متن کتاب

انتشارات انصار امام مهدى (ع) عدد (78) سلسله‌ى اخلاقى (ثروت و فقر) قسمت دوم نويسنده: شيخ حبيب سعيدی ترجمه: کوثر انصاری چاپ اول 1435 هـ.ق – 2014 م بهمن ماه 1392 هجرى شمسى جهت اطلاعات بيشتر در مورد دعوت مبارک سيد احمد الحسن (ع) لطفاً از وبسايت ما بازديد فرماييد: http://almahdyoon.co http://almahdyoon.co/ir و الحمد لله رب العالمين، و صلی الله علی محمد و آل محمد الأئمة و المهديين وسلم تسليماً

-مقدمه

: اين سخنان اندک را نگاشتم و روايات اهل بيت (ع) را در آن نقل کردم تا مؤمنان را نسبت به جايگاه اهل بيت (ع) در فضليّت فقر (قناعت پيشگی) مطلع سازم و اين‌که عروج دنيا پرستان و ثروتمندان در دنيا سبک شمرده شوند و فقيران نيز مأنوس شوند و به سبب نعمت فقری که خداوند آنان را به آن احاطه کرده خوشحال شوند، و بر ثروتمندانی که آن‌ها را به خاطر فقری که دارند، شماتت می‌کنند، از طريق کلام اهل بيت (ع) احتجاج کنند و از خداوند خرسندی و خشنودی و ولايّت اوليائش را خواهانم. *****

-فقر:

فقر عبارت است از: نياز، خواسته، حاجت و دست خالی بودن، و آن نعمتی از سوی پروردگار است که بر بندگان ارزانی می‌دارد و قدر آن را کسی جز اهلش نمی‌داند، اما هر فقری مدح شده نيست؛ بلکه برخی فقر توسط اهل بيت (ع) مذموم شمرده شده است.

-فقر مدح شده

: ابن ابی يعفور از ابا عبد الله (ع) نقل می‌کند که حضرت فرمودند: (إن فقراء المسلمين يتقلبون في رياض الجنة قبل أغنيائهم بأربعين خريفا،([1]) ثم قال (ع): سأضرب لک مثلاً علی ذلک إنما مثل ذلک مثل سفينتين مر بهما علی عاشر([2]) فنظر في أحداهما فلم ير فيها شيئا فقال أسربوها ونظر في الاهری فإذا هي موقورة فقال أحبسوها)،([3]) (همانا فقيران مسلمان چهل سال قبل ثروتمندانشان وارد بهشت می‌شوند، سپس فرمودند: مثالی را برايت می‌زنم: مَثَل آنان همانند دو کشتی است، يکی ساده و ديگری پر تجمل. پس دزدانی به سوی آن‌ها می‌آيند، وقتی آن کشتی ساده را می‌بينند، می‌گويند: رهايش کنيد و وقتی آن کشتی تجملاتی را می‌بينند، می‌گويند: آن را دستگير کنيد). مقصود حديث اين است که فقيران و پولداران هر دو مردمانی اطاعت‌پذير و ملزم هستند ولی آن‌چه بين آنان فرق می‌گذارد، فقر و ثروت است. و اگر فقيران با طاعتی از طاعات، غير از فقر مشمول بودند، اين همه فضليّت و برتری نبود، و برتری تنها در خودِ طاعت شمرده می‌شد که در اين صورت در اطاعت‌پذيری برابر می‌شدند و تفاوت ميان آنان، فقر است و به همراه آن صبر و شکيبائی و رضايت‌مندی از تقدير الهی می‌باشد و در حديث آمده: «همانا فقر صبری است برای رسيدن به بهشت». و به تأخير افتادن ثروتمندان به مدت چهل سال در کجاست؟ و در چه روزی است؟! در روزی که خُردسالان از شدّت هول آن پير می‌شوند، در مکانی که مادر کودک خود را فراموش می‌کند، در روزی که دوزخی را جز دوزخ سودی نرساند، جز مؤمنان، در اين عرصه‌ی تنگ ميدان قيامت و تأخير پيش آمده، چه حال به پولداران دست می‌دهد؟! و نمی‌دانند که در اين امر سهمگين آنان رستگار می‌شوند يا خير؟! ما را می‌بينی که به خاطر يک امتحان از يک درس ساده‌ی دنيوی چقدر نگران و مضطرب می‌شويم و تمام هّم و غم خود را برای موفق شدن در آن قرار می‌دهيم آن هم امتحانی که از سوی انسآن‌هائی مثل خودمان طراحی شده است؟! پس چگونه در پيشگاه الهی خواهيم بود، در حالی که اين عدد به اندازه‌ی چهل فصل است و اين‌که روزهايش از روزهای قيامت باشد و يک روز نزد پروردگار تو، هزار سال از آن‌چه که برمی‌شمريد است و ديگر حساب با شماست! و اين حسابرسی پولدارانی است که مالشان حلال باشد و اگر حرام بود، تنها به پرسيدن از او مبنی بر اين‌که اموالت را از چه راهی بدست آوردی و در چه راهی انفاق کردی و آيا به خانواده يا خويشاوندان و همسايه يا فقير و مسکين چيزی بخشيدی، ختم نمی‌شود، بلکه بايد عقوبت و مجازات آن را نيز بدهد... و الی آخر... و عمر اين شخص پولدار در زندگی دنيائی هر چقدر که بوده طبيعتاً نسبت به چهل پاييز از روزهای روز حساب، خيلی کمتر است. پس اين انسان را چه شده که اين‌گونه اصرار می‌کند و ثروتمندی در چند روز فانی دنيا را بر حسابرسی شديد، ترجيح می‌دهد؟! از رسول الله (ص) روايت شده: (به امير المؤمنين (ع) و دو شخص از مسلمانان درهم‌هائی دادند پس از مدتی آنان را جمع کرده و امر کردند تا از اين صخره بالا روند در حالی که آفتاب سوزان بود و آنان پا برهنه بودند، رسول الله (ص) خواستند اين کار يک مثال عملی واقعی برای مسلمانان باشد تا نسبت به روز حساب بر حذر باشند، پس از علی (ع) در مورد درهم‌ها پرسيدند، حضرت (ع) فرمودند: آنان را برده و در راه خدا خرج کردم سپس از صخره پايين آمد بدون اين‌که گرما ايشان را آزار دهد و آن شخص دوم و سوم می‌گفتند که با آن پول‌ فلان چيز و فلان چيز را خريديم.که امروز حال ما چنين شده، پس به رسول الله (ص) می‌گفتند: يا رسول الله از شدت آفتاب سوزان و راه رفتن بر اين صخره ناهموار به ما رحم کنيد...). اما آيا رسول الله (ص) قصد مجازات آن‌ها را داشت؟! مطمئناً خير اما می‌خواست به آنان نشان دهد که خداوند چگونه فقيران و ثروتمندان را مورد حساب قرار می‌دهد. سعدان گويد: ابا عبد الله (ع) فرمودند: (المصائب منح من الله والفقر مخزون عند الله)،([4]) (مصيبت‌ها بخشش‌های خداست و فقر در خزانه‌ی خدا محفوظ است). و نيز فرمودند: (قال رسول الله (ص): يا علي إن الله جعل الفقر أمانة عند خلقه فمن ستره أعطاه الله مثل أجر الصائم القائم ومن أفشا الی من يقدر علی قضاء حاجته، فلم يفعل فقد قتله أما أن ما قتله بسيف ولا رمح ولکنه قتله بما نکی([5]) من قلبه)،([6]) (رسول الله (ص) به امير المؤمنين (ع) فرمودند: (ای علی همانا خداوند فقر را امانتی نزد خلق خود گذاشته است، هر کس آن را محفوظ بدارد خداوند به او پاداش روزه‌دار (شب زنده‌دار) می‌دهد و هر کس که آن را نزد ديگری افشا کند تا آن کس نيازش را برآورده سازد کاری نکرده جز اين‌که آبروی خود را کُشته آن هم نه با شمشير و نه با نيزه بلکه خود را با آن‌چه که از قلبش ريخت، کشته است). پس اين چه نعمتی است و چه نعمتی بالاتر از اين است که خداوند امانت خود را به دست فقير بدهد در حالی‌که اگر امانتی از يک شخص گرفته باشی - اگر مؤمن هستی- در حفظ اهتمام می‌ورزی و از آن حفاظت می‌کنی، و اگر آن، امانت از جانب پروردگار عالميان باشد، امانتداری تو چگونه می‌شود؟! و اين امانت با مؤمن مخلص برابری می‌کند که عملش مورد قبول خداوند است و روزها به روزه‌داری و شب‌ها را به شب ‌زنده‌داری سپری می‌کند. و علاوه بر آن، فقر؛ آسودگی‌ خاطر از همه‌ی عنادها را به همراه دارد. از ابوذر روايت شده: (أن قيماً کان لأبي ‌ذر الغفاري في غنمه فقال: قد کثر الغنم وولدت، فقال: تبشرني بکثرتها، ما قل وکفی منها أحب إلي مما کثر وألهی)،([7]) (ابوذر غفاری، برای گوسفندان خود چوپانی داشت، پس چوپان به او مژده‌ی زاد و ولد و فزونی آن‌ها را داد، ابوذر گفت: ما را به فزونی آن بشارت می‌دهی؟! در حالی‌که اندک و کفاف آن برای من بهتر از فزونی و سرگرم شدن با آن است). بنگر و در حفظ اين فقر، وديعه‌ی الهیکوشا باش و از دست آن نزد اين و آن گريه زاری و شِکوه و گلايه نکن و خداوند می‌فرمايد: ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاء مِنَ التَّعَفُّفِ﴾،([8]) (از شدّت خويشتن‏دارى‏، فرد بى‏اطلاع‏، آنان را توانگر مى‏پندارد).([9]) پس فقر، ريشه در ‌نيازمندی نفس دارد، نه نيازمندی به مال. همان‌گونه که در حديث آمده است: (إن الإمام المهدي (ع) إذا قام ملأ قلوب أو نفوس شيعتنا غنیَّ)، (هر گاه مهدی قيام کند، قلب‌ها و نفس‌های شيعيان ما را بی‌نياز می‌کند).([10]) و يکی از بزرگواران مؤمن می‌گويد به حديث بنگر، نفس‎هايشان را لبريز می‌سازد نه جيب‌هايشان! و در زمان پيش از امام (ع) و لو جيب‌ها و خانه‌ها مملو بود اما نفوس مردم همواره فقير و نيازمند بوده و به تحقيق در دعاء وارد شده: (وأجعل غناي في نفسي)، (و بی‌نيازيم را در نفسم قرار ده).([11]) و نيز روايت شده: (قومی به سوی رسول الله (ص)آمدند و تعدادشان ده نفر بودند، از رسول الله (ص) درخواست کرده و حضرت نيز نيازها و حاجت‌های آنان را برآورده ساخت، سپس فرمودند: آيا کسی از شما باقی مانده؟ عرض کردند: آری يا رسول الله، از ما جوانی باقی مانده. فرستاده‌ای به دنبال آن جوان فرستاده شد و به محضر رسول الله (ص) آمد، حضرت به او فرمود: حاجتت را بگو. جوان عرض کرد: يا رسول الله از شما می‌خواهم برای من دعاء کنيد خداوند بی‌نيازی‌ام را در نفسم قرار دهد. رسول الله (ص) برای او دعاء کرد و نيز مانند بقيه‌ی اصحاب حاجت روا شد، سپس رفتند و بعد از مدتی بار ديگر بازگشتند. رسول الله (ص) سراغ آن جوان را از آنان گرفت، اصحاب عرض کردند: يا رسول الله اين جوان اگر دنيا در يک مکان قرار گيرد و بين مردم تقسيم شود، او هرگز حضور نمی‌يابد).([12]) و مقصود داستان اين بوده که خداوند به سبب دعای رسول الله (ص) در حق آن‌چه که اين جوان طلب کرده، (بی‌نيازی در نفس) به او بخشيد و چه نيک حاجتی طلبيد. در مقابل، حديث ذکر می‌کند هنگامی که فقير نزد ثروتمندی می‌رود و فقر و نيازمندی خود را نزد او آشکار می‌کند و آن ثروتمند حاجتش را برآورده نمی‌سازد با اين امر در حقيقت فقير خود را خوار و ذليل و خودش نفس خود را به قتل رسانده است.

-فقر باعث فزونی ايمان می‌شود

مفضل گويد: ابا عبد الله (ع) فرمودند: (کلما أزداد العبد أيمانا، أزداد ضيقاً في معيشته)، (هر گاه ايمان بنده‌ای فزونی يابد، فقر و تنگدستی در معيشت او نيز فزونی می‌يابد).([13]) و هر گاه بنده‌ای به خداوند و اوليای او نزديک می‌گردد، عرصه‌ی ميدان زندگی بر او تنگ‌تر می‌گردد. آشکار است که فقر، همواره خير را برای انسان به همراه داشته- اما نه هر فقری- در حديثی از امام علی (ع) آمده است که می‌فرمايد: (المال مادة الشهوات)، (مال عامل شهوات است).([14]) هر گاه مال بسياری در دست انسان باشد به سبب اين اموال بسيار، - پناه بر خدا- هر منکر و فحشا و معيصتی را انجام می‌دهد؛ زيرا اين مال تمام موقعيت‌ها را برای او مهيا می‌کند. می‌بينيد که فرزندان بيشتر ثروتمندان در زمين فساد و معيصت به راه می‌اندازند و فساد سبب از بين رفتن ايمان می‌شود و انسان را از خداوند و اوليای او دور می‌کند، حال آن که، در فقر خيری بسيار است؛ چرا که انسان را از التفات و توجه به خود، باز می‌دارد؛ زيرا چيزی نمی‌يابد که او را سرگرم و غافل کند، اما به اين شرط اين‌که قناعت پيشه کند و طمع کار نباشد، صبور و شکيبا باشد نه کفر به نعمت کند، و وقت ارزشمند خود را در اطاعت و عبادت الهی که به فضل خداوند هيچ حد و حدودی ندارد، را غنيمت می‌شمرد. پس خوشا به حال فقيران، آن هنگام که فقر باعث فزونی ايمان می‌شود، آيا عاقلی هست که فزونی چيزی را بر فزونی ايمان ترجيح دهد؟! طبيعی است که در فقر و گرسنگی ارتقای روح مؤمن و سير آن در عالم ملکوت يا رسيدن به درجات ايمان و کمال نهفته که خداوند انسان را به خاطر آن خلق کرده است. ابا عبد الله (ع) فرمودند: (قال رسول الله (ص) طوبی للمساکين بالصبر وهم الذين يرون ملکوت السماوات والأرض)، (رسول الله (ص) فرمودند: خوشا به حال فقيرانی که صبر پيشه می‌کنند آنان کسانی هستند که ملکوت آسمان‌ها و زمين را می‌بينند).([15])

