متن کتاب

انتشارات انصار امام مهدی(ع) پاسخ‌های روشنگر بر بستر امواج (جلد دوم) سید احمد الحسن(ع) گردآوری و تنظیم هیأت علمی انصار امام مهدی(ع) پاورقی شیخ ناظم عقیلی مترجم گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع) نام کتاب: پاسخ‌های روشنگر بر بستر امواج (جلد دوم) نویسنده: احمد الحسن(ع) گردآوری و تنظیم: هیأت علمی انصار امام مهدی(ع) مترجم: گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع) نوبت انتشار: دوم تاریخ انتشار: 1394 کد کتاب: 2/121 ویرایش ترجمه: دوم جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص دعوت مبارک سید احمد الحسن(ع) به تارنماهای زیر مراجعه نمایید. www.almahdyoon.co/ir www.almahdyoon.co فهرست تقدیم 11 پیش‌گفتار 13 مــحـوراول: تفسیر آیاتی از قرآن حکیم 19 پرسش 52: آیه‌ی «لقد صدق الله و رسوله الرؤیا.... فتحاً قریباً» 19 پرسش 53: آیه‌ی «و حملناه علی ذات ألواح و دسر» 20 پرسش 54: سخن خداوند متعال: «لإیلاف قریش....» 21 پرسش 55: آیه‌ی «و اذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس....» 21 پرسش 56: سخن خداوند متعال «و کل انسان الزمناه طائره فی عنقه....» 23 پرسش 57: «اذا جاء نصر الله والفتح....» 24 پرسش 58: سخن خداوند متعال «و کم قصمنا من قریة کانت ظالمة.... حصیداً خامدین» 25 پرسش 59: آیه‌ی «انا انذرناکم عذاباً قریباً....» 27 پرسش 60: آیه‌ی «انی انا ربک فاخلع نعلیک....» 30 پرسش 61: آیه‌ی «و ذلک و من یعظم شعائر الله....» 33 پرسش 62: آیات «و اوحی ربک الی النحل....» و «ثم کلی من کل الثمرات.... لقوم یتفکرون» 34 پرسش 63: «و من الناس من یعبد الله علی حرف.... الخسران المبین» 36 پرسش 64: راز آیت الکرسی چیست؟ 39 پرسش 65: «رسول من الله یتلو صُحُفاً مطهرة....» 40 پرسش 66: آیه‌ی «و امرهم شوری بینهم» 41 پرسش 67: «هو الذی انشأکم من نفس واحدة....» ، «و ما من دابة في الارض.... کتاب مبین» 42 پرسش 68: سخن خداوند متعال: «لهم البشری فی الحیات الدنیا»، «و لقد کذبت رسل من قبلک..» 45 پرسش 69: آیه‌ی «و اعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئا.... مختالاً فخوراً» 48 پرسش 70: سخن خداوند متعال: «عم یتساءلون.... ثم کلا سیعلمون» 51 پرسش 71: سخن خداوند متعال «مرج البحرین یلتقیان....» 54 پرسش 72: آیه‌ی «ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا....» 58 پرسش 73: آیه‌ی «یا أیها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله....» 63 پرسش 74: سخن خداوند متعال: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس....» 63 پرسش 75: آیه‌ی «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول....» 65 پرسش 76: سخن خداوند متعال «هو الله الذی لا اله الا هو.... و هو العزیز الحکیم». 70 پرسش 77: آیه‌ی «و اذکر فی الکتاب مریم.... تحتک سریاً» 76 مــحـور‌دوم: پرسش‌های عقایدی 81 پرسش 78: جِفر سفید و جِفر سُرخ و کلیدهایشان 81 پرسش 79: درختی که آدم(ع) از ان خورد. 82 پرسش 80: منظور علی(ع) از این سخن چیست؟ «منم اول و آخر» 82 پرسش 81: ناسخ و منسوخ چیست؟ 83 پرسش 82: زکریا و لوط به چه معنی است؟ 83 پرسش 83: راز عدد 13 چیست؟ 84 پرسش 84: چرا مقام امامت، بالاتر از نبوّت است؟ 85 پرسش 85: تکلیف ما در برابر نیروهای اشغال‌گر چیست؟ 85 پرسش 86: مرده در عالم برزخ. 86 پرسش 87: جز نبی یا وصی در جفر نگاه نمی‌کند 88 پرسش 88: نظر سید الحمد الحسن(ع) در مورد کتاب قاضی السماء چیست؟ 90 پرسش 89 : دعای رؤیت یکی از معصومین 90 پرسش 90: چگونه از انصار شما باشم؟ 91 پرسش 91: آیا در تورات و انجیل، تحریف وجود دارد؟ 93 پرسش 92: تحریف در کتاب مقدس. 93 پرسش 93: چه موقع فهمیدید که شما یمانی هستی؟ 94 پرسش 94: فرق بین رَب و اله. 100 پرسش 95: سوالی درباره‌ی روح و نفْس 102 پرسش 96: شبیه عیسای به صلیب کشیده شده. 104 پرسش 97: زمان حکومت حجّت(ع) و انصار ایشان. 105 پرسش 98: ائمه‌ی معصوم در قرآن کریم. 106 پرسش 99: آیا پیامبر(ص) قبل از وحی، می‌دانست که پیامبر است؟ 108 پرسش 100: سوالاتی در مورد اسلام، قرآن و سایر موارد. 109 پرسش 101: از اسلام، قرآن و سایر موارد. 121 پرسش 102: اسماعیلیه. 126 پرسش 103: درباره‌ی فاضل المرسومی. 128 پرسش 104: درباره‌ی عبد الوهاب البصری. 128 پرسش 105: معنی «و صل الهم بیننا و بینه و صلة....» 130 پرسش 106: آیا پروردگار گروهی از مخلوقاتش را بر دیگران برتری می‌دهد؟ 131 پرسش 107: آیا با عقب‌نشینی آمریکایی‌ها صلح در عراق برقرار خواهد شد؟ 131 پرسش 108: معنی: «هم‌کُنیه‌ی عمویش است»، چیست؟ 132 پرسش 109: گفتند: شنیدیم جوانی از آنها سخن می‌گفت. 134 پرسش 110: آیا انبیا ارث می‌گذارند یا نه؟! 135 پرسش 111: چرا شیعه بعد از وفات هر امام سرگردان می‌شدند؟! 137 پرسش 112: نامه‌ای از ابو محمد الجبوری. 157 پرسش 113: درباره‌ی روح القدس، دعوت عیسی و پیروان ادیان 159 پرسش 114: پرسشی در خصوص عصمت و معصومین. 162 پرسش 115: علت خواندن نماز وُتَیر. 163 محــور‌سوم: تفسیر رؤیا 165 پرسش 116: رؤیا در مورد بسته بودن پاها و فرو رفتن در آب. 165 پرسش 117: رؤیا در مورد تولد نوزادی با صورتی نورانی و به نام احمد. 165 پرسش 118: رؤیا در خصوص لشکر سوارکارن و به دست آوردن کیسه‌ی پول. 166 پرسش 119: رؤیا در خصوص بلند شدن کعبه از جایگاهش. 166 پرسش 120: رؤیای روز قیامت. 167 محــور‌سوم: پرسش‌های فقهی و شرعی 169 پرسش 121: آیا دریافت اجرت در برابر عبادت‌ها جایز است؟ 169 پرسش 122: حکم ازدواج موقت. 169 پرسش 123: آیا توبه‌ی کسی که با آمریکا سازش کرده است، پذیرفته می‌شود. 171 پرسش 124: حکم پوشیدن شلوار و چادر. 172 پرسش 125: زمان نماز جمعه بعد از اذان. 173 پرسش 126: استفاده از دستگاه برای جلوگیری از بارداری. 173 پرسش 127: کسی که دعوت به او نمی‌رسد. 174 پرسش 128: حکم ماء الشعیر 174 پرسش 129: حکم پوشیدن جوراب شیشه‌ای و جواهرآلات و خارج شدن از منزل با آن. 175 پرسش 130: بیمه‌ی عمر، خدمات درمانی و حوادث. 175 پرسش 131: خانه در زمین‌های دولتی. 176 پرسش 132: آیا گناهی مرتکب شده‌ام؟ کمکم کنید. 177 پرسش 133: آیا سوزاندن ورق‌های حاوی آیات قرآن مجاز است؟ 179 پرسش 134: درخواست دعا. 179 پرسش 135: آیا جایز است در وضو دست چپ دو بار شسته شود؟ 179 پرسش 136: برجستگی روی پاها. 180 پرسش 137: هک کردن مراکز اینترنتی. 180 پرسش 138: سوالاتی درباره‌ی خمس. 181 پاسخ به پرسش‌های دست‌نویس 185 پرسش 139: سخن خداوند متعال: «الرحمن، علم القرآن» 185 پرسش 140: قضای نماز و روزه‌ی کسی که بعد از 13 رجب ایمان آورده است. 186 پرسش 141: قرائت «بکل امر» در سوره‌ی قدر. 187 پرسش 142: اطاعت از کسی که امام منصوب کرده است. 188 پرسش 143: شامل شدن همسران پیامبر(ص) در آیه‌ی تطهیر. 188 پرسش 144: خلق شدن بهشت از نور حسین(ع) 189 پرسش 145: آیا ابراهیم(ع) نور محمد(ص) و علی(ع) را نمی‌شناسد؟ 191 پرسش 146: آیا کسی که منتظر ایمان آوردن به دعوت است، بر تقلید باقی بماند؟ 191 پرسش 147: معنی «ننسها» در آیه‌ی «ما ننسخ من آیة او ننسها» 192 پرسش 148: چگونه فرزندن آدم زیاد شدند؟ 193 پرسش 149: حکم مردم و بستگانی که از این دعوت چیزی نمی‌دانند. 194 پرسش 150: معنی اغیار در دعای امام حسین(ع): «و محوت الاغیار....» 195 پرسش 151: جن از چه زمانی خلق شد؟ 195 پرسش 152: گفته شدن زمین به تنهایی در برابر آسمان‌ها. 196 پرسش 153: توکل به خدا و در عین حال عمل کردن با سبب‌ها! 197 پرسش 154: سخن خداوند متعال: «الم تری الی الذی حاجّ ابراهیم....» 198 پرسش 155: سخن خداوند متعال: «و هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله». 199 پرسش 156: آیه‌ی «و اذا النفوس زوجت» 200 پرسش 157: معنی ماه و خورشید و سجده کردن در این آیه: «و من آیاته اللیل و النهار» 201 پرسش 158: در مورد عقل. 202 پرسش 159: قضای نماز و روزه‌ی بیمار. 206 پرسش 160: حکم بخار آب انگور در حال جوشیدن. 207 پرسش 161: آشامیدن خون حیوان ذبح شده به جهت معالجه. 207 پرسش 162: حکم فقاع (آب جو). 208 پرسش163: حکم کسی که در یکی از تکبیرها اشتباه کند. 208 پرسش 164: تربت حسین(ع) تربت قبر است یا اطراف آن. 208 پرسش 165: مشخص نمودن بسمله 209 پرسش 166: بستن کراوات. 209 پرسش 167: به جا آوردن نافله‌ی عصر بعد از زوال. 210 پرسش 168: گفتن «اعظم» به جای «اعلی» در سجده. 210 پرسش 169: خرید و فروش مجسمه و ساختنش. 210 پرسش 170: حکم سر راهی و ازدواج نمودنش. 211 پرسش 171: کودکان تلقیح مصنوعی. 212 پرسش 172: کاشت تخم در رحم زن. 212 پرسش 173: شبیه‌سازی انسان. 212 پرسش 174: استمنا. 213 پرسش 175: نزدیکی قبل از ازدواج. 213 پرسش 176: ازدواج دایم با زن پس از ازدواج موقت. 214 پرسش 177: حکم انگشتر. 214 پرسش 178: اختلاط و نگاه کردن در حین کار. 214 پرسش 179: خوردن مغز استخوان حیوان حلال. 215 پرسش 180: چگونگی نَحر و ذبح کردن حیوان. 215 پرسش 181: آیا ناشئه‌ی شب به جای نافله‌ی مغرب کفایت می‌کند؟ 216 پرسش 182: به جا آوردن نافله‌های ظهر بعد از زوال. 216 پرسش 183: معالجه‌ی زنان توسط مرد در صورت کمبود کادر زن. 217 پرسش 184: پوست وارداتی از سرزمین‌های بیگانه. 217 پرسش 185: خوردن شیر حیوانی که سقط کرده است. 218 پرسش 186: نزدیکی بدون پرتاب کردن منی. 218 پرسش 187: آیا یک اذان برای نمازهای ظهر و عصر کفایت می‌کند، با وجود فاصله بین دو نماز؟ 219 پرسش 188: روش‌ها و لوازم جلوگیری از بارداری. 219 پرسش 189: زیاد گفتن تشهد در نمازهای واجب. 220 پرسش 190: آیا خواهر مادر پدر یا مادرش، محرم است. 220 پرسش 191: مایعی که از زن هنگام شهوت بیرون می‌جهد. 220 پرسش 192: شیر، پنیر و ماهی وارداتی. 221 پرسش 193: آیا سوزانیدن قرآن کریم جایز است؟ 221 پرسش 194: آیا اذان و اقامه بر کودکان واجب است؟ 222 پرسش 195: گوشت و مرغ معامله شده به روش اسلامی. 223 پرسش 196: حکم الکل صنعتی. 223 پرسش 197: هم‌نشینی با مرتد و همکاری با او. 224 پرسش 198: باقی ماندن زن با همسرش که ایمان ندارد. 224 پرسش 199: حضور بیمار در نماز جمعه. 225 پرسش 200: برخی احکام ازدواج موقت. 225 پرسش 201: نماز انسان کر و لال. 226 پرسش 202: وام گرفتن با بهره از بانک‌های خارجی. 226 پرسش 203: تبدیل لفظ مهدی به نامش در اذان. 227 پرسش 204: جدا کننده در نماز جماعت. 227 پرسش 205: فراموش کردن امام جماعت در قرائت سوره بعد از فاتحه. 228 پرسش 206: سقط جنین به خاطر ناقص الخلقه بودنش. 228 پرسش 207: آیا از فاصله‌ی 20 کیلومتری نماز جمعه واجب است؟ 228 پرسش 208: سوال در مورد خمس. 229 پرسش 209: وضوی عضوی که عملیات جراحی شکسته‌بندی رویش انجام شده است. 229 پرسش 210: نماز خواندن زندانی که وقت‌ها را نمی‌داند. 230 پرسش 211: دریافت اجرت در برابر نماز خواندن. 230 پرسش 212: حکم امتی که کتاب خدا را فروختند. 231 پرسش 213: مصرف کردن عطرهای خارجی و عراقی. 231 پرسش 214: سقط کردن جنینی که به چهار ماهگی نرسیده است. 232

-تقدیم

بسم الله الرحمن الرحیم به بتول طاهره.... صدیقه‌ی معصومه.... تقیه‌ی نقیه‌ی راضیه‌ی مرضیه.... زکیه‌ی رشیده‌ی مظلومه‌ی مقهوره.... کسی که حقش غصب شد.... از ارثش محروم شد.... پهلویش شکست.... شوهرش مظلوم واقع شد.... فرزندش شهید شد فاطمه‌ی زهرا(ع) حبیبه‌ی مصطفی.... هم دم مرتضی.... سرور زنان، از اولین تا آخرین بشارت دهنده‌ی انبیا.... قرین زهد و پرهیزگاری.... سیب بهشت جاویدان بنده‌ی تقصیرکار ابو زین انصاری پانزدهم جمادی الاول 1428 هجری قمری[1]

-پیش‌گفتار

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً و اما بعد.... روش و سیره‌ی انبیا و فرستادگان به این صورت بوده است که از همه‌ی راه‌های ممکن برای تبلیغ رسالت و هدایت هر چه بیشتر مردمان، استفاده می‌کردند تا هدایت شامل حال کسی که با خلوص نیّتش خواهان حق و حقیقت باشد، بگردد؛ ولی کسانی هستند که هیچ اهتمامی برای شناخت حق و یاری دادن آن ندارند حتی اگر پرده‌ی گوش‌هایشان با ندای حق از هم بِدرد! خداوند متعال می‌فرماید: «وَلَوْ عَلِمَ اللهُ فِيهِمْ خَيْراً لأسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعْرِضُونَ»[2] (و اگر خدا خيری در آنان می‌يافت، شنوايشان می‌ساخت و حتی اگر هم آنها را شنوا ساخته بود باز هم برمی‌گشتند و رويگردان می‌شدند). برای اقامه‌ی حجّت بر همه‌ی عالَم، سید احمد الحسن، فرستاده‌ی امام مهدی(ع) شروع به پاسخ‌گویی به سوالات مطرح شده از طریق اینترنت نمود تا رسالت ایشان برای تمام مردم آشکار شود و جایگاه و ارزش علمی‌ای که ایشان از جانب امام مهدی(ع) آورده است بر صدق و درستی اتصال ایشان با امام(ع) گواهی دهد. تأکید و تمرکز خاصی بر پرسش‌های عقایدی و تفسیر آیات متشابه قرآن صورت پذیرفت؛ چرا که پاسخ به این دو مورد از ویژگی‌های ائمه‌ی معصومین(ع) می‌باشد و کسی توان ادعای این علم را جز از طریق ارتباط با عترت پاک پیامبر(ص) ندارد. در احتجاج امیر المؤمنین(ع) بر کافری آمده است که از او در مورد آیات متشابهی از قرآن سؤال کرد و امام(ع) پاسخش را داد تا این که فرمود: «خداوند برای عِلم، اهلی قرار داد و با این سخن خود اطاعت از آنها را بر بندگان واجب فرمود: «أَطِيعُواْ اللهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ» (از خداوند اطاعت کنید و از پیامبر اطاعت کنید و همچنین از اولی الامرتان) و با این سخن خود: «وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ» (و حال آنکه اگر در آن به پيامبر و الو الامرشان رجوع می‌کردند، حقيقت امر را از آنان درمی‌يافتند) و همچنین «اتَّقُواْ اللهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ» (از خدا بترسید و همراه با راست‌گویان باشید) و همچنین با این آیه «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» (در حالی که تأويل آن را جز خداوند نمی‌داند و آنان که قدم در دانش استوار کرده‌اند) و با این سخن «وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا» (و از درها به خانه‌ها درآييد) و منظور از خانه‌ها، خانه‌های علم است که به اوصیا سپرده شد و درهای آن نیز اوصیا‌ی آنها می‌باشند؛ بنابراین هر عملی که از مسیری غیر از این برگزیدگان و ولایت و حدود و شرایع و سنت‌ها و معالم دین آنها انجام نشود، مردود و غیر قابل قابل قبول است و اهل آن در جایگاه کفر می‌باشند حتی اگر صفت ایمان بر آنها اطلاق گردد.... سپس خداوند کلام خود را به سه دسته تقسیم نمود: قسمتی از آن را طوری قرار داد که عالِم و جاهل از آن اطلاع دارند، و قسمتی دیگر از آن را جز کسی که ذهن خود را پاک کرده و حسّش را لطیف و انتخابش را صحیح نگه داشته باشد، همان کسانی که خداوند سینه‌شان را برای قبول اسلام گشود، درک نمی‌کند و قسمتی دیگر که غیر از خدا و ملائکه و استواران در علم، کسی دیگر از آن اطلاع ندارد. خداوند متعال فقط به این جهت این تقسیمات را ایجاد نمود تا اهل باطلی که بر میراث پیامبر(ص) مسلّط شدند نتوانند ادعای چنین علمی را نمایند؛ خداوند این علم را در آنها قرار نداد، تا مجبور شوند به سوی ولیّ امرشان که با تکبّر از اطاعتش روی‌گردان شدند، رو کنند»[3]. در این حدیث امیر مؤمنین(ع) با این سخن خود «و قسمتی دیگر که غیر از خدا و ملائکه و استواران در علم، کسی دیگر از آن اطلاع ندارد» تأکید می‌فرماید که کسی جر اوصیا از آل محمد(ع) آیات متشابه قرآن را نمی‌داند و همچنین با این سخن خود «خداوند متعال فقط از این رو این تقسیمات را ایجاد نمود تا اهل باطلی که بر میراث پیامبر(ص) مسلّط شدند نتوانند ادعای چنین علمی را نمایند؛ خداوند این علم را در آنها قرار نداد» تأکید می‌نماید که این علم، دلیل بر شناخت اوصیا از آل محمد(ع) می‌باشد. به عبارت دیگر خداوند متعال آیات متشابه را به این دلیل در قرآن قرار داد تا به واسطه‌ی آن، شناخت حجّت آل محمد(ع) کامل گردد؛ چرا که کسی جز اوصیا توانایی شناخت این علم را ندارد. بنابراین هنگامی که با این علم بیایند و آن را به تمام مردم ارایه نمایند، این خود دلیلی است بر اینکه آنها اوصیای حق می‌باشند؛ کسانی که اطاعتشان و گردن نهادن به امرشان واجب است. در محاجّه‌ای از ابو عبد الله امام صادق(ع) چنین روایت شده است: «چیزی که در آن بهره‌ای نیست را از خود دور کنید. ای جماعت، به من بگویید آیا ناسخ قرآن از منسوخش و محکمش از متشابهش را می‌شناسید؟ همان‌هایی که با آن‌ها از این امّت، گمراه‌شونده، گمراه و هلاک‌شونده، هلاک می‌گردد». در جواب به ایشان گفتند: به همه‌ی این علم دسترسی نداریم (اما بعضی از آن را می‌دانیم). امام(ع) به آنها فرمود: «گمراهی شما از همین جا آغاز شد»[4]. بنابراین کسی آیات محکم قرآن را از متشابهش تشخیص نمی‌دهد مگر اوصیا از آل محمد(ع). پس هر کس با این علم بیاید دلیلی می‌شود بر اینکه او از اوصیا(ع) است یا به یکی از اوصیا(ع) متصل است؛ به ویژه اگر همگان را به تحدّی و مبارزه بطلبد با همه مناظره کرده و به آنها بفهماند که در پاسخ‌گویی ناتوان‌اند. اکنون این، سید احمد الحسن، فرستاده و وصیّ امام مهدی(ع) است که چهار جلد کتاب متشابهات را منتشر نمود و همه‌ی علما را به پاسخ‌گویی بر آن فراخواند و تا کنون کسی به آن پاسخی ارایه نداده است. سپس اقدام به پاسخ‌گویی به پرسش‌های جویندگان حق و حقیقت از سراسر عالم اعم از مسلمان، یهودی و مسیحی نمود تا حجّت بر همه کامل شود و بهانه‌ای برای بهانه‌جویان باقی نگذارد. در این کتاب پاسخ‌های کافی و وافیِ سید احمد الحسن، وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع) همراه با مسایل خطّی که پاسخشان از ایشان درخواست شده است را خواهید یافت و برای بهره‌مند شدن عموم مردم و اطلاع یافتن همگان بر علم آل محمد(ع) اقدام به نشر آن در این کتاب (پاسخ‌های روشنگر بر بستر امواج) نمودیم که جلد اول آن پیش‌تر منتشر شد و جلد دوّم آن هم‌اکنون در پیشگاه شما است. و حمد و سپاس تنها سزاوار پروردگار عالمیان است، و سلام و صلوات خداوند بر محمد مصطفی و بر اوصیای ایشان ائمه و مهدیین باد و کسانی که به آل محمد، سِتَم روا داشتند به زودی خواهند دانست که به کدامین بازگشت‌گاه باز خواهند گشت و عاقبت، از آنِ پرهیزگاران است. شیخ ناظم عقیلی 14 ذی القعده 1428 هـ‌.‌ق[5] پاسخ‌های سید احمد الحسن(ع) که این پاسخ‌های شریف را به چهار محور تقسیم نمودیم: محور اول: تفسیر آیاتی از قرآن حکیم. محور دوم: پرسش‌های عقایدی. محور سوم: تفسیر رؤیا. محور چهارم: پرسش‌های فقهی و شرعی.

-مــحـوراول: تفسیر آیاتی از قرآن حکیم

-پرسش 52: آیه‌ی «لقد صدق الله و رسوله الرؤیا.... فتحاً قریباً»

تفسیر این آیه‌ی کریم چیست؟ «لَقَدْ صَدَقَ اللهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا»[6] (خداوند رؤيای پيامبرش را به صدق پيوست که گفته بود: اگر خدا بخواهد، ايمن، گروهی سر تراشيده و گروهی موی کوتاه کرده، بی‌هيچ بيمی به مسجدالحرام داخل می‌شويد. او چيزها می‌دانست که شما نمی‌دانستيد و جز آن، در همين نزديکی فتحی نصيب شما نمود). فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. این آیه نشان می‌دهد که رؤیا از جانب خداوند سبحان و متعال می‌باشد و اگر خداوند اراده کند محقق خواهد شد، حتی اگر بعد از مدت زمانی چند باشد و کسی جز ظالم به رؤیا کافر نمی‌باشد. خداوند هر آنچه در این رؤیا به رسول خود وعده داده بود را تحقق بخشید و مکّه ـ‌هر چند پس از گذشت مدت زمانی‌ـ فتح شد و قلعه‌ی خیبر نیز فتح گردید که همان فتح نزدیک می‌باشد. قرآن، زنده و همچون خورشید و ماه در حرکت است[7] و انشاء لله زمانه‌ی ما، هنگام تحقّق دوباره‌ی این آیه‌ی شریف می‌باشد. اما در باطن، فتح نزدیک همان فتح مبینی است که برای رسول خدا(ص) حاصل شد و در چندین مورد این موضوع را در کتاب «تفسیر سوره‌ی فاتحه» و «متشابهات» بیان کردم؛ به آن مراجعه کنید. راه فتح مبین برای هر انسانی که بخواهد به سوی خدا با هدایت ولیّ خدا و حجّتش بر خلقش، سیر نماید، باز است؛ مسجد الحرام همان ولیّ خدا است و ان شاء الله مؤمنان با امنیّت کامل و سرهای تراشیده وارد آن می‌شوند؛ یعنی هیچ گونه فکر و رأیی نسبت به کلام ولیّ خدا نخواهند داشت و به طور کامل تسلیم او خواهند بود. اما مقصّرین، در مرتبه‌ای پایین‌تر از این مرتبه قرار دارند. موی سر، تمثیلی از افکار و آرای انسان است؛ پس تراشیدن و کوتاه کردن آن یعنی تسلیم شدن و اطاعت کردن از کسی که به خاطر او فکر و نظر خودش را تراشیده یا کوتاه کرده است.

-پرسش 53: آیه‌ی «و حملناه علی ذات ألواح و دسر»

تفسیر این آیه‌ی کریمه چیست؟ «وَ حَمَلناهُ عَلی ذاتِ الواحٌ وَ دُسُرٌ» (و او را بر آن کشتی که تخته‌ها و ميخ‌ها داشت سوار کرديم). فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. از نظر معنای لفظی، الواح به معنی تخته چوب‌ها و الدُسُر به معنی میخ‌ها می‌باشد. از رسول خدا حضرت محمد(ص) نقل شده است که فرمود : «.... نَحنُ الدُسُر ....»[8] (ما آن میخ‌ها هستیم....). خداوند متعال می‌فرماید: «وَحَمَلْنَاهُ عَلَى ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ * تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا....»[9] (و او را بر آن کشتی که تخته‌ها و ميخ‌ها داشت سوار کرديم * زير نظر ما روان شد....). دارنده‌ی ولایت الهی و حجّت خدا بر خلق همان «عین الله» ( چشم خدا) بر روی زمینش است و مراد از «أعیننا» (دیدگانِ ما) آل محمد(ع) می‌باشند.

-پرسش 54: سخن خداوند متعال: «لإیلاف قریش....»

تفسیر این سوره‌ی کریم چیست: «لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ * إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّيْفِ * فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ * الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ»[10] (برای ائتلاف قريش * ائتلافشان در سفر زمستانی و تابستانی * پس بايد پروردگار اين خانه را بپرستند * کسی که به هنگام گرسنگی طعامشان داد و از بيم در امانشان داشت). فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. این سوره، کفّار قریش را در زمان رسول خدا(ص) به نعمت خداوند متعال یادآور می‌شود، شاید که به فرستاده‌ی او(ص) ایمان آورده، او را نصرت و یاری دهند و پس از وارد شدن به ولایت الهی و ایمان به حجّت خداوند بر مخلوقاتش، خداوند را آن گونه که شایسته است، عبادت کنند. در زمان ما نیز قریش، امّ القری و مکه‌ی این زمان را مورد خطاب قرار می‌دهد؛ آنها علمای غیرعامل هستند که در نعمت و فضل امام مهدی(ع) زندگی می‌کنند و در عین حال با فرستاده‌ی امام مهدی(ع) به سویشان، عداوت و دشمنی پیشه می‌کنند و یاری‌اش نمی‌کنند و حتی به وصیّت رسول خدا حضرت محمد(ص) نیز ایمان نمی‌آورند.

-پرسش 55: آیه‌ی «و اذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس....»

لطفاً در مورد این آیه روشنگری فرمایید: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّ يَعْلَمُونَ»[11] (و چون به آنان گفته شود شما نيز همانند مردمان ايمان بياوريد، می‌گويند: آيا ما نيز همانندِ بی‌خردان ايمان بياوريم؟! آگاه باشيد، آنان خود، بی‌خردانند در حالی که نمی‌دانند). فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. آنها علمای غیرعامل و مدعیان علم هستند که از جاهلان و سفیهان می‌باشند[12].

-پرسش 56: سخن خداوند متعال «و کل انسان الزمناه طائره فی عنقه....»

تفسیر این سخن خداوند متعال چیست؟ «وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا»[13] (کردار نيک و بد هر انسانی را چون طوقی به گردنش آويخته‌ايم و در روز قيامت برای او نامه‌ای گشاده بيرون آوريم تا در آن بنگرد). فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. یعنی ولایت انسان و اعمال و کردار او از خوبی ها و بدی‌ها؛ اگر انسان دنباله‌روی ولیّ خدا و حجّت او بر خلقش باشد، نامه‌ی اعمالش سفید خواهد بود، در حالی که اعمال نیک و بد وی در کتابش رقم خورده‌اند و اگر انسان از ولیّ خدا و حجّت خدا بر خلقش پیروی نکند یا دشمنان خدا که مدعیان باطل هستند را پیروی نموده باشد، کتابش سیاه است، در آتش افکنده خواهد شد و خداوند با او سخن نخواهد گفت[14]؛ خداوند می‌فرماید: «اخْسَؤُوا فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ»[15] (گويد: در آتش گم شويد و با من سخن مگوييد). و همچنین می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»[16] (آنان که کتابی را که خدا نازل کرده است پنهان می‌دارند تا بهای اندکی بستانند، شکم‌های خود را جز از آتش انباشته نمی‌سازند، خداوند در روز قيامت با آنها سخن نگويد و پاکشان نسازد و بهره‌ی آنها عذابی دردآور است). و این سخن خداوند: «إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَئِكَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللهُ وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»[17] (کسانی که عهد خدا و سوگندهای خود را به بهايی اندک می‌فروشند در آخرت نصيبی ندارند و خداوند در روز قيامت نه با آنان سخن می‌گويد و نه به آنان می‌نگرد و نه آنان را پاکيزه می‌سازد و برايشان عذابی است دردآور).

-پرسش 57: «اذا جاء نصر الله والفتح....»

تفسیر این سوره چیست؟ «إِذَا جَاء نَصْرُ اللهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْت َ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا»[18] (چون ياری خدا و پيروزی فراز آيد * و مردم را ببينی که فوج فوج به دين خدا درمی‌آيند * پس به ستايش پروردگارت تسبيح گوی و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه‌پذير است). فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. فتح مبین را در چندین مورد در کتاب تفسیر سوره‌ی فاتحه و کتاب متشابهات بیان کردم[19]، اما توبه و طلب بخشایش و مغفرت، از گناهی است که همیشه همراه با صفحه‌ی وجود مخلوق می‌باشد، هر چند که مخلوق در مرتبه‌ی «قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى» (فاصله‌ی دو کمان یا کم‌تر) باشد. این گناه، همان منیّت و ظلمتی است که باید در صفحه‌ی وجود مخلوق در هر مقامی که قرار دارد، باشد. پس این سوره چنین می‌باشد: «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَالْفَتْحُ * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّاباً» (چون ياری خدا و پيروزی فراز آيد * پس به ستايش پروردگارت تسبيح گوی و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه‌پذير است ). اما این سخن خداوند متعال «وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللهِ أَفْوَاجاً» (و مردم را ببينی که فوج فوج به دين خدا درمی‌آيند) در این عالم جسمانی، متعلق به مردم می‌باشد؛ توبه‌کنندگان و استغفارکنندگان از گناهِ کوتاهی در حق ولیّ خدا و حجّت او بر بندگانش. ولیّ خدا نیز خداوند را ستایش و برای آنها طلب بخشایش می‌کند که بدون طلب بخشایش ولیّ خدا، خداوند آنها را نمی‌آمرزد: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا»[20] (هيچ فرستاده‌ای را نفرستاديم جز آنکه ديگران به امر خدا بايد مطيع فرمان او شوند و اگر هنگامی که مرتکب گناهی شدند نزد تو آمده بودند و از خدا آمرزش خواسته بودند و پيامبر برايشان آمرزش خواسته بود، خداوند را توبه‌پذير و مهربان می‌يافتند). و اگر یاری خدا و تأیید خداوند متعال نباشد، فتح مبین برای فرستاده محقق نخواهد شد و به همراه فتح مبین، الزماً فتح و گشایش در این عالم محقّق خواهد شد و مردم گروه گروه وارد دین خدا می‌شوند.

-پرسش 58: سخن خداوند متعال «و کم قصمنا من قریة کانت ظالمة.... حصیداً خامدین»

تفسیر این سخن خداوند متعال چیست؟ «وَكَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ * فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ * لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ * قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ * فَمَا زَالَت تِّلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ»[21] (و چه بسيار مردم ستمکاری که هلاک کرديم و به جايشان مردمی ديگر بيافريديم * چون عذاب ما را حس می‌کردند به ناگاه از آنجا می‌گريختند * مگريزيد! به ناز و تنعّم و خانه‌های خويش بازگرديد، تا بازخواست شوید * گفتند: وای بر ما، ما ستمکاره بوده‌ايم * و همواره سخنشان همین بود، تا همه را چون کِشته، درويده و آتش خاموش‌گشته گردانيديم). فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. این عذابی است که همراه با ارسال فرستادگان بر مردم بوده است و پس از اینکه مردم سرزمین‌ها فرستادگان را تکذیب می‌کنند، بر آنها نازل می‌شود؛ ساکنان جدید خواهند آمد و این داستان همچنان تکرار خواهد شد، بدون اینکه پند گیرند و متوجه شوند و از گذشتگان‌شان عبرت بیاموزند. این رویداد با قائم(ع) نیز تکرار می‌شود و چه بسا مهم‌ترینِ این شهرها که در روایت‌های معصومین نام برده شده و عذاب بر آنها نازل می‌شود، شهر بغداد باشد. به روایاتی مراجعه کنید[22] که می‌گویند از شدت خرابی‌ها و ویرانی‌هایی که بر اثر شدت درگیری‌ها و فتنه‌هایی که همراه با پرچم‌هایی است که از هر سو به آن حجوم می‌آورند، حتی آثاری از این شهر باقی نمی‌ماند، مراجعه نمایید. امام باقر(ع) در مورد تأویل این سخنان خداوند عزوجل «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ * لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ» (چون عذاب ما را حس می‌کردند به ناگاه از آنجا می‌گريختند * مگريزيد! به ناز و تنعّم و خانه‌های خويش بازگرديد، تا بازخواست شوید) به خصوص در زمان قائم(ع) فرمودند: «هنگامی که قائم قیام کند و فرستادگانی برای بنی امیه در شام خواهد فرستاد. آنها به روم می‌گریزند و رومیان به آنها می‌ گویند: به شما پناه نمی‌دهیم مگر اینکه نصرانی شوید. قبول می‌کنند و صلیب به گردن می‌آویزند. وقتی یاران قائم به آنها می‌رسند، (رومیان) از آنها امان و صلح طلب می‌کنند. فرستادگان قائم می‌گویند: چنین نخواهد بود مگر اینکه پناهندگان روی آورده به آئین‌تان را به ما بازگردانید. رومیان آنها را تحویل می‌دهند و این تأویل این سخن خداوند متعال خواهد بود «لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ». امام(ع) فرمود: در مورد گنج‌ها از آنها می‌پرسد در حالی که خودش به آن عالم‌تر است. سپس امام(ع) فرمود: آنگاه با زور شمشیر سخن خواهند گفت: «يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ * فَمَا زَالَت تِّلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ»»[23].

-پرسش 59: آیه‌ی «انا انذرناکم عذاباً قریباً....»

تفسیر این آیه چیست؟ «إِنَّا أَنذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنتُ تُرَابًا»[24] (ما شما را از عذابی نزديک می‌ترسانيم: روزی که آدمی هر چه را پيشاپيش فرستاده است می‌نگرد و کافر می‌گويد: ای کاش من خاک می‌بودم). فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. دست انسان در ملکوت آسمان‌ها با عدالت، سفید و با ظلم، سیاه می‌گردد و این همان چیزی است که خداوند سبحان و متعال در این عالم جسمانیِ دنیا با حضرت موسی(ع) ظاهر نمود: «وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ»[25] (و دستش را بيرون آورد، در نظر آنان که می‌ديدند سفيد و درخشان بود) ، «وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِکَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى»[26] (دست خويش در بغل کن، بی‌هيچ عيبی، سفيد بيرون آيد، اين هم آيتی ديگر) ، «وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِکَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ»[27] (دستت را در گريبانت ببر تا بی هيچ آسيبی، سفيد بيرون آيد. با نُه نشانه نزد فرعون و قومش برو که مردمی فاسق و عصيان‌گرند) ، «اسْلُکْ يَدَكَ فِي جَيْبِکَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْکَ جَنَاحَکَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِکَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّکَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ»[28] (دست خود در گريبانت ببر تا بيرون آيد سفيد بی‌هيچ آسيبی، و تا از وحشت بيارامی دست خود در بغل کن. اين دو از جانب پروردگارت حجت‌های تو برای فرعون و مهتران او است، که آنان مردمی نافرمانند). «جناح» (بغل) و «جَیب» (گریبان) چسبیده به سینه که محل اتصال روح انسان به بدن او است، می‌باشد؛ یعنی گویا آنچه از عدالت و قدسیت و پاکی است از روح خود خارج می‌کند تا وضعیتش را به آنها نشان دهد. ایام الله از دید خداوند و اولیای خداوند نزدیک، و از دید کافران دور می‌باشند: «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا * وَنَرَاهُ قَرِيبًا»[29] (ايشان آن روز را دور می‌بينند * و ما نزديکش می‌بينيم)[30] و سه روز می‌باشند: روز قیام قائم، روز رجعت و روز قیامت کبری[31] و آن زمان انسان و مردم، هر کسی هر آنچه در چنته‌اش دارد را می‌بینند؛ اینکه عادل بوده است و یا ظالم؛ آن هنگام که حقایق برایشان آشکار می‌گردد[32] و چیزهایی خواهند دید که هیچ‌گاه نمی‌دیدند. آن هنگام است که ظالمانِ اهل باطل پشیمان شده، می‌گویند: ای کاش ولایت ولیّ الله و حجّت او بر خلقش را گردن می‌نهادیم «يَا لَيْتَنِي كُنتُ تُرَابًا....»[33] (ای كاش خاک بودم....). حضرت علی(ع) همان دارنده‌ی ولایت کبری و همان ابو تراب[34] است.

-پرسش 60: آیه‌ی «انی انا ربک فاخلع نعلیک....»

در قرآن کریم این آیه آمده است: «إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»[35] (من پروردگار تو هستم. پای‌افزارت را بيرون کن که اينک در وادی مقدسِ طُوی هستی). منظور از این آیه چیست؟ فرستنده: فاضل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. خداوند متعال می‌فرماید: «إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»[36] (من پروردگار تو هستم. پای‌افزارت را بيرون کن که اينک در وادی مقدسِ طُوی هستی). کفش (نعل) از پای انسان محافظت می‌کند ولی در عین حال از سرعت سِیر او نیز می‌کاهد. منظور خداوند سبحان و متعال فقط یک جفت کفش مادی که از سرعت سیر او(ع) برای رسیدن به درختی که از آنجا با وی صحبت شد، نبود بلکه علاوه بر آن، خداوند سبحان از موسی(ع) خواست هر چه از سرعت سِیرش به خداوند سبحان می‌کاهد را از خودش دور کند. خداوند سبحان از موسی(ع) خواست که حب و دوستی غیر خدا را به کناری نهد و هر ترسی از غیر خدا را از دلش بیرون کند؛ هیچ ترس و خوفی جز خداوند سبحان و متعال نداشته باشد و حب و دوستی‌اش به هر انسانی فقط از طریق خدا و از خلال حب و دوستی خداوند سبحان و متعال باشد[37]. ترس از طاغوتیانی مانند فرعون از صفات علمای بی‌عمل است؛ کسانی که قلب‌هایشان مالامال از ترس طاغوتیان است یا همان گونه که خداوند سبحان در قرآن آنها را با نام «خران» نامیده است. خداوند متعال می‌فرماید: «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ ....»[38] (مَثَل کسانی که تورات بر آنها تحميل گشته است ولی به آن عمل نمی‌کنند مَثَل آن خراست)[39]. خداوند متعال می‌فرماید: «إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ»[40] (كه بدترين آوازها، بانگ خران است). و همچنین: «كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ»[41] (گويى گورخرانى رميده‏اند)[42]. از حضرت صادق(ع) در خصوص تفسیر این خطاب الهی به موسی(ع) نقل شده است: «فَأخلع نَعلَیک؛ چون از پوست خر مرده بوده است»[43] و منظور امام صادق(ع) چیزی جز بیان این صفت نبوده است؛ ترس از طاغوت‌ها در نفْس، که از صفات علمای بی‌عمل[44] یا همان خران می‌باشد و منظور امام صادق(ع) این نبود که بعد از وارد شدنش به ساحت قدسی الهی، موسی(ع) ترسی از فرعون در دل خود داشت! خداوند سبحان و متعال به موسی می‌فرماید: تو به ساحت قدس الهی رسیدی «لا تَخافَ دَرکاً وَ لا تَخشی» (مترس که بر تو دست يابند و بيم به دل راه مده) چرا که کسی که از تو دفاع می‌کند، خداوند است. تو اکنون در ساحت قدس الهی هستی، وادی مقدس طوی و موسی بعد از اینکه به ساحت قدس الهی رسید، هیچ گونه خوف و ترسی از طاغوت نداشت. در این خطاب الهی درس و تعلیمی از سوی خداوند سبحان و متعال برای هر انسانی که بخواهد وارد ساحت قدس الهی شود (الوادی المقدس طوی) وجود دارد؛ در وهله‌ی اول باید شایستگی ورود به این ساحت مقدس را داشته باشد، ترس طاغوتیانی مانند فرعون را از دل خود بیرون کند و به این یقین برسد که کسی که از او دفاع می‌کند، خداوند سبحان و متعال است که بر همه چیز توانا است، آن هم در برابر کسانی که هیچ قدرتی بر هیچ چیزی ندارند. آنچه از حضرت موسی(ع) که وارد ساحت قدسی شده خواسته شده است این است که ترس از غیر خدا را حتی اگر به اندازه‌ی ذره‌ی کوچکی باشد، از خودش دور کند و سپس قلبش را فقط از ترسِ خداوند سبحان و متعال لبریز نماید. اما در مورد این سخن موسی(ع) «وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ»[45] (و بر من به گناهی ادعايی دارند، می‌ترسم که مرا بکشند)، موسی(ع) از رسالت الهی که بر عهده‌اش بوده است بیم داشت و نه بر جان خویشتن؛ او ترس از آن داشت که قبل از اینکه رسالت الهی که بر عهده‌ی وی بود به پایان برساند، کشته شود، ولی هنگامی که ندای خداند متعال را در پاسخ شنید «كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ»[46] (گفت: هرگز. آيات مرا هر دو نزد آنها ببريد، ما نيز با شما هستيم وگوش فرامی‌دهيم)، موسی به سرعت نزد طاغوت زمانش رفت و رسالت را به او و بنی اسرائیل ابلاغ کرد و به فضل خداوند قادر بر همه چیز، تبلیغ رسالتش را به پایان رسانید.

-پرسش 61: آیه‌ی «و ذلک و من یعظم شعائر الله....»

تفسیر این آیه‌ی کریمه چیست؟ «ذلِکَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَي الْقُلُوبِ» (آری، کسانی که شعاير خدا را بزرگ می‌شمارند کارشان نشان پرهيزگاری دل‌هايشان باشد) معنی «شعائر الله» (شعایر خداوند) چیست؟ فرستنده: زید صفا پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. شعایر خدا همان دلایل خداوند سبحان و متعال هستند که از جمله‌ی آنها، صفا و مروه است؛ چرا که در بین آنها قدرت خداوند برای آدم و حوا و ابراهیم و هاجر(ع) و در نهایت برای تمامی مردم تجلّی یافت. برای ابراهیم و هاجر با چشمه‌ی زمزم تجلّی یافت و برای آدم و حوا وقتی آدم بر روی کوه صفا قرار گرفت و حوا بر روی کوه مروه و با آمیختن این دو کوه آدم و حوا حیات انسانی بر روی این زمین جریان یافت، همان گونه که بعدها چشمه‌ی زمزم جاری شد. در حج، شعایر خدا بزرگ داشته می‌شود و با این بزرگ‌داشت، به قدرت خداوند در قلب انسان تعظیم می‌شود. از جمله شعایر خداوند، کوه عرفات و مشعر الحرام و آثار انبیا و فرستادگان و اوصیا(ع) می‌باشد که خودِ آنها (انبیا و اوصیا) بزرگ‌ترین شعایر الهی هستند و با ذکرشان بزرگ‌ترین شعایر خداوند سبحان و متعال تعظیم و بزرگ‌داشت می‌شوند. اینها شعایر نامیده می‌شوند؛ چرا که انسان مؤمن از طریق آنها قدرت خداوند را در قلبش احساس می‌کند.

-پرسش 62: آیات «و اوحی ربک الی النحل....» و «ثم کلی من کل الثمرات.... لقوم یتفکرون»

خداوند متعال می‌فرماید: «وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ»[47] (پروردگار تو به زنبور عسل وحی کرد: از کوه‌ها و درختان و در بناهايی که می‌سازند خانه‌هايی برگزين) و «ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (آنگاه از هر ثمره‌ای بخور و از روی خشوع به راه پروردگارت برو. از شکم او شرابی رنگارنگ بيرون می‌آيد که شفای مردم در آن است و صاحبان انديشه را در اين، نشانه‌ای است). معنای آیه کریم و ارتباط زنبور عسل با انبیا و فرستادگان و ائمه‌ی اطهار(ع)، به خصوص با سید احمد الحسن(ع) چیست؟ فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. خداوند سبحان و متعال هیچ چیز را بیهوده نیافریده است؛ بلکه هر چیز را با تدبیر و تقدیر و حکمت بالغه و رسا خلق کرده تا انسان در خلقت خدا تفکر کند و از پیِ این تفکر، به حقیقت برسد. چقدر خداوند انسان را به تفکر در خلقتش ترغیب می‌نماید تا از این طریق به حق هدایت شود: «أَوَلَمْ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللهُ مِن شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَن يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ»[48] (آيا در ملکوت آسمان‌ها و زمين و آنچه خداوند آفريده است، نمی‌انديشند؟ و شايد که مرگشان نزديک باشد؛ و بعد از این (قرآن) کدام سخن را باور دارند). «هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاء وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللهُ ذَلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»[49] (او آن کسی است که خورشيد را فروغ بخشيد و ماه را منوّر ساخت و برايش منازلی معين کرد تا از شمارِ سال‌ها و حساب آگاه شويد. خدا همه‌ی اينها را جز به حق نيافريد، و آيات را برای مردمی که می‌دانند به تفصيل بيان می‌کند). در زنبور عسل نشانه‌هایی وجود دارد که انسان می‌تواند از طریق آنها حق را بشناسد. زنبور، عسل را از درختان و گل‌ها به وجود می‌آورد و در عسل شفایی برای جسم‌ها وجود دارد. انبیا و اوصیا و شیعیان آنها هم علم را از شجره‌ی طیبه‌ی مبارک جمع آوری می‌کنند و در این علم، شفای ارواح وجود دارد. همچنین مملکت زنبورها وقتی ملکه ی خود را از دست بدهند، از بین می‌رود. در ابتدا و بعد از مردن ملکه، در اجتماع زنبورها تعدادی ملکه‌ی دروغین به وجود می‌آیند درست مانند عالمان بی‌عمل. این ملکه‌ها تخم غیر قابل بارور شدن می‌گذارند و با آن زنبورها را با این تخم‌گذاری دروغین فریب می‌دهند و در نهایت، کشور زنبورها به نابودی کشیده می‌شود. ملکه‌های کاذب در مملکتی که سَرور و ملکه‌ی واقعی خود را از دست می‌دهند بیشتر از یکی می‌باشند و در برنامه‌‌ریزی کندو با هم اتفاق نظر ندارند و پس از اینکه زنبور‌ها را فریب می‌دهند و خود را ملکه‌ی حقیقی نشان می‌دهند، هر کدام از آنها تعدادی از زنبورها را گرد خود فرامی‌خوانند و به این صورت مملکت زنبورها با وجود ملکه‌های دروغین،تجزیه می‌گردد. اگر تحقیقات کاملی در مورد ملکه‌های دروغین در کشور زنبورها انجام دهید خواهید دید که شباهت بسیار نزدیکی با وضعیت علمای بی‌عمل دارد؛ کسانی که با علمی فاسد می‌آیند و پس از نوشانیدن این آب گندیده سبب تفرقه‌ی امّت پس از فقدان پیامبر یا امام خود می‌شوند. در زنبور، آیه و نشانه‌ی دیگری از ایثار و فداکاری وجود دارد. هنگامی که دشمنی به مملکت زنبورها (کندو) حمله می‌کند، هر زنبوری برای دفاع از کندو و ملکه‌ی خود و سایر زنبورها به دشمن حمله می‌کند. هر زنبوری که دشمن را نیش بزند، به طور قطع زندگی‌اش را از دست می‌دهد و با این وجود، برای دفاع از ملکه، زنبور برای قربانی کردن خویش پیش‌قدم می‌شود، بدون هیچ شک و تردیدی؛ در این، عمل نشانه و درسی در دوری از منیّت می‌باشد. با این مختصر تعریف، سعی کردم راه را کمی برایت روشن کنم، تا خودت شخصاً درباره‌ی زنبورها و کندوی‌شان تحقیق کنی تا میزان تشابه موجود بین آنها و اهل دین را بیشتر لمس کنی، چه افراد راست‌گو، چه فریب‌خورده و چه دروغ‌گو و به این ترتیب خواهی فهمید که خداوند با هر چیزی با مردم سخن می‌گوید: با سنگ، درخت و حیوان[50].

-پرسش 63: «و من الناس من یعبد الله علی حرف.... الخسران المبین»

خداند متعال می‌فرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ»[51] (و از ميان مردم کسی است که خدا را با ترديد می‌پرستد. اگر خيری به او رسد دلش به آن آرام گيرد و اگر آزمايشی پيش آيد رخ برتابد، در دنيا و آخرت زيان بيند و این، زيان آشکار است). معنی این آیه‌ی کریمه چیست؟ فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. این آیه در حق کسانی نازل شده است که در مسیر حق حرکت می‌کنند اما حق را نمی‌شناسد؛ بنابراین چنین شخصی یک قدم به جلو برمی‌دارد و به عقب بازمی‌گردد، در حالی که در شک و تردید به سر می‌برد و فتنه یا شبهه‌ای را غذر خویش قرار می‌دهد و چه بسا بر ضد حق نیز موضع‌گیری نماید. چنین شخصی آمادگی ندارد که با مال و جان و اعتبار خویش در راه حقی که ادعای تبعیت از آن را دارد، فداکاری کند که اگر ایمان او حقیقی بود، فتنه و آزمایش به ایمانش می‌افزود و با رضایت، مال و جانش را در راه حقی که به آن ایمان دارد، تقدیم می‌کرد. بنابراین باید ایمان انسان خالی از هر گونه طلب سود و منفعت دنیوی باشد و حتی فرد مؤمن باید آمادگی هر گونه ضرر و زیان دنیوی که در نتیجه‌ی ایمانش حاصل می‌شود را داشته باشد. فرد مؤمن اگر بر روی قله‌ی کوه باشد[52] خداوند کسی را که به او آزار و اذیت برساند بر وی مسلّط خواهد کرد تا اجر و مزدی برایش باشد و مقامش ارتقا یابد. کسانی که مبتلا به بیشترین بلاها می‌شوند انبیا و اوصیا و پس از آنها پیروان‌شان به نسبت نزدیکیشان به آنها می‌باشند[53]. همان گونه که ایمان باید کم‌ترین مقدار ممکن به مادیات یا شک و تردید آمیخته باشد، ایمان به غیب باید کاملاً خالی از شک و تردید باشد و ایمانی که بر اثر نشانه‌ای قهری و اجبارآمیز حاصل شود، اعتباری ندارد و مورد قبول واقع نخواهد شد که اگر چنین ایمانی قابل قبول بود، ایمان فرعون پذیرفته می‌شد: «وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ»[54] (ما بنی اسرائيل را از دريا گذرانيديم. فرعون و لشکريانش به قصد ستم و تعدی به تعقيبشان پرداختند. تا آن هنگام که غرق شدن را درک نمود، گفت: ايمان آوردم که هيچ خداوندی جز آن که بنی اسرائيل به آن ايمان آورده‌اند، نيست و من ازتسليم شدگانم)؛ فرعون پس از اینکه دیواره‌ی آب را که آیه‌ای قاهر و غیر قابل تأویل بود لمس کرد، ایمان و اسلام آوردنش را اعلان می‌کند، ولی خداوند چنین ایمانی را که محلی از غیب در آن وجود ندارد، نمی‌پذیرد در حالی که خداوند، غیب مطلق است: «آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»[55] (آيا اکنون؟! در حالی که تو پيش از اين، عصيان می‌کردی و از مفسدان بودی!) و به همین صورت، ایمان کسانی که به روز فتح کفر می‌ورزند، مورد قبول واقع نمی‌شود: «قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لَا يَنفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمَانُهُمْ وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ»[56] (بگو: در روز فتح و پيروزی، ايمان آوردن کافران سودشان نرساند و آنها را مهلتشان ندهند)[57]. از آنجا که وقتی شک وارد ساحت ایمان شود، ایمان را از بین می‌برد، باید مؤمن تلاش کند تا جزو کسانی که فقط حقیقت را شنیدند یا صرفاً آن را دیدند، نباشد؛ بلکه باید از کسانی باشد که با حقیقت پخته می‌شوند؛ حتی بالاترین خیر مؤمن در آن است که به طور کامل در آتش حقیقت بسوزد تا خودِ حقیقت و حکایت‌کننده‌ی حقیقت شود.

-پرسش 64: راز آیت الکرسی چیست؟

راز آیت الکرسی چیست و آیا ارتباط تنگاتنگی با توحید و امامت دارد؟ فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. آیت الکرسی که به حضرت محمد(ص) نازل شد به شرح زیر می‌باشد: «اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ و ما بینهما و ما تَحتَ الثَّری عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادةِ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ»[58] (الله خدايی است که هيچ خدايی جز او نيست. زنده و پاينده است. نه خواب سبک او را فرا می‌گيرد و نه خواب سنگين. از آنِ او است هر آنچه در آسمان‌ها و زمين و هر آنچه بین آنها است و هر چه پایین‌تر از آن است. چه کسی جز به اذن او در نزد او شفاعت کند؟ آنچه را که پيش رو و آنچه را که پشت سرشان است می‌داند و به علم او جز آنچه خود خواهد احاطه نتواند يافت؟ کرسی او آسمان‌ها و زمين را در بردارد. نگهداری آنها بر او دشوار نيست. او بلند پايه و بزرگ است)[59]. و راز آن در ذکر حقیقت (هو) و لاهوت (الله) و دروازه‌ی لاهوت (الرحمن الرحیم) می‌باشد و در آن، بیان اختلاف حقیقت از لاهوت در مقام معرفت و شناخت، و اتحاد و یگانگی‌شان در حقیقت است، و بیان اینکه لاهوت (الله) تجلّی و صفت حقیقت است و بیان اینکه این تجلّی به جهت نیاز خلق به او است چرا که قیّوم حقیقتی نخواهد داشت مگر به واسطه‌ی کسی که به آن قیام کند، و در آن بیان شده است که زنده‌ی حقیقی، خداوند سبحان است و حیات و زندگانی هر چه به غیر او است، از حیات او و قائم به او می‌باشد. توضیحات مفصل‌تر را در کتاب تفسیر سوره‌ی توحید که انشاء الله منتشر خواهد شد، خواهید یافت[60].

-پرسش 65: «رسول من الله یتلو صُحُفاً مطهرة....»

بسم الله الرحمن الرحیم، آقا و مولای من، فرستاده و وصی و یمانی امام مهدی(ع) سید احمد الحسن، سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. خداوند متعال می‌فرماید: «رَسولٌ مِن اللهِ یَتلوا صُحُفاً مُطَهَره * فیهَا کَتَبٌ قَیمَه»[61] (فرستاده‌ای از جانب خدا که صحيفه‌های پاک را می‌خواند * در آنها کتاب‌هایی است راست و درست). آیا این آیه‌ی مبارک بر وجود بیش از یک کتاب در داخل قرآن کریم دلالت می‌کند؟ خواهشمندم پاسخی واضح بدهید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. فرستنده: میثم برزان پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. خداوند متعال می‌فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ * لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»[62] (هر آينه، اين قرآنی است گرامی‌قدر * در کتابی مکنون * که جز پاکان بر آن دست نیازند). اگر منظور از قرآن در این آیات «إِنَّهُ لَقُرآنٌ کَریمٌ» فقط همان لفظ‌ها و کلمات موجود در بین تمام مردم باشد، خداوند می‌فرماید «في کِتابٍ مَّکنُون» و معنای «مکنون» در اینجا یعنی محفوظ و نگه‌داشته شده. پس آن، نه تنها در کتاب محفوض است بلکه این کتاب را «لَّا یَمُسَّهُ إلَّا المُطَهَّرُونَ» (جز پاك‏شدگان بر آن دست نیازند). پس این «كُتُبٌ قَيِّمَةٌ» که از آن سؤال می‌کنید هیچ کس به آن دسترسی ندارد «إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» (جز پاکیزگان) چرا که در «صُحُفاً مُطَهَّرَةً» قرار دارند. از برید عجلی نقل شده است که گفت: از ابو جعفر(ع) در مورد «صُحُفًا مُّطَهَّرَةً * فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَةٌ» (صحيفه‌های پاک * در آنها کتاب‌هایی است راست و درست) پرسیدم. فرمود: «گفتار ما است که در صُحُف و کتاب‌هایی از دروغ، پاکیزه و مطهرند»[63]. از جابر از ابو جعفر(ع) در مورد این سخن خداوند متعال «لَم یَکُنِ الَّذینَ کَفَرُوا مِن اَهلُ الکتاب» (کافران اهل کتاب دست برندارند) نقل شده است که فرمود: «آنها، تکذیب کنندگان شیعه هستند؛ زیرا کتاب، همان آیات و اهل کتاب، شیعیان هستند و این فرمایش «وَ المُشرِکین مُنفکّین» (و مشکرین جدا شده) یعنی مرجئه (طایفه‌ی منحرف)، «حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ» (تا برايشان برهانی روشن بيايد) فرمود: حق برای آنها واضح گردد و این سخن خداوند «رَسولٌ مِن الله» یعنی حضرت محمد(ص)، «يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً» یعنی اولو الامر و جانشینان بعد از خود را معرفی می‌کند و آنها ائمه(ع) هستند که همان «صُحُفٌ مُطَهَّرَة» می‌باشند و این سخن خداوند متعال «فیهَا کُتُبٌ قَیّمه» یعنی حقِّ آشکار، نزد آنها است و این سخن «وَ ما تَفرُّقَ الَّذینَ اوتوا الکِتاب» (و کسانی که کتاب به ایشان داده شد، متفرق نشدند) یعنی تکذیب کنندگان شیعه، و این سخن «الّا مِن بَعدِ ما جاءَتهُم البَیِّنَة» یعنی بعد از اینکه حق برای آنها هویدا گشت، «وَما أُمِرُوا هؤلاء الأصناف إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» (و آنان را جز اين فرمان ندادند که خدا را بپرستند در حالی که در دين او اخلاص می‌ورزند) و اخلاص یعنی ایمان به خدا و به رسول خدا(ص) و ائمه(ع)....»[64].

-پرسش 66: آیه‌ی «و امرهم شوری بینهم»

تفسیر «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ»[65] (و کارشان بر پايه‌ی مشورت با يکديگر است) چیست و آیا با حاکمیّت خداوند تناقض دارد؟ فرستنده: زید صفا پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. آیه‌ی «وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ»[66] (و آنان که دعوت پروردگارشان را پاسخ گفتند و نماز گزاردند و کارشان بر پايه‌ی مشورت با يکديگر است و از آنچه به آنها روزی داده‌ايم انفاق می‌کنند) بر حضرت محمد(ص) و در زمان حیات ایشان(ص) نازل شد. اگر در خصوص حکومت و تعیین حاکم بود مسلمانان این امکان را می‌داشتند که غیر از محمد(ص) کس دیگری را برگزینند و او را بر خودشان منصوب و حاکم کنند!! اگر در خصوص حکومت و حاکم بود حضرت محمد(ص) قبل از تنصیب و گماشتن امیر مؤمنان(ع) در غدیر خم با آنان مشورت می‌کرد!! حتی اگر در خصوص تعیین امیری برای لشکر جهت نبرد با کافران بود رسول خدا(ص) قبل از تعیین اسامة بن زید با آنان مشورت می‌کرد؛ در حالی که عده‌ی زیادی از آنها با تنصیب اسامه مخالف بودند. اگر حضرت محمد(ص) در امور حکومتی مأمور به مشورت با آنها بود، پس چرا مشورت و اعتراض آنها را در کم بودن سن اسامه نپذیرفت؟! آیا حضرت محمد(ص) خلاف قرآن عمل می‌کند؟! در حالی که هرگر چنیین نیست! برای قرآن، اهلی وجود دارد؛ پس خداوند بیامرزد کسی که قدر خویش را بداند و حق را بشنود و مطیع آن باشد!

-پرسش 67: «هو الذی انشأکم من نفس واحدة....» ، «و ما من دابة في الارض.... کتاب مبین»

تفسیر این دو آیه چیست؟ «وَهُوَ الَّذِيَ أَنشَأَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ»[67] (و او است خداوندی که شما را از يک تن بيافريد. سپس شما را قرارگاهی است و و ديعت‌جايی است. آيات را برای آنان که می‌فهمند به تفصيل بيان کرده‌ايم) و «وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ»[68] (هيچ جنبنده‌ای روی زمين نيست جز آنکه روزی‌اش بر عهده‌ی خدا است، و موضع و مکانش را می‌داند؛ زيرا همه در کتابی مبين آمده است). فرستنده: عباس طاهر پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. خداوند متعال می‌فرماید: «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً»[69] (ای روح آرامش يافته! * خوشنود و پسنديده به سوی پروردگارت بازگرد). نفس مطمئنه، همان نفسی است که در آن ایمان ساکن شده و قرار گرفته و با آن آرامش یافته است. این نفس‌ها، نفس‌های انبیا و اوصیا، و اولیای الهی یعنی کسانی که به ایشان(ع) ایمان آوردند و آنها را یاری دادند، می‌باشد. در مقابلِ نفس‌های مطمئنه، نفس‌های مضطربه (ناآرام) قرار دارد؛ نفس‌های مؤمنینی که درون آنها پاره‌ای از شک هر چند کم، وارد می‌شود. در این نفس‌ها ایمان ساکن شده است اما مستقر نیست؛ چرا که پاره‌ای از شک درون آنها باقی است. ایمان به این نفس‌ها وارد شده است اما یا به فضل خداوند این ایمان باقی می‌ماند و یا شک و ظلمت در آنها رو به فزونی می‌گذارد تا جایی که ایمان و نور از آنها خارج شود، که در این صورت در ناآرامی‌های تاریکی باقی می‌مانند، بدون آرام و قرار. این نفس‌ها «اَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُّجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ»[70] (يا همانند تاريکي‌هايی است در دريايی ژرف که موجش فرو پوشد و بر فراز آن موجی ديگر و بر فرازش ابری است تيره، تاريکي‌هايی برفراز يکديگر، آن گونه که اگر دست خود بيرون آرد، آن را نتواند ديد و آن که خدا راهش را به نوری روشن نکرده باشد، هيچ نوری فرا راه خويش نيابد). به این ترتیب روشن شد که این سخن خداوند متعال «وَهُوَ الَّذِيَ أَنشَأَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ»[71] (و او است خداوندی که شما را از يک تن بيافريد. سپس شما را قرارگاهی است و و ديعت‌جايی است. آيات را برای آنان که می‌فهمند به تفصيل بيان کرده‌ايم) یعنی ایمان پایدار و به ودیعه نهاده شده. اما در این سخن خداوند متعال «وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ»[72] (هيچ جنبنده‌ای روی زمين نيست جز آنکه روزی‌اش بر عهده‌ی خدا است، و موضع و مکانش را می‌داند؛ زيرا همه در کتابی مبين آمده است)، منظور خداوند متعال از «مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا» نفْس‌ها است. هر انسان مؤمن باید بسیار دعا کند تا ایمانش مستقر شود تا نفسش مطمئنه گردد. در دعای روز غدیر از امام صادق(ع) نقل شده است: .... رَبَّنَا إِنَّكَ أَمَرْتَنَا بِطَاعَةِ وُلَاةِ أَمْرِكَ وَأَمَرْتَنَا أَنْ نَكُونَ مَعَ الصَّادِقِينَ، فَقُلْتَ أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَقُلْتَ اتَّقُوا اللهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ، فَسَمِعْنَا وَأَطَعْنَا رَبَّنَا فَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ مُصَدِّقِينَ لِأَوْلِيَائِكَ، وَلَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالْحَقِّ الَّذِي جَعَلْتَهُ عِنْدَهُمْ وَبِالَّذِي فَضَّلْتَهُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ جَمِيعاً أَنْ تُبَارِكَ لَنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا الَّذِي أَكْرَمْتَنَا فِيهِ، وَأَنْ تُتِمَّ عَلَيْنَا نِعْمَتَكَ وَتَجْعَلَهُ عِنْدَنَا مُسْتَقَرّاً وَلَا تَسْلُبَنَاهُ أَبَداً، وَلَا تَجْعَلَهُ مُسْتَوْدَعاً فَإِنَّكَ قُلْتَ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ فَاجْعَلْهُ مُسْتَقَرّاً وَلَا تَجْعَلْهُ مُسْتَوْدَعاً، وَارْزُقْنَا نَصْرَ دِينِكَ مَعَ وَلِيٍّ هَادٍ مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكَ وَاجْعَلْنَا مَعَهُ وَتَحْتَ رَايَتِهِ شُهَدَاءَ صِدِّيقِينَ فِي سَبِيلِكَ وَعَلَى نُصْرَةِ دِينِكَ[73] پروردگارا! ما را به اطاعت از والیان امرت امر کردی و به ما امر فرمودی همیشه با راست‌گویان باشیم و فرمودی از خدا و رسول خدا و اولو الامرتان اطاعت کنید و فرمودی تقوی پیشه کنید و همراه راست‌گویان باشید. شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! قدم‌های ما را پایدار و ثابت نگهدار و جان ما را مسلمان و گواهی کننده‌ی اولیای‌ات بستان، و قلب‌های ما را پس از اینکه هدایت کردی گمراه مکن و از رحمت خود بر ما تصدّق فرما که تو بسیار بخشاینده‌ای. پروردگارا! تو را به حقی که آن را نزد آنها قرار دادی و به فضل و به آنچه بر تمام عالمیان برتریشان دادی، استدعا داریم که در این روز که برکت خود را بر ما نازل کنی و نعمتت را بر ما تمام کنی و ایمان را نزد ما مستقر فرمایی و هیچ گاه آن را از ما نگیری و آن را مستودع قرار نده که شما فرمودی مستقر و مستودع، آن را مستقر قرار بده و آن را مستودع قرار مده و نصرت دینت را با ولیّ هادی و منصور از اهل بیت نبی خود روزی‌مان فرما وما را با او و زیر پرچم او شهدا و مصدقین راهت و بر نصرت دینت قراربده. از ابو الحسن(ع) نقل شده است که فرمود: «خداوند انبیا را بر نبوّت خلق کرد آنها و جز نبی نخواهند شد و مؤمنان را بر ایمان خلق کرد و جز مؤمن چیز دیگری نخواهند شد و قومی را به ایمان آراسته کرد که اگر بخواهد آن را برایشان کامل کند و اگر نخواهد آن را از آنها سلب خواهد کرد. فرمود: و در آنها جاری شد: مستقر و مستودع. به من فرمود: فلانی ایمانش مستودع است؛ پس آن هنگام که بر ما دروغ گفت، ایمانش از او گرفته شد»[74]. ابو عبد الله(ع) فرمود: «خداوند انبیا را بر نبوّت‌شان سرشت و هیچ گاه از نبوّت مرتد نمی‌شوند و اوصیا را بر وصیّت‌شان سرشت و هیچ گاه از آن ارتداد نمی‌یابند و بعضی از مؤمنان را با ایمان سرشت و هیچ گاه از آن مرتد نخواهند کرد و به بعضی ایمان را به امانت سپرد که اگر دعا کنند و بر دعا کردن پافشاری کنند، بر ایمان خواهند مرد»[75]. از بیزنطی نقل شده است: شبی ابو الحسن رضا(ع) در مسجد خانه‌ی معاویه با ما وعده گذاشت. وقتی آمد سلام کرد و فرمود: «پس از اینکه خداوند تبارک و تعالی پیامبرش(ص) را قبض روح نمود، مردم سعی نمودند که نور خدا را حاموش کنند و خداوند نخواست که نورش خاموش گردد و آن را روشن نگه داشت. علی بن ابی حمزه هم پس از شهادت ابو الحسن(ع) تلاش کرد تا نور خدا را خاموش کند ولی خداوند نخواست که نورش خاموش شود و آن را روشن نگه داشت. خداوند شما را به امری که مردم در آن نادانی کردند هدایت نمود، پس خدای را حمد و سپاس گویید به منّتی که بر شما ارزانی داشت که امام جعفر(ع) می‌فرمودند: «فمُستَقَرٌ وَ مُستَودِعٌ»؛ مستقر یعنی آنچه از ایمان ثابت بماند و مستودع همان استعاره یا امانت است و خداوند شما را به امری هدایت کرد که مردم در آن جاهل ماندند پس حمد و سپاس خدا را بر این منّت که بر شما ارزانی داشت، به جا آورید»[76]. ابو بصیر از ابو جعفر(ع) نقل می‌کند؛ گفت: در مورد این آیه سوال کردم «وَهُوَ الَّذِيَ أَنشَأَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ» (و او است خداوندی که شما را از يک تن بيافريد. سپس شما را قرارگاهی است و و ديعت‌جايی است). فرمود: «اهل شهر شما چه می‌گویند؟» گفتم: می‌گویند مستقر، آنچه در رحم زنان، و مستودع آنچه در پشت مردان قرار دارد. فرمود: «دروغ می‌گویند. مستقر آنکه ایمان در قلبش قرار دارد و هیچ گاه از او گرفته نخواهد شد و مستودع ایمانی که مدتی در قلب باشد و سپس از آن گرفته شود که زبیر بن عوام از آن گروه می‌باشد»[77]. -پرسش 68: سخن خداوند متعال: «لهم البشری فی الحیات الدنیا» ، «و لقد کذبت رسل من قبلک....» بسم الله الرحمن الرحیم، وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. در این سخن خداوند متعال«لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»[78] (بشارت است ايشان را در دنيا و آخرت. کلمات خدا را تبدیلی نیست. اين است کاميابی بزرگ) و این سخن خداوند متعال: «وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللهِ وَلَقدْ جَاءكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ»[79] (و پيامبرانی که پيش از تو بودند نیز تکذيب شدند؛ ولی آنها بر تکذيب و آزارشان، صبر کردند تا پيروزی ما برایشان فرارسيد و سخنان خدا را تغيير دهنده‌ای نيست و هر آينه پاره‌ای از اخبار پيامبران بر تو نازل شده است)، تفاوت یا ارتباط بین «کلمات ربّی» در دو آیه‌ی فوق و «کلمات ربّی» در آیه‌ی زیر چیست؟ «قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا»[80] (بگو: اگر دريا برای نوشتن کلمات پروردگار من، مرکّب شود، دريا به پايان می‌رسد پیش از آنکه کلمات پروردگار من به پايان رسیده باشد، هر چند دريای ديگری به آن بپیوندیم). مقصود از این کلماتی که هیچ گاه تمام نمی‌شوند، چیست؟ آیا اینها رؤیاهایی صادقه یا اخبار غیبی و حجیت خدا بر خلق است و یا چیز دیگر می‌باشد؟ فرستنده: حیدر انصاری پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. کلمات خداوند همان وحی خداوند است، چه در رؤیای صادقه در خواب باشد و چه در مکاشفه در بیداری. در این دو آیه: «لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ الهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»[81] (بشارت است ايشان را در دنيا و آخرت. کلمات خدا را تبدیلی نیست. اين است کاميابی بزرگ)[82] و «وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللهِ وَلَقدْ جَاءكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ»[83] (و پيامبرانی که پيش از تو بودند نیز تکذيب شدند؛ ولی آنها بر تکذيب و آزارشان، صبر کردند تا پيروزی ما برایشان فرارسيد و سخنان خدا را تغيير دهنده‌ای نيست و هر آينه پاره‌ای از اخبار پيامبران بر تو نازل شده است) بیان شده است که این کلمات الهی اگر بشارتی برای مؤمن یا وعده‌ای برای فرستادگان و مؤمنین و حسن عاقبت یا پیروزی باشد، وعده‌ای الهی است که محقق خواهد شد و در آن هیچ تغییر و تبدیلی صورت نخواهد گرفت «لا تَبدیلَ لِکَلِمات الله» و همچنین هیچ کسی قدرت تغییر و تبدیل وعده‌ی خدا را نخواهد داشت «لا مُبدلَ لِکلِمات الله». به علاوه کلمات خداوند در طول زمان و تمام عصرها ثابت و پایدار و موجود می‌باشد. بنابراین خداوند به مردم می‌فرماید: اگر علمای بی‌عمل بگویند رؤیا و مکاشفه از شیطان است شما را فریب ندهند و فریب کلام آنان را نخورید؛ چرا که رؤیا و مکاشفه همان کلمات خداوند هستند و «لا تَبدیل و لامُبَدّلَ لِکَلِمات الله» (و هیچ تبدیل و تغییری و هیچ تغییر دهنده‌ای برای کلمات الهی وجود ندارد). اما این علمای بی‌عمل کلمات خداوند را کلمات شیطان می‌نامند، چون خودشان، شیاطین هستند و هیچ کس را جز شیطان و سخنانش نمی‌شناسند. این کلمات الهی هیچ گاه تمام شدنی نیستند و همیشه و در هر زمان وجود دارند و با عدد قابل شمارش نمی‌باشند؛ چرا که سرمنشأشان علم خداوند است و علم خداوند، حد و مرزی ندارد و هر چه از علم خداوند باشد به عدد شماره نمی‌شود، یعنی پایان نمی‌پذیرد؛ چرا که هر چه از خداوند سبحان صادر شود و هر آنچه از خداوند صادر شود، نامتناهی است.

