متن کتاب

انتشارات انصار امام مهدی (ع) تواتر اخبار در استمرار امامت بعد از صاحب‌الزمان (100 روایت که بر استمرار امامت بعد از صاحب‌الزمان (ع) دلالت دارند) به قلم شیخ ناظم عُقیلی مترجم گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع) نام کتاب: تواتر اخبار در استمرار امامت بعد از صاحب‌الزمان (ع) نویسنده: شیخ ناظم عقیلی مترجم: گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع) نوبت انتشار: اول تاریخ انتشار: 1397 کد کتاب: 1/1029 ویرایش ترجمه: اول جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص دعوت مبارک سید احمد‌الحسن (ع) به تارنماهای زیر مراجعه نمایید. www.almahdyoon.co www.almahdyoon.co/ir تقدیم به تو ای بهترینِ تمام مخلوقات خدا به تو ای کسی که نزدیک و نزدیکترشدی، تا به فاصلۀ دو کمان یا نزدیک‌تر به تو ای مشعل رحمت و هدایت به تو ای محمد مصطفی این اندک صفحات را تقدیم می‌کنم... در دفاع از اوصیای بزرگوار تو پس با پذیرفتن آن بر ما تفضّلی فرما... که تو بزرگواری هستی از نسل بزرگواران

-پیشگفتار

بسم الله الرَّحمن الرَّحیم سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوند آن پروردگار جهانیان است، و سلام‌وصلوات تامّ خداوند بر محمد و آل محمد، امامان و مهدیین باد! از همان زمانی که بشریت زندگی شهری و اجتماعی را شناخت از پایبند بودن به پیروی از رهبری شایسته و امین که خیرخواه مردم باشد بی‌نیاز نبود؛ و حتی این صفتی است پایدار در همۀ حیوانات و حشراتی که به‌صورت جمعی در کلونی‌ها زندگی می‌کنند. این سنت خداوند در مخلوقات است و تا هنگامی‌که اجتماعی وجود داشته باشد، این سنت نیز جاری و تخلف‌ناپذیر خواهد بود. اینکه انسان‌ها در برگزیدن و پیروی از فردی صالح و مورد رضای خدا ره به خطا می‌پیمایند، به‌هیچ‌عنوان خدشه‌ای به این سنتِ میل به داشتن رهبر و پیروی از او وارد نمی‌کند؛ چراکه داشتن رهبر و پیشوا ضرورتی است که هر جامعه‌ای در هرجایی بر خود لازم می‌داند. تا وقتی جامعه‌ای وجود داشته باشد، وجود رهبر نیز ضروری خواهد بود؛ چراکه در غیر این صورت به دلیل تضارب آرا و نظرات افراد جامعه، امور اجتماعی استقرار نخواهد یافت. برای اینکه خداوند حجت را بر مخلوقات اقامه کند برای هر امتی فرستاده، انذار‌کننده و هدایتگری مورد رضای خودش قرار داد تا برای کسانی که از غیر از آن‌کس ـ‌که خداوند سبحان او را برای هدایت مخلوقاتش برگزیده بود‌ـ پیروی کرده‌اند عذری باقی نمانَد. حق‌تعالی می‌فرماید: (رُسُلًا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا)؛([1]) (پيامبراني که بشارت‌دهنده و بيم‌دهنده بودند تا بعد از اين پيامبران، حجتي براي مردم بر خدا باقي نماند، [و بر همه اتمام حجت شود] و خداوند، توانا و حکيم است). و می‌فرماید: (إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ)؛([2]) (به‌راستی‌که ما تو را به‌حق، مژده‌دهنده و بیم‌دهنده‌ای فرستاديم، و هيچ امتی نبوده مگر آنکه در ميانشان بيم ‌دهنده‌ای بوده است). و همچنین می‌فرماید: (... إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ)؛([3]) (جز اين نيست که تو تنها بيم دهنده‌ای هستی و هر قومی را رهبری است). و روایات در تأکید بر اینکه به‌هیچ‌وجه ممکن نیست زمین خالی از امام گردد، به حد تواتر رسیده است و پیشوای معصوم ضرورتی است که در هیچ حالتی بی‌نیاز بودن از او ممکن نیست؛ از جمله: از اسحاق‌بن عمار از اباعبدالله امام صادق(ع) که فرمود: «به‌درستی که زمین هرگز از امام خالی نمی‌شود تا اگر مؤمنان چیزی را با نظر خود اضافه کنند آن را تصحیح و اگر چیزی را با نظر خود کم کردند برایشان کامل کند». از کرام که گفت: امام صادق(ع) فرمود: «اگر از مردم تنها دو نفر باقی باشند باید یکی از آن‌ها امام باشد»؛ و نیز فرمود: «آخرین کسی که می‌میرد امام است تا برای احدی در برابر خداوند عزوجل عذر و حجتی باقی نمانَد که او را بدون حجت رها کرده است». از یونس‌بن یعقوب از اباعبدالله امام صادق(ع) که فرمود: «اگر در زمین جز دو نفر باقی نمانند حتماً یکی از آن‌ها امام خواهد بود». از یعقوب‌بن شیث که گفت: امام صادق(ع) فرمود: «نه به خدا سوگند خداوند این امر را رها نمی‌کند، مگر اینکه کسی باشد که آن را تا آن ساعت (قیامت) بر پا بدارد». پس می‌توانیم بگوییم که عقل و نقل (هم قرآنی و هم رِوایی) بر ضرورت وجود امام یا رهبر یا پیشوا برای هر گروهی ـ‌چه کوچک و چه بزرگ‌ـ هم‌نظر هستند؛ و شریعت آسمانی برای امامت و رهبری در منحصر بودن به کسانی که در هر زمان و مکان خداوند آن‌ها را برگزیده متمایز شده است؛ چراکه مردم شایستگی شناسایی سزاوارترین، استوارترین و هدایت‌کننده‌ترین فرد را ندارند، زیرا این خصوصیات، مواردی هستند که از حالات روحانیِ نفسانیِ باطنی سرچشمه می‌گیرند، نه از صفات ظاهری معلوم و مشخص مثل رنگ و اندازه! در این کتاب کوچک، به موضوع امامت پس از امام مهدی محمد‌بن ‌الحسن العسکری(ع) خواهیم پرداخت. در این مقطع برای برخی مشکلی عقیدتی مطرح می‌شود، چراکه گمان می‌کنند امامت و حجیت پس از امام محمد‌بن الحسن ‌المهدی(ع) منقطع خواهد شد و هیچ امام یا حجتی از اوصیای رسول خدا حضرت محمد(ص) پس از امام دوازدهم وجود نخواهد داشت! و این اعتقاد با تمامی آیات قرآنی و روایات متواتری که به ضِرس قاطع بر خالی نماندن زمین از حجت خدا بر خلقش و اینکه اگر تنها دو نفر از مردم باقی بمانند حتماً یکی از آن‌ها حجت بر دیگری خواهد بود، مخالفت می‌نماید. به‌علاوه هیچ‌کس نمی‌تواند انقطاع امامت پس از امام مهدی(ع) را ثابت کند، مگر با اثبات یکی از دو مورد نشدنی یا محال؛ اینکه ثابت کند با وفات امام مهدی(ع) زندگی دنیوی و درنتیجه تکلیف پایان می‌پذیرد و یا اثبات وقوع رجعت بلافاصله پس از وفات امام مهدی(ع). هردوی این حالت‌‌ها، محال و محکوم به نابودی هستند، زیرا هیچ دلیل قطعی‌الصدور و قطعی‌الدلاله‌ای بر آن‌ها اقامه نشده است؛ در غیر این صورت اصل موجود [یعنی استمرار امامت] همچنان جاری خواهد بود و با دلیل مشکوک یا ظنی نمی‌توان آن را نقض نمود یا با آن به مخالفت برخاست؛ و این اصلِ قطعی و یقینی یعنی «استمرار امامت بر این زمین تا هنگامی‌که با وجود انسان‌ها تکلیف باقی است، وجود دارد» حتی اگر تعداد انسان‌ها اندک باشد؛ که تفصیل آن در صفحات این کتابِ مختصر خواهد آمد. [کتب] احادیثی که به ما رسیده حاوی احادیث و روایات بسیار زیادی است که می‌توان با آن‌ها بر ادامه و استمرار امامت پس از امام مهدی(ع) استدلال نمود؛ که تنها به بیان ۱۰۰ روایت بسنده نمودم و برخی از این احادیث بر استمرار امامت پس از امام مهدی(ع) در مهدیین از نسل آن حضرت دلالتی صریح دارند که به حد تواتر رسیده‌اند؛ چنانچه توضیحش خواهد آمد. نیت بنده آن بود که سخن را در خصوص این موضوع شرح و بسط بیشتری بدهم و تلاش و وقت در خورَش را به آن اختصاص دهم، ولی مشغلۀ بسیار و نبود فرصت کافی مانعِ این مهم شد و در دو راهی ننوشتن یا نوشتن به‌صورت موجز و مختصر قرار گرفتم. حکمتی را به یاد آوردم که می‌فرماید: «انجام آن مقداری که شدنی است با دشوار‌بودن، ساقط نمی‌گردد»؛ و انتظار می‌رود برادران عزیز از اساتید و طلاب حوزۀ علمیه برای شرح این بحث و تکمیل و اصلاح آن همت گمارند؛ که به اعتقاد بنده موضوعی است در غایت اهمیت که به تحقیق و تَتبُّعی وسیع‌تر و دقیق‌تر در ادلۀ شرعی نیازمند است؛ چراکه متون شرعی بسیاری در این خصوص موجود است که این حقیر توان و وقت کافی برای بررسی و تدوین آن‌ها را ندارم؛ به‌علاوه موارد ‌بسیاری نیز وجود دارد که به شرح و بسط و شاخه‌بندی بیشتری نیاز دارد. امید است که این تحقیق مختصر، زمینه و سببی برای اهل علم و معرفت در تکمیل این موضوع با تحقیق و جست‌و‌جوی بیشتر باشد؛ و خداوند یاری‌رسان است. و سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوند، آن پروردگار جهانیان است، و سلام‌وصلوات خداوند بر محمد و آل پاک و طاهر او تا روز دین! شیخ ناظم عُقیلی نجف اشرف ۲۵ ذی‌حجه ۱۴۳۸ هـ. ق ۱۶/۹/۲۰۱۷ م([4])

-تواتر مضمون وصیت مقدس

مضمون وصیت مقدس دو موضوع اصلی را شامل می‌شود: تصریح بر امامان دوازده‌گانه و تصریح بر مهدیین دوازده‌گانه. متن و تصریح بر دوازده امام از نظر شیعه با ذکر تعداد و اسامی آن‌ها به تواتر ثابت شده و تعداد آن‌ها نیز به تواتر برای اهل سنت ثابت شده است. آنچه باقی می‌ماند تواتر متن و تصریح بر مهدیین پس از امام مهدی(ع) است؛ و اینکه آیا متواتر معنوی هستند یا خیر؟ اگر نص بر مهدیین نیز متواتر باشد مضمون یا معنای وصیت در هر دو قِسمش متواتر خواهد بود؛ متن بر امامان دوازده‌گانه و متن بر مهدیین دوازده‌گانه. روایات و اخبار در نص و اشاره به مهدیین از نسل امام مهدی(ع) متواتر است و در این خصوص در کتاب «چهل حدیث دربارۀ مهدیین و فرزندان قائم» به‌تفصیل توضیح داده‌ام و پیش از آنکه به نقل بخشی از آن‌ها بپردازم، بهتر است به قرائنی که روایات مهدیین و حجت‌هایی‌ پس از امام مهدی(ع) را در خود داشته و تأیید می‌کنند و موجب تحقق تواتر با کمترین تعداد ممکن می‌شود، پرداخته شود.

-قرینۀ اول

روایات مهدیین با اصل ثابت‌شدۀ مبتنی بر متن قرآن و روایات متواتر موافق است؛ یعنی با استمرار امامت و اینکه امامت ضرورتی است که بی‌نیازی از آن، هرگز حاصل نخواهد شد. از این اصل نمی‌توان چشم‌پوشی کرد، مگر با دلیل قطعی‌الصدور و قطعی‌الدلاله، درحالی‌که ادعای به پایان رسیدن امامت پس از امام مهدی(ع) با ادلۀ شرعیه که متواتر معنوی است رد می‌شود؛ و هیچ‌یک از علمای متقدم شیعه و همچنین علمای متأخر مثل شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی و دیگران چنین ادعای را نپذیرفته‌اند.([5]) ادعای بر‌پا شدن رجعت بلافاصله پس از وفات امام مهدی(ع) نیز ادعایی قطعی و پذیرفته‌شده نیست؛ و دلایلی که بر آن ارائه شده از نظر دلالت، مخدوش و ناکافی و با دلایل شرعی که بر خلافت مهدیین بلافاصله پس از پدرشان امام زمان(ع) تصریح دارند، در تعارض هستند. بنابراین از کسی که ادعا می‌کند امامت پس از امام دوازدهم پایان می‌پذیرد دلیلی خواسته می‌شود که قطعی‌الصدور و قطعی‌الدلاله باشد، چراکه مدعای او خلافِ اصلِ ثابت‌شده است، یعنی خلاف استمرار امامت؛ اما کسی که به ادامه داشتن امامت پس از امام مهدی(ع) اعتقاد دارد، نیازی به دلیل ندارد چراکه موافق با اصل می‌باشد. روایاتی که بر امامان دوازده‌گانه و یا به نُه نفر از فرزندان حسین(ع) تصریح می‌کنند و همچنین روایاتی که بر این مطلب دلالت دارند که امام مهدی(ع) آخرین و ختم‌کنندۀ آن‌ها و یا آخرین امام یا خاتم آن‌ها یا خاتم اوصیاست، هیچ‌کدام بر نفی امامت مهدیین از نسل امام مهدی(ع) و همچنین به محصور بودن امامت در دوازده امام(ع) دلالت قطعی ندارند؛ چراکه تمامیِ این روایات ناظر بر مقام و تعداد امامان دوازده‌گانه(ع) هستند که با امیرالمؤمنین علی‌بن ابی‌طالب(ع) آغاز و با محمدبن الحسن العسکری(ع) به پایان می‌رسد؛ بنابراین امام دوازدهم پایان‌بخش امامان با این مقام و این تعداد و از این نظر آخرین آن‌هاست؛ اما این، امامت مهدیین(ع) با مقام و جایگاهی دیگر را نفی نمی‌کند؛ چنانکه گفته می‌شود « اثبات چیزی به منزلۀ نفی غیر از خود نیست». روایت وصیت و دیگر روایات بر جدا و متمایز کردن مقام امامان دوازده‌گانه از مقام مهدیین دوازده‌گانه صراحت دارند. بسیاری از روایات واردشده تصریح دارند بر اینکه امیرالمؤمنین(ع) خاتم اوصیاست، درحالی‌که به قطع و یقین ثابت شده که پس از ایشان تا روز قیامت اوصیایی دیگری نیز وجود دارند؛ بنابراین «ختم‌کننده بودن» از دیدگاه و مقام معینی مطرح می‌شود و به‌طور مطلق نیست. این مسئله که امام مهدی(ع) ختم‌کنندۀ اوصیا یا پایان‌بخش امامان یا آخرین آن‌هاست نیز از همین دست می‌باشد؛ یعنی وی پایان‌بخش ائمۀ دوازده‌گانه و آخرین آن‌هاست، نه اینکه به‌طورکلی پایان‌دهندۀ امامت باشد؛ چراکه روایات اهل‌بیت(ع) بر استمرار حجت‌ها و امامان پس از امام مهدی(ع) تصریح دارند؛ که خواهد آمد. بنابراین روایات مهدیین(ع) موافق با اصل ادامه‌داشتن امامت است و کسی که مدعی پایان‌یافتن امامت پس از امام مهدی(ع) است، مخالف این اصل می‌باشد و برای مدعایش باید دلیلی قطعی ارائه نماید.

-قرینۀ دوم

روایات مهدیین و به‌خصوص روایت وصیت، موافق با روایات متواتر یا روایات متظافری([6]) است که بر ادامه‌داشتن امامت در اعقاب (فرزندان) و فرزندانِ فرزندان از نسل امام حسین(ع) تا روز قیامت تصریح دارند. از طرفی مشخص است که قیامت بلافاصله پس از فوت امام مهدی(ع) بر پا نمی‌شود، بلکه امت باقی خواهد بود و تکلیف ادامه خواهد داشت و درنتیجه وجود امامی از نسل حسین(ع) ناگزیر خواهد شد؛ و این در حالی است که امامت از نسل حسین(ع) اکنون به امام مهدی محمد‌بن الحسن(ع) رسیده است؛ پس ناگزیر امامت در نسل امام مهدی(ع) ادامه خواهد داشت و این همان مطلبی است که وصیت و سایر روایات مربوط به مهدیین و فرزندان قائم(ع) بر آن تصریح دارند؛ آنجا که وصیت به‌صراحت بیان می‌دارد که امام مهدی(ع) امامت را به فرزندش احمد تسلیم می‌کند. برخی از روایاتی که بر ادامه‌داشتن امامت در نسل امام حسین(ع) تا روز ‌قیامت تصریح دارند، تقدیم حضور می‌گردد: ۱- از امام صادق(ع) در حدیثی هنگامی‌که مفضّل از سخن حق‌تعالی (وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ)؛ (و آن را در پشت خود سخنی پاينده کرد). سؤال می‌کند روایت شده است که فرمود: (منظور از آن، امامت است که خداوند تا روز قیامت در نسل حسین قرار داد).([7]) ۲- از احمد‌بن عیسی از اباعبدالله امام صادق(ع) دربارۀ سخن خداوند عزوجل (إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا)؛ (سرپرست و ولي شما، تنها خداست و فرستاده‌اش و آن‌ها که ايمان آورده‌اند). روایت است که فرمود: «منظور از «إنما» یعنی به شما سزاوارتر هستند؛ یعنی نسبت به خود شما و به امور شما و جان‌ها و اموال شما از خود شما مُحق‌تر هستند؛ «خدا و فرستاده‌اش و کسانی که ایمان آوردند»، یعنی علی و فرزندان امامان از فرزندانش(ع) تا روز قیامت».([8]) ۳- ابو‌بصیر می‌گوید: از اباعبدالله امام صادق(ع) در خصوص این سخن خداوند عزوجل (وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ)؛ (و آن را در پشت خود سخنی پاينده کرد). پرسیدم، فرمود: «منظور از آن، امامت است که خداوند عزوجل تا روز قیامت در نسل حسین قرار داد».([9]) ۴- هشام‌بن سالم می‌گوید: از امام صادق جعفر‌بن محمد(ع) پرسیدم: آیا پس از حسن و حسین(ع) امامت در دو برادر خواهد بود؟ فرمود: «نه، امامت تنها در نسل حسین(ع) خواهد بود که خداوند عزوجل می‌فرماید: (وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ)؛ (و آن را در پشت خود سخنی پاينده کرد). پس امامت در فرزندان و فرزندانِ فرزندان تا روز قیامت جاری خواهد بود».([10]) ۵- از ثابت ثمالی از علی‌بن حسین‌بن علی‌بن ابی‌طالب(ع) روایت شده است که فرمود: این آیه (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلي‏ بِبَعْضٍ في‏ کِتابِ اللهِ)؛ (و خويشاوندان نسبت به يکديگر در کتاب خدا سزاوارترند). در مورد ما نازل شد و این آیه نیز (وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ)؛ (و آن را در پشت خود سخنی پاينده کرد). در مورد ما نازل شد و امامت تا روز قیامت در نسل حسین‌بن علی‌بن ابی‌طالب خواهد بود.([11]) ۶- از انس‌بن مالک از معاذ‌بن جبل نقل شده است: رسول خدا(ص) فرمود: «... آنچه از نور من در نسل حسین(ع) قرار می‌گیرد، در امامان از فرزندان او تا روز قیامت منتقل می‌شود...».([12]) ۷- اصبغ‌بن نباته می‌گوید: شنیدم امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «شنیدم رسول خدا(ص) می‌فرمود: بهترین کلام عبارت لا ‌اله ‌الا ‌الله است و بهترین مخلوق، اولین کسی است که گفت: لا ‌اله ‌الا ‌الله. سؤال شد: ای رسول خدا! اولین کسی که گفت لا ‌اله ‌الا ‌الله چه کسی بود؟ فرمود: من؛ و من نوری در پیشگاه خداوند والا و بلندمرتبه بودم که او را یگانه می‌داشتم، تسبیح می‌کردم، تکبیر و تقدیس می‌نمودم و او را بزرگ می‌داشتم و به دنبال من نور شاهد من بود. گفته شد: ای رسول خدا! شاهد شما کیست؟ فرمود: او علی‌بن ابی‌طالب، برادرم، برگزیده‌ام، وزیرم، جانشینم، وصی من، امام امتم، صاحب حوضم و پرچم‌دار من است. گفته شد: ای رسول خدا! چه کسی پس از او خواهد بود؟ فرمود: حسن و حسین، دو سرور جوانان اهل بهشت؛ و پس از آن‌ها امامانی از فرزندان حسین تا روز قیامت».([13]) ۸- از امام رضا(ع) در حدیثی طولانی دربارۀ امامت، روایت شده است که فرمود: «...پس امامت فقط در نسل علی(ع) خواهد بود تا روز قیامت...».([14]) ۹- از علی‌بن ابی‌طالب(ع) روایت شده است که فرمود: پیامبر(ص) فرمود: «من میان شما دو چیز گران‌بها بر جای گذاشته‌ام، كتاب خدا و عترتم، اهل‌بیتم؛ که این دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا در حوض بر من وارد شوند، مانند این دو؛ و سپس دو انگشت سبابه‌اش را به هم چسباند‌. جابر‌بن عبدالله انصاری به‌سوی ایشان برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا! عترت شما چه کسانی هستند؟ فرمود: علی، حسن، حسین و امامان از فرزندان حسین تا روز ‌قیامت».([15]) ۱۰- از ابا‌جعفر امام باقر(ع) دربارۀ این سخن خداوند عزوجل (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ)؛ (اي کساني که ايمان آورده‌ايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو‌الأمر را). روایت شده است که فرمود: «امامانِ از نسل علی و فاطمه(ع) هستند تا هنگامی‌که ساعت (قیامت) بر پا شود».([16]) ۱۱- اصبغ‌بن نباته می‌گوید: شنیدم امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «شنیدم رسول خدا(ص) می‌فرمود: بهترین کلام، عبارت لا ‌اله ‌الا ‌الله و بهترین مخلوق، اولین کسی است که گفت: لا ‌اله ‌الا ‌الله. سؤال شد: ای رسول خدا! اولین کسی که گفت لا ‌اله ‌الا ‌الله چه کسی بود؟ فرمود: من؛ و من نوری در پیشگاه خداوند والا و بلندمرتبه بودم که او را یگانه می‌داشتم، تسبیح می‌کردم، تکبیر و تقدیس می‌نمودم و او را بزرگ می‌داشتم و به دنبال من نور شاهد من بود. گفته شد: ای رسول خدا! شاهد شما کیست؟ فرمود: او علی‌بن ابی‌طالب، برادرم، برگزیده‌ام، وزیرم، جانشینم، وصی من، امام امتم، صاحب حوضم و پرچم‌دار من است. گفته شد: ای رسول خدا! چه کسی پس از او خواهد بود؟ فرمود: حسن و حسین، دو سرور جوانان اهل بهشت؛ و پس از آن‌ها امامانی از فرزندان حسین تا روز قیامت».([17]) ۱۲- از امام رضا(ع) روایت شده است که فرمود: «... حق‌تعالی در کتاب بلندمرتبه‌اش می‌فرماید: (إِنَّ في‏ ذلِکَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمينَ)؛ (به‌درستی که در اين، عبرت‌هاست برای هوشیاران). نخستینِ متوسّمین، رسول خدا(ص) بود؛ سپس امیرالمؤمنین(ع) و پس از او حسن و حسین(ع) و سپس امامان از فرزندان حسین تا روز قیامت...».([18]) ۱۳- از رسول خدا(ص) در گفت‌و‌گویش با فاطمۀ زهرا(ع): «... سپس [خداوند] برای مرتبۀ سوم بر زمین نظری افکند و تو و دو فرزندت را برگزید؛ پس تو سرور زنان بهشت هستی و دو فرزندت حسن و حسین، دو سرور جوانان اهل بهشت و فرزندان همسر تو، اوصیای من تا روز قیامت؛ که همگی‌شان هادی و مهدی هستند...».([19]) ۱۴- در حدیثی طولانی از امیرالمؤمنین(ع) آمده است: «... سپس خداوند متعال نازل فرمود: (الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ ديناً)؛ (امروز دين شما را برای شما کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را دين شما برگزيدم). رسول خدا(ص) تکبیر گفت و فرمود: الله‌اکبر، برای تمام کردن نعمت و کامل کردن نبوت من و دین خداوند عزوجل و ولایت علی پس از من. ابوبکر و عمر ایستادند و گفتند: ای رسول خدا! آیا این آیات به علی اختصاص دارد؟ فرمود: آری، در مورد اوست و در مورد اوصیای من تا روز قیامت... و من برای شما گواهی می‌دهم که این آیه به این شخص اختصاص دارد ـ‌و دستش را بر کتف علی‌بن ابی‌طالب(ع) نهاد‌ـ و به دو فرزندش پس از او و پس از آن‌ها برای اوصیا از فرزندانشان که آن‌ها از قرآن جدا نمی‌شوند و قرآن نیز از آن‌ها جدا نمی‌گردد تا بر حوض من بر من وارد شوند...».([20]) ۱۵- از اباعبدالله امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «پس از حسن و حسین(ع) دیگر هیچ‌گاه امامت در دو برادر نخواهد بود، و تنها از علی‌بن الحسین(ع) جاری خواهد شد، چنانچه خداوند تبارک‌وتعالی می‌فرماید: (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلي‏ بِبَعْضٍ في‏ کِتابِ اللهِ)؛ (و خويشاوندان نسبت به يکديگر در کتاب خدا سزاوارترند)؛ پس بعد از علی‌بن الحسین(ع) فقط در فرزندان و فرزندانِ فرزندان خواهد بود».([21]) ۱۶- از اباعبدالله امام صادق(ع) روایت شده است: «بعد از علی‌بن الحسین(ع) امامت در دو برادر جمع نخواهد شد و تنها در فرزندان و فرزندانِ فرزندان خواهد بود».([22]) ۱۷- از عبدالعلی‌بن اعین نقل شده است: شنیدم اباعبدالله امام صادق(ع) می‌فرمود: «به‌راستی‌که خداوند عزوجل، علی(ع) را به وصیت رسول خدا(ص) و آنچه به او رسید مخصوص گرداند. حسن و حسین(ع) به آن اقرار کردند؛ سپس او به حسن(ع) وصیت کرد و حسین تسلیم حسن بود تا اینکه امر به حسین رسید و احدی در آن با او به منازعه برنخاست و هیچ‌کس سابقه‌ای همچون او نداشت و علی‌بن الحسین(ع) این را سزاوار این سخن خداوند عزوجل می‌داند: (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلي‏ بِبَعْضٍ في‏ کِتابِ اللهِ)؛ (و خويشاوندان نسبت به يکديگر در کتاب خدا سزاوارترند)؛ پس (امامت) بعد از امام سجاد تنها در فرزندان و فرزندانِ فرزندان بوده است».([23]) ۱۸- از اباعبدالله امام صادق(ع) در خطبه‌ای در وصف ائمه: «... پس خداوند تبارک‌وتعالی پیوسته آنان را براى خلق خود برمی‌گزيند، از فرزندان حسين(ع) و از نسل هر امامى؛ به همین منظور آنان را برمی‌گزيند، پاک می‌گرداند، برای خلقش انتخاب می‌کند و مورد پسندشان می‌سازد. هرگاه امامى از آن‌ها درگذرد براى خلق خود از نسل او امامى منصوب می‌کند كه رهبری مبين، هادى درخشان، امامی استوار، حجت و عالم باشد، امامانى از طرف خدا كه به حق هدایت می‌كنند و به آن دادگسترى می‌نمايند، حجت‌هاى خدا، داعيان به او و والیان او بر خلقش هستند كه به رهبرى آن‌ها بندگان هدايت شوند، به نورشان سرزمین‌ها آباد شود و به بركتشان ثروت‌ها افزون گردد؛ خداوند آن‌ها را زندگى مردمان، چراغ‌هاى تاريكى، كليدهای سخن و ستون‌هاى اسلام قرار داد؛ و به‌این‌ترتیب تقديرهای خدا بر محتوماتش در میان آن‌ها جاری است...».([24]) ۱۹- از اباعبدالله امام صادق(ع) روایت شده است: «بعد از علی‌بن الحسین(ع) امامت در دو برادر نخواهد بود و تنها در فرزندان، در نسل حسین جاری خواهد بود».([25]) ۲۰- از علی‌بن رئاب که گفت: ابوعبدالله امام صادق(ع) فرمود: «هنگامی‌که فاطمه(ع) حسین(ع) را باردار بود، رسول خدا(ص) به او فرمود: خداوند عزوجل به تو پسری خواهد داد که نامش حسین است و امت من او را به قتل می‌رسانند. فاطمه فرمود: من به این نیازی ندارم. رسول خدا فرمود: خداوند به من وعده‌ای داده است. فاطمه پرسید: چه وعده‌ای؟ رسول خدا فرمود: به من وعده داده است که پس از او امامت را در فرزندان او قرار خواهد داد. فاطمه فرمود: راضی شدم».([26]) این روایات و دیگر روایات تصریح می‌کنند و تأکید دارند بر اینکه امامت در نسل امام حسین(ع) تا روز قیامت ادامه دارد و هرکس گمان می‌کند که امامت پیش از روز قیامت از نسل حسین(ع) جدا می‌شود، باید دلیلی قطعی که تأویل‌پذیر نباشد بیاورد. ادامه داشتن امامت پس از امام مهدی(ع) در فرزندان حسین(ع) تا روز قیامت با وصیت رسول خدا(ص) و روایات مهدیین(ع) انسجام و سازگاری دارد، درحالی‌که با عقیدۀ کسانی که بر امام دوازدهم محمد‌بن ‌الحسن ‌العسکری(ع) متوقف می‌شوند در تعارض می‌باشد؛ پس بر آن‌ها واجب است با دلیلی قطعی‌الصدور و قطعی‌الدلاله از این تنگنای مهم اعتقادی رهایی یابند.