-قناعت و بی‌نيازی مدح شده

: ابا عبد الله (ع) فرمودند: (ما أعطي عبد من الدنيا إلا اعتباراً وما زوي عنه إلا اختباراً)، (در دنيا به بنده‌‌ای چيزی داده نشد مگر اعتباری و چيزی از او دور نشد مگر از روی امتحان).([16]) خداوند هر چيزی که به بندگان عطاء می‌کند لازم است که آن را مورد عبرت خويش قرار دهند و از آن همان‌گونه که خداوند سفارش کرده، استفاده کنند و در حديثی آمده است: (أن من عبادي من رأيت الغني يصلحه، فأغنيته)، (هر گاه ثروتمندی از بندگانم را ببينم که با ثروت خويش امور را اصلاح می‌کند، پس او را غنی می‌سازم).([17]) چه بسا اين بنده هر گاه فقير شود، کفر ورزد (پناه بر خدا). در حديث آمده است: (فقر وصبر يکون الی الجنة وغنی وشکر يکون الی الجنة)، (نتيجه‌ی فقر و شکيبائی، و بی‌نيازی و شکرگذاری، بهشت است). و در حديث ديگری آمده: (اغتنم خَمساً قبل خمس: شبابک قبل هرمک، وصحتک قبل سقمک، وغناک قبل فقرک، وفراغک قبل شغلک وحياتک قبل موتک)، (پنج چيز را قبل از پنج چيز غنيمت بشمار: جوانی را قبل از پيری و سلامت را قبل از بيماری و بی‌نيازی را قبل از درويشی و فراغت را قبل از مشغولی و زندگی را قبل از مرگ).([18]) جايگاه اصلی در اين حديث «بی نيازی قبل از قفر» است،که انسان می‌تواند با نعمتی که خداوند به او ارزانی داشته و اموال بسيار خود را در راه اطاعت و بندگی الهی صرف کند و اگر فقيران و مسکينان و نيازمندان نبودند، به چه کسی می‌توان اموال خود را داد و ثوابی بسيار و اندوخته‌ای برای روزی که نه مال سود می‌بخشد و نه فرزندان جز آن کس که با قلبی خالص در پيشگاه پروردگار حاضر گردد؟! و در حديثی ديگر از امام زين العابدين (ع) آمده است، هر گاه فقيری نزد ايشان (ع) می‎آمد می‎فرمودند: (مرحباً بمن يحمل زادي إلی الآخرة)، (مرحبا به كسی كه توشه‌ی مرا برای من به آخرت می‌برد.).([19]) و از امام حسن مجتبی (ع) روايت شده که به جابر انصاری فرمودند: (کيف أصبحت يا جابر؟ فقال: أصبحت أحب الموت، اکره الحياة وأحب المرض وأکره الصحة وأحب الفقر وأکره الغنی. فقال الإمام (ع) هذا انت يا جابر فأما نحن فنحب ما يحب لنا نحب الموت إذا جاء الموت ونحب المرض إذا جاء المرض ونحب الغنی إذا جاء).([20]) يعنی ما اهل بیت، هر چه از ناحیه خداوند رسد، نزد ما محبوب‌ترین است: فقر یا غنی، مرض یا سلامتی، مرگ یا زندگی... و در دعاء چنين آمده: (... وأعوذ بک من غنی يطغيني وفقر ينسيني...)، (پناه می‌برم به تو از ثروتی که مرا سرکش کند و فقری که تو را از يادم ببرد).([21]) از ابا عبد الله (ع) روايت شده، فرمودند: (ما کان من ولد آدم مؤمن إلا فقيراً ولا کافر إلا غنياً حتی جاء ابراهيم (ع) فقال: ربنا لا تجعلنا فتنة للذين کفروا، فصير الله في هولاء أموالاً وحاجة وفي هؤلاء أموالاً وحاجة)، (هيچ مؤمنی از فرزندان آدم نبود، مگر اين که فقير بود، و هيچ کافر نبود مگر اين که غنی بود، تا اين که زمان ابراهيم (ع) فرا رسيد. آن حضرت به خداوند عرض کرد: «پروردگارا ما را مايه فتنه‌ی کافران قرار مده». پس خداوند در کافران هم مال و هم نياز و در مؤمنان نيز هم مال و هم نياز قرار داد).([22]) به عبارت ديگر ممکن نيست که مؤمنان ثروتمند و غنی باشند، اما مال خيلی اندکی بين آنان تقسيم شد. مبارک غلام شعيب گويد از ابا الحسن موسی (ع) شنيدم که فرمودند: (إن الله عز وجل يقول أني لم أغن الغني لکرامة به علی ولم أفقر الفقير لهوان به علی وهو مما أبتليت به الأغنياء بالفقراء ولو لا الفقراء لم يستوجب الأغنياء الجنة)، (خداوند متعال می‌فرمايد: من ثروتمند را برای کرامت ثروت نبخشيدم و تهی‌دست را برای نياز به من فقير نساختم، همانا از آن ثروتمندان را به فقيران مبتلا کردم، اگر تهی‌دستان نيستند بهشت برای ثروتمندان واجب نمی‌گشت).([23]) سبحان الله حتی ورود ثروتمندان به بهشت، مستلزم دادن و بخشيدن حقوق فقيران می‌باشد. پس ما را چه شده که انديشه نمی‌کنيم، بار الهی حب دنيا و توابع آن را از قلب‌هايمان خارج کن. امير المؤمنين (ع) فرمودند: (أفضل الأموال أحسنها اثراً عليک)، (بهترين اموال چيزی است که بهترين اثر را بر تو وارد کنند).([24]) و نيز فرمودند: (إن خير المال ما کسب ثناءً وشکراً وأوجب ثواباً وأجراً)، (همانا مال خوب چيزی که سپاس و تمجيد را کسب می کند، و ثواب و اجر را ايجاب کند).([25]) و نيز فرمودند: (إن خير المال ما أورثک ذخراً وذکراً وأکسبک حمداً وأجراً)، (همانا مال خوب چيزی که فخر و ياد خوب را وارثت کند، و سپاس و اجر را نصيبت کند).([26]) و نيز فرمودند: (خير أموالک ما کفاک)، (بهترين اموال تو، آن است که کفاف تو را بدهد).([27]) و عيسی بن موسی از امام صادق (ع) روايت می‌کند که فرمودند: (قال يا عيسی المال مال الله عز وجل جعله ودايع عند خلقه وأمرهم أن يأکلوا قصداً ويشروا منه قصداً ويلبسوا منه قصداً وينکحوا منه قصداً ويرکبوا منه قصداً ويعودوا بما سوی ذلک علی الفقراء المؤمنين، فمن تعدی ذلک کان ما أکله حراماً، وما شرب منه حراماً وما لبسه منه حراماً وما نکحه منه حراماً وما رکبه منه حراماً)، (ای عيسی! مال، مالِ خداوند است که در نزد خلق به وديعه نهاده شده و آنان را امر کرد که به اندازه‌ی نياز از آن بخورند و بنوشند و بپوشند و به نکاح درآورند و سوار بر مرکب آن شوند و اضافه‌ی آن را به فقيران مؤمن عطاء کنند و هر کس از آن حدود بگذرد، آن‌چه که خورده و نوشيده و پوشيده و به نکاح درآورده و يا بر مرکب آن سوار شده، بر او حرام گشته‌اند).([28])

-در طول تاريخ فقيران چه کساني بودند؟

اول: قسمتي از سيره ي انبياء

: هر کس تاريخ انبياء را خوانده و در آن تدبرکرده، به اين نتيجه می‌رسد که زندگيشان سراسر دارای مشکلات و گرفتاری‌های بسياری بوده است. در حديث آمده است: (أشد الناس بلاءً هم الأنبياء والأوصياء والأمثل فالأمثل)، (گرفتارترين مردم در شدايد و بلاها، انبياء و اوصياء و امثال آنان هستند).([29]) امام صادق (ع) فرمودند: (إن من الأنبياء من مات جوعاً ومنهم من مات عطشاً)، (همانا چه پيامبرانی که برخی از آن‌ها، گرسنه از دنيا رفتند و برخی تشنه مُردند).([30]) امام صادق (ع) فرمودند: (قَالَ فِی مُنَاجَاةِ مُوسَى (ع) يَا مُوسَى إِذَا رَأَيْتَ الْفَقْرَ مُقْبِلًا فَقُلْ مَرْحَباً بِشِعَارِ الصَّالِحِينَ وَإِذَا رَأَيْتَ الْغِنَى مُقْبِلًا فَقُلْ ذَنْبٌ عُجِّلَتْ عُقُوبَتُهُ)، (خداوند به حضرت موسی فرمود: ای موسی زمانی که ديدی فقر جلوی توست و رو به سوی تو نموده پس بگو مرحبا به شعار صالحين و زمانی‌که ديدی غنی و ثروتمندی در پس روی توست بس بگو که اين گناهی است که عقوبتش به تعجيل افتاده).([31]) و روايت شده: (أن عيسی (ع) أشتد به المطر والرعد يوماً فجعل يطلب شيئاً يلجأ إليه فرُفعت له خيمة من بعيد فأتاها فإذا فيها أمرأة فحاد عنها فإذا هو بکهف في جبل فأتاه فإذا فيه اسد فوضع يده عليه وقال: ألهي لکل شيء مأوی ولم تجعل لي مأوی. فأوحی الله تعالی إليه: مأواک في مستقر رحمتي وعزتي لأزوجنک يوم القيامة مائة حورية خلقتها بيدي ولأطعم في عرسک أربعة آلاف عام يوم منها کعمر الدنيا ولأمرن منادياً ينادي أين الزهاد في الدنيا أحضروا عرس الزاهد عيسی بن مريم)، (روزی رعد و برق غريد و باران بر عيسی (ع) شدت گرفت و او در پی پناهگاهی بود، ناگهان از دور خيمه‌ای ديد به سوی آن شتافت ولی درون آن خيمه زنی بود، پس از آنجا دور شد و در همين حين غاری را ديد و به سوی آن رفت، در آن غار شيری خفته بود عيسی (ع) دست خويش را بر سر شير کشيد و فرمود: خداوندا برای همه چيز مسکن قرار داده‌ای جز برای من. خداوند به او وحی کرد: ای عيسی جايگاه و مسکن تو در جوار رحمت من است، به عزتم سوگند در روز قيامت صد حوريه که با دست خويش خلق کردم را به نکاح تو درمی‌آورم و در روز عروسی تو چهار هزار سال که يک هر روز آن با يک عمر در دنيا برابری می‌کند، به مهمانان تو غذا و طعام می‌دهم و به منادی امر می‌کنم که نداء دهد: زاهدان دنيا کجايند؟! در عروسی زاهد عيسی بن مريم حضور يابيد).([32]) و ابی عبد الله (ع) فرمودند: (أن امير المؤمنين (ع) قال: أوحی الله عز وجل إلی داود (ع) أنک نعم العبد لو لا أنک تأکل من بيت المال ولا تعمل بيدک شيئاً. قال: فبکی داود اربعين صباحاً فأوحی الله عز وجل إلی الحديد: أن لن لعبدي داود فألان الله عز وجل له الحديد فکان يعمل کل يوم درعاً فيبيعها بألف درهم فعمل ثلاثمائة وستين درعاً فباعها بثلاثمائة وستين ألفاً واستغنی عن بيت المال)، (امير المؤمنين (ع) فرمودند: خدای بزرگ به داوود (ع) وحی فرستاد که تو، اگر از بيت المال نمی‌خوردی و با دست خود کار می‌کردی، بنده خوبی بودی. داوود چهل روز گريست، آن گاه خدا به آهن وحی (اشاره) کرد که در دست بنده من داود نرم باش. بدينسان، خدای بزرگ آهن را برای او نرم کرد، و او هر روز يک زره می‌بافت و به هزار درهم می فروخت. سيصدوشصت زره بافت و آن ها را به سيصدوشصت هزار درهم فروخت و از بيت المال بی نياز شد.).([33]) امير المؤمنين (ع) در حديثی از فرموده‌ی موسی (ع): (رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ فرمودند: والله، ما سألهُ إلاّ خُبْزاً يأْكُلُهُ، لانّهُ كان يأْكُلُ بقْلة الاْرْض، ولقدْ كانتْ خُضْرةُ الْبقْل تُرى منْ شفيف صفاق بطْنه...)، (... پروردگارا: هر چه به من از نيكى عطاء كنى نيازمندم‏» به خدا سوگند (آن روز) موسى غير از قرص نانى كه بخورد از خدا نخواست زير او (مدتى بود) از گياهان زمين استفاده می‌كرد تا آنجا كه در اثر لاغرى (و جذب شدن مواد اين گياهان) سبزى گياه از پشت پرده شكمش آشكار بود).([34]) اگر اين حال ايشان بود پس حالت فقرش چگونه است؟ در حالی‌که ايشان کليم الله و پيامبری از پيامبران اولی العزم می‌باشد. و از عيسی (ع) روايت شده که می‌فرمود: (خادمي يداي ودابتي رجلاي وفراشي الأرض ووسادي الحجر ودفئي في الشتاء مشارق الأرض وسراجي بالليل القمر وإدامي الجوع وشعاري الخوف ولباسي الصوف وفاکهتي وريحانتي ما أنبتت الأرض للوحوش والأنعام أبيت وليس لي شيء وأصبح وليس لي شيء وليس علی وجه الأرض أحد أغنی مني)، (خادمان من، دستهايم و جنبنده‌ام، پاهايم و فرشم، زمين و بالشتم، سنگ و گرمايم در زمستان، مشرق زمين و چراغم در شب، ماه و عادتم، گرسنگی و شعارم خوف و لباسم، پشم و غذا و ميوه‌ی من تمام روييدنی‌هائی که بر زمين روييده و طعام حيوانات است، می‌باشد. شب را به سر می‌برم در حالی که هيچ چيزی ندارم و صبح را سر می‌کنم در حالی که هيچ چيز برايم نيست، هيچ کس بر روی زمين بی‌نيازتر از من نيست).([35]) نيز از حضرت (ع) روايت شده که به اصحاب خويش می‌فرمودند: (... النوم علی المزابل وأکل خبز الشعير کثير مع سلامة الدين)، (خوابيدن در زباله دان‌ها و خوردن نان جوين به همراه سلامت دين، به مراتب از اين حالت بهتر است).([36]) در طول تاريخ حال انبياء و رسولان اين‌چنين بوده، در حالی‌که آنان (ع) مقرّب‌ترين افراد به خداوند و اولياء و دوستان او هستند. بر ما است که به سيره‌ی اوليای الهی و تأسی به آنان توجه کنيم و خداوند را به خاطر شباهت و مساوات با آنان (ع) شکر کنيم.

دوم: سيره‌ای از زندگی آل محمد (ع)

روايت شده که رسول الله (ص) در دعای خويش می‌فرمودند: (اللهم أحيني مسکيناً وأمتني مسکيناً وأحشرني في زمرة المساکين)، (خداوندا مرا مسکين زنده نگه‌دار و مسکين بميران و با مسکينان محشورم بدار).([37]) و امام رضا (ع) نيز از پدرانشان نقل می‌فرمايند: (قال أمير المؤمنين (ع): کنا مع النبي (ص) في حفر الخندق إذ جاءت فاطمة ومعها کسيرة من خبز فدفعتها إلی النبي (ص). فقال النبي: ما هذه الکسيرة؟ قالت: خبزته قرصاً للحسن والحسين جئتک منه بهذه الکسيرة. فقال النبي (ص): يا فاطمة أما إنه أول طعام دخل جوف أبيک منذ ثلاث). (امير المومنين (ع) فرمودند: ما همراه رسول الله (ص) در حفر خندق حضور داشتيم که دخترش فاطمه (ع) آمدند که به همراه خود تکه‌ای از قرص نان آورده بود پس آن را به رسول الله (ص) داد، رسول الله (ص) فرمودند: اين تکه چيست؟ فرمود: پدر تکه‌ای از قرص نان حسن و حسين بود که قسمتی از آن را برايتان آوردم. رسول الله (ص) فرمودند: ای فاطمه جان اين اولين لقمه‌ای است که بعد از سه روز وارد شکم پدرت می‌شود).([38]) و از يکی از همسران رسول الله (ص) روايت شده که گويد: (کان يمر بنا هلال وهلال ما يوقد في بيت من بيوت رسول الله (ص) نار. فقيل لها: فعلی أي شيء کنتم تعيشون؟ قالت: علی الأسودين التمر والماء)، (دو ماه می‌گذشت و در خانه پیامبر آتش افروخته نمی‌شد. گفته شد: پس غذایتان چه بود؟ فرمود: فقط خرما و آب).([39]) امير المؤمنين (ع) فرمودند: (وقد أخبرني حبيبي رسول الله (ص) أن جبرئيل (ع) نزل إليه ومعه مفاتيح کنوز الأرض وقال: يا محمد السلام يقرؤک السلام ويقول لک: إن شئت صيرت معک جبال تهامة ذهباً وفضة وخذ هذه المفاتيح کنوز الأرض ولاينقص ذلک من حظک يوم القيامة. قال: يا جبرئيل وما يکون بعد ذلک؟ قال: الموت. فقال: إذاً لا حاجة لي في الدنيا، دعني أجوع يوماً وأشبع يوماً، فاليوم الذي أجوع فيه أتضرع إلی ربي وأسأله، واليوم الذي أشبع فيه أشکر ربي وأحمده. فقال له جبرئيل: وفقت لکل خير يا محمد)، (حبيبم رسول الله (ص) به من خبر داد که جبرئيل بر ايشان نازل شد در حالی‌که در دستش کليدهای گنج‌های زمين بود و به من فرمود: ای محمد خداوند به تو سلام می‌رساند و می‌فرمايد: اگر اراده کنی تمام کوه‌های تهامه برای تو طلا و نقره می‌شوند اين کليدهای گنج‌های زمين را برگير که با اين کار، ذره‌ای از مقام و منزلت تو در قيامت کاسته نمی‌شود. عرض کردم: ای جبرئيل بعد از آن چه می‌شود؟ فرمود: مرگ. عرض کردم: پس هيچ حاجتی به مال دنيا ندارم، بگذار يک روز گرسنه و يک روز سير باشم و در روزی که گرسنه هستم به درگاه الهی تضرع کنم و از او مسئلت کنم و روزی که در آن سيرم را به حمد و سپاس پروردگارم مشغول باشم. پس جبرئيل فرمود: ای محمد خداوند هر خيری را توفيق تو قرار دهد).([40]) و نيز از رسول الله (ص) روايت شده که فرمودند: (يا معشر المساکين طيبوا نفساً وأعطوا الله الرضا من قلوبکم يثبتکم الله علی فقرکم فإن لم تفعلوا فلا ثواب لکم)، (ای گروه مسکينان نفس خود را پاک گردانيد و با قلبهايتان رضای الهی را بجوييد تا خداوند شما را بر فقرتان استوار گرداند و اگر چنين نکرديد ثوابی برايتان نخواهد بود).([41]) محمد بن مسلم گويد: ابو جعفر (ع) فرمودند: (إذا کان يوم القيامة أمر الله تبارک وتعالی منادياً ينادي بين يديه أين الفقراء فيقوم عنق من الناس کثير فيقول عبادي فيقولون لبيک ربنا فيقول إني لم أفقرکم لهوان بکم علي ولکني إنما اخترتکم لمثل هذا اليوم تصفحوا وجوه الناس من صنع إليکم معروفاً لم يصنعه إلا في فکافئوه عني بالجنة)، (هنگامی‌که روز قيامت فرا می‌رسد خداوند به منادی که حاضر است فرمان می‌دهد که نداء دهد: فقيران کجايند؟ پس گروهی از مردم بر می‌خيزند و خداوند می‌فرمايد: بندگان من. آن‌ها می‌گويند: لبيک ای پروردگار ما. می‌فرمايد: من هرگز به خاطر اين‌که به من توجه کنيد شما را فقير نساختم بلکه شما را برای اين روز اختيار کردم، به مردم نظر کنيد و ببينید هر کس کار خوبی در حق شما کرده از طرف من او را به بهشت ببريد).([42]) يعنی فقيران کسانی هستند که خداوند به آنان اجازه داده تا ثروتمندانی که از آنان دستگيری کردند و يا غيره در حقشان خوبی کرده‌اند را وارد بهشت سازند. و نيز روايت شده: (ما تجشأ رسول الله (ص) من شبع قط)،([43]) (رسول الله (ص) ابداً به خاطر پر شدن شکم آروغ نکردند). اگر حال سرور مخلوقات و صاحب مقام عالی نزد پروردگار که هيچ کس يارای رسيدن به آن ندارد، در فقر و گرسنگی اين‌گونه باشد، و اين قطعاً کَرَمی از جانب خداوند می‌باشد؛ زيرا خداوند، هر آن‌چه که دوست می‌دارد را به مطيع‌ترين خلق خويش، محمد (ص) و هر کس که در اين صفات فقر و گرسنگی شبيه به محمد (ص) باشد را عطاء می‌کند. پس آن کرامت و نعمت و هديه‌ای است برای ايشان از جانب خداوند؛ زيرا عطائی که از آن به محمد (ص) داده شد، نيز به تو داده شد ای فقير، چرا در مورد صفتی که با وجودش شبيه و مانند سرور جهان، محمد (ص) شده‌ای، دچار افسردگی و پريشان حالی می‌شوی؟! بلکه اين نعمت عظيم، مستلزم شکر و سپاس از ايزد منّان می‌باشد. لذا از افراد نادان نباشيم که حقائق نزد ما بر عکس جلوه شوند و فضايل را رذايل و رذايل را فضايل ببينيم. از خداوند خواستاريم که احوال، اندوه و خواسته‌هايی همانند احوال و اندوه و خواسته‌های اوليای خويش را روزی ما قرار دهد. شيخ صدوق در علل الشرايع روايت می‌کند: (هنگامی‌که علی بن حسين (ع) خواست پدر خويش (ع) را غسل دهد، ديد که بر پشت و شانه‌های ايشان (ع) آثاری همچون رد پای شتر است که اين نشانه‌ها گويای اهتمام امام (ع) برای فقيران بوده که شب‌ها بر دوش خويش غذا حمل می‌کرده و به منازل فقيران و مساکين می‌بردند).([44]) رسيدگی به فقيران و مساکين هدف و اهتمام اصلی اوليای الهی بوده (بر عکس ثروتمندان) و اين امر مايه‌ی شرف و افتخار ايشان است.

