عناوین

-اهدا

-مـقدمـــه:


متن

انتشارات انصار امام مهدى (خدواند در زمين تمكينش دهد) وصى در كتاب ابن تمام -اهدا اهداء به پدر مؤذنم اهداء به ان فراری متواری اهداء به نهر در جریان اهداء به ان پاک فرزند پاک وپاکیزه اهداء به فرزند صاحب وصیات اهداء به انتقام گیرنده خون شهدای کربلا و پهلوی شکسته فاطمه ( ع ) اهداء به گنجهای طالقان وشعار احمد احمد انها اهداء به کسانی که در این راه سختی های فراونی کشیده ونامی برای انها در تاریخ نیست ونخواهد ماند. اللهم تقبل منا هذا القربان -مـقدمـــه: و الحمد لله و صلی الله و علی محمد و آل محمد المعصومین و صلی الله علی مسک الختام نور الله و بقیته فی ارضه – روحی فداه. در داستانهای پیامبران پیشین و امتهای ایشان که گاه پیرو پیامبران بودند و به یاری پیامبران می شتافتند وبیشتر اوقات آنها را تنها گذاشته وستمگران و طاغوت ها را یاری می کردند، عبرتهایی است برای عبرت گیرندگان وپندهایی است برای هوشیاران! همچنین در خلال بررسی تاریخ انبیاء پیشین و امتهایشان می توانیم به امروز خود نیز نگاهی بیفکنیم و بدین وسیله توانایی آن را بیابیم که آنچه در آینده (آینده ای که خاتم اوصیاء حضرت مهدی عجل الله وتعالی و فرجه الشریف در آن ظهور خواهد کرد) اتفاق خواهد افتاد را تا حدی پیش بینی کنیم و دریابیم آنچه را که آن حضرت با آن مواجه خواهد بود: چه طاغوتهایی که مسلمانان را خوار شمرده وبا حضرتش پیکار خواهند نمود مانند سفیانی و چه سامری ها (عالمان ناپاک وبی عمل) به همین دلیل این بنده ناچیز کم عمل و پر لغزش صلاح دیدم این مبحث را بنگارم شاید مانعی باشد برای برخی مومنان از فرو افتادن وسقوط در آتش جهنم ! پیشگیری بهتر از درمان است و البته همراه شدن با سفیانی یا عالمان ناپاکی که با مهدی (ع) پیکار می کنند درمانی جز نوشیدن حمیم و بهره مندی از زنجیرها و اغلال دوزخ ندارد ! دیگر اینکه شاید این اثر برخی از مومنان را بر انگیزد تا برای ایجاد زمینه مناسب برای تشکیل و بر پایی دولت لا اله الا الله بر روی زمین یعنی دولت حضرت امام مهدی (ع) و دولت حق و عدل تلاش کنند آن هم در زمانی که ظلمات و تاریکی بر گوشه گوشه عالم سایه افکنده وخیمه افراشته ! طاغوت آمریکا هر روز عرصه را بر ملتهای مستضعف تنگ تر می کند طاغوتی که تاریخ برای وی همانندی را به یاد ندارد و مردم را به سمت و سوي خود مي كشاند.. و خداوند می فرماید خدا را عبادت کنید زیرا که غیر او خدای نیست([1]). وفرمود: ای قوم داعی خداوند را اجابت کنید وبه او ایمان اورید .تا غفرانی از گناهانتان باشد وشما را از عذاب سخت خارج می سازد([2]). ونيز فرموده: (هر امتی فرستاده ای دارد پس هر وقت فرستاده آنان بیاید در بین آنان با قسط وعدالت قضاوت کند و آنها مورد ظلم واقع نمی شوند)([3]). امام صادق (ع) فرموده: (قائم آل محمد (ع) می‌آید تا اینکه به نجف أشرف می‌رسد و لشكر سفیانی و اصحابش از کوفه خارج می‌شوند در حالیکه مردم نیز همراهش هستند وآن، در روز چهارشنبه است؛ پس او ( قائم (ع) آنان را دعوت به مذاکره می‌کند وحقش را به آنان گوش زد می کند و به آنان می‌گوید: که مورد ظلم و ستم واقع شده است و می‌گوید (ع): هر کس با من در خدا احتجاج کند، من از همه کس به خداوند أولی هستم من بقیه از نوح و ذخیره ابراهیم وقطعه از طور موسی وبشارتی از عیسی و نور محممد مصطفی (ص) وبدرم علی مرتضی ومادرم فاطمه زهراء (ع) وخون حسن وحسین (ع) در رگهایم جریان دارد من بقیت از ال محمد (ع) می باشم من رحمتی برای مومنین ونقمتی برای کفار هستم ... وآنها به او می‌گویند: از همانجا که آمدی برگرد، ما نیازی به تو نداریم ، این را به شما گفته بودیم و شما را نیز آزموده ایم ... )([4]). این نصيحت را ازمن قبول کنيد زيرا كه با تكذيب انبياء واصياء (ع) در هر زمان عذاب دردناک است، و سخنان آل محمد (ع) را برحسب آنچه خدا آنان را أمر فرموده است، در جای خود قرار دهند؛ و حکمت یمانیه را مانند به باد دادن کاه، به باد فنا نسپارند و سپس پشیمان شوند هنگامی که پشیمانی سودی ندارد. ای قوم من: (من رسالات پروردگارم را به شما ابلاغ می‌کنم و خیر خواه امینی برایتان هستم )([5]). از أبی خدیجه ، أز ابی عبد الله (ع) روایت شده است که می‌فرماید: (زمانیکه قائم آل محمد (ع) قیام می کند، أمر جديدی می‌آورد ، همانطور که رسول خدا (ص) در آغاز اسلام أمر جديدی آورد)([6]). هر انسانی که طالب حق است، این روایت را می خواند حتماً باید خود را برای اِستقبال أمر جديدی غیر از آنچه در نزد همه جا افتاده است آماده سازد، بلکه بعضی روایات، أمر قائم آل محمد (ع) رابه امرغریب وصف کرده اند ويارانش را به غریبان (إسلام غریب اغاز شد و دوباره غریب خواهد شد، همانطور که آغاز شده بود، پس سعادت و خجستگی برای غریبان باد) ولی متأسفانه امروز هر مجموعه و گروهی می‌خواهد که إمام مهدی (ع) همانگونه که خودشان می خواهند، و بر حسب نقشه ای که برای قيامش کشیده اند بیاید) وخداوند فرموده: هرگاه فرستادي براي شما فرستاديم چون مخالف هواي نفساني شما ايد تكبر كرده يا او را كشته يا تكذيب ميكنيد. بلکه انها مي خواهند إمام (ع) از راه كسى که اینان که خود انتخاب کرده و، تبعیت او را واجب دانسته اند بیاید و اينگونه است که: (كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ)([7])،(هر حزب وگروهی، به آنچه نزد خود دارند خوشحال هستند). پس اگر امام (ع) از راهی دیگر بیاید به او انچه به رسول اکرم گفته بودند می گویند. (وقالوا لولا نزل هذا القران على رجل من القريتين عظيم)([8]). چرا این قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندی) از این دو شهر (مکه و طائف) نازل نشده است )؟. واگر با نقشه و طرحی بیاید که در فکر و اندیشه آنها نیامده بود و جديد باشد، امام (ع) در نزد ایشان، دیگر امام نیست؛ وگوئی این امری حتمی است که امام (ع) با تکذیب و مسخره شدن مواجه گردد. و گوئی این سخن خدای متعال را در سوره یس نشنیده اند (يَاحَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون)([9])، افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایت آنان نیامد مگر اینکه او را به مسخره می‌گرفتند)([10]). كلام ما (اهل بيت) بر دل مردان سخت وگران ميباشد بس سخن ما را به ارامي باانها بگوید وهركس طالب بود کلام ما را بیشتر به او برسانید وهركس انكار كرد اورا رها كنيد زيرا كه بعد ازين فتنه أي ميباشد كه در ا ن حتي كساني كه يك مو (در دين) را به دو نصف تقسیم ميكنند از دین ما خارج ميشوند تا فقط ما وشيعيان واقعي باقي بمانند. وهمچنين ميفرمايند اگر قائم ماخروج كندكساني كه گمان برده ميشد از منتظران قائم هستند از اين امر (ولايت) خارج ميشوند وكساني كه شبيه افتاب برستان وماه برستانند وارد اين امر ميشوند([11]). افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایت آنان نیامد مگر اینکه او را به مسخره می‌گرفتند... بر آنان أثر نمی گذارد و اصلا ایشان را مخاطب قرار نمی دهد !! یا اینکه می گویند (ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و ما بر آثار آنها اقتدا می كنیم)، (خير، ما از آنچه پدران خود را در آن یافتیم، پیروی می كنیم؛ ایا اگر پدران آنها چیزی نمی فهمیدند وهدایت نیافتند باز از آنها پیروی خواهند كرد ) در مقابل سخنان انبیاء و اوصیاء می گفتند: دیوانه يا، مجنون است، جادوگر يا، كاهن است، دروغگوو، نادان است و...، چگونه می ‌توان پیامبر واقعی را شناخت؟! دیوانه‌ای كه سخنان بزرگ وحكمت آمیز می گویدمجنونی كه با كلمات الهی اهریمن را از انسان دور می كند وجنّیان كافر وشیاطین از او فرار می كنند. كاهنی كه وقت خود را به نماز وعبادت می گذراند دروغگویی كه به راستگویی وامانتداری مشهور شده بود نادانی كه از میان دانشمندان مبارز می طلبید ودر علم بر آنها پیروز می‌گردد ودر اخر به انها اینگونه می فرماید: (ای قوم من، هیچ گونه گمراهی در من نیست، بلکه من فرستاده‌ای از جانب پروردگار جهانیان ام)، و خداوند در جواب مكذبين می فرماید (ما هر یك از اینها را به گناهانشان گرفتیم، بر بعضی از آنها طوفانی از سنگریزه فرستادیم، وبعضی از آنها را صیحه آسمانی فرا گرفت، وبعضی دیگر را در زمین فرو بردیم، وبعضی را غرق كردیم، خداوند هرگز به اینها ستم نكرد ولی آنها خودشان به خود ستم می‌كردند* مثل كسانی كه غیر از خدا را اولیای خود برگزیدند، مثل عنكبوت است كه خانه‌ای برای خود انتخاب كرد، در حالی كه سست‌ترین خانه‌ها، خانه عنكبوت است، اگر می‌دانستند)([12]) ، کار مردم بسیارتعجب آور است زیرا که سلاطین و پادشاهان بخاطر از دست رفتن حکومتهای دنیوی و باطل خود می ترسند و علمای بی عمل از این که مناصب وپُست های دینی خود را از دست بدهند می ترسند، اما در این هنگام مردم باید از چه چیز بترسند؟ آیا باور کردنی است که انسان افسار خود را به دست علمای گمراهی بدهدآیا باور کردنی است که انسان راضی شود که تابع و پیرو علمای گمراهی شود تا این که او را وارد جهنم کنند ؟ آیا او گمان می کند که روز قیامت زمانی که بگوید: «من پیرو و مستضعف بودم» این گفته او برایش سودی دارد، درآن روز، پشوایان گمراهی ازپیروانشان بیزاری می جویند؛ خداوند متعال می گوید([13])، (ودر قیامت همة آن ها در برابر خدا ظاهر می شوند؛ در این هنگام ضعفا (تابعين علماي بي عمل) به مستکبران (رهبران گمراه) می گویند: ما پیروان شما بودیم! آیا اکنون که بخاطر پیروی از شما گرفتار مجازات الهی شده ایم شما حاضرید سهمی از عذاب الهی را بپذیرید وآن را از ما بردارید؟ آنها می گویند اگر خدا ما را هدایت کرده بود، ما نیز شما را هدایت می کردیم [ولی کار از اینها گذشته است] چه بیتابی کنیم وچه شکیبایی، تفاوتی برای ما ندارد؛ راه گریزی برای ما نیست)([14])، (در آن هنگام، رهبران (گمراه وگمراه کننده) از پیروان خود بیزاری می جویند وکیفر خدا را مشاهده می کنند؛ ودستشان از همه جا کوتاه است * ودر این هنگام پیروان می گویند: کاش بار دیگر به دنیا بر می گشتیم تا از آنها [پیشوایان گمراهی] بیزاری جوییم). ولی افسوس بعد از این همه فراز ونشیب، پس آنها باید عذاب خوارکننده در این دنیا را بچشند و سپس عذاب جهنم است که بر آن وارد می شوند، و روز قیامت در انتظار آنهاست. اينان قبل از این به انبیاء (مي گفتند: هر چقدر نشانه ومعجزه برای ما بیاوری که سحرمان کنی ما به تو ایمان نمی آوریم)([15]). (وهر گاه نشانه ومعجزه ای را ببینند روی گردانده و می گویند: این سحری مستمر است) عاقبت هنگامی که تکذیب کنندگان به لبه جهنم می رسند متوجه می شوند که چگونه با انبیاء روبرو شدند و آنها را متهم به سحر کردند در این هنگام ندایی به آنها می رسد تا آنها را از عاقبت ننگشان آگاه سازند (افسحر هذا ام انتم لا تبصرون)([16]). (آیا این سحر است یا شما نمی بینید). و همانگونه که خداوند فرموده تمام انبیاء تکذیب یا به قتل رسیدند. این سنت امروز مانند گذشته با قائم (ع) تکرار می شود تا جائیکه، أمر به جنگیدن با امام مهدی (ع) منتهی می‌گردد. از امام باقر (ع): ( اگر قائم آل محمد (ع) قيام كند به سوی کوفه می رود ، پس چند هزار نفر که عقیده دارند حضرت مهدی (ع) فرزند ندارد (بتريه) سلاح بر دوش می گیرند و به سوی او می آیند و به او ( قائم ع) می‌گویند: برگرد از همانجا که آمدی برگرد ما احتیاجی به فرزندان فاطمه (س) نداریم؛ پس شمشیر بر آنها می‌کشد و تا آخرین نفر آنها را می کشد؛ ﺳﭙس وارد کوفه می شود و هر منافق شك کننده ای را می ‌کشد و کاخ هایشان را منهدم می‌سازد و مبارزینشان رابه قتل می‌رساند تا اینکه خدا راضی شود ([17])، این نصیحتی است برای هرکس که از معاد می‌ترسد و نمی خواهد که با این سخن با إمام (ع) مقابله کند ( ای فرزند فاطمه س برگرد..) زیرا او با امری جدید می اید وبا ان مردم امتحان می شوند. مالک جهنی می گوید به أبی جعفر (ع) عرض کردم: (صاحب این أمر را به اوصافی توصیف مكنيد که شبیه هیچ یک از مردم نمی باشد. ایشان (ع) فرمودند: خير ؛ به خدا سوگند که آن هرگز امكان ندارد، تا اینکه خودش بر شما احتجاج کند و شما را به خويش دعوت کند)([18]). یعنی هرچه کوشش کنید که روایات آل محمد (ع) را که در مورد امام مهدی (ع) و تفاصیل قضيۀ ايشان و چگونگی قیام و حوادث سالهای ظهور و آغاز زمان ظهورش است را کاملا بفهمید نخواهید توانست، همانطوری که امام (ع) فرمود: « به خدا سوگند که آن هرگز نمی باشد » و بر آن سوگند یاد فرمود. و اوصافی که مورد نظر جهنی بود اوصاف خود شخص و اوصاف قضیه ومتعلقاتش است علی الخصوص در دوره قبل از قیام ، در زمان دعوت مسالمت آمیز که امام (ع) در آن دوره، مردم را به بیعت دعوت می کند. و کلام امام باقر(ع) روشن می‌كند آنجایی که می فرمايند: « تا اینکه خودش بر شما بدان احتجاج کند و شما را به آن دعوت ‌کند » یعنی خود اوست که شما را با سخنان وبیاناتش به حقیقت این أمر آگاه می‌کند؛ پس إمام (ع) مقرر فرموده است که این أمر بر مردم مشتبه با‌شد و کسی که آن را روشن می سازد، خود صاحب الامر است تا به این وسیله، صاحب حق حق خويش را برای همه مشخص گرداند. از امام صادق (ع) سوال شد چگونه ظهور امام مهدي (ع) را بشناسيم و امام (ع) او را اينگونه معرفي مي كند كه: (اي مفضل با شبه ظاهر مي شود تا اشكار گردد و ذكرش بالا مي رود و امرش اشكار مي شود و نامش و كنيه اش را مي خوانند و اين ياد بر زبان اهل حق و باطل و موافقين زياد مي گردد تا حجت معرفتش بر انها تمام گردد به اينكه ما او را در اقوال خود معرفي كرديم و نامش ونسب و كنيه اورا گفتيم واينكه نام او نام و كنيه جدش رسول اكرم (ص) مي باشد تا كسي نگويد او را نشناختيم يا براي او اسم و كنيه و نسبي نيست به خدا قسم تا زماني كه اشكار شود و نامش معلوم گردد همه نامش را بر زبان خواهند اورد حتي دشمنانش تا حجتي باشد بر انها وبعد از ان ظاهر مي شود همانگونه كه جدش گفته است و خداوند متعال فرموده كه او همان كسي است: كه رسول خود را با هدايت و دين حق بر اديان ديگر ظاهر مي سازد حتي اگر مشركين نخواهند. و پیامبر خدا (ص) در حدیثی می فرماید: (علمی دارد که اگر وقت قیامش فرا رسد، آن علم را منتشر می سازد، و خدای عزوجل او را به سخن وا می‌دارد، پس آن علم، او را ندا می‌دهد: خروج کن ای ولی خدا، بکش دشمنان خدا را، و دو پرچم ودو نشانه دارد...)([19]). واین علم امروز به فضل خداوند و به فضل دعوت یمانیه مبارک، در میان مردم در حال انتشار است: (هر کس که هدايت شود هدايتش به سود خودش می باشد وهر کس که گمراه شود گمراهيش به ضرر خودش می باشد وهيچ کس گناه ديگری را به دوش نخواهد کشيد وما مرد مرا عذاب نمی کنيم مگر بعد آز فرستادن رسول)([20]). این مختصر به روایایت معصومین در مورد زمان ظهورامام زمان (ع)، شخص هدایتگرو پرچمدار امام (ع) واینکه چگونگی ظهور ایشان و امتحان مردم وبخصوص شیعیان در زمان ظهور تعلق دارد. که با هدف از خلقت خلق انسان شروع می شود. ونيز علت و حکمت حج و تولد امام علی (ع) در خانه خدا وهدف از سجود در برابر خانه خدا که همان تسلیم است بیان میشود. وارتباط انها را با قائم (ع) و ظهورشان را مشخص خواهیم کرد ... با تشکر انصار یمانی موعود احمد الحسن وصی ورسول امام مهدی (ع) خود را در پناه صاحب ملک و ملکوت در می آورم و به دامان صاحب قدرت و جبروت چنگ می زنم و از صاحب عزت و لاهوت یاری می جویم در مقابل هر آنچه که از آن می ترسم و از آن دوری می کنم و یاری می جویم از محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمد و علی و حسن و محمد (ع) ستایش تنها از آن خداست. بنده حقیر پس از مطالعه کتب سید احمد وانصارش که به زبان عربی و بر گرفته از کتب وکلام امامان و روایات واحادیث انها می باشد و دلایل اثبات وصی امام زمان و انکه شخصی قبل از امام می اید تا زمینه ساز ظهور ش گردد این کتاب را جمع اوری کرده و ادله وصی را از این کتابها ترجمه نموده ,تا انهای که می خواهند از یاران امام باشند دلایل اثبات برای انها فراهم گردد؛ و بدانند که این وصی با چه دلایلی امده ولي عالمان بي عمل او را تکذیب کرده اند تا شاید در تشکیل دولت امام (ع ) و تعجیل در ظهورش کاری کرده باشیم و به یارانش خبر امدن وصیش را برسانیم تا به نوعی در ساخت دولت عدل الهي سهیم باشیم. دولتی که کسانی؛ می خواهند ان را تکمیل کنند كه ضعفترین قشر جامعه هستند ولی با ایمان راسخ به اینکه خدا حامی وپشتیبان انهاست واوست که انها را حرکت می دهد با یقین به پیروزی بزرگ؛ وان ساخت دولت عدل الهی است شب وروز کار می کنند. و با وجود فقر شان از نان زن و بچه هایشان می گذرند تا ان فراری متواری را بر مسند دولتش بنشانند.... خليفه خدا در زمين (اني جاعل في الارض خليفه). خداوند ادم (ع) را افريد واين را تمام اديان الهي تاييد ميكنند؛ سپس دستور داد تمام ملائكه براي او سجده كنند، چرا سجده؟ هدف ازاين سجده چه بود؟. ايا ادم خصوصيات ديگري دارد كه همه بسمت او سجده كردن؟. به اختصار سجده يعني خشوع وتذلل در برابر صاحب امر است (خداوند يا كسي كه به امر خدا بپا خيزد)؛ يا اطاعت و تسليم صاحب امر شدن است. صاحب امر خداست، چرا امر سجده به شخصي ديگر شد؟!!! وان خليفه او، براي توضيح بيشتر به این امر توجه کنید، اگر شما شركتي داريد وبخواهيد شخصي را جانشين خود قرار دهيد چه كسي را انتخاب ميكنيد! معمولا كسي را انتخاب ميكنيد كه تمام شاخصه های شما را داشته باشد؛ يعني خوب كارگران را ادره كند وبه تمام امور شركت اشنا باشد وتوليد را به نحو احسن بالا ببرد. و چون او نماينده شماست بايد براي كسب بهتر رضايت شماكار كند شخصي را انتخاب ميكنيد كه اشنای به کار باشد .تا امين شما باشد؛ تا تمام امور را به دست اوبسپاريد. تا مثال شما در شركت ونماینده شما باشد, وامر اودر شركت امر شما باشد, وكارگران چون شما را ميشناسند. وشما انرا انتخاب كرده ايد كلام او و اوامر او را اوامر وكلام شما ميدانند. حال اگر خداوند بخواهد جانشيني وخليفه براي خود انتخاب كند چه كسي را انتخاب ميكند؟ كما اينكه از اهل بيت نقل شده. خداوند هرگز به زمين نظر نكرد ازهنگام خلقت ان. (ان الله لم ينظر الارض منذ ان خلقها). و اگر خداوند به زمين نظر نكرد، چه كسي ان را اداره ميكند. حتما كار را به كسي داده، و چه كسي بهتر از نماينده و خليفه كامل او (انبياء واوصياء (ع) و اگر خداوند بخواهد نماينده اي براي خود انتخاب كند كسي را قرار نماينده خويش قرار ميدهد كه تمام مواصفات اورا داشته باشد؛ در حقيقت نمايند او ساخته خود اوست، واز اهل بيت (ع) نقل شده (ان الله خلق ادم علي صورته) خداوند ادم را بصورت خويش افريد. چون او قادر است حجت خود را از از تجلي اسماء خود خلق كند. و خليفه بايد براي جلب رضايت صاحبش فاني در اين اسماء وصفات باشد. تا امر او امر خدا وفعل او فعل خدا باشد. (و معصیت از امر او معصیت از امر خداونداست )... همانگونه كه در احاديث امده (عبدي طعني تكون مثلي) بنده من اطاعتم كن تا مثال من يا مثل من باشي؛ و نيز نقل شده كه: تا زماني كه بنده من با نوافل به من نزديك ميشود من گوش و چشم وزبان و دست او ميشوم واينكه خداوند ميفرمايند من كون فيكون ميكنم و به بنده مخلص چنين امري را خواهم داد. و اين امر را در تجليات اهل بيت پيغمبر (ص) همه ديده اند و اين همان خلافت خليفه است بر روي زمين فاني في الله باقي به ... خليفه قائم به امر خداست و مثال اوست بر روي زمين. وچون خداوند غايب است ونمي توان ان را ديد يا در وهم (خیال) اوريم ویا او را درك کنیم([21]) براي شنا خت او تنها مثال او و خلیفه اش را ميبينيم وخواهيم شناخت پس شناخت و معرفت او از طريق خليفه خويش ميباشد، زیر این خلیفه تجلي اسمائ حسني خداوند ومثال اوست؛ و معرفت خليفه معرفت اصل است؛ وبا معرفت خليفه در هر زمان (پيامبران واوصياء) می شود خداوند را بهتر شناخت, زیرا شناخت انها شناخت فرستاده است. و اصل خلقت جن وانس معرفت است وخداوند فرمود: وما خلقت الجن والنس الا ليعبدون، امام صادق (ع) ميفرمايند عبادت يعني معرفت. ومعرفت خداوند از طریق این راهبران اوصياء وانبياء (ع) در هر زمان می باشد. ولي چگونه معرفتي از انها داشتیم ؟ وقتي مي ايند چه بلاها كه از مردم زمان خود نمي كشند! در كافي جلد 1 ص 207 امده از امام صادق (ع) پرسيدن تفسير ايه (ماتغني عنهم الاايات والنذر عن قوم لا يومنون) فرمود انذار ها انبياء خدا و ايات ائمه ميباشند. پس خداوند را با اياتش بشناسيد, ولي چرا تكذيب ميشوند مگر دلایل و حجت كافي نداشتن كه خداوند ميفرمايند: ( هرگاه فرستاده ی براي شما فرستاديم که با هوای نفسانی شما نمی اید تكبر كرده عده اي را به قتل رسانده وعده اي ديگر را تكذيب ميكنيد) ([22]). و ايا خداوند به انها دليلي كافي براي شناختشان نداده است كه اينگونه انها را تكذيب يا بقتل ميرسانند؟!!! راه شناخت خليفه يا (قانون معرفت حجت خدا). خداوند انسان را براي هدف و غايتي افريد و ان معرفت اوست، همانگونه كه امام صادق (ع) ميفرمايند اساس خلقت معرفت است، وعبادت بدون معرفت عبادت نيست، وبراي تحقيق ورسيدن به ان غايت وهدف و عبادت؛ خداوند كساني را براي راهنماي وارشاد انسانها قرار داد. و انها حجت او بر مردم هستند كه با انها مردم را به سرمنزل وصل برسانند. و جهت شناخت؛ انها كتاب و ميزان را نازل كرد؛ تا بوسيله ان انسانها را هدايت كنندتا هركه حق را بخواهد با بينه (روشنی) به حق برسد وانكه باطل را بخواهد نيز با بينه به باطل برسد. وبا لطف وعنايتش براي مردم قانوني را قرار داد تا با ان حجت ها وخليفه خود را بشناسند و بتوانند انها را از مدعيان دروغين در هر زمان تميز دهند. وان قانون اينست كه يك خليفه با وصيت مي ايد و دوم باعلم وحكمت مي ايد وسوم دعوت اوبه سوي حاكميت خداست. اول : وصيت. خداوند ميفرمايند: (بیادار انگاه که خداند فرشتگان را فرمود من در زمین خلیفه ای خواهم گماشت گفتند پروردگارا ایا کسي را خواهی گماشت که در زمین فساد کنند وخونها ریزند و حال انکه ما خود تورا تسبیح و تقدیس می کنیم؟ خداوند فرمود من چیزی را می دانم که شما نمی دانید *و خداوند همه اسماء را به ادم داد انگاه حقایق ان اسماء را در نظر ان فرشتگان پدید اورد و فرمود اگر شما در دعوی خود صادقید اسماء اینان را بیان کنید * فرشتگان عرضه داشتند ای خدای پاک و منزه ما نمی دانیم جز انچه تو خود به ما تعلیم فرمودی تو دانا و حکیمي). در اين ايات شريفه فوق خداوند بعد از محاججه واعتراض ملائكه بر سجده به ادم (ع) خلافت را به ادم یعنی خلیفه و جانشین خویش در زمین ميدهد و نیز سه راه را برای شناخت خلیفه خداوند در اختیار مکلفین قرار می دهد که. 1- خداوند در محضر ملائکه وابلیس نص صریح داشت که ادم (ع) خلیفه او در زمین است. 2- بعد از خلق ادم کلیه اسماء را به او یاد داد. 3- سپس خداوند به تمام کسانی که او را عبادت می کردند ملائکه وابلیس دستور داد بر ادم خلیفه خود سجده کنند، واين سه مورد قانون شناخت خليفه (انبياء واوصياء (ع)) در هر زمان است و ان اول اينکه خليفه با وصيت می ايد و اولین كسي كه نص صریح بر وصيت و قرار دادن خليفه كرد خداوند متعال است. وهركس اطاعت كرد در اين امتحان نجات يافت واين امتحان تا روز قيامت ادامه خواهد يافت ,همانگونه كه ابليس دراين امتحان بخاطر غرور وتكبر بر خليفه ماند. انهم با گفتن (أنا خير منه (من از او بهترم) رد شدن وقبول در اين امتحان يعني سجود بر خليفه (اطاعت امر خدا) تا اخر زمان باقي خواهد ماند.. همانگونه كه اطاعت وتسليم امر خدا برسجود به خليفه سبب پيروزي ملائكه شد؛ مومنين نيز اينگونه پيروزميشوند. و تكبر ابليس باعث شد تا او در اين امتحان بازماند و اتباع او از انس وجن اينگونه بازمي مانند. وخداوند فرمود: (یاد ار وقتی را که به فرشتگان فرمان دادیم همه بر ادم سجده کنید وانها تمام سر بر سجده اوردند جز شیطان که از جن بود بدین جهت از اطاعت خدا سرپیچی کرد ایا مرا فراموش کرده و شیطان وفرزندانش را دوست خود گرفته اید در صورتیکه انها شما را دشمنند و ظالمان که به جای خدا شیطان را برگزیدند بد مبادلی کردند)([23]) ([24]). (سنة الله ولن تجد لسنة الله تبديلا) واين سنت از ادم تا خاتم ادامه دارد. واين سنت يعني استمرار وصيت واعتراض بر ان ادامه دارد و خواهد ماند ... و ادم (ع ) هابيل را انتخاب ميكند و شيطان اعتراض ميكند وقابيل را تحريك به قتل خليفه ميكند (فعن أبي عبد الله (ع) قال : (…ثم أوحى الله إلى آدم أن يضع ميراث النبوة والعلم ويدفعه إلى هابيل، ففعل ذلك فلما علم قابيل غضب وقال لأبيه: ألست أكبر من أخي وأحق بما فعلت به؟ فقال يا بني أن الأمر بيد الله وأن الله خصه بما فعلت فإن لم تصدقني فقربا قرباناً فأيكما قبل قربانه فهو أولى بالفضل وكان القربان في ذلك الوقت تنزل النار فتأكله. وكان قابيل صاحب زرع فقرّب قمحا ً رديئا ً وكان هابيل صاحب غنم فقرّب كبشا ً سمينا ً فأكلت النار قربان هابيل. فأتاه أبليس فقال: يا قابيل لو ولد لكما وكثر نسلكما افتخر نسله على نسلك بما خصه به أبوك ولقبول النار قربانه وتركها قربانك وأنك إن قتلته لم يجد أبوك بُدا ً من أن يخصك بما دفعه إليه فوثب قابيل إلى هابيل فقتله ... )([25]). خداوند به ادم وحي كرد كه ميراث نبوت وعلم را به فرزندش هابيل بدهد. و او اينگونه عمل ميكند و وقتي قابيل از اين ماجرا اگاه ميشودبا ناراحتي به پدرش ميگويد ايا مگر من از او بزرگتر نيستم، و اين امر حق من است. ادم (ع) به او ميگويد فرزندم اين امر جانشيني به دست خداوند است و او هابيل را مختص اين امر قرار داد واگر باورنميكني قرباني را براي خدا قرار دهيد و هر كس قربانيش را خدا قبول كرد او صاحب اين امر خلافت خواهد شد .ونشانه قبول اين قرباني اين است كه توسط اتش برده خواهد شد...قرباني هابيل كه صاحب گوسفند بود يك قوچ، وقرباني قابيل كه صاحب زمين. گندم مانده بود، و اتش قرباني هابيل را گرفت. در اين هنگام ابليس امد وگفت اي قابيل اگر صاحب فرزنداني شديد فرزندان برادرت بر فرزندانت تفاخر ميكنند انهم بخاطر كار پدرت وقبول كردن ان اتش قرباني برادرت واگر او را بكشي ديگر پدرت كسي را به جز تو براي وصيتو جانشيني پيدا نمي كند وقابيل هابيل را كشت. وعن أبي عبدالله (ع) في قول الله عز وجل: (إن الله يأمركم أن تؤدوا الأمانات الى أهلها وإذا حكمتم بين الناس أن تحكموا بالعدل إن الله نعمّا يعظكم به) قال: (هي الوصية يدفعها الرجل منا الى الرجل)([26]). واز امام صادق (ع) تفسير اين ايه كه امانات را به اهلشان باز دهيدرا پرسيدن و ايشان فرمودند اين وصيت است كه ازامام به فرزند و وصي بعد از او منتقل مي شود. وعن الحارث بن المغيرة النضري، قال: (قلنا لأبي عبدالله (ع): بماذا يعرف صاحب هذا الأمر؟ قال: بالسكينة والوقار والعلم والوصية)([27]). واز امام صادق (ع) سوال شد كه صاحب امر را چگونه بشناسيم؟ فرمود با سكينه و وقارو با علم و وصيت مي ايد. پس وصيت راهي شد براي شناخت خليفه. دوم: علم وحكمت. بعد از وصيت خداوند بر خليفه؛ واعتراض ملائكه به ا ينكه ما تورا حمد وتسبيح ميكنيم و ميخواهي كسي را قرار دهي كه خونريزي وفساد را به راه اندازد . خداوند به انها فرمود: من چيزي را ميدانم كه شما نمي دانيد وبه ادم علم تمام اسماء را داد و ان را به ملائكه عرض كرد و فرمود اگر راست ميگويد اسماء اينها را به من بگويد و انها از اين علم با زماندن. براي روشن شدن موضوع به اين مثال قراني توجه كنيد. (وقال لهم نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ منه ولم يؤت سعة من المال قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيم). (طالوت رانبي شان به امر خدا انتخاب ميكند وقوم اعتراض ميكند كه ما بهتر از او هستيم وما به ان اولی تریم وحتی او مالی ندارد چگونه او را بر ما رهبر قرار می دهی؛ گفت خداوند او را انتخاب کرده و به او علمي ميدهد ودر قران به ان اشاره شده وزدناه بسطه من العلم). ان قوم بعد از اينكه از پيامبرشان خواستند كه ملكي را برايشان انتخاب كند طالوت را انتخاب ميكند وانها اعتراض ميكنند همانگونه كه ملائكه اعتراض كردن وگفتن كه طالوت هيچ گونه مالي ومنصبي در بين ما ندارد در اين موقع پيامبرشان جواب انها را با اين جمله ميدهد كه او علمي دارد که از خداوند است واو ملكش را به هركس که ميخواهد ميدهد. مسئله در اين جا فقط علم است نه چيز ديگر وخداوند حجتش را در هر زمان با علم مسلح ميكند, واين در محاججه تمام ائمه به وضح ذكر شده. که حقشان را بوسيله علمشان روشن كنند مانندمحاجه كه بين علماي يهود ونصارا در مجلس مامون شد و از امام رضا (ع) پرسيده شد اي فرزند رسول الله به چه چيز امامت به مدعيش ثابت ميشود ؟ فرمود با نص و دليل مي ايد...گفتن دلايل امامت چيست؟ فرمود علم واستجابت دعوت خود. يا إبن رسول الله بأي شيء تصح الامامة لمدعيها؟ قال (ع): بالنص والدليل، قال له: فدلالة الإمام فيما هي؟ قال (ع): في العلم واستجابة الدّعوة ) ([28]). سوم: دعوت به حاكميت خدا ميباشد. واطاعت و تبيعيت از او تبعيت اوامر خدا ميباشد (قل اللهم مالك الملك تؤتي الملك من تشاء وتنزع الملك ممن تشاء)([29]). بگو خداوند صاحب ملك است واو ملكش را به هر كه بخواهد خواهد داد واز هركه بخواهد خواهد گرفت: (وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ)([30]). خداوند خلق ميكند هرانكه را بخواهد و صاحب اختيار است واختيار ميكندهرانكه رابخواهد وپاك ومنزه است از مشركين. اين ايات ثابت ميكنند كه ملك بدست خداست و او صاحب اختيار است واين اختيار فقط بدست خداوند است. وغير از او كسي نميتواند حاكم و خليفه خدا را انتخاب كند و اختيار خليفه توسط انها شرك به امر خداست سبحان الله وتعالى عما يُشركون. از ابی عبدالله (ع) گفت: (ایا دیدید کسی از ما به هرکه خودش خواست وصیت کند؟ نه به خدا در صورتی که عهدی از خداوند و رسولش (ص) برمرد تا مردی دیگرتا اینکه امر با صاحبش به پایان خواهد رسید) ([31]). در كتاب اثبات الهداه ج 1ص115 امده كه (از سعد بن عبد الله قمي در حديث طولاني از امام مهدي (ع) كه در زمان حيات امام حسن عسكري (ع) بود در باره اينكه چرا ما نميتوانيم براي خود امام (خليفه) انتخاب كنيم سوال شد. وامام مهدي (ع) كه در ان زمان کودکی خردسال بود اينگونه جواب دادند. اياكسي را كه انتخاب ميكنيد مصلح است يا مفسد؟ گفتند مصلح. فرمود ايا امكان دارد كه مصلحين شما در شخصي را که انتخاب ميكنند دچار اشتباه شوند؟ وكسي را انتخاب كنند كه در باطنش فساد و در ظاهر مصلح باشد را انتخاب كنند؟ گفتند بله. امام فرمود اين همان علتي است كه با برهان عقلي برايتان گفتم كه عقل شما ان را درك كند. به من بگويد ايا پيامبران خدا كه انها مورد لطف خدا قرا گرفتند ومعصوم بودند و وحي بر انها نازل ميشود واعلام هداي قوم و داراي عقل كامل زمانشان بودند. مانند عيسی, وموسی (ع)، در اختيار ممكن است منافق بجاي مصلح انتخاب كنند؟ گفتند خير. امام فرمود موسی (ع) پس از امتحانات دشوار از قوم خودهفتاد نفر را براي ميقات انتخاب كرد كه در ايمان انها شك نداشت ولي بعد مشخص شد منافق بودند و انها به موسي اينگوننه جواب دادند كه در قران به ان اشاره شده که بعد از ان در میقات گفتند موسي قبول نميكنيم مگر خدا را با چشم ببينيم، وعيسى (ع) يكي از حواريونش منافق بود و جاي او را به يهود نشان داد . واگر خطا در انتخاب كساني كه معدن علم ونزول وحي بودند افتد و بجاي مصلح مفسد را انتخاب كردند! و انها گمان ميكردند مصلح انتخاب كردند. چه رسد به انسان خاكي پس انتخاب فقط بدست كسي است كه از سر درون اگاه باشد. واين اختيار را حتي از مهاجرين وانصار ميگيرد ... اين چكيدهاي ازقانون معرفت خليفه است واين انتخاب را خداوند از همه گرفته است. این سه مورد همان قانون خداوند سبحان برای معرفت حجت یا خلیفه خداوند در زمین است .واین سه امر سنت خداوند سبحان برای معرفت خلیفه از روز اول خلقت است .و ادامه دارد وباقی خواهد ماند تا اتمام دنیا و قیام ساعت. وصي بايدباين سه قانون يعني با وصيت وعلم (لدني) وصاحب بيعت لله باشد بیاید تا امر او امر خدا وفعل او فعل خدا باشد. براي اتمام اين بحث مثالي را براي تجلي خليفه ويا صاحب وصيت پيامبر خدا ذكر ميكنيم. (سبح اسم ربك الاعلی) تسبيح يعني حمد خدا را بجا اوردن است وان ثناي خداست كه با حمد شروع وباشكر تمام ميشود. كه اين خود نياز به معرفت دارد؛ كه خداوند ان را از طريق انبياء واوصياء به ما ياد داده است. واز ائمه (ع) يادشده: كه شكر وحمد سپاس خدا از طريق شكر مخلوقاتش و احترام به همنوعان است (من لا يشكر المخلوق لا يشكر الخالق) یا الخلق عيال الله وارئفهم بعياله اعونهم بعیاله. خلق عيال خداوند هستند ونزديكترين شخص به خدا مهربانترين انها وبامنفعترين به خلق خداست تا سرور را وارد دل اهل بيت (ع) گرداند. پس تسبيح و حمد بندگان خدا مهرباني با مظلومين و مدارا با ايتام وارامل و درمقابل سخت واستوار باشد بر معاندين وكفار ومشركان. و اين همان حق است كه بر زمين سير ميكند؛ واسم ربك الاعلی برزمين, علي (ع) است چون او اسم اعلی واعظم است وحق باعلي وعلي باحق است. پس معني سبح اسم ربك الاعلی حق باش وبر زمين سير كن انهم با عمل نه با زبان همانگونه كه امروزه براي بعضي ها متوهم شده؛ علي صفت هستند نه عمل علي را انجام ميدهند و از اسم او استفاده ميكنند, (پس چون انرامعتدل بیارایم ودر ان روح خویش بدمم همه بر او سجده کنید)([32]). امرخدا با خليفه او در زمين حال كه دانستيم خليفه نماينده و قائم به امر خداست و كلام او كلام خداست همانگونه كه در قران در مورد خليفه كامل امده كه: (وما ينطق عن الهوى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى) وبقوله تعالى: (وما اتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا) (از هوا و خود سخن نميگويد* بلكه وحيست از جانب ما* و اینکه انچه رسول برای شما اورد انجام دهید وغیر از ان را رها کنید). و خداوند: امام علي را نفس محمد (ص) قرار داد. وامر علي (ع) را امر محمد (ص) وامر خدا دانست و این انتخاب پيامبر انتخاب خداست چون حلال محمد حلال وحرامش حرام خدا تا روز قيامت است. زیرا هركس اهل بيت نبي را رها كند واز كتاب جدا شود گمراه يا كافر ميشود (كافي) همانگونه که امام صادق (ع) مي فرمايند اگر ما مردم را با راي خود هدايت مي كرديم مانند اقوام قبل گمراه ميشديم! ولي به روشنگري از پروردگار ورسولش مردم را هدايت نمودیم ان را خدا به پيامبرش ياد داد و او نيز ان را به ما ياد داده است)([33]) و در جای دیگری امام صادق (ع) ميفرمايند: با هواي نفس خود چيزي نميگويم واز خود چيزي نقل نميكنيم ولي انچه گفته پروردگارمان است مي گويم. در اين كلام امام صادق (ع) گفته خود را به گونه اي ميفرمايند كه انگار از خداوند مستقيما امر ميگيرد اين در حالي است كه خداوند رسالت خويش را با خاتم النبين تمام كرده است. ايا اهل بيت نيز به غيب اتصال داشتند وايا وحي بر انها نازل ميشود؟ براي توضيح به اين موضوع به گفته رسول اكرم (ص) كه ميفرمايند اني تارك فيكم الثقلين من دو چيز گرانبها را به امانت ميگذارم توجه داشته باشيم و هر كلام و توضيح بهتراست كه ازاين دومطلب خارج نباشد ... رسول خدا (ص) فرمود: (لا نبوة بعدي إلا المبشرات. قيل يا رسول الله، وما المبشرات؟ قال: الرويا الصالحة). رسول خدا ميفرمايند: رسالت بعد از من تمام شد الا مبشرات پرسيدند مبشرات چيست فرمود روئيايه صادقه (خواب صادقه). و ميفرمايند (لا نبوة بعدي إلا المبشرات . قيل يا رسول الله، وما المبشرات؟ قال: الرويا الصالحة([34]). (انها جزء من سبعين جزءا من النبوة). نبوتی بعد از من نیست الا مبشرات گفتند مبشرات چیست فرمود روئیت صالحه و روئياي صادقه جزئي از 70 جزء نبوت است). (رويا المومن تجري مجرى كلام تكلم به الرب عنده)([35]). وميفرمايند: كه روئياي صادقه كلام خداوند است كه ملائكه انرا از خداوند به بنده گان صالح ميرسانند. وميفرمايند: هركس كه مرا در خواب ببيند انگار كه در حقيقت مارا ديده زيرا كه شيطان نه بصورت من ونه بصورت اهل بيت نميتواند در ايد. بحار ج 85 ص176: از يكي از صحابه امام رضا (ع) نقل شده كه به امام گفت اي فرزند رسول رسول اكرم (ص) را در خواب ديدم وگفت چگونه خواهيد بود اگر درسرزمين شما پاره تنم دفن شود و حافظ وديعه من باشيد وستاره من درثراي شما غيب شود, وامام به او ميگويد: من ان مدفون شده و ان ستاره و وديعه رسولم كه در سرزمين شما خواهم بود و هركس مرا زيارت وحقم را بداند من و پدرانم در قيامت شفيع او خواهيم بود حتي اگر به اندازه ثقلين گناه داشته باشد و از پدرانم از جدم رسول اكرم (ص) نقل شده هركس ما را در خواب ببيند بدرستي كه ما را در حقيقت ديده وشيطان نمي تواند به صورت ما يا به صورت شيعيان ما در ايد وخواب صادقه جزءي از هفتاد جزء نبوت است. وائمه (ع) ميفرمايند: كلام ما درخواب مثل كلام ما در بيداري است. اگر درست در كلام توجه شود ميبينيم كه رسول اكرم (ص) يا نمايند و خليفه كا مل خدا بر روي زمين ومثال كامل او با ختم نبوت دربي ديگر از رحمتش را براي همه باز ميكند وان روئياي صادقه يا جزئي از هفتاد جزء نبوت است كه محدود به شخص خاص يا زمان خاصي نيست. (وما کان لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ) (وهربشري نميتواند با خدا سخن گويد الا از طريق وحي يا بواسطه حجاب يا از طريق رسلش (فرشته) وارسال وحي به اذن خدا هر انچه كه بخواهد و او بلند مرتبه وحكيم است). واين روئيت صادقه براي استقامت در مسير حق وشناخت راه درست ازنادرست است كه بوسيله ديدن انبیاء و اوصیاء و اهل بيت (ع) در خواب صادقه كه به مابشارت يا انذار ميدهند که در کارهای كه ببيند بندگان به راه كج مي روند, انها را به راه حق هدايت كنند. یا در کار خیر ثابت قدم گردانند. واین درب رسالت از خليفه خدا از زمان قبل از رسول اكرم (ص) بوده است. بطور مثال: عیسی (ع) رسولانی از طرف خود برای اهل انطاکیه ارسال می کند واینها رسولی از خدا هستند چون عیسی (ع) به امر خدا کار می کند . وخدا وند مي فرمايد (هرگز پیش از امر خدا کاری نخواهند کرد وهر چه کنند به امر اوکنند)([36]). واین ارسال از رسول خداوند عیسی (ع) است و در قران در سوره يس از ان یاد شده است (ای رسول اکرم برای انها حال قریه (انطاکیه) را مثل بزن که رسولان حق برای هدایت انها امدند که نخست دو تن از رسولان را فرستادیم چون تکذیب شدند باز رسول سومی را برای مدد و نصرت مامور کردیم تا همه گفتند ما به رسالت شما امدیم([37]). و در این ایه خداوند می فرماید: فرستادیم در صورتی که این ارسال از عیسی (ع) است. پس این ارسال از عیسی (ع) و رسالت خداوند متعال است. چون عیسی (ع) (مثال خداوند در خلق می باشد). ورسول اکرم با فرستادن اولین رسول خویش ان را ثابت کرد. ازامام علي (ع) در ادعيه اهل بيت (ع) به عنوان رسول نام برده میشد. زیرا رسالت را از مثال و نماينده كامل خدا شروع كرد. وبعد از اینکه حضرت محمد (ص) نبوت را ختم نمود درب رسالت خویش را از زمین فتح کرد. انهم از طرف خداوند و این در کلام اهل بیت (ع) کاملا مشهود می باشد. في زيارة أمير المؤمنين علي (ع) عن الصادق (ع): وتقول: السلام من الله على محمد أمين الله على رسالته وعزايم أمره ومعدن الوحي والتنزيل، الخاتم لما سبق والفاتح لما استقبل، والمهيمن على ذلك كله الشاهد على الخلق، السراج المنير والسلام عليه و رحمة الله وبركاته) سلام از خداوند بر محمد امین خدا بر رسالت... وخاتمه انچه بوده وگشاينده انچه ايد ... ومسلط بر انها. (قال امير المومنين ...)