-قرینۀ سوم

روایت وصیت و روایات مهدیین با روایات متواتری که بر خالی نبودن زمین از امام تصریح دارند، به‌طور کامل همخوانی دارد؛ و اینکه حتی اگر تنها دو نفر از مردم باقی بمانند یکی از آن دو حجت خواهد بود؛ به‌علاوه زمین و همچنین مردم پس از وفات امام مهدی(ع) باقی خواهند بود؛ پس حتماً باید امامی باشد وگرنه زمین از امام خالی خواهد شد؛ و این در حالی است که خالی بودن زمین از امام، مخالف روایات متواتری است که زمین از امام خالی نمی‌گردد! همچنان که از قرینۀ دوم روشن شد، امامتِ پس از امام مهدی(ع) نیز حتماً منحصر در نسل ایشان است و این همان مطلبی است که وصیت رسول خدا(ص) و دیگر روایات مهدیین و فرزندان قائم(ع) بر آن تصریح دارند؛ که همان مطلوب و خواستۀ ماست. اما این ادعا که رجعت بلافاصله پس از وفات امام مهدی(ع) خواهد بود ادعایی است که پشتوانۀ علمی صریحی ندارد و سرمنشأ آن به برخی روایاتی برمی‌گردد که اشاره دارند بر اینکه حسین‌بن علی(ع) بعد از قائم، مهدی یا حجت، بازمی‌گردد و این در حالی است که هیچ‌یک از این روایات منجر به دلیل قطعی و یقینی بر مدعای آن‌ها نمی‌شود؛ چراکه در پاسخ به آن‌ها گفته می‌شود: با کدام دلیل، یقین حاصل کردید که مراد از قائم یا مهدی یا حجت در این روایات به‌طور خاص محمد‌بن ‌الحسن العسکری(ع) است؟! چراکه صفات «قائم»، «حجت» و «مهدی» همگی بر امامان از نسل ایشان نیز صدق می‌کنند؛ اینان حجت‌های خداوند بر مردم، برپادارندۀ امامت و مهدی هستند؛ همچنان که روایات اهل‌بیت(ع) تصریح می‌نمایند. با در نظر گرفتن مجموع روایات مشخص می‌شود آن‌کسی‌که حسین‌بن علی(ع) بر او رجعت می‌کند، مهدی دوازدهم از نسل امام مهدی(ع) خواهد بود؛ همان‌کسی که فرزندی نخواهد داشت. این اعتقاد ما و چیزی است که بر اساس آن به دین خدا پایبند هستیم. این اعتقاد قطعی و تعیین‌شده است، چراکه روایات مهدیین مُتضمن معنایی است که به‌صراحت بر بلافصل بودنِ حکومت مهدیین(ع) پس از وفات امام مهدی(ع) دلالت دارند؛ مانند روایت وصیت که تصریح دارد بر اینکه وقتی امام مهدی(ع) وفاتش فرا می‌رسد، امر [امامت] را به فرزندش احمد(ع) که اولینِ مهدیین است تسلیم خواهد کرد. دلیل ما دلالتی است قطعی، درحالی‌که دلیل آن‌ها در بهترین حالت، دلالتی متشابه است؛ به‌علاوه ما با اصل ادامه داشتن امامت و اصل استمرار امامت از نسل حسین(ع) تا روز قیامت همراه هستیم؛ بنابراین کسی که مدعی است رجعت بلافاصله پس از امام مهدی(ع) خواهد بود موظف است دلیلی محکم و تشکیک‌ناپذیر بیاورد؛ که این کار ناممکن و چون دست کشیدن بر درخت خاردار است. اکنون برخی از روایاتی که بر خالی نشدن زمین از امام یا حجت دلالت دارد را بیان خواهیم نمود: ۱- از اسحاق‌بن عمار از اباعبدالله امام صادق(ع) که فرمود: «به‌درستی که زمین از امام خالی نمی‌شود تا اگر مؤمنان چیزی را از نظر خود اضافه کردند آن را تصحیح و اگر چیزی را از نظر خود کم کردند برایشان کامل کند».([27]) ۲- از حسین‌بن ابی‌علا که می‌گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟ فرمود: «خیر».([28]) ۳- از ابو‌بصیر از اباعبدالله امام صادق(ع) که فرمود: «به‌راستی‌که خداوند بزرگوارتر و باعظمت‌تر از آن است که زمین را بدون امامی عادل رها نماید».([29]) ۴- امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «خداوندا! به‌راستی‌که تو زمینت را از حجت خود بر خلقت خالی نمی‌گذاری».([30]) ۵- از ابوحمزه از ابوجعفر امام باقر(ع) که فرمود: «به خدا سوگند از زمان وفات آدم(ع) خداوند زمین را رها نکرد، مگر اینکه امامی در آن باشد که به‌وسیلۀ او به‌سوی خدا هدایت شوند و او حجت خداوند بر بندگانش است و زمین بدون امامی که حجت خدا بر بندگانش باشد باقی نخواهد ماند».([31]) ۶- از حمزة‌بن طیار از امام صادق(ع) که فرمود: «اگر تنها دو نفر باقی بمانند یکی از آن دو بر دیگری حجت خواهد بود».([32]) ۷- از کرام که گفت: امام صادق(ع) فرمود: «اگر مردم تنها دو نفر می‌بودند یکی از آن دو حتماً امام می‌بود»؛ و فرمود: «آخرین کسی که می‌میرد امام است؛ تا هیچ‌کسی در برابر خداوند عزوجل احتجاج نکند که او را بدون حجت رها کرده است».([33]) ۸- از یونس از یعقوب از اباعبدالله امام صادق(ع) که فرمود: «اگر جز دو نفر بر زمین باقی نمی‌ماندند حتماً یکی از آن دو نفر امام می‌بود».([34]) ۹- از یعقوب‌بن شیث که گفت: شنیدم امام صادق(ع) می‌فرمود: «نه به خدا سوگند که خداوند این امر [امامت و خلافت] را رها نمی‌کند، مگر اینکه کسی باشد که آن را تا روز قیامت به پا دارد».([35]) ۱۰- بخاری در صحیح خود از ابن عمر از پیامبر(ص) روایت می‌کند که فرمود: «این امر همیشه تا زمانی که دو نفر از مردم باقی باشند در قریش خواهد بود».([36]) ۱۱- مسلم در صحیح خود از عبدالله از پیامبر(ص) روایت می‌کند که فرمود: «این امر همیشه تا زمانی که دو نفر از مردم باقی باشند در قریش خواهد بود».([37]) این روایات و دیگر روایات، تصریح و دلالت دارند بر اینکه امامت در گرو وجود مردم است، نه وابسته به وجود امام مهدی(ع) به‌گونه‌ای که اگر وی وفات کند امامت پایان یابد و هیچ دلیلی هم بر نابود شدن مردم با وفات امام مهدی(ع) در دست نیست و حتی بر باقی بودن آن‌ها دلیل وجود دارد؛ پس حتماً امامت پس از امام مهدی(ع) ادامه خواهد داشت و حتماً باید امام از نسل حسین(ع) باشد ـ‌یعنی به‌طور خاص از نسل امام مهدی(ع)‌ـ و این به‌طور کامل با وصیت رسول خدا(ص) و روایات مهدیین(ع) مطابقت دارد.

-قرینۀ چهارم

روایت وصیت و روایات مهدیین با این سخن حق‌تعالی موافق است: (إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ)؛([38]) (جز اين نيست که تو تنها بيم دهنده‌ای هستی و هر قومی را رهبری است). این آیه به‌صراحت بیان می‌دارد که هر قومی هدایت‌کننده‌ای دارد و ازآنجاکه پس از وفات امام مهدی(ع) نیز قوم و حتی اقوامی باقی خواهند بود، پس حتماً باید هدایتگرانی هم داشته باشند؛ آن‌ها همان مهدیین و اوصیا از نسل امام مهدی(ع) هستند؛ و روایاتی وارد شده است، در خصوص اینکه این آیه را به علی‌بن ابی‌طالب(ع) و اوصیای هدایتگر از نسل او تفسیرکرده‌اند: ۱- محمد‌‌بن ‌مسلم می‌گوید: از امام صادق(ع) از این سخن خداوند عزوجل پرسیدم: (إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ)؛ (جز اين نيست که تو تنها بيم‌دهنده‌ای هستی و هر قومی را رهبری است). فرمود: «هر امامی برای هر قومی در زمانشان هدایتگر است».([39]) ۲- فضیل می‌گوید از امام صادق‌(ع) دربارۀ (وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ)؛ پرسیدم. حضرت فرمود: «هر امام هدایت‌گرِ عصری است که در آن هستند».([40]) ۳- برید‌‌بن ‌معاویه عجلی می‌گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: معنای (إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ)؛ (جز اين نيست که تو تنها بيم‌دهنده‌ای هستی و هر قومی را رهبری است). چیست؟ فرمود: «انذار‌دهنده رسول خدا(ص) است و علی نیز هادی، و در هر وقت و در هرزمانی امامی از ما، مردم را به آنچه رسول خدا(ص) آورده است هدایت می‌کند».([41]) ۴- از امام باقر‌(ع) دربارۀ این سخن خدا که (إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ) نقل شده که فرمود: «مراد از مُنذِر، رسول‌الله(ص) است و در هرزمانی از ما یک نفر راهبر و هادی خواهد بود که مردم را به راه دین پیغمبر خدا هدایت می‌کند. راهبران بعد از رسول اکرم، علی‌(ع) و تک‌تک اوصیا یکی پس از دیگری هستند».([42]) ۵- ابو‌بصیر می‌گوید به امام صادق‌(ع) آیۀ (إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ) را عرض کردم، فرمود: «بیم‌دهنده، رسول خدا(ص) و رهبر، علی‌(ع) است. ای ابو‌محمد آیا امروز رهبری هست؟». عرض کردم آری فدایت گردم! همیشه از شما رهبری پس از رهبر دیگری بوده تا به شما رسیده است. فرمود: «خدایت رحمت کند ای ابو‌محمد! اگر این‌گونه بود که وقتی آیه‌ای دربارۀ مردی نازل می‌شود و آن مرد می‌مُرد، آن آیه هم از بین می‌رفت [و مصداق دیگری نداشت] قرآن مرده بود؛ ولی قرآن همیشه زنده است و بر بازماندگان منطبق می‌شود چنانچه بر گذشتگان منطبق بوده است».([43]) ۶- از امام باقر‌(ع) دربارۀ گفتۀ خدای تبارک‌وتعالی (إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ) نقل شده است که فرمود: «رسول خدا(ص)، بیم‌دهنده و علی‌(ع)، رهبر است. به خدا سوگند که مقام هدایت و رهبری از میان ما نرفته و تا ساعت [قیامت] هم در میان ما خواهد بود».([44]) ۷- ابن‌جریر طبری در کتاب جامع‌البیان (ج 13، ص 142) به سند خود از ابن عباس روایت کرده است که هنگامی‌که این آیه نازل شد، رسول خدا(ص) دستش را بر سینۀ خود قرار داد و فرمود: من همان منذر و هشداردهنده هستم؛ و هر قومی هدایتگری دارد؛ سپس با دستش به شانۀ علی(ع) اشاره کرد و فرمود: ای علی، هدایتگر تو هستی. هدایت‌یافتگان پس از من به‌وسیلۀ تو هدایت می‌شوند.([45]) ۸- حاکم نیشابوری در مستدرک‌الصحیحین (ج 3، ص 130) به سند خود از علی‌بن ابی‌طالب(ع) روایت می‌کند که دربارۀ آیۀ محل بحث فرمود: رسول خدا(ص) منذر (هشداردهنده) بود و من هدایتگرم. حاکم نیشابوری در ذیل این روایت می‌نویسد: این حدیث صحیح‌السند است، اما آن دو نفر (بخاری و مسلم) نقل نکرده‌اند! ۹- ابن ابی ‌حاتم در تفسیر خود (ج 7، ص 2225، شماره روایت 12152) با سند از امام علی(ع) نقل می‌کند که فرمود: هر قومی هدایتگری دارد، یعنی هدایتگرشان مردی از بنی‌هاشم است. ابن ابی‌‌حاتم می‌گوید ابن‌جنید گفت: آن شخص بنی‌هاشمی همان علی‌بن ابی‌طالب (رضی‌الله‌عنه) است.([46]) بنابراین هدایت‌کننده‌ها برای هر زمان و برای هر قومی از فرزندان علی‌‌بن ‌ابی‌طالب(ع) هستند تا روز قیامت و این به‌طور کامل با وصیت رسول خدا(ص) و روایات مهدیین(ع) موافق است؛ اما کسی که مدعی است رجعت بلافاصله پس از امام مهدی(ع) خواهد بود دلیلش استوار نیست و با روایاتی که بر بِلافصل بودن حکومت مهدیین پس از وفات پدرشان امام مهدی(ع) دلالت قطعی دارد در تعارض است؛ چنانچه توضیح این مطلب گذشت.

-قرینۀ پنجم

در روایات، از عمر امام مهدی(ع) پس از قیام مقدسش سخن به میان آمده که مدت‌زمان بسیار کوتاهی است. مشهورترین این روایات، روایاتی است که حکومت ایشان را به پنج، هفت، هشت یا نه سال محدود می‌کند و همچنین روایاتی که حکومت ایشان را نوزده سال بیان می‌دارند. اگر این مدت‌زمان را با مدت غیبت امام مهدی(ع) که بیش از هزار سال طول کشیده است مقایسه کنیم بسیار کوتاه خواهد بود؛ حال اگر این مدت‌زمان اندک را با طول زمانی که بشریت از زمان پیامبر خدا حضرت آدم(ع) تاکنون در ظلم و جور و فساد سپری کرده است مقایسه کنیم، وضعیت به چه صورت خواهد بود؟ درحالی‌که بشریت در انتظار دولت عدل الهی است که زمین به‌وسیلۀ آن، از عدل و داد پر خواهد شد پس‌ازآنکه از ظلم و جور لبریز شده بود. حال آیا عاقلانه است که دولتِ عدلِ موردِ انتظار، ده، بیست یا پنجاه سال باشد، در برابر هزاران سال ظلم‌و‌جور؟! باوجود اینکه اهل‌بیت(ع) اشاره فرموده‌اند که حکومت حق بیش از دولت باطل به طول خواهد انجامید؛ همچنان که در روایت زیر آمده است: ۱- یونس‌‌بن رباط می‌گوید: شنیدم امام صادق(ع) می‌فرمود: «همانا اهل حق همیشه در سختی بوده‌اند. آگاه باشید که این وضعیت تا مدتی اندک ادامه خواهد داشت و عافیت و گشایش، طولانی خواهد بود».([47]) ۲- در حدیث قدسی طولانی از رسول خدا(ص) آمده است که پس از یاد قائم(ع) فرمود: «... سپس حکومتش ادامه خواهد داشت و روزها بین اولیای من خواهد گشت تا روز قیامت...».([48]) ۳- امام علی(ع) فرمود: دنیا پس از روی‌گردانی‌اش، همانند روی‌آوردن ماده‌شتر به بچه‌اش به ما روی خواهد نمود»؛ سپس این آیه را تلاوت فرمود: (وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ)؛ (ما مي‌خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم).([49]) ۴- از سعید‌بن سالم جیشانی که گفت: شنیدم علی(ع) می‌فرمود: «این امر برای آن‌هاست تا اینکه کشته‌هایشان کشته شوند [آن‌هایی که باید کشته شوند کشته می‌شوند] و با هم به رقابت برخیزند؛ پس وقتی این‌چنین شد خداوند اقوامی را از مشرق بر آن‌ها برمی‌انگیزد و مسلط می‌کند که آن‌ها را می‌کشند. به خدا سوگند اگر آن‌ها یک سال حکومت کنند حکومت ما دو سال و اگر دو سال حکومت کنند حکومت ما چهار سال خواهد بود».([50]) ۵- از حسن‌بن علی(ع) روایت شده است که روزی از میان گروهی در مسجد کوفه عبور می‌کرد که عده‌ای از بنی‌امیه میانشان بودند. آن‌ها با دیدن او با گوشۀ چشم به یکدیگر اشاره کردند و این هنگامی بود که معاویه بر امارت مسلط شده بود. وی آن‌ها و چشم‌نازک‌کردنشان را دید. دو رکعت نماز به‌جا آورد و سپس فرمود: «چشم‌نازک‌کردن شما را دیدم. به خدا سوگند شما روزی را مالک [حکومت] نخواهید بود، مگر اینکه ما دو روز داشته باشیم، ماهی حکومت نخواهید کرد مگر آنکه ما دو ماه حکومت کنیم و سالی بر شما نخواهد گذشت مگر اینکه ما دو سال مالکش باشیم».([51]) ۶- از سلیم‌بن قیس هلالی از سلمان فارسی که گفت: رسول خدا(ص) فرمود: «ای مردم! آیا شما را به مهدی بشارت ندهم؟» گفتند: آری. فرمود: «بدانید که خداوند پادشاهی عادل و امامی دادگر در امتم برمی‌انگیزد که زمین را از عدل و داد پر می‌کند، آنگاه‌که از ظلم و جور لبریز شده است. او نهمین فرزندِ فرزندم حسین است. نام او نام من و کنیۀ او کنیۀ من است. آگاه باشید خیری در زندگی پس از او نیست و حکومتش پایان نمی‌پذیرد، مگر چهل روز پیش از قیامت».([52]) بنابراین حکومت قائم و سلطنت او تا روز ‌قیامت ادامه خواهد داشت و طبق تعبیر این حدیث قدسی، «سپس حکومتش ادامه خواهد داشت و روزها بین اولیای من خواهد گشت تا روز قیامت»، دولت قائم و حکومتش با اولیای خداوند متعال ادامه خواهد یافت؛ آن‌ها همان مهدیین از نسل امام مهدی(ع) هستند. چگونه حکومت قائم و سلطنت او با صفت طولانی‌بودن و ادامه‌دار بودن توصیف می‌شود، اگر تنها برای هفت، نه یا حتی نوزده سال باشد؟! استمرار فرمانروایی قائم(ع) و گسترش حکومتش تا کل عالم را در برگیرد و بقای آن تا روز قیامت، با عقیدۀ مهدیین دوازده‌گانۀ پس از امام مهدی(ع) به‌طور کامل سازگار است؛ همان کسانی که با وصیت پیامبر خدا حضرت محمد(ص) در شب وفاتش بر آن‌ها تصریح شده است.

-قرینۀ ششم

عالم رجعت عالمی است که خصوصیات خودش را دارد و با عالم آخرت و عالم زندگی مادی این دنیا (دولت قائم) متفاوت است؛ به همین دلیل اهل‌بیت(ع) از این عوالم سه‌گانه به روزهای خداوند متعال تعبیرکرده‌اند: از مثنی حناط از جعفر‌بن محمد از پدرش(ع) روایت شده است: «روزهای خداوند عزوجل سه تا هستند: روزی که قائم قیام می‌کند، روز رجعت و روز قیامت».([53]) در اینجا تعدد، بر متفاوت بودن این روزهای سه‌گانه گواهی می‌دهد. مشخص است که روز قیامت متفاوت از روز قائم(ع) یعنی زندگی مادی این دنیاست؛ پس روز رجعت نیز با دو روز قیامت و روز قائم(ع) متفاوت خواهد بود. منظور از روز در اینجا به معنای متعارفش (شبانه‌روز) نیست بلکه منظور مرحله یا وضعیت است. یمانی آل محمد(ع) در کتاب «رجعت، سومین روز بزرگ خدا» این مطلب را شرح داده و در توضیحی بر روایت پیشین به‌طور کامل بیان می‌دارد که رجعت، عالمی است مستقل: بله، موضوع واضح و مشخص است؛ اینکه هر حادثه در روز خاص خود یعنی در وقت و عالمی متفاوت به وقوع می‌پیوندد؛ در مورد روز قائم(ع) واضح و شناخته‌شده است که در این زندگی جسمانی که در آن زندگی می‌کنیم قرار دارد و خلاصه و ماحَصَل آن است؛ و همان‌طور که معروف و شناخته‌شده است روز قیامت در آخرت و عالمی دیگر غیر از این عالم جسمانی است. می‌ماند روز رجعت و تأکید می‌کنم که آن عالَم دیگری است وگرنه به آن «روز» یعنی «وقت» و «آنِ مستقل» در برابر زندگی جسمانی و قیامت اختصاص داده نمی‌شد؛ پس، از جملۀ آن‌ها نیست.([54]) عالَم رجعت، غیر از این عالمی است که ما در آن زندگی می‌کنیم و این مطلب از روایات روشن و آشکار است؛ مثلاً روایاتی که دلالت بر این مطلب دارند که رجعت جهانی دیگر است، صفاتی را برای عالم رجعت بیان می‌کنند که با صفات این عالم منافات دارد؛ مثلاً اینکه انسان در آن عمر طولانی دارد و فرزندان بسیاری برای او خواهد بود؛ علاوه بر آن، آیاتی از قرآن که دلالت بر رجعت دارد و می‌گوید رجعت، زندگانی بعد از مرگ است؛ حال وضعیت چگونه خواهد بود، اگر مردم در آن هنگام ببینند که مردگان بسیاری از گورها سر بر بیاورند؛ در این صورت امتحان و آزمایش کجا خواهد بود و چرا برخی از مردم سرپیچی و نافرمانی کنند؟ ([55]) همچنین می‌فرماید: توجه شما را به مسئله‌ای در مورد رجعت جلب می‌کنم؛ عاقل وقتی از روایات رجعت و چگونگی زندگی در آن و اینکه چه تعداد فرزند برای هر شخص به دنیا می‌آید و... اطلاع پیدا می‌کند، نتیجه می‌گیرد ‌که رجعت عالَمی دیگر است. عقل و واقعیت این را نمی‌پذیرند که این موارد متعلق به این دنیا با این محدودیت‌هایی که دارد باشند و این برداشت از نظر خردمندان غیرقابل‌قبول است، اما با ‌کسانی که هیچ سخنی را درک نمی‌کنند چه ‌کنیم؟!([56]) بنابراین ما نمی‌پذیریم که رجعت به معنای متعارفش ضمن دولت قائم(ع) باشد، بلکه عالَم مستقل دیگری است که این عالَم مادی بعد از صد‌ها یا هزاران سال پس از وفات امام مهدی(ع) به آن خواهد رسید؛ به‌این‌ترتیب چاره‌ای نیست از اینکه بپذیریم فاصله‌ای بین وفات امام مهدی(ع) و رجعت وجود خواهد داشت که این فاصله همان حکومت و امامت مهدیین از فرزندان امام مهدی(ع) است. از همین رو سید احمد‌الحسن(ع) می‌فرماید: در نهایتِ حرکتِ فلکِ اعظم (منظورم قوس نزول است) و آغاز بالا رفتن آن به سمتی دیگر، تبدیل‌شدن این عالم جسمانی به جحیم آغاز خواهد شد و این عالم شعله‌ور می‌گردد. مجازات کسانی که زخرف و زر و زیور دنیا را برگزیدند و به خاطر آن خداوند را عصیان نمودند بازگشت آن‌ها به چیزی است که خود انتخاب کرده‌اند، یا همان باقی ماندن آن‌ها در آن است؛ چراکه جهنم با عملکرد، کردار و ظلم و ستم آن‌ها مشتعل خواهد شد. اکنون مناسبت آیۀ پیشین برای شما روشن شده است: (يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ)؛ (از تو به‌شتاب، طلب عذاب می‌کنند، حال‌آنکه جهنم بر کافران احاطه دارد). در ابتدای صعودِ قوس نزول، «عالم رجعت» آغاز می‌شود که عالمی دیگر و امتحانی دیگر است، برای کسانی که ایمان خالص و کسانی که کفر خالص داشته‌اند. عالم رجعت با پایان زمامداری مهدی دوازدهم(ع) آغاز می‌شود؛ او همان قائمی است که حسین(ع) بر او خروج می‌کند.([57]) همچنین می‌فرماید: امیدوارم توجه داشته باشی که رجعت در آسمان دنیاست؛ زیرا آسمان دنیا به دو آسمان جسمانی و آسمان اول تقسیم می‌شود و رجعت در آسمان اول تحقق می‌یابد. این ملاحظه را از باب تذکر و یادآوری بیان نمودم؛ زیرا چه‌بسا برخی از کسانی که علمی ندارند ‌گمان می‌کنند‌ که آسمان دنیا فقط همین آسمان جسمانی است، باوجود اینکه آسمان جسمانی تنها جزئی از آسمان دنیاست که پیش‌تر در ‌کتاب‌ها بیان نمودم ـ‌خدا شما را توفیق دهد‌ـ و حتی چه‌بسا برخی گمان کنند که آسمان اول همان آسمان اجسام یا آسمان جسمانی است، بااینکه با آن تفاوت دارد و علی‌رغم اینکه هر دو در پیدایش آسمان دنیا با یکدیگر مشارکت دارند.([58]) همچنین سید احمد‌الحسن(ع) معنای زمین و دنیایی که در روایاتِ رجعت از اهل‌بیت(ع) درباره‌شان سخن به میان آمده است را روشن ساخته‌اند. هر‌کس خواهان تفصیل و توضیح بیشتری در این خصوص است می‌تواند به کتاب «رجعت، سومین روز بزرگ خدا» مراجعه کند. با توجه به آنچه گفته شد: 1- رجعت عالمی است مستقل که با دولت و دوران امام مهدی(ع) تفاوت دارد. این عالم شامل تعدادی مرحله است که این کیهان و بشریت از آن‌ها عبور می‌کنند تا به رجعت برسند و این چیزی است که پیاده‌شدنش بلافاصله پس از وفات امام مهدی(ع) ممکن نیست؛ به‌خصوص اگر در نظر داشته باشیم آن‌گونه که روایت‌ها بیان می‌کنند مدت عمر امام مهدی(ع) در دولتش پس از قیامش کوتاه خواهد بود که مدت‌زمانی کافی نخواهد بود؛ حتی اگر بپذیریم این مدت سیصدوچند سال باشد. ۲- ازآنجاکه عالم رجعت عالمی متفاوت از زندگی مادی این دنیاست، پس اصل این است که بلافاصله پس از وفات امام مهدی(ع) نباشد و از کسی که گمان می‌کند رجعت بلافاصله پس از امام مهدی(ع) است دلیلی خواسته می‌شود که دلالتش قطعی و صدورش نیز قطعی باشد که چنین چیزی در دست نیست؛ و این در حالی است که دلیلِ بلافاصله‌بودن حکومت مهدیین پس از وفات پدرشان امام مهدی(ع) قطعی‌الدلاله و قطعی‌الصدور و موافق با اصل است. ۳- ازآنجاکه روز قائم(ع) ـ‌یعنی دولت او‌ـ با رجعت متفاوت است ثابت می‌شود که دولت و حکومت او تا روز قیامت ادامه خواهد داشت؛ و ازآنجاکه عمر امام مهدی(ع) پس از قیامش کوتاه است، پس حتماً باید امتدادی داشته باشد تا در حکومت و اقامۀ دولتش ـ‌که دولت عدل الهی است‌ـ جانشینی آن حضرت را عهده‌دار شود؛ همان‌گونه که خداوند متعال در حدیث قدسی می‌فرماید: «سپس حکومتش ادامه خواهد داشت و روزها بین اولیای من خواهد گشت تا روز قیامت». و پیامبر خدا حضرت محمد(ص) فرموده است: «و دولتش پایان نمی‌پذیرد، مگر چهل روز پیش از قیامت». و این تنها با اعتقاد به امامت مهدیین(ع) پس از وفات امام مهدی(ع) همخوانی دارد.

