متن کتاب

انتشارات انصار امام مهدی (ع) نامۀ هدایت نامه‌ای از سید احمدالحسن(ع) در پاسخ به پرسش‌های برخی انصار سید احمدالحسن(ع) وصی و فرستادۀ امام مهدی(ع) مترجم گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع) نام کتاب: نامۀ هدایت نویسنده: احمدالحسن(ع) مترجم: گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع) نوبت انتشار: اول تاریخ انتشار: 1396 کد کتاب: 1/113 ویرایش ترجمه: اول جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص دعوت مبارک سید احمدالحسن(ع) به تارنماهای زیر مراجعه نمایید. www.almahdyoon.co/ir www.almahdyoon.co

-این کتابچه:

عبارت است از نامه‌ای که سید احمدالحسن(ع) ـ‌وصی و فرستاده‌ی امام مهدی‌(ع) (که خداوند در زمین تمکینش دهد)‌ـ به انصار غریب و دور از وطن در استرالیا مرقوم فرموده‌اند.... در پاسخ به نامه‌ای که آنها برای یمانی آل محمد سید احمدالحسن(ع) نگاشته‌اند. انصار امام مهدی(ع) چنین دیدند که انتشار این نامه در بر دارنده‌ی فواید بسیاری است؛ چرا که این نوشتار علاوه بر کسانی که سید(ع) برایشان نامه نگاشته‌اند متوجه عامّه نیز می‌باشد.... و برای بهره‌مندی هر چه بیشتر نامه‌ای که این انصار نوشته بودند را نیز در مقدمه‌ی این کتابچه اضافه کردیم.... و بی هیچ نقصان و زیادتی مطالب را به ثبت رساندیم.... و این کتابچه را «نامه‌ی هدایت» نامیدیم. از خداوند مسألت داریم که با حفظ اولیایش بر ما منّت نهد.... و برای سید و مولایمان در زمینش تمکین عطا فرماید.... که او چه نیکو سرپرست و چه نیکو یاوری است.... و نهایت دعای ما اینکه و سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوند آن پروردگار جهانیان است، سلام و صلوات تام و تمام خدا بر محمد و آل محمد، ائمه و مهدیین باد! بسم الله الرحمن الرحیم بارالها! سلام و صلوات تامّ خود را بر محمد و آل محمد، امامان و مهدیین، ارزانی فرما! سلام علیکم و رحمت الله و برکاته و اما بعد.... به واقع نمی‌دانم از کجا و چگونه شروع کنم؛ چرا که سخن بسیار است، بسیار، اما در این چند سطر اندک چه بگویم و چه بیان کنم؟ در حالی که این، تنها یک کاغذ (خاموش) است، ولی به هر حال ـ‌به قول معروف‌ـ از میانه شروع می‌کنم. به سید احمدالحسن(ع) ـ‌که باری تعالی حفظش کند‌ـ وصی و فرستاده‌ی امام حجت بن الحسن(ع) که جان‌های ما همه به فدای تُراب مقدمش! آقای من! ای وصی! ما دو تن از پرستندگان باری تعالی هستیم و از جمله کسانی نیستیم که این بت‌های مرجعیت صامت و خاموش از بیان حق را عبادت می‌کنند. و اکنون و پس از اینکه خداوند متعال توسط برادر حامل این نامه (خدا حفظ کند) بر ما منت نهاد تا به شما ایمان آوردیم، (اقرار می‌کنیم به) اینکه شما به راستی و درستی، وصی و فرستاده‌ی امام حجت بن الحسن(ع) هستید و هر کس آن را دروغ بپندارد و وصی و فرستاده بودن شما ـ‌ای آقای من‌ـ را انکار کند عملاً کافر و از دین خارج است و دشمنش جدّ شما رسول خدا(ص) خواهد بود؛ در آن روزی که جایگاه‌ها و اطرافیانشان دیگر سودی به حالشان ندارند و نه حتی ثروت‌های حرامی که خوردند و صرف کارهای دنیایی خود نمودند؛ اینها و پیروانشان کسانی هستند که معروف را منکر و منکر را باطل شمردند؛ خدا آنها را بکُشد! آقای من! ای وصی! من ـ‌احمد‌ـ و برادرم ‌ـ‌صادق‌ـ با تو بیعت کرده، پیمان می‌بندیم که شما به راستی و درستی وصی و فرستاده‌ی امام حجت بن الحسن ـ‌خداوند فرجشان را تعجیل فرماید‌ـ هستید. و اینکه به فرمان شما گردن نهیم و نهی شما را آویزه‌ی گوشمان کنیم و اینکه با ارزش‌ترین و نفیس‌ترین (داراییمان) و روحی که در وجودمان است را فدای شما کنیم. ان شاء الله از زمینه‌سازان دولت‌های حق الهی خواهیم بود؛ دولتی که پیامبران، فرستادگان الهی و رسول خدا حضرت محمد(ص) برایش زمینه‌سازی کردند و حسین شهید(ع) با خون پاکِ خود و یارانش برای آن جان‌فشانی نمودند، و خاندان پیامبر به آن چشم دوخته و آن را تمنا نموده‌اند. به هر روی، اکنون تنها در گرو اشارتی از سوی شما و امام مهدی ـ‌خداوند فرج مبارکش را تعجیل فرماید‌ـ هستیم و از خدا می‌خواهیم که با دعای خیرتان برای توفیق و ثبات قدم بر ما منت نهید و اینکه خداوند ما را از انصار امام مهدی (جان‌های ما فدایش) قرار دهد تا انتقام رسول خدا(ص)، علی(ع)، فاطمه(ع)، حسن و حسین(ع) (و حضرت عباس و شهدا) و انتقام همه‌ی امامان را از کسانی که به آنها ستم روا داشتند و با آنها