([38]) وشهادت می دهم که جز خدا خدای نیست... وشهادت می دهم محمد بنده او وخاتمه دهنده رسالت قبل ورسول گشاینده دعوت و ناشر در اینده ان می باشد). يعني خاتم نبوت وفاتح بشارت كه جزي از 70 جزء نبوت است ميباشد. و حضرت محمد (ص) نبوتش را براي اهل بيتش (ع) كامل كرد و انها از طريق معرفت كاملي كه از او دارند امر ميگيرند و ما اوامر خود را از خليفه او يعني اهل بيت(ع) كه دروازهاي شهر علم محمدي هستند ميگيريم. براي توجه بيشتر دعاي سمات را يماني (ع) اينگونه توضيح مي دهدكه: محمد (ص) تجلي مثال خدا وند در سفر تثنيه و دعاي اهل بيت (ع) كاملا وبصورت واضح اشاره شده ورد في سفر التثنية: (جَاءَ الرَّبُّ مِنْ سِينَاءَ، وَأَشْرَقَ لَهُمْ مِنْ سَعِيرَ، وَتَلأْلأَ مِنْ جَبَلِ فَارَانَ، وَأَتَى مِنْ ربوات القدس، وعن يمينه نار شريعة لهم)([39]). در سفر تثنيه اينگونه وارد شده كه: رب از سيناء امد واز ساعير اشراق يافت واز كوه فاران تلئلؤ كرد واز ربوات مقدس امد واز سمت راستش اتش شريعت برايشان بود. و در دعاي سمات امده (... وأسألك اللهم ... وبمجدك الذي ظهر على طور سيناء، فكلمت به عبدك ورسولك موسى بن عمران (ع)، وبطلعتك في ساعير، وظهورك في فاران ...) خدایا تورا می خوانم به مجد وبزرگواری خود که در طور بر موسی (ع) اشکار شدی و با بنده خود سخن گفتی و طلوع خود در ساعیر (بیت المقدس) و ظاهر شدن خود در فاران). طلوع خداوند در ساعیر با عیسی( ع) بود .وظهور خداوند در فاران با محمد (ص) می باشد. باید ملتفت شد که ارتباط عبارت دعا تصاعدی می باشد از نبی که خداوند با او سخن گفت و او موسی (ع) است تا نبی که مثال طلعت خداوند شد و او عیسی (ع) می باشد و نبی که مثال ظهور خداوند شد و ایشان حضرت محمد (ص) می باشد. وفرق بین طلوع وظهور این است که طلوع پایین تر از تکامل می باشد ویا جزئی از تجلی ظهور کامل است. وهر دو انها عیسی (ع) ومحمد (ص) مثال خداوند در خلق بودند ولاکن عیسی (ع) به مرتبه پایین تر از محمد (ص) و بعثت عیسی (ع) ضرورتی بود برای مقدمه ظهور و بعثت حضرت محمد (ص) که مثال خداوند در خلق می باشد ومحمد (ص) حقا" خلیفه کامل خداونداست. و اگر به ابتدای خلقت باز گردیم, خداوند ملائکه را مخاطب قرار می دهد (انی جاعل فی الارض خلیفه)([40])، (یعنی من خلیفه ای در زمین قرار می دهم) حتی اگر بگویم ادم خلیفه خداوند بود وبقیه انبیاء واوصیاء نیز همانگونه بودند ولی هدف رسیدن به خلیفه حق خداست یعنی شخصی که خلیفه کامل خداوند سبحان می باشد تا لاهوت را درائینه وجودش کامل و تمامتر از بقیه انبیاء و اوصیاء منعکس کند. شخصی که بین منیت وانسانیت و بین لاهوت و ذات خداوند الهی در حال حرکت باشد. در کافی جلد 1ص442 امده که ابو بصیر از امام صادق (ع) سوال می کند فدایت شوم چند بار رسول اکرم (ص) عروج کردند؟ فرمود دو بار و جبرائیل او را در موقفی قرار داد و به او گفت این مکان شماست در مکانی هستی که هیچ نبی و ملکی به این مکان نرسیده است. وبروردگار بر تو صلوات می فرستد فرمود ای جبرائیل چگونه صلوات می فرستد. گفت می فرماید سبوح قدوس من بروردگار ملائکه و روح هستم ورحمت من جلوتر از غضب من می باشد ورسول اکرم فرمود خداوند عفوت عفوت و در جای بود که همانگونه که خداوند فرموده یعنی در مقام قاب قوسین یا نزدیکتر از ان وابو بصیر سوال می کند فدایت شوم قاب قوسین یا نزدیکتر از ان یعنی چه؟ و امام فرمود به اندازه فاصله تیرسر نیزه تا کمانش سبس فرمود (ع) و بین انها حجاب نورانی که نور افشانی می کردد و نمی دانم چیست سبس فرمود زبرجد ... و مانند سر سوزن به ماشاءالله نور عظمت نظر افکند. وخداوند تبارک وتعالی به او فرمود ای محمد فرمود لبیک بارب وخداوند فرمود چه کسی بر امتت بعد از تو می باشد و محمد (ص) فرمود خداوند عالم تر است فرمود علی ابن ابیطالب امیر المومنین و سید تسلیم شدگان و فرمانده محجلین می باشد سبس امام صادق (ع) به ابو بصیر گفت ای ابامحمد بخدا قسم ولایت علی (ع) از زمین نبود بلکه از اسمان بصورت شفاهی بود ... محمد در آنی که در ذات خداوند فا نی می گشت جز خداوند واحد قهار چیزی باقی نمی ماند وجز نوری که ظلمتی در ان نبود باقی نمی گشت واو خداوند سبحان وتعالی است, وان بنده (محمد ص) پرده حجاب برایش کاملا باز شد وخداوند را به حق شناخت. و او تنها شخصی است که می تواند خداوند را به خلق به شکل تمام معرفی کند ونیز او خلیفه کامل خداوند است که لاهوت در ان تجلی می یابد یا ذات الهی کاملا در انسان شناخته شود. برای بهتر روشن شدن مثالی را می زنیم. اگر انسانی شر کت تولیدی داشته باشد که در ان الات و کارگرانی باشد که خود ان را مدیریت می کند نتیجه وثمر ان تولید صددر صد می باشد سپس ان شخص خواست برای ان تولیدی جایگزین یا برای خود نماینده ای قرار دهد؛ شخصی را برای این کار انتخاب کرد که می تواند ان را اداره کند لاکن اگر او بر نمایند اش اشراف نداشته باشد نتیجه تولید هشتاد در صد می شود, پس باید بر او اشراف داشته باشد تا نتیجه این تولید به صد در صد برسد وبعد از ان شخصی را یافت که تولید را به نود درصد می رساند وبا اشراف بر او تولید به صد در صد می رساند ودر اخر شخصی را پیدا کردکه مانند خودش میباشد و انگار صورتی از اوست که نتیجه عمل وتولید را بدون اشراف بر کارش به صد در صد می رساند و او را جایگزین وخلیفه خود گردانید و او را نماینده تام الاختیار خود نهاد زیرا جز برای مشیت ورضایت صاحب تولید کاری نمی کند، پس الان اشراف صاحب شرکت بر این نماینده؛ کاری بیهوده می باشد. و نيز کسی که از اتش چیزی می شنود به اندازه شنیدن از ان, اتش را می شناسد, همانگونه که کسی که ان را می بیند به اندازه دیدن ان اتش را می شناسد, اما شخصی که چیزی از او در اتش بسوزد معرفت او از اتش یقینا"بیشتر است, لاکن به اندازه سوختن در ان. ولی کسی که کاملا در اتش بسوزد حتی خودش اتش شود؛ معرفتش بطور کمال وتمام میباشد وحتی نمی شود او را از اتش تشخیص داد چون او نیز اتش شده، وخداوند مي فرمايد: (مبارک باد ان کس که دراین اتش است یا به گرد ان در طلب است ومنزه وبلند مرتبه خداوند که افریننده عوالم بی حد ونهایت است([41]). (واین مثلها را می زنیم تا حقایق روشن شود ولیکن به جز مردم دانشمند کسی تعقل نمی کند) ([42]). واين مقام محمود حضرت محمد (ص) است كه فاني در نور خداوند گشت... بعد از بعثت نبی اکرم محمد (ص) (انسان کامل یا خلیفه حق خدا وظهور او در فاران و انعکاس لاهوت) امر این ارسال از محمد (ص) است وتمام ائمه (ع) رسول بودند برای این امت ولی از طرف محمد (ص) (تجلی خدا در خلق) خداوند می فرماید (برای هر امتی رسولی است که هرگاه رسول انها امد حجت بر انها تمام شدحکم به عدل شود وبر هیچکس ستم نخواهد شد .([43]) از ابی جعفر (ع) تفسیر این ایه سوال شد فرمود تفسیر ان در باطن برای هر قرن از این امت رسولی از ال محمد خروج می کند برای قرنی که در ان رسول قبل می باشد وانها اولیاء ورسل می باشند واما معنی قول خداوند که اگر رسولشان امد بین انها با قسط قضاوت می کند انها رسول هستند که با قسط حکم می کنند و ظلم نمی کنند همانگونه که خدا می فرماید ([44]). ونیز خداوند می فرمایند تو اندرزدهنده خلق هستی وبرای هر قوم راهنمایست (رعد 7) تفسیر این ایه از امام صادق (ع) اینگونه است که فرمود که رسول خدا ص منذر (اندرز دهنده) وبرای هر زمان از ما راهنمایست که انها را به انچه رسول خدا اورده هدایت می کند سپس راهنمایان بعد از امام علی (ع) انها اوصیاء یکی بعد از یکی ([45]). و اين تجلي خدا رسالتش را بافرستادن حضرت علي شروع كردواين را اهل بيت در كلامشان اورده اند. که به امام علی علیه السلام رسول رسول خدا می گویند. عن جميل بن صالح، عن ذريح قال: سمعت أبا عبد الله (ع) يعوذ بعض ولده ويقول (عزمت عليك يا ريح ويا وجع، اين ما كنت بالعزيمة التي عزم بها علي بن أبي طالب أمير المؤمنين (ع) رسول رسول الله (ص) على جن وادي الصبرة فأجابوا وأطاعوا لما أجبت وأطعت وخرجت عن ابني فلان ابن ابنتي فلانة، الساعة الساعة)([46]). (ودر جاي ديگر از امام صادق (ع) تفسيره ايه شما منذر وبراي هر قوم هدايتگري است سوال شد وامام فرمود منذر رسول اكرم بود وهادي امام علي (ع) واين سنت با ماست وتا قيام ساعت باقي است). از اسحاق بن عمار گفت ابا عبدالله (ع) را شنیدم که می فرماید: ( همانا قرآن تأویلی دارد که قسمتی از آن قبلاً آمده، و قسمتی هنوز نیامده است، پس اگر تأویل در زمان امامی از ائمه اتفاق بیفتد، امام آن زمان آنرا می داند)([47]). و همانگونه که اهل بیت فرموده اند که قران مانند شب وروز در جریان است ایا این کلام در زمان ما هم جریان دارد واگر رسول (ص) مثال خداوند است... و مثال رسول اکرم (ص) در اين زمان امام حجت محمد ابن الحسن العسکری (ع) است واو منذر (اندرز دهنده) قوم ما می باشد پس هدایتگر به او کیست. علي زمان و محمد (ص) زمانمان را چگونه بشناسيم؛ مگر قران مانند شب وروز در جريان نيست پس تفسير جديد قران را بايد از که بگيريم. برای مثال احمد که بشارت او را عيسی ابن مريم داده در زمان ما کيست یا اینکه این ایه دیگر در این زمان تفسیری ندارد. و ايا اين احمد بعداز بازگشت عيسی (ع) می ايد؟. ايا همانگونه كه براي شناخت محمد (ص) علي دروازه شهر علم وهادي اوست خليفه زمان يا تجلي علي ومحمد (ع) زمان ما (خورشيد زمان) كه در غيب است ونميتوان اورا ديد ايا نيازي به دروازه و هادي نيست!! كه ما را به او برساند تا ماه تابان او باشد؟ ايا نيازي به تجلي امام غايب نيست؟ وچه كسي بهتر از ان كه محمد وال محمد (ع) او را نماينده و امين ويمين خود (نمايند وخليفه وهدايتگر امام زمان) انتخاب كرده باشند؟ (ومارميت اذ رميت ولاكن الله رما) اين تير ي كه ميفرستي ازجانب تو نيست بلكه ازجانب پروردگار است. واين انتخاب بايد ازجانب كسي باشدكه از باطن اگاهي داشته باشد تا اين سفينه مانده در فتنه ها رابه سر منزل مقصود برساند. (والشمس وضحاها* والقمر اذا تلاها *والنهار اذا جلاها). سوگند به خورشيد ونور ان * وقسم به ماه كه نورش را از خورشيد ميگيرد* وقسم به روزكه انرا جلا وروشن ميسازد* .توجه کنید كدام يك ديگري را روشن ميكند خورشيد روز را يا روز خورشيد را روشن ميكند. در چشم عادي وعلوم زميني نور روز از خورشيد است, ولي دراين ايه خداوند فرموده كه روز خورشيد را روشن وجلا ميدهد. ونقل از يماني موعود وصي امام مهدي (ع) در تفسير از كتاب. (متشابهات يماني وصي و رسول مام مهدي (ع)... امده كه خورشيد تجلي محمد (ص) وماه تجلي علي وصي (ع) وروز تجلي امام زمان (ع) است([48]) كه حقيقت وفضل محمد وال محمد را براي ماروشن ميكند. رسول اكرم (ص) در باره يارانش كه حقيقت اين خورشيد وماه را روشن می کنند مي فرمايند (برای آن زمان بندگانی را برگزیده ام که قلب هایشان را برای ایمان امتحان نمودم و از ورع، اخلاص، یقین، تقوا، خشوع، صدق، حلم، صبر، وقار انباشته ساختم. وراغب به انچه که من دارم می باشند وانها را داعی به امرخورشيد وماه می گردانم وانها را خليفه روی زمین قرار ميدهم انها اوليا ئ من هستند برای انها نبی مصطفی و امين مرتضی قرار دادم وان را نبی ورسولشان خواهم گذاشت). ان بندگان اولياء وانصار امام هستند (بحار ج52ص69) انهم بوسيله علمي كه از طريق دروازه اش به يارانش نقل ميكند. و خورشید وماه این زمان امام زمان (ع) و وصی ایشان که رسول وفرستاده اوست و او را مثال خداوند در زمین (خلیفه زمان) برای مردم فرستاده است.که اهل بيت (ع) اور ا ذكر كرده اند وبرایش دعا کرده اند. در مفاتیح جنان بعد ازدعای عهد امام رضا (ع) برای امام زمان دعا کرده واز رسولی که پدرانش امامان هستند نام برده وبرای او دعا کرده این رسول از طرف امام زمان می اید (واحفظ فيه رسولک وابائه ائمتك). واين جانشين و خليفه را كسي جز امام (ع) نمي شناخت زيرا كه اين رازي است از اسرار خداوند كه مي خواستند با ان شيعيان وامتشان را امتحان كنند ونيز او را از دشمنان محفوظ دارند ونيز كسي به دروغ ادعاي مقام او را نكند والله اعلم... وحتي در زمان ائمه انها تمام علومشان را به كسي نمي دادند زيرا كه دشمنان انها هميشه در كمين بودند ... و در محاجه كه بين امام صادق (ع) وابوحنيفه شاگرد او بود اتفاق افتاد متوجه مي شويم كه كلام اهل بيت مستور ومخفي است وعلم قران وكلام خدا را به جز اهل بیت (ع) کسی نمی داند حتی نزدیکترین اشخاص به انها. قال الإمام الصادق (ع) اي ابو حنيفه ادعا ميكني كه به علم قران وبه ناسخ ومنسوخ ان اگاهي داري گفت: بله امام فرمود: واي بر تو ادعاي علمي را مي كني كه ان را خداوند در كساني قرار داد كه خود اهل كتاب اند و نيز در خاصه از ذريه نبي ماست ([49]). اهل بيت يا اهل كتاب را شناختيم ولي ذريه انها كيستن؟ ايا امام زمان ذريه دارد؟ ايا او نيز دروازهاي دارد و براي شناختش در زمانمان همانگونه كه در زمان سفراي قبل داشت؟ واگر نماينده وخليفه أي دارد ان خليفه كجاست. وايا اين زمامن زمان امدن انهاست؟. اين همه بي حرمتي به شيعيان ومسلمانان وبالاترازان تخريب مقامات اهل بيت (ع) وزير با گذاشتن كلام خدا بالاتر ازاين بي حرمتي هست كه امام ما بيايد و ما را ازاین ذلت راهایی دهد. ( براي بحث ذريه امام وفرزندش بحث جداگانه خواهیم داشت). ازابی بصیرگفت: (به امام جعفر صادق بن محمد (ع) گفتم:ای فرزندرسول خدا ازپدرت (ع) شنیدم که می گوید: بعدازقائم دوازده امام خواهند بود. انگاه فرمودند نه فرموده دوازده امام: بلکه فرمودند:دوازده مهدی و انها قومی هستندازشیعه ما که مردم را به موالات ومعرفت حقیقی ما دعوت می کنند)([50]). ميگويند علامتي دال بر ظهورش نيست واهل بيت (ع) ميگويند اگر مسلماني گرسنه بخوابد مسلمان كه از او خبر دارد مسلمان نيست واگر مسلماني در شرق زمين بي گناه كشته شود و مسلماني در غرب زمين بشنود نداي اورا وكمكش نكند مسلمان نيست. ايا بالاتر از اين ظلمي كه به مسلمانان مي شود ظلمي هست كدام يك مسئول است. اگر ما نیز طاقت جنگ با جالوت زمان (امریکا مملکت اهنی) را نداریم چرا مانند یهودیان زمان طالوت از خدا در خواست کمک نمی کنیم تا کسی را برایمان بفرستد ... و ايا احتمال دارد كسي امده و انرا تكذيب كرده باشند وما بدنبال تكذيب كنندها باشيم . در كافي جلد1 ص207 امده كه ازامام صادق تفسيره ايه: كذبو باياتنا كلها.. (تمام ايات را تكذیب کردند. فرمود يعني اوصياء همه تكذيب شدند. شكست منتظران نکته ای را که می خواهم به آن تاکید کنم این است که تمامی امت ها منتظر پیامبر موعود خود بودند و آنها را با تمامی اسم ها و صفات می شناختند، و در زمان ظلم و ستمی که گریبان گير آنها بوده به سوی خدا تضّرع و زاری والتماس می نمودند که برای آنها پیامبری بفرستد تا آنها را از این خفت وخواری نجات دهد، لیکن هنگامى که خداوند، پیامبر موعود را با تعالیم الهی خود که بر خلاف امیال وهواي انها است مى فرستد، شروع به تکذیب او می کنند واتهام جادوگری وجنون و دروغ را به او نسبت می دهند، و از او روی می گردانند، و برخی پا را فراتر نهاده و پیامبران یا اوصیاء را می کشتند. وبه همین خاطر و با توکل بر خداوند شروع به نوشتن این تحقیق متواضعانه برای شناخت احوال بعضی از امت هایی که منتظر انبیاء الهی بوده اند كردم، و آن هنگام که در این انتظار شکست خوردند و نا امید پیامبران را تکذیب کردند وآنها را بیرون راندند و به آنها گفتند که ما هیچ احتیاجی به شما نداریم ما آنچه را که پدرانمان می پرستیدند می پرستیم وما شما را از گمراهان می بینیم. بايد دانست که این شکست گاهی به هنگام استقبال فرستاده است ونشناختن او وگاهی این شکست در همراهی پیامبر یا امام بعد از استقبال و معرفت اوست. بطور مثال قوم نوح بیامبرشان را شناختند ولیکن در همراهی با او شکست خوردن ولی قوم موسی در استقبال و شناخت پیامبر شکست خوردن وعده ای در همراهی با او شکست خوردن و آن هنگام که فرعون آنها را تعقیب کرد و در کنار نیل آنها را محاصره کرد بنی اسرائیل گفتند که آنها به ما رسیدند و موسی به آنها گفت که خدا با من است و مرا هدایت می کند واز شر فرعون نجات یافتن، ولی آن هنگام که آنها را دعوت به جنگ با دشمنان خدا کرد گفتند برو تو و خدایت با دشمنان بجنگ ما اینجا می مانیم (فاذهب أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُون). اما امام مهدی (ع) طبق روایات قومی در معرفت و استقبال از او شکست می خورند و البته آنها اکثریت مردم هستندزیرا کل یارانش ده هزار، و سيصد و سينزده نفر كه فرماندهان او هستند مي باشند، و سپس کسانی که به او ایمان آورده اند. و در همراهی ایشان اغلب شکست می خورند چون با دین جدید می اید ونیز مخالف هوای علماء ومردم زمانش ميباشد. باید مواظب بود ما طبق گفته اهل بیت (ع) نشویم, و به امام بگویم برگرد ای فرزند فاطمه بازگرد که ما را با تو کاری نیست.... ادریس از نظرها غائب شد تا اینکه طرفدارانش بدون غذا ماندن وظالمان امدند وخون های انها را بر زمین ریختند وبقیه را تر ساندن سپس إدریس ظهور کرد و مژده آمدن منجی آنها که از صلاله اش بود یعنی نوح (ع) را به ا نها داد و به آسمانها عروج کرد و طرفدارانش قرن ها و نسل های بسیار منتظر قیام نوح (ع) بودن وبرظلم ستمکاران صبر می کردند تا اینکه نوح ظهور كرد, وهمانگونه که ذکر شد شیعان نوح منتظر ظهورش بودند و وعده او را شنیده، بودند واو کسی بود که آنها را نجات می داد واین وعده إدریس پیامبر بود. قوم نوح آیا او را تصدیق کردند یا آنکه او را انکار کردند و یا به عبارت دیگر آیا در امتحان انتظار موفق شدند یا شکست خوردند؟. صاحب کتاب إلزام الناصب به نقل از كتاب اکمال دین شیخ صدوق داستان ظهور نوح با قومش هنگام بعثت او را نقل می کند هنگامی که پس از شداید و سختی های بسیار نوح ظهور کرد مردم او را قبول نکردند بلکه به مخالفت با او پرداختند و وی را مورد ضرب و شتم قرار می دادند طوری که بعضی اوقات تا سه روز بیهوش می شد و در حالیکه به هوش می آمد که از گوشش خون بیرون می آمد. و پس ازسيصد سال كه از دعوتش می گذشت ومردم به او روی نمی آوردند و او آنها را به طور مخفیانه یا علنی دعوت کرد ولی آنها فرار می کردند تا آنکه در روزی سه فرشته از آسمان هفتم در صبحگاه بر او نازل شدند و به او گفتند که از تو خواسته ای داریم فرمود بگوئید گفتند، که دعای خود را از این مردم دریغ دار و این اوّلین خشم خدا بر این قوم است فرمود دعوت خود را تا سيصد سال دیگر به تاخیر می اندازم، و پس از انقضای آن مدت دوباره نوح قومش را دعوت کرد ولی باز هم آنها به همان رفتار سابق خود ادامه دادند تا آنکه در ظهرگاه روزی سه فرشته از آسمان ششم بر او نازل شدند و آنچه را که ملک و فرشته آسمان هفتم طلب کرده بودند طلب کردندو نوح نیز همان جواب را به آنها داد و پس از گذشت آن مدت نوح دوباره مردم را دعوت کرد ولی باز هم همان رفتار گذشته را داشتند تا اینکه شیعيان او به نزدش امدند و از ظلم وستم ظالمان به نوح شکایت کردند ان عده کمی که به او ایمان اورده بودند. نوح استجابت کرد. و بر مردم دعا کرد .وجبرائیل بر او نازل شد وبه او گفت به طرفتدارانت بگومحصول خرمای امسال را بخورند و دانه ان را بکارند که اگر ثمره ان دانه به بار نشست فرج نزدیک است یعنی عذاب خداوند بر انها نازل می شود وانها خوشحال شدند محصول را خوردند و دانه های آنرا کاشتند، پس از به ثمر نشستن دانه ها آنها نزد نوح آمدند، ولى دوباره نوح كلامش را تكرار كرد يعني خرما را بخورند و دانه آنرا بکارند که اگر ثمر این دانه به بار نشست فرج آنان نزدیک است یعنی عذاب خداوند بر قوم كافر نازل می شود، آنها خوشحال شدند محصول را خوردند و دانه های آنرا کاشتند، پس از به ثمر نشستن دانه ها آنها نزد نوح آمدند ... ونوح به انها گفت جبرئیل بار دیگر بر او نازل شد و گفت، بایستی محصول امسال را هم بخورند و دانه های آن را بکارند اگر محصول این بار به ثمر نشست آن وقت است که فرجشان می رسد، عده ای با این باور که نوح می خواهد خلف وعده کند به او پشت کردند یعنی یک سوّم آنها و دو سوم انها پس از آن دوباره آنان محصول را خوردند و دانه ها را کاشتند و باز هم همان داستان بالا تکرار شد و این بار نیز یک سوّم دیگر از شيعيان نوح روی گرداندند ویک سوّم باقی مانده دوباره محصول را خوردند و دانه ها را کاشتند و آن هنگام که ثمره داد به نزد نوح آمدند و از او طلب کردند که به وعده اش عمل کند چرا که آنها یک عده بسیار کمی باقی مانده بودند و می ترسیدند که آنان نیز از راه به درشوند، نوح نماز خواند و دعا کرد و خدا نیز دعای او را اجابت کرد و به او گفت که کشتی را بساز و بین ساختن کشتی تا طوفان 50 سال فاصله داشت. و آن هنگام که نوح شروع به ساخت کشتی نمود عده ای او را به باد مسخره می گرفتند و او به آنها می گفت اگر امروز شما ما را مسخره می کنید ما هم روزى شما را پاسخى بدهيم كه بعد از اين بدانید شما به عذاب ذلت و خوارى گرفتار و مستوجب عذاب دائم خدا خواهيدشد([51])، و طوفان آمد و نوح و یارانش در انتظار پیروز شدند و نجات یافتند و کافران شکست خوردند چرا که پیامبر موعودشان را نشناختند([52]). از امام صادق (ع) نقل است که فرمود. صالح پیامبر مدتی از انظار قومش دور بود و آن هنگام که غیبت کرد جوانی رعنا و زیبا، با ریشی پرپشت وچهار شانه، و آن هنگام که دوباره به مردم بازگشت او را به قیافه نشناختند ومردم آن زمان برسه طبقه بودند یک گروه منکر که اصلا از حرفشان باز نمی گشتند، و گروه دوّم که شک داشتند و گروه سوّم که یقین داشتند او باز می گردد، و هنگامی که بازگشت، در ابتدا به سراغ طبقه دوّم و شکاک رفت ولی آنها او را نپذیرفتند و بعد به سراغ گروه اوّل رفت؛ آنها نیز او را مسخره کردند و گفتند که صالح فرد دیگری است پس از آن به سراغ گروه سوّم رفت به او گفتند که ما به تو ایمان می آوریم و می دانیم که خداوند بر همه چیز تواناست ولی ما نیز دلایلی داریم که بوسیله آن دلایل که از آسمان است می توانیم منجی را بشناسیم آیا می توانی نشانه های آن را به ما بدهی، صالح گفت که من آورنده آن ناقه ام (شتر) که این ناقه یک روز از آب می خورد و روز بعد شمائید که می توانید از آن آب بنوشید گفتند (مؤمنان جواب دادند بلى ما بر اين عالم هستيم و مطمئنيم بى هيج شك به آئينى كه از طرف خدا بر او فرستاده شده ايمان داريم). و كساني از قوم صالح نیز در امتحان شکست خوردند و اكثر آنها از امتحان سربلند بیرون نیامدند و عذاب خداوندی شامل حال کافران شد و ایمانى كساني كه در ابتداى رسالتش به او آورده بودند بعداز اینکه خدا انها را امتحان نمود در اين امتحان ماندند كافي نبود و همین طور است حال تمامی کسانی که منتظر امام مهدی (ع) هستند در حالیکه او جوان ظهور می کند و همه اعتقاد دارند که او مسن است. که اگر قائم ظهور کند مردم او را انکار می کنند چرا که او جوانی موفق ظاهر می شود مگر آنکسى كه خداوند در عالم ذر اوّل از او پیمان گرفته است. غیبه نعمانی. نقل است که، آن هنگام که یوسف در حال احتضار بود اطرافیانش و یارانش را جمع کرد و برای آنها سختی هایی را که خواهند دید و اینکه مردانشان کشته می شوند وزنان شکم هایشان دریده می شود و نوزادانشان را می کشند خبر داد؛ و به آنها گفت که این تا زمان ظهور حقّ که او فرزندی از فرزندان یعقوب است ادامه خواهد داشت. ومشخصات حضرت موسی (ع) را به انها فرمود که. مردی است سبزه و بلند قد وتمامی مشخصات آن را برایشان شرح داد و به آن تمسک جستند تا اینکه در زمان غیبتش شداید بر بنی اسرائیل سرازیر شد و آنها به مدت400 سال منتظر قیام قائم بودند تا اینکه بشارت ولادتش را دادند و علامات ظهورش را دیدند و سختيها بر آنها فراوان گشت و مجبور شدند که بیشتر کار کنند، و آنها ازفقيه خود خواستند که در مورد ظهور با آنها صحبت کند ولی او قبول نکرد، کسی را به نزد او فرستادند و گفتند که ما در وقت شداید با سخنان شما دلگرم می شویم و وی آنها را به صحرا برد و در آنجا حدیث قائم را برای آنها بازگو کرد و به آنها گفت که ظهورش نزدیک است؛ و در آن هنگام بود که موسی برای هدایت آنها ظهور کرد و او جوانی بود که در نزد فرعون بود و بر آنان با هیئتی که از ناز و نعمت بود خبر می داد ظاهر شد سوار بر قاطر و با لباس پوستین که بر تن داشت، فقیه وقتی او را دید او را شناخت و خم شد و گفت خدا را شکر که قبل از مرگم ناجی بنی اسرائیل را دیدم و مردم فهمیدند که او موسی است سجده کردند و خدا را شکر گفتند و موسی چیزی جز آن که خداوند فرجتان را نزدیک گرداند نگفت و پس از آن به مدت پنجاه و اندی سال به شهر مدین رفت و دوباره از نظرها غایب شد و این بار سختگیری ها بیشتر شد و مردم بار دیگر به فقیه شاه رفتند واو پنهان شد، کسی را به نزد او فرستادند و گفتند که ما دیگر صبری نداریم و تو پنهان شدی، پس وی به صحرا رفت و آنها را به خویشتنداری دعوت کرد و گفت که فرج آنها 40 سال دیگر است و همگی خدا را شکر گفتند و خداوند بخاطر این سخنشان ان را 30 سال قرار دادم وانها گفتند تمامی نعمت ها از خداوند است خداوند به او وحی کرد و گفت که آن را 20 سال قرا ر دادم، سپس خداوند به او وحی کرد به آنها بگو نروند چرا که فرجشان را در همین ساعت قرار دادم بعد موسی ظاهر شد در حالیکه سوار بر دراز گوشی بود فقیه خواست تا آنچه که او می داند یارانش نيز بدانند نزدیک شد وسلام کرد وگفت تو کیستی گفت موسی فقیه گفت فرزند کی هستی. فرزند ال عمران فقیه گفت فرزنده که. گفت فرزند لاوی فرزند یعقوب. فقیه گفت برای چه اینجا امدی. فرمود من رسالتی دارم از طرف پروردگار فقیه بلند شد و دست او را بوسید سپس با هم نشستند وپس از ان دستور تفریق انها را داد...([53]). محل شاهد ما در اینجاست که خیلی ها به موسی ایمان آوردند و او را یاری کردند یا آنکه در انتظار موسی و تکذیب او شکست خوردند این قصه قیام موسی (ع) است که در مسیر ان بعضی ها شکست خورده ویعضی ها مانده اند و این افراد در مسیر حرکت با موسی به پنج فرقه تقسیم شدند. گروه اوّل که به تبعیت از فرعون پرداختند و اینان صاحبان جاه و مقام بودند و از فرعون ترسیدند. گروه دوّم که تابع بلعم بن باعوراء بودند که او یکی از فقهاء و علمائی بود که هزار نفر در پیش او شاگردی میکردند و وی علوم الهی را تدریس می کرد و دارای یک جزئی از اسم اعظم بود همانگونه که بعضی از روایات او را توصیف می کنند. گروه سوّم فرقه ای که از سامری تبعیت کردند آن هنگام که برای آنان گوساله ای را خارج ساخت و گفت که این اله شما ست و موسی به شما دروغ گفته و آن هنگامی که موسی بمدت چهل شب برای ملاقات خداوند رفته بود وسامری اوّلین انصار موسی (ع) بود و لکن شیطان او را فریب داد و از راه حق دور کرد و از غیبت موسی استفاده کرد و گوساله ای ساخت و مردم را با آن گمراه ساخت آن هنگام که بر عبادت گوساله اصرار ورزیدند. گروه چهارم آن دسته از بنی اسرائیل که از موسی نافرمانی کردند و به او مثلا می گفتند، که تو و پروردگارت بروید و بجنگید و ما همین جا نشسته ایم، واز رفتن به جنگ سر با زدند. گروه پنجم. و آنها اقلیت بنی اسرائیل هستند که به موسی ایمان آوردند و در همراهی او نیز موفق بودند چرا که آنها نور خدا را دیدند و باور کردند و در این راه از سرزنش هیچ کس نهراسیدند و خوشا بحال آنان وسنّت خداوند با موسی موعود (ع) و مصلح قوم بنى اسرائيل نیز تكرار شد و اندك افرادى به او ايمان آورده بودند و اكثر مردمى كه در انتظار فرجش بودند شكست خوردند و به او انواع اتهامات مثل سحر و جادو گري و دروغ و غیره را زدند وقائم به امر ال بیت (ع) سنتی مانند موسی (ع) را دارد بطور مثال موسی فراری شد و در کنار شعیب زندگی کرد وقائم (ع) نیز فراری است و شعیب ابن صالح را در ایران به فرماندهي خود قبول می کند ونیز هفتاد نفر را به میقات برد وانها باز سر باز زدند ودر روایت قائم (ع) هتاد نفر از بزرگان قوم اورا تکذیب می کنند؛ ودر اخر موسی وصیش را با انداختن چوب وسبز شدن ان ثابت می کند و قائم برای حسنی صاحب وجه صبیح در كوه هاي دیلم همین کار راتکرار می کند. از ابی بصیر نقل شده که می گوید شنیدم ابا جعفر (ع) می فرماید: در صاحب این امر چهار سنت از چهار پیامبر وجود دارد. سنتی از حضرت موسی (ع) وحضرت عیسی (ع) وحضرت یوسف (ع) وحضرت محمد (ص) که درود خداوند برهمه آنها باد و اما سنت موسی (ع) ترس و متواری بودن است وسنت حضرت یوسف (ع) زندان است و سنت حضرت عیسی (ع) این است که می گویند مرده ولی نمرده است واما سنت حضرت محمد (ص) شمشیر است([54]). زمان عيسى (ع) بلایا بر قوم بنی اسرائیل شدت می یافت تا اینکه یحیی بن زکریا متولد شد وبه سن نه سالگی رسید و پس از آن در مجلسی خطبه ای را بیان کرد که ابتدا به مدح و ثنای خداوند پرداخت و سپس روزهای خدا را براى آنها یادآور شد وپس از آن به آنها گفت که بلاهای صالحین بخاطر گناهان امت بوده است و اینکه عاقبت از آن متقین است، وآنها را به ظهور مسیح پس از بیست واندی سال وعده داد و آن هنگامی که مسیح متولد شد امر ولادت او را خداوند مخفی نگه داشتند و او را از نظرها پنهان کرد، چرا که مریم آن هنگام که آبستن بود خود را مخفی کرد و در جایی عزلت پیشه گرفت، بعد از آن زکریا و خاله مریم آمدند که امر مسیح را بازگو کنند که دیدند مردم به سمت مریم هجوم بردند و او را با فرزندش دیدند ... مریم گفت ای کاش من قبل از این مرده بودم یا فراموش می شدم وخداوند زبان عيسى (ع) را به عذر و اظهار حجت باز نمود. و پس از ظهور او بلاهای بسیاری بر بنی اسرائیل فرود آمد و آنها ظلم بیشتری را از طواغیت وستمکاران روزگار دیدند تا اینکه آنچه که خداوند در مورد مسیح به آنها گفته بود همگی به حقیقت پیوست. و بزرگترین دشمن عیسی علمای بنی اسرائیل بودند که از مسیر اصلی تعلیمات موسی منحرف شده بودند و زندگی مرفهی را برای خود دست و پا کرده بودند آن هم بوسیله اموال فقراء و بیچارگان. آنها به شدت بر علیه عیسی برخاستند و بر رأس آنها سردسته دينى قوم بنى اسرائيل بود (حانیا) در حالی که مي دانستند او همان پیامبر موعود است و علماء بي عمل در این راه بسیاری از بنی اسرائیل را با خود همراه کرده بودند. و بزرگترین کار عیسی رسوا نمودن این گروه گمراه وکشف حقیقت آنان برای مردم بود عیسی (ع) با کلماتی زندگى مرفه علماء را به مسخره می گرفت و می فرمود. دستان من خادمان من هستند و جنبنده من پاهایم است و زمین تخت من است و بالشتم سنگ و گرمای من در زمستان مشرق زمین است و چراغم در شب نور ماه است و با گرسنگی به سرمی کنم و شعار و لباسم از پشم زبر است و میوه و سبزی ام آن است که در زمین می روید و انسان و حیوان آن را می خورند و صبح را به شب و شب را به صبح می رسانم در حالیکه هیچ چیزی ندارم ولی با این حال هیچکس از من بر روى زمين ثروتمند تر نیست و همچنین در ذم آنها می گفت آنها کور هستند و رئیس عده ای کور شدند و اگر کوری کور دیگر را هدایت کند هر دو با هم در چاه می افتند و در جای دیگر می گوید اي معلمان شریعت و فریبكارها ها بر کرسی ام می نشینند, که موسی بر آن نشست وادامه مي داد به سخنان آنان خوب گوش فرا دهید چرا که تعلیمات تورات است ولی عمل آنها را تقلید نکنید چرا که آنها چیزی را که می گویند, عمل نمی کنند وای بر شما ای معلمان شریعت درهای ملکوت را بر انسانها می بندید و نه خود وارد می شوید و نمی گذارید دیگران داخل شوند ، وای بر شما ای معلمان شریعت و یا فريسيون شما از خانه بیوه زنان می دزدید و می خورید در حالیکه به نماز طولانی و عبادت تظاهر میکنید، بدانید که خداوند شدید ترین عذاب ها را برای شما در نظر می گیرد ای رهبران کور دل. و در نتیجه شکست خوردگان در انتظار ظهور عیسی همان علماء هستند. تمامی پیامبران بشارت آمدن پیامبر اسلام را داده بودند خداوند در سوره (اعراف 157) می فرماید: او و نشانه هایش را در تورات و انجیل می یابند محمّد پیامبر خداست و کسانی که با او هستند بر کفار سختگیر وبین خودشان مهربان هستند آنها را می بینی که درحال رکوع وسجود هستند و به دنبال فضل ونعمت خداوندی و بهشت اویند آثار سجود بر پیشانی آنها نقش بسته و این نشانه هایی است که در تورات و انجیل نیز آن را می یابی فتح (29) ودر سوره بقره (89) و چون كتاب آسمانى قرآن از نزد خدا براى هدايت آنها آمد با وجودی که کتب، ایشان را تصدیق میکرد وبا انکه خود آنها پيش از بعثت انتظارش را داشتند آنگاه كه آمد و با مشخصات شناختند كه همان پيغمبر موعود است باز كافر شدند و از نعمت وجود او ناسپاسى كردند كه خشم خدا بر گروه كافران باد. انها شهر يثرب را براي انتظار بعثت او ساخته اند ولی چون از مکه ظهور کرد وحکومتش درانجا شد یهودیان اورا قبول نکردند ونیز انها منتظر احمد بودند وخداوند اورا به اسم محمد (ص) برایشان فرستاد و اورا با اینکه کاملا می شناختند تکذیب کردند وخدا در باره انها می فرماید و در ایه امده (آن گونه که فرزندانشان را می شناسند او را شناختند. بقره (146)) و ايران را بر اين اصل انتظار امام مهدی (ع) امام خميني رحمت الله عليه بنا كرد ایا ما در انتظار شکست خواهیم خورد یا خیر از خداوند متعال خواهانم که ما وشما خوانندگان عزیز را از ثابتین در این امر قراد دهد. (وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ ما عرفوا کفروا به فلعنة الله على الکافرین). امام عسکری می فرمایند در تفسير اين ايه مي فرمايد: ولما جاء هم یعنی یهود وبرادرانشان کتابی از خدا برایشان نازل شد همان قران کریم است که تورات انها از محمد در ان نوشته شده است از قبل یهود (یستفتحون) بشارت ظهور محمد (ص) فرزند اسماعیل بهترین خلق خدا وبعد از او جانشینش علی (ع) است واو خلیفه خداست واز خداوند می خواستند فتح وپیروزی شان را نزدیک کند ودر هنگام ظهور پیامبر یهودیان (فلما جاءهم کفروا به) نبوت او را انکار کردند بخاطر حسادت و دشمنی با او و خداوند. (ما عرفو) اوصاف پیامبر را نشناختند و لعنة الله علی الکافرین. وامام امام صادق در برهان ص 126فرموده و با آنكه خود آنها پيش از بعثت انتظار فتح و غلبه به واسطه ظهور پيغمبر خاتم بر كافران را داشتند آنگاه كه آمد و با مشخصات شناختند كه همان پيغمبر موعود است باز كافر شدند و از نعمت وجود او ناسپاسى كردند كه خشم خدا بر گروه كافران باد. و منتظران پیامبر همان یهود و علمای انها و مسیح و علمای شان و حنفیها و علماء شان بودند که در انتظار شکست خوردند و گاهی نیز پیامبر را باسنگ می زدند بطوری که پیامبراز بدنشان خون جاری می شد وگاهی غش می نمودند ولی با این حال خدا خواست که دينش بوسیله این سه نفر . یعنی پیامبر و علي (ع) خدیجه منتشر شود سپس سراسر دنیا را فرا بگیرد و در اخر الزمان امام مهدی (ع) مانند انبياء قبل خود و از تمام انها سنتی دارد وبا دینی کاملا جدید می اید همانگونه که در روایات امده وکسانی از یاران او می شوند که هیچ نصیبی در دین نداشتند وامام صادق (ع) می فرمایند که ياران او همچون افتاب پرستان وماه پرستان هستند وانهای را که فکر می کنید کمکش می کنند از این دین خارج می شوند پس از گذشته گان عبرت بگیریم. از محمّد ابن منصور عقیلی از پدرش روایت می کند که من و حارث بن مغیره و جماعتی دیگر از اصحاب نزد امام صادق (ع) نشسته بودیم و ایشان به سخنان ما گوش می کردند، ما گفتیم که راه شما در نهایت چگونه پایان می پذیرد؟ فرمود هیهات هیهات به خدا سوگند و به تمامی آن چیزهائیکه چشم شما می بیند که همگی شما مورد امتحان و آزمایش قرار می گیرید و خوب از بد جدا شود و عده ای از شما مأیوس مي شوند و به او سوگند و به تمامی چیزهایی که می بینید قائم ما ظهور نمی کند تا آنگاه که بدبختان و سیاه بختان در این کار سیاه بخت تر و سعادتمندان سعادتمند تر شوند. امتحان در زمان امدن خليفه خدا در قران امده كه (أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وهم لايفتنون * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ). خدا ميفرمايند: ايا گمان كرده ايد بعد از ايمان رها شده و امتحان نميشويد همانگونه كه اقوام قبل امتحان شدند شما نيز امتحان مي شويد تا خدا صادق را از دروغگو تشخيص دهد. وحضرت محمد (ص) ميفرمايند أي امت من مانند بني اسرايل امتحان ميشويد وجا روي جاپاي انها ميگزاريد واگر انها وارد سوراخ ميشدند شما نيز وارد همان سوراخ ميشويد. چگونه دروازه علم و پرچمدار امام مهدي را شناخت؟ وچگونه حق را از باطل تشخيص داد انهم در اين زماني كه فتنه تمام عالم راگرفته. براي شناخت حق وصاحب ان اهل بيت (ع) روايات واحاديث كثيري دادن واگر به كلام انها كه كلام خداست دقت كنيم حتما ما را به سر منزل دوست خواهند رساند براي شناخت حجت يا خليفه زمان ابتدا چند امر مسلم را بايد متوجه شد وان وقت يا زمان ظهور امام (ع) وديگري شخص امده كه با چه دليلي مي ايد؟ دشمنان ايشان و انصار او (ع)؟. زيرا اهل بيت از امتحانات بسيار سخت ودشوار صحبت ميكنند كه از انها اين روايت نقل شده از امام صادق (ع) است ([55]). خداوند بپروز ميكنداين امر را (دولت عدل امام) را بوسيله كساني است كه هيچ نصيب در دين ندارند وهنگامي كه امر ما فرا رسد كساني كه امروز بتها را مي پرستند از ولايت مان خارج ميشوند (بتهاي زمان امام علماي بي عمل كه در زمان او بودند مانند ابو حنيفه) وهمچنين ميفرمايند اگر قائم ماخروج كندكساني كه گمان برده ميشد از منتظران قائم (ع) هستند از اين امر (ولايت) خارج ميشوند، وكساني كه شبيه افتاب پرستان وماه پرستانند وارد اين امر ميشوند. در اين دو روايت وارده خوب دقت كنيد كه جابجاي چگونه است بالاترين به پاينترين مكان ميرسد وپاينترين به بالترين مكان، واين روايت دجاي ديگراينگونه شده. (إن حديثكم هذا لتشمئز منه قلوب الرجال، فانبذوه إليهم نبذاً، فمن أقرّ به فزيدوه، ومن أنكر فذروه، إنه لابد من أن تكون فتنة يسقط فيها كل بطانة و وليجة حتى يسقط فيها من يشق الشعرة بشعرتين، حتى لا يبقى إلا نحن وشيعتنا)([56]). امام صادق (ع) فرمود: كلام ما (اهل بيت) بر دل مردان سخت ميباشد پس به ارامي به دلشان القاء كنيد وهركس طالب بود بيشتر به او بدهيد وهركس انكار كرد اورا رها كنيد زيرا كه بعد ازين فتنه اي ميباشد كه در ا ن حتي كساني كه يك مو (در دين) را دو نصف ميكنند از ان خارج ميشوند تا فقط ما وشيعيان واقعي باقي بمانند. عن الامام الرضا (ع): (والله لا يكون ما تمدون إليه أعينكم حتى تُمحّصوا وتُميّزوا، وحتى لا يبقى منكم إلا الأندر فالأندر([57]). به خدا سوگند چيزي را كه منتظرش هستيد نميبينيد تا غربله و امتحان شويد تا فقط افراد خاص و تك باقي بماند([58]). عن الصادق (ع)، حين سأله بعض أصحابه قائلاً: (جعلت فداك، إني والله أحبك، وأحب من يحبك، يا سيدي ما أكثر شيعتكم. فقال له: اذكرهم. فقال: كثير، فقال: تحصيهم؟ فقال: هم أكثر من ذلك. فقال أبو عبدالله (ع): أما لو كملت العدة الموصوفة ثلاثمائة وبضعة عشر كان الذي تريدون... فقلت: فكيف أصنع بهذه الشيعة المختلفة الذين يقولون إنهم يتشيعون؟ فقال (ع): فيهم التمييز، وفيهم التمحيص، وفيهم التبديل، يأتي عليهم سنون تفنيهم، وسيف يقتلهم، واختلاف يبددهم... الخ)([59]). و امام صادق (ع) وقتي به او گفته شد كه شما و شيعيانتان را دوست داريم انها چه زيادند امام جواب داد ايا نامشان را ميدانيد؟ جواب دادند انها زياد هستند فرمود عدد انها را ميدانيد؟ گفتند كه خيلي ميباشند امام فرمود اگر ان عدد وعده موصوفه حاضر شوند (سيصدو سينزده نفر و ده هزار سرباز) انچه را منتظريد بدست مي اورديد گفتند با اين شيعيان مختلف چه كنيم امام فرمود انها امتحان وغربله وتميز ميشوند وسالهاي مي ايد انها را فنا ميكند وشمشيري كه انها را ميكشد واختلافي كه انها را از پا در مياورد. نقل حديث به گونه ايست كه حتي امام منتظر اين عدد هستند ايا با اين همه منتظران ان عدد تا كنون جمع نشده است . قال أبو عبدالله (ع): لا يخرج القائم حتى يكون تكملة الحلقة. قلت وكم تكملة الحلقة؟ قال: عشرة آلاف...)([60]). امام ابو عبدالله (ع) ميفرمايند: تا ان حلقه جمع نشود قائم خروج نميكند!! گفته شد مگر كل عدد وحلقه چقدر است فرمود ده هزار وسيصد وسينزده نفر مگر كل حلقه وياران امام ( 10313) نفر نيست پس اين همه شيعيان چه مي شوند!! ايا با امتحاني خارج شديم؟ سوالي است كه بايد جواب ان را گرفت اگر اهل بيت (ع) از اين همه دقت درامتحانات ( كه حالا شايد در همين انداز بحث احادیثی كه ذكر شد كافي باشد ) سخن گفتند ايا نبايد مواظب بود تا ما نيز مثل امتحانات اقوام قبل مانند منتظران حضرت موسی (ع) نشويم. زماني كه منتظر منجي بودنند وقتي موسی (ع) با رسالت الهي امد همه بجز چند نفر بقيه همه او را تكذيب كردند ويا امتحان عيسى(ع) وقتي منتظر ظهورش بودند شب تولدش مريم (ع) دنيا امد و همه بجز چند مومن ال عمران همه او را تكذيب كردند. و يا يهوديان هنوز منتظر امدن مسيح هستند ويهودي باقي ماندن ومسيح و يهود و احناف منتظر خاتم النبين بودن ومدينه يثرب را به انتظار او ساختن وقتي محمد (ص) از مكه خارج شد وبه مدينه هجرت كرد همه انهاي كه منتظرش بودند وبه همه بشارت او را ميدادند همانها او را تكذيب كردند چون از جاي ديگري غير از مدينه و اينكه از انها نبود و نامش محمد (ص) وانها منتظر احمد بودند. و خداوند در سوره عنكبوت ميفر مايند: ايا فكر مي كنيى كه اگر ايمان اورد يد امتحان نميشويد ... كدام يك از اين پيامبران حجتي كافي براي شناخت خود نداشت يا اينكه با چيزي غير از حسابات دنيوي مردم زمام خود امده اند كه وقتي تحمل ان (علماي بي عمل) از اينكه اين فرستاده با بيچارگان ومستضعفين حركت خويش را اغازمی کردند و با چيزي امده اند غير از انكه خود تصور ميكردند امده. وانها مرد م را با هواي نفس خويش هدايت ميكردنند. چاره اي جز تكذيب ان فرستاده نداشتن. به تفسير از امام صادق (ع) درباره تبعیت از عالم غیرمنصب از خدا توجه كنيد. ايه (اتخذوا احبارهم ورهبانهم اربابا من دون الله) انها (يهوديان) احبار ورهبان را بجاي خدا پرستش ميكردنند... امام جواب دادند به خدا قسم علماء از مردم نخواستند كه بزرگان دينيشان راپرستش كنند واگر از مردم درخواست ميكردنند مردم انها را پرستش نميكردن ولي انها حلال خدا را حرام وحرام خدا را حلال كردن ومردم انها را عبادت ميكردند بدون اينكه خود بدانند. بايد توجه داشته باشيم كه قران مانند شب روز در جريان است وامت بني اسراييل در زمان ما پيامبر(ص) به انها اشاره كرده است وان امت اخر الزمان است. از امام الصادق (ع): (قال رسول الله (ص) من أبغضنا أهل البيت بعثه الله يهودياً. قيل: وكيف يا رسول الله؟ قال: إن أدرك الدجال آمن به)([61]). هركس اهل بيت ما را ناراحت كند خداوند او را يهودي در قيامت محشور ميكند پرسدين چگونه گفت اگر دجال را ديد با او بيعت كند. و دجال امريكاست وهمانگونه كه در روايات امده كه با سه چوب دستي ازسمت كوه سنام مي ايد امريكا از طرف كوه سنام بين عراق وكويت وارد شد وسه حرب دارد , كه يكي الات جنگ (قدرت) و دوم اقتصاد دنيا را در دست دارد, وسوم هم بادين جديدش دموكراسي امده كه علماي عراق با او بيعت كردن همانگونه كه حضرت محمد (ص) سريحا"به ان اشاره كرده.... فعن حذيفة بن اليمان وجابر الأنصاري، عن رسول الله (ص)، إنه قال: (الويل الويل لأمتي من الشورى الكبرى والصغرى، فسُئل عنهما، فقال: أما الكبرى فتنعقد في بلدتي بعد وفاتي لغصب خلافة أخي وغصب حق إبنتي، وأما الشورى الصغرى فتنعقد في الزوراء لتغيير سنتي وتبديل أحكامي)([62]). از پيامبر شنيده اند كه ميفرمود: واي بر امتم از دو شوراي كوچك وبزرگ پرسيدن ان دو شورا چيست فرمود شوراي كبرا در شهر من وبعد از وفاتم براي غصب خلافت برادرم وحق دخترم ميباشد (همان سقيفه بني ساعده ميباشد كه با امام غير از چند يار معروفش كسي باقي نماند) و اما شوراي صغرا در زورا (بغداد) عقد ميشود براي تبديل سنت من وتغير احكام خداوند انجام ميشود. و همه ديدن اين شوراي را كه در زوراء يا بغداد انجام گرفت و همه كافر و وهابي وزيدي سني وكمونيست با هم يكي شدند انهم فقط براي اينكه در مقابل امام مهدي (ع) باشند. وان همان دين جديد امريكااست كه همه بايد تابع ان باشند و خداوند خواست اين دستور وشورا در ماه مبارك خدا ونزول قران انجام گرفت و احكام خدا را عوض كردن انهم با قبول دين امريكاي و دور نهادن كتاب خدا. و قران ميفرمايند (أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ) أي مومنان يهود ونصارا را اولياء خود قرار ندهيد وهركس از شما به تولاي از انهاراضي شود از انهاست وخداوند قوم ظالم را هدايت نميكند. وعلماي بي عمل بجاي اينكه از امام زمانشان كمك بخواهند به دنبال امريكا فرستادن و بجاي گفتن خدايا ما طاقت جنگ با جالوت را نداريم پس ملكي را براي ما بفرست وخدا طالوت را براي انها فرستاد، علماي بي عمل گفتند خدايا دجال را مي خواهيم وبا او بيعت مي كنيم و خداوند نيز امريكا را براي انها فرستاد تا از شر صدام راحت شويم و به بلا ي ديگر گرفتار شدندكه صد برابر صدام (لع) بود. واز دين ناب محمدي خارج شدند بدون اينكه خود بدانند ويهودي شدند ومردم نيز به تبعيت ا زانها از دين خارج شدند. وامام علي (ع) مي فرمايد: ای جماعت شیعه به هم آمیخته می‌شوید مانند آميخته شدن سرمه در چشم برای اینکه صاحب سرمه می‌داند که چه وقت سرمه را بر چشم می گذارد ولی نمی ‌داند که سرمه چه وقت از چشمش پاک می شود پس صبح می کنند کسانی از شما وخود را داخل در شريعت ما می بينند و آنروز را به غروب می رسانند در حاليکه از ولايت ما خارج شده اند و يا اینکه غروب همراه ما هستند و صبح هنگام از دین و شریعت ما خارج می‌شوند ([63]). و پيامبر اكرم درباره مردم اين زمان ميفرمايند - من حديث ورد عن النبي (ص) أنه قال: يأتي على الناس زمان اذا سمعت باسم رجل خير من أن تلقاه، فإذا لقيته خير من أن تجربه، ولو جربته أظهر لك أحوالا، دينهم دراهمهم، وهمتهم بطونهم، و قبلتهم نساؤهم، يركعون للرغيف، ويسجدون للدرهم، حيارى سكارى لا مسلمين ولا نصارى([64]). زماني ميرسد اگر از كسي چيزي شنيدي بهتر از انكه او را ببيني و اگر او را ديديد بهتر از انكه او را تجربه كنيد و اگر او را امتحان كني احوالش را ظاهر ميكند دينش درهم وهمتش براي شكمش وقبله انها زنانشان و ركوعشان براي بدست اوردن لقمه نان. وسجودشان براي درهم. مست وحيران نه يهودن ونه مسلمان). واين حال مسلمين اخر زمان است كه ساعتی در دعا و راز ونیاز باخدا و رو به قبله است وساعتی صحبت از دین امریکای و از سیاست یهود ونصار میکند وبا انها نشست وبرخواست می کند. وامور مسلمانان را به انها می دهد, وانها مصداق ایه وای بر نمازگزاراني كه از نماز خود غافلند هستند. از ازادی حسین (ع) می گویند ولی خود ذلت را قبول کرده اند. وبعضی نیز احمقتر می گویند که علمای ما را حکمت ساکت کرده است یا تقیه است. ولی این چه تقیه ای است که حدود ندارد.... امتحان خدا براي تمام اقوام بوده وخواهد بود و خدا همه را امتحان ميكند همانگونه كه درباره عالم بني اسراييل كه در سوره اعراف امده (أعطي بلعم بن باعوراء الاسم الأعظم، فكان يدعو به فيستجاب له فمال إلى فرعون (طاغية آخر غير فرعون مصر) فلما امر فرعون في طلب موسى وأصحابه قال فرعون لبلعم أدع الله على موسى وأصحابه ليحبسه علينا فركب حمارته ليمر في طلب موسى وأصحابه فامتنعت عليه حمارته، فأقبل يضربها فأنطقها الله عز وجل فقالت ويلك على ما تضربني أتريد أجي‏ء معك لتدعو على موسى نبي الله وقوم مؤمنين، فلم يزل يضربها حتى قتلها وانسلخ الاسم الأعظم من لسانه، وهو قوله: (فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَلكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ). از او بعنوان ولي از اولياي خود ياد ميكندكه اسمي از اسم اعظم راداشت (بلعم ابن باعورا) وباان مستجاب الدعوه بودولي به سمت فرعون گرويدوفرعون ا زاو خواست تا با ان اسم عليه موسي دعا كند تا خدا او ويارانش را حبس كند وبلعم سوار بر الاغ خود رفت تا عليه موسي و يارانش دعا كند ولي ان حيوان از حركت باز ماند وگفت ايا ميخواهي با تو بيايم و عليه پيامبر خدا دعا كني وان مرد انقدر ان حيوان را زد تا از پا درامد وخداوند اسم اعظم را ازاو گرفت ودر امتحان ان عالم ماند و از موسي (ع) پيروي نكرد خدا ا زاو بعنوان سگي ياد ميكند كه اگر بطرف او بروي پارس ميكند واگر ازاو جدا شوي باز پارس ميكند ياد كرد... و علماي بي عمل يهود را اينگونه یاد میکند که مانند الاغي كه بار او را كتاب گذاشتن. واين امتحان فقط در زمان قوم يهود نبود حتي درزمان رسول اکرم (ص) و نيز در زمان امامان (ع) ما ادامه داشت، واز عالمي كه در زمان حضرت رضا (ع) مذهب واقفيه يا هشت اماميه را بدعت كرد امام با عنوان الاغ ا ز او ياد ميكند وبه او ميفرمايند اي ابا حمزه تو و دوستانت بسان خريد, و خدا در قران ميفرمايند: انكرالاصوات صوت الحمير؛ انها علماي بي عمل هستند که هميشه حق را در همه زمانها انكار ميكنند. وبراي انكار حق اين نام را خداوند بر انها نهادند وعلماي ديگر چون شبث ابن ربعي و شريح قاضي كه دستور قتل امام حسين (ع) را دادند, و مردم از انها تبعيت ميكردند در تاريخ زياد ميباشند. ممكن است كسي از طرف امام (ع) بيايد و ما منتظرش باشيم ولي ندانسته دشمنش گرديم انهم با تبعيت از عالم بي عمل يا دنباله روسنت والدين خود باشیم زیرا كه در قران جواب اقوام به فرستاده خدا اين بوده. ى(قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ* قَالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ…وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ)([65]). (ما پدرانمان را بدين نحو ديديم و انها راعبادت ميكردند (ودر جاي ديگر ميفرمايند كه جواب قوم به پيامبرشان اينست كه ما بزرگان وعلماي قوم خود را اطاعت ميكرديم...در حالي كه هيچ يك غير از فرستاده شما را به راه راست هدايت نميكند). وعيسیی (ع) خطاب به علماي بي عمل ميگويد شما مانند سنگي بر سرراه اب قرا گرفته ايد نه خود اب ميخوريد ونه ميگذاريد ديگران اب بخورند هميشه علماي بي عمل با باور چيزهاي از روايات وساخت ان مردم را فريب ميدهند ووقتي فرستاده خدا با بينات از سمت خدا مي ايد وانها ببينند كه اين خلاف گفته هايشان امده هميشه تاريخ ان را تكذيب يا بقتل ميرسانند. (أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقاً تَقْتُلُونَ). وخداوند مي فرمايد: هر گاه فرستادي براي شما فرستاديم وچون باهواي نفساني شما نمي ايدتكبر كرده يا او را كشته يا تكذيب ميكنيد. ايا امام زمانمان وخليفه زمان ما با چه چيزي مي ايد كه اينگونه بايد امتحان سخت باشد. زيرا كه كلام اهل بيت (ع) با عقل ناقص ما قابل درك نيست و فقط با تسليم ميتوان به انها رسيد و انها را شناخت. از امام صادق (ع) از اهل بيت نقل شده اگر قائم ما قيام كند شما را به امر جديد ميخواند وهمانگونه كه اسلام غريبانه (با محمد وعلي (ع)) شروع شد غريبانه باز ميگردد با امام محمدابن الحسن عسكري و اولين مومنين به او احمد ...)([66]). ودر حديث ديگر امام صادق (ع) ميفرمايند همانگونه كه پيامبر ادعاي دين جديد كرد داعي ما نيز ادعاي دين جديد ميكند همانگونه که رسول خدا ادعای جدیدی داشت وان برگشت به سنت ناب محمدي كه با مرور زمان كاملا ازبين رفته و با ان سنت دعوت ميكند. وامام علي (ع) مي فرمايد: زماني مي ايدكه از اسلامي بجز نامي واز قران بجز رسمي باقي نمانده ومساجد اباد ولي هدايتي در ان نيست ادعاي ان را دارند ولي دورترين مردم از ان هستند وعلماي ان زمان شرترين علما در زير اسمان هستند به خدا قسم انها را به فتنه أي مبتلا ميكنيم كه حليم شان در ان حيران بماند. (نهج البلاغه). قال الامام جعفر ابن محمد الصادق (ع) (يكون فترة لا يعرف المسلمون فيها امامهم ... قال (ع) اذا كان ذلك فتمسكوا بالأمر الأول حتى يبين لكم الآخر)([67]). وازامام صادق(ع) نقل شده كه: زماني بر مسلمانان ميرسد كه امام خود را نشناسند وبعد ... امام گفت اگر اينگونه شديد به امر اول تمسك كنيد تا امر دوم براي شما روشن شود): قبل قيام القائم (عج) خمس علامات محتومات: (اليماني والسفياني والصيحة وقتل النفس الزكية والخسف بالبيداء)([68]). وفرمود: قبل از قيام قائم پنج علامت حتمي است وان يماني وسفياني ونداي اسماني وفرو رفتن زمين در بيداء و قتل نفس زكيه. ونيز از اهل بيت نقل شده.. الركن اليماني بابنا الذي يدخل منه الجنة، وفيه نهر من الجنة تلقى فيه أعمال العباد)([69]). ركن يماني دربي است كه از ان وارد بهشت ميشويم ودر ان نهري از بهشت است كه بندگان ما اعمالشان را در ان ميبينند. عن أبي عبد الله (ع) أنه قال: (أقرب ما يكون العباد من الله عز وجل وأرضى ما يكون عنهم إذا افتقدوا حجة الله عز وجل، فلم يظهر لهم ولم يعلموا بمكانه، وهم في ذلك يعلمون أنه لم تبطل حجج الله (عنهم وبيناته) فعندها فتوقعوا الفرج صباحا ومساء، وإن أشد ما يكون غضب الله تعالى على أعدائه إذا افتقدوا حجة الله فلم يظهر لهم، وقد علم أن أولياءه لا يرتابون، ولو علم أنهم يرتابون لما غيب عنهم حجته طرفة عين، ولا يكون ذلك إلا على رأس شرار الناس)([70]). ازامام صادق(ع) نقل شده نزديكترين وخشنودترين بندگان به خدا كساني هستندكه حجة خدا از انه امفقود شود و بر انه اضاهر نشود و مكان او را نميدانند و ميدانند كه خدا حجتش را باطل نميكند و در ان وقت منتظر فرج در صبح و عصر باشيد. و شديدترين غضب خدا بر دشمنانش وقتي است كه حجت ازانها مفقود شود وبر انها ظاهر نشود و خدا مي داند كه اولياء او از اين امر بر نمي گردند واگر ميدانست انها از اين امر بمانند او را غيب نميكرد حتي به اندازه يك چشم به هم زدن و ان چيز نمي شود الا بر شرترين خلقش. قال المفضل بن عمر: سمعت الصادق جعفر بن محمد (ع) يقول: (من مات منتظرا لهذا الامر كان كمن كان مع القائم في فسطاطه، لا بل كان كالضارب بين يدي رسول الله صلى الله عليه وآله بالسيف)([71]). ونيز امام ميفرمايند: هركس بر اين امرانتظار بميرد انگار كه با قائم ما بوده بلكه انگار بين دستان رسول شمشير ميزند. قال أبو عبد الله (ع): (إذا أصبحت وأمسيت يوما لا ترى فيه إماما من آل محمد فأحبب من كنت تحب، وأبغض من كنت تبغض، ووال من كنت توالى وانتظر الفرج صباحا ومساء)([72]). و مي فرمايد: اگرروزي راد يد كه در صبح و شام امامي از ال محمد (ص) را در ان نديديد هركه را ميخواهيد دوست بداريد و دشمن بداريد هركه دشمن انها باشد و با كسي كه از انهاست بيعت كن ولي منتظر فرج باش انهم در صبح وشام.. اين همان سرگرداني امت مانند سرگرداني بني اسرايئل است وتنها راه نجات تمسك به روايات اهل بيت (ع) است. بيامبر اكرم ميفرمايند أيها الناس إني قد خلفت فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا بعدي كتاب الله و أهل بيتي ألا و إن اللطيف الخبير أخبرني أنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض. رسول اكرم (ص) فرمود: اي مردم من دو چيز گرانبها را در بين شما به امانت گذاشتم كه اگر به انها تمسك كنيدبعد از من هرگز نمي مانيد و انها از هم جدا نميشوند تا قيامت وان اهل بيتم وقران مي باشد... اگر اهل بيت بيامبر وقران را بدرستي درك كنيم نه سراق فتنه ميرويم ونه گمراه ميشويم و انها در همه عصر ما را تنها نميگذارند وحال كه عصر امتحان امت محمدي است با رجوع به كلام انها حق را از باطل ميتوان تشخيص داد. و در روايتي امام صادق (ع) به مفضل نشان ميدهد كه چگونه حق را از باطل تشخيص داد. عن المفضل بن عمر عن أبي عبد الله (ع) (… فقال لي يا أبا عبد الله إياكم و التنويه و الله ليغيبن سبتا من الدهر … لترفعن اثنتا عشرة راية مشتبهة لا يعرف أي من أي قال المفضل فبكيت فقال لي ما يبكيك قلت جعلت فداك كيف لا أبكي و أنت تقول ترفع اثنتا عشرة راية مشتبهة لا يعرف أي من أي قال فنظر إلى كوة في البيت التي تطلع فيها الشمس في مجلسه فقال أهذه الشمس مضيئة قلت نعم فقال و الله لأمرنا أضوأ منها)([73]). امام (ع) بعد از كلامي به مفضل ميفرمايند: أي مفضل دوازده پرچم وبيرق مشتبه قد علم ميكنند ونمي توان حق را از باطل تشخيص داد، مفضل. گفت من گريه كردم وامام گفت از چه گريه ميكني گفتم قربانت گردم فرموديد دوازده رايت مشتبه (بيرق برچم) خود را بالا ميبرند كه نمي توان حق را از باطل تشخيص داد در ان زمان چه كنيم امام به طرف پنجره كه در ان پرده كشيده شده بود نگاه كرد وبه مفضل دستور داد تا ان پرده را بالا بزند، نوري از ان وارد اطاق شد. امام فرمود اين نور خورشيد روشن است, گفتم بله فرمود: به خدا قسم نور ما از اين نور روشنتر است. اگر نور انها اينقدر روشن است پس نبايد ترسيد وهركس ادعاي اين امر را بكند بايد از او دليل وبرهان خواست زيرا در قران امده كه هركس خبري را براي شما نقل كرد ا زاو بينه بخواهيد و در كلام اهل بيت سخن از هدايت گرترين پرچمدار گفته شده كه او با دو بيرق ديگر مي ايد وانهم هفتادو دوماه قبل از ظهور امام (ع)، كه در كتاب عصر ظهور كوراني به ان اشاره شده وان سه بيرق يماني وسفياني و خراساني هستند. كه از اين سه بيرق يا در بعضي كتب بعنوان درفش ياد شده يكي كاملترين وهدايتگرترين پرچم امام زمان است. فعن الامام الباقر (ع) (… وليس في الرايات راية أهدى من راية اليماني، هي راية هدى، لأنه يدعو إلى صاحبكم، فإذا خرج اليماني حرم بيع السلاح على الناس وكل مسلم، وإذا خرج اليماني فانهض اليه فان رايته راية هدى، ولا يحل لمسلم أن يلتوي عليه، فمن فعل ذلك فهو من أهل النار، لأنه يدعو الى الحق والى طريق مستقيم)([74]). ازامام باقر (ع) اينگونه از او ياد ميكند در اين رايت ها (پرچم) هيچ پرچمی مانند پرچم يماني نيست زيرا او پرچمدار هدايت است چون شما را به صاحبتان هدايت ميكند و اگر او خروج كرد فروختن اسلحه بر مسلمين و مردم حرام است و اگريماني خروج كرد بسوي او بشتابيد وجايز نيست مسلماني ا ز او باز ماند و هر كس اينكار را كرد از اهل جهنم است زيرا او شما را به صراط مستقيم هدايت ميكند. اگر او ما را به صاحبمان و صراط مستقيم هدايت ميكند و اگر از او پيروي نكنيم ما از اهل جهنم هستيم خيلي بايد دقت كرد زيرا او هفتادو دو ماه قبل از امام خروج ميكند. حتما امتحان شيعيان وكل مسلمين با او مي باشد چون سرپيچي ازاو جهنم را به دنبال دارد وهيچكس به غير از حجت خدا نميتواند مردم را از دين خارج كند الا معصوم ولي اهل بيت اين حق را به يماني داده اند، براي شناخت يماني در بين دوازده رايت مشتبه. كه امام علي (ع) درباره شبه ميفرمايند به اين علت به شبه شبه ميگويند چون شبيه حق است ونمي توان هركس انرا تشخيص دهد) بايد دقت كنيم و در كلام اهل بيت (ع) امده كه دين ما با عقل ناقص قابل درك نيست بلكه با تسليم به امر ما است كه ميتوان نجات پيدا كنيد براي تشخيص درفش حق (هدايتگر به امام) از باطل چند چيز را بايد شناخت اول مكان و زمان ظهورش و شخص امده (یمانی) دشمنان و ياران او قبله و ركن يماني (حجر اسود). همانگونه كه نماز و قبله وحج، مكان و زماني دارد؛ امام (ع) براي ظهور نياز به مكان و زمانيست. زيرا او همان حج و قبله ونمازي است كه نياز به مؤذن است يا قبله ي كه به حجر السود يا همان صاحب درفشهاي سياه جهت شهادت است. عن داود بن كثير قال : قلت لأبي عبد الله (ع): أنتم الصلاة في كتاب الله عزوجل وأنتم الزكاة وأنتم الحج؟ فقال: يا داود نحن الصلاة في كتاب الله عزوجل، ونحن الزكاة ونحن الصيام ونحن الحج ونحن الشهر الحرام ونحن البلد الحرام ونحن كعبة الله ونحن قبلة الله ونحن وجه الله قال الله تعالى: (فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه) ونحن الآيات ونحن البينات … ، فسمانا في كتابه وكنى عن أسمائنا بأحسن الأسماء وأحبها إليه وسمى أضدادنا وأعداءنا في كتابه وكنى عن أسمائهم وضرب لهم الأمثال في كتابه في أبغض الأسماء إليه وإلى عباده المتقين)([75]). در اين روايت وقتي از امام صادق (ع) سوال ميشود ايا شما نماز وحج وزكات امده در كتاب خدا هستيد؟ امام به ان شخص ميفرمايند: ما نماز وحج و زكات وقبله و ماه حرام هستيم, وما كعبه خدا وقبله خدا هستيم، وما وجه الله وايات او و بينات هستيم و خداوند ما را با بهترين نام ها در كتاب نام برده و دشمنانش را با بدترين نامها و بدترين مثل هادر كتاب ياد كرده است براي خود و اولياءش.  - عن إبن عباس قال : قال رسول الله (ص) لعلي )ع ) أنت بمنزلة الكعبة تؤتى ولا تأتي)([76]). از ابن عباس: نقل از رسول اكرم (ص) كه به علي (ع) مي فرمود اي علي منزلت تو مانند منزلت كعبه است كه مردم به سمت ان مي روند نه انكه كعبه به سمت مردم مي رود. اهل بيت (ع) قبله و كعبه دلها ميباشند. جهت شناخت بهتر اين حديث كه احاديث فراواني مانند ان وجود دارد ابتدا بايد حج راشناخت وبا شناخت ان مي شود كعبه دل را شناخت. و به اختصار حج در اسلام حضور در وقت معين از سال ومكان معين است وان بيت الله الحرام يا كعبه ميباشد، لازم است كه وصف وقت و زمان را از كلام اهل بيت (ع) دريابيم .كعبه تجلي وظهور بيت معمور ميباشد وبيت معمور تجلي ضراح كه در اسمان ششم ويا بالترين مكان ملكوتي است میباشد؛ و بعد از ان اسمان هفتم است؛ كه اسمان كلي يا عقل كامل است، و ضراح را خداوند براي طلب استغفار ملائكه بعد از اعتراض بر سجده ادم خلق كرد، و به انها فرمود بر گرد ان طواف كنيد تا غفران گناه و قبول توبه شما بعد از اعتراض باشد, وتجلي اين بيت در اسمانهاي ديگر نيز بود, و در اسمان چهارم خداوند بيت المعمور را افريد تا به نسبت شأن و مقام ملائكه در هر اسمان جايي براي طواف و قبول توبه و غفران انها مكاني براي طوافشان باشد؛ وتجلي اين بيت در زمين بيت الله الحرام يا كعبه است. و وقتي خداوند ادم را به زمين فرستاد. تا جاي براي طواف او باشد. تا از خداوند طلب مغفرت و وعلو درجات را طلب كند. اما زمان حج: و ان ماه ذو حجه است؛ در اين ماه اتفاقات مهي رخ داده، مانند انتخاب علي (ع) بعنوان (خليفه) بعد از محمد (ص) است. و يا بالاترين چيز كه در زمان ظهور در اين ماه اتفاق مي افتد ان خروج امام مهدي (ع) در مكه ميباشد. و او نفس زكيه را براي اهل مکه ارسال ميكند و انها او را بين ركن و مقام به قتل ميرسانند، و بعد از ان در دهم محرم امام (ع) قيام ميكند. پس بيت الله در اسمان براي طلب استغفار ملائكه وطواف بر ان قرار گرفت انهم بعد از اعتراض بر امر خلافت خليفه خدا (ادم (ع) بود. و در زمين براي طواف ادم (ع) بعد از تعدي بر شجره علم ال محمد (ص) يا شجره ولايت و طلب استغفار او بر تحمل نكردن ولايت ال محمد (ص) وانها حجت خدا بر آدم بودند. پس طواف بر بيت الله اعتراف خلق است به ولايت وخلفاي خدا، وتسليم وطاعت امر انهاست، وعلت حج استغفار از گناهان و قصور خلق به حق و امر حجتهاي خدا در تمام زمانهاست, و در زمان ما امام مهدي (ع ) است. از اهل بيت (ع) نقل شده كه (إنما جعل الله الحج على الناس ليعرضوا علينا ولايتهم). (حج را به اين علت خدا بر بندگانش واجب كرد تا ولايتشان را بر ما عرضه دارند) كافي. وغرض از حج ان است كه مردم در اين مكان و زمان معين هر سال منتظر قيام مصلح و امام منتظر حضرت مهدي (ع) باشند, انهم براي جهاد بين دستان او زيرا او همان مؤذني است كه مردم را بسوي حق مطلق دعوت ميكند، و در قران خداوند ميفرمايد كه به طرف تو مي ايند اي حجت من برخلقم ونه بطرف من (وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيق)([77]). و بين مردم در حج اذان بگو مرداني بسوي تو مي ايند... (ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيق)([78]). تا تفث (گناهانشان) همان گرفتن ناخن و موي سر در ظاهر است ونذوراتشان را اداء كنند و بر بيت عتيق طواف كنند. وقضاء واداي گناهانشان براي تطهير، كه به ظاهر گرفتن ناخن وموي سر است، ولي در باطن يعني طهارت درون و موي سر يعني انداختن افكار سر ميباشد تا به لقائ دوست نايل شوند وتسليم او گرديم واسم بيت عتيق (قديم) رابه اين علت بران گذاشتن كه ما گناهان گذشته را فراموش كنيم. (ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حرمات اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ)([79])، (ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ)([80])، شعائر خدا وحرمات خدا حجت هاي خداوند بر مردم هستند. - كعبه ارتباط وثيق با ولايت (امامت) دارد، چون حج را خدا براي اين قرار دادتا مسلمين ولايت خود را به حجت زمان عرضه دارند, و طلب استغفار از گناهان باشد. كعبه قبله وجهت سجود براي خداست؛ وسجده برآدم (ع) به علت نوري كه در وجودش بود انجام گرفت، وان نور ولايت امام علي (ع) است واولين قبله كه به سمت ان سجده كردن ولايت ونور علي (ع) است. پس كعبه حقيقي سنگها يا گل ادم نيست، بلكه جوهره أي كه در وجود ان بود وان نور وجود اهل بيت بيامبر(ص) است. وبراي ان حجر اسود را شاهد قرار داد تا كتاب عهد وميثاق باشد([81])، و ميثاق را از مردم ميگيرد. وهركس به سمت كعبه سجود ميكند مقهور امام علي (ع) ميگردد، چه كافر به ولايت او وچه راضي به ولايت او باشد، زیرا او مولود کعبه وجوهره ان است. ( وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً)([82]). براي خدا سجده ميكنند انچه در زمين واسمانها چه با اكراه وچه با رضايت. راضي انكه به سمت مولود كعبه سجود ميكنند و با او بیعت کرده و با اكراه انهاي كه به سمت كعبه (سنگ) سجود ميكنند ولي اطاعت امر مولود انرا قبول نميكنند. (أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ والشجر وَالدَّوُابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يفعل ما يشاء)([83]). ايا ميبني كه همه انهاي كه در اسمان وزمين وخورشيد وماه وستارگان وكوها درختان ودامها كه بسمت خدا سجده ميكنند واكثر مردم عذاب بر انها حق است وهركس خدا را اهانت كند كرامتي براي او نيست وخدا هرانچه بخواهد انجام ميدهد). و انهاي كه بعد از سجود عذاب بر انها حق است كساني هستند كه به ولايت خدا به امام علي (ع) وفرزندانش اعتراف نميكنند, چه با زبان ولي اعمالشان مقهور امام علي هست و بخاطر ولادتش در بيت الله كعبه و خدا انها را بعد از سجود مورد اهانت قرار مي دهد. زیرا سجود انها مانند سجود ابلیس است که امر خدا را قبول نکرد ,واینها امر رسول را قبول نکردند وكلام رسول كلام خداست. (وهركس خدا را اهانت كند كرامتي براي او نيست 18). قبله جاي براي توجه به سمت خدا و خدا را با ان مي توان شناخت و شناخت ومعرفت خدا از طريق انسان كامل است كه انبياء وخلافاي او هستند، وتوجه به انها توجه به خداست. خداوند به ملائکه فرمود بر آدم (ع) سجده کنند این سجده اعترافی بود عملی بر برتری آدم نسبت به ملائکه و این موجودات قدسی وی را مقدم داشتند و این کار با شأن ایشان و عالمی که در آنند (عالم عقل) مناسبت داشت. این سجده بر جسد آدم نبود بلکه بر روح و حقیقت او بود و در واقع سجده بر حقیقت محمدیه و انسان کامل و حجاب اقرب بوده و این خود ، متوجه شدن به سوی حی لا یموت می باشد. حضرت حق زمانی فرمان سجده را صادر کرده که صورت مثالی را بر ماده آدم (ع) افاضه فرموده بود و از روح خود بر وی دمیده بود در حدیثی از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که فرمودند: «الله سبحانه و تعالی آدم را بر صورت خویش آفرید». و صورت خدا در حدیث مجاز است مانند «ید الله» که در قرآن آمده و منظور از آن قدرت خداست. اینجا هم منظور اینست که آدم قابلیت تحصیل کمالات الهیه را تا بالاترین حدی که برای ممکنات (مخلوقات) امکان دارد دارا می باشد هر چند آدم (ع) به قاب قوسین او ادنی دست نیافت اما از فرزندان برگزیده اش، محمد مصطفی (ص) بدان مقام راه یافت وانسان كامل بعد از محمد (ص) علي امير مومنان است كه او سيد اوصيا ءاست كه خدا ولادتش را در كعبه قرار داد تا به همه نشان دهد كه او قبله كامل وانسان كامل جهت رساندن شما به معرفت كامل است. حال كدام يك قبله باشد كعبه كه سنگ است يا مولود ان علي (ع). و عيسی (ع) به علماي يهود ميگويد: أنتم علماء السوء تقولون من حلف بالهيكل لايلتزم بيمينه ولكن من حلف بذهب الهيكل يلتزم بيمينه فأيما أعظم أيها الجهال العميان الذهب أم الهيكل الذي قدس الذهب. شما أي علماي بدكردار ميگويد هركس به طلاي هيكل قسم بخورد خدا يمين اش را قبول ميكند وهركس به هيكل قسم ميخورد خدا يمين اش را قبول نميكند كدام ديگري راقداست مي دهد طلا هيكل را يا هيكل طلا راقداست ميدهد. وايا علي (ع) كعبه راقداست مي دهد وما رابه رسالت خدا مي شناساند يا كعبه سنگي رسول خدا را به ما ميشناساند. بعد از تعريف مكان وجهت قبله وچه كسي لايق تعظيم وسجوداست. وامام علي(ع) ميفرمايند هركس حرفي به ياد دهد مرا بنده خويش كرده. وتمام علوم ما از امام علي (ع) است زیرا او دروازه شهر علم پیامبر است، پس همه بنده گان علي (ع) هستيم انهم از رساندن ما به معرفت كامل كه همان تسليم امر است علي تجلي محمد (ص) است و تجلي (علي (ع )) امام محمد ابن الحسن (ع) ميباشد او قبله زمان ماست و موذن او در اين زمان كيست وايا زمان زمان اذان است يا خير. از امام صادق نقل شده هرکس شخصی را در معصیت اطاعت کند او را عبادت کرده است وهرکس خدا را معصیت کند به اندازه همان معصیت خدا را عابد وساجد نیست([84]). واگر این گناه و معصیت متعلق به قبله ی است که به سمت ان سجود کند (یعنی قبله ی غیر از انکه به او گفته شده است را قبول کرده است؟) در این صورت هر عملش عاصی و گناه به امر خداوند سبحان می باشد ونه عابد ونه ساجد خداوند است (وسرعت سیر در این مسیر غیر از دوری چیزی نسیبش نمی کند) و خداوند می فرمایند (وهرکس بعد از روشن شدن مسیر و راه حق بر او، با رسول خدا به مخالفت بر خیزد و راهی غیر از طریق اهل ایمان پیش گیرد وی را به همان طریق وراه ضلا لت که بر گزیده و اگذاریم و عاقبت او را به جهنم در افکنیم که بد منزلگاهی است([85]). و اینگونه انسان از ظلمت وشر وشیطان پیروی می کند و بر راهی که او را به هدف می رساند نیست بلکه پشت به قبله ی که او را به خدا می رساند کرده (و ادعای سجود وعبادت وطاعتش) سبب رساندنش به در کات جهنم می شود چو ن اعمال وی او را به قبله ی می رساند که خلاف امر خداوند است و خداوند او را از ان نهی کرده است وسجود وطاعت وعبادت او بر معصیت وگناه ساحته شده و گناه و معصیت خواهد بود .ونه نمازی خوانده ونه روزه ای گرفته بلکه گناهی است که انجام داده است (حق را تصدیق نکرد و نماز و طاعتش بجا نیاورد بلکه خدا را تکذیب کرد و از حکمش رو بر گرداند انگاه با تکبر و نخوت به سوی اهل خویش روی اورد و وای و صد وای بر مرگ تو و وای بر برزخ و محشر تو ([86]). وحق اولاتر ان است که امر ولی خدا وحجت وخلیفه او را تصدیق بکنیم. (چه نبی ویا وصی او) و نماز با او ولایت امر خداست و ولایت او سجود برای ولی خداست و طاعت او طاعت خداوند است وخضوع و طاعت غیر ولی و خلیفه خدا نفعی به جز تظاهر ندارد. از فضیل نقل از امام صادق (ع) می فرمایند. اینگونه در جاهلیت طواف می کردند ولی امر شده اند که بعد از طواف به سمت ما متفرق شوند تا ولایت و نصرتشان ومحبتشان را به ما نشان دهند سپس این ایه را خواند که... و تمنا و هوای قلبهای بعضی از انسانها را برای انها (اهل بیت) قرار بده([87]). و کفار قریش (احناف منحرفین) قبل از اسلام حج خانه خدا برای انها نفعی نداشت با وجود اینکه خدا را لبیک([88]) می گفتند. چون لبیک گفتن انها چیزی جز تهلیل وسوت زدن نزد خداوند نبود و ملائکه ان را اینگونه می شنیدند. (ونماز انها در خانه کعبه جز صفیر (سوت) و کف زدنی که خلق را از خانه خدا منع می کند چیز دیگری نیست پس بچشید طعم عذاب را به کیفر انکه به خدا کافر شدید .([89]) واینگونه حال کسی که نماز بخواند وقبله خود را غیر از انچه خدا برای او قرار داده است انتخاب کند. نمازش فقط دست زدن و سوت زدن است وحتی حج او نزد خداوند (در خانه خدا جز صفیر (سوت) وکف زدن چیزی نیست). واگر بدانیم که خداوند از ابتدا خلقت به اجسام نگاه نکرد، واین سجود اجسام مرشد وراهنما بر حقیقت ان است واین حقیقت همان طاعت است و نشان دادن قبول امر صادر از خداوند است. واگر سجود برای اجسام قبله ی است وان کعبه می باشد .لابد برای ارواح هم قبله ی باشد وان قبله ارواح ولی خدا (حجت خدا بر خلق) است که با اطاعت او خدا را طاعت کرده و با معصیت او خدا را معصیت کرده ایم وبرای همین امر سجود ملائکه (ارواح) بر ادم انسان کامل است. واسلام وسجود یکی است چون اسلام یعنی تسلیم و تسلیم یعنی طاعت مطلق ومسلمانی یعنی تسلیم خدا وند سبحان شدن است و این تسلیم (سجود) باید برای ان قبله ی باشد. وقبله ان ولی خدا (حجت خدا بر خلق) است ومسلمانی که ازقبله تسلیم که همان حجت وولی خداکه ما را به طاعت او امر کرده سر باز زند مسلمان حقیقی نیست. شیخ ابو جعفر طوسی با سند از فضل ابن شاذان از داود بن کثیر گفت از امام صادق (ع) برسیدم. شما نماز وحج وزکات در کتاب خدا هستید؟ فرمود: ما نماز وحج وزکات وروزه ئ ماه حرام و شهر حرام در کتاب خدا هستیم وما کعبه وقبله و وجه خداوند هستیم که خدا وند فرموده (فاینما تولوا فثم وجه الله) هرکجا را روی اوری وجه (صورت) خداوند است .و ما ایات وروشنگری خداوند ایم([90]). نقل از كتاب روشنگري: قبله: خلیفه زمان حجت خدا ست وان مكاني جهت رو كردن به ان مي باشد زيرا كه او وجه الله است وهمانگونه كه قبله مكان است ودر اين زمان امام مهدي (ع) است ایا علائمی که نشانه ظهورش درزمان ما باشد وجود دارد؟ علائم ظهور امام زمان (ع) (إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً * وَنَرَاهُ قَرِيباً). ازامام صادق (ع) نقل شده نزديكترين وخشنودترين بندگان به خدا كساني هستندكه حجة خدا از انها مفقود شود و بر انه اضاهر نشود و مكان او را نميدانند و ميدانند كه خدا حجتش را باطل نميكند و در ان وقت منتظر فرج در صبح و عصر باشيد و شديدترين غضب خدا بر دشمنانش وقتي است كه حجت از انها مفقود شود و بر انها ظاهر نشود و خدا مي داند كه اولياء او از اين امر بر نمي گردند و اگر ميدانست انها از اين امر بمانند او را غيب نميكرد حتي به اندازه يك چشم به هم زدن و ان چيز نمي شود الا بر شرترين خلق الله([91]). عن المفضل بن عمر قال: ( سألت سيدي الصادق (ع) هل للمأمول المنتظر المهدي (ع) من وقت موقت يعلمه الناس؟ فقال: حاش لله أن يوقت ظهوره بوقت يعلمه شيعتنا ، قلت: يا سيدي ولم ذاك ؟ قال: لأنه هو الساعة التي قال الله تعالى: (ويسئلونك عن الساعة أيان مرساها ….)([92]). ازامام صادق (ع) پرسيده شد ايا براي امام منتظر وقتي معين براي ظهورش هست كه مردم ان را بدانند؟ وامام جواب داد حاشا از اينكه خدا وقتش را براي شيعيانش معلوم گرداند گفتم به چه علت مولاي من فرمود زيرا او همان علم ساعت است كه در قران از ان ياد شده كه وقت ان كي ميباشد. وقت ظهور امام را كسي نميتواند مشخص كند ولي اهل بيت رسول (ص) براي ان علاماتي داده اند كه نزديكي ظهورش را با ان مشخص ميكنند همانگونه كه در انبيائ گذشته چنين بوده مثلا در كتاب عصر ظهور كوراني ص232 از يماني وسفياني وخراساني صحبت شده و خروج انها قبل از امام زمان به مدت هفتادو دو ماه سخن گفته شده ولي مدت حساب ان ر اكس نمي داندكه از كي شروع ميشود زيرا پيامبر واهل بيت ميخواستند به گونه ي صحبت كنند كه امام را از دشمنانش محفوظ بدارند و او را براي دوستان ومنتظرين حقش نشان دهند و در عين كلام گاهي ا ز او وصاحب بيعتش با نامهاي متعدد ياد شده كه در ادامه بحث به ان اشاره خواهيم كرد .. در مورد علامات به كلام رسول (ص) به سلمان توجه كنيد. عن رسول الله (ص): اي والذي نفسي بيده يا سلمان إن عندها يليهم أمراء جورة ووزراء فسقة وعرفاء ظلمة وأمناء خونة . . وسارع سلمان قائلا: إن هذا لكائن يا رسول الله؟ فقال صلى الله عليه وآله: إي والذي نفسي بيده يا سلمان إن عندها يكون المنكر معروفا والمعروف منكرا ويؤتمن الخائن ويخون الأمين ويصدق الكاذب ويكذب الصادق... قوله: فقد جاء أشراطها ([93]). نقل از رسول اكرم (ص) بنام انكه جانم در دست اوست امراء اهل جور حكومت ميكنند و وزيرانشان اهل فسوق وعرفاي انها اهل ظلمت وامين انها خيانت كار ... وسلمان كلام رسول را با سرعت قطع مي كند و به پيامبر ميگويد أي پيامبر چنين چيزي ممكن است و پيامبر مي فرمايند بله بنام انكه جانم در دست اوست در ان هنگام معروف منكر و منكر معروف ميشود و خيانت كار مورد اطمينان ميشود وامين خيانتكار به شمارميايد صادق را دروغگو ميكنند و دروغگو را صادق ميكنند. . و باز سلمان ميپرسد همچين چيزي اتفاق مي افتد ورسول با قسم شروع ميكند و ميفرمايند در ان هنگام حكومت به دست زنان ميباشد وبا زنان خدمتكار مشورت ميكنند و خردسالان برمنابر مينشينند... و مرد بر پدرش جفا ميكند و با دوستان وفا وستاره دنباله دار خروج ميكند ودر ان هنگام زن با شوهرش در امر تجارت شريك ميشود وباران در ان زمان با غيظ واكراه ميباشد وانسان فقير را حقير مي دانند و در ان زمان بازارها نزديك ويكي مگويد چيزي نفروختم وديگري ميگويد سودي نكردم وهمه خدا را مقصر ميدانند. سلمان باز با تعجب ميگويد اين امر اتفاق مي افتد وپيامبر با قسم مي فرمايند كساني حكم ميكنند كه اگر درباه انها حرفي بزنند كشته ميشوند واگر ساكت مانند همه چيزشان را مباح ميكنند و اموالشان را به يغما ميبرند وخونشان را پايمال ميكنند و قلبهايشان را از ترس پر ميكنند و انها را با حالت ترس ورعب فراوان ميبيني... در انهنگام چيزي از مشرق وچيزي از مغرب مي ايد وامتم را در هم مي پيچند پس واي بر ضعيفان امتم از انها و واي بر انها از خداوند زير انها نه به كودكان رحم ميكنند ونه به وقار بزرگان واخبار انها مخفي است جثه انها مانند ادميزاد وقلوبشان فلب شيطان است، اي سلمان دران هنگام مرد با مرد نزديكي ميكند وزن با زن و بر كودكان غيرت ميكنند همانگونه كه بر كنيزان در منزل غيرت ميشود مردان خود رابه صورت زن در مي اورند و زنان خود را شبيه مرد و زنان را سوار بر زينها (موتورسيكلت ودوچرخه) ميبيني كه لعنت خدا بر انها باد... و در ان هنگام مساجد مانند كليسا وصومعه ميشود و در ان پر از زيور الات ميگردد وقران را با زرق برق زيبا ميكنند و منارات را بلند ميكنند و صفوف نماز زياد ميشود ولي با قلبي پر از كينه... و مردان امتم با طلا خود را زيبا ميكنند و لباسشان از حرير و جلد ببر ميگردد. اي سلمان در ان هنگام ربا و رشوه ظاهر ميشود و معاملات بصورت غيبي انجام ميشود و مردم دين را باقي ميگذارند و دنيا را شعار خود قرار ميدهند در ان هنگام طلاق زياد ميشود و حد خدا را بجا نمي اورند در ان هنگام اهل موسيقي زياد ميشوند واشرار امتم را در بر ميگيرد أي سلمان در ان هنگام حج اغنياء براي خوشگذراني است و قشر متوسط براي تجارت به حج ميروند و مستضعفين براي اسم و رياء به حج ميروند در ان زمان قران را براي غير خدا ياد ميگيرند وان را با الات موسقي ميخوانند واقوامي فقه رابراي غير خدا ياد ميگيرند وفرزندان زنا زياد ميشود و قران را با اواز ميخوانند انهم براي تفاخر در دنيا... سلمان اين امر امكان پذير است وپيامبر فرمود قسم بنام انكه جانم در دست اوست انتهاك حرمت شود وگناهان راكسب گردانند واشرار براخيار حكومت كنند و دروغ زياد شود و لجاجت ظاهر گردد و در امر لباس پوشيدن همديگر را نهي كنند وباران در غير وقتش ببارد و مردم امر موسيقي را تحسين كنند و امر به معروف ونهي از منكررا ترك كنند و مومنين در ان زمان از يك امت ذليل تر ميشوند و در بين قاريان وعابدين ملامت پيدا شود وناپاكان اهل رجس ادعاي ملك در ملكوت اسمانها را بكنند و پولداران از چيزي به غير از فقر نمي ترسند حتي اگر يك گدا از جمعه تا جمعه بعد در خواست چيزي نمايد به او چيزي نمي دهند. اين امرامكان دارد أي رسول اكرم وپيامبر با قسم به انكه جانش در دست اوست به سلمان ميفرمايند اگر روبيضه سخن بگويدپرسيدن كه ان چيز چيست فرمود سخن به امر عامه ميكند انهم بعد از سكوت (انها علماي بي عمل فقهاي اخر زمان بعد از تكذيب وصي امام زمان) و در اين هنگام زمين چنان در هم ميپيچد كه هر قوم فكر ميكند كه در منطقه انها اتفاقي افتاده وانها ماشاء الله ساكت ميمانند سپس بعد از سكوتشان زمين تمام درونش را بيرون ميكند فرمود يعني طلا ونقره خود را براي سلاطينش ولي در ان زمان نفعي برايشان ندارد زيرا تحقيق معني ايه اشراط ان امده است مي باشد. وعن الصادق (ع) قال: (… فاذا رأيت الحق قد مات وذهب ورأيت الخمور تشرب علانية، ويجتمع عليها من لا يخاف الله عزو جل ورأيت أهل الباطل قد استعلوا على أهل الحق، ورأيت الشر ظاهرا لا ينهى عنه ويعذر أصحابه ورأيت الفسق قد ظهر، واكتفى الرجال بالرجال، والنساء بالنساء، ورأيت المؤمن صامتا لا يقبل قوله...)