انتشارات انصار امام مهدی(ع)
رجعـت
سوّمین روزِ بزرگ خدا
پاسخهای سید احمدالحسن(ع)
گردآوری و تنظیم
علاء سالم
مترجم
گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع)
نام کتاب: رجعت، سوّمین روز بزرگ خدا
نویسنده: احمدالحسن(ع)
گردآوری و تنظیم: علاء سالم
مترجم: گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع)
نوبت انتشار: اول
تاریخ انتشار: 1396
کد کتاب: 2/110
ویرایش ترجمه: اول
جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص دعوت مبارک سید احمدالحسن(ع)
به تارنماهای زیر مراجعه نمایید.
www.almahdyoon.co/ir
www.almahdyoon.co
فهرست
پیشگفتار 7
رجعت چیست؟ 11
چگونگی فهم علمای شیعه از رجعت 12
آیا بین روایات رجعت و روایات مهدیین تعارض وجود دارد؟ 19
پرسشهایی در مورد رجعتکه قائم پاسخ داده است 21
1- رجعت روزی از روزهای خداست 25
2- رجعت، امتحانی دیگر است 27
3- رجعت، روزی که در آن خداوند فرستادگانش را پیروز میگرداند..32
4- در رجعت، معرفت عالی (غایت از خلقت) تحقق مییابد 36
5- رجعت در آسمان اول است 39
6- زمینی که رجعت بر آن محقق میشود 45
7- رجعت یکی از عوالم قوس نزول است 46
8- رجعت عالمی است که در آن افراد بازمیگردند 509- رجعت عالمی است که در آن زمان وجود ندارد 51
10- اعتقاد به رجعت و مهدیین(ع) 52
11- رجعت ـهمانندِ این عالمـ روزی معلوم دارد 55
12- رجعت دو تا هست 60
13- جنبندۀ زمین (دابة الارض) در رجعت و در این عالم 64
14- رجعت خلفای الهی و شیعیانشان 69
15- و همچنان پرسشهایی در مورد رجعت باقی است 76
بسم الله الرَّحمن الرَّحیم
سپاس و ستایش تنها از آنِ پروردگار جهانیان است؛
و بارالها! سلام و صلوات تامّ خود را بر محمد و آل محمد، امامان و مهدیین، ارزانی فرما!
-پیشگفتار
سید احمدالحسن(ع) در بیان رجعت میفرماید: «نام رجعت ـخداوند توفیقت دهدـ بر معنایش دلالت دارد؛ یعنی همان بازگشت یا همان اعاده و تکرار؛ عدهای که میمیرند بازمیگردند؛ آزمونی که به آخر رسیده است تکرار میشود؛ روزهایی که گذشتهاند بازمیگردند...».
شکی نیست که سخن در موضوع رجعت، بیان ویژگیهای آن و آنچه با آن در ارتباط است از بزرگترین امور (عظائم امور) است که پاسخگویی تام و تمام به آن تنها در وُسع و توان جانشینان الهی است؛ همانطور که از ویژگیهای خاص خلیفۀ خدا، پاسخگویی به سایر موارد عظیمِ مرتبط به دین و عوالم خلقت است.
بر همین اساس روایت شده است که تبیان کنندۀ این مورد، قائم(ع) است؛ از زراره نقل شده است: از اباعبدالله امام صادق(ع) در مورد این امور عظیم از رجعت و موارد مشابه آن پرسیدم. حضرت فرمود: «در مورد آنچه دربارهشان میپرسید، هنوز زمانش فرا نرسیده است و خداوند عزوجل میفرماید: (بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْويلُه)؛(
[1]) (بلکه چيزی را دروغ شمردند که به علم آن احاطه نيافته و هنوز از تأویل آن بیخبر بودند)».(
[2])
پیرو این روایت از سید احمدالحسن(ع) پرسیده شد: آیا بیان آن تنها مخصوص قائم(ع) است؟
فرمود: «بله».
باوجود تمامی اینها شایسته بود علما دربارۀ آنچه با رجعت در ارتباط است تنها به عبارت «نمیدانم» بسنده میکردند؛ اما با کمال تأسف، آنها در بیان آنچه مختص قائم(ع) است غور کرده، به بیراهه کشیده شدند.
ازآنجاکه طبق گفتار آل محمد(ع)، عالَم رجعت، دنیایی دیگر و دارای قوانین و نظام مخصوص به خود است، شایسته نیست مفاهیم وارد شده در برخی روایات رجعت را بر معانی متعارفش در این عالم جسمانی حمل نمود ـکه در حال حاضر چنینکاری صورت گرفته استـ و چهبسا جهل و نادانی نسبت به این حقیقت، بسیاری از علما را به بیراهه و مغالطۀ اسفباری در گفتوگو دربارۀ رجعت کشانیده است.
تا آنجا که جهل و برداشت غلط برخی از آنان از واقعیت رجعت، سببی برای انکار امامت دوازده وصی از اوصیای آل محمد (مهدیین دوازدهگانه(ع)) شده است؛ علیرغم تصریحی که در وصیت مقدس شب وفات رسول خدا(ص) بر ایشان وجود دارد!
و در راستای آشکار ساختن برخی حقایق پنهان این امر عظیم، این کتاب کوتاه شکل گرفت؛ که پاسخهای سید احمدالحسن(ع) به پرسشهایی در مورد عالم رجعت و امور مرتبط به آن ـکه بر ایشان عرضه داشتهامـ را در خود داراست؛ که این خود دلیلی بر حقانیت و صدق ایشان میباشد.
برخی از این پاسخها برگرفته از کتب منتشرشدۀ ایشان، همچون متشابهات، توحید، پاسخهای روشنگرانه، همگام با بندۀ صالح و برخی کتب دیگر است که ـاغلب این پاسخهاـ از طریق پاسخگویی به پرسشهایی است که اخیراً بر ایشان عرضه داشتم و ماحصلش، این مجموعۀ شریف است که در اختیار همگان قرار میدهم.
باوجود تمام ایمان به خداوند سبحان، از او خواستارم که گناهانم را بیامرزد، از تقصیر و کوتاهیام به حرمت این امام مجهولالقدر درگذرد و عاقبت من و تمام مؤمنان را ختم به خیر گرداند که او مهربانترینِ مهربانان است.
و الحمدلله ربالعالمین
جمعه 13 شوال 1433 ه.ق (10 شهریور 1391 ه ش)
علاء
-رجعت چیست؟
رجعت در لغت، به معنای «بازگشت به زندگی دنیا پس از مرگ» است.
جوهری و فیروزآبادی میگویند: «فلانی به رجعت ایمان دارد؛ یعنی به بازگشت به زندگی دنیا بعد از مرگ».(
[3])
اما معنای مصطلح آنکه درصدد بیانش هستیم عبارت است از:
رجعت: عالَم دیگر و روز دیگری از روزهای سهگانۀ بزرگ خداست؛(
[4]) که پیش روی دو روز دیگر، [روز] قائم(ع) و قیامت میباشد؛ و ـ همانگونه که در مضمون روایات متعدد از آل محمد(ع) بیان خواهد شدـ دارای نظام و قوانین مخصوص به خود است.
بعدازاینکه سید احمدالحسن(ع) دو روز «قائم(ع) و قیامت» را بیان نمودند، فرمودند: «...میماند روز رجعت؛ تأکید میکنم که این روز، عالَم دیگری است؛ وگرنه عبارت «روز» ـیعنی وقتـ و آنِ مستقلی در برابر این زندگی جسمانی و قیامت به آن اختصاص داده نمیشد؛ پس این روز ازجملۀ آنها نیست».
و نیز فرمودند: «نام رجعت ـخداوند توفیقت دهدـ بر معنایش دلالت دارد؛ یعنی همان بازگشت یا همان اعاده و تکرار؛ عدهای که میمیرند بازمیگردند؛ آزمونی که به آخر رسیده است تکرار میشود؛ روزهایی که گذشتهاند بازمیگردند...».
و نیز فرمودند: «این امتحان دیگری است؛ و ترتیب بازگشت رجعتکنندگان در آن به دست خداوند سبحان است...».
همچنین: «رجعت عالم دیگری ـمتفاوت با این عالم جسمانیـ است؛ و درنتیجه جزئیات و تفاصیل آن با این عالم متفاوت میباشد...».
اکنون بر جزئیات پاسخهای این ولیّ پاکدامن از آل محمد(ع) توقفی خواهیم نمود؛ اما پیش از آن به خلاصهای از آنچه علمای شیعه در مورد اهمیت رجعت بیان نمودند و از نظر همه یا حداقل اغلب آنان امری ثابتشده و مربوط به عقیده بوده است، میپردازیم.
-چگونگی فهم علمای شیعه از رجعت
علمای شیعه معتقدند که رجعت یعنی «بازگشت به زندگی دنیا پس از مرگ».
شیخ مفید میگوید: «سخن در باب رجعت: و میگویم: خداوند متعال قومی از مردگان را با چهرههای ابتداییشان ـکه بر آن بودندـ به زندگی دنیا بازمیگرداند؛ پس گروهی از آنان را عزیز و گروهی دیگر را ذلیل و اهل حق را بر اهل باطل و مظلومان را بر ظالمان چیره میگرداند؛ و در این هنگام قیام مهدی آل محمد(ع) تحقق مییابد».(
[5])
حرّ عاملی میگوید: «بدان که رجعت به زندگی پس از مرگ و پیش از قیامت در این دنیا گفته میشود و این مفهومی است که از معنای آن برداشت میشود و علما به آن تصریح کردهاند...».(
[6])
پس واضح است که آنها اعتقاد دارند، رجعت در یک مقطع زمانی مرتبط با این عالم جسمانی ـکه در آن هستیمـ تحقق مییابد و آنچه بیشتر بر این مضمون تأکید میکند، ملاحظۀ طبیعت استدلال این جایگاه بر اثبات رجعت است. بیان برخی از آنها تقدیم حضور میگردد:
اول: این گفتۀ آنها که رجعت نوعی از معاد جسمانی است؛ لذا آنان بر رجعت با همانند دلیلِ بر وجود معاد در آخرت استدلال میکنند.
سید مرتضی در استدلال خود بر رجعت میگوید: «...در صحت رجعتِ اموات هیچ اختلافی وجود ندارد، مگر اینکه خارج از گفتههای اهل توحید باشد؛ زیرا خداوند متعال بر ایجاد جوهرها پس از فنا و نیست شدنشان تواناست؛ و حال که بر این عمل تواناست، میتواند در هر زمان که بخواهد آنها را ایجاد کند».(
[7])
دوم: استدلال آنها بر رجعت، زنده شدن برخی از اقوام یا افراد در امتهای پیشین، به زندگی دنیا پس از مرگشان است؛ و بهعنوان مثالی برای آن، مثالِ زنده شدن عُزَیر بعد از مرگش، یا احیای مردگان به دست حضرت عیسی(ع)، یا زنده شدن اصحاب کهف، یا قوم بنیاسرائیل و مواردی ازایندست را ذکر میکنند.
شیخ مظفر میگوید: «اعتقاد به رجعت، نه عقیدۀ توحید را خدشهدار میکند و نه عقیدۀ نبوت را، بلکه بر صحت هر دو عقیده تأکید میکند. رجعت دلیلی بر قدرت بالغۀ خداوند متعال، همچون برانگیختن و زنده کردن است؛ و ازجمله امور خارقالعادهای است که شایستۀ بودن معجزه برای پیامبر ما محمد و آل بیت او(ع) است و درست همانند معجزۀ زنده کردن مردگان توسط عیسی مسیح(ع) و حتی بزرگتر از آن است؛ چراکه این مردگان بعد از خاکستر شدن، زنده میشوند».(
[8])
شیخ طبرسی میگوید: «اخبار و روایات وارد شده از ائمۀ هدایت از آل محمد(ع)، بیان میدارند که خداوند متعال در هنگام قیام قائم(ع)، قومی از اولیا و شیعیانش که پیش از قیام حضرتش وفات کردهاند را زنده خواهد کرد تا در ثواب نصرت و یاریاش مشارکت جسته، فیض ببرند و با ظهور و طلوع دولتش مسرور گردند؛ و همچنین قومی از دشمنانش بازمیگردند تا از آنان انتقام بگیرد و پارهای از عقوبتی که در این دنیا مستحقش هستند ـاز قتل و کشتار به دست شیعیانش و ذلت و خواری از بالا بودن کلامش که مشاهده میکنندـ را بر آنها جاری سازد و هیچ عاقلی تردید ندارد که این عمل برای خداوند متعال، مقدور و امکانپذیر است؛ خداوندی که ناممکن در او راه ندارد. خداوند آن را در امتهای پیشین عملی کرده و تحقق بخشیده است و قرآن کریم در برخی مواضع، همچون داستان عُزَیر و موارد دیگر، آن را بیان فرموده است و از سوی پیامبر اکرم(ص) نیز تصریح شده، که فرموده است: «هر آنچه در بنیاسرائیل بود، در امت من نیز خواهد بود، قدمبهقدم و بدون هیچ انحرافی؛ تا آنجا که اگر یکی از آنها وارد سوراخ سوسماری شده، شما نیز چنین خواهید کرد».(
[9])
سوم: مرتبط ساختن رجعت به عصر ظهور امام مهدی(ع) توسط آنها؛ همانطور که اندکی پیشتر، آن را از شیخ طبرسی نقل کردیم.
شیخ مفید میگوید: «اخباری در خصوص علامتها و نشانههای زمان قیام قائم، مهدی(ع) و حوادثی که پیش از قیام حضرتش رخ خواهند داد و نشانهها و علامتهای آن بیان شدهاند، ازجملۀ آنها خروج سفیانی... تا آنجا که میگوید: و مردگان از قبور برانگیخته میشوند و به دنیا بازمیگردند، یکدیگر را در آن میبینند و به ملاقات یکدیگر میروند... تا آنجا که میگوید: در آن هنگام، از ظهور امام(ع) در مکه مطلع و برای نصرت و یاریاش بهسویش روانه میشوند».(
[10])
چهارم: استدلال آنها به برخی از آیات مربوط به جانشینی و تمکین بر این زمین پس از به استضعاف کشیدن، مبنی بر بازگشت پیامبر و ائمه به این زندگی دنیا پس از وفاتشان. آیاتی همچون: (وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين)؛(
[11]) (و ما ميخواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم).