-پرسش 69: آیه‌ی «و اعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئا.... مختالاً فخوراً»

خداوند متعال می‌فرماید: «وَاعْبُدُواْ اللهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي‌الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَامَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالاً فَخُورًا»[84] (خدای را بپرستيد و هيچ چيز شريک او مسازيد و با پدر و مادر و خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و همسايه‌ی خويشاوند و همسايه‌ی بيگانه و يار مصاحب و مسافر رهگذر و بندگان خود نيکی کنيد؛ هر آينه خداوند متکبّران و فخر فروشان را دوست ندارد). معنی این آیه‌ی کریم چیست؟ والسلام. فرستنده: ابراهيم رغيل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. «وَاعْبُدُواْ اللهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا»: مراد از اين كلمات اخلاص در عبادت خداوند سبحان، از طریق اطاعت از خليفه‌اى كه جانشین خود بر خلقش نموده است و دوری کردن از راه ابليس لعنت الله كه از سجده بر خليفه‌ی خدا امتناع نمود، می‌باشد. خداوند آنگونه كه خودِ سبحان و متعالش می‌خواهد بايد پرستیده شود نه آنگونه كه بنده بخواهد، که در اين صورت، مشرک و پیرو ابليس که لعنت خدا بر او باد، خواهد بود[85]. «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا»: رسول خدا حضرت محمد(ص) و امام علی(ع) والدين و پدران امّت می‌باشند. رسول خدا(ص) به امام على(ع) فرمود: «ای على... من و تو پدران اين امّت هستيم؛ پس لعنت خدا بر كسانى كه عاقّشان کنیم (حق فرزندیمان را به‌جا نياورند)....»[86].[87] «وَبِذِي الْقُرْبَى»: آنها آل محمد(ع) و به خصوص حسن وحسين(ع) می‌باشند. خداوند متعال می‌فرماید: «قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً إِنَّ اللهَ غَفُورٌ شَكُورٌ»[88] (بگو: بر اين رسالت مزدی از شما طلب نمی‌کنم مگر دوست داشتن خويشاوندان و هر که کار نيکی کند به نيکويی‌اش می‌افزاييم که خداوند آمرزنده و شکرپذير است). «وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ»: يتيم يعنى كسى كه در قوم خودش نظيری ندارد و تنها است[89] و مسكين یعنی كسی كه فقط به خداى متعال روی آورده است. آل محمد، همه یتیم هستند چرا که نظیری برای آنها وجود ندارد و آل محمد، مسکینان خداوند نیز می‌باشند چرا که آنها در هر حالت و در هر مکان و زمان به سوى خداوند سبحان روى می‌آورند[90]. خداوند متعال می‌فرماید: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرائيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»[91] (آن هنگام را که از بنی‌اسرائيل پيمان گرفتيم که جز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر و خويشاوندان و يتيمان و مسکینان نيکی کنيد و با مردمان سخن نيک گوييد). عهد و ميثاقی که از بنی اسرائيل و ديگر بندگان گرفته شد، پیروی از ولىّ خدا و حجّت او و جانشین او سبحان و متعال می‌باشد. در اين آيه نیز والدین و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان، حضرت محمد(ص) و على(ع) و ائمه و مهديين از آل محمد(ع) می‌باشند. خداوند متعال می‌فرماید: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا»[92] (يا بر مردم به خاطر نعمتی که خداوند از فضل خويش به آنان ارزانی داشته است، حسد می‌برند؟ در حالی که ما به خاندان ابراهيم، کتاب و حکمت داديم و فرمان‌روايی بزرگ ارزانی‌شان داشتيم) و در اين آيه، «الناس» (مردم) همان محمد و آل محمد(ع) هستند. «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا» (و با مردم به نیکویی سخن گویید): یعنی هر چه گفته می‌شود را نیکو بدار. «وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ» (و همسايه‌ی خويشاوند و همسايه‌ی بيگانه و يار مصاحب و مسافر رهگذر و بندگان خود نيکی کنيد): يعنى به مردم و درباره‌ی آنها آنچه دوست داريد به خودتان و درباره‌ی خودتان بگويند، بگویيد و آن گونه که دوست دارید با شما رفتار شود، با آنها رفتار نمایید، «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا» (و با مردم به نیکویی سخن گویید). «إِنَّ اللهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالاً فَخُورًا» (هر آينه خداوند متکبّران و فخر فروشان را دوست ندارد): يعنى خداوند کسی که در تکبّر ابلیس (لعنت الله) بر آدم(ع)، از او پیروی کند را دوست نمی‌دارد و خداوند جان‌های پاکِ مبارکِ سجده‌کننده‌ی مطيعِ دوست‌دارِ خليفه‌ی خود را دوست می‌دارد: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[93] (بگو : اگر خدا را دوست می‌داريد، از من پيروی کنيد تا او نيز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بيامرزد، که خداوند آمرزنده‌ی مهربان است).

-پرسش 70: سخن خداوند متعال: «عم یتساءلون.... ثم کلا سیعلمون»

مقصود از سوره‌ی نبأ چيست؟ «بسم الله الرحمن الرحيم، عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ النَّبَأِ الْعَظِيمِ * الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ * كَلَّا سَيَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ»[94] (به نام خدای بخشاينده‌ی مهربان، از چه چيز می‌پرسند؟ * از آن خبر بزرگ * که در آن اختلاف می‌کنند * آری، به زودی خواهند دانست * باز هم آری، به زودی خواهند دانست). منظور خداوند از «كَلَّا سَيَعْلَمُونَ، ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ» چيست؟ فرستنده: ميسا جعفر سعدی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. «بسم الله الرحمن الرحيم، عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ النَّبَأِ الْعَظِيمِ * الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ * كَلَّا سَيَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ»[95] (به نام خدای بخشاينده‌ی مهربان، از چه چيز می‌پرسند؟ * از آن خبر بزرگ * که در آن اختلاف می‌کنند * آری، به زودی خواهند دانست * باز هم آری، به زودی خواهند دانست). اين داستان در هر زمانی كه خليفه‌اى از خلفای خداوند متعال برای اهل زمین و آسمان فرستاده می‌شود، تكرار مى‌گردد. این قضیه همان اختلاف داشتن خلق نسبت به خليفه‌ی خداوند از انبيا و اوصيا و فرستادگان می‌باشد يا همان گونه كه خداوند متعال آن را «النَّبَأِ الْعَظِيمِ» (خبر بزرگ) ناميده است[96]. اولين جانشین از جانشینان خداوند متعال، حضرت آدم(ع) بود كه در سجده و اطاعت از امر خداوند بر قبول کردن خلیفه‌اش و سجده بر او، اختلاف پیش آمد؛ بین ملائکه که فرمان را پذیرفتند با نافرمانِ فرمان الهی یعنی کسی که خلیفه‌اش را نپذیرفت و بر او تکبّر ورزید که همان ابلیس (لعنت الله) بود[97]، اختلاف به وجود آمد. ابلیسی (لعنت الله) که به دلیل عبادات پیشینش از ملائكه به حساب مى‌آمد، اما اصلش از جن بود[98]. ابليس که لعنت خدا بر او باد، وعده‌ی گمراه كردن و کشانیدن آنها به پیروی از خودش در تکبّر ورزیدن بر خليفه‌ی خداوند سبحان در هر زمان را داده است. به این ترتیب در هر زمان، مردم به دو گروه تقسيم مى‌شوند: عده‌اى پیرو ملائكه در اطاعت از جانشین خداوند سبحان و عده‌اى دیگر تابع ابليس (لعنت الله) در تكبّر و بزرگی ورزیدن بر خليفه‌ی خدا می‌شوند و آنان كه در تکبّر ورزیدن بر خلفای الهی پیرو ابليس که لعنت خدا بر او باد، می‌شوند، به زودی خواهند فهمید که به کدامین بازگشت‌گاه، بازخواهند گشت: «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»[99] (و ستم‌کاران به زودی خواهند دانست که به چه مکانی باز خواهند گشت). «كَلَّا سَيَعْلَمُونَ»: يعنى در قيامت صغرى (قيام قائم). «ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ»: يعنی در قيامت كبرى، خواهند فهمید و عاقبت نيک از آنِ تقوى پیشگان است. «إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا»[100] (پرهيزگاران را جايی است در امان از هر آسيب)؛ کسانی كه به خلفای خدا ايمان آوردند و آنان را اطاعت کردند و به صراط مستقیم آنها شتافتند؛ همان کسانی که خدا را با جانشینش شناختند. پس چطور خليفه‌ی خدا همان «النَّبَأِ الْعَظِيمِ» نباشد؟! در حالی که او دروازه‌ی شناخت خداوند متعال است و چطور خلافت الهی همان خبر بزرگ «النَّبَأِ الْعَظِيمِ» نباشد؟! در حالی که از محمد و آل محمد(ع) نشأت گرفته است و ایشان همان وجه الله و اسماء الحسنی (نام‌های نیکو) و ظهور خدا در فاران هستند و با آنها خدا شناخته شد. پس كدامين خبری غیر از خبر بنیان نهادن قانون شناخت خداوند و قانون شناخت خلیفه‌ی خداوند و خبر خلافت الهی که از محمد(ص) یعنی ظهور الله در فاران یا الله در خلق یا صورت خداوند سرچشمه می‌گیرد، شایسته‌تر است که خبر عظیم خوانده شود؟!! این بیان در قرآن مربوط به خبر عظیم است و در آن یادی برای یاد کنندگان و درسی برای عبرت‌جويان است، شاید که درک کنند و از كسانى باشند که می‌دانند و سجده می‌کنند، تا از جهل و تكبر خارج شوند و از كسانى كه قرآن این گونه آنها را انذار فرموده است «كَلَّا سَيَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ» نباشند و همچنین با این سخن خداوند متعال: «قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ انْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ.... وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ»[101] (بگو: این است همان خبر عظیمی که از آن روی‌گردانید.... و پس از چند صباحی خبرش را خواهید دانست».

-پرسش 71: سخن خداوند متعال «مرج البحرین یلتقیان....»

به امام حق، احمد الحسن، سلام بر شما آقا و مولاى من و رحمت و بركات خداوند بر شما باد! سؤال من: مقصود از اين آيه‌ی كريم چيست؟ «بسم الله الرحمن الرحيم، مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ * فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» (دو دريا را پيش راند تا به هم رسيدند * ميانشان حجابی است تا به هم دَر نشوند * پس کدام يک از نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنيد؟). سوره‌ی الرحمن، آیات 19 و 20 و 21. خواهشمندم تفسير این آيات و علت تكرار شدن بسیار زیاد آیه‌ی 21 را بیان فرمایید؟ و چرا با صيغه‌ی دوگانه آمده و به چه علت اين سوره، عروس قرآن ناميده شده است؟ سلام بر شما برای صبرتان و سرای باقی، چه نیکور سرایی است! فرستنده: عماد على پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. خداوند متعال می‌فرماید: «الرَّحْمَنُ.... مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا يَبْغِيَانِ» (رحمن.... دو دريا را پيش راند تا به هم رسيدند * ميانشان حجابی است تا به هم دَر نشوند) یعنی: این «رحمن» است که «مرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا يَبْغِيَانِ»[102] (دو دريا را به گونه‏اى روان كرد كه با هم برخورد كنند و ميان آن دو حجابی قرار داد كه به هم تجاوز نكنند). پیش‌تر در جاهای مختلف بيان كردم كه رحمان، دروازه ذات الهى است و بيان كردم كه این دروازه در خلق، با دربِ شهر علم متجلّی می‌شود و شهر علم یا صورت لاهوت در خلق يا وجه الله (خدای در خلق) حضرت محمد(ص) است و دروازه‌ی او على و فاطمه(ع) (الرحمن الرحيم در خلق) می‌باشند. «مرج» يعنى توسعه داد و عظيم كرد. مرج، سرزمين يا باغ وسيع و سرسبز نیز می‌باشد. از آنچه پیش‌تر بیان کردم، روشن شد که: دو دريا (البحرين) همان رحمان و رحيم در خلق یا على و فاطمه(ع) می‌باشند که از پيوند و رويارویى آنها لؤلؤ و مرجان یعنی حسن و حسين(ع) خارج شدند[103]. و پیش‌تر بیان کردم که اسم رحمان، فقط به امور دنیوی اختصاص ندارد بلكه به آن اولویت دارد و به همین صورت، اسم رحيم فقط به امور اخروی اختصاص ندارد بلكه به آن اولویت دارد و اين جدا کننده يا برزخ در اولویت را خداوند سبحان در باطن دروازه‌ی ذات الهى (رحيم) و ظاهر دروازه‌ی ذات الهى (رحمان) قرار داده است. در خلق نیز حضرت محمد(ص) (شهر علم) به امر خداوند، بین باطن دروازه‌ی شهر فاطمه(ع) و ظاهر دروازه‌ی شهر على(ع) قرار دارد و «لايبغيان» يعنى اولويت هر كدام براى خودش محفوظ است و اين موضوع براى هر جوياى معرفت، هويدا و آشکار است؛ همان گونه كه در روايات آمده است: على(ع) به اذن خداوند و خواست و قوّت او در یاری رسانیدن به انبيا و مؤمنين در دنيا مقدم‌تر است[104] و فاطمه(ع) در انتخاب شيعيان خود و وارد كردن آنها به بهشت با خواست و اذن خداوند در آخرت، مقدّم‌تر است[105]. خداوند متعال می‌فرماید: «وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ»[106] (و عرش او بر آب بود) و همان طور كه در متشابهات بيان كردم عرش اعظم، حضرت محمد(ص) می‌باشد[107]و آب، همان دو دريا است (علی و فاطمه(ع))؛ پس حضرت محمد (ص) حمل کننده‌ی عرش اعظم (قرآن) است و به عبارت دیگر، او خود عرش اعظم (قرآن) می‌باشد. از داوود رقى روایت شده است که گفت: از ابا عبدالله(ع) درباره‌ی این سخن خداوند عزوجل «وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ» پرسيدم. فرمود: «ديگران چه مى‌گويند؟» گفتم: مى‌گويند عرش بر روى آب بود و خداوند بر بالای آن است. امام فرمود: «دروغ می‌گویند. هر که چنین خیالی داشته باشد، خداوند را سوار بر چیزی نموده و او را با صفتی از صفات مخلوقات توصیف نموده است و در این صورت، باید چیزی که او را حمل می‌کند، قوی‌تر از او باشد». گفتم: جانم فدايت، آیه را برايم تبیین فرما. فرمود: «خداوند متعال دین و علم خود را بر آب قرار داد، قبل از اينكه زمين، آسمان، جن، انسان، آفتاب یا ماه موجود باشد. هنگامی که خداوند اراده فرمود تا خلق را بيافريند آنها را در پیشگاهش پراکنده ساخت و به آنها فرمود: پروردگار شما كيست؟ اولين كسى كه به سخن درآمد رسول خدا(ص) و امير المؤمنين(ع) و ائمه که سلام و صلوات خدا بر ایشان باد، بودند. گفتند: تو پروردگار ما هستی. پس علم و دین را بر دوش آنها قرار داد. سپس به فرشتگان فرمود: اينان حاملان دين من و علم من و امینان من در خلق هستند و آنها مسؤول‌اند. سپس به بنى آدم فرمود: برای خداوند به ربوبیت و براى این افراد به ولايت و اطاعت اقرار كنيد. گفتند: آرى پروردگارا، ما اقرار كرديم. سپس خداوند به فرشتگان فرمود: گواهى دهید. فرشتگان گفتند: گواهى مى‌دهیم كه فردا نگويند ما از اين موضوع غافل بوديم يا بگويند پدران ما پیش‌تر مشرک بودند و ما نسل بعد از آنها هستيم؛ آيا ما را به دلیل عملکرد باطلان ایشان، هلاك مى‌كنى؟ ای داوود، ولايت ما در عهد و ميثاق بر آنها تأکید شده است»[108]. اما این سخن خداوند متعال «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ»[109] (پس کدام یک از نعمت‌های پروردگارتان را تکذیب می‌کنید؟!): «آلاء» (نعمت‌ها) خداوند سبحان همان نعمت ظاهر و آشکار او است و کدامین نعمتی بزرگ‌تر از تجلّی ذات الهی (الله) در خلق است تا خلق او را بشناسند؟ نعمت بزرگ او که دروازه‌ی ذات الهى (الرحمن الرحيم ) را قرار داد؛ که اگر اینچنین نبودند، كسى او را نمی‌شناخت و آنها استحقاق شناخت و معرفت را ندارند مگر از سرِ لطف و رحمت الهى «وَلَوْلا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَلَكِنَّ اللهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»[110] (و اگر فضل و رحمتی که خدا بر شما ارزانی داشته است نمی‌بود، هيچ يک از شما هرگز روی پاکی نمی‌ديد ولی خدا هر کس را که بخواهد پاکيزه می‌سازد و خداوند شنوا و دانا است). از همین رو بزرگ‌ترين نعمت خدا در خلق، محمد و آل محمد(ع) می‌باشند و با آنها، خداوند شناخته مى‌شود. آنها چهارده قمر (ماه) شامل محمد(ص) و على و فاطمه و ائمه(ع) و چهارده هلال در مهديين، می‌باشند. اينها نعمت‌های خداوند سبحان در توحيد و شناخت خداوند سبحان با سى و يک مرتبه می‌باشند و از همین رو این آیه «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» سى و يک بار تكرار و از انس و جن پرسش شده است و آنها مکلّف به تأیید و تصدیق ایشان هستند، نه تکذیبشان[111].

-پرسش 72: آیه‌ی «ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا....»

تفسير اين آيه چيست؟ «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ»[112] (سپس کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزيده بوديم به ميراث داديم. بعضی بر خود ستم کردند و بعضی راه ميانه را برگزيدند و بعضی به فرمان خدا در کارهای نيک پيشی گرفتند؛ و اين است بخشايش بزرگ). فرستنده: حسن على پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. اول: «اصطفا» يعنى برگزیدن و انتخاب کردن، و کسی که در اینجا انتخاب می‌کند خداى سبحان و متعال می‌باشد. در اصطفا معنی دیگر غیر از برگزیدن نیز نهفته است؛ فضیلت و برتری داشتن شخصی که از میان جمع، برگزیده می‌شود و از همین رو در بین نام‌های معروف حضرت محمد(ص)، مصطفى دیده می‌شود. در اين آيه توصیفی برای انتخاب شدگان وجود دارد؛ اینکه آنها همه بندگان خدا هستند که بدون شک فضیلتی بزرگ برای آنها محسوب می‌گردد. ملاحظه می‌کنید که بهترين شهادتى كه براى حضرت محمد(ص) داده می‌شود این است که مى‌گويى «عبد الله» (بنده‌ی خدا) و اين اسم رسول الله(ص) یعنی «عبد» در قرآن به عنوان مدح و ستايشی بزرگ و عظیم در شأن حضرت محمد(ص) در سوره‌ی نجم آمده است[113]. سپس اين بندگان برگزیده شده،كتاب را به ارث بردند و وارثان کتاب، کسی جز انبيا و اوصيا نمی‌باشند. پس در اينجا توصیفاتی را می‌بینیم که فقط بر نبى يا وصى اطلاق می‌شود و نه بر کسی ديگر؛ اینکه آنها بندگان حقیقی خدا هستند و شاهد اینکه آنها برگزیده‌اند، خودِ خداوند است و کسی هم که آنها را برگزیده است، خداوند می‌باشد؛ آنها کتاب را به ارث برده‌اند و کسی هم که به آنها ارث داده است، خداوند سبحان می‌باشد. آنها به سه گروه تقسیم می‌شوند: 1 – ظالم به نفس خود 2 – مقتصد يا حساب‌گر 3 – پيشى‌گرفته در خیرات (نیکی‌ها). پيشى‌گرفته در نیکی‌ها، فقط محمد(ص) و آل محمد(ع) می‌باشند. مقتصد، نوح و ابراهيم(ع) و انبيا و ائمه‌ی فرستاده شده از فرزندان ابراهيم(ع) هستند. ظلم‌کننده به نفس خود، سایر انبيا و فرستادگان(ع) هستند؛ چه کسانی که پیش از ابراهیم(ع) بودند و چه از فرزندان ایشان(ع).[114] خداوند متعال می‌فرماید: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»[115] (و چون پروردگار ابراهيم او را به کاری چند بيازمود و ابراهيم آن کارها را به تمامی به انجام رسانيد، خدا گفت: من تو را پيشوای مردم گردانيدم. گفت: فرزندانم را هم؟ گفت: پيمان من ستم‌کاران را دربرنگيرد). يعنى ظالمان از میان انبيا و ظلم انبيا، گناه و معصيت نمی‌باشد بلكه تقصير و كوتاهى در انجام وظایف در مقایسه با انبيای به امامت رسيده، می‌باشد؛ اگر انجام یک کار به يونس(ع) و به حضرت محمد(ص) تکلیف شود، نحوه‌ی انجام وظیفه‌ی یونس(ع) به مانند آن گونه که حضرت محمد(ص) انجام می‌دهد، نخواهد بود. این كوتاهى در انجام وظیفه از سوی يونس(ع) ظلم به خودش محسوب می‌شود، و همین باعث می‌شود که جزو انبیای به امامت رسیده از فرزندان حضرت ابراهیم(ع) قرار نگیرد و همچنین باعث می‌شود که در سطح حضرت محمد(ص) قرار نگیرد[116]. در صورتی که مایل به تفصیلات بیش‌تری در خصوص این آیه هستید، کتاب متشابهات را مطالعه نمایید[117].

-پرسش 73: آیه‌ی «یا أیها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله....»

تفسير اين آيه‌ی كريمه از سوره‌ی حجرات چيست؟ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (ای کسانی که ايمان آورده‌ايد، بر خدا و بر پيامبرش پيشی مگيريد و از خدا بترسيد، که خدا شنوا و دانا است). فرستنده: امّ رغد پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. سخن خداوند متعال: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»[118] (ای کسانی که ايمان آورده‌ايد، بر خدا و بر پيامبرش پيشی مگيريد و از خدا بترسيد، که خدا شنوا و دانا است)؛ يعنى از فرمان خداوند سبحان و متعال پیروی كنيد؛ همان فرمانی كه رسول الله(ص) با وصیّتش به شما رسانید و با آن شما را به اطاعت از اولو الامر آل محمد(ع) یعنی دوازده امام و دوازده مهدی، سفارش کرد و نظرات و هواهای خود را بر فرمان خداوند سبحان و متعال مقدّم ندارید؛ از خدا بترسيد و مطيع امر او باشيد و از پیروان ابليس که لعنت خدا بر او باد، نباشید؛ کسی كه از دستور خداوند سبحان در اطاعت از خليفه‌اش سرپیچی نمود و خود را مقدّم بر خلیفه‌ی خداوند قرار داد و بر او سجده نکرد و شما را به انحراف و گمراهی از صراط مستقیم وعده داد.

-پرسش 74: سخن خداوند متعال: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس....»

بسم الله الرحمن الرحيم. سيد احمد الحسن(ع)، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. دوستی سنّی دارم و برخی اشكالات را برای من مطرح می‌کند که من حیران می‌مانم؛ در خصوص این سخن خداوند متعال که «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» (ای اهل بيت، خدا می‌خواهد پليدی را از شما دور کند و شما را چنان که بايد، پاک گرداند). آيا در اينجا اراده‌ی تكوينى وجود دارد؟ و اگر چنين باشد، آیا ملزم شدن به مقوله‌ی جبر پیش می‌آید؟ در این خصوص امام باقر(ع) يا امام صادق(ع) «رجس» را به شک تفسیر فرموده‌اند؛ آيا پاک شدن از شک، به معنی عصمت می‌باشد؟ فرستنده: شيما حسن على پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. آری، این اراده و خواست خداوند سبحان و متعال است كه در موردش می‌فرماید: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[119] (چون بخواهد چيزی را بيافريند، فرمانش اين است که می‌گويد: موجود شو، پس موجود می‌شود)؛ اما تحقق اين خواست الهى در اين آيه «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[120] (ای اهل بيت، خدا می‌خواهد پليدی را از شما دور کند و شما را چنان که بايد، پاک گرداند) به وسیله‌ی قهر و اجبار بر اطاعت و ترک معصيت نيست بلكه با كشف حقايق بر آنها پس از خالص شدنشان براى خداوند سبحان و متعال می‌باشد؛ با عصمت آنها پس از تمسّک جستن به خداوند سبحان و متعال؛ که اگر خداوند حقيقت دنيا را براى انسانى كشف كند و انسان دنيا را همانند لاشه‌اى ببیند که گله‌ای از سگان برایش به رقابت برمی‌خیزند و آن را همچون استخوان بدون گوشت خوکی در دست یک فرد جزامی ببیند[121] چگونه می‌تواند به آن روى آورد؟!! اين هم مثالى دیگر تا شاید بتواند عصمت و معنای آن را برای شما توضیخ دهد: «اگر فرد نابينایی بخواهد به سلامت از لغزش‌های راهى عبور كند، بايد از فرد بينايى كمک بگيرد. لاجرم باید این فرد نابینا تسلیم فرد بینا و به او معتصم شود، تا از عصمت بینا کمک گیرد و فرد بینا او را کمک کند تا به سلامت از راه، عبور کند. در این مثال، نابینا، معتصم به بینا می‌شود؛ پس نابینا معصوم می‌شود و بینا عصمت‌دهنده به نابینا می‌گردد». انبیا و اوصیا کسانی(ع) هستند که از خداوند یاری و کمک می‌طلبند تا دست آنها را بگیرد و به سرای امن رهنمون سازد؛ آنها کسانی هستند که دستان خود را به سوی خداوند دراز می‌کنند تا آنان را معصوم بدارد[122] و اگر بنده‌ای در مشرق يا مغرب زمين آنچه آنها انجام داده‌اند را انجام دهد و به خداوند معتصم گردد، خداوند او را نگاه خواهد داشت (معصوم خواهد نمود)؛ ولى بيشتر مردم در پناه جستن به خداوند متعال و دراز کردن دست‌هایشان به سوی او كوتاهى می‌کنند و حتی ادعا می‌کنند که راه را به طور واضح و آشکار می‌شناسند و می‌بینند! در حالی که دست خداوند متعال همیشه و به سوی همه‌ی مردم کشیده شده است و بین او و هیچ یک از مردم، هیچ گونه قرابت و خویشاوندی وجود ندارد بلکه او خالق ایشان است ولی دست مردم با اراده‌ی خودشان از درگاه الهی بسته شده است[123].

-پرسش 75: آیه‌ی «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول....»

بسم الله الرحمن الرحيم. سيد احمد الحسن(ع)، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. دوستی سنّی دارم و برخی اشكالات را برای من مطرح می‌کند که من حیران می‌مانم؛ در خصوص این سخن خداوند متعال که «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً» (ای کسانی که ايمان آورده‌ايد، از خدا اطاعت کنيد و از رسول و الو الامرتان فرمان بريد و چون در امری اختلاف کرديد، اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد، به خدا و پيامبر رجوع کنيد در اين، خير شما است و سرانجامی بهتر دارد). اگر معصومى وجود دارد چرا رجوع به اولو الامر را فرمان نداده است؟ فرستنده: شيما حسن على پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. 1 - چند آيه بعد از این آیه در همين سوره، خداوند متعال مى‌فرمايد: «وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلاً»[124] (و چون خبری، چه ايمنی و چه ترس به آنها رسد، آن را در همه جا فاش می‌کنند و حال آنکه اگر در آن به پيامبر و الو الامرشان رجوع می‌کردند، حقيقت امر را از آنان درمی‌يافتند و اگر فضل و رحمت خدا نبود، جز اندکی، همگان از شيطان پيروی می‌کرديد). در اين آيه خداوند متعال فرمان به رجوع به اولى الامر(ع) داده است و برای کسی که گوش شنوا دارد و از شاهدان باشد، همین کافی است. 2 - مراجعه به رسول خدا(ص) یعنی بعد از او، مراجعه به ایشان(ع)؛ چرا که آنها، ادامه‌ی همان دعوت الهی هستند و در غیر این صورت، با وفات رسول خدا(ص) اگر حاکمی نباشد که در هنگامی منازعاتی به او رجوع شود تا به حكم خدا عمل كند، این آیه نیز می‌مُرد: «فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً»[125] (و چون در امری اختلاف کرديد، اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد، به خدا و پيامبر رجوع کنيد در اين، خير شما است و سرانجامی بهتر دارد)؛ در این صورت، مراجعه به رسول و خداوند سبحان نیز منتفى مى‌گردید. 3 - از ساحت خداوندی بسی به دور است كه بندگان خود را گمراه کند؛ چگونه ممکن است در برهه‌ای از زمان، هنگام منازعه، شخصی را برای رجوع کردن به او در میان آنها قرار دهد و در زمان ديگری، آنها را بدون هدایت ‌کننده رها کند؟! آيا از نظر آنها، این عدل الهى است؟! و اگر بگويند بعد از رسول الله(ص) به قرآن و سنت او مراجعه مى‌كنيم قطعاً در عناد و خیره‌سری فرو رفته‌اند؛ آيا قبل از نزول اين آيه، قرآن نازل نشده و سنّتى وجود نداشت؟! پس چرا خداى سبحان صرفاً اکتفا به مراجعه به این دو ننموده است؟! بلكه براى هر حادثه‌اى سخنی و براى هر رخدادی، حكمی از جانب خداوند وجود دارد كه رسول خدا(ص) و اولو الامر از آل محمد(ع) یعنی ائمه و مهديونی(ع) که خداوند امر به اطاعت از آنها كرده است آن را مى‌دانند. یا شاید بگويند بعد از محمد(ص) دين با قرآن و سنت نبوی كه نزد آنها است كامل شد و دیگر هيچ نزاعى بعد از او وجود ندارد! من آنها را به نزاع‌هایشان در احكام الهى در صد‌ها سال گذشته نمی‌برم كه یک مسأله‌ی واحد را یکی، حلال و دیگری حرامش مى‌كند، و حتی پيشوايان آنها همديگر را در مساله‌ی معروف و شناخته شده‌ی مخلوق بودن قرآن، تكفير می‌کردند؛ ولى مى‌خواهم مصيبتى كه امروز گريبان‌گير آنها است را مطرح كنم؛ مصيبت حلال دانستن شير دادن به فرد بزرگ سال که عایشه جایز بودنش را به دروغ به رسول خدا(ص) نسبت داد؛ در حالی که چنین فسادی از رسول خدا که صلوات و سلام پروردگارم بر او وخاندانش باد، بسی به دور است؛ فسادی که عایشه دختر ابو بکر آن را به دروغ به وی نسبت داد و تنها کسی که به آن عمل کرد، حفصه دختر عمر بود و هنگامی که خداوند مَثَل زن نوح(ع) و زن لوط(ع) را برای آنها آورد، این مثل آنها را از هیچ کاری باز نداشت و جز طغیان و سرکشی به آن دو نیفزود: «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللهِ شَيْئاً وَقِيلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ»[126] (خدا برای کافران مَثَل زن نوح و زن لوط را می‌آورد که هر دو در نکاح دو تن از بندگان صالح ما بودند و به آن دو خيانت ورزيدند و آنها نتوانستند چیزی از زنان خود در مقابل خداوند باز دارند و به آن دو گفته شد: با ديگران به آتش درآييد) و فاجعه‌ی بزرگ اين است كه آنها این حدیث را صحیح می‌دانند و بخاری و مسلم نیز آن را روایت کرده‌اند. اين مصيبت را براى شما نقل مى‌كنم که اخيراً رئيس دایره‌ی حديث دانشگاه الازهرِ مصر جواز شیر دادن بزرگ‌سال را صادر نموده است: «آنجا که دكتر عزت عطيه رئيس دایره‌ی حديث در دانشکده‌ی اصول دینِ دانشگاه الازهر فتوا داد که اگر زن کارمند با همکار مرد در اتاقی بسته باشند که فقط به واسطه‌ی یکی از آن دو درِ اتاق بتواند باز شود، زن می‌تواند به همکارش شیر دهد تا هنگام خلوت کردن با او حرامی حاصل نشود». «دکتر عطيه به شبکه‌‌ی العربيه تأكيد می‌کند كه شیر دادن به بزرگ‌سال بايد پنج بار باشد تا خلوت را مباح كند ولی مانع از ازدواج نخواهد شد. در این صورت، آن زن می‌تواند حجاب خود را در حضور آن مرد همکارش كنار بگذارد و موى سرش را برهنه سازد به شرط اينكه اين موضوع به طور رسمی و مکتوب ثبت گردد و در قرار داد ذكر شود كه فلان زن، فلان مرد را شیر داد. در پی‌نوشت‌های شبکه‌ی العربيه یک عضو فراکسیون مجلس «ملت پشت سر خدا» گفت: نکته‌ی منفی که در اين موضوع وجود دارد این بود که هيچ گاه به صورت علمى و آكادمیک درباره‌ی آن مطالعه نشد که اگر صورت گرفته بود، مسأله فرق می‌کرد ولى در مورد آن تبلیغات تمسخرآمیزی صورت گرفت كه گویی کسانی وجود دارند كه مى‌خواهند فحشا را بين مردم گسترش دهند. اما شیخ سید عسکر وکیل پیشین مجمع تحقیقات اسلامی که بالاترین هیئت علمی فقهی در دانشگاه الازهر است و نایب رئیس جماعت اخوان المسلمین در مجلس می‌باشد، این موضوع را رد کرد و آن را خارج از اجماع علمای عامّه دانست و اینکه برای یک حالت خاص نمی‌توان از قیاس استفاده کرد و تقاضای منع آن را نمود؛ چرا که آن را باعث گسترش رذایل و فساد در بین مسلمین می‌دانست. دکتر عزت عطیه در روزنامه‌ی وطن امروز (الوطنی الیوم) با عنوان سخن‌گوی حزب حاکم که اکثریت اعضای مجلس را در اختیار دارند، تصریح می‌کند: «شیر دادن به بزرگ‌سال، راه حلی برای مشکل خلوت کردن زن و مرد است؛ چرا که حمایت از ناموس و شرف مردم از مقاصد اصلی شریعت است و بسیاری از احکام با همین هدف پایه‌گذاری شده است. با تأکید بر این مطلب که این شیر دادن به طور رسمی، مکتوب شود و در قرارداد قید گردد که فلان زن، فلان مرد را شیر داد و خدا را گواه می‌گیریم و ما نیز بر آن گواهی می‌دهیم» و بعدها این مطلب را در برنامه‌ای در شبکه‌ی فرهنگی نیل، تکرار نمود. وی اضافه نمود که سیده حفصه برادر زاده‌اش سالم بن عبد الله بن عمر را به حضور عایشه فرستاد که از خواهر عایشه شیر بخورد تا بتواند در خلوت با او باشد؛ که سالم سه بار از خواهر عایشه شیر خورد و خواهر عایشه خسته و رنجور شد و پنج بار به اتمام نرسید؛ بنابراین سیده عایشه بر او وارد نشد و او قبل از انجام این عمل، مُرد». این گوشه‌ای از چیزی بود که رسانه‌های جمعی در مورد این فتوا در ماه 5 / 2007 میلادی اعلام شد و می‌توانید در خصوص این فتوی در شبکه‌های اطلاع‌رسانی و اینترنت به تحقیق بپردازید. به آنچه شیخ سید عسکر وکیل پیشین مجمع تحقیقات اسلامی می‌گوید، دقت کنید: «.... تقاضای منع آن را نمود؛ چرا که آن را باعث گسترش رذایل و فساد در بین مسلمین دانست». گویی متوجه نیست که آنچه باعث گسترش فساد و رذایل است، در صحیح مسلم و بخاری آمده و کسی که آن را به دروغ به رسول خدا(ص) نسبت داده، عایشه می‌باشد. اما آیا این شیخ می‌تواند بگوید آنچه در صحیح مسلم و بخاری روایت شده و توسط عایشه دختر ابو بکر و حفصه دختر عمر اجرا شده است، باعث گسترش فساد و رذایل بین مسلمانان می‌باشد؟! به هر حال، این مصیبت است. من آن را مصیبت می‌دانم ولی آنها آن را یک مسئله‌ی مورد اختلاف؛ حال در این مورد به چه کسی باید رجوع کنند؟ این خواهر سنّی به آنها فتوا دهد تا شاید نزاع قوم را برطرف نماید! اگر بگوید به خدا مراجعت می‌کنیم، منظورش قرآن خواهد بود، چرا که در بین مردم نه پیغمبری وجود دارد و نه وصی‌ای، و اگر بگوید به رسول خدا(ص) یعنی سنت رسول خدا(ص) یا حدیث رسول خدا(ص) که مسلم و بخاری روایت کرده‌اند با این گفته فتوای دکتر عزت عطیه رئیس دایره‌ی حدیث دانشکده‌ی اصول دین دانشگاه الازهر را تأیید کرده است؛ چرا که مردم در قرآن چیزی در جهت منع شیر دادن بزرگ‌سال پیدا نکرده‌اند و حتی جواز آن را در صحیح مسلم و بخاری یافته‌اند و دیده‌اند که عایشه دختر ابو بکر و حفصه دختر عمر به این حدیث دروغین عمل کرده‌اند[127]. این مردمی که با رجوع به مجلس مصر با یکدیگر مشورت می‌کنند تا نزاع‌شان حل شود یا بر عطیه فشار بیاورند تا از فتوایش برگردد خواهش می‌کنم در فتوا دادنشان عجله کنند که بالاخره به چه کسی باید رجوع کنند؟!! من منتظر پاسخ این خواهر سنی هستم که این گونه اشکالات را مطرح می‌کند و خواهش دارم اگر واقعاً طالب حق و حقیقت است، در پاسخش انصاف به خرج دهد و او را به یاد این سخن رسول خدا(ص) به ابوذر می‌اندازم: ابوذر غفاری گفت: حبیبم رسول خدا(ص) به من فرمود: «ای ابوذر، حق را بگو؛ من حق را گفتم و هیچ دوستی را برایم باقی نگذاشت». 4 - از بُرید عجلی روایت شده است: از ابا جعفر(ع) در مورد این سخن خداوند عزوجل سوال کردم: «إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ» (خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحبانشان بازگردانيد و چون در ميان مردم به داوری نشينيد به عدل داوری کنيد.). ایشان(ع) فرمود: «منظور، ما هستیم که امام پیشین باید کتاب‌ها و علم و سلاح را به امام بعد از خود تحویل دهد «و چون میان مردم به داوری نشینید به عدالت حکم کنید» یعنی به آنچه در دستان شما است. سپس خدای تعالی به مردم می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا را اطاعت کنید و رسول و والیان امر از خودتان را اطاعت کنید» این مخصوص ما است، خدا همه‌ی مؤمنان را تا روز قیامت به اطاعت از ما امر فرموده است «و چون از نزاع و اختلاف در امری ترسیدید، آن را به خدا و رسول و اولو الامرتان ارجاع دهید» این گونه نازل شده است و چگونه ممکن است خدای عزوجل به اطاعت از والیان امر فرمان دهد در حالی که در نزاع و اختلاف‌هایشان، آنها را بر کنار دارد؟!! جز این نیست که ارجاع دادن باید به مأمورینی باشد که در موردشان گفته شده است «خدا را اطاعت کنید و رسول خدا را و اولو الامرتان را»»[128]. در این روایت، بیانی بر شأن نزول این آیه از سوی خداوند سبحان و متعال وجود دارد.

-پرسش 76: سخن خداوند متعال «هو الله الذی لا اله الا هو.... و هو العزیز الحکیم».

در سوره‌ی حشر خداوند متعال می‌فرماید: «هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ * هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ * هُوَ اللهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»[129] (او است خدايی يگانه، هيچ خدايی جز او نيست، دانای نهان و آشکار و بخشاينده و مهربان است * او است خدای يگانه که هيچ خدای ديگری جز او نيست، فرمان‌روا است، پاک است ، عاری از هر عيب است، ايمنی بخش است، نگهبان است، پيروزمند است، با جبروت است و بزرگوار، و از هر چه برای او شريک قرار می‌دهند منزّه است * او است خدايی که آفريدگار است، صورت‌بخش است، اسم‌های نيکو از آنِ او است، هر چه در آسمان‌ها و زمين است تسبيح‌گوی او هستند و او پيروزمند و حکيم است). سوال 1: تفسیر این آیات کریم چیست؟ سوال 2: نام‌ها یا اَسما نیکوی خداوند در این سه آیه‌ی کریم، چهارده تا می‌باشد. رابطه‌ی این نام‌ها با چهارده معصوم چیست؟ سوال 3: آیا این نام‌ها انعکاس صفات خداوند در معصومین(ع) می‌باشد؟ فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. «هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ» (او است خدايی يگانه، هيچ خدايی جز او نيست، دانای نهان و آشکار و بخشاينده و مهربان است). «هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ» (او است خدای يگانه که هيچ خدای ديگری جز او نيست، فرمان‌روا است، پاک است ، عاری از هر عيب است، ايمنی بخش است، نگهبان است، پيروزمند است، با جبروت است و بزرگوار، و از هر چه برای او شريک قرار می‌دهند منزه است). «هُوَ اللهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (او است خدايی که آفريدگار است، صورت‌بخش است، اسم‌های نيکو از آنِ او است، هر چه در آسمان‌ها و زمين است تسبيح‌گوی او هستند و او پيروزمند و حکيم است). اول: باید بدانیم که الوهیت، صفتی برای خداوند سبحان و متعال است و هر کسی که الله را عبادت کند، در مرتبه‌ای، مشرک می‌باشد. خداوند متعال می‌فرماید: «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ»[130] (و بيشترشان به خدا ايمان نياورند مگر با شرک). این شرک اگرچه صاحبش را از ایمان خارج نمی‌کند ولی نقصی عظیم در شناخت و معرفت معبود سبحان و متعال می‌باشد؛ همان که با نام‌ها و صفت‌ها شناخته می‌شود، در حالی که نام‌ها و صفت‌ها دلالت کامل بر ایشان ندارد؛ این اسم‌ها در مسیر شناخت خداوند سبحان و متعال قرار دارند و «هو» سبحان و متعال نمی‌باشند؛ «هو» سبحان و متعال با این اسم‌ها و صفت‌ها و با اسم اعظم اعظم (الله) که دربرگیرنده‌ی همه‌ی صفات است، متجلّی شد تا شناخته و پرستیده شود نه اینکه این نام‌ها و اسامی پرستیده شوند؛ پس با نام‌ها شناخته و پرستیده می‌شود و هر کس شناخت و معرفتش را به این اسم‌ها و صفت‌‌ها محدود کند هرگز به تمام توحید نخواهد رسید؛ توحیدی که نمی‌توان به آن رسید مگر با نهایت اخلاص برای او سبحان و متعال، در حالی که هر کس که ذات را عبادت کند در نهایت خود را از همین مشرکین خواهد دید: «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ»[131] (و بيشترشان به خدا ايمان نياورند مگر با شرک)[132]. و در آیات ذکر شده، بیانی از این حقیقت وجود دارد؛ حقیقتی که با ضمیر غایب (هو) به آن اشاره می‌شود؛ حقیقتی که همان اسم اعظم اعظم اعظم است که عبادت‌کننده باید در عبادتش متوجه او باشد؛ پس سجده از آنِ او است، در حالی که الله (ذات الهی) قبله‌ای برای کُنه و حقیقت است و اسم الله همان حقیقت، نمی‌باشد[133]. در هر سه آیه می‌بینیم: «هو الله»، «هو الله»، «هو الله»؛ بنابراین در همه‌ی آیه‌ها، «هو» سبحان و متعال با ذات الهی (الله) توصیف می‌شود؛ به عبارت دیگر او سبحان و متعال با ذات الهی (الله) بر خلق متجلّی شده است؛ ولی هر بار ذات الهی (الله) با اسم‌هایی که با دیگری فرق دارد، توصیف شده است: «هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ». در این آیه، کلمه‌ی توحید با (هو) شروع می‌شود و با (هو) پایان می‌پذیرد، او سبحان و متعال شاهد غایب است که با «الله» توصیف می‌شود. الله شما را به شناخت حقیقت خواهد رسانید در حالی که «هو» سبحان و متعال، شاهد غایب می‌باشد. این آیه، توحید را از الف تا یاء آن بیان می‌کند؛ معبود سبحان و متعال با ذات الهی (الله) تجلّی یافت و او سبحان و متعال با ذات الهی شناخته و پرستش می‌شود. از آنجا که حقیقت و هویت همه‌ی مخلوقات، ظلمت و تاریکی و نقص است، خداوند سبحان و متعال با آنها با کمال مطلق رو به ‌رو می‌شود (الله، ذات الهی). «عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ»: اگرچه این صفت برای ذات الهی است، ولی رابطه‌ی شدیدی با شناخت حقیقت و کُنه دارد؛ «هو» سبحان و متعال شاهد غایب است، «هاء» دلالت بر شهود و «واو» دلالت به غیب می‌نماید. «هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ»: پیش‌تر در موارد متعددی بیان کردم که الرحمن الرحیم دروازه‌ی ذات الهی (الله) می باشد[134] و اگر خداوند سبحان و متعال دروازه‌ی ذات رحمت را قرار نمی‌داد، هیچ یک از مخلوقات هرگز توانایی به دست آوردن کمال و رسیدن به معرفت و پرستش را به دست نمی‌آورد. خداوند متعال می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللهَ يُزَكِّي مَن يَشَاءُ وَاللهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»[135] (ای کسانی که ايمان آورده‌ايد، پا جایِ پایِ شيطان مگذاريد و هر که پا بر جای پای شيطان گذارد، بداند که او فقط به فحشا و منکر فرمان می‌دهد و اگر فضل و رحمتی که خدا بر شما ارزانی داشته است نمی‌بود، هيچ يک از شما هرگز رویِ پاکی نمی‌ديد ولی خدا هر کس را که بخواهد پاکيزه می‌سازد و خداوند شنوا و دانا است). شایسته است در اینجا به این سخن خداوند متعال توجه نماییم: «عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ» و نفرموده است «عَالَمُ الغَیبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحمَنُ الرَّحیمُ»؛ در این آیه خداوند سبحان و متعال بیان فرموده است که او با ذات الهی (الله) بر خلقش تجلّی نمود و همینطور از آنجا که دروازه‌ی ذات الهی «الرحمن الرحیم» جزئی از آن است، او همچنین با این دروازه تجلّی نمود و حتی مواجهه خلق از طریق دروازه‌ی ذات الهی «الرحمن الرحیم» صورت می‌گیرد: «قُلِ ادْعُواْ اللهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى»[136] (بگو: چه الله را بخوانيد چه رحمان را، هر کدام را که بخوانيد، نام‌های نيکو از آنِ او است). بنابراین خداوند سبحان و متعال می‌خواهد بیان فرماید که او سبحان و متعال با ذات الهی (الله) تجلّی نمود و همچنین با دروازه‌ی ذات الهی (الرحمن الرحیم). از همین رو می‌فرماید: «هُوَ اللهُ» و «هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ». «هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ»: در این آیه بعد از این سخن خداوند متعال «هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» هشت نام وجود دارد و درواقع همه‌ی آنها با دروازه‌ی ذات الهی مرتبط می‌باشند؛ با ظاهر و باطن دروازه‌ی ذات الهی یا همان الرحمن الرحیم و الواحد القهار. پیش‌تر بیان نمودم که بسمله سوره‌ی توبه در واقع «بسم الله الواحد القهار» است و بیان نمودم دروازه‌ی ذات الهی، ظاهری دارد و باطنی. خداوند متعال می‌فرماید: «بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ»[137] (دری باشد که درون آن رحمت باشد و بيرون آن عذاب)؛ باطنش همان الرحمن الرحیم است که موحدین وارد شده به آن را شامل می‌شود و ظاهرش الواحد القهار است که کافرانی که از وارد شدن امتناع کردند را دربر‌می‌گیرد[138]. حال به آیه برمی‌گردیم و ملاحظه می‌کنیم که نام‌های هشت‌گانه به دو قسمت مساوی بین باطن و ظاهر دروازه تقسیم شده‌اند؛ چهار نام اول با باطن دروازه‌ی الرحمن الرحیم و چهار نام بعدی با ظاهر دروازه، مرتبط می‌باشد. «هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ»: اهمیت این اسم الهی (الملک) برای کسانی که به حاکمیّت خدا اعتراف دارند و حاکمیّت مردم را نمی‌پذیرند پوشیده نیست. آنها می‌دانند که این نام تقسیم کننده‌ی بهشت و دوزخ است. هر کس به تجلّی این نام در خلق اعتراف کند وارد بهشت می‌شود و هر کس اعتراف نکند از کسانی خواهد بود که پیرو ابلیس (لعنت الله) شده‌اند. حجّت خدا بر خلقش، تجلّی این نام در خلق است و ابلیس از کسانی بود که به این موضوع کفر ورزید و بسیاری از بنی آدم در این کُفر و عدم اعتراف به حاکمیّت خداوند از او پیروی نمودند. این نام در این آیه از آیه‌های اصلی توحید می‌باشد و حتی بعد از این سخن خداوند متعال: «هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» بر حاکمیّت و ملک خدا با توحید دلالت دارد و نشان می‌دهد که اعتراف کننده به آن، موحّد و کافر به آن، مشرک می‌باشد. «هُوَ اللهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»: در این آیه سه نام آمده است: خالق، البارئ و المصوّر و این اسم‌ها، صفت‌های ذات الهی (الله) می‌باشند. تفاوت این سه نام یا نام‌های آیه‌ی قبل در این است که نام‌های چهارگانه‌ی اول کمال ذات الهی و چهار نام بعدی تسلط و هیمنه و قهر ذات الهی را بیان می‌کنند اما این نام‌های سه‌گانه بخشش و عطا و فیض خدای سبحان را بر غیر نشان می‌دهند.

-پرسش 77: آیه‌ی «و اذکر فی الکتاب مریم.... تحتک سریاً»

بسم الله الرحمن الرحیم، و الحمد لله رب العالمین. مجموعه‌ای از سؤالات از طرف برادران انصار در شهر است رفاعی و فقط از جانب من نمی‌باشد: خداوند متعال می‌فرماید: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا * فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا * قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا * قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا * قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا * قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا * فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا * فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا * فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا»[139] (در اين کتاب مريم را ياد کن، آنگاه که از خاندان خويش به مکانی رو به سوی بر آمدن آفتاب، دوری گزيد * ميان خود و آنان حجابی کشيد. ما روح خود را نزدش فرستاديم و چون انسانی کامل، بر او نمودار شد * مريم گفت: از تو به خدای رحمان پناه می‌برم اگر، پرهيزگار باشی * گفت: من فقط فرستاده‌ی پروردگار تو هستم تا تو را پسری پاکيزه ببخشم * گفت: چگونه مرا فرزندی باشد، حال آنکه هيچ بشری مرا لمس نکرده است و من بدکاره هم نبوده‌ام * گفت: پروردگار تو اينچنين گفته است: اين برای من آسان است. ما آن پسر را برای مردم آيتی و بخشايشی از سوی خودمان قرار می‌دهیم و اين امری است که به آن حکم رانده شده است * پس به او آبستن شد و او را با خود به مکانی دور افتاده برد * درد زاييدن، او را به سوی تنه‌ی درخت خرمايی کشانيد. گفت: ای کاش پيش از اين مرده و از يادها فراموش شده بودم * کودک از زير او ندا داد: ناراحت مباش، پروردگارت از زير پای تو جوی آبی روان ساخت). سوال 1: حجابی که حضرت مریم در آیه‌ی 17 برگرفت، چه حجابی بود؟ سوال 2: «روح ما» كه در آیه آمده است، کیست و چرا مانند انسان ظاهر شد؟ آیا فقط برای اینکه اطمینان و آرامش یابد، یا سبب دیگری داشت؟ سوال 3: چگونه به وی بخشیده شد؟ آیا از طریق ازدواج یا نفخه؟ آیا نفخه مادی بود و یا روحانی؟ کیفیت بارداری چگونه بود و مدت زمان بارداری چقدر بود؟ چگونه بارداری آشکار نشده بود؟ آیا بارداری به صورت طبیعی بوده است؟ سوال 4: «قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا....» (ای کاش پیش از این مرده بودم....)؛ آیا از درد زایمان بود یا از ترس اینکه بدون پدر او را زاییده بود، و یا علت دیگری داشت؟ توجه: این سؤال‌ها از طرف شیخ حمود کنانی برای سید(ع) مطرح شده است. فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. جواب سوال 1: حجاب مریم(ع) محراب عبادت بود؛ چرا که تنها و دور از مردم نماز می‌خواند. جواب سوال 2: تفاصیل این مطلب در کتاب «یسئلونک عن الروح» (از تو درباره‌ی روح می‌پرسند) خواهد آمد. اما یکی از علت‌های ظاهر شدن وی به صورت انسان به جهت اطمینان بخشیدنش بوده است. جواب سوال 3: نفخه (دمیدن) یعنی رسانیدن نطفه‌ی نفسانی متعلق به نفس به رحم مریم(ع). اين نطفه غیر از نطفه‌ی مادی است و رسانیدن آن نیازی به ازدواج ندارد. این نطفه، نطفه‌ای لطیف است، صورت انسان را شکل می‌دهد و می‌تواند از هر مکانی وارد شود؛ از طریق دهان، بینی یا شکم. این نطفه، نطفه‌ی مادی نیست که تعارضی ایجاد کند و ماده از آن جلوگیری نماید. عیسی(ع) فقط از مادر و بدون پدر متولد شد؛ به عبارت دیگر خلقت او با خلقت آدم(ع) که بدون پدر و مادر متولد شد، متفاوت می‌باشد. خداوند عیسی(ع) را در این عالم جسمانی از سلول تخم کامل که در رحم مریم(ع) قرار داد و به صورت طبیعی خلق نمود؛ یعنی از تخمکی که از تخم‌دان می‌آید با این تفاوت که این سلول کامل بود و نیازی به تلقیح نداشت و فقط باید به نطفه‌ی نفسانی متصل می‌شد. من این مطلب را در چند مورد بیان نموده‌ام. روح، این نطفه‌ی نفسانی را آورد و آن را به سلول تخمی که از آن عیسی(ع) به وجود آمد، متصل نمود. به طور طبیعی، نطفه‌ی مادی جسمانی به نطفه‌ی نفسانی متصل می‌باشد و نفس به نطفه‌ی نفسانی ملحق و تقریباً در ماه چهارم بارداری به آن متصل می‌گردد. اما در مورد عیسی(ع) نطفه‌ی جسمانی وجود نداشت؛ به همین جهت روح، نطفه‌ی نفسانی را آورد تا به سلول تخم متصل نماید (سلول تخمی که نیازی به تلقیح نداشت) تا پس از آن، اتصال به نفسی که متعلق به این نطفه‌ی نفسانی بود، امکان‌پذیر گردد و در نهایت با متصل شدن به این جسم، مخلوق جدید شکل گیرد. مدت بارداری نه ماه است اما خداوند آن را بارداری‌ای سبک قرار داد و جز در ساعت‌های پایانی، برای مردم چیزی آشکار نبود؛ به همین دلیل از محرابش و مکان عبادتش و خلوتش با خداوند سبحان خارج شد: «فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا»[140] (پس باردار شد و او را به مکانی دور افتاده برد). جواب سوال 4: پس از این همه سیر و سلوک به همراه خداوند و غیب و اعجاز، آیا هیچ عاقلی می‌تواند بگوید: مریم از مردم ترسید؟ این تنها تصور کسی است که چیزی از حقیقت نمی‌داند که او نه از مردم می‌ترسید و نه به آنها و نه به سخنانشان اهمیتی می‌داد؛ او با کمال تأنّی و آرامش عیسی(ع) را آورد تا به آنها عرضه‌اش نماید، در حالی که آنها با تمام قوا به وی حمله‌ور شده بودند: «فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا * يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا»[141] (کودک را برداشت و نزد قوم خود آورد. گفتند: ای مريم! کاری قبيح و ناپسند کرده‌ای! * ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت زنی بدکاره!) و مریم(ع) حتی به خودش زحمت پاسخ دادن به آنها را نیز نمی‌دهد: «فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا»[142] (به فرزند اشاره کرد. گفتند: چگونه با کودکی که در گهواره است سخن گوييم؟!). پس مریم(ع) نمی‌ترسید؛ ولی به خاطر همین بارداری از محراب و محل عبادت و خلوتش با خدای خودش خارج شده بود «فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا» (پس باردار شد و او را به مکانی دور افتاده برد) و حالا او این نوزاد را به دنیا آورده بود «فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا»[143] (درد زاييدن او را به سوی تنه‌ی درخت خرمايی کشانيد. گفت: ای کاش پيش از اين مرده بودم و از يادها فراموش شده بودم). اکنون دیگر مریم(ع) مطمئن بود که تا ابد از مکان عبادتش محروم خواهد شد و به محرابش که آیات الهی برایش متجلّی شده بود، دیگر باز نخواهد گشت. از همین رو «قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا» (گفت: ای کاش پيش از اين مرده بودم و از يادها فراموش شده بودم). اما خداوند به او اطمینان داد که این نوزاد پادشاه بنی‌اسرائیل است و در ولادتش فرج و گشایشی برای مردم، و سرگرم شدن به تربیت او، طاعت و عبادت خداوند می‌باشد: «فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا»[144] (کودک از زير او ندا داد: ناراحت مباش، پروردگارت از زير پای تو جوی آبی روان ساخت). این داستان مریم(ع) بود و خواهشمندم سلام گرم مرا را به عزیزم ابو علی شیخ حمود الکنانی که خداوند از هر شرّ و بدی در امانش دارد، برسانی. از خداوند متعال مسئلت دارم که توفیق زیارت و دیدارم با او و تمامی مؤمنان را نصیبم فرماید. او یاور من است و یاری‌گر صالحان.

-مــحـور‌دوم: پرسش‌های عقایدی

-پرسش 78: جِفر سفید و جِفر سُرخ و کلیدهایشان

سلام علیکم. از اهل بیت(ع) روایت شده است که جفر سرخ، سیاه، سفید و قرمز نزد آنها است. کلید این جفر‌ها چیست؟ و چرا به این رنگ‌ها نامیده شده‌اند؟ فرستنده: هاشم عراقی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. امام موسی بن جعفر(ع) می‌فرماید: «کسی جز نبی یا وصی در جفر نظر نمی‌افکند». کلید جفر، خلافت خدا در زمینش است[145]. جفر سفید اشاره به تقیه و جفر سرخ اشاره به قتل و خون‌ریزی دارد[146].

-پرسش 79: درختی که آدم(ع) از ان خورد.

در قرآن عظیم آمده است که آدم(ع) از آن درخت خورد. بسیاری از مفسران آن درخت را به درخت سیب یا گندم تفسیر نموده‌اند، نظر شما چیست؟ امام مهدی(ع) بهترین پاداش‌ها را به شما بدهد. فرستنده: فاضل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. پاسخِ مربوط به درختی که آدم(ع) از آن خورد در کتاب متشابهات موجود می‌باشد. لطفا به آن مراجعه نمایید[147].

-پرسش 80: منظور علی(ع) از این سخن چیست؟ «منم اول و آخر»

در خطبه‌ای از امام علی(ع) وارد شده است که می‌فرماید حضرت(ع) اول و آخر است؛ منظور چیست؟ فرستنده: فاضل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. فکر نمی‌کنم کسی که متشابهات را با دقت خوانده باشد معنی این سخن امام علی(ع) «انا الأول و انا الآخر» (منم اول و منم آخر) را درک نکند[148]؛ با این وجود توضیحات بیشتر در کتاب تفسیر سوره‌ی توحید که انشاء الله به زودی منتشر خواهد شد[149]، خواهد آمد.

-پرسش 81: ناسخ و منسوخ چیست؟

ناسخ و منسوخ چیست؟ فرستنده: زید صفاء پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. آیات منسوخ، آیاتی هستند که بعد از اینکه حکم جدیدی در آیات جدید آمد، عمل به آنها ترک شده است؛ این آیات جدید را ناسخ می‌نامند. مثال ناسخ و منسوخ آیاتی هستند که حکم عُدّه‌ی زنی که شوهرش بمیرد[150] را بیان کرده‌اند.

-پرسش 82: زکریا و لوط به چه معنی است؟

اصل و معنای کلمه‌ی زکریا و همچنین کلمه‌ی لوط چیست؟ فرستنده: حیدر طاهر پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. پیش‌تر این سوال از سید(ع) پرسیده شد که آیا اسم پیامبر خدا لوط(ع) از کلمه‌ی زشت معروف برگرفته شده و یا کلمه‌ی زشت از اسم پیامبر خدا لوط(ع) مشتق شده است؟! و سید به صورتی که در زیر آمده است، پاسخ فرمودند: اگر پرسش کننده طالب حق و حقیقت باشد می‌تواند از این پاسخ بهره‌مند گردد. جواب: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدالله رب العالمین،وصلی الله علی محمدوآل محمد الأئمه والمهدیین‌وسلم تسلیما. اسم پیامبر خدا حضرت لوط(ع) از کلمه‌ی زشت مشتق نشده و همچنین آن کلمه‌ی زشت نیز از نام پیامبر خدا لوط(ع) برگرفته نشده است.کلمه‌ی لاط در زبان عربی به معنی فاحشه نیست بلکه این معنی فقط استعاره‌ای از آن می‌باشد؛ لاط به معنی شئ را حرکت دادن و جنباندن شدید است[151] و این معنا حتی در قرآن نیز وجود دارد. کلمه‌ی اِفک به معنی دگرگون یا واژگون کردن می‌باشد؛ از همین رو در قرآن شهر لوط «المؤتفکات» نامیده شده است؛ زیرا (در اثر عذاب الهی) زیر و رو شد. در جای دیگری ملاحظه می‌کنیم که قرآن بُهتان را اِفک نامیده است؛ چرا که بُهتان تمثیلی از واژگون کردن واقعیت می‌باشد.

-پرسش 83: راز عدد 13 چیست؟

راز عدد 13 چیست؟ و چرا مردم و مخصوصاً غربی‌ها آن را نحس و شوم می‌دانند؟ آیا ارتباطی با امام سیزدم یعنی مهدی اول دارد؟ با توجه به اینکه هم اکنون بر خلاف دیگران من آن را عددی خوش‌یُمن می‌دانم. فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. پاسخ به فال بد و شوم بودنشان در این سخن خداوند متعال آمده است: «قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ * قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ»[152] (گفتند: ما شما را به فال بد گرفته‌ايم. اگر بس نکنيد سنگسارتان خواهيم کرد و شما را از ما شکنجه‌ای سخت خواهد رسيد * گفتند: شومیِ شما با خود شما است. آيا اگر اندرزتان دهند، چنين می‌گوييد؟ نه، بلکه شما مردمی اسرافکار هستيد) و در این سخن خداوند متعال: «قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ»[153] (گفتند: ما تو را و يارانت را به فال بد گرفته‌ايم. گفت: فال نیک و بد شما نزد خدا است؛ بلکه اينک شما مردمی فريب خورده هستيد) و نهایتِ، فال بد و بد شگونی آنها در این سخن خداوند می‌باشد: «إِن كَانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ * يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون»[154] (جز يک بانگ سهمناک نبود که ناگاه همه بر جای خود سرد شدند * ای دريغ بر اين بندگان! هيچ فرستاده‌ای به سوی آنها نیامد مگر آنکه به سخره‌اش گرفتند!).

-پرسش 84: چرا مقام امامت، بالاتر از نبوّت است؟

چرا امامت بالاتر و یا بلند مرتبه‌تر از نبوّت است؟ فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. امامت یعنی تسلط بر عوالم بالا و پائین (عوالم علیا و سفلی) به إذن خداوند و رهبری سربازان خدا و تصرف در آنها به اذن و اجازه‌ی خداوند، و غیر ممکن است که کسی بدون اینکه مقام نبوّت را کسب کند، به مقام امامت نایل شود. توضیحات بیشتر را می‌توانید در کتاب «نبوّت خاتم» که انشاء الله به زودی منتشر خواهد شد، مطالعه نمایید[155].

-پرسش 85: تکلیف ما در برابر نیروهای اشغال‌گر چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم، سلام علیکم و رحمت الله و برکاته اتفاقاتی بسیاری را دیده‌ایم که رخ داده است یا در آینده رخ خواهد داد؛ اتفاقاتی که علیه عراقی‌های شرافت‌مندی که برای رسول خدا حضرت محمد(ص) و همچنین به ولیّ خداوند علی(ع) ایمان دارند، رخ داده است. حال اگر نبردی بین اشغال‌گران آمریکایی که لعنت خداوند بر آنها باد، با برادران منتسب به جریان صدری یا به عبارت دیگر پیروان سید مقتدا صدر یا سپاه المهدی(ع) صورت بگیرد، تکلیف ما در این مواجهه چیست؟آیا ساکت بمانیم یا برادران خود را در این درگیری با مال و سلاح و جان، یاری دهیم؟ بسیار از شما سپاسگزارم. فرستنده: حسین مداول عطیب التمیمی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. مجاهدت علیه قوای اشغال‌گرِ کافر همیشه و در هر حالتی به هر شکلی که امکان‌پذیر باشد، واجب بوده و هست. در کتاب «جهاد درب بهشت» این موضوع به طور مفصل ذکر شده است که می‌توانید به آن مراجعه نمایید[156].

-پرسش 86: مرده در عالم برزخ.

خدمت فرستاده‌ی محترم، سلام و عرض ادب دارم. سؤال من درباره‌ی برزخ می باشد؛ معیشت و زندگی مرده در عالم برزخ چگونه خواهدبود؟ آیا با دیگران دیدار دارد و مردگان و زندگان را ملاقات می‌کند؟ آیا غذا و آب می‌خورد؟ و خیراتی که برایشان انجام می‌دهیم چگونه می‌باشد؟با تشکر فراوان. فرستنده: جورج پطرس پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. مردم به گروه‌های مختلفی تقسیم می‌شوند و هر صنف و گروه، برزخ خود را دارد. وضعیت انبیا و اوصیا و اولیای خداوند متعال همانند بقیه‌ی مؤمنینی که گناهانی از آنها سر زده است، نمی‌باشد. همچنین وضعیت سایر کافران مانند پیشوایان کفر و فساد مثل نمرود که با پیامبر خدا حضرت ابراهیم(ع) به نبرد برخاست و فرعون که با پیامبر خدا حضرت موسی(ع) جنگید و مانند حنانیا و قیافا، علمای بی‌عمل یهود که با پیامبر خدا حضرت عیسی(ع) مبارزه کردند، نخواهد بود. مرده می‌تواند در عالم برزخ با اذن و اجازه‌ی خداوند، زندگان و سایر مردگان را ملاقات کند. آنها در آنجا می‌خورند و می‌آشامند اما متناسب با اعمال پیشینشان و عالمی که به آن وارد شده‌اند. مؤمنان متوفّی از خیراتی که مؤمنان زنده در زندگانی دنیوی برای آنها انجام می‌دهند بهره‌مند می‌گردند. من خودم قبر پدرم را چند سال قبل زیارت کردم و او از داخل قبر با من صحبت کرد و من صدای او را شنیدم. به علاوه بسیاری از زندگان، مردگان را در عالم رؤیا و خواب ملاقات می‌کنند. اما انبیا و اوصیا در عالم برزخ، آنها در حال اجرای اعمال و وظایفی که خداوند مکلّفشان نموده است، می‌باشند. آنها وظایفی دارند و آثاری در این دنیا و غیر از آن، بر جای می‌گذارند[157].

