متن کتاب

انتشارات انصار امام مهدی (ع) رساله‌ای در فقه خمس به انضمام مُلحقات آن گردآوری و تنظیم شیخ علا سالم مترجم گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی (ع) نام کتاب: رساله‌ای در فقه خمس نویسنده: احمدالحسن(ع) گردآوری و تنظیم: علا سالم مترجم: گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع) نوبت انتشار: اوّل تاریخ انتشار: 1396 کد کتاب: 1/112 ویرایش ترجمه: اوّل  جهت کسب اطّلاعات بیشتر در خصوص دعوت مبارک سید احمدالحسن (ع) به تارنماهای زیر مراجعه نمایید. www.almahdyoon.co/ir www.almahdyoon.co فهرست اندرز این رساله .​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​.​9 پیش‌گفتار 11 محور اوّل : در واجب بودن خمس 21 محور دوّم: در آنچه خمسش واجب است 27 اوّل: غنایم 27 دوّم: معادن 28 سّوم: گنج‌ها 29 چهارم: هرآنچه از دریا با غوّاصى خارج می‌شود 32 پنجم: زمینی که اهل ذمّه از مسلمان خریده است 33 ششم: حلال مخلوط شده با حرام 33 هفتم: آنچه از هزینۀ سالانه اضافه آید، و آنچه به آن ضمیمه می‌شود 33 اوّل: تشریع خمس در آنچه از خرجی سال اضافه آمده است 34 دوّم: مشخص کردن رأس (ابتدای) سال خُمسی 36 سوّم: خمس در مقدارِ افزون بر نیاز است 37 چهارم: پرداخت خمس منبع درآمد (مغازه، شرکت... و نظایر آن) 39 پنجم: تعدّد منبع درآمد 40 ششم: حقوق کارمندان 41هفتم: پول پس‌انداز شده برای ازدواج، حج یا خرید مسکن 42 هشتم: خمس آنچه در اختیار نباشد، و مضیقه و تنگنای مالی 43 نهم: اموال کودکان 45 محور سوّم: در تقسیم خمس 47 خاتمه: خارج کردن خمس و تحویل آن 50 محور چهارم: در اَنفال 53 محور پنجم: در صلۀ امام (ع) 55 پیوست اول: متن کتاب خمس از کتاب احکام نورانی اسلام 59 فصل اوّل: آنچه به آن خمس تعلق می‌گیرد 59 فصل دوّم: تقسيم خمس 64 انفال: 66 پیوست دوّم: پرسش‌های متفرقه دربارۀ خمس 67 پیوست سوّم: صلۀ امام (ع) 77

-اندرز این رساله

سید احمدالحسن (ع) می‌فرمایند: (خداوند توفیقت دهد! مسائلی دربارة خمس در کتاب پاسخ‌های روشنگر و دیگر کُتب ـ‌مثل شرایع‌ـ وجود دارند؛ اگر ممکن است آنها را گردآوری کن و کتابی در این باب بنویس که در آن توضیح و جرئیات خمس به صورت مفصّل باشد تا برادران و خواهران شما به مقتضای آن عمل کنند و اگر موارد مبهمی وجود داشت می‌توانی از آنها سؤال کنی). *** محمد بن زید طبرى می‌گوید: مردى از بازرگانان فارس كه از پیروان امام ابوالحسن رضا (ع) بود به آن حضرت نامه‏اى نوشت و دربارۀ خمس اجازه خواست. ایشان در پاسخ او نوشتند: (بسم الله الرحمن الرحیم. به راستی خداوند، وسعت دهنده و كریم است. در عمل و كار، ضامنِ ثواب است و در مضیقه بودن و تنگنا، ضامنِ غم و اندوه. هیچ مالى حلال نیست جز از راهی كه خدا آن را حلال كرده و خمس موجب كمک به ما است بر دین ما، و کمک بر عیالات ما، پیروان ما و آنچه می‌بخشیم و آبرویى كه می‌خریم از كسانى كه از قهر و زورش می‌ترسیم؛ پس آن را از ما دریغ ندارید و تا می‌توانید خود را از دعاى ما محروم نسازید. به راستی که دادن خمس كلیدِ روزىِ شما و مایۀ پاک شدن گناهان شما و چیزی است كه براى روز تنگدستی و بینواییِ خود آماده می‌كنید. مسلمان كسى است كه به عهدى كه خدا با او كرده است وفا كند. مسلمان آن نیست كه زبان بپذیرد و با دل مخالفت كند. و السلام).([1]) بسم الله الرَّحمن الرَّحیم و بار الها! سلام و صلوات تامّ خود را بر محمد و آل محمد، امامان و مهدیین، ارزانی فرما!

-پیش‌گفتار

حق تعالی می‌فرماید: (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللهُ سَمیعٌ عَلیم)؛([2]) (از اموال آنها صدقه‌ای بستان تا آنها را با آن پاک و منزّه سازی، و براي آنها دعا کن زيرا دعای تو مايۀ آرامشی برای آنها است، و خداوند شنوا و دانا است). این آیه با توجه به روایاتی که از آل محمد ـ‌صلوات خدا بر همۀ آنها باد‌ـ روایت شده اشاره‌ای در آنچه اشاره به وجوب خمس دارد آمده است. پیش از هر چیز، عرصۀ سخن را برای قائم آل محمد ـ‌سید احمدالحسن (ع)‌ـ خالی می‌گذارم؛ آنجا که ایشان از برخی امور مرتبط با وجوب خمس، صاحب و حکمت آن و جایگاه آن در اقتصاد اسلامی سخن می‌گوید. روزی از ایشان سؤال کردم: آیا مقرّر کردن سرآغاز سال خمسی به طور کلی واجب است؟ چه مکلّف بداند از مخارج سالش چیزی اضافه می‌آید و چه نداند؟ ایشان (ع) فرمودند: (خداوند توفیقت دهد! خمس، روزانه است. مؤمن خود را هر روز مورد محاسبه قرار می‌دهد امّا چون این کار برای مردم مشقّت‌آور است و آنها نیز عادت پیدا کرده‌اند که حساب‌های شخصی، مؤسسّات و شرکت‌ها را به صورت سالانه بررسی کنند ما گفتیم سالیانه باشد. پس مؤمن باید در مدّتی که حداکثر یک سال است خود را محاسبه کند؛ یعنی او هر سال یک مرتبه خود را مورد محاسبه قرار می‌دهد، اما جایز نیست مدّت را بیش از این قرار دهد. بدان که خمس برای امام است، پس می‌تواند آنرا در زمانی ساقط و در زمانی دیگر واجب گرداند و می‌تواند مدتی را تعیین کند که مؤمن خود را در آن مورد محاسبۀ مالی قرار دهد و بهجای محاسبۀ روزانه، آنرا به صورت ماهانه، فصلی، سالانه ـ‌‌همانطور که در حال حاضر اینگونه است‌ـ و یا به شکل دیگری قرار دهد. در خمس حکمت‌هایی (نهفته) است از جمله: اگر خدا بخواهد امام حکومت کند، با آن امور عامّۀ مردم و احتیاجات آنها خصوصاً فقیران‌شان را اداره می‌کند. با خمس است که امام می‌تواند بین مردم، مساوات برقرار و درنتیجه فقر و نیازمندی را از فقرا دفع و عدالت را بین مردم محقق کند): (ما أَفاءَ اللهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَللهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیتامى‏ وَ الْمَساكینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ كَی لا یكُونَ دُولَةً بَینَ الْأَغْنِیاءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ شَدیدُ الْعِقاب)؛([3]) (آنچه خداوند از مردم قريه‌ها نصيب فرستاده‌اش کرده است از آنِ خدا است و از آنِ پيامبر و خويشاوندان، و از آنِ يتيمان و مسکينان و در راهماندگان است، تا ميان توانگرانتان دست به دست نشود. هر چه فرستاده به شما داد بستانيد و از هر چه شما را منع کرد اجتناب کنيد و از خدا بترسيد که خدا سخت‌عقوبت است). حال اگر سیستم اقتصادی کشورها را بررسی کنید خواهید دید مالیاتی را مقرّر می‌کنند که در بیشتر کشورها تقریباً به اندازۀ خمس است. در مالیات اجر و پاداشی وجود ندارد و کسی که آن را پرداخت می‌کند ثوابی ندارد. این کسانی که به خلیفۀ خدا بر روی زمین کافر هستند و کسانی که به حاکمیّت مردم ایمان دارند آن (مالیات) را با اکراه و علی رغم میلشان پرداخت می‌کنند؛ زیرا دولت‌ها و حکومت‌ها آن ها را وادار به پرداخت خمس ـ‌تحت عنوان مالیات‌ـ می‌کنند، امّا آن ها اموال خود را پرداخت می‌کنند و سپس حسرتی برای آن ها خواهد بود، چرا که آن را برای برپایی حاکمیّت مردم بر روی زمین پرداخت کرده‌اند: (إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللهِ فَسَینْفِقُونَها ثُمَّ تَكُونُ عَلَیهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یغْلَبُونَ وَ الَّذینَ كَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ یحْشَرُون)‏؛([4]) (کسانی که کفر ورزیدند به راستی که اموالشان را مصرف می‌کنند تا مردم را از راه خدا بازدارند. پس اینها اموالشان را مصرف خواهند کرد و سپس حسرتی برایشان خواهد بود، سپس مغلوب میشوند؛ و کافران به سوی جهنم گِرد آورده می‌شوند). در حالی که خداوند از سرِ رحمتش بر مؤمنان واجب کرده که همین اموال ـ‌یعنی خمس‌ـ را بپردازند و در عین حال برای پرداختش به آن ها ثواب می‌دهد و آن ها را پاک می‌گرداند: (خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)؛([5]) (از اموال آن ها صدقه‌ای بستان تا آن ها را با آن پاک و منزّه سازی، و براي آن ها دعا کن زيرا دعای تو مايۀ آرامشی برای آن ها است، و خداوند شنوا و دانا است). انسان می‌تواند همة زندگی خود بر روی این زمین را در طاعت قرار دهد و می‌تواند همة زندگی خود بر روی این زمین را در معصیت قرار دهد، تفاوت این دو فقط در این است که از خلیفه و جانشین خدا پیروی کند یا از وی روی گرداند و سرپیچی نماید. بدان ـ‌خداوند اُستوارت بداردـ خمس در برپایی اقتصاد اسلامیِ عادلانه بسیار اهمیّت دارد. اسلام به نظام سرمایه‌داری یا سوسیالیستی اعتقادی ندارد، بلکه خمس، اقتصاد را در دست شخصی قرار می‌دهد که مطمئناً زاهد، عادل و در اجرایی ساختن آن حکیم است و با این کار: مواسات و هم دردی میان مؤمنان و میان سرزمین‌های مؤمنان در اقتصاد اسلامی تضمین می‌شود؛ پس دیگر سرزمین اسلامی وجود نخواهد داشت که در کمال پرخوری و رفاه باشد در حالی که سرزمینی دیگر وجود داشته باشد، مردمانش از شدت فقر و نیاز آه بکشند و با این کار امور مالی فقرا، ایتام و بیوه‌ها اصلاح می‌شود و دیگر گرسنه و برهنه‌ یا کسی که بی سرپناه باشد باقی نخواهد ماند و این وضعیّت بازتاب مثبتی بر وضع اجتماعی جامعۀ مسلمان خواهد داشت. پرخوری و فقر، هر دو دارای اثرات اجتماعی منفی هستند. دست کم موجب کاهش اخلاق بزرگ‌‌منشانه ـ‌مثل کَرَم، هم‌دردی و ایثار‌ـ و بروز اخلاق پست و زشت ـ‌مانند فساد جنسی و بخل و دیگرِ موارد‌ـ می‌شود. دیگر فردِ پُرخوری باقی نخواهد ماند که در پُرخوری‌اش آسوده و شادمان باشد در حالی که می‌بیند فقیر یا نیازمندی وجود دارد، پس از اینکه او و تمام جامعه ببینند که شخصی كه جانشین خدا در زمینش است اموال خود را ـ‌که خمس اموال است‌ـ برای مصلحت عامّة مردم و مخارج محتاجان انفاق می‌کند و این گونه خلیفة خدا با انفاق اموال خمس اسوه‌ای خواهد بود ـ‌با زهد خویش و دوری از زرق و برق دنیا علی رغم داشتن آن‌ـ که هر پرخوری را یادآور می‌شود و باعث می‌شود که وی احساس کمبود، قصور و کوچکی کند در حالی که وی در زرق و برق دنیا غرق شده است و در ناز و نعمت زندگی می‌کند. حال آنکه فقیر و محتاجی وجود دارد که از تنگ دستی رنج می‌برد؛ و این برای اصلاح اقتصادی مردم بسیار مهم است تا جایگزینی برای پیشوای زشتی در جامعة انسانی باشد همان‌طور که امروز این گونه است و همواره در دولت طاغوت چنین بوده است. اینکه ثروتمند و مرفّهی که بدون محدودیّت و به هر شکلی بر جمع‌آوری اموال حرص می‌ورزد تا آمال و آرزوهای شخصی خود را محقّق کند و در نتیجه جامعه به فقیران و ثروتمندان تقسیم شده است و متأسّفانه مَثَل این جامعه به سان سگ‌هایی خواهد بود که بر سر مُرداری به جان هم افتاده‌اند در حالی که قوی از آن پرخوری می‌کند و ضعیف ـ‌در حالی که از درد گرسنگی زوزه می‌کشد‌ـ اطراف آن دُم می‌جنباند. خلیفۀ خدا در زمینش، همان‌طور که به عنوان پیشوای دینی، اخلاقی و اجتماعی اهمیّت دارد، به عنوان پیشوای اقتصادی که خداوند با او اوضاع مردم را اصلاح می‌کند نیز بسیار اهمیّت دارد. پس هنگامی که مردم به او ایمان آورند، وضع اقتصادی‌شان اصلاح خواهد شد. (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ یكْسِبُونَ)؛([6]) (و اگر مردم شهرها ايمان آورده و پرهيزگاری پيشه کرده بودند برکاتی از آسمان و زمين را به رويشان می‌گشوديم؛ ولی (فرستادگان) را تکذیب کردند، پس ما نيز به کيفر کردارشان مجازاتشان کرديم). مقصود از این آیه فقط امداد غیبی الهی نیست، بلکه آنچه را که به عنوان سبب طبیعیِ مادّی برای اصلاح اوضاع اقتصادی مردم تقدیم کردم نیز شامل می‌شود؛ یعنی خلیفه و جانشین خدا در زمینش و تصرّف و مصرف عادلانه و حکیمانة وی در خمس ـ‌مالی که ملک شخصی‌اش است‌ـ و اعطای آن، بالاترین تمثیل در زهد و دوری از خوشگذرانی و برآوردن نیاز محتاجان است. این نکته، محوری اساسی در اقتصاد اسلامی یا الهی و یکی از مهم‌ترین اسباب تفاوت آن با هر اقتصاد پایه‌گذاری شدة دیگر است. اقتصاد اسلامی متمرکز بر خلیفة خدا است و بدون او ممکن نیست چیزی به اسم اقتصاد اسلامی یا الهی ـ‌که هدفش محقّق کردن عدالت بین مردم باشد‌ـ وجود داشته باشد. این بخشی از آنچه است که ایشان ـ‌جانم به فدایش‌ـ به اختصار بیان فرمودند و از آنجا که امام از آل محمد (ع) ـ‌با توجّه به برخی از مواردی که شناخت‌شان وجود دارد‌ـ با حلال و حرام شناخته میشودـ‌ چرا که از حارثبن مغیره نصری روایت شده است: به ابوعبدالله (ع) عرض کردم: صاحب این امر با چه چیزی شناخته می‌شود؟ حضرت فرمود: (با سکینه و وقار). عرض کردم: و با چه ابزاری؟ فرمود: (او را با حلال و حرام می‌شناسی، و اینکه مردم به او نیازمندند و او به احدی نیازمند نیست، و سلاح رسول (ص) خدا نزد او می‌باشد). گفتم: آیا او وصیِّ فرزند وصی خواهد بود؟ فرمود: (جز این نخواهد بود که او وصی و فرزند وصی می‌باشد)([7])‌ -براساس نور این روش الهی در شناخت امام قائم (ع) که آل محمد (ع) بیانش فرموده‌اند رساله‌ای در فقه خمس و پیوست‌هایش تقدیم به انصار خدا ـ‌انصار امام مهدی (ع)‌- می‌نمایم که شامل پاسخ‌های مهمّی از سید احمد الحسن به مسائل مبتلی به خمس است و محتوای آن، همه از وی صلوات الله علیه گرفته شده و از منابع زیر است: 1- فصل خمس در کتاب شرایع الاسلام‌ ‌سید احمد الحسن (ع). 2- مسایلی که برادران و خواهران انصار، فرستاده و ایشان (ع) پاسخ دادند که برخی از آن ها در کتاب پاسخ‌های روشنگر مدوّن شده است. و از آن جهت که مِلکیّت صلة امام و انفال نیز به امام (ع) برمیگردد، این موارد را نیز به خمس ضمیمه کرده‌ام. سرورم احمد الحسن!... اگر آنچه مقدّر گشته میان ما و شما جدایی انداخته است و بعد از این همه سالیان متوالی در انتظار شما بودن، روزها همچنان ادامه پیدا کرده‌اند و شما متواری و بی‌خانمان شده‌ای، اما ای پدرم! رحمت تو به حال ما مقصرّان و اهل خطا و اشتباه در حق شما آل محمد (ع) آن چنان زیاد است که دستان ما را گرفته‌ای و به راه مستقیم خدا سوق می‌دهی و حلال و حرام او را برای ما بیان می‌فرمایی تا آن حلقة پاکی به ولایت شما ـ‌که خداوند سبحان میثاقش را از خلق گرفته است‌ـ تکمیل گردد. ای فرزند رسول خدا (ص) ! آنچه را که از شرع خدا از پاسخ‌های سؤال‌هایی که بر شما وارد شده است و شما ـ‌به رغم همة آن قساوتی که از روزگار و اهلش وارد می‌شود‌ـ به این سؤال‌ها پاسخ داده‌ای گردآوری کرده‌ام به شما تقدیم می‌کنم، در حالی که این طور خواسته شده بود که این شرایع (احکام) غایب باشد همانگونه که شما اهل بیت مجبور به غیبت بودید تا علمای بی‌عمل زندگی مردم را با احکامی که به هیچ روی ارتباطی با دین و شرع خدا ندارند مالامال گردانند. از خداوند سبحان درخواست و تمنّا دارم که شما را در زمین برای برپایی دینش و حاکمیّتش تمکین دهد! و الحمد لله ربّ العالمین. علا / و صلى الله على محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیماً و صلوات تام و تمام خدا بر محمد و آل محمد، ائمه و مهدیین باد! سخن در فریضۀ خمس و ضمیمه‌های آن در پنج محور خواهد بود: اوّل: در واجب بودن خمس. دوّم: در آنچه خمسش واجب است. سوّم: در تقسیم خمس. چهارم: در اَنفال. پنجم: در صلة امام.

