متن کتاب

هیئت تهیه و تنظیم دکتر ابتسام احمد دکتر هیفاء بهبهانی دکتر زینب الشمری ساره العامری بیبی العندلیب انوار الاسد هند السعد سحر عطایی لطیفه القلاف فردوس المصلی زینب المحمداوی نسمة العامری مترجم گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع) چاپ اول 1442ق/ 2021م نام کتاب: زن در اسلام، راهنمای جامع نظرات و فتواهای سید احمدالحسن(ع) دربارۀ زن نام کتاب اصلی: المرأة في الإسلام، دلیل جامع لأقوال و فتاوی السید احمدالحسن(ع) حول المرأة گردآوری: هیئت تهیه و نظیم مترجم: گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع) نوبت انتشار: اول تاریخ انتشار: 1401 تاریخ انتشار کتاب اصلی: 1442ق/ 2021م کد کتاب: 215 ویرایش ترجمه: اول جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص دعوت مبارک سید احمدالحسن(ع) به تارنماهای زیر مراجعه نمایید. www.almahdyoon.co www.almahdyoon.co/ir

-تقدیم

به کسی که شب‌هایش را زنده نگه می‌داشت تا نماز شب بخواند... به کسی که هر سال رجب و شعبان و رمضان را روزه می‌گرفت در حالی که پیرزنی فرتوت بود و سنّش به هشتاد سال می‌رسید... به مادر پاک و طاهر سید احمدالحسن. و به سیدۀ سادات، دُختِ فاطمۀ زهرا(ع) همسر سید احمدالحسن. این سرمایۀ ناچیز را از ما بپذیرید... -مقدمه بسم الله الرحمن الرحيم و الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علی اشرف الخلق محمد و آل محمد الائمه و المهديين و سلم تسليما كثيرا «مهم‌ترین ویژگی که زن را متمایز می‌کند زن‌بودنش است که به‌معنای مهربانی و لطیف‌بودن و دلسوزی و هم‌دردی و انصاف‌داشتن با ستمدیدگان است؛ که به‌معنای راه‌حل‌های ملایم، دلسوزانه و عادلانه است. زن به‌معنای عشق و مهربانی شدید است، نه به‌معنای نفرت و کینه‌ها. به‌طور خلاصه، زن طرف دیگری در برابر مرد است. جنبۀ لطیف بدون خشونت در برابر جنبۀ خشونت و تعصُّب مرد و رفتار درشتِ خشن، در بسیاری اوقات.»[1] این کلمات را فقط کسی می‌تواند بر زبان براند که به زن با دیدۀ انصاف بنگرد؛ منصفانه آن هم در زمانه‌ای که ـ‌بنا به دلایل متعدد‌ـ بسیاری از حقوق زنان پایمال شده است، از جمله برداشت‌های نادرست روایات دینی، و آداب و رسوم اجتماعی. عده‌ای زن را مایۀ شرمساری[2] می‌دانند که باید از نظرها و از مشارکت در جامعه پنهان داشت، و عده‌ای دیگر او را کالایی ارزان می‌دانند که فقط برای ارضای غریزه کاربرد دارد؛ و در هر دو حالت، رفتار با زن عبارت بوده است از تحقیر و بی‌ارزش‌شمردن و ابتذال؛ و نتیجۀ چنین دیدگاه‌های مختلف، به واکنش‌های فمینیستی در سراسر جهان منجر گردید. در نتیجه گاهی زنان به شخصیتی انتقام‌جو، و گاهی نیز به موجودی ضعیف و شکسته‌شده تبدیل شدند؛ و در چنین کش‌و‌قوس‌هایی زنان از ایفای نقش واقعی خود منحرف شدند، و جهان نیز به شیوه‌ای نادرست شروع به تعامل با آن‌ها نمود، و بسیاری از متفکران مسلمان و غیرمسلمان بر آن شدند که این موجود را مورد کنکاش قرار دهند. دیدگاه‌های متفاوتی دربارۀ زن و نقش او و رویکرد دین آسمانی نسبت به او، پا به عرصه نهاد، و در میان تمامی این تصوّرات، یافتن کسی که در برابر زن انصاف به خرج دهد و او را به‌دور از افراط و تفریط در جایگاه شایستۀ خودش قرار دهد سخت و دشوار می‌نمود؛ همان جایگاهی که کرامت زن را برایش حفظ می‌کند، و حقوقش را مصون، و پاک‌دامنی‌اش را نیز محفوظ می‌دارد، و در عین حال به او فرصت می‌دهد تا عنصری فعال در جامعه باشد که صدایش شنیده می‌شود. این همان انصافی است که هر زنی آرزویش را دارد، و همانی است که باعث می‌شود واکنش‌های انفعالی فعلی زنان، پایدار گردد و آرام گیرد و چه بسا از بین برود؛ چراکه این بار، راه چاره ـ‌‌از نظر علمی و دینی و اجتماعی‌ـ دقیق و فراگیر خواهد بود؛ یعنی راه‌حلی جهان‌شمول. سید احمدالحسن(ع) ـ‌که ما باور داریم به زن با دیدۀ انصاف نگریسته است‌ـ در این زمینه مطالب بسیاری نوشته و به پرسش‌های بسیاری پاسخ داده، و وِجهۀ واقعی دین آسمانی را که زنان را با مردان یکسان قرار می‌دهد روشن فرموده است، ‌مگر در برخی جزئیات و ویژگی‌هایی که به احکام مربوط می‌شود‌؛ اما دربارۀ نقش و عملکرد زن چنین می‌فرماید: «زن مؤمن مانند مرد مؤمن است. زن مؤمن نماز می‌گزارد، روزه می‌گیرد و به آنچه مورد رضای خداوند سبحان است عمل می‌کند دقیقاً مانند مرد مؤمن، مگر در برخی تفاصیل و خصوصیات. زن مؤمن مکلف است که نسبت به دین خود معرفت یابد و در حد وُسعش، حق را به مردم بشناساند و ابلاغ نماید: (لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها لَها ما كَسَبَت وَعَلَيها مَا اكتَسَبَت)[3] (خدا هیچ‌کس را جز به‌اندازۀ طاقتش تکلیف نمی‌کند. نیکی‌های هرکس از آن خود اوست، و بدی‌هایش از آن خود اوست). پس در رساندن حق و ابلاغ به مردم کوتاهی نکنید، چه تبلیغ چهره‌به‌چهره باشد و چه از طریق رسانه‌هایی که در دسترستان است مثل اینترنت.»[4] اما دربارۀ خانواده، سید احمدالحسن(ع) نیکی به همسر را آغاز یک زندگی درست می‌داند و می‌فرماید: «چراکه احسان و نیکی به همسر مؤمن (زنِ مومن) باعث آسان‌شدن اموری می‌شود که خیر آخرت و دنیا در آن‌هاست و باعث بسیار‌شدن رزق ‌و‌ روزی می‌شود، و فقر و شرّ را دفع می‌کند.»[5] بنابراین ایشان(ع) به بسیاری از موضوعات مربوط به زنان پاسخ می‌دهد؛ به‌طوری که اگر این پاسخ‌ها با نظریه‌پردازی‌های نظریه‌پردازان ـ‌چه مذهبی و چه دیگران‌ـ مقایسه شوند، قطعاً واقعیت برای محقق روشن خواهد شد؛ اینکه کلمات و دستورالعمل‌های سید احمدالحسن(ع) همچون پرتویی از نور است که تاریکی‌‌ها را می‌شکافد. علاوه بر این، سید احمدالحسن(ع) مسئولیت پاسخ‌گویی به شبهاتی را که مخالفان دین الهی پیش کشیده‌اند تا عدالت و انصاف اسلام را در برخورد با زنان زیر سؤال ببرند بر عهده گرفته است. به باور آن‌ها دین الهی به‌دلیل نابرابر قرار دادن زنان با مردان، از حقوق زنان می‌کاهد، و طبق فهم و برداشت آن‌ها زنان مظلوم واقع شده‌اند؛ چراکه قانون‌گذار، یک مرد بوده است؛ در حالی که سید احمدالحسن(ع) با کنار‌گذاشتن تعصبات بسیاری که توسط متخلفان مطرح شده است اقدام به پاسخ‌گویی کرده، و با شجاعت تمام از آن‌ها پرسیده و فرموده است: «... همچنین کسی که می‌خواهد در یک نظام قانونی و تشریعی، تشریع مشخصی را نقد کند، باید این تشریع را مانند بخشی از این نظام در نظر بگیرد و این بخش را جدا نکند و با آن به‌صورت جدای از نظام به‌عنوان یک کُل، رفتار نکند. دستِ‌کم به حقوق زن و واجباتش در قانون الهی توجه کند؛ نه اینکه فقط به حقوق توجه کند و بگوید در قانون الهی به زن، حقوقی کمتر از مرد داده شده است. چرا به واجبات توجه نمی‌کند و نمی‌گوید در قانون الهی مرد واجبات بیشتری نسبت به زن دارد؟ به‌عنوان مثال دو شخص را در نظر بگیرید که یکی از آن‌ها به ساختن بنایی به بلندی پنج طبقه و دیگری به بلندی ده طبقه تکلیف شده است. آیا عادلانه است مقدار مواد ساختمانی یکسان و مبلغ یکسان به هر دو داده شود؟! اگر به صاحب ده طبقه، دو ‌برابر صاحب پنج طبقه داده شود آیا صحیح است کسی بیاید و بگوید شما ستمکار هستید؛ چراکه بین دو این دو نفر مساوات را رعایت نکرده‌ای در حالی که هر دو برای شما کار می‌کنند؟!...»[6] به این ترتیب ملاحظه می‌کنیم شبهاتی که مخالفان و تحریک‌کنندگان ضد دین مطرح می‌کنند چیزی بیش از جانب‌داریِ مبتنی بر تحریف حقایق و جلوه‌دادن آن‌ها به‌صورت تحریف‌شده و به‌دور از واقعیت و انصاف نیست. حال اگر فرد عاقلی بخواهد به تصویر کامل بنگرد سید احمدالحسن(ع) پاسخ‌های شافی و وافیِ بسیاری دربارۀ موضوعاتی که به زنان مربوط می‌شود ـ‌چه در زمینۀ قانون‌گذاری و چه اجتماعی، عملی، دانشگاهی، و بسیاری زمینه‌های دیگر‌ـ عرضه داشته است. ما امروز زنان را که از شأن و جایگاهی برخوردارند به خواندن میراث سید احمدالحسن(ع) و شناخت حقوق پایمال‌شدۀ خود دعوت می‌کنیم؛ و از تمامی علاقمندان به امور زنان دعوت می‌کنیم تا به مطالعه و تأمل و بررسی نظرات سید احمدالحسن(ع) که ما از کتاب‌ها، نامه‌ها، توجیهات و صفحات متعلق به ایشان در شبکه‌های اجتماعی، و پاسخ‌ها و نظرات ایشان جمع‌آوری کرده‌ایم بپردازند، تا بتوانیم تصویری تا حدودی واضح از چگونگی دیدگاه دین الهی نسبت به زن، و حقوق و وظایف او ارائه دهیم؛ بنابراین این سخنان را به پیشگاه خوانندۀ گرامی تقدیم می‌کنیم تا حقیقت بازگردد و حقیقتی که با وجود دیدگاه‌های فراوان مجادله‌کنندگان از بین رفته یا پایمال شده است رخ بنماید؛ چراکه سید احمدالحسن(ع) کرامت زن را بازگردانده و آن را به‌عنوان نمادی انسانی و زنانه مطرح فرموده است: «و هر زنی برایش امکان‌پذیر است در هر زمان و مکانی از آنچه زینب(ع) انجام داد عبرت و الهام بگیرد، و از ظرفیت جایگاه او بهره ببرد و به ایشان به‌عنوان سمبل و نماد عالی زن و انسانیت اقتدا کند، حتی اگر به او ایمان نداشته باشد ... برای هر زنی امکان دارد برای بزرگ‌ترین هدف در زندگی دنیا که همان ایستادگی به‌همراه حق و عدالت و انصاف علیه باطل و ظلم و طغیان است به پا خیزد.»[7] برای سهولت دسترسی به محتویات این کتاب، مطالب را به فصل‌های مختلفی تقسیم کردیم و پاسخ‌های سید احمدالحسن(ع) را تحت عنوان کلی فصل، گردآوری نمودیم، و سپس پاسخ‌ها را در زیر فصل‌هایی دسته‌بندی کردیم. ابتدا از پاسخ‌هایی که به جایگاه و نقش زن و آنچه در متون دینی دربارۀ او آمده است شروع کردیم، سپس به نقش زن در جامعه و سیاست پرداختیم، و با احکام شرعی مربوط به زن ـ‌اعم از خانواده، ازدواج و دیگر احکام‌ـ به پایان رساندیم. امیدواریم در برآوردن هدفمان ـ‌یعنی عدالت و انصاف نسبت به زنان‌ـ موفق شده باشیم، و به همان اندازه که این هدف مهم است، باید نشان دهیم خود دین الهی تا چه اندازه به اسم زنان مورد ظلم و تحریف قرار گرفته است؛ گاهی توسط دشمنانش، و گاهی نیز توسط کسانی که به تأویل و تفسیر متون دینی پرداخته‌اند، بدون اینکه صلاحیت این کار را داشته باشند. امیدواریم با توجه مطالبی که در این کتاب آمده است برای مطالعه‌کنندگان روشن شود که انصاف و عدالت این دین محقق نخواهد شد مگر از طریق کسانی که خداوند آن‌ها را برای تشریع و پیاده‌سازی شریعت الهی‌اش تعیین فرموده است. و سپاس و ستایش از آنِ خداوند، پروردگار جهانیان است. دکتر هیفا بهبهانی ربیع‌الاول 1442ق[8] -زن در اسلام ص حقوق شرعی زن ص درهای کمال و ارتقا به روی زن گشوده است ص برابریِ زن و مرد ص تعدد همسر در زمان پیامبر(ص) و امروز ص ازدواج با دختران کم‌سن حقوق شرعی زن پرسش: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. آیات مربوط به ارث و شهادت و آیاتی را که حقوق شهروندی زن‌ها و سایر حقوقشان را ضایع می‌کند چگونه توضیح می‌دهید؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحيم والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليما. کسی که می‌گوید به زن در تشریعی خاص ـ‌مثل ارث یا شهادت‌ـ ستم شده است باید برای ما ملاک و میزان قانونی‌اش را که بر اساس آن، عدل و ستم مشخص می‌شود بیان کند؛ در نتیجه بیان کند و یقین نماید که باید زن با مرد در همه‌چیز مساوی باشد؛ با اینکه همۀ ما می‌بینیم زن با مرد در هر چیزی مساوی نیست. همچنین کسی که می‌خواهد در یک نظام قانونی و تشریعی، تشریع مشخصی را نقد کند، باید این تشریع را مانند بخشی از این نظام در نظر بگیرد و این بخش را جدا نکند و با آن به‌صورت جدای از نظام به عنوان یک کُل، برخورد نکند. دستِ‌کم به حقوق زن و واجباتش در قانون الهی توجه کند؛ نه اینکه فقط به حقوق توجه کند و بگوید در قانون الهی به زن، حقوقی کمتر از مرد داده شده است. چرا به واجبات توجه نمی‌کند و نمی‌گوید در قانون الهی مرد واجبات بیشتری نسبت به زن دارد؟ به‌عنوان مثال دو شخص را در نظر بگیرید که یکی از آن‌ها به ساختن بنایی به بلندی پنج طبقه و دیگری به بلندی ده طبقه تکلیف شده است. آیا عادلانه است مقدار مواد ساختمانی یکسان و مبلغ یکسان به هر دو داده شود؟! اگر به صاحب ده طبقه، دو ‌برابر صاحب پنج طبقه داده شود آیا صحیح است کسی بیاید و بگوید شما ستمکار هستید؛ چراکه بین دو این دو نفر مساوات را رعایت نکرده‌ای، در حالی که هر دو برای شما کار می‌کنند؟! به نظر من کسی که بگوید به زن به‌واسطۀ این تشریع ستم شده است، گفتار و نظرش خام و به‌دور از بحث دقیق علمی است.‌[9] پرسش: آیا با توجه به تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی در طول زمان، برخی احکام شرعی مربوط به ازدواج و خانواده در برخی حالات تغییر می‌کند؟ این‌طور متوجه شده‌ام که حقوق مردان بیشتر از حقوق زنان است؛ زیرا مسئولیت‌ها و تکالیف مرد بیشتر از زن است؛ اما چه می‌شود اگر مرد در انجام وظایفش کوتاهی کند و به آن‌ها عمل نکند؟ آیا در این صورت حقوقش همچنان پابرجا خواهد بود یا ساقط می‌شود؟ به‌عنوان مثال مردی که خرجی خانواده‌اش را نمی‌دهد و اهمیتی برای فرزندانش قائل نمی‌شود؛ گویی او هیچ وجود مادی یا معنوی در زندگی آن‌ها ندارد و اگر قوام خانواده و تربیت، همگی بر‌عهدۀ زن باشد، آیا باز هم این شوهر چنین حقوقی دارد؟ حقوقی مثل اطاعت‌شدن، سرپرستی و ...؟ متأسفانه در جوامع عربی و اسلامی خانواده‌هایی یافت می‌شوند که به‌دلیل کوتاهی شوهر یا نبودش، این خانواده‌ها را زنان به‌تنهایی اداره می‌کنند یا به‌دلیل وجود شرایط سخت اقتصادی و تسلط طاغوتیان، با شوهرانشان مشارکت دارند. تأثیر این وضعیت بر معادلۀ مذکور چیست؟ (اینکه شوهر حقوق بیشتری دارد، چون او مسئول است). پاسخ: ...تغییر احکام در هر زمان به خلیفه و جانشین خدا بازمی‌گردد؛ بنابراین احکام می‌توانند تغییر کنند یا منسوخ شوند؛ و بنده پیش‌تر این مطلب را یادآور شده‌ام.‌[10] و سید احمدالحسن(ع) دربارۀ رفتار جامعه‌های غربی و اسلامی با زنان فرموده‌اند: ... از سوی طاغوت، نبردی بی‌هیچ نرمشی علیه دین آغاز شده است: تلویزیون آیاتی از قرآن کریم را پخش می‌کند، پس از لحظاتی کوتاه، ترانه‌ها و زنان نیمه‌عریان و سریال‌هایی به نمایش گذاشته می‌شود که سودایی جز از‌هم‌گسیختن ساختارهای اسلامی جامعه یا بهتر بگویم آن اندک‌باقی‌مانده از ساختارهای اسلامی جامعه را در سر ندارند. تراشیدن محاسن و بلند‌کردن سبیل به همان شکلی که مجوس در ادوار پیشین معمول می‌داشت، در نظر اینان، اسلام محسوب می‌شود! هرکس کلمۀ لا اله الا الله را بر زبان براند کشته، اهل بیتش به اسارت برده و خانه‌اش ویران می‌شود! مصیبت هولناک این است که برخی از ایشان خود را عرب می‌دانند و این اعمال را به اسم عربیت انجام می‌دهند؛ به زنان ستم روا می‌دارند و به ناموس و شرف مردمان تجاوز می‌کنند و زندان‌هایشان آکنده از زنان و کودکان است؛ در حالی که یک عربِ شرافتمند، وقتی مبارزه می‌کند با مردان درگیر می‌شود و به زنان تجاوز نمی‌کند! این وحوش، این باقی‌مانده‌های مغول و تاتار خود را به کدامین عرب‌بودن منتسب می‌دانند؟! اینان روی بشریت را سیاه کرده‌ و جرایم و رسوایی‌هایی مرتکب شده‌اند که عرق شرم بر پیشانی فرعون و نمرود ـ‌که خداوند لعنتشان کند‌ـ هم‌دوره‌های موسی و ابراهیم(ع) نشانده است...[11] و سید احمدالحسن(ع) به رفتار علمای بی‌عمل با زنان پرداخته و فرموده است: ... همواره می‌بینیم عالم بی‌عملِ گمراه مردم را به خوبی و ترک بدی دعوت می‌کند؛ ولی در عین حال، خود به نیکی عمل نمی‌کند؛ بلکه مال یتیم و زن‌های بی‌سرپرست را می‌خورد و از ضعیفان سوء‌استفاده و بهره‌کشی می‌کند و در راه خداوند جهاد نمی‌کند: (وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ)[12] (آنان را از مردم ديگر، حتی از مشرکان به زندگی اين جهانی حريص‌تر خواهی يافت، و بعضی از کافران دوست دارند هزار سال در اين دنيا زندگی کنند، در حالی که عمر طولانی، عذاب خدا را از آنان دور نخواهد ساخت؛ خداوند به آنچه می‌کنند بيناست).[13] همچنین می‌فرماید: ... چه بسا دل طاغوتیان به حال یتیم گرسنه یا بیوه‌زن و بی‌سرپرست به رحم آید، ولی این علمای گمراهی بی‌عملِ منحرف و پیروانشان از مجامع و هیئت‌های نزدیک به آن‌ها و سایرین ـ‌که خداوند لعنت و خوارشان کند و ننگ و عارشان را در این زندگی دنیا آشکار نماید و تاج متعفّن بر سرهای گندیده‌شان نَهَد‌ـ از بیوه‌زنان و بینوایان سوء‌استفاده می‌کنند تا اموالی به دست آورند و گردآوری کنند و سپس آن‌ها را به‌نام همین ستمدیدگانِ ضعیف، غارت و چپاول کنند؛ اگر مقداری هم به آنان بدهند، اندک، آن هم با روش‌های پست و حقیر خواهد بود. به خدا سوگند، من حتی از بیان‌کردن چنین چیزی، حیا دارم. تعجب می‌کنم چگونه این اراذلِ قوم لوط در زمانۀ ما، چنین عملی را انجام می‌دهند! یکی از آنان که خداوند صورتش را در دنیا و آخرت سیاه کند، در حالی که عمرش به شصت سال می‌رسد، خانمی نزدش آمد؛ درب را به روی او بست و او را به‌نام مُتعه به زنا و کار زشت دعوت کرد. دیگری با دختری بیست‌ساله ازدواج می‌کند، در حالی که عمرش نزدیک به هفتاد سال است. این منحرفانِ بندگانِ حقیرِ شهوت، اتومبیل‌های آخرین سیستم سوار می‌شوند و نگهبان استخدام می‌کنند. نمی‌دانم این علمای گمراهی ترسو و خیانت‌کار از چه‌چیزی هراس دارند در حالی که در خانه‌های بزرگ با مبلمان‌های گران‌قیمت و گران‌ترین اثاثیه‌ها زندگی می‌کنند.‌[14] پاسخ سید احمدالحسن(ع) به یکی از اشکال‌گیرندگان به انتشار عکس نمایشگاه بین‌المللی کتاب ـ آلمان. ص عکس پیوست‌شده به پیام پرسش: ای آقا، مگر تو فرزند پیامبر یا وصی‌اش نیستی! چطور تصویر زنان سر برهنه را منتشر می‌کنی؟ خدا تو و ما را هدایت کند. پاسخ: زنده باشی عزیزم، محمد(ص) به «سفانه» دختر حاتم طایی احترام گذاشت و او را تقدیر و اکرام نمود؛ در حالی ‌که او به رسول خدا ایمان نداشت و محجبه هم نبود. پرسش: یعنی من می‌توانم با خانم‌های غیرمحجبه به‌طور عادی برخورد و معاشرت داشته باشم چون پیامبر این کار را کرده است؟ یعنی این کار یک سنت است و لازم است از آن پیروی کنیم؟ یعنی عادی است و حرام نیست؟ پاسخ: بله، می‌توانی و اصلاً حرام نیست. [15] پرسش: حق‌تعالی می‌فرماید: (وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ‏ مِنْ‏ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ‏ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ‏ الْأَنْفُسُ‏ الشُّحَ‏ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرا)[16] (و اگر زنی از بی‌مهری یا بیزاری شوهرش بیمناک باشد، بر آن دو گناهی نيست که هر دو در ميان خود طرح سازش و آشتی افکنند، که سازش بهتر است، ولی بُخل و فرومايگی بر نفوس، حضور (و غلبه) دارد، و اگر نيکی و پرهيزگاری پیشه کنيد قطعاً خدا به هرچه انجام می‌دهید آگاه است). تعریف «نشوز» (بی‌مهری و ناسازگاری) مرد چیست؟ و آیا در شریعت عقوبتی برای مرد ناشز (ناسازگار) وجود دارد؟ و حکم مردی که به خانه، همسر و فرزندانش بی‌توجهی می‌کند چیست؟ پاسخ: مسئلۀ نشوز مرد را در کتاب شرایع بیان کرده‌ام[17] و به این معناست که مرد، همه یا برخی از حقوق زن را منع می‌کند و زن حق مطالبه و دریافت آن‌ها را دارد.[18] ص درهای کمال و ارتقا به‌روی زن گشوده است زینب ـ‌دُخت علی‌ـ عاملی برای تداوم امامت و خلافت الهی بود... با وجود آنکه امام و خانوادۀ خود را از دست داده بود... و بهترین‌های اهل زمین ـ‌یاران برادران و پدر خود‌ـ را از دست داده بود... و همۀ این‌ها در یک لحظه رخ داد... ولی شکسته نشد؛ چنانچه حالت طبیعی ژنی انسانی این‌طور اقتضا می‌کند. ایشان بی‌درنگ قیام را انتخاب کرد... و در دهم محرم و پس از آن، به‌تنهایی سپاه و امتی شد... خودش را با کرامت و سخاوت به مرگ عرضه کرد، و هدف خود را به بهترین وجهی که قابل‌تصور است به انجام رساند و از زندگانی علی بن حسین سجاد(ع) محافظت کرد؛ به همین سبب، ایشان بابت استمرار امامت و سلسله جانشینان و پیامبران خداوند سبحان، دارای مقام بزرگی است... و هر زنی برایش امکان‌پذیر است در هر زمان و مکان، از آنچه زینب(ع) انجام داد عبرت و الهام بگیرد، و از ظرفیت جایگاه او بهره ببرد و به ایشان به‌عنوان سمبل و نماد عالی زن و انسانیت اقتدا کند، حتی اگر به او ایمان نداشته باشد... برای هر زنی امکان دارد برای بزرگ‌ترین هدف در زندگیِ دنیا که همان ایستادگی به‌همراه حق و عدالت و انصاف علیه باطل و ظلم و طغیان است به پا خیزد. و برای هر زنی واجب است بداند ارزش‌گذاری بسیاری از مردان دربارۀ زن یا به‌طور کلی سخنانشان دربارۀ زن، هیچ ارزش حقیقی در خود ندارد؛ بلکه صرفاً از افکار جنسی ـ‌که عقلشان را پر کرده و سرشان از [این افکار] لبریز شده‌ـ پرده برمی‌دارد و نه بیش از آن؛ بنابراین بسیاری از مردان ـ‌تفاوتی ندارد دین‌دار باشند یا بی‌دین‌ـ زن را به‌عنوان یک بازیچۀ جنسی در ذهن خود ترسیم می‌کنند که بسته به شرایط هریک از آن‌ها، باید از آن استفاده یا نگهداری شود.. پس می‌بینید این برادران در وسواس تفکرات جنسی [اسیر] هستند؛ مثلاً اگر متدین باشند قضیۀ زینب را فقط در حجاب خلاصه می‌کنند، و اگر هم غیرمتدین یا خداناباور مبتذل یا تجار منفعت‌طلب باشند، همۀ هدفشان این است که زن، مبتذل یا برهنه در هر مکان و زمانی ظاهر شود... این‌ها نمی‌توانند به این دید نگاه کنند یا فکر کنند که زن، انسان تکامل‌یافتۀ مستقلی است که چه بسا گاهی از مردان تواناتر است؛ بلکه مردان عاجزند از اینکه جایگاه زن را پر کنند یا آنچه [او] توانش را دارد انجام دهند. #مثل‌ـ‌زینب‌، دختر علی (صلوات الله علیها)ـ‌باش.[19] حسین(ع) فدای زنان و آبروی شما شد: ... و بدان که مصیبت‌های امام حسین(ع) از شدت ظلم‌های بسیار بسیار زیاد ظالمان که شما را یارای تحمّلشان نیست، کاسته است تا به رضای خدای سبحان دست یابید و شما را در بهشت‌هایی که نهرها از زیر آن جاری است داخل نماید. امام حسین(ع) خون شریفِ مقدس خود را فدای خون‌های شما کرد و برترین زنان عالم از اولین و آخرین پس از مادرش حضرت فاطمه(ع) ـ‌که زینب(ع) است‌ـ را فدای زنان و ناموس‌های شما گرداند و شیرخوارش را فدای فرزندان شما نمود. بارِ فضل حسین(ع) بیشتر از همۀ خلق خدا بر دوش امام مهدی(ع) و منِ بندۀ فقیر و مسکین سنگینی می‌کند، و دین حسین(ع) بر پشتم سنگینی می‌کند و تاب و توان ادای آن را ندارم مگر اینکه خداوند خودش یاری‌ام فرماید... .[20] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما ای انصار خدا و بر آنان که دوستشان دارید! آیا یاریِ امام(ع) به‌صورت انفرادی است؟ من به‌عنوان یک زن، به‌عنوان مثال با شنیدن خروج حسین(ع) برای جنگ، چه کار واجبی باید انجام دهم؟ به‌عنوان یک زن اگر در زمان امام کاظم(ع) باشم و بفهمم امامم در زندان است چه کاری باید انجام دهم؟ وقتی باقر صدر را زندانی کردند و من در شهر دیگری بودم، انجام‌دادن چه کاری بر من برای یاری او واجب بود؟ وقتی خویی را به‌اجبار خانه‌نشین کرده بودند چه کاری بایستی انجام می‌دادم؟ آیا باید منتظر دستور امام(ع) باشم؟ یا مثل زمان امام کاظم(ع) منتظر دستورات مراجع باشم؟ همان کسانی که او را تنهایش گذاشتند! یا می‌توانم به‌صورت انفرادی مقابله نمایم؟ آیا در حال حاضر صحیح است خانه و خانواده‌ام را برای ملحق‌شدن به مولایم احمد(ع) ترک گویم؟ از نظر تبلیغی، اکنون چه‌کاری باید انجام دهم؟ تقریباً بیشتر کسانی را که در توانم بود، تبلیغ کرده‌ام؟ می‌خواهم مولایم را یاری دهم و تنهایش نگذارم؟ اما چگونه؟ می‌خواهم گناهِ ترک‌کردن و تنها‌گذاشتن امام را جبران کنم؛ چه‌کاری باید انجام دهم؟ چشم‌انتظار پاسخی روشن هستم؛ چراکه من پاسخ صحیح را «مقابله به‌شکل انفرادی» می‌دانم و اینکه برای پیوستن به امام، بلیط عراق بگیرم؛ بدون آگاه‌کردن خانواده، شوهر یا اهل و عیالم. خانواده‌ام به سید ایمان دارند... ولی شوهرم و خانواده‌اش ایمان ندارند... . آیا او و خانوادۀ غیرمؤمنش را ترک گویم؟... با توجه به اینکه من هیچ نوع آشنایی و شناختی از عراق ندارم... با توکل به خدا به آنجا بروم و او کارهایم را تدبیر می‌کند... آیا این صحیح است؟ آیا لازم است از خود سید احمد(ع) بپرسم؟ می‌ترسم به من همان‌ سخنی را بگوید که حسین(ع) به نافع گفت که این شب را شتری برگیر... یا همان‌ طور که ایشان(ع) به «جون» فرمود... مولای من، احمد، خداوند شما را رحمت کند! مسئله را برایم روشن فرما. از خداوند درخواست توفیق می‌نمایم و از خداوند برایم درخواست توفیق فرمایید... یا اصلاً شاید هنگام این پرسش فرا نرسیده باشد و جزو مسائلی است که اگر برایتان آشکار شود شما را ناراحت می‌کند! مولای من، ای احمد، ای فرزند سروران مطهر، چرا صدایت می‌زنم و پاسخی نمی‌دهی؟ و چه‌چیز شما را از ما بازمی‌دارد... آیا سختی‌ها شما را از ما بازمی‌دارد؟ یا از ما خشمگین هستی؟ چنین چیزی از شما که شما همیشه مهربان بوده‌اید به‌دور است. خدایا! می‌خواهم ولیّ تو را یاری دهم، پس مرا در این کار، توفیق عطا فرما و به آنچه دوست می‌داری و راضی هستی، موفق گردان. آیا مطلب روشن است؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً کثیراً. از خداوند خواهان توفیق و تسدید برای شما هستم. یاری‌دادنِ واجب بر مکلف، یاری خداوند سبحان است که با یاری خلیفه و جانشین او در زمینش در هر زمان، محقق می‌شود. یاری کسی غیر از خلیفۀ خدا در زمینش حتی اگر به حق دعوت کند، واجب نیست: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم)[21] (ای کسانی که ايمان آورده‌ايد، اگر خدا را ياری کنيد، شما را ياری خواهد کرد و گام‌هایتان را استوار می‌نماید). یاری‌دادن خلیفه و جانشین خدا در زمینش برای یک زن با کاری که گمان می‌کند باعث از‌بین‌رفتن کرامتش می‌شود یا توانایی انجامش را ندارد ـ‌مثل جهاد و برخی از امور مربوط به امر به معروف و نهی از منکر‌ـ واجب نیست. خداوند در هر خیری توفیقتان دهد. به‌طور کلی بهترین راهی که در حال حاضر برای یک زن برای یاری‌دادن حق امکان‌پذیر است تبلیغ از راه اینترنت یا هر ابزار دیگری است که با استفاده از آن بتوان حق را برای هدایت و نجات به مردم رساند. این همان راهی است که فاطمۀ زهرا(ع)، زینب(ع)، خدیجه(ع)، آسیه(ع) و مریم(ع) در پیش گرفتند. برای شما در بهترین زنان جهانیان، الگویی نیکوست؛ به سیرۀ مبارک و پاک آن‌ها اقتدا کنید، با این امید که خداوند به شما مرحمت کند و برکت دهد، همان طور که به ایشان رحم نمود و برکت داد. سلام و درود خداوند بر ایشان.[22] *‌ * * پرسش زیر از زبان شیخ «علاء سالم» روایت شده است: پرسش: یکی از خواهران مؤمن دربارۀ وظیفۀ زنان در نصرت حق در زمان کنونی (تاریخ پرسش به چند سال قبل بازمی‌گردد) و اینکه حدود تقیه چیست و با کسانی که با ما اظهار دشمنی می‌کنند چطور باید برخورد کرد سؤال کرده است. از آنجا که در پاسخ ارائه‌شده، آموزه‌ها و عبرت‌هایی نهفته است که می‌تواند برای همگان و به‌ویژه خواهران مؤمن سودمند باشد، لذا پاسخ سید احمدالحسن(ع) را به این پرسش نقل می‌کنم: بسم الله الرحمان الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً زن مؤمن مانند مرد مؤمن است. زن مؤمن نماز می‌گزارد، روزه می‌گیرد و به آنچه مورد رضای خداوند سبحان است عمل می‌کند دقیقاً مانند مرد مؤمن، مگر در برخی تفاصیل و خصوصیات. زن مؤمن مکلف است نسبت به دین خود معرفت یابد و در حد وسعش، حق را به مردم بشناساند و ابلاغ نماید: (لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها لَها ما كَسَبَت وَعَلَيها مَا اكتَسَبَت)[23] (خدا هیچ‌کس را جز به‌ اندازۀ طاقتش مکلف نمی‌کند. نیکی‌های هرکس از آنِ خود اوست، و بدی‌هایش از آنِ خود اوست). در بیان حق و ابلاغ به مردم کوتاهی نکنید، چه تبلیغ چهره‌به‌چهره باشد و چه از طریق رسانه‌هایی که در دسترستان است مانند اینترنت؛ همان طور که بسیاری از برادران انصار شما، به انتشار مقالات در روزنامه‌هایی که در اینترنت منتشر می‌شود و مردم در بخش عمده‌ای از کشورهای جهان مطالعه می‌کنند مبادرت ورزیده‌اند. این کار بسیار اثرگذار بوده و باعث گرویدن برخی مردم از کشورهای مختلف شده است. همچنین بانوان مؤمن می‌توانند به اندازۀ وسع و توان خود، کارهایی برای خودشان تنظیم و تعریف کنند و به برپایی مجالس عزاداری در مناسبت‌های مربوط به مصائب آل‌محمد(ع) اقدام کنند و حق را به مردم بشناسانند و باطل را تبیین کنند و اهل باطل را مفتضح سازند. حضرت زینب(ع) پس از واقعۀ کربلا، نقش بسیار عظیمی در تبیین حق و رسوا نمودن باطل برعهده داشت. از خداوند مسئلت دارم شما خواهران را در رویارویی با طاغوتیان این زمان موفق بدارد؛ همان طور که زینب(ع) را در رسواسازی و بی‌آبرو کردن اهل باطل و بیان جنایات و سرکشی‌ها و طغیانشان توفیق عطا فرمود. و اما تقیه، ابزاری است که مؤمن با آن از زندگی‌اش محافظت می‌کند تا حق را نصرت دهد. تقیه این نیست که آدمی فقط به‌خاطر زنده‌ماندن، از زندگی خودش محافظت کند. تنها گذاشتن و یاری‌نکردن حق، ربطی به تقیه ندارد و جزو آن نیست. از خداوند مسئلت دارم اسباب را برای شما فراهم سازد و کارها را برای شما آسان گرداند تا حق را نصرت دهید و حق را به دست و زبان شما هویدا گرداند و شما را در حرکت بر مسیر زنان صالح مانند فاطمه(ع) و زینب(ع) و خدیجه(ع) و مریم و زن مؤمن و نیکوکار فرعون که خانه‌ای نزد خدا را بر زینت و زخرف دنیا ترجیح داد قرار دهد: (وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَكَ بَيْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِيننَ)[24] (و خدا برای کسانی که ایمان آورده‌اند، زن فرعون را مثل می‌زند آنگاه که گفت: ای پروردگار من، برای من در بهشت نزد خود خانه‌ای بنا کن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمکار برهان). وی با طاغوت دست‌و‌پنجه نرم کرد و تا آنجا از حق دفاع نمود که راضیه، مرضیه، مجاهد و شجاع به‌سوی پروردگارش شتافت و خداوند در برترین کتابی که نازل فرموده ـ‌یعنی قرآن‌ـ یادی از او به میان آورده است؛ این همان فضل بزرگ است: (لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ)[25] (عمل‌کنندگان باید برای چنین پاداشی عمل کنند). و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.[26] صبرابریِ زن و مرد پرسش: سلام علیکم. در آیۀ (وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالأُنثَى)[27] (و پسر همچون دختر نیست)، چرا قرآن مذکر را بر مؤنث مقدم داشته است؟ پاسخ: مذکر مقدم شده است، زیرا به آن‌ها (تولد) یک پسر وعده داده شده بود که همان حضرت عیسی(ع) است. وقتی مریم(ع) متولد شد آن‌ها حیرت کردند؛ زیرا وی دختر بود. آن‌ها دانستند عیسی(ع) از نسلشان‌ است و خداوند عیسی(ع) را از مریم(ع) قرار داد و به این ترتیب آنچه به ایشان وعده داده شده بود، محقق گردید: (فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالأُنثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وِإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ)[28] (چون فرزند خويش بزاد، گفت ای پروردگار من، اين که زاييده‌ام، دختر است ـ‌در حالی که خدا به آنچه زاييده بود داناتر است‌ـ و پسر همچون دختر نيست. او را مريم نام نهادم. او و فرزندانش را از شيطان رجيم در پناه تو می‌آورم).[29] پرسش: هنگام قیام قائم(ع) و آغاز جنگ‌ها بر ضد دشمنان آل‌محمد(ع) زنان مؤمن به دعوت مبارک یمانی چه نقشی خواهند داشت؟ آیا در میدان جنگ حضور خواهند داشت؟ و در این مرحله چگونه سربازان واقعی امام مهدی(ع) خواهند بود؟ پاسخ: در حکومت الهی ـ‌اگر خداوند اراده فرماید و زمانی برپا شود‌ـ زنان می‌توانند در جایگاه‌های بسیاری نقش‌آفرینی کنند. در بسیاری از جایگاه‌ها و کارها کفایت و شایستگی زن کمتر از مرد نیست و حتی در بعضی کارها زن به‌مراتب از مرد برتر است. اسلام هیچ قیدوبندی برای بر‌عهده‌گرفتن (وظیفه) توسط زن ـ‌‌حتی برای‌ مناصب رهبری جامعه‌ـ قرار نداده است، تا زمانی که شایستۀ آن باشد و آن وظیفه را به‌صورت کامل و صحیح به انجام برساند.[30] ص تعدُد همسر در زمان پیامبر(ص) و امروز پرسش: آقا و مولای من! بسیاری اوقات که با مسیحیان دربارۀ ادلۀ دعوت سخن می‌گوییم مشاهده می‌کنیم به سراغ امور شخصیِ رسول خدا(ص) می‌روند. از جمله این سؤال که چرا رسول خدا(ص) نُه همسر اختیار کرد؟ مولای من، امیدوارم علت را بیان فرمایید. پاسخ: و سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما. به‌طور کلی گفت‌وگو با هر مخالفی باید در چهارچوب موضوع معینی قرار گیرد؛ وگرنه فقط به این شاخه و آن شاخه پریدن منجر خواهد شد؛ بدون اینکه بهره‌ای از این گفت‌وگو حاصل شود. اما موضوع ازدواج در زمان رسول خدا محمد(ص) و به‌طور خاص در محیط زندگی آن حضرت، [همسران] متعدد بوده‌اند. حتی پیش از اسلام نیز به‌دلیل زیاد‌شدن نسبت زنان به مردان ازدواج‌های متعدد وجود داشته و ـ‌همان ‌طور که مشخص است‌ـ هیچ راه حل قابل‌قبول اجتماعی دیگری جز تعدد همسران برای حل این مشکل وجود نداشته است. سبب بروز چنین مشکلی در آن دوران این بود که در آن زمان‌ها جنگ‌ها و معرکه‌های دائمی و راهزنی‌ها وجود داشت و این شرایط همواره باعث کشته‌شدن تعداد زیادی از مردان می‌شد؛ در حالی که زنان در خانه‌ها می‌نشستند و به‌طور معمول خارج نمی‌شدند و خطری تهدیدشان نمی‌کرد. حتی در میدان‌های جنگ نیز به اسارت گرفته می‌شدند و ـ‌مثل مردها‌ـ کشته نمی‌شدند. این زیاد‌بودن نسبت زنان در آن محیط باعث بروز مشکلات اجتماعی ‌تا آنجا شده بود که بسیاری از زنانی که شوهری پیدا نمی‌کردند پرچم‌هایی برای اعلام تمایل به انجام عمل جنسی با مردان برمی‌افراشتند و زنانی که پرچم‌های سرخ داشتند در آن جامعه مشهور بودند. بسیاری از مردها دختران خود را در خردسالی می‌کشتند؛ پدیده‌ای که به زنده‌به‌گور کردن دختران معروف بود و علت بروز این پدیده افزون‌شدن زنان در آن جامعه و دست‌نیافتن بسیاری از آن‌ها به ازدواج و پناه‌بردن به انجام عمل شهوانی به‌دور از چهارچوب قانون اجتماعی ـ‌مثل ازدواج‌ـ بود. رسول خدا محمد(ص) قانونی برای ساماندهی ارتباط جنسی در چنین جامعه‌ای برای ازدواجِ قانونمند آورد؛ به‌گونه‌ای که نَسَب‌ها از بین نرود. تعدد همسران را با قانونی اجتماعی به‌صورتی تشریع فرمود که در چنین وضعیتِ اجتماعیِ نامتعادلی، کرامت زن را تضمین نماید؛ به‌طوری که زن کالایی ـ‌مثل دارندگان پرچمی که در بالا گفته شد‌ـ برای دست‌به‌دست‌شدن میان مردان نباشد؛ بلکه به‌عنوان همسر محترمی برای یک مرد تلقی شود که از حقوق قانونی برخوردار است. قانون تعدد همسران که رسول خدا محمد(ص) آورد تأثیر بسزایی برای حل این پدیدۀ اجتماعیِ روزافزون از خود بر جای گذاشت و فقط در عرض چند سال پدیدۀ زنده‌به‌گور کردن دختران و همچنین پدیدۀ زنان با پرچم‌های قرمز مَحو شد. این در خصوص قانون‌گذاری رسول خدا حضرت محمد(ص) برای تعدد همسران در راستای حل مشکلی اجتماعی، یعنی فراوان‌بودن آمار زنان در آن جامعه بود. اما در خصوص عملکرد شخصی آن حضرت (صلوات خدا بر او) سببش این بود که بیشتر مردها از ازدواج با چند همسر به‌دلیل سختی زندگی، تأمین غذا و مشکلات دیگر، خودداری می‌کردند و اقدام رسول خدا به ازدواج با چند زن ـ‌آن هم با وجود دارایی کم آن حضرت(ص)‌ـ‌ تشویقی برای دیگران بود و این عملکرد آن حضرت خارج از حد و مرزهای زندگی اجتماعی محیطی که در آن زندگی می‌کرد نبود؛ محیطی که بر مردانی که در آن بودند لازم می‌گرداند با چند زن ازدواج کنند تا معضل نسبتِ زیاد‌بودن زنان به مردان ـ‌به‌صورتی اخلاقی‌ـ حل شود و نیاز بیولوژیکی جنسی زن برطرف، و کرامتش با ازدواج متعدد، حفظ شود. با این توضیح معتقدم اشکال‌گرفتن به مردی که با هفت زن ازدواج کرده، در حالی که در محیطی زندگی می‌کند که نسبت زنان به مردان هفت به یک است، از مصادیق سفاهت و بی‌خردی است؛ زیرا شما در قرن بیست‌و‌یکم در جامعه‌ای زندگی می‌کنی که نسبت زنان به مردان یک به یک است و بیشتر مردان با یک زن ازدواج می‌کنند. ازدواج شما با هفت زن در زمان خودت و در جامعۀ خودت اشتباه است و ازدواج آن مرد نیز با یک زن در زمان و جامعۀ خودش درست نبود و حتی خطایی بزرگ‌تر بود و ویران‌کنندۀ جامعه محسوب می‌شد؛ زیرا مسبب پدیده‌هایی مثل زنده‌به‌گور کردن دختران و زنان پرچم‌دار می‌شد.[31] ص ازدواج با دختران کم‌سن پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما، آقای و مولای من، احمدالحسن! از دوران کودکی به مسائل مربوط به عدالت اجتماعی و حقوق بشر علاقه‌مند بودم. همواره درد و رنج و ظلم در جوامع ما، مرا آزار می‌داده است و می‌دهد. در برخی از نهادهای اجتماعی در زمینۀ حقوق بشر، و در دوره‌های اخیر به‌طور مشخص در زمینۀ حقوق زن در اسلام شروع به کار کرده‌ام. من ایمان دارم که تمام شریعت و احکام خداوند سبحان‌و‌متعال، رحمت و عدل، و در هر زمان و مکان عهده‌دار کرامت انسان است؛ اما با توجه به حرفه‌ام با بعضی از سؤالات مربوط به حقوق زن در اسلام مواجه شده‌ام؛ سؤالاتی که مرا به حیرت واداشته و پاسخی برایشان پیدا نکرده‌ام‌. آقای من! برخی از این سؤالات را تقدیم حضور شما می‌کنم؛ زیرا چه‌بسیار از دین برای توجیه ظلم به زنان و تباه‌کردن حقوقشان بهره‌برداری می‌شود. آقای من! به شما رو می‌کنم، زیرا واقعاً در جست‌وجوی مشیت و حکمت خداوند هستم و واقعاً می‌خواهم بفهمم؛ چراکه تنها راه برطرف‌شدن درد و رنج و ظلم از بشریت، در مشیت و حکمت خدا وجود دارد. پیشاپیش از جهل و نادانی‌ام عذرخواهم و سعی می‌کنم تا با عِلم شما پاک و پیراسته گردم. از خداوند متعال خواستارم برای شما اهل‌بیت، زینتی باشیم و خداوند با فتح آشکار شما را استوار بدارد؛ ان‌شاء‌الله. در کتاب شرایع (احکام نورانی اسلام) در قسمت ازدواج نوشته شده است: «نزدیکی با زن قبل از اینکه به سن نُه‌سالگی برسد حرام است.» از این مطلب چنین برداشت کردم که از ابتدای سن نه‌سالگی نزدیکی با زن جایز است. با توجه به حرفه و محیط اطرافم در بسیاری اوقات با دخترانی روبه‌رو شده‌ام که با توجه به اینکه بدنشان تحمل رابطۀ جنسی با شوهر را ندارد، دچار آسیب‌های بدنی می‌شوند. همان طور که در جامعۀ امروزی شاهد هستیم که دختران در این سن‌و‌سال کودک محسوب می‌شوند و هنوز آمادگی عقلانی و جسمانی کافی برای بر‌عهده‌گرفتن واجبات و مسئولیت‌های سنگین با این درجه از اهمیت را ندارند؛ پس چرا خداوند سبحان‌و‌متعال ازدواج با دختران را در این سن‌و‌سالِ کم مجاز فرموده است؟ و آیا صحیح است که گفته می‌شود ازدواج با دختران از زمان ولادتشان جایز است؟ پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته ۱. موضوع جایز‌بودن ازدواج دختر نُه‌ساله در اسلام عبارت است از بیان حدود وضعیت شرعی، و اگر شرایط حکمرانی برای خلیفۀ خدا مهیا شود و قانون ازدواج را وضع نماید، این قانونی نیست که (الزاماً) حکومت الهی طبق آن عمل کند. بنابراین اگر حکومت به خلیفۀ خدا داده شود، می‌تواند برای منع ازدواج با دختر در سِنی که به‌طور معمول اعضای تناسلی زنانه‌اش کامل نشده باشد قیدهایی را وضع نماید؛ مثلاً شرط کند ضرورتی برای این نوع ازدواج وجود داشته باشد، و اینکه وضعیت جسمانی دختران از نظر معاینات پزشکیِ قانونی برای ازدواج مناسب باشد و...؛ و به‌طور کلی حلال‌دانستن این نوع ازدواج در شریعت اسلام ـ‌همان ‌طور که بیان شد‌ـ دلالتی بر طبیعی‌بودن این وضعیت ندارد؛ بلکه این تشریع تنها بیانگر نهایت سنی است که در آن سن، دختران جوان ـ‌در صورت وجود ضرورت‌ـ امکان ازدواج پیدا می‌کنند؛ به‌عنوان مثال اگر تصور کنیم فاجعه‌ای روی زمین رخ دهد و تنها اندکی از نوع بشر یا از مؤمنان باقی بمانند، در چنین وضعیتی مسئلۀ ازدواج و زادآوریِ زودهنگام ـ‌با در‌نظر‌گرفتن اقدامات احتیاطی‌ـ به‌جهت ضرورت حفاظت از نوع بشر یا حفظ مؤمنان خواهد بود؛ وگرنه احتمال انقراض نوع بشر بیشتر خواهد شد. کسی که نظریۀ تکامل و چگونگی عملکرد مجموعۀ ژن‌ها را در طبیعت درک می‌کند آنچه را من می‌گویم [به‌خوبی] خواهد فهمید. در این مسئلۀ به‌خصوص اگر ضرورتی برای ازدواج زود‌هنگام ـ‌یا به‌عبارت دیگر آمادگی جنس مادۀ نوع بشر برای لقاح در سنین پایین‌ـ در محافظت از نوع بشر در ادوار پیشینِ تکاملِ «هومو»ها وجود نمی‌داشت، بدن نوع مؤنث به این صورت تکامل نمی‌یافت؛ یعنی به‌صورتی که آمادگی تلقیح در سنین پایین را داشته باشد. اما دربارۀ اینکه برخی طبق نظر شخصیِ خودشان این حکم شرعی را پیاده می‌کنند، آن هم بدون ضوابطش و باعث آسیب‌رساندن به جسم دختران کم‌سن‌و‌سال می‌شوند، این خطایی از سوی آن‌هاست و خطای شریعت نیست. آن‌ها و فقهایشان، نه شایستگی پیاده‌سازی شریعت را دارند و نه حدود آن را به‌صورت کامل می‌شناسند؛ از همین رو خداوند موضوع تطبیق و پیاده‌سازی را بر‌عهدۀ خلیفه و جانشین خود در زمینش قرار داده است.[32] پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما ای سید و مولای من... آیا ازدواج آقایمان محمد(ص) با عایشه ـ‌‌در حالی که نُه سال داشت‌ـ ازدواج با دختربچه به شمار می‌رود؟ پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. عزیز من، خداوند تو را زنده بدارد. پیامبر با عایشه در این سن ازدواج نکرد؛ بلکه عایشه بزرگ بود.[33] پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما... مولای من، ازدواج خانم فاطمۀ زهرا با امام علی ـ‌صلوات پروردگارم بر آن دو‌ـ چگونه بود؟ طبق آنچه از زمان کودکی‌ام می‌شنیدم خانم فاطمۀ زهرا در حالی که نزدیک به هجده سال داشت وفات نمود؛ در حالی که در آن زمان، ازدواج کرده و مادر سه کودک بود. ای سلالۀ عُلما، امیدوارم توضیح دهید. آقای من، ان‌شاء‌الله در زمانی نزدیک و زود، خداوند برای شما تمکین حاصل فرماید. التماس دعا. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. اینکه عمر آن حضرت (صلوات خدا بر او) هنگام شهادتش هجده سال بوده است، صحیح نیست.[34] پرسش: سخن حقی در این فتواهای فقهای گمراهی نمی‌بینم که به‌بهانۀ وارد‌شدن به خانۀ مادرش، برای نگاه‌کردن به مادر و دلایلی از این دست، به جایز‌بودن عقد با دختر کوچک فتوا می‌دهند. آیا این کار جایز است؟ پاسخ: عقد‌کردنِ زن، به‌جهت ازدواج است، نه برای لهو و لعب: «سخن حقی در این فتواهای فقهای گمراهی نمی‌بینم که به‌بهانۀ وارد‌شدن به خانۀ مادرش، برای نگاه‌کردن به مادر و دلایلی از این دست، به جایز‌بودن عقد با دختر کوچک فتوا می‌دهند.» این کار عبث و لهو و لعب است و ارتباطی با دین و اخلاق ندارد. وقتی اسلام ازدواج با دختر کوچک را تشریع می‌فرماید به‌معنای دختری است که نزدیک بلوغ است، نه دختری که شیرخوار یا طفلی کوچک است، و حتی ازدواج با دختر صغیر یا بالغ کم‌سن‌وسال به‌جهت ضرورتی تشریع شده است؛ چه بسا حادثه‌ای برای مردم رخ دهد مثل ‌اینکه تعداد کمی از نوع بشر باقی بمانند و ترس از انقراض بشر یا مؤمنان وجود داشته باشد که در این صورت ازدواج با [دختر] کم‌سن‌وسال باعث بیشترین زادولد ممکن و حفظ نوع بشر یا مؤمنان می‌شود. تشریعات عبث و بیهوده نیست؛ خداوند شما را موفق بدارد؛ بنابراین ازدواج با صغیره معنایی ندارد و تنها برای ضرورت، تشریع شده است و نه بیهوده و برای لهو و لعب.[35] ص