-قرینۀ هفتم

لازمۀ اعتقاد به متصل بودن رجعت به وفات امام مهدی(ع) اعتقاد به رد همۀ روایاتی است که به امامت و حکومت اوصیای امام مهدی(ع) پس‌ازآن حضرت تصریح یا اشاره دارند؛ چراکه پس از رجعت، جز روز قیامت کبری نخواهد بود و در این صورت زمانی برای حکومت مهدیین(ع) باقی نخواهد ماند. این جسارتی است بسیار خطیر، چراکه مردم را به انکار امامت دوازده وصی ـ‌که بر امامت و حجیتشان تصریح شده است‌ـ می‌کشانَد و انکارکنندۀ یک امام از ائمه(ع) همانند انکارکنندۀ همۀ آن‌هاست؛ که این مطلب از طریق اهل‌بیت(ع) ثابت شده است. این در حالی است که اعتقاد به امامت و حکومت مهدیین بلافاصله پس از وفات پدرشان امام مهدی(ع) ما را با هیچ‌یک از روایات اهل‌بیت(ع) به چالش نمی‌کشاند، چه روایات رجعت و چه روایات مهدیین که اوصیای امام مهدی(ع) هستند. مهدیین بلافاصله پس از امام مهدی(ع) می‌آیند و رجعت پس از آن‌ها خواهد بود؛ و خداوند برای مؤمنان از شرّ پیکار کافی خواهد بود. گفته می‌شود: حق آشکار است و باطل مردود.

-قرینۀ هشتم

روایات متواتری از اهل‌بیت رسیده است که تصریح دارند بر اینکه امام یا حجت نمی‌میرد، مگر اینکه فرزندی یا نسلی یا کسی از خانوادۀ او بر جا بمانَد که علمی همانند علم او داشته باشد؛ یعنی امام از دنیا نمی‌رود تا اینکه از فرزندانش، امام، حجت و جانشینی پس از خود بر جا بگذارد. مهم‌ترینِ این روایات عبارت‌اند از: ۱- از حسین‌بن ابوحمزه از پدرش از ابا جعفر امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: «ای ابوحمزه! زمین خالی نخواهد شد مگر اینکه عالِمی از ما در آن باشد؛ تا اگر مردم چیزی را (به دین) اضافه کردند بگوید اضافه کردند و اگر کم کردند بگوید کم کردند و خداوند آن عالِم را از دنیا نمی‌برد تا اینکه در فرزندانش کسی را ببیند که علمی همچون علم او داشته باشد».([59]) ۲- از احمد‌بن محمد‌بن أبن‌نصر از عقبة‌بن جعفر نقل شده است: به ابوالحسن امام رضا(ع) عرض کردم: رسید آنچه باید می‌رسید، درحالی‌که شما فرزندی نداری. فرمود: «ای عقبه‌بن جعفر! صاحب این امر نمی‌میرد تا فرزندی که پس از او جانشینش خواهد بود را ببیند».([60]) ۳- ابو‌بصیر می‌گوید: از ابا‌جعفر امام باقر(ع) در خصوص این سخن خداوند عزوجل (وَ‌جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ)؛ (و آن را در پشت خود سخنی پاينده کرد). پرسیدم، فرمود: «در نسل حسین(ع) است. از هنگامی‌که این امر به حسین رسید، دائم از فرزندی به فرزند دیگر منتقل می‌شود و به برادر و عمو نمی‌رسد و هیچ‌یک از آن‌ها عالِم نمی‌شود مگر آنکه فرزندی داشته باشد...».([61]) ۴- زراره می‌گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: آیا ممکن است امام از دنیا برود و فرزندی نداشته باشد؟ فرمود: «این‌چنین نیست». گفتم: پس چگونه است؟ فرمود: «این‌چنین نیست، مگر آنکه خداوند عزوجل بر بندگانش غضب و در عقوبتشان تعجیل فرماید».([62]) ۵- محمد‌بن مسلم از ابوجعفر امام باقر(ع) روایت می‌کند که فرمود: «علی(ع) عالِم این امت است و علم به ارث می‌رسد و هیچ‌کس از آن‌ها نمی‌میرد تا اینکه از اهل او کسی به دنیا بیاید که علمی همچون او داشته باشد».([63]) ۶- از اباعبدالله امام صادق(ع) در خطبه‌ای در وصف ائمه: «... پس پیوسته خداوند تبارک‌وتعالی آنان را براى خلق خود برمی‌گزيند، از فرزندان حسين(ع) و از نسل هر امامى؛ به همین منظور آنان را برمی‌گزيند، پاک می‌گرداند، براى خلقش برمی‌گزیند و مورد پسندشان می‌سازد. هرگاه امامى از آن‌ها درگذرد براى خلق خود از نسل او امامى منصوب می‌کند كه رهبری مبين، هادى درخشان، امامی استوار، حجت و عالِم باشد، امامانى از طرف خدا كه به حق هدایت می‌كنند و به آن دادگسترى می‌نمايند».([64]) ۷- از زراره و فضیل از ابوجعفر امام باقر(ع) که فرمود: «علمی که با آدم(ع) نازل شد، بالا نرفته است و علم به ارث می‌رسد. علی(ع) عالِم این امت بود و این‌چنین است که عالمی از ما نمی‌میرد، مگر آنکه کسی از اهل و خانوادۀ او که علمی همچون علم او داشته باشد جانشین او گردد یا آنچه خدا بخواهد».([65]) ۸- از محمد‌بن مسلم از ابا‌جعفر امام باقر(ع) که فرمود: «علی(ع) عالِم این امت است و علم به ارث می‌رسد و هیچ‌یک از ما نمی‌میرد تا اینکه از اهل‌بیتش کسی به دنیا بیاید که علمی همچون او داشته باشد یا هر‌چه خدا بخواهد».([66]) ۹- فضیل‌بن یسار می‌گوید: از امام صادق و امام باقر(ع) شنیدم که فرمودند: «علمی که با آدم(ع) فرود آمد بالا نرفته است و علم به ارث می‌رسد. هر جزئی از علم و آثار فرستادگان و انبیا که از سوی اهل این خانه نباشد باطل است. علی(ع) عالِم این امت بود و اینکه عالمی از ما نمی‌میرد، مگر آنکه کسی را جانشین خود کند که علمی همچون علم او داشته باشد یا آنچه خدا بخواهد».([67]) این روایات و دیگر روایات، قطعی‌الصدور و قطعی‌الدلاله هستند، بر اینکه هیچ امامی از ائمه(ع) از دنیا نمی‌رود، مگر اینکه فرزند یا پشتی از اهلش داشته باشد که امام مردم و حجت بر بندگان باشد. محمد‌بن الحسن(ع) قطعاً امام و دوازدهمینِ ائمه(ع) است؛ بنابراین حتماً باید پیش از اینکه از دنیا برود فرزندی داشته باشد که حجت و امام باشد؛ و این موافق وصیت مقدس و روایات مهدیین(ع) و مخالف کسانی است که به بلافاصله بودن رجعت پس از وفات امام مهدی(ع) معتقد هستند. بنابراین ما می‌توانیم این مطلب را اصل سومی در نظر بگیریم که به دو اصل پیشین اضافه می‌شود؛ یعنی به دو اصل استمرار امامت و اصل وجود امامت در نسل حسین(ع) در فرزندان و فرزندانِ فرزندان او تا روز قیامت. هر‌کس گمان می‌کند امام مهدی(ع) نسلی که امام باشد را ندارد، برای مدعایش از او دلیلی قطعی‌الصدور و قطعی‌الدلاله خواسته می‌شود، در غیر این صورت تمام بافته‌هایش پنبه‌ای بیش نیست.

-قرینۀ نهم

روایات به برخی دستاوردهای بزرگ امام مهدی(ع) می‌پردازند؛ مواردی که ممکن نیست به‌طورمعمول طی مدت‌زمان کوتاهی که دربارۀ عمر امام مهدی(ع) پس از قیامش روایت شده است به دست بیایند. برخی از این دستاورد‌ها عبارت‌اند از: ۱- اینکه او زمین را از قسط و عدل پر می‌کند همان‌طور که از ظلم و ستم پر شده است. ۲- خیر و مال در دولتش به حدی می‌رسد که دیگر کسی نیاز ندارد و انسان می‌گردد تا با طلا صدقه بدهد ولی کسی از او نمی‌پذیرد. ۳- ساخت مسجدی در پشت کوفه که هزار در دارد. ۴- هیچ خرابی‌ای بر جا نمی‌مانَد مگر اینکه آبادش می‌کند. ۵- هر حقی را به اهلش بازمی‌گردانَد. ۶- از بین رفتن کینه و دشمنی از دل‌های بندگان و هم‌زیستی درندگان و چهارپایان. ۷- تربیت و پرورش امت بر اساس قرآن و سنت شریف و رشد دادنش تا مراتب کمال مطلوب. ۸- آوردن بیست‌وپنج حرف علم و انتشار آن بین امت. ۹- یکتاپرستی همۀ عالم زیر پرچم اسلام حنیف محمدی. به‌طور خلاصه مهدی(ع) تمام عالم را از بُعد ایمانی، روحی، اخلاق، علمی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و ... به کمال مطلوب خواهد رساند. و این چیزی است که به‌طورمعمول، تحقق‌یافتنش حتی در چند قرن نیز ممکن نیست، چه برسد به سال‌های اندکی که امام مهدی(ع) پس از قیامش خواهد زیست؛ سال‌هایی که بیشترشان صرف جنگ‌ها، سرکوب فتنه‌ها، پرچم‌های گمراه، ریشه‌کن کردن انحراف و اهلش خواهد شد. به همین دلیل می‌بینیم اهل‌بیت(ع) بر این نکته تأکید داشته و شیعیانشان را توجه داده‌اند که عمل و دستاوردهای فرزندان همان عمل و دستاوردهای پدران ائمه‌شان(ع) است. ۱- از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «... اگر در مورد مردی از ما، چیزی گفتیم و در فرزندش یا فرزند فرزندش بود آن را انکار نکنید».([68]) ۲- از ابراهیم‌بن عمر یمانی از امام صادق(ع) که فرمود: «اگر دربارۀ مردی سخنی گفتیم و در او نبود و در فرزندش یا فرزند فرزندش بود آن را انکار نکنید، چراکه خداوند تعالی هر آنچه بخواهد انجام می‌دهد».([69]) ۳- از احمد‌بن عائذ از ابو‌خدیجه که گفت: شنیدم اباعبدالله امام صادق(ع) می‌فرمود: «مردی به عدالت یا ظلم قیام می‌کند و به او نسبت داده می‌شود اما خودش آن را انجام نداده، بلکه فرزند یا فرزند فرزندش پس از او انجام داده است؛ آن عمل، عملِ خود او خواهد بود».([70]) ۴- از امام رضا(ع) از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «اگر چیزی در مورد مردی گفته شد و در او نبود و پس از او در فرزند او بود قطعاً در مورد خود اوست».([71]) و این به‌طور کامل با وصیت مقدس و روایات مهدیین(ع) موافقت دارد. پس دستاوردهایی که امام مهدی(ع) فرصت نمی‌کند آن‌ها را به انجام برساند یا کامل کند، به دست اوصیای آن حضرت ـ‌مهدیین دوازده‌گانه از نسل او‌ـ انجام خواهد گرفت و کامل خواهد شد و عمل آن‌ها همان عمل اوست، چراکه آن‌ها از او و به‌سوی او هستند. این همان نکته‌ای است که پیامبر خدا حضرت محمد(ص) در مورد امام مهدی(ع) و فرزندان وصی او تصریح فرموده، چنانچه در حدیث زیر آمده است: پیامبر(ص) مهدی(ع) را و خیرات و فتوحاتی که خداوند به دستان او جاری می‌کند را یاد کرد. گفته شد: ای رسول خدا! همۀ اینها را خدا برای او قرار داده است؟ فرمود: «بله، و آنچه در زندگانی و روزهای او توسط خودش انجام نشود در زمان امامان پس از او از فرزندانش انجام خواهد شد».([72]) مهدیین(ع) همان کسانی هستند که برای طول عمر و برآورده‌شدن آرزوهایشان دعا می‌شود؛ همان‌طور که در دعای امام رضا(ع) و دعای امام مهدی(ع) در حق خودش آمده است: از یونس‌بن عبدالرحمن: امام رضا(ع) برای صاحب این امر به‌صورت زیر دعا می‌فرمود: «... خدایا! بر متولیان عهدش و پیشوایان پس از او درود فرست و آنان را به آرزوهایشان برسان و بر عمرشان بیفزا و پیروزی‌شان را نیرومند ساز و آنچه از امر خود به آنان محول کرده‌ای کامل کن و پایه‌های حکومتشان را ثابت بدار و ما را از مددکاران آنان و از یاوران دینت قرار بده، به‌درستی که آنان‌ معادن کلماتت و خزانه‌داران دانشت و پایه‌های توحیدت و استوانه‌های دینت و زبده‌ها از بندگانت و برگزیدگان از آفریدگانت و اولیایت و برگزیده‌های دوستانت و انتخاب‌شدۀ فرزندان پیامبرت هستند؛ و سلام و رحمت و برکات خدا بر او و بر آنان باد».([73]) در صلواتی که ضمن قصه‌ای طولانی از امام مهدی(ع) به یعقوب‌بن یوسف ضراب رسیده است امام مهدی(ع) پس‌ازآنکه بر همۀ ائمۀ دوازده‌گانه تا امام مهدی(ع) صلوات می‌فرستد می‌فرماید: «و بر ولی‌ات و زمامداران پایبند به عهدت که امامان از فرزندانش هستند درود فرست و بر عمرشان بیفزا و بر طول حیاتشان فزونی بخش و به نهایت آرزوهای دینی و دنیوی و اخروی‌شان برسان که به‌یقین تو بر هر چیز توانایی».([74])

-قرینۀ دهم

در روایات اهل‌بیت(ع) به دولت شب و دولت روز اشاره شده است؛ یعنی دولت غاصبین حق آل محمد(ع) که بیانگر دولت شب و دولت عدل الهی که همان دولت روز است: از ابو‌بصیر نقل شده است: از ابوعبدالله در مورد این سخن خداوند متعال (وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا)؛ (سوگند به خورشید و برآمدن آفتابش). سؤال کردم. فرمود: «خورشید، رسول خدا(ص) است که خداوند با او دین مردم را برایشان واضح می‌گرداند». گفتم: (وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا)؛ (و سوگند به ماه چون از پیِ آن برآيد). فرمود: «امیرالمؤمنین(ع) است». عرض کردم: (وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا)؛ (و سوگند به شب چون فرو پوشدش). فرمود: «منظور امامان جور و ستم هستند؛ کسانی که به جای آل محمد(ع) مستبدانه حکومت کردند و بر جایگاهی که آل رسول خدا(ع) به آن سزاوارتر بودند تکیه زدند و دین رسول خدا(ص) را با ظلم و ستم پوشانیدند و این همان سخن خداوند متعال است که (وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا)؛ (و سوگند به شب چون فرو پوشدش)»؛ و فرمود: «ظلم آن‌ها نورِ روز را پوشانید». عرض کردم: (وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا)؛ (و سوگند به روز چون آن را روشن کند). فرمود: «منظور، امام از نسل فاطمه(ع) است که از دین رسول خدا پرسیده می‌شود و برای کسی که پرسیده است روشن می‌کند و خداوند حکایت می‌کند: (وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا)؛ (و سوگند به روز چون آن را روشن کند)». پرسیدم: و این سخن او (وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا)؛ (و سوگند به نفس و آن‌که نيکويش بيافريده است). فرمود: «خلقش کرد و صورتش بخشید؛ و این سخن او: (فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا)؛ (سپس بدي‌ها و پرهيزگاري‌هايش را به او الهام کرده است)؛ یعنی به او شناسانید و به او الهام کرد، سپس او را انتخاب کرد و برگزید؛ (قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا)؛ (که هر‌که در پاکی آن کوشيد رستگار شد)؛ یعنی نفسش را پاک نمود؛ (وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا)؛ (و هر‌که در پليدی‌اش فرو پوشيد نوميد گرديد)؛ یعنی گمراهش کرد».([75]) از محمد‌بن مسلم روایت شده است: از ابا‌جعفر(ع) در مورد این سخن خداوند عزوجل (وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا)؛ (و سوگند به شب چون فرو پوشدش). سؤال کردم. فرمود: «منظور از (لیل)؛ (شب). در این آیه فلانی است که در جریان دولت خود، امیرالمؤمنین(ع) را پوشاند و امیرالمؤمنین(ع) در دولت آن‌ها صبر می‌کرد تا آن حکومت به پایان برسد»؛ و فرمود: «(وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا)؛ (و سوگند به روز چون آن را روشن کند). منظور از (النهار)؛ (روز). قائم ما اهل‌بیت(ع) است که وقتی قیام می‌کند دولت او بر باطل غلبه خواهد کرد و قرآن در مورد او مثال‌هایی برای مردم زده و خداوند در مورد او و ما، پیامبرش را مورد خطاب قرار داده است و این معانی را غیر ما نمی‌داند».([76]) پس شب همان دولت باطل پس از رسول خدا(ص) است و ساعت‌های دوازده‌گانۀ شب در اینجا ائمۀ دوازده‌گانه هستند که اولین آن‌ها امیرالمؤمنین(ع) و آخرینشان امام مهدی(ع) است، ‌چراکه زندگی خود را در این دولت سپری کرده‌اند؛ و منظور از روز، دولت امام مهدی(ع) و دولت عدل الهی است و ساعت‌هایش مهدیین ـ‌پیشوایان دوازده‌گانه‌ـ هستند که اولین آن‌ها «احمد» وصی امام مهدی(ع) و آخرین آن‌ها کسی است که فرزندی ندارد و حسین‌بن علی(ع) بر او رجعت می‌کند. با مشاهدۀ دو روایتی که در ادامه خواهد آمد مطلب روشن‌تر خواهد شد: مفضل‌بن عمر می‌گوید: از حضرت اباعبدالله(ع) پرسیدم: معنای کلام خداوند (بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَن كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرًا)؛([77]) (بلکه اينان ساعت را دروغ انگارند و ما برای کسانی که ساعت را دروغ انگارند آتش سوزان آماده کرده‌ايم). حضرت به من فرمود: «خداوند سال را دوازده ماه آفرید و شب را دوازده ساعت قرار داد و روز را دوازده ساعت و از ما دوازده محدث است و امیرالمؤمنین(ع) ساعتی از آن ساعت‌ها بود».([78]) ابو‌سائب از اباعبدالله جعفر‌بن محمد(ع) روایت کرده است که حضرت فرمود: «شب، دوازده ساعت است و روز، دوازده ساعت و ماه‌ها دوازده‌تا هستند و امامان دوازده‌تا و نُقَبا دوازده نفر و علی(ع) یک ساعت از دوازده ساعت است و این سخن خداوند عزوجل است: (وَأَعْتَدْنَا لِمَن كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرًا)؛ (و ما برای کسانی که ساعت را دروغ انگارند آتش سوزان آماده کرده‌ايم)».([79]) در این دو روایت اشاره به مهدیین روشن و گویاست. به کلام حضرت(ع) در روایت نخست بنگرید: «خداوند سال را دوازده ماه آفرید و شب را دوازده ساعت قرار داد و روز را دوازده ساعت و از ما دوازده محدث است و امیرالمؤمنین(ع) ساعتی از آن ساعت‌ها بود»؛ یعنی او ساعتی از ساعت‌های شب است و ائمۀ پس از او نیز تا امام حجت، محمد‌بن الحسن(ع) نیز این گونه‌اند؛ چراکه آن‌ها در دولت باطل زندگی کرده‌اند. آنچه باقی می‌ماند این است که ما کسانی که تمثیل دوازده ساعت روز هستند را بشناسیم که آن‌ها چه کسانی هستند و منظور از روز چیست؟ روایت دوم موضوع را بیشتر توضیح می‌دهد. به فرمایش حضرت(ع) بنگر: «شب دوازده ساعت است و روز دوازده ساعت... و امامان دوازده‌تا و نقبا دوازده نفر، و علی(ع) یک ساعت از دوازده ساعت است...». این دوازده نقیب که پس از ائمۀ دوازده‌گانه از آن‌ها یاد شده است چه کسانی هستند؟ همان کسانی که در مقارنه با دوازده ساعتِ روز هستند و حال‌آنکه ائمه(ع) در مقارنه با دوازده ساعتِ شب می‌باشند. روشن است که منظور از ساعت‌های روز در این دو روایت و نیز نقبای دوازده‌گانه در روایت دوم، مهدیین دوازده‌گانه از نسل امام مهدی(ع) می‌باشند؛ علی‌الخصوص اگر ما این موضوع را با روایت‌هایی که بر مهدیین دوازده‌گانه و ذریۀ امام مهدی(ع) تصریح دارند مستند کنیم. اهل‌بیت(ع) ما را به تفکر در معنی کلامشان راهنمایی فرموده‌اند. و اگر ما برای شناختن شب و روزِ مربوط به آن‌ها و دولتشان به روایات اهل‌بیت مراجعه کنیم قضیه به روشن‌ترین شکل آشکار خواهد شد. ازآنجاکه عمر امام مهدی(ع) در دولت عدل ـ‌اگر آن را با مدت‌زمان حیات ایشان در دولت باطل قیاس کنیم‌ـ بسیار کوتاه است، ازاین‌جهت از ساعت‌های شب خواهد بود، ولی از سوی دیگر او همان روز و اوصیای او مهدیین، دوازده ساعت آن می‌باشند؛ زیرا آن‌ها امتداد حکومت و دولت و سلطنت و شیوۀ آن حضرت هستند و حتی اسمشان نیز «مهدی» است. و کمک‌رساندن این موضوع به عقیدۀ مهدیین و وصیت مقدس پوشیده نیست.

-قرینۀ یازدهم

برخی روایات تأکید دارند بر اینکه امام مهدی(ع) امری جدید می‌آورد که هرکس به آن اقرار کند هدایت می‌شود و هر کس آن را انکار کند گمراه می‌گردد. پیش از بیان استدلال به این روایات نگاهی به آن‌ها می‌اندازیم؛ از جمله: ۱- امام صادق(ع) می‌فرماید: «هنگامی‌که صاحب شمشیر [قائم] بیاید امری غیر از آنچه بود را می‌آوَرَد».([80]) ۲- ابو‌بصیر از ابوجعفر(ع) روایت می‌کند که می‌فرماید: «قائم با امری جدید، کتابی جدید و قضاوتی جدید قیام می‌کند که بر عرب گران است...».([81]) ۳- امام صادق فرمود: «وقتی قائم(ع) قیام کند مردم را به اسلامی جدید فرامی‌خواند و آن‌ها را به امری هدایت می‌کند که بیشتر مردم از آن منحرف و گمراه شده‌اند. قائم «مهدی» نامیده می‌شود زیرا به امری هدایت می‌کند که از آن گمراه شده‌اند و قائم نامیده می‌شود زیرا به حق قیام می‌کند».([82]) ۴- از امام ابوجعفر(ع) روایت شده است که فرمود: «چون قائم ما به پا خیزد امری جدید می‌آورد، همان‌گونه که رسول خدا(ص) در ابتدای اسلام به امری جدید دعوت نمود. اسلام غریبانه آغاز شد و غریبانه بازخواهد گشت، پس خوشا به حال غریبان».([83]) ۵- امام باقر(ع) فرمود: «... و مهدی، مهدی نامیده می‌شود زیرا به امری مخفی هدایت می‌کند...».([84]) ۶- از امیرالمؤمنین در خطبه‌ای بسیار طولانی نقل شده است که فرمود: «...و برای مردم کتابی جدید می‌آورد که بر کافران بسیار سخت و شدید است. مردم را به امری دعوت می‌کند که کسی که به آن اقرار کند هدایت می‌یابد و کسی که آن را انکار نماید گمراه می‌گردد...».([85]) این امر سختِ جدیدِ مخفی که تا پیش از آن برای عامۀ مردم شناخته‌شده نبود چیست؟! امری که سببی برای هدایت و گمراهی می‌شود و آشکارترین چیزی است که امام مهدی(ع) می‌آورد، به‌طوری‌که اهل‌بیت(ع) در توجه دادن امت و زمینه‌سازی افکار برای پذیرش آن و اقامۀ حجت بر منکرانش تا این درجه مبالغه کرده‌اند! این امری که مردم در عصر غیبت از آن منحرف شده‌اند چیست؟ به‌گونه‌ای که لازم می‌آید امام مهدی(ع) مردم را از نو به اسلام دعوت کند؟! ممکن نیست این امر بی‌ارتباط به ولایت الهی اوصیا باشد و نیز ممکن نیست این امر هدایت به‌سوی شناخت امامتِ خود امام مهدی(ع) باشد؛ چراکه روایت می‌گوید: امام، مردم را به امری هدایت می‌کند که بیشتر مردم از آن منحرف شده‌اند و امام(ع) آن‌ها را به‌سوی آن هدایت می‌کند. اگر مردم به امامت امام مهدی(ع) اقرار نکرده باشند چگونه با سخن خود امام(ع) هدایت خواهند شد؟ زیرا برای کسی که از او اطاعت نمی‌شود دیگر امری باقی نخواهد ماند. حال که امامت امام مهدی(ع) را پذیرفته‌اند پس از امام مهدی(ع) جز ولایت مهدیین از نسل آن حضرت ولایتی باقی نمی‌ماند تا مردم را به آن فرابخوانَد؛ مهدیین که بسیاری از روایات صحیح ذکر آن‌ها را آورده‌اند. امام باقر(ع) می‌فرماید: «قائم ما هنگامی‌که قیام کند مردم را به امری جدید فرامی‌خوانَد همان‌طور که رسول خدا(ص) به آن فراخواند». سنگین‌ترین چیزی که رسول خدا(ص) به آن دعوت کرد امامت علی‌‌بن ‌ابی‌طالب(ع) و امامان از نسل او بود که بر عرب بسیار گران آمد تا جایی که جز اندک‌شماری به آن اقرار نکردند. وضعیت امام مهدی(ع) نیز به همین صورت است؛ از سنگین‌ترین چیزهایی که آشکار کرده و آشکار خواهد نمود ولایت مهدیین از نسل خودش است و در اینجا نیز جز عدۀ اندکی که به عهد خود با خداوند وفادار مانده‌اند به آن اقرار نمی‌کنند. امام صادق(ع) می‌فرماید: «وقتی قائم قیام کند امری می‌آورد غیر از آنچه بود».([86]) آنچه پیش از قیام امام مهدی(ع) بوده و مردم آن را می‌شناسند و از آن غافل نیستند امامت ائمۀ دوازده‌گانه(ع) است؛ بنابراین این امر جدید چه می‌تواند باشد جز امامت مهدیین دوازده‌گانه از نسل امام مهدی(ع)؟ همان‌که مردم از آن منحرف شده و به آن هدایت نشده‌اند. روشن است که هدایت و گمراهی از ملزومات امامت است؛ هر‌کس به همۀ اوصیا اقرار کند هدایت یافته و هر‌کس یکی از آنان را انکار نماید گمراه شده است. در تفسیر این سخن حق‌تعالی (وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى)؛([87]) (و بی‌شک من بخشایندۀ آن‌کسی هستم که توبه کند، ایمان آوَرَد و عمل صالح انجام دهد، سپس (به راه راست) هدایت گردد). آمده است: یعنی به‌سوی ولایت اهل‌بیت(ع) هدایت گردد. این ولایت جدیدی که امام مهدی(ع) به آن فرا خواهد خواند چه چیزی غیر از ولایت اوصیا از فرزندانش(ع) است؟! از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: «به‌طورقطع هرکسی که در اسلام به ولایت پیشوای ستمگری که از سوی خدا نباشد گردن نهند را عذاب خواهم نمود، هرچند آن فرد در کارهای خویش نیک و پرهیزگار باشد؛ و از هرکسی که در قلمرو اسلام به حاکمیت هر امام عادلی که از سوی خداوند باشد تن دهد قطعاً درمی‌گذرم؛ هرچند آن فرد نسبت به خویشتن ستمکار و گنه‌کار باشد».([88]) و از اباعبدالله(ع) روایت شده است که فرمود: «خداوند از عذاب کردن امّتی که به پیشوایی گردن نهد که از جانب خداوند نباشد حیا نمی‌کند، هرچند در اعمالشان نیکوکار و پرهیزگار باشند و خداوند برای عذاب کردن امّتی که به امام منصوب از سوی خدا گردن نهد حیا می‌کند، هرچند در اعمالشان ستمکار و گنه‌کار باشند».([89]) پس این امر جدیدی که امام مهدی(ع) خواهد آورد باید به امامت مربوط باشد و شهید صدر نیز در دایرة‌المعارف امام مهدی(ع) ـ‌تاریخ پس از ظهور صفحه ۵۴۲ـ به این مطلب اشاره کرده است؛ آنجا که در بیان وجوه محتمل برای امر جدیدی که امام مهدی(ع) به آن فرامی‌خوانَد می‌گوید: «سوم: امر به معنای اِمارت، امامت یا خلافت است ـ‌هر‌طور که می‌خواهی تعبیر کن‌ـ و این عبارت در تعدادی از روایات به این معنا نیز آمده است».