-محور اوّل: در واجب بودن خمس

در واجب بودم خمس اشکالی وجود ندارد و خمس واجبی است الهی، مانند واجب بودن نماز، روزه، حج و سایر موارد. حق تعالی می‌فرماید: (وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی‏ءٍ فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى‏ وَالْیتامَى‏ وَالْمَساکینِ وَابْنِ السَّبیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ...)؛([8]) (و بدانيد که هرگاه چيزی به غنيمت گرفتيد خمس آن از آنِ خدا و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مسکينان و در راه‌ماندگان است، اگر به خدا ایمان آورده‌اید...). هیچ کس نمی‌تواند این آیه را فقط مربوط به غنایم جنگ بداند([9]) در حالی که فصل الخطاب و سخن نهایی دربارۀ آن، تنها نزد همتای قرآن و بازگوکنندۀ آن می‌باشد و ایشان (ع) فرموده‌اند که غنیمت هر آنچه را که انسان به دست آورد و هر سودی را که به دست ‌آورد شامل می‌شود. در صحیحۀ علی بن مهزیار از امام جواد(ع) نقل شده است: (امّا در مورد غنائم و فواید، بر مردم لازم است که در هر سال خمس آن را بدهند. حق تعالی می‌فرماید: (وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ)؛ (و بدانيد هرگاه چيزی به غنيمت گرفتيد) پس غنایم و فواید ـ‌خدا تو را بیامرزد‌ـ بهره‌‌ای است كه انسان به چنگ می‌آورد و سودی است كه به او می‌رسد).([10]) و در فقه رضوی آمده است: (و خداوند بزرگ و بلند مرتبه می‌فرماید: (وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ)؛ (و بدانيد هرگاه چيزی به غنيمت گرفتيد) پس با آن از روی رحمت و منّت خود بر ما فضل و کرم فرمود... . و هر چه مردم به دست آورند غنیمت به شمار می‌آید، خواه گنج باشد یا معادن یا از غوّاصی در دریا به دست آید یا اموالی باشد كه بدون جنگ از کفّار به دست آمده است ـ‌که اختلافی در آن نیست‌ـ و هرآنچه را كه ادّعا كرده‌اند خمسی ندارد ـ‌مثل سود بازرگانی، محصولات كشتزارها و باغ‌ها و دیگر در آمدهای بازرگانی و صنعتی و ارث و چیزهای دیگر‌ـ زیرا همة اینها غنیمت و سود و بهره محسوب می‌شود).([11]) و حق تعالی می‌فرماید: (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ)؛([12]) (از اموال آن ها صدقه‌ای بستان تا آن ها را با آن پاک و منزّه سازی، و براي آن ها دعا کن زيرا دعای تو مايۀ آرامشی برای آن‌ها است). پس این آیه نیز در مورد خمس است و عبارت (الصلاه علیهم) یعنی (دعا برای آنان). امام ابوجعفر جواد (ع) به علی بن مهزیار نامه‌ای نوشت که از جملۀ آن است: (... همانا دوستان (شیعیان) من ـ‌كه از خداوند صلاح آن ها را خواهانم‌ـ یا برخی از آن ها در پرداخت آنچه بر آن ها واجب شده است كوتاهی كرده‏اند و من از آن اطّلاع پیدا كرده‌ام. پس بر آن شدم تا آن ها را با کاری كه در خصوص خمس در این سال اجرا كردم پاک و تزکیه نمایم) که حق تعالی می‌فرماید: (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللهُ سَمیعٌ عَلیم)؛ (از اموال آن ها صدقه‌ای بستان تا آن ها را با آن پاک و منزّه سازی، و براي آن ها دعا کن زيرا دعای تو مايۀ آرامشی برای آن ها است، و خداوند شنوا و دانا است).([13]) بنابراین خمس به امام معصوم (ع) و حجّت بر خلق در هر زمان ـ‌که اوصیای وی هستند‌ـ اختصاص دارد و آنان حق دارند که آن را هر جا بخواهند قرار دهند (و هرگونه بخواهند مصرف کنند). عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) نقل می‌کند که ایشان فرمود: (هر کسی که غنیمت یا درآمدى به دست آورد باید خمسش را به فاطمه‏ (ع) و هر کسی که پس از او از فرزندانش ولیّ امرش و حجّت خدا بر مردم است بپردازد، و این سهم خاص آنان است و در هرجا كه بخواهند قرار می‌دهند و صدقه بر آنان حرام شده است؛ حتّی اگر ‏خیاطی پیراهنی را به پنج درهم بدوزد یک درهم از آن برای ما خواهد بود مگر اینکه آن را بر شیعیان حلال سازیم تا فرزندان آنان پاک به دنیا آیند).([14]) پس معصوم (ع) به هر شکل که بخواهد خمس را مصرف می‌کند و نیز با وجود آنکه خمس حقّ فرض شده و واجبِ وی از سوی خدا بر بندگان است، می‌تواند آن را برای هر کسی که بخواهد حلال کند و این مطلب را متون بیان کرده‌اند که درصدد برشمردن و ذکر آن ها نیستم و تنها به نقل آنچه در توقیعِ شریفِ صادر شده از امام مهدی (ع) به اسحاق بن یعقوب از طریق سفیر دوّم ـ‌محمد بن عثمان عمری آمده است‌ـ اکتفا می‌کنم؛ به این قرار: (... و امّا در مورد آنان كه اموال ما را با اموال خودشان درمی‌آمیزند؛ پس هر کس که از آن چیزی را حلال نماید و بخورد، جز این نیست که آتش خورده‏ است، و اما خمس بر شیعیان ما مباح و تا ظهور امرِ ما بر ایشان حلال شد تا ولادت ایشان پاكیزه باشد و خبیث و آلوده نباشد...).([15]) از این توقیع شریف فهمیده می‌شود که جرم و گناه چپاول و حلال کردن اموال آل محمد (ع) توسّط فقهای گمراه برای عموم بسیار واضح و روشن است. حال چه مصیبت بزرگی خواهد بود اگر انسان بداند که آن ها با امام مُغیَّبِ خود (غایب شده توسط دیگران) با ستیز با دعوتش ـ‌که با فرستادن وصی و یمانى‌اش احمدالحسن(ع) آغاز شده است‌ـ آن هم به وسیلۀ اموال امامشان ـ‌که ظالمانه برای خود حلال شمرده‌اند‌ـ به نبرد پرداخته‌اند؟! این در حالی است که صاحب خمس در روز قیامت مُوقِف و ایستگاهی دارد که در آن حقِّ خود را مطالبه می‌کند و روز سختی بر انکارکنندگان (کسانی که با وجود دانستن حق، آن را انکار می‌کنند) و منع کنندگان حقِّ الهیِ صاحبِ حق خواهد بود، چه برسد به کسی که آن را به عداوت و دشمنی می‌خورد!!! محمدبن مسلم از یکی از دو امام باقر و صادق(ع) روایت می‌کند: (سخت‌ترین شرایط برای مردم در روز قیامت این است كه صاحب خمس برخیزد و بگوید: پروردگارا خمس من؟ ما خمس را برای شیعیان مباح ساختیم تا ولادتشان پاک و طاهر گردد).([16]) شایسته است مؤمن توجه داشته باشد که پرداختن خمس به اهل معیّن شده‌اش سودی است که به خود مؤمن برمی‌گردد نه به کس دیگر. کدام یک از مؤمنان از تطهیر و تزکیه ـ‌طبق نص و متن قرآن‌ با دریافت خمس توسّط امام از مؤمن‌ حاصل می‌شود‌ـ بی‌نیاز است؟ پس این فضل بزرگی از جانب خداوند و منّتی از سوی آنان ـ‌صلوات و درود خداوند بر آنان‌ـ بر ما است. از اباعبدالله امام صادق(ع) روایت شده است: (هر کس بپندارد که امام به آنچه در دست مردم است محتاج است وِی کافر است، این مردم هستند که نیاز دارند تا امام از آن ها بپذیرد. خداوند عزوجل می‌فرماید: (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّیهِمْ بِها)؛ (از اموال آنها صدقه‌ای بستان تا آن ها را با آن پاک و منزّه سازی).([17]) و آنچه از عمل قبیح وُکلای مرجعیّت فقهای آخرالزّمان ـ‌که بر کسی پوشیده نیست‌ـ ملاحظه شده، شایستۀ تأمّل است. علی رغم اینکه دلایل خیانت آنان به دین خدا بسیار و جرم نیز بزرگ است ‌ـ‌به حدّی که سطرهاى این مختصر رساله که محدود به توضیح مسایل مهم خمس است آن را در بر نمی‌گیرد‌ـ ولی من کسی را که از خدا می‌ترسد هوشیار می‌سازم و برای وی به یکی از دلایل فساد اخلاقی در دفاتر مرجعیّت و وکلای آن ها و بعضی از پیروان آنان اشاره‌ای می‌کنم و آن ـ‌با وضوح کامل‌ـ خوردن مال خمس بی هیچ صورت حقّی است. ضریس کناسی از اباعبدالله امام صادق (ع) نقل می‌کند که ایشان فرمود: (چگونه زنا بر مردم وارد شده است؟) عرض كردم: نمى‌دانم، فدایت گـردم. فرمود: (از راه خمس ما اهل بیت (كه نمى‌پردازند) مگر شیعیان پاک‌ ما که خمس برای آن ها برای هنگام تولدشان حلال است).([18]) و سپاس خدایی که پروردگار جهانیان است، برای نعمت هدایت و ولایت!