-آن‌چه که از امير المؤمنين (ع) روايت شده

روايت شده که در هنگام ازدواج حضرت علی (ع) با سرور زنان دو عالم فاطمه زهرا (ع) امام زره خود را فروخت و فرش ايشان در اتاق عروس خاک و بالشت ايشان توده‌ای از خاک نرم بود که بر آن پوست حيوان انداخته شده، حضرت همواره پا به پا آثار رسول الله (ص) را دنبال می‌کردند (به ايشان اقتداء می‌کردند) و آيات قرآنی که شب و روز خوانده می‌شوند برای بيان گرسنگی و فقرشان کفايت می‌کند، سه روز نان جو نمی‌خوردند نانی که امروز هيچ کس از آن نام نمی‌برد و برخی ديگر اصلاً آن را نمی‌شناسند.([45]) مجاهد گويد: (قال علي (ع): جعت يوماً بالمدينة جوعاً شديداً، فخرجت أطلب العمل في عوالي المدينة، فإذا أنا بامرأة قد جمعت مدراً، فظننتها تريد بلة، فأتيتها فقاطعتها کل ذنوب علی تمرة فمددت ستة عشر ذنوباً حتی مجلت يداي ثم أتيت الماء فأصبت منه، ثم أتيتها فقلت: يکفي هکذا بين يديها-وبسط الرواي کفيه وجمعهما- فعدت لي ستة عشر تمرة، فأتيت النبي (ص) فأخبرته، فأکل معي منها)، (روزی در مدينه سخت گرسنه شدم، برای پيدا کردن کار به محله‌های بالای مدينه رفتم. در آن جا زنی را ديدم که کلوخ‌هائی را جمع کرده بود و فکر کردم که می‌خواهد با آن‌ها گل درست کند. نزديک او رفتم و طی کردم که برای هر دلو آب که از چاه بکشم يک دانه خرما به من بدهد. چون شانزده دلو کشيدم، دستم تاول زد. پس به لب آب رفتم و دستم را شستم، آن گاه به نزد آن زن رفتم و دستم را جلو بردم، او شانزده خرما به من داد. من نزد پيامبر (ص) آمدم و او را از آن چه گذشته بود آگاه کردم، پيامبر (ص) با من از آن خرماها خورد).([46]) تدبر کن امير المؤمنين (ع) دچار گرسنگی شديدی گشته و چند روزی را غذا نخورده، همان‌طور که رسول الله (ص) نمی‌خوردند! چه مقدار طعام به دست آورد؟! شانزده دانه خرما که همراه رسول الله (ص) خوردند! و روايت شده که قريش ايشان را بينوا صدا می‌کردند و ايشان را به واسطه‌ی فقر، مورد شماتت قرار می‌دادند و به ايشان طعنه می‌زدند در حالی‌که رسول الله (ص) و علی (ع) مالک زمين‌ها و مزرعه‌های بسياری در مدينه بودند اما همه را در راه خدا انفاق می‌کردند و در قِبال اين انفاق هيچ جزا و پاداش و تشکری نمی‌خواستند، آنان (ع) در شيوه‌ی زندگی‌شان از هر جهت به فقيران مشهور بودند و خداوند آنان (ع) را با فيض خود غنی و بی‌نياز ساخته. امير المؤمنين (ع) در يک روزهای خويش به دو دانه خرما و دو قرص نان اکتفاء می‌کردند، و قوت ايشان را همين قدر مهياء می‌کرد، يکی را برای شب و ديگری را برای روز نگه می‌داشت. سويد بن غفله روايت می‌کند و گويد: (دخلت علی علي (ع) فوجدته جالساً وبين يديه إناء فيه لبن أجد ريح حموضته، في يده رغيف أری قشار الشعير في وجهه وهو يکسره بيده ويطرحه فيه. فقال: أدن فأصب من طعامنا. فقلت: إني صائم. فقال (ع): سمعت رسول الله (ص) يقول: من منعه الصيام من طعام يشتهيه کان حقاً عی الله تعالی أن يطعمه من طعام الجنة ويسقيه من شرابها. فقال: فقلت لفضة وهي بقرب منه قائمة: ويحک يا فضة ألا تتقين الله في هذا الشيخ ألا تنخلين هذا الطعام من النخالة التي فيه؟ قالت: قدم تقدم إلينا أن لاننخل له طعاماً. فقال: ما قلت لها؟ فأخبرته. فقال: بأبي وأمي من لم ينخل له طعام ولم يشبع من خبز البر ثلاثة أيام حتی قبضه الله تعالی. وکان (ع) يجعل جريش الشعير في وعاء ويختم عليه. فقيل له في ذلک. فقال (ع): أخاف هذين الولدين أن يجعلا فيه شيئاً من زيت أو سمن)،([47]) (بر علی (ع) وارد شدم، ديدم که آن بزرگوار نشسته و ظرف شيری در مقابل خويش بود، که بوی ترشی آن به مشامم می‌رسيد و گرده‌ی نان سبوس نگرفته در دست او بود، نان را با دست خود می‌شکست و در ظرف شير می انداخت، فرمود: نزديک بيا و از غذای‌مان بخور. عرض کردم من روزه دارم، حضرت (ع) فرمود: از رسول خدا (ص) شنيدم که می‌فرمود: هر کسی که روزه داری آن را از غذائی که اشتها دارد، منع کند، بر خداوند است که او را غذای بهشتی بخوراند و از آب‌های بهشت او را سيراب نمايد، سويده گفت: فضه در آن نزديکی، ايستاده بود به او گفتم: وای بر تو آيا از خدا نمی‍‌ترسی درباره اين پيرمرد (امام علی ()، چرا نخاله و سبوس اين نان را نمی‌گيری؟ فضه گفت: خود مولا امر فرمود، که نخاله‌ی غذائی را نگيريم، آن‌چه فضه گفت را به عرض آن حضرت رساندم، فرمود: پدر و مادرم به فدای آن کسی که نخاله‌ی نانش را نمی‌گرفت و از آن گندم سه روز شکمش سير نمی‌شد، تا اين‌که خداوند متعال جانش را گرفت، و چنين بود آن حضرت که نان‌های جو را در ظرفی قرار می‌داد، و سر آن ظرف را می‌بست، از ايشان سؤال شد، چرا سر آن را مهر می‌کنيد؟ فرمود: از اين دو فرزندم بيم دارم که روغن زيتون را در آن بريزند). و نيز حضرت (ع) می‌فرمودند: (... وأکره أن يدخل في جوفي إلا طيب)، (و اکراه دارم چيزی جز (غذای) پاک وارد شکمم شود).([48]) در يکی از روزها حضرت (ع) در باغ خويش مشغول کار بودند گدائی از آن‌جا می‌گذشت، از حضرت درخواست کمک کرد، حضرت (ع) تکه نانی به او داد، آن مرد رفت وقتی خواست آن نان را بخورد از شدت خشک بودن نمی‌توانست آن را با دندان‌هايش بشکند، به سوی حضرت (ع) بازگشت (تا از خشکی نانش شکايت کند). از دور حضرت (ع) را ديد که آن نان خشک را بر زانوی خود می‌زد و تکه تکه کرده و می‌خورد. حضرت ابا عبد الله (ع) فرمودند: (قال أمير المؤمنين (ع) الفقر أزين للمؤمن من العذار علی خد الفرس)، (امير المؤمنين (ع) فرمودند: فقر برای مؤمن از لگامی که بر گونه‌ی اسب چابک می‌بندند، زيباتر و زيبنده‌تر است).([49])

-فقر در آخر الزمان

ابا عبد الله (ع) فرمودند: (... أما لو کلمت العدة الموصوفة ثلاثمائة وبضعة عشر کان الذي تريدون، ولکن شيعتنا من لا يعدو صوته سمعه، ولا شحناؤه بدنه، ولا يمدح بنا معلناً، ولا يخاصم بنا قالياً، ولا يجالس لنا عائباً، ولا يحدث لنا ثالباً، ولا يحب لنا مبغضاً ولا يبغض لنا محباً. فقلت: فکيف أصنع بهذه الشيعة المختلفة الذين يقولون إنهم يتشيعون؟ فقال: فيهم التمييز، وفيهم التمحيص، وفيهم التبديل، يأتي عليهم سنون تفنيهم، وسيف يقتلهم واختلاف يبددهم. إنما شيعتنا من لايهر هرير الکلب، ولا يطمع طمع الغراب ولا يسأل الناس بکفه وإن مات جوعاً. قلت: جعلت فداک، فأين أطلب هؤلاء الموصوفين بهذه الصفة؟ فقال: اطلبهم في أطراف الأرض أولئک الخفيض عيشهم، المنتقلة دارهم، الذين إن شهدوالم يعرفوا وإن غابوا لم يفتقدوا وإن مرضوا لم يعادوا، وإن خطبوا لم يزوجوا، وإن ماتوا لم يشهدوا، أولئک الذين في أموالهم يتواسون، وفي قبورهم يتزاورون، ولا تختلف أهواؤهم وإن اختلفت بهم البلدان). (... هر گاه تعداد سيصد و تعدادی نفر پيرامون حضرت مهدى (ع) گرد آيند آن‌چه را كه مى‌خواهيد به وقوع خواهد پيوست اما شيعيان ما كسانى هستند كه صداى ايشان از گوش خودشان تجاوز نمى‌كند و بغض و اندوه خود را در خود فرو برده، به ديگران اظهار نمى‌نمايند و به طور علنى ما را در برابر دشمنان مدح ننموده و با بدخواهان و مخالفان ما علناً دشمنى نمى‌ورزند و با عيب جويان ما همنشين و هم صحبت نگشته و دشمن ما را دوست و دوست ما را دشمن نمى‌دارند. عرض كردم: با شيعيانى كه چنين مختلف بوده و اظهار تشيع نيز مى‌نمايند چه كنم؟ امام فرمود: در ميان شيعيان ما امتحانى خواهد بود كه سبب جدايى آن‌ها از يكديگر و تبديل آن‌ها خواهد شد. سال‌هائى به استقبال آن‌ها خواهد آمد كه قحطى و شمشير دشمنان و اختلاف، آن‌ها را نابود سازد شيعيان ما كسانى هستند كه بسان سگ صدا نكرده و مانند كلاغ طمع‌كار نبوده، دست به سمت كسى دراز نمى‌كنند گر چه از گرسنگى بميرند. عرض كردم فدايت شوم اين اشخاص را با اين اوصاف كجا پيدا كنم؟ امام فرمود: آن‌ها را بايد در گوشه و كنار جهان جستجو نمايى، آن‌ها ساده زندگى مى‌كنند و خانه به دوش هستند آن‌ها را در وطن كسى نمى‌شناسد و اگر غائب باشند غيبت آن‌ها را كسى احساس نمى‌كند و چنان‌چه مريض و بيمار شوند به عيادتشان نمى‌روند، و اگر خواستگارى نمايند به آن‌ها زن نمى‌دهند، و چنان‌چه بميرند در تشييع آن‌ها حضور پيدا نمى‌كنند، آن‌ها كسانى هستند كه در اموالشان برابرى است و در قبرهايشان يكديگر را زيارت مى‌كنند و خواسته‌هاى آن‌ها عوض نمى‌شود اگر چه شهرهاى آن‌ها مختلف باشد).([50]) اين حديث را ذکر کردم؛ زيرا در آن صفات و ويژگی‌های پيروان اهل بيت (ع) ذکر شده، و اميد است سودمند واقع گردد و برخی احاديث با موضوع مورد نظر ارتباطی ندارند اما ذکر آن‌ها خالی از لطف نيست؛ زيرا کلامشان نوری است که تاريکی‌ها را از قلوب انسان‌ها می‌زدايد. آن‌چه از اين حديث دريافتم اين است که آنان هرگز از ديگران درخواست نکرده و دست به سوی کسی دراز نمی‌کنند حتی اگر از گرسنگی بميرند، آنان موصوف به فقر هستند اما فقر و تنگدستی خود را آشکار و اظهار نمی‌کنند. و فنای جسد را بر خوارکردن روح ترجيح می‌دهند و شخص پرسنده می‌پرسد اين‌گونه اشخاص کجا پيدا می‌شوند ؟ حضرت (ع) فرمودند: «آنان را در اطراف زمين در مناطق مجهول و دور افتاده می‌يابی که زندگی‌شان سراسر ساده، بی‌تکلف و بی‌آلايش است» و امروز کسی که به دنبال رفاه است چه کار می‌کند؟! آيا منبعی از حلال می‌يابد که به سهولت انجام شود و به دست آيد؟! پاسخ واضح است، خير هرگز؛ همان‌طور که رسول الله (ص) فرمودند: (أقل ما يکون في آخر الزمان أخ يوثق به أو درهم من حلال)، (كمترين چيزى كه در آخر الزمان پيدا مى‌شود برادرى مورد اعتماد و درهمى پول حلال است).([51]) و هر کس خواهان زندگی با رضايت الهی و امام خود باشد و از حرام پرهيز کند نمی‌تواند زندگی راحتی داشته باشد و هرگز بی‌نياز نمی‌شود جز به مقدار اندک همان طورکه امير المؤمنين (ع) فرمودند: (ما رأيت نعمة موفورة إلا وإلی جانبها حق مضيع)، (نعمت و مال بسيار و پر وفوری نديدم جز اين‌که در جانب ديگرش، حقی ضايع و پايمال گشته).([52]) و نيز فرمودند: (إن الله سبحانه فرض في أموال الأغنياء أقوات الفقراء فما جاع فقير إلا بما متع به غني)، (همانا خداوند در اموال ثروتمندان روزی و طعام فقيران را قرار داده، پس فقيری گرسنه نمی‌شود، مگر اين‌که ثروتمندی حق او را خورده باشد).([53]) و فقيرانِ آخر الزمان همان پايبندان به شريعت آل محمد (ع) هستند؛ زيرا اگر در شمار ثروتمندان قرار گيرند، از تمام جوانب، به شکل دقيق آشکار می‌شود که آنان غير پايبند به شريعت هستند. چه کسی از اوليای خدا اضافه بر نياز خود، ثروت نگه می‌دارد و لو حلال باشد، در حالی‌که گرسنگان و برهنگان و آوارگان بسياری را در اطراف خود می‌بيند؟! از رسول الله (ص) روايت شده: روزی سفانه دختر حاتم طائی در حالی‌که اسير بود نزد رسول الله (ص) آمد و از ايشان خواست که او قومش را آزاد کند، رسول الله (ص) او و قومش را آزاد کرد و از آنان پذيرائی کرد، سپس فرمودند: (به سه کس رحم کنيد که رحم کردن به آنان حق است: عزيزی که بعد از عزّتش، خوار شود. ثروتمندی که بعد از ثروتش، فقير گردد و عالمی که در ميان جاهلان تباه می‌شود).([54]) زيرا دختر حاتم طائی گمان نمی‌کرد کسی بخشنده‌تر از پدرش نيز هست. به رسول الله (ص) عرض کرد: «اين عطاء و بخشش کسی است که از فقر هراسی ندارد» فرمودند: «پروردگارم اين چنين به من آموخت». کسی که اين‌چنين می‌بخشد و يا می‌خواهد شبيه رسول الله (ص) شود بايد تمام دارائی اندک و بسيار خود را عطاء کند، آيا می‌توان صاحب اموال بسيار و مخزون را در شمار شيعيان حقيقی قرار داد؟! از ابا عبد الله (ع) روايت شده که فرمودند: (لو لا إلحاح هذه الشيعة علی الله في طلب الرزق لنقلهم من الحال التي هم فيها الی ما هو أضيق منها)، (اگر اين همه پافشاری شيعيان بر خداوند، در طلب رزق و روزی نبود، خداوند از همان حالی که در آن بودند عرصه را بيشتر بر آنان تنگ‌تر می‌ساخت).([55]) آيا خزانه‌های بخشنده‌ترين بخشندگان با بی‌نياز ساختن بندگان مؤمن تمام می‌شد؟! پس چرا خداوند تبارک و تعالی عرصه‌ی فقر را بر آنان تنگ‌تر می‌ساخت؟ زيرا خودِ فقر نيز کَرَم و عطائی خاص از سوی پروردگار است که آن را به بندگانی که دوست می‌دارد اختصاص می‌دهد و من (پناه می‌برم به خداوند از منيّت و غرور) می‌گويم: ثروتمندان از خداوند بخواهند از آن نعمت و روزی که به بندگان مخصوص خويش عطاء کرده، به آنان نيز عطاء کند حتی اگر فقر باشد و فقيران از خداوند بخواهند که توفيق سپاس‌گزاری در برابر اين نعمت عظيم را روزی آنان قرار دهد. ابا عبد الله (ع) فرمودند: (إن الله عز وجل يلتفت يوم القيامة الی فقراء المؤمنين تسبيحاً بالمعتذر اليهم فيقول وعزتي وجلالي ما أفقرتکم في الدنيا من هوان بکم علي وترون ما أصنع بکم اليوم، فمن زود أحدکم منکم في دار الدنيا معروفاً فخذوا بيده فأدخلوه الجنة. قال: فيقول رجل منهم يا رب إن أهل الدنيا تنافسوا في دنياهم فنکحوا النساء ولبسوا الثياب اللينة وأکلوا الطعام وسکنوا الدور ورکبوا المشهور من الدواب فأعطني مثل ما أعطيتهم فيقول تبارک وتعالی: لک ولکل عبد منکم مثل أعطيت أهل الدنيا منذ کانت الدنيا علی أن أنقضت الدنيا سبعون ضعفاً)، (خداوند در روز قيامت با پوزش طلبی از فقيران به آنان نظر می‌افکند و می‌فرمايد: به جلال و عزتم سوگند، من در دنيا شما را فقير نساختم تا به من توجه و التفات کنيد بلکه شما را برای اين روز عظيم انتخاب کردم و شما می‌توانيد دست هر کس که در دنيا به شما خوبی کرده را بگيريد و با خود به بهشت ببريد. يکی از آنان می‌گويد: پروردگارا اهل دنيا در دنيايشان لذت بردند (آسوده زندگی کردند) زنان را به نکاح خود در آوردند و لباس‌های نرم و ديبا پوشيده و غذاهای گوناگون خورده و شراب‌ها نوشيده‌اند و در خانه‌های مجلّل زندگی کردند و سوار بر مرکب‌های مختلف شدند پس به ما بدهيد هر آن‌چه که به آنان داده بوديد؟ خداوند تبارک و تعالی می‌فرمايد: برای تو و هر بنده‌ای مثل تو هفتاد برابر آن‌چه که به اهل دنيا دادم به شما می‌دهم).([56]) امام زين العابدين (ع) دردعای خويش می‌فرمايند: (اللهم حبب إلي صحبة الفقراء وأعني علی صحبتهم بحسن الصبر وما زويت عني من متاع الدنيا الفانية فاذخره لي في خزائنک الباقية وأجعل ما خولتني من حطامها وعجلت لي من متاعها بلغة إلی جوارک ووصلة الی قربک وذريعة الی جنتک إنک ذو الفضل العظيم وأنت الجواد الکريم)، (خداوندا همنشينی با فقيران را نزد من عزيز بدار و مرا در صحبت و همنشينی نيکو با آنان ياری ده و هرچه از متاع دنيای فانی برايم قرار داده‌ای را در خزانه‌ی باقی خودت برايم ذخيره کن...).([57])