جنگیدند و از کسانی که به جنگیدن با آنها رضایت دادند بستانیم، و اینکه قلب زهرا(ع)، ام البنین، زینب، رقیه و خاندان پاک رسول خدا(ص) را مسرور گردانیم. از اینکه وقت گرانبهای شما را ـ‌ای سرورم‌ـ گرفتم عذر خواهم، همچنین از نوشتار بد خودم و همچنین از اینکه خودم و همسرم در حقانیت شما ـ‌هر چند برای یک لحظه‌ـ تردید روا داشتیم عذر خواهم. شما را به حق مادرتان زهرا(ع) قسم می‌دهیم که از ما درگذری و از خداوند مهربان بخشیانده برای ما طلب بخشش و گذشت فرمایی. «که مردمان کریم پذیرای عذرند» و تو ای سرورم اهل کرم هستی. از خداوند بلند مرتبه‌ی توانا می‌خواهیم که شرّ هر ناخوشی و ناپسندی و شرّ هر کس ـ‌از امثال فلانی‌ها‌ـ که شرّ و بدی را برای شما می‌خواهند از شما و انصار دور گرداند! .... که فهرست نام این اهل شرّ و بدی طولانی است؛ آنان که اموال مردم را به ناحق می‌خورند و کسانی که مردم را نه در نماز، نه در روزه، نه در عید و نه در.... به توحید فرانمی‌خوانند. آنها مردم را فقط مردم به توحید بر وجوب اطاعت از شیطان، انتخاب شیطان، عبادت شیطان و دور شدن از قرآن و عترت پاک رسول دعوت می‌کنند؛ همان کسانی که حرام خدا را حلال کرد و حلال خدا را حرام کرده‌اند (خداوند لعنتشان کند)؛ و بار دیگر ـ‌ای سرورم‌ـ از شما برای به درازا کشیدن سخن پوزش خواهم. و نهایت خواست ما اینکه سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوند آن پروردگار جهانیان است که ما را به واسطه‌ی ملائکه‌ آسمان به این راه حق و پر برکت هدایت فرمود. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. احمد و صادق استرالیا از شما تمنا دارم که ـ‌ به طور خاص‌ـ برای توفیق و ثبات قدم دعا فرمایید تا بتوانیم آن کسی را که مایه‌ی انبساط خاطر فرشتگان آسمان است یاری رسانیم، از آنکه جدش به مقام «قاب قوسین او ادنی» رسید، امام مهدی حجت بن الحسن (که جان‌های ما فدای خاک قُدومش)! پاسخ سید احمدالحسن(ع) بسم الله الرَّحمن الرَّحیم والحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیماً و سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوند آن پروردگار جهانیان است، و صلوات تام و تمام خدا بر محمد و آل محمد، ائمه و مهدیین باد! هر کدام از شما باید خدا را در هر چیز، با هر چیز، بعد از هر چیز و قبل از هر چیز ببیند تا جایی که خدا را بشناسد و پرده‌ها از برابرش برداشته شود، تا همه چیز را به واسطه‌ی خدا ببیند، که در این صورت دیگر شما آثار (خلقت) را دلیل بر مؤثر سبحان نخواهید برشمرد بلکه او را دلیل بر آثار خواهید دانست. امام حسين(ع) می‌فرماید: إلهي تَرَدُّدي في الآثارِ يُوجِبُ بُعدَ المَزارِ، فاجمَعْني عَلَيكَ بِخِدمَةٍ تُوصِلُني إلَيكَ، كَيفَ يُستَدَلُّ عَلَيكَ بِما هُوَ في وُجودِهِ مُفتَقِرٌ إلَيكَ؟! أيَكونُ لِغَيرِكَ مِنَ الظُّهورِ ما لَيسَ لَكَ حتّى يَكونَ هُوَالمُظهِرَ لَكَ؟! متى غِبتَ حتّى تَحتاجَ إلى دَليلٍ يَدُلُّ عَلَيكَ؟! وَمَتي بَعُدْتَ حَتّي تَكُونَ الْآثارُ هِي الَّتي تُوصِلُ اِلَيْكَ؟ عَمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ عَلَيْها رَقيباً، وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِكَ نَصيباً!....[1] .... معبود من! چون به یکایک آثار برای شناسایی‌ات توجه کنم، راه وصول و شهودت از من دور گردد، پس مرا خدمتی فرما که به وصال و شهود جمالت زود رساند. چگونه من به آثاری که در وجودِ خود به تو محتاج‌اند بر وجودِ تو استدلال کنم؟ آیا موجودی غیر از تو ظهوری دارد که مال تو نباشد و بتواند مظهر تو و سبب ظاهر شدن تو باشد؟ تو کِی از نظرها پنهان بودی تا به دلیل و برهان نیاز داشته باشی که به تو راهنمایی کند؟! و کِی از ما دور بودی تا آثار و مخلوقات ما را به تو برساند؟! دیده‌ای که تو را همراه خود نمی‌بیند کور است و زیان دیده قلب آن بنده‌ای که از محبت تو بهره‌ای ندارد.... گِل را از چشم‌ها و گوش‌های خود بشویید تا خدا را ببینید و بشنوید، که او با شما سخن می‌گوید حتی از درونِ سنگ.... به جاهلانی که خود را علما می‌نامند متمایل نشوید و بر آنها تکیه نکنید که آنها گوش‌‌ها و چشم‌های شما را آکنده از گِل و شما را به این عالَم مادیِ فانی و ظواهر فریبنده‌اش پایبند می‌کنند. به سخنان آن‌ها را گوش نسپارید، که اینان حتی دست‌های خود را نمی‌بینند.... در حالی که نهایت علمِ آنها همین عالَم فانی است. در برابر آنها سر