متن کتاب

انتشارات انصار امام مهدى (ع) بررسى شخصيت يمانى موعود (بخش اول) (نسخه تصحیح شده) تأليف شيخ ناظم العقيلى چاپ دوم 1432 ه – 2011 م جهت آشنایی بیشتر با دعوت سید احمد الحسن (ع) می توانید به این سایت مراجعه کنید www. mahdyeen.ir www. mahdyeen.org اهداء به شیران جنگ جو... و سواران کارزار ... به شهدای خوشبخت ..... به شهدای انصار خدا و انصار امام مهدی (ع) ... این تلاش ناچیز را به شما هدیه کرده در حالی که همه وجودم در برابر شما پاکان حجالت زده است . از خداوند منان خواستار شفاعت شما و همراهی شمارا مسالت دارم که خداوند شنوای دانا است ، و همه ما را با محمد و آل محمد (ع) نزد پادشاهی قدرتمند محشور نماید ... مقدمه والحمد لله رب العالمين ،وصلى الله على محمد وآل محمد الائمه و المهديين وسلم تسلیما. مرحله عصر ظهور امام مهدی (ع)از مهم ترین مراحل بشریت به حساب می آید ، یا می توان گفت که مهم ترین مراحل است و این اتفاق اگر به آن از جهت غربال و امتحانی که امت اسلامی بلکه همه مردم جهان که به آن دچار می شوند ، نگاه نکنیم و آن به خاطر دور شدن از مصادر تشریع الهی و طولانی شدن مدت زمان بین مردم وحجت معصوم ، و ویران شدن مجتمع بشری در حرکت به سمت ماده و تکامل فردی واجتماعی این مجتمع به سوی ارتقای دنیوی ؛ وغفلت انسان از تعلق به خدای متعال و دین و به حجج خدا ی متعال است ،وقتی که همه مقایس را دگرگون شده می یابیم ونظریه وتعریف صحیحی برای اخلاق و علم وعقل و حتی برای انسانیت پیدا نمی کنیم .. و آن هنگامی است که این مفاهیم را در قالب دنیوی ومنفعت فردی ومادی قرار گرفته می یابیم و در نهایت هر نظریه وعقیده ای که با کج رویهای مفاهیم دنیوی مطابقت نداشته باشد از آن به عنوان انحراف بلکه حتی جهل وتخلف که مستدعی خنده و تمسخر است . واین وضع ناگوار که مردم به آن رسیده اند نتیجه شدت ارتباط به دنیا ومتعلقات به آن است وتوجه وتعلق آنها به زینت های آن است ... ودور شدن آنها وجهلشان به اخلاق الهی وتکامل روحی وعلمی و حرکت به سمت عروج همان چیزی که خدای متعال برای بشر خواسته است ،کسی که به چیزی جهل داشته باشد آن را تکرار خواهد نمود ، وشبیه یک چیز ، مجذوب آن می شود، همانطور که گفته می شود. واین جهل و فقدان حقیقت و حرکت بسمت ماده وکوتاهی نظر به آن ، تنها فقط گناه مردم نیست ، بلکه قسمت عمده آن برگردن کسانی که خود را دلیل معرفت خدای متعال قرار داده اند با این که آنها با تاریکی زیر زمین ها آرامش و عزلت و با خلوت خود اُنس گرفته اند ، ... این سخنان من در مورد رهبرانی که در آسایش خواب زمستان و تابستان به سر می برند ، چگونه این امت را رهبری و به تکامل حقیقی و آنچه که به خاطر آن خلق شده ، می رسانند ، بله اگر حیوانات که در زمستان به خواب زمستانی در بهار بسوی نور خارج می شوند تا غذا و مایحتاج خود را تهیه نمایند ، و اما این رهبران برای این کار ضرورتی نمی بینند ؛ زیرا که آنها برای خود به اندازه کافی برداشته اند ، و صدها برابر آن را از حقوق ایتام و مساکین ومحرومین فراهم نموده اند ، هر نفس گرمی که زیر لحاف می کشند وهر طعام لذیذی که در قصر های آنها وجود دارد از حقوق یتیم گرسنه و ناله مسکین بدست آمده است ، وفاجعه بزرگ این است که مردم کار آنها را فضیلت به حساب می آورند ؛ که به واسطه آن مستحق رفاه و آسایش بوده تا این که دست آنها را ببوسند وبه خاک پایش تبرک جویند – اگر برای پاهایش خاکی باشد -! وطبیعی است ؛ هنگامی که چوپان غایب باشد و از جای خود دور شود ، گوسفندان حیات خود را در کنار گرگان بسر خواهند برد بلکه قساوت و درندگی آنها را با عنوان مصلحت عامه توجیه خواهند کرد ! با این حال عموم جامعه بر دو قسمت تقسیم شد : قسمت اول به تقدیس رهبر مدعی خود که با حجت های واهی و بی اساس در لاک خود مخفی مانده مشغول هستند ، که بیشتر جمعت این گروه را مردم ساده لوح تشکیل می دهند ،و کسانی که خود را اهل زهد و پرهیزکاری نشان می دهند از این سفره بهرمند می شوند . واما قسم دیگر را کسانی تشکیل می دهند که به خود جرأت داده و به انتقاد و رد کردن این کوته فکری ها اقدام نمودند ، و از تقدیس این گونه فقهها که شکم های خود را مقبره حیوانات قرار داده و به عیش و نوش مشغول بوده ، پرهیز کردند و اما با نهایت تأسف شدید این گروه دین را به عنوان منهاج و دستور رد کرده و دنبال جایگزین رفتند با این گمان که این افراد جاه طلب نشان گر دین الهی هستند ، پس با فساد آنها ( علمای غیر عامل) دینی باقی نمی ماند ! و از این حقیقت غافل مانده که واجب آنها این است که نمونه ای صالح برای دین واخلاق آسمانی باشند و هم چنین کشف حقیقت جاه طلبان و و منافقین و دجالین است تا اینکه حام خداوند باشد که او احکم الحاکمین است . امیر المومنین (ع)می فرماید ( اگر می خواستم خالص ترین عسل و بهترین گندم و بهترین لباس های ابریشم را می پوشیدم ، اما هیهات که هوای نفس بر من غلبه کند و طمع مرا به سوی انتخاب بهترین غذا ها ببرد ، و در حالی که شاید در حجاز و یمامه کسی باشد که به نان دسترسی نداشته و در گرسنگی بسر ببرد و یا این که با شکم سیر بخوابم و در حالی که دور و بر من شکم های گرسنه و کبد های ملتهب باشد؟ و یا این که هما طوری که شاعر گفته باشم. وای بر تو اگر با شکم پر بخوابی و در حالی که در اطراف تو کبد هایی باشد که در حسرت سیر شدن باشند و خود را قانع کنم که به من امیر المؤمنین گویند و در حالی که آنها را در سختی های زمانه یاری نکنم ، و یا آن که برای آنها در سختی معیشت الگو باشم . پس من برای این خلق نشده ام که مشغول خوردن طیبات باشم و همانند حیوان به طناب بسته شده که همه هدف او علفش است ، و یا همانند جارو نباشم که شغل آن خوردن انچه جلویش است که اگر به حال خود رها شود اطاف خود را گرفته و از کار خود غافل می ماند و یا بی توجه باشم و یا بیهوده و عبث از کنار آن بگذرم و یا طناب گمراهی را بکشم ودر بیراهه ظالم باشم ... )([1]) عده ی اندکی از مستضعفین باقی مانده که از هر دو گروه جدا بوده اند ، این ها یا از طرف عابدین بت های بشری سبک شمرده شده وهمان طور از جانب کسانی که این بت های بشری را رد کرده و بیزار شده بودند همان کسانی که خیلی کم صحبت می کنند و غرق تاریکی خود هستند . این عده مستضعف همان کسانی هستند که مسیر محمد وخاندان محمد (ع)را به عنوان وسیله سنجش مردان قرار دادند، وفریب عمائم وریش بزرگ آنها را نخوردند،واگر کسی از فقهاء عامل ، زاهد وتابع راه وسبیل امیر المومنین(ع) بود وی را تقدیس وایشان را از علمای ربانیین مومن به حساب می آورند،و اما کسی که از راه حق کجی نمودند ودر مسیر معاویه ای که نه شکم ونه داندانهایش از خوردن سیر می شوند ، قرار بگیرد ویا مانند خفاشی می شود که عاشق تاریکی وسایه می شود،وقدرت این که در معرض نور خورشید قرار بگیرد را ندارد،در حالی که فقراء ومساکین وایتام .... اجسامشان کج شده وشکم هایشان به پشتشان چسبیده وپوستشان ضعیف شده است ... شاید سفره (مرجع بزرگ ) را حتی در خواب هم نمی بیند!! وآن ها نه تنها چنین فقهایی را رد می کنند ، بلکه آنان را دشمنان دین می دانند. این قسم از مستضعفین پیروی کردن از فقهای سوء را رد می کنند ،زیرا می بینند که آنها دین را ویران نمودند وبر خلفای خدا در زمینش تعدی نمودند،وهمچنین کسانی که از دین تخلی نموده اند را رد می کنند ، زیرا آنها تصور می کنند که هر چیزی که به اسم دین نامیده می شودعبارت از صورت آن فقهای مترفه که کسی به آنها اقتدا نمی کند وکسی آنها قبول نمی کند غیر از کسی که نفسش جاهل باشد. واین قسم مستضعف که متحمل جرم غیر خود شده اند ،حقشان سلب شده وبصورت غربای مستضعف باقی مانند ، همانطور که رسول الله 9می فرماید : (ان الاسلام بدء غریبا وسیعود غریبا کماء بدء ، فطوبی للغرباء)([2]) (اسلام در ابتدا غريب و تنها بود و بزودى نيز همچون زمان پيدايش غريب و تنها خواهد شد . خوشا به حال تنهايان و غربا . (... المسلم يومئذ كالغريب الشريد ذلك زمان يذهب فيه الاسلام ولا يبقى إلا اسمه ويندرس فيه القرآن فلا يبقى إلا رسمه0000 فإذا تكلم منهم متكلم بحق أو تفوه بصدق قيل له اسكت فانت قرين الشيطان وراس الضلاله000 )([3]) ( انسان مسلم در آن زمان مانند غریب ، متواری است ، زمانی که در آن اسلام از بین می رود وچیزی غیر از نامش باقی نمی مانند ، قرآن در آن کنار گذاشته می شود و غیر از خطش چیزی از آن باقی نمی ماند.... وهر گاه یکی از آنها به حق تکلم کند وبه صدق بشارت دهد به وی گفته شود ساکت شو که شما همنشین شیطان و وسرآمد گمراهی هستی ... ) در مورد نکوهش فقهای گمراه و شرور در آخر زمان روایت های متواتر زیادی آمده است:رسول الله9 می فرماید : (سيأتي على الناس زمان لا يبقى من القرآن إلا رسمه ومن الاسلام إلا اسمه، يسمعون به وهم أبعد الناس منه، مساجدهم عامرة وهي خراب من الهدى، فقهاء ذلك الزمان شر فقهاء تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنة وإليهم تعود) ([4]) ( زمانی بر امت من زمانی پیش آید که از قرآن جزء خط و نشان آن و از اسلام جزء نام آن باقی نماند ، خود را مسلمان بنامند در حالی که نسبت به اسلام از مردمان دیگر دورتر باشند،مسجد های ایشان از جهت بناء آباد ، ولی از نظر هدایت ویران است ،یعنی کسی در آن بسوی خدا ودین خدا هدایت نمی شود ، فقها ی آن زمان شرور ترین فقهاء در زیر سایه آسمان هستند ، فتنه از آنها خارج می شود وعاقبت به سوی خودشان باز گردد ) از جابر از ابی جعفر (ع)می فرماید :(یکون فی آخر الزمان قوم یتبع فیهم قوم مراون یتقرون ویتنسکون حدثاء سفها... یتبعون زلات العلماوفساد علمهم.. )([5]) ( در آخر زمانی قومی خواهند بود در آن افراد ریا کار وقاریان جاهل و سخنرانان نادان را عبادت می کنند... و از گمراهی علماء وفساد علمشان پیروی می کنند) محمد بن مسلم می گوید : مردی از اباعبد الله (ع) سوال نمود: قائم شما چه زمانی ظهور می کند ؟ فرمودند : ( إذا كثرت الغواية وقلت الهداية ، وكثر الجور والفساد وقل الصلاح والسداد ... ومال الفقهاء إلى الدنيا ، وأكثر الناس إلى الاشعار والشعراء)([6]) ( وقتی که گمراهی زیاد ؛ وهدایت کم شود وجور و فسادزیاد شود، وصلاح و نیکی و کار های خیر کم شود ... وفقهاء به دنیا مایل شوند وبیشتر مردم به طرف شعر وشعرا ء می روند ) اما وضعیت حال بقیه مردم نه مسلمان ونه نصارا گردید همان طور که حضرت محمد آنها را وصف نموده است : (یاتی علی الناس زمان اذا سمعت باسم رجل خیر من ان تلقاء، فاذا رایته لقیته خیرامن ان تجربه ، ولو جربته اظهر لک احوالا ، دینهم دراهمهم ، وهمهم بطونهم ، وقبلتهم نساوهم ، یر کعون للرغیف ، ویسجدون للدراهم ، حیاری سکاری ،لا مسلمین ولا نصاری ) ([7]) (زمانی بر مردم بیاید هرگاه از مردی را شنیدید بهتر از ملاقات کردن اوست وهر گاه او را دیدی بهتر از این است که او را تجربه کنی واگر او را امتحان نمودی ، احوالش را برایت آشکار می کند، دین آنها پول آنها ست وهم و غم آنها شکمشان ، وقبله آنها زنانشان است ، که به خاطر یک نان رکوع وبرای دراهمی سجده می کنندحیران وسر گرداند ، مسلمان ونصارا نیستند ) بله ... این همان آخر زمان است ، واین همان عصر ظهور مقدس برای امام مهدی (ع)است ،این همان عصر فتنه ها وانحراف به صورت های مختلف آن است .... فقهای سو ء به سوی دنیا وحکام طاغوت مایل شدند....و پیروان چشم بسته و نفهم آنها ، از آنچه خود نمی فهمند ، دفاع می کنند ... وقدرت ها واحزاب که دشمن اسلام واهل آن هستند قدرت مند می شوند ...! ودر میان این دریای متلاطم ... پرچم حق و زمینه ساز امام مهدی (ع)و پرچم یمانی موعود ظهور می کند ،پرچمی که با فریادی قوی وثابت در برابر فقهای شرور وطاغو تیان ، بدون مداهمت ومساوات می ایستد ، و آن هم با عده ی کم ومستضعف که زمین آنها را در آغوش داشته وآنها را در آخر زمان به دنیا آورده است . و به همان خاطر امام صادق(ع) را می یابیم که نحوه مواجه مردم در قبال این پرچم را بیان می کند و می فرمایند : ( إذا ظهرت راية الحق لعنها أهل المشرق وأهل المغرب ... ) (هر گاه پرچم حق ظهور کند مردم مشرق ومغرب زمین آنرا لعن می کنند .. ) پرچم حق در عصر ظهور همان پرچم یمانی موعود (با هدایت ترین پرچم ها ) است ،همانطور که شرح کامل آن خواهد آمدوخواهیم فهمید که امتحان اول امت وسخترین امتحان با یمانی موعود وقبل از قیام مهدی (ع) خواهد بود. این همان پرچمی است که فقهای آخر الزمان را کوچک و ذلیل کرده و جایگاه آنها را پایان خواهد داد تا اینکه آسایش و خواب را از آنها سلب نمود ، تا این که آنها را برآن داشت که سعی کنند روایات اهل بیتی که یمانی را ذکر می کنند را میل و هوای خود تاویل کنند تا مردم را قانع سازند به این که یمانی موعود واجب اطاعت نیست وشاید الان ظهور نکند ، وبر فرض ظهورش اول باید بیاید وپیرو فقهای آخر زمان شود وبه جایگاهشان ومقامشان اقرار کند وتابع وفرمانبردار اراده آنها باشد، وگرنه غیر از مسخره نمودن وجنگ و فرار از آنها چیز دیگری نخواهد دید ... زیرا آنها بزرگان قوم هستند و به محض این که به یک کلمه ای تکلم کنند مردم آن کلمه را مانند طوطیان بدون شعور تکرار می کنند. وفقهای آخر زمان نویسندگانی را اجیر و استخدام نمودند تا نگاه مردم رابه نحوه ی کیفیت قیام امام مهدی (ع) وظهور زمینه ساز ایشان جلب نمایند.... واگر کسی بر خلاف نظر آنها بگوید برمردم است که وی را سنگسار و از او تبری بجویند! وطبیعی است که این نگاه محدود جهت حفظ جایگاه مرجعیت بزرگ وضمان ریاست آنها و بیان این که آنها تنها راه رسیدن به معرفت امام مهدی هستند ، خواهد بود ، وآن نویسند گان جان باخته مانند هیزم شکنی می مانند که نمی داند تبر خود را شبانه به کجا می زند! و به این خاطر این وغیر آن ... تصمیم گرفتم یک بررسی مفصل در حد امکان حول روایاتی که از عصر ظهور و پرچم زمینه ساز برای امام مهدی ، وتکلیف مردم در مقابل آن ، و نشان دادن راه شناخت آن پرچم مقدس را انجام دهم ، وبا نیت پاک آن چه که برای بیان این موضوع لازم است را بطور مختصر و توجه به روایات معین وترک بقیه روایات آوردم . ویا این که این توفیق را نداشته تا این که نتیجه را از همه روایات در این خصوص بگیرم وحتی اگر بصورت جزی باشد . وآنها را می یابیم که وقتی در مورد موضوع یمانی موعود بحث می کنند فقط به روایاتی که به نامش صراحت دارند اکتفا می کنند واز بقیه روایاتی که ارتباط یمانی موعود با شخصیتش ارتباط وثیقی دارند،غافل می شوند، در حالی که روایات زیادی را از اشخاص و یا پرچم های که با مدح بزرگ و ستایش شده خواهیم یافت در حالی که ممکن نیست از شخصیت یمانی موعود جدا باشند.. به خصوص اگر ملاحظه کنیم که پرچم حق وهدایت که موظف به یاری آن هستیم یک پرچم است نه بیشتر،وبقیه اشخاص ویا پرچم ها یا تحت فرمان پرچم حق وهدایت بوده ، ویا گمراه وشیطانی خواهند بود. مساله این است که پرچم حق وهدایت در عصر ظهور یکی است ونه بیشتر ،آنچه که از بیشتر روایات استفاده می شود ، وبا این تقید می توانیم حکم کنیم که روایات زیادی از پرچم های عصر ظهور به صورت رمزی ویا اشاره سخن می گویند ، و برای هر نویسنده ای ممکن نیست که به موضوعی از یک جانب نگاه کند وبقیه جوانب که بدون آنها معرفت تمام علوم وحدود آن موضوع ممکن نیست را ترک نماید ،بلکه به طرز مبهم ومجهولی از این موضوع مورد بحث خواهد رسید. ومثلا هنگامی که قرآن کریم را می خوانیم ممکن نیست برای فهمیدن یک مسئله معین بریک آیه ویا آیات تکیه کنیم بلکه باید به تمام آیاتی که از آن مسئله معین سخن می گویند، توجه کنیم ، و بطور مثال ممکن نیست که به فرموده خدای متعال نظر کنیم﴿إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ﴾([8]) (کسانی که با تو بیعت می‌کنند (در حقیّقت) تنها با خدا بیعت می‌نمایند، و دست خدا بالای دست آنهاست؛) وحکم کنیم که خدا دستی مانند دست ها دارد و برای آن ظرف ومکانی است (فوق ایدیهم) بلکه باید مثلا به قول خدای متعال توجه کنیم (: ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾([9]) (هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست) همچنین آیه ی شریفه ی : ﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾([10]) (چشمها او را نمی‌بینند؛ ولی او همه چشمها را می‌بیند؛ و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقایق موجودات،) و آگاه (از همه) چیز است)و از این قبیل مساله زیاد هستند. ومن – و پناه می برم به خدا از کلمه من – در این بررسی مدعی نیستم که همه تفاصیل شخصیت یمانی موعود را بیان کرده باشم ، و یا این که عین و یا خود حقیقت را در آن چه که نوشته ام به صورت کامل بیان کرده ام ، زیرا این موضوع دریایی پر فیض ، و رازی الهی پوشیده است که اهل ان بصورتی واضح احکام آن را محکم نمودند و برای حکم و آرزوی آن ؛ عقول از ادراک عاجز هستند . و شاید آین گونه بگویم به این که من تلاش خود را در متابعت روایات وتقارن بعضی از آنها با بعضی دیگر ،و به چیزی که خدا به من توفیقی داده است وهمه در ستی های آن از توفیق خدای متعال وهر خطایی از کوتاهی وتقصیر من است . اما چیزی که در آن سعی کردم ، این است هنگامی که خوانند عزیز در بحث این موضوع تامل کند متوجه بیشتر خطاهای نویسندگان که به طور نا منظم در این موضوع هنجار کرده ، واقف خواهند شد و خواهد یافت که در آن جا اسرار وکلید های زیادی وجود دارد که اهل بیت آن را در روایات خود جا داده اند ، و از خطای بزرگ خواهد بود که ما روایات اهل بیت :را در نظریات تنگ ونامفهوم جا بدهیم وبه آنها با چشم هوس ومصالح ومنافع معامله ، نگاه کنیم . وان شاء الله در این بررسی جوانب زیادی از شخصیت یمانی موعود ونا گفته های زیادی از عصر ظهور مقدس ومراحل وتداعیات آن ، را خواهیم فهمید ،زیرا ایشان به سر نوشت تمام بشر دنیوی واخروی متعلق است وسعادت و بدبختی در دو جهان متعلق به ایشان است. وچیزی که از قاری محترم می خواهم این که هوای نفس وتعصب کورکورانه را ترک و خود را از مانع های معرفتی خلاص کند ، شاید حقیقت به صورت روشن واضح گردد و بتواند مسیری را که ، او را به راه مستقیم ونجات از فتن آخر زمان و رستگاری به رضای رحمن ونصرت امام انس وجن (جانمان فدای خاک پایش ) سوق خواهد داد. و بر شما پوشیده نیست که من در این بر رسی متعرض عواقب زیادی خواهم شد،که گذشتن از آنها ممکن نیست مگر بر حسب احتمالات خواهد بود تا این که از گویند گان بدون علم نباشیم ،و بشکل تدریجی با خواننده همراه خواهم بود ،تا پیش وی صورت مسئله بدون ابهام ، واضح گردد. ومطمئن هستم روایات وحقایق زیادی به علت کمی بار علمی و بضاعت کم از چشم من دور مانده باشد ، من این بحث را با عجله وتنگی وقت نوشتم وامید دارم که برادران مؤمن آن را کامل کنند ، وبا ملاحظه خود بر این جانب منت واکرام کنند وبحث هایی در این موضوع داشته باشند تا راه سالکین این راه را روشن نمایند وسهمی بین داستان قائم(ع) داشته باشند. وبیشرین چیزی که در این بررسی نگاشتم آن است که توجه طالبان حقیقت وحق به امور خیلی مهم برانگیزم تا شاید بند های تقلید وتعصب را پاره نمایند و به سوی بررسی حقایق با چشم تجربه وانصاف ومسئولیت شوند و چون که راه دشوار وحساب سخت است ومنتقد دانا که چیزی در آسمان و زمین بر وی پوشیده نیست. واگر قاری برای قانع شدن موضوع معینی نداشته باشد ، وحد اقل در پیش او محتمل خواهد بود ، و انکار نکند ومعتقد به خلاف آن نباشد،و خواسته یا نا خوسته خود را به سوی هلاکت نبرد ، و از امیر المؤمنین(ع) روایت شده که می فرمایند : (... فلا تقولو بما لا تعرفون . فان اکثر الحق فیما تنکرون..)([11]) (... چیزی که از آن اطلاع ندارید ، را نگویید . که بیشتر حق در چیزی که انکار می کنید ... ) ( أيها الناس ! لا تستوحشوا في طريق الهدى لقلة أهله، فإن الناس اجتمعوا على مائدة قلیل شبعها ، وکثیر جوعها )([12]) (ای مردم راهی هدایتی که اهل آن کم هستند وحشت نکنید،که اگر مردم بر سفره ای کم گرسنگان آن زیاد باشند،بشینند سیر خواهند شد) و از امام صادق (ع)آمده :( فاذا حدثناكم بحديث فجا ء علی ما حدثناکم به ، فقولو : صدق الله ، واذا حدثناکم بحدیث فجاء علی خلاف ما حدثناکم به ،فقولوا : صدق الله توجروا مرتین)([13]) ( هرگاه با شما در رابطه با موضوعی صحبت نمودیم وطبق آنچه که حدیث کردیم آمد ، بگویید : خدا راست گفت ، هرگاه با شما در رابطه با موضوعی صحبت نمودیم وبرخلاف آن آمد بگوید خدا راست گفت ، دو برابر پاداش خواهید گرفت) (فإذا قلنا في الرجل منا شيئا فكان في ولده أو ولد ولده فلا تنكروا ذلك )([14]) ( واگر در مورد مردی از ما چیزی گفتیم و در فرزندش ویا فرزند فرزندش بود آن را انکار نکنید) ( إن حدثناك بأمر أنه يجيئ من ها هنا فجاء من ها هنا فإن الله يصنع ما يشاء، وإن حد ثناك اليوم بحديث وحدثناك غدا بخلافه فإن الله يمحو ما يشاء ويثبت)([15]) (اگر شما را به امر حدیث کردیم که از اینجا خواهد آمد وازطرف دیگر آمدوخدا هر چه می خواهد می شود ، واگر امروز چیزی به شما گفتیم وفردا چیز دیگربر خلاف آن گفتیم وخدا هر چه می خواهد محو وچیز دیگر را ثابت می کند) پس هرکسی که می خواهد از مکر وامتحان خدا نجات یابد بر حذر باشد که ، خدای متعال می فرماید : ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آَمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ*وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ﴾([16]) ( آیا مردم گمان می کنند که تنها با گفتن این که ما ایمان آورده ایم ؛ و مورد امتحان قرار نمی گیرند در حالی که ما پیشینیان را مورد امتحان قرار دادیم تا اینکه راستگویان را از دروغگویان مورد تمییز قرار دهیم ) زیرا که امام مهدی(ع) با یک امر شدید وجدید ظهور خواهد کرد وکسی به ایشان اقرار نمی کند مگر کسی که خدا قلبش را براب ایمان امتحان نموده است هما ن طور که از امام (ع)روایت شده است : (اذا قام القائم (ع)جاء بامر غیر الذی کان)([17]) ( هرگاه قائم (ع)قیام کند با امر ی غیر از آن چه بوده خواهد آمد ) (إذا قام القائم(ع)دعا الناس إلى الإسلام جديداً وهداهم إلى أمر قد دثر وفضلّ عنه الجمهور، وإنّما سمّي القائم مهديّاً لأنّه يهدي إلى أمر ضلوا عنه، وسمّي القائم لقيامه بالحقّ)([18]) (هرگاه قائم(ع) قیام کند مردم را به اسلام جدید دعوت می کند ، وآنها را به امری که ترک شده ومردم از آن جداشدن هدایت می کند ، و از آن جهت قائم مهدی نامیده شد ، به خاطر اینکه ایشان به امری که از آن گمراه شدند هدایت می کند، ونامگذاریش به قائم به خاطر قیامش برای حق است) مالک جهنی می گوید : می گوید : به ابی جعفر (ع)گفتم : (إنا نصف صاحب هذا الامر بالصفة التي ليس بها أحد من الناس، فقال: لا والله لا يكون ذلك أبداحتى يكون هو الذي يحتج عليكم بذلك ، ويدعو كم إليه )([19]) (صاحب این امر را طوری برای من توصیف کنید که این صفت در هیچ کدام از مردم وجود نداشته باشد ،فرمودند : نه به خدا امکان نخواهد داشت تا اینکه او با آن بر شما احتجاج کند و شما را به سوی آن دعوت می کند) وبعد از این نیز به افراد جاه طلب و سخن رانان بی عملی که خور را در جایگاهی منتصب می کنند که کیفیت ظهور و قیام قائم از آل محمد در دست آنها است ، گویا آنها از پیش خدای رحمن عهدی گرفتن ، و یا این که خدا از امر فارغ گشته و آن را به آنها محول نموده است خداوند متعال می فرماید : ﴿أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا﴾ الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الائمه والمهديين وسلم تسلیما کثیرا. * * * عن الرسول (ان خیر الرجال اهل الیمن والایمان یمان وانا یمانی( ([20]) . (بهترین مردان اهل یمن هستند و ایمان یمانی است و من یمانی هستم ). عن الامام الباقر (ع) : (... خروج السفیانی والیمانی والخراسانی فی سنه واحده ،فی شهرواحد ، فی یوم واحد، نظام کنظام الخرز یتبع بعضه بعضا فیکون الباس من کل وجه ، ویل لمن ناواهم ، ولیس فی الرایات رایه اهدی رایه من رایه الیمانی ، هی رایه هدی ،لانه یدعوالی صاحبکم ، فاذا خرج الیمانی حرم بیع السلاح علی الناس وکل مسلم ، واذا خرج الیمانی فانهض الیه فان رایته رایه هدی ، ولایحل لمسلم ان یلتوی علیه ، فمن فعل ذلک فهو من اهل النار ، لانه ویدعو الی الحق والی طریق مستقیم...)([21]) امام محمد باقر (ع)می فرماید: ( ... خروج سفیانی ویمانی وخراسانی دریک سال ودریک ماه ودریک روز می باشد ، ترتیب آن ها همانند رشته های تسبیح می باشد ، ومشکلات وسختی ها از هر جهت روی می آورند ، وای برکسی که با آن ها دشمنی کند ، ودر میان این پرچم ها پرچمی هدایتگراز پرچم یمانی نیست ، وآن پرچم هدایت است ، چون او شما را بسوی امامتان دعوت می کند ، واگر یمانی خروج کرد فروش اسلحه به مردم وهمه مسلمانان حرام می شود ، واگر یمانی خروج کرد بسوی اوبشتابید که پرچم او پرچم هدایت است ، وبرهیچ مسلمانی جایز نیست که از او سرپیچی کند، واگر کسی این کاررا بکند از اهل جهنم خواهد بود ، چون او به سوی حق وراه مستقیم دعوت می کند ). وعن ابی عبد الله (ع)قال : ( خروج الثلاثه : السفیانی والخراسانی والیمانی ، فی سنه واحده فی شهر واحد فی یوم واحد ، ولیس فیها رایه اهدی من رایه الیمانی ،لانه یدعو الی الحق)([22]) امام صادق (ع) می فرماید: (خروج سه گروه : سفیانی وخراسانی ویمانی دریک سال ودریک ماه ودریک روز می باشد، ودر میان این پرچم ها ، پرچمی هدایتگراز پرچم یمانی نیست ، چون او مردم را به سوی حق دعوت می کند) . اوصافی که از یمانی در روایات اهل بیت : آمده ، اوصافی باشکوه و بزرگ است که جز در حجج الهی وامامان معصوم :یافت نمی شوند، وازمیان این روایات روشن می شود که قبل از قیام امام مهدی (ع)امت ابتدا به وسیله شخصیت یمانی امتحان می شوند ، و در عصر ظهور ،او قسمت کننده بهشت و جهنم است و اگر شگفت زده شده اید شگفتی شما از بین می رود وقتی که از امام باقر(ع)می شنوید که هرکس از او (یمانی) سرپیچی کند از اهل جهنم خواهد بود ، یا به عبارتی اگر از یمانی سر پیچی کند و حتی اگر به تمام ائمه :با زبان خود ــ اقرار کرده باشد از اهل جهنم خواهد بود . و این امتحان وخروج از ولایت و استحقاق جهنم قبل از قیام امام مهدی (ع) است و تمام ائمه (ع) ما را از آن بر حذر داشته اند : عن الامام الصادق (ع) فی تفسیر بعض الایات القرانیه قال : ( و قوله : ﴿ولیقول الذین فی قلوبهم مرض﴾ یعنی بذلک الشیعه وضعفاء ها... الی قوله : و قوله : ﴿وما هی الا ذکری للبشر... لمن شاء منکم ان یتقدم اویتاخر﴾ قال : الیوم قبل خروج القائم من شاء قبل الحق وتقدم الی هومن شاء تاخر علیه ...)([23]) . امام صادق (ع) درتفسیر بعضی از آیات قرآن می فرماید:( فرمایش خداوند : می گویند آنهایی که در دلشان مرضی هست ) یعنی آن شیعه ومستضعفان آنهاست......تا قوله تعالی : (وآن جز ذکری برای بشر نیست..... چه ممکن است از جلو بیفتد ویا عقب بیفتد ) فرمودند :امروز قبل از خروج قائم (ع) هر کس بخواهد حق را بپذیرد و جلو بیفتد و آن کس که بخواهد از آن عقب بماند ...) . هر کس حق را قبول کند از آتش جهنم دور خواهد ماند ، وهر کس از قبول حق سستی و تاخیر کند به سوی جهنم خواهد رفت ، بنابراین هرکس با یمانی دشمنی کند و یا از امر او سرپیچی کند ، باعث خروج او از ولایت و ورودش به آتش جهنم می شود –نعوذ بالله- وروشن می شود که یمانی همان ندای اهل بیت (ع)در عصر ظهور است وهرکس صدای اورا بشنود واورا یاری نکند ، خداوند او را وارد جهنم می کند، همان طوری که امام حسین (ع)فرمود: ( ... من سمع واعیتنا اهل البیت ثم لم یجیبنا ، کبه الله علی وجهه فی نار جهنم)([24]) (.... هرکسی که دعوت مارا بشنود واجابت نکند ، خداوند او را با صورت به جهنم می افکند ). و (الواعیه) همان دعوت است وسخن گفتن در این موضوع بسی طولانی است که آن را به زمان خودش موکل می کنم ،والان موضوع را برصفات یمانی موعود که در کلام امام باقر وامام صادق (ع) ذکر شده متمرکز می نمایم. 1ــ (ولیس فی الرایات رایه اهدی من رایه الیمانی) . (ودر میان پرچم ها ،پرچمی هدایتگر از پرچم یمانی نیست ) . پرچم او هدایت گرترین پرچم ها در عصر ظهور است ، و این بدان معنا است که او زمینه ساز اصلی قیام امام مهدی (ع) است ، وهر پرچمی ویا دعوتی که با او مخالفت کند ، باطل ومنحرف است ، وهیچ کس را نمی توان با او مقایسه کرد هر کس که می خواهد باشد. قال الله تعالی : ﴿قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾([25]) خداوند می فرماید: ( بگو :اگر راست می گوید کتابی از نزد خدا بیاورید که هدایتگرتراز این دو کتاب ( قرآن وتورات ) باشد تا آنرا پیروی کنم) وقال الله تعالی : ﴿ قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آَبَاءَكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ ﴾([26]) خداوند می فرماید: (گفت هر چند هدايت كننده‏تر از آنچه پدران خود را بر آن يافته‏ايد براى شما بياورم گفتند ما [نسبت] به آنچه بدان فرستاده شده‏ايد كافريم! ) . واز این طریق می فهمیم که درعصر ظهور مقدس پرچمی هست که هدایت گرترین پرچم هاست ، وما موظف به یاری آن وعدم دشمنی کردن با آن هستیم که بسوی امام مهدی(ع) دعوت می کند ، وبه سوی حق وراه مستقیم دعوت می کند، وآن پرچم محمد وآل محمد (ع)است ، و بدین جهت است که اوصاف آن(پرچم یمانی) همان اوصاف پرچم اهل بیت (ع) را دارد ، واگر ما بخواهیم پرچم ها ی عصر ظهور را مورد بحث وبررسی قراردهیم سخن طولانی می شود و سعی می کنم تا حد امکان به طور مختصر بیان کنم به همین خاطر از خواننده محترم خواهش می کنم که با من وبا دقت موضوع را تا آخر دنبال کند.که برای اوروشن شود که اهل بیت(ع) حقیقت را به صورت واضح و روشن در مناسبت ها وعبارتهای مختلف بیان کرده اند. عن امیر المومنین (ع)فی حدیث طویل : (... لنا رایه من استضل بها کنته ومن سبق الیها فاز ومن تخلف عنها هلک ، ومن فارقها هوی ، ومن تمسک بها نجا... )([27]) امام علی (ع) در حدیث طولانی می فرماید: ( .... برای ما پرچمی است که هر کس زیر سایه آن قرار بگیرد او را حفظ می کند و هرکس برای رسیدن به آن سبقت گیرد پیروز شده وهرکس از آن تخلف کند هلاک می شود ، و هرکس از آن جدا شود نابود می شود ، وهر کس به آن تمسک جوید نجات می یابد) . وهمچنین وصف پرچمی که از رسول خدا (ص) به ارث برده شده این چنین است : عن امیر المومنین (ع): ( ... ونشهد ان لا اله غیره وان محمدا عبده ورسوله ، ارسله بامره صادقا (صادعا)، وبذکره ناطقا ، فادی امینا ومضی رشیدا ، وخلف فینا رایه الحق من تقدمها مرق ، ومن تخلف عنها زهق ، ومن لزمها لحق دلیلها مکیث الکلام ، بطی القیام ، سریع اذا قام...)([28]) امام علی (ع) می فرماید: (.. گواهی می دهیم که هیچ خدایی جز خدای یکتا نیست ،و حضرت محمد (ص)بنده و فرستاده اوست ، اورا فرستاد که به امرش صادق است و با یادش ناطق است. پس با امانت ، رسالت خویش را به انجام رساند ، وبا راستی ودرستی به راه خود رفت ، وپرچم حق را درمیان ما به یادگار گذاشت که هرکس از آن پیشی گیرد از دین خارج و هر کس که از آن عقب ماند هلاک گردد وهرکس همراهش شد رستگار گشت . راهنمای این پرچم ، با درنگ و آرامش سخن می گوید ودیر قیام می کند و اگر قیام کرد سریع است....) . پرچم یمانی موعود را نیز با همان اوصافی که برای دین حضرت محمد (ص) واهل بیتش (ع) که در روایات آمده ، می یابیم: عن محمد بن سنان قال : کنت عند ابی جعفر الثانی (ع) فاجریت اختلاف الشیعه ، فقال:( یامحمد ان الله تبارک وتعالی لم یزل متفردا بوحدانیته ثم خلق محمدا وعلیا وفاطمه ، فمکثوا الف دهر ، ثم خلق جمیع الاشیاء ، فاشهدهم خلقها واجری طاعتهم علیها وفوض امورها الیهم ، فهم یحلون ما یشاوون ویحرمون ما یشاوون ولن یشاوو الا ان یشاء الله تبارک وتعالی ، ثم قال : یا محمد هذه الدیانه التی من تتدینها مرق ومن تخلف عنها محق ، ومن لزمها لحق ، خذها الیک یا محمد )([29]) محمد بن سنان می گوید: نزد ابی جعفر دوم بودم که سخن از اختلاف شیعه به میان آمد، که فرمودند : ( ای محمد همانا خداوند تبارک و تعالی همچنان دروحد انیت خود یکتاست ، وسپس حضرت محمد (ص) وامام علی (ع)و حضرت فاطمه  راخلق نمود وهزار سال ماندند ، وسپس تمام اشیاء را خلق نمود ،و آنها (ع)را گواه آفرینش همه چیز ساخت وفرمانبری از آنان را بر همه چیز جاری ساخت وامورشان را بدانها وا گذاشت ، پس آنانند که حلال کنندهرچه بخواهند و حرام کنند هر چه بخواهند وهرگز نخواهند جز آنچه را که تبارک وتعالی می خواهد ، سپس فرمود : ای محمد ، این دینی که هرکه از آن پیش افتد ، بیرون جهد وهرکه از آن پس افتد نابود گردد وهرکه بدان چسبد به مقصد رسد ، بگیر آنرا برای خود ای محمد(ص) .) واین وصفی است که باب آل محمد (ع)به آن وصف شده که در هنگام تمییز -عصر ظهور ــ است ، همانطور که در سخن امیر المومنین (ع)برای بعضی از شعیانش است و ذلت اهل باطل را نیز یاد کرد : ( یا معشر شیعتنا صلو معهم الجمعات ، وادو الیهم الامانات ، فاذا جاء التمییز قامت الحرب علی ساق ، فمعنا اهل البیت باب من ابواب الجنه من اتبعه کان محسنا ، ومن تخلف عنه کان ممحقا ، ومن لحق به لحق بالحق ، الا ان الدین (بنا) فتح وبنا یختم ، ولو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لولاه الله تعالی رجلا منا یملاها عدلا کما ملئت جورا)([30]). ( ای جمع شیعیان ما با آنها نماز را به صورت جماعت بخوانید ، وامانت رابه آنها بدهید ، وهر گاه وسیله تشخیص و جداسازی آمد جنگ بر پا می شود ، و همراه ما اهل بیت دربی از دربهای بهشت است که هرکس از آن پیروی کرد نیکو خواهد بود ، وهرکس ازآن سرپیجی کند پشیمان خواهد شد ، وهرکس که به آن ملحق شود به حق ملحق شده است ، همانا که دین (باما) شروع شده ، وبا ما به پایان می رسد]واگر از دنیا تنها یک روز باقی بماند خداوند آنرا به ولایت مردی ازما می دهد که آن را پراز عدل و داد کند همانطور که پراز جور وستم شده است) . واگر دقت کنیم امام علی (ع)به زمان قیام امام مهدی (ع) وبه جنگ ها وفتنه هایی که قبل از این قیام اتفاق می افتد اشاره می کند. ودر سخن امام (ع)در مورد ( ومن لحق به لحق بالحق) دقت وتفکر کنید ، وآن را با اوصاف یمانی در سخن امام باقر (ع)مقایسه کنید ( لانه یدعو الی الحق والی طریق مستقیم» ، و« هی رایه هدی ،لانه یدعوالی صاحبکم) انسان آزاده اشاره را کفایت می کند. واگر گفتید : چطور می توان ثابت کرد که پرچم یمانی همان پرچم اهل بیت(ع) است ؟ از میان آن چه گفته شد ثابت گشت ، که پرچم یمانی پرچم هدایت است و بلکه هدایت گرترین پرچم هاست وآن پرچم حق است که بسوی حق وبسوی امام مهدی(ع) دعوت می کند ، و با ستایش بزرگی ستایش شده است ، و هنگامی که به روایات اهل البیت (ع)مراجعه می کنیم در می یابیم که از پیروی هر پرچمی قبل از قیام امام مهدی (ع) به جز یک پرچم در عصر ظهور به شدت ما را منع می کنند ، واین پرچم با اوصاف و لفظ های مختلفی وصف شده است، در یک جا از آن به عنوان پرچم حسینی ، وگاهی به این که همراه حامل آن عهد رسول خدا (ص) است ، وگاهی آن را پرچم مشرقی می خوانند ، وگاهی به این که رنگ آن سیاه است ، وگاهی به این که صاحب آن خلیفه خداست ، و گاهی اینکه صاحب آن اصل و نسبش نامعلوم است ، وگاهی به این که آن پرچم آل محمد وعلی :است ، و گاهی به این که مردی از آل محمد :آن را حمل می کند ...الخ وصف کردند . از آن جایی که حق فقط یکی است و متعدد نیست ، پس لابد این پرچمی که مورد ستایش قرار گرفته وما موظف به پیروی ازآن هستیم ، همان پرچم یمانی موعود است – هدایت گرترین پرچم ها - پس آن پرچم اهل بیت :است وغیر آن پرچمی نیست ،. روایات دیگر را بررسی می کنیم تا حقیقت به شکل واضح روشن شود. عن الباقر(ع)قال : ( .... ایاک وشذاذ من آل محمد : فان لال محمد وعلی رایه ولغیرهم رایات فالزم الارض ولاتتبع منهم احدا ابدا حتی تری رجلا من ولد الحسین (ع)معه عهد نبی الله ورایته وسلاحه فان عهد نبی الله صار عند علی بن الحسین ثم صار عند محمدبن علی ویفعل الله ما یشاء فالزم هولاء ابدا وایاک ومن ذکرت لک ... ) ([31]). امام باقر (ع)می فرماید : ( ... بر حذر باشید از کسانی که خود را به دروغ به آل محمد نسبت می‌ دهند ، که همانا برای آل محمد و علی: پرچمی (یک پرچم )است و برای دیگران پرچم ها، پس در جای خودت ثابت باش و از هیچ‌ کس ابداً تبعیت نکن تا مردی را از فرزندان حسین (ع) ببینی که با او وصیت رسول خدا (ص) و پرچم او و سلاح او باشد ، همانا که عهد نبی خدا پیش علی بن حسین (ع) سپس پیش محمد بن علی(ع) قرار گرفت وخدا هرکاری را که می خواهد انجام می دهد ...) . در روایت گذشته اگر بگوییم که این پرچم غیر از پرچم یمانی موعود است ، پس پرچم یمانی را باید جزو پرچم های باطل یا گمراه شده بدانیم که ما را در پیروی از آنها نهی کرده اند ، چون روایت فقط یک پرچم حسینی را مستثنی کرده است. و از معلوم پرچم یمانی موعود به پرچمی که هدایت گر ترین پرچم ها که بسوی حق وصراط مستقیم دعوت می کند وما ماموربه یاری ونصرت آن هستیم وصف شده است ، پس آن پرچم حسینی وپرچم آل محمد:است . و از آن چه گذشت در می یابیم یمانی یک سید حسینی است و از آل محمد (ص)که عهد رسول خدا ( ص) رابه همراه دارد. از امام جعفر (ع) سئوال شد که فرج چه زمانی خواهد بود. فرمودند :( ان الله عزوجل یقول: ﴿فانتظروا انی معکم من المنتظرین﴾ ثم قال : یرفع لال جعفر بن ابی طالب رایه ضلال ثم یرفع آل عباس رایه اضل منها واشر ثم یرفع لال الحسن بن علی (ع)رایات ولیس بشیء ثم یرفع لولد الحسین علیهم السلام رایه فیها الامر ) ([32]). خداوند می فرماید : ((منتظر باشید که من همراه منتظران هستم) سپس فرمودند : برای خاندان جعفر بن ابی طالب پرچم گمراهی برافشته می شود ، سپس برای خاندان بنی عباس پرچمی گمراهتر وشرورترازآن برافرشته می شود، سپس برای خاندان حسن بن علی (ع)پرچم هایی برافرشته می شود و چیزی نیستند ، سپس برای فرزند حسین (ع) پرچمی بر افراشته می شود که تمام امر در آن است). وهمچنین این روایت تاکید می کند تنها پرچم حقی که قبل از قیام امام مهدی(ع) برافراشته می شود پرچم حسینی است که امر یا فرج وقیام امام مهدی (ع) وبوجود آمدن دولت عدل الهی موعود همراه آن است . و فرمایش او (ع)، (فبها الامر) «امر درآن است» ارتباط خاصی به اوصاف یمانی دارد (لانه یدعو الی صاحبکم) «او شما را بسوی صاحبتان دعوت می کند»دعوت بسوی امام مهدی (ع)است وفراهم آوردن قیام مقدس برای ایشان است. عن امیر المومنین (ع)فی حدیث طویل : ( ... وتقبل رایات من شرقی الارض غیر معلمه ، لیست بقطن ولا کتان ولاحریر ، مختوم فی راس القناه بخاتم السید الاکبر یسوقها رجل من آل محمد تظهر بالمشرق ، وتوجد ریحها بالمغرب کالمسک الاذفر یسیر الرعب امامها بشهر حتی ینزلوا الکوفه طالبین بدماء آبائهم ، فبینما هم علی ذالک اذا قبلت خیل الیمانی والخراسانی یستبقان کانهما فرسی رهان ... ) ([33]). امیر المومنین (ع) در یک حدیث طولانی می فرماید : ( پرچم هایی بی نام ونشان از خاور زمین به اهتزاز در می آیند .که از پنبه وکتان وابریشم نیست ، آنها را برسر نیزه ها می زنند ونام رسول اکرم 9 بر آنها نقش می شود ، وآنها را مردی از آل محمد : رهبری می کند و در مشرق ظاهر می شود وعطر آنها در مغرب یافت می شود مانند مشک وعنبر ، ترس و هراس مسیر یک ماه جلوی آن می باشد تا هنگامی که وارد کوفه می شوند وخون نیاکان خود را مطالبه می کنند ، در آن هنگام که مشغول کار خود هستند ، دو لشکر یمانی وخراسانی همانند دو اسب مسابقه به دنبال هم می آیند .....). در این روایات نکات زیادی است : الف- بعد از اینکه بیان کردیم که تنها پرچم هدایت وحقیقت در عصر ظهور تنها یکی است ، وآن پرچم یمانی موعود است ، برای ما روشن می شود که این پرچم وپرچم هایی که در روایات گذشته ذکر شده همان پرچم های یمانی موعود است . بخاطر اینکه با اوصاف باشکوه وبزرگی وصف شده اند ، وهمچنین بیان شد که تمام پرچم هایی که در عصر ظهور برافراشته می شوند نکوهش شده هستند جز یک پرچم (... فان لال محمد وعلی رایه ولغیرهم رایات فالزم الارض ولاتتبع منهم احدا ابدا حتی تری رجلا من ولد الحسین (ع)معه عهد نبی الله ورایته وسلاحه ... ) ( .... همانا برای آل محمد(ص) وعلی پرچمی است وبرای دیگران پرچم ها یی است ، پس برزمین بنشین و هرگز از کسی پیروی نکن تا این که مردی از فرزندان امام حسین (ع)که عهد رسول خدا (ص) وپرچمش وسلاحش را به همراه دارد را ببینی ،....) ب- فرمایش او (ع) : (وتقبل رایات من شرقی الارض ) ( پرچم هایی که از خاور زمین به اهتزاز در می آیند) . از این روایت می فهمیم که این پرچم ها شرقی هستند وربطی به یمن وغیره ندارند، ومعنی مشرق در این روایت عراق وایران است ، پس جنبش وحرکت یمانی مابین عراق وایران یا این که بیشتر یارانش از این مکان ها هستند. ج- و فرمایش او (ع): (غیر معلمه ، لیست بقطن ولا کتان ولاحریر) ( بی نام ونشان که از پنبه وکتان وابریشم نیست ). پرچم های غیر معلوم ظاهرا همان پرچم های رنگینی هستند که بر کناره های آن با رموز ویا نوشته معینی نوشته شده باشد ، واگر به روایات دیگر مراجعه کنیم معلوم می شود که آنها پرچم های سیاهی هستند که جز رنگ سیاه در آنها رنگ دیگری وجود ندارد ، وشاید معنی باطنی دیگری داشته باشد، به خاطر این که پرچم هدایت است وباطل در آن راهی ندارد، که همان وصف یمانی را دارد ( اهدی الرایات ، یدعو الی الحق والی طریق مستقیم.. ) اما این که از جنس پنبه وکتان وحریر نیست وصف شده، شاید معنایش این باشد که آن همان پرچم ظفریافته است که ائمه اطهار(ع) از نسلی به نسل دیگر به ارث برده اند ، یا این که تحت نظر وفرمانبرداری آن است وهدف وراهشان یکی باشد. واین امر زمانی برای ما روشن می شود که وصف پرچم ظفر یافته را می شنویم وجنس آن از پنبه وکتان وحریر نیست، روایات جدید معنا را برای ما کامل می کنند. عن ابی یصیر ، قال : قال ابو عبد الله (ع): ( لایخرج القائم (ع)حتی یکون تکمله الحلقه) قلت : وکم تکمله الحلقه؟ قال: عشره آلاف جبرئیل عن یمینه ، ومیکائیل عن یساره ، ثم یهز الرایه ویسیر بها فلا یبقی احد فی المشرق ولا فی المغرب الا لعنها ، وهی رایه رسول الله نزل بها جبرئیل یوم بدر.ثم قال : یا ابا محمد ، ماهی والله قطن ولا کتان ولاقز ولاحریر. قلت : فمن ای شیء هی ؟ قال : من ورق الجنه ، نشرها رسول الله یوم بدر، ثم لفها ودفعها الی علی (ع) ، فلم تزل عند علی (ع) حتی اذا کان یوم البصره نشرها امیر المومنین (ع) ففتح علیه ، ثم لفها وهی عندنا هناک لاینشرها احد حتی یقوم القائم (ع) ، فاذا هو قام نشرها فلم یبق احد فی المشرق والمغرب الالعنها ، ویسیر الرعب قدامها شهرا، وورائها شهرا ، وعن یمینها شهرا ، وعن یسارها شهرا ، ثم قال : یا ابا محمد ،انه یخرج موتورا غضبان اسفا لغضب الله علی هذا الخلق ... )([34]) از ابی بصیر نقل است که امام جعفر صادق (ع) می فرماید : ( قائم خروج نمی کند تا زمانی که حلقه کامل شود.« یارانش»گفتم : تعداد حلقه افرادش چقدر است ؟ فرمودند : ده هزار نفرکه جبرئیل در سمت راست ، ومیکائیل در سمت چپ قرار دارند ، سپس پرچم را به اهتزار در می آورد ، وکسی در مشرق ومغرب نمی ماند مگر آنکه ، آن را لعنت کند، وآن پرچم رسول خدا (ص) که جبریئل در جنگ بدر آن را نازل نمود.سپس فرمودند : یا ابا محمد ، به خدا قسم که جنس آ ن از پنبه وکتان وحریر نیست. گفتم : جنس آن از چیست ؟ فرمودند : از برگهای بهشت است ، رسول خدا(ص) آن را در روز بدر برافراشت ، سپس جمع نمود و به امام علی (ع) داد ، نزد امام علی (ع)بود تا زمانی که آن را در جنگ بصره برافراشت وپیروز شد، وسپس آنرا جمع نمود ، و آن نزد ماست وکسی آن را به اهتزار در نمی آورد تا زمانی که قائم (ع)قیام کند ، واگر قیام کرد آنرا به اهتزاز در می آورد وکسی در مشرق ومغرب نمی ماند مگر این که آن را لعنت کند، ترس و وحشت به مدت یک ماه از جلو وپشت وسمت راست وچپ مردم را فرامی گیرد. سپس فرمودند : یا ابا محمد ، اوخروج می کند درحالی که خونخواه و خشمناک و متاسف بخاطر غضب خداوند بر مردم است) . وموید این امر مطالبی است که قبلا گفتیم که پرچم یمانی همان پرچم خاندان حضرت محمد(ص) وعلی (ع)ا ست . د- وقوله (ع): (مختوم فی راس القناه بخاتم السید الاکبر) (وبرسر نیزه با مهر بزرگترین سرور ممهور شده است ). سید و سرور بزرگ همان پیامبر اکرم (ص)است . نه آن چیزی که آقای کورانی می گوید که منظور از سید همان سید خمینی (ره) است در دعای ندبه آمده است : (وصل علی محمد جده رسولک السید الاکبر...) ([35]). ( و بر جدش فرستاده تو سرور بزرگ حضرت محمد(ص)درود فرست ) . همچنین مفضل بن عمر در یک حدیث طولانی از امام صادق (ع) در مورد قائم (ع) ورجعت (بازگشت) روایت می کند : (... هیهات یا مفضل والله لیردن ولیحضرن السید الاکبر محمد صلی الله علیه واله والصدیق الاکبر امیر المومنین وفاطمه والحسن والحسین والائمه علیهم السلام وکل من محض الایمان محضا او محض الکفر محضا... )([36]). ( ... هیهات ای مفضل ، به خدا قسم باز می گردند و سرور بزرگ حضرت محمد رسول خدا 9 و صدیق «راستگوی» بزرگ امیر المومنین وفاطمه وحسن وحسین و ائمه علیهم السلام و هر کس که ایمان محض و کفر محض دارد نیز حاضر می شود ...). واگر این به معنای پرچم ظفر یافته رسول خدا (ص)نباشد ، پس آن از این (پرچم) یا مانند آن است و از آن حکایت می کند . اما مسئله انگشتر«مهر» رسول خدا (ص)، آنچه از روایات می توان فهمید این که پیامبر (ص) انگشترهای «مهر » زیادی دارد ، واگر جنبه مادی فرض شود ، ومنظور آن انگشتری است که پیامبر اکرم (ص) زمان وفاتشان به امام علی (ع)اعطا کردند. عن ابان بن عثمان ، عن ابی عبد الله (ع)قال : ( لما حضرت رسول الله (ص) الوفاه ... قال – ای الامام علی(ع) - : فنظرت الیه حتی نزع خاتمه من اصبعه فقال : تختم بهذا فی حیاتی ، قال : فنظرت الخاتم حین وضعته فی اصبعی فتمنیت من جمیع ما ترک الخاتم ...)([37]) . ابان بن عثمان از ابی عبد الله (ع) روایت می کند که امام فرمودند : ( وقتی زمان وفات پیامبر(ص) رسید .. فرمودند: - امام علی (ع)- به ایشان نظر کردم تا اینکه انگشترش را از انگشتش در آورد .وفرمودند : در زمان حیاتم آن را به انگشت بکن ، فرمود : در حالی که انگشتر را در انگشتم می گذاشتم نگاه کردم و آرزو کردم از تمام چیزهایی که ترک نمود انگشتر ....) وامام علی (ع)از به ارث بردن این انگشتر بر قوم احتجاج نمود : عن ابی جعفر (ع) قال قال امیر المومنین (ع) حین قتل عمر ناشدهم قال : ( نشدتکم الله هل فیکم احد ورث سلاح رسول الله ورایته وخاتمه غیری قالوا لا ) ([38]) . امام ابی جعفر(ع) فرمودند که امیر المومنین(ع) وقتی که عمر به قتل رسید از آنها سئوال نمود :(خدا را گواهی دهید کسی در میان شما هست که سلاح وپرچم وانگشتر پیامبر گرامی (ص) را به ارث برده است غیر از من ، گفتند نه ) ظاهرا این انگشتر همان انگشتر حضرت سلیمان (ع)که امیر المومنین (ع) به آن افتخار می کرد. عن ابی جعفر (ع) قال : ( خرج امیر المومنین (ع) ذات لیله بعد عتمه وهو یقول همهمه همهمه ، ولیله مظلمه خرج علیکم الامام ، علیه قمیص آدم ، وفی یده خاتم سلیمان ، وعصا موسی علیهما السلام ) ([39]) . از ابی جعفر (ع) فرمود : ( امیر المومنین (ع) در یک شبی بعد از سکوت خارج شد ، و او می فرمود :همهمه همهمه ،در یک شب تاریک امام بر شما خارج شد ، که بر تنش پیراهن آدم ، ودر دستش انگشترحضرت سلیمان(ع) وعصای حضرت موسی (ع) است ). وانگشتر سلیمان هم پیش امام جواد (ع) بود. عن الحسین بن موسی بن جعفر (ع)، قال : ( رایت فی ید ابی جعفر محمد بن علی الرضا «علیهما السلام» ، خاتم فضه ناحل فقلت : مثلک یلبس هذا قال(ع) : هذا خاتم سلیمان بن داود (ع))([40]) . حسین بن موسی بن جعفر (ع) فرمودند : ( در دست ابی جعفربن علی رضا (ع) انگشتری از جنس نقره نحیف دیدم ، به ایشان گفتم : مثل شما چنین انگشتری می پوشد ، فرمودند : این انگشتر حضرت سلیمان پسر داود (ع) است .) وشاید این همان انگشتر نگین سیاهی که امام صادق (ع)([41]) به عبد الله بن سنان نشان داده اند. عن عبد الله بن سنان قال : ( ذکرنا خاتم رسول الله 9 فقال : تحب ان اریکه ؟ فقلت : نعم فدعا بحق مختوم ففتحه واخرجه فی قطنه فضه وفیه فص اسود علیه مکتوب سطران "محمد رسول الله " صلی الله علیه وآله قال : ثم قال : ان فص النبی (ص) اسود)([42]). عبد الله بن سنان گفت : ( از انگشتر رسول خدا (ص) یاد نمودیم ، فرمودند : می خواهی آنرا نشانت دهم ؟ گفتم : آری ؛ فراخوند وبه یقین مهرو موم شده بود و آن را باز نمود و در پنبه نقره بود و در آن نگین سیاهی است که دو سطر بر آن نوشته شده بود"محمد رسول الله (ص) گفت : سپس فرمود : نگین رسول اکرم (ص)سیاه بود ) . واز امام علی (ع) مروی است که خاتم سلیمان نزد دابه الارض که در آخر الزمان خروج می کند ، است . (... وما ذلک یا امیر المومنین ؟ قال : خروج دابه (من ) الارض من عند الصفا ، معها خاتم سلیمان بن داود ، وعصی موسی (ع) ، یضع الخاتم علی وجه کل مومن فینطبع فیه : هذا مومن حقا، ویضعه علی وجه کل کافر فینکتب هذا کافر حقا ..) ([43]). ( ... و آن چیست ای امیر مومنین ؟ فرمودند : خروج جُبنده (از ) زمین از نزد صفا ، که انگشتر (مهر ) حضرت سلیمان بن داود(ع) ، وعصای حضرت موسی (ع)به همرا دارد ،وانگشتر (مهر ) بر صورت هر مومنی که قرار دهد برپیشانیش نوشته می شود : این به حق مومن است ، واگر بر صورت کافر قرار دهد برپیشانیش نوشته می شود این به حق کافر است ... ) وهمچنین روایت است که انگشتر حضرت سلیمان(ع) نزد حضرت قائم (ع) است . عن الریان بن الصلت قال : ( قلت للرضا (ع): انت صاحب هذا الامر ؟ فقال : انا صاحب هذا الامر ولکنی لست بالذی املاها عدلا کما ملئت جورا ، وکیف اکون ذلک علی ما تری من ضعف بدنی ، وان القائم هو الذی اذا خرج کان فی سن الشیوخ ومنظر الشبان ، قویا فی بدنه حتی لو مد یده الی اعظم شجره علی وجه الارض لقلعها ، ولو صاح بین الجبال لتدکدکت صخورها ، یکون معه عصا موسی ، وخاتم سلیمان (ع). ذاک الرابع من ولدی ، یغیبه الله فی ستره ما شاء ، ثم یظهره فیملا (به) الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما)([44]). از ریان بن صلت گفت : (به امام رضا (ع)گفتم : شما صاحب این امر هستید ؟ فرمود : من صاحب این امر هستم اما آن کسی که زمین را پر از عدل می کند همانطوریکه پر از ستم شده نیستم ، وچگونه آن باشم بر آن چه ضعف بدنی ( جسمی )مرا می بینی ، وقائم همان کسی است که وقتی که خروج نماید در سن پیر ی است ولی در منظر جوانی است ،دارای جسمی قوی است بطوری که اگر دستش بر بزرگ ترین درخت روی زمین دراز کنند آنرا از جا می کَند ، واگر بین کوهها فریاد بزند صخره هایشان متلاشی می شوند ، که عصای حضرت موسی(ع) وانگشتر حضرت سلیمان(ع) به همراه دارد ، وآن چهارمین فرزند از فرزندانم می باشد، خداوند آنرا در ستر خود غایب می کند تا هر چه بخواهد ، وسپس آنرا ظاهر می کند وبوسیله آن زمین را پر از قسط وعدل می کند همانطور که پر از ظلم وجور شده است ) . وگفته شده که مهر حضرت سلیمان(ع) به صورت شش ضلعی است . (قیل : وصوره خاتم سلیمان ان ترسم مثلثین متواردین ، بحیث یحصل من ذلک کوکبه لها سته زوایا هکذا ( ای نجمه سداسیه ) ([45]) وقیل یرسم ثلاث مثلثات متواردات )([46]) . ( گفته شده : که شکل مهر حضرت سلیمان(ع) به این صورت که دو مثلث مقابل هم رسم کنی ، بصورتی که از آن یک ستاره شش ضلعی بوجود آید ، و گفته می شود سه مثلث رسم کنی ) وهم چنین در حاشیه کتاب مکارم اخلاق طبرسی که (صوره خاتم سلیمان (ع) فی الکتب مشهوره هکذا : وفی بعضها کذا : وفی بعضها کذا) (شکل مهر (انگشتر) حضرت سلیمان (ع) در کتابهای مشهور این چنین است : و در بعضی ها آنطور :ودر بعضی این طور است ) ذکر نمود که یکی از اشکال همان ستاره شش ضلعی است . وستاره شش ضلعی در بعضی از حرزهای ائمه :آمده است ، وآن ستاره حضرت داود(ع) است ، وبرای آن اسرار بزرگی است ، وثابت شده که تمام مواریث انبیاء نزد پیامبر خدا حضرت محمد (ص) است و امیر المومنین (ع) وهمچنین اوصیای بعد از ایشان:تا حضرت قائم (ع) آنها را به ارث برده اند . وروایات گذشته روشن ساختند که مهر حضرت سلیمان (ع) نزد ائمه :است و به آن افتخار می کنند و آن را به نحو شایسته ای بزرگ می شمارند ([47]). به هرحال آنچه که واضح ومورد تاکید است ، مقصود از مهر رسول خدا (ص)همان مهر حضرت سلیمان(ع) که به شکل شش ضلعی است وگذشته از آن آنچه که برای ما روشن است این پرچم های مشرقی همان پرچم های آل محمد (ص) است که بوسیله مهر رسول خدا (ص)مهر شده اند و یا به عبارتی آنها از ایشان وبرای ایشان هستند وپرچمهای گمراهی نیستند . هـ – و فرمایش ایشان:: (یسوقها رجل من آل محمد تظهر بالمشرق ) (که آن را مردی از آل محمد (ع)به حرکت در می آورد ودر مشرق ظاهر می شود) واین یک تاکید دیگری است که این پرچم ها از سمت مشرق خروج می کنند ، به فرموده ایشان:مردی از خاندان حضرت محمد (ص)آن را به حرکت در می آورد ، یا رهبری می کند واین رهبری ، می تواند رهبری فکری و یا عقیدتی ویا رهبری مستقیم که همان راه همراه ایشان باشد ، واز اینجا در می یابیم که این پرچم ها به رهبری مردی از آل محمد :است که ایشان مالک وصاحب پرچم آل محمد :وامام علی (ع) است که در روایت حضرت امام باقر(ع) آمده ، وآن همچنین پرچم حسینی است همانطور که قبلا ثابت کردیم ، لذا این اوصاف جز بر پرچم یمانی نمی توانند صادق باشند. .. چون تنها یک پرچم مورد ستایش قرار گرفته و آن پرچم یمانی است ، و برای ما روشن می شود که یمانی مردی از خاندان حضرت محمد (ص)که عهد رسول خدا (ص)به همراه دارد، - وصیت نامه – بلکه ایشان یکی از اوصیاء او:است. و- و فرمایش ایشان:: (وتوجد ریحها بالمغرب کالمسک الاذفر) (وبویش مانند مشک وعنبر در مغرب به مشام می رسد). شاید منظور از رایحه همان علم وهدایت وحسن رفتار باشد . به این دلیل که این پرچمها در مشرق پیدا می شوند ، ورسالت و هدایت وپایداری طریقت آن تا مغرب می رسد ، وافرادی آنجا پیدا می شوند که این دعوت و هدایت را شنیده به آن ایمان آورده و از آن تبلیغ می کنند ، و الله اعلم . ز- و فرمایش ایشان:: (یسیر الرعب امامها بشهر حتی ینزلوا الکوفه طالبین بدماء آبائهم ) (ترس و وحشت مسیر یک ماه را در جلوی او می رود تا اینکه وارد کوفه می شوند وخون نیاکان خود را مطالبه می کنند). ومسئله ترس و وحشتی که پیشاپیش آن به مدت یک ماه کافران را فرا می گیرد یکی از صفات ومشخصه پرچم رسول الله (ص)که جبرئیل (ع) از بهشت برای پیامبر(ص)آورده بود ، که همان پرچم امام مهدی (ع)همان طوری که در روایات گذشت :( .. ، فاذا هو قام نشرها فلم یبق احد فی المشرق والمغرب الالعنها ، ویسیر الرعب قدامها شهرا، وورائها شهرا ، وعن یمینها شهرا ،وعن یسارها شهرا ...) . واین تاکید می کند که این پرچم همان پرچم حضرت مهدی (ع) ویا شاید پرچم یمانی موعود که گفته شده پرچمش هدایتگرترین پرچم هاست ، وما امر به پیروی از آن و نهی از پیروی پرچم های غیر شدیم . ح- وفرمایش ایشان: (فبینما هم علی ذالک اذ اقبلت خیل الیمانی والخراسانی یستبقان کانهما فرسی رهان ...) (در آن هنگام که مشغول کار خود هستند ، دو لشکر یمانی وخراسانی همانند دو اسب مسابقه از هم سبقت می گیرند... ) شاید منظور ازسواران یمانی در اینجا پرچم یمانی نیروهایی که از ابتدا با ایشان بوده اند نباشد ، به خاطر این که انتهای روایت روشن می کند که –سواران یمانی – آثار پشیمانی وندامت وتوبه به خاطر تاخیر در آنها دیده می شود واین از سخنان ایشان:که در انتهای روایت آمده: ( فیقول : لا خیر فی مجلسنا بعد یومنا هذا اللهم فانا التائبون ، وهم الابدال الذین وصفهم الله فی کتابه العزیز ﴿إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ﴾) ( وگفته شود : از امروز هیچ خیر ی در مجالس ما نیست ، بارالهی ما توبه کرده ایم ، وآنها ابدالی هستند که خداوند آنها را در کتاب گرامیش می فرماید : خداوند توبه کنندگان وپاک شدگان را دوست دارد.) وشاید اینها از پیروان یمانی وخراسانی باشند که به خاطر تاخیر در یاری رساندن ایشان بنا به دلایلی باعث تاخیر آنها شده ، که آثار حسرت وندامت در آنها دیده می شود .... وروایت از آنها به - سواران یمانی – ونه خود یمانی تعبیر کرده است ،وانشاء الله در جلسات آینده بحث تعدد یمانی به معنای اینکه اصحاب وانصار وفرماندهان یمانی موعود نیز همه یمنی هستند و به فرمانده خود نسبت داده می شوند را خواهیم کرد . واین که هریک از آنها به یمانی وصف می شوند ، همانطور که پیروان سفیانی هریک از آنها به سفیانی نامیده می شوند و بخاطر ارتباطی که با فرمانده خود دارند . وبر همین اساس شاید ( سواران یمانی ) همان سواران یکی از فرماندهان یمانی است ، که بنا به دلایلی تاخیر نموده اند ، و الله اعلم . و اصل بیان را فراموش نکنیم که پرچم یمانی ، هدایتگر ترین پرچم هاست ، وآن پرچم خاندان حضرت محمد (ص)است وغیر از آن پرچمی نیست که ما موظف به یاری آن باشیم ...الخ . وحال به روایت دیگری در مورد پرچم خاندان حضرت محمد(ص) در عصر ظهور مقدس توجه کنیم . عن امیر المومنین (ع)قال علی منبرا لکوفه : ( لابد من وجود رحی تطحن فاذا قامت علی قطبها وثبتت علی ساقها بعث الله علیها عبدا عنیفا خاملا اصله یکون النصر معه اصحابه الطویله شعورهم اصحاب السبال سود ثیابهم اصحاب رایات سود ویل لمن ناواهم یقتلونهم هرجا والله لکانی انظر الیهم والی افعالهم ومایلقی الفجار منهم والاعراب الجفاه یسلطهم الله علیهم بلا رحمه فیقتلونهم هرجا علی مدینتهم بشاطی الفرات البریه والبحریه جزاء بما عملوا وما ربک بظلام للعبید)([48]) . امیر المومنین (ع) بر منبر کوفه فرمودند : (آسیابی باید بگردش درآید و همینکه کاملا بگردش افتاد و پا برجا شد خداوند بنده‏ای سنگ دل و اصل و نسب نامعلوم است را برانگیزد که پیروزی بهمراه او باشد یارانش صاحب موهای بلند و سبیل های کلفت و جامه های سیاه ، و صاحبان پرچم های سیاه هستند ، وای بر کسیکه با آنان ستیزد که بی ملاحظه آنان را بکشند ، بخدا قسم گوئی آنان را می بینم و کارهاشان و آنچه بدکاران و عربهای ستمگر از دست آنان می بینند در پیش چشم من است خداوند آنانرا که مهری در دلشان نیست بر آنها در شهرهای خودشان که در کنار فرات است شهرهای ساحلی و بیابانی مسلط میکند و آنها را بی محابا میکشند بجزای آنچه که کرده‏اند و پروردگار تو به بندگانش ستم روا ندارد). وهمچنین در این روایت نکات مهمی است که باید بیان شوند : الف ــ قوله (ع) : (لابد من وجود رحی تطحن فاذا قامت علی قطبها وثبتت علی ساقها) ( آسیابی باید بگردش درآید و همینکه کاملا بگردش افتاد و پا برجا شد) . این روایت در وصف فتنه ها وآسیاب جنگ است (قامت علی قطبها وثبتت علی ساقها) ودر غیر از این روایت در کلام اهل بیت :در می یابیم که به صراحت بیان می کنند که در همان زمان فرج از برای خاندان حضرت محمد (ص)است وبیان می کنند که وقت و زمان پرچم خاندان حضرت محمد (ص) در عصر ظهور مقدس است : امیر المومنین(ع) در خطبه طولانی خود می فرماید : ( .... اما بعد ، فانه لابد من رحی تطحن ضلاله ، فاذا طحنت قامت علی قطبها . الا وان لطحنها روقا و ان روقها حدها وعلی الله فلها . الا وانی وابرار عترتی واطائب ارومتی احلم الناس صغارا واعلمهم کبارا . معنا رایه الحق والهدی ، من سبقها مرق ومن خذلها محق ومن لزمها لحق . انا اهل بیت من علم الله علمنا ، ومن حکم الله الصادق قیلنا ، ومن قول الصادق سمعنا. فان تتبعونا تهتدوا ببصائرنا وان تتولوا عنا یعذبکم الله بایدینا او بما شاء . نحن افق الاسلام ، بنا یلحق المبطی والینا یرجع التائب )([49]). امیر المومنین(ع) در خطبه طولانی خود می فرماید : ( ... اما بعد ، آسیابی که ضلالت و گمراهی را آسیاب کند باید وجود داشته باشد ، واگر آسیاب کرد وبرعمود خود استوار گشت ، جز این نیست که برای آسیاب آن صاف کننده ای است و هر صاف شده ایی انتهایی دارد ، و جز این نیست که من و نیکان عترتم و بهترین امتم بردبارترین مردم در کوچکی و داناترین در بزرگی هستیم ، پرچم حق و هدایت همراه ماست ، که هر کس از آن پیشی گیرد مرتد و از دین خارج می شود و هرکس آن را یاری ندهد هلاک می شود وهر کس به آن تمسک جوید نجات یابد. ما اهل بیت علم ما از خداست ، و گفتار ما از حکم خدا وند صادق است واز گفتار راستگو شنیدیم ، اگر از ما پیروی کنید با بصیرت ما هدایت می شوید واگر دوری کنید خداوند شما را به وسیله ما عذاب می کند یا به آنچه بخواهد ، ما افق اسلام هستیم ، وبه ما آدم سست ملحق می شود وانسان توبه کننده به ما باز می گردد) . درمی یابیم که امیرالمومنین(ع) مارا از وجود آسیاب ضلالت وجنگ خبر می کند ، وسپس ما را از وجود پرچم حق وهدایت که تمسک به آن نجات ودوری از آن سبب نابودی است خبر می کند ، وانگار به ما می گوید که برشماست که از پرچم ما که پرچم عصمت ونجات دهنده از فتنه هاست پیروی کنید ، وشناختیم که پرچم خاندان حضرت محمد (ص)و امام علی (ع) در آخر الزمان همان پرچم یمانی موعود است که آن با هما ن اوصافی که امیر امومنین (ع) بیان کرده ، وصف شده است .( رایه الحق والهدی ، من سبقها مرق ومن خذلها محق ومن لزمها لحق) ( پرچم حق و هدایت ، هر کس از آن پیشی گیرد مرتد و از دین خارج می شود و هرکس آن را یاری نکند هلاک می شود و هر کس همراه و ملازم آن باشد نجات می یابد ) . وهمچنین می یابیم که امیر المومنین(ع) از خود آسیاب کننده سخن می گوید، وخصوصا اگر دوروایت را باهم مقایسه کنیم . (لابد من وجود رحی تطحن فاذا قامت علی قطبها وثبتت علی ساقها) ( آسیابی باید بگردش درآید و همینکه کاملا بگردش افتاد و پا برجا شد) (لابد من رحی تطحن ضلاله ، فاذا طحنت قامت علی قطبها) (آسیابی ، که ضلالت و گمراهی را آسیاب کند باید وجود داشته باشد ، واگر اسیاب کرد وبرعمود خود استوار گشت ) سپس می بینیم که امام علی (ع) برای این پرچم هدایت طلب یاری وپیروی از آن می کند ، ودوری از آن را مایه عذاب می داند . (. فان تتبعونا تهتدوا ببصائرنا وان تتولوا عنا یعذبکم الله بایدینا او بما شاء) . (اگر از ما تبعیت کنید با بصیرت ما هدایت می شوید واگر از ما دوری کنید خداوند شما را به دست ما ویا چیز دیگر عذاب می کند) . وهمچنین این روایت را با روایت امام باقر(ع) که یاری دادن یمانی موعود را واجب ودوری از آن سبب ورود به آتش جهنم است ، تطبیق کن تا وضعیت برای شما روشن شود. وحال به سخن امیر المومنین (ع)که می فرماید : (آسیابی باید بگردش درآید و همینکه کاملا بگردش افتاد و پا برجا شد ... ) می آییم. ب - قوله (ع): (بعث الله علیها عبدا عنیفا خاملا اصله) (خداوند بنده‏ ای سنگ دل و با اصل و نسب نا معلوم را برانگیزد) . بعد از این که آسیاب استوار گشت ، خداوند بنده ای سنگ دل را برای جنگ ونابودی آسیاب باطل وفساد بر می انگیزد ، وآن شخص را به وصف (عبدا) بنده ای وصف نمود ، که کلمه عبد از عبودیت واطاعت خدا گرفته شده است ، واین مرد همان (عبد الله) یا بنده خدا که در عصر ظهوراست ، وطبعا این به معنی این نیست که این صفت بر شخص دیگری تطبیق ندارد ، بلکه به این معنی است که این صفت در نهایت حد آن بر این مرد در زمان ومکان خودش منطبق است .همانطور که حضرت عیسی (ع) فرمودند : ﴿قال انی عبد الله اتانی الکتاب وجعلنی نبیا﴾([50]) ( گفت : من بنده خدا هستم که کتاب به من داد ومرا پیامبر قرار داد) وهمانطور که خداوند رسولش حضرت محمد (ص)را وصف نمود ﴿وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً﴾([51]) (و همين كه بنده خدا برخاست تا او را بخواند چيزى نمانده بود كه بر سر وى فرو افتند ) . وهمانطور که امیر المومنین (ع) می فرمود وبه آن افتخار می کرد ( انا عبد الله واخو رسول الله)([52]) ( من بنده خدا وبرادر رسول خدا هستم) . و او را به ( عنیفا) وصف نمود به این معنا است که او در امر خود محکم واستوار است واز ریشه عنف به معنای شدید و ضد لطافت ومداراست واین بر اهمیت ماموریت این مرد که زمینه ساز اصلی قیام امام مهدی (ع) است اشاره می کند ، وروایاتی که بیان شد اشاره به شدت زیاد امام مهدی (ع) در افزونی قتل ظالمین ومنافقین ومنحرفین دین در زمان قیامش می کنند. واما اینکه به (خاملا اصله) وصف شده ، این دو معنی جداگانه دارد که روی معنای آنها باید تمرکز نمود واینها( خاملا) و( اصله): خاملا از خمل یعنی مخفی گرفته شده ، پس (خاملا) یعنی مخفی شده . زبیدی در تاج عروس خود می گوید : خَمَلَ ذِكْرُه وصوتُه خُمُولاً : خَفي قال المُتَنخِّلُ : هل تَعْرِفُ المَنْزِلَ بالأَهْيَلِ ... كالوَشْمِ في المِعْصَمِ لم يُخْمَلِ؟ أراد : لم يَدْرُس فيَخْفى هو مِن حَدِّ نَصَر هكذا صرَّح به الأزهريّ وابنُ سيده والجوهريُّ والصاغاني وابنُ القَطَّاع وابنُ القُوطِيَّة... ) ([53]) . - یادش وصدایش مخفی شده مخفی شدنی : غربال کننده مخفیانه گفت : آیا منزل را با اهل می شناسی ... مانند علامت درمعصمی که مخفی نمی شود خواست : پس خمول در این روایت همان مخفی شدن وناشناخته در بین مردم است. (اصله) اصل واساس درختان وگیاهان همان ریشه آن است ، واگر گفته شود که درخت از جایگاهش کنده شده ، یعنی از ریشه اش کنده شده واین برانسان هم اطلاق می شود که به اصل ابا واجدادش برمی گردد. ابن منظور در لسان العرب می گوید: (أَنشد ثعلب ورُبَّ حَسِيبِ الأَصلِ غيرُ حَسِيبِ أَي لَه آباءٌ يَفْعَلُونَ الخَيْرَ ولا يَفْعَلُه هو) ( ... از روباه بپرس و مرد با اصل و نسب بدون کفایت یا به عبارتی خاندانی دارد که کا ر خیر می کنند اما او انجام نمی دهد ) ([54]) . واین همان چیزی است که بین مردم معروف ورواج دارد، وقتی که گفته شود (اصل فلان) که همان نسبت ، ونسب همان انساب خاندان ... وهمان چیزی که به آن افتخار می کنند، ویا چیزی که خود به آن افتخارمی کند وبر مال وثروت هم اطلاق می شود . پس معنی (خاملا اصله) یعنی نسبش مخفی از مردم است ، واز آن معلوم می شود که صاحب درفش خاندان حضرت محمد (ص) که هدایت گرترین پرچم در عصر ظهور است ... یک چیز مخفی در نسب خود دارد ، واین اشاره ای است از اهل بیت (ع) واز هر اشاره ای منظور وهدفی دارند ، وچگونگی مخفی بودن نسب یمانی در جلد های بعدی خواهد آمد . وسخن آنها که فرمودند : (بعث الله علیهم عبدا) یعنی این مرد از طرف خدا مبعوث شده ومنظور آن است که وی سربازی از سربازان خداست ، ونه بدین معناست که بر آنها تسلط پیدا می کند همان طوری که خداوند ظالم را بر ظالم مسلط می کند ..... واین از ادامه روایت و روایات دیگر روشن می شود ، همانطور که می دانیم اوهمان زمینه ساز قیام امام مهدی (ع) وصاحب پرچم خاندان حضرت محمد (ص) است که خداوند اورا مبعوث می کند ، واین مبعوث شدن در کلام خداوند که می فرماید: ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا﴾([55]) (پس آنگاه كه وعده [تحقق] نخستين آن دو فرا رسد بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند بر شما مى‏گماريم تا ميان خانه‏ها[يتان براى قتل و غارت شما] به جستجو درآيند و اين تهديد تحقق‏يافتنى است ) . و خواننده محترم بیا باهم بین الفاظ آیه وروایت مقایسه ای بکنیم : بعثنا = بعث الله ( فرستادیم = خدا فرستاد) عبادا لنا " عباد الله" = عبدا " عبد الله" ( بندگان ما " بندگان خدا " = بنده " بنده خدا) اولی باس شدید = عنیفا ... یسلطهم الله علیهم بلا رحمه فیقتلونهم هرجا سخت نيرومندند = شدید و نیرومند ... خداوند آنها را بی رحمانه بر آنان مسلط می کند و آنها را بی ملاحظه می کشند . همان طور که معلوم است می توان تعبیر فرد بر جمع برای احترام یا مشابه آن اطلاق شود ، ومی توان بر جمع اطلاق شود ومنظور رهبر وفرمانده آنها باشد ، وهمان طور از رهبر تعبیر می شود که منظور همان عامه از ایشان و از قوم خود باشد . در سخنان اهل بیت (ع) در تفسیر آیه مبارکه می بینیم : عن ابی عبد الله (ع) فی قوله تعالی : (﴿وَ قَضيْنَا إِلى بَنى إِسرءِيلَ فى الْكِتَبِ لَتُفْسِدُنَّ فى الأَرْضِ﴾ قال : قتل علی بن ابی طالب (ع)طعن الحسن (ع)﴿وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبِيراً﴾ قال : قتل الحسین (ع)﴿فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا﴾فاذا جاء نصر دم الحسین (ع): ﴿بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَاداً لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّيَارِ﴾ قوم یبعثهم الله قبل خروج القائم (عج) فلا یدعون وترا لال محمد الا قتلو ﴿وَكَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً﴾ خروج القائم (ع)) ([56]) . از امام صادق(ع) در تفسیر آیه ( (وما در تورات به بنی اسرائیل خبر دادیم که قطعا دو بار در زمین فساد می کنید) فرمود شهادت امام علی (ع)وطعن به امام حسن (ع)، (وبه سر کشی وطغیان بزرگ دچار می شوید) ، فرمود : شهادت امام حسین (ع)(پس هنگامی که وعده نخستین فساد شما فرا برسد) وهر وقت که خون خواهی امام حسین(ع) فرا رسد (بندگان سخت پیکار ونیرومند خود برای آنها فرستادیم که که لا به لای خانه را جستجو کنند) ، قومی که خداوند قبل از خروج حضرت قائم (ع) برای از بین بردن دشمان خاندان حضرت محمد (ص) می فرستد (ویقینا وعده خدا شدنی است) آن خر وج حضرت قائم (ع)). تفسیر عیاشی : از حمران از ابی جعفر (ع) می فرماید : در حال مطالعه بود : ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكمْ عِبَاداً لَّنَا أُولى بَأْس شدِيد﴾ ثم قال : (وهو القائم واصحابه اولی باس شدید). (پس هنگامی که ( هنگام ظهور ) وعده نخستین فسادانگیزی وطغیان شما فرا رسد ، بندگان سخت پیکار ونیرومند خود بر ضد شما بر انگیزیم) سپس فرمودند : همان قائم (ع) واصحابش بندگان سخت پیکار ونیرومند هستند)([57]) . وصحبت در مورد این دو روایت به خاطر طولانی نشدن سخن به جلسات آینده موکل می کنم انشاء الله . قوله (ع) : (یکون النصر معه) (که پیروزی با وی می باشد). وپیروزی برفاسقین ومنحرفین بنی عباس وبنی امیه وپیروان آنهاست وهمچنین هر کسی که با خاندان حضرت محمد (ص) دشمنی کند ، واین پیروزی همان فتح و پیروزی برای حضرت قائم (ع) است. خداوند می فرماید : ﴿وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ﴾([58]) . علی بن ابراهیم قمی می گوید : (﴿"وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ ﴾ یعنی در دنیا با پیروزی قائم(ع) ... )([59]) . د- قوله (ع) : (اصحابه الطویله شعورهم اصحاب السبال) (اصحابی که موهای آنها بلند است و اهل سبیل هستند). شاید منظور از موهای بلند در این جا کنایه از افکار وعلم باشد ، واین بدان معناست که علم این مومنین مجاهد فراوان وزیاد است . واما ( اصحاب سبیل ها ) که شاید منظور صفتی برای مو باشد که آن لخت یا پر پشت ویا غیر مجعد ؛ و این در ظاهر باشد ، واین همچنین بر حسب ظاهر است ، و همچنین کنایه از سهولت افکار شان باشد یعنی هیچ تشویش واضطرابی وانحرافی ندارند. و السبال جمع سبله است و آن دارای معانی زیادی است و از جمله آن سبله شارب (سبیل ) و مثنی آن سبالان ، و آن ادامه سبیل که از دو طرف به ریش منتهی می شود ، وگفته شده که همان ریش است وهمچنین گفته شده که آن مخصوصا جلوی ریش است ([60]) ... واین به معنی این است که آنها اصحاب شجاعت ومردانگی در ذات خدا ودینش هستند ، ویا شجاعت آنها بسته به دین واخلاق است ، به خاطر اینکه سبیل رمز ی برای مردانگی وریش نما د دین است .....و الله اعلم . هـ ــ قوله (ع) : (سود ثیابهم اصحاب رایات سود) (لباس هایشان سیاه و صاحبان پرچم های سیاه هستند). بعد از بیان اینکه پرچم حق در عصر ظهور یکی است ، وآن پرچم یمانی موعود است واز نسل امام حسین(ع) و وصی است ... در اینجا چیز دیگری اضافه می شود و آن صاحب پرچم های سیاه همانطوری که روایات گذشته بیان نمودند وآنکه پیروانش دارای پوشش سیاه هستند. و ــ قوله (ع): (ویل لمن ناواهم یقتلونهم هرجا والله لکانی انظر الیهم والی افعالهم ومایلقی الفجار منهم والاعراب الجفاه یسلطهم الله علیهم بلا رحمه فیقتلونهم هرجا علی مدینتهم بشاطی الفرات البریه والبحریه جزاء بما عملوا وما ربک بظلام للعبید) . (وای بر کسیکه با آنان ستیزد که بی ملاحظه آنان را بکشند. بخدا قسم گوئی آنان را می بینم و کارهاشان و آنچه بدکاران و عربهای ستمگر از دست آنان می بینند در پیش چشم من است خداوند آنانرا که مهری در دلشان نیست برایشان مسلط میکند و در شهرهای خودشان که در کنار فرات است شهرهای ساحلی و بیابانی، ایشان را بی محابا میکشند بجزای آنچه که کرده‏اند و پروردگار تو به بندگانش ستم روا ندارد. ) اینجا امام علی (ع) شدت برخورد این اولیا با فجار واعراب ستمگر را برای ما روشن می کند ، وآن چگونه بدون رحم از این فاسقین در کنار رود فرات در عراق انتقام می گیرند ، ومسئله کشتار بدون رحم نیز حضرت قائم(ع) به آن وصف شده است: از ابی بصیر که می گوید : شنیدم ابا جعفر امام باقر (ع) می فرماید : ( ... ویضع السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر هرجا مرجا حتی یرضی الله . قلت : فکیف یعلم رضاء الله ؟ قال : یلقی الله فی قلبه الرحمه ) ([61]) . ( ... وشمشیر را به مدت هشت ماه بردوش برای کشتار قرار می دهد تا خداوند را راضی کند. گفتم: چگونه به رضایت خدا آگاه می شود؟ فرمودند : خداوند رحمت را در قلبش قرار می دهد). واز امیر المومنین (ع) در خطبه ای از ایشان : ( ... فاذا کان ذلک ابعث الله خیر هذه الامه ( او قال : البریه ) فیقتلهم هرجا هرجا حتی یرضی الله ، وحتی یقول قریش والعرب : والله لو کان هذا من آل محمد لرحمنا ، ویتمنون انهم رأونی ساعه من نهار لاشفع لهم الله ، فقام الیه رجل ، فقال : یا امیر المومنین ، ومتی یبلغ رضا الله ؟ قال : یقذف الله فی قلبه الرحمه ، فیرفع السیف عنهم . فقال له : متی یکون ذلک ؟ قال : ان شاء الله )([62]). واز امیر المومنین(ع) در خطبه ای از ایشان : ( ..... واگر آن زمان فرا رسد خداوند بهترین این امت را می فرستد «یا فرمود : مردم » وآنهارا بدون رحم از بین می برد تا خداوند را خوشنود نماید تا جایی که قریش وعرب بگویند : به خدا قسم اگر ایشان از خاندان حضرت محمد(ص) بود به ما رحم می کرد .وآرزو می کنند که در ساعتی از روز مرا ببینند تا برای آنها شفاعت . مردی ایستاد وگفت : یا امیر المومنین ، چگونه به خوشنودی خدا آگاه می شود ؟ فرمودند : خداوند در قلبش رحمت می اندازد وشمشیر را از آنها بر می دارد . به ایشان گفتند : آن چه زمانی خواهد بود؟ فرمودند : هر وقت خدا بخواهد ). وتا اینجا به توفیق خدا به انتهای روایت گذشته رسیدیم وروایت دیگری از امیر المومنین (ع)که تطابق عجیبی با روایت گذشته دارد ، را شرح می د هیم . از امیر المومنین (ع)که فرمودند : ( ملک بنی العباس یسر لاعسر ، فیه دولتهم لو اجتمع علیهم الترک والدیلم والهند والبربر والطیلسان لن یزیلوه ، ولایزالون فی غضاره من ملکهم حتی یشذ عنهم موالیهم واصحاب الویتهم ، ویسلط الله علیهم علجا یخرج من حیث بدا ملکهم ، لایمر بمدینه الا فتحها ، ولا ترفع له رایه الا هدها ، ولا نعمه الا ازالها ، الویل لمن ناواه ، فلا یزال کذلک حتی یظفر ویدفع بظفره الی رجل من عترتی ، یقول بالحق ویعمل به)([63]). (حکومت بنی العباس آسان و سخت نیست در دولت آنهاست که اگر توده های ترک ودیلم وهند وسند وبربر جمع شوند نمی توانند آنها را ساقط کنند ، آنها در آسایش وآرامش زندگی می کنند تا اینکه گروهی از مسئولان وپرچمدارانشان از آنها منحرف شوند .آنگاه خداوند مرد نیرومندی را بر آنها مسلط می کند که از منطقه ای برمی خیزد که سلطنت آنها از آنجا شروع شده است ، بر شهری وارد نمی شود مگر آنکه آنرا بگشاید ، پرچمی علیه او برافراشته نمی شود جز اینکه سرنگون می شود ، نغمه ای علیه او ساز کار نباشد جز اینکه نابودش سازد ، وای بر کسی که با او در گیر شود . او همچنان پیش می رود وپیش می تازد تا همه پیروزی هایش را به مردی از عترتم تقدیم کند ، که به حق می گوید وبه آن عمل می کند ). دراینجا نکاتی نیز وجود دارد : الف ـ بنو فلان در اینجا همان بنی عباس در آخر زمان هستند ، وآنها آخرین دولت در عراق قبل از قیام امام مهدی (ع) هستند وظاهرا علت نامگذاری آنها به سبب نسب نیست بلکه به سبب مشابه بودن راه وروش حکومت آنها با حکومت بنی عباس است ، به این که حکومت بنی عباس با پرچم های سیاه وشعار آنها رضا ی خاندان حضرت محمد (ص) است وبعد از آن به دنبال خاندان حضرت محمد (ص) رفتند وآنها را به شهادت رساندند ویا زندانی کردند ... به اینکه دولت آنها دولت مکر وفریب وپنهان شدن در نقاب دین ، که دین از آنها مبرا است . ودلیل اینکه آخرین دولت در عراق ، دولت بنی عباس نامیده می شود همان روایاتی که ذکر می کنیم : حسن بن جهم می گوید : (قلت للرضا (ع): اصلحک الله ، انهم یتحدثون ان السفیانی یقوم وقد ذهب سلطان بنی العباس. فقال کذبوا انه لیقوم وان سلطانهم لقائم ) ([64]) حسن بن جهم می گوید : (به امام رضا (ع)گفتم :خدا شما را اصلاح کند ، آنها می گویند سفیانی قیام می کند و حکومت بنی عباس از بین رفته است .فرمودند : آنها دروغ می گویند او قیام می کند در حالی که حکومت آنها پا بر جاست ) . واز علی بن ابی حمزه که می گوید : (رافقت ابا الحسن موسی بن جعفر (ع) بین مکه والمدینه ، فقال لی یوما : یا علی ، لو ان اهل السماوات والارض خرجوا علی بنی العباس لسقیت الارض دماء هم حتی یخرج السفیانی . قلت له : یا سیدی ، امره من المحتوم ؟ قال : نعم ، ثم اطرف هنیئه ، ثم رفع راسه ، وقال ملک بنی العباس مکر وخداع ، یذهب حتی یقال : لم یبق منه شئ ، ثم یتجدد حتی یقال : مامر به شئ ) ([65]) واز علی بن ابی حمزه که می گوید :( در فاصله بین مکه و مدینه رفیق راه امام موسی بن جعفر (ع)بودم روزی مرا فرمود: ای علی اگر همه اهل آسمانها و زمین بر بنی عباس خروج کنند زمین از خون همه شان سیراب میشود تا آنکه سفیانی خروج کند . بحضرتش عرض کردم: آقای من کار سفیانی از حتمیات است؟ فرمود: آری، سپس اندکی سر بزیر افکند و سر برداشت و فرمود: حکومت بنی عباس حیله و نیرنگ است از میان میرود تا آنجا که گویند دیگر چیزی از آن باقی نمانده است سپس نو سازی میشود تا آنجا که گفته شود چیزی بر آن نگذشته است). وعن أبي جعفر الباقر (ع): (لا بد أن يملك بنو العباس، فإذا ملكوا واختلفوا وتشتت أمرهم خرج عليهم الخراساني والسفياني، هذا من المشرق، وهذا من المغرب، يستبقان إلى الكوفة كفرسي رهان، هذا من ها هنا، وهذا من ها هنا، حتى يكون هلاكهم على أيديهما، أما إنهما لا يبقون منهم أحداً أبداً) ([66]). عن ابی جعفر الباقر (ع) :( ... لابد لبنی فلان من ان یملکوا ، فاذا ملکوا ثم اختلفوا تفرق ملکهم ، وتشتت امرهم ، حتی یخرج علیهم الخراسانی والسفیانی ، هذا من المشرق ، وهذا من المغرب ، یستبقان الی الکوفه کفرسی رهان ، هذا من هنا ، وهذا من هنا ، حتی یکون هلاک بنی فلان علی ایدیهما ، اما انهم لایبقون منهم احدا. ثم قال (ع): خروج السفیانی والیمانی والخراسانی فی سنه واحده ، فی شهر واحد ، فی یوم واحد ، نظام کنظام الخرز یتبع بعضه بعضا فیکون الباس من کل وجه ، ویل لمن ناواهم ، ولیس فی الرایات رایه اهدی من رایه الیمانی ، هی رایه هدی ، لانه یدعو الی صاحبکم ، فاذا خرج الیمانی حرم بیع السلاح علی الناس وکل مسلم ، واذا خرج الیمانی فانهض الیه فان رایته رایه هدی ، ولایحل لمسلم ان یلتوی علیه ، فمن فعل ذلک فهو من اهل النار ، لانه یدعو الی الحق والی طریق مستقیم... ) ([67]) امام محمد باقر (ع) می فرماید : ( .... فرمود: بنی فلان بناچار باید بحکومت برسند و همینکه بحکومت رسیدند وسپس اختلاف نمودند حکومتشان از یکپارچه گی بیفتد و کارشان پراکنده شود تا آنکه خراسانی و سفیانی بر آنان خروج کنند این از مشرق و دیگری از مغرب همچون دو اسب میدان مسابقه بسوی کوفه پیشتازی کنند این از این سو و آن از آنسو تا آنکه نابودی بنی فلان بدست آندو انجام پذیرد آنچنانکه یکنفر از آنان را باقی نگذارند ، خروج سفیانی ویمانی وخراسانی دریک سال ودریک ماه ودریک روز می باشد ، ترتیب آن ها همانند رشته های تسبیح می باشد ،ومشکلات وسختی های از هر جهت روی می آورند ، وای برکسی که با آن ها دشمنی کند ، ودر میان پرچم ها ، پرچمی هدایت گراز پرچم یمانی نیست ، وآن پرچم هدایت است ، واو شما را بسوی صاحبتان (امامتان) دعوت می کند، واگر یمانی خروج کرد فروش سلاح واسلحه به مردم وهمه مسلمانان حرام می شود، واگر یمانی خروج کرد ،بسوی اوبشتابید که پرچم او پرچم هدایت است ، وبرهیچ مسلمانی جایز نیست از او سرپیچی کند ، واگر کسی این کار را بکند از اهل جهنم خواهد بود ، چون او به سوی حق وراه مستقیم دعوت می کند) . وبه نظرم این روایات به شرح مفصل به معنای خواسته شده احتیاج ندارند و شرح آن از جهات دیگر خواهد آمد انشا الله . ب - قوله (ع) : (ویسلط الله علیهم علجا) ( آنگاه خداوند مرد نیرومندی را بر آنها مسلط می کند). در روایاتی که قبلا از امیرالمومنین (ع)گفته شد ؛ فرمودند : (بعث الله علیها عبدا عنیفا.....) و خداوند بر آنها بنده ای سخت بر انگیزد ....شرح دادیم ، در اینجا می فرماید : (سلط الله علیهم علجا....) و خداوند بر آنها نیرومندی مسلط خواهد کرد ، این دو از نظر مفهوم به هم نزدیک هستند که بیان خواهم کرد. از آن وآنچه که ازقبل گفتیم دانستیم که آسیاب جنگ وفتنه در حال جریان است ، منظور همان اتفاقاتی که در عراق می افتد ، واین به معنی این نیست که در کشورهای دیگر این فتنه ها وجنگها اتفاق نمی افتد بلکه هدف اصلی در این روایات عراق است که این امر پوشیده نیست . وقیل فی معنی ( العلج ) عده معان : ( الرجل القوی الضخم ... الجلد الشدید فی امره .... شدید صریع معالج للامور ... الکافر.... الجافی فی الخلقه ... اللئیم ) ([68]) . و گفته شده که در کلمه (علج ) معناهای زیادی است: (مردی درشت و قوی هیکل.... ثبات شدید در امر خود.... صریح وقوی در معالجه امور.... کافر...خشن در آفرینش.... خسیس) . وطبعا نباید به معانی نکوهیده شده توجه نمود ، اوست که سبب انقراض حکومت بنی عباس وتسلیم کننده آن به امام مهدی (ع) می شود ، همانطوری که خود روایت بیان می کند ، بلکه روایت گواهی می دهد که اودر جنگ سخت گیر وقدرتمندو ثابت قدم در امر خویش وامور سخت را اصلاح می کند ، و او وصف شده به اینکه هیچ پرچمی برعلیه او برافراشته نمی شود مگر آنکه آنرا نابود سازد .... والویل لمن ناوا.... وای به حال کسی که با آن در بیفتد.... واین معنی را ابن منظور در لسان العرب ضمن معانی زیادی که از کلمه (علج) آورده (علج: العِلج: الرجل الشدید الغلیظ وقیل هو کل ذی لحیه والجمع اعلاج وعلوج ... واستُعلج الرجل : خرجت لحیته وغلظ واشتد وعبل بدنه ... وکل صلب شدید : علج... والعُلج : الشدید من الرجال قتالا ونطاحا ، ورجل عُلج : شدید العلاج . ورجل عَلج، بکسر اللام ، ای شدید . وفی التخذیب : عُلج وعلج ... )([69]) . (علج : العلج : مردی که خشن وخشمگین می شود وگفته شده هرکه صاحب ریش باشدوجمع آن اعلاج وعلوج است .... استعلج الرجل : ریشش در آمد و جسمش درشت و قوی وبزرگ شد .... وبه هرچیز سخت علج می گویند ... و العُلج : مردی که در مبارزه و کشتی شدید باشد و مرد عُلج : شدید العلاج . و مرد عَلِج ، با کسر لام ، یا شدید . ودر التخذیب: عُلج و علج است ... ) . وهم چنین در تاج العروس خود می گوید ( .... وکل صلب شدید : علج . والعلج : " الرغیف" .... وعالجه " ائ الشئ" علاجا ومعالجه : زاوله " ومارسه .... وفی حدیث علی رضی الله عنه " انه بعث برجلین فی وجه وقال : " انکما علجان فعالجا عن دینکما" ، والعلج : هو الرجل القوی الضخم ، وعالجا : ای مارسا العمل الذی ندبتکما الیه واعملا به وزاولاه . وکل شئ زاولته ومارسته فقد عالجته . وعالج المریض معالجه وعلاجا عاناه و " داواه " . والمعالج : المداوی ، سواء عالج جریحا او علیلا او دابه ..... وفی اللسان : العلج : الشدید من الرجال قتالا ونطاحا)([70]) (... وهر سخت و شدید : علج ، و العلج : قرص نان ... ومعالجه کرد " چیزی " علاج و معالجه : ممارسه کردن .... در حدیث حضرت علی "رضی الله عنه "که او دو مرد را در امری فرستاد و فرمود : شما دو مرد نیرومند و قوی هستید (علجان) پس عمل کنید برای دین خود ، و العلج : مردی قوی و درشت ، و عالجا : به کاری که شما را برای آن فراخوندم انجام دهید و به آن عمل کنید .... ) . ومعانی لغوی که معنا را بهتر بیان می کند را گفتم بااینکه ما به آنها بی نیازیم چون که روایات اهل بیت:روشن کردند که این مرد از خاندان حضرت محمد (ص)است وپرچم او هدایت گرترین پرچم هاست ومشرقی وحسینی است ، واز آن معنی (علجا) یعنی کسی که در امر خود شدید وامور سخت در جنگ ها واوضاع مختلف را معالجه ودرمان می کند ، نزدیک به معنی سخن امیرالمومنین (ع)که در روایت گذشت (بعث علیهم عبدا عنیفا ...) (خداوند بنده ای سخت گیر بر آنها می فرستد) ، یعنی سخت گیر در جنگها ؛ ودر راه خدا از سر زنش سرزنش کنندگان باکی ندارد و به کسی از دشمنان خاندان حضرت محمد (ص)رحم نمی کند ، چون اوعذاب الهی که بر جاحدین وغاصبین ومفسدین نازل شده است ، و درمان کننده چگونه اجازه می دهد که درد وسبب بیماری در بدن دین وامت اسلامی باقی بماند ، با این که رحمت وبخشش در این موقع رحمت به حساب نمی آید بلکه خیانت وتقصیر در ادای تکلیف الهی و تفریط در نصیحت خدا ویندگان است . ج - وقوله (ع) : ( یخرج من حیث بدا ملکهم ) : ( از منطقه ای که حکومتشان شروع شده ، خروج می کند ). و این برابتدای حکومت بنی العباس در آخر زمان متمرکز می کند واین بحث رابه زمان خودش موکول می کنیم . وقوله (ع) : (لایمر بمدینه الا فتحها ، ولا ترفع له رایه الا هدها ، ولا نعمه الا ازالها ، الویل لمن ناواه ) و فر مایش ایشان (ع) : ( از شهری نمی گذرد مگر اینکه فتحش کند ، وبرضدش پرچمی برافراشته نشود مگر اینکه نابودش سازد ، وفریادی بر ضدش بلند نشود مگراین که خاموشش کند ، وای به حال کسی که با او در بیفتد ). واین دلالت براین دارد که این مرد درزمان خروجش وقیام با شمشیر در زمان معلوم ، به پیروزی ویاری خداوند مدد می شود ، واین با روایت امیر المومنین (ع)که گذشت هم معنا است ، (ع) فرمودند:(... بعث الله علیها عبدا عنیفا خاملا اصله یکون النصر معه ... ویل لمن ناواهم...) ( ... خداوند بند ه ای سخت گیر که اصلش مخفی است می فرستد و پیروزی با او خواهد بود .. وای به حال کسی که با آنها دربیفتد...) ). وکور باشد چشمی که حقیقت را نبیند که اگر ابرها از کنار رفته باشند و خورشید در آید . هـ ـ وقوله (ع) : (فلا یزال کذلک حتی یظفر ویدفع بظفره الی رجل من عترتی ، یقول بالحق ویعمل به ) . و فرمایش ایشان (ع): (او همچنان این چنین است تا پیروزی شود و پیروزیش را به مردی از عترتم تقدیم می کند ، که به حق می گوید وبه آن عمل می کند ). در اینجا دو نکته است : اول : این که این مرد (العلج) « نیرومند » بر علیه بنی العباس خروج می کند وبرآنها پیروز می شود وجامی تلخ وبدون رحمت به آنها می نوشاند ، واوهمان مرد (العبد العنیف خامل الاصل) (بنده سنگ دل که اصلش نامعلوم است) می باشد و امیر المومنین(ع) روشن ساختند که او برظالمین عراق خروج می کند وآنهارا بدون رحم به قتل می رساند، وآنها نیز بنی العباس هستند. واین مرد پیروز وظفر یافته وصاحب فتح است که پیروزی خود را به امام مهدی (ع) تقدیم می کند ، و یا اینکه او زمینه ساز قیام امام مهدی (ع) است ، واین از طریق روایاتی که باهم مورد بحث قرار دادیم واضح و روشن شد ، و واضح تر از آن اینکه زمینه ساز کسی است که صاحب پرچم خاندان حضرت محمد (ص)واز نسل امام حسین (ع) است واز سمت مشرق خروج می کند وپرچم او هدایتگرترین پرچمهاست ومردم را به سوی حق وراه مستقیم دعوت می کند واوست که مردم را به سوی امام مهدی (ع) دعوت می کند . ودلیل منحصر به فرد او روایاتی است که بیان می کنند ، همه پرچم ها در عصر ظهور گمراه کننده هستند به غیر از یک پرچم ، پس حتما باید آن پرچم همان پرچم صاحب پیروزی است که پیروزی خود را به امام مهدی (ع) تحویل می دهد وآن پرچم هدایت است که ما مامور به یاری آن هستیم ونباید از امر آن سرپیچی کنیم . دوما : بعد از این که ثابت شد که آخرین دولت باطل در عراق همان دولت بنی العباس است ، واز طریق روایات دانستیم پرچم هایی که در تضعف وسرنگونی آن شرکت دارند سه پرچمند : پرچم یمانی وپرچم خراسانی وپرچم سفیانی است . پس حتما این بنده سنگ دل صاحب یکی از این سه پرچم باشد ، وبدیهی است که پرچم سفیانی بخاطر گمراه بودن آن ، در واقع نمی تواند باشد و ساقط است ، و گذر مابین پرچم یمانی وخراسانی می ماند ، لذا بعداز بازگشت به آنچه گفتیم ، تنها پرچمی که مورد ستایش فراوانی قرار گرفته ، پرچم یمانی موعود است ؛ وآن پرچم خاندان حضرت محمد 9 و رهبرآن مردی از خاندان حضرت محمد (ص)می باشد ... پس پرچم خراسانی از احتمال ساقط می شود ، بنابر این یمانی همان مرد نیرومندی که اصلش مخفی است و او کسی است که پیروزی با اوست وپیروزی خودرا به امام مهدی (ع) تقدیم می کند . اما پرچم خراسانی یا این که تحت فرمان واطاعت پرچم یمانی باشد ویا اینکه پرچم ضلالت وگمراهیست . وانشاءالله درآتی بطور مفصل در این خصوص صحبت خواهیم کرد... منتظر بمانید. از طریق اهل سنت روایات واخباری که در مورد کسی که از امام مهدی(ع) اطاعت می کند واز ایشان دفاع می کند به اختصار بیان می کنیم : از ابی قبیل از شفی از تبیع از کعب روایت است که : ( اذا ملک رجل الشام وآخر مصر فاقتتل الشامی والمصری وسبی اهل الشام قبائل من مصر واقبل رجل من المشرق برایات سود صغار قبل صاحب الشام ، فهو الذی یوءدی الطاعه الی المهدی ، قال ابو قبیل : ثم یملک رجل اسمر یملا ها عدلا ثم یسیر الی المهدی ، فیودی الیه الطاعه ویقاتل عنه ) ([71]) . از ابی قبیل از شفی از تبیع از کعب روایت است که : (هرگاه مردی شهر شام را گرفت و مرد دیگری مصر را تسخیر نمود و با یکدیگر جنگ کردند و اهل شام، قبائلی از مصر را اسیر نمودند و مردی از طرف مشرق با پرچم های سیاه کوچک بسوی صاحب شام آمد ، آن مرد مطیع حضرت مهدی (ع)خواهد شد). ابو قبیل گوید: پس از آن، مرد گندم گونی مالک می شود و زمین را پر از عدل می نماید و بعد از آن بسوی حضرت مهدی (ع)میرود و مطیع او شده و از طرف او(ع) جنگ می کند) . واین خبر بیان می کند در آنجا شخصی هست که از امام مهدی (ع) اطاعت واز وی دفاع کرده و از طرف او (ع) جنگ می کند و اوصاف این شخص مردی گندمگون که از سمت مشرق می آید وصاحب پرچم های سیاه کوچک ومعاصر سفیانی ملعون است ، واوست که زمین را پراز عدل می کند قبل از اینکه به امام مهدی (ع) تحویل بدهد. واما وصف پرچمهایش سیاه کوچک است ، روایات واخباری که چنین خبری را آورده اند را بیان خواهیم کرد : یک مساله در خبر سابق مانده که نباید از آن غافل شد وآن این که خبراز وجود چند مهدی صحبت می کند ، وآن این که گفتند: ( ... واقبل رجل من المشرق برایات سود صغار قبل صاحب الشام ،فهو الذی یوءدی الطاعه الی المهدی ) وسپس گفتند : (قال ابو قبیل : ثم یملک رجل اسمر یملا ها عدلاثم یسیر الی المهدی ، فیودی الیه الطاعه ویقاتل عنه). واگر کلام ابو قبیل دنباله جزء اول کلام را تبعیت می کند ، پس خبر دلالت براین دارد که صاحب پرچم های سیاه کوچک که امر حکومت را به امام مهدی (ع) تسلیم می کند، غیر از امام مهدی الحجه ابن الحسن (ع) است ، یا به مرد گندم گونی که زمین را پراز عدل می کند تسلیم می کند ... سپس این مرد گندم گون – مهدی- به امام مهدی (ع) اصل که همان الحجه ابن الحسن (ع) تسلیم می کند واز ایشان دفاع می کند . واگر کلام اخیر ابو قبیل از جزء اولش جدا باشد، پس بر حسب ظاهر مرد گندم گنون صاحب پرچم های سیاه کوچک مشرقی است واوست که پرچم را به امام مهدی الحجه ابن الحسن (ع) تسلیم می کند .....