-محور دوّم: در آنچه خمسش واجب است

که هفت‌ مورد است:

-اوّل: غنایم

خمس در غنایمی که سپاه مسلمین در دارالحربِ([19]) بین مسلمانان و کفّار در دستشان قرار گرفته (منقول) و آنچه در دستشان قرار نگرفته است (غیرمنقول) ـ‌مثل زمین و نظایر آن‌ـ واجب می‌باشد ـ‌چه این غنیمت اندک باشد یا فراوان‌ـ به شرط اینکه: ـ آنچه سپاه مسلمین به غنیمت گرفته است از مسلمانی غصب نشده و در دست کافر افتاده باشد، که اگر اینگونه باشد به مالک مسلمانش بازگردانده می‌شود. ـ آنچه به غنیمت گرفته‌اند مُلک مُعاهد و دیگرانی که محترمالمال هستند نباشد که در این صورت نیز به وی بازگردانده می‌شود. مُعاهد کسی است که بین وی و مسلمانان عهدی ثبت شده و مکتوب وجود داشته باشد که وی در این حالت (محترمالدم) (خونش محترم است و ریخته نمی‌شود) و محترمالمال (مالش از وی گرفته نمی‌شود) است تا زمانیکه آن عهد را نقض نکند. گذشتن یک سال برای خارج کردن خمس غنیمت در نظر گرفته نمی‌شود و خمس غنیمت به محض به دست آوردن آن واجب می‌گردد.

-دوّم: معادن

معادنی که انسان مالک است؛ که بر سه نوع می‌باشد: الف‌: نرم ـ‌یعنی قابل ذوب شدن‌ـ مثل طلا، نقره و سرب. ب‌: سخت مثل یاقوت، زبرجد و سنگ سرمه. ج: مایع مثل قیر، نفت و گوگرد. و در همۀ این معادن خمس واجب است و گذشت یک سال برای دادن خمس آن در نظر گرفته نمی‌شود، بلکه به محض به دست آوردن آن و کنار گذاشتن هزینه‌ها و آنچه برای استخراج آن معدن و به دست آوردنش مصرف شده است خمسش کنار گذاشته می‌شود. مثلاً اگر ارزش آنچه استخراج شده 50 دینار باشد و برای استخراج آن یا به دست آوردنش 10 دینار مصرف کرده باشد، خمس 40 دینار را کنار می‌گذارد ـ‌که 8 دینار است‌ـ و به همین ترتیب. در اینجا دو سؤال مطرح می‌شود: اوّل: آیا نِصاب و مقدار معیّنی برای معدن ـ‌مثل طلا و نقره‌ـ وجود دارد تا خمس آن کنار گذاشته شود؟ پاسخ: خیر؛ نصاب و مقدار معینی وجود ندارد، خمس هرآنچه که از هزینۀ به دست آوردن محصول معدن اضافه‌تر باشد کنار گذاشته می‌شود حتی اگر اندک باشد. دوّم: آیا خمس در زیورآلاتی که زن استفاده میکند (مثل طلا، نقره، عقیق و غیره) واجب است؟ پاسخ: آنچه زن برای زینت استفاده می‌کند خمس ندارد، امّا خمس آنچه استفاده نمی‌شود، واجب است.

-سوّم: گنج‌ها

خمسِ گنج، واجب است و گنج، هر مالی است که در زیر خاک اندوخته شده باشد. خمس گنجی که انسان می‌یابد تنها بعد از توجّه به آنچه در ادامه بیان خواهد شد پرداخت می‌گردد: اوّل: اینکه گنج به بیست دینار (یعنی بیست مثقال طلای 18 عیار) و بیشتر برسد و اگر ارزشش کمتر از این مقدار باشد خمسی نخواهد داشت. دوّم: خمس گنج بعد از کنار گذاشتن هزینه‌های استخراج ـ‌مثل حفاری، ابزارآلات و نظایر آن‌ همانند آنچه در بخش معادن ذکر شد‌ـ واجب می‌گردد. سوّم: اثر و نشان اسلام بر گنج پیدا شده نباشد، که اگر این گونه باشد (یعنی نشانی بر آن نباشد) دادن خمسش واجب می‌شود، چه در سرزمین اسلام پیدا شود و چه در سرزمین جنگ. به عنوان مثالی برای نشان اسلام: اگر مثلاً سکّه‌هایی پیدا کند که بر آن ها آیه‌ای از قرآن یا اسم رمز و نماد اسلامی و مانند آن باشد که تأکید کند یک اثر اسلامی است. اگر گنجی (که اثر و نشان اسلام بر آن نباشد) در ملکی که مثلاً زید آنرا خریده است یافت شود آن را به فروشنده معرفی می‌کند، اگر آن را شناخت وی به آن سزاوارتر است و اگر آن را نشناخت از آنِ مشتری خواهد بود ـ‌مشتری در این مثال زید است‌ـ و بر او واجب است خمس آن را کنار گذارد. اگر بر گنج اثر و نشان اسلام بود، دو حالت دارد: الف‌ـ آن را در زمین موات ـ‌زمین بی‌جان و مرده مثل زمین صحرا که خانه یا مزرعه یا عمران و آبادی در آن نباشد‌ـ که در سرزمین الاسلام باشد پیدا کند، که در این صورت مُلک امام (ع) خواهد بود و به هر کس که آن را استخراج کرده است هزینۀ استخراج و اجرت بیرون آوردن آن پرداخت می‌شود؛ مثلاً اگر برای بیرون آوردن آن ده دینار هزینه کرده باشد و اجرت بیرون آوردن گنج پنج دینار باشد، پانزده دینار به وی پرداخت و گنج به امام (ع) تحویل داده می‌شود، زیرا وی مالک آن است. ب‌ـ اینکه آن را در ملکی که خریده است بیابد، که در این صورت آنرا به فروشنده معرفی می‌کند، اگر آن را شناخت او به آن سزاوارتر است و اگر نشناخت از آنِ امام (ع) است. یک مسئله باقی ‌می‌ماند: گنج در زمینی که متعلّق به یک شخص و اجاره شده توسّط شخص دیگری است پیدا شود و مالک و مستأجر بر سر گنج اختلاف پیدا کنند، در این صورت اگر در ملکیّت آن اختلاف پیدا کردند سخن مؤجر ـ‌مالک‌ـ همراه با قسم وی مورد پذیرش است و اگر در مقدار آن اختلاف پیدا کردند سخن مستأجر مورد قبول است. آنچه دربارۀ کسی که در زمین خریداری شده گنج پیدا کند بیان کردیم، در مورد حیوانی که خریداری کرده و داخل آن شیء قیمتی بیابد نیز همین احکام جاری است؛ یعنی آن را به فروشنده معرفی می‌کند، اگر آن را شناخت وی به آن سزاوارتر است و اگر نشناخت از آنِ مشتری است و دادن خمسش بر وی واجب خواهد بود. اگر ماهی بخرد و داخل آن شیء قیمتی بیاید خمس آن را خارج می‌کند و باقی آن از آنِ خودش است و آن را به شناسایی فروشنده نمی‌رساند. به‌ علاوه خمس گنج باید خارج شود، چه یابندۀ آن آزاد باشد یا بنده و چه بزرگ و بالغ باشد یا کودک. نهایت امر آن است که اگر کودکی آن را بیابد بر ولىّ‌اش واجب است خمسش را خارج کند وگرنه بر خود او هنگامی که بالغ شود دادن خمس واجب خواهد بود. امّا در مورد مملوک (بنده) بر مالک وی واجب است خمس گنجی را که یافته است خارج کند. در پایان: صبر کردن به مدّت یک سال برای خارج كردن خمس گنج لازم نیست ـ‌به همان صورت که در مورد معادن و غنایم ذکر شد‌ـ بلکه خمس گنج به محض دست یافتن به آن و توجّه به آنچه که در خارج كردن خمس آن بیان شد کنار گذاشته می‌شود.

-چهارم: هر آنچه از دریا با غوّاصى خارج می‌شود

مانند جواهر و مروارید و نظایر آن؛ امّا وجوب خمس آن مشروط است به اینکه ارزشش به یک دینار (یعنی یک مثقال طلای 18 عیار) و بیشتر برسد، امّا اگر ارزشش کمتر از این مقدار باشد خمسی نخواهد داشت. اگر مقداری مروارید و جواهر بدون غوّاصی بهدست آورد ـ‌مثلاً با ماشینی آن را استخراج کند‌ـ خمسش واجب می‌شود. در مورد عنبر([20]) اگر با غوّاصی استخراج شود و ارزشش به یک دینار یا بیشتر برسد خمس آن واجب می‌شود وگرنه خیر. اگر از سطح آب یا از ساحل گرفته شود حکم معادن در موردش جاری است؛ یعنی بعد از کنار گذاشتن هزینۀ استخراج و به دست آوردنش خمس آن واجب است؛ حتّی اگر مقدارش کم باشد. در این مورد نیز، دادن خمس، بدون درنظرگرفتن مدّت یک سال واجب است، همان‌گونه که در مسایل گذشته ذکر شد و در آینده نیز خواهد آمد. -پنجم: زمینی که اهل ذمّه([21]) از مسلمان خریده است. اگر یک ذِمّی ـ‌چه یهودی باشد و چه مسیحی‌ـ زمینی از مسلمانی بخرد، خمس آن بر ذمّی واجب می‌شود؛ خواه این زمین از آنچه که خمس در آن واجب است بوده باشد ـ‌مثل زمینی که با قهر و سلاح فتح شود‌ـ و خواه زمینی باشد که خمس ندارد ـ‌مثل زمینی که اهلش با تسلیم شدن بر روی آن اسلام آورده‌اند‌ـ‌.

-ششم: حلال مخلوط شده با حرام

اگر مال حلال با حرام مخلوط شود و حلال از حرام تشخیص داده نشود، خمس آن واجب می‌شود. امّا اگر بتواند آن (حرام) را شناسایی کند و آن را تشخیص دهد و مستحقّش را نیز بشناسد، بر او واجب است آنچه را که برده است به مستحق و صاحبش بازگرداند و مال حلال باقی‌ مانده خمس ندارد؛ مگر در آن مقدار که از هزینۀ سالانه‌اش اضافه بیاید ‌ـ‌همان‌طور که در مورد هفتم بیان خواهد شد‌ـ.

-هفتم: آنچه از هزینۀ سالانه اضافه آید، و آنچه به آن ضمیمه می‌شود

. خمس در سودهای تجارت‌ها، صنعت‌ها و زراعت‌ها که از هزینه‌ها و خرجی سالانۀ شخص و خانواده‌اش اضافه آید واجب است. همچنین خمس در آنچه به آن ضمیمه می‌شود از چیزهایی که مازاد بر نیاز هستند ـ‌مثل خانه یا ماشین، اثاث، لباس و نظایر این ها‌ـ همان‌گونه که تفصیلش خواهد آمد، واجب است. چه بسا این بند بیشترین مورد مبتلا به خمس برای فرد مؤمن باشد؛ از این رو با توضیح و تفصیل بیشتری بر آن مکثی خواهم نمود، باشد که سود آن به بندگان مؤمن خدا برسد! توضیحات و تفاصیل در قالب چند محور خواهد که برای سهولت آن ها را جدا نموده‌ام؛ وگرنه ـ‌همان‌طور که پوشیده نیست‌ـ ممکن است بین آن ها تداخل وجود داشته باشد.

-اوّل: تشریع خمس در آنچه از خرجی سال اضافه آمده است

شاید کسی بپرسد: آیا خمس در آنچه از خرجی سال اضافه می‌آید در زمان رسول خدا (ص) وجود داشته است؟ پاسخ: به عنوان تشریع الهی، آری وجود داشت. امّا در مقام تطبیق و اجرا بر مسلمانان وجود نداشت و این به دلیل عدم تحمل این حکم توسط مردم بود. پس رسول خدا (ص) و ائمه (ع) برای آنان تخفیف قایل شدند، زیرا خمس از آنِ امام (ع) است و او می‌تواند آن را از عهدۀ مردم ساقط کند. به روایت زیر توجه کنید که این مطلب را توضیح می‌دهد: محمّدبن حسن صفار از احمدبن محمّد و عبدالله بن محمّد از علیبن مهزیار نقل کرده است: به ابوجعفر (امام جواد محمّد تقی (ع)) نامه‏ای نوشته شد و من نامۀ ایشان (ع) به او (سؤال کننده) را در راه مكه خواندم كه فرموده بود: (... همانا دوستان (شیعیان) من ـ‌كه از خداوند صلاح آن ها را خواهانم‌ـ یا برخی از آن ها در پرداخت آنچه بر آن ها واجب شده است كوتاهی كرده‏اند و من از آن اطّلاع پیدا كرده‌ام. پس بر آن شدم آن ها را با کاری كه در خصوص خمس در این سال اجرا كردم پاک و تزکیه نمایم، که حق تعالی می‌فرماید: (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللهُ سَمیعٌ عَلیم)؛([22]) (از اموال آنها صدقه‌ای بستان تا آن ها را با آن پاک و منزّه سازی، و براي آن ها دعا کن زيرا دعای تو مايۀ آرامشی برای آن ها است، و خداوند شنوا و دانا است)... و من آن (خمس) را در هر سال بر آنان واجب نکردم و بر آنان واجب نمی‌كنم مگر زكاتی را كه خداوند بر آنان واجب كرده است، و تنها در این سال خمس را بر آنان در طلا و نقره‏ای كه یک سال بر آن گذشته باشد واجب می‌گردانم و آن (خمس) را بر كالاها، ظرف‌ها، چهارپایان، خدمت‌گزاران و سودی كه از تجارت به دست آورده‌اند و بر خانه و زمین واجب نكردم... . این ها تخفیفی است از سوی من بر دوستانم و منّتی است از من بر آن ها؛ زیرا سلطان اموالشان را از آن ها به زور می‏گیرد و همچنین به جهت مصایبی كه بر آن ها وارد می‏شود. امّا در مورد غنایم و فواید، (خمس آن) در هر سال بر آنان واجب است. خداوند متعال می‌فرماید: (وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی‏ءٍ فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى‏ وَالْیتامَى‏ وَالْمَساکینِ وَابْنِ السَّبیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ...)؛([23]) (و بدانيد هرگاه چيزی به غنيمت گرفتيد خمس آن از آنِ خدا و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مسکينان و در راه‌ماندگان است، اگر به خدا ایمان آورده‌اید...) و غنایم و فواید ـ‌خدا تو را بیامرزد‌ـ بهره‌‌ای است كه انسان به چنگ می‌آورد و سودی است كه به او می‌رسد و جایزه‌ای است که برای انسان ارزشمند است و میراثی است بدون اینكه از ناحیۀ پدر یا فرزند باشد و از راهی كه گمان نمی‌كرده به او رسیده است، و مانند دشمنی كه ریشه کن شود و مالش گرفته شود، و مانند مالی كه به دست می‌آید و صاحبش مشخص نباشد...).([24])

