متن کتاب

انتشارات انصار امام مهدی(ع) مسیح رازِ خداوند پژوهشی در رابطه‌ی امام مهدی با مسیح (ع) شیخ صادق محمدی مترجم گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع) نام کتاب: مسیح راز خداوند نویسنده: شیخ صادق محمدی مترجم: گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع) نوبت انتشار: اول تاریخ انتشار: 1395 کد کتاب: 1/1014 ویرایش ترجمه: اول جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص دعوت مبارک سید احمدالحسن(ع) به تارنماهای زیر مراجعه نمایید. www.almahdyoon.co/ir www.almahdyoon.org

-تقدیم

به پدرم... به کسی که مرا شناخت آموخت؛ و پس از اینکه گمراه بودم، هدایتم کرد... به کسی که شناخت را در درونم تثبیت کرد... به آن آواره‌ی رانده ‌‎شده... به آن کس که چیزی جز تکلیفی که خداوند بر عهده‌اش گذاشته یعنی هدایت بندگان، او را از بازگشت به سوی خدا باز نمی‌دارد. آقای من! می‌دانم که جان شما آرام و قراری ندارد مگر اینکه در راست عرش خدا آرام گیری... از خداوند خواستارم که با تمکین بر شما منّت گذارد و همان‌طور که وعده‌تان داده، اسبابش را برایتان فراهم آورد و مؤمنان را با شما شاد گرداند و در آن روز است که مؤمنان برای شما شادمانی کنند. آقای من احمدالحسن! درود خداوند بر تو و اهل بیت پاک و مطهّرت! بگویم بنده‌ات که بنده صورتی از آقایش است ... یا بگویم خادمت که خادم به آقایش نزدیک است‌، نفس من برای چنین وصفی در نظرم حقیر می‌نماید چرا که از شما دور است؛ و چیزی جز وصف آن به گنه‌کار تقصیرکاری که با امید عفو و بخشش شما بازگشته است، شایسته‌اش نیست! صادق محمدی 3 ذی الحجه 1430 ه.ق([1]) بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحیمِ و بارالها! سلام و صلوات تامّ خود را بر محمد و آل محمد، امامان و مهدیّون، ارزانی فرما!

-پیش‌گفتار

هر یک از دعوت‌های پیامبران ویژگی خاصی دارد، و خداوند سبحان و متعال در این ویژگی خواست و اراده‌ای دارد که می‌خواهد به بندگانش برساند. به همین دلیل عیسی مسیح(ع) رسالتی را آورد که مهم‌ترین رسالت پیش از رسالت پیامبر خاتم(ص) و همچنین آخرین مرحله‌ی مقدمه‌سازی از راه پیامبران خدا از فرزندان اسحاق ـ‌فرزند پیامبر خدا ابراهیم(ع)‌ـ بوده است. پیامبر خدا عیسی(ع) می‌خواست معانی روحانی را مطرح و اساس آنها را پایه‌ریزی کند و در ضمنِ سَفَر آموزشی خود و انتشار رسالتی که به آن مکلّف شده بود، فهم آنها را با استفاده از مثال‌ها به مردم نزدیک کند، و این، نقش مهمی در زندگانی قائم مهدی که سلام و صلوات خدا بر او باد، دارد؛ چرا که قائم مهدی، جِلوه‌گر اولین سَفَر به سوی خداوند سبحان و متعال است و او نقطه‌ی عطف بازگشتی ـ‌که تمثیل قوس صعود یا همان قیامت صغرا است‌ـ می‌باشد. بازگشت، بر سیر و سلوک در هر آنچه در معنای روحانی جلوه‌گر است، استوار است و این یعنی رها شدن از هر ناسازگاری، که همان وابستگی انسان به مادیات و اجسام می‌باشد. از جمله‌ی این وابستگی‌ها به طور خاص عبارت است از: مُناسبات نَسَبی از قبیل پدر، برادر و سایر موارد؛ مناسباتی که به طور معمول واقعیت انسان را مشخص می‌کند؛ و بر انسان چنین حکم می‌کند که این، نتیجه‌ای است حتمی؛ چرا که به پدر و مادری منسوب می‌شود که از جمله ویژگی‌های عالم اجسام می‌باشد؛ زیرا به طور معمول انسان از یک پدر‌ و مادر متولد می‌شود و با این اتفاق روابط خانوادگی نیز بر او واجب می‌شود. اما نسبت‌های روحانی نیز وجود دارند؛ هر ‌چند از سوی عموم بشر در ‌نظر گرفته نمی‌شود، مگر کسانی که خداوند مخصوص‌شان گردانیده و آنان را به این معانی روحانی توفیق عطا فرموده است. پیامبران از این دست مردمان هستند؛ مانند نوح(ع) آن هنگام که از خداوند درخواست می‌نماید تا فرزندش را نجات دهد ـ ‌زیرا از او سرپیچی کرده بود‌ـ پاسخ خداوند این بود که او از خویشان تو نیست و او عملی است نا‌شایست. همان‌طور که عرض کردم، این روابط تنها در کسانی است که خداوند آنان را به لطافت روح مخصوص نموده؛ چرا که در این روابط نیز شخص نَسَب پیدا می‌کند، ولی نسبتش نسبتی حقیقی است؛ یعنی برای ما دو نوع ارتباط به وجود می‎‌آید که روابط میان نوع بشر را مشخص می‌کند. از این جمله، ارتباط طبیعی است که از لوازم عالم اجسام و ماده می‌باشد؛ زیرا همان‌طور که بیان کردم، انسان از یک پدر و مادر متولد می‌شود. ارتباط دیگری نیز وجود دارد که این ارتباط حقیقی است (ارتباط روحانی) و از آن نیز نسبت انسان با دیگری حاصل و ارتباطش با او مشخص می‌گردد. این ارتباط به روشنی در دعوت پیامبر خدا حضرت عیسی(ع) آشکار شده و این ویژگی به اینکه ایشان(ع) بدون پدر به وجود آمده، به صورتی روشن و آشکار واضح گردیده است، و این معانی روحانی را ندا می‌دهد که او پسر است و پدری نیز دارد و پدر، همان کسی است که او را فرستاده و .... بسیاری مسائل دیگر. این معانی در زمان پیامبر خدا حضرت محمد(ص) نیز وجود داشت؛ آنجا که ایشان(ص) رابطه‌ی برادری ایجاد نمود و برای هر مسلمانی از مهاجرین، برادری از انصار قرار داد و می‌فرمود: مؤمن، برادر مؤمن است؛ تا این معنا در مسلمانان ریشه بدواند. این موضوع همان‌طور که بیان نمودم، مرحله‌ای مقدماتی است که قائم ـ‌که سلام و صلوات خدا بر او باد‌ـ به آن اقدام خواهد نمود. روایت شده است که قائم(ع) در سایه‌ها یا همان عالم ذرّ یا مجرّدات، میان برادران پیوند برادری ایجاد نموده؛ همان‌طور که از امامان(ع) روایت شده است: امام صادق(ع) می‌فرماید: (خداوند عزّوجل دو هزار سال پیش از آنکه بدن‌ها را خلق کند، ارواح را در (عالم) سایه، برادر گردانید. هنگامی که قائم ما اهل بیت قیام کند برادر از برادری که بین‌شان در (عالم) سایه پیوند برادری برقرار بوده است، ارث می‌برد و از برادر ولادتی خودش ارث نمی‌برد)([2]). از ابا عبدالله امام صادق و ابا الحسن امام کاظم(ع) روایت شده است که فرمودند: (اگر قائم ما قیام کند به سه مسئله حکم می‌کند که کسی پیش از او به آنها حکم نکرده است: پیرمرد زنا‌کار را می‌کُشد، منع کننده‌ی زکات را به قتل می‌رساند و برادر از برادرش در عالم سایه‌ها ارث می‌برد)([3]). زیرا این وابستگی‌ها بر اساس آن معانی روحانی است و سرآغازها رهسپار شدن به توحید در سفر بازگشت به سوی خداوند سبحان و متعال می‌باشد؛ زیرا در این سفر، از بین رفتن ناسازگاری‌ها وجود دارد؛ آنجا که معانی روحانی به جای معانی مادی که علت هلاکت مردم و ستم به بندگان است، می‌نشیند؛ چرا که انسان، اسیر این قید و بندهایی است که از لوازم و ضروریات ماده می‌باشد، و این، همان زندان است؛ همان‌طور که امام امیر المؤمنین بیان فرموده‌اند که دنیا زندان مؤمن است. چرا بنی اسرائیل آنچه عیسی(ع) آورد را نپذیرفتند؟ آیا آنها با این عنوان که او رهایی بخش و همان مسیح موعود است، منتظرش نبودند؟!

