متن کتاب

انتشارات انصار امام مهدی (ع) رساله‌های تطبیقی جلد 1 (احکام نماز و روزه در قطب) به قلم شیخ علاء سالم مترجم گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع) نام کتاب: رساله‌های تطبیقی ـ جلد 1ـ احکام نماز و روزه در قطب نویسنده: علاء سالم مترجم: گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع) نوبت انتشار: اول تاریخ انتشار: 1397 کد کتاب: 1/1024 ویرایش ترجمه: اول جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص دعوت مبارک سید احمد‌الحسن(ع) به تارنماهای زیر مراجعه نمایید. www.almahdyoon.co/ir www.almahdyoon.co فهرست پیشگفتار 7 احکام نماز و روزه در مناطق قطبی 15 ۱- علمای خود‌خواندۀ اهل سنت 20

مثال اول:

20

مثال دوم:

23

مثال سوم:

27

2- علمای خود خواندۀ شیعه

49

1- سید سیستانی

49

2- شیخ بشیر نجفی

59

3- سید محمد سعید حکیم

59

4- شیخ مکارم شیرازی

65

5- شیخ وحید خراسانی

67

6- سید کاظم حائری

68

7- سید صادق شیرازی

69

8- سید محمدصادق روحانی

70 حکم خداوند... 94 بسم الله الرحمن الرحیم سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوند، آن پروردگار جهانیان است؛ و سلام‌وصلوات تامّ خداوند بر محمد و آل محمد، امامان و مهدیین باد!

-پیشگفتار

حق‌تعالی می‌فرماید: (وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَی هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًی وَرَحْمَةً وَبُشْرَی لِلْمُسْلِمِینَ)؛([1]) (روزي را که از هر امتي، گواهي از خودشان بر آن‌ها برمي‌انگيزيم؛ و تو را گواه بر آنان قرار مي‌دهيم؛ و ما اين کتاب را بر تو نازل کرديم که بيانگر همه‌چيز، و مايۀ هدايت و رحمت و بشارت براي مسلمانان است). (تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ) به این معناست که هیچ چیزی نیست، مگر اینکه اصل و ریشه‌ای در کتاب خداوند دارد که به آن اصل برگردانده می‌شود و این مطلبی است که روایات شریف بر آن تأکید ورزیده‌اند؛ از جمله: از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «خداوند متعال بیان هر چیزی را در قرآن نازل فرموده، تا آنجا که ـ‌به خدا سوگند‌ـ خداوند هیچ چیزی را که بندگان به آن احتیاج داشته باشند در قرآن فروگذار نکرده است، تا آنجا که هیچ بنده‌ای نمی‌تواند بگوید: کاش این در قرآن نازل شده بود؛ مگر آنکه خداوند آن را به‌راستی در قرآن نازل فرموده است».([2]) و از معلی‌بن خنیس که گفت: ابوعبدالله (ع) فرمود: «هر چیزی که دو تن در آن اختلاف‌نظر دارند، جز این نیست که در کتاب خداوند بلندمرتبه اصل و ریشه‌ای دارد؛ اما اندیشه‌های مردم به آن دست نمی‌یابد».([3]) از حماد از ابوعبدالله(ع) روایت شده است که فرمود: «هیچ چیزی نیست مگر اینکه در قرآن و سنت، بیانی داشته باشد».([4]) حال که وضعیت چنین است، پس برای هر واقعه‌ای (هر چه که بوده یا هست) حکمی واضح و روشن از سوی خداوند وجود دارد؛ حکمی که اهلش آن را می‌شناسند -‌حتی اگر اندیشه‌های بزرگان به آن دست نیابد‌- و این نکته از اعتقادات واضح و روشن امامیه شمرده شده است: شیخ مظفر می‌گوید: «و ناگزیر در هر واقعه‌ای از سوی او (خداوند) حُکمی وجود دارد و هیچ چیزی نیست که در حکم واقعی خداوند جایگاهی نداشته باشد؛ هرچند راهِ علمِ به آن بر ما بسته باشد».([5]) و به‌طورقطع هر‌کس در حکم خداوند ره به خطا بپیماید و به غیر از آن تشریع و حکم کند، گناهش بزرگ خواهد بود. حق‌تعالی می‌فرماید: (وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ)؛([6]) (و آن‌ها که به احکامي که خدا نازل کرده حکم نمي‌کنند، کافرند). (وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ)؛([7]) (و هر‌که به آنچه خدا نازل کرده است حکم نکند، از ستم‌کاران است). (وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)؛([8]) (زيرا کسانی که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خود از نافرمانان‌اند). و از همین روست که امام صادق(ع) می‌فرماید: «حکم بر دو نوع است: حکم خداوند عزّوجل و حکم جاهلیت؛ پس کسی که در حکم خدا خطا کند به حکم جاهلیت حکم کرده است».([9]) و از ایشان (ع) روایت است: «هرکسی در دو دِرهَم به غیر از آنچه خداوند عزّوجل نازل فرموده است حکم کند، از جمله کسانی است که حکم تازیانه یا فَلَک‌کردن را خواهند داشت، و او به آنچه خداوند عزّوجل بر محمد(ص) نازل فرموده کافر است».([10]) این از یک جهت. از سوی دیگر، خداوند سبحان و خلفای بزرگوارش از پیروی‌کردن از ظن و گمان و تفسیر به رأی در دین خدا برحذر داشته‌اند؛ و آنچه ضروری است التزام به علم در دین خداوند است؛ در غیر این صورت سکوت! حق‌تعالی می‌فرماید: (وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا)؛([11]) (و از پِی آنچه علمی به آن نداری مرو؛ زيرا گوش و چشم و دل، همه را از آن بازخواست کنند). (وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا)؛([12]) (و اينان را به آن هيچ دانشی نيست. اینان تنها از پندار خود پيروی می‌کنند و پندار برای (شناخت) حقيقت به‌هیچ‌وجه کفایت نمی‌کند). از علی‌بن جعفر از برادرش موسی‌بن جعفر(ع) از پدرانش (ع) روایت است که فرموده‌اند: «مبادا بر اساس هر آنچه خودت بخواهی صحبت کنی؛ چراکه خداوند عزّوجل می‌فرماید: (وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا)؛ (و از پِی آنچه علمی به آن نداری مرو؛ زيرا گوش و چشم و دل، همه را از آن بازخواست کنند)».([13]) ترک فتوا دادنِ بدونِ علم، مطلبی است که -‌علاوه بر کتاب کریم‌- روایات بسیاری نیز بر آن تأکید ورزیده‌اند؛ نمونه‌ای از این دست روایات: از عبدالرحمن‌بن حجاج: از ابوعبدالله(ع) در مورد همنشینی با اصحاب رأی پرسیدم. ایشان (ع) فرمود: «با آنها همنشینی کن؛ ولی تو را از دو خصلت برحذر می‌دارم که مردان در آن دو خصلت هلاک می‌گردند: اینکه در چیزی بر اساس رأی و نظر خودت متدیّن باشی یا مردم را بدون علم فتوا دهی».([14]) و این امرِ نهی‌شده وقتی حاصل می‌شود که انسان استناد به کتاب خدا و سنت جانشینان او را ترک گوید: از ابو بصیر نقل شده است: به ابوعبدالله (ع) عرض کردم: بر ما چیزهایی ایراد می‌شود که نه در کتاب خدا و نه سنت، از آنها شناختی نداریم؛ آیا در موردشان نظر بدهیم؟ فرمود: «نه! اگر درست گفته باشی پاداشی نخواهی داشت ولی اگر خطا کرده باشی بر خدا دروغ بسته‌ای».([15]) تنها راه حلی که باقی می‌ماند این است که در امثال امور متشابه (که حکمشان نامعلوم است) سکوت و خاموشی باشد تا شناخت حق از اهلش (ع) -‌پس از اینکه از آنها پرسیده شد‌- صورت پذیرد: از حمزة‌بن طیار نقل شده است که او برخی از خطبه‌های پدر ابوعبدالله امام صادق(ع) را بر آن حضرت عرضه داشت تا به‌جایی از آن رسید که حضرت فرمود: «دست نگه دار و سکوت کن». سپس فرمود: «در مواردی که با آنها مواجه می‌شوید و حکمشان را نمی‌دانید وظیفه‌ای جز دست‌نگه‌داشتن و درنگ‌کردن و ارجاع‌دادن به امامان هدایت ندارید تا ایشان آنچه قصد شده است را به شما بفهمانند و در آن مورد حق را به شما بشناسانند؛ که حق‌تعالی می‌فرماید: (فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ)؛ (پس اگر نمی‌دانید از اهل ذکر بپرسید)».([16]) علت آن نیز واضح است؛ چراکه هر حق و صوابی که در عالم خلق است، آنها(ع) اصل و معدن آن هستند و به غیر از آن، باطل و ضلالت و گمراهی است: از محمد‌ بن مسلم نقل شده است: از ابوجعفر(ع) شنیدم که می‌فرمودند: «نزد احدی از مردم حق و صوابی نیست و هیچ‌یک از مردم به حق، قضاوت نمی‌کند، مگر آنچه از ناحیۀ ما اهل‌بیت خارج شده باشد و اگر امور بر آنها چندگانه شده خطا از ناحیۀ خودشان بوده و درست و صواب از علی(ع) است».([17]) اگر وضعیت آل محمد (ع) به این صورت بوده که ایشان بر اساس آرا و نظرات خودشان در بیان دین خداوند سبحان ورود نمی‌کردند، وضعیت در مورد آرا و ظنیات (گمانه‌زنی‌ها) دیگران چگونه خواهد بود! از داوود بن ابو یزید احول از ابوعبدالله (ع) که گفت: شنیدم که حضرت(ع) می‌فرمود: «اگر ما با رأی و نظر خود به مردم فتوا می‌دادیم قطعاً از هلاک‌شدگان می‌بودیم ولی اینها آثاری از رسول خدا (ص) است که اصل علم است؛ اصلی که ما آن را از بزرگی، از بزرگی، از بزرگی به ارث می‌بریم و آن را پوشیده می‌داریم همان‌طور که مردم طلا و نقرۀ خود را مخفی می‌کنند».([18]) ولی برخلاف تمامی این وضوح و روشنی،که برای کسی که کمترین تحقیق و توجه را به کلام ائمۀ طاهر(ع) دارد پوشیده نیست، می‌بینیم که مدعیان علم از هر دو طرف (شیعه و سنی) خود را به رنج و گرفتاریِ آنچه از آن نهی شده‌اند می‌اندازند و بی‌هیچ علمی فتوا می‌دهند و اینها ظنیات، آرا و دروغ‌بستن‌هایی در دین خداوند شده است. یکی از مسائلی که جایگاهی برای طرح آرا و ظنیات از سوی فقهای شیعه و سنی در عصر اخیر شده «احکام نماز و روزه در مناطق نزدیک به قطب» است تا آنجا که منجر به فتوا دادن به ساقط شدن این دو فریضه نیز شده است! ازآنجاکه بنیان این رساله، مبتنی بر اختصار و خلاصه‌گویی است، تنها بر نمونه‌هایی از فتواهای بزرگان علمای معاصر اکتفا نمودم. ازآنجاکه هدف از این تحقیق، یاری حق و صاحب آن بوده، این مبحث، پژوهشی است تطبیقی بین ظنیات این علما و افتراهایشان در مسئلۀ مذکور، و بیان سید احمدالحسن وصی و فرستادۀ امام مهدی (ع) و یمانی موعود. امید است این پژوهش انگیزه‌ای برای طلبه‌های حق و سایر مردم برای تحقیق و دقت نظر و تأمّل در این دعوت بزرگ الهی و پیوستن به جناح آن -پیش از فوت شدن زمان‌- گردد. و امید من از بزرگِ گذشت و رحمت [خداوند]، عفو و مغفرت و ختم به خیری است؛ که او رحم‌کننده‌ترین رحم‌کننده‌هاست! و الحمد لله رب‌العالمین. علاء‌السالم ۲۵ محرم‌الحرام ۱۴۳۴ هـ. ق ([19])

-احکام نماز و روزه در مناطق قطبی

هر مسلمانی به‌روشنی می‌داند که نماز و روزه دو عبادت مهم و اساسی در دین خداوند سبحان است. حق‌تعالی می‌فرماید:( إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَی‌الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَّوْقُوتًا)؛([20]) (چراکه نماز بر مؤمنان در وقت‌های معين مقرّر گشته است). و می‌فرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)؛([21]) (ای کسانی که ايمان آورده‌ايد! روزه‌داشتن بر شما مقرر شد همچنان که بر کسانی که پيش از شما بوده‌اند مقرر شده بود؛ باشد که تقوا پیشه کنید). از ابوجعفر(ع) روایت شده است که فرمود: «اسلام بر پنج (پایه) بنا شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت؛ و بر هیچ چیزی به آن صورتی که بر ولایت ندا داده شده است، ندا داده نمی‌شود».([22]) از پیامبر(ص) روایت شده است که فرمودند: «اسلام بر پنج (پایه) بنا شده است: اینکه خداوند به وحدانیت شناخته شود و به برپاداشتن نماز، دادن زکات، روزۀ ماه رمضان و حج...».([23]) همچنین روشن است که هرکدام از این دو، احکامِ شرعیِ مخصوص به خودش را داراست؛ احکامی که باید به‌جا آورده شوند تا پس از به‌جا آوردنشان حکم به صحت هرکدام از این دو داده و ذمۀ مکلف از عهدۀ تکلیف به آن دو بَری گردد. برآورده‌شدن شرطِ وقت از این جمله است. بدیهی است که هر‌یک از دو واجب نماز و روزه مشروط به اوقات مشخصی است. در خصوص نماز اوقات مشخصی وجود دارد که به نمازهای پنج‌گانۀ روزانه اختصاص دارند: وقت نماز صبح: مابین طلوع فجر دوم (فجر صادق) تا طلوع خورشید است. وقت نماز ظهر و عصر: مابین زوال خورشید (نیمروز) تا غروب خورشید است، که ابتدای این وقت به‌اندازۀ ادای نماز ظهر به نماز ظهر و به همین صورت انتهای این وقت نیز به نماز عصر اختصاص دارد و زمان بین این دو، وقت مشترک است. وقت نماز عشا و مغرب: مابین غروب خورشید تا نیمه‌شب است. ابتدای این وقت به‌اندازۀ به‌جا آوردن سه رکعت به نماز مغرب اختصاص دارد، سپس نماز عشا با نماز مغرب در این وقت مشترک می‌شود تا جایی که برای کسی که اختیار دارد به نیمه‌شب و برای کسی که ناچار است به طلوع فجر بینجامد و انتهای این زمان به‌اندازۀ چهار رکعت به نماز عشا اختصاص دارد. در مورد روزه، همه می‌دانند که بر هر مسلمانِ مکلفی واجب است تمام روزش را از طلوع فجر تا غروب خورشید امساک کند. به‌علاوه تشخیص‌دادن و مشخص‌کردن این اوقات در سرزمین‌های اسلامی که در مناطقی مثل خاورمیانه و مناطق هم‌جوار آن قرار دارند به‌راحتی و سهولت انجام می‌شود؛ و تفاوتی نمی‌کند که خود مکلف شخصاً این اوقات را تشخیص دهد. این ‌در صورتی است که مکلف به‌نوعی بتواند طبق مقررات شرعی این اوقات را مشخص نماید؛ حداقل پوشیده نیست که طلوع فجر (صادق) و گسترش آن در افق (که ابتدای وقت نماز صبح یا ابتدای وقت روزه را نشان می‌دهد) یا شروق (طلوع) خورشید (که پایان وقت نماز صبح را نشان می‌دهد) و غروب آن (که ابتدای نماز مغرب یا پایان وقت روزه را نشان می‌دهد) به‌آسانی می‌تواند تشخیص داده شود. سهولت تشخیص این اوقات، دست‌یافتنی است -‌چه مکلف خودش ‌به‌صورتی که گفتیم‌ شخصاً اقدام کند یا از طریق اعتماد بر مراکز اجرایی تخصصی و قابل‌اعتماد اسلامی که چنین وظیفه‌ای را برای وی انجام می‌دهند‌ آنها را مشخص نماید- به‌گونه‌ای که بر به فعلیت رسیدنشان اطمینان حاصل می‌شود و در نتیجه مکلف می‌تواند نماز و روزه‌اش را در پرتو تشخیص این اوقات معین به انجام برساند. اما پرسشی مطرح می‌شود: حکم نماز و روزه در مناطق قطبی یا نزدیک به این مناطق چیست؟ مناطقی که به‌طورمعمول وقت شب و روز از سایر مناطق -که وقت منظمی دارند‌- متفاوت است. اختصاص دادن این مناطق به این پرسش، علتی دارد؛ چراکه وضعیت شب و روز در این مناطق همانند وضعیت سایر مناطق نیست، به‌گونه‌ای که شب ‌و ‌روز در این مناطق دائمی است یا به مدتی طولانی -مثل شش ماه متوالی در یک سال‌- استمرار دارد یا بسیار کوتاه است و مواردی از این دست. کاملاً طبیعی است که خداوند برای مکلف مقیم در این مناطق احکامی اختصاص داده باشد تا اوقات نماز و روزه برای وی مشخص گردد. و داشتن اعتقادی به غیر از این، یعنی: - یا دین خداوند اختصاص به گروهی خاص دارد؛ یعنی گروهی از مردم را شامل می‌شود و گروهی دیگر را در برنمی‌گیرد. - یا دین خداوند منطقه‌ای است؛ یعنی به منطقه‌ای اختصاص دارد و به منطقۀ دیگری تعلق ندارد. - و یا دین خداوند از پیاده‌کردن احکام خود به دعوت انسان به‌سوی خداوند در همه جای زمین ناتوان است! و این در حالی است که یک انسان مؤمن نمی‌تواند به هیچ‌یک از این لازمه‌های فاسد ملتزم باشد؛ لازمه‌هایی که حداقل چیزی که در مورد معتقد به آنها گفته می‌شود این است که وی با انکار کتاب خدا و ضروریات دین پایدار و استوارش، منکر خداوند می‌باشد. حال که وضعیت روشن شد، پرسشی مطرح می‌شود: چگونه انسان در این مناطق نماز می‌خواند؟ و چگونه اوقات نمازهای پنج‌گانۀ روزانه را محاسبه و نمازهایش را بر اساس این محاسبات -موافق تشخیصی که باید شرعی و مقبول خداوند سبحان و متعال باشد- به‌جا می‌آورد؟ و به همین صورت این پرسش در مورد ابتدا و انتهای روزه نیز مطرح است. *‌ *‌ * علمای مسلمان «خود‌خوانده»([24]) نظرات متعدد و آراء مختلفی در بیان احکام نماز و روزه در این مناطق دارند؛ و در ادامه به نمونه‌هایی از فتاوای بزرگان آنها -از منتسبین به مذهب سنی و شیعی‌- خواهم پرداخت. من صفت «خود‌خوانده» را بر آنها اطلاق کردم؛ چراکه این حقیقتی است که از اذهان مردم پوشیده مانده است. هر دو طرف (شیعه و سنی) به‌طور خود‌خوانده پیش‌قدم شده‌اند درحالی‌که خداوند سبحان آنها را به بیان (احکام) تکلیف نفرموده است؛([25]) و به‌راحتی آراء و ظنیات و حتی اوهام خود را در دین و احکام خداوند بروز می‌دهند؛ به‌طوری‌که این نظرات به شکلی گسترده رو در روی هم قرار می‌گیرند و با یکدیگر در تعارض هستند و این به‌وضوح نشان می‌دهد که آنچه به مردم تقدیم می‌کنند ناشی از بضاعتی است که منبع آن مستند به خداوند سبحان نیست که در غیر این صورت هرگز تضاد و تعارضی پیش نمی‌آمد. حق‌تعالی می‌فرماید: (أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا)؛([26]) (آيا در قرآن نمی‌انديشند؟ اگر از سوی غیر خدا می‌بود قطعاً در آن اختلافی بسيار می‌يافتند). آنها به این کار اقدام کردند، باوجوداینکه می‌دانند فتوا دادن بدون علم، چنانچه در مقدمه آوردیم‌، عذابی بس بزرگ دارد و در اینجا آنچه از ابو‌عبیده وارد شده است را اضافه می‌کنم؛ که گفت: ابوجعفر(ع) فرمود: «کسی که بدون علم و هدایتی از خداوند به مردم فتوا دهد، ملائکۀ رحمت و ملائکۀ عذاب او را لعنت و سنگینی بار عمل کسانی که به فتوای او عمل کرده‌اند را به وی ملحق می‌کنند».([27]) به هر حال با طرح برخی از فتاوای مدرسۀ اهل سنت آغاز خواهم کرد:

-۱- علمای خود‌خواندۀ اهل سنت

برخی از فتاوای دربرگیرندۀ احکام نماز و روزه در مناطق مذکور:

مثال اول:

مفتی: علامه ـ محمد بن ابراهیم آل الشیخ شمارۀ فتوا: ۳۳۳۱ تاریخ فتوا: 29/8/1425 هـ ـ 2004/10/13([28]) پرسش: دختر من همراه شوهرش در حال حاضر در آلمان زندگی می‌کند. وی برای من نامه‌ای نوشته تا از آنچه بر او و بر مسلمانانِ آنجا در مورد روزۀ ماه رمضان واجب است اطلاع حاصل کند. وی می‌گوید: تابش خورشید ۲۰ ساعت ادامه دارد و خورشید چهار ساعت پنهان می‌شود. آیا آنها باید یک ساعت و نیم پیش از طلوع خورشید -که وقت طلوع فجر است- روزه بگیرند؟ که به‌این‌ترتیب بیست‌ویک ساعت و نیم روزه خواهند گرفت و دو ساعت و نیم افطار می‌کنند؛ یا روش دیگری پیش بگیرند؟ همچنین حکم نماز در این سرزمین‌ها چیست؟ همچنین در سرزمین‌هایی که تابش خورشید در آنها شش ماه ادامه پیدا می‌کند و شش ماه غایب می‌شود چگونه است؟ ای صاحب فضیلت! این چیزی است که می‌خواهیم از آن اطلاع حاصل کنیم تا با بیان حکم خداوند متعال، بر موانع پیش روی ساکنان این سرزمین‌ها فائق آییم و آنها را از پیش روی برداریم؛ تا کار بر آنها آسان و دین گران‌مایۀ حنیف تبیین گردد. پاسخ: در مورد شهرهایی که خورشید در آنها شش ماه یا نزدیک به آن غایب می‌شود فقها در وجوب یا عدم وجوب نماز بر ساکنان این سرزمین‌ها دچار اختلاف شده‌اند؛ برخی از آنها گفته‌اند به دلیل عدم وجود سبب -‌که همان وقت است- نماز بر آنها واجب نیست و برخی دیگر گفته‌اند واجب است و بر آنهاست تا اوقات نماز را با توجه به نزدیک‌ترین شهرهایی که در آنها هر روز خورشید طلوع و غروب می‌کند در نظر بگیرند؛ و نظر اخیر، قول شافعی است و نظری است که از نظر حنفیه صحیح است و نظری است که ما با توجه به مراعات حکمت در تشریع نماز برگزیده‌ایم. در خصوص روزۀ اهل این سرزمین‌ها، روزه بر آنها واجب است و باید از وقت وارد شدن به ماه رمضان و مدت روزه در آن با در نظر گرفتن نزدیک‌ترین شهرهایی که اهلشان ماه را شاهد بوده‌اند و وقت امساک و افطار را می‌شناسند اطلاع حاصل کنند؛ این عقیدۀ مذهب شافعی است که ما برای این فتوا برگزیده‌ایم. اما در خصوص شهرهایی که هر روز خورشید در آنها طلوع و غروب می‌کند ولی مدت تابش خورشید بیست ساعت به طول می‌انجامد، در مورد نماز، با توجه به تشخیص ظاهری اوقات آن باید به‌جا آورند و در مورد روزه، بر آنها واجب است از طلوع فجر تا غروب خورشید روزه بگیرند، مگر اینکه روزه منجر به ضرری برای روزه‌دار گردد و به جهت طولانی بودن مدت روزه ترس از هلاکت یا بیماری شدید وجود داشته باشد که در این صورت می‌تواند افطار کند و در این مورد فقط داشتن وهم و خیال معتبر نیست؛ و تنها غالب شدن ظن به‌واسطۀ نشانه‌ها یا تجربه یا کسب اطلاع از پزشک زبردست که گرفتن روزه منجر به هلاکت یا بیماری شدید یا شدت یافتن بیماری یا به طول انجامیدن درمان می‌شود اعتبار دارد؛ که این مطلب برای اشخاص مختلف متفاوت است؛ چراکه هرکسی وضعیت خاص خودش را داراست؛ و هرکسی که به‌واسطۀ هر‌یک از این وضعیت‌ها افطار کرده واجب است پس از برطرف شدن عذری که به او مجوز افطار کردن را داده قضای آنچه افطار کرده است را به‌جا آورد؛ و خداوند داناتر است. منبع فتوا: فتاوی شرعیة و بحوث اسلامية: ج ۱، ص ۲۸۱ و ۲۸۲. لینک این فتوا: h​t​t​p​:​/​/​w​w​w​.​i​s​l​a​m​l​i​(​ع​)​h​t​.​n​e​t​/​i​n​d​e​x​.​p​h​p​?​o​p​t​i​o​n​=​c​o​m​-​f​t​a​w​a​&​t​a​s​k​=​v​i​e​w​&​I​t​3​3​3​1​&​i​d​=​3​3​9​&​c​a​t​i​d​=​.​e​m​i​d​=

مثال دوم:

فتوایی از هیئت علمای بزرگ و لجنۀ دائمی فتوا در پادشاهی آل سعود: چگونگی نماز و روزه در سرزمین‌هایی که روزها یا شب‌های آنها دائمی است به قرار زیر می‌باشد: پرسش: در خصوص کشورهایی که در آنها در طول تابستان تاریکی پیدا نمی‌شود، نماز مغرب و عشا را چگونه به‌جا می‌آورند؟ و اگر در این زمان وارد ماه رمضان شوند چگونه روزه می‌گیرند؟ پاسخ: الحمد لله... فتوای شمارۀ ۲۷۶۹ از طرف هیئت بزرگان علما و لجنۀ دائمی در خصوص این مسئله -‌مشابه آنچه ذکر کردیم- صادر شده است. متن پرسش و پاسخ: حمد و ستایش تنها از آنِ خداوند یگانه است و صلوات و سلام بر کسی که پس از او پیامبری نیست... و بعد: هیئت و لجنۀ دائمی تحقیقات علمی و صدور فتوا [از این مسئله مطلع شد]؛ البته بنابر مطلبی که از سوی پرسشگری مطرح شده است که دبیر کل شورای صنفی دانشجویان مسلمان، در هلند می‌باشد؛ و مطلبی که از سوی دبیرکلی هیئت بزرگان علما، به هیئت فرستاده شده است و این، متن پرسش است: از جنابتان تقاضا داریم با فتوای لازم برای چگونگی تعیین اوقات نماز مغرب و عشا و صبح بر ما تفضل فرمایید؛ و همین‌طور برای تعیین ابتدای ماه رمضان و اولین روز عید مبارک فطر؛ و این ازآن‌روست که طلوع و غروب خورشید در شهرهای شمال آمریکا و سرزمین‌های نزدیک به قطب شمال نسبت به شهرهای مشابه در سرزمین‌های شرقی اسلامی متفاوت است و علت آن برمی‌گردد به‌وقت پنهان‌شدۀ سرخی غروب (شفق) و سفیدی صبح. دیده می‌شود که پرتوی نور سحرگاهی در تابستان تا آنجا ادامه پیدا می‌کند که تقریباً همۀ شب را دربرمی‌گیرد و به‌این‌ترتیب مشخص‌کردن وقت عشا و همچنین طلوع صبح دشوار خواهد شد. و پاسخ: تقریری از سوی هیئت بزرگان علما در پادشاهی عربستان سعودی در بیان تشخیص اوقات نمازها و تشخیص ابتدا و انتهای صبح در ماه رمضان در سرزمین‌های همانند سرزمین شما صادر شده که مضمون آن به شرح زیر است: پس از اطلاع، پژوهش و بحث و بررسی، این مجلس آنچه در ادامه خواهد آمد را مقرر نمود: اول: در مورد کسی که در سرزمین‌هایی اقامت دارد که در آنها شب و روز با طلوع فجر و غروب خورشید متمایز ولی روزهای آن در تابستان بسیار طولانی و در زمستان کوتاه می‌شود، بر او واجب است نمازهای پنج‌گانه را در اوقات شناخته‌شدۀ شرعی‌شان بخواند... این در خصوص تشخیص اوقات نماز این اشخاص است؛ اما در مورد تشخیص اوقات روزه‌های آنها در ماه رمضان، بر مکلفین واجب است تمام روزهای ماه رمضان از خوراک و نوشیدنی و سایر مفطرات از طلوع فجر تا غروب خورشید در سرزمین‌های خود مادامی‌که در سرزمین‌هایشان روز از شب متمایز و مجموع این دو بیست‌وچهار ساعت است امساک کنند و برای آنها غذا و نوشیدنی و جماع و مواردی از این دست فقط در شب حلال است -‌اگرچه کوتاه باشد‌- چراکه فقه اسلامی در تمامی سرزمین‌ها برای مردم فراگیر است... کسی که به دلیل طولانی‌بودن روز از به‌پایان‌رساندن روزه ناتوان باشد یا بر اساس نشانه‌ها یا تجربه یا کسب اطلاع از پزشک امین حاذق، علم حاصل کند یا گمانش غالب شود بر اینکه روزه منجر به هلاکت یا منجر به بیماری شدید گردد یا منجر به‌شدت‌یافتن بیماری‌اش یا به طول انجامیدن بهبودی بیماری‌اش می‌گردد، افطار کند و روزهایی را که افطار کرده در هر ماهی که می‌تواند قضا ‌کند... دوم: کسی که در شهرهایی اقامت دارد که خورشید در تابستان پنهان نمی‌شود و در زمستان در آنجا طلوع نمی‌کند یا در سرزمین‌هایی است که روزهایش -‌به‌عنوان‌مثال- تا شش ماه و شب‌هایش تا شش ماه ادامه دارد، بر چنین اشخاصی واجب است در هر بیست‌وچهار ساعت نمازهای پنج‌گانه‌شان را بخوانند و اوقاتی برای آن در نظر بگیرند و این اوقات را با توجه بر نزدیک‌ترین شهر‌های نزدیک به آنها که در آنها اوقات نمازهای واجب از یکدیگر متمایز است مشخص نمایند... پس بر مسلمانان در سرزمین‌هایی که از نحوۀ تشخیص اوقات نماز در آن سرزمین‌ها پرسیده شده واجب است اوقات نمازشان را با توجه به نزدیک‌ترین شهرها نسبت به خودشان که شب و روز در آنها متمایز است و اوقات نمازهای پنج‌گانه با علامت‌های شرعی‌شان در هر بیست‌وچهار ساعت شناخته می‌شود، معین نمایند. روزۀ ماه رمضان نیز به همین صورت بر آنها واجب است و بر آنهاست تقویمی برای روزه‌شان داشته باشند؛ پس آنها ابتدا و انتهای ماه رمضان و ابتدای امساک و افطار در هر روز آن را با ابتدا و انتهای ماه و با طلوع فجر و غروب خورشیدی که در نزدیک‌ترین شهرهای آنهاست و در آنجا شب و روز متمایز است تشخیص می‌دهند. با توجه به آنچه در حدیث نبوی صلی‌ الله علیه و سلم در مورد مسیح دجال تقدیم شد، مجموع شب و روز بیست‌وچهار ساعت است و آن حضرت در این حدیث، اصحابش را از چگونگی تشخیص اوقات نمازها ارشاد کردند چراکه در این خصوص فرقی بین روزه و نماز وجود ندارد. و توفیق تنها از سوی خداوند است و صلوات تامّ خداوند بر پیامبر ما محمد و اهل‌بیتش و اصحابش. لجنۀ دائمی تحقیقات علمی و فتوا. فتاوای لجنۀ دائمی: (٦/١٣٠ – ١٣٦) لینک این فتوا: http://islamqa.info/ar/ref/5842

مثال سوم:

آنچه در این پرسش آمده سردرگمی علمای آخرالزمان و به بیراهه کشاندن پیروانشان را برای هر خواننده‌ای هویدا می‌کند: وقت نماز عشا در مناطقی که شفق (سرخی غروب) با تأخیر پنهان می‌شود. پرسش: ما گروهی از دانشجویان سعودی هستیم که برای ادامۀ تحصیل به انگلستان فرستاده شدیم و به‌طور دقیق در شهر بیرمنگام ساکن هستیم. ما در مثل چنین روزهایی -و با آغاز فصل تابستان‌- با مشکل طولانی‌بودن مدت‌زمان بین داخل‌شدن به مغرب و داخل‌شدن در عشا مواجه هستیم و همه‌ساله در این خصوص قیل و قالی میان مسلمانان در آنچه باید انجام دهند درمی‌گیرد. برخی از مساجد نماز عشا را ۹۰ دقیقه پس از داخل شدن به‌وقت مغرب می‌خوانند و برخی دیگر تا پنهان‌شدن شفق‌ -که گاهی تا ۳ ساعت به طول می‌انجامد‌‌- منتظر می‌مانند! که این مردم را در سختی و تنگنا قرار می‌دهد، به‌خصوص با وجود کوتاه‌بودن شب. ما مسلمانانی که در دانشگاه سکونت داریم نماز عشا را در دو جماعت می‌خوانیم؛ اولی: پس از ۹۰ دقیقه خوانده می‌شود و این با استناد به موارد زیر انجام می‌شود: الف: شیخ ابن عثیمین -‌خداوند رحمتش کند‌- در یکی از خطبه‌هایش ذکر کرده که کمترین مدت بین داخل شدن به مغرب و داخل شدن به عشا یک ساعت و سی‌ودو دقیقه است. ب: بنا بر فتوای یکی از شیوخ مشهور در پادشاهی (سعودی). ج: قسمتی از سرخی غروب (شفق) در بعضی فصول سال در طول شب پنهان نمی‌شود. د: برخی از مساجد و مراکز اسلامی بر سیستم ۹۰ دقیقه اعتماد می‌کنند. هـ: حرمین شریفین بر این اساس عمل می‌کنند. اما جماعت دیگری دیرتر نماز می‌خوانند؛ با توجه به موارد زیر: الف: فتوای لجنۀ دائمی که هر نمازی با توجه به‌وقت شرعی‌اش خوانده می‌شود، با توجه به علامت شرعی آن (اگر شب از روز متمایز باشد). ب: فتوایی از شیخ مشهور دیگری در سعودی که در آن وی تأکید کرده که سیستم ۹۰ دقیقه، اجتهادی نادرست است. ج: برخی از مساجد و مراکز اسلامی به این صورت عمل می‌کنند. د: با توجه به تقویم مورد اعتماد از سوی مرکز «اتحادیه جهانی مسلمانان [Muslim World Lea(ع)ue]»؛ و در حقیقت -‌جناب شیخ‌- تقویم «اتحادیه» در برخی از فصول سال، ما را به‌سختی و مشقت می‌اندازد... و ازآنجاکه ما نه در اینترنت و نه جای دیگر هیچ بحث و بررسی جامع و هیچ فتوای واضحی در خصوص این مسئله پیدا نکردیم -‌ای جناب شیخ- ما چشم‌انتظار بحث و بررسی کافی و پاسخ شافی از ناحیۀ جنابتان هستیم. از خداوند مسئلت داریم در این مسئله قلب‌های ما یکی و بر حق جمع شود؛ و خداوند برترین پاداش‌ها را به شما عنایت فرماید. پاسخ: الحمد لله اول: از جمله شروط صحت نماز که اهل علم بر آن اتفاق‌نظر دارند: داخل‌شدن وقت نماز است... . دوم: ابتدای وقت نماز مغرب: پنهان‌شدن قرص خورشید در افق و انتهای آن -که با آن وقت عشا وارد می‌شود- پنهان شدن سرخی مشرق است... . این مواقیتِ مشخص‌شده در شرع، تنها در مورد سرزمین‌هایی است که شب و روز در آنها بیست‌وچهار ساعت است و در این وضعیت توجهی به طولانی بودن روز و کوتاهی شب نمی‌شود، مگر اینکه وقت طول عشا برای به‌جا آوردن نماز کفایت نکند، که در این صورت گویا وقتی برای این نماز وجود ندارد و این زمان با توجه به مقیاس نزدیک‌ترین شهرها به آن سرزمین که در آنجا شب و روز قابلیت ادای نمازهای پنج‌گانه را دارا هستند سنجیده می‌شود. این مسئله‌ای که شما به آن مبتلا هستید از جمله مسائلی است که علما به آن اهتمام داشته و در میان خودشان به بحث و بررسی و صدور فتوا پرداخته‌اند. یکی از ایشان رساله‌ای مستقل در این باب با عنوان «وقت نماز عشا و وقت امساک در مناطقی که در آنها شفق با تأخیر پنهان می‌شود و فجر تنها در اول صبح طلوع می‌کند» تألیف کرده است. این کتاب توسط ریاست مرکز تحقیقات اسلامی استانبول -دکتر طیار آلتی قولاج‌- به رشتۀ تحریر درآمده است و علما در این مسئله در سه نظر با یکدیگر اختلاف‌نظر دارند: اول: معتقد به اجازه‌داشتن جمعِ بین مغرب و عشا هستند؛ به علت وجود مشقتی که کمتر از باران و دیگر عذرهای جمع بستن نیست. دوم: مشخص‌کردن وقتی برای نماز عشا؛ که برخی از آنها وقت معتبر در این خصوص را با توجه به مکۀ مکرمه می‌دانند. از جمله کسانی که معتقد به این قول است صاحب رساله‌ای است که پیش‌تر ذکر شد. سوم: التزام به اوقات شرعی نماز عشا؛ یعنی پنهان شدن شفق مادامی‌که وقت برای ادای نماز موجود باشد. و این نظر اخیر، نظری است که ما ترجیح می‌دهیم و همان نظری است که متون نبوی بر آن دلالت دارند و هیئت بزرگان علما و لجنۀ دائمی فتوا و شیخ عثیمین، بن باز و دیگر اهل علم به آن فتوا داده‌اند. شیخ محمد بن صالح عثیمین -‌خداوند رحمتش کند‌- می‌گوید: «و این وقت‌های مشخص تنها برای مکان‌هایی است که شب و روزشان بیست‌وچهار ساعت باشد، فرقی نمی‌کند شب و روز برابر باشند یا یکی طولانی‌تر از دیگری باشد؛ چه این طولانی‌بودن کم باشد یا زیاد. اما در مورد مکانی که شب و روزش بیست‌وچهار ساعت نیست: یکی از این دو حالت وجود خواهد داشت: یا این وضعیت در ادامۀ سال ادامه دارد یا در روزهایی کمتر از آن (یک سال) به طول می‌انجامد. اگر این ایام کمتر از یک سال باشد -‌یعنی در طول فصل‌هایی از سال شب و روز بیست‌وچهار ساعت، ولی در برخی فصول بیست‌وچهار ساعت یا بیشتر باشد و روز نیز به همین صورت باشد- در این وضعیت، یا در افق پدیده‌ای دیده می‌شود که می‌توان وقت را با آن مشخص نمود، مثل زیاد بودن نور در ابتدا یا ناپدید‌شدن آن به‌طورکلی؛ که بر اساس همین پدیده عمل می‌شود؛ و یا چنین پدیده‌ای وجود ندارد که در این صورت اوقات نماز با توجه به آخرین روز پیش از ادامه پیدا کردن شب یا روز به بیست‌وچهار ساعت سنجیده می‌شود... اما اگر مکان به‌صورتی باشد که شب و روز در طول تمامی فصول سال بیست‌وچهار ساعته نباشد: اوقات نماز با توجه به ظرفیت آن مکان مشخص می‌شود... اگر وضعیت یک مکان پیوسته به‌صورتی باشد که شب و روزی نداشته باشد تا ظرف زمانی‌اش سنجیده شود، ما آن را چگونه بسنجیم؟ بعضی از علما بر این نظر هستند که اوقات با زمان معتدل سنجیده می‌شود؛ پس شب را دوازده ساعت و روز را نیز دوازده ساعت در نظر می‌گیرند؛ چراکه اگر به‌ناچار این مکان تنها با شبیه خودش سنجیده شود مکانی متوسط لحاظ می‌شود، مثل مستحاضه‌ای که عادت و تمایزی نداشته نباشد. عده‌ای دیگر بر این نظر هستند که اوقات در این مکان با توجه به نزدیک‌ترین شهرها به آنجا سنجیده می‌شود؛ جاهایی که در آنها شب و روز در طول سال حادث می‌شوند؛ چراکه اگر به‌ناچار این مکان با شبیه خودش سنجیده شود آن را با نزدیک‌ترین مکانی که شبیه به آن است می‌سنجند و این مکان نزدیک‌ترین سرزمین به آنجاست که شب و روزش طی بیست‌وچهار ساعت می‌باشد. و این نظر برتر است؛ زیرا دلیلی قوی‌تر دارد و به واقع نیز نزدیک‌تر است». مجموعۀ فتاوی شیخ عثیمین: (۱۲/۱۹۷ ـ ۱۹۸) و این نظر هیئت بزرگان علما در پادشاهی عربستان سعودی است و لجنۀ دائم فتوا نیز آن را تأیید می‌کند... . با توجه به وضعیت شهرهایی که شما در آنها مشغول به تحصیل هستید: در این شهرها شب و روز بیست‌وچهار ساعت است و کوتاه بودن وقت عشا آن‌قدر نیست که نتوان در آن نماز را به‌جا آورد، بنابراین آنچه در حق شما معین می‌شود این است که ادای نمازها در اوقات شرعی‌شان صورت پذیرد. سوم: اگر وقت عشا به‌قدری به تأخیر افتد که به‌جا آوردن نماز در وقتش مشقت به همراه داشته باشد در چنین وضعیتی اشکالی ندارد که بین نماز مغرب و عشا جمع بسته شود؛ جمع بستنی که گفته شد... . و در مصوبۀ «مجمع فقهی اسلامی» از توابع «الرابطه العالم الاسلامی» آمده است: «اعضای این مجلس در موضوع مواقیت نماز و روزه در شهرهای واقع در خطوط عرضی بالا به گفت‌وگو نشستند و به پژوهش‌های شرعی و ستاره‌شناسی ارائه‌شده توسط برخی از اعضا و توضیحات فنی مرتبط که در دورۀ یازدهم مجلس توصیه شده بود گوش سپردند و مصوبۀ زیر را تصویب کردند: «...سوم: مناطق با عرض جغرافیایی بالا به سه گروه تقسیم می‌شوند: منطقۀ اول: که بین خطوط عرضی 45 و 48 درجۀ شمالی و جنوبی واقع می‌شود و علامت‌های ظاهری اوقات در بیست‌وچهار ساعت در این منطقه متمایز است، چه این اوقات بلند باشند و چه کوتاه. منطقۀ دوم: بین دو خط عرضی 48 و 66 درجۀ شمالی و جنوبی واقع می‌شود و در این منطقه برخی از علامت‌های فلکیِ اوقات، در پاره‌‌ای از روزهای سال دیده نمی‌شوند، مثلاً شفق (سرخی غروب) پنهان نمی‌شود تا ابتدای وقت عشا حاصل شود و پایان وقت مغرب تا تداخل پیدا کردن با فجر ادامه می‌یابد. منطقۀ سوم: بالاتر از مدار 66 درجۀ شمالی و جنوبی تا قطب شمال و جنوب قرار دارد و در این منطقه علامت‌های ظاهری اوقات در بازه‌ای طولانی از سال -چه در روز و چه در شب‌- ناپدید می‌شود. چهارم: حکم در منطقۀ اول: ساکنان این منطقه ملتزم به نماز در اوقات شرعی آن هستند؛ و همین‌طور روزه در وقت شرعی آن که از پدیدار شدن فجر صادق تا غروب خورشید است تا به متون شرعی مربوط به اوقات نماز و روزه عمل شود، و هر‌کس از روزه‌گرفتن یا به پایان رساندن آن -به جهت طولانی بودن زمان- ناتوان باشد افطار می‌کند و در روزهای مناسب قضا می‌کند...» پایان. و این همان وضعیت مربوط به پرسش مطرح شده است، همان‌طور که متن پرسش بیان کرده است. و در مصوبۀ پیوست مجمع فقهی اسلامی بر مصوبۀ پیشین تأکید شده و به کسی که انجام نماز عشا برایش مشقت به دنبال داشته باشد اجازه داده است که آن را با نماز مغرب جمع کند و بیان کرده است که این روش را رَویه‌ای عام به‌حساب نیاورند، بلکه این روش فقط برای کسانی است که عذر دارند. در این مصوبه آمده است: «اما اگر علامت‌های اوقات نماز آشکار باشند ولی غایب‌شدن سرخی که با آن وقت نماز عشا داخل می‌شود خیلی دیر صورت پذیرد، نظر «مجمع» بر این است که ادای نماز عشا در وقت مشخص شدۀ شرعی آن واجب است ولی برای کسانی که انتظار کشیدن و به‌جا آوردن آن در وقت خودش سختی و مشقت به دنبال دارد -‌مثل دانشجویان، کارمندان و کارگران در ایام کاریشان‌- می‌توانند جمع ببندند؛ تا به متونی که در رفع سختی و حرج از این امت وارد شده است عمل گردد... . با توجه به این نکته که در طول این بازۀ زمانی این جمع‌بستن برای همۀ مردم این سرزمین‌ها به‌عنوان یک اصل تلقی نگردد؛ چراکه این عمل مستلزم تبدیل‌شدن اجازه به وجوب خواهد بود... . به‌طور خلاصه: 1- در سرزمین‌هایی که شب و روز بیست‌وچهار ساعته هستند، ملتزم بودن به نمازها در اوقات شرعی‌شان واجب است، حتی اگر شب به درازا بکشد یا کوتاه گردد. 2- در سرزمین‌هایی که شب و روز بیست‌وچهار ساعته نیستند در نمازها به نزدیک‌ترین مکانی که شب و روز در آن برقرار باشد ملتزم باشند. 3- در سرزمین‌هایی که سرخی غروب (شفق) به فجر متصل می‌شود یا شفق پنهان می‌شود درحالی‌که وقت به‌اندازۀ ادای نماز عشا وجود ندارد، به نزدیک‌‌ترین مکانی که در آنجا زمان به‌اندازۀ به‌جا آوردن نماز موجود است پایبند باشند. 4- کسانی که عذر دارند می‌توانند نماز مغرب و عشا را پشت سر هم بخوانند، اگر عذرشان در انتظار‌کشیدن برای رسیدن وقت نماز عشا باشد. و خداوند داناتر است. لینک فتوای فوق: http://islamqa.info/ar/ref/135415 *‌ * * به‌اختصار توضیح آنچه ارائه گردید: نظراتی که فتواهای تقدیم شده دربردارند، به‌طور خلاصه عبارت‌اند از: مناطق قطبی که شب یا روزشان دائمی است. نظرات مربوط به این منطقه: نظر اول: ازآنجاکه وقت نماز وجود ندارد نماز بر مکلفین واجب نیست و طبیعتاً روزه نیز به همین صورت واجب نخواهد بود. نظر دوم: نماز و روزه واجب است و مکلفین باید وقت نماز را معین و بر نمازهای پنج‌گانه توزیع نمایند. تعیین و توزیع وقت نمازها با توجه به زمان‌های نزدیک‌ترین سرزمین به آنها که در آن سرزمین شب و روز وجود دارد صورت می‌پذیرد؛ و این ملاک آنها برای نماز و روزه خواهد بود. در اینجا پرسشی مطرح می‌شود: اگر روز طولانی باشد و مکلف از روزه‌اش آسیب ببیند چه باید بکند؟ و پاسخ داده‌اند: می‌تواند افطار و در وقتی دیگر قضا کند. و من ندیدم -حداقل با توجه به فتواهایی که گفته شد‌- هیچ‌کدام از آنها فتوا به وجوب نقل‌مکان کردن مکلف از این مناطق به مناطق دیگری داده باشند که در آنها شب و روز منظم باشد -‌به‌صورتی که برخی از مراجع شیعه مثل سید سیستانی چنین فتوا داده‌اند‌- و آنها به دادن فدیه با ساقط شدن روزه در بعضی حالات بسنده نکرده‌اند، به‌صورتی که برخی از مراجع اخیر (شیعه) فتوا داده‌اند که در ادامه گفته خواهد شد. نظر سوم: تفصیل از بین رفتن «شب یا روز» که در تمام سال فراگیر باشد یا این وضعیت در ایامی کمتر از یک سال برقرار باشد، هرکدام از دو حالت حکم خاصی دارد، همان‌طور که در رأی ابن عثیمین -‌که تقدیم شد- خواندیم. توجه شود: تعیین اوقات نماز طبق نظر دوم با مقایسه با نزدیک‌ترین شهرهایی که در آنها شب و روز بیست‌وچهار ساعته هستند صورت می‌گیرد (این نظری است که بسیاری از مراجع معاصر شیعه مثل سید سیستانی به آن فتوا داده‌اند که در ادامه روشن خواهد شد). درحالی‌که صاحب‌نظر سوم بر این عقیده است که پدیدۀ از بین رفتن شب یا روز در برخی مناطق، یا در روزهایی صورت می‌گیرد که کمتر از یک سال هستند؛ که در این صورت وقت نماز در این شرایط با توجه به آخرین روز پیش از رخداد این پدیده صورت می‌گیرد و مکلف به همان وقت‌های آخرین روز (پیش از بروز این پدیده) عمل می‌کند؛ یا این پدیده تمام روزهای سال را دربرمی‌گیرد که در این صورت تعیین وقت با توجه به دو احتمال انجام می‌شود: اول: راه میانه؛ یعنی هرکدام از شب و روز دوازده ساعت در نظر گرفته می‌شود. دوم: مقایسه با نزدیک‌ترین شهرهایی که شب و روز دارند. صاحب این نظر روشن نمی‌کند که طبق احتمال اول (راه میانه) حساب‌کردن دوازده ساعت مخصوص به شب و جدا شدن آن از دوازده ساعت مخصوص به روز چگونه انجام می‌شود، درحالی‌که طبق فرض این وضعیت، تمامی بیست‌وچهار ساعت یا پیوسته شب است یا پیوسته روز! آیا این کار از طریق مقایسه با نزدیک‌ترین شهرها صورت می‌گیرد (به‌خصوص که ابن عثیمین بیان می‌کند که مقایسه با نزدیک‌ترین شهرها بهتر و نزدیک‌تر به واقع است) و اگر طول روز در نزدیک‌ترین شهرها به آن منطقه به‌طور مثال از سه یا چهار ساعت تجاوز نکند وضعیت چگونه خواهد بود؟ یا در این وضعیت مقایسه صحیح نیست و برای حل مشکل بین ساعت‌های شب و روز به‌عنوان‌مثال به قرعه پناه برده می‌شود؟! یا این کار به روش سوم منتهی می‌شود، مثلاً پنگوئنی که در این مناطق قطبی زندگی می‌کند آورده می‌شود و درجه حرارت بدن او را اندازه می‌گیریم و با شروع به کم‌شدن دمای بدن او دوازده ساعت شب را منظور می‌کنیم؟! و به همین صورت می‌توان احتمالات چهارم و پنجمی تصور کرد تا وقتی که قضیه -‌طبق نظر آنها‌- تنها مطرح کردن آرا و احتمالاتی باشد که منبع یا دلیلی که به آن استناد کرده‌اند اهمیتی نداشته باشد و اگر مفتی درهرصورت مَأجور (پاداش داده شده) باشد این کار راحتی خواهد بود، چراکه او مجتهد است و اگر درست بگوید و تیرش به هدف بخورد دو پاداش دارد و اگر شانس با او یار نباشد و از سرِ ناتوانی و موارد شبیه به آن خطا کند یک پاداش خواهد گرفت! نظر چهارم: این حکم علاوه بر خود آن پدیده به درجۀ مدارهای عرضی نیز مربوط می‌باشد و حکم منطقۀ واقعه در 66 درجۀ شمالی و جنوبی به سمت دو قطب شمال و جنوب از مناطقی که بر مدارهایی با عرضی کمتر از آن واقع شده‌اند فرق می‌کند. مناطقی که شب و روز در آنها بسیار کوتاه است: در این حالت فتوا داده‌اند که مکلف در مورد نماز، طبق وقت‌های شناخته شدۀ شرعی عمل کند و روزش را روزه بگیرد حتی اگر یک ساعت باشد؛ اما امساک روزه چه موقع شروع می‌شود؟ و درصورتی‌که نتوان فجر صادق را پیش از طلوع آفتاب تمییز داد تشخیص وقت نماز صبح چگونه انجام می‌شود؟ در حقیقت آنها این مطلب را واضح نکرده و متعرض امکان تمایز فجر صادق از نبودن آن برای مکلف نشده‌اند. در نظر آنها فقط وجود داشتن طلوع و غروبی برای خورشید مهم بوده است. و این قطعاً باطل است و به‌زودی (در پاسخ قائم آل محمد(ع) که در ادامه خواهد آمد) روشن خواهد شد که تشخیص فجر صادق از غیر صادق و بلندی روز یا شب تاثیر به‌سزایی در فهمیدن وقت شرعی نماز صبح و هر حکمی که در پی آن خواهد آمد دارد؛ [مثلا] برای شروع [زمان] روزه است، همانطور که این امر بدیهی است. مناطقی که غایب‌شدن شفق در آنها با تأخیر انجام می‌شود: با توجه به فتاوای پیشین دانستیم که از نظر علمای اهل سنت، وقت نماز عشا، رفتن سرخی شفق است. حال وضعیت مناطق قطبی یا نزدیک به آن که با سایر مناطق اختلاف دارند چگونه خواهد بود؟ مثل وضعیت متصل‌شدن شفق (پس از غروب خورشید) به طلوع فجرِ (روز بعد) یا به تأخیر ‌افتادن آن تا جایی که پیش از طلوع فجر وقت کافی برای ادای نماز عشا باقی نماند و یا به تأخیر‌ افتادن طولانی از بین رفتن شفق و منتظر ماندن برای از بین رفتن شفق باعث سختی و مشقت گردد. در چنین وضعیت‌هایی مکلف چه باید کند؟ آنها چنین فتوا داده‌اند که در چنین وضعیتی سه نظر وجود دارد: اول: اجازه داشتن جمع بین نماز مغرب و عشا؛ اما به‌شرط آنکه این جمع بستن یک رویۀ همیشگی نباشد و قطعاً یکی از دلایل وجود چنین شرطی شبیه نشدن به رافضی‌هاست؛ چراکه جمع بین نماز مغرب و عشا از نظر رافضی‌ها [شیعیان] اعتبار شرعی دارد. دوم: محاسبۀ وقتی برای نماز عشا که با مقایسه با نزدیک‌ترین مناطقی صورت می‌گیرد که در آنها پس از غروب، شفق پنهان می‌شود. حتی برخی از آنها این مقایسه را به‌طور مشخص به شهر مکۀ مکرمه -و نه هیچ منطقۀ دیگری- محدود کرده‌اند. سوم: التزام‌داشتن به اوقات شرعی برای نماز عشا که -‌طبق نظر آنها- غایب‌شدن سرخی شفق است تا هنگامی‌که وقت برای ادای نماز عشا وجود داشته باشد؛ به این معنی که تا وقتی‌که شفق از بین خواهد رفت -حتی اگر با تأخیر باشد‌- مکلف تا وقت پنهان‌شدن آن انتظار می‌کشد سپس عشا را می‌خواند. اگر فرض گرفته شود که نیمه‌شب ساعت دوازده شب و پنهان‌شدن شفق یک ربع به دوازده باشد، مکلف در ربع ساعت آخر نماز می‌خواند و به‌جا آوردن نماز عشا پیش از آن امکان‌پذیر نخواهد بود. حتی چه‌بسا بعضی از آنها معتقد باشند که انتظار‌کشیدن برای از بین‌رفتن شفق تا وقت اضطراری نماز عشا (یعنی تا طلوع فجر) ادامه پیدا می‌کند؛ به این معنی که اگر شفق تا پیش از نیمه‌شب پنهان نشود حتی اگر رفتنش ساعتی پیش از فجر باشد مکلف تا آن زمان در انتظار باقی می‌ماند و بعد نماز عشا را پیش از رفتن شفق می‌خواند. *** آنچه تقدیم شد بیانی مختصر به همراه نمونه‌هایی از فتواهایی بود که علمای اهل سنت در بیان احکام شرعیِ مختص مناطق نزدیک به قطب و همچنین روزه بیان کرده‌اند. چنین گفته نشود که مثال‌هایی که بیان کردی تنها به شیوخ سلفی جدید (یعنی وهابیون) برمی‌گردد؛ چراکه وضعیت علمای الازهر مصر هم تفاوت چندانی ندارد. بنده فتاوای آنها را مطالعه کرده‌ام و مطلب جدیدی افزون بر آنچه تقدیم شد نیافتم و مؤکداً فتاوای آنها در ضمن آنچه بیان شد قرار می‌گیرد و هرکسی می‌تواند با مراجعه به فتاوایشان از آنها اطلاع حاصل نماید. واضح گشت که هرآنچه مطرح شد از آرا و نظرات و یاوه‌گویی‌ها و ظنیات و گمان و حتی توهماتی که در برابر یکدیگر قرار می‌گیرند، فراتر نمی‌رود و این نتیجه طبیعی است؛ نتیجه‌ای که هرکس از صراط حق و سرچشمۀ گوارایی که پروردگارِ بندگان، آموزه‌هایش را مشخص و خلقش را امر فرموده تا بر آن روش باشند دور شود، به همان خواهد رسید. پیش از بیان فتاوای بزرگان علمای شیعه و مراجع دینی (همان‌طور که خواهیم دید قدم‌به‌قدم و شانه‌به‌شانه در ردیف همان فتاوایی که بیان گردید، قرار خواهند گرفت) در مجال باقی‌مانده به پرسش و پاسخ دیگری از علمای اهل سنت نیز می‌پردازم که اهمیت شناخت احکام نماز و روزه در مناطق نزدیک به قطب را روشن می‌کند؛ چیزی که برخی از مغرضان -خداوند خوارشان کند- آن را یکی از دست‌آویزهای طعن در دین حق و روشِ استوار خداوند قرار داده‌اند. اشاره‌های نبوی در چگونگی نماز و روزۀ ساکنان قطب شمال و جنوب سه‌شنبه: 11 رمضان 1430 ـ 1/ 9/ 2009 شماره‌ی فتوا: 126398 پرسش: شبهه‌ای از طرف یک ملحد که می‌گوید: می‌دانیم در برخی مناطق زمین -‌مثل سیبری و قطب شمال‌- خورشید بیش از یک مرتبه طلوع نمی‌کند. حال اگر خداوند، نازل‌کنندۀ شرایعی است که مبتنی بر اوقات می‌باشد -‌مثل نماز، روزه و سایر موارد‌- چطور انبیای خود را از این مناطق مطلع نکرده است؟ و اینکه چیزی از این مناطق دانسته نشده؟ آیا جز این است که نازل‌کنندۀ این شرایع، خداوند نیست؟ ایشان از آنچه توصیفش می‌کنند، منزه و بالاتر است. این را هم می‌دانم که حکم شرعی، پیروی‌کردن از نزدیک‌ترین شهری است که در آن شب و روز همواره وجود دارد، ولی پرسش من از حکم شرعی نیست؛ من خواهان پاسخ به این شبهه هستم؛ اینکه آیا کسی که شریعت را نازل کرده است از برخی از اقوامی که در شب و روز مستمر دارند یا روزی طولانی دارند که به 22 ساعت هم می‌رسد ناآگاه بوده است؟ پاسخ: سپاس و ستایش از آنِ خداوند است و سلام‌وصلوات بر فرستاده‌‌ خدا و آل او و صحابه‌اش؛ و اما بعد: از جمله امور واضح و روشن برای هر صاحب عقلی این است که به وقوع پیوستن، تغییر و دگرگونی و روی‌دادن وقایع، هرلحظه نو به نو می‌شوند و منحصر به مواردی خاص نیستند؛ و ازآنجاکه شریعت، حاکم بر تمام اینهاست و چاره‌ای نیست که در دلایل آن تمامی این موارد برآورده شود، از معجزات شریعت این است که متونش -که تعداد محدودی دارند- در دلالت، نامحدود هستند. به پیامبر صلی‌الله علیه وسلم جامعِ همۀ سخنان داده شد، حال وضعیت در مورد کتاب خداوند عزّوجل چگونه خواهد بود...؟! سنت، از جملۀ وحی است و صحیح نیست برای حکم شرعی که سنت بر آن دلالت می‌کند گفته شود آن را خداوند متعال بیان نفرموده است... . مطلب دیگری که باید به آن توجه داشت این است که چگونگی وضوح دلالت متون شرعی متفاوت است و برخی از مسائل نیازمند اجتهاد در استنباط هستند، همان‌‌طور که سخن حق‌تعالی به این مطلب اشاره می‌فرماید:(وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ)؛([29]) (و چون خبری -چه ايمنی و چه ترس به آنها رسد‌- آن را در همه‌جا فاش می‌کنند و حال آنکه اگر در آن به پيامبر و اولو‌الامرشان رجوع می‌کردند حقيقت امر را از آنان درمی‌يافتند). از همین رو خداوند متعال، به پرسیدن از اهل علم فرمان داده است و می‌فرماید:(فاَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاتَعْلَمُون)؛([30])(پس اگر خود نمی‌دانيد، از اهل ذکر بپرسيد). حال که این مطلب را دانستیم می‌گوییم: در سنت نبوی به چگونگی عملکرد ساکنان مناطقی که از آنها پرسیده شده در مورد عباداتی که در ارتباط با گردش خورشید است اشاراتی آمده است. هنگامی‌که اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد مسیح دجال از ایشان سؤال کردند که: چقدر روی زمین باقی می‌ماند؟ فرمودند: «چهل روز: روزی مثل سال و روزی مثل ماه و روزی مثل جمعه و دیگر روزهایش مثل روزهای شماست». گفته شد: ای رسول خدا! آیا در روزی که مثل سال است نمازِ یک روز برایمان کفایت می‌کند؟ فرمودند: «نه، آن را با مقیاس خودش بسنجید». این را مسلم روایت کرده است. پس روزی که مثل یک سال است همانند یک روزی که نماز‌های پنج‌گانه کفایتش می‌کند قلمداد نشده، بلکه در این روز در هر بیست‌وچهار ساعت، پنج نماز واجب شده است و به همین ترتیب روزۀ ماه رمضان نیز بر آنها واجب است؛ بر آنها واجب است که برای روزۀ خود میزانی داشته باشند تا ابتدای ماه رمضان و انتهای آن را تشخیص دهند؛ و امساک و افطار را در هر روز از آن با توجه به ابتدا و انتهای ماه و با توجه به طلوع فجر و غروب خورشیدِ هر روزی که در نزدیک‌ترین شهرها به آنها وجود دارد که در آنجا شب از روز متمایز و مجموعش بیست‌وچهار ساعت است داشته باشند... . لینک پرسش و پاسخ فوق: h​t​t​p​:​/​/​w​w​w​.​i​s​l​a​m​w​e​b​.​n​e​t​/​f​a​t​w​a​/​i​n​d​e​x​.​p​h​p​?​p​a​(​ع​)​e​=​s​h​o​w​f​a​t​w​a​&​O​p​t​i​o​n​=​F​a​t​w​a​I​d​&​I​d​=​1​2​6​3​9​8 و پس از اینکه این پاسخ را مطالعه کردم: به یاد این گفته افتادم: «از باران فرار کرد و زیر ناودان ایستاد».([31]) این پاسخ برای دفع شبهۀ یکی از ملحدان گفته شده اما اگر این ملحد یا دیگران بخواهند به فتاوای علمای دین مراجعه کنند (همان کسانی که گمان می‌کنند از جملۀ اهل ذکری هستند که خداوند به رجوع کردن و پرسیدن از آنها -که در این پاسخ آمده‌- امر فرموده است) و سنت نبی هم دربرگیرندۀ پاسخ به چنین سؤال‌هایی است که در مورد نماز و روزۀ مختص مناطق نزدیک به قطب می‌باشد -‌همان‌طور که در پاسخ، چنین گفته شده است- در این صورت چه خواهد یافت؟ واضح است که چیزی جز آرا و نظرات و گمانه‌زنی‌ها و اوهامی که پایانی ندارند نمی‌یابد -‌به‌صورتی که ما در مورد علمای اهل سنت دیدیم و وضعیت مراجع شیعه هم به همین صورت است- و در این هنگام وی دربارۀ دینی که اینها به آن دعوت می‌کنند چه خواهد گفت؟! اگر انصاف داشته باشد گمان نمی‌کنم چیزی بیش از این بگوید: اگر اینها به‌واقع علمای ربانی و تصویرگر دین خدا بودند، هرگز آنها را در چنین وضعیت شوربختانه‌ای نمی‌دیدیم، چراکه خداوند سبحان، یکتاست و دینش هم یکی است و حکم او در هر قضیه‌ای هم یکی خواهد بود؛ پس این همه هرج‌ومرج و ضجه‌زدن برای چیست! حق‌تعالی می‌فرماید: (أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً)؛([32]) (آيا در قرآن نمی‌انديشند؟ اگر از سوی غیر خدا می‌بود قطعاً در آن اختلاف بسيار می‌يافتند). پس هر‌آنچه از سوی خداوند باشد هیچ اختلافی در آن نیست و هر‌آنچه در آن اختلاف باشد پرده از این برمی‌دارد که منبعش حق سبحان نیست؛ و آیا غیر از حق سبحان، چیزی جز هوا و هوس و اوهام فاسد گمراه و گمراه‌گر وجود خواهد داشت! اگر به همان صورتی که پاسخ‌دهنده گمان می‌کند اشارۀ نبوی در مورد مناطق نزدیک به قطب آمده باشد، برای چه این‌همه آرا و نظرات در هر فرعی از فروع این مسئله بیان شده است؛ به‌طوری‌که برخی از این نظرات -‌همان‌طور که بعضی از علمای اهل سنت گفته‌اند‌- به ساقط‌کردن فریضۀ نماز و روزه و آن‌گونه که برخی از علمای شیعه گفته‌اند به ساقط شدن روزه منجر شده‌ است؟! بنده انکار نمی‌کنم که دین و شریعت خداوند بخشنده، متکفل پاسخ به هرگونه پرسش در هر زمان و مکانی است؛ ولی منکر این مطلب هستم که این مجتهدان شایستگی پاسخ‌گویی و بیان احکام -‌از جمله احکام متعلق به مسئلۀ موردبحث ما‌- را داشته باشند. این شایستگی تنها از آنِ امامِ از آل محمد (ع) است؛ همان کسانی که هیچ برهه‌ای از زمان از ایشان خالی نیست تا اینکه خداوند آن‌ها [آل محمد (ع)] را -‌طبق متن حدیث شریف ثقلین‌- وارث زمین و هر آنچه بر آن است گرداند. وقتی بنده در پاسخ، به آیۀ ذکر و تفسیر آن به اهل علم (که طبیعتاً خودشان -‌یعنی کوردل‌‌های وهابی و کسانی که خود را به آنها پیوند زده‌اند‌- را قصد کرده‌اند) رسیدم، استدلال بسیاری از مراجع شیعه به همین آیه و اینکه آنها هم این آیه را به اهل علم تفسیر کردند به خاطر آوردم (و طبیعتاً آنها هم از این عبارت، خودشان را قصد کرده‌اند!)؛ پس هر‌کس سنگ خودش را به سینه می‌زند.([33]) این مطلبی است که هرکسی می‌تواند بشنود و ببیند و جای هیچ انکاری ندارد، حتی اگر منجر به سرقت جایگاه‌های طاهرین و اختصاصات ایشان -که هیچ‌کس در آنها با ایشان شریک نیست‌- شود! حق‌تعالی می‌فرماید: (... الَّذينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرا * رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللهُ لَهُ رِزْقا)؛([34]) (...پس ای کسانی که ايمان آورده‌ايد، به‌راستی‌که خدا بر شما ذکری فرو فرستاده است * رسولي به سوي شما فرستاده که آيات روشن خدا را بر شما تلاوت مي‌کند تا کساني را که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده‌اند، از تاريکي‌ها به‌سوي نور خارج سازد؛ و هر‌کس به خدا ايمان آورده و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغ‌هايي از بهشت وارد سازد که از زير (درختانش) نهرها جاري است، جاودانه در آن مي‌ماند، و خداوند روزي نيکويي براي او قرار داده است!). یکی از صفات نبی خاتم (ص) این است که وی «ذکرِ فرستاده‌شده» است؛ حال اگر آن حضرت (ص) -طبق متن کتاب‌- «ذکر» باشد، پس -‌به‌روشنی‌- «اهل ذکر» خاندان و اوصیای پاک و طاهرش(ع) هستند. گفته نشود که این تفسیری به رأی است -‌همانند آنچه دیگران انجام می‌دهند‌- چراکه در این صورت من به او پاسخ می‌دهم که تنها در کتاب «بصائر‌الدرجات‌- صفار» 28 روایت وارد شده است که اهل ذکری که در این آیه مورد سؤال واقع می‌شوند، تنها آل محمد(ع) هستند و نه هیچ‌کس دیگر! آیا این برایتان کفایت نمی‌کند؟! نمونه‌ای از این روایات: از عبدالرحمن‌بن کثیر از ابوعبدالله [امام صادق] (ع) در مورد این سخن خداوند متعال (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون)؛ (پس اگر نمی‌دانید از اهل ذکر بپرسید)، روایت شده است که فرمود: «ذکر، محمد (ص) است و ما اهل آن و همان پرسش‌شدگان هستیم».([35]) از هشام‌بن سالم نقل شده است که گفت: از ابوعبدالله (ع) در مورد این سخن خداوند متعال (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون)؛ (پس اگر نمی‌دانید از اهل ذکر بپرسید)، پرسیدم که چه کسانی هستند؟ ایشان فرمود: «ما هستیم». عرض کردم: آیا بر ما واجب است از شما بپرسیم؟ فرمودند: «بله». عرض کردم: و بر شماست که ما را پاسخ گویید؟ فرمود: «این به ما واگذار شده است».([36]) و پیش از بیانِ پاسخ «امامِ اهل ذکر»، ‌همان کسانی که خداوند سبحان ما را به پرسیدن از ایشان فرمان داده است، یعنی قائم آل محمد(ع) و یمانی‌شان سید احمدالحسن (ع)، به آنچه مراجع شیعه در پاسخ به پرسش‌های مربوط به اوقات نماز و روزه در مناطق نزدیک به قطب بیان کرده‌اند، خواهم پرداخت.