حرّ عاملی پس از نقل اجماع شیعه بر رجعت و بازگشت پیامبر و ائمه(ع)، در مورد این آیه میگوید: «... و این مطلب، با ملاحظۀ ضمایر جمع در آیه و در کلام طبرسی روشن میشود؛ همچنین از لفظ خلافت و جانشینی و تمکین دادن و پایان یافتن هراس و خوف و عبادت و آنچه معلوم است، از وجوب حمل بر تقیه است و اگر ما آن را تنها به خروج مهدی(ع) تعبیر کنیم، حمل کلی بر استعاره و تأویل دور و بعید، بدون ضرورت و قرینه لازم میشود...».(
[12])
و این سخن حقتعالی که میفرماید: (وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ)؛(
[13]) (خداوند به کسانی از شما که ايمان آورده و کارهای شايسته کردهاند، وعده داد که قطعاً در روی زمين جانشینشان کند؛ همچنان که مردمی را که پيش از آنها بودند جانشين نمود و قطعاً دينشان را که خود برايشان پسنديده است، استوار سازد؛ و بیتردید وضعیت آنها را از بیم و ترس، به امن و ایمنی تبدیل نماید؛ آنها (تنها) مرا میپرستند و هيچ چيزی را با من شريک نمیکنند و آنها که ازاینپس ناسپاسی کنند (بهحق) آنها همان نافرماناناند).
حرّ عاملی میگوید: «این آیه آشکارتر از آیۀ قبلی است؛ زیرا بر منّت نهادن به افرادِ مذکور و قرار دادن آنها بهعنوان پیشوایان وارث و تمکین آنان بر زمین و بر حذر داشتن دشمنانشان از آنها دلالت میکند؛ همۀ اینها پسازاین خواهد بود که بر زمین مستضعف بودهاند. آیا مصداقی جز رجعت و بازگشت برای آن وجود دارد؟».(
[14])
آنچه از سخنان علما گفته شد، برای تأکید بر آنچه از آنها بیان کردیم کفایت میکند.
این علما اگر رجعت و روایاتش را مبنی بر اینکه جزئی از این عالم جسمانی است تأویل کردهاند، برخی روایات دیگر مربوط به رجعت را به گونۀ دیگری تأویل کردهاند که این روایات بر رجوع و بازگشت افراد دلالت نمیکند، بلکه به معنای رجوع و بازگشت دولت و حکومت حق میباشد.
سید مرتضی گفتار آنها را نقل میکند و میگوید: «اما کسانی در یاران ما که معنای رجعت را بازگشت دولت و امرونهی بدون بازگشت افراد و زنده شدن مردگان تأویل نمودهاند [بهایندلیل بوده است که] قومی از شیعه وقتی در نصرت رجعت و بیان جواز آن و اینکه با تکلیف منافات دارد دچار عجز و ناتوانی شدند، در مورد اخبار وارد شده دربارۀ رجعت، به اینگونه تأویلها پناه جستند».(
[15])
حتی برخی از آنان چنان دور شدند که اینگونه دیدند که رجعت سرای تکلیفِ همۀ بازگرداندهشدگان نیست:
علامه مجلسی میگوید: «... در ظاهر، زمان رجعت تنها زمان تکلیف نیست، بلکه حدّ واسط دنیا و آخرت است؛ برای جماعتی سرای تکلیف و برای گروهی دیگر سرای جزا و عقوبت است».(
[16])
این اختلاف در فهم رجعت و روایاتش است که شیخ مفید در خصوص آن میگوید: «امامیه بر رجعت و بازگشت بسیاری از مردگان به دنیا، پیش از روز قیامت اتفاقنظر دارند، هرچند در معنای رجعت با هم دچار اختلاف شدهاند».(
[17])
و بر این اساس، در بیان اعتقاد به رجعت دچار اختلاف شدند؛
پس بعدازاینکه شیخ صدوق (از علمای پیشین) به این گفته بسنده کرد که: «اعتقاد ما به رجعت این است که حق میباشد»،(
[18]) شیخ مظفر (از علمای معاصر) چنین معتقد است که رجعت ازجمله اصول اعتقادی که مستلزم نظر داشتن به آن باشد نیست؛ و میگوید: «و رجعت از اصول نیست که اعتقاد و پایبندی به آن الزامی باشد؛ و تنها اعتقاد ما به آن، به دلیل آثار صحیح وارد شده از اهلبیت(ع) است ـهمان کسانی که به عصمت و عدم کذبشان معتقدیمـ و از امور غیبی است که ما را از آن آگاه ساختهاند و به وقوع پیوستن آن منع نمیشود».(
[19])
برخی از آنان اعتراف میکنند که دانستن جزئیات، چگونگی و ترتیب آن به خلفای الهی موکول شده است:
سید عبدالله شبّر میگوید: «بهطورکلی ایمان و اعتقاد به اصل رجعت الزامی است و اینکه برخی مؤمنان و برخی کافران به دنیا بازمیگردند و جزئیات آن به ایشان(ع) موکول است و احادیث در مورد رجعت امیرالمؤمنین و امام حسین(ع) متواتر معنایی هستند و در مورد دیگر ائمه(ع) قریب به تواتر است و کیفیت و چگونگی بازگشتشان و اینکه آیا برحسب ترتیب است یا چیزی دیگر، تمام علم آن در اختیار او سبحان و اولیایش میباشد».(
[20])
و اخیراً نیز این تعبیر رواج داده شده است که (رجعت) از اصول مذهب است و نه از اصول دین!!!
-آیا بین روایات رجعت و روایات مهدیین تعارض وجود دارد؟
رجعت که بیان آن بهطورکلی به تواتر در روایات اهلبیت(ع) آمده است:
علامه مجلسی میگوید: «چگونه مؤمن میتواند به حقانیت ائمۀ اطهار(ع) در روایات متواتر ایشان که نزدیک به دویست حدیث صریح و معتبر است، شک و تردید روا بدارد؛ احادیثی که چهل و اندی از ثقات عظام و علمای اعلام در بیش از پنجاه جلد از تألیفاتشان به بیانش پرداختهاند... و اگر مانند این، تواتر بهحساب نیاید، پس با چه چیزی برای آنچه تمام شیعه از گذشتگان خود روایتکردهاند میتوان ادعای تواتر کرد».(
[21])
و حرّ عاملی گوید: «احادیث رجعت به علت وجودشان در کتب اربعه و دیگر کتب معتبر و کثرت و فزونی قرائن قطعی که بر صحت و ثبات روایت شدن آنها از اهل عصمت(ع) دلالت میکنند، ثابتشده هستند و بر این اساس به هیچ قرینۀ دیگری نیاز ندارند؛ چراکه به حد تواتر رسیده و حتی از این حد نیز تجاوز کردهاند و هر حدیث آن به همراه قرائنِ اشارهشده، علم نتیجه میدهد؛ پس باوجود این همه ارجاع و وحدت کلام، دیگر چه شک و تردیدی باقی میماند!».(
[22])
اما ائمۀ هدایت، رجعت را بهطورکلی و اجمالی بیان فرمودهاند؛ چراکه ایشان تصریح فرمودهاند که زمان بیان جزئیات و تفاصیل عظیم و مرتبط با رجعت هنوز فرا نرسیده است و امر آن موکول به قائم(ع) میباشد.
از زراره روایت شده است: از اباعبدالله امام صادق(ع) در مورد این امور عظیم از رجعت و امثال آن سؤال کردم، حضرت فرمود: «زمان آنچه دربارهاش میپرسید هنوز فرا نرسیده است...».(
[23])
اگر علما پس از دانستن این مطلب از غور کردن در جزئیات و تفاصیل رجعت اجتناب میکردند، خود را در مخمصهای که گرفتار کردند، وارد نمینمودند و رنج بیانِ گفتهها، طرح نظرات و پیشنهادات و تأویلات در دین خدا را به جان نمیخریدند؛ همان گرفتاری که برخی از آنها را به آنجا رساند که تصور کردند روایات رجعت با روایات مهدیین از ذریۀ امام مهدی(ع) در تعارض هستند!
این یک مطلب؛ روایات مهدیین، روایات متواتر دیگری هستند و در منابع شیعه، از بیشترِ ائمه(ع) روایت شده و انصار امام مهدی(ع) آنها را در بسیاری از کتبشان بیان کرده و در سایت رسمی این دعوت مبارک منتشر شدهاند و امکان رجوع همگان به آنها وجود دارد.(
[24])
سید احمدالحسن(ع) میفرماید: «...روایات متواتر بسیاری هست که بیان میدارند دوازده مهدی از فرزندان امام مهدی(ع) وجود دارند و آنان خلفا و جانشینان خداوند بر زمینش هستند؛ و روایات بسیاری نیز بیان میدارند که رجعت وجود دارد؛ پس این دو امر عقایدیِ ثابتشده بر اساس روایات بسیار و متواتر میباشند و منکر یکی از آنها یا جاهلی است که عقلش او را در ادراک یاری نمیرساند و علمی ندارد تا بین این روایات، بهصورت صحیحِ قابلقبول، جمع و سازش ایجاد نماید، یا او متکبر و معاندی است که میخواهد خورشید را با غربال بپوشاند؛ وگرنه انکار حقیقتی که در روایات بسیاری آمده است و علمای شیعه نسلبهنسل آنرا نقل نموده اند چه معنایی خواهد داشت؟». این همان حقیقت پوشیده از علماست؛ علیرغم محقق شدن قطعی آن و پسازاینکه آل محمد(ع) در وعدهای به شیعیان آن را قطعی ساختهاند: «زمان آنچه در موردش میپرسید، هنوز فرا نرسیده است»؛ و شایسته بود آنها به انتظار آن مینشستند و در بیان آن وارد نمیشدند، چه رسد به اینکه با توهّم و خیالپردازیِ خود، برای آن مفهومی مشخص کنند و سپس با مطرح ساختن آنچه در تضاد با آن است، حکم صادر کنند!
-پرسشهایی در مورد رجعت که قائم پاسخ گفته است
رجعت چیست؟ آیا عالَمی خاص و امتحانی دیگر است که انسان پشت سر میگذارد؟ و دلیل اثبات اینکه رجعت، عالم دیگری است چیست؟
و منظور از «الکُبَر» که حق سبحان در کتاب خویش به آن اشاره داشته است (إِنَّهَا لَإِحْدَىالْكُبَر)؛ (
[25]) (که اين از حادثههای بزرگ است) چیست؟
بهعلاوه خداوند در کتابش، فرستادگانش را به نصرت و یاری و پیروزی وعده میدهد؛ این یاریدادن و پیروزی آنها کجاست، درحالیکه آنها یا مقتول شدهاند یا مسموم؟
و منظور از «الأُولی» که خداوند سبحان در کتاب خویش، پیش از آخرت به آن اشاره فرموده است، چیست؟ (وَ هُوَ اللهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولى وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون)؛(
[26]) (اوست خدایی که معبودی جز او نيست. ستايش خاص اوست، چه در اين جهان و چه در جهان ديگر و فرمان تنها از آنِ اوست و همه شما به سوي او بازگردانده ميشويد).
و آیا عالم رجعت با ظلمات و تاریکیهای سهگانه که خداوند سبحان در کتاب خود آنها را بیان فرموده است ارتباط دارد؟ و یا بهعبارتدیگر: وجه ارتباط بین عالم ذرّ، این عالم و عالم رجعت چیست؟
بهعلاوه از واضحات و بدیهیات است که هدف نهایی و غایت خلقت، معرفت است؛ آیا عالم رجعت در تحقق این امر نقشی دارد؟
همچنین رجعت در کجا خواهد بود؟ در روایاتِ رجعت، زمین (محل وقوع) بیان شده است؛ آیا منظور از آن، همین زمینی است که اکنون بر آن زندگی میکنیم؟ یا منظور چیز دیگری است؟ ذکر دنیا نیز اینچنین بیان شده است.
آیا تمام انسانها بازمیگردند یا برخی از آنها؟ و آنان چه کسانی هستند؟ و آیا بهصورت گروهی بازمیگردند یا انفرادی؟ یا هر دو دسته رجعت خواهند کرد؟ و آیا فقط انسان رجعت میکند یا جنّیان نیز رجعت خواهند داشت؟
بهعلاوه ما برخی از احتجاجات ائمه(ع) در اثبات رجعت با احیای مردگان در امتهای پیشین را میخوانیم (همانگونه که میان امام رضا(ع) و مأمون به وقوع پیوست که در ادامه خواهد آمد)؛ حال چگونه این موارد با یکدیگر همخوانی دارند، درحالیکه عالم رجعت، عالمی دیگر غیر از این عالم جسمانی است؟
همچنین میبینیم که آل محمد(ع) برخی آیات کتاب خدا را توأماً در باب قیام قائم(ع) و رجعت تفسیر میکنند؛ معنای آن چیست؟
آیا در رجعت، روز معینی وجود دارد که ابلیس (خداوند لعنتش کند) در آن روز کشته میشود؟ همانگونه که در این دنیا روزی معین وجود دارد که ابلیس در آن روز به دست قائم(ع) در مسجد کوفه به قتل میرسد؟
یک مؤمن چگونه میتواند به رجعت و به وجود مهدیین اوصیاء، همزمان اعتقاد پیدا کند؟ درحالیکه هر دو بَعد از امام مهدی(ع) خواهند بود؟
همچنین از آل محمد(ع) روایت شده است که امیرالمؤمنین(ع) جنبندۀ زمین (دابة الارض) در عالم رجعت است، اما به وجود جنبندهای دیگر در زمان قائم(ع) نیز اشاره شده است؛ منظور و معنای آن چیست؟
حتی در روایات از گِرد آمدن رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) در دولت عدل الهی در کوفه سخن به میان آمده و همچنین حضور سلمان، مالک اشتر، اصحاب کهف و دیگران در مجموعۀ اصحاب قائم(ع) روایت شده است؛ پس آیا روایات، در مورد رجعتی بر این زمین غیر از آن رجعت که در عالم دیگر تحقق مییابد سخن میگویند؟
و همچنین از دیگر سؤالات: آیا در رجعت زمانی همانند زمان این عالم ما وجود دارد؟
رجعت انبیا و ائمه چگونه خواهد بود؟ آیا به همین ترتیبِ موجود در این عالم خواهد بود؟
و اگر خداوند با فضل خویش رجعت و بازگشت مؤمنی را مقرر فرماید، آیا او برای نصرت و یاری همان خلیفۀ الهی رجعت خواهد کرد که در این عالم، او را یاری و نصرت داده بود؟
آیا وابستگیهای نَسَبی و سَبَبی موجود در زمان حال ـهمچون رابطۀ والدین و فرزندان و اهلوعیال و نظایر آنـ نقش و تأثیری در رجعت دارند؟ و مثلاً کسی که فرزند فلانی بود در رجعت نیز فرزند او خواهد بود؟
برفرض مثال: روایت شده است اولین کسیکه رجعت میکند امام حسین(ع) خواهد بود؛ پس آیا او بار دیگر بهعنوان فرزند امیرالمؤمنین(ع) و کسی که جدش رسول خدا(ص) است خواهد بود؟ و مواردی از این دست.