والله العالم. وانشاء الله بیان خواهیم که یمانی نیز مهدی نامیده می شود واین اسم یا صفت فقط مختص به امام مهدی الحجه ابن الحسن (ع) نیست . رسول خدا (ص) فرمودند : ( ذکر بلاء یلقاه اهل بیته حتی یبعث الله رایه من المشرق سوداء ، من نصرها نصره الله ، ومن خذلها خذله الله حتی یاتوا رجلا اسمه کاسمی فیولوه امرهم ، فیویده الله وینصره )([72]). رسول خدا (ص) فرمودند : ( بلائی یاد کرد که اهل بیتش : دچار آن میشوند تا اینکه خداوند پرچم سیاه را از طرف مشرق بفرستد و هر کس که آن پرچم را یاری کند خداوند او را یاری می کند و کسی که به آن پشت کند خداوند نیز به او پشت می کند ، تا اینکه نزد مردی که نامش نام من است او راسرپرست و رهبرخود می کنند و خدا او را یاری و تایید مینماید) . وسخن رسول (ص) دراین روایت که فرمودند : (من نصرها نصره الله ، ومن خذلها خذله الله) یعنی یاری دادن آن بر ما واجب است و روی گرداندن از آن حرام است ، سخن رسول اکرم 9 بیان می کند که آن تنها پرچمی است که پیروزی وفرج را به همراه دارد و زمینه قیام امام مهدی (ع) را مهیا می سازد (حتی یبعث الله رایه من المشرق سوداء) تا اینکه خداوند پرچمی سیاه از مشرق بر انگیزد . واگر بگوییم که این پرچم غیر از پرچم یمانی موعود است ، این امر باعث ایجاد تناقض می شود ، ویمانی موظف به یاری و پیروی این پرچم سیاه مشرقی است و با این وصف پرچم یمانی متخلف است وحاشاه ، درصورتی که می بینیم امام باقر (ع) پرچم یمانی را هدایت گرترین پرچم ها وصف می کند ، لذا با توجه به اینکه بیان شد که پیروزی وفتح با آن است و او نیز همان پرچمی است که فتح و پیروزی را به امام مهدی (ع) تقدیم می کند ، پس اینک هیچ فراری نیست از این قول که این پرچم سیاه مشرقی آن همان پرچم یمانی موعود است یا اینکه پیرو او و جزئی ازانقلاب مقدسش باشد ، بلکه اوصاف آن پرچم با اوصاف پرچم یمانی تطابق دارد و بر آن تاکید دارد . و این روایت و بیشتراز آن با الفاظ دیگری که دلالت براین مطلب دارد آمده است که به همراه این پرچم ها حضرت مهدی(ع) است . وشرح مفصل در قسمتهای دیگر خواهد آمد انشاالله . از سعید بن مسیب گفت : رسول خدا (ص) فرمود : ( تخرج من المشرق رایات سود لبنی العباس ، ثم یمکثون ماشاء الله ، ثم تخرج رایات سودصغار تقاتل رجلا من ولد ابی سفیان واصحابه من قبل المشرق ، ویودون الطاعه للمهدی) ([73]) . سعید بن مسیب از رسول خدا 9 روایت کرده است که فرمود: ( پرچم های سیاه برای بنی العباس از سمت مشرق خروج میکنند ، و تا آن موقعی که خدا بخواهد خواهند بود ، سپس ‏پرچم های سیاه کوچک از طرف مشرق خروج میکنند و با مردی از فرزندان ابی سفیان و یارانش جنگ میکنند و مطیع حضرت مهدی علیه السلام میشوند.) از این روایت امر جدیدی در معرفی پرچم هدایت وحق در عصر ظهور استفاده می شود ، و آن این است که قبل از آن( پرچم هدایت ) پرچم های سیاه دیگری از مشرق خارج می شوند که مشخصه آنها این است که این پرچم ها بزرگ هستند ..... سپس پس از مدت زمان کوتاه پرچمهای سیاه کوچک دیگری خارج می شوند که با سفیانی مبارزه می کنند واز امام مهدی (ع) اطاعت می کنند. از جابر از ابی جعفر(ع)که می فرماید : ( تنزل الرایات السود التی تخرج من خراسان الکوفه ، فاذا ظهر المهدی بمکه بعثت الیه بالبیعه)([74]). از جابر از ابی جعفر(ع)که می فرماید : (پرچم های سیاه از خراسان بیرون و در کوفه فرود می آیند و آن گاه که حضرت مهدی(ع) در مکه ظهور کرد، بیعت را برای او (ع)می فرستند.) رسول خدا (ص) فرمودند : ( اذا رایتم الرایات السود قد جائت من قبل خراسان فاتوها فان فیها خلیفه الله المهدی ) ([75]) . ( اگر دیدی که پرچم های سیاه از طرف خراسان آمدند به سوی آنها بشتابید که خلیفه خدا حضرت مهدی (ع)همراه آنهاست. ) این دو حدیث با الفاظ نزدیک به هم آمده واحادیثی که همین معنا را بدهند زیادند ، در این جا دو نکته را باید شرح داد : اول : آن بیان می کند که یکی مهدی هست که همراه پرچم های سیاه از سمت مشرق می آید با اینکه روایات متواتر از اهل بیت : آمده که بیان می کنند امام مهدی (ع) از مکه می آید ، وروایات زیادی از اهل سنت در این خصوص نیز وجود دارد، وشرح مفصل در این مورد را به زمان خود ودر قسمت های آینده بیان خواهد شد انشاء الله . دوم : در این روایت وغیر از آن می یابیم ، پرچم سیاهی که یاری شده وموظف به یاری آن هستیم و نباید از امر آن سر پیچی کنیم از سمت خراسان می آید ، وتاکید شدیدی به یاری ونصرت آن می یابیم ، پس آیا ممکن است این پرچم غیر از پرچم یمانی موعود باشد؟ ، اما در اینجا این سئوال مهم نیست ، بلکه سئوال مهم این که آیا یمانی و خراسانی الاصل ممک است از هر شهری باشد ؟ جواب : مطمئنا خیر خواهد بود ..... این به خاطر نظر در روایات است .... نباید فقط به یک روایت یا روایات متشابه نظر کنیم ، بلکه همان طور که قبلا متذکر شدیم ، باید به تمام روایات توجه کرد وحصر و تحدید وتفسیر وحکم بعضی از آنها با بعضی دیگر است ، وانشاء الله بیان خواهد شد که یمانی موعود حتما باید از عراق ویا اصلش از آنجا باشد وبخصوص از شهر بصره ، واین بحث را در جای خودش شرح خواهیم داد . برای توجیه این روایات احتمالاتی باقی می ماند: احتمال اول : اینکه یمانی موعود مجبور می شود بعد از مراحلی از دعوت به خاطر وضعیت وحوادث ناگوار از عراق او وبعضی یا همه انصارش به سمت ایران مهاجرت کند ، ودر آنجا یارانی جمع می کنند وامرش محکم می شود وسپس بعد از توجه سفیانی به سوی عراق اونیز متوجه آن می شود وبا اومخصوصا به سمت کوفه رقابت می کند. احتمال دوم : اینکه این پرچم ها به یمانی منسوب می شوند نه اینکه یمانی در میان آنهاست وبطور مستقیم آنها را رهبری می کند ، بلکه به ایشان ایمان آورده اند و خود را برای یاری او آماده کرده اند ، وهر زمانیکه سفیانی متوجه کوفه می شود این پرچم ها خارج می شوند وامر یمانی موعود را لبیک می گویند ، و ظاهرا تعداد افراد آنها از لشکر یمانی بیشتر است وبه خاطر همین روایات بر آنها تمرکز نموده اند ، وبیان شده که تعداد آنها دوازده هزار نفر است ، وموید این احتمال روایتی است که در میان این پرچم ها نفراتی از اصحاب قائم (ع)وجود دارند: عن ابی جعفر (ع)فی حدیث طویل : ( .... ویبعث السفیانی جیشا الی الکوفه وعدتهم سبعون الفا ، فیصیبون من اهل الکوفه قتلا وصلبا وسبیا ، فبینا هم کذلک اذ اقبلت رایات من قبل خراسان وتطوی المنازل طیا حثیثا ومعهم نفر من اصحاب القائم... ) ([76]). از ابی جعفر (ع) در یک حدیث طولانی فرمود :( .... سفیانی سپاهی بکوفه روانه می کند که تعداد آنها هفتاد هزارنفر است و اهل کوفه را بکشند و بدار آویزند و اسیر کنند. در این میان بناگاه پرچمهائی از جانب خراسان روی آور می شوند و بسرعت طی منازل کنند و چند نفر از اصحاب قائم با آنان همراه خواهند بود.... ) . وظاهرا در اینجا منظور از ( اصحاب القائم ) خود لشکر یا همه انصار نیست ، بلکه برای آنها مزیت خاصی از همراهی است وگرنه بر همه آن دوازده هزار نفر صدق می کند که سربازان وانصار قائم باشند ، اما در عین حال ایشان (ع) از آن اصحاب به نفر تعبیر کرد ، وگفته شده که نفر یعنی ده نفر و از قوم ونزدیکی و خواص کمتر است ...... واگر آنان اصحاب برای حضرت قائم (ع) و به معنی ملازم و مرافق باشند ، پس روایات بیان می کنند که امام مهدی (ع) هنوز قیام نکرده است ، پس چگونه مرافق و همراه آن شدند ؟ وجواب در دو امر محدود است : امر اول: به اینکه یک ظهور زود هنگام برای امام مهدی (ع) به مدت زمان کوتاهی قبل از خروج سفیانی است ، واین امر ممکنی است بخصوص اگربه بعضی از روایات که بیان می کنند ، در آنجا دوازده نفر امام را می بینند ومردم آنهارا تکذیب می کنند... . ، توجه کنیم ، اما این امر ممکن است در ادامه بحث ضعیف شود و آن وقتی که وجود تعداد قائمان آشکار شود وهمان طور که قائم بر امام مهدی (ع) بعنوان مصد اق بزرگ صدق می کند ، بر غیر از ایشان مانند یمانی موعود نیزدر مصداق پایین تر صدق می کند . امر دوم: به اینکه آن اصحاب ، همان اصحاب یمانی موعود هستند واز مخلصین اصحاب ونزدیکان اوست ، با ایشان همراه وبرای مدت زمانی با ایشان زندگی کردند تا اینکه این تمییز برای آنها از دیگران باشد ، بخصوص اگر دقت کنیم که این تمییز آنها در میان لشکر موصوف به ایمان وصفات ارزشمند د یگری است . همانطور که چندین بار تکرار کردیم به این که یمانی موعود نیز قائم به امر قائم اصل که همان الحجه ابن الحسن (ع) است ، بلکه روشن خواهد شد که همه یا بیشتر حوادث وجنگ ها بدست یمانی موعود وبا اشراف وتوجیه امام مهدی (ع) صورت می گیرد ، ودر ادامه بحث روشن می شود که در آنجا روایاتی هست که از یمانی موعود به قائم ویا مهدی (ع) صحبت می کنند . وممکن است آن اصحاب یمانی موعود کسانی هستند که فرماندهی این پرچم های مشرقی خراسانی به نیابت از یمانی موعود برعهده می گیرند ، وبقیه لشکر به دعوت یمانی بدون آنکه با ایشان ملاقاتی داشته باشند یا اصلا بدون اینکه او را ببینند ایمان آورده اند ، بلکه بخاطر حسن سیرت ایشان وقدرت احتجاج وی و استقامت راهش و گمراهی کسی که با ایشان مخالفت ودشمنی کند ، ایمان آورده اند.همانطور که گفته می شود ( اشیاء را با مخالفش شناخته می شوند ) واگر مقایسه کنیم روایت : (.... فبینا هم کذلک اذاقبلت رایات من قبل خراسان وتطوی المنازل طیا حثیثا ومعهم نفر من اصحاب القائم...) ( در حالی که آنها این چنین هستند پرچم هایی از سمت خراسان می آیند و با سرعت منازل و مکانها را پشت سر خود می گذارند و همراه آنها نفراتی از اصحاب حضرت قائم (ع) است ....) . با روایتی که در صفحات گذشته بررسی کرده ایم وآن : ( ... وتقبل رایات من شرقی الارض غیر معلمه ، لیست بقطن ولا کتان ولاحریر ، مختوم فی راس القناه بخاتم السید الاکبر یسوقها رجل من آل محمد تظهر بالمشرق ، وتوجد ریحها بالمغرب کالمسک الاذفر یسیر الرعب امامها بشر حتی ینزلوا الکوفه طالبین بدماء آبائهم ) . (..... پرچم هایی بی نام ونشان از خاور زمین به اهتزاز در می آیند .که از پنبه وکتان وابریشم نیست ، آنها را برسر نیزه ها می زنند ونام رسول اکرم (ص) بر آنها نقش می شود ، وآنها را مردی از آل محمد (ص) رهبری می کند .از مشرق حرکت می کنند وعطر آنها در مغرب بهتر از مشک وعنبر به مشام می رسد ، ترس ووحشت مسیر یک ماه را پر می کند تا هنگامی که وارد کوفه می شوند وخون نیاکان خود را مطالبه می کنند ) . خواهیم دانست که این دوروایت از خود پرچم های مشرقی سخن می گویند ، وقبلا اشاره به معنی (یسوقها رجل من آل محمد) (مردی از خاندان حضرت محمد (ص) آن را رهبری می کند) شد ، و آن همان یمانی موعود که از خاندان حضرت محمد (ص) است آنرا رهبری می کند ، وهمچنین گفتم حتما لازم نیست که یمانی موعود به طور مستقیم فرماندهی آن را بعهده بگیرد یا اینکه درمیان آن باشد ، بلکه تحت فرماندهی ودستورات ایشان هستند ، وسوق دهنده همان فرمانده آگاه ومدبر است ، واین دلالت بر پیروی این لشکر واجتماع آنها از ایشان است ، وهمانطور که این رهبری به طور مستقیم صدق می کند ، همچنین بصورت نیابت و به صورت دستور ونهی مستقیم از طرف رهبر می تواند صادق باشد. ورایت دیگر این معنا را کامل می کند : عن الامام الباقر(ع) : ( ان لله کنزا بالطالقان لیس بذهب ولا فضه اثنا عشر الفا بخراسان شعارهم «احمد احمد » یقودهم شاب من بنی هاشم علی بغله شهباء علیه عصابه حمراء کانی انظر الیه عابر الفرات فاذا سمعتم بذلک فسارعوا الیه ولوحبوا علی الثلج ) ([77]) . امام محمد باقر (ع) می فرماید : ( برای خداوند در طالقان گنجی است که از طلا ونقره نیست دوازده هزار نفر در خراسان که شعارشان « احمد احمد »، یک جوان از بنی هاشم برروی اسب اشهب آنها را رهبری می کند ، مثل این است که به او نگاه می کنم که از رود فرات گذشته است ، هرگاه آنرا شنیدید بسوی اوبشتابید حتی اگر مجبور به خزیدن روی برف باشید ) . واین روایت از همان پرچم خراسانی مشرقی که ما موظف به پیروی آن هستیم ، صحبت می کند واین روایت تاکید می کند که شعارشان (احمد احمد) است ، وشعار خود علامتی است به این که برای لشکر وسیله ای جهت شناخت همدیگر مانند یک کلمه سر (کلمه عبور) باشد، یا علامتی است که خود را به آن نامیده اند تا وسیله تمییز آنها از دیگران باشد که برروی پرچم های آنها یا چیزی شبیهه آن نوشته یا اینکه کلمه که در جنگ گفته می شود . ومعنی دوم موافق ونزدیک است ، به اینکه روایت در صدد تعریف از این لشکر وهدایت بسوی آن است وخود یادآور صفات وعلاماتش می باشد وسپس روایت به فرموده : (فاذا سمعتم بذلک فسارعوا الیه ولوحبوا علی الثلج) ختم می شود ، به اینکه هرگاه خبرآنها راکه از خراسان می آیند که شعارشان احمد احمد است ورهبر آنها جوانی از بنی هاشم که دستار قرمز رنگی برسر دارد شنیدید ، برای یاری آنها بشتابید. ولشکری که اسم خاصی به عنوان شعار خود انتخاب می کند لابد که برای این اسم قداست خاصی وجود دارد ، وهدف از آن ممکن است امام یا رهبر آنها باشد ... همانطور که در این زمان معروف است . وقبلا بیان شد که هدایت ترین وبرترین ومقدس ترین شخصیت در عصر ظهور همان شخصیت یمانی موعود است ، واوست که حامل پرچم خاندان حضرت محمد (ص) است ، وهمچنین شناختیم که تنها پرچمی که ما مامور به اتباع وپیروی آن هستیم همان پرچم یمانی حسینی است ... پس باید این پرچم ها پیرو و مقتدا به ایشان باشند ، وشعارشان (احمد احمد) واین نام یمانی موعود است ، وتاکید بیشتر وقتی حاصل می شود که درادامه این بحث دانستیم که اولین انصار امام مهدی (ع) نامش احمد است وهمچنین وصی امام مهدی (ع) نیز احمد نام دارد ، همان طور که در وصیت رسول خدا حضرت محمد (ص) آمده است و با وصف اولین ایمان آورندگان به امام (ع) وصف شده است ، و روشن می شود که معنا پیدا نمی کند جز اینکه اولین ایمان آورندگان و تصدیق کنندگان به امام مهدی (ع) در عصر ظهور باشد ، وایشان از نسل وفرزندان او (ع) است ، وبا آن روشن می شود معنای روایاتی که وصف می کنند حامل ورهبر پرچم خاندان حضرت محمد 9 مردی از آل محمد : است وهمراه ایشان عهد (وصیت) رسول خدا 9 است وایشان از اهل بیت امام مهدی (ع) می باشد . وفرموده ایشان (یقودها شاب من بنی هاشم) جوانی از بنی هاشم آنها را راهبری می کند ، ضرورتی ندارد که این جوان همان یمانی موعود باشد ، وممکن است فرماندهی باشد که از طرف یمانی موعود برای هدایت پرچم های مشرقی منصوب شده باشد ... والله العالم عن علی بن ابی طالب (ع) قال : ( یخرج رجل قبل المهدی من اهل بیته بالمشرق یحمل السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر یقتل ویمثل ویتوجه الی بیت المقدس فلایبلغه حتی یموت)([78]). حضرت علی بن ابی طالب(ع)می فرماید : ( قبل از حضرت مهدی (ع) مردی از اهل بیتش در مشرق خروج می کند که هشت ماه شمشیر را به دوش حمل می کند ، می کشد وعبرتی برای دیگران می گذارد وبعد متوجه بیت المقدس می شود و به آن نمی رسد تا این که بمیرد ) . در این حدیث روی سه نکته باید تمرکز نمود : نقطه اول : قوله (ع): (یخرج رجل قبل المهدی من اهل بیته بالمشرق) (قبل از حضرت مهدی (ع) مردی از اهل بیتش در مشرق خروج می کند). قبلا شنیدیم – وخواهیم شنید – روایات زیادی در مورد مردی از خاندان حضرت محمد (ص) صحبت می کنند که قبل از قیام امام مهدی (ع) خروج می کند وپرچمش به ستایش ارزشمندی مدح شده وبیان شده که این مرد همان یمانی موعود است . وحال این روایت چیز جدیدی به ما می دهد و آن این که این مرد مشرقی ، و از اهل بیت امام مهدی (ع) می باشد وما می دانیم که امام مهدی (ع) در عصر ظهور اهل بیتی ندارد مگر این که از وی نسلی وجود دارد وبراین حدیث حرجی نیست که این مرد از نسل امام مهدی (ع) است وروایت روشن می کند که او زمینه ساز اصلی مشرقی وصاحب حوادث می باشد ، پس یمانی موعود مشرقی حسینی مهدوی است واز نسل امام مهدی (ع) است ( یخرج رجل قبل المهدی من اهل بیته بالمشرق) ( قبل از حضرت مهدی (ع) مردی از اهل بیتش در مشرق خروج می کند). بلکه تمام روایاتی که وصف می کنند این زمینه ساز از آل محمد یا از اهل بیت : است باید معنای آن این باشد که او از نسل امام مهدی (ع) واز اوصیاء مخصوص می باشد ، چون (اهل بیت ) به هر کسی که منتسب به امیر المومنین (ع) باشد صدق نمی کند ، بخصوص وقتی که به صفات ومسئولیت ایشان در روایات ملاحظه کنیم، ومعلوم است که آخرین امام از دوازده امام (ع) همان امام مهدی الحجه ابن الحسن (ع) است واین مرد غیر از اوست ، این روایت می گوید به اینکه مردی قبل از امام واز اهل بیتش خروج می کند ، واگر به وصیت رسول خدا(ص) در هنگام وفاتش مراجعه کنیم ، مصداقی براین مرد نمی یابیم مگر مهدی اول (احمد ) از نسل امام مهدی (ع) که رسول خدا (ص) ایشان را با وصف اولین ایمان آورند گان وصف نمود ، وایشان وصی امام واولین مهدیین (ع) می باشد . وبه روایات ائمه : برمی گردیم تا بفهمیم معنی (ال البیت )چیست : عن علی بن ابی طالب (ع) قال : ( قال رسول الله (ص) : انی مخلف فیکم الثقلین : کتاب الله ، وعترتی اهل بیتی . وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض کهاتین – وضم بین سبابتیه- فقام الیه جابر بن عبد الله الانصاری ، فقال : یا رسول الله ومن عترتک ؟ قال : علی ، والحسن والحسین والائمه من ولد الحسین الی یوم القیامه ) ([79]). از حضرت علی بن ابی طالب (ع)که می فرماید : ( رسول خدا (ص) فرمودند: من دو چیز گرانبها در میان شما به جا می گذارم ، کتاب خدا وعترت اهل بیتم ، واین دو از هم جدا نمی شوند تا اینکه کنارحوض بر من وارد شوند مثل این دو – و دو انگشت سبابه را نشان داد - وجابر بن عبد الله انصاری ایستادند وگفتند : ای رسول خدا عترت شما چه کسانی هستند ؟ فرمودند : علی وحسن وحسین وائمه از فرزندان حسین (ع) تا روز قیامت ). وعن محمد بن سلیمان الدیلمی ، عن ابیه قال : قلت لابی عبد الله (ع): (جعلت فداک من آلال ؟ قال : ذریته محمد صلی الله علیه وآله .، قال : ومن الاهل ؟ قال: الائمه علیهم السلام . فقلت : قوله عز وجل ﴿أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ﴾قال : والله ماعنی الا ابنته ) ([80]). از محمد بن سلیمان دیلمی از پدرش گفت : به ابی عبد الله (ع)گفتم : فدایت شوم خاندان(آل) چه کسانی هستند ؟ فرمودند: فرزندان حضرت محمد9 ، وگفتم اهل چه کسانی هستند ؟ فرمودند : ائمه علیه السلام . وگفتم : سخن خدا " به خاندان فرعون شدیدترین عذاب هارا وارد کنید " فرمودند : به خدا قسم منظورفقط فرزندان فرعون است ). وعن ابی بصیر قال :(قلت لابی عبد الله (ع): من آ ل محمد صلی الله علیه وآله ؟ قال : ذریته . فقلت : اهل بیته ؟ قال : الائمه الاوصیاء. فقلت من عترته ؟ قال : اصحاب العباء . فقلت : من امته ؟ قال : المومنون الذین صدقوا بما جاء به من عند الله عزوجل ،المتمسکون بالثقلین الذین امروا بالتمسک بهما : کتاب الله عزوجل ، وعترته اهل بیته الذین اذهب الله عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا. وهما الخلیفتان علی الامه بعده علیه السلام )([81]) . از ابی بصیر گفت : ( به ابی عبد الله (ع)گفتم : آل محمد (ص) چه کسانی هستند ؟ فرمودند : فرزندانش ؛ گفتم : اهل بیتش ؟ فرمود : ائمه واوصیاء ؛ وگفتم عترت چه کسانی هستند ؟ فرمودند : اصحاب اهل عبا ؛ وگفتم : امت چه کسانی هستند ؟ فرمودند: مومنینی که باور کردن به چیزی که از طرف خدا آورده وبه ثقلین تمسک جستند وآن دو چیز که به آنها امرشده که تمسک کنند : کتاب خدا وعترت اهل بیتی که خداوند هرگونه آلودگی را از آنها دور وپاک نمود ، و آن دو خلیفه بر امت بعد از او (ع) هستند ). از روایات گفته شده می فهمیم اینکه (آل البیت) منظور اوصیاء از فرزندان حضرت علی وفاطمه : تا روز قیامت است ، وآنچه که در اینجا ضروری می دانم این که مختصری از وصیت را ذکر می کنم تا بفهمیم اوصیای رسول الله (ص) تا روز قیامت چه کسانی هستند: عن ابی عبد الله جعفر بن محمد ، عن ابیه الباقر ، عن ابیه ذی الثفنات سید العابدین ، عن ابیه الحسین الزکی الشهید ، عن ابیه امیر المومنین علیه السلام قال : قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم – فی اللیله التی کانت فیها وفاته – لعلی (ع) : ( یا ابا الحسن احضر صحیفه ودواه . فاملا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم وصیته حتی انتهی الی هذا الموضع فقال : یا علی انه سیکون بعدی اثنا عشر اماما ومن بعدهم اثناعشر مهدیا ، فانت یا علی اول الاثنی عشر اماما ... (الی قوله ) : فذا حضرته الوفاه فلیسلمها الی ابنه الحسن الفاضل ، فاذا حضرته الوفاه فلیسلمها الی ابنه محمد المستحفظ من آل محمد علیهم السلام . فذلک اثنا عشر اماما ، ثم یکون من بعده اثنا عشر مهدیا ، فاذا حضرته الوفاه فلیسلمها الی ابنه اول المقربین له ثلاثه اسامی ، اسم کاسمی واسم ابی وهو عبد الله واحمد ، الاسم الثالث : المهدی ، وهو اول المومنین ) ([82]). از ابی عبد الله جعفر بن محمد از پدرش محمد باقر از پدرش سرور عبادت کنندگان از پدرش حسین زکی وشهید از امیر المومنین (ع) فرمودند : رسول خدا (ص) – درشبی که وفاتشان بود – به علی (ع) فرمودند : ( یا ابا حسن برای من دوات وکاغذی فراهم کن . ورسول خدا 9 وصیت خود را املاء نمودند تا اینکه به این جا رسید و فرمودند : ای علی (ع)بعد از من دوازده امام و بعد از آنها دوازده مهدی خواهند بود ، وشما ای علی اولین دوازده امام خواهی بود .... (تا فرمودند) : وهرگاه وقت مرگش فرا رسد به فرزندنش حسن فاضل امر امامت را تسلیم کند، وهرگاه وقت مرگش فرا رسد به فرزندنش محمد نگهداشته شده از آل محمد : امر امامت را تسلیم کند، واینها دوازده امام و بعد از آنها دوازده مهدی خواهند بود ، وهرگاه وقت مرگش فرا رسد به فرزندنش اولین نزدیکان تسلیم کند که سه نان دارد ، نامی مانند من و نام پدرم وآن عبد الله واحمد ، ونام سوم مهدی است واو اولین ایمان آورندگان است) . واز این وصیت مقدس می فهمیم که اوصیای رسول خدا 9 دوازده امام و دوازده مهدی از فرزندان امام مهدی (عج) می باشد واولین وصی از اوصیای امام مهدی(ع) نامش ( احمد ) و از اولین ایمان آورندگان به قیام امام مهدی (ع) در عصر ظهور مقدس است ، انشاء الله خواننده عزیز شعار پرچمهای خراسانی که (احمد احمد) بود فراموش نکرده است ، وقبلا بیان شده که ارتباطی با نام احمد فرزند امام مهدی (ع) دارند وفراموش نشود پرچمی که مامور به اتباع و پیروی از آن هستیم تنها یک پرچم است وغیر از آن پرچمی نیست که ملزم به اطاعت از آن باشیم ، پس حتما همان پرچم احمد یمانی مشرقی حسینی ومهدوی ووصی امام مهدی (ع)که از اولین انصار ومصدقین قیام امام در عصر ظهور مقدس است . وهمان طور که سخن به مسئله فرزند امام مهدی (ع) ووصی ایشان کشیده شد ، پس لازم است بر آن بیشتر تمرکز کنیم ، وبه ذکر بعضی از روایات قضیه بهتر روشن شود : روی عن الامام ارضا (ع) الدعاء لصاحب الامر بهذا الدعاء ، والیکم ملخصه : ( اللهم ادفع عن ولیک وخلیفتک ، وحجتک علی خلقک ، ولسانک المعبر عنک باذنک .... ( الی قوله (ع) ) : اللهم اعطه فی نفسه واهله وولده وذریته وامته وجمیع رعیته ما تقر به عینه وتسر به نفسه .... (الی قوله (ع) ): اللهم صل علی ولاة عهده والائمه من بعده ، وبلغهم آمالهم وزد فی آجالهم واعز نصرهم وتمم لهم مااسندت الیهم فی امرک لهم وثبت دعائمهم ،واجعلنا لهم اعوانا وعلی دینک انصارا، فانهم معادن کلماتک وارکان توحیدک ودعائم دینک وولاه امرک ، وخالصتک من عبادک وصفوتک من خلقک ، واولیائک وسلائل اولیائک وصفوه اولاد رسلک ، والسلام علیهم ورحمه الله وبرکاته) ([83]). برای صاحب الامر از امام رضا (ع) دعایی روایت شده که خلاصه آن :( خداوندا دفع و دور کن از ولی و خلیفه خود ، وحجت تو بر آفریدگانت وزبانت که از تو وبا اجازه تو می گوید .....(تا فرموده اش (ع) ) : پروردگارا تو به آن حضرت ( امام مهدی (ع) ) واهل بیتش وفرزند انش ونسلش و امتش وتمام رعیتش عطایی مرحمت فرما که به آن عطا دیده اش روشن وروانش شاد ومسرور شود .....(تا فرموده اش (ع)) : پرودگارا درود ورحمت فرست بروالیان عهد او( امام مهدی (ع)) وپیشوایان بعد از او وآن بزرگواران را به آمال وآرزوهای بلند شان نایل ساز وبر عمرشان بیفزا ونصرت با عزت به آنها عطا فرما وآنچه با آن پیشوایان الهی از امر دین خود مربوط با آنان فرمودی در حقشان به حد کمال برسان واساس وارکان آنها را ثبات ودوام بخش وما را از یاران آنها واز انصار دین خود قرار ده که البته آن بزرگواران معدن کلمات روحانی وگنجینه علم وارکان توحید ومعرفت وستون های دین تو وصاحب اختیاران امر شرع تو هستند واز بندگان خاص وخالص تو وبرگزیده از خلق تو ودوستان خاص وفرزندان محبان خاص وبرگزیده اولاد پیغمبر تو هستند ودرود وتحیت ورحمت خدا بر او وپدران برگواراش باد) . در این دعا یک فرزندان از ذریه امام مهدی (ع) مخصوصا یاد شده است که این بیانگر وجود یک خصوصیت خاص برای این فرزند طاهر است . وهذا الدعا للذریه مشابه للدعاء الاتی المروی عن اللامام المهدی (ع) واذکره باختصار ایضا: ( بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد سید المرسلین وخاتم النبیین وحجه رب العالمین المنتجب فی المثاق المصطفی فی الظلال المطهر من کل آفه البرئ من کل عیب المومل للنجاه المرتجی للشفاعه المفوض الیه دین الله ... ( الی قوله (ع) ) : اللهم اعطه فی نفسه وذریته وشیعته ورعیته وخاصته وعامته وعدوه وجمیع اهل الدنیا ماتقر به عینه وتسر به نفسه وبلغه افضل ما امله فی الدنیا والآخره انک علی کل شئ قدیر ... ( الی قوله (ع) ): وصل علی ولیک وولاه عهدک والائمه من ولده ومد فی اعمارهم وزد فی آجالهم وبلغهم اقصی آمالهم دینا ودنیا و آخره انک علی کل شئ قدیر ) ([84]). و این دعا بای ذریه مشابه دعای آتی که از امام مهدی (ع)روایت شده و آن را به اختصار ذکر می کنم : ( بنام خداوند بخشنده بخشایش گر خداوندا بر محمد (ص) سرور فرستادگان و آخرین پیامبران و حجت پروردگار جهانیان و برگزیده در میثاق و اختیار شده در سایه پاکی از تمام مخلوقات و بدور از هر عیبی و آرزوی همه برای نجات و شفاعت کننده و داده شده دین خدا درود فرست ....( تا فرموده ایشان(ع)) : خداوندا به او( امام مهدی (ع))در خودش و نسلش و شیعیانش و رعیتش خاص و عام و دشمنانش و تمام اهل دنیا آنچه چشمش را به آن روشن کنی و روحش را شاد می کنی عطا فرما .... تا فرموده ایشان (ع) : و درود فرست بر ولی خود (امام مهدی (ع)) و والیان عهدت و امامان از فرزندانش و عمر آنها را طولانی کن و در سر آمدهای آنها فزونی کن و به دورترین آرزوهای آنها برسان در دین و دنیا و آخرت که تو بر همه چیز توانایی) از آنچه گفته شد روشن می شود که اوصیاء از نسل امام مهدی (ع) مهدیون وائمه یا حجج الهی بر مردم بعد از پدرشان امام مهدی (ع) هستند وبرای احاطه بیشتر بر این موضوع شما به خواندن کتاب (الوصیه والوصی) که یکی از اصدارات انصارامام مهدی (ع) می باشد ، سفارش می کنم . واگردانستیم که مهدی اول از نسل امام مهدی (ع) (احمد) ، به (مهدی) وصف می شود ، پس به روایت دیگر که قضیه را بهترروشن می کند گوش فرا می دهیم ( یخرج رجل قبل المهدی من اهل بیته بالمشرق ) ( مردی قبل از مهدی از اهل بیتش از سمت مشرق خروج می کند) از حذلم بن بشیر است که گفت : به علی بن حسین (ع)گفتم : ( صف لی خروج المهدی وعرفنی دلائله وعلاماته ؟ . فقال : .... ثم یخرج السفیانی الملعون من الوادی الیابس وهو من ولد عتبه بن ابی سفیان ، فذا ظهر السفیانی اختفی المهدی ثم یخرج بعد ذلک ) ([85]). از حذلم بن بشیر است که گفت : به علی بن حسین (ع)گفتم : ( کیفیت خروج وعلامات ووسایل شناخت مهدی را برام وصف کن ؟ فرمودند :..... سپس سفیانی ملعون از فرزندان عتبه بن ابی سفیان از وادی یابس _ بیابان خشک – خروج می کند ، وهر وقت سفیانی ظهور کرد مهدی (ع)مخفی می شود وسپس بعداز آن خروج می کند ) . وروایت دلالت رو.شنی دارد براینکه حضرت مهدی (ع) قبل ازخروج سفیانی از وادی یابس موجود و ظهورکرده است ، با اینکه روایات متواتر بیان می کنند که سفیانی یکی از علایم قبل از قیام امام مهدی (ع)است وایشان به مدت چند ماه قبل از امام خروج می کند ، پس این مهدی که قبل از سفیانی ظاهر شده کیست ؟ وشک ندارم که جواب دیگر سخت باشد بعداز این که فهمیدیم که ،آنجا یک زمینه ساز از نسل امام مهدی(ع) وایشان از اهل بیت می باشد، ونیز به (مهدی) وصف شده وبحث مفصل درموضوع تعدد مهدیین و قائمان درقسمت های آینده خواهد آمد . و مطالبی که بر آن تاکید می کنند روایات زیر می باشد: ابی الحسن (ع) می فرماید : (کانی برایات من مصر مقبلات خضر مصبغات ، حتی تاتی الشامات فتهدی الی ابن صاحب الوصیات)([86]). ابی الحسن (ع) می فرماید : ( همانا می بینم پرچمهای سبز رنگی که از مصر حرکت کرده بطرف شام عزیمت نموده وبه فرزند صاحب وصیت ها اهدا میشود) . بنابرین اولا : باید صاحب وصیت ها را بشناسیم تا فرزندش را بشناسیم ، پس سخن : وصیت ها جمع وصیت است وهمچنین جمع آن وصایا نیز می آید : ومنظور از وصیت ها (الوصیات ) در اینجا همان وصایای انبیاء ووصیت رسول خدا حضرت محمد(ص) ووصایای ائمه طاهرین ووارثین آنهاست ، و وصایای انبیاء به رسول خدا (ص) وبعد به علی (ع) وهمچنین بعد از آن از امامی به امام دیگر تا امام مهدی (ع) به ارث رسیده است ، وحالا این وصیت پیش امام مهدی (ع) محفوظ می باشد به اینکه ایشان امام وحجت خدا برتمام مخلوقات جهان است. وآنچه به آن دلالت می کند : از درست بن ابی منصور که از ابا الحسن الاول (ع) سئوال می کند : ( اکان رسول الله صلی الله علیه وآله محجوجا بابی طالب ؟ فقال : لا ولکنه کان مستودعا للوصایا فدفعها الیه صلی الله علیه وآله ، قال : قلت : فدفع الیه الوصایا علی انه محجوج به ؟ فقال لو کان محجوجا به ما دفع الیه الوصیه ، قال : فقلت : فما کان حال ابی طالب ؟ قال اقر بالنبی وبما جاء به ودفع الیه الوصایا ومات من یومه ) ([87]) . از درست بن ابی منصور که از ابا الحسن الاول (ع) سئوال می کند : ( آیا رسول خدا 9 مامور پیروی از ابوطالب وحجت بر ایشان بود ؟ فرمود : نه ، ولی ابو طالب نگهدارنده ودیعه های نبوت بود ووصایا نزد وی بوده وآنها را به آن حضرت داد .گوید : گفتم : وصایا را به او داد به حساب این که پیغمبر حجت بر او بود ؟ وفرمودند : اگر حجت بر او بود وصیت را به او نمی داد . گفتم : پس ابو طالب از نظر کیش اسلام چه وضعی داشت ؟ فرمود: به پیغمبر وهرچه آورده بود اقرار کرده وصا یا را به او داد وهمان روز در گذشت. ) از امیر المومنین (ع)که می فرماید : (ان رسول الله صلی الله علیه وآله علمنی الف باب من الحلال والحرام ومما کان وماهو کا ئن الی یوم القیمه « القیامه» کل یوم یفتح الف باب فذلک الف الف باب حتی علمت المنایا والوصایا وفصل الخطاب ) ([88]). از امیر المومنین (ع)که می فرماید : ( همانا رسول خدا (ص) هزار باب از حلال وحرام وهرچه هست وهرچه خواهد بود تا روز قیامت به من آموخت وهر روزهزار باب برایم باز می نمود بطوری که آن هزار هزار باب است تا اینکه علم آجال ووصایا وفصل خطاب را آموختم ) در یکی از نامه های امیر المومنین (ع) به معاویه (لع) که می فرماید : ( ... افغیر الله یا معاویه تبغی ربا ام غیر کتابه کتابا ... ام غیر الحکم تبغی حکما او غیر المستحفظ منا اماما الامامه لابراهیم وذریته والمومنون تبع لهم .. ) ([89]). در یکی از نامه های امیر المومنین (ع) به معاویه (لع) که می فرماید : (.....آیا به غیر از الله خدای دیگری داری ویا به کتابی غیر از کتابش ایمان داری .... و یا به غیر از حکم خدا حکم دیگری را قبول می کنی یا به غیر از نگهداشته شده از ما به امامت قبول داری امامت برای حضرت ابراهیم(ع) ونسلش و ومؤمنین پیرو آنها هستند... ) . امیر المومنین (ع)می فرماید : ( ... ولقد اعطیت الست ، علم المنایا والبلایا والوصایا وفصل الخطاب وانیل صاحب الکرات ودوله الدول وانی لصاحب العصا والمیسم والدابه التی تکلم الناس) ([90]). امیر المومنین (ع)می فرماید : ( شش چیزبه من داده شده ، علم منایا وبلایا ووصایا وفصل خطاب و همچنین صاحب حملات ودولت دولتها وهمچنین من صاحب عصا وعلامت وجنبنده ای که با مردم سخن خواهد گفت ) . واز القاب زین العابدین (ع): ( ... ووصی الوصیین ، وخازن وصایا المرسلین .. ) ([91]). (... وصی وصی کنندگان ومخزن وصایای فرستگان ..) . پس ائمه : علم وصایا را دارند وآنها محافظان ونگهدارنده آن هستند ، وبدین سبب می یابیم که امام مهدی (ع)کسی است که رسول خدا9 ایشان را به نگهداشته شده ازخاندان حضرت محمد 9 وصف کرده است ، (نگهداشته شده از آل محمد : ) : ( .... فاذا حضرته الوفاه فلیسلمها الی ابنه محمد المستحفظ من آل محمد علیهم السلام...). ( هرگاه زمان رحلت وی فر ارسد به فرزندنش محمد نگهداشته شده از خاندان حضرت محمد 9 تسلیم نماید ..) وهمچنین ایشان را به (الحافظ لما استودع) محافظ آنچه تحویل گرفته ، وصف نمود: (...الحافظ لما استودع یملا ها عدلا وقسطا کما ملاها الفجار جورا وظلما ) ([92]). (.... محافظ آنچه تحویل گرفته ، زمین راپراز عدل وقسط می کند همان طور که فجار آنرا را پراز جور وظلم پر نموده اند ) از آنچه که بیان نمودیم برای ما روشن می شود که صاحب وصیت ها همان امام مهدی (ع) است ، پس معنی ( ابن صاحب الوصیات ) همان فرزند امام مهدی (ع) خواهد بود واین فرزند است که پرچم ها را به سوی ایشان هدایت واز ایشان پیروی واطاعت می کند. و امام علی (ع) فرمود : ( یخرج رجل قبل المهدی من اهل بیته بالمشرق ) ( مردی قبل از حضرت مهدی (ع) از اهل بیتش در مشرق خروج می کند ) یعنی این مرد همان فرزند امام مهدی (ع) و احمد و وصیش ویمانی موعود خواهد بود ..... همان طور که مرتبا بیان نموده ایم . وحسن ختام در نکته همان روایتی که دال براین که (احمد) وصی امام مهدی (ع) وفرزندنش می باشد و همچنین بیعت بین رکن ومقام برای ایشان خواهد بود: حذیفه می گوید : شنیدم که رسول الله 9 مهدی را به یاد آورد وفرمودند : ( انه یبایع بین الرکن والمقام ، اسمه احمد وعبد الله والمهدی ، فهذه اسماوه ثلاثتها ) ([93]) . ( کسی که بین رکن ومقام با آن بیعت می شود سه اسم دارد ، احمد وعبد الله ومهدی است ). نمی خواهم درمورد این روایت شرح بدهم وتفصیل آن درادامه این بحث خواهد آمد انشاء الله تعالی ، اما فقط تقاضا دارم آ نچه که در این روایت و در وصیت رسول خدا 9 در مورد وصی امام مهدی (ع) آمده مقایسه شود : ( .. فاذا حضرته الوفاه فلیسلمها الی ابنه اول المقربین له ثلاثه اسامی ، اسم کاسمی واسم ابی وهو عبد الله واحمد ، الاسم الثالث : المهدی ، وهو اول المومنین ) (... وهرگاه وقت مرگش فرا رسد به فرزندنش اول المقربین تسلیم کند که دارای سه نام است ، نامی مانند نام من و نام پدرم وآن عبد الله واحمد ، ونام سوم مهدی است واو اولین ایمان آورندگان خواهد بود) . ملاحظه کنید که چگونه اسماء در آنها برهم تطابق دارند: احمد وعبد الله ومهدی وحال به نکته دوم در روایت امیر المومنین (ع) برمی گردیم : نکته دوم : (یحمل السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر) . (شمشیر رابمدت هشت ماه بر دوش خود قرار می دهد) . مسئله حمل شمشیر به مدت هشت ماه، و رهبری نبردها وحوداث آن و کشتار منحرفین دین ومفسدین و دشمنان خاندان حضرت محمد (ص) ، در روایات زیادی آمده است ،اما گاهی وقت ها از آن به عنوان زمینه ساز قیام امام مهدی (ع) قلمداد می شود وگاهی به عنوان خود امام مهدی (ع) معنا می شود ، ودر این جا امیر المومنین (ع) تاکید براین می کند کسی که شمشیر را بمدت هشت ماه بر دوش خود قرار می دهد مردی از اهل بیت امام مهدی (ع) که قبل از امام مهدی الحجه ابن الحسن (ع) خروج می کند: : (یحمل السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر). در خطبه طولانی از امیر المومنین (ع)که می فرماید : ... ( فقال الرجل : فهل من جماعه – یا امیر المومنین – بعد ذلک ؟ قال (ع): انها ستکونون جماعه شتی ، عطاوکم وحجکم واسفارکم واحد والقلوب مختلفه . قال : قال واحد : کیف تختلف القلوب ؟ قال (ع): هکذا – وشبک بین اصابعه – ثم قال : یقتل هذا هذا وهذا هذا ، هرجا هرجا ویبقی طغام جاهلیه لیس فیها منار هدی ولا علم یری . نحن اهل بیت منها بمنجاه ولسنا فیها بدعاه. قال : فما اصنع فی ذلک الزمان یا امیر المومنین ؟ قال (ع): انظرو اهل بیت نبیکم ، فان لبدوا فالبدوا وان استنصروکم فانصروهم تنصروا وتعذروا ، فانهم لن یخرجوکم من هدی ولن یدعوکم الی ردی ، ولا تسبقوهم بالتقدم فیصرعکم البلاء وتشمت بکم الاعداء. قال : فما یکون بعد ذلک یا امیر المومنین ؟ قال (ع): یفرج الله البلاء برجل من بیتی کانفراج الادیم من بیته ، ثم یرفعون الی من یسومهم خسفا ویسقیهم بکاس مصبره ولا یعطیهم ولا یقبل منهم الا السیف ، هرجا هرجا ، یحمل السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر حتی تود قریش ما یرد علیهم حتی یقولوا : ( ما هذا من قریش ، لو کان هذا من قریش ومن ولد فاطمه لرحمنا) یغریه الله ببنی امیه فیجعلهم تحت قدمیه ویطحنهم طحن الرحی. ﴿مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلاً ( سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً﴾. اما بعد ، فانه لا بد من رحی تطحن ضلاله ، فذا طحنت قامت علی قطبها . الا وان لطحنها روقا وان روقها حدها وعلی الله فلها...) ([94]). در خطبه طولانی از امیر المومنین (ع)که می فرماید : ( ... ومرد گفت : ای امیر المومنین آیا بعد از آن جماعتی هست ؟ فرمودند : جماعتی پراکنده خواهید بود ، داد و ستد شما وحج تان وسفرهایتان یکی است اما قلبهایتان مخالف هم خواهد بود . گفت : یکی گفت : قلبها چگونه مخالف هم خواهد شد ؟ فرمودند : این چنین – وانگشتانش را در هم نمود – سپس فرمود : این این را واین این را بی مها با از بین می برند ، ومثل جماعت جاهلیت خواهید بود که در آن چیزی از هدایت واز علم دیده نمی شود.ما اهل بیت وسیله هدایت هستیم ومدعی نیستیم . گفت : ای امیر المومنین در آن زمان چه کار باید بکنم ؟ فرمودند : به اهل بیت پیامبر تان بنگرید ، اگر آرام بودند آرام گیرید واگر شما را به یاری خواستند به یاری آنها بشتابید وعذر وبهانه نیارید که آنها شما را از هدایت خارج نمی کنند وهمچنین بسوی بدی دعوت نمی کنند واز آنها سبقت نجویید که بلا بر شما نازل می شود ودشمنان به شما شماتت می کنند . وگفت ای امیر المومنین بعد از آن چه خواهد بود؟ ، فرمودند :خداوند بلا را بوسیله مردی از اهل بیتم برطرف می کند همانطور که ادیم از خانه اش جدا کنند وجامی تلخ به خورد آنها می دهد وچیزی جزء شمشیر بی مهابا به آنها نمی دهد وقبول نمی کند ، شمشیر را بمدت هشت ماه بردوش می گذارد تا اینکه قریش خوش نیاید به آنها باز گردد و بگویند ( این از قریش نیست ، اگر از قریش واز فرزندان فاطمه بود به ما رحم می کرد) بر بنی امیه حمله می کند وآنها را زیر پای خود قرارمی دهد وآنها را مانند آسیاب کننده آسیاب می کند"اینان از رحمت خدا طرد شدند هرجا یافت شوند باید دستگیر وبه سختی کشته شوند، خدا شیوه وروش خود را درباره کسانی که پیشتر در گذشتند ، این گونه قرار داده است ، وبرای شیوه وروش خدا هر گز تغییر ودگرگونی نخواهی یافت" واما بعد آسیابی باید وجود داشته باشد که ضلالت وگمراهی را آسیاب کند، وهرگاه آسیاب نمود پا بر جاخواهد شد ، همانا که برای آسیاب کردنش صافی است وبرای صافی حدی هست ...) در این روایت امیر المومنین (ع) خبر از فتنه های آخر الزمان و تشتت واختلاف و کشتار می دهد ، سپس خبر از فرج بدست یک مردی از اهل بیت : می دهد : ( یفرج الله البلاء برجل من بیتی ) ، سپس شدت برخورد وجنگ وی را وصف می کند واین که وی : (یحمل السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر) (شمشیر رابمدت هشت ماه بر دوش خود قرار می دهد ) وبعد از آن خبر از افزونی کشته شدگان بنی امیه می کند: (یغریه الله ببنی امیه فیجعلهم تحت قدمیه ویطحنهم طحن الرحی.) ودر بعضی از روایات با لفظ ( یغربه الله ببنی العباس وبنی امیه ... )([95]) . آمده است .... .سپس فرمودند : (لا بد من رحی تطحن ضلاله ، فذا طحنت قامت علی قطبها). در این جا چند ملاحظه هست : ملاحظه اول: فکر می کنم هنوز هم فرموده امیر المومنین (ع) در روایتی که قبلا شرح دادیم، داریم مرور می کنیم : ( لابد من وجود رحی تطحن فاذا قامت علی قطبها وثبتت علی ساقها بعث الله علیها عبدا عنیفا خاملا اصله یکون النصر معه اصحابه الطویله شعورهم اصحاب السبال سود ثیابهم اصحاب رایات سود ویل لمن ناواهم یقتلونهم هرجا والله لکانی انظر الیهم والی افعالهم ومایلقی الفجار منهم والاعراب الجفاه یسلطهم الله علیهم بلا رحمه فیقتلونهم هرجا علی مدینتهم بشاطی الفرات البریه والبحریه جزاء بما عملوا وما ربک بظلام للعبید) . (آسیابی باید بگردش درآید و همین که کاملا بگردش افتاد و پا برجا شد خداوند بنده‏ای سنگ دل و بی اصل و نسب را برانگیزد که پیروزی بهمراه او باشد یارانش با موهای دراز و اهل سبیل و جامه هایشان سیاه ، و پرچم های سیاه بدست دارند، وای بر کسی که با آنان ستیزد که بی ملاحظه آن را بکشند. بخدا قسم گوئی آنان را می بینم و کارهاشان و آنچه بدکاران و عربهای ستمگر از دست آنان می بینند در پیش چشم من است خداوند آنانرا که مهری در دلشان نیست بر آنها مسلط میکند و در شهرهای خودشان که در کنار فرات است شهرهای ساحلی و بیابانی، ایشان را بی رحمانه میکشند بجزای آنچه که کرده‏اند و پروردگار تو به بندگانش ستم روا ندارد. ) وهمچنین امیر المومنین (ع) در روایتی که قبلا نیز شرح دادیم فرمود : وآن ( ملک بنی العباس یسر لاعسر ، فیه دولتهم لو اجتمع علیهم الترک والدیلم والهند والبربر والطیلسان لن یزیلوه ، ولایزالون فی غضاره من ملکهم حتی یشذ عنهم موالیهم واصحاب الویتهم ، ویسلط الله علیهم علجا یخرج من حیث بدا ملکهم ، لایمر بمدینه الا فتحها ، ولا ترفع له رایه الا هدها ، ولا نعمه الا ازالها ، الویل لمن ناواه ، فلا یزال کذلک حتی یظفر ویدفع بظفره الی رجل من عترتی ، یقول بالحق ویعمل به ) . (حکومت بنی عباس آسان است و سختی ندارد ، در دولت آنها که اگر توده های ترک ودیلم وهند وسند وبربر جمع شوند نمی توانند آنها را ساقط کنند ، در آسایش وآرامش زندگی می کنند تا اینکه گروهی از مسئولان وپرچمدارانشان از آنها منحرف شوند .