2- علمای خود خواندۀ شیعه

این فصل شامل مجموعه‌ای از فتواهایی است که نظر بزرگان علمای شیعۀ معاصر در مورد حکم نماز و روزه در مناطق نزدیک به قطب را روشن می‌کند:

1- سید سیستانی

وی در کتاب «المسائل المنتخبة» (مسائل برگزیده) می‌گوید: «88- اگر فرض شود مکلف در مکانی است که روز آن -‌به‌طور مثال‌- شش ماه و شب آن شش ماه باشد در مسئلۀ نماز، اَحوط (بنا بر احتیاط) لازم برای وی آن است که نزدیک‌ترین مکان‌هایی را که در آنها شب‌و‌روز طی هر بیست‌وچهار ساعت می‌باشد ملاحظه نماید؛ پس وی نمازهای پنج‌گانه را طبق اوقات آن سرزمین تنها به نیت قربت می‌خواند، اما در مورد روزه، بر وی واجب است به شهری که در آن می‌تواند روزه بگیرد منتقل شود -‌چه در ماه رمضان و چه بعد از آن‌- و اگر نتواند چنین کند بر وی واجب است بدل از روزه فدیه بدهد. اما اگر وی در شهری باشد که در هر بیست‌وچهار ساعت شب‌و‌روز وجود داشته باشد -اگرچه روز بیست‌وسه ساعت و شب آن یک ساعت باشد یا برعکس‌- حکم نماز بر مدار اوقات مخصوص به خودش دور می‌زند، اما در مورد روزۀ ماه رمضان اگر توانایی‌اش را دارد واجب است ادا کند و با عدم توانایی ساقط می‌گردد، حال اگر توانایی داشت، قضای آن بر وی واجب است وگرنه به‌جایش فدیه واجب می‌گردد». و این یعنی سید سیستانی بر این نظر است که مناطق نزدیک به قطب: یا در این منطقه شب‌و‌روز ناپدید می‌شوند یا وجود دارند، ولی وقت یکی از آن دو کوتاه است. در حالت اول: حکم نماز، در نظر گرفتن و مقایسه با نزدیک‌ترین شهر‌ی است که در آنجا شب و روز وجود دارد -‌همان‌طور که از ابن عثیمین و دیگران در آنچه گذشت شنیدیم‌- ولی آنچه اکنون جدید است: اینکه نیت نماز فقط به‌صورت «قربت» می‌باشد؛ یعنی به‌عنوان‌مثال مشخص نمی‌کند که ادا هست یا قضا. اما در مورد حکم روزه، سید سیستانی بر مکلف واجب می‌کند که به شهر دیگری نقل‌مکان کند، اما چه موقع منتقل می‌شود؟ آیا به‌عنوان‌مثال بر او واجب است در روز بیست‌و‌نهم یا سی‌ام ماه شعبان نقل‌مکان کند، یا این وجوب وقت او را گسترش می‌دهد و در روز آخر ماه شعبان وقت تنگ می‌گردد، یا مکلف می‌تواند هر وقتی را که بخواهد برای منتقل شدنش اختیار کند؟ پاسخ سید سیستانی اختیار داشتن است؛ به این معنا که وقتی ماه رمضان برای اهل زمین حلول کند کسی که در این مناطق زندگی می‌کند می‌تواند به شهر دیگری نقل‌مکان کند و ایام این ماه پُر ‌فیض را در آن شهر روزه بگیرد، و همچنین او می‌تواند بخورد، بنوشد و باقی مفطرات را در ایام ماه رمضان انجام دهد و روزه را تا وقت دیگری پس از نقل‌مکانش به تأخیر اندازد؛ تا هر زمان که فرصت به او اجازه دهد؛ اما اگر اصلاً نتواند نقل‌مکان کند سیستانی به‌یک‌باره ساقط شدن روزه از او را پیشکش و به دادن فدیه به‌جای روزه بسنده می‌کند! حال اگر کسی بپرسد: سید سیستانی بر چه اساس شرعی در ساقط کردن روزه از مکلفین در چنین وضعیتی استناد کرده است؟ آیا به‌طور مثال ما می‌توانیم آیه یا روایتی را که در این حکم به آن استناد می‌شود بدانیم؟ به‌خصوص اینکه آنها می‌پندارند در پرتو کتاب و سنت به مردم فتوا می‌دهند و همان راویـان حدیث موردنظر در توقیع امام مهدی (ع) هستند! پاسخ: چیزی از این قبیل یافت نمی‌شود و ما فتاوی و احکام را به نحوی دیگر از مراجع شیعه که برخلاف این فتوا داده‌اند نیز می‌شنویم و این روشن می‌کند که آنها تنها آرا، ظنیات و احتمالات را مطرح می‌کنند و نه چیز دیگر، درست مثلِ وضعیت نظیرانشان از علمای اهل سنت. این مورد اول. مورد دوم: کسی که روایات آل محمد (ع) در مسائل ساقط کردن روزه را دنبال می‌کند قطعاً این مورد را جزو آنها نمی‌بیند؛ آری، وضعیت‌هایی مثل وضعیت مرد یا زن با سن بالا یا بیمارهایی که بهبود نمی‌یابند و نمی‌توانند روزه بگیرند را پیدا می‌کند. حال که برای سید سیستانی هیچ دلیل شرعی بر این رأی و نظرش وجود ندارد؛ جز این باقی نمی‌ماند که او به قیاس استناد کرده است؛ قیاسی که او را به تشبیه کردن وضعیت مکلف در منطقه‌هایی مثل مناطق مذکور، بـه کسانی که متن شرعی در موردشان وارد شده و روزه را ساقط کرده، دعوت نموده است! آیا این‌گونه نیست؟! به‌خصوص که استناد وی در مورد نماز نیز -‌همان‌طور که ملاحظه کردیم‌- بر پایۀ قیاس بوده است. حال که وضعیت این‌گونه است، چرا بعضی از پیروان آنها دچار تشویش و نگرانی می‌شوند هنگامی‌که به آنها می‌گوییم: این گروه بر مرکب عامه [اهل سنت] سوار شده و همان روش را دنبال کرده‌اند، پس به همان نتیجه‌ای که وضعیتش بر همگان معلوم است منتهی شده‌اند؛ و این مطلب را جز زورگویی که می‌خواهد خورشید را با غربال بپوشاند انکار نمی‌کند و -‌همان‌طور که آل محمد(ع) به ما خبر داده‌اند- مشخص است که وقتی شریعت با قیاس سنجیده شود، نابودکنندۀ دین خواهد بود. اما در مورد وضعیت دوم (یعنی مناطق قطبی که در آنها شب یا روز طولانی می‌شود): سید سیستانی حکم کرده است که وقت نمازها بر حسب هرآنچه است که در مورد طلوع و غروب وجود دارد؛ حتی اگر طول روز -آن‌گونه که وی می‌گوید‌- تنها یک ساعت باشد. بنابراین آخرین وقت نماز فجر، پیش از طلوع خورشید خواهد بود و اما در مورد ابتدای آن، وی در فتوای سابقش متعرض این مطلب نشد ولی (در فتوایی که بعداً از او خواهد آمد) آن را مشخص کرده که اندکی پیش از طلوع خورشید است. گویا او دخیل‌بودن فجر صادق را نمی‌بیند که امکان تحقق آن، در برخی حالات وجود دارد؛ و اینکه همین فجر، ابتدای وقت نماز صبح و امساک است، نه اندکی پیش از طلوع؛ بنابراین در وضعیت کوتاه‌بودن روزِ موردنظر در سخن سیستانی، گاهی وجود فجر صادق در آن فرض می‌شود و گاهی هم نه؛ درحالی‌که تشخیص آن در معین‌کردن حکم شرعی و دانستن ابتدای وقت نماز صبح و همچنین دانستن ابتدای امساک -‌همان‌گونه که بر کسی پوشیده نیست‌- در روزه بسیار اهمیت دارد. اما در مورد وقت نماز ظهر و عصر، نظر وی بر آن است که این وقت پس از گذشتن نیم ساعت از طلوع خوشید است و حتی از نظر سید سیستانی مانعی وجود ندارد که در روزی که طول آن بیش از ده دقیقه نیست زوال بعد از گذشتن پنج دقیقه از طلوع خورشید باشد. همچنین طبق نظر وی چنین روزی (روز ده‌دقیقه‌ای) می‌تواند یک روز کامل برای روزه درنظر گرفته شود بدون اینکه بار دیگر به فجر صادق و نقش آن در تأثیرگذاری بر این حکم یادی به میان آوَرَد (همان‌طور که اندکی بعد به آن فتوا می‌دهد). وی چنین می‌گوید، درحالی‌که در همین حین نظر مرجع شیعۀ دیگر (سید صادق شیرازی) بر این است، روزی که خورشید در آن تنها سه یا چهار ساعت طلوع می‌کند (چه رسد به کمتر از آن) نمی‌تواند به‌عنوان یک روز برای روزه گرفتن به‌حساب آورده شود و طبق نظر وی غرض از روزه‌ای که شرعاً به آن امر شده است محقق نمی‌گردد (که سخن وی را در ادامه خواهیم دید). اگر فرض را برعکس بگیریم (یعنی فرض کنیم که طول روز بیست‌وسه ساعت و طول شب یک ساعت باشد) طبق آنچه سیستانی فتوا داده است چه نتیجه‌ای حاصل خواهد شد؟ نتیجه: در مورد وقت نماز صبح، آخر وقتش پیش از طلوع خورشید است اما ابتدای آن را کسی نمی‌داند. آیا در این صورت فجر صادقی وجود دارد که مکلف در تشخیص ابتدای وقت نماز صبح و امساک به آن اعتماد کند؟ یا در اینجا ضابطه‌ای دیگر در بیان ابتدای وقت مطرح می‌باشد؟ باز هم کسی این مطلب را نمی‌داند. اما در مورد وقت نماز ظهر و عصر، فرض بر آن است که این وقت هنگام زوال (نیمروز) می‌باشد، ولی اگر مکلف به دلیل طولانی بودن روز چنین امکانی نداشته باشد آیا می‌تواند به قضای آن در وقتی دیگر اکتفا کند؟ (این مطلبی است که اندکی بعد وی به آن فتوا می‌دهد). اما در مورد روزه، ازآنجاکه ساعات روز طولانی است کسی که نمی‌تواند تحملش کند می‌تواند افطار و بعدازآن اگر توانست قضا کند وگرنه سید سیستانی سخاوتمندانه فریضۀ روزه را از او ساقط و به فدیه اکتفا می‌کند، همان‌طور که پیش‌تر دیدیم عالم سنی ساقط کردن فریضۀ نماز در برخی شرایط این مسئله را پیشکش نموده است. به‌هرحال این جمله‌ای دیگر از فتاوای سیستانی است که به تحقیق ما مرتبط است؛ جمله‌ای که در سایت رسمی تابع او منتشر شده است: «پرسش: ما مجموعه‌ای از عراقی‌هایی هستیم که در شمال سوئد، شهر یلیفاری زندگی می‌کنیم که 60 کیلومتر داخل قطب شمال و جایی است که خورشید در آن پنهان نمی‌شود و از مشکل تعیین وقت نماز مغرب و عشا در تنگنا هستیم؟ پاسخ: در روزهایی که خورشید پنهان نمی‌شود بنا بر احتیاط واجب است نماز‌ها برحسب اوقات نزدیک‌ترین مکان به آنها که در آنجا شب و روز وجود دارد در نظر گرفته شود. پرسش: بعضی از مناطق در سوئد وجود دارد که خورشید به مدت 52 روز در آنها غروب نمی‌کند و مناطق دیگری هم وجود دارند که طول روز در آنها 23 ساعت و در مناطقی دیگر طول روز 17 ساعت است. حکم نماز و روزه در این مناطق چیست؟ پاسخ: اما در مورد مناطقی که خورشید در آنها در ایامی غروب نمی‌کند احتیاط واجب در مورد نماز رعایت اوقات نزدیک‌ترین اماکن به خودشان است که در آنجا روز و شب در بیست‌وچهار ساعت می‌باشد؛ و در مورد روزه، واجب است در ماه رمضان یا بعد از ماه رمضان برای قضای روزه به شهر دیگری نقل‌مکان کنند. اگر نتواند چنین کند بر او واجب است به ازای هر روز، به یک مسکین به‌عنوان فدیه اطعام دهد؛ اما در مناطقی که روزشان 23 ساعت است بر اوست که نماز مغرب و عشا را بعد از غروب خورشید و نماز صبح را اندکی پیش از طلوع خورشید بخواند، اما در مورد نماز ظهر، اگر به دلیل طول روز نتواند آن را به‌جا آورد قضا بر او واجب می‌شود. پرسش: حکم وقت نماز و روزه‌های کسی که در مناطقی زندگی می‌کند که در آنها مدت شب‌و‌روز شش ماه است -مثل قطب شمال و جنوب‌- چگونه است؟ پاسخ: اگر فرض شود مکلف در مکانی باشد که روز آن -‌به‌طور مثال‌- شش ماه و شب آن شش ماه باشد در مسئلۀ نماز، اَحوط (بنا بر احتیاط) لازم برای وی آن است که نزدیک‌ترین مکان‌هایی که در آنها شب و روز طی هر بیست‌وچهار ساعت می‌باشد را ملاحظه نماید، پس نمازهای پنج‌گانه را طبق اوقات آن سرزمین تنها به نیت قربت می‌خواند، اما در مورد روزه بر وی واجب است به شهری که در آن می‌تواند روزه بگیرد منتقل شود -چه در ماه رمضان و چه بعدازآن- و اگر نتواند چنین کند بر وی واجب است بدل از روزه فدیه بدهد. پرسش: در برخی از کشورهای غربی حد فاصل زمانی بین غروب و طلوع خورشید ده دقیقه است. حکم نماز چگونه است؟ پاسخ: نماز مغرب و عشا را اول می‌خواند؛ سپس نماز صبح را در بازۀ زمانی مذکور می‌خواند و با وجود تنگی وقت بر ادای واجبات بسنده می‌کند. پرسش: حکم کسی که در شهری است که خورشید در آن فقط به مدت ده دقیقه طلوع می‌کند چیست؟ پاسخ: اگر این مکان طلوع و غروبی دارد، پس زوال (نیمروز) هم دارد؛ بنابراین نماز ظهر را در نیمۀ وقت بین طلوع و غروب خورشید می‌خواند و حتی اگر با اکتفا بر واجبات، این زمان به‌اندازۀ به‌جا آوردن دو نماز نباشد باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر تنها به‌قصد قربت بخواند. در مورد روزه، بنا بر ظاهر، به گرفتن روزه در مدت مابین فجر تا غروب برای یک روز در ماه رمضان اکتفا می‌شود؛ حتی اگر این زمان کوتاه باشد. پرسش: در کشور سوئد یا جاهایی دیگر منطقه‌ای وجود دارد که برای مدت شش ماه طول هر روز تنها یک ساعت و در فصل دیگر هر شب تنها به مدت یک ساعت در هر شبانه‌روز است. حکم روزه و نماز در این مناطق چگونه است؟ پاسخ: حکم نماز بر مدار اوقات مخصوص به خودش در مورد فجر، نیمروز و غروب دور می‌زند، اما در مورد روزۀ ماه رمضان بر مکلف واجب است اگر توانایی‌اش را دارد ادا کند و با عدم توانایی ساقط می‌گردد، حال اگر توانایی داشت قضای آن بر وی واجب است وگرنه به‌جایش فدیه واجب می‌گردد». لینک فتاوای ارائه‌شده: h​t​t​p​:​/​/​w​w​w​.​s​i​s​t​a​n​i​.​o​r​(​ع​)​/​i​n​d​e​x​.​p​h​p​?​p​=​5​5​&​p​e​r​p​a​(​ع​)​e​=​2​6​8​&​i​d​=​2​9​7​3​9​6 «پرسش: من در شهری در قطب منجمد شمالی زندگی می‌کنم و در اینجا ما در تابستان چهار ماه پیاپی روز و در زمستان چهار ماه پیاپی شب داریم. ما چگونه نماز صبح و مغرب و عشا را در تابستان و عکس آن در زمستان بخوانیم؟ اما در دو ماه باقی‌مانده از سال شب کامل نیست و فقط وضعیتی است شبیه به غروب یا مقداری بیشتر که در این دو ماه ما وقت نماز صبح را نمی‌دانیم. پاسخ: اگر غروب و طلوعی در کار نباشد آنچه از آن پیروی می‌شود اوقات نزدیک‌ترین شهر به شماست؛ شهری که در آنجا شب و روز وجود دارد، ‌اگرچه کوتاه باشد؛ اما اگر غروب و طلوع وجود داشته باشد -‌هرچند کوتاه باشد‌- وقت مغرب و عشا بعد از غروب و نماز صبح هم اندکی پیش از طلوع خورشید است». لینک این فتوا در سایت رسمی وی: h​t​t​p​:​/​/​w​w​w​.​s​i​s​t​a​n​i​.​o​r​(​ع​)​/​i​n​d​e​x​.​p​h​p​?​p​=​2​9​7​3​9​6​&​i​d​=​5​4​2 «سلام‌علیکم اوقات نماز در قطب و جاهایی که در آنها خورشید طلوع نمی‌کند چگونه است؟ همچنین برای جاهایی که خورشید برای مدت‌زمانی طلوع می‌کند بی‌آنکه غایب شود به چه صورت خواهد بود؟ همچنین برای جاهایی که خورشید برای اندک زمانی طلوع می‌کند؟ با سپاس از شما. باسمه‌تعالی نماز و روزه در شهرهایی که در آنها شش ماه تاریکی است و شش ماه خورشید، این‌گونه است: اَحوط (بنا بر احتیاط) در نماز در نظر گرفتن نزدیک‌ترین مکان‌هایی است که در آنها شب‌و‌روز طی هر بیست‌وچهار ساعت می‌باشد؛ پس نمازهای پنج‌گانه را طبق اوقات آن سرزمین تنها به نیت قربت می‌خواند، اما در مورد روزه بر وی واجب است به شهری که در آن می‌تواند روزه بگیرد منتقل شود -چه در ماه رمضان و چه بعد از آن- و اگر نتواند چنین کند بر وی واجب است بدل از روزه فدیه بدهد. همواره موفق باشید arabic@alsistani.or(ع) دفتر سید سیستانی (دام‌ظله) - دایرۀ استفتائات». اگرچه این پاسخ دربردارندۀ برخی از موارد سؤال می‌باشد -که این مطلب روشن و واضح است‌- ولی بقیۀ آرا و نظرات سید سیستانی از آنچه پیش‌تر از فتاوای ایشان تقدیم کردیم روشن می‌گردد.