-زن در قرآن و احادیث

ص آیا عقل و دین زنان ناقص است؟! ص با آن‌ها مشورت کنید و مخالفشان عمل کنید. ص آیا همۀ زن شرّ است؟ ص آیا صدای زن عورت [مایۀ شرمساری] است؟ ص آیا فقط چهار زن کامل‌اند؟ ص زنی که نازاست. آیا عقل و دین زنان ناقص است؟! پرسش: درود بر شما. تفسیر روایت «عقل و دین زن ناقص است»[36] چیست؟ و مولای ما نظر شما دربارۀ سرکوب استعدادهای زنان و جداسازی آن‌ها از جامعه به‌بهانۀ این روایت چیست؟ خداوند به شما جزای خیر بدهد و یاری‌تان فرماید. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین، وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. این روایت را مخالفان آل‌ محمد(ص) روایت کرده‌اند و صحیح نیست.[37] صبا آن‌ها مشورت کنید و مخالفشان عمل کنید پرسش: کدام مشورت است که مرد‌ها باید با آن مخالفت کنند؟ زیرا همیشه وقتی موضوعی پیش می‌آید و زن‌ها با مردها درباره‌اش صحبت می‌کنند و نظرشان را بیان می‌دارند، آقایان می‌گویند «شاوروهن و اخلفوهن» (با زنان مشورت کنید و مخالف آن عمل کنید). این باعث حیرت و دل‌شکستگی می‌شود؛ زیرا آن‌ها با اهل‌بیت(ع) با ما احتجاج می‌کنند. پاسخ: این از سفاهت است که بگوییم با کسی مشورت، و برخلافش عمل کن! حتی این کار مصداق بی‌ادبی است! این‌گونه نیست که هرآنچه از اهل‌بیت(ع) روایت شده است صحیح باشد. گاهی اوقات کسی در نقل مطلب از آن‌ها اشتباه کرده است و گاهی اوقات کسانی هستند با هدف اهانت به آن‌ها، نسبت دروغ به ایشان داده‌اند. هر‌چه را دیدید که با قرآن و اخلاق قرآن مخالف است، قطعاً از اهل‌بیت(ع) صادر نشده است؛ بلکه یا نقل اشتباه بوده یا تحریف شده یا کلامی است که به دروغ به این بزرگواران نسبت داده شده است.[38] ص آیا همۀ زن شرّ است؟ پرسش: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. «المرأة شر كلها و شر ما فيها انه لابد منها»[39] «همه‌چیز زن شرّ است و بدتر از آن اینکه از بودنش گریزی نیست.» متن و سند این حدیث تا چه اندازه صحیح است؟ آیا این حدیث ـ‌طبق نهج‌البلاغه، و غرر‌الحکم‌ـ از امیرالمومنین(ع) وارد شده است؟ و اگر صحیح است چه معنایی دارد و شرایط تاریخی که این حدیث در آن گفته شده، چه بوده است؟ با تشکر بسیار از شما. پاسخ: صحیح نیست.[40] ص آیا صدای زن عورت [مایۀ شرمساری] است؟ پرسش: از خودم به خدا پناه می‌برم. من در تالار انصار امام مهدی(ع) بسیار حضور دارم و نظرات زیادی از مخالفینی که میکروفون به دست می‌گیرند شنیده‌ام؛ و شنیده‌ام که پدرم و حبیبم امام احمد(ع) گفته است صدای زن «عورت» نیست، والله العالم. سرور و مولایم! جانم فدای خاک پایت باد! همّ‌و‌غمّ من این است که خداوند بر من خشم نگیرد و در هیچ کاری تو را نافرمانی نکنم یا مانعی در مسیر کسی که در پیِ هدایت است نباشم. در پاسخ‌گوییِ کسی که مستحق جواب شما نیست، اختیار با شماست. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. در خصوص صدای زن و اینکه آیا زن می‌تواند با مردان سخن بگوید و چگونه با مردان هم‌کلام شود، این مطلب در قرآن به‌روشنی آمده است. حق‌تعالی می‌فرماید: (يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا)[41] (ای زنان پيامبر، شما همانند ديگر زنان نيستيد؛ اگر از خدا می‌ترسيد پس به نرمی سخن مگوييد تا [مبادا] آن مردی که در قلبش مرضی هست به طمع افتد، و سخن پسنديده بگوييد). (وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِندَ اللهِ عَظِيمًا)[42] (و اگر از زنان پيامبر چيزی خواستيد، از پشت پرده بخواهيد. اين کار، هم برای دل‌های شما و هم برای دل‌های آن‌ها پاکیزه‌تر است. شما را نرسد که پيامبر خدا را بيازاريد و نه آنکه زن‌هايش را بعد از وی هرگز به زنی گيريد. اين کارها نزد خدا گناهی بزرگ است). (فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنسِيًّا)[43] (پس ای زن، بخور و بياشام و شادمان باش و اگر از آدميان کسی را ديدی، بگو برای خدای رحمان روزه نذر کرده‌ام و امروز با هيچ بشری سخن نمی‌گويم). این آیات به‌وضوح جایز‌بودن سخن‌گفتن زن با مرد را نشان می‌دهد؛ ولی با شرطی که آن را ان‌شاء‌الله بعداً بیان خواهم کرد. آیۀ آخر دلالت روشنی دارد بر اینکه مریم(ع) با آن‌ها سخن می‌گفت و در گفت‌و‌گوی او با آن‌ها مانعی نبوده؛ اما وی، فقط در آن هنگام از سخن‌گفتن با آن‌ها امتناع ورزیده بود، زیرا او روزه نذر کرده بود؛ بنابراین فقط در آن هنگام با کسی از آن‌ها سخن نگفت، همان طور که آیه نشان می‌دهد. در ضمن اگر شما سیرۀ زهرا(ع) و زینب(ع) را مطالعه کنی، درمی‌یابی آن‌ها سخن گفته‌اند و از حق جانشینان خدا بر زمینش دفاع کرده‌ و با طاغوتیان و هواداران آن‌ها رویارو شده‌اند. حتی حضرت زهرا(ع) برای اینکه مردم را بر ضد طاغوتیانی که خلافت خدا را در زمینش غصب کرده بودند تحریک نموده بود، بسیار اذیت شد؛ خواستند خانه‌اش را به آتش بکشند و او و فرزندانش را بکُشند. آن‌ها به خانۀ حضرت حمله بردند و پهلویش را شکستند. دردها و دردمندی‌های آن حضرت، ایشان را از تداوم دفاع از حق بازنداشت؛ تا اینکه آن حضرت(ع) به شهادت رسید. موضع‌گیری‌های زینب(ع) نیز در جریان واقعۀ کربلا و قبل و بعد از آن، مانند موضع‌گیری‌های مادرش زهرا(ع) بود. مطلبی که باقی می‌ماند این است که زن وقتی با طاغوتیان مواجه می‌شود، قطعاً در معرض انواع آزار و اذیت‌ها قرار می‌گیرد؛ چراکه آن‌ها شیطان‌اند و از نطفه‌های شیطانی، و شیطان نیز آن‌ها را تشویق و تحریک می‌کند. لذا زن مؤمن نباید به نرمی سخن بگوید و او باید در راه خدا و در مسیر رویارویی با طاغوتیان، محکم و استوار باشد و اگر یکی از آن‌ها را دید که با عبارت‌های هرزه و بی‌شرمانه سخن گفت یا حتی سخنی ناشایست بیان کرد که شایستۀ گفته‌شدن بین مرد و زن نیست، زن باید واکنش سخت و شدیدی نشان دهد؛ به‌عنوان مثال شما در پالتاک او را مخاطب قرار بده و مثلاً بگو: «اگر تو حلال‌زاده بودی، جرئت نمی‌کردی یا سعی نمی‌کردی نسبت به یک زن گستاخی به خرج دهی.» یا هر عبارتی که او را خوار می‌کند، مثلاً به او بگو: «تو و امثال تو همان گونه‌اید که خدای متعال توصیف کرده است: (أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْهُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا)[44] (یا گمان کرده‌ای بیشترشان می‌شنوند یا می‌فهمند؟ اینان چون چهارپایانی بیش نیستند، بلکه از چهارپایان هم گمراه‌ترند). تو از چهارپا هم گمراه‌تری.» تا شاید این افراد از گستاخی و جسارت به زنان مؤمن دست بردارند و بدانند که به حرف‌هایشان پاسخ داده می‌شود؛ چراکه اگر این عده از مجازات و عقوبت ایمن شوند، بی‌ادبی پیشه می‌کنند. آن‌ها واهمه‌ای از توضیح‌شنیدن و پاسخ‌گرفتن ندارند؛ بلکه باید به آن‌ها اهانت نمود تا شاید دست بردارند؛ خداوند خوارشان کند! اصولاً این‌ها راهی از راه‌های شیطان هستند برای بازداشتن زنان مؤمن از جهاد و بالا‌بردن کلمۀ علیای خداوند و نیز بازداشتن آن‌ها از ارتقا (در آسمان‌ها). شیطان ـ‌که لعنت خدا بر او باد‌ـ می‌خواهد هدف خبیثش را در بازداشتن زنان مؤمن از اقتدا به زهرا و زینب(ع) از طریق این ناپاکان، عملی سازد. ای دخترم! بر من دشوار است که این افراد ـ‌که بدترین خلق خدایند‌ـ با الفاظ و عبارات یا کشمکش‌هایی که اخلاقاً پذیرفته نیست و با بدزبانی و دشنام، به زنان مؤمن و پاک‌دامن گستاخی کنند؛ ولی نمی‌توانم زنان مؤمن را از اقتدا به زهرا و زینب(ع) بازدارم؛ بلکه باید آن‌ها را به پیمودن این راه مبارک تشویق کنم. اگر هم در معرض آزار و اذیت قرار گرفتند، بهترین مایۀ تسلی آن‌ها زهرا و زینب و خدیجه و فاطمه بنت اسد و نرجس و مریم و آسیه(ع) همسر فرعون هستند. فهرست این زنانی که در یاری‌دادنِ حق، موضع‌گیری‌های مبارکی از خود نشان دادند و در راه خداوند سبحان آزار و اذیت دیدند، طولانی است.[45] ص آیا فقط چهار زن کامل‌اند؟ پرسش: سرورم! با پرسشی به‌سوی شما آمده‌ام که مدت‌هاست اندیشه‌ام در آن سرگردان شده و وقت و تلاش بسیاری از من گرفته است؛ ولی به پاسخی دست نیافته و به معنایش نرسیده‌ام. سرورم، چرا فقط چهار زن به مراحل بالای کمال رسیده‌اند! سیده مریم، سیده آسیه، سیده خدیجه و سیده طاهرۀ معظمه مولایم زهرا(ع)؟[46] سرورم، شما که پسر و حبیب فاطمۀ زهرا(ع) هستی، به‌صورت علمی و اعتقادی مرا مطلع گردان تا با پاسخی که از منبع علم و از پسر پیامبر اعظم(ص) آمده است، خوشحال و شادمان نزد یارانم برگردم. چشم‌انتظار شما هستم سرورم، و مشتاق دیدار و خدمت و نائل‌شدن به شرافت جهاد زیر پرچم شما هستم. رب‌الارباب و مسبب‌الاسباب شما را حفظ فرماید، توفیق دهد، محافظت نماید و تأیید کند! و همواره با عنایتِ الرحمن الرحیم، پوشیده و در امان باشید. پاسخ: بسم اللّه الرحمن الرحیم‌.... و الحمد للّه رب العالمین، و صلی اللّه علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. موضوع انحصارِ به‌کمال‌رسیدن زنان به چهار نفر درست نیست. صحیح آن است که هر انسان طبق علم و اخلاصش، جایگاهی نزد خداوند سبحان دارد؛ چه این انسان مرد باشد، چه زن! اما اینکه برتر‌خواندن یک انسان معین و اینکه او از تمام انسان‌های پیش از خود برتر یا برترینِ اهل زمان خود است یا حتی بر تمام انسان‌ها برتری دارد، فقط و فقط از طریق تصریح خداوند سبحان توسط فرستادگانش ثابت می‌شود. از طریق خبری که پیامبر(ص) به‌نقل از خداوند سبحان و دانای غیب‌ها داده، ثابت شده است که فاطمه(ع) سرور زنان عالمیان (دو جهان) است؛ همچنین ثابت شده است که مریم، آسیه و خدیجه، فضل و مقامی نزد خداوند دارند؛ ولی این قضیه فقط به همین عده منحصر نمی‌شود؛ بلکه زنان بسیاری هستند که نزد خدا مقام و منزلت والایی دارند. حتی بانویی هست که از این عده برتر و بالاتر است: زینب(ع) دختر علی(ع) پس از مادرش فاطمه(ع) برترینِ زنان جهانیان است. این سخن شما که زنان بافضیلت فقط همین چهار نفرند، چندان دقیق نیست، و شما بدان که باب به روی تمام زن‌ها تا روز قیامت گشوده است تا با عمل و اخلاصشان بتوانند جزو برترین زنان دو عالم شوند.[47] ص زنی که نازاست پرسش: روایتی از رسول خدا(ص) نقل شده که مضمون آن چنین است: «حصیری که در گوشۀ خانه انداخته شده، بهتر از زنی است که نازاست.»[48] آیا این روایت صحیح است یا خیر؟ پاسخ: پناه بر خدا که رسول خدا(ص) صاحب اخلاق عظیم، زن را با چنین توصیفی وصف کند![49] ص -مباحث علمی ص ارتباط میان زنای محارم و تکامل ص مقولۀ «حوا از دندۀ چپ آدم خلق شد» در بوتۀ نقد علمی ص بررسی باردار شدن مریم(ع) ص هم‌جنس‌گرایی ص بردگی و سوء‌استفادۀ جنسی ص فداکاری و ایثار ص ژن‌ها و رابطه با چند مؤنث ص تقسیم‌بندی نفْس‌ها به مذکر و مؤنث ارتباط میان زنای محارم و تکامل پرسش: چرا قابیل هابیل را کشت؟ و آیا این درست است که آدم(ع) می‌خواست هرکدام از آن‌ها را به ازدواج هم‌زاد دیگری درآورد ولی قابیل نپذیرفت؟ و آدم(ع) برای تأکید بر این موضوع، به آن‌ها دستور داد قربانی پیشکش کنند؟! پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. سخنان ناروای بسیاری در این خصوص به میان آمده، و حقیقت آن است که خداوند سبحان‌و‌متعال ازدواج با محارم را در امّ‌الکتاب حرام نموده[50] و این تحریم در تمام شرایع و کتاب‌های آسمانی وجود داشته است، و از جمله در شریعت آدم. موضوع ازدواج فرزندان آدم(ع) به این شرح است: حوّا برای حضرت آدم(ع) قابیل و سپس هابیل را به دنیا آورد. قابیل با زنی که خدای سبحان خلق کرده بود ازدواج کرد و آن زن، نابکار بود. هابیل هم با زنی که خدای سبحان آفرید ازدواج کرد و آن زن، نیکوکار بود. این دو زن را خداوند آفرید همان طور که پیش از آن، آدم و حوا را آفریده بود؛ یعنی خداوند سبحان‌و‌متعال با قدرت خود، برای قابیل و هابیل دو همسر آفرید. سپس خداوند به آدم(ع) دستور داد هابیل(ع) را به‌عنوان وصی‌اش تعیین کند. وقتی قابیل فهمید، به این فرمان تعیین (وصی) اعتراض کرد، و آدم به او خبر داد که این فرمان از سوی خداوند است، نه از جانب خودش؛ و آدم(ع) آن دو را به پیشکش‌کردن قربانی در راه خدا فرمان داد. هابیل قوچی فربه، و قابیل خوشه‌هایی خراب و آفت‌زده آورد. قربانی هابیل پذیرفته شد و آتش آن را بلعید. آتشِ کینۀ هابیل در نفس قابیل شعله کشید و شیطان لعنه‌الله او را به کشتن برادرش وسوسه کرد و نفس امّاره‌اش او را به کشتن برادر ترغيب نمود. قابیل از روی حسادت هابیل را به قتل رساند؛ چراکه او وصیّ آدم بود و به این ترتیب وعدۀ ابلیس لعنه‌الله بر گمراه‌کردن، محقّق شد؛ قابیل را اغوا نمود و او را به درد خود مبتلا ساخت که همان منیّت و تکبّر است و مرض حسادت از ملزوماتش است. اما دربارۀ سایر فرزندان، همسر هابیل باردار بود و پسری به دنیا آورد. پس از آن برای آدم، شیث و یافث متولد شدند. همسر شیث، یک پسر و یک دختر به دنیا آورد و همسر یافث یک دختر. پسر هابیل با دختر شیث ازدواج کرد و پسر شیث، دختر یافث را به همسری گرفت. پیامبران(ع) از نسل این‌ها هستند و این فصل‌الخطاب و سخن نهایی است و هرکس پس از این بیان، به سخن‌سرایی بپردازد، به خدا و فرستاده‌اش دروغ بسته است.[51] سید احمدالحسن(ع) در کتاب «توهم بی‌خدایی» رابطۀ میان زنای محارم و تکامل را بیان کرده است.[52] پژوهشی دربارۀ زنا با محارم و تکامل هویت همسران فرزندان آدم(ع) موضوعی است که بسیاری از کسانی که ادعای نمایندگی دین الهی را دارند در آن به بیراهه رفته‌اند. آن‌ها علاوه بر اینکه می‌گویند حوا از دندۀ آدم خلق شده، بر این عقیده‌اند که برادران با خواهران خود ازدواج کرده‌اند. این عقیده در دین یهودیت و مسیحیت موجود بوده و از آنجا به مذهب اهل‌سنت انتقال یافته است. نتیجۀ چنین باوری آن است که این افراد، بشر را در گام اول نتیجۀ ازدواج آدم با قسمتی از بدن خودش می‌دانند و در گام دوم ثمرۀ زنای محارم بین برادران و خواهران! این موضوع بهانه‌ای به دست ملحدانِ پیرو تکامل داده که به مدعیان دین‌داری که به آفرینش دفعی انسان معتقد هستند خرده بگیرند؛ زیرا از نظر علمی انسان‌واره‌ها از زنای با محارم اجتناب می‌کرده‌اند، حال چگونه ممکن است خداوند انسانی را بیافریند که در بدو آفرینش خود به زنای با محارم اقدام می‌کرده است؟! این اشکال را نمی‌توان به ائمۀ اهل بیت(ع) نسبت داد؛ زیرا آن‌ها چنین افتراهایی به آدم و فرزندانش را مردود شمرده‌اند. با این حال متأسفانه برخی مفسران شیعه با این استدلال که به گمان آن‌ها این عقیده با ظاهر قرآن موافقت دارد و در برخی روایات نیز به آن اشاره شده است آن را درست شمرده‌اند. این در حالی است که ائمه(ع) شیوۀ جداسازی حق از باطل را به هنگام بروز تعارض در روایات بیان کرده‌اند. حال چگونه است که این گروه از شیعیان، نسبت به امر تقیه و قاعدۀ (الرُّشْدُ فِی خِلَافِهِمْ) (راه درست در مخالفت با آن‌هاست) که ائمه(ع) بر آن تأکید ورزیده‌اند غفلت کرده‌اند؟ ما آرای وارده را بیان خواهیم کرد و سپس واقعیت موضوع را مشخص نموده، به اشکالات پاسخ خواهیم داد. یهودیان و مسیحیان: یهودیان و مسیحیان بر این اعتقادند که نسل آدم(ع) نتیجۀ زنا با محارم و ازدواج برادران با خواهران است. به باور آن‌ها حوّا از دندۀ آدم خلق شده است. خاستگاه این عقیدۀ فاسد به یهودیان و مسیحیان بازمی‌گردد و از آن‌ها به سنی‌ها و برخی شیعیان منتقل شده است. در عهد قدیم (تورات) در خصوص آفرینش حوا چنین آمده است: (پس پروردگار، خدا، آدم را به خوابی عمیق فرو برد و وقتی او در خواب بود یکی از دنده‌هایش را گرفت و جای آن را با گوشت به هم پیوست. سپس از دنده‌ای که از آدم گرفت، زن را ساخت و او را به نزد آدم آورد).[53] آنتونیوس فکری در تفسیر این آیه از تورات می‌گوید: «خداوند حوا را از دندۀ آدم ساخت و آن دنده، کنار قلب و پایین بازو بود؛ تا عشق وی او را (حوا را) فراگیرد و با بازوانش از او حمایت کند. حوا از سر آدم نیست تا بر او تکبر ورزد و نه از پایش، تا آدم او را لگدمال کند. به شیوۀ خدا بنگر؛ خدا از آدم دنده‌ای گرفت، پس او را از چیزی محروم ساخت یعنی از یکی از دنده‌هایش؛ اما پس از آن، چه‌چیزی به وی عطا کرد؟ ... یاوری همسان خودش. و به این ترتیب خدا ما را از هرچه محروم سازد، آن را با برکاتی دو چندان، برایمان جبران می‌کند.»[54] کشیش تادریس یعقوب می‌گوید: «از خلقت حوا به‌عنوان تنها همسر آدم سخن راندیم. وی را از پهلوی آدم پدید آورد، پس از آنکه خواب را بر او غالب نمود. ... آدم او را دید که استخوانی از استخوان‌هایش و گوشتی از گوشت‌هایش است، و او را «امرأه» (زن) نامید زیرا از «امرئ» (انسان) گرفته شده است.»[55] در عهد عتیق (تورات) دربارۀ فرزندان آدم چنین آمده است: (و قائن همسرش را شناخت و (همسرش) باردار شد و حنوک را به دنیا آورد. قائن شهری بنا کرد و آن را به‌نام پسر خود، حنوک نام‌گذاری کرد).[56] آنتونیوس فکری در شرح این آیه از تورات، عهد قدیم می‌گوید: «زن قائن خواهرش بود، و خداوند چنین چیزی را رخصت داده بود تا نسلی ایجاد کند، و حنوک سومین فرزند آدم از ناحیۀ قائن بود و وی به‌نام خنوخ نیز شناخته می‌شد؛ و خنوخ نام هفتمین فرزند آدم از طرف شیث نیز هست.»[57] در بخش‌های بعدی بیان خواهد شد چگونه این عقاید فاسد، با حقایق ثابت‌شده در علم زیست‌شناسی متعارض است و اینکه چگونه این باورهای منحرف، انسان را در سطحی فروتر از شامپانزه، گوریل و برخی دیگر از حیواناتی که از زنا با محارم دوری می‌کنند، قرار می‌دهد. سخنان علمای اهل‌سنت: بسیاری از فقها و مفسران اهل‌سنت، دربارۀ چگونگی خلقت حوا و نسل آدم، با یهودی‌ها و مسیحیان هم‌عقیده هستند. به اعتقاد آن‌ها حوا همسر آدم(ع) از دندۀ او آفریده شده و فرزندان آدم با دختران وی ازدواج کرده‌اند؛ به این ترتیب از نگاه این عده، آدم با قسمتی از خودش ازدواج کرده است و پیامبران و اوصیا و نسل آدم نتیجۀ زنا با محارم هستند. این، نمونه‌ای از فتواها و گفته‌های ایشان است: «زن از دنده‌ای کج، خلق شده است. پرسش: حضرت محمد(ص) می‌فرماید: «با زنان به نیکی رفتار کنید، زیرا زن از دندۀ کج خلق شده است.» و در‌این‌باره اتفاق‌نظر وجود دارد. شیخ می‌گوید: «شعیب أرناؤوط» در تحقیق و تعلیقی که بر کتاب «ریاض الصالحین» به‌قلم امام نووی ذیل این روایت داشته، دربارۀ این حدیث چنین تعلیق زده است: این سخن از باب تمثیل و تشبیه است؛ چنانچه در روایت دیگری تصریح شده که «المرأة کالضلع» (زن مانند دنده است) نه از این جهت که حوا از دندۀ آدم خلقت یافته است، آن‌گونه که برخی متوهم شده‌اند؛ و در سنت صحیح چیزی در این خصوص نیست. جناب شیخ! این، عین سخن شیخ أرناؤوط است؛ در حالی که حضرت محمد(ص) نیز با کمال وضوح و در یک کلام فرموده است: «زن از دنده آفریده شده» و مصداق آن ـ‌به گمانم‌ـ این سخن خداوند متعال است که: (الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا)[58] (آن‌که شما را از یک نفْس بیافرید و از آن نفس همسر او را پدید آورد) و نیز: (هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا)[59] (اوست که همۀ شما را از يک تن بيافريد و از آن يک تن زنش را نيز بيافريد) و (وَمِنْ آَيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا)[60] (و از نشانه‌‌های قدرت اوست که برايتان از جنس خودتان همسرانی آفريد، تا به ايشان آرامش يابيد) و (وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا)[61] (خدا برای شما از خودتان همسرانی قرار داد). مفسران گفته‌اند: منظور، زنان هستند؛ و حوا از دندۀ آدم(ع) خلق شده است. جناب شیخ! آیا این سخنان شیخ أرناؤوط درست است یا خیر؟ نظر شما دربارۀ حدیثی که به آن احتجاج نموده است: «زن مانند استخوان دنده است؛ اگر بخواهی راستش کنی خواهد شکست، و اگر از آن بهره گیری با وجود کجی‌اش بهره توانی گرفت» چیست؟ به ما پاسخ دهید، مأجور باشید. پاسخ 1: ظاهر روایت این است که زن ـ‌منظور حوا(ع) است‌ـ از دندۀ آدم خلق شده و این، با روایت دیگری که زن را به دنده تشبیه کرده است منافاتی ندارد؛ بلکه از این نکته، تشبیه دانسته می‌شود، و اینکه زن مانند دنده، کج است، زیرا اصل و منشأ او، از آن است. مراد این است که زن از دندۀ کج خلق شده و نمی‌توان کجی‌اش را منکر شد. اگر شوهر بخواهد او را بر مسیر قرار دهد و کجی‌اش را برطرف سازد، به اختلاف و جدایی که همان شکستنش است منجر می‌شود، و اگر بر بدخُلقی‌اش، کمیِ خِرَدش و دیگر کجی‌هایش صبوری ورزد، امرش ادامه می‌یابد و زندگی‌اش استمرار پیدا می‌کند. این مطلب را شارحین (مفسران) حدیث بیان کرده‌اند؛ که از جملۀ آن‌ها حافظ بن حجر در کتاب «الفتح» (6 / 368) است. خدا همگی را بیامرزد. بر این اساس روشن می‌شود انکار آفرینش حوا از دندۀ آدم، صحیح نیست. و بالله التوفیق وصلی الله علی نبینا محمد و آله و صحبه و سلم. هیئت دائمی پژوهش‌های علمی و اِفتا مدیر: عبدالعزیز بن عبدالله بن باز نایب‌رئیس: عبدالعزیز آل شیخ عضو: عبدالله بن غدیان عضو: صالح الفوزان عضو: بکر ابوزید.»[62] ابن‌کثیر در تفسیر خود دربارۀ ازدواج خواهر و برادر (زنا با محارم) می‌گوید: «دربارۀ آنچه ذکر شده است، اخباری که از علمای سَلَف و خَلَف رسیده یکسان نیست؛ خداوند متعال به‌دلیل ضرورت حال به آدم(ع) اجازه داده بود که دخترانش را به ازدواج پسرانش درآورد، اما گفتند: در هر بارداری صاحب دوقلوی پسر و دختر می‌شد، و او دختر این بارداری را با پسری که از بارداری دیگری متولد می‌شد ازدواج می‌داد، و خواهر قابیل بسیار زیبا بود ولی خواهر هابیل زیبا نبود. قابیل خواست خواهرش را به زور از برادرش بگیرد و با خواهر زیبای خود که سهم هابیل بود، ازدواج کند، و آدم نپذیرفت مگر قربانی تقدیم کنند، و قربانی هرکدام که قبول شد آن دختر سهم اوست. قربانی تقدیم کردند و قربانی هابیل پذیرفته شد اما از قابیل پذیرفته نشد، و این همان ماجرای آن‌هاست که خداوند در کتابش بیان کرده است. سخنان مفسران در این خصوص: سدیّ در آنچه ذکر کرد از اَبومالک، از اَبوصالح، از ابن‌عباس، از مرّه، از ابن‌مسعود، و از عده‌ای از اصحاب پیامبر نقل کرد: برای آدم پسری به دنیا نمی‌آمد، مگر اینکه همراه او دختری باشد، او پسر این بارداری را با دختری که از بارداری دیگر متولد می‌شد ازدواج می‌داد و دختر این بارداری را با پسری که از بارداری دیگر متولد می‌شد ازدواج می‌داد، تا اینکه صاحب دو پسر به‌نام قابیل و هابیل شد. قابیل مزرعه‌دار بود، و هابیل دام داشت و قابیل بزرگ‌تر بود، و خواهری زیباتر از خواهر هابیل داشت. هابیل درخواست ازدواج با خواهر قابیل را کرد، قابیل از او نپذیرفت و گفت: خواهر من است و با من متولد شده و از خواهر تو زیباتر است و من برای ازدواج با او سزاوارتر هستم. پدر او به قابیل دستور داد او را به ازدواج هابیل درآورد، ولی نپذیرفت، و آن‌ها برای تعیین اولویت ازدواج با آن دختر، در راه خداوند قربانی کردند، و آدم(ع) پیش آن‌ها نبود. او برای زیارت خانۀ خدا به مکه رفته بود. خداوند متعال گفت: آیا می‌دانی من خانه‌ای روی زمین دارم؟ آدم گفت: خدایا نمی‌دانم. خداوند متعال فرمود: من در مکه خانه‌ای دارم، به آنجا برو. آدم(ع) به آسمان گفت: فرزندانم را به‌عنوان امانت حفظ کن، آسمان نپذیرفت. به زمین گفت، زمین نپذیرفت. به کوه‌ها گفت، کوه‌ها نپذیرفتند. به قابیل گفت، قابیل پاسخ داد: بله، می‌روی و بازمی‌گردی و خانواده‌ات را همان طور که می‌خواهی می‌یابی. هنگامی که آدم رفت آن‌ها قربانی کردند و قابیل احساس افتخار می‌کرد و گفت: من نسبت به او از تو سزاوارترم. او خواهر من است، و من از تو بزرگ‌تر، و جانشین پدرم هستم. هنگامی که قربانی کردند، هابیل گوسفند نر چاقی قربانی کرد، و قابیل یک بغل گندم قربانی کرد، و در آن خوشۀ بزرگی یافت، پس آن را له کرد و آن را خورد. آتش پایین آمد و قربانی هابیل را خورد، و قربانی قابیل را ترک کرد. قابیل ناراحت شد و گفت: تو را می‌کشم تا با خواهرم ازدواج نکنی. و هابیل گفت: به‌راستی خداوند فقط از تقواپیشگان قبول می‌کند. ابن‌‌جریر نیز همین را روایت کرده است. ابن ابی‌حاتم از حسن بن محمد بن صباح از حجاج، از ابن‌جریح نقل می‌کند که ابن‌خثیم مرا خبر داد و گفت: همراه سعید بن جبیر بودم که از ابن‌عباس برایم نقل کرد: زن از ازدواج با برادر دوقلویش نهی شد، و به ازدواج با برادر دیگرش امر شد، و در هر حمل برای او پسر و دختری به دنیا می‌آمد؛ پس هنگامی که آن‌ها به این حالت بودند، دختر بسیار زیبایی برای او متولد شد، و بار دیگر صاحب دختری شد که زشت بود. پس برادر خواهر زشت گفت: خواهرت را به ازدواج من دربیاور و من خواهرم را به ازدواج تو درمی‌آورم. گفت: من برای ازدواج با آن سزاوارترم. و آن‌ها برای تعیین اولویت، در راه خداوند قربانی کردند. قربانی از صاحب قوچ پذیرفته شد و از صاحب مزرعه پذیرفته نشد؛ پس او را کشت. سند این حدیث بسیار صحیح است.»[63] فاسد‌بودن این عقاید و مخالفت آن‌ها با علم و منحرف‌بودنِ معتقدان به آن‌ها در قسمت‌های بعدی بیان خواهد شد؛ و روشن خواهد شد چگونه این اندیشه‌ها انسان را در موضعی فروتر از سایر حیوانات قرار می‌دهد. سخنان برخی فقهای شیعه: برخی فقهای شیعه، از علمای اهل‌سنت پیروی کرده و این عقیده را که بشر نتیجۀ زنا با محارم است درست می‌شمارند. به نقل برخی از این سخنان بسنده خواهم کرد: محمد حسین طباطبایی در تفسیر المیزان چنین گفته است: «گفتاری در چگونگی تناسل طبقۀ دوم از انسان: تناسل طبقۀ اول انسان یعنی آدم و همسرش از راه ازدواج بود که نتیجه‌اش تولد پسران و دختران (خواهران و برادران) بوده است. آیا ازدواج در بین خود آن‌ها (همین خواهران و برادران) بوده یا به طریقی دیگر صورت گرفته است؟ از ظاهر اطلاق آیۀ شریف زیر که می‌فرماید: (وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً) (و از آن دو، مردان و زنان بسیار پدید آورد) با بیانی که گذشت، برمی‌آید که در انتشار نسل بشر، غیر از آدم و همسرش هیچ‌کس دیگری دخالت نداشته و نسل موجود بشر منتهی به این دو تن بوده است و بس؛ نه هیچ زنی از غیر بشر دخالت داشته و نه هیچ مردی؛ چون قرآن کریم در انتشار این نسل تنها آدم و حوا را مبدأ دانسته و اگر غیر از آدم و حوا مردی یا زنی از غیربشر نیز دخالت می‌داشت، می‌فرمود: «و از آن دو و از غیر آن دو، مردان و زنان بسیار پدید آورد» (وَبَثَّ مِنْهُما وَمِن غَیرِهِما) یا عبارتی دیگر نظیر این را می‌آورد تا بفهماند که غیر از آدم و حوا موجودی دیگر نیز دخالت داشته، و معلوم است که منحصر‌بودن آدم و حوا در مبدأ انتشار نسل، اقتضا می‌کند که در طبقۀ دوم، ازدواج بین خواهر و برادر صورت گرفته باشد. و اما اینکه چنین ازدواجی در اسلام حرام است و به‌طوری که حکایت شده، در سایر شرایع نیز حرام و ممنوع بوده، آسیبی به این نظریه نمی‌رساند؛ برای اینکه تحریم، حکمی است تشریعی که تابع مصالح و مفاسد است، نه حکمی تکوینی و تغییرناپذیر، و زمام تشریع هم به دست خداوند سبحان است. او هرچه بخواهد می‌کند و هر حکمی بخواهد می‌راند. چه مانعی دارد که یک عمل را روزی و روزگاری جایز و مباح کند و روزگاری دیگر حرام نماید؟ در روزی که جز تجویزش چاره‌ای نیست تجویز کند و در روزگاری دیگر که این ضرورت در کار نیست و باعث شیوع فحشا در جامعه می‌شود تحریم نماید.»[64] استدلال طباطبایی برای اینکه بشر نتیجۀ زنای محارم بین پسران و دختران آدم(ع) است، بر اساس پندار و توهّمی است که وی از ظاهر آیۀ (وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً) (و از آن دو، مردان و زنان بسیار پدید آورد) به دست آورده؛ به اعتبار اینکه آیه، هیچ اصل دیگری برای ابنای بشر به‌غیر از این دو (آدم و حوا) بیان نکرده است! واقعیت آن است که ظاهر آیه، از نفس‌های موجود در آسمان اول یا بهشتی که آدم(ع) در آن آفریده شد سخن می‌گوید. حتی اگر بگوییم این آیه نشان‌دهندۀ انحصار نسل در آدم و حواست، این موضوع که آیه از نفْس‌ها سخن می‌گوید به قوت خود باقی است؛ و این آشکارا نشان می‌دهد نفس حوا از نفس آدم(ع) خلقت یافته و این آفرینش به این معناست که نفس حوا از نفس آدم(ع) مشتق شده است، نه اینکه جسم حوا از قسمتی از جسم آدم خلق شده باشد؛ آن‌گونه که در تورات آمده است و برخی فقهای اهل‌سنت به آن معتقدند. آفرینش زمینی آدم(ع) یا نزول وی به زمین، پس از آفرینش نفس او بوده است: نفس آدم(ع) در آسمان، از گِل مرفوع آفریده، و روح در آن دمیده شد. سپس از نفس آدم(ع) نفس حوا(ع) خلق شد. سپس از این دو، بقیۀ نفس‌های فرزندان آدم(ع) خلق شدند. نفس همسران دو پسر آدم نیز از همین نفس‌ها هستند؛ و این همان چیزی است که آیه به‌وضوح بیان می‌کند: (يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا)[65] (ای مردم بترسید از پروردگارتان، آن‌که شما را از یک نفس بیافرید و از آن نفس همسر او را و از آن دو، مردان و زنان بسیار پدید آورد، و بترسید از آن خدایی که با سوگند به نام او از یکدیگر چیزی می‌خواهید و زنهار از خویشاوندان مبُرید هر آینه خدا مراقب شماست). برخلاف آنچه ادعا می‌کنند ظاهر آیه را نمی‌توان دلیلی برای پدید‌آمدن بشر از ازدواج برادران با خواهران (زنا با محارم) دانست. حتی اگر کسی آنچه را که پیش‌تر در باب منظور این آیه بیان کردم قبول نداشته باشد (اگرچه مطلب بسیار واضح است) و اینکه آیه دربارۀ نفس‌ها سخن می‌گوید، به این ترتیب فهم ظاهر آیۀ (خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا) (همۀ شما را از يک نفس بيافريد و از آن يک نفس همسرش را نيز بيافريد) او را ملزم می‌کند که طبق فهم ظاهری‌اش معتقد شود و به این ترتیب ظاهر آیه برای وی متشابه است و نباید ملاک وی برای اعتقادش قرار گیرد؛ و عقاید از آیات متشابه اخذ نمی‌شود. در اینجا کلامی را از یکی دیگر از فقهای شیعه، یعنی ناصر مکارم شیرازی نقل می‌کنیم: «ازدواج فرزندان آدم(ع) چگونه بوده است؟ خداوند سبحان می‌فرماید: (وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً) (و از آن دو، مردان و زنان بسیار پدید آورد). از اين عبارت چنین برمی‌آید که انتشار و تكثير نسل فرزندان آدم تنها از طريق آدم و حوا صورت گرفته و موجود ثالثى در آن دخالت نداشته است؛ به عبارت دیگر نسل بشر امروزی به حضرت آدم و همسرش منتهی می‌شود؛ بدون اینکه هیچ‌کس دیگری ‌چه مرد و چه زن، در آن شراکت داشته باشد. لازمۀ اين سخن آن است كه فرزندان آدم (برادر و خواهر) با هم ازدواج كرده باشند؛ زيرا اگر آن‌ها با نژاد و همسران ديگرى ازدواج كرده باشند «منهما» (از آن دو) صادق نخواهد بود. اين موضوع در احاديث متعددى نيز وارد شده است و زياد هم جاى تعجب نيست؛ چراکه طبق استدلالى كه در بعضى از احاديث از ائمۀ اهل‌بيت(ع) نقل شده، اين ازدواج‏ها مباح بوده‌اند؛ زيرا هنوز حكم تحريم ازدواج خواهر و برادر نازل نشده بود. بديهى است ممنوعيت چیزی، بسته به اين است كه از طرف خداوند تحريم شده باشد. چه مانعى دارد كه ضرورت‏ها و مصالحى ايجاب كند در پاره‏اى از زمان‏ها چیزی جایز باشد و بعداً تحريم شود؟ ولى در احاديث ديگرى تصريح شده كه فرزندان آدم هرگز با هم ازدواج نكرده‏اند و به‌شدت به كسانى كه معتقد به ازدواج آن‌ها با يكديگرند حمله شده است. اگر بنا باشد در احاديث متعارض آنچه را که موافق ظاهر قرآن است ترجيح دهيم بايد احاديث دستۀ اول را انتخاب نمود زيرا موافق آيۀ فوق هستند. در اينجا احتمال ديگرى نيز هست كه گفته شود: فرزندان آدم با بازماندگان انسان‏هاى پيش از آدم و نسلش ازدواج كرده‏اند؛ زيرا طبق رواياتى آدم اولين انسان روى زمين نبوده است. مطالعات علمى امروز نيز نشان می‌دهد نوع انسان احتمالاً از چند میليون سال پیش در كرۀ زمين زندگى می‌كرده است، در حالى كه از تاريخ پيدايش آدم تاكنون زمان زيادى نمی‌گذرد؛ بنابراين بايد نظریه‌ای را که می‌گوید «قبل از آدم انسان‏هاى ديگرى در زمين می‌زيسته‏اند كه به هنگام پيدايش آدم در حال انقراض بوده‏اند» قبول کنیم. چه مانعى دارد كه فرزندان آدم با باقی‌ماندۀ يكى از نسل‏هاى پيشين ازدواج كرده باشند؟ ولى همان طور كه گفتيم اين احتمال با ظاهر آيۀ فوق چندان سازگار نيست. (اين بحث احتياج به گفت‌وگوى بيشترى دارد كه از حوصلۀ بحث تفسيرى خارج است).»[66] آن‌ها با بیان اینکه طبق برداشت از برخی روایات، بشر نتیجۀ زنا با محارم است، این دسته از روایات را که به گمان آن‌ها موافق با ظاهر قرآن است ترجیح می‌دهند. این عده چنین در نظر گرفته‌اند که آیات مزبور از جسم سخن می‌گوید و جسم انسان‌ها را منحصراً از آدم و حوا می‌داند؛ در حالی که از ظاهر آیه واضح است که از نفس سخن می‌گوید، نه از جسم. (خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا) (شما را از یک نفس بیافرید و از آن نفس همسر او را پدید آورد). در عین حال غفلت می‌ورزند یا خود را به بی‌توجهی می‌زنند، از اینکه روایت ترجیح‌داده‌شده از دیدگاه آن‌ها، با عقیدۀ مخالفان آل‌محمد(ص) هم‌خوانی دارد؛ و حال آنکه بسیاری از روایات آل‌محمد(ص) که با دیدگاه مخالفان انطباق دارد از روی تقیه صادر شده است. از سوی دیگر طبق قاعدۀ «الرُّشْدُ فِی خِلَافِهِمْ» (راه درست در مخالفت با آن‌هاست)، ترجیح‌ندادنِ روایتی که به زنا با محارم اشاره دارد، اولی است؛ چراکه با مخالفان آل‌محمد(ص) و نیز با یهودیان و مسیحیان موافق است؛ و حال آنکه این‌ها دارندگان عقاید فاسد هستند و به هنگام تعارض، راه درست در مخالفت با آن‌هاست؛ بنابراین محور قرار‌دادن روایاتی که نفی‌کنندۀ این باورهای نادرست است در اولویت قرار دارد؛ علاوه بر این، استدلال طباطبایی به روایت احتجاج را که در تفسیر المیزان آورده است نقل می‌کنم: «در احتجاج از امام سجاد(ع) آمده است که در گفت‌و‌گویی که با مردی قرشی داشته، سخن به اینجا رسید که هابیل با لویزا خواهر قابیل ازدواج کرد و قابیل با اقلیما خواهر هابیل. راوی می‌گوید: مرد قرشی پرسید: «آیا هابیل و قابیل خواهران خود را حامله کردند؟» فرمود: «آری.» قرشی عرضه داشت: «این کار، عمل مجوسیان امروز است.» حضرت فرمود: «مجوسیان این کار را پس از تحریم خدا انجام می‌دهند.» آنگاه اضافه نمود: «منکر این مطلب نباش، برای اینکه این‌ها شرایع خداوند است که برپا شد. مگر خداوند تعالی همسر آدم را از خود او خلق نکرد، و سپس او را بر وی حلال نمود؟ پس این حکم شریعتِ آن روز فرزندان آدم و خاص آنان بوده و بعدها خداوند متعال حکم حرمتش را نازل فرمود.» (مؤلف) می‌گویم: مطلبی که در این حدیث آمده هم با ظاهر قرآن کریم موافق است و هم با اعتبار عقلی؛ ولی در این میان روایات دیگری هست که معارض با آن است و دلالت دارد بر اینکه اولاد آدم با افرادی از جن و حور که برایشان نازل شدند، ازدواج کردند، و خوانندۀ محترم از آنچه گذشت حق مطلب را دریافت نمود.»[67] اگر در روایت احتجاج دقت کنیم، درمی‌یابیم این روایت به موضوع دیگری می‌پردازد و آن این است که حوا از بخشی از بدن آدم آفریده شده است. این یعنی آن‌ها به این موضوع نیز معتقدند. روایتی که به آن استناد کرده‌اند آشکارا می‌گوید حوا از بخشی از بدن آدم خلق شده است؛ همان طور که در تورات آمده است و اهل‌سنت نیز آن را قبول دارند. از ابوحمزۀ ثمالى نقل شده است، گفت: از امام سجاد(ع) شنيدم كه مردى از قريش را حديث مى‏كرد و مى‏فرمود: «وقتى خداوند توبۀ آدم(ع) را پذيرفت او با حوّا نزديكى نمود و از زمان خلقت او و حوّا جز در زمين با او نزديكى نكرده بود، و اين پس از پذيرش توبه از جانب خداوند صورت پذیرفت، و حضرت آدم خانۀ خدا و اطراف آن را گرامی مى‏داشت، و هرگاه قصد نزديكى داشت هر دو از حرم خارج شده و در بيرون از حدّ حرم عمل نزديكى را انجام مى‏دادند، سپس هر دو غسل مى‏كردند، و اين به‌جهت احترام به حرم بود، سپس به حياط حرم بازمى‏گشتند. بارى از حوّا بيست پسر و بيست دختر متولّد شد، و در هر شكم يک پسر و يک دختر برايش تولد مى‏يافت، و اولين فرزند او «هابيل» همراه با يک دختر به‌نام «اقليما» بود، و در زايمان دوم «قابيل» با دخترى به‌نام «لوزا»، و لوزا زيباترين دختر او بود. زمانى كه آنان به بلوغ رسيدند، از ترس فتنه و گرفتارى، حضرت آدم(ع) همه را فراخواند و به هابيل پيشنهاد ازدواج با لوزا و قابيل با اقليما را داد. قابيل گفت: از اين تصميم راضى نيستم؛ آيا خواهر زشت هابيل را به من، و خواهر زيباى مرا به هابيل تزويج مى‏كنى؟! حضرت آدم(ع) فرمود: پس ميانتان قرعه مى‏اندازم، لوزا و اقليما سهم هركدامتان كه شد او را با همان تزويج مى‏كنم. هر دو به آن راضى شدند؛ پس ميانشان قرعه انداخت. پس بر همان رأى اوّل سهم هابيل، لوزا خواهر قابيل شد و سهم قابيل، اقليما خواهر هابيل. پس بر اساس همان قرعه آنان را در پیشگاه خداوند به زوجيّت هم درآورد. پس از آن خداوند ازدواج با خواهر را ممنوع و حرام فرمود.» مرد قرشى از امام(ع) پرسيد: «آيا از آن دو صاحب فرزند هم شدند؟» فرمود: «آرى.» پرسيد: «اين عمل (ازدواج با خواهر) كه امروز رفتار مردم مجوس است!» حضرت فرمود: «مردم مجوس پس از تحريم الهى اين عمل را انجام دادند.» سپس به او فرمود: «منكر اين مطلب مباش! این‌ها قوانينى است كه قبلاً جارى شده است، مگر خداوند حوّا را از آدم نيافريد و بعد او را به تزويج آدم درنیاورد؟ اين نيز يک قانون از قوانين آنان بود، و پس از آن خداوند آن عمل را تحريم فرمود.»[68] در ادامه روایات واضحی از آل‌محمد (صلوات الله علیهم) خواهد آمد که در آن‌ها، این عمل را منکَر شمرده و قائلان به آن را نیز که می‌گویند فرزندان آدم(ع) عملی را انجام داده‌اند که حیوانات هم از آن گریزان‌اند تقبیح نموده‌اند. این در حالی است که با روش‌های علمی ثابت ‌شده که در جوامع شامپانزه‌ها و گوریل‌ها نیز عموماً از زنا با محارم اجتناب می‌شود؛ پس چگونه برخی از کسانی که خود را رجال دینی نام نهاده‌اند انجام این کار را به انسان نسبت می‌دهند؟! آیا معقول است که دلیل تاختن این عده به تکامل، آن باشد که این‌ها وجود نیای مشترک بین انسان و شامپانزه را قبول ندارند یا اصل جسم انسان را در گذشته‌های دور از میمون نمی‌دانند، ولی در عین حال انسان ـ‌به‌ویژه آدم و فرزندانش‌ـ را در سطحی بسیار پایین‌تر از میمون قرار می‌دهند؛، چراکه به وقوع ازدواج بین برادران و خواهران معتقدند و حال آنکه اغلب شامپانزه‌ها و گوریل‌ها نیز از میلیون‌ها سال پیش، از آن اجتناب می‌ورزند؛ ازاین‌رو، این عده بر این باورند که پیدایش انسان‌ها از زنا با محارم بوده است؛ آن هم چه انسان‌هایی: پیامبر خدا آدم(ع) و فرزندان و اوصیای آن حضرت(ع)؟! اِشکال زنا با محارم و سازگار‌بودن دین با تکامل: این اشکال و پاسخ به آن را با هدف آشکار‌ساختن حقیقت و بستن روزنه‌های بهانه‌گیری و اعتراض مطرح می‌کنم. مفاد اشکال زنا با محارم بر تکامل چنین است: اگر تکاملی در کار باشد، این احتمال وجود خواهد داشت که آدم یا یکی از اجدادش از آدمیانی که پیش از او بوده‌اند از زنا با محارم پدید آمده باشند؛ چراکه در آن زمان، دین و شریعتی که این کار را حرام بشمارد وجود نداشته است؛ بنابراین چرا و به چه دلیل، در آن جوامعِ انسانی، نباید زنا با محارم مسئله‌ای غالب و عادی بوده باشد در حالی که انتظار چنین وضعیتی در نبود دینی که این کار را تحریم کند، معقول به شمار می‌رود؟! این اشکال برای کسانی معتبر است که معتقد نیستند بشر نتیجۀ زنا با محارم بین پسران و دختران آدم است؛ بنابراین علمای ادیان نمی‌توانند از این اشکال به‌عنوان نمونه‌ای از هم‌خوانی تکامل با دین یاد کنند؛ زیرا از دیدگاه آن‌ها در زمان آدم، زنا با محارم مسئله‌ای طبیعی بوده و ازدواجی مشروع به شمار می‌رفته است. از‌این‌رو برای علمای یهود و مسیحیت، اغلب علما و مفسران اهل‌سنت و نیز اغلب علما و مفسران شیعه، این اشکال اصلاً مطرح نیست؛ چراکه به باور ایشان، پیدایش تمام انسان‌ها نتیجۀ زنا با محارم است و پسران و دختران آدم با یکدیگر ازدواج کرده‌اند و بشر حاصل این تولید‌مثلِ مخالف با ترکیب بیولوژیکی بدن‌ها که زنا با محارم را رد می‌کند بوده است! البته از دیدگاه آل‌محمد، این سخن کاملاً ناروا و نادرست است، و ائمۀ آل‌محمد(ص) آن را باطل شمرده‌اند و روایاتی از ایشان نقل شده که بروز چنین فسادی را از آدم و فرزندانش نفی نموده و دربارۀ آن‌ها تأکید شده که در شریعت آدم(ع) زنا با محارم، حرام بوده است. زراره روایت کرده است که امام صادق(ع) فرمود: «شیث برای آدم متولد شد، و نامش را «هبة‌الله» نهادند و او اولین فرد از آدمیان در روی این زمین بود که او را وصی قرار دادند. آنگاه یافث پس از شیث به دنیا آمد و چون این دو به حد بلوغ رسیدند، خداوند خواست نسل بشر در دنیا فزونی یابد، چنان‌که می‌بینید، و نیز قلم تقدیر جاری شود که بعضی بر بعضی دیگر حرام باشند، از خواهران بر برادران. پس از عصر روز پنجشنبه حوریه‌ای را از بهشت به‌نام «نزله» فرو فرستاد. پس خداوند عزوجل آدم را فرمود تا وی را به شیث تزویج نماید. آدم وی را به زوجیت دائمی شیث درآورد و پس از عصر فردای آن روز حوریۀ دیگری از بهشت به‌نام «منزله» فرو فرستاد، و امر فرمود که آدم او را به زوجیت یافث درآورد و آدم این فرمان را انجام داد. پس شیث دارای فرزند پسری شد و یافث نیز دارای فرزند دختری گردید. آنگاه چون این دو فرزند به حد بلوغ رسیدند، خداوند عزوجل امر فرمود تا آدم، دختر یافث را به عقد نکاح پسر شیث درآورد و آدم این فرمان را نیز اجرا کرد. پس خالصان و پاکان از انبیا و فرستادگان از نسل این دو فرزند هستند، و پناه بر خدا از آنکه ازدواج برادران و خواهران را مطرح می‌کنند.»[69] اینکه در برخی روایات، همسران فرزندان صالح آدم را حوریه به شمار آورده، منظور توصیف نفْس‌های این زنان است که به بدن‌های ایشان متصل شده است؛ همان طور که نفس آدم به جسد انسانی زمینی متصل شد، و این آغاز مسیر زندگی آدم و نسل او بر روی زمین بوده است؛ البته این نفس پیش از آنکه نازل شود و به جسم متصل شود، در آسمان و از گل مرفوع و نفخۀ (دمیدن) روح الهی در آن خلقت یافته است. پاسخ اشکال: از آنچه گذشت چنین برمی‌آید که این اشکال از سوی کسانی می‌تواند مطرح شود که به سخنان ائمه(ع) مبنی بر اینکه انسان‌ها نتیجۀ زنا یا ازدواج با محارم نیستند اعتقاد دارند. برای رد‌کردن این اشکال کافی است بگوییم هیچ دلیلی وجود ندارد که بر اساس آن بگوییم شریعت و آیینی قبل از آدم(ع) وجود نداشته است؛ یعنی آیینی که ازدواج محارم را بین انسان‌های اولیه‌ای که آدم(ع) از آن‌ها پدیدار شد تحریم کرده باشد. برخی تکالیف اولیه برای آن گروه‌های اولیه متناسب با توانایی ادراکشان می‌توانسته وجود داشته باشد. به‌طور قطع نسناس یا دیگر جوامع انسانی که پیش از پدرمان آدم(ع) وجود داشته‌اند، مکلف به تکالیفی بوده‌اند؛ هرچند این تکالیف، ساده و متناسب با وضعیت آن‌ها بوده باشد. هیچ‌کس نمی‌تواند به قطع و یقین مدعی شود تحریم ازدواج با محارم جزو این شریعت‌ها نبوده است؛ بلکه برعکس، تحریم زنا با محارم بدون چون‌و‌چرا بین آن‌ها جاری بوده و طبق برخی روایات [این تحریم] بر قلم جاری شده و آنچه قلم بر آن جاری شود، قانونی است که بر آدم و فرزندانش یا مکلفین پیش از آن‌ها جاری و ساری بوده است. اما پاسخ علمی به این اشکال: ثابت شده است تکامل بیولوژیکی، به‌طور کلی میل به اجتناب از زنا با محارم دارد؛ آن هم از طریق انتخاب ژنی که به منع این عمل تمایل دارد؛ به‌عبارت دیگر، بدن‌های ساخته‌شده بر اساس نقشۀ ژنتیکیِ حاوی این ژن که بدن را به اجتناب از زنا با محارم سوق می‌دهد، برای بقا شایسته‌تر و قدرتمندتر هستند. در طبیعت نیز جلوگیری از این کار، تکامل موفقیت‌آمیز جانداران را به‌دنبال داشته، و این به‌وضوح آشکار است. «هومو» از آن دسته است. ما معتقدیم رشد نقشۀ ژنتیکی به‌گونه‌ای قانونمند شده تا به بدن‌هایی برسد که از انجام این عمل پرهیز داشته باشند. اگر ما به نزدیک‌ترین گونه‌های انسانواره‌ها یعنی شامپانزه‌ها نگاهی بیندازیم، درمی‌یابیم یک ماده وقتی به حد بلوغ می‌رسد، خانواده‌اش را رها می‌کند و می‌رود تا با یک خانوادۀ دیگر جفت‌گیری کند. دکتر جین گودال که یکی از مشهورترین متخصصانی است که دربارۀ جامعۀ شامپانزه‌ها مطالعاتی داشته است، می‌گوید: »No Consortships, either observed or if inferred, have involved mothers and sons or maternal siblin(ع)s. No male hase ever been observed to try to take his mother or sister on a consortship. Becaعse the father–daع(ع)hter relationship is not known, there are likely to be occasions when sعch pairs (ع)o off to(ع)ether. Bعt a(ع)ain, the fact that the older males tend to be less sexعally interested in yoعn(ع) females of their own commعnity an redعce the likelihood of incestعoعs consortship of this sort. هیچ رابطۀ عاطفی مستمری بین مادران و پسران وی یا بین برادران و خواهران از یک مادر، مشاهده نشده است؛ همان طور که هرگز دیده نشده یک نر بخواهد با مادر یا خواهرش در حین مراقبت از آن‌ها، جفت‌گیری نماید. از آنجا که رابطۀ پدر با دختر هنوز مشخص نشده است، این احتمال وجود دارد که رابطه‌ای بین آن‌ها برقرار شود. ولی این واقعیت که نرهای پیر کمتر به برقراری رابطۀ جنسی با ماده‌های جوان گروه خود علاقه نشان می‌دهند احتمال وقوع زنا با محارم از این نوع یعنی بین پدر و دختر را کاهش می‌دهد. Yoعn(ع) females where sometimes relعctant to respond to the cعrtship of mعch older males and they sع(ع)(ع)est that this coعld be another mechanism for minimizin(ع) incestعoعs matin(ع). ماده‌های جوان گاهی اوقات نسبت به پاسخ‌گویی به عشق‌بازی نرهای بسیار بزرگ‌تر از خود بی‌میلی نشان می‌دهند. به عقیدۀ برخی دانشمندان، این عمل می‌تواند راهکار دیگری برای به‌حداقل‌رساندن وقوع زنا با محارم باشد. At (ع)ombe there are permanent transfers or immi(ع)rants (females who have left their natal commعnity to join nei(ع)hboعrin(ع) ones), and temporary transfers, or visitors (females who visit nei(ع)hboعrin(ع) commعnities for relatively short periods, عsعally dعrin(ع) common consecعtive periods of estrعs, then retعrn to their ori(ع)inal social (ع)roعp). In addition, certain peripheral females may continعes to move back and forth between commعnities. در (منطقۀ حفاظت‌شدۀ) گامبی، انتقال یا مهاجرت‌های دائم (ماده‌هایی که زادگاه خود را ترک می‌کنند تا به جوامع مجاور بپیوندند) یا مهاجرت‌های موقتی، یا دیدارکننده‌ها (ماده‌هایی که برای برقراری روابط کوتاه‌مدت، به سراغ جوامع مجاور می‌روند معمولاً این کار در «دورۀ فحلی» (دورۀ آمادگی برای باروَری) صورت می‌گیرد؛ سپس به جامعۀ اصلی خود برمی‌گردند) دیده می‌شود. علاوه بر این، برخی ماده‌ها به‌طور مرتب به رفت‌و‌آمد بین جوامع ادامه می‌دهند.»[70] »In free-livin(ع) chimpanzees Jane (ع)oodall has observed incest taboos. Mothers do not allow their sons to copعlate with them, sisters do not copعlate with their brothers and females do not copعlate with older males in their familial (ع)roعp. Thoع(ع)h none of these chimpazees are biolo(ع)ically related, they have (ع)rown عp in this family (ع)roعp and show no sexعal behavior toward one another. جین گودال مشاهده کرد شامپانزه‌هایی که به‌طور آزاد در طبیعت زندگی می‌کنند، زنا با محارم را تابو (ممنوع) می‌دانند. مادران به پسرانشان اجازۀ ازدواج با خود را نمی‌دهند، خواهران اجازۀ ازدواج برادران با خود را نمی‌دهند، و ماده‌ها به خود اجازۀ ازدواج با نرهای مسن‌تر از خویش در گروه خانواده را نمی‌دهند. اگرچه این شامپانزه‌ها از لحاظ بیولوژیکی با هم ارتباطی ندارند، همگی در یک گروه خانوادگی رشد یافته‌اند و هیچ نوع رفتار جنسی نسبت به یکدیگر نشان نمی‌دهند.»[71] اگر اعضای جامعۀ شامپانزه‌ها از زنا با محارم دوری می‌گزینند و پدیدۀ اجتناب از زنا با محارم در دنیای حیوانات وجود دارد، چه مانعی هست که این اجتناب در جوامع هومو (انسان‌ها) نیز وجود داشته و شایع بوده باشد؟ با وجود اینکه آن‌ها قبل از حضرت آدم(ع) به‌شکل کامل از انجام زنا با محارم منع شده بودند. به‌خصوص با وجود مانع بیولوژیکی زنا با محارم، بدن‌هایی که بر اساس نقشۀ ژنتیکی شکل می‌گیرند دارای ژنی هستند که باعث اجتناب از زنا با محارم می‌شود. نقشۀ ژنوم این بدن‌ها، در طبیعت برنده است و انتخاب طبیعی آن‌ها را برمی‌گزیند؛ به‌عبارت دیگر، چنین بدن‌هایی بهتر می‌توانند باقی بمانند؛ زیرا ژنوم‌های فاقد چنین ژنی، در معرض انقراض و نابودی قرار می‌گیرند. بدن‌هایی که بر اساس ژنومی ساخته شده‌اند که در آن، ژن بازدارنده از زنا با محارم وجود ندارد قادر نیستند فرزندانی را تربیت کنند؛ زیرا زنا با محارم احتمال جفت‌شدن ژن‌های کُشنده را، آن هم به‌گونه‌ای ویرانگر که باعث نابودی فرزندان می‌شود، افزایش می‌دهد؛ بنابراین ژنومی که زنا با محارم را روا می‌داند، در برابر ژنومی که چنین چیزی را مجاز نمی‌شمارد، در عرصۀ تکامل و بقا شکست می‌خورد. به این ترتیب به مرور زمان، بقا از آنِ ژنومی خواهد بود که بدن‌هایی پدید می‌آورد که از زنا با محارم اجتناب می‌ورزند؛ لذا طبیعی است ماده‌های شامپانزه و گوریل‌ها هنگامی که به سن بلوغ می‌رسند گلۀ خود را رها کرده، با نرهای دیگر گله‌ها یا نرهای غریب جفت می‌شوند. «ژن کُشنده ژنی است که دارندۀ خود را می‌کشد. یک کُشندۀ مغلوب، مثل هر ژن مغلوب دیگر، تا میزان آن دو برابر نشود اثر خود را نشان نمی‌دهد. کشنده‌های مغلوب در خزانۀ ژنی باقی می‌مانند؛ زیرا بیشتر افرادِ حاملِ آن‌ها فقط یک نسخه از آن را در خود دارند و بنابراین از تأثیر آن در امان‌اند. اضافه می‌کنم که ژن‌های کشنده نادر هستند؛ زیرا اگر تعدادشان طوری زیاد شود که به نسخه‌هایی از خود برخورد کنند حامل خود را خواهند کشت. با وجود این، انواع ژن‌های کشنده وجود دارند و باز این احتمال هست که همۀ ما را مبتلا کنند. برآوردهایی که دربارۀ تعداد انواع مختلف آن‌ها در خزانۀ ژنی انسان انجام شده، مختلف است. در بعضی منابع به دو ژن کشنده به‌طور متوسط در هر انسان اشاره شده است. اگر یک نر اتفاقی با یک ماده جفت شود، احتمال بیشتر این است که ژن‌های کشندۀ آن نر با ژن‌های کشندۀ آن ماده یکی نباشند و بچه‌های آن‌ها دچار گرفتاری نشوند. اما اگر برادری با خواهرش، یا پدری با دخترش جفت‌گیری کند، وضع متفاوت خواهد بود. هرقدر که ژن کشندۀ من در کل جمعیت کمیاب و هرقدر هم که ژن کشندۀ خواهرم در جمعیت نادر باشد، این احتمال در حد نگران‌کننده‌ای وجود دارد که ژن‌های کشندۀ من و او یکسان باشند. اگر محاسبه کنیم، معلوم می‌شود در صورتی که من با خواهرم جفت شوم، به‌ازای هر ژن کشندۀ معلومی که من دارم، از هر هشت فرزندی که تولید شود، یکی مرده به دنیا خواهد آمد یا در بچگی خواهد مرد. از قضا، از نظر ژنی، مردن در کودکی هزینه‌برتر از مردن هنگام تولد است: بچه‌ای که مرده متولد می‌شود، زیاد وقت و انرژی والدین خود را هدر نمی‌دهد؛ اما هر طور که به قضیه نگاه کنیم، این طور نیست که آمیزش با نزدیکان خسران مختصری داشته باشد. فاجعه، بالقوه است. انتخاب برای پرهیز از آمیزش با خویشان مانند دیگر فشارهای سنجیده‌شده در طبیعت، باید از توان بالایی برخوردار باشد. انسان‌شناسانی که با این توضیح داروینی دربارۀ پرهیز از زنا با محارم مخالف‌اند شاید نمی‌دانند با چه مبحث داروینی پُرتوانی مخالفت می‌کنند. بعضی از استدلال‌های آن‌ها به‌قدری ضعیف است که به نظر نمی‌رسد لازم باشد پاسخی به آن‌ها داده شود. مثلاً آن‌ها می‌گویند اگر واقعاً انتخاب داروینی در ما، به‌صورت غریزۀ دوری از آمیزش با خویشان، فطری بود، دیگر لزومی نداشت آن را نهی کنند. علت این حرام‌دانستن این است که در مردم میل به آمیزش با محارم وجود دارد؛ بنابراین نمی‌تواند یک قاعدۀ «زیست‌شناختی» باشد، بلکه یک دستور کاملاً «اجتماعی» است. این طرز برخورد تا حدی مثل این است که بگوییم فرمان اتومبیل، قفل لازم ندارد، چون درها قفل دارند. پس قفل فرمان وسیلۀ ضدسرقت نیست، فقط جنبۀ تزئینی خاصی دارد. انسان‌شناسان گرایش دارند تأکید کنند که فرهنگ‌های مختلف، محرمات خاص خود را دارند؛ یعنی هرکدام تعریف متفاوتی از خویشاوندی دارند. ظاهراً آن‌ها فکر می‌کنند این نگرش می‌تواند از شدت توجه نظریۀ داروینی به پرهیز از خویش‌آمیزی بکاهد. اگر این طور باشد، پس می‌توان گفت میل جنسی هم نمی‌تواند یک سازگاری داروینی باشد، چون فرهنگ‌های مختلف وضعیت‌های متفاوتی را در جفت‌گیری ترجیح می‌دهند. از نظر من کاملاً پذیرفتنی است که اجتناب از آمیزش با خویشاوندان در انسان‌ها، همان طور که در حیوانات دیگر نیز چنین است، پیامد انتخاب پرقدرت داروینی باشد. نه‌فقط جفت‌گیری با آن‌ها که از نظر ژنی به فرد نزدیک هستند، می‌تواند بسیار بد باشد، بلکه زادآوری با آن‌ها که دور هستند نیز می‌تواند بسیار بد باشد و علت آن ناسازگاری ژن‌هایی از رگه‌های متفاوت است. نمی‌توان آن حد وسط آرمانی را دقیقاً پیش‌بینی کرد. آیا می‌توان با عموزاده جفت شد؟ با نسل دوم یا سوم بعد از عمو چطور؟ پاتریک بِیتسون (Patrick Bateson) تلاش کرد دریابد بلدرچین ژاپنی کجای این طیف را ترجیح می‌دهد. در یک تشکیلات آزمایشگاهی ـ‌با عنوان دستگاه آمستردام‌ـ شرایطی فراهم کردند که این پرنده‌ها بتوانند از میان اعضای جنس مخالف خود که پشت ویترین‌های کوچکی ردیف شده بودند جفت انتخاب کنند. آن‌ها عموزاده‌ها را به خواهر و برادر یا به پرندگان بی‌نسبت به خود ترجیح دادند. آزمایش‌های دیگر حاکی از این بود که بلدرچین‌های کوچک متوجه ویژگی‌های جوجه‌های هم‌زاد خود می‌شوند، و بعد در زندگی خود ترجیح می‌دهند شریک جنسی‌شان تقریباً شبیه آن هم‌زادان، ولی نه کاملاً شبیه آن‌ها باشد؛ بنابراین به نظر می‌رسد بلدرچین با عدم تمایل ذاتی به آن‌هایی که با او بزرگ شده‌اند، از جفت‌شدن با آن‌ها پرهیز می‌کند. حیوانات دیگر با رعایت قواعد اجتماعی ـ‌‌قواعدی که اجتماع را به پراکنده‌شدن وامی‌دارد‌‌ـ از این کار بازداشته می‌شوند. برای مثال، شیرهای نوجوان از گلۀ خانوادگی، آنجا که فقط ماده‌های خویشاوند در دسترس‌اند، بیرون رانده می‌شوند و فقط در صورتی زادآوری می‌کنند که گلۀ دیگری را تصاحب کرده باشند. در جمعیت شامپانزه‌ها و گوریل‌ها، ماده‌های جوان سعی می‌کنند در یک گروه دیگر دنبال جفت‌گیری باشند. این دو الگوی متفرق‌شدن و نیز روش بلدرچین‌ها را می‌توان در میان فرهنگ‌های مختلف گونۀ خودمان نیز دید.»[72] یعنی از لحاظ بیولوژیکی، جسم‌های ما برای دوری از زنا با محارم ساخته شده‌اند و این، همان نتیجۀ طبیعی برای تکامل و بقای ژن‌هایی است که در رقابت برای تنازع بقا در بینشان، توانایی بیشتری دارند. موضوع دوری برخی حیوانات از زنا با محارم، با آزمایش نیز به اثبات رسیده است. این‌ها همه، شواهدی است برای بطلان عقیدۀ یهودیان، مسیحیان، فقهای اهل‌سنت و برخی فقهای شیعه که پیرو این عقیده هستند؛ و از سوی دیگر مُهر تأییدی است بر حقیقتی که آل‌محمد(ع) بیش از هزار سال پیش بیان نموده‌اند. آیا کسی هست که دربارۀ آل‌ محمد(ص) انصاف به خرج دهد؟ اگر کسی به دنبال حق و حقیقت باشد، اخبار وارد‌شده از آل محمد(ص) در بیش از یک‌هزار سال پیش دربارۀ واقعیتی که امروز به تأیید علم نیز رسیده است، وی را کفایت می‌کند. آل محمد(ص) با این عقیدۀ باطل که بشر از ازدواج برادران و خواهران (زنا با محارم) به وجود آمده، و در زمانشان دیدگاه غالب بوده است، مخالفت کرده‌اند. در حالی که برخی دیگر از مسلمانان معتقدند انسان‌ها از ازدواج برادران و خواهران (زنای محارم) پدیدار شده‌اند. آل محمد(ص) نادرست‌بودن این باور را به‌روشنی بیان نموده و گفته‌اند دو فرزند آدم با زنانی ازدواج کرده‌اند که با آن‌ها قرابتی نداشته‌اند که سبب حرمت ازدواج با آنان شود. شیخ صدوق در کتاب علل‌الشرائع در باب «علت چگونگی پیدایش نسل» چنین روایت کرده است: محمد بن حسن بن احمد بن ولید، برای ما روایت می‌کند: احمد بن ادریس و محمد بن یحیی عطار هر دو نقل کرده‌اند: محمد بن احمد بن یحیی بن عمران اشعری، از احمد بن حسن بن علی بن فضّال، از احمد بن ابراهیم بن عمّار، از ابن‌نویه از زراره روایت می‌کند، گفت: از ابوعبدالله امام صادق(ع) راجع به چگونگی پیدایش نسل و تکثیر ذریۀ حضرت آدم(ع) سؤال شد. سؤال‌کننده عرضه داشت: «گروهی از مردم معتقدند خداوند تبارک‌و‌تعالی به آدم(ع) وحی نمود دخترانش را به عقد پسران خود درآورد و به این ترتیب نسلِ حضرتش تکثیر شد. بنابراین تمام انسان‌ها در اصل از خواهر و برادر هستند؛ آیا این اعتقاد صحیح است؟» حضرت فرمودند: «خداوند منزّه است از این گفتار؛ آنان که اعتقادشان این است در واقع معتقدند حق عزوجل خلقت و آفرینش دوستانش، انبیایش، فرستادگانش، حجت‌ها، مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان مسلمان را از حرام اختیار نموده است و قدرت نداشت آن‌ها را از حلال ایجاد کند؟ در حالی که عهد و پیمان بسته که خلق را از راه حلال ایجاد کند و ایشان را پاک و پاکیزه و طیب و منزه از هر آلودگی بیافریند. به خدا سوگند برایم نقل کردند یکی از چهارپایان به‌اشتباه روی خواهرش جست و پس از آنکه پایین آمد و معلوم شد او خواهرش بوده، ذَکَر (آلت) خود را بیرون آورد و سپس با دندان‌هایش آن را گرفت و کَند و بعد افتاد و مرد.» زراره می‌گوید: سپس از آن جناب راجع به خلقت حوّا سؤال شد. سؤال‌کننده عرضه داشت: «گروهی از ما می‌گویند خداوند عزوجل حوا را از آخرین دنده‌‌های چپ آدم آفریده؛ آیا این گفتار صحیح است؟» حضرت فرمودند: «خداوند منزّه است از این گفتار. گویندگان این کلام معتقدند خدا قدرت نداشت همسر آدم را از غیر از دندۀ او بیافریند؟ این گویندگان با کلامشان راه را برای سخن بدگویان باز و هموار نموده‌اند و در واقع با این سخنانشان می‌گویند: جزئی از آدم با جزء دیگرش ازدواج کرده است. ایشان را چه شده است که چنین می‌گویند؟ خدا میان ما و آنان حکم کند.» سپس فرمودند: «خداوند تبارک‌و‌تعالی وقتی آدم را از گِل آفرید و فرشتگان را فرمان داد به او سجده کنند و آن‌ها هم اطاعت کرده، سجده‌اش کردند، خواب را بر وی غالب نمود و در این حال، انسانی (حوّا) را جهت او آفرید و سپس او را در ميان گودی میان بالای دو ران آدم قرار داد تا زنان تابع مردان باشند. حوا حركت كرد و از حركت او آدم بيدار شد. در این وقت به حوا ندا آمد که از آدم دور شود. آدم نظرش به او افتاد. آفریده‌ای زیبا و انسانی خوش‌منظر را دید که شباهت به صورت خودش داشت؛ با این تفاوت که او زن بود و آدم مرد. با وی سخن گفت، حوا نیز متقابلاً به زبان آدم با وی تکلم کرد. آدم گفت: تو کیستی؟ حوا اظهار داشت: آفریده‌ای هستم که خداوند متعال مرا به این صورت که می‌بینی خلق نموده است. آدم به درگاه جلال عرضه داشت: پروردگارا! این انسان خوش‌منظری که آفریده‌ای و نزدیکی و نگاه به او را مایۀ انس من قرار داده‌ای کیست؟ حق تبارک‌و‌تعالی فرمود: این کنیز من حواست. آیا دوست داری با تو، و مونس و هم‌دمت باشد و با تو سخن گوید و فرمانت را اطاعت کند؟ آدم عرضه داشت: آری دوست دارم و تا مادامی که باشم شکر و سپاس تو را برای این نعمت به‌جای می‌آورم. خداوند تبارک‌و‌تعالی فرمود: از او خواستگاری کن. زیرا او کنیز من بوده و جهت تمایلات غریزی و شهوی مناسب است. ناگفته نماند که قبلاً خداوند در جناب آدم این نیرو و قوۀ شهوت را قرار داده و وی را به مقتضیات آن آگاه ساخته بود. باری آدم عرض کرد: اگر از او خواستگاری کنم، خشنودی تو در چیست؟ حق عزوجل فرمود: در این است که معالم و احکام دین مرا به او تعلیم دهی. آدم عرض کرد: اگر به این راضی هستی، پس چنان خواهم نمود. حق‌تعالی فرمود: همین را خواستارم و او را به تزویج تو درآورده، همسرت قرار دادم؛ پس او را در آغوشت بگیر. پس از آن آدم به حوا فرمود: پیش بیا. حوا عرضه داشت: بلکه تو باید پیش بیایی. پس خداوند عزوجل به آدم امر فرمود که تو به نزد او برو. آدم نیز چنین کرد و اگر حق‌تعالی چنین فرمانی به آدم نمی‌داد، می‌بایست زنان به‌سوی مردان رفته تا خواستگاری خود را به این نحو انجام داده باشند. این است حکایت حوا(ع).»[73] همچنین صدوق در همان کتاب چنین روایت کرده است: پدرم که خداوند رحمتش کند می‌گوید: محمد بن یحیی عطار، از حسین بن حسن بن ابان، از محمد بن اورمه، از نوفلی، از علی بن داوود یعقوبی، از حسن بن مقاتل، از کسی که از زراره شنید و او گفت: از امام صادق(ع) سؤال شد: «پیدایش نسل از آدم(ع) چگونه بود و نیز چگونگی تولید نسل از ذریۀ حضرت آدم(ع) به چه نحو صورت گرفته است؟» سپس سؤال‌کننده گفت: «عده‌ای از مردم نزد ما می‌گویند خداوند عزوجل به آدم وحی فرمود دخترانش را به نکاح پسران خود درآورد و این همه مخلوقات در اصل از ازدواج خواهران و برادران هستند.» امام صادق(ع) فرمودند: «خدا منزّه و مبرّا از این گفتار است. کسی که این سخن را می‌گوید در واقع می‌گوید حق عزوجل برگزیدگان از مخلوقات، دوستانش، انبیایش، فرستادگانش، مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان مسلمان را از حرام آفریده و قدرت نداشته است آن‌ها را از حلال خلق کند، با اینکه عهد و پیمان بسته و بر اساس آن ملزم شده است خلق را از راه حلال ایجاد کند و ایشان را پاک و پاکیزه و طیّب و منزّه از هر آلودگی بیافریند؟ به خدا سوگند برایم نقل کردند چهارپایی به‌اشتباه روی خواهرش جست و پس از آنکه پایین آمد و معلوم شد او خواهرش بوده است، ذَکَر (آلت) خود را بیرون آورد و با دندان‌هایش آن را گرفت و فشرد تا قطع کرد؛ سپس افتاد و مرد. و از چهارپای دیگری به من خبر دادند که به‌اشتباه با مادرش جمع شد و پس از معلوم‌شدن، آن حیوان نیز همان کرد که چهارپای مذکور انجام داده بود. وقتی حیوانات چنین باشند، انسان که واجد فضایل و علم و کمال است این‌طور نباشد؟! اما چنانچه می‌بینید گروهی از مردم از علم و دانش اهل‌بیت پیامبران خود روی برتافته و به کارهایی که به آن امر نشده‌اند پرداخته‌اند و با ارتکاب آن‌ها به ضلالت و گمراهی کشیده می‌شوند و با انجام اعمال شنیع و قبیح به انحطاط می‌گرایند و این انحراف از بدو پیدایش مخلوقات تا الآن ادامه داشته است و تا ابد نیز خواهد بود.» سپس فرمودند: «وای بر این گروهی که اعتقادشان چنین است. ایشان چقدر بی‌خبرند از آنچه فقهای حجاز و عراق با هم در آن متفق بوده و اختلافی ندارند. حق تبارک‌و‌تعالی دو هزار سال پیش از آفرینش آدم به قلم امر فرمود و قلم بر لوحِ محفوظ جاری شد و حکم تحریم خواهران بر برادران و محرماتِ دیگر را تا روز قیامت ثبت و ضبط نمود. ما مشاهده می‌کنیم خداوند متعال مطالب لوح محفوظ را در کتاب‌های چهارگانۀ آسمانی مشهور در این عالم ـ‌که عبارت‌اند از تورات، انجیل، زبور و فرقان‌ـ قرار داد و آن‌ها را بر انبیا و فرستادگانش ـ‌که سلام و صلوات خداوند بر همگی‌شان باد‌ـ نازل فرمود. تورات را بر موسی(ع)، زبور را بر داوود(ع)، انجیل را بر عیسی(ع) و قرآن را بر محمد(ص)، و در هیچ‌یک از این کتاب‌ها آنچه را که در لوح محفوظ حرام نموده، حلال قرار نداده است. شایسته و سزاوار است بگویم: کسی که این مطالب و مانند آن را ایراد کرده، صرفاً قصدش تقویت حجت‌ها و برهان‌های مجوس بوده است. آنان را چه می‌شود؟! خدا هلاکشان گرداند!»[74] ... زنا با محارم و فطرت کسانی که می‌گویند بشر نتیجۀ ازدواج با محارم (زنا با محارم) بوده است، این عمل زشت و قبیح را که ائمه(ع) مردود شمرده‌اند، مخالف فطرت انسان به شمار نمی‌آورند. طباطبایی می‌گوید: «دلیل اینکه انسان به‌حسب فطرت خود به‌طور غریزی از این کار متنفر نیست، آن است که آنچه در تاریخ بیان شده است، مجوسیان در قرن‌هایی طولانی ازدواج بین خواهر و برادر را مشروع می‌دانستند و از آن متنفر نبودند و هم‌اکنون آن‌طور که گفته می‌شود، به‌طور قانونی در روسیه و نیز به‌طور غیرقانونی یعنی به‌عنوان زنا در اروپا انجام می‌شود.»[75] یعنی طباطبایی می‌گوید: اینکه برخی از مردم، کار معینی را طی زمانی طولانی انجام داده‌ و برای انجام‌دادن آن بین خود قانونی وضع کرده‌اند، دلیلی است برای اینکه آن کار مُنافی فطرت و غریزۀ انسانی به شمار نمی‌رود! گمان نمی‌کنم چنین دلیل پوچ و بی‌ارزشی، نیازی به توضیح داشته باشد؛ جز اینکه فقط توجه شما را به شیوع و گسترش ازدواج هم‌جنس‌گرایان (لواط و مساحقه) خصوصاً در این دوره و زمانه، جلب می‌کنم. این کار تا آنجا پیش رفته که در بسیاری از کشورهای جهان، قانون مدنی برای آن وضع کرده‌اند. بر این اساس طبق استدلال طباطبایی، آیا درست است بگوییم اگر گروهی از مردم در برخی کشورها به‌طور قانونی با هم‌جنس خود ازدواج کنند، حاکی از آن است که این کار، از جهت نفرت غریزی، مغایرتی با فطرت انسان ندارد؟![76] ص مقولۀ «حوا از دندۀ چپ آدم خلق شد» در بوتۀ نقد علمی از دیدگاه علمی، اینکه حوا از بخشی از وجود آدم خلق شده باشد به این معناست که حوا نقشۀ ژنوم آدم را به‌طور کامل داراست و این یعنی حوا نیز مذکر بوده است! بر این اساس ما برای تغییر کروموزوم نوع Y به X، تا نتیجه مؤنث (XX) باشد و نه مذکر (XY)، به یک معجزه نیاز داریم. البته قضیه به همین‌ جا ختم نمی‌شود؛ چراکه آن‌ها می‌گویند نسل همۀ انسان‌ها به آدم و حوا محدود می‌شود؛ بنابراین همۀ انسان‌ها باید در همه‌چیز با هم مطابقت داشته باشند و تنها فرق بین آن‌ها در جنسیّت (نر و ماده) باشد. به‌عبارت دیگر همۀ ما باید نسخه‌ای یکسان باشیم و تنها تفاوتی که بین ما برقرار است نوع جنسیتمان باشد، مگر اینکه این افراد، به جهش ژنتیکی و تکامل اقرار کنند و بگویند تکاملی وجود داشته است که باعث تغییر نقشۀ ژنتیکی شده باشد؛ یعنی پس از آدم و حوا جهش ژنتیکی رخ داده و ویژگی‌های نسل‌ها را تغییر داده است. حقیقت این است که چنین نظریه و ایده‌پردازی‌هایی با درِ بسته مواجه شده و آنچه گفته شد، تنها گریزگاه آن‌هاست. البته این خود به آن معناست که آنان به نظریۀ تکامل و جهش، اعتقاد و اعتراف دارند؛ و همین نکته، رشتۀ آن‌ها را پنبه می‌کند و عقیده‌شان را مبنی بر اینکه حوا از آدم آفریده شده است به باد می‌دهد؛ زیرا آن‌ها نمی‌توانند بگویند ما فقط به تکامل در محدودۀ جسم انسانی معتقد هستیم؛ چراکه تغییر و گونه‌زایی، از انباشت جهش و انتخاب در طول زمان ناشی می‌شود و کسی که به جهش و تغییر ویژگی‌ها اعتقاد دارد، نمی‌تواند گونه‌زایی را به‌عنوان نتیجه‌ای حتمی که در اثر جهش و تغییر ویژگی‌ها و به مرور زمان حاصل می‌شود، انکار نماید. در واقع هیچ راهی برای پذیرش یک‌چهارم یا نیمی از تکامل وجود ندارد؛ یا باید آن را به‌طور کامل پذیرفت یا آن را از ریشه انکار نمود؛ زیرا هیچ دلیل منطقی برای اثبات سخن سخیفی که می‌گوید «تکامل فقط در محدودۀ فقط خودِ یک گونه امکان‌پذیر است، اما نمی‌تواند منجر به ایجاد گونۀ جدیدی شود» وجود ندارد و کسی که چنین سخنی بر زبان می‌راند، به‌دلیل ناآگاهی از علم ژنتیک و دانش زیست‌شناسی تکاملی چنین سخنانی به زبان می‌راند. آنچه باقی می‌ماند این است که ممکن است برخی از این افراد بگویند نقشۀ ژنتیکیِ آن بخشی که از آدم گرفته شد، به‌طور کامل تغییر یافت، سپس حوا از آن آفریده شد. مفهوم این سخن آن است که اگر مواد شیمیایی را که نقشۀ ژنوم حوا از آن ساخته شده است، از هر نقطۀ دیگری از زمین می‌گرفتند، هیچ تفاوتی در نتیجه پدید نمی‌آمد. اگر چنین است، پس دلیل و حکمت اینکه نقشۀ ژنتیکی از جسم آدم گرفته شد، سپس ویران گشت و از نو ساخته شد چه بود؟ آیا بهتر نبود همان مواد اولیه از هر جای دیگر زمین گرفته و نقشۀ ژنوم حوا بر اساس آن ساخته شود، تا دیگر به ویران‌کردن نیازی نباشد؟! واقعیت آن است که هیچ راه‌حل منطقی برای حل‌و‌فصل این موضوع بغرنج وجود ندارد، به‌جز آنچه در تفسیر آیه بیان نمودم؛ یعنی اینکه قضیه در آسمان در بهشت آدم(ع) روی داده است و مربوط به نفْس است، نه جسم... .[77] ص بررسی باردار‌شدن مریم(ع) خداناباوران در خصوص متولد‌شدن عیسی(ع) از حضرت مریم بدون پدر، اشکالاتی را مطرح می‌کنند که شاید مهم‌ترینشان، اشکالات زیر باشد: چطور ممکن است در شخصی یک تخمک حاوی کروموزوم‌های کامل (46 کروموزومی) یافت شود، در حالی که به‌طور طبیعی هر تخمک فقط 23 کروموزوم دارد؟! چطور می‌توان یک تخمک با کروموزوم‌های کامل را برای تقسیم‌شدن تحریک نمود، در حالی که ما در آزمایشگاه در جنینِ شبیه‌سازی‌شده می‌بینیم وقتی هستۀ تخمک به هستۀ کامل (۴۶ کروموزومی) تبدیل می‌شود، برای شروع تقسیم‌شدن و رشد‌کردن به یک محرک خارجی نیازمند است؟! چطور مریم(ع) توانسته است پسر به دنیا بیاورد، در حالی که فقط تخمک زن در او موجود بوده است. در حالت طبیعی کروموزوم‌های جنس مؤنث XX هستند و در آن کروموزوم Y که امکان پسر‌شدن را فراهم می‌آورد وجود ندارد؛ به‌عبارت دیگر مؤنث به‌تنهایی نمی‌تواند مذکّر به دنیا بیاورد. کسی که جنسیت مذکر‌بودن را مشخص می‌کند، مرد است؛ چراکه او دارندۀ کروموزوم XY است. پیش از شروع بحث در خصوص پاسخ‌گفتن به این اشکالات، لازم است مطالبی را دربارۀ جنسیت جنین و چگونگی تعیین جنسیت، به‌اختصار بیان کنیم. انسان در حالت طبیعی 46 کروموزوم دارد؛ اگر زن باشد، دارای کروموزوم XX و اگر مرد باشد، دارای کروموزوم XY است. در حالت طبیعی، کاریوتایپ زن XX46 و کاریوتایپ مرد XY46 است. تقسیم کروموزوم‌ها به هنگام تکثیر سلولی، موجب ایجاد دو نوع گامت می‌شود: نوع X و نوعY. تخمک فقط یک نوعِ X دارد، زیرا زن‌ها کروموزوم Y ندارند. هنگام لقاح، جنین از ترکیب اسپرم و تخمک به وجود می‌آید: اگر اسپرم Y با تخمک X ترکیب شود، جنین پسر می‌شود. اگر اسپرم X با تخمک X ترکیب شود، جنین دختر خواهد بود. جهشی ژنتیکی وجود دارد که بر گیرنده‌های آندروژنی یا سندرم هورمون مردانۀ جنین (XY46) تأثیر می‌گذارد. این جهش از تأثیر ژن جنسی مردانه جلوگیری می‌کند و به این ترتیب دستگاه تناسلی زنانه تشکیل می‌شود؛ و بر حسب نوع جهش و میزان تأثیرگذاری آن در گیرنده‌های آندروژنی، وضعیت موجود در این سندرم شکل می‌گیرد. به این ترتیب اندام مردانه و زنانه تکمیل نمی‌شوند و تنها یکی از آن‌ها کامل می‌شود که معمولاً ظاهری زنانه دارد. اگر جنین حامل ژن‌های مذکر یا XY46، به سندرم عدم حساسیت کامل آندروژن مبتلا باشد، از نظر ظاهری به‌طور کامل مؤنث خواهد بود و حتی معمولاً در ابتدا و بدون معاینۀ دقیق نمی‌توان وضعیت او را تشخیص داد. در جنین اعضای ظاهری زنانه وجود دارد؛ بنابراین یک مؤنث معمولی خواهد بود، اما بدون رحم و تخمدان؛ یعنی جنس مؤنث با دستگاه تناسلی زنانۀ ناقص شکل گرفته است. در چنین جنینی، دستگاه تناسلی مردانۀ پنهان و پوشیده‌ای نیز در داخل شکم وجود دارد. موضوع مهم در اینجا آن است که این سندرم دلیل آشکاری برای امکان وجود جنین XY است؛ به‌طوری که کروموزوم Y هیچ‌گونه تأثیری بر آن نداشته باشد؛ به‌گونه‌ای که به زنی با دستگاه تناسلی کامل تبدیل می‌شود و به این ترتیب مسئلۀ امکان به‌وجود‌آمدن پسر از سلول‌های این جنس ماده بدون دخالت جنس نر ـ‌از آنجا که دارای کروموزوم‌های XY46 است‌ـ طبیعی بوده و علم نیز آن را تأیید می‌کند. در رابطه با تولد حضرت عیسی(ع) از حضرت مریم(ع)، ما نمی‌گوییم این مسئله کاملاً طبیعی است؛ اما همۀ اشکالات مطرح‌شدۀ پیشین، جزو محالات عقلی و علمی به شمار نمی‌روند و می‌توان برای برخی از آن‌ها به‌راحتی تفسیر علمی ارائه نمود؛ مثلاً اینکه زن فاقد کروموزوم Y یعنی کروموزوم تعیین‌کنندۀ جنس نرِ جنین است، موضوع درستی است، ولی نوعی اختلال ژنتیکی وجود دارد که سندرم آندروژن یا سندرم عدم حساسیت به آندروژن یا سندرم مقاومت به هورمون مردانۀ آندروژن نامیده می‌شود. در این سندرم، جنین دارای کروموزوم‌های جنسی XY است و شکل ظاهری آن نیز به‌صورت مؤنث است. ما می‌گوییم این سندرم می‌تواند به‌صورت پیشرفته در جنین معینی رخ دهد و جنس ماده با اندام تناسلی کامل شکل گیرد اما با این وجود XY باشد. بر این اساس، اشکال مطرح‌شده مبنی بر اینکه زن به‌‌تنهایی قادر به تولید جنس ماده است، برطرف می‌شود. اما در رابطه با مسئلۀ تخمک 46 کروموزومی باید گفت این مسئله ممکن است از نظر تئوری اتفاق بیفتد و یک تخمک معین، دارای کروموزوم‌های کامل باشد؛ خصوصاً در موارد نادر آن که زن با مجموعه کروموزوم‌های XY46 یافت می‌شود. دربارۀ مسئلۀ تحریک تخمک برای تقسیم‌شدن، ممکن است تخمک به‌وسیلۀ اشعه‌هایی که ما را احاطه کرده‌اند و از هر سو به بدن ما هجوم می‌آورند تحریک شود. حتی گاهی اوقات، هنگامی که این اشعه‌ها از انرژی کافی برخوردار باشد، ناهنجاری‌ها و جهش‌های ژنتیکی در سلول‌های برخی از مردم رخ می‌دهد و افراد به سرطان مبتلا می‌شوند. مسئلۀ تحریک تخمک برای تقسیم‌شدن با استفاده از عامل خارجی، در حال حاضر در آزمایشگاه‌ها در فرایند شبیه‌سازی انجام می‌گیرد. در این عمل پس از جایگزینی هستۀ تخمک با هستۀ 46‌کروموزومی (هستۀ کامل)، به‌شکل مصنوعی و با عامل خارجی در آزمایشگاه، آن‌ها را برای تقسیم‌شدن تحریک می‌کنند. بنابراین اشکالات گفته‌شده همگی مردود هستند و می‌توان به‌خوبی با دلایل علمی آن‌ها را توضیح داد. علاوه بر مطالب پیشین، باید به سندرم کلاین‌فلتر اشاره کرد که عبارت است از افزایش تعداد کروموزوم‌های جنسی زنانه (X). در این حالت، کاریوتایپ به صورت XXY47 یا XXX47 است؛ یعنی فرد دارای یک کروموزوم X اضافی است. حالات پیشرفتۀ این بیماری نیز وجود دارد که در آن تعداد کروموزوم‌ها XXXXY49 است. اگر مادری به سندرم افزایش کروموزوم X مبتلا باشد، اگر پسرش به ناهنجاری مبتلا گردد، او نیز به سندرم افزایش کروموزوم X گرفتار می‌شود. همچنین حالت دیگری نیز وجود دارد که در آن کروموزوم‌ها مختلط و موزاییکی‌ می‌شوند و فرد دچار موزاییک ژنتیکی می‌گردد؛ در این حالت وی به سندرم کلاین‌فلتر (46XX/47XXY) مبتلا می‌شود. در هر دو حالت ـ‌به‌ویژه نوع اخیر که بسیار نادر است‌ـ می‌توان احتمال داد ناهنجاری، با سندرم عدم حساسیت آندروژن همراه باشد و در نتیجۀ اجتماع این دو سندرم، مؤنثی با اندام تناسلی کامل به وجود آید که در عین حال دارای کروموزوم Y است که هیچ تأثیری در جنسیت جنین ندارد.[78] هم‌جنس‌گرایی پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل‌محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیماً کثیرا آقا و مولای من، احمدالحسن! پرسشی دارم که شخصی از من خواسته است آن را از شما بپرسم. او می‌گوید: من از کودکی احساس می‌کردم مؤنث هستم، و حتی از این موضوع مطمئنم و احساس می‌کنم در بدنی غیر از بدن خود قرار دارم. می‌خواهم بدانم آیا فتوای خمینی دربارۀ انجام عمل تغییر جنسیت، صحیح و شرعی است یا خیر؟ و آیا جایز است من اقدام به این عمل کنم و آیا این کار برای من بهتر است؟ زیرا من عملاً نمی‌توانم با این احساس که مؤنث هستم بجنگم. با توجه به اینکه من از مؤمنان به دعوت مبارک هستم ... و اگر عمل تغییر جنسیت جایز نباشد آیا کاری وجود دارد که مرا اصلاح و تبدیل به مردی عادی کند، به‌طوری که تمایلی به مردان نداشته باشم؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الریحیم و الحمد لله. در انسان، آنچه جنسیت را مشخص می‌کند وضعیت بدن و داشتن اعضای تناسلی است که به رشد کامل رسیده باشد. اگر اعضای تناسلی، نَرینه باشد او مذکر است و جایز نیست تغییر جنسیت دهد؛ همچنین اگر اعضای تناسلی ماده باشد وی مؤنث است و نباید تغییر جنسیت دهد؛ اما اگر اعضای تناسلی رشد کاملی نداشته یا با یکدیگر آمیخته شده یا نقص‌های آفرینشی مشابهی داشته باشد، می‌تواند جنسیت خود را انتخاب و عمل جراحی که او را به‌صورت مشخص مذکر یا مؤنث کند انجام دهد. این پاسخ از دیدگاه حکم شرعیِ این کار است. اما اینکه انسان احساس کند درونش مؤنثی قرار دارد در حالی که مذکر است ـ‌یا برعکس‌ـ این موضوع را می‌توان با توجه به دانستن این نکته که جنسیت در مراحل بعدی تکامل بر روی زمین حاصل شده است درک کرد؛ زیرا زندگی با تولی مثل جنسی آغاز نشد، بلکه در ابتدا با تکثیر غیرجنسی آغاز شد و سپس تکثیر جنسی پدید آمد. در این خصوص نکاتی شایان توجه است؛ از جمله: دو جنسیتی‌بودن حیوان؛ یعنی حیوان هم دارای اعضای تناسلی نر و هم اعضای تناسلی ماده است؛ از جمله رفتار بعضی از ماهی‌ها؛ ماهی‌هایی که در یکی از مراحل زندگی خود نری با اعضای تناسلی کامل هستند و اقدام به تلقیح می‌کنند و سپس در مرحله‌ای دیگر به حیوانی ماده با اعضای تناسلی کامل تبدیل می‌شوند و تخم‌گذاری می‌کنند. از جمله وضعیتی که ما در آن به سر می‌بریم؛ یعنی مذکر و مؤنث جدا از هم با جنسیتی معیّن در طول زندگی‌شان. در این حالت جنین قابلیت این را دارد که مذکر یا مؤنث شود و آنچه رشد اعضای تناسلی معینی ـ‌و نه دیگری‌ـ را مشخص می‌کند کروموزوم‌های جنسیتی است و این یعنی در داخل هر بدنی، یک مذکر و یک مؤنث، یا بهتر است بگوییم قابلیت مذکر یا قابلیت مؤنث‌بودن وجود دارد، و آنچه حاصل شده تنها این فرایند است که یکی از آن‌ها هنگام اجرای نقشۀ ژنتیکی مخصوص به آن بدن، بر دیگری تسلط پیدا کرده و در نتیجه فرد، مذکر یا مؤنث شده است. این نکته در بعضی از حالات بیماری یا اختلال در کروموزوم‌ها واضح است؛ مثل وضعیتی که در سندرم عدم حساسیت به آندروژن وجود دارد؛ به‌طوری که گاهی اوقات مؤنث، دارای اعضای مذکر پنهان در بدن می‌شود. بنده این نکته را در کتاب «توهم بی‌خدایی» بیان کرده‌ام. متن زیر، این مسئله را برای شما روشن خواهد ساخت: «جهشی ژنتیکی وجود دارد که بر گیرنده‌های آندروژنی یا سندرم هورمون مردانۀ جنین (XY46) تأثیر می‌گذارد. این جهش، از تأثیر ژن جنسی مردانه جلوگیری می‌کند و به این ترتیب دستگاه تناسلی زنانه تشکیل می‌شود، و برحسب نوع جهش و میزان تأثیرگذاری آن در گیرنده‌های آندروژنی، وضعیت موجود در این سندرم شکل می‌گیرد. به این ترتیب اندام مردانه و زنانه تکمیل نمی‌شوند و تنها یکی از آن‌ها کامل می‌شود که معمولاً ظاهری زنانه دارد. اگر جنین حامل ژن‌های مذکر یا XY46، به سندرم عدم حساسیت کامل به آندروژن مبتلا باشد، از نظر ظاهری به‌طور کامل مؤنث خواهد شد و حتی معمولاً در ابتدا و بدون معاینۀ دقیق نمی‌توان وضعیت او را تشخیص داد. در چنین جنینی اعضای ظاهری زنانه وجود دارد؛ بنابراین یک مؤنث معمولی خواهد بود، اما بدون رحم و تخمدان؛ یعنی جنس مؤنث با دستگاه تناسلی زنانۀ ناقص شکل گرفته است. در چنین جنینی، دستگاه تناسلی مردانۀ پنهان و پوشیده‌ای نیز در داخل شکم وجود دارد.» یعنی طبق آنچه تقدیم شد می‌توانیم درک کنیم هر مذکری درون خود مؤنثی مُرده، و هر مؤنثی درون خود مذکری مرده حمل می‌کند، و آنچه افرادِ ناهنجار انجام می‌دهند بیدار‌کردن این باطن جسمانی خفته در مرحلۀ نمو ژن است، آن هم با تلقین نفْسانی؛ با وجود اینکه این باطنِ خفته، به‌واقع و در عَمَل هیچ تأثیر قابل‌اعتنایی بر بدن ندارد که بتواند یک نر را مجبور کند نقش ماده را ایفا کند، یا اینکه ماده نقش نر را به عهده بگیرد. در حقیقت تنها انسان نیست که چنین کاری را انجام می‌دهد، بلکه حیوانات دیگر نیز به نسبت ده درصد ـ‌یا اندکی بیشتر یا کمتر‌ـ چنین کاری را انجام می‌دهند، و علت، همان است که در آنچه گذشت بیان کردم. با این توضیح روشن می‌شود هم‌جنس‌گرایی ـ‌تنها به این دلیل که حیوانات دیگر نیز آن را انجام می‌دهند‌ـ مسئله‌ای طبیعی نیست؛ بلکه حالتی ناهنجار و خارج‌شدن از طبیعت مسلط بر بدنِ موجودِ زنده محسوب می‌شود و وضعِ قوانینی که بازدارنده از این انحراف باشد و فرد را محدود کند امری است طبیعی نه برعکس! اما متأسفانه این بهانه ـ‌که ناهنجاری جنسی، صفتی موجود و شایع در قلمرو حیوانیت است‌ـ برای قانع‌کردن برخی سیاست‌مداران در بریتانیا و فرانسه ـ‌که بیشتر آن‌ها اطلاعی از زیست‌شناسی تکاملی ندارند‌ـ به کار گرفته شد تا قوانین مربوط به ازدواج هم‌جنس‌گراها رایج شود. حقیقتِ علمی این است که «ما» و دیگر حیواناتی که بدن آن‌ها تنها به یک سیستم تناسلی اختصاص دارند در طول زندگی خود به‌طور کامل تک‌جنسیتی هستیم و تلاش برخی افراد در راستای هم‌جنس‌گرایی، این انحراف را تبدیل به امری طبیعی نمی‌کند؛ بلکه هم‌جنس‌گرایی، خارج‌شدن از طبیعت جسمانی و فیزیولوژیکی محسوب می‌شود. موجود زنده ـ‌به‌خصوص موجود هوشمندی مثل انسان‌ـ می‌تواند از این انحراف به آسانی جلوگیری کند. به همین دلیل، درست آن است قوانینی وضع شود که از هم‌جنس‌گرایی جلوگیری و به‌دور شدن از این انحراف کمک کند نه برعکس، آن‌گونه که ـ‌با تأسف بسیار‌ـ امروز شاهدش هستیم؛ تا آنجا که اخباری که پشت سر هم می‌رسد حکایت از تصویب ازدواج هم‌جنس‌گراها توسط حکومت‌ها دارد! بنابراین علاج در دست خود شخصی است که خودش را متمایل به هم‌جنس‌گرایی می‌بیند؛ اگر الهامی شیطانی وجود دارد که به او می‌گوید درون او یک مؤنث خفته وجود دارد و او را به زنده‌کردن این مؤنث خفته برمی‌انگیزاند، خودش به‌خوبی می‌داند درونش نری آشکار با اعضای تناسلی کامل وجود دارد. دربارۀ فرد مؤنث نیز وضعیت به همین صورت است. اگر بخواهیم این وضعیت را در قالب یک مثال روشن‌تر کنیم، می‌گوییم: در هر مذکری 90درصد نر و 10درصد ماده وجود دارد و نیز در هر مؤنثی، 90درصد ماده و 10درصد نر وجود دارد. طبیعی است که صفات و تمایلات مردانه، بر مذکر چیره می‌شوند ـ‌زیرا مردانگی نسبت بیشتری را در ترکیب بدنی او از آنِ خود کرده است‌ـ و همین وضعیت دربارۀ مؤنث نیز وجود دارد و به‌ناچار باید صفات زنانه بر او چیره شوند. پس 10درصد را بر بدن مسلط‌کردن و بدن را از مذکر به مؤنث ـ‌یا برعکس‌ـ تبدیل‌کردن وضعیتی ناهنجار و منحرف محسوب می‌شود و فرض این است که انسان توانایی جلوگیری از انحراف و تسلط بر آن را داراست؛ زیرا این عمل، عبارت است از خروج از طبیعت بدنیِ مسلط بر بدن در اثر الهاماتی فریبنده که می‌توان در رویارویی با حقیقتِ جنسیِ مسلط بر بدن، آن را مجاب و از آن جلوگیری کرد. آنچه باقی می‌ماند این نکته است که ممکن است حالاتی ناشی از بیماری وجود داشته باشد که بر بدن تأثیر بگذارد ـ‌مثل کم یا بسیار‌بودن ترشح برخی هورمون‌ها یا وضعیت‌های دیگر‌ـ که چنین حالت‌هایی را می‌توان با مراجعه به پزشک متخصص معالجه کرد.[79] *‌** و به‌مناسبت اعلام روز رسمی حمایت از هم‌جنس‌گرایان سید احمدالحسن(ع) در صفحۀ رسمی فیس بوک خود نوشت: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما. در رسانه‌های ارتباط‌‌جمعی، روز 17/5 به‌عنوان روز حمایت از هم‌جنس‌گرایی یا آن‌گونه که آن‌ها می‌نامند «روز مقابله با ترس از هم‌جنس‌گرایی» اعلام شده است و پوشیده نیست بسیاری از دولت‌های جهان، قانون ازدواج هم‌جنس‌گرایان را تصویب کرده‌اند یا در حال تصویبش هستند. ما پیش‌تر به این مطلب اعتراض کردیم و معتقدیم نه‌فقط از دیدگاه دینی، بلکه حتی از دیدگاه اجتماعی و بیولوژیکی نیز کاری زشت و ویران‌کننده است. بنده شخصاً این مسئله را از نظر علمی مورد بحث و بررسی قرار دادم و به‌روشنی بیان کردم توجیهاتی که برای انحراف جنسی مطرح می‌کنند باطل است.[80] ص بردگی و سوء‌استفادۀ جنسی پرسش: عصر به خیر احمدالحسن. چرا در اسلام ـ‌تا همین لحظه‌ـ برده و کنیز وجود دارد. برخی شبهه ایجاد می‌کنند که این کارها، کارهای داعش و افراد پیرو آنان است؛ ولی در حقیقت وقتی تاریخ اسلام را ورق می‌زنیم می‌بینیم اسلام در خصوص قضیۀ کنیزان و اسیران، به‌طور کامل با اندیشۀ داعشی هم‌خوانی دارد. حتی در زمان رسول خدا وقتی مسلمانان وارد شهری می‌شدند زنان را بین خود تقسیم می‌کردند و تاکنون نیز بالای منابر می‌گویند هنگام فتح یکی از شهرهای جهان جایز است زن‌هایشان به اسارت گرفته شود؛ و زنان را بین خود تقسیم می‌کنند. پس در این صورت حقوق زن چه می‌شود؟ از شما متشکرم و امیدوارم پاسخ دهید؛ چون با دیگران تفاوت دارید. این چیزی است که بنده دیده‌ام. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. قبل از هرچیز لازم است بدانیم برده‌داری یا بهره‌کشی بدنی و جنسی، وضعیتی نیست که فقط مخصوص جامعۀ انسانی بوده باشد؛ بلکه یکی از استراتژی‌های تکامل محسوب می‌شود؛ به همین دلیل در جوامع حیوانی نیز بسیار شایع است. جنس مؤنثِ پرندۀ کوکو (فاخته) از پرندگان دیگر سوء‌استفاده می‌کند و آن‌ها را ـ‌بی‌آنکه خودشان بدانند‌ـ به بردگی می‌کشد و در وضعیتی قرارشان می‌دهد که جوجه‌هایش را تربیت کنند. برده‌داری در کلونی مورچه‌ها به‌روشنی دیده می‌شود؛ چه در بهره‌کشی از انواع مورچه‌های دیگر یا بهره‌کشی از برخی از حشرات برای انجام کارها و خدمت به سرزمین مورچه‌هایی که از آنان سوء‌استفاده و بهره‌کشی می‌کنند. به همین دلیل طبیعی است این وضعیت را در جامعۀ انسانی نیز شاهد باشیم؛ چراکه این جامعه نیز نوعی جامعۀ حیوانی است و بدن‌های ما عبارت‌اند از مستعمره‌های ژنتیکی که از این نظر همانند بدن‌های دیگر حیوانات و حشرات است. شما می‌توانی به تاریخ اخیر مراجعه کنی تا ببینی برده‌داری در آمریکا صرفاً در دورۀ اخیر به پایان رسید. اما ارتباط اسلام با برده‌داری ارتباطی از نوع سامان‌دهی و قانونمند‌کردن حقوق بردگان و وضعِ کفاره‌هایی برای آزادسازی آنان و تشویق جامعه به آزاد‌کردن آنان است. وقتی محمد رسول خدا مبعوث شد، در جهانی مبعوث شد که به برده‌داری و سوء‌استفادۀ بدنی و جنسی اقرار داشتند و امکانی جز وضع‌کردن قانونی که برخی از حقوق را به بردگان اعطا می‌کرد و نیز تشویق به آزاد‌کردنشان، وجود نداشت؛ پس اسلام، بردگی را تشریع و قانون‌گذاری نکرد و به آن تشویق ننمود؛ بلکه قوانینی ایجاد کرد که در پایان‌دادن و یکسره‌کردن کار برده‌داری در آن زمان سهیم بود و این نهایت کاری بود که می‌توانست در آن دوران صورت پذیرد.[81] پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما. مولای من، پرسشی از سوی برخی برادران مُلحد (خداناباور) مطرح می‌شود که به احکام اسلام در جنگ اشکال می‌گیرند و این پرسش نیز از همین اشکالات است. می‌گویند چرا در فُتوحات اسلامی ـ‌حتی در زمان پیامبر اکرم حضرت محمد(ص) ـ لشکر پیروز اسلام، زن‌ها را می‌گرفتند و به‌عنوان اسیر می‌فروختند و مسلمانان، آنان را بین خودشان تقسیم و خرید‌و‌فروش می‌کردند؛ با توجه به اینکه لشکر اسلام پدران یا همسران این زن‌ها را در حین نبرد به قتل رسانده‌اند و به این ترتیب این زن‌ها چگونه می‌پذیرند کسی به آن‌ها نزدیک شود؟ آیا این عین خواری نیست؟ و چه تفاوتی است بین چنین کارها و کارهایی که داعش امروز انجام می‌دهد؟... با توجه به اینکه این پرسش، سؤال یکی از بی‌خدایان است. آقای من، از شما متشکرم. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته عزیز من، خداوند تو را زنده بدارد. قبل از هرچیز لازم است از مسئلۀ مهمی در ارتباط با این موضوع آگاه شویم؛ اینکه مسئلۀ برده‌داری و بهره‌کشی جنسی و سوء‌استفاده از نیروی کارگر، یکی از استراتژی‌های تکامل برای انتشار، بقا و عبور‌کردن به نسل‌های بعدی شمرده می‌شود. این نکته از وجود‌ و باقی‌ماندن پدیدۀ بهره‌کشی در طول تاریخ تکامل تا به امروز در چندین گونۀ حیوانی واضح و روشن است. بهترین مثال این نوع سوء‌استفاده، پرندۀ کوکو (فاخته) است که از پرندگان دیگر بهره‌کشی می‌کند تا تخم او و کودکانش را تربیت و به آن‌ها خدمت کنند؛ و نیز مورچه‌ای که برخی حشرات و انواع دیگر مورچه‌ها را به بردگی‌ می‌گیرد. هوموساپیِنس (که به‌عنوان یک «بدن» نمادی از مُستعمرۀ ژنتیکی است) فرایند سوء‌استفاده را در طول تاریخ خود به انجام رسانده و تقریباً تا همین اواخر بدترین روش‌های برده‌داری در آمریکا به انجام می‌رسیده است. آن‌ها تنها به سوء‌استفاده از دسترنج برده‌ها بسنده نمی‌کردند، بلکه برده‌ها را شکنجه و حقوق آنان را نیز پایمال می‌کردند. پیوسته تا امروز افراد گونۀ هوموساپینس هرگاه فرصت برایشان مهیا بوده است ـ‌تا بدون هیچ عقوبت و قصاصی راه فراری داشته باشندـ به این بهره‌کشی اقدام می‌کرده‌اند؛ عقوبت و قصاص برای بهره‌کشی جنسی که بسیار و پیوسته از طریق تصاحب و تجاوز یا فریفتن یا با هر ابزار دیگری اتفاق می‌افتاده است. از دید من، بنده می‌بینم امروز برده‌داری به زشت‌ترین شکلی که می‌توان تصور کرد وجود دارد؛ اما این برده‌داری، از نوع برده‌داری فردی نیست که برای به‌دست‌آوردن نیروی کار آن فرد و سوء‌استفاده از او باشد؛ بلکه بهره‌کشی و به‌‌بردگی‌کشاندن امت‌ها و کشورها و مردمان است. آنچه را در لیبی، سوریه و یمن اتفاق افتاده است می‌توانیم به‌شکل دیگری بازخوانی کنیم؛ در یکی از این جنبه‌‌ها عملیات کثیفی انجام شد به‌قصد تصاحب سرمایه‌هایی که از آن کشورها به کشور عربی دیگری ـ‌که در سال 2008 میلادی از بحران اقتصادی رنج می‌برد‌ـ سرازیر شده بود؛ یا برای استفاده از راکد‌کردن اقتصاد آن کشورها به نفع کشوری دیگر. این‌چنین بود که اقتصاد مردم سوریه و یمن ـ‌همان کسانی که در اصل بسیاری از آنان در فقر و بدبختی به سر می‌برند‌ـ به‌خاطر مصالح یک کشور عربی ثروتمند ـ‌که نقش کفتارِ سوء‌استفاده‌کننده از فرصت‌ها را برای حمله به جسد یا حیوان مجروح بازی می‌کند‌ـ دوشیده شد؛ پس برده‌داریِ امروز بسیار بزرگ‌تر از برده‌داری هزار یا دو هزار سال پیش است. امروز ـ‌هر زمانی که فرصت دست بدهد‌ـ ملت‌ها به کامل‌ترین شکلِ ممکن، به بردگی گرفته می‌شوند. این درست است که افراد، آزاد هستند و طبق برداشت متعارف از برده‌داری، برده نیستند و کسی نیست که از تلاش و کار فردی آنان به‌طور مستقیم و فردی سوء‌استفاده کند، ولی در واقع کار و تلاش شخصی آنان و چه بسا تلاش پدران و همۀ اجدادشان با دخالت اقتصادی‌ـ‌نظامی‌ـ‌سیاسی مورد سوء‌ استفاده قرار گرفته، به زیر سلطه کشیده می‌شود. روشن است امروز برده‌داری به‌شکل قدیمی خود بی‌فایده است؛ بلکه بهره و سودِ مستقیم، به بهره‌ای که از ورای برده‌داری برداشت می‌شود سمت و سو گرفته است؛ یعنی اقتصاد و تسلط بر تولیدات و کار و توانایی‌ها در هر زمانی که فرصت به برخی از کشورها یا حکومت‌ها یا همان «کفتارهای انسان‌نما» دست بدهد. اما اسلام ـ‌به‌عنوان یک دین‌ـ برده‌داری را نیاورده است. برده‌داری پیش از اسلام وجود داشته است و همۀ کشورهای جهان ـ‌یا جامعه‌های هوموساپینس‌ـ در جنگ‌های خود از آن استفاده می‌کرده‌اند و برای لشکر اسلام در زمان رسول خدا(ص) امکان‌پذیر نبود این روش را کنار بگذارد؛ زیرا کنار‌گذاشتن آن به‌معنای زیان و از‌بین‌رفتن فوری بود؛ حتی پیش از اینکه اسلام در جزیرة‌العرب شروع به گسترش نماید. اگر رقیبان شما بفهمند شما آن‌ها را به همان روشی که آن‌ها شما را عقوبت می‌کنند عقوبتشان نخواهی کرد از شما نخواهند ترسید، پا پس نخواهند کشید و شما را با صلح و سلامتی رها نخواهند کرد. به همین دلیل حق‌تعالی می‌فرماید: (وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیرٌ لِّلصَّابِرینَ)[82] (و اگر [ستمگر را] مجازات کردید، پس فقط به‌مانند ستمی که به شما شده مجازات کنید، و اگر شکیبایی ورزید این کار برای شکیبایان بهتر است). رسول خدا را چنین می‌بینیم که تلاش می‌کند صبر را به‌عنوان جایگزین آزار و اذیت ارائه کند و به همین دلیل اسیران بدر را آزاد می‌فرماید و آنان را به بردگی نمی‌گیرد؛ و این به‌وضوح اقدامی به‌طور کامل در تضاد با آنچه بود که در آن دوران به‌طور معمول در حق امثال آن‌ها به انجام می‌رسید؛ ولی آیا طرف دیگر چنین برخوردی با شما خواهد داشت؟ و اگر پاسخ ـ‌همان ‌طور که در آن زمان اتفاق افتاد‌ـ منفی است تا چه مقدار برای شما امکان‌پذیر خواهد بود بر این مسیر حرکت کنی و در عین حال بقا و استمرار شما نیز تضمین شود؟! در حقیقت این وضعیت تنها به یک راه‌حل منجر می‌شود که عبارت است از انجام آنچه «انجامش امکان‌پذیر است»؛ و در سایۀ آن شرایط و محیط حیوانیِ سختی که بر عقل‌های هوموساپینس در آن زمان سایه افکنده بود، برای اسلام راه‌حلی باقی نبود، جز نظام‌مند‌کردن این برده‌داری به‌گونه‌ای که با گذر زمان از بین برود و از آن بیزار شوند. اسلام در پیشگاه خداوند سبحان و در ارزش‌های انسانی‌شان میان آزاد و برده برابری ایجاد کرد، و احسان و نیکی به برده و آزاد‌کردن او را از بهترین ابزارهای نزدیک‌شدن به خداوند قرار داد و دیگر امور از تشریعات واجب که از جمله دستاوردهایش این شد که با گذشت زمان از سوء‌استفادۀ بدنی یا جنسی بیزار شوند و دور گردند و آن را کاری مردود و غیرقابل‌پذیرفتن به شمار آورند. شکی نیست که این احکام اسلامی که در جهان و بین ملت‌ها گسترش یافت در پذیرفتن هوموساپینس نسبت به تحریم برده‌داری و بازداشتن از آن ـ‌به آرامی و به مرور زمان‌ـ بر روی این زمین پیشگام بوده است. اگر این پاسخ برایت کافی بود که هیچ، و اگر ملاحظه یا بحثی داشتی، اگر خدا بخواهد در بیان آنچه نیازمند توضیح باشد در خدمت شما هستم. توجه شما را به یک نکته جلب می‌کنم: بنده عبارت «هوموساپینس» ـ‌و نه «انسان»‌ـ را با قصد و منظوری استفاده کردم تا به جنبۀ ژنتیکی و حیوانی اشاره داشته باشم؛ خصوصیتی که او را به برده‌داری یا سوء‌استفاده از هر دو نوع آن (جنسی و بهره‌کِشی) سوق می‌دهد.[83] ص فداکاری و ایثار پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما. از خداوند می‌خواهم در خیر و عافیت باشید. Khalil Al-alwani نوشته است: موضوع سؤال. پس از تحیت و سلام به سید احمدالحسن، موضوع دربارۀ کتاب «توهم بی‌خدایی» است. در صفحۀ 279 این کتاب آمده است: «از چه ایثاری سخن می‌گوییم.» با اینکه من مخالف افکار تکفیری‌ها هستم و اینکه آن‌ها هرکسی را که مخالف اعتقادشان است به قتل می‌رسانند، و با اینکه آن‌ها مرا تکفیر و خونم را حلال می‌دانند زیرا به خلافت علی بن ابی‌طالب(ع) و نه غیر او ایمان دارم، با وجود این، آنان ـ‌یعنی تکفیری‌ها و سلفی‌ها‌ـ را می‌بینم که در چچن، صربستان، افغانستان، مالی، عراق و سوریه، ایثارگری حقیقی دارند؛ زیرا همه‌چیز را از مال و فرزند و همسر رها می‌کنند و در پیِ یاری دینی می‌روند که معتقدند درست است! ما می‌بینیم آن‌ها خود را منفجر می‌کنند در حالی که به هیچ‌ چیزی اهمیت نمی‌دهند و طوری می‌جنگند که گویا بهشت را با چشم خود می‌بینند و گویا به‌سویش می‌شتابند. آیا از نظر شما بزرگوار، اسلوب یا راه نفوذی برای گفت‌وگو وجود دارد تا بتوانیم افکار آن‌ها را تغییر دهیم و آن‌ها را زیر پرچم بیعت به‌سوی خدا گرد آوریم تا اسلام از ایثار و اقدامات آن‌ها و اینکه دیگران را بر خود مقدم می‌دارند بهره‌مند گردد؟ چندین سؤال اینجا مطرح کرده‌ام ولی پاسخی نگرفتم؛ شاید به‌خاطر زیادی توضیحات و نبود وقت برای خواندن همۀ آن‌ها توسط شما بوده باشد. ارادتمند شما، خالد العوانی. پاسخ: هیچ ملازمتی میان قربانی‌کردن خود و ایثارگری واقعی بی‌چشمداشت وجود ندارد. این امکان وجود دارد که به‌جهت مصلحت معینی که ـ‌‌به‌عنوان مثال‌ـ ژن‌ها به‌خاطرش غددی که هورمونی معین را ترشح می‌کنند‌ ایجاد کرده‌اند، موجود زنده با دادن زندگی‌اش خود را فدا کند. وقتی زنبور کارگر خود را به کشتن می‌دهد عامل محرک این قربانی‌کردن، ژنتیکی است؛ زیرا مهم‌ترین شاخصه در مجموعه‌ژن‌های فردی، حساب سود و زیان در مسیر تکامل و انتخاب طبیعی است؛ بنابراین ژنی که در محیط خود از بقای مجموعه‌ای از ژن‌های معین محافطت می‌کند، تا امکان عبور آن‌ها را از فیلترهای انتخاب طبیعی از نسلی به نسل دیگر فراهم کند، در ضمن آن مجموعۀ ژنتیکی فردی، ثابت و استوار می‌شود، حتی اگر عمل این ژن، واداشتن جسم به خودکشی و هلاکت در موقعیت‌های معین باشد، که بنده این مطلب را در کتاب توهم بی‌خدایی روشن ساخته‌ام. زیان‌دیدن بدن یک زنبور که مجموعه‌ای از ژن‌های فردی را حمل می‌کند در برابر حفظ بدن هزاران زنبور دیگر که همان ژن‌ها را حمل می‌کنند بی‌شک سودی بسیار برای آن مجموعه‌ژن‌ها فراهم می‌کند. وضعیت در خصوص خانواده یا به‌طور خاص راجع به مادر نیز به همین صورت است، وقتی مادر به‌خاطر فرزندانش، خود را به کشتن می‌دهد. آری این مصلحت ژنتیکی است که مادر و زنبور را به‌سوی قربانی‌کردن خود سوق می‌دهد؛ بنابراین قربانی‌شدن مادر ـ‌به‌خودیِ‌خود‌ـ ایثار حقیقی نیست؛ بلکه قربانی‌شدنی است که مصلحت ژن‌های فردی، آن را مقرر می‌کند تا بتوانند به نسل بعدی منتقل شوند؛ بنابراین هروقت موضع‌گیری خاصی، سودی برای بقای مجموعۀ ژن‌های فردی حاصل کند ملاحظه می‌کنیم بدن به‌سوی آن می‌شتابد، حتی اگر هلاکت و پایان‌یافتن زندگی‌اش در این مسیر رقم بخورد؛ زیرا این عمل باعث بقای بدن‌ها یا بدنی دیگر می‌شود که آن ژن‌ها را در خود حمل می‌کند. پس ژن‌ها در بدن، ساز‌و‌کارهایی را بنیان نهاده‌اند که بدن را به‌سوی این عمل می‌کشاند، حتی اگر باعث هلاکتش شود؛ زیرا این کار باعث حفظ مجموعه‌ای از ژن‌های فردی، ضمنِ مجموعۀ ژن‌های عمومی موجودات زنده می‌شود. متن زیر از کتاب «توهم بی‌خدایی» است که این مطلب را روشن می‌کند. هرکس خواهان تفصیل بیشتری است می‌تواند به این کتاب مراجعه کند: «اگر به پیرامون خود نگاهی بیندازیم، می‌بینیم برخی حیوانات بعضاً رفتارهای ایثارگرایانه‌ای از خود نشان می‌دهند. مثلاً می‌توانیم نمود آن را در رفتار پدران و مادران در برابر فرزندانشان، رفتار زنبورهای کارگر در برابر ملکه و دیگر کارگران و نیز کل کندو مشاهده کنیم؛ ولی آیا این، ایثارگری واقعی است یا به ظاهر ایثار کردن، و در واقع خودخواهی ژنتیکی است؟! چراکه خاستگاه چنین رفتارهایی خودخواهی ژن‌ها، یا خویشاوندسالاری یا تمایل به حفاظت بدن‌های حامل این نوع ژن‌هاست که این‌ها چنین رفتارهای ایثارگرایانه‌ای را از خود بروز می‌دهند؛ به‌عبارت دیگر نرمش و مدارای والدین نسبت به فرزندان و خوراندن غذا به آن‌ها و نیز فداکاری زنبورهای کارگر برای محافظت از کندو و ملکه و خواهرانش، بر اساس خودخواهی ژن‌هایی است که از ویژگی موفقیت در انتقال، استمرار و بقا برخوردارند. واقعیت بیولوژیکی آن است که پدر و مادر به این دلیل از فرزندان خود مراقبت می‌کنند که ژنی در ژنوم آن‌ها، ایشان را به چنین رفتاری سوق می‌دهد؛ مثلاً از طریق تأثیری که بر ساخت سیستم عصبی، مغز، غدد یا هورمون‌ها از خود بر جای می‌گذارد؛ و یکی از دلایل موفقیت ژنوم آن‌ها در انتشار و بقا، وجود این ژن است که ایشان را به آن رفتار ایثارگرایانه سوق می‌دهد. سؤالی که در اینجا پیش می‌آید این است که چگونه ژنوم والدین، در بقا و استمرار فرزندان بهره‌مند می‌شود؟ پاسخ این سؤال را می‌توان به‌سادگی بیان کرد: زیرا فرزندان، حامل درصد معینی از ژن‌های والدین خود هستند؛ به‌عنوان مثال بچۀ انسان، حامل نیمی از ژن‌های مادر و نیمی از ژن‌های پدرش است. بنابراین آن دسته از والدینی که در ترکیب ژنتیکی‌شان، ژن ایثارگری نسبت به فرزندان و برآورده‌ساختن نیازهای آن‌ها یافت می‌شود، به‌گونه‌ای که فرزندان را شایسته و آمادۀ رسیدن به سن بلوغ و تولی‌مثل می‌نماید، این والدین استمرار و بقای ژن‌های خود را در نسل‌های آتی، محقق خواهند کرد؛ در نتیجه این نوع ایثارگری (ایثارگری والدین برای فرزندان) در واقع ژنتیکی و خودخواهانه است؛ یعنی خودخواهی ژن‌ها آن را به وجود آورده و ایثارگری واقعی محسوب نمی‌شود. آن دسته از والدینی که توجه کافی به فرزندان خود ندارند و از آن‌ها حمایت نمی‌کنند، یا به‌عبارت دیگر والدینی که ژنوم آن‌ها شامل ژن‌هایی نیست که آن‌ها را به حمایت از فرزندان وادارد (از قبیل فراهم‌نمودن لانه، غذا و مراقبت) نمی‌توانند ژن‌های خود را به نسل‌های بعد انتقال دهند؛ زیرا به‌طور خلاصه آن‌ها در تربیت فرزندانی که به سن بلوغ، تولید‌مثل و انتقال ترکیب ژنتیکی خود به نسل‌های بعد برسند، ناموفق‌اند. به این ترتیب این والدین یا به‌عبارت دیگر این ترکیب ژنتیکی یا نقشۀ ژنوم، مجازات شده و در این زندگانی، ژن‌های خاص آن‌ها استمرار نیافته، از گردونۀ رقابت حذف می‌شود. مسئلۀ توجه و اهتمام والدین به فرزندان، به‌طور کامل دلیل ژنتیکی دارد و اگر ژن‌ها راهبرد موفق دیگری به‌جز توجه مستقیم والدین به فرزندان بیابند، چه بسا همان را به کار بگیرند. این قضیه دربارۀ پرنده‌ای به‌نام کوکو اتفاق افتاده است. این پرنده تخم‌هایش را در لانۀ قربانیانش جا می‌دهد تا آن‌ها فرزندانش را تربیت کنند. او خودش نسبت به فرزندانش بی‌توجه است و نسبت به آن‌ها هیچ عاطفه‌ای نشان نمی‌دهد. این پرنده به‌محض برآورده‌ساختن نیاز جوجه‌ها، با قرار دادن آن‌ها در لانۀ پرندۀ قربانی که به‌جای وی آن‌ها را پرورش می‌دهد، رابطه‌اش را با جوجه‌هایش پایان می‌دهد. این مثال دلیل واضحی است مبنی بر اینکه مسئلۀ بدن‌ها، به حیطۀ ژن‌ها مربوط می‌شود. همین مسئله دربارۀ زنبورهای کارگر نیز وجود دارد. آن‌ها نزدیکی بسیار زیادی با خواهران خود دارند و از مادر به آن‌ها نزدیک‌ترند، زیرا خواهران همگی نسخۀ همانندی از ژن‌های پدر را دارا هستند؛ از این رو در فداکاری و پیشی‌گرفتن برای حمله به دشمن، دلیل منطقی وجود دارد؛ با وجود اینکه زنبور کارگر پس از نیش‌زدن می‌میرد. این ژن ایثارگر در ازدیاد، استمرار و بقا موفق بوده، زیرا توانسته است در محافظت از کندو بهتر عمل کند. منفعتی که مرگ زنبور کارگر برای ژن‌های او به‌دنبال دارد بیش از منفعت زنده‌ماندنش است؛ زیرا آن‌ها با سبقت‌گرفتن در مرگ به‌جای خواهرانشان و نیز با دفاع از مادر (زنبور ملکه)، در بقا و استمرار نسخه‌های زیادی از ژن‌های موجود خود در بدن همۀ خواهران کارگر نقش دارند و نیز در بقای ژن‌های موجود در تخمک‌ها و اسپرم‌های موجود در بدن مادر (زنبور ملکه) نیز تأثیرگذارند. بی‌تردید چنین ترکیب ژنتیکی از آن ترکیبی که در فداکاری بر یکدیگر پیشی نمی‌گیرند، برای بقا و استمرار تواناتر است. طبیعت، آن‌هایی را انتخاب خواهد کرد که در فداکاری، شجاعت و ... پیش‌قدم هستند؛ یا باید بگوییم آن نوع ترکیب ژنتیکی که به‌خوبی می‌تواند بقا و استمرار یافته، در برابر شرایط طبیعی محیط پیرامونش مقابله کند. به‌طور کلی تا زمانی که فداکاری، برای ژن‌ها منفعت بیشتری همراه داشته باشد ـ‌حتی با چشم‌پوشی از قرابت بین آن‌ها‌ـ خودخواهی ژن‌ها می‌تواند ویژگی ایثارگری در برابر یک موجود دیگر را تفسیر کند.» اما در خصوص انسان به‌طور خاص، در کتاب «توهم بی‌خدایی» مسئلۀ اخلاق انسانی را مورد بحث و بررسی قرار داده‌ام، و اینکه مؤلفۀ جدیدی در معادلۀ انسان وجود دارد که همان ایثارگری حقیقی بی‌چشمداشت است و هرکس خواهان جزئیات بیشتری است می‌تواند به کتاب «توهم بی‌خدایی» مراجعه کند؛ اما در اینجا می‌خواهم به مسئلۀ اقدام به نابود‌کردن «بدن» برای اهدافی معین بپردازم؛ چه این اهداف دینی باشد، چه لیبرالی، چه مارکسیستی، میهنی، انسانی یا حتی نفسانی بوده باشد، و برای همۀ این جوانب ـ‌و نیز جنبه‌های دیگر‌ـ می‌توانیم مثال‌هایی از قربانیانی ارائه دهیم که خود و زندگی خود یا حتی مهم‌ترین شاخصه‌ای را که موجودات زنده به آن اهتمام دارند تقدیم کرده‌اند؛ ‌یعنی انتقال ژن‌های فردی به نسل بعد‌. بنده معتقدم شناسایی این نمونه‌ها به‌آسانی امکان‌پذیر است؛ به‌طوری که هیچ‌کس در فهمیدنشان دچار اشتباه نمی‌شود. بسیاری از مردم در سرتاسر جهان به چیزهایی اعتقاد دارند که آن‌ها را «ایثارگرایانه» ارزیابی می‌کنند؛ در حالی که این‌ها هیچ ارتباطی با دین ندارند ـ‌مانند «چه‌گوارا»‌‌ـ‌ و با چشم‌پوشی از مثال‌های فردی، ایثار حقیقی ـ‌به‌‌اعتبار اینکه صفتی است که هر نفْس انسانی می‌تواند به آن متصف شود‌ـ مسئله‌ای حقیقی و واقعی است. آنچه در بسیاری اوقات رخ می‌دهد این است که این صفتِ نفْسانی، وقتی جایگاه صحیحِ طراحی‌شدۀ خود را ـ‌که خیر آخرت و دنیایش را تأمین می‌کند‌ـ نیابد، انسان را به‌سوی زیان و خسران زودگذر در دنیا و آخرت سوق می‌دهد و به این ترتیب می‌تواند او را به‌سوی خودکشی به منظوری پوچ و بیهوده بکشاند یا او را به آنجا برساند که خود را در میان جمعیتی از مردم در خیابان منفجر کند؛ همان‌ گونه که ـ‌چه در گذشته و چه حال‌ـ سلفی‌ها می‌کرده‌اند و می‌کنند؛ پس مهم‌ترین نقش این صفت نفسانی ـ‌که هر انسانی می‌تواند ‌در نتیجۀ منتشر‌شدن نفْس آدمی در او‌ به آن متصف شود‌ـ این است که این صفت، اهمیت جسم و بقای آن را برای انسان در برابر نقش ژن‌هایی که برای بزرگ جلوه‌دادن اهمیت جسمِ حامل ژن، وارد عمل شده و مانع از قربانی‌کردن جسم می‌شوند کاهش دهد، مگر برای هدف ژنتیکیِ بالاتری که این هدف، عبارت است از محافظت از مجموعه‌ژن‌های فردی به‌طور عمومی؛ یعنی همان ‌گونه که دربارۀ زنبورهای کارگر و خانواده‌شان مطرح است. اگر مطالب پیش‌گفته برایتان روشن شود خواهید دید خودکشی و انتحار مجموعه‌های سلفی (وهابیت) هیچ شاخصۀ به‌خصوصی ندارد تا برای هدایت آن‌ها و شناساندن حق به آن‌ها، خواهان سخنِ خاصی خطاب به آن‌ها باشی؛ زیرا این قاتلانی که می‌بینیم مردان و کودکان و زنان را با چاقو و با سنگ‌دلی ـ‌که هیچ نظیری برایش پیدا نمی‌شود‌ـ ذبح می‌کنند و جگرهای انسان‌ها را به دندان می‌گیرند، به‌طور قطع‌و‌یقین چیزی از عطوفت یا اخلاق نمی‌شناسند و به این دلیل این عده دورترین افراد از هدایت و شناخت حقیقت و دین الهی هستند... .[84] ص ژن‌ها و رابطه با چند مؤنث زیست‌شناسیِ تکاملی، ژن‌ها و چندهمسری: در اینجا می‌خواهم به بحث‌وبررسی این مسئله از دید زیست‌شناسی ژنتیکی بپردازم، تا به پرسش زیر پاسخ گفته شود: آیا ژن‌های یک مُذکر، وی را به‌سوی ارتباط با بیش از یک مؤنث سوق می‌دهند یا خیر؟ واقعیت این است که امکان ندارد بدون فهم نظریۀ تکامل و استراتژی‌های تکامل در زندگیِ روی این زمین، بتوان [مفاهیم] «مرد» و «زن» را به‌شکل صحیح و دقیق درک کرد؛ به‌طوری که بتوان در مطالعات خردمندانه‌ای که در خصوص مشکلات اجتماعی و روانی انجام می‌شود، به این دو مفهوم تکیه کرد. مذکر و مؤنث، به‌عنوان «جسد» (بدن) عبارت‌اند از: مستعمره‌هایی ژنتیکی که به‌عنوان ابزاری برای انتقال و بقای ژن‌ها ـ‌نسل‌اندرنسل‌ـ از طریق مشارکت و همکاری ژنتیکی در فرزندان به‌کار گرفته می‌شوند، و به‌طور معمول این مشارکت و همکاری، جز از طریق تلاقی جنسی صورت نمی‌پذیرد، که به‌نوبۀ خود علتی برای شکل‌گیری خانواده و ارتباط عاطفی میان جنس نر و جنس ماده است؛ ارتباطی که نیازمندیم آن را به‌شکل صحیح و دقیق درک کنیم تا بتوانیم بسیاری از مشکلات اجتماعی، عُقده‌ها و بحران‌های روانی را بفهمیم تا برای فراهم‌آمدن راه‌حل‌هایی ثمربخش و صحیح برای این مشکلات زمینه‌سازی شود؛ بنابراین ما نیاز مبرمی به دقتِ‌نظر در خصوص طبیعت رفتار «جنسِ نر» در برابر «جنسِ ماده» و طبیعت رفتار «جنسِ ماده» در برابر «جنسِ نر» داریم. تکامل ـ‌ به‌طور معمول ‌ـ چه رفتار جنسی را به حیوان مذکر تحمیل می‌کند؟ و تکامل ـ‌ به‌طور معمول‌ ـ چه رفتار جنسی را به حیوان مؤنث تحمیل می‌کند؟ طبیعتاً دانشمندان زیست‌شناسیِ تکاملی، پژوهش‌های بسیاری برای شناخت این رفتار انجام داده‌اند. و چکیدۀ این پژوهش‌ها عبارت است از: استراتژی جنسِ مذکر ـ‌از دید تکاملی‌ـ عبارت است از اینکه برای منتشر‌کردن ژن‌های خودش در گسترده‌ترین محدودۀ ممکن ـ‌بدون هیچ توجهی به آنچه جنسِ ماده به‌خاطر توجه نشان‌دادن به این ژن‌ها تحمل خواهد کرد‌ـ تلاش می‌کند؛ اما استراتژی جنسِ مؤنث ـ‌‌از دید تکاملی‌‌ـ عبارت است از جست‌وجوی شریکی وفادار. جنسِ ماده نیز می‌خواهد ژن‌های خودش را در گسترده‌ترین محدودۀ ممکن منتشر سازد، ولی تلاش می‌کند همراه خود شریکی وفادار داشته باشد؛ شریکی که نسبت به فرزندانی که ژن‌های مذکر و مؤنث را ـ‌به‌طور هم‌زمان‌ـ در خود دارند توجه نشان دهد. دلیل این دو حالت متفاوت –‌یعنی تمایل جنسِ نر برای برقرارکردن ارتباط جنسی با چندین ماده تا ژن‌های خودش را در گسترده‌ترین محدوده‌ منتشر کند، و تمایل‌داشتن جنس مؤنث برای یافتن یک نَر وفادار برای منتشر‌کردن ژن‌های خودش‌ـ عبارت است از اینکه جنس مذکر، ژن‌هایی بدون مواد غذایی و بدون هیچ مراقبتی (که اسپرم، این ژن‌ها را با خود حمل می‌کند) ارائه می‌کند در حالی ‌که جنس ماده، ژن‌هایی در محاصرۀ اندوختۀ غذایی و برخوردار از توجه و مراقبت عرضه می‌دارد (تخمکی که شامل ژن‌ها و اندوختۀ غذایی است؛ به‌علاوه مراقبت و نگهداری پس از شکسته‌شدن تخم، که این مراقبت می‌تواند در لانۀ پرنده انجام شود، می‌تواند در رحم زن انجام شود، در کیسۀ کانگورو انجام شود یا در محیط بیرونی صورت پذیرد). به همین دلیل در تاریخ تکاملی، کشمکشی پُر‌التهاب میان این دو استراتژی وجود داشته است و آنچه ما در جهان بیرونی شاهد هستیم چیزی جز نتیجۀ این کشمکش در طول تاریخ تکاملی نیست و طبیعتاً این معرکه، پیوسته ادامه‌دار و پُرالتهاب بوده است. قطعاً استراتژی جنس مؤنث، مجموعۀ ژنی را وادار می‌کند برای مشکلاتش با جنس مذکر راه‌حل‌هایی پدید آورد، ولی باقی‌مانده‌ای از مجموعۀ ژنتیکی جنس مذکر، مُستعمرات ژنتیکی (بدن‌های جنس مذکر) را به‌سوی یافتن ابزارهایی پیچیده برای خنثی‌کردن آنچه مجموعۀ ژنتیکی جنس ماده در جهت وادار‌کردن او برای وفادار‌بودن به مستعمره‌های ژنتیکی جنس مؤنث (بدن‌های جنس مؤنث) انجام داده است سوق می‌دهد. افراد جنس نر، لانه و خانه می‌سازند، آن‌ها را زینت می‌دهند و برای جنس ماده غذا فراهم می‌کنند، به‌گونه‌ای که تکالیفی در جهت اطاعت، احترام و فرمان‌برداری از جنس ماده را برایش جلوه‌گر می‌سازند تا در نهایت، توجه جنس ماده را به خود جلب کنند و او ازدواج و مشارکت ژنتیکی با گنج ارزشمند خود در طبیعت (یعنی تخمک) را می‌پذیرد. مقدمۀ بالا، با اختصار بسیار بود و چه بسا کسی که می‌خواهد آن را با دقت درک کند، نیازمند آگاهی‌یافتن از نظریۀ تکامل ـ‌به‌صورتی صحیح و از منابعش‌ـ باشد. اما اگر شما نمی‌خواهی تلاشی برای فهمیدن این مقدمه به خرج بدهی، مَخلَص کلام بالا عبارت است از اینکه «جنسِ مؤنث حیوانی» (از جمله جنسِ مؤنث انسان) از آنجا که مستعمره‌ای ژنتیکی است غالباً به‌دنبال همسری وفادار است تا با او ارتباط برقرار کند. اما «جنسِ مذکرِ حیوانی» به‌دنبال شریک مؤنث می‌گردد تا بپذیرد که او از الطاف و مواهبی که [جنسِ مؤنث] برای ژن‌های خودش و ژن‌های شریکش عرضه می‌کند سودجویی کند؛ الطاف و مواهبی که از تخم شروع می‌شود و چه بسا تا به‌استقلال‌رسیدن محصولِ جدید (یعنی فرزندان) پایان نمی‌پذیرد. با توجه به آنچه در بالا تقدیم شد، میان جنسِ مذکر و جنسِ مؤنث در نوع بشر، درطول این مسیرِ تکاملی چه‌چیزی حاصل شده است؟ جنسِ مذکر در طبیعت، به جنسِ مؤنث مکانی امن برای زندگی و دوری‌جستن از شکارچی‌ها و غذایی به‌عنوان بیعانه‌ای برای فداکاری و وفاداری پیشکش می‌کند تا موافقت جنسِ مؤنث را به‌دست بیاورد؛ اما در این دوران کنونی، ما می‌توانیم بسیاری از رفتارهای دیگر را شاهد باشیم؛ رفتارهایی که در ظرف همان «غرض» ریخته شده و شکل گرفته‌اند؛ یعنی تلاش جنسِ مذکر برای اینکه خودش را به‌عنوان شخصی وفادار به جنسِ ماده عرضه کند و اینکه تنها با او [زندگی را] ادامه خواهد داد. و در عین حال ـ‌همواره‌ـ بقایایی [ژنتیکی] وجود دارد که جنسِ مذکر را به‌سوی انتشار ژن‌هایش و پایبند نبودن به یک مؤنث، فرامی‌خوانَد؛ بنابراین ژن‌هایی که جنسِ مذکر را به خیانت نسبت به شریک مؤنث فرامی‌خوانند به‌صورت ژن‌هایی غیرفعال، تبدیل و دگرگون نمی‌شوند؛ درست مثل وضعیتی که برای دیگر ژن‌ها در این مسیرِ تکاملی حاصل شده است. بنابراین پاسخ پرسش ما: بله، ژن‌های جنسِ مذکر، او را به ارتباط‌داشتن با بیش از یک مؤنث سوق می‌دهند. نکته: سخن بالا، پاسخی علمی ـ‌از طریق زیست‌شناسیِ تکاملی و ژن‌ها‌ـ به اشکال مطرح‌شده از سوی ملحدان و خداناباوران به مُجاز‌بودن «چندهمسری» در اسلام بود، و بنده پیش‌تر این مسئله را از دید اجتماعی و اینکه راه‌حلی برای مشکلی اجتماعی در دوران فرستادۀ خدا حضرت محمد(ص) بوده است بیان کرده‌ام. شایان ذکر است که پرداختن بنده به این مسئله به این معنا نیست که بنده ـ ‌در دوران کنونی ‌ـ در راستای چندهمسری تشویق می‌کنم؛ بلکه این تنها بیانی علمی و منطقی برای حقانیت اسلام و احکامش است.[85] ص تقسیم‌بندی نفْس‌ها به مذکر و مؤنث پرسش: سید عزیز ما، خداوند شما را زنده بِدارد و به شما جزای خیر دهد، و از خدا می‌‌خواهم از فضل خود بر شما بیفزاید، و از لطف خود بر ما اکرام فرماید، و شما ـ‌ای آقای ما‌ـ گوشه‌ای از علم پوشیده و پنهان داشته‌شدۀ او را به ما عرضه بدارید. آقای ما، سؤالی دارم؛ تفضل بفرمایید و پاسخ گویید. همان طور که معلوم و ثابت‌شده است و همان طور که شما بیان فرمودید، پیدایش و تکامل، راه درست برای تفسیر پیدایش حیات و تکاملش بر روی زمین است، و این مطلب با دلایل و برهان‌های علمی ثابت شده است. و همان ‌گونه که شناخته شده است [مسیر] تکاملی که موجودات زنده پیموده‌اند به این منجر شده که موجودات زنده به‌صورت دو جنس مذکر و مؤنث [از یکدیگر] جدا شوند؛ و این از جمله خصوصیاتی است که در جهت رسیدن به رکنی اساسی از فرایند تکامل، بسیار کمک کرده است؛ یعنی فرایند انتقال ژن‌ها از نسلی به نسل دیگر به‌همراه ظهور صفاتی که برای بقا سازگاری بیشتری دارند؛ این نکته‌ای است که در جنبۀ زیست‌‌شناختیِ انسان نیز حاصل شده است. پرسش: آیا ارتباط یا تأثیری از جهت نفسانی ـ‌منظورم تأثیرگذاری نفْس است‌ـ در این فرایند جداسازی برای موجود زنده وجود دارد؟ آیا در عالم اَنْفُس نیز مذکر و نفْسِ مؤنث وجود دارد؟ و اگر وجود دارد چه علتی در ورایِ آن نهفته است؟ می‌دانیم علت از دیدِ زیست‌شناختی، ازدیاد و تکثیر است. و نکتۀ مهم این است که عامل مشخص‌کنندۀ جنسیت از دیدگاه بیولوژیکی وجود کروموزومی است که جنس را مشخص می‌کند. آیا این عامل، از عامل نفسانی تأثیر می‌پذیرد و بر جنبۀ زیست‌شناختی غالب می‌شود؟ مثلاً اگر وجود یک نفْس مذکر را در یک بدن بیولوژیکی مؤنث فرض بگیریم، آیا چنین وضعیتی می‌تواند حاصل شود؟ و سؤال‌های بسیار دیگر. خداوند به شما جزای خیر دهد! پاسخ: خداوند شما را زنده بدارد، شیخ بزرگوار صادق محمدی، از خداوند می‌‌خواهم شما و خانوادۀ بزرگوارت و کسانی که در پناه شما هستند در خیر و عافیت باشند، و سلام من به همۀ شما. نفْس‌ها نیز متمایز هستند؛ ولی این تمایز با تمایز جنسی ـ‌که تکامل بیولوژیکی روی این زمین پدید آورده است‌ـ متفاوت است. بنابراین نفْسِ مؤنث و نفْسِ مذکر وجود دارد، ولی این به همان معنای جنسی [متعارف] نیست، و [خصوصیتی است که] تنها با عالَم نفْس‌ها متناسب است؛ و بهره‌مندی و سعادتی که برای نفْس‌ها از ارتباطشان با یکدیگر محقق می‌شود بسیار بیشتر از بهرۀ جنسی یا هرگونه بهره‌مندی و سعادتی است که در این عالم، در نتیجۀ ارتباط [جنس] مذکر و مؤنث به دست می‌آید. بنابراین تمایز نفْسانی مهم است؛ چراکه عاملی است برای سعادت و خوشبختی انسان در عوالم دیگر، و حتی در این عالم نیز می‌توان برخی آثار آن را لمس نمود. می‌‌توان این تفاوت را ـ‌هرچند تا حدودی‌ـ از طریق درک تفاوت بزرگ میان بهره‌مندی و سعادتمندیِ زوجی که ارتباط جنسی، خانوادگی و فرزندان، آن دو را به یکدیگر پیوند داده، و سعادتمندی زوج دیگری که عاطفه و محبت آن دو را به یکدیگر پیوند داده است، تصور نمود.[86]