-پرسش 87: جز نبی یا وصی در جفر نگاه نمی‌کند

سلام علیکم و رحمت الله و برکاته پیش‌تر به یک سؤال من پاسخ دادید، با این مضمون که با توجه به حدیث امام موسی کاظم(ع) کسی جز نبی یا وصی در جفر نمی‌نگرد و کلیدهایش خلافت خداوند عزوجلّ می‌باشد و جفر سفید تقیّه و جفر سرخ خون و کشتار است. سؤال 1: آیا تمام انبیا و اوصیا(ع) مشمول این حدیث شریف هستند یا خیر؟ سؤال 2: آیا این حدیث دلالت بر مقیّد بودن و وجودِ انحصار در نگاه کردن در جفر است؟ سؤال3: آیا این حدیث اشاره می‌نماید که افراد خارج از دایره‌ی انبیا و اوصیا نمی‌توانند در جفر نظر بیفکنند؟ اگر پاسخ منفی باشد این اشخاص چه کسانی هستند و صفات و خصوصیات آنها چیست و چگونه در جفر نظر می‌کنند؟ قرآن کریم را «لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» (جز پاکان آن را لمس نمی‌کنند)؛ آیا این آیه بر جفر منطبق است؟با توجه به اینکه که جفر مانند قرآن کریم نیست؟ امیدوارم پاسخ دهید. درود پاک برای شخص احمد الحسن و برادرانش والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. بی‌شک دوران‌های متنوعی خواهیم داشت؛ مادام که هدف‌مان یکی است یعنی خدمت به مولایمان امام مهدی(ع) و زمینه‌سازی برای ظهور و یاری ایشان. خداوند به شما برترین پاداش نیکوکاران را عطا فرماید! فرستنده: هاشم عراقی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. جواب سوال 1: هر فرستاده‌ای باید احکام مورد نیاز امتی که به سویش فرستاده شده است را بداند؛ این احکام در جفر موجود می‌باشد. جواب سوال 2: نگاه کردم به هر آنچه از علمی که در جفر وجود دارد و مورد نیاز امتی است که به سویشان ارسال انجام شده، مخصوص و منحصر به نبی یا وصیّ فرستاده‌ شده‌ی به سویشان می‌باشد. جواب سوال 3: بعضی از افراد این امکان را پیدا می‌کنند تا خداوند به گوشه‌ای از آنچه در جفر وجود دارد، آنها را مطلع سازد. خداوند متعال می‌فرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»[158] (اگر مردم قريه‌ها ايمان آورده و پرهيزگاری پيشه کرده بودند، برکاتی از آسمان و زمين را به رويشان می‌گشوديم، ولی (فرستادگان) را تکذیب کردند؛ ما نيز به کيفر کردارشان مؤاخذه‌شان کرديم). این آیه در وصف آنها آمده است. جواب سوال 4: «لمس کردن» در این آیه«لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»[159] یعنی شناخت و معرفت. پس هر آنچه امّت به آن احتیاج دارند را کسی جز فرستاده‌شدگان به سویشان (الْمُطَهَّرُونَ) نمی‌دانند (لَّا يَمَسُّهُ)[160].

-پرسش 88: نظر سید الحمد الحسن(ع) در مورد کتاب قاضی السماء چیست؟

سلام علیکم و رحمت الله و برکاته.... چندی قبل در بصره کتابی به نام «قاضی السماء» (قاضی آسمان) توزیع شد. نظر جناب سید احمدا لحسن در خصوص این کتاب چیست؟ خداوند اجر و ثواب نصیبتان کند! فرستنده: رحیم عراقی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. در این کتاب، نویسنده، پدرم محمد بن الحسن المهدی(ع) که جانم فدایش باد را منکر شده است؛ آن هم با روشی پست و حقیر و با ایجاد شک و تردید در روایاتی که از اهل بیت(ع) نقل شده؛ با این گفته که: سندشان ضعیف است. علمای بی‌عمل نیز از همین روش بی‌مایه برای فریب دادن مردم و دور کردنشان از حق و حقیقت، استفاده می‌کنند.

-پرسش 89 : دعای رؤیت یکی از معصومین

دعایی می‌خواهم تا این امکان را به من بدهد که یکی از معصومین را در عالم خواب ببینم و به من اطلاع دهدکه احمد الحسن، یمانی موعود و وصی و فرستاده‌ی حجّت منتظر می‌باشد. دختری دارم سه ساله که مُنگول به دنیا آمده است.... آیا ممکن است سید احمد الحسن به اذن خداوند او را شفا دهد، درست مانند پیامبر خدا و روح خدا عیسی(ع). اگر سید بتواند دخترم را شفا دهد من از همین لحظه به او ایمان خواهم آورد و خدا بر آنچه می‌گویم گواه است. والسلام. فرستنده: مازن حمیداحمد پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. چنین دعایی را انصار دارند؛ امیدوارم التفات نمایند و برای شما ارسال کنند. عیسی(ع) به کسانی که از او حاجتی می خواستند می‌فرمود: «به اندازه‌ی ایمانت فیض ببر»[161].

-پرسش 90: چگونه از انصار شما باشم؟

سلام و درود بر وصیّ امام مهدی(ع) آقا و سرور ما سید احمدا لحسن و همچنین بر پدران پاک ایشان! من مؤمن به شما هستم؛ پس از اینکه بر آنچه در سایت شما بوده مطلع شدم و به شما ایمان آوردم، و خداوند و امام مهدی(ع) بر ایمان من به شما، گواه هستند. همه‌ی آنچه از شما می‌خواهم این است که از انصار شما باشم؛ پس به من بیاموز که چگونه از انصار شما باشم. من خواهان چیزهای غیرممکن مثل دیدار با شما نیستم ولی چیزی به من بیاموزید تا بتوانم با شما در ارتباط باشم، حتی اگر این ارتباط، روحی باشد و عملی که مرا در زمره‌ی انصار شما قرار دهد. از شما به جدّت حسین(ع) تقاضا دارم که این‌گونه مرا دعا نمایید؛ چرا که ایمان دارم که شما مستجاب الدعوه هستید؛ بفرمایید: خداوندا! عزَام العبیدی را از تمام بیماری‌ها و بلاهایی که از آن رنج می‌برد شفا ده و از تمامی دشمنان محفوظش بدار و او را بر صراط مستقیم ثابت‌قدم بدار. رویش را سفید، و گره زبانانش را باز و سینه‌اش را گشاده فرما و بر هدایت ثابت قدمش بدار و گناهان پیشین او را بیامرز. امیدوارم دو خواسته‌ی مرا اجابت فرمایی و به من عملی بیاموزی تا با شما در ارتباط باشم حتی اگر ارتباط روحی باشد و همچنین عملی که مرا از انصار و یاران شما قرار دهد. امیدوارم مرا با این دعا مورد لطف خویش قرار دهید؛ با کلام شریفتان؛ کلامی که بین ادا شدنش و استجابتش، حجابی نیست! ای فرزند حجاب خدا و وجه خدا و وصیّ خلیفه‌ی خدا بر روی زمینش، درود من بر تو باد! تاریخ تکرار شد و هرگز از نصرت و یاری شما بازنمی‌مانم، ای نواده‌ی حسین(ع). خداوندا! به حق محمد آل محمد، ما را بر این ولایت ثابت‌قدم نگهدار؛ ولایت سید احمد الحسن! موبایلم به علت عدم پرداخت هزینه، فعلاً قطع می‌باشد اما حقوق که گرفتم هزینه را پرداخت خواهم کرد، شاید بخواهید با من تماس بگیرید. من از قبیله‌ای عرب در حجاز هستم که در زمان امام محمد جواد(ع) شیعه شدند؛ شکر خداوند بر نعمت ولایت که نصیب ما فرمود! اگر گیرنده‌ی این نامه، یکی از انصار سید احمد الحسن باشد شما را به ابوالفضل عباس سوگند می‌دهم که این نامه را به دست سید احمد الحسن برسانید و ایشان شخصاً یا کس دیگری از طرف ایشان، پاسخم را بدهد، که اگر این نامه به دست سید نرسد از شما به بانوی دو عالم فاطمه‌ی زهرا(ع) شکایت خواهم برد. فرستنده: عزام العبیدی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. انشاء الله که با ولایت حق، پاک و طاهر شدید. از شما و از تمامی انصار خدا که خداوند از جمیع بدی‌ها مصونشان دارد درخواست می‌کنم که هرگز از نماز شب و دعا در آن و گریه و زاری در پیشگاه پروردگار رحیم غافل نشوند. درهای ملکوت آسمان‌ها که پیش‌تر فقط برای انبیای خاص خداوند و فرستادگانی همچون ابراهیم(ع) باز می‌شد، اکنون باز است. خوش به حال کسانی که به آنها اجازه‌ی ورود داده می‌شود تا بنگرند به آنچه ابراهیم(ع) نگریست. من گناهکارِ تقصیرکار کم‌عمل با خطاهای بسیار برایت دعا کردم و از خدای متعال مسئلت دارم که به منّت و فضل خویش دعایم را اجابت فرماید و آنچه درخواست نمودی و خیر دنیا و آخرت را نصیبت فرماید!

-پرسش 91: آیا در تورات و انجیل، تحریف وجود دارد؟

سلام علیکم. آیا شما اعتقاد دارید که انجیل و توراتی که در حال حاضر موجود می‌باشند، حقیقی هستند یا چیزی از تزویر و تحریف در آنها وجود دارد یا تحریف شده می‌باشند؟ امیدوارم به وضوح پاسخ دهید. فرستنده: عادل موحد پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. در تورات و انجیل امروزی، چیزی از تحریف وجود دارد.

-پرسش 92: تحریف در کتاب مقدس.

سلام علیکم. از توجه و پاسخ شما بسیار متشکرم. مایلم برای رسیدن به حقیقتی که به آن ایمان دارم، با شما در ارتباط باشم. اینکه: تحریفی که کلیساهای کاتولیک و پاپ‌ها که صدها سال پیش آغاز نمودند و پس از آن نیز کلیساهای پروتستان و کسانی که از طرف صهیونیست بین الملل حمایت می‌شدند ادامه دادند؛ با هدف از بین بردن بردن مسیحیت حقیقی؛ مسیحیتی که به تثلیث معتقد نبود و به خداوند واحد و اَحد که یُسوع (عیسی مسیح) را فرستاد اعتقاد داشت؛ عیسایی که بعد از انجام رسالتش، او را نزد خود فرا خواند تا پادشاه گرداند؛ کسی که در آینده‌ای نزدیک عدل را بر پا می‌دارد، پس از اینکه بر تمام ادیان باطل سیطره می‌یابد و اراده‌ی خداوند را به پایان می‌رساند؛ اینکه نوع انسان در بهشتی که به سبب خطایی که آدم و حوا از آن اخراج شدند، سکنی گزیند. امید دارم ارتباط ما پابرجا باشد و اگر اطلاعاتی در خصوص تحریفات کتاب مقدس دارید بیان فرمایید؛ چرا که ما کتاب مقدسی داریم که به طور کامل با کتاب‌های موجود در کلیساها متفاوت می‌باشد. فرستنده: عادل الموحد پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. هر سوالی دارید ارسال نمایید. من حق را روشن نمودم و در آینده نیز انشاء الله روشن خواهم نمود. من همان فرستاده‌ی عزت‌دهنده‌ی انبیا و فرستادگان هستم؛ کسی که عیسی(ع) وعده‌اش را داده است: عیسی(ع) فرمود: «5 امّا الآن نزد فرستنده‌ی خود می‌روم و كسی از شما از من نپرسد به كجا می‌روی 6 وليكن چون اين را به شما گفتم، دل شما از غم پُر شده است 7 و من به شما راست می‌گويم كه رفتن من برای شما بهتر است؛ زيرا اگر نروم تسلّی‌دهنده نزد شما نخواهد آمد. اما اگر بروم او را نزد شما می‌فرستم 8 و چون او آيد، جهان را بر گناه و عدالت و داوری ملزم خواهد نمود 9 اما بر گناه؛ زيرا آنها به من ايمان نمی‌آورند 10 و اما بر عدالت، از آن سبب كه نزد پدر خود می‌روم و ديگر مرا نخواهيد ديد 11 و امّا بر داوری، از آن رو كه بر رئيس اين جهان حكم شده است»[162]. «12 و بسيار چيزهای ديگر نيز دارم که به شما بگويم، ولی الآن طاقت تحمّل‌شان را نداريد 13 ولی هنگامی که او يعنی روحِ راستی بیايد، شما را به جميعِ راستی هدايت خواهد كرد زيرا كه از خود تكّلم نمی‌كند بلكه فقط به آنچه شنيده است سخن خواهد گفت»[163].

-پرسش 93: چه موقع فهمیدید که شما یمانی هستی؟

بسم الله الرحمن الرحیم. امیدوارم شخص سید احمد الحسن پاسخ مرا بدهد. خداوند به شما پاداش نیکو عطا فرماید! آقای بزرگوار من، دعوت شریف شما را به تازگی شنیدم و استخاره کردم و نتیجه بسیار واضح و صریح بود؛ هدایت به دعوت و فرمان به پیروی از شما. از همان هنگام، قلبم به سوی شما متمایل شد و بسیار متأسفم که به خدمت شما شرف‌یاب نشده‌ام؛ زیرا به جهت بسیار بودن مدعیان، تحقیقات من هنوز با جدیّت ادامه دارد . دعا نمودم تا خداوند دیدار با شما را نصیبم کند ولی تا کنون موفق نشدم. آقای من، امیدوارم از خداوند بخواهی مرا هدایت کند و دیدار شما را نصیبم فرماید. آقای بزگوار من! سؤال‌هایی داشتم که برخی از آنها را انصار، پاسخ گفتند و منتظر پاسخ بقیه‌ی سوالاتم هستم. پرسش‌هایی هم دارم که امیدوارم شما توضیح بفرمایید: 1 - از چه زمان دانستید که شما یمانی(ع) هستید؟ 2 - علت رفتن شما برای تحصیل به مدرسه، دانشگاه وحوزه چه بود؟ آیا برای کسب علم بود یا علت دیگری داشت؟ 3 - آیا به تمام علوم و زبان‌ها و گویش‌های رایج ملت‌ها مسلّط هستید؟ 4 - یکی از انصار به من اطلاع داد که شما وظیفه‌ی پیامبر خدا عیسی(ع) را در پذیرفتن شکنجه و کشیده شدن به صلیب، تقبُّل کردید و می‌‌گوید که آثار آن را بر روی دستان مبارک شما دیده است. آیا این عمل بر روی جسد فعلی شما صورت گرفته است؟ یا خداوند شما را به آن زمان برده، شما انجام وظیفه نمودید و و سپس شما را بازگردانید؟ 5 - در بعضی از آیاتِ خداوندِ متعال آمده است که بعضی از خلق خود را می‌میراند و پس از زمانی، آنان را زنده می‌کند، مانند اصحاب کهف. آیا عکس این عمل نیز انجام می‌شود؟ یعنی کسانی را به زمان پیش‌تر ببرد و به همراه چه کسی؟ و اگر جواب خیر است، چرا؟ از اینکه سخنم طولانی شد، معذرت می‌خواهم؛ اما پرسش دیگری هم دارم: امسال هنگام طوافم در خانه‌ی خدا در طواف عمره‌ی تمتع و همچنین طواف نسا، در مرتبه‌ی اول فضله‌ی پرنده‌ای بر روی کتفم افتاد و در مرتبه‌ی دوم، بر روی سرم سقوط کرد. آیا این اتفاق معنی خاصی دارد؟ از سید گران‌قدر تقاضا دارم به من دعایی برای آمرزش گناهان، توفیق هدایت، قضای دین و تسهیل در روزی بیاموزد که خداوند سبحان، آن را از افراد حقیری چون من قبول و اجابت فرماید. از شما تقاضا دارم برای منظور فوق‌الذکر و هدایتم به راه راست دعا فرمایید؛ چرا که شما کریم و از فرزندان کریمان هستی و دعای شما بازگردانیده نمی‌شود؛ اگر کسی یک نفر را نجات دهد، گویی همه‌ی انسان‌ها را نجات داده است. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته. فرستنده: احمد کریم الحیالی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. خداوند متعال می‌فرماید: «وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلا الْأِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»[164] (و اینچنین روحی از امر خودمان را به تو وحی کردیم در حالی که تو نمی‌دانستی کتاب چیست و ایمان کدام است؛ ولی ما آن را نوری ساختيم تا هر يک از بندگانمان را که بخواهيم با آن هدايت کنيم و تو به راه راست راه می‌نمايی). از ابو حمزه روایت شده است که گفت: از ابا عبدالله(ع) از علم پرسیدم: آیا همان علمی است که عالِم آن را از زبان مردان فرامی‌گیرد یا در کتاب نزد شما است و آن را می‌خوانید و از آن آگاه می‌شوید؟ فرمود: «این موضوع برتر و بالاتر از اینها است. آیا این سخن خداوند متعال را نشنیده‌ای: «وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلا الْأِيمَانُ»[165] (و اینچنین روحی از امر خودمان را به تو وحی کردیم در حالی که تو نمی‌دانستی کتاب چیست و ایمان کدام است)». سپس فرمود: «یاران شما در مورد این آیه چه می‌گویند؟ آیا این طور می‌خواندند که در آن موقع (پیامبر) نمی‌دانست کتاب چیست و ایمان کدام است؟» گفتم: جانم به فدایت، نمی‌دانم چه می‌گویند». فرمود: «آری، در وضعیتی بود که نمی‌دانست کتاب چیست و ایمان کدام است، تا اینکه خداوند متعال روحی که در کتاب ذکر شده است را فرستاد و وقتی آن را به او وحی کرد آنگاه علم و فهم را با آن به او آموخت. این روحی است که خداوند متعال به هر که بخواهد عطا می‌فرماید که اگر آن را به بنده‌ای عطا فرماید، فهم را به او آموخته است»[166]. خداوند ما فرزندان آدم را برای امتحان دوم به این عالم دینوی تاریک و ظالمانی فرو فرستاد و حجابی از جسد بر ما کشید و آنچه در امتحان اول در عالم ذر ـ‌که در آنجا بودیم‌ـ بر ما گذشت را فراموشی‌مان داد. در عالم ذر وضعیت هر کدام از ما مشخص گردید؛ بدبخت‌ترینِ بدبخت‌ها، کسی بود که نگاهش فقط به خودش بود و کس دیگری جز خودش را نمی‌دید و پیروز مسابقه حضرت محمد (سلام و صلوات خداوند بر او خاندانش باد) بود که نگاهش را فقط به پروردگارش دوخت و به خویشتن هیچ التفات نداشت تا اینکه خداوند سبحان برای ما متجلّی و آشکار شد. خداوند متعال می‌فرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ»[167] (و پروردگار تو از پشت بنی آدم فرزندانشان را بيرون آورد و آنان را برخودشان گواه گرفت و پرسيد: آيا من پروردگارتان نيستم؟ گفتند: آری. گواهی می‌دهيم تا در روز قيامت نگوييد ما از آن بی‌خبر بوديم). سایر فرزندان آدم بین این دو مقام، جای گرفتند. این امتحان دوم جز برای این نیست که خداوند با مردم اتمام حجّت نماید تا کسی نگوید به من فرصتی دیگر داده نشد. این امتحان دوم جز از سرِ لطف و کَرَم خداوند سبحان و متعال، نبود. امتحان سومی نیز برای کسانی که ایمان محض دارند و کسانی که در کفر محظ غوطه‌ور شده‌اند، وجود خواهد داشت؛ از آنجا که پاداش اولیای خداوند بسیار عظیم و عِقاب و کیفر دشمنانش نیز بسیار شدید می‌باشد، به امتحان سومی وارد خواهند شد تا نتیجه‌ی هر کس به او نشان داده شود: «بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ»[168] (نه، آنچه را که پیش از این پوشيده می‌داشتند اکنون برايشان آشکار شد. اگر آنها به دنيا بازگردانند باز هم به همان کارها که منعشان کرده بودند بازمی‌گردند، اينان دروغگويان‌اند) و حجّت خداوند بر خلقش با برتری دادن اولیایش و انتقام از دشمنانش، کامل گردد؛ کسانی که ایمان محض دارند و کسانی که در کفر محض غوطه‌ورند؛ تا کسی نگویید که چرا به کسی چنین مقام و مرتبه‌ی عظیمی عطا کردی و کسان دیگری را آن چنان عذاب نمودی که احدی از عالمیان را آن گونه عذاب نکردی؟؟ با اینکه خداوند فرصت دیگر به اینان عطا فرمود و با اینکه خداوند امتحانشان را تکرار نمود، دست برنداشتند و گفتند: «قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ»[169] (می‌گويند: ای پروردگار ما، ما را دو بار ميرانيدی و دو بار زنده ساختی. پس ما به گناهانمان اعتراف کرده‌ايم. آيا بيرون شدن را راهی هست؟) و خداوند مردم را برحذر می‌دارد از اینکه عاقبتشان بعد از مرگ، پشیمانی باشد؛ با این سخن خود: «رَبِّ لَوْلا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ»[170] (ای پروردگار من، چرا مرگ مرا اندکی به تاخير نينداختی تا تأیید و تصدیق کنم و از شايستگان باشم؟) امیداوارم متوجه شده باشی که تولد انسان در این عالم به معنی ابتدای خلقت او نیست بلکه نهایت چیزی که می‌رساند این است که ابتدای ورودش به این عالم جسمانی برای امتحان دوم می‌باشد؛ پس از اینکه خداوند امتحان اول و نتیجه‌اش را از یادش برده است. خداوند متعال می‌فرماید: «نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ * عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنْشِئَكُمْ فِي مَا لا تَعْلَمُونَ * وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلا تَذَكَّرُونَ»[171] (ما مرگ را بر شما مقدّر ساختيم و بی‌همتاییم * از اینکه به جای شما قومی همانند شما بياوريم و شما را به صورتی که از آن بی‌خبريد از نو بيافرينيم * شما از آفرينش نخست آگاهيد؛ چرا به يادش نياوريد؟)؛ یعنی بر اینکه دوباره شما را در یک زندگانی جدید و عالمی جدید، حیات ببخشیم و حتی شما در گذشته نیز زندگانی داشته‌اید، پس چرا به یادش نمی‌آورید؟ بلکه انسان چیزی را به یاد نمی‌آورد مگر به خواست و اراده‌ی خداوند سبحان. فکر می‌کنم در آنچه گفته شد پاسخ تمام سوال‌هایت باشد؛ به عنوان مثال پاسخ برخی پرسش‌هایت را با جملات زیر، می‌دهم: «بدان که من قبل از اینکه متولد شوم، یمانی بوده‌ام و در این عالم جسمانی از این موضوع اطلاع نداشتم تا خداوند مرا یادآوری و آگاهم نمود». «برخی از علوم این عالم جسمانی را همانند انبیای پیشین، آموختم؛ عیسی(ع) نجار بود و نجاری را از یوسف نجار آموخت». «بسیار می‌دانم ولی در عین حال، چیزی نمی‌دانم تا اینکه خداوند آنچه در صفحه‌ی وجودم وجود دارد را به یادم آورد». همچنین به شما متذکر می‌شوم که علم در آسمان نیست تا به سوی شما پایین آید و در زمین نیز نیست که برایتان خارج شود، بلکه درون سینه‌ها است؛ بنابراین از خداوند بخواه تا به تو بفهماند: «وَاتَّقُوا اللهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللهُ وَاللهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»[172] (از خداوند بترسيد تا خدا شما را تعليم دهد و او بر همه چيز آگاه است). من، شما و تمام انسان‌ها، همگی نیازمند بازگشت به خداوند هستیم تا ما را باخبر سازد که چه کسی هستیم، از کجا آمده‌ایم و به کجا خواهیم رفت. بدان و آگاه باش که هیچ انسانی به آرامش نمی‌رسد مگر اینکه خداوند پاسخش دهد و حق را از طریق خداوند بشناسد؛ دراین صورت، دیگر برایش فرقی نمی‌کند که مرگ به سراغش بیاید یا او سراغ مرگ برود، نه زندگی را به مرگ ترجیح می‌دهد و نه مرگ را به زندگانی، دیگر هیچ خواست و اراده‌ای برایش باقی نخواهد ماند مگر خواست و اراده‌ی دوستش، خداوند سبحان. آن هنگام که مردم در خواب به سر می‌برند، بیدار خواهد بود؛ تا با دوستی که هرگز نمی‌خوابد، خلوت کند. وقتی نماز می‌خواند یا قرآن قرائت می‌کند اطمینان دارد که دوستش او را می‌شنود و به او توجه می‌نماید؛ پس چشمانش اشک‌بار خواهد شد: «وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ»[173] (چون آنچه را که بر پيامبر نازل کرده‌ايم بشنوند، از آنچه از حق شناخته‌اند چشمانشان اشک‌بار می‌شود. می‌گويند: ای پروردگار ما، ايمان آورديم، ما را نيز در زمره‌ی شاهدان بنويس). اما در مورد آنچه در خانه‌ی خدا برایت اتفاق افتاد: معروف است که کبوتر، نامه‌بر است و سقوط کردن چیزی از او بر تو یعنی خبری به تو خواهد رسید و چون این حادثه در خانه‌ی خدا رخ داد یعنی پیام و نامه از سوی خداوند می‌باشد. از خداوند می‌خواهم، بعد از اینکه حق را طلب کردی، تو را بر آن توفیق عطا فرماید و در دنیا و آخرت نیکی را نصیبت فرماید. او یاور من است و دوست‌دار صالحین. دعایی برای هدایت و روزی درخواست نمودی، تو را به نماز شب سفارش می‌کنم و دعای زیر را که از زین العابدین علی بن الحسین(ع) می‌باشد، بعد از آن قرائت نما: إِلَهِیْ غَارَت نُجُوْمُ سَمَائِکَ، وَ نَامَت عُیوْن أَنَامِکَ، وَ هَدَأَت أَصْوَاتُ عِبَادِکَ وَ أَنْعَامِکَ، وَ غَلَّقَتِ المُلُوْکُ عَلَیْهَا أَبْوَابَها، وَ طَافَ عَلَیْهَا حُرَّاسُهَا، وَ احْتَجَبُوا عَمَّن یَسأَلُهُم حَاجَة أَوْ یَنْتَجِع مِنْهُمْ فَائِدَة؛ وَ أَنْتَ یَا إِلَهِی حَیٌّ قَیُّوْم، لَا تَأخُذُکَ سِنَةٌ وَ لَا نَوْم، وَ لَایَشْغَلُکَ شَیء عَنْ شَیء أَبْوَابُ سَمَائِکَ لِمَن دَعَاکَ مُفَتَّحَات، وَخَزَائِنُکَ غَیْر مُغَلَّقَات، وَ أَبوَابُ رَحْمَتِکَ غَیْرُ مَحْجُوْبَات، وَ فَوَائِدُکَ لِمَن سَأَلَکَهَا غَیْرُ مَحْظُوْرَات، بَلْ هِی َ مَبذُوْلَات. أَنتَ إِلَهِی الکَرِیْم، الَّذِی لَاتَرُدّ سَائِلاً مِنْ المُؤْمِنِیْن سَأَلَکَ، وَ لَا تَحْتَجِب عَنْ أَحَدٍ مِنْهُم أَرَادَکَ، لَا وَ عِزَّتِکَ وَ جَلَالِکَ، لَا تَخْتَزِلُ حَوَائِجَهُم دُوْنَکَ، وَ لَایَقْضِیْهَا أَحَدٌ غَیْرَکَ، وَقَدْ تَرَانِی وَ وُقُوْفِی، وَ ذُلَّ مَقَامِی بَیْنَ یَدِیْکَ و تَعْلَمُ سَرِیْرَتِی، وَ تَطَّلِع عَلَی مَا فِی قَلْبِی، وَ مَا یَصْلُحُ بِهِ أَمْرُ آخِرَتِی وَدُنیَای. اللَّهُمَّ إنْ ذَکَرْتُ المَوْت وَ هَوْل المطلَع وَ الوُقُوْف بَیْنَ یَدَیْکَ نَغَّصَنِی مَطمَعِی وَ مَشرَبِی وَ أَغَصَّنِی بَرِیْقِی، وَ أَقْلَقَنِی عَن وسَادی، وَ مَنَعَنِی رُقَادِی، کَیْفَ یَنَامُ العَاقِلُ وَ مَلَکُ المَوْتِ فِی طَوَارِقِ اللَّیْلِ وَ طَوارق النَّهَار؟! بَلْ کَیْفَ یَنَامُ العَاقِلُ وَ مَلَکُ المَوْتِ لَایَنَامُ، لَا بِاللَّیْلِ وَ لَابِالنَّهَارِ، وَیَطْلِبُ قَبْضَ رُوْحِهِ بِالبَیَاتِ أَو فِی آنَاءِ السَّاعَاتِ؟! (و کان(ع) یسجد بعد هذا الدعاء و یلصق خده بالتراب و یقول): أَسأَلُکَ الرّوْحَ وَ الرَّاحَةَ عِنْدَ المَوْتِ، وَ العَفْوَ عَنِّی حِیْن َ أَلْقَاکَ. خدای من! ستارگان آسمانت فرو رفته، و دیده‏های خلقت فرو خفته، و صداهای بندگان و چهارپایانت خاموش شده، و پادشاهان درها را به روی خود بسته در حالی که نگهبانان در گرد آن درها به حفاظت مشغول‌، و خود را از کسی که حاجتی از آنان خواهد یا احسانی طلبد پنهان داشته‏اند، و تنها تو ای خدای من، زنده و پاینده‏ای که نه خواب تو را فرا می‌گیرد و نه چُرت، و هیچ چیز تو را از چیز دیگر سرگرم نسازد، درهای آسمانت برای دعا کنندگان باز است، و خزاینت بسته نیست، و درهای رحمتت پوشیده نیست، و احسان‌های تو برای آن کس که از تو درخواست کند ممنوع نیست بلکه همه مبذول و در دسترس است. خدای من، تو همان کریمی هستی که هیچ درخواست کننده‏ای از مؤمنان را که به تو روی آورد از بارگاهت دور نسازی، و از هیچ کدام از آنها که قصد تو را کرده خود را پوشیده نداری، نه، به عزت و جلالت سوگند که نیازها و خواسته‌های آنان در پیشگاهت به تعویق نیفتد، و کسی جز تو به بر آوردنش دست نیازد. تو من و ایستادنم و خواریم را در پیشگاه خودت می‏بینی، و راز درونیم را می‏دانی، و از آنچه در دل دارم و از آنچه صلاح کار دنیا و آخرتم به آن بسته است آگاهی. خداوندا، یاد مرگ و ترس از حوادثِ پس از آن و ایستادن در پیشگاهت طعام و شراب را ناگوارم ساخته، و آب دهانم را گلوگیرم نموده، و از بسترم برکنده، و از خوابم بازداشته است. چگونه بخوابد آن کس که از ورود فرشته‌ی مرگ در پیشامدهای شبانه روز می‏هراسد، بلکه چگونه عاقل به خواب رود حال آنکه فرشته‌ی مرگ، شب و روز خواب ندارد و روح او را در شبانگاهان و در همه‌ی لحظات دنبال می‏کند. (و امام(ع) بعد از خواندن این دعا سجده می‏کرده‏اند و رخسار مبارک خود را بر خاک گذاشته، می‏گفته‏اند:) رحمت و راحتی به وقت مرگ و آمرزشم را به وقت دیدارت از تو خواستارم.

-پرسش 94: فرق بین رَب و اله.

بسم الله الرحمن الرحیم، والحمدالله رب العالمین در جایی سید احمد الحسن(ع) از عبارت «رَب» و در جایی از عبارت «الله» یا «اله» استفاده می‌نماید. تفاوت معنایی سه عبارت در چیست؟ یعنی معنی رب، اله و الله. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته. امیدوارم با مطرح نمودن این پرسش‌ها موجبات زحمت سید احمد الحسن(ع) را فراهم نکرده باشم. فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. اله، موجود کاملی است که برای رفع نقص و به دست آوردن کمالات به او رو می‌شود؛ یعنی به او توجه می‌شود و قصد او می‌شود. رَب، کسی است که نقص دیگری را برطرف و دیگری را به تکامل می‌رساند. الوهیت و ربوبیت فقط مختص خداوند سبحان نیست، بلکه آنچه مخصوص به او سبحان و متعال است، الوهیت مطلق و ربوبیت مطلق می‌باشد؛ و تفاوت آن با ربوبیت به معنای عامِ آن که حتی پدر را نیز شامل می‌شود، واضح و آشکار است: به پدر، ربّ خانواده (پروردگار خانواده) گفته می‌شود؛ چرا که فرزندانش را پرورش می‌دهد و آنها را به کمال می‌رساند. در مقابل، ربوبیت مطلق قرار دارد که هیچ چیز مگر آن بی‌نیازی که به غیر خودش محتاج نمی‌شود را شامل می‌شود. چنین خصوصیتی منحصر به خداوند سبحان می‌باشد. در مورد الوهیت نیز وضع به همین منوال است. خداوند سبحان و متعال انسان را آفرید تا جانشین تمام عیار او باشد و او چنین نمی‌شود مگر اینکه به تمام صفات الهی آراسته گردد و این صفات در او تجلّی یابند ( و یا همان طور که از رسول خدا(ص) روایت شده است: «أحصی اسماء الله» (نام‌های خداوند را تحصیل کند)). آنچه ارایه شد، توضیحات مختصری بود و تفاصیل آن را انشاء الله در کتاب تفسیر سوره‌ی توحید در آینده خواهی خواند. من خادم مؤمنین و شما هستم و پاسخ دادن به پرسش‌های شما بر من هیچ سنگینی نمی‌کند، بلکه این پاسخ‌گویی شرافتی برای من محسوب می‌گردد و همچنین از نعمت‌های الهی بر من می‌باشد. بسیار بودن سؤال‌هایت اگر با نیّت نزدیک شدن به خداوند باشد نشانه‌ی اهتمام سؤال کننده نسبت به دینش و توجه‌اش به خداوند است و من برای این آمده‌ام که مردم را متوجه خداوند نمایم. امیدوارم مرا ببخشی و از خطایم درگذری اگر در مورد شما کوتاهی و تقصیری مرتکب شده باشم.

-پرسش 95: سوالی درباره‌ی روح و نفْس

بسم الله الرحمن الرحیم. سید احمدالحسن(ع)، سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. 1 - اگر نفس‌ها در انتهای آسمان دنیا و در ابتدا آسمان اول قرار گرفته و تدبیر کردن جسد را عهده‌دار باشند، پس هنگام مرگ، نَزَع و جدا شدن نفس از جسد به چه معنی می‌باشد؟ 2 - آیا نفس همان روح است و هیچ تفاوتی با آن ندارد؟ 3 - آیا نطفه‌هایی که در عالم ذر وجود دارند، همان نطفه‌های مادی هستند و تابع نفس می‌باشند و با حرکت کردن آن، حرکت می‌کنند؟ 4 - آیا زمین‌های هفت‌گانه زیرِ همین زمینی که در آن زندگی می‌کنیم، قرار گرفته است؟ فرستنده: میثم برزان پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. جواب سوال 1: بله، آنچه مسلم است این است که نَزَع یا جدا شدنی برای نفس وجود ندارد، بلکه فقط بازگشت به پروردگارش می‌باشد و خارج شدن نطفه تابع آن است (و مقصود همان نطفه‌ی حاصل از منی نیست؛ بلکه آن نطفه‌ای است که از عالم ذر نازل می‌شود و انسان از آن خلق می‌گردد). این برای هنگامی است که انسان بر همان فطرتی که خداوند مردم را بر اساس آن خلق کرده است، باشد: «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مرْضِيَّةً»[174] (ای نفْس آرامش يافته! * خوشنود و پسنديده به سوی پروردگارت بازگرد). اما آنچه حاصل می‌شود این است که بیشتر مردم نفس‌های خود را به سرگرمی‌های این عالم جسمانی مشغول می‌دارند و از نفس‌های آنها ریشه‌هایی امتداد می‌یابد که با میخ‌هایی به این عالم جسمانی محکم می‌گردد. حال چطور این نفس‌ها می‌توانند خود را از این عالم جسمانی جدا کنند مگر با قطع کردن این ریشه‌ها؛ یا همان بندهایی که با شدت هر چه تمام‌تر با میخ‌هایی به این عالم جسمانی محکم شده‌اند؛ به این صورت، دردها و سختی‌های مرگ شکل می‌گیرند (یعنی به علت بریدن و قطع کردن این ریشه‌ها و بندها)؛ از همین رو می‌بینیم که برای خلاصی از دردها و رنج‌های مرگ، هیچ شفاعتی وجود ندارد، چرا که مرگ شخصی که به این دنیا تعلق دارد رخ نمی‌دهد مگر همراه با این دردها و رنج‌ها. خداوند متعال می‌فرماید: «وَاتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَلا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ»[175] (و بترسيد از روزی که هيچ کس، ديگری را به کار نيايد و هيچ شفاعتی از کسی پذيرفته نگردد و از کسی عوضی دریافت نشود و هیچ ياری نشوند). «وَ اتَّقُوا یَوْماً لاتَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْس شَیْئاً وَ لایُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ  لاتَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ»[176] (و بترسيد از روزی که هيچ کس ديگری را به کار نيايد و هیچ فديه‌ای پذيرفته نشود و شفاعت سودشان نکند و هیچ یاری نشوند). «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَلا خُلَّةٌ وَلا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»[177] (ای کسانی که ايمان آورده‌ايد، پيش از آنکه آن روزی فرا رسد که در آن، نه خريد و فروشی باشد و نه دوستی و شفاعتی، از آنچه به شما روزی داده‌ايم انفاق کنيد و کافران، خود، ستمکاران‌اند)؛ روز مرگ همان، روزی است که در آن شفاعت منع شده است. اگر آنچه گفته شد را درک کرده باشی، متوجه خواهی شد که در چنین موقعیتی اصلا شفاعت هیچ معنایی ندارد؛ چرا که برای کامل شدن مرگ، چاره‌ای جز قطع کردن این ریشه‌ها و رهایی از این عالم جسمانی وجود ندارد و این بریدن، لاجَرَم همراه با دردها و سختی‌هایی خواهد بود. جواب سوال 2: پاسخ این سؤال و سوالاتی از این دست انشاء الله در کتاب «یسئلونک عن الروح» (از تو درباره‌ی روح می‌پرسند) خواهد آمد. جواب سوال 3: در پاسخ سوال 1 گفته شد. جواب سوال 4: منظور از آسمان‌های بالای زمین یا زمین‌های دیگری که زیر این زمین قرار دارند، بالا و پایین مکانی نیست، بلکه به این معنی است که زمین‌های دیگر از نظر خلقت در مرتبه ای پایین‌تر از این زمین قرار دارند؛ یعنی ظلمت و تاریکی بیشتری نسبت به این زمین دارند.

-پرسش 96: شبیه عیسای به صلیب کشیده شده.

سید احمد الحسن(ع)، فرستاده و وصی و یمانی امام مهدی(ع)، سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. در مورد شبیه عیسی(ع)، که مهدی اول از اوصیا می‌باشد که در کتاب متشابهات جلد چهارم بیان شد و به صلیب کشیده شد: وجود مهدی اول در آن زمان، به صورتی از نور بوده یا به واقع وجود داشته است؟ آیا مهدی اول در قالب یک جسد نازل شد یا به صورت روحی بود که در جسدی حلول نمود؟ و آیا اکنون مهدی اول در همان جسدی که به صلیب کشیده شد زندگی می‌کند؟ و اگر در جسدی غیر از آن حلول نموده باشد آیا امکان دارد که یک روح در چند جسد حلول نماید؟ در نهایت عذر تقصیر دارم اگر در سؤالم در برابر وصی از اوصیای آل محمد(ع) اسائه‌ی ادب نموده باشم؛ همان کسانی که فرمان به تسلیم شدن در برابر ایشان داده شده است. من از انصار هستم و گاهی اوقات در تبلیغ نمودن با این سؤالات مواجه می‌شوم. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته. فرستنده: میثم برزان پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. نطفه‌ی متعلق به نفس تغییر نمی‌کند ولی در این عالم جسمانی می‌تواند با بیش از یک صورت تشکیل گردد[178]. آیا نمی‌بینی که با تغییر زمان در صورت جسمانی شما تغییر و تبدیل حاصل می‌شود؟! شکل و صورت شما هنگامی که کودکی خردسال هستید با شکل آن در جوانی متفاوت می‌باشد: «أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ»[179] (آيا ما از آفرينش نخستين عاجز شده بوديم؟ نه، بلکه آنها از آفرينش تازه در شکّ‌اند). نطفه‌ای که در اینجا مورد نظر ما است، نطفه‌ای است که از عالم ذر نازل می‌شود و نطفه‌ی حاصل از منی نیست بلکه متصل به آن است همان طور که نفس به آن تعلق دارد. حتماً لازم نیست که نطفه‌ی پایین آمده از عالم ذر به نطفه‌ی حاصل از منی متصل باشد تا انسانی در این عالم جسمانی به وجود آید. این وضعیت به وضوح در نطفه‌ی عیسی(ع) دیده می‌شود؛ که به نطفه‌ی حاصل از منی متصل نبود بلکه به طور مستقیم در رحم مریم(ع) دمیده شد. همچنین این امکان وجود دارد که انسان قبل از ورود به این عالم جسمانی برای امتحان (یعنی قبل از اینکه در آن متولد شود)، دارای جسد شود و همچنین پس از پایان یافتن امتحانش نیز (یعنی بعد از مرگش). چه بسیار مردگانی که پس از مرگشان، خداوند مبعوثشان داشته است و قرآن بر این موضوع گواهی می‌دهد. پس نفس، همان نفس است و نطفه، همان نطفه، امام صورت جسمانی، می‌تواند همان باشد یه به طور جزئی یا کلی، متفاوت باشد. آنچه لازم است درک نمایی این است که ولادت انسان در این عالم به معنی ابتدای خلقتش نیست، بلکه ابتدای ورودش به این عالم جسمانی برای امتحان شدن می‌باشد. انسان قبل از آن خلق شده و حتی امتحان اول در عالم ذر بر او جاری شده است و آنچه ما اکنون در آن زندگی می‌کنیم، امتحان دوم می‌باشد.

-پرسش 97: زمان حکومت حجّت(ع) و انصار ایشان.

بسمه تعالی، و السلام علیکم. از حضرتعالی سوالاتی در خصوص امام منتظر(ع) دارم: سوال 1: روایاتی که مدت زمان حکومت حجّت(ع) را تعین کرده‌اند (7 سال، 9 سال یا 11 سال) می‌باشند؛ جناب سید، با توجه به این روایت‌ها و همچنین ارتباطی که شما با امام دارید، آیا ممکن است مدت زمان حکومت امام(ع) را برای ما مشخص فرمایید؟ سوال 2: در خصوص انصار حجّت که تعدادشان 313 نفر می‌باشد، وضعیت سایر مؤمنین در این عالم چگونه خواهد بود؟ سوال 3: آیا ممکن است مدت زمان باقیمانده تا ظهور امام مشخص شود؟ سوال 4: نشانه‌های باقیمانده تا ظهور حجّت(ع) کدام‌اند؟ فرستنده: س ک پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. جواب سوال 1: اختلاف موجود بین روایت‌ها در خصوص زمان حکومت امام مهدی(ع) به این دلیل است یک بار منظور، زمان حکومت امام مهدی(ع) و یک بار مدت حکومت مهدی اول و بار دیگر مدت زمان حکومت مهدی دوم می‌باشد و منظور از روایتی که زمان حکومت را چند صد سال بیان کرده است، مدت زمان حکومت همه‌ی مهدیین می‌باشد. جواب سوال 2: 313 نفر اصحاب خاص امام(ع) می‌باشند و همه‌ی مؤمنان و حتی همه‌ی فرماندهان را در بر نمی‌گیرد؛ حتی در نهایت، ایمان آوردن میلیون‌ها نفر و بر پا شدن و گسترش دولت حق و معرفت و عدل بر روی تمام نقاط زمین می‌باشد. جواب سوال 3: قیام و ظهورِ امرِ حق علیه ظالمان به وضوح در قرآن آمده است و به دلیل اهمیت بسیار زیاد آن، وقت مشخص و زمان ظهور ایشان نه دیده و نه شناخته می‌شود: «إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى»[180] (آن ساعت، آمدنی است؛ می‌خواهم زمان آن را پنهان دارم تا هر کس در برابر عملی که انجام داده است سزا ببيند)؛ به عبارت دیگر ساعت قیام آشکار است و پنهان نیست، اما اگر از من تعیین وقت می‌خواهید، تعیین وقت نمی‌کنم[181].

-پرسش 98: ائمه‌ی معصوم در قرآن کریم.

گفته می‌شود که ائمه‌ی معصوم(ع) در قرآن یاد شده‌اند، آیا این موضوع صحّت دارد؟ و اگر درست باشد، آیا ممکن است یکی از آیات قرآن که ائمه(ع) در آن ذکر شده‌اند را بیان فرمایید؟ فرستنده: میسا جعفر السعدی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. آیات زیر، آیاتی هستند که ائمه(ع) در آنها ذکر شده‌اند: «وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»[182] (و آن در امّ الکتاب است در نزد ما؛ کتابی ارجمند و حکمت‌آميز)[183]. «قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ»[184] (گفت: این راهی است که به من منتهی می‌شود)[185]. «وَ وَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا»[186] (و رحمت خويش را به آنها ارزانی داشتيم و به آنها سخن نيکو و آوازه‌ی بلند داديم)[187]. «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَ كَانُوا لَنَا عَابِدِينَ»[188] (و همه را پيشوايانی ساختیم که به امر ما هدايت می‌کردند، و انجام دادن کارهای نيک و بر پای داشتن نماز و دادن زکات را به آنها وحی کرديم و همه پرستنده‌ی ما بودند). «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ»[189] (از ميان آنان، پيشوايانی پديد آورديم که چون صبوری پيشه کردند و به آيات ما يقين داشتند، با فرمان ما به هدايت مردم پرداختند). «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»[190] (جز اين نيست که ولیّ شما خداوند است و فرستاده‌ی او و مؤمنانی که نماز می‌خوانند و همچنان که در رکوع‌اند انفاق می‌کنند). این هم آیه‌ای است که در آن ذکر علی(ع) و دشمنانش (که خداوند لعنتشان کند) آمده است: «وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُوْلَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»[191] (و بدانيد که فرستاده‌ی خدا در ميان شما است. اگر در بسياری از امور از شما فرمان ببرد به رنج می‌افتيد؛ ولی خداوند ايمان را محبوب شما ساخت و آن را در دل‌هاتان بياراست و کفر و فسق و عصيان را در نظرتان مکروه گردانيد؛ اينان، همان راه يافتگان‌اند).

-پرسش 99: آیا پیامبر(ص) قبل از وحی، می‌دانست که پیامبر است؟

بسم الله الرحمن الرحیم، سید احمد الحسن، سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. بعضی از آیات شریف دلالت بر این دارد که رسول الله(ص) نمی‌دانست پیامبر خداوند است تا اینکه وحی بر وی نازل شد، مانندِ این آیه: «وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ»[192] (و اینچنین روحی از امر خودمان را به تو وحی کردیم در حالی که تو نمی‌دانستی کتاب چیست و ایمان کدام است؛ ولی ما آن را نوری ساختيم تا هر يک از بندگانمان را که بخواهيم با آن هدايت کنيم و تو به راه راست راه می‌نمايی) و این سخن خداوند: «وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى» (و تو را گمراه یافت، پس هدایت فرمود)؛ حال آنکه برخی روایات دلالت دارد بر اینکه رسول خدا قبل از بعثتش به نبوّت خود آگاه بود و قرآن را قبل از نازل شدنش حفظ بود مانند روایت ولادت امیر المؤمنین(ع) که می‌گوید علی(ع) در حین ولادت، سوره‌ی مؤمنون را قرائت نمود؛ یعنی از ابتدای آن «قَد أفلَحَ المؤمنون ...» (به درستی که مؤمنان رستگار شدند...) تا انتهایش و رسول خدا(ص) به او فرمود: «مؤمنان با ولایت تو رستگار شدند، ای علی!»؛ با توجه به اینکه که ولادت علی(ع) قبل از بعثت بوده است. این روایات چگونه با آیات قرآن جمع می‌شود؟ سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد، آقا و مولای من. فرستنده: میثم برزان خلف الموسوی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. خداوند متعال می‌فرماید: «وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ»[193] (و اینچنین روحی از امر خودمان را به تو وحی کردیم در حالی که تو نمی‌دانستی کتاب چیست و ایمان کدام است؛ ولی ما آن را نوری ساختيم تا هر يک از بندگانمان را که بخواهيم با آن هدايت کنيم و تو به راه راست راه می‌نمايی). از ابو حمزه روایت شده است که گفت: از ابا عبدالله(ع) از علم پرسیدم: آیا همان علمی است که عالِم آن را از زبان مردان فرامی‌گیرد یا در کتاب نزد شما است و آن را می‌خوانید و از آن آگاه می‌شوید؟ فرمود: «این موضوع برتر و بالاتر از اینها است. آیا این سخن خداوند متعال را نشنیده‌ای: «وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلا الْأِيمَانُ»[194] (و اینچنین روحی از امر خودمان را به تو وحی کردیم در حالی که تو نمی‌دانستی کتاب چیست و ایمان کدام است)». سپس فرمود: «یاران شما در مورد این آیه چه می‌گویند؟ آیا این طور می‌خواندند که در آن موقع (پیامبر) نمی‌دانست کتاب چیست و ایمان کدام است؟» گفتم: جانم به فدایت، نمی‌دانم چه می‌گویند». فرمود: «آری، در وضعیتی بود که نمی‌دانست کتاب چیست و ایمان کدام است، تا اینکه خداوند متعال روحی که در کتاب ذکر شده است را فرستاد و وقتی آن را به او وحی کرد آنگاه علم و فهم را با آن به او آموخت. این روحی است که خداوند متعال به هر که بخواهد عطا می‌فرماید که اگر آن را به بنده‌ای عطا فرماید، فهم را به او آموخته است»[195]. این همان اعتقاد صحیح است و پیش‌تر آن را بیان نموده‌ام[196].

-پرسش 100: سوالاتی در مورد اسلام، قرآن و سایر موارد.

سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. و اما بعد، مجموعه‌ای از سؤالات که امیدواریم حضرتعالی در اسرع وقت پاسخ دهید تا در قالب مقاله‌ای در خصوص دعوت شما و جماعت انصار مهدی(ع) منتشر گردد. چندین روزنامه‌ی معروف آمریکایی مانند نیویورک تایمز، واشنگتن پست و نیوزویک تمایل خود را برای انتشار این موضوع کرده‌اند[197]. پایدار باشید. فرستنده: زیاد قاسم الزبیدی-روزنامه‌نگار مستقل - نیویورک - ایالات متحده سوال 1: از شما تقاضا داریم به طور مختصر خود را برای مردم غرب معرفی کنید. جواب: اسمم احمد است و در شهر بصره در جنوب عراق زندگی می‌کردم. تحصیلات دانشگاهی خود را با مدرک لیسانس مهندسی عمران به پایان رسانیدم. سپس به نجف نقل مکان کردم و در آنجا با هدف تحصیل علوم دینی ساکن شدم. پس از شرکت در کلاس‌های درس و اطلاع از روش تدریس در حوزه‌ی نجف، دیدم که تدریس در آنجا کم‌ارزش و بی‌محتوا است (حداقل برای من یا به نظر من). فهمیدم که نقص بزرگی در روش آنها وجود دارد؛ آنها زبان عربی، منطق و فلفسه، اصول فقه، علم کلام (عقاید) و فقه (احکام شرعی) را تدریس می‌کنند، ولی به هیچ عنوان قرآن کریم و همچنین سنّت شریف (احادیث پیامبر خدا حضرت محمد(ص) و ائمه(ع)) را مورد مطالعه قرار نمی‌دهند و همینطور اخلاق الهی را نیز تدریس نمی‌کنند؛ اخلاقی که هر مؤمنی باید به آن آراسته گردد. بنابراین گوشه‌‌نشینی در خانه‌ام را برگزیدم و بدون اینکه از کسی کمک بخواهم، علوم آنها را خودم به تنهایی خواندم؛ فقط با آنها در ارتباط بودم و با برخی از آنها مراوده داشتم و برخی از آنها نیز با من رفت و آمد می‌کردند. اما علت رفتنم به حوزه‌ی علمیه‌ی نجف این بود که امام مهدی(ع) را در خواب دیدم و به من دستور داد که به حوزه‌ی علمیه‌ی نجف بروم و در خواب به من خبر داد که چه نتیجه‌ای به دست خواهم آورد و هر آنچه در رؤیا به من اطلاع داده شد بود، همه به واقعیت پیوست. سوال 2: اهداف اصلی دعوت شما چیست؟ جواب: هدف این دعوت همان هدف انبیا(ع)، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد می‌باشد؛ اینکه توحید واقعی که مورد رضایت خداوند است منتشر شود و زمین از قسط و عدل پُر شود بعد از اینکه از ظلم و جور آکنده شده است. سوال 3: دعوت را چه موقع و از کجا شروع کردید و امکانات شما چه بود؟ جواب: این دعوت در اواخر سال 1999 م در نجف در حوزه‌ی علمیه شروع و انتشار علنی آن تقریباً ده ماه قبل از سقوط صدام صغیانگر آغاز شد. صدام طغیانگر اقدام به دستگیری و کشتن من نمود که خداوند متعال با فضل و منّت خویش مرا حفاظت فرمود[198]. سوال 4: گفتید در حوزه‌ی علمیه‌ی نجف درس خواندید؛ علمایی که به شما درس دادند چه کسانی بودند و آیا درس خود را به پایان رساندید؟ جواب: من در حوزه‌ی علمیه‌ی نجف و در بین علمایش بودم همان طور که مریم مقدس(ع) در هیکل و در بین علمای یهود بود. سوال 5: چه اقداماتی در اصلاح حوزه‌ی علمیه انجام دادید و آیا در این اصلاحات موفق بودید؟ جواب: تلاش‌های من برای اصلاح حوزه‌ی علمیه در شروع دعوت و قبل از انتشار علنی آن صورت گرفت. این اصلاحات بر سه محور متمرکز شده بود: 1- اصلاحات علمی: که برای انجام آن، از دو ابزار استفاده نمودم: اول: نوشتن کتابی به نام «سرگردانی یا مسیر به سوی خدا» که تأثیر بسیار خوبی بر جای گذاشت. شیخ محمد یعقوبی تحت تأثیر آن قرار گفت و به آن علاقه‌ی شدیدی نشان داد و آن گونه که بعضی از شیوخ و سادات پیرو او به من اطلاع دادند خواستار چاپ و توزیع مجدد آن شد. دوم: بحث و گفت‌وگو با طلبه‌ها و علما در خصوص نقایص علمی موجود. برخی از کسانی که به من ایمان داشتند، مرا در این زمینه یاری نمودند و برخی دیگر تحت تأثیر سخن من و حقی که می‌گفتم قرار گرفتند. 2- اصلاحات عملی: که در زمینه‌ی امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد. مثالی می‌زنم: هنگامی که صدام سرکش اقدام به نجس کردن قرآن نمود و وقتی با خون نجسش قرآن را نوشت در حالی که تمام مسلمانان اتفاق نظر دارند که خون نجس است و حرام است که قرآن نجس شود، از علمای نجف درخواست کردم که حداقل با صدور بیانیه‌ای، اعلام موضع نمایند؛ ولی آنها تقیه را بهانه کردند در حالی که جان‌هایشان برایشان از قرآن عزیزتر بود. اگر ایمان داشتند که هیچ قوت و نیرویی نیست مگر از طریق خداوند متعال، موضع‌گیری می‌کردند و یقین می‌داشتند که خداوند از آنها دفاع خواهد نمود. من شخصاً موضع‌گیری نمودم و از این عمل خبیث صدام اعلام انزجار نمودم و بارها در سخنانم در مجالس گفتم که صدام آن هنگام که قرآن را با خونش نجس نمود، مرگش را با دست خودش امضا نمود. آنها به جای اینکه مرا یاری دهند، از من کناره گرفتند و یکی از آنها محترمانه مرا از خود راند!! چرا که می‌ترسید که اگر صدام مرا دستگیر کند، مرا اعدام و او را هم همراه من اعدام نماید؛ چون او سخن من را در مورد صدام طغیانگر شنیده بود!! به هر حال در این زمینه (اصلاح عملی) پاسخ مثبتی از سوی آنها دریافت نکردم. 3- اصلاحات مالی: که در زمینه‌ی انفاق اموال صدقات به فقرا می‌باشد. این آخرین حرکت قبل از علنی شدن دعوت بود. در این زمینه بسیاری از طلبه‌های حوزه‌ی علمیه مرا یاری دادند؛ تعداد بسیار کمی از آنها از بابت فقرا و تعداد زیادی به خاطر خودشان بود که از چگونگی مصرف اموال که در حوزه رایج بود، در رنج و سختی بودند. در این زمینه نتایج ضعیفی حاصل شد آن هم پس از اینکه خودم یا بعضی از انصارم از طلاب حوزه‌ی علمیه بحث‌های تلخی را با مراجع دینی نجف انجام دادیم؛ مراجعی نظیر سید سیستانی، سید محمد سعید حکیم و شیخ محمد اسحاق فیاض. از میان آنها، شیخ محمد یعقوبی کسی بود که بیشترین تأیید زبانی و کلامی را از ما نمود؛ او جدال و دشمنی نکرد و حتی به خطا نیز اعتراف نمود و پس از اینکه یکی از مؤمنین به من او را به یاد سیاست مالی امیر المؤمنین حضرت علی(ع) انداخت، ابراز داشت که ما به اصلاحات مالی نیاز داریم. به هر حال نتایج به دست آمده در همه‌ی این موارد بسیار ضعیف بود و آنها تمایلی برای حرکت در مسیر امام(ع) از خود نشان ندادند[199]. سوال 6: رابطه‌ی شما با مراجع معروف در نجف و سایر جاها چگونه بود؟ و در حال حاضر چگونه است؟ جواب: مشکلی نداشتم و در حال حاضر، بیشتر آنها دستگیری و قتل مرا می‌خواهند و بعضی از آنها فتوای مهدور الدم بودنم را نیز داده اند، مانند حائری در ایران[200]. سوال 7: آیا تلاش‌هایی از سوی نظام صدام برای دستگیری و تعقیب شما صورت گرفت؟ لطفاً به طور مختصر بیان نمایید. جواب: بله. حتی بعضی از کسانی که با من ارتباط داشتند و از مؤمنین به من نبودند و همچنین پس از اعلان دعوت، تعدادی از طلاب حوزه که ارتباطی با من نداشتند نیز دستگیر شدند. آنها از این طلبه‌ها تحقیق می‌کردند تا به من دسترسی پیدا کنند و حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که صدام و سربازانش را خوار و ناکام نمود. سوال 8: نظر شما در مورد جنگی که موجب سقوط صدام شد چیست؟ همچنین در مورد اشغال‌گری آمریکا و سیاست فعلی عراق؟ جواب: در حدیث قدسی از خداوند سبحان آمده است: «ظالم شمشیری است که با آن انتقام می‌گیرم و از او نیز انتقام خواهم گرفت»[201] صدام، طغیان کرد و جزایش از جانب خداوند با شمشیر بود. اما انتخابات توسط مردم، من اعتقادی به آن ندارم، بلکه به انتخاب و انتصاب انبیا و اوصیا(ع) توسط خداوند سبحان ایمان دارم؛ هر چند که مردم را خوش نیاید[202]. سوال 9: آیا شما به شکل خاصی در انتخابات و حکومت مشارکت می‌کنید؟ رابطه‌ی شما با دولت چطور است؟ جواب: به هیچ شکلی در انتخابات و حکومت شرکت نمی‌کنیم و هر از گاهی حکومتی‌ها اقدام به تخریب مسجدهای خاص انصار و بازداشت تعدادی از آنها می‌کنند و اخیرا قبل از حوادث زرگه اقدام به بستن مکتب انصار در نجف و دستگیری ده‌ها تن از انصار نموده‌اند؛ از جمله انصاری که دستگیر شدند سید حسن حمامی که از بزرگان علمای نجف و فرزند مرجع دینی مرحوم سید محمد علی حمامی، می‌باشد. سوال10: رابطه‌ی شما به احزاب و حرکت‌های سیاسی موجود در عراق مانند مجلس اعلی، الدعوه، جنبش صدری، فضیله و سایرین چگونه است؟ جواب: آنها هم همانند سایر مردم به ایمان آوردن به این دعوت فراخوانده شده‌اند. سوال 11: آیا در کشورهای دیگر نیز پیروانی دارید؟ جواب: بله؛ در ایران، پاکستان، کویت، قطر، بحرین، امارات متحده‌ی عربی، مصر، مغرب، نجد و حجاز (شبهه جزیره‌ی عربستان)، لبنان، چین، استرالیا، کانادا، انگلستان، سوئد، ایالات متحده‌ی آمریکا و کشورهای دیگر، انصار وجود دارند. سوال 12: شنیده‌ام که پیروانی از مسیح، اهل سنت و سایر ادیان دارید. خواهش می‌کنم چگونگی آن را بفرمایید؛ و در صورت امکان مثالی ذکر کنید. جواب: بیشتر این افراد بر اثر رو‌به‌رو شدن با انصاری که در خارج هستند و دعوت را برایشان تبیین نموده‌اند، ایمان آوردند و یا از طریق سایت اینترنتی باخبر شدند. بسیاری از آنها رؤیا دیده‌اند و ایمان آوردند یا دلیل غیبی دیگری دارند. به عنوان این نامه‌ی یک شخص مسیحی از مصر می‌باشد که به این دعوت ایمان آورده و نامه را از طریق اینترنت به برادران انصار ارسال نموده است: نام: عمانوئیل رافائل. کشور: مصر. متن نامه: «ای سبزکننده‌ی (دین) ارسال شده از سوی نجات دهنده! نامه‌ای برای شما دارم که 322 سال قبل توسط اسقف سرکیس میخا المعمدان امضا و تا کنون حفظ شده است. با اینکه من راز آن را نفهیمده‌ام ولی اسم بزگوار شما به وضوح در آن دیده می‌شود. امیدوارم نشانی مناسب را به من اعلام فرمایید. با احترام». عمانوئل- 71ساله سوال 13: نظر شما در خصوص مقاومت و سایر موارد چیست؟ همچنین در خصوص خشونت طایفه‌ای و بیرون راندن دیگران؟ جواب: آیا هیچ عاقلی که به عقل خودش احترام بگذارد وجود دارد که بگوید کشتار مردم در راه‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها ‌و بازارها را مقاومت نام نهد؟!! سوال 14: چرا بعضی جنبش‌های سیاسی حرکت شما را به این متهم نموده‌اند که شما در پشت پرده‌ی حوادث زرگه هستید؟ انگیزه‌ی آنها چیست؟ جواب: وقتی آنها اقدام به ویران کردن مسجدهای انصار در کربلا و نجف و بستن مکتب دعوت در نجف کردند، رسانه‌های جمعی را از تصویربرداری یا اطلاع‌رسانی منع کردند و هنگامی که فتنه‌ی زرگه اتفاق افتاد، بعضی از رسانه‌ها حوادث مربوط به تخریب و بستن و مکتب و دستگیری انصار را گزارش کردند و تلاش کردند تا سرپوشی بر جنایت‌های خود بگذارند و آنها را به حادثه‌ی زرگه مرتبط سازند؛ تا بگویند که انصار استحقاق چنین برخوردهایی را دارند. به حمد خداوند که حقیقت هویدا شد و جنایات و جرایم آنها آشکار گردید؛ اما با این حال، تا به امروز، حکومت عراق به دستگیر کردن انصار ادامه می‌دهد و تا امروز دفتر دعوت در نجف بسته شده است و اجازه‌ی بازکردن آن را نمی‌دهند[203]. سوال 15: بعضی‌ها مجلس اعلی، سپاه بدر و حتی نظام ایران را متهم می‌کنند که سعی در سرکوبی حرکات شیعیان طرفدار شما دارند، نظر شما در این مورد چیست؟ جواب: در خصوص این مجلس و حرکت‌هایش حادثه‌ای را برای شما تعریف می‌کنم تا گفتار من با سند و مدرک باشد. در ماه ذی الحجه‌ی گذشته یا تقریباً دو ماه قبل، یک گرد همایی در نجف تشکیل شد و بعضی از وکلای مراجع در این گردهمایی خواستار مبارزه با این دعوت شدند. این موضوع در شبکه‌های ماهواره‌ای منتشر شد و بعد از گذشت چند روز از این درخواست، حکومت ظالم در نجف اقدام به حمله به انصار و دستگیر کردنشان و بستن مکتب نمودند. سوال 16: بعضی‌ها مدعی هستند که «مهدویت» اقدام به انجام اعمال منحرف و گمراه کننده می‌کنند. پاسخ شما چیست؟ جواب: اگر منظور شما از مهدویت، انصار امام مهدی(ع) است، من به شخصه جز خیر و خوبی از آنها ندیدم. بسیاری از آنها عابدینی هستند که امساک می‌کنند، شب را به نماز می‌ایستند، روز را روزه‌داری می‌کنند، خدا را معصیت نمی‌کنند، عمل زشتی انجام نمی‌دهند، امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند، به خدا و به همه‌ی انبیا و فرستادگانش(ع) ایمان دارند و همینطور به کتاب‌های آسمانی که پیامبران(ع) آورده‌اند (قرآن، تورات و انجیل) و به ملائکه و غیب و به دو قیامت صغری و کبری ایمان دارند. اگر این کارها از نظر مردم گمراهی و انحراف است پس هدایت و صراط مستقیم کدام است؟!! به علاوه بسیاری از این انصار از پیروان علما، سپاه بدر، حزب دعوت، جنبش صدری بودند و در میان آنها از علمای معروف نیز دیده می‌شود که چون حق برای آنها آشکار شد، آن را دنبال کردند. آیا به محض این که وارد این دعوت حق شدند و به راهی که خدا به آن راضی است درآمدند، استحقاق این همه دروغ و بهتان و افترا را پیدا می‌کنند؟! در خصوص این فریب‌کاری و بهتان برای شما مثالی می‌آورم که خودم شخصاً به آن متهم شدم: ماه‌ها قبل و در شبکه‌ی ایرانی الکوثر و در برنامه‌ای به نام «مهدی موعود» شیخ علی کورانی را دعوت کرده بودند و تقریباً همه‌ی برنامه را به بحث در مورد من و تخریب وجاهت دعوت اختصاص داده بودند. از جمله چیزهایی که شیخ علی کورانی گفت این بود که: «احمد الحسن گفته است: خواهرش را به عقد امام مهدی(ع) در آورده است» در حالی که او خودش می‌داند که من چنین چیزی را نگفته‌ام و خودش می‌داند که دروغ می‌گوید ولی بر خلاف کهولت سنی که دارد و عمامه‌ای که بر سر می‌گذارد، از دروغ بستن و افترا زدن هیچ شرم و حیایی ندارد[204]. سوال 17: جنبش‌هایی مانند حسنی، مرسومی، جند السماء و نظایر آن ادعای مهدویت دارند. آیا عاملی وجود دارد که آنها را متحد کند؟ جواب: آنها نیز مانند سایر مردم به ایمان آوردن به این دعوت فرا خوانده شدند. برخی از پیروان محمود صرخی حسنی بعد از اینکه حقانیت این دعوت را مشاهده کردند، ایمان آوردند. اما وجود داشتن این حرکت‌ها با وجود حق، همانندِ وجود داشتن سامری و بلعم بن باعورا با وجود پیامبر خدا حضرت موسی(ع) می‌باشد، و همانندِ وجود داشتن مسیلمه‌ی کذاب و اسود و سجاح با وجود رسول خدا حضرت محمد(ص) می‌باشد. همه‌ی اینها راهی از راه‌های شیطان برای گمراه کردن مردم از حقّ متمثّل شده در اوصیا و پیامبران(ع) می‌باشند. سوال 18: نظر شما در مورد سید سیستانی چیست؟ جواب: او نیز همانند سایر مردم به ایمان آوردن به این دعوت فرا خوانده شده است. بسیاری از مقلدین او پس از اینکه حقانیت این دعوت را شناختند، ایمان آوردند. سوال 19: ماجرای انتخاب ستاره‌ی داوود به عنوان نماد حرکت شما چیست؟ جواب: به انتخاب خدا بود و نه انتخاب من. ستاره‌ی شش پر، ستاره‌ی داوود(ع) می‌باشد. او پیامبر فرستاده شده از سوی خداوند است و ما وارث پیامبران هستیم[205]. س 20: آیا پیروان شما با خود سلاح حمل می‌کنند، حتی به عنوان دفاع از خود؟ جواب: تا حالا، خیر؛ با توجه به اینکه نیروهای پیرو حکومت عراق اقدام به تصرف و ویرانی عبادت‌گاه‌های آنها در نجف و کربلا نمودند و دفتر آنها را در نجف بستند و تعدادی را بازداشت نمودند و این دستگیر کردن‌ها همچنان ادامه دارد. سوال 21: هزینه‌های تبلیغ، چاپ نشریه‌ها و.... را از کجا تأمین می‌کنید؟ جواب: از مساعدت‌های انصار، که تعداد آنها در داخل و خارج عراق کم نیست؛والحمد لله. سوال 22: انصار شما در کجاها متمرکز می‌باشند؟ جواب: در عراق و بعضی کشورهای خلیج و ایران. سوال 23: اقدامات آتی شما چیست؟ آیا از دستگیر شدن و قتل و ترور توسط حکومت عراق و یا احزاب دیگر، بیم ندارید؟ جواب: در کانال ماهواره‌ای عراق (کانال رسمی حکومت عراق که نظر حکومت را اعلام و از آن دفاع می‌کند) در یک برنامه‌ی خبری (چند روز پس از حادثه‌ی زرگه و بعد از اینکه آشکار شد که من هیچ ارتباطی با این حادثه ندارم) طی تماس تلفنی با شخصی، این شخص فتوای قتل مرا داد و مدیر برنامه یا شبکه که تابع حکومت است، نسبت به این سخن هیچ واکنشی از خود نشان نداد و این، به معنای رضایت آنها نسبت به این گفته است و به نظر من از نیات آنها به وضوح پرده برمی دارد. سوال 24: شما الآن در کجا هستید؟ جواب: در عراق هستم. سوال 25: مایلید در خصوص چه مطلب دیگری صحبت کنید؟ جواب: مایلم ملت مسیحی را در آمریکا و غرب مخاطب قرار دهم: شما که منتظر عیسی(ع) هستید آیا گفتار عیسی(ع) را در انجیل نخوانده‌اید؟ «5 امّا الآن نزد فرستنده‌ی خود می‌روم و كسی از شما از من نپرسد به كجا می‌روی 6 وليكن چون اين را به شما گفتم، دل شما از غم پُر شده است 7 و من به شما راست می‌گويم كه رفتن من برای شما بهتر است؛ زيرا اگر نروم تسلّی‌دهنده نزد شما نخواهد آمد. اما اگر بروم او را نزد شما می‌فرستم 8 و چون او آيد، جهان را بر گناه و عدالت و داوری ملزم خواهد نمود 9 اما بر گناه؛ زيرا آنها به من ايمان نمی‌آورند 10 و اما بر عدالت، از آن سبب كه نزد پدر خود می‌روم و ديگر مرا نخواهيد ديد 11 و امّا بر داوری، از آن رو كه بر رئيس اين جهان حكم شده است 12 و بسيار چيزهای ديگر نيز دارم که به شما بگويم، ولی الآن طاقت تحمّل‌شان را نداريد 13 ولی هنگامی که او يعنی روحِ راستی آيد، شما را به جميع راستی هدايت خواهد كرد زيرا كه از خود تكّلم نمی‌كند بلكه فقط به آنچه شنيده است سخن خواهد گفت»[206]. این عیسی(ع) است که به من اشاره می‌نماید آن هم در انجیلی که به آن اعتراف می‌کنید و آن را می‌خوانید. من، همان فرستاده‌ی تسلی‌دهنده‌ی انبیای خداوند و فرستادگانش هستم. اگر در جست‌وجوی حق هستید، حق آمد!