2- شیخ بشیر نجفی

«پرسش: در سرزمینی که من اقامت دارم خورشید مدتی طولانی پنهان می‌شود، به‌طوری‌که این مدت از یک یا دو ماه نیز فراتر می‌رود. ما چگونه نمازمان را اقامه کنیم؟ پاسخ: می‌توانی بر زمان‌های نزدیک‌ترین مکان‌هایی به خودتان که در آن شب‌و‌روز بیست‌وچهار ساعته است اعتماد کنی و نمازهای واجب پنج‌گانه را فقط به نیت قربت بخوانی. اگر شما بتوانی در شهری اقامت داشته باشی که بتوانی در آن واجبات شرعی را به‌صورت طبیعی به‌جا آوری جایز نیست در امثال چنین شهرهایی اقامت داشته باشی. والله العالم». لینک فتوای وی در سایت رسمی: h​t​t​p​:​/​/​w​w​w​.​a​l​n​a​j​a​f​y​.​c​o​m​/​l​i​s​t​/​m​a​i​n​d​-​4​-​1​-​4​9​1​-​1​1​9​.​h​t​m​l مورد اضافه‌ای که در این فتوا دیده می‌شود: وجوب نقل‌مکان کردن مکلف از آن مناطق تنها به روزه اختصاص ندارد -‌همانند رأی سید سیستانی بود- و نماز را نیز شامل می‌شود، و درنتیجه طبق نظر شیخ نجفی چنین مناطقی -‌در صورت امکان‌پذیر بودن‌- باید به‌طور کامل تخلیه گردند و فقط برای پنگوئن‌ها باقی بمانند؛ چراکه در این مناطق از زمین نمی‌توان عبادات را به‌طور صحیح و آن‌گونه که مورد رضای خداوند است به انجام رساند!

3- سید محمد سعید حکیم

«پرسش 3: اگر در شهری باشم که خورشید در آن نیم ساعت در هر روز طلوع کند، ترتیب اوقات نماز چگونه خواهد بود؟ و کیفیت روزه نیز چگونه است؟ پاسخ 3: اما نماز ظهر و عصر با عبور خورشید از مدار نیمروز که همان زوال است واجب می‌گردد. نماز مغرب و عشا با پنهان‌شدن خورشید واجب می‌شود، و اگر سفیدیِ مشرق پس از پنهان شدن خورشید از بین برود وقت آن تا نیمه‌شب ادامه خواهد داشت -‌هرچند طولانی باشد‌- و نماز صبح با ظهور آن -پس از پنهان شدنش- واجب می‌گردد و وقت آن تا طلوع خورشید ادامه پیدا می‌کند، اما اگر سفیدی مذکور پنهان نشود بنا بر احتیاط واجب نماز مغرب و عشا را اقامه می‌کند و این دو نماز را مدت زیادی پس از غروب خورشید به تأخیر نمی‌اندازد. نماز صبح را نیز تا پیش از طلوع خورشید به تأخیر بیندازد و آن را خیلی قبل از طلوع خورشید به‌جا نیاورد. اما در مورد روزه، با پنهان‌شدن سفیدی بعد از پنهان‌شدن خورشید، با ظهور سفیدی روزه شروع ‌می‌شود و با پنهان‌شدن خورشید پایان می‌پذیرد و بنا بر احتیاط مستحب تا پنهان‌شدن سرخی مشرق ادامه پیدا می‌کند. اما در صورت پنهان نشدن سفیدی، مشروعیت روزه اشکال پیدا می‌کند و بنا بر احتیاط با ظهور سفیدی در نزدیک‌ترین منطقه به مکان مکلف، امساک شروع شود و با پنهان شدن خورشید در مکان مکلف، روزه پایان می‌پذیرد». نتیجۀ کلام وی: اوقات نماز در مورد روزی که طولش نیم ساعت است به قرار زیر است: وقت ظهر و عصر هنگام زوال (نیمروز) است، و چه‌بسا تشخیص آن -طبق نظر ایشان- پس از گذشتن -‌به‌عنوان‌مثال‌- ربع ساعت یا نزدیک به آن باشد؛ و وقت نماز مغرب و عشا پس از غروب خورشید است که با ربع ساعت دیگر بعد از زوال محقق می‌گردد. اما وقت نماز صبح: اگر سفیدی که بعد از تاریک‌شدن از افق خارج شود وجود داشته باشد وقت آن از زمان طلوع این سفیدی تا طلوع خورشید است، وگرنه وقت آن اندکی پیش از طلوع خورشید است و سزاوار نیست خیلی قبل از طلوع خورشید آن را به‌جا آوریم! اما در مورد روزه، با وجود سفیدی مذکور، روزه با ظهور این سفیدی تا غروب خورشید شروع می‌شود، ولی اگر سفیدی در کار نباشد سید حکیم در چنین حالتی در مشروعیت روزه اشکال می‌گیرد و به این اشکال -یعنی به عدم وضوح حکم از نظر او- بسنده می‌کند و اینکه این ظن و گمان در نهایت نیازش را برآورده نمی‌کند تا به نتیجه‌ای برسد؛ پس وی به‌ مقلدانش ساقط شدن فریضۀ روزه از آنها را پیشکش می‌کند؛ به‌علاوه وی توضیح نمی‌دهد که آیا آن اشکال منجر به ساقط شدن فریضۀ روزه و به‌جا آوردن قضا و دادن فدیه به‌عوض آن می‌شود؟ به‌طوری‌که این پیشکش‌کردن همۀ این موارد را شامل شود؛ یا آنچه مورد اشکال واقع می‌شود فقط به‌جا آوردن روزه است و بر مکلف واجب است بعداً آن را قضا نماید (همان‌طور که در وضعیت عدم وجود شب چنین فتوا داده است)؟ یا آنچه واجب است فقط دادن فدیه است، درست مثل سید سیستانی که در برخی شرایط به این وضعیت رسیده است؟ یا ضابطۀ دیگری خواهد داشت؟! سپس وی تشخیص می‌دهد که احتیاط چنین اقتضا می‌کند که مکلف به روش اختلاطی و ترکیبی زیر عمل کند: اینکه مکلف وضعیت خود را از نظر شروع امساک با نزدیک‌ترین شهر به خودش که در آن سفیدی پیش از طلوع خورشید وجود دارد بسنجد؛ اما از نظر وقت افطار وی بر پنهان شدن خورشید در مکان خودِ مکلف و نه مکانی که طبق آن امساک مشروعیت پیدا کرده است اعتماد می‌نماید. این در صورتی بود که شب و روزی وجود داشته، ولی یکی از آن دو کوتاه باشد. وی فتوای دیگری دارد که به وضعیت ناپدید شدن تمام شب یا تمام روز در این مناطق اختصاص دارد؛ و در این فتوا اوقات نماز و روزه را به شرح زیر مشخص می‌نماید: وقت نماز ظهر و عصر هنگام زوال است؛ که با بالا آمدن خورشید و انحراف، پس از بالا آمدنش دانسته می‌شود؛ اما در مورد سایر اوقات نمازها طبق نظر سید سعید حکیم، احتیاط واجب اقتضا می‌کند که آنها را به‌صورت مُردَّد، بین به‌جا آوردن فریضۀ همان روز یا قضای روز گذشته به‌جا آورد؛ به‌عنوان‌مثال: اگر بخواهد نماز صبح روز جمعه را بخواند وی در نیت خود مردد است که آن را با نیت نماز صبح جمعه بخواند یا به‌عنوان قضای نماز صبح روز پنج‌شنبه به‌جا آورد؛ و به همین ترتیب برای نماز مغرب و عشا. تشخیص وقت مغرب و عشا -بنا بر احتیاط واجب طبق نظر ایشان‌- وارد شدن خورشید در نیمۀ پایینی مدار و وقت فجر هم خارج شدنش از آن می‌باشد. اما در مورد روزه، ادای آن از مکلف ساقط می‌شود و آن را در باقی روزهای سال قضا می‌نماید. این در مورد وضعیت دائمی بودن روز بود. اما در مورد وضعیتی که شب دائمی باشد، نظر سید حکیم بر این است که در این وضعیت وقتی اوقات نمازهای پنج‌گانۀ روزانه محقق نمی‌شود و درنتیجه مکلف تمام نمازهایش را به همان صورت پیشین -که مردد بین ادا در روز جاری یا قضای روز گذشته است‌- به‌جا می‌آورد؛ و وی نمازهای پنج‌گانه‌اش را بر بیست‌وچهار ساعت شب -‌با توجه به موقعیت خورشید در مدار افق‌- توزیع می‌کند! و اگر کسی از او بپرسد: چگونه موقعیت خورشید تشخیص داده شود، درحالی‌که خورشید پنهان است و شبِ آن منطقه دائمی است؟ وی چنین پاسخ می‌دهد که با تأمّل مشخص می‌شود و رحمت خدا واسع (دربرگیرنده) است. اما در مورد روزه، طبق نظر سید حکیم به‌طورقطع از مکلف ساقط است و وی می‌تواند با فراغ بال از ماه رمضان عبور کند و هر وقت که خواست بعداً قضا نماید. متن فتوای وی: «پرسش 11: در برخی از شهرهای نروژ از ماه جولای تا نیمۀ اوت، شب به‌طور کامل از بین می‌رود و در این مدت همواره روز خواهد بود... حکم روزه هنگامی‌که این وضعیت با ماه رمضان مصادف می‌شود چیست؟ و حکم اوقات نماز چگونه است؟ پاسخ 11: اما در مورد مواقیت نماز -‌بنا به ظاهر‌- وقت نماز ظهر و عصر با انحراف خورشید از مدار نیمروز در بالاترین ارتفاعش می‌باشد، ضمن اینکه مدار طلوع خورشید محیط به افق است. این دو نماز را به‌این‌ترتیب به‌جا می‌آورد و احتیاط واجب آن است که سایر نمازها را به امید مطلوب بودن در وضعیت مردد بین ادای نماز روز جاری و قضای نماز روز گذشته به‌جا آورد. حال اگر منظور از «از بین رفتن شب» پنهان نشدن قرص خورشید باشد، بنا بر احتیاط واجب نماز مغرب و عشا را پس از وارد شدن خورشید در نیمۀ پایینی مدار به‌جا می‌آورد و نماز صبح را پیش از خارج شدنش از نیمۀ مذکور می‌خواند. اما اگر منظور از «از بین رفتن شب» با وجود پنهان شدن خورشید، پنهان نشدن آن سفیدی که در محقق شدن فجر کفایت می‌کند‌ باشد، بنا بر احتیاط واجب، نماز مغرب و عشا را پس از پنهان شدن آن در افق و پیش از رسیدن به مدار نیمه‌شب در انتهای پایین آمدنش در افق به‌جا می‌آورد و نماز صبح را پیش از ظهور آن در افق بعد از قوّت پیدا کردن نور فجر می‌خواند. اما در مورد روزه، اگر ماه رمضان با زمان مذکور مصادف شود، مشروعیت به‌جا آوردن روزه اشکال پیدا می‌کند و فرقی نمی‌کند که خورشید به‌طور کامل پنهان نشود یا آنکه پنهان شود؛ و با پنهان شدنش تاریکی -که از پسِ آن نور فجر خواهد بود- محقق نگردد، بلکه نور شفق با نور فجر بدون اینکه بتوان بینشان تمایزی قائل شد مخلوط گردد. در این وضعیت، قضا در فصولی که در آنها شب از روز تمایز پیدا می‌کند و فجر بعد از شدت یافتن تاریکی شروع می‌شود معین می‌گردد؛ این یک مورد. در مورد امثال چنین شهرهایی، همان‌طور که دوره‌ای (از سال) وجود دارد که در آن شب به‌طور کامل از بین می‌رود، دوره‌ای هم در سال وجود دارد که در آن -‌با پایان یافتن چرخش زمین- روز با پنهان شدن خورشید از بین می‌رود و در مثل این دوران، وقت هیچ‌یک از نمازها -حتی دو نماز ظهر و عصر- محقق نمی‌شود؛ در چنین وضعیتی آنچه باید انجام شود آن است که نمازهای پنج‌گانه را به نیتی که پیش‌تر گفته شد به‌جا آورد، به‌صورتی که آنها را با توجه به موقعیتی که خورشید در مدار افقی قرار دارد توزیع می‌نماید، و این با تأمل آشکار خواهد شد. اما در مورد روزه، به‌جا آوردنش مشروعیت نخواهد داشت، بلکه قضای آن در زمانی دیگر از فصل‌های بعدی سال انجام خواهد شد». لینک این دو فتوای وی در سایت رسمی‌اش: h​t​t​p​:​/​/​w​w​w​.​a​l​h​a​k​e​e​m​.​c​o​m​/​a​r​a​b​i​c​/​p​a​(​ع​)​e​s​/​q​u​e​s​a​n​s​/​l​i​s​t​(​ع​)​r​o​u​p​_​q​u​e​s​.​p​h​p​?​W​h​e​r​e​=​1​0

4- شیخ مکارم شیرازی

فتوای او که در سایت رسمی‌اش منتشر شده و نظری جدید غیر از آنچه بیان شد را داراست مطالعه می‌کنیم: «پرسش: حکم نماز و روزه و قبلۀ کسی که به قطب می‌رود چیست -‌چه مسافر باشد و چه مکلف به انجام وظیفه‌ای‌ و قصد اقامتی طولانی‌مدت داشته باشد- با توجه به اینکه طول شب در قطب شش ماه و روز نیز به همین صورت است؟ پاسخ: بر او واجب است مطابق مناطق معتدل عمل کند و ما جزئیات این موضوع را در کتاب «نماز و روزه در دو قطب» بیان کردیم؛ اما تشخیص قبله در مناطق قطبی دشوار نیست و با ایستادن به سمت نزدیک‌ترین نقطه به مکه صورت می‌پذیرد...». لینک این فتوا: h​t​t​p​:​/​/​m​a​k​a​r​e​m​.​i​r​/​w​e​b​s​i​t​e​s​/​a​r​a​b​i​c​/​e​s​t​e​f​t​a​/​?​i​t​=​7​2​0​&​m​i​t​=​4​9​8 و آنچه در این مورد جدید است: شیخ مکارم محور تشخیص اوقات نماز و روزه را در مناطقی که در آنها شب و روز شش ماه ادامه دارد، مقایسه با مناطق معتدل دانسته است -یعنی مناطقی که شب و روزشان معتدل است‌- و نه مقایسه با نزدیک‌ترین مناطق، به صورتی که دیگران فتوا داده بودند و [قبلاً] گفته شد. در نظر او چیزی شبیه سخنان علمایِ سنی -‌که ارائه شد‌- دیده می‌شود؛ چراکه دانستیم آنها مقایسه بر اساس شهر مکه را معتبر دانسته‌اند، نه بر اساس نزدیک‌ترین مناطق به قطب؛ تنها تفاوتی که وجود دارد این است که آنها این مطلب را به‌طور خاص به مکه اختصاص داده‌اند، درحالی‌که وی به‌طورکلی مناطق معتدل را معتبر دانسته و مکلف می‌تواند هرکدام را که بخواهد انتخاب کند و این‌طور به نظر می‌رسد طبق نظر وی تفاوت موجود بین خودِ این مناطق معتدل مشکلی ایجاد نمی‌کند. برخی در یک روز پانزده ساعت روزه می‌گیرند درحالی‌که شخصی دیگر -‌به‌عنوان‌مثال- یک ساعت کم‌تر روزه می‌گیرد؛ پس با توجه به عطای شیخ مکارم، مکلف اختیار دارد با توجه به اینکه هر دو منطقه در مورد شب و روز معتدل محسوب می‌شوند کم‌ترین را برگزیند. وضعیت در مورد نمازها نیز به همین‌گونه است؛ و سپاس و ستایش تنها از آن خداوند است، در همه حال.

5- شیخ وحید خراسانی

وی نیز غیر از آنچه ارائه شد، نظری جدید دارد. وی پس از اینکه سخن سید خویی (خداوند رحمتش کند) را در مسئلۀ 58 از مسائل نو‌ظهور نقل می‌کند: «اگر فرض شود مکلف در مکانی باشد که به‌عنوان‌مثال، روزش شش ماه و شب آن نیز شش ماه است و می‌تواند به سرزمینی مهاجرت کند که بتواند در آنجا نماز بخواند و روزه بگیرد بر وی واجب است چنین کند وگرنه احتیاط در به‌جا آوردن نمازهای پنج‌گانه در هر بیست‌وچهار ساعت است». می‌افزاید: «و قضای آنها در اوقاتش را هم به‌جا آورد و بر اوست روزه را هم قضا کند». (منهاج الصالحین، شیخ وحید خراسانی: ج 2، ص 490). پس او علاوه بر واجب کردن مهاجرت از آن مناطق -‌در صورت امکان- و اینکه آن منطقه خالی شود -‌همان‌طور که از شیخ بشیر نجفی شنیدیم‌- بر این مطلب نیز نظر دارد که مکلف علاوه بر نمازهای پنج‌گانۀ توزیع‌شده بر بیست‌وچهار ساعت -که به‌جا آورده است‌- باید قضای آنها را هم به‌جا آورد؛ یعنی به نظر این شیخ همان‌طور که هنگام وقوع این پدیده به‌جا آوردن نمازها بر مکلف واجب است، قضای آنها نیز بعداً بر وی واجب خواهد بود. وی چگونگی توزیع‌کردن اوقات را روشن نمی‌کند؛ آیا با تفکر و تأمل عمل کند، همان‌طور که سید سعید حکیم پیشنهاد می‌دهد؟ یا در اینجا طریقه‌ای دیگر برای توزیع کردن اوقات وجود دارد! اما در مورد روزه، وی، ‌مانند وضعیت فوق‌الذکر‌، قضای آن را بر مکلف واجب می‌داند؛ اما آیا خودِ روزه گرفتن هم بر وی واجب و وضعیتی مثل وضعیت نماز است؟ یا شیخ خراسانی نیز مانند سایرین‌، ساقط شدن فریضۀ روزه از مکلف و باقی ماندن آن به‌صورت قضا، ‌که بعداً به انجام می‌رساند‌ را پیشکش می‌کند؟! به‌هرحال در نظر او نکتۀ جدیدی دیده می‌شود.