-اعتقاد یهود به مسیح

یهودیان اصل اعتقادی ثابت شده‌ای درباره‌ی مسیح موعود داشتند. آنان منتظرش بودند و به صورتی عمل می‌کردند که گویی برای ظهور او زمینه‌سازی می‌کنند. آنها در این خصوص به نشانه‌ها و دلایلی اعتقاد داشتند و از این نشانه‌ها به عنوان دلایلی بر او هنگامی که ظهورش را علنی کند، استفاده می‌کردند؛ اینکه: 1- او از فرزندان پیامبر خدا داود(ع) است. 2- مکان ظهور و بعثتش بیت لحم، شهر داود است. 3- او با راهی غیبی یا معجزه‌گونه می‌آید. 4- وقتی برانگیخته شود تا ابد با آنان می‌ماند. 5- آنان بر این گمان بودند که او اعتقاداتشان را تثبیت می‌کند و آنچه بر آن بودند را از بین نمی‌برد. 6- او برخی از مفاهیم روحانی و دارای مقامات ملکوتی را مطرح نمود که پذیرش آنها بر علمای بنی اسرائیل دشوار بود. 7- او همان پادشاه یهود و مسیح موعود است. 8- ترس از اینکه ایمانشان را به خاطر ترس از دنیایشان آشکار کنند. اینها از جمله مواردی بود که آنها برای هنگامی که مسیح موعود ظهورش را آشکار کند، اعتقاد داشتند و باید با آنچه او ادعا خواهد نمود، مطابقت داشته باشد؛ در غیر این صورت با او به مقابله برخواهند خاست؛ زیرا این موارد را از شریعت پیامبر خدا حضرت موسی(ع) به ارث برده بودند و او بود که این موارد را حاکم بر رهایی‌بخشی که خواهد آمد، قرار داده بود؛ یعنی آنان ـ‌همان‌طور که انجیل توصیف کرده است‌ـ فرمان‌بردار شریعت بودند و شریعت را نهایت اعتقادشان قرار داده بودند؛ نه اینکه وقتی مسیح ظهور کند، این مسیح است که باید نهایت اعتقاد باشد؛ زیرا او همان کسی است که حکم خواهد راند. آنها بر اساس که معنا و محتوای مطالبی که به آنها رسیده بود دلیل می‌آوردند؛ اما در مورد معنا و مفهوم بسیاری از علامت‌ها و یا کیفیت وقوع آنها و یا اینکه شاید به واسطه‌ی وجود «بدا» اتفاق بیفتد یا نه، نمی‌توان به طور قطع و یقین نظر داد. این موارد جملگی به دست خود او است؛ وقتی معنا و مصداق واقعی‌شان آشکار شود، این او است که به آنها دلالت و راهنمایی می‌کند. به عبارت دیگر آنان حجت را براساس آن متون مورد قضاوت قرار می‌دادند؛ ولی در واقع حجت، کسی است که بر نشانه یا دلیل بر خودش، راهنمایی و دلالت می‌کند؛ زیرا این او است که آنها را محکم می‌کند و دلیل و بُرهان می‌آورد که اینها به خودش دلالت می‌نمایند؛ آن هم به آنگونه که او بیان‌شان می‌دارد و نه بر اساس درکی که علما از آنها دارند؛ که چه بسا منظور، معنای باطنی باشد و نه ظاهری‌. ناگزیر باید گوشه‌ای از معانی روحانی و نقش آن در محقق شدن هدایت و شناخت حق را بفهمیم.

-روح و تأثیر آن در مشخص کردن روابط

: کلمه ی روح در قرآن کریم آمده است: حق تعالی می‌فرماید: (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً)([4]) (از تو درباره‌ی روح می‌پرسند؛ بگو: روح از فرمان پروردگار من است و شما را جز اندک دانشی نداده‌اند). حق تعالی می‌فرماید: (.... فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا)([5]) (.... ما روح خود را نزدش فرستاديم و چون انسانی کامل، بر او نمودار شد). باز در آیه ای دیگر می‌فرماید: (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم)([6]) (و اینچنین روحی از امر خودمان را به تو وحی کردیم در حالی که تو نمی‌دانستی کتاب چیست و ایمان کدام است؛ ولی ما آن را نوری ساختيم تا هر يک از بندگانمان را که بخواهيم با آن هدايت کنيم و قطعاً تو به راه راست راه می‌نمايی). همچنین می‌فرماید: (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها...)([7]) (در آن، فرشتگان و روح فرود آیند...). روح نقش مهمی در مشخص کردن روابط و جایگاه‌ها بر عهده دارد؛ تا آنجا که حتی حجتی که خداوند با او بر آفریدگان حجت می‌آورد، فقط پس از زمانی است که خداوند او را با آن روح مخصوص می‌گرداند؛ زیرا علم و فهم و عصمت به واسطه‌ی آن می‌باشد؛ به طوری که خداوند همه‌ی پیامبران و کسانی که جانشینان‌شان گردانیده را به روح القدس، مخصوص گردانیده است. روح القدس اعظم نزد اهل بیت است. محور هر گونه رابطه‌ی حقیقی، روح است؛ تا آنجا که محور معانی پدر ‌بودن، فرزندی و برادریِ حقیقی، روح می‌باشد؛ چرا که تنها به واسطه‌ی آن است که تضادها از صفحه‌ی وجود انسان از بین می‌رود و به واسطه آن است که نزدیک شدن‌ها ایجاد می‌شود. حق تعالی می‌فرماید: (...إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلين‏)([8]) (.... برادرانه بر تخت‌هایی روبه‌روی یکدیگر (نشسته‌اند)). کمال بنده و کوتاهی‌اش تنها در شناخت واجباتی که خداوند از امر و روحش بر بندگان واجب کرده است، مشخص می‌شود. از امام زین ‌العابدین(ع) در حالی که جابر جعفی را مخاطب قرار می‌دهد، روایت شده است: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! تقصیرکار کیست؟ ایشان فرمود: (کسانی که در شناخت امامان و شناخت آنچه از امر و روحش که بر آنان واجب کرده است، کوتاهی نموده‌اند). عرض کردم: آقای من! شناخت روحش یعنی چه؟ ایشان فرمود: (اینکه هر آنچه خداوند به روح اختصاص داده است را بشناسد. خداوند امرش را به او واگذار نموده است. با اجازه‌ی او می‌آفریند و با اجازه‌ی او زنده می‌کند و آنچه در درون است و آنچه بوده است و آنچه تا روز قیامت اتفاق می‌افتد را می‌داند. به همین دلیل است که این روح از امر خداوند متعال است. هر کس که خداوند متعال او را به این روح مخصوص گرداند، کامل و غیر ناقص است؛ با اجازه‌ی خداوند، هر کاری انجام می‌دهد، در یک لحظه با اجازه‌ی خداوند از مشرق به مغرب می‌رود، با آن به آسمان عروج می‌کند و با آن به زمین فرود می‌آید و هر آنچه بخواهد و اراده کند انجام می‌دهد). عرض کردم: آقای من! بیان این روح را از کتاب خداوند متعال یافتم و اینکه از امری است که خداوند متعال آن را به محمد و اوصیایش(ع) اختصاص داده است. فرمود: (بله. این آیه را بخوان: (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا)([9]) (و این چنین روحی از امر خودمان را به تو وحی کردیم در حالی که تو نمی‌دانستی کتاب چیست و ایمان کدام است؛ ولی ما آن را نوری ساختيم تا هر يک از بندگانمان را که بخواهيم با آن هدايت کنيم و قطعاً تو به راه راست راه می‌نمايی) و همچنین: (أُولئِكَ كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْه)([10]) (آنها کسانی هستند که خدا بر دلشان ايمان رقم زده و با روحی از خود، ياريشان کرده)([11]). سید احمدالحسن(ع) این روح را چنین بیان می‌فرماید: روح القدس همان روح پاكی و عصمت است. اگر بنده نیّتش را برای خداوند سبحان و متعال خالص گرداند و خواهان وجه او باشد، خداوند او را دوست می‌دارد و مَلِکی را موکّل او می‌کند تا او را به هر خیری وارد و از هر شرّی خارج كند و او را به سوی مکارم اخلاق (والاترین خصوصیات اخلاقی) سوق می‌دهد. روح القدس واسطه‌ی انتقال دانش به انسانی که موکّلش است، می‌باشد. روح القدس‌ها متعددند و یکی نیستند؛ روح القدسی كه با حضرت عیسی(ع) و انبیا بوده است با روح القدسی كه با محمّد(ص)، علی(ع) و فاطمه(ع) و ائمه(ع) است فرق می‌كند؛ این روح القدس، همان روح القدس اعظم است كه فقط برای حضرت محمّد(ص) نازل شد و پس از وفات او به علی(ع) منتقل شد و و پس از او به ائمه(ع) انتقال یافت و پس از ایشان به مهدیون دوازده‌گانه منتقل می‌شود. از ابوبصیر روایت شده است كه گفت: از ابوعبد الله(ع) درباره‌ی این سخن خداوند تبارک و تعالی پرسیدم: (وَكَذَلِكَ أَوْحَینَا إِلَیكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِی مَا الْكِتَابُ وَلا الْأِیمَانُ)([12]) (و این چنین روحی از امر خودمان را به تو وحی کردیم در حالی که تو نمی‌دانستی که کتاب چیست و ایمان کدام است). فرمود: (مخلوقی از مخلوقات خداوند عزوجل كه از جبرئیل و میكائیل بزرگ‌تر است و همراه حضرت محمد(ص) بود و به او خبر می‌داد و راهنمایی می‌كرد و بعد از ایشان، همراه ائمه‌ی بعد از او می‌باشد).([13]) ابو بصیر می‌گوید: از ابو عبد الله(ع) درباره‌ی این سخن خداوند عزوجلّ پرسیدم: (وَیسْأَلونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی)([14]) (از تو درباره‌ی روح می‌پرسند. بگو: روح از امر پروردگارم است). فرمود: (آفریده‌ای عظیم‌تر از جبرئیل و میكائیل(ع) كه همراه رسول خدا(ص) بود و با ائمه(ع) می‌باشد و این روح از ملكوت است)([15]). از ابوحمزه روایت شده است كه گفت: از ابو عبد الله(ع) درباره‌ی علم پرسیدم كه آیا همان علمی است كه عالِم از دهان دانشمندان یاد می‌گیرد یا در كتابی نزد شما است كه آن را می‌خوانید و یاد می‌گیرید؟ فرمود: (مسئله بزرگ‌تر از اينها است. این سخن خداوند متعال را شنیده‌ای كه می‌فرماید: (وَكَذَلِكَ أَوْحَینَا إِلَیكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِی مَا الْكِتَابُ وَلا الْأِیمَانُ)([16]) (و اینچنین روحی از امر خودمان را به تو وحی کردیم در حالی که تو نمی‌دانستی که کتاب چیست و ایمان کدام است). سپس فرمود: (نظر اصحاب شما درباره‌ی این آیه چیست؟ آیا اقرار می‌كنند كه پیامبر(ص) در وضعیتی بود كه نمی‌دانست كتاب چیست و ایمان كدام است؟) گفتم: فدایتان گردم، نمی‌دانم آنها چه می‌گویند. حضرت(ع) به من فرمود: (آری، او(ص) در حالتی بود كه نمی‌دانست كتاب چیست و ایمان کدام است تا اینكه خداوند متعال این روح را كه در قرآن ذكر شده است، فرستاد. پس زمانی كه خداوند این روح را به پیامبر وحی فرمود، پیامبر به وسیله‌ی این روح، علم و فهم را دانست. این روحی است كه خداوند به هر كه بخواهد عطا می‌فرماید. اگر آن را به بنده‌ای عطا فرماید، علم را به او آموخته است)([17]). بنابراین رسول خدا حضرت محمّد(ص) هنگامی که به این عالم جسمانی آمد تا بعد از امتحان اوّل در عالم ذر وارد امتحان دوّم در این عالم كه با جسم مادی پوشیده شده است، شود، زمانی كه برای خداوند سبحان و متعال آنچنان که زمین، نظیرش را نشناخته بود، اخلاص ورزید، خداوند او را به دوستی برگزید و روح القدس اعظم را وکیل او نمود. به این ترتیب در این دنیا نیز درست مانند امتحان اول یا عالم ذر، در مسابقه پیروز گردید.([18])