-انصار امام مهدی (ع) و فقر

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾، (خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد همان گونه كه كسانى که پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريک نگردانند و هر كس پس از آن به كفر گرايد آنانند كه نافرمانند).([58]) ابی بصير گويد: ابا عبد الله (ع) فرمودند: (اين آيه در شأن قائم (ع) و اصحاب ايشان نازل شده است). ﴿وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا﴾، (و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند). پس آن بيمناک کيست؟ اگر انصار دارای اموال و ثروت بودند، امنيّت و رفاه را بوسيله‌ی اين اسباب فراهم می‌ساختند، بسياری از طغيان‌گران يا تمام طاغوت دشمنانی دارند اما اين طغيان‌گران با اموالشان برای خود لشکر می‌سازند و تمام امنيت را برای خود فراهم می‌کنند و اگر امر خداوند در يک لحظه فرا رسد هيچ چيز بر حالشان سودی نخواهد داشت، اما آنان به واسطه‌ی تمکينشان امنيّت را برای خود فراهم می‌کنند، اما مردم فقير هنگامی که چيزی می‌خواهند به سهولت به دست نمی‌آورند و سيره‌ی انصار امام مهدی (ع) همانند سيره‌ی اصحاب رسول الله (ص) است، در راه خدا چه گرسنگی‌ها و چه ظلم‌هائی را متحمل که نشده‌اند! و کسی که در راه دعوت الهی گام بر می‌دارد، برای به دست آوردن دنيا و مال نيامده و اگر بر اين فرض می‌آمد تمام مردم وارد دعوت می‌شدند. و خداوند می‌فرمايد: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾، (و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست‏شده بودند منت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم و ايشان را وارث [زمين] كنيم).([59]) و امير المؤمنين (ع) در وصف اصحاب قائم (ع) و نيز شرايط آن‌ها فرمودند: (... ويلبسون الخشن من الثياب ويوسدون التراب علی الخدود ويأکلون الشعير ويرضون بالقليل ويجاهدون في الله حق جهاده...)، (لباس زبر به جای لباس نرم به تن می‌کنند، گونه بر خاک می‌سايند (بر خاک می‌خوابند) و خوراکشان جو است و به اندک قانع و راضی می‌باشند و در راه خدا آن‌گونه که شايسته است جهاد می‌کنند).([60]) امام باقر (ع) فرمودند: (کأني أنظر إلی القائم (ع) وأصحابه في نجف الکوفة کأنه علی رؤوسهم الطير قد فنيت أزوادهم وخلقت ثيابهم...)، (قائم و اصحابش را در نجف می‌بينم که گويا بر سر آنان پرندگانی هستند که غذايشان را می‌ربايند و لباسشان را خلع کرده‌اند).([61]) ابا عبد الله (ع) در وصف شيعيان حقيقی فرمودند: (... أولئک الخفيض عيشهم، المنتقلة دارهم، إن شهدوا لم يعرفوا، وإن غابوا لم يعرفوا...)، (... آن‌ها ساده زندگى مى‌كنند و خانه به دوش هستند آن‌ها را در وطن كسى نمى‌شناسد و اگر غائب باشند غيبت آن‌ها را كسى احساس نمى‌كند).([62]) شما از زندگی ساده چه می‌دانی آيا آن همان خوردن اندک و ساده‌زيستی نيست؟! برای مؤمنين فقير آن‌چه مورد اهميّت است، اين است که با صفات انصار امام مهدی (ع) توصيف شوند آيا انصار امام مهدی (ع) از برگزيدگان شيعه‌ی اهل بيت (ع) نيستند؟! امام صادق (ع) فرمودند: (ليس لمصاص شيعتنا في دولة الباطل إلا القوت، شرقوا إن شئتم أو غربوا لن ترزقوا إلا القوت)، (برای خاصان شيعه‌ی ما در دولت باطل چيزی جز غذای اندک نيست حتی اگر در طلب آن به سوی مشرق يا مغرب برويد).([63]) و "المصاص" يعنی مخلصان شيعه‌ی اهل بيت (ع) يعنی ذخيره خالصان شيعه در دولت باطل فقط غذائی است که نه گرسنه می‌کند و نه فربه می‌سازد. پس امروز آنان چه کسانی هستند؟! حديث را برگيريد و مطابقت دهيد؟ آيا بر اهل علم و ويلا نشينان و ثروتمندان بالا شهر مطابقت می‌کند؟! امام صادق (ع) فرمودند: (... فإن أولياء الله لم يزالوا مستضعفين قليلين منذ خَلَق الله آدم (ع))، (همانا اوليای الهی از زمان خلقت آدم (ع) همواره مستضعف و عده‌ی اندکی ‌می‌باشند).([64]) خداوند در سوره‌ی واقعه می‌فرمايد: ﴿وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ * وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ * لَّا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ * إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ﴾، (و ياران چپ كدامند ياران چپ * در [ميان] باد گرم و آب داغ * و سايه‏اى از دود تار * نه خنك و نه خوش * اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان بودند). حال و مسير و بازگشت ناز پروردگان، به سوی جهنم و آتش است. پس خوشا به حال فقيرانی که با ولايت آل محمد (ع) که امروز در بيعت با وصی و فرستاده‌ی امام مهدی، سيد احمد الحسن (ع) شکل گرفته، بی‌نياز گشته‌اند. رسول الله (ص) فرمودند: (ألا أخبرکم عن ملوک أهل الجنة؟ کل ضعيف مستضعف)، (می‌خواهيد شما را از مالکان اهل بهشت با خبر سازم؟ هر ضعيف مستضعف بر زمين پادشاهان بهشت است).([65]) و نيز فرمودند: (أبغوني في الضعفاء فإنما ترزوقون وتنصرون بضعفائکم)، (ضعيفان خويش را محترم و گرامی داريد؛ زيرا که شما به وسيله‌ی (اکرامتان به) ايشان روزی داده می‌شويد و نصرت و ياری خواهيد شد).([66]) و نيز فرمودند: (إنما ينصر الله هذه الأمة بضعفائها بدعواتهم وصلاتهم وإخلاصهم)، (خداوند اين امت را به واسطه ناتوانانش و دعاى ايشان و نماز و اخلاصشان يارى مى نمايد).([67]) و رسول الله (ص) همواره به همراه اين عده اندک و فقير مسلمانان به فتوحات دست می‌يافتند اين کلام و احاديث را برگيريد و با اين آيه تطبيق دهيد: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾، (و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست‏شده بودند منت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم و ايشان را وارث [زمين] كنيم). و سپس بر صفات انصار امام مهدی (ع) منطبق کنيد. مولای متقيّان، امام علی (ع) در خطبه‌ای، متقّين را توصيف می‌کنند و می‌فرمايند: (... فَالْمُتَّقُونَ فِيها هُمْ أهْلُ الْفَضائِلِ، مَنْطِقُهُمُ الصَّوابُ، وَمَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصادُ، وَمَشْيُهُمُ التَّواضُعُ غَضُّوا أبْصارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ، وَوَقَفُوا أسْماعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ، نُزِّلَتْ أنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلاءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي الرَّخاءِ وَلَوْ لا الْأجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أرْواحُهُمْ فِي أجْسادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوابِ، وَخَوْفا مِنَ الْعِقابِ عَظُمَ الْخالِقُ فِي أنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فِي أعْيُنِهِم فَهُمْ وَالْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِيها مُنَعَّمُونَ، وَهُمْ وَالنَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِيها مُعَذَّبُونَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَشُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ، وَأجْسادُهُمْ نَحِيفَةٌ، وَحاجاتُهُمْ خَفِيفَةٌ، وَأنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ...). (پس پرهيزگاران را در اين جهان فضيلت‌هاست، گفتارشان به صواب مقرون و راه و رسمشان بر اعتدال و رفتارشان با فروتنى آميخته است، از هر چه خداوند بر آن‌ها حرام كرده است، چشم مى‌پوشند و گوش بر دانستن چيزى نهاده‌اند كه آنان را سودى رساند. آن‌چنان به بلا خو گرفته‌اند كه گويى در آسودگى هستند، اگر مدت عمرى نبود كه خداوند برايشان مقرر داشته، به سبب شوقى كه به پاداش نيک و بيمى كه از عذاب روز بازپسين دارند، چشم بر هم زدنى جان‌هايشان در بدن‌هايشان قرار نمى‌گرفت. تنها آفريدگار در نظرشان بزرگ است و جز او هر چه هست در ديدگان‌شان خرد مى‌نمايد. با بهشت چنان‌اند كه گويى مى‌بينندش و غرق نعمت‌هايش هستند. و با دوزخ چنان‌اند كه گويى مى‌بينندش و به عذاب آن گرفتارند دل‌هايشان اندوهگين است و مردم از آسيب‌شان در امان‌اند و بدن‌هاشان لاغر است و نيازهايشان اندک است و جانشان به زيور عفت آراسته است).([68]) امام باقر (ع) فرمودند: (وَاعْلَمْ يَا جَابِرُ! أَنَّ أَهْلَ التَّقْوَى هُمُ الْأَغْنِيَاءُ أَغْنَاهُمُ الْقَلِيلُ مِنَ الدُّنْيَا فَمَئُونَتُهُمْ يَسِيرَةٌ إِنْ نَسِيتَ الْخَيْرَ ذَكَّرُوكَ وَإِنْ عَمِلْتَ بِهِ أَعَانُوكَ أَخَّرُوا شَهَوَاتِهِمْ وَلَذَّاتِهِمْ خَلْفَهُمْ وَقَدَّمُوا طَاعَةَ رَبِّهِمْ أَمَامَهُمْ وَنَظَرُوا إِلَى سَبِيلِ الْخَيْرِ وَإِلَى وَلَايَةِ أَحِبَّاءِ اللَّهِ فَأَحَبُّوهُمْ وَتَوَلَّوْهُمْ وَاتَّبَعُوهُم)،([69]) (و بدان ای جابر! به ‌راستی كه اهل تقوا همانا آن‌هائی هستند كه بی‌نيازند، اندكی از دنيا، آن‌ها را بی‌نياز كرده و خرج آن‌ها كم است. اگر خير را فراموش كنی، به يادت آورند، و اگر بدان عمل كنی، تو را ياری دهند. شهوت و لذت خود را پشت سر انداخته و طاعت پروردگار خويش را جلوی روی نهاده‌اند و به راه خير و به ولايت دوستان خدا چشم دوخته‌اند. و آنان را دوست دارند و بدان‌ها گرويده و از آن‌ها پيروی كرده‌اند).([70])