فرود نیاورید در حالی که آنها به رؤیا کفر می‌ورزند؛ حال آنکه رؤیا راهی است به سوی ملکوت آسمان‌ها. در ملکوت آسمان‌ها بنگرید، به ملکوت آسمان‌ها گوش فرادهید و به ملکوت آسمان‌ها ایمان بیاورید زیرا این همان حقی است که پیامبران و اوصیای الهی به آن ایمان آوردند ولی علمای بی‌عمل به آن کفر ورزیدند؛ همان کسانی که در هر زمانی با پیامبران و اوصیا به نبرد برخواستند. اینان همان‌هایی هستند که در آخر ‌الزمان آمریکا، دموکراسی آمریکایی و انتخابات آمریکایی را به حساب می‌آورند، ولی خداوند متعال را به حساب نمی‌آورند: «ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ»[2] (خدا را چنانکه سزاوار او است بزرگ نداشتند. هر آينه خدا نيرومند و پيروز است). خداوند، حاکمیت خدا و قرار دادن جانشین خدای پاک و منزه را به حساب نمی‌آورند، پس آنها صورتی برای دجال بزرگ ـ‌آمریکا‌ـ شدند، چنانکه پیامبران و اوصیا الهی چهره‌ای برای خداوند سبحان و متعال بودند. قرآن را بخوانید و در قرآن و در داستان‌های پیامبران و اوصیای الهی ـ‌که جانشینان خدا در زمینش بوده‌اند‌ـ به درستی بیاندیشید، و همینطور در سرنوشت امت‌های پیشین که آنان را تکذیب کردند و رهبران این امت‌ها ـ‌همان علمای بی‌عمل‌ـ سپس به خویشتن خود مراجعه کنید و ببینید که آیا صاحب حق از سیره و روش و سنت پیامبران و اوصیا الهی تجاوز کرده است؟ و ببینید که دشمنان صاحب حق ـ‌علمای بی‌عامل‌ـ آیا جز سیره و راه و سنت دشمنان پیامبران و اوصیا را پیموده‌اند؟ به خدا قسم چیزی نگفتم مگر آنچه پدران صالحم فرموده‌اند؛ همان کسانی که مردم را به یاری دادنم سفارش نمودند و در وصیت‌های خود مرا نام بردند؛ نوح، ابراهیم، اسماعیل، محمد(ص)، علی، حسن، حسین و امامان(ع): «وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»[3] (و آن را در فرزندان خود سخنی پاينده کرد، باشد که به خدا بازگردند). و آن را سخنی ماندگار در ذریه اش قرار داد به امیدی آنکه به آن بازگردند. و علمای بی‌عمل جز آنچه را که نمرود، فرعون، ابوسفیان و ولید (که لعنت خدا بر آنها باد) گفتند بر زبان نراندند: گفتند: «إِنَّ رَ‌سُولَکُمُ الَّذِی أُرْ‌سِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ»[4] (اين فرستاده‌ای که بر شما فرستاده شده قطعاً ديوانه است). و گفتند: «إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ یُؤْثَرُ * إِنْ هذا إِلاّ قَوْلُ الْبَشَرِ»[5] (اين جز جادويی که (ديگرانش) آموخته‌اند نيست * اين نیست مگر سخن آدمی). و گفتند: «أَأُلْقِيَ الذِّکْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ»[6] (آيا از ميان همه‌ی ما ذکر (کلام خدا) به او القا شده است؟ نه، بلکه او دروغ‌گويی است گستاخ). و گفتند: «بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآَيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ»[7] (گفتند: نه، خواب‌های پریشان است، یا دروغی است که می‌بندد یا شاعری است، پس برای ما از آنگونه که به پیامبران پیشین داده شده بود معجزه‌ای بیاورد). و گفتند و گفتند و گفتند.... «وَقَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ لَوْلاَ يُكَلِّمُنَا اللهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ»[8] (نادانان گفتند: چرا خدا با ما سخن نمی‌گوید؟ یا معجزه‌ای بر ما نمی‌آید؟ پیشینیان‌شان نیز چنین سخنانی می‌گفتند، دل‌هایشان همانند یکدیگر است، ما برای آنان که به یقین رسیده‌اند آیات را بیان کرده‌ایم). من آمده‌ام تا به حق گواهی دهم، و حق را می‌گویم. به همین منظور به دنیا آمدم و بر همین منهج از دنیا خواهم رفت؛ ان شاء الله! اما شما: اگر می‌خواهید برای حق گواهی دهید، گواهی دهید، ولی اگر تلخی و سنگینی آن را دیدید خدا را برای این نعمت بزرگ که بر شما منت نهاده است سپاس گویید؛ چرا که حق سنگین و تلخ است و باطل سبک و شیرین. بدانید که دعوت شما همان دعوت پیامبران و اوصیا است. پس بدانید و شاهدانی بر مردم باشید، همانگونه که رسول خدا(ص) بر شما شاهد است و عمل شما را خداوند، فرستاده‌اش، پیامبران، اوصیا و مؤمنان نظاره‌گر خواهند بود. پس صبر پیشه کنید و به بردباری سفارش و قلب‌ها را به هم نزدیک کنید و با اهل هر کتابی با کتاب خودشان احتجاج کنید؛ با اهل انجیل با انجیل خودشان استدلال کنید؛ زیرا قضیه‌ی شما در انجیل آنها آمده است؛ نه به صورت مختصر و گذرا بلکه با شرح و تفصیل!