-قرینۀ دوازدهم

مخالف‌بودن وصیت با عقاید مذاهبی که از امامت اهل‌بیت(ع) منحرف شده‌اند. انگیزه‌های جعل روایت، تزویر و دروغ‌بستن در احادیث، غالباً برای کنار زدن خلافت از امام علی(ع) و فرزندانش و مشروعیت بخشیدن به حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس بوده است؛ پس اگر مضمون روایتی مخالف این انگیزه‌ها باشد دلالت خواهد داشت بر اینکه این روایت صحیح است و دست جاعلان و تحریف‌کنندگان احادیث بر آن وارد نشده تا آن روایت را با عقیدۀ خود سازگار کنند و حق علی(ع) و فرزندانش در جانشینی رسول خدا(ص) را پوشیده بدارند. روایت وصیت نیز به‌طور کامل با عقاید و مذاهب منحرف مخالفت دارد؛ و حتی نهضت و انقلابی محسوب می‌شود، چه در دوران اولی و دومی و چه در حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس؛ چراکه رسول خدا(ص) در آن تصریح می‌فرماید که جانشینی پس از وفاتش از آنِ امیرالمؤمنین(ع) است، سپس به فرزندان او یکی پس از دیگری می‌رسد تا روز قیامت؛ همچنین بر اسامی ائمه(ع)، کُنیه و اوصافشان نیز تصریح فرموده است.([90]) از اهل‌بیت(ع) وارد شده است: «آنچه با این قوم [اهل سنت] موافقت دارد را رها کنید چراکه رشد در مخالفت با آن‌هاست».([91]) پس اینکه مضمون وصیت مخالف عقاید و مذاهب گمراه و منحرف است، ما را به عدم دست‌درازی در آن برای جعل و تحریف مطمئن می‌سازد و این اطمینان، همۀ روایات مربوط به مهدیین از نسل قائم(ع) را نیز شامل می‌شود؛ چراکه عقیدۀ وجود مهدیین پس از امامان دوازده‌گانه در موضوع امامت به‌طور کامل با همۀ مذاهب دیگر مخالفت دارد.

-قرینۀ سیزدهم

عدم وجود معارض صریح برای روایات مهدیین(ع). این قرینه‌ای است قوی که روایات مهدیین(ع) را تقویت می‌کند. حرّ عاملی در شمارش قراین، این قرینه را آورده، می‌گوید: «و از جملۀ این قراین: عدم وجود معارض؛ این قرینه‌ای است واضح و روشن و شیخ (طوسی) نیز گفته است که بر آن اجماع وجود دارد؛ چراکه اگر چنین نباشد باید برای آن معارضی نقل می‌کردند؛ و جاهایی نیز به آن تصریح کرده است ـ‌مثلاً در ابتدای استبصار‌ـ و شهید نیز آن را در کتاب «ذکری» از صدوق نقل کرده و موافق آن است».([92])

-قرینۀ چهاردهم

روایات مهدیین و استمرار امامت پس از مهدی(ع) در کتاب‌های قابل ‌اعتماد و معتبر آمده است؛ کتاب‌هایی مثل من لا یحضره‌الفقیه، کمال‌الدین، عیون اخبارالرضا(ع) و الخصال شیخ صدوق، تهذیب‌الاحکام و غیبت شیخ طوسی، غیبت نعمانی و کامل الزیارات ابن قولویه؛ و اینها کتاب‌هایی هستند که برخی از آن‌ها جزو طبقۀ اول و برخی نیز در زمرۀ کتاب‌های معتبر و مشهور می‌باشند. صحتی که یک حدیث به آن متصف می‌شود مراتبی دارد. بالاترین و اولین مرتبه‌‌اش صحیح بودن متن حدیث است، مثل موافقت داشتن با محکمات قرآن یا روایات قطعی، و دومین مرتبۀ آن اعتبار و متین بودن کتابی است که حدیث در آن نقل شده است. برخی موارد موجب تقویت اعتبار یک کتاب می‌شود، مثل جایگاه مؤلفش در علم، وثاقت و تقوا، عدم تردید در نسبت داشتن کتاب به مؤلف، قوام داشتن عمدۀ روایات کتاب و...؛ و سومین مرتبۀ صحت یک روایت ـ‌که پایین‌ترین مرتبه است‌ـ صحت سندِ حدیث می‌باشد؛ اگر کوتاه بیاییم و این مورد را بپذیریم. پس اینکه روایات مهدیین و حجت‌های الهی پس از امام مهدی(ع) در این کتاب‌های قابل‌اعتماد و معتبر آمده قرینه‌ای است بر صحت و اعتبار این احادیث، آن‌گونه که علما به این نکته اعتراف دارند. حر عاملی هنگام شمارش قراین حدیث، این نکته را ذکر کرده، می‌گوید: (ازجملۀ این قراین: اینکه حدیث در کتابی از کتاب‌های اصولی باشد که بر آن‌ها اجماع وجود دارد یا در کتاب یکی از افراد ثقه و قابل‌اعتماد باشد؛ به دلیل متون متواتری که به آن‌ها اشاره کردیم و برخی از آن‌ها را در باب قضاوت ملاحظه نمودید. و پوشیده نیست که اثباتِ حدیثی که در چنین کتابی است موجب افزایش اعتماد به آن می‌گردد. با جست‌وجو و نقل صریح دانسته شد که آنان، زمانی حدیثی را در کتاب قابل‌اعتمادی می‌آوردند که صحیح‌بودن نقل آن، نزدشان ثابت شده باشد؛ و نسبت به استثنای احادیث خاصی، از برخی از کتاب‌ها تصریح کردند؛ که قرینۀ سخن ماست. و از جملۀ این قراین: اینکه روایت از کتاب یکی از اصحاب اجماع نقل شده باشد و این با بررسی، قراین، تصریح شیخ و...دانسته می‌شود؛ همچنان که گذشت... و از جملۀ این قراین: اینکه در کتاب‌های متعدد و قابل‌اعتماد تکرار شده باشد: دانستیم که وجود روایت در یک کتاب قابل‌اعتماد قرینه‌ای است که به تواتر بر آن تصریح شده است، حال اگر یک حدیث در چندین کتاب یافت شود وضعیت به چه صورت خواهد بود؟).([93])

-قرینۀ پانزدهم

احتمال تقیه در آن راه نداشته باشد. اگر روایت با اصل مذهب مخالفت داشته و موافق مذاهب دیگر باشد احتمال دارد که امام آن را به دلیل تقیه از دشمنانش فرموده باشد، اما اگر مضمون روایت موافق اصل مذهب و مخالف دیگر مذاهب باشد در این صورت چنین احتمالی منتفی خواهد بود. واضح است که روایات مهدیین تصریح دارد بر اینکه امامت و خلافت پس از رسول خدا(ص) در اهل‌بیتش(ع) ـ‌ائمه و مهدیین‌ـ است و رسول خدا‌(ص) در آن، ائمه(ع) را یکی پس از دیگری تا امام مهدی(ع) نام می‌برد و سپس فرزندان او که پس از او هستند و نام اولین آن‌ها را ذکر می‌فرماید که احمد(ع) است، و این با هیچ مذهبی از مذاهب هم‌عصر رسول خدا(ص) یا ائمه(ع) موافقت ندارد؛ بنابراین به‌هیچ‌وجه احتمال تقیه در صادر شدن آن وجود ندارد. حر عاملی هنگام شمارش قراین بر این قرینه نیز تصریح کرده، می‌گوید: «و از جمله: اینکه احتمال داده نشود روایت از روی تقیه گفته شده باشد، به دلیل آنچه گفته شد».

-قرینۀ شانزدهم

عدم قطع و یقین بزرگان علمای متقدم شیعه بر اینکه امامت تنها در دوازده امام منحصر است. اگر آن‌ها دلیلی قطعی بر این انحصار داشتند استمرار ائمه و حجت‌ها پس از وفات امام محمد‌‌بن ‌الحسن ‌العسکری(ع) را جایز نمی‌شمردند. برخی از این علما عبارت‌اند از: ۱- شیخ صدوق گفته است: «تعداد ائمه، دوازده و دوازدهمین امام، همان‌کسی است که زمین را پر از عدل‌و‌داد می‌کند و بعد از آن، همان چیزی است که او بیان خواهد کرد، اینکه امامی پس از او باشد یا برپایی قیامت؛ و ما این را بعید نمی‌دانیم مگر با اقرار به دوازده امام و اعتقاد به همان چیزی که امام دوازدهم دربارۀ پس از خود بفرماید».([94]) این سخن شیخ صدوق ( تصریح دارد بر اینکه او به انحصار امامت در ائمۀ دوازده‌گانه(ع) معتقد نیست؛ چراکه می‌گوید: «بعد از آن، همان چیزی است که او بیان خواهد کرد، اینکه امامی پس از او باشد یا برپایی قیامت»؛ یعنی از نظر شیخ صدوق وضعیت پس از امام مهدی(ع) بین تنصیب امام یا برپایی قیامت در تردید است؛ بنابراین او فراتر رفتن امامت از عدد دوازده را جایز می‌شمارد و بر منحصر بودن امامت در دوازده نفر(ع) قطع و یقین ندارد و وقتی یقینی وجود نداشته نباشد به خودی خود اعتقادی هم بر اساس این انحصار وجود نخواهد داشت. 2- شیخ مفید می‌گوید: «و پس از دولت قائم(ع) هیچ‌کس دولتی نخواهد داشت، مگر آنچه روایت از قیام فرزندانش ـ‌‌اگر خدا این را اراده فرماید‌ـ می‌گوید که به‌صورت یقینی و اثبات‌شده وارد نشده و این در حالی است که بیشتر روایات بیان می‌دارند که مهدی(ع) این امت را ترک نمی‌کند، مگر چهل روز پیش از قیامت که در آن هرج‌ومرج، خروج مردگان و برپایی قیامت برای حساب و جزا خواهد بود؛ و خدا به آنچه خواهد بود داناتر است. او توفیق‌دهنده، نسبت به ثواب و درستی است و مصون‌ماندن از گمراهی و هدایت به راه رشد را تنها از او خواستاریم...».([95]) پوشیده نیست که شیخ مفید ( در این سخن روشن می‌دارد که وی بر اینکه امامت با مرگ صاحب‌الزمان(ع) پایان می‌پذیرد قطع و یقین ندارد، بلکه ممکن است پس از آن حضرت، فرزندانش عهده‌دار مسئولیت امامت بشوند ـ‌چنانکه در روایت آمده‌ـ و به این مطلب یقین ندارد؛ بنابراین شیخ مفید اعتقادی به منحصر بودن امامت در دوازده امام(ع) ندارد ـ‌چراکه قطع و یقین به این مطلب ندارد‌ـ و از نظر او وضعیت به دو صورت در تردید است: اینکه پس از امام مهدی(ع) فرزندان او قائم به امر امامت باشند، یا برپایی قیامت پس از درگذشت صاحب‌الزمان(ع) به فاصلۀ ۴۰ روز. ۳- شیخ طبرسی می‌گوید: «و روایت صحیحی است که می‌گوید: پس از دولت قائم(ع) هیچ‌کس دولتی نخواهد داشت، مگر آنچه دربارۀ قیام فرزندان او روایت شده است ـ‌اگر خداوند متعال چنین بخواهد‌ـ و روایات در این خصوص قطعی و یقینی نیستند. بیشتر روایات می‌گویند که امام مهدی(ع) از دنیا نمی‌رود مگر چهل روز پیش از قیامت؛ که در این مدت هرج‌ومرج، علامت خروج مردگان و برپایی قیامت خواهد بود؛ و خداوند داناتر است».([96]) این سخن هم نزدیک به کلام شیخ مفید است و به‌وضوح بیانگر تردید شیخ طوسی و عدم یقین او به اتمام امامت با درگذشت صاحب‌العصر و الزمان(ع) است. ۴- ابن ‌ابوالفتح اِربلی می‌گوید: «و پس از دولت قائم(ع) هیچ‌کس دولتی نخواهد داشت، مگر آنچه روایت از قیام فرزندانش ـ‌‌اگر خدا این را اراده فرماید‌ـ می‌گوید که به‌صورت یقینی و اثبات‌شده وارد نشده و این در حالی است که بیشتر روایات بیان می‌دارند که مهدی(ع) این امت را ترک نمی‌کند، مگر چهل روز پیش از قیامت که در آن هرج‌ومرج، خروج مردگان و برپایی قیامت برای حساب و جزا خواهد بود؛ و خدا به آنچه خواهد بود داناتر است. او توفیق‌دهنده، نسبت به ثواب و درستی است و مصون‌ماندن از گمراهی و هدایت به راه رشد را تنها از او خواستاریم...».([97]) و این هم تقریباً عین کلام شیخ مفید است و آنچه در خصوص سخن شیخ مفید گفتم بر این سخن نیز جاری است. ۵- شریف مرتضی گفته است: «ما به اینکه هم‌زمان با درگذشت صاحب‌الزمان محمد‌‌بن ‌الحسن(ع) تکلیف برداشته می‌شود یقین نداریم، بلکه ممکن است پس‌ازآن، عالَم برای مدت بسیاری باقی بماند و جایز نیست در دورانِ پس از آن حضرت امامی نباشد. ممکن است پس از ایشان امامانی باشند که حفظ دین و مصالح پیروان آن را عهده‌دار باشند. این نظر به آنچه ما در خصوص امامت معتقد هستیم آسیبی نمی‌رساند؛ زیرا آنچه ما به آن تکلیف شده‌ایم و به آن متعبد هستیم تنها اعتقاد به این دوازده امام است که آن را به‌صورت کامل تبیین می‌کنیم، چراکه موضع اختلاف و نیاز است. این نظر ما را از دوازده‌امامی نامیده‌شدن خارج نمی‌کند؛ چراکه از نظر ما این عنوان بر هرکسی که امامت دوازده امام را ثابت‌شده بداند اطلاق می‌گردد و ما نیز آن را اثبات می‌نماییم و در این عقیده موافقی [از دیگر مذاهب] نداریم و با این عنوان ما از دیگران جدا و متمایز شده‌ایم».([98]) نظر شریف مرتضی از توضیح بی‌نیاز است؛ اینکه یقین و اعتقادی به پایان‌یافتن امامت با وفات صاحب‌الزمان(ع) ندارد و حتی تمایل او به ترجیح‌دادن وجود امامانی پس از آن حضرت از کلامش هویداست. ۶- میرزای نوری پس‌ازآنکه دوازده دلیل بر فرزندان امام مهدی(ع) پیش می‌کشد، می‌گوید: «... و خبری که با این روایات در تعارض باشد نرسیده است، مگر حدیثی که شیخ مورد ‌اعتماد و بزرگوار فضل‌‌بن ‌شاذان ‌نیشابوری در کتاب غیبت با سند صحیح از حسن‌بن‌ علی ‌خراز روایت می‌کند و می‌گوید: علی‌‌بن ‌ابی‌حمزه بر علی‌ ابوالحسن ‌الرضا(ع) وارد شد و به او عرض کرد: آیا شما امام هستی؟ امام(ع) فرمود: «بله». گفت: من از جدت جعفر‌‌بن ‌محمد(ع) شنیدم که فرمود: امامی نیست مگر آنکه فرزندی دارد. حضرت فرمود: «ای شیخ! آیا فراموش کردی یا خودت را به فراموشی زدی؟! جعفر(ع) این‌چنین نفرمود؛ بلکه او فرمود: امامی نیست مگر آنکه فرزندی داشته باشد، به‌جز آن امامی که حسین‌بن ‌علی(ع) بر او رجعت می‌کند؛ که او فرزندی ندارد». ابن ‌ابی‌‌حمزه به امام عرض کرد: راست می‌گویی فدایت شوم؛ بنده از جد شما شنیدم که این‌چنین می‌فرمود. ... شیخ طوسی در کتاب غیبت این حدیث را روایت کرده و گفته است که مقصود امام(ع) از آن‌کسی که فرزندی ندارد، یعنی فرزندی که امام باشد ندارد، یعنی او خاتم اوصیاست و فرزندی که امام باشد ندارد، یا آن‌کسی که حسین‌‌بن ‌علی(ع) بر او رجعت می‌کند فرزندی ندارد؛ پس در روایات گفته‌شده تعارضی وجود ندارد؛ و خداوند داناتر است».([99]) کمترین چیزی که دربارۀ سخن میرزای نوری گفته می‌شود این است که او به جایز بودن گذشتن امامت از عدد دوازده معتقد است و هرکسی که از تمامی سخن او در کتاب نجم‌الثاقب اطلاع داشته باشد یقین می‌کند که میرزای نوری به امامت مهدیین از نسل امام مهدی(ع) معتقد و در اینجا فقط به تردید پناه برده است؛ چراکه وی در اینجا در مقام پاسخ بر استدلال، با استفاده از این حدیث، مبنی بر اینکه امام مهدی(ع) نسلی ندارد برآمده است و بااین‌وجود می‌گوید: «... یا آن‌کسی که حسین‌‌بن ‌علی(ع) بر او رجعت می‌کند فرزندی ندارد» یعنی امام حسین(ع) بر یکی از مهدیین از نسل امام مهدی(ع) رجعت می‌کند و این مهدی فرزندی ندارد.

-قرینۀ هفدهم

تصریح برخی علما و نویسندگان بر مهدیین پس از امام مهدی(ع)، از جمله: ۱- علی نمازی شاهرودی گفته است: «... اکمال‌الدین: از ابو‌‌بصیر که گفت: به صادق جعفر‌‌بن ‌محمد(ع) عرض کردم: ای پسر رسول خدا! از پدرت شنیدم که فرمود: پس از قائم، دوازده مهدی هستند. فرمود: «پدرم فرمود دوازده مهدی و نفرمود دوازده امام؛ ولی آن‌ها گروهی از شیعیان ما هستند که مردم را به ولایت ما و شناختن حق ما دعوت می‌کنند». بنده عرض می‌کنم: این حدیث منظور از روایت ابوحمزه و روایت منتخب‌البصائر را روشن می‌سازد و اشکالی در آن نیست و نیز روایات دیگری که دلالت دارند بر اینکه پس از امام قائم(ع) دوازده مهدی هستند و مسلماً آن‌ها مهدیین از اوصیای قائم و قائمان به امر او هستند تا زمان از حجت خالی نشود».([100]) شیخ نمازی در اینجا تنها گذر امامت از عدد دوازده را جایز نمی‌شمارد، بلکه می‌گوید در این موضوع اشکالی وجود ندارد تا زمان از حجت خالی نگردد. ۲- از شهید سید محمدباقر ‌صدر( در کتاب «جامعۀ فرعونی» عبارتی نقل شده که تقریر دروسی است که وی گفته است؛ او می‌گوید: «... پس مهدی(ع) همۀ اسباب فساد و انحراف و در رأس آن‌ها ظلم فرعونی و ستم را در هم خواهد کوبید و جامعۀ عدل و داد را تأسیس و راه و روش آن را در تمامی عرصه‌های زندگانی بشری ترسیم خواهد نمود؛ سپس بعد از او دوازده جانشین خواهند آمد که مطابق با آن راه و روشی که تحت اشراف حجت خدا مهدی(ع) وضع شده است در میان مردم عمل می‌کنند و در برهۀ زمانی ولایت دوازده جانشین، جامعه در سیر مداومی به سمت تکامل و پیشرفت حرکت می‌کند و انسان در چنان سطحی از علم و اخلاق قرار خواهد گرفت که به مراقبی جز خداوند تعالی نیاز ندارد و در این هنگام است که ابلاغ الهی با به میراث بردن زمین توسط صالحان محقق خواهد شد. حق‌تعالی می‌فرماید: (وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ من‌بعد الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ * إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغًا لِقَوْمٍ عَابِدِينَ)؛([101]) (و ما در زبور پس از تورات نوشتیم: بندگان شايسته‌ام وارث زمين خواهند شد* در اين، ابلاغ روشني است براي جمعيت عبادت‌کنندگان). ۳- شهید سید محمدصادق ‌صدر در کتاب دایرة‌المعارف امام مهدی(ع) می‌گوید: «و اما این سخن او ـ‌منظورش طبرسی است‌ـ که می‌گوید: و بیشتر روایات می‌گویند آن حضرت از دنیا نمی‌رود، مگر به فاصلۀ چهل روز پیش از قیامت...، این روایاتی است که ما خواهیم شنید و مقصودش این است که حضرت حجت چهل روز پیش از قیامت بالا خواهد رفت ـ‌یعنی خواهد مرد‌ـ و خواهیم دید که مقصود از این حجت، خودِ امام مهدی نیست بلکه شخص دیگری است که به فاصلۀ زیادی پس از دوران مهدی خواهد آمد. ... و اما از دیدگاه کفایت روایات اولیا، به این خاطر که از نظر تاریخی اثبات شود: روشن است که با منهج ما در این تاریخ مطابق است؛ چراکه تعداد آن‌ها بسیار است و یکدیگر را تقویت می‌کنند و معنا و محتوای متشابهی ندارند. ...و ما هنگامی‌که می‌بینیم روایات رجعت غیرقابل اثبات هستند ـ‌همچنان که دانستیم‌ـ و همچنین هنگامی‌که می‌بینیم روایات اولیا قابل‌اثبات است ـ‌همچنان که شنیدیم‌ـ طبیعتاً راه گریزی از برگرفتن معنی و محتوای روایات اولیا وجود نخواهد داشت».([102]) همچنین وی در صفحه ۷۸۲ گفته است: «بله، شکی در این نیست که امام مهدی(ع) پیش از وفاتش با اِعلام‌های جهانیِ پی‌درپی، بر ضرورت اطاعت از جانشینش و بر تثبیت «حکومت اولیای صالح» در اذهان تأکید می‌فرماید، اما ازآنجاکه جامعۀ بشری به درجۀ کمال مطلوب نرسیده است بیشتر اوقات در معرض عصیان و سرپیچی قرار دارد. ولی وجود این سختی‌ها به معنای شکست نیست، آن‌هم پس از دستورالعمل‌های تربیتی که این حاکم با تمام تفاصیلش از سوی امام مهدی(ع) عهده‌دار است. مسلماً این دولت برای بیشتر مردم باشکوه و محبوب باقی خواهد ماند و تربیت عمومی بر پایۀ دستورالعمل کلی مهدوی ادامه خواهد داشت؛ همچنان که در دوران امام مهدی(ع) بوده است». ۴- شیخ علی کورانی در دایرة‌المعارف موضوعی، فصل «یمانی، فرماندۀ پس از مهدی(ع) است و قریش را نابود می‌کند» می‌گوید: «اما احادیثِ منابع ما دلالت دارند بر اینکه دولت موعود الهی قرن‌ها به دست مهدی(ع) سپس به دست مهدیین از فرزندانش ادامه خواهد یافت و اینکه خداوند متعال برنامه‌ای را برای تکامل زندگی بر روی این زمین وضع خواهد کرد و نبی اکرم(ص) و ائمه(ع) به زندگانی دنیوی بازمی‌گردند، برای یک دیدار یا اینکه به مدت طولانی حکومت می‌کنند...».([103]) وی همچنین پس از بحث و بررسی برخی راویان مخالف اهل‌بیت(ع) در خصوص کوتاه‌بودن دولت قائم(ع) گفته است: «مرحوم بیاضی عاملی‌( در این شبهۀ آن‌ها دچار شده و حدیث دوازده مهدی پس از امام مهدی(ع) را رد می‌کند و شریف مرتضی نیز دربارۀ آن به بحث و مناقشه پرداخته است...». و معنای این سخن او‌(: اینکه شریف مرتضی‌( از روایات استمرار تکلیف و امامت عامه پس از امام مهدی(ع) به‌وسیلۀ مهدیین از فرزندانش دفاع کرده و گفته است که این مطلب با این عقیده که ائمه(ع) دوازده نفر هستند و نه بیشتر، منافاتی ندارد، زیرا آن‌ها اصل و اساس هستند و فروع و امتداد آن‌ها باقی خواهد بود؛ و کلام مرتضی رد نمی‌شود، چراکه تأویل حدیث دوازده مهدی استبعاد و تکلف بسیاری دارد [دور از ذهن است و انسان را به‌سختی می‌اندازد]؛ اما این نظر او که این روایت خبر واحد است به این دلیل است که او از روایات زیادی که آن‌ها را بیان کردیم و بخشی از آن‌ها را نیز از منابع دیگر مشاهده کردیم اطلاعی ندارد! و این تصور او ( که قیامت به فاصلۀ کمی پس از دولت امام مهدی(ع) خواهد بود، در احادیث اهل‌بیت(ع) نیامده است؛ همچنین تفسیر اشتباه او از اینکه پس از دولت آل محمد(ع) دولتی نیست؛ بنابراین ما بر اینکه این مطلب بر کوتاه بودن دولت آن‌ها دلالت دارد با او هم‌رأی نیستیم!».([104]) قراین دیگری نیز وجود دارند که به دلیل کمبود وقت از آن‌ها صرف‌نظر می‌کنم و نیز به دلیل اینکه آنچه بیان نمودم کافی خواهد بود. پس از بیان تمامی قراین گفته‌شده، هیچ تردیدی در صحت عقیدۀ مهدیین پس از امام مهدی(ع) برای ما باقی نخواهد ماند، حتی اگر این موضوع تنها با یک روایت نقل شده باشد؛ چراکه قراینی که ذکر شد اگر هرکدام از آن‌ها را به‌تنهایی، قرینه‌ای قطعی به‌حساب نیاوریم، شکی نیست که مجموع آن‌ها قرینه‌ای قطعی خواهد بود؛ زیرا اگر خبر واحدی با این‌چنین قراینی همراه باشد ـ‌با بالاترین مرتبه‌ـ مفید قطع و یقین خواهد بود و حتی ما می‌توانیم یقین به عقیدۀ مهدیین را بدون پناه بردن به هیچ روایتی از روایات مهدیین اثبات کنیم، چراکه برخی قراینی که ذکر شد عهده‌دار اثبات استمرار امامت در نسل امام حسین(ع) تا روز قیامت و عدم قطع شدن آن با وفات امام مهدی(ع) است؛ حال وضعیت به چه صورت خواهد بود اگر عقیده به مهدیین با روایات بسیاری ثابت شود؟! و ازآنجاکه سخن ما دربارۀ متواتر بودن روایات مهدیین است و نه خبر واحدی که همراه با قراین است، پس باوجود قراینی که گفته شد کمتر از پنج روایت نیز برای تحقق متواتر بودن وجود مهدیین(ع) برای ما کافی خواهد بود؛ یعنی ما به حداقل تعدادی که تواتر با آن محقق می‌شود نیاز داریم و با این تعداد برای ما علم و یقین حاصل خواهد شد؛ زیرا ـ‌چنانچه گفته شد‌ـ مضمون روایت در حدومرز عددی که تواتر با آن محقق می‌شود نقش مهمی دارد. هرقدر مضمون و معنای روایت موردپذیرش باشد و مورد انکار و غریب و نادر نباشد و هرقدر به قرآن و روایات و حکمت نزدیک‌تر باشد تعدادی که تواتر با آن تحقق می‌یابد کاهش خواهد یافت و هرقدر عکس این وضعیت برقرار باشد تعدادی که تواتر با آن محقق می‌شود افزایش خواهد یافت. بنابراین عقیدۀ مهدیین با یقینی که از طریق روایت همراه با قرینه است، ثابت می‌شود و همچنین با یقینی نتیجه حاصل می‌شود که ثمره تواتر است؛ که برای تحقق آن، سه، چهار یا پنج روایت کافی است. اکنون به برخی روایاتی که به مهدیین و حجت‌های پس از امام مهدی(ع) تصریح و اشاره دارند خواهیم پرداخت. هر‌کس در این خصوص خواهان تفصیل و توضیح بیشتر است می‌تواند به کتاب «چهل حدیث دربارۀ مهدیین و فرزندان قائم» مراجعه نماید.