-تأثیر زنان و نقش سیاسی‌شان

ص مشارکت زنان در تظاهرات مشارکت زنان در تظاهرات پرسش‌های فراوانی دربارۀ شرکت زنان در تظاهرات فردا، جمعه، در میدان «التحریر» بغداد مطرح شده است؛ تظاهراتی که برای مطالبۀ حقوق و برملا کردن فساد احزاب حاکم و تسلی‌خاطر خانواده‌های داغ‌دیدۀ شهدای عراق در «الکراده» برگزار می‌شود. اما پاسخ: از زنان نمی‌خواهم در تظاهرات شرکت کنند؛ ولی وقتی عمۀ ما، زینب دختر علی(ع) برای مطالبۀ حقوق و رسوا‌کردن حکومت امویِ ستمگر در حضور همگان خارج شد، من نمی‌توانم یک زن را از ایفای چنین نقشی منع کنم.[87] پرسش: آقای من، آن‌ها با گفتن اینکه زنان دچار سختی و گرفتاری می‌شوند، سازماندهی‌شان دشوار است، شرایط سخت است و... و... قلبم را شکستند. آن‌ها حتی مرا برای تشویق زنان هم نمی‌خواهند؛ با اینکه زنان گرمای شدید و نیز سختی‌های دیگری را تحمل کرده‌اند. اکنون اگر زن‌ها این سخن را بفهمند چه فکری خواهند کرد؟! من نرفتم و قلبم به درد آمده است؛ پس وضعیت آن‌ها چگونه خواهد بود... من نمی‌توانم به آن‌ها خبر بدهم چه‌چیزی به من گفته شده است... نمی‌دانم چه کنم. ای آقای من! اعتقاد من این بود همان ‌طور که حسین(ع) زنانش را فدا کرد، اجازه‌دادن به حضور زنان در تظاهرات ساده‌ترین کاری است که می‌توان انجام داد... نمی‌دانم درست چیست؟ چرا ما را سربار می‌دانند، نه کمک‌حال و یاور؟! شکایتم را به خدا و به شما ای آل‌محمد(ع) می‌آورم. حتی با وجود اینکه ضعیف هستیم تلاش کردیم کمک کنیم، اما با شنیدن اینکه شما زن هستید، دل‌شکسته شدیم؛ در حالی که فرصت‌های عمر ما برای همراهی با قائم آل‌محمد(ع) از دست می‌رود. پاسخ: خداوند همۀ شما را زنده بدارد. هرکدام از زنان که می‌تواند در جمعۀ پیشِ‌رو حضور یابد، باید در تظاهرات حاضر شود.[88] پرسش: حکم بانوان انصاری که با شوهرانشان که مخالف دعوت هستند زندگی می‌کنند چیست؟ طبیعتاً شخص مخالف، ما را از شرکت در تظاهرات منع می‌کند؛ زیرا او ـ‌برخلاف یک انصاری‌ـ از اصل و اساس، به امر شما پایبند نیست. نصیحت شما به نحوۀ رفتار من با مادرم چیست که مخالف، ولی مسکین است و ما را دوست دارد و نمی‌خواهم او دلگیر شود؟ و آیا تظاهرات بر ما واجب است؟ و اگر به‌خاطر ناراحتی مادری که سختی‌های زندگی را چشیده است امتناع کنیم چه؟ از شما درخواست دعا دارم؛ چون سینه‌ام تنگ شده و راه گریز ندارم و نمی‌توانم بیش از این تحمل کنم. دختر شما، ای نورِ دیده. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. دخترم خداوند تو را زنده بدارد. قطعاً زن نقش بزرگی دارد و یک مرد نمی‌تواند به‌جای یک زن ایفای نقش کند؛ زیرا زن خصوصیتی دارد که مرد ندارد، و تأثیر اجتماعی زن در برخی موقعیت‌ها بسیار بیشتر از تأثیر مرد است. زنِ خردمند و زنی که قدرت مخاطب قرار‌دادن جامعه و تأثیرگذاری در آن را دارد، قطعاً در برابر جامعه، واجب اخلاقی بر عهده دارد؛ به‌خصوص که می‌بیند ظلم و ستم، مردمش و حقوق آن‌ها را درهم شکسته است و قطعاً زنانِ دیگر باید او را پشتیبانی و حمایت، و همراهش خروج کنند. اما مسئلۀ خروج زنان برای تظاهرات، پاسخی بیش از آنچه در پاسخ قبلی گفته‌ام وجود ندارد. می‌توانی از آن پاسخ مطلع شوی؛ و بنده نگفتم تظاهرات برای زن، واجب شرعی است.[89] سید احمدالحسن(ع) دربارۀ نقش زنان در تظاهرات استان بصره نیز پیامی منتشر کرده است. #انقلاب بصره تا به حال، چه چیزهایی را تحقق بخشیده است. 1ـ حکومت محلی و مرکزی را ادب کرده، و احزابِ خرابکار را که عراق را ویران کردند، به وحشت انداخته است، و آن‌ها را وادار خواهد کرد دربارۀ هرگونه تظاهراتی که در آینده پیش آید، هر کلمه‌ای را که بر زبان جاری می‌کنند، هزار بار بسنجند، چه برسد به سرکوب آن؛ و موضع نخست‌وزیر عراق و استاندار بصره و حتی بعضی دستگاه‌های امنیتی نظامی، به‌روشنی 180 درجه تغییر کرد؛ با اینکه هنوز «نیس» در جنوب فرانسه است.[90] 2ـ برای ملت عراق به‌طور کلی، آرزوی بزرگی را برآورد؛ زیرا این یک تظاهرات غیرسیاسی بود و وابسته به هیچ جبهۀ دینی یا سیاسی نبود و امروز مردم عراق به شما می‌نگرند و تمامش آرزو و انتظار است. 3ـ تعداد بسیاری از تظاهرکنندگانِ بصره را بانوان تشکیل دادند و حضور زنان در [تظاهرات] بصره، به زنان دیگر استان‌های عراق شجاعت بخشید تا عنان کار را در دست بگیرند؛ زیرا زن قوی است و می‌تواند کارهای زیادی را تحقق بخشد. تصویر زیر نشان‌دهندۀ بانوانی است که در تظاهرات اخیر کربلا شرکت کردند. ص تصویر پیوست‌شده به پیام 4ـ جوانان با خروج از میدان، هوشیاری بزرگی از خود نشان دادند؛ پس از آنکه گروه‌های احزاب برای تصفیه حساب، با بزرگ‌ترین ائتلاف خود، برای خراب‌کاری و آتش‌زدن و درگیری‌های داخلی‌شان از راه رسیدند. به همین نکات بسنده می‌کنم؛ وگرنه چیزهای دیگری هم محقق شده است. شما خیلی چیزها را تحقق بخشیده و چیزهای بسیاری را تغییر داده‌اید، و من اطمینان دارم شما تغییر ریشه‌ای را رقم خواهید زد.[91] دربارۀ نقش زن در ساختن تاریخ، سید احمدالحسن(ع) فیلمی از یک فعال مدنی منتشر کرده است.[92] ص تظاهرات‌کننده‌ای از بصره «تظاهرات بصره 2018-08-31 زنان تاریخ را می‌سازند #انقلاب تغییر ریشه‌ای، نخست‌وزیر یک دولت نجات مستقل.»[93] سید احمدالحسن(ع) در سوگ شهید رهام یعقوب:[94] ص تصویر پیوست‌شده به پیام آنچه در بصره به‌طور خاص، و به‌طور کلی در عراق در خصوص ترور پسران و دختران ما اتفاق می‌افتد یک جنایت تروریستی است که به‌وضوح نشان می‌دهد هیچ تفاوتی میان جناح‌های مسلح شبه‌نظامیان جنایتکار وابسته به احزاب فاسد در عراق، با داعش و القاعده وجود ندارد. اسلام اهل‌بیت از آن‌ها و جنایاتشان مبراست. علی بن ابی‌طالب(ع) در امور دنیوی با مردم رقابت نمی‌کرد و حتی کسانی را که به او آسیب می‌رساندند می‌بخشید. خداوند همۀ شهدای انقلاب مسالمت‌آمیز عراق را بیامرزد، و از خداوند می‌خواهم به خانواده‌های آن‌ها و دوستدارانشان به‌خاطر آنچه بر آن‌ها آمده است صبر عنایت فرماید. در پناه رحمت خدا، دختر عزیزمان دکتر رهام یعقوب العماره.[95] دقایقی بعد یکی از دنبال‌کننده‌ها چنین نظر داد: البته ما از شما متشکریم که در خصوص جوانان‌ ما که از دنیا می‌روند [پیام] منتشر می‌کنید؛ اما ای کاش پیروانی داشتید که پیش از شما این عمل را محکوم می‌کردند. پاسخ: عزیزم، خداوند شما را زنده بدارد. عزیز من، دستِ‌کم هزاران مؤمن زن ‌و مرد در تظاهرات‌های بصره، بغداد و جاهای دیگر شرکت می‌کنند و برخی از آن‌ها به شهادت رسیده‌اند. برخی از آن‌ها فرزندانِ طلبه‌ها، و برخی دیگر نیز طلبه و در حوزۀ مهدوی استاد هستند. در همین صفحه، برای یکی از استادان حوزۀ مهدویه «شیخ حیدر مالکی» که توسط شبه‌نظامیان جنایتکار در بصره در انقلابِ اکتبر ترور شد، به‌صورت خاص تسلیت گفته شد؛ همچنین برخی از آن‌ها توسط شبه‌نظامیان ربوده و شکنجه شده‌اند. مؤمنان همچنین در طول انقلابِ اکتبر چادرهای زیادی را در میدان «التحریر» و میادین دیگر برپا کردند. مؤمنان صدها میلیون [دینار] برای پشتیبانی از میادین و انقلابیونی اهدا کردند که خودشان هم جزو آن انقلابیون بودند.[96] سید احمدالحسن(ع) به موضوع ترور دکتر رهام یعقوب اهتمام زیادی نشان داد؛ و ویدئوی دیگری را نیز به همان پیام پیوست کرد.[97] ص ویدئوی پیوست‌شده به پیام شخصی پرسشگرانه چنین نوشت: والله نمی‌دانم! قضیه گیج‌کننده است! سید برای یک زن فعال اجتماعی که جهت‌گیری‌های خود را از آمریکا می‌گیرد رحمت می‌فرستد، و شما انصار هم به وی تسلیت می‌گویید. قضیه چیه؟ نمی‌دانیم. پاسخ: آیا اینکه او یک ‌بار در محفلِ زنانه‌ای بوده که کنسولگری آمریکا در بصره آن را برگزار کرده و آن‌ها عکسی گرفته‌اند باعث می‌شود کشته‌شدنش در دین شما حلال شود. اگر این‌طور باشد شما باید به قتل هادی العامری و دیگر بزرگانتان فتوا بدهید که به کاخ سفید رفتند و در آنجا با نهایت ادب جلوی رئیس‌جمهور آمریکا نشستند و شما می‌توانی ده‌ها عکس از آن‌ها پیدا کنی.[98] *‌ * * نخست‌وزیر عراق وزیر کشور عراق ویدئوی زیر تحریکی علنی برای قتل دکتر رهام است، [این ویدئو] واضح است و نیازی به توضیح ندارد؛ و از وظایف نخست‌وزیر عراق و وزیر کشور، اقدامِ قانونی علیه شبکۀ ماهواره‌ای العهد و مجری و همکاران اوست. یعنی به گمان شبکۀ العهد: هرکدام از دختران عراقی که خاله‌ای به اسم اشواق داشته باشد، یا دوست مادرش باشد، یا خانم بزرگی که از آشنایان او باشد و «خاله اشواق» نامیده شود، رمزی برای سفیرِ آمریکایی در عراق خواهد بود. خب، خاله هدیه چه رمزی برای سفیرِ بریتانیایی در فرهنگ‌لغت شبکۀ شما دارد. خب، فرهنگ‌لغتتان را به ما بدهید تا خاله‌ها در عراق اسم‌هایشان را تغییر دهند. نکته: من نمی‌‌دانم، حقیقتاً کار دادستانی در عراق چیست! کسی می‌تواند مرا متوجه کند که اصلاً در عراق سازمانی برای دادستانی وجود دارد یا نه؛ و اگر دامنۀ عمل دادستان به‌گونه‌ای است که برای بازکردن یا برطرف‌کردن قضایا علیه تهدیدکنندگان جانِ عراقی‌ها و محاکمه‌کردنشان، به آن‌ها توانمندی نمی‌دهد، آیا بهتر نیست چنین دفتری بسته شود. و اگر خودِ دادستان (مدعی‌العموم) و قضّات و مقامات قضایی نیز بین احزاب و جناح‌های عراق تقسیم شده باشند [چه]؟![99] ص شبکۀ ماهواره‌ای العهد به قتل دکتر رهام تحریک می‌کند و سيد احمدالحسن ادامه می‌دهد: هر مرد و زنِ شرکت‌کننده در تظاهراتِ ضدِ نظام، یک عنصرِ سیاسی ضد نظام محسوب می‌شود. او این حق را دارد تا با سفیران کشورهای موجود در عراق ـ‌چه سفیر آمریکا باشد و چه کشوری دیگر‌ـ دیدار داشته باشد، و برای وی شرح دهد فلانی و فلان سیاستمدار و رئیس گروه سیاسی و جناح‌ها، دزد و قاتل هستند، و از او بخواهد آمریکا دست از حمایت آن‌ها بردارد؛ دقیقاً مثل کاری که «هادی العامری» و دیگر سیاسیون انجام دادند که به کاخ سفید رفتند و با تمام احترام روبه‌روی رئیس‌جمهور آمریکا ایستادند و از او درخواست حمایت و تأیید کردند؛ و همان ‌گونه که [الآن نیز] به‌صورت مداوم با سفیر آمریکا در عراق دیدار دارند.[100] -زن در جامعه ص صدا و تصویر زن ص تحصیل زنان/ حق تحصیل زن محفوظ است ص شغل زن ص خشونت علیه زنان پذیرفتنی نیست ص ویژگی زن، زن‌بودنش است ص آیا اسلام عشق را منع کرده است؟ صدا و تصویر زن پرسش: حکم قرائت قرآن توسط زن‌ها طبق احکام تجویدِ متعارف در حضور مردها در مسابقات قرآنی که بعضی از معمّمین برای قضاوت و شبیه آن حاضر می‌شوند چیست؟ پاسخ: بعضی از احکام یادشده ناصحیح یا تکلّف‌‌آور است، و مسئلۀ شنیدن صدای زن توسط مردها اشکالی ندارد؛ به‌خصوص اگر برای آموزش یا کار‌کردن باشد.[101] توصیه سید احمدالحسن(ع) دربارۀ قرار‌دادن عکس‌های نمادین در صفحات اجتماعی: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما. دیروز یکی از مؤمنان را نصیحت کردم که اسم صحیح خودش را قرار دهد و نیز در صورت امکان، عکس شخصی خودش را. این تنها یک نصیحت در جهت ارتباط صحیح با دیگران در صفحات ارتباط‌اجتماعی است؛ چون وقتی برای سلام‌دادن به شخصی می‌آیی، لازم است دستِ‌کم با اسم صحیح خودت سلام کنی تا او بداند شما چه‌کسی هستی، و اگر ممکن باشد عکس خود را نیز قرار بدهی؛ اما اشکالی هم ندارد که یک شخص صفحه‌ای با یک نام نمادین ـ‌به‌عنوان مثال‌ـ برای بحث و مناقشۀ اعتقادی یا به‌دلیل منطقیِ دیگری ایجاد کند؛ همچنین اشکالی ندارد که شخص، عکسی نمادین قرار دهد؛ به‌خصوص برای بانوان. شاید در بسیاری اوقات برای یک خانم مناسب نباشد عکس خودش را قرار دهد... .[102] پرسش: آری ای مولای من، همان گونه است که تفضل فرمودی... مولای من، پرسش بنده: آیا صحیح است زن عکس پوشیدۀ خود را قرار بدهد یا اشکال شرعی دارد... پروردگار، شما را برایمان نگه دارد. پاسخ: خداوند شما را زنده بدارد ‌عزیز من؛ اشکال شرعی ندارد. این کار ـ‌به‌خودیِ‌خود‌ـ مباح است.[103] پرسش: حکم نگاه‌کردن به زنانی که در تلویزیون ظاهر می‌شوند و حجاب اسلامی را رعایت نمی کنند چیست؟ پاسخ: اگر موجب برانگیختن شهوت نشود جایز است.[104] پرسش: پدر و مادرم فدای تو، ای فرزند پاکان. جانم فدای تو. آقای من، امروز که در فیس‌بوک بودم چند خواهر و برادر را دیدم که عکس‌های ازدواجشان را گذاشته‌اند. عکس‌هایی با لباس‌های عروس حال حاضِر از نظر مردم عراق؛ اما روی صورت عروس علامات‌هایی را گذاشته‌اند. آیا این عکس‌ها اشکال دارند؟ ممنون از شما. خداوند ان‌شاء‌الله این ماه را برای شما ماه پر برکتی قرار دهد. پاسخ: خدا خفظت کنه، عزیز من. انتشار عکس به‌خودیِ‌خود اشکالی ندارد.[105] پرسش: حکم انتشار چهرۀ خواهران انصاری در صفحات اجتماعی مثل فیس‌بوک و نظایر آن چیست؟ اینکه در عکس، چهره و ظاهر خواهر انصاری مشخص باشد، یا فقط از پشت سر باشد؟ و اگر عکس متعلق به خودِ خواهر انصاری نباشد ولی قبلاً در اینترنت منتشر شده و خواهر انصاری آن را به‌عنوان عکس خودش قرار دهد چه حکمی دارد؟ و توصیۀ شما به خواهران در این خصوص چیست؟ پاسخ: اشکالی در انتشار تصویر چهره‌ها نیست؛ به‌شرط اینکه ضمن حدود شرعی باشد، و مشکل دیگری نیز وجود نداشته باشد.[106] پاسخ: جویدن آدامس برای زن و مرد چه حکمی دارد؟ آیا سقّز مایع یا سقّز تلخ همین حکم را دارد؟ پاسخ: برای زن اشکالی ندارد، ولی برای مرد مکروه است؛ اما «سقزی» که مورداستفادۀ درمانی قرار می‌گیرد اشکالی ندارد.[107] پرسش: حکم دوچرخه‌سواری برای زن چیست؟ پاسخ: حکم سوار‌شدن بر دوچرخه، موتورسیکلت، اسب یا هر وسیلۀ دارای زین برای زن مکروه است؛ و مکروه ـ‌همان گونه که مشخص است‌ـ یعنی انجام‌دادن آن جایز است، و کراهت‌داشتن به این معناست که بهتر است آن کار را انجام ندهد؛ برخلاف حرام که انجام‌دادنش جایز نیست.[108] پرسش: یکی از خواهران که قصیده، شعر و سرود برای این دعوت مبارک می‌نویسد می‌پرسد آیا جایز است ـ‌برای بهتر‌بودن لحن صدا‌ـ قصیده را با صدای خودش برای گروه ضبط صدا بخواند؟ پاسخ: جایز است.[109] پرسش: آیا خواندن مولودی و نوحه یا نشید (سرود) برای زن در مقابل مردان نامحرم جایز است؟ مثلاً اگر مجلس پخش زنده باشد به‌طوری که آقایان بتوانند آن را گوش دهند، یا در حضور گروهی از مردان بخواند یا سینه‌زنیِ او را به‌صورت ویدئو در بین مردم منتشر کنند و ... . پاسخ: اگر مردان صدای زن را بشنوند، چه با خواندن برای حسین(ع) چه غیر آن، اشکالی ندارد.[110] پرسش: حکم تشییع‌جنازه توسط زن چیست؟ پاسخ: مکروه است؛ مگر اینکه جنازۀ پیامبر یا وصی یا مؤمنی باشد که پیامبر یا وصی، او را تزکیه (پاک و طاهر) کرده باشد که در این صورت مستحب است. همچنین مستحب است (زن) در تشییع‌جنازه‌ای که پیامبر یا وصی آن را تشییع می‌کند شرکت کند.[111] پرسش: آیا گریه و شیون با صدای بلند و زدن بر سر و صورت در عزای مرده جایز است؟ اگر بر اثر این کار صورت سرخ شود یا چیزی شبیه آن ـ مثل خراشیدن‌ـ حکمش چیست؟ پاسخ: گریه و شیون با صدای بلند و بر سر و صورت زدن جایز است، و اگر سر یا سینه‌اش سرخ شود اشکالی ندارد، تا زمانی که آسیبی به‌دنبال نداشته باشد. برخی کارها حرام هستند مثل اینکه زنی صورتش را بخراشد، موهایش را بکند، مو پریشان کند، و نیز اینکه مردی در عزای مرگ فرزند یا همسرش جامه بدرد. این کارها کفاره‌هایی دارند که در کتاب شرایع بیان شده است.[112] پرسش: در حال حاضر حکم دیدن عکس دختری که اکنون بالغ است، اما عکس او در سن هشت‌سالگی یا کمتر و بدون حجاب بوده، چیست ؟ پاسخ: جایز است.[113] ص حق تحصیل زنان زینب دختر علی(ع) زنی عالِم و دانشمند بود و برای اینکه خواهران مؤمن به او اقتدا کنند باید حوزه‌هایی تأسیس شود که مسئولیت آموزش زنان مؤمن را برعهده‌ بگیرند.[114] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم این نامه را برای شما فرستادم تا راهم را با تقدیم هر چیزی که دارم در خدمت به این دعوت، کامل نمایم. و من ـ‌و پناه بر خدا از من‌ـ در حال حاضر، در کلاس دوازدهم هستم، و ان‌شاء‌الله بعد از تقریباً یک سال و نیم درسم به اتمام می‌رسد. ...ای مولای من، دوست دارم از شما بپُرسم: شما مایلید من وارد چه رشته‌ای بشوم؟ شما چه می‌خواهید، که خواستۀ شما همان خواستۀ خداست... و از خداوند می‌خواهم دل‌هایمان را ظرف‌هایی برای خواست خودش قرار دهد... و کاری نمی‌توانم کنم جز اینکه به خدمتتان مشرف شوم و بر خاک پایتان بوسه بزنم... والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیما. خداوند شما را بر هر خیری موفّق، و گام‌هایت را بر آنچه رضایش در آن است استوار بدارد. خداوند توفیقت دهد! در خصوص درس شما بهتر است محلّش تا جایی که می‌شود به خانواده‌تان نزدیک باشد تا شما در میان آن‌ها باشی. خداوند گام‌های شما را استوار سازد. مردان و زنان مؤمن می‌توانند به دین خدا خدمت کنند و در زمرۀ کسانی باشند که رسالت الهی را به‌سوی مردم حمل می‌کنند؛ حال تخصص دنیوی آن‌ها هرچه می‌خواهد باشد. امیدوارم مرا در دعایت فراموش نکنی. خداوند توفیقت دهد.[115] پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما آقا و مولای من، قائم آل‌محمد(ع)! سؤال اول: من در اروپا دانشجوی دندان‌پزشکی هستم. در کار و تحصیل لازم می‌شود دستم را به‌طور کامل تا آرنج نمایان کنم. آقا و مولای من! این کار با توجه به حجاب شرعی که شما بیان فرموده‌اید جایز نیست. چه کار کنم؟ اگر دستم را برهنه نکنم مخالف قوانین درمانگاه دندان‌پزشکی است. سؤال دوم: در حین کار، با آقایان و خانم‌ها برخورد دارم و باید سر آن‌ها بسیار نزدیک به شکم من باشد تا بتوانم کارم را به‌شکل درست انجام بدهم. حکم این مسئله در رابطه با معالجۀ آقایان به این روش چیست؟ خداوند بهترین جزا را به شما بدهد، ای آقا و مولای من، ای قائم آل‌محمد. امیدوارم پاسخ سؤالم را بدهید، آقا و مولای من، قائم آل‌محمد! پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را زنده بدارد. التزام به حجاب شرعی واجب است و انتخاب شغلی که لازمه‌اش هتک حجاب شرعی باشد جایز نیست. برهنه‌کردن تا بازو جایز نیست و باید راهی برای پوشاندن آن به‌شکلی قابل‌قبول یافت شود. اشکالی در معالجه‌کردن آقایان وجود ندارد.[116] پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما ای پدر عزیزم. ای پدرم، ‌از شما درخواست دعا می‌کنیم. نمی‌دانم با تحصیلم در نروژ چه کنم! آیا دندان‌پزشکی را ادامه دهم یا رشته‌ام را تغییر دهم؟ نیازمند دعای شما پدر مهربانم هستم. از خدا می‌خواهم به‌زودیِ‌زود به حق محمد و آل‌محمد(ع) برای شما گشایش ایجاد فرماید. پاسخ: وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته. درسَت را ادامه بده؛ ولی حجاب شرعی‌ات را حفظ کن. دانشکده‌های دندان‌پزشکی در دانشگاه‌هایی با بالاترین رتبه در دانشگاه‌های دنیا، مسئلۀ برهنه‌کردن دست تا بازو را شرط نمی‌کنند و این را بنده شخصاً بررسی کرده‌ام؛ بنابراین بنده اعتقاد ندارم این شرط، شرط درستی باشد یا ارزش زیادی داشته باشد؛ و به اعتقاد بنده می‌توانی این کار را انجام ندهی، یا با اساتید یا دانشکده یا مدیریت دانشگاه در خصوص این مسئله صحبت کنی یا با پوششی ـ‌که از نظر آن‌ها پذیرفتنی باشد‌ـ بازوهایت را بپوشانی.[117] پرسش: پدر عزیز و مهربانم، سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما. آقای من، یک سال پیش سؤالی شرعی دربارۀ آشکار‌کردن دست در آموزش و کار در عرصۀ دندان‌پزشکی از شما پرسیدم. آقای من، در آن زمان سعی کردم با آن‌ها گفت‌وگو، و راه‌حل‌هایی برایشان مطرح کنم؛ مانند مچ‌بند و دستکش بلند؛ ولی آن‌ها نپذیرفتند و پاسخ دادند سال آینده، این قانون را به‌شدت اجرا خواهند کرد. من راه‌حلی جز ترک آموزش از آن دانشکده نداشتم. آقای من، به داروخانه رفتم و از خداوند می‌خواهم مرا در این عرصه موفق بدارد. آقای من، امسال در کلاس‌های خصوصی شرکت کردم تا بتوانم به دانشکدۀ داروسازی راه یابم. الحمد لله به فضل خدا در این رشته موفق شدم و به دانشگاه رفتم، ای آقای من. پدرم، از شما می‌خواهم دعا کنید تا به دانشگاهی که به ما نزدیک است وارد شوم؛ خداوند شما را برای ما حفظ فرماید، آقا و مولا و پدر عزیز و مهربانم. پاسخ: وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته. از خداوند می‌خواهم کار شما را با آنچه خیر آخرت و دنیایت در آن است آسان فرماید. اگر به آموزش دندان‌پزشکی علاقه داری بنده اعتقاد دارم انتخاب‌های دیگری نیز وجود دارند و موضوع تنها به آشکار‌کردن دست یا ترک درس در زمینه‌ای که به خواندن و فعالیت در آن علاقه‌مند هستی منحصر نیست؛ مثلاً دانشگاه‌های دیگری نیز هستند که چنین شرط‌هایی نمی‌گذارند و نیز مچ‌بندهای طبی و غیره وجود دارد؛ اما اینکه از آن‌ها بخواهی، بنده معتقدم فایدۀ چندانی ندارد و شما می‌توانی آن‌ها را در برابر یک عمل انجام‌شده قرار دهی تا مجبور به ایجاد راه‌حل شوند؛ زیرا حضور شما در دورۀ آموزشی موقتی است نه در کار‌کردن.[118] پرسش: کدام بهتر است: درس‌خواندن در حوزۀ مهدوی، یا ماندن در کنار شوهر (برای اُنس و الفت)؟ انتخاب‌کردن حوزه یا ماندن در کنار مادر، تنها برای همان هدف قبلی؟ با توجه به اینکه من از حوزۀ مبارک مهدوی بهره‌های فراوانی برده‌ام و با توجه به اینکه هردوی آن‌ها (شوهر و مادر) مؤمن نیستند و صحبت با آن‌ها در‌بارۀ این دعوت حق فایده‌ای ندارد. پاسخ: میان احسان و نیکوکاری به شوهر، مادر یا والدین و درس‌خواندن تعارضی وجود ندارد. می‌توانی هر دو را تا حد امکان داشته باشی. خداوند شما را موفق گرداند، و گام‌هایت را در آنچه رضایش در آن است استوار بدارد.[119] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیما. سلام بر تو ای آقا و مولای من، یمانی آل‌محمد، و سلام بر تمامی انصار. خداوند ما را از ثابتین بر ولایت قرار دهد، ان‌شاء‌الله. سرورم! پرسشی دارم خواهش می‌کنم آن را پاسخ گویید؛ البته اگر جزو کسانی باشم که استحقاق دارم شما به آن‌ها پاسخ دهید. سؤال من: برای دختر کدام‌یک بهتر است: ازدواج یا درس‌خواندن؟ و اگر کسی از انصار به خواستگاری او بیاید، بهتر است درس را ترک کند و ازدواج نماید؟ یا اینکه درسش را ادامه دهد؟ و اگر او از ازدواج خودداری کند آیا به‌خاطر اینکه اولیای خدا را رد کرده است گناهی مرتکب شده است؟ زیرا آن‌ها قبول نمی‌کنند این دختر درسش را تکمیل کند؛ و آیا او می‌تواند با غیر انصار ازدواج کند؟ و آیا برای مرد نیز جایز است با غیر انصار ازدواج کند؟ این سؤال من است، سرورم! امیدوارم شما به آن پاسخ دهی و به آنچه صلاح مرا در آن می‌بینی برایم دعا فرمایی. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. اگر تعارضی بین ازدواج و درس‌خواندن باشد، ازدواج‌کردن برای زن بهتر است؛ ولی اگر درس‌خواندن را ترجیح می‌دهد، می‌تواند ازدواج را ترک گوید و به درس‌خواندن ادامه دهد، و اگر تعارضی بین این دو نباشد، ازدواج کند و درسش را ادامه دهد. زنِ مؤمنِ به حق می‌تواند با مرد مؤمن به ائمه و مهدیون از اهل حق، یا با مسلمان مخالفی که با ائمه یا مهدیون دشمنی نداشته باشد ازدواج کند. کراهت دارد که زن مؤمن با مرد غیرمؤمن ازدواج کند و برای او بهتر است از هم‌نشینی با غیرمؤمن دوری کند. اما مرد مؤمن می‌تواند با زن مؤمن یا زن مسلمان مخالف که با ائمه یا مهدیون دشمنی نداشته باشد ازدواج کند؛ همچنین او می‌تواند از اهل کتاب ـ‌چه مسیحی و چه یهودی‌ـ همسر اختیار کند. از خداوند خیر آخرت و دنیا را برای شما مسئلت می‌نمایم، و اینکه شما را بر حق و یاری‌دادن حق ثابت‌قدم بدارد، و امورت را به آنچه دوست دارد و به آن خشنود است میسّر فرماید.[120] یکی از خواهران انصار از جمهوری ایران دربارۀ کار زنان در خارج از خانه و درس‌خواندن و تبلیغ سؤال کرده است:[121] پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد اگر شما عربی را به خوبی نمی‌دانی می‌توانی فارسی بنویسی. از خداوند منان توفیق در مسیر تحصیلی را خواستارم، و خداوند شما را به خیر اخروی و دنیا هدایت کند که او ارحم‌الراحمین است. در کار زنان مشکلی وجود ندارد؛ بلکه اشکال در منع‌کردن زنان از تحصیل و کار است؛ زیرا باعث ایجاد مشکلات اجتماعی و اقتصادی بزرگ می‌شود.[122] پرسش: یک دانشجوی دانشکدۀ هنرهای زیبا، دپارتمان آموزش هنر، از اینکه موسیقی یکی از مواد درسی بوده اطلاع نداشته، و چون مدت تغییر رشته به پایان رسیده است نمی‌تواند رشتۀ خود را تغییر دهد. حال حکم تحصیل موسیقی چیست؟ پاسخ: آموزش موسیقی جایز است.[123] ص شغل زن پرسش: آیا امام(ع) زن‌ها را به حضور در شبکۀ (تلویزیون) تشویق می‌کند؟ یا ایشان(ع) صلاح می‌داند ما از آن دوری کنیم؟ نصایح ایشان برای زنی که در شبکه در برنامه‌ها حضور پیدا می‌کند چیست؟ و چه ارشاداتی برای او دارید؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. زن مثل مرد است؛ می‌تواند کار کند و در رسانه‌های اعلام‌جمعی حضور داشته باشد؛ البته تا زمانی که به حجاب واجبش پایبند باشد.[124] پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما ای مولای من! آقای من، آیا جایز است زن در عرصۀ طبابت، مرد را به‌قصد معاینه لمس کند در حالی که پزشک مرد وجود دارد؟ ولی ما به این روش تعلیم نمی‌بینیم، گاهی اوقات ما را مجبور می‌کنند مردها را معاینه کنیم، با این بهانه که ما به‌طور کلی در عرصۀ پزشکی فعالیت می‌کنیم نه فقط برای زنان. حکم شما چیست ای مولای من؟ ای سید و پدر بزرگوارم، محتاج دعای پاکت هستم. مرا فراموش نکن، ای پسر پاکان. من بسیار نیازمند دعای شما هستم. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را زنده بدارد. در صورت پوشیدن دستکش جایز است؛ همچنین در صورت وجود ضرورت جایز است؛ مثلاً اگر تنها راهِ معالجه باشد. از خدا برای شما خواهان توفیق هستم.[125] پرسش: سلام بر شما ای سید و مولای من... من در شغلم به‌عنوان یک معلم زن سؤالات بسیاری دارم که با آن‌ها درگیر هستم... و امیدوارم از ناحیۀ شما به پاسخ این سؤالات برسم، آقای من... گاهی دانش‌آموزان دختر لباس‌هایی می‌پوشند که مطابق قانون نیست و پس از هشدارهای مکرر، این لباس‌ها و چیزهای دیگر مثل کلیپس‌های بزرگ مو و دستبند را از آن‌ها می‌گیریم. آیا از‌بین‌بردن آن‌ها جایز است؟ یا باید به دانش‌آموز یا ولی او تحویل داده شود؟ و اگر این وسایل زمان زیادی باقی بماند و دانش‌آموز از مدرسه برود با آن‌ها چه باید کرد؟ تکلیف وسایلی که قبلاً از بین رفته است چیست؟ آیا ما باید به این دانش‌آموزان بازگردانیم و ذمۀ خود را بَری کنیم؟ پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را زنده بدارد. چون این‌ها وسایل شخصی دانش‌آموز است به او بازگردانده شود؛ اما در خصوص گذشته، از آنجا که امور ساده و گسترده‌ای را دربرمی‌گیرد احتیاجی نیست آنچه از بین رفته، بازگردانده شود؛ اگرچه بهتر است عین یا مبلغشان صدقه داده شود... .[126] پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما ای مولای بزرگوارم... از خدای بلند‌مرتبۀ توانا می‌خواهم شما را یاری کند و شما را پیروز گردانَد و ما را بهترین یاور شما ـ‌ای آل بیت نبوت‌ـ قرار دهد... آقای من، با توجه به حرفه‌ای که دارم برخی خانم‌ها بعضی از لوازم خود را نزد من می‌گذارند، ولی فراموش می‌کنند... وقتی مرتبۀ دوم مراجعه می‌کنند این وسایل را به آن‌ها بازمی‌گردانم... اما برخی بازنمی‌گردند تا وسایل خود را پس بگیرند. با توجه به اینکه برخی چیزها قیمتی هستند و برخی ارزش چندانی ندارند... با آن‌ها چه کنم؟ خداوند شما را مستدام بدارد و شما و همۀ انصارت را حفظ فرماید... از شما درخواست دعا دارم، ای مولای من. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را زنده بدارد. آن‌ها را صدقه بده.[127] پرسش: سلام بر تو ای آقا و مولای من، احمدالحسن! از خداوند عزوجل می‌خواهم پاسخ سؤالم را به‌زودیِ‌زود بفرمایی. من در یکی از حوزه‌های تابعۀ یکی از مراجع، معلم هستم و شغلم را خیلی دوست دارم. بنده فقه و سیره و اخلاق درس می‌دهم و می‌خواهم در حوزه بمانم تا برخی از اموری را که به این دعوت اختصاص دارد ـ‌به‌طور غیرمستقیم‌ـ اصلاح کنم. آقای من، از شما خواهشی دارم. من متحیرم در حوزه بمانم یا از شغلم انصراف دهم. آقای من، از شما بسیار سپاسگزارم. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را زنده بدارد. به‌خوبی بیندیش و از همۀ جزئیات عقایدی که بیان نموده‌ام اطلاع حاصل کن و مانعی ندارد در حوزه‌‌های آن‌ها ـ‌تا یک زمانی‌ـ باقی بمانی. از خداوند برایت توفیق و تسدید را خواستارم؛ او سرپرست من است و صالحان را سرپرستی می‌کند.[128] پرسش: یکی از خواهران [انصار] در کارگاه خیاطیِ تعمیراتِ لباس کار می‌کند. وی لباس‌های نو نمی‌دوزد؛ بلکه لباس‌های دوخته‌شده را تعمیر می‌کند. بعضی زنان و دختران لباس‌هایی را برای او می‌آورند و از او می‌خواهند آن‌ها را تنگ کند و به این ترتیب این لباس‌ها بدن‌نما می‌شود و این خواهر انصاری از این کار ناراحت است و می‌خواهد حکم شرعی آن را از امام احمدالحسن(ع) جویا شود. همچنین یکی دیگر از خواهران انصاری روی دست زنان نقش حنا می‌زند؛ در حالی که او می‌داند این زنان با این وضعیت به خیابان می‌روند و مردان نامحرم آن‌ها را می‌بینند و از این موضوع در دلش احساس ناراحتی می‌کند. حکم شرعی آن چیست؟ خدا رحمتتان کند! پاسخ: در انجام این کارهای گفته‌شده توسط آن‌ها اشکالی وجود ندارد و اینکه دیگران با این لباس‌ها یا آرایش‌ها چه‌کاری انجام می‌دهند ارتباطی به آن‌ها ندارد؛ زیرا هر انسانی با عملکرد خودش محاسبه می‌شود.[129] پرسش: دختر نقاشی هست که دختران از او می‌خواهند چهره‌شان را نقاشی کند، و گاهی تصاویری از چهره‌شان به‌قصد نشان‌دادن به مردم کشیده می‌شود، و چهرۀ آن‌ها چه بسا بدون حجاب کشیده می‌شود. آن‌ها هیچ مانعی برای این کار نمی‌بینند ولی می‌خواهند حکم شرعی نمایش چهره‌هایشان به‌صورت نقاشی‌شده و بدون حجاب را بدانند؛ و اینکه آیا نقاشی رنگی باشد یا سیاه و سفید، یا بدون جزئیاتی باشد تأثیری دارد یا خیر؟ پاسخ: نمایش تصویر زنان محجبه، بدون حجاب جایز نیست.[130] پرسش: من فروشندۀ لباس‌های زنانه هستم (چادر و مانتوهای گشاد) و چیزهایی را که دارم زنی که به‌عنوان مدل کار می‌کند نمایش می‌دهد. او پایبند به حجاب است و آرایش سبکی هم دارد، ولی در عکس‌ها آرایش او به‌وضوح دیده می‌شود. آیا من با انتشار عکس‌های او ـ‌با توجه به اینکه هم مردان و هم زنان ممکن است آن‌ها را ببینند‌ـ گناهی مرتکب شده‌ام؟ پاسخ: این کار اشکالی ندارد، و حتی اگر شما با مانکن غیرمحجبه هم کار کنی اشکالی ندارد، و اگر بخواهی به زنان غیرمحجبه یا غیرمسلمان لباس بفروشی هم اشکالی ندارد.[131] ص خشونت علیه زنان پذیرفتنی نیست پرسش: برخی برادران انصار رفتارهایی با زنانشان دارند که با فحش و دشنام زیادی همراه است و بعضی وقت‌ها کار به جاهایی می‌کشد که از بیان آن‌ها خجالت می‌کشیم؛ همچنین گاهی اوقات زنانشان را کتک می‌زنند؛ من این‌ها را از خودم نمی‌گویم بلکه چیزهایی است که اتفاق افتاده و دل‌های ما را به درد آورده است. از خداوند مسئلت دارم برادرانم را بر هر خیری موفق بدارد؛ و آن‌ها به‌جای این برخوردها، رفتاری پیشه کنند که خواهران انصار با آن به خدا برسند، و با لسان و سنان محمد و آل‌محمد را یاری دهند! پاسخ: زن و شوهر دو نفر هستند که به‌وسیلۀ عقد، همسر و هم‌نشین و مصاحب یکدیگر شده‌اند؛ بنابراین تأکید می‌شود اینان یک نفر نیستند بلکه دو نفرند و به‌طور طبیعی وجود اختلاف و تفاوت در بسیاری مسائل، بین آن‌ها حتمی است، و این به صبر نیاز دارد و اینکه هریک دیگری را تحمل کند (و نسبت به او شکیبایی ورزد). بین زوجین باید محبت و مهربانی برقرار باشد تا زندگی مشترک آن‌ها با هم استمرار یابد؛ وگرنه درگیری و کشمکش بین این دو، نشانه‌ای از ناتوانی و شکست اجتماعی یکی، یا هر دوی آن‌هاست. بر همین اساس خدای سبحان برای حل مشکلاتی که به اختلاف و ناسازگاری بین زن و شوهر منجر می‌شود و نیز به ارشاد و توجیه این دو، تشویق کرده است؛ به این صورت که برخی افراد جامعه که قرابت و نزدیکی با آن‌ها دارند، یعنی خانوادۀ شوهر و خانوادۀ زن، در موضوع مداخله و وساطت نمایند. خدای متعال می‌فرماید: (وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِّنْ أَهْلِهَا إِن يُرِيدَا إِصْلاَحًا يُوَفِّقِ اللّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا)[132] (اگر از اختلاف میان زن و شوهر آگاه شدید، داوری از خانوادۀ مرد و داوری از خانوادۀ زن برگزینید اگر آن دو را قصد اصلاح باشد، خدا میانشان موافقت پدید می‌آورد که خدا دانا و آگاه است). اینکه مرد بخواهد همسرش را کتک بزند، کاری است حرام و جز در «نشوز» جایز نیست؛ و این حالت خاصی است که به امتناع زن از هم‌خوابی معنا می‌شود؛ و زدن هم نباید شدید باشد. خداوند برای زن نیز نظیر همین (حق) را قرار داده که عبارت است از حرام‌بودن امتناع شوهر از هم‌خوابی با زن.[133] پرسش: شخصی همسرش را به‌شدت کتک زده است؛ طوری که اثر آن در بدنش باقی است، و همین‌ طور دخترش را به‌خاطر به‌هم‌زدن نامزدی‌اش کتک زده است. آیا دیه بر او واجب است؟ حکم کتک‌زدن چیست؟ پاسخ: او باید برای کارش استغفار و درخواست بخشش کند؛ اما دربارۀ دیه، کسی که آسیب‌ دیده است می‌تواند به دادگاه شرعی شکایت کند و ببیند آیا دیه به او تعلق می‌گیرد یا خیر.[134] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. تو را سوگند می‌دهم به پدرت محمد بن حسن عسکری(ع) که سلام خدا بر او باد و خداوند خروج شما را تعجیل فرماید؛ انصار شما به‌دلیل اخلاقی که دارند باعث می‌شوند ما از حق دور شویم. شوهرم اکنون با کارهایش با ما سرِ جنگ و دعوا دارد و می‌گوید دیگر تمام شد، و من حجتِ بر شما را پیدا کردم. او تربیت اولاد و مسئولیت را رها کرده و توجهی به امور دنیا در او نمی‌بینم و می‌گوید همین‌ که ما ایمان آورده‌ایم کافی است. آیا این درست است؟ این سخنی است که او می‌گوید؛ پس کجاست اخلاق محمدی؟ من چیزی جز فحش و کارهای نادرست و اینکه علیه مردم دور هم بنشینند نمی‌بینم. آیا این درست است که دعوت این‌گونه تبلیغ شود، و آن وقت حتی کوچک‌ترین مشکلی ما را بترساند؟ شما کِی می‌آیید و امنیت و آرامش را به ما می‌دهید؟ چه زمان چهرۀ دل‌ربای شما را خواهیم دید؟ آیا بر او واجب است با اخلاقی پَست تبلیغ کند؟ چراکه طرف مقابل فرار می‌کند. من می‌گویم از انصار امام(ع) خواهشمندم برایم روشن کنید، و خواهش می‌کنم شما به آن‌ها سفارش کنید. شما را به حاکمیت خدا سوگند می‌دهم پاسخ مرا سریع بدهید. چشم امید به شما داریم و منتظریم تا ظلمی را که در آن زندگی می‌کنیم از ما دفع نمایید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. از خداوند مسئلت دارم حال تمام مردان و زنان مؤمن را به آنچه خیر آخرت و دنیایشان در آن است نیکو گرداند! پیامبران و اوصیا(ع) برای اصلاح مردم و گسترش اخلاق خوب در میان مردم آمده‌اند. کسی که می‌گوید من از شیعیان محمد و آل محمد(ص) هستم باید به اخلاق آن‌ها آراسته شود و با خانواده‌اش و مردم خوش‌رفتاری پیشه کند.[135] والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته پرسش: سلام علیکم، سید و مولای من، یمانی آل محمد، و رحمة الله و برکاته. آیا یک انصاری حق دارد به زنش ناسزا بگوید و کتکش بزند و [بابت] هر اشتباهی که در خانه اتفاق می‌افتد او را سرزنش کند؟ مثلاً وقتی چیزی به زنش می‌دهد و بعد از مدتی آن را می‌خواهد و زن می‌گوید فراموش کردم، مرد هم بگوید تو به من اهمیت نمی‌دهی و برای همین است که فراموش می‌کنی. فقط خدا می‌داند چقدر او را دوست دارم و حتی در ساده‌ترین امور به او اهمیت می‌دهم. من از خدا و شما ـ‌ای آقای من‌ـ عذر می‌خواهم که باعث شدم اذیت شوی؛ چون می‌دانم وقتی می‌شنوی یک انصاری خطایی کرده است ناراحت می‌شوی. منتظر پاسخ شما هستم و هر پاسخی بدهید خواهم پذیرفت، ای نور دیدگانم. و شما را به مادرت زهرا قسم می‌دهم مرا از دعای خود فراموش نکنی. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را زنده بدارد. قطعاً فحاشی و ناسزا جایز نیست، و جای هیچ بحثی ندارد. باید ارتباط بین زوجین، ارتباطی دوستانه و محبت‌آمیز باشد، نه با نفرت. از دو طرف انتظار می‌رود بر این اساس رفتار کنند.[136] پرسش: وقتی دربارۀ زدن زنِ ناشزه (نافرمان) در حوزۀ دین صحبت می‌کنیم، همه اتفاق‌نظر دارند که زدن باید بدون شکنجه و عذاب باشد؛ ولی وقتی به واقعیت زندگی می‌رسیم مشاهده می‌کنیم وضعیت بسیار متفاوت است و ضرب‌و‌شتم بدنی همسر بسیار اتفاق می‌افتد. به‌طور دقیق حدودِ زدن زن ناشزه چیست؟ و سزای مردی که از این حدود تجاوز می‌کند چیست؟ آیا ارزش قائل‌شدن و اصلاح نفوس با صبر و رفتار نیکو شایسته‌تر از آزار جسمانی نیست که احساس خواری و زبونی را به‌دنبال دارد؟ به‌خصوص هنگامی که طرف مقابل ضعیف‌تر از شما و تحت حمایت و پشتیبانی شما باشد؟ پاسخ: کتک‌زدن زن، یک وضعیت طبیعی یا وضعیتی نیست که به‌طور معمول عمل به آن صحیح باشد؛ بلکه در حکومت الهی اگر زن به‌دلیل کتک‌خوردن از شوهر اقامۀ دعوی کند به شکایت او رسیدگی می‌شود و اگر ثابت شد مرد خطایی مرتکب شده، مجازات خواهد شد.[137] پرسش: زنِ یکی از انصار ـ‌‌در حالی ‌که خودش هم جزو انصار است‌‌ـ نماز نمی‌خواند و (شوهرش) هرچه در توان داشته به او بخشیده تا به نمازش پایبند شود و همۀ راه‌های شرعی را به کار گرفته تا همسرش نمازخوان شود، ولی فایده‌ای نداشته است. آیا می‌تواند به‌خاطر نماز نخواندن او را کتک بزند یا طلاقش بدهد؟ پاسخ: نصیحتش کند، موعظه‌اش کند و به نمازخواندن تشویقش کند و به همین وضعیت ادامه بدهد. کتکش نزند و طلاقش ندهد.[138] پرسش: رمضان کریم و هر سال، شما و خانواده و عیال و انصار شما، در هزاران خیر باشید. امام عزیزم، پرسشی است که برای شما نقل می‌کنم و یکی از خواهران پرسیده است: مولایم، سلام علیکم، روحم فدای شما مولای من. بنده پرسشی دارم که دربارۀ مشکلات اجتماعی است: آیا برای شوهر جایز است همسرش را بزند، زیرا زن به‌جهت اینکه شوهر به نیازمندی‌هایش توجهی ندارد و نیازهای ضروری خانه را فراهم نمی‌کند عصبانی شده است؟ و اگر این امور آماده نشود باعث زیان جسمی برای زن می‌شود؛ به‌علاوه آسیب‌های روحی هم دارد؛ با توجه به اینکه شوهر، برای خرید نیازهای من پول دارد، ولی... آیا این مسئله را از مسائل غیراخلاقی به شمار بیاوریم؟ آقای من، ای کسی که نسبت به کسی که به‌ناحق به او ستم کرده است انصاف به خرج می‌دهید؛ آیا این شوهر، انصاف دارد؟ و [شوهر] اصرار دارد چیزی را که زن می‌خواهد هرگز فراهم نخواهد کرد. به قول خودش که می‌گوید: با منیت مبارزه کن و این همه ترس، فقط به‌خاطر منیت است؛ و هر بار که اختلافی پیش می‌آید سخنانی به همسرش می‌گوید که خداوند از آن خشنود نیست، ولی بدون ناسزا و... ای اهل رحمت، خداوند به شما بهترین پاداش را بدهد. در‌این‌باه، نظرتان چیست؟ پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته الحمد لله، خداوند شما را زنده بِدارد. اینکه شوهر، همسرش را به‌خاطر اختلافی که بینِشان است بزند، قطعاً غیراخلاقی و رد شده است؛ و باید توجه داشت تنها حالتی که قانون‌گذار، درگیری منجر به زدن را مجاز دانسته، حالتی است که همسر از شوهرش سر باز می‌زند؛ و بنده بشخصه، این‌چنین شوهری را به شکیبایی نصیحت می‌کنم و اینکه سعی در اصلاح داشته باشد یا از او جدا شود؛ هرچند شوهر حق دارد زن را مجبور کند. همچنین هر شوهر و همسری لازم است بفهمد که هرکدام از زن و مرد بدنی متفاوت دارند، و بدن‌ها، ابزارهایی شیمیایی هستند که در اثر ترشحات هورمونی و دیگر مسائل، در معرض فشارهای درونی قرار می‌گیرند؛ و فایدۀ دانستن این نکته، پیشگیری از بسیاری از مشکلات است؛ به‌عنوان ‌مثال، اگر بدانی خانم در طول مدت دورۀ ماهیانه‌اش [عادت ماهیانه] در معرض ترشحات داخلی قرار دارد که به نوعی باعث اختلال حالت عصبی‌اش می‌شود، چه بسا بتواند خودش را کنترل کند و هدف آسانی برای هر ناخرسندیِ ساده‌ای نشود و آن را به مشکل بزرگی تبدیل نکند. همچنین اگر شوهر، این نکته را درک کند، در این حالت‌ها یا در حالت بارداری و دیگر حالاتی که باعث اختلالات عصبی همسر می‌شود مراعات حال همسرش را می‌کند. همچنین آقا و خانم، در معرض فشارهای بسیاری در کار یا محیط بیرون قرار می‌گیرند؛ چه بسا رانندۀ تاکسی که مضطرب است به‌شکل بدی رفتار کند؛ به‌طوری که روز شوهر یا همسر را به روز بدی تبدیل کند و او را هدف آسانی برای ناخرسندی و تبدیل‌کردن مسئله‌ای کوچک به مشکلی بزرگ قرار دهد. نتیجه اینکه ما باید متوجه باشیم بدن‌های ما، ابزارهای شیمیایی هستند که تحت تأثیر واکنش‌ها قرار دارند؛ و چه بسا هر حالت به‌خصوص یا رفتار بیرونی در آن مؤثر باشد، و آن را مضطرب و پریشان کند و هدف آسانی برای ناخرسندی قرار دهد. تنها راه‌حل همیشگی این است که تلاش کنیم از نظر روحی ارتقا یابیم و نفس خودمان را به‌گونه‌ای پرورش دهیم که بر اضطراب‌های بدنی‌مان مسلط باشد؛ و به آن اجازه ندهیم به هرجا که خواست ما را بکشاند؛ و اگر نتوانستیم در این مبارزه به‌طور کامل پیروز شویم، دستِ‌کم در پایین‌ترین حد با نفس خود مبارزه کنیم؛ در نتیجه با کم‌کردن تعداد مشکلات یا از‌بین‌بردن کلی آن از زندگی‌مان، بالاترین سود و بهره را برای خودمان و اطرافیانمان محقق کنیم. اما مسئلۀ فراهم‌ساختن نیازهای همسر، این مسئله‌ای است که بر شوهر واجب است؛ البته تا زمانی که پول کافی برای این منظور داشته باشد.[139] ایشان(ع) دربارۀ جرم و جنایت و خودکشی به‌عنوان مسائل اجتماعی نوشته است: فرد مجرم و قاتل چه بسا قربانی باشد؛ و شخصی که خودکشی می‌کند اغلب یک قربانی است. وقتی فردی، گروهی یا کل جامعه را در شرایط سخت و دشوار قرار می‌دهید، انتظار نداشته باشید آن‌ها به‌طور طبیعی یا اخلاقی رفتار کنند.[140] یکی از دنبال‌کنندگان این پست، توضیحی به‌صورت زیر نوشت: تمام اعمالی که اتفاق می‌افتد نتیجۀ دوری یا نزدیکی انسان به خداوند متعال است. وقتی مادری بچه‌هایش را پرت می‌کند، این کارها شیطانی است. شرایط، هرچه می‌خواهد باشد، همچنان یک باور راسخ باقی می‌ماند که اعمال فرد را کنترل می‌کند. پاسخ: درود خدا بر شما، عزیزم. حداقل میلیون‌ها مادر بی‌دین یا خداناباور وجود دارد که فرزندان خود را رها نکرده یا نکشته‌اند.[141] پرسش: ماجرایی را می‌خواهیم برای شما نقل کنم تا خدای‌نکرده کاری خلاف رضای خداوند عزوجل انجام نداده باشیم. خواهر مؤمنی دارم که شوهرش مؤمن نیست و چهار فرزند دارد. او خودش را به‌سبب آزار و اذیت شوهرش سوزانده است؛ زیرا شوهرش رفتار بسیار خشنی با وی داشته، به‌طوری که آثار ضرب‌وشتم بر بدن او هویداست؛ علاوه بر اینکه به او دشنام می‌داده و حرف‌های زشت و توهین‌آمیز می‌زده است. تقریباً در سه روز آخر مانده به فوت وی، آزار و اذیت شوهر او زیاد شده بود؛ تا آنجا که او را از واردشدن به اتاق خودش و رفتن به آشپزخانه و خوابیدن در خارج از اتاقش منع می‌کرده است و... و حتی مانع دیدار و ارتباط‌گرفتن وی با خانواده‌اش می‌شده، تا آنجا که وی کنترلش را از دست داده و خودسوزی کرده است. با توجه به اینکه وی تمام این موضوعات را قبل از فوتش روی تخت بیمارستان گفته و قبل از فوتش به‌مدت سیزده روز در بیمارستان بستری بوده است و این گفته‌ها نیز توسط بازپرس دادگاه ثبت‌وضبط شده است؛ در حال حاضر حکم بازداشت شوهر صادر شده و او فراری است. خانوادۀ شوهر، حدود یک ماه از خانوادۀ زن فرصت گرفته‌اند و بعد از آن جلسۀ عشایری برگزار خواهد شد، و بنده پاسخ چند مسئله را در این خصوص از شما درخواست دارم: 1. آیا جایز است شوهر، زندانی شود؟ زیرا او کسی بوده که زن را وادار به خودکشی کرده است. 2. آیا جایز است شورای حل‌وفصل عشایری مبلغ 20 تا 30 میلیون دینار دریافت کند؟ و این در حال حاضر همان مبلغی است که تقریباً در میان عشایر، عرف است. در حال حاضر آن‌ها گفته‌اند شما از شکایتتان صرف‌نظر کنید و ما هم سه روز دیگر در جلسه‌ای، مسئلۀ شما را حل‌وفصل می‌کنیم. شما چه سفارشی برای ما دارید، ای آقای ما! پاسخ: زندانی‌کردن شوهر و مجازات او جایز است، اگر سبب آزار و اذیت همسرش شده، به‌صورتی که او را وادار به خودکشی کرده باشد؛ همچنین پذیرفتن رأی و نظر شورای حل‌وفصل عشایری مثل گرفتن دیه برای زن جایز است، به‌شرط اینکه ثابت شود او مسبب خودکشی وی بوده است. اما مسئلۀ صرف‌نظرکردن از شکایت و سپردن قضیه به رأی و نظر عشایری، این به خانوادۀ زن برمی‌گردد و اگر قرار شد از شکایت صرف‌‌نظر کنند بهتر است ابتدا تضمینی برای حقوقشان وجود داشته باشد.[142] پرسش: مولای من، حکمِ زدن خواهر توسط برادرش چیست؟ پاسخ: جایز نیست.[143] پرسش: آقایم، به‌خاطر این پرسش عذرخواهم. برخی از عرب‌ها تا امروز نیز دختران را ختنه می‌کنند. آیا این ختنه‌کردن صحیح است؟ پاسخ: خیر.[144] پرسش: حکم ختنه‌کردن زنان در اسلام چیست؟ پاسخ: جایز نیست.[145] پرسش: سلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته اللّهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. سلام بر شما، ای مولای من، احمدالحسن یمانی! سرورم! من زنی از انصار هستم ولی خانواده‌ام جزو انصار نیستند و آن‌ها برای انتخابات به من فشار آوردند. من هم رفتم و برگۀ (رأی‌گیری) را مخدوش کردم و نام بیش از یک حزب را نوشتم در حالی که نمی‌دانستم این‌ها چه کسانی‌اند‌.... آیا اینکه در برگه نام بیش از یک حزب را نوشته‌ام کاری حرام به شمار می‌رود یا خیر؟ لطفاً پاسخ بدهید. آیا این کار گناهی بر ذمّۀ من محسوب می‌شود یا خیر؟ پاسخ: بسم اللّه الرحمن الرحیم و الحمد للّه رب العالمین، و صلی اللّه علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. خداوند شما را توفیق دهد! اگر به این کار مجبور بوده‌ای خداوند شما را می‌بخشد که او بهترین آمرزندگان است. از خداوند برای شما خیر آخرت و دنیا را خواستارم! و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته.[146] صویژگی زن، زن‌بودنش است سید احمدالحسن(ع) به‌مناسبت میلاد امیرالمؤمنین(ع) و روز جهانی زن در صفحۀ مبارک خود نوشت. ص عکس پیوست‌شده به پیام 13 رجب، ولادت پر خیر و رحمت علی است... روزی مبارک برای همۀ دوستدارانش. ۸ مارس، روز زن است... روز لطافت، دلسوزی، امید و آرامش... همۀ زنان جهان، همه‌ساله در خیر و عافیت باشید. مهم‌ترین شاخصه‌ای که زن را متمایز می‌کند زن‌بودنش است که به‌معنای مهربانی و لطیف‌بودن و دلسوزی و هم‌دردی و انصاف‌داشتن با ستمدیدگان است؛ به‌معنای راه‌حل‌های ملایم، دلسوزانه و عادلانه. زن به‌معنای عشق و مهربانی شدید است نه به‌معنای نفرت و کینه‌ها. به‌طور خلاصه، زن طرف دیگری در برابر مرد است. جنبۀ لطیف بدون خشونت در برابر جنبۀ خشونت و تعصب مرد و رفتار درشتِ خشن، در بسیاری اوقات. ما به‌عنوان افراد دین‌دار، موضع‌گیری‌هایی از بانو فاطمۀ زهرا و بانو زینب و بانوی دوشیزه مریم (صلوات خدا بر آن‌ها) و رفتار مهربانانه و بالطافت آنان داریم؛ حتی در عرصه‌های خشونت، سنگ‌دلی، ظلم و اهانت‌های بزرگی که به آنان رسیده است. تأسف‌بار است که امروز، زنانی را در صف «راستِ تندرو» می‌بینیم، یا یکی از آنان را می‌بینیم که به کشتن اعضای فرقۀ دینی دیگری فرامی‌خواند، یا زنی را در رسانه‌ها می‌بینیم که تمام سخنش، فریاد و صدای بلند و خودنمایی نفرت‌انگیز و زیاده‌‌گویی با بدترین مردان است. زن متعادل و بادرایت باید مراقب رفتارش باشد و به‌سمت اشتباه نرود؛ به این دلیل که اگر مهم‌ترین ویژگی‌های زن‌بودنش ـ‌از جمله لطافت، مهربانی و دلسوزی‌ـ را از دست بدهد، بیش از یک بدن با اعضای تناسلی زنانه برایش باقی نخواهد ماند. نابخردانه است که یک زن یا برخی از مردم افتخار می‌کنند زنی شبیه مردان شده است یا رفتارش شبیه مردان است. شبیه‌‌شدن زن به مردان، عیب است، نه برعکس آن.[147] ص آیا اسلام عشق را منع کرده است ؟ پرسش: سلام علیکم، آقا و مولای من، وصی و فرستادۀ امام مهدی(ع). مرا بابت این سؤال ببخشید؛ ولی مایلم به آن پاسخ داده شود؛ چراکه در درون من غوغا و درگیری به پا کرده است. آیا دین اسلام عشق‌ورزیدن بین زن و مرد را حرام کرده است؟ اگر نیّت، ازدواج و ارتباط رسمی باشد، آیا برای زن جایز است یا حرام؟ من بابت این سؤال معذرت می‌خواهم و امیدوارم سید احمدالحسن پاسخ سؤالم را بدهد. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیما. خداوند سبحان‌و‌متعال قانونی برای رابطۀ عاطفی و جنسی بین زن و مرد ـ‌از جهت مذکر و مؤنث‌بودن آن‌ها‌ـ مقرر کرده، که همان عقد ازدواج است؛ ازدواجی که در آن وجود دو شاهد برای عقد لازم است؛ یا اگر شاهدی نباشد، پس از جاری‌شدن، اعلان شود... و این به‌جهت تضمین حقوق زن و تضمین ثمرۀ برقراری ارتباط بین دو انسان مؤنث و مذکر بوده است.... و خدا آگاه است که من تلاش خواهم کرد شما و تمام دختران مؤمن را نصیحت کنم تا در راه صحیحی که زندگی پاک و کریمانه‌ای برای شما به بار می‌آورد گام نهید. آنچه شما عشق و دوست‌داشتن نام می‌نهی در واقع از درخواستی برای عشق‌ورزی آن هم به‌شکل یا به‌صورتی خاص، یا ابراز برخی رفتارها و کلماتی که بیشترشان غیرواقعی و تکلّف‌برانگیز، و از شخصیت واقعی مرد و زن به‌دور است فراتر نمی‌رود. به واقعیت‌های موجود بنگر. من نمی‌خواهم بیش از آنچه تحقیقات و مباحث استنتاجی تجربی از واقعیت‌های موجود می‌گویند بگویم؛ تحقیقاتی که بر اساس نتایج واقعیت‌های موجود صورت گرفته است نشان می‌دهد آنچه عشق یا علاقۀ بین زن و مرد نامیده می‌شود، پس از ازدواج یا پس از معاشرت بین زن و مرد، مدت زیادی به طول نمی‌انجامد؛ همان گونه که امروزه در مغرب‌زمین مشاهده می‌کنیم و چه بسا در بهترین حالت، از چند سال تجاوز نمی‌کند؛ در حالی که عشق و دوست‌داشتن واقعی، غیرممکن است بعد از گذشت چند سال و حتی بعد از مرگ و ترک‌کردن این دنیا پایان پذیرد؛ بنابراین عشق واقعی و زنده و پابرجا، عشق به خداوند سبحان‌و‌متعال است؛ چراکه به آن زندۀ پابرجای سبحان‌و‌متعال ارتباط دارد و به‌دنبال آن، هر عشقی که با این عشق ارتباط داشته باشد، از زنده‌بودن این عشق حقیقی، زنده خواهد ماند. بنابراین، اگر عشق زن نسبت به زوجش یا عشق مرد نسبت به همسرش به‌خاطر خداوند و در راه اطاعت از او و به‌جهت نزدیک‌شدن به خدا و در را اطاعت از خدا باشد، عشقی حقیقی، زنده و پاینده خواهد بود؛ چراکه در واقع پیروِ عشق به خداوند بوده است... و کسی که قلب‌ها و دگرگونی‌هایش به دست اوست، چگونه غیر از خداوند سبحان‌و‌متعال را می‌خواهد؟ پس او قادر است عشق بین زوجین را که بر عشق او سبحان‌و‌متعال بنا شده است تداوم بخشد. از همین رو فرستادۀ خدا، مؤمن را به [انتخاب] همسر دین‌دار و قرین‌شدن با او تشویق کرده، و نیز زن را به‌سوی همسر دین‌دار و هم‌نشین‌شدن با او سوق داده است. خداوند توفیقت دهد. کریمِ عزیزِ مطیعِ خداوند سبحانِ کریمی باش که اولیایش را تباه نمی‌کند و در دنیا و آخرت به ایشان ترحم می‌کند. آن قادر متعال است که زن مؤمنی را که به‌سوی خداوند سبحان‌و‌متعال رو کرده است متمایل به قرین‌شدن با مرد مؤمن و دین‌دار می‌کند. اما روابطی که شما قبل از عقد ازدواج و یکی‌شدن، عشق می‌نامی، در واقع در بسیاری اوقات عاملی برای از‌دست‌دادن عزت و کرامت و عفت زن می‌شود و به‌طور طبیعی زن مؤمنِ کریمِ عزتمند از این وضعیت اجتناب می‌کند و عاطفه و علاقه‌اش را متوجه شخص مؤمن صالحی می‌کند که پس از عقد شرعی هم‌نشین او شود. اعتماد زن مؤمن باید به خدا باشد و بر او توکّل کند و از او سبحان‌و‌متعال بخواهد کسی را که واقعاً مورد رضای خودش است نصیبش کند، و در نتیجه روزهایی را که خداوند در این دنیا برایش مقدّر کرده است در کنار او در سایۀ عشق و محبت، بزرگوارانه و عزتمند سپری کند. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. برخی از متونی که به‌طور خلاصه برخی دانشمندان جامعه‌شناس با تکیه بر تجربیات به دست آورده‌اند به شرح زیر تقدیم می‌شود: جامعه‌شناسی آمریکایی به‌نام «ویلیام روبنسون» مستند بر نتیجه‌گیری از مجموعه‌ای از ماجراهای عشقی و عاطفی می‌گوید: «عمرِ فرضیِ عشق‌ورزیدن پس از ازدواج، سه سال است و نه بیشتر.» همچنین می‌گوید: «هنگامی که عشق به پایان عمر فرضی‌اش می‌رسد، فروغش به خاموشی می‌گراید و ممکن است حدود یک سال طول بکشد تا هر دو طرفِ رابطۀ عاشقانه، این واقعیتی را که رابطۀ عاشقانه از آن غافل بوده است درک کنند.» همچنین او می‌گوید: «واکنش‌های شیمیایی مغزِ غالب بر تراکنش دوست‌داشتن، بر تولید پالس‌ها سایه می‌افکند و پالس‌های عشق و انرژیِ عواطف به‌مدت سه سال به طول می‌انجامد. سپس این پالس‌ها متوقف می‌شود، ـ‌درست مثل یک باطری خالی‌ـ و دیگر نمی‌تواند آزادسازی پالس‌هایش را از سر گیرد. پس از این، رابطۀ مبتنی بر عشق، تبدیل به رابطۀ تعادلی و خالصانه می‌شود.» پروفسور سَندی هازان از دانشگاه کورنل نیویورک پایان‌نامه‌ای را بر اساس تحقیق روی 50 هزار زن و مرد از 37 فرهنگ مختلف در سرتاسر عالم چه از پیشینیان و چه افراد اخیر، به اجرا رسانید. این پایان‌نامه عبارت بود از مجموعه‌ای از آزمایش‌های روان‌شناسی و بیولوژیکی برای مقایسۀ سطح عشق و علاقۀ بین دو نفر که یکدیگر را دوست داشتند، و نتیجۀ حاصل‌شده چنین بود: «عشق نمی‌تواند درطول زندگی استمرار یابد؛ چراکه تحقیقات تأیید می‌کنند عشق نمی‌تواند بیش از حداکثر چهار سال به‌همراه رابطۀ دوستانه زندگی کند، و پس از آن می‌میرد.»[148] ص -اختلاط زن با مرد ص اختلاط در زندگی روزمره ص گفت‌وگوی زن و مرد ص مسائل پزشکی ص دست‌دادن ص خلوت‌کردن اختلاط در زندگی روزمره پرسش: شخصی در ادارۀ بهداشت مشغول به کار است و زنان زیادی با او همکار هستند. حکم اختلاط و نگاه‌کردن به آن‌ها در حین کار چیست؟ پاسخ: حضور زنان با مردان در هر جایی برای انجام کار، از نظر شرعی جایز است، و بر هر مرد و زن مؤمن واجب است امر به معروف و نهی از منکر کند. نگاه‌کردن اگر به‌قصد سوء‌ظن یا لذت‌بردن نباشد جایز است.[149] پرسش: حکم حضور مردان و زنان در یک مکان از نظر نگاه‌کردن چیست؟ پاسخ: کتاب شرایع اسلام (احکام نورانی اسلام)، جلد 3: اما نگاه اتفاقی بدون اراده و قصد و غرض که نتیجۀ حضور مردان و زنان در هر جایی است اشکالی ندارد. مرد نباید به هیچ‌وجه و با هیچ قصدی به بدن زن نامحرم نگاه کند، مگر در حالت ضرورت، و نگاه‌کردن به صورت و دست و پاها تا مچ در مرتبۀ اول جایز ولی مکروه، و دوباره نگاه‌کردن حرام است. حکم نگاه‌کردن زن به مرد نامحرم نیز به همین صورت است. نگاه‌کردن با وجود ضرورت جایز است؛ مثل هنگامی که می‌خواهد برای آن زن شهادت دهد که در این صورت نگاه‌کردن به او را فقط برای هرآنچه می‌خواهد از آن اطلاع حاصل کند کوتاه می‌کند؛ مثل پزشکی که زنی نیاز دارد تا او مداوایش نماید؛ اما نگاه اتفاقی بدون اراده و قصد و غرض که نتیجۀ حضور مردان و زنان در هر جایی است اشکالی ندارد. و مسئلۀ نگاه‌کردن اتفاقی در اینجا به‌معنی نگاه بدون هیچ قصد و غرضی است: «اما نگاه اتفاقی بدون اراده و قصد و غرض که نتیجۀ حضور مردان و زنان در هر جایی است اشکالی ندارد.» فرقی نمی‌کند این زنان و مردان در یک کارخانه کار کنند یا در یک دانشگاه یا در یک خانه یا در خیابان باهم روبه‌رو شوند، و تفاوتی نمی‌کند که به‌طور کامل با یکدیگر بیگانه باشند یا به‌نحوی رابطۀ خویشاوندی بینشان برقرار باشد، مثل روبه‌رو شدن مردی با زن برادرش.[150] پاسخ: حکم حضور در مکان‌های مختلط چیست؟ پاسخ: جایز است.[151] پرسش: آیا برای زن جایز است در مکان‌های مختلط کار کند؟ و آیا این حکم با رضایت یا ‌رضایت‌نداشتن شوهر متفاوت می‌شود؟ با توجه به اینکه او از حقوقی که از این راه به دست می‌آورد بی‌نیاز است و شوهر اسباب زندگی محترمانه را برایش فراهم می‌کند. در ضمن نبودن این زن در منزل گاهی منجر به کشف عورت بچۀ زیر چهار سال می‌شود. پاسخ: کار‌کردن زن حلال است و اشکالی ندارد؛ ولی در صورت نارضایتی شوهر نسبت به کار زن و به‌عهده‌گرفتن معیشت توسط شوهر، جایز نیست از شوهر نافرمانی کند و بدون اجازۀ او از منزل خارج شود.[152] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. آیا یک زن می‌تواند فنون رزمی (جودو و جوجیتسو) را در باشگاه ورزشی آموزش ببیند؛ البته با در‌نظر‌گرفتن اینکه افرادی که حضور دارند همگی مرد هستند و به‌خصوص اینکه تماس بدنی رخ می‌دهد که در چنین ورزش‌هایی کاملاً طبیعی است. مولای من، احمدالحسن! خداوند شما را حفظ و در فرج شما تعجیل فرماید. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. جایز نیست.[153] پرسش: پدرم، احمدالحسن، سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. آقای من، آیا دین می‌گوید برای خانم بهتر است بدون مرد محرم بیرون نرود؟ و در نتیجه [او را] از کار و آموزش و انجام‌دادن نیازهایش بازمی‌دارد؟ آیا این سخن صحیح است؟ پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته صحیح نیست.[154] پرسش: آیا رفتن به مجلس عروسی که فقط زنان در آن هستند، ولی رقص و غنا در آن است جایز است؟ پاسخ: اگر فقط در آن مجلس زنان باشند و صدایشان را مردان نشنوند، و نیز اگر در آن مجلس ارتکاب حرامی مثل نواختن و دمیدن در آلات موسیقی نباشد جایز است.[155] پرسش: می‌دانیم هلهلۀ زنان در مقابل مردان حرام است؛ ولی گاهی صدای هلهله به‌طور ناخواسته به گوش مردان می‌رسد، و این در شرایطی اتفاق می‌افتد که بعضی از زنان در حالی که در مجالسی داخل حسینیه هلهله می‌کنند نمی‌دانند ممکن است صدایشان به گوش مردان برسد. حسینیه دو طبقه دارد: طبقه‌ای برای مردان و طبقه‌ای برای زنان. ای پدرم، حکم آن چیست؟ پاسخ: اشکال ندارد.[156] ص گفت‌وگوی زن و مرد پرسش: سرورم! خواهش می‌کنم برای ما حدود سخن‌گفتن و تعامل‌داشتن زن با مرد بیگانه (نامحرم) را مشخص نمایید؛ و همچنین برای مرد و اینکه تا چه حد می‌تواند با زن بیگانه (چه از انصار و چه از غیر‌انصار) تعامل داشته باشد. آیا این تعامل در همۀ ابعاد و جوانبش می‌تواند باشد؟ پاسخ: سخن‌گفتن بین زن و مرد جایز است، ولی باید کلام برای غرضی درست و مقبول باشد؛ مثل کار یا راهنمایی‌کردن؛ و این گفت‌‌و‌گو نباید از روی بیهودگی و شوخی و صرفاً برای هم‌کلامی باشد.[157] پرسش: حکم صحبت‌کردن زن و مرد به‌طور کلی، و به‌طور خاص از طریق اینترنت چیست؟ و آیا این‌گونه صحبت‌کردن به‌صورت فردی در پالتاک جایز است؟ پاسخ: پیش‌تر گفته‌ام که صحبت‌کردن میان مرد و زن به‌طور کلی جایز است و صحبت از طریق اینترنت هم به همین صورت است. حق‌تعالی می‌فرماید: (وَقُل لِّلْمُؤْمنَات یَغْضُضْنَ منْ َابْصَارهنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إلَّا مَا ظَهَرَ منْهَا وَلْیَضْربْنَ بخُمُرهنَّ عَلَى جُیُوبهنَّ وَلَا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إلَّا لبُعُولَتهنَّ َ وْ آبَائهنَّ َوْ آبَاء بُعُولَتهنَّ َوْ َابْنَائهنَّ َوْ َابْنَاء بُعُولَتهنَّ َوْ إخْوَانهنَّ َوْ بَنی إخْوَانهنَّ َوْ بَنی خَوَاتهنَّ َوْ نسَائهنَّ َوْ مَا مَلَکَتْ َایْمَانُهُنَّ َو التَّابعینَ غَیْر ُاوْلی الْإ رْبَـة منَ الرِّجَال َو الطِّفْل الذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَات النِّسَاء وَلَا یَضْربْنَ بأَرْجُلهنَّ لیُعْلَمَ مَا یُخْفینَ من زینَتهنَّ وَتُوبُوا إلَى الله جَمیعًا َایُّهَا الْمُؤْمنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلحُونَ)[158] (و به زنان مؤمن بگو که چشمان خویش را ببندند و شرمگاه خود را نگه دارند و زینت‌های خود را جز آن مقدار که هویداست آشکار نکنند و مقنعه‌های خود را تا گریبان فروگُذارند و زینت‌های خود را آشکار نکنند، مگر برای شوهران خود یا پدران خود یا پدر شوهرهای خود یا پسران خود یا پسران شوهر خود یا برادران خود یا پسران برادر خود، یا پسران خواهر خود یا زنان هم‌کیش خود، یا بندگان خود، یا مردان خدمتگزار خود که رغبت به زن ندارند، یا کودکانی که از شرمگاه زنان بی‌خبرند و نیز چنان پای بر زمین نزنند تا آن زینتی که پنهان کرده‌اند دانسته شود. ای مؤمنان، همگان به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار شوید) (احکام نورانی اسلام: ج 3) بنابراین صحبت‌کردن مرد با زن به‌طور کلی جایز است؛ اما صحبت‌کردن مرد و زن به‌صورت انفرادی مکروه است؛ مگر در خواستگاری یا بنا به ضرورت. از همین رو زن مؤمن عفیف و محترم از صحبتِ انفرادی با مرد غیرمحرم دوری می‌کند؛ مگر برای ضرورت و به‌اندازۀ رفع نیاز و با کمترین مقدار کلام که غرض را برساند و فرقی ندارد این صحبت‌کردن به‌صورت مستقیم و رودررو باشد یا از طریق اینترنت و برنامه‌های گفت‌وگو (پالتاک) و دیگر برنامه‌های شبیه به آن. والحمد لله رب العالمین[159] مسائل پزشکی پرسش: من در بیمارستانی در بخش جراحی مشغول به کار هستم و زنانی با سوختگی‌های جسمی آورده می‌شوند و در کادر، نیروی زن برای معالجۀ این بیماران وجود ندارد. برای کندن پوست سوخته، لازم است بیمار به‌همراه شوهر، مادر یا یکی از محرم‌هایش حمام برده شود و متأسفانه آن‌ها بدون کمک ما نمی‌توانند این کار را انجام دهند. حکم این کار را بیان فرمایید؟ پاسخ: بر مسلمین واجب است برای معالجۀ زنان کادر طبی زن فراهم کنند، و حتی واجب است برای معالجۀ زنان مکان خاصی نیز فراهم گردد تا معالجه با عزت و کرامت انجام شود و در این خصوص، امور فرعی بسیار زیادی نیز وجود دارد: ـ باید برای رفع تمامی نیازهای پزشکی تعداد کافی پرسنل زن به کار گرفته شود. ـ لازم است مراکز معالجۀ زنان به‌طور کامل جدا باشند، چه با ساختن بیمارستان ویژۀ زنان یا بخش‌بندی بیمارستان. اما در خصوص وضعیتی که برادر «ابو نبأ» در آن قرار دارد، در صورت وجود اضطرار معالجۀ سوختگی زنان توسط مردان بلامانع است و گناه و خطای آن بر‌عهدۀ حکومت طاغوت و نیز تمام مسلمین تقصیرکار است که به ایجاد زیرساخت‌های مناسب برای معالجۀ زنان اقدام نکرده‌اند.[160] پرسش: سلام علیکم، ای انصار الله، و رحمة الله و برکاته. حکمِ رفتن زن نزد پزشک مرد چیست؟ در صورتی‌ که زنی با آن تخصص وجود نداشته باشد. خداوند شما را برای یاری قائم آل‌محمد(ع) توفیق عطا فرماید. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم، و صل الله علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیماً. اگر معالجه با عمل حرامی همراه باشد، مثل نگاه‌کردن پزشک به آن بخش از بدن زن که نگریستن به آن یا لمس‌کردنش برایش جایز نیست، مجاز نیست، مگر هنگام اضطرار. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.[161] پرسش: ... اگر انجام عمل زیبایی جایز باشد، آیا برای اجزایی که نگاه‌‌کردن به آن‌ها حلال است جایز است؟ یا به‌طور کلی جایز است؟ پاسخ: اگر در انجام عمل زیبایی اضطرار وجود نداشته نباشد، باید حدود شرعی در نگاه و لمس‌کردن برآورده شود؛ و اگر به انجامش مجبور باشد، در صورت وجود اضطرار و نبودن هم‌جنس، نگاه و لمس جایز است.[162] پرسش: سلام علیکم، آقای من. من به‌عنوان پرستار اورژانس کار می‌کنم و گاهی دختربچه‌هایی برای تزریق نزد من می‌آورند و من در وضعیت دشواری قرار می‌گیرم؛ چون بعضی از آن‌ها چهار سال یا بیشتر سن دارند؛ با اینکه پرستار زن نیز وجود دارد ولی همۀ آن‌ها (دختر و پسر) را کودک محسوب می‌کنند یا کسی که دختربچه را آورده پدر یا برادرش است و نمی‌تواند به بخش زنان مراجعه کند. آقای من! سؤال من: آیا سن مشخصی برای دختربچه‌ها وجود دارد تا من بتوانم آن‌ها را برای تزریق عضلانی عریان کنم؟ همچنین گاهی اوقات زنانی به ما مراجعه می‌کنند که دچار زخم یا سوختگی یا شکستگی تا حدودی پیچیده هستند و پرستار زن نمی‌تواند به معالجۀ آن‌ها بپردازد؛ چون تجربۀ کافی برای چنین وضعیت‌هایی را ندارد و ما پرستاران مرد مجبور به درمانشان و آشکارکردن مکان زخم یا سوختگی یا شکستگی هستیم. آیا این کار برای ما گناه محسوب می‌شود؟ و از خداوند مسئلت دارم شما را حفظ کند، و از هر شرّی در امان بدارد، و از اینکه وقت شما را گرفتم متأسفم، آقای من. والحمد لله رب العالمین. التماس دعا، مولای من. پاسخ: وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را حفظ کند. نگاه یا لمس‌کردن، حرام است مگر در حالت اضطرار، که این حرمت برداشته می‌شود؛ یعنی مثل وضعیتی که شما بیان کردی؛ هنگامی ‌که به‌دلیل نبودن خانمی که اقدام به درمان کند یا وجود خانمی با تجربۀ کم و بدون صلاحیت کافی، مرد مجبور به درمان زن می‌شود. اما دربارۀ دختربچه‌ای که بالغ نشده، در صورت وجود خانمی که اقدام به درمان او کند و اضطراری هم وجود نداشته باشد، اگر درمان او مستلزم نگاه یا لمس‌کردن سینه تا زانوها باشد بهتر است مرد از درمان او اجتناب کند؛ اما درمان یا لمس‌کردن او یا نگاه‌کردن به موضع درمان بدن او حرام نیست.[163] پرسش: لا قوة الا بالله... مولای من قائم، سؤالی دارم. مدتی پیش آزمایش خون دادم و به‌دلیل نبود کادر زن، یک مرد از دست من خون گرفت و این کار مستلزم آشکار‌شدن دستم تا آرنج بود... آیا در این کار گناهی وجود دارد؟ پاسخ: خداوند شما را حفظ کند. در صورت وجود اضطرار، اشکال ندارد.[164] پرسش: بعضی از وسایل سونوگرافی مجهز به دوربینی هستند که برای تشخیص وضعیت بیمار و دیدن داخل رحم و تخمدان، داخل شکم زن فرستاده می‌شود. سؤال: 1- اگر این نوع سونوگرافی را پزشک زن انجام دهد، آیا جایز است زن مؤمن به آن رضایت دهد؟ 2- اگر جایز باشد آیا روزۀ زن باطل می‌شود؟ پاسخ: اگر معاینه توسط پزشک زن انجام شود جایز است. وارد‌کردن ابزار معاینه در مجاری تناسلی ـ‌به‌خودیِ‌خود‌ـ باطل‌کنندۀ روزه نیست.[165] ص دست‌دادن پرسش: من به‌عنوان پزشک در یک کشور اروپایی کار می‌کنم. طبق عرفِ اینجا وقتی پزشکی برای معاینۀ بیمارش می‌رود دستش را برای مصافحه (دست‌دادن) به‌سمت بیمار دراز می‌کند و اگر چنین نکند عملی ناشایست محسوب، یا به‌خاطر مسلمان‌بودن من ممکن است باعث سوء‌برداشت شود، یا توهین از طرف دکتر محسوب شود؛ و این بستگی به شخصیت خود بیمار دارد. حال اگر بیمار زن باشد وضعیت چگونه خواهد بود؟ مایلم از وضعیت مشابهی نیز سؤال کنم: اینکه اگر پزشک، یک زن مسلمان باشد آیا جایز است با مردان مصافحه کند، با توجه به اینکه او نیز در چنین شرایطی کار می‌کند؟ پاسخ: اگر دست‌ندادن باعث سختی و مشقت شود، اگر زن غیرمسلمان اول دستش را به‌سوی شما دراز ‌کرد می‌توانی دستت را برای مصافحه به‌سوی او دراز ‌کنی؛ ولی خودت نباید در ابتدا دستت را به‌سوی او دراز ‌کنی؛ اما دربارۀ پزشک زن مسلمان، جایز نیست با مرد مسلمان یا غیرمسلمان مصافحه کند، و اگر مصافحه‌نکردن برایش موجب سختی و مشقت می‌شود می‌تواند دستکش بپوشد و با آنان مصافحه ‌کند. از خداوند متعال می‌خواهم به شما برکت عنایت کند و خیر آخرت و دنیا را به شما توفیق عطا فرماید. او سرپرست من است و شایستگان را سرپرستی می‌کند.[166] پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد مولای من. از خدا می‌خواهم به‌مناسبت ماه رمضان، هزار خیر و نیکی به شما ارزانی بدارد، و هر سال در خیر و عافیت باشید. آقای من، سؤالی دارم که اگر لطف بفرمایید پاسخم را بدهید، خداوند هزار خیر به شما پاداش دهد. ما در اروپا هستیم و اغلب در مناسبت‌ها در معرض دست‌دادن با مردان قرار می‌گیریم؛ مثل مدرسه، بانک یا دکتر؛ و آن‌ها این کار را از باب احترام انجام می‌دهند. به‌عنوان مثال الآن من در حال اتمام دورۀ راهنمایی هستم و وقتی نتایج اعلام می‌شود معلم برای سلام‌کردن به من دستش را دراز می‌کند و نتیجه را به من می‌دهد. آیا باید دستم را دراز کنم، یا خودداری کنم؟ با توجه به اینکه این کار باعث شرمندگی و خجالت من می‌شود. مرا راهنمایی کنید سرورم. التماس دعا دارم، ای مولای کریم من. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته خدا تو را حفظ کند. گاهی به‌عنوان راه‌حل می‌توانید از دستکش استفاده کنید؛ و در صورت شرمندگی شدید دست‌دادن اشکالی ندارد.[167] ص خلوت کردن پرسش: در دوره‌های اخیر پدیدۀ معالجۀ روحی برای درمان تأثیر جن و مسائلی شبیه آن بسیار شده است؛ به‌خصوص برای خانم‌ها. برخی از درمانگرها، اقدام به درمان خانم‌ها در اتاق‌های قفل‌شده یا ممنوع‌الورود می‌کنند و اجازۀ ورود هیچ‌کسی را به‌همراه او نمی‌دهند؛ با توجه به اینکه این مرد (درمانگر) جزو محارم این خانم نیست و مدعی است درمان، فقط با خلوت‌کردن با بیمار امکان‌پذیر است. پرسش: 1- حکم شرعی این‌گونه خلوت‌کردن با خانم‌ها چیست؟ و آیا تفاوتی میان فرد معتمد و فرد دیگر وجود دارد؟ پاسخ: این خلوت‌کردن جایز نیست و حرام است و تفاوتی بین فرد معتمد و فرد دیگر وجود ندارد. 2- آیا اصولاً درمانی از نوع روحی وجود دارد که فقط با خلوت‌کردن با بیمار امکان‌پذیر باشد؟ پاسخ: نیازی به خلوت‌کردن با بیمار نیست. 3- آیا جایز است مرد درمانگر، بدن زن غریبه را بدون مانع یا با مانع به‌بهانۀ درمان لمس کند؟ پاسخ: جایز نیست و عملی حرام است. 4- در انتها آیا برای مؤمنان نصیحتی دارید که محل‌های نفوذ ابلیس را ببندد؟ پاسخ: اما نصیحت این‌جانب: مؤمنان از خلوت‌کردن حرام دوری کنند؛ چراکه دربی از درب‌های شیطان است؛ پس آن را نکوبید. خداوند رحمتتان کند.[168] پرسش: خودرو سوارشدن زن اگر فقط خودش و راننده باشند چه حکمی دارد؟ پاسخ: در خیابان عمومی و در میان مردم اشکالی ندارد.[169] پرسش: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته موضوع از این قرار است که من دختری را می‌شناسم که وقتی دوازده‌ساله بود در معرض آزار و اذیت جنسی قرار گرفت. این آزار از طرف دایی او صورت گرفت و چیزی جز تماس‌های ساده در کار نبود. خانوادۀ دختر از ماجرا باخبر شدند و پدر دختر، دیدار او با دایی‌اش را ممنوع و حتی قدغن کرد که دختر با دایی‌اش در یک مکان باشند و این‌طور دستور داد که دختر نباید دایی‌اش را ببیند، حتی اگر به‌همراه مادر و خانواده و نزدیکان باشد. وی حتی گفته کودکان نباید در جایی که آن دایی هست باشند، حتی اگر او کودکان را نبیند. آیا او چنین حقی دارد؟ تنها راه‌حلی که پدر به آن رضایت دارد این است که او را بکشد یا بسوزاند، و حال آنکه دایی دختر عذر‌خواهی کرده و طلب بخشش نموده و گفته توبۀ نَصوح کرده است؛ ولی پدر دختر قانع نشده و کماکان خواستار قتل اوست. این دختر اکنون 21‌ساله شده و گفته است خدای سبحان را بین او و دایی‌اش حاکم قرار می‌دهد و دوست ندارد هیچ‌کس از والدین یا خانواده‌اش در این قضیه دخالت کنند. آیا دختر چنین حقی دارد؟ این تصمیم‌گیری بر اساس پناه‌آوردن به دعا و نماز گرفته شده است، و این دختر به‌واسطۀ خوابی که دید آرامش پیدا کرد؛ ولی با خودش و با خدا عهد کرده است که این خواب را برای هیچ‌کس تعریف نکند، هر‌که می‌‌خواهد باشد! دختر می‌خواهد بین آن دو فقط خدا حاکم باشد؛ آیا او چنین حقی دارد؟ آیا کشتن دایی جایز است؟ با توجه به اینکه دایی توبه‌اش را اظهار نموده و پس از آن به ادای عمره و زیارت امام حسین(ع) و زیارت دیگر اماکن مقدسه توفیق پیدا کرده است. جناب سید احمد‌الحسن، امیدوارم پاسخ را در سریع‌ترین زمان ممکن دریافت کنم و نیز امید دارم پاسخ، تمام تفاصیل سؤالات مذکور را در بر بگیرد. با تشکر. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم، و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. پس از آنکه برای پدر روشن شد آن شخص این عمل شیطانی را انجام داده است، حق دارد او را از نزدیک‌شدن به خانواده‌اش بازدارد؛ اما، پدر حقِ کشتن او را ندارد. این شخص اگر واقعاً و حقیقتاً توبه کرده باشد خداوند توبۀ او را می‌پذیرد که خدا آمرزنده و بخشاینده است؛ اما این حق برای پدر باقی می‌ماند که از تنها‌شدن چنین فردی با دختران یا پسرانش جلوگیری کند. خداوند شما را توفیق دهد و گام‌هایتان را استوار سازد![170] ص