-انجیل یوحنا ـ اصحاح شانزدهم

عیسی(ع) می‌فرماید: «5 امّا الآن نزد فرستنده‌ی خود می‌روم و كسی از شما از من نپرسد به كجا می‌روی 6 وليكن چون اين را به شما گفتم، دل شما از غم پُر شده است 7 و من به شما راست می‌گويم كه رفتن من برای شما بهتر است؛ زيرا اگر نروم تسلّی‌دهنده نزد شما نخواهد آمد. اما اگر بروم او را نزد شما می‌فرستم 8 و چون او آيد، جهان را بر گناه و عدالت و داوری ملزم خواهد نمود 9 اما بر گناه؛ زيرا آنها به من ايمان نمی‌آورند 10 و اما بر عدالت، از آن سبب كه نزد پدر خود می‌روم و ديگر مرا نخواهيد ديد 11 و امّا بر داوری، از آن رو كه بر رئيس اين جهان حكم شده است 12 و بسيار چيزهای ديگر نيز دارم که به شما بگويم، ولی الآن طاقت تحمّل‌شان را نداريد 13 ولی هنگامی که او يعنی روحِ راستی بیايد، شما را به جميعِ راستی هدايت خواهد كرد زيرا كه از خود تكّلم نمی‌كند بلكه فقط به آنچه شنيده است سخن خواهد گفت». این عیسی(ع) است که در انجیل به من بشارت می‌دهد؛ انجیلی که آنها به آن اعتراف دارند و به آن اقرار می‌کنند.

-انجیل متی ـ اصحاح بیست و چهارم

عیسی(ع) می‌فرماید: «44 پس شما باید همیشه آماده باشید، زیرا پسر انسان در ساعتی که انتظار ندارید خواهد آمد. 45 کیست آن غلام امین دانا که اربابش او را به سرپرستیِ خادمان خانه‌ی خود گمارده باشد تا در وقت مناسب جیره‌ی آنان را بدهد. 46 خوشا به حال آن غلام که وقتی اربابش برمی‌گردد او را اینگونه ببیند. 47 حق را به شما می‌گویم که او اداره‌ی تمام مایملک خود را به عهده‌ی وی خواهد گذاشت». تصور نمی‌کنم برای فهمیدن این متون به دشواری چندانی نیاز باشد و همچنین برای شناختن فرستاده‌ی امام مهدی(ع) و فرستاده‌ی عیسی(ع)؛ متن‌های دیگری نیز وجود دارند. آنها را به خواندن رؤیا یوحنای لاهوتی[9] راهنمایی کنید؛ که اگر آنها خواهان حق و یاری رساندن به عیسی(ع) باشند این رؤیا این دعوت مبارک را کامل توضیح می‌دهد و بیان می‌دارد. برخی از متون رؤیای یوحنای لاهوتی که حقِ روشن و صاحب حق را معرفی می‌کند تقدیم شما می‌گردد:

-اصحاح چهارم

«1 پس از این دیدم که ناگاه دروازه‌ای در آسمان باز شد و آن آواز اوّل را که چون کَرّنا شنیده بودم با من سخن می‌گفت، دیگر باره می‌گوید: به اینجا صعود کن تا اموری را که پس از این باید واقع شود به تو بنمایم. 2 فی‌الفور در روح شدم و به ناگاه تختی در آسمان بود و بر آن تخت نشیننده‌ای. 3 و آن نشیننده، در صورت، مانند سنگ یشم و عقیق است و رنگین کمانی گرداگرد تخت که به منظر شباهت به زمرّد دارد 4 و گرداگرد تخت، بیست و چهار تخت است؛ و بر آن تخت‌ها بیست و چهار پیر که جامه‌های سفید دربردارند، نشسته دیدم در حالی که بر سر ایشان تاج‌های زرّین 5 و از تخت، برق‌ها، رعدها و صداها برمی‌آید....».