-دوّم: مشخّص کردن رأس (ابتدای) سال خُمسی

در ابتدا باید بدانیم که گذشتن یک سال ـ‌همان‌گونه که گفته گذشت‌ـ در مواردی که خمس‌شان واجب است به حساب نمی‌آید، ولی پرداخت خمس واجب در سودهای تجارت‌ها ـ‌به جهت مراعات صاحب آن‌ـ تا انتهای سال به تأخیر انداخته می‌شود. اگر مکلّف سودها را برای خرج خود در مدّت یک سال مصرف نماید و تمام شدند، خمس نه در آن ها وجود خواهد داشت و نه در سرمایۀ تجاری، ولی اگر سود از هزینه‌ها اضافه‌تر آمد، هم خمس سود آن داده می‌شود و هم خمس سرمایۀ تجارت ـ‌به همان نسبت‌ـ خمسش داده می‌شود، همان‌گونه که توضیح داده خواهد شد. بنابراین بر مؤمن است که ابتدای سال خمسی را معیّن کند تا به این ترتیب مقدار افزون بر خرجی سال خود را بداند و به دادن خمس مقدار افزون بر نیاز بپردازد و این منّتی از ایشان (ع) بر ما است. سید احمدالحسن (ع) فرموده‌اند: (خمس روزانه است؛ یعنی مؤمن هر روز خود را مورد محاسبه قرار می‌دهد امّا چون این کار برای مردم مشقّت‌آور است و آنها نیز عادت پیدا کرده‌اند خود را به صورت سالانه حساب‌رسی کنند ما گفتیم سالیانه باشد. پس مؤمن باید در مدّتی که حداکثر یک سال است خود را محاسبه کند، یعنی او هر سال یک مرتبه خود را مورد محاسبه قرار می‌دهد. امّا جایز نیست مدّت را بیش از این قرار دهد. خمس از آنِ امام است، پس می‌تواند آن را در زمانی ساقط و در زمان دیگری واجب گرداند و می‌تواند مدّتی را تعیین کند که مؤمن خود را در آن مورد محاسبۀ مالی قرار دهد...).

-سوّم: خمس در مقدارِ افزون بر نیاز است

خمسِ هر مالی که انسان مالکش است و اضافه و افزون بر نیازش باشد واجب خواهد بود و آن مقداری که نیازش را برطرف می‌کند خمسی ندارد. بنابراین اگر شخصی دارای یک خانه باشد خمسی در آن و در اثاثیّۀ استفاده شدۀ آن ـ‌مثل فرش، وسایل خانگی، تجهیزات الکترونیکی و مانند این ها‌ـ نخواهد بود. همچنین به لباسی که استفاده شده و وسیلۀ نقلیّه‌ای که برای رفت وآمد مورد نیازش است خمسی تعلّق نمی‌گیرد. منبع درآمدی که فقط نیازش را بدون مازادی برطرف می‌کند به همین صورت می‌باشد. امّا اگر مالک خانه‌ای دیگر یا زمین یا ماشینی دیگر یا اثاثیّه و سایر موارد باشد که به آن ها نیازی نداشته باشد، باید خمس آن ها را بپردازد. به علاوه فقط یک مرتبه خمسِ مالِ افزون بر نیاز، پرداخت می‌شود و اگر تمام آن یا مقداری از آن برای سال دیگر باقی ماند خمسش پرداخت نمی‌شود. حال اگر خمس مالی را پرداخت کرده سپس آن را به کسی دیگر داده باشد آیا دریافت کننده نیز باید خمس آن را در صورتی که ـ‌یک سال از آن استفاده نکند‌ـ بپردازد؟ پاسخ: بله، دریافت کننده باید خمس مواردی که به دست آورده است را پرداخت کند چه مالک پیشین خمس آن ها پرداخت شده باشد، چه پرداخت نشده باشد. به آنچه خمسش پرداخت شده باشد بار دیگر خمس تعلّق نمی‌گیرد ولی اگر مالک تغییر کند، مورد جدیدی محسوب شده، ارتباطی به گذشته نخواهد داشت. پرسش در خصوص برخی موارد ـ‌از نظر مورد نیاز بودن و استفاده شدن‌ـ باقی می‌ماند که در این صورت خمسِ موارد استفاده شده و مورد نیاز واجب نیست، که اکنون این موارد را همراه با بیان احکام‌شان مطرح می‌نمایم: 1- آیا یک مرتبه استفاده از شیء ـ‌مثل پوشیدن لباس یا زیورآلات یا موارد دیگر‌ـ سپس کنار گذاشتن آن کفایت می‌کند تا شیء استفاده شده‌ای که مشمول خمس نیست تلقّی گردد؟ پاسخ: منظور از استفاده شدن استفادۀ واقعی است، نه برای فرار از خمس و اشکالی در مورد استفاده قرار دادن ـ‌حتّی اگر چه یک مرتبه باشد‌ـ وجود ندارد و آن شیءِ مستعمل از خمس مستثنی خواهد بود. 2- ممکن است انسان به چیزی مثل روانداز و فرش احتیاج داشته باشد ولی به منظور تمیز نگه داشتن ممکن است از آن استفاده نکند تا هنگام آمدن میهمان و موارد نظیر آن، مورد استفاده قرار بگیرد. آیا در صورت عدم استفادۀ آن شیء در طول یک سال خمس در آن واجب می‌گردد؟ پاسخ: اگر استفاده نشده باشد خمسش واجب است. 3- آیا فرقی بین اشیاء در مصداق استفاده شدن وجود دارد؛ [مثلاً] ممکن است از مایحتاج مواد غذایی سالانه و یا قسمتی از چیزهایی که مقداری از آن ها را استفاده کرده است ـ‌مانند عطرها، روغن‌ها و بعضی از اشیاء لوکس و تجمّلی‌ـ باقی بماند، آیا برای باقی ماندۀ آن ها خمس واجب است؟ و مورد سوّم اینکه ممکن است شخصی چیزی داشته باشد که اجزای متعدّدی داشته باشد و قسمتی از آن را استفاده می‌کند ـ‌مثلاً مجموعه‌ای از کتاب‌های دوره‌ای یا سِتِ وسایل‌ـ آیا با استفاده از قسمتی از آن ها، صفت استفاده شدن بر تمام آن ها مصداق پیدا می‌کند؟ پاسخ: با استفاده از قسمتی از آن تمام آن چیز استفاده شده تلقّی می‌گردد. 4- اگر اشیایی که به انسان داده ـ‌مثل لباس و بعضی وسایل‌ـ و این اشیاء استفاده شده باشد (نو نباشد)، آیا پرداخت خمس آن ها واجب است؟ پاسخ: واجب نیست.

-چهارم: پرداخت خمس منبع درآمد (مغازه، شرکت ... و نظایر آن)

خمس منبع درآمد (تجارت‌خانه، کارخانه، مزرعه یا وسیلۀ نقلیه...) در صورتیکه تولید یا سود آن از نیاز انسان و خرجی سالانه‌اش افزون باشد پرداخت می‌شود؛ به این صورت که از اصل مال به همان نسبت مقدار اضافه، خمس پرداخت می‌شود. مثلاً اگر کارگاه یا مغازه‌ای دارد و دخلی از آن دریافت می‌کند که فقط برای خرجی سال وی کفایت می‌کند آن کارگاه خمسی نخواهد داشت، اما اگر دخل از خرجی سالانه‌اش اضافه آید، از اصل (اصل سرمایه) به اندازۀ نسبت مقدار اضافه بر خرجی سالانه‌اش خمس پرداخت می‌کند. مثلاً اگر خرجی سال وی 2 واحد و دخل کارگاه 4 واحد باشد، خمس ِنصفِ اصل (کارگاه) را پرداخت می‌کند. امّا در مورد تولید یا سودی که از مغازه یا کارگاه حاصل می‌شود خمس مقداری از آن که از نیاز تا آخر سال افزون می‌آید پرداخت می‌گردد.

-پنجم: تعدّد منبع درآمد

اگر انسان چند منبع درآمد و محل کسب داشته باشد ـ‌مثلاً هم مغازه داشته باشد و هم حقوق ماهانه و به همین ترتیب موارد دیگر‌ـ و بخواهد خمس پرداخت کند، خمس وی چگونه خواهد بود؟ پاسخ: کسی که برای بار اوّل می‌خواهد خمس بپردازد و بیش از یک منبع درآمد دارد می‌تواند یک منبع درآمد را انتخاب کند تا از خمس مستثنی باشد (یعنی سرمایه را به آن منبع نسبت بدهد) که در این صورت اگر به اندازۀ نیاز وی باشد خمسی به آن تعلّق نمی‌گیرد و اگر از مقدار نیازش بیشتر باشد از اصل آن سرمایه به نسبت مقدار اضافی ـ‌همان‌گونه که گفته شد‌ـ خمس پرداخت می شود و در مورد بهرۀ آن منبع درآمد که از هزینه سالانه‌اش افزون آمده است، خمس آن را هنگام حلول سال خمسی جدا می‌کند. امّا در مورد سایر منابع درآمدش، خمس آن ها واجب است و هیچ منبع درآمدی منبع درآمد دیگر را از خمس مستثنی نمی‌کند. بنابراین اگر کنار منابع درآمدش حقوق ماهانه‌ای داشته باشد که وی را کفایت کند خمس آنچه را که در رأس سال خمسی‌اش اضافه آمده است جدا می‌کند. در اغلب موارد تعدّد منابع درآمدی، واضح و روشن است و انسان می‌تواند آن ها را از یکدیگر جدا کند، ولی ممکن است برخی امور بر وی مشتبه گردد. مثلاً اگر شخصی زمین زراعی دارد که در آن تعدادی درخت نخل وجود دارد و موتور آبی نیز در آنجا هست که زمین زراعتی را آبیاری کند و به پرورش برخی دام‌ها ـ‌مثل گاو‌ـ نیز در آن زمین مبادرت ورزد، آیا همۀ این ها یک منبع درآمد به حساب می‌آیند یا چند منبع درآمد؟ پاسخ: زمین، نخلستان و موتور آبیاری، یک منبع درآمد و گاوها منبع درآمد دیگری به حساب می‌آیند. به علاوه در خصوص مواردی که جدا کردن آن ها برای مکلّف از نظر متعدّد یا یکی بودن منبع درآمد روشن و واضح نباشد چیزی بر عهدۀ مؤمن نیست مگر اینکه دربارۀ آن ها از امام (ع) سؤال کند تا از سوی وی مشخص گردند، و خدا را برای نعمت‌هایش شاکریم.

-ششم: حقوق کارمندان

در مورد کارمندی که حقوقش وی را کفایت می‌کند گفته شد: اگر از خرجیِ سال وی هنگام حلول سال خمسی‌اش مقداری افزون آید، خمسش واجب است وگرنه خمسی نخواهد داشت. حال اگر از شرکتی که در آن کار می‌کند پاداش سالیانه دریافت کند، باید خمس آن یا مقداری از آن که هنگام حلول سال خمسی ـنه هنگام دریافت آنـ باقی مانده است را، بپردازد. به همین صورت در مورد هدیۀ غیرنقدی اگر در رأس سال از آن استفاده نکرده باشد، خمس آن را پرداخت می‌کند. در اینجا دو پرسش مطرح می‌شود: اوّل: اگر کارمندی حقوقش را به فاصلۀ خیلی کمی پیش از رأس سال خمسی ـ‌مثلاً یک روز پیش از آن‌ـ دریافت کند و این حقوق منبع درآمدش باشد، آیا حقوقی که گرفته است ـ‌یا مقدار باقی ماندۀ آن‌ـ افزون بر هزینۀ سالانۀ وی به حساب می‌آید و نیز خمس آن واجب خواهد بود؟ پاسخ: خمس آن واجب است. دوّم: کارمندی که زمان حقوقش فرا رسیده و شخص دیگری آن را به جای وی دریافت کرده ولی آن را به دست وی نرسانده و آن را پس از رأس سال خمسی‌‌اش به او رسانده است، آیا خمس آن واجب است؟ مثلاً اگر رأس سال خمسی‌اش روز دهم رمضان باشد و دریافت حقوقش روز هشتم ماه رمضان است ولی به دست وی نرسیده و پس از آن به دستش رسیده باشد. پاسخ: خمس آن واجب است.

-هفتم: پول پس‌انداز شده برای ازدواج، حج یا خرید مسکن

گاهی برخی مردم مبلغی را به منظور خرید مسکن جمع و ـ برای این منظور‌ـ شروع به پس انداز آنچه از نیاز سالیانۀ خود اضافه می‌آید، می‌کنند. چنین اشخاصی باید مبلغ جمع‌آوری شده را ـ‌در صورتی که قبلاً خمسش را پرداخت نکرده‌اند‌ـ پرداخت کنند و این در صورتی است که موعد رأس سال خمسی‌اش فرا رسیده و با آن مسکنی خریداری نکرده باشد. اگر مبلغ جمع‌آوری شده به قصد ازدواج یا حج باشد نیز وضعیّت به همین صورت است؛ بنابراین اگر رأس سال خمسی‌اش فرا برسد و ازدواج نکرده یا به حج نرفته باشد، بر او واجب است خمس مبلغی را که جمع کرده است بپردازد. در زمانۀ ما در برخی کشورها به این صورت مرسوم شده است که شخصی که خواهان ثبت نام خود برای رفتن به حج است مبلغی در بانک‌ها به ودیعه می‌گذارد و این به عنوان شرطی از سوی سازمان حج در آن کشور برای ثبت نام شخص مقرّر می‌شود و اعزام وی پس از دو یا سه سال و شاید بیشتر صورت گیرد و به طور قطع بر مبلغ به ودیعه گذاشته شده سال خواهد گذشت در حالی که این مبلغ هنوز استفاده نشده است. آیا خمس آن واجب است؟ پاسخ: خمس آن واجب نیست.