6- سید کاظم حائری

«پرسش: حکم نماز و روزه در مناطقی که خورشید در آنها چندین روز و حتی چند ماه غروب نمی‌کند چیست؟ پاسخ: الحاق این شهر به نزدیک‌ترین شهر به آن -که خورشید در آنجا هر روز غروب می‌کند‌- صحیح است. پرسش: در برخی مناطق و در برخی از فصول سال، ‌گرچه خورشید طلوع و غروبی دارد،‌ اما حالت فجرِ شرعی در افق ظاهر نمی‌شود، بلکه پس از فرورفتن قرص خورشید، وضعیت مغرب تا طلوع دیگر خورشید باقی می‌ماند؛ بنابراین حد فاصل میان دو نماز مغرب و عشا تا دو طلوع متصل است، بدون آنکه تاریکی شب از بین برود. حکم ابتدای وقت نماز صبح و ابتدای امساک برای روزه‌دار در این مناطق در چنین وضعیتی چیست؟ پاسخ: الحاق این شهر به نزدیک‌ترین شهر به آن -که فجر در آنجا وجود دارد- صحیح است». لینک فتوای وی در سایت رسمی: http://www.alhaeri.or(ع)/main.php#dalil واضح است که وی معتقد به ملحق کردن این مناطق به نزدیک‌ترین شهر‌های به آنهاست و فرقی نمی‌کند که برای تشخیص طلوع باشد یا غروب یا فجر، و تأکید دارد که وضعیت روزه نیز به همین صورت است.

7- سید صادق شیرازی

«پرسش 12: نظر شما دربارۀ حکم روزه و نماز کسی که به شهرهایی مسافرت می‌کند که در آنها خورشید جز یک یا دو ساعت پنهان نمی‌شود یا به غیر از این صورت طلوع نمی‌کند چیست؟ پاسخ: بر اساس وقت مکۀ مکرمه یا شهرهای با افق میانه روزه می‌گیرد و نماز می‌خواند...». (فقه سیاحت و سفر، احکام سفر). لینک فتوای وی: h​t​t​p​:​/​/​w​w​w​.​s​-​a​l​s​h​i​r​a​z​i​.​c​o​m​/​l​i​b​r​a​r​y​/​e​t​c​/​s​i​y​a​h​a​t​-​s​a​f​a​r​/​0​7​.​h​t​m و همان‌طور که مشاهده می‌شود این یک نظر جدید است. مجتهدانِ پیش از او مقایسه‌کردن با نزدیک‌ترین شهرها یا با مناطق معتدل را فقط در وضعیتی بیان کرده بودند که شب یا روز در آن مناطق همیشگی باشد، اما در صورت وجود طلوع و غروب، تعیین وقت با تکیه بر آنها -‌به‌صورتی که نظراتشان را در این خصوص بیان نمودیم- بوده است؛ اما نظر شیرازی این است که این مقایسه حتی در صورت وجود روز و شبی که مدت یکی از آنها اندک باشد نیز باید انجام شود و این مقایسه فقط بر اساس مناطق معتدل صورت می‌گیرد.