-قناعت پيشگی

عمرو بن سعيد بن هلال گويد: امام محمد باقر (ع) فرمودند: (إِيَّاكَ أَنْ تُطْمِحَ بَصَرَكَ إِلَى مَنْ فَوْقَكَ فَكَفَى بِمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِنَبِيِّهِ (ص) فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَلا أَوْلادُهُمْ وَقَالَ (وَلا تمدَّنَّ عينَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ) زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَإِنْ دَخَلَكَ مِنْ ذَلِكَ شيْءٌ فاذْكرْ عيشَ رَسولِ اللَّهِ (ص) فَإِنَّمَا كَانَ قُوتُهُ الشَّعِيرَ وَحَلْوَاهُ التَّمْرَ وَوَقُودُهُ السَّعَفَ إِذَا وَجَدَهُ)، (مبادا به بالا دست خود چشم بدوزى كه در اين باره آن‌چه خداى عز و جل به پيغمرش (ص) فرمود بس است: (از مال‎ها و فرزندانشان خوشت نيايد و در شگفت نشوى)، و فرمود: (ديدگان خويش را به آن چيزها كه رونق زندگى دنياست و به گروهى از ايشان بهره داده‌ايم نگران مساز)، و اگر درباره اين موضوع شک و ترديدى يافتى، زندگى رسول خدا (ص) را به ياد آور كه خوراكش جو و حلوايش خرما و آتش گيره‌اش شاخ درخت خرما بود اگر پيدا می‌كرد).([71]) فرموده‌ی امام (ع): (بر حذر باش از اين‌که چشمانت را به مال ديگری بدوزی). – بر حسب آن‌چه دريافتم- نبايد به مال و مقام دنيوی بالا دست خود چشم دوخت. اما اگر در راه کسب درجات کمال و تقرّب به خداوند باشد، بايد بدان توجه کرد؛ زيرا به آن امر شده‌ايم و خداوند می‌فرمايد: (وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ)، (و در اين، مشتاقان بايد بر يک‌ديگر پيشى گيرند) در اطاعت از حجتی که خداوند بر شما واجب کرده است. ابا عبد الله (ع) فرمودند: رسول الله (ص) می‌فرمايند: (مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَيْنَاهُ وَمَنِ اسْتَغْنَى أَغْنَاهُ اللَّهُ)، (هر كه از ما سؤال كند به او عطاء كنيم و هر كه بى‌نيازى جويد و سؤال نكند خدا او را بى‌نياز سازد).([72]) بر حسب آن‌چه که از حديث رسول الله (ص) دريافتم اين است که هر کس از من طلب کند به او می‌دهم و هر کس عزت نفس داشته باشد و از خداوند بخواهد و از من درخواست نکند خداوند به او عطاء می‌کند و بی‌نياز می‌سازد، خداوند همانند آن‌چه که من به او عطاء کردم، عطاء نمی‎کند بلکه عطائی می‌بخشد که بعد از آن، ‌نيازمند نمی‌شود. يعنی زمينه‌ای برای او فراهم می‌کند که بتواند ما يحتاج زندگی خود را از آن تأمين کند و ديگر نيازی به کمک نداشته باشد. امام صادق (ع) فرمودند: (مَنْ رَضِيَ مِنَ اللَّهِ بِالْيَسِيرِ مِنَ الْمَعَاشِ رَضِيَ اللَّهُ مِنْهُ بِالْيَسِيرِ مِنَ الْعَمَلِ)، (هر كه به معاش اندک خدا راضى گردد، خدا هم به عمل اندک او راضى شود).([73]) و نيز فرمودند: (مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ ابْنَ آدَمَ كُنْ كَيْفَ شِئْتَ كمَا تَدِينُ تُدَانُ مَنْ رَضِيَ مِنَ اللَّهِ بِالْقَلِيلِ مِنَ الرِّزْقِ قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ الْيَسِيرَ مِنَ الْعَمَلِ وَمنْ رَضيَ بالْيسيرِ منَ الْحلَالِ خفَّتْ مئُونتهُ وَزَكتْ مَكْسَبَتُهُ وَخَرَجَ مِنْ حَدِّ الْفُجُورِ)، (در تورات نوشته است: آدميزاد! هرگونه خواهى بوده باش كه چنان‌كه باشى جزا بينى، هر كه به روزى اندک خدا راضى شود، خدا عمل اندک او را بپذيرد، هر كه به حلال اندک خشنود باشد هزينه‌اش سبک شود و كسبش پاكيزه گردد و از مرز بدكارى بيرون رود).([74]) و نيز از ايشان (ع) روايت شده که در مورد فرموده‌ی پروردگار: (پس او را حيات پاک می‌بخشيم) فرمودند: قناعت به آن‌چه که روزی اوگشته).([75]) و امام رضا (ع) می‌فرمايند: (منْ لَمْ يقنعهُ منَ الرِّزْقِ إِلَّا الْكثيرُ لَمْ يكْفِهِ مِنَ الْعَمَلِ إِلَّا الْكَثِيرُ وَمَنْ كَفَاهُ مِنَ الرِّزْقِ الْقَلِيلُ فَإِنَّهُ يَكْفِيهِ مِنَ الْعَمَلِ الْقَلِيلُ)، (كسی كه جز به روزى زياد قناعت نكند، جز عمل بسيار بسش نباشد و هر كه روزى اندک كفايتش كند، عمل اندک هم كافی‌اش باشد).([76]) امير المؤمنين (ع) فرمودند: (بالقناعة يکون العز)، (عزّت، در قناعت پيشه کردن است).([77]) و ابا عبد الله (ع) فرمودند: (امير المؤمنين (ع) می‌فرمودند: (ابْنَ آدَمَ إِنْ كُنْتَ تُرِيدُ مِنَ الدُّنْيَا مَا يَكْفِيكَ فَإِنَّ أَيْسَرَ مَا فِيهَا يَكْفِيكَ وَ إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا تُرِيدُ مَا لَا يَكْفِيكَ فَإِنَّ كُلَّ مَا فِيهَا لَا يَكْفِيكَ)، (ای آدميزاد! اگر از دنيا بقدر كفايت خواهى اندک و سبک‌تر چيز دنيا كفايتت كند، و اگر بقدر كفايت نخواهى (و راضى نباشى) هر چه در دنياست كافيت نباشد. (زيرا، هر كه بامش بيش برفش بيشتر، و هر كه مالش بيش حرصش بيشتر).([78]) و امير المؤمنين (ع) فرمودند: (انتقم من حرصک بالقنوع کما تنتقم من عدوک بالقصاص)، (در مورد قناعت حريص باش همان‌گونه که در انتقام از دشمنت حرص می‌ورزی).([79]) و ابی جعفر (ع) فرمودند: (قال رسول الله (ص): مَنْ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ أَغْنَى النَّاسِ فَلْيَكُنْ بِمَا فِى يَدِ اللَّهِ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِ غَيْرِهِ)، (هر كه خواهد بى‌نيازترين مردم باشد، بايد به آن‌چه در دست خداست اعتمادش بيشتر از آن‌چه در دست ديگران است بوده باشد).([80]) و امير المؤمنين (ع) فرمودند: (من کان بيسير الدنيا لا يقنع لم يغنه من کثيرها ما يجمع)، (کسی که به اندک روزی دنيا قانع نباشد، هرگز با بسيار آن که جمع کند، قانع نمی‌شود).([81]) و همچنين از ائمه (ع) روايت شده که فرمودند: (مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ)، (هر كه به آن‌چه خدا روزی‌اش كند قانع باشد، بى‌نيازترين مردم است).([82]) امام علی (ع) فرمودند: (ثمرة القناعة، الإجمال في المکسب والعزوف عن الطلب)، (ثمره قناعت، اعتدال در كسب و كار، و ناخوش داشتن درخواست است).([83]) و امام سجاد (ع) فرمودند: (رأيت الخير کله قد أجمع في قطع الطمع عما في أيدي الناس...)، (همه خوبی‌ها را در بریدن طمع از آن‌چه در دست مردم است دیدم).([84]) و امير المؤمنين (ع) فرمودند: (مَن اقتَصَر علَی بَلغَة الکَفافِ فَقَد انتَظَم الرَاحَه وَتَبَوّا خَفضَ الدَّعه)، (هر که به اندازه‌ی کفاف (زندگی‌اش) بسنده کند، آسايش می‌يابد و در منزلگاه آسودگی فرود می‌آيد).([85]) و نيز فرمودند: (لا تکن ممن يرجو الآخرة بغير العمل... يقول في الدنيا بقول الزاهدين ويعمل فيها بعمل الراغبين إن أعطي منها لم يشبع وإن منع منها لم يقنع...)، (مباش از کسانی که بدون عمل و کردار اميد به آخرت دارند (و مقام‌های آن سرا را تمنّا می‌کنند)، و به واسطه آرزوهای طول و دراز توبه کردن را تأخير می‌اندازند. گفتارش در دنيا گفتار زاهدان است و(لی) رفتارش رفتار دنيا خواهان می‌باشد، اگر از (مال و منال) دنيا به او داده شود سير نمی‌گردد، و اگر به او نرسد قناعت نمی‌کند).([86]) و نيز فرمودند: (ألهم نفسک القنوع)، (قناعت را به نفس خود بياموز).([87]) و امام حسن (ع) فرمودند: (اِعْلَمْ أَنَّ مُرُوَّةَ الْقَنَاعَةِ وَالرِّضَا أَكْثَرُ مِنْ مُرُوَّةِ الْإِعْطَاء)، (بدان كه جوانمردى در مورد قناعت و خشنودى، بيش‌تر از جوانمردى در مورد بخشش است).([88]) و امام حسين (ع) فرمودند: (القنوع راحة الأبدان)، (قناعت سبب آسودگی جسم‌ها است).([89]) و امام صادق (ع) فرمودند: (من قنع بما رزقه الله فهو من أغنی الناس)، (هر کس به آن‌چه که خداوند روزی او قرار داده، قانع شود، همانا او بی‌نيازترين مردم است).([90]) نيز فرمودند: (...انْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ دُونَكَ فِي الْمَقْدُرَةِ وَلَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَكَ فِی الْمَقْدُرَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَقْنَعُ لَكَ بِمَا قُسِمَ لَكَ)، (به كسانى كه پائين‏تر از تو هستند و توانائى آن‌ها از شما كمتر مى‏باشد توجه كنيد و به بالاتر از خود هرگز توجه نداشته باشيد، اگر چنان كنى به آن‌چه در دست دارى قناعت خواهى كرد. در اين صورت شايستگى زيادت از سوی خداوند، پيدا خواهى كرد).([91])

-فنای دنيا و سبکی آن

از فرموده‌های گُهر بار امير المؤمنين (ع): (أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اَلدُّنْيَا أَدْبَرَتْ وَآذَنَتْ بِوَدَاعٍ...)، (همانا دنيا روى گردانيده، و وداع خويش را اعلام داشته است).([92]) در نهج البلاغه به اين معنی است که دنيا به طور طبيعی همواره در حال تغيير و دگرگونی است و شخص عاقل در يک نگاه به زوال و فناپذيری آن پی می‌برد و بعد از دنيا چيزی جز آخرت نيست پس اگر دنيا غروب کرد، طلوعی که در پيش است بی‌شک آخرت است همانا آخرت با طلوع خود فرا رسيده است، يعنی ناگهانی به سويمان آمده؛ آگاه باشيد که، مضمار[میدان] امروز است مقصود از مضمار موضع و مکانی است که در آن برای مسابقه، خط کشی صورت می‌گيرد و برنده‌ی فردا به بهشت می‌رسد يعنی هنگامی که انسان پيروز می‌شود، بهشت جايزه‌ی اوست و آتش برای کسی است که قبل از گذشت وقت از گناه خود توبه نکرده آگاه باشد و برای نفس خود قبل از روز بينوائی عملی انجام دهد، يعنی قبل از اين‌که زمان حاجت و نياز به اعمال نيک و فقدان عمل نيک فرا رسد عمل نيکی انجام دهيد؛ زيرا آن روز جزاست نه روز عمل. آگاه باشيد شما در روزهای آرزومندی هستيد يعنی آرزومندی برای بقاء در دنيا و استمرار يافتن در آن، بعد از آن اجل می‌باشد، پس در روزهای آرزومندی خود و قبل از فرا رسيدن اجلش عملی نيک انجام دهد، آن عمل به سود اوست و اجل به او ضرری نمی‌رساند و هر کس که در روزهای آرزومندی خود کوتاه کرده و اجلش فرا می‌رسد، فرصت عمل خود را از دست داده و اجلش به او ضرر می‌رساند. آگاه باشيد که با ميل و رغبت عمل کنيد همان‌طور که در ترس و خوف عمل می‌کنيد يعنی در هنگام شدت‌ها و فراخ برای خداوند عمل کنيد همان‌طور که آشکارا برای او عمل می‌کنيد و نعمت و راحتی شما را از خوف و خشيّت الهی منع نکند. سپس فرمودند: (... ألا وأني لم أری کالجنة نام طالبها ولا کالنار نام هاربها ألا وإنه من لا ينفعه الحق ينصره الباطل...)، (نديدم هرگز متاع و جايگاهی چون بهشت که خواهندگانش در خواب باشند و جايگاه وحشتناکی چون دوزخ که گريزانش در خواب باشد، و کسی که حق به او سودی نرساند، باطل کمکش می‌کند).([93]) يعنی تمام سود صحيح در حق است و اگر کسی بگويد که حق سودی ندارد، باطل بيش از بيش به او ضرر می‌رساند. (و هر کس متوجه و ملتفت هدايت نگردد، ضلالت او را نابود می‌کند): يعنی هر کس به راه حق و هدايتی که او را به حق می‌رساند، ملحق نشود و يا هرگز در آن گام بر ندارد ضلالت و هلاکت او را از بين می‌برد. (آگاه باشيد که شما به رخت بر بستن امر شديد): يعنی کوچ و سفر از دنيا، و به يک امر تکوينی مأمور شده‌ايم و خواه يا نخواه بايد طبق سنّت آن را بپذيريم همان‌گونه که خداوند ما را آفريد تا از زندگانی دنيائی جدا شده و به آخرت که همان جايگاه ابديّت است، مستقر شويم. و ايشان (ع) فرمودند: (ودُللتم علی الزاد)، (و به توشه هدايت شديد). و توشه‌ای که خداوند ما را به آن راهنمائی کرده، همان عمل نيک و ترک حرام‌ها می‌باشد. (وأن أخوف ما أخاف عليکم أتباع الهوی وطول الأمل تزودوا من الدنيا ما تحرزون أنفسکم به غداً)، (و آن‌چه که از آن بر شما بيم دارم پيروی از هوی و هوس و آرزوهای دراز شما در حُب دنياست و اين‌که نسبت به آن‌چه حافظ جان شما در فردايتان بوده، حرص نورزد)، بر جانتان حرص ورزيد يعنی چيزی که حافظ و نگهبان جانتان باشد([94]) و خداوند می‌فرمايد: ﴿وَما الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ﴾، (و زندگى دنيا جز مايه فريب نيست).([95]) و می‌فرمايد: ﴿قُلْ مَتَاعُ الدَّنْيَا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى وَلاَ تُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾، (بگو برخوردارى [از اين] دنيا اندک و براى كسى كه تقوا پيشه كرده آخرت بهتر است و [در آن‌جا] به قدر نخ هسته خرمايى بر شما ستم نخواهد رفت).([96]) و می‌فرمايد: ﴿الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاء يَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا كَانُواْ بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ﴾، (همانان كه دين خود را سرگرمى و بازى پنداشتند و زندگى دنيا مغرورشان كرد پس همان گونه كه آنان ديدار امروز خود را از ياد بردند و آيات ما را انكار مى‏كردند ما [هم] امروز آنان را از ياد مى‏بريم).([97]) و می‌فرمايد: ﴿فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ * وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ﴾،([98]) (پس [قارون] با كوكبه خود بر قومش نمايان شد كسانى كه خواستار زندگى دنيا بودند گفتند اى كاش مثل آن‌چه به قارون داده شده به ما [هم] داده مى‏شد واقعاً او بهره بزرگى [از ثروت] دارد * و كسانى كه دانش [واقعى] يافته بودند گفتند واى بر شما براى كسى كه گرويده و كار شايسته كرده پاداش خدا بهتر است و جز شكيبايان آن را نيابند).([99]) رسول الله (ص) فرمودند: (الدنيا ملعونة ملعون ما فيها إلا ما ابتغي به وجه الله)، (دنيا، ملعون است و هر آن‌چه که در آن است نيز ملعون است جز اين‌که برای تقرّب الهی باشد).([100]) و نيز (ص) فرمودند: (مَا لِي وَلِلدُّنْيَا وَمَا أَنَا وَالدُّنْيَا إِنَّمَا مَثَلِي وَمَثَلُهَا كَمَثَلِ رَاكِبٍ رُفِعَتْ لَهُ شَجَرَةٌ فِي يَوْمٍ صَائِفٍ فَقَال([101]) تَحْتَهَا ثُمَّ رَاحَ وَتَرَكَهَا)،([102]) (من با دنيا چه كار دارم، مثل من و دنيا مانند آن درختى است كه در بيابانى واقع شده و يک سوارى از آن‌جا عبور مى‏كند و چند لحظه در سايه آن استراحت مى‏كند و بعد هم مى‏رود). و نيز (ص) فرمودند: (يا علي ما أحد من الأولين والآخرين إلا وهو يتمنی يوم القيامة أنه لم يعط من الدنيا إلا قوتاً)، (اى على هيچ کس از اولين و آخرين نيست مگر اين‌که آرزو می‌کند روز قيامت کاش از دنيا به اندازه خوردنم بيشتر به من نمى‏دادند).([103]) و نيز فرمودند: (من عظم صاحب دنيا وأحبه لطمع دنياه سخط الله عليه وکان في درجته مع قارون في التابوت الأسفل من النار...)، (اگر كسى صاحب دنيا را بزرگ بشمرد و از روى طمع، او را دوست بدارد، مستوجب غضب خداوند خواهد بود و مرتبه‌ی او، همراه قارون در تابوتی پست‌تر از آتش می‌باشد).([104]) و امام علی (ع) فرمودند: (لو عقل أهل الدنيا لخربت الدنيا)، (اگر مردم دانايی و فهم داشتند و دريافت می‌کردند دنيا خراب و ويران می‌شد).([105]) و نيز فرمودند: (الدنيا سوق الخسران)، (دنيا، بازار ورشکستگان است).([106]) (... إنما سميت الدنيا لأنها أدنی من کل شيء...)، (... دنيا، دنيا ناميده شد؛ زيرا آن پست‌تر از همه چيز است).([107]) (... وأخرجوا من الدنيا قلوبکم قبل أن تخرج منها أبدانکم فللآخرة خلقتم وفي الدنيا حبستم)، (دل‌هايتان را از دنيا خارج کنيد قبل از اين‌که بدنهايتان از آن خارج شود، پس برای آخرت خلق شديد و در دنيا زندانی شده‌ايد).([108]) (... وإن دنياکم عندي لأهون من ورقة في فم جرادة تقضمها ما لعلي ولنعيم يفنی ولذة لا تبقی...)، (اين دنياى شما در نزد من از برگ نيم جويده‏اى در دهان ملخى ناچيزتر است. على را با نعمت‌هاى فناپذير و لذت‏هاى گذرا و ناپايدار چه كار!).([109]) و (إن الدنيا کالشبکة تلتف علی من رغب فيها)، (همانا دنيا مانند توری است که به دور مشتاق آن می‌پيچد).([110]) و امام موسی کاظم (ع) فرمودند: (...إن من أحب الدنيا ذهب خوف الأخرة من قلبه...)، (... کسی که دنيا را دوست بدارد، هراس آخرت از قلب او می‌رود).([111]) و امام صادق (ع) فرمودند: (إن سارة قالت لإبراهيم يا إبراهيم قد کبرت فلو دعوت الله عز وجل أن يرزقک ولداً تقر أعيننا به فإن الله قد اتخذک خليلاً وهو مجيب لدعوتک إن شاء. قال: فسأل إبراهيم ربه أن يرزقه غلام عليما. فأوحی الله عز وجل إليه أني واهب لک غلاماً عليما ثم أبلوک بالطاعة لي. قال ابو عبد الله (ع): فمکث إبراهيم بعد البشارة ثلاث سنين ثم جاءته البشارة من الله عز وجل وأن سارة قد قالت لإبراهيم إنک قد کبرت وقرب أجلک فلو دعوت الله عز وجل أن ينسئ في أجلک وأن يمد لک في العمر فتعيش معنا وتقر أعيننا. قال: فسأل إبراهيم ربه ذلک. قال فأوحی الله عز وجل إليه سل من زيادة العمر ما أحببت تعطه. قال: فأخبر إبراهيم سارة بذلک. فقالت له سل الله أن لايميتک حتی تکون أنت الذي تسأله الموت. قال: فسأل ابراهيم ربه ذلک فأوحی الله عز وجل إليه ذلک لک. قال: فأخبر إبراهيم سارة بما أوحی الله عز وجل إليه في ذلک. فقالت سارة لإبراهيم: اشکر الله واعمل طعاماً وادع عليه الفقراء وأهل الحاجة. قال ففعل ذلک إبراهيم ودعا إليه الناس فکان فيمن أتی رجل کبير ضعيف مکفوف معه قائد له فأجلسه علی مائدته قال فمد الأعمی يده فتناول لقمة وأقبل بها نحو فيه فجعلت تذهب يميناً وشمالاً من ضعفه ثم أهوی بيده إلی جبهته فتناول قائده يده فجاء بها إلی فمه ثم تناول المکفوف لقمة فضرب بها عينه قال وإبراهيم (ع) ينظر إلی المکفوف وإلی ما يصنع! قال، فتعجب إبراهيم من ذلک وسأل قائده عن ذلک فقال القائد هذا الذي ترس من الضعف، فقال إبراهيم في نفسه أ ليس إذا کبرت أصير مثل هذا؟! قم إن إبراهيم سأل الله عز وجل حيث رأی من الشيخ فقال اللهم توفني في الأجل الذي کتبت لي فلاحاجة لي في الزيادة في العمر بعد الذي رأيت)، (روزی ساره به ابراهیم گفت: تو خلیل پروردگاری و دعایت به هدف استجابت می‌رسد. اینک که به سن پیری پای نهاده‌ای بهتر است از خداوند بخواهی تا به ما فرزندی را عنایت فرماید. خداوند نیز به ابراهیم بشارت داد که به زودی او را صاحب فرزندی خواهد کرد. ساره بعد از سه سال پسری را بدنیا آورد و از ابراهیم خواست تا از خداوند بخواهد که عمرش را آنقدر طولانی گرداند تا خود مرگ خویش را خواستار گردد. دعای ابراهیم مستجاب گشت و به شکرانه آن طعامی آماده شد و تعدادی از مستمندان بر سر سفره خلیل خدا گرد هم آمدند. در میان آن‌ها پیرمردی با چشمانی کم سو نیز دیده می‌شد او به هنگام تناول غذا دچار لرزش دست می‌شد و گاه لقمه طعام را به پیشانی و گاه در چشم خود فرو می‌برد. ابراهیم که وضعیت اسف‌بار و ضعف مفرط آن پیرمرد را مشاهده کرد در دعائی به خداوند چنین عرضه داشت: بار خدایا بعد از حادثه‌ای که شاهد آن بودم هرگز خواستار طولانی شدن زندگانیم نیستم و به قضا و قدر تو تن در می‌دهم).([112])