-اصحاح پنجم

«1 و دیدم بر دست راست تخت‌نشین، کتابی را که مکتوب است از درون و بیرون، مختوم به هفت مُهر 2 و فرشته‌ای قوی را دیدم که به آواز بلند ندا می‌کند که کیست مستحّقِ اینکه این کتاب را بگشاید و مُهرهایش را بردارد؟ 3 و هیچ کس نه در آسمان و نه در زمین و نه در زیرِ ‌زمین نتوانست آن کتاب را بگشاید یا بر آن نظر کند. 4 من به شدّت می‌گریستم؛ زیرا هیچ کس که شایسته‌ی گشودن کتاب یا خواندن آن یا نظر کردن بر آن باشد یافت نشد. 5 و یکی از آن پیران به من می‌گوید: گریان مباش! اینک آن شیری که از سِبط یهودا و ریشه‌ی داوود است غالب آمده تا کتاب و هفت مُهرش را بگشاید. 6 و به ناگاه دیدم در میان تخت و آن چهار حیوان و در وسط پیران، برّه‌ای گویا ذبح شده ایستاده است و هفت شاخ و هفت چشم دارد که هفت روح خدایند که به تمامی جهان فرستاده می‌شوند. 7 پس او آمد و کتاب را از دست راست تخت‌نشین گرفت. 8 و چون کتاب را گرفت، آن چهار حیوان، و بیست و چهار پیر به حضور برّه درافتادند و هر یکی از ایشان بربطی و کاسه‌های زرّین پر از بخور دارند که دعاهای مقدّسین است. 9 و سرودی جدید می‌سُرایند و می‌گویند، تو مستحقّ گرفتن کتاب و گشودن مُهرهایش هستی؛ زیرا که ذبح شدی و مردمان را برای خدا به خون خود از هر قبیله و زبان و قوم و امّت خریدی. 10 و ایشان را برای خدای ما پادشاهان و کَهَنَه ساختی و بر زمین سلطنت خواهند کرد. 11 و دیدم و شنیدم صدای فرشتگان بسیار را که گرداگرد تخت و حیوانات و پیران بودند و عدد ایشان کرورها کرور و هزاران هزار بود؛ 12 که به آواز بلند می‌گویند: مستحّق است او ـ‌برّه ذبح ‌شده‌ـ که قوّت و دولت و حکمت و توانایی و اکرام و جلال و برکت یابد. 13 و هر مخلوقی را که در آسمان و بر زمین و زیرِ زمین و در دریا است، هرآنچه در آنها است، شنیدم که می‌گویند: تخت‌نشین و برّه را برکت و تکریم و جلال و توانایی باد تا اَبَد الآبدین. 14 و چهار حیوان گفتند، آمین! و آن بیست و چهار پیر برای آن زنده تا ابد الآبدین به روی درافتادند و سجده نمودند».

-اصحاح چهاردهم

«و دیدم که اینک، برّه بر کوه صهیون ایستاده است و با وی صد و چهل و چهار هزار نفر که اسم پدر او را بر پیشانی خود مرقوم دارند....». آن که انصار پدرش را گرد می‌آورد چه کسی غیر از اولین مؤمنان از ذریه‌ی امام مهدی(ع) است؟!!! این بیست و چهار پیر چه کسانی غیر از امامان دوازده‌گانه و مهدیین دوازده‌گانه هستند؟!!! و آن شیری که از سبط یهودا و ریشه‌ی داوود است، همان که کتاب و مهر‌های آن را می‌گشاید، آیا همان شیری نیست که همراه علی(ع) در جنگ خیبر و احد و بدر و.... حمله می‌کرد...؟!!! او از سِبط یهودا است؛ زیرا مادر او از بنی اسرائیل (نرجس) مادر امام مهدی(ع) است. و آن بره‌ای که چنین وصف شده است «بره‌ای ایستاده دیدم گویا ذبح شده» در حالی که هفت شاخ و هفت چشم ـ‌که نمادهای معصومین دوازده‌گانه‌ی محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین و ائمه(ع) هستند‌ـ داشت چه کسی است؟ آیا به غیر از مهدی اول و یمانی فرستاده‌ی امام مهدی(ع) و فرستاده‌ی عیسی(ع) است؟!!!

-در رؤیا یوحنا ـ اصحاح هفدهم

«... ۱۲ و آن ده شاخ که دیدی ده پادشاه هستند که هنوز سلطنت نیافته‌اند بلکه به سان پادشاهان، در یک ساعت با آن وحش سلطنت خود را دریافت می‌کنند. ۱۳ اینها یک رای دارند و قدرت و سلطنت خود را به وحش می‌دهند. ۱۴ ایشان با برّه خواهند جنگید و بره بر ایشان غالب خواهد آمد، زیرا او ربّ الارباب و پادشاه پادشاهان است و آنان که با وی هستند خوانده شده، برگزیده و ایمان آورندگان‌اند...» .