-احادیث مهدیین و حجت‌های پس از امام مهدی(ع)

حدیث اول

روایت وصیت که شیخ طوسی آن را با ذکر سند از امام صادق از پدرش امام باقر از پدرش امام سجاد از پدرش امام حسین از پدرش امیرالمؤمنین(ع) آورده است که فرمود: رسول خدا(ص) در شبی که وفات کرد به علی(ع) فرمود: «... ای ابا الحسن! صحیفه و دواتی حاضر کن؛ و پیامبر خدا(ص) وصیتش را املا فرمود تا به اینجا رسید که فرمود: یا علی پس از من دوازده امام خواهند بود و پس از آن‌ها دوازده مهدی هستند، یا علی تو نخستین دوازده امام هستی‌... و ایشان دوازده امام می‌باشند و سپس دوازده مهدی بعد از او خواهد بود. پس اگر وقت وفاتش رسید، خلافت را به فرزندش، نخستین مهدیین تسلیم کند که سه نام دارد، نامی مانند نام من و نام پدرم که عبدالله و احمد است، و نام سوم مهدی است و او اولینِ ایمان‌آورندگان است».([105])

حدیث دوم

سید ‌بهاءالدین نجفی در کتاب منتخب انوار المضیئه می‌گوید: و همچنین از آن روایاتی که مجاز به نقلشان هستم، از احمد‌بن ‌محمد ایادی که آن را به علی‌بن ‌عقبه منسوب می‌کند، از پدرش از امام صادق(ع) که فرمود:«از ما پس از قائم(ع) دوازده مهدی از نسل حسین(ع) خواهد بود».([106])

حدیث سوم

قاضی نعمان مغربی از امام سجاد(ع) آورده است که فرمود: «قائم از ما، قیام می‌کند، یعنی مهدی و بعد از او دوازده مهدی خواهند بود، یعنی امام از نسل او».([107])

حدیث چهارم

صدوق: با سند از ابو‌بصیر نقل می‌کند که گفت: به امام صادق جعفر‌‌‌بن ‌محمد(ع) عرض کردم: ای پسر رسول خدا! از پدرت شنیدم که فرمود: پس از قائم، دوازده مهدی هستند. فرمود: «پدرم فرمود دوازده مهدی و نفرمود دوازده امام؛ ولی آن‌ها گروهی از شیعیان ما هستند که مردم را به ولایت ما و شناختن حق ما دعوت می‌کنند».([108]) گویی در اینجا امام صادق(ع) می‌خواهد در را به روی هرکسی که گمان می‌کند تعداد اوصیای اول (تعداد ائمه) بیش از دوازده امام است ببندد و تأکید می‌کند بر اینکه پدرش امام باقر(ع) تنها فرموده است دوازده مهدی و نفرموده دوازده امام؛ پس تعداد اوصیای اول رسول خدا حضرت محمد(ص) همان دوازده امام است که اولینِ آن‌ها علی‌‌بن ‌ابی‌طالب(ع) و آخرین و خاتم آن‌ها محمد‌بن‌ الحسن ‌العسکری المهدی(ع) است و این همان مطلبی است که وصیت پیامبر خدا حضرت محمد(ص) در شب وفاتش به آن اشاره کرده است؛ آنجا که می‌فرماید: «پس از من دوازده امام و بعد از آن‌ها دوازده مهدی خواهد بود». پس در اینجا میان تعداد اول (امامان دوازده‌گانه) و تعداد دوم (مهدیین دوازده‌گانه) ـ‌کسانی که در دولت عدل حکومت خواهند کرد‌ـ تفاوت وجود دارد که اگر تمامی آن‌ها در یک مقام و مرتبه می‌بودند پیامبر ـ‌به‌عنوان‌مثال‌ـ می‌فرمود: پس از من بیست‌وچهار امام خواهد بود. اما این هرگز به معنای نفی حجیت و امامت کلیِ مهدیین از فرزند امام مهدی(ع) نیست؛ چراکه دین و مذهب بر این نکته استوار است که زمین از امام و حجت خدا بر بندگان خالی نمی‌گردد و نیز اینکه حجت حتماً باید معصوم باشد تا مردم را از حق خارج و به باطل وارد نسازد و این پایین‌ترین مرتبۀ عصمت است و اعتقاد به عدم عصمت امام یا حجت، اعتقاد مخالفین اهل‌بیت(ع) و همچنین مخالف اجماع علمای قدیم و جدید شیعه است. این مطلب، واجب‌الاطاعه بودن امام را نیز باطل می‌سازد، زیرا اطاعت همیشگی از کسی که برایش خطا و انحراف در هدایت مردم و همچنین در تشریع و قانون‌گذاری جایز شمرده شود واجب نیست، زیرا چنین چیزی مستلزم امر به اطاعت از خطاکار و منحرف است که به‌طور قطع و یقین باطل می‌باشد. اینکه امام صادق(ع) مهدیین(ع) را چنین توصیف می‌فرماید ـ‌اینکه آن‌ها گروهی از شیعیان هستند‌ـ هرگز به معنای تعارض داشتن با امامت یا حجت‌بودن آن‌ها نیست، زیرا شیعه مقامی است بزرگ که حتی پیامبران و ائمه(ع) را نیز شامل می‌شود. روایت شده است که از جمله شیعیان علی(ع)، پیامبر خدا ابراهیم و حسن و حسین(ع) هستند؛ بنابراین صفت «شیعه بودن» با «امامت» تعارضی ندارد.

حدیث پنجم

شیخ طوسی در کتاب غیبت با سند از ابوحمزه از امام صادق(ع) در حدیثی طولانی نقل می‌کند که فرمود: «ای ابوحمزه! از ما پس از قائم یازده مهدی از نسل حسین(ع) خواهد بود». اینکه این روایت تنها از یازده مهدی سخن به میان آورده به معنای در تعارض بودن با سایر روایاتی که بر دوازده مهدی تصریح دارند نیست. این روایت یا دچار تصحیف [تغییر سهوی حروف به عبارت مشابه هنگام نقل] شده و یا منظور از قائم در اینجا مهدی اول از فرزندان امام مهدی(ع) است که پس از او یازده مهدی خواهند بود نه دوازده مهدی و اینکه روایتی دچار تصحیف در کلمه یا بخشی از آن شود، تا وقتی‌که متون دیگری وجود دارد که مضمونش با این روایت مشترک باشد و لفظ صحیح را مشخص بسازد به معنای کاستن از ارزش و یا شک و تردید در بقیۀ متن آن نیست. پدیدۀ تصحیف در معتبرترین کتاب‌های حدیث بسیار زیاد رخ می‌دهد و این مستلزم اشکال گرفتن در آن کتاب یا در روایاتی که کلمه یا کلماتی از آن دچار تصحیف شده‌اند نیست و حتی قرآن کریم هم قرائت‌های متعددی دارد که متواتر، مشهور و برگزیدۀ آن‌ها هفت قرائت است؛ که این مطلب در جایگاه خودش توضیح داده شده است. در هر صورت پوشیده نیست که این روایت بر وجود حجت‌هایی پس از امام مهدی(ع) تصریح دارد.

حدیث ششم

شیخ طوسی([109]) با سند از یونس‌‌بن ‌عبدالرحمن نقل می‌کند که امام رضا(ع) به دعا برای صاحب‌الامر با این دعا سفارش می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ ادفَع عَن وَلِیِّكَ وَخَلِیفَتِكَ وَحُجَّتِكَ عَلَی خَلقِكَ ... اَللَّهُمَّ، أَعطِهِ فِی نَفسِهِ وَأَهلِهِ وَ وُلدِهِ وَذُرِّیَّتِهِ وَأُمَّتِهِ وَجَمِیعِ رَعِیَّتِهِ مَا تُقِرُّ بِهِ عَینَهُ وَتُسِرُّ بِهِ نَفسَهُ وَتُجَمِّعُ لَهُ مُلكَ المَملَكَاتِ كُلَّهَا قَرِیبَهَا وَبَعِیدَهَا وَعَزِیزَهَا وَذَلِیلَهَا ... اَللَّهُمَّ، صَلِّ عَلَی وُلَاةِ عَهدِهِ وَالأَئِمَّةَ من‌بعدهِ وَبَلِّغهُم آمَالَهُم وَزِد فِی آجَالِهِم وَأَعِزَّ نَصرَهُم وَتَمِّم لَهُم مَا أسنَدتَ إِلَیهِم مِن أَمرِكَ لَهُم وَثَبِّت دَعَائِمَهُم وَاجعَلنَا لَهُم أَعوَاناً وَعَلَی دِینِكَ أَنصَاراً فَإِنَّهُم مَعَادِنُ كَلِمَاتِكَ وَخُزَّانُ عِلمِكَ وَأَركَانُ تَوحِیدِكَ وَدَعَائِمُ دِینِكَ وَوُلَاةُ أَمرِكَ وَخَالِصَتُكَ مِن عِبَادِكَ وَصَفوَتُكَ مِن خَلقِكَ وَأَولِیَاؤُكَ وَسَلَائِلُ أَولِیَائِكَ وَصَفوَةِ أَولَادِ نَبِیِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَیهِ وَعَلَیهِم وَرَحمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ». (خداوندا، دفع کن از ولی‌ات و خلیفه‌ات و حجتِ بر خلقت...، خداوندا، عطا کن به خود او و خانوادۀ او و فرزندان او و ذریۀ او و امت و رعیت او، چیزی که باعث چشم‌روشنی‌اش گشته و او را شادمان سازد؛ و حکومت همۀ سرزمین‌های دور و نزدیک و قوی و ضعیف را برای او جمع کن...؛ خداوندا، بر والیان عهد او و امامان بعد از او درود فرست، و آنان را به آرزوهایشان برسان و بر [فاصلۀ] اجل‌هایشان بیفزای و پیروزی‌شان را با قدرت به آنان عطا کن و آنچه از امر خود به آنان محول کرده‌ای کامل گردان و دعای آنان را مستجاب فرما و ما را از یاری‌کنندگان آنان و یاوران دینت قرار بده؛ زیرا آنان معدن‌های کلماتت و خزانه‌داران علمت و پایه‌های توحیدت و ستون‌های دینت و والیان امرت و پاک‌شدگان بندگانت و برترینِ برگزیدگان خلقت و دوستانت و نسل دوستانت و برترینِ برگزیدگان از فرزندان پیامبرت هستند، که درود و رحمت خدا و برکاتش بر او و آنان باد).([110]) دعای امام رضا(ع) دلالتی صریح بر وجود امامانی پس از امام مهدی(ع) دارد و آن حضرت(ع) دعاهای بزرگی در حق آن‌ها فرموده و آن‌ها را با صفات بزرگی توصیف نموده است؛ صفاتی که بر بزرگی مرتبه و بلندی مقامشان نزد خداوند سبحان دلالت دارد: «معادن کلماتک»، «معادن سخنانت»؛ «خزان علمک»، « مخزن‌های علمت» «ارکان توحیدک»، «پایه‌های توحیدت»؛ «دعائم دینک»، «ستون‌های دینت»؛ «ولاة امرک»، «والیان امرت»؛ «خالصتک من عبادک»، «پاک‌شدگان بندگانت»؛ «صفوتک من خلقک»، «بهترین انتخاب‌شدگان خلقت»؛ «اولیائک و سلائل اولیائک»، «دوستانت و نسل دوستانت»؛ «صفوة اولاد نبیک»، «برترینِ برگزیدگان از فرزندان پیامبرت».

حدیث هفتم

شیخ طوسی با سند از ابو‌‌حسین ‌محمد‌‌بن ‌جعفر ‌اسدی از یعقوب‌‌بن ‌یوسف ‌ضراب ‌غسانی‌ در نقل قصه‌ای طولانی و گرفتن دفتری که در آن دعا و صلواتی بود که از امام مهدی(ع) به وی رسیده و در آن آمده بود: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ سَيِّدِ المُرْسَلِينَ وَ خاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ العالَمِينَ، المُنْتَجَبِ فِي المِيثاقِ، المُصَطَفي فِي الظِّلالِ، المُطَهَّرِ مِنْ کُلِّ آفَةٍ، البَرِي‏ءِ مِنْ کُلِّ عَيْبٍ، المُؤَمَّلِ لِلنَّجاةِ، المُرْتَجي لِلشَّفاعَةِ، المُفَوَّضِ إِلَيْهِ دِينُ اللهِ... اَللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِي نَفْسِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ رَعِيَّتِهِ وَ خآصَّتِهِ وَ عآمَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِيعِ أَهْلِ الدُّنْيا ما تَقِرُّ بِهِ عَيْنُهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفسُهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ أَمَلِهِ فِي الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ إِنَّکَ عَلي کُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ... وَ صَلِّ عَلي وَلِيِّکَ وَ وُلاةِ عَهْدِهِ وَ الأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَ مُدَّ فِي أَعْمارِهِمْ وَ زِدْ فِي آجالِهِمْ وَ بَلِّغْهُمْ أَقْصي آمالِهِمْ دِيناً وَ دُنْياً وَ آخِرَةً، إِنَّکَ عَلي کُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ».([111]) (بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا! بر محمد، آقای فرستادگان و خاتم نبیین و حجت پروردگار جهانیان درود بفرست. همان فردی که در میثاق، برگزیده ‌شده و در سایه انتخاب شده است و از هر آفت، پاک است و از هر عیبی، بیزار است و آرزوی نجات و امید شفاعت دارد و دین خداوند، به او واگذار شده است... (تا سخن ایشان (ع) و پس از اینکه به همۀ امامان دوازده‌گانه تا امام مهدی (ع) درود می‌فرستد): خدایا به او و فرزندان و شیعیان و مردم [زمان] او و خواص و عوام او و همۀ اهل دنیا چیزی عطا کن که چشمش روشن شود و خوشحال شود. او را به بهترین آرزوهای دنیوی و اُخروی برسان که تو بر همه‌چیز توانایی... (تا سخن ایشان (ع)): و بر ولیّ خود و والیان عهد خود و امامان از فرزندانش درود فرست، و عمر آن‌ها را طولانی و اَجل‌های آنان را زیاد کن، و آن‌ها را به دورترین آرزوهای دینی و دنیوی و اخروی‌شان برسان که تو بر همه‌چیز توانایی). امام مهدی(ع) در این دعا نیز بر امامان و حجت‌های پس از خود و اینکه آن‌ها به‌طور خاص از فرزندان خودش هستند تصریح می‌نماید که بیانگر تأکید بر این مطلب و میزان اهمیت آن در نظر اهل‌بیت(ع) است. اهل‌بیت(ع) موضوع مهدیین از فرزندان امام مهدی(ع) را حتی در دعا و مناجاتشان ترک نگفته‌اند.

حدیث هشتم

سید‌بن ‌طاووس می‌گوید: ما ازآنچه ابن‌ ابی‌قره در کتاب خود ذکر کرده است برخی را برگزیدیم که با استناد از علی‌بن حسن‌بن علی‌بن فضال از محمد‌بن عیسی‌بن عبیده با استناد از صالحین([112]) می‌گوید: «در شب بیست‌و‌سوم ماه مبارک رمضان، چه نشسته و چه ایستاده، درهرحال که هستی و در تمام آن ماه هر طور که برایت ممکن است و هر زمان از عمرت که توانستی بعد از تمجید و بزرگداشت خدای تعالی و درود بر محمد و آل محمد(ع) می‌گویی: «اللهم کن لولیک القائم بأمرک محمد بن الحسن المهدی علیه و علی آبائه أفضل الصلاة والسلام فى هذه الساعة وفى كل ساعة ولياً وحافظاً وقائداً وناصراً ودليلاً ومؤيداً حتى تسكنه ارضك طوعا وتمتعه فيها طولاً وعرضا وتجعله وذريته من الائمة الوارثين...». (خدایا برای ولیّ خودت، آن‌کسی که به دستور تو قیام می‌کند، ‌محمد‌بن الحسن المهدی(ع)‌ بهترین سلام و درود بر او و بر پدرانش بفرست، در این لحظه و تمام لحظه‌ها؛ ولیّ و محافظت‌کننده و رهبر، و یاری‌کننده و راهنما و تأییدکننده باش؛ تا او را در زمینت سکونت دهی، و در آن، مدت طولانی بهره‌مند سازی، و او و فرزندانش را امامان به‌ارث‌برنده قرار دهی».([113]) توضیح این دعا نیز همانند توضیح ما در موارد قبلی و همچنین در ادعیۀ بعدی است.

حدیث نهم

علامه مجلسی ـ‌در دعایی طولانی‌ـ می‌گوید: از منبعی اصلی و قدیمی از مؤلفات علمای پیشین آمده است: «... اللهم كن لوليك في خلقك وليا وحافظا وقائدا وناصرا حتى تسكنه أرضك طوعا، وتمتعه منها طولا، وتجعله وذريته فيها الأئمة الوارثين، واجمع له شمله وأكمل له أمره، وأصلح له رعيته، وثبت ركنه، وافرغ الصبر منك عليه حتى ينتقم فيشتفى ويشفي حزازات قلوب نغلة، وحرارات صدور وغرة، وحسرات أنفس ترحة، من دماء مسفوكة، وأرحام مقطوعة [وطاعة] مجهولة قد أحسنت إليه البلاء، ووسعت عليه الآلاء، وأتممت عليه النعماء، في حسن الحفظ منك له...» (خداوندا برای ولی‌ات در میان مخلوقاتت سرپرست و نگه‌دارنده و راهبر و یاور باش؛ تا هنگامی‌که او را در زمینت به‌گونه‌ای که از او فرمان ببرند سامان دهی و او را مدتی طولانی از آن بهره‌مند گردان، و او و فرزندانش را در زمین امامان وارث قرار بده و جمعش را جمع کن، و امرش را کامل‌کن، و مردمش را اصلاح کن، و رکن او را ثابت گردان، و صبرت را بر او فرود آر؛ تا انتقام گیرد و اندوه قلوب و سینه‌ها شفا یابد، و همچنین افسوس و اندوه غمگینان از خون‌های ریخته شده و نسل‌های قطع‌شده و ناشناخته تسکین یابد؛ که تو بلا را برایش نیکو گرداندی و روزی را برایش وسعت دادی و بر او نعمت‌ها دادی، در پناهگاه نیکو از سوی تو برای او...).

حدیث دهم

میرزای نوری در کتاب نجم‌الثاقب جلد ۲، صفحه ۷۰ آورده است: چهارم: در انتهای کتاب «مزار» بحارالانوار از کتاب «مجموع‌الدعوات» هارون موسی تلعکبری نقل شده است: سلام و صلواتی طولانی از رسول خدا به یک‌یک ائمه و بعد ذکر سلام‌وصلوات بر حجت(ع) با ذکر سلام و صلواتی خاص بر والیان عهد حجت(ع) و بر ائمه از فرزندانش و دعا برای آن‌ها: «السَّلَامُ عَلَى وُلَاةِ عَهْدِهِ، وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِمْ، وَ بَلِّغْهُمْ آمَالَهُمْ، وَ زِدْ فِي آجَالِهِمْ، وَ أَعِزَّ نَصْرَهُمْ، وَ تَمِّمْ لَهُمْ مَا أَسْنَدْتَ مِنْ أَمْرِكَ إِلَيْهِمْ، وَ اجْعَلْنَا لَهُمْ أَعْوَاناً، وَ عَلَى دِينِكَ أَنْصَاراً، فَإِنَّهُمْ مَعَادِنُ كَلِمَاتِكَ، وَ خَزَائِنُ عِلْمِكَ، وَ أَرْكَانُ تَوْحِيدِكَ، وَ دَعَائِمُ دِينِكَ، وَ وُلَاةُ أَمْرِكَ، وَ خُلَصَاؤُكَ مِنْ عِبَادِكَ، وَ صَفْوَتُكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ أَوْلِيَاؤُكَ، وَ سَلَائِلُ أَوْلِيَائِكَ، وَ صَفْوَةُ أَوْلَادِ أَصْفِيَائِكَ، وَ بَلِّغْهُمْ مِنَّا التَّحِيَّةَ وَ السَّلَامَ، وَ ارْدُدْ عَلَيْنَا مِنْهُمُ التَّحِيَّةَ وَ السَّلَامَ، وَ السَّلَامُ عَلَيْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ». (سلام بر والیان عهدش و ائمه از فرزندانش؛ خداوندا بر ایشان درود فرست و به آرزوهایشان برسان و بر عمرهایشان بیفزا و یاری‌شان را عزیز بدار و آنچه از امرشان را محوّل کردی به پایان برسان، و برای آنان یاران و برای دینت انصاری قرار بده که آن‌ها معادن کلمات تو و خزاین علم تو و ارکان توحید تو و ستون‌های دینت و والیان امرت و بندگان خالص از میان بندگانت و برگزیدگان خلقت و اولیایت و برگزیدگان اولیایت و برگزیدگان فرزندان برگزیدگانت هستند و از ما به آن‌ها تحیّت و سلام برسان و سلام آن‌ها را نیز به ما برسان. سلام بر آن‌ها و رحمت خدا و برکاتش).

حدیث یازدهم

در کتاب فقه الرضا(ع)([114]): دعای وتر و آنچه در آن گفته می‌شود و آنچه ما اهل‌بیت(ع) بر آن مداومت داریم:([115]) «... اللهم صل علیه و علی آله من آل طه و یس، و اخصص ولیک، و وصی نبیک، و أخا رسولک، و وزیره، و ولی عهده، إمام المتقین، و خاتم الوصیین لخاتم النبیین محمد، و ابنته البتول، و علی سیدی شباب أهل الجنة من الأولین و الآخرین، و علی الأئمة الراشدین المهدیین السالفین الماضین، و علی النقباء الأتقیاء البررة الأئمة الفاضلین الباقین، و علی بقیتک فی أرضک، القائم بالحق فی الیوم الموعود، و علی الفاضلین المهدیین الأمناء الخزنة».([116]) (خداوندا! بر محمد و آل او از آل طه و یس درود فرست، و آن را اختصاص بده به ولی‌ات و وصی نبی‌ات و برادر رسولت و وزیر او و ولیّ عهد او، امام متقین و خاتم وصیین برای خاتم نبیین محمد(ص)، و دختر او بتول، و بر دو سرور جوانان اهل بهشت از اولین و آخرین، و بر امامان راشدین و مهدیین قبلی و گذشته، و بر نقبا و اتقیای نیکوکار، امامان فاضل باقی‌مانده، و بر باقی‌مانده‌ات در زمینت، قائم به حق در روز موعود، و بر مهدیین فاضل، خزانه‌داران امین).

حدیث دوازدهم

قاضی نعمان مغربی بیان می‌کند: «پیامبر(ص) از مهدی(ع) و آنچه خدا از خوبی‌ها و پیروزی در زمان او به وجود می‌آید یادی نمود. به ایشان عرض شد: ای رسول‌الله، همۀ این موارد را خدا برای او جمع می‌کند؟ فرمود: «بله، و آنچه در [زمان] زندگی و روزگار او نباشد، در روزگار امامان بعد از او از فرزندانش خواهد بود».([117]) این حدیث بر ائمه و حجت‌های پس از امام مهدی(ع) صراحتی دارد که آن را از شرح و استدلال بی‌نیاز می‌سازد.

حدیث سیزدهم

ابن ‌قولویه([118]): با سند از ابوبکر ‌حضرمی از امام ‌باقر(ع) نقل می‌کند که به ایشان(ع) عرض کردم: پس از حرم خداوند [کعبه] و حرم رسول او [مدینه] کدام نقطۀ زمین برتر و بافضیلت‌تر است؟ امام ‌باقر(ع) فرمود: «کوفه ای ابابکر! کوفه دیاری است پاک و طاهر و قبور پیامبران مرسل و غیرمرسل و اوصیای راستگو در آن قرار دارد. مسجد سهله در آن است که خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر آنکه وی در آن مسجد نماز گزارده است. عدل خداوند از این شهر ظاهر می‌شود و در این شهر، قائمِ او و قائمان پس از او خواهند بود و این شهر منزلگاه پیامبران، اوصیا و صالحین است».([119]) پوشیده نیست که مراد از قائم در اینجا امام محمد‌‌بن ‌الحسن‌ المهدی(ع) است اما قائمان پس از او قطعاً همان حجت‌ها و امامان بر خلق پس از او هستند.