-پوشش و زینت زن

ص پوشش زن ص آرایش ص زیورآلات زن پوشش زن حکم شرعی پوشیدن شلوار همراه با حفظ حجاب موی سر، و همین ‌طور حکم شرعی چادر چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم، والحمد لله رب العالمین، وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم ‌تسلیماً. پوشاندن صورت، دو کف دست و از مچ به پایینِ پا برای زن واجب نیست و بقیۀ اعضا باید به‌طور کامل پوشانده شود؛ یعنی جنس پوشش نباید نازک و به‌قدری تنگ باشد که زیرش را نمایان سازد؛ اما در خصوص شلوار، در صورتی که از روی آن مانتو یا کتی بپوشد که تا زانو را بپوشاند اشکالی ندارد؛ آن هم در صورتی که تنگ نباشد تا هر آنچه را زیرش هست نمایان سازد؛ اما اگر زنی شلوار بپوشد و مانتو یا کتی روی آن نباشد و حجاب سرش را حفظ کند، اشکال دارد و حجاب شرعی محسوب نمی‌شود؛ حتی هتک‌حرمت پوشیدن شلوار به این صورت، از نمایان‌ساختن مو و کشف حجاب سر، بیشتر است.[171] پرسش: آیا تحنّک (پوشانیدن زیر چانه) برای زنان واجب است؟ محدودۀ تحنّک چه مقدار است؟ لطفاً سریع پاسخ دهید. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العامين، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیين و سلم تسلیماً. زن می‌تواند چهره‌اش را آشکار کند. قسمتی که زیر حنَک قرار می‌گيرد جزو صورت نیست و پوشاندنش واجب است.[172] پرسش: زنی بیست سال است که محجبه است و یک نوار ویدئویی از جشن ازدواجش دارد، و ازدواجش قبل از محجبه‌شدنش صورت گرفته است. آیا یک مرد نامحرم یا هر مرد دیگری می‌تواند این نوار را تماشا کند؟ یا آیا هر مرد نامحرمی می‌تواند عکس‌های قدیمی زن بی‌حجاب را که مربوط به بیست سال پیش است و وی اکنون محجبه شده، نگاه کند؟ ما را بهره‌مند سازید. خداوند اجرتان دهد و ما از شما متشکریم. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. جایز نیست مرد نامحرم آن‌ها را ببیند، و برای آن خانم بهتر است این تصاویر و فیلم‌ها را از بین ببرد. خداوند شما را بر هر خیری موفق گرداند! و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.[173] پرسش: برخی احکام شرعی مخصوص خانم‌ها وجود دارد که خانم بنده به آن‌ها پایبند نیست؛ مانند حجاب، استفاده از عطر‌ها، پوشیدن کفش پاشنه‌بلند، لباس‌های تنگ و امور زینتی دیگر. تمام راه‌های امر به معروف و نهی از منکر را استفاده کرده‌ام و گاهی اوقات کار به جاهای باریک می‌کشد که عاقبت خوبی ندارد و چه بسا به طلاق بکشد. راه‌حل چیست؟ با توجه به اینکه این خانم جزو انصار است. از یمانی آل محمد(ص) تقاضا دارم مرا به راه‌حلی راهنمایی فرماید که رضای خداوند جل جلاله در آن باشد و اینکه برای من، به ثبات‌قدم بر ولایت و بیعتش و صلاح در دینم دعا نماید، و من نمی‌خواهم خانواده‌ام آسیبی ببینند. از طولانی‌شدن مطلب، عذر می‌خواهم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. در خصوص حجاب، واجب شرعی است، و زن باید به حجاب شرعی که پیش‌تر بیان کردم پایبند باشد، و اگر به آن پایبند نباشد، مرتکب کاری حرام شده و در نتیجه به‌دلیل نادیده‌گرفتن حدود خداوند سبحان‌و‌متعال، برای وی عواقب اخروی و دنیوی به‌دنبال خواهد داشت. بر شوهر واجب است همسرش را به پایبندی به حجاب و حدود شرعی آن فرمان دهد و او را راهنمایی نماید؛ اما اگر همسرش به حجاب شرعی پایبند نباشد، واجب نیست او را طلاق بدهد؛ همچنین در صورتی که زن احتمال بدهد به مکانی برود یا از مکانی عبور کند که آقایان نامحرم در آن حاضر باشند جایز نیست عطر‌ استفاده کند. حتی در برخی از عطر‌ها موادی برای تحریک غریزۀ جنسی وجود دارد؛ برای یک خانم محترم شایسته نیست از این عطرها در بیرون از اتاق خوابش استفاده نماید؛ چراکه فقط برای تحریک شوهر است. اما پوشیدن کفش پاشنه‌بلند یا دارای رنگ مشخص (جذاب) مباح است و اشکالی ندارد. اما لباس‌های تنگ، جایز نیست؛ منظور این است که لباس به‌قدری تنگ باشد که جزئیات بدن زن را مشخص کند.[174] پرسش: در تبلیغ یکی از تالارهای گفت‌وگوی خارجی... شخصی پرسید نظر ایشان (احمدالحسن) دربارۀ استفاده از پوشیه (روبند یا نقاب خانم‌ها) چیست؟[175] پاسخ: استفاده از پوشیه جایز است، ولی واجب نیست.[176] پرسش: آیا استفاده از کلیپس‌های بزرگ مو زیر روسری که موجب بزرگ‌شدن سر و شبیه‌شدن آن به دو تا سر یا شتر دو کوهان می‌شود[177] جایز است یا مکروه؟ یا کاری حرام است؟ مولای من، شما و تمامی دوستدارانت همیشه تندرست باشید... پاسخ: ...استفاده از چیزی در موها حتی اگر حجاب را برجسته کند مباح است و حرام نیست. به‌طور کلی دین زن را تشویق می‌کند که به زینت خود در چهارچوب خانه و برای شوهرش اهتمام داشته باشد؛ چراکه این کار عامل بسیار مهمی برای حفظ خانواده و بازداشتن شوهر ـ‌‌پناه بر خدا‌ـ از فکر‌کردن به غیرِ همسرش است.[178] پرسش: ای نور دیدگانم سؤالی دارم: «دربارۀ پوشیدن شال کمری ـ‌به‌شکل چادر‌ـ هنگام زیارت اماکن مقدس»: مولای من، آیا پوشیدن آن جایز است؟ چون هنگام وارد‌شدن به محل تفتیش، مانع از پوشیدن آن می‌شوند؛ با اینکه این لباس، پوششی مثل چادر است و فقط رنگش فرق می‌کند و تیره‌رنگ است. التماس دعا... دختر شما. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را زنده بدارد. پوشیدن چادر، عبا یا هر چیزی بیش از حجاب طبیعیِ شرعی واجب نیست، و الزامی‌کردن پوشیدن چادر هنگام زیارت اماکن مقدس رفتاری است نادرست و چه بسا گاهی ضررش بیش از نفعش است. پرسش: بله، ای مولای من، در اماکن مقدس حتی جوراب نازک را هم قبول نمی‌کنند و به ما اجازۀ ورود نمی‌دهند، مگر پس از عوض‌کردن آن با جوراب ضخیم. پاسخ: برای تغییر‌دادن آنچه حاکمان بر این اماکن مقدس واجب می‌کنند، فعلاً کاری از دست من برنمی‌آید. آن‌ها قوانین را طبق نظر خود واجب می‌کنند؛ گرچه واقعاً محدودکننده و سخت‌گیرانه بوده باشد.[179] پرسش: وضعیت برخی از خانم‌ها به آنجا رسیده که در قمه‌زنی شرکت می‌کنند؛ و چه‌ بسا دیده شده موهای آنان در حضور آقایان آشکار می‌شود، و مدعی‌اند شعائر را زنده، و با فاطمی‌ها هم‌دردی می‌کنند؛ و چه بسا عده‌ای سعی می‌کنند کارشان را با این عبارت از زیارت ناحیۀ مقدسه زیبا جلوه دهند: «برَزْنَ مِنَ الخُدُورِ نَاشِرَات الشُّعُورِعَلى الخُدُودِ لاطِمَاتُ الوُجُوه سَافِرَات» «از پسِ پرده‌هاىِ خیمه خارج شدند، در حالی که گیسوان بر گونه‌ها پراکنده نمودند، بر صورت‌ها لطمه می‌زدند و نقاب از چهره‌ها افکنده بودند.» پاسخ: برای خانم جایز نیست موهایش را جلوی بیگانه‌ها آشکار کند، و این دلیلِ گفته‌شده نیز صحیح نیست؛ حتی اگر اعتقاد داشته باشند منظور از این زیارت، بیرون‌رفتن برخی از دختران پیامبر بوده، در حالی که سرها و موهایشان آشکار بوده است؛ زیرا اگر آنان با این حالت بیرون رفتند به این دلیل بوده که دشمنان پس از حمله به خیمه‌ها و آتش‌زدنشان آن‌ها را مجبور به آن وضعیت کرده بودند. پس آن‌ها با خواست خودشان چنین بیرون‌رفتنی را درخواست نکردند و در نتیجه هیچ معصیتی مُرتکب نشدند؛ در حالی که کسی که مویش را آشکار سازد و با خواست و ارادۀ خودش حجابش را به‌طور کامل زایل کند، معصیت و نافرمانی خداوند سبحان را انجام داده است و این عذر و بهانه که می‌خواهد خداوند سبحان را اطاعت و عبادت کند سودی به حالش نخواهد داشت؛ خداوند برتر و بالاتر از آن است که با معصیت عبادت شود.[180] پرسش: منظور از عورت انسان که پوشاندنش در برابر مرد و زن واجب است، چیست؟ پاسخ: آنچه زن می‌تواند در برابر نامحرمان آشکار کند عبارت است از صورت، کف دست‌ها و از مچ به پایینِ پاها؛ و آنچه زن می‌تواند در برابر محارم آشکار سازد عبارت است از گردن و بالاتر از آن، آن مقدار از دست‌ها که باید برای وضو گرفتن مکشوف نماید، و وسط ساق و پایین‌تر از آن؛ و برای شوهرش تمام بدنش را. آنچه بر مرد واجب است، پوشاندن عورتین از مرد یا زن است، ولی پوشاندن مابین ناف تا زانو بهتر است. آنچه برای زن واجب است از زنان دیگر بپوشاند عورتین است، ولی پوشاندن سینه‌ها تا زانوها بهتر است. زن در برابر پسر ممیّز (که قدرت تشخیص دارد) هر آنچه را که از محارم خود باید بپوشاند می‌پوشاند.[181] پرسش: آیا زن می‌تواند در حضور برادر بالغ یا پدرش یا پسر بالغ خود لباسی بپوشد که قسمتی از زیبایی‌ها و جاذبه‌هایش را نمایان می‌کند، مثل پوشیدن لباس خواب یا چیزی شبیه به آن، البته همراه با پوشاندن عورت که طبیعتاً واجب است؟ و اگر حرام است حدود و مقدار زیبایی و جاذبه‌هایی که در حضور اشخاص نام برده‌شده می‌تواند نمایان باشد چقدر است؟ پاسخ: حق‌تعالی می‌فرماید: (وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَـة مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)[182] (و به زنان مؤمن بگو که چشمان خویش را ببندند و شرمگاه خود را نگه دارند و زینت‌های خود را جز آن مقدار که هویداست آشکار نکنند، و مقنعه‌های خود را تا گریبان فروگذارند، و زینت‌های خود را آشکار نکنند، مگر برای شوهران خود یا پدران خود یا پدر شوهرهای خود یا پسران خود یا پسران شوهر خود یا برادران خود یا پسران برادر خود، یا پسران خواهر خود یا زنان هم‌کیش خود، یا بندگان خود، یا مردان خدمتگزار خود که رغبت به زن ندارند، یا کودکانی که از شرمگاه زنان بی‌خبرند؛ و نیز چنان پای بر زمین نزنند تا آن زینتی که پنهان کرده‌اند دانسته شود. ای مؤمنان، همگان به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار شوید). آنچه زن می‌تواند در برابر نامحرمان آشکار کند عبارت است از صورت، کف دست‌ها و از مچ به پایینِ پاها؛ و آنچه زن می‌تواند در برابر محارم آشکار سازد عبارت است از گردن و بالاتر از آن، آن مقدار از دست‌ها که باید برای وضو‌گرفتن آشکار نماید، و وسط ساق و پایین‌تر از آن، و برای شوهرش تمام بدنش را.» آقای من، درود خدا بر تو باد! من پاسخ شما را خواندم و حقایقی برای ما آشکار شد که قبلاً آن‌ها را نمی‌دانستیم، و به فضل شما اهل‌بیت ـ‌که سلام خداوند بر شما باد‌ـ به نور شما منوّر گشتیم. از خداوند درخواست می‌نمایم به‌واسطۀ شما بر معرفتم بیفزاید و از همراهی با شما بیشتر و بیشتر بر من افزوده شود... مولای من! برخی امور بر من پوشیده مانده است و از شما سؤال می‌کنم. از شما تقاضامندم آن‌ها را برای ما روشن سازی تا سودمندی کامل‌تر شود. پرسش‌های زیر شاخه‌هایی از مسئلۀ فوق است: منظور از «زینت» در آیۀ شریف چیست؟ و چه چیزهایی از زن را شامل می‌شود؟ و حدود عُمْر در (... الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء) (کودکانی که از شرمگاه زنان بی‌خبرند) چقدر است؟ و منظور از این آیه چیست: (وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنّ) (و نیز چنان پای بر زمین نزنند تا آن زینتی که پنهان کرده‌اند دانسته شود)؟ پاسخ: دربارۀ زن، زینت به هر چیزی که پوشاندن آن از نگاه نامحرم واجب است اطلاق می‌شود و تمام بدن زن به‌جز صورت، کف دست‌ها و از مچ به پایین پاها را شامل می‌شود. کودکی که زن باید خود را از او حفظ کند، کودک ممیّز است. معمولاً کودک با تمام‌شدن هفت سال به سن تمییز می‌رسد و چه بسا با توجه به وضعیت کودک و مقدار درک و فهم او در سن هشت، نُه یا ده‌سالگی یا پس از آن به این حد برسد. منظور از این سخن خدای متعال که فرموده است (وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ) (ونیز چنان پای بر زمین نزنند تا آن زینت که پنهان کرده‌اند دانسته شود) بلند‌کردن صدا از خلخال است. پرسش: سرورم! پاسخ شما را دربارۀ آنچه زن باید بپوشاند خواندم؛ ولی نمی‌دانم اگر کسی که به زن نظر می‌افکند مادر یا مادربزرگش از یکی از والدین و هرچه بالاتر روند، یا از افراد مکلّف مانند خواهر از یکی از والدین و دختران خواهر و دختران برادر و خواهر و هرچه پایین‌تر روند، یا دختر و دختر شوهر پس از دخول، یا عمه یا عمۀ والدین و خاله یا خالۀ والدین باشد، حدودی که پوشاندنشان بر زن واجب است کدام است؟ و اگر بیننده، طفل ممیّز باشد ـ‌چه این طفل پسر باشد و چه دخترـ از فرزندان زن و هرچه پایین‌تر روند، یا از اطفال ممیّزی که نسبتی با زن ندارند باشد، حدودی که پوشاندن آن‌ها بر زن واجب می‌شود کدام است؟ و اگر بیننده، فرزندان مذکر یا مؤنث زن یا دیگر افرادی که بالاتر از سن تمییز و پایین‌تر از سن تکلیف هستند باشند، حدودی که پوشاندن آن‌ها بر زن واجب می‌گردد کدام است؟ پاسخ: در خصوص آن مقداری که پوشاندنش برای زن از خواهرش واجب است در آیۀ (وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ) ( وبه زنان مؤمن بگو که چشمان خویش را ببندند و شرمگاه خود را نگه دارند) منظور نگاه‌کردن است؛ بنابراین جایز نیست زن به عورت خواهر خود بنگرد و نیز زن باید عورت خود را از اینکه زن دیگری به آن نگاه کند حفظ کند و بپوشاند. این، همان مقدار واجب است.[183] پرسش: آیا زن می‌تواند رنگ حجابی را که بر سر می‌نهد یا دیگر لباس‌ها و نوع پارچه‌اش را آن‌طور که خودش می‌خواهد انتخاب کند؟ (مثلاً گاهی شلوار از پارچۀ عادی است و گاهی از کتان یا پارچه‌ای که به کابوی معروف است) البته ‌ضمنِ حدودی که مسائل شرعی رعایت شود‌؟ یا بر زن واجب است رنگ‌بندی و جنس‌ها(ی متفرقه) را رها کند؟ پاسخ: اگر حدود شرعی که پیش‌تر بیان کردم حفظ شود، هر رنگ و پارچه‌ای جایز است.[184] پرسش: حکم جوراب شیشه‌ای برای زن چیست؟ پاسخ: ظاهر‌کردن دو کف دست و از مچ به پایینِ پا و صورت زن جایز است و اشکال ندارد و بر او واجب است سایر اعضا را به‌طور کامل بپوشاند. پوشیدن جوراب برای زن واجب نیست.[185] پرسش: حکم باز گذاشتن صورت برای زن در کشوری که پوشاندن صورت در آن مرسوم است چیست؟ آیا باز گذاشتن صورت بهتر است یا پوشاندن آن؟ و آیا حضرت زهرا(ع) صورت خود را می‌پوشاند؟ پاسخ: باز گذاشتن صورت برای زن جایز است و حضرت زهرا ـ‌که سلام وصلوات خدا بر او بادـ صورت خود را نمی‌پوشاند و حضرت محمد(ص) نیز همسران خود را به پوشاندن صورت‌هایشان فرمان نمی‌داد. بله، اینکه زن‌ها در شبه‌جزیرۀ عربستان صورت‌هایشان را در سفر می‌پوشانند بنا به دلیلی شرعی نیست و فقط به‌علت گرمای خورشید انجام می‌شود؛ اما در کشور یا جامعه‌ای که مرسوم در آن پوشاندن صورت است، به‌جهت مراعات عرفِ غالب، پوشاندن صورت بهتر است ولی واجب نیست. آیا نمی‌بینید زن در حج صورت خود را باز می‌گذارد؟ اگر واجب یا مستحب می‌بود هنگامی که او در حج و در حال عبادت و در میان انبوهی از مردان است وجوب و استحبابش شدیدتر می‌شد. اسلام نقش زن را به‌طور کامل به او داده است و پوشاندن صورت مانع از انجام بیشتر کارهایی می‌شود که زن می‌تواند انجامشان دهد و در آن نوآوری داشته باشد و خدمت بزرگی به جامعه برساند.[186] پرسش: خواهری دوازده‌ساله دارم. شکر خدا او به حق ایمان دارد و می‌خواهد ملتزم به شرع خداوند سبحان‌و‌متعال شود. مدت‌ها پیش به او گفته‌ام از نُه‌سالگی (هجری قمری) مکلف شده است. او می‌خواهد حجاب داشته باشد ولی پدر و مادرم به‌شدت معترض هستند و هر بار بر سر همین موضوع مشاجرۀ سختی درمی‌گیرد. من این را می‌دانم که شما برادران و خواهران را نصیحت فرموده‌اید کارهایی را که موجب تنفر مردم از دعوت می‌شود انجام ندهند، ولی از حدود آن اطلاع ندارم. حجاب، واجب و تکلیف الهی است و می‌دانیم در قرآن کریم خداوند سبحان‌و‌متعال می‌فرماید: (وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْناا وَإِنْ جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) (و به انسان سفارش کردیم به پدر و مادر خود نیکی کند، و اگر آن دو بکوشند تو چیزی را که به آن علم نداری شریک من قرار دهی، اطاعتشان مکن. بازگشت همۀ شما تنها به‌سوی من است. پس شما را به آنچه انجام می‌دادید خبر می‌دهم). آیا بحث و مجادله با آن‌ها را (که هر بار به مشاجره ختم می‌شود) ادامه دهیم؟ یا راه دیگری برای قانع‌کردن آن‌ها وجود دارد؟ یا اینکه خواهرم حجابش را رعایت کند و آن‌ها را در برابر عمل انجام‌شده قرار دهد؟ (همان طور که برای من نیز چنین شد). پاسخ: از خدا می‌خواهم به شما و خانواده‌تان برکت عطا فرماید و خیر آخرت و دنیا را روزی‌تان کند. او سرپرست من است و شایستگان را سرپرستی می‌کند. در طاعت خداوند منتظر رأی و نظر والدین خود نباش، ولی در هر وضعیتی با آن‌ها با احسان و نیکویی رفتار کن. خداوند شما را موفق و گام‌هایتان را استوار بدارد. حجابش را رعایت کند و ان‌شاءالله خداوند کارهایتان را در آنچه خیر آخرت و دنیایتان است آسان می‌گرداند.[187] پرسش: آیا عکس‌انداختن زن به‌صورت بی‌حجاب برای دریافت گذرنامه جایز است؟ با توجه به اینکه این مسئله از سوی دولت‌هایی که در آن‌ها زندگی می‌کنند شرط است. پاسخ: اگر ناچار باشد با کلاه‌گیس یا موی مصنوعی عکس بگیرد؛ و جایز نیست در حضور نامحرم حجاب از سر بردارد.[188] پرسش: زنی نماز می‌خواند و در حین نماز متوجه می‌شود مقداری از بدنش هویدا شده است. آیا نمازش صحیح است یا باطل؟ پاسخ: آن را بپوشاند و نمازش صحیح است.[189] پرسش: مبنای حکم حجاب زنان یا زنان سالمند از نظر حجاب شرعی چیست؟ و آن‌ها می‌توانند چه چیزهایی را در حضور نامحرم نپوشانند؟ پاسخ: واجب است مو و بدنش را از نامحرم بپوشاند، مگر اینکه به‌سبب ناتوانی یا بیماری، عذری داشته باشد.[190] ص آرایش پرسش: حکم استفادۀ زن از پودر آرایشی چیست؟ آیا می‌توان این پودر یا مقدار کمی از آن را به‌صورت سبک و ملایم به صورت زد و از منزل خارج شد؟ و آیا حکم زن متأهل با زن مجرد متفاوت است؟ پاسخ: آرایش‌کردن صورت و خارج‌شدن با آن در برابر نامحرم و غیر شوهر جایز نیست، و تفاوتی نمی‌کند زن ازدواج کرده باشد یا نه.[191] پرسش: آیا آرایش (آرایش صورت) برای غیر از شوهر مثل غریبه‌ها و محارم جایز است؟ پاسخ: آرایش‌کردن زن جلوی شوهر و محارم مثل پدر جایز است؛ ولی جایز نیست جلوی نامحرم آرایش کند.[192] پرسش: می‌دانم آرایش‌کردن حرام است؛ اما در صورتِ بودن عیوبی در پوست صورت که موجب جلب‌توجه شود ناچار به پوشاندن عیب‌ها با استفاده از کرم صورت به‌شکلی ملایم بر روی لکه‌ها می‌شوم تا از مشکلات جلوگیری کنم. آیا این کار جایز است؟ پاسخ: جایز است.[193] پرسش: آیا استفاده از «کرم‌پودر» برای دورِ چشم‌ها، برای پوشاندن سیاهی دور چشم، به‌خصوص هنگام خروج [از منزل] و روبه‌رو شدن با مردم مجاز است؟ یا این کار نیز از جمله جنبه‌های آرایشی است که نباید جلوی نامحرم انجام داد؟ پاسخ: جایز است.[194] پرسش: آیا سرمه‌کشیدن برای زن در برابر غریبه‌ها جایز است؟ پاسخ: سرمه‌کشیدن به‌نیت اینکه بیگانه او را ببیند جایز نیست؛ ولی اگر در خانه برای همسرش سرمه بکشد هنگام خروج از خانه یا ملاقات با نامحرم واجب نیست آن را پاک کند. پرسش: سرورم، پاسخ شما دربارۀ مسئلۀ بالا و سرمه‌کشیدن زنان به دستم رسید و آن را خواندم. سرورم آیا این یعنی دختری که هنوز ازدواج نکرده حرام است در منزل سرمه بکشد، چه برسد به بیرون از منزل؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم. والحمد لله رب العالمین. وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. برای دختری که هنوز ازدواج نکرده، جایز است در منزل سرمه بکشد.[195] پرسش: [پرسش] دربارۀ آرایشی است که زنان ابروهای خود را با آن می‌آرایند. آرایشی هست به‌نام «خال‌کوبی». آیا برای زن جایز است چنین کند؟ این خال‌کوبی، رنگی است که روی ابرو گذاشته می‌شود، زیر پوست است ولی به ابرو رنگ می‌دهد. با توجه به اینکه خال‌کوبی مانع وضو نیست چون رنگی در زیر پوست است، آیا به‌کار‌بردن آن جایز است یا خیر؟ پاسخ: جایز است زن ابروی خود را با خال‌کوبی آرایش کند. خداوند شما را توفیق دهد و گام‌هایتان را استوار سازد![196] پرسش: حکم خالکوبی بر روی قسمتی از بدن چیست؟ همچنین حکم «تَتوی ابرو» ـ‌یعنی تقریباً همان خال‌کوبی در ابرو که امروزه متداول است‌ـ چیست؟ و خال‌کوبی در بدن و ابرو به این صورت است: سوراخ‌کردن به‌وسیلۀ سوزن تا اینکه خون زیاد خارج می‌شود ـ‌مثل یک جراحت است‌ـ سپس اثر آن در بدن باقی می‌ماند و روی آن تصویر پرندگان یا اشخاص یا گُل کشیده می‌شود. پاسخ: خال‌کوبی ابرو (تتو) ‌ـبه هر دلیلی که انجام شود‌ـ جایز است؛ مثل نبودن یا کم‌بودن مو؛ اما کشیدن تصویر حیوانات و چیزهای دیگر روی بدن جایز نیست.[197] پرسش: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته، آقای من. حکم بلندکردن ناخن چیست؟ پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته جایز است.[198] پرسش: اگر زن موهایش را پسرانه کوتاه کند چه حکمی دارد؟ با توجه به اینکه قصد شبیه‌شدن به مردها را نداشته باشد. پاسخ: اشکالی در آن نیست.[199] پرسش: سلام عليكم ورحمة الله وبركاته. آیا فِر کردن مو، چه ثابت یا غیرثابت، برای زن‌ها مجاز است؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً کثیراً. جایز است.[200] پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما ای سید بزرگوار ما... حکم لنزهای رنگی چشم اگر در برابر نامحرم گذاشته شود چیست؟ به‌علت ضعف بینایی، نه با هدف آرایش... امیدوارم پرسشم را پاسخ دهی... پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را زنده بدارد. جایز است.[201] پرسش: سؤال واقعاً مهمی دارم: ای پدر بزرگوارم... دیروز دربارۀ جایز‌بودن استفاده از لنز رنگی چشم ـ‌با هدف اصلاحِ دیدن‌ـ در برابر افراد نامحرم پرسیدم (و تشکر می‌کنم که پاسخ مرا دادید) ... اما اگر فقط با هدف زینت باشد چه حکمی خواهد داشت؟ از خدا می‌خواهم کوتاهی‌ام را در برابر شما ببخشاید. به خدا قسم من ناتوان از دادن پاسخی نیکو به شما هستم. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را زنده بدارد. تغییر رنگ چشم اشکالی ندارد؛ چه به‌وسیلۀ لنز و چه با روشی دیگر، چه دائمی باشد، چه موقت.[202] پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما ای سید عزیز ما. از خدا می‌خواهم خودت و خانواده‌ات در خیر و عافیت باشی و از خدا می‌خواهم ما را در دنیا و آخرت از شما محروم نگرداند. ای سید ما! پرسشی دارم که امیدوارم تفضل فرموده، پاسخ دهید: آیا جایز است زن روی دستانش حنا بگذارد و با آن از خانه خارج شود؟ (یعنی نامحرم آن را می‌بیند). آیا این کار جایز است یا زینت به شمار می‌رود، در حالی که ازدواج کرده است؟ پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را زنده بدارد. در حال حاضر وسایل بسیاری وجود دارد که زن می‌تواند با آن‌ها برای شوهرش آرایش کند و موقتی هستند و می‌توان هنگام بیرون‌رفتن از خانه آن را پاک کرد.[203] پرسش: آیا جایز است زن برای شوهرش عمل زیبایی صورت انجام دهد؟ با توجه به اینکه هم‌اکنون باوجود فناوری‌های جدید بسیار، این کار امکان‌پذیر است. پاسخ: جایز است.[204] پرسش: آیا انجام عمل زیبایی ـ‌چه در مردان و چه در زنان‌ـ جایز است؟ مثل زیبایی بینی و آثاری که در چهره وجود دارد. پاسخ: جایز است.[205] پرسش: زنی که کودکی را با خود حمل می‌کند که به او عطر زده است و در خیابان راه می‌رود و عابر نمی‌تواند تشخیص دهد این عطر برای مادر است یا کودکش، چه حکمی دارد؟ پاسخ: بر این خانم حَرَجی نیست.[206] پرسش: حکم استفاده از عینک‌های آفتابی برای زن چیست؟ پاسخ: جایز است و استفاده از آن برای زن و مرد اشکالی ندارد.[207] پرسش: امام(ع) چنین فرموده‌اند: «خال‌کوبی ابرو (تتو) ‌ـبه هر دلیلی که انجام شود‌ـ جایز است، مثل نبودن یا کم‌بودن مو.» آیا زیباسازی جزو جنبه‌های مجاز خال‌کوبی است؟ پاسخ: علت ذکر‌شده از جنبه‌های آرایشی است.[208] ص زیورآلات زن پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما آقای من، قائم آل‌محمد. از خدا می‌خواهم ـ‌‌ان‌شاء‌الله‌‌ـ در خیر و عافیت باشید... آقای من، مدتی است سؤالی دارم اما فرصت پرسیدن از شما برایم فراهم نشده بود. پرسش من دربارۀ حکمِ انداختن حلقه در بینی است که در زبان انگلیسی Nose Piercin(ع) نامیده می‌شود. خواهش می‌کنم به ما پاسخ دهید و ما را روشن فرمایید، آقا و مولای من. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را زنده بدارد. اشکالی در آن نیست.[209] پرسش: آقا و مولای من، چیزی که بنده متوجه شدم این است که [استفاده از حلقه در بینی] به‌طور کلی جایز است؛ اما آیا انداختن حلقه در برابر غریبه‌ها هم جایز است؟ خواهش می‌کنم برای ما بیان فرمایید. پاسخ: اگر به‌منظور زینت باشد جایز نیست.[210] پرسش: پوشیدن جوراب شیشه‌ای حلال است یا حرام؟ آیا پوشیدن زیورآلات و خارج‌شدن از منزل با آن مجاز است؟ خداوند شما را بر راه مستقیم، راه ائمه و مهدیون، استوار بدارد. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحيم، والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليما آشکار‌کردن دو کف دست، و پنجۀ پا (از مچ به پایین)، و صورت زن جایز است و اشکال ندارد؛ و بر او واجب است سایر اعضا را به‌طور کامل بپوشاند. پوشیدن جوراب برای زن واجب نیست. استفاده از زیورآلات برای زن جایز و حتی مستحب است؛ اما آشکار کردنشان برای مردان دیگر حرام است مگر برای شوهر یا افراد محرم؛ به‌غیر از حلقۀ ازدواج که از نظر عُرفی جواهرآلات محسوب نمی‌شود؛ بنابراین می‌تواند آن را به دست کند و در برابر سایر مردان آشکار نماید.[211] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. آیا استفاده از گردن‌بند برای مردان جایز است؟ برخی از برادران می‌گویند جایز نیست چون باعث شباهت آن‌ها به زنان می‌شود.... آیا این صحیح است؟ خداوند به شما پاداشی نیکو دهد. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم. والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً کثیراً. پوشیدن و (استفاده از) گردن‌بند برای مردان جایز است. اگر مردی بخواهد گردن‌بند استفاده کند مستحب است گردن‌بند از نقره یا سنگی باشد که نام خدا یا آیه‌ای از قرآن روی آن نوشته شده باشد؛ و مستحب است زن گردن‌بندی از طلا استفاده کند که ذکر خداوند یا آیه‌ای از قرآن روی آن نوشته شده باشد.[212] پرسش: آیا سوراخ‌کردن هرجایی از بدن و قرار‌دادن حلقه در آن جایز است؟ پاسخ: سوراخ‌کردن پایین گوش (لالۀ گوش) و قرار‌دادن حلقه در آن برای زن و مرد جایز است.[1] ص -ازدواج ص احکام عمومی ص ولی امر (سرپرست) ص شریک زندگی غیر مؤمن ص بارداری و فرزندآوری ص مشکلات و راه حل‌ها ص چند همسری ص ازدواج موقت ص روابط نامشروع احکام عمومی پرسش: آیا در روابط جنسی میان زن و شوهر، حدود مشخصی وجود دارد؛ یعنی آیا کارهای حرامی وجود دارد که زوجین نمی‌توانند انجامشان دهند؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیما. هریک از زن و شوهر می‌توانند در هر زمان و هر مکان به‌وسیلۀ هر بخش از بدن، با هر قسمت از بدن طرف مقابل خود کام‌جویی کنند و لذت ببرند، اگر هر دو به آن کار راضی باشند؛ به جز آنچه پیش‌تر حرمت آن‌ها را بیان نمودیم که عبارت است از حرام‌بودن ارتباط جنسی در ایام حیض و اینکه شوهر بخواهد بدون رضایت همسرش در دُبُر دخول کند. من از شما خواهش می‌کنم در روابط جنسی بین زوجین، به‌دنبال قید و بندهایی که بر اساس نظرات و خواسته‌ها بنا شده است و تلاش‌هایی که مدعیان فقه بر اساس بینش خود دربارۀ امیال جنسی بنا کرده‌اند نروید. ارضای غریزۀ جنسی همسران (زن و شوهر) با نیت نزدیک‌شدن به خدا و برای حفظ فرج، از بزرگ‌ترین مستحباتی است که می‌توان با آن به خداوند سبحان تقرب جست. پاداش این کار کمتر از ثواب عباداتی مثل نماز و روزه نیست، و فقط به نیت زوجین نیاز دارد. به‌جای اینکه هریک با هدف اِشباع میل و هوس خود، با شریکش ارتباط جنسی داشته باشد، فقط نیت کند نیاز شریکش را برآورده سازد و فرج او را با نیت «قربة الی الله» (نزدیکی به خداوند) حفظ نماید. به این ترتیب زن و شوهر ـ‌به فضل و کَرمی که خداوند بر هر دو دارد‌ـ پاداش و ثواب می‌گیرند.[2] پرسش: شوهرِ زنی جنون ادواری دارد و دارو مصرف می‌کند تا در حالت طبیعی بماند؛ ولی در حال نزدیکی با همسر حالت جنون به او بازمی‌گردد. حکم امتناع زن از نزدیکی با شوهر چیست؟ پاسخ: جایز نیست مانع شوهر شود، مگر به‌عنوان مثال برای مدت‌زمانی که امید بهبودی وجود داشته باشد.[3] پرسش: آیا «عزل» (بیرون‌ریختن منی از رحم) جایز است؟ پاسخ: عزل از زنِ آزاد اگر در عقد شرط نشده باشد و زن نیز اجازه ندهد حرام است.[4] پرسش: آیا جایز است زن به‌دلیل تمایل به ازدواج، پردۀ بکارت را با عمل جراحی بازگرداند؟ و اگر جایز باشد، آیا باید آن را به خواستگارش اطلاع دهد؟ پاسخ: جايز است و در صورت مصون‌بودن بر زندگی‌اش [اگر بداند خطری برای زندگی‌اش ندارد] بايد اطلاع داده شود.[5] پرسش: حکم خانمی که به‌موجب ناراحتی روحی نمی‌تواند همسرش را تمکین کند چیست؟ پاسخ: اگر بیماری روحی دارد ـ‌همان طور که از مضمون پرسش مشخص است‌‌ـ خود را معالجه کند تا بهبودی حاصل شود.[6] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً. آقا، مولا و امام من، احمدالحسن(ع)، سلام بر شما! مولای من! با توکل به خدا، نیّت کردم تا برای ازدواج با یکی از خواهران انصاری پیش‌قدم شوم. مایلم از مبلغ مهریه در این زمان از شما بپرسم؛ چراکه مبلغ پیش‌پرداخت مهریه و پشت‌قبالۀ آن باید در عقد رسمی و در دادگاه‌های رسمی در حکومت ثبت شود. آیا مهریه باید به‌میزان مهریۀ حضرت زهرا(ع) باشد؟ یا می‌تواند بالاتر نیز باشد؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته در پاسخ پیشین بیان کردم که مهریۀ حضرت زهرا(ع) در این زمان و در هر زمان چیست؛ که همان مبلغ اثاثیۀ خانه برای دو نفر است؛ و این ملاک است؛ یعنی مهریه، مبلغی است که به‌واسطۀ آن، اسباب و لوازم خانه‌ای که زوجین در آن زندگی خواهند کرد فراهم می‌شود. اگر عدد یا مبلغ مشخصی را به‌عنوان حد بالایی می‌خواهی، بهتر است مبلغ مهریه از مبلغ معادل 40 مثقال طلای 18 عیار یا معادل آن در معاملات مختلف، بیشتر نباشد. اگر می‌خواهی مهریه را به بخشی به‌عنوان پیش‌پرداخت و بخشی به عنوان پرداخت پایانی تقسیم کنی، مبلغ مقرر [به‌عنوان مهریه] را دو قسمت کن. به‌طور کلی، بهتر است از هر مهریۀ سنگینی دوری شود، حتی اگر همسر توانایی داشته باشد؛ چراکه در جامعۀ مؤمن، سنّت بدی محسوب می‌شود. از جمله برکت‌های زن، پذیرفتن مهریۀ کم، و از بد یُمنی او، بالا بردن مهریه و فخرفروشی است.[7] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً. سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. یکی از خواهران در ایران ضمن عقدش شرط کرد مهریه‌اش را هر زمانی که بخواهد دریافت کند، و اکنون پس از گذشت یک سال از ازدواجش به‌خاطر بعضی مسائل، از شوهرش درخواست مهریه کرده است. از آنجا که شوهرش توانایی دادن مهریه را به‌صورت نقدی ندارد بر اساس قانون ایران، دادگاه حکم مصادرۀ اموالش را داده است تا از طریق این املاک و اموال مهریۀ همسرش به او داده شود، و اگر شوهر اموال و املاکی جز سهم‌الارث نداشته باشد، دادگاه ایران حکم مصادره و توقیف سهم شوهر از ارث و فروش آن را می‌دهد؛ حتی اگر سایر ورثه راضی نباشند؛ مثلاً مادر و برادرانی که سهمی در ارثی دارند که فروخته می‌شود و مرد نیز سهمی در آن دارد. اگر بقیۀ ورثه اعتراض کنند و با فروش ارث موافقت نکنند، دادگاه ایران آنان را به دادن سهم مرد و پرداخت مهریۀ همسر از آن [اموال] مجبور می‌کند. حال پرسشی مطرح می‌شود: آیا این مسئله از نظر شرعی جایز است؟ یعنی با وجود همۀ این شروطی که به رضایت‌نداشتن و در تنگنا قرار گرفتن سایر ورثه منجر می‌شود، دادگاه مهریۀ این زن را از این راه بدهد؟ خداوند به شما بهترین پاداش را عطا فرماید! پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. جایز است؛ ولی شایسته‌‌تر، احسان و نیکی بین زوجین است، و اینکه زن ـ‌‌هرچند در سختی باشد‌ـ در این خصوص صبر پیشه کند، تا خداوند روزی‌اش را عطا فرماید.[8] پرسش: زنی شوهرش فوت کرده، در حالی که دخول صورت نگرفته است. آیا این زن سزاوارِ دریافت مهریۀ کامل از ماتَرک است؟ یا مِثل طلاق، حق او نصف مهریه است؟ پاسخ: حق او مهریۀ کامل است.[9] پرسش: زنی نذر کرده که اگر نذرش برآورده شود یک ماه روزه بگیرد؛ و در حال حاضر نذرش برآورده شده است، ولی همسرش روزه‌گرفتن به‌خاطر نذرش را نمی‌پذیرد. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. اگر نذر باعث از‌بین‌رفتن برخی حقوق شوهر شود ـ‌مثل نذرِ روزه، حج، زیارت و نظایر آن‌ـ و شوهر مؤمن باشد، اگر شوهر اجازه ندهد، نذر زن صحیح نیست.[10] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً. درود بر آقا و مولا و امامم، احمدالحسن(ع). امیدوارم با توجه به کوتاهی‌ام، مرا پذیرا باشید؛ و اینکه دعای شما شامل حال من شود. آقای من! آیا جایز است بنده دربارۀ خصوصیات خوب و بد در تحقیق برای ازدواج توضیحاتی بدهم؟ وقتی کسی از من دربارۀ خانمی بپرسد که قصد ازدواج با او را دارد و نیز دربارۀ مردی، وقتی از خانمی خواستگاری کرده است. حدّ و حدود مجاز دربارۀ بیان وضعیت کسی که درباره‌اش پرسش شده است چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. پاسخ از نظر سلبی و ایجابی [گفتن خوب و بد] دربارۀ ویژگی‌ها و رفتار کسی که درباره‌اش پرسش شده، جایز است؛ ولی سخن‌گفتن دربارۀ چیزی از شخصی که اطلاعات و دانش کافی درباره‌اش وجود ندارد جایز نیست.[11] پرسش: اگر خانواده در کشوری غربی زندگی کنند که حقوقی برای خانواده‌ها در نظر گرفته می‌شود، حتی اگر کار نکنند، آیا حقوق همسر و فرزندان جزو حق آنان محسوب می‌شود، در حالی که پدر مسئول خانواده است و معیشت آن‌ها بر‌عهدۀ اوست؟ یا همان طور که این پدر می‌گوید مسئله طور دیگری است؟ به این صورت که اگر خانم درآمد مالی داشته باشد در حالی که کاری انجام نمی‌دهد، این پول حقش نیست و مرد حق دارد زن را بابت این پول بازخواست کند و به او دستور دهد این پول را خرج خانه و فرزندان کند، و می‌گوید در این حالت، نفقۀ واجبی که بر‌عهدۀ شوهر است و باید به خانواده پرداخت شود، ساقط می‌گردد. پاسخ: حقوق همسر حق اوست و [زن] هر کاری بخواهد می‌تواند با آن انجام دهد و شوهر حق ندارد در‌این‌باره از او بازخواست کند، و نفقۀ همسر از شوهر ساقط نمی‌شود؛ بلکه بر شوهر واجب است به همسرش نفقه بدهد. حقوق کودکان نابالغ نیز حق آنان است و پدر می‌تواند خرج‌کردن این پول را برای آنان به ‌عهده گیرد و بر او واجب است کمبود نفقۀ آنان را جبران کند. این حکم شرعی است. خداوند توفیقتان دهد و احوالتان را اصلاح فرماید. امیدوارم با مهربانی و دوستی و اصلاح بین خودتان، با یکدیگر رفتار کنید. شما خانواده هستید و شوهر و همسر، شرکت تجاری نیستید تا برخوردهای شما با یکدیگر مادی باشد. بر شوهر واجب است وظایفش را در قبال همسر و فرزندانش با محبت و خرسندی به انجام برساند. بر همسر نیز واجب است عفیف و دوستدار باشد و با شوهرش رفتاری توأم با نرمی داشته باشد. من معتقدم بیشتر اوقات زن می‌تواند خانواده و خانه‌اش را بسازد و رضایت همسرش را با تأنّی و سخن نیکو به دست آورد و به این ترتیب، رضایت خداوند را کسب کند. به‌طور کلی حتی اگر شوهر با خانواده‌اش بد‌رفتاری یا نسبت به آن‌ها کوتاهی کند، همسر می‌تواند با او با آسودگی خاطر و مهربانی رفتار کند و به این ترتیب، خشنودی و رضایت خداوند سبحان‌و‌متعال را در ابتدا و انتها به دست آورد. آنچه نزد خداوند است، باقی و بالنده است، ان‌شاء‌الله، و ثمرۀ [نیکو] را در دنیا و آخرت خواهند دید.[12] پرسش: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. می‌خواهم از سوئیس به مصر مهاجرت کنم. در سوئیس برایم چه باقی ‌مانده است؟ مادرم، برادرم، همسرم، کودکانم، منزل اجاره‌ای و کار همیشگی. در مصر چه‌چیزی خواهم یافت؟ گروهی از انصار‌الله که آن‌ها را می‌شناسم‌ و دوستشان دارم و کسانی که به من چیزهای بسیاری یاد می‌دهند، [قطعاً] بهتر از جایی است که الآن اقامت دارم و در آن زندگی می‌کنم. در جهت دینم تلاش خواهد کرد با مشکلاتی کمتر از آنچه اکنون دارم. مقداری پول پس‌اندازش کرده‌ام و تا مدتی می‌توانم با آن سر کنم؛ ان‌شاء‌الله و الحمد لله. همچنین می‌توانم آپارتمان یا خانه‌ای در مصر بخرم. می‌توانم در جایی بهتر و جایی که خداوند بسیار راضی‌تر است زندگی کنم؛ خداوند داناست. در وضعیت کنونی‌ام، به‌جهت دانش اندکم و فهم کم من از احکام اسلامی، از امکان‌پذیر بودن مهاجرتم نگرانی‌هایی دارم؛ مثلاً اگر همسر یا مادرم دربارۀ مهاجرت و علتش با من مخالفت کنند چه حکمی دارد؟ آیا آنان بر گردن من حقی دارند؟ یا اگر همسرم به من بگوید «به تنهایی برو و من با تو نمی‌آیم. مدارس کودکانم اینجاست و همسرم در اینجا شغلی دارد؛ در حالی که نمی‌دانم در مصر همۀ این امکانات برای ما فراهم است یا نه»، در این صورت مجبور خواهم شد کودکانم و او را ترک گویم. آیا باید پیش او بمانم و صبر کنم؟ واجبات من در برابر همسر و کودکانم اگر ترکشان کنم (و به‌تنهایی به مصر بروم) چیست؟ آیا بر من واجب است نیازهایشان را برآورده سازم؟ خداوند شما را برکت عطا فرماید که این مسائل را برای من روشن می‌فرمایی، ان‌شاء‌الله. اللهم صل على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً کثیراً. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً کثیراً. در حال حاضر بهتر است شما در همان سوئیس که اقامت داری، بمانی و دینت را از طریق خواندن و کمک‌گرفتن از برادران مؤمنت از طریق اینترنت بیاموزی، یا برای مسافرت به‌سوی آنان مرخصی بگیری؛ البته اگر فرصتی برایت فراهم شد. ان‌شاء‌الله، اندک‌اندک، دین حقّت را با تفصیل خواهی آموخت. من، بندۀ خدا و برادر شما و دوست و خادم همۀ انصار‌الله هستم. خداوند توفیقتان دهد. نیامده‌ام تا خانه‌های مردم و ارتباطات اجتماعی آن‌ها را نابود کنم؛ بلکه آمده‌ام تا انسان را بسازم و حقیقتش را به او بشناسانم ـ‌اگر خواهان شناخت رسیدن به خدا باشد‌ـ تا فرستادۀ خداوند و سفیر او در خلقش بشود. آنچه از شما در این برهه می‌خواهم این است که دین حق را بیاموزید و فرستادگان خداوند به‌سوی خویشان و جامعه‌هایتان باشید. امیدوارم از خانواده و فرزندانتان محافظت کنید و آن‌ها را به‌صورت الهی و صحیح تربیت نمایید. به آنان یاد خدا و اطاعت از او سبحان و آراسته‌شدن به اخلاق الهی را بیاموزید. بدانید ازدواج و ایجاد خانواده و وجود ارتباط محکم بین زوجین و حاکم‌شدن دوستی و مودت بر آن، در نظرگاه خداوند است؛ چراکه به محافظت جامعۀ انسانی از فساد اخلاقی منجر می‌شود؛ اما مجرد‌بودن، جدایی و طلاق، از‌بین‌بردن خانواده و اینکه ارتباط بین زوجین سرد یا پُرتَنش باشد، وضعیتی است که خداوند نمی‌خواهد؛ چراکه باعث از‌هم‌پاشیدن اخلاق جامعۀ انسانی و گسترش فساد در زمین می‌شود. ای مؤمنان! با نیکی و مهربانی و محبت و کلمۀ طیّبه به همسرانتان بپردازید. خداوند شما را موفق بدارد.[13] پرسش: سلام بر شما، پدرم ... مرد مؤمنی خواست با زن مؤمنی ازدواج کند و هرکدام از آن‌ها نسبت به دیگری قانع شد؛ ولی استخاره، بد بود و موضوع را رها کردند... در حقیقت این وضعیت باعث شده بنده بسیار پرس‌و‌جو کنم و همواره پاسخ می‌دهند استخاره برای زمان سرگردانی است. آیا در این خصوص این دو نفر اشتباه کرده‌اند؟ یعنی استخاره صحیح نبوده است؟ یا صحیح بوده و در چنین حالاتی استخاره، عملی درست محسوب می‌شود؟ پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را زنده بدارد. «استخاره» برای زمان اختلاف راه‌ها و سرگردانی و ندانستن راه بهتر یا صحیح است؛ اما شخصی که مایل است با زنی ازدواج کند یا زنی که مایل است با مردی ازدواج کند، در چنین مواقعی استخاره معنا ندارد. این کار به انجام تحقیقات مناسب و صحیح‌بودن آن برای هر دو نفر بستگی دارد.[14] پرسش: خانم‌ها در هنگام ازدواج، قرآن و به‌خصوص سورۀ فتح را می‌خوانند. آیا سورۀ مشخص یا دعای مخصوصی هست که [شخص] آن را بخواند تا باعث خیر و برکت زندگی زناشویی آینده، در همه جنبه‌های اُخروی و دنیوی شود؟ از خداوند خواستارم با بخشش و کرَمی که نزد خودش است با پاسخ شما به ما منت نَهَد، ای فرزند سید سادات. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته خداوند شما را زنده بِدارد. دو رکعت نماز شکر خداوند سبحان بخواند. ان‌شاءالله دعا در عقد ازدواج، از سوی زوجین مُستجاب است. التماس دعا.[15] پرسش: مردی تقریباً دو هفته است ازدواج کرده و خواهان فرزندان صالحی است که قائم و مهدیون(ع) را یاری کنند. آیا آدابی برای پیش از جماع یا دعا یا نماز خاصی وجود دارد؟ پاسخ: این را در کتاب شرایع (احکام نورانی اسلام) بیان کرده‌ام، و متن آن را برای شما نقل می‌کنم: مستحب است کسی که می‌خواهد نزدیکی کند، دو رکعت نماز بخواند و بعد از آن دعا کند، و هنگامی که به همسر گفت به نزدش بیاید به او نیز امر کند دو رکعت نماز بخواند و دعا کند. مستحب است هر دو با طهارت باشند، و هنگامی که زن نزدش آمد دستش را روی پیشانی او قرار دهد و این دعا را بخواند: «اللهمَّ عَلی کِتابِکَ تَزوَّجتُها، وفِی أمانَتِکَ أَخَذتُها، وبِکلِماتِک استَحلَلتُ فَرجَها، فَإن قَضَیتَ لی فی رَحِمِها شیئا فَاجعَله مُسلِما سَویّا، ولا تَجعلهُ شِرکَ شَیطان» «خدایا! بر اساس کتاب تو با او ازدواج کردم و او را به‌عنوان امانت از تو گرفتم، و با کلمات تو فرج او را بر خود حلال کردم و اگر برای من در رحم او فرزندی مقدّر فرمودی او را مسلمانی درست قرار بده و شیطان را در او شریک نکن.» مستحب است نزدیکی در شب انجام شود، با نام خدا شروع کند، و از خداوند متعال بخواهد فرزند پسر سالمی روزی‌شان گرداند. (شرایع اسلام: ج 3)[16] پرسش: آیا ازدواج (نکاح) زن سیده‌ای که نسبش به پیامبر خدا(ص) می‌رسد با مرد غیر سیدی که نسبش به پیامبر خدا(ص) نمی‌رسد ـ‌طبق نظر سید احمدالحسن(ع)‌ـ(ع)مجاز است؟ لطفاً به همراه برخی منابع موثق. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. جایز است.[17] پرسش: آیا جایز است زنِ علوی با مردی که نَسَبش به رسول خدا(ص) نمی‌رسد ازدواج کند؟ پاسخ: جایز است.[18] پرسش: اگر ازدواج دائم به‌صورت شرعی انجام گرفته و در دفاتر رسمی دولت ثبت شده باشد، برای اینکه زن یا مرد بتواند در آن سرزمین اقامت داشته باشد، آیا مرد می‌تواند حقوقش بر زن ـ‌مثل تمکین و سایر حقوق‌ـ را ساقط کند یا زن حقوقش بر مرد ـ‌مثل نفقه و سایر حقوق‌ـ را ساقط کند و ازدواج به این شکل بین آن‌ها برقرار شود؟ پاسخ: جایز است.[19] پرسش: سرپرست خانواده‌ای دچار بیماری آلزایمرِ حاد شده و اکنون چیزی را درک نمی‌کند و همسر، متکفل مخارج شده و به او گفته شده است حق ندارد در اموال شوهر تصرف کند، مگر برای درمان و غذای او و دیگر امور شخصی؛ به این ترتیب او به‌شدت در تنگنا قرار گرفته، و این باعث به‌وجود‌آمدن تنگناهای بسیاری برای زن مثل هزینه‌های مربوط به مهمانان و دیگر امور منزل شده است؛ با توجه به اینکه همسر درآمد دیگری نیز ندارد. مسئلۀ دیگر: خانه در وضعیت بدی قرار دارد و زن (همسر) می‌خواهد آن را بفروشد و خانۀ دیگری بخرد و با اضافۀ مبلغ، درآمدزایی کند و سود آن را خرج خود و شوهرش کند؛ آیا این کار جایز است؟ پاسخ: جایز است اموال شوهرش را در آنچه رضایت خداوند در آن است و همان گونه که شوهر در ایام سلامتی هزینه می‌کرده است خرج کند؛ اما دربارۀ فروختن اموال مرد ـ‌مثل خانه‌ـ جایز نیست مگر برای ضرورتی مثل درمان شوهر.[20] پرسش: زنی هستم که هشت سال پیش ازدواج کرده‌ام و شوهرم ـ‌به حمدالله‌ـ کار می‌کند، ولی تا امروز نه خانه‌ای در تملک داریم و نه خودرویی و نه هیچ چیز دیگری. هر وقت یکی از فرزندانم بیمار می‌شود یا چیزی می‌خواهم پولی نداریم. وقتی همسرم حقوق ماهیانه‌اش را دریافت می‌کند جز اندکی آن‌ هم برای غذا به ما نمی‌دهد و باقی را اهدا می‌کند یا می‌بخشد. گاهی او پول‌ها را به کسانی که نیازمند نیستند می‌بخشد یا دیگران برای چیزهایی که ضروری نیست از او پول می‌گیرند، در حالی ‌که من و فرزندانم محتاج باقی می‌مانیم. رأی شما و حکم شما دربارۀ همسرم چیست؟ هر وقت من پولی داشته باشم با او شریک می‌شوم ولی او پولش را با دیگران شریک می‌شود و هر وقت به او می‌گویم من از این وضعیت راضی نیستم می‌گوید رضایت تو برایم مهم نیست. آیا این سخن او درست است؟ پاسخ: بر شوهر واجب است نفقۀ واجب را برای خانواده‌اش فراهم کند و حق تصرف در باقی اموالش در اختیار خودش است، هرگونه که خودش صلاح بداند، چه برای خانواده‌اش هزینه کند، چه برای خودش، و چه در راه‌های خیری که رضای خداوند در آن است انفاق کند.[21] پرسش: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته، حبیب من؛ حال شما چطور است، آقای من؟ سؤالی دارم: اگر پدر به انتخاب همسر آینده توسط پسرش راضی نباشد و آن را نپذیرد، حکم پسر که با پدرش مخالفت می‌کند چیست؟ با توجه به اینکه پدر، به دعوت ایمان ندارد؛ لطفاً پاسخ بدهید. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته عزیز من، خداوند شما را زنده بِدارد. با هر زنی که دوستش دارد و صاحب دین و اخلاق است ازدواج کند.[22] پرسش: مردی با زنی که (در دادگاه صدام) به‌صورت غیابی طلاق داده شده، ازدواج کرده، و طلاق نیز بدون رضایت شوهر بوده است. زن اکنون مؤمن است و شوهر دوم او نیز مؤمن است. شوهر می‌پرسد آیا ازدواج آن‌ها از نظر شرعی صحیح بوده است یا خیر؟ اگر ازدواج باطل باشد عواقب آن چیست؟ توجه داشته باشید طلاق، بدون [حضور] شیخ بوده و به‌موجب رها‌کردن از طرف شوهر برای مدت دو سال (طبق گفته‌های زن) اتفاق افتاده است و در حقیقت پس از اعتراف زن بوده است (که زن گفت شوهرم مرا ضرب‌وشتم می‌کرد و مرا نُه ماه رها کرد و نفقۀ مرا نمی‌داد)؛ در نتیجه قاضی وی را فقط به‌دلیل رها‌کردن (هَجر) طلاق داد. پاسخ: این طلاق، طلاقِ خُلع محسوب می‌شود؛ بنابراین ازدواج آن‌ها صحیح است.[23] پرسش: پدرم، سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. مسئله‌ای به ذهنم خطور کرده است و میزان صحتش را نمی‌دانم. وقتی می‌بینم مردم برای سیاحت، به شهرهایی مسافرت می‌کنند که طبیعت فریبنده‌ای دارد یا دیگر مکان‌های سیاحتی ـ‌و نه برای زیارت عتبات یا دیدن موزه‌های مفید‌ـ احساس می‌کنم این کارها باعث اتلاف وقت می‌شود؛ و لازم است انسان وقتش را در مسئلۀ مفیدی استفاده کند؛ و این مسئله، بیرون‌رفتن‌های عادی را [نیز] که برای گذران وقت در بیرون خانه انجام می‌شود شامل می‌شود. آیا این طرز تفکر صحیح است. عده‌ای می‌گویند لازم است شخص به خودش استراحت دهد یا حال و هوایش را پس از مدت طولانیِ کار سخت یا درس تغییر دهد و...؛ نمی‌دانم صحیح چیست؛ اگر لازم باشد حال و هوایی عوض کنیم چه کار باید بکنیم؟ پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته خداوند شما را زنده بِدارد. سودهای بسیاری در بیرون‌رفتن شوهر و همسر و فرزندان یا برادران و خواهران یا نزدیکان یا دوستان یا همکاران با یکدیگر هست؛ و بسیاری از مردم می‌توانند سودهای بسیاری را که خودشان لمسشان کرده‌اند برایت برشمارند؛ و فکر می‌کنم بیرون رفتن از منزل در برخی اوقات و استراحت‌دادن به خانواده، مسئله‌ای بسیار ضروری برای ساختن ارتباطات خانوادگی و اجتماعی سالم و صحیح است؛ به‌علاوۀ فایده‌های روانی و علمی که در خود دارد. ضرورتی ندارد که بیرون‌رفتن از منزل یا مسافرت، به شهرهای دیگر یا مناطق دور باشد؛ بلکه مهم این است که سود مدنظر را در خود داشته باشد؛ مثل بیرون‌رفتن زوجین و فرزندانشان برای خوردن وعدۀ غذایی، و مثلاً معاف‌کردن خانم از یک روز پُخت‌و‌پز. فکر می‌کنم بیرون‌رفتن از منزل، مسئلۀ مهمی است؛ می‌خواهد برای مسافرت دور باشد یا گردش به مکان نزدیک یا خوردن وعدۀ غذایی، یا کارهای مشابه دیگر؛ و در بسیاری اوقات ارتباطات خوبی میان زوجین ایجاد می‌کند؛ و این به‌خودیِ‌خود، مسئله‌ای است که [از بُعد] دینی و اجتماعی بسیار مطلوب است؛ و در تقویت جامعه [نیز] سهم دارد، و از جدایی یا طلاق می‌کاهد.[24] ص ولیّ‌ امر (سرپرست) پرسش: آیا جایز است زنی 35‌ساله كه ازدواج ‌کرده است با موافقت همسرش و بدون همراه‌داشتن محرم به زیارت امام رضا(ع) برود؟ خداوند بهترین پاداش را به شما بدهد. پاسخ: رفتن زن به زیارت امام رضا(ع) بدون محرم جایز است؛ اگر همان طور که در سؤال قید شده با موافقت شوهرش انجام شود.[25] پرسش: سؤال من از امام احمدالحسن(ع): می‌خواهم با دختری که پدرش سنی و مادرش شیعه‌ای است که فوت کرده (خداوند رحمتش کند) ازدواج کنم. وی با مادربزرگش یعنی مادرِ مادرش زندگی می‌کند و بر محبت اهل‌بیت بزرگ شده و اکنون شیعۀ جعفری است ولی وقتی در‌این‌باره اقدام کردیم، پدرش گفت من دخترم را به ازدواج یک شیعه درنمی‌آورم. آیا راهی برای خروج از این مشکل وجود دارد؟ یادآور می‌شوم دختر 21 سال دارد و با ازدواج موافق است. با تشکر فراوان از شما. پاسخ: بسم اا الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمين و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیين و سلم تسلیماً. اگر دختر 21‌‌ساله است نیازی نیست برای ازدواج، موافقت پدر یا پدربزرگش را به دست آورد، و او این حَق را دارد که ازدواج کند، حتی اگر پدرش با آن مخالفت نماید. ولایت پدر یا پدربزرگ (به‌شرط ایمان و عدالت) بر دختر بالغ، تا قبل از سن 18سالگی است، خواه دختر بیوه باشد خواه باکره؛ و ولایت این دو بر دختر باکرۀ رشید (دختری که به سن 18سالگی رسیده) پابرجا نیست، و او در ازدواج دائم یا موقت، بر خودش ولایت دارد؛ و اگر یکی از آن‌ها [پدر یا پدربزرگ] او را به عقد ازدواج درآورند، عقد او فقط با رضایت دختر صحیح و معتبر خواهد بود. البته اینکه دختر به‌خودیِ‌خود و بدون اذن ولی‌اش ازدواج کند مکروه است. و اگر ولیّ، دختر بالغ را از ازدواج منع کند و اجازه ندهد با کسی که هم‌سنگ اوست و دختر هم به وی رغبت دارد ازدواج کند دختر می‌تواند خودش ازدواج کند حتی برخلاف میل ولیّ‌اش.[26] پرسش: آیا «ولی امر» (پدر یا شوهر) حق دارد چیزی را برای دختر یا همسر حرام کند؟ منظور نماز، روزه یا کارهای شبیه به آن‌ها نیست؛ بلکه تحریم انجام فلان کار یا وجوب ترک فلان کار از امور دنیوی است؛ و اگر تحریم کند آیا انجام آن برای من جایز نیست؟ و به‌طور کلی حقوق پدر بر پسرها و دخترها چیست؟ پاسخ: هیچ‌کس نمی‌تواند چیزی را که خداوند حلال کرده است حرام کند. بنده جایگاه ولایت پدر مؤمن را در مسائلی مثل ازدواج، و حقوق شوهر و زن ـ‌که در کتاب شرایع توضیح داده شده است‌ـ بیان کرده‌ام.[27] پرسش: آیا در ماه محرم و بعد از روز دهم، نکاح یا حضور در عروسی جایز است؟ پاسخ: جایز است.[28] صشریک زندگی غیر مؤمن پرسش: به دعوت یمانی موعود(ع) ایمان آورده‌ام اما شوهرم ایمان نیاورده است و در شک‌و‌تردید به سر می‌برد. از او دو پسر دارم و از من فرزند سومی هم می‌خواهد در حالی که می‌بینم ارزش ندارد فرزند سومی از او داشته باشم. واجب شرعی من در این خصوص چیست؟ آیا زندگی با او را ادامه دهم؟ یا خواهان جدایی از او در جهت اطاعت از امام(ع) باشم؟ پاسخ: اگر با ائمۀ اطهار و مهدیّون(ع) و شیعیان آن‌ها دشمنی نداشته باشد زندگی با وی جایز است.[29] پرسش: یکی از خواهران انصاری از مدت‌ها قبل با فردی غیرمؤمن ازدواج کرده و میان آن‌ها اختلافات شدیدی وجود دارد در حالی که فرزند هم دارند. (این خانم) از شوهرش به دادگاه شکایت کرده و نهایتاً کار به آنجا رسید که قاضی حکم طلاق این خانم را از شوهرش صادر کرد. در حال حاضر قاضی طبق قانون خودشان طلاق این خانم را از شوهرش گرفته است، با توجه به اینکه شوهرش حاضر به طلاق‌دادن همسرش نیست. حکم این مسئله چیست؟ آیا این خانم شرعاً مطلقه است؟ و بعد از گذراندن زمان عدّه می‌تواند با شخص دیگری ازدواج کند؟ یا هنوز مطلقه نیست، حتی اگر از شوهرش طلاق گرفته باشد؟ و اگر از نظر شرعی تا زمانی که همسرش او را طلاق بدهد او هنوز مطلقه محسوب نمی‌شود، در حالی که آن مرد نسبت به همسرش سخت‌گیری می‌کند و به او آسیب می‌رساند، آیا راهی برای گرفتن طلاق او از این مرد وجود دارد؟ با توجه به اینکه این مرد معاند است و مؤمن نیست و نمی‌خواهد این خانم را طلاق بدهد، در حالی که این خانمِ مؤمن، خواستارِ طلاق است و درخواست راه‌حل نموده است؟ پاسخ: خواسته‌اش را به دادگاه شرعی بنویسد و درخواست طلاق شرعی را به آنجا ارائه و وضعیت خودش را شرح دهد. در حال حاضر طبق برگه‌های رسمی حکومتی، مطلقه است.[30] پرسش: یکی از خواهران انصارمان از من درخواست کرد دربارۀ شوهرش سؤالی بپرسم. این خواهر و فرزندانش به امام احمدالحسن(ع) ایمان دارند ولی شوهرش ایمان ندارد و در حین بحث‌ها به امام احمدالحسن(ع) توهین کرده است. از خداوند سبحان درخواست آمرزش داریم، و به‌سویش توبه می‌کنیم. اکنون این خواهر می‌پرسد آیا با او همانند یک ناصبی رفتار کند؟ آیا از او طلاق بگیرد؟ این مهم‌ترین مسئلۀ اوست. پاسخ: شاید او را تحریک کرده باشند، یا در حالت عصبانیت بوده و شیطان از آن سوء‌استفاده کرده و او را در چنین موقعیتی انداخته باشد. تنها با یک رفتار، با کسی به‌صورت دشمن ناصبی رفتار نمی‌شود، مگر اینکه یقین حاصل شود این کارش از روی عمد و با تعقل انجام شده است. حتی اگر از روی قصد و عقل انجام داده باشد و درباره‌اش حکم به ناصبی‌بودن جاری شود، شما چه می‌دانی، شاید بعداً پشیمان شده، به‌سوی حق باز‌گردد؛ همان طور که برای افراد بسیاری اتفاق افتاده است و خداوند آنان را هدایت نمود و حق را شناختند. به‌طور کلی با مردم با مهربانی رفتار کنید تا خداوند احوال شما را اصلاح و به‌واسطۀ شما، آفریده‌هایش را به راه مستقیمش هدایت کند.[31] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً. اگر شریک زندگی‌مان امام را نپذیرد و انکار کند چه باید کنیم؟ What shoعld one do if his/her spoعse rejects the Imam? پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً کثیراً. خداوند توفیقتان دهد. صبر کنید تا خداوند حکم کند، که او مهربان‌ترین مهربانان است. چه بسا خداوند ـ‌هرچند پس از مدتی‌ـ برای برخی از مردم هدایت نوشته باشد.[32] یک مرد مسیحی (كاتولیک) به خواستگاری من آمد و از آنجا که انسان صادق و مؤمن به خدا و مخلصی بود قبول كردم؛ ولی مایلم با شما مشورت كنم آیا ازدواج با وی جایز است؟ آیا از نظر خدا ازدواج با او حلال است یا حرام؟ این سؤال را می‌پرسم چون من یک زن مسلمان هستم. خواهش می‌كنم به این سؤالم پاسخ دهید؛ حیران مانده‌ام (بعضی می‌گویند حلال است و بعضی می‌گویند حرام، و اکنون به شما پناه آورده‌ام). با تشکر. پاسخ: اگر مسلمان هستی جایز نیست با غیرمسلمان ازدواج كنی.[33] پرسش: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته، والصلاة والسلام علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین. من با خانواده‌ام مشکلی دارم؛ زیرا فردی ـ‌بَنا بر سُنت خدا و پیامبرش‌ـ به خواستگاری من آمده، ولی مذهب او (شیعه) جعفری نیست و ُسنی است؛ به همین دلیل خانوادۀ من به او پاسخ رد داده‌اند؛ ولی قلب من به این فرد اطمینان دارد؛ البته او دوستدار اهل‌بیت رسول خدا(ص) است، و خانوادۀ او میان مذهب شیعی و سنی تفاوتی قائل نیستند. آیا پدر و مادرم درست می‌گویند و من دنباله‌رو احساساتم هستم؟ یا آیا آن‌ها باید دربارۀ این موضوع تجدید‌نَظر کنند و به خواست خدا این شخص نصیبم شود؟! درخواست دارم پاسخِ نامۀ مرا خیلی زود بدهید. متشکرم. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین. در مسئله ازدواج، برای شما بهتر است از نظر پدرت پیروی کنی. خداوند شما را برای هر خیری توفیق عطا فرماید. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.[34] پرسش: آیا جایز است زن انصاری با مردی که مؤمن به دعوت حق و صاحب آن نیست ازدواج کند؟ پاسخ: جایز است، اگر مسلمان باشد ولی ناصبی نباشد؛ اما کراهت دارد [بهتر است با وی ازدواج نکند].[35] پرسش: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. لطفاً نصیحت کنید، چراکه شما اهل آن هستید. آقای من، بهترین راه‌حل برای ازدواج دخترانمان چیست؟ آیا منتظر بمانیم شوهر مؤمن به قائم(ع) [برای خواستگاری‌اش] بیاید؟ یا غیرمؤمنین را بپذیریم؟ با توجه به اینکه گاهی اوقات، غیرمؤمنین، توانایی بیشتری دارند؛ و برخی مشکلاتی وجود دارد که جوانان مؤمن را نسبت به ازدواج در خودِ مجموعۀ مؤمنان بی‌توجه کرده است. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته عزیزم، خداوند شما را زنده بِدارد. در ازدواج خانم، شرطی دربارۀ اینکه شوهرش باید مؤمن باشد وجود ندارد؛ و این مسئله‌ای است که آن را در شرایع بیان کردم؛ می‌توانید به آن مراجعه کنید.[36] پرسش: ما یک خانوادۀ شش‌نفره هستیم و استقلال مادی نداریم. نماز جمعه و عید حاضر نمی‌شویم و زکات فطریه نمی‌دهیم؛ زیرا سرپرست خانواده مؤمن نیست و او کسی است که از سوی ما پرداخت می‌کند. چند پرسش: آیا نماز جمعه و عید بر ما واجب است؟ چگونه زکات مال را بدهیم؟ آیا هریک از ما از سوی خود زکات بدهد؟ و اگر پول نداشته باشد می‌تواند قرض بگیرد و بعداً قرضش را ادا کند؟ تکلیف سال‌هایی که گذشته و ما مؤمن بوده‌ایم و زکات نداده‌ایم چه می‌شود؟ آیا جایز است بدون اجازۀ سرپرست خانواده برای امور مربوط به دعوت خارج شویم؟ گاهی او از فرزندانم می‌خواهد برای حضور در نماز جمعه یا عید یا بعضی مناسبت‌ها با خودش به‌همراه مخالفان به مسجد بروند. کار درست چیست؟ رفتن یا نرفتن؟ پاسخ: جایز نیست انسان مؤمن پشتِ‌سر غیرمؤمن نماز بخواند. زکات و حقوق شرعی تنها بر کسی واجب است که مالی برای ادای آن دارد؛ اما بر کسی که مالی ندارد واجب نیست. طاعت خدا را می‌توانید بدون خبر‌دادن و اجازه‌گرفتن از شوهر یا پدر غیرمؤمن انجام دهید؛ و به‌طور کلی در معصیت و نافرمانی از خالق هیچ اطاعتی از مخلوق وجود ندارد.[37] ص بارداری و فرزندآوری پرسش: حکم فرزندانی که از طریق آزمایشگاهی (آی‌وی‌اف) به دنیا می‌آیند چیست؛ برای پدر و مادر یا یکی از آن دو که به‌دلیل عارضۀ بیماری راهی جز این روش ندارند؟ پاسخ: گرفتن تخمک از همسر و تلقیح آن با نطفۀ شوهر و کاشت آن در رحمِ همان زنِ صاحب تخمک جایز است.[38] پرسش: آیا برداشتن تخم از زنی که با همسرش لقاح یافته و کاشتن آن در رحم زن دیگر یا در رحم مصنوعی یا زن دیگری از محارم همسر یا غیر از محارم او، مجاز است؟ به‌جهت ناتوانی رحم همسر مرد یا به‌دلیل نداشتن رحم. پاسخ: برداشتن نطفه از زن و تلقیح آن با همسرش و کاشت مجدد در رحم همان زن جایز است؛ اما کاشتن آن در رحم زن دیگر حتی اگر آن زن، همسر دوم همان مرد باشد، جایز نیست.[39] پرسش: حکم شبیه‌سازی انسان در رحم و غیر رحم چیست؟ پاسخ: برداشتن نطفه‌ای از یک مرد و کاشتن آن در رحم همسرش جایز است؛ همچنین جایز است سلول تخم از همسر یا زن دیگری برداشته شود مشروط بر اینکه هستۀ آن با هستۀ نطفۀ گرفته‌شده از همسر آن زن، جایگزین شود.[40] پرسش: برای گرفتن نمونه از مَرد برای مشخص‌کردن قابلیت باروری در او، اگر انجام این عمل از طریق همسرش انجام نپذیرد آیا به روش دیگری غیر از همسرش می‌توان این عمل را انجام داد؟ پاسخ: استمنا با استفاده از بدن خود انسان حرام، و اگر به‌واسطۀ جسم همسرش باشد مجاز است.[41] پرسش: زنی شش‌ماهه حامله است و با معاینات سونوگرافی مشخص شده است به‌علت مصرف قرص و دارو، احتمال می‌رود کودک، ناقص‌الخلقه یا ناقص‌العقل به دنیا بیاید. آیا به‌دلیل ناقص‌الخلقه‌بودن کودک، سقط‌ جنین جایز است؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم. والحمد لله رب العالمین. جایز نیست، مگر اینکه باقی‌ماندن آن خطری برای زندگی مادر محسوب شود.[42] پرسش: آیا استفاده از دستگاه «آی‌یودی» برای جلوگیری از بارداری جایز است؟ و آیا جایز است مرد این دستگاه را قرار دهد؟ پاسخ: استفاده از آن با موافقت شوهر جایز است؛ و جایز نیست مرد آن را داخل رحم قرار دهد.[43] پرسش: آیا استفاده از دستگاه ضدبارداری «آی‌یودی» که ‌توسط پزشک زنان کار گذاشته می‌شود جایز است؟ با توجه به اینکه انجام این عمل نیازمند مشاهدۀ اندام تناسلی توسط پزشک است. پاسخ: مجاز است.[44] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم مولایم. سرورم، سؤالی دربارۀ شیر‌دادن به کودک دارم. آیا زن می‌تواند مزد شیر‌دادن به فرزند خودش را از شوهرش مطالبه کند؟ سؤال دوم دربارۀ خدمت زن به شوهرش در منزل است. آیا زن به انجام این کار مجبور، و خدمت به شوهر بر او واجب است؟ از شما پوزش می‌خواهم و از خدا طلب آمرزش می‌کنم اگر با این سؤال‌ها مطلب را برای شما طولانی کردم. از خداوند مسئلت دارم شما را بر هر خیری موفق بدارد و شما و هر‌کس را که با یمانی آل‌محمد کار می‌کند ثابت‌قدم گرداند، و ما را زره‌هایی قرار دهد که از حجت خدا بر روی زمینش محافظت و پاسداری می‌کنند! به حق آن پهلوی شکسته‌! در امان و حفظ خداوند، ای برادر ایمانی! پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. خداوند شما را بر هر خیری توفیق دهد! احکام ازدواج و حقوق و تکالیف زن که به ازدواج مربوط می‌شود، و نیز متعلقات مربوط به فرزندان و شیر‌دادن و دیگر مسائل را در کتاب شرایع بیان کرده‌ام و شما می‌توانید حکم را به‌وضوح (در آن) بخوانی و در‌یابی. این کتاب منتشر شده است. برخی قسمت‌های مکتوب در شرایع دربارۀ شیر‌دادن به‌شرح زیر است: «و اما رضاع (شیر‌دادن): شیر‌دادن فرزند، بر مادر واجب نیست و او می‌تواند اجرت شیر‌دادن را مطالبه کند و اگر زن (طلاق) بائن گرفته باشد، شوهر می‌تواند او را اجیر کند. بر پدر واجب است اجرت شیر‌دادن را بدهد، اگر فرزند مالی نداشته باشد؛ مادرش این حق را دارد که خودش به فرزندش شیر دهد، یا زنی دیگر به فرزند شیر دهد، و برای او مزد این کار محفوظ است. مالک می‌تواند کنیزش را به شیر‌دادن مجبور کند. پایان شیرخوارگی دو سال است و جایز است به 21‌ماه بسنده شود. بهتر آن است که از این مدت نکاهد. جایز است به دو سال، یک ماه یا دو ماه بیفزاید. بر پدر واجب نیست اجرت آنچه را بیش از دو سال است بپردازد. اگر مادر همان اجرتی را که دیگران درخواست می‌کنند طلب کند، به شیر‌دادن سزاوارتر است. اگر مادر اجرت بیشتری بخواهد، پدر این حق را دارد که او را کنار بگذارد و فرزند را به زن دیگری بسپارد. اگر یک زن غریبه به رایگان و داوطلبانه فرزند را شیر دهد و مادر نیز راضی شود رایگان به او شیر دهد، مادر به فرزند سزاوارتر است. اگر مادر راضی نشود، پدر این حق را دارد که فرزند را به زنِ داوطلب بسپارد. مستحب است طفل، شیر مادرش را بخورد، که این بهتر است.»[45] پرسش: حکم بستن لوله‌ها چیست؟ یعنی قطع‌کردن لولۀ تخمدان با هدف جلوگیری از باردارشدن برای همیشه، به‌جهت رنج و سختی که به زن وارد می‌شود و تحمل‌نداشتن او برای بارداری؟ پاسخ: جایز است؛ ولی برای زن شوهردار باید با رضایت و موافقت همسرش باشد.[46] پرسش: روش‌های مختلفی برای جلوگیری از بارداری وجود دارد، مثل بستن لوله‌ها با عمل جراحی، خوردن قرص و استفاده از دستگاه آی‌یودی؛ حکم این روش‌ها یا استفاده از این ابزارها برای جلوگیری کامل یا موقت از بارداری چیست؟ همچنین حکم سقط‌جنین به‌علت عدم توانایی مالی و مشکلات تربیتی و تنگ‌دستی چیست؟ پاسخ: استفاده از روش‌های پیشگیری از بارداری که در پرسش ذکر شده است (بستن لوله‌ها، قرص و دستگاه) جایز است؛ ولی سقط‌جنین بعد از تلقیح، جایز نیست.[47] پرسش: آیا سقط‌کردن جنینی که به چهارماهگی نرسیده، جایز است؟ چراکه هنوز روح در او دمیده نشده است. با توجه به اینکه این عمل به‌دلیل تنگی معیشت انجام می‌شود و این بارداری باوجود جلوگیری از بارداری برخلاف میل خانواده صورت گرفته است. پاسخ: سقط‌کردنش جایز نیست مگر اینکه بقای او برای زنده‌ماندن مادر خطری داشته باشد.[48] پرسش: یکی از مؤمنان به دعوت، اقدام به اهدای اسپرم خود به برادر عقیمش کرد و با آن اسپرم، تخمک همسر برادرش را تلقیح نمودند و همسرش باردار شد و دختری به دنیا آمد. او این کار را از سر لطف و محبت نسبت به برادرش انجام داد تا بینشان جدایی و طلاق واقع نشود، ولی خیالش از نظر حلال یا حرام‌بودن این کار راحت نبود. این اقدام به سه سال پیش برمی‌گردد. در حال حاضر برادرش معالجه شده و همسرش از نطفۀ او باردار شده است. او حکم شرعی را نمی‌داند و اهداکنندۀ اسپرم فرزندانی دارد که یکی از آن‌ها پسر است. تکلیف او با این فرزندی که از طریق تلقیح مصنوعی به دنیا آمده است چیست؟ پاسخ: حکم شرعی: اینکه زن از آب مرد دیگری غیر از شوهرش باردار شود جایز نیست؛ اما نطفه‌ای که بر اثر کاری که شما از روی جهل و ناآگاهی از حکم انجام داده‌‌اید متولد شده است، حکم شُبهه را دارد و او به صاحب آب منسوب می‌شود؛ پس صاحب آب، پدرش است و پسران او برادران او هستند و مادرش هم کسی است که او را باردار شده و پسران آن زنی که او را باردار شده است نیز برادرانش به شمار می‌آیند.[49] پرسش: معنای حکم شبهه چیست؟ آیا او حرام‌زاده است یا خیر؟ و ما چطور این شبهه را برطرف کنیم و حقیقت را بدانیم؟ آیا وقتی نوزاد بزرگ شد موضوع را به او بگوییم؟ همچنین به کودکان خودم و عموهای بچه‌ها؟ یا خیر؟ تکلیف و وظیفۀ من در برابر این کودک چیست؟ پاسخ: فرزند شبهه‌ناک به والدینش منتسب می‌شود و حرام‌زاده نیست؛ خداوند توفیقت دهد. در حالت فوق‌الذکر، صاحب آب، پدر نوزاد است و صاحب تخمک، مادر او و کودک از این دو ارث می‌برد و آن‌ها نیز از او میراث می‌برند. اما باخبر‌ساختن آن فرزند دختر، هنگامی امکان‌پذیر است که وی بتواند این امور را درک کند؛ چراکه از این کار گریزی نیست؛ خداوند توفیقت دهد. موضوع مهم دیگری نیز مطرح است؛ اینکه پسران مادرش که صاحب تخمک است، برادران او از طرف مادرش هستند و پسران پدرش که صاحب آب است نیز برادران او از ناحیۀ پدرش هستند. وظیفۀ شما در برابر او، همان وظیفۀ پدر در برابر دخترش است.[50] پرسش: در زمان ما اینکه پزشکان هنگام زایمان برای کم‌شدن درد، بی‌هوشیِ اپیدورال (epidعral anesthesi) را برای خانم‌ها تجویز می‌کنند زیاد شده است. آیا شما به انجام آن توصیه می‌فرمایید؟ آیا ـ‌آن‌گونه که روایت شده است‌ـ این عمل قسمتی از پاداِش به‌دنیا‌آوردن فرزند را از بین می‌برد؟ پاسخ: اگر ضرورت نداشته باشد، بهتر است از آن اجتناب شود.[51] پرسش: من زنی باردار هستم و خونی با درد شدیدی از من خارج شد. نمی‌دانم آیا جنین در شکم من مرده است یا نه و نمی‌توانم به بیمارستان مراجعه کنم تا از مرگش مطمئن شوم و (جنین) هنوز در شکم من است. دربارۀ نماز و روزه‌ام چگونه عمل کنم؟ پاسخ: نماز و روزه بر شما واجب است.[52] پرسش: آیا خونی که از زن حامله در نتیجۀ نقصی در جُفت بیرون می‌ریزد خون استحاضه محسوب می‌شود؟ پاسخ: در وضعیتی که در این پرسش گفته شده است خونِ استحاضه محسوب می‌شود.[53] پرسش: زن و شوهری بچه‌دار نمی‌شوند و تصمیم گرفتند به پزشک مراجعه کنند. پزشک اسپرم مرد را گرفت و با تخمک همسرش تلقیح کرد و به آن‌ها گفت: پس ‌از این دیگر نیاز به نمونه‌گرفتن از شما نیست؛ ما تعداد زیادی نمونه داریم و می‌توانیم آن‌ها را در محلولی قرار دهیم تا سال‌های بسیار باقی بماند و هروقت خواستید بچه‌دار شوید آن را در بدن همسر (زن) کشت کنیم. سؤالی که مطرح‌ شده است: اگر شوهر بمیرد و بعد از سال‌ها زن بخواهد بچه‌دار شود و خانواده‌اش هم راضی باشند آیا می‌تواند نزد دکتر برود تا اسپرم گرفته‌‌شده از شوهر متوفی‌اش را در بدن او بکارد؟ و حکم چنین فرزندی چیست و به چه‌کسی نسبت داده می‌شود؟ پاسخ: اگر زن بعد از وفات شوهرش ازدواج ‌نکرده باشد (یعنی همسر مرد دیگری نباشد) می‌تواند چنین کند و کودک به شوهر فوت‌‌شده‌اش نسبت داده می‌شود.[54] پرسش: آیا جایز است پدر و مادر، نوع جنین (پسر یا دختر‌بودن) را در صورتی ‌که تمایل به جنس خاصی داشته باشند با استفاده تکنیک‌های جدید انتخاب کنند؟ پاسخ: جایز است.[55] پرسش: سقط‌کردن جنینی که در رحم و ناقص‌الخلقه است چه حکمی دارد؟ پاسخ: اگر بارداری به مادر آسیب می‌رساند یا جنین باعث اذیت‌ و آزار پدر و مادر به‌شکلی خواهد شد که طاقتش را نداشته باشند، می‌توان جنین را سقط کرد.[56] پرسش: امام احمدالحسن(ع) در پاسخ به یکی از برادران دربارۀ سقط‌ جنین فرموده‌اند: «پاسخ 3- ... یا جنین باعث اذیت‌ و آزار پدر و مادر به‌شکلی خواهد شد که طاقتش را نداشته باشند، می‌توان جنین را سقط کرد.» آیا به‌دلیل اینکه پدر و مادر می‌خواهند به تربیت سایر کودکان توجه داشته باشند و توانایی نداشته باشند بچۀ دیگری را تربیت کنند می‌توانند جنین را سقط کنند؟ آیا اینکه تولد این فرزند باعث بازماندن آن‌ها از تحصیل و ادامۀ روند زندگی از شکل طبیعی‌اش بشود، می‌تواند تحت این عنوان که «پدر و مادر طاقتش را ندارند» شمرده شود؟ پاسخ: طبق این فرضیات گفته‌شده سقط‌ جنین جایز نیست.[57] پرسش: یکی از خواهران انصاری که شوهرش هم از انصار است، شوهرش به او دستور داده جنین را سقط کند، به‌جهت مشکلات مالی زندگی و اینکه چند فرزند هم دارند... و او را تهدید کرده است که اگر این کار را نکند طلاقش می‌دهد. این خواهر سؤال کرده اکنون چه‌کار باید انجام بدهد؟ و اینکه آیا جایز است سقط کند؟ پاسخ: سقط‌ جنین جایز نیست؛ و چه بسا خداوند روزیِ آن‌ها را با این بچه قرار داده باشد. به‌طور کلی بنده بشخصه تا آنجا که خداوند سبحان‌ومتعال، امکانات در اختیارم قرار داده، خودم را داوطلبِ خدمت به آن‌ها برای مراقبت از این کودک و برآورده‌کردن نیازهایش معرفی می‌کنم؛ ان‌شاءالله؛ و از مکتب می‌خواهم برای انجام هماهنگی‌های لازم با آن‌ها ارتباط برقرار کند.[58] پرسش: آیا زوجین می‌توانند به‌طور کلی بنا به علتی یا بدون علت، از فرزندآوری جلوگیری کنند؟ و آیا مرد جایز است با انجام عمل جراحی مانع از به‌وجودآمدن نطفه شود؟ پاسخ: زوجین با توافق یکدیگر می‌توانند از فرزندآوری امتناع کنند، و مرد می‌تواند با انجام عمل جراحی مانع از فروریختن منی بشود؛ ولی بهتر است از راه‌حل‌های موقت استفاده کند.[59] پرسش: آیا انجام لقاح مصنوعی از طریق لقاح آزمایشگاهی جایز است؟ به همان صورتی که به‌طور معمول در بسیاری از بیمارستان‌های تخصصیِ این کار، برای کسانی که توانایی فرزندآوری ندارند انجام می‌شود. البته در صورتی که لقاح از طریق پدر و مادر انجام شده باشد. پاسخ: جایز است.[60] ص مشکلات و راه‌حل‌ها پرسش: مشکلی دارم؛ پدرم وقتی کسی به خواستگاری‌ام می‌آید، او را رد می‌کند. لطفاً مرا کمک کنید. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. سورۀ نور و سورۀ فتح را هرکدام هفت مرتبه بخوان.[61] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. به مولایم احمد(ع)، سلام بر شما و بر صاحب‌الزمان و سلام بر پدران پاک شما! سرورم! دربارۀ موضوعی این مطلب را می‌نویسم؛ یکی از انصار به خواستگاری دخترم آمده و این دختر نیز یکی از انصار است، خدا را شکر و سپاس. کمی قبل از آنکه از ماجرای خواستگاری مطلع شوم، یکی از دوستانم به من زنگ زد و گفت در خواب دیدم تو می‌خواهی دو گربه یا گربه‌سان را به عقد هم درآوری. اکنون هم دو نفر برای این خواستگاری پیش‌قدم شده‌اند. و عجیب اینکه از خودِ همین فردِ پیش‌قدم‌شده برای ازدواج مطلع شدم شخصی که او قبلاً نمی‌شناخته پیش او آمده و گفته وی در آینده از دعوت یمانی برمی‌گردد. سرورم! راستش را بخواهید من بسیار می‌ترسم و نمی‌توانم از این دو موضوع صرف‌نظر کنم (خواب دیدن گربه و روی‌گردانی از دعوت). سرورم! گفتم بعد از استخاره به شما پناه ببرم تا شاید شما مرا برای آنچه انجامش بر من واجب است ارشاد و دلالت فرمایی. هرچند می‌دانم شما مشغولیت و کارهای زیادی دارید ولی ای آقای من، شما می‌دانی خودت و پدرت مولایم صاحب‌الزمان، باب ما به‌سوی خداوند و ملجأ و پناهگاه ما هستید. خداوند شما را به خاطر ما پاداش خیر دهد و ما را از شما محروم نگرداند. من از شما بسیار متشکر و ممنونم و از خداوند عزوجل و از شما عذرخواهم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین. در چنین اموری استخاره با خدا را به‌عنوان حرف نهایی قرار دهید؛ اگر خداوند شما را فرمان داد اطاعتش کنید و از هرچه شما را منع کرد دوری گزینید. خداوند شما را توفیق و یاری عطا کند. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.[62] پرسش: مولایم، سلام علیکم پدرم، لطفاً پاسخ مرا بدهید. همان طور که گفته می‌شود، موضع‌گیری‌ها اصل و درون انسان را مشخص می‌کنند؛ و بسیاری از موضع‌گیری‌های گذشته بوده که اصل و درون شوهرم را برایم آشکار، و منیتش نسبت به خودش را برایم روشن کرده است؛ اینکه خودش را بر راحتی و سلامت همسر و فرزندانش ترجیح می‌دهد. منیتش نسبت به خودم را دیدم و سکوت کردم؛ ولی پس از اینکه دیدم رفاه و راحتیِ خودش را به رفاه و سلامتی فرزندانش برتری می‌دهد، دیدم برایم امکان‌پذیر نیست از این مسئله عبور کنم و ساکت بمانم؛ برای فرزندانم می‌ایستم، ولی مشکلات را دوست ندارم؛ به این دلیل که می‌دانم سخن‌گفتن با او سودی ندارد؛ او نصیحت و پیشنهاد و انتقاد و شکایت را نمی‌پذیرد و فقط کاری را انجام می‌دهد که خودش می‌خواهد و حتی یک مشکل وجود ندارد که از روز ازدواجمان، حل شده باشد؛ همان طور که گفته شد فقط خودش را قبول دارد؛ و همۀ بی‌توجهی‌اش را با کار برای دعوت توجیه می‌کند، و انگار فقط اوست که برای دعوت کار می‌کند. چه کنم؟ چگونه با شوهرِ پر از منیتم برخورد کنم که منیتش را با عمل برای دعوت توجیه می‌کند؟ با اینکه بنده، مخالف کار برای دعوت نیستم و دلیل آن، سکوت بنده است؛ و من از او می‌خواهم عمل کند، ولی من مخالف بی‌توجهی هستم. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته خداوند شما را زنده بِدارد. در خصوص اهمیت‌دادن به خانواده و اِهتمام زوجین به یکدیگر و به احساسات یکدیگر بسیار نوشته‌ام. از خداوند خواستارم حال شما و زندگی مشترک شما را اصلاح کند؛ چراکه او مهربان‌ترین مهربانان است. و پاسخ‌ندادن بنده به برخی از پرسش‌هایی که از آن‌ها آگاه شده‌ام به‌معنای بی‌توجهی به آن‌ها نیست؛ بلکه به این دلیل بوده است که قبلاً پاسخ داده شده‌اند، یا اصلاً پرسش واقعی نبوده‌اند تا به پاسخ نیاز داشته باشند.[63] پرسش: مرا در مشکل بداخلاقی و اعتیاد همسرم به مواد مخدر و اینکه او نماز نمی‌خواند کمک کنید. او را نصیحت کردم ولی فایده ندارد. چه توصیه‌ای می‌فرمایید؟ من چه کنم؟ پاسخ: اگر معتاد به مواد مخدر است و نماز نمی‌خواند او را نصیحت‌ کن، و اگر نصیحت فایده نداشت از بعضی مؤمنان بخواه تا او را نصیحت کنند؛ چه بسا خداوند او را اصلاح و به ایمان هدایت کند. اگر دیدی به بن‌بست رسیدی و خواستی از او جدا شوی، این جایگاه و حق توست. از خدا می‌خواهم به تلاش‌های شما برکت دهد که او مهربان‌ترین مهربانان است.[64] پرسش: سلام عليكم ورحمة الله وبركاته، ای امام من. یک نفر بعد از گذشت پنج ماه از ازدواجش دیگر نمی‌خواهد با همسرش زندگی کند؛ زیرا به او اعتماد ندارد و سطح ذهنی آن‌ها با هم هم‌خوانی ندارد و همسرش سه‌ماهه باردار است. حالا او چه کند؟ آن شخص زجر می‌کشد، همسرش رنج می‌برد و بقیۀ اعضای خانواده از این درگیری‌های هفتگی رنج می‌برند. تصمیم گرفت او را طلاق دهد، اما چیزی که مانعش شده، کودک درون شکم مادر است. او می‌ترسد، چون همسرش به خاطر پولش با او ازدواج کرده است و فکر می‌‌کند از بچه برای گرفتن پول از او سوء‌استفاده خواهد کرد. ای امام، آیا می‌توانی به این شخص کمک، و برای ما دعا کنی؟ درود بر تو یمانی آل ‌محمد(ص).[65] پاسخ: خدا شما را حفظ کند، حبیب من. مطمئناً نکات مثبت و خوبی در همسرش وجود دارد که در ابتدا باعث شده است تصمیم به ازدواج با او بگیرد. از این مرحله به بعد، سعی کند از نو با او شروع کند. تأخیر در تصمیم‌گیری برای جدایی از او تأثیر منفی چندانی به‌دنبال نخواهد داشت. زنان احساساتی هستند و معمولاً کلمۀ مهربانانه و زیبا آن‌ها را عمیقاً تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؛ پس سعی کند این رابطه را موفق و ثمربخش کند، و اتهاماتی مثل طمع و امثال آن را کنار بگذارد؛ به‌خصوص که کودکی در راه است. به‌طور کلی همۀ زوج‌ها در ابتدای زندگی با مشکلاتی روبه‌رو هستند؛ یعنی مشکل درک این مسئله هم برای زن وجود دارد و هم برای مرد، که از یک سو با انسانی مثل خودش، و از سوی دیگر با شخصی که به‌طور کامل با خودش متفاوت است سر و کار دارد. هرکدام از آن‌ها ترکیب بدنی متفاوت و ترشحات هورمونی متفاوتی در زمان‌های مختلف دارند و بنابراین تأثیرات و عکس‌العمل‌های متفاوتی خواهند داشت؛ علاوه بر اینکه هرکدام در محیطی متفاوت و به شیوه‌ای متفاوت پرورش یافته‌اند. شاید او در معرض شرایط سخت و پُرتَنشی قرار داشته که بر وضعیت روانی‌اش تأثیر گذاشته است. ازدواج درست مثل فرایند ترکیب دو مادۀ مختلف در یک ظرف است که ممکن است به زمان نیاز داشته باشد تا واکنش و هماهنگی میان آن‌ها حاصل شود.[66] پرسش: بعضی از خانم‌ها بدون اطلاع شوهرشان از دارایی آن‌ها برمی‌دارند. (مثلاً یکی از آن‌ها) می‌گوید در مضیقۀ مالی شدیدی هستم ولی شوهرم به من نفقه نمی‌دهد؛ و به همین دلیل بدون اطلاع وی از اموالش برمی‌دارد. آیا این کار حلال است یا حرام؟ پاسخ: رابطۀ میان شوهر و همسر باید فراتر از مال‌واموال باشد و باید بین آن‌ها دوستی و محبت و رابطه‌ای پاک برقرار باشد تا میانشان تفاهم ایجاد کند؛ ولی به‌طور کلی زن نمی‌تواند بدون اجازۀ شوهر از اموال وی بردارد؛ البته تا وقتی که شوهر نفقه‌ای را که احتیاجات او و فرزندانش را رفع می‌کند به او می‌دهد.[67] پرسش: وظیفۀ زن مؤمنی که شوهر مؤمنش او را از ارتباط با خانواده یا نزدیکانش حتی در شبکه‌های اجتماعی منع می‌کند چیست؟ این به‌دلیل آن است که میان او و آن‌ها اختلافاتی وجود دارد؛ بنابراین او به وی می‌گوید اگر بخواهی با آن‌ها تماس بگیری یا به آن‌ها سلام کنی تو را نمی‌بخشم. در چنین حالتی تکلیف او (خانم) چیست؟ آیا باید از او اطاعت کند یا خیر؟ آیا برای این زن جایز است بدون اطلاع او در شبکه‌های اجتماعی با آن‌ها ارتباط برقرار کند تا در خانه با شوهرش مشکلی ایجاد نکند و در عین حال بین او و خانواده‌اش ناراحتی و وقفه‌ای ایجاد نشود؟ و حال آنکه مهم‌ترین چیز در اول و آخر رضایت خداوند سبحان است. پاسخ: برای شوهر جایز نیست از زن خود بخواهد رابطه خویشاوندی را قطع کند و زن واجب نیست در این دستورات از او اطاعت کند.[68] پرسش: خانمی که به‌موجب ناراحتی و اختلاف با شوهرش در خانۀ خانواده‌اش ساکن است، آیا می‌تواند بدون اجازۀ شوهرش برای برآورده‌کردن نیازهایش یا دیدار خویشاوندانش از خانه بیرون برود؟ پاسخ: جایز نیست بدون اجازۀ شوهرش از خانه بیرون برود، مگر برای انجام کاری واجب، یا بنا به ضرورتی.[69] پرسش: آیا جایز است زن به‌همراه خواهران شوهردارش و همراه با شوهران آن‌ها با پوشیدن حجاب کامل به گردش برود، در حالی که آن‌ها باهم اختلاط می‌کنند، صحبت می‌کنند، می‌خندند، و با داشتن حجاب به دریا می‌روند، و... چنین کارهایی انجام می‌دهند؟ پاسخ: از پاسخ پرسش قبل روشن شده زن جایز نیست بدون اجازۀ شوهرش از خانه بیرون برود.[70] ص چند‌همسری پرسش: معنای این حدیث چیست؟ رسول خدا(ص) می‌فرماید: «کسی که دو زن دارد و در تقسیم‌‌کردن خودش و مالش بین آن دو عدالت را رعایت نکند، روز قیامت در غل و زنجیر می‌‌آید در حالی که او را آرام‌آرام می‌کِشند تا وارد آتش شود.»[71] آیا هیچ انسان غیرمعصومی می‌تواند خودش و مالش و محبتش را بین آن دو عادلانه تقسیم کند؟ پاسخ: خداوند توفیقتان دهد. عدالت میان همسران، به‌معنی حقوق واجب آن‌هاست؛ مثل «قسمت» یا خوابیدن نزد همسر، و نفقۀ واجب.[72] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم. کسی که همسر هاشمی دارد آیا جایز است با زن هاشمی یا غیرهاشمی دیگری ازدواج موقت یا دائم‌ کند؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. جایز است.[73] پرسش: آیا مردی از انصار که به شما ایمان دارد، می‌تواند با زنان مخالف یا زنان اهل کتاب ازدواج موقت کند؟ و آیا ازدواج دائم با زن اهل کتاب صحیح است یا خیر؟ زیرا من از برخی فقهای برادران انصار شنیدم که ازدواج با زنی که به اعتقادات ما نسبت به ائمه و مهدیون اعتقاد ندارد حلال نیست، ولی عکس این مطلب را در پاسخ اخیر شما به یکی از برادران خواندم که ازدواج با زن مسلمان جایز است ولی بهتر آن است وی یمانی یا به تعبیری مؤمن باشد. آقای من! ما در باب ازدواج به یک کتاب فقهی، غیر از آنچه کتاب شرایع اسلام به آن پرداخته است نیاز داریم. سرورم! می‌خواهم از شما بپرسم آیا ازدواج با بیش از یک زن بدون اینکه مرد رضایت همسرش را در این‌ خصوص بگیرد صحیح است؟ چراکه امروزه زنی که بتواند با این موضوع کنار بیاید دیده نمی‌شود. آیا همسر در این خصوص صاحب رأی و نظر است یا اینکه شرعاً صحیح است مرد بدون رجوع به همسرش مجدداً ازدواج کند؟ و آیا اگر انسان از والدین خود که به دعوت ایمان نیاورده‌اند برائت جوید، عاق‌شدۀ والدین و قطع‌کنندۀ رحم به شمار می‌رود؟ یا تکلیف او چیست و چه باید کند؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. جایز است مرد مؤمن با زن مسلمان مخالف و زن اهل کتاب ازدواج کند؛ ولی ازدواج با زن ناصبی جایز نیست. مرد می‌تواند بدون اینکه زن اولش را باخبر سازد ازدواج دومش را انجام دهد. برای مؤمن سزاوار است نسبت به خویشانش نکویی پیشه کند و تا آنجا که می‌تواند در هدایت آن‌ها بکوشد. دربارۀ والدین به‌طور خاص، حتماً باید با آن‌ها با احسان رفتار کند حتی اگر مؤمن نباشند. خداوند متعال می‌فرماید: (وَإِن جَاهَدَاكَ عَلى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ)[74] (اگر آن دو به کوشش از تو بخواهند تا چيزی را که نمی‌دانی با من شريک گردانی، اطاعتشان مکن. در دنيا با آن‌ها به وجهی پسنديده زندگی کن و خود، راه کسانی را که به درگاه من بازمی‌گردند در پيش گير. بازگشت همۀ شما به‌سوی من است و من از کارهايی که می‌کرده‌ايد آگاهتان می‌کنم). خداوند شما را توفیق دهد و بر هر خیری استوار فرماید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.[75] ص ازدواج موقت پرسش: آیا اجرای عقد نکاح ـ‌دائم یا موقت‌ـ از طریق تلفن یا برنامه‌های گفت‌وگوی اینترنتی ـ‌مثل پالتاک و نظایر آن‌ـ در حالی ‌که شاهدها، شوهر و زن در یک اتاق هستند، صحیح و عقد کامل است؟ پاسخ: اگر با وجود قرینه‌ای هر دو طرفِ شوهر و زن بتوانند به‌طور کامل یکدیگر را تشخیص بدهند ـ‌با شکل یا با اسم یا با هر وسیلۀ تشخیصی دیگری که انسان را از دیگر هم‌نوعانش متمایز می‌کند‌ـ جایز است. برای شهود هم شرط است که آن‌ها نیز آنچه را برای مشخص‌کردن هریک از زوجین لازم است در اختیار داشته باشند، خواه توانایی آن‌ها برای شناسایی باشد یا معلوماتی که این مشخص‌شدن را برساند، مثل اسم و شکل. حکم مسئله در اعلان هم به همین صورت است. این امور به‌طور معمول در عقدی که بین دو زوجی که همدیگر را ملاقات می‌کنند و نیز در جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند در دسترس است؛ زیرا کسانی که شاهد هستند یا کسانی که این ازدواج میانشان مشهور می‌شود زوجین را می‌شناسند و آن‌ها را شناسایی می‌کنند؛ اما اگر عقد به‌وسیلۀ وسایل ارتباط از راه دور ـ‌مثل تلفن و اینترنت‌ـ باشد باید شرایط آن رعایت شود و از معلوماتی که برای همه برای تشخیص کافی است اطمینان حاصل شود. در اینجا مسئله‌ای وجود دارد که باید به آن توجه داشته باشیم؛ اینکه مستند‌کردن ازدواج به‌صورت کتبی بهتر از شفاهی‌بودن آن است. هدف، حفظ نَسَب و حقوق است و این هدف با نوشتن، به‌صورت بهتری محقق می‌شود، نسبت به وضعیتی که عقد و شاهد‌گرفتن فقط به‌صورت شفاهی باشد.[76] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. حکم ازدواج موقت چیست؟ آیا جایز است فقط به‌جهت حلال‌شدن صحبت‌کردن (زوجین) خوانده شود؟ یعنی اگر حریمی برای این شخص وجود داشته و امکان ارتباط وجود نداشته باشد، و واقعاً ازدواجی صورت نگرفته باشد. هدف از این سؤال فقط جلوگیری از ارتکاب‌ فعل حرام است. خداوند به شما خیر دهد. پاسخ: ازدواج موقت، جایز است. 1- در ازدواج موقت و دائم حضور شهود (دو شاهد عادل) یا اِشهار (علنی‌کردن) شرط است و محقق‌شدن یکی از این دو شرط کفایت می‌کند. 2- کمترین مدت برای ازدواج موقت، شش ماه است. گفت‌وگوی زن با مردان حرام نیست و حلال‌شدنش نیازی به ازدواج ندارد.[77] پرسش: زنی به عقد موقت مردی درآمده و از همسرش باردار شده است. در ایام ازدواج موقت مرد فوت شد. حکم این زن و حقوق او چیست؟ حکم نوزادی که از این دو متولد شده، چیست؟ و حقوق شرعی او چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحيم، والحمد لله رب العالمين. تفاصیل ازدواج موقت و شرایط آن را ان‌شاء‌الله در کتاب شرایع اسلام خواهی دید؛ این کتاب اکنون زیر چاپ است. اما زن در ازدواج موقت از همسرش ارث نمی‌برد، ولی کودک فرزند شرعیِ مرد است و تمام حقوق شرعی مثل ارث‌بردن و داشتن اسم پدر و سایر حقوق فرزند شرعی را داراست.[78] پرسش: سلام عليكم و رحمة الله وبركاته. با کمال امتنان چشم‌انتظار پاسختان برای پرسش‌های زیر هستم: 1 - آیا زن باکره باید ولیّ‌اش را از ازدواج موقت مطلع کند اگر بالغ باشد؟ او 35‌ساله است، پدرش فوت کرده و برادر بزرگ‌تری هم ندارد. 2 - آیا مخفی‌بودن ازدواج موقت، آن را باطل می‌کند؟ 3 - آیا ازدواج نیاز به شهود دارد یا فقط توافق طرفین کفایت می‌کند؟ 4 - حقوق زن و واجباتش چیست؟ 5 - آیا بعد از پایان مدت، عدّه دارد؟ یا اگر شوهرش در دوران عقد فوت کند باید عده نگه دارد؟ من در سایت شما احکام ازدواج را جست‌و‌جو کردم ولی نیازم رفع نشد. امیدوارم به سرعت پاسخ گویید. خداوند شما را پاداش دهد. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحيم، والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليما پاسخ 1: زن بالغ رشید (کسی که به 18 سال رسیده باشد، و رسیدن به سن تکلیف به‌تنهایی کفایت نمی‌کند) می‌تواند خودش ازدواج کند (چه دائم باشد، چه موقت) و ولیّ‌اش نمی‌تواند اعتراض کند، چه باکره باشد و چه قبلاً شوهر کرده باشد. پاسخ 2: در عقد ازدواج، حضور دو شاهد شرط است، یا آنکه ازدواج مشهور گردد (اعلان شود)؛ و اگر دو شاهد حضور داشته باشند مشهور‌کردن ازدواج، مستحب است. اگر دو شاهد نبود مشهور‌کردن ازدواج قبل از نزدیکی، واجب است. بدون شاهد، عقد ازدواج، متوقف بر مشهور شدن است و اگر بدون درنظر‌گرفتن این شرایط زن و مرد نزدیکی کنند کار حرام مرتکب شده‌اند و اگر این کار تکرار شود معصیت تکرار شده است تا موقعی که ازدواج، مشهور شود. اما فرزند ـ‌مثل فرزند شبهه‌ـ به پدر منسوب می‌شود. شهادت به‌وسیلۀ دو شاهد انجام می‌شود. مشهور‌کردن و اعلان ازدواج، بعد از انعقاد عقد و قبل از نزدیکی انجام می‌شود و به‌وسیلۀ آنچه در عرف، اعلان و مشهور‌کردن نامیده می‌شود ـ‌مثلاً دعوت به ولیمۀ عروسی یا شناساندن مردم به‌وسیله‌ای که رایج است‌ـ تحقق می‌یابد. پاسخ 3 : پاسخ کامل در پاسخ 2 داده شده است. پاسخ 4: با این نوع عقد، زن و شوهر ارثی از هم نمی‌برند؛ ولی اگر هر دو یا یکی از آن‌ها شرط کند که ارث ببرند عمل به شرط لازم است. مرد می‌تواند شرط کند صبح یا شب نزد همسرش بیاید و می‌تواند از او عزل کند (منی را بیرون بریزد) و برای این عزل‌کردن، اجازۀ زن لازم نیست. طلاق ندارد، و با پایان مدت، به پایان می‌رسد. لعن‌کردن، ظهار و سرپرستی (ایلاء) در آن وجود دارد و ترک وطیء در آن بیش از چهار ماه، حرام است و نیز نفقه نیز در آن برقرار است. پاسخ 5: عُدۀ آن، دو حیض است که باید از زمان وفات شمرده شود. حتی اگر دخول صورت نگرفته باشد؛ و چهار ماه و ده روز است اگر نازا باشد؛ و اگر حامله باشد از این دو مدت زمان، طولانی‌تر خواهد شد.[79] پرسش: آیا امکان دارد عقد موقت برای شش ماه با تعیین مهر و شهادتِ شهود خوانده شود و شرط شود که نگاه‌کردن، صحبت‌کردن و مسافرت انجام شود ولی دخول و لمس‌کردن نباشد؟ پاسخ: جایز است.[80] پرسش: مردی، زنی را دو سال به عقد موقت خود درآورده و به‌دلیل وضعیت خاص زن و ترس از خانواده و اولادش و نیز به‌دلیل جلوگیری از جدا شدن از خانواده‌اش، شخص سومی در جریان کار آن‌ها نبوده است. حکم آن‌ها چیست؟ پاسخ: در این حالتی که شما بیان کردید چه بسا «اشهار» (اعلان عمومی) مشکل باشد، ولی گرفتن شهود سخت نیست. باید با شاهد‌گرفتن، دوباره عقد را با او جاری کند و به شاهدها توصیه شود این موضوع پنهان بماند مگر برای ضرورت یا اثبات حقوق.[81] پرسش: زنی ـ‌بدون اینکه دخولی صورت گرفته باشد‌ـ ازدواج موقت کرده و در زمان صیغۀ عقد موقت، عقد دائم خوانده است. حکم شرعی این مسئله چیست؟ پاسخ: جایز و ازدواج دائمش صحیح است.[82] پرسش: زنِ شهره به زنا چگونه شناخته می‌شود؟ اگر مدت عقد موقت یک سال باشد ولی مرد به عدم التزام و پایبندی زن شک داشته باشد، آیا جایز است عقد موقت را فسخ کند؟ آیا فسخ‌کردن بعد از نزدیکی جایز است؟ پاسخ: زنی که در محیط اجتماعی‌اش به فاحشه‌گری شناخته‌شده باشد، معروف به زنا شناخته می‌شود و مرد می‌تواند هروقت بخواهد عقد ازدواج موقت را فسخ کند.[83] پرسش: یكی از مؤمنان قبل از ایمان‌آوردن به دعوت مبارک با دختر خواهر همسرش كه نُه سال دارد (با توجه به اینكه مدت عقد كمتر از شش ماه بوده است) عقد ازدواج موقت منعقد كرد تا به خواهر همسرش محرم شود. در این وضعیت آیا پسر شوهر برای این دختر نامحرم شمرده می‌شود؟ پاسخ: طبق پرسش، این عقد ساختگی و غیرواقعی بوده است. این‌چنین عقدی باطل است و به آن هیچ اهمیتی داده نمی‌شود و چیزی به‌دنبال ندارد.[84] ص روابط نامشروع پرسش: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته اللهم صل علی محمد و آله الائمة و المهدیین و سلم تسلیماَ کثیراً. سلام علیکم سرور و مولایم! جانم فدای تو! با جان و جسم و مال و خانواده و فرزندان و هر آنچه دارم، با تو تجدید بیعت می‌کنم. سرورم! سؤالی دارم: اگر چندین سال پیش با زن شوهرداری زنا شده باشد و این دو از هم جدا شده و به درگاه خدا توبه کرده باشند و پس از مدت‌زمانی، به‌طور اتفاقی با هم برخورد کنند و مرد بفهمد شوهر زن سال‌هاست مرده است... با چشمانی اشک بار منتظر یاری امام مهدی(ع) هستیم و چشم‌انتظار پاسخ شما هستم. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. کسی که با زنی زنا کند ازدواج با آن زن بر او حرام نمی‌شود، ولی اگر با زن شوهردار (یعنی ازدواج‌کرده) یا زنی که در عدۀ رجعیه است زنا کند، تا ابد بر او حرام می‌شود. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.[85] پرسش: سلام ‌علیکم و رحمة الله و برکاته. در کتاب شرایع، جلد سوم، متن زیر آمده است: «... اگر در اثر زنا باردار شود سپس آن زن را طلاق دهد، باید عُدّۀ ماه‌ها را بگیرد، نه عدۀ وضع حمل را؛ و اگر وطی‌‌ء (دخول) به شبهه شود و به‌جهت دور‌بودن همسر از آن زن، فرزند به وطی‌ء‌‌کننده ملحق شود و سپس همسر، آن زن را طلاق دهد، از فرد وطی‌ء‌کننده عدۀ وضع حمل می‌گیرد. سپس بعد از وضع حمل، عدۀ طلاق را رعایت می‌کند...» آیا زنی که در اثر زنا باردار شده است و همسری ندارد عُدّۀ مشخصی برعهده‌اش است؟ و آیا ازدواج با این زن جایز است؟ چه توسط شخصی که در اثنای بارداری‌اش با این زن زنا کرده است، یا توسط شخص دیگری غیر از او؟! پاسخ: بسم‌الله الرحمن الرحیم و الحمد ‌لله رب‌العالمین، و صلی‌الله علی‌ محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. این زن عدّه ندارد و در اثنای بارداری‌اش می‌تواند با کسی که با او زنا کرده است ازدواج نماید، و ازدواج با غیر از او، مکروه است.[86] پرسش: جوانی با زن شوهرداری زنا کرده و از کار خود پشیمان است. بعد از گذشت چند سال آیا می‌تواند با یکی از خواهرهای آن زن ازدواج کند؟ پاسخ: جایز است.[87] پرسش: شخصی دوست‌دختری داشت که بدون عقد با او نزدیکی می‌کرد. سپس با وی عقد موقت و پس از آن عقد دائم جاری کرد، حکمش چیست؟ پاسخ: اگر نزدیکی آن‌ها زنا بوده باشد (قبل از عقد) و زن دارای شوهر بوده باشد یا مطلقه‌ای بوده که هنوز روزهای عدّه‌اش تمام نشده باشد آن زن بر مرد زناکار حرام می‌شود؛ اما اگر زن، شوهر نداشته باشد و در عده نیز نبوده باشد آن مرد می‌تواند با او ازدواج کند.[88] پرسش: اگر شخصی با دیگری لواط کرده باشد، آیا می‌تواند با یکی از محارم کسی که لواط شده ازدواج کند؟ پاسخ: مادر، خواهر و دختر کسی که لواط شده بر او حرام هستند؛ ولی اگر قبلاً یکی از آن‌ها را عقد کرده باشد حرام نمی‌شوند.[89] پرسش: گفته شد لواط‌کننده نمی‌تواند با مادر و خواهر لواط‌شونده ازدواج کند. اگر لواط‌کننده به سن تکلیف نرسیده باشد وضعیت این حکم به چه صورت است؟ و اگر فرد شک داشته باشد هنگام انجام این عمل خبیث به سن بلوغ رسیده است یا نه، وضعیت به چه صورت خواهد بود؟ پاسخ: در هر دو حالت (ازدواج) حرام نیست.[90] ص