-دنيا، راه رسيدن به آخرت را مُيَسَر می‌کند

از فرموده‌ی امير المؤمنين (ع) در بصره، آن هنگام که بر علاء بن زياد حارثی يکی از اصحاب خويش، وارد شدند و وسعت خانه‌ی او را ديدند، فرمودند: (مَا کُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هَذِهِ اَلدَّارِ فِی اَلدُّنْيَا وَأَنْتَ إِلَيْهَا فِي اَلْآخِرَةِ کُنْتَ أَحْوَجَ وَبَلَى إِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا اَلْآخِرَةَ تَقْرِی فِيهَا اَلضَّيْفَ وَتَصِلُ فِيهَا اَلرَّحِمَ وَتُطْلِعُ مِنْهَا اَلْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا فَإِذاً أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا اَلْآخِرَةَ. فَقَالَ لَهُ اَلْعَلاَءُ: يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَشْکُو إِلَيْکَ أَخِي عَاصِمَ بْنَ زِيَادٍ. قَالَ: وَمَا لَهُ؟ قَالَ: لَبِسَ اَلْعَبَاءَةَ وَتَخَلَّى عَنِ اَلدُّنْيَا. قَالَ: عَلَیَّ بِهِ. فَلَمَّا جَاءَ قَالَ: يَا عُدَیَّ([113]) نَفْسِهِ لَقَدِ اِسْتَهَامَ بِکَ اَلْخَبِيثُ أَ مَا رَحِمْتَ أَهْلَکَ وَوَلَدَکَ أَ تَرَى اَللَّهَ أَحَلَّ لَکَ اَلطَّيّبَاتِ وَهُوَ يَکْرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اَللَّهِ مِنْ ذَلِکَ. قَالَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ: هَذَا أَنْتَ فِي خُشُونَةِ مَلْبَسِکَ وَجُشُوبَةِ مَأْکَلِکَ. قَالَ: وَيْحَکَ إِنِّي لَسْتُ کَأَنْتَ، إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ اَلْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ اَلنَّاسِ کَيْلاَ يَتَبَيّغَ([114]) بِالْفَقِيرِ فَقره). ([115]) (از دنيا با اين خانه وسيع در دنيا چه مى‏کنى در حالى که در آخرت به آن نيازمندترى. آرى اگر بخواهى مى‏توانى با همين خانه به آخرت برسى در اين خانه وسيع مهمانان را پذيرائى کنى، به خويشاوندان با نيکوکارى بپيوندى، و حقوقى که بر گردن تو است به صاحبان حق برسانى، پس آنگاه تو با همين خانه وسيع به آخرت نيز مى‏توانى پرداخت. علاء عرض کرد: از برادرم عاصم بن زياد به شما شکايت مى‏کنم. فرمود چه شد او را گفت عبائى پوشيده و از دنيا کناره گرفته است: امام (ع) فرمود او را بياوريد، وقتى آمد به او فرمود: برخورد با تفکّر ترک دنيا اى دشمنک جان خويش شيطان سرگردانت کرده، آيا تو به زن و فرزندانت رحم نمى‏کنى تو مى‏پندارى که خداوند نعمت‏هاى پاکيزه‏اش را حلال کرده، امّا دوست ندارد تو از آن‌ها استفاده کنى تو در برابر خدا کوچک‏تر از آنى که اين‌گونه با تو رفتار کند. عاصم عرض کرد: اى امير مؤمنان، پس چرا تو با اين لباس خشن، و آن غذاى ناگوار به سر مى‏برى امام فرمود: واى بر تو من همانند تو نيستم، خداوند بر پيشوايان حق واجب کرده که خود را با مردم ناتوان همسو کنند، تا فقر و ندارى، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نکشاند). ابا عبد الله (ع) فرمودند: (ليس الزهد في الدنيا بإضاعة المال ولا تحريم الحلال بل الزهد في الدنيا أن لاتکون بما في يدک أثق عن الله عز وجل)، (زهد ورزى نسبت به دنيا، حرام كردن حلال [بر خود] و يا ترک ثروت نيست؛ بلكه زهد ورزى نسبت به دنيا، عبارت است از: راضى بودن به قضاى خدا).([116]) مالک بن انس از ابی عبد الله (ع) از پدران بزرگوارش (ع) از رسول الله (ص) نقل فرمودند: (جاء الفقراء إلی رسول الله (ص) فقالوا: يا رسول الله أن الأغنياء لهم يعتقون وليس لنا ولهم ما يحجون وليس لنا ولهم ما يتصدقون وليس لنا ولهم يجاهدون وليس لنا. فقال رسول الله (ص): من کَبَّرَ الله عز وجل مائة مرة کان افضل من عتق مائة رقبة ومن سبح الله مائة مرة کان افضل من سياق مائة بدنه ومن حمد الله مائة مرة کان افضل من حملان مائة فرس في سبيل الله بسرجها ولجمها ورکبها ومن قال لا اله الا الله مائة مرة کان افضل الناس عملاً ذلک اليوم إلا من زاد. قال فبلغ ذلک الأغنياء فصنعوه قال فعاد الفقراء الی النبي (ص) فقالوا: يا رسول الله قد بلغ الأغنياء ما قلت فصنعوه! فقال رسول الله (ص): ذلک فضل الله يؤتيه من يشاء)، (نيازمندان نزد رسول خدا آمدند و عرض کردند: اى پيامبر خدا، توانگران مالى دارند که به وسيله آن بردگان را آزاد مى‌کنند و ما نداريم، و براى آنان وسيله حج فراهم است ولى براى ما نيست، و آنان اموالى دارند که صدقه مى‌دهند ولى ما نداريم، و براى آنان وسيله جهاد فراهم است ولى براى ما نيست. پيامبر (ص) فرمود: هر کس صد مرتبه «الله اکبر» بگويد پاداش آن از آزاد کردن صد برده بيشتر است، و هر کس صد مرتبه «سبحان الله» بگويد از بردن صد قربانى در حج بهتر است، و هر کس صد مرتبه «الحمد لله» بگويد فضيلت آن از فرستادن صد اسب زين‌دار و دهنه‌دار و رکاب‌دار در راه خدا بيشتر است، و هر کس صد مرتبه «لا اله الا الله» بگويد عمل او در آن روز از تمام مردم بهتر است، مگر کسى که بر آن بيفزايد. آن گاه امام (ع) فرمود: اين سخن به گوش توانگران رسيد و آنان نيز چنين کردند. پس نيازمندان بار ديگر نزد پيامبر (ص) آمدند و گفتند: اى پيامبر خدا آن‌چه شما گفتى به گوش توانگران رسید و آنان هم این ذکرها را گفتند. پيامبر فرمود: اين فضل و بخشش خداست که آن را به هر که بخواهد عطاء مى‌کند و خداوند داراى بخشش عظيم است).([117]) پس اين امکان برای ثروتمندان وجود داشته باشد که بين دين و دنيا جمع بندند، اما احتمالش اندک است و خداوند فضل خويش را به هر کس که بخواهد، عطاء می‌کند. امام علی (ع) فرمودند: (بالدنيا تحرز الآخرة)، (به وسيله دنيا، مى‌توانى آخرت را به دست آورى).([118]) ابی بصير گويد: (ذکرنا عندي ابي جعفر (ع) من الأغنياء من الشيعة فکأنه کره ما سمع منا فيهم قال: يا أبا محمد إذا کان المؤمن غنياً رحيماً وصولاً له معروف إلی أصحابه أعطاه الله أجره ما ينفق في البر وأجره مرتين ضعفين لأن الله عز وجل يقول في کتابه: ﴿وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُم بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ لَهُمْ جَزَاء الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِي الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ﴾)،([119]) (در حضور امام صادق (ع) درباره‌ی ثروتمندان شيعه صحبت كرديم. ايشان با لحنی كه گويی از شنيدن سخنان ما در اين زمينه كراهت داشتند، فرمودند: ای ابا محّمد، اگر شخص مؤمنی ثروتمند باشد، صِله‌ی رحم كند، به ديگران مهربانی ورزد و به دوستانش نيكی كند، خداوند به اندازه‌ی دو برابر آن چه در راه نيكی به ديگران انفاق كرده است به او پاداش عطاء می‌فرمايد و خداوند می فرمايد: (و اموال و فرزندانتان چيزى نيست كه شما را به پيشگاه ما نزديک گرداند مگر كسانى كه ايمان آورده و كار شايسته كرده باشند پس براى آنان دو برابر آن‌چه انجام داده‏اند پاداش است و آن‌ها در غرفه‏ها[ى بهشتى] آسوده خاطر خواهند بود)). مردی از حال ثروتمندان و آن‌چه که ميان آنان رخ می‌دهد، نزد ابی عبد الله (ع) می‌گويد، پس حضرت (ع) فرمودند: (اُسْكُتْ فِإِنَّ الْغِنيَّ اِذا كانَ وُصُولاً لِرَحِمِهِ بارّاً بِاخْوانِهِ أَضْعَفَ اللهُ لَهُ الْأَجْرَ ضِعْفَيِنِ، لِأنَّ اللهَ يَقُولُ: ﴿وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُم بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ لَهُمْ جَزَاء الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِي الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ﴾)، (خاموش باش كه به راستی شخص ثروتمند اگر صله‌ی رحم او زياد باشد و به برادران خود نيكی بسيار كند خداوند پاداش او را دو چندان كند، زيرا خدای می‌فرمايد: (و اموال و فرزندانتان چيزى نيست كه شما را به پيشگاه ما نزديك گرداند مگر كسانى كه ايمان آورده و كار شايسته كرده باشند پس براى آنان دو برابر آن‌چه انجام داده‏اند پاداش است و آن‌ها در غرفه‏ها[ى بهشتى] آسوده خاطر خواهند بود).([120])

-اهل بهشت

رسول الله (ص) فرمودند: (ثلاثة من يدخل الجنة (الشهيد في سبيل الله، المملوک لم يشغله رقه عن طاعة ربه وفقير ذو عيال متعفف)، (سه کس وارد بهشت می‌شوند: شهيد در راه خدا، ثروتمند و صاحب مالی که اموالش او را از اطاعت و عبادت پروردگارش غافل نمی‌سازد و فقير عيال باری که عفت و پاک‌دامنی پيشه می‌کند).([121]) و در حديث ديگر آمده است: (إن أول ثلة الجنة الفقراء المهاجرين...)، (اولين دسته از اهل بهشت فقرای مهاجر (به سوی خدا) هستند...).([122]) و رسول الله (ص) فرمودند: (إن أهل الجنة الشعث الغبر الذين استأذنوا علی الأمراء لم يؤذن لهم وإذا خطبوا لم ينحکوا وإذا قالوا لم ينصت لهم حوائج أحدهم تتلجلج في صدورهم لو قسم نورهم يوم القيامة علی الناس لوسعهم)، (اهل بهشت هر ضعیف ناتوان غبار آلوده ژولیده موی ژنده پوش (دو تکه جامه کهنه در بر) که هیچ کس به آن‌ها اعتناء نکند هستند، اگر خواستگاری کنند به آن‌ها زن داده نمی‌شود، و اگر حرفی زدند به آن‌ها گوش داده نمی‌شود، آرزوهای خود را در درون سينه نگه داشته‌اند و اگر روز قيامت نورشان بر مردم تقسيم شود کفايت‌شان کند).([123]) و نيز فرمودند: (ألا أدلکم علی أهل الجنة: کل ضعيف مستضعف لو أقسم علی الله لأبره...)، (می‌خواهید شما را از پادشاهان اهل بهشت خبر دهم؟ عرض کردند: آری ای رسول خدا. فرمودند: هر ضعیف ناتوان که اگر قسم خورد خدا قسم او را راست کند).([124])

-توکل به خداوند

روايت شده که رسول الله (ص) از جبرئيل پرسيد: (... وما التوکل علی الله عز وجل؟ فقال: العلم بإن المخلوق لايضر ولا ينفع ولا يعطي ولا يمنع وأستعمال اليأس من الناس)، (توكل چيست؟ جبرائيل ( فرمود: آن‌كه آدمى يقين داشته باشد كه از سوى مخلوق سود و زيانى به او نمى‌رسد، و از غير خدا مأيوس باشد).([125]) و نيز (ص) فرمودند: (لاتتکل إلی غير الله فيکلک الله إليه، ولا تعمل لغير الله فيجعل ثوابک عليه)، (به کسی غير خدا توکل نکن؛ زيرا خدا تو را به او وا می‌گذارد و برای غير خدا عملی انجام مده؛ زيرا جزاء و پاداش آن را به او وا می‌گذارد).([126]) و امام علی (ع) فرمودند: (الإيمان له أربعة أرکان: التوکل علی الله وتفويض الأمر إلی الله والرضا بقضاء الله والتسليم لإمر الله عز وجل)، (ايمان چهار ركن دارد: توكل به خدا؛ سپردن كارها به خدا؛ رضا به قضای خدا؛ تسليم در برابر امر خدا).([127]) و نيز فرمودند: (... والتوکل علی الله نجاة من کل سوء وحرز من کل عدو...)، (... توکل به خداوند، مايه‌ی نجات از هر بدی و حفاظت از هر دشمن می‌باشد).([128]) و نيز فرمودند: (في التوکل حقيقة الإيقان)، (حقيقت يقين در توکل است).([129]) و نيز فرمودند: (التوکل التبري من الحول والقوة، وانتظار ما يأتي به القدر)، (توكل بيزارى جستن است از حول و قوت و خود را خالص دانستن از آن، و انتظار كشيدن آن‌چه را بيايد به آن قضا و تقدير خداوند).([130]) فرمودند: (أقوی الناس إيماناً أکثرهم توکلاً علی الله سبحانه)، (قوی‌ترين مردم در ايمان، با توكل‌ترين آن‌ها به خداوند سبحان است).([131]) (... وإياک والإعجاب بنفسک والثقة بما يعجبک منها وحب الإطراء فإن ذلک من أوثق فرص الشيطان في نفسه ليمحق ما يکون من إحسان المحسنين)، (و زنهار كه به بيمارى خودبينى و خودپسندى دچار گردى، كه اين حالت از بهترين فرصت‌ها براى شيطان است كه كارهاى نيکِ نيکوکاران را محو و نابود و باطل سازد).([132]) و امام صادق (ع) فرمودند: (ليس شيء إلا وله حد. قلت فما حد التوکل؟ قال: اليقين. قلت: فما حد اليقين؟ قال: أن لا تخاف مع الله شيئاً)، (هيچ چيزی نيست مگر اين‌که حدّی دارد. ابو بصير گويد: به امام عرض کردم: حدّ توکل چيست؟ امام (ع) فرمود: يقين. پرسيدم: حدّ يقين چيست؟ فرمود: اين‌که با [وجود] خدا، از چيزی نترسد).([133]) و نيز فرمودند: (... وأدنی حد التوکل أن لا تسابق مقدورک بالهمة ولا تطالع مقسومک و لاتستشرف معدومک فينتقض بأحدهما عقد أيمانک وأنت لا تشعر...)، (پايين‌ترين حدّ توكّل، آن است كه در كسب آن‌چه كه مقدّر توست، شتاب نكنى و در طلب بيش از آن نباشى؛ چه بسا به واسطه يكى از اين دو، ايمانت را در حالى كه خود خبر ندارى، از دست بدهى...).([134]) و امام رضا (ع) فرمودند: (سأل عن حد التوکل فقال: أن لاتخاف أحداً إلا الله)، (از امام رضا (ع) از حقيقت توكّل سؤال شد. فرمود: اين كه جز خدا از كسى نترسى).([135])