حدیث چهاردهم

شیخ طوسی: و توقیع [دست‌نوشت] شریفی برای قاسم‌بن علا همدانی وکیل حضرت امام حسن عسکری(ع) آمد؛ با این مضمون که مولایمان امام حسین(ع) در روز پنجشنبه سوم شعبان متولد شد، پس آن روز را روزه بگیر و این دعا را بخوان: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فِي هَذَا الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهَادَتِهِ قَبْلَ اسْتِهْلالِهِ وَ وِلادَتِهِ بَكَتْهُ السَّمَاءُ وَ مَنْ فِيهَا وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَيْهَا وَ لَمَّا يطَأْ لابَتَيْهَا قَتِيلِ الْعَبْرَةِ وَ سَيِّدِ الْأُسْرَةِ الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ يَوْمَ الْكَرَّةِ الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ وَ الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ وَ الْفَوْزَ مَعَهُ فِي أَوْبَتِهِ وَ الْأَوْصِيَاءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قَائِمِهِمْ وَ غَيْبَتِهِ حَتَّى يُدْرِكُوا الْأَوْتَارَ وَ يَثْأَرُوا الثَّارَ وَ يُرْضُوا الْجَبَّارَ وَ يَكُونُوا خَيْرَ أَنْصَارٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَعَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ... وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ يُسَلِّمُ لِأَمْرِهِ وَ يُكْثِرُ الصَّلاةَ عَلَيْهِ عِنْدَ ذِكْرِهِ وَ عَلَى جَمِيعِ أَوْصِيَائِهِ وَ أَهْلِ أَصْفِيَائِهِ الْمَمْدُودِينَ مِنْكَ بِالْعَدَدِ الاثْنَيْ عَشَرَ النُّجُومِ الزُّهَرِ وَ الْحُجَجِ عَلَى جَمِيعِ الْبَشَرِ...».([120]) (خدایا از تو می‌خواهم به حق مولود در این روز که به شهادتش وعده داده شد پیش از برخاستن صدایش و قبل از ولادتش، آسمان و هر‌که در آن است و زمین و هر‌که بر آن است بر او گریست، درحالی‌که هنوز قدم در جهان نگذاشته بود، کشتۀ اشک، سرور خاندان، مدد‌یافته به یاری در روز بازگشت؛ پاداش شهادتش اینکه امامان از نسل اویند، و شفا در تربت اوست و پیروزی با اوست در هنگام بازگشتش، و اوصیا از خاندانش پس از قائمشان و غیبت او، تا انتقام گیرند و خونخواهی نمایند، و جبّار را خشنود سازند و بهترین یاران دین حق شوند؛ درود خدا بر ایشان همگام با رفت‌وآمد شب و روز... و ما را از کسانی قرار بده که به فرمانش تسلیم می‌شوند و به هنگام بردن نامش صلوات زیاد بر او می‌فرستند و هم بر همۀ جانشینان و خاندان برگزیده‌اش، آن یاری‌شدگان از سوی تو به عدد دوازده، آن ستارگان درخشان، و حجت‌های الهی بر تمام بشر...). تعبیر کردن این عبارت‌ها بر غیر از فرزندان امام مهدی(ع) ممکن نیست؛ چراکه امام عسکری(ع) می‌فرماید: «و اوصیا از خاندانش پس از قائمشان و غیبت او» یعنی اوصیای پس از امام مهدی و غیبت او، از نسل امام حسین(ع) و همچنین از نسل قائم(ع) هستند که آخرین نفر از نه نفر از فرزندان حسین(ع) است؛ پس عبارت «پس از قائمشان و غیبتش» دلیلی محکم بر این است که منظور، همان فرزندان امام مهدی(ع) و اوصیا و مهدیین(ع) است.

حدیث پانزدهم

اصل محمد‌بن مثنی حضرمی گفت: محمد‌بن شریح حضرمی از ذریح محاربی برای ما حدیث کرد که گفت: از امام صادق(ع) دربارۀ امامان بعد از پیامبر(ص) پرسیدم. فرمود: «...از ما بعد از پیامبر(ص) هفت وصی که امام هستند، وجود دارد؛ که اطاعت آن‌ها واجب است، هفتمین آن‌ها قائم(ع) است، اگر خدای عزیز و حکیم برای او چنین بخواهد! خداوند آنچه بخواهد مُقدم می‌کند و آنچه بخواهد به تأخیر می‌اندازد و او عزیزِ حکیم است؛ سپس بعد از قائم، یازده مهدی از فرزندان حسین(ع) هستند».([121]) توضیح این حدیث در کتاب «چهل حدیث دربارۀ مهدیین و فرزندان قائم» آمده است. به جهت رعایت اختصار می‌توانید به این کتاب مراجعه نمایید.

حدیث شانزدهم

شیخ طوسی در تهذیب: با سند از حبۀ عرنی که می‌گوید: امیرالمؤمنین(ع) به سمت حیره خارج شد و فرمود: «این به این متصل خواهد شد ـ‌و با دستش به کوفه و حیره اشاره نمود‌ـ به‌طوری‌که هر ذراع از زمین بین این دو به دینارها معامله خواهد شد و در حیره مسجدی ساخته می‌شود که پانصد در خواهد داشت، خلیفۀ قائم(ع) در آن نماز اقامه خواهد خواند، زیرا مسجد کوفه برای آن‌ها کوچک خواهد بود؛ و دوازده امام عادل در آن نماز خواهند گزارد». عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! آیا در آن زمان مسجد کوفه گنجایش این‌همه آدم که توصیف می‌فرمایید را دارد؟! فرمود: «چهار مسجد در آنجا ساخته می‌شود که مسجد کوفه از همۀ آن‌ها کوچک‌تر خواهد بود؛ و این مسجد و دو مسجد دیگر که در دو سوی شهر کوفه قرار می‌گیرند احداث خواهد شد». آنگاه حضرت به‌سوی رودخانۀ بصریین و غربیین اشاره نمود.([122]) این حدیث بر خلیفه و جانشین قائم(ع) تصریح‌ می‌کند؛ یعنی کسی که پس از وفات او جانشینش می‌شود؛ همچنین بر وجود دوازده امام عادل تصریح می‌کند که در مسجدی که امام مهدی(ع) آن را بنا خواهد نمود نماز خواهند خواند. اینها همان مهدیین از فرزندان امام مهدی(ع) هستند، طبق آنچه روایات پیشین تصریح داشته‌اند.

حدیث هفدهم

قاضی نعمان مغربی: از یحیی‌بن سلام که به عبدالله‌بن عمر بازمی‌گردد نقل شده است که گفت: «... بشارت باد شما را! نزدیک است که روزهای ستمگران به پایان رسد و بعد از آن‌ها جابر خواهد بود که خداوند با او امت محمد(ص) را اصلاح خواهد کرد، مهدی، سپس منصور، سپس تعدادی امام مهدیین».([123]) و عبدالله‌‌بن ‌عمر این خبر را تا رسول خدا(ص) مستند نکرده، اما این حدیث موافق روایاتی است که از رسول خدا(ص) و همچنین روایاتی که از اهل‌بیت ایشان(ع) نقل ‌شده است؛ و نیز ازآنجاکه از جملۀ خبر دادن از غیب است و آنچه خلافت در آخرالزمان به آن برمی‌گردد که به‌طورمعمول جز از طریق معصوم فهمیده ‌نمی‌شود، زیرا موضوعی نیست که در آن اجتهاد و رأی ممکن باشد، پس این روایت در حکم حدیث مرفوع (حدیثی که به معصوم می‌رسد) است. پوشیده نیست که این روایت تصریح دارد بر اینکه پس از امام مهدی(ع) تعدادی امامان هدایت‌کننده خواهند بود.([124])

حدیث هجدهم

ابن ابی حاتم رازی در تفسیر خود با سند از کعب‌الاحبار نقل می‌کند و می‌گوید: آن‌ها دوازده نفر هستند. وقتی [حکومت] آن‌ها به پایان برسد، به جای دوازده نفر، دوازده نفر دیگر مثل آن‌ها قرار داده می‌شود، خداوند به این امت، این‌گونه وعده داده است. [این آیه را] خواند: (وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ)؛([125]) (خدا به افرادی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند وعده داده است که آن‌ها را در زمین به جانشینی برگزیند، همان‌طور که افرادی که قبل از آن‌ها بودند را برگزید)؛ و همچنین با بنی‌اسرائیل، این‌گونه نمود.([126]) و شیخ صدوق نیز با سند از کعب‌‌الاحبار در کتاب الخصال به شرح زیر آورده است: در کتاب الخصال و نیز عیون اخبار‌الرضا(ع) آمده، و لفظ دعا در الخصال این‌گونه است: از کعب ‌الاحبار نقل شده که در خصوص خلفا می‌گوید: آن‌ها دوازده نفر هستند. وقتی [حکومت] آن‌ها به پایان برسد، به جای دوازده نفر، دوازده نفر دیگر مثل آن‌ها قرار داده می‌شود، خداوند به این امت، این‌گونه وعده داده است. [این آیه را] خواند: (وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ)؛([127]) (خدا به افرادی که ایمان آوردند و (کارهای) شایسته انجام دادند وعده داده است که آن‌ها را در زمین به جانشینی برگزیند، همان‌طور که افرادی که قبل آن‌ها بودند را برگزید)؛ و با بنی‌اسرائیل این‌گونه نمود؛ و اینکه این امت یک روز و یا نصف روز جمع شوند دشوار نیست: (وَ إنَّ یوماً عِندَ رَبِّکَ کَاَلْفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ)؛([128]) (و يک روز از روزهای پروردگار تو برابر با هزار سال است آن‌گونه که شما می‌شمارید).([129]) این روایت تصریح‌ دارد بر اینکه خلفا و جانشینان رسول خدا(ص) دو گروه هستند: گروه اول دوازده خلیفه، و پس از آنان گروه یا مرتبه‌ای دیگر هستند، و این همان مضمون روایات مهدیین(ع) است و بر استمرار امامت پس از امام مهدی(ع) دلالت دارد؛ که واضح و روشن است.

حدیث نوزدهم

شیخ طوسی: محمد‌بن عبدالله‌بن جعفر حمیری از پدرش از علی‌بن سلیمان‌بن رشید از حسن‌بن علی خزاز که گفت: علی‌بن ابی‌حمزه بر امام رضا(ع) وارد شد و عرض کرد: آیا شما امام هستید؟ فرمود «آری». عرض کرد: من از جدت جعفر‌بن محمد(ع) شنیدم که امامی نخواهد بود مگر اینکه فرزندی داشته باشد. حضرت فرمود: «ای شیخ! آیا فراموش کرده‌ای یا خود را به فراموشی زده‌‌ای؟ این چیزی نیست که جعفر(ع) فرمود. او فرمود: امامی نخواهد بود مگر اینکه فرزندی دارد، مگر آن امامی که حسین‌بن علی(ع) بر او خروج می‌کند که او فرزندی ندارد». علی‌بن ابی‌حمزه عرض کرد: فدایت شوم! درست فرمودی. از جدت این‌چنین شنیدم.([130])([131]) این روایت به روشنی کامل تصریح می‌کند بر اینکه امامی که پس از او رجعت واقع می‌شود، همان امامی است که پشتی ندارد... یعنی فرزندی ندارد... و گفته شد که امام مهدی(ع) فرزندانی دارد که امام و حجت هستند. پس این امامی که بعد از او رجعت خواهد بود، نمی‌تواند امام مهدی محمد‌بن ‌الحسن‌ العسکری(ع) باشد و ازآنجاکه پس از امام مهدی(ع) جز مهدیین از نسل آن حضرت(ع) کسی نیست که صفت امام‌بودن بر او منطبق شود، پس این شخص یکی از مهدیین از نسل امام مهدی(ع) خواهد بود و به‌طور خاص آخرین مهدی یعنی مهدی دوازدهم؛ آن هنگام که حکومت مهدیین ـ‌که رسول خدا(ص) و ائمه(ع) خبرش را داده‌اند‌ـ به پایان می‌رسد. آن‌ها پس از امام مهدی(ع) حکومت می‌کنند؛ و پس‌ازآن با رجعت امام حسین(ع) بر مهدی دوازدهم که فرزندی ندارد، رجعت آغاز می‌گردد. پس این روایت به‌طور دقیق بیان می‌نماید که رجعت رخ نخواهد داد مگر پس از حکومت مهدیین دوازده‌گانه از فرزندان امام مهدی(ع)؛ کسانی که با صفت امام بودن پس از پدرشان توصیف شده‌اند.([132])

حدیث بیستم

در گفت‌وگوی بین علی‌بن ابی‌حمزۀ بطائنی با امام رضا (ع) این معنی روشن‌تر می‌گردد. بطائنی در گفت‌وگویی طولانی به امام رضا(ع) عرضه داشت: ... ما روایت کرده‌ایم که امام نمی‌میرد تا فرزند خود را ببیند. ابوالحسن(ع) فرمود: «آیا در این حدیث چیزی غیر از این هم روایت کرده‌اید؟» عرض کردم: خیر. فرمود: «بلی به خدا سوگند روایت کرده‌اید؛ به‌جز قائم، و شما معنای آن را نمی‌‌دانید و هرگز گفته نشده است». به ایشان عرض کردم: آری، به خدا سوگند این مطلب در این حدیث است. ابوالحسن(ع) فرمود: «وای بر تو! چگونه بر چیزی جسارت یافته و ادعای برخی از آن را می‌کنی؟».([133]) در این سخن امام رضا(ع) که می‌فرماید «و شما معنای آن را نمی‌‌دانید و هرگز گفته نشده است»، اگر منظور از آن، امام مهدی (ع) می‌بود، این مطلب بر مردی همچون علی‌بن ابی‌حمزۀ بطائنی که به زیادی حفظ و روایت احادیث اهل‌بیت(ع) مشهور است پوشیده نمی‌ماند؛ چطور ممکن بود بر او پنهان بماند و حال‌آنکه در آن زمان، بیشتر مردم می‌دانستند که مقصود از قائم همان امام مهدی(ع) است؛ بنابراین مادام که این معنا که «فرزندی ندارد» بر علی‌بن ابی‌حمزه و دیگر راویان مخفی مانده است قطعاً مراد از آن، کسی غیر از امام مهدی(ع) است؛ و او آخرین مهدیین از نسل امام مهدی(ع) می‌باشد و این همان مطلبی است که امام رضا(ع) در فرمایش خود مبنی بر «و شما معنای آن را نمی‌‌دانید و هرگز گفته نشده است» قصد کرده است.

حدیث بیست و یکم

شیخ صدوق: با سند از علی‌‌بن ‌موسی‌الرضا(ع) از پدرش موسی‌‌بن ‌جعفر از پدرش جعفر‌‌بن ‌محمد از پدرش محمد‌‌بن‌ علی از پدرش علی‌‌بن ‌الحسین از پدرش حسین‌‌بن ‌علی از پدرش علی‌‌بن ‌ابی‌طالب(ع) نقل می‌کند که فرمود: رسول خدا(ص) در حدیثی طولانی فرمود: چون مرا به آسمان‌ها به معراج بردند جبرئیل دو تا دو تا اذان و اقامه گفت، سپس گفت: ای محمد! پیش بایست. گفتم: ای جبرئیل! آیا بر تو پیشی بگیرم؟ گفت: آری، زیرا خدای عزّوجل پیامبرانش را و علی‌الخصوص تو را بر همۀ ملائکه برتری داده است. من پیش ایستادم و با ایشان نماز خواندم درحالی‌که این، مایۀ هیچ فخری نیست، و چون حجاب‌های نور را به پایان رساندم، جبرئیل(ع) گفت: ای محمد! پیش برو و از من عقب ماند. گفتم: ای جبرئیل! آیا در چنین جایی از من جدا می‌شوی؟ گفت: ای محمد! نهایت حدّی که خدای عزّوجل برای من مقرر فرموده همین‌جاست و اگر از آن بگذرم به سبب تجاوز از حدودی که پروردگار بزرگوارم مقرر فرموده است بال‌هایم می‌سوزد. من به‌شدت در نور شدید افکنده شدم، تا به آنجا که خدای تعالی از ملکوتش اراده فرموده بود رسیدم و ندا رسید: ای محمد! گفتم: لبیک و سعدیک ای پروردگار من! تو را مبارک و متعالی داشتم (تبارکتُ و تعالیتُ). ندا رسید: ای محمد، تو بندۀ من و من پروردگار توام؛ پس فقط مرا پرستش کن و بر من توکل نما. تو نور من در میان بندگان من و فرستادۀ من به‌سوی خلقم و حجتم بر مردمانی. برای تو و کسی که از تو پیروی کند بهشتم را خلق نمودم و آتش من برای کسی است که با تو مخالفت ورزد، و برای اوصیای تو کرامتم را لازم گردانیدم و برای شیعیانشان ثوابم را مقرر داشتم. گفتم: پروردگارا! اوصیای من چه کسانی هستند؟ ندا رسید: ای محمد! اوصیایت آن‌هایی هستند که نامشان بر ساق عرش من نگاشته شده است و من درحالی‌که در پیشگاه پروردگار جلّ و جَلالم بودم به ساق عرش نگریستم و دوازده نور دیدم و در هر نور، سطری سبز بود که نام هر یک از اوصیای من بر آن نوشته شده بود. اولِ ایشان علی‌بن ابی‌طالب و آخر آن‌ها مهدی امتم بود. گفتم: پروردگارا! آیا آن‌ها اوصیای من هستند؟ ندا آمد: ای محمد! آن‌ها اولیا و دوستان و برگزیدگان و حجت‌های من بر خلایق، پس از تو هستند و آن‌ها اوصیا و خلفای تو و بهترین خلق پس از تو می‌باشند. به عزت و جلالم سوگند که به‌واسطۀ ایشان دینم را چیره و کلمه‌ام را بلند می‌نمایم و توسط آخرینِ آن‌ها زمین را از دشمنانم پاک می‌گردانم و مشرق و مغرب زمین را به تملّک او درمی‌آورم و باد را مُسخّر او می‌کنم و گردنکشان سخت را رام او می‌سازم و او را بر نردبان ترقی بالا می‌برم و با لشکریان خود یاری‌اش می‌کنم و با فرشتگانم به او مدد می‌رسانم تا آنکه دعوتم را آشکار کند و مردمان گرد توحیدم آیند، سپس دولتش را پایدار می‌سازم و تا روز قیامت روزگار و ایام حکمرانی را میان اولیای خود (دست‌به‌دست) می‌گردانم».([134]) گفته شد که دولت امام مهدی(ع) پس از آن حضرت نیز به رهبری مهدیین از فرزندانش ادامه خواهد یافت و در این حدیث قدسی خداوند بلندمرتبه دربارۀ امام مهدی(ع) می‌فرماید: «سپس دولتش را پایدار می‌سازم و تا روز قیامت روزگار و ایام حکمرانی را میان اولیای خود (دست‌به‌دست) می‌گردانم»؛ یعنی حکومت امام مهدی(ع) با مهدیین از فرزندانش ادامه خواهد یافت و روزگار تا روز قیامت در اختیار اینان خواهد بود؛ بنابراین اولیای خداوند پس از حجت‌‌بن ‌الحسن(ع) همان مهدیین دوازده‌گانه از نسل او هستند.

حدیث بیست و دوم

در روایتی بسیار طولانی جزئیات دعوت مسیحیان نجران به اسلام توسط رسول خدا حضرت محمد(ص) آمده و تفصیل مشورت‌ها و مناظراتی که بین حارثه‌بن اثال ـ‌که آن‌ها را به ایمان به محمد(ص) ترغیب می‌نمود و اینکه او همان پیامبری است که پیامبران و موسی و عیسی با سخن خود به او بشارت داده‌اند‌ـ و عاقب([135]) و سید([136]) جریان داشته، آمده است. در این روایت از مهدی(ع) و صالحین از فرزندان او که همۀ آن‌ها در زمین حکومت خواهند نمود یاد شده و حارثه هنگامی‌که سید، این مطلب را برایش بازگو می‌کند به آن اقرار می‌نماید و حتی آن‌ها را در تطبیق (مهدی) بر مرد صالحی که از فرزندان محمد‌‌بن ‌عبدالله(ص) است ملزم می‌سازد. علامه مجلسی در بحارالانوار جلد ۲۱ صفحه ۲۸۶ تا ۳۰۹ آورده و گفته است: و سید‌بن طاووس‌( در کتاب اقبال‌الاعمال آورده است: با سند صحیح و روایات صحیح از ابو‌المفضل محمد‌بن عبدالمطلب شیبانی‌( از کتاب مباهله و از کتاب اصلی حسن‌بن اسماعیل اشناس، از کتاب عمل ذی‌الحجه از راه‌های واضح و روشن، از افراد صالحی که نیاز به ذکر نام‌هایشان نیست و مقصود تنها نقل سخنانشان است برای ما روایت شده و گفته‌اند: ... سید گفت: ای حارثه! آیا ابو‌واثله با شیواترین بیانی که در گوش جان نفوذ می‌کند به تو خبر نداد و خبر دیگری نیز شبیه آن برایت بازگو نکرد و تو را در عزم خودت چون سنگی سرسخت نیافت؟ اکنون من نیز آن را با یادآوری از معدن سوم به تو یادآور می‌شوم و بر آن تأکید می‌کنم؛ پس تو را به خدا و به آنچه بر کلمه‌ای از کلماتش نازل کرد سوگند می‌دهم آیا تو در «زاجرۀ» نقل شده از زبان اهل سوریه به زبان عرب یعنی «صحیفۀ شمعون‌بن حمون» که اهل نجران از آن به ارث برده‌اند می‌بینی؟ سید گفت: آیا بعد از کلامی طولانی نمی‌گوید: «وقتی رحم‌ها بسته و قطع شود و نجیبان بروند، خداوند بنده‌اش فارقلیط را با رحمت و عدالت مبعوث می‌دارد. گفتند: ای مسیح خداوند، فارقلیط کیست؟ فرمود: احمد خاتم و نبی وارث؛ کسی که در زنده‌بودن و پس از قبض روح شدن فرزند پاک و آگاه به خبر او بر او صلوات می‌فرستد. خداوند او را در آخرالزمان مبعوث می‌دارد، پس‌ازآنکه ساحت دین ویران گردد، چراغ‌های ناموس پنهان شوند و ستارگانش افول کنند. با آن بندۀ صالح جز اندک‌گروهی باقی نمی‌ماند تا آنجا که دین را به همان صورتی که آغاز شده بود بازمی‌گرداند و خداوند عزوجل سلطنتش را در بنده‌اش استوار می‌کند و سپس در صالحان از فرزندانش و از سوی او انتشار می‌دهد تا آنجا که پادشاهی‌اش تمام خاک را فراگیرد...». بنابراین عیسی(ع) می‌فرماید: «با آن بندۀ صالح جز اندک‌گروهی باقی نمی‌ماند تا آنجا که دین را به همان صورتی که آغاز شده بود بازمی‌گرداند و خداوند عزوجل سلطنتش را در بنده‌اش استوار می‌کند و سپس در صالحان از فرزندانش و از سوی او انتشار می‌دهد تا آنجا که پادشاهی‌اش تمام خاک را فراگیرد». یعنی با آن بندۀ صالح (مهدی) جز گروهی از مردم، کسی باقی نمی‌ماند ـ‌یعنی نسل‌هایی از مردم‌ـ و ظاهراً به غیبت امام مهدی(ع) اشاره دارد؛ «تا آنجا که دین را به همان صورتی که آغاز شده بود بازمی‌گرداند»، یعنی همان‌طور که رسول خدا(ص) آغازش کرده بود؛ و این همان مطلبی است که روایات بسیاری از اهل‌بیت(ع) بر آن تصریح دارند؛ اینکه مهدی(ع) دین جدیدی می‌آورد به همان صورتی که در زمان رسول خدا(ص) بود؛ «و خداوند عزوجل سلطنتش را در بنده‌اش قرار می‌دهد»، یعنی سلطنت و حاکمیت خداوند در بنده‌اش امام مهدی(ع) مستقر و پایدار می‌شود و این یعنی تمکین و این تاکنون به دست نیامده است و نخواهد آمد، مگر برای قائم آل محمد(ع)؛ «سپس در صالحان از فرزندان او»، یعنی استقرار و ثبات سلطنت خداوند در امام مهدی(ع) و سپس در صالحان از نسل او یعنی از فرزندانش و آن‌ها همان مهدیین(ع) هستند که روایات متواتر به آن‌ها تصریح و اشاره دارند. «و از سوی او انتشار می‌دهد تا آنجا که پادشاهی‌اش تمام خاک را فراگیرد»، یعنی دین محمد(ص) با مهدی(ع) منتشر می‌شود تا آنجا که حکومتش همۀ زمین را فراگیرد و این در حالی است که غیر از قائم(ع) هیچ‌یک از ائمه(ع) یافت نمی‌شود که حکومتش تمام زمین را در برگرفته باشد و حتی اجداد قائم(ع) زندگی‌شان را در استضعاف، زندان، قتل و مسموم‌شدن سپری کرده‌اند؛ بنابراین صالحان از نسل بندۀ صالح ـ‌همان کسی که با او سلطنت خداوند در زمین استقرار می‌یابد‌ـ مهدیین(ع) هستند و آن‌ها رهبری دولت عدل را پس از پدرشان(ع) ادامه خواهند داد؛ و خداوند داناست.

حدیث بیست و سوم

شیخ طوسی در کتاب غیبت: فضل‌‌بن ‌شاذان از حسن‌‌بن ‌محبوب از عمرو ‌بن ‌ابی‌‌مقدام از جابر جعفی روایت می‌کند که گفت: شنیدم ابا جعفر(ع) می‌فرماید: «به خدا که مردی از اهل‌بیت ما بعد از مرگش سیصد سال بر زمین حکومت می‌کند، و نه سال بر آن اضافه شود». گفتم: چه وقت؟ فرمودند: «بعد از مرگ قائم». عرض کردم: و چقدر قائم در عالم خویش می‌ماند؟ فرمود: «نوزده سال از روز قیامش تا مرگش. سپس منتصر خروج می‌کند و خون حسین(ع) و یارانش را طلب می‌کند و می‌کشد و اسیر می‌کند تا سفاح خروج کند».([137]) این روایت از مردی از اهل‌بیت سخن می‌گوید که مدت حکومتش ۳۰۹ سال پس از درگذشت امام مهدی(ع) است. ادامه داشتن حکومت، خلافت و امامت پس از امام مهدی ‌حجت‌‌بن ‌الحسن(ع) ثابت شد و اینکه این حکومت در فرزندانش، مهدیین دوازده‌گانه(ع) خواهد بود؛ بنابراین مردی که ۳۰۹ سال حکومت می‌کند حتماً یکی از مهدیین از نسل امام مهدی(ع) خواهد بود. شیخ نعمانی هم این روایت را با سند صحیح از جابر‌‌بن ‌یزید ‌جعفی نقل کرده است؛ به‌صورت زیر: از جابر جعفی روایت که گفت: شنیدم ابا جعفر محمد‌بن علی(ع) می‌فرماید: «به خدا که مردی از اهل‌بیت ما بعد از مرگش سیصد سال بر زمین حکومت می‌کند، و نه سال بر آن اضافه شود». گفتم: چه وقت؟ فرمودند: «بعد از مرگ قائم». عرض کردم: و چقدر قائم در عالَم خویش می‌ماند؟ فرمود: «نوزده سال از روز قیام تا روز مرگش».([138]) شیخ طوسی با سند از ابو‌جارود نقل می‌کند که گفت: ابوجعفر امام باقر(ع) فرمود: «قائم(ع) مدت سيصد و نه سال به مقدار سال‌هايی كه اصحاب كهف در غار خفته بودند حكومت و زمـين را پـر از عدل و قسط مي‌كند، همان‌طور كه پر از ظلم و ستم شده بود. خداوند مشرق‌ها و مغرب‌های زمـين را برای او می‌گشاید و آن‌قدر از مردم مي‌كشد تا جز ديـن محمـد بـاقی نمانـد و او به روش سليمان‌بن داوود عمل می‌كند».([139]) اين روايت تصريح می‌كند كه قائم(ع) ۳۰۹ سال حكومت می‌كند و او همان كسـی اسـت كـه مـدت ۳۰۹ سال بعد از وفات امام مهدی(ع) حكومت خواهد کرد. او از ذريۀ امام مهدی حجت‌بـن الحسـن(ع) است و این در حالی است كه بیشتر روايات تصريح می‌كنند كه خود امام مهدی(ع) نوزده سال يا هفت سـال كه معادل هفتاد سال ماست حكومت خواهد کرد. و ما سخن امام صادق(ع) را فراموش نمی‌كنيم كه فرمود: «... اگر در مورد مردی از ما چیزی گفتیم و در فرزندش و یا فرزند فرزندش بود آن را انکار نکنید».([140])

حدیث بیست و چهارم

شیخ صدوق از امام جواد(ع) روایت می‌کند که فرمود: «هنگامی‌که از نماز واجب فارغ شدی بگو: الله را پروردگار خود برگزيده‌ام، اسلام را دين خود، قرآن را كتاب خود، محمد(ص) را پيامبر خود، على و حسن و حسين و علی‌بن حسين و محمد‌بن علی و جعفر‌بن محمد و موسى‌بن جعفر و علی‌بن موسی و محمد‌بن علی و علی‌بن محمد و حسن‌بن علی و حجت‌بن الحسن‌بن علی را امامان خود برگزيدم و به آنان راضی شدم. خداوندا! از بالا و پايين و راست و چپ و جلو و پشت سرش حافظ و نگهبان ولی‌ات باش که حجت است و به او عمر طولانی عطا فرما و او را قائم به امر خود و پيروز دينت قرار بده و آنچه را که دوست دارد و باعث روشنى چشمش نسبت به خودش، ذريه‌اش، اهلش، مالش، شيعيانش و دشمنانش می‌شود به او بنمايان، و به دشمنانش آنچه را كه از آن حذر مى‌كنند نشان بده و به او از دشمنانش آنچه را كه دوست دارد و مايۀ روشنى چشمش می‌شود بنمايان و دل‌های ما و دل‌های قوم مؤمنان را به‌وسیلۀ او شفا بده».([141]) این دعا وجود نسل و فرزندان را برای امام مهدی(ع) ثابت می‌کند، و این بر مهدیین و حجت‌های الهی از نسل امام مهدی(ع) دلالت دارد ـ‌همچنان که در روایات دیگر آمده است‌ـ و این دلالت دارد بر اینکه آن قائمی که فرزندی ندارد امام محمد‌‌بن ‌الحسن‌‌العسکری(ع) نیست، بلکه او قائم دیگری است که پس از محمد‌‌بن ‌الحسن(ع) خواهد آمد و پوشیده نیست که این دعا بر استمرار امامت پس از امام مهدی(ع) دلالت می‌نماید.