-هشتم: خمس آنچه در اختیار نباشد، و مضیقه و تنگنای مالی

ممکن است انسان مالی داشته باشد ولی آن مال در اختیارش نباشد ـ‌مثلاً آن را به شخص دیگری قرض دهد یا در بانک به ودیعه بگذارد و حقّ برداشت از آنرا نداشته باشد‌ـ آیا در مورد چنین مالی خمس واجب است؟ و چگونه؟ پاسخ: خمس آن واجب نیست تا هنگامی که خود شخص یا وکیلش آن را تحویل بگیرد. در مورد قرض گرفتن، اگر انسان مالی را برای برطرف کردن نیاز خود پیش از رأس سال خمسی‌اش قرض کند و همچنان ـ‌این مال قرض گرفته شده یا مقدار باقی ماندۀ آن‌ـ در اختیار وی باشد، سپس رأس سال خمسی‌اش فرا برسد، آیا خمس شامل آن می‌شود؟ پاسخ: اگر بر ذِمِّۀ انسان دِینی باشد، خمسی در مالی که مالکش است وجود نخواهد داشت مگر آن مقدار که از مقدار دِینی که بر ذمّه دارد افزون باشد. به عنوان مثال: اگر قرضی به ارزش 100 واحد بر ذمّه‌اش باشد و 150 واحد در اختیار داشته باشد فقط خمس 50 واحد محاسبه می‌گردد. و به طورکلّی آیا قرض گرفتن توسّط انسان بر تعلّق گرفتن خمس به مالش تأثیر می‌گذارد؟ پاسخ: بله ـ همان‌طور که در مسألۀ پیشین روشن شد‌ـ تأثیر می‌گذارد. اگر در تنگنای مالی باشد و رأس سال خمسی‌اش فرا برسد ولی مواد غذایی و موارد دیگری که در منزلش است اضافه بیاید، آیا این تنگنای مالی باعث می‌شود که خمس از موارد ذکر شده که غیرنقدی است و از مخارج سالانه‌اش اضافه آمده است، برداشته شود؟ پاسخ: اگر مقصود از تنگنای مالی عدم وجود اموال اضافی و فقط وجود مواد غذایی اضافی است، خمس مواد غذایی که نزد خود دارد را جدا می‌کند. ‌خمس، عبادتی است مثل روزه و نماز و وسیله‌ای است برای طهارت و پاکیزگی روح، و حقّ تعالی می‌فرماید:(خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللهُ سَمیعٌ عَلیم)؛([25]) (از اموال آنها صدقه‌ای بستان تا آنها را با آن پاک و منزّه سازی، و براي آنها دعا کن زيرا دعای تو مايۀ آرامشی برای آنها است، و خداوند شنوا و دانا است). و مهم نیست (این مقدار اضافی) اندک باشد یا بسیار؛ چه بسا درهمی از کسی که پنج درهم دارد اجر و ثواب بیشتری از هزار درهم از کسی که پنج هزار درهم دارد داشته باشد. بهطورکلّی پرداخت خمس و زکات عواملی برای افزایش روزی هستند. مؤمن چهمی‌داند، شاید پرداخت خمس یا زکات عاملی شود که خداوند روزی‌اش را وسعت بخشد!

-نهم: اموال کودکان

واضح است که کودک در خمس و دیگر تکالیف شرعی مکلّف نیست، ولی حقّ مالکیّت دارد و به مال وی خمس تعلّق می‌گیرد. بنابراین خمس بر کودک واجب نیست ولی به مالش تعلّق می‌گیرد؛ پس بر ولی (سرپرست) واجب است که خمس را از مال کودک نابالغ جدا کند، در غیر اینصورت هنگامیکه کودک بالغ شود، خمس مالش را پرداخت می‌کند. به این ترتیب حکم مال کودکی که حساب پسانداز در بانک دارد مشخّص می‌گردد.

-محور سوم: در تقسیم خمس

خمس به شش قسمت تقسیم می‌شود([26]) سه قسمت از آنها برای پیامبر (ص) است که عبارت‌اند از: سهم خدا، سهم رسولش و سهم ذی القربی که امام (ع) می‌باشد. سلیم بن قیس می‌گوید: شنیدم امیرالمؤمنین (ع) فرمود: (به خدا سوگند! ما همان مقصود خداوند از ذی القربی هستیم؛ همان کسانی که خداوند آنان را با خود و نبی خود قرین ساخته و فرموده است: (مَّا أَفَاء اللهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیتَامَى وَالْمَسَاكِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ)؛([27]) (آنچه خداوند از مردم قريه‌ها، نصيب فرستاده‌اش کرده است از آنِ خدا است و از آنِ پيامبر و خويشاوندان، و از آنِ يتيمان و مسکينان). یعنی به طور خاص از ما و برای ما سهمی در صدقه قرار نداد، بلکه خداوند پیامبرش و ما را گرامی داشت تا از چرک‌های آنچه در دست مردم است به ما نخوراند).([28]) اگر امام بمیرد این سهم‌های سه‌گانه از آنِ امامی خواهد بود که جانشین وی می‌گردد. آنچه پیامبر (ص) یا امام دریافت کرده است با مرگش به وارثش منتقل می‌شود؛ از این رو آنچه از زمین فدک که در اختیار حضرت فاطمه (ع) بود متعلّق به خودش بود، زیرا پیامبر (ص) نه تنها آن را در زمان حیاتش ستانده بود، بلکه آنرا به وی نیز بخشیده بود و ممانعت آن ها در گذشته، بی هیچ تفاوتی همانند ممانعت فقهای خائن و غصب حقّ آل محمد (ع) در زمان فعلی است. این در خصوص سه قسمت اوّل بود. امّا سه قسمت باقی مانده متعلّق است به ایتام، مساکین و در راه ماندگان. در این گروه‌های سه‌گانه موارد زیر در نظر گرفته می‌شوند: 1- انتساب آن ها از سوی پدر به عبدالمطلب. اگر انتساب آنها از طرف مادر باشد چیزی از خمس به آن ها داده نمی‌شود. 2- نیاز و احتیاج. در مورد مسکین که وضعیّتش روشن است ـ‌او کسی است که به هیچ وجه خرجی ندارد‌ـ و در مورد یتیم، فقیر بودن در نظر گرفته می‌شود و کسی است که خرجی دارد ولی کفایتش نمی‌کند. امّا در مورد در راه مانده، ویژگی فقیر بودن در نظر گرفته نمی‌شود بلکه نیاز و احتیاج در سرزمینی که خمس به وی داده می‌شود در نظر گرفته می‌شود اگرچه در سرزمین خود توانا و ثروتمند باشد. 3- ایمان به خدا و رسول برگزیدۀ وی (ص) و خاندان پاک ایشان ائمه و مهدیین (ع) در مورد مستحق (خمس) در نظر گرفته می‌شود، ولی عادل بودن در نظر گرفته نمی‌شود. حال که واضح شد سهمی برای سادات بنی‌هاشم وجود دارد، یک پرسش مطرح می‌شود: چرا امیر مؤمنان (ع) آن را به برادرش عقیل در آن واقعۀ معروف نداد، بلکه ـ‌طبق فهم کوتاه و سطحی‌ـ به وی به اندازه‌ای که به مردم داده بود پرداخت کرد؟ پاسخ: قطعاً اهل بیتِ امام یا سادات، خانوادۀ امام هستند و امام علی (ع) در حقّ عقیل کوتاهی نکرد ـ‌ایشان (از چنین نسبتی) منزّه است‌ـ و حقّش را قطعاً به او داده بود، ولی عقیل به اندازه‌ای مال می‌خواست که با آن توانمند و ثروتمند شود و به آن مقدار که موجب کفاف و بی‌نیازی‌اش شود راضی نبود و امیر مؤمنان (ع) از برآوردن چنین درخواستی امتناع ورزید. چند نکته: اوّل: مستحقّ خمس در این گروه‌های سه‌گانه (مسکین، یتیم و در راه مانده) فرد مؤمن از فرزندان عبدالمطلب است و آن ها عبارتند از: مذکّر و مؤنّث از فرزندان ابوطالب، عبّاس، حارث و ابولهب، و از بین آن ها فرزندان ابوطالب مقدّم‌ هستند و از میان فرزندان ابوطالب فرزندان علی و فاطمه (ع) و از بین فرزندان علی و فاطمه، فرزندان محمّدبن الحسن المهدی (ع) مقدّم هستند. دوّم: شمول و فراگیری هر گروه از این گروه‌های سه‌گانه هنگام اعطای خمس واجب نیست، بلکه می‌تواند به اعطای یک نفر از هر گروه اکتفا کند و نیز جایز است یک گروه را به خمس مختص کند. مثلاً فقط ایتام یا مساکین را برگزیند. سوّم: امام از مال خمس به اندازۀ کافی ـ‌ با میانه‌روی‌ـ بین سه گروه تقسیم می‌کند و اگر مقداری از آن اضافه آمد ملک امام خواهد بود و اگر کم آمد از سهم خود جبران خواهد کرد. چهارم: مکلَّف جایز نیست خمس را با وجود مستحق در سرزمین خود به سرزمین دیگری منتقل کند و اگر چنین کند و آن مال از بین رود، مکلّف ضامن خواهد بود و باید دوباره آن را پرداخت کند. در صورت نبودن مستحق در سرزمینش منتقل کردن آن جایز است. همۀ این ها بعد از اِذن و اجازۀ امام (ع) به خارج کردن و پرداخت خمس جایز خواهد بود وگرنه مال به وی تحویل می‌شود، همان‌گونه که در ادامه روشن خواهد شد.

-خاتمه: خارج کردن خمس و تحویل آن

پس از اینکه مقداری دربارۀ خمس دانستیم، حال می‌خواهیم حق را به سلامت به صاحبش برسانیم و ذمّۀ خود را با توفیق و فضل خداوند بَری کنیم. پیش از هر چیز می‌خواهیم بدانیم اگر خمس به چیزی تعلّق گرفت، آیا می‌توان به جای آن مبلغِ معادلش را کنار گذاشت؟ به علاوه کدام قیمت برای آن شیء درنظر گرفته می‌شود؟ آیا قیمت آن هنگام خرید یا هنگام کنار گذاشتن خمس آن؟ پاسخ: می‌توان مبلغ معادل آن را کنار گذاشت و این مبلغ هنگام خارج کردن خمس محاسبه می‌شود. به علاوه آیا امکان دارد مکلّف خمس را به دو نصف تقسیم کند، سپس خودش بدون اجازۀ امام آن را به یتیم، مسکین و در راه مانده بدهد یا باید همۀ خمس خود را به امام تسلیم کند؟ پاسخ: خمس به امام (ع) تحویل داده می‌شود و او آن را هر جا بخواهد مصرف می‌کند. آری، گاهی امام به مکلّف اجازه می‌دهد خود او به طور مستقیم خمس را به مستحقش بدهد.([29]) از آنجاکه خمس از آنِ معصوم (ع) است، کسی نمی‌تواند بی آنکه از سوی امام اجازۀ دریافت آن را به جای وی داشته باشد، این حق (خمس) را از دیگران تحویل بگیرد و اگر با اجازۀ امام آن را تحویل بگیرد، بر وی واجب خواهد بود که آن را به امام برساند یا طبق خواستۀ امام (ع) در آن دخل و تصرّف کند و در صورت از بین رفتن آن ضمانتی بر عهدۀ وی نخواهد بود مگر اینکه افراط کرده باشد. اگر کسی بدون اجازۀ (امام) آن را دریافت کند، گناه کرده و اگر از بین برود ضامن است و بر وی واجب است آن را به امام تحویل دهد. در مورد کسی که خمس را پرداخت کرده است تکلیف از عهدۀ وی ساقط نمی‌شود مگر اینکه آن را به امام (ع) یا کسی که امام (ع) او را مکلّف کرده است بدهد یا امام (ع) تکلیف را از وی ساقط کند. اگر شخصی در رساندن خمس ـ‌بدون اینکه هدفش دریافت از دیگران باشد‌ـ واسطه شود و تنها فقط تحویل دهنده به امام یا کسی که امام به وی اجازۀ دریافت به جای وی را داده است باشد، آیا این کار جایز است؟ و اگر مالی که در دست وی است از بین رود چه خواهد شد؟ پاسخ: جایز است و اگر بدون تقصیر و کوتاهی در دست وی تلف شود ضمانت آن بر عهدۀ وی نخواهد بود. همین حکم در مورد صِلِه نیز صدق می‌کند. صله نیز مالِ امام و وضعیّتش از این نظر همانند خمس است.

-محور چهارم: در اَنفال

انفال به خمس ضمیمه می‌شود. ابوصباح می‌گوید: ابوعبدالله امام صادق (ع) به من فرمود: (ما همان كسانی هستیم كه خداوند اطاعت از ما را واجب ساخته و انفال و برگزیدۀ اموال از آنِ ما است).([30]) انفال عبارت‌اند از: آنچه امام (ع) از اموال به طور ویژه مستحقش است، همان‌گونه که در مورد پیامبر (ص) این گونه بود و شامل پنج مورد است: 1- زمینی که بدون جنگ به ملکیّت درآید؛ چه اهل آن از آن جا مهاجرت کرده یا با فرمان‌برداری آن را تسلیم مسلمانان کرده باشند. 2- زمین‌های موات:([31]) چه پیش‌تر مالک داشته باشد و سپس اهل آن از بین رفته باشند و چه کسی اصلاً مالک آن ها نبوده نباشد، مثل صحراها. 3- سواحل دریاها، و کنارۀ رودهای بزرگ نیز به آن ضمیمه می‌شود. 4- بلندای کوه‌ها و قلّه‌ها و آنچه در آنجا قرار دارد، مثل درختان، معادن و شبیه به اینها. 5- درون درّه‌ها و تالاب‌ها. اگر دار حَربی([32]) ـ‌که اهل آن، جنگ خود علیه امام و مسلمانان را ابراز کرده‌اند‌ـ فتح شود اموالی که فرمانروای آنان برای خود گرفته و برگزیده بود ـ‌اگر از مسلمان یا معاهدی غصب نشده باشد‌ـ از آنِ امام خواهد بود وگرنه به مالک مسلمان یا معاهد آن برگردانده خواهد شد. به همین ترتیب امام (ع) می‌تواند از غنیمتی که مسلمانان به دست آورده‌اند هر آنچه را که بخواهد ـ‌از اسب، لباس، کنیز یا سایر موارد‌ـ برگزیند و تصاحب کند، و آنچه جنگجویان بدون اذن وی به غنیمت بگیرند از آنِ وی خواهد بود. دخل و تصرّف در انفال بدون اجازۀ وی (امام) جایز نیست و اگر کسی در آن دخل و تصرّف کند غاصب و اگر منفعتی به وی برسد از آنِ امام (ع) خواهد بود؛ مثلاً اگر در زمین مواتی سرمایه گذاری کند و در آن کِشت کند، هر ثمره و بهره‌ای که از آن حاصل شود از آنِ امام (ع) خواهد بود نه کشاورز.