-پرسش 101: از اسلام، قرآن و سایر موارد.

سؤالاتی از سید احمد الحسن که خداوند محفوظش بدارد! اولاً، خودم، این بنده‌ی حقیر، را معرفی می‌کنم؛ در جزیره آوال در بحرین ساکن هستم و از عجم می‌باشم (یا همان فرزندان عجم که در روایت هم گفته شده است که انصار امام مهدی(ع) می‌باشند و امیدوارم که انشاء الله یاری‌دهنده‌ی ایشان باشم) و 30 سال سن دارم. اسلام: اشکالی برایم مطرح شده است که به اخلاق اسلامی مربوط می‌شود و من در آن حیران مانده‌ام و امیدوارم شما بتوانی پاسخم را بدهی چرا که شما را از متخصصین در این حوزه می‌بینیم؛ ولله الحمد. بعضی از صفات هستند که پیامبر خدا(ص) و ائمه‌ی اهل بیت(ع) به آن توصیه نموده‌اند ولی در آنها تناقضاتی وجود دارد و فهمیدن چگونگی عمل کردن در جهت آراسته شدن به این مجموعه اخلاقیات دشوار می‌نماید چه برسد به تطبیق آنها و به همین ترتیب پذیرش فکری‌شان نیز چنین خواهد بود. به عنوان مثال: اسلام ما را به رحمت و مودت و دوستی دعوت می‌کند و در عین حال به دشمنی با کافر یا عصیانگر و دوری جستن از آنها امر می‌نماید. اسلام به گذشت و تسامح و احترام به مخالفین و گفت‌وگو با ایشان با حکمت و موعظه‌ی حسنه دعوت می‌کند ولی از سوی دیگر فرمان به جهاد با آنها و کُشتن‌شان می‌دهد. اسلام دعوت می‌کند که غرور را رها کنیم اما در عین حال عزت نفس را می‌ستاید. چه تفاوتی وجود دارد؟ اگر کمی دقت کنیم خواهیم دید که هر دو، یکی هستند! همچنین به خوار و ذلیل بودن در برابر خدا رضایت می‌دهد؛ حال چگونه این نفس می‌تواند عزیز باشد؟! اسلام تعصب و حمیّت را رد، ولی ولایت و غیرت را تأیید می‌نماید. اسلام شهوت‌رانی در دنیا را ناپسند می‌داند اما در آخرت، چنین نیست (حور العین، کاخ‌های مجلل و شراب‌ها). در نهایت، دعوت به آزادگی می‌کند ولی قوانین سختی وضع می‌کند و به پیروی مطلق از پیامبر(ص) و ائمه(ع) فرمان می‌دهد. به این ترتیب، می‌بینیم که قرآن سبب نفاق مسلمان می‌شود و او را تبدیل به کسی می‌کند که با خویشتن و دیگران صادق نیست! اشکال دیگر: مربوط به توصیف خیالی عذاب جهنم در قرآن می‌باشد. من نمی‌فهمم که علت این ترساندن و رعب و وحشتی که خداوند می‌خواهد انسان در آن زندگی کند، چیست! من می‌دانم ترساندن مفید است ولی لطفا در بعضی از آیات تأمل داشته باشید؛ آیاتی که انسان تردید می‌کند که اینها از سوی خالق رحیم به مخلوقش باشند؛ به عنوان مثال: «سأرهقه صعودا» (او را به مشقت بسیار می‌اندازیمش)، «خذوه فغلّوه» (بگیرید و زنجیرش کنید)، «فی سلسة ذرعها سبعون ذرعاً فغلّوه» (او را با زنجیری که هفتاد ذراع طول دارد به زنجیر بکشید)، «الخلود فی جهنم» (جاودانگی در جهنم)، «جزء عم»، «الاهوال» (ترس‌ها)، «عذاب القبر» ، «الوجوه العامله الناصبه» (صورت‌هایی غبارآلود)، «الزقوم و الضریح» و.... و.... و....سایر موارد. اشکال سوم: وجود بخش‌هایی در قرآن که در خصوص امور شخصی پیامبر(ص) و زنانش و عمه‌هایش و خاله‌هایش و زنی که خودش را به پیامبر بخشید و ماجرای حرام کردن مغافیر[207] توسط ایشان، ازدواج ایشان با زن زید و کسانی که از ورای اتاق‌ها با او صحبت می‌کردند و.... و.... و.... برای چه باید از زندگی شخصی رسول خدا(ص) گفته شود.... بله، رسول الله(ص) فرستاده‌ای است برای هدایت بشر و به سوی خدا بازمی‌گردد. امیدوارم در اینجا تأمل شود. اشکال چهارم: وجود داشتن برخی الفاظ و اوصاف در قرآن که انسان از آنها بیزار می‌شود؛ مثلاً قرآن به سمت مسأله‌ی حیض رفته و از عبارت فرج زن استفاده می‌کند: «وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا» (و مریم دختر عمران که فرجش را (از حرام) حفظ نمود). تصورش را بکنید که من مادر بزرگ یا مادر شما را اینگونه توصیف کنم: «مادر تو که فرجش را پاک نگه داشت»!! اشکال پنجم: وجود داشتن کیفرهای سخت برای کارها و خطاهای ساده؛ مثلاً: لواط که معصیتی است که از انسان سرمی‌زند. بله درست است، اما علت بروز آن هورمون‌های زنانه‌ای است که خداوند آن را در مرد خلق نموده است و همین، علت به وجود آمدن این تمایل گناه‌آلود می‌شود. این یک تمایل است و انسان نیاز دارد که برطرفش نماید، حال چه این فرد خنثی و نیازمند به انجام آن روی خودش و یا انجام دهنده‌ی آن باشد. حال برای چه قرآن اینچنین این عمل را زشت شمرده و مجازات سختی را تعیین نموده است؟! مثال دوم: حرام بودن ازدواج با زنان پیامبر بعد از ایشان می‌باشد و اینکه این عمل از دید خداوند عملی بسیار عظیم می‌باشد!! آیا تا به حال از خود سؤال کرده‌اید چرا عظیم؟! و اصلاً چرا حرام؟! مثال سوم: فرار کردن در نبرد. انسان به طور طبیعی از کشته شدن می‌ترسد و اگر پیش بیاید، در وسط معرکه‌ی نبرد، از رویارویی با آن می‌گریزد و این رفتاری است که کسی آن را سرزنش نمی‌کند (انصاف داشته باشید)؛ ولی ما می‌بینیم که قرآن این افراد فراری بیچاره‌ی ترسیده را مجرم می‌داند. مثال چهارم: مجازات آزار رساندن به رسول خدا، لعنت (خارج شدن از رحمت خدا) می‌باشد. من شب و روز همسرم را آزار می‌دهم اما همچنان او را دوست می‌دارم. یا مثلاً دعا برای لعن کردن ظالمان؛ من نمی‌توانم از ته دل شخصی را نفرین و دعا کنم که خداوند او را لعنت نماید، این مخالف فطرت است؛ بلکه برای هدایتش دعا می‌کنم. اشکال ششم و پایانی: در قرآن آمده است که جن و انس نمی‌توانند مانند این قرآن را بیاورند. ما سوره‌هایی را می‌بینیم که برخی از مردم گفته‌اند و شبیه به قرآن می‌باشد. من خودم شخصاً می‌توانم به سادگی چیزی شبیه قرآن بیاورم . حتی خطبه‌هایی از بلیغان دیده می‌شود که از نظر بلاغت و شیوایی برتر از قرآن می‌باشند؛ حتی سخنان امام علی(ع) در نهج البلاغه! چگونه این اشکالات را برای ما رفع می‌کنید؟ می‌دانم که شاید سؤال‌های من گستاخانه جلوه کند، ولی من جوینده‌ی حق هستم و شناخت حقیقت برایم بسیار مهم است. من انکار نمی‌کنم که شما اموری عقلانی را آورده‌اید و در حال حاضر به آنها ایمان دارم؛ مثل باطل بودن تقلید امروزی، حکم دادن بر اساس ظن و گمان، اجتهاد باطل و علم اصول، و امکان دیدن امام و همچنین فرزندان ایشان در روایت‌ها نقل شده است. خداوند به شما خیر و برکت عطا فرماید. من چیزهای زیادی از شما آموختم. فرستنده: حسن علی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. جواب اشکال اول در خصوص اخلاق در اسلام: موارد زیر به طور کلی در دین الهی و نه فقط در اسلام، آمده و اینها چیزهایی است که انبیای الهی و فرستادگان از سوی خداوند سبحان و متعال، آورده‌اند: کراهت و انزجار از گناه و کفر، و نه دشمنی با گناه‌کار و کافر؛ بنابراین دشمنی و کراهت نسبت به خود انسان نیست بلکه دشمنی با صفتی است که انسان به آن آراسته می‌گردد. اگر گناه‌کار و کافر وضعیت خودش را از کس دیگری بشنود، از این وضعیت ابراز انزجار و دوری می‌نماید. مثالی می‌آورم: خداوند جبرئیل(ع) را به در قالب یک مرد نزد فرعون (لعنت الله) فرستاد. شکایتی تقدیم فرعون کرد با این مضمون که او مالک بنده‌ای است و اموالی به او داده است تا تجارت کند. این بنده اموال را برده و از آنِ خود کرده و با اربابش دشمنی ورزیده و این اموال را علیه سرورش به کار گرفته است. سزای این بنده‌ی ظالم متمرّد چیست؟ فرعون گفت: سزایش این است که در دریای قلزم غرق شود. سپس جبرئیل(ع) از او درخواست نمود که مجازات این بنده‌ی ظالم متمرد را مکتوب نماید. فرعون نوشت: جزای این بنده‌ی متمرد ظالم این است که در دریای قلزم غرق شود. خداوند فرعون را به آنچه برای مجازات خودش نوشته بود، مجازات کرد و او را در دریای قلزم غرق نمود[208]. حال من از تو سؤال می‌کنم: خدا کیست؟ مگر او همان کسی نیست که تو را از عدم و نیستی خلق کرد و به وجود آورد؟ هر نَفََسی که می‌کشی با خواست و به قدرت خداوند است و نفْسی که در کالبدت داری با قدرت خدا برپا است و اگر خداوند سبحان و متعال خواست، قدرت و نور خودش را از آن بردارد به همان عدم و نیستی بازخواهی گشت. پس هیچ عزتی بدون خدای سبحان و متعال نخواهد بود. چگونه انسان در پیشگاه خداوند و در حضور او عزیز باشد؟ آیا با عزت او است یا با به عزت کسی دیگر؟ عزتمندی غیر از خدای سبحان به من نشان بده که به خدا نیاز نداشته یا در مقابل او باشد که بتواند به عزت خویش و نه عزت خداوند، عزیر باشد! و اگر با او عزیز باشد، آیا با رضایت او خواهد بود یا روی‌گردانیدن از او؟! و کسی نمی‌تواند از او روی گرداند مگر اینکه بزرگتر از او باشد در حالی که هیچ چیزی بزرگتر از خداوند نیست! اما با رضایتش، خداوند از کسی راضی نخواهد بود مگر اینکه بنده‌ی حقیر او باشد و بندگی یعنی خضوع و خواری و خدمت به او و هیچ یک از کسانی که آراسته به دین‌های الهی هستند، منکر عبودیتش برای خداوند سبحان نیست. اما شهوات: در کجا دیده‌ایی که دین الهی به طور کلی ارضای شهوات طبیعی به روش درست و صحیح که خدا از آن راضی می‌باشد را حرام کرده باشد؟! اما زهد در دنیا: به معنای حرام کردن حلال خدا نیست، بلکه به معنی قناعت به کم و مقدار کافی است. شاید که هیچ دو نفری اختلاف نظر نداشته باشند که این موارد، خصوصیاتی پسندیده می‌باشند: هم‌دردی با کسانی که روزی کمی پیدا می‌کنند، کم کردن مشغول شدن روح به جسد و نیازهایش مگر در موارد ضروری و بسیاری علت‌های دیگر که انسان مؤمن را در مسیر حرکت در ملکوت آسمان‌ها قرار می‌دهد. انسان باید به اخلاق پاک و کریم آراسته گردد تا حقیقت برایش کشف شود و حقیقت را بشناسد. اما آخرت: جایی است که اهلش حقیقت را می‌شناسند؛ هر یک بر حسب شناختش و معرفتش. جنگ و نبرد در اسلام و به طور کلی در دین الهی، کاری عبث و بیهوده نیست و با رحمت نیز در تناقض نمی‌باشد. کتاب «جهاد درب بهشت» را مطالعه کن تا برایت روشن گردد. اما آزادی: در تناقض با پیروی از انبیا و اوصیا و اطاعت از آنها(ع) نیست و آنها چیزی جز خواست خداوند را نمی‌خواهند. بنابراین اطاعت از آنها(ع) اطاعت از خدا و نافرمانی از آنها نافرمانی از خداوند می‌باشد. اما اشکال تو در مورد جهنم یا عذاب، امیدوارم کتاب متشابهات را بخوانی تا بدانی عذاب در جهنم فقط کنار رفتن حجاب از مقابل انسان است تا ماهیت واقعی اختیارش در این دنیا را ببیند[209]. پاسخ سایر اشکالات شما همگی در مطالبی که در کتاب‌ها نوشته شده است وجود دارد؛ امیدوارم با دقت و تأنّی مطالعه نمایی.

-پرسش 102: اسماعیلیه.

1 - چرا امام صادق(ع) بر روی کفن اسماعیل نوشت: اسماعیل گواهی می‌دهد لا اله الا الله! آیا این موضوع دلیل بر این نمی‌شود که امام قصد دارد اشاره نماید: اسماعیل نمرده و زنده است و امام بعد از او می‌باشد؟! و از همین رو امامت در فرزندان اسماعیل ادامه یافت و نه در کاظم. بنابراین کاظم فقط سپری برای امام و امامی عاریتی بود. و از همین رو طبق آنچه نقل می‌شود امام صادق(ع) فرمود: موسی زره را پوشیده و اندازه‌ی او بود! و آنچه مرا قانع‌تر نمود این مطلب بود که امام صادق(ع) هنگام وفاتش به پنج نفر وصیّت نمود!! که موسی از جمله‌ی آنها بود. چگونه او می‌تواند به پنج نفر وصیّت کند در حالی که: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ» (اگر شریک بیاوری (شرک پیشه کنی) اعمالت نابود خواهد شد). این گفته که او می‌خواست جلوی کشته شدن کاظم را بگیرد با عقل سازگار نیست؛ چرا که منصور تا این اندازه نادان و ابله نبود. بلکه در خصوص این جدیت در آشکار کردن مرگ اسماعیل (به این صورت عجیب که صورتش را برای اصحاب و مردم آشکار نمود) می‌گویم: به نظر من این روش، روش مطمئن‌تری برای حفظ زندگی امام بعدی یعنی اسماعیل می‌باشد. 2 - اسماعیلیه باور دارند که تا زمان فعلی، امامی زنده از نسل اسماعیل وجود دارد که در دوران غیبت به سر می‌برد. آنها تأویل و تفسیرهایی از قرآن دارند و همچنین احادیثی که به ائمه نسبت می‌دهند. آنها اصول، قیاس، اجتهاد و ظن و گمان را قبول ندارند. بهائیه: از بهائیان نقل می‌شود که می‌گویند حسن عسگری فرزندی ندارد و جعفر کذاب، راستگو است و نُوّاب اربعه دروغ می‌گفتند تا برخمس تسلط یابند و آنها ادعا کردند که حسن عسگری فرزندی دارد!! بهائیان می‌گویند مهدی خروج کرد؛ او همان بهاء الله است و کتاب جدید و دین جدیدی آورد؛ همان طور که در روایات آمده است. آنها کتابی به نام ایقان دارند که وحی از جانب خداوند است. در این خصوص چه پاسخی دارید؟ فرستنده: حسن علی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. در مورد اسماعیلیه، گمان می‌کنم وصیّت رسول خدا(ص) که از امام صادق(ع) و ائمه(ع) نقل شده است و همچنین ده‌ها روایت وارد شده از ائمه(ع) برای امامت امام موسی کاظم(ع) دلالت کافی داشته باشد و امیدوارم توجه داشته باشید که خداوند خَلقش را بدون قانونی برای شناخت حجّت منصوب از طرف خودش ترک نکرده است، از همان روز اولی که حجتش یعنی آدم(ع) را خلق نمورد، این قانون را وضع نمود؛ یعنی: «وصیّت، علم و دعوت به حاکمیّت خداوند»؛ اینها قانون شناخت جانشین خداوند می‌باشد. اگر خواهان تفاصیل بیشتری هستی، کتاب روشنگری‌ها جلد 3 قسمت 2 که انشاء الله در آینده‌ای نزدیک منتشر می‌شود را مطالعه کن[210]. بهائیه: پاسخ آنها و هر اهل باطل دیگری با قانون شناخت حجّت که در قرآن آمده است خواهد بود. آنها در اصل به علی محمد باب برمی‌گردند و کسی که خودش را «بها» نامید یکی از شاگردان او بود. باب مدعی بود که دروازه‌ی امام مهدی(ع) است و امام را انکار نکرد. او به کسی که بعد از خودش می‌آید بشارت داد؛ این شاگرد از این فرصت استفاده کرد و بشارت را به خودش نسبت داد؛ حتی در همان هنگام برادر این بها نیز ادعا کرد که او همان کسی است که بشارتش داده شده است!

-پرسش 103: درباره‌ی فاضل المرسومی.

امام ربانی، سخنان فاضل عبد الحسین را خواندم و آنها را مطابق با عقل و فطرتم دیدم و به خصوص عهد، میثاق، عبادت، علت اشیاء و.... و.... و.... سایر موارد. نمی‌دانم نظر شما در این خصوص چیست؟ آیا او راستگو است و تفسیر این موضوع چیست؟ فرستنده: عبدالوهاب البصری

-پرسش 104: درباره‌ی عبد الوهاب البصری.

در بحرین شخصی وجود دارد که حدود بیست سال است که با امام مهدی ارتباط دارد و پیروانی دارد و آنها پرچمی نیز دارند. نامش عبدالوهاب است. آیا این شخص راستگو است؟ آیا شما او را می‌شناسید و امام مهدی از او چیزی به شما گفته است؟ فرستنده: حسن علی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. در خصوص فاضل المرسومی: همان طور که برای همه‌ی کسانی که به روایات وارد شده از رسول خدا(ص) و ائمه(ع) ایمان دارند، واضح و آشکار است، ما در زمان ظهور مقدس به سر می‌بریم؛ چه روایت‌هایی که واقع شده است و چه آنهایی که روز به روز در حال محقق شدن می‌باشد. آیا روایتی پیدا می‌شود که به فاضل یا فلان کس یا فلانی که مدعی هستند، بشارتی داده باشد؟ آیا آنها در وصیّت رسول الله(ص) ذکر شده‌اند؟[211] آیا در روایات ائمه(ع) ذکری از آنها به میان آمده است؟ آیا از آنها در ادعیه‌ی وارد شده از ائمه(ع) یادی به میان آمده است؟ عبد الوهاب البصری: او نیز مانند دیگران به این دعوت فرا خوانده شده است؛ در صورتی که اجابت نکند، مَثَل او مَثَل بلعم بن باعورا خواهد بود[212].

-پرسش 105: معنی «و صل الهم بیننا و بینه و صلة....»

در دعای ندبه آمده است: «وَ صِلِ اللَّهُمَّ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ وُصْلَةً تُؤَدِّي إِلَى مُرَافَقَةِ سَلَفِهِ» (خداوندا، بین ما و بین او وصلتی قرار ده و وصلتی که ما را به سَلَف او برساند). آیا کلمه‌ی «سَلَف» به سید احمد الحسن(ع) بازمی‌گردد؟ خداوند ما را از توبه‌کنندگان قرار ده! فرستنده: عباس طاهر پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. سَلَف، اهل بیت می‌باشند؛ یعنی رسول الله(ص) و ائمه و مهدیون(ع)، کسی که با این دعا، نیایش کند، باید از آن گردنه‌ای که بعدها به آن مبتلی می‌شود، عبور کند؛ یعنی همان حجت‌های آینده نه حجت‌های پیشین که معترِف به امامتشان می‌باشد؛ مهدیین همان حجت‌هایی هستند که دعا کننده به توفیق الهی برای پیروی از آنها و ثابت ماندن در زیر سایه‌ی‌شان نیاز دارد.«وَ صِلِ اللَّهُمَّ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ وُصْلَةً تُؤَدِّي إِلَى مُرَافَقَةِ سَلَفِهِ، وَاجْعَلْنا مِمَّنْ يَأخُذُ بِحُجْزَتِهِمْ، وَيَمْكُثُ في ظِلِّهِمْ» (خداوندا، بین ما و بین او وصلتی قرار ده و وصلتی که ما را به سَلَف او برساند و ما را از کسانی قرار ده که دامنشان را می‌گیرند و زیر سایه‌شان باقی می‌مانند).

-پرسش 106: آیا پروردگار گروهی از مخلوقاتش را بر دیگران برتری می‌دهد؟

آیا همه‌ی ما خلق خدا نیستیم؟! آیا خداوند مجموعه‌ای از خلقِ از پیش تعیین شده‌ی خود را بر دیگران برتری می‌دهد؟ فرستنده: شخصی از آمریکا که بعد از این سؤال خود را جورج بوش معرفی کرد پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. رحمت خداوند چون باران نازل می‌شود و خداوند فرقی بین بندگانش قائل نمی‌شود، درست مانند باران که هنگام باریدن، جایی را بر جای دیگر ترجیح نمی‌دهد. کسی که ظرفش را با خود می‌آورد و آن را رو به آسمان قرار می‌دهد، ظرفش پر خواهد شد و آن کسی که ظرفش را وارونه می‌گذارد، در نهایت ظرفش را خالی می‌بیند. آن کسی که ظرف بزرگ‌تری بیاورد، بهره‌ی بیش‌تری خواهد داشت؛ اما آن کسی که ظرفی با خودش نیاورد تا زیر آسمان قرار دهد، چیزی نصیبش نخواهد شد؛ چرا که اصلاً نمی‌خواهد چیزی نصیبش شود!

-پرسش 107: آیا با عقب‌نشینی آمریکایی‌ها صلح در عراق برقرار خواهد شد؟

اگر آمریکا کتباً متعهد به عقب‌نشینی نیروهایش شود با تأکید بر اینکه آنها به نفت احتیاج ندارند، آیا صلح برقرار خواهد شد؟ من مخالف اشغالگری و بوش دیوانه هستم. فرستنده: راسل از امریکا پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. اگر مردم در این زمین خدایی که خلق‌شان کرده است را اطاعت کنند و به حاکمیّت خداوند و قانون الهی اقرار کنند و به نیکی عمل، و از شرّ دوری کنند، در این صورت صلح برقرار خواهد شد. بوش، صدام، بن لادن و نظایرشان همگی بر روی این زمین طبق اراده‌ی شیطان در جهت گسترش ظلم و جور و فساد عمل کرده و می‌کنند. عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی ضروری و لازم است و باید انجام شود چه به دنبال آن صلحی باشد یا نباشد. نیروهای آمریکایی هیچ گاه چه در گذشته، چه حال و چه آینده خواستار صلح نبودند و نیستند و من تا به امروز کسی جز نیروهای آمریکایی ندیدم که از سلاح‌های اتمی استفاده کند و مردمان را به فجیع‌ترین شکل قتل عام نماید. اگر فرد عاقلی وجود داشته باشد که به عقل خودش احترام بگذارد، خواهد گفت که خطر واقعی که مردم زمین را تهدید می‌کند، در اختیار داشتن سلاح اتمی توسط آمریکا است؛ چرا که در گذشته استفاده نموده است و هیچ تضمینی وجود ندارد که در آینده نیز استفاده نکند و اگر کشورهایی که دارای سلاح اتمی هستند از جمله آمریکا، نمی‌خواهند از آن استفاده کنند، چرا آن را از بین نمی‌برند؟! هر فرد عاقلی که به عقلش احترام می‌گذارد، می‌تواند به وضوح ببیند که امروزه شرّ و شیطان در آمریکا و ایجاد القاعده (همان قاعده‌ی شیطان) نمایان است؛ القاعده‌ای که حاصل سیاست‌های آمریکا است؛ آمریکایی که از اسامه بن لادن و قاتلین و مجرمین همراه با او در زمان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی پشتیبانی کرد و نتیجه این شد که سحر بر ساحر غلبه کرد. به اعتقاد من تا هنگامی که عراقی‌ها به حق هدایت نشوند و به طور کامل از نیروهای آمرکایی و پیروان فرومایه‌ی آن و همچنین القاعده (این قاعده‌ی شیطان) و پیروان قاتل و مجرمش رهایی نیابند، صلح و امنیت در عراق برقرار نخواهد شد.

-پرسش 108: معنی: «هم‌کُنیه‌ی عمویش است»، چیست؟

آقا، مولا و حبیب من! معنی این روایت «المکنی بعمّه» (هم‌کنیه‌ی عمویش است) چیست؟ همچنین معنی «اَمِت»؟ فرستنده: یعقوب جابری پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. این توصیف در چندین روایت از اهل بیت(ع) نقل شده است و این به معنی تأکید آنها بر اهمیت این صفت می‌باشد. بعضی از این روایت‌ها به شرح زیر می‌باشند: از عیسی خشاب نقل شده است: به حسین بن علی(ع) گفتم: آیا شما صاحب این امر هستید؟ فرمود: «خیر، صاحب این امر، آن فراری و بی‌خانمان که خون پدرش ستانیده نشده و ملقّب به عمویش است. هشت ماه شمشیرش را بر دوشش حمل می‌کند»[213]. از عبد الاعلی بن حصین ثعلبی از پدرش روایت شده است که گفت: ابا جعفر محمد بن علی(ع) را در حج یا عمره دیدم. به ایشان گفتم: سنّم زیاد شده و استخوان‌هایم فرسوده گشته است و نمی‌دانم بار دیگر شما را خواهم دید یا نه. عهدی به من بدهید و به من خبر دهید که فرج کِی خواهد بود؟ فرمود: «آن فراری آواره‌ی بی‌همتای تنها، از اهلش به دور، خون پدرش ستانیده نشده، هم‌کنیه‌ی عمویش؛ او همان صاحب پرچم‌ها است و اسمش، اسم پیامبر خواهد بود»[214]. از ابو جارود از ابو جعفر محمد بن علی(ع) روایت شده است که فرمود: «صاحب این امر آن فراری آواره که خون پدرش بازخواست نشده، ملقّب به عمویش و از خانواده به دور و اسمش اسم پیامبر است»[215]. منظور از کنیه یعنی ابو فلان و منظور از عمویش در این روایت‌ها عباس بن علی(ع) می‌باشد. به طور عادی مردم مرد را به فرزند بزرگش نسبت می دهند ولی نظر ائمه(ع) بر مهم‌ترین فرزند می‌باشد یعنی مهدی یا حجتی که پس او است، یا کسی که بعد از او می‌آید. تفسیر این کنیه از امیرمؤمنان علی(ع) در خطبه‌ای که در کوفه ایراد فرمود و شیعه و سنی آن را نقل نموده‌اند، چنین است: «بسم الله الرحمن الرحیم، حمد و ستایش مخصوص خداوند پدید آورنده‌ی آسمان‌ها است.... سپس فرمود: اگر بخواهم از تفسیر سوره‌ی فاتحة الکتاب به اندازه‌ی هفتاد بار شتر تفسیر می‌کنم «ق، والقُرآنِ الْمَجیدَ» (ق، قسم به قرآن مجید).... پاک و منزه است آن قدیم، کتاب را باز می‌کند و پاسخ را می‌خواند، ای ابا العباس تو امام مردم هستی، پاک و منزه است خدایی که زمین را پس از مردنش زنده ساخت و ولایت‌ها را به خانه‌هاشان بازگردانید ای منصور، برای ساختن صور پا پیش بگذار که این، تقدیر عزیز علیم است»[216]. اَمِت، شعار مسلمانان در جنگ بدر بود و همدیگر را با آن می‌شناختند. اَمِت به معنی بالا و پایین کردن است. خداوند متعال می‌فرماید: «لَا تَرَى فِيهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا»[217] (هيچ کجی و پستی و بلندی در آن نمی‌بینی) و منظور از آن در این شعار، هموار کردن بلندی با پستی و باز کردن راه با از بین بردن باطل و بر پا کردن حق می‌باشد. اَمِت، دعایی به سوی خداوند برای از بین بردن باطل و بر پا کردن حق، و تحریک مؤمنان برای از بین بردن باطل و بر پا داشتن حق می‌باشد. در نشستن نماز بعد از سجده، پای چپ را زیر پای راست قرار می‌دهی و این نوع نشستن به این معنی است که: خداوندا، حق را به پا دار و باطل را از بین ببر.

-پرسش 109: گفتند: شنیدیم جوانی از آنها سخن می‌گفت.

در مورد سید احمد الحسن با قرآن کریم استخاره کردم و سوره‌ی انبیا برایم آمد: «قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ * قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ» (گفتند: چه کس با خدايان ما چنين کرده است؟ هر آينه او از ستمکاران است * گفتند: شنيده‌ايم که جوانی به نام ابراهيم، از آنها سخن می‌گفته است) و دو بار پشت سر هم همین استخاره آمد[218]. با تشکر فراوان. فرستنده: ام رغد پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. در خصوص این سخن خداوند متعال: «قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ * قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ»[219] (گفتند: چه کس با خدايان ما چنين کرده است؟ هر آينه او از ستمکاران است * گفتند: شنيده‌ايم که جوانی به نام ابراهيم، از آنها سخن می‌گفته است)، علمای بی‌عمل ادامه‌ی طبیعی بت‌هایی هستند که به جای خدا پرستش می‌شوند و آل محمد(ع) ائمه و مهدیون، همان امتداد طبیعی پدرشان ابراهیم(ع) و دعوت ایشان به سوی حق می‌باشند.

-پرسش 110: آیا انبیا ارث می‌گذارند یا نه؟!

بسم الله الرحمن الرحیم، سید احمد الحسن(ع)، سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. دوستی سنّی دارم که برای من بعضی شبهات را مطرح کرده که مرا حیران نموده است؛ از جمله: روایاتی از امام صادق(ع) داریم که مضمون آنها چنین است که انبیا ارثی به جا نمی‌گذارند؛ حال ما چگونه می‌گوییم که این روایت‌ها موضوعیت دارد؟ فرستنده: شیما حسن علی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. 1 - انبیا(ع) به دنیا اهتمامی ندارند و میراث آن را جمع نمی‌کنند، اما ممکن است به علتی، چیزی از میراث دنیا در اختیار آنان باشد؛ از همین رو، معمولاً آنها چیزی از میراث دنیا برای وارثان خود باقی نمی‌گذارند و آنها ارثی ندارند؛ یعنی اهتمامی به جمع‌آوری مال دنیا برای وارثان‌شان ندارند. 2 - آنچه انبیا(ع) برای وصیّ‌شان به ارث می‌گذارند، علم و حکمت و خلافت خدا بر روی زمینش است و هر آنچه از مال دنیا باقی گذارند، در نظر ورثه‌‌ی آنها هیچ ارزشی ندارد هر چند با ارزش و بزرگ به نظر برسد. 3 - حال، آیا این درست است که در ماجرای فدک، مسلمانان از محمد(ص) ارث می‌برند در حالی که دخترش فاطمه(ع) ارثی از ایشان نبرد؟! اگر ارث بردن فاطمه دختر محمد(ص) از پدرش حضرت محمد(ص) از نظر آنها صحیح نباشد، با کدام آیه از کتاب خدا و کدام روایت از رسول الله(ص) ارث بردن همگی‌شان از رسول خدا(ص) را صحیح می‌دانند؟!! چگونه ارث بردن عایشه از خانه‌ی رسول الله(ص) را درست می‌دانند؟ و حق او دانستند که اجازه بدهد پدرش و عمر در آنجا دفن گردند؟! و در عین حال مانع دفن شدن حسن فرزند فاطمه(ع) دختر رسول خدا(ص) در آن بشوند؟! اگر خانه به ارث برده می‌شود، پس فاطمه(ع) از آن سهمی دارد و حسن(ع) نیز از طرف مادرش فاطمه(ع) سهم خواهد داشت. چگونه مانعش شدند و با چه حقی عایشه مانع شد تا امام در ملک خودش دفن شود؟!! 4 - خداوند متعال می‌فرماید: «وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُدَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ»[220] (و داوود برای سلیمان ارث گذاشت و گفت: ای مردم، به ما زبان مرغان آموختند و از هر نعمتی ارزانی داشتند و اين نعمتی است آشکار). در ماجرای زکریا(ع) خداوند متعال می‌فرماید: «وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا * يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا»[221] (من پس از مرگ خويش، از خويشاوندانم بيمناکم و زنم نازا است. مرا از جانب خود فرزندی عطا فرما * که ميراث‌بر من و ميراث‌بر خاندان يعقوب باشد و او را، ای پروردگار من، شايسته و پسنديده گردان). خداوند از این آیات چه منظوری دارد؟ سلیمان از داوود چه چیزی به ارث برد؟ و یحیی چه چیزی از زکریا(ع) به ارث برد؟ آیا هر آنچه داوود و زکریا به ارث گذاشتند را بنی اسرائیل به جای سلیمان و یحیی(ع) به ارث بردند؟ در حالی که خداوند می‌فرماید: «وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللهِ إِنَّ اللهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»[222] (به حکم کتاب خدا، خويشاوندان به يکديگر سزاوارترند و خدا بر هر چيزی دانا است). اگر بگویند که ارث فقط نبوّت، علم، حکمت و جانشینی خداوند در زمینش است و نه چیز دیگر، پس چگونه خلافت را از حسن و حسین(ع) به یغما بردند در حالی که آنها فرزندان رسول خدا(ص) از طرف فاطمه(ع) هستند؟! این وراثت الهی را عیسی(ع) از داوود(ع) به ارث برد در حالی که او فرزند داوود از طرف مریم(ع) بود و خداوند می‌فرماید: «ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»[223] (فرزندانی بودند، برخی از نسل برخی ديگر پديد آمده، و خداوند شنوا و دانا است). چگونه جامه‌ی خلافت را به جای علی(ع) بر تن کردند؟! در حالی که آنها یقین داشتند که خلافت مختص فرزندان هاشم از ذریه‌ی ابراهیم(ع) بعد از بعثت محمد(ص) می‌باشد، اگر ایمان داشتند«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا»[224] (يا بر مردم به خاطر نعمتی که خداوند از فضل خويش به آنان ارزانی داشته است، حسد می‌برند؟ در حالی که ما به خاندان ابراهيم، کتاب و حکمت داديم و فرمان‌روايی بزرگ ارزانی‌شان داشتيم). چطور آن را به جای علی(ع) بر تن نمودند در حالی که از همه‌شان داناتر و حکیم‌تر بود؟! اگر که در بین آنها کسی پیدا می‌شد که اندک چیزی از علم و حکمت در وجودش می‌بود!! به هر حال خداوند سبحان بیان می‌فرماید که انبیا(ع) ارث به جا می‌گذارند و ارث می‌برند و به هر شکلی که این وراثت را تفسیر کنند، آشکارا کنار گذاشتن علی و حسن و حسین(ع) و همچنین غصب نمودن حق فاطمه(ع) توسط آنها را باطل می‌کند.

-پرسش 111: چرا شیعه بعد از وفات هر امام سرگردان می‌شدند؟!

بسم الله الرحمن الرحیم، سید احمد الحسن(ع)، سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. دوستی سنّی دارم که برای من بعضی شبهات را مطرح کرده که مرا حیران نموده است؛ اگر دقیقا مشخص است که قائم(ع) نهمین فرزند از نواده‌های امام حسین(ع) است پس چرا بعضی از شیعه‌های مقرّب و نزدیک گمان کردند که قائم، امام موسی کاظم(ع) است؟ و اگر ائمه از طرف رسول خدا(ص) و حضرت زهرا(ع) با ذکر نام مشخص شده‌اند، چرا شیعه پس از وفات هر امام حیران و سرگردان می‌شده است تا جایی که حتی زرارة بن اعین در حالی وفات یافت که به امامت امام موسی کاظم(ع) ایمان نداشت؟! فرستنده: شیما حسن علی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. قبل از پاسخ گفتن باید بدانی که قبل از شهادت امام صادق(ع) زرارة بن اعین در بستر بیماری‌ای بود که منجر به فوتش شد و روزهایی که پس از شهادت امام صادق(ع) زنده بود به دو ماه نمی‌رسید و در حالی وفات کرد که دوست‌دار اهل بیت(ع) بود و به امامت امام کاظم(ع) کافر نبود[225]. علی‌رغم گفته‌های پیشینیان، مردم به انبیا و اوصیا کفر ورزیدند و این خصیصه، صرفاً از خصوصیات مدعیان شیعیه‌ی امامی(ع) نمی‌باشد بلکه این راه و روش عده‌ی زیادی از فرزندان آدم(ع) در پیروی از ابلیس (لعنت الله) در تکبّر بر حجّت خدا و جانشین او سبحان و متعال می‌باشد: «وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلآئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ»[226] (و شما را بيافريديم، و صورت بخشيديم، آنگاه به فرشتگان گفتيم: آدم را سجده کنيد. همه، جز ابليس، سجده کردند و او در شمارِ سجده‌کنندگان نبود). آیا محمد(ص) با نام و صفت در تورات و انجیل ذکر نشده بود؟! حتی یهودیان، مدینه‌ی مبارک را برای انتظار او بنا کرده بودند و می‌دانستند که مدینه محل هجرت او می‌باشد! با این وجود، بیشتر یهودیان و مسیحیان به او کافر شدند، مگر تعداد بسیار کمی که به عهد خدا وفادار ماندند. آیا عیسی(ع) با نام و صفات در تورات ذکر نشده است؟! و با این وجود بیشتر یهودیان به او کافر شدند. جلودارهای کفر به انبیا و اوصیا(ع) در هر زمان و مکان، علمای بی‌عمل بوده‌اند و پیروان آنها بندگان حقیرشان می‌باشند که آزاد بودن را نمی‌پذیرند. من تو را به خواندن وصیّت رسول خدا(ص) و ده‌ها روایت که بر مهدیون دوازده‌گانه و اولین آنها که با نام و صفت دلالت دارند توصیه می‌کنم؛ پس چرا علمای آخر الزمان به او کافر می‌باشند؟! آیا شما معتقد هستی که دلایل علمای بی‌عمل امثال علی بن حمزه‌ی بطائنی پذیرفتنی است؛ هنگامی که امامت امام رضا(ع) را منکر شد و بر امام موسی کاظم(ع) توقف نمود که او همان قائم می‌باشد؛ در حالی که چنین ادعایی صورت نمی‌گیرد مگر از سرِ حبّ دنیا و حبّ ریاست باطل از افرادی چون علی بن حمزه‌ی بطائنی و نظایرش! روایات بسیاری از رسول الله(ص) در کتاب‌های معتبر منابع اهل سنت آمده است، از جمله حدیث غدیر که در آن رسول خدا به بیعت با علی(ع) فرمان داد و ابوبکر و عمر نیز با او بیعت کردند. و از جمله، حدیث وصیّت و احادیثی که حضرت(ص) شیعیان علی(ع) را مدح و ستایش نموده است؛ با این حال سنّی‌ها به اینکه علی(ع) وصیّ رسول خدا(ص) و خلیفه‌ی خداوند سبحان بعد از رسول خدا(ص) است، ایمان نیاوردند و کلمه‌ی «مولی» را فقط به ناصر و یاری‌دهنده‌ی رسول خدا(ص) تأویل نمودند و نه چیز دیگری! و مدعی شدند که خودشان شیعه‌ی علی ستایش شده هستند و وصیّت فقط در خصوص میراث و دیون آن حضرت(ص) بوده است و نه چیز دیگر.... و حدیث «علی(ع) نسبت به رسول خدا(ص) مثل هارون(ع) برای موسی(ع) است» را تأویل کردند و.... تأویل کردند و.... تأویل کردند. حدیث وارد شده از رسول خدا(ص) که «فاطمه(ع) سرور زنان دو عالم است» را صحیح می‌دانند و در عین حال از اینکه عمل عمر و همراهان منافق او در حمله به خانه‌ی فاطمه(ع) جگر گوشه‌ی رسول خدا(ص) را صحیح بدانند، هیچ شرم و حیایی ندارند. ابیات زیر از حافظ ابراهیم معروف به شاعر نیل می‌باشد: و آن سخنی که عمر به علی گفت همان که شنونده‌اش کریم و گوینده‌اش بزرگ است که خانه‌ات را آتش زدم تا بر این نمانی که بیعت نکنی، هرچند دختر مصطفی در آن باشد غیر از پدر حفصه کسی را نتواند چنین بگوید در برابر دلاور بی‌نظیر عدنان و حامی آنها [227] و من به حافظ ابراهیم می‌گویم که تو در این مورد راست گفتی، هیچ کس جرأت آتش زدن خانه‌ی فاطمه(ع) را نداشت چرا که خانه‌ی محمد(ص) بود و فقط عمر پدر حفصه می‌توانست! و راست گفتی ای حافظ ابراهیم، هنگامی که عمر را در اولین بیت شعرت این گونه توصیف نمودی: تو دشمن‌ترین دشمنان او بودی و شدی به لطف و نعمت خدا، سنگری برای دشمنانش[228] و تو در این گفته، صادق هستی؛ چرا که عمر، دشمن‌ترین دشمنان رسول خدا(ص) بود ولی کِی عمر سنگری برای دشمنان او بود؟ آیا آنگاه که در جنگ احد پا به فرار گذاشت در حالی که بر مسلمانان فریاد می‌کشید و آنها را به تنها گذاشتن و رها کردن رسول خدا(ص) فرامی‌خواند؟! و رسول خدا(ص) را ترک کرد در حالی که علی(ع) در میانه‌ی معرکه‌ی نبرد بود؟! یا موقعی که ترسان از یهود از فتح خیبر بازگشت در حالی که همراهیان خود را ترسو می‌خواند؟! یا او را سنگری برای دشمنانش می‌دانی چرا که به خانه‌ی فاطمه(ع) دختر محمد(ص) حمله کرد و او را پشت در فشار داد و جنینش را ساقط نمود و خواست که خانه‌اش را به آتش بکشد؟! ما هرگز نشنیده‌ایم که عمر با شجاعان جنگیده باشد و دلاورانی از کفار قریش و سایرین را به قتل رسانده باشد، ولی شنیده‌ایم و یقین داریم که عمر، فاطمه(ع) دختر محمد(ص) و همچنین جنینش محسن(ع) را به قتل رسانیده است؛ در حالی که خداوند متعال می‌فرماید: «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»[229] (بگو: بر اين رسالت مزدی از شما طلب نمی‌کنم مگر دوست داشتن خويشاوندان). آیا عاقلی هست که خویشتن را از آتش نجات دهد؟! من نمی‌گویم جز آنچه رسول خدا(ص) فرمود که: «فتنه‌جو با حجّت و دلیلش می‌ماند تا فتنه‌اش او را به آتش بیندازد». اگر کسی که این اشکالات را مطرح نموده است خواهان حق باشد، این قانون شناخت حجّت و خلیفه‌ی خدا از قرآن کریم است که در کتاب روشنگری‌ها از دعوت‌های فرستادگان جلد 3 قسمت دوم نوشته‌ام؛ این کتاب در حال حاضر منتشر شده است و می‌توانید آن را مطالعه نمایید. روشنگری «ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ»[230] (سپس بعد از آن نشانه‌ها که ديده بودند، تصميم گرفتند که چندی به زندانش بيفکنند). «وَلَقدْ جَاءَ كمْ يُوسُفُ مِنْ َقبْلُ ِباْلبَيِّنَاتِ َفمَا زْلتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكمْ ِبهِ حَتَّى ِإذا هَلَكَ قُلتُمْ َلنْ يَبْعَث اللهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولا كذلِكَ يُضِلُّ اللهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ»[231] (و يوسف پيش از اين دلايل روشن برایتان آورد و شما از آنچه آورده بود، همچنان در شک می‌بوديد. چون يوسف درگذشت گفتيد: خدا پس از او ديگر پيامبری مبعوث نخواهد کرد. خداوند این گونه اسراف‌کار شک‌آورنده را گمراه می‌سازد). آیات و نشانه‌هایی که به اذن خدا، همراه یوسف(ع) بود، عصایی نبود که تبدیل به اژدها شود و دستی نبود که بدرخشد و دریایی نبود که شکافته شود؛ بلکه پیراهنی بود که حقّ یوسف(ع) را آشکار نمود و توفیق و هدایتی الهی برای مسیر یوسف(ع) بود. کسانی که پاره شدن پیراهن یوسف(ع) را دیدند، چه کسانی و چند نفر بودند؟؛ بلکه فقط پاره شدن پیراهن، به خودی خود، یک نشانه است؟ کجایند کسانی که توفیق و هدایت الهی را برای یوسف(ع) می‌بینند تا به وسیله‌ی آن بفهمند که او رسولی از سوی خدای سبحان است؟ این آیات و نشانه‌ها همراه یوسف(ع) بود و کسانی که همراه و ملازم یوسف(ع) بودند، آنها را دیدند ولی این حوادث را آیه و نشانه به حساب نیاوردند و چنان شد که تصمیم گرفتند: «ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ»[232] (سپس بعد از آن نشانه‌ها که ديده بودند، تصميم گرفتند که چندی به زندانش بيفکنند). امام باقر(ع) در باره‌ی: «ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ» فرمود: «نشانه‌ها، شهادت دادن کودک و پیراهنی که از پشت پاره شده و مسابقه‌ی آن دو به طرف در بود تا آنجا که شوهر آن زن در پشت در، متوجه علاقه‌ی همسرش به یوسف(ع) شد. اما هنگامی که یوسف(ع) از آن زن سرپیچی نمود، آن زن مرتب به شوهرش اصرار کرد تا یوسف را به زندان بیفکند: «وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ» (و دو جوان همراه او به زندان داخل شدند). امام(ع) ادامه داد: آنها، دو خدمت‌کار پادشاه بودند که یکی از آنها نانوا و دیگری مسوول شراب‌خانه بود. آنکه دروغ گفت و رویایی ندیده بود، نانوا بود»[233]. این نشانه‌ها، همه‌ی آن چیزی نبود که همراه دعوت و مسیر یوسف(ع)، بود بلکه هرآنچه انبیای مرسل(ع) به عنوان دلیل بر دعوت الهی که بر آن مکلّف بودند، آوردند را یوسف(ع) نیز با خود آورد و او جدای از سایر فرستادگان و راه یکسان آنها برای دلالت بر رسالتشان، نبود: «قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ»[234] (بگو: من از ميان ديگر پيامبران بدعتی تازه نيستم). راه آنها، آشکار است: «نصّ یا وصیّت، علم وحکمت، پرچم بیعت برای خدا است یا پادشاهی از آنِ خدا است یا حاکمیّت مخصوص خدا است». اینها سه نشانه‌ی آشکاری است که یوسف(ع) آورد: «وَلَقَدْ جَاءكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ»[235] (و يوسف پيش از اين دلايل روشن برایتان آورد). پیش از آنکه بدانیم چگونه، کجا و کِی یوسف(ع) این دلایل را آورد، باید چیزی که تمثیل این موارد سه‌گانه در خط سیر عمومی دعوت الهی است را بشناسیم: خدای متعال می‌فرماید: «أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ * وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ * وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ»[236] (آيا نديده‌ايد که خداوند هرآنچه در آسمان‌ها و زمين است، مسخّر شما گردانید و نعمت‌های آشکار و پنهانش را به تمامی بر شما ارزانی داشت؟ و پاره‌ای از مردم، بی هيچ دانشی يا راهنمايی و کتابی روشن، درباره‌ی خدا جدال می‌کنند * و چون به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است متابعت کنيد، گويند: نه، ما از آيينی که پدران خود را بر آن يافته‌ايم، متابعت می‌کنيم؛ اگرچه شيطان آنها را به عذاب آتش فراخوانده باشد * هر که روی خويش را به خدا تسلیم کند و نيکوکار باشد هر آينه به ریسمانی محکم چنگ زده است، و پايان همه‌ی کارها به سوی خدا است). امکان ندارد دعوت حق یگانه و تنها باشد؛ بدون وجود هیچ دعوت باطلی که با آن در تعارض باشد! از همان روز اول که پیامبری به فرمان خدای سبحان، بر جانشین پس از خود وصیّت نمود، مدعی باطلی را می‌یابیم که با دعوت حق مخالف می‌کند. آدم(ع) اولین نبی از انبیای مبعوث شده از جانب خدا بود که به هابیل(ع) وصیّت کرد و قابیل به مخالفت با دعوت حق پرداخت و ادعای حق خلافت نمود و حتی قربانی‌ای را که جانشین آدم را به طور کامل مشخص می‌کرد، به عنوان نشانه‌ای برای خلافت و جانشینی هابیل(ع) به جای آدم(ع)، نپذیرفت. قابیل به تهدید هابیلِ وصی، اقدام نمود و سپس، بی‌هیچ تردید یا ترسی از خدای سبحان، او را به قتل رسانید: «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ * لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لَأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ * إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ * فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ»[237] (و به حق، داستان دو پسر آدم را برايشان بخوان، آنگاه که قربانی‌ای آوردند، از يکيشان پذيرفته شد و از ديگری پذيرفته نگردید. گفت: تو را می‌کشم. گفت: خدا قربانی پرهيزگاران را می‌پذيرد * اگر تو بر من دست دراز کنی تا مرا بکشی، من بر تو دست نگشايم که تو را بکشم؛ من از خدا که پروردگار جهانيان است، می‌ترسم * می‌خواهم که هم گناه مرا به گردن گيری و هم گناه خود را تا از دوزخيان گردی که اين است پاداش ستم‌کاران * نفْسَش او را به کشتن برادرش ترغيب کرد؛ پس او را کشت و از زيان‌کاران گرديد). و همین داستان برای یوسف(ع) هم رخ داد؛ آن هنگام که برادرانش به او حسادت ورزیدند. این ماجرا با همه‌ی اوصیا(ع)، نیز اتفاق افتاده است. همان گونه که خدای سبحان ومتعال، فرستادگانش را برمی‌گزیند، ابلیس (که لعنت خدا بر او باد) هم سربازانش را انتخاب می‌کند تا با دعوت حق مخالفت ورزند. خدای سبحان ومتعال، هابیل(ع) را انتخاب می‌کند و ابلیس (که لعنت خدا بر او باد)، قابیل را برمی‌گزیند تا با دعوت حق معارضه کند. خدا محمد(ص) را برمی‌گزیند و ابلیس، مسیلمه و سجاح و اسود و سایرین را انتخاب می‌کند تا با دعوت کننده‌ی به حق یعنی محمد(ص) مخالفت کنند. سوالی را مطرح می‌کنم: آیا عذر کسی که پیروی محمد(ص) را رها کند، به این بهانه که در میدان، بیش از یک دعوت وجود دارد و او قادر نیست که حق را از باطل تشخیص دهد، پذیرفته می‌شود؟ حقیقت آن است که این بهانه پذیرفته نمی‌شود و بازگشت او به طور کامل به سوی آتش است؛ درست مانند کسانی که به دروغ و باطل، پیرو مدعیان نبوّت و رسالت شدند. آیا خدای سبحان و متعال قانونی قرار نداد که به وسیله‌ی آن دعوت کننده‌ی حق در هر زمان شناخته شود؟ کسی که حجّت خدا بر بندگانش و خلیفه‌ی خدا در زمینش است و طاعت از او، طاعت خدا و سرپیچی از او، سرپیچی از خداوند است، و ایمان به او و تسلیم در برابرش، ایمان به خدا و تسلیم در برابر خدا است، و کفر به او و سرپیچی از او، کفر به خدا و سرپیچی از خدا است! یا اینکه خداوند ریسمان را بر کوهان شتر رها کرد (که هرگز خدای سبحان و متعال چنین نمی‌کند) در حالی که او حکیم مطلق است و هر چیز را مقدّر فرمود، و چه نیکو است تقدیر او: «وَكُلُّ شَيْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ»[238] (و هر چيز را نزد او مقداری معين است)؛ و او: «عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ»[239](آن دانای غيب که به قدر ذره‌ای، يا کوچک‌تر از آن و يا بزرگ‌تر از آن، در آسمان‌ها و زمين از خدا پنهان نيست، مگر اینکه همه در کتابی آشکار ثبت می‌شوند). پس نتیجه آن است که مقتضای حکمت الهی، وضع قانونی برای شناخت خلیفه‌ی خدا در زمینش، در هر زمان می‌باشد و لاجرم باید این قانون از همان روز اول که خداوند در زمینش خلیفه قرار می‌دهد، وضع شده باشد و نمی‌تواند این قانون در یکی از رسالت‌هایی که متاخر از روز اول بوده باشد، وضع شده باشد چرا که افراد مکلّف از همان ابتدا وجود داشته‌اند و حداقل همه اتفاق نظر دارند که از روز اول، ابلیس به عنوان یک فرد مکلّف وجود داشته است و مکلّف، نیازمند به این قانون برای شناخت صاحب حق الهی می‌باشد؛ در غیر این صورت عذر و بهانه می‌آورد که نمی‌توانسته است صاحب حق الهی را تشخیص بدهد و قانونی برای شناخت این خلیفه‌ی منتصب از جانب خدای سبحان و متعال، نداشته است. از همان روز اولی که خداوند خلیفه‌اش را در زمینش قرار داد، به یقین همه اتفاق نظر دارند که: 1 - خداوند در محضر ملائکه و ابليس، نص صريح دارد که آدم(ع) خليفه‌ی او در زمينش است. 2 - بعد از اینکه آدم را خلق نمود، تمام اسماء را به او ياد داد. 3 - بعد از آن، خداوند به تمام کسانى که آن موقع او را عبادت مى‌کردند از ملائکه و ابليس، دستور داد بر آدم سجده کنند. خداوند متعال می‌فرماید: «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَتَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ * وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ»[240] (و چون پروردگارت به ملائکه گفت: من در زمين خليفه‌ای قرار می‌دهم، گفتند: آيا کسی را قرار می‌دهی که در آنجا فساد کند و خون‌ها بريزد، و حال آنکه ما به ستايش تو تسبيح می‌گوييم و تو را تقديس می‌کنيم؟ گفت: آنچه من می‌دانم، شما نمی‌دانيد * و همه‌ی اسم‌ها را به آدم بياموخت. سپس آنها را به فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گوييد مرا به این نام‌ها خبر دهيد). «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ»[241] (چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابر اوبه سجده بيفتيد). «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلا»[242] (و آنگاه که به فرشتگان گفتيم که آدم را سجده کنيد، همه سجده کردند جز ابليس که از جن بود و از فرمان پروردگارش سربرتافت. آيا شيطان و فرزندانش را به جای من به دوستی می‌گيريد، حال آنکه آنها دشمن شمايند؟ ظالمان بد چيزی را به جای خدا برگزيدند)[243]. اين موارد سه‌گانه، همان قانون خداوند سبحان و متعال براى شناخت حجّت خدا بر مردم يا خليفه‌ی خداوند در زمينش است. اين موارد سه‌گانه، قانون و سنت خداوند سبحان که براى شناخت خليفه‌اش از همان روز اول بوده است، ادامه دارد و تا پایان دنيا و برپا شدن ساعت، باقى خواهد ماند. «سُنَّةَ اللهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِيلًا»[244] (اين سنت خداوندی است که در ميان پيشينيان نيز بود و در سنت خدا تغييری نخواهی يافت). «سُنَّةَ اللهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِيلًا»[245] (اين سنت خدا است که از پيش چنين بوده است و در سنت خدا دگرگونی نخواهی يافت). مثالی برای نزدیک کردن بیشتر: اگر شخصى شرکت توليدى یا مزرعه و يا کشتى داشته باشد که در آن کارگرانی باشند که براى او کار می‌کنند، بايد کسى را از میان آنها انتخاب کند تا مسؤول و رئيس آنها باشد و بايد او را به اسم معرفی کند وگرنه گرفتارى پيش مى‌آيد؛ فرد منتخب بايد داناتر و برتر از سایرین باشد و لاجرم آنها را به اطاعت از این فرد امر کند تا همه فرمان او را اطاعت کنند تا آنچه مورد انتظار است، حاصل شود. اگر اين شخص در يکى از اين موارد سه‌گانه کوتاهى کند، حکمت او تبديل به سفاهت مى‌گردد. حال چگونه است که مردم جايز شمرده‌اند که خداوند در يکى از اين موارد سه‌گانه کوتاهى کرده باشد، در حالی که او حکيم مطلق است! اگر با اندکى تفصيل به اين قانون الهى بنگريم، مي‌بينيم که اين نص صريح الهى بر آدم(ع)، با وجود خلیفه‌ی قبلی، تبديل به وصيت شده است؛ این خلیفه بر نفر بعد از خودش به امر خداوند سبحان و متعال وصيت مى‌کند و اين از وظایف خليفه‌ی خدا در زمينش می‌باشد. خداوند متعال می‌فرماید: «إِنَّ اللهَ يَأمُرُكُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلىٰ أَهلِها»[246] (خدا به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحبانشان بازگردانيد). اما تعليم اسماء به آدم توسط خداوند؛ مراد از آن، شناخت او از حقيقت اسمای الهى و آراسته شدنش به آنها و تجلّی آنها در او مى‌باشد تا او، خليفه‌ی خداوند در زمينش گردد. او(ع) ملائکه را از اسماء باخبر ساخت، یعنی: به آنها حقیقت اسمای الهی که از آن‌ها خلق شده بودند را نشان داد. خداوند با توجه به مقام آدم(ع)، همه‌ی اسمای الهی را به او شناساند؛ اما ملائکه جز اسم یا اسم‌هایی که از آن خلق شده بودند، چیز دیگری نمی‌دانستند و از این رو، حجّت بودن آدم(ع) بر آنها از روی علم و حکمت، ثابت گردید. مورد سوم در اين قانون الهی، دستور خداوند سبحان به سجده کردن ملائکه و ابليس به آدم(ع) بود. این دستور به معنی اقدام عملی برای خلیفه بود تا نقش خودش را به عنوان جانشین اجرا نماید و همچنین اقدام عملی برای کارگزاران خدای سبحان (ملائکه) تا وظیفه‌شان را به عنوان کارگزاران و شاگردان در پیشگاه این خلیفه (آدم(ع))، به اجرا رسانند. اين مورد، ثابت می‌کند که حاکميت و پادشاهی خداوند در زمینش از طریق اطاعت خليفه‌ی او در زمينش محقق می‌گردد. به این ترتیب، تمام فرستادگان و از جمله حضرت محمد(ص) اين پرچم را با خود حمل می‌کنند: «بیعت برای خدا يا حاکمیّت برای خدا یا سلطنت از آنِ خدا است» و با کسانى که حاکميت را از آنِ مردم مى‌دانند و حاکميت و پادشاهی خداوند سبحان و متعال را قبول نمی‌کنند، مواجه می‌شوند. آنها (فرستادگان) همواره به دلیل این خواسته‌‌شان و این مواجه‌شان، متهم می‌شوند؛ مثلا در مورد حضرت عيسى( گفتند که آمده است تا پادشاهی بنى اسرائیل را مطالبه کند و نه چیز دیگر، و در مورد حضرت محمد(ص) گفتند: «نه بهشتی در کار است و نه آتش، تنها پادشاهی را مى‌خواهد»؛ يعنى محمد(ص) آمده است تا سلطنت را برای خود و خانواده‌اش بخواهد و در مورد حضرت على( نیز گفته شد که او بر حکومت حریص مى‌باشد. ولى در حقيقت هر کس احوال حضرت عيسى(ع) و محمد(ص) يا على( را دنبال کرده باشد، مى‌بيند که آنها از دنيا و زینت‌هایش و هرآنچه از مال و مقام در آن است، روی‌گردانند؛ ولى اين دستور خداوند براى آنها است، که حکومت او سبحان و متعال را مطالبه نمایند. آنها مى‌دانند که مردم اين حکومت را به آنها تسلیم نمی‌کنند بلکه با تمسخر و استهزا و هتک حرمت و اقدام به زندان افکندن و قتل با آنها مواجه می‌شوند. شبيه عيسى( را تاجی از خار بر سرش مى‌گذارند در حالی که قبل از به صلیب کشیدنش، مسخره‌اش می‌کنند و امام على(، درب خانه‌اش را می‌شکنند، پهلوى همسرش حضرت زهرا(ع) را مى‌شکنند، او را از خانه‌اش بيرون مى‌کشند و شمشيرها را به طرفش می‌گیرند. حضرت موسى بن جعفر( وقتى فدک را علامت‌گذارى مى‌کند که اين پادشاهی و حاكميت خداوند در زمينش است، تا هنگام وفاتش زندانى می‌شود و با وجود همه‌ی اينها بيشتر جاهلان از مطالبه‌ی حق حاکمیّت خداوند سبحان و متعال، شبهه‌ها را برای خود دلیل قرار می‌دهند تا سقوط کنند در حالی که رو در روی صاحب حق الهی فریاد برمی‌آورند که او فقط برای گرفتن حکومت آمده است نه چیز دیگر. حق اين است که اگر خليفه‌ى خدا در زمينش فقط به دنبال دنيا يا حکومت باشد، اصلاً آن را مطالبه نمى‌کند چون مى‌داند اين مطالبه به طور قطع سبب هتک حرمت او و مورد استهزا قرار گرفتنش خواهد شد آن هم به جهت اينکه او طالب دنيا است! سپس طریقه‌ی دیگری را پیش می‌گیرد که همه‌ی مردم آن را می‌شناسند اما از آن غفلت می‌ورزند؛ روش تمام کسانی که با خدعه و تزویر یا قتل و ارعاب به حکومت دنیوی رسیدند. امام على( مطالبه‌ی حکومت می‌کند و می‌فرمايد که من وصىّ حضرت محمد(ص) و خليفه‌ی خدا در زمینش هستم و در مقابل، کسى که به حکومت دنيوی مي‌رسد یعنی ابوبکر پسر ابی قحافه، مي‌گويد: «مرا رها کنيد که من بهتر از شما نيستم». آيا امام علی(ع) طالب دنيا بود يا ابن ابی قحافه، زاهد به ملک دنيوی؟! در حالی که او منکر حق وصىّ(ع) و منکر وصيت پيامبر(ص) شد آن هم برای حکومت دنيوى!! شما را چه می‌شود؟ چگونه حکم مى‌کنيد؟! در خصوص وصیّت، همه‌ی اوصيا(ع) آن را آوردند و بر آن تأکید نمودند حتی در خطیرترین موقعیت‌ها؛ امام حسين( در کربلا به آنها می‌گوید که تمام دنيا را بگرديد، نزديک‌تر از من به حضرت محمد(ص) را نخواهید یافت (من تنها نوه‌ی محمد بر روی زمین هستم). اينجا او(ع) بر وصيت و نصّ الهى تأکید می‌فرماید: «ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»[247] (فرزندانی، برخی از نسل برخی ديگر، و خداوند شنوا و دانا است). کسانى که مفهوم اين آيه را درک مى‌كنند مى‌دانند که حسين( می‌گويد که وصيت فقط مختص به او است چرا که او تنها باقی‌مانده از این ذریه‌ی شایسه‌ی خلافت، می‌باشد. حال بازمی‌گردیم به داستان يوسف( و می‌بینیم که: 1 - وصيت: در سخن يعقوب(ع) به يوسف(ع): «وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»[248] (و به اين گونه پروردگارت تو را برمی‌گزيند و تأویل خواب‌ها را به تو می‌آموزد و همچنان که نعمت خود را پيش از اين بر پدران تو ابراهيم و اسحاق تمام کرده بود، بر تو و خاندان يعقوب هم تمام می‌کند، که پروردگارت دانا و حکيم است). یعقوب(ع) با وضوح کامل، روشن مى‌کندکه یوسف(ع) وصيّش و او استمرار دعوت ابراهيم( می‌باشد. و در سخن يوسف(: «وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللهِ مِنْ شَيْءٍ ذَلِكَ مِنْ فَضْلِ اللهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لايَشْكُرُونَ»[249] (من پيرو آیین پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب هستم و ما را نسزد که هيچ چيز را شريک خدا قرار دهيم، اين فضيلتی است که خدا بر ما و بر مردم ديگر ارزانی داشته است ولی بيشتر مردم ناسپاس‌اند)، يوسف(ع) تأکيد دارد که نَسَب او به انبيا بازمى‌گردد و او، خط و سير طبيعى استمرار دعوت آنها است. 2 - علم: در گفته‌ی يوسف(ع): «قَالَ لا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ»[250] (گفت: طعام روزانه‌ی شما را هنوز نياورده باشند که پيش از آن، شما را از تعبير آن خواب‌ها چنان که پروردگارم به من آموخته است، خبر دهم. من آیین مردمی را که به خدای يکتا ايمان ندارند و به روز قيامت کافرند، ترک کرده‌ام). و همچنین سخن او: «.... تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِيلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ * ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلاً مِمَّا تُحْصِنُونَ * ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ»[251] (.... هفت سال پی در پی بکاريد و هر چه می‌درويد، جز اندکی که می‌خوريد، با خوشه انبار کنيد * از آن پس، هفت سال سخت می‌آيد و در آن هفت سال، آنچه برايشان اندوخته‌ايد بخورند مگر اندکی که نگه می‌داريد * پس از آن سالی آيد که مردمان را باران دهند و در آن سال افشردني‌ها را می‌فشرند). و در این سخن او: «قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ»[252] (گفت: مرا بر خزاين اين سرزمين بگمار که من نگهبانی دانايم). 3 - بيعت از آنِ خدا است: در گفته‌ی يوسف(ع): «يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ * مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»[253] (ای دو هم‌زندانی، آيا خدايان متعدد بهتر است يا الله، آن خداوند يکتای غالب بر همگان؟ * نمی‌پرستيد سوای خدای يکتا را مگر اسم‌هایی (بت‌هایی) را که خود و پدرانتان آنها را به نام‌هايی خوانده‌ايد که خدا حجتی بر اثبات آنها نازل نکرده است. حکمی جز حکم خدا نيست که فرمان داده است که جز او را نپرستيد. اين است دين راست و استوار، ولی بيشتر مردم نمی‌دانند). *‌ *‌ * روشنگرى پس از اینکه از وجود داشتن قانونی الهی برای شناخت خلیفه‌ی خداوند در زمینش آگاهی یافتیم ـ‌قانونی که در قرآن کريم گفته شده است و تمام انبيا و فرستادگان(ع) از جمله یوسف(ع) این قانون را با خود آوردند،ـ حال باید از این قانون بهره گیریم و این قانون الهی را در زمان ظهور مقدس (زمان یوسف آل محمد(ع)) به کار گیریم؛ چرا که کسی که به این قانون عمل نکند، همان طور که بیان گردید، از پیروان ابلیس که لعنت خدا بر او باد، خواهد شد. حتی در انجيل مى‌بينيم که حضرت عيسی(ع) تأکيد می‌کند که انبياى پیشینِ بنى اسرايئل او را ذکر کرده‌اند و به او بشارت داده و وصیّت نموده‌اند. او علم و حکمت آورد و همچنین پرچم البیعت لله (بیعت از آنِ خداوند است) را برافراشت و خواهان سلطنت و حاکمیّت خداوند بود. حضرت محمد(ص) نیز بر این موضوع تأکید می‌فرماید و بیان می دارد که انبیای پیشین او را ذکر کرده‌اند و به او بشارت داده و وصیّت نموده‌اند؛ اینکه ایشان(ص) در تورات و انجیل ذکر شده است و آمده است تا کتاب و حکمت بیاموزد، پرچم البیعت لله را برافراشت و خواستار سلطنت و حاکمیّت خداوند سبحان و متعال در زمینش می‌باشد. آل محمد(ع) نیز چنین بوده‌اند و چندین روایت از آنها(ع) وجود دارد که بر این قانون الهی تأکید فرموده‌اند تا شیعیانشان گمراه نگردند. ولی با کمال تاسف می‌بينيم که در آخر الزمان، کسانی که ادعای تشيع دارند روايت‌های آنها را منکر می‌شوند و از آنها و قرآن کریم روی برمی‌تابند و علمای بی‌عمل را پیروی می‌کنند؛ آنها نیز گمراهشان می‌کنند و حق و باطل را در هم می‌تنند طوری که دیگر قانونی برای شناخت حجّت و جانشین خداوند برایشان باقی نمی‌ماند؛ با وجود اينکه اين قانون شناخت حجّت از سوی خداوند و جانشین خداوند و وصی که مردم با آن آزموده می‌شوند، در قرآن وجود دارد و پیش‌تر به وضوح آن را بیان نمودم؛ تا شاید کسانی که ادعای شیعه بودن آل محمد(ع) را دارند و به طور کلی پیروان ادیان الهی متوجه این قانون بشوند و خویشتن را از آتش برهانند. بنابراین، صاحب حق الهی و عزّت‌دهنده‌ی انبیای خداوند و فرستادگانش[254] که در آخر الزمان می‌آید، این موارد سه‌گانه را با خود خواهد آورد: وصيت: يعنی گذشتگان(ع) به او وصيت کرده‌اند و او را با اسم، صفت و محل سکونت به صراحت بیان داشته‌اند؛ همان طور که در مورد پيامبر اسلام، انبياى پیشین(ع) به او با نام و صفتش که سوار بر شتر است و محل سکونتش در فاران یعنی مکه و اطرافش (عرفات) می‌باشد، وصیّت کرده بودند. روايات مربوط به وصىِّپ آخر الزمان با اسم و صفت و مسکن، بسیار می‌باشند. همچنین علم و حکمت می‌آورد: همان گونه که پيامبر خدا حضرت محمد(ص) علم و حکمت آورد. خداوند متعال می‌فرماید: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»[255] (او است خدايی که ميان مردمی بی‌کتاب، پيامبری از خودشان مبعوث داشت تا آياتش را بر آنها بخواند و کتاب و حکمتشان بياموزد اگر چه پيش از آن در گمراهی آشکار بودند). و اين پیامبر، همان محمد بن عبد الله(ص) است که به سوی اولین‌های این امّت فرستاده شد. سپس می‌فرمايد: «وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»[256] (و بر گروهی ديگر که هنوز به آنها نپيوسته‌اند و او پيروزمندِ حکيم است). اين فرستاده برای گروهی دیگر، همان مهدى اول از نسل امام مهدى(ع) است که ارسال کننده‌اش امام مهدى(ع) می‌باشد. همچنین او به آنها کتاب و حکمتی که رسول خدا حضرت محمد(ص) آورد را تعلیم می‌دهد؛ پیامبری که اسمش در آسمان احمد است و مهدی اول، نامش در زمین احمد و در آسمان محمد می‌باشد. او صورتی از رسول خدا حضرت محمد(ص) می‌باشد و مبعوث می‌شود همان گونه كه حضرت محمد(ص) مبعوث شد و اذيت و آزار می‌بيند همان گونه كه حضرت محمد(ص) اذيت و آزار دید. پس حتماً قريش و هم‌پیمانان آنها نیز وجود دارند، و همچنین امّ القرا و هجرت و مدينه، و تمام آنچه به همراه دعوت حضرت محمد(ص) بود نیز خواهد بود، فقط مصداق‌ها و شکل‌ها تغییر می‌کند وگرنه این رخدادها و افراد، نظیر همان رخدادها و افراد خواهند بود. اما موضوع سوم، همان خواستار شدن حاکميت خداوند و سلطنت الهی می‌باشد: بايد در زندگى روزمره‌ی ما به شکلى که صاحب حق الهى و حکمت و علم و معرفتش به عاقبت امور به طور واضح و آشکار تأثیرگذار باشد، نمایان گردد. خداوند سبحان و متعال را شکر که با فضل و منّتش، همه چیز را به تمامی به انتها رسانید؛ تمام علماى بی‌عمل به حاکميت مردم، انتخابات، شوری و سقیفه‌ی آخر الزمان دعوت می‌کنند، مگر وصی، که به فضل خداوند به چیزی جز حاکمیّت خداوند و سلطنت الهی رضایت نداد و از راهی که محمد و آل محمد(ع) تبیین نمودند، تعدی نکرد؛ اما علماى بى‌عم، از مسير درست خارج شدند و تعدی نمودند و به فضل نقشه‌ی محکم الهی بر مردم آشکار شد که: تنها برافرازنده‌ی پرچم رسول خدا حضرت محمد(ص) (البعیت لله) فقط وصی می‌باشد. سایرین پرچم انتخابات و حاکميت مردم را برافراشتند و اين بيعتی برای طاغوت است که با رضایت کامل، بر گردن خویش دارند؛ حتى مردم را به اين سو دعوت کرده‌اند و به جهت جهل مردم نسبت به عقیده‌ای که مورد رضایت خداوند سبحان و متعال می‌باشد، مردم را فریب داده‌اند؛ با وجود اينکه اهل بيت(ع) اين موضوع را به طور کامل روشن کرده‌اند و خون امام حسین در کربلا بهترین گواه و شاهد بر این ادعا است. وقتى فاطمه‌ی زهرا(ع) حق وصی پیامبر حضرت علی(ع) را پايمال شده مى‌بیند، آنها را مورد خطاب قرار مى‌دهد و مى‌فرماید: أمَا لَعَمْرُ إِلَهِكَ لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا نَنتَجوا[257] ثُمَّ احْتَلَبُوا طِلَاعَ الْقَعْبِ دَماً عَبِيطاً وَ ذُعَافاً مُمْقِراً هُنَالِكَ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ يُعْرَفُ التَّالُونَ غِبَّ مَا سَنَّ الْأَوَّلُونَ ثُمَّ طِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ أَنْفُساً وَ طَأْمِنُوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً وَ زَرْعَكُمْ حَصِيداً فَيَا حَسْرَتَى لَكُمْ وَ أَنَّى بِكُمْ وَ قَدْ عَمِيَتْ قُلُوبُكُمْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ[258] به جان خودم قسم که فتنه‌ی آنان باردار شد، در انتظار باشید که تا چه اندازه نتیجه خواهد داد، سپس آن را نظیر یک قدح پر از خون تازه و زهر کُشنده کردند، در آن موقع است که اهل باطل دچار خسارت خواهند شد و بنیان‌گذار پیشینیان را خواهند شناخت، سپس از دنیای خود درگذرید و مطمئن باشید که گرفتار فتنه خواهید شد، مژده باد شما را به شمشیری برنده و ظلمی قوی و به فتنه‏‌ای عمومی و استبدادی از ستمکاران که اندکی شما را واگذار می‌نماید، آنگاه هستی شما را به یغما می‌برد، واحسرتا بر شما! به کجا هدایت می‌شوید؟ در صورتی که هدایت از شما ناپدید شد، آیا ما می‌توانیم شما را ملزم و مجبور نماییم، در حالی که شما از راه راست بیزارید!؟ و امروز، آنها خودشان به عاقبت آنچه بنیان نهادند نزدیک شده‌اند و قدح بزرگ خون‌های پایمال‌شده را دوشیدند. آیا این وضعیتی که شما امروز در آن گرفتار شدید، عذابی از جانب خداوند نیست؟! در خلوت خود می‌گویید که عذابی الهی است ولى مى‌ترسيد به زبان اقرار کنید تا مبادا به شما بگویند که این احمد الحسن، فرستاده شده از سوی امام مهدی(ع) و این رسالت، رسالتی الهی است در حالی که خداوند می‌فرماید: «وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً» (و ما هیچ قومى را عذاب نمى‌دهيم مگر اینکه فرستاده‌ای بر آنها مبعوث کنیم). اما معجزه‌ی مادى، به تنهايى نمی‌تواند راه ايمان آوردن مردم باشد و حتی خداوند نیز به چنین ایمان مادی محضی راضی نمی‌شود. اگر چنین ایمانی پذیرفته می‌شد، به طور قطع ایمان فرعون پس از مشاهده‌ی معجزه‌ی مادی قاهر که غیر قابل تأویل بود، مورد قبول واقع می‌شد؛ همان معجزه‌ی شکافتن دریا و او دید که هر پاره، چون کوهی عظیم شد و آن را با دستانش لمس نمود و گفت: «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرائيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ»[259] (ايمان آوردم که هيچ خداوندی جز آنکه بنی اسرائيل به آن ايمان آورده‌اند، نيست و من از تسليم شدگانم)؛ ولی خداوند چنين ايمانى را قبول نمى‌كند: «آلْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»[260] (آيا اکنون؟ در حالی که تو پيش از اين، عصيان می‌کردی و از مفسدان بودی!). و خداوند بدن فرعون را باقی گذاشت تا آیه‌ای برای مردم باشد و تفکر کنند: «فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ»[261] (امروز، بدن تو را حفظ می‌کنیم تا برای آنان که پس از تو می‌مانند عبرتی باشی، و حال آنکه بسياری از مردم از آيات ما غافل‌اند). عده‌ی کمی از این آیه نفع بردند و «كَثِيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ» (بسياری از مردم از آيات ما غافل‌اند). این گونه نیست که معجزه برای هر کسی که خواهانش باشد، رخ دهد؛ در این صورت همه‌ی مردم ايمان مى‌آوردند؛ ایمانی قهری از سر اجبار به دلیل آن قدرتی که می‌بینند و تاب و توان مقابله با آن را ندارند. چنین وضعیتی چیزی جز تسلیم شدن در برابر اتفاقی که به وقوع پیوسته است، نمی‌باشد و اسلام و تسلیم شدن به غیب محسوب نمی‌گردد؛ در حالی که خداوند، همان غیب است. اگر کمى تدبر کنيد خواهید دید که همه‌ی معجزات انبيا مشابه آنچه در زمان‌شان گسترش داشته بود، می‌باشد؛ موسى(ع) عصایی مى‌آورد که تبديل به مار مى‌شود، در زمانی که ده‌ها نفر عصاهایشان را می‌انداختند و مردم آنها را به صورت افعی تصور می‌کردند. عيسى(ع) در زمانی که طب گسترش یافته بود، بیماران را شفا می‌دهد و حضرت محمد(ص) قرآن را برای قومی می‌آورد که به کلام و شعرگویی شهره بودند. بنابراین معجزه و آنچه در آن است با مقداری شبهه همراه است. خداوند متعال می‌فرماید: «وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكاً لَجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ»[262] (و اگر او را از ميان فرشتگان برمی‌گزيديم باز هم او را به صورت مردی می‌فرستاديم و اين خلط و اشتباه که پديد آورده‌اند بر جای می‌نهاديم). اين شبهه و پوشیدگی جز به جهت باقی ماندن میدانی برای تأویل تأویل‌کنندگان، نیست؛ همان کسانی که به غيب ايمان نمى‌آورند، و تا میدانی براى ایمان به غيب باقى بماند؛ وگرنه ایمان مادی محض، نه ایمان است و نه اسلام و نه مورد قبول خداوند می‌باشد. خداوند متعال می‌فرماید: «قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمَانُهُمْ وَلا هُمْ يُنْظَرُونَ»[263] (بگو: در روز فتح و پيروزی، ايمان آوردن کافران سودشان نرساند و آنها را مهلتشان ندهند). ايمان کامل، ايمان صد در صدی به غيب است، که همان ايمان انبيا و اوصيا می‌باشد. هر چه ايمان به آیه يا اشاره يا کرامت يا معجزه‌ای مادى آلوده شده باشد، درجه‌ای پایین‌تر و مقام پایین‌تری دارد. اگر معجزه، قاهر، تمام‌کننده و غیر قابل تأویل باشد، در اين هنگام ايمان آوردن و تسلیم شدن پذیرفته نخواهد شد همان گونه که ایمان آوردن و تسلیم شدن فرعون پذیرفته نشد؛ چرا که چنین ایمان آوردنی، ایمانی صد در صد مادی است. خداوند مؤمنان را اين گونه توصیف می‌فرماید: «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ»[264] (آنان که به غيب ايمان می‌آورند و نماز را به پا می‌دارند، و از آنچه روزيشان داده‌ايم انفاق می‌کنند). «الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَهُم مِّنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ»[265] (آنان که از طریق غیب از پروردگار خويش می‌ترسند و از روز قيامت هراسناک‌اند). «إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَمَنْ تَزَكَّى فَإِنَّمَا يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَإِلَى اللهِ الْمَصِيرُ»[266] (تو فقط کسانی را می‌ترسانی که از پروردگارشان، ناديده، بيمناک‌اند و نماز می‌گزارند، و هر که پاک شود برای خود پاک شده و سرانجام همه به سوی خدا است). «إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ»[267] (تو فقط کسی را بيم می‌دهی که از قرآن پيروی کند و از خدای رحمان در نهان، بترسد. چنين کس را به آمرزش و پاداشی کریمانه مژده بده). «مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ»[268] (آنهايی را که در نهان از خدای رحمان می‌ترسند و با دلی توبه‌کار آمده‌اند). «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ»[269] (ما فرستادگانمان را با دليل‌های روشن فرستاديم و با آنها کتاب و ترازو را نيز نازل کرديم تا مردم عدالت را به پا دارند و آهن را که در آن نيرويی سخت و منافعی برای مردم است فرو فرستاديم، تا خدا بداند چه کسی به ناديده، او و فستادگانش را ياری می‌کند؛ که خدا توانا و پيروزمند است). «إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ»[270] (برای کسانی که ناديده از پروردگارشان می‌ترسند، آمرزش و مزد فراوان است). والحمد لله رب العالمين

-پرسش 112: نامه‌ای از ابو محمد الجبوری.