آنگاه خداوند مرد نیرومندی را بر آنها مسلط می کند که از منطقه ای برمی خیزد که سلطنت آنها از آنجا شروع شده است ، بر شهری وارد نمی شود مگر آنکه آنرا بگشاید ، پرچمی علیه او برافراشته نمی شود جز اینکه سرنگون می شود ، نغمه ای علیه او سازکار نشود جز اینکه نابودش سازد ، وای بر کسی که با او در گیر شود . او همچنان پیش می رود وپیش می تازد تا همه پیروزی هایش را به مردی از عترتم تقدیم کند ، که به حق می گوید وبه آن عمل می کند ) . واز دو روایت روشن می شود که این دو از یک شخصی که بر حکومت بنی العباس غلبه می کند ، سخن می گویند ، روایت اول از آن به تعبیر (عبد ا عنیفا خاملا اصله) ( بنده سختگیری که اصلش مجهول است) ودر روایت دوم از آن (علجا) ( نیرومند و بی رحم ) تعبیر نموده است ، ودر آنجا معنی عنیف وعلج را فهمیدیم که یک معنا ویا معنای نزدیک به هم دارند ، ونیز در قسمتی از این روایتی که درصدد شرح آن هستیم ،این مطلب را گواهی می دهد ( لا بد من رحی تطحن ضلاله ، فذا طحنت قامت علی قطبها) (آسیابی باید وجود داشته باشد که ضلالت وگمراهی را آسیاب کند، وهرگاه آسیاب نمود پا بر جاخواهد شد) . و روشن گردید که چگونه این سه روایت از امیر المومنین (ع) بریک شخص واحد تطابق می کنند که از آن با الفاظ گوناگون درمناسبت های مختلف تعبیر کرده است ، پس این مردی که از اهل بیت : است و هم زمان با آسیاب جنگ وگمراهی است که هرگاه این آسیاب برقطب خویش استوار گردید ایشان کسی خواهد بود که برعلیه آن ومدعیان آن پیروز خواهد شد، واین امر درنهایت امر حکومت بنی العباس است به خاطر اینکه حکومت بنی امیه منقرض گردیده وبه تاریخ پیوسته است ([96]) ، اما ظاهرا عشاق ومحبین وپیروان و سودجویان از آن هنوز باقی هستند ، وآنها منتظر فرصتی هستند که حکومت نابوده شده خود را احیاء نمایند ، لذا یک مواجهه وجنگی برای زمینه سازقیام که همان یمانی است نه تنها با بنی العباس بلکه با بنی امیه نیزخواهد بود. وشناختیم که پیروزی وغلبه برای مردی است که (العلج العنیف) نیرومند و بی رحم است واوست که بنی العباس وپیروانشان را از بین می برد وپیروزی ونصر خود را به امام مهدی (ع) تحویل می دهد ، واز آن به نتیجه سخن امیر المومنین (ع) می رسیم : ( یفرج الله البلاء برجل من بیتی کانفراج الادیم من بیته ..... ، یحمل السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر ) (خداوند بلا را بوسیله مردی از اهل بیتم برطرف می کند ....، شمشیر را بمدت هشت ماه بردوش می گذارد). که برابر با سخن دیگرش (یخرج رجل قبل المهدی من اهل بیته بالمشرق یحمل السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر) ( مردی از اهل بیتش قبل از حضرت مهدی (ع) خروج می کند و شمشیر را بمدت هشت ماه بردوش می گذارد). اکتفا می کنیم ، به اینکه اهل بیت امام علی (ع) در آخر زمان همان بیت امام مهدی (ع) است وغیر از آن نیست وفرموده اش ( من بیتی ) و( من بیت الامام المهدی ) یکی خواهد بود. ملاحظه دوم : فرموده اش : (... یسومهم خسفا ویسقیهم بکاس مصبره ولا یعطیهم ولا یقبل منهم الا السیف ، هرجا هرجا ، یحمل السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر .... یغریه الله ببنی امیه فیجعلهم تحت قدمیه ویطحنهم طحن الرحی. ) ( ...وجامی تلخ به خورد آنها می دهد وچیزی جزء شمشیر بی مهابا به آنها نمی دهد وقبول نمی کند ، شمشیر را بمدت هشت ماه بردوش می گذارد .... بربنی امیه حمله می کند وآنها را زیر پای خود قرارمی دهد وآنها را مانند آسیاب کننده آسیاب می کند ) . دلالت بر شدت جنگ وکشتاری که این مرد انجام خواهد داد یا مشابه کاری که زمینه ساز سختگیر انجام می دهد... ببینید ( .... بعث الله علیها عبدا عنیفا خاملا اصله یکون النصر .... یسلطهم الله علیهم بلا رحمه فیقتلونهم هرجا علی مدینتهم بشاطی الفرات البریه والبحریه جزاء بما عملوا وما ربک بظلام للعبید) . ( .... خداوند بنده‏ای سنگ دل و بی اصل و نسب را برانگیزد که پیروزی بهمراه او باشد ... خداوند آنانرا که مهری در دلشان نیست بر آنها مسلط میکند و در شهرهای خودشان که در کنار فرات است شهرهای ساحلی و بیابانی، ایشان را بی رحمانه میکشند بجزای آنچه که کرده‏اند و پروردگار تو به بندگانش ستم روا ندارد ) . وهمچنین ببین : ( ملک بنی العباس یسر لاعسر ، فیه ... ویسلط الله علیهم علجا یخرج من حیث بدا ملکهم ، لایمر بمدینه الا فتحها ، ولا ترفع له رایه الا هدها ، ولا نعمه الا ازالها ، الویل لمن ناواه ، فلا یزال کذلک حتی یظفر ویدفع بظفره الی رجل من عترتی ، یقول بالحق ویعمل به ) (حکومت بنی عباس آسان است و سختی ندارد ،... آنگاه خداوند مرد نیرومندی را بر آنها مسلط می کند که از منطقه ای برمی خیزد که سلطنت آنها از آنجا شروع شده است ، بر شهری وارد نمی شود مگر آنکه آنرا بگشاید ، پرچمی علیه او برافراشته نمی شود جز اینکه سرنگون می شود ، نغمه ای علیه او سازکار نشود جز اینکه نابودش سازد ، وای بر کسی که با او در گیر شود . او همچنان پیش می رود وپیش می تازد تا همه پیروزی هایش را به مردی از عترتم تقدیم کند ، که به حق می گوید وبه آن عمل می کند ) . وقتی که در می یابیم جنگهای سختی که یک مرد قبل از قیام امام مهدی (ع) انجام می دهد بلکه وی کسی است که زمینه را برای امام مهدی (ع) مهیا می کند وکسی که پرچم اهل بیت : در آخر زمان حمل می نماید واوست که جامی تلخ به نوش بنی عباس و بنی امیه می دهد وآنها را مثل آسیاب ، نابود می کند . ملاحظه سوم :سخن قریش در آخر زمان (ما هذا من قریش ، لو کان هذا من قریش ومن ولد فاطمه لرحمنا ) ( این مرد از قریش نیست ، اگر از قریش واز فرزندان فاطمه (س) بود به ما رحم می کرد ) ظاهرا بمعنای شک در نسب این مرد زمینه ساز، به خاندان حضرت محمد (ص) است ، وفکر می کنم ارتباطی به وصف امیر المومنین (ع) به (عبدا عنیفا خاملا اصله) (بنده سنگ دلی که اصلش نامعلوم است ) دارد وسبب مجهول بودن اصل یا نسب وعدم معروفیت دربین مردم سبب شده که به این مرد طعن بزنند ، ودلیل آن به سبب قصا صی که به دلیل افعال زشت و فسقی که در دین خدا انجام داده اند، برآنها وارد می کند ، واین شک را زما نی می یابیم که ضرباتی سخت از مشت خاندان حضرت محمد (ص) برآنها وارد می شود . ودلیل آن دو روایتی است که ذکر خواهیم کرد : محمد بن مسلم می گوید : ازامام محمد باقر (ع) شنیدم که می فرماید : ( لو یعلم الناس ما یصنع القائم اذا خرج لاحب اکثرهم الا یروه ، مما یقتل من الناس ، اما انه لا یبدا الا بقریش فلا یاخذ منها الا السیف ، ولا یعطیها الا السیف ، حتی یقول کثیر من الناس : هذا من آل محمد ، ولو کان من آل محمد لرحم )([97]) . ( اگر مردم می دانستند که اگر قائم خروج کند دست به انجام چه کارهایی می زند ،خیلی ها دوست می داشتند که ایشان را نمی دیدند به اینکه چقدر از مردم را می کشد ، ایشان کار خود را از قریش شروع می کند که از آنها نمی گیرد جز شمشیر و به آنها نمی دهد جز شمشیرتا اینکه بیشتر می گویند : آیا این از آل محمد : است ، اگر از آل محمد می بود رحم می کرد) . ویحیی بن علای رازی می گوید : از ابی عبد الله (ع) شنیدم که می فرماید : ( ینتج الله فی هذه الامه رجلا منی وانا منه ، یسوق الله تعالی به برکات السماوات والارض ، فینزل السماء قطرها ، ویخرج الارض بذرها ، وتامن وحوشها وسباعها ، ویملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا ، ویقتل حتی یقول الجاهل : لو کان هذا من ذریه محمد صلی الله علیه وآله وسلم لرحم ) ([98]). ( خداوند در این امت مردی برمی انگیزد که از من است ومن از ایشان هستم ،وخدای متعال بسوی او برکات زمین وآسمان را نازل می کند وآسمان باران خود را فرو می ریزد ، وزمین نباتات خود را خارج می کند ،وحیوانا ت وحشی ودرنده آرام می گیرند ،وزمین را پر از عدل وقسط می کند همان طور که پر از ظلم وجور شده است وبه قتل می رساند تا اینکه انسان جاهل بگوید : اگر از نسل حضرت محمد (ص) می بود ، رحم می کرد ) . ملاحظه چهارم: فرموده اش (ع) : (انظرو اهل بیت نبیکم ، فان لبدوا فالبدوا وان استنصروکم فانصروهم تنصروا وتعذروا ، فانهم لن یخرجوکم من هدی ولن یدعوکم الی ردی ، ولا تسبقوهم بالتقدم فیصرعکم البلاء وتشمت بکم الاعداء ) . ( به اهل بیت نبیتان بنگرید ، اگر آرام بودند آرام گیرید ، واگراز شما یاری خواستند به یاری آنها بشتابید و بخشیده می شوید ،که آنها شما را از راه هدایت خارج نمی کند وشما را بسوی زشتی دعوت نمی کنند ، واز آنها سبقت نجوید که بلا برشما نازل شود ودشمنان به شما شماتت نمایند ) . و این دلالت دارد بر این که شیعه آل محمد (ص) در آن فتنه ها واختلاف مامور به جلوس هستند تا این که مردی از آل محمد (ص) آنها را به نصرت ویاری فرا خواند . واین همان معنای سخن امام محمد باقر (ع) است که می فرماید : (... ایاک وشذاذ من آل محمد : فان لال محمد وعلی رایه ولغیرهم رایات فالزم الارض ولاتتبع منهم احدا ابدا حتی تری رجلا من ولد الحسین (ع)معه عهد نبی الله ورایته وسلاحه...). (برحذر باشید از کسانی که خود را به دروغ به آل محمد نسبت می دهند که همانا برای آل محمد : وعلی (ع) پرچمی است وبرای دیگران پرچم ها یی است ، پس در جای خودت ثابت باش وابدا از کسی پیروی نکن تا اینکه مردی از فرزندان امام حسین (ع)که عهد پیامبر خدا 9 وپرچمش وسلاحش را به همراه دارد ،....). و قبلا در این مورد صحبت کردیم ، و درآنجا روایاتی بسیاری است که این معنا را دارند . واز معلوم پرچم یمانی موعود اولین پرچمی است که اهل بیت : دستور به پیروی ویاری آن داده اند وما در سر پیچی کردن از آن برحذر داشته اند، پس یمانی موعود از اهل بیت پیامبر(ص) است بدلیل این که امام علی (ع) انحصار یاری را فقط برای اهل بیت پیامبر(ص) قرار داده است بنا به فرموده سابق ایشان : (انظرو اهل بیت نبیکم ، فان لبدوا فالبدوا وان استنصروکم فانصروهم تنصروا وتعذروا). ( به اهل بیت پیامبر خود نگاه کنید که اگرساکت شدند ساکت شوید و اگر از شما یاری خواستند آنها را یاری کنید که پیروز می شوید وعذر شما پدیرفته می شود) . ودر بقیه فرموده امیر المومنین (ع) تامل کن که فرمود : (انظرو اهل بیت نبیکم ، .... فانهم لن یخرجوکم من هدی ولن یدعوکم الی ردی ) (به اهل بیت پیامبر خود نگاه کنید .... که آنها شما را از هدایت خارج نمی کنند و شما را به زشتی فرا نمی خوانند). همان معنی اوصاف یمانی موعود که از امام محمد باقر (ع) وصف شده را خواهی یافت : (رایه هدی ... اهدی الرایات .... یدعو الی صاحبکم .... فانهض الیه .... یدعو الی الحق والی طریق مستقیم ) (پرچمش پرچم هدایت است ... هدایت گرترین پرچم هاست ... شما را به صاحبتان دعوت می کند ... پس بسوی او بشتاب ... او دعوت به حق و راه مستقیم می کند) . و مادامی که شیعه آل محمد(ص) مامور به عدم عجله و یاری نکردن کسی غیر از مردی از اهل بیت پیامبر9 شده است ، و مقصود از مرد در فرموده امیر المومنین (ع) می باشد : ( یفرج الله البلاء برجل من بیتی کانفراج الادیم ) (خداوند شهرها را با مردی از اهل بیتم فتح خواهد کرد ....) و آن مرد حتما همان یمانی موعود است و اگر گفتار غیر از این باشد ، سبب تناقض در سخنان اهل بیت (ع) می شود – و حاشاهم – یعنی اینکه از یاری نمودن یمانی نهی شدیم چون وی از آل محمد : نیست، وما مامور به جلوس وعدم یاری دادن هر شخصی هستیم تا اینکه ندای یک مرد از اهل بیت پیامبر(ص) را بشنویم : (انظرو اهل بیت نبیکم ، فان لبدوا فالبدوا وان استنصروکم فانصروهم تنصروا وتعذروا). (به اهل بیت پیامبر خود نگاه کنید که اگرساکت شدند ساکت شوید و اگر از شما یاری خواستند آنها را یاری کنید که پیروز می شوید وعذر شما پذیرفته می شود ). و روایاتی که این زمینه ساز را وصف نمودند به ( رجل من آل محمد (ص). ) (مردی از آل محمد (ص).) و (من ولد الحسین (ع)) و (از فرزندان امام حسین (ع) (من المشرق ) و از مشرق .... همه دلالت بریک مرد دارند ، نیاز نیست در این مورد بیشتر توضیح دهم . ودر نهایت : (یفرج الله البلاء برجل من بیتی ) (خداوند شهرها را با مردی از اهل بیتم فتح خواهد کرد) برابر با ( یخرج رجل قبل المهدی من اهل بیته ) (قبل از امام مهدی (ع)مردی از اهل بیتش خروج می کند) . بله روایاتی وجود دارد ([99]) ، همان طور که قبلا اشاره نمودم این معنا را می دهند ، کسی که شمشیر را به دوش می گیرد همان اما مهدی الحجه ابن الحسن (ع) است ، مانند روایت ذیل : ابی بصیر گفت : ابی عبد الله (ع) فرمود : ( ... وسیفه سیف رسول الله «صلی الله علیه وآله» ذو الفقار ، یجرد السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر یقتل هرجا ... ولا یخرج القائم (ع)حتی یقرا کتابان ، کتاب بالبصره ، وکتاب بالکوفه ، بالبراءه من علی (ع))([100]) ( ... وشمشیرش ذوالفقار شمشیر رسول خدا (ص ) است ، شمشیرش را می کشد وبه مدت هشت ماه بر دوش می گذارد وبدون اضطراب می کُشد ... قائم (ع)خروج نمی کند تا اینکه دو کتاب در برائت از علی (ع)یکی در بصره ودیگری در کوفه خوانده شود) . عیسی خشاب می گوید : به حسین بن علی (ع) گفتم : ( انت صاحب هذا الامر ؟ قال: لا ، ولکن صاحب الامر الطرید الشرید ، الموتور بابیه ، المکنی بعمه ، یضع سیفه علی عاتقه ثمانیه اشهر )([101]). ( شما صاحب این امر هستید ؟ فرمودند : خیر ، اما صاحب این امر تحت تعقیب و فراری و خون خواه پدرش وکنیه دار نام عمویش است ،وبه مدت هشت ماه شمشیر را بر دوش می گذارد). ابی بصیر گفت : از ابا جعفر (ع) شنیدم که می فرماید : ( فی صاحب هذا الامر سنه من موسی ، وسنه من عیسی ، وسنه من یوسف ، وسنه من محمد صلی الله علیه وآله : فاما من موسی فخائف یترقب ، واما من عیسی فیقال فیه ما «قد» قیل فی عیسی ، واما من یوسف : فالسجن والغیبه ، واما من محمد صلی الله علیه وآله فالقیام بسیرته وتبیین آثاره ثم یضع سیفه علی عاتقه ثمانیه اشهر فلایزال یقتل اعدا الله حتی یرضی الله عزوجل ، قلت : وکیف یعلم ان الله تعالی قد رضی ؟ قال : یلقی الله عزوجل فی قلبه الرحمه) ([102]) . (در صاحب این امر سنت هایی از پیغمبران است، سنتی از حضرت موسی بن عمران (ع)، وسنتی از حضرت عیسی (ع)، و سنتی از حضرت یوسف (ع)، و سنتی از حضرت محمد 9 ، اما سنت حضرت موسی (ع) ترسان و منتظر و اما سنت حضرت عیسی(ع) درباره وی همان گویند که درباره حضرت عیسی (ع) گفتند و اما سنت حضرت یوسف(ع) زندان و غیبت است ، و اما سنت حضرت محمد (ص) به راهنمائی او راهنمائی کند و بسیره او عمل کند ،وسپس به مدت هشت ماه شمشیر را بردوش می گذارد وهمچنان دشمنان خدا را از بین می برد تا خداوند را راضی نماید . گفتم : چگونه می فهمد که خداوند راضی شده است ؟ فرمود : خداوند رحمت را در قلبش القا می کند ) . و بعد از چشم پوشی در بعضی از امور در روایات گذشته ، می گویم : ما در برابر دو اختیار برای فهم این مسئله قرار داریم : اختیار اول : به این که بگوییم یمانی موعود شمشیر را به مدت هشت ماه بر دوش خود قرار می دهد تا زمینه را برای امام مهدی (ع) آماده سازد ، وسپس امام مهدی (ع) نیز بعد از قیامشان شمشیر را به مدت هشت ماه بر دوش خود قرار می دهد و کامل می کند آنچه که یمانی موعود برای پاک سازی زمین ازفاسدین و مفسدین که هیچ راه علاجی جزء شمشیروآتش برای آنها نیست ، شروع کرده است . اختیار دوم : به این که بگوییم مدت زمان این حوادث همان طور که وصف شده ( به این تندی وسختی ) برای هشت ماه است ، و بر حسب آنچه که از همه روایات فهمیده می شود آن یک مدت زمان واحد است ، چون آنها نشان می دهند که یک هشت ماه و یک مرد وجود دارد که شمشیر را به مدت هشت ماه بر دوش خود قرار می دهد و یک کشتار بدون رحم انجام می دهد . اما آنچه مهم است باید مشخص شود که این مرد چه کسی است ، آیا یمانی موعود است یا امام مهدی (ع) می باشد؟ جواب : این مرد همان یمانی موعود زمینه ساز است وامام مهدی الحجه ابن الحسن (ع) نیست. و خواننده عزیز حق داردکه سئوال کند ، و بگوید چرا؟ دلیل آن چند امراست: امر اول : قبلاً بطور مفصل بیان شد که یمانی موعود برعلیه حکومت بنی العباس ودشمنان آل محمد (ص) در آخر زمان غلبه می کند ، واز روایات روشن می شود که ضرورت آن مدت هشت ماه است ونیز می دانیم یمانی ، سفیانی را در عراق وایران شکست می دهد .....و یا به عبارتی یمانی موعود سر آمد حوادث سخت را به عهده می گیرد ، بنابراین بر ایشان اوصاف بیشتر منطبق است ، درحالی که درمی یابیم امام مهدی (ع) هنگام قیامش در عاشورا لشکر سفیانی گرفتار فرو رفتن زمین در بیداء می شود وبا این حادثه سفیانی بیشتر قدرت خود را از دست می دهد وحتی اگر جنگی میان امام (ع) وسفیانی باشد بعد از قیام مقدسشان در عاشوراست اما برای یک مدت زمان کوتاه که به هشت ماه هم نمی رسد ، و با این حال یمانی موعود آتش فتنه ها را در عراق خاموش نموده و بر رهبران ضلالت وگمراهی پیروز گشته وپیروزی خودرا به امام مهدی (ع) تقدیم می کند ، پس آن هشت ماه از حوادث که به این شدت از جنگ وکشتار طاقت فرسا وصف شده است کجاست ؟ امر دوم : می توانیم تمام جنگها و حوادثی که یمانی موعود به آنها اقدام می کند ، به امام مهدی (ع)نسبت دهیم ، از این جهت که آنها به دستور وراهنمایی ایشان (ع) صورت می گیرد ، همان طور که می گوییم فلان پادشاه فلان شهر را فتح نمود ، در صورتی که فرمانده لشکر این کار را انجام داده و نه شخص پادشاه ، اما نمی توانیم مسئله را برعکس کنیم به اینکه نمی توانیم حوادثی که امام مهدی (ع) آنها را مستقیماًرهبری می کند به یمانی موعود نسبت دهیم ، چون یمانی موعود در آن حال فقط یک سرباز است مانند بقیه سربازان وفرماندهان ، و امکان رهبری و امر ونهی وطرح نقشه به صورت مستقیم برای او وجود ندارد . امر سوم : روایات زیادی بر وجود یک راز مخفی درمسئله قیام امام مهدی (ع) تاکید و اشاره می کنند ، و در آنجا اخبار زیادی هست که اهل بیت (ع)به صورت رمز و راز فرموده اند و در وقت خودشان شناخته می شوند که به چند نمونه از این روایات گوش فرا می دهیم : احمد بن محمد بن عیسی از احمد بن محمد بن ابی نصر در جوابیه امام رضا (ع) درمورد مسئله واقفه می فرماید : ( ... واما ابن ابی حمزه فانه رجل تاول تاویلا لم یحسنه ، ولم یوت علمه ، فالقاه الی الناس فلج فیه وکره اکذاب نفسه فی ابطال قوله باحادیث تاولها ولم یحسن تاویلها ولم یوت علمها ، ورای انه اذا لم یصدق آبائی بذلک ، لم یدر لعل ما خبر عنه مثل السفیانی وغیره انه کائن لا یکون منه شئ ، وقال لهم : لیس یسقط قول آبائی بشئ ، ولعمری مایسقط قول ابائی شئ ، ولکن قصر علمه عن غایات ذلک وحقائقه ، فصارفتنه له وشبه علیه وفر من امر فوقع فیه . وقال ابو جعفر (ع): من زعم انه قد فرغ من الامر فقد کذب ، لان لله عزوجل المشیئه فی خلقه ، یحدث ما یشائ ویفعل ما یرید . وقال : ﴿ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ﴾([103])فاخرها من اولها واولها من آخرها ، فذا اخبر عنها بشئ منها بعینه انه کائن ،فکان فی غیره منه فقد وقع الخبر علی ما اخبر ، الیس فی ایدیهم ان ابا عبد الله (ع)قال : اذا قیل فی المرء شئ فلم یکن فیه ثم کان فی ولده من بعده فقد کان فیه ) ([104]). ( ... و اما فرزند ابی حمزه شخصی است که یک تاویلی کرد و آن را نیکو انجام نداد ، و علمش به آن داده نشده ، پس آنرا به مردم داد و خود را به زحمت انداخت و در تکذیب خود به ابطال گفتارش با احادیثی که آنها را تاویل کرد و خوب آنها تاویل نکرد و نیز علمش به آن داده نشده اکراه داشت ، و دید اگر پدرانم را در آن تصدیق نکند ، نمی داند که شاید آنچه به آن خبر داد مانند سفیانی و غیره که آن پیش آمده و از آن چیزی نباشد ، و به آنها فرمود : هیچ چیز از کلام پدرانم ساقط نمی شود ، به جان خودم هیچ چیز از کلام پدرانم ساقط نمی شود ، و اما او علمش از اهداف و حقایق آن کوتاه است ، پس برای او فتنه ای شد و بر آن مشتبه شد و از امری فرار کرد اما در آن گرفتار شد . و ابو جعفر(ع) فرمود : هر کس ادعا کند که از امر فارغ گشته ( تمام آن را فهمیده ) دروغ گفته ، چون مشیت خداوند در خلقش است ، آنچه بخواهد بوجود می آورد و آنچه بخواهد انجام می دهد . و فرمود : ( ذریه بعضها من بعض ) «نسلی است که بعضش از بعضی دیگر است » پس آخر آن از اولش و اول آن از آخرش ، و اگر به چیزی از آن خبر دهد بعینه پیش می آید ، و از آن درغیرش باشد پس خبر پیش می آید به آنچه خبر داده بود ، و در دستان آنها نیست که ابا عبد الله (ع) فرمود : پس اگر در باره مردی چیزی گفته شود و در آن نبود سپس در فرزند بعد از خودش پیش آمد پس در آن است) . محمد بن ابی طلحه می گوید : به امام رضا (ع)گفتم : ( ایاتی الرسل عن الله بشئ ثم تاتی بخلافه ؟ قال : نعم ان شئت حدثتک وان شئت اتیتک به من کتاب الله تعالی ؟ قال الله تعا لی جلت عظمته : ﴿ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ﴾([105])الآیه ، فما دخلوها ودخل ابنا ء ابنائهم . وقال عمران : ان الله وعدنی ان یهب لی غلاما نبیا فی سنتی هذه وشهری هذا . ثم غاب وولدت امراته مریم وکفلها زکریا فقالت طائفه : صدق نبی الله ، وقالت الآخرون : کذب ، فلما ولدت مریم عیسی قالت الطائفه التی اقامت علی صدق عمران : هذا الذی وعدنا الله ) ([106]). ( آیا ممکن است پیامبران به چیزی از خدا بیایند سپس برخلاف آن اتفاق بیفتد ؟ فرمودند : بله ، اگر می خواهی برایت می گویم واگر بخواهی از کتاب خدا وند تعالی برای شما می آورم ؟ خداوند بزرگ مرتبه می فرماید " به سرزمین مقدسی که خداوند به شما وعده داده وارد شوید " ، آنها وارد نشدند بلکه فرزندان آنها وارد شدند . وعمران فرمود : خداوند به من وعده داده که پسری که پیامبر می شود دراین سال واین ماه بدهد . سپس غیبت کرد وهمسرش مریم را بدنیا آورد و زکریا کفالت آنرا را برعهده گرفت ، عده ای گفتند : پیامبر خدا راست گفت ، وعده ای دیگر گفتند : دروغ گفت . ووقتی که مریم عیسی را بدنیا آورد کسانی که به صدق عمران گواهی دادند ، گفتند : این همان وعده الهی است) . در تفسیر علی بن ابراهیم : پدرم از محمد بن فضیل از پدرش از ابی جعفر (ع)گفتند که به ایشان گفتم : ( جعلت فداک بلغنا ان لآل جعفر رایه ولآل العباس رایتین فهل انتهی الیک من علم ذلک شئ ؟ قال : اما آل جعفر فلیس بشئ ولا الی شئ ، واما آل العباس فان لهم ملکا مبطئا یقربون فیه البعید ، ویباعدون فیه القریب ، وسلطانهم عسر لیس فیه یسر حتی اذا امنوا مکر الله وامنوا عقابه صیح فیهم صیحه لا یبقی لهم مال یجمعهم ولا رجال یمنعهم وهو قول الله : ﴿حَتَّىَ إِذَا أَخَذَتِ الأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ﴾([107]) آلآیه ،قلت : جعلت فداک فمتی یکون ذلک ؟ قال : اما انه لم یوقت لنا فیه وقت ، ولکن اذا حدثنا کم بشئ فکان کما نقول فقولوا : صدق الله ورسوله ، وان کان بخلاف ذلک فقولوا : صدق الله ورسوله تو جروا مرتین ...)([108]) . ( فدایت شوم به ما ابلاغ شده که برای خاندان جعفر یک پرچم وبرای خاندان عباس دو پرچم است . آیا در این مورد چیزی به شما رسیده است ؟ فرمود :برای خاندان جعفر چیزی نیست ونخواهد بود ، ولی خاندان عباس برای آنها یک دولت طولانی است که با آن دور را نزدیک ونزدیک را دور می کنند ومملکت آنها سخت وهیچ نرمشی ندارد تا اینکه خود را از مکر خدا وعقابش در امان می بینند ، در میان آنها فریادی زده خواهد شد که نه مالی آنها را جمع کند و نه مردانی که از آنها دفاع نمایند . وآن فرموده خداوند متعال که : "وقتی که زمین زینت و زخرف را گرفت " آیه ، وگفتم : فدات شوم آن چه زمانی خواهد بود ؟ فرمود : در مورد آن ما وقتی تعیین نمی کنیم ، واگر به چیزی شما را حدیث کنیم وواقع شد بگویید : که خدا ورسولش راست گفتند ، واگر به خلاف آن واقع شد بگوید : که خدا ورسولش راست گفتند دو برابر پاداش می گیرد ...) عن الفضیل بن یسار ، عن ابی جعفر (ع)، قال : (قال : قلت له : لهذا الامر وقت ، فقال : ( کذب الوقاتون ، کذب الوقاتون ، ان موسی (ع) لما خرج وافدا الی ربه واعدهم ثلاثین یوما ، فلما زاده الله علی الثلاثین عشرا ، قال له قومه : قد اخلفنا موسی ، فصنعوا ما صنعوا ، فاذا حدثناکم بحدیث فجاء علی ما حدثناکم به ، فقولوا : صدق الله ، واذا حدثناکم بحدیث فجاء علی خلاف ما حدثناکم به ، فقولوا : صدق الله ، توجروا مرتین ) ([109]). از فضیل بن یسار گفت: به ابی جعفرعلیه السلام گفتم :( آیا برای این امر وقت و زمانی هست؟فرمود: وقت تعیین کنندگان دروغ میگویند- تکرار میکنم- وقت تعیین کنندگان دروغ میگویند، همانا حضرت موسی علیه السلام هنگامیکه بنا بدعوت پروردگارش بیرون رفت به آنان سی روز وعده داد و چون خداوند بر آن سی روز ده روز افزود قومش گفتند: وعده ای که موسی بما داده بود بر خلاف آن شد و کردند آنچه کردند، پس هرگاه ما برای شما حدیثی گفتیم و بر آنچه که به شما گفته ایم پیش آمد ، شما بگوئید خداوند راست فرموده است و هرگاه حدیثی بر شما گفتیم و بر خلاف آنچه ما شما را گفته بودیم واقع شد بگوئید خداوند راست گفته است که دوبار پاداش خواهید برد ) . وعن ابی بصیر ، عن ابی عبد الله (ع) قال : ( ان الله تعالی اوحی الی عمران انی واهب لک ذکرا سویا ، مبارکا ، یبرئ الاکمه والابرص ویحیی الموتی باذن الله ، وجاعله رسولا الی بنی اسرائیل ، فحدث عمران امراته حنه بذلک وهی ام مریم ، فلما حملت کان حملها بها عند نفسها غلام ، فلما وضعتها قالت : رب انی وضعتها انثی ولیس الذکر کالانثی ، ای یکون البنت رسولا یقول الله عز وجل ﴿وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ﴾([110])، فلما وهب الله تعالی لمریم عیسی (ع)کان هوالذی بشر به عمران و وعده ایاه ، فاذا قلنا فی الرجل منا شیئاً وکان فی ولده او ولد ولده فلا تنکروا ذلک ) ([111]). از ابی بصیر ، ابی عبد الله (ع) فرمود : (همانا که خداوند متعال به عمران وحی نمود که من به شما فرزندی عطاء خواهم نمود که مبارک است ، به اذن خداوند کور مادر زاد وپیس را درمان می کند ، ومرده گان را زنده می کند، وایشان را پیامبری برای بنی اسرائیل قرار دادم ، وعمران این مورد را به زنش حنه که همان مادر مریم است ، اعلام کرد ، ووقتی که باردار شد فکر می کرد که آن پسر خواهد بود ، وقتی که وضع حمل کرد گفت : خدایا من دختر بدنیا آوردم و مذکر مانند مؤنث نمی شود ، وممکن نیست که دختر پیامبر خدا شود ، خداوند عزوجل می فرماید :من می دانم که چه بدنیا آورده ، ووقتی که خداوند به مریم حضرت عیسی (ع) را بخشید اوهمان کسی است که خداوند آنرا را به عمران بشارت ووعده داده بود، به همین خاطراگر در مورد مردی از ماچیزی گفتیم ولی در فرزندش ویا فرزند فرزندش واقع شد آنرا انکار نکنید ) . عن ابراهیم ابن عمر الیمانی ، عن ابی عبد الله (ع) قال : ( اذا قلنا فی رجل قولا ، فلم یکن فیه وکان فی ولده او ولد ولده فلا تنکروا ذلک ، فان الله تعلی یفعل ما یشاء ) ([112]). از ابراهیم بن عمر یمانی ، ابی عبد الله (ع) فرمود : ( اگر در مورد مردی از ماچیزی گفتیم اما در او نبود در فرزندش ویا فرزند فرزندش واقع شد آنرا انکار نکنید ، زیرا خدای متعال هرچه رامی خواهد انجام می دهد) . ابی خدیجه می گوید : شنیدم که ابا عبد الله (ع) می فرماید : ( قد یقوم الرجل بعدل او یجور وینسب الیه ولم یکن قام به ، فیکون ذلک ابنه او ابن ابنه من بعده ، فهو هو )([113]) . ( مردی عدل یا ستم را به او نسبت دهند وخود این عمل را انجام نداده است ، و انجام دهنده پسرش ویا پسر پسرش پس از او باشد پس او همان است ). تفسیر عیاشی : ابی حمزه الثمالی می گوید : ابو جعفر وابو عبد الله علیهما السلام می فرمایند : ( یا ابا حمزه ان حدثناک بامر انه یجیئ من هاهنافجاء من هاهنا فان الله یصنع ما یشاء ، وان حدثناک الیوم بحدیث وحدثناک غدا بخلافه فان الله یمحو ما یشاء ویثبت)([114]) (یا ابا حمزه اگر در یک امری شما را حدیث دادیم که از اینجا خواهد آمد ولی از یک جای دیگر آمد، که خداوند هرچه می خواهد می کند ، واگر امروز به شما حدیثی گفتیم ، وفردا برخلاف آن سخن گفتیم ، همان خداوند یک چیزی را محو وچیز دیگر را ثابت می کند ) . و این گونه روایات ها زیادند واگر بخواهیم همه را بگوییم مطلب طولانی می شود و همه یک معنا می رسانند وبعضی ها تاکید براین دارند که آنها (ع) اگردر مورد یکی از ائمه : چیزی فرمودند ولی در آن نبود ودر فرزندش یا فرزند فرزندش او همان است ، واین در واقع اشاره روشنی که در آنجا درمورد مسئله امام مهدی (ع) رازی نهفته است ، که امت به وسیله آن امتحان سختی خواهند داشت وکسی از آن نجات پیدا نمی کند مگر کسی که به هدایت حضرت محمد(ص) و آل محمد(ع) هدایت شده باشد. بعد از این که قبلا ثابت شده که یمانی موعود از نسل امام مهدی (ع) می باشد ، بنابراین روایات بیا ن می کنند که امام مهدی (ع)کارهای زیادی انجام می دهد ، اما درحقیقت آنها را بطور مستقیم انجام نمی دهد بلکه فرزندنش ویمانی ،احمد ، و وصی ایشان آنها را انجام می دهد وبعضی ازآنها درگیری مستقیم با حوادث وحمل شمشیر بر دوش به مدت هشت ماه است ، و در آنجا امور دیگری وجوددارند که به ذهن خطور نمی کنند ، از خداوند تعالی می خواهیم که به هدایت وبصیرت عطا فرماید وما رابه اندازه یک چشم به هم زدن به حال خود وا نگذارد. مالک جهنی می گوید : به ابی جعفر (ع) گفتم : ( انا نصف صاحب هذا الامر بالصفه التی لیس بها احد من الناس . فقال : « لا والله ، لا یکون ذلک ابدا حتی یکون هو الذی یحتج علیکم بذلک ویدعوکم الیه )([115]) . (ما صاحب این امر را به صفتی که در هیچ یک از مردم نیست وصف می کنیم ، فرمودند: نه به خدا ، هرگز آن نخواهد بود، تا اینکه او بوسیله آن برشما احتجاج کند وشما را بسوی خود دعوت می کند ) . یک نکته ی کوچک و ساده مانده و آن این که آیا حوادث ویا نبرد یمانی موعود وقت هشت ماه طول می کشد ، چرا ؟ جواب : ضرورتی نیست که زمان همان باشد بلکه ممکن است به علت شدت وسختی حوداث که منتهی به فتح مبین می شود از آن تعبیر به اینکه ( یحمل السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر ) شمشیر را به مدت هشت ماه بر دوش می گذارد شده ، که اشاره به سختی این نبردها واستمرار آن بدون وقفه چون شمشیرش را نمی نهد یا اینکه از جنگ و مبارزه آرام نمی گیرد . وحالا به شرح قسمتی از حدیث امیر المومنین (ع) باز می گردیم : نکته سوم : فرموده امیر المومنین (ع):( یقتل ویمثل ویتوجه الی بیت المقدس فلا یبلغه حتی یموت) (می کُشد وعبرت می گذارد ومتوجه بیت المقدس می شود وبه آن نمی رسد تا اینکه بمیرد ). دراینجا با یک اشکال مواجهه می شویم ، که ممکن است به ذهن خواننده عزیز برسد ، و آن این است : چگونه این زمینه ساز که از اهل بیت امام مهدی (ع) است قبل از رسیدن به بیت المقدس می میرد با این که ما شناختیم که ایشان همان یمانی موعود است که زمینه قیام امام مهدی (ع) را فراهم می کند ؟ جواب را در چند امر بیان می کنم : نکته ی اولمحقق و ویراستار کتاب عقد الدرر یعنی الشيخ مهيب بن صالح بن عبد الرحمن البوريني در حاشیه کتاب در مورد جمله ی(فلا يبلغه حتى يموت)(همانا به آنجانخواهد رسید مگر این که بمیرد) چنین می نویسد : در نسخه ی [أ] از کتاب این جمله بدین صورت آمده است : (فلا یقتله احد حتی یموت )( هیچ کس اورا نخواهد کشت تا زمانی که خود او بمیرد) این بدان معنی است که در نسخه خطی از کتاب عقد الدرر که محقق در تحقیق و ویراستاری خود از آن بهره برده است چنین متنی وجود دارد، محقق در مقدمه ی کتاب در مورد این نسخه که محقق با علامت(أ) بدان اشاره نموده چنین می نویسد: ( 1- نسخه ی کتاب خانه ی عمومی اسکندریه که نسخه ی میکرو فیلم آن با شماره 165 در مرکز بررسی نسخه های خطی توحید ثبت شده است. این نسخه با خط نسخی خوش در سال 1106 ه.ق. توسط یوسف بن محمد مشهور به ابن الوکیل الملوی نگاشته شده است. این نسخه دارای 144 صفحه در اندازه هر صفحه 23 × 10 و با خطی دقیق تحریر شده است و همان نسخه (أ) می باشد.) با این توضیح معنی روایت چنین می شود: این مرد زمینه ساز که اهل مشرق است و از اهل بیت امام مهدی (ع) نیز می باشد را کسی نمی تواند در حین زمینه سازی و اقدامات عملی و جنگ و حرکت به سوی قدس به قتل برساند تا این که با همان تقدیری که خداوند برای وی مقدر نموده خواهد مرد. یعنی مرگ او در هنگام اقدام برای زمینه سازی برای امام مهدی (ع) نخواهد بود. والله اعلم ([116]). با همه ی این توضیحات حد اقل معلوم می شود که در جمله ی(فلا يبلغه حتى يموت)(همانا به آنجانخواهد رسید مگر این که بمیرد) شک وجود دارد و نمی شود بدان استدلال نمود و جمله ی (فلا یقتله احد حتی یموت )( هیچ کس اورا نخواهد کشت تا زمانی که خود او بمیرد) خصوصا اگر سایر روایات در این باب را بنگریم به سیاق روایت اولی تر و نزدیکتر است، نکته ی دوم: بعد از اینکه شنیدیم که روابط عجیبی میان روایات اهل بیت(ع) وجود دارد ، که برای این روابط مقصود و نقشه ای منظور شده است ، در می یابیم که این سخن ممکن نیست از معنای ظاهری آن در مرحله اول فهمیده شود ، بخاطر اینکه این زمینه ساز از اهل بیت نبی : و وی (احمد) و وصی امام مهدی (ع) ویمانی موعود است ...... وممکن نیست که قبل از قیام امام مهدی (ع) وگسترش عدل الهی بمیرد ، پس باید از این فرموده معنی دیگری برای بیان حقیقت معینی برداشت نمود ، که در ادامه بحث خواهد آمد انشاء الله . نکته ی سوم : در لغت معنای زیادی برای مرگ شده غیر از چیزی که مقابل حیات آمده است : از آن : مرگ به معنی (سکون) (ایستاده) آمده ، ابن منظور می گوید : (وقیل : الموت فی کلام العرب یطلق علی السکون ، یقال : ماتت الریح ای سکنت)([117]) ( گفته شده : مرگ در زبان عربی بر ایستاده اطلاق می شود ، گفته می شود باد مُرد یعنی ایستاد ). زبیدی در تاج العروس می گوید : ( من المجاز : الموت : السکون ، یقال : " مات : سکن " ، وکل ما سکن فقد مات ، وهو علی المثل ، ومن ذلک قولهم : ماتت الریح ، اذا رکدت وسکنت ، قال : انی لارجو ان تموت الریح ، فاسکن الیوم واستریح) ( ([118] (از مجاز : مرگ : ایستادن است ، گفته می شود : "مُرد : ایستاد "هرچه ساکن شود مرده، همان طور که در مثل گفته شود : باد مرد ، وقتی که آرام شود وبایستد ،گفت : من امید دارم که باد بمیرد ، پس امروز آرام بگیر واستراحت کن) . و معنی دیگر مرگ (خواب ) است ابن منظور می گوید : ( ... ابوعمرو : مات الرجل وهمد وهوم اذا نام .... وفی حدیث دعاء الانتباه : الحمد لله الذی احیانا بعد ما اماتنا ، والیه النشور . سمی النوم موتا لانه یزول معه العقل والحرکه ، تمثیلا وتشبیها ، لا تحقیقا .... ومنها المنام ، کقوله تعالی ، ﴿وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا﴾ ، وقد قیل : المنام الموت الخفیف ، والموت : النوم الثقیل ...) ([119]). ( ... ابوعمرو : مرد مُرد وقتی که آرام گرفت وخوابید ...... ودر حدیث دعای انتباه : سپاس خدای که ما را بعد از مرگمان زنده نمود وقیامت از آن اوست . خواب ، مرگ نامیده شد چون بسبب آن عقل وحرکت زایل می شود، این یک نوع تشبیه وتمثیل است وواقعیت نیست..... واز جمله آن خواب دیدن است ، مانند فرموده خداوند : آنکه در خوابیدنش می میرد، وگفته شده : خواب مرگ سبک است ،ومرگ : خواب سنگین است ) و مرگ به معنای جهل آمده است ، ابن منظور می گوید : ( ... ومنها زوال القوه العاقله ، وهی الجهاله ، کقوله تعالی : ﴿أَوَ مَن كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ﴾، ﴿إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى﴾... )([120]) . ( .... واز آن زوال قوه عقلیه است وآن جهالت است ، مانند فرموده خداوند : وکسی که مرده بود و آن را زنده نمودیم ، و شما صدای مرده ها را نمی شنوی ). واز آن :مرگ به معنی ترس وناراحتی است ، ابن منظور می گوید : ( ومنها الحزن والخوف المکدر للحیاه ، کقوله تعالی : ﴿وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ﴾ )([121]) ( و از جمله آن : ترس وناراحتی تشویش کننده زندگی است ، مانند فرموده خداوند تعالی : و مرگ از هر طرف بسوی او می آید ( وترس وناراحتی از هر مکانی به وی می رسد ) واو نمی میرد ) وزبیدی می گوید : ( ومن المجاز : فلان مات من الغم )([122]) . ( از مجاز : فلانی از غم مُرد) واز آن : مرگ به معنی (الشده ومطلق الاحوال الشاقه) سختی و احوال خیلی سخت ، ابن منظور می گوید : ( وقد یستعار الموت للاحوال الشاقه : کالفقر والذل والسوال والهرم والمعصیه ، وغیر ذلک ، ومنه الحدیث : اول من مات ابلیس لانه اول من عصی ... ) ([123]) ( ومرگ برای اعمال سخت استعاره می شود ، مانند : فقر وذلت وسئوال و پیری وگناه وغیره استعمال هم می شود ، مانند حدیث :ابلیس اولین کسی بود که مُرد بخاطر این که اولین کسی که نافرمانی کرد..... ) . ليس من مات فاستراح بميت إنما الميت ميت الأحياء إنما الميت من يعيش شقياً كاسفاً باله، قليل الرجاء فأنـاس يمصصون ثماداً وأناس حلوقهم في الماء شاعر می گوید : کسی که مرد وراحت شده مرده نیست * بلکه مرده ، مرده زنده گان است کسی مرده که با سختی زندگی کند * که احوالش تاسف بر انگیز و کم امید و مردمی که لجن وناپاکی می نوشند * و مردمی دیگر دهانهای آنها در آب است واز آن : مرگ به معنی فروتنی در برابر حق است ، ابن منظور می گوید : ( وقال اللحیانی الموته شبه الغشیه. ومات الرجلاذا خضع للحق واستمات الرجل اذا طاب نفسا بالموت ) ([124]) ( ولحیانی می گوید : مرگ شبیه غش می ماند. وزمانی که مرد در برابرحق خاضع شود در واقع مُرد ( تسلیم شد ) . و مرد می میرد اگر شخصی را با مرگ (حق) مداوا کند ) واز آن : مرگ بمعنی ( الاستبسال فی الحرب والقتال وعدم المبالاه بالموت ... الخ ) ابن منظور می گوید : ( والمستمیت : الشجاع الطالب للموت ، علی حد ما یجئ علیه بعض هذا النحو . واستمات الرجل : ذهب فی طلب الشئ کل مذهب ... والمستمیت : المستقتل الذی لا یبالی ، فی الحرب ، الموت . وفی حدیث بدر : اری القوم مستمیتین ای مستقتلین ، وهم الذی یقاتلون علی الموت ) ([125]) . واز آن : مرگ بمعنی : ( پهلوانی در جنگ و مبارزه و عدم اهمیت به مرگ است ....الخ ) ابن منظور می گوید : ( المستمیت : شجاع طالب مرگ است ، و آنچه که بر این نحو بیاید . و استمات الرجل : برای طلب چیزی همه جا رفت .... و المستمیت : مبارزی که نترسد در جنگ و ، مرگ . و در حدیث بدر : قوم را طالب مرگ یا مبارزه می بینم ، و آنها کسانی هستند که برای مرگ می جنگند) . واز آن مرگ بمعنی : اسباب مرگ است . ابن منظور می گوید : ( وقوله تعالی : ﴿وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ﴾ ، انما معناه ، والله اعلم ، اسباب الموت ، اذلو جاءه الموت نفسه لمات به لا محاله ) ([126]) . ( خداوند متعال می فرماید : ومرگ از هر مکان بسویش می آید ولی او نمی میرد ، شاید به معنای " الله اعلم " اسباب مرگ باشد و اگر خود مرگ سراغش بیاید حتما در آن خواهد مُرد ومحالی نیست ) . واز آنچه گفته شد ممکن است که معنای (فلا یبلغه حتی یموت) (به آن نمیرسد تا اینکه بمیرد) به اینکه به بیت المقدس نمی رسد مگر بعداز تلاش وکوشش وعمل در جنگ وکشتار و مبالغت در جانبازی وعدم ترس از مرگ وتحمل مصایب وسختیهای مرگ آوراست ... ومعانی شبیه آنها بطور مجازی واستعاره است . امر چهارم : ما در بعضی از روایات واخبار می یابیم که این زمینه ساز قیام به بیت المقدس می رسد واومهدی نامیده می شود وپرچمدارش شعیب بن صالح است واین نکته ای است که بحثش خواهد آمد واشکالی ندارد که اشاره ای کوتاه به آن داشته باشیم که ارتباطی به موضوع ما دارد : رسول خدا  می فرماید : ( یخرج من خراسان رایات سود لا یردها شئ حتی تنصب بایلیا ) . ( پرچم های سیاهی از خراسان خارج می شوند که چیزی جلو دارشان نیست تا اینکه در بیت المقدس برافراشته شوند ) . محمد بن حنفیه می فرماید : ( تخرج رایه سوداء لبنی العباس ، ثم تخرج من خراسان اُخری سوداء قلانسهم سود وثیابهم بیض علی مقدمتهم رجل یقال له شعیب بن صالح ، او صالح بن شعیب ، من تمیم ، یهزمون اصحاب السفیانی ، حتی تنزل یبت المقدس ، توطئ للمهدی سلطانه ، ویمد الیه ثلاثمائه من الشام . یکون بین خروجه وبین ان یسلم الامر للمهدی اثنان وسبعون شهرا )([127]) . ( پرچم سیاهی از بنی العباس خروج میکند آنگاه از خراسان پرچم های سیاه دیگری خروج میکنند که کلاه (صاحب) آنها سیاه و لباسشان سفید خواهد بود. جلو دار آنها مردی از (بنی) تمیم است که آنرا شعیب بن صالح یا صالح بن شعیب می گویند، اصحاب سفیانی را شکست می دهد تا این که وارد بیت المقدس شود و حکومت را برای حضرت مهدی (ع) آماده می کند و سیصد نفر از شام او را مدد خواهند کرد . بین خروج آن و بین این که امر را به امام مهدی علیه السلام تسلیم کند هفتاد و دو ماه خواهد بود ) . عماربن یاسر می گوید : ( المهدی علی لوائه شعیب بن صالح )([128]) ( پرچمدار حضرت مهدی (ع)شعیب بن صالح است ) عبد الله بن اسماعیل بصری از پدرش از حسن می گوید : ( یخرج بالری رجل ربعه اسمر ، مولی لبنی تمیم ، کوسج یقال له شعیب بن صالح ، فی اربعه آلاف ثیابهم بیض ورایاتهم سود ، یکون علی مقدمه المهدی ، لا یلقاه احد الا فله ) ([129]) . (حسن گوید: مردی کوسه گندم گون و میان اندام که شعیب ابن صالح نام دارد و غلام بنی تمیم است با چهار هزار نفر که لباسشان سفید، و پرچم هایشان سیاه است از شهر ری خروج میکند، و او مقدمه (خروج) حضرت مهدی علیه السلام است، با کسی برخورد نمی کند مگر اینکه آن را بکشد ) . سفیان کلبی می گوید : ( یخرج علی لواء المهدی غلام حدیث السن ، خفیف اللحیه اصفر ، لو قاتل الجبال لهزها حتی ینزل ایلیا )([130]) . ( با پرچم امام مهدی (ع) تازه جوانی چهره زرد با ریش کم پشت خروج می کند که اگر با کوه ها بجنگد آنها را خراب می کند تا این که وارد بیت‏المقدس میشود. ) عمار بن یاسر می گوید : ( ... ثم یسیر الی الکوفه ( ای السفیانی ) فیقتل اعوان آل محمد صلی الله علیه آله وسلم ویقتل رجلا من مسمیهم . ثم یخرج المهدی علی لوائه شعیب بن صالح ...)([131]) ( ..سپس او (سفیانی ) به سوی کوفه حرکت می کند ویاران آل محمد را از بین می برد ومردی هم نام آنها : را به قتل می رساند ، سپس امام مهدی (ع) که جلو دار ش شعیب بن صالح است خروج می کند....) . از احادیث واخبار سابق سه نتیجه بدست می آید : نتیجه اول : این پرچم های خراسانی زمینه ساز قیام امام مهدی (ع) می باشند ، واوست که سفیانی را در ایران وعراق شکست داده وبیرون می کند تا اینکه به بیت المقدس برسد ، وقبلاً بیان کردیم این پرچم ها حتما باید تابع یمانی موعود ، مهدی اول از فرزندان الحجه محمد بن الحسن(ع) باشند ، بخاطر این که تنها پرچم ستایش شده که ما مامور به نصرت ویاری آن هستیم ، یک پرچم وغیر ازآن پرچمی نیست وهمچنین هدایت گرترین پرچم هاست . نتیجه دوم : به اینکه این پرچمها همان پرچمهای امام مهدی (ع) می باشند که پرچمدار آنها شعیب بن صالح است همانطور که روایت عمار بن یاسر به صراحت بیان می کند : ( ثم یخرج المهدی علی لوائه شعیب بن صالح ) ، اما این کدام مهدی است که همراه پرچم های خراسانی و همگام باخروج سفیانی به سمت عراق ، خروج می کند ، با اینکه این خروج خود یکی از علائم قیام الحجه محمد بن الحسن (ع) می باشد ؟ شرح این موضوع بطور مفصل در قسمت های آینده خواهد آمد . انشاءالله نتیجه سوم : این که این مهدی نمی میرد تا به بیت المقدس برسد ،وشرطی وجود ندارد که خودش حتما باید در این لشکری که بیت المقدس را فتح می کند باشد، بلکه این لشکر تحت فرماندهی واشراف خودش وجزئی از انقلابش می باشد وفرمانده اصلی در واقع شعیب بن صالح است ، وجنگاوری شعیب بن صالح به یمانی موعود نسبت داده می شود و او سربازی از سربازانش وتحت نظر وی ومجری اوامر یمانی موعود است . پس باید منظور از روایت ( فلا یبلغه حتی یموت ) ( به آن نمی رسد تا اینکه بمیرد ) غیر از مرگ مقابل حیات است ، بلکه تعبیر مرگ در چنین موردی دوراز ذهن است همانطور که در کلام اهل بیت ( ع) به کسی که در میدان نبرد کشته می شود به آن (استشهد او قتل) (شهید شد یا کشته شد) گفته می شود ، بهر حال به نظرم قضیه دیگر واضح شده است . وحالا بعد ازروشن شدن قضیه ، به بررسی روایت دیگری پیرامون حامل پرچم آل محمد : در عصر ظهور مقدس می پردازیم اما در حد اختصار : ابان بن تغلب می گوید : از ابا عبد الله جعفر بن محمد (ع) شنیدم که می فرماید : ( اذا ظهرت رایه الحق لعنها اهل مشرق واهل مغرب ، اتدری لم ذلک ؟ قلت : لا . قال : للذی یلقی الناس من اهل بیته قبل خروجه )([132]) . (چون پرچم حق نمایان شود اهل مشرق و مغرب زمین به آن لعنت فرستند می دانی چرا؟ گفتم: نه، فرمود: برای آنچه مردم از اهل بیتش پیش از خروجش می بینند ) . می گویم : الف – فرموده ی امام (ع) : ( اذا ظهرت رایه الحق لعنها اهل مشرق واهل مغرب ) . (وقتی که پرچم حق ظهور کند ، مردم مشرق ومغرب زمین آنرا لعن خواهند کرد ). قبلا فهمیدیم که پرچم حق وهدایت وپرچم خاندان محمد  در عصر ظهور مقدس همان پرچم یمانی موعود می باشد واکیداً مقصود در روایت از پرچم ، همان پرچم یمانی موعود است . ب – فرموده ی امام (ع) : (لعنها اهل مشرق واهل مغرب ). ( مردم مشرق ومغرب زمین آنرا لعن خواهند کرد ). لعن همان دور راندن است ، یا رانده شدن از رحمت الهی است ، واین دلالت براین دارد که لعن کنندگان این پرچم ، همان کسانی هستند که ادعای تدین می کنند واین پرچم را برحسب اجتهادشان از دین خارج شده ویک نوع بدعت به حسا ب می آید ، به همین جهت آنرا لعن واز آن تبری می جویند . واهل مشر ق واهل مغرب : یا منظور تمام مرم زمین است یا منظور ازآن شیعه واهل سنت می باشد یا به عبارت دیگر جمعیت بیشتر شیعه درمشرق زمین مانند ایران وعراق .... ، ومغرب همان مخالفین اهل بیت (ع) غیر از معدود افرادی ، که از شام وحجاز شروع وتا انتهای کشور مغرب عربی امتداد دارد .... وهمه اینهابرحسب اعتقاد وشناخت خود پرچم حق را لعن می کنند . فرموده ی امام (ع) : (للذی یلقی الناس من اهل بیته قبل خروجه ): دراین جا شاید به ذهن برسد – در اولین بار – غیر از چیزی که حالا بیان می کنم ، اما اگر در معنی عبارت تامل کنیم ومقایسه آن را با روایات دیگر انجام دهیم معنی دیگری دیده می شود ، وآن : به این که مردم پرچم حق را لعن می کنند به خاطر اینکه آنها در می یابند که حامل پرچم حق مردی از اهل بیت امام مهدی (ع) می باشد به خاطر فرموده ایشان (من اهل بیته قبل خروجه ) ضمیر او در (بیته ) « خانه اش » ودر ( خروجه ) « خروجش » به امام مهدی (ع) بر می گردد ، به این که مردم از فردی از اهل بیت امام مهدی (ع) قبل از خروج اهل بیت امام مهدی (ع) سختی هایی خواهند دید . وبه عبارت دیگر : مردم یک مرد از اهل بیت امام مهدی (ع) را می بینند ، و او حامل پرچم آل محمد : وپرچم حق است ، وآن پرچم را لعن خواهند کرد چون آنها اعتقاد پیدا می کنند که این مرد از خاندان حضرت مهدی (ع) نیست ، ویا این که برایشان روشن می کند که آنها از دین منحرف گشته واخلاق دینی برای آنها نمانده است ، لذا اورا مبتدع ومنحرف می بینند (وحاشاه) ، پس او را لعن می کنند ، ویا به سبب چیزی از قتل وکشتار وسختی و از بین بردن فساد و مفسدین آنها ، وبه همین خاطر در بعضی از روایات شنیدیم که آنها می گویند ( لو کان من آل محمد لرحمن) ( اگر از آل محمد : می بود به ما رحم می کرد ) و ( لو کان من بنی فاطمه لرحم ). ( اگر از فرزندان فاطمه (س) بود به ما رحم می کرد ) .... وشاید همه این اسباب وغیر آنها جمع شده که سبب لعن پرچم حق وحامل آن یمانی موعود که از خاندان امام مهدی (ع) می باشد . اگر گفته شود : چرا از این روایت نمی فهمیم که مردم پرچم امام مهدی (ع) موقع خروجش لعن خواهند کرد ، چون آنها با فسادومفسده ای که مدعیان دین وتشیع ایجاد نمودند زندگی کرده اند ، ووقتی که پرچم امام مهدی (ع) می بینند ، خیال می کنند که ایشان (ع) به همان سیرت وروش آن منحرفین از عدل وانصاف رفتار خواهد کرد . . . ؟ بخصوص اگر توجه کنیم که در آنجا یک روایت به همین معنی وجود دارد و اما علت لعن را ظلمی که مردم از بنی هاشم قبل از خروج امام مهدی (ع) می بیند ،بیان می کند : منصور بن حازم از ا بی عبد الله (ع) روایت می کند که ایشان می فرمایند : ( اذا رفعت رایه الحق لعنها اهل المشرق والمغرب . قلت له : مم ذلک ؟ قال : مما یلقون من بنی هاشم )([133]) (چون پرچم حق برافراشته شود اهل خاور وباختر آن را لعنت کنند. بانحضرت عرض کردم: آن برای چیست؟ فرمود: از آنچه از بنی هاشم می بینند ) . می گویم : بله چنین تفسیری به ذهن خطور می کند ، اما بعد از توجه به چند نکته می فهمیم ازحقیقت دوراست: نکته ی اول : به این که پرچم اولی پرچم دومی را محکوم ومقید می کند ، یا اینکه آن ( بنی هاشم ) مقید به اهل بیت امام مهدی (ع) می کند وهمه اهل بیت امام مهدی (ع) از بنی هاشم هستند وعکس آن نیست ، یا این که همه بنی هاشم از خاندان امام مهدی (ع) نیستند ، بخصوص اگر در روایاتی دقت کنیم که بیان می کند ( اهل بیت پیامبر ) به این که آنها اوصیا ء هستند ونه همه نسل ، وحتی اگر کوتاه بیایم و بگوییم که منظور همان ( اهل بیت پیامبر  ) است و مختص به ( اهل بیت حضرت مهدی (ع)) نباشد ، اهل بیت : اهل بیت پیامبر  را به اوصیاء تا روز قیامت معنا نموده اند ، پس این وصی که مردم قبل از خروج امام مهدی (ع) می بیند چه کسی است . نکته ی دوم : حمل فساد بعضی از بزرگان شیعه یا کسی که خود را از لحاظ نسب به اهل البیت (ع): نسبت می دهد ، به دور از امام مهدی (ع) است ، بخصوص اگر دقت کنیم که امام صادق (ع) حکایت را از زبان مردم آخر زمان تعریف نمی کند ، یا به عبارتی عرض نمی کند که آنها خواهند گفت : که این مرد از خاندا ن امام مهدی (ع) می باشد ، بلکه امام صادق (ع) در مقام اخبار وسخن به زبان خودش می گوید ، پس وقتی که می فرماید (ع) ( اهل بیت امام مهدی (ع)) مقصود همان معنایی که نزد خودش است و نه آن معنای غلطی که در نزد مردم آخر زمان پرچم حق را لعن می کنند هست . نکته ی سوم : پرچم حق در هنگام ظهورش نمی توان آن را بر مذهب معین و خاص حمل نمود ، وبه عبارت دیگر : ایشان خروج نمی کند که مثلاً موید کسی باشد که خود را به تشیع آخر زمان نسبت دهد ، بلکه مذهب تشیع اصیل را پایه گذاری خواهد نمود و با هرچه بدعت و نوآوری در دین چه نزد شیعه یا اهل سنت وغیره باشد مبارزه می کند و آن را از بین خواهد برد ، بلکه از روایات در می یابیم که ایشان با دروغگویان شیعه ومنحرفین آنها شروع می کند: مفضل بن عمر می گوید :شنیدم ابا عبد الله (ع) می فرماید : ( لو قام قائمنا بدا بکذابی الشیعه فقتلهم ) ([134]). ( اگر قائم ما قیام کند با دروغگویان شیعه شروع می کند وآنها ازبین می برد) . رسول خدا  می فرماید : ( .... ذاک الذی یغیب عن شیعته واولیائه غیبه لا یثبت فیها علی القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للایمان ) ([135]) . (... آن کسی که از شیعیانش واولیائش غیبت می کند در آن غیبت کسی بر کلام امامتش ثابت نمی ماند جز آن کسی که خداوند قلبش را برای ایمان امتحان کرده باشد ) و همچنین روایاتی که بیان می کنند کسی از شیعیان با حضرت قائم (ع) نمی مانند مگر به مقدار سرمه در چشم ویا نمک در غذا است را شنیدیم ....، پس امام مهدی (ع) ابتدا به انحرافات شیعی می پردازد وسپس بقیه و این چنین است ... ، یا به عبارتی پرچم امام مهدی (ع) وپرچم حق انقلابی بر علیه همه منحرفین مذاهب خواهد بود واولین آنها کسانی که رنگ تشیع به خود گرفته اند ، پس چگونه بعضی از مردم فکر می نمایند که ایشان ازصنف منحرفین بزرگان شیعه خواهد بود ...؟ ! بلکه همه مردم یک چیز جدید و امر جدید خواهند دید واولین کسانی که این امر جدید را می بینند قبل از همه شیعیان هستند ، به همین خاطر روایات بیان می کنند که ایشان به امر جدید وکتاب جدید وسنت وقضاوت جدید اقدام می کند : ابی جعفر (ع)می فرماید : ( اذا خرج یقوم بامر جدید ، وکتاب جدید ، وسنه جدیده ، وقضاء جدید ، علی العرب شدید ، ولیس شانه الا القتل ، لا یستبقی احدا ، ولا تاخذه فی الله لومه لائم )([136]) . ( هر وقت خروج کند ،به یک امر جدید ، وکتاب جدید وسنت جدید وقضاوت جدید قیام می کند که بر عرب سخت خواهد بود ، و چاره ای جزء قتل ندارد ، وکسی را باقی نمی گذارد ، ودر راه خدا ملامت هیچ ملامت کننده ای بر ام تاثیر نمی گذارد ) . ابی عبد الله (ع) می فرماید : ( یصنع کما صنع رسول الله " صلی الله علیه وآله وسلم " یهدم ما کان قبله کما هدم رسول الله " صلی الله علیه وآله وسلم " امر الجاهلیه ، ویستانف الاسلام جدیداً )([137]). (همانطور که رسول خدا  اقدام نمودند ، انجام خواهد داد ، و همانطور که رسول خدا  امر جاهلیت را ویران کرد آنچه که قبلش بوده را ویران می کند واسلام را از نو خواهد ساخت ). همه مسلمین از جمله شیعیان وهم چنین تمام جهان امر جدیدی از دین خواهند دید یعنی به این معنا نیست که حضرت قائم (ع) دینی غیر از دین اسلام می آورد ، بلکه چون همه مذاهب ازدین اسلام حنیف با آرا و هوای خویش منحرف شدند .... و وجهه اسلام حقیقی راتغییر دادند ، بدین جهت وقتی که اسلام مهدویت را می بیند فکر می کنند که دین جدیدی آورده است . واز آنچه گفته شد بعید است که مردم در زمانی که می بینند با آنها شروع کرده وآنها را از بین می برد وفساد وبدعتهای آنها را نابود می سازد گمان می برند که امام مهدی (ع) از صنف شیعیان مفسد خواهد بود ! ونمی توان از فرموده امام صادق (ع)که فرمود : (آنچه که مردم قبل از خروجش خواهند دید) برداشت دیگری کرد به غیر از معنایی که کمی قبل بیان کردیم ،وآن این است که مردم از مردی از اهل بیت امام مهدی (ع) خواهند دید ، حمل نمود، بخصوص اگر فرموده امام علی (ع) را به یاد داشته باشیم که فرمودند :( یخرج قبله رجل من اهل بیته ) مردی از اهل بیتش قبل از آن خروج می کند وفرموده امام رضا (ع) :( ابن صاحب الوصیات ) (فرزند صاحب وصیت ها ) وغیر آنها. امر چهارم : روایتی که اشاره می کند همه مردم بدون اسثناء حتی شیعیان پرچم حق را لعن خواهند نمود ، پس چگونه است که شیعیان پرچم حق را که موافق خود و سیره فقها ی خود در آخر زمان می بینند را لعن می کنند ؟! به عبارتی واضح تر این که این روایت برای کسانی که خود را از شیعیان می دانند وپرچم حق را لعن می کنند استثناء قائل نیست ، واگر آنها از جمله لعن کنند گان باشند این کلام منتفی می شود که مردم پرچم حق را لعن می کنند چون فکر می کنند که این پرچم از صنف پرچمهای فقهاء شیعه در آخر زمان که معتقد به فساد آنها هستند می باشد ، چون اگر غیر شیعه می بود این سبب لعن پرچم حق می بود ، پس به چه دلیلی شیعه باعث شده این پرچم را لعن نمایند ؟! ابی بصیر از ابی عبد الله (ع) نقل می کند که می فرماید : ( قال : الله اجل واکرم واعظم من ان یترک الارض بلا امام عادل قال : قلت له : جعلت فداک فاخبرنی بما استریح الیه قال : یا ابا محمد لیس تری امه محمد فرجا ابدا ما دام لولد بنی فلان ملک حتی ینقرص ملکهم فاذا انقرض ملکهم اتاح الله لامه محمد برجل منا اهل البیت یشیر (یسیر ) بالتقی ویعمل بالهدی ولا یاخذ فی حکمه الرشا . والله انی لاعرفه باسمه واسم ابیه ثم یاتینا الغلیظ القصره ذو الخال والشامتین القائد العادل الحافظ لما استودع یملاها عدلا وقسطا کما ملاها الفجار جورا وظلما )([138]) . ( فرمود : خدا بزرگتر و با شکوه تر از آن است که زمین را از امام عادل خالی بگذارد . به ایشان گفتم : فدایت شوم به چیزی که سبب آرامشم می شود خبرم بدهید ، فرمودند : ای ابا محمد برای امت محمد  ابداً فرجی نخواهد بود مادامی که برای فرزندان فلان حکومتی باشد، تا اینکه مملکت آنها منقرض شود ، پس اگر حکومتشان منقرض شد خداوند برای امت محمد به مردی از اهل بیت تمکین می کند که با تقوا و به هدایت عمل می کند ودر حکمش رشوه نمی گیرد . به خدا که نامش ونام پدرش را می دانم سپس بعداز آن غلیظ القصره (آن مرد فربه ی کوتاه قد) صاحب خال(برجسته) وشامتین ( خال غیر برجسته) می آید که فرمانده ، عادل ، ونگهدارنده چیزی که به آن سپرده شده ، زمین را پر از عدل و داد می کند همانطور که ستمگران آن را پر از ظلم و جور کرده اند ). می گویم : الف ـ روایت از خروج دومرد از اهل بیت : صحبت می کند که اولی زمینه ساز وصاحب پرچم هدایت ... ودیگری همان امام مهدی (ع) می باشند ،و اولی غیر ممکن کسی جز یمانی موعود وصی امام مهدی (ع) « احمد »باشد . ب ـ قوله (ع) : (ما دام لولد بنی فلان ملک حتی ینقرص ملکهم ) ( تا زمانی که برای بنی فلان حکومتی هست تا اینکه دولتشان منقرض شود) . لازم است در ابتدا بدانیم که مقصود از (بنی فلان ) آیا بنی امیه یا بنی العباس هستند ، برای اینکه اهل بیت : احیانا از هر دو به عنوان ( بنی فلان ) به ما خبر می دهند . واگر گفتیم که مقصود همان بنی العباس باشد برای ما اشکالی پیش می آید که نمی توان از آن گذشت ، وآن این که دولت بنی العباس آخرین دولت خواهد بود که هلاک وانقراض آنها بدست یک مرد که از وی در تعبیر روایات اهل بیت (منا اهل بیت) ( از ما اهل بیت) وصفات با شکوه دیگر یاد شده ، پس چگونه خداوند به آنها بعد از انقراضشان تمکین می دهد ؟! درصورتی که می یابیم که وی برحکومت بنی العباس غلبه می کند ! پس حتما باید این مرد محمدی در زمان یا بعد انقراض دولت بنی امیه در آخر زمان تمکین می بخشد ، که جلوتراز حکومت بنی العباس در آخر زمان است . با توجه به این که بیان شده این مرد زمینه ساز حسینی مهدی مشرقی .... همان یمانی موعود است ، برای ما روشن می شود که ظهور یمانی موعود قبل از قیام امام مهدی(ع) در مدت زمان نسبتاً طولانی وهمچنین قبل از خروج سفیانی با فاصله زمانی زیاد نیز خواهد بود . ج ــ قوله (ع): (فاذا انقرض ملکهم اتاح الله لامة محمد برجل منا اهل بیت یشیر (یسیر) بالتقی ویعمل بالهدی ولا یاخذ فی حکمه الرشا ) . (پس اگر حکومت آنها منقرض شد خداوند به امت محمد  با مردی از ما اهل بیت تمکین می دهد که با تقوی و هدایت عمل می کند و در حکومت رشوه نمی گیرد) . معنای این وصف (یشیر )(یسیر) بالتقی ویعمل بالهدی ولا یاخذ فی حکمه الرشا ) را در کلام امیر المومنین (ع) در یکی از خطبه هایش که در مورد فتنه وحوادث آخر زمان صحبت می نمود پیدا می کنیم ، خلاصه ای از خطبه : اصبغ بن نباته می گوید : ( که امام علی بن ابی طالب (ع) خطبه خواند که بعد از حمد و ثنای خد اوند فرمودند : (( أيها الناس إن قريشا أئمة العرب أبرارها لابرارها وفجارها لفجارها ، ألاولابد من رحا تطحن على ضلالة و تدور ، فإذا قامت على قطبها طحنت بحدها ، ألا وإن لطحنها روقا ، وروقها حدتها ، وفلها على الله ـ..... ألا إن العجب كل العجب بعد جمادى في ( و ) رجب ، جمع أشتات وبعث أموات ، وحديثات هونات هونات بينهن موتات ، رافعة ذيلها ، داعية عولها ، معلنة قولها ، بدجلة أو حولها .ألا إن منا قائما عفيفة أحسابه ، سادة أصحابه ، تنادوا عند اصطلام أعداءالله باسمه واسم أبيه في شهر رمضان ثلاثا..... ليستخلفن الله خليفة يثبت على الهدى ولا يأخذ على حكمه الرشا ، إذا دعا دعوات بعيدات المدى ،دامغات المنافقين ، ارجات عن المؤمنين . ألا إن ذلك كائن على رغم الراغمين ، والحمد لله رب العالمين ) ([139]) . (امام علی (ع)فرمودند :( ای مردم قریش پیشوایان عرب هستند نیکوکاران برای نیکو کارن و بد کاران برای بد کاران و و حتما آسیابی بر گمراهی آسیاب می کند و می چرخد پس اگر بر قطب خود استوار گشت با تمام قوت خود آسیاب می کند و اینکه برای آسیاب خود نرمی است و برای هر نرمی حدی است و شکست ان با خداست .... و اینکه شگفتی و تمام شگفتی بعد از جمادی در (و) رجب است ، جمع شدن پراکنده ها ، و برانگیختن مردگان ، حوادثی آهسته آهسته که در آن مرگ هایی است ، دم خود را بلند کرده ، و سبب اندوه شده ، وندای خود را آشکار کرده ، در دجله یا اطراف آن ، و اینکه از ما قائمی است شرف الاصل باعفت است ، یارانش ساده هستند ، در از بين بردن دشمنان خدا با نامش و نام پدرش در ماه رمضان سه بار همدیگر را می خوانند ، ... که خداوند خلیفه ای را به خلافت می گیرد که بر هدایت ثابت می ماند و در حکمش رشوه نمی گیرد هنگامی که دعوت کند دعوتهای دور دست که منافقین را سرکوب می کنند و راه گشای مؤمنین است و اینکه آن شدنی است علی رغم بدخواهان و ستایش مخصوص خداست .... ) . ودر خطبه اشارات فراوان ومهمی وجود دارد که مجال نیست روی همه آنها تمرکز کنیم ، فقط توجه شما را جلب می کنم به تطابق وصف شده بین این خلیفه ... و مردی که امام صادق (ع) آنرا ذکر نموده وفرموده که وی قبل از قیام امام مهدی (ع) خروج می کند واورا از اهل بیت وصف نموده که با تقوا سیر می کند وبه هدایت عمل می کند ، ودر قضاوتش رشوه قبول نمی گیرد . ونیز توجه شما را به سخن امیر المومنین (ع) جلب می کنم که فرمودند : ( لیستخلفن الله خلیفه ) (خداوند خلیفه ای می گیرد) که روایاتی بر وجود خلیفه خدا حضرت مهدی (ع) همراه و همزمان پرچم های سیاه را برای ما تفسیر می کند : ثوبان می گوید : (اذا رایتم الرا یات السود من قبل خراسان ، فاتوها ولو حبوا علی الثلج ، فان فیها خلیفه الله المهدی ) ([140]) . ( هرگاه پرچم های سیاهرا از سمت خراسان دیدید ، پس به سوی آنها بشتابید حتی اگر مجبور به سینه خیز برروی برفها شوید ، که خلیفه خدا مهدی درمیان آنهاست). و روایات دیگری غیر از آن . د ــ قوله (ع): ( والله انی لا عرفه باسمه واسم ابیه ). (بخدا قسم من ایشان را به نام ونام پدرش می شناسم ). چیزی که از این فرموده برداشت می شود اینکه نام ونام پدر این مرد از اسرار می باشد، واین اسرار مختص ائمه : می باشد وهیچ کس غیر از آنها اطلاع ندارد ، بخصوص اگر ملاحظه کنیم که امام صادق (ع) به آن قسم می خورد و فرموده اش را تاکید می کند به حرف ( لام تاکید ) ... در ( لاعرفه ) می باشد. وهمچنین می یابیم که امیر المومنین (ع) براین مسئله تاکید می کند وقتی که از فرمانده لشکر غضب سخن می گوید ، همانطور که در روایت زیر آمده است : عن جابر حدثنى من رأى المسيب بن نجبة، قال: ( وقد جاء رجل إلى أمير المؤمنين(ع) ومعه رجل يقال له: ابن السوداء، فقال له: يا أمير المؤمنين إن هذا يكذب على الله وعلى رسوله ويستشهدك، فقال أمير المؤمنين(ع): لقد أعرض وأطول، يقول ماذا؟ فقال: يذكر جيش الغضب، فقال: خل سبيل الرجل، أولئك قوم يأتون في آخر الزمان، قزع كقزع الخريف، والرجل والرجلان والثلاثة من كل قبيلة حتى يبلغ تسعة، أما والله إنى لاعرف أميرهم واسمه، ومناخ ركابهم، ثم نهض وهو يقول: باقرا باقرا باقرا، ثم قال: ذلك رجل من ذريتي يبقر الحديث بقرا ) ([141]) . (میگفتند مردی نزد امیر المومنین (ع) آمد، و عرض کرد: یا امیر المومنین این شخص بخدا و رسولش دروغ می بندد و شما را هم شاهد می گیرد. امیر المومنین (ع)فرمود : خیلی عریض و طویل سخن گفته چه می گوید؟ گفت: سخن از سپاه غضب می گوید. فرمود: دست از این مرد دست بردار ،آنان گروهی هستند که در آخر زمان می آیند. و از هر قبیله ای یک مرد و دو مرد و سه مرد تا به نه مرد میرسد بخدا قسم که من فرمانده آنها و نامش و مکانی که در آن فرود می آیند را می شناسم سپس در حال برخاستن فرمود: باقر، باقر، باقر است ، سپس فرمود: آن مردی است از ذریه من که حدیث را می شکافد شکافتنی ) . و در این جا نیز امیر المومنین (ع) را می یابیم که قسم می خورد اسم این امیر را می داند ، .همچنین سخنش را با ( لام التاکید ) .. (لـأعرفه ) تاکید می کند . ونیز اشارات دیگری در فرموده امام وجود دارد که انشاء الله در آینده در مورد آنها صحبت خواهد شد . هـ ــ بعضی از الفاظ که در فرموده امام صادق (ع) آمده شاید غیرمفهوم باشند که سعی می کنم آنها را روشن کنم ، مانند : ( الرشا ... الغلیظ... القصره .... ذو الخال ... الشامتین ) (الرشا ) : ظاهراً از ریشه رشوه گرفته شده ، یعنی این که مفرد الرشا همان رشوه است . جواهری می گوید : ( (رشا) الرشاء : الحبل ، والجمع ارشیه . والرشوه معروفه ، والرشوه بالضم مثله : والجمع رشا ورشا . وقد رشاه یرشوه رشوا. وارتشی : اخذ الرشوه . واسترشی فی حکمه : طلب الرشوه علیه ... ) ([142]) . ((رشا ) الرشاء : ریسمان ، و جمع ریسمانها . و رشوه معروف است ، و رشوه با ضمه است مانند آن : جمع رشا و رشا .وبه او رشوه داد و به او رشوه می دهد . و ارتشی : کسی که رشوه می گیرد . و استرشی فی حکمه : از آن طلب رشوه کرده ...). (الغلیظ) : غلظت ضد رقت است چه در اعضا ء وچه در صفات ورفتار باشد . ابن منظور می گوید : ( غلظ : الغلظ : ضد الرقه فی الخلق والطبع والفعل والمنطق والعیش ونحو ذلک ...)([143]) . ( خشن : خشونت : ضد رقت در خلق وطبع وفعل ومنطق وزندگی ومانند اینها ... ) وظاهرا ( الغلیظ ) صفتی برای ( القصره ) است که خواهد آمد ، : (القصره ) : شاید منظور از آن گردن یا اصل گردن باشد ، و گفته می شود که اگر گردن چاق شود (قصره) نامیده می شود با فتح قاف و صاد و راء ؛ ابن منظور می گوید : ( .... والقصره ، بالتحریک : اصل العنق . قال اللحیانی : انما یقال لاصل العنق قصره اذا غلظت ، والجمع قصر ، وبه فسر ابن عباس قوله عزوجل : انها ترمی بشرر کالقصر ، بالتحریک ، وفسره قصر النخل یعنی الاعناق ... وقال کراع : القصره اصل العنق ] والجمع اقصار ، قال : وهذا نادر الا ان یکون علی حذف الزائد ... ) ([144]) . ( .. وقصره ، باتحریک : اصل گردن است . حیانی می گوید :وقتی گردن کسی چاق و فربه شود کوتاه می شود و جمع آن کوتاهی است. ابن عباس در تفسیر فرموده خداوند متعال می فرماید : چون قصری شراره مى‏افكند ، باتحریک ، ومنظور از کوتاهی نخل را گردن ها معنی نمود.. وگفت کوتاهی گردن اصل گردن جمع آن کوتاهان است وگفت : واین در سخن کم است که بعضی از حروف اضافه را حذف می کنند) . پس معنی ( الغلیظ القصره ) همان (گردن چاق) که در ضرب المثل می گوید (الطویل القامه ) ( درازی قامت ) ،خواهد بود. ولفظ غلیظ وصفی برای (ا لقصره ) خواهد بود ، وهمان اضافه کردن صفت به موصوف است ..... والله العالم واین وصف اشاره ای به قدرت و صلابت جسمانی امام مهدی (ع) می باشد ، واز ابی عمرو عثمان بن سعید - اولین سفیر- روایت شده که ایشان امام را به استخوان گردنش که نشانه ضخامت جسمانی امام است ، وصف نموده است : عبد الله بن جعفر حمیری می گوید :( اجتمعت والشیخ ابو عمرو عند احمد بن اسحاق بن سعد الاشعری فغمزنی احمد بن اسحاق ان اساله عن الخلف . فقلت له :...... انت رایت الخلف من ابی محمد (ع)فقال : ای والله مثل هذا واوما بیده .... )([145]) . ( همراه شیخ ابو عمرو پیش احمد بن اسحاق بن سعد اشعری اجتماع کردیم ، واحمد بن اسحاق با چشم به من اشاره نمود که از جانشین سئوالی بکنم . به ایشان گفتم : ....... شما جانشین پدرش محمد (ع)را دید ه اید وگفتند : بله بخدا مثل این وبه دستش اشاره نمود ....). ودر ابیاتی که به امیر المومنین (ع) منسوب شده امام این گونه خودش را وصف نموده : أنا الذي سمتنى أمي حيدرة * ضرغام آجام وليث قسورة عبل الذراعين شديد القصرة * كليث غابات كريه المنظرة أكيلكم بالسيف كيل النسدرة * أضربكم ضربا يبين الفقرة واترک القرن بقاع جزره * اضرب بالسیف رقاب الکفره ([146]) . منم که مادرم مرا حیدره نامید * شیر غضبناک و شیر شیران بازوی قوی و کوتاه زیاد * همچون شیر جنگل حمله کننده قیاستان می کنم با شمشیر قیاس نسدره * می زنم شمارا ضربتی که مهره کمر را نمایان کند و قرن را مکانهای کشتار ترک می کنم * با شمشیر گردن کافران را می زنم وکورانی در کتابش ( عصر ظهور ) دچار توهم وحیرت شده در تفسیر معنی ( الغلیظ القصره ) (فربه کوتاه قد) و او در حاشیه ،الغلیظ را چاق و فربه معنی نموده والقصره را به کوتاهی قامت معنی کرده است ، وبه همین خاطر وصف را به دور از اوصاف امام مهدی (ع) می داند ومعنی روایت را نفهمیده واگر به خودش زحمتی می داد شاید به معنی عبارت می رسید . وبرای شما خود نوشته کوانی را می آوریم : (أما عبارة "ثم يأتينا الغليظ القصرة ذو الخال والشامتين القائد العادل" ، فهي تتحدث عمن يأتي بعد هذا السيد الموعود ([147])، والمفهوم منها أنه المهدي (ع)الذي هو ذو الخال والشامتين كما ورد في أوصافه ، لكن وصف "الغليظ القصرة"أي البدين القصير لاينطبق على المهدي (ع)لأن الروايات تجمع على أنه طويل القامة معتدلها . لذا نرجح وجود سقط في الرواية فقره اواکثر باستنساخ ابن طاووس رحمه الله أو غيره من النساخ ،وان یکون هذا الرجل البدین القصیر یاتی بعد السید الموعود ، وان بعض اوصافه الاخری سقطت. ولذا ولايمكن أن نستفيد من الروایه الإتصال بين هذا السيد الموعود وبين ظهور المهدي (ع))([148]) ( اما عبارت " سپس غلیظ القصره ، صاحب خال و ذو خال غیر برجسته ، رهبری عادل برای ما می آید " و آن در مورد کسی که بعد از این سید موعود می آید صحبت می کند و چیزی که از آن فهمیده می شود اینکه امام مهدی (ع) او صاحب خال و شامتین است همانطوریکه در اوصافش آمده ، و لکن وصف " الغلیظ القصره " یا چاق کوتاه بر امام مهدی(ع) بر امام مهدی (ع) منطبق نمی شود چون روایات اشاره بر این دارند که او از بلندی قامت میانه اندام است ، لذا ترجیح بر وجود اساقط یک فقره یا بیشر در استنساخ ابن طاووس (رحمه الله علیه ) در روایت هست ، و می بایست این مرد چاق کوتاه قد بعد از سید موعود می آید ، لذا بعضی از اوصافش دیگرش ساقط شده ، لذا نمی توانیم از روایت اتصال بین این سید موعود و بین ظهور امام مهدی (ع) استفاده کنیم ) امری که در آن استفتاء کردید انجام شد !!!! (ذو الخال والشامتین ) : خال وشامه هردو نقطه سیاه در بدن هستند ، وممکن است نزدیک به سیاهی ویا نزدیک به قرمزی باشد .... وظاهرا فرق بین خال وشامه به این است که خال بصورت ظاهر وبرجستگی بر بدن وجود دارد ولی شامه فقط یک نقطه سیاه هم سطح بدن است وبصورت برجسته نیست .... همان طور که ابن منظور می گوید : (والخال : الذی یکون فی الجسد . ابن سده : والخال شامه سوداء فی البدن ، وقیل : هی نکته سوداء فیه ، والجمع خیلان . وامراه خیلاء ورجل اخیل ومخبل ومخیول ومخول مثل مقول من الخال ای کثیر الخیلان ، ولا فعل له . ویقال لما لا شخص له شامه ، وما له شخص فهو الخال) ([149]) ( وخال : همان چیزی که در جسم است . ابن سده می گوید : خال سیاهی در بدن است ، وگفته شده : وآن یک نقطه سیاه است ، وجمع آن خیلان است . وزن خیلا ومرد اخیل ومخبل مخیول ومخول مانند کسی که گونه های زیادی از خال داشته باشد وفعلی برآن نیست . وگفته می شود چرا شخصی خال دارد ، وچیزی که شخص دارد آن خال است ) . و روایت شده از اهل بیت : که امام مهدی (ع) در گونه راستش خال ودر کمرش دو شامه وجود دارد. ابی حسن بن هلال بن عمیر می گوید : از امام علی (ع) شنیدم که می فرماید : رسول خدا 9 می فرماید : ( يخرج رجل من وراء النهر يقال له " حارث الحراث " على مقدمه رجل يقال له " منصور " يوطئ أو يمكن لآل محمدصلی الله علیه وآله كما مكنت قريش لرسول الله صلی الله علیه وآله ، وجب على كل مؤمن نصره أو قال: إجابته. ) ([150]) . ( مردی از ماوراء نهر خروج می کند که به وی "حارث الحراث "می گویند ، جلودارش مردی که بوی منصور می گویند ، برای آل محمد : آماده یا تمکین می کند همانطور که قریش برای رسول خدا 9 تمکین نمودند ، برهرمومنی واجب است که وی را یاری کند ویا فرمودند : (دعوتش را ) اجابت کند ) . وچند نکته در مورد این حدیث بیان می کنم : الف ــ قوله (ع): ( یقال له الحارث بن الحراث ). ( به وی گفته می شود حارث بن الحراث است ). اکید ا که این صفت است واسم نیست ، وشاید مؤید آن فرموده اش ( یقال له ... ) (به وی گفته شود ... ) باشد ونمی فرماید نامش یا نامیده می شود ... .خصوصاً اگر توجه کنیم که از ائمه : وارد شده عدم نامگذاری فرزند به ( حارث ) است . بله از ائمه(ع) روایت شده که نام ( حارثه ) از افضل ترین اسماء می باشد ولی ظاهرا حارثه غیر از حارث است .وحارث از حرث گرفته شده و حرث یعنی کسب وتفقه وبازرسی وزراعت و.... الخ ، زبیدی در تاج العروس خود می گوید :( (حرث) : " الحرث " : الکسب " ، کالا حتراث ، وفی الحدیث " اصدق الاسماء الحارث " ، لان الحارث هو الکاسب ، واحتراث المال کسبه ، والانسان لا یخلو من الکسب طبعا واختبارا . قال الازهری : والاحتراث : کسب المال ، والحرث العمل للدنیا والآخره ... والحرث " : التفقه " ، یقال : حرث ، اذا تفقه ، ویقال : احرث القرآن ، ای ادرسه ، وهو مجاز ، وحرثت القرآن احرثه ، اذا اطلت دراسته وتدبرته ، وفی حدیث عبد الله " احرثوا هذا القرآن " ای فتشوه وثوروه .... ) ([151]) . ((حرث ) : زمین آماده شخم " ، کسب وکار، شخم زدن، در حدیث " صادق ترین نام ها حارث است " زیرا حارث همان کاسب است وجستجودر کسب مال است ، وانسان ذاتا وطبعا ازکار دست نمی کشد ازهری می گوید : کسب وکار : کسب مال ، وتلاش وکوشش در کار برای دنیا وآخرت است ...و الحرث :" تفقه است " گفته می شود : اگر تفقه کند آماده می شود ، و گفته می شود : احرث القرآن یعنی قر آن را خواند ، وآن جایز است ، و حرثت القرآن احرثه ، یعنی اگر خواندنش را طولانی کردم و در آن تدبیر کردم ودر حدیث عبد الله " این قرآن را بکاوید " در قرآن تفحص وجستجو کنید ) . و پس (الحارث) به معنای حارث علم وقرآن باشد وکسی که علم را بشکافد همان طور که از امیر المومنین (ع) در وصف لشکر غصب می فرماید : ( .....أما والله ، اني لاعرف اميرهم واسمه ومناخ ركابهم ،ثم نهض وهو يقول : باقرا باقرا باقرا، ثم قال : ذلك رجل من ذريتي يبقر الحديث بقرا). ( .... اما بخدا ، امیرشان ونامش را ومحل بستن اسباشان می دانم ، سپس بر خواستن در حالی که می فرماید : می شکافد می شکافد می شکافد ، سپس فرمود : آن مردی از نسل من که احادیث را می شکافد شکافتنی ) . پس ( بقر الارض ) زمین را شکافت و ( حرث الارض ) زمین را شخم زد و آماده ساخت ، معنی نزدیک به هم دارند ، یا به عبارتی زمین راشکافت و زیررو کرد برای پوشاندن دانه ها ، جوهری می گوید : ( والتبقر : التوسع فی العلم والمال . وکان یقال لمحمد بن الحسین بن علی بن ابی طالب رضی الله عنه " الباقر" لتبقر ه فی العلم ) ([152]) . ( شکافتن : وسعت در علم ومال است . وبه محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب خدا از آنها راضی باشد باقر می گویند به خاطر شکافندگی او در علم است ). زبیدی می گوید : (وبَقَرَه كمَنَعَه يَبْقُره : شَقَّه وفَتَحَه وَوسَّعَه وفي حديث حُذَيْفَةَ : " فما بالُ هؤلاءِ الذين يَبْقُرُونَ بُيُوتَنَا " أي يَفْتَحُونَها ويُوَسِّعُونها ومنه حديثُ الإفك : " فبَقَرْتُ لها الحَدِيثَ " أي فَتَحْتُه وكَشَفْتُه. بَقَرَ الهُدْهُدُ الأرضَ : نَظَرَ مَوْضِعَ الماء فرَآه . في التِّهْذِيب : رَوَى الأعْمَشُ عن المِنْهَالَ بن عَمرو عن سعيدِ بن جُبَيْرٍ عن ابنِ عَبّاسٍ في حديث هُدْهُدِ سليمانَ قال : " بَيْنَنا سُلَيْمَانُ في فلاةٍ احتاجَ إلى الماء فدَعَا الهُدْهُدَ فبَقَرَ الأرضَ فأصاب الماء فدَعَا الشَّيَاطِينَ فسَلَخُوا مواضِعَ الماءِ فرأَى الماءَ تحت الأرضِ فأعْلَمَ سليمانَ حتى أمَرَ بحَفْرِه ") وبقر فی بنی فلان ، اذا عرف امرهم ، وفی التکمله : اذا علم امرهم وفتشهم ... ) ([153]) . ( شکافت مانند معنی می شکافد : شکافتن وباز کردن وگشاد کردن است . در حدیث حذیقه : اینان را چه شده است که خانه مارا خراب می کنند یا آنها را باز ووسعت می دهند ، واز سخن آن :وحدیث را برایش شکافتم " یا باز کردم ونمایان کردم . هدهد زمین را کاوید : به جایگاه آب نگاه کرد ودید. در تهذیب : الاعمش از منهال بن عمرو از سعید بن جبیر از ابن عباس در حدیث هدهد سلیمان روایت می کند " وقتی که سلیمان در بیابان به آب نیاز پیدا می کرد هدهد را صدا می کرد تا زمین را بکاود ووقتی که جایگاه آب را پیدا نمود شیاطین را صدا می کرد و زمین جایگاه آب رامی شکافند وآب زیر زمین را می دیدند وسلیمان دانست ودستور داد زمین را حفر کنند" ودر بنی فلان شکافت ، وقتی که کارشان را دانست ،ودر پایان : وقتی که از کارشان آگاه شد آنان را بازرسی کرد ) . و(حراث) بروزن (فعال) صیغه مبالغه است ونیز صفت است ، جوهری می گوید : (....والحرث : الزرع ، والحراث : الزارع) ([154]) ، (... حرث یعنی مزرعه وحراث یعنی کشاورزان...). واز آنچه گفته شد ه پس معنی ( الحارث بن الحراث ) دانشمند فرزند دانشمندان است ، وشکافنده فرزند شکافنده کنندگان ، وچیزی شبیه آنهاست ، که دلالت به اینکه پدر اعلم تر واقضل تراز فرزند می باشد ... والله العالم ب ــ وقوله (ع) : (يوطئ أو يمكن لآل محمدصلی الله علیه وآله كما مكنت قريش لرسول الله صلی الله علیه وآله): واین دلالت به اینکه این مرد ( الحارث بن حراث ) همان زمینه ساز است که از اهل بیت : می باشد وهمان یمانی موعود است ... الخ که قبلا بصورت مفصل تقدیم گردید ، ویا اینکه پیرو ایشان و خدمت کننده زیر پرچم اوست ( هدایتگرترین پرچم هاست ) و [ پرچم آل محمد : ] و ( پرچم هدایت ) ومانند اینها از صفات واسمایی که قبلا تفصیل آنها گقته شده است. ج ــ وقوله (ع): (وجب على كل مؤمن نصرته) . (بر هر مومن واجب است که یاریش کند ). واین برای ما تاکید می کند که این زمینه ساز ممکن نیست از یمانی موعود جدا باشد ، به خاطر اینکه ثابت نمودیم که اهل بیت : به شیعیان خود دستور داده اند به جلوس وعدم یاری هرپرچمی قبل از قیام امام مهدی (ع) تا زمانی که مردی از فرزندان حسین یا از اهل بیتش ویا یمانی موعود ویا پرچم های مشرقی ... را ببیند وقبلا بیان نمودیم که همه اینها یکی هستند با اینکه با صیغهای مختلفی بکار رفته است . واگر مقایسه آنچه رسول خدا 9 در مورد این زمینه ساز (حارث) فرموده با فرموده امام باقر (ع) در مورد یمانی موعود در می یابی که هردو یک معنی را هدف گرفته اند : (يوطئ أو يمكن لآل محمدصلی الله علیه وآله كما مكنت قريش لرسول الله صلی الله علیه وآله ، وجب على كل مؤمن نصرته ) (برای آل محمد : آماده یا تمکین می کند همان طور که قریش برای رسول خدا  تمکین نمودند ، برهرمومنی واجب است که وی را یاری کند ) . (هی رایه هدی ،لانه یدعو الی صاحبکم ،فاذا خرج الیمانی حرم بیع السلاح علی الناس وکل مسلم ،واذا خرج الیمانی فانهض الیه فان رایته رایه هدی ،ولایحل لمسلم ان یلتوی علیه ، فمن فعل ذلک فهو من اهل النار ، لانویدعو الی الحق والی طریق مستقیم...). (وآن پرچم هدایت است ، چون او شما را بسوی امامتان دعوت می کند، واگر یمانی خروج کرد فروش سلاح واسلحه به مردم وهمه مسلمانان حرام است ، واگر یمانی خروج کرد ،بسوی اوبشتابید ، که پرچم او پرچم هدایت است ، وبر هیچ مسلمانی جایز نیست که از اوسرپیچی کند، واگر کسی این کاررا بکند از اهل جهنم خواهد بود ، چون او به سوی حق وراه مستقیم مردم را دعوت می کند...). وهمچنین فرموده حضرت محمد رسول خدا  در مورد پرچم های مشرقی ( ..... حتی یبعث الله رایه من المشرق سوداء ، من نصرها نصره الله ، ومن خذلها خذله الله .... ) (..... تااین که خداوند پرچم سیاهی را از مشرق بفرستد ، هرکه اورایاری نماید خدارا یاری کرده وهرکس به آن پشت کند خداوند هم به او پشت می کند ... ) وچیزی که همه آنها را باهم جمع می کند صفت پرچم آل محمد(ع) در هر زمان است : ( معنا رایه الحق والهدی ، من سبقها مرق ومن خذلها محق ومن لزمها لحق ). ( پرچم حق و هدایت با ماست ، هرکس از آن جلو بیفتد از دین خارج می شود وهرکس آن را ترک کند هلاک می شود وهر کس ملازم و همراه آن باشد نجات یافت ) . امام علی (ع) به ابی طفیل می فرماید : (یا عامر ! اذا سمعت الرایات السود مقبله من خراسان فکنت فی صندوق مقفل علیک فاکسر ذلک القفل وذلک الصندوق حتی تقتل تحتها ! فان لم تستطع فتدحرج حتی تقتل تحتها ) ([155]) . ( ای عامر ! هر گاه شنیدی که پرچم های سیاه از طرف خراسان آمدند وشما در صندوق قفل شده قرار دارید ، برتوست که آن قفل وصندوق را بشکنی تا این که زیرش ( پرچم ) کشته شوی ! واگر نتوانستی آنقدر آن را تکان دهی تا زیر آن کشته شوی ). ودر این روایت بطور عجیب تاکید فراوانی برنصرت و یاری پرچم های سیاه خراسانی شده است ، وممکن نیست این پرچم غیر از پرچم آل محمد (ع) یمانی حسینی باشد . عن أبى جعفر(ع) أنه قال: ( كأني بقوم قد خرجوا بالمشرق يطلبون الحق فلا يعطونه، ثم يطلبونه فلا يعطونه، فإذا رأوا ذلك وضعوا سيوفهم على عواتقهم فيعطون ما سألوه فلا يقبلونه حتى يقوموا، ولا يدفعونها إلا إلى صاحبكم، قتلاهم شهداء، أما إنى لو ادركت ذلك لا ستبقيت نفسي لصاحب هذا الامر ) ([156]) . ابی جعفر (ع) فرمود : (گويا مى بينيم گروهى را كه از مشرق زمين خروج كرده وطالب حق مى باشند اما آنها را اجابت نمى كنند مجددا برخواسته هايشان تأكيد دارند، اما مخالفان نمى پذيرند. وقتى چنين وضعى را مشاهده مى كنند شمشيرها را بدوش گذاشته ودر مقابل دشمن مى ايستند، اينجا است كه پاسخ مثبت مى گيرند اما اين بار خودشان نمى پذيرند تا اين كه همگى قيام مى كنند. ودرفش هدايت را جز به دست تواناى صاحب شما (حضرت مهدى (ع))به كسى ديگر نمى سپارند كشته هاى آنان شهيد محسوب مى شوند اما من اگر آن زمان را درك مى كردم، جان خود را براى يارى صاحب اين امر نگه مى داشتم ) . وسعی می کنیم که به توضیح بعضی از نکات این روایت بپردازیم : الف ـ این روایت موافق روایات سابقی که در مورد پرچم های مشرقی سخن می گویند با این تفاوت که در مورد ایران وخراسان صحبت نمی کند ومشرق همان طور که قبلا اشاره کردیم شامل عراق وجنوب آن وبه خصوص جنوب ایران است . بعضی از نویسندگان سعی در تفسیر این روایت با انقلاب سید روح الله خمینی (ره) ربط دهند ولی این امر بسیار دور است وفعلا نیازی نیست که به رد آن خود را مشغول نماییم . ب ــ این روایت شریفه در مورد یک امر بسیار مهم تاکید می کند وآن این که آن قوم حق را دو بار طلب می کنند ولی به آنها داده نمی شود وسپس شمشیر هایشان را بر دوش خود می گذارند وآنچه خواسته بودند به آنها داده می شود اما این بار خود قبول نمی کنند تا امر را به امام مهدی (ع) تسلیم نمایند ، واین دلالت براین دارد که این درفش قبل از قیام امام مهدی (ع) با زمان کوتاه خارج می شود و همچنین روشن می شود که آنها صاحب دعوت حقند ،همان طور که در وصف یمانی ( به سوی حق وراه مستقیم دعوت می کند ) آمده است ، وظاهرا دعوتشان دارای سه مرحله است ودر مرحله سوم شمشیر هایشان را بر دوش می گذارند یعنی وارد سختیهای حوادث وشد ت آنها بدون وقفه وآرامش می شوند ، این همان چیزی که سابقا در مورد پرچم آل محمد (ع)در عصر ظهور ( شمشیر را به مدت هشت ماه بر دوش می گذارند ) شنیدیم . وتاکید امام باقر (ع) که آنها زمینه قیام امام مهدی (ع) را فراهم وپیروزی خود را به امام مهدی (ع) تقدیم می نمایند ، ونیز از آن روشن می شود که آنها با مردی ( العلج والعنیف) (بی رحم و شدید) که بر بنی العباس غلبه می کند وپیروزی ونصر خود را به امام مهدی (ع) تقدیم می کند ، و هم چنین با روایاتی که پرچم های مشرقی را وصف می کنند که زمینه را برای امام مهدی (ع) آماده و مهیامی سازد ، و همچنین با ( الحارث بن حراث ) عالم فرزند عالمان که آماده یا تمکین می کند برای آل محمد(ع) ..... ومانند اینها .....