-محور پنجم: در صِلۀ امام (ع)

صلۀ امام ـ‌ همان‌طور که خدای سبحان وعده داده است‌ـ راه الهی بزرگ و آسانی برای آمرزش تمام گناهان است. حق تعالی می‌فرماید: (مَّن ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِیرَةً وَاللهُ یقْبِضُ وَیبْسُطُ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ)؛([33]) (کيست که به خدا قرض نیکو دهد تا خدا بر آن چند برابر بيفزايد؟ خدا تنگ دستی دهد و توان گری بخشد و شما به سوی او باز می‌گرديد) و نیز می‌فرماید: (مَن ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِیمٌ)؛([34]) (کيست که خدا را قرضی نیکو دهد تا برای او دو چندانش کند و او را پاداش نيکو باشد؟). از اهل بیت (ع) در بیان قرضی که خداوند سبحان آن را دو چندان می‌کند نقل شده است که آن قرض (صِلۀ امام) است. اسحاق بن عمّار از ابوابراهیم امام موسی بن جعفر (ع) نقل می‌کند: از ایشان دربارۀ فرمودۀ خدای عزّوجل: (مَن ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِیمٌ)؛ (کيست که خدا را قرضی نیکو دهد تا برای او دو چندانش کند و او را پاداش نيکو باشد؟) پرسیدم، ایشان (ع) فرمود: (دربارۀ صلۀ امام نازل شده است).([35]) اگرچه صلۀ امام (ع) با عمل و با مال برای اثبات حقّ وی محقّق می‌شود و هیچ شکّی در این نیست که عمل از دادن مال برتر است ـ‌زیرا متحمّل خستگی و فرسودگی شدیدی برای جسم است و چه بسا به گذشتن از جان هم بینجامد‌ـ امّا در اینجا به صلۀ با مال ‌از نقطه نظر تناسب داشتن ضمیمه شدن آن به خمس می‌نگریم‌، از این وجه اشتراک که هر دو (خمس و صله) مالی هستند که مخصوص امام (ع) می‌باشند. خیبری و یونس بن ظبیان می‌گویند: شنیدیم اباعبدالله امام صادق (ع) می‌فرمود: (هیچ چیزی در نظر خدا محبوب‌تر از رساندن درهم‌ها به امام نیست. همانا خداوند در بهشت درهم را برای وی هم چون كوه اُحُد قرار می‌دهد. حق تعالی در كتابش می‌فرماید:( مَّن ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِیرَةً) (کيست که به خدا قرض نیکو دهد تا خدا بر آن چند برابر بيفزايد؟) می‌فرمود: (به خدا قسم این قرض به طور خاص صلۀ امام است).([36]) بنابراین خداوند سبحان و متعال از صلۀ امام به عنوان قرضی به خودش یاد می‌کند و خود او آنرا بازپس می‌دهد و بازگرداندن آن از سوی او با تشکّر و سپاس‌گزاری از آن بنده توسّط خدا خواهد بود؛ زیرا وی بنده‌ای است که نعمت خدا را، با ولیّش و حجتش را شکر نموده و بههمراه وی برای آخرت نهایت کوشش را انجام داده است.([37]) سید احمدالحسن (ع) می‌فرماید: بنابراین چه رحمت عظیمی است که حجّت بین مردم (ظاهر) باشد؛ چرا که باب عظیمی گشوده می‌شود، بابی که انسان با صلۀ امام (ع)، به خداوند قرض می‌دهد و روز قیامت در پیشگاه خدا می‌ایستد و خداوند این قرض را تمام و کمال به او بازمی‌گرداند و اگر این بنده به تعداد شن‌های بیابان با خود گناه آورده باشد، برای او بخشیده می‌شود. از برای او نزد خداوندِ دَیّان یوم الدّین، قرضی است و خدا در مقابل اندک و ناچیز بسیار عطا می‌نماید. (یُعطیَ الکَثیرِ بِالقَلیل) و عطای او بی‌شمار است. خداوند تمام بدهی‌های این بنده و تمام حقوقی که از بندگان بر عهدۀ او بوده است را تسویه می‌کند و بی‌حساب به بهشت واردش می‌نماید.([38]) این (تنها) بخشی از فضیلت «صلۀ امام» بود و «صلۀ امام» عملی است که در هر زمانی به آن ترغیب و سفارش شده است ـ‌چه اندک باشد و چه بسیار‌ـ و فضیلت آن نزد خدا ـ‌همان‌گونه که دیدیم‌ـ عظیم است؛ البته واجب آن، اعطای صلۀ امام هنگام حضور در نماز جمعه است. به‌علاوه بیشک؛ صله، مالی مختصّ امام است ـ‌همانند خمس‌ـ که آنرا هر کجا بخواهد قرار می‌دهد. از این نظر، آنچه در خاتمۀ خمس دربارۀ تحویل آن و کسی که حقّ تحویل گرفتن را دارد بیان کردیم، بی‌هیچ اختلافی شامل این مورد نیز می‌گردد. * * * این آخرین مطلبی بود که در این رسالۀ مختصر و کوتاه نگاشته شد. و آخر دعوانا أن الحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیماً و نهایت دعای ما اینکه سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوند، آن پروردگار جهانیان است و صلوات تام و تمام خدا بر محمد و آل محمد، ائمه و مهدیین باد! اول شعبان المعظم 1431 هـ ق 22 تیر 1389 هـ ش

-پیوست اول: متن کتاب خمس از کتاب احکام نورانی اسلام

کتاب خمس که مُشتمِل بر دو فصل است:

-فصل اوّل: آنچه به آن خمس تعلق می‌گیرد

که شامل هفت مورد است: اوّل: غنایم جنگی هر آنچه لشکر تصاحبش می‌کند، چه آنرا قبض کرده باشد (مانند سلاح دشمن و... .) یا نه (مانند زمين يا غير آن)، که البتّه از مسلمان يا هم‌پیمان‌های مسلمین غصب نشده باشد، و فرقی ندارد غنایم کم باشند یا زیاد. دوم: معادن فرقی ندارد فلزی باشند ـ‌مثل طلا و نقره و سرب‌ـ یا غیرفلزی ـ‌مثل یاقوت و زبرجد و سرمه‌ـ یا اینکه مایع باشند ـ‌مثل قیر و نفت و گوگرد‌ـ. در مورد معدن، مقدار خمس پس از کم کردن هزینه‌ها محاسبه می‌شود. سوم: گنج گنج شامل هر مالی می‌شود که زیر زمین ذخیره شده باشد؛ پس اگر ارزش آن بالغ بر بیست دینار شد و در سرزمین دشمن باشد یا اگر در سرزمین اسلامی پیدا شود و اثری از اسلام در آن نباشد، در این صورت خمس بر آن واجب است. چنانچه در ملکی که خریداری کرده است گنجی پیدا کند به فروشنده می‌گوید، اگر آنرا شناخت پس مال او است، اما اگر آنرا نشناخت، متعلّق به مشتری خواهد بود و باید خمسش را بپردازد. اگر حیوانی بخرد و در شکمش چیزی قیمتی پیدا کند نیز به همین صورت خواهد بود؛([39]) البتّه اگر ماهی بخرد و درون شکم ماهی چیزی بیابد خمسش را می‌پردازد و باقیمانده، مالِ خودش خواهد بود و نیازی نیست برای شناسایی آن شیء به کسی مراجعه کند. نکته: اگر گنجی در زمین موات در سرزمین اسلامی پیدا شود و بر رویش نشانه‌ای از اسلام باشد حقّ امام است و کسی که آنرا استخراج کرده هزینه و اجرت استخراج را دریافت می‌کند؛ و اگر آنرا در ملکی که خریده است پیدا کند به فروشنده می‌گوید اگر آنرا شناخت، مالِ او است، و اگر نشناخت حقّ امام است. چهارم: هر چیزی که با غوّاصی یا بدون غوّاصی (مثلاً با کمک وسیله‌ای) از دریا استخراج شود ـ‌مانند جواهر و مروارید‌ـ اگر قیمتش یک دینار یا بیشتر باشد، خمس دارد. نکته: عنبر([40]) اگر با غوّاصی به دست آید وقتی یک دینار یا بیشتر باشد خمس دارد امّا اگر از روی سطح آب یا ساحل گرفته شود حکم معدن را خواهد داشت.([41]) پنجم: آنچه از سود تجارت، تولیدات و کشاورزی (که انجام داده است) از هزينۀ سالانۀ او و خانواده‌اش اضافه بيايد. ششم: هنگامی‌که ذمّی([42]) از مسلمانی زمينی بخرد پرداخت خمسِ آن بر ذمّی واجب می‌شود، چه زمينی باشد که در آن خمس واجب است ـ‌مانند زمينی که به وسيلۀ جنگ تصرف شده باشد‌ـ يا واجب نباشد ـ‌همانند زمينی که مردمش خودشان مسلمان شده باشند‌ـ. هفتم: حلال وقتی با حرام مخلوط شده باشد و نتوان آنها را از هم جدا کرد، خمسِ آن واجب می‌گردد. نکات: اوّل: خمسِ گنج و معادن و آنچه با غواصی از دريا گرفته شده باشد واجب است، فرقی ندارد یابنده‌‌اش آزاد باشد يا بنده، کودک باشد يا بزرگسال. دوّم: در هیچ یک از مواردی که خمس در آنها واجب است (برای پرداخت خمسش) گذشتن یک سال بر آن مال شرط نیست، فقط خمس واجب شده در سود تجارت شده را می‌تواند یک سال به تأخیر بیاندازد([43]) که این هم برای رعایت حال کاسب بوده است. سوّم: هنگامیکه بين مالک و مستأجر در مورد گنج اختلاف پيش آيد، اگر اختلاف در مالک بودن باشد حرف مؤجر با سوگند پذيرفته می‌شود، و اگر در مقدار آن اختلاف داشته باشند حرف مستأجر پذیرفته می‌شود. چهارم: بعد از اینکه هزینه‌های مورد نیاز برای بیرون آوردن گنج و استخراج معدن ـ‌مانند حفاری و پاک‌سازی و غیره‌ـ کسر شد، آنگاه خمس (آنچه باقی مانده) واجب خواهد بود.

-فصل دوّم: تقسيم خمس

خمس شش قسمت می‌شود: سه سهم آن برای پيامبر (ص) است: یعنی سهم خدا، سهم رسول خدا و سهم ذیالقربی يا همان امام (ع) که بعد از پیامبر برای امامت جانشين ايشان می‌باشد. آنچه که پيامبر (ص) یا امام (ع) دريافت کرده باشد به وارثش منتقل می‌شود. و سه سهم ديگر: برای یتیمان، مساکين و در راه ماندگان است. شرط است که این سه گروه از طرف پدر منتسب به عبدالمطلب باشند،([44]) پس اگر انتساب فقط از ناحيۀ مادری باشد هيچ چيزی از خمس به آنها تعلّق نمی‌گيرد. واجب نيست (که خمس را به) همگی افراد پرداخت کنیم بلکه اگر از هر گروه به يک نفر اکتفا شود نیز جايز خواهد بود. چند مسئله: اوّل: مستحقِّ خمس، فرد مؤمن از نسل عبدالمطلب است؛ یعنی از نسل ابوطالب، عبّاس، حارث، و ابولهب، و فرقی ندارد که مرد باشد یا زن، و بین آنها نسل ابوطالب مقدّم هستند و در نسل ابوطالب فرزندان علی و فاطمه (ع) مقدّم هستند، و بین فرزندان علی و فاطمه (ع) فرزندان امام مهدی (ع) مقدّم می‌باشند. دوّم: خمس می‌تواند فقط به يک گروه (از گروه‌های مستحق خمس) پرداخت شود. سوّم: امام (ع) خمس را میان سه گروه مستحقِّ خمس([45]) تقسیم می‌کند بهطوری که زندگی معمولی آنها را کفایت کند. اگر چیزی از سهم آنها اضافه آمد، برای امام است و اگر لازم بود از سهم خودش به سهم مستحقّان اضافه می‌کند (تا برای آنها کافی باشد). چهارم: لازم نیست در راه مانده حتماً فقير باشد، بلکه نیازمند بودن در شهری که قرار است از خمس به او پرداخت شود کفایت می‌کند، حتّی اگر در شهر خود ثروتمند باشد، و اين حکم در مورد يتيم نیز لحاظ می‌شود. پنجم: با وجود مستحق در شهر خود جايز نيست خمس به شهر ديگری برده شود، و اگر با اين وجود خُمس را به جای ديگری ببرد و تلف شود ضامن است، ولی در صورت نبودِ مستحق، منتقل کردن خمس جایز می‌باشد. ششم: یکی از شروط استحقاق خمس، مؤمن بودن است، ولی عدالت شرط نيست.