این پرسشها و دیگر پرسشها را سید احمدالحسن(ع) در این مجال مختصرِ مبارک پاسخگو بودند؛ پرسشهایی که بزرگانِ علما از پاسخ به آنها عاجز و درمانده شدهاند. بیّناتی را که ایشان(ع) آشکار فرمودهاند و در آنها پاسخگویی به پرسشهایی در باب رجعت و برخی جزئیاتش وجود دارد، تقدیم پیشگاه خوانندۀ گرامی میکنم.
-1- رجعت روزی از روزهای خداست
این مطلبی است که سید احمدالحسن(ع) روشن ساختهاند؛ آنجا که در بیان فرمودۀ این سخن حقتعالی (إِنَّهَا لَإِحْدَىالْكُبَر)؛(
[27]) (که اين از حادثههای بزرگ است) میفرماید:
یعنی قیامت صغری؛ رویدادهای بزرگ الهی سهتا هستند که عبارتاند از: قیامت صغری، رجعت و قیامت کبری.(
[28])
و نیز میفرماید:
... ایامالله از دید خداوند و اولیای خداوند، نزدیک و از دید کافران، دور است: (إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا*وَنَرَاهُ قَرِيبًا)؛(
[29]) (آنها آن روز را دور میبينند*و ما نزديکش میبينيم)؛ و آنها سه روز است: روز قیام قائم، روز رجعت و روز قیامت کبری؛ و در این هنگام است که وقتی حقایق برای انسان و مردم آشکار میشود، عدل یا ظلمی را که در دست هر انسان است، میبینند و چیزهایی خواهند دید که هیچگاه نمیدیدند. آن هنگام است که ظالمانِ اهل باطل، پشیمان شده، میگویند: ایکاش ولایت ولیالله و حجّت او بر خلقش را گردن مینهادیم...(
[30])
و آنچه از آل محمد(ع) روایت شده است:
از مثنی حناط از جعفربن محمد از پدر بزرگوارش(ع) روایت شده است که فرمود: «ایامالله سه روز هستند: روز قیام قائم، روز رجعت و روز قیامت کبری».(
[31])
و در پاسخ به پرسش: آیا روایت در جدا کردن عالم رجعت بهعنوان عالمی مستقل سودمند است؟
ایشان فرمودند: «بله؛ موضوع واضح و مشخص است؛ اینکه هر حادثه در روز خاص خود، یعنی در وقت و عالم متفاوتی به وقوع میپیوندد؛ در مورد روز قائم(ع) واضح و شناخته شده است که در این زندگی جسمانی که در آن هستیم قرار دارد و خلاصه و ماحَصَل آن است؛ و همانطور که معروف و شناخته شده است، روز قیامت در آخرت و عالمی دیگر غیر از این عالم جسمانی است. میماند روز رجعت و تأکید میکنم که آن عالَم دیگری است وگرنه به آن «روز» یعنی «وقت» و «آنِ مستقل» در برابر زندگی جسمانی و قیامت، اختصاص داده نمیشد؛ پس ازجملۀ آنها نیست».
در نظر گرفتن رجعت بهعنوان روز دیگری پس از مرگ و پیش از قیامت، مطلبی است که روایات بر آن تأکید دارند؛ مثالی از روایات:
از محمدبن سلام از ابوجعفر(ع) در مورد فرمودۀ خداوند (قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ)؛(
[32]) (میگويند: ای پروردگار ما، ما را دو بار ميراندی و دو بار زنده ساختی؛ پس ما به گناهانمان اعتراف کردهايم. آيا راهي براي خارج شدن از آن وجود دارد؟) روایت شده است که فرمود: «مختص اقوامی است که پس از مرگ، رجعت میکنند و تا روز قیامت نیز جاری است و مرگ بر قوم ستمکار باد!».(
[33])
از حماد از اباعبدالله(ع) نقل شده است که فرمود: «مردم در مورد این آیه چه میگویند؟ (وَ يَوْمَ نحْشرُ مِن كلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً)؛(
[34]) (روزی که از هر ملتی، گروهی گرد میآوريم). عرض کردم میگویند در مورد قیامت است. فرمود: آنگونه نیست که میگویند، بلکه آن در مورد رجعت است. آیا خداوند در روز قیامت از هر گروه دستهای را محشور میگرداند و بقیه را رها میکند؟! خیر، چنین نیست، آیۀ قیامت، این است:(وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً)؛(
[35]) (و آنان را محشور میگردانیم؛ پس هیچیک را فروگذار نمیکنیم)». (
[36])
-2- رجعت، امتحان دیگری است
پسازاینکه واضح شد که رجعت روزی از روزهای سهگانۀ خداوند است، بنابراین رجعت متعلق به عالمی دیگر و امتحانی دیگر است که در آن برخی از خلایق که ایمان محض و کفر محض داشتهاند، آزموده میشوند.
از مفضل از اباعبدالله امام صادق(ع) روایت شده است که حضرت در مورد فرمودۀ حقتعالی (وَ يَوْمَ نحْشرُ مِن كلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً)؛(
[37]) (روزی که از هر ملتی، گروهی گرد میآوريم)؛ فرمود: «هیچ مؤمنی کشته نشد، مگر اینکه به دنیا بازگردد تا بمیرد؛ و جز کسانی که ایمان محض آوردند یا کفر محض داشتند، بازنمیگردند».(
[38])
رجعت عالمی است که دارای قوانین خاص خود میباشد:
امام صادق(ع) بعدازاینکه کشته شدن ابلیس به دست رسول خدا(ص) در عالم رجعت را بیان نمود، فرمود: «...در آن زمان، فقط خدای عزوجل عبادت میشود و به او شرک ورزیده نمیشود و امیرالمؤمنین(ع) به مدت چهلوچهار هزار سال حکومت میکند تا آنجا که از هر مرد شیعه و پیرو علی(ع) هزار فرزند پسر به وجود میآید و در این هنگام دو باغ سرسبز سیاهفام (الجنتان مدهامتان) در کنار مسجد کوفه و اطرافش آنگونه که خدا بخواهد پدیدار میگردد».(
[39])
روشن است که ولادت هزار فرزند پسر برای یک مرد ـبه غیر از فرزندان دخترـ امری است غیرطبیعی و نمیتواند در این عالم جسمانی ـکه قوانین خاصی بر آن حاکم استـ تحقق یابد؛(
[40]) همانطور که مدتزمانی که روایات برای حکومت خلفای الهی در رجعت بیان کردهاند، دلالت بر این دارد که رجعت عالمی دیگر است که قوانین خاص خود را دارد و با قوانین این عالم متفاوت است.
سید احمدالحسن(ع) میفرماید: «عالَم رجعت، غیر از این عالمی است که ما در آن زندگی میکنیم و این مطلب از روایات روشن و آشکار است؛ مثلاً روایاتی که دلالت بر این مطلب دارند که رجعت جهانی دیگر است، صفاتی را برای عالم رجعت بیان میکنند که با صفات این عالم منافات دارد؛ مثلاً اینکه انسان در آن عمر طولانی دارد و فرزندان بسیاری برای او خواهد بود؛ علاوه بر آن، آیاتی که از قرآن دلالت بر رجعت دارد و میگوید رجعت، زندگانی بعد از مرگ است؛ حال وضعیت چگونه خواهد بود، اگر مردم در آن هنگام ببینند که مردگان بسیاری از گورها سر بر بیاورند؛ در این صورت امتحان و آزمایش کجا خواهد بود و چرا برخی از مردم سرپیچی و نافرمانی کنند؟».
و نیز میفرماید: «توجه شما را به مسئلهای در مورد رجعت جلب میکنم؛ عاقل وقتی از روایات رجعت و چگونگی زندگی در آن و اینکه چه تعداد فرزند برای هر شخص به دنیا میآید و... اطلاع پیدا میکند نتیجه میگیرد که رجعت عالَمی دیگر است. عقل و واقعیت این را نمیپذیرند که این موارد متعلق به این دنیا با این محدودیتهایی که دارد، باشند و این برداشت از نظر خردمندان غیرقابلقبول است، اما با کسانیکه هیچ سخنی را درک نمیکنند چه کنیم؟!».
و در توضیح چنین مفهوم ابتدایی ناصحیح از روایات که برخی از مدعیان علم به آن دست یافتند ـچه در مورد رجعت باشد چه سایر موارد عقایدیـ ایشان(ع) میفرماید: «در تصورات برخی از آنها همانندِ چنین درک و فهم ابتدایی و اولیهای را از روایات مشاهده میکنیم؛ اینکه دجال یک شخص است، علیرغم اینکه طول گامهای قاطر او مسافتی بسیار طولانی است و در برخی روایات آمده که فاصلۀ بین دو گوش او چهل یا هفتاد ذراع است و علیرغم اینکه در روایات آمده که همراه او کوهی از طعام و کوهی از آتش است، چگونه میتواند معنای حِمار (الاغی) را تداعی کند که طول گوشهایش سی ذراع یا فاصلۀ بین آندو چهل ذراع باشد؟! و وجود کوهی از آتش و کوهی از طعام چگونه خواهد بود؟ آیا عقل یا انسان خردمند، این حدیث را به همان صورت که هست میپذیرد؟ بدون اینکه هیچ رمز و نشانهای در آن باشد؟! آنها با این تفاسیر سادهلوحانۀ خویش از احادیث، مردم را در دنیایی از توهم و خیالپردازی ـبه دور از واقعیتـ قرار میدهند.
بهعنوانمثال: برحسب این درک و فهم ضعیف آنان از روایات، اصحاب مهدی(ع) از بستر خود مفقود میشوند و بدون هیچ زمینهسازی و مقدمهای در مکه گرد میآیند! گویی فیلمی کارتونی برای کودکان است! اینچنین بدون هیچ زمینهسازی عقایدی و بدون اینکه امام مهدی(ع) آنان را با علم مسلّح سازد! چنین تصوری برای مردم ایجاد میکنند که اصحاب مهدی(ع) در شبی از شبها در هوا به پرواز درآمده، خود را در کعبه مییابند و امام مهدی(ع) تنها به همراه سیصدوسیزده نفر از اصحاب، خود را در مکه، احاطه شده با هزاران وهابی میبیند!
چنین درک و فهمی به سفاهت و بیخردی نزدیکتر است و آنان با این حجت و دلیل که ایشان و سیصدوسیزده تن از اصحابش در مکه ظهور خواهند کرد و پیروز میشوند و شما منتظر ظهور و پیروزی ایشان باشید و هیچ کاری انجام ندهید، مردم را تخدیر میکنند و از نصرت و یاری امام مهدی(ع) بازمیدارند! بسیار خوب (در این صورت) چگونه بر صدها هزار وهابی ـاگر در مکه با او مبارزه کنندـ پیروز خواهد شد؟! چگونه بر حجاز مسلط خواهد شد؟! تنها با صدها نفر یا با معجزات قاهر و کوبنده؟ و اگر مسئله، فقط معجزات و هلاکت مردم بوده باشد، دیگر نیازی به امام مهدی(ع) نخواهد بود؛ بلکه خداوند سبحان کسی است که مردم را هلاک میکند و با معجزات بر آنها پیروز میشود و با قهر و غلبه، آنها را وادار به ایمان میکند و (بهاینترتیب) امر به پایان خواهد رسید!
چنین فهم سادهلوحانهای از مسائل اعتقادی ـچه مرتبط با امام مهدی(ع) باشد و چه رجعتـ بیانگر سفاهت و بیخردی و میزان ضعف ادراک کسانی است که مطرحش میکنند؛ و باید این موارد روشن شود تا کسیکه از آنان میشنود و به آنان گوش فرا میدهد، سطح فکری و علمی آنها را بداند و توسط آنها فریب نخورد».
چهبسا روایات متشابهی وارد شده باشند که بهظاهر بیانگر این مطلب باشند که رجعت جزئی از این عالم جسمانی است؛ بهعنوانمثال: شیخ صدوق( در پاسخ به پرسش مأمون عباسی از امام رضا(ع) در حدیثی طولانی روایت میکند که در آن آمده است: ...مأمون گفت: ای اباالحسن! در مورد رجعت چه میگویی؟ حضرت(ع) فرمود: «رجعت بیتردید حقی است که در میان امتهای پیشین بوده و قرآن از آن سخن به میان آورده است و رسول خدا(ص) فرموده است: در این امت هر آنچه در امتهای پیشین رخ داده است، قدمبهقدم و بیکموکاست رخ خواهد داد».(
[41])
در مورد این حدیث از سید احمدالحسن(ع) پرسیده شد: اینکه امام رضا(ع) در مورد کدام رجعت میفرماید؟
ایشان(ع) در پاسخ فرمود: «رجعت بهطورکلی ـچه همانطور که گفتیم در عالمی دیگر باشد و چه همانگونه که برخی از مخالفان ادعا میکنند، نباشدـ همانطور که شما میدانی درنتیجۀ زنده شدنِ پس از مرگ است و درنتیجه میتوان برای آن مثالِ زنده شدن مردگان در گذشته را بیان نمود، زیرا واقعهای است که شخصِ مخالف، در مورد عقیدۀ رجعت به آن معترف است.
مأمون مخالف بود و درنتیجه با چه چیز دیگری میتوانستی بر او احتجاج کنی؟ آیا به آن چیزی که به آن اقرار دارد احتجاج نمیکنی؟ درحالیکه مأمون مخالف امام رضا(ع) بود و درنتیجه امام(ع) براساسگفتههای خودشان در مورد زنده شدن برخی مردگان پس از مرگ در امتهای پیشین ـکه به آن اقرار دارندـ بر او احتجاج نمود».
-3- رجعت، روزی که خداوند در آن فرستادگانش را پیروز میگرداند
سید احمدالحسن(ع) در بیان این مطلب فرمودهاند:
پیامبران و خلفای الهی در زمینش( پیامهای خود را رساندند، اقوام خویش را انذار نمودند و از تکذیب و بیخانمانی و کشته شدن، به آنها رسید آنچه رسید؛ ولی خدای سبحان به آنها وعده داد که آنها و پیامهایشان را نصرت میبخشد و (کسی که در احقاق حقش) ناکام (مانده است) را به آنها ملحق میکند. این پیروزیِ آنها در سه موقعیت خواهد بود: قیامت صغری، رجعت و قیامت کبری؛ یا رویدادهای سهگانۀ الهی که اولین آنها قیامت صغری است که همان قیام قائم آل محمد(ع) و فرستادن او بهسوی مردم میباشد.
خدای متعال میفرماید: (وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ* إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ*وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ*فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِينٍ* وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ*أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ*فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاء صَبَاحُ الْمُنذَرِينَ)؛(
[42]) (ما دربارۀ بندگانمان که به رسالت میفرستیم، از پیش تصمیم گرفتهایم*که هر آینه آنان خود پیروزند*و لشکر ما خود غالباند*پس تا مدتی از آنها روی بگردان*عاقبتشان را ببین، آنها نیز خواهند دید*آیا عذاب ما را بهشتاب میطلبند؟*چون عذاب به ساحتشان فراز آید، این بیمدادهشدگان چه بامداد بدی خواهند داشت!).