حدیث بیست و پنجم

علامه مجلسی در یکی از زیارت‌های امام مهدی(ع) گفته است: «... سپس نماز زیارت را ـ‌که توضیحش در زیارت اول آمد‌ـ بخوان و هنگامی‌که آن را به‌جا آوردی و از آن فارغ شدی بگو: خداوندا، بر محمد و اهل‌بیتش درود فرست، آن هدایت‌گران هدایت‌یافته، عالمان راستگو، اوصیای پسندیده، آن ارکان دینت، ستون‌های توحیدت، تبیین‌کنندگان وحی‌ات، حجت‌هایت بر مخلوقاتت و جانشینانت بر زمینت. آن‌ها همان کسانی هستند که برای خودت برگزیدی، به شناخت خودت اختصاصشان دادی، به کرامت خودت بزرگشان داشتی، با حکمت خود خوراکشان دادی، با رحمت خود آن‌ها را پوشاندی، با نعمت خود آنان را زینت دادی، از نورت آنان را پوشاندی و در ملکوتت بالایشان بردی، آنان را با ملائکه‌ات در‌بر‌گرفتی و با پیامبرت شرافتشان دادی. خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست؛ درودی بسیار، نیکو و مداوم، که جز خودت به آن احاطه ندارد، درودی که جز در علم تو نیست و کسی جز تو حسابش را ندارد. خداوندا بر ولی‌ات که احیاگر سنت توست درود فرست؛ به آن قائم به امرت، دعوت‌کننده به سویت، کسی که به تو راهنمایی می‌کند، حجت تو بر مخلوقاتت، جانشینت در زمینت و گواهت بر بندگانت. خداوندا! او را نصرتی عزتمند عطا فرما و عمرش را طولانی گردان و زمین را با طول عمرش زینت بده. خداوندا او را از سرکشی حسودان کفایت فرما، از شر حیله‌گران محفوظ بدار، خواست ستمکاران را از او منع کن و او را از دست جابران رهایی ‌بخش. خداوندا! به او چیزی عطا فرما که مایۀ روشنی چشم و شادی دلش شود در رابطه با خودش، فرزندانش، شیعیانش، رعیتش، و خواص و عوامش و همۀ اهل دنیا؛ و او را به بهترین آرزوهایش در دنیا و آخرت برسان که تو بر هر چیز توانایی. سپس خداوند را به آنچه دوست‌داری دعا کن».([142]) و توضیح این دعا مانند توضیح موارد قبلی است.

حدیث بیست و ششم

از جابر از امام باقر(ع) نقل‌شده است که فرمود: از ایشان(ع) تفسير اين سخن حق‌تعالی (إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ من‌بعدي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا)؛ (آنگاه‌که به فرزندانش گفت: بعد از من چه چيز را می‌پرستيد؟ گفتند: خدای تو و خدای نياکان تو). را پرسيدم. فرمود: «در مورد قائم(ع) جاری خواهد شد». یعنی قائم(ع) نیز هنگامی‌که وفاتش فرارسد به فرزندانش وصیت خواهد کرد و این تأییدکنندۀ معنای وصیت مقدس است؛ وصیتی که تصریح دارد بر اینکه قائم(ع) هنگامی‌که وفاتش فرارسد وصیت خواهد نمود و درعین‌حال بر وجود فرزندان امام مهدی(ع) نیز دلالت دارد.

حدیث بیست و هفتم

کتاب تمحیص([143]): از مفضل از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «خداوند عزوجل می‌فرمايد: دَه فريضه را بر بندگانم واجب ساختم كه اگر آن فرایض را بشناسند آن‌ها را در ملكوت خود جای می‌دهم و بهشت خود را برایشان حلال مى‌گردانم: اول: شناخت من. دوم: شناخت فرستاده‌ام به‌سوی خلقم، اقرار به او و تصديق او. سوم: شناخت اوليايم؛ آن‌ها حجت‌های من بر خلقم هستند. هر‌كس آنان را دوست بدارد دوست من است و هر‌كس آنان را دشمن بدارد دشمن من است. آن‌ها علامت و پرچم بين من و آفريدگانم هستند. هر‌كس منكر آنان شود او را وارد دوزخ می‌كنم و بر عذابش می‌افزايم. چهارم: شناخت کسانی كه از نور قدسی من به پا خاسته‌اند و برپاکنندگان قسط و عدل من هستند. پنجم: شناخت کسانی که فضایل ایشان و تصديق آن‌ها را عهده‌دار شده‌اند. ششم: شناخت دشمن من، ابليس و آگاهی از ذات او و ضمير يارانش. هفتم: پذیرفتن فرمان من و تصديق فرستادگانم. هشتم: كتمان سرّ من و سرّ اوليای من. نهم: بزرگ‌داشتن برگزيدگان من و پذیرفتن آن‌ها و بازگرداندن هر آنچه شما در موردش اختلاف می‌کنید به آنان تا «شرع» از آنان برگرفته شود. دهم: اينكه او با برادر دینی‌اش از نظر شرع يكسان زندگی كند. اگر این‌چنین باشند آنان را وارد ملكوتم خواهم کرد و از آن ترس بزرگ ايمن خواهم ساخت و نزد من در علیّین (مقامات والا) خواهند بود».([144]) در اين حديث شريف قدسی، اسرار الهی عظيم و بسيارى نهفته است كه تنها بر آنچه به موضوع بحث ما ارتباط دارد تأكيد مى‌كنيم؛ یعنی اشاره به مقام مهدیین(ع) از ذريۀ امام مهدی(ع). از آنچه ارائه شد دانستیم که مقام مهدیین(ع) بعد از مقام ائمه(ع) است و این تأیید می‌کند كه وقتی محمد و آل محمد(ع) مهدیین را همراه با ائمه یاد می‌کنند اسم «مهدیین» را به آن‌ها اختصاص می‌دهند و اين تأكيد را در بیشترِ مواردِ ذكر شده در باب اوصيای قائم، حجت‌بن الحسن(ع) می‌بینیم و اين دلالت می‌كند كه مقام مهدیین مقامی پايين‌تر از مقام امامان دوازده‌گانه(ع) است، اما امامت مهدیین(ع) را منتفی نمى‌كند، به این معنی كه آن‌ها حجت‌های الهی بر خلق و معصوم و پاک و مطهر هستند؛ که توضيح آن پیش‌تر گفته شد. اينكه مهدیین(ع) در مرتبه و مقامی پايين‌تر از مقام امامان(ع) هستند به اين معناست كه آنان مقصود و موردنظر در فريضۀ چهارم در سخن حق‌تعالی می‌باشند: «چهارم: شناخت کسانی كه از نور قدسی من به پا خاسته‌اند و برپاکنندگان قسط و عدل من هستند»؛ چراکه آنان فاضل‌ترينِ خلق بعد از ائمه(ع) هستند؛ کسانی که در سخن امام باقر(ع) در مورد شهر کوفه به «قائمان» توصیف شده‌اند: «و در این شهر قائم او و قائمان پس از او خواهند بود». از جمله مواردی كه بر اين نکته تأكيد بیشتری مى‌كند آمدن قائمان به قسط و عدل خداوند در این حديث شريف قدسی است؛ همان کسانی كه مردم مكلف به شناخت آنان هستند، بدون اینکه گفته شود مردم مکلف به پیروی یا تصدیق کس دیگری باشند؛ اين خصوصیت تنها از آنِ حجت‌های الهی و اوصياست؛ زيرا اوصيا و حجت‌های الهی از مردم بی‌نيازند و حال آنکه تمامی مردم نيازمند به آن‌ها هستند. این در حالی است که در این حدیث قدسی بعد از ذكر قائمان به فضيلت ائمه و مهدیین در فريضۀ پنجم، در موردشان می‌فرمايد: «شناخت قائمان به فضیلت آن‌ها و تصديقشان» و آنان را تابع و پيرو حجت‌های قبل از خود و تصدیق‌کنندۀ آنان قرار می‌دهد و اين یعنی آن‌ها همگی حجت بر ایشان اقامه شده و حجت نیستند و همگی پیرو هستند نه پیروی‌شونده. فريضۀ پنجم شامل تمام ابواب ائمه و اوليايشان مى‌شود؛ کسانی كه حامل دين و رسانندۀ آن به مردم هستند. بنابراین پس از مقام الوهیت در اين حديث قدسی، مقام پیامبر خدا حضرت محمد(ص) دومين مقام، و مقام امامان دوازده‌گانه سومين مقام، و مقام مهدیین دوازده‌گانه چهارمين مقام است؛ و چه‌بسا وجه تسمیۀ آنان به «قائمان به قسط و عدل الهی» ازآن‌رو باشد که پیاده‌سازی قسط و عدل خداوند بر بندگان و در تمامی سرزمین‌ها به دست آن‌ها صورت خواهد پذیرفت و پس از آن‌ها وعدۀ الهی به پر شدن زمین از قسط و عدل پس‌ازآنکه از ظلم و ستم لبریز شده است در آن دولت عدل الهی که منتظر و چشم‌انتظارش هستند جامۀ عمل خواهد پوشید.

حدیث بیست و هشتم

از کعب‌الاحبار نقل شده است: «دوازده مهدی خواهد بود؛ سپس روح خدا نازل می‌شود و دجال را به قتل می‌رسانَد».([145]) این روایت اگرچه از کعب‌الاحبار نقل‌شده و سند آن به پیامبر(ص) نمی‌رسد اما در حکم حدیث صحیح است، چراکه از جملۀ روایات خارج از دایرۀ رأی و اجتهاد می‌‌باشد و همچنین به جهت موافقت با روایات بسیاری که به پیامبر(ص) یا اهل‌بیت(ع) می‌رسند، و به‌خصوص اینکه به ادامه‌داشتن امامت پس از امام مهدی(ع) در مهدیین دوازده‌گانه از فرزندان آن حضرت ارتباط پیدا می‌کند.

حدیث بیست و نهم

علامه مجلسی می‌گوید: در ادعیۀ عرفه از کتاب اقبال، زیارت جامعه‌ای را که با واسطه‌های بسیاری از امام صادق(ع) روایت شده بود دیدم که شایسته است هر روز ائمه(ع) با آن زیارت شوند؛ در این زیارت امام(ع) می‌فرماید: «... سلام بر تو اى مولای من، ای حجت‌بن الحسن صاحب زمان. درود و سلام خدا بر تو و بر عترت طیّب و طاهرت. اى آقایان من، در ريختن بار گناه و خطاهايم شفيعان من باشيد. به خدا ایمان آوردم و به آنچه به شما نازل شد؛ و آخرین شما را دوست دارم همان‌گونه كه اولین شما را دوست می‌دارم و از جبت و طاغوت و لات و عزّى دوری جستم. اى آقایان من، در صلحم باآنکه با شما صلح کند و در جنگم باآنکه با شما بجنگد، دشمنم باآنکه با شما دشمنى ورزيد و دوستم باآنکه با شما دوستى كرد، تا روز قيامت. خداوند ستم‌كنندگان بر شما و غاصبان حق شما را لعنت كند و شيعيان و پيروان و اهل مذهب آنان را لعنت نمايد؛ من از آنان به پيشگاه خدا و به‌سوی شما بيزارى می‌جويم».([146]) این دعا به سلام بر عترت امام مهدی(ع) تصریح دارد و عترت هر شخص، فرزندان و اهل‌بیت اوست. از کنار هم قرار دادن این دعا با سایر دعاها و روایاتی که بر فرزندان امام مهدی(ع) تصریح دارند روشن می‌شود که عترت امام مهدی حجت‌‌بن ‌الحسن(ع) مهدیین دوازده‌گانه از نسل او هستند.

حدیث سی‌ام

سلیم‌بن قیس هلالی به نقل از سلمان فارسی می‌گوید: رسول خدا(ص) فرمود: «ای مردم! آیا شما را به مهدی بشارت ندهم؟» پاسخ دادند: چرا. فرمود: «بدانید که خداوند متعال پادشاهی عادل و امامی دادگر در امتم مبعوث خواهد نمود که زمین را از عدل و داد پر می‌کند همان‌طور که از ظلم و جور پر شده است. او نهمین فرزند از فرزندانِ فرزندم حسین است. نام او نام من و کنیه‌اش کنیۀ من است. آگاه ‌باشید که پس از او هیچ خیری در زندگانی نیست و پایان حکومتش نخواهد رسید مگر چهل روز پیش از قیامت». به این سخن پیامبر(ص) توجه کنید «پایان حکومتش» و نمی‌فرماید پایان زندگی یا وفاتش چهل روز پیش از قیامت است و دولت و حکومت یک شخص الزاماً تنها با خودِ آن شخص ادامه نمی‌یابد، بلکه با جانشینان، اوصیا و نمایندگان او نیز ادامه خواهد یافت. این حدیث مانند حدیث قدسی است که خداوند سبحان دربارۀ امام مهدی(ع) می‌فرماید: «... سپس حکومتش ادامه خواهد داشت و روزها بین اولیای من خواهد گشت تا روز قیامت»؛([147]) که ـ‌همچنان که گذشت‌ـ دلالت دارد بر اینکه حکومت امام مهدی(ع) پس از او در مهدیین ـ‌اولیای خداوند‌ـ از نسل امام مهدی(ع) ادامه خواهد یافت. سید شهید صدر‌( در کتاب دایرة‌المعارف امام مهدی(ع)، جلد سوم تاریخ ‌ما بعد ظهور، هنگام بررسی سخن شیخ ‌طبرسی، صفحه ۷۷۸ می‌گوید: «و اما اینکه گفته شد پس از دولت قائم هیچ‌کس دولتی نخواهد داشت صحیح است؛ چراکه اگر منظور از دولت قائم نظام حکومتی‌اش باشد نظامی است که ـ‌تقریباً یا تحقیقاً طبق آنچه خواهیم شنید‌ـ تا فرجامِ بشریت ادامه خواهد داشت و پس از آن حکومت دیگری نخواهد بود، و اگر منظور از آن، حکومت او تا زمان حیاتش باشد به‌گونه‌ای که زندگی بشریت بلافاصله پس از آن تمام شود، این فرضی است نامحتمل، زیرا فرضی است که بسیاری از روایات بر نفی آن دلالت می‌نمایند؛ روایاتی مثل روایات رجعت، روایات اولیای صالحین و روایاتی که می‌گویند قیامت بر‌پا‌ نمی‌شود مگر بر بدترین مخلوقات و سایر روایات؛ و حتی برخی از آیات قرآن نیز بر این مطلب دلالت دارند، مانند آیۀ دابة‌‌الارض (جنبندۀ زمین) بعد از اینکه دانستیم دابة‌‌الارض در زمان خود مهدی(ع) خارج ‌نمی‌شود. بنابراین بشریت بعد از مهدی(ع) نیز باقی خواهد بود و نظام حکومتی او نیز ادامه خواهد داشت. منظور از این روایت این است که پس از دولت قائم هیچ‌یک از منحرفین و کافرین ـ‌به همان صورتی که پیش از ظهور بود‌ـ دولتی نخواهند داشت». از ابوعبدالله امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «زمین از بین نخواهد رفت تا زمانی‌که خداوند متعال را در آن حجتی باشد که حلال و حرام را بشناسد و مردم را به راه خداوند عزوجل فرا بخواند. حجت از زمین منقطع نمی‌شود، مگر چهل روز پیش از قیامت؛ و چون حجت برداشته شود درهای توبه مسدود می‌گردد و ایمان کسی که پیش از برداشته‌شدن حجت ایمان نیاورده باشد سودی نبخشد. آن‌ها بدترین خلق خدا هستند و آن‌ها کسانی هستند که قیامت بر آن‌ها واقع خواهد شد».([148]) بنابراین دلیلی وجود ندارد که در اینجا منظور از حجتی که چهل روز پیش از قیامت برداشته می‌شود یا از ‌دنیا می‌رود محمد‌‌بن ‌الحسن‌‌العسکری(ع) باشد، بلکه بر اینکه او آخرینِ مهدیین از نسل امام مهدی(ع) است دلیل اقامه شده است؛ به دلالت ادلۀ استمرار امامت و باقی‌‌بودن امت و تکلیف پس از امام دوازدهم، امام مهدی(ع) و همچنین به دلالت روایات متواتری که بر ادامه‌داشتن امامت بعد از امام مهدی(ع) تصریح دارند و آن را تأیید می‌کنند. سید شهید صدر‌( در دایرة‌المعارف امام ‌مهدی(ع) جلد ‌سوم تاریخ پس از ظهور هنگام بررسی سخن شیخ طبرسی ص ۷۷۹ می‌گوید: «و اما این سخن او ـ‌منظورش طبرسی است‌ـ که می‌گوید: و بیشتر روایات می‌گویند آن حضرت از دنیا نمی‌رود مگر به فاصلۀ چهل روز پیش از قیامت... این روایاتی است که ما خواهیم شنید و مقصود آن این است که حضرت حجت چهل روز پیش از قیامت بالا خواهد رفت ـ‌یعنی خواهد مرد‌ـ و خواهیم دید که مقصود از حجت، خودِ امام مهدی نیست، بلکه شخص دیگری است که به فاصلۀ زیادی پس از دوران مهدی خواهد آمد». بنابراین روایتی که می‌گوید: «و حکومتش پایان نخواهد پذیرفت مگر چهل روز پیش از قیامت»، ادامه داشتن امامت پس از امام مهدی(ع) را تأیید کرده است نه اینکه نفی‌کنندۀ آن باشد؛ به‌خصوص پس از ملاحظۀ روایات مهدیین(ع).

حدیث سی و ‌یکم

سید‌‌بن طاووس می‌گوید: روز جمعه روز صاحب‌الزمان(ع) و روزی است به نام او و روزی است که آن حضرت عجّل‌الله در آن ظهور می‌کند. به آن بزرگواران(ع) عرض می‌کنم: دوستدار شما تا آخرین لحظۀ حیات/ و زائر شما هستم حتی بی‌هیچ مَرکبی متن دعای خطاب به صاحب‌الزمان: «سلام بر تو ای حجت خدا در زمینش، سلام بر تو ای چشم خدا در میان مخلوقاتش، سلام بر تو ای نور خدا که هدایت‌یافتگان با آن هدایت می‌شوند و با آن، کار مؤمنان گشایش می‌یابد، سلام بر تو ای پاک‌سرشت ترسان، سلام بر تو ای ولیّ ناصح، سلام بر تو ای کشتی نجات، سلام بر تو ای چشمۀ حیات، سلام بر تو که خداوند بر تو و بر خانوادۀ پاک و طاهرت سلام و درود فرستاد، سلام بر تو ای سلامی که خداوند یاری و ظهور امرت را که وعده‌ات داده است تعجیل فرماید، سلام بر تو ای مولای من که من غلام شما هستم، آگاه به اولینِ شما و آخرینِ شما، به‌وسیلۀ تو و خاندان تو به‌سوی خداوند تقرب می‌جویم، و ظهور تو و ظهور حق به دستان تو را انتظار می‌کشم. از خدا می‌خواهم بر محمد و آل محمد درود فرستد و مرا از منتظران تو و پیروان و یاوران تو در مقابل دشمنانت و از شهدای در رکابت، در شمارِ اولیایت قرار دهد. ای آقای من! سلام‌وصلوات خدا بر تو و بر آل بیت تو. امروز جمعه است، روزی که در آن ظهور تو و فرج مؤمنان با دستان تو و قتل کافران با شمشیر تو انتظار می‌رود، و من ـ‌ای مولای من‌ـ در این روز میهمان شما و پناهنده به شما هستم، و تو ای مولای من کریم هستی و فرزند کریمان و مأمور به مهمان‌نوازی و پناه دادن هستی؛ پس مرا مهمان‌نوازی کن و پناهم دِه. سلام و درود خدا بر تو و بر اهل‌بیت پاک و طاهر تو». میرزای نوری در استدلال خود بر وجود فرزندانی برای امام ‌مهدی(ع) در کتاب نجم‌‌الثاقب، جلد ۲، صفحه ۷۰ می‌گوید: «سوم: در زیارت مخصوصی که در روز جمعه خوانده ‌می‌شود و سید رضی‌‌الدین ‌علی‌‌بن‌ طاووس در کتاب «جمال‌الاسبوع» نقل کرده است: «سلام‌وصلوات خدا بر تو و بر آل بیت پاک و طاهر تو» و در جایی دیگر از آن کتاب آورده است: «صلوات خداوند بر تو و بر خاندان تو در این روز جمعه» و در انتهای آن گفته است: «صلوات خداوند بر تو و بر اهل‌بیت پاک و طاهر تو». پایان سخن میرزای نوری. «آل» و «اهل‌بیت» امام مهدی(ع)، فرزندان او هستند که ـ‌همان‌طور که توضیحش گفته شد‌ـ مهدیین، اوصیا و حجت می‌باشند.

حدیث سی و ‌دوم

در ماجرای دیدار و تشرف حاج علی بغدادی به محضر امام مهدی(ع) آمده است: «... پس در راه به موضعى وسيع از جاده رسيديم كه دو طرف آن باغ‌ها و روبه‌روى شهر شريف كاظمين است؛ و در کنارۀ راست آن جاده باغ‌های پیوسته‌ای از بغداد دیده می‌شد. ملکی متعلّق به برخی يتيمان سادات بود که حكومت آن را به زور غصب کرده و در آن جاده ساخته بود و اهل تقوا و ورع ساكن اين دو شهر (بغداد و كاظمين) هميشه از رفتن در این جاده در محدودۀ آن قطعه زمين پرهیز می‌کردند. من آن حضرت ـ‌یعنی امام مهدی(ع)‌ـ را ديدم که در این محدوده راه می‌رود! عرض کردم: آقای من! این قسمت متعلق به برخی از يتيمان سادات است و تصرّف در آن روا نيست. فرمود: اين قسمت از اموال جدّ ما امير مؤمنان(ع) و فرزندان او و فرزندان ماست و تصرّف در آن براى دوستداران ما حلال است...». امام مهدی(ع) می‌فرماید: «اين قسمت از اموال جدّ ما امير مؤمنان(ع) و فرزندان او و فرزندان ماست». از این عبارت مشخص می‌شود که منظور آن حضرت فرزندان و نسل خودش(ع) است، زیرا این سخن حضرت: «اين قسمت از اموال جدّ ما امير مؤمنان(ع) و فرزندان او» همۀ فرزندان امیرالمؤمنین(ع) تا روز قیامت را شامل می‌شود. پس سخن آن حضرت در عبارت «فرزندان ما» تخصیصی برای فرزندان خود آن حضرت است، در برابر عمومیت فرزندان امیرالمؤمنین(ع).

حدیث سی و ‌سوم

شیخ نعمانی: احمد‌بن محمد‌بن سعید از این چهار مرد از ابن محبوب از محمد‌بن یعقوب کلینی ابوجعفر به ما خبر داد و گفت: علی‌بن ابراهیم از پدرش به من گفت: محمد‌بن عمران از احمد‌بن محمد عیسی از علی‌بن محمد و دیگران از سهل‌بن زیاد همگی از حسن‌بن محبوب به ما خبر دادند: از عبدالواحد بن عبدالله موصلی از ابوعلی احمد‌بن محمد‌بن ابو ناشر از احمد‌بن هلال از حسن‌بن محبوب از عمرو بن ابو‌مقدام از جابر‌بن يزيد جعفی نقل می‌کند که گفت: ابوجعفر محمد‌بن علی باقر(ع) در مورد «قيام قائم(ع) بين رکن و مقام» فرمود: «آگاه باشید، هر‌کس در مورد کتاب خدا با من مُحاجّه و استدلال کند من از همه به کتاب خدا سزاوارترم، هر‌کس در مورد سنّت رسول خدا با من محاجه کند من از همه به سنّت رسول خدا سزاوارترم؛ پس شما را به خدا سوگند می‌دهم آن کسانی که امروز سخنان مرا شنیدند آن را به غایبان برسانند. از شما به حقّ خداوند و به حقّ فرستاده‌اش و به‌حق خودم درخواستی نمی‌کنم جز اینکه به حق نزدیکی به رسول خدا که بر شما دارم ما را یاری کنید و ما را در برابر کسانی که به ما ستم روا می‌دارند بازدارید و حمایت کنید؛ که آن‌ها ما را پوشاندند، به ما ستم روا داشتند و ما و فرزندانمان را از وطنمان آواره کردند، به ما ظلم کردند، ما را از حقمان دور کردند و اهل باطل بر ما افترا بستند. بترسید از خدا، بترسید از خدا! ما را تنها مگذارید و یاری‌مان کنید که خداوند متعال شما را یاری کند».([149]) توضیح این حدیث همانند احادیث قبلی است؛ امام مهدی(ع) تصریح می‌فرماید بر اینکه او از دیار و فرزندانش رانده شده است. این روایات مهدیین(ع) را تأیید می‌کند و دلالت دارد بر اینکه رجعت بلافاصله پس از امام مهدی(ع) نخواهد بود، زیرا آن قائمی که رجعت بلافاصله پس از او واقع می‌شود ـ‌همان‌طور که در روایت اهل‌بیت(ع) آمده‌ـ کسی است که فرزندی ندارد، درحالی‌که امام مهدی(ع) فرزندانی دارد که امام و وصی هستند؛ بنابراین دلالت این روایت بر استمرار امامت پس از حجت‌‌بن الحسن ‌صاحب‌الزمان(ع) پوشیده نیست.

حدیث سی ‌و ‌چهارم

راوندی در کتاب قصص‌الانبیاء با سند از ابو‌بصیر([150]) نقل می‌کند که امام صادق(ع) به وی فرمود: «ای ابو‌محمد! گویا می‌بینم قائم(ع) با اهل‌وعیالش در مسجد سهله فرود آمده است». گفتم: آیا خانۀ او مسجد سهله است؟ فرمود: «آری، همان‌جا که منزلگاه ادریس و ابراهیم خلیل‌الرحمان(ع) بوده است و هیچ پیامبری برانگیخته نشد مگر آنکه در آن مسجد نماز گزارده است». ([151]) این روایت وجود اهل‌وعیال برای امام مهدی(ع) در ابتدای ورود آن حضرت به مسجد سهله را ثابت می‌کند ـ‌یعنی در ابتدای قیام مقدسش‌ـ و روشن است که این سخن امام(ع): «با اهل‌وعیالش» به همسر و فرزندان بازمی‌گردد، به‌خصوص اینکه می‌دانیم امام ‌مهدی(ع) در آن هنگام پدر، مادر، برادر، خواهر و ... ندارد؛ پس مصداق اهل‌وعیال، همسر و فرزندان است و نه چیز دیگر.