8- سید محمدصادق روحانی

وی می‌گوید: «مسئلۀ 8: اگر فرض شود مکلف در مکانی باشد که ‌به‌عنوان‌مثال، روزش شش ماه و شب آن نیز شش ماه است و می‌تواند به سرزمینی مهاجرت کند که بتواند در آنجا نماز بخواند و روزه بگیرد، بر وی واجب است چنین کند وگرنه احتیاط در به‌جا آوردن نمازهای پنج‌گانه در هر بیست‌وچهار ساعت است؛ همچنین می‌تواند گفته شود: نحوۀ انجام این کار به‌صورت اختیاری بر اساس شهرهای متعارف میانه بین افراد متوسط، یا بر اساس نزدیک‌ترین شهرهای معتدل به او، یا بر اساس شهری که در آن پیش‌تر ساکن بوده است می‌باشد». (مسائل منتخب: ص 490). واضح است که سید روحانی -که او هم یکی از مراجع شیعه است- به وضعیت نبودن شب یا روز در مناطق قطبی پرداخته است (و ظاهراً وی معتقد است که حکم این وضعیت و وضعیت کوتاه بودن روز یا شب یکسان است). (مسائل مستحدثه: ص 177) و وی فتوا به وجوب هجرت از آن مناطق به منطقه‌ای که می‌توان در آنجا به شکل طبیعی نماز و روزه را به‌جا آورد داده است؛ اما اگر نتوانست مهاجرت کند این مرجع چند اختیار پیش روی مقلدانش قرار می‌دهد و طبق این فتوا به نظر می‌رسد مقلد می‌تواند هرکدام را که خواست انتخاب کند. اختیارات به شرح زیر است: اول: به‌جا آوردن نمازهای پنج‌گانه در هر بیست‌وچهار ساعت؛ اما چگونه؟ وی واضح نکرده و ظاهراً این کار به خود مکلف واگذار شده است تا مکلف وقت هر نماز را طبق نظر خودش و با تفکر و تأمل خودش تشخیص دهد -همان‌طور که سید سعید حکیم در یکی از فرض‌های این مسئله چنین گفته‌- یا چه‌بسا روشی ابداع شود که سودمند باشد! دوم: نماز و روزه را با توجه به شهرهایی به‌جا می‌آورد که در آنها شب و روز معتدل است و او در انتخاب هرکدام که بخواهد اختیار دارد. سوم: مقایسه با نزدیک‌ترین شهرها به او که جزو مناطق معتدل نیست. چهارم: بر اساس شهر خودش که پیش از آنکه به مناطق قطبی منتقل شود در آنجا ساکن بوده است. می‌گویم: آیا مؤمن به خداوند و کسی که از پروردگار حسابرس خود می‌ترسد، امثال چنین گفته‌هایی را فتوا و بیانی برای احکام شریعتِ مقدس در نظر می‌گیرد؟! واقعیت آن است که این گفته‌ها صرفاً از نظرات و احتمالاتی که مرجع پیش روی مقلدانش قرار می‌دهد، فراتر نمی‌روند و این در واقع حاصل جمع آرا و نظرات دیگر مراجع است؛ ‌کسانی که طبق همان طرز تفکر سید روحانی، تفکر و اندیشه می‌کنند و همان راه و روش را منهج خود برگرفته‌اند‌؛ سپس وی مقلدانش را آزاد می‌گذارد تا هر نظری را که مایل هستند برگزینند؛ اما تشخیص یکی از این اختیاراتی که این سید مرجع به مقلدانش اهدا کرده به چه صورت به انجام می‌رسد؟ می‌تواند به روش‌های گوناگونی صورت پذیرد؛ شاید یکی از این روش‌ها «قرعه انداختن» باشد یا هر وسیله‌ای که این ترجیح‌دادن انجام شود! *** به‌طور قطع و یقین اگر فهرست ارائۀ نظرات مراجع تقلید شیعه ادامه پیدا کند نظرات جدید دیگری نیز خواهیم دید، اما آنچه عرضه داشتیم متناسب با حال و هوای این رساله که مبنی بر اختصار و خلاصه‌گویی است کفایت می‌کند. چه‌بسا اولین پرسشی که اکنون به ذهن خطور می‌کند این باشد که ما قطعاً علت و سبب تعدّد نظرات علمای اهل سنت را می‌دانیم که دنباله‌رو و پیرو اعتقاد معروفشان شدند و افرادی که خداوند، آنها را پیش انداخته است، عقب انداختند. این اعتقاد، آنها را به تشریع براساس ظنیات و اوهام و خواست‌ها رساند؛ و درنتیجه در مورد یک مسئله آرا و نظرات، متعدد گشت و گمان‌ها در هم آمیخته شد؛ و این علاوه بر خودِ دین با تمام احکام و عقایدش می‌باشد. اما علت وجود همین اشکال هنگام عرضۀ فتاوای فقهایی که ظاهراً به تشیع نسبت داده می‌شوند چیست؟! و پاسخ: نتیجه‌ای که هر منصفی به آن می‌رسد این است که آنها نیز روش برگرفتن از منبع زلال را رها کردند و بر حد و حدودی که ائمۀ هدی (ع) برای شیعیانشان ترسیم فرموده‌اند باقی نماندند؛ پس قواعد ظنی را بنیان نهادند؛ قواعدی که آنها را نیز تا تشریع بر اساس آرا، نظرات، ظنیات و اوهام پیش برد و درنتیجه هر دو گروه تا به این حد بزرگی که مشاهده کردیم، شبیه یکدیگر شدند. از اباعبدالله [امام صادق] (ع) روایت شده است که فرمود: «کسی که شک یا ظن داشته باشد و بر اساس یکی از آن دو اقدام کند، قطعاً خداوند عملش را تباه می‌کند. به‌راستی‌که حجت خدا، حجتِ واضح و روشن است».([37]) و همان‌طور که آیۀ کریم زیر را هنگام عرضۀ فتاوای علمای اهل سنت در مسئلۀ مورد تحقیقمان بیان داشتم، منصفانه دیدم که در این تحقیق علمی اکنون نیز آن را تکرار کنم؛ چراکه همان علت و سبب موجود است: حق‌تعالی می‌فرماید: (أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً)؛ (آيا در قرآن نمی‌انديشند؟ اگر از سوی غیر خدا می‌بود قطعاً در آن اختلافی بسيار می‌يافتند).([38]) اگر محل استناد این علما در آرا و نظراتی که بیان داشته‌اند، خداوند و خلفای بزرگوارش بودند، قطعاً گفته‌هایشان در مورد یک مسئله متفاوت نمی‌شد و رو در روی یکدیگر قرار نمی‌گرفتند؛ این یک نکته. ائمه(ع) بیان فرموده‌اند که خداوند در هر واقعه‌ای یک حکم دارد و کسی که در آن حکم خطا کند قطعاً به حکم شیطان و اهل جاهلیت حکم کرده است؛ و ازآنجاکه این احکام متعدد و متفاوت هستند، پس مستند به دین حق خداوند و اساس استوار آن که جز به حق و صدق و یقین نمی‌رساند، نیستند. فهرست آرا و نظراتی که از سوی علما عرضه شده به قرار زیر است: ( حالت ناپدید شدن شب یا روز، در مناطق قطبی: اول: در مورد نماز... که شامل نظریاتی است: اول: نماز با توجه به نزدیک‌ترین شهرهایی خوانده می‌شود که در آنها شب و روز طی بیست‌وچهار ساعت وجود دارد، و بر مکلف واجب نیست برای نمازخواندن به‌صورت طبیعی به شهر دیگری نقل‌مکان کند و واجب نیست در وقت دیگری قضا نماید. سید سیستانی و حائری بر این نظر فتوا داده‌اند. دوم: نماز با در نظر گرفتن نزدیک‌ترین مناطق خوانده می‌شود -‌مثل رأی اول‌- با عدم جواز اقامت در این مناطق، ولی قضا در وقتی دیگر بر او واجب نیست. شیخ بشیر نجفی چنین فتوا داده است. سوم: علاوه بر مورد پیشین، قضا هم در وقتی دیگر اضافه می‌شود؛ به‌علاوه به‌جا آوردن نماز با مقایسۀ آن منطقه با نزدیک‌ترین منطقه‌ای که در آن شب و روز طی یک روز وجود دارد انجام می‌شود. شیخ وحید خراسانی چنین فتوا داده است. چهارم: مقایسه با نزدیک‌ترین مناطق صورت نمی‌گیرد و فقط با مناطق معتدل مثل مکه یا کربلا انجام می‌شود. به‌علاوه نقل‌مکان به شهری دیگر یا قضا بر مکلف واجب نیست. سید صادق شیرازی و شیخ مکارم شیرازی بر این نظر فتوا داده‌اند. پنجم: تفصیل آن به شرح زیر است: در حالت نبودن روز: چیزی از اوقات نماز متحقق نمی‌شود و نزدیک‌ترین شهرها به آن منطقه هم در نظر گرفته نمی‌شود و تنها اوقات نمازهای پنج‌گانۀ روزانه در بیست‌وچهار ساعت با توجه به آنچه متناسب با موقعیت خورشید در افق است توزیع می‌گردد؛ که چگونگی این کار هم با تأمّل دانسته می‌شود. در حالت نبودن شب: قرار گرفتن خورشید در بالاترین موقعیت، وقت نماز ظهر است؛ اما سایر نمازها را با نیت مردد بین انجام فریضۀ آن روز یا قضای روز گذشته به‌جا می‌آورد. مرجع، سید محمد سعید حکیم به این صورت فتوا داده است. ششم: اگر بتواند به‌جایی دیگر هجرت کند که چنین می‌کند، وگرنه مکلف می‌تواند به وُسع خود یکی از این اختیارات را برگزیند: نمازهای پنج‌گانه را با توزیع کردن بر بیست‌وچهار ساعت به‌جا آورد، یا وضعیت خود را با شهرهای معتدل بسنجد، یا وضعیت خود را با نزدیک‌ترین شهرهای معتدل به خود بسنجد و نه به‌طور مطلق هر شهر معتدلی، یا وضعیت خود را با شهری که پیش‌تر در آن سکونت داشته است بسنجد و نه هیچ شهر دیگری. سید روحانی بر این اساس فتوا داده است. دوم: روزه... که شامل نظراتی است: اول: نقل‌مکان به شهری دیگر بر وی واجب است و با عدم توانایی، روزه از او ساقط می‌گردد. سید سیستانی چنین فتوا داده است. دوم: اگر بتواند هجرت کند از آن منطقه مهاجرت می‌کند، وگرنه بعداً قضای روزه بر وی واجب می‌گردد. شیخ وحید خراسانی چنین فتوا داده است. سوم: روزه با در نظر گرفتن نزدیک‌ترین مناطق با عدم جواز اقامت در این مناطق (مورد سؤال) گرفته می‌شود و بر او قضا واجب نیست. شیخ بشیر نجفی به این نظر فتوا داده است. چهارم: روزه فقط با سنجیدن آن منطقه با نزدیک‌ترین مناطق نسبت به آن به‌جا آورده می‌شود. سید کاظم حائری چنین فتوا داده است. پنجم: روزه در آن مناطق با توجه مناطق معتدل می‌باشد. شیخ مکارم شیرازی طبق این نظر فتوا داده است. ششم: مشروعیت روزه به‌عنوان ادای فریضه اشکال پیدا می‌کند و قضا در فصول دیگری از سال که در آنها شب از روز متمایز است، معین می‌گردد. سید محمد سعید حکیم چنین فتوا داده است. هفتم: اگر امکان داشته باشد مهاجرت از این شهرها بر او واجب است، وگرنه برای روزۀ خود وقتی در نظر می‌گیرد؛ و در نظر گرفتن به‌صورت زیر خواهد بود: یا با در نظر گرفتن نزدیک‌ترین شهرهای معتدل به اوست، یا تنها با در نظر گرفتن شهرهای معتدل است، یا با در نظر گرفتن وطن سابق خودش است. سید محمدصادق روحانی چنین فتوا داده است. ( حالت کوتاه بودن شب یا روز در مناطق قطبی: اول: نماز... که شامل نظراتی است: اول: طبق اوقات خاص نسبت به آن منطقه است بدون هیچ تفصیل دیگری، به‌خصوص نماز ظهر‌. اگر نتواند به دلیل طول روز به‌صورت ادا به‌جا آورد فقط به قضا بسنده می‌کند. سید سیستانی چنین فتوا داده است. دوم: طبق شهر مکۀ مکرمه یا دیگر مناطق معتدل است. سید صادق شیرازی چنین فتوا داده است. سوم: طبق نزدیک‌ترین شهر است؛ مثلاً اگر افق یا فجر ناپدید شود برای شناخت وقت، در نظر گرفتن نزدیک‌ترین شهری که در آن، افق یا فجر وجود دارد معتبر می‌شود. سید کاظم حائری چنین فتوا داده است. چهارم: نظر سید سعید حکیم ناظر بر این مطلب است که اوقات نماز در آن مناطق برای حالت ذکر شده، مطابق با تفاصیل خاصی است و جزئیاتش در آنچه گذشت -‌جایی که فتوای وی نقل شد‌- بیان گردید. پنجم: اگر توانست هجرت کند که چنین می‌کند وگرنه اوقات نماز بر اساس چندین اختیار در نظر گرفته خواهد شد؛ که در فتوای سید روحانی تقدیم گردید. دوم: روزه... که این مورد نیز شامل نظراتی است: اول: نقل‌مکان به شهری که در آن امکان روزه گرفتن فراهم باشد، بر وی واجب است -‌یا در ماه رمضان یا پس‌ازآن- و اگر نمی‌توانست چنین کند، فدیۀ بدل از روزه بر او واجب می‌گردد. سید سیستانی چنین فتوا داده است. دوم: طبق شهر مکۀ مکرمه یا دیگر مناطق معتدل روزه می‌گیرد. سید صادق شیرازی چنین فتوا داده است. سوم: اگر خورشید طلوع و غروب داشته باشد ولی فجر در کار نباشد، طبق نزدیک‌ترین شهر به خودش که در آن فجر وجود دارد روزه می‌گیرد. سید کاظم حائری چنین فتوا داده است. چهارم: تفصیل آن به قرار زیر است: اگر پس از پنهان شدن خورشید سفیدی وجود داشته باشد، روزه از آن سفیدی آغاز و تا پنهان شدن خورشید ادامه خواهد داشت؛ و اگر این‌گونه نباشد در مشروعیت روزه اشکال به وجود می‌آید! سید سعید حکیم چنین فتوا داده است. پنجم: اگر بتواند هجرت کند که چنین می‌کند وگرنه سید روحانی در برابرش چندین اختیار قرار می‌دهد که هرکدام را که می‌خواهد برمی‌گزیند؛ و شرح آن تقدیم شد. *** به‌علاوه پس از پرداختن به آرا و نظرات علما دانستیم که برخی از آنها -چه شیعه و چه سنی‌- تفاوتی بین حکم نماز و روزه در این مناطق قائل نشده‌اند؛ و همین‌طور برای حالت کوتاه بودن روز یا شب و حالت همیشگی بودن یکی از آن دو نیز فرقی نگذاشته‌اند. حال اگر بخواهیم تعداد نظرات مطرح‌شده در مسئلۀ موردبحث را بفهمیم، فقط علمای شیعه نزدیک به 23 نظر دارند، که ما فقط هشت مورد از آنها را مطرح نمودیم‌؛ و اگر آرای برخی از علمای اهل سنت را نیز در این رساله اضافه کنیم در مجموع نزدیک به 30 رأی خواهد شد که صاحب هرکدام از آنها چنین نشان می‌‌دهد که این حکم، حکم شرعی همین مسئله می‌باشد! تأکید می‌کنم ما اگر بخواهیم تمام آرا و پیشنهاد‌هایی را که علمای شیعه و سنی ارائه کرده‌اند شرح دهیم، ثمرۀ این کار به آن حد از فتاوی خواهد رسید که شایستگی آن را خواهد داشت تا به‌عنوان یک رکورد در مجموعۀ «گینس» ثبت شود. بر هر عاقلی است که پس از بیان این مطلب، وضعیت امتی که وضعیت علمایش تنها در یک مسئلۀ شرعی چنین است را بشناسد؛ و سپاس و ستایش از آنِ خداوند است، در همه حال! و در پایان.... برای بهره‌مند شدن بیشتر طالبان حق، گفت‌وگویی را که بین یکی از مراجع دین شیعه و شاگردانش حاصل شده است نقل می‌کنم. وی در این گفت‌وگو فتوای خود برای برخی از فروعی که به مسئلۀ نماز و روزه در مناطق نزدیک به قطب برمی‌گردد و چگونگی رسیدن به نتیجه‌ای که به آن منتهی شده است را برای آنها شرح می‌دهد. گمان می‌کنم این موضوع در نهایت اهمیت قرار دارد؛ زیرا او در توضیح خود، گوشه‌ای از طبیعت حرکت و تحلیل علمی که مجتهدین امروزه در فتواهایشان، سلوک و به مردم ارائه می‌کنند، سخن به میان آورده است و تصور می‌کنند، اینها همان احکام دینی هستند که واجب است، مسلمانان به آنها عمل کنند. این گفت‌وگو را وکیل مرجعیت «سید علی قطبی موسوی» نقل می‌کند. متن این گفت‌وگو با تعلیق مختصری بر برخی از بخش‌هایش تقدیم شما می‌گردد: «روز طولانی ماه رمضان بنا بر مبنای فقهی سید شیرازی (دام‌ظله) علی قطبی موسوی 2012/07/21 بسم الله الرحمن الرحیم حمد و سپاس از آنِ پروردگار جهانیان است و سلام‌وصلوات بر پیامبر ما محمد و آل طیب و طاهر و یاران برگزیده‌اش! به جهت روشنگری از مسائل نوینی که دربارۀ روزۀ مسلمانان شمال اروپاست، جناب «شیخ حجت جلال معاش» نمایندۀ مرجع دینی، امام سید صادق شیرازی (دام ظله) دو نامه به من فرستادند که در مورد مبنای فقهی و حکم تفصیلی در باب این موضوع، از نظر جناب مرجع دینی سید صادق شیرازی (دام ظله) می‌باشند. به جهت روشنگری از مسائل نوینی که درباره روزه مسلمانان شمال اروپاست؛ جایی که مدت روز در آن به بیش از بیست ساعت می‌رسد، با وجود روزه‌داران زن و مرد؛ کسانی که ساعت‌های طولانی در روز به فعالیت می‌پردازند و با وجود پسران و دختران کم سن و سال، درحالی‌که آنها هم روزۀ ماه رمضان را نیت می‌کنند؛ و ازآنجاکه نامه‌های استفتا به سید مرجع شیرازی (خداوند تسدیدات ایشان را مُدام دارد) و به وکلای ایشان در اقصی نقاط عالم دربارۀ این موضوع زیاد شده است. نامۀ اول: روزه در اروپا چگونه ساکنین اروپا وقت امساک از مفطرات را تشخیص دهند؟ با توجه به آنکه اذان مغرب آنها ساعت 30/11 است و اذان صبح ساعت 3 صبح یا کمتر؟ اگر طول روز بیش از 18 ساعت باشد روزه‌دار بین این واجبات سه‌گانه مخیر خواهد بود: اول: با توجه به افق شهر خودشان روزه بگیرند؛ به‌این‌ترتیب که پیش از طلوع فجر خودشان امساک و بعد از مغرب خودشان افطار کنند؛ اگر این کار بدون حَرَج و تنگنایی برایش امکان‌پذیر باشد. دوم: از نظر امساک، طبق طلوع فجر خودشان روزه بگیرند، ‌یعنی پیش از آن امساک کنند؛ ولی بر اساس افق کربلای مقدس -مثلاً بعد از اذان مغرب کربلا‌- افطار کنند؛ و عکس آن نیز جایز است. سوم: بر اساس طلوع فجر خودشان روزه بگیرد، یعنی پیش از آن امساک کند‌، سپس -‌به‌عنوان‌مثال- طبق ساعت‌های روز کربلای مقدس از اذان صبح تا اذان مغرب را حساب و بعد از آن افطار می‌کند؛ مثلاً اگر روزِ کربلا 16 ساعت باشد بعد از گذشتن 16 ساعت از روزه‌اش افطار می‌کند، حتی اگر هنوز اذان مغرب در کربلا را نگفته باشند. نامۀ دوم: شب اولی است که هلال ماه مبارک حلول کرده و طلبه‌های گرامی و جویندگان علم، این لحظات را لحظه‌شماری می‌کنند تا این ماه مبارک به سراغشان بیاید و دیدارشان با بحث شب‌های ماه مبارک که با حضور مرجع دینی جناب آیت‌الله‌العظمی سید صادق شیرازی (دام‌ظله) برقرار است تجدید گردد؛ پس متواضعانه در بیت ایشان گرد آمدند و ایشان به آنها خوش‌آمد و حضور این ماه عظیم را به آنها تبریک گفتند و برای آنها و برای همگان به توفیق و تقوا دعا کردند. سپس آمادۀ پاسخ‌گویی به پرسش‌های فُضَلا و حاضرین و بحث و مناقشه با آنها شدند. اصل بحث علمی در جلسۀ اولِ ماه مبارک رمضان حول اختلاف افق و طول روز در برخی از شهرها و مناطق -مثل سرزمین‌های اروپایی- و چگونگی روزه گرفتن در این نقاط از عالم بود. یکی از فضلا از جناب مرجع شیرازی (دام‌ظله) پرسید: روز در برخی از شهرها -‌به‌خصوص در فصل تابستان‌- طولانی است، به‌طوری‌که طول روز 21 ساعت یا بیشتر می‌شود. ساکنان آن سرزمین‌ها چگونه روزه بگیرند؟ ایشان پاسخ دادند: در سرزمین‌هایی که روز در آنها نامتعارف است، ‌یعنی اگر بیش از 18 ساعت باشد، اهل این سرزمین‌ها طبق افق سرزمین‌های متعارف، ‌مثل عراق یا ایران‌ روزه می‌گیرند؛ به این صورت که آنها طبق فجر خودشان روزه می‌گیرند و -به‌عنوان‌مثال- بعد از گذشتن ساعت‌های روز کربلای مقدس افطار می‌کنند. ما تنها به این دلیل حد 18 ساعت را برای این منظور مشخص کردیم که گاهی ساعات روز متعارف در سرزمین‌های متعارف نزدیک به 18 ساعت نیز می‌رسد». بنده عرض می‌کنم: همگی باید توجه داشته باشند که علت این تشخیص، استناد به هیچ آیه یا روایتی نیست و فقط این گفتار اوست که این کار متعارف است! «و از جناب شیخ پرسیده شد: چرا نامتعارف را با این خصوصیت که بیش از 18 ساعت باشد مشخص فرمودید؟ ایشان پاسخ دادند: منشأ این تمایز به این صورت است که: آیا موضوعات احکام اطلاقی دارند و آیا شامل متعارف و نامتعارف می‌شوند یا فقط به متعارف اختصاص دارند؟ به‌عنوان‌مثال در این سخن حق‌تعالی: (أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْل‏)؛ (روزه را تا شب به پایان برسانید)؛ آیا مقصود ادامه‌دادن روزه تا شب است و هر روز و هر یوم متعارف و نامتعارفی را شامل می‌شود؟ یا اینکه فقط شامل متعارف‌ها می‌گردد؟ و حکم بعضی از مناطق کرۀ زمین که در آنها شش ماه روز و شش ماه شب است چه خواهد بود؟ یا بالعکس؛ چراکه روز در برخی مناطق در فصل زمستان سه یا چهار ساعت است؛ حال آیا ساکنان آن مناطق فقط سه یا چهار ساعت روزه می‌گیرند؟ اینکه انسان فقط سه یا چهار ساعت در روز روزه بگیرد واقعاً کار مضحک و خنده‌داری است، چراکه مخالف با حکمت روزه است؛ که بعضی از روایات می‌گویند: «روزه قرار داده شده تا غنی، گرسنگی و عطش فقیر را احساس کند». پس باید مقصود از «روز» همان معنای متعارفش باشد -‌نه خیلی طولانی و نه خیلی کوتاه- و تمام فقها بر این اتفاق‌نظر دارند که همگیِ احکام بر امور متعارف مترتب است؛ سنجیدن آب کـُر با وجب و نزح با دَلو [کشیدن آب از چاه برای تطهیر چاه] یعنی: وجبِ متعارف و دلوِ متعارف؛ و به همین صورت. بنابراین: اصل کلی بر متعارف بودن است، زیرا اگر مدت روزه تا 21 ساعت به طول بینجامد مردم در سختی و تنگنا خواهند افتاد و حتی اهل آن مناطق می‌دانند که این‌چنین مدتی (21 ساعت) مدت‌زمان نامتعارفی است، چراکه طول روز در آن مناطق در بعضی از فصول سال تنها چهار ساعت و گاهی به ده ساعت می‌رسد؛ ولی در سرزمین‌های متعارف طول روز گاهی به حدود 18 ساعت می‌رسد». می‌گویم: همگی طبیعتِ استدلال این مرجع بر معتبر نبودن روز سه‌ساعته به‌عنوان یک روز در روزه را ببینند؛ اینکه: معتبر دانستن چنین چیزی مضحک و خنده‌دار است! به‌علاوه حکمتی (در روایتی) که برای نیکو جلوه دادن کار خودش تقدیم می‌کند، کاری است غریب! آیا سید شیرازی به باطل بودن روزۀ کسی که در حین روزه‌داری‌اش در غیر از مناطق قطبی گرسنه نمی‌شود فتوا می‌دهد؟ چراکه به نظر او «صحیح بودن روزه» گِرد گرسنه بودن دور می‌زند؟! «و از جناب ایشان پرسیده شد: برای چه ابتدای روزه در آن مناطق از اول فجر همان منطقه واجب می‌باشد؟ ایشان پاسخ دادند: حق‌تعالی در کتاب کریم خود می‌فرماید: (كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ‏)؛ (و بخوريد و بياشاميد تا رشتۀ روشن صبحدم از تاريکی (شب) آشکار شود)؛ پس اشکالی ندارد که امساک از ابتدای روز و از ابتدای فجر باشد، زیرا فجر یعنی نوری که با نزدیک شدن خورشید به افق منتشر می‌شود و وضعیت این مورد مثل وضعیت «غروب» است و نامتعارف محسوب نمی‌شود و اما «روز» نامتعارف و «شب» نیز به همین صورت است. و جناب شیخ در ادامه توضیح می‌دهند: «ادله‌ای مثل گفتار حق‌تعالی: (أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْل‏)؛ (و روزه را تا شب به پایان برسانيد)، به یوم و روز کامل متعارف بازمی‌گردد و از همین رو اگر طول روز 19 یا 20 ساعت باشد نامتعارف خواهد بود و در نامتعارف واجب است روزه به‌اندازۀ متعارف باشد». بسیار خب! آیا خودِ خداوند سبحان یا خلفای بزرگوارش به شما گفته‌اند که معنای روز فقط به آنهایی بازمی‌گردد که مقدارشان 18 ساعت باشد، طوری که کسی که روزش بیست ساعت است به‌اندازۀ 18 ساعت روزه بگیرد و دو ساعت پیش از غروب خورشید افطار کند؟ آیا آنها چنین مطلبی را بیان نموده‌اند و شما بنا بر تفسیر کلام ایشان فتوا داده‌اید؟! پاسخ: خیر! بنابراین دربارۀ این سخنی که مرجع شیرازی بیان می‌کند، چه می‌توانیم بگوییم؟ قطعاً به این سخن، رأی و ظن و گمان و احتمالی از سوی خودش خواهیم گفت، حتی توهمی که پیشکش مقلدینش می‌کند و بر اساس آن فتوا داده است. آنچه بر این مطلب بیشتر تأکید می‌کند وجود آرا و نظرات دیگری است که سایر مراجع پیشنهاد داده‌اند و از آنچه گذشت دانستیم که سید سیستانی به روزه‌ای که مقدارش ده دقیقه باشد نیز اکتفا کرده چه برسد به چهــار ساعت! سید شیرازی کامل می‌کند و می‌گوید: «و خلاصۀ سخن اینکه: در اینجا دو مسئله وجود دارد: اول: در روزه، چه وقت واجب است به روز متعارف رجوع کنیم؟ پاسخ: هنگامی‌که «روز» نامتعارف باشد، یعنی زمانی که روز سه یا چهار ساعت باشد یا بالعکس، اینکه روز بیش از 18 ساعت باشد و چه‌بسا به 21 ساعت یا بیشتر نیز می‌رسد؛ یعنی در مناطقی که اکنون روز در آنها 21 ساعت است، در فصل زمستان سه ساعت می‌شود طوری که خورشید بالا نمی‌آید تا به وسط آسمان برسد؛ خورشید از جایی طلوع و به مجرد اینکه اندکی بالا می‌آید از جایی دیگر که نزدیک به محل طلوعش است غروب می‌کند. دوم: در مناطقی که روز در آنها نامتعارف است، چند ساعت روزه واجب می‌باشد؟ پاسخ: روزه از فجر این مناطق شروع می‌شود و مدت آن به مقدار ساعت‌های روزِ یکی از شهرهای ایران یا عراق یا شهرهای حجاز می‌باشد. فرض می‌کنیم مدت روزۀ ساکنان این مناطق -که در آنها روز متعارف است‌- 15، 16 یا 17 ساعت باشد؛ پس روزه از نظر امساک کردن طبق طلوع فجر آنها (مناطق قطبی) خواهد بود که پیش از فجر امساک می‌کند ولی بعد از گذشت این ساعت‌ها افطار می‌کند، با توجه به اینکه مخیر است بین آنکه ‌به‌عنوان‌مثال، ساعت‌های کربلای مقدس را انتخاب کند یا شهر دیگری را». این نظری است که سید شیرازی پیشنهاد می‌دهد، و دلیل بر آن صرفاً رأی و گمانی از سوی خودش است: اول: عدم وجود دلیل بر آن، همان‌طور که دیدیم. دوم: اینکه به نظرات و ظنیات دیگری که دیگر مراجع پیشنهاد داده‌اند پرداختیم؛ از جمله: سنجش با نزدیک‌ترین شهر به آن منطقه، یا مقایسه با نزدیک‌ترین جای معتدل، یا در نظر گرفتن وطن سابقش و دیگر نظراتی که در آنچه گذشت بیان داشتیم؛ و این خود برای شما نبودن هیچ گواه یا دلیل شرعی را آشکار می‌کند که در غیر این صورت چنین پیشنهاد‌ها و نظریاتی را که پایانی ندارند شاهد نمی‌بودیم. سوم: خود سید شیرازی از یکی از مراجع سخن پذیرفته‌شده‌اش را با نحوۀ ارزیابی‌ای که خودش رد می‌کند بیان می‌دارد؛ آنجا که سخن پیشین خود را کامل می‌کند و می‌گوید: «صحبتی با یکی از مراجع مرحوم -‌پیش از آنکه به مرجعیت برسد-داشتم؛ با این مضمون: چارۀ روزهایی که مدت روز در آنها سه یا چهار ساعت است چیست؟ گفت: بر ما واجب است که این سه یا چهار ساعت را روزه بگیریم. به او گفتم: آیا خنده‌دار نیست که به شما گفته شود به‌اندازۀ سه یا چهار ساعت از مفطرات امساک کنید؟ و اینکه این کار خنده‌داری است، یعنی نامتعارف است. یکی از فضلا اعتراض کرد و از جناب مرجع شیرازی (سایه‌شان مستدام باد) پرسید: ازآنجاکه اسلام دین جهانی و دینی برای همۀ زمان‌ها و تا روز قیامت است، ولی هیچ آیه یا روایتی که به این مطلب اشاره کند یافت نمی‌شود؛ به‌طوری‌که فقها در این زمینه دچار اختلاف شده‌اند؟ جناب شیخ پاسخ دادند: اول: این مسئله در آن وقت محل ابتلا نبوده است. و دوم: در روایات شریف از اهل‌بیت (ع) آمده است: «القای اصول بر عهدۀ ماست و بر شماست که به فرعیات بپردازید»؛ و اختلاف فتاوای فقها در اختلاف استظهارات [کشف و بیان] آنها از منابع است و اختلاف، مسئله‌ای طبیعی است، مثل دچار اختلاف شدن پزشکان در برخی از مسائل روشن‌ و بدیهی؛ ‌و فقها اختلاف را اگر مرتبط با موضوعی خارجی باشد در هر موردی که باشد به مورد متعارف بازگردانده‌اند؛ به‌عنوان‌مثال: در کتاب «الجواهر» کلمۀ «عرفی» یا «متعارف» بسیار تکرار شده است، ولی در روایات شریف اثری از آن دیده نمی‌شود». می‌گویم: چه کسی می‌گوید «پرداختن به فرعیات» -‌که در این روایت اجازه داده شده- یعنی حکم کردن مجتهد از سرِ خود با پیشنهاد ظنی و اینکه آن را به‌عنوان حکمی شرعی به مردم ارائه کند و شخص (مجتهد) دیگری با ظن و گمان دیگری را تقدیم کند؟ به‌این‌ترتیب کار به آنجا منجر خواهد شد که به نظر آنها شریعت تبدیل به مجموعه‌ای از ظنیات و پیشنهاد‌هاست که هر‌یک رو در روی دیگری قرار خواهد گرفت؛ وضعیتی که امروز شاهدش هستیم! به‌علاوه شیرازی و دیگران چنین اعتقاد دارند که متون شرعی به‌طور خاص به این مسئله نپرداخته‌اند، ‌نه آیات و نه روایات‌ (و وی معتقد است نخستین کسی که به این مسئله پرداخته صاحب «عروة الوثقی» بوده است؛ که در ادامه خواهیم دید)؛ بنابراین چه کسی آنها را مکلف کرده است که ظنیات و گمانه‌ها و پیشنهاد‌های خود را بیان کنند و علی‌رغم وجود اختلاف در این ظنیات و حتی در بسیاری موارد وجود تناقضات، آنها را به‌عنوان دین مقدس به تصویر بکشند، به‌گونه‌ای که بر مقلدینشان واجب باشد به آنها عمل کنند؟! حداقل امثال چنین مسائلی شبهه‌هایی محسوب می‌شوند که سخن حق در موردشان دانسته نمی‌شود و ائمۀ اطهار (ع) به شیعیانشان امر فرموده‌اند که در شبهات متوقف شوند [اظهارنظر نکنند] و این مطلب در روایات شریف ایشان مشخص است. «و یکی از فضلای حاضر از جناب مرجع شیرازی سؤالی کرد و گفت: شاید اعتقاد به اینکه در جاهایی که روزشان سه یا چهار ساعت است مدت روزه‌داری سه یا چهار ساعت باشد باعث تعجب ما بشود و به نظر ما عجیب بیاید؛ چراکه ما به آن مأنوس نیستیم. حال اگر این اعتقاد به‌طور خاص پاسخ رسول خدا‌(ص) به کسی که از این مورد پرسیده است، باشد، آیا آن وقت متعارف خواهد شد؟ ایشان پاسخ دادند: خداوند متعال روزه را بر ما در روز واجب کرده است و روز از نظر تعداد ساعت‌‌هایش بر سه قسم مختلف می‌باشد و شامل شدن اطلاق بر همۀ این اقسام سه‌گانه نامتعارف است.... و یکی از فضلای حاضر با این گفته پرسید: متعارف در مورد نماز در مناطقی که روز در آنها شش ماه و شب شش ماه است چیست؟ آیا متعارف در طی یک سال فقط نماز‌های پنج‌گانۀ یک روز محسوب خواهد شد؟ جناب شیخ فرمودند: این مسئله در عروه آمده و پیش از آن مطرح نشده بود. بسیاری از علما با آن موافقت کردند و این گفتار را از صاحب عروه پذیرفتند، غیر از دو نفر که مخالفت کردند. پرسشگر ادامه می‌دهد: نمازِ کسانی که در این مناطق زندگی می‌کنند چگونه خواهد بود؟ ایشان پاسخ دادند: نماز را طبق مناطق متعارف اقامه می‌کنند؛ یعنی پنج نماز را بر 24 ساعت تقسیم می‌کنند؛ و به‌این‌ترتیب افقِ آن مناطق را نمی‌توان به‌عنوان ملاک به‌حساب آورد و این اطلاق داشتن آن منطقه را شامل نمی‌شود؛ به همین دلیل برخی از فقها -‌مثل مرحوم شیخ‌- در مسئلۀ رؤیت فجر در گفتار خداوند سبحان: (حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ)؛ (تا رشتۀ روشن صبحدم از تاريکی (شب) آشکار شود)، گفته‌اند: اگر شخصی چشمی نامتعارف و قوی داشته باشد -‌مثل چشم «زرقاء الیمامة» که چیزی را از مسافت چهار فرسخی می‌دید‌- مثل چنین شخصی فجر را نیم ساعت پیش از دیگران می‌بیند؛ آیا او باید پیش از همه امساک کند؟ یا طبق آنچه متعارف است عمل می‌کند؟ به همین ترتیب اگر چشم کسی ضعیف باشد آیا باید مثلاً نیم ساعت بعد از دیگران امساک کند؛ چراکه او فجر را بعد از گذشتن نیم ساعت از رؤیت سایر مردم می‌بیند. کسی به خود اجازه نمی‌دهد به او بگوید: تو بعد از امساک کردن همه امساک کن، باوجوداینکه آیۀ کریم می‌فرماید: (حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ)؛ (تا برای شما آشکار شود)، درحالی‌که این شخص از مسلمانان است و هنوز برای او آشکار نشده است! هیچ‌یک از فقها چنین سخنی را بر زبان نرانده چراکه این ملاکی است که همۀ فقها به آن عمل می‌کنند. و جناب شیخ اضافه کردند: «دلوک الشمس»([39]) یعنی رسیدن خورشید به بالاترین حد، حال‌آنکه در مناطقی که روز سه یا چهار ساعت است، خورشید به بالاترین حد نمی‌رسد، بلکه خورشید بعد از طلوع خود از گوشه‌ای، قدری بالا می‌آید و بدون آنکه به بالاترین حد رسیده باشد، در گوشه‌ای دیگر غروب می‌‌کند؛ و در برخی مناطق بعدازآنکه خورشید طلوع می‌کند به مقداری بسیار اندکی بالا می‌آید و در افق‌ها حرکت می‌کند و در افق همان مکان غروب می‌کند، خورشید بالا نمی‌آید و به وسط آسمان نمی‌رسد، یک روز در این مناطق به مدت شش ماه از ماه‌های متعارف ماست. شب نیز در این مناطق به همین صورت است. در این مناطق یک شب به مقدار شش ماه است؛ پس در این مناطق اصلاً دلوک (زوال) وجود ندارد و با وجود تمام اینها هیچ‌کدام از فقها نگفته‌اند که چون «دلوک» وجود ندارد پس نماز بر آنها واجب نیست». می‌گویم: ما آنچه را که سید محمد سعید حکیم گفته است به بوتۀ فراموشی نسپرده‌ایم؛ اینکه فهمیدن زوال در مناطقی که طول روزشان کمتر از روزی است که شیرازی امکان تحقق زوال در آنها را نپذیرفته است، به واقع آسان می‌باشد. «و یکی از فضلا نیز پرسید: در مناطقی که طول روزشان 20 ساعت است، آیا بر ساکنان آن مناطق واجب است فریضۀ مغرب یا عشا را در روز مثلاً بر اساس محاسبۀ مقدار متعارف شهرهای دیگر به‌جا آورند؟ ایشان پاسخ دادند: این همان اصل بحث علمی ماست، ولی در مقام فتوا گاهی در بعضی موارد راه‌حلی وجود دارد و در بعضی از آنها راه‌حلی وجود ندارد. در اینجا در خصوص نماز راه‌حلی وجود دارد؛ اینکه کسانی که در آفاقی که روزشان نامتعارف است زندگی می‌کنند، نمازشان را به وقت نماز، طبق طلوع و غروب خودشان می‌خوانند، حتی اگر امثال نماز مغرب و عشا نسبت به سرزمین‌های متعارف تأخیر داشته باشند؛ پس بر آنها واجب است وقت ادای دو فریضۀ مغرب و عشا را تا شب به تأخیر اندازند تا وقت شرعی با افق شهر خودشان تطابق پیدا کند». بنده وجه شرعی که فرق بین دو مقام تحقیق و فتوا را برایمان بیان کند نمی‌شناسم، به آن صورتی که این روش بسیاری از مراجع امروزی است. وی را چنین می‌بینیم که به غیر از نتیجه‌ای که در تحقیق علمی و شرعی مورد پندارش به آن رسیده است فتوا می‌دهد و حال‌آنکه اگر تحقیق وی در عمل، تحقیقی علمی و مبنی بر ادلۀ شرعی باشد، برای چه به خودش اجازه می‌دهد برخلاف آن فتوا دهد؟! ولی حقیقت این است که او خود -‌پیش از دیگران‌- می‌داند که تحقیقش ‌حداقل در بیشتر موارد‌، عبارت است از ظن و گمان اندر گمان و وضعیت آنچه فتوا داده است نیز به همین صورت است. «بنابراین ازآنجاکه این الفاظ به آنچه متعارف است بازگردانده می‌شوند، پس واجب است بر متعارف عمل شود؛ و حال که متعارف ملاک می‌باشد و اگر در توان شخصی هست که بتواند 20 ساعت روزه بگیرد، بر او جایز می‌شود که تمام روز را روزه بگیرد و این احتیاط مستحب است؛ اما اگر چنین نگوییم بر ما خواهد بود که یکی از دو مورد بعدی که برخی گفته‌اند را بپذیریم: 1- بر آنها واجب است از آن مناطق مهاجرت کنند و باقی ماندن در آنجا برایشان جایز نیست. 2- اینکه به آنها بگوییم: در مثل چنین ایامی روزه نگیرید و آن را در ایام کوتاه قضا کنید. اما در هر دو مورد اشکال واضحی وجود دارد». لینک این گفتار: www.alnoor.se/article.asp?id=161889 این تنها نمونه‌ای از استدلالی است که باعث این فتواها شده است که قطعاً فقط سید شیرازی به آن نپرداخته و وضعیت دیگران بهتر از این نیست؛ ازاین‌رو کاملاً طبیعی است غذایی که از این دست کارخانجات بیرون می‌آید، فاسد و مسموم خواهد بود؛ [غذایی] که به جای خلفای الهی در نظر گرفته شده‌اند؛ چراکه اینها آشپزخانه‌هایی بر اساس آرا و نظرات و ظنیات و احتمالاتی است که خداوند متعال از آنها نهی فرموده، و از همین رو سببی برای پراکنده و پاره‌پاره شدن امت شده است و حتی آنها را وادار می‌کند دعوت حقی را که فقط اندکی مستضعف یاری‌اش می‌دهند، نپذیرند؛ عده‌ای که یکی از صفاتشان همچون نمک بودن در غذا و همچون سرمه بودن در چشم می‌باشد، همان‌طور که آل محمد (ع) با ده‌ها روایت بر این توصیفات تصریح دارند؛ اما چه بسیارند عبرت‌ها و چه اندک‌اند پندگیرندگان! ***