-اوليای الهی

رسول الله (ص) فرمودند: (ثَلاثُ خِصالٍ مِن صِفَةِ أولياءِ اللّهِ: الثِّقَةُ باللّه في كلِّ شيءٍ، والغِنى بهِ عَن كلِّ شيءٍ، والافتِقارُ إلَيه في كلِّ شيءٍ)، (سه خصلت از صفات اولياى خداست: اعتماد كردن به خدا در هر كارى و بى نياز شدن به واسطه او از هر چيزى و نيازمندى به او در هر چيزى).([136]) و امام علی (ع) فرمودند: (... وأخفی وليه في عباده فلا تستصغرون عبداً من عبيد الله فربما يکون وليه وأنت لا تعلم)، (و ولی خودش را در بين بندگانش پنهان نموده است. پس، بنده‌ای از بندگانش را حقير و کوچک مپنداريد، چه بسا همان کس ولی او باشد).([137]) و نيز فرمودند: (إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْيَا إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا فَأَمَاتُوا مِنْهَا مَا خَشُوا أَنْ يُمِيتَهُمْ وَ تَرَكُوا مِنْهَا مَا عَلِمُوا أَنَّهُ سَيَتْرُكُهُمْ)، (دوستان خدا آنانند كه؛ به درون و باطن دنيا نگريستند آن‌گاه كه مردم به ظاهر آن چشم دوختند. سرگرم آينده دنيا شدند آنگاه كه مردم به امور زودگذر دنيا پرداختند. پس هواهای نفسانی كه آنان را از پاز در می‌‏آورد، كشتند. آن‌چه كه آنان را به زودی ترک می‏‌كرد، ترک گفتند).([138])

-اسراف

رسول الله (ص) فرمودند: (أَمَّا عَلَامَةُ الْمُسْرِفِ فَأَرْبَعَةٌ الْفَخْرُ بِالْبَاطِلِ وَيَشْتَرِی مَا لَيْسَ لَهُ وَيَلْبَسُ مَا لَيْسَ لَهُ وَيَأْکُلُ مَا لَيْسَ عِنْدَهُ)، (برای اسراف‌کننده چهار علامت است: فخر به باطل، خريدن، پوشيدن و خوردن چيزی که در شأنش نيست).([139]) و نيز فرمودند: (إن من السرف أن تأکل کلما اشتهيت)، (اسراف آن است که هرچه را دوست داری، بخوری).([140]) (لا خَير في السَّرَفِ وَلا سَرَفَ في الخَير)، (خيری در اسراف نيست؛ چنان که در (کار) خير اسراف نيست).([141]) و امام علی (ع) فرمودند: (ويح للمسرف ما أبعده عن صلاح نفسه واستدراک أمره)، (چه دور است اسراف‌كننده از تدارک نمودن زيان كار خود و از آن‌چه صلاح نفس او در آن است).([142]) (أقبح البذل، السرف)، (زشت‌ترين بذل و بخشش، اسراف است).([143]) امام صادق (ع) فرمودند: (إن القصد أمر يحبه الله عز وجل وأن المسرف يبغضه الله حتی طرحک النواة فانها تصلح لشيء وحتی صبک شرابک)، (ميانه روی امری است كه خدای بزرگ آن را دوست دارد ولی از اسراف بدش می‌آيد. حتی دور انداختن هسته خرما را؛ زيرا آن‌هم به كاری می‌آيد همچنين باقيمانده آب آشاميدنی‌ات را).([144]) و امير المؤمنين (ع) فرمودند: (من کان له مال فإياه والفساد فإن إعطائک المال في غير وجهه تبذير وإسراف وهو يرفع ذکر صاحبه في الناس ويضعه عند الله...)، (كسی از شما كه دارای مال و ثروت است بپرهيزد از فساد، چه آن‌كه اعطای مال در غير مورد تبذير است و اسراف، و اين عمل ناروا ياد صاحبش را بين مردم زياد می‌كند و نامش را بالا می‌برد، ولی نزد باری تعالی او را پست می‌كند و موجب انحطاطش می‌گردد).([145]) و امام حسن عسکری (ع) فرمودند: (إن للسخاء مقداراً فإن زاد عليه فهو سرف...)، (همانا برای بذل و بخشش اندازه‌ای است كه چون از آن بگذرد اسراف است).([146]) و از امام کاظم (ع) پرسيده شد: مردی دارای ده پيراهن است، آيا آن اسراف می‌باشد؟ فرمودند: (لا ولکن أبقی لثيابه ولکن السرف أن تلبس ثوب صونک([147]) في المکان القذر...)، (اسراف آن است که لباس فاخر خود را در مکان آلوده و کثيف بپوشی).([148])

-دير فرود آمدن رزق و روزی

رسول الله (ص) فرمودند: (من أنعم عز وجل عليه نعمة فليحمد الله ومن أستبطأ الرزق فليستغفر الله...)، (خداوند به هر كس نعمتى داد، بايد حمد الهى نمايد و هر كس رزق و روزى بر او سخت شود، استغفار نمايد).([149]) و در حديث ديگر آمده است: (مَن إستَبطَأ الرّزقَ فَليَکثُر مِنَ التَّکبير وَمَن کَثُرَ هَمُّهُ وَغَمُّهُ فَليَکثِر مِنَ الاِستِغفار)، (کسی که در روزی خود تأخير و تنگی می‌بيند زياد تکبير بگويد و کسی که غم و اندوهش زياد شده بسيار استغفار کند).([150]) و امام کاظم (ع) فرمودند: (ينبغي لمن عقل عن الله أن لايستبطئه في رزقه ولايتهمه في قضائه)، (برای كسی كه خدا را شناخت، سزاوار است كه خدا را در روزی دادن كند نداند و در قضايش او را متهم نسازد).([151]) و در حديث قدسی آمده است: (لِيَحْذَرْ عَبْدِيَ الَّذِي يَسْتَبْطِئُ‏ رِزْقِي أَنْ أَغْضِبَ فَأَفْتَحَ عَلَيْهِ بَاباً مِنَ الدُّنْيَا)، (آن بنده‌اى که گمان مى‌کند من روزى خود را دير به او مى‌رسانم، بايد خود را از غضب من نگه دارد (و چنين گمانى را بر طرف نمايد) که مبادا (در اثر همين خيالش) بابى از دنيا را بر او بگشايم).([152]) و رسول الله (ص) فرمودند: (الرزق أسرع الی من يطعم الطعام من السکين في السنام)، (سرعت رسيدن رزق به کسی که به ديگران غذا می‌دهد، از سرعت حرکت کارد در کوهان شتر بيشتر است).([153]) و امير المؤمنين (ع) فرمودند: (شارکوا الذين أقبل عليهم الرزق فإنه أخلق للغني وأجدر بإقبال الحظ)، (با آن کس که روزى به او روى آورده شراکت کنيد، که او توانگرى را سزاوارتر، و روى آمدن روزگار خوش را شايسته‏تر است)،([154]) (مواساة الأخ في الله عز وجل تزيد في الرزق)، (مواسات با برادر دينى در راه خداى بزرگ، روزى را فراوان مى‌كند)،([155]) (العسر يفسد الأخلاق، التسهل يدر الأرزاق)، (سخت‌گيری، اخلاق را تباه می‌کند و آسان‌گيری رزق را سرازير می‌کند)،([156]) (... الرزق رزقان، رزق تطلبه ورزق يطلبک فإن أنت لم تأته أتاک...)،([157]) (... روزی بر دو نوع است يکی آن‌که تو در پی آنی و ديگری آن‌که آن به دنبال تو باشد.که اگر تو به سوی آن نروی آن به سوی تو می آيد). (استنزلوا الرزق بالصدقة)، (رزق و روزی را با صدقه دادن، فرود آوريد).([158]) و امام صادق (ع) فرمودند: (فَإنّ الرِّزق لايسوقه حِرص حَريص، ولا يردُّه كِراهِيّة كاره)، (حرص حريص رزق را فراهم نمی‌كند و بى‏ميلى كسى آن را نمى‏راند).([159]) (اِنَّ اللهَ تَعالی وَسَّع اَرزاقَ الحُمقی لِيَعتَبِرَ العُقَلاءُ وَيَعلَموا اَنَّ الدُّنيا لَيسَ يَنالُ ما فيها بِعَمَلٍ وَلا حيلهٍ)،([160]) (خداوند روزی احمق‌ها را وسعت بخشيد تا عاقلان عبرت گيرند و بدانند كه دست يافتن به دنيا، تنها با كار و تدبير ميسر نيست). (... ومن حسن بره أهل بيته زيد في رزقه)، (هر کس به شايستگى در حقّ خانواده‏اش نيکى کند، روزيش زياد می‏شود).([161]) (قال إبليس: خمسة ليس لي فيها حيلة وسائر الناس في قبضتي: من أعتصم بالله عن نية صادقة واتکل عليه في جميع أموره ومن کثر تسبيحه في ليله ونهاره ومن رضي لأخيه المؤمن مايرضاه لنفسه ومن لم يجزع علی المصيبة حتی تصيبه ومن رضي بما قسم الله له ولم يهم لرزقه)، (ابليس گفت: پنج نفر هستند که هيچ چاره‌ای برای آن‌ها ندارم اما ديگر مردمان در مشت من هستند: هر که با نيّت درست به خدا پناه برد و در همه کارهايش به او تکيه کند، کسی که شب و روز بسيار تسبيح خدا گويد، کسی که برای برادر مؤمنش آن پسندد که برای خود می‌پسندد، کسی که هر گاه مصيبتی به او می‌رسد، بی‌تابی نمی‌کند و هر کسی که به آن‌چه خداوند قسمتش کرده، خرسند است و غم روزيش را نمی‌‌خورد).([162]) و رسول الله (ص) فرمودند: (... ومن خرج من ذل المعصية إلی عز الطاعة آنسه الله عز وجل بغير أنيس وأعانه بغير مال)، (هر کس از خوارى معصيت و نافرمانى خدا به عزّت اطاعت و فرمان‏برى خدا درآيد، خدا مأنوس او می‌شود بدون آن‌که انيسی داشته باشد، و او را ياری می‌دهد بدون مال و ابزار ماديّت).([163]) و الحمد لله رب العالمين

پا ورقی ها

[1] . "الخريف"، به معنای فصل پاييز است؛ و سال، دارای چهار فصل است و مقصود چهل سال می‌باشد.

[2] . يعنی مَثَل آن، مَثَل راهزن است که از هر ده چيز، يک چيز را اختيار می‌کند.

[3] . الکافي ج2 ص260 باب فضل فقراء المسلمين.

[4] . الکافي ج2 ص260 باب فضل فقراء المسلمين.

[5] . نکيت في العدو نکاية، يعنی ميان دشمنان کتک خوردم و مجروح شدم (مقصود از نکی در حديث، اشاره به کشته شدن بی رحمانه. ابو نجم گويد: دشمنان را می‌کشيم و مهمانان را اکرام می‌داريم. صحاح الجوهري ج6 ص 2515.

[6] . الکافي ج2 ص261-260 باب فضل فقراء المسلمين.

[7] . مستدرک الوسائل ميرزا نوری ج15 ص 229. و نيز از رسول الله ( روايت شده که فرمودند: (إن ما قل وکفی خير مما کثر وألهی، اللهم ارزق محمداً وآل محمداً الکفاف)، (مال اندک و کافی بهتر از کثرت آن و سرگرم شدن با آن است، خداوندا کفاف را روزی محمد و آل محمد قرار ده). بحار الأنوار ج69 ص61/ و همچنين از رسول الله ( روايت شده که فرمودند: (اللهم ارزق محمداً وآل محمداً ومن أحبهم العفاف والکفاف وارزق من أبغض محمد وآل محمداً المال والولد)، (خداوندا عفت کفايت مال را روزی محمد و آل محمد و دوستداران ايشان قرار ده، و زيادی مال و فرزندان را روزی دشمنان محمد و آل محمد قرار ده). بحار الأنوار ج69 ص66.

[8] . البقرة: 273.

[9] . امير المؤمنين ( فرمودند: (... فإن الله تعالی أدب عباده المؤمنين العارفين أدباً حسنا فقال جل من قال: يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لاَ يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا)، (... همانا خداوند متعال به بندگان مؤمن عارفی خويش ادب نيکوئی داده و او کسی است که در وصف آنان می‌فرمايد: از شدّت خويشتن‏دارى‏، فرد بى‏اطلاع‏، آنان را توانگر مى‏پندارد. آن‌ها را از سيمايشان مى‏شناسى‏. با اصرار، (چيزى‏) از مردم نمى‏خواهند). شرح الأخبار ج3 ص357.

[10] . و از ابی جعفر محمد بن علی بن الحسين ( روايت شده که فرمودند: (إذا قائم قائمنا اهل البيت نزع البخل والجبن عن قلوب شيعتنا، فيقتل الرجل منهم المائة فلايبالي بهم ويشرف أهل هذا الأمر ويحفظ نسلهم حتی تنقضی الدنيا...)، (هر گاه قائم ما اهل بيت قيام کند، بخل و ترس، از قلب‌های شيعيان ما ربوده می‌شود و هر مردی از آنان، صد تن را می‌کشد و هراسی به دل راه نمی‌دهد و اهل اين امر، از اشراف می‌گردند و نسلشان محفوظ می‌ماند تا آن زمان که دنيا پايان يابد). شرح الاخبار ج3 ص 357.

[11] . مصباح المتجهد للشيخ الطوسی ص 143.

[12] . از رسول الله ( روايت شده که در کلامی طولانی فرمودند: (... وخير الغنی غنی النفس)، (... و بهترين قناعت، قناعت نفس است...).

[13] . الکافي ج2 ص261 باب فضل فقراء المسلمين.

[14] . نهج البلاغة ج4 ص14 رقم 58.

[15] . الکافي ج2 ص263 باب فضل فقراء المسلمين.

[16] . الکافي ج2 ص263 باب فضل فقراء المسلمين.