-انفال:

بحث انفال نیز به بحث خمس ملحق می‌شود.([46]) انفال: اموالی است که امام به طور خاص استحقاق آنرا دارد ـ‌مانند آنچه مختصِّ رسول خدا (ص) بود‌ـ که پنج مورد است: زمينی که بدون جنگ و خون‌ريزی به تصاحب درآید ـ‌فرقی ندارد ساکنان آن از بين بروند يا به ميل خود شهر را تسليم کنند‌ـ و زمين‌های مَوات (باير) ـ‌فرقی ندارد اوّل تصاحب شده و سپس اهل آن نابود شوند يا زمينی باشد که تملیک آن جایز نباشد مانند صحرا، ساحل، دريا، قلّۀ کوه‌ها و هر آنچه در آنها است‌ـ و حکم زمين‌های پست بين کوه‌ها و نیزار نیز به همین صورت است. اگر سرزمين دشمن فتح شود هر آنچه برای پادشاه آنها بوده ـ‌مانند زمين و چيزهای گران‌بها‌ـ از آنِ امام است، البتّه اگر از مسلمان یا هم‌پیمان مسلمانان غصب نشده باشد، و همچنين امام (ع) می‌تواند هر آنچه از غنایم را که بخواهد بردارد ـ‌مثل اسب، لباس، کنیز يا چيزهای ديگر‌ـ و آنچه جنگجويان بدون اذن ايشان کسب کنند مختص به امام (ع) است. تصرّف در انفال بدون اذن امام جايز نيست، و اگر کسی تصرّف کرد غاصب محسوب می‌شود و چنانچه سودی از آن به دست آید مختصِ امام خواهد بود. * * *

-پیوست دوّم: پرسش‌های متفرقه دربارۀ خمس

( پاسخ‌های روشنگر ـ جلد اوّل: پرسش 50 ‌ بسم الله الرّحمن الرّحیم از شما تقاضا دارم شرحِ تفصیلی خمس و زكات را عنایت فرمایید... . خواهر رشا از بصره ـ 8 جمادی الاول 1426هـ ق پاسخ: بسم الله الرّحمن الرّحیم، الحمد لله رب العالمین خواهر مؤمن، سلام عليكم و رحمه الله و بركاته. از خداوند مسألت دارم به همۀ مردان و زنان مؤمن، خیرِ دنیا و آخرت را توفیق عطا فرماید. امّا خمس و زكات، جزئیّات بسیار زیادی دارند ولی بهطور خلاصه چیزهایی را بیان می‌کنم: خمس مخصوص امام معصوم (ع) و حجّت بر مردم در هر زمان است، آنها اوصیای ایشان می‌باشند و به هر صورت که بخواهند می‌توانند آنرا مصرف کنند. خمس در مواردی واجب می‌باشد، از جمله اموال و دارایی‌های استفاده نشده (نو). به خانه‌ای كه انسان در آن زندگی می‌كند و نیز اثاثیّه‌هایی كه استفاده می‌شوند و اتومبیلی كه انسان جهت نقل و انتقال به آن نیازمند است و همچنین منبع درآمدِ روزی انسان، خمس تعلّق نمی‌گیرد. اگر انسان خانۀ دیگری یا ماشین دیگری یا منبع درآمد دیگری داشته باشد، خمس بر آنها واجب می‌شود. احمدالحسن جمادی الأول 1426 هـ ق ( پاسخ‌های روشنگر ـ جلد دوم: پرسش 138 خواهشمندم لطف فرمایید و پاسخ این سؤالات در خصوص خمس را مبذول بدارید: فرستنده: صباح مهدی سؤال: به چه کسی خمس تعلّق می‌گیرد؟ آیا بر فقیران و مسکینان نیز واجب است؟ فقرا و مسکینان زمان ما چه کسانی هستند؟ پاسخ: بسم الله الرّحمن الرّحیم، والحمدلله ربِّ العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین و سلّم ‌تسلیماً. بر هر فرد مکلّفی واجب است، همانند نماز و روزه. موارد و وضعیت‌هایی که خمس در آنها واجب می‌شود در کتاب شرایعالاسلام موجود می‌باشد. سؤال: چگونه شخصی که تاکنون خمس نداده است، خمس دهد؟ آیا خمس شامل تمامی اموال و دارایی‌های خانواده ـ‌اعم از استفاده شده و استفاده نشده‌ـ می‌گردد؟ (اثاث و تجهیزات منزل، وسایل برقی، لباس و...). پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم، والحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین و سلّم‌ تسلیماً. به خانه‌ای که در آن ساکن است و اثاث مورد استفاده در آن و ماشین شخصی خمس تعلّق نمی‌گیرد و همچنین به اصل مالی که نیاز یک سال شخص را تأمین می‌کند؛ مثلاً اگر شخصی کارگاه تولیدی داشته باشد و درآمد کارگاه فقط به اندازۀ مخارج یک سال خانوادۀ او باشد، به آن خمس تعلّق نمی‌گیرد؛ امّا اگر درآمد آن بیش از مصرف یک سالش باشد به اصل مال به نسبت اضافه درآمد سالانه‌اش، خمس تعلّق می‌گیرد؛ به عنوان مثال اگر هزینۀ سالانه‌اش 2 واحد باشد و درآمدش 4 واحد باشد، خمس نصف اصل مالش (کارگاهش) را می‌پردازد. زمین خانۀ مسکونی‌اش خمس ندارد و به هر زمینی که غیر از آن داشته باشد، خمس تعلّق می‌گیرد و اگر مال اضافی دیگری بیش از آنچه ذکر شد داشته باشد، به آن خمس تعلّق می‌گیرد. آنچه بیان شد به اختصار بود و موارد بیشتری نیز در این زمینه وجود دارد. سؤال: حکم مبلغ جمع‌آوری شده جهت خرید زمین مسکونی برای کسی که مسکن نداشته باشد چیست؟ با توجّه به اینکه این شخص هیچگونه درآمد اضافۀ سالانه‌ای غیر از این مبلغ ندارد؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم، والحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین و سلّم ‌تسلیماً. در صورتی که خمس آنرا نداده باشد باید خمسش را بدهد. اگر شخصی خمس مالش را به صاحب شرعی آن داده باشد، به مبلغ مذکور خمس تعلّق نمی‌گیرد. در صورتی که سال مالی خمس تمام شود و با پول خود مسکن نخریده باشد، باید خمسش را بدهد. سؤال: کارمندی از شرکتی که در آن مشغول به کار است، پاداش سالانه دریافت می‌کند. آیا به این پاداش خمس تعلّق می‌گیرد؟ و در صورت واجب بودن خمس، آیا هنگام دریافت آن، خمسش را بدهد یا موقع رسیدن سال مالیِ خمس؟ و اگر بخواهد این پاداش را برای مصرف سالانه هزینه کند، آیا به آن خمس تعلّق می‌گیرد؟ و آیا این حکم برای هدایای غیر نقدی هم صادق است؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم، والحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین و سلّم ‌تسلیماً. به باقی‌ماندۀ پاداش پس از رسیدن سال مالی خمس تعلّق می‌گیرد و همچنین به هدایای غیرنقدی نیز اگر مصرف نکرده باشد در سر رسید سال مالیِ خمس، خمس تعلّق می‌گیرد. سؤال: آیا به جواهراتی که زن استفاده می‌کند خمس تعلق می‌گیرد؟ خمس طلا و نقرۀ ذخیره شده‌ای که استفاده نمی‌شود چه مقدار و حدِّ نصابش چقدر است؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم، والحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین و سلّم ‌تسلیماً. جواهراتی (طلا، نقره و نظایر آن) که زن به عنوان زینت خودش استفاده می‌کند خمس ندارد و اگر از آن استفاده نکند به آن خمس تعلّق می‌گیرد. حدِّ نصاب در خمس وجود ندارد بلکه چنین موردی در زکات مطرح می‌شود. سؤال: آیا به مبالغی که شخص برای فرزندان خود به عنوان حساب پس‌انداز در بانک ذخیره می‌کند، خمس تعلّق می‌گیرد؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم، والحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین و سلّم ‌تسلیماً. خمس بر کودکان واجب نیست امّا به مال آنها تعلّق می‌ گیرد. بر سرپرست کودکان نابالغ واجب است خمس اموال آنها را خارج کند؛ در غیر این صورت هرگاه کودک بالغ شود، باید خودش خمسش را بدهد. سؤال: آیا پرداخت خمس، پرداخت زکات را ساقط می‌کند، اگر شخص به مقدار حدِّ نصاب نقدینگی و یا غلاّت چهارگانه نداشته باشد. چه موقع زکات واجب می‌گردد و شرایط آن چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم، والحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین و سلّم ‌تسلیماً. توضیحات بیشتر در مورد خمس و زکات را در شرایع گفته‌ام. امیدوارم برادران آن را منتشر کنند و به شما برسانند. سؤال: حکم خمس در رأس مال شراکتی در فعالیّت‌های تجاری چیست؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم، والحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین و سلّم‌ تسلیماً. پاسخ ایـن سـؤال در جـواب‌های قبـلی داده شـده است. ( پاسخ‌های روشنگر ـ جلد سوّم 1- با سید احمدالحسن(ع) بیعت می‌کنم... . می‌خواهم قسمتی از حقِّ امام مهدی (ع) را بپردازم، وسیلۀ این پرداخت چیست؟ چشم‌انتظار پاسخ هستم. خداوند شما را یاری دهد. فرستنده: عمرو - مصر پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً کثیراً. از خدا می‌خواهم تو را بر خیر آخرت و دنیا موّفق بدارد و تو را تا زمانیکه زنده هستی، برای یاری حق استوار بدارد... . امّا خمس، می‌توانی آنرا به مردان و زنان مؤمن نیازمند در سرزمینت، مصر، بدهی و از خدا می‌خواهم به تو توفیق این کار را بدهد و می‌توانی از برادران انصار سؤال کنی تا مردان و زنان مؤمن نیازمند را در سرزمینت بشناسی. خدا شما را حفظ کند و توفیق هر خیری را به شما بدهد. احمدالحسن 2- سؤال 3: حکم کسی که قبل از دعوت، خمس خود را به فقهای خائن می‌داده است چیست؟ آیا لازم است دوباره خمس بپردازد؟ و هرآنچه چنین شخصی بعد از پیوستن به دعوت حقّی که شما آورده‌اید می‌سازد چهطور؟ با علم به اینکه او دارای خانه، زمین با ملک دیگری می‌باشد. خدمت‌کار گناه‌کار شما: ابو محمد علی انصاری جواب سؤال 3: خمس در مورد اضافه درآمد است و نه آنچه نیاز فرد را رفع می‌کند. اگر یک خانه داشته باشی، خمس به آن تعلّق نمی‌گیرد و نیز وسایل مورد استفاده و ماشین شخصی و محل کسبی که نیازت را بدون اضافه درآمدی برآورده می‌کند شامل خمس نمی‌گردد. امّا اگر خانه‌ای جز آن یا زمین یا ماشین دیگری داری باید خمسش را بپردازی. امّا در مورد محل کسب و کار و روزی (محل تجارت، کارخانه یا مزرعه) اگر حاصل آن از نیازت بیشتر است، از اصل مال به اندازۀ زیاده‌اش‌، یک پنجم را خمس می‌دهی امّا در مورد نتیجه یا مال، آنچه از نیازت اضافه بیاید ـ‌در آخر سال‌ـ خمسش را می‌دهی. احمدالحسن 3- یکی از برادران انصار سؤالی به شکل زیر پرسید: 200000 هزار کرون سوئد دارم که می‌خواهم خمس آن را بپردازم ولی خانه یا قطعه زمینی ندارم. با همسرم زندگی می‌کنم و فرزندانی ندارم و با مشقّت جایی را در سوئد اجاره کرده‌ام. خدمتگزار شما: ابوحسن پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم. و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. خمس در مورد اضافه درآمد است و نه آنچه نیاز فرد را رفع می‌کند. اگر یک خانه داشته باشی، خمس به آن تعلّق نمی‌گیرد و نیز وسایل مورد استفاده و ماشین شخصی و محل کسبی که نیازت را بدون اضافه درآمدی برآورده می‌کند شامل خمس نمی‌گردد. امّا اگر خانه‌ای جز آن یا زمین یا ماشین دیگری داری باید خمسش را بپردازی. امّا در مورد محل کسب و کار و روزی (محل تجارت، کارخانه یا مزرعه) اگر حاصل آن از نیازت بیشتر است، از اصل مال به اندازۀ زیادی‌اش، یک پنجم را خمس می‌دهی امّا نتیجه یا مال، آنچه از نیازت اضافه بیاید ـ‌در آخر سال‌ـ خمسش را می‌دهی. و در مورد سؤال: خمس فقط در مورد اضافه درآمد است و می‌توانی خمس را خودت به مؤمنان محتاج بدهی. احمدالحسن 4- سؤال 3: اگر خمس مالی داده شود و آن مال دوباره به سال خمسی برسد و خرج نشود آیا دوباره باید خمسش داده شود؟ جواب سوال 3: بار دیگر خمس نمی‌دهد. پاسخ به پرسش‌های دست‌نویس 1- آیا مسألۀ خمس در آنچه از خرجی سال اضافه می‌آید در زمان رسول خدا (ص) وجود داشته است؟ و آیا سهمی برای سادات بنی‌هاشم وجود دارد؟ و اگر سهمی دارند چرا امیر مؤمنان (ع) آن سهم را به برادرش عقیل در آن ماجرای معروف نداد؟ بلکه ـ‌طبق فهم کوتاه و قاصر ما‌ـ به وی همانند سایر مردم عطا فرمود؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم، والحمد لله رب العالمین به عنوان تشریع؛ آری وجود داشت، امّا به عنوان تطبیق و اجرا در آن زمان موجود نبود و این به دلیل عدم تحمّل آن توسط مردم بود. پس پیامبر (ص) و ائمه (ع) برای مردم تخفیف قائل شدند. خمس از آنِ امام (ع) است و می‌تواند آنرا از مردم ساقط کند. اهل بیتِ امام یا سادات، عیال و خانوار امام هستند. امام علی (ع) در حق عقیل کوتاهی نکرد ولی عقیل خواهان مقداری بود که با آن غنی و ثروتمند شود و به مقداری که موجب کفاف و بی‌نیازی‌اش شود راضی نبود. 2- زمین زراعی دارم که در آن سی عدد نخل وجود دارد و در آن موتور آبی هم است که از آن برای آبیاری زمین کشاورزی استفاده می‌کنم. از این زمین کشاورزی برای خوراکدهی به گاوها ـ‌که تعدادشان شش رأس است‌ـ بهره می‌برم. آیا همۀ اینها یک منبع درآمد به حساب می‌آیند؟ یا چند منبع درآمد؟ خداوند بهترین پاداش نیکوکاران را به شما بدهد! پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین زمین و نخلستان و موتور آبیاری یک منبع درآمد، و گاوها منبع درآمد دیگری محسوب می‌شوند. 3- من چندین منبع درآمد و حقوق ماهانه نیز دارم. آیا خمس حقوقم را همان‌گونه که خمس درآمدهایم را میدهم پرداخت کنم؟ یا اینکه از این حقِّ شرعی معاف است؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین کسی که برای مرتبۀ اوّل می‌خواهد خمس بدهد و بیش از یک منبع درآمد دارد، حق دارد یک منبع درآمد را انتخاب کند تا از خمس معاف باشد (یعنی سرمایۀ خود را به آن منبع اختصاص دهد). اگر در ضمن منابع درآمد وی حقوق ماهیانه‌ای باشد که کفاف وی را می‌کند سایر منابع درآمد معاف نمی‌شود. امّا در مورد حقوق ماهانه، خمس آنچه از آن در رأس سال خمسی وی باقی‌ می‌ماند را می‌پردازد. 4- من مبلغ 215 هزار در ماشینی که متعلّق به خانواده‌ام می‌باشد سهم دارم؛ با توجّه به اینکه من به عنوان راننده از این ماشین برای کارهای شخصی خودم و رفع نیازهای آن ها استفاده می‌کنم، آیا به این مبلغ خمس تعلق می‌گیرد؟ پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین اگر ماشین دیگری نداشته باشی به این مبلغ خمس تعلق نمی‌گیرد. * * *