-اصحاح هجدهم

«۱ بعد از آن دیدم فرشته‌ای دیگر از آسمان نازل شد که قدرتی عظیم داشت و زمین به جلال او منور شد. ۲ و با صدایی بسیار بلند فریاد زده، گفت: منهدم شد، منهدم شد بابِل بزرگ! و او مسکن دیوها و پناهگاه هر روح خبیث و سرپناه هر مرغ ناپاک و مکروه (منظور هواپیماهای جنگی آمریکایی است) گردیده است. ۳ زیرا که از خمر غضب آلود زنای او همه‌ی امت‌ها نوشیده‌اند و پادشاهان جهان با وی زنا کرده‌اند و تجار جهان از کثرت عیاشی او دولتمند گردیده‌اند. ۴ و صدایی دیگر از آسمان شنیدم که می‌گفت: ای قوم من از آنجا بیرون آیید، مبادا در گناهانش شریک شده، بلاهایش به شما برسد. ۵ زیرا گناهانش تا به فلک رسیده و خدا ظلم‌هایش را به یاد آورده است. ۶ آنچه را که او داده است به خودش بازگردانید و به حسب کارهایش دو چندان به او جزا دهید و در ‌پیاله‌ای که او آمیخته است، برایش دو چندان بیامیزید. ۷ به اندازه‌ای که خویشتن را تمجید کرد و عیاشی نمود، به همان اندازه عذاب و ماتم به او دهید، زیرا که در دل خود می گوید: من به مقام ملکه نشسته‌ام و بیوه نیستم و هرگز ماتم نخواهم دید. ۸ از همین رو بلایای او از مرگ و ماتم و قحط در یک روز خواهد آمد و به آتش خواهد سوخت، زیرا که پروردگار ـ‌خدایی که بر او داوری می‌کند‌ـ زورآور است. ۹ آنگاه پادشاهان دنیا که با او زنا و عیاشی نموده‌اند ـ‌چون دودِ سوختن او را بینند‌ـ گریه و ماتم خواهند کرد ۱۰ و از خوف عذابش دور ایستاده، خواهند گفت: ای وای! ای وای! ای شهر عظیم! ای بابِل! شهر محکم و استوار!!!! زیرا که در یک ساعت عقوبت تو آمد. ۱۱ و تجار جهان برای او گریه و ماتم خواهند نمود، زیرا که از این پس کالاهایشان را کسی نخواهد خرید ۱۲ کالاهایی از طلا و نقره و جواهر و مروارید و کتان نازک و ارغوانی و ابریشم و قرمز و عود قماری و هر ظرف عاج و ظروف چوب گران‌بها و مس و آهن و مرمر ۱۳ و دارچینی و بخورها و خوشبوی‌ها و مُرّ و کُندر و شراب و روغن و آرد و گندم و رمه‌ها و گله‌ها و اسب‌ها و ارابه‌ها و اجساد و نفوس مردم. ۱۴ و حاصل شهوت نفس تو از وجودت رفت و هر چیزِ فربه و روشنی از تو نابود گردید و دیگر آنها را هرگز نخواهی یافت. ۱۵ و تاجرانِ این چیزها که از وی دولتمند شده‌اند ـ‌از ترس عذابی که او می‌کِشد‌ـ دور ایستاده، گریان و ماتم‌کنان ۱۶ خواهند گفت: وای، وای! ای شهر عظیم که به کتان و ارغوانی و قرمز ملبس بودی و به طلا و جواهر و مروارید مزین، 17 زیرا که در یک ساعت، بی‌نیازی اینچنین خراب شد. و هر ناخدا و کل جماعتی که بر کشتی‌ها هستند و ملاحان و هر که شغل دریا دارد دور ایستاده‌اند، ۱۸ چون دودِ سوختن آن را دیدند فریاد کنان گفتند: کدام شهر است مثل این شهر بزرگ! ۱۹ و خاک بر سر خود ریخته، گریان و ماتم‌کنان فریاد برآورده، می‌گفتند: وای! وای بر آن شهر بزرگ که هر کس که در دریا صاحب کشتی بود از نفایس او دولتمند گردید؛ که در یک ساعت ویران گشت. ۲۰ پس ‌ای آسمان و مقدسان و رسولان و انبیا شادی کنید زیرا خدا انتقام شما را از او گرفته است. ۲۱ و یک فرشته‌ی قدرتمند سنگی مانند سنگ آسیای بزرگ را گرفته، به دریا انداخت و گفت: اینچنین به یک صدمه شهر بابِل منهدم خواهد گردید و دیگر هرگز یافت نخواهد شد. ۲۲ و صوت بَربط زنان و آوازه خوانان و نی‌زنان و کرنا نوازان بعد از این در تو شنیده نخواهد شد و هیچ صنعتگری از هر صناعتی دیگر در تو یافت نخواهد شد و باز صدای آسیا در تو شنیده نخواهد گردید، ۲۳ و نور چراغ در تو دیگر نخواهد تابید و آواز عروس و داماد باز در تو شنیده نخواهد شد زیرا که تجارِ تو متکبرانِ جهان بودند و از جادوگریِ تو تمام امت‌ها گمراه شدند. ۲۴ و در آن، خون انبیا و مقدسان و خونِ تمام کشته شدگانِ روی زمین یافت شد». بابل به عراق اشاره دارد؛ زیرا در آن زمان بابل پایتخت عراق بود؛ پس تمامی جنگ‌ها و فتنه‌ها در عراق و زمین آن صورت می‌گیرد. اهل بیت(ع) در روایات از ویران شدن بغداد که توسط دولت‌های دیگر و اینکه فتنه‌ها به آن وارد می‌شوند یاد فرموده‌اند: امام صادق(ع) درباره‌ی بغداد می‌فرماید: «در خشم و لعنت خداوند! فتنه‌ها آن را ویران و با خاک یکسان می کنند. وای برای آن و هر کس که در آن ساکن باشد، از پرچم‌های زرد و پرچم‌های مغرب و آنها که از جزیره می‌آیند و پرچم‌هایی که از هر سو از دور و نزدیک به سوی آنها خواهد آمد. به خدا قسم از انواع عذاب بر آنها نازل شود که هیچ امتی از گذشتگان تا آیندگان ندیده و عذابی بر آنها نازل شود که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی به مانندش را نشنیده است. طوفانی که مردمِ آن را فرا می‌گیرد جز با شمشیر نخواهد بود. وای بر کسانی که در آن مسکن گزینند؛ چرا که اقامت‌کننده در آن با شقاوت خود مانده و خارج شدگان از آن با رحمت خدا خارج شده‌اند. به خدا سوگند اهالی آن باقی خواهند ماند تا اینکه گویند خانه‌ها و قصرهایش بهشت و زنانش حورالعین و جوانانش جوانان بهشتی‌اند. گمان می‌ کنند که خداوند تمام ارزاق را فقط در آن تقسیم کرده است. در آن افتراها به خدا و رسول خدا(ص) می‌بندند و حکم به خلاف کتاب خدا می‌دهند و گواهی دروغین و شرب خمر و فجور و خوردن حرام و خون‌ریزی کنند. از دنیا چیزی نماند مگر اینکه در آن باشد. سپس خداوند متعال با آن فتنه‌ها و پرچم‌ها زورا را خراب می‌کند تا حدی که وقتی کسی از آنجا گذر کند بگوید زمانی اینجا زورا بود»[10].