متحد هستند ومی یابیم که همه روایات بعضی با با بعضی دیگری ارتباط دارند . ج ــ فرموده امام باقر (ع) : ( اما انی لو ادرکت ذلک لاستبقیت نفسی لصاحب هذا الامر). ( اما من اگر آنرا درک می کردم جان خود را برای صاحب این امر نگه می داشتم ) نه اینکه از اهمیت آن با وجود وجوب یاری این پرچم ها کم می کند وشاید معنای آن این است: اگر آن زمان را درک می کردم جان خود را برای یاری قائم نگه می داشتم وبیان شده که این پرچم ها همان پرچمهای قائم (ع) هستند ، یا این که امام باقر (ع) سعی در ارشاد کسی که آن زمان را درک نماید به این که عدم پیروی از هر پرچمی غیر از پرچم آل محمد : است ؛یا اینکه می گوید : برای آل محمد وعلی (ع) پرچمی است وبرای غیر آنها پرچمهاست واز هیچ پرچمی جزء پرچم آل محمد : تبعیت نکنید. وشاید معنای فرموده اش این است که زمان قیام امام مهدی (ع) به زمان بعد از خروج این پرچم ها خیلی نزدیک باشد به لحاظ اینکه هرکس معاصر این پرچمها باشد امام مهدی (ع) را درک می کند وزنده باقی می مانند . بهر حال امام باقر (ع) فرمودند : ( انی لو ادرکت ذلک ) از خودش سخن می گوید ، ونمی گوید هرکس آن را درک نماید یا درک نمودید جان خود را برای امام مهدی (ع) نگه دارید ، وایشان : به منظور خود آگاهتر است زیرا که خود غایات و اراداتی دارند که کسی نمی تواند درک کند مگر به توفیق خداوند جل جلاله است ... والله اعلم واحکم وتکلیف امت در برابر پرچم آل محمد (ع) در عصر ظهور روشن شد با وجود روایاتی زیادی که بعضی شرح آنها داده شده است ، وتکلیف همان وجوب یاری ونصرت است به اینکه هرکس آنرا یاری کند خدارا را یاری کرده وهرکس سر پیچی نماید از خدا نافرمانی نموده است ومسیر آنها جهنم وبد جایگاهی خواهد بود – اعاذنا الله – و این تنبه را فراموش نکنیم که امام باقر (ع) در خود این روایت آن قوم را ستایش نموده وآنها طالب حقند وزمینه را برای امام مهدی (ع) فراهم می کنند وکشته های آنها شهید محسوب می شوند ، پس چگونه می توان تصور کرد که آنها از اهمیت کم برخوردارند در صورتی که بر یاری آن تاکید فراوانی شده است.؟! در همین حال می یابیم که آن قوم همان کسانی هستند که در روایت ذیل از رسول خدا  تاکید بر نصرت آنها حتی اگر مجبور به خزیدن روی برفها باشد : رسول خدا  فرمودند : (انا اهل بيت اختار اللّه لنا الاخرة على الدنيا, ان اهل بيتى سيلقون بعدي بلاء و تشريدا و تطريدا حتى ياتي قوم من هاهنا- واشاره بیده الی المشرق –اصحاب رايات سود ،يسالون الحق فلا يعطونه- حتی اعادها ثلاثا- فيقاتلون و ينصرون ولایزالون کذلک حتى يدفعوهاالى رجل من اهل بيتي فيملاها قسطا وعدلاكما ملئت ظلما و جورا ، فمن ادرك ذلك منكم فلياته و لو حبوا على الثلج ) ([157]) . ( ما اهل بيتى هستيم كه خداوند به جاى اين دنيا، آخرت را براى ما برگزيده است. همانا اهل بيتم پس از من دچار سختی و فرار و تعقیب خواهند گرديد، تا اين كه گروهى از مشرق برخيزند كه با خود پرچم هاى سياه دارند، آنها حقّ (و يا خير) رامى طلبند كه به آنها داده نمى شود، پس مى جنگند و پيروز مى شوند و هرچه بخواهند به آنها داده مى شود ولى آنها نمى پذيرند ـ و زير بار نمى روند ـ تا اين كه حكومت را به دست مردى از اهل بيتم بسپارند كه جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد پس از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد. پس هركه آن زمان را دريابد به سوى آنان بشتابد، هرچند چهار دست و پا بر روى برف و يا يخ به سوى آنان برود ). ( یدعو الی صاحبکم ) ( شما را بسوی صاحبکم دعوت می کند ) یا به امام مهدی (ع) دعوت می کند ، واین به معنای اینکه ایشان صاحب دعوت و اندیشه ای که با صاحبان پرچم های دیگر فرق دارد ، یا به عبارتی دعوتش فقط مختص به امام مهدی (ع) است نه به مرجعیت دینی ویا به یک حزب سیاسی وغیر اینها است همانطور که نزد اهل این زمان متعارف است . خداوند متعال می فرماید : ﴿لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ إِلَّا كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْمَاءِ لِيَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ﴾([158]) ( دعوت حق براى اوست و كسانى كه [مشركان] جز او مى‏خوانند هيچ جوابى به آنان نمى‏دهند مگر مانند كسى كه دو دستش را به سوى آب بگشايد تا [آب] به دهانش برسد در حالى كه [آب] به [دهان] او نخواهد رسيد و دعاى كافران جز بر هدر نباشد ) . وقال تعالی : ﴿وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ ([159]) . (وخدا بسوی سرای سلامت وامنیت دعوت می کند وهرکه را بخواهد به راهی راست هدایت می نماید ) . وقبلا روایات زیادی که دال بر وجودیک دعوت قبل از قیام امام مهدی (ع) است ، بیان شده ، واینک بعضی از روایاتی که ذکر آنها بدون شرح مانده ؛ شرح می دهیم : از جابر از ( جعفر بن محمد ) از ابی جعفر (ع) در فرموده خداوند : (﴿واذان من الله ورسوله إلى الناس يوم الحج الاكبر ﴾ قال : خروج القائم وأذان دعوته إلى نفسه) ([160]) . ( این اعلامی از سوی خدا وپیامبرش به همه مردم در روز حج اکبر است فرمودند : خروج قائم وفریاد دعوت برای خویش می باشد ) . الف ــ روایت بیان می کند که در آنجا دعوتی برای امام مهدی (ع) وجود دارد وآنجا بانگی برای دعوت است یعنی اعلان واعلام است . ب ــ وقبلابا تفصیل ثابت شده که حامل پرچم آل محمد(ع) در عصر ظهور همان صاحب دعوت و یمانی موعود است ، همان طور که امام باقر (ع) با فرموده اش : (بسوی صاحبتان دعوت می کند ... به حق و به صراط مستقیم دعوت می کند ) وی را وصف نموده است . وروایت ما قبلش می گوید : (وآذان دعوته الی نفسه) و بنگ دعوتش برای خودش ، یا دعوت به خود امام مهدی (ع) است وما در می یابیم که یمانی موعود دعوتش را برای خود امام مهدی (ع) ( یدعو الی صاحبکم ) یا بسوی امام مهدی (ع) خواهد بود . ج ــ و هنگامی که به انطباق این آیه در زمان رسول الله  بر می گردیم: ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴾([161]) . (و اعلامى است از جانب خدا و پيامبرش به مردم در روز حج اكبر كه خدا و پيامبرش در برابر مشركان تعهدى ندارند [با اين حال] اگر توبه كنيد آن براى شما بهتر است و اگر روى بگردانيد پس بدانيد كه شما خدا را درمانده نخواهيد كرد و كسانى را كه كفر ورزيدند از عذابى دردناك خبر ده) . صاحب دعوت را خود رسول الله  را می یابیم وفریادگر ودعوت کننده به ایشان همان علی بن ابی طالب (ع) می باشد : حفص بن غیاث نخعی قاضی می گوید از ابا عبد الله (ع) در مورد فرموده خداوند سئوال نمودم : (﴿واذان من الله ورسوله إلى الناس يوم الحج الاكبر﴾ فقال: قال أمير المؤمنين (ع)كنت أنا الاذان في الناس ) ([162]) . ابا عبدلله (ع) فرمود : ( "این اعلامی از سوی خدا وپیامبرش به همه مردم در روز حج اکبر است " فرمودند : امیر المومنین (ع) فرمودند: اعلامگر میان مردم منم ) ابی جعفر محمد بن علی(ع) می فرماید : ( خطب امیر المومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بالکوفه بعد منصرفه من ... وانا الموذن فی الدنیا والآ خره ، قال الله عزوجل : ﴿ فاذن موذن بینهم ان لعنه الله علی الضالین ﴾ انا ذلک الموذن ، وقال : ﴿وآذان من الله ورسوله ﴾فانا ذلک الآذان ...) ([163]) . (در کوفه امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع) بعد از آمدنشان از ... خطبه ای خواندند وفرمودند : منم اعلام گر در دنیا وآخرت هستم ، خداوند متعالی می فرماید : ( و اعلام گر میان آنها فریاد زد که لعنت خدا بر گمراه شدگان باد) آن اعلام گر منم ، وفرمودند : (و اعلام گر از خدا و رسولش ) من آن اعلام گر هستیم ) علی بن حسین (ع) در مورد فرموده خداوند : (﴿وآذان من الله ورسوله ﴾ می فرماید : (اعلام گر علی (ع) می باشد ) ([164]) . عن أبي عبد الله (ع) قال: (سألته عن قول الله (: ﴿وأذان من الله ورسوله إلى الناس يوم الحج الاكبر﴾ فقال: اسم نحله الله عزوجل عليا صلوات الله عليه من السماء لانه هو الذي أدى عن رسول الله صلى الله عليه واله براء ة وقد كان بعث بها مع أبي بكر أولا فنزل عليه جبرئيل عليه السلام فقال: يا محمد إن الله يقول لك: إنه لا يبلغ عنك إلا أنت أو رجل منك فبعث رسول الله صلى الله عليه واله عند ذلك عليا (ع) فلحق أبا بكر وأخذ الصحيفة من يده ومضى بها إلى مكة فسماه الله تعالى أذانا من الله، إنه اسم نحله الله من السماء لعلي (ع)) ([165]) . از ابی عبد الله (ع) گفت : (از او در خصوص کلام خدا عز وجل پرسیدم : فرمود : ( این اعلامی از سوی خدا وپیامبرش به همه مردم در روز حج اکبر است) وفرمود : (اسمی است که خداوند عز وجل از آسمان به علی صلوات الله علیه هدیه کرده است به خاطر اینکه ایشان بود که به نیابت از رسول خدا 9 برائت را ادا نمود وقتی که در ابتدا ابوبکر را فرستاده بود وجبرئیل(ع) بر ایشان  نازل شد وفرمود : ای محمد خداوند به شما می فرماید : هیچ کس از تو تبلیغ نمی کند مگر شما یا مردی از شما و رسول خدا  در آن موقع علی (ع) را فرستاد وبه ابوبکر خود را رساند وصحیفه را از او گرفت وبه سوی مکه حرکت نمود وخداوند اورا اعلام گر ی از خدا نامید آن اسمی که خداوند از آسمان برای علی (ع) هدیه کرده است). وآیه می گوید : ﴿وأذان من الله ورسوله إلى الناس يوم الحج الاكبر﴾واعلام واعلام گر علی بن ابی طالب(ع) بود . د ــ واز نکته "ج " سنت الهی در مصداقهای این آیه شریفه در زمان رسول خدا  ودر زمان قائم (ع) وتطابق بین آنها برای ما روشن می شود ، با این تفاوت اگر ملاحظه کنیم دعوت کننده بسوی امام مهدی (ع) در عصر ظهور همان فرزندش ووصی ایشان و از خودش (ع) می باشد ، همانطور که در صفحات قبلی ثابت شده است ، پس یمانی موعود خود اذان و مؤذن به دعوت امام مهدی (ع) است ، و او مردی از اهل بیت پیامبر حضرت محمد  است. هـ ــ ونیز از نکته "ج" برای ما روشن می شود که فریاد امیر المومنین (ع) برائت از مشرکین وکافرینی که به رسالت رسول خدا 9 ایمان نیاورده بودند ، بوده است : ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيم﴾. وآنجا یک برائت وبشارت به جهنم برای منکرین و روی گردانان است ، و اگر به دعوت یمانی موعود وفریاد گریش برای امام مهدی (ع) مراجعه کنیم همین مطلب را می یابیم : (.... لانه یدعو الی صاحبکم ( چون او به صاحبتان دعوت می کند) ، .... ولا یحل لمسلم ان یلتوی علیه ( و بر هیچ مسلمانی جایز نیست از او سر پیچی کند ) ، فمن فعل ذلک فهو من اهل النار ( پس هر کس این کار را انجام دهد از اهل جهنم است ) ، لانه یدعو الی الحق والی طریق مستقیم ( چون او دعوت به حق و به صراط مستقیم می کند) ...) وقضیه برایمان روشن تر می شود اگر به روایت زیر توجه نمایم : امام صادق (ع) در تفسیر بعضی از آیات قرآنی می فرماید : ( وقوله : ﴿ولیقول الذین فی قلبهم مرض﴾ یعنی بذلک الشیعه وضعفا ء ها .... الی قوله : وقوله : ﴿وما هی الا ذکری للبشر ... لمن شاء منکم ان یتقدم او یتاخر﴾ قال : الیوم قبل خروج القائم من شاء قبل الحق وتقدم الی هو من شاء تاخر عنه ... ) ([166]) . ((می گویند آنهایی که در دلشان مرضی هست )یعنی آن شیعه ومستضعفان آنهاست.....و فرمایش او (ع): (وآن جز ذکری برای بشر نیست..... چه ممکن است جلو بیفتد ویا عقب بیفتد ) فرمودند : امروز قبل از خروج قائم (ع) هر کس بخواهد حق را بپذیرد و پیش بیفتد تا هر کس بخواهد از او عقب بیفتد ... ). ومشاهده می کنیم که این تقدم وتاخر قبل از قیام قائم (ع) است که تقدم به قبول حق برابر با دور شدن از جهنم وتاخر از قبول حق نزدیک شدن به جهنم خواهد بود ، پس سرپیچی و دشمنی با یمانی موعود به معنی خروج مردم از ولایت و ورود آنها به جهنم خواهد بود – والعیاذ بالله – ویمانی همان فریاد اهل بیت: در عصر ظهور است – وفریاد همان دعوت است - وهر کس بشنود ویاریش نکند خداوند او را با روی وارد جهنم می کند همان طور که امام حسین (ع) می فرماید : ( ... فانه من سمع واعیتنا اهل بیت ثم لم یجبنا ، کبه الله علی وجهه فی نار جهنم ) ([167]) . (.... هرکس فریاد " دعوت " ما اهل بیت را بشنود واجابت نکند ، خداوند او را وارد جهنم خواهد نمود) . وبه همین جهت بین فرموده خداوند : ﴿وما هی الا ذکری للبشر﴾ــ (وآن جز ذکری برای بشر نیست ) وفرموده دیگرش ﴿وآذان من الله ورسوله الی الناس﴾ ــ (و بانگی از خداوند و رسولش برای مردم ) باهم مقایسه کنید . و ــ و از نکته " ج " نیز می فهمیم که فریاد گر برای رسول خدا  ودعوت کننده بسوی ایشان باید از خودش باشد ، همانطور که در فرموده امام صادق (ع) که فرمودند : ( ... فنزل عليه جبرئيل (ع)فقال: يا محمد إن الله يقول لك: إنه لا يبلغ عنك إلا أنت أو رجل منك فبعث رسول الله صلى الله عليه واله عند ذلك عليا (ع).... ) ( ... وجبرئیل (ع) بر ایشان نازل شد وفرمود : ای محمد  خداوند به شما می گوید : جز تو ومردی از خودت نمی تواند تبلیغ کند . ورسول خدا  در آن وقت علی (ع)را فرستاد ). روایاتی که از حامل پرچم آل محمد (ع) ودعوت کننده بسوی ایشان در عصر ظهور با ین اوصاف حکایت کردند چنین اند : ( رجل منا اهل البیت ) (مردی از ما اهل بیت است ) و ( رجل من آل محمد ) (مردی از آل محمد : است ) و( رجل من اهل بیت القائم (ع)) (مردی از اهل بیت قائم (ع)) و(من ولد الحسین (ع)) ( از فرزندان حسین (ع))و (ابن صاحب الوصیات ) ( فرزند صاحب وصیت ها ) ومانند این ها از اوصاف گران قدری که همه بر یمانی موعود وصی امام مهدی (ع) ودر وصیت رسول خدا  به اینکه او ( اول المومنین ) است یا ( اولین ایمان آورندگان به دعوت قیام امام مهدی (ع) و اولین تصدیق کنندگان برای او و از اولین یارانش در عصر ظهورمی باشد )، وصف شده ، همان طور که امام علی (ع)جزء اولین ایمان آورندگان به رسول خدا  در روزهای اول دعوت ایشان بوده است ، و او (ع) یمانی و وصی وخلیفه ونزدیک ترین مردم به او 9 است . ویمانی موعود همان دعوت کننده بسوی امام مهدی (ع) قبل از قیامش وهمچنین وزیرش در زمان حیاتش وخلیفه او بعد از شهادتش( که درود خداوند بر او باد ) خواهد بود ؛ همان طور که امام علی (ع) برای رسول خدا  بوده است . واین وزیر از مخلص ترین اصحاب امام مهدی (ع)خواهد بود همانطور که روایت زیر آنرا روشن می کند : قال أبوعبد الله (ع): (كأني أنظر إلى القائم (ع)على منبر الكوفة وحوله أصحابه ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا عدة أهل بدر، وهم أصحاب الالوية وهم حكام الله في أرضه على خلقه، حتي يستخرج من قبائه كتابا مختوما بخاتم من ذهب عهد معهود من رسول الله صلى الله عليه وآله فيجفلون عنه إجفال الغنم البكم، فلايبقي منهم إلا الوزير وأحد عشر نقيبا، كما بقوا مع موسى ابن عمران عليه السلام فيجولون في الارض ولايجدون عنه مذهبا فيرجعون إليه، والله إني لاعرف الكلام الذي يقوله لهم فيكفرون به.) ([168]) . ابو عبد الله (ع) می فرماید : ( گویی به قائم (ع) می نگرم که بربالای منبر کوفه است واطرافش سیصدوسیزده مرد به تعداد اهل بدر احاطه کرده اند ، آنها اصحاب الالویه وحکام خدابرخلقش در زمین هستند ،تا این که از قبایی که پوشیده نوشته ای که به مهر ی از طلا ختم شده وعهدی که از رسول خدا  گرفته شده است بیرون می آورد ، واز او همانند پراکنده شدن گوسفندان گنگ پراکنده می شوند ، وکسی جز وزیر ویازده نفر نقیب کسی نمی مانند همان طور که با حضرت موسی بن عمران (ع) ماندند ودر زمین پراکنده می شوند وغیر از او راهی راپیدا نمی کنند وبه سوی وی باز می گردند ، به خدا قسم که من آن کلامی را که به آنها می گوید وبه آن کافر می شوند را می دانم ) . واز قرار معلوم از اولین کسانی که با حضرت موسی (ع) باقی ماندند همان وصیش وجانشینش وجوانش ، یوشع بن نون (ع) بوده است . واین وزیر در روایتی که در ملاقات علی بن مهزیار اهوازی با امام مهدی (ع) آمده ، به آن اشاره شده است .: حبیب بن محمد بن یونس بن شاذان صنعانی گفت : بر علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی ... وارد شدم ... ( تا فرموده امام (ع) که فرمود: (فأنا في التقية إلى يوم يؤذن لي فأخرج ، فقلت يا سيدي متى يكون هذا الامر ؟ فقال : إذا حيل بينكم وبين سبيل الكعبة ، واجتمع الشمس والقمر ، واستدار بهما الكواكب والنجوم .....) ([169]) . ( من درتقیه هستم تا زمانی که به من اجازه خروج داده شود، وگفتم : ای سرور من این امر کی خواهد بود ؟ فرمودند : وقتی که مسیر بین شما ومکه بسته شود وخورشید وماه باهم جمع شوند ، وسیارات وستارگان دورآنها احاطه شوند... ) و در این جا خورشید وماه و سیاره ها وستارگان کنایه است و از روی حقیقت نیست ، چون روایت نشده که خورشید وماه قبل از قیام امام مهدی (ع) باهم جمع شوند . وخورشید دراین جا خود امام مهدی (ع) وماه اشاره به وزیر ووصی وسیارات و ستارگان اشاره نقباء و یارانش که سیصدو سیزده نفرند و دور خورشید وماه شدن به معنای اجتماعشان دور امام ووزیر ویاری دادن آنها وگرفتن نور از ایشان واقتدا به آنها (ع) خواهد بود . وخورشید وماه نیز اشاره ای به رسول خدا  و وزیرو وصیش علی بن ابی طالب (ع) است : ابي بصير از ابي عبد الله (ع) روایت می کند که می گوید : (﴿سألته عن قول الله عزوجل والشمس وضحاها﴾، قال: الشمس رسول الله صلى الله عليه وآله اوضح الله به للناس دينهم قلت: ﴿والقمر إذا تلاها﴾ قال ذلك أمير المؤمنين (ع)... ) ([170]) . ( از ایشان در مورد فرموده خداوند که می فرماید : (خورشید وگسترش روشنایی آن) ، فرمود : خورشید رسول خدا  است که خداوند بوسیله ایشان دین را به مردم روشنی داد. گفتم : (وماه که بعد از آن برآید) فرمودند : آن امیر المومنین (ع)می باشد ...) وبعد از وفات رسول خدا  ، علی بن ابی طالب (ع) خورشید بود وحسن وحسین (ع) ماه بودند : فضل بن عباس از ابی عبد الله روایت می کنند که ایشان فرمودند : (﴿وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا﴾ الشمس امیر المومنین علیه السلام ، وضحاها قیام القائم علیه السلام ﴿وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا﴾ الحسن والحسین علیهما السلام ﴿وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا﴾([171]) هو قیام القائم علیه السلام ... ) ([172]) . ( ( خورشید و گسترش روشنایی آن ) خورشید امیر المومنین (ع) و گسترش روشنایی آن قیام قائم (ع) می باشد ( وماه که بعد از آن برآید) امام حسن وحسین (ع) (وروز چون آشکار شد) همان قیام قائم (ع) می باشد . وامام مهدی (ع) در دعای ندبه ائمه (ع) را خورشید های برآمده وماه های منور وصف نموده است : (..... این الشموس الطالعه ، واین الا قمار المنیره ....) ([173]) ، ( .... کجایند آن خورشید های برآمده ، وکجایند آن ماه های درخشنده ...) پس خورشید همان حجه ابن الحسن (ع) در زمانش وماه وصی ووزیرش خواهد بود ، وامام مهدی (ع) به خورشید برآمده وصف شده است : اما مهدی (ع) می فرماید : ( ... واما وجه الانتفاع بی فی غیبتی ، فکالانتفاع بالشمس اذا غیبها عن الابصار السحاب ... ) ([174]) . ( ... و اما وجه بهره مردم از من در زمان غیبتم ، مانند بهره گیری از خورشید در زمانی که پشت ابرها از دیده ها پنهان است ... ). از جابر بن عبد الله انصاری : ( .... قال جابر: فقلت له: يارسول الله فهل يقع لشيعته الانتفاع به في غيبته ؟فقال (ع): ای والذی بعثنی بالنبوه انهم یستضیئون انهم بنوره وینتفعون بولایته فی غیبته كانتفاع الناس بالشمس وإن تجللها سحاب، ياجابر هذا من مكنون سر الله، ومخزون علمه، فاكتمه إلا عن أهله.) ([175]) . ( ...جابر گفت : به ایشان گفتم : ای رسول خدا  آیا بهره ای در زمان غیبتش برای شیعیانش بوجود می آید ؟ فرمودند : آری به خدای که مرا به نبوت مبعوث نمود به نورش روشنایی می یابند و از ولایتش در زمان غیبتش منفعت می جویند مانند سود بردن مردم از خورشیدی که بوسیله ابرها پنهان شده است ، ای جابر این از مکونات اسرار خدا ومخزن علم اوست ، آنرا جزء از اهلش مخفی نگه دار ) . نزال بن سبره از امیر المومنین (ع) روایت می کند در حدیثی که درآن ذکر امر دجال نمود ودر آخرش فرمودند : ( لاتسألونى عما يكون بعد هذا فانه عهد إلى حبيبى (ع) أن لااخبر به غير عترتى. قال النزال بن سبرة: فقلت لصعصعة ابن صوحان: ماعنى أمير المؤمنين بهذا القول؟ فقال صعصة: يا ابن سبرة إن الذى يصلى عيسى بن مريم خلفه هو الثانى عشر من العترة، التاسع من ولد الحسين بن على عليهما السلام وهو الشمس الطالعة من مغربها،.... )([176]). (ع)فرمودند : ( از من در مورد این که بعد ار آن چه اتفاق می افتد نپرسید زیرا که حبیبم  از من عهد گرفت که به جز عترتم به کسی دیگر نگویم ). (نزال بن سبره گفت : به صعصعه بن صوحان گفتم : منظور امیر المومنین (ع) از این فرموده اش چه بود ؟ صعصعه گفت : ای ابن سبره کسی که عیسی بن مریم (ع) پشت سر آن نماز می خواند دوازدهمین نفر از عترت است ، نهمین نفر از از فرزندان امام حسین (ع) می باشد وهمان خورشیدی که از مغربش خروج می کند ) . وقتی که امام مهدی (ع) خود خورشید است پس ماه غیر از وصیش « احمد » یمانی موعود که در وصیت رسول خدا  ذکر شده چه کسی می تواند باشد ؟ و آنکه او از علائم حتمی قیام امام (ع) می باشد ، واجتماع خورشید وماه اوست زیر ا در یک زمان واحد هستند ودر عین حال سیارات وستارگان بر آنها جمع خواهند شد ، وآنها دعوت کنند گان به سوی خورشید وماه هستند یا به عبارتی آنها نیز صاحب دعوت هستند ، همان طور که در خبر زیر آمده است : سید ابن طاوس (ره) در کتاب سعد السعود یاد می کند که در صحف حضرت ادریس (ع) یافتم ذکر سوال ابلیس وجواب خداوند عز وجل که ابلیس (لع) گفت : ( فأنظرني إلى يوم يبعثون قال فإنك من المنظرين إلى يوم الوقت المعلوم ، فإنه يوم قضيت وحتمت أن أطهرالارض ذلك اليوم من الكفر والشرك والمعاصي ، وأنتخب ذلك الوقت عبادا لي امتحنت قلوبهم للايمان ، وحشوتها بالورع والاخلاص واليقين والتقوى والخشوع والصدق والحلم والصبر والوقار والشعار والزهد في الدنيا والرغبة فيما عندي ،وأجعلهم دعاة الشمس والقمر وأستخلفهم في الارض وأمكن لهم دينهم الذي ارتضيته لهم ، يعبدوننى لا يشركون بي .... اخترت لهم نبيا مصطفى وأمينا مرتضى ، فجعلته لهم نبيا ورسولا وجعلتهم له أولياء وأنصارا ، ...) ([177]) . ( وتازمان قیامت به من مهلت بده ،وفرمود : نه اما تواز مهلت داده شدگان تا روز وقت معلوم هستی ، و آن وقتی است که تصمیم گرفتم زمین را از کفر وشرک ومعاصی پاک نمایم ، و برای آن وقت بندگانی را انتخاب نمودم که قلب شان را برای ایمان آزمودم ، وآن را با ورع واخلاص ویقین وتقوی وخشوع وصدق وحلم وصبر و وقار وشعار و زهد در دنیا ورغبت به چیزی که پیش من است پر نمودم ، وآنها را دعوت کنندگان به خورشید وماه قرار می دهم وآنها را در زمین جانشین قرار می دهم و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند ومرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند ...وبرای آنها پیامبری مصطفی و امینی مرتضی انتخاب کردم پس او را برای آنها پیامبری فرستاده قرار دادم وآنها را برای او اولیاء وانصار قرار دادم....) و ( دعاه الشمس والقمر ) یا اصحاب دعوت بسوی امام مهدی (ع) ووصیش « احمد یمانی » است که این دعوت قبل از قیام امام مهدی (ع) خواهد بود وبعد از قیام امام مهدی (ع) توبه برداشته می شود – بسته شدن در توبه – ودیگر ایمان سودی ندارد خداوند متعال می فرماید: ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آَيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آَيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آَمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴾ ([178]) . (آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان (عذاب ) به سویشان آیند ، یا (قیامت ) پروردگارت بیاید ، یا برخی از نشانه های پروردگارت (مانند مرگ ) تحقق یابد ؟ روزی که برخی از نشانه ها ی پروردگارت به ظهور آیند ، ایمان آوردن کسی که پیش از این ایمان نیاورده یا در حال ایمانش عمل شایسته ای انجام نداده سودی نخواهد داشت .بگو : منتظر "عذاب " باشید . ما هم منتظریم . * ) على بن رئاب، عن أبي عبد الله (ع)أنه قال: في قول الله عزو جل: (﴿يو م يأتي بعض آيات ربك لاينفع نفسا إيمانها لم تكن آمنت من قبل﴾ فقال:( الآيات هم الائمة، والآية المنتظرة هو القائم عليه السلام، فيومئذ لاينفع نفسا إيمانها لم تكن آمنت من قبل قيامه بالسيف وإن آمنت بمن تقدمه من آبائه عليهم السلام) ([179]) . علی بن ریاب از ابی عبد الله (ع) روایت می کنند که ایشان در مورد فرموده خداوند متعال: ( ( زمانی که بعضی ازآیات ونشانه ها نمایان شوند ، ایمان برای کسی سودی ندارد وقتی که ازقبل ایمان نیاورده باشد) می فرماید: ( نشانه ها همان ائمه : هستند، وآیت منتظرهمان قائم (ع)می باشد،وقتی که ایمان برای انسان سودی ندارد وقتی که از قبل ایمان نیاورده باشد، یعنی قیامش با شمشیر است هر چند به آن چیزی که از پدرانش : تقدیم کردند ایمان داشته باشند) . از تفسیر امام حسن عسکری (ع): یک اعرابی پیش رسول خدا  آمدند وگفتند : به من بگو توبه تا چه زمانی وجود دارد ؟ رسول خدا  فرمودند : ( ان بابها مفتوح لابن آدم لا یسد حتی تطلع الشمس من مغربها ، وذلک قوله : ﴿هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِيهُمُ الْمَلآئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ﴾ وفی طلوع الشمس من مغربها ﴿يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لاَ يَنفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً﴾ ) ([180]) ( در توبه برای فرزند آدم بسته نمی شود تا اینکه خورشید از غروبش طلوع کند ،وآن فرموده خدای متعال : (آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان (عذاب ) به سویشان آیند ، یا (قیامت ) پروردگارت بیاید )ودر طلوع خورشید از غروبش (روزی که برخی از نشانه ها ی پروردگارت به ظهور آیند ، ایمان آوردن کسی که پیش از این ایمان نیاورده یا در حال ایمانش عمل شایسته ای انجام نداده سودی نخواهد داشت) ) . عمار بن یاسر می گوید: ( .... ويظهر ثلاثة نفر بالشام كلهم يطلب الملك ، رجل أبقع ، ورجل أصهب ، ورجل من أهل بيت أبي سفيان يخرج في كلب ، ويحضر الناس بدمشق ، ويخرج أهل الغرب إلى مصر . فإذا دخلوا فتلك إمارة السفياني ، ويخرج قبل ذلك من يدعو لآل محمد عليهم السلام ،) ([181]) . ( سه نفر در شام ظاهر می شوند که همه آنها خواهان حکومت هستند ، مرد ابقع ، ومرد اصهب ومردی از اهل بیت ابی سفیان در کلب خارج می شود ومردم در دمشق حاضر می شوند ، واهل مغرب بر مصر خروج می کنند ، واگر وارد شدند آن علامت حکومت سفیانی است ، وقبل از آن مردی که بسوی آل محمد (ع) دعوت می کند خروج می کند ) . واین خبر تاکید بر این می کند که این دعوت کننده برای آل محمد (ع) قبل از خروج سفیانی در شام وتوجهش به عراق خواهد بود، وفهمیدیم که این صاحب دعوت بسوی آل محمد (ع) در عصر ظهور همان یمانی موعود خواهد بود واین اشاره به اوست ... والله العالم وظهور یمانی موعود ودعوتش مانند دعوتی قبل از فتنه های خاص در عصر ظهور مانند فتنه سفیانی و غیره . ابی بصیر از ابی عبد الله(ع) روایت می کند که ایشان می فرمایند : (إن لولد فلان عند مسجدكم - يعني مسجد الكوفة - لوقعة في يوم عروبة يقتل فيها أربعة آلاف من باب الفيل إلى أصحاب الصابون فإياكم و هذا الطريق فاجتنبوه و أحسنهم حالا من أخذ في درب الأنصار) ([182]) . (همانا برای فرزندان فلان در کنار مسجد شما یعنی مسجد کوفه واقعه ای در روز عروبه است که در آن روز چهار هزار نفر از درب فیل تا اصحاب صابون کشته می شوند و برحذر باشید و از این مسیر دوری کنید ، وبهترین آنها کسی است که راه انصار را انتخاب نماید ) . و روایت از وجود یک فتنه در دولت بنی العباس در آخر زمان ودر عصر ظهور در روز جمعه خبر می دهد ، که در آن روز چهار هزار نفر بین درب فیل که یکی از در های مسجد کوفه و بین اصحاب صابون و این نام جایی در کوفه و یا نام بازاری در کوفه است کشته می شوند ، وامام صادق (ع) اما از پیروی کردن راه آن کشته شدگان برحذر می کند ومارا به پیروی از راه انصار راهنمایی می کند و آن راه نجات دهنده از فتنه وکشتار است . راه انصار یعنی راه و روش و رای و اندیشه انصار ، واین خود دلالت براین دارد که در آن زمان یک مجموعه ای وجودارد که انصار نامیده می شوند وفرموده اش : ( واحسنهم حالا من اخذ فی درب الانصار ) ( وبهترین آنها کسی که راه انصار بگیرد ) دلالت براین که راه و روش آن انصار خود هدایت ترین راه ها وروش های موجود آن زمان است وبا آنها نجات از فتنه وگمراهی خواهد بود . وآنجا روایت دیگری وجود دارد که این واقعه را تاکید می کند : ابی عبد الله (ع) می فرماید : ( لا یذهب ملک هولاء حتی یستعرضوا الناس بالکوفه فی یوم الجمعه ، لکانی انظر الی رووس تندر فیما بین باب الفیل واصحاب الصابون ) ([183]) . (ملک آنها از بین نمی رود تا اینکه در روز جمعه ودر کوفه عارض مردم شوند ، گویی می بینم که سرهایی ما بین درب فیل واصحاب صابون بریده می شود) . واگر فهمیدیم که ( ولد فلان ) ( فرزندان فلان) همان بنی العباس هستند ، برای ما روشن می شود که راه انصار قبل از زوال دولت بنی العباس وجود دارد ، چون روایت بوجود یک راه معروف ومشهور که عده ای از مردم از آن پیروی کرده اند اشاره می کند ، واز آنچه که قبلا بیان شده فهمیدیم که هدایتگر ترین پرچم ها در عصر ظهور همان پرچم یمانی موعود ی که پرچم آل محمد : را حمل می کند ومردم را به سوی آنها دعوت می کند . وفرموده امام (ع)(احسنهم حالا) اکیدا غیر از نظر به جانب دنیوی آن است بلکه به جانب دینی واخروی وبسوی هدایت وحق است ، ونیز فهمیدیم که دعوت کننده به سوی هدایت وحق وصراط مستقیم همان یمانی موعود است .اگر فرض کنیم این راه غیر از راه یمانی باشد ، با روایاتی مواجه می شویم که مردم را از پیروی هر گونه پرچمی جز پرچم مردی از اهل بیت : برحذر کرده اند ، پس چگونه امام صادق (ع) به پیروی از این راه برای نجات از فتنه وگمراهی اشاره می کند ؟ ! سپس نام مجموعه ( انصار) که از نصرت ( یاری) گرفته شده ، ویاری حق در آن زمان همان یاری امام مهدی (ع).... خواهد بود ، لذا از این امر روشن می شود که این گروه انصار برای امام مهدی (ع) هستند یا اینکه عنوان آنها : ( انصار امام مهدی (ع)) خواهد بود ، .... واز آنجایی که راهشان (بهترین راه )یا هدایتگرترین راه هاست ، پس حتما باید پیروانی برای ( هدایتگرترین پرچم ها ) در آن زمان باشند ، که ( بسوی راه راست دعوت می کند ) . رسول خدا  می فرماید : (وليكونن في آخر الزمان قوم يتولونك يا على يشنأهم الناس ، ولو أحبهم كان خيرا لهم لو كانوا يعلمون ، يؤثرونك وولدك على الآباء والامهات والاخوة والاخوات ، وعلى عشائرهم والقرابات صلوات الله عليهم أفضل الصلوات ، أولئك يحشرون تحت لواء الحمد يتجاوز عن سيئاتهم ويرفع درجاتهم جزاء بما كانوا يعملون )([184]) . ( ای علی در آخر الزمان گروهی خواهند بود که ولایت شما را دارند و مردم با آنها دشمنی می کنند ، و اگر آنها را دوست می داشتند برایشان بهتر بود اگر می دانستند ، شما و فرزندانت را بر پدران و مادران و برادران و خواهران خود و بر قوم و نزدیکان خود ترجیح می دهند درود خداوند بر آنها باد که بهترین درودهاست ، آنها کسانی هستند که زیر پرچم حمد محشور می شوند وبه خاطر کای که انجام داده اند از گناهانشان گذشت ودرجاتشان مرتفع می شود) . همان طور که معلوم است آخر الزمان همان عصر ظهور امام مهدی (ع) است ، وروایت فوق روشن می کند که در آخر زمان گروهی وجود دارند پیرو امام علی (ع) هستند ، واین خود اشاره است به این که مردم ولایت امام علی (ع) را با زبان وفعل ترک می کنند ، همان طور که در آنجا روایات زیادی است که این مطلب را تائید می کند و بعلت طولانی شدن مطلب از ذکر آنها خوداری می کنم . ومردم از آن گروه (انصار ) به خاطر ولایتشان به اهل بیت (ع)دشمنی می کنند ، وآن گروه پدر و مادر وخواهران وبرادران و قوم و نزدیکان خود را به خاطر ولایت اهل بیت (ع) ترک خواهند کرد ، ویقیناً آنها را ترک نمی کنند مگر این که مخیر می شوند بین انتخاب ولایت و پیروی از اهل بیت (ع) و پیروی از خانواده و قوم ونزدیکان خود ، و یا به عبارتی دیگر نزدیکان آنها خود کسانی هستند که با عقیده این گروه نجات یافته مبارزه خواهند نمود ، ودر آخر برائت از دشمنان خدا واجب می شود ، ویا اینکه نزدیکان وعشایر ... از آن گروه بسبب تمسکشان به ولایت اهل بیت : در آخر الزمان برائت می جویند ، همان طور که در زمان رسول خدا  و زمان ائمه : حاصل گردید . وآن گروه پاک به خاطر منزلتشان اعلام شده که رسول خدا حضرت محمد  برآنها برترین درودها را می فرستد، با فرموده اش : (صلوات الله عليهم أفضل الصلوات ، أولئك يحشرون تحت لواء الحمد يتجاوز عن سيئاتهم ويرفع درجاتهم جزاء بما كانوا يعملون ) ( درود خدا و برترین درودها برآنها باد ، آنها کسانی هستند که زیر پرچم حمد محشور می شوند وبه خاطر کای که انجام داده اند از گناهانشان گذشت ودرجاتشان مرتفع می شود ). بلکه روایت اشاره به این دارد که عشایر ونزدیکان وخانواده آن گروه بر دین آنها و یا موالین آن بودند ، چون آنها فرزندانشان هستند ... ومسئله از قبیل اینکه آنها مثلا ناصبی ویا مستبصر شدند نیست ، چون که روایت همه آن گروه را به آن وصف می کند ، واین دلیلی است بر کسانی که به ولایت اهل بیت (ع) یا شیعه منتسب هستند و در معرض الک شدن و امتحان و بلا ء قرار می گیرند که بجز عده کمی کسی از آن نجات پیدا نمی کند ، همان طور که روایات متواتر زیادی در مورد آن سخن گفته اند که چندتا از آنها را بیان می کنم : رسول خدا  می فرماید : ( ان الاسلام بدء غریبا وسیعود غریبا کما بدء ، فطوبی للغرباء )([185]) . ( اسلام غریب آغاز شد ودوباره غریب خواهد گشت خوشا به حال غریبان ) . وسبب غرابت متعلق به امام مهدی (ع) ودعوتش در آخر زمان خواهیم یافت ، همان طور که روایت زیر می گوید : أبى جعفر(ع) می فرماید: ( إن قائمنا إذا قام دعا الناس إلى أمر جديد كما دعا إليه رسول الله(صلى الله عليه وآله)، وإن الاسلام بدا غريبا وسيعود غريبا كما بدا، فطوبى للغرباء )([186]) . ( قائم ما اگر قیام کند مردم را به امر جدیدی دعوت می کند همانطور که رسول خدا  دعوت کرد ، و اسلام غریب آغاز شد ودوباره غریب خواهد گشت خوشا به حال غریبان) . واکید مردم با قائم وانصارش به سبب امری جدیدی که بسوی آن دعوت می کنند ، مبارزه خواهند کرد ، چون مردم آنرا مخالف عقلشان وچیزی که از دین به آنها ارث رسیده است می بینند ، و یا بهتر است بگوییم که آن مخالف هوا وهوس ودنیای آنهاست .... وبه خاطر آن برائت از پدران ومادران وبرادران وخواهران ونزدیکان وعشایر حاصل خواهد شد . واین غربال شدن و جدا سازی خوب از بد برای کسانی که به تشیع منتسب هستند، حاصل می شود ، و اما بقیه در زمانهای طولانی منحرف وساقط بوده اند ، ونه فقط در آخر زمان ، وائمه (ع) را می یابیم که به آن خبر داده ومارا از آن بر خذر داشته اند : مالک بن ضمره می گوید که امیر المومنین (ع) به شیعیانش فرمود : (....أما إنكم لن تروا ما تحبون وما تأملون - يا معشر الشيعة - حتى يتفل بعضكم في وجوه بعض، وحتى يسمى بعضكم بعضا كذابين وحتى لا يبقى منكم على هذا الامر إلا كالكحل في العين والملح في الطعام وهو أقل الزاد...... كذلك أنتم تمحصكم الفتن حتى لا يبقى منكم إلا عصابة لا تضرها الفتن شيئا ) ([187]) . ( واما شما چیزی را که دوست دارید وآرزو می کنید نخواهید دید – ای جماعت شیعه – تا اینکه به صورت یکدیگر آب دهان بیندازید ، وهمدیگررا دروغگو بشمارید واز شما بر این امر کسی باقی نمی ماند مگر مانند سرمه در چشم ونمک در طعام و آن کمتر مواد در غذا ا ست .... آن زمانی که شما در فتنه ها آزمایش می شوید تا اینکه کسی از شما ها باقی نمی مانند مگر گروهی که فتنه ها هیچ ضرری به آنها نمی رساند ) . واین گروه با وجود فتنه ها ، در تمسکشان به ولایت اهل بیت : باقی مانده اند ، و آنها همان کسانی هستند که در فرموده رسول الله  آمده : (وليكونن في آخر الزمان قوم يتولونك يا علي يشنأهم الناس ) ( ای علی در آخر زمان قومی خواهند بود که ولایت شما را دارند و مردم با آنها دشمنی می کنند). مهزم اسدی از ابی عبد الله (ع) روایت می کندکه بعضی از اصحابش بر آن وارود شدند و به ایشان گفتند : (جعلت فداك إني والله أحبك واحب من يحبك، يا سيدي ما أكثر شيعتكم، فقال له: أذكرهم، فقال: كثير، فقال: تحصيهم؟ فقال: هم أكثر من ذلك. فقال أبوعبد الله(ع): أما لو كملت العدة الموصوفة ثلاثمائة وبضعة عشر كان الذى تريدون، ولكن شيعتنا من لايعدو صوته سمعه، ولا شحناؤه بدنه، ولا يمدح بنا معلنا، ولا يخاصم بنا قاليا، ولا يجالس لنا عايبا، ولا يحدث لنا ثالبا، ولا يحب لنا مبغضا، ولا يبغض لنا محبا، فقلت: فكيف أصنع بهذه الشيعة المختلفة الذين يقولون إنهم يتشيعون؟ فقال: فيهم التمييز، وفيهم التمحيص، وفيهم التبديل، يأتى عليهم سنون تفنيهم، وسيف يقتلهم، واختلاف يبددهم . إنما شيعتنا من لا يهر هرير الكلب ولا يطمع طمع الغراب، ولا يسأل الناس بكفه وإن مات جوعا . قلت: جعلت فداك فأين أطلب هؤلاء الموصوفين بهذه الصفة؟ فقال: أطلبهم في أطراف الارض، أولئك الخفيض عيشهم، المنتقلة دارهم، الذين إن شهدوا لم يعرفوا، وإن غابوا لم يفتقدوا، وإن مرضوا لم يعادوا، وإن خطبوا لم يزوجوا، وإن ماتوا لم يشهدوا، أولئك الذين في أموالهم يتواسون، وفي قبورهم يتزاورون، ولا تختلف أهواؤهم وإن اختلفت بهم البلدان) ([188]) . ( فدایت شوم به خدامن شما را وکسی که شما را دوست دارد ، دوست دارم، ای مولای من شیعیان شما خیلی زیادند . وبه ایشان فرمود : آنها را ذکر کن . گفت : زیادند ، فرمود : می توانی آنها را بشماری؟ گفت : آنها خیلی بیشتر از آن هستند . ابو عبد الله (ع) فرمود : اگر عده وصف شده که همان سیصد وچند نفر کامل شوند آن چیزی که می خواهید خواهد شد ، ..... گفتم : به این شیعیان که اختلاف دارند و ادعا می کنند که آنها از شیعیان هستند چه کار کنم ؟ فرمود : در آنها جداسازی و تمییز و امتحان و تبدیل واقع است ، بر آنها سالهایی می آید که آنها را از بین می برد ، و شمشیری که آنها را می کشد ، و اختلافی که آنها را هلاک می کند ، همانا شیعیان ما کسانی هستند که مانند سگ دمدمه نکند ، و مانند کلاغ طمع نجوید ، و از مردم به اندازه یک کف دست هم سئوال (گدایی) نکند حتی اگر از گرسنگی بمیرد . گفتم : فدایت شوم ، آنانی که به این وصف موصوف شدند را از کجا بیابم ؟ فرمود : در اطراف زمین دنبال آنها بگرد آنان زندگی ساده ای دارند ، و منزل آنها در انتقال است ، کسانی هستند که اگر دیده شوند شناخته نمی شوند ، و اگر بیمار شدند عیادت نمی شوند ، و اگر خواستگاری کنند زن داده نمی شوند ، و اگر بمیرند کسی بر آنها نمی آید ، آنها کسانی هستند که با اموال خود به همدیگر کمک می کنند ، و در قبر هایشان همدیگر را ملاقات می کنند ، و هوای آنها مختلف نمی شود حتی اگر در شهرها مختلفی باشند . و پایان فرموده امام صادق (ع) دلالت بر این دارد که این گروه مردم از آنها برائت جسته واز آنها دوری نموده وآنها را طرد کردند ، و حتی اگر آنها خواستگاری کردند کسی به آنها زن نمی دهد ...). امیر المومنین (ع) می فرماید : ( کانی بکم تجولون الابل تبتغون المرعی فلا تجدونه یا معشر الشیعه ) ([189]) ( ای جماعت شیعه گویی می بینم که مانند شترانی می مانید که دنبال چراگاه می گردید ولی آنرا پیدا می کنید ). ابی جعفر (ع) می فرماید : ( والله لتمحصن يا معشر الشيعة شيعة آل محمد كمخيض الكحل في العين ، لان صاحب الكحل يعلم متى يقع في العين ولايعلم متى يذهب ، فيصبح أحدكم وهو يرى أنه على شريعة من أمرنا فيمسي وقد خرج منها ، ويمسي وهو على شريعة من أمرنا فيصبح وقد خرج منها )([190]) . (به خدا ای گروه شیعه شیعیان آل محمد : آزمایش خواهید شد مانند کشیدن سرمه در چشم است ، چون صاحب سرمه می داند که چه وقت سرمه را در چشم می گذارد ولی نمی داند که کی از بین می رود ، ویکی از شما صبح می کند وخود را برشریعت امر ما می بیند و روز بعد از آن خارج می شود و شب را می گذارد در حالی که بر شریعت ماست ولی صبح از آن خارج می شود ) . طالبان حق وهدایت ونجات در این روایات و مانند اینها تامل کنند وبه بزرگی عمامه های (رقطاء فاخر)([191]) و اهل منبرها و سخنرانی ، کسانی که دین وولایت آل محمد(ع) تنها شعائر ظاهری مانند سینه زدن وگریه کردن ومانند اینها برای مردم به تصویر کشیدند ، وانذار و ارشاد آنها در تامل به سخنان اهل بیت : ومعرفی اهمیت غربله و امتحانی که شیعیان آل محمد : گرفتار آن می شوند بطوری که کسی از آنها باقی نمی مانند مگر به اندازه سرمه در چشم ویا نمک در غذا آنها را وا می گذارند ، وآن راحت طلبان مرفه می خواهند که برای مردم نشان دهند که تنها پیروی از عمامه ها و اهل منبر آن چیزی است که آنها را به یاری امام مهدی (ع) می رساند ، ومسئله بر عکس آن است ، چون ما اگر از رسول خدا 9 واهل بیتش : در مورد فقهای آخر الزمان وپیروان آنها از اهل منبر که به آنچه می گویند عمل نمی کنند ، سئوال بکنیم جوابی مانند زیر خواهیم یافت : ابی عبد الله (ع) می فرماید : امیر المومنین (ع) می فرماید : رسول خدا  می فرماید ( سياتي على الناس زمان لايبقي من القران الا رسمه ومن الاسلام الا اسمه ، یسمعون به وهم ابعد الناس منه ، مساجدهم عامره وهی خراب من الهدی ، فقهاء ذلک الزمان شر فقهاء تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنه والیهم تعود) ([192]) . (زمانی بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز رسمش واز اسلام جز نامش نخواهد ماند، آنها خود را مسلمان می نامند در صورتی که دورترین افراد نسبت به آن هستند ، مساجد آنها (از جهت بناء) آباد است ولی از جهت هدایت ویران است فقهاودانشمندان آن زمان بدترین فقیهان ودانشمندانی هستند که در زیر آسمان زندگی می کنند فتنه وآشوب از آنان سر زده وبه سوی آنان باز خواهد گشت ) . جابر از ابی جعفر (ع) روایت می کند که امام فرمودند : ( یکون فی آخر الزمان قوم یتبع فیهم قوم مراءون يتقرءون و ينتكسون حدثاء سفهاء لا يوجبون أمرا بالمعروف لا نهيا عن منكر إلا إذا آمنوا الضرر يطلبون لأنفسهم الرخص و المعاذير يتبعون زلات العلماء وفساد علمهم يقبلون على الصلاة و الصيام ما لایکلمهم في نفس ولا مال و لو أضرت الصلاة بسائر ما يعملون بأموالهم ابدانهم لرفضوها كما رفضوا أتم الفرائض و أشرفها .....) ([193]) . ( در آخر الزمان گروهی خواهند بود که در بین آنها از گروهی پیروی می کنند که ریا کارند تلاوت و عبادت می کنند سفیه و جوان که نه امر به معروف را واجب می دانند و نه نهی از منکر جز اینکه اگر از ضرر و زیان در امان باشند ، برای خود رخصت و عذر را می طلبند ، و از لغزش علماء و فساد علمشان پیروی می کنند ، بر نماز و روزه روی می آورند و با آنها در نفس خود سخن نمی گویند و نه در مال ، و اگر نماز به اموال و جسمشان و چیزهایی که انجام می دهند زیان آورد آن را ترک می کنند همان طور که تمام کننده واجبات و برترین آنها را ترک کردند...) . در حدیث معراج : رسول خدا 9 می فرماید : ( .... فقلت : إلهى وسيدي متى يكون ذلك؟ « ای قیام القائم (ع)». فأوحي الله عزوجل: يكون ذلك إذا رفع العلم، وظهر الجهل، وكثر القراء، وقل العمل، وكثر القتل، وقل الفقهاء الهادون، وكثر فقهاء الضلالة والخونة، وكثر الشعراء،.....) ([194]) . ( ... گفتم : پروردگار و سرور من آن چه زمانی خواهد بود ؟ « یا قیام قائم (ع)» خداوند عزوجل وحی نمود که : آ ن زمانی است که علم برداشته شود ، وجهل ظاهر گردد ، وقاریان قرآن زیاد شوند، وعمل به آن کم شود وفقه های هدایتگر کم وفقه های ضلالت وگمراه کننده وخائن زیاد شوند وشعرا زیاد شوند) . وروایات زیادی در این خصوص وجود دارد که اگر بخواهیم آنها را ذکر کنیم بحث طولانی می شود ، و لکن مهم تاکید بر موضوع ماست وآن گروه باحق مهدوی در آخر الزمان است که خانواده و اقوام ونزدیکانشان از آنها برائت می جویند ، و کسانی هستند که علی رغم تمام سختی ها وفتنه ها مردم نیز با آنها به دلیل ثابت قدم بودنشان در پیروی از اهل بیت : ، دشمنی کرده و آنها را از خود دور می سازند ، وآنها همان انصار امام مهدی (ع) هستند ، و امر جدیدی که توسط امام مهدی (ع) آشکار می شود را قبول کرده وتسلیم آن می شوند ( نیکوکارترین فرد کسی است که مسیر انصار امام (ع)را بگیرد) و برتری این اولیاء و پرهیزگاران را منتشر سازد که رسول خدا  آنها را به عنوان برادر خود خطاب فرموده ، و شدت صبر آنها بر دینشان که در آخر الزمان خواهند بود را وصف نمود : از ابی جعفر(ع) فرمود : رسول خدا  روزی گروهی از اصحابش نزدش بودند و فرمود: (" اللهم لقني إخواني " مرتين فقال من حوله من أصحابه: أما نحن إخوانك يارسول الله ؟ فقال: لا، إنكم أصحابي وإخواني قوم في آخر الزمان آمنوا ولم يروني، لقد عرفنيهم الله بأسمائهم وأسماء آبائهم، من قبل أن يخرجهم من أصلاب آبائهم وأرحام امهاتهم، لاحدهم أشد بقية على دينه من خرط القتاد في الليلة الظلماء، أو كالقابض على جمر الغضا، اولئك مصابيح الدجى، ينجيهم الله من كل فتنة غبراء مظلمة.) ([195]) . ("خداوندا ! برادران مرا به من نشان بده " ـــ دوبار تکرار کرد ــ واصحاب اطرافش گفتند : ای رسول خدا مگر ما برادران شما نیستیم ؟ فرمودند : خیر ، شما اصحاب من هستید ، برادران من گروهی در آخر الزمان هستند ،آنان در حالی که مرا ندیده اند به من ایمان آورنده اند ، خداوند متعال آنها را پیش از آنکه از صلب پدرانشان ورحم مادرانشان بیرون آورد ، با نام ونام پدرانشان به من شناساند ، هر کدام از آنها در نگهداری از دین خود ، از صاف کردن درخت قتاد «خار دار » در شب تاریک ویا از گرفتن زغال روشن با دست سخت تر هستند آنان چراغ های نورانی در شب تاریک هستند ،خداوند آنها را از هر گونه فتنه تیره وتاریک نجات می دهد) . وملاحظه کنید؛ تاکید شده که آنها در آخر زمان خواهند آمد : ( ولیکونن فی آخر الزمان قوم یتولونک یا علی یشناهم الناس )،( واخوانی قوم من آخر الزمان ) ( ای علی در آخر الزمان گروهی خواهند بود ولایت شما را دارند و از شما پیروی می کنند اما مردم با آنها دشمنی می کنند ) ( و گروهی در آخر الزمان برادران من هستند ) . و روایت زیر نیز تاکید می کند که این گروه در آخر الزمان هستند که آنها برترین های اهل هر زمانی هستند ، وعلت آ ن به سیاهی رو سفیدی ایمان آوردند ، یا به روایت اهل بیت (ع)از علي بن أبي طالب عليه السلام در حديث طولانی در وصيت پیامبر اکرم صلى الله عليه وآله ذکر می کند ، که رسول خدا صلى الله عليه وآله می فرماید : (ياعلي واعلم أن أعجب الناس إيمانا وأعظمهم يقينا قوم يكونون في آخر الزمان لم يلحقوا النبي، وحجبتهم الحجة، فآمنوا بسواد على بياض) ([196]). ( ای علی آگاه باش که عجیب ترین مردم در ایمان وعظیم ترین آنها در یقین قومی هستند که در آخر الزمان خواهند بود آنها به پیامبر اکرام  نمی رسند حجتشان « باور آنها »آنها را محجوب ساخته ، لذا آنها به سیاهی بر رو سفیدی ایمان آورده اند ) از ابی خالد کابلی از علی بن حسین (ع)که می فرماید : ( يا أبا خالد إن أهل زمان غيبته القائلين بإمامته والمنتظرين لظهوره أفضل من أهل كل زمان، لان الله تبارك وتعالى أعطاهم من العقول والافهام والمعرفة ماصارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة، وجعلهم في ذلك الزمان بمنزلة المجاهدين بين يدي رسول الله صلى الله عليه وآله بالسيف، اولئك المخلصون حقا وشيعتنا صدقا، والدعاة إلى دين الله عزوجل سرا وجهرا ) ([197]) . (ای ابو خالد به راستی که اهل زمان غیبت او( حضرت قائم (ع)) ، که به امامت او معتقدند ومنتظر ظهور او هستند ؛برترین مردمان هر زمان هستند ، زیرا که خدای متعال آن قدر به آنان عقل ، فهم وشناخت عنایت نموده که غیبت در پیش آنها به منزله مشاهده گشته است .خداوند آنان رادر مقام ومنزلت همانند مجاهدانی قرار داده که در محضر رسول خدا  شمشیر زده اند.آنان مخلصان حقیقی ، شیعیان واقعی و راستین ما ودعوت کنندگان به دین خدا در آشکار ونهان هستند). وسخنم در این موضوع را با روایت زیر که نشان می دهد مردم با این مومنین در آخر زمان چقدر دشمن هستند را خاتمه می دهم : از عمره (عمرو) بن نفیل گفت : از رسول خدا  شنیدم که می فرماید : ( ..... الا ولا تقوم الساعه حتی یبغض الناس من اطاع الله ویحبون من عصی الله فقال عمر یا رسول الله والناس یومئذ علی الا سلام قال واین الاسلام یومئذ یا عمر المسلم یومئذ کالغریب الشرید ذاک الزمان یذهب فیه الاسلام ولا یبقی الا اسمه ویندرس فیه القرآن ولا یبقی الا رسمه .... فاذا تکلم منهم بحق او تفوه بصدق قیل له اسکت فانت قرین الشیطان وراس الضلاله.....)([198]) . ( همانا که قیامت برپا نمی شود تا اینکه مردم از کسی که خدا را اطاعت کند خشمگین می شوند وکسی که نافرمانی خدا کرده را دوست خواهند داشت .