-پیوست سوّم: صلۀ امام (ع)

کتاب متشابهات ـ جلدچهارم: در پاسخ پرسش 150 ایشان (ع) فرمودند: ... در اینجا راه آسانی برای بخشایش همۀ گناهان وجود دارد. خداوند متّعال می‌فرماید: (مَن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ)([47]) (کيست که به خدا قرض نیکو دهد تا خدا بر آن چند برابر بيفزايد؟ خدا تنگدستی دهد و توانگری بخشد و شما به سوی او بازمی‌گرديد). از اهل بیت (ع) روایت شده است که این آیه (دربارۀ صلۀ امام) است و همچنین از ایشان (ع) روایت شده است که: (دربارۀ صلۀ رحم است و منظور از رَحِم، به طور خاص رَحِم آل محمد می‌باشد). خدای سبحان از صلۀ امام به عنوان قرض دادن به خودش یاد کرده و این خداوند است که این بدهی را بازپرداخت می‌کند. صلۀ امام صورت‌های مختلفی دارد. از جمله: صلۀ با مال، صلۀ با کار کردن به همراه او، و صلۀ جهاد در پیشگاه او با زبان و دندان (گفتار و عمل) برای اثبات حقِّ امام (ع). تأکید می‌کنم که کارکردن با امام برتر از دادن مال به او است زیرا کار کردن، جسم آدمی را به مشقّت می‌اندازد و اگر در پیشگاه امام با زبان و دندان جهاد کند، چه بسا به از بین رفتن جسمش منجر شود. بنابراین چه رحمت عظیمی است که حجّت، بین مردم (ظاهر) باشد، چرا که باب عظیمی گشوده می‌شود. بابی که انسان با صلۀ امام (ع) به خداوند قرض می‌دهد و روز قیامت در پیشگاه خدا می‌ایستد و خداوند این قرض را تمام و کمال به او بازمی‌گرداند و اگر این بنده به تعداد شن‌های بیابان با خود گناه آورده باشد برای او بخشیده می‌شود. از برای او نزد خداوندِ دیّانِ یومِ الدّین قرضی است و خدا در مقابل اندک و ناچیز بسیار عطا می‌نماید (یعطی الکثیر بالقلیل) و عطای او بی‌شمار است. خداوند تمام بدهی‌های این بنده و تمام حقوقی که از بندگان بر عهدۀ او بوده است را تسویه می‌کند و بی‌حساب به بهشت واردش می‌نماید. و در پاسخ پرسش 165 فرمودند: (وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ) (و هر که قصد آخرت نماید و در طلب آن سعی و تلاشش را در آن به کار بندد در حالی که مؤمن باشد): دنیاخواهی به چیزی نیاز ندارد جز نیّت و روی‌گردانی از آخرت. ولی آخرت‌خواهی به ایمان به بزرگ‌ترین ولیّ خداوند و حجّت خدا در هر زمان نیاز دارد و مستلزم کار و تلاش همراه ولیّ خدا و حجّت بر مردم، در هر زمان است و این کار و تلاش از جملۀ همان قرضی است که خدای متّعال درباره‌اش می‌فرماید: (مَن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ)([48]) (کيست که خدا را قرضی نیکو دهد تا برای او دو چندانش کند و او را پاداش نيکو باشد؟). به خدا قرض دهد یعنی به امام صله‌ای دهد؛([49]) خواه مادّی و از جنس مال و اموال باشد و خواه به اندازۀ توش و توانش همراه با ولیّ خدا تلاش کند و با زبان و دستش با ولیّ خدا جهاد نماید، و این صلۀ دوّم به طور قطع و یقین برتر از صلۀ نوع اوّل می‌باشد. این کسانی که همراه با ولیّ خدا سعی و تلاش می‌کنند پس از ایمان آوردن به او می‌باشد، چرا که ایمان آوردن به او ایمان به خداوند سبحان و متعال است (سَعْيُكُم مَّشْكُورًا) (از سعی و تلاش‌شان سپاس‌گزاری خواهد شد) و کسیکه از آنها سپاس‌گزاری می‌کند خود خداوند سبحان و متّعال است؛ زیرا آنها به خداوند سبحان و متّعال قرض داده‌اند و خداوند خودش این (کار و تلاش همراه با امام) را قرضی به خدا در نظر گرفته و بازپرداخت آن نیز بر عهدۀ خداوند است و پرداخت خداوند همان سپاس‌گزاری از اینها می‌باشد. چرا که آنها بندگانی شاکر هستند که نعمت ولیّ خداوند بر خودشان را شکر گزارده‌اند و همراه او به سوی خداوند سعی و تلاش نموده‌اند (وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ)([50]) (و اندکی از بندگان من سپاس‌گزارند). سپاس‌گزاری خداوند از بنده؛ نعمتی است که بالاتر از آن نعمتی نیست، زیرا نعمتی است که به آل محمد (ع) اختصاص داده شده و کسیکه خداوند سپاس‌گزارش باشد در زمرۀ آنها (ع) خواهد بود (سلمان از ما اهل بیت است).([51]) بنگر خداوند متّعال در سورۀ مربوط به آنها (هل اتی) چه فرموده است: (إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاء وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا)([52]) (اين پاداش شما است و از سعی و کوشش‌تان سپاس‌گزاری شده است) و اینها که در سورۀ (هل اتی) از سعی و کوششان قدردانی شده است عبارت‌اند از: حضرت محمد (ص) و علی، فاطمه، حسن، حسین، ائمه و مهدیین (ع). پس کسی که همانند سعی آنها سعی و تلاش کند و از آنها پیروی و با مال و قلب و زبان و دستش همراه آنها جهاد کند از آنها است: (فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا)([53]) (آنان کسانی هستند از سعی و تلاش‌شان سپاس‌گزاری خواهد شد)، یعنی از ما اهل بیت. والحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیماً و سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوند آن پروردگار جهانیان است، و صلوات تام و تمام خدا بر محمد و آل محمد، ائمه و مهدیین باد!

پا ورقی ها

[1] - کافی: ج1/ ص547/ ح25.

[2] - توبه: 103.

[3] - حشر: 7.

[4] - انفال: 36.

[5] - توبه: 103.

[6] - اعراف: 96.

[7] - غیبت نعمانی: 129.

[8] - انفال: 41.

[9] - همان‌طور که اهل سنت سعی کرده‌اند چنین کنند ولی در عینحال از رسول خدا  در صحیح روایت می‌کنند که خمس در هر غنیمتی واجب است. ابنکثیر می‌گوید: (و برای همین در صحیحین از عبداللهبن عباس در حدیث قبیلۀ عبدالقیس آمده است که رسول خدا صلی‌الله علیه و سلم به آنان فرمود: (و شما را به چهار چیز امر و از چهار چیز نهی می‌کنم؛ شما را به ایمان به خدا امر می‌کنم ـ‌سپس فرمود‌ـ آیا می‌دانید ایمان به خدا چیست؟ شهادت به اینکه خدایی جز الله نیست و محمد فرستادۀ خدا است، اقامۀ نماز و دادن زکات و اینکه خمس غنیمت را بپردازید) که ادامۀ حدیث طولانی است، بنابراین ادای خمس را از جملۀ ایمان قرار داده است و بخاری بر همین اساس در کتاب صحیح خود بابی را قرار داده و گفته است: باب (ادای خمس از ایمان است). تفسیر ابنکثیر: ج2/ ص325. انسان منصف باید آنچه را که رهبران آنان و سلف (صالح!!!) آنان مثل عثمان در خمس انجام داده‌اند به طور دقیق دنبال کند و از وقاحت، همین برایش کافی است که او خمس ارمنستان را به مروان بن حکم داد، در حالیکه ـهمان‌گونه که (بر همگان) پوشیده نیست‌ـ او تربیت شدة کسی است که از کتاب خدا هیچ حرفی را نمی‌فهمید.

[10] - شیخ طوسی، استبصار‌: ج/2 ص60/ ح12.

[11] - فقه الرضا: ص293 ؛ و از جمله: نراقی، مستند الشیعه‌: ج10/ ص10.

[12] - توبه: 103.

[13] - استبصارـ‌شیخ طوسی: ج 2 ص 60 ص 12.

[14] - وسایلالشیعة (اسلامی): ج6/ ص351/ ح8.

[15] - کمالالدین و تمامالنعمه: ص485.

[16] - کافی: ج1/ ص547/ ح20.

[17] - کافی: ج1/ ص537/ ح1.

[18] - کافی: ج1/ ص546/ ح16.

[19] - سرزمین‌هایی که با مسلمانان جنگ و عداوت داشته باشند. (مترجم)

[20] - (عَ نْ بَ) (اِ.) مادّه‌ای خوش‌بو که از شکم نوعی ماهی به همین نام به دست می‌آید. (فرهنگ فارسی معین)، (مترجم).

[21] - (ذِ مّ) [ع.] غیرمسلمانی که به علت پرداخت جزیه، جان و مالش در پناه اسلام است. (فرهنگ فارسی معین)، (مترجم).

[22] - توبه: 103.

[23] - انفال: 41.

[24] - استبصارـ‌شیخ طوسی: ج/2 ص60/ ح12.

[25] - توبه: 103.

[26] - بندۀ صالح ـ‌موسی بن جعفر (ـ می‌فرماید: (... و خمس بین آنان بر شش قسمت تقسیم می‌شود: یک سهم برای خدا، سهم دیگر برای رسول خدا ، سهم سوّم برای ذیالقربی، سهم چهارم برای یتیمان، سهم پنجم برای مساكین و سهم ششم برای در راه ماندگان است. سهم خدا و رسول ارثی برای اولیالامر بعد از رسول خدا است، پس برای اولیالامر سه سهم است كه دو سهم ارث، و یک سهم سهمی است كه خدا برای او معیّن و مقرّر نموده است. بنابراین نصف كامل خمس برای اولیالامر است و نصف دیگر برای اهل بیت ایشان است که یک سهم برای یتیمان آنان، یک سهم برای مسکین‌های‌شان، و سهم سوّم نیز برای در راه ماندگان آنان است... .) کافی: ج1/ ص539/ ح 4.

[27] - حشر: 7.

[28] - کافی: ج1/ ص539/ ح1.

[29] - همانند چنین موردی اتفاق افتاد و امام( به برخی از مؤمنان اجازه داد تا پرسشگر خمس را برای محتاجان شهر خود صرف کند؛ به پیوست 2 مراجعه شود.

[30] - کافی: ج1/ ص546/ ح17.

[31] - زمین موات: زمینی است که از عمران و آبادی خالی است و مالک فعلی ندارد مثل صحراها.

[32] - سرزمینى که با مسلمانان جنگ و عداوت داشته باشد. (مترجم)

[33] - بقره: 245.

[34] - حدید: 11.

[35] - کافی: ج1/ ص537/ ح4.

[36] - کافی: ج1/ ص537/ ح2.

[37] - به پیوست 3 مراجعه کنید.

[38] - متشابهات ج4/ پرسش شمارۀ 150.

[39] - باید به فروشنده بگوید و اگر مال فروشنده نبود، می‌تواند آنرا تصاحب کند. (مترجم)

[40] - نوعی گیاه در زمین دریا یا نوعی عطر. (مترجم)

[41] - یعنی بعد از کم کردن هزینه‌ها، خمس محاسبه می‌شود. (مترجم)

[42] - کافران دو گروه‏اند: اهل کتاب (کتابی) و غیر اهل کتاب. غیر اهل کتاب، راهی جز پذیرش اسلام ندارند، امّا اهل کتاب سه راه پیش رو دارند: پذیرش اسلام، جنگ، و التزام به شرایط ذمّه. به کسانی که راه سوم را انتخاب کنند و به شرایط ذمّه ملتزم شوند، اهل ذمّه یا ذمّی گفته می‏شود، و حکومت اسلامی در قبال تعهّد ایشان به شرایط ذمّه، متعهد است از آنان به عنوان شهروند حمایت کند و هیچ مسلمانی حق تعرّض به آنان را ندارد. (مترجم)

[43] - یعنی سر سال خمسی آنرا پرداخت کند. (مترجم)

[44] - یعنی ساداتی که از نسل عبدالمطلب باشند. (مترجم)

[45] - یتیم و مسکین و در راه مانده. (مترجم)

[46] - چون شبیه خمس است که به دست امام  رسیده است و ایشان  آن را مصرف می‌نماید و... . (مترجم)

[47] - بقره: 245.

[48] - حدید: 11.

[49] - به کافی ج/1 ص537 باب صله به امام که در آن هفت حدیث وجود دارد مراجعه نمایید؛ از جمله: «هیچ چیز نزد خداوند دوست داشتنی‌تر از دادن درهم به امام نیست که خداوند آن درهم را در بهشت برای او چون کوه احد می‌نماید». سپس فرمود: «خداوند متعال در کتابش می‌فرماید: (مَن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ(؛ (کيست که خدا را قرضی نیکو دهد تا برای او دو چندانش کند و او را پاداش نيکو باشد؟) فرمود: (به خدا سوگند منظور، به طور خاص صله به امام می‌باشد). از اسحاقبن عمّار از اباابراهیم  روایت شده است: از این سخن خداوند عزّوجل سوال کردم: (مَن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ(؛ (کيست که خدا را قرضی نیکو دهد تا برای او دو چندانش کند و او را پاداش نيکو باشد؟) فرمود: (دربارۀ صله به امام نازل شده است).

[50] - سبأ: 13.

[51] - عیون اخبار الرضا : ج1 /ص70/ ح282.

[52] - انسان: 22.

[53] - إسراء: 19.