و نیز میفرماید: (لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن ربِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ)؛(
[43]) (به موسی کتاب دادیم. در آن کتاب اختلاف شد؛ اگر نه حکمی بود که از پیش، از جانب پروردگارت صادر شده بود، میانشان داوری شده بود و ایشان در آن کتاب سخت در تردیدند).
(وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن ربِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى)؛(
[44]) (اگر نه سخنی بود که پروردگارت پیشازاین گفته و زمان را معین کرده بود، عذابشان در این جهان حتمی بود).
(لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن ربِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ)؛(
[45]) (به موسی کتاب دادیم. در آن کتاب اختلاف شد؛ اگر نه حُکمی بود که از پیش از جانب پروردگارت صادر شده بود، میانشان داوری شده بود و ایشان در آن کتاب سخت در تردیدند).
(وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن ربِّكَ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى لَّقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ)؛(
[46]) (از روی حسد و عداوت فرقهفرقه نشدند، مگر پسازآن که به دانش دست یافتند؛ و اگر پروردگار تو از پیش مقرر نکرده بود که آنها را تا زمانی معین مهلت است، بر آنها حکم عذاب میرفت و کسانی که بعد از ایشان وارث کتاب خدا شدهاند، دربارۀ آن سخت به تردید افتادهاند).
اگر در این آیات بیندیشی، بهوضوح درمییابی که منظور از پیروزی خدا برای فرستادهشدگان( و برای راه و رسم الهی آنها ـکه دعوتکننده به آن هستندـ همان حاکمیت خداست؛ که تا زمانی که قائم قیام کند به تأخیر میافتد؛ او همان کلمهای است که پروردگار تو از پیش مقرر کرده است؛ او همان فرماندۀ لشکریان پیروز الهی است؛ او همان «یومالفصل اول» یعنی «قیامت صغری» است.
این بهاختصار بود؛ اگر به شرح و تفصیل بیشتری نیاز دارید میتوانید بپرسید و ان شاء الله تعالی در خدمت شما خواهم بود.(
[47])
و این همان مطلبی است که آل محمد(ع) در روایات شریف خویش روشن فرمودهاند:
از جمیلبن دراج از اباعبدالله امام صادق(ع) روایت شده است: در مورد این فرمودۀ خداوند عزوجل (إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیوْمَ یقُومُ الْأَشْهَادُ)؛(
[48]) (ما به يقين پيامبران خود و کساني را که ايمان آوردهاند، در زندگي دنيا و در آخرت، روزي که گواهان به پا ميخيزند ياري ميدهيم). پرسیدم، حضرت فرمود: «به خدا سوگند در رجعت خواهد بود؛ مگر نمیدانی که بسیاری از پیامبران در این دنیا یاری نشدند و کشته شدند؟! و ائمه کشته شدند و یاری نشدند؛ پس این (واقعه) در رجعت خواهد بود». عرض کردم: (وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَريب*يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوج)؛(
[49]) (و آنگاهکه منادی از مکانی نزديک ندا میدهد گوش فرا دار*روزی که آن آواز سهمناک را بهحق میشنوند؛ آن روز، روز بيرون شدن است). حضرت فرمود: «همان رجعت است».(
[50])
-4- در رجعت، معرفت عالی (غایت خلقت) تحقق مییابد
شکی نیست که غایت (هدف نهایی) خلقت انسان و جن، معرفت است؛ اما پرسش: این معرفت در کجا بهصورت تمام و کمال تحقق خواهد یافت؟ و اگر رجعت در پاسخ به این پرسش نقشی داشته باشد، این رجعت در کجا خواهد بود؟
حقتعالی میفرماید: (وَهُوَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ)(
[51]) (اوست خدایی که معبودی جز او نيست. ستايش خاص اوست، چه در اين جهان و چه در جهان ديگر و فرمان، فرمان اوست و همه شما به سوي او بازگردانده ميشويد).
از سید احمدالحسن(ع) در مورد این آیه پرسیده شد؛ پس ایشان ( دربارۀ آن، پاسخ داده و در جواب سؤالهای فوق، چنین فرمودند:
یعنی ستایش حقیقی تنها از آنِ خداوند سبحان و متعال است؛ این همان ستایش خداست که بهتناسب مرتبۀ عالی معرفت، بهصورت تمام و کمال تحقق مییابد: (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)؛(
[52]) (جن و انس را جز برای پرستش خود نيافريدهام)؛ یعنی «لیعرفونِ»،(تا مرا بشناسند) و این شناخت والا که نمایانگر هدف خلقت است، در اولین آسمان، یعنی آسمان اول (که همان آسمان رجعت است) محقق میشود و قبل از آن جایگاه (آسمان عالم ذر بوده است) و شروع رجعت (اولین آسمان) در زمان ظهور امام مهدی( خواهد بود؛ که در آن، مرحلۀ نخستین و مقدمات زمینهسازی برای عالم رجعت آغاز میگردد.
(وَلَهُ الْحُكْمُ): یعنی حاکمیت، تنها از آنِ خداوند است؛ با حکومتداری امام مهدی(ع) و مهدیین(ع) و سپس رجعت و با حکومتداری انبیا، فرستادگان، ائمه و اوصیا.
(وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ)؛ (و بهسوی او بازگردانیده میشوید): بهسوی خداوند سبحان و متعال در رجعت؛ یعنی در رجعت، صالحان را به صلاحشان پاداش دهد و ظالمان را به ظلمشان کیفر فرماید؛ همانطور که از ائمه(ع) روایت شده است: «آنکسی که ایمان خالص داشته باشد و آنکس که کفر خالص داشته باشد»؛(
[53]) بنابراین هر ظالمی پیمانهاش را دریافت میکند و هر صالح و نیکوکاری نیز پیمانهاش را میگیرد و خداوند انتقام انبیا، فرستادگان و امامان را از ظالمانی که کفر محض دارند میگیرد.
(وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ)؛(
[54]) (و عذاب دنيا را پيش از آن عذاب بزرگتر به ايشان بچشانيم، باشد که بازگردند): از عذاب دنیا (در رجعت) به آنها میچشانیم؛ اما در آخرت، سپاس و ستایش به کاملترین و تمامترین و عظیمترین شکل است؛ چراکه در آنجا پردهبرداری تام و تمام از حقایق، به فراخور وضعیت و جایگاه هر شخص صورت میگیرد: (لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ)؛(
[55]) (تو از اين غافل بودی. ما پرده از برابرت برداشتيم و امروز چشمانت تيزبين شده است).
(وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ وَقَالُواْ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللهُ لَقَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُواْ أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ)؛(
[56]) (و هرگونه کينهای را از دلشان برمیکنيم. نهرها در زير پايشان جاری است. گويند: حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که ما را به اين راه راهبری نمود و اگر ما را راهبری نکرده بود، راه خويش نمیيافتيم؛ فرستادگان پروردگارمان بهحق آمدند؛ و آنگاه ايشان را ندا دهند که به پاداش کارهايی که میکرديد اين بهشت را به میراث بردهاید)؛ یعنی برداشته شدن «من» از سینهها؛ هریک به فراخور ظرفیتش، از رحمت خداوند برمیگیرد و به پیمانهای که با اعمال نیکویش ساخته است، پیمانه میشود.(
[57])
-5- رجعت در آسمان اول است
چهبسا کسی که علمی ندارد گمان کند که منظور از آسمان، آسمان جسمانی است؛ یعنی همان آسمان آبی که ما را احاطه کرده است و ما آن را با چشم میبینیم؛ آنگونه که بسیاری از مفسران شیعه و سنی به آن معتقد شدهاند.
اما حقیقت اینچنین نیست؛ این آسمان[آسمان اول]، آسمانی مثالی است که با چشم دیده نمیشود.
سید احمدالحسن(ع) در بیان آن در کتاب «همگام با بندۀ صالح» میفرماید:
خداوند شما را توفیق دهد؛ آسمان اول با چشم دیده نمیشود. آسمان دنیا (آسمان نزدیک) به آسمان اول و آسمان جسمانی تقسیم میشود. در آسمان اول، نفْسهای انسانها قرار دارد و در آسمان جسمانی، بدن مادی انسان که با چشم دیده میشود، مستقر است. این موضوع را قبلاً در برخی کتابهایم شرح دادهام.(
[58]) در ضمن، آن را برای بسیاری از انصار نیز تبیین نمودهام.
آسمان جسمانی، همین کهکشانها و سیارات و خورشیدهایی است که دیده میشود. به این آسمان، «زمین» هم گفته میشود؛ بهعبارتدیگر آسمان جسمانی با هرچه که در آن است، گاهی اوقات «زمین» نام میگیرد.
این آسمان [آسمان اول]، عالم دیگری است که با زمان و مکان ارتباطی ندارد. ایشان(ع) میفرماید:
... آن آسمان اصلاً ارتباطی با جهات ندارد و در آن، مکان یا زمان وجود ندارد و هیچ ارتباطی با مکان و زمان ندارد.
حتی واژههایی که ما در این عالم مورداستفاده قرار میدهیم، نمیتواند تعبیر دقیقی از آنرا ارائه دهد، زیرا آن، عالمی دیگر است. ایشان(ع) میفرمایند:
مشکل این است که این قضیه مربوط به عالم دیگری است و لذا برای توصیف کاملاً دقیق آن نمیتوان از الفاظ و عباراتی که در حقیقت از این عالم است و برای توصیف این عالم به کار میرود، استفاده کرد... زیرا واژهها و کلمات هرچه که باشند از بیان کمّ و کیف دقیق آن عالم ناتواناند؛ چراکه واژهها، توانایی و قابلیت تعبیر آن را ندارند؛ زیرا که این واژهها از آن عالم نیستند و با آن بیگانهاند.(
[59])
همچنین سید احمدالحسن(ع) روشن کردند که آسمان اول، از میان هفت آسمانی است که در خلقت ششروزۀ آسمانها و زمین ذکر شدهاند؛ و بیان کردند که رجعت در آن آسمان به وقوع میپیوندد. ایشان(ع) فرمودند:
لازم است دقت شود که آسمان اول، پایان آسمان دنیاست؛ یعنی آسمان دنیا از این عالم جسمانی آغاز شده و تا ابتدای نخستین عالم ملکوتی روحانی ادامه خواهد داشت؛ بهعبارتیدیگر، پایان آسمان دنیا، حلقۀ اتصال است و پایان آن یا همان حلقۀ اتصال، آسمان اول خواهد بود. در زیارت جامعه آمده است: «... و حجتهای خدا بر اهل دنیا و آخرت و اولی...».(
[60])
و در قرآن آمده است: (وَهُوَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ)(
[61]) (اوست خدایی که معبودی جز او نيست. ستايش خاص اوست، چه در اين جهان و چه در جهان ديگر و فرمان، فرمان اوست و همه شما به سوي او بازگردانده ميشويد)؛ و نیز حقتعالی میفرماید: (وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذَكَّرُونَ)؛(
[62]) (شما قطعاً از پیدایش نخست آگاه بودید؛ چرا به يادش نمیآوريد؟).
در اولی، دو عالم وجود دارد: ذر و رجعت (بازگشت) و در آن نفْسها قرار دارند؛ همانطور که پیامبر خدا(ص) فرموده است، خداوند سبحانومتعال از هنگامیکه عالم اجسام را آفریده، به آن نظر نیفکنده است. قطعاً جایگاه اهمیت [خدای تعالی] از پایان عالم جسمانی یا همان پایان آسمان دنیا شروع میشود و [در واقع] این پایان، جایگاه آسمان اول است.
حقتعالی میفرماید: (وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرائِقَ وَ ما کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلينَ)؛(
[63]) (و بر فراز سرتان هفت راه بيافريديم و از اين خلقت، غافل نبودهايم). هفت راه، آسمانهای هفتگانه است، از آسمان اول (آسمان اولی) تا آسمان هفتم و آسمان جسمانی دنیا جزو آنها نیست؛ چراکه این آسمان بالای سر ما قرار ندارد بلکه محیط بر ماست (و ما درون آن هستیم) و این آسمان «پایین ما، بالای ما و از تمامی جهات زمین» است. (يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ)؛(
[64]) (آنان با عجله از تو عذاب ميطلبند، حالآنکه جهنم بر کافران احاطه دارد). در بخش بعدی برای شما تبیین خواهد شد که چرا این آیه را اینجا آوردهام.
این یعنی اینکه اگر آسمانها به این تفصیل شمارش شود، هشتتا خواهد بود و نه هفتتا! اصولاً دنیای جسمانی جزو آن بهحساب نمیآید؛ زیرا با آنچه در آن است، از آسمان اول و آسمان جسمانی، جزئی از آسمان دنیاست؛ بنابراین اگر اولی یا دنیا نام برده شود، در ضمن آن قرار میگیرد؛ چراکه جزئی از آن و پیرو و تابع آن است.
آسمان جسمانی یکبار «زمین» به شمار میرود و یکبار «آسمان دنیا»؛ زیرا قسمت مرئی آن است. در آسمان جسمانی، زمین و حتی تمام زمینهای هفتگانه قرار دارد و در هفتمین زمین، «جهنم» قرار دارد؛ همانطور که بهشت در آسمان دوم است؛ اما در آسمان اول، «بهشت زمینی» یافت میشود که همان بهشت آدم است؛ زیرا آسمان اول ـهمانطور که پیشتر بیان داشتمـ بخشی از آسمان دنیاست که ملکوتِ آن نیز میباشد.
از علیبن ابراهیم از پدرش از احمدبن محمدبن ابونصر از حسینبن میسر روایت شده است: از اباعبدالله(ع) دربارۀ بهشت آدم(ع) سؤال کردم، فرمود: «بهشتی از بهشتهای دنیاست که در آن خورشید و ماه طلوع میکنند که اگر از بهشتهای آخرت بود، بههیچوجه از آن خارج نمیشدند».(
[65])
(وَ زَيَّنَّا السَّماءَالدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ حِفْظاً) (و آسمان دنیا را با چراغها بياراستيم و محفوظش بداشتيم): چراغها، انبیا، فرستادگان و اوصیا(ع) هستند که پیروانشان را با تعالیم و اخلاق الهی از وسوسۀ شیطان حفظ میکنند؛ و ظهور آنها در آسمان جسمانی، در قالب ستارگان و خورشیدهای درخشان میباشد. چه بسیار است تاریکی در آسمان و چه اندک است ستارگان در قیاس با بخش تاریک؛ به همین صورت است که در زمین چه اندکاند پیامبران و چه بسیارند کسانی که با آنها مخالفت ورزیدند، جنگیدند، از آنها رویگردان شدند ویاریشان ننمودند؛ همواره پیامبران، اوصیا و انصار آنها اندکاند، درست مانند کم بودن ستارگان در آسمان جسمانی.