حدیث سی ‌و پنجم

شیخ طوسی: فضل‌بن ‌شاذان از عثمان‌‌بن ‌عیسی از صالح‌‌بن ‌ابو‌الاسود از امام ‌صادق(ع) نقل ‌می‌کند که آن حضرت مسجد سهله را یاد کرده، فرمود: «بدانید که اینجا منزل صاحب ماست آن هنگام که با خانواده‌اش بیاید».([152]) خانوادۀ امام مهدی در این روایت همسر و فرزندان وی را شامل ‌می‌شود، با در نظر گرفتن آنچه در روایت قبل بیان شد. مشهور این است که «اهل» (خانواده) بر همسر، فرزندان، والدین، برادران و خواهران اطلاق می‌شود و دربارۀ امام مهدی حجت‌‌بن ‌الحسن(ع) در هنگام قیام مقدس تنها همسر و فرزند انتظار می‌رود.

حدیث سی ‌و ‌ششم

در انجیل آمده است: «1 پس از این دیدم ناگاه دروازه‌ای در آسمان باز شد و آن آواز اوّل را که چون کَرنا شنیده بودم با من سخن می‌گفت، دیگر باره می‌گوید: به اینجا صعود کن تا اموری را که پس از این باید واقع شود به تو بنمایم. 2 فی‌الفور در روح شدم و دیدم که تختی در آسمان است و بر آن تخت نشیننده‌ای. 3 و آن نشیننده، در صورت، مانند سنگ یشم و عقیق است و رنگین‌کمانی گرداگرد تخت که به منظر شباهت به زمرّد دارد 4 و گرداگرد تخت، بیست‌وچهار تخت است؛ و بر آن تخت‌ها بیست‌وچهار پیر که جامه‌های سفید دربردارند نشسته دیدم، درحالی‌که بر سر ایشان تاج‌های زرّین 5 و از تخت، برق‌ها، رعدها و صداها برمی‌آید».([153]) این متن انجیلی دلالتی واضح و روشن بر بیست‌وچهار امام دارد. آن‌ها تخت‌هایی دارند که گرداگرد صاحب عرش اعلی قرار دارد و این به رسول خدا حضرت محمد(ص) و اوصیایش ائمه و مهدیین(ع) اشاره دارد؛ همچنان که وصیت پیامبر خدا حضرت محمد(ص) در شب وفاتش از آنان یاد کرده است.

حدیث سی ‌و ‌هفتم

«به جای پدرانت، پسرانت در سراسر زمین فرمانروایی می‌کنند * نام تو را در هر‌جا یاد می‌کنم. به این دلیل مردمان، تو را همیشه و تا ابدالآباد ستایش می‌کنند».([154]) این متن تورات اشاره دارد بر اینکه مخاطبِ این سخن به پدران و اجدادی منتسب است که از حقشان در ریاست و امامت منع شده‌اند و خداوند در عوض، ریاست را در فرزندانش در سراسر زمین قرار خواهد داد و یادش را برای همیشه جاودان خواهد ساخت. این شخصیت بر کسی غیر از امام مهدی محمد‌‌بن ‌الحسن(ع) تطبیق پیدا نمی‌کند؛ پس این متن بر وجود فرزندانی برای امام مهدی(ع) دلالت دارد که پس از پدرشان(ع) در سراسر زمین حکومت خواهند کرد، به‌خصوص که موافق با تصور اسلامی در این موضوع است.

حدیث سی‌ و هشتم

از رسول خدا(ص) نقل‌شده است که فرمود: «مهدی و هفت تن از فرزندانش پس از او، همگی‌شان انسان‌های صالحی هستند که مانندشان دیده نشده است».([155]) و این بر ادامه داشتن امامت پس از امام مهدی(ع) در نسل آن حضرت دلالت دارد و آمدن عدد هفت به معنای نفی غیر از آن و سایر دوازده مهدی(ع) نیست.

حدیث سی ‌و ‌نهم

ابو حسین ‌بن ‌منادی در کتاب «ملاحم» از سالم ‌بن ‌ابوجعد آورده است: «حکومت مهدی بیست‌ویک سال خواهد بود، سپس شخص دیگری پس از او می‌باشد که از او پایین‌تر و فردی صالح است و چهارده سال حکومت می‌کند، سپس شخص دیگری پس از او خواهد بود که فردی صالح است و نُه سال حکومت می‌کند».([156]) این روایت نیز بر ادامه داشتن امامت پس از امام مهدی(ع) دلالت دارد.

حدیث چهلم

در کتاب دایرة‌المعارف موضوعی احادیث امام مهدی(ع) ص ۳۰۶ آمده است: از امام صادق(ع) از پدرانش از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است که فرمود: «اسلام و حاکم عادل مثل دو برادرند که هیچ‌یک از آن‌ها اصلاح نمی‌شود مگر به سبب دیگری. اسلام پایه و اساس است و حاکم عادل چون نگهبان. آنچه پایه و ریشه‌ای نداشته باشد نابود و آنچه نگهبانی نداشته باشد خراب می‌گردد. از همین رو وقتی قائم ما رحلت کند اثری از اسلام باقی نمی‌مانَد و وقتی اثری از اسلام بر جا نمانَد اثری از این دنیا باقی نمی‌مانَد». این قائمی که با رفتنش، نَه از اسلام و نه از دنیا اثری باقی ‌نمی‌ماند، امام محمد‌بن ‌الحسن ‌العسکری(ع) نیست؛ به دلیل تواتر روایاتی که بر باقی‌‌بودن تکلیف و دنیا و امت پس از امام مهدی(ع) دلالت دارد و همچنین آمدن امامانی پس از او از فرزندان وی(ع). پس منظور از این قائمی که پس از درگذشتش اثری از دنیا نخواهد ماند آخرین مهدی و آخرین امام در دولت عدل الهی است و پس از او رجعت خواهد بود که عالم دیگری است و متفاوت از عالم زندگانی دنیاست. شیخ علی کورانی بر این روایت تعلیق زده، می‌گوید: «پاسخ: در اینجا قائم به معنای امام مهدی منتظر(ع) نیست، بلکه به معنای حاکمی از اهل‌بیت(ع) در دولتشان است که مهدی(ع) آن را بنیان می‌نهد؛ پس این روایت ادامه‌داشتن دولت آل محمد(ع) تا روز قیامت را منتفی نمی‌کند، بلکه آن را تثبیت می‌کند». ***

-خلاصۀ آنچه تقدیم شد

: اخبار و روایاتی که بر خلفا و جانشینان امام مهدی(ع) دلالت دارد بسیار هستند و به حد تواتر می‌رسند، به‌خصوص پس از ملاحظۀ قراین تقویت‌کننده‌ای که در ابتدای بحث گفته شد. حتی می‌توانیم بگوییم به‌طورقطع، استمرار امامت پس از صاحب‌الزمان(ع) بدون تکیه بر هیچ روایتی از روایات مهدیین از نسل صاحب‌الزمان(ع) نیز ثابت شده و قطعی است، چراکه قرآن کریم و روایاتی که بالاتر از حد تواتر هستند، بر ضرورت ادامه‌داشتن امامت و خالی‌نبودن زمین از حجت خداوند سبحان تصریح و تأکید دارند و اینکه اگر دو نفر در زمین باشند حتماً یکی از آن دو امام و حجت بر دیگری است. این دلیلی قطعی‌الصدور و قطعی‌الدلاله است بر اینکه امامت تا هنگامی‌که زمین وجود دارد ادامه خواهد داشت. این ادعا که رجعت بلافاصله پس از صاحب‌الزمان خواهد بود اعتبار علمی، قطعی و یقینی ندارد ـ‌که توضیحش گفته شد‌ـ اما روایاتی که تصریح دارند بر اینکه امام مهدی(ع) آخرین یا خاتم اوصیا یا ائمه است، روایات واحدی هستند که یقین‌آور نیستند و ناظر بر اتمامِ تعداد اولیۀ اوصیای رسول خدا حضرت محمد(ص) یعنی ائمۀ دوازده‌گانه(ع) هستند و دلالتی قطعی بر نفی امامت به‌طورکلی پس از محمد‌‌بن ‌الحسن ‌العسکری(ع) ندارند؛ پس ادلۀ قطعی و یقینیِ ادامه‌دار بودن امامت بدون هیچ معارض و دلیل مخالفی که بتواند در برابر قوت صدوری یا دلالتی آن مقاومت کند بر جای خود باقی خواهد ماند؛ و این همان خواستۀ ماست. و سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوند آن پروردگار جهانیان است! و سلام‌وصلوات تامّ و تمام خداوند بر محمد و بر جانشینان و اوصیای پاک و طاهرش امامان و مهدیین باد!

پا ورقی ها

[1] - نساء: 165.

[2] - فاطر: 24.

[3] - رعد: 7.

[4] - 27 شهریور 1396 هـ ش (مترجم).

[5] - که سخنان این علما خواهد آمد.

[6] - تظافر به عربی به معنی همیاری و کمک‌کردن است. روایت متظافر در اصطلاح به روایتی گفته می‌شود که خبر واحد (یگانه) نیست، اما به حد تواتر نیز نرسیده است؛ یعنی مثلاً سه یا چهار سلسله آن را نقل کرده باشند. (مترجم)

[7] - معانی‌الاخبار: ص 126 و 127؛ کمال‌الدین و تمام النعمه: ص 358 و 359.

[8] - کافی، شیخ کلینی: ج 1/ ص 288.

[9] - معانی الاخبار، شیخ صدوق: ص 131 و 132.

[10] - کمال‌الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق: ص 416 و 417.

[11] - کمال‌الدین و تمام النعمه: ص 323 و 324.

[12] - علل‌الشرایع: ج 1/ ص 208 و 209.

[13] - کمال‌الدین و تمام النعمه: ص 669.

[14] - کافی: ج1/ ص198 و 200.

[15] - کمال‌الدین و تمام النعمه: ص 244 و 245.

[16] - کمال‌الدین و تمام النعمه: ص 222.

[17] - کمال‌الدین و تمام النعمة: ص 669.

[18] - المحتضر، حسن‌بن سلیمان حلی: ص 166 و 167.

[19] - کمال الدین و تمام النعمة: ص 262 و 263.

[20] - کمال الدین و تمام النعمة: ص 274 تا 279.

[21] - کافی: ج 1/ ص 285 و 286.

[22] - کافی: ج 1/ ص 286.

[23] - علل الشرایع: ج 1/ ص 207.

[24] - کافی: ج 1/ ص 203 و 204.

[25] - علل الشرایع: ج 1/ ص 208.

[26] - کمال الدین و تمام النعمه: ص 416.

[27] - کافی: ج 1/ ص 178.

[28] - کافی: ج 1/ ص 178.

[29] - کافی: ج 1/ ص 178.

[30] - کافی: ج 1/ ص 178.

[31] - کافی: ج 1/ ص 178 و 179.

[32] - کافی: ج 1/ ص 179.

[33] - کافی: ج 1/ ص 180.

[34] - کافی: ج 1/ ص 180.

[35] - غیبت نعمانی: ص 62.

[36] - صحیح بخاری: ج 4/ ص 155 و ج 8/ ص 105.

[37] - صحیح مسلم: ج 6/ ص 2 و 3.

[38] - رعد: 7.

[39] - کمال الدین و تمام النعمة: ص 667.

[40] - کافی: ج 1/ ص 191.

[41] - کمال الدین و تمام النعمة: ص 667.

[42] - کافی: ج 1/ ص 191 و 192.

[43] - کافی: ج 1/ ص 192.

[44] - کافی: ج 1/ ص 192.

[45] - ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح الباری، ج ۸/ ص ۲۸۵ می‌گوید: این حدیث با سند حَسَن روایت شده است.

[46] - طبرانی در المعجم الاوسط: ج ۲/ ص ۹۴ و ج ۵/ ص ۱۵۳ تا ۱۵۴ این حدیث را آورده است. مسند احمد‌بن حنبل ج ۱/ ص ۱۲۶. احمد محمد شاکر در تعلیق و حاشیۀ خود بر کتاب مسند احمد (ج ۲/ ص ۴۸ و ۴۹) این روایت را تصحیح کرده است و می‌گوید: «سندش صحیح است. مطلب‌بن زیاد‌بن ابی‌زهیر ثقفی کوفی ثقه است، چون احمد و ابن‌معین و دیگران او را توثیق کرده‌اند و بخاری در کتاب الکبیر (ج۸/ ص2/ ح4) احوال او را ذکر کرده و هیچ مذمت و عیبی دربارۀ او نگفته است ... و این حدیث از اضافات عبدالله‌بن احمد است». هیثمی در مجمع‌الزوائد: ج ۷/ ص ۴۱ دربارۀ این روایت گفته است: «عبدالله‌بن احمد و طبرانی در المعجم‌الصغیر و المعجم‌الاوسط آن را نقل کرده‌اند و رجال و راویان مسند احمد همگی ثقه (معتبر و مورد اعتماد) هستند.

[47] - غیبت نعمانی: ص 295؛ کافی: ج 2/ ص 255.

[48] - کمال الدین و تمام النعمه: ص 254 تا 256.

[49] - نهج‌البلاغه: ج 4/ ص 47/ ح 209.

[50] - الفتن: نعیم‌بن حماد: ص 110؛ شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی: ج 2/ ص 289، از سعید‌بن ابی سالم از پدرش از امیرالمؤمنین.

[51] - بحارالانوار: ج 44/ ص 90.

[52] - کتاب سلیم بن قیس: ص 478.

[53] - معانی‌الاخبار: ص 365 – 366.

[54] - رجعت، سومین روز بزرگ خدا: ص 14 (عربی). [صفحه 26 فارسی]

[55] - رجعت، سومین روز بزرگ خدا: ص 16 (عربی). [صفحه 29 فارسی]

[56] - رجعت، سومین روز بزرگ خدا: ص 16 (عربی). [صفحه 29 فارسی]

[57] - متشابهات: ج 4/ پرسش 175.

[58] - رجعت، سومین روز بزرگ خدا: ص 24 (عربی). [صفحه 45 فارسی]

[59] - کمال الدین و تمام النعمه: ص 228.

[60] - کمال الدین و تمام النعمه: ص 229.

[61] - بحارالانوار: ج 25/ ص 258.

[62] - کمال الدین: ص 204.

[63] - بصائر الدرجات: ص 138.

[64] - کافی: ج 1/ ص 203.

[65] - کافی: ج1/ ص222.

[66] - کمال الدین: ص 223.

[67] - کمال الدین: ص 223.

[68] - کافی: ج 1/ ص 535.

[69] - کافی: ج 1/ ص 535.

[70] - کافی: ج 1/ ص 535.

[71] - قرب الاسناد، حمیری قمی: ص 348 تا 352/ ح 1260.

[72] - شرح‌الاخبار، قاضی نعمان مغربی: ج2/ ص 42.

[73] - مصباح المتهجد: ص 409؛ جمال الاسبوع: ص 307.

[74] - غیبت شیخ طوسی: ص 273 و پس از آن؛ مصباح المتهجد: ص 406؛ جمال الاسبوع: ص 301 تا 306.

[75] - تفسیر قمی: ج 2/ ص 424؛ کافی: ج 8/ ص 50، با الفاظی بسیار نزدیک.

[76] - تفسیر قمی: ج 2/ ص 425.

[77] - فرقان: 11.

[78] - غیبت نعمانی: ص 86 و 87/ باب 4/ ح 13.

[79] - غیبت نعمانی: ص 87/ باب 4/ ح 15.

[80] - غیبت نعمانی: ص 238.

[81] - غیبت نعمانی: ص 238.

[82] - بحارالانوار: ج 51/ ص 30.

[83] - غیبت نعمانی: ص 336.

[84] - غیبت نعمانی: ص 242 و 243.

[85] - الزام الناصب: ج 2/ ص 199.

[86] - غیبت طوسی: ص 307.

[87] - طه: 82.

[88] - غیبت ـ نعمانی: ص 131/ باب 7/ ح 13؛ کافی: ج 1/ ص 376.

[89] - کافی: ج 1/ ص 376.

[90] - برگرفته از کتاب وصیت و وصی احمد‌الحسن.

[91] - کافی: ج 1/ ص 23.

[92] - خاتمة الوسایل: ص 95.

[93] - وسائل‌الشیعه: ج 30/ ص 244 و 245.

[94] - کمال الدین و تمام النعمه: ص ۷۷.

[95] - ارشاد: ج ۲/ ص ۳۸۷.

[96] - اِعلام الوری باعلام الهدی: ج ۲/ ص ۲۹۵.

[97] - کشف‌الغمه: ج ۳/ ص ۲۶۶.

[98] - کتاب رسائل: ج ۳/ ص ۱۴۵ و ۱۴۶.

[99] - نجم الثاقب: ج ۲/ ص ۷۳

[100] - مستدرک سفینه‌‌البحار: ج ۱۰/ ص ۵۱۶ و ۵۱۷.

[101] - انبیاء: 105-106.

[102] - تاریخ ما بعد ظهور: ج ۳/ ص ۷۷۹.

[103] - دایرة‌المعارف موضوعی احادیث امام مهدی: ص 300.

[104] - دایرة‌المعارف موضوعی احادیث امام مهدی: ص 304 و 305.

[105] - غیبت طوسی: ص 150. [ترجمه فارسی: ص 300]

[106] - منتخب انوار‌المضیئه: ص 353 و 354؛ مختصر بصائر‌الدرجات: ص‌49؛ بحار‌الانوار: ج 53/ ص 148.

[107] - شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی: ج 3/ ص 400.

[108] - کمال الدین و تمام النعمة: ص 358.

[109] - سید‌بن طاووس در جمال‌الاسبوع ص ۳۰۷ بیان کرده که شیخ طوسی این دعا را در اسناد متعدد از یونس‌بن عبدالرحمن روایت کرده است. متن سخن او: «افرادی که ذکرشان را در مواضع متعددی از این کتاب با استنادشان به جدم ابوجعفر طوسی ذکر کردم گفتند: ابن ابی‌جید از محمد‌بن حسن‌بن سعید‌بن عبدالله حمیری و علی‌بن ابراهیم و محمد‌بن صفار، و همۀ‌ آنها از ابراهیم‌بن هاشم از اسماعیل‌بن مولد و صالح‌بن سندی، از یونس‌بن عبدالرحمن نقل کرده است و جدم ابوجعفر طوسی آن را در زمرۀ روایاتی از یونس‌بن عبدالرحمن به چند طریق روایت کرده است و من برای اجتناب از طولانی شدن کلام آن را ذکر نکردم. از یونس‌بن عبدالرحمن روایت شده است، امام رضا( همیشه به این دعا برای صاحب‌الامر سفارش می‌کرد... .» و میرزای نوری تصریح کرده است که این دعا با چند سند معتبر و صحیح روایت شده است. متن سخن او: «جماعت بسیاری از علما روایت کردند که از جملۀ آنها شیخ طوسی در مصباح و سید‌بن طاووس در جمال‌الاسبوع با سندهای معتبر و صحیح است، از یونس‌بن عبدالرحمن نقل کرده است که امام رضا ( همیشه به این دعا برای صاحب‌الامر سفارش می‌فرمودند:...» نجم الثاقب، میرزای نوری: ج ۲/ ص ۴۵۶. سخن میرزای نوری ما را از طولانی کردن در بیان توثیق رجال سند بی‌نیاز می‌کند.

[110]  مصباح‌المتهجد، طوسی: ص ۴۰۹؛ جمال‌الاسبوع، ابن طاووس: ص ۳۰۷.

[111] - غیبت طوسی: ص 273 به بعد؛ مصباح المتهجد: ص 406؛ جمال‌الاسبوع: ص 301 تا 306.

[112] - منظور از صالحین در اینجا امامان معصوم است.

[113] - اقبال الاعمال: ج 1/ ص 191؛ بحارالانوار: ج 94/ ص 349؛ مکیال‌المکارم اصفهانی: ج 2/ ص 38.

[114] - بسیاری از مشهورترین علما به این کتاب اعتماد دارند و آن را از کتاب‌های اصل معتبر حدیث برمی‌شمارند. برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید به مقدمۀ کتاب فقه‌الرضا نوشتۀ جواد شهرستانی مراجعه نمایید.

[115] - پوشیده نیست که این سخن، کلام خود امام رضا است و این مطلبی است که میرزای نوری خبر می‌دهد آنجا که می‌گوید: «... نسبت صدور آن جز به حجت‌ها شایسته نیست و آنچه صراحت دارد این است که از ناحیۀ آن حضرت می‌باشد به دلایلی: اول: آنچه در ابتدای کتاب نگاشته شده است که در آن آمده: عبدالله علی‌بن موسی‌الرضا می‌فرماید: اما بعد... تا انتها. دوم: آنچه در اواخرش آمده است: از آنچه ما اهل‌بیت بر آن مدامت داریم... تا انتها». خاتمة المستدرک: ج 1/ ص 255.

[116] - فقه الرضا علی‌بن بابویه: ص 402.

[117] - شرح‌الاخبار: ج 2/ ص 42.

[118] - جعفر‌بن محمد قولویه که به اتفاق ثقه (قابل‌اعتماد) است.

[119] - کامل الزیارات، جعفر‌بن محمد بن قولویه: ص 76.

[120] - مصباح المتهجد: ص 826؛ مختصر بصائر الدرجات: ص 34 و 35؛ مزار مشهدی: ص 397 و 398؛ اقبال الاعمال، ابن طاووس: ج 3/ ص 303 و 304؛ مصباح ،کفعمی: ص 543؛ بحارالانوار: ج 53/ ص 94 و 95؛ و ج 98/ ص 347.

[121] - اصول سته عشر، اصل محمد‌بن مثنی حضرمی: ص 90 و 91.

[122] - تهذیب الاحکام، شیخ طوسی: ج 3/ ص 253.

[123] - شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی: ج 3/ ص 400.

[124] - پی‌نوشت برگرفته از کتاب «چهل حدیث دربارۀ مهدیین و فرزندان قائم».

[125] - نور: 55.

[126] - تفسیر ابن ابی حاتم: ج 8/ ص 2628/ شماره 14769.

[127] - نور: 55.

[128] - حج: 47.

[129] - خصال، شیخ صدوق: ص 474 و 475؛ عیون اخبار الرضا: ج 2/ ص 55 و 56.

[130] - غیبت شیخ طوسی: ص 224/ حدیث 188.

[131] - میرزای نوری به صحیح بودن سند این روایت در کتاب نجم الثاقب: ج 2/ ص 73 تصریح می‌کند؛ آنجا که می‌گوید: «... آن را شیخ ثقه بزرگوار فضل‌بن شاذان نیشابوری در کتاب غیبت با سند صحیح از حسن‌بن علی خراز روایت کرده است...».

[132] - پی‌نوشت برگرفته از کتاب «چهل حدیث دربارۀ مهدیین و فرزندان قائم(».

[133] - بحارالانوار: ج 48/ ص 270.

[134] - کمال‌الدین و تمام‌النعمه: ص 254 تا 256.

[135] - عبد‌المسیح‌بن شر‌جیل که در آن روزگار بزرگ قوم و صاحب‌نظرشان و طرف مشورتشان بوده به‌طوری‌که جمعیت بدون نظر او رأیی نمی‌دادند.

[136] - اَهتم‌بن نعمان که اسقف نجران و در بالا بودن شأن و منزلت همتای عاقب بود.

[137] - غیبت شیخ طوسی: ص 478 و 479/ حدیث 505.

[138] - غیبت نعمانی: ص 354.

[139] - غیبت شیخ طوسی: ص 474.

[140] - توضیح برگرفته از کتاب «چهل حدیث دربارۀ مهدیین و فرزندان قائم(».

[141] - من لا یحضره الفقیه: ج 1/ ص 327/ ح 960؛ کافی: ج 2/ ص 548.

[142] - بحارالانوار: ج 99/ ص 100 و 101.

[143] - کتاب تمحیص از محمد‌بن همام اسکافی، کتابی است معتبر که علما بر آن اعتماد می‌کنند. علامه مجلسی دربارۀ این کتاب می‌گوید: «کتاب تمحیص از قدمای ماست و از قراین آشکار برمی‌آید که مؤلف آن شیخ ثقه ابوعلی‌بن محمد‌بن همام بوده است». بحارالانوار: ج 1/ ص 17. همچنین گفته است: «جایگاه کتاب تمحیص، دلالت بر فضیلت مؤلف آن دارد. اگر همان‌طور که ظاهر است، مؤلفش ابوعلی باشد، فضیلت و توثیق ایشان مشهور است». بحارالانوار: ج 1/ ص 34. و سید خوانساری درباره‌اش گفته است: «و کتاب تمحیص نزد ما می‌باشد که تقریباً معادل هزار بیت است؛ و در آن، احادیث شدت بلای مؤمن را جمع‌آوری کرده است و اینکه این مسئله، تمحیص و خالص‌نمودن گناهانش است؛ و در آغاز آن، بنا بر نگارش اصحاب قدیم در نوشتن آنان، آن را با نام و نسب این فرد به او منسوب کردند؛ و نزد من نیز این مسئله است که این کتاب، از جمله تصنیفات همین مرد است؛ یعنی محمد‌بن همام و نه دیگران. پس زرنگ باش». کتاب تمحیص: ص 9. و میرزای نوری پس از مردد‌بودن بین ابن همام و ابن شعبه حرانی، درباره‌اش گفته است: «با چشم‌پوشی از آن، این کتاب بین دو عالم بزرگوار ثقه، مردد می‌باشد؛ پس در معتبر‌بودن و اعتماد بر آن، تردید‌داشتن زیانی نمی‌زند». خاتمه مستدرک: ج 1/ ص 187.

[144] - کتاب تمحیص، محمد‌بن همام اسکافی: ص 69؛ بحارالانوار: ج 66/ ص 13؛ مستدرک سفینه‌البحار: ج 7/ ص 173 و 174.

[145] - فتح‌الباری، ابن حجر: ج13/ ص184. عمدة القاری، عینی: ج24/ ص282. معجم‌الموضوعی احادیث امام (: ص303.

[146] - بحارالانوار: ج 98/ ص 375؛ مستدرک الوسایل: ج 10/ ص 369 تا 371/ ح 12200؛ جامع احادیث شیعه: ج 12/ ص 294 و 295.

[147] - کمال‌الدین و تمام‌النعمه: ص 254 تا 256.

[148] - کمال الدین: ص 229.

[149] - غیبت نعمانی: ص 288 و 289.

[150] - علاوه بر آنچه صدوق با سند از ابو‌بصیر نقل کرده آن‌گونه که راوندی در قصص انبیا ص 84 نقل کرده است، این روایت را مجلسی از یکی از کتاب‌های اصل و قابل‌اعتماد یعنی «کتاب مزار» نقل کرده است؛ آنجا که می‌گوید: «در کتاب مزار از برخی پیشینیان ما نقل شده است: از ابو‌بصیر از اباعبدالله امام صادق که فرمود: ای ابا محمد! گویی فرود آمدن قائم با اهل‌وعیالش را در مسجد سهله می‌بینم...» (بحارالانوار: ج 52/ ص 376) و این تأییدکننده‌ای قوی است؛ پس این روایت معتبر است، به‌خصوص با این ملاحظه که در فضیلت قائم و مسجد سهله آمده است.

[151] - قصص انبیاء راوندی: ص 84؛ مزار مشهدی: ص 134؛ بحارالانوار: ج 52/ ص 317 و 376؛ مستدرک‌الوسایل میرزای نوری: ج 3/ ص 417.

[152] - غیبت طوسی: ص 471/ ح 488؛ کافی: ج 3/ ص 495/ باب مسجد سهله/ ح 2؛ تهذیب‌الاحکام طوسی: ج 3/ ص 252/ ح 692؛ ارشاد مفید: ج 2/ ص 380؛ بحارالانوار: ج 52/ ص 331؛ انوار البهیئه، شیخ عباس قمی: ص 381.

[153] - رؤیای یوحنا: اصحاح 4.

[154] - کتاب مقدس، عهد قدیم، کنیسه، مزمور 45: فقره 16 و 17/ ص 864.

[155] - شرح الاخبار: ج 3/ ص 401.

[156] - مهدی موعود منتظر، شیخ نجم الدین عسکری: ص 320.