([94]). و ازامام صادق (ع) نقل شده كه ميفرمايند در زمان ظهور ان حضرت امام زمان (ع) حق در ان زمان مرده واز بين رفته وشراب و خمور درعلن نوشيده شود وانان كه از خدا نمي ترسند بران جمع مي شوند واهل باطل براهل حق مستولي گردند وباطل وشر ظاهر شود و كسي ان را نهي نمي كند و فسوق ظاهر شد و مردان به مردان اكتفا ميكنند و زنان با زنان و ديدي مؤمن ساكت وحرفش را نپذيرند، و ديديد كه فاسق تكذيب نمي شود و بر كذب و افترايش كسي او را نهي نمي كند و ديدي كه كوچكتر احترام بزرگتر را نمي گذارد وصله رحم قطع شد و از فسوق كسي با مدح صحبت شود ديگران به ان ميخندند و كسي به ان چيزي نمي گويد و پسران جوان همانند زنان خود را در اختيار ديگران مي گذارند و زنان با زنان ازدواج مي كنند و همسايه همسايه خود را اذيت ميكند و كسي او را باز نمي دارد و فاسق در امري كه خدا نمي خواهد قوي شده, و ديدي مرد انچه رابه زبان مي اورد بعمل انجام نمي دهد و مردان تمناي انها مرد و زنان تمناي زن را بكنند و مرد خرجش را از دبرش در اورد و معيشت زن از فرجش باشد و زنان مجالسي بر پا ميكنند همانگونه كه مردان برپا ميكنند و دو جنسيت در فرزندان عباس ظاهر شد و رنگ كردن چهرها علني شد و موهاي خود را مانند زنان در حجله شانه كردند وبه مردان براي استفاده از دبرشان پول داده شد و بر يكديگر تنافس كردن, وصاحب مال ازمؤمن عزيزتر شد و ربا ظاهر شود و زنا مورد مدح زنان قرار گرفت و زن مانند شوهرش در نكاح با مردان شريك شود و ديدي بيشتر مردم و بهترين خانه ها خانه يست كه به فسوق زن ديگران كمك كند و ديدي مومن محزون و حقير و ذليل شده و نمي تواند باطل را انكار كند الا به قلبش و مردم مال فراوان را در غير رضايت خدا اصراف كنند، وديدي وقتي به مردي شك شود او را مي كشند و زن مردش را مقهور ميكند وكاري ميكند كه شوهرش نمي خواهد وشراب وقمار ظاهر شود و كسي ممانعت نمي كند و مرد زن و كنيزخود را اجاره دهد و زنان خود را در اختيار اهل كفر بگذارند و جاهاي لهو ولعب ظاهر شود وكسي انها را منع نمي كند وكسي جرات اينكار را ندارد ومؤمن شريف از طرف شخصي كه از سلطان مي ترسد ذليل شود وصداي قران بر گوش مردم سنگين شد و شنيدن باطل بر مردم سبك شد وهمسايه احترام همسايه را بخاطر ترس از زبانش احترام گذارد وحدود اسلام در شرايع تعطيل شدوبه هواي وهوس اجرا شود و مساجد با زرق برق مزخرف شود, و دروغگوترين مردم نزد انها راستگو ترين انهاست وشر ظاهر شد وغيبت نمك مجلس وبشارت انها بر همديگر شد وهرج و مرج زياد شد و مرد با نشئت ميخوابد و مست بيدار ميشود و به مرده استهزاء شود و براي او حركتي نشود. و ديدي مردي روزش را بدون كسب گناهان كبيره وانجام فجور و دزدي در ميزان و مكيال وسوز و كلك وخوردن شراب و مست بگذراند ان روز را با ناراحتي و حالتي خسته كننده از عمرش تمام مي كند و شراب را براي درمان بيماري براي همديگر تجويز ميكنند. وقضات به غير از رضايت خدا حكم ميكنند و واليان امانتدارانشان خيانتكاران شدند و ميراث را واليان بر اهل فسوق بذل كردن ومردم همتشان شكمشان و فروجشان است و برايشان فرقي نمي كند كه چه خوردن وچه نكاح كردن حلال باشد يا حرام و دنيا برايشان اقبال كرده و بر منبرها نهي ومنكر مي كنند ولي خود به ان عمل نمي كنند پس بر حذر باش و از خداوند طلب حق و نجات را بنما زيرا مهلتشان ميدهدبراي امري كه خدا مي خواهد و مراغب باش و عمل كن تا خدا تو را ببيند بر خلاف عمل انها تا اگر عذاب بر انها نازل شد عجله كني بسمت رحمت خداوند و اگر تاخيرشد خداوند انها را مبتلا ميكند از عمل انها خارج شو وبه سمت خداوند رفته زیرا خداوند اجر محسنين را پايمال نمي كند و رحمت او بر محسنين نزديك است. تا اينجا دو حديث تمام ميشود كه تمام انتهاكات و انهيار اخلاق مردم را ذكر مي كنند و جميع مبادي انسانيت و قيمت ان از بين ميرود و برگشت به زمان جاهليت وشرور ان زمان را برايمان اشكار ميكند ونياز به راهبر را براي ما مبرم والزامي مي دارد وبعد از اين علامتي نمانده به جز پنج علامت حتمي. قال رسول الله (ص) (يوشك أن تداعى عليكم الأمم من كل أفق، كما تداعى الآكلة على قصعتها، قال قلنا: يا رسول الله، أمن قلة بنا يومئذ؟ قال: أنتم يومئذ كثير، ولكن تكونون غثاء كغثاء السيل، ينتزع المهابة من قلوب عدوكم، ويجعل في قلوبكم الوهن قال قلنا: وما الوهن؟ قال: حب الحياة وكراهية الموت)([95]). از پيامبر اكرم (ص) نقل است كه جمع امتها را بر شما ميبينم كه يكديگر جمع ميكنند از هر سو همانگونه كه درندگان بر قرباني خود جمع مي شوند گفتيم أي رسول اكرم ان زمان ما عده كمي هستيم فرمود خير ان زمان شما زياد هستيد ولي همچون كف كنار سيل هستيد ترس از دل دشمنانتان خارج مي شود و در دل شما وهن پديد ميايد گفتيم وهن چيست؟ فرمود حب دنيا واكراه از مرگ... بشارة الإسلام ص 143 و در حديثي از مفضل كه قسمتي ا زان را نقل ميكنيم ومفضل به امام فرمود و زورا كه بغداد است چگونه خواهد بود وامام فرمود محل نزول عذاب خدا وغضبش ميباشد واي بر ان از رايات زرد (روم) و رايات كه از دور ونزديك به سوي ان سير ميكند به خدا قسم عذابي بر انها نازل مي شو دكه بر هيچ امتي نازل نشده و اكثر كلام اهل بيت نزول عذاب را در عراق خبر مي دهند و حالا نيز تمام دولتهاهمديگر را جمع كردن و بر سر عراق ريختند ودولتهاي غرب ازيك طرف وناصبين اهل بيت از طرف ديگر وايا در اين ايت علامتي از ظهور مشاهد نمي شود. الملاحم والفتن - السيد بن طاووس الحسني ص 134. واز امير مومنان (ع) كه مي فرمايند ملك به زورا باز ميگردد (شيعه عراق) و امرشان به شورا ميرسد وهركس بر امري غلبه كرد انجام مي دهد در اين هنگام سفياني نه ماه حكمراني ميكند وبه بدترين عذاب انها را عذاب مي دهد و واي بر مصر و واي بر زورا و واي بر اهل كوفه وواسط را ميبينم كه مخبري از ان خبر نمي اورد و درانهنگام سفياني خروج ميكند كه غذا كم وقحطي همه جا را مي گيرد وباران كم و زمين چيزي از ان نمي رويد واز اسمان چيزي نازل نمي شود وبعد از ان مهدي هادي مهتدي خروج مي كند تا پرچم خود را از عيسي ابن مريم بگيرد. امروز حكم وملك به اهل زورا يعني شيعيان رسيد وفقط انتظار سفياني مانده براي جنگ ولي سوالي كه پيش مي ايد كه جواب ان را بعد خواهيم گفت كه اگر عيسی بعد از امام مهدي (ع) در بيت المقدس بعد از فتح ان نازل ميشود اين مهدي هادي مهتدي كيست؟! ومن خطبة لأمير المؤمنين (ع) قال (… فكيف إذا رأيتم صاحب الشام ينشر بالمناشير، ويقطع بالمساطير، ثم لأذيقنه أليم العقاب، ألا فابشروا، فإلي يرد أمر الخلق غدا بأمر ربي، فلا يستعظم ما قلت،… ) ([96]). ودر خطبه اي از امير مومنان (ع) فرموده كه چگونه خواهيد بود اگر شما را صاحب شام (سفياني) با اره اره مي كند و با ساطور شمارا قطعه قطعه ميكند و بعد از ان او را به بدترين عذاب عذاب مي دهم و بشارت باد شما را كه بعد از ان امر به من باز مي گردد به امر پروردگار پس چيزي را كه به شما مي گويم عظيم نميدانيد. و كاري كه نواصب در عراق انجام مي دهند كلام امير را تحقيق مي دهد وانهم قتل شيعيان با شمشير وسر بر يدن انها با وجود اين همه اسلحه پيشرفته و انها مصداقي از سفياني مي باشند وگفتن عذاب مي دهم مردي از صلب او اين كار را مي كند. بأبي من لا يأخذه في الله لومة لائم، مصباح الدجى، بأبى القائم بأمر الله، قلت: ومتى خروجه؟ قال: اذا رأيت العساكر بالانبار على شاطئ الفرات والضراة، ودجلة وهدم قنطرة الكوفة، وإحراق بعض بيوتات الكوفة فاذا رأيت ذلك فان الله يفعل ما يشاء، لا غالب لامر الله ولا معقب لحكمه )([97]). به خدا قسم كسي است كه كارش را خدا سرزنش نمي كند مصباحي روشن قائم به ا مر خدا ,گفتم كي خروج مي كند فرمود اگر عساكر در انبار در رود دجله و ضراه و فرو ريختن سدكوفه واتش گرفتن بعضي از منازل ان اگر ان را ديدي خداوند هرانچه بخواهد انجام مي دهد و كسي نمي تواند بر امرش پيروز گردد. وعنه (ص) تكون في أمتي أربع فتن، يصيب أمتي في آخرها فتن مترادفة، فالأولى تصيبهم فيها بلاء حتى يقول المؤمن هذه مهلكتي ثم تنكشف. والثانية حتى يقول المؤمن هذه مهلكتي ثم تنكشف. والثالثة كلما قيل انقضت تمادت. والفتنة الرابعة تصيرون فيها الى الكفر. إذا كانت الامعة ([98])، مع هذا مرة ومع هذا مرة بلا إمام ولا جماعة، ثم المسيح، ثم طلوع الشمس من مغربها، ودون الساعة اثنان وسبعون دجالا، منهم من لا يتبعه إلا رجل واحد )([99]). در امتم چهار فتنه است فتنه اخر ان با هم مي باشد اولي در ان بلاست تا اينكه مومن مي گويد در اين هلاك مي شوم و خدا ان را باز مي گشايد و دوم نيز مي گويد هلاكم در اين است و حل مي شود وسوم هرانچه بگويد حل مي شود وفتنه چهارم در ان كافر مي شويد و اگر لامعه باشيد گاهي دراين وگاهي در ان خواهيد بود وگاهي بدون امام وبدون جماعت هستيد بعد ا زان مسيح و طلوع افتاب از مغرب وقبل از قيام ساعت هفتاد و دو دجال كه برخي يك تبع بيش ندارند... ستكون فتنة لا يهدأ منها جانب إلا جاش منها جانب، حتى ينادي مناد من السماء أميركم فلان) ([100]). فتنه پيش مي ايد از هر سو خاموش شود از سوي ديگر سردر مي اورد تا اينكه از اسمان نداي مي ايد كه امير شما فلاني است. ستكون فتن يصبح الرجل فيها مؤمنا ويمسي كافرا، إلا من أحياه الله بالعلم)([101]). فتنه هاي مي ايند در ان صبح مومن ودر شام كافر ميشويد الا انكه خداوندبا علم او را احيا كند. واز معلوم كه احياي انسان فقط با علوم وكلام اهل بيت مي باشد. كه خدا قلب وبصيرت انسان را باز مي كند وبا تبعيت از كلام اهل بيت وسيره انها ست كه از اين فتنه ها امان مي يابيم نه با راي وسخن غير اهل بيت همانگونه كه ابنائ عامه (اهل سنت و امروزه علماي بي عمل با عقل وفلسفه ومنطق روم باستان وكنار نهادن روايات اهل بيت خود را عاقل مي دانند) واكثر شيعيان امروز كلام اهل بيت (ع) را بدون هيچ دليل تكذيب مي كنند. و اين علماء مردم را با فتواي ورائ وعقل ناقص كه خود را شريك و مكمل ثقلين مي دانند به گمراهي كشاندن وكلام خدا را كه مي فرمايد (اليوم أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْأِسْلامَ دينا)([102]). امروز دين را با ولايت امام علي وتنسيب ان تمام كردم. و دين با تنسيب امام علي و ان هم به دست پيامبراسلام و او حدود نجات را فقط به ثقلين مشخص كرده وانها تشريع دين را بعهده دارند... وروايات متواتر ان را تاييد مي كنند وتشريع با دليل عقلي مخالف سنت محمدي مي باشد پس چگونه علماي اخر زمان ان را جايز كرده اند… إنا لله وإنا إليه راجعون. من أشراط الساعة سوء الجوار، وقطيعة الأرحام، وتعطيل السيف من الجهاد وأن تختل الدنيا بالدين. المفردات: تختل الدنيا: أي تطلب بالحيلة والتظاهر بالدين. واز شرايط قيام ساعت قطع صله رحم و تعطيل الات جنگ (شمشير) از جهاد واز دين براي رسيدن به دنيا استفاده مي شود در مورد جهاد احاديثي فراواني شده ودر تفسير ايه (حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ اوزارها) دال بر اين است كه جنگ وجهاد تا قيامت يا نزول عيسي (ع) باقي است وكوراني در كتاب معجم احاديث امام المهدي (ع) ص100 منظور از اين كه جهاد تعطيل مي شود يعني تعطيلي ان از احكام مي باشد (وحتی در رساله عملي برخي مراجع ان بخش حذف شده) ولي قطع صله رحم در حال حاضر در همه جا علني شده وتعطيلي جهاد در احكام دين كاملا در عراق وكشورهاي اسلامي اشكار شده و به جاي اينكه مرد م را براي جهاد اماده كنند انها رابه امر دنيا مشغول كرده اند سوالي كه پيش مي ايد اين است كه ايا اگر امام علي در اين زمان بود ايا با امريكا به شور ومشورت مي نشست و در شوراي انها كه مانند سقيفه بني ساعده است با اهل سنت واهل دينها ومذاهب وفرقه هاي وهابيت هستند مشورت مي كرد بنظر شما واعتقاد شما در اين باره چيست؟. أبي عبد الله (ع) (… إذا هدم حائط مسجد الكوفة مؤخره مما يلي دار عبد الله بن مسعود فعند ذلك زوال ملك بني فلان آما إن هادمه لا يبنيه)([103]). واز امام صادق نقل شده اگر ديوار مسجد كوفه تخريب شد انهم از ناحيه پشت كه خانه ابن مسعود مي باشد در ان هنگام سقوط ملك بني عباس است وانكه ان را خراب كند ان را بنا نمي كند. عن جابر قال قلت لأبي جعفر (ع): (… متى يكون هذا الأمر ؟ فقال (ع): أنى يكون ذلك يا جابر ولم تكثر القتلى بين الحيرة والكوفة …)([104]). ودر جاي از امام صادق سوال شده كه اين امر كي ميباشد وفرمود اين امر نميباشد الا بعد از قتل فروان بين حيره (منطقه نزديك كوفه) وكوفه واين امر در عراق بهنگام حرکت بسوی کربلا اتفاق افتاد و نیروهای عراقی مردم بی گناه رادر همان جا قتل وعام كردن. الفصول المهمة ج 3 - الحر العاملي ص 263. وازامام صادق (ع) نقل شده كه و اهل شهري بنام سيجستان (سيستان كنوني) انها شرترين دشمنان ما واهل عداوت وشر خلق و خليفه مي باشند وبر انها عذابي مانند هامان وقارون است واهل شهري بنام ري انها دشمن خدا ورسولش واهل بيت هستن وجنگ با انها را جهاد ومالشان را غنیمت ودر اخرت عذاب بر انها است واهل موصل انها شرترین مردم بر زمین اند واهل زوراشهری که در اخر زمان ساخته می شود خون ما دوای در د انهاست وبا بغض به ما به دشمن ما نزدیک میشوند وجنگ با ماو قتلمان را بر خود فریضه میدانند اي فرزنداز انها بر حذرباش زیرانها تا دو نفر شدندویکی از شما را دیدن فورا بفکر قتل او می افتند. واگر از خداوند در حديث معراج سؤال کنید، جواب را خواهيد يافت. پس بدرستيكه رسول خدا (ص) در شب معراج از خداوند سبحان وبلند مرتبه پرسید: «... خداوندا پس آن چه وقت خواهد بود (قيام قائم)؟، خداوند عزوجل وحى فرمود: آن، زمانی خواهد بود كه علم برداشته شود و جهل ظاهر شود و قراءت كنندگان (کتاب خدا واحادیث) زياد شوند و عمل كنندگان كم گردند و فقر زياد شود وعلماى هدايت كننده كم وفقهاى گمراه كننده خيانت كار زياد گردند([105]). علامات ظهور نخست محاصره کوفه با کمین کردن و پرتاب سنگ وایجاد شکاف و رخنه در زوایای کوچه های ان تعطیلي مساجد به مدت چهل شب وکشف معبد واهتزاز پرچمهای گرد اگرد ان کشنده وکشته شده هرد و در اتش([106]). شورشیان روم بزودی روی اورده در رمله فرود مي ایند ای جابر در ان سال از ناحیه غرب اختلاف فراوان وجود دارد ...([107]). نزدیک است امتها بر علیه شما همدیگر را فرا خوانند بسان فراخواندن خورندگان بر سره سفره هر چند شما در ان زمان از نظر عدد بسیار اما همچون خاشاک بر روی سیل می باشید خداوند هیبت شما را از دل دشمنانتان بر داشته به علت علاقمندی شما به دنیا وترس از مرگ سستی وضعف را وارد دلتان کرده([108]). انگاه با دیدن ضعف مسلمانان خداوند علامات ظهور ان پاک را می دهد که می فرمایند خداوند پرندگانی را بر رومیان مسلط می گرداند که با بالهای خود بر گونه های انان انچنان ضربه می زنند که چشمهایشان نابینا وزمین شکافته وانها را در خود می بلعد ([109]). ودر جای دیگر پیامبر می فرمایند: وای بر شما از شری که نزدیک است وان شر بالهاست پرسیدن بالها چیست فرمود بادی که وزش ان نابود کننده است وبادی که وزش ان بر گیزاننده وبادی که سستی اور است وای بر انها از کشتار سریع ومرگ انی وگرسنگی دردناک وبلا و گرفتاری که بر سر انها فرو ریزد...([110]). وتمام این علامات را امروزه در عراق وکشورهای غربی کاملا قابل مشاهده می باشد و در كتاب معجم احاديث امام مهدي ج3ص27 امده... امام علي (ع)... كه بعد از ان عجيبتر اتشي در بصره كه قومي بر قومي قوم ديگر غلبه ميكند وبصره مضطرب ميشود (شاید جنگ در بصره)... ومردم خوزستان با سعيد سوسي بيعت ميكند (درشبکه ان ن برنامه داشت و مردم را علیه حکومت خود می شوراند) در حالي كه دو عمالقه كرد بيرق خود را بالا ميبرند (حکومت طالبانی وبرزانی) حركت عساكر خراسان . وتميمي از طالقان فرماندهي ميكند در اين حالت منتظر مكلم موسي از جانب كوه طور باشيد واين علامتي است مكشوف... ودر اين حالت امام علي (ع) گريست... درمورد مکلم موسی از طور انشاءالله کتابی جدا گانه خواهیم داشت واما علامات واضحتر از ان. عن أبي بصير قال: سمعت أبا عبد الله (ع) يقول: من يضمن لي موت عبد الله، أضمن له القائم، ثم قال: إذا مات عبد الله لم يجتمع الناس بعده على أحد، ولم يتناه هذا الأمر دون صاحبكم إن شاء الله، ويذهب ملك السنين، ويصير ملك الشهور والأيام. فقلت: يطول ذلك ؟ قال: كلا)([111]). ازامام صادق(ع) نقل است هرکس بشارت مرگ عبدالله را به من دهد من ضمانت قائم را به او می دهم واگر عبدالله فوت کند بعد از ان بر شخصی جمع نمی شوند واین امر انجام نمی شود الا با صاحبتان انشاالله ومملکت سالها تمام می شود ومملکت به ماه وروز می رسد گفتن این امر طول می کشد فرمود خیر. (معجم احاديث كوراني غيبه طوسي). ومملکت ماه وسال را در عراق همه تجربه کرده اند واکنون عبدالله در حجاز حکم می کند ورسول اکرم در باره او می فرمایند: عن مسند احمد عن النبي (ص) (يحكم الحجاز رجل اسمه على اسم حيوان إذا رايته حسبت في عينه الحَول من البعيد وإذا اقتربت منه لا ترى في عينه شيء يخلفه له أخ اسمه عبد الله ويل لشيعتنا منه، أعادها ثلاثاً، بشروني بموته أبشركم بظهور الحجة)([112]). در حجاز شخصی حکومت می کند که نامش مانند نام حیوان است (فهد) اگر از دور به او نگاه کنی در چشمش چبی (انحراف) مشاهده می کنی واگر نزدیک شوی از ان چیزی نمی بینی وبعد از او حکومت به برادرش می رسد که نامش عبدالله است وای بر شیعیان از عبدالله ورسول این کلام را سه بار تکرار می کند و سپس فرمود هرکس بشارت مرگش را به من بدهد بشارت ظهور حجت را به او می دهم. و رسول خدا (ص) فرمودند: (زمانى بر امتم خواهد آمد كه از قرآن باقی نمى ماند مگر نوشته هایش و از اسلام باقی نمی ماند مگر نامش، مسلمان نامیده می شوند درحاليكه دورترين افراد نسبت به اسلام هستند مساجدشان زيبا و آراسته است و لكن خبری از هدايت در آن نیست، فقهاى آن زمان شرترين فقهایی هستند که آسمان بر ایشان سايه افکنده است فتنه از آنها خارج می شود و به خودشان نیز باز می گردد)([113]). ايا علامتي از اين واضحتر هست ایا وقت ان نشده که قبله خود امام زمانمان را بخواهیم ایا برای شناخت او در این زمان که همه علامات ان به وضح مشاهده شده است وقت ان نشده که کسی اذان دهد واین موذن کیست زمان زمان نماز وحج است بدنبال که رویم. درکتاب غیبه نعمانی ص264 ودر کتاب بشارت الاسلام ص93 نقل از عصر ظهورکورانی ص158 امده که یمانی وخراسانی و سفیانی در یک روز ویک ماه ویک سال خروج می کنند مانند نظام مهرهای پشت سرهم وسختی از هر سو پدید می اید وای بر کسی که با انها مخالفت کند ودر میان این درفشها هدایتگرترین درفش درفش یمانی است زيرا او درفش هدايت است چون شمارا به صاحبتان هدايت ميكند و اگر او خروج كردفروختن اسلحه بر مسلمين و مردم حرام است و اگر يماني خروج كرد بسوي او بشتابيد و جايز نيست بر مسلماني از او باز ماند وهركس اينكار را كرد از اهل جهنم است زيرا او شما را به صراط مستقيم هدايت ميكند. در ادامه این مطلب اضافه می کند که او درفش یمنی از همه هدایت کننده تر است زیرا دعوت به حق می کند. در فشهای سیاه از بنی عباس و پس از انها درفشهای دیگر از خراسان خروج می کنند که حاملان انها کلاه سیاه ولباس سفید بر تن دارند پیشاپیش انها مردی است که وی را شعیب ابن صالح می نامند ازقبیله بنی تمیم انان سفیانی را شکست داده ودر بیت المقدس فرود می ایند تا مقدمه حکومت حضرت مهدی (ع) را فراهم اورند تعداد سیصد تن از شام به او می پیوندند فاصله خروج تا تقدیم زمام امور به حضرت مهدی (ع) هفتادو ماه میباشد اگر سپاه امام با این مدت قبل از او خارج می شود وانها سفیانی را شکست می دهند امتحان ما با یار او یعنی یمانی و فرمانده ان شعیب ابن صالح است و انهم هفتادو ماه قبل از امدن امام. بعد از اینکه مشخص شد که هدایتگر ترین درفش درفش یمانی است و او مقدمات ظهور و بر پاکننده دولت عدل امام (ع) است چگونه می توان این زمینه ساز را از دوازده درفش باطل دیگر تشخص داد واین درفش همان درفش امام است واو درفش یمانی است که روایت اهل بیت بر ان تاکیده فراوان کرده اند. واهل بیت در یک زمان واحد دو حجت را در یک زمان معرفی نمی کنند وحجت باید از طرف خدا وخلیفه او در زمین شناخته شده باشد. ودلایل او مانند دلایل دیگر خلیفه ی خدا یکی مي باشد (قانون معرفت حجت خدا). هدايتگرترن درفش (يا قبله دلها در اين زمان). روایات واحادیث اهل بیت (ع) مارا به سمت یک نفر سوق می دهند واین یک نفر قائم به امرشان می باشد. واین قائم به امر انها نیز قائم می باشد. از امام صادق (ع) درباره درفشهای سیاه که ان زمان از خراسان خارج شد ند سوال شد وامام فرمود هرگاه دیدید که ما بر سر یک مرد جمع شدیم بسوی ما بشتابید انهم با سلاح. غيبه نعماني. از امام علی (ع) در حدیثی طولانی می فرماید:اگر قائم در خراسان قیام کند وبر سرزمین کوفان وملتان ونیز بر جزیره بنی کاوان مسلط شدوازما قائمی قیام کند در جیلان (گیلان) وبا او دیلمان باشند سپس قائمی قیام کند که امید ها به اوست که او امام گمنام ومجهول که برای او شرف وفضلی است. او ازنسل تو یا حسین (ع).... همان مصدر و بعضی از روایات نام اين قائم به امرشان را برده و علامات ظهور او را می دهند، وبعضی علامات وظهور قائم زمان امام مهدی محمد ابن الحسن عسكري (ع) را نشان می دهد و بین این دو همیشه زمان برای علماء وناقلین حدیث شبه بو جود اورده، وحتی در بعضی موارد برخی از روایات را به علت اینکه نتوانستن برایشان دلیل و فهمی درست داشته باشند انها را بدون هیچ دلیل تکذیب کرده اند. چون با صفات امام و حرکت او تطبیق نمی کند مانند روایتی که در کتاب عصر ظهور ص144نقل ازابن حماد ص89 امده که سفیانی و همراهان وی ظاهر می شوند و او هیچ غم واندیشه ای جز غلبه بر ال پیامبر و پیراوان انها ندارند و به کوفه دسته ای از یارانش را می فرستد... و از خراسان سپاهی روی می اورد تا وارد دجله گردند و مردی از عجم با بپروان خود خروج میکند وگرفتاری در نجف می شود وسفیانی گروهی را رهسپار مدینه می کند وانها مردی را به قتل می رسانند و مهدی ومنصور از انجا می گریزند. ودر روایتی دیگر حضرت مهدی (ع) در هنگام خروج سفیانی مخفی می شود وپس ازآن خروج می کند... ص191نقل از بحار وغیبه طوسی. ودر همان کتاب ص 106 نقل از بحارج52 ص253 امده که... در این هنگام فرزند هند جگر خوار سفیانی از بیابان خروج کرده و بر منبر دمش قرار می گیرد در این بحبوحه در انتظار ظهور حضرت مهدی (ع) باشید: قبل قيام القائم (عج) خمس علامات محتومات: (اليماني والسفياني والصيحة وقتل النفس الزكية والخسف بالبيداء)([114]). واز علامات حتميه قبل از قيام قائم پنج علامت حتمي است وان يماني وسفياني ونداي اسماني و فرو رفتن زمين در بيداء وقتل نفس زكيه... با توجه به این چند روایت که از این قبیل روایات واحادیث زیاد می باشد همیشه بین اهل تحقیق مشکل هست که کدام یک را قبول کنند. سفياني قبل امام (ع) است يا بعد از ايشان ... ولی از وقتی که سید احمد (ع) درعوت خود را درنجف اعلام کرد؛ تمام این شبه ها را برای اهل حق حل کرده انهم با اثبات وصیت رسول اکرم (ص) درشب وفات ... وان اینکه بعضی از این روایات را به امام زمان (ع) نسبت داده و بعضی دیگر را به فرزندش احمد که در وصیت بیامبر ذکر شده و از او بنام مهدی اول یاد شده است و منظور از مهدی اول همان یمانی است که در فصل بعد به ان اشاره خواهد شد، چون همانگونه که اهل بیت (ع) ذکر کرده اند نمی توان دو حجت در یک زمان باشند. وعن أبي عبد الله (ع) أنه قال: (لا تجتمع الإمامة في أخوين بعد الحسن والحسين إنما هي في الأعقاب وأعقاب الأعقاب)([115]). امام صادق (ع) امامت بعداز حسن وحسين در دو برادر جمع نمی شود الا در پشت وپشت پشت. منظور در ذريه بعد از انها در مهدين است احمد فرزند امام و وصی امام زمان (ع) و اولين مؤمنان قبل از او مردم (یاران امام) را برای گرفتن بیعت امام جمع می کند، و در هنگام خروج سفیانی مخفی میشود ودر انتظار امام (ع) خواهد بود. اما این شخص را چگونه بشناسیم خود بحث خاص دارد ولی در کتاب منتخب الانوار المضیئه ص311 وکمال الدین ص654 امده از امام صادق سوال می شود درباره ظهور قائم (ع) چگونه انرا درک کنیم وامام جواب می دهد در ان وقت شخصی از شما بیدار می شود ودر زیر سرش نوشته ای می يابد که روی ان نوشته شده اطاعت کنید زیرا طاعتش معروف است. واین نوشته همان روئیت (خواب صادقه) است و ارتباط مستقیم با یکی از دلایل اثبات قائم (ع) دارد و در حدیث بعد کاملا مشخص و واضح است. الحديث الوارد عن الحضرمي قال دخلت أنا وأبان على أبي عبد الله (ع) وذلك حين ظهرت الرايات السود بخراسان وقلنا ما ترى فقال اجلسوا في بيوتكم فإذا رأيتمونا اجتمعنا على رجل فانهدوا إلينا بالسلاح)([116]). از امام صادق (ع) درباره درفشهای سیاه که ان زمان از خراسان خارج شد اند سوال شد و امام فرمود هرگاه دیدید که ما بر سر یک نفر جمع شدیم بسوی ما بشتابید انهم با سلاح. وجمع شد اهل بیت بر سر یک نفر در زمانی که همه انها مسموم یا بقتل رسیده اند امكان ندارد الا از طریق روئیت (خواب صادقه) یا از طریق روایات می باشد، وانها يكي ايمان به غيب است، وديگري ايمان به سياهي بر روي سفيدي است همانگونه كه رسول (ص) فرموده. و هر دوي اينها از ادله اثبات سید احمد یمانی اهل بيت (ع) می باشد وان ادله اثبات تمام انبياء و واوصياء (ع) بوده. ابتدا به دلیل اول که همان روایات است توجه کنید. (وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ومن يعص الله ورسوله فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِيناً)([117]). خداوند مي فرمايد: وبراي هر مومن و مومنه كه خداوند و رسولش برایشان امری راصادر کند حق اعتراض ندارند واگر این کار را بکنند در ضلالت خواهند ماند. و هركس روى تسليم و رضا بسوى خدا آرد ونیكوكار باشد چنين كسی به محكمترين رشته الهى چنگ زده و بدانيد كه پايان كارها بسوى خدا باز ميگردد. ابتدا وصیت رسول اکرم در شب وفاتش وصیت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب و فاتش ازامام صادق (ع) از امام باقر (ع) از پدرش زین العابدین (ع) از سید الشهداء امام حسین (ع) از پدرش امیرمومنان علی (ع) گفت: در شب که وفات به رسول خدا محمد (صلی الله علیه وآله و سلم) رسيد رسول به امام علی فرمودند یا ابا الحسن یک ورق و دواتی حاضر کن و رسول اکرم وصیتش را به امام علی دیکته کرد تا به جایی رسید که گفت یا علی بعد از من دوازده امام خواهد بود و بعد از انها دوازده مهدی مي باشد، و شما ای علی اولین دوازده امام میباشی. خداوند متعال شما را در اسمانش علی المرتضی و امیرمومنان و الصدیق الاکبر و الفاروق الاعظم و المامون و المهدی نامید. واین نام نهادن بر کسی جز شما جایز نیست ای علی شما بر اهل بیتم زنده یا مرده انها و بر زنانم، هرکسی که از انها پایداری کرد فردا با من روبرو میشود و انهایی که طلاق دادید من از انها مبرا هستم و مرا نمیبینند و من انها را نمیبینم در روز قیامت که من شما را بر انها سفارش میکنم. و شما بعد از من خليفه امتم هستي و اگر وفات به سراغت رسید خلافت را به فرزندم حسن واگذار کن و اگر وفات به سراغش رسید به فرزندم حسین شهید کشته شده و پاک واگذار کند و اگر وفات به سراغش رسید به فرزندش زین العابدین و اگر وفات به سراغش رسید به فرزندش محمد باقر واگذار کند و اگر وفات به سراغش رسید به فرزندش موسی کاظم واگذار کند و اگر وفات به سراغش رسید به فرزندش علی الرضا و اگذار کند و اگر وفات به سراغش رسید به فرزندش محمد تقی واگذار کند و اگر وفات به سراغش رسید به فرزندش علی الهادی واگذار کند و اگر وفات به سراغش رسید به فرزندش حسن عسکری واگذار کند و اگر مرگ به سراغش رسید به فرزندش (م ح م د) مستحفظ از ال محمد (ع) واگذار کند و او دوازدهمین امام است پس از او دوازده مهدی میباشد و اگر وفات به سراغش رسید به فرزندش نخستین نزدیکانش كه سه نام دارد نامی مانند نام من و نام پدرم و ان عبد الله و احمد و اسم سوم مهدی و او نخستین مومنان است تسليم نمايد..([118]). فقد جاء في الرواية عن أبي جعفر (ع): (... وإنما سمي المهدي مهدياً لأنه يهدي إلى أمر خفي...)([119]). امام صادق (ع): مهدی را برای اين مهدی نام نهادند چون مارا به امر مخفی هدايت مي كنى. (مهدي كسي كه ما را به امر مخفي هدايت ميكند) واین مهدی اول که پیامبر سه نام برای او نهاده که یکی عبدالله می باشد یعنی بنده خدا و دیگری مهدی که مارا به امر مخفی امام زمان هدایت می کند ونام سوم او احمد است وباید به دنبال او باشیم زیرا که پیامبر در باره او گفته او اولین مؤمنان است. وان در حالی است که اولین مومنان به خداوند محمد (ص) و امام علی(ع) اولين مؤمنان به اسلام است؛ ولی منظور از گفته رسول در وصیتش این است که او اولین شخص مؤمن به ظهور امام زمان (ع) در زمان ظهور مباركشان می باشد. او اولين سيصدو سينزده يار امام (ع) است و یاران را برای نصرت امام جمع می کند. وعن الصادق (ع) انه قال: ( إن منّا بعد القائم (ع) إثنا عشر مهدياً من ولد الحسين (ع))([120]). وازامام صادق (ع) نقل شده بعد از قائم داوازده مهدی از فرزندان حسين می باشد. واولین یار از یاران امام از بصره می باشد هنطوري كه امام علي (ع) فرموده وامام صادق (ع) اشاره كرده است و رسول (ص) نامش را جهت بيعت گرفتن ياد كرده است (... ألا وان أولهم من البصرة وآخرهم من الأبدال … ومن البصرة … احمد …)([121]). اولين يار امام از بصره ...وانكه بصره است نامش احمد است. عن حذيفة بن اليمان قال: سمعت رسول الله (ص) يقول ـ وذكر المهدي: (انه يبايع بين الركن والمقام اسمه احمد وعبد الله والمهدي فهذه اسماءه ثلاثتها)([122]). ورسول اكرم (ص) ميفرمايند: بين ركن ومقام با مردم بیعت میکند نامش احمد وعبدالله و مهدی است و این سه نام اوست. الشيخ المفيد (رحمه الله) في الارشاد عن الرضا (ع): قال: ( كأني برايات من مصر مقبلات خضر مصبغات حتى تأتي الشامات فتهدى إلى إبن صاحب الوصيات )([123]). شيخ مفيد در ارشاد نقل از امام رضا (ع) وبيرقهاي که رو کرده اند ورنگ سبز در انها است می ايند تا به فرزند صاحب وصايا داده شوند را مي بينم. وصاحب وصايا در اين زمان امام مهدی (ع) است و فرزندش مسئول دريافت درفشهاست. در کتاب غیبه نعمانی ترجمه شده ص254 از امام باقر (ع) خواسته شد که حصین تغلبی را نصیحتی در باره فرج بدهد، امام فرمود: ان با شخص اواره رانده شده یکه وتنها وجدا از خانواده که خون پدرش خواسته وستانده نشده (حسین (ع)) و کنيه عموی خویش را دار است (ابو الفضل (ع)) او صاحب پرچمهاست ونامش نام پیامبری است ... واين شخص اوره و رانده شده امام (ع) نيست بلكه يماني مهدي اول است كه بعد از اعلام حركت فتواي قتلش را دادند. عن أبي جعفر محمد بن علي الباقر، عن أبيه، عن جده عليهم السلام قال: قال أمير المؤمنين (ع) وهو على المنبر: يخرج رجل من ولدي في آخر الزمان أبيض اللون، مشرب بالحمرة، مبدح البطن عريض الفخذين، عظيم مشاش المنكبين بظهره شامتان: شامة على لون جلده وشامة على شبه شامة النبي صلى الله عليه وآله، له اسمان: اسم يخفى واسم يعلن، فأما الذي يخفى فأحمد وأما الذي يعلن فمحمد ...)([124]). امام علي (ع) مي فرمايند مردی در اخر زمان خارج می شود با صورتی سفید گندم گون باشکمی فراخ وبا پاهای (ران) بزرگ ... ودو خال بر بدنش می باشد یکی به رنگ بدنش ودیگری شبیه خال پیامبر اکرم و دو نام دارد نامی مخفی ونامی اشکار وانکه مخفی است احمد وانکه اشکار محمد (ع). در اين چند حديث اهل بيت (ع) كه ذکرشد نام احمد را به وضح نام برده اند ود رحديث بعد ان را بامشخصات وصفات امام زمان اورده اند و بصورت مخفی و انها دلايلي داشته اند، و اين که يك مي خواستند او را از دشمنان زمانش مخفی دارند. انهم مخفي داشتن شخص او نه نامش و ديگر اينكه حقيقت احمد را به غيراز خود امام كسي نمي شناخت واو سر اهل بيت وسر فاطمه (ع) بود. همانگونه كه فرموده اند: امرنا سر مستسر وسر لا يفيده الا سر وسر على سر وسر مقنع بسر امرما سر است که مستور وسری است که سري لازم دارد وسری بروی سر است و در سر دیگر پوشانده شده است .. إن امرنا الحق وحق الحق، وهو الظاهر وباطن الظاهر وباطن الباطن، وهو السر وسر السر وسر المستسر وسر مقنع بالسر. واین سر که ان را فقط سر است, که ما را به ان می رساند وحق است که فقط با حق می شود شناخت ...همان سر فاطمه (ع) است که در کلام اهل بیت امده ودر ادعیه از ان نام برده میشود که می گویم خدایا به حق فاطمه و پدر و شوهر و فرزندش و سر... و ان سر فرزند امام است که به امر انها قیام می کند و خون حسین (ع) وحق اهل بیت را برای همه روشن می کند. خداوند هرچه را که بخواهدمحو و هر چه را که بخواهد اثبات می کند و لوح محفوظ در نزد اوست). امام صادق (ع) می فرمایند: خداوند به ال عمران وحی کرد که من به شما بشارت کسی را می دهم که به اذن من مرده را زنده و مریض را شفا می دهد وان را رسول بنی اسراییل می گردانم، و عمران ان خبر را به مادر مریم گفت و وقتی حامل شد فكر مي كرد فرزند او پسر خواهد بود. ولي وقتي كه وضع حمل کرد فرزندش دختر بود، و او به خداوند گفت خدایا این که دختر است... و دختر مانند پسر نمی شود- یعنی او رسول نمی شود و -خداوند فرمود من می دانم به انچه وضع حمل کردی و وقتی مریم عیسی را دنیا اورد او همان بشارت ال عمران و وعده خدا بود- امام فرمود: پس اگربه شما گفتیم که درمردی از ما امری است و در فرزند یا فرزند فرزندش انجام گرفت ان را انکار نکنید.([125]) کلام اهل بیت مانند کلام خداوند متشابه وناسخ منسوخ دارد و انها بر هفت وجه می توانند حکم کنند واین را در کلامشان به وضوح ذکر کرده اند مانند روایت فوق و در امر قائم انها این امر کاملا مخفی و با سر سخن گفته اند تا ان را از دشمنانش محفوظ دارند ونیز برای منتظران او مشخص و با بیان واضح واشکار باشد و در روایاتی او را با نام کسی که از مشرق یا از خراسان خروج می کند نام برده شده، و رسول و اهل بیت اغلب كلامشان از عربستان یا کوفه می باشد. وقتي سخن از مشرق عربستان و عراق باشد؛ منظور ایران می باشد. تا با اين گونه روايات صاحب امرشان را کاملا مخفی دارند، برای همین است که می گویند قائم با امر جدید می اید یا انصارش کسانی هستند که در عالم ذر از انها بیعت گرفته شده. وامام علي (ع) مي فرمايد: (از راه راست به خاطركمى راهروانش وحشت نكنيد). يا فرموده اند: (اسلام در آغاز غريب بود وهمانند آغازش غريب بازخواهد گشت، پس سعادت وخوشبختى براى غريبان است). و نيز فرموده اند: (إذا رأيتم الرايات السود خرجت من قبل خراسان فأتوها ولو حبوا على الثلج فإن فيها خليفة المهدي)([126]). اگردرفشهاي سياه را از سمت خراسان ديدی به سمت انها حرکت کن گرچه برویبرف زيراخليفه مهدی در ان است. قال رسول الله (ص) (يقتل عند كنزكم ثلاثة كلهم ابن خليفة ثم لا تصير إلى واحد منهم ثم تطلع الرايات السود من قبل المشرق فيقاتلوهم قتالا لا يقاتله قوم ثم ذكر شابا فقال إذا رأيتموه فبايعوه فانه خليفة المهدي)([127]). رسول اكرم (ص) مي فرمايند سه فرزند خلیفه کشته می شوند وخلافت به هیچکس نمی رسد سپس درفشهای سیاه از طرف مشرق در می ایند وبا انها جنگی سخت در می افتد ودر ان هنگام جوانی را یاد کرد و فرمود اگر او را دیدید با او بیعت کنید. ودر این جا مشخص می شود که صاحب بیعت امام جوان می باشد وانهم از مشرق. وامام صادق مي فرمايد: انصار امام همه جوان هستند وکهنسالان در انها مانند نمک در غذا می باشند([128]). قال رسول الله (ص): (يقتتل عند كنزكم ثلاثة كلهم ابن خليفة ثم لا تصير إلى واحد منهم ثم تطلع الرايات السود من قبل المشرق ... فإذا رأيتم أميرهم فبايعوه ولو حبوا على الثلج فإنه خليفة الله المهدي)([129]). دراین هنگام سه فرزند خلیفه کشته ویا بقتل می رسند وحکومت به هیچکس نمی رسد سبس درفشهای سیاه از مشرق بیرون می ایند ... اگرامیر انها را دیدی با او بیعت کنید اگر بر روی برف و بوران به صورت سینه خیزبه سمت او بروی زیرا او خلیفه مهدی می باشد. در این روایت صاحب درفشهای سياه از مشرق وامیر انها همان مهدی صاحب بیعت (عبدالله احمد ومهدی) است زیرا که امام در مکه ظهور می کند نه در مشرق همانطونه كه در روايات متواتر امده است. قال رسول الله (ص): (تجيء الرايات السود من قبل المشرق كأن قلوبهم زبر الحديد فمن سمع بهم فليأتهم فبايعهم ولو حبوا على الثلج)([130]). درفشهای سياه ازمشرق حرکت می کنند که قلبهای انها مانند اهن گداخته می باشد اگر انها را ديدی حتي اگر بصورت سينه خيز بر روي برف با انها بيعت كن. قال رسول الله (ص): (لا تقوم الساعة حتى يقوم قائم الحق، وذلك حين يأذن الله (عز وجل) له، فمن تبعه نجا، ومن تخلف عنه هلك، الله، الله، عباد الله، فأتوه ولو حبوا على الثلج، فإنه خليفة الله (عز وجل) وخليفتي)([131]). رسول اكرم (ص) مي فرمايند قيام ساعت برپا نمي شود تا زمانی که قائم قيام كند وان زمان که خدا به او اجازه دهد هرکس از او تبعيت کرد نجات يافت وهركس تخلف کند هلاک می شود وبطرفش بروید حتی اگر سینه خیز بروی برف زیرا او خلیفه خدا و خلیفه من مي باشد. خوانندگان خوب به اين روايت وروايات قبل توجه داشته باشيد كه مراد از قائم در این روایت امام مهدی (ع) نمی باشد بلکه قائم به امرشان و امر رسول اکرم؛ مهدی اول همان احمد وعبدالله است زیرا در روایت اهل بیت (ع) منظور از قیام ساعت امام مهدی (ع) است و او قبل از امام قيام مي كند تا زمینه ساز ظهور قائم اهل بیت امام زمان(ع) باشد به اين روايت توجه كنيد عن المفضل بن عمر قال: سألت سيدي الصادق (ع) هل للمأمول المنتظر المهدي (ع) من وقت موقت يعلمه الناس؟ فقال: حاش لله أن يوقت ظهوره بوقت يعلمه شيعتنا، قلت: يا سيدي ولم ذاك؟ قال: لأنه هو الساعة التي قال الله تعالى: (يَسْأَلونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يَسْأَلونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یعلمون)([132])، وهو الساعة التي قال الله تعالى (يَسْأَلونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا)([133]) وقال (عنده علم الساعة) ولم يقل انها عند أحد وقال: (فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا فَأَنَّى لَهُمْ إِذَا جاءتهم ذكراهم)([134])، وقال (اقتربت الساعة وانشق القمر)([135])، وقال (وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيباً)([136])، (يسعجل بها الذين لايؤمنون بها والذين امنوا مشفقون منها ويعلمون انها الحق الا ان الذين يمارون في الساعة لفي ضلال بعيد)([137])([138]). از امام صادق (ع) پرسيدم که ایا برای امام منتظر وقتی معلوم میباشد وامام فرمود خیر خدا وقت ظهور را برای شیعیانش مشخص نمی کند زیرا او همان ساعت است كه خدا وند در باره ان می فرمایند از تو در باره قیام ساعت سوال می شود بگو که علمش نزد خداوند است وفقط وقتش ان را جلا میدهد وان بر اسمانها وزمین سنگيني ميكند و در یک لحظه پدید ار می شود (واز تو سوال می شود تو از ان خبر داری بگو علمش نزد خداوند است وبیشتر مردم از ان بی خبر هستند) (واو همان ساعت است که از در کلام خدا امده است ونیز می گوید علم ساعت دست من است ونگفت دست کسی غیر از من می باشد ایا نگاه نمی کنید که امر ساعت انی و در لحظه ای می اید و اشراط ان )اومر ان) امده اند ونيز می فرمايد که قيام ساعت نزديک است وماه دو نیم شد ... لا تقوم الساعة حتى يقوم قائم الحق – ساعت ( قيام ان امام مهدی (ع) است) قيام با شمشير را انجام نمي دهد تا قبل از او قائم به حقش قیام کند، و ياران امام را جمع نماید زيرا او اولين انصار امام است كه از اهل بصره حرکتش را از نجف شروع مي كند و یارانش در ایران جمع میکند (درفشهای سیاه وگنج های طالقان) تا زمينه نبرد امام زمان (ع) علیه كفر وسفياني را محیا کند.... اما فرموده: فإنه خليفة الله (عز وجل) وخليفتي - يعني او اولين مومنان به ظهور امام و جانشين وخليفه او مي باشد او نيز همانند امام علي (ع) كه اولين مومنان به رسول اكرم و فرمانده وجانشين وخليفه رسول اكرم بود؛ و حضرت مهدی(ع) تجلی خورشید یا محمد (ص) در زمان ما میباشد واحمد تجلی امام علی (ع) یا وصي و ماه زمان ما است واين شخص از اهل بيت رسول اكرم است كه خدا در مورد انها مي فرمايند (اذهب عنکم الرجس اهل البیت و طهرکم تطهیرا) و او نيز از فرزندان و ذریه امام حسین (ع) می باشد. (ذرِّيَّــةً بَعْضُـهَــا مِــنْ بَعْــضٍ وَالـلَّـهُ سَــمِيــعٌ عَــلِيـــمٌ) انها را فرزنداني از فرزندان ديگرند. امام صادق (ع) فرمود: از نسل ما بعد از قائم (ع) دوازده مهدى از فرزندان حسين (ع) می باشند. ([139]). عن الهيم بن عبد الرحمان حدثني من سمع عليا (ع) يقول (… ويخرج قبله رجل من أهل بيته بأهل الشرق ويحمل السيف على عاتقه ثمانية أشهر … )([140]). وازامام علی (ع) نقل شده: مردی قبل از او از اهل بیت اش با اهل مشرق خروج می کند و شمشیر بدست هشت ماه قبل از او قیام می کند. وفي مخطوطة ابن حماد (يدخل السفياني الكوفة فيسبيها ثلاثة أيام، ويقتل من أهلها ستين ألفا، ثم يمكث فيها ثمانية عشرة ليلة . وتقبل الرايات السود حتى تنزل على الماء، فيبلغ من بالكوفة من أصحاب السفياني نزولهم فيهربون. ويخرج قوم من سواد الكوفة ليس معهم سلاح إلا قليل منهم، ومنهم نفر من أهل البصرة فيدركون أصحاب السفياني فيستنقذون ما في أيديهم من سبي الكوفة وتبعث الرايات السود بالبيعة إلى المهدي)([141]). سپس سفياني وارد کوفه می شود وسه روز در انجا به غارت می پردازد و هیجده روز در ان باقی می ماند در این هنگام در فشهای سیاه رو کرده تا وارد اب شوند؛ واهل کوفه خبردار می شوند وسفیانی با یارانش فرار می کنند, و قومی ازسیاهی لشکر ها که با انها سلاحی نیست ویک نفر از اهل بصره با انهاست به کمک اهل کوفه می شتابند وانهای که از سپاه سفیانی مانده اند را فراری می دهند و درفشهاي سياه براي گرفتن بيعت از امام حركت مي كند. عن جابر عن أبي جعفر (ع) قال: (تنزل الرايات السود التي تقبل من خراسان الكوفة فإذا ظهر المهدي بمكة بعث بالبيعة إلى المهدي)([142])، واز ابي جعفر (ع) درفشهاي سياه كه از خراسان امده اند وقتي در كوفه پياده شده اند اگر مهدی در مکه ظهور کرد جهت گرفتن بيعت بسمت مهدی می فرستد. عن أبي جعفر (ع) قال (… ثم يخرج من مكة هو ومن معه الثلاثمائة وبضعة عشر يبايعونه بين الركن و المقام ، معه عهد نبي الله (ص) ورايته، وسلاحه)([143]). از امام صادق (ع) نقل شده که سپس از مکه خروج می کند او و یارانش که سیصد وسیزده نفر هستندبا او بیعت می کنند و او پرچم و سلاح وعهد رسول اکرم را دارد. وسلاح و عهدرسول_ همان قانون معرفت است که احمد الحسن (ع ) فرموده وهر سه را دارد یعنی علم که همان سلاح رسول اکرم است دوم عهد که وصیت رسول اکرم است و پرچم لا اله الا الله یا حاکمیت خلیفه خدا بر زمین است وهر سه را سید احمد یما نی داراست وکسی که بین رکن ومقام بیعت می کند سه نام دارد (احمد عبدالله و مهدی). عن أمير المؤمنين (ع) (يخرج رجل من وراء النهر يقال له الحارث بن حراث على مقدمته رجل يقال له المنصور، يوطن أو يمكن لآل محمد كما مكنت قريش لرسول الله صلى الله عليه وسلم، وجب على كل مؤمن نصره، أو قال إجابته) معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)([144]). وامام علي (ع) نقل كرده مردی از پشت نهر (ما وراء نهر دجلة والفرات) خارج می شود که به او حارث بن حرث می گويند ود رمقدمه او مردی است که به او منصور می گويند برای اهل بيت رسول تمکين مي كند همانگونه که قريش براي رسول تمكين داد و واجب است بر كل مؤمنان به او كمك كنند یا اجابتش کنند. واين امر كاملا بر كليه مسلمانان واضح است زيرا كه رسول اكرم ان را بر همه واجب كرده گرچه سینه خیز در برف و بوران و این كلام از رسول (ص) بصورت صیغه امر است. عن أبي جعفر (ع) قال قال لي يا أبا الجارود إذا دار الفلك ([145])، و قالوا مات أو هلك و بأي واد سلك و قال الطالب له أنى يكون ذلك و قد بليت عظامه فعند ذلك فارتجوه و إذا سمعتم به فأتوه و لو حبوا على الثلج)([146]). اگر كشتي برگشت و و اختلاف بین شیعیان بالا گرفت وگفتن مرده یا به هلاکت رسیده ويا چیزی از استخوانهایش نمانده او را طلب کنید واگر ازان شنیده اید به طرفش بروید حتی اگر بروی برف باشد... يماني دست راست امام زمان (ع) همانگونه كه معلوم شده وانكه اهل بیت(ع) ما را به سمت یک راه وهدف مشترک وفرمانده ا ی یک درفش انهم یمانی که از مشرق زمین یا خراسان ایران حرکت میکند هدایت می کنند واین شخص یمانی و زیر و دست راست امام مهدي (ع) می باشد. مانند روايت زيل: أتاح الله لأمة محمد برجل منا أهل البيت يشير (يسير) بالتقى ويعمل بالهدى ولا يأخذ في حكمه الرشا، والله اني لاعرفه باسمه واسم أبيه ثم يأتينا الغليظ القصرة ذو الخال والشامتين القائد العادل الحافظ لما استودع يملاها عدلاً وقسطاً كما ملأها الفجار جوراً وظلماً ) بحار الأنوار ج25 ص 269. امام صادق( ع) فرمود: خداوند انرا به مردی از اهل بيت ارزانی می دارد که روش او بر اساس تقوا و عمل وی هدايتگري مردم است در مقام حکم بر مردم اهل رشوه نيست بخدا قسم من او و نام پدرش را می دانم (یمانی از اهل بیت) ...انگاه ان مرد تنومند متعادل در اندام که دارای دو خال برصورتش است می ايد او پيشوای عادل که حافظ ونگهبان انچه که نزد او وديعه گذاشته شده است می باشد دنيا را پر از عدل وداد ميکند همانگونه که پراز ظلم و جور شده است. قال أمير المؤمنين (ع) على منبر الكوفة: (لابد من وجود رحى تطحن فإذا قامت على قطبها وثبتت على ساقها بعث الله عليها عبداً عنيفاً خاملاً أصله يكون النصر معه أصحابه الطويلة شعورهم أصحاب السبال سود ثيابهم أصحاب رايات سود ويل لمن ناواهم يقتلونهم هرجاً والله لكأني أنظر إليهم وإلى أفعالهم ومايلقى الفجّار منهم والأعراب الجفاة يسلطهم الله عليهم بلا رحمة فيقتلونهم هرجاً على مدينتهم بشاطئ الفرات البرية والبحرية جزاء بماعملوا وماربك بظلام للعبيد )([147]). امام علي مي فرمايد: بايد اسيابی به گردش در ايد وخرد کند و چون برمحور و پايه استوار شد خداوند بند های بی گذشت و سنگدل (نسبت به كفار) كه اصل ونسب او مشخص ومعلوم نيست([148]) را بر انگيزد که پيروزی با اوست و يارانش دارای موهای بلند و جامه های انها سياه وای بر کسی که با انها دشمن باشد او را بی درنگ خواهند کشت به خدا قسم او را می بينم چگونه بد کاران وستمگران و اعراب را که چه بلای از او می بينند وانها را در شهر های خود بر کنار فرات در ساحل و بيابان با بی رحمی می کشند و پروردگار با بندگانش ستمکار نيست. عن أبي عبدالله (ع) في قول الله تعالى : (وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ َلتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ) قال: قتل علي بن أبي طالب (ع) وطعن الحسن (ع) (ولتعلن علوا كبيرا) قال : قتل الحسين (ع) (فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا) فإذا جاء نصر دم الحسين (ع) (بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَاداً لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّيَارِ) قوم يبعثهم الله قبل خروج القائم (ع) فلا يدعون وتراً لآل محمد إلا قتلوه (وكان وعد الله مفعولا) خروج القائم (ع))([149]). امام صادق (ع) وبر بني اسرائيل حكم كرديم كه در زمين دو بار فسادمي كنيد امام فرمود قتل امام علی(ع) ومسموم کردن حسن (ع) – (و لتعلن کبيرا)- فرمود: قتل حسين (ع)- و اگروعده امر اول ما امد فرمود: همان نصرت خون حسين امد - (بندگان با قدرت فراوان وقوی در سرزمينها برای انها می فرستيم )- فرمود قومی قبل از قيام قائم هستند که هر دشمنی از ال رسول را ديدن او را می کشند (وان وعده حتمی است) – فرمود: خروج قائم می باشد. وعن أمير المؤمنين (ع) قال: (المهدي أقبل جعد بخده خال يكون مبدؤه من قبل المشرق وإذا كان ذلك خرج السفياني ... )([150]). امام علي(ع) فرمود: مهدی رو مي كند ودر گونه او خالی است واغاز حرکتش ازمشرق می باشد. وقول أمير المؤمنين (ع): (...إنكم ان أتبعتم طالع المشرق سلك بكم مناهج الرسول (ص). وفرمود: اگر شما کسی را که از مشرق ايد دنبال کنيد؛ شما را به روشناي راه رسول اكرم هدايت مي كند. وعن كعب الأحبار قال: ( ... وأقبل رجل من المشرق برايات سود صغار قتل صاحب الشام فهو الذي يؤدي الطاعة إلى المهدي (ع))([151]). .. مردی ازمشرق با درفشهای سياه كوچک صاحب شام (سفيانی) را به قتل می رساند او همان کسی است که طاعت امر امام مهدی را دارد. يخرج رجل من ولد الحسين من قبل المشرق لو استقبلته الجبال لهدها واتخذها طرقاً)([152]). .... ونيز : مردی از فرزندان حسين از سمت مشرق خواهد امد اگر کوه ها در برابرش باشد انها را هموار خواهد ساخت وبعنوان مسير استفاده مي نمايد فأخذ النبي (ص) بيد العباس وبيد علي فقال: سيخرج من صلب هذا فتى يملأ الأرض جوراً وظلماً وسيخرج من هذا ( أي علي - ع-) فتى يملأ الأرض قسطا وعدلا فإذا رأيتم ذلك فعليكم بالفتى اليمني فإنه يقبل من المشرق وهو صاحب راية المهدي)([153]) رسول اكرم (ص) دست عباس و علي (ع) را گرفت و فرمود مردی از اين (عباس) زمين را پر از ظلم وجور می کند واز فرزند اين يعني علی (ع) زمين را پر از عدل و داد می کند اگر چنين شد شما به سمت جوان يمنی (يمانی) که از سمت مشرق می ايد و صاحب درفش مهدی است برويد. در اين حديث رسول اكرم براي ما روشن مي كند که يمانی از مشرق زمين که همان ايران و مرکز حرکت درفشهای سياه است هدايت می کند وامر بر طاعت او می کند زيرا او صاحب درفشها و وزير امام و دست راست اوست وخداوند مي فرمايد: (لو کان فيهما الهة الا الله لفسدتا) (واگر خدای د يگر در ان بود فاسد می شد). همانگونه که درکل زمان ومكان خليفه و حجت خدا يکی است ورسول در هر زمان يکی است و حتی امامان ما با وجود دو امام در مکانی واحد يكي حجت بر دگر بود؛ و امر امامت از فرزند به فرزند بعد از او خواهد رسيد. حتی امام زمان (ع) نواب خود را يکی بعد از يکی ارسال می کرد با وجود اينكه شيعيان او در سرزميتهای مختلف بودند مانند عثمان بن سعيد با داشتن وکلاء در شهر های مختلف بعد از خود فرزندش را به دستور امام جانشين خود کرد..., ولی در زمان ما هر شهر و کشوری برای خود امامی منصب کرده واز سنت اهل بيت دور شدند وهر يک امام منصب خود را نايب امام زمان مي داند و انها شیعه را به فرقه های کوچک تقسیم کردند وهریک خود را از دیگری بهتر می داند وکار بدان جا رسید که هر قوم خود را بر دیگری برتر می داند وبه تكذيب و قتل همدیگر حکم دادند... وان را در عراق دیدیم و اگر انها واقعا از امام زمان پیروی می کردند اینگونه حال وروزشان بود. و ایا اهل بیت (ع) ما را به پیروی از چند رایت و درفش کرده اند و اگر درفش و پرچمدار یکی است پس اینهمه تنافس بین همدیگر برای منصب وقدرت چیست واین همه خلاف یک دیگر رای دادنها برای چه و امیر مومنان (ع) در حدیثی از کتاب بحار ج10ص89 می فرمایند که برای ما یک درفش وپرچم است هرکس از ان بماند هلاک شد و هرکس به سمت ان حرکت کرد پیروز شد و هرکس به ان تمسک جست نجات یافت. ورسول اکرم در کتاب دلائل امامه طبری ص445 فرموده: (خداوند برای ما پرچمی یا درفشی از مشرق می فرستد هرکس به ان کمک کند خدا کمکش می کند وهر کس با او شقاوت کند شقی می ماند سپس مردی به سمت ان می اید که نامش مانند نام من و اخلاقش مانند اخلاق من می باشد). تا زمانی که اهل بیت ما را به پیروی از یک رایت میکنند ایا می شود ان را برای ما با وضوح کامل معرفی نکنند!!! با کمی دقت در روایات اهل بیت می بینیم که او را با نام ومسکن ومسیرحرکت ان و اینکه از کجا و به کجا و حتی با نام بردن اسم انصارش و دشمنانش؛ کاملا امرش را برای همه روشن کرده اند. و در این روایت امده حتی شعار انها ی که از مشرق و خراسان می ایند گفته شده است که انها به دنبال فرمانده و وزیر امام (ع) هستند: از امام صادق (ع) در کتاب بحار ج53ص15 كه میفرمایند - بعد از ان جوان حسنی از سمت کوه های دیلم خارج می شود و با صدای رسا می گوید ای ال احمد (انصار احمد )به کمک شخصی که در ضریح دعای کمک می خواهد را جواب دهید که گنجهای طالقان وچه گنجهای طلا ونقره نیستند بلکه مردانی با دلهای اهنین به سمتش حرکت می کنند. و در روایتی که از امام باقر نقل شده: كه براى خداى تعالى گنجى در طالقان است نه طلاست و نه نقره بلکه دوازده هزار نفر در خراسان اند که شعارشان «أحمد أحمد » است. ورهبر آنها جوانى از بنى هاشم سوار بر قاطرى سپيد رنگ أست وپيشانى بندی قرمز رنگ بر پيشانی بسته است، گويی به او مى نگرم که از رود فرات هم مى گذرد اگر دعوت او را شنيديد بسوى او بشتابيد حتى اگر مجبور باشيد سينه خيز بر روی يخها حرکت کنيد([154]). احمد نام يماني و مهدى اول يا دست راست امام مهدي است، وحتی صیحه اسمانی بنام یمانی و احمد بن عبدالله می باشد. در كتاب ملاحم و فتن، تأليف سيد بن طاووس حسنى ص 27 آمده است: امير غضب نه از اين و نه از آن است بلکه آنها صدائى مى شنوند که نه انسانی آنرا گفته و نه جن: كه بيعت كنيد فلان را ] و او را به نامش می خواند [نه از اين است نه از آن بلکه او خليفه اى يمانى است. و در همين كتاب شريف ص80 امده: نه از اين و نه از آن بلکه او خليفه اى يمانى است. ودر ملاحم والفتن ص141: ألا أيها الناس إن الله اقطع عنكم مدة الجبارين والمنافقين وأشياعهم ووليكم خير أمة محمد (ص) فالحقوا بمكة فانه المهدي واسمه أحمد بن عبد الله. ندا سر مي زند... اي مردم خداوند مدت حکومت جبارین ومنافقین واتباع انها را قطع کرده است و ولی شما بهترین امت محمد (ص) است به او در مکه ملحق شوید او مهدی است ونامش احمد ابن عبدالله. شخصيت احمد (ع) که از ذريه امام (ع) می باشد و حرکت او مانند ابتدا حرکت رسول اکرم (ص) می باشد. اغاز حرکتش مانند سنت رسول اکرم با غربت است اونیز بصورت مخفی دعوتش را اغاز کرد وتا اکنون نیز بصورت مخفی است زيرا اكثر علماء و حکام عراق دعوتش را تکذیب کردن و با وجود داشتن ادله فراوان كه همان ادله است كه اهل بيت را با ان ثابت می کنيم احمد (ع) را ثابت می کند؛ همه او را تکذيب کرده اند بدون هيچ دليل بلکه همان چيزهای را که به رسول اکرم (ص) نسبت داده اند به سيد يماني نسبت داده اند. وان کاذب درغگو ساحر واين همان کلامی است که به پيامبران قبل گفته شده. شخصیت احمد (ع) را سلمان فارسي (رح) به هنگام عبور از کوفه اینگونه یاد می کند که بعد از شمردن بلاها واتفاقاتی که در عراق و کوفه می افتد و می گوید ... از حکومت بنی امیه یاد می کند سپس گفت هرگاه اینگونه شد بروی گلیم خانه هایتان بنشینید تا ان پاک فرزند پاک وپاکیزه مطهر صاحب غیبت و فراری بیاید([155]). فراری متواری احمد است که فرزندان پاك و پاكيزه امام مهدي (ع) است و اکنون در عراق تمام دولت عراق وعلماء بي عمل و امریکا و یهود به دنبالش هستند، ولی خدا او را مانند حضرت موسی (ع) حفظ خواهد كرد. ولی در مورد اینکه غیبتی دارد امام علی (ع) به هنگام فکر کردن به شخصیت او و اینکه چگونه بخواهد در ان زمان حقیقتش را برای مردم زمانش اشکارکند. به فکر رفته و ابن نباته به او می گوید شما را چه شده ایا در مورد دنیا مشغول اید و امام بعد از قسم خوردن به خداوند متعال به اومی گوید خیر هرگز به دنیا فکر نکردم ولی فکرم مشغول فرزندی از ذریه فرزند یازدهم من می باشد او همان مهدی است که زمین را پر از عدل وداد می کند (به امر پدرش) بعد از اینکه پر از ظلم وجور شود و برای او غیبت وحیرتی است که در ان قومی هدایت می شوند وقومی گمراه. پرسیدم که این غیبت و حیرت چقدر طول می کشد فرمود شش روزؤ، یا شش ماه، یا شش سال، می باشد. امام مهدی (ع) فرزنده یازدهم امام علی (ع) می باشد که امام دوازدهم است ولی امام علی (ع) مشغول فکر کردن به فرزندی از ذریه یازدهمین فرزندم (امام مهدی) ... و او فرزند امام زمان می باشد و او قبل از از امام میاید و او همان احمد مذکور در وصیت رسول اکرم است ونیز داری غیبتی می باشد ولی غیبت او یک دوره است و ان را امام علی (ع) ذکر میکند، امام زمان (ع) دو غیبت دارد ... واصل این روایت در کتب معتبر موجود می باشد. الأصبغ بن نباته قال: (أتيت أمير المؤمنين (ع) فوجدته ينكث في الأرض فقلت له ياأمير المؤمنين مالي أراك مفكرا تنكت في الأرض أرغبة منك فيها قال: لا والله مارغبت فيها ولا في الدنيا قط ولكني تفكرت في مولود يكون من ظهر الحادي عشر من ولدي هو المهدي الذي يملأها عدلاً وقسطاً كما ملئت ظلماً وجوراً يكون له حيرة وغيبة تضل فيها أقوام ويهتدي فيها آخرون قلت: يامولاي فكم تكون الحيرة والغيبة قال: ستة أيام أو ستة أشهر أو ست سنين فقلت: وإن هذا الأمر لكائن فقال: نعم كما أنه مخلوق وأنى لك بهذا الأمر يا أصبغ أولئك خيار هذه الأمة مع أبرار هذه العترة قال : قلت: ثم مايكون بعد ذلك قال يفعل الله مايشاء فإن له بداءآت وإرادات وغايات ونهايات)([156]). واین حقیقت احمد را کسی جز امام زمان (ع) نمی داند زيرا كه و او همان سر فاطمه (ع) است که در تمام کتب وادیان الهی از او یاد شده. سر فاطمه (ع) يا (عدد 13) در کتاب غیبه طوسی ص 139 امده: نقل از امام باقر (ع) از جابر بن عبدالله انصاری که ( قال دخلت على فاطمة (ع) وبين يديها لوح فيه اسماء الاوصياء من ولدها فعددت اثني عشر اخرهم القائم (ع) ثلاثة منهم محمد وثلاثة منهم علي)([157]). جابر ابن عبدالله انصاری گفت وارد شدم بر فاطمه (ع) و در دست او لو حی بود که در ان اسم اوصیاء از فرزندانش در ان نوشته شده بود و انها را شمردم که دوازده اسم بودند؛ سه تا از انها محمد و سه تا علی، اخر انها قائم (ع) وشته شده بود. با توجه به این که اسم فرزندان فاطمه در این لوح است، علی (ع) از فرزندان او نیست وسه نام علی ياد شده - یعنی علی سجاد وعلی رضا وعلی نقی (ع) و سه نام محمد كه محمد باقر محمد تقي محمد ابن الحسن عسكري (ع) است – كه با دیگر ائمه اگر بشماریم تا امام محمد ابن حسن (ع) یازده وصی از فرزندان فاطمه (ع) می شوند, و وصی دوازدهم همان احمد مذکور در وصیت رسول (ص) است که قائم به امر اهل بیت (ع) است. در روایت بعدی نیز به همین نحو امده که عن علي (ع) إن لهذه الأمة اثني عشر إمام هدى من ذرية نبيها، وهم مني([158]). از امام علی (ع) امده که برای این امت دوازده امام هادی از ذریه رسول اکرم (ص) است وانها از من می باشند . دوازده امام از امام علی(ع) می باشند. عن زرارة قال سمعت ابا جعفر (ع): يَقُولُ الِاثْنَا عَشَرَ الْإِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ كُلُّهُمْ مُحَدَّثٌ مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وولد علي بن ابي طالب (ع) فرسول الله (ص) وعلي (ع) هما الوالدان ([159]). واز امام باقر (ع) نقل شده دوازده امام از ال محمد همه محدث هستند از فرزندان رسول اکرم و فرزندان امام علی ابن ابیطالب (ع) ورسول اکرم وعلی هردو پدران این امامان هستند. عن ابي جعفر (ع) قال: (قال رسول الله (ص): اني واثني عشر من ولدي وانت يا علي زر الارض يعني اوتادها وجبالها بنا اوتد الله الارض ان تسيخ باهلها، فاذا ذهب الاثنى عشر من ولدي ساخت الارض باهلها ولم ينظروا)([160]). و رسول اکرم (ص) قرمود: من و دوازده فرزندم وتو ای علی عمود وثبات کننده زمین وکوه ها هستیم و با ما خداوند زمین را ثابت کرد تا اهلش را از بین نبرد و اگر دوازدهمین از فرزندم از بین برود زمین نیز از بین خواهد رفت. وعن أبي جعفر (ع) قال: ( إن الله أرسل محمدا (ص) الى الجن والإنس وجعل من بعده اثني عشر وصيا، منهم من سبق ومنهم من بقي وكل وصي جرت به سنة، والأوصياء الذين من بعد محمد (ص) على سنة أوصياء عيسى، وكانوا اثني عشر، وكان أمير المؤمنين (ع) على سنة المسيح([161]). از امام صادق (ع) خداوند رسول اکرم (ص) را برای جن وانسانها فرستاد و بعد از او دوازده وصی قرار داد از انها کسی است که رفته (شهید شده یا به قتل رسیده) و کسی از انها که هنوز نیامده و هر وصی سنتی دارد. و اوصیاء بعد از محمد مانند سنت اوصیای عیسی كه (دوازده حواریون) می باشد هستند و وامیر المومنین سنتش مانند سنت مسیح است. ( قال رسول الله (ص): من ولدي اثنا عشر نقيبا، نجباء، محدثون، مفهمون، أخرهم القائم بالحق يملاها عدلا كما ملئت جورا([162]). رسول اکرم (ص) فرمود از فرزندانم دوازده نقیب و نجیب محدث و عالم می باشد اخر انها قائم به حق است که زمین را پر از عدل و داد می کند همانگونه که پر از ظلم وجور شده, و رسول می فرمایند فرزندانم درحالی که علی فرزند او نیست. ودر کتاب غیبه طوسی ص 53 از امام صادق (ع) نقل شده که فرج از هفتمی از فرزندم می باشد و امام صادق امام ششم می باشد که با هفت امام دیگر می شود سینزده وصی و در ادامه همین بحث شیخ طوسی ادامه می دهد که منظور از اين روايت از خود امام است و ما نیز این را می گویم اگر احتمال را وارد کنیم باید این روایت را ساقط کنیم. از امام موسی کاظم (ع) در همان کتاب غیبه ص166 نقل کرده که اگر پنجمین امام از فرزند هفتم غایب شد شما را به دینتان متوجه می کنم زیرا لابد برای او غیبتی است تا از این امر بیرون شود هرکه ادعای ان را می کند ای فرزند این امتحانی است از طرف خدا تا خلق را با ان امتحان کند واگر پدرانتان دینی از این بهتر را می دانستن دنبال می کردن گفتند این پنجمی از فرزند هفتم کیست فرمود ای فرزند عقل شما در ان کوچک می شود و خوابهایتان اشفته می شود از حمل ان ولی اگر در ان زمان ماندید ان را درک خواهید کرد... اگر توجه کنید از فرزند هفتمی امام رضا (ع) یعنی امام هشتم و پنجمی از او می شود سینزده که همان احمد است و یکی از ادله اثبات حقانيتش خوابهای صادقه می باشد و امام رضا (ع) ضامن قضیه اوست زیرا انصارش از خراسان هستند. و در کتاب غیبه طوسی ص164 وغیبه نعمانی نسخه ترجمه شده ص 267 از امام صادق ( ع) تفسیر ایه فاذا نقر فی الناقور سور مدثر سوال شد و فرمود که هنگامی که در صور دمیده شد. همانا از ما اهل بیت امامی پوشیده خواهد بود و هنگامی که خدا وند عز ذکره اراده نماید امر او را اشکار نماید به دل او نکته و پدیده ای می اندازد پس اشکار گشته و به امر خدای عز وجل به پا خواهد خاست. در محاجه ای که بین علمای یهود با امام علی (ع) شد به او گفته اند که شما بعد از وفات پیامبر به چندين فرقه تقسیم شدید؟ و امام اینگونه جوابش را می دهد که علاقه خاصی به وصی سینزده که اسمش در وصیت امده شده است و ان روایت به این نحو است. عن أمير المؤمنين (صلوات الله عليه) يقول لرأس اليهود: على كم افترقتم؟ فقال: على كذا وكذا فرقة. فقال علي (ع): كذبت يا أخا اليهود: ثم أقبل على الناس فقال: والله لو ثنيت لي الوسادة لقضيت بين أهل التوراة بتوراتهم، وبين أهل الإنجيل بإنجيلهم، وبين أهل الزبور بزبورهم، وبين أهل القرآن بقرآنهم. أيها الناس، افترقت اليهود على إحدى وسبعين فرقة، سبعون منها في النار، وواحدة ناجية في الجنة، وهي التي اتبعت يوشع بن نون وصي موسى (ع) ! وافترقت النصارى على اثنتين وسبعين فرقة، إحدى وسبعين في النار، وواحدة في الجنة، وهي التي اتبعت شمعون وصي عيسى (ع)، وستفترق هذه الأمة على ثلاث وسبعين فرقة، اثنتان وسبعون فرقة في النار، وفرقة في الجنة، وهي التي اتبعت وصي محمد (ص) وضرب بيده على صدره، ثم قال ثلاث عشرة فرقة من الثلاث والسبعين كلها تنتحل مودتي وحبي، واحدة منها في الجنة وهم النمط الأوسط، واثنتا عشرة في النار) الأمالي الشيخ الطوسي ص 524. و امام (ع) به رئیس یهودیان می گوید شما به چند فرقه تقسیم شدید؟ گفت به اینقدر یا اینقدر. و امام به او گفت دروغ می گوی سپس به مردم رو کرد و فرمود به خدا قسم اگر می خواستم و امر در دستم بود با اهل تورات با توراتشان و اهل انجیل با انجیلشان و اهل زبور با زبورشان حکم می کردم, و بین اهل قران با قران شان ای مردم، یهود به هفتادویک فرقه تقسیم شد هفتاد فرقه در اتش و یک فرقه نجات یافت واز اهل بهشت است وان فرقه ای است که از وصی او یو شع بن نون پیروی کرد و نصارا به هفتاد و دو فرقه تقسیم شد هفتادو یک فرقه در اتش ویک فرقه نجات یافت ووارد بهشت می شود انهم فرقه ای که از وصی عیسی (ع) شمعون پیروی کرد و امت محمد (ص) به هفتادو سه فرقه تقسیم می شود هفتادو دو فرقه وارد جهنم می شوند ویک فرقه وارد بهشت می شود وان فرقه ای است که از وصی محمد (ص) پیروی کند سپس با دستش بر سینه خود زد و فرمود سینزده فرقه از هفتادو دو فرقه مودت و محبت من را دارند یکی از انها وارد بهشت می شود وانها امت وسط می باشند وبقیه به جهنم می روند.... از این روایت می بینیم که همیشه حق با اهل وصیت است و انها پیروز هستند ولی در این روایت تقسیم فرقه ها بصورت تدریجی از 71 فرقه به 72 فرقه و دراسلام 73 فرقه تقسیم شده اند علت ان چیست؟ مي بينيم كه در این فرقه ها هر وصی که بیاید عده ای با وصی قبل می مانند و تا در امتحان وصی بعد از او باقی بمانند تا امر به وصی دوازدهم می رسد دیگر افراد نیز در این امتحان شرکت می کنند وشاید با او بمانند. ولی در دین مذهب شیعه چرا امام گفت سینزده فرقه محبت من را دارند یک فرقه نجات پیدا می کند وانهم امت وسط می باشد وانها بعد از امام می ایند برای حل این روایت به تقسیم فرقه های قبل از ان می پردازیم. بعد از هر پیامبر 60 فرقه وصی اول را تکذیب می کنند و مثلا در زمان موسی (ع) اوصیاء او دوازده نفر بودن ولی هارون وصی اول او قبل از موسی فوت کرد و فرقه های بعد از او با هر وصی دیگر به 11 فرقه تقسیم شدند كه با 60 فرقه اول می شوند 71 فرقه یعنی موسی بعد از فوتش 11 وصی داشت که 70 فرقه در اتش و یک فرقه پیروزشد انهم فرقه ای که از اخرين وصی او یوشع تبعیت کرد وانها نجات يافتگان هستند. اما عیسی (ع) 12 وصی داشت که 60 تافرقه بعد از عیسی (ع) وصی او را تکذیب کردن و بعد از او12 وصی او با هر وصی قبلی عده ای می مانند وفقط یک فرقه نجات یافت و 71 فرقه در اتش اند و یک فرقه پیروز شد و انها کسانی بودند که از اخرين وصیش شمعون پیروی کردند. ولی در اسلام بعد از فوت رسول (ص) بعد از 60 فرقه تکذیب کننده امام علی (ع) 13 فرقه ماندن که 12 تای انها محبت و مودت امیر المومنین را داشتن ولی فرقه 13 پیروز است انهم بعلت پیروی از اخرين وصی ويا سینزدهمين انها، همان احمد یمانی وصاحب امت وسط می باشد زیرا که احمد بین مهدین و امامان می باشد و بعضی روایات همانگونه كه ذكر شد او را از ائمه می خوانند و بعضی هم او را از مهدین. وامت او امت وسط می باشد. اما در مورد اينكه امتها به چند فرقه بعد از وفات رسول و نبي در هر زمان بعد از تكذيب وصي اول به اين روايت توجه كنيد. ورد عن النبي (ص) انه قال: (ستفترق هذه الأمة على ثلاث و سبعين فرقة كلها هالكة إلا واحدة و تفترق الواحدة إلى اثنتي عشرة فرقة كلها هالكة إلا واحدة)([163]) از رسول اكرم (ص) نقل است كه اين امت به هفتادو سه فرقه تقسيم مي شود همه در جهنم مي باشند الا يكي وان فرقه بر سينزده فرقه تقسيم مي شود همه در جهنم هستند الا يكي. ومنها ما ورد عن عَلِيٍّ (ع) انه قال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): (سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ وَالْبَاقُونَ هَالِكُونَ وَالنَّاجُونَ الَّذِينَ يَتَمَسَّكُونَ بِوَلَايَتِكُمْ وَيَقْتَبِسُونَ مِنْ عِلْمِكُمْ وَ لَا يَعْمَلُونَ بِرَأْيِهِمْ فَأُولَئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ)([164]). واز امير المومنين (ع) نقل شده كه پيامبر فرموده اند كه امتم به هفتاد وسه فرقه تقسيم مي شود يك فرقه نجات مي يابد و بقيه در جهنم ميباشند و نجات يافتگان كساني هستند كه به ولايت تمسك كرده و با راي خودعمل نكنند. ابان گفت: سلیم گفت: شنیدم علی بن ابی طالب (ع) می گوید: اینکه این امت به هفتاد و سه فرقه متفرق می شوند که هفتاد و دو فرقه در آتش و یک فرقه در بهشت هستند. که سیزده فرقه از هفتاد و سه فرقه مدعی محبین ما اهل بیت هستند که یکی از آنها در بهشت و دوازده تا دیگر در آتش یا جهنم خواهند بود و اما فرقه یا گروه نجات یافته همان گروه مهدیه، مؤمله، مؤمنه، مسلمه که موافق و مرشد است و آن ایمان آورده به من و تسلیم من بوده و مطیع من و مبرا از دشمن من هستند محبت آنها برای من و کینه آنها برای دشمن من است همانی که حق و امامت مرا شناخت و طاعت من از کتاب خدا و سنت پیامبر او را فرض قرار داد هرگز برگردانده نمی شد و از زمانی که خداوند قلبهای آنها را از معرفت حق ما نورانی کرد و آنها را با فضل ما آشنا نمود و به آنها الهام کرد و آنها را از شیعه ما قرار داد تا اینکه قلبهای آنها مطمئن شد و یقین پیدا کردند که شک در آن قاطی یا مخلوط نمی شود )([165]). وصيت رسول اکرم (ص) در شب وفاتش ازامام صادق (ع) نقل است كه در شب وفات رسول اكرم ص به امام علي فرمود يا اباالحسن كاغذ ودواتي حاضر كن تا وصيت خود را بنويسم و پيامبر خداص)وصيتش را فرمود تا بدين جا رسيد كه اي علي بعدازمن دوازده امام وبعداز انها دوازده مهدي خواهند بود و تو نخستين امامان ميباشي وشروع به شمردن اسماء ائمه بعد از ان شد تا به امام حسن عسكري رسيد سپس فرمود هرگاه به درجه شهادت رسيد امامت را به فرزندش (م ح م د) مستحفظ از ال محمدص تسليم كند وايشان دوازده امام ميباشند و بعد از انها دوازده مهدي مي ايند و اگر امام دوازدهم وفات كرد ولايت را به فرزندش اول مهدين تسليم خواهد كرد كه سه نام دارد نامي مانند نام من ونام پدرم وان عبدالله واحمد ونام سومش مهدي او اولين مومنان است([166]). ورسول اكرم (ص) فقط وصی سینزدهم را نام می برد تا او نیز مانند امام علی(ع) باشد وسنت امام علی (ع) در اخر زمان تکرار شود ولی در زمان رسول اکرم (ص) اهل سنت وصی رسول اکرم امام علی (ع) را تکذیب کردند؛ و در این زمان شیعه وصی محمد ابن الحسن را تکذیب می کنند. واين امتحان هميشه بوده وخواهد مانند. زمانی که یهود و احناف منتظر احمد بودند خداوند محمد (ص) را برایشان فرستاد و حال که امت منتظر محمد (ع) هستند خداوند احمد را برایمان فرستاده و او همان دابه الارض زمان ما می باشد وفقط کسانی او را می شناسند که در عالم ذر با او بیعت کرده اند همانگونه که در کتب اهل بیت امده. أبي عبدالله (ع) انه قال: (لو قد قام القائم لأنكره الناس، لأنه يرجع إليهم شاباً موفقاً، لايثبت عليه ألا من قد أخذ الله ميثاقه في الذر الأول). اگر قائم قيام کند همه اورا انکار می کنند زيرا بصورت جوان موفق بر انها بر می گردد و کسی بر امرش ثابت نمی ماند الا کسانی که در عالم ذر با او بيعت کرده باشند). و یا به غیب ایمان دارند که همان خوابهای صادقه می باشد که در فصل بعد به ان اشاره خواهیم کرد ؛ واين خوابهاي صادقه ياداوري است براي ما از غفلتي كه از عالم ذر داشته ايم. انهم بعد از اينكه به اين عالم جسماني امديم و عالم قبل را فراموش كرديم كه چه مقامي داشته ايم([167]). عن أبي بصير قال نقل از ([168]) امام صادق (ع) می فرمایند: که ای ابا محمد به خدا قسم ما سری داریم از اسرار خداوند و علمی از علم او به خدا قسم ان را نه ملک مقرب ونه نبی مرسل ونه حتی مؤمن که خدا قلبش را برای ایمان امتحان کرده نمی تواند ان را تحمل کند بخدا قسم خدا کسی را بجز ما مکلف بر این امر نکرده وبا این علم کسی به غیر از ما خدا را عبادت نکرده؛ ونزد ما سری از اسرار وعلمی از علوم خداست که به ما امر تبلیغ ان را داد و تبلیغ کردیم انچه را که خدا دستور تبلیغ ان را داد، و برای ان نه مکانی و نه کسی را پیدا کردیم که تحمل ان را داشته باشد. تا اینکه خداوند برای ان قومی را افرید؛ که انها را از طینت وسرشتی که محمد وال محمد و ذریه انها را خلق کرده ان قوم را افرید, و خلقت محمد وال محمد و ذریه انها از نور خداوند و با رحمت او خلق شده اند, و خداوند به ما امر کرد که انها را تبلیغ کنیم و انها قبول کردند و تحمل ان را داشتند و تبلیغ ذکر امرمان را کردیم و دلهایشان انها را برای معرفت ما و حدیث مان سوق داد و اگر انها را از این نیافریده بودند اینچنین نمی شدند به خدا قسم نمی توانستند تحمل داشته باشند. بعد از ان فرمود خداوند اقوامی را برای اتش و جهنم افرید خداوند امر به تبلیغ انها نمود و انها را تبلیغشان کردیم همانگونه که دیگران را تبلیغ کردیم ولی نپذیرفتن وان را به ما بر گداندن وتحمل ان را نداشتن و انرا تکذیب کردن و گفتند ساحرید وخداوند ان را بر قلبهایشان ثابت کرد و انرا فراموش کردند وسپس خداوند کاری کرد که با زبان حق را بگویند؛ انها از حق می گویند ولی قلبشان ان را انکار کرده است تا با ان خداوند از اولیاء واهل عبادتش محافظت کند و اگر این نبود کسی نمی توانست خدا را در زمینش عبادت کند و ما را امر کرد که از انها ساکت و انها را مستور گردانیم پس شما نیز کسی را که خدا ان را مخفی و مستور داشته مخی نگه دارید، سپس امام دستانش را بالا برد و با گریه فرمود - خداوندا این قوم خیلی کم هستند پس حیای ما را حیات انها قرار ده و مردن ما را مردن انها و کسی از دشمنانت را بر انها مسلط مکن که باعث شود درسرزمینت کسی شما را عبادت نکند وصلى الله على محمد وآله وسلم تسليما. اینها همان سیصد وسینزده یار امام هستند که می توانند تحمل روایات اخر زمان را داشته باشند و وصیت حضرت محمد در شب وفاتش را قبول کردند در صورتی که تمام علمای بي عمل امروزه ان را تکذیب کرده اند و سدی شدند برای اولیای امام زمان و این انصارامام افرادی مستضعف هستند که امام صادق اینگونه انها را در کتاب غیبه نعمانی ص290 یاد می کند. شخصی از یاران امام به نزد او می رود و به ایشان می گوید به خدا قسم من شما وشیعیان شما را دوست می دارم شیعیان شما خیلی زیاد هستند و امام به او می گوید می توانی بگوی انها چقدر هستند می گوید خیر امام می گوید می توانی انها را بشماری عرض کرد تعدادشان خیلی می باشد و امام به او می گوید به خدا قسم اگر ان عده موصوفه که تعدادشان سیصد وده نفر واندی جمع شوند انچه که منتظر ش هستید خواهید شد (قیام قائم) لکن شیعه ما کسی است صدایش از گوش او بالاتر نرود (یعنی به کلام ما عمل می کند و با رای خود چیزی نمی گوید) وناراحتی او از پیکرش بیرون نمی رود وبا عیب جویان ما نمی نشیند وبا دوستان ما دشمن نمی شود عرض کرد با این افراد که خود را شیعه می دانند چه کنم؟ فرمود که اینها امتحان می شوند وگرفتار جدای می شوند وجابجای در میانشان رخ می دهد و قحطی وکمبود که انها را نابود می کند همانا شیعه ما کسی است که همچون سگان پارس نمی کند ونزد مردم گدای نمی کند حتی اگر از گرسنگی بمیرد عرض کرد چنین افرادی با این اوصاف را در کجا پيدا کنم فرمود در گوشه وکنار زمین (در روستاها) انها کسانی هستند که زندگی سبک دارند وخانه به دوش هستند (اجاره نشین) اگردرمجلسی حاضر شوند شناخته نمی شوند واگر از نظره ها پنهان شوند کسی سراغ انها را نمی گیرد واگر بیمار شوند کسی به عیادتشان نمی رود اگر خواستگاری کنند به انها زن داده نمی شود اگر وفات کنند کسی انها را تشیع نمی کند انان کسانی هستند که در اموالشان با هم مساوات دارند ود ر ارامگاه خود همدیگر را ملاقات می کنند وخواسته های انها یکی است گرچه در شهر های مختلف زندگی می کنند. واینها افراد مستضعفی بیش نیستند که خدا می خواهد با منت خود برانها امر اهل بیت را روشن گرداند و با امر قائم (ع) در اين روزها از شهرها وکشور های مختلف در حال جمع شدن هستند. امر قائم اهل بیت یا قائم به امر امام زمان مخفی است و حتی نام بردن اسم او برای هر کسی امکان ندارد. در روایتی عمر ( لع) از امام علی سوال میکند که این مهدی (قائم به امر شما مهدي كه در روايات اهل سنت اخر زمان متولد خواهد شد) نامش چیست وامام علی (ع) به او می گوید اما نامش حبیبم رسول خدا (ص) از من عهد گرفت که نامش را نبرم تا خدا او را مبعوث گرداند. وعن جابر الجعفي، قال: (سمعت أبا جعفر (ع) يقول: سأل عمر بن الخطاب أمير المؤمنين (ع)، فقال: أخبرني عن المهدي ما اسمه؟ فقال: أما اسمه فإن حبيبي عهد إلي أن لاأحدث باسمه حتى يبعثه الله...)([169]). ودر جای دیگر از همان کتاب ص404 امده که کابلی یکی از یاران امام سجاد و امام باقر (ع) به نزد امام باقر (ع) می اید وبه امام می گوید من تمام مواصفات قائم (صاحب امر) را از پدرت شنیدم وحتی اگر او را در راه ببینم می شناسم ومی دانید كه من از همه بریدم الا پدر بزرگوارتان وامام به می گوید بله من نیز شما را می شناسم ولی از من چه می خواهید عرض کرد نام او را برایم بگو وامام به او می فرمایند که ازمن سوالی زحمت انگیز و مشقت اور کردی که تا به حال به کسی جوابش را ندادم واگر تا به حال نامش را گفته م به تو نیز می گفتم به خدا قسم سوالی را از من کردی که اگر بنی فاطمه از او خبر دار شوند حرص ورزند تا او را قطعه قطعه کنند. ودر این حدیث شدت اهل بیت (ع) را در مخفی کردن اسم قائم به امرشان نشان می دهد واگر انها می خواستند اسم امام زمان را مخفی گردانند اینگونه نمی شد و نام او و کنیه وحتی القاب او را گفته اند، نباید از کلام اهل بیت تعجب کرد زیرا انها دلیلی برای کلامشان دارند وان محفوظ کردن علوم اهل بیت است و قران محفوظ را انها باید به همه برسانند و با او علوم خدا را که بیست وهفت حرف است و تا قیام قائم دو حرف ان را اورده اند بعد از قيام او منتشر می شود و با بیست وپنج حرف دیگر توحید را در زمین گسترش می دهند. عن أبي عبيدة الحذاء، قال: (سألت أبا جعفر (ع) عن هذا الأمر، متى يكون؟ قال: إن كنتم تؤملون أن يجيئكم من وجه ثم جاءكم من وجه فلا تنكروه)([170]). شخص از امام باقر سوال کرد که این امر (ظهور امام) چه وقت است وامام به او می فرمایند هرگاه منتظرش باشید از سمتی بیاید واز سمتی دیگر امد او را انکار نکنید. عن أبي عبد الله (ع) قال ( إن امرنا سر في سر ، وسر مستسر ، وسر لا يفيد إلا سر ، وسر على سر ، وسر مقنع بسر([171]). واین همان سر انهاست که فقط با سر قابل فهم است و حقيقت اين شخص را كسي جز امام مهدي (ع) نمي تواند به مردم معرفي كند. انکار روايت اهل بيت (ع)، کفر است !! در کلام اهل بیت (ع) كه همانطور كه خود فرموده اند بر هفت وجه می باشد واگر چیزی را از ان نفهمیدیم نباید ان را تکذیب یا انکار کرد مي خواهند نكته ي را براي ما روشن كنند. وفرموده اند، هرگاه چیزی را از ما نقل کردند وشما از ان چیزی نفهمیدید ان را به عالم از ما که همان امام زمان یا راویان حدیث اش همچون سفرای امام هستند به انها بر گردانید. اهل بيت (ع) مي خواهند به ما بفهمانند كه در هر شرايط و هر امتحان همانطور كه بيان شد اگر قائم از سمتي ديگر غير از انكه فرموده اند يا حتي اگر فرزندش يا فرزند فرزندش امد اگر تسليم رواياتشان كه كلامشان كلام رسول اكرم (ص) وكلام رسول كلام خداست باشند گمراه نخواهند شد زيرا كه ان كلام همان دو امانت گرانبهاي رسول اكرم است و فرموده اند هرگز ان را رد نكنيد. عن أبي جعفر (ع) قال: ( قال رسول الله (ص): إن حديث آل محمد صعب مستصعب لا يؤمن به إلا ملك مقرّب أو نبي مرسل أو عبد أمتحن الله قلبه للأيمان فما ورد عليكم من حديث آل محمد (ع) فلانت له قلوبكم وعرفتموه فاقبلوه وما اشمأزت منه قلوبكم وأنكرتموه فردوه إلى الله وإلى الرسول وإلى العالم من آل محمد (ع) وانما الهالك أن يحدث أحدكم بشيء منه لا يحتمله فيقول: والله ما كان هذا، والله ما كان هذا والإنكار هو الكفر)([172]). ازامام صادق (ع) نقل است که رسول اکرم می فرمایند حدیث ما اهل بیت محمد (ص) سخت است ومشکل و ان راغیر از ملک مقرب ونبی مرسل یا مؤمنی که خدا قلبش را برای ایمان امتحان کرده است کس ان را تحمل نمی کند و اگر حدیثی بر شما وارد شد و قلبتان ان را پذیرف وان را فهمیدید ان را قبول کنید، و اگر ان بر قلبتان سنگین بود و منکر ان شد ان را به خدا و رسولش وعالمی از ال محمد (ص) برگردانید وگمراه کسی است که حدیثی بشنود ونتواند تحمل کند و بگوید به خدا قسم اینگونه نبود وانکار همان کفر است([173]). عن الباقر (ع): (والله إن أحب أصحابي إليّ أورعهم وأفقههم وأكتمهم لحديثنا وان أسوأهم عندي حالاً وأمقتهم الذي إذا سمع الحديث ينسب إلينا ويروى عنا فلم يعقله اشمأز منه وجحده وكفّر من دان به وهو لا يدري لعل الحديث من عندنا خرج وإلينا أسند فيكون بذلك خارجاً ًعن ولايتنا)([174]). ازامام باقر (ع) بخدا قسم بهترین یاران من با ورعترین و فقیه ترین انها كساني كه اهل سر (راز دار) هستند و بدترین حال انها نزد من کسی است که اگر حديثي را شنید که به ما نسبت داده شد و ان را نفهمید از ان پریشان شود و به کسی که ان را گفته کفر کند و او نمیداند که شاید حدیث از ما گفته شده وسندش به ما برگردد و با این عمل از ولایت ما خارج است. این چند حدیث با سند معتبر و متواتر در کتب ما می باشد و امام زمان در باره کتاب کافی می فرمایند کافی برای شیعیان کافی ست و در جای دیگر اهل بیت ما را امر کرده اند که کلامشان را در هر شرایطی که شده قبول کنیم واگر ان را نفهمیدیم تکذیب نکنیم شاید حقی در ان باشد. وعن سفيان بن السمط قال : قلت لأبي عبد الله (ع): جعلت فداك إن الرجل ليأتينا من قبلك فيخبرنا عنك بالعظيم من الأمر فيضيق بذلك صدورنا حتى نكذبه قال: فقال: أبو عبد الله (ع) (أليس عني يحدثكم قال: قلت: بلى. قال: فيقول لليل انه نهار وللنهار انه ليل قال: قلت: لا. قال: فقال: رده الينا فانك ان كذبت انما تكذبنا)([175]). بن مسلط به امام صادق (ع) مي فرماید شخصي از طرف شما می اید وبه ما چیز عظیمی را می گوید که نمی توان ان را تحمل کرد واز ان سینه هایمان تنگ می شود، و امام کلام او را قطع می کند و می گوید ایا مگر نه از طرف من خبر می دهد؟ گفت بله فرمود: ایا به شما می گوید که روز شب وشب روز است؟!! بن مسلط گفت خیر امام فرمود كلام ان را به ما بر گرد وان را تکذیب مکن زیر. (لا تكذبوا بحديث أتى به مرجئي ولا قدري ولا خارجي فنسبه إلينا فإنكم لا تدرون لعله شيء من الحق فتكذبوا الله)([176]). ونيز فرموده اند: حدیث ما را تکذیب نکنید حتی اگر از مرجئی ویا از قدری یا از خارجین از دین باشد زیرا شاید چیزی از حق در ان باشد و با تکذیب ان خدا را تکذیب خواهيد كرد. فعن الرضا (ع) في رواية صحيحة (... ولا تقل لما بلغك عنا أو نسب إلينا هذا باطل وإن كنت تعرف خلافه فإنك لا تدري لم قيل وعلى أي وجه وصفة) ([177]). ونيز فرموده اند : درباره چیزی را که از ما می شنوی یا به ما نسبت داده اند نگو باطل است زیرا نمی دانید برای چه و بر چه وجه وصفتی گفته شده. عن الإمام جعفر بن محمد عن أبيه، عن جده عن علي ابن أبي طالب (ع) في حديث طويل في وصية النبي (ص) يذكر فيها إن رسول الله (ص) قال له: ( يا علي واعلم أن أعجب الناس إيمانا وأعظمهم يقيناً قوم يكونون في آخر الزمان لم يلحقوا بنبي وحجب عنهم الحجة فآمنوا بسواد على بياض) كمال الدين ½. رسول اكرم (ص) در وصيت خود به امام علي (ع) مي فرمايند یا علی عجیبترین ایمان وعظیمترین یقین در مردمی است که در اخر زمان می باشند که به پیامبری نرسیده اند و حجت از انها محجوب بوده ولی به سیاهی بر روي سفیدی ایمان اوردند { وان كلمات بروي كاغذ سفيد است}. عن الرسول (ص) أنه قال: ( أي إيمان أعجب قالوا: إيمان الملائكة قال وأي عجب فيه وينزل عليهم الوحي: قالوا: ايماننا قال (ص) وأي عجب فيه وأنتم تروني: قالوا فأي إيمان هو قال: إيمان قوم في آخر الزمان بسواد على بياض)([178]). رسول اکرم (ص) که پرسید کدام ایمان از همه عجیب تر است گفتند ایمان ملائکه فرمود چه چیز عجیبی در ان است و نزول وحی در انها می باشد گفتند ایمان ما فرمود چه چیز عجیبی در ان است وشما مرا می بینید پرسیدند کدام ایمان عجیب تر است فرمود ایمان قومی در اخر زمان که به سیاهی روی سفیدی ایمان اورده اند.. وعن صفوان الصيقل قال: (دخلت أنا والحرث بن المغيرة وغيره على أبي عبد الله (ع) فقال له الحرث: ان هذا ـ يعني منصور الصيقل- لا يريد إلا أن يسمع حديثنا فوالله ما يدري ما يقبل مما يرد. فقال أبو عبد الله (ع): هذا الرجل من المسلمين وان المسلمين من النجباء). به امام صادق (ع) عرض شد که این شخص یعنی منصور الصیقل چیزی به جز کلام شما را نمی خواهد بشنود و نمی دانیم که جوابش چیست وهمه را قبول می کند امام فرمود این مرد از تسلیم شدگان است وتسلیم شدگان از نجبا هستند([179]). این کلامی مختصر از روایات اهل بیت درباره اینکه نباید حدیث و روایتی را از اهل بیت تکذیب کرد و اينكه کلام انها كاملا در این باره واضح است و ان کلام رسول خداست وخدا درباره حضرت محمد می فرمایند که از خود سخن نمی گوید بلکه وحی است از جانب ما .... مختصر رويات اثبات وجود وصيت، و ذريه امام مهدي (ع) ونيز در باب اثبات وصيت شب وفات رسول (ص) ادله هاي روايي و قراني فراواني وجود دارد، كه وجود وصيت را ذكر كرده مثلا در انجيل يوحنا لاهوتي امده. الاصحاح الرابع ( 1- بعد هذا نظرت واذا باب مفتوح في السماء والصوت الاول الذي سمعته كبوق يتكلم معي قائلا: اصعد الى هنا فأريك ما لا بد أن يصير بعد هذا. 2 وللوقت صرت في الروح وإذا عرش موضوع في السماء وعلى العرش جالس. 3 وكان الجالس في المنظر شبه حجر اليشب والعقيق وقوس قزح حول العرش في المنظر شبه الزمرد. 4 وحول العرش أربعة وعشرون عرشا. ورأيت على العروش أربعة وعشرين شيخا جالسين متسربلين بثياب بيض وعلى رؤوسهم أكاليل من ذهب. 5 ومن العرش يخرج بروق ورعود وأصوات…). وبعد از ان دربی باز دراسمان دیدم وصدای اول همچون شیپور به من گفت بیا اینجا تاچیزی را نشانت دهم که باید بعد از این اتفاق می افتد2 و دروقتش با روح یکی شدم وعرشی را در اسمان که شخصی بر ان نشسته بود دیدم 3 و شخص نشسته همچون سنگ یشب وعقیق می درخشید و دور او رنگین کمان همچون زمرد نور افشانی می کرد 4 و دور ان عرش بیست وچهار عرشی دیگر بود. و بر ان عرش بیست وچهار شیخ نشسته بودند که بحالت رکوع با لباس سفید نشسته و بر سر انها نور گرد همچون اکلیلی از طلاست.5 و از ان عرش صای چون بوق ورعد وبرق وصدای بلند خارج می شد .... و ان شخص و بیست وچهار شیخ نشسته... چه كسي بالاتر از پيامبر واهل بيتش كه انها دوازده امام ودوازده مهدي هستن وسجده اشان طاعت امر پيامبر است یا تسلیم امر او بودن است. در كافي ج1ص455 امده كه حديث ال محمد سخت است ومشكل وهركسي نمي تواند ان را تحمل كند الا مومني كه خداوند قلب او رابرای ایمان امتحان کرده باشد. نوشتن وصیت هنگام وفات و قبل از ان در قران وارد شده است، که از ان – گفتار تعالی: (كتب عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ )([180]). {به شما دستور داده شده که چون یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر دارای متاع دنیاست، برای پدر و مادر وخویشاوندان به چیزی شایسته عدل وصیت کند این کار سزاوار مقام پرهیزکاران است}. و گفتار تعالی: ( يا ايها الذين امنوا شهادة بينكم اذا حضر احدكم الموت حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم او اخران من غيركم ...)([181]). {ای اهل ایمان؛ چون یکی از شما را مرگ در رسید برای وصیت خود دو شاهد عادل از خودتان گواه گیرد یا غیر از خودتان}. واز امام صادق (ع) بعداز اینکه قول رسول خدا (ص) در مورد وصیت در هنگام مرگ را ذکر کرد گفت (ع): (تصدیقش در سوره مریم که خداوند می فرماید{لا يملكون الشفاعة إلا من اتخذ عند الرحمن عهدا* شفاعتی برای انها نیست مگر نزد رحمان عهدی گرفته باشند و این (وصیت) همان عهد است)([182]). و رسول خدا (ص) به علی (ع) گفت: ((شما ان را یاد بگیر وبه اهل بیت و شیعه خود بیاموز گفت: وانگاه فرمود: جبرائیل ان را به من یاد داد)([183]). و از پیامبرمحمد (ص) نقل شده که: (هرکس بمیرد در حالی که وصیت نکند مرگش مرگ جاهلیت است) و اينكه (وصیت حقی بر هرمسلمان است) وفرمود (ص): (هرکس مرد در حالی که وصیت نکرده عملش را با معصیت ختم نموده) ([184]). از سلیم بن قیس هلالی گفت: شنیدم سلمان می گوید: شنیدم علی (ع) بعداز اینکه ان مرد (عمر لع) انچه را خواست گفت و باعث ناراحتی رسول خدا (ص) شد کتف را هل داد: ایا از رسول خدا سوال نکنیم که روی کتف چه چیزی خواست بنویسد در مورد انچه اگر می نوشت کسی گمراه نمی شود و دو نفر دچار اختلاف نمی شدند و ساکت شد تا انچه هرچه در خانه بودند و رفتند و حضرت علی و فاطمه وحسن وحسین (ع) ماندند من و دوستانم ابوذر و مقداد درحال رفتن بودیم که علی (ع) به ما گفت بشینید پس خواست از رسول خدا (ص) سوال کندتا ما بشنویم پس رسول خدا (ص) شروع کرد وفرمودند: (شنیدی که دشمن خدا چه گفت جبرائیل (ع) قبل از او پیش من امد به من گفت که او سامری این امت و صاحب گوساله اش وخداوند خواست که تفرقه و اختلاف برامتم بعد ازمن بماند پس به من امرکرد مکتوبی را که قبلاً خواستم بنویسم روی کتف برای شما بنویسم واین سه نفر را به عنوان شاهد بران قرار دهیم پس صحیفه یا كاغذي بیاور. پس اورد و روی ان اسامی ائمه هدایت بعدازمن مردی بعدازمرد دیگر را فرمود و علی (ع) بادست خود می نوشت و رسول خدا (ص) فرمودند: من شما را شاهد قرار می دهم که برادرم و وزیرم و وارث من و خلیفه ام برامتم علی ابن ابیطالب بود و انگاه حسن وسپس حسین (ع) و پس از انها نه تا از فرزندان حسین (ع)...)([185]). حضرت علي (ع) با شهادت ابوذر و مقداد در مورد وصيت شب وفات بر طلحه احتجاج کرد از سلیم بن قیس هلالی: امام علي (ع) به طلحه گفت ایا مشاهده نکردی وقتی رسول خدا (ص) خواست روی کتف مکتوبی بنویسد تا بعد از او امت دچار اختلاف وگمراهي نشود پس دوست شما انچه را می خواست گفت (پیامبر (ص) هزیان می گوید) پس رسول خدا (ص) ناراحت شد ومنصرف شد {طلحه} گفت: بله من انچه را می گویی را مشاهده کردم فرمودند: پس از اینکه شما خارج شديد رسول خدا(ص) انچه را می خواست بگوید خبرم کرد و اینکه عموم شاهد باشند پس جبرایئل با او خبردادکه (خداوند اختلاف وتفرقه را در امت می داند) انگاه برگی خواست پس به من گفت انچه را می خواست را روی کتف بنویسد و بران سه نفر مورد اعتماد را شاهد گذاشت سلمان، ابوذر، مقداد و ائمه هدایت را که خداوند به اطاعت از انها تا روز قیامت امر کرده است به اسم اورد پس اسم من را اول گفت سپس این فرزندم و با دست خود به حسن (ع) اشاره و انگاه حسین (ع) سپس نه نفر از فرزندان این فرزند من- یعنی حسین(ع) ... ای ابوذر وای مقداد اینطور نبود پس بلند شدند و گفتند: به انچه گفتید شهادت می دهیم که رسول خدا (ص) گفتند)([186]). پس روایت اول توسط سلیم بن قیس هلالی روایت شده انچه رسول خدا (ص) بر علی بن ابیطالب (ع) به صورت تایید در وصیت املاء کردن ذکر نمی کند بلکه شهود رسول خدا (ص) سلمان و مقداد و ابوذر ذکرمی کند به انچه فرمودند: (من شما را به عنوان شاهد براینکه برادرم و وزیرم و خلیفه من برامتم علی ابن ابی طالب (ع) انگاه حسن سپس حسین وانگاه نه نفر از فرزندان حسین (ع)....) و این کلام موجه به این سه نفر است ونه ان متنی که رسول خدا (ص) انرا بر امام علي (ع) در وصیتش املاء کرد و علي (ع) نوشت تا اینکه وصیت کامل شدرسول خدا (ص) سه نفرشهود نگاه داشت و با این کلام با انها صحبت کرد همانطوری که در روایت یاد شده انگاه رسول خدا (ص) هنگامی که برای سه نفرشهود تعداد ائمه فقط همین نفرات است بلکه قضیه بعد از ائمه مفتوح مانده كه بعد از انها اوصیاء هستند و رسول خدا (ص) به عدم ضرورت, انها را برای شهود ذکرنکرد زیرا انها در انچه علي (ع) در وصیت املاء کرد اطلاع نداشتند. بلکه او ازگفتن اسامی نه نفراز نسل حسین (ع) و صفات انها را نگفته. او (ص) یکی یکی اسامی انها در وصیت ذکر نموده... این روایت تمام متن که رسول خدا (ص) انرا املاء کرد و علی (ع) از وصیت نوشت را ذکرنمی کند بلکه حادثه را بصورت خلاصه و بدون تفاصیل ذکر کرد .و همین طور روایت دوم که سلیم بن قیس هلالی ان را نقل کرد همه متن که رسول خدا (ص) آنرا املاء کرد علی (ع) از وصیت رسول خدا (ص) نوشت را ذکر نمی کند بلکه علی (ع) به انچه رسول خدا (ص) بران شهادت سلمان و ابوذر و مقداد گذاشت اکتفاء می کند. از امام موسی ابن جعفر (ع) فرمودند: (به ابی عبدالله گفتم:ایا مگر امیرالمومنین وصیتی که رسول خدا (ص) انرا براو املاء کرد را ننوشت و جبرائیل وملائکه مقربین(ع) برانها شاهد بودند امام (ع) اندکی ساکت ماند انگاه فرمودند: ای ابا حسن انچه گفتی درست است، لیکن هنگامی که امر بر رسول خدا (ص) نازل شد (پیامبری) وصیت از ا جانب خداوند متعال به صورت مکتوبی نوشته شده نازل شد، و با ان جبرایئل و امناء خداوندتبارک تعالی و ملائکه نازل شدند پس جبرائیل فرمودند:به وصی خود بگو که انرا از ما تحویل بگیرد و برای مخالف ان ما شاهد هستیم که شما انرا تحویل او دادی، وعلی (ع) وفاطمه (س) مابین ستر و درب بودند....) ([187]). ظاهرا امام کاظم (ع) با سوال خود از پدرش امام صادق (ع) می خواست فرق بین دو وصیت را مشخص کند تااینکه بین انها تعارضی باقی نماند و تااینکه تمسک به یکی از دو وصیت و ترک وصیت دوم نشود و وصیتی که از اسمان نازل شده مختص ائمه (ع) است و اما وصیتی که رسول خدا (ص) انرا به علی (ع) املاء کرد همانی است که خواست انرا برای امت اعلام کند و لکن عمر بران اعتراض نمود ورسول خدا (ص) انرا برای علی (ع) املاء نمود و سلمان وابوذرومقدادرا بران شاهد گذاشت. و وصیتی که از اسمان نازل شده همانند مضمون وصیتی است که رسول خدا (ص) انرا برای امام علی (ع) توصیه نمود و در این مورد حضرت علی (ع) در روایت آتی به صراحت صحبت کرده است. از امیرالمومنین (ع) فرموده شده: (رسول خدا (ص) به هنگام وفاتش هرکس که غیرازمن درخانه بود را بیرون نمود و در منزلش جبرایئل و ملائکه صدایشان را می شنوم ولی چیزی را نمی بینم پس رسول خدا (ص) وصیت را از دست جبرایئل گرفت و انرا تحویل من داد وبه من امرکرد انجام دهم وانجام دادم و به من امر کرد که انرا بخوانم پس انرا خواندم انگاه فرمودند: جبرایئل پیش من است با ان از جانب خداوند امد وپس انرا خواندی که در ان همه انچه رسول خدا (ص) به ان وصیت کرد جزء به جزء وهیچ حرفی از قلم نیفتاده است)([188]). اما وصيت در كتب اهل سنت: عجلونی درکتاب کشف الخفاء این روایت از رسول خدا (ص) را ذکر کرده است (ای علی صحیفه ودواتی برای من بیاور پس رسول (ص) املاء کرد وعلی نوشت وجبرایئل شاهدبود پس وصیت را تا کردند) راوی گفت: هرکس به شما بگوید که انچه در صحیفه است را به غیراز کسانی که انرا املاء کرد و کسی که ان را نوشت وشاهد بود می داند دروغ می گوید وحرف او را قبول نکنید)([189]). ابن جوزی در کتاب موضوعات خود این روایت را با سعی در تضعیف روايان ان وطعنه زدن به ان اورده است .زیرا با عقیده او در خلافت ابوبکر وعمر وعثمان تعارض دارد. ابن جوزی گفت:..... از ابی عرفجه از عطیه گفت: بیماری رسول خدا (ص) همان بیماری که در ان از دنیارفت در حالی که حفصه وعایشه پیش اوبودند به انها گفت دنبال خلیلم بفرستید پس فرستادند وابوبکر امد وسلام کرد و وارد مجلس شد ولی رسول (ص) با او کاری نداشت انگاه رفت پس به انها نگاه کرد وفرمود دنبال خلیلم بفرستید پس دنبال عمر فرستادند پس او امد وسلام کرد و وارد شد وچون رسول (ص) با او کاری نداشت پس به انها گفت دنبال خلیلم بفرستید پس دنبال علی (ع) فرستادند وچون امد وسلام کرد و واردشد و پس از اینکه نشست به انها گفت بروید و فرمود: ای علی صحیفه و دواتی بیاور انگاه رسول خدا (ص) املاء کرد وعلی (ع) نوشت جبرایئل شاهد شد .پس صحیفه جمع شد و هرکس به شمابگوید که انچه درصحیفه است رابه غیراز کسی که انرا املاء کرد وانرا نوشت می داند حرف او را قبول نکنید([190]). کسی که این وصیت را نوشت به ماخبر داد که انرا برای شیعه اش روایت کرده تا با ان اوصیاء تا روزقیامت را بشناسند ونزدیک به این روایت از امام صادق(ع) نقل کردند. فرمودند: (رسول خدا (ص) دربیماری که با ان ازدنیا رفت فرمودند: خلیلم را دعوت کنید دنبال پدرانشان فرستادند پس رسول خدا(ص) به انها نگاه کرد واعراض نمود وگفت: خلیلم را دعوت کنید پس دنبال علی (ع) فرستادوپس ازاینکه اورا دید شروع کرد به صحبت کردن با او وپس از اینکه بیرون رفت او را دیدند وبه اوگفتند خلیل شما چه صحبتی باشما کرد پس گفت: در مورد هزار درب با من صحبت کرد که از هردری هزاردرب بازمی شود)([191]). پس روایتی که همه متنی که رسول خدا (ص) انرا در وصیت شب وفاتش املاء کرد نیست مگر روایتی که زعیم طائفه و ریئس انها و عالم و عارف به حدیث رجال محقق شیخ طوسی که در سال 460 هجری از دنیا رفت در کتاب غیبتش نوشت و این کتاب از صحیح ترین و مورد اعتماد ترین کتاب های شیعه است زیرا بدون غل و غش علوم حدیث و راه و سندش را روایت کرده است... رسول خدا (ص) امر خداوند را اجرا نمود و در وصیت شب وفاتش خلفاء خود را تاروزقیامت مشخص نمود وانها ائمه ومهدیین هستند (ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ) (ذریه هستند نسلی از نسل دیگر...). ودرحدیثی ازابی عبدالله (ع) (رسول خدا (ص) به علی (ع) فرمود: وشما انرا به وصیت تحویل می دهی (منظورش وصیت) وصی شما انرا تحویل اوصیاء شما از فرزندانت یکی بعداز دیگری می دهندتا اینکه تحویل بهترین اهل زمین بعداز شماگردد وامت به شماکفرخواهند ورزید وبه خاطرشما دچاراختلاف شدیدی می شوند)([192]). از امام صادق(ع) درحدیثی فرمودند: (.... بین رکن ومقام با او بیعت می کنند وهمراهش عهدی ازرسول خدا (ص) که فرزندان از پدرانشان به ارث برده اند)([193]). واز انها (ع): (ازمکه بیرون می ایدوکسانی که با اوهستندسیصدو اندی رکن ومقام با اوبیعت میکنند وهمراهش عهد رسول (ص) وپرچمش وسلاحش و وزیرش با اوخواهدبودپس منادی ندا می کند در مکه به اسم او وامرش از اسمان حتی اینکه همه اهل زمین بشنوند اسمش اسم پیامبراست حتی اگردر او دچار اشتباه شوید درعهد پیامبر (ص) وپرچمش و سلاحش دچاراشتباه وتردیدخواهد بود)([194]). در روایت سابق امام صادق (ع) تاکیدمی کند که اگردر شناخت قائم (ع) دچار اشتباه شدید دلیل همان عهد و وصیت خواهدبود که فرزندان از پدران به ارث بردند وامروز صاحب ان عهد ووصيت شما را مي خواند و او از ذريه اهل بيت (ع) است. ذريه امام مهدي (ع) ازامام رضا (ع) ازپدرش از امیرالمومنین (ع) درحدیث طولانی با رسول خدا (ص) که در اخرش خداوند تعالی به رسولش(ص) در موردمهدی (ع) ودر مورد مدت حکومتش(او را با سربازانم وبا ملائکه خود یاری خواهم رساندتا اینکه دعوتم را اعلام کند و خلق رابر توحید من جمع کند انگاه ملکش را دائم روزها را بین اولیاءم تا روزقیامت طول خواهدکشید)([195]). ازامام صادق (ع) فرمودند: (اهل حق همیشه ازهمان ابتدا درسختی وشدت بودندو اما ان هم مدتش کوتاه وعافیتش طولانی خواهد بود)([196]). ونقل از علامه مجلسی ازکتاب بشارت برای سید رضی الدین علی بن طاووس: درکتاب تالیف جعفربن محمدبن مالک کافی پیدا کردم به استنادش به چمران گفت: (عمر دنیا صدهزارسال است که برای سایر مردم بیست هزارسال است وهشتاد هزار سال برای آل محمد خواهد بود)([197]). پس دولت امام مهدی (ع) بعداز شهادتش استمرار پیدامی کند وبین اولیای خداوند متعال تامدت طولانی خواهندماند وانها ذریه ونسل امام مهدی(ع) هستند همانطوری که در روایت های اهل عصمت (ع) مشخص خواهدشد. ونه تنها فقط وصیت رسول خدا (ص) این مورد را ثابت می کند بلکه روایت هایی متواتروزیادی که در معنی انها براینکه اوصیاء از ذریه امام مهدی (ع) تاکیدمی کند. انچه دعای مشهورومعتبردر موردامام مهدی (ع) درکیفیت صلوات برمحمدوآل محمد تااینکه به خود او (ع) می رسدومیگوید (ع): (.....خداوندابه اوعطاکن وبه ذریه ونسل او وشیعه اش ورعیتش وخاصه وعامه او و دشمنانش وجمیع اهل دنیا هرکس که چشمش به اواقرارکندونفسش با او مسرورشود ... تااینکه بگوید (ع): وبرولی خود صلوات بفرست ومتولیان عهداو وائمه از فرزندانش وعمرشان را طولانی بفرما واجلشان رابیشترکن ودورترین امیدهایشان از دنیاواخرت را نصیب انها بفرما...)([198]). وانچه در دعا صحیح امام رضا (ع) برای امام مهدی (ع) درعصرغیبت امده است: (... خداوندابه او عطابفرماوبه خانواده اش و فرزندش وذریتش وامتش وهمه رعیتش وانچه چشم به ان اقرارکند ونفسش با ان مسرور و شاد شود وهمه ملک را برای او میسرکنی.... تااینکه بگوید:خداوندا برمتوالیان عهد او وائمه بعداز او صلوات بفرست وانهارا به امیدشان برسان واجلشان را بیشترکن وپیروزی انها را عزیز بدان....)([199]). از امام صادق (ع) فرمودند: (ازما بعد ازقائم (ع) دوازده مهدی ازفرزندان حسین (ع) خواهد بود)([200]). وازابی بصیرگفت: (به صادق بن جعفرمحمد (ع) گفتم:ای فرزندرسول خدا ازپدرت (ع) شنیدم که می گوید: بعدازقائم دوازده امام خواهند بود. انگاه فرمودند نه فرموده دوازده امام: بلکه فرمودند: دوازده مهدی و انها قومی هستندازشیعه ما که مردم را به موالات ومعرفت حقیقی ما دعوت می کنند)([201]). دراینجا امام صادق (ع) نفی مطلق از ذریه امام مهدی (ع) رانمی خواست بلکه خواست مشخص کندکه انها همانند پدرانشان اثناءعشر (ع) ائمه نیستند بلکه به مرتبه ای پایین ترهستند وگرنه انها ائمه ای هستند که مردم رابعداز پدرانشان رهبری خواهند نمود بدلیل قول امام مهدی (ع) در دعای سابق که می فرمایند: (خداوندا برولات عهدش وائمه بعداز او صلوات بفرست.....) واز حبه العرنی گفت: امیرالمومنین (ع) به حیره رفت وگفت: نمازرا از این شهر و در ان شهر خواهید خواند وبا دست به کوفه وحیره اشاره کردتا اینکه برای تبعیت کردن با او دینارها باید خرج نمود ودر حیره مسجدی ساخته می شود که برای ان پانصد درب است که خلیفه قائم عجل الله فرجه دران نماز می خواند زیرا مسجدکوفه دربرابرانها تنگ وکوچک است ودر ان دوازده امام عدل نمازخواهند خواند)([202]) (معجم الاحادیث الامام المهدی(ع) 3/112). این خلیفه قائم کیست واین دوازده امام که در این مسجدکه در دولت امام مهدی (ع) ساخته می شود چه کسانی هستند غیراز ذریه یا نسل امام مهدی (ع) و انها دوازده مهدی که روایات برانها تاکید می کند. از ابی جعفروابی عبدالله (ع) در ذکر ایشان در کوفه فرمودند: (.... در ان مسجدی به نام سهله است که خداوند پیامبری را مبعوث نمی کندمگر در ان نماز بخواند ودر ان عدل خداوند ظاهرمی شود ودر ان قائم وقوام (قیام کنندگان) بعداز اوخواهندبود وان منازل پیامبران و اوصیاء وصالحین است) وسایل الشیعه الاسلامیه 3/524. از امام سجاد (ع) فرمودند: (قائم ما قیام می کند انگاه بعد ازاو دوازده مهدی خواهد بود)([203]). در دعا وارده از امام حسن عسکری (ع) به مناسبت ولادت امام حسین (ع) در سوم شعبان فرمودند: (.... وسید یا آقای خانواده (حسین(ع) که در روز کره (رجعت) پیروزی او تایید شده است که به جای قتل اوست اینکه امامان از نسلش وشفاء درتربتش در پیروزی با او در میدان است و اوصیاء (مهدیین) از عترتش بعداز قائم انها وغیبتش تا اینکه بیاخیزند وثار بگیرند (جبران کند) و بهترین یاران باشند) ([204]). این کلام به غیراز ذریه امام مهدی (ع) بر کسی صدق نمی کند زیرا امام حسن عسکری (ع) فرمودند: (اوصیاء ازعترتش بعدازقائم انها وغیبتش) یعنی اینکه اوصیاء بعداز امام مهدی (ع) وغیبتش از ذریه ونسل امام حسین (ع) بوده و انها از ذریه ونسل قائم (ع) اخر نهمین نفر از فرزندان امام حسین (ع) هستند وکلمه (بعداز قائم انها وغیبتش) دلیل قانع کننده ای برای هدف ومقصود از ذریه امام مهدی (ع) همان اوصیاء مهدیین (ع) است وشیخ طوسی در کتاب غیبتش اورده است از ابی عبدالله (ع) که ابی حمزه درخبرطولانی فرمودند: (...ای اباحمزه از مابعداز قائم یازده مهدی از فرزندان حسین (ع) است)([205]). از عبدالرحمن بن کثیر گفت: پیش ابی عبدالله (ع) بودم که مهزم وارد شد و گفت: ( فدایت شوم در مورد امری که منتظر آن هستم خبرم کن که چه زمانی اتفاق خواهد افتاد آنگاه فرمودند: ای مهزم کسانی که مدت زمان معینی برای این امر تعیین می کنند دروغ گفته اند و عجله کنندگان به هلاکت رسیدند وتسلیم شدکان نجات پیدا می کنند )([206]). خواب صادقه يا اتصال به غيب بسم الله الله الرحمان الرحيم در کتاب منتخب الانوار المضیئه ص 311 و کمال الدین ص654 امده از امام صادق (ع) سوال می شود درباره ظهور قائم (ع) چگونه انرا درک کنیم؟ و امام جواب می دهد در ان وقت شخصی از شما بیدار می شود و در زیر سرش نوشته ای میابد که روی ان نوشته شده اطاعت کنید زیرا طاعتش معروف است. واین نوشته همان روئیت(خواب صادقه) است كه ارتباط مستقیم با خداوند و یکی از دلایل اثبات قائم (ع) است ودر حدیث بعد کاملا مشخص و واضح است. الحديث الوارد عن الحضرمي قال دخلت أنا وأبان على أبي عبد الله (ع) وذلك حين ظهرت الرايات السود بخراسان وقلنا ما ترى فقال: (اجلسوا في بيوتكم فإذا رأيتمونا اجتمعنا على رجل فانهدوا إلينا بالسلاح)([207]). از امام صادق (ع) درباره درفشهای سیاه که ان زمان از خراسان خارج شدند سوال شد و امام فرمود هرگاه دیدید که ما بر سر یک نفر جمع شدیم بسوی او بشتابید انهم با سلاح همانگونه که در قبل توضیح داده شدجمع شدن اهل در بیت در زمان ظهور از دو طریق می باشد و ان 1- خواب صادقه 2- از طریق روایات است. این بحث توضیح مختصري است بر روایات و احادیث اهل بيت در مورد خواب صادقه و ارتباط ان با صیحه اسمانی مي باشد. درکتاب کافی کلینی جلد 8 ص 90 از امام علی (ع) نقل شده که خوابها در زمان اول وجود نداشت تا اینکه در زمانی یکی از انبیا اتفاق افتاد پرسیدیم علت ان چیست؟ فرمود خداوند برای ان مردم رسولی فرستاد و او انها را به دین خدا دعوت کرد, و مردم به او گفتند اگر این دعوت را قبول کنیم چه چیز نسیب ما می شود؟ تو از ما چیز بیشتری ندار ی نه مال ونه مقامی نزد عشیره خود!! به انها گفت اگر اطاعتم کنید وارد بهشت می شوید و اگر اطاعتم نکنید خداوند شما را وارد جهنم می کند پرسیدند این بهشت وجهنم چیست؟ انها را توصیف کن؟. و کی به انجا می رویم؟. فرمود اگر بمیرید!! گفتند خیلی ها را دیدیم که تبدیل به استخوان وخاکستر شدند, و به تکذیب ان پیامبر پافشاری کردند و خداوند خواب دیدن را در بین انها قرار داد و انها امدند و به او خبر دادن انچه را دیدن و انکار بعضی از انها خوابهاي خود را . رسولشان به انها گفت که خداوند با ان می خواست حجت اش را ثابت کند ارواح شما اینگونه خواهد بود بعد از مردن و پوسیدن استخوانهایتان تا روز بعثت مجدد. همانگونه که در خواب ارواحتان خارج می شود و بر جسد شما اثری نمی گذارد. اینگونه خوابها در انسان شروع شد همانگونه که اهل بیت بیان کرده اند وعلت رئیت صادقه اتصال انسان به عالم غیب می باشد وخروج از عالم ماده که این عالم وهم است نه حقیقت و هرچه انسان به دنیا وابستگی بیشتری داشته باشد بیشتر از اخرت دور می شود و از ان وحشتش بیشتر می شود. در روایت فوق مشاهده کردیم که چگونه خواب صادقه پنجره ای است که ما را به اخرت هدایت می کند وایمان به روئیت انعکاس ایمان انسان به عالم اخرت را نشان می دهد و در اخر ایمان به خدا و انکس روئیت صادقه را تکذیب کند کافر به كلام خداوند وتمام مقایس اعتقادی می باشد و کفرش به اندازه انکار است به حسب تکذیب خواسته یا نا خاسته. منظور از روئیت، روئیت صادقه می باشد و با مصادیق ان ثابت شده باشد، واین روئیت فیض نازل از خداوند می باشد که هم صادق وهم کاذب را شامل می شود که اگر ثابت شود حجت است و برخی از مردم به ان بی تفاوت شده اند وان را با حکمی از خود تکذیب کرده اند و گفته اند که روئیت حجت نیست وبرخی ان را ملزم بر صاحبش می دانند واین خلاف سنت رسول اکرم (ص) واهل بیت (ع) اوست واین بحثی است که انشاءالله به ان خواهیم پرداخت. اقسام رؤياهاي صادقه: از امام صادق نقل شده (دارالسلام) رؤياي صادقه ازخداوند است و حلم از شيطان([208]). رؤياي صادقه خود برسه نوع است يك - مبشرات كه امام موسي ابن جعفر (ع) درباره ان ميفرمايند بشارت از خداوند است دوم - تحزين (اندوه) از شيطان. سوم - سخن نفس که در خواب می بینيد همان مصدر: اول - مبشرات براي مؤمنين: براي استقامت در مسيرحق انها (لهم البشرى في الحياة الدنيا وفي الاخرة لا تبديل لكلمات اللهذلك هو الفوز العظيم)([209]). ودر قران خداوند ميفرمايند وبرای انها بشارتي است در دنيا و اخرت و كلام خدا تبديل نخواهد شد واين همان پيروزي عظيم است. دوم – منذرات (انذار) و براي مؤمن و كافر است چون خداوند رحمتش براي همه است وهر كه سؤال كند و سوال نكند رحمت خدا شامل حالش می شود. نقل است رسول اكرم (ص) هرروز صبح وقتي وارد مسجد مي شد از مردم سوال ميكرد ايا كسي از مبشراتي ندارد ؟و مردم سوال ميكردن ان چيست؟ مي فرمود روئيت صادقانه. - خوابهاي تحذيري كه امام صادق (ع) در مورد ان ميفرمايند: هرگاه بنده در معصيت باشد وخداوند براي او خير بخواهد خوابي به او نشان ميدهد تا او را بترساند تا او را از ان كار باز دارد([210]). واين بنده حتما مؤمن تنها نيست ممكن است مشرك و يا كافر باشد مانند خواب ديدن فرعون وقتل عام بني اسرائيل در زمان حضرت موسی (ع) وی خواب دید که اتشی از بیت المقدس خانه های بنی اسرائیل را دست نخورده باقي نهاد و خانه قبطیان مصر را می خورد وتفسیرش را از مفسرین دربار خواست. گفتند فرزندی دنیا می اید از بنی اسرائیل که حکومت وسلطنت شما را منقلب می کند؛ وفرعون دستور قتل وعام فرزندان متولد شده را داد. ([211]) ويا خواب عزيز مصر و يا زندانيان كه با يوسف نبي (ع) بودنند ... - خوابهاي تكفيري كه امام صادق (ع) در مورد ان مي فرمايند: همان بس است كه موالي ما خداوند به او خوابی وحشتناك نشان ميدهد و صبح با حالت حزين بيدار ميشود تا كفاره گناهانش باشد ([212]). اما حديث نفس همان مشكلات ومشغله فكري است كه در طول روز با ان سركار داريم , ولي روئيت اهل بيت و پيامبر (ص) از خوابهاي صحيحه ميباشد (صادقه) و شيطان نميتواند به صورت پيامبر يا اهل بيت درايد و انها به شیعیان ياد دادن كه چگونه با خواندن بعضي ادعيه وارد شده دركتب شيعه و ايات قران مي توان انها را در خواب ببينيم و حتما از ياد دادن اين ها دليل خواصي داشتن و اگر به روايات وارده در كتاب دار السلام مانند قصه ايمان حضرت نرگس (ع) مادر امام (ع) بوسيله خواب صادقه و ايمان اوردن بعضي از يهود در زمان پيامبر وايمان وهب نصراني درخواب ديدن مسيح وحركت يكشبه به سمت امام حسين (ع) وايمان واقفيه ها (مذهيب هشت اماميه) در زمان امام رضا (ع) همه وهمه دال بر سير حركت وتكميل يك اراده است وان اينكه يكي از مهمترين چيزهاي كه ما را به غيب متصل ميكند وان هم امام زمانمان است همين خوابهاي صادقه ميباشد. شخصي نزد يكي از ائمه (ع) امد واز او سوال كرد دوست دارم شما يا يكي از اهل بيت شما را در خواب ببينم زيرا هر كاري را كه انجام دادم موفق به ديدار انها نشدم و امام به او دستور داد اب نخورد وتا شب بدون اب و بحالت تشنه خوابيد ؛ روز بعد به نزد امام امد و گفت اي فرزند رسول (ص) ديشب تا صبح خواب اب و دريا ميديدم، امام فرمودند اگرشوق تشنگي شما به اهل بيت اين اندازه بود به جاي اب انها را ميديدي!! اگر به كلام اهل بيت نگاه كنيم مبينيم كه( خوابها مبشرات ومنذرات) ويا(حديث نفس وحلم) هستند كه يا از شيطان براي ترساندن مؤمن، براي سد راه او است. قال تعالى (إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا)([213]). وسوسه از شيطان است تا با ان ترس و انده انداختن به دل انسان مؤمن است. حدیث نفس برای هر مؤمنی اتفاق می افتد و حتی امام صادق فرمود که هر چهل روز یک بار یرای مومن اتفاق می افتد واگر چنین شد دو رکعت نماز و ذکر استغفار کند. ودر جای امده که آدم (ع) از این موضوع به خداوند شکایت کرد و جبرائیل (ع) به او فرمود که بگوید لا حول ولا قوة إلا بالله و بعد از اینکه ادم (ع) این را گفت این امر از او زایل شد. روئيت از خداوند براي استقامت در طريق وتقوا پيشه كردن است براي تكمله به اين كلام رسول دقت كنيد كه ميفرمايند مغرور روئيت صادقه خود و يا كسي كه شما راميبيند نباشيد ولي عمل ونفس خود را بر كتاب خدا عرضه داريد اگر عامل بوديد خوشحال شويد واگر عامل نبوديد بدانيد از شيطان است([214]). روئيت اهل بيت حجت است و اگر حجت نبود اينهمه در مورد ان اهل بيت پيامبر تاكيد نميكردن و براي تأيد كذب و صدق روئيت اهل بيت دستوراتي دادند تا مبادا وارد اشتباه شويم و اما صادق به يكي از يارانش بنام مفضل اينگونه ميفرمايند درامر خوابها تدبير وتفكر كن وصدقشان را با دروغ مشخص كن (اعمال خود وعرضه ان بر قران) و اگر همه ان را باور كنيد كه شما همه نبي بوديد واگر تكذيب كنيد فايده اي در ان نبود كه اتفاق بيفتد يا فضلي بود كه معنا نداشت پس تصديق شد تا از ان مردم منتفع گردند وهدايت شوند. و يا مضرتي است كه مردم از ان بر حذر باشند وتكذيب شد تا مردم كامل بر ان اعتماد نكند. اين روايت واضح است كه نفي كامل خوابها را اهل بيت نفي ميكنند([215]). حالا به چند حديث در مورد كلام اهل بيت در مورد روئيت صادقه توجه كنيد در كتر الفوائد في دار السلام ج4 ص236 از رسول اكرم امده روئيت مؤمن جريان كلام خدا با بنده است. در دار السلام تفسير ايه لهم البشرا في حيات الدنيا را از رسول برسيدند فرمود روئيت صالحه ميباشد كه مومن ان را براي خود يا يكي از مومنان ميبيند وان كلام خداوند است وفرمود روئيت از خداوند است واگر به شما چيز عزيزي دادن از ان سخن نگويد ودر كافي و دار السلام امده روئيت مومن در اخر زمان جزي از 70 جزء نبوت است([216]). ودر جاي ديگر به عنوانهاي ديگر وبسيار مهم ياد شده ونيز در همان مصادر امده. نقل از امام علي (ع) كه ميفرمايند كلام خداوند به يك گونه نيست مانند كلام او با انبياء، بعضي در قلبشان القاء ميكرد، بعضي را در خواب با فرستادن رسل (ملائكه)، و رسول كسي است كه در خواب ميبيند جبرائيل و كلام او را ميشنود و وحي بر او نازل ميشود ونيز پيامبر در كتاب الغايات فرمودند كه بهترين شما كساني هستند كه صاحب نهي باشند پرسيدند صاحب نهي كيست؟ فرمود صاحبان خوابهاي صادقه. در مورد خواب هاي صادقه رسول اكرم (ص) ميفرمايند هركس مرا در خواب ببيند يا اهل بيتم را، به درستي كه ما را ديده , چون شيطان نميتواند بصورت من يا اهل بيتم درايد اهل بيت در باره روئيت دقت لازم را داشته اند و از كساني كه در اين زمينه بخواهند تكذيب يا استهزا كنند او مورد نكوهش قرار دادند ودر جاي مفرمايند بدترين شما كسي است كه كسي را كه قاتل نباشد به قتل برساند يا به دروغ ادعاي روئيت كند ([217]). براي تميز روئيت صادقه خود شخص ميتواند حكم كند كه خود صاحب روئيت است؛ چون خدا در قران ميفرمايد: (بَلِ الْأِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ)، (كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ) هركس بر نفس خويش بصيرت دارد* وهر نفس مرهون عمل خود مي باشد. و دليل واضح ان روئيت عزيز مصر است وقتي كه همه علماء و كهنه وبزرگان خواب او را تكذيب كرده و گفتند: (قالوا اضغاث احلام وما نحن بتاويل الاحلام بعالمين)([218]). اضغاث احلام يعني خوابي بيهود وپريشاني است ولي صاحب روئيت بر ان پافشاري ميكرد تا اينكه تأويلش را از يوسف (ع) شنيدوبه ان عمل كردزيرا او ان را در نفس خود احساس كرده بود در روئيت صادقه حكمتي عالی است و رموزی دارد كه هركس نمي تواند ان را درك كند و مانند خوابهاي شيطاني بيهود و از روي سفه نيست، زيرا ان كلام خداست و به وسيله ملائكه بر انسان نازل ميشود وبر كسي كه ان را تأويل ميكند پس از شنيدن ان بگويد خير ديدي وخير ببيني وخير بر ما وشر بر دشمنان باد ودر كلام صادق باشد و در دين مشهور باشد وعارف به روئيا باشد از طريق روايات وقران زيرا كه: اين خواب را خدا وند بر بنده به وسيله فطرت پاكش كه همان فطرت خداوندي است - ولي انسان با دوري از اين فطرت وچنگ زدن به ظلمات دنيا وتسافل از اين فطرت دور شد- خداوند ملائكه را با يك رسالت معين به سمت اين انسان ارسال ميكند و انسان در برابر اين ملك بصورت كتابي باز قرار ميگيرد و ان ملك از اسباب واشياء و رموز موجود در حيات انسان استفاده ميكند تا ان ملك رسالتش را كه از غيب اورده به وسيله روئيت به انسان تبليغ ميكند - شاید این ملک از صفحه وجود انسان یا گذشته او استفاده نمی کند وفقط از رموز و حکمت که انها را میشناسند استفاده می کنند- ممكن است اين روئيت از ملائكه نباشد شايد از ارواح مقدس باشد كه رموز انها با ملائكه فرق ميكند و يا از انبياء وائمه باشد كه با ديگري فرق دارد ويا از طرف خداوند بصورت مستقيم باشد و او با قدرتش ميتواند در صفحه وجود انسان هر انچه بخواهد مينويسد (انما امره اذا اراد شي يقول له كن فيكون) واين روئيت كه از طرف پروردگار است بدون رمز وصريح است وهمه اينها چه از ملائكه و يا ارواح مقدس باشد همه يكي است وبا هم اختلافي ندارند چون همه از پروردگار متعال است و همه قابل تحقيق است الا اگر تحذيري باشد كه با دعاء خدا ان را عوض ميكند – واينكه احاطه به جميع رموز خوابها حتي براي بعضي از پيامبران ميسر نشده است. توجه و دقت در اين كلام اهل بيت و توجه انها به خوابهاي صادقه وتصديق ان ونهي از تكذيب در ان ايا دليلي خاص غير ازين داشتن كه بشارت اخروي را در بر ميگيرد. و منظور كلام خدا درقران از اين كه بشارت در دنيا واخرت است. در دنيا بشارت در چه مورد ميباشد و خداوند پاداش مؤمنين را در اخرت ميدهد پس در دنيا چه پاداشي را ذكر كرده كه بصورت رمز مانده است. ارتباط خواب با صيحه (نداي اسماني) بيزنطي از امام رضا (ع) در مورد مسئله خوابهاي صادقه سوال كرد امام ساكت شد و بعد از مدتي گفت اگر هر انچه ميخواهيد به شما بگويم برايتان شر مي شد وسر صاحب امر (ع) را خواهند برد!!! سؤال درمورد روئيت بود و امام ان را به سر بريدن صاحب امر ارتباط داد؛ با دقت توجه كنيم بين اين دو قضيه مسئله مهمي است كه امام ميخواهد به ما بگويد وان ارتباط نزديك روئيت صادقه که علامتي است حتمي از ظهور، كه مرتبط به قضيه قائم (ع) ميباشد. كه در عالم ملكوت خداوند به ياران امام بشارات ميدهد تا اماده ظهورش باشند و اين را ملائكه با ارسال رسالت به یاران امام زمان (ع) خبر ميدهند (خبر امد خبري در راه است). عن أبي عبد الله (ع) وهو يفسر قول الله تعالى (إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ)([219]) فلا يبقى في الأرض يوم أذن أحد إلا وخضع وذلت رقبته لها فيؤمن أهل الأرض إذا سمعوا الصوت من السماء ألا إن الحق في علي ابن أبي طالب وشيعته، قال فإذا كان من الغد صعد إبليس في الهواء حتى يتوارى عن أهل الأرض ثم ينادي ألا إن الحق في عثمان وشيعته فانه قتل مظلوماً فاطلبوا بدمه، قال فيثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت على الحق وهو النداء الأول ويرتاب يومئذ الذين في قلوبهم مرض والمرض والله عداوتنا، عند ذلك يتبرءون منا ويتناولونا فيقولون إن المنادي الأول سحر من سحر أهل هذا البيت ثم تلى أبو عبد الله (ع) قول الله عزوجل (ان نشأ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ)([220]). امام صادق (ع) در باره تفسيره ايه اگر بخواهيم نشانه اي از آسمان برایشان بفرستیم که گردنهای انها برای ان خاضع و ذلیل گردد بس در ان هنگام هیچکس در زمین به جای نماندمگر انکه در برابر ان خضوع کند و گردن خود فرو اورند و چون مردم روی زمین ان صدا را بشنوند که از اسمان ندا می دهد اگاه باشید که حق در جانب علی بن ابیطالب (ع) و پیروانش است و همه ایمان می اورند و چون فردا شود ابلیس در فضا بالا رود تا از دیده زمینیان پوشیده گردد سپس آواز سر دهد بدانید که حق در عثمان بن عفان و پیروان اوست که او مظلومانه کشته شد پس خونخواهی کنید سپس خداوند انهای را که ایمان دارند به گفتار حق ثابت می دارد ولی انهای را که در دلهایشان مرضی باشد با ندای دوم دچار تردید می شوند وان مرض وبیماری دشمنی با ماست که در ان زمان از ما بیزاری جویند و می گویند ندای اول سحری است ازسحرهای ان خاندان؛ و این ایه را تلاوت نمود واگر نشانه ای ببینند روی گردانده و گویند سحر سابقه داری است. برای ادامه این بحث اول خوب به این روایت توجه کنید که نقطه های مهمی دارد و با دقت به توضیحی که از سید احمد الحسن یمانی موعود در باره ندا داده توجه کنید. اول اينكه رأي و روئيت مومن در اخر زمان جزئ از هفتاد جزءنبوت است و ان را نبايد كسي تكذيب كرد وان صیحه از جبرائیل است و جبرائیل ملک است و این ملک ندا یش در عالم خود که عالم ملکوت است؛ ندا می دهد، و صيحه جبرايئل با ملائکه و تابعین اوست كه تابعین امرش هستند و در ملكوت اتفاق مي افتد كه به وسيله خوابهاي صادقه به ما مي رسد و این به حقيقت نزديك تر است و اگر اين صيحه در عالم مادي اتفاق بيفتد ديگر فرقي با ديگر ندا ها نبود، مانند صیحه جبرائیل به هنگام ضربت امام علی (ع) کسی ان را نشنید واگر همه مردم ان را می شنیدند همه ان را نقل می کردند يعني اگر در این عالم مادی بود همه ان را می شنیدند و این ندا مانند ندای زمان ظهور است...) اما صيحه ابليس- ايا صيحه ابليس صداست وايا كسي ان را شنيده تا بتواند بين ان وصيحه جبرايئل (ع) فرق بگذارد؟ نداي جبرايئل در ملكوت اسمانها ست واين را فقط مؤمنان مي شنوند وتشخيص میدهند. زيرا در قران سوره يس ايه 40 امده- پاك ومنزه است كسي كه ملكوت همه چيز بدست او ست و بازگشت همه بسوي اوست. پس اين روئيت ها جز زمينه و مقدمه ساز صيحه بزرگ چيزي ديگر نمي باشند: بايد توجه داشت كه صيحه اول از جبريئل است ونداي او در عالم ملكوت است ونداي دوم در عالم ابليس است وان عالم دنياست واگر هر دو ندا در زمين است يا در عالم ماديات پس هر دو از زمين ولي ان را در اسمان ميشنيديم. دوم جبرايئل در ملكوت است وعالم او را الا از طريق روئيت نمي توان ديد ونيز صيحه او در ملكوت است و فقط ارواح مؤمنين به ان دسترسي دارند مانند صيحه جبرايئل به هنگام ضربت امام علي (ع) همه انسانها ان را نشنيدند واگر همه ان را شنيدند همه ان را نقل ميكردند (شيعه وسني) و اگر ان را شنيده بودند همه فرزندان او امام حسن، حسين (ع) را تنها نمي گذاشتند همانگونه كه پدرشان را تنها گذاشتن؛ و اينگونه جبرايئل به او شهادت داد و يقين حاصل ميكردند كه حق با علي واولادش است؛ واين نشان ميدهد كه مؤمنيني كه اين ندا را شنيدند افراد خاص بودند ولي خداوند ان را براي وقتش و ظهور قائم (ع) قرار داد و در رواياتي ديگر امده كه در ماه رمضان نداي اسماني خواب را بيدار و بيدار رابه پريدن از جاي خود؛ و دختر را از حجله وحجاب خود خارج مي سازد. غيبة النعماني ص259. و اين همان روئيت است در خواب يا بيداري (مكاشفه) كه انسان بعد از ديدن خواب بيدار ميشود ويا بعد از مكاشفه از جايش تكان ميخورد و دختر را با لباس خوابش از حجله خواب خارچ مي سازد واينكه اهل هر زبان با زبان خود ان ندا را مي فهمند؛ اينكه روئيت زبان خاصي ندارد و رموز وصور خود را دارد در كتاب غيبه نعماني امده كه: از امام صادق (ع) پرسيده شد كه عامه مردم مارا با سؤال در مورد صيحه كه صبح بنام علي (ع) ودر بعد ازظهر بنام عثمان است چگونه ميشود حق را ار باطل نشناسيم امام جواب داد به انها چه جوابي ميدهيد گفتم ساكت ميمانيم امام فرمود بگويد هركس ان را قبل ازانكه بشنود شنيده است قبول ميكند. وايه هركس به حق هدايت ميكند بهتراست ان را دنبال كنيد و .... شمارا چه شده به چه چيز حكم ميكنيد را خواند (يونس35). در اين ايه امام نشان ميدهد كه صيحه حق و باطل خيلي به هم نزديك هستند وهركسي نمي تواند انرا تشخيص دهد وكسي ميتواند ان را تشخيص دهد كه قبل ازانکه اتفاق بیفتد ان را شنيده باشد دال بر اين است كه قبل از اين صيحه (23رمضان) نداي ديگري بود مانند نداي ضربت خوردن امام علي (ع) واين كلام و رؤيتهاي صادقه نزديكي به قرب ساعت است و كثرت خوابهاي صادقه دليل بر ظهور چيزي عظيم ميكند و این را بجز افرادی که فطرت پاکی دارند قبل از اینکه اتفاق بیفتد در خواب می بینند ودر احاديث اهل بيت به اين صيحه با عناوين مختلف ياد شده مانند. أبي جعفر (ع) ( ينادي منادي باسم القائم واسم أبيه) منادي به اسم قائم و پدرش ندا مي دهد. عن أبي عبد الله (ع) (ألا إن الحق في علي بن أبي طالب) حق با علي(ع) است. عن أبي جعفر (ع) (... المهدي من آل محمد فلان بن فلان) مهدي از ال محمد فلاني فرزند فلان. عن أبي عبد الله (ع) (إن فلان هو الأمير) فلاني امير شماست. عن أبي عبد الله (ع) (وينادي منادي أن علياً وشيعته هم الفائزون) علي وشيه او پيروزند. عن أبي عبد الله (ع) ( ألا أن فلان صاحب الأمر فعلامَ القتال). عن أبي عبد الله (ع) (فيم القتل والقتال، … وصاحبكم فلان). فلاني صاحب امر است جنگ براي چيست- جنگ براي چيست ..... صاحب شما فلاني است. علت كثرت اين روايات دال بر يك چيز است وان اينكه اين صيحه از طريق روئيت است وبراي هر قوم وبه زبان انهاست، و هر قوم امتحان خود را دارد و اين روئيت متناسب با مضامين افراد درهر مكان ميايد ودرادامه مطلب. امام صادق (ع) با زراره كه از او اين سؤال را كرد كه چگونه اين ندا را تشخيص دهيم امام ميفرمايند انهاي كه راوي حديث ما و ميگويند بوده قبل از انكه باشد و ميدانند كه حق با انهاست ان را ميشناسند. كه در مورد روايات امروزه بعضي از علماء ما روايات اهل بيت را پشت سر گذاشته و روئيت صادقه را انكار ميكنند و انهاي كه ميگويند بوده، قبلا ان را در نفس خود با علاماتش يعني روئيت ومكاشفه با داشتن نفسي پاك وفطرتي سليم ان را ديده اند. (سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ)([221]). خداوند فرموده : در نفس انها وافاق ايات ما را خواهند ديد تا اشكارا حق براي انها مشخص شود ا يا خداوند بر همه چیز شاهد است شما را كافي نيست. يكي ديگر از روايات كه دال بر روئيت ميكند روايت در غيبه نعماني ص263 ... اينكه انها صبح ميكنند و انگار برسرشان پرنده اي باشد (وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ * يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يوم الخروج)([222]). و گوش دهيد بمنادي كه شما را از جاي نزديك ندا ميكند* وصيحه را ميشنوند با حق و ان روز خروج است. به غير از معني منادي اينجا كه توسط عزرايئل يا جبرايئل (ع) است ولي چيزي كه مهم است. ندا يا صيحه كه از جاي نزديك ندا دهد نزديكترين چیز به انسان نفس اوست و چيز ديگري نيست و اين ندا بين عالم ملكوت وعالم مشاهد است كه رابط انها نفس انسان است در عالم ملكوت وندا در ان عالم اتفاق مي افتد ونفس انسان طاهر ان را درك مي كند انهم بوسيله خواب صادقه وبعد از مدتي در اين عالم جسماني اتفاق خواهد افتاد مانند خواب ديدن يوسف (ع) و حكومت او بعد چند سال... همانگونه كه هر پيامبري با معجزه خاص زمان خود ميايد مانند- عصاي موس در زمان سحر و شفاي بيماران وزنده كردن انها توسط عيسی (ع) در زمان انتشار طبابت ويوسف (ع) با تفسير روئيا در زمانش - امام مهدي (ع) متناسب زمان خود و ان تأويل و تعليم علوم قراني است مي اید در زمان ما هركس قران را با ميل خود تفسير ميكند و امام (ع) با تفسير اصل قران و نيز با تفسير روئيت مي ايد همانگونه كه ايرانيان به امام مهدي (ع) يوسف اهل بيت ميگويند وان بخاطر اينكه معجزه امام خواب صادقه وجمع شدن يارانش ميباشد وتفسيرانها از يوسف اهل بيت است وانها بوسيله ايات و كلام خدا جمع ميشوند و البته كه در اينها امتحاناتي وجود دارد. براي ا تمام بحث به ا ين دو روايت ا هل بيت كه صيحه را با نام ديگري ياد ميكنند توجه كنيد. قال رسول الله (ص): إذا كان رأس الخمسين والثلاث مائة وذكر كلمة نادى منادي من السماء ألا أيها الناس إن الله قد قطع مدة الجبارين والمنافقين واتباعهم ووليكم الجابر خير أمة محمد (ص) الحقوا بمكة فانه المهدي واسمه (احمد بن عبد الله) قال عمران بن الحصين: صف لنا يا رسول الله هذا الرجل وما حاله؟ فقال النبي (ص) انه رجل من ولدي كأنه من رجال بني إسرائيل يخرج عن جهد من أمتي وبلاء، عربي اللون ابن أربعين سنة كأنه وجه كوكب دري يملأ الأرض عدلاً كما مُلئت ظلماً وجوراً يملك عشرين سنة وهو صاحب مدائن الكفر كلها قسطنطينية ورومية يخرج إليه الأبدال من الشام وأشتاتهم كان قلوبهم زبر الحديد رهبان بالليل ليوث بالنهار وأهل اليمن حتى يأتونه فيبايعونه بين الركن والمقام فيخرج من مكة متوجهاً إلى الشام يفرح به أهل السماء وأهل الأرض والطير في الهواء والحيتان في البحر . ملاحم والفتن. ندا بنام مهدي و او احمد ابن عبدالله ميباشد.... وبعد از وصف يارانش كه همچون شير در روز وراهب شب واهل يمين (دست راست امام) بين ركن ومقام با او بيعت مي كند. ألا أيها الناس إن الله اقطع عنكم مدة الجبارين والمنافقين وأشياعهم ووليكم خير أمة محمد (ص) فالحقوا بمكة فانه المهدي واسمه أحمد بن عبد الله([223]). به اين دونام دقت كنيد وان را با نام كسي كه در وصيت حضرت محمد در شب وفاتش امده ودر اخر كتاب غيبه الطوسي ا زان بعنوان شخصي كه صاحب بيعت است ذكر شده توجه كنيد. واين صيحه حتي براي كفار اتفاق مي افتد مانند اين روايت در كتاب عصر ظهور كوراني ص127 امده او (سفياني) در خواب ميبيند كه به او ميگويند برخيز قيام كن وسه چوب ني در دست دارد به هركس بزند مرگشان حتمي است وان سفياني و دجال بوش و امريكاست كه بوش اعلان كرد كه من در خواب ديدم كه خدا (عيسی ع) به من گفت مردم عراق را نجات بده وحتي همسرش در يك شبكه تلويزيوني ان كلام را تائيد كرد و اما امريكا با سه حربه به خليج امد وان سه حربه يك اقتصاد دوم قدرت و سوم دين جديد به اسم دموكراسي واين همان خواب فرعون زمان كه دنبال موسي زمان كه فراري ومتواري است مي گردد واینهمه قتل وغارت می کنند زیرا سقوط انها بدست موسی زمان یا وصي سينزده ام میباشد برای همین است که غربیها عدد سینزده را نحس میدانند چون سقوط دولتهای اهنین انها بدست اوست زیرا قائم (ع) نغمت است بر کفار و رحمتي براي مؤمنین میباشد. دابه الارض يا جنبنده زمين (وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لاَ يُوقِنُونَ)([224]). (و هنگامی که فرمان عذاب آنها رسد و در آستانه رستاخیز قرار گیرند جنبنده‌ای را از زمین برای آنها خارج می‌کنیم که با آنان تکلم می‌کند و (می گوید) که مردم به آیات ما إیمان نمی‌آورند. (إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ)([225]). انهای که گفتند خداوند مربی ماست و بر ان استقامت کردند ملائکه برانها نازل می شود پس نترسید و اندوهگین نشوید و بشارت باد شما را بهشت وعده داده شده. برای توجه خوانند گان به بحث روئیت این دو ایه را از تفسیرات سیداحمدالحسن یمانی وصي ورسول امام مهدي (ع) از کتاب متشابهات برای اتمام کتاب انتخاب کرده ایم چون اهل بیت فرموده اند که خدا را با خدا بشناسید ورسول را با رسالت او و خداوند را با ایاتش می توان شناخت ویکی از ایه کامل خدا بر روی زمین انسان کامل یعنی امام مهدی (ع) است ورسول او سید احمد است که او را طبق روایات با علمش می توان شناخت که اسلحه اوست وان تفسیر اصل قران می باشد.... سید احمد الحسن (ع) در باره بشارت از طریق ملائکه می فرماید که خداوند به انسان بوسيله ملائكه كه به ما بشارت می دهند تا در مسیر درست و استقامت در ان ونیز حسن عاقبت را به ما می نمایانند که در مسیر ولایت خدا سیر می کنيد وامر ولی اش را تبعیت می کنند ودر این ایه( بشارت انها در دنیا ست ) در حدیث پیامبر امده است که همان روئیت صالحه است که در کافی ج 8ص90 امده شخصی از رسول تفسیره ایه لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الحياة الدنيا را سؤال کرد ورسول فرمود ان روئیت حسنه می باشد که مومن ان را می بیند تا بشارتی برای او باشد در دنیا. واگر کلام خدا را در ایه- (أَلا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ * لهم الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * ولا يحزنك قولهم ان العزة لله جميعا هو السميع العليم)([226])، اولیاء خدا بر انها ترسی واندوهی نیست انهای که ایمان اوردن وتقوا پیشه کردن و بشارت برای انها در دنیا و اخرت است و کلام خدا تبدیل نمی شود و ان همان پیروزی عظیم است. وکلام انها تو را اندوهگین نکند و تمام عزت از ان خداست واو دانا وشنواست. در این ایه انهای که خدا در مورد انها گفت برای انها بشارت در دنیا واخرت است یعنی روئیتی می بینند که بشارت حرکت در مسیر صحیح و حسن عاقبت انها را نشان می دهد خداوند انها را با وصف اولیاء با تقوا در ایه قبل معرفی می کند- اولیای خدا بر انها ترسی واندوهی نیست انهای که ایمان اوردن وتقوا بیشه کردن- یعنی انهای که روئیت صادقه می بینند اولیاء با تقوای خدا هستند. واین روئیت بشارت آور که انها را به حسن عاقبت بشارت می دهد خداوند ان را در کلامش وصف می کند – ان حق است وتبدیل نمی شود- وان از غیب می باشد. وانهای که این مبشرات را می بینند اولیاء خدا هستند - (لا تبديل لکلمات اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الفوز العظيم) - و خداوند مشخص کرد انهای که با انبیاء او مخالفت می کنند وکلام انها را تصدیق نمی کنند کسانی هستند که کلام خدا را در روئیا ی صادقه انکار می کنند وبه رسولش امر کرد که از تکذیب ان اندوهگین نشود - وکلام انها تو را اندوهگین نکند و تمام عزت از ان خداست واو دانا وشنواست). زیر انها کلام رسول ومؤمنین را تکذیب نمی کنند بلکه کلام خدا را تکذیب کرده اند؛ زیرا مجحد به ایات او هستند و در سوره انعام می فرماید می دانیم که ان تو را اندوهگین می کند چیزی را که می گویند وانها تو را تکذیب نمی کنند بلکه ظالمین ایات خدا را مجحد شدند و ان بالاتر از تکذیب است. پس روئیا کلام خداست و ایات او و ان میزان الهی است که انسان با معرفت ان را میداند که در مسیر حق و صراط مستقیم است و کسانی که مجحد ان هستند از دشمنان خدا وتکذیب کنند گان انبیاء و اوصیاء می باشند (می دانیم که ان تو را اندوهگین می کند چیزی را که می گویند وانها تورا تکیب نمی کنند بلکه ظالمین ایات خدا را مجحد شدند. و این قانون الهی که بشارت از خداوند است که در دنیا و اخرت است؛ وانهای که ان را نمی بینند و یا کسی به انها بشار ت نمی دهد وانها را از حسن عاقبتشان وسیر در مسیر حق بشارت نمی دهد انها از اولیاء خدا نیستند وحتی از مؤمنین ومتقین نیستند. واگر به معنی این ایه توجه کنیم (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) ([227]). ای کسانی که ایمان اوردید نوشته شده بر شما روزه گرفتن همانطور که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد تا از متقین شوید. یعنی روزه بر شما نوشته شده تا متقی گردید و آدم با تقوا تقوایش را از خدا می داند انهم با میزان الهی که همان کلام خدا و ایات او می باشد که کافران مجحد ان شدند وان روئیت بشارت آور است وکسی که ان را نمی بیند یا حتی کسی او را بشارت نمی دهد از متقین نیست بلکه از روزه داران نیست همانطور که در این ایه و حدیث اهل بیت به ان اشاره شده (وكم من صائم، ليس له من صيامه إلا الجوع والعطش) و چه بسا روزه داری که از روزاش جز گرسنگی وتشنه گی چیزی حاصلش نمی گردد. وانهای که روئیت صادقه را انکار می کنند روح انها خداوند را انکار کرده گرچه به زبان نامش را بیاورند. (وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لاَ يُوقِنُونَ)([228]). (و هنگامی که فرمان عذاب آنها رسد و در آستانه رستاخیز قرار گیرند جنبنده‌ای را از زمین برای آنها خارج می‌کنیم که با آنان تکلم می‌کند و (می گوید) که مردم به آیات ما إیمان نمی‌آورند). شخصی به امام صادق (ع) گفت این ایه را اینگونه می خوانند که این جنبنده انها را زخمی می کند وامام صادق فرمود خداوند در اتش جهنم با انها سخن بگوید نازل نشد فقط برای صحبت با انها ([229]) . و از امام رضا (ع) در مورد دابه یا جنبنده سوال شد فرمود ان جنبنده علی (ع) است دابه در این ایه انسان است که در بیشتر روایات در رجعت او را امام علی (ع) می دانند وامام علی همان دابه الارض است که پیامبر در مسجد وقتی خواب بودند برای بیدار کردنش به او فرمود ای جنبنده خدا برخیز در کتاب مختصر بصار الدرجات ص 43 کامل این روایت امده و در رجعت با مردم سخن می گوید و مؤمن را از کافر با ایات خدا مشخص می سازد. اما قبل از رجعت قیام قائم (ع) است و برای او نیز دابه (جنبنده ای) می باشد که با مردم سخن می گوید، تا ضعف ایمانشان را به ایات خداوند در ملکوت اسمانها نشان دهد وان همان روئیت ومکاشفه در بیداری است وبه انها می فهماند که در طول مسیر انسانیت در زمین انها به این ایات یقین نداشتند چون دید خود را به زمین وعالم ماده کوتاه کرده وان تنها علمشان می باشد, و بیشتر از این چیزی نمی دانند که در سوره نجم خداوند در باره انها می فرمایند: (ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى). و جانب اخر انبیاء واوصیاء و رسل و یارانشان به ایات خداوند ایمان می اورند و به روئیت ومکاشفه ایمان می اورند وان طریقی از وحی خداوند سبحان است؛ وانها اگر به این ایمان نداشتند پیامبر نمی شدند و برای این ايمان انها را در کتابش مدح می کند ومی فرمایند: (وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ)([230]). وندا دادیم ای ابراهیم روئیت را تصدیق کردی وما اینگونه محسنین را جزاء می دهیم. وقال: (ومريم ابنت عمران التي احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا وصدقت بكلمات ربها وكتبه وكانت من القانتين)([231]). ومريم كه پاکدامن شد و در او از روحمتم دمیدیم و کلام خدا را تصدیق کرد و از قانتین بود. وقال تعالى عن الرؤيا: (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ من قبله لمن الغافلين)([232]). و خداوند در باره سوره يوسف (ع) در قران با عنوان بهترين داستان یاد می کنند چون او نیز مانند یوسف زمان ما با روئیت کار می کرد و خداوند ابراهیم را برای تصدیق روئیت مدح می کند ومریم را همچنین برای تصدیق کلام خدا که همان روئیت صادقه می باشد و یوسف (ع) را مدح می کند زیرا تمام روئیت را تصدیق کرد وان را تأویل کرد. (يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ) ([233]). و امروزه اکثر مردم روئیت را انکار می کنند وان وحی از جانب خداوند است وان برای اینکه نفوس خبیثه؛ انها منکر ان شده و به خداوند ایمان ندارد؛ و انها ندانسته کافرند, چون در عالم ذر منکر بودند؛ و انهم کافر به ولایت خدا و برای هیچ یک از اولیاء خدا در قلبشان اقرار ولایت نکرده اند. و خداوند کاری کرد که با زبان حق را بگویند و در دل قبول نداشته باشند, وانها را سدی برای محافظت از اولیاء خود قرار داد([234]). خداوند اقوامی را برای اتش و جهنم افرید خداوند امر به تبلیغ انها نمود وانها را تبلیغشان کردیم همانگونه که دیگران را تبلیغ کردیم ولی نپذیرفتن و ان را به ما برگداندن وتحمل ان رانداشتن و ان را تکذیب کردن و گفتند ساحرید و خداوند ان را بر قلب هایشان ثابت کرد و انرا فراموش کردند وسپس خداوند کاری کرد که با زبان حق را بگویند، انها از حق می گویند ولی قلبشان ان را انکار کرده است تا با ان خداوند از اولیاء واهل عبادتش محافظت کند واگر این نبود کسی نمی توانست خدا را در زمینش عبادت کند وما را امر کرد که از انها ساکت وانها را مستور گردانیم). واین روئیت صادقه همانگونه که امام علی (ع) فرمودند روئياي صادقه كلام خداوند است كه ملائكه انرا از خداوند به بنده گان صالح ميرسانند (رويا المومن تجري مجرى كلام تكلم به الرب عنده([235]). و ان طریقی از وحی می باشد که خداوند با بند گانش بوسیله ان صحبت می کند همه انها چه انبیاء واوصیاء ومؤمنین وچه کفار معاندین مانند فرعون مصر که بوسیله خواب او یوسف (ع) اقتصاد دولت انها را بنا می کند: (وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سبع عجاف وَسَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّؤْيا تَعْبُرُونَ)([236]). و خداوند به محمد (ص) در روئیا به او وحی کرد که چه بلاهای از بنی امیه بر سر اهل بیت او خواهد رسید. (وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَاناً كَبِيراً)([237]). وخداوند خود را برای محمد (ص) شاهد قرار داد وقتی کفار نبوتش را مورد انکار قرار دادن وقتی که از او شاهد خواستند و چگونه خداوند به ايشان شهادت میدهد غیر از اینکه در روئیت صادقه باشد. (ويقول الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ)([238]). (وانهای که کافر شدند گفتند که رسول نیست * بگو خدا کافی است که شاهد بین من و شما باشد و کسی که علم کتاب را دارد). (وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ)([239]). (و هنگامی که فرمان عذاب آنها رسد و در آستانه رستاخیز قرار گیرند) - ان خروج قائم (ع) است وان قیامت صغرا می باشد. (أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لاَ يُوقِنُونَ)([240]). جنبنده‌ای را از زمین برای آنها خارج می‌کنیم که با آنان تکلم می‌کند و (می گوید) که مردم به آیات ما إیمان نمی‌آورند. و دابه یا جنبنده در قیامت صغرای (کوچک) مهدی اول می باشد که قبل از قائم (ع) قیام می کند عن الإمام الصادق (ع) ( أيام الله ثلاثة : يوم يقوم القائم عليه السلام، ويوم الكرة ويوم القيامة )([241]). امام صادق (ع): ایام خدا سه روز است روزی که قائم (ع) قیام می کند وروز رجعت و روز سوم قیام قیامت است. پس جنبنده يا دابه زمين در قيامت صغرا با مردم سخن می گوید وانها را با علم امام (ع) ساکت می گرداند و کفر انها را به ایات خداوند (روئیت صادقه ومکاشفات) وسقوط درعالم ماده وشهوات، و برگشت از ملکوت اسمانها را نمایان می کند. ( سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ)([242]). ایات ما را در افاق و در نفس خویش نشان می دهیم تا حق بر انها اشکار شود و ایا برای شما کافی نیست که او بر همه چیز شاهد است. عن الإمام الصادق (ع) قال: نريهم في أنفسهم المسخ ونريهم في الآفاق انتقاض الآفاق عليهم فيرون قدرة الله عز وجل في أنفسهم وفي الآفاق قيل حتى يتبين لهم أنه الحق قال خروج القائم (ع) هو الحق من عند الله عز وجل يراه الخلق لابد منه وفي رواية خسف ومسخ وقذف سئل حتى يتبين قال دع ذا ذاك قيام القائم (ع))([243]) . الكافي امام صادق (ع) فرمود – در نفس خود مسخ شدن را می بینند و در افاق قدرت خدا را به انها نشان می دهیم- و حق بر انها اشکار شود- فرمود قیام قائم (ع) است- که خلق باید ان را ببینند كه از خداوند است بايد اتفاق بيفتد واين مسخ و ... تاينكه فرمود ان قيام قائم (ع) است. حق قیام قائم است و ایات که در نفس و افاق می ببینند همان فتنه ها وجنگها وزلازل و ... می باشد ودر نفس مسخ است واین ایات را خداوند در ملکوت اسمانها به انها نشان میدهد تا برانها ثابت کند خروج قائم (ع) همان حق است و کسی که با انها سخن می گوید مهدی اول از دوازده مهدی می باشد واین ایات را خداوند با اعلام خروجش همزمان کرده تا برای انسانها مشخص شود که ان حق است از خداوند و این ایات در افاق و نفس همان کلام دابه (جنبنده) می باشد که با ان مردم را با علم امام زمان (ع) ساکت می گرداند و کفرانها را به ایات خداوند نشان می دهد. زیرا انها به این ایات در ملکوت که روئیت صادقه وکشف است ایمان ندارند. برای اشنای به اهمیت روئیت کمی باکلام خدا وند عروج می کنیم .در قران خداوند روئیت را در سوره حضرت یوسف (ع) با نام بهترین داستان معرفی می کند وروئیت یوسف را بازگو می کند و تحقق ان را در زمین واقع می کند و روئیت زندانی وتحقق ان در زندگی روز مره – وروئیت فرعون کافر که یوسف با اعتماد به ان اقتصاد دولتی را تاسیس می کند با وجود اینکه خود نبی بود- از روئیت کافران استفاده کرد و در زمین تحقیق یافت- و داستان بلقیس ملکه کشور سبا که گفت نوشته با کرامتی بر من نازل شد (قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيم) از کجا فهمید که سلیمان پیامبر خداست و نوشته او با کرامت است الا از طریق خواب صادقه وایمان به کلام خدا وند. ونیز اینگونه هستند اولیاء خدا و پیامبران و رسل او، روئیت صادقه از انها جدا نمی شود زیرا طریق و مسیر سیر انهاست. وطلوع وحی خداوند است و پیامبر خدا (ص) امر روئیت را مهم می دانست و هروز صبح بعد از نماز فجر به اطراف خود که صحابه نشسته بودند می گفت ایا بشارتی ندارید و وقتی سوال می کردند ان چیست فرمود روئیت صادقه و اگر روزی بشارتی نمی شنید جبراییل (ع) بر او نازل می شد ومی گفت چگونه بر انها نازل شویم وروئیت نشانشان دهیم ون جاسات در زیر ناخن انهاست ونیز فرمود که شیطان نمی تواند به صورت من یا اوصیای من دراید... کما اینکه روئیت خالد ابن سعید اموی که به ان ایمان اورده بود قبول کرد و نیز روئیت بعضی از یهودیان و ایمان اوردن به ان را قبول می کرد و می فرمود که کلام خداوند با بندگان است, ومی فرمود که روئیت مومن در اخر شب را تکذیب نکنید و نیز اقرار امام حسین (ع) به ایمان وهب نصرانی و ایمان بعضی از واقفیه ها در زمان امام رضا (ع) ویا ایمان نرگس (ع) مادر امام زمان (ع ) واگر بخواهیم در مورد این روایات بنویسیم بحث زیاد است ... قال: قلت يا أمير المؤمنين، قول الله تعالى : (أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لاَ يُوقِنُونَ). جنبنده‌ای را از زمین برای آنها خارج می‌کنیم که با آنان تکلم می‌کند و (می گوید) که مردم به آیات ما إیمان نمی‌آورند. كتاب سليم بن قيس – تحقيق محمد باقر الأنصاري ص 130 شخصی از امیر المؤ منین سوال کرد – ما الدابة ؟ دابه قال يا أبا الطفيل، الهِ عن هذا (أي اترك وابتعد عن هذا). فقلت: يا أمير المؤمنين، أخبرني به جعلت فداك. قال هي دابة تأكل الطعام وتمشي في الأسواق وتنكح النساء. فقلت يا أمير المؤمنين من هو قال هو زر الأرض الذي تسكن الأرض اليه قلت يا أمير المؤمنين، من هو؟ قال صديق هذه الأمة وفاروقها ورئيسها وذو قرنها. قلت يا أمير المؤمنين، من هو قال: الذي قال الله عز وجل: (ويتلوه شاهد منه)، والذي (عنده علم الكتاب)، (والذي جاء بالصدق)، والذي (صدق به) أنا. والناس كلهم كافرون غيري وغيره. شخصی از امام علی (ع) سوال کرد که دابه چیست؟ اما به او گفت این سوال را ترک کن واو به امام گفت فدایت شوم به من بگو؟ امام فرمود او جنبندی است که غذا می خورد و در بازرها سیر می کند و ازدواج می کند پرسید این شخص کیست؟ فرمود او ثبات زمین است پرسیدم ای امیر مؤمنان او کیست؟ فرمود دوست این امت و جدا کننده ان وذولقرنینش می باشد پرسید چه کسی است؟ فرمود او کسی است که خداوند در باره ان می فرماید و شاهدی از انها می اورد و کسی است که علم کتاب رادارد و کسی است که با صدق امد و کسی است که به او ایمان اورد و ان منم و مردم همه کافرند به غیر از من و او اینجا امیر المؤمنین نشان می دهد اولین شخصی بود که به رسول اکرم (ع) ایمان اورد وهمه مردم در زمانش کافر بودند و بعد از او ایمان اوردند و در زمان ظهور نیز اولین شخص مؤمن به ظهور امام زمان (ع) احمد می باشد همانگونه که در وصیت نوشته شده او اولین مومنان است وبقیه مردم به ظهور امام کافرند غیر از او و بعد از او ایمان می اورند. وامام علی (ع) می گوید ثبات دهند زمین و یک با ر او ثبات دهنده زمین است وبار دیگر شخصی دیگر را ثبات دهنده می داند. (قال رسول الله (ص): اني واثني عشر من ولدي وانت يا علي زر الارض يعني اوتادها وجبالها بنا اوتد الله الارض ان تسيخ باهلها، فاذا ذهب الاثنى عشر من ولدي ساخت الارض باهلها ولم ينظروا)([244]). ورسول اکرم (ص) فرمود من و دوازده فرزندم و تو ای علی عمود وثبات کننده زمین و کوه ها هستیم و با ما خداوند زمین راثابت کرد تا اهلش را از بین نبرد و اگر دوازدهمین فرزندم ازبین برود زمین نیز ازبین خواهد رفت. زيرا كه او از اركان امام مهدي (ع) است. عن بكير ابن أعين قال: سألت أبا عبد الله (ع) لأي علة وضع الله الحجر في الركن الذي هو فيه، ولم يوضع في غيره؟ قال: إن الله تعالى وضع الحجر الأسود، وهي جوهرة أخرجت من الجنة إلى آدم فوضعت في ذلك الركن لعلة الميثاق، وذلك أنه لما أخذ من بني آدم من ظهورهم ذريتهم حين أخذ الله عليهم الميثاق في ذلك المكان، وفي ذلك المكان تراءى لهم، ومن ذلك المكان يهبط الطير على القائم عليه السلام فأول من يبايعه ذلك الطير، وهو والله جبرئيل عليه السلام وإلى ذلك المكان يسند القائم ظهره، وهو الحجة والدليل على القائم، وهو الشاهد لمن وافى ذلك المكان والشاهد على من أدى إليه الميثاق والعهد الذي اخذ الله على العباد)([245]). بکیر از امام صادق (ع) سوال می کند برای چه خداوند حجر را در رکن جا نهاد و ان را در جاي ديگر نگذاشت امام فرمود خداوند حجر را در این مکان قرار داد و ان جوهره ی است که از بهشت براي آدم (ع) بيرون امد و در رکن جا نهاده شد برای گرفتن میثاق و در ان هنگام که خداوند از ذریه ادم (ع) عهد گرفت در ان مكان بود و در ان مکان برایشان پدیدار گشت و از ان مکان پرنده ای بر قائم (ع) نزول می کند، و اولین کسی که با قائم (ع) بیعت می کند ان پرنده جبرائیل است و قائم پشت خود را به ان مکان (رکن يماني) محکم می بندد و او حجت ودلیل بر قا ئم است و او شاهد بر کسانی است که با قائم در ان مکان وفا کردند .وشاهدبر بندگان است که به عهد ومیثاق خداوند وفا کرددند. من خطبة لأمير المؤمنين (ع) يذكر فيها علامات الظهور (… وعقدت الراية لعماليق كردان، وتغلبت العرب على بلاد الأرمن والسقلاب، وأذعن هرقل بقسطنطينة لبطارقة سينان، فتوقعوا ظهور مكلم موسى من الشجرة على الطور، فيظهر هذا ظاهر مكشوف، ومعاين موصوف …)([246]). ... بعد از ان عجيبتر اتشي در بصره كه قومي بر قومي ديگر غلبه ميكند و بصره مضطرب ميشود(شاید جنگ در بصره) ... و مردم خوزستان با سعيد سوسي بيعت ميكند (شبکه أ ن ن بخش برنامه انها را برعهده داردو علیه حکومت خود می شوراند) در حالي كه دو عمالقه كرد بيرق خود را بالا ميبرند (حکومت طالبانی و برزانی) حركت عساكر خراسان. وتميمي از طالقان فرماندهي ميكند در اين حالت منتظر مكلم موسي از جانب كوه طور باشيد واين علامتي است مكشوف ... ودر اين حالت امام علي (ع) گريست. ایا سوال برایتان بیش نمی اید که این حجر که شاهد است اشاره به شخصی عظیم دارد که قابل تصور نیست شخصی که شاهد است بر خلق از اول خلقت تا روز قیامت. الركن اليماني بابنا الذي يدخل منه الجنة، وفيه نهر من الجنة تلقى فيه أعمال العباد([247]). و رسول اكرم (ص) ركن يماني دربي است كه از ان وارد بهشت ميشويم ودر ان نهري از بهشت است كه بندگان ما اعمالشان را در ان ميبينند... واين حجر الاسود موجود در كعبه و درب بهشتي همان يماني موعود وصي ورسول امام مهدي (ع) صاحب درفشهاي سياه است كه با او عالم ذر را به ياد مي اوريم اينكه در عالم ذر با امام بيعت كرده ايم يا خير؟ ونيز قبله ي است جهت رسيدن به مقصود وان امام مهدي (ع) است .... کلام اخر در قران سوره یس امده که خدا می فرمایند ایا از شما عهد نگرفتیم که ای بنی ادم شیطان را عبادت نکنید... ومرا عبادت کنید این صراط مستقیم است و در سوره بقره ایه الکرسی امده خداوند ولی مؤمنان است کسانی که از ظلمات خارج و داخل نور می شوند و اينكه طاغوت را از نور وارد ظلمت می کند... در این دو ایه خداوند به ما می گوید برای رسیدن به حق و نور باید از ظلمت یا همان شیطان دوری گرفت و این ظلمت با انواع مختلف در دنیا خود را ظاهر می کند گاهي با پول و زر وطلا ونقره گاهی با نشست وبر خاست افراد ناباب و یا پیروی از پدر و مادر و یا عالمان بی عمل یا اهل دنیا بر هر نوع که باشد. با دوری از انها می توان به تزکیه رسید و وارد نور شد. وکفر به انهاست که انسان را نجات می دهد (مراد به نور همان ولايت اهل بيت و تسليم انها شدن است) ونور ایمان را داخل قلب می کند. ولی سؤالی که اینجا پیش می اید اینکه خداوند در بار ه اهل طاغوت می فرماید از نور به ظلمت می روند ایا افراد کافر یا طاغوتیان نوری دارند كه از ان خارج شوند؟. و در این ایه خداوند به انها می گوید خداوند ولی مؤمنان است انهای که از ظلمت وارد نور می شوند و کسانی که کافر شدند از نور به ظلمت می روند ... به چه چیزی کافر شدند ... غیر از اینکه انها کسانی هستند مؤمن و مؤمن کسی است که به امام علی (ع) وولایت او ایمان دارد ولی در زمان ظهوراز نور ولایت امام علی (ع) خارج می شوند انهم با تکذیب وصي اخر در وصیت رسول اکرم (ص) ... دوستان با تدبر در وصیت امام علی (ع) که می فرماید مرگ را لحظه ای فراموش نمی کند واز ان نمی هراسم وان را چون کشتی پر گل در حال حرکت بسمت خود می بینم و طالبی که خواسته اش را پیدا کرده میبینم ونزد خداوند خیر ابرار است. و هر انکه عاقل باشد و مطیع خداوند است مرگ را بهتر از دنیا خواهان است وبعد از اینکه در زندگی انبیاء و اوصیاء انها و عباد مخلصین خدا در قران تدبر کردم سیره انها را اینگونه یافتم که انها صاحب غیرت وحمایتی در دین خدا بودند, و هرگز برای اهل طاغوت زمانشان سر خم نکردند بلکه انها را اینگونه یافتم که کشته می شوند و قطعه قطعه می شوند و به دار اویخته می شوند یا به سلیب کشیده می شوند ولی با عزت وکرامت و بدون سر خم کردن و یا مداهنه با کسی از طاغوتیان زمان خود ...ایراهیم (ع) را دیدم که با شکستن بت ها با چکش بدون توجه به اینکه چه بلای بر سر ش می اورند ویا اینکه او را در اتش بیفکنند و یحیی را دیدم که چگونه به هیرودس می گوید تو فاجری و حتی اگر به قيمت سربریدنش باشد, ولی از حق نمی گذرد و حسین (ع) که چگونه بصورت یزید ایستاد و به او و حزبش گفت شما کافرید تا اینکه او و یارانش وفرزند و برادرانش را به قتل رساندند وسرش را بر نیزه کردند و خانواده و خواهر پاکش را اوره کردند وخداوند نامش را زنده نگه داشت همانگونه که او اسلام را زنده کرد و امام موسی ابن جعفر (ع) که از زندانی به زندانی منتقل میشد چون حق را می گفت و بنی عباس نمی توانستند او را تحمل کنند تا او را به قتل رساندن و موسی ابن عمران را که فقط با عصای که خداوند خاست معجزه او باشد بر کل دولت فرعون برخاست و علی (ع) را دیدم که در تمام جنگ با پیامبر دوش به دوش می جنگیدند وهر دو زخمی می شدند و دوباره یارانشان را جمع می کردند و به جنگ کفار می رفتند تا دین اسلام را پابر جا کردند و چگونه بعد علی (ع) را در محراب به خون کشیدند... سپس حال و روز خود را ببینیم چگونه طواغیت بر مسلمانان مسلط شدند و از دین جز نامی و از قران جز رسمی باقی نگذاشتند وکاش به همین بسنده می کردند بلکه حتی به ان اهانت کردند وان را پاره پاره کرده و حاکمی چون صدام ملعون با خون نجسش ان را نجس کرد و ان را با خون خود نوشت فقط برای تقرب به شیطان و پیروی از جادوگرانش و مسلمانان و علمای انها ساکت اند انگار که قران برای انها معنی ندارد؛ و ای بر شما این همان کتابی است که به غیر از مطهرین کسی نمی تواند به ان دست بزند و ان یکی از ثقلین است چگونه بعد از پیامبر از ثقلین دفاع کردید؟ چرا ساکت ماندید ایا ترس از مرگ یا کشته شدن شما را ساکت کرده یا اینکه می گوید تقیه است ویحی فرزند زکریا بخاطر چیزی کمتر از ان سرش را بریدند برای زنای با محارم شما ای انان که ادعای علمای دین اسلام را دارید بعداز قران چه چیز برایتان می ماند واین حرمت قران است. ایا کسانی که به انها گفته شد دست بکشید ونماز بخوانید وزکات بدهید ووقتی که بدانها گفته شد که جنگ بر شما واجب است عده ای که از مردم خشوع دارند همانگونه که از خدا خاشع اند ویا بیشتر گفتند خدا یا برای چه جنگ را برای ما نوشتی و یا ان را برای وقت دورتر می گذاشتی فرمود که متاع اخرت برای شما بهتر است از دنیا ای اهل تقوا ... وهر جا باشید شما را مرگ در بر می گیرد و اگر در برجهای بلند بودن حسنه ای به انها وارد شود می گویند از خداست واگر فتنه ای ببینند می گویند از تو می باشد بگو همه از خداست. نساء77... و عیسی (ع) که می فر ماید شما علمای سو ء وبد کار اجر را می برید و عمل را خراب می کنید روزی می رسد که صاحب کار عملش را بخواهد وشما از دنیای عریض وبزرگ خارج شده و وارد ظلمت قبر می شوید و حاملان کتاب کتاب را پشت سر خود گذاشته و حافظان ان را فراموش کردند (عمل به ان) وبه جای درس قران به تدریس علم منطق روی اوردند و به تقدیس ان پرداختن وان همان گوساله سامری است. چگونه از خداوند در باره کتابش عذر میگیرید ایا با تقیه ... اگر شما در کربلا بودید در صف عمر ابن سعد قرار می گرفتید و حسین (ع) را می کشتید و می گفتید تقیه است یا در جانبی می ایستادید ونگاه می کردید و عذرتان تقیه است انهای که حسین (ع) را کشتند مسلمان بودند و برای حسین نامه فرستادن وبه او گفتند یاریش می کنند ولی وقتی دیدن کمک به قتل مادی انهاست از یاری او سر باز زدند وبه فرزندان هند کمک کردند شما نیز با کنار گذاشتن کلام خدا حسین (ع) زمان را کمک نخواهید کرد .. ( الر * وچیزی که از خدا بر تو نازل شد حق است ولی بیشتر مردم ان را نمی پذیرند)([248]). نمی پذیرند چون حق تلخ است وبه علت کمی افراد سیر در ان وحشت اوراست. بگو خبیث و طیب با هم یکی نیستند و اگر فراوانی خبث برایت عجیب است تقوای خدا را بکنید([249]). بله ان را شنیدند ولی دنیا به کام انها زیبا شده وبر مرداری جمع شدند که با خوردن ان امرشان ظاهرشد وکسی که چیزی در چشمش زیبا شد به غیر از ان چیز دیگری نمی بیند مانند منافقین در صدر اسلام با رسول اکرم حرکت خود را شروع کرده ولی وقتی مردم همه مسلمان شدند نفاق کرده و دنیا را طلب کردند وخداوند چهره انها را برای همه نمایان کرد ... نصيحتي يماني جهت هدايت مردم : به هرگونه ای که می توانید عمل کنید زیرا که این جنگ با ابلیس (لع) است، او می خواهد عدد بیشتری را با خود به جهنم ببرد. ... مردم، دنیا را؛ یک ساعت بعد از مرگ می بینند، پس نمی توانستند چیزی را از ان بشناسند، و او با اغوای خلق خواستار تحقیق وعده خويش است, پس چون ديگر براي او ممکن نیست روز موعود را به تأجيل بيندازد، پس مي خواهد وعده خود را عملي سازد و ان اغواي مختارین انتخاب شدگان([250]) است. ولي در نهایت با روبه رو شدن تحقق وعده الهی و پیروزی سيصدوسيزده نفر بر نفس خود، او شکست خورد, و آنها با این کار خود نمی گزارند که او به هدفش رسد، و ان وعده اغوای مردم بود. پس پیروزی شما هدایت مردم خواهد بود, هدايت, و نه فقط اثبات حجت خدا بر انها. پس با هر وسیله ای که می توانید برای هدایت آنها عمل کنید، به شما وصیت می کنم که با تمام قدرت با ابلیس جنگ و جهاد كنيد، و او و سربازانش از جن و انس را نابود و رسوا کنید. سوألي كه پيش مي ايد چگونه به ابلیس ضربه ای محکم بزنیم؟. جواب: مگر در احادیث و اثار نخوانده ايد, که اگر فرزند آدم سجده کند ابلیس رو سیاه می شود. چیزی که می خواهم آنرا بدانید اینست که پیروی با تمام دقت از حجتهاي خدا در هر زمان، ابلیس را رو سیاه می سازد. سجودی که ابلیس آنرا قبول نکرده همان باعث رو سیاهی او خواهد شد، و با قبول نکردن سجود به خلیفه خدا وعده اغوای مردم را خواستار شده، و آن جلوگیری از سجود (اطاعت) مردم براي خلیفه خداوند متعال است. پس چه چیزی بیشتر از اینکه به هدف و مقصود نرسد – او را روسیاهتر می سازد. پس همان چیزی را که به شما گفتم اول به هدایت مردم بپردازید، تا اینکه آنها نیز سجده کنند همانگونه که ملائکه سجده کردند, و خواسته ابلیس را كه پيروي از او، و منع مردم از سجود براي خليفه خداست را رسوا سازيد. به خالق همه چیز که همه چیز را به مخلوقاتش داده پناه ببريد، و خبری که خداوند سبحان به شما می دهد را قبول کن تا اینکه به همه اسرار او آشنا شوی و در صورتی که همه اهل زمین گمراه شده شما گمراه نخواهی شد. از شما می خواهم که به سمت عبادت و قرائت قران و تفکر در الاء خداوند بروید موفق باشید خداوند شما را از همه چیز حفظ کند. ابن تمام 5/11/1487هـ ش برای اطلاع بیشتر به این سایت ها مراجعه شود http://farisy.almahdyoon.or(ع) http://farsi.almahdyoon.or(ع)/ http://ar.al-mehdyoon.or(ع) چت رومهاي انصار امام مهدى (ع) در پالتاك (مناظره و پاسخ گويي به سؤالات Middle East >> Iran >> IiI Ansar Imam Mahdi IiI روم فارسى Middle East >> Islam >> ansar al imam almahdy روم عـربي
پا ورقی ها