-گزیده‌ای از احادیث از اهل بیت که این روح را معرفی می‌کند

علی بن حسان از علی بن عطیه که حدیث را به امیر المؤمنین(ع) می‌رساند روایت می‌کند: امیرالمؤمنین(ع) فرمود: (خداوند نهری زیر عرش خود دارد و زیر آن نهری که زیر عرشش قرار دارد نوری از نورش، و بر دو طرف آن نهر دو روح آفریده شده هستند: روح القدس و روحی از امرش. خداوند ده طینت و سرشت دارد که پنج تایش از بهشت و پنج تا از آتش است و پنج تا از زمین است، و بهشت‌ها را تفسیر کرد و زمین را تفسیر نمود). سپس فرمود: (هیچ پیامبر یا فرشته‌ای نیست مگر اینکه پس از به وجود آمدنش یکی از دو روح در او دمیده شده باشد، و پیامبر از یکی از دو طینت و سرشت آفریده شده است). به ابو ‌الحسن(ع) عرض نمودم: (جبل) (سِرِشتن) چیست؟ ایشان فرمود: (خلقتی غیر از ما اهل بیت. خداوند ما را از همه‌ی ده طینت آفرید و در ما از هر دو روح دمید. پس پاک‌ترین طینت، طینت و سرشت ما است)([19]). از حسن بن جهم از ابو عبد الله جعفر بن محمد(ع) روایت شده است که فرمود: (در پیامبران و اوصیا، پنج روح وجود دارد: روح بدن، روح ‌القدس، روح قوّت، روح شهوت و روح ایمان؛ و در مؤمنان چهار روح: روح ‌القدس گرفته شده، روح بدن، روح شهوت و روح ایمان؛ و در کافران سه روح وجود دارد: روح بدن، روح قوّت و روح شهوت). سپس فرمود: (تا زمانی که گناه کبیره‌ای انجام ندهد، روح ایمان با بدن همراه است. وقتی گناه کبیره‌ای انجام دهد این روح از او جدا می‌شود؛ و اگر روح القدس در کسی ساکن شود، او به هیچ وجه گناه کبیره مرتکب نمی‌شود)([20]). عروة بن محمد بن عمران از برخی از یارانش روایت می‌کند: از اباعبدالله امام صادق(ع) پرسیدم: فدایتان شوم. از شما از چیزی پرسیده می‌شود ولی شما از آن آگاهی نداری! ایشان فرمود: (شاید این گونه بشود). راوی می‌گوید: عرض کردم: شما چه می‌کنید؟ ایشان فرمود: (روح القدس آن را به ما می‌رساند)([21]). مفضّل بن عمر گفت: به ابا عبد الله حضرت صادق(ع) عرض کردم: (امام از کجا از گوشه و کنار زمین اطلاع دارد با اینکه در خانه نشسته و پرده آویخته است؟) امام فرمودند: (ای مفضل، خداوند در پیامبر(ع) پنج روح قرار داده است: روح زندگی که با آن رفت و آمد می‌کند، روح قوت که با آن برمی‌خیزد و جهاد می‌کند، روح شهوت که با آن می‌خورد و می‌آشامد و با زنان از راه حلال همبستر می‌شود، و روح ایمان که با آن ایمان می‌آورد و عدالت می‌ورزد، و روح القدس که به وسیله‌ی آن بار نبوت را برمی‌دارد. وقتی پیامبر(ص) از دنیا رود، روح القدس به امام منتقل می‌شود. روح القدس نه می‌خوابد، نه غفلت می‌ورزد، نه اهل لهو است و نه اشتباه می‌کند. چهار روح دیگر می‌خوابند و دچار غفلت و لهو و سهو می‌گردند، ولی روح ‌القدس پایدار است و با آن، آنچه در مشرق و مغرب و خشکی و دریای زمین است دیده می‌شود). عرض کردم: فدایتان شوم. امام با دستانش آنچه در بغداد است را می‌گیرد؟ فرمود: (بله، و آنچه پایین‌تر از عرش است)([22]). به همین جهت علم و شناخت و فهم از ناحیه‌ی روحی است که خداوند به هر بنده‌اش که بخواهد ارزانی می‌دارد؛ البته پس از اینکه خداوند اخلاص بنده را به او سبحان بداند. پس این روح: 1- سبب و وسیله‌ای است که خداوند به انسان ارزانی می‌دارد تا با آن بر بندگان احتجاج کند. 2- به واسطه‌ی آن است که انسان از معصیت‌ها و سرپیچی‌ها باز‌ داشته می‌شود. 3- روابط حقیقی و نسبت‌های واقعی موجودات را از پدر ‌بودن، فرزند ‌بودن و برادری، مشخص می‌کند. سخن رسول خدا(ص): (من و علی پدران این امت هستیم). 4- علم و فهم حقیقی با آن به دست می‌آید. 5- کارهای معجزه‌آسا و کرامت‌ها از طریق آن می‌باشد؛ همان‌طور که در روایت جابر جعفی از امام زین العابدین(ع) گفته شد.

-روح و مریم (ع)