-مادری و تربیت

ص تربیت صحیح ص توصیه‌هایی به مادران ص احکام شرعی تربیت صحیح پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم آیا فرستادن دختران یا پسران به مدارس مختلط جایز است؟ با توجه به اینکه مدارس جداگانه‌ای نیز وجود دارد؛ اما این کار، با توجه به سطح تعلیم و تربیت دانش‌آموزان آن‌ها انجام می‌شود. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. در آموزش دورۀ ابتدایی ـ‌‌یعنی شش سال اول‌‌ـ اشکالی ندارد؛ اما در سطوح بعدی و به‌خصوص در سال‌های نزدیک بلوغ، بهتر است تا جایی که امکان دارد از این کار پرهیز شود.[91] پرسش: در زمانه‌ای که لهو‌ و لعب بسیار شده است چگونه فرزندانمان را تربیت کنیم؟ چگونه آن‌ها را به‌جای برنامه‌های تلویزیون ـ‌که سودی ندارد و چه بسا مضر هستندـ متوجه قرآن کنیم؟ چگونه حسین و عباس و زینب (ع) را در دل آن‌ها جای دهیم؟ چگونه آن‌ها را از خطرها نجات دهیم؟ خطرهایی مثل تکبر، منیّت و چیزهای دیگر؟ وظیفۀ مادر برای اینکه فرزندش حسینی و شیعۀ حقیقی شود چیست؟ بهترین راه رفتار با کودکان چیست؟ پاسخ: تربیت صحیح، واجبی است که والدین متحمل اَدای آن هستند. دربارۀ اموری مثل بازی یا مشاهدۀ تلویزیون یا حتی اینترنت و بازی‌های کامپیوتری و نظایر آن‌ها، بر والدین واجب است مراقب فرزندانشان باشند و آن‌ها را از امور فاسدکننده بازدارند؛ مثلاً وقتی بچه برای بازی به سراغ اینترنت می‌رود باید زیر نظر والدینش باشد، ولی جایز نیست او را از بازی یا کارهای کودکانه بازدارند؛ چراکه این کار در بزرگ‌سالی تأثیراتی به‌دنبال خواهد داشت؛ به‌علاوه بعضی از بازی‌ها جنبۀ آموزشی دارند. می‌توان کودک را به‌سمت بازی‌های مفید هدایت و تشویق کرد؛ مثلاً می‌توان او را به بازی‌های فکری یا بازی‌های حل معماهای هندسی یا شبیه آن‌ها تشویق کرد. بسیاری از کودکان چنین توانایی‌هایی را دارند و این کار در نهایت منجر به تکامل گستردۀ قدرت ذهنی آن‌ها می‌شود. به‌علاوه این بازی‌ها می‌توانند باعث بازداشته‌شدن نوجوانان از فکر‌کردن به امور فاسد دیگر شود. می‌توان به کودک یا نوجوان، تحقیق‌کردن را آموخت تا یاد بگیرد وتوانایی‌هایش ارتقا یابد. والدین می‌توانند او را به تحقیق دربارۀ مباحث معین علمی یا امور مربوط به زندگی روزانه یا تاریخی تشویق کنند؛ اما دربارۀ امور دینی، به‌عنوان مثال کودک را به بیش از خواندن نماز جماعت همراه با والدینش تکلیف نکنید. آرام‌آرام او را تشویق کنید که دو رکعت نماز به‌تنهایی بخواند و در آن برای رفع نیاز معینی دعا کند و هنگامی‌ که احساس کند نیازش برآورده شده است ارتباطش با خدا قوی می‌شود و ایمان آرام‌آرام در قلبش رسوخ می‌کند. خدا را در همه‌چیز به یاد آن‌ها بیاورید. هنگامی‌ که با هم درگیر می‌شوند به‌عنوان مثال به یکی از آن‌ها بگویید: با برادر یا خواهرت به نرمی رفتار کن تا خداوند تو را مثل انبیا ـ‌سلام و صلوات خداوند بر آن‌هاـ بگرداند؛ و این‌گونه اخلاق پاک را در جان‌هایشان زنده و در عین حال کمال‌طلبی را نیز برایشان احیا کنید. اگر یکی از آن‌ها کار خوبی کرد ـ‌به‌عنوان مثال نماز خواند یا طاعتی انجام دادـ به او تبریک و سخن نیکو بگویید، و به او بگویید: خداوند به تو عطا می‌کند، تو را مبارک می‌دارد و در حضور ملائکه از تو یاد می‌کند. همچنین می‌توانید برنامۀ روزانه برای آن‌ها تنظیم کنید؛ مثلاً یک ساعت یا نیم ساعت برای حفظ سوره‌های کوچک قرآن، به این صورت که هر روز آن‌ها به‌دنبال شما بخوانند، و به‌مرور سوره‌ها را حفظ خواهند کرد. برای کودکان بالای ده سال برنامۀ هفتگی تنظیم کنید؛ مثلاً سه یا چهار روز اجازۀ بازی نداشته باشند و حتی اگر به آن‌ها اجازۀ ورود به اینترنت یا سرگرمی‌های غیردرسی می‌دهید برای امور علمی یا تاریخی یا خواندن کتاب یا خواندن مطالب مخصوص درسی‌شان یا خواندن داستان‌های انبیا و ائمه(ع) و شبیه آن‌ها باشد. به این ‌ترتیب با توجه و تنظیم زمان آن‌ها نتیجۀ خوبی از آن‌ها حاصل می‌شود؛ اما با کوتاهی‌کردن، چه بسا منحرف شوند و شما زیان ببینید و در این صورت، زیان شما بزرگ خواهد بود. متأسفانه بسیاری از پدران مهاجر که دور از سرزمین‌های عربی زندگی می‌کنند با کوتاهی در آموزش زبان عربی و خواندن و نوشتن آن به آن‌ها، در حق فرزندان خود بدی می‌کنند؛ در حالی ‌که آن‌ها می‌توانند هر روز ساعتی از وقتشان را برای آموزش زبان عربی به فرزندان خود که در خواندن امور دینی‌شان و اطلاع از جزئیاتش به آن احتیاج دارند صرف کنند و گمان نمی‌کنم کار مشکلی باشد؛ زیرا در زمانۀ ما کتاب‌ها و روش‌های آموزش اینترنتی به‌وفور یافت می‌شود و دسترسی به آن‌ها به‌آسانی امکان‌پذیر است.[92] پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما. پدرم، آیا این سخن صحیح است که کودک نباید تأدیب و تنبیه شود، مگر پس از کامل‌شدن هفت سال؟ و آیا بعد از هفت سال، تعلیم و تأدیب کودک آغاز می‌شود؟ و آیا این به آن معناست که توضیح مسائل درست و غلط فقط پس از هفت‌سالگی برای او انجام شود؟ برخی افراد از روایت این‌طور برداشت کرده‌اند که واجب است کودک به مدرسه نرود و آموزش نبیند مگر هنگام تمام‌شدن هفت‌سالگی. آیا این فهم درست است؟ پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را زنده بدارد. صحیح این است که از [کتک]زدن کودک اجتناب شود؛ ولی باید او را به صحیح و غلط، توجیه و آگاه و راهنمایی کرد. اما دربارۀ آموزش، کودک از زمانی که پا به زندگی می‌گذارد از والدین و محیطش می‌آموزد؛ پس بازداشتن او از آموختن مسائلی معین در سنی معین ـ‌در حالی که او آمادگی و توانایی تحصیلِ علمیِ آن مواد علمی را در مدرسه دارد‌ـ سفیهانه است.[93] سید احمدالحسن(ع) دربارۀ اهمیت تحصیل، مطالبی فرموده‌اند و انتخاب رشته را در دانشکده‌هایی که می‌خواهند تحصیل کنند برعهدۀ فرزندان گذاشته‌اند: پاسخ: با وجود اینکه تحقیق و پژوهش و آموزش مهم است، ولی اولیای امور لازم است بدانند هر انسانی می‌تواند در زمینه‌ای که به آن علاقه‌مند است ثمره دهد و نوآوری کند و ضروری نیست حتماً در عرصۀ دانشگاه یا دانشکده‌هایی باشد که بسیاری از مردم تمایل دارند وارد آن‌ها شوند. زندگی، سفری است که باید آن را غنیمت شماریم و در چهارچوبی عمل کنیم که در دسترس ما قرار می‌گیرد و زمان خود را در سرزنش یا ناله‌کردن برای سهم خود یا دیگر مسائل مشابه آن، تباه نکنیم. سپس از وادار‌کردنشان به تحصیل علومی که میلی به آن‌ها ندارند برحذر داشته است: اولیایی هستند ـ‌‌پدران یا مادران‌‌ـ که متأسفانه فرزندان خود را وادار به عاق‌کردن خودشان می‌کنند. در برابر پسران و دختران خود تقوای الهی پیشه کنید و آن‌ها را به چیزی که توانش را ندارند یا مناسب حالشان و وضعیت روانی و جسمی‌شان نیست مجبور نکنید.[94] پرسش: حدود حق پدر که در احادیثِ وارد‌شده از اهل‌بیت(ع) (فرزند و آنچه به پدرش تعلق دارد) آمده است چیست؟ آیا پدر حق دارد وارد اتاق پسرش شود و آنچه را در آن است بردارد؟ و آیا جایز است پسر حق خود را از پدر بگیرد؟ (با توجه به اینکه پسر، انصاری و پدر مخالف است). ممنون از شما. پاسخ: هرکسی ـ‌اعم از زن یا مرد‌ـ دارای حقوق کامل انسانی از جمله حق مالکیت است. نه پدر و نه مادر حق تعدی یا سلب حقوق او را ندارند؛ و حتی تصرف در آن، به‌قصد دستیابی به مصالح فرزندان بدون اجازۀ آن‌ها یا اجازۀ قانونی در صورت صغیر‌بودن وی، جایز نیست.[95] سید احمدالحسن(ع) در صفحۀ مبارک فیس‌بوک خود با توجه به قانون الهی حقوق کودک نوشته است:[96] ص ویدئو پیوست به پیام این کودکان (در ویدئو) در معرض آزار و اذیت جدی مادران خود (که داعشی هستند) قرار دارند و واضح است آن‌ها شایستگی تربیت فرزندان را ندارند. این وظیفۀ کشورهای خاورمیانه و جهان است که مسئولیت این کودکان را به عهده بگیرند. رها‌کردن کودکان در اختیار آن‌ها جنایت علیه کودکان و علیه بشریت است. در حقیقت، گذاشتن این کودکان در اختیار این زنان، خطری بزرگ برای مسلمانان ـ‌قبل از دیگران‌ـ در خاورمیانه و برای کل جهان در آینده است. در شریعت اسلام (در دین خدا) در صورتی که هر دو یا یکی از والدین به کودک آسیب برسانند یا منافع او آسیب قابل‌توجهی ببیند، فرزند را از او یا آن دو می‌گیرند، و دولت تربیت و رشد او را به‌طور صحیح و سالم برعهده می‌گیرد. همچنین در قوانین وضع‌شده در بیشتر کشورهای جهان (بیشتر کشورهای اروپایی، اتحادیه روسیه و...)، دولت در صورت مواجهه کودک با آسیب یا خطر توسط هر دو یا یکی از والدین، کودک را از والدینش جدا و تربیت می‌کند.[97] ص توصیه‌هایی به مادران پرسش: نامه‌ام را متوجه شما می‌کنم. از سوی مادری مظلوم. مرا از اندوهی شدید نجاتم دهید. به 60‌سالگی رسیده‌ام و مریض‌احوال هستم. از بیماری‌هایی که بر اثر سال‌خوردگی به من عارض شده است شکایت دارم. خداوند سبحان‌و‌متعال چهار دختر روزی‌ام فرمود که برای تربیتشان سختی کشیده‌ام و برای راحتی‌شان شب‌ها بیدار مانده و تمام تلاشم را برای آسایش و راحتی آن‌ها کرده‌ام. برای رسیدن آن‌ها به مراتب عالی تحصیلی تلاش کردم و شکر خدا همگی را شوهر دادم. نمی‌خواهم با سخنانم مطلب را برای شما طولانی کنم. مشکلم را برای شما عرض می‌کنم: از دختر بزرگم که دکتری دانشگاهی دارد شکایت دارم. شکر خدا او متأهل و در رفاه است و وضعیت مالی بسیار خوبی دارد. او به من کمکی نمی‌کند. من نیازمند درمان و دارو هستم و نیازمند مایحتاج روزانه مثل غذا و نوشیدنی هستم. وضعمان بد است و او مرا یاری نمی‌کند؛ به‌طوری ‌که باعث شده از کرامت مادری من بسیار کاسته شود. او حتی بیماری مرا هم جویا نمی‌شود. شما را به خدا قسم، چه کنم؟ امیدوارم کمکم کنید و حکم دین اسلام چگونه است؟ به حق برکاتت برایم دعا کن دخترم «ندا» برایم خانه‌ای بسازد و مرا با دخترانم جمع کند و شرّ مردمی را که به‌دنبال مصالح دنیوی‌شان هستند از ما دور کند. من منتظر فرج و گشایش از سوی خداوند متعال هستم، و یقین دارم شما پاسخ مرا می‌دهید. پاسخ: از ویژگی‌های فرهنگ انسانی است که انسان شکرگزار کسی باشد که به او خدمتی کرده است، چه برسد به اینکه این خدمات، بسیار بوده باشد؛ به‌طوری ‌که اگر این خدمات نبود آن انسان زنده نمی‌ماند، و چه برسد به اینکه وضعیت آن انسان در زمان انجام آن خدمات عجز و ناتوانی کامل بوده باشد! کمترین کار این است که انسان به یاد داشته باشد والدینش در کودکی‌اش او را حمایت کرده و به او اهتمام ورزیده‌اند. پس باید بخشش و عطای آن‌ها به خودش را پاسخ گوید و آن دو را همانند هر بخشایندۀ نعمتی ـ‌که حق شکرگزاری‌شان برعهده‌اش است‌ـ به حساب آورد، و احسان آن‌ها را با نیکی و احسان پاسخ گوید. حق‌تعالی می‌فرماید: (وَ وَصَّیْنَا الْإنْسانَ بوالدَیْه إحْساناً حَمَلَتْهُ اَمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إذا بَلَغَ اَشُدَّهُ وَبَلَغَ اَرْبَعینَ سَنَـة قالَ رَبِّ اَوْزعْنی اَنْ اَشْکُرَ نعْمَتَکَ الَّتی َاَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والدَیَّ وَ اَنْ اَعْمَلَ صالحاً تَرْضاهُ وَ اَصْلحْ لی فی ذُرِّیَّتی إنِّی تُبْتُ إلَیْکَ وَ إنِّی منَ الْمُسْلمین)[98] (و ما انسان را به نیکی با پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش با رنج و دشواری بار او را برداشت و به دشواری بر زمین نهاد، و مدت حمل تا از شیر بازگرفتنش سی ماه است؛ تا آنگاه که به رشد کامل خود رسد و به چهل‌سالگی درآید، گوید: ای پروردگار من! به من بیاموز تا شکر نعمتی را که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای به جای آورم، کاری شایسته انجام دهم که تو از آن خشنود باشی و فرزندان مرا به صلاح آوَر که من به سوی تو بازگشتم و من از تسلیم‌شدگانم). از خدا می‌خواهم احوال شما را نیکو، و قلب‌های شما را به‌سوی یکدیگر متمایل کند که او مهربان‌ترین مهربانان است.[99] پرسش: بسیاری مواقع وظایف مادری ـ‌مثل آرام‌کردن، شیر‌دادن و توجه به کودک‌ـ با وظیفۀ محافظت بر نماز اول وقت تعارض پیدا می‌کنند. گاهی زن در تنگنای زمانی میان برآوردن نیازهای کودک شیرخوار و به‌جا‌آوردن فریضۀ واجب در اول وقتش قرار می‌گیرد؛ در این صورت این زن چه باید کند و کدام‌یک را پیش اندازد؟ پاسخ: کسی که چیزی را می‌خواهد خود را برای به‌دست‌آوردنش آماده می‌کند؛ بنابراین اگر زنی بخواهد به‌عنوان مثال نماز ظهر را در اول وقتش به‌جا آورد و ترسِ آن دارد که کودک شیرخوار همان موقع از او شیر بخواهد می‌تواند به‌عنوان مثال نیم ساعت قبل از وارد‌شدن به وقت نماز، بچه را شیر بدهد، و به همین ترتیب دیگر وظایف (را مدیریت کند)؛ اما در صورتی که تعارضی پیش آید ابتدا باید کودک شیرخوار را آرام کند سپس به نماز بپردازد؛ چراکه اگر زن چنین نکند چه بسا در میان نماز، فکرش به کودک شیرخوار بی‌قرارش مشغول شود.[100] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم مولای من! دخترم دو ‌ساله شده و همیشه می‌ترسد و نگران است. اگر امکان داشته باشد لطفاً حرز یا دعایی به من بدهید تا او آرام شود. این وضعیت از سه‌ماهگی او شروع شده است؛ زیرا در آن زمان وی دچار بیماری شد. ما آیات ذکر را بر او خوانده‌ایم، ولی وضعیتش به همان حالت باقی مانده است. امیدوارم بابت درخواستی که از شما دارم شما را نگران نکرده نباشم. سرورم! از شما خواهشمندیم برای اینکه بر حق، ثابت‌قدم بمانیم برای ما دعا فرمایی. ما برای فرج نزدیک شما ای سرورم دعا می‌کنیم و خدا را می‌خوانیم؛ زیرا شما زمینه‌ساز مولایمان صاحب‌العصر(ع) هستید. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین. روی یک کاغذ سفید با زعفران آیة‌الکرسی و آیۀ سخره را بنویس و آن را در یک کیسۀ پلاستیکی بگذار تا از هر نجاستی که احتمال می‌رود به آن برسد محفوظ بماند. کیسه را به لباس او بیاویز اگر امکان داشت، یا آن را زیر سرش قرار بده. آیة‌الکرسی معروف و مشهور است. آیۀ سخره هم در سورۀ اعراف و به‌شرح زیر است: (إِنَّ رَبَّكُمُ اللهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ * ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ * وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ) (پروردگار شما الله است که آسمان‌ها و زمين را در شش روز آفريد. سپس به عرش پرداخت. شب را در روز می‌پوشاند و روز شتابان آن را می‌طلبد و آفتاب و ماه و ستارگان مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشيد آفرينش و فرمانروايی سزاوار اوست. خدا، آن پروردگار جهانيان، به‌غايت بزرگ است * پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانيد؛ زيرا او متجاوزان سرکش را دوست ندارد * در زمين آنگاه که به صلاح آمده است فساد مکنيد و خدا را از روی بيم و اميد بخوانيد. رحمت خدا به نيکوکاران نزديک است). در ضمن، همواره توحید و معوذتین را برای او بخوان، به‌ویژه در شب. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.[101] و سید احمدالحسن به مادران توصیه‌ای کرده و فرموده‌اند: برای حفظ کودک خود از شرارت‌های انس و جن و هر جنبنده‌ای، به استفاده از قرآن و دعا اهتمام داشته باش؛ هر شب وقتی او به خواب می‌رود با «معوذتین» (سورۀ ناس و فلق) و آیة‌الکرسی او را محافظت کن و سعی کن او نیز همراه شما بخواند که به این ترتیب با گذشت روزها او نیز [این آیات را] حفظ خواهد کرد. وقتی کودک ـ‌‌به‌عنوان مثال‌‌ـ از خانه خارج می‌شود تا به مدرسه برود به او بیاموز خدا را یاد کند تا برایش عادتی شود که با آن بزرگ شود و هر زمان از خانه بیرون برود خدا را یاد کند؛ حتی می‌توانی به اینکه او هنگام بیرون‌رفتن «یا الله» بگوید بسنده کنی. یاد خدا فقط آخرت کودک تو را اصلاح نمی‌کند؛ بلکه یاد خدا دنیای کودک شما را نیز ـ‌‌از شر انس و جن و هر بدی‌ـ محفوظ می‌دارد. همۀ شما خواستار سلامتی فرزندانتان هستید و بنده گمان می‌کنم پرداخت چنین هزینه‌ای برای یکایک شما امکان‌پذیر باشد.[102] ص احکام شرعی پرسش: مولای من! دختر خواهرم ده سال دارد و روزه بر او واجب است. او ساکن آمریکاست و روزهای آنجا طولانی است. او خیلی ضعیف است و تاب‌وتوان کافی ندارد و حتی نمی‌تواند حرف بزند. خواهرم به من گفت او واقعاً رنجور است و در سن رشد قرار دارد. آیا او باید روزه بگیرد؟ با توجه به اینکه پدرش هم نمی‌پذیرد او روزه نگیرد و مادرش حال و روز دختر را می‌بیند. پاسخ: معمولاً ـ‌‌ان‌شاء‌الله‌‌ـ روزه ضرری نمی‌رساند. من نیز دختری نُه‌ساله دارم که بنیۀ جسمانی‌اش قوی نیست و الحمد لله روزه گرفت. به‌طور کلی اگر یقین داشتید که روزه برایش ضرر دارد می‌تواند افطار کند و در زمانی دیگر قضا نماید.[103] پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما ای پدرم... یکی از خواهران پرسش زیر را نقل کرده است... و از خداوند امید دارد شما پاسخش را بدهی... وقتی طهارت ندارم، می‌ایستم و جلوی دختر کوچکم ادای نماز‌خواندن درمی‌آورم، چون او با من نماز می‌خواند؛ ولی من گفته‌های نماز را تکرار نمی‌کنم. فقط در حین همۀ کارهای نماز بر محمد و آل‌محمد صلوات می‌فرستم... آیا این کار جایز است؟ پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را زنده بدارد. جایز است.[104] پرسش: از امام آموخته‌ایم بوسیدن دست والدین و بچه‌های کوچک جایز است. آیا این حکم دربارۀ برادر، خواهر و معلم هم جاری است؟ یعنی آیا بوسیدن دست غیر فقها نیز جایز است؟ پاسخ: از این کار بپرهیزید؛ خداوند شما را توفیق عطا فرماید و گام‌هایتان را استوار بدارد. این سنت بدی است و غالباً تکبر را برمی‌انگیزد. والدین، فرزندان و زن و شوهر فقط به‌دلیل رابطۀ بسیار نزدیک بدنی است (که بوسیدن دستشان اشکال ندارد) و بعید است بوسیدن دست پدر، مادر، فرزند، شوهر و زن باعث برانگیختن تکبرشان شود.[105] پرسش: در چند‌سالگی نگاه والدین به عورت فرزندانشان حرام می‌شود؟ پاسخ: والدین نباید به عورت فرزندان (کودکان) خود نگاه کنند مگر به مقدار ضرورت مثل تمیز‌کردن و مانند آن. اگر کودک می‌تواند خودش را از نجاست تمیز کند و بشوید و خودش بدون نیاز به کمک والدین لباس بپوشد، در این صورت به‌دلیل ضرورت‌نداشتن، والدین باید از نظر‌کردن به عورت کودک اجتناب کنند.[106] پرسش: آیا مراقبت از بچه، نظافت او، غذادادن به او و رسیدگی به کودک بر زن واجب است؟ و اگر این کارها را انجام ندهد گناه کرده، همان طور که اگر شوهرش را تمکین نکند گناه کرده است؟ و اگر خانم تصمیم بگیرد درس بخواند یا کار کند، حتی اگر چند ساعت در روز باشد، آیا در این صورت نگهداری از کودکان بر مرد واجب خواهد بود؟ چون زن نمی‌تواند این وظیفه را انجام بدهد. یا این کار از پایه و اساس، جزو واجبات مرد است؟ حضانت و سرپرستی از کودکان جزو مسئولیت‌های زن است یا مرد؟ و اگر زن این مسئولیت را برعهده بگیرد، مثل طبخ غذا و تمیزکردن خانه‌، برایش مستحب محسوب می‌شود؟ پاسخ: تربیت و نگهداری فرزندان بر‌عهدۀ هر دو نفر است؛ هرکدام با توجه به زمانی که برای این کار دارد. حال اگر مرد کار می‌کند و زن کار [بیرون] ندارد در این صورت قطعاً سهم زن در پرورش و رسیدگی به کودکان بیشتر خواهد بود. اما دربارۀ انجام کارهای خانۀ مشترک، حتی اگر جزو شروط واجب ضمن عقد نبوده باشد، زن باید قسمتی از کارهایی را که مربوط به زندگی زناشویی خودش است انجام بدهد؛ مثلاً باید خانه‌ای را که در آن به‌طور مساوی بهره‌ای از زندگی دارد تمیز نگه دارد و باید برای خودش و فرزندانش غذا درست کند و... .[107] پرسش: سلام عليكم سيد من، يمانی آل محمد و رحمت خداوند و بركات او بر شما باد. سؤالی دارم سید من، و امیدوارم از پاسخ آن از جانب شما بهره‌مند شوم. مولای من سؤالم دربارۀ سریال‌ها و فیلم‌ها و دیدن آن‌هاست؛ فرقی نمی‌کند عربی باشد یا خارجی، مثلاً ترکی و هندی و انگلیسی. این‌ها معمولاً به این‌ شکل هستند که سریال‌ها و به‌خصوص سریال‌های ترکیه‌ای، مدت‌زمان هر قسمت طولانی است و قسمت‌های زیادی هم دارند؛ یعنی وقت خیلی زیادی برای دنبال‌کردن آن هدر می‌رود، و محتوای مهم و مفیدی هم ندارند و نکات اجتماعی، سیاسی و علمی‌تخیلی منفی در جامعه اشاعه می‌دهند. به‌طور معمول محتوای آن‌ها شامل نکات زیر می‌شود: زنان مبتذل، صحنه‌های عاشقانه، پوشش بی‌بندوبار، ارتباطات عاشقانۀ غیرشرعی، اختلاط غیر‌شرعی زنان با مردان، و رد و بدل شدن اشارات و نگاه‌های حرام بین مرد و زن. همه یا بعضی از این امور گفته‌شده به‌طور طبیعی و پی‌درپی نشان داده می‌شوند؛ یعنی طوری ارائه می‌دهند که گویی اموری طبیعی هستند و هیچ انتقادی به آن‌ها وارد نیست... آیا تماشا‌کردن چنین کارهایی جایز است؟ و آیا تفاوت می‌کند تماشاگر مرد باشد یا زن، پسر باشد یا دختر، متأهل باشد یا مجرد، نوجوان باشد و باورهایش تأثیرپذیر باشد یا بزرگ‌سال باشد و کمتر تحت‌تأثیر قرار بگیرد؟ اگر خانواده این کارها را تماشا می‌کنند تکلیفشان در برابر فرزندانشان چیست؟ امیدوارم به پاسخ کامل برسم سید من، ای رحمت خداوند؛ و بابت طولانی‌شدن کلام معذرت می‌خواهم. پاسخ: و عليكم السلام و رحمة الله و بركاته. خداوند شما را زنده بِدارد. از نظر حکم شرعی، تماشای این فیلم‌ها و سریال‌های مذکور مباح است تا وقتی ‌که موجب برانگیختن شهوت نشود. پرسش: این‌طور متوجه شدم که می‌توانیم از بچه‌هایمان بخواهیم این سریال‌ها و فیلم‌ها را تماشا کنند؟ و چگونه خطرهای این کارها را از آن‌ها دور کنیم؟ پاسخ: خداوند شما را زنده بِدارد. در بالا حکم شرعی آن را بیان کردم؛ اما اگر نصیحت مرا می‌خواهی، قطعاً بهتر است بچه‌هایت را تا حد امکان متوجه درس و تحقیق و عمل سودمند کنی؛ و آن‌ها را رها نکنی تا تمام وقت خود را تباه کنند؛ و برای آنکه منطقی رفتار کنیم باید جایگزین‌های مناسبی طبق علاقۀ کودکان برایشان فراهم کنیم. [108] پرسش: اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً کثیراً. پدرم! سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. از خداوند می‌خواهم شما و خانوادۀ مبارکتان و برادران و خواهران مؤمن در خیر و عافیت باشید، و ان‌شاء‌الله شما را با فتح مبین تسدید فرماید، ان‌شاء‌الله. آیا آواز‌خواندن برای کودکان تازه متولد‌شده جایز است؟ یا به‌طور کلی برای کودکان؟ و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. به‌طور کلی آواز‌خواندن با موسیقی جایز نیست؛ اما اگر منظور شما ترانه‌های مادران برای کودکانشان باشد اشکالی ندارد.[109] پرسش: کودک شیرخوار پنج‌ماهه‌ای دارم و می‌خواهم بدانم آیا بهتر است در مدت دو سال فقط شیر خودم را به او بدهم و چیز دیگری به او ندهم؟ از سید می‌خواهم تا آنجا که نفس طاهرش اجازه می‌دهد، برای شوهر و برادرانم و خودم در این شهر دعا کند؛ شما اهل همه‌گونه خیری هستی. والحمد لله وحده. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. می‌توانی به او غذا بدهی و خدا او را برای تو مبارک گرداند؛ ولی مکروه است زنی که حامله است از شیر خودش به فرزندش بدهد. از خدا می‌خواهم شما را بر هر خیری توفیق عطا فرماید و شما را از هر شری در دنیا و آخرت محفوظ بدارد، و شما را با نصری بزرگ یاری کند، و با شما دینش را یاری نماید.[110] پرسش: بسیاری اوقات این قضیه بین مردم ـ‌به‌سبب جهلشان به حکم آن‌ـ اتفاق می‌افتد؛ اینکه مادری به پسری یا دختری جلوی مادربزرگش (مادرِ مادر) به‌طور کامل و در حد سیرشدن شیر می‌دهد. آیا این باعث محرم‌شدن پدر این بچه با مادر او می‌شود؟ پاسخ: در حالت گفته‌شده باعث محرمیت نمی‌شود؛ ولی بهتر است از این کار اجتناب شود.[111] پرسش: زنی پیش من آمد که از ظاهرش می‌شد فهمید بداخلاق و زناکار است، مواد مخدر مصرف می‌کرد، هر حرامی را انجام می‌داد و اهمیتی نمی‌داد. کودکی یک‌ماهه را نزد من ـ‌یعنی همسرم‌ـ گذاشت و رفت و ماه‌ها نیامد. اکنون هشت ماه است این کودک پیش ماست. ما او را بزرگ کرده و همگی به او تعلق‌خاطر پیدا کرده‌ایم. آیا من می‌توانم از این بچه نگهداری کنم؟ و آیا می‌توانم برایش شناسنامه بگیرم تا در آینده در درس‌خواندن و سایر امور دچار مشکل نشود؟ با وجود اینکه می‌دانم [مادرش] اندک دفعاتی برای دیدار او خواهد آمد؛ در حالی ‌که او تربیت کودک را به ما سپرده و او را از ما نمی‌گیرد؛ زیرا او خیابان‌گرد است و خانه‌ای ندارد. پاسخ: در مسئلۀ تربیت کودک و ثبت کودک در دفاتر رسمی (و گرفتن شناسنامه) به‌خودیِ‌خود اشکالی وجود ندارد؛ ولی باید ـ‌‌به‌جهت حفظ حقوق ورثه‌‌ـ وضعیت او شرح داده شود و اینکه او فرزند صلبی‌اش نیست و تنها او را به فرزندخواندگی پذیرفته است.[112] پرسش: آیا جایز است پدر یا مادر از دختر متأهل در زمانی که در خانۀ شوهر است به‌اجبار، ماهانه مبلغی را مطالبه کند و حق تربیت آن‌ها را به‌خاطر دورانی که در خانه‌شان بوده‌اند درخواست کند؟ پاسخ: او مجبور نیست چیزی بپردازد.[113] ص