-اصحاح نوزدهم

«.....۷ باید شادی و هلهله کنیم و او را بزرگ شماریم زیرا نکاحِ بره رسیده و عروسش خود را آماده ساخته است ۸ و به او داده شد که به کتانی پاک و روشن ملبّس شود، زیرا آن کتان، نیکی‌های مقدسان است ۹ سپس مرا گفت: بنویس خوشا به حال کسانی که به بزم نکاح برّه دعوت شده‌اند. و گفت اینها کلمات صادق خداوند است..... ۱۱ سپس دیدم آسمان باز شد و ناگهان اسبی سفید دیدم که سواری بر آن نشسته، أمین و صادق نامیده می‌شد، که با عدالت حکم می‌کند و می‌جنگد ۱۲ چشمانش چون شعله‌ی آتش و بر سرش تاج‌های بسیار، و نامی مکتوب دارد که جز خودش هیچ کس آن را نمی‌داند. ۱۳ جامه‌ای خون‌آلود بر تن دارد و نام او «کلمه‌ی خدا» خوانده می‌شود. ۱۴ و لشکریانی که در آسمان بودند سوار بر اسب‌های سفید با لباس‌های کتانِ سفید و پاک و درخشان از پِی‌اش می‌آیند. ۱۵ از دهانش شمشیری تیز بیرون می‌آید که....». «.....۷ باید شادی و هلهله کنیم و او را بزرگ شماریم زیرا نکاحِ بره رسیده و عروسش خود را آماده ساخته است ۸ و به او داده شد که به کتانی پاک و روشن ملبّس شود، زیرا آن کتان، نیکی‌های مقدسان است ۹ سپس مرا گفت: بنویس خوشا به حال کسانی که به بزم نکاح برّه دعوت شده‌اند. و گفت اینها کلمات صادق خداوند است.....». کسانی که به جشن عروسی بره دعوت شده‌اند «انصار مهدی اول یمانی» هستند. «۱۱ سپس دیدم آسمان باز شده و ناگهان اسبی سفید دیدم که سواری بر آن نشسته، أمین و صادق نامیده می‌شد، که با عدالت حکم می‌کند و می‌جنگد ۱۲ چشمانش چون شعله‌ی آتش و بر سرش تاج‌های بسیار، و نامی نوشته شده دارد که جز خودش هیچ کس آن را نمی‌داند. ۱۳ جامه‌ای خون‌آلود بر تن دارد و نام او «کلمه‌ی خدا» خوانده می‌شود». و سوارِ بر اسب سفید در این رؤیا همان مهدی اول یمانی است.

-اصحاح بیست و یکم

«.... و به من گفت‌: بنویس‌ زیرا که‌ این‌ سخنان راست‌ و امین است‌. ۶ باز مرا گفت‌: تمام‌ شد! من‌ الف‌ و یا و ابتدا و انتها هستم‌. من‌ به‌ هر که‌ تشنه‌ باشد از چشمه‌‌ی آب‌ حیات‌، رایگان خواهم‌ داد. ۷ و هر که‌ غالب‌ آید وارث‌ همه‌ چیز خواهد شد، و من او را خدا خواهم‌ بود و او مرا پسر خواهد بود....». الف و یا و ابتدا و انتها: این شخص امام مهدی است و کسی که پیروز می‌گردد همان شیری است که در رؤیا غالب می‌شود و او مهدی اول یمانی است. اگر بخواهید به برسی متن‌ها بپردازید مطلب به طول خواهد انجامید چرا که این متون واقعاً بسیارند؛ متونی که کسی آنها را انکار و تحریف نمی‌کند؛ و مرا جز اهل باطل و آنان که از باطل پیروی می‌کنند (خداوند لعنتشان کند) انکار نمی‌کند. خدا را اطاعت کنید، به سوی خدا رهسپار شوید، در ملکوت آسمان‌ها نظاره کنید و از ملکوت آسمان‌ها بشنوید، گِل را بشویید و خود را پاک گردانید و به خداوند گوش بسپارید که او از دیرباز در همه چیز با مردم سخن گفته و می‌گوید، اما مردم نمی‌شنوند: «....لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها....»[11] (....اینان را دل‌هايی است که با آن نمی‌فهمند و چشم‌هايی است که با آن نمی‌بينند و گوش‌هايی است که با آن نمی‌شنوند....). به آنچه از ملکوت آسمان‌ها می‌شنوید و آنچه در ملکوت آسمان‌ها می‌بینید گواهی دهید، مردم را با حق آشنا کنید، آنان را به حق دعوت کنید و همگان را به سفره‌ای که از آسمان فرود آمده است دعوت کنید، چه بسا بسیاری از کسانی که به ظاهر نماز‌ و دعا را طولانی می‌کنند بر این سفره حاضر نشوند، اما زناکاران، شراب‌خواران و خطاکاران بر این سفره حاضر شوند و به سوی خدا بازگردند. من برای این هدف مبعوث شده و برای اصلاح این افراد آمده‌ام؛ خوشا به حال آنان اگر توبه کرده، بر سفره‌ی بزم عروسیِ بره حاضر شوند؛ خوشا به حال آنان که در من لغزش نخورند.