در نهایتِ حرکتِ فلکِ اعظم (منظورم قوس نزول است) و آغاز بالا رفتن آن به سمتی دیگر، تبدیلشدن این عالم جسمانی به جحیم آغاز خواهد شد و این عالم شعلهور میگردد. مجازات کسانی که زخرف و زر و زیور دنیا را برگزیدند و به خاطر آن، خداوند را عصیان نمودند، بازگشتشان به چیزی است که خود انتخاب کردهاند، یا همان باقی ماندن آنها در آن میباشد؛ چراکه جهنم با عملکرد، کردار و ظلم و ستم آنها مشتعل خواهد شد.
اکنون مناسبت آیۀ پیشین برای شما روشن شده است: (يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ)؛ (آنان با عجله از تو عذاب ميطلبند، حالآنکه جهنم بر کافران احاطه دارد).
در ابتدای صعودِ قوس نزول، «عالم رجعت» آغاز میشود که این، عالمی دیگر و امتحانی دیگر است، برای کسانی که ایمان خالص و کسانی که کفر خالص داشتهاند. عالم رجعت با پایان زمامداری مهدی دوازدهم(ع) آغاز میشود؛ او همان قائمی است که حسین(ع) بر او خروج میکند.(
[66])
و نیز سید احمدالحسن ( فرمودند: «امیدوارم توجه داشته باشی که رجعت در آسمان دنیاست؛ زیرا آسمان دنیا به دو آسمان جسمانی و آسمان اول تقسیم میشود و رجعت در آسمان اول تحقق مییابد. این ملاحظه را از باب تذکر و یادآوری بیان نمودم؛ زیرا چهبسا برخی از کسانی که علمی ندارند گمان میکنند که آسمان دنیا فقط همین آسمان جسمانی است؛ باوجوداینکه آسمان جسمانی تنها جزئی از آسمان دنیاست که پیشتر در کتابها بیان نمودم ـخدا شما را توفیق دهدـ و حتی چهبسا برخی گمان کنند که آسمان اول، همان آسمان اجسام یا آسمان جسمانی است، علیرغم اینکه با آن تفاوت دارد و هر دو در پیدایش آسمان دنیا با یکدیگر مشارکت دارند».
و اگر این مطلب واضح شده باشد، میتوانیم معنا و مفهوم «دنیا» که رجعت در آن خواهد بود را در روایت بعدی دریابیم:
از امام صادق(ع) روایت شده است: «نخستین کسی که زمین برایش شکافته میشود و به دنیا برمیگردد حسینبن علی( است. رجعت همگانی نیست، بلکه (برای افرادی) خاص است و فقط کسانی به دنیا بازمیگردند که ایمان محض یا شرک محض داشته باشند».(
[67])
پس دنیا در اینجا، عالم جسمانی یا آسمانش نیست، بلکه آسمان اول است و وجه اطلاق دنیا بر آن توضیح داده شد.
-6- زمینی که رجعت بر آن محقق میشود
علاوه بر مطالب پیشین، پرسشی مطرح میشود که در زیادی توضیح موضوع پیشین، سهیم است و پس از آوردن روایات ذیل، آن را میشناسیم:
از ولیدبن صبیح از اباعبدالله امام صادق(ع) نقل شده است: روزی بر امام(ع) وارد شدم. ایشان لباسهایی را به من داد و فرمود: «ای ولید، اینها را تا شده بازگردان». من در پیشگاه ایشان برخاستم. امام صادق(ع) فرمود: «خداوند معلیبن خنیس را رحمتکند». من گمان کردم امام(ع) برخاستن مرا به برخاستن معلیبن خنیس تشبیه فرموده است. سپس به من فرمود: «اُف بر دنیا! اُف بر دنیا! دنیا تنها سرای بلاست. خداوند در آن دشمن خود را بر ولی خود مسلط گردانیده است و پسازآن سرایی خواهد بود که اینچنین نیست». عرض کردم: فدایتان شوم آن سرا کجاست؟ فرمود: «اینجاست» و سپس با دست خویش به زمین اشاره فرمود.(
[68])
و بیتردید این سرا، عالم رجعت است. لذا از سید احمدالحسن(ع) پرسیده شد: منظور امام صادق(ع) از اشاره به این زمین چیست؟
ایشان(ع) فرمود: «بلی، خداوند شما را توفیق عطا فرماید و گامهایت را استوار بدارد؛ برای زمین تجلیهایی در همۀ آسمان دنیا وجود دارد که به آسمان اول ـکه رجعت در آن استـ کشیده میشود؛ پس رجعت نیز در زمین است، هرچند در تجلی دیگری، غیر از این زمینی که در این عالم جسمانی، در آن زندگی میکنیم، باشد».
-7- رجعت یکی از عوالم قوس نزول است
از سید احمدالحسن(ع) در مورد تاریکیهای سهگانه در این فرمودۀ حقتعالی پرسیده شد: (خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنْ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ)؛(
[69]) (او شما را از يک نفس آفريد، و همسرش را از او خلق کرد؛ و براي شما هشت زوج از چهارپايان ايجاد کرد؛ او شما را در شکم مادرانتان آفرينشي بعد از آفرينش ديگر، در ميان تاريکيهاي سهگانه ميبخشد؛ اين است خداوند، پروردگار شما که حکومت (عالم هستي) از آن اوست؛ هيچ معبودي جز او نيست؛ پس چگونه از راه حق منحرف ميشويد؟). ایشان در پاسخ خویش قوس صعود و نزول در حرکت انسان از مبدأ تا مقصدش را بیان فرمودند:
[تاریکیهای سهگانه] عبارت است از تاریکی ذر، تاریکی دنیا و تاریکی بازگشت؛ و اینها عوالم قوس نزول هستند.
عوالم قوس صعود، انوار سهگانهاند که عبارتاند از: پیش از فنا، فنا شدن و بازگشت پس از فنا؛ و اینها مراتب سهگانۀ حضرت محمد(ص) پیش از برداشته شدن حجاب، پس از برداشته شدن حجاب و پس از بازگشت حجاب میباشند. آن حضرت بین فنا شدن در ذات الهی ـکه چیزی باقی نمیماند، مگر خداوند واحد قهارـ و بازگشتش به من و شخصیت، نوسان میکند.
این مراتب ششگانه در قوس صعود و نزول، بیانگر کل وجود و تجلّی نور در تاریکی و ظهور موجودات توسط نور در تاریکیها میباشد، که همان «واو» نزول است؛ و «واو» صعود، به شش روز و شش مرتبه اشاره دارد.
«/»: واو نزول.
«/»: واو صعود.
دایرهای که در سر «واو» قرار دارد، بر حیرت در قوس صعود دلالت مینماید؛ و این، حیرت و سرگردانی در نور است، به دلیل عدم ادراک و شناخت نور تامی که هیچ ظلمتی در آن نیست و او خدای سبحان، معرفت و شناخت تام و کامل است؛ بنابراین مراتب قوس صعود عبارت است از: پیش از برداشته شدن حجاب، پس از فتح و فنا و سومی بازگشت به من و شخصیت پس از فناست.
اما حیرت و سرگردانی در ظلمت، ازآنجاکه در پایینترین مراتب آن است، درک نمیشود و چیزی از آن حاصل نمیگردد؛ بلکه این ظلمت و عدمی است که بهرهای از وجود نبرده است، مگر قابلیتش برای موجود بودن؛ و این همان حقیقت ماده است؛ و اگر تجلّی صورت ملکوتی در آن و ظاهر شدنش برای آن نباشد، ظلمت و عدمی است که هیچچیزی از آن حاصل نمیشود و چیزی از آن دانسته نمیگردد.
بنابراین مراتب قوس نزول عبارتاند از: عالم ذر، سپس نزول به ظلمت ماده، سپس صعود در قیامت قائم تا رسیدن به بازگشت و این مرحلۀ سوم است. تصویر قوس نزول و صعود بهصورت زیر است:
/
و با گردآمدن و آمیخته شدن این دو با هم، تمام وجود از ابتدا تا انتها حاصل میگردد؛ که همان حضرت محمد(ص) است.
/
پایان سخنان سید(ع).
و این اسم رسول خدا(ص) پس از داخل شدن قوس نزول و صعود در یکدیگر است:
/
والحمد لله ربالعالمین.
-8- رجعت عالمی است که در آن، افراد بازمیگردند
در عالم رجعت آیا مکلّفان امتها بازمیگردند یا افراد؟ و آیا رجعت برای انس و جن خواهد بود؟ و چه کسانی رجعت خواهند داشت؟
سید احمدالحسن(ع) در پاسخ به این پرسش فرمودند:
رجعت مربوط به انسان و جن است و امتها را شامل نمیشود، بلکه مختص افراد است؛ کسانی که ایمان محض داشتند بازمیگردند و آنان که کفر محض داشتند نیز بازمیگردند؛ یعنی کسانی که امتحانشان در رجعت تکرار میشود، ائمۀ عدل و پیروان خاص آنها و همچنین ائمۀ کفر و پیروان خاص آنها هستند؛ و مسئلۀ رجعت را در بیش از یک جا توضیح دادهام که میتوانی به آنها مراجعه نمایی. (
[70])
اما آیاتی که دلالت بر بازگشت (رجعت) بعضی از افراد امتها میکند، بسیار است که آیۀ زیر یکی از آنهاست: (إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُل ربِّي أَعْلَمُ مَن جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ)؛(
[71]) (آنکس که قرآن را بر تو فرض کرد تو را به وعدهگاه بازمیگرداند. بگو: پروردگار من بهتر میداند که چه کسی هدایت را آورد و چه کسی در گمراهی آشکار است). این آیه دربارۀ بازگشت محمد و آل محمد(ع) است، که همان اهل قرآن هستند.
خدای متعال میفرماید: (وَ يَوْمَ نحْشرُ مِن كلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِّمَّن يُكَذِّب بِئَايَتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ)؛(
[72]) (روزی که از هر ملتی گروهی از آنان را که آيات ما را تکذيب میکردند گرد میآوريم و آنان برانگیختهشدگاناند)؛ که این آیه مربوط به رجعت امامان کفر و پیروان خاص آنهاست.(
[73])
-9- رجعت عالمی است که در آن، زمان وجود ندارد
از اباعبدالله امام صادق(ع) در مورد روزی که خداوند مقدار آن را در قرآن پنجاههزار سال بیان فرموده است، پرسیده شد؛ حضرت فرمود: «آن رجعت رسول خدا(ص) است. پس فرمانروایی او در بازگشتش پنجاههزار سال خواهد بود و امیرالمؤمنین( در رجعتش چهلوچهار هزار سال حکومت خواهد نمود». (
[74])
در پرتو این روایت و امثال آن از سید احمدالحسن(ع) پرسیده شد: آیا در عالم رجعت، زمان، همانند زمان موجود در این عالم وجود دارد؟
در پاسخ فرمودند: زمان مثل همین زمانی که ما در این زندگی جسمانی میشناسیم وجود ندارد؛ اما در رجعت، حوادث و گذشت آنی پساز آنِ دیگر ـمتناسب با آن عالمـ وجود دارد و از همینرو در روایتی که بیان نمودی ملاحظه میکنی از روزی استفاده شده است که بیانگر واقعۀ عروج ملائکه و روح برای بیان مدتزمان در رجعت میباشد: (تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ في يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَة)؛(
[75]) (فرشتگان و روح در روزی که مقدارش پنجاههزار سال است بهسوی او بالا میروند).
-10- اعتقاد به رجعت و مهدیین(ع)
اخیراً یاوهگوییهایی از سوی برخی کمخردان مبنی بر اینکه مهدیین یاد شده در وصیت شب وفات رسول خدا(ص) همان ائمۀ دوازدهگانه هستند، فزونی یافته است؛ این گفتۀ برخی از آنهاست؛ و برخی دیگر معتقدند که مهدیین، اوصیا و حجتهای خدا هستند، اما وجود و نقش آنها فقط در رجعت خواهد بود؛ و گفتار سوم، صاحبش را در راههای جمع بین روایات مهدیین و رجعت عاجز کرده و پنداشته است که بین دو گروه از روایات، تعارض وجود دارد و روایات رجعت را بر روایات مهدیین مقدم داشته است.
در مورد چنین گفتههایی سید احمدالحسن(ع) فرمودند: «درهرحال ـخداوند توفیقت دهدـ روایات متواتر بسیاری هست که بیان میدارند دوازده مهدی از فرزندان امام مهدی(ع) وجود دارند و آنان خلفا و جانشینان خداوند بر زمینش هستند؛ و روایات بسیاری نیز بیان میدارند رجعت وجود دارد؛ پس این دو امر عقایدی ثابتشده بر اساس روایاتِ بسیار و متواتر میباشند؛ و منکر یکی از آنها یا جاهلی است که عقلش او را در ادراک یاری نمیرساند و علمی ندارد تا بین این روایت، بهصورت صحیحِ قابلقبول، جمع و سازش ایجاد نماید، یا او متکبر و معاندی است که میخواهد خورشید را با غربال بپوشاند؛ وگرنه انکار حقیقتی که در روایات بسیاری آمده است و علمای شیعه نسلبهنسل آنرا نقل نموده اند، چه معنایی خواهد داشت؟»
اما کسی که از سرِ جهل و نادانی میگوید: مهدیین فقط در رجعت هستند، چنین شخصی بیتردید جاهل است و در آشفتگی به سر میبرد؛ چراکه رجعت برای کسانی است که پیش از آن در این عالم جسمانی زندگی کردهاند و ازآنجاکه رجعت برای کسانی است که ایمان محض داشتهاند، پس مهدیین ازجمله کسانی هستند که در این عالم جسمانی پیش از بازگشتشان، ایمان محض داشتهاند.
بنابراین کسی که از وجود ایشان در عالم رجعت سخن میگوید، ثابت میکند که آنها نقشی مهم و اساسی در این عالم جسمانی دارند و بهاینترتیب (وضعیت) علیه او خواهد بود؛ بنابراین وقتی این شخص رجعتِ آنها را بهعنوان حجتهای الهی بر خلق اثبات میکند، نقش آنها در این عالم جسمانی و اینکه آنها در این عالم نیز حجتهای الهی هستند را ثابت کرده است؛ حال نقش آنها بهعنوان حجتهای الهی در عالم جسمانی کجاست؟ آیا پس از ائمۀ دوازدهگانه نخواهد بود؟!
اما کسی که در وادی بلاهت و بیخردی سرگردان است و میگوید: مهدیین همان ائمه هستند! به نظرم این سخن ارزش پاسخگویی هم ندارد؛ روایات، بسیار واضحاند؛ اینکه مهدیین از فرزندان قائم و از فرزندان حسین و از فرزندان علی و فاطمه(ع) هستند. چگونه میتوانند همان ائمه(ع) باشند، درحالیکه روایات بیان میدارند آنها از نسل حسین(ع) هستند! آیا حسن یا علی( از ذریۀ حسین( هستند؟! چگونه آنها خودِ ائمه هستند، درحالیکه روایات میگویند آنها از نسل امام مهدی(ع) هستند. آیا علی، حسن، حسین و ائمه(ع) از فرزندان امام مهدی(ع) هستند؟!