[17] . متن کامل حديث قدسی: عن ابی عبيده الحذاء، عن ابی جعفر ( قال رسول الله (: (قالَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ: اِنَّ مِنْ عِبادي الْمُؤْمِنينَ عِباداً لايُصْلَحُ لَهُمْ اَمْرُ دينِهِمْ اِلاّ بِالْغِنى والسِّعَةِ وَالصِّحَّةِ فىِ الْبَدَنِ فَاَبْلُوهُمْ بِالْغِنى وَالسِّعَةِ وصِحَّةِ الْبَدَنِ فَيُصْلَحُ عَلَيْهِمْ اَمْرُ دينِهِمْ.وَاِنَّ مِنْ عِبادي الْمُؤْمِنينَ لَعِباداً لايُصْلَحُ لَهُمْ اَمْرُ دينِهِمْ اِلاّ بِالْفاقَةِ وَالْمَسْكَنَةِ والسُّقْمِ فى اَبْدانِهِمْ فَاَبْلُوهُمْ بِالْفاقَةِ وَالْمَسْكَنَةِ وَالسُّقْمِ فَيُصْلَحُ عَلَيْهِمْ اَمْرُ دينِهِمْ وَاَنَاَ اَعْلَمُ بِما يُصْلَحُ عَلَيْهِ اَمْرُ دينِ عِبادي الْمُؤْمِنينَ وَاِنَّ مِنْ عِبادي الْمُؤْمِنينَ لَمَنْ يَجْتَهِدُ فى عِبادَتي فَيَقُومُ مِنْ رُقادِهِ وَلَذيذِ وَسادِهِ فَيَتَهَجَّدُ لِىَ اللَّيالِىَ فَيُتْعِبُ نَفْسَهُ في عِبادَتي فَاَضْرِبُهُ بِالنُّعاسِ اللَّيْلَةَ وَاللَّيْلَتَيْنِ نَظَراً مِنّي لَهُ وَابِقاءً عَلَيْهِ فَيَنامُ حَتى يُصْبِحَ فَيَقُومُ وَهُوَ ماقِتٌ لِنَفْسِهِ زارِىٌ عَلَيْها وَلَوْ اُخَلّى بَيْنَهُ وَبَيْنَ ما يُريدُ مِنْ عِبادَتى لَدَخَلَهُ الْعُجْبُ مِنْ ذلِكَ فَيُصَيِّرُهُ الْعُجْبُ اِلى الْفِتْنَةِ بِاَعْمالِهِ فَيَاْتيهِ مِنْ ذلِكَ ما فيهِ هَلاكُهُ لِعُجْبِهِ بِاَعْمالِهِ وَرِضاهُ عَنْ نَفْسِهِ حَتّى يَظُنَّ اَنَّهُ قَدْ فاقَ الْعابِدينَ وَجازَ في عِبادَتِهِ حَدَّ التَّقْصيرِ فَيَتَباعَدُ مِنّي عِنْدَ ذلِكَ وَهُوَ يَظُنُّ اَنَّهُ يَتَقَرَّبُ اِلَىَّ فَلايَتَّكِلُ الْعامِلُونَ عَلى اَعْمالِهِمْ الَّتي يَعْمَلُونَها لِثَوابي فَاِنَّهُمْ لَو اجْتَهَدُوا وَاَتْعَبُوا اَنْفُسَهُمْ وَأَفْنَوا اَعْمارَهُمْ في عِبادَتي كانُوا مُقَصِّرينَ غَيْرَ بالِغينَ في عِبادَتِهِمْ كُنْهَ عِبادَتي فيما يَطْلُبُونَ عِنْدي مِنْ كَرامَتي وَالنَّعيمِ في جَنّاتي وَرَفيعِ دَرَجاتي الْعُلى في جِواري وَلكِنْ فَبِرَحْمَتي فَلْيَثِقُوا وَبِفَضْلي فَلْيَفْرَحُوا وَاِلى حُسْنِ الظَّنِّ بي فَلْيَطْمَئِنُّوا فَاِنَّ رَحْمَتي عِنْدَ ذلِكَ تُدارِكُهُمْ وَمَنّي يُبَلِّغُهُمْ رِضْواني وَمَغْفِرَتي تُلْبِسُهُمْ عَفْوي فَاِنّي اَنَا اللّهُ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ وَبِذلِكَ تَسَمَّيْتُ)، خداوند عز و جل فرمود: (برخى از بندگان مؤمن من، دينشان پايدار نگردد جز با توانگرى و وسعت و تندرستى (اگر زندگى مناسب و در خورى داشته باشند، خداى را بندگى مى‌كنند و آنگاه كه فقر و بدبختى بديشان روى آورد، از دين خود كناره مى‌گيرند. خداوند آن‌ها را به شدايد و سختى‌ها مبتلا نمى‌سازد؛ چرا كه صلاح آن‌ها در رفاه و سلامتى است و تحمّل مصيبت و گرفتارى را ندارند)؛ پس آن‌ها را با ثروت و وسعت و تندرستى مى‌آزمايم، تا امر دينشان اصلاح گردد و برخى از بندگانم دينشان پايدار نگردد، جز با فقر و تهی‌دستى و بيمارى آن‌ها را با فقر و تهی‌دستى و بيمارى مى‌آزمايم، تا امر دينشان اصلاح گردد. من به آن‌چه دين بندگان مؤمنم را اصلاح كند داناترم و برخى از بندگانم در عبادت من مى‌كوشند و از خواب و بستر راحت، بر مى‌خيزند و در نيمه‌هاى شب براى من، نماز شب مى‌خوانند و در پرستش من خود را به زحمت مى‌افكنند از روى لطف به او و براى اينكه ايمانش باقى بماند، يكى دو شب خواب را بر او چيره مى‌سازم. پس او تا صبح مى‌خوابد و آنگاه كه از خواب بر مى‌خيزد، بر خود خشمگين است و خود را سرزنش مى‌كند (كه چرا از عبادت محروم شدم) و اگر او را واگذارم كه هر چه بخواهد عبادت كند، خودبينى او را فرا مى‌گيرد و همان خودبينى او را فريفته اعمالش مى‌سازد و حالتى به او دست مى‌دهد كه موجب از بين رفتن دينش مى‌گردد، چون به اعمالش خشنود مى‌گردد و از خود راضى مى‌شود تا آنجا كه گمان مى‌كند بر همه عابدان برترى دارد و در عبادت از حد تقصير و كوتاهى فراتر رفته است (در صورتى كه پيامبران نيز اعتراف به كوتاهى و تقصير در عبادت مى‌كنند آن هنگام از من دور مى‌شود و خود مى‌پندارد به من نزديك مى‌گردد! پس كسانى كه به جهت پاداش و ثواب، اعمالى انجام مى‌دهند، نبايد به آن‌ها تكيه كنند زيرا آن‌ها هر چه كوشش كنند و خود را به زحمت افكنند و عمر خود را در راه عبادت من سپرى سازند، باز مقصرند و با عبادت خود به حقيقت و ژرفاى پرستش من نمى‌رسند و شايستگى و صلاحيت دريافت كرامت و نعمتهاى بهشتى و درجات والايى كه در جوار من طلب مى‌كنند، نمى‌يابند و لكن به رحمت من بايد اعتماد كنند و به فضلم شادمان بوده و اطمينانشان به حسن ظنّ به من باشد در آن هنگام رحمتم دستگيرشان مى‌شود و رضوانم به آن‌ها مى‌رسد و آمرزشم بر آن‌ها لباس گذشت مى‌پوشاند همانا من خداى رحمن و رحيمم و بدين نام، ناميده شده‌ام).

[18] . بحار الأنوار ج78 ص173.

[19] . بحار الأنوار ج46 ص98.

[20] . جامع السعادات- ج3 ص285.

[21] . بحار الأنوار ج91 ب40 ص 240.

[22] . الکافي ج2 ص262 باب فضل فقراء المسلمين.

[23] . الکافي ج2 ص262 باب فضل فقراء المسلمين.

[24] . موسوعة أحاديث أهل البيت ( للشيخ هادي النجفي ج10 ح12408 ص 118.

[25] . موسوعة أحاديث أهل البيت ( للشيخ هادي النجفي ج10 ح12410 ص 118.

[26] . موسوعة أحاديث أهل البيت ( للشيخ هادي النجفي ج10 ح12411 ص 118.

[27] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهری ج4 ص2994.

[28] . بحار الأنوار ج100 ص16.

[29] . الکافي ج2 ص253-252 باب شدة ابتلاء المؤمن.

[30] . الکافي ج2 ص263 باب فضل فقراء المسلمين

[31] . قصص الأنبياء لنعمة الله الجزائري ص471.

[32] . الکافي ج5 ص 74.

[33] . تفسير مجمع البيان للشيخ الطبرسی ج7 ص428.

[34] . قصص الأنبياء لنعمة الله الجزائري ص 460.

[35] . علل الشرائع ج2 ص467.

[36] . بحار الأنوار ج69 ص49.

[37] . بحار الأنوار ج16 ص225.

[38] . مستدرک الوسائل للميرزا النوري ج9 ص81 ح10270.

[39] . مسند أحمد ج6 ص71.

[40] . بحار الأنوار ج42 ص276.

[41] . الکافي ج2 ص263 باب فضل فقراء المسلمين.

[42] . الکافي ج2 ص264 - 263باب فضل فقراء المسلمين.

[43] . حر عاملی از حسن بن محمد دیلمی (در ارشاد) نقل می‌کند که او گوید: (پيامبر لباس خود را بلند می‌کرد، و پای‌افزار خود را پينه می‌زد، و لباس خود را وصله می‌کرد، و گوسند خود را می‌دوشيد، و با غلامان غذا می‌خورد، بر روی زمين می‌نشست، بر الاغ بی پالان سوار می‌شد و كسی را هم در رديف خود سوار می‌كرد، و در حمل چيزی از بازار تا منزل خجالت نمی‌کشید، و با ثروتمند و فقير دست می‌داد، و دست خود را از دست دیگری نمی‌کشيد تا آن شخص خود دستش را بکشد، و به هر کس که با ایشان رو به رو می‌شدند چه ثروتمند و چه فقير چه بزرگ و چه کوچک سلام می‌کرد، هر چه به ايشان تعارف می‌شد کوچک نمی‌شمرد، حتی اگر نامرغوب‌ترین نوع خرما بود، هزينه زندگی‌اش اندک است، دارای طبع بزرگ و خوش معاشر، و خوش رو بود. بدون این‌كه بخندد همیشه تبسمی بر لب داشت و بدون این‌كه چهره‌اش درهم كشیده باشد، اندوهگین به نظر می‌رسید. بدون این‌كه از خود ذلتی نشان دهد همواره متواضع بود. بدون این‌كه اسراف بورزد سخی بود، دل نازک و با همه مسلمانان مهربان بود، ابداً به خاطر پر شدن شکم آروغ نکردند، و دست خود را به هيچ عنوان برای طمع دراز نکردند). وسائل الشيعة: ج5 ص55.

[44] . علل الشرائع ج1 ص231.

[45] . يروی: (ان أبا بکر خطب فاطمة من رسول الله (، فقال له: انتظر بها القضاء. فذکر ذلک لعمر فقال: ردک يا ابا بکر، فخطبها عمر فقال له مثل ما قال لأبي بکر، فقال أهل علي لعلي (: أخطب فاطمة. فأتی رسول الله (فقال: ما حاجتک؟ فقال: ذکرت فاطمة. فقال: مرحباً وأهلاً، فخرج وأخبر الناس بما قال. قالوا: قد أعطاک الأهل والمرحب ثم قال له: ما تصدقها؟ قال: ما عندي ما أصدقها. قال: فأين درعک الحطمية؟ فقال: عندي. فقال: أصدقها إياه. فتزوجها فأهديت إليه ومعها خميلة ومرفقة من أدم حشوها ليف وقربة ومنخل وقدح ورحی وجربان. ودخلت عليه وما لها فراش غير جلد کبش ينامان عليه بالليل ويعلف عليه الناضخ بالنهار، وکانت هي خادمة نفسها، تالله ما ضرها ذلک)، روايت شده است: (ابو بکر حضرت فاطمه زهرا ( را از رسول خدا ( خواستگاری کرد، به او فرمود: منتظر امر خدا بر او باش، و آن جريان را برای عمر ذکر کرد گفت: تو را باز گرداند، پس عمر فاطمه ( را خواستگاری کرد و به او مانند گفته‌اش به ابی بکر گفت، پس گفت: بيا و با هم به نزد علی برويم فاطمه را خواستگاری کند، پس به سوی رسول خدا ( آمد و به او عرض کرد: چه حاجتی داری؟ علی ( فرمود: فاطمه را می‌خواهم، فرمود: خوش آمدی، خارج شد و مردم را به چيزی که انجام شد خبر کرد، گفتند: همانا به تو خاندانی و ترحب را داد سپس رسول خدا ( فرمود: صداق به او می‌دهی؟ امام علی ( فرمود: ندارم صداق به او نمی‌دهم، فرمود: پس زره تو کجا است؟ امام علی ( فرمود: نزد من است، پس رسول خدا ( فرمود: آن را برای او صداق بده، پس با او ازدواج نمود، سر انجام فاطمه به امام علی ( داده شد، و همراه او قطيفه و متکا پوستی که بار آن گياه بود، و يک مشک آب و منخل و آسياب و دو کوزه بود. بر او وارد شد در حالی که فرشی غير از پوست گوسفند نداشت، که شب بر آن می‌خوابند، و در روز بر آن غذا می‌خورند، و خودش خدمتکار خويشتن بود، به خدا قسم آن ضرری به او نرساند). شرح أحقاق الحق للسيد المرعشي ج25 ص448.

[46] . بحار الأنوار ج41 ص33.

[47] . جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي ج23 ص 270-269.

[48] . نهج السعادة للشيخ المحمودي ج2 ص45.

[49] . الکافي ج2 ص265 باب فضل فقراء المسلمين.

[50] . کتاب الغيبة للنعماني ص 211-210.

[51] . بحار الأنوار ج74 ص 157.

[52] . دراسات في نهج البلاغة لمحمد مهدی شمس الدين ص40.

[53] . همان.

[54] . شجرة طوبی للشيخ محمد مهدي الحائري ج2 ص400.

[55] . الکافي ج2 ص261 باب فضل فقراء المسلمين.

[56] . همان.

[57] . الصحيفة السجادية الکاملة ص155، من دعاءه ( في المعونة علی قضاء الدين.

[58] . النور: 55/ کتاب الغيبة النعماني ب13 ص247.

[59] . القصص: 5.

[60] . الملاحم و الفتن لابن طاووس ب 79 ص295.

[61] . بحار الأنوار ج52 ص386.

[62] . الکافي ج2 ص239-238 باب المؤمن وعلاماته وصفاته.

[63] . الکافي ج2 ص261 باب فضل فقراء المسلمين.

[64] . المحاسن باب خصائص المؤمن ص 158.

[65] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج2 ص1704.

[66] . کنز العمال ج3 ص 172 ح6019.

[67] . کنز العمال ج3 ص 172 ح6017.

[68] . نهج البلاغة ج2 ص 161-160.

[69] . بحار الأنوار ج75 ص166-165.

[70] . و برخی روايات ديگر در مدح فقر و اهل آن را اضافه می‌کنم.

[71] . الکافي ج8 ص168 ح189.

[72] . الکافي ج2 ص138، باب القناعة.

[73] . همان.

[74] . همان.

[75] . تفسير القمي ج1 ص390.

[76] . الکافي ج2 ص138، باب القناعة.

[77] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج3 ص 2638.

[78] . الکافي ج2 ص 138 باب القناعة.

[79] . مستدرک الوسائل للميرزا النوری ج12 ص 62 باب کراهة الحرص علی الدنيا.

[80] . الکافي ج2 ص 138 باب القناعة.

[81] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج3 ص 2639.

[82] . الکافي ج2 ص 138 باب القناعة.

[83] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهری ج3 ص 2638.

[84] . الکافي ج2 ص 4 باب الاستغناء عن الناس.

[85] . نهج البلاغة ج4 ح 371 ص87.

[86] . نهج البلاغة ج4 ح150 ص 38.

[87] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج3 ص 2636.

[88] . همان.

[89] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج3 ص 2638.

[90] . الکافي ج2 ص 139 باب القناعة.

[91] . علل الشرائع ج2 ص 560-559 ب 351.

[92] . نهج البلاغة ج1 ح28 ص70.

[93] . نهج البلاغة ج1 ح28 ص71.

[94] . ظاهراً تمام يا اغلب شرح، برگرفته يا مستفاد از کلام شارح محمد عبده است و مؤلف در آغاز اين موضوع نيز بدان اشاره کرده است.

[95] . آل عمران: 185

[96] . النساء: 77.

[97] . الأعراف 51.

[98] . القصص: 79.

[99] . القصص: 80.

[100] . مکارم الأخلاق للطبرسي ص462 في موعظة الرسول الله ( لأبي ‌ذر (.

[101] . (قال) از مصدر قيلوله و آن خواب سبک و به زبان عامه همان چُرت زدن است.

[102] . جامع أحاديث الشيعة للبروجردي ج14 ص32 ح1955.

[103] . من لايحضره الفقيه ج4 ص363 باب النوادر.

[104] . وسائل الشيعة (آل البيت) ج17 ح22302 ص181.

[105] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج2 ص 299.

[106] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج2 ص895.

[107] . علل الشرائع ج1 ح1 ب1 ص2-1.

[108] . الإرشاد ج1 ص 296-295.

[109] . نهج البلاغة ج2 ح 224 ص218-216.

[110] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج2 ص904.

[111] . مستدرک الوسائل للميرزا النوري ج12 ح13452 ص38.

[112] . علل الشرائع ج1 ب36ح ص 39-38.

[113] . عُدي کلمه‌ی تصغير عدو «دشمن» است.

[114] . نهج البلاغة ج2 ح209 ص 188-187.

[115] . يعنی بزرگی فقر بر او گران آيد.

[116] . الکافي ج2 ص 71-70 باب معنی الزهد.

[117] . الکافي ج2 ص505 باب التسبيح و التهليل و التکبير.

[118] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج2 ص890.

[119] . علل الشرائع ج2 ب385 ص604.

[120] . بحار الأنوار ج100 ص2.

[121] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج1 ص436.

[122] . همان.

[123] . شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد ج2 ص183.

[124] . مصدر قبلی.

[125] . معاني الأخبار ص 261-260.

[126] . مستدرک الوسائل للميرزا النوري ج11 ح12790 ص 218-217.

[127] . الکافي ج2 ص47 باب خصال المؤمن.

[128] . بحار الأنوار ج75 ص79.

[129] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج4 ص 3656.

[130] . مختصر بصائر الدرجات للحسن بن سليمان الحلي ص139.

[131] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج4 ص3659.

[132] . نهج البلاغة ج3 ح53 ص 108-82.

[133] . الکافي ج2 ص 57 باب فضل اليقين.

[134] . مستدرک الوسائل للميرزا النوري ج11 ح12794 ص 219-218.

[135] . مستدرک سفينة البحار للنمازي الشاهرودي ج10 ص366 باب حد التواضع.

[136] . مستدرک سفينة البحار للنمازي الشاهرودي ج8 ص29.

[137] . الخصال للشيخ الصدوق ص 210-209.

[138] . نهج البلاغة ج4 ح432 ص101.

[139] . بحار الأنوار ج1 ص122.

[140] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج2 ص1296.

[141] . مستدرک الوسائل للميرزا النوري ج15 ح18298 ص264.

[142] . مستدرک الوسائل للميرزا النوري ج15 ح18203:5:6، ص266.

[143] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج2 ص 1294.

[144] . الکافي ج4 ص52 باب فضل القصد.

[145] . الکافي ج4 ص 31 باب وضع المعروف موضعه.

[146] . بحار الأنوار ج66 ص407.

[147] . ثوب الصون: لباس پر تجمل، يعنی اسراف در آن است که تو لباس پاکيزه و مجلسی را در مکان کار و فعاليّت به تن کنی در حالی‌که آن تنها مخصوص مهمانی است.

[148] . بحار الأنوار ج76 ص317.

[149] . بحار الأنوار ج68 ص45.

[150] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج2 ص1072.

[151] . الکافي ج2 ص61 باب الرضا بالقضاء.

[152] . بحار الأنوار ج78 ص195.

[153] . الکافي ج4 ص51 باب فضل أطعام الطعام.

[154] . نهج البلاغة ج4 ح230 ص51.

[155] . بحار الأنوار ج71 ص395.

[156] . ميزان الحکمة لمحمد الريشهري ج2 ص1073.

[157] . نهج البلاغة ج3 ص55-37.

[158] . نهج البلاغة ج4 ح137 ص34.

[159] . الکافي ج2 ص57 باب فضل اليقين.

[160] . بحار الأنوار ج100 ص35.

[161] . بحار الأنوار ج66 ص408.

[162] . بحار الأنوار ج66 ص378.

[163] . بحار الأنوار ج72 ص359.