-در انجیل متی ـ اصحاح بیست و دوم

«۱ و عیسی باز به مَثَل‌ها ایشان را خطاب کرده، سخن آغاز کرده ۲ ملکوت آسمان‌ها را تشبیه به انسان پادشاهی کرد که برای پسرش عروسی گرفته است ۳ و بندگان خود را فرستاد تا دعوت شوندگانِ به عروسی را فرابخوانند، ولی آنان نمی‌خواستند بیایند. ۴ دوباره غلامانی دیگر را فرستاده، فرمود: به دعوت شوندگان بگویید که اینک خوان خود را مهیا ساخته‌ام. گاوها و پرواری‌هایم ذبح شده و همه چیز مهیا است. به عروسی بیایید. ۵ اما آنها سستی نموده، یکی رهسپار کشتزار خود شد و دیگری به تجارت خود مشغول. ۶ و دیگران غلامان او گرفته، دشنامشان دادند و آنها را کشتند. ۷ پس هنگامی که پادشاه این را شنید غضب کرده، سپاهیانش را گسیل داشت و آن قاتلان را کشتند و شهرشان را به آتش سوزاندند. ۸ آنگاه غلامان خود را فرمود: عروسی همچنان مهیا است ولی دعوت شوندگان لیاقتش را نداشتند. ۹ پس بر سر دو راهی‌های راه‌ها بروید و هر که را که دیدید به عروسی دعوت کنید. ۱۰ آن غلامان بر سر راه ها رفتند و هر کس را که از خوب و بد یافتند گرد آوردند، چنانچه عروسی از حاضرین مملو گشت 11 وقتی پادشاه به جهت دیدن اهل مجلس وارد شد یک انسان را در آنجا دید که جامه‌ی عروسی بر تن ندارد. ۱۲ پس او را فرمود: ای رفیق! تو چطور به عروسی آمده‌ای در حالی که لباس عروسی بر تن نداری؟ پس او خاموش شد. ۱۳ آنگاه پادشاه به خدمتگزاران فرمود: دو پا و دو دست او را ببندید و او را گرفته، در تاریکی‌های بیرون بیاندازید؛ جایی که گریه‌ها باشد و صدای سایش دندان‌ها. ۱۴ چرا که دعوت شدگان بسیار و برگزیدگان اندک‌اند....»[12]. بسیاری از مسیحیان این روزها انتظار عیسی(ع) را می‌کِشند و می‌دانند که این روزها، روزهای بازگشت او و روزهای قیامت صغری است؛ پس آنها را آگاه کنید که بعثت عیسی(ع) از مشرق بود و بازگشتش نیز به همین صورت خواهد بود، و آن فرستاده شده (تسلی دهنده) که عیسی(ع) خبرش را در انجیل داده است و عیسی(ع) او را خواهد فرستاد از مشرق خواهد بود. حتی پیکارهای سخت در آخر الزمان در مشرق خواهد بود، به خصوص در عراق، همانگونه رؤیای یوحنا گفته و عراق را «بابل بزرگ» نامیده است. به آنها خبر دهید: شیری که از نوادگان یهودا و از ریشه‌ی داوود است پیروز گشته تا کتاب را باز کند و مهرهایش را از آن بردارد. امام علی(ع) می‌فرماید: «علمی نیست جز اینکه من آن را گشوده‌ام و سرَی نیست مگر اینکه قائم آن را ختم کند»[13]. رؤیای یوحنا ـ اصحاح پنجم «.... اینک آن شیری که از سِبط یهودا و ریشه‌ی داوود است غالب آمده تا کتاب و هفت مُهرش را بگشاید. 6 و به ناگاه دیدم در میان تخت و آن چهار حیوان و در وسط پیران، برّه‌ای گویا ذبح شده ایستاده است....».

-و در اصحاح شش

«۱ و دیدم چون بره یکی از مهرهای هفتگانه را گشود شنیدم یکی از چهار حیوان با صدایی رعد آسا می‌گفت: بیا و بنگر. ۲ من نگریستم و ناگاه اسبی سفید دیدم که سوارش کمانی دارد و به او تاجی داده شد و پیروز بیرون آمد تا غالب شود ۳ .....». به آنها خبردهید «بره‌ی ذبح شده‌ی ایستاده» آمده است؛ پس کسی که می‌خواهد جامه‌هایش را با خون او بشوید چنین کند تا پاکیزه گردد و مقدس شود و نصیبی در ملکوت آسمان‌ها داشته باشد و تا در ملکوت آسمان‌ها بنگرد. گنه‌کار تقصیرکار احمدالحسن ربیع الثانی 1427 هـ ق[14]

پا ورقی ها

[1] - بحار الانوار: ج 95 ص 225.

[2] - حج: 74.

[3] - زخرف: ۲۸.

[4] - شعرا: ۲۷

[5] - مدثر ۲۴ و ۲۵

[6] - قمر: ۲۵

[7] - انبیا: ۵

[8] - بقره: 118.

[9] - می‌توانید به انتهای کتاب عهد جدید ـ انجیل مراجعه نمایید.

[10] - بحار الانوار: ج 53 ص 14.

[11] - اعراف ۱۷۹

[12] - عهد قدیم و جدید: جلد دوم، مجمع الکنائس الشرقیه، ص ۴۰

[13] - مستدرک سفینة البحار: ج ۱۰ ص ۳۵۰.

[14] - اردیبهشت یا خرداد 1385 هـ ش (مترجم).