در حقیقت، این گفتهها بازگوکنندۀ بلاهت و بیخردی گویندهشان است.
این علاوه بر آن است که روایات، مهدیین را بهروشنی بیان کرده و زمان آنها را بیان داشتهاند و اینکه آنها پس از ائمه(ع) هستند و هرگز نگفتهاند که آنها در رجعت میباشند؛ و حتی یک روایت هم پیدا نمیشود که بیان دارد آنها فقط در رجعت خواهند بود؛ پس آنها این سخنان بیهوده و نابخردانه را از کجا آوردهاند؟! یاوهگوهایی که هرکس کلام آنان را میشنود، درمییابد آنها مردمانی هستند که خداوند عقلهایشان را از آنها گرفته است، درحالیکه خدا را برای نعمت عقلی که به او ارزانی داشته است، سپاس میگویند!».
و نیز میفرماید:
...همچنین بدان که مهدیین از نشانههای قیامت (ساعت) و وعدهگاههای آن (مواقیت) هستند و با آخرینشان، این عالم جسمانی خاتمه مییابد و عالم رجعت و سپس قیامت آغاز میگردد: (يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ)؛(
[76]) (از تو دربارۀ هلالها میپرسند، بگو: آنها میقاتها و وعدهگاههایی برای مردم و حجاند؛ و نیکو آن نیست که از پشت خانهها به آنها داخل شويد، بلکه نيکو اين است که پرهيزگار باشيد و از درها به خانهها درآييد و از خدا بترسيد، باشد که رستگار شويد).(
[77])
-11- رجعت _همانندِ این عالم_ روزی معلوم دارد
کسی که بیان برخی رویدادهای مهم در روایات را مورد مطالعه قرار دهد، درمییابد که این رویدادها یکبار به این عالم جسمانی و بار دیگر به عالم رجعت اشاره دارند؛ همچون ماجرای کشته شدن ابلیس، گمراهکنندۀ امتها (خداوند لعنتش کند).
روایت شده است که قاتل ابلیس در روز معلوم، قائم(ع) و در مسجد کوفه است:
از وهببن جمیع، غلام اسحاقبن عمار روایت شده است: از اباعبدالله(ع) از سخن ابلیس (قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْني إِلي يَوْمِ يُبْعَثُونَ*قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرينَ*إِلي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ)؛(
[78]) (گفت: ای پروردگار من! مرا تا روزی که از نو زنده شوند مهلت ده*گفت: تو از مهلتيافتگانی*تا آن روز معينِ معلوم) پرسیدم. وهب به ایشان عرض کرد: فدایت گردم، منظور کدام روز است؟ فرمود: «ای وهب، آیا گمان میکنی آن روز، روزی است که مردم برانگیخته میشوند؟ خداوند تا روزی که قائمِ ما در آن برانگیخته میشود به او فرصت داده است؛ پس هرگاه خدا قائم ما را برانگیزد، او در مسجد کوفه است. ابلیس میآید تا در برابر او زانو میزند و میگوید: ای وای از این روزگار! از این روز! حضرت، موی پیشانی او را میگیرد و گردنش را میزند؛ این روز، روزِ وقت معلوم است».(
[79])
و در روایت دیگر نیز از کشته شدن ابلیس به دست رسول خدا(ص) در روز معلوم سخن به میان آمده است:
از عبدالکریمبن عمرو خثعمی نقل شده است: از امام صادق( (شنیدم که میفرمود): «ابلیس به خداوند عرض کرد: (أَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ) (مرا تا روزی که برانگیخته میشوند، مهلت ده). خدای سبحان خواستۀ او را نپذیرفت و فرمود: (فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرينَ*إِلي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ) (تو از مهلتدادهشدگانی *تا روزِ وقت معلوم). زمانی که روزِ وقت معلوم فرا رسد، ابلیس لعنت الله با تمام هوادارانش از زمان آفرینش حضرت آدم( تا آن روز پدیدار میشود؛ آن هنگام، آخرین رجعتی است که امیرالمؤمنین(ع) انجام میدهد.
به آن حضرت عرض کردم: آیا رجعت چندین بار صورت میگیرد؟ فرمود: آری، رجعت چندین و چند بار است. هیچ امام و پیشوایی در هیچ قرنی نیست، مگر اینکه افراد مؤمن و نیکوکار و انسانهای تبهکار زمانش با او رجعت میکنند تا خداوند بهوسیلۀ مؤمن، از کافر انتقام بگیرد. آن زمان که روز معلوم فرا برسد، امیرالمؤمنین( با یاران خود رجعت میکند و ابلیس و هوادارانش نیز میآیند و میعادگاه آنان در زمینی از زمینهای فرات به نام «روحا» است که نزدیک کوفۀ شما قرار دارد. آنان با یکدیگر چنان نبردی میکنند که از زمانی که خداوند جهانیان را آفریده، بیسابقه است. گویی به یاران امیرالمؤمنین علی(ع) مینگرم که صد گام به عقب برمیگردند و عقبنشینی میکنند و گویی میبینم که قسمتی از پاهای آنان داخل فرات شده است؛ در این هنگام جبّار عزوجل (فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَ الْمَلَائِكَةُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ) (با فرشتگان در زیر سایبانی از ابر نزدشان بیاید و کار یکسره شود) فرود میآید و رسول خدا(ص) سلاحی از نور در دست دارد. هنگامیکه ابلیس به آن حضرت مینگرد، به عقب برمیگردد و عقب مینشیند. یارانش به او میگویند کجا میخواهی بروی و حالآنکه تو پیروز شدهای؟ ابلیس میگوید: (إِنِّی أَری ما لا تَرَوْنَ إِنِّی أَخافُ اللهَ رَبَّ الْعالَمِینَ) (من چیزی را میبینم که شما نمیبینید. من از خدا، پروردگار جهانیان بیم دارم). رسول خدا(ص) با او درگیر میشود و حربهای میان دو کتف او فرود میآورد که هلاکت ابلیس و هلاکت تمام هواداران او را در پی خواهد داشت. در این زمان، فقط خدای عزوجل عبادت میشود و به او شرک ورزیده نمیشود و امیرالمؤمنین(ع) بهمدت چهلوچهار هزار سال حکومت میکند تا آنجا که از هر مرد شیعه و پیرو علی(ع) هزار فرزند پسر به وجود میآید و در این هنگام دو باغ سرسبز سیاهفام (الجنتان مدهامتان) در کنار مسجد کوفه و اطرافش آنگونه که خدا بخواهد پدیدار میگردد».(
[80])
و این شبههای بود که سید احمدالحسن(ع) در کتابهای شریف و با پاسخهایشان به رفع ابهامش پرداخته است.
دربارۀ آیۀ «ابرها» در روایت فرمودهاند:
(هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَ الْمَلَائِكَةُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ إِلَى اللهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ)؛(
[81]) (آیا اینان منتظرندکه خدا با فرشتگان در زیر سایبانی از ابر نزدشان بیاید و کار یکسره شود؟ حالآنکه همۀ کارها به خداوند بازگردانیده میشود). کسی که در زیر سایبانی از ابر میآید حضرت محمد(ص) (خدای در خلق) است که در زمان رجعت میآید و در دستش نیزهای از نور است و ابلیس (لعنت خدا بر او) را میکشد. خداوند سبحان از حاضر شدن و آمدن و رفتن منزّه است و حرکت یا آمدوشد از صفات مخلوق محسوب میشود...(
[82])
و پسازآن روایت ـپیشینـ خثعمی را ذکر میفرماید؛
سپس از سید احمدالحسن(ع) پرسیده شد: در بیشتر از یک آیۀ کریم میبینیم که ائمۀ هدایت(ع) این آیه را به این عالم و عالم رجعت تفسیر میکنند؛ حکمت آن چیست؟
ایشان فرمودند: «روز وقت معلوم، روز قیام قائم است که ابلیس در آن روز کشته میشود ـهمانگونه که روایت شده است، قائم(ع) او را در مسجد کوفه به قتل میرساندـ اما ازآنجاکه رجعت، تکرار امتحان برخی از خلق است ـکه ایمان محض و کفر محض داشتهاندـ ابلیس ملعونِ گمراهکنندۀ خلق نیز به همراه آنان بازمیگردد، ـزیرا ازجمله کسانی است که به کفر محض رسیده است و بهعلاوه او یکی از افراد مورد آزمایش در امتحان الهی نیز هستـ و درنتیجه در مورد رجعت نیز روز معلوم دیگری وجود دارد؛ یا بهعبارتدیگر، تکرار روز معلوم حقیقی ـاصلیـ که در این زندگی جسمانی بوده است.
نام رجعت ـخداوند توفیقت دهدـ بر معنایش دلالت دارد؛ به معنای بازگشت یا تکرار است؛ عدهای که مرده بودهاند، بازمیگردند؛ آزمونی که پایان یافته، تکرار میشود؛ و روزهایی که گذشتهاند، بازخواهند گشت... پس هنگامیکه طبق روایات، ابلیس روز و وقت مشخصی در زمان قائم داشته باشد و در آن روز کارش یکسره شود و ابلیس در این روز توسط قائم کشته شود، در نهایت رجعت و بازگشتی خواهد بود و ابلیس باز خواهد گشت، زیرا ابلیس از دسته کسانی است که در کفر، به نهایت آن رسیدهاند؛ حال آیا پس از بازگشتش تا روز قیامت، آنگونه که خودش درخواست کرده است رها و به حال خود باقی گذاشته خواهد شد؟! یا روز معلوم در عالم رجعت، بر اساس آنچه مناسب آن عالم (رجعت) است، بار دیگر برایش تکرار میشود و بر اساس روایت، قاتل او در رجعت، رسول خدا(ص) خواهد بود؟!».
و همچنین میفرماید:
به قتل رسانیدن نخست، هنگام ظهور حضرت قائم(ع) و قیامت صغری در این دنیا صورت میگیرد ـکه به هنگام ظهور حقـ حضرت قائم( او را در مسجد کوفه میکُشد و در هاویۀ جحیم میافکند.
به قتل رساندن دوم، در رجعت (در نخستین) است که پس از پایان حکومت مهدی دوازدهم صورت میگیرد؛ که در آن زمان حسینبن علی و علیبن ابیطالب( و هرکس که ایمان خالص و کفر خالص داشته باشد رجعت میکند. ابلیس (لعنت خدا بر او) نیز در آن زمان رجعت میکند، زیرا وی جزو کسانی است که کفر خالص دارند و همانطور که در روایت دوم آمده است، پیامبر خدا(ص) او را میکُشد.(
[83])
-12- رجعت دو تاست
رجعت نخست با مثل و نظیر است که هنگام قیام قائم(ع) خواهد بود و رجعت دوم با نفْس و جسدِ متناسب با آن خواهد بود که در این فرصت کوتاه، بهعنوان عالم و روزی دیگر از روزهای بزرگ خدا در موردش سخن خواهیم گفت و پیشتر توضیح داده شد که در آسمان اول خواهد بود.
جهل علما نسبت به این حقیقت مهم، علت و سببی برای عدم فهمشان در مورد رجعت و ظهور گفتههای پراکنده و به دور از حقیقت بوده است که برخی از آنها بیان گردید.
سید احمدالحسن(ع) در بیان دو رجعت فرمودهاند:
رجعت نیز خود بر دو نوع است: رجعت در قیام قائم( با مَثَلهای آنها و رجعت در عالم رجعت «نخستین»(
[84]) با نفْسها و با بدنهایی که متناسب با آن عالم است، پسازآنکه خداوند حال و وضعیتشان و نیز امتحان اول و دوم را از یادشان میبرد.(
[85])
و همچنین در بیان آن میفرماید:
... اما آنچه روایت شده مبنی بر اینکه اصحاب کهف با قائم(ع) مبعوث میشوند، منظور برخی از اخلاصپیشگانِ اصحاب پیامبر خدا(ص) و اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع) مانند مالک اشتر میباشند؛ و منظور خود اینها نیست، بلکه مراد از این روایات، افرادی نظیر آنها از اصحاب قائم(ع) است؛ یعنی در اصحاب قائم(ع) مردی وجود دارد که در شجاعت، زیرکی، فرماندهی، شدت در ذات خداوند، طاعت خداوند، اخلاق بزرگوارانه و بسیاری از صفات و ویژگیهایی که مالک اشتر از آنها برخوردار بود، نظیر اوست؛ از همین رو ائمه(ع) او را به مالک اشتر توصیف کردند.
چنین چیزی از اهل فصاحت و بلاغت و سادات ـاهلبیت(ع)ـ بعید نیست؛ همانند آن شاعر حسینی که در توصیف ورود علیاکبر به میدان جنگ، شعری با این مضمون میگوید: «محمد(ص) وارد معرکۀ جنگ شد»؛ و این به خاطر شباهت بسیار زیاد علیاکبر از نظر اخلاقی و ظاهری به پیامبر خدا حضرت محمد(ص) میباشد؛ از سوی دیگر، آن دسته از یاران ائمه(ع) که با اخلاص تمام، حق را یاری کردند و با حق بودند، پس از مهدیین دوازدهگانه و در زمان آخرینشان ـکه آخرین قائمِ بهحق از آل محمد(ع) استـ بازمیگردند و رجعت میکنند؛ کسی که حسینبن علی(ع) بر او خروج میکند؛ و این مهدیِ آخر یا قائمِ آخر، نه عقبی دارد و نه فرزندی.(
[86])
و متن زیر نیز رجعت را با مثال و شبیه توضیح میدهد؛ در کتاب «محکمات در حقانیت وصی احمدالحسن» ـیکی از انتشارات انصار امام مهدی(ع)ـ آمده است:
... و اما رجعت با مثل و شبیه، رجعتی است که در روزگار قائم(ع) و دعوت بزرگ الهیاش تحقق مییابد. برخی روایات که بر این مطلب تأکید میکنند، عبارتاند از:
ابو مروان میگوید از اباعبدالله امام جعفر صادق(ع) دربارۀ فرمودۀ خدای عزوجل که (إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ)؛(
[87]) (آنکس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جايگاهت بازميگرداند) پرسیدم، حضرت فرمود: «نه به خدا سوگند، دنیا به پایان نمیرسد و از بین نمیرود تا اینکه رسول خدا(ص) و علی(ع) در ثویه گرد هم آیند و با هم ملاقات کنند و در ثویه مسجدی بسازند که دوازده هزار در دارد»؛ یعنی جایی در کوفه.(
[88])
و آن مسجدی است که قائم ( در روزگار خویش میسازد، آن هنگام که مردم به او عرض میکنند: «... این مسجد، گنجایش ما را ندارد. آن حضرت میفرماید: من با شما میآیم؛ سپس حضرت به «غری» میرود و تصمیم به طرح مسجدی میگیرد که هزار درب دارد تا ظرفیت مردم را داشته باشد». طبق فرمودۀ امام باقر(ع)(
[89]) و از همین رو، منظور از رسول خدا(ص) و علی(ع) در حدیث پیشین نظیر آن دو میباشد؛ بهطوریکه آمدن آنان، همانندِ آمدن رسول خدا(ص) و علی(ع) است.