در انجیل آمده است که روح، بر مریم در هنگام باردار بودن او به یسوع (ع) حلول کرد. متن زیر موافق آنچه قرآن کریم بیان کرده است، می‌باشد: (فرشته پاسخ داد و به او گفت: روح القدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند. از همین رو آن مولودِ مقدّسِ تو، پسر خدا خوانده خواهد شد)([23]). سید احمدالحسن(ع) در پاسخ پرسشی که از ایشان درباره‌ی روحی که بر مریم(ع) متمثّل شد و معنای این سخن پیامبر خدا حضرت عیسی(ع) که او پسر است و از سوی پدر فرستاده شده، می‌فرماید: (آن کسی که برایش به شکل بشری راست و استوار جلوه‌گر شد، روح اعظم بود که مرتبه‌ای از روح است و مقامی است که فرستاده‌ی خدا حضرت محمد، امامان و مهدیون(ع) را شامل می‌شود. همان‌طور که امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: روح یکی است، ولی شکل‌ها و صورت‌ها متفاوت است. اصبغ بن نباته: مردی از علی(ع) درباره‌ی روح پرسید و عرض کرد: او جبرئیل نیست؟ علی(ع) فرمود: (جبرئیل جزو فرشتگان است و روح غیر از جبرئیل است). آن مرد شک داشت و این سخن برایش گران آمد. گفت: سخن بزرگی فرمودی در حالی که هیچ یک از مردمان گمان نمی‌کند که روح به غیر از جبرئیل باشد! علی(ع) فرمود: (تو گمراهی هستی که از اهل گمراهی روایت می‌کنی. خداوند به پیامبرش می‌فرماید: (أَتى‏ أَمْرُ اللهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ * يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ) (فرمان خداوند در رسيد، به شتابش مخواهيد، او منزه است و از هر چه شريکش می‌سازند برتر * فرشتگان را با روح به فرمان خود بر هر يک از بندگانش که بخواهد فرو می‌فرستد). پس روح غیر از فرشتگان است؛ و می‌فرماید: (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ)([24]) (شب قدر بهتر از هزار ماه است * در آن شب فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان برای انجام دادن همه‌ی کارها نازل می‌شوند) و می‌فرماید: (يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا)([25]) (روزی که روح و فرشتگان به صف می‌ايستند) و به آدم و جبرئیل با فرشتگان در آن روز می‌فرماید: (إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طينٍ * فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدين‏)([26]) (من بشری را از گل می‌آفرينم * چون تمامش کردم و در آن از روح خود دميدم، همه سجده‌اش کنيد) و جبرئیل با فرشتگان برای روح سجده کردند. و به مریم می‌فرماید: (فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا)([27]) (ميان خود و آنان حجابی کشيد. ما روح خود را نزدش فرستاديم و چون انسانی کامل بر او نمودار شد) و به محمد(ص) می‌فرماید: (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ عَلى‏ * قَلْبِكَ)([28]) (آن را روح الامين نازل کرد * بر دل تو) و سپس می‌فرماید: (لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ * بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ * وَ إِنَّهُ لَفي‏ زُبُرِ الْأَوَّلينَ)([29]) (تا از بيم دهندگان باشی * به زبان عربی روشن * و به تحقیق که آن در نوشته های پيشينيان نيز هست)؛ (زُبُر) (کتاب‌ها) همان (ذکر) است و (الْأَوَّلينَ) (پیشینیان) فرستاده‌ی خدا(ص) از میان ایشان. پس روح، یکی است و شکل‌ها و صورت‌ها متفاوت). سعد می‌گوید: و این شک کننده از سخن امیرالمؤمنین(ع) هیچ نفهمید جز اینکه روح غیر از جبرئیل است([30]). اما در خصوص این پرسش که آیا عیسی(ع) کلمه‌ی پدر یا پدرم را استفاده می‌کرد؟؟ بله، نبی خدا عیسی(ع) از کلمه‌ی پدر، پدر من یا پدر شما استفاده می‌کرد و این کلمه در تورات نیز موجود است. عیسی(ع)، مولودی بدون پدر بود تا مردم بفهمند که پدر حقیقی و اصل حقیقی آنها، خدای سبحان و متعال است و بدانند که آنچه از آنها خواسته شده آن است که به صفات خالق و پدرشان آراسته شوند (خلق، خانواده و عیال خداوند است) تا آنکه صورت خدای سبحان و متعال شوند (خدا آدم را به صورت خود آفرید). پایان سخن سید احمدالحسن(ع). معنای (آدم را به صورت خود آفرید): خداوند متعال برتر از این است که صورتی داشته باشد و با حد و مرزی مشخص شود؛ پس این عبارت باید حمل بر معنای باطنی‌اش گردد. صورت و تجلّی خداوند در میان آفریدگان، محمد(ص) است و امر و فرمان خداوند به سوی آفریدگان، از سوی خداوند سبحان به محمد(ص) نازل می‌شود و سپس به آفریدگان؛ از جمله موارد مربوط به خلقت و اداره و تدبیر این امور می‌باشد. در معنا چنین روایت شده است که فرشتگان و روح در شب قدر فرود می‌آیند. از ابو عبدالله امام صادق(ع) از آنچه در شب قدر پراکنده می‌شود، پرسیده شد؛ که آیا همان است که خداوند سبحان و متعال در آن تقدیر می‌کند؟ فرمود: (قدرت خداوند سبحان به وصف درنیاید؛ زیرا او هر آنچه بخواهد، ایجاد می‌کند. اما این سخن او (خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر) (بهتر از هزار ماه است) یعنی فاطمه؛ و این سخن حق تعالی (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها) (در آن فرشتگان و روح فرود می‌آیند) ملائکه در اینجا، مؤمنانی هستند که علم آل محمد را در اختیار دارند، و روح، روح القدس یعنی همان فاطمه است. (مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ) (برای انجام دادن همه‌ی کارها، سلامی) می‌فرماید: هر امری را در سلامت قرار داده تا طلوع فجر؛ یعنی تا هنگامی که قائم(ع) قیام کند)([31]). و این، جلوه‌ی بالاترین مقام روح و مصداق آن است؛ که همان مقام زهرا ـ‌که سلام و صلوات خدا بر او باد‌ـ پس از مقام رسول خدا(ص) و مقام علی(ع) ـ‌که هم‌مقام ایشان(ع) است‌ـ می‌باشد؛ پس علی (ع) کُفو و هم‌تراز زهرا است. درود خداوند بر همگی‌شان! برای روشن‌تر شدن باید به گوشه‌ای از عالم ذر یا عالم نفْس‌ها بپردازیم. در ‌حقیقت این عالم تأثیر بزرگی در مشخص کردن شخصیت انسان و خصوصیاتش در این عالم جسمانی دارد؛ چرا که انسان در دوره‌ای پیش از ولادتش مدتی را در این عالم بوده است یا امکان دارد پس از مرگش به آن بازگردد. این مسایل از طریق شواهد و آیات و نشانه‌هایی که با پیامبران و فرستادگان اتفاق افتاده، موجود و در جریان است و امکان انکار ‌کردنش وجود ندارد؛ ولی علتی که باعث شده تا مردم این موضوع را بزرگ بشمارند غفلت آنان از این عالَم است؛ یعنی عالم نفْس‌ها و تأثیرش در وجود آنان در این عالم جسمانی. سید احمدالحسن(ع) می‌فرماید: (عالم ذر یک عالم حقیقی است و عالمی توهّمی یا فرضی نمی‌باشد، و فقط غافلان و کسانی که خود را به غفلت زده‌اند آن را فراموش کرده‌اند. انبیا، فرستادگان و اوصیا(ع) آن را از یاد نبرده‌اند، بلکه آن را به خاطر می‌آورند و می‌شناسند و دوستان خود را در آن می‌شناسند و آنها را در این دنیا تشخیص می‌دهند. به عنوان مثال، علی بن ابی طالب(ع) سرور اوصیا خطاب به کسی که به او عرض کرد من از شیعیان تو هستم، سخنی با این معنا فرمود: (من تو را نمی‌شناسم). سبحان الله شیخ مفید که رحمت خدا بر او باد و مقام شریفش را بالاتر ببرد، می‌گوید: (اگر وجود می‌داشت آن را فراموش نمی‌کردیم). در حالی که شما وقتی به چهره‌ی خود در آینه نظر می‌افکنید، از آینه غافل می‌شوید. سبحان الله که اگر شما نسبت به خیلی چیزها که در پیش روی شما است غفلت می‌ورزید و چیزهایی که جلوی دیدگان‌تان هستند را نمی‌بینید، غفلت شما از عالم ذر اَوْلی و منطقی‌تر خواهد بود. به علاوه اهل بیت(ع) در مورد این عالم بسیار سخن گفته‌اند و من انکار آن را جز جهلی که منکرانش در آن وارد شده‌اند، نمی‌بینیم. ای کاش وقتی در عِلم آن دچار شبهه شدند در موردش صحبت نمی‌کردند و ای کاش به این فرموده‌ی خداوند توجّه می‌کردند: (نَسُوا اللهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ)([32]) (آن کسان که خدا را فراموش کردند و خدا نيز چنان کرد تا خود را فراموش کنند)؛ این آیه در مورد عالم ذر نازل شده است و به آن اشاره دارد. حقیقت عالم ذر این است که عالم نفْس‌ها است و در آسمان این دنیا قرار دارد. نطفه‌های بنی آدم از آن به زمین نازل می‌شود و اگر این نطفه پس از اینکه راه و طریق خود را به جایگاهش طی کند، رشد نماید و صورت جسمانی برای تلفیق شدن در نفس مهیا شود، نفس در آن صورت جسمانی تلفیق شده و به آن نطفه‌‌ای که از آن نازل شده است تعلّق می‌یابد. اگر انسان فوت شود به همراه خروج نفس از جسمش آن نطفه دوباره از طریق دهان او یا هر جای دیگر، از او خارج می‌شود. این نطفه همواره وابسته به نفس انسانی خواهد ماند. بنابراین نفس به نطفه و نطفه به نفس وابسته‌اند و هر دو از یک عالم یعنی عالم ذر یا عالم نفس‌ها می‌باشند. اگر نطفه به زمین نازل شود نفس به دنبال آن می‌آید و اگر نفس از جسد خارج‌شود نطفه نیز به دنبال آن می‌رود).([33]) بنابراین رسیدن نطفه‌های معنوی از عالم ذر ـ‌پس از اینکه از نفْس جدا شدند‌ـ به واسطه‌ای نیازمند است تا به محل اِستقرارش در این عالم جسمانی (رحم مادر) برسد؛ که در وضعیت‌های طبیعی، همان همسر (مرد) می‌باشد. ولی واسطه برای پیامبر خدا عیسی(ع) آن روحِ فرستاده شده بود؛ و این، همان معنای (دمیدن) (نفخ) اشاره شده در قرآن کریم می‌باشد. سید احمدالحسن(ع) در گفتار خود هنگام پاسخ دادن به پرسش یکی از برادران توضیح داده است؛ آنجا که می‌فرماید: نفخه (دمیدن) یعنی رسانیدن نطفه‌ی نفسانی متعلق به نفس به رحم مریم(ع). اين نطفه غیر از نطفه‌ی مادی است و رسانیدن آن نیازی به ازدواج ندارد. این نطفه، نطفه‌ای لطیف است، صورت انسان را شکل می‌دهد و می‌تواند از هر مکانی وارد شود؛ از طریق دهان، بینی یا شکم. این نطفه، نطفه‌ی مادی نیست که تعارضی ایجاد کند و ماده از آن جلوگیری نماید. عیسی(ع) فقط از مادر و بدون پدر متولد شد؛ به عبارت دیگر خلقت او با خلقت آدم(ع) که بدون پدر و مادر متولد شد، متفاوت می‌باشد. خداوند عیسی(ع) را در این عالم جسمانی از سلول تخم کامل که در رحم مریم (ع) قرار داد و به صورت طبیعی خلق نمود؛ یعنی از تخمکی که از تخم‌دان می‌آید با این تفاوت که این سلول کامل بود و نیازی به تلقیح نداشت و فقط باید به نطفه‌ی نفسانی متصل می‌شد. من این مطلب را در چند مورد بیان نموده‌ام. روح، این نطفه‌ی نفسانی را آورد و آن را به سلول تخمی که از آن عیسی (ع) به وجود آمد، متصل نمود. به طور طبیعی، نطفه‌ی مادی جسمانی به نطفه‌ی نفسانی متصل می‌باشد و نفس به نطفه‌ی نفسانی ملحق و تقریباً در ماه چهارم بارداری به آن متصل می‌گردد. اما در مورد عیسی(ع) نطفه‌ی جسمانی وجود نداشت؛ به همین جهت روح، نطفه‌ی نفسانی را آورد تا به سلول تخم متصل نماید (سلول تخمی که نیازی به تلقیح نداشت) تا پس از آن، اتصال به نفسی که متعلق به این نطفه‌ی نفسانی بود، امکان‌پذیر گردد و در نهایت با متصل شدن به این جسم، مخلوق جدید شکل گیرد. مدت بارداری نه ماه است اما خداوند آن را بارداری سبکی قرار داد و جز در ساعت‌های پایانی، برای مردم چیزی آشکار نبود؛ به همین دلیل از محرابش و مکان عبادتش و خلوتش با خداوند سبحان خارج شد: (فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا)([34]) (پس باردار شد و او را به مکانی دور افتاده برد).([35]) بنابراین شناخت حجت، جز با روح نمی‌باشد.