-متعلقات طلاق

ص طلاق ص عدّه طلاق پرسش: اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً کثیراً... بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین. سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. مسئلۀ بنده واقعاً خاص و فوری است. از شما می‌خواهم آن را به امام عرضه کنید؛ چراکه من آیین گروهی را ترک گفته‌ام که ایمان ندارند و راه‌حلی جز از امامم احمد(ع) سراغ ندارم؛ چراکه او ولیّ امر من است، و از من به خودم سزاوارتر. به امام مظلوم من، وصیّ پدرش و حبیب دل‌های ما تا آخرین نفس، احمدالحسن، یاری‌شده توسط خداوند، محمد، علی و امامان. نمی‌دانم از کجا شروع کنم. امیدوارم وضعیت را همان طور که هست به شما برسانم.... من با شوهرم، پدر دخترم مشکل دارم... هفت ماه است من با خانواده‌ام زندگی می‌کنم؛ زیرا با او اختلاف دارم. او در خانه نمی‌خوابد و به من و کودکش اهمیتی نمی‌دهد و با اشخاص دیگری که از راه اینترنت با آن‌ها صحبت می‌کند رابطه دارد. مهم این است که مشکلات ما بسیار است و همۀ این‌ها به‌دلیل دوری او از من و از خانه و دل‌مشغولی‌های اوست. آن‌گونه که خودش می‌گوید زندگی و کار خاصی دارد. او نمی‌خواهد فرزندی داشته باشیم؛ زیرا هر روز و با هر مشکلی هرچند کوچک، سخن از طلاق به میان می‌کشد. گاهی حس می‌کنم ـ‌به‌خصوص این اواخر‌ـ او مشکلاتی را برای من به وجود می‌آورد. خداوند خواسته است دختری روزی‌مان شود که اکنون یک سال و نیم دارد و با من زندگی می‌کند. او به طلاق اصرار دارد و هیچ دلیلی هم ندارد جز اینکه ما هم‌سطح یکدیگر نیستیم و من مناسب او نیستم و مشکلاتی را به وجود آورده است. از آنجا که من می‌دانم مبغوض‌ترین حلال از نظر خداوند طلاق است، با او بسیار راه آمده‌ام و خانواده‌ام نیز با او راه آمده‌اند تا بازگردیم و در راه خدا و با چشم‌پوشی [از مشکلات] زندگی کنیم؛ به‌خصوص که یک دختر هم داریم.... او گناهکار است و من نیز خودم را بی‌گناه نمی‌دانم؛ چراکه نفس اماره به بدی دستور می‌دهد. او مداح حسینی است و واقعاً تکبّر دارد و فکر می‌کند بهترین فردِ روی زمین است.... با تمام وجودم او را دوست می‌داشتم. خداوند گواه است که ماه‌های اول ازدواجمان با من خوب بود؛ ولی پس از یک سال تغییر کرد و امروز پس از پنج سال از ازدواجمان سخن از طلاق و جدایی به میان می‌آورد. در برابر او، رفتارها و کارهایش نسبت به خودم بسیار صبر کردم؛ ولی او جز طلاق و جدایی چیزی نمی‌خواهد و به من گفته مرا در حضور خانواده‌ام و خانوادۀ خودش طلاق داده است. بسیاری از مردم می‌دانند پس از تلاش‌های بسیار برای قانع‌کردن او، قصد بازگشت ندارد و همان طور که او خواست، به طلاق راضی شدم؛ ولی او اکنون می‌خواهد از حقوق خودم صرف‌نظر کنم... و اینکه تعهد بدهم ازدواج نکنم و اگر ازدواج کنم، کودک را به او تحویل دهم... در حالی که او فقط چند ماه اندک با او بود و در طول این هفت ماه به من و او نفقه‌ای پرداخت نکرده است... اگر چنین کنم، طلاقم می‌دهد و اگر شروطی را که از جمله حقوقم است نپذیرم، مرا همین ‌طور بلاتکلیف نگه می‌دارد... من اصلاً به ازدواج فکر نمی‌کنم.... ولی نمی‌خواهم این موضوع را مکتوب کنم... یعنی [الآن] من نه شوهردار هستم و نه مطلقه... با توجه به اینکه او مرا در دادگاه طلاق داده، ولی من می‌خواهم طبق شرع از او جدا شوم... چراکه من در اروپا زندگی می‌کنم و برای کار بیرون می‌روم و بیرون از خانه، نیازهایی دارم و همۀ این‌ها به اجازۀ شوهر نیاز دارد... و تا حال حاضر فقط اسم من روی او بوده است، ولی او نه مرا می‌بیند و نه از من سراغی می‌گیرد... امام من، احمد! راه‌حلی می‌خواهم... با کسی که فقط شبیه مردان است چگونه رفتار کنم؟ می‌خواهم از او جدا شوم و می‌خواهم آزاده باشم و وقتم برای تربیت دخترم و توجه به دینم و دعوت مبارک شما آزاد باشد؛ زیرا من از مشکلات و از کسانی که اصلاً از خدا ترسی ندارند به ستوه آمده‌ام. آیا می‌توانم از او جدا شوم؟ یا آقای من، شما راه‌حل دیگری دارید؟ شما را به خدا، نامه‌ام را به امام برسانید. من و نیز خانواده‌ام در وضعیت روحی بدی به سر می‌بریم... من به تازگی انصاری شده‌ام و خانواده‌ام با حول و قوۀ خداوند نزدیک است به من بپیوندند... ستایش خداوندی را که در دشواری‌ها غیر از او شایستۀ سپاس نیست. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. اگر تو را در حضور شهودی از خانوادۀ خودت و خانوادۀ خودش طلاق داده است و از آخرین پاکی‌شدنی که با تو آمیزش کرده است به پاکی دیگری منتقل شده‌ای، از نظر شرعی مطلقه هستی؛ و اگر در مدت منتقل‌شدن تو از آخرین پاکی‌شدنی که با تو آمیزش کرده به پاکی دیگر در خانۀ خانواده‌ات زندگی می‌کردی ـ‌یعنی او با تو نبوده است‌ـ در این صورت، طلاق صحیح است، هر‌چند در حال طلاق حایض بوده باشی؛ و اگر پس از این طلاق تا زمانی که عُدّۀ طلاق به پایان رسد به یکدیگر رجوع نکرده باشید، اکنون مطلقه هستی و او هیچ حقی ندارد و با او مانند بقیۀ مردان نامحرم برخورد کن. حتی دربارۀ طلاق در دادگاه نیز اگر او تو را در حضور شهودی طلاق داده و تو در پاکی بوده باشی و با تو آمیزش نکرده باشد طلاق صحیح است. اما درخواست او از تو برای کوتاه‌آمدن از حقوق خودت، با توجه به اینکه او کسی است که تو را طلاق داده، خواسته‌ای باطل و غیرشرعی است و حق ندارد از تو درخواست کند که از حقوق شرعی‌ات کوتاه بیایی؛ و اگر پدر، مؤمنِ به حق نباشد سرپرستی کودک از حقوق شرعی توست و او نمی‌تواند از تو بخواهد از آن چشم‌پوشی کنی. اگر طلاقِ شرعی با شروط پیشین که برایت بیان کردم و در کتاب شرایع مشخص است حاصل نشده باشد و حکم طلاق از او را می‌خواهی، می‌توانی این پاسخ یا مضمون آن را برایش بفرستی و از او درخواست کنی طی یک ماه از ابلاغ به او نامه‌ای به سایت بنویسد و در آن وضعیتش را شرح دهد به همان صورتی که شما انجام دادی؛ چراکه صدور حکم، نیازمند شنیدن از دو طرف است. خداوند به شما توفیق دهد و گام‌هایتان را استوار بدارد. در صورتی که طی 30 روز از پاسخ‌دادن کوتاهی کند، پس از آن می‌توانی برای درخواست طلاق از او نامه‌ای بنویسی؛ البته اگر با توجه به آنچه پیش‌تر بیان شد، مطلقه نباشی. در نامه، نام کامل خودت و نام کامل او را بنویس و ان‌شاء‌الله پس از آن، گواهی طلاق شرعی برایت فرستاده خواهد شد.[114] پرسش: آنچه در عقد ازدواج متعارف است این است که برای زن مبلغی را به‌عنوان مقدّم (پیش‌پرداخت) و مؤخّر (پرداخت بعدی) مشخص می‌کنند. سؤال این است که اگر مؤخر زنی مثلاً هزار دینار عراقی باشد و نزدیک سی سال از عقد او گذشته باشد و بخواهد از شوهر جدا شود، آیا مبلغ مؤخر او همان هزار دینار در زمان فعلی است یا به‌صورت دیگری محاسبه می‌شود؟ همچنین: آیا زن می‌تواند مؤخر خود را بعد از گذشت مدت‌زمانی از ازدواج از شوهر درخواست کند در حالی ‌که مشغول زندگی با اوست؟ پاسخ: اگر طلاق با توافق هر دو طرف است یا مرد می‌خواهد زنش را طلاق بدهد و زن خواهان طلاق نیست، مرد باید حقوق زن را به‌طور کامل بدهد و اگر قسمتی از مهریه، مؤخر بوده و آن را به زن نپرداخته است، باید آن را به قیمتِ زمان طلاق بپردازد؛ این در صورتی است که ارزش پول ده درصد یا بیشتر تغییر کرده باشد، و این تغییر با مقایسه با قیمت طلا یا پول دیگری که جهانی و پایدار است سنجیده می‌شود، و کسی که مال را می‌پردازد برای محاسبۀ تغییر می‌تواند به هر روشی که مناسب حالش است اعتماد کند. اگر زن خواهان طلاق است و علت شرعی معقولی هم نداشته باشد مرد می‌تواند او را طلاق ندهد و زن می‌تواند از او درخواست خُلع کند و به‌طور مثال از بعضی از حقوق مالی خود کوتاه بیاید یا مبلغی را به‌عنوان عوض به مرد پرداخت کند. جزئیات خُلع در کتاب شرایع موجود است. اما اینکه زن، مؤخر یا قسمتی از مهریه را که نگرفته است درخواست کند، جایز است و حق اوست و هر وقت بخواهد می‌تواند مطالبه کند. خداوند شما را توفیق عطا فرماید و گام‌هایتان را استوار بدارد. به‌طور کلی طلاق عبارت است از عملیات ویران‌کردن بنیان خانواده در جامعه و در نتیجه، طلاق، ویران‌کنندۀ کل جامعه است؛ پس تا حد امکان باید از آن اجتناب کنید. به خودتان فرصت دهید و پیش از اقدام به طلاق بسیار فکر کنید. من به خانم‌ها سفارش می‌کنم برای خانوادۀ خود، مجال و راه نفوذی برای دخالت میان خودش و همسر قرار ندهد؛ زیرا با تأسف، مادرها سبب بسیاری از طلاق‌ها هستند؛ چون بعضی از آن‌ها در برابر پسرها و دخترهایشان با منیّت برخورد می‌کنند و این خطای بزرگی است و کمتر از خطای بدی‌کردن و نافرمانی دختر و پسر نسبت به مادر نیست. مادر حقی دارد؛ اینکه پسر و دختر به او نیکی کنند و مرتّب با او در ارتباط باشند ـ‌حتی اگر زندگی مستقلی داشته باشندـ و نیز مادر یا پدر باید با حکمت برخورد کنند و در زندگی فرزندانشان به‌گونه‌ای دخالت نکنند که خانه‌هایشان ویران و کارشان در نهایت به طلاق و جدایی منجر شود؛ همچنین زن باید احترام خانه و شوهر را داشته باشد و عفت خود را حفظ کند. مبالغه نمی‌کنم اگر بگویم بیشتر مردم به زن بی‌عفت همچون یک کیسۀ زباله می‌نگرند. مرد نیز باید احترام همسر را داشته باشد و هر دو باید درک کنند آن‌ها دو شریکی هستند که در دو محیطی که تا حدودی متفاوت بوده است تربیت شده‌اند. آن‌ها دو شخصیت هستند و یک شخص نیستند؛ به همین دلیل هریک از آن دو خصوصیاتی دارد که باید طرف دیگر آن را مراعات کند و هر دو باید در مسائلی کوتاه بیایند تا زندگی مسیر صحیح را طی کند و فرزندان صالحی از آن خانواده حاصل شود که از آن‌ها نیز فرزند صالح متولد شوند. زن باید به شوهر اهتمام و توجه داشته باشد و با او مجادله نکند؛ چراکه به‌طور معمول مرد بیشتر از زن درگیر فشارهای اجتماعی است و به همین دلیل زن باید او را مراعات و تحمل کند.[115] پرسش: زنی می‌خواهد از شوهرش که محکوم به حبس ابد است جدا شود و دادگاه نیز این حکم را تأیید کرده است. مرد به‌خاطر فرزندانش حاضر به طلاق‌دادن نیست؛ زیرا می‌داند حتی اگر از زندان آزاد شود زن حاضر به برگشتن به‌سویش نیست. تکلیف این مرد چیست؟ پاسخ: اگر منظور از پرسش این است که آیا شوهر باید همسر را طلاق بدهد، پاسخ این است که بر او واجب نیست، و اگر پرسش از وضعیت زن و تکلیف اوست، بهتر است زن درنگ کند و با تأنّی بیشتری در کار بنگرد. به هر حال اگر اصرار به طلاق دارد و شوهر حاضر به طلاق‌دادن نیست، زن باید مشکلش را به قاضی شرعی ارجاع دهد تا قاضی در آن نظر کند. محکمۀ شرعیِ انصار امام مهدی(ع) در نجف اشرف وجود دارد و می‌تواند قضیه‌اش را به آنجا ارجاع دهد؛ و ان‌شاءالله که خیر است.[116] پرسش: طلاقی رجعی واقع شده، و در ایام عده آن‌ها مجبور به ملاقات با هم شده‌اند و در این حین، میان آن‌ها بوسه و لمس‌کردن با شهوت صورت گرفته در حالی ‌که در نیت آن‌ها رجوع نبوده است؛ زیرا تصور می‌کردند رجوع با نزدیکی حاصل می‌شود. آن‌ها پس از اتمام سه ماه، از طریق کتاب شرایع‌الاسلام (احکام نورانی اسلام) فهمیده‌اند رجوع با بوسه یا لمس‌کردن با شهوت نیز حاصل می‌شود (اگر او را ببوسد یا با شهوت لمس کند رجوع محسوب می‌شود و پیش از رجوع لازم نیست زن را بر خود حلال کند). آیا اکنون زن می‌تواند با شخص دیگری ازدواج کند یا هنوز در ذمۀ شوهر اول است؟ پاسخ: خداوند شما را موفق و گام‌هایت را استوار بدارد. معنی این سخن: (اگر او را ببوسد یا با شهوت لمس کند رجوع محسوب می‌شود و پیش از رجوع لازم نیست زن را بر خود حلال کند) این است که اگر این عمل بین آن‌ها اجرا شود با این کاری که آن دو کرده‌اند (بوسیدن یا لمس‌کردن با شهوت) رجوع اتفاق افتاده و فرقی ندارد رجوع در نیتشان بوده باشد یا نه؛ و منظور از این سخن: (پیش از رجوع لازم نیست زن را بر خود حلال کند) یعنی بوسیدن یا لمس‌کردن با شهوتی که بین آن دو به وقوع پیوسته، مباح است و نیاز نیست پیش از آن به روش دیگری رجوع حاصل شده باشد؛ مثلاً پیش از آن مرد به زن بگوید «به تو رجوع کردم»؛ زیرا خودِ بوسیدن و لمس‌کردن با شهوت، همان رجوع محسوب می‌شود؛ پس در این وضعیتی که این زن توصیف کرده، او ازدواج‌کرده محسوب می‌شود و حق ندارد ازدواج کند تا اینکه شوهر، او را طلاق دهد و دوباره عده نگه دارد یا اینکه به‌سوی شوهری که اکنون بر ذمۀ اوست بازگردد.[117] پرسش: همسر من مؤمن به حق است و از من به‌دلیل نداشتن فرزند تقاضای طلاق دارد. من بعد از اینکه سه مرتبه جراحی لوله‌های رحم انجام داده‌ام از پزشکان ناامید شده‌ام. سؤالم این است اکنون که او خواهان طلاق است، چه حقوقی بر‌عهدۀ من است که باید به او بپردازم؟ پاسخ: احکام طلاق و خُلع موجود است و می‌توانید به کتاب شرایع مراجعه کنید و من حقوق را با جزئیات در آنجا بیان کرده‌ام. اگر مسئله‌ای واضح نبود می‌توانید سؤال کنید. خداوند شمارا موفق بدارد و گام‌هایتان را استوار کند؛ اما از آنجا که شما مؤمن به حق هستید سعی کنید رابطۀ میان خود را نیکو گردانید و تا هنگامی ‌که راهی برای فرزنددار شدن وجود دارد دست از تلاش برندارید، که روزی به دست خداوند سبحان است.[118] پرسش: یکی از خانم‌های انصاری به‌دلیل اینکه به امام(ع) ایمان داشته و شوهرش شراب می‌نوشیده، کارش به جدایی و طلاق کشیده است. آن‌ها فرزندانش را از او گرفته‌اند در حالی که در دادگاه رسمی توافقِ حاصل‌شده بین طرفین این بوده که این زن جدا شود و به‌همراه فرزندانش جداگانه زندگی کند و اینکه شوهر سابق، هزینه‌های مصرفی زن و فرزندانش را پرداخت و مسکن آن‌ها را تأمین کند به شرط آنکه آن زن ازدواج نکند؛ و اگر ازدواج کند بچه‌ها، مسکن و هزینه‌ها گرفته شود. آیا این زن شرعاً ملزم به رعایت این توافق است و بدون در‌جریان‌گذاشتن شوهر سابقش نمی‌تواند ازدواج کند؟ و آیا او حق دارد بدون آنکه شوهر سابقش متوجه شود به عقد کسی دربیاید؟ و آیا زندگی با فرزندانش و استفاده از مسکن و مخارج شوهر سابقش برایش حلال است، در صورتی که بخواهد با یک مرد انصاری ازدواج شرعی کند؟ پاسخ: مسئلۀ ازدواجش به دست خودش است و احدی حق منع او از ازدواج را ندارد؛ اما موضوع فرزندان برمی‌گردد به سن و وضعیت کودکان؛ و به‌طور کلی اگر پدر مؤمن نباشد شرعاً فرزندان جزو حقوق مادر مؤمن به حساب می‌آیند.[119] پرسش: اینجا در استرالیا وقتی کسی به‌صورتی قانونی و صحیح کار می‌کند حقوق خودش و همسرش و گاهی حقوق کودکانش نیز قطع می‌شود؛ در نتیجه کار دشوار می‌شود؛ به‌خصوص وقتی مرد می‌خواهد به مسافرت برود و آن‌ها را بدون هیچ حقوقی رها کند که در این صورت فقط به درآمد کارکرد او تکیه می‌شود. اینجا عراقی‌ها و نیز برخی انصار برای خلاص‌شدن از این مشکل و اینکه بتوانند به‌راحتی کار کنند و حقوق زن و فرزندان قطع نشود و نیز برای بهره‌مندی از فواید بسیار دیگر، به دولت استرالیا می‌گویند از همسرشان جدا شده‌اند. جدا‌شدن از نظر حکومت استرالیا به‌منزلۀ طلاق نیست، بلکه درجۀ پایین‌تری از طلاق، و تنها در حدّ پر کردن چند فرم است. حکم شرعی این کار چیست؟ پاسخ: با توجه به آنچه در این پرسش گفته ‌شده، جدایی به‌معنی طلاق نیست و زن به‌عنوان ‌همسر شرعی‌اش باقی می‌ماند.[120] ص عدّه پرسش: سلام بر شما ای انصار‌الله و رحمت خداوند و برکات او. خداوند به شما توفیق دهد و با امام ما مهدی احمدالحسن که درود و صلوات پروردگارم بر او و خاندانش باد، شما را یاری دهد. از پاسخ امام احمد(ع) بسیار خوشحال شدم.[121] مولایم، ای احمد! ستایش از آنِ خداوندی است که به‌واسطۀ شما ما را نورانی ساخت و به ما مرحمت نمود؛ در حالی که پیش از شما، در زمین در سرگردانی بودیم. این نامه، تکمیل‌کنندۀ نامۀ موضوع طلاق من و پاسخی به امامی است که جانم فدای خاک گام‌هایش باشد. من ـ‌‌و پناه می‌برم به خداوند از منیت‌ـ نمی‌توانم از او چیزی درخواست کنم و او اجازۀ چنین کاری نمی‌دهد. ما هفت‌ ماه است با یکدیگر سخن نگفته‌ایم و اگر در نامه‌ای از او درخواست کنم تا موضع خود را شرح دهد از محالات است که در تالار وارد شود و پاسخ و توضیح دهد یا تلاشی کند یا توجهی نشان دهد. او به‌هیچ‌وجه به دعوت حق شما ایمان ندارد و نور شما را نمی‌شناسد. آقای من! او اصلاً پاسخ مرا نمی‌دهد؛ چراکه او انسان متکبری است و چیزی برایش اهمیت ندارد. مانعی ندارد که 30 روز منتظر بمانم. مهم این است که به گواهی طلاق شرعی دست پیدا کنم؛ ولی آیا واجب است از او درخواست کنم به شما پاسخ دهد؟ پرسش دوم: آقای من! من پیش از پاسخ شما نمی‌دانستم مطلقه هستم؛ پس مسئلۀ عده چه می‌شود؟ من به آن پایبند نبودم! آیا پس از رسیدن پاسخ پاک شما، واجب است به آن پایبند شوم؟ یا آن را رها کنم؟ چراکه تقریباً شش ماه از آن گذشته است. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. آنچه در موضوع عدّه خواسته شده، این است که مطلقه، ازدواج نکند و شما پس از طلاق، عده‌ات طی شده و به پایان رسیده است. دلیلی ندارد بار دیگر عده نگه داری. اما گواهی طلاق را می‌توانی از دادگاه شرعی نجف اشرف دریافت کنی. در آنجا قاضی شرعیِ مشخصی وجود دارد و ایشان، سیدِ طاهر، حسن حمامی است که خداوند حفظش کند. از مسئولین دادگاه شرعی نجف اشرف درخواست می‌کنم که برای دادگاه شرعی، سایتی در اینترنت یا صفحه‌ای در یکی از سایت‌های رسمی دعوت بازگشایی کنند تا ان‌شاء‌الله مؤمنان که خداوند حفظشان کند، در هر مکانی از زمین با آنان در ارتباط باشند.[122] پرسش: شوهرِ زنی انصاری به‌همراه مسافرانی که همراهش بودند بیش از شش سال است در دریا غرق ‌شده‌اند و هیچ اثری از او و دیگران به دست نیاورده‌اند؛ اما این زن عدۀ وفات را نگه نداشته است. اکنون یکی از برادران انصاری برای خواستگاریِ او پیش‌قدم شده است. آیا واجب است این زن قضای عده را به‌جا آورد تا ازدواجش با او صحیح باشد؟ یا کار دیگری باید انجام دهد؟ پاسخ: باید ابتدا عدۀ وفات را نگه دارد.[123] ص