رجعت در قالب شبیه و نظیر را در فرمودۀ امام صادق(ع) نیز میبینیم؛ آنجا که میفرماید: «قائم(ع) بیستوهفت تن (از ياران خاص خود) را از پشت كوفه بيرون میآورد، كه پانزده تن از آنها از امّت موسی(ع) ـکه بهحق هدایت میکنند و عدالت دارندـ و هفت تن از آنها، اصحاب كهف هستند، به همراه يوشعبن نون، سلمان، ابودجانه انصاری، مقداد و مالک اشتر. اين بیستوهفت تن، ياران قائم(ع) و فرماندهان امت بهفرمان او میباشند».(
[90])
بهعبارتیدیگر، از انصار امام مهدی(ع) کسانی هستند که شبیه و مانند این اشخاصِ مذکور در روایت هستند، نه اینکه خود آن اشخاص بار دیگر بازمیگردند!
برای اطمینان و تأکید بیشتر دربارۀ این دو روز (روز قائم و روز رجعت) میتوان به خواندن و تدبر در روایت پیشین (روایت خثعمی) پرداخت؛ که بیان میکند رسول خدا(ص) همان کسی است که در روز معلوم، سلاحی از نور بر پیکر ابلیس فرود میآورد و او را هلاک میکند؛ و از طرفی روایات دیگر میگویند قائم(ع) کسی است که ابلیس را در مسجد کوفه به قتل میرساند؛ پس درمییابیم که ابلیس در روز معلوم، در عالم رجعت به دست رسول خدا(ص) کشته میشود؛ و قائم(ع) کسی است که هنگام قیامش بهحق، او را در مسجد کوفه در این عالم به قتل میرساند و ـهمانطور که توضیح دادیمـ آن روز، روز رجعت در قالب مثل و نظیر است. پایان.
حال که از وجود دو شخص شبیه و نظیر رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) در زمان ظهور مقدس آگاه شدیم، آیا مردم خلیفهای از خلفای الهی بر زمین جز امام مهدی محمدبن حسن عسکری(ع) و فرزند و وصیاش مهدی اول (احمد) اولین ایمانآورندگان و نزدیکان به ساحتش ـطبق وصیت رسول خدا(ص)ـ را مییابند؟!
-13- جنبندۀ زمین (دابة الارض) در رجعت و در این عالم
حقتعالی میفرماید: (وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ)؛(
[91]) (چون سخن بر ایشان محقق گردد، برايشان جنبندهای از زمين بيرون میآوريم که با آنان سخن بگويد که اين مردم به آيات ما يقين نمیآوردند).
از سید احمدالحسن(ع)، معنای این آیه پرسیده شد؛ ایشان(ع) فرمودند:
... مردی به امام صادق(ع) عرض کرد: به من رسیده است که عامه، این آیه را بهصورت «تَکلمهم» قرائت میکنند یعنی «تجرحهم» (آنها را مجروح میسازد). حضرت(ع) فرمود: «خداوند با آنان در آتش جهنم سخن بگوید! این آیه نازل نشده مگر بهصورت «تُكَلِّمُهُمْ» یعنی از کلام».(
[92])
و امام رضا(ع) در تفسیر آیۀ (أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ)؛ (برایشان جنبندهای از زمین بیرون میآوریم که با آنان سخن بگوید) فرمود: «حضرت علی(ع) است».(
[93])
پس جنبنده در این آیه، انسان است و روایاتی وجود دارد که بیان میدارد او علیبن ابیطالب(ع) است و این در رجعت میباشد. حضرت علی(ع) جنبندۀ زمین است که در رجعت با مردم سخن میگوید و مؤمن را از کافر به آیات الهی جدا مینماید. پیش از رجعت، قیام قائم(ع) قرار دارد و آن حضرت نیز «دابة تکلم الناس»(
[94]) (جنبندهای که با مردم سخن میگوید) است و با رؤیا و مکاشفه در بیداری، ضعف ایمان آنها به آیات حق الهی در ملکوت آسمانها را به ایشان مینمایاند و برایشان تبیین میکند که مردم در طول مسیر انسانیت بر این زمین، غالباً به آیات ملکوتی خداوند یقین ندارند و به رؤیا و مکاشفه در ملکوت آسمانها ایمان نمیآورند؛ چراکه آنها نگاه خود را به این زمین و به ماده محدود کردهاند و این منتهای دانش آنها بوده است که سراغ ماسوای آن نمیروند: (ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدی)؛(
[95]) (مُنتَهای دانش آنها همين است. پروردگار تو به آنکس که از طريق او گمراه میشود يا به راه هدايت میافتد داناتر است).
دربارۀ «جنبنده زمین» که در ظهور مقدس خروج میکند، روایات بسیاری ذکر شدهاند ازجمله:
از امام صادق(ع) در حدیثی طولانی روایت شده است که فرمود: «... سپس جنبندۀ زمین بین رکن و مقام ظاهر میشود و بر چهرۀ هر مؤمنی مینویسد مؤمن و بر چهره هر کافری مینویسد کافر است؛ سپس سفیانی ظهور میکند و سپاهش را به عراق گسیل میدارد... و زورا را ویران میکند و آن را ویرانشده رها میکند و کوفه و مدینه را خراب میکند... سپس بهسوی سرزمین بیداء خروج میکند... پس زمین، آنان را میبلعد...». (
[96])
از علیبن مهزیار هنگام دیدارش با امام مهدی(ع) روایت شده است:... عرض کردم: آقای من، این امر چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: «آنگاهکه میان شما و راه کعبه جدایی افتد و خورشید و ماه با هم جمع گردند و کواکب و ستارگان به آنان بپیوندند»؛ پس گفتم: ای فرزند رسول خدا، آن، چه هنگام خواهد بود؟ به من فرمود: «در سال فلان و فلان جنبندۀ زمین از بین صفا و مروه برمیخیزد، درحالیکه عصای موسی(ع) و انگشتری سلیمان(ع) با اوست و مردم را بهسوی محشر سوق میدهد».(
[97])
بسیار واضح است که این جنبندۀ الهی، مردی است که پیش از امام مهدی(ع) و قبل از ظهور سفیانی خروج میکند و واضح شد که شبیه و نظیر علی(ع) در عصر ظهور، همان وصی و فرستادۀ امام مهدی(ع) و یمانی آن حضرت ـکه سلام و درود خدا بر او، پدران و فرزندانش بادـ میباشد.
از همین رو سید احمدالحسن(ع) فرمودند:
... و در برخی روایات از قائم(ع) بهعنوان علیبن ابیطالب( یا جنبندۀ زمین تعبیر شده و این لقبی مشترک بین قائم و علیبن ابیطالب( است.(
[98])
اما چرا مهدی اول شبیه جدش امیرالمؤمنین(ع) است و برخی از القابِ ایشان بر او اطلاق شده است، همانگونه که در لقب «جنبندۀ زمین» چنین دیدیم؟
سید احمدالحسن(ع) در کتاب «همگام با بندۀ صالح» در توضیح آن میفرماید:
از عبایه اسدی نقل شده که گفت: امیرالمؤمنین(ع) درحالیکه «مشنکی» بود ـدر منبع چنین آمده و گفته شده: شاید منظور «تکیه داده» باشدـ و من بالای سر آن حضرت ایستاده بودم فرمود: «در مصر منبری خواهم ساخت و ساختمانهای سنگی دمشق را یکبهیک ویران خواهم نمود و یهود و نصاری را از همۀ سرزمینهای عرب بیرون خواهم راند و عرب را با این عصای خود هدایت خواهم کرد». عبایه میگوید: من به آن حضرت عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! گویی شما خبر میدهی که بعد از مردن، بار دیگر زنده خواهید شد؟ حضرت فرمود: «هیهات! ای عبایه تو به راه دیگری رفتهای (مقصود من از این سخنان آنگونه که تو گمان کردهای نیست). آنچه را که گفتم، مردی از دودمان من انجام خواهد داد».(
[99])
بنابراین، امام امیرالمؤمنین(ع) انجام این کار را به خودش نسبت میدهد و حالآنکه فاعل مستقیم آن، یکی از فرزندان آن حضرت است. این چه مفهومی دارد؟ در این خصوص از سید احمدالحسن(ع) سؤال کردم و گفتم: در روایات زیادی وارد شده که امامی، انجام کاری را به خودش نسبت میدهد و حالآنکه منظورش امام دیگری از فرزندانش است؛ همانطور که در «مُکلِّم موسی» (سخنگوی موسی) و «یفعله رجلٌ مِنّی» (مردی از من آن را انجام میدهد) وارد شده است. آیا درستی این انتساب، فقط ازآنجهت است که وی از ایشان است یا اینکه موضوع دیگری وجود دارد؟ و آیا این قضیه با اتحاد نورهای ایشان در آسمان هفتم مرتبط است؟
ایشان(ع) در پاسخ من فرمود: «خداوند تو را توفیق دهد؛ در این عالم جسمانی آری، وی از اوست، زیرا از ذریهاش میباشد. در آسمان هفتم (نیز) از اوست، زیرا وی در مرتبهای پایینتر از او و بخشی از حقیقت آن حضرت است».(
[100])
-14- رجعت خلفای الهی و شیعیانشان
برخی روایات در بیان رجعت آل محمد(ع):
جابربن یزید از امام صادق(ع) روایت میکند که فرمود: «علی( به همراه فرزندش حسین(، در زمین بازگشتی دارد و با رایت و پرچم او روی میکند تا برای او از بنیاميه، معاويه و آل معاويه و هرکس که شاهد جنگ او بوده است، انتقام بگیرد؛ سپس خداوند در آن روز، سیهزار نفر از يارانش، از اهل کوفه و هفتادهزار نفر از ساير مردم بهسویشان برمیانگیزد و آن دو را در صفين، مثل بار اول ملاقات میکنند تا اينکه آنها را میکشند و حتی مُخبری از آنها نیز باقی نمیماند؛ سپس خداوند عزوجل آنها را مبعوث و همراه فرعون و آل فرعون به شدیدترین عذابش وارد میکند؛ سپس بار ديگر با رسول خدا(ص) تا اينکه او جانشين در زمين بشود و امامان(ع) کارگزارانش باشند و تا اینکه خداوند را بهطور علنی عبادت کنند؛ پس عبادت او در روی زمین بهطور علنی خواهد بود، همانگونه که مخفیانه خداوند را عبادت میفرمود. سپس فرمود: به خدا سوگند که خداوند چندین برابرِ فرمانروایی، آنچه از ابتدای خلقت دنیا تا پایان آن به جمیع اهل دنیا داده شده است، به نبی خود(ص) عطا میکند تا اینکه برای ایشان آنچه در کتاب خود به او وعده داده بود آشکار گردد: (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)؛(
[101]) (تا آن را بر همۀ دينها پيروز گرداند، هرچند مشرکان را خوش نيايد)». (
[102])
و جابر از ابوجعفر امام صادق(ع) روایت میکند که فرمود: «حسینبن علی( پیش از شهادت، به اصحاب خود فرمود: پیامبر خدا(ص) به من فرمود: ای فرزندم، تو روزی به عراق کشیده خواهی شد. عراق سرزمینی است که پیامبران و اوصیای پیامبران در آن گرد هم آمده و با هم ملاقات کردهاند. آن زمینی است که «عمورا» نام دارد و تو در آنجا شهید میشوی و گروهی از یارانت همراه تو شهید میشوند. آنان از ضربت شمشیر و تماس آهن بر بدنهایشان هیچ دردی احساس نمیکنند؛ سپس تلاوت فرمود: (يا نارُ كُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهيم)؛(
[103]) (ای آتش بر ابراهیم سرد و سلامت باش). آن پیکار بر تو و آنها [همراهانت] سرد و سلامت خواهد شد؛ [سپس امام حسین(ع) به یاران خود فرمود] اکنون بشارت دهید؛ چراکه به خدا قسم اگر ما را بکشند ما بر پیامبرمان(ص) وارد میشویم. سپس [بعد از کشته شدن]، آن مقدار که خداوند اراده فرماید درنگ خواهم کرد و اولین نفری خواهم بود که زمین بر او شکافته میشود؛ و خارج میشوم به خروجی که با خروج امیرالمؤمنین(ع) و قیام قائم ما(ع) و زندگی رسول خدا(ص) همزمان خواهد بود؛ سپس بیتردید نمایندگانی از آسمان از سوی خداوند برای من فرود میآیند که تا آن هنگام هرگز فرود نیامدهاند و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و لشکر فرشتهها برای من نازل میشوند و بیتردید محمد و علی( نازل میشوند و من و برادرم و تمام آنان که خداوند بر آنها منت نهاده است، بر مرکبهایی از مراکب خدا، اسبانی سفید پیشانی و نورانی که هیچ مخلوقی تاکنون سوار آنها نشده است، فرود میآیند؛ سپس محمد(ص) یقیناً پرچم خود را به اهتزاز درمیآورد و همراهِ شمشیر خود، به قائم ما تحویل میدهد؛ سپس آن مقدار که خدا بخواهد میمانیم و خداوند از مسجد کوفه چشمههایی از روغن و آب و شیر بیرون میآورد؛ سپس امیرالمؤمنین(ع) شمشیر رسول خدا(ص) را به من میدهد و مرا به شرق و غرب میفرستد؛ پس بهسوی دشمن خدا نمیروم، مگر اینکه خونش را میریزم و بتی را رها نمیکنم، مگر اینکه آن را میسوزانم...(
[104])
در مورد این روایات و نظایر آن از سید احمدالحسن(ع) پرسیده شد:
اینکه رجعت ائمه(ع) چگونه خواهد بود؟ آیا بازگشتشان در یک برهۀ زمانی است؟
آیا رجعتشان از نظر ترتیب و از نظر پدریـفرزندی به همان ترتیبی است که در این عالم بوده است؟ بهعنوانمثال: روایت شده اولین کسی که رجعت میکند امام حسین(ع) است و آیا بار دیگر بهعنوان فرزند امام علی(ع) و جدش رسول خدا(ص) رجعت میکند؟ و مواردی از این دست.