-رسالت پیامبر خدا عیسی‌(ع)

به همین دلیل رسالت پیامبر خدا عیسی(ع) بر پایه‌ی رسانیدن این معانی بنا شده بود؛ به گونه‌ای که ایشان(ع) در این عالم جسمانی بدون پدر موجود شد و همواره به یاد پدر بود و اینکه از سوی او فرستاده شده است و به سوی او باز خواهد گشت. پیامبر خدا عیسی(ع) پس از اینکه تعمید داده شد و از آب بیرون رفت به این صفت ـ‌ویژگی پسر ‌بودن‌ـ متصف شد؛ به طوری ندای آسمانی پس از فرود ‌آمدن آن روح بر او(ع) آمد. (3: 16چون عیسی تعمید یافت، بی‌درنگ از آب بر‌آمد. همان دم، آسمان‌ها برایش گشوده شد و روح خدا را دید که همچون کبوتری فرود آمد و بر وی قرار گرفت 3: 17 سپس ندایی از آسمان در رسید که این است پسر محبوبم که از او خوشنودم)([36]). همان‌طور که گذشت روح، جلوه‌ی مقام محمد و اهل بیتش، امامان و مهدیین(ع) است. همچنین اعلامی به اینکه او فرستاده‌ای از سوی پدر است و همان‌طور که گفتیم، این روح همان است که نسبت حقیقیِ فرزند ‌بودن، پدر‌ بودن و یا برادر بودن را مشخص می‌کند، و اینکه این روح همان است که در انجیل از پولس قدّیس آمده که پروردگار است. نامه‌ی پولس قدّیس به قُرنتیان 3: (3: 17 پروردگار، روح است و هر جا روحِ پروردگار باشد، آنجا آزادی است. 3: 18 و همه‌ی ما که با چهره‌ی بی‌حجاب، جلال خداوند را چنانکه در آینه‌ای می‌نگریم، به صورت همان تصویر، از جلالی به جلالی فزون‌تر دگرگون می‌شویم؛ چنانکه که این، از پروردگار ـ‌روح‌ـ است). انسان به همان مقداری که این روح در او تجلّی کرده باشد، از آن روح بازتاب می‌کند؛ و این، همان مفهومی است که پولس می‌خواهد بیان کند که کمال انسان، به اندازه‌ی مقدار بازتابیدن این روح است؛ تا آنجا که انسان، صورتی برای آن شود. نامه‌ی پولس قدّیس به کولُسیان: (1: 12 آن پدری را شکر گویید که ما را شایسته‌ی سهیم شدن در میراث مقدّسان در نور گردانید. 1: 13 زیرا ما را از سلطه‌ی ظلمت و تاریکی رهانیده، به پادشاهی پسر عزیزش منتقل ساخته است. 1: 14 همان که در او با خودنش فدیه‌ای برای بخشش گناهان ما است. 1: 15 همو که صورت خدای نادیده است؛ نخست زاده‌ی تمام آفریدگان. 1: 16 زیرا که در او همه چیز آفریده شد: هر آنچه در آسمان و هر آنچه بر زمین است، هر آنچه دیدنی است و هر آنچه نا‌دیدنی است، همه‌ی تخت‌ها و فرمان‌روایی‌ها، ریاست‌ها و قدرت‌ها؛ همه چیز به وسیله‌ی او و برای او آفریده شد. 1: 17 هم او که پیش از همه چیز وجود داشت، و در او همه چیز قوام دارد). این روح، نسبت پسر بودن را برای عیسی(ع) مشخص کرده و معنای رابطه‌ی پدری که منظور عیسی(ع) است اشاره‌ای است به اینکه او حجت خداوند بر همه‌ی آفریدگان است و این مقام محمد(ص) فرستاده‌ی اعظم است. به واسطه‌ی آنها خداوند آفریدگان را خلق فرمود و به خاطر ایشان آفرید؛ و این سخنی که پولس بیان می‌کند، فقط بر کسی مُنطبق می‌شود که تمثیلی از این حقیقت است که این عالم به خاطر او آفریده شده؛ زیرا با توجه به آنچه پیش‌تر بیان شد او همان کسی است که مصداق (خداوند انسان را به صورت خود آفرید) است و اینکه او همان منبع فیض در عالم خلقت می‌باشد؛ و ایشان، محمد و آل محمد(ع) هستند؛ همان‌طور که در حدیث کسای یمانی آمده است: (آسمان را بنا نکردم و زمین را نگسترانیدم و خورشید را نورانی ننمودم و ماه را درخشان نکردم....) تا آخر حدیث، مگر به خاطر این پنج نفر اصحاب کسا. رسول خدا حضرت محمد(ص) گوشه‌ای از این معنا را هنگام دلیل آوردن بر نصارا بیان فرمود؛ به اینکه او همان پیامبر خاتم است؛ و هنگامی که عیسی(ع) بیان نمود، آنها به او اشکال گرفتند و آنان سخن او مبنی بر (پسر) بودن را به صورت مطلق به خداوند نسبت دادند، (پیامبر) فرمود: منظور او(ع) مفهوم (پدر) در آموزه‌های آدم یا نوح (ع) است. از رسول خدا(ص) در محاجه‌اش با نصارا آمده است: برخی از آنها به برخی دیگر گفتند: در کتاب‌های فرستاده شده آمده است که عیسی فرمود: (به سوی پدرم و پدرتان می‌روم). رسول خدا(ص) فرمود: (اگر بر اعتقاد به آن کتاب هستید بدانید که در آن چنین است: (به سوی پدرم و پدرتان می‌روم) پس بگویید: همه‌ی کسانی که عیسی آنان را خطاب قرار داده است فرزندان خداوند هستند همان‌طور که عیسی پسر او بود؛ از همان جهتی که عیسی پسر او بود. به علاوه آنچه در این کتاب است باعث بطلان شما است؛ بطلان اینکه شما گمان کردید که عیسی به نحوی خاص پسر او بود؛ چرا که شما می‌گویید: از این رو می‌گوییم که او پسر او است که او را به ویژگی خاصی مخصوص گردانیده و نه هیچ کس دیگر را؛ و حال آنکه شما خود از آنچه به عیسی اختصاص داده شده و به این گروهی که عیسی به آنان فرمود: (به سوی پدرم و پدرتان می‌روم) اختصاص داده نمی‌شود، آگاهی دارید. پس اینکه اختصاص منحصر به عیسی باشد، باطل است؛ چرا که با این سخن عیسی برایتان اثبات می‌گردد که چه کسی از اختصاصی مثل اختصاص عیسی برخوردار نمی‌باشد؛ حال آنکه شما لفظ عیسی را بیان می‌کنید و آن را به غیر صورت و معنایش تأویل می‌کنید؛ چرا که ایشان وقتی می‌فرماید: (به سوی پدرم و پدرتان می‌روم) منظوری جز نظر شما و آنچه شما به او نسبت می‌دهید دارد. شما چه می‌دانید؛ شاید منظور ایشان این است که به سوی آدم یا نوح می‌روم و خداوند مرا به سوی آنان بالا می‌برد و مرا با آنان گِرد می‌آورد و آدم، پدر من و پدر شما است و نوح نیز به همچنین؛ و چه بسا غیر از این را نیز اراده کرده باشد!)([37]). این اشاره‌ای از رسول خدا(ص) است به اینکه (پدر) در مقام و جایگاه آدم و نوح(ع) است؛ زیرا همان‌طور که روشن است، (فرستادن) جایگاه و مقامی برای روح اعظم است؛ و برترین کسی که در او جلوه‌گر شده، رسول خدا(ص) و امامان و مهدیون(ع) هستند، و در پیشینیان این جایگاه در پیامبران(ع) از جمله آدم و نوح(ع) جلوه‌گر شده است؛ چرا که پیامبران(ع) خود بر صورت محمد(ص) هستند و آنان زمینه‌سازان بشارت به او و آمدن او و اهل بیت پاک و مطهرش هستند. از همین رو پیش از پیامبر، تمثیلی از پیامبر خدا حضرت محمد(ص) بودند. به این ترتیب روشن می‌شود که دلیل شناخت حجت خدا این است که با روح یا آثار دلالت‌کننده بر او بر اساس صفات و ویژگی‌هایی که بر حجت خداوند بخشیده می‌شود، شناخته می‌شود؛ حجتی که خداوند او را برگزیده و او را به این روح اختصاص داده است. استدلال پیامبر خدا یحیی(ع) (یوحنا) اینچنین بود؛ او دید که پس از تعمید‌ دادن روح بر عیسی(ع) فرود آمد و او به این وصیت شده بود که کسی که آن روح بر او فرود می‌آید، همان مسیح منتظر است. انجیل یوحنا: (1: 32 پس یحیی (یوحنا) شهادت داده، گفت: روح را دیدم که چون کبوتری از آسمان فرود آمد و بر او قرار گرفت. 1: 33 من خود نیز او را نمی‌شناختم، اما همان که مرا فرستاد تا با آب تعمید دهم، مرا گفت: هرگاه دیدی روح بر کسی فرود آمد و بر او قرار گرفت، بدان او همان کسی است که با روح القدس تعمید خواهد داد. 1: 34 و من دیده‌ام و شهادت می‌دهم که این همان پسر خدا است). بنابراین ویژگی خاصی برای یسوع وجود ندارد که به واسطه‌ی فرود‌ آمدن آن روح به صفت پسر ‌بودن و چیزی که بر او حلول یافته یا آنچه باعث شد نصارا ـ‌آن گونه که پنداشتند‌ـ نسبت اُلوهیت به ایشان دادند، دست یافته باشد؛ زیرا این روح همانطور که بر او حلول کرد، بر دیگری نیز حلول نمود. روح بر مادر پاکش مریم(ع) نیز حلول نمود. همچنین بر مادر پیامبر خدا یحیی (یوحنا) یصابات (الیزابت). همچنین بر زکریا(ع) و بر شاگردانی که مسیح آنان را پس از به صلیب کشیده شدن و برخاستنش از بین مردگان برای اعلام بشارت فرستاده بود. همان‌طور که گذشت، این روح، همانی است که حجت بودن را به کسی که بر او حلول نماید، می‌دهد؛ همان‌طور که برای خلفای خداوند(ع) چنین است. (فرشته پاسخ داد و به او گفت: روح القدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند. از همین رو آن مولودِ مقدّسِ تو، پسر خدا خوانده خواهد شد). انجیل لوقا 1: 41: (چون یصابات (الیزابت) سلام مریم را شنید، جنین در رحمش به جنبش درآمد و الیزابت از روح القدس آکنده شده). انجیل لوقا: (1: 67 آنگاه پدر او زکریا از روح القدس آکنده شد و چنین نبوّت کرد: 1: 68 ستایش از آنِ پروردگار، خدای اسرائیل! قومش را یاری داد و ایشان را فدیه‌ای قرار داد). این اتفاق برای شاگردان یسوع نیز که پس از برخاستن از بین مردگان، آنها را برای اعلام بشارت فرستاده بود، به وقوع پیوست. این اثر روحی بود که بر شاگردان حلول نمود؛ زیرا آن روح بود بر زبان آنان سخن می‌راند. انجیل مرقس 13: 11: (پس چون شما را گرفتار کرده به محاکمه کِشند، پیشاپیش میندیشید چه بگویید و متفکر نباشید، بلکه هر آنچه در آن ساعت به شما عطا شود، همان را گویید؛ زیرا گوینده شما نیسیتد بلکه روح‌القدس است). انجیل لوقا 11: 13: (حال اگر شما با همه‌ی بد‌سیرتی‌تان می‌دانید که باید به فرزندان خود هدایای نیکو بدهید، پس چقدر شایسته‌تر است بر پدری که از آسمان است تا روح القدس را به کسانی که از او بخواهند عطا فرماید). انجیل لوقا 12: 12: (زیرا در آن هنگام روح القدس آنچه را که باید بگویید به شما تعلیم خواهد داد). سفر اعمال رسولان 1: 8: (اما چون روح القدس بر شما آید، شما قوّت خواهید یافت و در اورشلیم و تمامی یهودیه و سامره و تا دورترین نقاط جهان، شاهدانی برای من خواهید بود). سفر اعمال رسولان 2: 4: (و همه از روح القدس لبریز شدند و آنگونه که روح به ایشان قدرت تکلّم می‌بخشید به زبان‌های دیگر سخن ‌گفتن آغاز کردند). به همین جهت دیانت نصرانی یا مسیحی دو مرحله دارد: 1- مرحله‌ی پیش از دستگیر شدن مسیح(ع). 2- پس از دستگیر شدن مسیح.