-احکام طهارت

ص غسل و وضو ص قاعدگی (حیض) و استحاضه ص احکام مخصوص به خانم‌های متأهل ص استمنا (خودارضایی) غسل و وضو پرسش: آقا و مولای من، احمد! سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. خداوند هرچه سریع‌تر شما و همۀ انصار عزیزش را در زمینش تمکین دهد. حکم سرمه ـ‌چه به‌صورتِ مایع، و چه خشک‌ـ چیست؟ آیا وضو با آن جایز است؟ حکم کسی که سرمه کشیده است و اگر برای پاک‌کردنش زمانی طولانی صرف کند نمازش فوت شود و باید نمازش را قضا بخواند، چیست؟ این شخص واقعاً خودش را به سختی می‌اندازد تا حتی نقطۀ کوچکی را هم که فقط با دقت بسیار دیده می‌شود پیدا کند تا جایی که این کارش باعث سرخ‌شدن چشمش می‌شود و درد را نیز به‌همراه دارد. حکم سرمه‌ای که داخل پلک وجود دارد چیست؟ (محل برخورد پلک بالایی و پایینی). آیا پاک‌کردنش برای وضو واجب است؟ آقای من! عذر ما را برای کوتاهی‌مان در محضر خداوند عزوجل و حق شما پذیرا باش. خداوند شما را پاداشی نیکو دهد و با یاری خودش، به‌زودی شما را یاری فرماید. و سلام و صلوات خداوند بر شما و آل شما. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً کثیراً. سرمه ـ‌چه مایع باشد، چه خشک باشد‌ـ به صحیح‌بودن وضو آسیبی نمی‌رساند؛ مگر هنگامی که از مژه‌ها، به‌صورتی غیرطبیعی به بیرون سرایت کند. اگر سرمه به‌صورت طبیعی کشیده شود از‌بین‌بردنش برای وضو واجب نیست.[124] پرسش: خانمی می‌گوید طلبۀ حوزه است و از دلیل علمی مسئله‌ای که به آن دچار است سؤال می‌کند؛ با توجه به اینکه او از فقهای آخرالزمان حکم فقهی این مسئله را پرسیده است. او حکم فقهی و علت علمی اتفاقی را که برایش رخ می‌دهد درخواست کرده است. ایشان می‌گوید: از بنده، بعد از وضو بادی خارج می‌شود؛ ولی از فرج و نه از مقعد. حکم شرعی آن چیست و تحلیل علمی این اتفاق چیست؟ پاسخ: حکم شرعی: وضو را باطل نمی‌کند.[125] پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما ای پدر عزیز... از خدا می‌خواهم شما و خانوادۀ کریمتان در خیر باشید... آقای من، پرسشی دارم و از خدا تمنا می‌کنم شما ای مولایم با پاسخ‌دادن بر ما منت بگذاری. حنایی هست که با آن بر روی بدن، نقش می‌زنند ولی محتوی مقداری رنگ است. آیا وضو با آن جایز است یا مانع و حائل به شمار می‌رود؟ خداوند همۀ خیر را به شما پاداش دهد و از خدا می‌خواهیم شما را حفظ و در تمکین شما تعجیل فرماید. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند شما را زنده بدارد. مادام که خودِ پوست را رنگی می‌کند حائل به شمار نمی‌رود.[126] پرسش: به‌علت حالت بیماریِ مشخصی که برای زن باردار وجود دارد، از رَحِمَش مایعی روان به‌یک‌باره بیرون می‌ریزد. این مایع غالباً همان مایعی است که در اطراف جنین در داخل رحم وجود دارد و یک ‌مرتبه در پایان ماه هفتم و بار دوم در وسط ماه هشتم بارداری بیرون می‌ریزد. پرسش: حکم این مایع از نظر پاک یا نجس‌بودن چیست؟ پاسخ: پاک است.[127] پرسش: اگر از درون ناخن، نقطه‌ای از رنگ ناخن پیدا شود که دو هفته پیش روی ناخن من بوده است، آیا باید نمازها و غسل‌هایم را دوباره انجام دهم و اگر امروز روزه‌دار باشم، آیا روزۀ من پذیرفته است یا باطل؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. اعادۀ غسل و وضو واجب نیست. نماز و روزه صحیح است، و به‌طور کلی رساندن آب به درون ناخن واجب نیست.[128] پرسش: دختری که در نیمه‌شب در ماه رمضان پاک می‌شود، ولی به‌دلیل شرم و حیا از پدر یا برادرانش نمی‌تواند غسل کند آیا غسل بر او واجب است؟ یا می‌تواند افطار کند (روزه نگیرد)؟ به همین ترتیب دربارۀ احکام استحاضه اگر دختر جوان ـ‌‌به همین دلیلِ گفته‌شده‌ـ نتواند صبحْ‌هنگام (فجر) غسل کند راه‌حل چیست؟ پاسخ: خجالت‌کشیدن، عذری برای ترک غسل محسوب نمی‌شود؛ ولی به‌طور کلی اگر انسان از طهارت با آب معذور باشد حکمش به طهارت با خاک ـ‌‌یعنی تیمّم‌‌ـ تبدیل می‌شود.[129] پرسش: اگر خورشید طلوع کند و زنی صبح‌هنگام یا ظهر در وضعیت استحاضه بوده و غسل نکرده باشد آیا روزه‌اش باطل است؟ پاسخ: اگر به غسل‌هایی که بر او واجب شده است خللی وارد کند روزه‌اش صحیح نیست ـ‌‌و این مطلب را در کتاب شرایع بیان کرده‌ام‌‌ـ و اگر در غسل‌هایی که بر او واجب شده خللی وارد نکند روزه‌اش صحیح است؛ و غسل‌های واجب برای پاک‌شدن از استحاضه را در کتاب شرایع به تفصیل بیان کرده‌ام.[130] پرسش: آیا انجام غسل روز جمعه برای زن حائض جایز است؟ پاسخ: بله، جایز است و برای آن پاداش می‌گیرد؛ همان طور که برای یاد خدا و نشستن در محل نمازش پاداش می‌گیرد.[131] پرسش: زنی که غسل حیض را در ماه رمضان تا طلوع فجر به تأخیر بیندازد در حالی که قصد غسل داشته است چه حکمی دارد؟ پاسخ: اگر عذری داشته باشد ـ‌مثل یک بار به‌خواب‌رفتن‌ـ بعد از فجر غسل می‌‌کند و روزه‌اش صحیح است.[132] پرسش: اگر موی زن بلند و بافته شده باشد آیا واجب است در غسل، آب را به تک‌تک موها برساند، به‌طوری که آب را به داخل تمام منافذ موهای بافته‌شده‌اش برساند؟ پاسخ: باید موهایش را به‌گونه‌ای آماده کند تا آب به داخل آن نفوذ کند؛ به‌صورتی که به‌طور کلی بداند آب به همۀ موها رسیده است؛ و واجب نیست اصرار داشته باشد آب به تک‌تک موهای سرش رسیده باشد.[133] ص قاعدگی (حیض) و استحاضه پرسش: آیا خواب زن حائض از خداوند است؟ یا خواب غیرصادقه است؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیما. زن حائض می‌تواند رؤیایی صادقه از ملکوت آسمان ببیند، و از خداوند خواستارم همۀ شما را بر خیر آخرت و دنیا موفق بدارد؛ او سرپرست من است و نیکوکاران را سرپرستی می‌کند.[134] پرسش: سلام بر تو ای پسر رسول خدا، و رحمت و برکات خدا بر تو. سرورم، خواهش می‌کنم به من لطف کنید و خواب همسرم [زنم] را تفسیر فرمایید. وی در خواب دیده روی صورتم دعای صباح را می‌نویسد، در حالی ‌که آن را قرائت می‌کرده. آیا ممکن است زن وقتی خوابیده، در حالی که جُنُب یا حائض است، رؤیای صادقه ببیند؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. زن مؤمن ممکن است رؤیای صادقه ببیند حتی اگر جنب یا حائض باشد، و این خوابی که او دیده، برای شما و برای خودش خیر است، ان‌شاء‌الله. از خداوند برای شما خیر آخرت و دنیا را مسئلت دارم. او یاور من است و شایستگان را سرپرستی می‌کند. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.[135] پرسش: زنی با عادت ماهیانۀ مضطربه هر ماه بیشتر از بیست روز خون می‌بیند. در روزهای نخستین تنها چند قطره خون است و این وضعیت بیش از ده روز ادامه دارد؛ پس از آن خون شدت پیدا می‌کند و این حالت نیز بیش از ده روز ادامه می‌یابد و گاهی به یک ماه هم می‌رسد. آیا عادت روزهای نخستین معتبر است یا عادت روزهای پایانی؟ او در این وضعیت چه کار کند؟ پاسخ: شروع روزهای عادتش را هنگام شدت‌یافتن خروج خون قرار دهد و تعداد روزهای عادتش را همانند روزهای عادت زنان (نزدیکانش) محاسبه کند ـ‌البته اگر همه در عادت به یک شکل هستند‌ـ و اگر با هم اختلاف داشتند هفت روز را ایام عادت خود محاسبه کند و بقیّۀ ایامی را که خون از او خارج می‌شود ـ‌خواه پیش از روزهای حیض باشد یا پس از آن‌ـ استحاضه به حساب ‌آورد. تفصیل احکام آن را پیش‌تر بیان کردم، می‌توانید به کتاب شرایع مراجعه کنید.[136] پرسش: اگر زنی نداند استحاضه، باطل‌کنندۀ روزه است و در طول این سال‌ها روزه می‌گرفته، آیا این روزه‌ها باطل است و باید قضا کند؟ پاسخ: روزه‌ها را قضا ‌کند.[137] پرسش: بر فرد جُنب واجب است هنگام خروج از هریک از دو مسجد (مسجدالحرام و مسجدالنبی) تیمّم کند. اگر از زن نیز چیز مشابهی خارج و در یکی از این دو مسجد باشد، آیا او هم شامل همین حکم می‌شود؟ پاسخ: بر زن تیمّم واجب نیست؛ اما نشستن یا باقی‌ماندن در مسجد برای او جایز نیست.[138] پرسش: آیا قضای نماز آیات بر زن حائض هنگام اتفاق‌افتادن یکی از عوامل وجوب نماز آیات، واجب می‌شود؟ یا حکمش مانند نمازهای دیگر است که قضایشان واجب نیست؟ پاسخ: واجب نیست.[139] پرسش: اگر زنی در ابتدای روز خون ببیند و به گمان اینکه آن خون حیض است روزه را افطار و نمازش را ترک کند، سپس سه روز پشتِ‌سرِ‌هم آمدن خون را نبیند چه باید بکند؟ آیا کفارۀ عمد افطار روزه برعهده‌اش است؟ پاسخ: فقط قضا برعهده‌اش است.[140] پرسش: آیا توجه‌کردن به وقت و تعداد روزهای عادت برای زن واجب است؟ پاسخ: واجب است.[141] پرسش: برخی کارها بر حائض حرام می‌شود. اگر آن‌ها را به‌طور غیر‌عمد انجام دهد حکمش چیست؟ پاسخ: اگر آنچه را بر او حرام است از روی سهو یا فراموشی انجام دهد، گناهکار به شمار نمی‌آید.[142] پرسش: آیا در ایام حیض رنگ‌کردن مو برای زن کراهت دارد؟ پاسخ: بله، کراهت دارد.[143] پرسش: زنی قرشی نیست[144] و بیش از50 سال سن دارد؛ ولی همچنان خونی با ویژگی‌های خون حیض می‌بیند. آیا مطابق زن حائض عمل ‌کند یا زن مستحاضه؟ پاسخ: بعد از سن یائسگی هر خونی که ببیند خون حیض محسوب نمی‌شود.[145] پرسش: اگر شب‌هنگام یا نیمروز خون ببیند حساب روزهای ایام عادت زن چگونه محاسبه می‌شود؟ پاسخ: روز بیست و چهار ساعت است؛ در نتیجه اگر به‌عنوان مثال در وسط روز خون ببیند تا وسط روز بعد یک روز کامل می‌شود.[146] پرسش: آیا واجب است حائض قبل از غسل‌کردن با پنبه استبرا نماید؟ و اگر انجام نداد چطور؟ پاسخ: اگر در پاک‌شدن از حیض شک داشته باشد باید استبرا کند، و اگر پیش از غسل استبرا کرده باشد نزدیکی شوهرش با او جایز، و اگر پیش از غسل استبرا نکرده باشد نزدیکی با او حرام است. اگر بدون استبرا غسل کند غسلش صحیح است و شوهرش می‌تواند با او نزدیکی کند؛ و اگر بعد از غسل و انجام نزدیکی برای آن‌ها روشن شود هنوز آن زن حائض بوده است، کفاره‌ای در کار نخواهد بود.[147] پرسش: به‌طور معمول برای وارسی استبرای زن از خون حیض یا بررسی وضعیت استحاضه، از پنبه سخن به میان می‌آید. آیا استفاده از چیز دیگری مثل دستمال کاغذی و شبیه آن نیز کفایت می‌کند؟ پاسخ: استفاده از هر چیزی که این منظور را برآورده کند جایز است.[148] پرسش: و آیا برای آن چیز (وسیلۀ وارسی) اندازه، جنس یا رنگ مشخصی شرط است؟ پاسخ: شرط نیست.[149] پرسش: اگر زن، دارای عادت بر اساس تعداد روز باشد و پس از پایان‌یافتن عادتش ـ در ضمن ده روزـ خون با ویژگی‌های استحاضه ببیند، آیا آن را حیض محسوب کند و به ویژگی‌های آن اعتنا نکند؟ پاسخ: حیض در نظر بگیرد.[150] پرسش: آیا زن حائضی که به حق ایمان می‌آورد می‌تواند غسل کند؟ یا منتظر می‌ماند تا پاک شود بعد غسل کند؟ پاسخ: می‌تواند غسل کند، و بهتر است وقتی پاک شد غسل را تکرار کند؛ یعنی همراه غسل حیض، آن غسل را نیز در نیت خود بیاورد.[151] پرسش: زنی در ماه رمضان برای جلوگیری از خونریزی و حیض‌نشدن قرص می‌خورد. حکمش چیست؟ و اگر برای مدت بسیار کمی در ایام عادت یا سایر روزها خون ببیند حکمش چه خواهد بود؟ پاسخ: خوردن قرص برای جلوگیری از عادت ماهانه مکروه است؛ اما اگر در روزهای عادت ماهیانه‌اش سه روز یا بیشتر خون ببیند خونِ حیض است، حتی اگر کم و منقطع باشد.[152] پرسش: اگر زنی نتواند حیض را از استحاضه تمییز دهد و در روزهای استحاضه روزه نگرفته باشد، آیا بر او کفاره واجب است؟ پاسخ: بر او کفاره واجب نیست.[153] پرسش: زنی که استحاضه شده است برای هر فریضه تجدید وضو می‌کند. اگر برای نماز ظهر وضو بگیرد و بداند خونی از او خارج نشده، آیا واجب است برای نماز عصر دوباره وضو بگیرد؟ یا همان وضوی اولش کفایت می‌کند؟ پاسخ: واجب نیست، و همان وضوی اولش کفایت می‌کند.[154] پرسش: زنی در حالت استحاضۀ صغرا (استحاضۀ قلیله یا کم) با یک وضو دو نماز ظهر و عصرش را با هم می‌خواند. حتی اگر بفهمد در بین دو نماز خونریزی کرده، آیا همین حکم برقرار است؟ پاسخ: یک وضو برای خواندن دو نماز پشتِ‌سرِ‌هم کافی است و اگر خون این استحاضه بعد از وضو چه در نماز ظهر، چه عصر و چه بین آن دو خارج شود، به وضویش اشکالی وارد نمی‌کند.[155] پرسش: آیا در «استحاضۀ متوسطه» یک وضو برای خواندن دو نماز پشتِ‌سرِ‌هم کافی است؟ پاسخ: یک وضو برای دو نماز پشتِ‌سرِهم کفایت می‌کند.[156] پرسش: اگر نماز صبح را خواند و وضعیتش استحاضۀ قلیله بود و سپس هنگام نماز ظهر به استحاضۀ متوسطه تبدیل شود، آیا غسل بر او واجب می‌شود؟ یا منتظر نماز صبح روز بعد بماند تا غسل کند؟ پاسخ: واجب نیست در همان هنگام غسل کند؛ بلکه باید برای نماز صبح غسل کند، و اگر عذری داشته باشد یا غسل برای نماز صبح برایش سخت و مشقت‌آور باشد، در هر زمان از طول روز که برایش ممکن بود غسل ‌کند؛ هرچند بهتر است پیش از نماز واجب باشد.[157] پرسش: اگر وضعیت به‌گونه‌ای باشد که باید غسل کند، آیا بعد از غسل باید وضو نیز بگیرد؟ پاسخ: اگر قبل از نماز غسل کند واجب نیست وضو بگیرد و همان غسل برای به‌جا‌آوردن نماز کفایت می‌کند.[158] پرسش: در صورت استحاضۀ کثیره آیا با یک غسل حتماً باید دو نماز را پشتِ‌سرِ‌هم خواند یا می‌توان بین آن‌ها فاصله انداخت؟ واگر فاصله بیفتد آیا باید پنج بار غسل کرد؟ و اگر به‌عنوان مثال بعد از غسل نماز ظهر خونی خارج نشود آیا واجب است برای نماز عصر نیز دوباره غسل کند؟ پاسخ: پشتِ‌سرِ‌هم خواندن نمازها واجب نیست. اگر بین نمازها فاصله بیندازد برای تمام نمازها غسل کند؛ اما اگر بعد از غسل خونی خارج نشود واجب نیست بار دیگر (برای نماز بعدی) غسل کند.[159] پرسش: دربارۀ وضعیت استحاضه، وارد شده است که برای هر نماز باید پنبه را عوض کند. آیا این تعویض برای تمام نمازها ـ‌‌حتی با نبودن خون‌ـ لازم است؟ پاسخ: اگر در پنبه، خونی نباشد تعویض آن لازم نیست.[160] پرسش: در کتاب شرایع آمده است: «اگر خون قبل از ده روز قطع شد، بر زن واجب است با پنبه خود را وارسی کند؛ اگر پنبه پاک بود باید غسل کند و اگر به خون آغشته شد، زن مبتدئه باید صبر کند تا پاک شود یا اینکه ده روز کامل گردد؛ و زن صاحب عادت معیّن تا سه روز بعد از عادت خود صبر کند سپس غسل نماید؛ پس اگر تا روز دهم خون‌دیدن استمرار یابد و قطع شود روزه‌هایی را که از زمان غسل‌کردن تا روز دهم گرفته، باید قضا کند و اگر بیش از ده روز بود آنچه به‌جا آورده، قبول است.» معنی عبارت «زن صاحب عادت معیّن ... غسل کند» چیست؟ پاسخ: این عبارت یعنی زن صاحب عادت معین پس از تمام‌شدن روزهای عادتش با پنبه خود را وارسی ‌کند؛ اگر پنبه پاک باشد باید غسل کند و اگر لکه‌بینی داشت صبر ‌کند تا پاک شود و غسل کند. اگر پاک نشود یا خون تا سه روز پس از ایام عادتش ادامه داشت غسل ‌کند. اگر پاک نشد و خون تا روز دهم ادامه داشت و قطع شد، روزهای از‌دست‌رفته‌اش را قضا ‌کند ـ‌چراکه در ایام حیض بوده است‌ـ ولی اگر بیش از آن شد هرچه انجام داده، صحیح است؛ چراکه در ایام استحاضه بوده ـ‌یعنی ایام پاکی‌ـ و روزهای حیض محسوب نمی‌شده است.[161] پرسش: معنی این عبارت که در کتاب شرایع آمده است چیست؟ «اگر خون بیش از ده روز ادامه یابد، اگر اوصاف خون استحاضه را داشته باشد استحاضه است، در غیر این صورت حیض است. اگر عادت عددی مشخص داشته باشد، به همان تعداد روز حیض حساب کند؛ وگرنه باید به تعداد روزهای عادت زنان فامیل، خود را حیض قرار دهد یا اینکه هفت روز حیض به شمار آورد؛ و اگر باز خون‌دیدن ادامه یابد سه روز وارسی کند، سپس مابقی را استحاضه قرار دهد.» پاسخ: این عبارت به نفاس مربوط می‌شود؛ و معنی آن: اگر خروج خون از زنی که زایمان کرده، ادامه پیدا کند تا آنجا که فراتر از ده روز ـ‌که از روزهای نفاس است‌ـ شود، به ویژگی‌های خونی که خارج می‌شود نگاه ‌کند؛ اگر ویژگی‌های خونِ استحاضه را داشته باشد آن را استحاضه به شمار ‌آورد و اگر نباشد آن را حیض محسوب ‌کند. اکنون احکامی را که مربوط به وضعیت حیض‌بودن است ذکر می‌کنیم: اگر پیش از حامله‌بودن دارای عادت عددی (تعداد روزهای مشخص) بوده باشد به تعداد همان روزهایی که پیش‌تر حیض می‌شده، حیض و بعد از آن را استحاضه به حساب ‌آورد. اگر پیش از حامله‌بودن عادت عددی مشخصی نداشته باشد اگر زن‌های فامیل نزدیکش عادت یکسانی داشته باشند روزهای حیض را همانند آن‌ها حساب ‌کند؛ ولی اگر متفاوت باشند هفت روز را حیض محسوب ‌کند. اگر خون بعد از روزهای حیضی که مشخص کرده است ادامه یابد، همۀ آنچه را بعد از نفاس اتفاق می‌افتد به‌طور کامل حیض به حساب نیاورد؛ بلکه تنها سه روز بعد از آن را به آن اضافه ‌کند و باقی را استحاضه به شمار ‌آورد. مثالی برای روشن‌تر شدن مطلب: اگر زنی عادتش پنج روز بوده باشد و پس از ولادت فرزندش تا هجده روز خون ببیند، ده روز اول نفاس است و در روز یازدهم به خصوصیات خون دقت ‌کند، اگر نتوانست تشخیص دهد خون استحاضه است یا حیض، ابتدا آن را حیض قرار ‌دهد. اگر بعد از تعداد روزهای عادتش (پنج روز) خون متوقف شد، حیض بوده است و درست فهمیده و چیزی بر‌عهده‌اش نیست؛ ولی اگر ادامه یافت ـ‌که در این مثال ما به همین صورت است‌ـ فهمیده می‌شود حیض نبوده و باید اعمالش را قضا کند، به جز سه روز اول بعد از انتهای روزهای نفاس (روزهای یازده و دوازده و سیزده) که ایام وارسی وضعیتش بوده که حکمش همان حکم ایام حیض است و نمازی که در این سه روز ترک کرده است قضا ندارد.[162] پرسش: نماز و طهارت زنی که زیاد به بچه‌ها شیر می‌دهد و لباسش از نجاست (ادرار و مدفوع) در امان نیست چه حکمی دارد؟ پاسخ: پاکیزه‌کردن (تطهیر) لباس نجس برای نماز‌خواندن با آن لباس واجب است، و اگر نداند لباسش نجس شده است یا نه، بنا را بر این می‌گذارد که لباسش پاک است. برای پاک‌کردن ادرار بچۀ شیرخوار (پسر) ریختن آب بر روی لباس کفایت می‌کند، و اگر جز همین یک لباس، لباس دیگری نداشته باشد در روز با آن نماز بخواند و در شب آن را از ادرار بچۀ شیرخوار پاک کند.[163] پرسش: آیا جایز است شخص جُنب و زن حائض وارد حسینیه‌ها و ضریح اهل‌بیت شوند؟ پاسخ: اگر حسینیه‌ها برای اقامۀ نماز بنا شده‌اند، حکم آن‌ها همانند حکم مسجد خواهد بود، و در این صورت جایز نیست شخص جُنب و حائض و مشابه این‌ها، در این مکان‌ها بنشیند، مگر برای گوش‌دادن به مصیبت حسین(ع) یا گوش‌دادن به مجلس عزاداری معصومین(ع)؛ و هنگامی که مجلس به پایان می‌رسد باید آنجا را ترک کند. اما در خصوص ضریح‌های ائمه(ع)، حکم مساحتی که بنای ابتداییِ اطراف ضریح را احاطه کرده است همانند حکم مسجد است؛ به‌شرطی که از مسافت 25 متر اطراف ضریح بیشتر نشود. یعنی حضور شخص جنب و حائض و مشابه این دو، در مجلسی که برای زنده‌نگه‌داشتن ذکر و یاد معصومین(ع) بنا شده، بلامانع است؛ چه در مسجد بوده باشد، چه در حسینیه و چه در ضریح معصوم(ع)؛ و این حکم، مولودی‌خوانی و مشابه آن را نیز شامل می‌شود و فقط مخصوص مجالس وفات نیست. اگر هدف از بنای حسینیه، برگزاری مجالس اِطعام، اقامۀ مجالس عزاداری، ذکر، و خوابیدن و خدمات مشابه دیگر بوده باشد و برای اقامۀ نماز به‌‌صورت نظام‌‌مند (همیشگی) نبوده باشد یا زیاد برای این کار استفاده نشود، حکم خانه را خواهد داشت و احکام مسجد بر آن جاری نیست.[164] پرسش: یکی از خواهران، در حوزه، طلبه است و امتحانی دارد (امتحان احکام تلاوت قرآن) و عادت ماهانه‌اش فرا رسیده است. وی دربارۀ [امتحان] حفظ جزء سی‌ام سؤال کرده که در آن سورۀ سجده‌دار وجود دارد. حکمش چیست؟ پاسخ: قرائت آن [آیۀ سجده‌دار] را ترک، و عذرش را بیان کند؛ حتی اگر در نتیجۀ امتحان تأثیر داشته باشد.[165] پرسش: چه‌کاری برای زن حائض بهتر است؟ خواندن قرآن با وجود کراهت‌داشتن یا نخواندن قرآن؟ اگر به‌عنوان مثال هر روز، عادت به خواندن سورۀ یاسین داشته باشد، چه باید کند؟ پاسخ: نخواندن قرآن و پناه‌بردن به تسبیح و ذکر خداوند سبحان برایش بهتر است.[166] پرسش: خواندن قرآن ـ‌به‌غیر از عزایم (سوره‌های دارای سجدۀ واجب)ـ برای حائض کراهت دارد. آیا برای او نیز ـ‌مثل جنب‌ـ خواندن بیش از هفت آیه بیشتر کراهت دارد؟ یا وضعیت او به گونۀ دیگری است؟ پاسخ: حتی خواندن یک آیه هم (برای او) کراهت دارد و هرچه بیشتر بخواند کراهتش بیشتر خواهد بود.[167] پرسش: و کراهتِ خواندن بیش از هفت آیه، آیا اگر به‌عنوان مثال خواندن قرآن برای ارائۀ حق به خواهانش باشد را نیز شامل می‌شود؟ در حالی که به‌طور معمول آنچه آن‌ها درخواست می‌کنند بیش از هفت آیه را شامل می‌شود. پاسخ: اگر خواندن قرآن برای بیان حق و دعوت به دین خدا باشد کراهتی برای حائض و جنب نخواهد داشت.[168] پرسش: آیا از نظر کراهت‌داشتن، حکمِ شنیدن قرآن مانند خواندنِ قرآن است؟ پاسخ: شنیدن قرآن مکروه نیست.[169] ص احکام مخصوص به خانم‌های متأهل پرسش: آیا مایعی که بر اثر تحریک شهوت بدون جماع و نزدیکی از زن خارج می‌شود نیاز به غسل دارد؟ یا تعویض لباس و تجدید وضو برای نماز و سایر امور کفایت می‌کند؟ پاسخ: واجب است غسل کند.[170] پرسش: حکم زنی که آب مرد را پس از پاک‌کردن آن و پیش از غسل ببیند چیست؟ سپس اگر پس از مدتی ببیند این مایع از او خارج شود حکمش چیست؟ آیا باید دوباره غسل کند و چگونگی تطهیر آن پیش از غسل چیست؟ هر‌وقت ادرار می‌کند این مایع از او خارج می‌‌شود و یقین ندارد آب مرد بوده است یا ترشحات خودش. حکم آن چیست؟ پاسخ: اگر بداند مایعی که از او خارج شده، آب شوهرش است، باید فقط محل را بشوید و آن را پاک کند و انجام دوبارۀ غسل و وضو بر‌‌عهده‌اش نیست. اما دربارۀ مایعی که خارج می‌شود و نمی‌داند آیا جزو ترشحات خودش است یا جزو آب شوهرش، چنین حکم نمی‌شود که آب شوهرش بوده، و دوباره انجام‌دادن غسل و وضو بر‌‌عهده‌اش نیست. حتی زمانی که یقین ندارد آن، آبِ شوهرش بوده است یا فقط ترشحات خودش، شستن محل نیز بر‌‌عهده‌اش نیست؛ هر‌چند شستن محل برایش بهتر و پاک‌کننده‌تر است.[171] پرسش: حکم زنی که مُحتلم شده، نشسته و در لباسش چیزی دیده، ولی نمی‌داند همان ترشحاتی است که به‌طور معمول از او خارج می‌شود، یا مایعی است که در اثر احتلام جاری شده، چیست؟ با توجه به اینکه هنگام ادرار چیزی از او خارج نشده است. پاسخ: پیش‌تر چگونگی بیرون‌آمدن منی از زن (امناء) که غُسل را واجب می‌کند بیان شد؛ ولی اگر زن مُحتلم شود وجود نشانه‌ای برای سرازیر شدن مایعی روان به‌سمت فرج کفایت می‌کند؛ بنابراین اگر چیزی در لباسش یافت که می‌توانست در اثر محتلم‌شدن باشد، ترجیح آن است که آن چیز همان مایع سیال سرازیر‌شده در اثر احتلام است که با وجود آن غُسل بر او واجب می‌شود؛ مگر اینکه به خلاف آن، علم یا شک داشته باشد. این‌ها پاسخ‌هایی است که پیش‌تر بیان شده است، که چه‌ هنگام غسل واجب می‌شود، و چگونه این حالت (اِمنا) تشخیص داده می‌شود: پرسش: وَذی، ودی و مَذی که از مرد بیرون می‌آید وضویش را باطل نمی‌کند؛ ولی آنچه از زن هنگام بازی و نوازش‌کردن شوهر بیرون می‌آید آیا وضو را باطل می‌کند؟ یا با بیرون‌آمدن آن، غسل بر زن واجب می‌شود؟ پاسخ: اگر منی از زن بیرون بیاید غسل ‌کند؛ اما آنچه هنگام بازی و نوازش‌کردن همسر از او بیرون می‌آید وضو را باطل نمی‌کند و غسل را بر او واجب نمی‌کند؛ مگر آنکه همراه با لرزش یا شهوت جنسی باشد. پرسش: بیرون‌ریختن مَنیِ مـرد (اِمنـا) روشـن اسـت؛ اِمنـای زن چگونـه است؟ پاسخ: اِمنا در زن به دو صورت محقق می‌شود: با غالب‌شدن شهوت جنسی یا رَخوَت و سستی و لرزش در بدن، یا با سرازیر شدن مایع روان به فرج.[172] پرسش: در واجب‌شدن غسل آمده است: تلاقی دو ختنه‌گاه. منظور از این عبارت چیست؟ پاسخ: منظور از آن: به‌طور تقریبی داخل‌شدن سرِ آلت تناسلی جنس مذکر (شوهر) ـ‌یا به‌اندازۀ آن‌ـ به درون فرج جنس مؤنث (زن) است؛ و معنای تلاقی دو ختنه‌گاه، تلاقی جلوی آلت تناسلی جنس مذکر ـ‌که همان محل ختنه‌گاهِ شناخته‌شده است‌ـ‌ با باز شدن واژَن در آلت تناسلی جنس مؤنث است.[173] پرسش: زنی محتلم می‌شود. اگر نداند غسل بر او واجب شده است حکم نمازش چیست؟ پاسخ: نمازش را قضا ‌کند.[174] پرسش: اگر زنی به‌اشتباه در ایام حیض طبق احکام استحاضه عمل کند، حکم کفارۀ او در عبادت یا نزدیکی شوهرش با او چیست؟ پاسخ: اگر از روی خطا و اشتباه بوده باشد چیزی بر‌عهدۀ آن‌ها نیست.[175] پرسش: آمده است: «اگر زن سه روز خون ببیند و بعد قطع شود و قبل از روز دهم دوباره خون ببیند، همۀ این مدت یک حیض حساب می‌شود.» اگر بعد از این سه روز که یقین دارد پاک شده با شوهرش نزدیکی کرده باشد آیا چیزی بر‌عهدۀ او یا شوهرش است؟ و همین‌ طور دربارۀ سایر کارهایی که انجام‌‌دادنشان برای حائض حرام است؟ پاسخ: چیزی بر‌عهدۀ او یا شوهرش نیست.[176] ص استمنا (خودارضایی) پرسش: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. مایلم یک سؤال بپرسم: آیا استمنا بدون وارد‌کردن یک جسم سفت و محکم حرام است؟ منظورم فقط سطحی است، حتی اگر نیّت، جلوگیری از افتادن در حرام باشد؟ و آیا پس‌ از آن غسل واجب می‌شود؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین. وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیما. استمنا شرعاً حرام است ولی اگر بخواهید آن را با ارتکاب فاحشۀ زنا ـ‌العیاذ بالله‌ـ قیاس کنید، حرمت زنا بیشتر و شدیدتر است؛ چراکه از گناهان کبیره است؛ اما اینکه شخصی گمان کند به‌وسیلۀ استمنا می‌خواهد از زنا دور بماند، باعث حلال‌شدن استمنا نمی‌شود. بر کسی که منی از او خارج شود (منی با جستن و با شهوت از او خارج گردد) غسل جنابت واجب است؛ همچنین اگر از زن نیز منی خارج شود غسل بر او واجب می‌شود. این مطلب را در کتاب شرایع بیان داشته‌ام. از خدا می‌خواهم عورت شما را حفظ کند و با ازدواج حلال که دین شما را حفظ می‌کند شما را پاکیزه نگه دارد.[177] -عبادات ص نماز و روزه ص مناسک حج و زیارت ص زکات و خمس نماز و روزه پرسش: زنی نماز می‌خواند و در حین نماز متوجه می‌شود مقداری از بدنش هویدا شده است. اگر آن را بپوشاند و نمازش را کامل کند نمازش صحیح است؟ پاسخ: نمازش صحیح است.[178] پرسش: حکم زنی که نمازش را کامل کرده است و مردی را دیده که پشتِ‌سرش یا موازی با او نماز می‌خواند چیست؟ اگر در میان نمازش در چنین موقعیتی قرار گرفت چه باید بکند؟ پاسخ: اگر این مرد پس از آنکه او شروع به نماز کرده به نماز ایستاده باشد، نماز آن زن اشکالی ندارد.[179] پرسش: دربارۀ نماز جماعت آمده است: «اگر بین امام و مأموم، چیزی جلوی دیده‌شدن امام را بگیرد، نماز جماعت صحیح نیست، مگر اینکه مأموم زن باشد.» سؤال این است که: آیا حکم برای زنان با توجه به مانع‌های مختلفی که با آن‌ها نماز صحیح است فرق می‌کند؟ مثلا اگر مانع دیوار باشد، یا دیواری مشبک یا با درب باز باشد، یا پرده‌ای باشد و نظایر این‌ها. پاسخ: اگر دیوار مشبک باشد به‌طوری که به مأموم اجازۀ دیدن امام را می‌دهد مانعِ مشاهده‌کردن محسوب نمی‌شود؛ اما اگر دیوار مانع متصل‌شدن به امام به هر صورتی باشد تا آنجا که مانعِ شنیدن شود، در این صورت چنین تصوری که در آنجا نماز جماعت برقرار است وجود نخواهد داشت. بنابراین مانعی که نماز زن با آن پشتِ‌سر امام صحیح است مانعی است که حداقل اجازۀ شنیدن صدای امام یا صدایی را که از مأمومین برای حرکت امام منتقل می‌شود بدهد؛ مثل پرده یا دیوار کوتاه یا دیوار از چوب نازک یا دیوار مشبک یا نظایر این‌ها.[180] پرسش: دلیل قرآنی که به حرمت امامت زن تصریح می‌کند چیست؟ خواه نمازگزاران مرد باشند، زن باشند، یا مختلط باشند. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحيم والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين و سلم تسلیما امامت زن فقط هنگامی جایز است که نمازگزاران فقط زن باشند، و امامت زن برای نمازگزاران مرد جایز نیست، و همین ‌طور اگر مأموم‌ها زن و مرد باشند. حق‌تعالی می‌فرماید: (وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ) (و مردان بر آنان [زنان] درجه برترى دارند)؛ و منظور از این «درجۀ برتری» امامت عامه، و به‌طور خاص نیز در نماز است؛ چه نماز جمعه باشد، یا جماعت، یا عید، یا نماز آیات، یا هر نماز دیگر.[181] پرسش: آیا جایز است در نماز جمعه زن برای زنان ـ‌‌با وجود فراهم‌بودن شرایط‌‌ـ امام شود؟ پاسخ: جایز است.[182] پرسش: سلام علیکم و رحمة الله و بركاته، سيد و مولای من. از خداوند امید دارم شما و هرکه به شما پناهنده می‌شود در خیر باشد، پدر و مادرم فدای شما باد. سؤال من: اینکه لباس زن در نماز چگونه باشد و اینکه او چقدر را واجب است بپوشاند مشخص است. آیا هنگام قرائت قرآن نیز همین احکام برقرار است؟ یعنی آیا زن باید در قرائت قرآن نیز همان مقداری را بپوشاند که در نماز می‌پوشاند؟ و چه‌چیزی بر او واجب است که بپوشد؟ امیدوارم با دعای خود بر ما تصدق فرمایی، تا کودک مریضم شفا یابد، سید من؛ چراکه شما صاحبان بخشش هستید و ما درخواست‌کنندگان درگاهتان هستیم. پاسخ: و عليكم السلام و رحمة الله و بركاته. خداوند شما را زنده بِدارد. زن می‌تواند قرآن را با سرِ برهنه بخواند، و هنگام قرائت قرآن بر او واجب نیست چیزی از بدن خود را بپوشاند. تا وقتی‌ در خانۀ خودش هست هر‌وقت بخواهد و با هر لباسی [می‌تواند] بخواند. از خداوند می‌خواهم بر کودکت با شفا و صحت و عافیت منت نهد؛ که او مهربان‌ترینِ مهربانان است.[183] پرسش: یکی از خواهران در حین نماز از افکار و اندیشه‌های بدی رنج می‌برد؛ به‌خصوص در خواندن قرآن، و به‌ویژه بیش از همه در خواندن سورۀ یاسین؛ تا آنجا که می‌گوید می‌ترسد قرآن بخواند تا مبادا که ـ‌به‌عنوان‌ مثال‌ـ افکاری ضد آن آیه به ذهنش خطور کند. آیا راهی برای خلاص‌شدن از این وضعیت وجود دارد؟ پاسخ: بسیار یاد خدا کند، و اوقات فراغتش را با یاد (ذکر) پُر کند؛ حتی در حین کار‌کردن نیز می‌تواند با استغفار، حمد، شکر و تسبیح، خدا را یاد کند.[184] پرسش: دربارۀ ثابت‌شدن هلال آمده است: «و با شهادت زن‌ها نیز ثابت می‌شود.» سؤال: آیا شهادت دو زن یک شهادت حساب می‌شود؟ یا به‌عبارت دیگر آیا نیاز به شهادت چهار زن داریم؟ پاسخ: با شهادت یک مرد و دو زن ثابت می‌شود.[185] پرسش: سلام عليكم و رحمة الله وبركاته. سرور و مولایم، قائم آل محمد(ص). اللهم صِل على محمد وآل محمد الائمة والمهديين وسلم تسليما كثيراً. آیا استفاده از مرطوب‌کننده‌های لب هنگام روزه جایز است؟ پاسخ: جایز است.[186] ص مناسک حج و زیارت پرسش: زمانی که به حج رفتم سعی کردم حین انجام اعمال حج ـ‌به‌خصوص طواف‌ـ تمرکز داشته باشم؛ اما وجود مردان نامحرمی که مزاحم من بودند خشوع را از من می‌گرفت. یک زن چگونه می‌تواند اعمال حج را به‌جا آورد؟ احساس می‌کنم حجّم ناقص بوده و به این سبب قلبم آزرده‌خاطر است. پاسخ: از خداوند مسئلت دارم اعمال و حج شما را قبول کند. او سرپرست من و شایستگان را سرپرستی می‌کند. اما دربارۀ حج زنان، هنگامی‌که مزاحمت مردان وجود دارد، اجتناب از مزاحمت مردان برتر از خود حج است. پس باید آنچه را که امکان‌پذیر است بدون برخورد با مردان انجام دهد؛ حتی اگر به‌خاطر حفظ عفت و دوری از برخورد با مردان مجبور به کوتاهی در اعمال حج شود؛ و ان‌شاءالله که حجش صحیح است. وقوف یک زن در عرفات و انجامِ آنچه از اعمال حج که می‌تواند بدون برخورد با مردان انجام دهد، برایش کفایت می‌کند.[187] پرسش: برای انجام طواف نساء وارد شدیم، ولی به‌دلیل ازدحام و فشار شدید مانع از طوافمان شدند. به همین دلیل به طبقۀ اول رفتیم و طواف را شروع کردیم. بعد از گذراندن شوط اول، دیدیم اطراف کعبه باز شده و فرصتی برای طواف فراهم شده است. پایین آمدیم و از همان محلی که طواف را شروع کرده‌ بودیم پشتِ‌سر هم شوط‌ها را تمام کردیم و طواف را به پایان رساندیم. آیا این طواف صحیح است؟ یا واجب است از اول طواف کنیم؟ پاسخ: طوافش صحیح است و لازم نیست از اول طواف کند.[188] پرسش: آیا زن ـ‌‌در حالی که از بابت عادت‌ ماهانه‌اش (حیض) نگرانی ندارد‌ـ می‌تواند طواف و سعی را قبل از بیتوته در مِنا انجام دهد و فقط به‌دلیل فشار شدید و پرهیز از تماس با مردان به این صورت عمل کند؟ پاسخ: جایز است.[189] پرسش: در نماز طواف، گاهی اوقات زنان جلوتر از مردان یا در کنارشان می‌ایستند و به‌دلیل ازدحام شدید، پیدا‌کردن جایی که زنان پشتِ‌سر مردان بایستند دشوار می‌شود. حکم نماز در چنین شرایطی چیست؟ پاسخ: با وجود اضطرار، نماز صحیح است.[190] پرسش: زنی برای عمره مُحرِم شد و قبل از اینکه با انجام تقصیر از عمره بیرون بیاید ـ‌با نا‌آگاهی از حکم‌ـ برای پسرش تقصیر کرد. آیا چیزی بر عهده‌اش است؟ پاسخ: زن می‌تواند بعد از ذبح، برای خودش یا دیگری حلق یا تقصیر انجام دهد؛ همان طور که در کتاب شرایع بیان کرده‌ام.[191] پرسش: کسی که عمره می‌گزارد و به‌خاطر خشک‌بودن هوا، لب‌هایش تَرَک خورده است و به‌خاطر اجتناب از خونریزی، فقط روی محل ترک‌خورده، مرطوب‌کننده‌ای قرار داده که خاصیت پزشکی و رایحۀ کاکائو دارد، آیا مجاز به این کار است؟ پاسخ: همان طور که در پرسش مطرح شده، اگر به استفاده از روغن مجبور باشد، حکمش همان چیزی است که در شرایع بیان نمودم. در این وضعیتی که شما در آن هستی، بر‌عهدۀ شما چیزی نیست. در اینجا حکم را از کتاب شرایع نقل می‌کنم: «یازدهم: استفاده از روغنی که بو دارد، پس از احرام، حرام است و همچنین پیش از آن، اگر بویش تا احرام باقی بماند. به همین صورت، پس از احرام، (به‌صورت اختیاری) چیزی که بوی خوش ندارد؛ ولی اگر مجبور باشد، جایز است.» «کسی که در احرامش روغن خوش‌بو استفاده کند، گوسفندی بر او واجب است ولی در حالت ضرورت، چیزی بر‌عهدۀ او نیست.»[192] پرسش: آیا جایز است زن با پای پیاده به زیارت ائمه(ع) برود؟ پاسخ: اگر راه امن باشد و ترسی از هتک‌حرمت و نظایر آن وجود نداشته باشد جایز است.[193] پرسش: کدام‌یک برای خانم، دربارۀ زیارت اربعین بهتر و برتر است؟ آیا پیاده برود، یا در خانه‌اش زیارت کند؟ پاسخ: بسم‌الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. به شرایط و وضعیتی که این خانم در آن قرار دارد بستگی دارد. هر دو جایز است؛ و حالت بهتر، به وضعیت انسان و شرایطش بازمی‌گردد.[194] پرسش: آیا زیارت قبرها برای زنان باردار کراهت دارد؟ پاسخ: کراهت ندارد.[195] ص زکات و خمس پرسش: تفسیر این آیه چیست؟ (الَّذینَ یَکْنزُونَ الذَّهَبَ وَالْفضَّةَ وَلاَ یُنفقُونَهَا فی سَبیل الله...‌)[196] (کسانی را که زر و سیم می‌اندوزند و در راه خدا انفاقش نمی‌کنند...). و آیا این آیه اکنون محقق شده است یا اینکه هنگام ظهور امام تحقق می‌یابد؟ اگر خواسته باشم برخی جواهرآلاتم را به‌صورت هبه به امام بدهم؟ پاسخ: این آیه به‌طور کلی دربارۀ اموال زکات است؛ چه دربارۀ کسی که اموالی اندوخته است بدون اینکه زکاتش را داده باشد، یا کسی که زکات اموال نزدش است و آن‌ها را احتکار می‌کند. در زمان قیام قائم، این آیه بر کسی منطبق است که مالی بیش از نیازش دارد و آن را نگهداری می‌کند و قسمتی از آن را برای جهاد به‌همراه قائم نمی‌بخشد. طلا و جواهرآلاتی که زن جهت زینت برای خود فراهم می‌آورد جزو اندوخته‌ها نیست.‌[197] پرسش: آیا به جواهراتی که زن استفاده می‌کند خمس تعلق می‌گیرد؟ خمس طلا و نقرۀ ذخیره‌شده‌ای که استفاده نمی‌شود چه مقدار و حد نصابش چقدر است؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم، والحمد لله رب العالمین، وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم ‌تسلیماً. جواهراتی (طلا، نقره و نظایر آن) که زن به‌عنوان زینت خودش استفاده می‌کند خمس ندارد و اگر از آن استفاده نکند به آن خمس تعلق می‌گیرد. حد نصابی در خمس وجود ندارد، بلکه چنین حدی در زکات مطرح می‌شود.[198] پرسش: آیا یک مرتبه استفاده از هرچیز ـ‌مثل پوشیدن لباس یا زیورآلات یا چیزهای دیگر مشابه‌ـ و سپس کنار‌گذاشتن آن کفایت می‌کند تا شیء استفاده‌شده‌ای که مشمول خمس نیست تلقّی گردد؟ پاسخ: منظور از استفاده‌شدن استفادۀ واقعی است، نه برای فرار از خمس؛ و اشکالی در چگونگی استفاده ـ‌حتّی اگرچه یک مرتبه باشد‌ـ وجود ندارد، و شیءِ مستعمل، معاف از خمس خواهد بود.[199] پرسش: آیا فرقی میان اشیا، در مصداق استفاده‌شدن وجود دارد؛ [مثلاً] ممکن است از مایحتاج مواد غذایی سالانه یا قسمتی از چیزهایی که مقداری از آن‌ها را استفاده کرده است ـ‌‌مثل عطرها، روغن‌ها و بعضی از اشیای لوکس و تجمّلی‌ ـ باقی بماند. آیا برای باقی‌ماندۀ آن‌ها خمس واجب است؟ و مسئلۀ سوم اینکه ممکن است شخصی چیزی داشته باشد که از اجزای متعددی تشکیل شده است و قسمتی از آن را استفاده کند ـ‌ مثلاً مجموعه‌ای از کتاب‌های دوره‌ای یا سِتِ وسایل‌‌ـ آیا با استفاده از قسمتی از آن‌ها، خصوصیت «استفاده‌شدن» بر تمام آن‌ها مصداق پیدا می‌کند؟ پاسخ: با استفاده از قسمتی از آن، تمام آن چیز، استفاده‌شده تلقّی می‌شود.[200] پرسش: سلام علیکم... خواهش می‌کنم این نامه را به احمدالحسن برسانید. پرسش‌های من: 1- حکم دختری که پدرش خمس نمی‌دهد و خود او کار نمی‌کند و مخارجش بر‌عهدۀ پدرش است چیست؟ این دختر وسایل زیادی دارد که استفاده و به حال خود رها شده و نیز وسایلی دارد که هیچ‌گاه استفاده نشده است. آیا از این وسایل خمس ساقط است؟ 2- آیا در صورتی که صلۀ‌رحم خطری به‌دنبال داشته باشد، ساقط می‌شود؟ به‌صورتی که اگر دختر با خویشاوندان پدرش رفت‌و‌آمد کند، مادرش که با این کار موافق نیست به‌شدت خشمگین می‌شود و در نتیجه مشکلاتی به وجود می‌آید و به پدر بیمارش آزار و اذیت می‌رسد و حتی ممکن است خطری برای زندگی او به‌دنبال داشته باشد؛ زیرا پدر نمی‌تواند جار و جنجال و مشکلات را تحمل کند. پاسخ: بسم اللّه الرحمن الرحیم و الحمد للّه رب العالمین، و صلی اللّه علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. ج 1 ـ در خصوص چنین مسئله‌ای، این دختر باید یک روز مشخص در طول سال را تعیین کند و در آن روز آنچه از درآمدهایش باقی‌مانده است، برآورد کند و خمس آن را محاسبه نماید؛ مثلاً اگر در آن روز، مالی داشته باشد، خمس آن را بدهد و اگر چیز استفاده نشده‌ای دارد نیز خمس آن را محاسبه کند. ج 2 ـ نیکی به والدین واجب است و ساقط نمی‌شود و حتی‌المقدور باید ادا شود. انفاق بر زن، فرزندان و اجداد واجب است؛ ولی صلۀ‌رحم با دیگر ارحام چه با مال باشد و چه به‌وسیلۀ گفتار، مستحب است و واجب نیست.[201] پرسش: آیا زوجه به دادن خمسِ مهریۀ خود مکلف است؟ و اگر با آن سکۀ طلا خریده باشد آیا خمس دارد؟ پاسخ: واجب نیست.[202] پرسش: آیا خمس زیورآلاتی که زن استفاده می‌کند (مثل طلا، نقره، عقیق و...) واجب است؟ پاسخ: آنچه زن به‌عنوان زینت استفاده می‌کند خمس ندارد؛ اما خمس آنچه استفاده نمی‌شود واجب است.[203] پرسش: من زنی هستم که به خلیفۀ خدا (یمانی) ایمان دارم و با یک مخالف ازدواج کرده‌ام و او به من گفت خمس پول او را بپردازم. حال آیا باید به او بگویم من طبق شریعت محمد و آل‌محمد، ائمه و مهدیون(ع) خمس می‌دهم؟ به‌خصوص اینکه شاید گفتن این مسئله، برای من مشکل ایجاد کند؛ زیرا او به سید یمانی ایمان ندارد. یا فقط خمس اموال خودم را پرداخت کنم؟ حکم فرزندانم که از این اموال می‌پوشند، می‌خورند و تمام نیازهای خود را از این اموال رفع می‌کنند چیست؟ پاسخ: برای شما جایز است خمس اموالتان را بپردازی، تا زمانی که خود او این را از شما خواسته است؛ و او از ایمان شما آگاه است و لازم نیست جزئیات اعتقادت را به او بگویی.[204] -مسائل متفرقه ص ولیّ امر (سرپرست) ص ارث ص خوراکی‌ها ص سفارش‌ها و نصیحت‌ها ص دیوانگی (جن‌زدگی) و جادو (سحر) ص نذر ص حجامت و اهدای خون ص احکام عمومی ولیّ امر (سرپرست) پرسش: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. مادرم از انصار نیست و به من اجازۀ حضور در مجالس انصار را نمی‌دهد. آیا من می‌توانم هنگام مسافرت ایشان و بدون اطلاع او، در مجالس یادبود و ختم شرکت کنم. با توجه به اینکه پدرم از انصار نیست، ولی به من اجازۀ این کار را می‌دهد و حتی مرا در این خصوص تشویق نیز می‌کند. از خداوند درخواست آمرزش کوتاهی‌مان را داریم. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. اطاعت از او در این مسئله واجب نیست. تا هنگامی که پدر ـ‌که خداوند حفظش کند‌ـ کاری را که در اطاعت از خداوند انجام می‌دهی تأیید می‌کند، بر خداوند توکل کن. خداوند توفیقت دهد و گام‌هایت را استوار بدارد.[205] ص ارث پرسش: زنی فوت کرده و ارث بزرگی بر جای گذاشته است. با توجه به اینکه او شوهر، مادر و پنج فرزند (دو دختر و سه پسر) دارد میراث او چگونه تقسیم می‌شود؟ پاسخ: شوهر یک‌چهارم، مادر یک‌ششم سهم می‌برند و مابقی بین فرزندان تقسیم می‌شود و هر پسر دو برابر هر دختر سهم می‌برد. نحوۀ تقسیم‌کردن آن به این صورت است که ماتَرَک به 96 سهم تقسیم شود: شوهر 24 سهم، مادر 16 سهم، هر یک از سه پسر 14 سهم (14+14+14) و هر دختر 7 سهم (7+7) ارث می‌برند.[206] پرسش: زنی با مردی ازدواج کرده است و از آن مرد، فرزندی ندارد. وقتی مرد از دنیا رفت، یک زمین مسکونی از خود باقی ‌گذاشت. آیا این زن از زمینِ متعلق به آن مرد ارث می‌برد و نسبت ارث چقدر است؟ با توجه به اینکه شوهر، پنج برادر دارد که دو تن از آن‌ها از مادر دوم هستند؛ و این مرد، از مادرش سه خواهر نیز دارد. در زمان وفاتش، والدینش در قید حیات بوده‌اند و اکنون ورثه مایل‌اند ارث را تقسیم کنند. با توجه به اینکه والدینش، پیش از تقسیم ماتَرَک از دنیا رفته‌اند. سهم همسر از این ارث چقدر است؟ با توجه به اینکه شوهر از اتباع سیستانی است و همسر از انصار سید احمدالحسن(ع) است. پاسخ: همسر یک‌چهارم ارث می‌برد، اگر از او یا از غیر او فرزندی نداشته باشد.[207] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً. آقا و مولای من! قائم آل محمد و یمانی ایشان(ع)، سلام بر تو. این پرسش یکی از برادران انصار است: آیا نوه‌های پدر‌‌بزرگ هنگام وفات او، ارث می‌برند؟ با توجه به اینکه پدر پیش از پدر‌بزرگ از دنیا رفته است... همچنین همسر پسری که از دنیا رفته است و از آن پسر کودکانی ندارد، آیا در زمان وفات پدربزرگ از او چیزی به ارث می‌برد؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً کثیراً. نوه‌هایی که پدرشان در زمان زندگی پدرش از دنیا رفته است اگر او پسران یا دختران زنده‌ای داشته باشد، از پدربزرگ ارث نمی‌برند. همسر پسر نیز از پدر او ارث نمی‌برد.[208] پرسش: مردی مادر و برادرانی دارد. آیا جایز است او همۀ دارایی خود را در قید حیاتش به‌نام همسرش کند؟ پاسخ: در صورتی‌که بیماری منجر به مرگ (بیماری خوفناک) نداشته باشد جایز است؛ وگرنه حق تصرف در بیشتر از یک‌سوم اموال خود را ندارد، اگر ورثۀ او مؤمن به حق بوده باشند.[209] پرسش: شخصی فوت کرده در حالی که دختر بالغی داشته، و در حضور محکمه به‌طور رسمی از او جدا شده است. دختر نیز خواسته با مادرش زندگی کند و این را نیز پذیرفته‌اند که پدرش از آن دو جدا شود. سؤال این است که آیا این دختر اگر مدعی ارث شود حق ارث دارد؟ پاسخ: حق ارث دارد.[210] پرسش: آیا زن از املاک و مستغلات مادر ارث می‌برد؟ یا فقط از ارزش آن‌ها ارث می‌برد؟ یا در این خصوص سهمی از ارث ندارد؟ خانواده‌ای غیر‌انصاری هست که پدرشان فوت کرده و از من خواسته‌اند میراث آن‌ها را طبق نظر سید احمدالحسن(ع) تقسیم کنم. شخص متوفی یک همسر و شش فرزند دارد: دو پسر و چهار دختر؛ ماتَرَک عبارت است از یک باب خانه به ارزش 140 میلیون، به‌همراه اثاثیۀ موجود در آن. آن‌ها منتظر پاسخ در سریع‌ترین زمان ممکن هستند. پاسخ: همسر از همۀ میراث، چه املاک و مستغلات و چه دیگر عناوین، ارث می‌برد. سهم زن از میراثِ گفته‌شده، یک‌هشتم است و مابقی برای فرزندان است، به نسبت دو سهم برای هر پسر و یک سهم برای هر دختر.[211] پرسش: پدری همراه با فرزندش (که این فرزند متأهل و صاحب اولادی است) در سانحۀ رانندگی از دنیا رفته‌اند و ما نمی‌دانیم کدام‌یک زودتر فوت شده است. آیا فرزندان این شخصی که همراه با پدرش (یعنی جد فرزندان) فوت شده است، در این حالتِ گفته‌شده، از جدشان ارث می‌برند؟ پاسخ: [در این حالتِ گفته‌شده] فوت پدر زودتر در نظر گرفته می‌شود و به این ترتیب پسر ارث می‌برد و [طبیعتاً] فرزندانش نیز از او ارث خواهند برد.[212] پرسش: زنی متأهل است و شرایط سخت زندگی را سپری می‌کند، و برای مادر فوت‌شده‌اش مستمری در نظر گرفته شده است، و تا زمانی که ثابت نشود این دختر طلاق گرفته است حق دریافت آن مستمری را ندارد. آیا انجام چنین کاری ـ‌به‌طور صوری‌ـ برای دریافت مستمری بازنشستگی جایز است؟ پاسخ: جایز نیست.[213] ص خوراکی‌ها پرسش: بسم اللّه الرحمن الرحیم و الحمد للّه رب العالمین، و صلی اللّه علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. ما گروهی از زنان هستیم که به سید احمد(ع) گرویده‌ایم، ولی شوهران ما هنوز چنین اعتقادی پیدا نکرده‌اند. برای ما دشوار است برویم و از روش ذبح مطمئن شویم؛ لذا ما برای خوردن گوشت و مرغ استخاره می‌کنیم. آیا این کار برای ما جایز است؟ و آیا جایز است ما مردان انصار را که بیشتر از ما می‌توانند بروند و تحقیق کنند، از این موضوع (استخاره برای گوشت) باخبر سازیم؟ منظورم این است که آیا این روش می‌تواند به‌صورت قانونی که بتوان به آن اعتماد کرد تلقی شود، حتی اگر امکان تحقیق فراهم باشد و رنج و مشقتی برای آن وجود نداشته باشد؟ پاسخ: بسم اللّه الرحمن الرحیم و الحمد للّه رب العالمین، و صلی اللّه علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. خداوند شما را توفیق دهد! در خصوص مرغ حتماً باید اطمینان حاصل شود که به دست فرد مسلمان ذبح شده باشد؛ زیرا آن‌ها ذبح با دستگاه را مجاز شمرده‌اند و حال آنکه غیرشرعی است؛ اما دربارۀ گوشت‌های قرمز، در سرزمین‌های اسلامی می‌توان حیوانات ذبح‌شده را میل کرد و این کار اشکالی ندارد. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.[214] پرسش: آقای من، آیا ذبح‌کردن برای زن (یعنی زن‌ها) جایز است؟ پاسخ: عزیز من، خداوند تو را زنده بدارد. جایز است.[215] پرسش: من واقعا عاشق حجاب هستم، اما چون صورتم کوچک است وقتی به‌طور صحیح صورتم را می‌پوشانم برخی مردم مرا مسخره می‌کنند. آیا من می‌توانم از قرص‌هایی که ادعا می‌شود «مخمر آب جو» یعنی «تخمیر ماءالشعیر» است بخورم؟ از این قرص‌ها برای بزرگ‌شدن صورت استفاده می‌شود. پاسخ: دربارۀ آب جو اگر تخمیر شده باشد خوردنش جایز نیست؛ اما اگر تنها عملیات خیساندن و گرفتن عصارۀ آن صورت گرفته باشد، خوردن یا نوشیدنش اشکالی ندارد.[216] ص سفارش و نصیحت‌ها پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. خداوند پاداش شما را در شهادت صدیقۀ طاهره‌ فاطمۀ زهرا(ع) عظیم گرداند. به سرور و مولا و پدرم، یمانی آل‌محمد‌... احساسات، پیوسته مرا به حزن و دل‌واپسی و پریشانی و در ‌نتیجه به یأس و نا‌امیدی سوق می‌دهد. سرور و مولایم! از شما درخواست دارم چیزی به من ارزانی بدارید تا از این احساس رهایی یابم؛ و برای نصرت محمد و آل محمد(ص) با لسان و سنان شایسته گردم. ای آقایان من و سرورانم! خداوند شما را در زمین تکمین عطا فرماید! پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. از خداوند مسئلت دارم شما را به ذکر خدای سبحان و تلاوت قرآن که در آن صیقل دل‌ها و طهارت نَفْس‌هاست موفق بدارد! قرآن زیاد بخوان، مخصوصاً سورۀ یس، واقعه و آیۀ سخره را که به شرح زیر است: (إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ* ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ* وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ)[217] (پروردگار شما الله است که آسمان‌ها و زمين را در شش روز آفريد. سپس به عرش پرداخت. شب را در روز می‌پوشاند و روز شتابان آن را می‌طلبد و آفتاب و ماه و ستارگان مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشيد آفرينش و فرمانروايی سزاوار اوست. خدا، آن پروردگار جهانيان، به‌غايت بزرگ است * پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانيد؛ زيرا او متجاوزان سرکش را دوست ندارد * در زمين آنگاه که به صلاح آمده است فساد مکنيد و خدا را از روی بيم و اميد بخوانيد. رحمت خدا به نيکوکاران نزديک است)، برای راندن شیاطین انس و جن زیاد بخوانید. خداوند شر آن‌ها را از شما دفع کند.[218] پرسش: سرور، مولا و امام من در دنیا و آخرت، سلام علیکم! سرورم، از شما مسئلت دارم ان‌شاء‌اللّه مرا برای ثبات و یاری‌تان دعا فرمایی. و اما بعد‌... سرور و مولایم! من به فضل خدا به شما ایمان دارم، و به حق مظلومیت زهرا(ع) ثبات و پایداری را از خدا خواهانم. مشکل من این است که من در مقابل جنس مخالف ضعیفم. آیا امکان دارد نصیحتی به من بفرمایی که مرا خلاص کند؟ در ضمن دلیل حرام‌بودن نگریستن به تصاویر زنان برهنه در تلویزیون و اینترنت چیست؟ با تشکر فراوان از حضرت‌عالی.‌ سؤال‌کننده بسیار مایل است پاسخ را از امام(ع) دریافت ‌کند. پاسخ: بسم اللّه الرحمن الرحیم. و الحمد للّه رب العالمین، و صلی اللّه علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. خداوند شما را بر هر خیری توفیق دهد! یک سری گناهان، کبیره هستند و برخی گناهان، صغیره‌اند که معمولاً زمینه‌ساز ارتکاب کبیره‌ها می‌شوند. از گناهان بپرهیزید، از کوچک و بزرگ آن‌ها. بر شما باد دائماً به قرائت قرآن و نماز شب و روزه و اینکه بهرۀ خود را از رضایت خداوند سبحان‌و‌متعال از دست ندهید. از خداوند تقاضا دارم به رحمت خودش بر تو رحم آورد و تو را از گناهان کوچک و بزرگ پاک کند و تو را از سربازان و حزب و اولیایش قرار دهد! او یاور من است و شایستگان را سرپرستی می‌کند. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.[219] ص دیوانگی (جن‌زدگی) و جادو (سحر) پرسش: مولای من ـ‌احمد‌ـ به حق جدت حسین، پاسخِ پرسشم را بده! مولای من ـ‌احمد‌ـ سلام علیکم. این پرسش را از مکتب مبارک پرسیدم، ولی پاسخی برایم نیامد؛ امیدارم پاسخِ نامه‌ام را بفرمایی. ما در راه‌ها سرگردان مانده‌ایم و ـ‌ای وجه خداـ راه‌حلی جز شما برای مشکلم نمی‌یابم. خواهری دارم که بسیار باتقوا بود و زهد داشت و زندگی‌اش را با آرامش تمام سپری می‌کرد. تقریباً از سه سال پیش دعوت مبارک شما به او رسید و الحمد لله به آن ایمان آورد؛ البته پس از اینکه رؤیایی دربارۀ شخصی دید که بالای پشت بام کعبه رفته، می‌گفت: ای مردم، مهدی ظهور کرده است، با او بیعت کنید. وی زهرا(ع) را می‌دید و رؤیایی پس از رؤیای دیگر می‌دید که به وقوع می‌پیوندد و پرده از برابرش برداشته شده بود؛ ولی تقریباً از یک سال قبل، حالتش تغییر کرد، موسیقی گوش می‌داد و می‌گفت خمینی آن را حلال کرده است. بی‌علت راه می‌رفت و بی‌جهت می‌خندید. همیشه پریشان‌حال بود. در برابر همگان ناگهان شروع به خندیدن می‌کرد و روزهایی فرارسید که حتی نماز را ترک گفت. الآن یک سال است او را تشویق می‌کنیم به روان‌پزشک مراجعه کند ولی او نمی‌پذیرد. از او می‌خواهیم نزد سید برود تا برایش دعا بخواند؛ چون شاید شیطان او را لمس کرده یا جادو شده باشد؛ ولی او نمی‌پذیرد. او سنش بالاست، چه بسا از 45 سال گذشته باشد؛ به نظر ما حالش وخیم است و روز‌به‌روز بدتر می‌شود. پدر و مادرش از این وضعیت او رنج می‌کشند در حالی که هر دو مُسن هستند. پس از اینکه شوهرش او را طرد کرد در شُرُف طلاق و جدایی است. بیشتر اوقات تنها می‌نشیند. مولای من، راه‌حل چیست؟ ای طبیب آن کسی که طبیبی ندارد، ای مولای من ـ‌احمد‌ـ طبیبی جز تو ندارم که داروی مناسبی تجویز کند. پاسخ: عزیز من، خداوند تو را زنده بدارد. آن‌گونه که شما حالش را توصیف می‌کنی او جن‌زده شده و نیازمند درمانی نفْسانی است. در چندین پاسخ پیشین نوشته‌ام کسی که به این بیماری مبتلاست چگونه با قرآن و ذکر درمان می‌شود. او خودش باید آمادگی معالجه و ذکر را داشته باشد. برخی از این پاسخ‌ها را در کتاب پاسخ‌های روشنگرانه خواهی یافت.[220]،[221] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین. خدمت سید احمدالحسن(ع)... مشکل من این است که من و همسرم با هم اختلافاتی داریم که معتقدیم به‌دلیل سحر و جادوست. ما به کمک سید(ع) نیاز داریم. چه نصیحتی برای ما دارید؟ چه کنیم؟ آیا دعا یا راه‌حلی وجود دارد که بتوانیم از این سحر خلاص شویم؟ با تشکر فراوان از شما. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. این‌ها یک سری کارهایی است که شما و همسرت انجامشان دهید. از خداوند مسئلت می‌نمایم با منّت خودش سبحانه‌و‌تعالی، شرّ انس و جن را از شما دور کند و حال شما را نیکو گرداند: 1- شما و همسرت در مکانی که سکونت داری، آیة‌الکرسی و آیۀ نور را هرکدام هفت بار و به‌مدت ده روز بخوانید. همچنین ده آیۀ ابتدای سورۀ صافات را یک بار و به‌مدت ده روز. 2- آیة‌الکرسی و نیز کهیعص و حمعسق را با زعفران روی کاغذی سفید بنویس و کاغذ را در آب قرار بده تا نوشته از بین برود. کمی از این آب را بگیر و در گوشه‌های خانه‌ات بپاش و با باقی‌ماندۀ آب، غسلی مانند غسل جنابت به جا آور. همسرت نیز همین کار را انجام دهد. 3- با زعفران، آیة‌الکرسی را روی کاغذی سفید بنویس و آن را در خانه‌ات آویزان کن. همچنین آیۀ سخره را با زعفران روی کاغذی سفید بنویس و در خانه‌ات بیاویز. 4- هر روز قبل از اینکه بخوابی، آیة‌الکرسی و آیۀ سخره را بخوان و همسرت نیز چنین کند. آیۀ سخره در سورۀ اعراف و به‌شرح زیر است: (إِنَّ رَبَّكُمُ اللهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ * ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ * وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ) (پروردگار شما الله است که آسمان‌ها و زمين را در شش روز آفريد. سپس به عرش پرداخت. شب را در روز می‌پوشاند و روز شتابان آن را می‌طلبد و آفتاب و ماه و ستارگان مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشيد آفرينش و فرمانروايی سزاوار اوست. خدا، آن پروردگار جهانيان، به‌غايت بزرگ است * پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانيد؛ زيرا او متجاوزان سرکش را دوست ندارد * در زمين آنگاه که به صلاح آمده است فساد مکنيد و خدا را از روی بيم و اميد بخوانيد. رحمت خدا به نيکوکاران نزديک است). 5- شما و همسرت با این ذکر خدا را یاد کنید: «سبحانه هو الله الواحد القهار» 10 هزار بار. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.[222] پرسش: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً کثیراً. سلام بر سید یمانی! سرورم! سؤال من دربارۀ وضعیت خودم و همسرم است که آن را به یک زن متخصص در امور معنوی و رمزگشایی عرضه کرده‌ام. او به ما گفت بین ما را بسته‌اند و باید پیراهن خودم و پیراهن همسرم را به‌همراه یک قفل نزد او ببریم تا این بسته‌شدن را باز کند و فرزندی روزیِ ما شود. آیا این کار را انجام دهیم؟ آیا این درست است؟ و راه چارۀ آن چیست؟ لطفاً ما را باخبر سازید، خداوند شما را رحمت کند. با تشکر. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. خداوند شما را بر هر خیری موفق بگرداند! این کارها را انجام بده: 1- سورۀ فاتحه و آیة‌الکرسی و اخلاص و معوذتین را با زعفران روی یک برگۀ کاغذ سفید بنویس. سپس نوشته را در پنج لیتر آب حل کن. سپس با نصف آب غسل کن و همسرت با نیمۀ دیگر آب غسل کند؛ دقیقاً مثل غسل جنابت و غسل جمعه. آبی را که می‌چکد جمع کن و آن را در یک مکان پاکیزه بریز و نگذار با آب حمام به جایی ناپاک برود. 2- خودت و همسرت این اذکار را بخوانید: الف) ده هزار بار(سبحانه هو الله الواحد القهار. ب) قرائت سورۀ نور (هفتاد بار). و هفتاد بار قرائت آیۀ سخره: (إِنَّ رَبَّكُمُ اللهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ * ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ * وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ) (پروردگار شما الله است که آسمان‌ها و زمين را در شش روز آفريد. سپس به عرش پرداخت. شب را در روز می‌پوشاند و روز شتابان آن را می‌طلبد و آفتاب و ماه و ستارگان مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشيد آفرينش و فرمانروايی سزاوار اوست. خدا، آن پروردگار جهانيان، به‌غايت بزرگ است * پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانيد؛ زيرا او متجاوزان سرکش را دوست ندارد * در زمين آنگاه که به صلاح آمده است فساد مکنيد و خدا را از روی بيم و اميد بخوانيد. رحمت خدا به نيکوکاران نزديک است). ج) قرائت سورۀ یس بعد از نماز صبح و قرائت سورۀ واقعه بعد از نماز مغرب، به‌مدت چهل روز. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.[223] پرسش: سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما. آقای من، سؤالی دارم و خواهش می‌کنم به آن پاسخ دهید. بنده ـ خادم شماـ هفت سال است ازدواج کرده‌ام و از ابتدای ازدواج بیش از یک سال در معرض هجوم ابلیس‌های ملعون قرار گرفتم؛ به‌طوری که آن‌ها را شب‌هنگام می‌دیدم که اقدام به ترساندن من می‌کردند و من شروع به جیغ و داد و بی‌قراری می‌کردم و کارم حتی به خودآزاری هم رسید؛ ولی به فضل خدا و برکت قائم آل‌محمد(ع) از این وضعیت رها شدم. من در این کار خودم متحیر بودم و علتش را نمی‌دانستم. عده‌ای گفتند سحر است و برخی گفتند جن‌زدگی است؛ خدا می‌داند. در این سال‌ها فرزندی به من روزی نشده است. شش ماه پیش باردار شدم و در اولین ماه‌ها بدون علت روشنی آن را از دست دادم و چهار ماه بعد از آن مجدداً باردار شدم و در همان موقع در ماه دوم بارداری، آن را نیز از دست دادم که این موضوع هم علت پزشکی مشخصی نداشت؛ با توجه به اینکه همیشه دارو مصرف می‌کنم، به خدا پناه می‌برم و دعا می‌خوانم. مشکل دیگر این است که بارداری من به‌وسیلۀ دستگاه سونوگرافی یا آزمایش مشخص نمی‌شود تا وقتی که کودک ناگهان سقط می‌شود و این نکته پزشک معالج را سرگردان کرده است و وی پاسخی نمی‌یابد! شنیده‌ام چیزی به‌نام «تابعه» یا «امّ‌صبیان» وجود دارد که باعث سقط جنین می‌شود! همچنین اینکه سحر و جادو روی جنین و پایدار‌بودنش تأثیر می‌گذارد! آقا و مولای من! آیا شما توضیحی برای این وضعیت دارید؟ و این فقط به من اختصاص ندارد؛ موردهای بسیاری وجود دارند. خداوند به شما جزای خیر دهد. از شما التماس دعا داریم. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. نماز شب را ترک نکن. بعد از نماز صبح، بر ذکر‌گفتن مداومت داشته باش. پیش از خواب، آیة‌الکرسی و معوذتین را بخوان. آیة‌الکرسی و معوذتین را با زعفران روی یک کاغذ بنویس و نوشته را در ظرف آبی حل، و با این آب غسل کن ولی آب غسل را رها نکن که به جای نجسی برود؛ بلکه آن را جمع کن و پای یک درخت ـ‌یا جایی مثل آن‌ـ بریز. 12 آیۀ اول سورۀ مریم و 10 آیۀ اول سورۀ صافات را هر روز بخوان.[224] پرسش: حبیب من، احمدالحسن، با اینکه می‌دانم این‌ها برای شما سخت و گرانبار است، حبیب من. یکی از دوستانم مدتی است ازدواج کرده است و مشکلات خانوادگی زیادی میان او و همسرش وجود دارد. چند بار کارهایی کردند که معلوم شد برایشان جادو کرده‌اند. بعد از مدتی دوباره آن کار را کردند و جادو دوباره به سراغشان آمد و باعث اختلاف بین دو همسر شد. چه توصیه‌ای برای آن‌ها دارید؟ عزیز من، احمدالحسن، عجله دارم. پاسخ: آیة‌الکرسی و معوذتین و توحید و فاتحه را با زعفران و گلاب روی کاغذ سفید بنویسند و سپس نوشته‌ها را در چند لیتر آب حل کنند. سپس هرکدام از آن‌ها با آن آب همانندِ غسل جمعه غسل کند، و آب آن را در ظرفی جمع کنند، و آب در جای پاکی ریخته شود.[225] پرسش: عزیز من، از شما التماس دعا دارم، آقای من. چند روز پیش از شما دربارۀ درمان دوستم از سحر و جادو پرسیدم و بعد از آن اعمال را انجام دادند. پس از انجام اعمال، همسرش (زنش) افرادی را دید که برای آن‌ها جادو می‌کردند، و حالش بدتر شد و شوهرش هم بدتر شد. چه باید کرد؟ احمدالحسن، وضعیت آن‌ها بسیار رنج‌آور است، و وضعیت سلامتی همسر نیز بسیار وخیم است. پاسخ: هریک از آن‌ها تسبیحی در دست بگیرد و خدا را هزاران بار ذکر گوید: «سبحانه هو الله الواحد القهار» و هر روز قبل از خواب سورۀ یاسین و واقعه، و در صبح آیةالکرسی و معوذتین را بخوانند.[226] پرسش: سلام علیكم و رحمة الله و بركاته مولای من، به‌خاطر کوتاهی‌ام در مقابل شما، عذر می‌خواهم؛ با این ‌حال، خواهش می‌کنم بر من منت گذارید و به سؤالاتم پاسخ دهید. مولای من، شما می‌دانید ما عراقی‌ها اعتقادات و عادات و رسومی داریم که به آن‌ها پایبندیم. خواهشم این است که دربارۀ این عادات و رسوم به من پاسخ دهید که آیا درست هستند یا خیر؟ مثلاً رسمی داریم به‌نام (اللَّزم)؛ یعنی اینکه لازم است کسی که مثلاً تازه زایمان کرده، تا چهل روز، کسی را که تازه ازدواج کرده، نبیند؛ و کسی که تازه ازدواج کرده، تا چهل روز، کسی را که تازه عقد کرده، نبیند؛ مردان هم همچنین، باید همدیگر را نبینند؛ به این خاطر که (لزم شامل او نشود) و تنها بماند؛ چراکه یکی باردار می‌شود و دیگری نخواهد شد؛ اگر هم دچار این (لزم) شد، باید برود و چشم مرده‌ای را له کند تا این (لزم) باز شود یا اینکه از روی قبر مرده‌ای بپرد یا خودش را با صابون آن میت بشوید؛ و از این قبیل اموری که همۀ ما به آن‌ها معتقدیم و به آن‌ها عمل می‌کنیم. من، و پناه می‌برم به خدا از منیت، به این امور اعتقادی ندارم؛ پس خواهش می‌کنم دربارۀ این اعتقادات جواب مرا بدهید که آیا صحیح هستند یا خیر؟ از شما خواستار دعا برای خودم و همۀ مؤمنان هستم تا بر ولایت اهل‌بیت(ع) ثابت‌قدم بمانیم؛ و از شما خواهش می‌کنم دعا فرمایید که خداوند، دودمانی صالح به من ارزانی دارد؛ و جزاكم الله خیر. پاسخ: و علیكم السلام و رحمة الله و بركاته خدا حفظتان کند. صحیح نیستند.[227] پرسش: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته انگار اتاقی را دیدم که دری مثل اتاق من داشت، و اتاق، تاریک بود. همسرم به او نگاه کرد و دید انگار صورتی در اتاق است. ترسیده بود و به من خبر داد که از آن ترسیده است. در درب اتاق ایستادم و سورۀ ناس را خواندم، و پس از آن، شروع به خواندن سورۀ فلق کردم و یادم می‌آید درد می‌کِشیدم تا اینکه آن را کامل کردم؛ به‌خصوص هنگام [خواندن] آیۀ (وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَد) (و از شر آن‌ها که با افسون در گره‌ها می‌دمند) و پس از اینکه خواندن تمام شد، همسرم به من نگاه کرد. انگار ترسیده بود. نمی‌دانم، شاید از من ترسیده بود؛ و در صورت من فریاد زد و به‌خاطر فریادش، [من نیز] با او ترسیدم؛ و بیدار شدم در حالی که ضربان قلبم سریع می‌زد. آقای کریم ما، آیا خبری هست و درمان چیست؟ التماس دعا؛ خداوند والدین شما را رحمت کند. پاسخ: و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته. خداوند، شما را زنده بِدارد. شما و همسرت همیشه آیة‌الکرسی و معوذتین را بخوانید؛ و اگر همسرت باردار است، پیش از خواب، آن را بخوان تا از هر زیانی دوری کنی؛ همچنین آن را بر ظرف آبی بخوان و آب را در گوشه‌های خانه و درب آن و منافذ آن و زیر بسترتان بپاش.[228] ص نذر پرسش: زنی نذر کرده است چشم‌های پسر یازده‌ساله‌اش را در کنار خانۀ خدا با آب زمزم بشوید. پدر آن پسر طلاقش داده است و نمی‌پذیرد این زن او را برای عمره به مکه ببرد تا به نذر وفا کند. چه تکلیفی بر‌عهدۀ این زن است؟ پاسخ: چیزی بر‌عهدۀ این زن نیست.[229] ص حجامت و اهدای خون پرسش: حجامت برای زنان چه حکمی دارد؟ از یکی از برادران روایتی شنیدم که می‌گفت حجامت به‌خودیِ‌خود برای زن مکروه است. پاسخ: می‌توان به‌جای حجامت خون داد، چه برای مرد و چه برای زن. خداوند شما را توفیق عطا فرماید و گام‌هایتان را استوار سازد.[230] ص احکام عمومی پرسش: آیا (خاله) یعنی خواهر مادر که فقط از جانب پدر خواهرند، با خواهر‌زاده‌اش محرم است؟ همچنین دایی برای خواهر‌زاده‌اش اگر فقط از طرف پدرش باشد، حلال است؟ آقای وصیّ من، این چیزی است که در برخی از مناطق ما رایج است. خداوند متعال با تأییداتش شما را یاری فرماید. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم، والحمدلله رب العالمین. خاله از محارم است چه از پدر و چه از مادر و چه از هر دوی آن‌ها باشد؛ و دایی نیز به همین صورت است.[231] پرسش: پوشاندن دو مرد یا دو زن با یک لحاف هنگام خواب چه حکمی دارد؟ پاسخ: مکروه است اگر نیاز و ضرورتی نباشد.[232] ص -پیوست جمع‌آوری سؤال و توضیح آن توسط دکتر توفیق محمد مغربی در کتاب سیزدهمین حواری، نوشتۀ سید احمدالحسن(ع): شریعت یهودیان و مسیحیان نیز همه را مساوی در نظر نمی‌گیرد؛ مثلاً قانون ارث در عهد قدیم و جدید، زن و مرد را مساوی قرار نمی‌دهد: (1 و دختران‌ صَلُفْحاد بن‌ حافر بن ‌جلعاد بن ‌ماكیر بن‌ مَنَسّی‌، از قبایل‌ مَنَسّی‌ بن ‌یوسف‌، نزدیک آمدند و نام‌های‌ دخترانش این است‌: مَحَله‌، نوعه‌، حجله‌، مِلكَه‌ و تِرصَه‌. ۲ و به‌ حضور موسی‌ و عازارِ كاهن‌ و به‌ حضور سروران‌ و تمامی‌ جماعت‌، نزدِ درِ خیمۀ اجتماع‌ ایستاده‌، گفتند: ۳ پدرِ ما در بیابان‌ مرُد و او از آن‌ گروه‌ نبود كه‌ در جمعیت‌ قورح‌ بر‌ ضد خداوند هم‌دست‌ شدند؛ بلكه‌ در گناه‌ خود مُرد، در حالی که پسری‌ نداشت‌. ۴ پس‌ چرا نام‌ پدر ما از این‌ جهت‌ كه‌ پسری‌ ندارد از میان‌ عشیره‌اش محو شود؟ ازاین‌رو ما را در میان‌ برادران‌ پدرمان نصیبی‌ بده‌. ۵ موسی‌ دعوی‌ ایشان‌ را به‌ حضور پروردگار آورد. ۶ و خداوند موسی‌ را خطاب‌ كرده‌، گفت‌: ۷ دختران‌ صَلُفْحاد راست‌ می‌گویند. البته‌ در میان‌ برادران‌ پدر ایشان،‌ ملک موروثی‌ به‌ ایشان‌ بده‌ و نصیب‌ پدر ایشان‌ را به‌ ایشان‌ منتقل کن. ۸ و بنی‌اسرائیل‌ را خطاب‌ كرده‌، بگو: اگر كسی‌ بمیرد و پسری‌ نداشته‌ باشد، ملک او را به‌ دخترش‌ بدهید. ۹ و اگر او را دختری‌ نباشد، ملک‌ او را به‌ برادرانش‌ بدهید.۱۰ و اگر او را برادری‌ نباشد، ملک او را به‌ برادران‌ پدرش‌ بدهید. ۱۱ و اگر پدرش برادری نداشته باشد، ملک او را به‌ هركس‌ از قبیله‌اش‌ كه‌ خویشِ نزدیک‌تر او باشد بدهید تا از او ارث بَرَد. پس‌ این‌ برای‌ بنی‌اسرائیل‌ فریضه‌ای شرعی‌ باشد؛ چنان‌كه‌ پروردگار به‌ موسی‌ امر فرمود).[233] پدر تادریس یعقوب ملطی در تفسیر این اصحاح می‌گوید: «... قانون میراث و جانشینی یشوع: این اصحاح دربردارندۀ دو نکته در پایان زندگی موسی ـ‌پیامبر بزرگ‌ـ در بین انبیاست که عبارت‌ است از داستان دختران صلفحاد و تعیین یشوع به‌عنوان سرپرست قوم... بنابراین خداوند همه را ملزم به قانون میراث می‌گرداند که در آن پسر از پدر ارث می‌برد و اگر میت پسر نداشته باشد، دخترش از او ارث می‌برد و اگر دختری نداشت، برادران او یا عموهای او یا نزدیک‌ترین عشیرۀ او ارث می‌برند... ... قانون میراث: به‌سبب قضیۀ دختران صلفحاد، قانون ارث آمد که ورثۀ شرعی را توضیح می‌دهد؛ و همان ‌طور که بیان کردیم عبارت است از پسر، سپس دختر، سپس برادران، سپس عموها یا نزدیک‌ترین عشیره.»[234] همچنین کشیش آنتونیوس فکری در تفسیر خود در رابطه با همین اصحاح می‌گوید: «... و قانون جدید این بود که اگر میّت، پسری نداشته باشد دخترش از او ارث می‌برد و اگر دختری نداشته باشد برادران یا عموهایش یا نزدیک‌ترین فرد به او از عشیره‌اش ارث می‌برد؛ ملاحظه می‌کنیم که: ... 4- نتیجۀ اصرار دختران صلفحاد برای گرفتن نصیبشان؛ برکت این کار موجب شد قانون جدیدی برای میراث به دست آورند...»[235] این نمونه‌ای از شریعتی است که مسیحیان و یهودیان به‌عنوان تشریع و قانون الهی به آن معتقدند. این تشریع، مرد و زن را در میراث مساوی قرار نمی‌دهد؛ آیا این هم ظلم محسوب می‌شود؟ یا کافی خواهد بود بگوییم کلیسا پیاده‌کردن قوانین را واجب نمی‌داند ـ‌مثل عده‌ای که امروز این کار را انجام می‌دهند‌ـ زیرا عیسی(ع) در بین مردم حکومت نکرده است؟! اما واقعیت این است که اگر شرایط حکمرانی برای عیسی(ع) آماده بود به‌حکم خداوند سبحان‌و‌متعال قضاوت و حکم می‌کرد. در انجیل آمده است: (17 تصور نکنید من آمده‌ام تا تورات یا انبیا را نقض کنم. نیامده‌ام آن را نقض کنم، بلکه برای تکمیل آن آمده‌ام. 18 حق را به شما می‌گویم: تا زمانی که آسمان و زمین نابود شود یک حرف یا یک نقطه از تورات از بین نمی‌رود تا همگی واقع گردد. 19 پس هرکس یکی از این احکامِ کوچک‌ترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود؛ اما هرکه به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خواهد شد.»[236] آیا امکان دارد این تشریع و قانون الهی که موسی(ع) آورده و عیسی(ع) به آن اقرار کرده است ـ‌زیرا در چهارچوب تورات قرار دارد‌ـ این‌گونه توصیف شود که در حق زن ظلم می‌کند، زیرا زن و مرد را مساوی قرار نداده است؟! حتی اگر کوتاه بیاییم که چون عیسی(ع) امکان حکومت نداشته، به این تشریع عمل نکرده است، آیا امروزه مسیحیان این قانون را در حالی که از سوی خداوند سبحان‌و‌متعال است ظلم می‌پندارند؟! بنابراین همۀ شریعت‌هایی که انبیای قبل از عیسی(ع) آورده‌اند قانون الهی هستند و ابداً باطل نمی‌شوند؛ اما اینکه قوم‌های خلفای خداوند مانند عیسی(ع) برای آن‌ها امکان حکمرانی را فراهم نکرده‌اند، این موجب نقض این قوانین یا ظالمانه‌بودنشان نمی‌شود؛ ‌حتی زمانی که شرایع و احکام الهی با احکام الهی دیگری نسخ می‌شوند، احکام نسخ‌شده، عادلانه و به‌عنوان حقی از سوی سبحان باقی خواهند ماند؛ و همۀ این احکام در چهارچوب شریعت خداوند قرار دارند؛ هرچند بعضی از تفاصیل آن‌ها با توجه به دوران، اقوام و مقتضای حکمت الهی تغییر یابد. هیچ عاقلی پیدا نمی‌شود که زن را در همه‌چیز با مرد مساوی بداند؛ با این حال مانعی وجود ندارد که مثالی از رسالۀ پاپ شنودۀ سوم را نقل کنیم که حاکی از رأی کلیسای قبطی ارتدکس در موضوع جواز کاهن‌شدن زنان است و اسقف بیشوی آن را در کنفرانس «لمبت آنجلیکان» در انگلستان در سال 1988 مطرح کرده است. پاپ شنودۀ سوم می‌گوید: «... وقتی در کتاب مقدس و اعتقادات کلیسای قدیم جست‌و‌جو کنیم نکات زیر را می‌بینیم: 1ـ زن در کلیسا به آموزش نمی‌پردازد: در این خصوص قدّیس پولس رسول می‌گوید: (11 زن باید در آرامی و تسلیم کامل، تعلیم گیرد 12 و به زن اجازه نمی‌دهم تعلیم دهد یا بر شوهر مسلط شود بلكه در سكوت بماند. 13 زیرا آدم اول ساخته شد و بعد حوّا. 14 و آدم فریب نخورد، بلكه زن فریب خورده، در تقصیر گرفتار شد. 15 اما به زاییدن رستگار خواهد شد اگر در ایمان در محبت و قدّوسیت و تقوا استوار بماند). (اول تیموتائوس 2: 11 تا 15) ملاحظه می‌کنیم تعالیم قدّیس پولس رسول در این زمینه، توجیهی برای این ممانعت مطرح می‌کند که ارتباطی با شرایط اجتماعی در آن زمان، و شرایط خاص کلیسا که شاگردش تیموتائوس رعایت می‌کرد ندارد؛ بلکه به اموری که از ابتدای آفرینش به مرد و زن اِختصاص دارد استناد داده شده است؛ و حتی قبل از اینکه آدم و حوا به‌سبب گناه از بهشت خارج شوند. حال که می‌دانیم شایسته نیست زن در کلیسا تعلیم دهد، طبیعتاً جایز نخواهد بود درجاتی از کاهن‌شدن نیز به او داده شود؛ زیرا کاهن در کنار آموزش و رهبری کلیسا وظیفۀ ‌انجام‌ شعائر هفت‌گانه را نیز در حدود مسئولیت خود بر عهده دارد... 10- نتیجۀ مبالغه‌کردن در اعطای حقوق به زن که خارج از چهارچوب آموزۀ کتاب است: ما می‌بینیم جهان به‌سرعت به‌سمت تعدیل آموزه‌های کتاب پیش می‌رود. حتی کار مدافعان حقوق زنان به جایی رسیده است که اسم «الله» را مؤنث فرض می‌کنند و کلمۀ «پدر آسمانی ما و شما» را منع می‌کنند و این کار موجب تغییر کتاب در مواضع بسیاری می‌شود که بعضی از آن‌ها به اقانیم الهی و ارتباط آن با قسمت‌های دیگر اختصاص دارد ـ‌مثل ارتباط پسر با پدر آسمانی‌ـ و بعضی نیز به فدا‌شدن و عمل کفاره‌گونۀ مسیح و پدر روحانی‌بودن او به‌عنوان رئیس کاهنان اختصاص دارد. 11ـ موانع عملی: دربارۀ زنان، در دوران بارداری، ولادت و شیردهی، موانع عملی وجود دارد؛ موانعی که بر اساس آن‌ها تعطیلی طولانی در وظایف برخی از زنان کارمند به وجود می‌آید و چه بسا مشغول‌شدن به کار کاهنی به‌طور کامل او را از وظیفۀ خانه‌داری بازمی‌دارد؛ که تربیت کودکان نیز از جملۀ آن‌هاست... .»[237] در نتیجه زن در عهد قدیم و جدید و نیز از نظر کلیسای امروز در همۀ حقوق با مرد مساوی نیست. آیا این ظلم محسوب می‌شود؟! -منابع 1- پاسخ‌های فقهی، کتاب نماز، پاسخ‌های وصی و فرستادۀ امام مهدی سید احمدالحسن(ع)، تهیۀ شیخ علاء سالم، نسخه ویرایش‌شده، چاپ دوم، سال 1432 هـ.ق - 2011م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 110. 2- پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت، پاسخ‌های وصی و فرستادۀ امام مهدی سید احمدالحسن(ع)، تهیۀ شیخ علاء سالم، نسخه ویرایش‌شده، چاپ دوم، سال 1432 هـ.ق - 2011م، انتشارات انصار الامام المهدی(ع) / شماره 109. 3- پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 1، پاسخ‌های وصی و فرستادۀ امام مهدی سید احمدالحسن(ع)، تهیۀ شیخ علاء سالم، نسخه ویرایش‌شده، چاپ دوم، سال 1431 هـ.ق - 2010م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 139. 4- پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3، پاسخ‌های وصی و فرستادۀ امام مهدی سید احمدالحسن(ع)، تهیۀ شیخ علاء سالم، چاپ اول، سال 1434 هـ.ق - 2013م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 185. 5- پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 2، پاسخ‌های وصی و فرستادۀ امام مهدی سید احمدالحسن(ع)، تهیۀ شیخ علاء سالم، چاپ اول، سال 1434 هـ.ق - 2013م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 183. 6- پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5، پاسخ‌های وصی و فرستادۀ امام مهدی سید احمدالحسن(ع)، تهیۀ سید واثق حسینی، چاپ اول، سال 1441 هـ.ق - 2020م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 214. 7- پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4، پاسخ‌های وصی و فرستادۀ امام مهدی سید احمدالحسن(ع)، تهیۀ سید واثق حسینی، چاپ اول، سال 1438 هـ.ق - 2017م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 205. 8- پاسخ‌های روشنگرانه: ج 1، پاسخ‌های سید احمدالحسن(ع) به سؤال‌های رسیده از طریق اینترنت، چاپ دوم، سال 1431 هـ.ق - 2010م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 27. 9- پاسخ‌های روشنگرانه: ج 3، پاسخ‌های سید احمدالحسن(ع) به سؤال‌های رسیده از طریق اینترنت، چاپ دوم، سال 1431 هـ.ق - 2010م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 82. 10- پاسخ‌های روشنگرانه: ج 2، پاسخ‌های سید احمدالحسن(ع) به سؤال‌های رسیده از طریق اینترنت، ارائه‌شده توسط شیخ ناظم عقیلی، چاپ دوم، سال 1431 هـ.ق - 2010م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 65. 11- پاسخ‌های روشنگرانه: ج 5، پاسخ‌های سید احمدالحسن(ع) به سؤال‌های رسیده از طریق اینترنت، چاپ اول، سال 1432 هـ.ق - 2011م، تحقیق هیئت علمی، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 133. 12- پاسخ‌های روشنگرانه: ج 4، پاسخ‌های سید احمدالحسن(ع) به سؤال‌های رسیده از طریق اینترنت، چاپ اول، سال 1432 هـ.ق - 2011م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 118. 13- پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7، پاسخ‌های سید احمدالحسن(ع) به سؤال‌های رسیده از طریق اینترنت، چاپ اول، سال 1437 هـ.ق - 2016م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 119. 14- پاسخ‌های روشنگرانه: ج 6، پاسخ‌های سید احمدالحسن(ع) به سؤال‌های رسیده از طریق اینترنت، چاپ اول، سال 1433 هـ.ق - 2012م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 140. 15- سیزدهمین حواری، سید احمدالحسن(ع)، پانوشت توسط شیخ علاء سالم، چاپ اول، سال 1433 هـ ق – 2012 م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 145. 16- گوساله، سید احمدالحسن(ع)، ج 1 ،چاپ سوم، سال 1431 هـ -2010 م، انتشارات انصار امام مهدی(ع). 17- قرآن کریم. 18- متشابهات، سید احمدالحسن(ع)، ج 4، چاپ سوم، تحقیق هیئت‌علمی، سال 1431 هـ - 2010 م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 35. 19- مسند صحیح، امام مسلم، ج 1، سال 1996 م،1417 هـ، چاپ اول – دار الکتب العملیه بیروت – لبنان، از سایت کتابخانه عمومی الحديثة. 20- روشنگری‌هایی از دعوت‌های فرستادگان، سید احمدالحسن(ع) ،ج 2، چاپ سوم، سال 1431 هـ -2010 م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 9. 21- بحار‌الانوار، علامه مجلسی، سال چاپ 1983 م، ج 100، چاپ سوم، تحقیق مهدی الخرسان و سید ابراهیم المیانجی و محمد باقر البهبودی، از سایت کتابخانه شیعه. 22- بحار‌الانوار، علامه مجلسی، سال چاپ 1983 م، ج 7، تحقیق یحیی العابدی، چاپ سوم، از سایت کتابخانه شیعه. 23- پیک صفحه، مجموع آنچه سید احمدالحسن(ع) در صفحۀ رسمی فیس‌بوک از زمان افتتاح آن (2012-2017) منتشر کرده است، چاپ اول، سال 1439 هـ - 2018 م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 213. 24- رساله‌ای در فقه خمس، سید احمدالحسن(ع)، تهیۀ شیخ علاء سالم، چاپ اول، سال 1431 هـ - 2010 م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 11. 25- شرایع الاسلام، سید احمدالحسن(ع)، ج 3، چاپ دوم، سال 1436 هـ- 2015 م، انتشارات انصار امام مهدی(ع) / شماره 92. 26- علل‌الشرائع، شیخ صدوق، سال چاپ 1966 م، ج 1، تحقیق سید محمد صادق بحر العلوم، از سایت کتابخانه شیعه. 27- کنز‌العمال، متقی هندی، منابع احادیث سنی، بخش العالم، ج 12، سال چاپ 1989 م – 1409 هـ، تحقیق شیخ بکری حیانی، از سایت کتابخانه شیعه. 28- مستدرک‌الوسائل، میرزای نوری، سال چاپ 1988 م، چاپ دوم، ج 14، تحقیق موسسه آل‌البیت(ع) لاحیاء التراث، از سایت کتابخانه شیعه. 29- مستدرک سفینة‌البحار، شیخ علی نمازی شاهرودی، ج 10، نسخه تاریخ 1419 هـ ق، مؤسسه انتشارات اسلامی، از سایت کتابخانه شیعه. 30- در محضر عبد صالح، ج 1، گفت‌وگوی مستقیم با سید احمدالحسن(ع)، تهیه‌شده توسط ابوحسن، چاپ اول، سال 1431ق - 2010م، انتشارات انصار امام مهدی(ع). 31- در محضر عبد صالح، ج 2، گفت‌وگوی مستقیم با سید احمدالحسن(ع)، تهیه‌شده توسط ابوحسن، چاپ اول، سال 1434ق - 2013م، انتشارات انصار الامام المهدی(ع). شماره 185. 32- من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، سال چاپ 1404 هـ، چاپ دوم، ج 3، تصحیح و تفسیر علی‌اکبر غفاری. 33- نهج‌البلاغه، خطبه‌های امام علی(ع)، سال چاپ 1412 هجری قمری، جلد سوم، چاپ اول. تحقیق شیخ محمد عبده، از سایت کتابخانه شیعه. 34- توهم بی‌خدایی: نشانه‌های پروردگار در هستی، احمدالحسن، چاپ سوم، سال. 1440 هجری قمری - 2018 میلادی، ناشر، شرکت نجمة الصباح للطباعة و النشر و التوزیع، عراق ـ بغداد. -وب‌سایت‌ها • صفحۀ رسمی که احمد اسماعیل صالح در آن می‌نویسد، وصی و فرستادۀ امام مهدی(ع) در فیس‌بوک: h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​A​h​m​e​d​.​A​l​h​a​s​a​n​.​1​0​3​1​3​/​p​o​s​t​s​/​2​0​0​3​0​7​9​9​4​3​0​7​2​9​9​2 • تالارهای انصار‌الله، انصار امام مهدی و امام احمدالحسن الیمانی(ع): https://vb.almahdyoon.com/ • صفحۀ بخش علمی دفتر سید احمدالحسن(ع) در فیس‌بوک: h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​4​1​5​5​6​6​0​2​2​1​1​2​8​0​2​9 • صفحه شخصی سید واثق الحسینی از انصار سید احمدالحسن(ع) در فیس‌بوک: https://www.facebook.com/WathqAlhsyny/ • روم انصار الامام المهدی(ع) در paltalk: https://www.facebook.com/sawtalansar Paltalk > Middle East > Islam > ansar al imam almahdy • صفحه رسمی دکتر رهام یعقوب در اینستاگرام: h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​i​n​s​t​a​(​ع​)​r​a​m​.​c​o​m​/​d​r​.​r​i​h​a​a​m​/​?​i​(​ع​)​s​h​i​d​=​q​9​2​3​c​a​1​z​a​y​y​c • سایت کتابخانه شیعه: انتقال به سایت Shiaonlinelibrar

پا ورقی ها

[1] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 34.

[2] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 6 ص 48.

[3] - کتاب پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 42.

[4] - کتاب پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 42.

[5] - مجوعه سؤالات شرعی که سید احمدالحسن(ع) پاسخ داده‌اند و سید واثق الحسینی نشر داده است. h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​4​8​4​3​2​0​2​2​1​6​4​0​6​4​8​/​p​o​s​t​s​/​2​7​4​4​4​3​0​5​0​8​9​6​2​9​3​0​?​s​f​n​s​=​m​o

[6] - کتاب پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 22.

[7] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 61.

[8] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 64.

[9] - بخش علمی مکتب سید احمدالحسن(ع). h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​3​8​1​9​0​7​6​8​4​4​7​8​6​3​7​0

[10] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 67.

[11] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 69.

[12] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 87.

[13] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 97.

[14] - کتاب پیک صفحه: ص 494.

[15] - پی‌نوشت سید احمدالحسن(ع) در صفحۀ فیس‌بوک، به‌تاریخ 19 ژوئن 2018 م.

[16] - کتاب پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 40.

[17] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 5 ص 46.

[18] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 42.

[19] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 43.

[20] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 50.

[21] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 47.

[22] - پی‌نوشت سید احمدالحسن(ع) در صفحۀ فیس‌بوک، به‌تاریخ 5 جولای 2018.

[23] - بخش علمی مکتب سید احمدالحسن(ع)، به‌تاریخ ۲۷جمادی الاول‌۱۴۴۲ h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​4​1​5​5​6​6​0​2​2​1​1​2​8​0​2​9

[24] - پاسخ سید احمدالحسن(ع) در صفحۀ فیس‌بوک، به‌تاریخ 5 جولای 2018 م.

[25] - کتاب پاسخ‌های روشنگرانه: ج 1 ص 45.

[26] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 4 ص 101.

[27] - کتاب پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 50.

[28] - بخش علمی مکتب سید احمدالحسن(ع). h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​3​8​1​9​0​7​6​8​4​4​7​8​6​3​7​0

[29] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج ۲ سوال 177.

[30] - کتاب پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 23.

[31] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 83.

[32] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 99.

[33] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 1 ص 75.

[34] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 5 ص 45.

[35] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 41.

[36] - پی‌نوشت سید احمدالحسن(ع) در صفحۀ فیس‌بوک، به‌تاریخ 8 جولای 2018.

[37] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 54.

[38] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 2 ص 165.

[39] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 2 ص 166.

[40] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 2 ص 166.

[41] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 2 ص 167.

[42] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 2 ص 181.

[43] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 2 ص 134.

[44] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 3 ص 73.

[45] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 6 ص 73.

[46] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 1 ص 36.

[47] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 1 ص 36.

[48] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 1 ص 37.

[49] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج1 ص 37.

[50] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 1 ص 38.

[51] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 36.

[52] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 37.

[53] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 6.

[54] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 35.

[55] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 35.

[56] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 36.

[57] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 36.

[58] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 25.

[59] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 29.

[60] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 29.

[61] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 4 ص 100.

[62] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 4 ص 107.

[63] - پی‌نوشت سید احمدالحسن(ع) در صفحۀ فیس‌بوک، 7 جولای 2018.

[64] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 38.

[65] - اصل سؤال به زبان انگلیسی بوده است: Salamullahi alaykum ya imam, if a person five months after his marriage no longer wants to live with his wife because he don't trust her and there mental level doesn't match, and his wife is three months pregnant then what should he do? this person is suffering and his wife is suffering and the rest of the family is suffering because of the fights every week and he already decided to divorce but one thing standing in his way is the unborn child, and he fears that his wife married him for his money and believes that she will use the child to get more money out of him. ya imam will you please help this person? And pray for us? salamullahi alaykum ya Yamani alay Muhammad (saw(.

[66] - پی‌نوشت سید احمدالحسن(ع) در صفحه فیس‌بوک، به‌تاریخ 2 آگوست 2018.

[67] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 22.

[68] - بخش علمی مکتب سید احمدالحسن(ع)، 25 محرم 1442 هـ. h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​3​8​1​9​0​7​6​8​4​4​7​8​6​3​7​0

[69] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 23.

[70] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 23.

[71] - بحار‌الانوار: ج 7 ص 214.

[72] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 90.

[73] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 59.

[74] - لقمان: 15.

[75] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 5 ص 54.

[76] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 39.

[77] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 2 ص 131.

[78] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 2 ص 178.

[79] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 3 ص 65.

[80] - کتاب پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 43.

[81] - کتاب پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 44.

[82] - کتاب پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 44.

[83] - کتاب پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 48.

[84] - بخش علمی مکتب سید احمدالحسن(ع)، 24 رجب 1442 هـ. h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​4​3​1​2​7​7​3​1​4​2​0​8​3​4​0​2

[85] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 4 ص 71.

[86] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 52.

[87] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 41.

[88] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 41.

[89] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 42.

[90] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 48.

[91] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 58.

[92] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 51.

[93] - پیک صفحه: ص 563.

[94] - پیک صفحه: ص 485.

[95] - بخش علمی مکتب سید احمدالحسن(ع)، 27 جمادی‌الاول 1442. h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​4​1​5​5​6​6​0​2​2​1​1​2​8​0​2​9

[96] - در این ویدئو، خبرنگار زن لبنانی «رولا الخطیب» نمایندۀ شبکۀ «الحدث عربیه» در اردوگاه الهول سوریه حضور می‌یابد که شامل خانواده‌ها، زنان و کودکان داعشی است. با اولین اقدام خبرنگار برای نزدیک‌شدن به زنان و کودکان، همه فرار کردند و حاضر به صحبت نشدند. از جمله سخنان بچه‌های داعشی به خبرنگار: «تو را می‌کشیم، سلاخی می‌کنیم، تو کافر هستی، چون خواهران را می‌کشی، با اسلحه کفار را تهدید می‌کنیم، برو اول چادر بپوش، بعد بیا.»

[97] - پیام سید احمدالحسن در صفحۀ فیس‌بوک، به‌تاریخ 22 مارس 2021. https://fb.watch/4VGuECIiOP/

[98] - احقاف: 15.

[99] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 2 ص 27.

[100] - کتاب پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 9.

[101] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 4 ص 109.

[102] - پیک صفحه: ص 76.

[103] - کتاب پیک صفحه: ص 269.

[104] - پیک صفحه: ص 394.

[105] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 34.

[106] - کتاب پاسخ‌های فقهی، طهارت: ص 11.

[107] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 24.

[108] - پی‌نوشت سید احمدالحسن(ع) در صفحۀ فیس‌بوک، 17 ژوئن 2018 م.

[109] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 66.

[110] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 3 ص 76.

[111] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 22.

[112] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 49.

[113] - بخش علمی مکتب سید احمدالحسن(ع)، 24 رجب 1442 هـ. h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​4​3​1​2​7​7​3​1​4​2​0​8​3​4​0​2

[114] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 75.

[115] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 47.

[116] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 48.

[117] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 49.

[118] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 49.

[119] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 44.

[120] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 48.

[121] - می‌توانید به صفحۀ 310 همین کتاب (223 کتاب عربی) مراجعه کنید.

[122] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 77.

[123] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 48.

[124] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 96.

[125] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 119.

[126] - کتاب پیک صفحه: ص 385.

[127] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 7.

[128] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 63.

[129] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 6.

[130] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 14.

[131] - کتاب پاسخ‌های فقهی، طهارت: ص 18.

[132] - بخش علمی مکتب سید احمدالحسن(ع)، 25 محرم 1442 هـ. h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​3​8​1​9​0​7​6​8​4​4​7​8​6​3​7​0

[133] - بخش علمی مکتب سید احمدالحسن(ع)، 25 محرم 1442 هـ. h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​3​8​1​9​0​7​6​8​4​4​7​8​6​3​7​0

[134] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 5 ص 128.

[135] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 6 ص 126.

[136] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 6.

[137] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 14.

[138] - کتاب پاسخ‌های فقهی، طهارت: ص 5.

[139] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 10.

[140] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 18.

[141] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 18.

[142] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 19.

[143] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 19.

[144] - زن قرشی: زنی که از طریق پدر به یکی از قبایل قریش منتسب شود. برخی از این قبایل ـ‌مثل علویان یا عباسیان‌ـ در حال حاضر شناخته‌شده‌اند. کتاب پاسخ‌های فقهی، طهارت: ص 19.

[145] - کتاب پاسخ‌های فقهی، طهارت: ص 19.

[146] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 19.

[147] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 19.

[148] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 19.

[149] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 20.

[150] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 20.

[151] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 21.

[152] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 21.

[153] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 21.

[154] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 21.

[155] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 21.

[156] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 22.

[157] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 22.

[158] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 22.

[159] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 22.

[160] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 22.

[161] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 22.

[162] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 23.

[163] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 29.

[164] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 8.

[165] - بخش علمی مکتب سید احمدالحسن(ع)، ۲۵ محرم ۱۴۴۲ هـ h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​3​8​1​9​0​7​6​8​4​4​7​8​6​3​7​0

[166] - منبع قبلی.

[167] - منبع قبلی.

[168] - منبع قبلی.

[169] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 21.

[170] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 2 ص 174.

[171] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 84.

[172] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 6.

[173] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 16.

[174] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 17.

[175] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 20.

[176] - پاسخ‌های فقهی، کتاب طهارت: ص 20.

[177] - کتاب پاسخ‌های روشنگرانه: ج 4 ص 88.

[178] - کتاب پاسخ‌های فقهی، نماز: ص 12.

[179] - کتاب پاسخ‌های فقهی، نماز: ص 13.

[180] - کتاب پاسخ‌های فقهی، نماز: ص 35.

[181] - کتاب متشابهات: ج 4 ص 241.

[182] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 10.

[183] - پی‌نوشت سید احمدالحسن(ع) در صفحۀ فیس‌بوک، به‌تاریخ 29 ژوئن 2018 م.

[184] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 8.

[185] - پاسخ‌های فقهی، روزه: ص 12.

[186] - پی‌نوشت سید احمدالحسن(ع) در صفحۀ فیس‌بوک، 5 می 2018 م.

[187] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 20.

[188] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 19.

[189] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 19.

[190] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 19.

[191] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 21.

[192] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 89.

[193] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 36.

[194] - مجموعه‌ای از پاسخ‌های فقهی امام احمدالحسن(ع) در تالار، به‌تاریخ 22 محرم 1439 هـ. h​t​t​p​s​:​/​/​v​b​.​a​l​m​a​h​d​y​o​o​n​.​c​o​m​/​s​h​o​w​t​h​r​e​a​d​.​p​h​p​?​t​=​3​8​7​6​3

[195] - بخش علمی مکتب سید احمدالحسن(ع)، 24 رجب 1442 هـ. h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​4​3​1​2​7​7​3​1​4​2​0​8​3​4​0​2

[196] - توبه: 34.

[197] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 1 ص 14.

[198] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 2 ص 143.

[199] - کتاب رساله‌ای در خمس: ص 17.

[200] - کتاب رساله‌ای در خمس: ص 18.

[201] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 6 ص 51.

[202] - بخش علمی مکتب سید احمدالحسن(ع)، 25 محرم 1442 هـ h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​3​8​1​9​0​7​6​8​4​4​7​8​6​3​7​0

[203] - کتاب رساله‌ای در خمس: ص 12.

[204] - بخش علمی مکتب سید احمدالحسن(ع)، 24 رجب 1442 هـ h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​4​3​1​2​7​7​3​1​4​2​0​8​3​4​0​2

[205] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 55.

[206] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 84.

[207] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 85.

[208] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 7 ص 100.

[209] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 1 ص 43.

[210] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 28.

[211] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 28.

[212] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 5 ص 29.

[213] - بخش علمی مکتب سید احمدالحسن(ع)، 24 رجب 1442 هـ h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​4​3​1​2​7​7​3​1​4​2​0​8​3​4​0​2

[214] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 6 ص 59.

[215] - پیک صفحه: ص 544.

[216] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 4 ص 29.

[217] - اعراف: 54 تا 56.

[218] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 6 ص 62.

[219] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 6 ص 56.

[220] - کتاب پاسخ‌های روشنگرانه: ج 3 ص 353.

[221] - کتاب پیک صفحه: ص 481.

[222] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 4 ص 103.

[223] - کتاب پاسخ‌های روشنگرانه: ج 6 ص 94.

[224] - پیک صفحه: ص 557.

[225] - پی‌نوشت سید احمدالحسن(ع) در صفحۀ مبارک فیس‌بوک، به‌تاریخ 2 جولای 2018.

[226] - پی‌نوشت سید احمدالحسن(ع) در صفحۀ مبارک فیس‌بوک، به‌تاریخ 5 جولای 2018.

[227] - پی‌نوشت سید سید احمدالحسن(ع) در صفحۀ مبارک فیس‌بوک، به‌تاریخ 5 جولای 2018.

[228] - پی‌نوشت سید احمدالحسن(ع) در صفحۀ مبارک فیس‌بوک، به‌تاریخ 13 جولای 2018.

[229] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 21.

[230] - پاسخ‌های فقهی، مسائل متفرقه: ج 3 ص 34.

[231] - پاسخ‌های روشنگرانه: ج 2 ص 173.

[232] - بخش علمی مکتب سید احمدالحسن(ع)، 25 محرم 1442 هـ h​t​t​p​s​:​/​/​w​w​w​.​f​a​c​e​b​o​o​k​.​c​o​m​/​a​l​q​e​s​m​a​l​3​l​m​e​/​p​o​s​t​s​/​3​8​1​9​0​7​6​8​4​4​7​8​6​3​7​0

[233] - عهد قدیم و جدید، سفر اعداد، اصحاح 27.

[234] - تفسیر کتاب مقدس، عهد قدیم، پدر تادریس یعقوب، قانون میراث و جانشینی یشوع تفسیر سفر اعداد، اصحاح 27.

[235] - شرح کتاب مقدس، عهد قدیم، کشیش آنتونیوس فکری، تفسیر سفر اعداد، اصحاح 27.

[236] - عهد جدید، انجیل متی، اصحاح 5.

[237] - پاپ شنوده، نظر کلیسای ارتدکس دربارۀ کاهن‌بودن زن، کنفرانس لمبت آنجلیکان در انگلستان در سال 1988، برگرفته از وب‌سایت رسمی انبا بیشوی) h​t​t​p​:​/​/​w​w​w​.​m​e​t​r​o​p​l​i​t​-​b​i​s​h​o​y​.​o​r​g​/​a​r​a​b​i​c​/​d​i​a​l​o​g​u​e​s​.​h​t​m