و آیا کسانی که رجعت میکنند با رابطۀ پدرـفرزندی، همسری، دوستان و همنشینی و مشابه آن بازمیگردند؟
ایشان(ع) پاسخ فرمودند: «رجعت، عالمی متفاوت با این عالم جسمانی است و درنتیجه جزئیاتش نیز با این عالم جسمانی متفاوت خواهد بود و در مورد وابستگیهای پدرـفرزندی و ارتباط اجتماعیِ فعلی، [باید گفت] اینها از لازمههای این عالم است.
خداوند به شما توفیق دهد؛ رجعت امتحانی دیگر برای کسانی است که ایمان محض و کفر محض داشتهاند و اگر امتحان و آزمایش در کار نباشد، رجعت معنایی نخواهد داشت و حتی در این صورت، دیگر در رجعت حکمتی وجود نخواهد داشت. پیشتر دلایل اینکه رجعت امتحانی دیگر است را بیان نمودم؛ بنابراین رجعت، عالم دیگری است که خداوند باید کسی که واردش میشود را از وضعیت پیشین، دچار غفلت و فراموشی کند تا همگان بر اساس عدالت وارد امتحان شوند و همان فرصت شکست و پیروزی به آنها داده شود.
حال که وضعیت اینگونه است ـخداوند توفیقت دهدـ دربارۀ کدام نامها سؤال میکنی؟ آنان بهطورکلی از حال و وضعیت پیشین خود و اینکه در امتحان پیشین به سر بردهاند بیخبرند، به همان صورت که خداوند مردم را در این عالم جسمانی از حال و وضعیت پیشین و امتحان قبلی خود در عالم ذر دچار فراموشی نموده است:
(نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكمُُ الْمَوْتَ وَ مَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ*عَلىَ أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَ نُنشِئَكُمْ فىِ مَا لَا تَعْلَمُونَ*وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولىَ فَلَوْ لَا تَذَكَّرُونَ)؛(
[105]) (ما مرگ را در میان شما مقدّر ساختيم و از ما پیشی نتوان جست*از اینکه بهجای شما قومی همانند شما بياوريم و شما را در آنچه بیخبرید از نو بيافرينيم*و شما قطعاً از پیدایش نخست آگاه بودید؛ پس چرا به يادش نمیآوريد؟).
به فرمودۀ حقتعالی توجه کن: «و شما را در آنچه بیخبريد از نو بيافرينيم*و شما قطعاً از پیدایش نخست آگاه بودید؛ پس چرا به يادش نمیآوريد؟». توجه داشته باش که حقتعالی میفرماید: «و شما را در آنچه بیخبريد از نو بيافرينيم». این واقعه در رجعت است؛ جایی که واردشونده در آن عالم، از وضعیت پیشین خود غافل و بیخبر خواهد بود و در حالی وارد عالم جدید میشود که چیزی از آن نمیداند. اگر خواهان مثالی برای این وضعیتِ آینده هستید، این وضعیت در گذشته، یعنی در عالم ذر نیز رخ داده است؛ شما در آن بودید، آن را میشناختید و خداوند در آنجا شما را مورد امتحان قرار داد، اما اکنون بهطور کامل آن را فراموش کردهاید و به یاد نمیآورید؛ چرا؟! «و شما قطعاً از پیدایش نخست آگاه بودید؛ پس چرا به يادش نمیآوريد؟».
و پاسخ آن: زیرا خداوند، آن هنگام که شما را در حجاب جسمانی قرار داد، شما را از به یادآوردن امتحان قبل، غافل نمود و در این وضعیت، همگان یکسان هستند، زیرا خداوند عدالتگر است و اگر وضعیت برای همگان، حتی برای خلفای الهی در زمینش، یکسان نبود، دیگر چه فضل و برتری برایشان وجود خواهد داشت، درحالیکه در امتحان پیروز شدهاند، چراکه خداوند آنها را دچار غفلت و فراموشی نکرده است؟ آری انسان میتواند پس از ورود به امتحان و خالصشدن و معرفتیافتن، حال و وضعیت پیشینش را به یاد آورد؛ اما ممکن نیست بدون عمل و بدون وارد شدن در امتحان، به وضعیت پیشین، شناخت و معرفت حاصل کند، زیرا شناخت نسبت به آن از همان ابتدا، به معنی لغو امتحانش است و این عادلانه نیست زیرا در این صورت، در همان ابتدا بدون هیچ عملی نسبت به دیگری برتری داده شده و این مخالف حکمت است؛ چراکه او وارد امتحان شده است، پس چگونه امتحانش لغو شود؟!
خداوند تو را به معرفت حق و ثبات بر آن همواره مؤید سازد؛ بدان که هر عالمی دارای امتحانی است؛ و خلایق بهطور مساوی وارد آن می شوند، تا عدالت خداوند سبحان تحقق یابد؛ حال آنکه همگی توانایی ورود به آن را دارند؛ مثلاً همۀ مردم بر شناخت الهی سرشته شدهاند و همه از وضعیت پیشین خود که به آن رسیده بودند دچار فراموشی شدهاند و نیز از وضعیتی که در این عالم به آن دست خواهند یافت نیز بیاطلاع هستند؛ از همینرو هرکه مانند محمد(ص) و آل محمد(ع) رستگار شود، دارای فضل و برتری و هرکه مانند یزید و معاویه و امثال آنان دچار خسران و زیان شود مستوجب عذاب است؛ و اگر وضعیت اینچنین نبود دیگر محمد(ص) فضیلتی نداشت و یزید (خداوند لعنتش کند) مستوجب عذاب نمیشد؛ چراکه دیگر این امتحان، بهطورکلی عادلانه نبود».
و همچنین از ایشان پرسیده شد: آیا هر امام از آل محمد(ع) فقط یک بار در عالم رجعت بازمیگردد؟ یا ممکن است بیش از یک بار رجعت کند؟ همانطور که در این عالم برای برخی از آل محمد(ع) به وقوع پیوسته است.
ایشان(ع) پاسخ دادند: «این امر به دست خداوند است».
سپس فیضبن ابی شیبه روایت میکند و میگوید: شنیدم اباعبدالله امام صادق(ع) درحالیکه این آیه را تلاوت میفرمود (وَ إِذْ أَخَذَ اللهُ ميثاقَ النَّبِيِّين...)؛(
[106]) (و آن هنگام که خداوند از پيامبران پيمان گرفت)، فرمود: «که به رسول خدا(ص) ایمان بیاورند و علی(ع) را یاری نمایند». سپس فرمود: «بله به خدا قسم، از زمان آدم(ع) تا پیامبر خاتم(ص)، خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نگردانید، مگر اینکه همگیشان را دوباره به دنیا برگردانَد تا در رکاب علیبن ابیطالب امیرالمؤمنین(ع) پیکار کنند».(
[107])
در این خصوص از سید احمدالحسن(ع) پرسیده شد: آیا پیامبران با همان ترتیبی که در دنیا بودهاند رجعت خواهند کرد؟ و منظور از پیکار کردنشان در رکاب امام علی(ع) چیست؟ آیا همۀ آنان در یک مرحله خواهند بود؟
ایشان(ع) فرمودند: «پیکار و مبارزه در رکاب علی(ع) همان پیکار و مبارزه در رکاب حقی است که علی(ع) آورد و در رکاب فرزندان معصوم علی(ع) است که نمایندۀ حق و راه و روش او هستند؛ و درنتیجه مانعی وجود ندارد که انبیا در اَدوار مختلف در رجعت بازگردند و نیز مانعی نخواهد بود که اگر برخی از آنان در رکاب حجتی از حجتهای آل محمد(ع) باشند».
همچنین از ایشان(ع) پرسیده شد: آیا انصارِ خلفا و جانشینان خدا برای نصرت و یاری همان خلفایی بازمیگردند که در این عالم یاریشان نمودهاند؟ یا ممکن است در رجعت، خلیفۀ دیگری را یاری نمایند؟
ایشان(ع) فرمودند: «رجعت امتحانی دیگر است و تنظیم و ترتیب کسانی که رجعت میکنند، به دست خداوند سبحان و بلندمرتبه است. ممکن است فردی به همراه همان حجت الهی بازگردد و میتواند همراه حجتی دیگر بازگردد».
-15- و همچنان پرسشهایی در مورد رجعت باقی است
آنچه بیانش پایان یافت، پاسخهایی از امام احمدالحسن( به بسیاری از پرسشهای عظیم در مورد رجعت بود؛ و پس از اینکه به جهل علما در بیان معنای رجعت -جدا از جزئیات مرتبط با آن- پی بردیم، [یقین کردیم که] چیزی از حقیقت این امر در نزد کسی جز ایشان نیست.
و با تأکید فراوان، پرسشهای بسیار دیگری باقی است که پاسخ آنها برای مؤمنان مبهم و پوشیده است، همانطور که پرسشهایی که در این مختصر عرضه شد را کسی جز یمانی آل محمد(ع) نمیتوانست پاسخ گوید؛ و همچنین پرسشهای دیگری ـچه در باب رجعت و چه مسائل عظیم دیگر که عقلهای بزرگان در آنها متحیر گشته استـ و ممکن است مطرح شوند، نیز کسی جز ایشان نمیتواند پاسخ دهد.
سپس به مردم میگویم: پسازاینکه گوشهای از علم سید احمدالحسن(ع) در امور عظیم ـطبق فرمودۀ آل محمد(ع)ـ و بینیازی ایشان از آنچه در دستهای شما و آنچه علمایتان فهمیدهاند، ثابت شد و حتی نیاز علمای شما به ایشان آشکار شد، آیا این دلیل کافی در تصدیق رسالت الهی ایشان نخواهد بود؟! که شما را به آن فرامیخواند و شناخت و معرفت شما به اینکه ایشان وصیِ پدرش، امام مهدی(ع) و فرستادهاش بهسوی مردم است و نیز اینکه او قائم منتظر و یمانی موعود است. تدبر کنید؛ خدا شما را هدایت کند!
والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیماً
و سپاس و ستایش تنها از آنِ پروردگار جهانیان است و صلوات تام و تمام خدا بر محمد و آل محمد، ائمه و مهدیین باد!
[3] - صحاح: ج 3، ص 1216؛ قاموس محیط: ج 3، ص 28.
[4] - از امام صادق روایت شده است که فرمود: «روزهای خدای عزوجل سه تا هستند: روزی که قائم قیام میکند، روز بازگشت (رجعت) و روز قیامت» معانی الاخبار: ص 366.
[6] - الایقاظ منالهجعة بالبرهان علیالرجعة: ص 61.
[7] - رسائل شریف مرتضی: ج 3، ص 135.
[9] - تفسیر مجمعالبیان: ج 7، ص 366.
[10] - ارشاد شیخ مفید: ج 2، ص 368 تا 370.
[12] - الایقاظ منالهجعة بالبرهان علیالرجعة: ص 67.
[14] - الایقاظ منالهجعة بالبرهان علیالرجعة: ص 93.
[15] - رسائل شریف مرتضی: ج 1، ص 126.
[18] - الاعتقادات فی دینالامامیة: ص 60.
[22] - الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة: ص 56.
[23] - مختصر بصائرالدرجات: ص 24.
[24] - از جمله: کتابهای «چهل حدیث در مورد مهدیین و ذریۀ قائم»، «مهدیین در احادیث اهلبیت»، «مهدی و مهدیین در قرآن و سنت»، «پس از دوازده امام»، «جامعالادله»، «بیّنات بر حقانیت وصی، احمدالحسن»، «محکمات بر حقانیت وصی، احمدالحسن» و موارد دیگر.
[30] - پاسخهای روشنگرانه: ج 2، پرسش59.
[31] - معانیالاخبار شیخ صدوق: ص 366.
[33] - مختصر بصائرالدرجات: ص 194 و 195.
[36] - مختصر بصائرالدرجات: ص 41 و 42.
[38] - تفسیر قمی: ج 2، ص 131؛ بحارالانوار: ج 53، ص 53.
[39] - مختصر بصائر الدرجات: ص 27.
[40] - از نظر عقلی غیرممکن نیست، هرچند که بهطورمعمول غیرممکن است و ظاهر روایت نشانگر این است که این مورد بهصورت عادی و طبیعی صورت میگیرد، نه بهصورت معجزه و استثنایی. روایت، هر مرد از شیعیان امام علی را یاد میکند و روشن است که این موضوع بهطور طبیعی با عالم جسمانی ما تناسب ندارد، بلکه در این عالم معجزهای خارقالعاده محسوب میشود.
[41] - عیون اخبارالرضا: ج 1، ص 218.
[47] - پاسخهای روشنگرانه: ج 1، پرسش531.
[50] - مختصر بصائرالدرجات: ص 18 و 19.
[53] - مختصر بصائرالدرجات ـ حسنبن سلیمان صفار: ص 24.
[58] - بهعنوانمثال به کتاب متشابهات، جلد 4، پرسش 175 دربارۀ آفرینش آسمانها و زمین، رجوع نمایید.
[59] - کتاب همگام با بندۀ صالح، از انتشارات انصار امام مهدی.
[67] - مختصر بصائرالدرجات: ص 24.
[68] - مختصر بصائرالدرجات: ص 24.
[70] - به کتاب متشابهات جلد 3،پرسش 145 و جلد 4، پرسش 171 و 175 و دیگر منابع مراجعه نمایید.
[73] - پاسخهای روشنگرانه: ج 3، پرسش 235.
[74] - مختصر بصائرالدرجات: ص 49.
[79] - بحار الانوار: ج 60، ص 254.
[80] - مختصر بصائرالدرجات: ص 27.
[82] - کتاب توحید: ص 41 ـ از انتشارات انصار امام مهدی.
[84] - اشاره به فرمودۀ حقتعالی: (وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولى وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون(؛ (اوست خدایی که معبودی جز او نيست. ستايش خاص اوست، چه در اين جهان و چه در جهان ديگر و فرمان تنها از آنِ اوست و همه شما به سوي او بازگردانده ميشويد). قصص: 70.
[85] - کتاب همگام با بندۀ صالح ـ از انتشارات انصار امام مهدی.
[88] - بحارالانوار: جلد 53، ص 113 و 114.
[90] - ارشاد شیخ مفید: ج 2، ص 386.
[93] - روایات بسیاری وجود دارد که اشاره میکنند که منظور از «دابة الارض» علیبن ابیطالب و در رجعت است. به این روایات مراجعه نمایید: بحارالانوار ج 53، ص 53 و مدینةالمعاجز بحرانی: ج 3، ص 90 و پسازآن و سایر موارد.
[94] - استاد احمد حطاب سخن دربارۀ این مسئله را در کتاب «طلوع کنندۀ مشرق و جنبندۀ زمین» بهطور مبسوط بیان کردهاند.
[98] - پاسخهای روشنگرانه: ج 6، پرسش 529.
[99] - بحارالانوار: جلد 53، ص 59 و 60.
[100] - کتاب همگام با بندۀ صالح ـ از انتشارات انصار امام مهدی.
[102] - مختصر بصائرالدرجات: ص29.
[104] - مختصر بصائر الدرجات: ص 37.