[1] - أعراف : 59.

[2] - احقاف : 31.

[3] - یونس:47.

[4] - بحار الأنوار: ج52 ص387 .

[5] - اعراف : 68 .

[6] - الارشاد شیخ مفید: ج2 ص384 .

[7] - مؤمنون : 53.

[8] - زخرف :31.

[9] - يس: 30.

[10] - غيبت نعماني: ص210 .

[11] - غيبت نعماني: ص172.

[12] - اعراف: 61.

[13] - إبراهیم:21.

[14] - بقره: 166-167.

[15] - اعراف: 132.

[16] - طور:15.

[17] - الإرشاد شیخ مفید: ج2 ص384.

[18] - غیبت نعمانی: ص377 .

[19] - الزام الناصب: ج2 ص189.

[20] - إسراء :15.

[21] - در حدیثی از امام صادق(ع) می فرماید :همانا خداوند اسمی راخلق کرد که ان اسم با حروف ستایش نمی شود،وبا لفظ کردن تبدیل به نطق نمی شود،تبدیل به جسم نمی شودوبا شخص به تجسددر نمی اید وبا تشبیه کردن هم وصف نمی شود وبا الوان رنگ امیزی نمی شود اقلیم ها(جهات)در ان جای ندارد حدود از ان دوراست احساس اهل توهم به ان راه ندارد(محجوب است)،پوشانیده شده بی انکه بر ان پرده ای باشد پس خداوند ان اسم را کلمه ای تام قرارداد بر چهار جزء باهم که این اجزاء پس وپیش نیستند پس ازانها سه اسم ظاهرکرد برای جهت احتیاج خلق به انها. ویکی را مستورنگه داشت وان اسم مکنون ومخزون است واین سه اسمی که ظاهرشدند ظاهراً همان الله است وبرای هر اسم چهار رکن مسخر گردانید....) توحيد صدوق ص190وبحار الانوار ج4ص166

[22] - بقره:87 .

[23] - کهف: 50.

[24] - در اینجا باید ملتفت شویم که این ایه کریمه نصی صریح وروشن بر حاکمیت خداوند است که روشن می کند هرکه ان را قبول کرد وانها ملائکه بودند و کسي که ان را رد کرد وقبول نداشت ابلیس است و بعد از این هرکه این حاکمیت مطلق خداوندرا قبول نداشته باشد اخر این ایه بر او مطابقت می کند یعنی ابلیس وفرزندانش را دنبال کرده و خدارا فراموش کردند (شیطان وفرزندانش را دوست خود گرفته اید در صورتیکه انها شما را دشمنند و ظالمان که به جای خدا شیطان را برگزیدند بد مبادلی کردن).

[25] - قصص الأنبياء: 55.

[26] - غيبت النعماني:60.

[27] - بحار الأنوار: ج52- 138.

[28] - عيون أخبار الرضا: ج2 ص216.

[29] - ال عمران: 26.

[30] - قصص:68.

[31] - الکافی:1-370.

[32] - حجر:29 .

[33] - بصائر الدرجات: ص 299.

[34] - بحار الانوار: ج85ص90.

[35] - كتر الفوائد: ص211.

[36] - انبیاء: 27.

[37] - یس: 14.

[38] - إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب: ج 2 ص 157.

[39] - تثنية: 33- 2.

[40] - بقره: 30.

[41] - نمل: 8.

[42] - عنکبوت: 43.

[43] - یونس: 47.

[44] - تفسیر عیاشی: ج2 ص 123.

[45] - کافی: ج1ص191 .

[46] - الكافي: ج 8 ص 85.

[47] - وسائل الشیعه: ج 27 ص 196.

[48] - از ابن عباس روایت است که می گوید : رسول الله (ص) فرمود : ( مَثَلِ من در میان شما مثل خورشید و مَثَلِ علی مثل ماه است که اگر خورشید غروب کرد از ماه روشنایی بگیرید و با آن هدایت شوید ) بحار الانوار : ج 24 ص 76 . از فضل بن عباس که از ابی عبدالله (ع) روایت می کند که فرمودند : ( الشمس و ضحاها ) خورشید امیر المؤمنین (ع) و روز قیام قائم (ع) است . ( و القمر اذا تلاها ) امام حسن و امام حسین (ع) است . ( و النهار اذا جلاها ) خود ، قیام قائم (ع) است . ( و الیل اذا یغشاها ) حبتر و دلام هستند که حق را مخفی ساختند . بحار الانوار : ج 24 ص 72 .

[49] - علل الشرايع: ج1ص 90.

[50] - کمال الدین: 2-.

[51] - هود : 39.

[52] - الزام الناصب: ص164-اکمال دین:241.

[53] - اکمال دین: ص145-الزام ناصب: ج 1 ص254.

[54] - کمال الدین : ص152.

[55] - غيبت نعماني: 172.

[56] - غيبت نعماني: 210 .

[57] - غيبت نعماني: 216.

[58] - غيبت نعماني:211.

[59] - غيبت نعماني: 210.

[60] - غيبت نعماني:320

[61] - المعجم الموضوعي:25.

[62] - مناقب العترة-ومائتان وخمسون علامة130.

[63] - بحار‌الانوار: ج52 ص101، غيبت نعماني: ص110.

[64] - بحار الأنوار: ج17 ص166.

[65] - أنبياء:52-57.

[66] - غبيت نعماني:336- 337.

[67] - غيبت نعماني :ص161.

[68] - الزام الناصب: ج2ص119.

[69] - جامع السعادات ج3ص 314.

[70] - كمال الدين وتمام النعمة:ص 337 .

[71] - كمال الدين وتمام النعمة: ص 338 .

[72] - غيبت نعماني: ص 158.

[73] - غيبت نعماني :ص 152.

[74] - غيبت نعماني: ص 264.

[75] - بحار الأنوار : ج24 ص303.

[76] - ارجح المطالب: ص 480.

[77] - حج:27.

[78] - حج: 29.

[79] - حج:30.

[80] - حج:32.

[81] - مختصر بصائر الدرجات: ص 226 .

سعید خدری می گوید در یکی از سالهای حکومت عمر به حج رفت. و وقتی عمل طواف را شروع کرد نزدیک حجر الاسود شد وان را گرفت و بوسید وگفت من تو را بوسیدم و می دانم سنگی بیش نیستی ونفع وضرری نداری ولی چون رسول اکرم این کار را می کرد و من ان را دیدم این کار را انجام دادم. و در میان حجاج امام علی (ع) بود و فرمود چرا به خدا قسم که نفع و ضرر دارد عمر گفت: این را از کجای کتاب می گوی؟ وشهادت می دهم که عالم به علم کتاب هستی ؟ امام فرمود در این ایه - هنگامی که خداوند از بنی ادم ازپشت , ذریه شان عهد گرفت و خودشان را بر ان شاهد قرار داد وگفت ایا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند بله شاهدیم- وبه تو می گویم که وقتی خداوند ادم (ع) را خلق کرد بر پشت او دست کشید و ذریه او از صلبش(كمر) را خارج ساخت به شکل ذر و عقل را لازمه انها کرد وازانها اقرار گرفت که خود پروردگار وانها بندهایش می باشند و انها اقرارکردندکه او پروردگارشان است وبر نفس خود به عبودیت اقرار کردن وخداوند می داند که انها هر کدام مقامی دارد واسامی بندهایش را بر نوشته ی قرار داد .و این حجر چشم وزبان ولبهای داشت وخداوند به او گفت دهانت را باز کن واو نیز چنین کرد وان نوشته كه اسماء بندگان خدا در ان بود را در درون او نهاد و به او فرمودتا قیامت شهادت بده بر هر که باتو وفا کرد و وقتی ادم (ع) پایین امد ان حجر را با خود پایین اورد وان را در جای مانند این مکان رکن قرار داد...وان از احجار بهشت می باشد ووقتی پایین امد مانند دُر سفید و صافی بود و نور یاقوت را داشت ولی دستان کفار ان را سیاه کرد و از مشرکین همین طور و عمر گفت در جای که ابالحسن نباشد زندگی نخواهم كرد...

[82] - رعد: 15.

[83] - حج:18.

[84] - کافی :ج2ص398.

[85] - نساء: 115.

[86] - قیامه: 35.

[87] - کافی: ج1ص392.

[88] - در جاهلیت وقبل از اسلام لبیک گفتنه قریش اینگونه بود لبيك ، اللهم ، لبيك ! لبيك لا شريك لك ، تملكه ، وما ملك . وكانت تلبية كنانة : لبيك اللهم لبيك ! اليوم يوم التعريف ، يوم الدعاء والوقوف . وكانت تلبية بني أسد : لبيك اللهم لبيك ! يا رب أقبلت بنو أسد أهل التواني والوفاء والجلد إليك . وكانت تلبية بني تميم : لبيك اللهم لبيك ! لبيك لبيك عن تميم قد تراها قد أخلقت أثوابها وأثواب من وراءها ، وأخلصت لربها دعاءها . وكانت تلبية قيس عيلان : لبيك اللهم لبيك ! لبيك أنت الرحمن ، أتتك قيس عيلان راجلها والركبان . وكانت تلبية ثقيف : لبيك اللهم ! ان ثقيفا قد أتوك وأخلفوا المال ، وقد رجوك . وكانت تلبية هذيل : لبيك عن هذيل قد ادلجوا بليل في ابل وخيل . وكانت تلبية ربيعة : لبيك ربنا لبيك لبيك ! إن قصدنا إليك ، وبعضهم يقول : لبيك عن ربيعة ، سامعة لربها مطيعة . وكانت حمير وهمدان يقولون : لبيك عن حمير وهمدان ، والحليفين من حاشد وألهان . وكانت تلبية الازد : لبيك رب الارباب ! تعلم فصل الخطاب ، لملك كل مثاب . وكانت تلبية مذحج : لبيك رب الشعرى ، ورب اللات والعزى وكانت تلبية كندة وحضرموت : لبيك لا شريك لك ! تملكه ، أو تهلكه ، أنت حكيم فاتركه . وكانت تلبية غسان : لبيك رب غسان راجلها والفرسان . وكانت تلبية بجيلة : لبيك عن بجيلة في بارق ومخيلة . وكانت تلبية قضاعة : لبيك عن قضاعة ، لربها دفاعة ، سمعا له وطاعة . وكانت تلبية جذام : لبيك عن جذام ذي النهى والأحلام) - تاريخ اليعقوبي ج1 ص 255 .

[89] - انفال: 35.

[90] - بحار الانوار: ج24ص303.

[91] - كمال الدين وتمام النعمة: ص 337 .

[92] - بحار الأنوار: ج 53ص1.

[93] مشارق انوار اليقين للبرسي: ص111- حياة الإمام المهدي عليه السلام - باقر شريف القرشي: ص 254-258.

[94] - الكافي: ج8 ص37-42.

[95] - معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) : ج 1 ص 78.

[96] - مشارق أنوار اليقين: ص264.

[97] - بحار الأنوار : ج 83 ص 81 .

[98] - الأمعة :كساني هستند كه مي گويند ما با ديگرانيم هرجاباشند!!!

[99] - معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) :ج 1 ص 87 .

[100] - معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) :ج 1 ص 88 .

[101] - معجم أحاديث الإمام المهدي (ع): ج1 ص99.

[102] - مائدة: 3.

[103] - البحار الانوار:ج52 ص210.

[104] - بحار الأنوار: ج52 ص209.

[105] - بحارالانوار :ج 52.

[106] - عصر ظهور: ص76.

[107] - عصر ظهور: ص56.

[108] - ملاحم والفتن :ص129.

[109] - ابن حماد: ص124.

[110] - ابن حماد :ص53.

[111] - بحار الأنوار: ج52 ص 210ا.

[112] - كتاب مائتان وخمسون علامة: ص 122.

[113] - بحارالانوار: ج 52 ص 190.

[114] - الزام اناصب: ج2ص119.

[115] - الكافي:ج 1 -316 .

[116] - غيبت نعماني: 197.

[117] - أحزاب:36.

[118] - بحار الأنوار :ج 53 ص 148 / ج36 ص260 ، و الغيبة للطوسي: ص150 ، غاية المرام :ج 2 ص 241 ، مختصر بصائر الدرجات- للحلي: ص39 . مكاتيب الرسول : للميانجي :ج2 : ص96 .

[119] - غيبت نعماني: ص242-243 .

[120] - مختصر بصائر الدرجات: ص49.

[121] - بشارة الإسلام :ص 181 ، و ص 148.

[122] - غيبت طوسي: ص305.

[123] - الأرشاد: ص 250.

[124] - كمال الدين وتمام النعمة: ص653.

[125] - بحار الأنوار: ج52 120 / الكافي ج 1.

[126] - الملاحم والفتن : ص 52 .

[127] - بشارة الإسلام: ص30.

[128] - عصر ظهور: ص 305.

[129] - غاية المرام : ص 108.

[130] - بحار الأنوار: ج 51 ص 84 .

[131] - دلائل الإمامة الطبري: ص 452/ بحار الأنوار: ج51 ص65.

[132] - أعراف:187.

[133] - نازعـات:42.

[134] - محمد:18.

[135] - قمر:1.

[136] - أحزاب: 63.

[137] - شورى:18.

[138] - بحار الأنوار : ج 53 ص 1.

[139] - بحار الانوار: ج 53 ، ص 148 ، برهان :ج 3 ، ص 310 ، غيبت طوسى: ص385

[140] - الملاحم والفتن - السيد بن طاووس ص 66.

[141] - عصر الظهور: ص 125.

[142] - كتاب الفتن- نعيم بن حماد المروزي : ص 198.

[143] - بحار الانوارج52 ص223.

[144] - الكوراني ج 1 ص 394 .

[145] - اختلاف شيعه بين هم را در كلام رسول برگشت كشتي(سفينه نجات) مي داند .

[146] - غيبت نعماني: ص154.

[147] - غيبت نعماني: ص265 .

[148] - در كتاب روشنگريهاي از داستان حضرت يوسف (ع) مي بينيم كه چگونه يوسف(ع) بعد از اينكه او را از چاه بيرون مي اورند و بعنوان برده وارد مصر شد و به او اتهام فحشا زده شد و به زندان رفت از داخل زندان بدون اينكه او را بشناسند؛ خود را از سلاله اطهار انبياء , اسحاق ويعقوب واسماعيل و ابراهيم (ع) معرفي مي كند.... اين سنت امروز با قائم به امر اهل بيت(ع) يوسف زمان يماني انها باز گشته. و او نيز فعلا كسي اصل ونسب اش را نمي شنا سند و با شبه ظاهر مي شود تا اشكار گردد...خود را از اهل بيت معرفي كرد و براي پدرش امام مهدي (ع) تمكين را مي خواهد انهم با جمع اوري يارانش همانگونه كه مسلم ابن عقيل ياران امام حسين(ع) را جهت بيعت جمع مي كرد...

[149] - الكافي: 8250.

[150] - غيبت نعماني :ص316.

[151] - المهدي الموعود المنتظر: باب30 ص328 .

[152] - الملاحم والفتن باب: 75.

[153] - المهدي المنتظر الموعود باب: 2 ص107.

[154] - منتخب الانوار المضيئه : ص 343.

[155] - غیبهت طوسی: ص163.

[156] - غيبت طوسي :ص115- 116.

[157] - کافی :ج1 ص533.

[158] - غیبت طوسی: 154.

[159] - کافی: ج1 ص 534.

[160] - کافی :ج 1ص535.

[161] - کافی: ج1 ص534.

[162] - كافى :ج1 ص534.

[163] - الصراط المستقيم: ج2 ص101 .

[164] - وسائل الشيعة: ج6 ص49.

[165] - کتاب سلیم بن قیس – تحقیق محمد باقر انصاری : ص 169.

[166] - بحار الأنوار: ج 53 ص 148 / ج36 ص260 ، و الغيبت طوسي: ص150 ، غاية المرام :ج 2 ص 241 ، مختصر بصائر الدرجات- للحلي: ص39 . مكاتيب الرسول : للميانجي ج2 : ص96 .

[167] - بیاد ار هنگامی که خدای تو از پشت فرزند ادم ذریه انها را گرفت و انها را بر خود گواه ساخت که من پروردگار شما نیستم ؟همه گفتند بلی ما به خدایی تو گواهی می دهیم که دیگر در روز قیامت نگویید ما از ان غافل بودیم یا انکه بگویید که چون منحصرا" پدران ما بدین شرک بودند و ما هم فرزندان بعد از انها بودیم پس پیروی پدران خود کردیم ایا به عمل زشت اهل باطل ما را به هلاکت خواهی رساند ؟ در ایه اول ثابت می کند همه ما امتحان شدیم وهرکس مقام خود را گرفت ودر ایه دوم نشان می دهد که انها ملزم به پیروی از گمراهی پدرانشان نیستند حتی اگر در جای زندگی می کنند که در انجا پیامبری نازل نشده است واز حق خبری ندارند زیرا که خداوند فرموده است من در عالم ذر همه شما را امتحان کرده ام وحالتان را دانستم بس نگوید (پدران ما بدین شرک بودند و ما هم فرزندان بعد از انها بودیم پس بیروی پدران خود کردیم ایا به عمل زشت اهل باطل ما را به هلاکت خواهی رساند) و اين امتحانات بعد از امدن به اين عالم را فراموش كرده همانگونه كه انبياء ان را فراموش كردند تا عدالت خداوند براي همه اجرا گردد..... و نیز کلام خداوند در اول سوره یوسف که برای پیامبر است و او بهترین خلق خداست .(ما بهترین حکایات را به وحی این قران بر تو می گویم و هر چند بیش از این وحی از ا ن غافل بودی) یوسف 3) یعنی تو ای محمد ص به این عالم جسمانی امدی واز حقیقت خود محجوب شدی و خداوند تو را امتحان کرد در این امتحان دوم در این دنیا واین عالم و در سباق اول شدی بعد از اینکه در عالم اول (عالم ذر )اول بودی و خداوند می فرماید (و این گونه ما روح خود را به فرمان خویش برای وحی به تو فرستادیم واز ان پیش که وحی بر تو رسد نه دانستی کتاب خدا چیست و نه فهم کردی که راه ایمان و شروع کدام است ولیکن ما ان کتاب وشرع را نور گردانیدیم که هرکه از بندگان خود را بخواهیم به ان هدایت می کنیم و اینک تو خلق را هدایت خواهی کرد به راه راست *شورا 52) كتاب روشنگري...

[168] - الكافي - الشيخ الكليني: ج 1 ص402 .

[169] - غيبت طوسي: 305.

[170] - المعجم الموضوعي: 767.

[171] - بصائر الدرجات / محمد بن الحسن الصفار : ص48.

[172] - الكافي: 1-455.

[173] - كافي: ج1ص455.

[174] - الكافي: 2 - 223، السرائر :3 -591.

[175] - بصائر الدرجات: ص 557.

[176] - البحار الانوار: 2 -187 .

[177] - روضة الكافي: ج59 - بصائر الدرجات: 558 .

[178] - مستدرك الوسائل: 17-300 .

[179] - بصائر الدرجات: 544.

[180] - بقره: 180.

[181] - مائده : 160.

[182] - بحارالانوار :100 /200.

[183] - بحارالانوار:100 /200.

[184] - اثبات الهداه :ج1 ص 143.

[185] - کتاب سلیم بن قیس: 398.

[186] - کتاب سلیم بن قیس:211 --غیبه النعمانی:81.

[187] - الکافی:1-311.

[188] - مکاتب الرسول: 2/93.

[189] - کشف الخفاء: 2/384.

[190] - الموضوعات :1-377.

[191] - الکافی:1-328- 329.

[192] - اثبات الهداه: 1/259.

[193] - غیبت نعمانی: ص282.

[194] - بحارالانوار: 25/223.

[195] - عیون اخبارالرضا: 1/137-138.

[196] - بحار الانوار:64/213.

[197] - بحارالانوار:35/116.

[198] - غیبت طوسی: ص186-جمال السبوع :ص301.

[199] - مفاتیح الجنان :ص718.

[200] - مختصرالبصائ: ص45.

[201] - کمال الدین: 2-358.

[202] - التذهیب:3-253.

[203] - شرح الاخبار: 3/400.

[204] - مصباح للکفعی: ص543- مصباح المتهجد للشیخ طوسی: ص826.

[205] - غیبت طوسی: ص 309.

[206] - الکافي: 1 - 415 .

[207] - غيبت نعماني :197.

[208] - دار السلام :ج4 ص155 .

[209] - يونس:64.

[210] - دار السلام: ج4 ص15.

[211] - دار السلام :ج1 ص119.

[212] - دار السلام :ج4 ص155.

[213] - مجادلة: 10.

[214] - دارالسلام: ج4ص156.

[215] - تفسير الأحلام محمد رضا الأنصاري: ص14 / دار السلام: ج4 ص270

[216] - دار السلام: ج4 ص232 ، من عدة الداعي لابن فهد.

[217] - دار السلام :ج1 ص391.

[218] - يوسف:44.

[219] - شعراء:4.

[220] - شعراء:4 – غيبت نعماني: ص262.

[221] - فصلت:53.

[222] - ق :41-42.

[223] - ملاحم والفتن :ص 141.

[224] - نمل:82.

[225] - فصلت:30.

[226] - يونس:62-65.

[227] - بقرة:183.

[228] - نمل:82.

[229] - بحار الانوار:ج53ص53.

[230] - صافات:105.

[231] - تحريم:12.

[232] - يوسف:3.

[233] - يوسف:46.

[234] - الكافي - الشيخ الكليني: ج 1 ص402.

[235] - كتر الفوائد: ص211.

[236] - يوسف:43.

[237] - إسراء:60.

[238] - رعد:43.

[239] - نمل:82.

[240] - نمل 82.

[241] - معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) الشيخ الكوراني :ج5 ص192

[242] - فصلت:53.

[243] - تفسير الصافي : ج4 : ص364-365.

[244] - کافی :ج 1ص535.

[245] - بحار الأنوار :ج52 ص299.

[246] - معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) : ج 3 ص 27.

[247] - جامع السعادات :ج3ص 341.

[248] - رعد: 1.

[249] - مائده: 10.

[250] - براي نصرت قائم (ع) كه ابليس را به جلو اورده و گردن او را در مسجد سهله خواهد زد وانها اندك افرادي هستند كه روايات اهل بيت انها را ياد كرده اند وانها را همچون نمك در غذا مي شمارند يا مانند سورمه در چشم, يا در كتب قديم مانند كتاب مقدس :(...زيرا كه همه مردم دعوت شده اند ولي عده ي قليلي انتخاب مي شوند) مجمع الكنائس الشرقيه ص97...