بسم الله الرحمن الرحیم،الحمدلله رب العالمین،وصلوة والسلام علی محمد و الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. به پدرم و مولایم، به رکن محکم و استوار، به مظلومی که حقش پایمال شده، به رود طالوت که امّت محمد(ص) با او آزموده می‌شوند و به یاران بی‌نظیرش که بهترین امّت در میان مردم هستند؛ کسانی که پایه‌های شهر آسمانی و باب ظاهر و باطنش به آنها افتخار می‌کنند. درود و رحمت و برکات خداوند متعال بر شما باد! فرستنده‌ی این نامه‌ی متواضعانه ـ‌نامه‌ای که از طرف ساده‌ترین و حقیرترینِ انسان‌ها که روی این زمین راه می‌رود نوشته شده است‌ـ بیعت با پدرش را اعلام می‌کند؛ من چنین می‌گویم و در حضور خداوند متعال و پیامبرش(ص) و امیر المؤمنین و ائمه و مهدیین(ع) نیز گفته‌ام. نمی‌دانم چه بگویم ای آقای من؛ آیا بگویم که از دیدار خوشحالم؟! چرا که این، اولین مرتبه‌ای است که قلمم برای نوشتن این کلمات به حرکت درمی‌آید، و آه از این کلمات! و یا اینکه این لحظه، لحظه‌ی اندوه و ناراحتی است چرا که با چشمان خود می‌بینم که چگونه حق شما را پایمال می‌کنند! می‌گویم: ای هارون زمان! آیا نمی‌بینی که این امّت گوساله‌شان را می‌پرستند و صدای پوچ «من پروردگار بلند مرتبه‌ی شما هستم» آن بلند شده است؟! و حال آنکه همه از خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم! «إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصبْحُ أَلَیْس الصبْحُ بِقَرِیبٍ» (وعده‌گاهشان صبح‌هنگام است. آیا صبح، نزدیک نیست؟!) اما ای سروران من، انصار امام مهدی(ع)، صبر پیشه کنید! ای عمو زاده‌هایم، که آنها آن را دور می‌بینند در حالی که ما نزدیکش می‌بینیم و کسانی که به آل محمد ظلم نمودند به زودی خواهند فهمید که به کدامین بازگشت‌گاه باز خواهند گشت و عاقبت خیر از آنِ پرهیزگاران است. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته. فرستنده: بنده‌ی حقیر و تقصیرکار - ابو احمد الجبوری پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته. از خدای متعال توفیقِ شما و جمیع خیرها را برای همه‌ی مردان و زمان مؤمن خواستارم و اینکه هرگونه شرّی را از شما دور نماید؛ او یاور من است و او دوستدار نیکوکاران. خوشا به حال شما و تمام کسانی که به وصیّت رسول خدا(ص) ایمان آوردند و عمل نمودند و یقین پیدا کردند که این وصیّت، پیکان رها شده‌ی حضرت محمد(ص) می‌باشد که پرتاب‌کننده‌اش قرن‌ها پیش رها نموده و خطا نکرده است؛ چرا که تیری است که خداوند سبحان و متعال رهایش نموده است: «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»[271] (و آنگاه که تير می‌انداختی، تو تير نمی‌انداختی، خدا بود که تير می‌انداخت، تا به مؤمنان، نعمتی کرامند ارزانی دارد. هر آينه خداوند شنوا و دانا است). و بدان و آگاه باش که خداوند ذاکر کننده‌اش پیش از هر ذکر کننده‌ای است. از ابو عبد الله(ع) روایت شده است که فرمود: «مردی نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، آیا خداوند به غیر از واجبات از چیزی سؤال خواهد نمود؟ فرمود: «خیر». مرد گفت: قسم به آن کسی که شما را به حق مبعوث کرد، جز با آن با چیز دیگری به خدا نزدیک نشدم. فرمود: «چرا؟!» گفت: زیرا خداوند خلقت مرا زشت آفرید. رسول خدا(ص) قدری مکث کرد. جبرئیل(ع) نازل شد و گفت: «ای محمد، پروردگارت به تو سلام می‌دهد و می‌فرماید: به بنده‌ی من، فلانی، سلام برسان و به او بگو که آیا راضی نیستی بعداً تو را با ایمان آورندگان مبعوث کنم؟!» مرد گفت: ای رسول خدا، آیا خداوند مرا ذکر فرمود؟! فرمود: «آری». مرد گفت: چیزی را برای نزدیک شدن به خداوند فروگزار نکردم مگر اینه با آن به او نزدیکی جستم»[272]. از یاد خداوند بهره‌مند شوید که اگر یاد او نبود، شما هدایت نمی‌شدید . در وهله‌ی اول، خودم و سپس شما را به آنچه رسول خدا(ص) به هر انسانی نصیحت فرمود، نصیحت می‌کنم که: «ابن آدم، أفعل الخیر و دع الشر، فإذا أنت جواد قاصد» (ای فرزند آدم، نیکویی پیشه کن و از بدی بر حذر باش که در این صورت، در صراط مستقیم خواهی بود)[273].

-پرسش 113: درباره‌ی روح القدس، دعوت عیسی و پیروان ادیان

برادر عزیزم، سلام و درود بر شما. به درگاه خداوند یگانه‌ی بی‌همتایی که شریکی ندارد دعا می‌کنم تا مرا به راه راست هدایت فرماید. کتاب مقدس ما، به ما خبر داد که یاری‌رسان (معین) همان روح القدسی است که همچنان با ما است و ما را در فهمیدن کلمه‌ی خداوند، یاری می‌دهد و به ما کمک می‌کند علی‌ رغم تمام ظلم و ستم‌های وارد شده از سوی مسیحیت، یهودیت و آن اسلامی که بعضی از پیروانان‌شان خواهان شناختن خدای حق نمی‌باشند، امینان خداوند باقی بمانیم. خداوند همان کسی است که به نوع بشر زندگانی عطا فرموده و تنها کسی است که می‌تواند این زندگی را باز‌پس گیرد؛ در حالی که ما در معرض قتل و کشتار از سوی پیروان این ادیان سه‌گانه می‌باشیم. سؤال ما این است که اگر آنها به تسلیم شدن در برابر خداوند ایمان دارند، این قتل و کشتار برای چیست؟ و این نوع منتشر نمودن ادیان خود به نام انبیایشان با شمشیر، درست بر عکس عیسی که خداوند او را برای برقرار نمودن صلح و دوستی به زمین ارسال فرمود در حالی که مدعیان مسیحیت چه در گذشته و چه امرزو، از این صلح و دوستی بسیار به دورند. امیدوارم مکاتبات ادامه داشته باشد. فرستنده: عادل موحد پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. بله، روح القدس، یاری‌رسان است و البته بهترین یاری‌رسان؛ ولی برای کسانی که با اخلاص و دوری از منیّت، از خداوند یاری جویند تا حق را از جانب حق سبحان و متعال، بشناسند، و منِ بنده‌ی مسکین جاهل همیشه می‌گویم: هر که حق را می‌خواهد باید از خدا بخواهد و از سوی او بشناسد. اما در خصوص پیکار برای انتشار دین حق الهی در هر زمان، این عملی است که توسط انبیا و فرستادگان(ع) صورت گرفته است و فرمان آنها، فرمان خداوند است؛ چرا که آنها به فرمان الهی عمل می‌کنند و طبق هوا و هوس و نظر خودشان دخل و تصرف نمی‌کنند و حتی نمی‌خواهند و اراده‌ای ندارند جز آنچه خداوند سبحان و متعال بخواهد. شما به‌عنوان یک مسیحی، آیا ایمان نداری که موسی، هارون، یوشع، داوود و سلیمان(ع) انبیای فرستاده شده از سوی خداوند سبحان می‌باشند؟! تاریخ و عهد قدیم را بخوان تا ببینی خدا به آنها به نبرد با با کافران و فتح سرزمین مقدس و ساختن هیکل و انتشار دین الهی در زمان خودشان را داده است. آیا عیسی(ع) نگفت که هر کس می‌خواهد دنباله‌رو من باشد، صلیبش را با خودش حمل کند؟! به اعتقاد شما او از این سخن چه قصدی داشت؟ آیا می‌توانی اینگونه تصور کنی که منظور او این بوده که هر که می‌خواهد از او و از حقی که از سوی خداوند سبحان آورده است، پیروی کند، حق را تسلیم کافران کند تا او را بکُشند و به صلیب بکِشند؟!! یا منظور او از این سخن که «هر کسی می‌خواهد از من پیروی کند، باید صلیبش را با خودش حمل کند» قیام علیه کفر و ظلم و عصیانگری می‌باشد؟![274] غیر از پیشوایان کفر و گمراهی و سرکشی، کس دیگری با عیسی(ع) به نبرد برنخواست؛ چه پیشوایان علمای بی‌عمل یا رومیان. جنگ و نبرد به عِدّه و عُدّه نیاز دارد در حالی به همراه عیسی(ع) هیچ عِدّه و عُدّه‌ای نبود و آن کسانی هم که به او ایمان آورده بودند، چه کسانی بودند و چقدر آماده بودند که زندگی خودشان را فدای او نمایند؟! پاسخ این سوال را پیدا کن، در این صورت خواهی دید که عیسی(ع) چاره‌ای جز پناه بردن به خداوند سبحان نداشت تا او را به سوی خودش بالا ببرد. آیا عیسی(ع) از کسانی که ادعای امان آوردن به او را داشتند نخواست که از پرداخت مالیات (سکه‌ها) به قیصر خودداری کنند؟! آیا آنها خودداری نمودند؟!! آنان او را در چنین فرمانی تنها گذاشتند؛ پس یاری ندادنش در جنگ و نبرد از سوی آنها بسیار واضح‌تر و آشکارتر می‌باشد. باید در مقوله‌ی دعوت‌های فرستادگان(ع) به دقت نظر بیفکنی؛ اینکه عیسی(ع) با شمشیر در برابر دشمنان خدا نَایستاد به این معنی نیست که انبیای الهی که در برابر دشمنان خداوند قیام مسلحانه نمودند، بر باطل بودند؛ که هرگز چنین نیست، سلام و صلوات خداوند بر همه‌شان باد. من در نوشته‌های پیشین، بارها گفته‌ام[275]: دعوت عیسی(ع) به سوی خداوند سبحان و متعال، خصوصیت‌ها و شرایط محیطی ویژه‌ای داشت که آن را در رده‌ی مشکل‌ترین دعوت‌های الهی قرار می‌دهد. عیسی(ع) با مردمی که بت‌های سنگی را پرستش می‌کردند، روبه‌رو نشد و همچنین با قومی که کافر به خداوند باشند نیز مواجه نگردید، بلکه با مردمی روبه‌رو شد که ادعای توحید و ایمان به خدا و انبیای او را داشتند، با علمای بی‌عمل یهود که ادعای اصلاح‌گری داشتند و مردم را اینگونه متوهّم کرده بودند که آنها وارثان انبیای فرستاده‌شده‌ی پیشین(ع) می‌باشند و در عین حال، با رومیان بت‌پرست که سرزمین مقدس را اشغال کرده بودند، سازش می‌کردند. عیسی(ع) آمد تا با این گمراهانِ گمراه‌کننده مواجه شود. علمایی که مردم، آنان را علمای اصلاح‌گری که تمثیلی از موسی(ع) و انبیا(ع) بودند، می‌دانستند و هیچ راهی برای رسوا کردن و بیان فساد و گمراهی آنان نبود جز زهد و پرهیزگاری عیسی(ع) و درد و رنج به صلیب کشیده شدن که قساوت قلب آنها و دور بودنشان از رحمت الهی مورد ادعایش را واضح و آشکار نمود. این در خصوص انبیا(ع) می‌باشد و اگر خواهان توضیحات بیشتری در خصوص این مساله می‌باشید به کتاب «جهاد درب بهشت» مراجعه نمایید. اما سایر مردمی که با نور نبی یا وصی راه خود را روشن نمی‌کنند و در نتیجه زمین را پر از ظلام و ستم می‌نمایند، اینان محصول شیطان و عاملان او هستند. از همین رو می‌بینی که آنها برای حفظ حکومت شیطان و شر بر روی این زمین تلاش می‌کنند، هر کدام به طریقی. هر کس آن حقیقتی که مورد رضای خداوند می‌باشد را می‌شناسد، می‌داند که امپراطوری اموی و امپراطوری عباسی و امپراطوری عثمانی که ادعای تمثیلی از محمد(ص) و اسلام را داشته‌اند، همگی دولت‌های شیطانی و تمثیل‌هایی از شیطان بوده‌اند و هیچ گونه ارتباطی با حضرت محمد(ص) و اسلام نداشتند مگر به آن اندازه که به مصلحت حکومت طاغوتیِ فرعونی‌شان (که خداوند همه را لعنت کند) بوده است. همگی درست مانند آمریکا، بوش و القاعده (قاعده‌ی شیطان) و قاتلان مجرمی که زیر پرچمشان سازمان یافته‌اند می‌باشند؛ همان پرچم شیطان که لعنت خدا بر او باد.

-پرسش 114: پرسشی در خصوص عصمت و معصومین.

آیا همه‌ی معصوم‌ها، امام هستند؟ آیا عصمت فقط در امامان می‌باشد؟ یا هر کسی توانایی احراز چنین خصوصیتی را دارا است؟ آیا همه‌ی انبیا و فرستادگان امام هستند؟ آیا هر کسی می‌تواند به جایگاه حضرت محمد(ص) در شناخت خداوند برسد؟ آیا انسان با عمل خویش می‌تواند مانند سلمان ارتقا داشته یابد؟ و یا با عمل خویش به اسفل السافلین مانند ابو لهب برسد؟ و محل توفیق الهی در این موارد کجا است؟ فرستندگان: اسعد انور، عباس طاهر، عدنان مهدی و عماد خلیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. بهترین چیزی که از زمین به آسمان بالا می‌رود اخلاص، و بهترین چیزی که از آسمان به زمین نازل می‌شود، توفیق الهی است. خداوند سبحان به انسان اندازه‌ی اخلاصش توفیق عطا می‌فرماید. فطرت انسان برای ارتقا به بالاترین حدی که برای مخلوق امکان‌پذیر است، خلق شده و خداوند سبحان هیچ انسانی را بر انسان دیگر برتر نمی‌شمارد مگر با عمل و اخلاص. دروازه‌ی ارتقا تا برپایی ساعت برای هر کسی باز است تا با عمل و اخلاص به بالاترین درجات برسد. همه‌ی فرستادگان، معصوم هستند و سایرین می‌توانند از حرام الهی به خداوند تمسک جویند. همه‌ی انبیا و فرستادگان، امام نیستند[276].

-پرسش 115: علت خواندن نماز وُتَیر.

علت خواندن نماز وتیر بعد از نماز عشا چیست؟ فرستنده: عدنان مهدی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. خداوند متعال می‌فرماید: «اللهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[277] (خدا جان‌ها را به هنگام مردنشان می‌گيرد، و نيز جان کسانی را که در خواب خود نمرده‌اند. جان‌هايی را که حکم مرگ بر آنها رانده شده است را نگه می‌دارد و ديگران را تا زمانی که معيّن است باز می‌فرستد. در اين، عبرت‌ها است برای آنهايی که می‌انديشند). اگر انسان نماز وتیر را قبل از از خوابیدن بخواند و در خواب بمیرد، برایش در آن شب، نماز شب نوشته می‌شود با اینکه نماز شب نخوانده است. علت خواندن نماز وتیر همین است که اگر کسی این نماز را بخواند و شب بمیرد نماز شب برای او نوشته شود[278].

-محــور‌سوم: تفسیر رؤیا

-پرسش 116: رؤیا در مورد بسته بودن پاها و فرو رفتن در آب.

برادرم در رؤیا مرا دید که پاهایم بسته شده است و از یک دست آویزانم و مرا داخل حوض فرو می‌کنند. او دیده است که حوض از سنگ مرمر و در آن آب بود تا اینکه جسم من در آب غوطه‌ور شد. آنها به برادرم گفتند: همانند این کار را با تو انجام خواهیم داد؛ یعنی مثل من. فرستنده: ابرهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. بسته شدن پاها به معنی جلوگیری از جا به جا شدن انسان است و این موضوع در مورد جسد به مکان مربوط می‌شود؛ اما در مورد روح این گونه نیست، بلکه به معنی حرکت از حق به باطل یا از باطل به سوی حق می‌باشد و در رؤیا بسته شدن پاها به معنی ثابت نگه داشتنن مسیر حرکت روح می‌باشد. اما آب، در این عالم، جسد را از نجاست پاکیزه می‌کند و در مورد روح، تمثیلی از طهارت می‌باشد. بستن پاهای شما و فرو بردنت در آب به معنی تثبیت مسیر حرکت روح شما به سوی طهارتی است که با ولایت ولیّ خدا و حجّت خدا بر خلقش، محقّق می‌گردد.

-پرسش 117: رؤیا در مورد تولد نوزادی با صورتی نورانی و به نام احمد.

در خواب دیدم که برای من بچه‌ای نورانی به دنیا آمد، یعنی صورتی درخشان داشت و گویا به اطرافیانم گفتم که او را احمد خواهم نامید و بعد در قلبم گفتم «الحسن»؛ یعنی در حضور آنها گفتم احمد و در قلبم گفتم احمد الحسن. معنای این رؤیا چیست؟ می‌خواهم سید احمد الحسن شخصاً در خصوص این رؤیا پاسخ دهد. فرستنده: ابراهیم رغیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. مولود در رؤیا به معنی بشارتی از جانب خدا می‌باشد و معنی رؤیای شما و رؤیای برادرت به معنی هدایت به سوی ولیّ خدا و طهارتی است که ملازمش می‌باشد.

-پرسش 118: رؤیا در خصوص لشکر سوارکارن و به دست آوردن کیسه‌ی پول.

بسم الله الحمن الرحیم، سلام علیکم. لشکر بزرگی از سوارکاران را دیدم که سوارکاری خوش چهره جلودارشان بود و پرچم‌های قرمز حمل می‌کردند. مردم در دو طرف مسیر آنها ایستاده بودند و ندا می‌دادند که این لشکر امام مهدی(ع) است. وقتی به جایی که من ایستاده بودم رسیدند، لشکر توقف کرد و سوارکار خوش‌چهره و نورانی به من نگاهی و تبسمی کرد و از کمربندش کیسه‌ای درآورد و به سوی من انداخت و رفت. هنگامی که آن کیسه را باز کردم داخل آن درهم‌هایی از طلا که روی آن صورت امام علی(ع) ضرب شده بود، دیدم.... از حضرت سید یمانی خواهش دارم که رؤیای من را تفسیر و ما را نصیحتی فرمایند. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. فرستنده: احمد عبدالله مسلم بدری پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. در این دنیا، پول به معنی اجرتی است که انسان در مقابل کار به دست می‌آورد؛ اما در ملکوت آسمان‌ها انسان در برابر اطاعت و عبادت، مزد می‌گیرد و این درهم‌ها اشاره دارد به حسناتی دارد که بیننده به آنها دست یافته است و تصویر امام علی(ع) اشاره به پیروی از ولایت حق الهی دارد.

-پرسش 119: رؤیا در خصوص بلند شدن کعبه از جایگاهش.

در شب عرفه در خوابم دیدم که کعبه‌ی شریف از جایش بلند شد و در بلندای دو کوه در بالا دست قرار داده شد و مردمی که طواف می‌کردند به طور تصادفی با یکدیگر برخورد و با حیرت و اشتیاق به کعبه نگاه می‌کردند. ناگاه منادی ندا داد، تا رسید به اینجا که نگاه کردن به کعبه حرام شد مگر برای مؤمنان. فرستنده: حیدر طاهر پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. کعبه، همان قبله‌ی مردم در نمازشان است و در رؤیا نشان‌گر حجّت خدا بر خلقش و جانشین خداوند سبحان و متعال می‌باشد؛ خداوند با او شناخته می‌شود و او قبله‌ی رسیدن به خداوند است[279] و بالا رفتن آن یعنی دور شدنش از مردم، یا غیبت او از آنها است. در روایتی از ائمه(ع) آمده است: «اگر خداوند هم‌جواری قومی را برای ما نپسندد ما را از میان آنها  خواهد برداشت»[280].

-پرسش 120: رؤیای روز قیامت.

سلام علیکم. دو روز پیش در رؤیا، روز قیامت را دیدم که شرحش چنین بود: دیّان (داور) از آتش، دیّان از زغال گداخته و دیّان از حیوانات، راهی باریک بود و مردم در هیاهو، و هر کسی راهی برمی‌گزید. من و گروهی از این دیّان‌ها عبور کردیم و به قلّه‌ی کوهی رسیدیم. از وضعیت این مردم سرگردان و پریشان که هیچ کدام‌شان نمی‌دانستند به کجا می‌روند سوال کردم. جای ترسناکی بود . مردی به من گفت: آیا می‌دانی چه اتفاقی افتاده است؟ گفتم: خیر. گفت: این روز قیامت است. ترسیدم. به من گفت که ما مسافت زیادی را طی کرده‌ایم و چیز زیادی باقی نمانده است. معنی این رؤیا چیست؟ با تشکر، و سلام فراوان به سید احمد الحسن(ع). فرستنده: حورا خفاجی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. این روزها، ایّام قیامت صغری است و این رؤیا بشارتی برای شما است مبنی بر اینکه شما بر مسیر حق حرکت می‌کنید و صعود شما از کوه یعنی بالا رفتن شما در ملکوت آسمان‌ها و عبور کردن شما و دیّان از آتش یعنی نجات یافتن شما از گمراهی. خداوند توفیق‌رسان است.

-محــور‌چهارم: پرسش‌های فقهی و شرعی

-پرسش 121: آیا دریافت اجرت در برابر عبادت‌ها جایز است؟

آیا دریافت اُجرت در برابر حج به نیابت از متوفّی جایز است یا مانند نماز و روزه جایز نیست؟ فرستنده: حسین هلالی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. جایز است.

-پرسش 122: حکم ازدواج موقت.

بسم الله الرحمن الرحیم، اسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. حکم ازدواج موقت چیست؟ آیا صحبت کردن با شخصی فقط با وجود محرم جایز است (تا صحبت کردن حلال محیوب گردد) یعنی اگر به دلیل وجود خصوصیت خاصی در این شخص و عدم امکان ارتباط، اگر فعلا ازدواجی صورت نگرفته باشد. هدف از این سؤال فقط عدم ارتکاب فعل حرام است. خداوند به شما بهترین پاداش ها را عطا فرماید. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. ازدواج موقت، جایز است. 1 - در ازدواج موقت و دایم حضور شهود (دو شاهد عادل) یا اِشهار (علنی کردن) شرط است و محقق شدن یکی از این دو شرط، کفایت می‌کند[281]. 2 - کم‌ترین مدت برای ازدواج موقت، شش ماه است. گفت‌وگوی زن با مردان حرام نیست و حلال شدنش نیازی به ازدواج ندارد.

-پرسش 123: آیا توبه‌ی کسی که با آمریکا سازش کرده است، پذیرفته می‌شود.

سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. من یک مهندس هستم و در یک شرکت خصوصی آمریکایی شهرسازی در ساخت مدارس و بیمارستان‌ها در عراق مشغول به کار و به آمریکایی‌ها خوش‌بین بودم؛ چرا که آنها ما را از حکومت صدام نجات داده بودند. من با آنها و با مهندسان آنها حشر و نشر داشتم و آنها را دوستان خودم می‌دانستم؛ اما اکنون بسیار پشیمانم که با آنها نشست و برخاست و اختلاط و سازش داشته‌ام. اکنون، پس از اینکه گفتارهای شما را خواندم که آمریکا را دجال و فتنه خوانده‌اید، پرسشی دارم: آیا توبه‌ی کسانی که با آمریکایی‌ها سازش کرده و در رکاب آنها بوده‌اند، مورد قبول است؟ آیا اگر آنها قبل از خروج امام(ع) توبه کننید، توبه‌شان پذیرفته می‌شود؟ یا اینکه امام اقدام به ریشه‌کن کردن و کشتار آنها می‌کند، حتی اگر توبه کرده باشند؟ یا به عبارت دیگر، کسی که در فتنه‌ی دجال گرفتار شده باشد، آیا توبه‌اش پذیرفته می‌شود؟ لطفاً پاسخ دهید.... خداوند بهترین پاداش نیکوکاران را به شما بدهد! پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. اگر خود آمریکایی‌ها هم توبه کنند و ایمان بیاورند، خداوند توبه‌شان را قبول خواهد کرد و بدان که عزیزترین خلق نزد خدا، جوان توبه‌کننده است. خداوند متعال می‌فرماید: «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»[282] (بگو: ای بندگان من که به زيان خويش اسراف کرده‌ايد، از رحمت خدا مأيوس مشويد زيرا خدا همه‌ی گناهان را می‌آمرزد؛ او آمرزنده و مهربان است). همین که شخص، توبه کند و ایمان آورد و شروع به عمل در طاعت از خداوند سبحان و آنچه مورد رضای او است بنماید، برایش کفایت می‌کند: «وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَى»[283] (هر آينه آخرت برای تو بهتر از دنيا است). همیشه خدا را یاد کن که در یاد او صفا و پاکی قلب‌ها است. «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ»[284] (و کسانی که چون مرتکب کاری زشت شوند يا به خود ستمی کنند، خدا را ياد می‌کنند و برای گناهان خويش آمرزش می‌خواهند و کيست جز خدا که گناهان را بيامرزد؟ و چون (به زشتی گناه) آگاهند در آنچه می‌کردند پای نفشرند).

-پرسش 124: حکم پوشیدن شلوار و چادر.

حکم شرعی پوشیدن شلوار همراه با حفظ حجاب موی سر، و همین‌طور حکم شرعی چادر چیست؟ فرستنده: عدنان مهدی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. پوشانیدن صورت، دو کف دست و پنجه‌های پا بر زن واجب نیست و بقیه‌ی اعضا باید به طور کامل پوشانیده شود؛ جنس پوشش نباید نازک و به قدری تنگ باشد که زیرش را نمایان سازد. اما در خصوص شلوار، در صورتی که از روی آن مانتو یا کتی بپوشد که تا زانو را بپوشاند، اشکالی ندارد، آن هم در صورتی که تنگ نباشد تا هر آنچه زیرش است را نمایان سازد؛ اما اگر زنی شلوار بپوشد و مانتو یا کتی روی آن نباشد و حجاب سرش را حفظ کند، اشکال دارد و حجاب شرعی محسوب نمی‌شود؛ حتی هتک حرمت پوشیدن شلوار به این صورت، از نمایان ساختن مو و کشف حجاب سر، بیشتر است.

-پرسش 125: زمان نماز جمعه بعد از اذان.

مدت نماز جمعه از شروع اذان تا انتهای دو رکعت نماز جمعه چقدر است؟ فرستنده: صباح مهدی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. مدت زمان معینی برای آن شرط نشده است؛ اما زمان باید برای خواندن دو خطبه و دو رکعت کافی باشد. مستحب است امام کوتاه کند و از طولانی کردن کسالت‌آور و همچنین مختصر کردنی که اختلال ایجاد کند، بپرهیزد.

-پرسش 126: استفاده از دستگاه برای جلوگیری از بارداری.

آیا استفاده از دستگاه جلوگیری از بارداری جایز است. آیا قرار دادن آن توسط مرد، مجاز است؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. استفاده از آن با موافقت همسر جایز است و قرار دادن آن توسط مرد مجاز نیست.

-پرسش 127: کسی که دعوت به او نمی‌رسد.

آیا این اعلان شما به عنوان مهدی اول به این صورت محدود و ضعیف کافی است و گناه کسی که دعوت به او نمی‌رسد به این دلیل که مثلاً در قطب کره‌ی زمین زندگی می‌کند، چیست؟ فرستنده: سعاد مجید عبدالنبی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. شما چطور متوجه شدید که اعلان این دعوت محدود و نارسا است؟ اکنون در بسیاری از کشورهای جهان انصار وجود دارند، اگر این اعلان محدود و ناکافی بود، اینان چگونه با خبر شدند و ایمان آوردند؟ در کشورهای ایران، حاشیه‌ی خلیج، دولت‌های مغرب عربی، مصر، آمریکا، آلمان، استرالیا، کانادا، سوئد، بریتانیا، چین و سایر کشورها انصار وجود دارند. اما کسی که این دعوت به او نرسد، انشاء الله که سببش خیر باشد و در غیر این صورت این سخن خداوند متعال خواهد بود: «وَلَوْ عَلِمَ اللهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَّأسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعْرِضُونَ»[285] (و اگر خدا خيری در آنان می‌يافت، شنوايشان می‌ساخت و حتی اگر هم آنها را شنوا ساخته بود باز هم برمی‌گشتند و رويگردان می‌شدند).

-پرسش 128: حکم ماء الشعیر

در خصوص ماء الشعیر، آیا برای بیمار حلال است یا حرام؟ و آیا برای حلال بودنش شروطی وجود دارد؟ فرستنده: فاطمه علی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. اگر آب جو تخمیر نشده باشد، خوردنش جایز است، اما اگر تخمیر شود، نوشیدن آن حتی برای فرد بیمار نیز جایز نیست (به عبارت دیگر، امکان استخراج و استفاده از آب جو با استفاده از فشردن یا با هر روش دیگری وجود دارد ولی باید قبل از ظاهر شدن حالت تخمیر در آن صورت گیرد).

-پرسش 129: حکم پوشیدن جوراب شیشه‌ای و جواهرآلات و خارج شدن از منزل با آن.

پوشیدن جوراب شفاف، آیا حرام است یا حلال؟ همچنین پوشیدن زیور آلات و خارج شدن از منزل با آن، حلال است یا حرام؟ خداوند شما را بر راه راست، راه ائمه و مهدیین ثابت‌قدم بدارد! پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. ظاهر کردن دو کف دست و پنجه‌ی پا و صورت زن جایز است و اشکال ندارد و بر او واجب است که سایر اعضا را به طور کامل بپوشاند. پوشیدن جوراب برای زن واجب نیست. استفاده از زیور آلات برای زن جایز و حتی مستحب است؛ اما آشکار نمودنشان برای مردان دیگر حرام است مگر برای شوهر یا افراد محرم؛ به غیر از حلقه‌ی ازدواج که از نظر عُرفی، جواهر آلات محسوب نمی‌شود؛ بنابراین می‌تواند آن را به دست کند و در برابر سایر مردان آشکار نماید.

-پرسش 130: بیمه‌ی عمر، خدمات درمانی و حوادث.

احکام شرعی در خصوص بیمه‌ی عمر، بیمه‌ی خدمات درمانی و بیمه‌ی حوادث و سرقت و به طور کلی هر چیزی که به بیمه مربوط می‌شود، چیست؟ فرستنده: صباح مهدی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. بیمه‌نامه: قرار دادی است که از یک سو بین شرکت بیمه‌کننده (بیمه‌گر) و از سوی دیگر با شخص، اشخاص یا شرکت دیگری (بیمه‌شونده یا بیمه‌گزار) منعقد می‌گردد. در این قرار داد، بیمه‌گر به بیمه‌گزار متعهد می‌گردد که در صورت بروز حادثه بر چیزی معین در مدتی معین جبران خسارت کند و پول معینی را در مدت معین به او یا ورثه‌اش پرداخت نماید. 1 - بیمه‌گزار ملزم به پرداخت مبلغ معین شده، طبق قرار داد و در مدت معین شده می‌باشد و در غیر این صورت، بیمه‌گر از پرداخت خسارت پیش آمده، امتناع و قرار داد را فسخ خواهد کرد و اگر بخشی از مبلغ بیمه‌نامه توسط بیمه‌گزار به بیمه‌گر پرداخت شده باشد، نصف این مبلغ را به بیمه‌گزار پرداخت نماید. 2 - اگر بیمه‌گزار در پرداخت مبلغ مقرر، تعلّل کند، بیمه‌گر در مهلت دادن به او یا فسخ قرار داد و بازگرداندن نصف مبـلغی کـه بـیمه‌گزار به او پرداخت کرده است، مختار می‌باشد؛ اگر که بیمه‌گزار چیزی از مبلغ را پرداخت کرده باشد. 3 - اگر بیمه‌گر شرط کند که چنانچه بیمه‌گزار در پرداخت اقساط ویا مبلغ باقی‌مانده در قرار داد تعلل یا امتناع کند و به تَبَع آن، بیمه‌گر قرار داد را فسخ نماید و بیمه‌گر چیزی از مبلغ پرداخت شده را به بیمه‌گزار پرداخت ننماید، این شرط صحیح است. 4 - بیمه‌گر باید در صورت بروز حادثه بیمه‌گزار را جبران خسارت نماید و در صورت عدم پرداخت این مبلغ از سوی بیمه‌گر، قرارداد فسخ نمی‌گردد بلکه او باید جبران خسارت نماید. 5 - باید بیمه‌گر قبل از انعقاد قرارداد توانایی جبران خسارت را داشته باشد و چنانچه پس از عقد قرار داد مشخص شود که بیمه‌گر قادر به پرداخت خسارت احتمالی نمی‌باشد، برای بیمه‌گزار این حق محفوظ می‌باشد که قرارداد را فسخ و مبلغ پرداخت شده از سوی او بازگردانیده شود؛ حتی اگر پس از مشخص شدن ابتدایی ناتوانی بیمه‌گر از پرداخت خسارت، توانایی پرداخت خسارت در او ایجاد شود. 6 - اگر در ابتدا بیمه‌گر توانایی جبران خسارت را داشته باشد و بعدا نتوانی از پرداخت بر او عارض شود، بیمه‌گزار حق فسخ قرارداد و باز پس گرفتن نصف مبلغ پرداخت شده به بیمه‌گر را دارد. 7 - اگر بیمه‌گر شرط کند که در صورت بروز ناتوانی از پرداخت خسارت، بیمه‌گزار حق فسخ قرارداد را ندارد و نصف مبلغ پرداخت شده به او باز گردانیده نشود، چنین شرطی صحیح نیست. 8 - اگر بیمه‌گر شرط کند که در صورت بروز ناتوانی از پرداخت خسارت، کل مبلغ پرداخت شده را بازگرداند، شرط صحیح است.

-پرسش 131: خانه در زمین‌های دولتی.

خانه‌ای در زمین‌های دولتی که متعلق به شخص خاصی نیست، ساختم؛ با علم به اینکه زمین متعلق به بازار، مدرسه یا خیابان نیست و قبل از احداث از همسایه‌ها هم اجازه گرفتم. حکم این خانه چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. زمین، یا ملک امام مهدی(ع) است و یا متعلق به مؤمنینِ به حق می‌باشد و حق تصرفش از آنِ امام(ع) است و حکومت طاغوت هیچ گونه حق شرعیِ دخل و تصرف در آن را ندارد. حقّ هر مؤمنِ به حقّی است که خانه‌ای بنا کند و در آن ساکن شود، اگر خانه‌ای نداشته باشد و در این خصوص دولت یا پیروان سفیه آن اهمیتی ندارند؛ همان کسانی که تصور می‌کنند املاکی که صدام یا طاغوت‌هایی نظیر او به آنها داده است، شرعی، و در عوض، زمینی که امام به یارانش اجازه‌ی تصرف می‌دهد، غیر شرعی است[286]!!

-پرسش 132: آیا گناهی مرتکب شده‌ام؟ کمکم کنید.

سلام علیکم. برادران، امیدوارم نامه‌ام به دست سید احمدالحسن برسد. (من....) سؤالم این است که آیا گناهی مرتکب شده‌ام؟ آیا خداوند مرا به خاطر چنین چیزی مواخذه می‌کند؟ من همیشه نگران و مضطرب هستم و گریه رهایم نمی‌کند. از شما چشم یاری دارم. می‌خواهم به آرامش برسم حتی اگر به اندازه‌ی یک روز باشد. تقاضا دارم پاسخ مرا به تأخیر نیندازید. دعایم کنید. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. لاحول ولا قوة إلا باالله العلی العظیم و به نستعین. خداوند سبحان، بخشاینده‌ی گناهان و پوشاننده‌ی عیب‌ها است. او گناهان استغفار کنندگان توبه کننده را می‌بخشاید تا فرشتگان نویسنده را به آنچه نوشته‌اند فراموشی دهد و حتی زمینی که توبه کننده بر روی آن معصیت کرده است را نیز فراموشی می‌دهد[287]. اگر شما (زن) گناهکار باشی، خداوند توبه‌ی توبه کنندگان را می‌پذیرد و استغفار کنندگان را می‌آمرزد[288] و حتی محبوب‌ترین خلق در نظر خدا، جوان توبه کننده از گناهش می‌باشد؛ اما اگر از توبه‌کنندگان نباشی، خداوند ظالمین و مظلومین را جزا می‌دهد، به خاطر ظلمی که کرده و به خاطر ظلمی که بر او واقع شده است. نترس از اینکه خداوند تو را نبخشاید، و از ذکر خدا غافل مشو. شیطان تو را فریب ندهد و تو را به راه‌های تاریک و دور از اطاعت خدا مانند خود کشی یا هر آنچه خدا از آن راضی نباشد، نبرد و بدان که فقط با یاد خدا قلب‌ها به اطمینان می‌رسند.

-پرسش 133: آیا سوزاندن ورق‌های حاوی آیات قرآن مجاز است؟

آیا سوزانیدن ورق‌هایی که بر روی‌شان آیات قرآن یا بسم الله نوشته شده است فقط به جهت محافظت آنان از نجس نشدن، جایز است؟ فرستنده: میسا جعفر سعدی پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. سوزانیدن کاغذهایی که روی‌شان آیات قرآن یا بسم الله نوشته شده باشد، جایز نیست و می‌توان آنها را در آب پاک مانند رودخانه ریخت.

-پرسش 134: درخواست دعا.

سلام بر امام احمد الحسن و سلام بر برادران انصار. من از انصار هستم و در اروپا در کشور نروژ زندگی می‌کنم، از سید(ع) تقاضا می‌کنم برای آسان شدن کارهایم مرا دعا فرمایند. خداوندا! سید احمد الحسن(ع) و انصا را در پناه خود محفوظ بدار! فرستنده: عباس کاظم پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. از خداوند متعال می‌خواهم که تو را از مفاسد آنها حفظ و توفیق طاعت از او و دوری از نافرمانی‌اش را نصیبت فرماید و در آخرت و در دنیا روزیِ نیک عطایت فرماید و از شما نیز تقاضا دارم مرا در دعاهایتان فراموش نکنید.

-پرسش 135: آیا جایز است در وضو دست چپ دو بار شسته شود؟

آیا جایز است در وضو دست چپ دو بار شسته شود؟ همان طور که برای دست راست چنین است؛ تا به این صورت مسح سر و پاها با آب مستحبی صورت گیرد. فرستنده: عباس طاهر پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. بهتر است در وضو برای شستن صورت و دست‌ها، به یک مشت آب بسنده شود؛ که این روش، همان وضو گرفتن حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) می‌باشد. تعدد ریختن آب بر روی عضو شسته شده در وضو قبل از پایان شستنش به معنی تعدد شستن آن نمی‌باشد و مرتبه‌ی دوم شستن زمانی به حساب می‌آید که شستن مرتبه‌ی اول پایان یافته باشد. اگر احتمال می‌رود در مرتبه‌ی اول شستن عضو، آب به برخی اجزای آن نرسد، شستن دوباره‌ی عضو، مستحب است و ضرری به مسح نمی‌رساند و جایز است که دست چپ دو بار شسته شود و سپس به مسح سر و پاها اقدام گردد.

-پرسش 136: برجستگی روی پاها.

آیا برجستگی روی پا، بالاترین نقطه‌ی پا است، یا برجستگی دو طرف پا (کعبین)؟ فرستنده: عباس طاهر پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. برجستگی دو طرف پا (کعبین) بلندترین نقطه‌ی پا می‌باشند.

-پرسش 137: هک کردن مراکز اینترنتی.

بسم الله الرحمن الرحیم، الهم صلی علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلم تسلیما. سید یمانی آل محمد، سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. امروزه در بسیاری از نقاط جهان می‌توان به روش‌های مختلف سِرورهای اینترنتی را به گونه‌ای هک کرد که بدون پرداخت هزینه به صاحبش، کاربر توانایی متصل شدن به شبکه‌ی اینترنت را به دست آورد؛ به این صورت که با استفاده از یک نرم‌افزار امکان وارد شدن به شبکه با استفاده از مشخصات یکی از مشترکان فعلی مرکز، امکان‌پذیر می‌باشد. این عمل اصطلاحاً هک کردن اینترنتی نامیده می‌شود. حکم شخصی که چنین عملی انجام دهد و خط مجانی به دست آورد، چیست؟ با تو به اینکه بیشتر این مراکز حکومتی نیستند و متعلق به اشخاص خاصی از عموم مردم می‌باشند. فرستنده: محمد قاسم جلیل پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. جایز نیست مگر اینکه صاحب شبکه دشمنی با ائمه و مهدیین داشته باشد؛ در این صورت مال او محترم نیست[289].

-پرسش 138: سوالاتی درباره‌ی خمس.

خواهشمندم لطف فرمایید و پاسخ این سوالات در خصوص خمس را مبذول فرمایید: فرستنده: صباح مهدی سوال: به چه کسی خمس تعلق می‌گیرد؟ آیا بر فقیران و مسکینان نیز واجب است؟ فقرا و مسکینان زمان ما چه کسانی هستند؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. بر هر فرد مکلّفی واجب است، همانند نماز و روزه. موارد و وضعیت‌هایی که خمس در آنها واجب می‌شود در کتاب شرایع الاسلام موجود می‌باشد. سوال: چگونه شخصی که تا کنون خمس نداده است، خمس دهد؟ آیا خمس شامل تمامی اموال و دارایی های خانواده، اعم از استفاده شده و استفاده نشده می‌گردد؟ (اثاث و تجهیزات منزل، وسایل برقی، لباس و....). پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. به خانه‌ای که در آن ساکن است و اثاث مورد استفاده در آن و ماشین شخصی خمس تعلق نمی‌گیرد و همچنین به اصل مالی که نیاز یک سال شخص را تأمین می‌کند؛ مثلا اگر شخصی کارگاه تولیدی داشته باشد و درآمد کارگاه فقط به اندازه‌ی مخارج یک سال خانواده‌ی او باشد، به آن خمس تعلق نمی‌گیرد؛ اما اگر درآمد آن بیش از مصرف یک سالش باشد به اصل مال به نسبت اضافه درآمد سالانه‌اش، خمس تعلق می‌گیرد؛ به عنوان مثال اگر هزینه‌ی سالانه‌اش 2 واحد باشد و درآمدش 4 واحد باشد، خمس نصف اصل مالش (کارگاهش) را می‌پردازد. زمین خانه‌ی مسکونی‌اش خمس ندارد و به هر زمینی که غیر از آن داشته باشد، خمس تعلق می‌گیرد و اگر مال اضافی دیگری بیش از آنچه ذکر شد داشته باشد، به آن خمس تعلق می‌گیرد. آنچه بیان شد به اختصار بود و موارد بیشتری نیز در این زمینه وجود دارد. سوال: حکم مبلغ جمع‌آوری شده جهت خرید زمین مسکونی برای کسی که مسکن نداشته باشد چیست؟ با توجه به اینکه این شخص هیچ گونه درآمد اضافه‌ی سالانه‌ای غیر از این مبلغ ندارد؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. در صورتی که خمس آن را نداده باشد باید خمسش را بدهد. اگر شخصی خمس مالش را به صاحب شرعی آن داده باشد، به مبلغ مذکور خمس تعلق نمی‌گیرد. در صورتی که سال مالی خمس تمام شود و با پول خود مسکن نخریده باشد، باید خمسش را بدهد. سوال: کارمندی از شرکتی که در آن مشغول به کار است، پاداش سالانه دریافت می‌کند. آیا به این پاداش خمس تعلق می‌گیرد؟ و در صورت واجب بودن خمس، آیا هنگام دریافت آن، خمسش را بدهد یا موقع رسیدن سال مالیِ خمس؟ و اگر بخواهد این پاداش را برای مصرف سالانه هزینه کند، آیا به آن خمس تعلق می‌گیرد؟ و آیا این حکم برای هدایا غیر نقدی هم صادق است؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. به باقی‌مانده‌ی پاداش پس از رسیدن سال مالی خمس تعلق می‌گیرد و همچنین به هدایای غیر نقدی نیز اگر مصرف نکرده باشد در سر رسید سال مالیِ خمس، خمس تعلق می‌گیرد. سوال: آیا به جواهراتی که زن استفاده می‌کند خمس تعلق می‌گیرد؟ خمس طلا و نقره‌ی ذخیره شده‌ای که استفاده نمی‌شود چه مقدار و حد نصابش چقدر است؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. جواهراتی (طلا، نقره و نظایر آن)که زن به عنوان زینت خودش استفاده می‌کند خمس ندارد و اگر از آن استفاده نکند به آن خمس تعلق می‌گیرد. حد نصاب در خمس وجود ندارد بلکه چنین چیزی در زکات مطرح می‌شود. سوال: آیا به مبالغی که شخص برای فرزندان خود به عنوان حساب پس‌انداز در بانک ذخیره می‌کند، خمس تعلق می‌گیرد؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. خمس بر کودکان واجب نیست اما به مال آنها تعلق می‌ گیرد. بر سرپرست کودکان نابالغ واجب است که خمس اموالشان را خارج کند؛ در غیر این صورت هرگاه کودک بالغ شود، باید خودش خمسش را بدهد. سوال: آیا پرداخت خمس، پرداخت زکات را ساقط می‌کند، اگر شخص به مقدار حد نصاب نقدینگی و یا غلات چهارگانه نداشته باشد. چه موقع زکات واجب می‌گردد و شرایط آن چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. توضیحات بیشتر در مورد خمس و زکات را در شرایع گفته‌ام. امیدوارم برادران آن را منتشر کنند و به شما برسانند. سوال: حکم خمس در رأس مال شراکتی در فعالیت‌های تجاری چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً. پاسخ ایـن سـؤال در جـواب‌های قبـلی داده شـده است.

-پاسخ به پرسش‌های دست‌نویس

بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین جهت بهره‌مندی هر چه بیش‌تر، در این جلد از کتاب پاسخ‌های روشنگر بخشی به نام پاسخ به پرسش‌های دست‌نویسی که به سید احمد الحسن ارسال شده است را اضافه نموده‌ایم. 1427 هـ‌.ق.

-پرسش 139: سخن خداوند متعال: «الرحمن، علم القرآن»

خداوند متعال می‌فرماید: «الرَّحْمَن * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»[290] (خدای رحمان * قرآن را تعليم داد * انسان را بيافريد * به او گفتن آموخت). چگونه «الرَّحْمَن» قرآن را یاد داد در حالی که برای رسول خدا حضرت محمد(ص) حجاب برداشته شد و حجاب همان قرآن است؟! آیا «الرَّحْمَن» کسی است که انسان را خلق نموده است؟ انسان کلمه‌ی عام است یا خاص؟ و اگر کلمه‌ی خاص است منظور از این «خلق شدن» چیست؟ و کدام «بیان» را «الرَّحْمَن» به قـرآن آمـوخت؟ حمید ابو انور - نجف اشرف پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. معنی محکم و متشابه را در کتاب متشابهات جلد 1 بخوان تا بدانی که متشابه معانی زیادی دارد و هر معنی دارای بیش از یک مصداق خارجی می‌باشد. اما آیات سوره‌ی الرحمن «الرَّحْمَن * عَلَّمَ الْقُرْآنَ»: دروازه‌ی ذات الهی (الله) که از طریق آن فیض بر خلق افاضه می‌گردد، «الرحمن الرحیم» است؛ رحمن، ظاهر دروازه است که با خلق مواجه می‌شود و از طریق آن بر خلق افاضه می‌گردد. پس رحمن، دروازه‌ی الله سبحان و متعال است و قرآن، حضرت محمد(ص). اگرچه قرآن حجابِ نور است ولی حضرت محمد(ص) همه‌ی آن را احاطه کرد و آن را متجلّی نمود؛ در نتیجه قرآن و محمد(ص) یکی شدند. «خَلَقَ الْإِنسَانَ»: منظور از انسان، علی بن ابی طالب(ع) می‌باشد. پس رحمن سبحان و متعال، انسان (علی) را از قرآن خلق نمود؛ پس علی از نور محمد(ص) آفریده شده است. «عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»: بیان، اسمی از اسامی قرآن است و مراد از آن، قرآن در مرتبه و مقامی پایین‌تر از مرتبه و مقام حضرت محمد(ص) می‌باشد. پس رحمنِ سبحان، به انسان (علی) بیان (قرآن) را از قرآن (محمد) یاد داد . بیان، همان تجلّی قرآن در مرتبه‌ای پایین‌تر است؛ پس بیان از قرآن، بلکه خودِ قرآن می‌باشد[291]. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 140: قضای نماز و روزه‌ی کسی که بعد از 13 رجب ایمان آورده است.

حکم کسی که بعد از 13رجب به دعوت ایمان آورده است اگر قضای روزه‌ی یک ماه را بدهکار باشد طبق آنچه در بیانیه‌ی مذکور آمده است، چیست؟ شیخ جهاد اسدی - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. باید قضایش را به جا آورد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 141: قرائت «بکل امر» در سوره‌ی قدر.

بعضی‌ها در قرائت «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم (بكُلِّ أَمْرٍ)» (در آن شب، فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان برای انجام دادن همه‌ی کارها نازل می‌شوند) اشکال می‌گیرند و می‌گویند «مِّن كُلِّ أَمْرٍ». آیا این قرائت اصلی از امام مهدی که خداوند در زمین تمکینش دهد، می‌باشد؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. قرائت درست «بكُلِّ أَمْرٍ» می‌باشد و رسول خدا حضرت محمد(ص) و ائمه‌ی بعد از ایشان(ع) این گونه می‌خواندند. اگر مردم نسبت به قرائت‌های هفت‌گانه که در بسیاری جاها با تغییر قرائت در آنها معنی هم تغییر می‌کند و علاوه بر آن قاریان هفت‌گانه نیز معصوم نمی‌باشند، هیچ اعتراضی ندارند، پس قبول کردن قرائتی که از ائمه(ع) روایت شده است باید برایشان اولویت بالاتری داشته باشد؛ چرا که آنها(ع) معصوم و پاک می‌باشند. قرائت «بکل أمر» از آنها(ع) روایت شده است. به روایات رجوع کن و آن گونه که حضرت محمد(ص) قرائت کرده است، بخوان و از راه‌های گمراهی پیروی نکن که بیشتر مردم تعقل نمی‌کنند[292]. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 142: اطاعت از کسی که امام منصوب کرده است.

آقای من، سید احمد الحسن، وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)، سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. بسیاری از انصار امام مهدی که خداوند در زمین تمکینش دهد، در خصوص اطاعت از فرد منصوب از طرف امام مهدی(ع) یا از طرف فرستاده‌ی امام مهدی(ع) سوال دارند؛ آیا این اطاعت، مطلق است یا قیدی دارد؟ و اگر به ظاهر در آن معصیت خداوند متعال باشد چطور؟! آیا در این صورت نیز باید از یمانیِ وصی یا یمانیِ منصوب از طرف یمانی اطاعت کنیم؟ آن هم بدون تحقیق و جست‌وجو؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. اطاعت مخلوق در اطاعت از خداوند است، و اطاعت از مخلوق در معصیت خدا به هیچ وجه جایز نیست. با توجه به این قانون الهی، اطاعت از رهبر نصب شده برای جماعت مؤمن الهی لازم الاجرا می‌باشد. انشاء الله خداوند حافظ و نگه‌دارنده‌ی همه باشد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 143: شامل شدن همسران پیامبر(ص) در آیه‌ی تطهیر.

آیا در آیه‌ی تطهیر که مخصوص اهل بیت(ع) می‌باشد، زنان پیامبر(ص) را نیز شامل می‌شود؟ یا فقط منظور علی، فاطمه، حسن، حسین، ائمه و مهدیون(ع) هستند؟ خداوند برترین پاداش را به شما عطا فرماید. فرستنده: شیخ ظافر انصاری- نجف اشرف پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. دروازه‌ی اخلاص برای خدای سبحان و متعال برای هر انسانی باز است تا از زمره‌ی کسانی بشود که: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُوراً»[293] (و طعام را در حالی که خود دوستش دارند به مسکين و يتيم و اسير می‌خورانند * جز اين نيست که شما را فقط برای وجه خدا اطعام می‌کنيم و از شما نه پاداشی می‌‌خواهيم و نه سپاسی) و همچنین از کسانی باشد که «....سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً»[294] (و پروردگارشان از شرابی پاکيزه سيرابشان سازد)؛ این شرابی است که قلب‌ها را پاک می‌کند و انسان را از ما اهل بیت می‌‌سازد. اگر انسان از این شراب طاهر و پاک کننده بنوشد، کاملا تطهیر می‌شود: «.... لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ.... وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[295] (.... تا آلودگی را از شما بزداید.... و شما را کاملا پاکیزه گرداند). اما در مورد همسران حضرت محمد(ص)، خدیجه(ع) از آنها است و همچنین در میان آنها زنانی هستند که در قرآن مَثَل زن نوح(ع) و لوط(ع) را برایشان آورده است. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 144: خلق شدن بهشت از نور حسین(ع)

بهشت از نور حسین(ع) خلق شد و امام حسین(ع) تلاش می‌کند تا به آن وارد شود؛ چگونه کُل (امام حسین) وارد جزء (بهشت) می‌شود؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. این سؤال اساساً اشتباه است؛ زیرا اینکه بهشت از نور حسین(ع) خلق شده است دلیل بر این نیست که بهشت جزئی از امام حسین(ع) باشد. محمد(ص) از نور خداوند سبحان و متعال آفریده شده است، حال طبق نظر سؤال کننده، آیا محمد(ص) جزئی از خداوند سبحان و متعال می‌باشد[296]؟! حسین(ع) وارد بهشت جسمانی (در آسمان اول) و بهشت‌های مثالی ملکوتی می‌شود، اما در عالم نور (آسمان هفتم عقل کلی)، امام حسین(ع)، همان بهشت است. به کتاب متشابهات جلد1، 2، 3 و 4 مراجعه کنید. از خداوند مسئلت دارم که موضوع برای شما روشن‌تر گردد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 145: آیا ابراهیم(ع) نور محمد(ص) و علی(ع) را نمی‌شناسد؟

اگر خورشید و ماه، حضرت محمد(ص) و علی(ع) می‌باشند، آیا اشتباهی که سید ما ابراهیم(ع) مرتکب شد به دلیل عدم شناخت او از اینکه آنها محمد(ص) و علی(ع) هستند، بود؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. آنها را نشناخت تا این که خداوند متعال آنها را به او شناساند[297]. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 146: آیا کسی که منتظر ایمان آوردن به دعوت است، بر تقلید باقی بماند؟

حکم کسی که منتظر مانده است تا به این دعوت مبارک ایمان آورد چیست؟ آیا بر تقلید باقی بماند؟ و بر چه کسی؟ آیا احتیاط کند؟ حکم شرعی او چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. موالات و پیروی از ولیّ خدا، ستون دین است. اگر پذیرفته شود سایر اعمال نیز پذیرفته خواهند شد و اگر پذیرفته نشود، سایر اعمال نیز پذیرفته نخواهند شد. هر کس به یاری حسین(ع) نشتابد در حالی که ندای او را می‌شنود، چگونه انتظار دارد که نماز و روزه‌اش مورد قبول واقع شود؟! سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 147: معنی «ننسها» در آیه‌ی «ما ننسخ من آیة او ننسها»

خداوند متعال می‌فرماید: «مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»[298] (هيچ آيه‌ای را منسوخ يا فراموش نمی‌کنيم مگر آنکه بهتر از آن يا همانند آن را می‌آوريم. آيا نمی‌دانی که خداوند بر هر چیزی توانا است؟). پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. خداوند متعال می‌فرماید: «سَنُقْرِؤُكَ فَلَا تَنسَى * إِلَّا مَا شَاء اللهُ»[299] (زودا که برای تو بخوانيم، مباد که فراموش کنی * مگر آنچه خدا بخواهد). یعنی فقط هر آنچه خدا بخواهد تو را فراموشی می‌دهد؛ یعنی در این عالم جسمانی. آن آیاتی که رسول خدا(ص) در این عالم جسمانی بر مردم نخواند، اثری در ارتقای نفس رسول اکرم(ص) و دعوت ایشان به حقیقت دارد و به دنبال آن دریافت آیاتی توسط رسول خدا(ص) که برای مؤمنین بهتر بود؛ برای آنکه خداوند آنها را با یاری خودش یاری کند. این آیاتِ جایگزین، قدمی به جلو برای یاری و پیروزی الهی است؛ اینها از نظر هدایت کردن مانند همان آیات (مِثلها) هستند ولی به ظهور امر خداوند و یاری و پیروزی دین خداوند نزدیک‌تر هستند (خیرٌ منها = بهتر از آنها). به همین ترتیب هر امامی، آیه‌ای برای محمد(ص) است؛ امامی که می‌آید از نظر هدایتگری درست مانند امام قبلی است در حالی که برای شما بهتر است (خیر منها)؛ چرا که قدمی رو به جلو در جهت گشایش و یاری دین الهی و ظهور دین حق بر تمامی ادیان می‌باشد[300]. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 148: چگونه فرزندن آدم زیاد شدند؟

فرزندان پیامبر خدا حضرت آدم(ع) چگونه زیاد شدند؟ آیا با حور العین ازدواج کردند در حالی که خداوند سبحان می‌فرماید: «خَلَّقناکُم مِّن نَفِّسً واحِدَةٍ» (شما را از یک نفْس بیافریدیم) و حور العین از نفس پیامبر خدا حضرت آدم(ع) نیست؛ پس شروع نسل آدمی چگونه بود؟ فرستنده: مختاریوسف - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. پاسخ در کتاب متشابهات جلد چهارم موجود است؛ می‌توانید به آن رجوع نمایید. اما طبق آنچه در روایات آمده آن است، هابیل با حور العین و قابیل با یک جنّ ازدواج نمود، و این اشاره‌ای به صالح بودن زن هابیل و ارتقای روحی او به حور العین می‌باشد و همچنین اشاره‌ای است به اینکه زن قابیل بدکردار بود و نفسش از نظر سفاحت و نادانی مانند یک جن بد کردار تنزل نمود. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 149: حکم مردم و بستگانی که از این دعوت چیزی نمی‌دانند.

حکم مردم و نزدیکانی که ادعا می‌کنند از این دعوت چیزی نمی‌دانند آنهم با وجود ندای حق و تبلیغات و انتشارات صورت گرفته، چیست؟ آیا ما ملزم به ابلاغ به تک تک آنها هستیم یا اینکه تبلیغ عمومی کفایت می‌کند و با این کار تکلیفمان انجام می‌شود؟ فرستنده: سید حسن محمد علی حمامی- نجف پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. بر مؤمن واجب است هر آنکه بتواند را تبلیغ کند ولی توضیح و تفصیلش بر او واجب نیست؛ بلکه گفتن اجمالی هم کفایت می‌کند مثل: امام مهدی(ع) فرستاده‌ای به نام فلانی فرستاده است. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 150: معنی اغیار در دعای امام حسین(ع): «و محوت الاغیار....»