-حکم خداوند

... به‌صورتی که سید احمدالحسن (ع) بیان فرموده‌اند: از امیرالمؤمنین (ع) در وصیتش به کمیل‌بن زیاد روایت است که فرمود: «ای کمیل! جنگی نیست مگر همراه امامی عادل و غنیمتی نیست مگر از سوی امامی فاضل. ای کمیل! این نبوت و رسالت و امامت است، و بعدازاین چیزی نیست جز دوست‌داران اهل تبعیت یا اهل بدعت. خداوند تنها از متقین می‌پذیرد. ای کمیل! جز از ما برنگیر تا از ما باشی».([40]) و از عبیده سلمانی نقل شده است: از علی (ع) شنیدم که می‌فرمود: «ای مردم! تقوای الهی پیشه کنید و به مردم به آنچه نمی‌دانید فتوا ندهید؛ چراکه رسول خدا(ص) گفته‌ای فرموده‌اند که از آن به غیرش برگشتند و گفته‌ای فرموده‌اند که کسی که آن را در غیر جایگاهش قرار دهد بر او دروغ بسته است». عبیده، علقمه، اسود و کسانی که همراهشان بودند عرض کردند: ای امیر مؤمنان! پس به آنچه به ما از مصحف می‌رسد چگونه عمل کنیم؟ فرمود: «در این خصوص از علمای آل محمد پرسیده می‌شود».([41]) و ازآنجاکه قائم آل محمد و یمانی ایشان (ع) انشعاب و شاخه‌ای پاک از این درخت مبارک است ‌که خداوند آن را پاک فرموده و هر رجس و ناپاکی را از آن زدوده؛ و ازآنجاکه صاحب پرچم هدایت با پرسیدن از حلال و حرام شناخته می‌شود از سوی سید احمدالحسن (ع) پاسخی در خصوص این پرسش -‌که دیگران خود را در آن به‌سختی و مشقت انداخته‌اند‌- وجود دارد. متن پرسش و پاسخ: پرسش 10: نماز در قطب و مکان‌هایی که برای مدتی خورشید در آنجا نمی‌تابد یا برای مدتی بدون اینکه پنهان شود می‌تابد، یا مناطقی که مدت اندکی می‌تابد و...، به چه صورت است؟ پاسخ: در مورد نماز در مکان‌های گفته شده: اگر طلوع و غروب خورشید را تشخیص دهد، هر دو صحیح است؛ یعنی با تاریک شدن، روشنایی و فجر صادق؛ در این صورت -‌همان‌طور که در شرایع گفته شده‌- باید طبق آن عمل نماید. اگر طلوع و غروب را تشخیص دهد ولی تاریکی و روشنایی (فجر صادق) پیش از طلوع خورشید را تشخیص ندهد، وقت نماز مغرب، هنگام غروب خورشید و وقت نماز صبح، از یک ساعت و نیم پیش از طلوع خورشید تا طلوع آن می‌باشد؛ این در صورتی است که مدت شب یا پنهان شدن خورشید بیشتر از یک ساعت و نیم باشد. اگر مدت شب یا پنهان شدن خورشید یک ساعت و نیم یا کمتر باشد، وقت نماز صبح از بعد از مغرب به‌اضافۀ خواندن نماز مغرب و عشا تا پیش از طلوع خورشید ادامه می‌یابد؛ و وقت امساک تا پیش از طلوع خورشید می‌باشد، حتی اگر یک لحظه باشد؛ می‌خواهد غروب خورشید، یک ساعت باشد یا ده ساعت. اگر نتواند طلوع و غروب را تشخیص دهد و یا شب 24 ساعت یا روز 24 ساعت ادامه داشته باشد، در هر دو حالت، [شبانه‌روز] به 12 ساعت روز و 12 ساعت شب تقسیم می‌شود. اما چگونه آن دو را مشخص نماید؛ یعنی حدود هر 12 ساعت را؟ در وضعیتی که همواره روز است می‌تواند در آن روز نیمۀ روز را هنگامی‌که قرص خورشید در بالاترین نقطه قرار دارد مشخص کند؛ این نقطه، نیمۀ روز می‌باشد؛ یا نیمۀ 12 ساعت. اما اگر همواره شب باشد یعنی طلوع خورشید وجود نداشته باشد، نورانی‌ترین هنگام، نیمۀ روز یا همان نیمۀ 12 ساعت می‌باشد. این نیمۀ روز همان وقت زوال محسوب می‌شود، یا وقتی‌که نماز ظهر و عصر در آن اقامه می‌شود. وقت نماز صبح یک ساعت و نیم پیش از طلوع فرضی تا طلوع می‌باشد و نماز مغرب را هنگام مغرب فرضی می‌خواند و در روزه به وقت طلوع فجر و وقت مغرب یا وقت نماز صبح و نماز مغرب اعتماد می‌شود.([42]) این پاسخ در بیان اینکه نماز در آن مناطق بر سه حالت که بر وجود طلوع و غروب صحیح کلی استوار است روشن می‌باشد (یعنی اینکه طلوع و غروبی همراه تاریکی و فجر صادق پیش از طلوع خورشید وجود دارند). این حالت‌ها به شرح زیر می‌باشند: اول: اینکه مکلف طلوع و غروب صحیح کلی را تمییز دهد. در چنین وضعیتی عمل بر اساس احکام ارائه شده در کتاب «شرایع الاسلام: جلد 1» خواهد بود؛ یعنی: وقت نماز صبح: حد فاصل میان طلوع فجر صادق تا طلوع خورشید است. وقت نماز ظهر و عصر: حد فاصل میان زوال خورشید (نیمروز) تا غروب آن است. به‌اندازۀ به‌جا آوردن نماز ظهر از ابتدای این وقت به نماز ظهر اختصاص دارد و به همین صورت برای نماز عصر از انتهای آن. وقت نماز مغرب و عشا: از غروب خورشید تا نیمه‌شب است و به‌اندازۀ سه رکعت از اول این وقت اختصاص به نماز مغرب دارد، سپس نماز عشا با نماز مغرب در وقت مشترک می‌شود تا برای کسی که اختیار دارد شب به نیمه برسد و برای کسی که در اضطرار است به طلوع فجر برسد. از انتهای این وقت به‌اندازۀ چهار رکعت اختصاص به نماز عشا دارد. در مورد روزه، بر مکلف واجب است روزش را از طلوع فجر تا غروب خورشید امساک کند. دوم: طلوع و غروب برای مکلف قابل‌تمییز باشد ولی آن دو به‌طور کامل صحیح نیستند (یعنی تاریکی و فجر صادقِ پیش از طلوع با آن دو همراه نیست). در اینجا دو صورت دارد: صورت اول: اینکه طول شب بیش از یک ساعت و نیم باشد که در این صورت وقت نماز مغرب، هنگام غروب خورشید است که وقت افطار نیز محسوب می‌شود؛ اما وقت نماز صبح از یک ساعت و نیم پیش از طلوع آفتاب تا هنگامی است که خورشید طلوع کند. اگر فرض کنیم طلوع خورشید در این مناطق ساعت 7:00 صبح باشد، این یعنی اول وقت نماز و امساک ساعت 5:30 صبح خواهد بود. صورت دوم: اینکه طول شب یک ساعت و نیم یا کمتر باشد که در این صورت غروب خورشید، وقت نماز مغرب و افطار است؛ اما وقت نماز صبح بعد از غروب و بعد از مدت‌زمانی به‌اندازۀ به‌جا آوردن نماز مغرب و عشا تا طلوع خورشید می‌باشد؛ یعنی اگر فرض کنیم غروب خورشید در این مناطق ساعت 4:00 باشد و مکلف به ده دقیقه برای ادای نماز مغرب و عشا احتیاج داشته باشد به این معنی خواهد بود وقت نماز صبح از ساعت 4:10 تا طلوع خورشید است؛ و طبق این مثال طلوع خورشید ساعت 5:30 یا زودتر می‌باشد؛ اما وقت امساک از پیش از طلوع خورشید شروع می‌شود حتی اگر یک لحظه باشد. و اما وقت نماز (ظهر و عصر) در هر دو صورت هنگام زوال (نیمروز) خواهد بود. سوم: طلوع و غروب به هیچ وجه برای مکلف قابل‌تمییز نباشد؛ که در اینجا هم دو صورت وجود خواهد داشت: صورت اول: اینکه روز حالت مستمر داشته باشد که در این صورت وقت (شبانه‌روز) به دو نیمه تقسیم می‌شود و هرکدام از روز و شب 12 ساعت خواهد بود؛ اما چگونه اوقات تشخیص داده می‌شود؟ پاسخ: با مشخص کردن وقت زوال (نیمروز) و موقع آن هنگامی است که قرص خورشید در آن روز در بالاترین نقطه در آسمان قرار می‌گیرد. به‌عنوان‌مثال اگر فرض کنیم نیمروز ساعت 12:00 ظهر باشد، طلوع فرضی خورشید تقریباً شش ساعت پیش از آن یعنی ساعت 6:00 صبح و وقت طلوع فجر (ابتدای زمان نماز فجر و امساک) یک ساعت و نیم پیش از طلوع فرضی یعنی ساعت 4:30 صبح تا وقت طلوع خورشید یعنی ساعت 6:00 صبح خواهد بود؛ اما وقت غروب فرضی تقریباً شش ساعت بعد از وقت زوال یعنی ساعت 6:00 عصر می‌باشد که وقت نماز مغرب و افطار نیز هست. صورت دوم: اینکه شب حالت مستمر داشته باشد که در این صورت هم وقت به دو نیمه تقسیم می‌شود و هرکدام از شب و روز 12 ساعت خواهد بود؛ اما چگونه اوقات تشخیص داده می‌شوند؟ پاسخ: باز هم با مشخص کردن وقت زوال است و موقع آن هنگامی است که شب بیشترین روشنایی را داشته باشد؛ این زمان هنگام نیمروز است و تقریباً شش ساعت بعد از آن وقت غروب فرضی و تقریباً شش ساعت پیش از آن وقت طلوع فرضی خورشید و یک ساعت و نیم هنگام شروع وقت نماز صبح تا طلوع فرضی خواهد بود؛ درست همانند آنچه در صورت نخستین بیان شد. برای هر منصفی واضح و روشن است که این پاسخ از قائم آل محمد (ع) قاطع می‌باشد: 1- هیچ وضعیتی از وضعیت‌هایی که رخ دادنش در این مناطق امکان‌پذیر باشد مستثنی نشده است. هر شرایطی که اتفاق بیفتد ذیل یکی از این حالات سه‌گانه مندرج خواهد شد و به‌این‌ترتیب حکم الهیِ مختص به آن شرایط می‌تواند دانسته شود. این در حالی است که هیچ متنی از سوی هیچ دانشمندی (چه سنی و چه شیعه) پیدا نمی‌کنیم که همانند این متن فراگیر باشد. 2- این حکم بیان حکم الهی به‌صورتی است که از این دو واجب مهم اسلامی -‌روزه و نماز- محافظت می‌کند و به‌صورتی که در فتاوای برخی از علما می‌بینیم که پیشکش‌هایی تقدیم می‌کنند و این دو فریضه را با هم یا یکی از آنها را از ساکنین این منطقه ساقط می‌کنند نیست. 3- این بیانی است که در آن، آسان گرفتن شریعت با بلندنظری‌اش تعارضی ایجاد نمی‌کند، برخلاف بسیاری از فتاوای پیشین که صاحبشان بر ساکنین آن مناطق، مهاجرت از آنجا را واجب کرده‌اند و اینکه آنجا را ترک گویند و خالی کنند؛ با این استدلال که نمی‌توان واجبات خداوند را در آنجا به انجام رساند! 4- روشن و قطعی بودن این پاسخ، به این معنی که صاحبش (ع) به هیچ وجه این پاسخ را به‌صورت احتمالی و با شک و تردید وارد نکرده است، همانند آنچه در فتاوای پیشین دیدیم که صاحبانشان حکم را در بسیاری موارد یک بار به‌صورت احتمالی، بار دیگر با شک و تردید و مرتبۀ بعد با «اشکال داشتن» بیان کرده‌اند، تا آنجا که از بعضی از آنها چنین شنیدیم که می‌گویند: این بهتر یا بنا بر احتیاط است و برخی دیگر می‌گویند در مشروع بودن اشکال وجود دارد و سومی به این صورت که «می‌تواند گفته شود» مطرح می‌کند، و نظایر این عبارت‌ها.... مَخلَص کلام: ما آنچه را که علمای مسلمانان فتوا داده بودند خواندیم و عمق اختلاف و تعدد آرا و نظرات در این مسئله را دیدیم باوجوداینکه آنها به تمامی فرضیات مسئلۀ موردبحث نپرداخته بودند؛ و به‌علاوه هرکدام از آنها تمامی شرایطی را که دیگری طبق آن فتوا داده است در فتوایش لحاظ نکرده بود ‌وگرنه نظرات سی‌گانه‌ای که دیدیم چهل تا می‌شد و چه‌بسا بیشتر‌؛ و این تنها در مورد کسانی بود که ما به فتاوایشان در این رساله پرداخته‌ایم! به همۀ کسانی که مدعی علم هستند می‌گویم: آیا هیچ‌کدام از آنها یا پیروانشان‌ می‌تواند تنها بر یک خطا یا لغزش که پاسخ قائم سید احمدالحسن(ع) دربرداشته باشد اشاره‌ای نماید؟ مثل لغزش‌ها و خطاهایی که لباس فتاوای آنها را عریان ساخته است؛ فتواهایی که بیش از اینکه آرا و گمانه‌زنی‌ها و افتراهایی در دین خدا باشند محسوب نمی‌شوند! چشم‌انتظار پاسخ یکی از اینها هستیم، ‌اگر پاسخی در چنته داشته باشند‌؛ یا اینکه همگی‌شان -‌طبق عادت همیشگی‌شان‌- به سکوت پناه ببرند! از یونس‌بن ظبیان از اما صادق (ع) روایت شده است که در حدیثی فرمودند: «نماز و روزه و سخن و روایات و علوم آنها تو را فریب ندهد، چراکه آنها خرانی رمیده‌اند:(حُمُرٌ مُستَنفِرَة)». سپس فرمود: «ای یونس! اگر علم راستین را می‌خواهی نزد ما اهل‌بیت است، چراکه ما (آن را) به ارث بردیم و راه‌های حکمت و فصل الخطاب (سخن نهایی) به ما داده شده است...».([43]) و سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوند، پروردگار جهانیان است! و سلام‌وصلوات تامّ و تمام خداوند بر محمد و آل محمد، امامان و مهدیین باد!

پا ورقی ها

[1] - نحل: 89

[2] - کافی: ج1، ص 59، ح 1

[3] - کافی: ج 1، ص 60، ح 6

[4] - کافی: ج 1، ص 59، ح 4

[5] - عقاید امامیه: ص 47

[6] - مائده: ۴۴

[7] - مائده: 45

[8] - مائده: 47

[9] - کافی: ج ۷، ص ۴۰۷

[10] - کافی: ج ۷، ص ۴۰۷، ح ۱

[11] - اسراء: ۳۶

[12] - نجم: ۲۸

[13] - وسائل الشیعه (آل البیت): ج 27، ص 30

[14] - وسائل الشیعه (آل البیت): ج 27، ص 29

[15] - کافی: ج ۱، ص ۴۶، ح ۱۱

[16] - کافی: ج 1، ص 40، ح 10

[17] - وسائل‌الشیعه (آل البیت): ج 27، ص 68 و 69

[18] - بصائر‌الدرجات: ص 320

[19] - 19 آذر 1391 هـ ش (مترجم).

[20] - نساء: 103

[21] - بقره: 183

[22] - کافی: ج 1، ص 18، ح 1

[23] - صحیح مسلم: ج 1، ص 34

[24] - یعنی کسانی که به‌طور خود‌خوانده پیش‌قدم شده و نظر می‌دهند. (مترجم).

[25] - بنده در این رساله درصدد پرداختن به آنچه آنها ادلۀ شرعی برای عملکرد خود می‌پندارند و یا شرعی بودن مراجعۀ مردم به آنها و برگرفتن فتاوی از آنها نیستم؛ این مطلبی است که به پژوهشی دیگر موکول می‌کنم. کتابخانه مبارک یمانی برخی کتاب‌های باارزشی را از بطن خود، در ابطال این موهومات بی‌اساسی که امت را به بی‌راهه‌هایی متعدد کشانده منتشر نموده است.

[26] - نساء: 82

[27] - کافی: ج 7، ص 409، ح 2.

[28] - 23 مهر 1383 هـ ش (مترجم).

[29] - نساء: 83

[30] - نحل: 43

[31] - ضرب‌المثلی عربی مشابه «می‌خواست ابرو را درست کند، چشمش را کور کرد». (مترجم)

[32] - نساء: 82

[33] - عربی این ضرب‌المثل: کل یجر النار الی قرصه: هر‌کس آتش را به‌سوی قرص نان خودش می‌کشد. (مترجم)

[34] - طلاق: 10 تا 11

[35] - بصائر‌الدرجات: ص 60

[36] - بصائر‌الدرجات: ص 59

[37] - کافی: ج 2، ص 294، ح 8

[38] - نسا: 82

[39] - واژه‌ای در قرآن که برای وقت زوال (نیمروز) استفاده شده است. (مترجم)

[40] - وسائل الشیعه (آل البیت): ج 27، ص 30

[41] - وسائل الشیعه (آل البیت): ج 27، ص 26

[42] - پاسخ‌های فقهی، کتاب نماز

[43] - وسائل الشیعه (آل البیت): ج 27، ص 72