وعمر گفت :ای رسول خدا  در آن زمان مردم بردین اسلام خواهند بود ، فرمودند : ای عمر در آن حال اسلام کجا ست مسلمان آن زمان مانند کلاغ فراری خواهد بود و در آن زمان اسلام ازبین می رود وفقط نامش می ماند و از قرآن چیزی باقی نمی ماند جزء رسمش.... واگر کسی از آنها به چیزی از حق سخن بگوید یا به صدق و راستی نطق کند به او می گویند ساکت باش که تو همراه شیطان و سر کرده گمراهی هستی ..... ) . وحالا به بررسی وصف دیگری از اوصاف یمانی موعود می پردازیم : ( فاذا خرج الیمانی حرم بیع السلاح علی الناس وکل مسلم ) (واگر یمانی خروج کرد فروش اسلحه به مردم وهمه مسلمان حرام می شود ). ( حرم ) (حرام می شود ) یا اینکه بر معلوم مبتنی است نحو ( حَرَّم ) که فاعلش همان یمانی است ، یا به عبارتی یمانی خود فروش اسلحه را حرام می کند ، و یا اینکه بر مجهول مبتنی است با نحو ( حُرِّم ) ونشان می دهد که در آنجا یک علت تشریعی در خروج یمانی است که بخاطر آن فروش اسلحه خودبخود حرام می شود ، بهر حال فاید ه همان حرمت فروش اسلحه برمردم وحتی برمسلمانان است ، وحتی اگر حرام کننده همان یمانی که هدایتگرترین پرچمها را دارد وما مامور به پیرویش هستیم .... پس علت تحریم برفروش اسلحه حکم شرعی نافذ خواهد بود . وتحریم فروش اسلحه بر همه مسلمانان میسر نمی باشد مگر اینکه همه آنها دشمنی برای اسلام حقیقی تبدیل شده اند هر چند که به ظاهر مسلمان باشند ، به هرحال فروش اسلحه به آنها کمک کردن به دشمنان دین خواهد بود ، وگرنه فروش اسلحه به مسلمانان حقیقی جهت تقویت دین خدای متعال برعلیه دشمنان خواهد بود ، پس چرا برآنها حرام می شود اگر بعد از خروج یمانی موعود آنها همچنان مسلمان می بودند ؟! وفرموده اش : (فاذا خرج الیمانی حرم بیع السلاح ) جمله شرطیه است یا اینکه تحریم اسلحه مشروط به خروج یمانی است ،وخروج در اینجا ظاهرا همان خروج برای جنگ است واین به معنای این است که قبل از آن فروش اسلحه برهمه مسلمین حرام نبوده ، و در آنجا فقط بعضی از موارد محلی برای یک جهت معینی آن تحریم وجود دارد ، اما وقتی که یمانی اسلحه بردارد آن موقع فروش سلاح برهمه مردم وهمه مسلمین حرام می شود ، و روایت در اینجا هرگز برای کسی استثناء قائل نمی شود ، و این یعنی اینکه یمانی موعود خود تنها پرچم حق در عصر ظهور است و تمام پرچم هایی که او را یاری و از او پیروی نکنند ، پرچم های ضلالت و گمراهی خواهند بود خواه پرچم دینی ویا سیاسی باشد ، و کمک به آن یا فروختن اسلحه برای آن حرام می شود ، چون آن به اعتباری کمک به دشمنان پرچم حق ، پرچم آل محمد : است . ومسئله تحریم فروش اسلحه به دشمنان هنگام جنگ میان اهل حق وباطل چیزی است که روایات خاندان محمد : در مورد آن سخن فرموده اند : از ابی ساره ، از هند سراج گفت : (قلت لابى جعفر (ع) أصلحك الله ما تقول إني كنت أحمل السلاح إلى أهل الشام فابيعه منهم فلما عرفني الله هذا الامر ضقت بذلك ، وقلت لا أحمل إلى أعداء الله ، فقال لى: احمل إليهم إن الله تعالى يدفع بهم عدونا وعدوكم (يعنى الروم) وبعه فإذا كان الحرب بيننا فمن حمل إلى عدونا سلاحا يستعينون به علينا فهو مشرك)([199]) . (به ابی جعفر (ع) گفتم : خدا شما را اصلاح کند شما چه می فرماید به اینکه من قبلا اسلحه به شام حمل می کردم که آنجا بفروشم وهنگامیکه خداوند مرا به این امر آگاه ساخت ناراحت شدم وبا خودم گفتم دیگر به دشمنان خدا اسلحه حمل نمی کنم ، فرمودند : به سوی آنها سلاح حمل کن که خداوند به وسیله آن دشمن ما و شما ــ یعنی روم ــ دفع خواهد نمود پس به آنها بفروش . ووقتی که جنگ میان ماست کسی که اسلحه برای دشمنان ما حمل کند در واقع به آنها بر علیه ما کمک کرده است وهرکس اینکار را بکند مشرک خواهد بود ). از امام صادق (ع) ، از پدرانش عليهم السلام ـ در وصيت پیامبر صلى الله عليه وآله به علي (ع)فرمود : ( يا علي ، كفر بالله العظيم من هذه الامة عشرة : ـ ..... الی قوله : والساعی فی الفتنه ، وبائع السلاح من أهل الحرب ، ومانع الزكاة، ومن وجد سعة فمات ولم يحج ) ([200]) . ( ای علی ، ده فرقه از این امت به خدای بزرگ مرتبه کفر ورزیدند : ...... تا فرموده اش : سعی در ایجاد فتنه ، فروشنده اسلحه از اهل جنگ ، ومانع دادن زکات ، وکسی که در خود توان حج رفتن را ببیند وبمیرد ) . از أبى بكر حضرمي می گوید : بر أبى عبد الله (ع) وارد شدیم و حكم السراج به ایشان گفت : (ما تقول فيمن يحمل إلى الشام السروج وأداتها ؟ فقال : لا بأس أنتم اليوم بمنزلة أصحاب رسول الله ( صلّى الله عليه وآله ) ، إنكم في هدنة ، فإذا كانت المباينة حرم عليكم أن تحملوا إليهم السروج والسلاح) ([201]) . ( نظر شما در کسی که زین و برگ بسوی شام حمل می کند چیست ؟ اشکالی ندارد ، چون شما امروز در صلح و به منزله یاران رسول خدا هستید ، پس اگر دشمنی بود خرید و فروش زین و اسلحه بر شما حرام می شود ) . واین روایات تحریم فروش اسلحه در زمان جنگ بین اهل حق وباطل ویا بین اهل بیت (ع) ودشمنانشان بصراحت بیان می کنند ، واما اگر جنگ بین دو گروه گمراه باشد روایت شده که فروش اسلحه جایز خواهد بود مانند سپر و زره و مانند آنها : از محمد بن قیس می گوید : از ابا عبد الله (ع) در مورد دو گروه باطلی که باهم درگیر می شوند سئوال کردم که سلاح به آنها بفروشیم یا خیر ؟ فرمودند : (به آنها سپر وکفش ومانند اینها بفروش )([202]). پس مسئله تحریم اسلحه بر تمام مسلمانان هنگام خروج یمانی برآن دلالت می کند که هرکس مخالف یمانی باشد از جماعت حق خارج و وارد جماعت باطل می شود ، وبر همه واجب است که او را یاری کنند و با مال و اسلحه و جان خود کمک کنند . تا اینجا فهمیدیم که فروش اسلحه ودادن آن به اهل جنگ مگر به یمانی موعود در زمان عصر ظهور حرام است ، وهمه مردم مامورند بسوی او بشتابند و او را یاری کنند . و حال به ذکر روایت دیگری می پردازیم که مردم را بحمل سلاح برای یک مرد معین در عصر ظهور مقدس امر می کند: أبي بكر حضرمى گفت : (دخلت أنا وأبان على أبى عبد الله(ع) وذلك حين ظهرت الرايات السود بخراسان، فقلنا: ما ترى؟ فقال: اجلسوا في بيوتكم، فإذا رأيتمونا قد اجتمعنا على رجل فانهدوا إلينا بالسلاح) ([203]). (من و ابان هنگامی که پرچم های سیاه از سوی خراسان ظاهر شدند ، بر ابی عبد الله (ع) وارد شدیم ، وگفتیم : چه می بینی ؟ فرمودند : در منزل هایتان بنشینید ، پس هرگاه دیدید که ما بر یک مردی جمع شدیم با اسلحه به یاری ما بشتابید ) . ( فانهدوا الینا بالسلاح) (بسوی ما با اسلحه بشتابید) یا به پاخیزید و بسوی ما با اسلحه بشتابید ، واین همان دستور به بپا خاستن به سوی یمانی است ( واذا خرج الیمانی فانهض الیه ) ( واگر یمانی خروج کرد بسوی اوبشتابید ) ، پس این مردی که اهل بیت : برآن جمع می شوند همان یمانی موعود است ، بخاطر اینکه امام صادق (ع) ودیگر ائمه (ع) شیعه را امر به جلوس وعدم برخاستن با اسلحه کردند ، جز برای مردی که از اهل بیت (ع) که برآن جمع می شوند ، واز قرار معلوم یمانی مامور به نصرت است ، پس روشن می شود او همان کسی است که بسوی او با اسلحه باید شتافت ، و اما چگونگی احتماع اهل البیت : بر مردی بیان آن در قسمت های آتی خواهد آمد انشا الله . و اگر دانستیم که یمانی موعود اهل البیت (ع) امر به یاری و بپا خاستن بسوی او در عصر ظهور نمودند ، بنابراین برای ما روشن می شود که او : ( متحرک اهل البیت (ع) است ) و او (کسی است که در بین رکن و مقام برای وی بیعت می گیرند ) در دو روایت ،از أبى بصير، از أبى عبد الله (ع) فرمود : که پدرم(ع) به من فرمود : (لابد لنار من آذربيجان، لايقوم لها شئ، و إذا كان ذلك فكونوا أحلاس بيوتكم وألبدوا ما ألبدنا، فإذا تحرك متحركنا فاسعوا إليه ولو حبوا، والله لكأني أنظر إليه بين الركن والمقام يبايع الناس على كتاب جديد، على العرب شديد، وقال: ويل لطغاة العرب من شر قد اقترب) ([204]) . (بناچار باید آتشی در آذربایجان روشن شود که هیچ چیز در مقابلش نتواند ایستاد و چون چنین شد در خانه های خود بنشینید وتا موقعیکه ما آرام هستیم شما نیز آرام باشید ولی هنگامیکه متحرک خاندان مابحرکت در آمد بسوی او بروید هر چند با زانو بخدا قسم گوئی می بینمش که در میان رکن و مقام از مردم بر کتاب جدید بیعت میگیرد و نسبت بعرب سخت گیر خواهد بود و فرمود: وای بر عرب از شری که نزدیک است) . جابر گفت : امام محمد بن علی (ع) به من فرمود : ( یا جابر ان لبنی العباس رایه ولغیرهم رایات ، فایا ک ثم ایاک ثم ایاک – ثلاثا – حتی تری رجلا من ولد الحسین (ع)، یبایع له بین الرکن والمقام .... )([205]) . ( ای جایر برای بنی العباس پرچمی وبرای غیرشان پرچم هاست ، برحذر باش وسپس برحذر باش وسپس برحذر باش – سه بار – تا اینکه ببینی مردی از فرزندان امام حسین (ع) بین رکن ومقام برای وی بیعت گرفته شود ....) وروایات در اینجا فقط به برخواستن بسوی متحرک اهل بیت (ع) مردی از فرزندان امام حسین (ع) منحصر شده اند ، واگر این روایات بر امام مهدی (ع) فرض کنیم پس برخواستن همراه یمانی موعود لازم است که حرام شود ، به اینکه روایات می گویند : ( فکونوا احلاس بیوتکم ، والبدوا ما البدنا ) ( در منزل هایتان بنشینید ، و آرام بگیرد همانطور که ما آرام گرفتیم) واین ابدا صحیح نیست ، به خاطر این که ما از روایات زیادی و متواتر شنیدیم که به یاری زمینه ساز اصلی وحامل پرچم اهل بیت (ع) قبل از قیام امام مهدی (ع)که همان یمانی موعود است ، امر می کنند . واما مسئله بیعت بین رکن ومقام ، آیا آن متعدد است یا خیر ؟ ودر مورد آن در قسمتهای آینده در این بررسی گفته خواهد شد انشاالله . واما نسبت به مسئله حرمت فروش سلاح هنگام خروج یمانی ، فروش سلاح حتی برای یمانی موعود هم حرام می باشد واین بمعنای لزوم بذل و بخشش به صورت رایگان برای ایشان است ... والله العالم . 2 ــ ( واذا خرج الیمانی فانهض الیه فان رایته رایه هدی ) ( واگر یمانی خروج نمود بسوی او بشتاب که پر چمش ، پرچم هدایت است ) و وجوب اطاعت برمردم از یمانی موعود ممکن نیست جز این که یمانی معصوم از گمراهی وانحراف باشد ، وگرنه پیروی از گمراه شدگان مردم وانحرف لازم می شود . همانطور که در فرمایش آل محمد (ع) آمده است : در عیون اخبار امام رضا (ع) : در آنچه که امام رضا (ع) برای مامون نوشت: ( لايفرض الله تعالى طاعة من يعلم أنه يضلهم ويغويهم ولا يختار لرسالته ولا يصطفي من عباده من يعلم أنه يكفر به وبعبادته ويعبد الشيطان دونه) ([206]). (خداوند تعالی کسی را که می داند باعث گمراهی وانحراف مردم می شود اطاعتش را واجب نمی کند و آن را برای رسالت خود انتخاب نمی کند و از بین بندگانش کسی که می داند خدا وعبادتش کافر می شود وشیطان را عبادت می کند بر نمی گزیند ) . أمير المؤمنين (ع) می فرماید: (إنما الطاعة لله عزوجل ولرسوله ولولاة الامر،وإنما أمر بطاعة اولي الامر لانهم معصومون مطهرون لا يأمرون بمعصيته) ([207]) . (همانااطاعت وفرمانبرداری از خدا ورسولش وصاحبان می باشد ، و اما امر به اطاعت از اولی امر نمود بخاطر معصوم بودن وپاک بودنشان است وامر به معصیت نمی کنند ) . و (انما ) در اینجا برای حصر است همانطور که معلوم است ، یا منحصر کردن اطاعت به رسول خدا واولی الامر ، که آنها اوصیای رسول خدا  هستند، سپس امام علی (ع) روشن نمود که علت امر به اطاعت آنها بخاطر معصومیت آنهاست که به معصیت امر نمی کنند. ویمانی موعودی امر به طاعتش شده و عدم سر پیچی از آن و قبل از قیام امام مهدی (ع) است ،بنابر این یمانی معصوم از معصیت وگمراهی و انحراف خواهد بود . وقبلا به طور مفصل بیان شده که یمانی موعود مردی از اهل بیت : واز اوصیاء است وایشان از اهل بیت امام مهدی (ع) می باشد که دیگر نیاز نیست اینجا مطلب را طولانی کنیم. 3 ــ ( لا یحل لمسلم ان یلتوی علیه ، فمن فعل ذلک فهو من اهل النار ) ( وبر هیچ مسلمانی روا نیست که از ایشان سر پیچی کند ، وهرکس این کار را بکند از اهل آتش خواهد بود ). و یا هر کسی که از یمانی سر پیچی کرد ، هرچقدر روزه ونماز بخواند ... الخ ، از اهل آتش خواهد بود ، واز قرار معلوم که اهل آتش همان کسانی هستند که از ولایت اهل بیت : خارج شده اند ، واما موالیان هرگز از اهل آتش نیستند وفرموده اش (ع) : ( من اهل النار ) از اهل آتش یا به عبارتی او از خانواده آن و در آن است همان طور که شخص از خانواده اش و برای آنهاست . و روایات زیادی روایت کردند که اگر کسی از امام تنصیب شده از طرف خداوند پیروی کرده و به امامتش اقرار کند هرچند که گناه بکند از اهل جهنم نخواهد بود یا به عبارتی خداوند به او قبل از مرگ توفیق توبه می دهد ، وخداوند متعال از شخصی که منکر امام منصوب شده از طرف خداوند باشد گذشت نمی کند هرچند که اعمالش خوب وصالح باشد : أبى جعفر (ع) فرمود : رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلّم) می فرماید که خداوند عز و جل می فرماید: (لأعذبن كل رعية في الإسلام دانت بولاية إمام جائر ظالم ليس من الله و إن كانت الرعية في أعمالها بارة تقية و لأعفون عن كل رعية في الإسلام دانت بولاية إمام عادل من الله و إن كانت الرعية في أعمالها ظالمة سيئة ) ([208]) . ( محققا من عذاب کنم هر فرد رعیتی را در اسلام که گردن نهد به ولایت رهبر ظالم و از خداوند تعیین نشده هر چند که در کردار خودش نیکو کار وبا تقوا باشد وحقا می گذرم از هر رعیتی که در اسلام گردن نهد به ولایت وحکومت امام عادل منصوب از طرف خدا هرچند آن رعیت ستمکار بد کردار باشد ) . از أبى عبد الله(ع) که می فرماید: ( إن الله لا يستحيى أن يعذب امة دانت بإمام ليس من الله، وإن كانت في أعمالها برة تقية، وإن الله يستحيى أن يعذب امة دانت بإمام من الله، وإن كانت فى أعمالها ظالمة مسيئة) ([209]) . ( به راستی خداوند دریغ ندارد از این که عذاب کند امتی را که گردن نهند به فرمان پیشوا ورهبری که از طرف خدا نباشد ، اگر چه در کردار خود نیکو روش وبا تقوا باشند وبه راستی خدا شرم دارد از عذاب کردن امتی که گردن به فرمان امام عادل منصوب از طرف خدا نهند واگر چه در کردار خود ستم کننده وبد کردار باشند ). از عبد الله بن أبى يعفور می گوید: به ابى عبد الله(ع) گفتم : ( إنى أخالط الناس فيكثر عجبى من أقوام لا يتولونكم ويتولون فلانا وفلانا، لهم أمانة وصدق ووفاء، وأقوام يتولونكم ليس لهم تلك الامانة ولا الوفاء ولا الصدق؟ قال: فاستوى أبوعبد الله(ع) جالسا وأقبل على كالمغضب ثم قال: لادين لمن دان بولاية إمام جائر ليس من الله، ولا عتب على من دان بولاية إمام عادل من الله، قلت: لا دين لاولئك، ولا عتب على هؤلاء؟ ! قال: نعم لا دين لاولئك، ولا عتب على هؤلاء، ثم قال: أما تسمع لقول الله عزو جل: " الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات إلى النور " يعني من ظلمات الذنوب إلى نور التوبة والمغفرة لولايتهم كل إمام عادل من الله، ثم قال: " والذين كفروا أولياؤهم الطاغوت يخرجونهم من النور إلى الظلمات " فأي نور يكون للكافر فيخرج منه، إنما عنى بهذا أنهم كانوا على نور الاسلام، فلما تولوا كل إمام جائر ليس من الله خرجوا بولايتهم إياهم من نور الاسلام إلى ظلمات الكفر، فأوجب الله لهم النار مع الكفار، فقال: " أولئك أصحاب النارهم فيها خالدون ) ([210]) . ( من با مردم رابطه دارم وبسیار در شگفتم از مردمانی که پیرو ودوست شما نباشند و پیرو فلان ،وفلان هستند ، با این که خود امانت دار وراستگو وباوفایند ودر شگفتم از مردمی که پیرو ودوست شمایند اما امانت داری وراستگویی وفاداری ندارند . گفت : امام (ع) آماده نشست وبه من هم چون شخص خشم ناک رو کرد وسپس فرمود : کسی که پیرو امام ستمگر که از طرف خداوند نباشد برای خدا دینداری کند ، اصلا دین ندارد وکسی که پیرو ودوست امام عادل از طرف خداوند باشد گله ای از او نشاید . گفتم : نه آنان دین دارند ونه از اینان گله ای باشد ؟ فرمود : آری نه آنان دین دارند ونه از اینان گله ای باشد . سپس فرمودند : آیا قول خدا ی عزوجل را نشنیده ای : « خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده‏اند آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مى‏برد » یعنی از تاریکیهای گناهان به روشنایی توبه وباز گشت وآمرزش ، بخاطر پیر وی آنها از هر امام عادل برگزیده شده از طرف خداوند ، وفرمود « و[لى] كسانى كه كفر ورزيده‏اند سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مى‏برند » چه نوری برای کافر باشد تا از آن خارج شود ، همانا مقصود این است که در پرتو نور اسلام بودند وچون از امامان جائر وستمکار که از طرف خدای عزوجل نبودند پیروی کردند از نور مسلمانی بیرون شده وبه تاریکی های کفر در آمدند پس خداوند دوزخ را به همراه کافران برای آنها واجب ساخت . خدای عز وجل فرمود :« آنان اهل آتشند كه خود در آن جاودانند ») . پس مادامی که سر پیچی از یمانی سبب ورود به آتش شده واز اهلش خواهد بود – والعیاذ بالله – پس حتما یمانی امامی است که از طرف خدای عز وجل منصوب شده وحجت الهی است ، و اگر این طور نمی بود پس چرا سر پیچی کننده از آن از اهل آتش خواهد بود ، و کسی که از ایشان سر پیچی کند از ولایت اهل بیت : خارج نمی شود ، پس باید از اهل بهشت باشد نه از اهل آتش !! وحجج الهی وائمه : در وصیت رسول خدا  بر آنها منصوص شده است که دوازده امام ودوازده مهدی از نسل امام مهدی (ع) خواهند بود ، و یازده امام از ائمه اطهار(سلام الله علیهم ) گذشتند و امام مهدی (ع) از آنها :باقی مانده است وطبیعتا یمانی نیز همان امام مهدی (ع) نیست ، پس لابد که یمانی وصی امام مهدی (ع) واولین مهدیین از نسلش وموصوف در وصیت رسول خدا  به اینکه نامش (احمد ) و اولین ایمان آورندگان خواهد بود ، ویا اولین شخص است که به امام مهدی (ع) ایمان می آورد و با ایشان : بیعت می کند ، یا به عبارتی او باید قبل از قیام امام مهدی(ع) موجود باشد ، واین موضوع به تفصیل در کتاب ( الوصیه والوصی احمد الحسن ) وغیره داده شده که هرکس شرح آن را بخواهد به آن کتاب مراجعه نماید . پس شناخت یمانی هرگز مختصر به جهتی ویا مکان خروجش ویا ظهورش نیست ، بلکه از طریق وصیت رسول خدا  که هر کسی غیر از صاحبش نمی تواند مدعی آن شود شناخته می شود ، وهمچنین از طریق علم الهی نیز شناخته می شود ، و هم چنین ایشان هدایتگرترین پرچم هاست ودعوتش برای امام مهدی (ع) است . 4 ــ ( یدعو الی الحق والی طریق المستقیم ). ( بسوی حق وراه مستقیم دعوت می کند ). ودعوت به حق وبسوی صراط مستقیم ممکن نیست مگر از طریق معصوم ، وچون غیر معصوم محتمل بر صواب وخطا است ، و اگر احتمال خطا داشته باشد نمی تواند معصوم باشد ، و نه نامیده می شود و نه وصف می شود که ایشان به سوی راه حق وصراط مستقیم هدایت می کند ، چون که استقامت به معنای عدم انحراف وخطا در هدایت امت خواهد بود ، و امت را وارد گمراهی نمی کند واز هدایت خارج نمی کند . و سخنم به اینکه معصوم بر نحو حتم وجزم به سوی حق وصراط مستقیم هدایت می کند ، همانطور که این حالت در یمانی است ، و بر اساس نحو جزئی و احتمال نیست ،و ممکن است هر شخصی بسوی حق وصراط مستقیم به طور عموم مردم را به پیروی از اهل بیت : دعوت کند ، لکن نمی توان این شخص را وصف نمود به اینکه به تمام حق وبسوی حقیقت صراط مستقیم - بر نحو جزم – دعوت می کند ، واو بر عموم حق دعوت می کند و ممکن است در مصداق وتفاصیل آن دچار خطاء شود ویا او ظاهری است ، مثلا : بسوی اهل بیت : دعوت می کند و لکن حقیقت او چیز دیگری است ویا ایشان برخلاف منهج اهل البیت : حرکت می کند ، و او یا ذاتاً گمراه است یا راه و روش خطا در پیش گرفته ویا بعضی چیزها را درست هدف قرار میدهد و در چیزهای دیگر خطا می کند ..... بنابر این پیروی از ایشان به گمراهی یا حداقل احتمال گمراهی می برد . اما یمانی بنص سخن طاهرین (ع) وصف شده که ایشان ( یدعو الی الحق ... ) به حق دعوت می کند .... وحق در اینجا متصل ب ( الـ )[الف و لام تعریف]است و آنچه بدست می آید تمام حقی که مطلوب برای هدایت مردم است ، ویمانی بطورمطلق ماموربه یاری و پیروی از آن است ، وهمچنین سر پیچی کردن از ایشان به طور مطلق منع شده است ، پس او به سوی حق قولا ومنهجا وفعلا بر طریق حتم وجزم نه برنحو جزء واحتمال دعوت می کند .... الخ واگر این وصف را ( یهدی الی طریق مستقیم ) به راه مستقیم هدایت می کند را در قرآن وسنت مطهره دنبال کنیم ، آن را صفتی برای ثقلین می یابیم یا همان قرآن وعترت وهمچنین انبیاء ورسل : می باشد . خداوند متعال حکایتی را از قول جن وقتی که قرآن را شنیدند فرمود: ﴿قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ﴾([211]) (گفتند :ای قوم ما به راستی که ما کتابی را شنیدیم که پس از موسی نازل شده است ، تصدیق کننده همه کتا بهای پیش از خود است ، به سوی حق وبسوی راه راست هدایت می کند). ملاحظه کنید قرآن در این آیه وصف نموده که او (يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ ) به حق و راه مستقیم هدایت می کند و تماما آن را مانند وصف یمانی در روایت امام محمد باقر (ع) ( یدعو الی الحق والی طریق المستقیم ) به حق و راه مستقیم دعوت می کند می یابی ، وکسی تصور نکند که آن تنها یک تصادف است ، زیرا که اهل بیت(ع) حکیم و دانشمند هستند که برای هر کلمه وهر حرفی حساب وکتابی دارند . وامام مهدی (ع) پدرش وهمه اجدادش را با این وصف ( يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ )توصیف نموده است . در یکی ار توقیعات صادره از ایشان (ع) چنین آمده است : (.... أولم يعلموا انتظام أئمتهم بعد نبيهم صلى الله عليه وآله واحدا بعد واحد إلي أن أفضي الامر بأمر الله عزوجل إلى الماضي - يعنى الحسن بن على عليهما السلام - فقام مقام آبائه عليهم السلام يهدي إلى الحق وإلى طريق مستقيم، كانوا نورا ساطعا، وشهابا لامعا، و قمرا زاهرا، ثم اختار الله عزوجل له ماعنده فمضى على منها ج آبائه عليهم السلام حذو النعل بالنعل على عهد عهده، ووصية أوصى بها إلى وصى ستره الله عزوجل بأمره إلى غاية وأخفى مكانه بمشيئة للقضاء السابق والقدر النافذ، وفينا موضعه، ولنا فضله، ولوقد أذن الله عزوجل فيما قد منعه عنه وأزال عنه ماقدجرى به من حكمه لاراهم الحق ظاهرا بأحسن حلية، وأبين دلالة، وأوضع علامة، ولابان عن نفسه وقام بحجته ولكن أقدار الله عزوجل لاتغالب وإرادته لاترد وتوفيقه لايسبق ....) ([212]) . (.... آیا نظم امامان خود بعد از پیامبرشان  رانمی بینند یکی بعد از دیگری آمدند تا به دستور خداوند امر به سابق ـ یعنی امام حسن بن علی (ع) ــ رسید پس او به جایگاه پدرانش: ایستاد که به حق و راه مستقیم دعوت می کند ، پس آنها نوری ساطع و ستاره ای روشن ؛ و شهابی نورانی و ماهی فروزان بودند ، سپس خداوند عز وجل برای او اختیار کرد آنچه در نزدش بود قدم به قدم بر منهج پدرانش (ع) و پیمانی که بسته بود و وصیتی به وصی خود که خداوند او را به امر خود برای یک هدفی پنهان نمود و مکانش را به مشیتی برای قضاء سابق و تقدیر نافذ ، و جایگاهش در بین ماست .... ) . رسول خدا 9 در وصف امیر المومنین(ع) وعترتش می فرماید : (..... ومن اقتدى بهم هدى إلى صراط مستقيم، لم يهب الله محبتهم لعبد الا أدخله الجنة) ([213]) . ( وهرکس به آنها اقتدا کند بسوی صراط مستقیم هدایت شده ، خدا محبتشان را به بنده ای نمی بخشد مگر اینکه اورا وارد بهشت نماید ) . خداوند می فرماید : ﴿وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آَيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴾ ([214]) . ( وچگونه کفر می ورزید در حالی که آیات خدا برشما خوانده می شود ، وپیامبر او در میان شماست ؟! وهر کس به خدا تمسک جوید ، قطعا به راه راست هدایت شده است ) . این آیه برعصمت یمانی دلالت دارد ، وایشان فقط تنها یک زمینه ساز نیست ، ودلیل آن آیه است که ازفعل شرط وجواب آن تشکیل شده وفعل شرط همان ﴿وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ ﴾ وجواب آن همان ﴿فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ به اینکه کسی که معتصم به خدا شود بسوی صراط مستقیم هدایت می شود ، پس چگونه حال کسی که بسوی صراط مستقیم دعوت وهدایت می کند ؟ یا به عبارتی اوست که مردم را می شناسد وآنها را به صراط مستقیم دعوت می کند ، پس او باید بیشتر از مردم به خدای متعال عصمت داشته باشد . اگر گفته شود : بیشتر مردم بسوی صراط مستقیم هدایت می شوند با اینکه معصوم نیستند؟! می گویم : پوشیده نیست که مفهوم عصمت مفهوم نسبی است و یکسان نیست وبه عبارتی متفاوت است و در بین انسان ها یکسان نیست ، پس هرکس که به سوی صراط مستقیم هدایت می شود حتما باید به نسبتی و بر حسب توان خود و میزان اخلاصش واعتصامش به خدای متعال ،معصوم باشد ، همانطور که هدایت بسوی صراط مستقیم نیز نسبی است و یا به عبارتی بر حسب درجه یقین ومعرفت و یاری مختلف است ... الخ . ویمانی موصوف به اینکه ایشان ( اهدی الرایات ) هدایت گرترین پرچم هاست ، واینکه اعتصامش به خدای متعال بطور اطلاق از مردم بیشتر است ، و( یدعو الی الحق والی طریق مستقیم ) ، و ایشان نه فقط هدایت گرترین پرچمهاست بلکه ایشان هدایت و عاصمی است برای دیگران است ومردم را به صراط مستقیم معرفی ودعوت می کند . خداوند می فرماید: ﴿ُ قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمْ مَنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾ ([215]) . (بگو : آیا از معبودان شما کسی هست که بسوی حق هدایت کند ؟ بگو : فقط خداست که به سوی حق هدایت می کند ؛ پس آیا کسی که به سوی حق هدایت می کند ، برای پیروی شدن شایسته تر است یا کسی که هدایت نمی یابد مگر آنکه هدایتش کنند ؟ شما را چه شده ؟ چگونه ( بدون بصیرت ودانش ) داوری می کنید ؟ ) پس یمانی از همه مردم بی نیاز است واین مردم هستند که به هدایتش بسوی صراط مستقیم احتیاج دارند ،پس یمانی معتصم بخداست که خدا ایشان را از هرگونه گمراهی وانحراف از صراط مستقیم معصوم کرده است ،واگر اینگونه نبود چطور ایشان به (یدعو الی الحق والی طریق المستقیم) حق و صراط مستقیم دعوت می کند وصف شده است. واین امر زمانی مورد تاکید قرار می گیرد که ملاحظه می کنیم یمانی امر به اطاعتش شده است ( واذا خرج الیمانی فانهض الیه ) ، و به نا فرمانیش نهی شده ( ولا یحل لمسلم ان یلتوی علیه فمن فعل ذلک فهو من اهل النار ) واگر یمانی ممکن است که منحرف ویا گمراه بشود ؛ چرا ائمه : وجوب اطاعتش وحرمت نافرمایش وعدم سر پیچی از ایشان را امر نمودند؟ بلکه سر پیچی کردن از آن سر چیچی کننده را مستلزم آتش جهنم خواهد نمود !! و حال به فرموده خداوند متعال برمی گردیم : ﴿وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ و هر کس به خداوند چنگ زند براستی به راه مستقیم هدایت یافته است ، برای ما روشن شد به اینکه یمانی هدایت گرترین مردم است ، واین بدان معناست که اعتصامش به خدای متعال بیشترازمردم است بلکه این خود یمانی است که مردم را به صراط مستقیم معرفی وبه سوی آن دعوت می کند وبرآنها واجب است که از وی پیروی وبه اوامرش گردن نهند. واگر گفته شود که : قبول کردیم که یمانی برحسب روایات به اینکه هدایت گرترین مردم به صراط مستقیم است وهدایت به صراط مستقیم ممکن نمی باشد مگر اعتصام به خدای متعال است ، پس ایشان اعتصامش به خدا از مردم بیشتر است ، لکن آیا عصمت فقط مجرد اعتصام به خدای متعال است ، دلیل شرعی برآن چیست ؟ می گویم : بر کسی پوشیده نیست که برای انسان توان و قدرتی نیست جز به خدای بزرگ مرتبه ، واگر خداوند انسان را به حال خودش رها کند بسوی حق هدایت نمی شود ، و برترین چیزها که به آسمان صعود می کند اخلاص است وبرترین چیز که از آسمان نازل می شود توفیق است ، یا هرچه اخلاص مومن واعتصامش به خدای متعال بیشتر شود میزان توفیق و یاریش از خدای عز وجل بیشترمی شود بطوری که هدایت گرترین مردم وهمچنین سبب هدایت دیگران نیز می شود ،و برغیرش حجت می شود و پیروی از او واجب و نافرمانیش حرام می گردد . شیخ صدوق به سندش از علی بن حسین (ع) فرمود : روایت کرده اند مرا موسی بن جعفر (ع) از پدرش جعفر بن محمد (ع) از پدرش محمد بن علی (ع) از پدرش علی بن حسین (ع) که می فرماید : (الإمام منا لا يكون إلا معصوما، وليست العصمة في ظاهر الخلقة فيعرف بها، ولذلك لا يكون إلا منصوصا. فقيل له: يابن رسول الله فما معنى المعصوم ؟ فقال: هو المعتصم بحبل الله، وحبل الله هو القرآن، لا يفترقان إلى يوم القيامة، والإمام يهدي إلى القرآن، والقرآن يهدي إلى الإمام، وذلك قول الله عزوجل: ﴿إن هذا القرآن يهدي للتي هي أقوم﴾ )([216]) . ( از ما امام نمی شود جز اینکه معصوم باشد ، و عصمت در ظاهر آفرینش نیست که به آن شناخته شود ، و بدین جهت آن نخواهد بود مگر اینکه منصوص باشد. وبه ایشان : گفته شد : ای فرزند رسول خدا معنی عصمت چیست ؟ فرمودند : آنکه به ریسمان خدا متمسک شده باشد وریسمان خدا ، همان قرآن است تا روز قیامت از هم جدا نمی شوند ،و اما م « مردم »را بسوی قرآن هدایت می کند ، وقرآن بسوی امام هدایت می کند . آن فرموده خداوند عزوجل که می فرماید : ( همانا که قرآن به چیزی که محکم است دعوت می کند) ) . شیخ صدوق بإسنادش از حسین اشقر ، می گوید : به هشام بن حكم گفتم معنى فرمایش شما ( امام نمی باشد جز اینکه معصوم باشد ) گفت: از أبا عبد الله (ع) دراین مورد سئوال کردم وفرمودند :( المعصوم هو الممتنع بالله من جميع محارم الله، وقد قال الله: ﴿ومن يعتصم بالله فقد هدي إلى صراط مستقيم﴾)([217]) . ( معصوم همان پرهیزگاری به خداست از تمام محارم الهی است ، همانا که خداوند می فرماید : (هرکس که به خدا تمسک جوید همانا که بسوی صراط مستقیم هدایت شده است ) . ابی عبد الله (ع) می فرماید : ( .... ومن اعتصم بالله عصمه الله .... ) .([218]) ( ... وهرکس به خدا تمسک جوید خداوند وی رااز گناه نگه خواهد داشت ). (أبى عبد الله (ع)می فرماید : (قال إبليس : خمسة [ أشياء ] ليس لي فيهن حيلة وسائر الناس في قبضتي : من اعتصم بالله عن نية صادقة واتكل عليه في جميع اموره ،......)([219]). (أبى عبد الله (ع) می فرماید : ( ابلیس می گوید : پنج چیز در آنها هیچ حلیه ومکری ندارم وهمه مردم در قبضه من هستند : هرکس با نیت صادق به خدا تمسک جوید ودر تمام امورزندگیش به خدا توکل نماید ،..... ) از امام كاظم (ع) در یک خیر طولانی به هشام می فرماید : ( عليك بالإعتصام بربك والتوكل عليه ، وجاهد نفسك لتردها عن هواها ، فإنه واجب عليك كجهاد عدوك ، قال هشام : [فقلت له : ] فأي الأعداء أوجبهم مجاهدة · قال : أقربهم إليك ، واعداهم لك ، وأضرهم بك ،وأعظمهم لك عداوة ، وأخفاهم لك شخصا مع دنوه منك ، ومن يحرض أعداءك عليك وهو إبليس الموكل بوسواس القلوب فلتشتد عداوتك له ، ولايكونن أصبر على مجاهدتك لهلكتك منك على صبرك لمجاهدته ، فإنه أضعف منك ركنا في قوته ،وأقل منك ضررا في كثر شره ، إذا أنت اعتصمت بالله ( ومن اعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم)([220]) . (برتوست که به خدایت تمسک جویی و بر او توکل نمایی ، وبا نفس خود جهاد کن تا آن را از هوای خود باز گردانی غلبه ، و آن بر تو هم چون جهاد با دشمنت واجب است ، هشام گفت : بر کدام دشمنان مجاهدت واجب تر است ؟ فرمود : آن کس که به تو نزدیک تر است ، و دشمن ترین کس برای تو ، و زیان ترین کس برای تو ، و بزرگترین دشمن برای توست ، از نظر شخصیت از تو پنهان است با اینکه به تو نزدیک است ، ودر دشمنی تو حریض است وآن همان ابلیس(لع) که موکل به وسوسه کردن قلب هاست ، و برای هلاکت تو بردبارتر از تو بر صبرت در مبارزه با آن می باشد ، و از توضعیف تر است ، وضرر ش از تو کمتر است باوجودی که شرش زیاد است ، زمانی که تو به خدا تمسک جویی « وهرکس به خدا تمسک جوید بسوی صراط مستقیم هدایت می شود ) . صفوان می گوید : جعفربن محمد (ع)می فرماید : (ومن اعتصم بالله عزوجل هدی .....) ([221]) ( وهرکس به خدا تمسک جویدهدایت می شود ) پس یمانی معصوم است ودلیل آن قرآن وعترت طاهره است وفرموده خدای متعال که می فرماید : ﴿وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴾ که دلالت براینکه هدایت ممکن نیست مگر به اعتصام به خدای متعال است ،واز آنجایی که یمانی پرچم هدایت وهدایت گرترین پرچم هاست وبسوی حق وصراط مستقیم دعوت می کند ، وما مامور به پیروی از ایشان هستم و از نافرمانی او نهی شده ایم ، پس ایشان معتصم به خدای متعال بلکه اعتصامش به خدا از مردم بیشتر است ، به دلیل اینکه ایشان هدایت گرترین آنهاست و هرگز وارد گمراهی نمی شود و از حق خارج نمی شود . تعریف ائمه : از عصمت را فراموش نکنیم که فرمودند : ( هو المعتصم بحبل الله ، وحبل الله هو القرآن ) ، ( المعصوم هو الممتنع بالله من جمیع محارم الله ) : ( و اوست که به ریسمان خداوند چنگ زده ، وریسمان خداوند همان قرآن است) ، (معصوم همان پرهیزگاری به خداست از تمام محارم الهی است ) . خداوند می فرماید : ﴿وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ ([222]) ( ومسلما تو آنان را به راهی راست دعوت می کنی ) و دراینجا خداوند رسولش  را با وصف بسوی صراط مستقیم دعوت می کند توصیف نموده است ، وهمچنین این وصف برای یمانی در فرموده امام محمد باقر (ع) می یابیم : ( یدعو الی الحق والی طریق مستقیم ) ( بسوی حق وراه مستقیم دعوت می کند) وهمچنین فرموده خدای متعال : ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴾ ([223]) . ( وهمان گونه ( بر پیامبران پیشین وحی کردیم ) روحی را( چون قرآن ) از امرخود به سوی تو وحی کردیم . تو ( پیش از این ) نمی دانستی کتاب وایمان چیست ؟ ولی آن ( کتاب ) را نوری قرار دادیم که هر کس از بند گانمان را بخو اهیم به وسیله آ ن هدایت می کنیم ؛ بی تر دید تو ( مردم را ) به راهی راست هدایت می نمایی ) . خداوند می فرماید : ﴿أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمْ مَنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ ([224]) ( آیا کسی که نگو نساز وبه صورت افتاده حرکت می کند ، هدایت یافته تر است یا آنکه راست قامت برراه راست می رود ؟ ) در آیه گذشته می بنیم که خداوند ﴿ أهدی﴾ (هدایت گرتر) را وصف کرده که ایشان ﴿مَنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴾ (یا آنکه راست قامت برراه راست می رود ؟ ) ونیز یمانی را می یابیم که وصف شده به اینکه ایشان ( أهدی الرایات ) هدایت گرترین (ویدعو..... الی طریق مستقیم) و دعوت می کند .... به راه مستقیم ؛ یا به عبارتی ایشان راست می رود بدون انحراف از صراط مستقیم وهیچ کجی در آن نیست . و در تفسیر این آیه روایت شده :از فضیل گفت :همراه ابی جعفر (ع) وارد شدم : (....ثم تلا هذه الآية: ﴿أفمن يمشي مكبا على وجهه أهدى أمن يمشي سويا على صراط مستقيم﴾ يعنى والله عليا (عليه السلام) والأوصياء،) ([225]) . (سپس این آیه را تلاوت نمود : ( آیا کسی که نگو نساز وبه صورت افتاده حرکت می کند ، هدایت یافته تر است یا آنکه راست قامت برراه راست می رود ؟ ) یعنی به خدا قسم : علی واوصیاء علیهم السلام می باشند ) . وحاصل آنچه گفته شده این که مجموع صفات یمانی دلالت بر این دارد که ایشان امام واجب الطاعه ومعصوم است ودر دعوتش انحراف وگمراهی یافت نمی شود واین شخض از طریق دعوتش واز طریق نص و نه ازطریق جهت ویا محل خروج شناخته می شود ، و اگر ملاحظه کنیم روایات بیان می کنند که زمان ومکان مستعرض تغییر وتحول است . وقبل از اتمام این نکته دوست دارم که بیشتر تمرکز را بر ( الصراط المستقیم ) قرار دهم ، تاببینیم دقت وصف ائمه : وقتی که یمانی را به اینکه ایشان بسوی راه مستقیم دعوت می کند ، وصف نموده اند . صفار : مارا روایت کردند : محمد بن حسین از نضر بن سوید از خالد بن حماد ومحمد بن فضیل از ثمالی از أبى جعفر (ع)که می فرماید : ( أوحى الله إلى نبيه صلى الله عليه وآله: ﴿فاستمسك بالذي اوحي إليك إنك على صراط مستقيم﴾ قال: إنك على ولاية على (ع) ، وعلى (ع) هو الصراط المستقيم) ([226]) . (خداوند به رسولش وحی نمود : ( به چیزی که به شما وحی می شود تمسک بجوید که شما به را ه راست هستید ) فرمود : شما برولایت امام علی (ع) هستید وامام علی(ع) همان صراط مستقیم می باشد ) . صفار می گوید روایت کردند : عبد الله بن عامر از ابی عبد الله برقی از حسین بن عثمان از محمد بن فضیل از ابی حمزه گفت : از ابا جعفر(ع) سئوال نمودم : (.... الی قوله(ع): وأما قوله: ﴿وإنك لتهدي إلى صراط مستقيم﴾ إنك لتأمر بولاية على وتدعو إليها وهو على صراط مستقيم. وأما قوله: ﴿فاستمسك بالذي اوحي إليك إنك على صراط مستقيم ﴾ إنك على ولاية على و على هو الصراط المستقيم. وأما قوله: ﴿فلما نسوا ما ذكروا به ﴾ يعنى فلما تركوا ولاية على وقد امروا بها ﴿فتحنا عليهم أبواب كل شئ﴾ يعنى دولتهم في الدنيا وما بسط لهم فيها وأما قوله: ﴿حتى إذا فرحوا بما أوتوا أخذناهم بغتة فإذاهم مبلسون﴾ يعنى قيام القائم عليه السلام) ([227]) . ابی حمزه گفت : از ابا جعفر (ع) سئوال نمودم ( ....تا فرموده اش : اما فرموده خداوند : (وتو به راهی راست هدایت می نمایی ) یعنی تو به ولایت امام علی (ع) امر می کنی وبه سوی آن دعوت می کنی وامام علی (ع) همان صراط مستقیم است . واما فرموده خداوند: ( به چیزی که به شما وحی می شود تمسک بجوید که شما به را ه راست هستید) شما برولایت امام علی (ع) هستید وامام علی (ع) همان صراط مستقیم می باشد. واما فرموده خداوند : (وقتی که چیزی که به آنها تذکر داده شده فراموش نمودند) یعنی وقتی که ولایت امام علی (ع) را ترک نمودند درصورتی که به آنها امر شده است . (و درب هر چیزی را برای آنها باز نمودیم ) یعنی حکومت آنها در دنیا و هر چیزی که در آن برای شان گسترانید ، واما فرموده خداوند : (تا هنگامى كه به آنچه داده شده بودند شاد گرديدند ناگهان [گريبان] آنان را گرفتيم و يكباره نوميد شدند ) يعنى قيام قائم (ع)) . دوروایت بیان می کنند که ( الصراط المستقیم ) همان علی بن ابی طالب (ع)وولایتش می باشد وکسی که بسوی (صراط مستقیم ) دعوت می کند به ولایت علی بن ابی طالب (ع) دعوت می کند ، وروایت آخری به امر مهمی اشاره می کند وآن این که ولایت امام علی (ع) است که در آخر زمان وقبل از قیام قائم (ع) ترک می شود ، و آن هم زمان دولتی است که از نعمتهای الهی بر آنان گشوده شده و خداوند بر اهل آن نعمت های دنیوی را باز نموده ، و آنها در همان حال هستند که خداوند آنان را بطور ناگهانی با قیام قائم (ع) در بر می گیرد . محمّد بن الفضيل - در حدیث طولانی – از ابی الحسن ماضی (ع) فرمودند : (سالته عن قول اللَّه عزّوجلّ...... قلت: ﴿أَفَمَن يَمْشِى مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِى سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴾ قال: إنّ اللَّه ضرب مَثَل من حاد عن ولاية عليّ كمن يمشي على وجهه لا يهتدي لأمره، وجعل مَن تبعه سويّاً على صراط مستقيم، والصراط المستقيم أميرالمؤمنين. (ع)..... قلت: ﴿حتى إذا رأوا ما يوعدون فسيعلمون من أضعف ناصرا وأقل عددا ﴾ قال يعنى بذلك القائم وأنصاره.......) ([228]) . محمّد بن الفضيل - در حدیث طولانی – از ابی الحسن ماضی (ع) فرمودند : ( پرسیدم از ایشان در مورد فرموده خدای عزوجل ... (آیا کسی که نگو نساز وبه صورت افتاده حرکت می کند ، هدایت یافته تر است یا آنکه راست قامت برراه راست می رود ؟ ) فرمود :خدا در اینجا مَثَل زده است برای هر که از ولایت امام علی (ع) رو گردان است به کسی که به رو در افتاده وبه کار خود گم است ، وقرار داده هرکه پیروی امام علی(ع)کند چون کسی است که برپا ایستاده ودر راه راست است ، و راه راست همان راه امیر المومنین (ع) است .... گفتم : (تا وقتی که ببینند آنچه را وعده شده است به خوبی بدانند کیست که یاورش نا توان تر است و شماره لشکرش کمتر است ) فرمود : مقصود از آن امام قائم (ع) وانصارش هستند ) . پس امام علی (ع) همان صراط مستقیم است ودعوت به ولایتش وولایت اوصیائش همان دعوت بسوی صراط مستقیم است ، ویمانی موعود وصف شده به اینکه ایشان ( یدعو الی الحق والی طریق مستقیم ) یا اینکه ایشان مردم را به ولایت امیر المومنین (ع) وائمه ( علیهما السلام ) از نسلش وبسوی قائم (ع) دعوت می کند ، بخاطر اینکه یمانی نیز وصف شده که ایشان ( یدعو الی صاحبکم ) به صاحبتان دعوت می کند یا به امام مهدی (ع) دعوت می کند ، یا به عبارتی یمانی بسوی تنصیب واختیار الهی که متمثل است به اوصیای رسول خدا 9 که در وصیتش9 بر آنها منصوص شده است دعوت می کند برخلاف پرچمهایی که در عصر ظهور به حاکمیت وتنصیب مردم یا اینکه مشابه آن است دعوت می کنند وبه همین جهت وصف شده به این که ایشان : ( اهدی الرایات ) هدایت گر ترین پرچم ها را داراست و ( یدعو الی الحق والی طریق مستقیم ) و دعوت به حق و صراط مستقیم می کند . واین مهمترین صفت در دعوت یمانی است ، چون می یابیم امام باقر (ع) این امر را علت پیروی و اطاعت از یمانی ونهی از مخالفت و سر پیچی از ایشان قرار داده است (لانه یدعو الی الحق والی طریق مستقیم ) . و تمام عبارت را ذکر می کنم تا قضیه برای خواننده ارجمند واضح تر شود : (...،واذا خرج الیمانی فانهض الیه فان رایته رایه هدی ،ولایحل لمسلم ان یلتوی علیه ، فمن فعل ذلک فهو من اهل النار ، لانه یدعو الی الحق والی طریق مستقیم) . ( ..... ، واگر یمانی خروج کرد ،بسوی اوبشتابید ، که پرچم او پرچم هدایت است ، وبر هیچ مسلمانی جایز نیست که از او سر پیچی کند، واگر کسی این کار را بکند از اهل جهنم خواهد بود ، چون او به سوی حق و راه مستقیم را دعوت می کند ) . و بسوی حق یا به عبارتی تمام حق ، وبسوی صراط مستقیم دعوت می کند ، و یا کسی که هرگز در آن کجی وجود ندارد ، ویا اینکه ایشان بسوی حقیقت ناب ولایت امیر المومنین (ع) دعوت می کند ، ونه به صورتی که فقهای آخر زمان آنرا زشت کرده وآنرا فقط کلماتی که برروی منابر گفته می شود قرار دادند که سبب جمع اموال وزیادی اتباع ومقام آنها شده است وبه شرعیت تشریع وحکم طاغوتی ، فتوا داده اند و ودین روا را جز از جایگاه مساجد و کلیسا جایز نمی دانند وموید آن آنچه که از امام صادق (ع) روایت شده : از هشام بن سالم، از أبي عبد الله (ع) که می فرماید : (لما خرج طالب الحق قيل لابى عبد الله (ع): نرجو أن يكون هذا اليمانى، فقالا: لا، اليمانى يتوالى عليا، وهذا يبرأ منه) ([229]) ( وقتی که طالب حق خروج نمود به ابی عبد الله (ع) گفته شده : امیدواریم که این همان یمانی باشد ، وفرمودند : یمانی پیرو ولایت امام علی (ع) است واین از امام علی (ع) تبری می جوید ) . وپوشیده نیست که امام صادق (ع) تاکید بر ( ولایت امیر المومنین (ع)) دارد که همان صراط مستقیمی است که یمانی با آن تمییز داده می شود. وآنچه که آنرا تائید می کند این است که بعضی از شیعیان زمانی که پرچم های سیاه از خراسان ظاهر شدند با امام صادق (ع) مکاتبه نمودند ، (آنذاک بانهم قدروا ان یکون التمکین) وقت آن است که آنها تخمین زدند که تمکین برای امام صادق (ع) باشد ، یا این که آنها توقـع داشتند که این پرچم ها همان پرچم های زمینه ساز ویا پرچم های یمانی موعود است همانطور که در روایات گذشته ، با این که می دانستند که اینها از خراسان آمده اند و از کشور یمن نیستند: الکافی : به سندش ازمعلى بن خنيس می گوید : (ذهبت بكتاب عبد السلام بن نعيم وسدير وكتب غير واحد إلى أبي عبد الله (ع)حين ظهرت المسودة قبل أن يظهر ولد العباس بأنا قد قدرنا أن يؤول هذا الامر إليك فما ترى ؟ قال: فضرب بالكتب الارض، ثم قال: اف اف ما أنا لهولاء بإمام، أما يعلمون أنه إنما يقتل السفياني) ([230]) . ( ما با نوشته عبد السلام بن نعیم وسدیر ونامه های دیگر، هنگام ظهورسیاهی وقبل از ظهور فرزندان عباس بسوی ابی عبد الله (ع) رفتیم به این که ما مقرر کردیم این امر به شما تحویل داده شود ، نظر شما چیست ؟گفت : نوشته ها را بر زمین زد وسپس فرمودند : اف اف من برای آنها امام نیستم ، مگر نمی داند که او سفیانی را به قتل می رساند) . وفرموده امام (ع): (أما يعلمون أنه إنما يقتل السفياني) آیا آنها نمی دانند که او سفیانی را می کشد ظاهرا برگشت ضمیر در ( انه ) به صاحب پرچم های سیاه ( ابی مسلم خراسانی ) بر می گردد، و آنها گمان بردند که وی یمانی موعود ویا زمینه سازی که امر را به اهل البیت : بر می گرداند ، وامام (ع) برای آنها روشن نمود که آن سفیانی را می کشد ، و نه این – ابو مسلم خراسانی – که سفیانی همراه خروج نکرده است – زمانی که برای جنگ خروج کرد و پرچم های سیاه را بر افراشت – بنا براین کسی که سفیانی را می کشد یمانی موعود خواهد بود ، با ملاحظه به روایاتی که مواجه و مبارزه یمانی با سفیانی را ذکر می کنند ..... والله العالم. بهر حال صفت حاکمیت خدا ودعوت به ولایت امیر المومنین (ع) ( صراط مستقیم ) یکی از بارزترین صفات یمانی که با آن شناخته می شود ، و تاکید براینکه یکی از علایمش خروجش از کشور یمن تحدیداً شده باشد وجود ندارد و سخن در مورد آن ومناقشه اش در آینده ذکر خواهد شد ان شاء الله تعالی . والحمد لله رب العالمین ، وصلی الله علی محمد وعلی آله الائمه والمهدیین ولعنه الله علی ظالمیهم ومنکر حقوقهم الی یوم الدین پایان بخش اول کتاب