-مرحله‌ی اول:

که در دو محور اساسی جلوه‌گر شد: محور اول: اعلام رسالتش، تعلیم دادن آن و اعتراض یهود بر ایشان. محور دوم: بیان حقایق ملکوتی که بر آنها تأکید داشت و تلاش برای رسانیدن‌شان به آنها ـ‌به خصوص شاگردانش‌ـ که این، مرحله‌ی دوم از دیانت مسیحی است.

-محور اول: اعلام رسالتش، تعلیم دادن آن و اعتراض یهود بر ایشان

1 - اعلام رسالتش و تعلیم دادن آن:

پس از اینکه پیامبر خدا حضرت عیسی(ع) متولد شد و روح خدا بر ایشان فرود آمد، باید حجت بودن خود را بداند و به واسطه‌ی آن بر بندگان احتجاج (دلیل آوری) کند؛ ‌به اینکه او خلیفه و جانشین خداوند است‌ به تعلیم و آموزش می‌پردازد، آن معنای روحانی را منتشر می‌نماید و به دنبال کسانی باشد که آن معانی را تحمُّل می‌کنند و با آنها پایبند باشند. او به آنان می‌آموخت که این او نیست که به این اقدام مبادرت می‌ورزد، بلکه او بر اساس هرآنچه از پدرش می‌شنود عمل می‌کند و به دستور پدرش که او را فرستاده است، اقدام می‌نماید و تأکید می‌کند که آنها او را می‌شناسند؛ چرا که شناخت او، همان شناخت پدرش است که او را فرستاده. این مرحله از اصلاح و آماده‌سازی، مرحله‌ی مهمی برای امر عظیمی است که انصارش در مرحله‌ی دوم می‌بینند؛ که مرحله‌ی مهم‌تری است؛ زیرا کار در این مرحله با فرستادن شاگردان و اعلام بشارتی که پیامبر خدا عیسی(ع) به خاطرش آمده است، کامل می‌گردد. انجیل یوحنا: (5: 43 من به نام پدرم آمدم، ولی شما مرا نمی‌پذیرید. اما اگر دیگری به نام خود آید، او را خواهید پذیرفت. 5: 44 چگونه می‌توانید ایمان آورید، در ‌حالی برخی از شما از برخی دیگر شُکوه و جلال را می‌پذیرید، در حالی که خواهان جلال و شکوهی که از خدای یکتا است نیستید؟!). به این ترتیب عیسی(ع) می‌دانست و آنچه تکلیف شده بود را اعلام می‌نمود و یهود را به مسأله‌ی مهمی راهنمایی می‌کرد؛ اینکه: اگر کسی بیاید به سوی خودش دعوت کند و خود را معرفی کند، شما او را می‌پذیرید. این دلالت دارد بر اینکه در روش علمای بنی اسرائیل ویژگی خاصی بود و قید و بندهایی بود که خود وضع کرده بودند تا از کسی که به سوی‌شان می‌آید بپذیرند، و یا کسی که آنان را به سوی موضوع مشخصی راهنمایی می‌کند، تنها باید بر اساس راه و روشی بیاید که از سوی آنان مورد ‌پذیرش و بینشان رواج داشته باشد؛ تا عِلم خود را به اثبات برساند یا اینکه او به خدا نزدیک است تا خود را مقدس جلوه دهد و به این ترتیب به خوشنودیِ یهود برسد و از سوی آنها مورد توجه قرار گیرد. انجیل مرقس: (10: 45 چنانچه پسر انسان نیز نیامد تا خدمتش کنند؛ بلکه آمد تا خدمت کند و باید جانش را فدیه‌ای به عوض بسیاری بدهد). زیرا علمای یهود علم را برای به ‌دست آوردن جایگاه‌های دنیوی می‌خواستند تا بر قوت و روزی نیازمندان زندگی کنند و آنان بندگان‌شان باشند؛ و ایشان(ع) به آنها می‌فرماید که اگر در ادعای خود صادق هستید، بر شما لازم است که به خاطر نیازمندان قربانی شوید؛ نه اینکه آنها را به خاطر شهوات خود قربانی کنید. اولین کسی که شروع به مخالفت با این روش نمود و تبدیل به نقطه‌ی عطفی در دین یهود شد، مریم(ع) بود؛ آن هنگام که وارد معبد شد ـ‌در حالی که او یک زن بود‌ـ و میان خود و آنان حجابی کشید، همه‌ی آنان از او(ع) بیزاری می‌جستند، به جز پیامبر خدا زکریا(ع). حق تعالی می‌فرماید: (ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُون‏)([38]) (اين از خبرهای غيب است که به تو وحی می‌کنيم؛ وگرنه تو نزد آنها نبودی آنگاه که قرعه می‌زدند تا کدامین‌شان عهده‌دار نگهداری مريم شود، و نه آنگاه که کارشان به نزاع می‌کشيد، تو در نزدشان نبودی) و حق تعالی می‌فرماید: (وَ كَفَّلَها زَكَرِيَّا)([39]) (و زکريا را به سرپرستی او گماشت). شروعِ آشکار شدن آیات و نشانه‌های گشایش با کرامت‌ها و آیاتی بر دستان ایشان(ع) آشکار شد؛ تا آنجا که باعث شد پیامبر خدا زکریا(ع) این را غریب و شگفت بشمارد و پرسش‌گرانه توقف نماید. حق تعالی می‌فرماید: (فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ كَفَّلَها زَكَرِيَّا كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب)([40]) (پس پروردگارش آن دختر را به نيکی پذيرفت، و به وجهی پسنديده پرورشش داد و زکريا را به سرپرستی او گماشت. هر وقت که زکريا به محراب نزد او می رفت، پيش او روزی می‌يافت؛ می‌گفت: ای مريم! اينها برای تو از کجا می‌رسد؟ مريم می‌گفت‌: از جانب خدا؛ زيرا او هر کس را که بخواهد بی‌حساب روزی می‌دهد).

2 - اعتراض یهود به عیسی(ع) وقتی اعلام نمود که او مسیح موعود است.