در دعای امام حسین(ع) در روز عرفه: «يَا مَنِ اسْتَوَى بِرَحْمَانِيَّتِهِ فَصَارَ الْعَرْشُ غَيْباً فِي ذَاتِهِ مَحَقْتَ الْآثَارَ بِالْآثَارِ وَ مَحَوْتَ الْأَغْيَارَ بِمُحِيطَاتِ أَفْلاكِ الْأَنْوَارِ» (ای آن که به رحمانيتش استواری يافت و عرش در ذاتش (در مقابل عظمت پروردگاری‌ات) پنهان شد. با ظهور آثارت، همه‌ی آثار زايل گشت و همه‌ی اغيار را با احاطه‌ی فلک‌های انوار، محو نمودی) معنی «اغیار» چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. امام حسین(ع) وضعیت رسول حضرت خدا محمد(ص) را در هنگام فتح از بین رفتن منیّت از صفحه‌ی وجودش بیان می‌کند؛ در لحظه‌ای که جز خدای یکتای قهار چیز دیگری باقی نمی‌ماند. «اغیار» همان ظلمت و تاریکیِ منیّت است که با از بین رفتن آن با نور، عرش در ذات الهی ناپدید شد و جز خداوند یکتای قهار چیز دیگری باقی نماند. برای روشن شدن بیشتر به کتاب تفسیر سوره‌ی فاتحه و متشابهات مراجعه نمایید[301]. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 151: جن از چه زمانی خلق شد؟

آفرینش جن از چه زمانی آغاز شد؟ آیا آنها از عوالم پیشین هستند یا هم‌زمان با حضرت آدم(ع) خلق شدند؟ زندگی آنها چگونه است؟ آیا انبیا و فرستادگانی از آنها وجود دارد؟ و هر آنچه از ابتلاء‌ها و آزمایش‌ها بر بشر می‌گذرد، بر آنها نیز می‌گذرد؟ آیا در حرکت‌ها و جنگ‌ها با بشر مشارکت دارند؛ یعنی در جنگ با انبیا و اوصیا(ع) یا یاری دادن آنها(ع)؟ فرستنده: مختار یوسف - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. خداوند متعال می‌فرماید: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإنسان مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَأٍ مَسْنُونٍ * وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ»[302] (ما آدمی را از گل خشک، از لجن بويناک آفريديم * و جن را پيش از آن، از آتش سوزنده‌ی بی‌دود آفريده بوديم). اجنه قبل از آدم(ع) خلق شدند و جنیان مکلّف به اطاعت و ایمان آوردن و تأیید و یاری دادن انبیا و اوصیا از بنی آدم(ع) هستند. در جنیان انبیای مرسل وجود ندارد، بلکه حجّت بر آنها همان حجّت از فرزندان آدم(ع) می‌باشد؛ همان کسی که امام انس و جن است. برخی از اجنه انبیا و اوصیا را یاری دادند و برخی با انبیا و اوصیا جنگیدند. خداوند متعال می‌فرماید: «وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِم مُّنذِرِينَ * قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُّسْتَقِيمٍ»[303] (و آن هنگام که گروهی از جنیان را نزد تو روانه کرديم تا قرآن را بشنوند؛ چون به حضرتش رسيدند گفتند: گوش فرا دهيد. چون به پايان آمد، همانند بيم‌دهندگانی نزد قوم خود بازگشتند * گفتند: ای قوم ما، ما کتابی شنيديم که بعد از موسی نازل شده است، کتاب‌های پيشين را تصديق می‌کند و به حق و راه راست راه می‌نمايد). این گروه از اجنه به حضرت محمد(ص) ایمان آوردند بعد از اینکه به موسی(ع) ایمان آورده بودند. در سوره‌ی جن خداوند متعال از زبان برخی جنیان می‌فرماید: «وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ»[304] (و بعضی از ما مسلمان‌اند و بعضی از حق به دور). برخی از جنیان روی همین زمینی که ما زندگی می‌کنیم، زندگی می‌کنند و برخی در زمین‌های پایین‌تر. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 152: گفته شدن زمین به تنهایی در برابر آسمان‌ها.

در قرآن کریم از آسمان‌ها با صیغه‌ی جمع یاد می‌شوند اما زمین به تنهایی! در حالی که ما می‌دانیم که آسمان‌ها هفت تا و زمین نیز هفت تا است. سرّ این موضوع چیست؟ فرستنده: مختار یوسف - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. زمین‌های دیگر، غیر از این زمین هستند و تاریکی آنها بیشتر و نورشان کمتر است. با توجه به این سخن رسول خدا(ص): «خداوند از زمانی که عالَم اجسام را خلق نمود به آن نظر ننموده است» وضعیت آنچه در مرتبه‌ای پایین‌تر از این زمین است، چگونه است؟ و حال آنکه که در آنجا هیچ چیزی که برای شما ارزش و اعتباری دارا باشد، وجود نداشته باشد: «در نظر خداوند دنیا به اندازه‌ی بال پشه‌ای ارزش ندارد». این فقط یک یادآوری بود و به اختصار، کفایت می‌کند و فکر نمی‌کنم شما به تفصیل بیشتری نیاز داشته باشی. قرآن راه هدایت انسان برای ارتقا به عوالم بالایی است نه پایینی؛ پس آسمان‌ها راه ارتقا می‌باشند و از همین رو، قرآن از آن به تفصیل یاد می‌کند؛ اما زمین‌ها راه پسرفتِ نهی شده است و نیازی به تفصیل ندارد[305]. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 153: توکل به خدا و در عین حال عمل کردن با سبب‌ها!

ما با اشکالی روبه‌رو می‌شویم؛ از یک طرف به خدا توکل و از طرف دیگر با سبب‌ها عمل کنیم! سخن شما در این خصوص چیست؟ فرستنده: عبدالرزاق هاشم - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. بین توکل به خدا که مسبّب اسباب است و تعامل با اسباب، تعارضی وجود ندارد. مؤمن باید خداوند مسبّبِ اسباب را قبل از سبب، به همراه آن و بعد از آن ببیند؛ چرا که لا حول و لا قوّت الّا بالله. این عالم، جملگی عالم اسباب است. کسی که بگوید به خدا توکل کردم و عملی انجام ندهد، دروغ‌گو است؛ چرا که خداوند فرمان به عمل کردن داده و فرموده است: «هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ»[306] (او کسی است که زمين را رام شما گردانيد؛ پس بر راه‌های آن سِير کنيد و از روزی خدا بخوريد و بازگشت به سوی او است). خداوند سبحان و متعال می‌فرماید «بر راه‌هایش سیر کنید» یعنی با اسبابی که برای شما آماده کرده‌ایم عمل کنید. والحمد لله وحده. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 154: سخن خداوند متعال: «الم تری الی الذی حاجّ ابراهیم....»

خداوند متعال می‌فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»[307] (آیا آن کسی را که خدا به او پادشاهی ارزانی کرده بود را نديدی که با ابراهيم درباره‌ی پروردگارش محاجّه می‌کرد؟ آنگاه که ابراهيم گفت: پروردگار من زنده می‌کند و می‌ميراند. او گفت: من نيز زنده می‌کنم و می‌ميرانم. ابراهيم گفت: خداوند خورشيد را از مشرق برمی‌آورد، تو آن را از مغرب برآور. آن کافر حيران شد؛ چرا که خداوند ستمکاران را هدايت نمی‌کند). تفسیر این آیه چیست؟ کسی که با ابراهیم محاجه نمود، چه کسی بود؟ آیا همان شخص کافر بود یا کس دیگری؟ و اگر کس دیگری بود، چه کسی؟ فرستنده: شعلان حسن - واسط پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. کسی که با ابراهیم(ع) مجادله کرد نمرود (لعنت الله) بود و آن کس که حیران و بهت‌زده شد، تمام کسانی که به رسالت‌های آسمانی کافر بودند، چه نمرود و چه غیر از نمرود، را شامل می‌شود؛ درست مانند برخی کسانی که ادعای شیعه بودن دارند ولی با وصیّ امام مهدی(ع) به نبرد برمی‌خیزند و به رسالت‌های آسمانی و حجت‌ها خداوند از انبیا و اوصیا(ع) کافر می‌شوند. امام باقر(ع) آنها را به مانند قوم ثمود توصیف می‌فرماید، که لعنت خداوند بر آنها باد و خداوند خوارشان گرداند و در قعر جهنم با اصحاب سقیفه‌ی نخستین همنشین نماید؛ چرا که آنها اصحاب سقیفه‌ی دوم هستند؛ همان علمای آخرالزمان بی‌عمل که مردم را فریفتند و دین الهی را تحریف نمودند و تشریع و قانون‌گزاری کردند و طبق هوا و هوس‌های خود، حرام و حلال نمودند[308]. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 155: سخن خداوند متعال: «و هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله».

در این فرموده‌‌ی خداوند متعال: «وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ»[309] (او کسی است که در آسمان اله است و در زمين اله است و او، حکيم و دانا است) . چرا بین اله آسمان و اله زمین فرق گذاشته شده است در حالی که او سبحان و متعال، اله یکتا هم در آسمان و هم در زمین می‌باشد؟ فرستنده: مختار یوسف - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. یعنی اولوهیت مطلق در آسمان و زمین فقط از آنِ خداوند سبحان و متعال است در پاسخ به کسانی که گفتند که الوهیت مطلق در آسمان از آنِ خدای سبحان و متعال است ولی الوهیت مطلق در زمین از آنِ عیسی(ع) یا حُجت‌ها(ع) می‌باشند. در زمان ائمه(ع) نیز چنین اتفاقی افتاد و کسانی که ادعای رجوع و انتساب به ایشان(ع) را داشتند آنها را اله در زمین خواندند یعنی الوهیت مطلق را در زمین از آنِ آنها(ع) دانستند. ائمه(ع) در احادیثی که از آنها روایت شده است، از این سخن برائت جستند. به آنچه شیخ کلینی از امام صادق(ع) در کتاب کافی روایت نموده است، رجوع نمایید[310].

-پرسش 156: آیه‌ی «و اذا النفوس زوجت»

خداوند متعال می‌فرماید: «وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ»[311] (و چون نفْس‌ها قرين گردند). منظور از «زوج شدن» نفس‌ها چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. هر نفْسی با ظلمت یا نور تلفیق شده است؛ تلفیق شدن با ولایت یا با نقض عهد و میثاق[312]؛ و در آیه‌ی «عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ»[313] (هر نفْسی بداند که چه حاضر آورده است) یعنی آیا عدل حاضر کرده است یا ظلم با خود آورده است، با خودش نور آورده است یا تاریکی، ولایت را با خود به همراه دارد یا شکستن عهد و میثاق. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 157: معنی ماه و خورشید و سجده کردن در این آیه: «و من آیاته اللیل و النهار»

خداوند متعال می‌فرماید: «وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ»[314] (و از نشانه‌های او شب و روز و آفتاب و ماه است. به آفتاب و ماه سجده نکنيد، به خدای يکتا که آنها را آفريده است سجده کنيد، اگر او را می‌پرستيد). منظور از خورشید و ماه چیست؟ در خصوص سجودی که از آن نهی شده، آیا سجده‌کردنی برای آنها وجود داشته و از آن نهی شده است؟ فرستنده: ابو مصطفی - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. ظاهر این آیه روشن است و نیازی به توضیحات ندارد. کسانی به الوهیت مطلق خورشید و ماه یا همان حجّت خدا و وصی او در هر زمانی و به خصوص به حضرت محمد(ص) و علی(ع) اعتقاد داشته یا دارند. داستان حضرت ابراهیم(ع) در قرآن را پیش‌تر بیان نمودم[315]. بنابراین آنچه نهی شده است سجده به آنها به عنوان اینکه آنها الوهیت مطلق هستند، می‌باشد و منظور این است که آنها قبله‌ی خداوند سبحان و متعال هستند، یعنی با آنها خداوند شناخته می‌شود[316]. اما قائلین به تجسم خداوند (مجسّمه)، گمراهی آنها را به سوی امت‌های به گور رفته برده است؛ به اعتقاد الوهیت داشتن همین خورشید و ماه در این عالم جسمانی! اصل این انحراف همان موضوع در ملکوت آسمان‌ها می‌باشد؛ یعنی خورشید، حجّت خدا و ماه وصی او است، به خصوص در مورد حضرت محمد(ص) و علی(ع). سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 158: در مورد عقل.

در بین برادران انصار، دیدگاهی شایع شده است که عقل را به طور کامل رد می‌کند بدون اینکه هیچ تمایزی بین عقل و دلیل عقلی بی‌پایه و اساس، قائل شود. فصل الخطاب درباره‌ی این موضوع چیست؟ فرستنده: عبدالرزاق هاشم - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. به وسیله‌ی عقل، حجّت خدا شناخته می‌شود. با عقل، خدای سبحان شناخته می‌شود. با عقل، خدای سبحان عبادت می‌شود و آسمان هفتم، آسمان عقل است و انبیا و اوصیا صاحبان عقل‌ها هستند و عقل اول، حضرت محمد(ص) می‌باشد. اما آنچه نزد مردم هست، سایه‌ای از عقل می‌باشد که اگر انسان آن رابرای قانون خدای سبحان و متعال مطیع گرداند، با آن به حق خواهد رسید و آن سایه‌ی عقل او را به پیروی از از حجّت خدا و سجده کردن همراه با سجده‌کنندگان می‌رساند؛ ولی اگر آن را مطیع شیطان (لعنت الله) کند، او را به لمس کردن شیطنت زشتی که انسان را در تاریکی‌ها خوار می‌کند، وادار خواهد نمود؛ تاریکی‌هایی که بعضی بر بعضی دیگر قرار دارند طوری که اگر دستش را خارج کند آن را نخواهد دید[317]. والحمد لله وحده. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 159: قضای نماز و روزه‌ی بیمار.

روزه‌های زیادی برای قضا کردن دارم؛ از روزهایی که در سلامت بودم و همچنین نمازهای بسیار. اکنون بیمارم و در حال درمان. حکم قضا و کفّاره‌ی آنها چیست؟ محمد مندیل لطیف العبادی - نجف اشرف پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. بیماری که قضای نماز و روزه‌ی روزهای سلامتی بر گردن دارد، اگر امید به بهبودی دارد، پس از بهبود یافتن آن را قضا کند و کفّاره بدهد و اگر می‌خواهد با إطعام مسکینان کفّاره دهد بر او واجب است که حتی قبل از بهبود یافتن، اقدام به اطعام مسکینان نماید. اگر بیماری او مزمن است و نمی‌تواند قضای روزه را به جای آورد فدیه‌ی مشخص که برابر با 3 4 کیلوگرم طعام به ازای هر روز می‌باشد، بدهد. اما در خصوص نماز، به هر صورت که می‌تواند قضا کند؛ نشسته یا به هر وضعیتی که حالش یا مریضی‌اش اجاز می‌دهد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 160: حکم بخار آب انگور در حال جوشیدن.

حکم آب انگور در حال جوشاندن که یک سومش تبخیر نشده باشد، چیست؟ آیا بخارش نجس است؟ فرستنده: شیخ جهاد اسدی - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. بخارش پاک است. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 161: آشامیدن خون حیوان ذبح شده به جهت معالجه.

آیا آشامیدن خون حیوان ذبح شده‌ی شرعی به جهت معالجه جایز است؟ فرستنده: شیخ جهاد اسدی - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. جایز نیست. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 162: حکم فقاع (آب جو).

در صفحه‌ی 36 کتاب شرایع اسلام، مست کننده و احکام آن را بیان فرمودید؛ فقاع چیست؟ فرستنده: شیخ جهاد اسدی - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. نوشیدنی که از آب جو گرفته می‌شود. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش163: حکم کسی که در یکی از تکبیرها اشتباه کند.

حکم کسی که در یکی از تکبیرهای شش‌گانه‌ی بعد از تکبیرة الاحرام، خطای لفظی کند، یا بگوید ولی یکی از حروف کلمه‌ی «الله اکبر» ادا نشود، چیست؟ فرستنده: شیخ جهاد اسدی - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. اگر بداند که به صورت خطا قرائت می‌کند، باید دوباره بگوید. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 164: تربت حسین(ع) تربت قبر است یا اطراف آن.

تربت امام حسین(ع) آیا خاک کربلا است، یا فقط خاک قبر امام(ع) است یا خاک اطراف آن؟ این سؤال از باب جایز بودن نماز روی آن است؛ چرا که در آنجا برخی کسانی هستند که مُهر تربت برای نماز می‌سازند ولی خودشان التزامی به نماز ندارند و گفته می‌‌شود که خاک آن را از رودخانه ها تهیه می‌کنند.... حکم آن چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. سجده بر تربت امام حسین(ع) فضیلت بسیار دارد و جایز است که خاک آن را از ضریح امام به شعاع دو فرسخ از هر جهت از بستر نهرها یا هر جای دیگر، برداشت نمود و بعد از دو فرسخ (11کیلومتر) دیگر تربت حسینی محسوب نمی‌شود و هرچه این خاک به ضریح مقدس نزدیک‌تر باشد، فضیلتش بیشتر است. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 165: مشخص نمودن بسمله

آیا واجب است که بسمله سوره‌ی بعد از فاتحه را با نیت بخوانیم یا می‌توانیم بسمله را بدون مشخص کردن سوره قرائت کنیم و پس از آن سوره‌‌ای که می‌خواهیم بخوانیم را انتخاب نماییم؟ فرستنده: شیخ جهاد اسدی - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. بسمله با سوره ارتباط دارد و هر سوره‌ای بسمله خودش را دارد. واجب است که ابتدا سوره را مشخص نماید و سپس بسمله را بخواند. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 166: بستن کراوات.

حکم پوشیدن کروات چیست؟ فرستنده: شیخ جهاد اسدی - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. جایز است. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 167: به جا آوردن نافله‌ی عصر بعد از زوال.

در یک روز زمستانی اگر یک ساعت و نیم از به جا آوردن نماز ظهر بگذرد، آیا مجاز می‌باشم که قبل از نماز عصر، نافله‌اش را بخوانم؟ با چه نیّتی، ادا یا چیز دیگر؟ فرستنده: شیخ جهاد اسدی - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. اگر وقت نافله گذشته باشد، بهتر است ابتدا واجب خوانده شود و بعد، نافله به جا آورده شود. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 168: گفتن «اعظم» به جای «اعلی» در سجده.

آیا در ذکر سجده می‌توان به جای «سبحان ربی الاعلی»، «سبحان ربی الاعظم» گفت؟ فرستنده: شیخ جهاد اسدی - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. جایز است. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 169: خرید و فروش مجسمه و ساختنش.

حکم خرید و فروش و ساختن مجسمه چیست؟ (مجسمه‌های حیوانات) فرستنده: شیخ جهاد اسدی - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. خرید و فروش و نگه‌داری و ساختن مجسمه و تصاویر حیوانات جایز، ولی مکروه می‌باشد، اگر در آنها حرامی وجود نداشته باشد؛ مانند نمایان ساختن عورت و تحریک شهوت یا استفاده از آن برای عبادت و سجده کردن به جای خداوند یا سجده کردن به آن به عنوان قبله. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 170: حکم سر راهی و ازدواج نمودنش.

بچه‌ای سر راهی نزد خانواده‌ای به سن 21 سالگی رسید. آیا در ازدواج کردنش و نسبت دادن او به پدر این خانواده و اطلاع دادن یا عدم اطلاع دادن موضوع به همسر آینده‌اش اشکالی وجود دارد؟ با توجه به اینکه او نماز نمی‌خواند و روزه نمی‌گیرد و از وضعیت خودش آگاه است و همین طور تا کنون مرتکب جرم و یا معصیتی نشده است؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. سرِ راهی بودن به معنی حرام‌زاده بودن نیست مگر اینکه با دلیل شرعی صحیح ثابت شود و در نهایت چنین شخصی، انسان مجهول النَسَب محسوب می‌شود و پدر و نسب نامشخص دارد و جایز نیست کسی او را به خودش منسوب کند و اگر چنین کند، صحیح نمی‌باشد. اگر او مؤمن باشد برادر دینی شما محسوب می‌شود و بر جامعه‌ی مؤمن واجب است که با او به عنوان مجهول النسب معامله کنند نه به عنوان حرام‌زاده و هر که با او به عنوان حرام‌زاده معامله کند مرتکب گناه شده است. اما در مورد این شخص به خصوص، باید او را به نماز و روزه ترغیب نمود، و قبل از آن، به ایمان و پیروی از ولیّ خدا. در خصوص همسرش، باید به مجهول النسب بودن او رضایت دهد. خداوند توفیق‌رسان است. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 171: کودکان تلقیح مصنوعی.

حکم کودکان تلقیح مصنوعی برای کسانی که به سبب بیماری پدر و مادر و یا یکی از آنها به طور طبیعی بچه‌دار نمی‌شوند، چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. برداشتن تخم از تخمدان زن و تلقیح آن با همسرش و کاشتن آن در رحم زن مذکور جایز است. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 172: کاشت تخم در رحم زن.

آیا برداشتن تخم از زنی که با همسرش لقاح یافته است و کاشتن آن در رحم زن دیگر یا در رحم مصنوعی و یا زن دیگری از محارم همسر یا غیر از محارم او، مجاز است؟ به جهت ناتوانی رحم همسر مرد یا به دلیل نداشتن رحم. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. برداشتن نطفه از زن و تلقیح آن با همسرش و کاشت مجدد در رحم همان زن جایز است؛ اما کاشتن آن در رحم زن دیگر حتی اگر آن زن، همسر دوم آن مرد باشد، جایز نیست. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 173: شبیه‌سازی انسان.

حکم شبیه‌سازی انسان در رحم و غیر رحم چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. برداشتن نطفه‌ای از یک مرد و کاشتن آن در رحم همسرش جایز است. همچنین جایز است که سلول تخم از همسر و یا زن دیگری برداشته شود مشروط بر اینکه هسته‌ی آن با هسته‌ی نطفه‌ی گرفته شده از همسر آن زن، جایگزین شود. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 174: استمنا.

برای اخذ نمونه از مردی برای مشخص کردن قابلیت باروری در او، اگر او انجام این عمل از طرق همسرش را نپذیرد، آیا به روش دیگر غیر از همسرش می‌توان این عمل را انجام داد؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. استمنا با استفاده از جسم خود انسان حرام و اگر به واسطه‌ی جسم همسرش باشد، مجاز است. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 175: نزدیکی قبل از ازدواج.

شخصی دوست دختری داشت که بدون عقد با او نزدیکی می‌کرد. سپس با وی عقد موقت و پس از آن عقد دایم جاری کرد، حکمش چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. اگر نزدیکی آنها زنا بوده باشد (یعنی قبل از عقد) و زن دارای شوهر بوده باشد یا مطلّقه‌ای بوده که هنوز روزهای عُدّه‌اش تمام نشده باشد، آن زن بر مرد زناکار حرام می‌شود. اما اگر زن شوهر نداشته باشد و در عُده نیز نبوده باشد، آن مرد می‌تواند با او ازدواج نماید. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 176: ازدواج دایم با زن پس از ازدواج موقت.

شخصی با زنی ازدواج موقت کرد ولی با او نزدیکی نکرد. سپس عقد دایم با وی جاری ساخت. حکم شرعی آن چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. ازدواج و عقد دایم جایز می‌باشد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 177: حکم انگشتر.

انگشتری عقیق پیدا کردم که صاحبش را نمی‌شناسم. آیا جایز است در نماز از آن استفاده نمایم؟ حکم شرعی‌اش چیست؟ فرستنده: قاسم عبد الله کاظم - نجف اشرف پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. صاحبش را جست‌وجو کن. اگر صاحبش را نیافتی بهتر است به اندازه‌ی قیمتش صدقه بدهی سپس در نماز و سایر موارد از آن استفاده نمایی. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 178: اختلاط و نگاه کردن در حین کار.

شخصی در اداره‌ی بهداشت مشغول به کار است و زنان زیادی با او همکار هستند. حکم اختلاط و نگاه کردن به آنها در حین کار چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. گرد آمدن زنان و مردان در هر جا برای انجام کار، از نظر شرعی جایز می‌باشد و بر هر مرد و زن مؤمن واجب است که امر به معروف و نهی از منکر کند. نگاه کردن اگر به قصد سوء ظن یا لذت بردن نباشد، جایز است. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 179: خوردن مغز استخوان حیوان حلال.

آقای من، فرستاده و وصی امام مهدی(ع) که خداوند در زمین تمکینش دهد، سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. بعضی از انصار امام مهدی(ع) در خصوص مغز استخوان حیوان حلال گوشت ذبح شده می‌پرسند که خوردنش حلال است یا خیر؟ ما را روشن فرمایید، اجرتان با خدا. خداوند متعال را دعا می‌کنیم که ما را از استواران در عهد و پیمانت قرار دهد. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. جایز است. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 180: چگونگی نَحر و ذبح کردن حیوان.

یکی از انصار امام مهدی که خداوند در زمین تمکینش دهد، می‌پرسد: آقای من، سلام خداوند بر شما! در مورد تذکیه و چگونگی ذبح و نحر حیوان و قطع رگ‌های چهارگانه و بریدن سر آن و حرام و حلال بودنش، ما را روشن نمایید. اجرتان با خدا! خداوند شما را در زمین تمکین دهد و ما را در یاری دادن شما ثابت قدم فرماید. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. در ذبح کردن، بریدن رگ‌های چهارگانه واجب است (نای، مری، شاهرگ و سیاهرگ) که در گردن قرار دارند و قطع کردن بصل النخاع حرام است، اما اگر قطع شود، حیوان ذبح شده حرام نمی‌شود. نحر کردن مخصوص شتر است به این صورت که یک یا دو بار و یا بیشتر چاقو یا شمشیر در سینه‌ی حیوان وارد می‌کنند و قطع کردن سر تا زمانی که با نحر کردن نمرده باشد، جایز نیست. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 181: آیا ناشئه‌ی شب به جای نافله‌ی مغرب کفایت می‌کند؟

آیا ناشئه‌ی شب به جای نافله‌ی مغرب کفایت می‌کند؟ فرستنده: شیخ جهاد اسدی - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. اگر نافله‌ی مغرب به شکل ناشئه‌ی شب خوانده شود، ثواب ناشئه‌ی شب را دارد؛ انشاء الله. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 182: به جا آوردن نافله‌های ظهر بعد از زوال.

آیا به جا آوردن نافله‌های ظهر، نیم ساعت بعد از زوال جایز است؟ و آیا در این صورت، با نیّت قضا خوانده شود یا اَدا (به جا آوردن)؟ فرستنده: شیخ جهاد اسدی - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. جایز است اما چنانچه نیم ساعت از زوال گذشته باشد، بهتر است که ابتدا فریضه را به جا آورده، سپس نافله را بخواند. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 183: معالجه‌ی زنان توسط مرد در صورت کمبود کادر زن.

من در بیمارستانی در بخش جراحی مشغول به کار هستم و زنانی با سوختگی‌های بدنی آورده می‌شوند و در کادر، نیروی زن برای معالجه‌ی این بیماری‌ها وجود ندارد. برای کندن پوست سوخته شده لازم است که بیمار به همراه شوهر، مادر یا یکی از محرم‌هایش حمام برده شود و متاسفانه آنها بدون کمک ما نمی‌توانند این کار را انجام دهند. حکم این عمل را بیان فرمایید؟ فرستنده: ابو نبأ - دیوانیه پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. بر مسلمین واجب است که برای معالجه‌ی زنان کادر طبی زن فراهم کنند، و حتی واجب است برای معالجه‌ی زنان مکان خاصی نیز فراهم گردد تا معالجه با عزت و کرامت انجام شود و در این خصوص، امور فرعی بسیار زیادی نیز وجود دارد: - باید برای رفع تمامی نیازهای پزشکی تعداد کافی پرسنل زن به کار گرفته شوند. - لازم است مراکز معالجه‌ی زنان به طور کامل جدا باشند، چه با ساختن بیمارستان ویژه‌ی زنان یا بخش‌بندی بیمارستان. اما در خصوص وضعیتی که برادر ابو نبأ در آن قرار دارد، در صورت وجود اضطرار معالجه‌ی سوختگی زنان توسط مردان بلامانع است و گناه و خطای آن بر عهده‌ی حکومت طاغوت و همچنین تمام مسلمین تقصیرکار که در اقدام به ایجاد بستر مناسب برای معالجه‌ی زنان نکرده‌اند، می‌باشد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 184: پوست وارداتی از سرزمین‌های بیگانه.

پوست‌های وارداتی از کشور‌های بیگانه (غیر مسلمان) که از آنها لباس‌هایی مثل ژاکت، کت، کفش، کمربند و.... می‌سازند، حکم پوشیدن‌شان در نماز و سایر موارد چیست؟ چرا که ما از صحّت ذبح شدن و پاک بودنشان اطلاع نداریم. خداوند ما را به وسیله‌ی شما به خیر و حق و نیکی هدایت فرماید. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. نمی‌توان در مورد تذکیه و پاکی آنها اظهار نظر کرد مگر اینکه از صحّت ذبح شرعی‌شان اطمینان حاصل گردد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 185: خوردن شیر حیوانی که سقط کرده است.

اگر حیوان حلال گوشت سقط جنین کند، آیا با وجود این سقط جنین، خوردن شیر این حیوان جایز است؟ بعضی‌ها با این ادعا که مراحل تکوینش کامل نشده است، آن را حرام می‌دانند. شیخ سلمان - بابل - مسیب پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. در حالت ذکر شده خوردن و استفاده از آن شیر، جایز است. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 186: نزدیکی بدون پرتاب کردن منی.

در نتیجه‌ی عملیات جراحی پیشگیری، لوله‌ی دفع منی در آلتَم قطع گردید به طوری که هنگام ممارست جنسی پرتاب منی صورت نمی‌گیرد و فقط انزال منی به بیضه‌ها صورت می‌گیرد. هنگام نزدیکی یا احتلام، حکم واجب بودن یا نبودن غسل، چگونه است؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. در صورت نزدیکی، در هر دو حالت، غسل بر شما واجب است اما در حالت غیرجماع اگر سستی و شهوت وجود داشتـه باشد، غسل بر شما واجب می‌گردد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 187: آیا یک اذان برای نمازهای ظهر و عصر کفایت می‌کند، با وجود فاصله بین دو نماز؟

اگر نماز ظهر را با اذان و اقامه خواندم و بعد از نماز نافله‌ها را به جا آورم و به دعا و یاد خدا مشغول شدم به طوری که تا نماز عصر طول بکشد، آیا همان اذان ظهر کفایت می‌کند یا باید برای نماز عصر اذان دیگری بگویم؟ حکم کلی آن چیست؟ خداوند متعال ما را به ولایت و نماز با شما ثابت قدم فرماید. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. اگر محل سجده را ترک نکرده باشید همان اذان اول کفایت می‌کند. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 188: روش‌ها و لوازم جلوگیری از بارداری.

روش‌های مختلفی برای جلوگیری از بارداری وجود دارد مانند بستن لوله‌ها با عمل جراحی، خوردن قرص و استفاده از دستگاه آی یو دی، حکم این روش‌ها یا استفاده از این ابزارها برای جلوگیری کامل یا موقت از بارداری، چیست؟ همچنین حکم سقط جنین به علت عدم توانایی معیشت و مشکلات تربیتی و تنگدستی چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. استفاده از روش‌های جلوگیری از بارداری که در سوال ذکر شده است (بستن لوله‌ها، قرص و دستگاه) جایز است ولی سقط جنین بعد از تلقیح، جایز نمی‌باشد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 189: زیاد گفتن تشهد در نمازهای واجب.

قبل از وارد شدنم به دعوت، علاوه بر تشهد و سلام آخر، بین هر دو رکعت تشهد می‌خواندم. در نماز صبح دو تشهد، مغرب سه تشهد و نمازهای چهار رکعتی را با چهار تشهد می‌خواندم. آیا نمازهای پیشینم را قضا کنم؟ حکم شرعی آن چیست؟ خداوند ما را بر شهادت بر ولایت ائمه(ع) و همچنین بر هدایت مهدیون(ع) ثابت قدم فرماید. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. نمازهایت را اعاده نکن. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 190: آیا خواهر مادر پدر یا مادرش، محرم است.

آیا ازدواج خاله یعنی خواهر مادر فقط از جانب پدرش، با خواهر زاده‌اش حلال است؟ و همچنین دایی بر خواهر زاده‌اش اگر فقط از طرف پدرش باشد، حلال است؟ آقای وصیّ من، این چیزی است که در برخی از مناطق ما رایج است. خداوند متعال با تأییداتش شما را یاری فرماید. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. خاله از محارم است چه از پدر و چه از مادر و یا از هر دوی آنها باشد و دایی نیز به همین صورت می‌باشد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 191: مایعی که از زن هنگام شهوت بیرون می‌جهد.

آیا مایعی که بر اثر تحریک شهوت بدون جماع و نزدیکی از زن خارج شود، موجب غسل می‌گردد؟ یا تعویض لباس و تجدید وضو برای نماز و سایر موارد کفایت می‌کند؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. واجب است غسل نماید. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع) پرسش 192: شیر، پنیر و ماهی وارداتی. 1 - حکم شرعی و پاک بودن پنیر وارداتی از کشورهای غربی چیست؟ 2 - شیر وارداتی از کشورهای غربی چه خشک و چه مایع آن که احتمال می‌رود دست غیرمسلمان آن را لمس نموده باشد، آیا پاک محسوب می‌گردد؟ 3 - ماهی وارداتی از کشورهای کفر و الحاد، آیا حکم تذکیه شده را دارد؟ و آیا استفاده از آن به عنوان خوراک پرندگان جایز است؟ آیا خوردنشان جایز است با توجه به اینکه نمی‌دانیم پولک دارند یا نه؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. 1 - پاک است و خوردن آن جایز، مگر اینکه از نجس بودنش یقین داشته باشیم. 2 - پاک است و خوردن آن به صورت خشک یا مایع جایز است مگر اینکه از نجس بودنش یقین داشته باشیم. 3 - اگر بدانید فلس یا پولک دارد خوردنش جایز است؛ چرا که برای تذکیه شدن ماهی باید زنده از آب گرفته شود چه صیاد مسلمان باشد یا نباشد و این ماهی‌ها وارداتی که با تور یا ادوات صید ماهی صید می‌شوند، مذکی محسوب می‌شوند حتی اگر صیاد مسلمان نباشد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 193: آیا سوزانیدن قرآن کریم جایز است؟

آیا آتش زدن قران کریم و کتاب‌هایی که اسامی خداوند (جل جلاله) و یا اسامی پیامبر(ص) و یا اهل بیت ایشان(ع) را دارا می‌باشند به دلیل وجود داشتن اشکالاتی در کتاب‌ها یا نامنظم بودن صفحات آنها، جایز است؟ یا به جهت اکرام اسامی خداوند همچنین اسامی اهل بیت طاهر(ع) روش دیگری غیر از سوزانیدن وجود دارد؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. نمی‌توان آتش زد و باید در آب پاک مانند روخانه یا دریاچه انداخته شود. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 194: آیا اذان و اقامه بر کودکان واجب است؟

الف - آیا اذان و اقامه برای کودکی که به سن تکلیف نرسیده واجب است در حالی نمازهایش مستحبی می‌باشد؟ ب - شهادتین در اذان و اقامه واجب است یا مستحب؟ آیا اذان و اقامه بر هر نمازخوانی واجب عینی است یا واجب کفایی می‌باشد که اگر یکی اذان و اقامه بگویید از دیگران ساقط گردد؟ یا مستحب می‌باشند؟ ما را روشن نمایید. برترین پاداش نیکوکاران نصیب شما باد! ناطق بادی - واسط پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. الف - کودکی که هنوز به سن بلوغ نرسیده باشد اگر برای نماز اذان و اقامه نگوید، نمازش صحیح است، اما در نماز نافله نمی‌توان به او اقتدا کرد مگر اینکه اذان و اقامه را بگوید. ب - گفتن تمام قسمت‌های اذان واجب است از جمله شهادتین. مواردی که در آنها مؤمنین می‌توانند به اذان و اقامه اکتفاکنند در کتاب شرایع اسلام آورده شده است؛ به آن مراجعه شود. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 195: گوشت و مرغ معامله شده به روش اسلامی.

از کشورهای مسلمان با مذاهب مختلف و غیرمؤمن به ولایت ولیّ خدا گوشت و مرغ وارد می‌شود که بر روی آن نوشته شده است ذبح شده به صورت شرعی اسلامی؛ در حالی که ما می‌دانیم در کشتارگاه‌های بزرگ در حالی که مرغ‌ها آویزان هستند و کارگران سرهایشان را جدا می‌کنند و تسمه نقاله‌ها آنها را به سمت تمیزکننده‌ها می‌برند تهیه شده‌اند. ما نمی‌دانیم که آیا رو به قبله و با شرایط ذبح شرعی ذبح شده اند یا خیر! حتی در برخی بسته‌بندی‌ها، مرغ‌های ذبح نشده که کارگران فراموش کرده‌اند سرهایشان را جدا کنند دیده می‌شود. آقای وصیّ من، حکم اینها چیست؟ فرستنده: سید حسن محمد علی حمالی - نجف اشرف پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. واجب است حیوان رو به قبله با ذکر بسمله برای هر حیوان توسط شخص مسلمان ذبح‌کننده، ذبح شود. بریدن رگ‌های چهارگانه واجب است و نباید حیوان خفه شود ولی اگر ذبح‌کننده سهل‌انگاری نماید، حیوان حرام نمی‌شود. اگر این شرایط در کشتارگاه‌ها رعایت نشود، خوردن گوشت تولید شده توسط آنها جایز نمی‌باشد حتی اگر در کشورهای مسلمان ذبح شده باشد، اما اگر شرایط رعایت شوند، خوردن گوشت‌های تولیدی جایز است حتی اگر در کشورهای غیرمسلمان صورت گیرد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 196: حکم الکل صنعتی.

حکم الکل صنعتی عراقی یا خارجی چیست؟ الکلی که برای رنگ‌آمیزی چوب به کار می‌رود. حکم پاک یا نجس بودنش چیست؟ الکلی که به نام لاک الکل خوانده می‌شود. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. تمام الکل‌ها پاک هستند مگر الکلی که عرفاً برای گناه مست شدن استفاده می‌شود[318]. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 197: هم‌نشینی با مرتد و همکاری با او.

با کسانی کار می‌کنم که بعد از ایمان آوردن به دعوت، از آن مرتد شدند اما دشمنی نشان نمی‌دهند؛ حکم هم‌نشینی و همکاری و دست دادن با آنها چیست؟ فرستنده: ابو نبأ - دیوانیه پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. اگر دشمنی نشان نمی‌دهند هم‌نشینی و کارکردن و مصافحه به آنان اشکالی ندارد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 198: باقی ماندن زن با همسرش که ایمان ندارد.

به دعوت یمانی موعود(ع) ایمان آورده‌ام اما شوهرم ایمان نیاورده است و در شک و تردید به سر می‌برد. از او دو پسر دارم و از من فرزند سومی هم می‌خواهد در حالی که می‌بینم ارزش ندارد که فرزند سومی از او داشته باشم. واجب شرعی من در این خصوص چیست؟ آیا زندگی با او را ادامه دهم یا خواهان جدایی از او در جهت اطاعت از امام(ع) باشم؟ امّ موسی - نجف اشرف پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. اگر با ائمه‌ی اطهار و مهدیّون(ع) و شیعیان آنها دشمنی نداشته باشد، زندگی با وی جایز است. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 199: حضور بیمار در نماز جمعه.

از بیماری قلبی رنج می‌برم که حرکت زیاد و هر تلاش و کوششی را برایم دشوار کرده است. آیا می‌توانم به جای حضور در نماز جمعه، نماز ظهر روز جمعه را به جا آورم چرا که حضور در نماز مبارک جمعه برایم بسیار دشوار است؟ و آیا آقای وصی من(ع) سببی شرعی است که ذمه‌ام را نزد خداوند متعال بری نماید؟ حامد رشید - نجف اشرف پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. نماز جمعه بر بیماری که بیماری‌اش مانع حضورش در نماز جمعه باشد، واجب نیست و هر انسانی از وضعیت خودش آگاه است. او خودش وضعیتش را معین می‌کند؛ اگر به علت بیماری‌اش توانایی حضور در نماز جمعه را داشته باشد، معذور است و اگر مشخص شود که بیماری‌اش مانع حضورش در نماز جمعه می‌شود، نماز ظهر را به جا می‌آورد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 200: برخی احکام ازدواج موقت.

زنی به عقد موقت مردی درآمده و از همسرش باردار شده است. در ایام ازدواج موقت، مرد متوفی شد. حکم این زن وحقوق او چیست؟ حکم نوزادی که از او متولد شده و حقوق شرعی او کدام است؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. تفاصیل ازدواج موقت و شرایط آن را انشاء الله در کتاب شرایع اسلام خواهی دید؛ این کتاب اکنون زیر چاپ می‌باشد. اما زن در ازدواج موقت از همسرش ارث نمی‌برد ولی کودک، فرزند شرعیِ مرد است و تمام حقوق شرعی مانند ارث بردن و داشتن اسم پدر و سایر حقوق فرزند شرعی را دارا می‌باشد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 201: نماز انسان کر و لال.

کر و لال‌ها چگونه نماز جمعه را به جا آورند در حالی که خطبه‌ها را نمی‌شنوند و نمی‌فهمند؟ آیا باید کسی با زبان اشاره خطبه‌ها را به آنها بفهماند؟یـا صِرف حضور آنها کفایت و تکلیف شرعی را ساقط می‌نماید؟ فرستنده: عد نان فرحان سلمان - واسط پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. بهتر است کسی خطبه‌ها را با زبان اشاره به آنها بفهماند ولی واجب نیست. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 202: وام گرفتن با بهره از بانک‌های خارجی.

در عراق بانک‌ها و صرافی‌های خارجی وجود دارند که وام با بهره می‌دهند، به این صورت که مردم از آنها وام‌هایی با بهره (هر چند بهره‌ی اندک) دریافت می‌کنند. حکم شرعی آن چیست؟ و آیا کسی که نیاز مبرم دارد، می‌تواند از آنها وام بگیرد؟ خداوند ما را در یاری دادن شما و مسیر به سوی شما ثابت قدم فرماید. فرستنده: سید اسماعیل - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. بین مسلمان و غیرمسلمان ربا وجود ندارد. اگر آن بانک‌های متعلق به غیرمسلمان یا ناصبی‌ها (دشمنان اهل بیت) باشند وام گرفتن با بهره از آنها جایز است. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 203: تبدیل لفظ مهدی به نامش در اذان.

آیا می‌توان در اذان به جای لفظ مهدی نام مهدی(ع) ذکر شود؟ و همین طور برای ذکر نام علی و امیر المؤمنین(ع)؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. جایز است ولی در حال حاضر انجام ندادن آن بهتر است. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 204: جدا کننده در نماز جماعت.

آیا ستون‌های بتونی در مدارس که هرکدام به کلفتی یک انسان است بین نمازگزاران جماعت فاصله می‌اندازند؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. اگر ستون مانع دیدن امام یا دیدن کسی که امام را می‌بیند نشود فاصله محسوب نمی‌شود و قرار گرفتن آنها در مدرسه فاصله محسوب نمی‌شود.

-پرسش 205: فراموش کردن امام جماعت در قرائت سوره بعد از فاتحه.

اگر امام جماعت خواندن سوره بعد از فاتحه را فراموش کند یا در آن سهل‌انگاری نماید و به رکوع برود، وظیفه‌ی مأموم چیست؟ شیخ حبیب سعیدی - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. با او به رکوع برود و بر او اشکالی وارد نیست. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 206: سقط جنین به خاطر ناقص الخلقه بودنش.

زنی شش ماهه حامله است و با معاینات سونوگرافی مشخص گردید که به علت مصرف قرص و دارو، احتمال می‌رود که کودک ناقص الخلقه یا ناقص العقل به دنیا بیاید. آیا به دلیل ناقص الخلقه بودن کودک، سقط جنین جایز است؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. جایز نیست مگر اینکه باقی ماندن آن خطری برای زندگی مادر محسوب شود. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 207: آیا از فاصله‌ی 20 کیلومتری نماز جمعه واجب است؟

بین من و مکان نماز جمعه موانعی از قبیل رودخانه و دریاچه وجود دارد و به وسیله‌ای برای عبور از آنها دسترسی ندارم و اگر بخواهم پیاده طی مسیر کنم باید بیش از 20 کیلومتر راه طی کنم. آیا نماز جمعه بر من واجب است یا نماز ظهر به جای آن کفایت می‌کند و عوض آن محسوب می‌گردد؟ فرستنده: عدنان فرحان سلمان - واسط - زبیدیه پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. اگر بین شما و نماز جمعه 20 کیلومتر فاصله باشد حضورتان واجب نیست هر چند اگر وسایل عبور و مرور برایتان فراهم باشد، حضورتان بهتر است. بدان که اجر و ثواب متناسب با مشقت و سختی خواهد بود. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 208: سوال در مورد خمس.

من مبلغ 215 هزار در ماشینی که متعلق به خانواده‌ام می‌باشد، سهم دارم؛ با توجه به اینکه من به عنوان راننده از این ماشین برای کارهای شخصی خودم و رفع نیازهای آنها استفاده می‌کنم. آیا به این مبلغ خمس تعلق می‌گیرد؟ ستار جبوری پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. اگر ماشینی دیگری نداشته باشی به این مبلغ خمس تعلق نمی‌گیرد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 209: وضوی عضوی که عملیات جراحی شکسته‌بندی رویش انجام شده است.

بر روی شخصی عمل جرای شکسته‌بندی انجام شده است و پایش باید آویزان بماند و پای دوم او آزاد می‌باشد. اگر در هنگام وضو گرفتن دستش به روی پای آویزان شده برای انجام مسح پا نرسد، حکمش چیست؟ آیا به مسح یک پا اکتفا کند و یا تیمم نماید؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. اگر نمی‌تواند وضو بگیرد، تیمم کند. در مورد این سوال، این شخص از مسح یک پا ناتوان است، پس حکمش تیمم می‌باشد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 210: نماز خواندن زندانی که وقت‌ها را نمی‌داند.

فرد زندانی که از اوقات نماز بی‌خبر است و شب را از روز تشخیص نمی‌دهد، نمازهای واجبش را چگونه به جا آورد؟ فرستنده: مختار یوسف - بصره پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. اگر با حدس و گمان بتواند وارد شدن به وقت نماز را تشخیص دهد با همان ظن و گمان یا احتمالی که می‌دهد، نماز بگزارد و اگر حتی احتمالی هم نمی‌تواند داشته باشد نمازهای پنج‌گانه‌اش را در مدت بیدار ماندنش تقسیم کند به این ترتیب که: هنگام بیدار شدن از خواب نماز صبح را به جا آورد، قبل از خوابیدن نماز مغرب و عشا را و بین این دو (یعنی بین صبح و مغرب) نماز ظهر و عصر را بخواند. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 211: دریافت اجرت در برابر نماز خواندن.

یکی از مؤمنان مبلغ 10 هزار به عنوان اجرت نماز پدر فوت‌شده‌اش، به من داده است. حکم این امانت چیست؟ فرستنده: حبیب خریبط علی - نجف اشرف پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. دریافت اجرت در برابر نماز خواندن یا روزه گرفتن به نیابت از مرده باطل است چرا که در چنین نماز و روزه‌ای نیت نزدیک شدن به خداوند سبحان نمی‌باشد؛ چرا که اگر اجرتی نباشد برای این متوفی نمازی خوانده و روزه‌ای گرفته نمی‌شد؛ بنابراین چنین نماز و روزه‌ای با نیت نزدیکی به مال انجام می‌شود نه با نیت نزدیکی به خداوند. اگر مرده پسر بزرگی که قضای آنچه بر ذمه‌ی والدینش است بر او واجب باشد، نداشته باشد و یا پسری دارد ولی توانایی قضای آنچه بر ذمه‌شان است را نداشته باشد و داوطلبی هم یافت نشود که ذمه‌ی این متوفی را بری کند، به جای هر روز روزه یک مُد طعام و به جای نماز یک شبانه‌روز نیز یک مد طعام صدقه بدهد و با این مال بر اساس تفصیلی که پیش‌تر گفته شده است عمل نماید. والحمد لله. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 212: حکم امتی که کتاب خدا را فروختند

. حکم امتی که کتاب خداوند متعال یعنی قرآن کریم را فروختند و با دستان خود کتابی نوشتند و آن را قانونی به جای قانون اصلی مسلمین برگزیدند چیست؟ امتی که اهل بیت(ع) که در امام حجّت بن الحسن(ع) مُتمثّل شده بودند را فروختند و کسانی از مردم که به حکم خداوند حکم نمی‌کنند را خریدار شدند! آیا این امّت به امتی که مقابل رسول خدا(ص) ایستادند بازگشته‌اند؟ آیا آنها به کفر توصیف می‌شوند یا به فسق و فجور؟ آیا توبه‌شان پذیرفته خواهد شد؟ آیا گناه آنها را علمای خائن و گمراهی بر دوش خواهند کشید؟! فرستنده: سید حسن محمد علی حمامی - نجف اشرف پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. وصف آنها وصف همان کسانی است که امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(ع) را ترک گفتند و به سقیفه و شوری پیوستند. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 213: مصرف کردن عطرهای خارجی و عراقی.

حکم استفاده از عطرهای خارجی و عراقی که دارای درصدی الکل (اتیلیک یا متیلیک) هستند از جهت پاک یا نجس بودنشان در نماز و سایر موارد چیست؟ فرستنده: سید حسن محمد علی حمامی - نجف اشرف پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. پاک است مگر اینکه الکل استفاده شده در آن از نوع الکلی باشد که اهل گناه برای مست شدن استفاده می‌کنند؛ به عبارت دیگر الکل نجس فقط الکلی است که صرفاً برای مست شدن مورد استفاده قرار گیرد، اما سایر انواع الکل، پاک است حتی اگر در صورت خوردن یا استنشاق آن مست کننده باشد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع)

-پرسش 214: سقط کردن جنینی که به چهار ماهگی نرسیده است.

آیا سقط کردن جنینی که به چهار ماهگی نرسیده باشد جایز است؟ چرا که هنوز روح در او دمیده نشده است. با توجه به اینکه این عمل به دلیل تنگی معیشت انجام می‌شود و این بارداری با وجود جلوگیری از بارداری بر خلاف میل خانواده صورت گرفته است. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین. سقط کردنش جایز نیست مگر اینکه بقای او برای زنده ماندن مادر خطری داشته باشد. سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی(ع) *‌ *‌ * و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين، وصلی الله على سيدنا محمّد وآله وسلم تسليما

پا ورقی ها

[1] - 11 خرداد 1386 هجری شمسی (مترجم).

[2] - انفال: 23.

[3] - احتجاج: ج 1 ص 358 تا 370 ؛ وسایل الشیعه آل البیت: ج 72 ص 194 ؛ جامع احادیث شیعه: ج 1 ص 177.

[4] - تحف العقول ابن شعبه‌ی حرانی: ص 349.

[5] - 3 آذر 1386 هـ ش (مترجم).

[6] - فتح: 27.

[7] - از عبد الرحیم قصیر روایت شده است که گفت: روزی از روزها نزد ابوجعفر( بودم. فرمود: «ای عبد الرحیم» گفتم: لبیک. درباره‌ی سخن خداوند «اَّنَما اَنْتَ مُنْذِرُ وَ لِکُلِّ قَوم هاد» (فقط تو ترساننده‌ای و برای هر قومی هدایتگری هست) فرمود: «آنگاه که رسول الله( فرمود: من ترساننده و علی، هادی است. امروز هادی چه کسی است؟ عبد الرحیم گفت: سکوتی طولانی کردم. سپس سر را بلند کردم و گفتم: جانم فدایت! در میان شما است که از مردی به مردی به ارث بردید تا به شما رسید. پس شما که جانم فدایت باد، امروز هدایتگری. امام( فرمود: «ای عبد الرحیم، درست گفتی. قرآن زنده‌ای است که نمی‌میرد و آیه (نیز) زنده‌ای است که نمی‌میرد. پس اگر آیه‌ای در مورد قومی نازل شده باشد، با مرگ آنان، قرآن هم می‌میرد؛ ولی قرآن در میان آیندگان جاری است همان گونه که در گذشتگان جریان داشته است». عبدالرحیم ادامه داد: ابو عبد الله( فرمود: «قرآن زنده‌ای است که نمی‌میرد و تا شب و روز جریان دارد، در جریان است همان طور که خورشید و ماه در جریان هستند و قرآن، بر آخرین ما می‌گذرد همان گونه که بر اولین ما گذشت». بحار الانوار: ج 35 ص 403.

[8] - بحار الانوار: ج 26 ص 333.

[9] - قمر: 13 و 14.

[10] - قریش: 1 تا 4.

[11] - بقره: 13.

[12] - همان طور که رسول اکرم فرمودند این امر به همان صورت که شروع شده بود، باز خواهد گشت. ائمه این آیه را در مورد کسانی که علیه وصی رسول خدا اعتراض کردند و کسانی که به ایشان ایمان آوردند را سفیه خواندند، تفسیر فرمودند و امروزه نیز این آیه بر کسانی که بر وصیّ امام مهدی اعتراض می‌کنند و خود را عاقل و حکیم می‌پندارند، اطلاق می‌گردد؛ این افراد همچون آن افراد می‌باشند چرا که قرآن زنده‌ای است که هرگز نمی‌میرد و بر آخرین اوصیا منطبق می‌گردد همان گونه که بر اولین آنها منطبق بود. از امام موسی بن جعفر نقل شده است که فرمود: «زمانی که برترینِ مؤمنان همانند سلمان، مقداد، ابوذر و عمّار به این عهدشکنان گفتند: به رسول خدا و به علی ایمان بیاورید که پیامبر او را در جایگاه خودش برانگیخت و مقام خودش را به او داد و تمام مصالح دین و دنیا را به او واگذار نمود؛ به این پیامبر ایمان آورید و تسلیم امر این امام گردید و در ظاهر و باطن او را اطاعت کنید، همانندِ افراد باایمانی چون سلمان، مقداد، ابوذر و عمّار، آنها به کسانی که پشت پرده موافقشان بودند پاسخ گفتند چرا که جرأت و جسارت پاسخ‌گویی آشکارا به این افراد باایمان را نداشتند؛ بلکه به هم‌کیشان خود یعنی منافقین و مستضعفینی که به آنها اعتماد داشتند و یا به مؤمنینی که در خفا با امام بودند ولی آنها به ایشان اعتماد داشتند، گفتند: «أنؤمنُ كَمَا آمَن السُّفَهَاء» (آیا ایمان بیاوریم همان‌گونه که بی‌خردان ایمان آوردند؟!) و منظورشان سلمان و یارانش بود که فقط علی را اطاعت کردند و اطاعتشان فراگیر و همه‌جانبه بود؛ همان کسانی که برای دوستی با اولیایش و دشمنی با دشمنانش سر تراشیدند، تا هنگامی که امر محمد کم‌رنگ شد و دشمنانش آنها را از بین بردند و سایر اُمرا و مخالفین محمد آنها را به هلاکت رساندند؛ به عبارت دیگر آنها خود سفیه و نادان بودند که به این ترتیب مورد تعرض دشمنان محمد قرار گرفتند و خداوند عزوجل می‌فرماید: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء» (آگاه باشید که آنها، خود، سفیهان‌اند) ناقص عقل‌ها و کوته فکرهایی که در امر محمد آن گونه که شایسته است ننگریستند تا نبوّتش را بشناسند تا به این ترتیب صحّت و درستی آنچه به علی از امر دین و دنیا واگذار کرده بود را درک کنند و در شناخت و تأمل در حجت‌های الهی تا آنجا جاهل باقی ماندند که از محمد و همدم ایشان و همچنین از مخالفانشان، ترسان باقی ماندند، ایمان نمی‌آورند تا هلاک گردند؛ آری، آنها خود، نادان و سفیه‌اند چرا که با این نفاق‌شان تسلیم امرشان نمی‌شوند، نه محبت و دوستی محمد و مؤمنان را به دست می‌آورند و نه دوستی یهود و سایر کفّار را؛ زیرا آنها به او و ایشان، موالی و دوستی محمد و برادرش علی و دشمنی دشمنانشان از یهودی‌ها و مسیحی‌ها و ناصبی‌ها را اظهار می‌نمایند و در عین حال به آنها نیز دشمنی نسبت به محمد و علی و دشمنی با دشمنانشان را ابراز می‌دارند و با آنها نیز نفاق پیشه می‌کنند همان گونه که نسبت به محمد و علی منافق هستند. در حالی که نمی‌دانند واقعِ امر چیز دیگری است؛ چرا که خداوند پیامبر خود را از اسرار آنها مطلع می‌نماید و آنها را مورد لعن و نکوهش قرار می‌دهد و نابودشان می‌کند». بحار الانوار: ج 73 ص 147.

[13] - إسراء: 13.

[14] - از امام صادق روایت شده است که فرمود: «.... تا اینجا که فرمود: در ولادت قائم ما و غیبتش و طول عمرش و بلوای مؤمنان (بعد از ایشان) در آن زمان و به وجود آمدن شرّ در دل‌های آنها به دلیل طولانی بودن غیبتش و برگشتن بیشترین آنها از دین‌شان و واگذاشتن طوق اسلام از گردن‌هایشان نگرستیم، که خداوند متعال می‌فرماید: «کُل انسانٍ الزَمناهُ طائِره في عُنقَه» (کردار نيک و بد هر انسانی را چون طوقی به گردنش آويخته‌ايم) یعنی ولایت....». بحار الانوار: ج 15 ص 219. و در مستدرک سفینة البحار علی نمازی ج 6 ص 618 آمده است: «تفسیر این سخن خداوند «کُل انسانٍ الزَمناهُ طائِره في عُنقَه» یعنی ولایت».

[15] - مؤمنون: 108.

[16] - بقره: 174.

[17] - آل عمران: 77.

[18] - نصر: 1 تا 3.

[19] - سید احمد الحسن در متشابهات ج 1 ص 3 و ص 17 و 21 و در جلد دوم متشابهات ص 47 و 48 و در جلد سوم ص 103 و در موارد دیگر، ذکر فرموده‌اند.

[20] - نسا: 64.

[21] - انبیا: 11 تا 15.

[22] - در خطبه‌ای از علی ابن ابی طالب نقل شده است که فرمود: «زورا، و چه می‌دانید از زورا! سرزمين وسيعى است که در آنجا بناهاى محکم پايه‌گذراى مى‌شود، مردم بسيارى در آن سکنى مى‌گزينند و رؤسا و ثروت‌اندوزان در آن اقامت مى‌کنند. بنى عباس آنجا را مقرّ حکومت خود و پايگاه ثروت‌هاى خويش قرار مى‌دهند. زورا براى آنها خانه‌ى لهو و لعب است. آنجا مرکز ستم ستمکاران و کانون ترس‌هاى دهشت‌زا است، جاى پیشوایان گنهکار و امیران فاسق و فرمان‌روايان خيانت‌کار و جنايت‌پيشه. جمعى از فرزندان فارس و روم آنان را خدمت مى‌کنند. اگر معروفی بشناسند به آن امر نمی کنند و اگر منکری ببینند، نهی‌اش نمی‌کنند. مردانشان به مردان و زنانشان به زنان اکتفا کنند. در چنين شرایطی اندوه عمومى و گريه‌هاى طولانى و شرور و بدبختى دامن‌گير مردم زورا مى‌شود، و گرفتار هجوم ترک‌ها مى‌گردند؛ ملتى که حدقه‌ی چشم‌شان کوچک و صورت‌هايشان مانند سپر طوق شده و لباس‌هايشان زره آهنين است.... ». قواعد الاحکام علامه حلی: ج 1 ص 15. از مفضل بن عمر از امام صادق در خبری طولانی نقل شده است که فرمود: «.... سپس سفیانی ظهور می‌کند و سپاهیانش به سوی عراق حرکت می‌کنند. آن جا را ویران می‌سازد و زورا را خراب و با خاک یکسان می‌کند و کوفه و مدینه را ویران می‌کند و اسبانشان در مسجد رسول خدا سرگین می‌اندازند. لشکر سفیانی در آن روز، سیصد هزار نفر خواهد بود....» مختصر بصائر الدرجات حسن بن سلیمان حلی: ص 185. همچنین از مفضل بن عمر نقا شده است که گفت: آقای من، در آن زمان خانه‌ی فاسقین چگونه خواهد بود؟ فرمود: «در خشم و لعنت خداوند! فتنه‌ها آن را ویران و با خاک یکسان می کنند. وای برای آن و هر کس که در آن ساکن باشد، از پرچم‌های زرد و پرچم‌های مغرب و آنها که از جزیره می‌آیند و پرچم‌هایی که از هر سو، از دور و نزدیک به سوی آنها خواهد آمد. به خدا قسم از انواع عذاب بر آنها نازل شود که هیچ امتی از گذشتگان تا آیندگان ندیده و عذابی بر آنها نازل شود که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی به مانندش را نشنیده است. طوفانی که مردمِ آن را فرا می‌گیرد شمشیر خواهد بود. وای بر کسانی که در آن مسکن گزینند؛ چرا که اقامت‌کننده در آن با شقاوت خود مانده و خارج شدگان از آن، با رحمت خدا خارج شده‌اند. به خدا سوگند اهالی آن باقی خواهند ماند تا اینکه گویند خانه‌ها و قصرهایش بهشت و زنانش حورالعین و جوانانش جوانان بهشتی‌اند. گمان می‌ کنند که خداوند تمام ارزاق را فقط در آن تقسیم کرده است. در آن افتراها به خدا و رسول خدا می‌بندند و حکم به خلاف کتاب خدا می‌دهند و گواهی دروغین و شرب خمر و فجور و خوردن حرام و خون‌ریزی کنند. از دنیا چیزی نماند مگر اینکه در آن باشد. سپس خداوند متعال با آن فتنه‌ها و پرچم‌ها زورا را خراب می‌کند تا حدی که وقتی کسی از آنجا گذر کند، بگوید زمانی اینجا زورا بود». مختصر بصائر الدرجات: ص 188. از ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین نقل شده است که فرمود: «پس از این که امیرمؤمنان از واقعه‌ی خوارج بازگشت گذرش به زورا افتاد و به مردم فرمود: این زورا است، بروید و از آن دوری کنید، چرا که خسف در آن سریع‌تر از رفتن میخ آهنین در کاه اتفاق خواهد افتاد....». مستدرک الوسایل میرزای نوری: ج 3 ص 429.

[23] - کافی: ج 8 ص 51.

[24] - نبأ: 40.

[25] - اهراف: 108 ؛ شعرا: 33.

[26] - طه: 22.

[27] - نمل: 12.

[28] - قصص: 32.

[29] - معارج: 6و7.

[30] - در دعا از اهل بیت آمده است: «خداوندا! پیامبر خود محمد را به دیدارش و هر کس که از ایشان در دعوتش تبعیّت کرده است، شاد کن، و زندگی ما را بعد از ایشان مورد رحمت خود قرار بده. خداوندا! دشواری‌ها و غم‌ها را از این امّت با حضور ایشان برطرف کن و ظهور او را برای ما تعجیل فرما که آنها آن را دور می‌بینند و ما نزدیکش می‌بینیم، به زودی و هر چه سریع‌تر، ای مولای من، ای صاحب الزمان، برحمتک یا ارحم الراحمین». بحار الانوار: ج 35 ص 96 و بیشتر کتاب‌های دعا.

[31] - از ابو جعفر روایت شده است که می‌فرماید: «ایام الله سه روز هستند: روز قیام قائم، روز رجعت و روز قیامت کبری». بحار الانوار: ج 15 ص 50.

[32] - از همین رو است که خداوند متعال در روز قیامت کبری منافقین و کافران را با حقیقت سیاه و تاریکشان ظاهر می‌کند و صورت‌هایشان سیاه و گرفته و عبوس می‌باشد هر چند که در این دنیا سفید و شادمان بوده باشند و مؤمنان به ولایت را با چهره‌های سفید و نورانی آشکار می‌سازد هر چند که در دنیا چهره‌های آنها از شدت ظلم و بیداد و استضعاف از سوی ظالمان، افسرده و نازیبا بوده باشد. در عالم ملکوت هر کسی با حقیقت و باطن خودش آشکار می‌گردد. از جعفر بن محمد روایت شده است که فرمود: «شیعیان علی در روز قیامت با چهره‌های زیبا و لطیف و سفید در حالی که سیرآب هستند، ظاهر و دشمنان علی با چهره‌هایی سیاه و زشت، و تشنه‌لب ظاهر می‌شوند. سپس این آیه را خواند: «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» (روزی که چهره‌هایی سفید و چهره‌هایی سیاه می‌گردند)». بحار الانوار : ج 7 ص 194 از ابو جعفر روایت شده است که فرمود: «چند نفر از صحابه نزد رسول الله بودند و علی نیز در بین آنها بود. فرمود: خداوند متعال وقتی مردم را در روز قیامت مبعوث می‌کند، قومی از گورهایشان با چهره‌هایی سفید مثل برف و نورانی خارج می‌شوند، سفیدی لباس هایشان مثل شیر است و کفش‌های زرین به پا دارندو به خدا سوگند بندهای کفششان از شدت نورانی بودن می‌درخشد، سوار بر شترانی نورانی که بر آنها کرسی‌های طلا و زبرجد و یاقوت قرار دارد و افسارشان با زنجیر طلا بسته شده است، هستند تا وارد بهشت شوند. مردم در حال پس دادن حساب و کتاب هستند در حالی که آنها می‌خورند و می‌آشامند. علی بن ابی طالب پرسید: آنها چه کسانی هستند ای رسول خدا؟ رسول الله فرمود: آنان، شیعه‌های تو هستند و تو امام آنها می‌باشی. این سخن خداوند متعال است که «یَومَ نَحشُرَ المُتَقینَ إلی الرَّحمنَ وَفدا» (روزی که پرهیزگاران را گروه گروه در حضور رحمن محشور کنیم)». بحار الانوار: ج 7 ص 194.

[33] - نبأ: قسمتی از آیه‌ی 40.

[34] - عبایة بن ربعی می‌گوید: از عبد الله بن عباس پرسیدم: چرا رسول خدا به علی لقب ابو تراب داد؟ گفت: «چون صاحب زمین و حجّت خدا بر اهل آن بعد از رسول الله است. با او زمین باقی و ساکن می‌باشد. از رسول الله شنیدم که می‌فرمودند: وقتی روز قیامت بر پا شود و کافر بیند آنچه را برای شیعیان علی از ثواب‌ها و حسنات و کرامت‌ها فراهم می‌شود، می‌گوید: ای کاش من هم خاک بودم؛ یعنی از شیعیان علی بودم و این، همان سخن خداوند متعال است: «وَ یَقولُ یا لَیتَني کُنتُ تُراباً»». علل الشرایع شیخ صدوق: ج 1 ص 156. از امام صادق روایت شده است: «این سخن خداوند متعال: «یَومَ یَنظُرُ المَرءُ ما قَدَمَت یَداهُ وَ یَقولُ الکافِرُ یا لیتَني کُنتُ تُراباً» یعنی علوی و موالی ابو تراب بودن». بحار الانوار: ج 7 ص 194.

[35] - طه: 12.

[36] - طه: 12.

[37] - شیخ صدوق می‌گوید: «در این سخن خداوند عزوجل «فَاخلَع نَعلیک» (پای‌افزارت را بیرون بیاور) روایت شده است که یعنی: تَرست را؛ هر ترسی را چه تباه شدن خانواده‌ات و چه ترس از فرعون را از خود دور کن». کمل الدین و تمام النعمه: ص 151 و 460 از امام مهدی در حدیثی طولانی نقل شده است که فرمود: «.... موسی با پروردگارش در وادی مقدس مناجات کرد و گفت: خداوندا! من در محبت به تو اخلاص ورزیدم و دلم را از هر چه غیر از تو است، شسته‌ام. موسی بسیار خانواده دوست بود؛ بنابراین خداوند فرمود: «إخلَع نَعلَیک» یعنی اگر محبت تو نسبت به من با اخلاص بوده و اگر دلت را نسبت به غیر از من شسته‌ای و جز من کس دیگری در دلت جای ندارد، دوستی و مودّت خانواده‌ات را از دل بیرون کن». کمال الدین و تمتم النعمة: ص 460.

[38] - جمعه: 5.

[39] - رسول خدا حضرت محمد در حدیثی طولانی فرمود: «.... خداوند متعال می‌فرماید: «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً» (مَثَل کسانی که تورات بر آنها تحميل گشته است ولی به آن عمل نمی‌کنند مَثَل آن خر است که کتاب‌هایی را حمل می‌کند). ای ابن مسعود، بر مردم زمانی خواهد رسید که هر کس در دین خود بردبار باشد همچون کسی است که زغال گداخته‌ای را کف دستش گرفته باشد. و فرمود: در آن زمان اگر کسی گرگ نباشد، گرگان او را خواهند خورد. ای ابن مسعود، علما و فقهای آن زمان فاجر و خائن هستند. آگاه باش که آنها شریرترین خلق خدا هستند و همچنین پیروان آنها و کسانی که به آنها رجوع و از آنها دریافت می‌کنند و آنها را دوست داشته باشند و با آنها همنشینی و مشورت کنند نیز شریرترین خلق خدا هستند و خداوند آنها را «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ» (کر و کور و لال، در حالی که بازگشتی ندارند) وارد جهنم می‌سازد». بحار الانوار: ج 47 ص 98. علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش ج 2 ص 366 می‌گوید: «مثالی برای بنی اسرائیل آورده است و می‌فرماید: «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً» (مَثَل کسانی که تورات بر آنها تحميل گشته است ولی به آن عمل نمی‌کنند مَثَل آن خر است که کتاب‌هایی را حمل می‌کند) گفت: خر، کتاب‌ها را بر دوش می‌کشد ولی محتوای آنها را نمی‌داند و به آن عمل نمی‌کند همان گونه که بنی‌اسرائیل کتاب‌ها را همچون حمار بر دوش کشیدند در حالی که از محتوای آنها چیزی نمی‌دانستند و به آن عمل نمی‌کردند». همچنین شیخ طوسی در تبیان ج10 ص 5 گفته است: « ابن عباس می‌گوید: أسفار، کتاب‌ها هستند و واحد آن «سِفر» می‌باشد؛ چون با اظهار وضعیت، از معنا پرده برمی‌دارد. گفته می‌شود: «سفر الرجل عن عمامته اذا کشف» (آن مرد عمامه خود را برداشت یعنی سر را مکشوف نمود) و «سفرت المرأة عن وجهها و هی سافرت» (آن زن پرده از صورتش برداشت و کشف صورت نمود). آنها به حمار مَثَل زده شده‌اند؛ چرا که خر در حالی کتاب‌های حکمت را بر دوش می‌کشد که از محتوایشان چیزی نمی‌داند درست مانند کسی که کتابی را از بَر است ولی به آن عمل نمی‌کند. به همین ترتیب کسی که قرآن را بخواند و از محتوای آن چیزی نفهمد و و از فهم آن طوری بگذرد که انگار به درک آن نیاز نداشته باشد، همانند حمار است ولی این مَثَل بر آن کس که قرآن را حفظ کرده و در پیِ معنای آن و عمل به آنچه حفظ کرده است باشد، صادق نیست».

[40] - لقمان: 19.

[41] - مدثر: 50.

[42] - درمی‌یابیم که ائمه‌ی اطهار همیشه علمای بی‌عمل را به خران تشبیه می‌کنند. در اینجا امام صادق را می‌بینیم که در مورد این سخن خداوند متعال «کَأَنَهُم حُمُرٌ مُستَنفِره» (گویی خران رمیده‌اند) در حدیثی با یونس در مورد علمایی که با او مخالفت می‌کردند و به او اعتراض می‌نمودند در حالی که آنها راهزنانی هستند و خود را جای ائمه‌ی حق جا زده‌اند می‌فرماید: «....این صفت بر هر کس که خدا را آن گونه که حق شناختنش است نمی‌شناسند و آن گونه که لایقش است دوست نمی‌دارد، اطلاق می‌گردد. نماز و روزه‌ی آنها و روایات و علوم‌شان تو را فریب ندهد؛ چرا که آنها «حُمُرٌ مُستَنفِره» هستند». سپس فرمود: «ای یونس، اگر علم صحیح را خواسته باشی، نزد ما اهل بیت است. ما وارث آن هستیم و به ما تشریع حکمت و فصل خطاب داده شده است». بحار الانوار: ج 63 ص 404. در اینجا امام صادق دلیل علت وارثت علوم ائمه و برتری آنها بر دیگران را بیان می‌فرماید؛ چرا که آنها آن علوم را از جد بزرگوارشان حضرت محمد رسول خدا به ارث برده‌اند و نه کس دیگر و این دلیل بر اختصاص داشتن اهل بیت به این صفت یعنی «وارث انبیا» می‌باشد و هر کس خود را به این صفت توصیف کند، دزد و سارق است، در هر لباس و منصبی که باشد!

[43] - علل الشرایع: ج 1 ص 66.