پا ورقی ها

[1] - نهج بلاغه ج 3 ص 71- 72 .

[2] - کمال دین وتمام نعمه ص 201/غیبت نعمانی ص 337 ب 22 ح 4 / صحیح مسلم ج1 ص 90 باب ان الاسلام بداغریبا.../ سنن ابن ماجه ج 2 ص1320

[3] - جامع احادیث شیعه للبروجردی ج 14: ص 36-37ح1967.

[4] - کافی ج8 ص 307-308 ح479.

[5] - تهذیب احکام للطوسی ج 6 ص 180-181 باب معرف ح372.

[6] - معجم احادیث امام مهدی ج 3 ص 490 -491.

[7] - مستدرک وسایل ج 11: ص 379 ح 13305/ بحار انوار ج 71 :ص 166 / جامع احادیث شیعه ج 13 :ص 379ح 981.

[8] - فتح: 10

[9] - شوری:11.

[10] - انعام :103.

[11] - نهج بلاغه ج1 :ص154.

[12] - غیبت نعمانی ص 35.

[13] - غيبت نعمانی ص305.

[14] - کافی ج1 :ص 535.

[15] - بحار انوار ج4:ص119.

[16] - عنکبوت :2-3.

[17] - غیبت طوسی ص473 :ح494.

[18] - ارشاد شیخ مفید ج:2 ص383.

[19] - کتاب غیبت نعمانی ص 337 :باب 22 ج 3.

[20] - -الاصول السته عشر – عده محدثین –ص 81، اصل جعفر بن محمد الحضرمی /بحارالانوار : ج 57 ص 232/ مستدرک سفینه البحار: ج 10 ص 602

[21] - الغیبه للنعمانی :ص 262- 264 ب 14 ح 13.

[22] - الارشاد للمفید ج 2 ص 375/ اعلام الوری باعلام الهدی للطبرسی ج 2ص 284/ الغیبه للطوسی ص 446 -447 ح 443 بتفاوت یسیر

[23] - بحارالانور ج 24ص 325-326/ تاویل الایات لشرف الدین الحسنی ج2ص734-735 .

[24] - الامالی للصدوق ص 219 .

[25] - القصص: 49

[26] - الزخرف : 24

[27] - بحار الانوار: ج 10 ص 89-111

[28] - نهج البلاغه ج 1 ص 193 .

[29] - الکافی ج 1ص 441 باب بلد النبی (ص9 ووفاته ح 5.

[30] - شرح الاخبار للقاضی النعمان المغربی ج 3 ص 389 .

[31] - الزام الناصب: ص 296

[32] - شرح الاخبار 3/97

[33] - بحار الانوار ج 52 ص 274

[34] - کتاب الغیبه للنعمانی ص 319-320 ب 19 ح 1.

[35] - المزار الشریف للمشهدی : ص 583

[36] - بحارالانوار ج 53 ص 14

[37] - الکافی ج 1 ص 236 باب ما عند الائمه من سلاح رسول الله9

[38] - بصائر الدرجات صفار ص 202

[39] - الکافی ج 1 ص 231-232

[40] - مستدرک الوسائل ج 3 ص 284

[41] - ظاهرا این است چون عبد الله بن سنان از ابی عبد الله صادق(ع) روایت می کند و گفته می شود که او از امام کاظم (ع) روایت می کند و لکن آن ثابت شده نیست همانطوریکه نجاشی در کتاب رجالش گفته است .

[42] - کافی ج 6 ص 473-474.

[43] - کما ل دین وتمام النعمه ص 527 .

[44] - کما ل الدین وتمام النعمه ص376 .

[45]  - بین دو پرانتز از مولف برای توضیح بیشتر واز مصدر نیست .

[46]  - هامش بحار الانوار ج 92 –هامش ص 28، رقم 2 .

[47] - از باب اینکه یک شی به شی دیگر یاد می شود ، وگفته شده که صابئین برای ستارگان شکل هایی ساخته اند و شکل زحل شش ضلعی است وشاید این از باب تصادف نباشد ، به اینکه بعضی از ادیان اگر چه منحرف باشند ولی بعضی از امور را که از شرایع سابق انبیاء یاد گرفته بودند به ارث برده اند . شیخ طبا طبایی در تفسیرش می گوید : (... سپس مسعودی را ذکر نمود .... واز شکل های صابئه شکل سلسله است وشکل صورت شکل نفس واین دایره های شکل ، وشکل زحل مسدس ) تفسیر المیزان ج 7 ص 239 وستاره زحل همان ستاره امیر المومنین (ع) است همانطور که در روایات اهل بیت ذکر شده است : امام صادق ( ع) در گفتگویی که با مرد یمانی داشتند فرمودند : ( در بین ستارگان زحل برای شما چگونه است ؟ ویمانی گفت : ستاره نحس است ، ابو عبد الله (ع) به او فرمود : چرا این را نگو که آن ستاره امیر المومنین (ع) است و آن ستاره اوصیاء علیهم السلام و آن ستاره ثاقب است که خداوند عز وجل در کتابش فرمود ، یمانی به او گفت :ثاقب یعنی چه ؟ فرمود : محل طلوعش در آسمان هفتم است که با نور خود شکافت تا در آسمان دنیا ظاهر گشت و سپس خداوند آن را نجم الثاقب نامید ...) خصال شیخ صدوق ص 489 -490 . و علی بن ابراهیم در تفسرش گفت : ( " والسماء والطارق" گفت الطارق : نجم الثاقب است و آن ستاره عذاب است و ستاره قیامت است و آن زحل است در بالاترین منزله هاست ...) تفسیر قمی ج2 تفسیر سوره طارق ص 415 .

[48] - غیبت نعمانی : ص 265 .

[49]  - کتاب سلیم بن قیس – تحقیق الانصاری –ص 258-259 .

[50] - سوره جن آیه 30 .

[51] - سوره جن آیه 19.

[52] - انظر: الخصال: ص402.

[53] - تاج عروس ج 14 ص 212ماده خمل .

[54] - لسان عرب ج 1 ص 310 ماده حسب .

[55] - اسراء : 5.

[56] - الکافی ج 8 ص 206 .

[57] - تفسیر العیاشی ج 2 ص 281 / بحار الانوار ج 51 ص 57

[58]  - صف – آیه 13.

[59] - تفسیر القمی ج 2 ص 366 .

[60] - به لسان العرب ابن منظور ج11 ص 321 – 322 ماده سبل مراجعه کن .

[61] - الغیبه للنعمانی ص 168

[62] - شرح الاخبار للقاضی النعمان المغربی ج3 ص 327.

[63] - الغیبه للنعمانی ص 258.

[64] - الغیبه للنعمانی ص 315 .

[65] - الغیبه للنعمانی ص314 .

[66] - الغيبة - للنعماني: ص267.

[67] - كتاب الغيبة - للنعماني:ص264.

[68] - راجع بحار الانوار ج 31 ص 531-532. / الغیبه للنعمانی ص 258 .

[69] - لسان العرب ج 2 ص 327 .

[70] - تاج العروس ج3 ص 436-437 .

[71] - ملاحم و الفتن : ص 121 باب 100 .

[72] - الملاحم والفتن ص 121 باب 101/معجم احادیث الامام المهدی ج1 ص 386/ دلائل الامامه للطبری الشیعی ص 444-445ح 418 بتفاوت .

[73] - الملاحم والفتن ص 123 باب 103/ الفتن لابن حماد ص 116/ معجم احادیث الامام المهدی ج1 ص396 .

[74] - ملاحم و فتن ص 123 باب 105.

[75] - المهدی الموعود المنتظر باب 24 ص 58/ الملاحم والفتن ص 119 باب 95/بحار الانوار ج 51 ص 82/ معجم احادیث الامام المهدی ج1 ص390/ مسند احمد ج5 ص 277/ مستدرک الحاکم النیسابوری ج4 ص 502 وصححه علی شرط الشیخین /الجامع الصغیر للسیوطی ج1 ص 100 ح648/ کنز العمال ج14 ص 261 ح 38651، وغیرها من المصادر .

[76] - -غیبت نعمانی 289-291

[77] - منتخب الانوار المضیئه ص 343 .

[78] - کتاب الفتن لنعیم بن حماد ص 198/ شرح احقاق للمرعشی ج 29 ص 573/معجم احادیث الامام المهدی ج3ص119، باختلاف یسیر / کنز العمال ج 14ص 589ح 39669 .

[79] - معانی الاخبار ص 91 باب معنی الثقلین ح 5 .

[80] - معانی الاخبار ص 94 باب معنی الآل والاهل والعتره والامه ح2.

[81]  - معانی الاخبار ص 94 باب معنی الآل والاهل والعتره والامه ح3 .

[82] - الغیبه للطوسی ص 150 – 151 ح111/مختصر بصائر الدرجات ص 39 / البحار ج 36 ص 260-261/ مکاتیب الرسول 9 للمیانجی ج2 ص 95-96 / غایه المرام للسید هاشم البحرانی ج1 ص 195- 196 ، وغیر ذلک من المصادر

[83] - مصباح المتهجد للطوسی ص 409 وما بعدها / المصباح للکفعمی ص 548وما بعدها / مفاتیح الجنان للقمی ص 616ط بیروت ، موسسه الاعلمی ، الطبعه الاولی ، 2004 م ، وغیر ذلکمن المصادر.

[84] - غیبه الشیخ الطوسی ص 273 وما بعد ها / جمال الاسبوع للسید ابن طاوسس ص 301 وما بعدها / الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب للشیخ علی الیزدی الحائری ج1 ص 331 وغیرها من المصادر .

[85] - الغیبه للطوسی ص 443 -444 ح 437 / البحار ج52ص213 / معجم احادیث الامام المهدی ج 3 ص199/ میکال المکارم للاصفهانی ج2 ص 146.

[86] - الارشاد ج2 ص 376/ الصراط المستقیم لعلی بن یونس العاملی ج2 ص 250 / معجم احادیث الامام المهدی ج 4 ص167/کشف الغمه للاربلی ج3 ص 259 .

[87] - الکافی ج 1 ص 445 .

[88] - بصائر الدرجات للصفار ص 325 .

[89] - مصباح البلاغه ( مستدرک نهج البلاغه ) للمیر جهانی ج4 ص 68/ بحارالانوارج33ص 138 .

[90] 7- الکافی ج 1 ص 197-198.

[91] - بحارالانوار ج46 ص4 . 69 - بحارالانوار ج25 ص269 .

[92]

[93] - الغيبة - للشيخ الطوسي: ص454.

[94] - کتاب سلیم بن قیس ص 258.

[95] - 259راجع معجم احادیث الامام مهدی (ع) ج3 ص 118/ کنز العمال ج14 ص 589ح 39670/ کتاب الفتن لابن حماد ص 216/ شرح احقاق الحق ج13 ص 304

[96] - ظاهرا بنی امیه اینجا اشاره به حکم اعدام صدام ملعون ، که به خاطر تشابه بودنش بخاطر نصب عداوت با خاندان اهل بیت وشیعیان است وشامل وهابیون وامثال رجس آنهاست .

[97] - کتاب الغیبه للنعمانی ص 238 .

[98] - الغیبه للطوسی ص188.

[99] - در آنها و یا بعضی از آنها سخنی یافت می شود که در حال حاضر آن را ترک می کنم ، و شاید در ادامه همین بحث به آن می پردازم ، و بخاطر آسان شدن راه بحث از مناقشه در آن چشم پوشی می کنم .

[100] - کتاب الغیبه للنعمانی ص 320-321 .

[101] - الامامه والتبصره لابن بابویه القمی ص 115 .

[102] - کمال الدین وتمام النعمه ص 329 .

[103] - آل عمران: 34.

[104] - قرب الاسناد للحمیری القمی ص 348-352 ح1260 .

[105] - المائدة: 21.

[106] - بحار الانوار ج 26 ص225 .

[107] - يونس: 24.

[108] - تفسیر القمی ج1 ص 310-311 / بحارالانوار ج4 ص99 .

[109] - الغیبه النعما نی ص 305 .

[110] - آل عمران: 36.

[111] - الکافی ج 1 ص535 .

[112] 4 - الکافی ج 1 ص 535 .

[113] - الکافی ج 1 ص535 .

[114] - بحار الانوار ج4 ص119.

[115] - الغیبه للنعمانی ص 337 باب 22 ح3 .

[116] - كتاب عقد الدرر: ص197، للشيخ العلامة يوسف بن يحيى المقدسي الشافعي السلمي؛ من علماء القرن السابع الهجري، طبع ونشر وتوزيع مكتبة المنار، الأردن، الزرقاء، الطبعة الثانية؛ 1410 هـ – 1989 م. مولف روایت را به صورت مختصر چنین ذکر کرده: (وعن علي بن أبي طالب رضي الله عنه قال: "يخرج رجل قبل المهدي من أهل بيته بالمشرق، يحمل السيف على عاتقه ثمانية أشهر يقتل ويمثل، ويتوجه الى بيت المقدس، فلا يبلغه حتى يموت". 2- الملاحم والفتن: باب133 ص139، كنز العمال: ج14 ص589 ح 39669، شرح إحقاق الحق للسيد المرعشي: ج13 ص313، معجم أحاديث الإمام المهدي (: ج3 ص119.

[117] - لسان العرب ج 2 ص 92 ماده موت .

[118] - تا ج العروس ج 3 ص 136 ماده موت .

[119] - لسان العرب ج 2 ص 92 ماده موت

[120] - لسان العرب ج 2 ص 92 ماده موت

[121] - لسان العرب ج 2 ص 92 ماده موت .

[122] - لسان العرب ج 3 ص 141 ما ده موت .

[123] - لسان العرب ج 2 ص 92 ماده موت .

[124] - لسان العرب ج 2 ص 93 ماده موت .

[125] - لسان العرب ج 2 ص 94 ماده موت .

[126] - لسان العرب ج 2 ص 92 ماده موت .

[127] - الملاحم والفتن ص 117-118 باب 93/ الفتن لابن حماد ص 188 / معجم احادیث الامام المهدی (ع) ج 1 ص397

[128] - الملاحم والفتن ص 120 باب 97.

[129] - الملاحم والفتن ص 119 / معجم احادیث الامام المهدی (ع) ج 1 ص398 .

[130] - الملاحم والفتن ص 120- باب 99/ معجم احادیث الامام المهدی (ع) ج 1 ص398-399 .

[131] - الملاحم والفتن ص 123 باب 104/ معجم احادیث الامام المهدی (ع) ج 1 ص399 ااختلاف یسیر /الغیبه للطوسی ص 463-464 ح 479 .

[132] - الغیبه النعمانی ص 308 باب 17 ح 4

[133] - الغیبه النعمانی ص 300 باب 17 ح 5 .

[134] - اختیار معرفه الرجال للطوسی ج 2 ص 589 ح 353/ معجم احادیث الامام المهدی ج3 ص 422، نقلا عن اختیار معرفه الرجال واثباه الهداه .والروایه صحیحه السند .

[135] - کمال الدین وتمام النعمه ص 253 ب 23 ح 3 / اعلام الوری باعلام الهدی للطبرسی ج2 ص 182/ مناقب آل ابی طالب لابن شهر آشوب ج1 ص 242.

[136] - الغیبه للنعمانی ص 263 -264 با ب 14 ح 13.

[137] - الغیبه للنعمانی ص 236 باب 13 ح 13 / البحار ج 52 ص 352 – 353 .

[138] - بحار الانوار ج 25 ص 269 .

[139] - مصباح البلاغه ( مستدرک نهج البلاغه ) للمیر جهانی ج2 ص 360 -364 / معجم احادیث الامام مهدی ج3 ص 55 – 57 /کنز العمال ج14 ص 592 -595 ح 39679/ شرح احقاق الحق ج29 ص 385-387

[140]  - الملاحم والفتن ص 119 باب 95 .

[141] - کتاب الغیبه للنعمانی ص 325 .

[142] - لسان العرب ج7 ص 449.

[143] - لسان العرب ج5 ص 101.

[144] - لسان العرب ج5 ص 101 .

[145] - الغیبه للطوسی ص 243-244 ح 209 .

[146] - بحارالانور ج 21 –ص 18 / اعیان الشیعه ج1 ص 551 / ینابیع الموده للقندوزی ج1 ص 155/ شرح احقاق الحق ج5 ص 468 .

[147] - شیخ کورانی قبل از کلامش احتمال داد که این مرد سید خمینی (ره) می باشد . ( عصر الظهور ص 110 – 211) .

[148] - عصر الظهور: ص210 – 211.

[149] - لسان العرب ج11 ص 229 ماده خیل .

[150] - اعمده لابن البطریق ص 434 / معجم احادیث الامام المهدی ج1 ص 394/ سنن ابی داود للسجستانی ج 2 ص 311 / شرح احقاق الحق ج 29 ص 464/ غایه المرام للسید هاشم البحرانی ج 7 ص 95 باختلاف : حرث مکان حارث مع عدم ذکر الاب ( حراث ) .

[151] - تاج العروس ج3 ص 194 -195 ماده حرث .

[152] - الصحاح ج2 ص 594- 595 ماده بقر .

[153] - تاج العروس ج6 ص 105 ماده بقر .

[154] - الصحاح ج1 ص 279ماده حرث .

[155] - کنر العمال ج11 ص 278 ح31514/ معجم احادیث الامام المهدی (ع) ج3 ص 79 .

[156] - الغیبه للنعمانی ص 281-282 باب 14 ح 50 .

[157]  - دلایل الامامه للطبری ( الشیعی ) ص 442 / الملاحم والفتن ص 118 ب 94 مع زیاده فی آخره (فانه المهدی ) / البحار ج51 ص 87مع اختلاف یسیر / وغیرها من المصادر .

[158] - سوره الرعد آیه 14 .

[159] - سوره یونس آیه 25 .

[160] - تفسیر العیاشی ج2 ص 76 .

[161] - سوره توبه آیه 3 .

[162] - علل الشرائع ج2 ص 442 باب 188 ح1.

[163] - معانی الاخبار ص 58-59 .

[164] - معانی الاخبار ص298 .

[165] - معانی الاخبار ص 298.

[166] - بحارالانوار ج24 ص 325-326 /تاویل الآیات لشرف الدین الحسنی ج2 ص 734 -735 .

[167] - الاما لی للصدوق ص 219 .

[168]  - کمال الدین وتمام النعمه ص 672-673 باب 58 النوادر ح25.

[169] - الغیبه للطوسی ص 263- 267 ج 228.

[170] - تفسیر القمی ج2 ص424.

[171] - الشمس: 1 – 3.

[172] - بحارالانوار ج24 ص 72 .

[173] - بحار الانوار ج 99 ص 104 ـ 107 .

[174] - کمال الدین و اتمام النعمه ص 383 ـ 485 ، ب 45 توقیعات ، ح 4 .

[175] - کمال الدین وتمام النعمه ص 253 باب 23 ح .

[176] - کمال الدین وتمام النعمه ص 77-78 .

[177] - بحارالانوار ج25 ص 384 – 385 / سعد السعود لابن طاووس ص 34 -35 / معجم احادیث الامام المهدی (ع) ج5 ص 199- 200 / الزام الناصب ج2 ص 259- 260 .

[178] - الانعام 158.

[179] - کمال الدین وتمام النعمه ص 18

[180] - بحار الانوار ج6 ص 34 .

[181] - الغیبه ص 463 ح 479 .

[182] - الارشاد ج 2 ص 377 .

[183] - الارشاد ج 2 ص 377 .

[184] - الغیبه للطوسی ص 136 – 137 ح 100 .

[185] - کمال الدین واتمام نعمه ص 201 / غیبه النعمانی ص 337 ب 22 ح 4 / صحیح مسلم ج 1 ص 90 ب ان الاسلام بدا غریبا ... / سنن ابن ماجه ج2 ص 1320.

[186] - الغیبه للنعما نی ص 336 باب 22 ح 1 .

[187] - الغیبه للنعما نی ص 33 .

[188] - الغیبه للنعما نی ص 210 – 211 باب 12 ح 4-5 .

[189] - کمال الدین واتمام النعمه ص304 باب 26 ح18 .

[190] - الغیبه الطوسی ص 339 -340 ح 288/ الانوار البهیه للشیخ عباس القمی / الغیبه للنعمانی ص 214 ب 12 ح 12 .

[191] - توضیح مترجم : منظور همه صاحبان این عمائم نیست زیرا افراد صالح وخداترس بین آنها یافت می شود ، ومنظور اینجا روحانیونی که دین خود را به مال دنیا فروخته اندودلبسته دنیا ونفس الاماره " انا " خود شده اند .

[192] - الکافی ج 8 ص 307 -308 ح 479 .

[193] - تهذیب الاحکام للطوسی ج 6 ص 180 -181 باب الامر بامعروف ...ح 372 .

[194] - کمال الد ین واتمام النعمه ص 250 – 252 باب 23 ح 1.

[195] - بصائر الدرجات للصفار ص 104.

[196] - کمال الد ین واتمام النعمه ص 288 باب 25 ح 8 .

[197] - کمال الد ین واتمام النعمه ص 319 – 320 باب 31 ح 2 .

[198] - جامع احادیث الشیعه للبروجردی ج 14 ص 36 -37 ح 1967.

[199] - الکافی ج5 ص 112 باب بیع السلاح منهم ح2.

[200] - وسائل الشیعه ( آل البیت ) ج11 ص 31 .

[201] - الکافی ج 5 ص 112 باب بیع السلاح منهم ح 1.

[202] - الکافی ج 5 ص 113 باب بیع السلاح منهم ح 3 .

[203] - الغیبه للنعمانی ص 203 باب 11 ح 6 .

[204] - الغیبه للنعما نی ص 200 باب 11 ح1.

[205] - مستدرک الوسایل ج 11 ص 38 ح 12376 / الاصول السته عشر ص 79 ( اصل جعفر بن محمد الخضرمی ) / جامع احادیث الشیعه للبروجردی ج13 ص 75 ح164 / الاصول السته عشرمن الاصول الاولیه – تحقیق ضیاء الدین المحمودی – ص 284.

[206] - بحار الانوار ج 25 ص 199.

[207] - علل الشرائع ج1 ص 123 باب 102.

[208] - الغیبه للنعما نی باب 7 ح 13 ص 131 / الکافی ج1 ص 376.

[209] - الکافی ج 1 ص 376.

[210] - الغیبه للنعما نی باب 7 ح 14 ص 131-132 / الکافی ج 1 ص 374 .

[211] - احقاف: 30.

[212] - کمال الدین وتمام النعمه باب 45 ح 42 ص 511 .

[213] - الاما لی للشیخ الصدوق ص 74 .

[214] - آل عمران 101 .

[215] - یونس: 35 .

[216] - معانی الاخبار باب معنی عصمه الامام ح 1 ص 132.

[217] - معانی الاخبار باب معنی عصمه الامام ح 2 ص 132.

[218] - الکافی ج2 ص 65.

[219] - الخصال للشیخ الصدوق ص 285.

[220] - مستدرک الوسا یل للمیر زا النوری ج11 ص 141 -142 ، ح 12654.

[221] - بحار الانوار ج 66 ص 399.

[222] - المومنون 73.

[223] - الشوری 52.

[224] - الملک 22.

[225] - الکافی ج 8 ص 288.

[226] - بصائر الدرجات لمحمد بن الحسن الصفار ص 91-92 / الکافی ج1 ص 416-417

[227] - بصائر الدرجات ص 97-98.

[228] - الکافی ج 1 ص 432- 435.

[229] - الامالی للشیخ الطوسی ح 1375ص661( " منه " زیاده فی بحارالانوار ج 47 ص 297).

[230] - الکافی ج 8 ح 509 ص 331 / بحار الانوار ج47 ص 297