[44] - علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش ج 2 ص 366 در مورد این سخن خداوند متعال «یا ایُّها الذینَ هادوُ إن زَعَمتُم إنَّکُم اولیاءً لله مِن دونِ الناسَ فَتَمَنّوا الموتَ إن کُنتُم صادِقین» (بگو: ای قوم يهود، اگر می‌پنداريد که شما دوستان خدا هستيد، نه مردمِ ديگر، پس تمنّای مرگ کنيد، اگر که راست‌گو هستید!) می‌گوید: «در تورات نوشته شده است که اولیای خداوند درخواست مرگ می‌کنند». مجلسی در بحار الانوار ج 6 ص 125 در مورد «فَتَمَنّوا الموتَ» نوشته است: «این گفتار اگر چه در ظاهر خطاب به یهود است اما در خصوص تمام کسانی است که ادعای ولایت و دوستی خدا را می‌کنند ولی از مرگ بدشان می‌آید».

[45] - شعرا: 14.

[46] - شعرا: 15.

[47] - نحل: 68.

[48] - اعراف: 185.

[49] - یونس: 5.

[50] - از همین رو است که اهل بیت خود و شیعیان راست‌گوی خود را به زنبور عسل و کندوی آنها تشبیه می‌کنند. از ابو عبدالله در مورد این سخن خداوند متعال «وَ اوحَی رَبُکَ الی النَحل» (و خداوند به زنبور عسل وحی کرد) نقل شده است که فرمود: «ما همان زنبورهایی هستیم که خداوند به آنها وحی کرد «إن إتَخذی مِن الجِبالِ بِیوتاً» (از کوه‌ها خانه‌هایی برگزین). به ما امر کرد که از عرب، شیعه را برگزینیم، «وَ مِن الشَجَر» (و از درخت) می‌فرماید: از عجم نیز «وَ مِما یَعرِشون» (و از آنچه بنا می‌کنند) و همچنین از موالی، «وَ الشَرابَ المُختَلِف الوانه» (و شراب رنگارنگ) علمی است که از ما برای شما خارج می‌گردد». بحار الانوار: ج 42 ص 110.

[51] - حج: 11.

[52] - رسول خدا فرمود: «من و انبیای قبل از من و مؤمنین همواره مبتلا به کسانی که ما را اذیت و آزار می‌کرده‌اند بوده‌ایم و اگر مؤمن بر روی قله‌ی کوهی باشد خداوند عزوجل کسی که به او اذیت و آزار برساند را بر وی مسلّط می‌کند تا به این ترتیب اجری نصیبش شود». علل الشرایع: ج 1 ص 45.

[53] - از ابو عبدالله نقل شده است: «شدیدترین مردمِ مبتلا به سختی‌ها و بلاها، انبیا که سلام خداوند بر آنها باد و سپس اوصیای آنها و پس از آنها پیروان و همانندان آنها هستند». بحار الانوار: ج 11 ص 69.

[54] - یونس: 90.

[55] - یونس: 91.

[56] - سجده: 29.

[57] - از ابراهیم بن محمد همدانی نقل شده است که گفت: به امام رضا گفتم: چرا خداوند متعال فرعون را غرق کرد در حالی که ایمان آورد و به وحدانیتش اقرار نمود؟ فرمود: «زیرا پس از دیدن عذاب قطعی ایمان آورد و چنین ایمانی مورد قبول واقع نمی‌گردد و این حکم خداوند متعال در گذشته بوده است و در آینده خواهد بود. خداوند عزوجلّ می‌فرماید: «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکينَ * فَلَمْ يَکُ يَنْفَعُهُمْ إيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا» (و چون عذاب ما را ديدند، گفتند: به خدای يکتا ايمان آورديم و به آن چيزهايی که شريک خدا قرار داده بوديم کافر شديم * اما هنگامی که عذاب ما را ديدند ديگر ايمانشان برايشان سودی نبخشيد) و نیز می‌فرماید: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لاَ يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا» (روزی که برخی نشانه‌های پروردگارت آشکار شود، ايمان کسی که پيش از آن ايمان نياورده يا به هنگام ايمان کار نيکی انجام نداده است، برای او سودی نخواهد داشت) و به همین صورت، وقتی فرعون غرق شدن را درک نمود، گفت: «آمَنتُ انَّه لا اله الا الذّی امَنَت بهِ بَنوا اسرائیلَ وَ انَا مِن المُسلِمین» (ايمان آوردم که هيچ خداوندی جز آن که بنی اسرائيل به آن ايمان آورده‌اند، نيست و من ازتسليم شدگانم) و در جواب به او گفته شد: «ألأنَ وَ قَد عَصَیتَ قَبل وَ کُنتَ مِن المُفسِدین» (آيا اکنون؟! در حالی که تو پيش از اين، عصيان می‌کردی و از مفسدان بودی!)». بحار الانوار: ج 6 ص 23.

[58] - بقره: 255.

[59] - آیت الکرسی علی تنزیل (طبق نازل شدنش) از اهل بیت روایت شده است و در ثواب خواندن آن فضل عظیمی ذکر کرده‌اند. شیخ عباس قمی آن را در مفاتیح الجنان آورده است اما در چاپ‌های بعدی مفاتیح آن را حذف کرده‌اند و این تصرّفی است نامشروع نسبت به تألیفات علمایی که تلاش کرده‌اند روایات اهل بیت را همان گونه که هست بدون هیچ حذف و تحریفی به مردم برسانند. از حسین بن خالد نقل شده است که ابو الحسن امام الرضا این گونه قرائت فرمود: «اللهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ ـ‌ یعنی چرت و خواب‌ـ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَ ما بینَهُما وَ ما تَحتَ الثَّری عالَم الغیبِ وَالشَهادَة هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ....». بحار الانوار: ج 98 ص 263. از امام حسن بن علی روایت شده است که فرمود: «رسول خدا فرمود: آیت الکرسی در لوحی از زمرّد سبز با مداد مخصوص خدا نوشته شده است و در هر روز جمعه آن لوح بر پیشانی اسرافیل نمودار می‌شود و چون بر پیشانی‌اش نمودار شود، تسبیح می‌گوید؛ می‌گوید: منزّه است آن کسی که تسبیح فقط از برای او است و عبادت و اطاعت فقط برای وجه او است. او است خداوند قادرِ یکتایِ عزیز؛ و هنگامی که او تسبیح می‌گوید تمام اهل آسمان‌های ملکوتی تسبیح و تهلیل می‌گویند و هنگامی که اهل آسمان دنیا تسبیح آنها را بشنوند، او را تقدیس گویند و هیچ ملک مقرّب و هیچ پیامبر مرسَلی نمی‌ماند مگر اینکه برای خواننده‌ی آیت الکرسی علی التنزیل دعا می کند». مستدرک الوسایل میرزای نوری: ج 6 ص 116.

[60] - این کتاب اکنون منتشر و به فارسی نیز ترجمه شده است (مترجم).

[61] - بینه: 2 و 3.

[62] - واقعه: 77 تا 79.

[63] - بصائر الدرجات: ص 516.

[64] - بحار الانوار: ج 23 ص 369.

[65] - شوری: 38.

[66] - شوری: 38.

[67] - انعام: 98.

[68] - هود: 6.

[69] - فجر: 27 و 28.

[70] - نور: 40.

[71] - انعام: 98.

[72] - هود: 6.

[73] - تهذیب الاحکام: ج 7 ص 147.

[74] - کافی: ج 2 ص 418.

[75] - کافی: ج 2 ص 419.

[76] - بحار الانوار: ج 49 ص 262.

[77] - تفسیر عیاشی: ص 371.

[78] - یونس: 64.

[79] - انعام: 34.

[80] - کهف: 109.

[81] - یونس: 64.

[82] - از ابو جعفر در حدیثی آمده است: «.... تا آنجا که فرمود: سپس پاداششان می‌دهد و می‌فرماید: «لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ» و امام بشارت به قیام قائم و به ظهورش و کشتار دشمنان آنها و نجات در آخرت و وارد شدن بر محمد ـ‌صادقین‌ـ بر حوض را به آنها می‌دهد». کافی: ج 1 ص 429. در اینجا سؤالی مطرح می‌شود؛ اینکه در این زمان که امام غایب است چگونه به مردم این زمان بشارت می‌دهد؟ هیچ پاسخی نخواهد بود مگر در رؤیا و این همان رؤیایی است که رسول خدا آن را به عنوان وحی و جزئی از اجزای نبوّت توصیف می‌فرمایند و به صراحت بیان می‌فرماید که شیطان هیچ گاه در رؤیا نمی‌تواند به او یا اوصیای او متمثل شود، تا روز قیامت! از ابو جعفر نقل شده است که فرمود: «مردی از رسول خدا در مورد این سخن خداوند عزوجل «لَهُم البُشری في الحَیَاة الدُنیا» سوال کرد. رسول خدا فرمود: رؤیای حسنه است که مؤمن آن را می‌بیند و با آن به او بشارت داده می‌شود». کافی: ج 8 ص 90. مردی بادیه‌نشین که دارای مال و منال و جمال بود نزد رسول الله آمد و پرسید: ای رسول خدا، مرا از این سخن خداوند عزوجل باخبر نما: «الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ» (کسانی را که ايمان آوردند و پرهيزگاری می‌کردند * بشارت است ايشان را در دنيا و آخرت. کلمات خدا را تبدیلی نیست. اين است کاميابی بزرگ). پیامبر خدا فرمود: «اما این سخن خداوند متعال «لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ» همان رؤیای حسنه است که مؤمن در خواب می‌بیند و با آن بشارتی به او در دنیایش داده می‌شود و اما این سخن «و في الاخرَة» بشارت مؤمن هنگام مرگ است که خداوند هنگام مرگش به او بشارت می‌دهد که خداوند از گناهان تو و کسانی که تو را حمل می‌ کنند گذشت و شما را بخشید». من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 133.

[83] - انعام: 34.

[84] - نسا: 36.

[85] - از ابو بصير نقل شده است که گفت: شنیدم ابا عبد الله می‌فرمود: «لَا تَتَّخِذُوا إِلَٰهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ» (دو خدا را مپرستيد و جز اين نيست که او خدای يکتا است) منظور این است که از دو امام پیروی نکنید که امام، یکی است». بحار الانوار: ج 32 ص 357.

[86] - بحار الانوار: ج 36 ص 6.

[87] - از جعفر بن محمد بن سعيد با سند خودش از امام صادق درباره‌ی این سخن خداوند متعال «وَاعْبُدُواْ اللهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» نقل شده است که فرمود: «رسول خدا و علی بن ابی طالب پدران اين امّت هستند و «وَبِذِي الْقُرْبَى» فرمود: حسن و حسين می‌باشند». بحار الانوار: ج 32 ص 269.

[88] - شوری: بخشی از آیه‌ی 23.

[89] - از عباية بن ربعی از ابن عباس نقل شده است که گفت: در مورد این سخن خداوند متعال«أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوَى» (آیا خداوند تو را یتیم نیافت، پس پناهت نداد؟) پرسیده شد. گفت: «فقط به این دلیل یتیم نامیده شد که بر روى زمين از اولين تا آخرين، هیچ نظیر و مانندی برای او وجود نداشته است. بنابراین خداوند عزوجل که نعمت‌هایش را بر او ارزانی داشت می‌فرماید: «أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً» یعنی تنها هستی و نظیر و همانندی نداری». بحار الانوار: ج 61 ص 141. على بن ابراهيم قمى می‌گوید: «سپس فرمود: «أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوَى» يتيم، كسى است كه همانند و نظیری ندارد؛ گوهر از‌این‌رو يتيمه ناميده می‌شود که همانندی ندارد(الدرّه اليتيمه)». بحارالانوار: ج61 ص142. از ابو جعفر در حديثى طولانى نقل شده است که فرمود: «.... «فَلَا اِقْتَحَمَ الْعَقَبَة * وَمَا أَدْرَاك مَا الْعَقَبَة» (و از آن گذرگاه سخت عبور نکرد * و تو چه دانی که گذرگاه سخت چيست؟) می‌فرماید: چه كسى به تو ياد داد در حالی که همه چيز در قرآن است «مَا أَدْرَاكَ» (و تو چه می‌دانی) و او همه چیز را به تو آموخت «يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ» (یتیمی که خویشاوند است) يعنی رسول خدا و «المقربه» نزديكش نمود و «أوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ» (یا مسکینی خاک‌نشین) يعنی اميرالمؤمنين خاکی که به علم آغشته می‌باشد». بحار الانوار: ج 42 ص 282.

[90] - از عمر بن ابو مقدام از پدرش نقل شده است که گفت: از ابا جعفر در مورد این سخن خداوند عزوجل پرسيدم: «مَّا أَفَاء اللهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ» (آن غنيمتی که خدا از مردم قريه‌ها نصيب پيامبرش کرده است از آنِ خدا است و از آنِ پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مسکينان و مسافران در راه مانده). ابو جعفر فرمود: «اين آيه در خصوص ما نازل شد و هر چه برای خدا و رسول خدا بود، برای ما نیز هست. ما «ذی القربى» (خویشاوندان) هستیم و ما مساكين هستيم و مَسكَنَت (نیازمندی) ما هیچ گاه از رسول خدا دور نخواهد شد. ما «ابناء سبيل» (در راه ماندگان) هستيم که هيچ راهى جز به وسيله‌ی ما شناخته نخواهد شد و تمامی امور از آنِ ما است». بحار الانوار: ج 32 ص 258.

[91] - بقره: 83.

[92] - نسا: 54.

[93] - آل عمران: 31.

[94] بأ: 1 تا 5.

[95] بأ: 1 تا 5.

[96] - از على بن ابى طالب نقل شده است که فرمود: «صخر فرزند حرب آمد و در پیشگاه رسول الله نشست و گفت: ای محمد، اين امر (خلافت) بعد از شما براى ما است يا براى كس ديگر؟ رسول خدا فرمود: اى صخر، اين امر بعد از من از آنِ كسى است كه نسبت به من به مانندِ هارون برای موسى باشد. على فرمود: پس خداوند متعال نازل فرمود: «عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ النَّبَأِ الْعَظِيمِ * الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ» که گروهى، تأیید کننده‌ی ولايت و خلافت على هستند و گروهى دیگر آن را تکذیب می‌کنند. سپس فرمود: «کلا» (هرگز)، که درباره‌ی آنها نازل شد که «سیعلمون» (خواهند فهمید) که بعد از تو خلافت او حق است، «ثم کلا سیعلمون» (هرگز، قطعا خواهند فهمید) و مى‌فرماید: حق ولایت و خلافت او را خواهند فهمید در حالی که در گور خود از آنها در مورد خلافت و ولايت او سؤال مى‌شود و هيچ مرده‌اى چه در شرق و چه در غرب زمين و بيابان و دريا نمی‌ماند مگر اینکه دو فرشته‌ی نکیر و منكر از او در مورد ولايت امير مؤمنان خواهند پرسيد. از مرده مى‌پرسند: خداى تو كيست؟ دينت چیست؟ پيغمبرت كيست؟ امامت کیست؟». مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب: ج 2 ص 276. سدیر صدفی از ابو عبدالله روایت کرده است: درباره‌ی این سخن خداوند تبارک و تعالی«بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» (بلکه قرآن آياتی است روشن که در سينه‌ی اهل دانش جای دارد) و این سخن «قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ * أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ» (بگو: اين خبری بزرگ است * که شما از آن روی برمی‌گردانید) پرسیدم. ایشان فرمود: «کسانی که علم به آنها داده شده است، ائمه و خبر، امامت می‌باشد». بحار الانوار: ج 32 ص 203. از عبدالله بن کثیر روایت شده است: از ابو عبد الله درباره‌ی این سخن خداوند متعال «عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ النَّبَأِ الْعَظِيمِ» پرسیدم. فرمود: «خبر عظیم، همان ولایت است». و درباره‌ی این سخن «هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ» (این ولایت حقّ خداوند است) پرسیدم، فرمود: «ولایت امیر المؤمنین». بحار الانوار: ج 42 ص 352. از ابو الحسن رضا در مورد این سخن خداوند متعال «عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ النَّبَأِ الْعَظِيمِ * الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ» نقل شده است که فرمود: «امیر المؤمنین فرمود: به خدا سوگند خبری عظیم‌تر از من وجود ندارد و به خدا سوگند، آیه و نشانه‌ای بزرگ‌تر از من نیست. فضیلت و برتری من بر امت‌های پیشین با اختلاف زبان‌هایی که داشتند، عرضه شد و به فضل و برتری من اقرار ننمودند». مستدرک سفینه‌ی بحار - شیخ علی نمازی: ج 9 ص 509.

[97] - از امام صادق نقل شده است که فرمود: «ابليس به سجده بر آدم امر شد. گفت: خداوندا، به عزّتت قسمت مى‌دهم كه اگر مرا از اين فرمان معاف کنی، تو را به گونه‌اى عبادت كنم كه هيچ مخلوقى هرگز تو را آن گونه عبادت نکرده باشد. خداوند جلّ جلاله به او فرمود: من دوست دارم آن گونه كه می‌خواهم عبادت شوم». بحار الانوار: ج 2 ص 262.

[98] - از جميل بن درّاج نقل شده است: از ابو عبد الله پرسيدم: آیا ابليس از ملائكه است؟ و آیا او از امر و اخبار آسمان چيزى می‌داند؟ فرمود: «از ملائكه نیست و از اخبار آسمان چيزى نمى‌داند. او از جنّیان و همراه با ملائکه بود. ملائکه او را از خود مى‌ديدند در حالی که خداوند مى‌داند كه او در زمره‌ی آنها نمی‌باشد. وقتى امر به سجده شد، آنچه اتفاق افتاد، از او سر زد». بحار الانوار: ج 11 ص 119.

[99] - شعرا: 227.

[100] - نبأ: 31.

[101] - ص: 68 تا 88.

[102] - الرحمن: 19 و 20.

[103] - از يحيى بن سعيد قطان نقل شده است که گفت: شنيدم ابا عبد الله در مورد این سخن خداوند عز و جلّ «مرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا يَبْغِيَانِ» مى‌فرمود: «علی و فاطمه دو درياى عميق علم هستند كه هيچ كدام بر ديگرى برتری ندارند. «يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ» (از آنها مروارید و مرجان خارج می‌شود) حسن و حسين می‌باشند». خصال شيخ صدوق: ص 65.

[104] - رسول خدا به على فرمود: «ای على، خداوند متعال به صورت پنهان انبیا را را با تو تأیید نمود و به صورت آشکار من را با تو یاری فرمود». حلية الابرار سيد هاشم بحرانى: ج 2 ص 17.

[105] - از رسول الله حضرت محمد در حديثى طولانی روایت شده است: «.... خداوند سبحان به ملائكه‌اش مى‌فرماید: اى فرشتگان من به بنده‌ی من فاطمه نگاه كنيد، در پیشگاه من به عبادت مشغول است و در حالی که اعضایش از خوف من لرزان می‌باشد و با قلبش به عبادت من آمده است. پس شما را شاهد مى‌گيرم كه امنيت شيعيان او را از جهنم تضمين مى‌كنم....». امالى شيخ صدوق: ص 175. از رسول الله در حديثى طولانی روایت شده است که فرمود: «.... گفتم: حبيب من ای جبرئيل، چرا فاطمه در آسمان منصوره و در زمين فاطمه ناميده شد؟ جبرئيل گفت: از این رو در زمين فاطمه ناميده شد که شيعيانش را از آتش دوزخ امان داد و دشمنانش از مودت و دوستیِ او محروم شدند و در آسمان منصوره ناميده شد چون خداوند عزوجل می‌فرماید: «يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ» (روزی که مؤمنان شادمان شدند * با یاری خدا که هر که را بخواهد یاری می‌دهد) يعنى یاری دادن فاطمه به دوست‌دارانش». معانى الاخبار: ص 396. از امام جعفر صادق از پدرانش از رسول خدا در حديثى طولانی نقل شده است که فرمود: «.... سپس منادى ندا مى‌دهد: اى جماعت، سرهاى خود را پايين بیندازید و چشمانتان را ببنديد تا فاطمه عبور کند. پس آنها فرمان را انجام مى‌دهند و فاطمه عبور می‌کند در حالی که پيشاپیش او يك‌صد هزار فرشته و در سمت چپش به همین تعداد و سمت راست او همين تعداد فرشته و از پشت سرش نیز همين تعداد فرشته همراه او هستند و يک‌صد هزار فرشته او را بر بال‌هاى خود حمل مى‌كنند. هنگامی که به درب بهشت برسد خداوند در قلب ایشان الهام می‌نمایند که درنگ نماید. به او گفته مى‌شود: درنگ تو برای چیست؟ مى‌گوید: پروردگارا، دوست دارم قدر و منزلتم را در اين روز به من نشان دهى. و خداوند می‌فرماید: ای فاطمه، برگرد و ببین چه کسی تو و فرزندانت را دوست می دارد، دستش را بگیر و وارد بهشت کن. امام جعفر بن محمد فرمود: از ميان جمع، شيعيان و دوست‌دارانش را جدا می‌کند همان گونه كه پرنده دانه‌هاى خوب را از میان دانه‌هاى خاک‌آلود برمی‌چیند؛ تا اینکه او و شیعیانش و دوست‌دارانش به دروازه‌ی بهشت می‌رسند که خداوند در دل شیعیان و دوست‌دارانش الهام می‌کند که توقف کنند. گفته مى‌شود: چرا توقف نمودید در حالی که به شما امر شده بود وارد بهشت شوید؟! مى‌گويند پروردگارا، مى‌خواهيم در اين روز، قدر و منزلت‌مان را ببینیم. به آنها گفته می‌‌شود: برگرديد ببینید چه کسی به جهت دوستی با فاطمه به شما نگاه کرد یا به شما سلامی داد یا مصافحه نمود و یا غیبتی را از شما دور نمود یا جرعه آبی در دوستی او به شما داد؛ دستشان را بگیرید و وارد بهشت نمایید. جعفر بن محمد که سلام و صلوات خداوند بر او باد فرمود: به خدا سوگند در آن روز كسى جز كافران یا منافقان ولايت ما باقى نخواهد ماند، که خواهند گفت: «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ * وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ * فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» (و اکنون ما را شفاعت کننده‌ای نيست * و ما را دوست مهربانی نيست * کاش بار ديگر به دنيا بازگرديم تا از مؤمنان گرديم). سپس جعفر بن محمد که صلوات خداوند بر او باد، فرمود: دروغ مى‌گويند و همان گونه که خداوند می‌فرماید: «وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ ]وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[» (اگر آنها را به دنيا بازگردانند باز هم به همان کارها که منعشان کرده بودند بازمی‌گردند، اينان دروغگويانند). سپس منادى ندا می‌دهد: امروز كرامت از آنِ كيست؟ گفته می‌شود: از آنِ خداوند واحد قهار و از آنِ محمد و على و فاطمه و حسن و حسين است». شرح اخبار قاضى نعمان مغربى: ج 3 ص 63.

[106] - هود: 7.

[107] - متشابهات: ج 3 چاپ 2 ص 110.

[108] - کافی: ج 1 ص 132.

[109] - الرحمن: 13، 16، 18، 21، 23، 25، 28، 30، 32، 34، 36، 38، 40، 42، 45، 47، 49، 51، 53، 55، 57، 59، 61، 63، 65، 67، 69، 71، 73، 75، 77.

[110] - نور: 21.

[111] - از داوود رقی روایت شده است که ابو عبد الله فرمود: «این سخن خداوند متعال: «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» یعنی کدامین نعمت مرا تکذیب می‌کنید؟ محمد یا علی را؟ آنها نعمت‌هایی است که بر بندگان ارزانی داشتم». بحار الانوار: ج 42 ص 59. در مناقب ابن شهر آشوب در حدیثی طولانی آمده است: ««فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» ای گروه جن و انس؟ ولایت امیر المؤمنین یا محبت فاطمه را؟». مستدرک سفینه بحار - شیخ علی نمازی: ج 1 ص 172. از ابو یوسف بزاز نقل شده است: ابو عبد الله این آیه را قرائت فرمود: «فَاذْكُرُواْ آلاء اللهِ» (نعمت‌های خداوند را به یاد آورید) و فرمود: «آیا می‌دانی نعمت‌های خداوند چیست؟» گفتم: نه. فرمود: «این بزرگ‌ترین نعمت خدا بر خلقش است؛ یعنی ولایت ما». بحار الانوار: ج 42 ص 59. بنابراین نعمت‌های خداوند محمد و علی و فاطمه و فرزندانشان از ائمه و مهدیون می‌باشند و خداوند متعال فرمان به تأیید و تصدیق و اطاعت از ایشان نموده و از تکذیب و نافرمانی از آنها نهی فرموده است. در حدیثی که در ادامه می‌آید، امام صادق به این مضمون اشاره می‌فرماید. از حماد بن عثمان نقل شده است: شنیدم ابا عبد الله می‌فرماید: «مستحب است که هر جمعه شب سوره‌ی الرحمن خوانده شود و هر گاه بگویی «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» بگو: هیچ نعمتی از نعمت‌های پروردگارم را تکذیب نمی‌کنم». بحار الانوار: ج 98 ص 306. کسی که چنین کند به توحید و نبوّت و ولایت ائمه و مهدیون اقرار نموده است؛ سه بار به توحید، چهارده بار به نبوّت و امامت و چهارده بار به هدایت بعد از امام مهدی که می‌شود سی و یک مرتبه و این همان تعداد تکرار شدن‌های «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» در سوره‌ی الرحمن می‌باشد. خداوندا، ما را از کسانی که چیزی از آنها را تکذیب نمی کنند قرار ده و ار کسانی که تسلیم ایشان هستند. برحمتک یا ارحم الراحمین!

[112] - فاطر: 32.

[113] - این سخن خداوند متعال: «وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى * ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى * وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى * أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى * وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى * عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى * لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى» (قسم به آن ستاره چون فرود آمد * که يار شما نه گمراه شد و نه به راه کج رفته است * و سخن از روی هوی و هوس نمی‌گويد * نيست اين سخن جز آنچه وحی می‌شود * او را آن فرشته‌ی بس نيرومند تعليم داده است * صاحب نيرويی که استيلا يافت * در حالی که او به کناره‌ی بلند آسمان بود * سپس نزديک شد و بسيار نزديک شد * تا به قدر دو کمان، يا نزديک‌تر * و خدا به بنده خود هر چه بايد وحی کند، وحی نمود * دل آنچه را ديد دروغ نشمرد * آيا در آنچه می‌بينيد با او جدال می‌کنيد؟ * او را ديگر بار هم بديد * نزد سدرة المنتهی * که آرامگاه بهشت، نزد آن درخت است * وقتی که سدر را چيزی در خود می‌پوشيد * چشم خطا نکرد و از حد در نگذشت * هر آينه پاره‌ای از آيات بزرگ پروردگارش را بديد). نجم: 1 تا 18.

[114] - این سخن سيد احمد الحسن در مورد انطباق اين آيه بر انبيا و فرستادگان و حضرت محمد و اوصيا از عترت طاهره می‌باشد و اگر سخن فقط در باب فرزندان رسول خدا می‌بود، تفاوت می‌داشت. به عبارت دیگر، صرف نظر از انبيا و مرسلين، هر دو محور حول شناخت فضیلت اهل بيت و اقرار كامل به آن می‌چرخد؛ يعنى شناخت امام و تسليم شدن در مقابل او، همان گونه كه در روايت بعدی مى‌آيد: از سالم نقل شده است: از ابا جعفر در مورد این سخن خداوند عزوجل «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ» سوال نمودم. فرمود: «سابق بالخيرات (پیشی‌گیرنده در نیکی‌ها) امام است و مقتصد، آنكه امام را شناخت و ظالم به نفس خویش، کسی که امام را نشناسد». كافى: ج 1 ص 214. باید توجه داشت که ظالم به نفس خود، از ولايت و اطاعت اهل بيت خارج نشده است؛ چرا که کسی كه بر ولايت غير از اهل بيت از دنیا برود، وارد بهشت نخواهد شد و از آنجا که اين آيه، اين سه گروه را انتخاب شده توصیف نموده است، پس جزو اهل بهشت می‌باشند و واضح است که خداوند کسی از اهل جهنم را انتخاب نمى‌كند. ظلم در اينجا به معنى كوتاهى در شناخت یا کوتاهی در اطاعت و اقرار و تسلیم شدن، می‌باشد. در ادامه متنی از امام رضا که در این خصوص نقل شده است، می‌آید: در مناظره‌اى بين امام رضا و برخی از علماى سایر طوايف در مجلس مأمون عباسى صورت گرفت:.... مأمون گفت: معناى اين آيه را به من بگویید «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا». علما گفتند: مقصود خداوند از این آیه، تمام امّت می‌باشد. مأمون گفت : ای ابا الحسن، چه می‌گويید؟ امام رضا فرمود: «نظر من آن گونه که آنها می‌گویند، نیست، بلکه مى‌گويم: خداوند عترت طاهره را قصد نموده است». مأمون گفت: چگونه مقصود عترت طاهره می‌باشد و نه امّت؟! امام رضا فرمود: «اگر مقصود كل امّت می‌بود، بايد همه‌ی آنها در بهشت وارد شوند؛ اما خداوند پس از این سخن خود «فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ» (بعضی بر خود ستم کردند و بعضی راه ميانه را برگزيدند و بعضی به فرمان خدا در کارهای نيک پيشی گرفتند؛ و اين است بخشايش بزرگ) هر سه گروه را در بهشت جاى داده و فرموده است: «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ» (به بهشت‌هايی که جايگاه جاودانه‌ی آنها است داخل می‌شوند در آنجا به دستنبدهای زر می‌آرايندشان)؛ از همین رو، وارثان مختص عترت طاهره گردیده‌اند نه غیر ایشان». امالى شيخ صدوق: ص 615. آن گونه که مشخص است خداوند متعال ملت‌هاى پیشین و انبيا و فرستادگان را با ولايت اهل بيت و اقرار به آن امتحان نمود، همان گونه كه امّت محمد را به آن امتحان نمود؛ همان طور که در روایت آتی از امیر المؤمنین نقل شده است: از ابو الحسن امام رضار در خصوص آيه‌ی «عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ النَّبَأِ الْعَظِيمِ * الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ» (از چه چيز می‌پرسند؟ * از آن خبر بزرگ * که در آن اختلاف می‌کنند) روایت شده است که فرمود: «امير المؤمنين على فرمود: به خدا سوگند، خبرى عظيم‌تر از من و آيه‌اى بزرگ‌تر از من نزد خدا نيست. خداوند فضل مرا بر امت‌هاى پیشین با وجود اختلاف زبان‌هايشان عرضه نمود و به فضل من اقرار نكردند». مستدرک سفينه بحار شيخ نمازى: ج 9 ص 509. برتری‌ای که برخی انبیا نسبت به برخی دیگر داشتند بر حسب اقرار آنها به فضل و برتی محمد و آل محمد هر كدام مطابق با وضعیت‌شان بوده است. حتی انبيای اولو العزم به جهت عظم آنها در اقرار به فضیلت و برتری محمد و آل محمد با این صفت، توصیف شده‌اند؛ همان طور که در روایت بعدی آمده است: از ابو جعفر در خصوص این سخن خداوند متعال «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلي آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» (و ما پيش از اين با آدم پيمان بستيم ولی فراموش کرد و او را استوار و ثابت‌قدم نيافتيم) روایت شده است که فرمود: «عهد ما بر او نسبت به محمد و ائمه‌ی بعد از او بود كه فراموش كرد و عزم و استواری در اینکه آنها چنین هستند، نداشت و اولو العزم فقط به این جهت اولو العزم ناميده شدند که خداوند عهد محمد و اوصيای بعد از او و مهدى و روش و سیرت او را گرفت و تمام عزم و تلاش‌شان را در این خصوص و اقرار به آن جمع نمود». کافى: ج 1 ص 416. پس سخن سيد احمد الحسن در اينجا درباره‌ی مراتب انبيا و مرسلين و ائمه می‌باشد؛ پس پیشی‌گیرنده در نیکی‌ها، محمد و آل محمد می‌باشند؛ چرا که در اقرار به خداوند متعال و اجابت ندای او وقتى تمامی مخلوقات را در عالم ذر مورد خطاب قرار داد که «ألَستُ بِربِّکُم» (آیا من پروردگار شما نیستم؟) از سایرین پیشی گرفتند. مقتصد یا میانه‌رو امامان از انبيا و مرسلين می‌باشند و این مرتبه‌ای است که ظالمان (به معنی خاصی) به آن نایل نخواهند شد؛ از همین رو است که می‌بینیم وقتی ابراهیم از امامت در نسل و فرزندان خود سوال می‌کند، این گونه پاسخ داده می‌شود که ظالمان به آن نمی‌رسند. خداوند متعال می‌فرماید: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (و چون پروردگار ابراهيم او را به کاری چند بيازمود و ابراهيم آن کارها را به تمامی به انجام رسانيد، خدا گفت: من تو را پيشوای مردم گردانيدم. گفت: فرزندانم را هم؟ گفت: پيمان من ستم‌کاران را دربرنگيرد) و ظلم‌کننده بر خویشتن، سایر انبيا و فرستادگان می‌باشند؛ کسانی که در چیزی که گناه و معصیت محسوب نمی‌شود، کوتاهی داشته‌اند. هر سه‌ی این گروه‌ها در بهشت جای دارند؛ همان گونه كه خداوند خبر می‌دهد و از برگزیدگان هستند؛ یعنی کسانی که خداوند براى امامت یا رسالت یا نبوّت برگزیده است.

[115] - بقره: 124.

[116] - از حبه‌ی عرنى روایت شده است: امير مؤمنان فرمود: «خداوند ولايت مرا بر اهل آسمان‌ها و بر اهل زمين عرضه نمود؛ عده‌اى اقرار كردند و عده‌اى منكر شدند. يونس منكر شد؛ پس خداوند او را در شكم ماهی زندانى كرد تا اقرار نمود». مدينة المعاجز - سيد هاشم بحرانى: ج 2 ص 35. امير المؤمنان در گفت‌گویی با سلمان محمدی به او فرمود: «.... آیا می‌دانی داستان ایوب و علت تغيیر نعمت خداوند بر او چه بود؟». سلمان گفت: خداوند آگاه‌تر است و شما اى امير مؤمنان. فرمود: «وقتى حقيقت من براى ايوب گفته شد، ايوب در پادشاهی من شک كرد و به گريه افتاد و گفت: اين سخنی بزرگ و امرى است بس عظیم! خداوند فرمود: اى ايوب، آیا تو در تصويرى كه من به تو ارایه می‌نمایم، تردید داری؟! من آدم را آزمودم، ولی او را بخشيدم و با تسليم شدنش به امير المؤمنين از او درگذشتم و حال تو مى‌گويى: سخنی بزرگ و امرى است بس عظیم؟! به عزتم سوگند، تو را آنچنان عذابى می‌چشانم تا اينكه در اطاعت از امير المؤمنين به سوی من توبه کنی. (سپس او از طریق من به سعادت رسید)». مدينة المعاجز - سيد هاشم بحرانى: ج 2 ص 32.

[117] - متشابهات: ج 4 چاپ 1 ص 18 و صفحات بعد از آن.

[118] - حجرات: 1.

[119] - یس: 82.

[120] - احزاب: بخشی از آیه‌ی 33.

[121] - امام على می‌فرماید: «به خدا سوگند که اين دنياى شما در نظر من از استخوان خوکی که در دست یک جذامی قرار گرفته باشد، بى‌ارزش‌تر است». نهج البلاغه: ج 4 ص 52.

[122] - از على بن حسين روایت شده است که فرمود: «امام از ما بايد معصوم باشد و عصمت در ظاهر خلقت نيست كه شناخته شود؛ از همین رو معصوم باید وصیّت داشته باشد». به ایشان گفته شد: اى فرزند رسول خدا معناى معصوم چيست؟ فرمود: «کسی كه به ريسمان خدا چنگ زده و است، ريسمان خداوند همان قرآن است و آن دو تا قیامت از هم جدا نخواهند شد؛ امام به سوى قرآن هدايت مى‌كند و قرآن به سوى امام، و این سخن خداوند عزوجل است که می‌فرماید: «إِنَّ هَـذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» (به درستی که اين قرآن به درست‌ترين آيين‌ها راه می‌نمايد)». بحار الانوار: ج 52 ص 194. از حسین بن اشقر روایت شده است: به هشام بن حکم گفتم: این سخن شما که «امام باید معصوم باشد» چه معنایی می‌دهد؟ گفت: این موضوع را از ابا عبد الله پرسش نمودم. فرمود: «معصوم کسی است که توسط خداوند از تمامی حرام‌ها منع شده باشد، که خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: «إِنَّ هَـذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» (به درستی که اين قرآن به درست‌ترين آيين‌ها راه می‌نمايد)». بحار الانوار: ج 52 ص 194.

[123] - رسول خدا می‌فرماید: «اگر بنده به خدا نزديک شود، خداوند به او نزديک خواهد شد. هر كس وجبى به او نزديک شود خداوند یک ذراع به او نزديک مى‌شود و هر كس ذراعى به او نزديک شود، خداوند به اندازه‌ی قامت دو دست به او نزديک مى‌شود و هر كس قدم‌زنان به سوى خدا برود، خداوند به صورت هَروله به سوى او خواهد آمد و هر كس خدا را در جمعى ياد كند، خداوند در جمعى شريف‌تر او را ياد خواهد كرد و هر كس او را شكر گويد، خداوند او را در مقامی بلندتر شكر خواهد كرد، که اگر خداوند براى بنده‌اى خيرى اراده فرماید، چشمان قلبش را مى‌گشايد تا آنچه از چشمانش به دور بود است را مشاهده كند». مستدرک الوسایل ميرزاى نورى: ج 5 ص 297.

[124] - نسا: 83.

[125] - نسا: بخشی از آیه‌ی 59.

[126] - تحریم: 10.

[127] - پاسخ علیه این بدعت در کتاب «بدعت شیر دادن به بزرگ‌سال» از انتشارات انصار امام مهدی به تفصیل داده شده است؛ می‌توانید به آن مراجعه نمایید.

[128] - کافی: ج 1 ص 276.

[129] - حشر: 22 تا 24.

[130] - یوسف: 106.

[131] - یوسف: 106.

[132] - کسی که خواستار کمال توحید است به حقیقت توجه کند. نام‌ها و صفت‌ها دلایل و علامت‌هایی هستند که به خدا دلالت می‌کنند تا به این وسیله شناخته شود. کسی که به دلیل یا علامت مشغول شود و آنکه به سوی او دلالت دارند را رها کند، توجه او به واقع به آن معنایی که این دلایل و علامت‌ها به آن اشاره می‌کنند، نخواهد بود. مَثَل چنین کسی مانند کسی است که به صدا در آمدن زنگ خانه را بشنود و از این صدا لذت ببرد اما از کسی که این صدا به او دلالت می‌کند، غافل شود؛ یعنی کسی که پشت در ایستاده است تا در باز شود. بنابراین کسی که به صفت‌ها مشغول شود و بصیرت خود را صرفا بر آنها متمرکز کند، خویشتن را از کسی که این صفت ها به او دلالت می‌کنند (یعنی حقیقت او سبحان) در حجاب قرار داده است. بنابراین انسان باید از مرحله‌ی شناخت خدا و استدلال بر خداوند متعال با آثارش عبور کند؛ چرا که او مظهر آثار، و ظاهری است که غایب نیست؛ همان طور که امام حسین در دعای عرفه می‌فرماید: إلهي تَرَدُّدي في الآثارِ يُوجِبُ بُعدَ المَزارِ، فاجمَعْني عَلَيكَ بِخِدمَةٍ تُوصِلُني إلَيكَ، كَيفَ يُستَدَلُّ عَلَيكَ بِما هُوَ في وُجودِهِ مُفتَقِرٌ إلَيكَ؟! أيَكونُ لِغَيرِكَ مِنَ الظُّهورِ ما لَيسَ لَكَ حتّى يَكونَ هُوَالمُظهِرَ لَكَ؟! متى غِبتَ حتّى تَحتاجَ إلى دَليلٍ يَدُلُّ عَلَيكَ؟! وَمَتي بَعُدْتَ حَتّي تَكُونَ الْآثارُ هِي الَّتي تُوصِلُ اِلَيْكَ؟ عَمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ عَلَيْها رَقيباً، وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِكَ نَصيباً! اِلهي اَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ اِلَي الْاثارِ، فَاْرجِعْني اليك بِكِسوَةِ الْاَنْوارِ وَهِدايَةِ الْاِسْتبْصارِ حَتّي اَرْجعَ اِلَيْكَ مِنْها، كَما دَخَلْتُ اِلَيْكَ مِنْها مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ اِلَيْها وَمَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الْاِعْتِمادِ عَلَيْها، اِنَّكَ عَلي كُلِّ شَي‌ءٍ قَديرُ. .... معبود من! چون به یکایک آثار برای شناسایی‌ات توجه کنم، راه وصول و شهودت از من دور گردد، پس مرا خدمتی فرما که به وصال و شهود جمالت زود رساند. چگونه من به آثاری که در وجود خود محتاج تو هستند بر وجود تو استدلال کنم؟ آیا موجودی غیر از تو ظهوری دارد که مال تو نباشد و بتواند مظهر تو و سبب ظاهر شدن تو باشد؟ تو کِی از نظرها پنهان بودی تا به دلیل و برهان محتاج باشی که به تو راهنمایی کند؟! و کِی از ما دور بودی تا آثار و مخلوقات ما را به تو برساند؟! دیده‌ای که تو را همراه خود نمی‌بیند، کور است و زیان دیده قلب آن بنده‌ای که از محبت تو بهره‌ای ندارد. خدای من! فرمان دادی تا به سوی آثار بازگردم؛ پس مرا در کسوت انوار و هدایت بینش به سوی خود بازگردان تا اینکه از آثار به سوی تو بازگردم همان طور که در آنها داخل شدم در حالی که سریر و قلبم از توجه به آن مصون و همتم از اینکه به آن تکیه کند، برداشته شده باشد که تو بر هر چیز توانایی. (بحار الانوار: ج 59 ص 225) به این سخن امام توجه نمایید: «خدای من! فرمان دادی تا به سوی آثار بازگردم؛ پس مرا در کسوت انوار و هدایت بینش به سوی خود بازگردان تا اینکه از آثار به سوی تو بازگردم همان طور که در آنها داخل شدم در حالی که سریر و قلبم از توجه به آن مصون و همّتم از اینکه به آن تکیه کند، برداشته شده باشد که تو بر هر چیز توانایی». امام حسین با این سخن خود بیان می‌کند که اگر حتی لازم باشد که انسان برای شناخت و معرفت حق به آثار و صفات مراجعه کند باید تلاش کند تا باطن و سریرش را از نگاه کردن و مشغول شدن و کوتاه کردن نگاهش به آنها مصون دارد تا همتش را از آنها بردارد و به خداوند متعال برسد؛ چرا که آنها زیارت‌گاه‌هایی به غیر از خداوند متعال می‌شوند و باعث زیاد شدن حجاب‌ها بین بنده و پروردگارش می‌گردند؛ بنابراین لازم می‌آید، همان طور که بنده به آثار وارد شده است، از آنها خارج گردد بدون اینکه از آنها اثر پذیرد و به آنها اعتماد کند و به آنها مشغول گردد، همان گونه که امام حسین در دعا می‌فرماید: «تا اینکه از آثار به سوی تو بازگردم همان طور که در آنها داخل شدم». سلام بر تو ای مولای من، روزی که متولد شدی و روزی که به شهادت رسیدی و روزی که زنده مبعوث شوی. خداوند متعال دعای امام حسین را اجابت فرمود و همان طور که در روایت بعدی دیده می‌شود، او را راضی و مرضی به سوی خدش بازگردانید. از ابو عبد الله روایت شده است که فرمود: «سوره‌ی فجر را در نمازهای واجب و مستحب بخوانید چرا که سوره‌ی امام حسین است و به آن راغب باشید، خداوند شما را بیامرزد». ابو اسامه که در مجلس حاضر بود به حضرت گفت: چگونه این سوره از آنِ امام حسین گشت؟ فرمود: «آیا این سخن خداوند متعال را نشنیده‌ای «یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة * إِرجعی إِلی ربِّکَ راضیةً مَرضیة * فَادخلی فِی عِبادی * وَادخلی جَنَّتی» (ای نفْس آرامش يافته! * خوشنود و پسنديده به سوی پروردگارت بازگرد * و در زمره‌ی بندگان من داخل شو * و به بهشت من دَرآی)؟ منظور از این آیه فقط حسین بن علی است؛ او دارای نفس مطمئنه‌ی راضیه‌ی مرضیه است...». بحار الانوار: ج 42 ص 93.

[133] - کسی که خوستار توضیحات بیشتری است می‌تواند به کتاب تفسیر سوره‌ی فاتحه‌ی سید احمد الحسن و همچنین کتاب متشابهات ج 2 چاپ 2 ص 69 و 80 و 86 مراجعه نماید.

[134] - در تفسیر سوره‌ی فاتحه و کتاب متشابهات ج 1 چاپ 2 ص 9 و ج 2 چاپ 2 ص 52 و 61 و 82 و سایر موارد.

[135] - نور: 21.

[136] - إسراء: 110.

[137] - حدیدی: بخشی از آیه‌ی 13.

[138] - در اینجا صحبت از آخرت است که ظاهر دروازه «الواحد القهار» و باطن آن «الرحمن الرحیم» می‌باشد؛ چرا که در آخرت، رحمت شامل حال کافران و منافقان نخواهد شد و مواجهه با آنها با قدرت و قهر و عذاب (الواحد القهار) صورت خواهد گرفت. اما در زندگی این دنیا ظاهر دروازه «الرحمن» است که شامل همه حتی کافران و منافقان و همه چیز می‌باشد و باطن دروازه «الرحیم» است که در دنیا و آخرت به مؤمنان اختصاص دارد. کسانی که خواستار توضیح بیش‌تر هستند می‌توانند به تفسیر سوره‌ی فاتحه و کتاب متشابهات ج 1 چاپ 2 ص 13 و ... مراجعه نمایند.

[139] - مریم: 16 تا 24.

[140] - مریم: 22.

[141] - مریم: 27 و 28.

[142] - مریم: 29.

[143] - مریم: 23.

[144] - مریم: 24.

[145] - از ابو الحسن امام موسی کاظم روایت شده است: «علی پسرم، بزرگ‌ترین فرزندم و شنواترین به گفته‌هایم و مطیع‌ترین آنها به فرمان من است و همراه من در کتاب جفر و جامعه نگاه می‌کند و جز پیامبر یا وصیّ پیامبر، کس دیگری نمی‌تواند در جفر بنگرد». بحار الانوار: ج 49 ص 20.

[146] - رفید غلام ابو هبیره از ابو عبد الله نقل می‌کند: به من فرمود: «ای رفید، چه حالی خواهید داشت اگر ببینی اصحاب قائم خیمه‌های بزرگ خود را در مسجد کوفه نصب می‌کنند. سپس آن حضرت چیز جدید را خارج می‌کند که بر عرب شدید خواهد بود». پرسیدم: آن چیز جدید چیست؟ فرمود: «قتل و کشتار».گفتم: به چه سیرتی با آنها رفتار می‌کند؟ آیا به همان روشی که علی ابن ابی طالب با اهل عراق انجام داد؟ فرمود: «خیر، ای رفید، علی ابن ابی طالب به سیره‌ی جفر سفید عمل نمود که دست نگه داشتن بود چرا که او می‌دانست بعد از او بر شیعه مسلّط خواهند شد اما قائم به روش جفر سرخ که همان قتل و کشار می‌باشد عمل می‌کند چرا که می‌داند پس از او بر شیعیانش مسلّط نخواهند شد». بحار الانوار: ج 25 ص 318. سید احمد الحسن می‌فرماید که جفر سفید همان تقیه است؛ چرا که اگر ترس ائمه بر شیعیانشان و بر دین محمدی نبود با جفر سرخ با آنها رفتار می‌کردند ولی به سبب کم بودن یاران و وجود حکومت ظالمان، ائمه به تقیه پناه بردند و تعالیم دین را با احادیث، ادعیه، زیارت‌ها و سایر وسایل نشر علوم دین الهی اصیل محمدی، تشریع نمودند. اما امام مهدی با جفر سرخ که همان قتل و ریشه‌کن کردن ظالمان و منافقان است، با آنها رفتار می‌کند؛ چرا که می‌داند دولت ظلم به پایان رسیده است و بعد از ایشان هیچ ظالمی بر شیعیانش مسلّط نخواهد شد. به همین جهت نمی‌ترسد که منافقان به سبب آنچه امام مهدی با آنها انجام داده است، به انتقام‌جویی برخیزند.

[147] - تفصیل بیش‌تر در کتاب متشابهات سید احمد الحسن یمانی موعود ج 1 چاپ 2 ص4 تا7 موجود می‌باشد.

[148] - به ابتدای کتاب متشابهات جلد اول مراجعه نمایید.

[149] - این کتاب هم‌اکنون منتشر و به فارسی نیز برگردان شده است.

[150] - این سخن خداوند متعال در مورد حکم زنی که شوهرش فوت شده باشد، می‌باشد: «وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِيَ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعْرُوفٍ وَاللهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» (و مردانی از شما که می‌ميرند و زنانی بر جای می‌گذارند بايد درباره‌ی زنان خود وصيت کنند که هزينه‌ی آنها را به مدت يک سال تأمین کنند و از خانه اخراجشان نکنند. پس اگر خود خارج شوند، در مورد تصميمی که به نحو شايسته‌ای برای خود می‌گيرند گناهی بر شما نيست و خدا عزیز و حکيم است) (بقره: 240). سپس خداوند این حکم را نسخ نمود و عُدّه را به مدت چهار ماه و ده روز با این سخن خود تغیر داد: «وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» (و کسانی که از شما بميرند و زنانی بر جای گذارند، آن زنان بايد چهار ماه و ده روز انتظار کشند، و چون مدتشان به سر آمد، اگر درباره‌ی خويشتن کاری شايسته و درخور کنند، بر شما گناهی نيست، که خدا به کارهايی که می‌کنيد آگاه است) (بقره: 234). جای تعجب اینجا است که با توجه به قرآن موجود فعلی، آیه‌ی ناسخ قبل از آیه‌ی منسوخ آمده است!!! به طور طبیعی ابتدا باید آیه‌ی منسوخ بیاد و سپس بعد از آن، آیه‌ی ناسخ، اگر ترتیب آیات بر حسب ترتیب نزول آنها باشد؛ و خداوند داناتر است.

[151] - این پاورقی در مورد ریشه و معانی کلمات و عبارات مشتق از لوط با توجه به فرهنگ‌های مختلف زبان عربی می‌باشد که به جهت مناسبت نداشتن با خواننده‌ی فارسی زبان، ترجمه نشده است. علاقه‌مندان می‌توانند به اصل کتاب عربی «الجواب المنیز عبر الاثیر» صفحه 61 پاورقی شماره‌ی 1 مراجعه نمایند. (مترجم)

[152] - یس: 18 و 19.

[153] - نمل: 47.

[154] - یس: 29 و 30.

[155] - این کتاب در حال حاضر منتشر و به فارسی نیز ترجمه شده است. (مترجم)

[156] - باید توجه داشت اولین کسی که جهاد علیه قوای اشغال‌گر آمریکایی را طی اطلاعیه‌ای خاص در دهم محرم اولین سال ورود نیروهای اشغال‌گر به عراق صادر کرد، سید احمد الحسن بود، و به سبب همین اعلامیه سید احمد الحسن و یارانش دشواری‌های زیادی از سوی قوای اشغال‌گر و عاملان آنها و همچنین علمای زشت‌کردار متحمل شدند تا جایی که کار به زندان و شکنجه نیز رسید. پلیس عراق عاملان توزیع این بیانیه را دستگیر کرد و به قوای اشغال‌گر تحویل داد؛ اما هر کس با خدا باشد، خدا هم با او خواهد بود. خداوند یاران سید احمدا لحسن را از زندان آزاد نمود و عاملان و خائنان را در دنیا و آخرت رو سیاه و ناکام نمود. «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ، والعاقبة للمتّقين، واَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعالَمينَ» (و کسانی که ظلم کرده‌اند به زودی خواهند دانست که به کدامین بازگشت‌گاه باز خواهند گشت، و عاقبت از آنِ پرهیزگاران است، و حمد و ستایش مخصوص پروردگار عالمیان است).

[157] - این معنی در روایات بسیاری از عترت طاهره وارد شده است: از امیر المؤمنین در خطبه‌ای روایت شده است که فرمود: «....ای مردم از خاتم النبیین عبرت گیرید و بدانید که می‌میرد آنکه از ما بمیرد اما مرده نیست، و فرسوده خواهد شد آنکه از ما فرسوده شود در حالی که فرسوده نیست، پس آنچه را نمی‌دانید بر زبان نرانید؛ چرا که بیشتر حق در آن چیزی است که شما نمی‌شناسید و بر آنکه حجتی ندارید معذور بدارید و آن شخص، من هستم». نهج البلاغه: ج 1 ص 154. از عمّار بن مروان از سماعه روایت شده است: بر ابو عبد الله داخل شدم در حالی که با خودم صحبت می‌کردم. متوجه من شد و فرمود: «برای چه با خودت صحبت می‌کنی؟ آیا دوست داری ابا جعفر را ببینی؟» گفتم: آری. فرمود: «برخیز و داخل خانه شو». و چون چنین کردم، ابو جعفر آنجا بود. بصائر الدرجات - محمد بن حسن صفار: ص 257. گروهی از شیعیان پس از شهادت امیر المؤمنین نزد حسن بن علی  رفتند و از او درخواست نمودند. فرمود: «اگر امیر المؤمنین را ببینید، می‌شناسید؟» گفتند: آری. فرمود: «آن پرده را بردارید». وقتی پرده را برداشتند، امیرالمؤمنین را دیدند و نتوانستند او را انکار کنند. امیرالمؤمنین فرمود: «بمُرد آنکه از ما مرد ولی مرده نیست و آنکه از ما باقی ماند، بر شما حجّت است». بصائر الدرجات - محمد بن حسن صفار: ص 295.

[158] - اعراف: 96.

[159] - واقعه: 79.

[160] - روایاتی در این مضمون روایت شده است؛ از جمله آنچه در محاجه‌ی ابن عباس با معاویه در فضل آل محمد روایت شده است: «.... ای معاویه! در زمان خلافت عمر بن خطاب، عمر مرا نزد علی بن ابی طالب فرستاد که: من می‌خواهیم قرآن را جمع‌آوری و ثبت کنم، پس هرآنچه از قرآن نوشته‌ای برایم بفرست. علی فرمود: «به خدا سوگند اگر گردنم زده شود این کار را انجام نخواهم داد». گفتم: «برای چه؟!» فرمود: «خداوند می‌فرماید: «لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» یعنی کسی جز پاک‌شدگان نمی‌تواند به همه‌ی آن دسترسی داشته باشد و منظور، ما هستیم؛ کسانی که خداوند از هر پلیدی به دورشان داشته و کاملا پاکیزه‌شان داشته است و می‌فرماید: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا» (سپس کتاب را به بندگان برگزیده‌مان به میراث دادیم)؛ ما همان کسانی هستیم که خداوند از میان بندگانش برگزید، ما برگزیدگان خداییم و برای ما مثال‌ها زده و بر ما وحی نازل شده است». عمر خشمگین شد و گفت: ابن ابی طالب فکر می‌کند علم نزد کس دیگر غیر از او نیست؟! پس هر کس از قرآن چیزی قرائت می‌کند برای ما بیاورد. اگر کسی چیزی از قرآن می‌خواند و کس دیگری هم تأیید می‌کند، آن را بنویسید وگرنه، ننویسید. ابن عباس گفت: ای معاویه، اگر کسی بگوید بخشی از قرآن مفقود شده است، دروغ می‌گوید، تمام آن نزد اهلش می‌باشد....». بحار الانوار: ج 33 ص 270. در روایتی، امام علی به عمر فرمود: «هرگز به آن دست نخواهید یافت؛ من آن را نزد ابو بکر آوردم تا صرفاً حجّت بر شما تمام باشد و روز قیامت نگویید ما ازآن غافل بودیم یا بگویید آن را برای ما نیاوردی. به قرآنی که نزد من است کسی جز پاکیزگان دست نمی‌یازد و آنها، اوصیا از فرزندانم می‌باشند». عمر گفت: آیا برای اظهار و رؤیت آن وقت معلومی است؟ امام علی فرمود: «آری، هنگامی که قائم از فرزندان من قیام کند، آن را ظاهر خواهد نمود و مردم را مطیع آن می‌کند و سنت رسول خدا را جاری خواهد ساخت». معجم احادیث امام مهدی شیخ علی کورانی عاملی: ج 3 ص 126.

[161] - پیامبر خدا حضرت عیسی در مورد کسانی که به اذن خدا شفا می‌داد، تأکید می‌فرمود که نتیجه همیشه به اندازه‌ی ایمان و یقین آنها است. در انجیل متی اصحاح نهم آمده است: «19 پس عيسی به اتفاق شاگردان خود برخاسته، از عقب او روانه شد 20 و اينک زنی كه مدت دوازده سال به مرض استحاضه مبتلا بود، از عقب او آمده، دامن ردای او را لمس نمود، 21 زيرا با خود گفته بود: اگر فقط ردايش را لمس كنم، هر آينه شفا يابم 22 عيسی برگشت، نظر بر وی انداخت و گفت: ای دختر، خاطر جمع باش زيرا كه ايمانت تو را شفا داد، و در ساعت، آن زن شفا یافت 23». همچنین در همین اصحاح آمده است: «27 و چون عيسی از آن مكان می‌رفت، دو كور فريادكنان در عقب او افتاده، می‌گفتند: ای پسر داوود! بر ما ترحم كن! 28 و چون به خانه درآمد، آن دو كور نزد او آمدند. عيسی به ايشان گفت: آيا ايمان داريد كه بر این کار توانایی دارم؟ گفتندش: آری، ای بزرگوار 29 در ساعت، چشمان ايشان را لمس كرده، گفت: بر وفق ايمانتان به شما اعطا شود. 30 در ساعت، چشمانشان باز شد».

[162] - انجیل یوحنا اصحاح شانزدهم.

[163] - انجیل یوحنا اصحاح شانزدهم.

[164] - شوری: 52.

[165] - شوری: 52.

[166] - کافی: ج 1 ص 273.

[167] - اعراف: 172.

[168] - انعام: 28.

[169] - غافر: 11.

[170] - منافقون: 10.

[171] - واقعه: 60 تا 62.

[172] - بقره: 282.

[173] - مائده: 83.

[174] - فجر: 27 و 28.

[175] - بقره: 48.

[176] - بقره: 123.

[177] - بقره: 254.

[178] - برای توضیحات بیشتر می‌توانید به کتاب «یمانی و شبیه عیسی» مراجعه نمایید.

[179] - ق: 15.

[180] - طه: 15.

[181] - از ابو بصیر نقل شده است: از ابو عبد الله در مورد قائم پرسیدم، فرمود: «کذب الوقّاتون، انّا أهل بیت لا نوقت» (کسانی که زمان تعین می‌کنند، دروغ‌گو هستند. ما اهل بیتی هستیم که زمان آن را تعیین نمی‌کنیم). کافی: ج 1 ص 368.

[182] - زخرف: 4.

[183] - شخصی از ابو عبد الله در خصوص این سخن خداوند متعال «وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ» (و آن در امّ الکتاب است در نزد ما؛ کتابی ارجمند و حکمت‌آميز) سوال کرد. فرمود: «این کتاب، امیر مؤمنان است». بحار الانوار: ج 23 ص 210.

[184] - حجر: 41.

[185] - از ابو حمزه‌ی ثمالی روایت شده است که گفت: از ابو عبد الله در خصوص این سخن خداوند عزوجل «قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ» (گفت: این راهی است که به من منتهی می‌شود) پرسیدم، فرمود: «به خدا قسم، علی است. به خدا سوگند، او میزان و صراط مستقیم است». مختصر بصائر الدرجات-حسن بن سلیمان حلی: ص 68.

[186] - مریم: 50.

[187] - از ابو بصیر از امام صادق در مورد «وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا» نقل شده است که فرمود: «منظور، امیر المرمنین علی می‌باشد». بحار الانوار: ج 63ص 59.

[188] - انبیا: 73.

[189] - سجده: 24.

[190] - مائده: 55.

[191] - حجرات: 7.

[192] - شوری: 52.

[193] - شوری: 52.

[194] - شوری: 52.

[195] - کافی: ج 1 ص 273.

[196] - رجوع شود به کتاب متشابهات جلد 3 چاپ 2 ص 139.

[197] - این مجموعه سؤال و جواب‌ها در روزنامه‌های معروف که در متن سوال به آنها اشاره شد، چاپ شده است (نیویورک تایمز، واشنگتن پست و نیوزویک).

[198] - اهل بیت به طور دقیق به این زمان اشاره فرموده‌اند؛ زمان ظهور زمینه‌ساز مهدی، و حتی او را از خودشان یعنی از نسل خودشان توصیف نمودند و در برخی روایات به طور مشخص از نسل امام مهدی ذکر فرموده‌اند. از ابو بصیر از امام صادق روایت شده است که فرمود: «ای ابا محمد، امّت محمد تا هنگامی که برای فرزندان بنی فلان حکومت وجود داشته باشد، هیچ‌گاه فرج را نخواهد دید، مگر اینکه حکومتشان منقرض گردد. هنگامی که حکومت ایشان منقرض شود، خداوند با مردی اهل بیت زمینه را برای امّت محمد فراهم خواهد نمود. مردی که با تقوا حرکت و با هدایت عمل می‌کند و در حکومتش رشوه نمی‌گیرد. به خدا قسم او را با نام و نام پدرش می‌شناسم. سپس آن درشت هیکل کوتاه که دارای خال و دو علامت است، همان فرمانده عادل، حفاظت کننده از آنچه به او سپرده شده است، می‌آید، آن را پر از قسط و عدل می‌کند همان گونه که فاجران و بدکاران از ظلم و ستم آکنده کرده‌اند». عصر ظهور کورانی: ص 208. دولت بنی فلان همان دولت بنی امیه است که در صدام (لعنت الله) متمثّل شده بود و در حال حاضر و در پایان آن دولت، امام مهدی سید احمد الحسن را به عنوان فرستاده‌ی خود برای عموم مردم ارسال فرمود و دعوت ایشان منتشر نشد و زمینه برایش فراهم نگردید مگر پس از انقراض حکومت صدام که لعنت خدا بر او باد. سپس در ادامه، این روایت ظهور امام مهدی را بیان می‌نماید؛ و خداوند داناتر است.

[199] - من (پناه می‌برم به خدا از منیّت) هم‌زمان با این دوران و قیام ضد فساد مالی در حوزه‌ی علیمه‌ی نجف اشرف بودم که سید احمد الحسن آن را رهبری می‌کرد و برخی جزئیات آن را همراهی می‌کردم.

[200] - تمام کسانی که سید احمدالحسن را تکذیب کردند، او را بدون هیچ دلیل و برهانی و صرفاً از روی تعصب و هوای نفس، تکذیب کردند. آنها به سخنان او گوش نمی‌دادند و توجه نمی‌نمودند و حاضر به بحث و ارایه‌ی دلایل با او نبود چرا که علم آن را در اختیار نداشتند و با این وجود او را از همان ابتدا تکذیب می‌کردند. آیا خداوند آنان را از غیب مطلع ساخته بود؟ خداوند متعال اینان و نظایر آنها را در قرآن کریم مذمّت نموده است و می‌فرماید: «بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ» (بلکه چيزی را دروغ شمردند که به علم آن احاطه نيافته و هنوز از تأويل آن بی‌خبر بودند. کسانی که پيش از آنان بودند نيز (پيامبران را) چنين به دروغ نسبت دادند پس بنگر که عاقبت کار ستمکاران چگونه بوده است) (یونس:39) و همچنین «سُنَّةَ اللهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِيلاً» (اين سنت خداوندی است که در ميان پيشينيان نيز بود و در سنت خدا تغييری نخواهی يافت) (احزاب: 62) و همچنین می‌فرماید: «... أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقاً تَقْتُلُونَ» (....و هر گاه فرستاده‌ای آمد و چيزهايی آورد که مورد پسند نفس شما نبود سرکشی کرديد، گروهی را دروغ‌گو خوانديد و گروهی را کشتيد) (بقره: 87). آنها حق را نمی‌بینند مگر در وجود خودشان و حتی هر کدام از آنها خود را تنها حقِ موجود بر این زمین می‌داند و با کسانی انس و الفت می‌گیرند که بین شتر نر و شتر ماده فرقی نمی‌بینند و از مکر و عقاب خدا خود را ایمن می‌بینند. این همان خصوصیات علمای بنی اسرائیل است که با پیامبران خدا حضرت موسی، عیسی و محمد که سلام و صلوات خداوند بر همه‌شان باد، به جنگ برخاستند. سید احمد الحسن دلایل قرآنی و سنت رسول خدا و ادله‌ی انبیا و مرسلین را آورد. رسول خدا و ائمه او را با نام و خصوصیات و محل سکونت ذکر کرده‌اند و خداوند متعال در ملکوت آسمان‌ها به درستی ایشان شهادت می‌دهد؛ با این حال آنها او را تصدیق نکردند بلکه تکذیبش نمودند و اصلا به سخنانش گوش ندادند. این نوع برخورد و موضع‌گیری از کسانی که رسول خدا آنها را شرورترین فقهای زیر سقف آسمان توصیف می‌فرماید، بعید نیست. از امیر المؤمنین نقل شده است که رسول خدا فرمود: «زمانی بر مردم خواهد رسید که از قرآن جز خطش و از اسلام جز اسمش باقی نمی‌ماند. خود را به آن می‌نامند ولی دورترین مردم از آن هستند. مسجدهایشان آباد اما خالی از هدایت است. فقها آن زمان شروترین فقهایی هستند که آسمان بر ایشان سایه افکنده است. فتنه از آنها خارج می‌شود و به آنها بازمی‌گردد». (کافی: ج 8 ص 308)؛ کسانی که روایت‌ها به اتفاق بیان می‌کنند که هدف شمشیر فرزند فاطمه خواهند بود. انا لله و انا الیه راجعون (همه از خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم) و کسانی که به آل محمد ستم روا داشتند به زودی خواهند فهمید که به کدامین بازگشت‌گاه باز خواهند گشت و حسن عاقبت از آنِ پرهیزگاران است.

[201] - در کتاب «عقاب الاعمال» صدوق از پدرش، از عبد الله بن جعفر از هارون بن مسلم از مسعدة بن زیاد از امام صادق از پدرش روایت شده است که فرمود: «خداوند متعال کتابی بر پیامبری از انبیایش نازل کرد که در آن نوشته شده بود: به زودى، بندگانى از مخلوقات من خواهند آمد كه دنيا را به واسطه‌ی دين می‌لیسند، لباس ميش بر دل‌هايى مى‌پوشند كه چون دل‌هاى گرگ است. کردارشان تلخ تر از صبر (نوعی گیاه) است در حالی که زبان‌هايشان شيرين‌تر از عسل. كردارهاى باطنى‌شان از جسد متعفن مُردار بد بو تر است. آيا به من غرّه مى‌شوند، يا مرا مى‌فريبند؟! به عزّتم سوگند، فتنه‌اى بر آنان انگيزم كه افسارْگسيخته پيش مى‌رود تا آن كه همه جاى زمين را فرامى‌گيرد و بردبار در آن حیران می‌ماند، نظر صاحب نظر در آن گم می‌شود و حکمت حکیم بی‌تأثیر. آنها را گروه گروه کنم و بعضی را به جان بعضی دیگر بیندازم، از دشمنانم با دشمنانم انتقام می‌گیرم و سپس همگی را عذاب می‌دهم و هیچ ابایی نخواهم داشت». جواهر السنیه حر عاملی: ص327.

[202] - این از خصوصیات ائمه‌ی حق است که آنها نه تابع هوای نفس خود هستند و نه هوای نفس مردم، بلکه فقط به امر خدا عمل می‌کنند و از آن به چیز دیگری عدول نمی‌کنند حتی اگر تمام اهل زمین از انس و جن علیه آنها به پا خیزند؛ چرا که آنها جز خداوند هیچ کس را نمی‌بینند. در حالی که پیشوایان گمراهی از علمای بی‌عمل را می‌بینیم که برای راضی کردن مردم حرص می‌ورزند و از خواسته‌های آنها پیروی می‌کنند حتی اگر با قرآن و سنت مخالفت داشته باشد. همان طور که در روایتی از امام صادق نقل شده است، این همان جدا کننده‌ی بین حق و باطل می‌باشد. از ابو عبد الله روایت شده است که فرمود: «در کتاب پدرم خواندم: در کتاب خدا ائمه دو نوع هستند: امام هادی و امام گمراهی؛ ائمه‌ی هدایت امر خدا را بر امر خویش و حکم خدا را بر حکم خویش مقدم می‌دارند. اما ائمه‌ی ضلالت و گمراهی در راستای پیروی از هوای نفس خویش و مخالفت با آنچه در کتاب خدا هست، امر خود را بر امر خدا و حکم خود را بر حکم خدا مقدم می‌دارند». بحار الانوار: ج 42 ص 156. از این کسانی که انتخابات را برای مردم جایز یا واجب می‌دانند بپرسید: آیا خداوند و یا رسول خدا به آنها چنین دستوری داده است؟ آنها امامانی هستند که به دوزخ فرامی‌خوانند؛ چرا که آنها به امر خدا و به حکم او در قرآن مجید عمل نمی‌کنند. اگر بگویند خداوند چنین فرمانی به آنها داده است، پاسخ‌شان از سوی خداوند متعال چنین خواهد بود: «وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءنَا وَاللهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء أَتَقُولُونَ عَلَى اللهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» (چون کار زشتی کنند، گويند: پدران خود را نيز چنين يافته‌ايم و خداوند ما را به آن فرمان داده است. بگو: خدا به زشت‌کاری فرمان نمی‌دهد! آیا آنچه از آن آگاهی ندارید به خداوند نسبت می‌دهید؟!) (اعراف: 28). روایت زیر، تفسیر اهل بیت در خصوص این آیه را بیان می‌کند: از محمد بن منصور روایت شده است که گفت: از ابا عبد الله در مورد این سخن خداوند متعال سوال کردم: «وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءنَا وَاللهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء أَتَقُولُونَ عَلَى اللهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»، فرمود: «آیا تا به حال کسی را دیده‌ایی که بگوید خدا مرا به نوشیدن شراب و انجام زنا و اعمال حرامی از این دست امر کرده است؟» گفتم: خیر. فرمود: «پس این عمل زشتی که ادعا می‌کنند خدا آنان را به انجام آن فرمان داده است، چیست؟» گفتم: خدا و ولیّ او داناتر است. فرمود: «این آیه در مورد ائمه جور و ستم است. آنها ادعا می‌کنند که خدا آنها را به سرپرستی قومی گذاشته و در حالی که آنها را به سرپرستی منصوب نکرده است و خداوند اینگونه جواب‌شان را می‌دهد و این عمل آنها را فاحشه (عمل زشت) می‌نامد». غیبت ابراهیم بن محمد نعمانی: ص 131 ؛ کافی: ج 1 ص 373. چگونه اینان ادعا می‌کنند که خداوند بر مردم انتخاب اینان را برای اداره‌ی کشور‌ها و بندگان واجب کرده است در حالی که آنها همان فاحشه‌ای هستند که روی زمین راه می‌‌رود. خدا هرگز فرمان به فحشا و منکر نمی‌دهد و تنها کسی که علیه این موضوع قیام کرده و سر تعظیم در برابرش فرود نیاورده است سید احمد الحسن وصی و فرستاده‌ی امام مهدی و یمانی موعود می‌باشد. خدا رحمت کند کسی را که به رشد دعوت کند و تعالی یابد.

[203] - این همان آزادی است که مدعیش هستند و همان دموکراسی شیطانی است که از آن دَم می‌زنند! آنها را به سوی ویران کردن خانه‌های خدا و تجاوز به مردم بی‌سلاح سوق می‌دهد. این دموکراسی آنها را به جایی رساند که عقل‌ها و عقاید مردم را خوار و سبک شمارند. این دموکراسی آنها به جایی رساند که در عمل به طاغوت‌ها اقتدا کنند تا جایی که دیگر شما نه نظری داری و کیانی و نه اصلاً موجودیتی! آری، این همان طنز تلخ آخر الزمان و باطل کردنش توسط علمای بی‌عملی است تا اعمال طاغوتیان را تبرئه کنند و آنها را با شریعت خدا توجیه کنند. آیا عاقلی وجود دارد که خودش را از این گمراهی که فرجامش ایستادن در صف سفیانی علیه امام مهدی است، نجات دهد؟!!

[204] - آری، شیخ علی کورانی از دروغ گفتن شرم نمی‌کند و هر چه بشنود را بدون هیچ تحقیقی در رابطه با صحت و سقم آن، بیان می‌کند. رسول خدا حضرت محمد به ابوذر فرمود: «.... ای ابوذر، خداوند عزوجل نزد زبان هر گوینده‌ای هست، پس باید تقوای الهی پیشه کند و بداند چه می‌گوید. ای ابوذر، از زیادی کلام پرهیز کن و به آنچه نیازت را برآورده می‌کند، بسنده کن. ای ابوذر، همینکه انسان هر چه می‌شنود را تعریف کند، برای دروغ‌گو بدونش کفایت می‌کند. ای ابوذر، هیچ چیز بیشتر از زبان مستحق حبس شدن نیست». بحار الانوار: ج 47 ص 85. آیا سلاح معاویه علیه علی بن ابی طالب را رها نمی‌کنید؟! سلاح دروغ، افترا و بهتان؛ تا آنجا که اهل شام باورشان شد که علی نماز نمی‌خواند (که هرگز چنین نیست). یکی می‌گوید سید احمد الحسن خواهرش را به عقد امام مهدی درآورده است. آن یکی می‌گوید او جادوگر و ساحر است. دیگری می‌ گوید جن تسخیر می‌کند. کس دیگری می‌گوید عامل و دست‌نشانده‌ی اسرائیل است. آیا از این روش زشت و شرم‌آور حیا نمی‌کنید؟! آیا از ریشخند کردن مردم ساده‌دل با این اکاذیبی که به هیچ وجه واقعیت ندارند، دست بر نمی‌دارید؟! آیا وقتش نرسیده است که به عقل‌های خود بازگردید و به اهل بیت اقتدا و به اخلاق و روش آنها عمل کنید؟!؛ اخلاقی که شما از آن به دور هستید و این اخلاق نیز از این همه دروغ و بهتان و مسخره کردن و تکذیب شما از روی نادانی، به دور است. ادعا می‌کنید عالِم هستید در حالی که راه نادانان را در پیش گرفته‌اید. اگر آن گونه که ادعا می‌کنید عالم هستید، این سید احمد الحسن که شما را به مبارزه‌ی علمی فرامی‌خواند؛ آیا اجابت کننده ای هست؟.... آیا اجابت کننده ای هست؟.... آیا اجابت کننده ای هست؟

[205] - ستاره‌ی شش پر در بسیاری از حرزها و تعویذهای وارد شده از اهل بیت دیده می‌شود و به منظور محافظت و یاری در برابر دشمنان از آن استفاده می‌گردد. این ستاره، ستاره‌ی داوود نبی و زره او می‌باشد و از میراث مقدس انبیا محسوب می‌گردد؛ میراثی که رسول خدا وارثش شد و بعد از ایشان، عترت طاهرش و در حال حاضر نیز ستاره‌ی یاری‌بخش امام مهدی و یمانی‌اش سید احمد الحسن می‌باشد. اما امروزه، یهود این ستاره را به سرقت برده است و هر طاغوتی دوست دارد که مقدسات از آنِ او باشد. آیا هر کس که ادعای چیزی را کند، مالک و صاحب آن شناخته می‌شود؟! صدام کلمه‌ی «الله اکبر» را شعار خود و بر پرچمش قرار داد، آیا به این دلیل به او تعلق می‌یابد؟ و ما باید آن را از نمازهایمان حذف کنیم؟! چقدر غافل و نادان است کسی که از ستاره‌ی داوود نبی برائت می‌جوید و آن را به یهود منتسب می‌داند. آیا پیامبر خدا، داوود، داوود آنها است یا داوود ما؟! آیا قدس از آنِ آنها است یا از آنِ ما؟! شما را چه شده است، چگونه حُکم می‌رانید؟!

[206] - انجیل یوحنا اصحاح شانزدهم.

[207] - مغافیر نوعی گیاه است که با خوردن آن دهان انسان بوی بد می‌گیرد و غذای مورد پسند زنبور عسل می‌باشد و در گذشته آن را به همراه عسل مصرف می‌کردند (مترجم).

[208] - متن این داستان را می‌توانید در بحار الانوار: ج 13 ص 132 و 133 بیابید.

[209] - شرح و تفصیل این موضوع در متشابهات: ج 2 چاپ 2 ص 43 و 44 و همچنین ج 4 چاپ 1 ص 127و بعد از آن.

[210] - این پاسخ را سید احمد الحسن قبل از انتشار این کتاب نوشته بود. این کتاب منتشر و به فارسی نیز ترجمه شده است.

[211] - ائمه در روایاتشان تصریح کرده‌اند که حجّت بر خلق باید در وصیّت رسول الله ذکر شده باشد؛ وصیّتی که در آن حجت‌های خداوند تا روز قیامت آمده‌اند. از حدیث بن مغیره روایت شده است: از ابا عبد الله پرسیدم: صاحب این امر با چه چیز شناخته می‌شود؟ فرمود: «با سکینه و وقار و علم و وصیّت». بصائر الدرجات محمد بن حسن صفار: ص 509. از ابو عبد الله روایت شده است که فرمود: «.... صاحب این امر با سه خصوصیّت شناخته می‌شود که در غیر از او نخواهد بود: او اولی‌ترین مردم به کسی که قبل از بوده است و وصی او می‌باشد، سلاح رسول خدا و وصیّت نزد او است وآن نزد، من می‌باشد و در آن با کسی منازعه‌ای ندارم». کافی: ج 1 ص 379. امکان ندارد کسی حجّت بر خلق باشد و در وصیّت رسول الله ذکری از او نباشد. این هم متن وصیّت: از ابو عبدالله جعفر بن محمد، از پدرش باقر، از پدرش ذی الثفنات زین العابدین، از پدرش حسین زکی شهید، از پدرش امیرالمؤمنین( روایت شده است که فرمود: «پيامبر خدا( در شبی كه وفاتش بود به علي( فرمود: يا اباالحسن، صحيفه و دواتی حاضر كن. پيامبر خدا( وصيتش را املا فرمود تا به اين جا رسيد كه فرمود: يا علی پس از من دوازده امام خواهند بود و پس از آنها دوازده مهدی، و تو ای علی، نخستينِ دوازده امامی که خداوند تو را در آسمان، علی مرتضی و امیرالمؤمنین و صدّیق اکبر و فاروق اعظم و مأمون و مهدی نامید و این اسامی جز بر تو شایستگی ندارد. ای علی! تو وصیّ من بر اهل بیتم چه زنده و چه مرده‌ی ایشان و نيز وصى بر زنانم هستى، هر يك را كه تو به همسرى من باقى گذارى، فرداى قيامت مرا ديدار كند و هر يك را که تو طلاق بدهی، من از وى بيزارم و مرا نخواهد ديد و من نيز او را در صحراى محشر نخواهم ديد. تو پس از من، خليفه و جانشين من بر امتم هستى. هرگاه وفاتت رسيد، خلافت را به فرزندم حسن واگذار كن که نیکوکار و متصل به حق است. هرگاه وفاتش رسد، باید خلافت را به پسرم حسین پاک و شهید مقتول بسپارد و هرگاه وفاتش رسد، باید خلافت را به پسرش زین العابدین، ذی الثفنات (دارای پینه‌ها بر اثر سجده‌های فراوان) بسپارد و وقتی وفاتش رسید، خلافت را به پسرش محمد باقر بسپارد و وقتی وفات او رسید، خلافت را به پسرش، جعفر صادق بسپارد و وقتی وفاتش رسید، خلافت را به پسرش موسی کاظم بسپارد و وقتی وفات او رسید، خلافت را به پسرش علی رضا بسپارد و وقتی وفات او رسید، خلافت را به پسرش محمد ثقه تقی بسپارد و چون وفات او رسید، خلافت را به پسرش علی ناصح بسپارد و چون وفاتش رسید، خلافت را به پسرش حسن فاضل بسپارد و چون وفاتش رسید، خلافت را به پسرش محمد که حافظ دین آل محمد( است بسپارد. اینان، دوازده امامند و پس از آنان دوازده مهدی هستند. پس هرگاه وفات مهدی( رسد، باید امر خلافت را به پسرش، اولین مقربین (اولین مهدیین) بسپارد که برای او سه نام است: اسمی مانند اسم من و اسم پدرم عبد الله و احمد و اسم سوم مهدی است که او، اولین مؤمنان است». غیبت طوسی: ص 107 و 108 و سایر منابع موثق و قابل اعتماد.

[212] - از ابو الحسن امام رضا روایت شده است که فرمود: «به بلعم بن باعورا، اسم اعظم داده شد. با آن دعا می‌کرد و مستجاب می‌شد؛ اما به سمت فرعون تمایل پیدا کرد. وقتی فرعون به دنبال موسی و یارانش افتاد، فرعون به بلعم گفت: خدا را دعا کن تا موسی و یارانش محبوس شوند تا به آنها برسیم. بلعم بن باعورا خرش را سوار شد تا به دنبال موسی برود. خرش از راه رفتن امتناع ورزید. شروع به شلاق زدنش نمود. خداوند عزوجل زبان حمار را گشود و او گفت: وای بر تو! چرا مرا می‌زنی؟ می‌خواهی با تو بیایم تا پیامبر خدا و قوم مؤمنان را نفرین کنی؟! او را آن قدر کتک زد تا خر بمُرد. آنگاه اسم اعظم از زبانش گرفته شد. این سخن خداوند متعال است که می‌فرماید: «فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنْ الْغَاوِينَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ» (و او از آن علم عاری گشت و شيطان در پی‌اش افتاد و در زمره‌ی گمراهان درآمد * اگر خواسته بوديم به سبب آن علم که به او داده بوديم به آسمانش می‌برديم، ولی او در زمين بماند و از پی هوای خويش رفت. مَثَل او چون مثل آن سگ است که اگر به او حمله کنی زبان از دهان بيرون آرد و اگر رهايش کنی باز هم زبان از دهان بيرون آرد) و او مصداق همین مثل است». بحار الانوار: ج 13 ص 377. از سلیمان البان نقل شده است که گفت: ابو جعفر فرمود: «می‌دانی مَثَل مغیرة بن سعید چیست؟» گفتم: خیر. فرمود: «مَثل او، مَثَل بلعم بن باعورا است؛ کسی که اسم اعظم داشت و خداوند در مورد او می‌فرماید: «اتَیناهُ آیاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنْ الْغَاوِينَ» (آیات خود را به او داده بودیم، و او از آن علم عاری گشت و شيطان در پی‌اش افتاد و در زمره‌ی گمراهان درآمد)». بحار الانوار: ج 13ص 379.

[213] - کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق: ص 318 ؛ امامت و تبصره ابن بابویه قمی: ص 115.

[214] - غیبت محمد بن ابراهیم نعمانی: ص 178.

[215] - غیبت محمد بن ابراهیم نعمانی: ص 179.

[216] - الزام الناصب در اثبات حجّت غایب - شیخ علی یزدی حائری: ج 2 ص 209.

[217] - طه: 107.

[218] - از امیر المؤمنان علی بن ابی طالب روایت شده است که فرمود: «رسول الله مرا به یمن فرستاد و در حالی که به من سفارش می‌نمود، فرمود: ای علی، هرکه استخاره کند در حیرت نمی‌ماند و هرکه مشورت کند پیشیمان نخواهد شد». امالی شیخ صدوق: ص13. پیامبر فرمود: «از سعادت‌مندی فرزند آدم، استخاره‌اش از درگاه الهی و رضایتش به قضای او، و از بدبختی فرزند آدم، ترک گفتن استخاره و خشم گرفتنش بر قضای الهی می‌باشد». بحار الانوار: ج 47 ص 159. از ابو عبد الله روایت شده است که فرمود: «کسی که به آنچه مورد رضای خداوند است، استخاره بگیرد، حتما خداوند خیر نصیبش می‌کند». وسایل الشیعه آل البیت: ج 8 ص 63. ابو عبد الله فرمود: «مؤمن از خداوند استخاره نمی‌کند مگر اینکه خداوند خیرش را بخواهد، حتی اگر او را خوش نیاید». وسایل الشیعه آل البیت: ج 8 ص 81. از عمر بن حریث روایت شده است: ابو عبد الله فرمود: «دو رکعت نماز بخوان و از خداوند استخاره بگیر. به خدا سوگند، مؤمن از خداوند استخاره نمی‌گیرد مگر اینکه خداوند خیرش را بخواهد». مصباح المجتهد شیخ طوسی: ص 533.

[219] - انبیا: 59 و 60.

[220] - نمل: 16.

[221] - مریم: 5 و 6.

[222] - انفال: 75.

[223] - آل عمران: 34.

[224] - نسا: 54.

[225] - شاهد بر این مطلب روایتی است که از امام رضا توسط ابراهیم بن محمد همدانی نقل شده است که می‌گوید: به امام رضا گفتم: ای فرزند رسول خدا، از زراره به من خبر بده؛ آیا حقّ پدرت را می‌دانست؟ فرمود: «بله». گفتم: پس چرا فرزندش عبید را فرستاد تا بفهمد امام صادق به چه کسی وصیّت کرده است؟ فرمود: «زراره می‌دانست که وصی، پدرم می‌باشد و پدرش این موضوع را به صراحت فرموده است اما پسرش را فقط به این دلیل فرستاد تا از پدرم کسب تکلیف کند که آیا او مجاز است تقیه را کنار بگذارد و امامت او و وصیّت پدرش بر او را آشکار کند؟ و هنگامی که پسرش از آوردن خبر تأخیر نمود مردم از او خواستند که نظرش را درباره‌ی پدرم ابراز نماید. اما او مایل نبود بدون فرمانی از جانب پدرم آن را اظهار کند. بنابراین قرآن را برداشت و گفت: خدایا امام من کسی است که این کتابِ تو امامتش را از فرزندان جعفر صادق ثابت کند». کمال الدین و تمام النعمة: ص 75.

[226] - اعراف: 11.

[227] - وقـولـه لـعلـی قـالـهـا عـمر اکــرم بـسـامعها اعـظـم بـلـقـیـهـا حرقت دارک لا ابـقی علیـک به ان لم تبایع و بنت المصطفی فیها ما کان غیر ابی حفص یفوه بها امـام فـارس عـدنـان وحـامـیـها

[228] - قدکنت اعدی اعادیها فصرت لها بنعمه الله حصناً من اعادیها

[229] - شوری: 23.

[230] - یوسف: 35.

[231] - غافر: 34.

[232] - یوسف: 35.

[233] - تفسیر قمی: ج 4 ص 344.

[234] - احقاف: 9.

[235] - غافر: 34.

[236] - لقمان: 20 تا 22.

[237] - مائده: 27 تا 30.

[238] - رعد: 8.

[239] - سبأ: 3.

[240] - بقره :30 و 31.

[241] - حجر:29.

[242] - کهف:50.

[243] - باید توجه داشت که این آیه‌ی کریم، متنی است که حاکمیّت خداوند را بیان، و کسانی که آن را پذیرفتند یعنی ملائکه و همچنین کسی که از آن سرپیچی نمود یعنی ابلیس (لعنت الله) را معرفی می‌کند. بر کسانی که امروز حاکمیّت خداوند را نمی‌پذیرند انتهای آیه منطبق می‌گردد؛ یعنی آنها کسانی هستند که ابلیس و فرزندانش را به جای خداوند به دوستی می‌گیرند: «أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلا» (آيا شيطان و فرزندانش را به جای من به دوستی می‌گيريد، حال آنکه آنها دشمن شمايند؟ ظالمان بدچيزی را به جای خدا برگزيدند) (از سیّد).

[244] - احزاب:62.

[245] - فتح:23.

[246] - نسا: 58.

[247] - آل عمران: 34.

[248] - يوسف:6.

[249] - يوسف:38.

[250] - يوسف:37.

[251] - يوسف: 47-49.

[252] - يوسف: 55.

[253] - يوسف: 39-40.

[254] - عیسی فرمود:«5 امّا الآن نزد فرستنده‌ی خود می‌روم و كسی از شما از من نپرسد به كجا می‌روی 6 وليكن چون اين را به شما گفتم، دل شما از غم پُر شده است 7 و من به شما راست می‌گويم كه رفتن من برای شما بهتر است؛ زيرا اگر نروم تسلّی‌دهنده نزد شما نخواهد آمد. اما اگر بروم او را نزد شما می‌فرستم 8 و چون او آيد، جهان را بر گناه و عدالت و داوری ملزم خواهد نمود 9 اما بر گناه؛ زيرا آنها به من ايمان نمی‌آورند 10 و اما بر عدالت، از آن سبب كه نزد پدر خود می‌روم و ديگر مرا نخواهيد ديد 11 و امّا بر داوری، از آن رو كه بر رئيس اين جهان حكم شده است 12 و بسيار چيزهای ديگر نيز دارم که به شما بگويم، ولی الآن طاقت تحمّل‌شان را نداريد 13 ولی هنگامی که او يعنی روحِ راستی آيد، شما را به جميع راستی هدايت خواهد كرد زيرا كه از خود تكّلم نمی‌كند بلكه فقط به آنچه شنيده است سخن خواهد گفت». انجیل یوحنا: اصحاح شانزدهم.

[255] - جمعه: 2.

[256] - جمعه: 3.

[257] - در برخی منابع «تُنْتَجُ» گفته شده است.

[258] - معنای اخبار شیخ صدوق: ص 355.

[259] - یونس: 90.

[260] - یونس: 91.

[261] - یونس: 92.

[262] - انعام: 9.

[263] - سجده: 29.

[264] - بقره: 3.

[265] - انبیا: 49.

[266] - فاطر: بخشی از آیه‌ی 18.

[267] - یس: 11.

[268] - ق: 33.

[269] - حدید: 25.

[270] - ملک: 12.

[271] - انفال: قسمتی از آیه‌ی 17.

[272] - علل الشرایع: ج 2 ص 463.

[273] - جواد قاصد: یعنی کسی که در جهت و سمت و سویی خاص متمرکز می‌شود و همواره هدفش را مد نظر قرار می‌دهد و تمام سعی و تلاشش این است که با تمام قوایش به آن برسد و به چپ و راست منحرف نگردد.

[274] - گوش جان به آنچه از زبان مسیح در انجیل جاری شده است، بسپارید (انجیل متی: اصحاح نهم): «گمان مبرید آمده‌ام که صلح بر زمین بگسترانم * نیامده‌ام صلح به پا کنم بلکه شمشیر * آمده‌ام انسان را از پدر، دختر را از مادر و عروس را از مادر شوهر جدا سازم * و دشمنان انسان، اهل بیت او هستند * هر که پدر و مادر را بیش‌تر از من دوست داشته باشد، لیاقت مرا ندارد * و هر که فرزندان پسر و دختر را بیش‌تر از من دوست داشته باشد، لیاقت مرا ندارد * و هر که صلیبش را بر ندارد و به دنبال من بیاید، لیاقت مرا ندارد * هر که زندگی‌اش را یافت، از دستش خواهد داد * و هر که زندگیش را به خاطر من از دست داد آن را خواهد یافت * هر که بر شما بوسه زند مرا بوسیده است و آنکه بر من بوسه زند کسی که مرا فرستاده است را بوسیده». آری، هدف تمام انبیای خداوند هر کدام به روشی، گستردن توحید بر روی زمین بوده است، نه انتشار صلح و دوستی بدون عدل و توحید! اگر انتشار توحید و عدل با صلح و دوستی امکان‌پذیر باشد، این گونه عمل می‌کنند ولی اگر راهی جز جنگ و کشتار وجود نداشته باشد، در صورتی که یار و یاوری داشته‌باشند به آن اقدام می‌کنند. ولی برخی از پیامبران مثل عیسی که یار و یاوری نداشتند مگر اندکی از مستضعفین، راه تقیه و به کنار نهادن جنگ را پیش می‌گرفتند. پرسش کننده باید توجه داشته باشد که روش واقعی انبیا کنار گذاشتن پیکار و آوردن صلح و دوستی نبوده است بلکه به جهت کم بودن یار و یاور آنها به این عمل مجبور شده‌اند و از همین رو می‌بینیم انبیایی مانند داوود که یار و یاورانی می‌یافتند با تمام نیرو علیه کافران به نبرد برمی‌خواستند. عیسی قبل از اینکه یهودیان او را دستگیر کنند به یارانش می‌فرماید: «.... و به آنها گفت: وقتی شما را بدون کیسه‌ی درهم و بدون توشه و بدون کفش فرستادم، آیا محتاج چیزی شدید؟ گفتند: خیر * به آنها گفت: الآن هر که کیسه‌ی درهم دارد آن را بردارد و هر که توشه‌ای دارد نیز همینطور. هر کس شمشیر ندارد ردایش را بفروشد و شمشیر بخرد».

[275] - به کتاب فتنه‌ی گوساله و روشنگری‌هایی از دعوت‌های فرستادگان نوشته‌ی سید احمد الحسن مراجعه نمایید.

[276] - از هشام بن سالم از درست بن ابو منصور واسطی از دو ائمه روایت شده است که فرمودند: «انبیا و فرستادگان به چهار طبقه تقسیم می‌شوند: نبی‌ای که فقط در نفس خود خبر می‌گیرد و نه به صورت دیگر، و نبی‌ای که خواب می‌بیند و صدا می‌شنود و در بیداری چیزی نمی‌بیند و به سوی کسی فرستاده نشده در حالی که امامی بر او حجّت است مانند ابراهیم بر لوط، و نبی‌ای که در خواب می‌بیند و صدا می‌شنود و فرشته را می‌بیند و به سوی طایفه‌ای کوچک یا بزرگ ارسال می‌شود، همان گونه که خداوند می‌فرماید: «وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَی مِاْئَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ» (و او را به رسالت بر صد هزار نفر و بيشتر فرستاديم) یعنی افزون بر سی هزار، و چهارم نبی‌ای که خواب می‌بیند و صدا می‌شنود و در بیداری می‌بیند و او امام و تمثیلی از اولو العزم است، مانند ابراهیم که نبی بود و امام نبود تا اینکه خداوند فرمود: «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي» (من تو را امام بر مردم قرار می‌دهم. گفت: و از فرزندان من هم) یعنی آیا همه‌ی فرزندانم را نیز. فرمود: «قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (گفت: عهد و پیمان من به ظالمان نمی‌رسد)». بصائر الدرجات محمد بن حسن صفار: ص 393. از زید شحام نقل شده است که گفت: از ابا عبد الله شنیدم که می‌فرماید: «خداوند تبارک و تعالی ابراهیم را بنده‌ی خود خواند قبل از اینکه نبی باشد و او را نبی و رسول خواند قبل از اینکه خلیل خود سازد و او را خلیل خود خواند قبل از اینکه به امامت برساند. آنگاه که همه‌ی این‌ها را در او جمع کرد، فرمود: «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» (من تو را امام بر مردم قرار می‌دهم) و از دیدن عظمت آن، ابراهیم گفت: «قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (گفت: و از فرزندان من هم. گفت: عهد و پیمان من به ظالمان نمی‌رسد) یعنی فرمود: سفیه، امام تقی نخواهد شد». کافی: ج 1 ص 175.

[277] - زمر: 42.

[278] - از ابو بصیر از امام صادق روایت شده است که فرمود: «هر کس که به خدا و روز جزا داشته ایمان دارد، شب را بدون وتر نمی‌خوابد» گفتم: یعنی دو رکعت بعد از نماز عشا. فرمود: «آری، که یک رکعت محسوب می‌شوند. هر که آن را خواند و خوابید و مرگ به سراغش آمد، با نماز وتر مرده است و اگر حادثه‌ی مرگ به سراغش نیامد وتر را در آخر شب می‌خواند». به ایشان گفتم: آیا رسول خدا این دو رکعت را می‌خواند؟» فرمود: «خیر». گفتم: چرا؟ فرمود: «زیرا به رسول خدا وحی نازل می‌شد و می‌دانست که آن شب از دنیا می‌رود یا خیر و کس دیگری غیر از ایشان چنین چیزی را نمی‌داند. به همین علت او این دو رکعت را نمی‌خواند ولی به دیگران توصیه می‌فرمود». علل الشرایع: ج 2 ص 330 و 331. آن گونه که مشخص است مهم‌ترین نماز شب، نماز وتر است که تمثیلی از نماز شب می‌باشد. به همین علت رسول خدا و ائمه به ادای آن پس از نماز عشا از ترس روی دادن مرگ در شب و محروم شدن مؤمن از آن، به آن توصیه می‌نمودند، همان گونه که در روایت پیشین گفته شد و همان طور که در روایت بعدی می‌بینیم، در صورت کم بودن زمان در نماز شب، فقط به خواندن نماز وتر بسنده نماید: از محمد بن مسلم نقل شده است: از ابو جعفر پرسیدیم: اگر کسی شب هنگام بیدار و از این بیم داشته باشد که به نماز صبح وارد شود، آیا فقط نماز وتر را بخواند یا نماز شب را همان گونه که هست بخواند تا به وتر برسد؟ فرمود: «با وتر شروع کند» و فرمود: «من خودم این گونه عمل می کنم». کافی: ج 3 ص 449. از رسول خدا روایت شده است که فرمود: «نماز شب به صورت دو رکعت دو رکعت است و اگر در تنگ‌نای فرا رسیدن صبح قرار گرفتی، با یک رکعت وتر تمام کن؛ چون خداوند وتر را دوست دارد چرا که خودش یگانه است». علل الشرایع: ج 2 ص 468. همچنین بر ادای نماز وتر و عدم ترک آن در نماز شب تأکید شده است و اگر از دست رفت، بر قضای آن تأکید شده است و همان طور که در حدیث بعدی خواهیم دید، دعا در آن مستجاب می‌شود: از ابو عبد الله روایت شده است: «دعا در چهار جا مستجاب می‌شود. در نماز وتر، بعد از فجر، بعد از ظهر و بعد از مغرب». کافی: ج 2 ص 477. از ابو عبدالله جعفر بن محمد در مورد این سخن خداوند متعال: «وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ» (و تسبيح گوی در پاره‌ای از شب، و به هنگام ناپديد شدن ستارگان) روایت شده است که فرمود: «همان نماز وتر آخر شب می‌باشد». دعائم الاسلام - قاضی نعمان مغربی: ج 1 ص 204.

[279] - از رسول خدا حضرت محمد و ائمه در روایت آمده است که اهل بیت به کعبه یا قبله توصیف شده‌اند: از ابوذر روایت شده است: رسول خدا فرمود: «مَثَل علی در میان شما ـ‌یا فرمود در این امت‌ـ همانند کعبه‌ی شناخته شده است، که نگاه کردن به آن فریضه و عبادت می‌باشد». نهج الایمان - ابن جبر: ص 569. و از امام صادق روایت شده است: «ما کعبه‌ی خدا هستیم، ما قبله‌ی خدا هستیم». صراط مستقیم - علی بن یونس عاملی: ج 2 ص 75. و شاعر در مدح امیر المؤمنین علی گفته است: (ترجمه‌ی شعرِ عربی) او همان قبله‌ی دَرمیان است که گِرداگرد اویند که حرمت خداوند مهیمن و حلال شدن از او است و همان نشانه‌ی بزرگ او حجتی است که هر کس قیمت علی را بداند صاحب عقل است

[280] - بحار الانوار: ج 52 ص 90.

[281] - ائمه بر وجود شهود در مُتعِه (ازدواج موقت) تأکید فرموده‌اند و همچنین شرایط بسیاری که در ازدواج متعه باید برآورده گردد. از امام صادق روایت شده است که ازدواج موقت هفتاد شرط دارد؛ همان طور که در روایت زیر آمده است: از مفضل بن عمر از امام صادق در حدیثی طولانی روایت شده است: گفتم: ای مولای من، اما متعه. فرمود: «متعه (ازدواج موقت) حلال است و شاهد بر آن سخن خداوند متعال در مورد زنانی که باید در حضور سرپرست و شهود ازدواج کنند، می‌باشد: «وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاء أَوْ أَكْنَنتُمْ فِي أَنفُسِكُمْ عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَـكِن لاَّ تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَن تَقُولُواْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا» (و اگر به کنايت از آن زنان خواستگاری کنيد يا انديشه‌ی خود در دل نهان داريد، گناهی بر شما نيست؛ زيرا خدا می‌داند که از آنها به زودی ياد خواهيد کرد. ولی در نهان با آنان وعده منهيد، مگر آنکه به وجهی نيکو سخن گوييد) یعنی مشهود، و قول نیکو یعنی در حضور سرپرست او و شهود باشد. وجود سرپرست و شهود در ازدواج فقط به این دلیل مورد نیاز است که نسل ثابت و نَسَب صحیح و ارث مشخص گردد؛ و این سخن خداوند متعال: «وَآتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِيئًا» (و مهر زنان را به طيب خاطر به آنها بدهيد و اگر پاره‌ای از آن را به رضايت به شما بخشيدند، بگيريد که خوش و گوارايتان خواهد بود) . طلاق زنان در ازدواج جایز نیست مگر با وجود دو شاهد عادل مسلمان. خداوند متعال در مورد وجود شهود در سایر موارد مانند خون‌ها و جابه‌جا کردن اموال و املاک فرموده است: «وَاستَشهِدوا شَهِیدین مِن رِجالَکُم فأن لَم یَکُونا رَجلِین فَرَجُل وَامرَأَتَان مَمِّن تَرَّضُون مِن الشُهَداء» (و دو شاهد مرد به شهادت گيريد. اگر دو مرد نبود، يک مرد و دو زن که به آنها رضايت دهيد شهادت بدهند)» ....تا اینکه مفضل بن عمر گفت: مولای من شرایط ازدواج موقت چیست؟ فرمود: «ای مفضل، متعه هفتاد شرط دارد؛ اگر کسی به یکی از شروط آن عمل نکند، به خودش ظلم کرده است». مفضل گفت: گفتم: آقای من، آیا آنچه از شما در مورد ازدواج موقت آموختم را بگویم؟ امام صادق فرمود: «بگو ای مفضل. با توجه به آنچه به تو گفتم، تو فرق ازدواج موقت با دایم را می‌دانی؛ در ازدواج دایم، مهریه وجود دارد و به ازدواج موقت، فقط اُجرت تعلق می‌گیرد؛ فرق آنها در همین است». مفضل گفت: بله مولای من، آن را فهمیدم. امام دوباره فرمود: «ای مفضل، بگو». مفضل گفت: ای مولای من، امر فرمودی که با مشهور به فساد و زن مجنون و زن زناکار متعه نکنید. شخصی که می‌خواهیم متعه‌اش کنیم را به فحشا دعوت کنیم، اگر اجابت کند بهره‌گیری از او حرام می‌شود. از او بپرسیم که آیا شوهر دارد یا خیر و آیا باردار است یا در عُده به سر می‌برد؟ اگر یکی از این سه شرط را داشت، متعه با او حلال نمی‌شود در غیر این صورت، به او بگوید: با توجه به کتاب خدا و سنت رسولش خودت را متعه‌ی من کن، ازدواجی به دور از زنا، با مدت معلوم و اجرت معلوم؛ مدت می‌تواند یک ساعت یا یک روز یا دو روز یا یک ماه یا دو ماه و یا یک سال یا کمتر و یا بیشتر باشد و اجرت، هر چه به آن راضی گردد، با انگشتری یا بند کفشی یا یک دانه‌ی خرما یا هر مقدار پول، هر چه بالاتر باشد یا چیزی بگوید که به آن راضی باشد و چنانچه بدون اجرت راضی شود، مانند زنی که مهریه‌اش را بخشیده است، حلال است. خداوند متعال می‌فرماید: «فإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِيئًا» (و اگر پاره‌ای از آن را به رضايت به شما بخشيدند، بگيريد که خوش و گوارايتان خواهد بود) و تمام خطبه (صیغه) را بخواند. سپس به آن زن بگوید: به این شرط که از من ارث نخواهی برد و من از تو ارث نمی‌برم و منی‌ام را هر جا بخواهم خالی می‌کنم و بر تو است که چهل و پنج روز یا یک نوبت قاعدگی خود را نگهداری. اگر گفت بله قبول دارم، دوباره تکرار کند و عقد صحیح است و اگر دو طرف تمایل داشتید که زمان را اضافه کنید، در این خصوص این سخن را از شما روایت می‌کنیم: «اگر فرجی را از حرام به حلال خارج سازیم برای ما بسیار بهتر است از اینکه آن را بر حرام ترک کنیم» و همچنین این سخن شما: «و اگر متوجه سخن خودش هست، بر او واجب است که متوجه آنچه درباره‌ی خود می‌گوید باشد، و بر شما باکی نیست» و این سخن امیر المؤمنین: «جز زن یا مرد بدبخت زنا نمی‌کند؛ چرا که با وجود متعه، دیگر مسلمان نیازی به زنا ندارد»، و نیز از شما روایت می‌کنیم که فرمودید: «فرق بین ازدواج دایم و موقت در این است که در ازدواج موقت، شخص می‌تواند منی را هر جایی خالی کند ولی در ازدواج دایم مرد نمی‌تواند هر جای زنش خالی کند. خداوند متعال می‌فرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ * وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ، وَاللهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ» (در اين دنيا کسی از مردم هست که خدا را به درست بودن اعتقاد خويش گواه می‌گيرد و تو را سخنش درباره‌ی زندگی اين دنيا به شگفت می‌دارد، در حالی که کينه‌توزترين دشمنان است * چون از نزد تو بازگردد، در زمين فساد کند و کشتزارها و نسل‌ها را نابود سازد، در حالی که خداوند فساد را دوست نمی‌دارد)». در کتاب کفّاره‌ها از شما روایت شده است: «هر کسی در ازدواج دایم نطفه‌ای را در رحم نریزد، باید ده دینار کفّاره دهد، در حالی که از شرایط متعه این است که آب منی را هر جای متعه شده که بخواهد، بریزد؛ ولی اگر آن را در رحم قرار دهد و از آن بچه‌ای به دنیا آورد، بچه متعلق به پدر خواهد بود». مستدرک الوسایل میرزای نوری: ج 41 ص 474 تا 477 ؛ هدایت کبری - حسین بن حمدان حصیبی: ص 423 ؛ حدائق الناضره - محقق بحرانی: ج 42 ص 169 ؛ بحار الانوار: ج 35 ص 26. شرایط بسیار دیگری در این خصوص غیر از آنچه ذکر شد وجود دارد که امام صادق و سایر ائمه فرموده‌اند و به علت اختصار آنها را ذکر نمی‌کنیم. هر کس خواهان مطالب بیشتری در این خصوص است به کتب حدیث مراجعه نماید.

[282] - زمر: 53.

[283] - ضحی: 4.

[284] - آل عمران: 135.

[285] - انفال: 23.

[286] - از عمر بن یزید نقل شده است: مسمع را در مدینه دیدم که مال آن سال را که برای ابو عبد الله برده بود با خود می‌برد و ابو عبد الله آن را به او پس داده بود. به او گفتم: چرا ابو عبد الله مالی که برایش برده بودی را از تو نگرفت؟! به من گفت: وقتی مال را نزد امام بردم به او گفتم: در بحرین غوّاصی کردم و مبلغ چهار صد هزار درهم کسب کردم و خمس آن را که بالغ بر هشتاد هزار درهم بود محاسبه کردم و خوش نداشتم پیش خودم نگه دارم؛ آن را به شما می‌دهم که حقی است که خداوند تبارک و تعالی از اموال شما برای ما قرار داده است. امام فرمود: «آیا فقط خمس آنچه در زمین است و از آن خارج می‌شود متعلق به ما است، ای ابا سیار؟ ای ابا سیار، همه‌ی زمین و هر آنچه از آن خارج می‌گردد ملک ما است». به او گفتم: آیا همه‌ی مال را برای شما بیاورم؟ فرمود: «ای ابا سیار، آن را برای تو پاک و مطهّر و برایت حلالش نمودیم. مالت را بردار. و هر آنچه در اختیار شیعیان ما از زمین و غیره است، حلال شده است تا قائم ما قیام کند که او در آن تصرف خواهد کرد و هر آنچه در اختیار شیعیان ما است برای آنها باقی خواهد گذارد. اما هر آنچه در اختیار غیر از شیعیان ما است، هر چه از زمین به دست آورده‌اند برایشان حرام است تا قائم ما قیام کند که زمین را از آنها باز پس خواهد گرفت و آنها را خوارشان خواهد ساخت». عمر بن یزیدگفت: ابو سیار به من گفت: به غیر از من و کسانی که برایشان حلال شده است، همه‌ی صاحبان باغ‌ها یا کسانی که با کارشنان روزی می‌خورند، همه حرام می‌خورند. کافی: ج1 ص408. در این خصوص روایات بسیاری آمده است که به جهت جلوگیری از طولانی شدن مطلب از آوردنشان صرف نظر کردم.

[287] - از معاویة بن وهب روایت شده است که گفت: از ابا عبد الله شنیدم که می‌فرمود: «اگر بنده‌ای توبه‌ی خالص و نَصّوح کند، خداوند او را دوست می‌دارد و در دنیا و آخرت عیب او را پوشیده می‌دارد». پرسیدم: چگونه او را پوشیده می‌دارد؟ فرمود: «دو فرشته‌ای را که گناهانش را نوشته‌اند، فراموش می‌دهد و به اعضا و جوارحش وحی می‌کند که گناهانش را کتمان کنند وبه زمین وحی می‌کند که هر چه بر روی تو از گناهان قبیح انجام داده است را پوشیده بدار، هنگام دیدار، خداوند را در حالی ملاقات می‌کند که چیزی که بدی‌های گناهان او را شهادت دهد، وجود نداشته باشد». کافی: ج 2 ص430.

[288] - از امام صادق روایت شده است که فرمود: «توبه کننده از گناه همانند کسی است که اصلاً گناهی نداشته است، و کسی که از گناه طلب بخشش کرده باشد و انجام آن را ادامه دهد همانند کسی است که مسخره می‌کند».

[289] - از ابن فرقد نقل شده است: به ابو عبد الله گفتم: نظر شما در خصوص کشتن دشمن اهل بیت چیست؟ فرمود: «خون او حلال است و اگر بتوانی او را در جِرز دیوار قرار دهی یا در آب غرق کنی تا کسی علیه تو شهادت ندهد، این کار را انجام بده». گفتم: مال او چطور؟ فرمود: «هر آنچه می‌توانی از او ببر». بحار الانوار: ج 72 ص231. و از ابو عبد الله روایت شده است که فرمود: «هر جا مال ناصبی (دشمن اهل بیت) را یافتی، بردار و خمسش را به ما بده». بحار الانوار: ج 39 ص 194.

[290] - الرحمن: 1 تا 4.

[291] - از حسین بن خالد نقل شده است که گفت: از ابو الحسن امام رضا در مورد این سخن خداوند عزوجل «الرَّحْمَن * عَلَّمَ الْقُرْآنَ» سوال کردم. فرمود: «خداوند عزوجل قرآن را به محمد آموخت». گفتم:«خَلَقَ الْإِنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ». فرمود: «همان علی بن ابی طالب امیرمؤمنان است که خداوند بیان همه چیز را هر آنچه مردم به آن احتیاج دارند به او آموخت». مختصر البصائر الدرجات - حسن بن سلیمان حلی: ص 57. آنچه مشخص است این است که حضرت محمد و اهل بیت او، قرآن هستند؛ همان گونه که امام علی فرمود: «اَنا القُرآنَ الناطق (من قران ناطق هستم)». ینابیع المودة لذوی القربی - قندوزی: ج 1 ص214. محمد قرآن و شهر علم است و علی دروازه‌ی آن. رسول خدا تمام علمش را به او آموخت و نزد او به ودیعه نها؛ همان طور که در حدیث بعد آمده است: از ابن عباس روایت شده است: رسول الله فرمود: «جبرئیل فرشی از بهشت برایم آورد. بر آن نشستم و چون نزد پروردگارم رسیدم با من سخن گفت و چیزی به من نیاموخت مگر آنکه آن را به علی آموختم؛ پس او دروازه‌ی شهر علم من است. سپس برای او دعا کرد و فرمود: ای علی، صلح تو، صلح من و جنگ تو، جنگ من است و تو پرچم بین من و امّت من بعد از من می‌باشی». بحار الانوار: ج 83 ص 149. پس خداوند سبحان، قرآن را به محمد آموخت تا او خودِ قرآن شد و علی را با محمد (قرآن) تعلیم داد.

[292] - از سکونی روایت شده است: شنیدم ابا جعفر می‌فرماید: «.... هیچ خانه‌ای از خانه‌های ما ائمه نیست مگر اینک در آن محل عروج ملائکه باشد و طبق فرموده‌ی خداوند عزوجل: «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم بكُلِّ أَمْرٍ * سَلامٌ»». گفتم: من کل امر؟ فرمود: «بکل امر». گفتم: آیا به این صورت نازل شد؟ فرمود: «آری». مدینة المعاجز سید هاشم بحرانی: ج 2 ص 449 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 97. از ابو بصیر روایت شده است که ابو عبد الله فرمود: «منظور از این سخن خداوند عزوجل «خَیرٌمِن ألفِ شَهر» (بهتر از هزار ماه) مدت حکم امویان می‌باشد» و فرمود: «یک شب از امام عادل بهتر از هزار ماه از حکومت بنی امیه است» و فرمود «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم؛ یعنی از سوی پروردگارشان بر محمد و آل محمد؛ بكُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ». بحار الانوار: ج 52 ص 96.

[293] - انسان: 8 و 9.

[294] - انسان: 21.

[295] - احزاب: 33.

[296] - این سؤال نتیجه‌ی محدود کردن دید و نظر به قوانین ماده (اجسام) می‌باشد و این توهم که قوانین جزئی و کلی در عالم مُلک همان قوانین موجود در عالم ملکوت، عقل، جبروت و لاهوت است؛ که این، توهمی بیش نیست؛ چرا که هر عالَمی قوانین خاص به خود را دارد: عالم ملک، عالم اجسام و مواد متراکم است، عالم ملکوت عالم مثال‌ها و لطافت می‌باشد و عالم عقل، عالم نور و حقیقت بدون هیچ جسم و مثالی است، بلکه آنجا برخی حقایق در برخی دیگر در هم تنیده‌اند و یکی از دیگری جدا نیست. به عنوان مثال جبرئیل درعالم ملکوت، جسدی لطیف و ملکوتی دارد، ولی اگر بخواهد در عالم مادی دنیا ظاهر شود به شکل دحیه‌ی کلبی که یکی از صحابه‌ی رسول خدا است و یا به شکل پرنده و یا چیز دیگر می‌آید و هنگامی که به عالم ملکوت برمی‌گردد به جسم ملکوتی خود بازمی‌گردد؛ چرا که در ملکوت، جایی برای مادیات وجود ندارد و قوانین هر عالَمی، خاصّ خودش است. همان طور که در روایات آمده است خداوند متعال آسمان‌ها و زمین را از نور محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین خلق نمود. از رسول خدا روایت شده است که فرمود: «....وقتی خداوند متعال اراده فرمود تا خلقش را ایجاد کند نور مرا شکافت و از آن، عرش را آفرید؛ پس عرش از نور من و نور من از نور خداوند است و نور من برتر از عرش است. سپس نور برادرم علی را گشود و ملائکه را از آن خلق کرد؛ پس ملائکه از نور علی و نور علی از نور خدا است و علی از ملائکه برتر می‌باشد. سپس نور دخترم را گشود و از آن، آسمان‌ها و زمین را خلق کرد؛ پس آسمان‌ها و زمین از نور دخترم فاطمه و نور فاطمه از نور خدا است و فاطمه از آسمان‌ها و زمین برتر است. سپس نور فرزندم حسن را گشود و از آن خورشید و ماه را آفرید؛ پس خورشید و ماه از نور حسن و نور حسن از نور خدا است و حسن از خورشید و ماه برتر است. سپس نور فرزندم حسین را گشود و از آن بهشت و حور العین را آفرید؛ پس بهشت و حور العین از نور حسین و نور حسین از نور خدا است و حسین از بهشت و حور العین برتر است....». بحار الانوار: ج 51 ص10. خداوند آسمان‌ها و زمین را از نور فاطمه خلق کرده است؛ پس طبق فرض سوال حضرت فاطمه نمی‌تواند وارد آسمان‌ها و زمین شود چرا که آسمان‌ها و زمین جزئی از ایشان می‌باشند!!! اما در عالم واقع، فاطمه روی زمین زندگی کرد و فوت نمود و در آن دفن شد. بنابراین، سوال از پایه و اساس اشتباه است چرا که از این توهم ناشی شده که قوانین عالم ماده همان قوانین عوالم بالایی است. حتی طبق قوانین عالم ماده نیز جزء می‌تواند از جهاتی کل را دربرگیرد؛ آینه یا عدسی چشم یا دوربین جزئی بسیار کوچک است که در مقابل این عالم چیزی محسوب نمی‌شوند، اما این امکان وجود دارد که آینه یا چشم یا دوربین تصویر عالم را دربرگیرد. پس منزّه است آن کسی که از آنچه می‌کند پرسیده نمی‌شود در حالی که خوشان مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.

[297] - برای فهم تفاصیل بیشتر این موضوع به ابتدای جلد اول کتاب متشابهات مراجعه نمایید.

[298] - بقره: 106.

[299] - اعلی: 6 و 7.

[300] - از شاهویه بن عبد الله جلاب نقل شده است که گفت: ابو الحسن رضا در نامه‌ای برایم نوشت: «خواستی بپرسی که بعد از پدرم، جعفر چه کسی جانشین است و در دل نگرانی داشتی؛ اندوهگین نباش که خداوند عزوجل هیچ قومی را بعد از هدایتشان گمراه نمی‌کند تا اینکه آنچه باید نسبت به آن تقوا پیشه کنند را برایشان تبیین نماید. پس از من صاحب شما ابو محمد، پسرم خواهد بود. هرآنچه شما نیاز داشته باشید نزد او هست. خدا هر چه بخواهد پیش می‌اندازد و هر چه بخواهد به تاخیر: «مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا» (هيچ آيه‌ای را منسوخ يا فراموش نمی‌کنيم مگر آنکه بهتر از آن يا همانند آن را می‌آوريم) آنچه لازم بود و کفایتی برای عقل های بیدار بود را برایت نوشتم». کافی: ج 1 ص 328. درباره‌ی این سخن خداوند متعال: «مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ» (هيچ آيه‌ای را منسوخ يا فراموش نمی‌کنيم مگر آنکه بهتر از آن يا همانند آن را می‌آوريم. آيا نمی‌دانی که خداوند بر هر چیزی توانا است؟ * آيا نمی‌دانی که فرمانروایی آسمان‌ها و زمين متعلق به خداوند است و شما را جز او، هیچ ياری و ياوری نيست؟) امام فرمود: «محمد بن علی بن موسی الرضا فرمود: آیه‌ای که نسخ می‌شود یعنی حکم آن را برمی‌داریم یا فراموشش می کنیم یعنی رسمش را برمی‌داریم و می‌فرماید: «سَنُقْرِؤُكَ فَلَا تَنسَى * إِلَّا مَا شَاء اللهُ» (زودا که برای تو بخوانيم، مباد که فراموش کنی * مگر آنچه خدا بخواهد) یعنی از قلب‌هایی که حفظشان می‌کنند و از قلب تو ای محمد، که تو را فراموشی می‌دهد و یادش از قلبت برداشته می‌شود و از آن بهتر را خواهیم آورد، یعنی برای شما بهتر است و این دومی، ثوابش برای شما بیشتر و صلاحیتش برای شما نسبت به آیه‌ی قبلیِ منسوخ شده بهتر است یا «نظیر آن» یعنی مثل آن در اصلاح دین شما؛ چرا که ما نسخ نمی‌کنیم و تغییر و تبدیلی ایجاد نمی‌کنیم مگر اینکه هدفمان مصلحت شما باشد». بحار الانوار: ج 4 ص 104. امام محد بن علی باقر فرمود: «تقدیر الهی بر نسخ و نازل نمودن در جهت مصالح و منافع شما برای آن است که ایمان بیاورید و با تصدیقش، ثواب به شما داده شود و در هرآنچه او اراده می‌فرماید و به انجام می‌رساند خیر و صلاح شما وجود دارد. سپس فرمود: ای محمد، آیا نمی‌دانی که فرمانروایی آسمان‌ها و زمین متعلق به خداوند است؟ او با قدرتش صاحب همه‌ی آنها است و با خواست و اراده‌اش در آن دخل و تصرف می‌نماید، مُقدّم را به تاخیر نمی‌اندازد و مؤخّر را پیش نمی‌اندازد. سپس خداوند متعال می‌فرماید: شما را چه شده است ای گروه یهودیان و ای تکذیب‌کنندگان محمد و ای کسانی که تلاش می‌کنید تا شرایع را بدون خواست خداوند متعال نسخ نمایید، اگر پروردگارتان شما را به مصالح‌تان راهبری نکند چه کسی مصالح‌تان را برای شما خواهد آورد؟ و در برابر خداوند هیچ یار و یاوری نخواهید داشت تا عذابش را از شما دفع نماید». بحار الانوار: ج 4 ص 104.

[301] - به کتاب متشابهات جلد اول و سایر کتاب‌ها مراجعه نمایید.

[302] - حجر: 26 و 27.

[303] - احقاف: 29 و 30.

[304] - جن: 14.

[305] - از همین رو است که می‌بینیم خداوند داستان‌های انبیا و صالحین را با تفاصیل بسیار بیشتری از داستان‌های فراعنه و طاغوتیان بیان می‌نماید و به همین صورت تفاصیل بهشت و نعیم را بسیار بیشتر از جهنم و جحیم بیان می‌نماید.

[306] - ملک: 15.

[307] - بقره: 258.

[308] - از فضل بن عباس از ابا عبد الله در مورد این سخن خداوند متعال «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا» (قوم ثمود از روی سرکشی تکذيب کردند) روایت شده است که فرمود: «ثمود، جمعـی از شیـعه هستـند؛ چرا که خداوند سبحان می‌فرماید: «وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ» (اما قوم ثمود، هدايتشان کرديم و آنها کوری را از هدايت بيشتر دوست می‌داشتند تا آنکه به خاطر اعمالی که انجام می‌دادند صاعقه ـ‌عذاب خوار کننده‌ـ آنها را فرو گرفت)، که همان شمشیر قائم است هنگامی که قیام کند و در این سخن خداوند متعال: «فَقال لَهُمّ رَسُول الله» (پس رسول خدا به آنها گفت)، نبی مکرم می‌باشد و «ناقة الله وَسُقیاها» (پيامبر خدا به آنها گفت که ماده شتر خداوند است؛ پس او سیرابشان نمود) ناقه (شتر) امامی است که از خدا به آنها آموخت. «وَسُقیاها» (و سیرابشان نمود) یعنی سرچشمه‌ی علم نزد او است «فَكَذَّبُوهُ فعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِمْ فَسَوَّاهَا» (تکذيبش کردند و شتر را پِی کردند. پس پروردگارشان به سبب گناهشان بر آنها خشم گرفت و نابودشان کرد). و در رجعت «وَلَا یَخافُ عُقبَاهَا» (و از سرانجام کرده‌ی خويش بيمناک نشد) یعنی در هنگام رجعت، از چنین چیزی هراسی ندارد». بحار الانوار: ج 42 ص 72.

[309] - زخرف: 84.

[310] - از هشام بن حکم روایت شده است: ابو شاکر گفت: در قرآن آیه‌ای هست که همان سخن ما است؟ گفتم کدام است؟ گفت: «وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ» (او کسی است که در آسمان اله است و در زمين اله است و او، حکيم و دانا است). نمی‌دانستم چگونه پاسخش را بدهم. در سالی که حج کردم از ابا عبد الله پرسیدم. فرمود: «این کلام یک زندیق خبیث است. اگر به سوی او بازگشتی به او بگو: اسم تو در کوفه چیست؟ می‌گوید: فلانی. دوباره به او بگو: اسم تو در بصره چیست؟ خواهد گفت: فلانی. بگو: خداوند، پروردگار ما نیز چنین است؛ در آسمان اله است و در زمین نیز اله است، در دریاها اله است و در صحراها نیز اله است و در هر جای دیگری اله است». کافی: ج 1 ص 128.

[311] - تکویر: 7.

[312] - از محمد بن علی بن حنیفه روایت شده است که این آیه را قرائت نمود «وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ» (و چون نفْس‌ها قرين گردند) و گفت: «سوگند به آن کس که جانم در دست او است اگر کسی خداوند را در بین رکن و مقام عبادت کند تا جانش بالا بیاید، خداوند او را باکسی که دوستش می‌دارد محشور می‌فرماید» (بحار الانوار: ج 42 ص 366). محبت و دوست داشتن از ولایت می‌باشد؛ پس کسی که اهل بیت را دوست داشته باشد و آنها را پیروی کند، با آنها محشور می‌گردد و کسی که دشمنانشان را دوست داشته باشد و از آنها پیروی کند، با آنها در آتش محشور خواهد شد.

[313] - تکویر: 14.

[314] - فصلت: 37.

[315] - مراجعه کنید به ابتدای جلد اول کتاب متشابهات.

[316] - از ابو عبد الله روایت شده است که فرمود: «ما والیان امر خدا و خازنان علم خدا و صندوق وحی خدا و اهل دین خدا هستیم. کتاب خدا بر ما نازل شد و خدا به وسیله‌ی ما پرستیده شد و اگر ما نبودیم، خدا شناخته نمی‌شد. ما وارث نبی خدا و عترت او هستیم». بصائر الدرجات - محمد بن حسن صفار: ص18.

[317] - با کمال تأسف بعضی از دشمنان سید احمد الحسن اینگونه تبلیغ می‌کنند که سید احمد الحسن نقش عقل را به طور کامل رد می‌کند و هیچ نقشی برای آن در تکامل انسان و ارتقا و تعالیش قایل نمی‌باشد؛ اینها کسانی هستند که بد فهمیدند و بد هم پاسخ گفتند. سید احمد الحسن نقش عقل را درتشریع و صدور احکام بدون اعتماد بر قرآن و سنت رد کرده است؛ کسانی که عقل را میزانی برای ثقلین قرار داده‌اند به گونه‌ای که هر چه موافق عقل‌شان باشد، مردم قبولش می‌کنند و هر چه مخالف عقل‌های ناقص‌شان باشد، ردش می‌کنند و به دیوار می‌کوبند که این در تضاد با قرآن و سنت پاک می‌باشد. خداوند متعال می‌فرماید: «وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً» (از علم جز کمی به شما ندادیم) و همچنین «ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى» (نهایت دانششان همين است. پروردگار تو به آن که از طريق او گمراه می‌شود يا به راه هدايت می‌افتد داناتر است) و می‌فرماید: «فَوقَ کلُّ ذَی عِلمٍ عَلیم» (برتر از هر صاحب علمی است) و همچنین خداوند متعال می‌فرماید: «عَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» (چه بسا چيزی را ناخوش بداريد و در آن خير شما باشد و چيزی را دوست داشته باشيد و برايتان ناپسند افتد؛ خدا می‌داند و شما نمی‌دانيد) و «عَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئاً وَيَجْعَلَ اللهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً» (چه بسا چيزهایی که شما را از آن خوش نمی‌آيد در حالی که خدا خير کثيری در آن نهاده باشد) و «يَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» (آنان به ظاهر زندگی دنيا آگاهند و از آخرت بی‌خبرند) و می‌فرماید: «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ» (حکمی جز حکم خدا نيست. فرمان داده است که جز او را نپرستيد. اين است دين راست و استوار ولی بيشتر مردم نمی‌دانند). سخن در این مقوله بسیار است که این مجال را یارای بیانش نیست. آنچه مهم است این است که سید احمد الحسن عقل را به طور کلی رد نکرده است بلکه استفاده از آن را در تشریع احکام بدون اعتماد بر قرآن و سنت، یا به کار بردن آن برای پایه‌ریزی قواعد عقلی جهت استنباط احکام شرعی منع نموده است؛ وگرنه بدون عقل کسی نمی‌تواند سفید را از سیاه و سرخ را از زرد تشخیص دهد. بدون عقل انسان قادر به تشخیص حقانیت امام علی و باطل بودن معاویة بن ابو سفیان که لعنت خدا بر او باد، نیست و به همین ترتیب، بدون عقل انسان قادر به تشخیص حکمت خداوند متعال و حکمت فرستادگان و اولیایش از شیطنت و نادانی و سفسطه‌گری ابلیس و اولیایش از جن و انس، نمی‌باشد. پس عقل میزانی است که برای تشخیص حق از باطل، اما نه تشریع‌کننده و ایجاد کننده‌ی حق؛ چرا که ناقص است و به تمام آنچه باعث اصلاح یا فاسد شدن کشورها و بندگان است احاطه ندارد؛ چه بسا متوهم شود که چیزی به صلاح است و بعدها مشخص گردد که مَفسده‌ای بوده است. روایات بسیاری وارد شده است که عقل و عاقلان را مدح و جهل و جاهلان را نکوهش می‌کند: از محمد بن سلیمان دیلمی از پدرش نقل شده است که گفت: به ابو عبد الله مقدار عبادت و دین و فضیلت فلان کس را گفتم؟ فرمود: «عقلش چگونه است؟» گفتم: نمی‌دانم. فرمود‌: «میزان پاداش به اندازه‌ی عقل است. مردی از بنی اسرائیل در جزیره‌ای از جزایر دریا خدا را عبادت می‌کرد. جزیره‌ای سر سبز و تماشایی با درختان بسیار و دریایی بسیار زیبا. فرشته‌ای از فرشتگان از آنجا گذشت و گفت: خداوندا، پاداش این بنده‌ات را به من نشان بده. خداوند متعال آن را به او نشان داد. پاداش او به نظر آن فرشته کم آمد. پس خداوند متعال به فرشته وحی فرمود: با او دوستی کن. ملک به صورت یک انسان به سوی او آمد. به او گفت: تو کی هستی؟ فرشته جواب داد: من مردی عابد هستم که جایگاه و عبادت تو مرا به اینجا کشانیده است. آمده‌ام تا به همراه تو عبادت کنم. یک روز را با او گذرانید تا اینکه صبح شد. فرشته به مرد عابد گفت: جای شما خیلی با صفا و بسیار برای عبادت کردن مناسب است. عابد به او گفت: این مکان یک عیب دارد. گفت: عیبش چیست؟ گفت: پروردگار ما در اینجا حیوانی ندارد؛ اگر الاغی در اینجا داشت ما او را در اینجا می‌چرانیدیم در حالی که این علف‌ها بیهوده تلف می‌شوند. فرشته به او گفت: پروردگارت چه نیازی به الاغ دارد؟ گفت: اگر الاغی داشت این علف‌ها این گونه تلف نمی‌شد. خداوند به فرشته وحی فرمود: من به اندازه‌ی عقلش به او پاداش می‌دهم». کافی: ج 1 ص 11. رسول خدا فرمود: «خداوند چیزی برتر از عقل را بین بندگان قسمت نکرد؛ خوابیدن عاقل بهتر از شب زنده داری جاهل و بر جای ماندن عاقل برتر از به راه افتادن جاهل است. خداوند هیچ پیامبر و هیچ فرستاده‌ای را نفرستاد مگر اینکه عقلش کامل گردد و عقل او برتر از عقل‌های تمام امتش بشود. هر آنچه پیامبر در نفس خود مخفی نگه دارد از اجتهاد مجتهدین برتر است. بنده هیچگاه فرایض خدا را به جا نیاورد مگر اینکه درکشان کند و فضیلت عبادت همه‌ی عابدین به جایگاه عاقلان نرسد، و عاقلان، همان اولو الباب هستند که خداوند در مورد آنها می‌فرماید: «وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ» (و جز خردمندان پند نپذيرند)». کافی: ج 1 ص 12. حال باید ببینیم که عقل چیست و آثار و نتایجش کدام است؛ آیا هر کسی که انسان نامیده می‌شود عاقل محسوب می‌گردد؟ آیا عاقل کسی است که نسبت به امور دنیوی و زینت‌هایش از تجارت و جاه و مقام و .... بصیرترین و داناترین باشد؟ یا اینکه در نظر آل محمد عاقل، مفهوم دیگری دارد که با آنچه در نظر دنیا دوستان شناخته شده است، متفاوت می‌باشد؟ معاویة بن ابو سفیان از تیزهوشان عرب می‌باشد، حال آیا او در مقایسه با حضرت علی بن ابی طالب از عاقلان محسوب می‌شود یا از جاهلان؟ با من همراه شو و گوش دل به بیان بهترین اوصیا بسپار: از ابا عبد الله روایت نمود: پرسیدم: عقل چیست؟ فرمود: «آنچه به وسیله‌اش رحمان عبادت می‌شود و با آن بهشت به دست می‌آید». پرسیدم: و آنچه معاویه داشت چطور؟ فرمود: «آن تیزهوشی است! شیطنت است و شبیه به عقل است و عقل محسوب نمی‌گردد». کافی: ج 1 ص 11. بنابراین مکار عرب یعنی معاویه در میزان امیرالمؤمنین عاقل به حساب نمی‌آید بلکه آنچه داشت تیزهوشی و شیطنت و چیزی شبیه عقل بود و نه خود عقل. در میزان قسمت کننده‌ی بهشت و جهنم، کسی که رحمن را عبادت نکند و بهشت را به دست نیاورد، عاقل محسوب نمی‌گردد. آری هیچ راهی برای متصف نمودن شیطان به صفت عقل وجود ندارد و همین طور پیروانش مانند جورج بوش‌ها و ناصبی‌ها و دنباله‌روهایشان که به اعمال و کردار آنها رضایت دادند؛ چرا که آنها، آخرت خود را خراب و دنیایشان را آباد نمودند و حتی آنها دنیای پست و کم‌بهای خود را نیز که بر جمجمه‌ها و خون‌های مردم بی‌گناه بنا شده است ویران نموده‌اند و به همین صورت کسانی را که با انبیا و اولیا و اوصیا و صالحین و فرستادگان به نبرد برخاستند نمی‌توان به صفت عقل توصیف نمود؛ کسانی مانند طاغوتیان و علمای بی‌عملی راحت‌طلبی که به آنچه می‌گویند عمل نمی‌کنند؛ همان کسانی که همواره سپر و ابزار توجیهیِ طاغوتیان و سلاطین بوده‌اند. تا زمانی که عاقل کسی است که رحمان را عبادت و بهشت را کسب می‌کند، پس عامه‌ی مردم چگونه می‌توانند چنین شخصی را بشناسند؟ چرا که جز آن، مشت کردن خار و خاشاک است. آری، کسی که نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و در این زمین مردنی است، چگونه می‌تواند شناخت نسبت به آن کسی که با عقلش بهشت را کسب می‌کند، پیدا می‌کند؟ به همین دلیل است که انتخاب خلیفه به دست خداوند انجام می‌شود؛ همان کسی که از پلک زدنی آگاه است و از آنچه در سینه‌ها است اطلاع دارد؛ چرا که امکان ندارد کسی که برای بشر تشریع و قانون‌گذاری می‌کند هر چند به طور نسبی از جنس شیطان یا حیوان باشد؛ پس تشریع و رهبری باید توسط عاقل حقیقی انجام شود، کسی که جز خداوند متعال چیزی را نشناسد؛ و چنین شخصی جز با تعیین الهی برگزیده نخواهد شد. برای صاحبان عقل‌های ناقص که معلوم نیست از اهل آتش هستند و یا بهشت، امکان‌پذیر نیست که احکام و قوانین را با عقل‌های ناقص خود که معلوم نیست تیزهوشی و شیطنت می‌باشد و یا از عقل ستایش شده در نظر خداوند متعال که با آن بهشت کسب می‌شود، وضع کنند. بنابراین نتیجه نامشخص است مگر برای خداوند و کسی که خداوند به او آموخته باشد. سپردن زمام دین الهی به دست اشخاصی که نسبت به حقیقت و پایان کار جهل دارند، عمل خطیری است که در دین حنیف قابل اغماض و بخشش نیست؛ دینی که نتیجه‌ی از خود گذشتگی و تلاش و خون‌های انبیا و فرستادگان و ائمه و شهدا و صالحین می‌باشد. پس ای کسی که خود را عاقل می‌نامی، آیا راضی هستی که کسی که نماز و روزه و حج و زکات و شما را تشریع می‌کند را فردا در جهنم در بین شیاطین و طاغوتیان و منافقین زنجیر شده ببینی؛ چرا که او دنیا را با دین طلبیده و تمام همّ و غمش، جاه و مقام افزایش پیروانش بوده است و فکر نمی‌کنم بگویی که دنباله‌رو آنها از این دسته محسوب نمی‌شود؛ چرا که جز دانای غیب‌ها از اسرار قلب‌ها آگاهی ندارد؛ چه بسیار افرادی بودند که مدعی دین و شناخت بودند ولی تاریخ برای ما آشکار نمود که شیاطینی متمرّد بیش نبوده‌اند. خواهشی که از شما دارم این است که اگر سخن من با فطرتی که خداوند شما را بر آن سرشته است، هم‌خوانی دارد، مجادله نکن و تعصب کورت نکند که برای تو پیروی کردن از حق، سزاوارتر است و شعار صالحین این بوده است که «بدنامی ظاهری آری، آتش نه» در حالی که شعار افراد بدکردار چنین بوده است که «آتش آری، بدنامی ظاهری نه»؛ پس انتخاب کن آنچه می‌خواهی برای خودت بسازی. حال با من همراه باش تا توصیف امام کاظم برای عاقلان را بشنویم؛ اینکه صفات‌شان چیست و عقل صحیح، آنها را تا به کجا می‌برد و همّت و رغبت و سعی‌شان بر چه چیزی متمرکز شده است تا بدانی آن کسی که به این صفات توصیف نمی‌شود، از عقلان به حساب نمی‌آید و آنچه او دارد، شبیه عقل است و خود عقل نمی‌باشد و حتی شاید تیزهوشی و شیطنت معاویه را داشته باشد و حتی شاید خود شیطان و کسی که از شیطان آموخته است، باشد. از امام کاظم روایت شده است که فرمود: «ای هشام، صبر بر تنهایی نشانه‌ی قدرت عقل است؛ پس هر کس که از خدا عقل گیرد از اهل دنیا و راغبین به آن جدا شود و به آنچه نزد خدا است رغبت نماید، در تنهایی، خداوند مونس و یار و یاورش خواهد بود، و در میان خانواده‌اش او را بی‌نیاز خواهد کرد، و بدون عشیره، او را عزیز خواهد نمود. ای هشام، حق برای طاعت خدا ایجاد شد، و هیچ راه نجاتی وجود ندارد مگر در اطاعت، و اطاعت با علم و علم با فراگیری و فراگیری و یاد گرفتن با عقل حاصل می‌شود ، و هیچ علمی نیست مگر از عالم ربانی و هیچ شناختی نیست مگر با عقل. ای هشام، عمل کمِ عالم به چندین برابر پذیرفته می‌گردد و زیادی عمل از اهل هوی و هوس و جهل، پذیرفتنی نیست. ای هشام، عاقل از سرِ حکمت به کمِ دنیا راضی است و به خاطر دنیا به کمِ حکمت رضایت نمی‌دهد و از همین رو است که تجارتشان سودمند است. ای هشام، عاقلان آلودگی‌های دنیا را ترک گفته اند پس در مورد گناهان چطور؟ در حالی که ترک دنیا فضیلتی است اما ترک گناهان واجبات. ای هشام، عاقل به دنیا نگاه کرد و فهمید که جز با مشقت حاصل نمی‌شود و به آخرت نگاه کرد و فهمید که جز با مشقت حاصل نمی‌شود، پس با رنج و مشقت آنکه باقی می‌ماند را برگزید. ای هشام، عاقلان زهد دنیا را برگزیدند و در آخرت رغبت نمودند؛ چرا که دانستند که دنیا طالب مطلوب است و آخرت طالب و مطلوب؛ پس هر کس آخرت را طلب کند دنیا نیز او را طلب خواهد کرد تا اینکه رزقش را از آن بهره‌مند شود و هر کس دنیا را طلب کرد آخرت نیز او را طلب کند تا اینکه مرگ به سراغش آید و دنیا و آخرتش تباه شود. ای هشام، هر کس که بی‌نیازی را بدون مال و آسایش قلب را از حسد و سلامت در دین را بخواهد باید نزد خداوند عزوجل تضرّع کند تا عقلش را کامل نماید، که هرآنکه عاقل شود به آنچه کفایتش کند قناعت می‌کند و هر کس به آنچه کفایتش کند قانع شود بی‌نیاز می‌گردد و هر کس به آنچه کفایتش کند قناعت نکند هرگز روی بی‌نیازی را نخواهد دید». کافی: ج 1 ص 17. سخن را در این باب به جهت اهمیتش طولانی کردم؛ چرا که دشمنان سید احمد الحسن تلاش کردند و می‌کنند تا مردم را به شبهه بیندازند و آنها را فریب دهند و تحمیق نمایند. بدانند که جاهل‌ترین جاهل‌ها کسی است که از عالم‌ترین عُلما پیروی نکند و از او طلب برآوردن کوچک‌ترین و بزرگ‌ترین کند و او خداوند تبارک و تعالی است. پس عقل و همه‌ی عقل، همان ایمان به غیب و تنها اعتماد بر خدا و دوری از مردم است و جهل و همه‌ی جهل همان اعتماد بر نفس و مغرور شدن به آن می‌باشد. و الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی معلمی الإنس و الجن محمد وآل محمد الائمة و المهدیین.

[318] - چرا که موضوع به نیت بازمی‌گردد. الکلی که برای کاربردی غیر از مست شدن تهیه شده باشد، نجس نیست؛ چرا که نحوه‌ی تولید و همچنین مواد اولیه‌ی الکلی که به قصد مست شدن ساخته می‌شود از الکلی که برای سایر مصارف تهیه می‌شود، متفاوت می‌باشد؛ مثلاً در مقدار مواد مخمر و زمان استفاده از آنها در پروسه‌ی تخمیر. از همین رو بین الکلی که با هدف مست شدن ساخته می‌شود با الکلی که برای مصارف حلال تولید می‌شود تفاوت وجود دارد و این دو قابل قیاس با یکدیگر نمی‌باشند و حکم پاک یا نجس بودنشان نیز یکسان نمی‌باشد. کسی که نیت می‌کند تا الکل مست کننده تولید کند معمولا روش معینی که با روش تولید الکل با مصارف غیر مست کنندگی تولید می‌شود، متفاوت است، در پیش می‌گیرد. علاوه بر همه‌ی این تفاصیل، نیت مهم است؛ آن که با هدف مست‌کنندگی تولید می‌شود، نجس و آن که با هدف مصرف حلال تولید می‌شود، پاک است.