پیش از اینکه وارد علل و اسباب پذیرفته نشدن عیسی(ع) توسط بنی اسرائیل با این عنوان که او مسیح موعود است بشویم، باید مسیح را بشناسیم. مسیح: کسی است که خداوند او را مسح کرده است. پادشاه، کاهن و پیامبر در عهد قدیم به عنوان نشانه‌ای برای اینکه خداوند آنان را به عملی خاص مخصوص گردانیده است، روغن خاصی به خود می‌مالیدند. مسیح لفظی است که فقط بر عیسی(ع) منطبق نمی‌شود. مسیح یک مفهوم است؛ همانطورکه مفهوم (مهدی) نیز اینگونه است؛ مهدی بر امام مهدی محمد بن الحسن(ع) و همچنین بر دوازده نفر فرد از فرزندانش منطبق می‌شود. در عهد قدیم آمده است که مسیح بر شائول یعنی طالوتِ پادشاه اطلاق می‌گردد؛ و همچنین بر پیامبر خدا داود(ع). اصحاح بیست و چهار از کتاب عهد قدیم و جدید صفحه‌ی 468: (۴ و كسان داود وی را گفتند: اینك روزی است كه پروردگار به تو وعده داده است؛ كه همانا دشمن تو را به دستت تسلیم خواهم نمود تا هر چه در نظرت پسند آید نسبت به او عمل نمایی. و داود برخاسته، دامن ردای شاؤول را آهسته برید. ۵ و بعد از آن دل داود مضطرب شد از این جهت كه دامن شاؤول را بریده بود. ۶ و به كسان خود گفت: حاشا بر من از جانب پروردگار كه این امر را با آقای خود با مسیح پروردگار بكنم. پس دست خود را بر او دراز نمایم؛ چون او مسیح پروردگار است). همچنین صفحه‌ی 469: (۱۰ اینك امروز چشمانت دیده است كه چگونه پروردگار تو را در غار، امروز به دست من تسلیم نمود، و بعضی گفتند تو را بكشم. اما چشمم بر تو شفقت نموده، گفتم: دست خود را بر آقای خویش دراز نكنم؛ زیرا او مسیح پروردگار است. پس چرا آقای تو از پادشاه محافظت نکند؛ به این خاطر که او به عنوان یکی از مردم آمده است تا آقای تو پادشاه را هلاک کند. 16 این کاری که انجام دادی نیکو نیست. پروردگار زنده است. شما فرزندان مرگ هستید؛ به این خاطر که بر آقای خودتان و مسیح پروردگار محافظت نکردید). (23 و پروردگار هر كس را بر حسب عدالت و امانتش پاداش دهد. چون امروز خداوند تو را به دست من سپرده بود؛ اما نخواستم دست خود را بر مسیح پروردگار دراز كنم. ۲۴ و اینک چنانكه جان تو امروز در نظر من عظیم آمد، جان من در نظر خداوند عظیم باشد و مرا از هر تنگی برهاند. ۲۵ شاؤول به داود گفت: مبارك باش ای پسرم داود؛ که تو كارهای عظیم خواهی كرد و تقدیر خواهی نمود). همچنین در صفحه‌ی 483: (۱۳و داود آن پسر را که خبرش کرده بود گفت: از كجا هستی؟ او گفت: فرزند مردی بیگانه‌ی عمالیقی هستم ۱۴ پس داود به او گفت: چگونه نمی‌ترسی از اینکه دست دراز کنی تا مسیح پروردگار را بکشی؟). اصحاح بیست و سوم: (۱ و این‌ است‌ آخرین سخنان‌ داود: وحی ‌داود بن‌ یسّی، و وحی‌ مردی‌ كه‌ بر مقام‌ بلند ممتاز گردید، مسیحِ خدایوندگار یعقوب‌، و مغنّی شیرینِ اسرائیل‌. ۲ روح‌ پروردگار به‌ وسیله‌‌ی من‌ متكلّم‌ شد و كلامش بر زبانم‌ جاری‌ گردید). یهودیان از علمایشان پیروی می‌کردند و در آنچه درباره‌ی مسیح موعود اعتقاد داشتند، از آنان تقلید می‌نمودند و از فهمشان از متونی که در شریعت موسی(ع) آمده بود مبانی اعتقادی بنا نمودند و در نظرشان این مسایل اعتقادی ـ‌از نظر اصل و فهم‌ـ جزو مسلّمات بود. از همین رو آنان هر کسی را که مدعی می‌شد مسیح است، براساس همین مفاهیم اعتقادی ـ‌که بر مبنای فهم دینی‌شان از متون دینی بود‌ـ مورد سنجش و ارزیابی قرار می‌دادند. آنان با چشم مادی می‌نگریستند و گوش دلشان را باز نمی‌کردند تا این معانی روحانی را درک کنند. انجیل یوحنا: (12: 39 آنان نتوانستند ایمان بیارند زیرا همان‌گونه که اِشَعیای نبی نیز خود در جایی دیگر بیان کرده است: 12: 40 او چشمان ایشان را کور و دل‌هایشان را سخت کرده است تا با چشمان خود ننگرند و با دل‌های خود درنیابَند و بازنگردند تا شفایشان بخشم. 12: 41 اِشَعیا از آن رو این را بیان کرد که جلال او را دید و درباره‌ی او سخن گفت). ولی وقتی پیامبر خدا عیسی(ع) اعلام کرد که او همان مسیح است و آنها با این اصول و مفاهیم اعتقادی با او رویارو شدند، او را رد کردند و نپذیرفتند و او را به کفر و گمراهی متهم نمودند.

-دلایلی که باعث شد یهود به عیسی(ع) اعتراض کند:

1- آنها به اشتباه او را به یوسف نجار که هنگام باردار بودن مریم(ع) به عیسی(ع) مأمور مراقبت و حفاظت از وی بود نسبت می‌دادند. لوقا 3: 23: (عیسی حدود سی سال داشت که خدمت خود را آغاز کرد و مردم گمان می‌کردند که او پسر یوسف بود). یوسف، نجار بود؛ و حال آنکه یهود اعتقاد داشتند که مسیح از بین بزرگان و علمای آنان ظهور می‌کند و از نجاری ساده نمی‌باشد. آنها می‌خواستند او از خانه‌های علمای‌شان ـ‌مثل حنانیا و دیگر علما و رؤسا‌ـ باشد. زیرا برای آنها اینطور شناخته شده بود که مسیح از درون هیکل یا معابدشان ظهور می‌کند و اینکه از فرزندان پیامبر خدا داود(ع) است؛ و علت نسبت دادن او(ع) به یوسف نجار این بود که یوسف نجار مأمور بود تا مریم را به همسری بگیرد تا به خاطر رؤیایی که دیده بود از او محافظت کند. انجیل متی: (1: 18 اما تولد عیسی مسیح اینچنین بود: مریم، مادر عیسی نامزد یوسف بود. اما پیش از آنکه به هم بپیوندند، معلوم شد که مریم از روح القدس آبستن است. 1: 19 از آنجا که شوهرش یوسف مردی پارسا بود و نمی‌خواست مریم رسوا شود، چنین اندیشید که پنهانی از او جدا شود. 1: 20 اما همان حین که در این اندیشه بود، فرشته‌ی پروردگار در خواب بر او ظاهر شده، گفت: ای یوسف! پسر داود! از اینکه مریم را به زنی بگیری مترس؛ زیرا آنچه در بطن وی جای گرفته از روح القدس است. 1: 21 او پسری به دنیا خواهد آورد و او را عیسی می‌نامی؛ زیرا او قوم خود را از گناهانشان نجات خواهد بخشید. 1: 22 این همه رخ داد تا آنچه پروردگار به زبان نبی گفته بود به‌حقیقت پیوندد که: 1: 23 باکره‌ای آبستن شده، پسری به دنیا خواهد آورد و او را عمانوئل خواهند نامید؛ که به معنی خدا با ما است. 1: 24 چون یوسف از خواب بیدار شد، همانطور که فرشته‌ی پروردگار به او فرمان داده بود، انجام داد و زن خود را گرفت. 1: 25 اما با او همبستر نشد تا او پسر خود را به دنیا آورد و او را عیسی نامید). انجیل متی 13: (55 مگر او پسر آن نجّار نیست؟ مگر مادرش همان که مریم می‌نامند نیست؟ و برادرانش یعقوب، یوسف، شمعون و یهودا نیستند؟ 56 مگر اکنون همه‌ی خواهرانش در میان ما زندگی نمی‌کنند؟ پس این چیزها را از کجا دست یافته است؟ 57 پس اینها به نظرشان ناپسند آمد تا آنها را بپذیرند. اما عیسی به آنان گفت: نبی بی‌حرمت نباشد؛ مگر در دیار خود و در خانه‌ی خویش! 58 و در آنجا به علت بی‌ایمانی ایشان معجزات زیادی نکرد). انجیل یوحنا: (6: 42 می‌گفتند: مگر این مَرد عیسی پسر یوسف نیست که ما پدر و مادرش را می‌‌شناسیم؟ پس چطور می‌گوید من از آسمان فرود آمدم؟). 2- مکان ظهور و برانگیخته شدن او: آنها اعتقاد داشتند که او از شهر بیت لحم ـ‌شهر پیامبر خدا داود(ع)‌ـ ظهور می‌کند؛ ولی ایشان(ع) از جلیل، از شهری که ناصره نامیده می‌شد ظهور کرد و به همین جهت ملقب به ناصری شد. انجیل متی 2: (19 و پس از مرگ هیرودیس فرشته‌ی پروردگار در مصر به خواب یوسف آمد 20 و به او گفت: یوسف برخیز! کودک و مادرش را برگیر و به سرزمین اسرائیل بازگرد؛ زیرا آنان که قصد جان کودک را داشتند، مرده‌اند. 21 پس یوسف برخاست. کودک و مادرش را برگرفت و به سرزمین اسرائیل رفت. 22 اما چون شنید آرخِلائوس به جای پدرش هیرودیس در یهودیه حکم می‌راند، ترسید به آنجا برود؛ و پس از اینکه خداوند او را در خواب هشدار داد رو به سوی نواحی جلیل نهاد. 23 و در شهری به نام ناصره سکونت گزید. به این ترتیب کلام انبیا به حقیقت پیوست که گفته بودند: مسیح، ناصری خوانده خواهد شد). انجیل یوحنا: (7 :40 بسیاری از جماعت با شنیدن این سخنان گفتند: به راستی که این مرد همان پیامبر است. 7: 41 دیگران می‌گفتند: او مسیح است. اما گروهی دیگر می‌پرسیدند: مگر مسیح از جلیل می‌آید؟ 7: 42 آیا کتاب نگفته مسیح از نسل داود است و مسیح از بیت لحم ـ‌قریه‌ای که داود در آن می‌زیست‌ـ خواهد آمد؟ 7: 43 پس به این سبب در جمع اختلاف افتاد. 7: 44 عده‌ای می‌خواستند او را گرفتار کنند؛ اما هیچ‌کس بر او دست دراز نکرد). 3- وقتی مسیح بیاید با راه غیبی یا معجزه‌ای می‌آید؛ ولی وقتی عیسی(ع) هویدا شد، اینطور معروف بود که او متولد شده است و علما تا روز اعلام پیامبری او از این موضوع آگاهی داشتند. انجیل یوحنا: (7: 25 پس برخی از اهالی اورشلیم گفتند: آیا این همان نیست که قصد کُشتنش را دارند؟ 7: 26 ببینید چگونه آشکارا سخن می‌گوید و به او هیچ نمی‌گویند! آیا ممکن است بزرگان قوم به راستی دریافته باشند که او همان مسیح است؟ 7: 27 اما این را می‌دانیم که او از کجا آمده؛ حال‌ آنکه چون مسیح بیاید کسی نداند که او از کجا است. 7: 28 آنگاه عیسی هنگام تعلیم در معبد ندا داده، گفت: مرا می‌شناسید و می‌دانید از کجایم. من از جانب خود نیامده‌ام؛ بلکه او که مرا فرستاده، حقی است که شما آن را نمی‌شناسید. 7: 29 من او را می‌شناسم؛ زیرا من از او هستم و او مرا فرستاده است). 4- وقتی مبعوث شود تا ابد با آنها باقی می‌ماند. انجیل یوحنا: (12: 34 جماعت پاسخش دادند: ما از تورات شنیده‌ایم که مسیح تا ابد باقی خواهد ماند. پس چگونه است که می‌گویی پسر ‌انسان باید بالا رود؟ این پسرانسان کیست؟ 12: 35 عیسی به ایشان گفت: تا اندک زمانی دیگر نور با شما است. پس تا زمانی که نور را دارید راه بروید؛ مبادا تاریکی شما را فروگیرد، و آن که در تاریکی راه می‌رود نمی‌داند به کجا می‌رود. 12: 36 تا زمانی که نور دارید، به نور ایمان آورید تا فرزندان نور شوید. عیسی این سخنان را گفت، سپس از آنجا رفت و از ایشان پنهان شد). انجیل متی: (20: 17 در حینی که عیسی به سوی اورشلیم رهسپار بود، دوازده شاگرد خود را به کناری در راه برد و ایشان را گفت: 20: 18 اینک به اورشلیم می‌رویم و در آنجا پسر ‌انسان به سران کاهنان و کاتبان تسلیم می‌شود، سپس آنها او را به مرگ محکوم می‌کنند. 20: 19 و به غیر یهودیان خواهند سپرد تا استهزایش کنند، تازیانه‌اش زنند و بر ‌صلیبش کشند؛ اما در روز سوم برمی‌خیزد). 5- آنان گمان می‌کردند او اعتقاداتی را که نزد آنان وجود داشت، تثبیت می‌کند و آنچه بر آن هستند را باطل نمی‌کند. انجیل یوحنا10: (10: 34 عیسی آنها را پاسخ داد: مگر در تورات شما نیامده است که: من گفتم، شما خدایانید؟ 10: 35 اگر آنان که کلام خدا به ایشان رسید، خدایان خوانده شوند، هیچ نوشته‌ای باطل نمی‌شود 10: 36 اما آن کس که پدر تقدیسش کرده و به این جهان فرستاده، آیا درباره‌ی او می‌گویید تو کفر می‌گویی؛ تنها از آن رو که من گفتم پسر خدا هستم؟ 10: 37 اگر کارهای پدرم را به جا نمی‌آورم، مرا باور نکنید. 10: 38 اما اگر به جا می‌آورم، اگر مرا باور نمی‌کنید، به این کارها ایمان بیاورید تا بشناسید و باور کنید که پدر در من است و من در پدر). 6- او برخی از مفاهیم روحانی و ارزشمند مقام ملکوتی را مطرح نمود که از نظر علمای بنی‌اسرائیل قابل پذیرش نبود. عیسی(ع) شروع به آموزش دادن مردم نمود و آنان را به سوی ملکوت و چگونگی آن راهنمایی و ارشاد می‌نمود. این موضوع جوهره‌ی آموزش و بشارت او بود که امکان ندارد هستی و به خصوص عالم ملکوت برای مِلاک‌ها و قوانین عالم مُلکی سر فرود آورد. آموزش از هنگام ولادت عیسی(ع) با روشی غیرمعمول در این دنیا آغاز شد، و راه و روش زندگی و برخورد او با یهود و دیگران نمایانگر این بود که او جلوه‌ی فیض عالم ملکوت است؛ به همراه رازهای آن عوالم، و با حقیقت و نوری که با زبان او سخن می‌گفت. انجیل یوحنا: (6: 60 بسیاری از شاگردانش با شنیدن این سخنان گفتند: این کلام سخت است. چه کسی می‌تواند آن را بپذیرد؟ 6: 61 چون عیسی از اینکه شاگردانش در این خصوص همهمه می‌کنند، در نفْس خویش آگاه شده، ایشان را گفت: آیا این سبب لغزش شما می‌شود؟ 6: 62 پس اگر ببینید پسر انسان به جایی که اول بوده است بالا می‌رود چه؟ 6: 63 این روح است که زنده می‌کند؛ اما جسم را فایده‌ای نیست. سخنانی که به شما گفتم روح و زندگی است. 6: 64 اما برخی از شما هستند که ایمان نمی‌آورند؛ زیرا عیسی از آغاز می‌دانست آنان که ایمان می‌آورند چه کسانی هستند و کیست آن‌که او را تسلیم خواهد کرد. 6: 65 سپس گفت: از همین رو شما را گفتم که هیچ کس نمی‌تواند نزد من آید؛ مگر آن که از جانب پدرم به او عطا شده باشد. 6: 66 از این زمان، بسیاری از شاگردانش برگشته، او را همراهی نکردند). انجیل یوحنا: (6: 40 زیرا این خواست کسی است که مرا فرستاده، که هر که پسر را بنگرد و به او ایمان آوَرد از حیات جاودان برخوردار شود و من در روز بازپسین او را برخواهم خیزاند. 6: 41 آنگاه یهودیان درباره‌ی او همهمه می‌کردند؛ چرا که او گفته بود: من همان نانی هستم که از آسمان نازل شده است). انجیل یوحنا: (6: 43 عیسی پاسخ داده، آنها را گفت: با یکدیگر همهمه مکنید. 6: 44 هیچ کس نمی‌تواند نزد من آید؛ مگر پدری که مرا فرستاد او را جذب کند و من در روز بازپسین او را برخواهم خیزانید. 6: 45 که در کُتُب پیامبران آمده است و همه از خدا تعلیم خواهند یافت. پس هر که از خدا شنید و از او تعلیم یافت نزد من می‌آید. 6: 46 نه اینکه کسی پدر را دیده باشد، جز آن کس که از خدا است؛ پس او پدر را دیده است. 6: 47 و حق، و حق را به شما می‌گویم: هر که به من ایمان آورد، از حیات جاودان برخوردار است. 6: 48 من همان نان حیاتم). 7- این که او پادشاه بر آنان و مسیح موعود است. انجیل لوقا 1: (31 اینک آبستن شده، پسری خواهی زایید و نامش را عیسی می‌گذاری. 32 او بزرگ خواهد بود و پسر خداوند متعال خوانده خواهد شد؛ و پروردگار، خداوندگار، تخت پادشاهی پدرش داود را به او عطا خواهد فرمود. 33 او تا ابد بر خاندان یعقوب سلطنت خواهد کرد و پادشاهی او را هرگز زوالی نخواهد بود). عقیده‌ی یهود چنین بود: اینکه مسیح همان پادشاهی است که بر بنی اسرائیل پادشاهی می‌کند. ولی عیسی(ع) ظهور کرد و ظهورش مخالف اعتقادشان بود ـ‌از جمله سادگی و نسبت دادن او به یوسف نجار‌ـ و اینکه او هیچ یک از اسباب پادشاهی که آنها گمان می‌کردند با خود خواهد آورد را نداشت؛ اینکه او از خانه‌ای می‌آید که جایگاه بزرگی از مقام و مال دارد تا سبب و علتی در مُلزم کردن یهود به اینکه او پادشاه است. ولی اقرار به پادشاهی کسی که نشانش زُهد بود، برای آنها دشوار می‌نمود و اینکه او علیه همه‌ی مفاهیم مادی که به طور معمول انسانی که خواهان پادشاهی است به آنان چنگ می‌زند و به سویشان می‌رود، موضع‌گیری کرده بود؛ چرا که (به زعم آنان) بدون اینها امکان ندارد ویژگی پادشاهی محقق شود. وضعیت آنان و اعتراضشان بر او همانند وقتی بود که پیش‌تر بر طالوت اعتراض کردند؛ آن هنگام که خداوند او را به عنوان پادشاهی بر آنان برگزید؛ اما عیسی(ع) می‌فرمود: عیسی فرمود: (خدمتکارم دستانم، مرکبم پاهایم، زمین بسترم، و سنگ بالشم است. گرم کننده‌ام در زمستان قسمت‌های شرقی زمین، چراغم در شب، ماه، نان خورشم، گرسنگی، جامه‌ی زیرینم، ترس، لباسم، پشمین، میوه و سبزی‌ام آنچه زمین برای چهار پایان و وحوش می‌رویاند، می‌باشد. شب را به سر می‌آورم در حالیکه چیزی ندارم و صبح می‌کنم در حالیکه چیزی ندارم و حال آنکه بر روی زمین کسی از من بی‌نیازتر نیست)([41]). اگر این شعار و علامت کسی است که از این بزرگان یهودی که در ماده غوطه‌ور شده بودند درخواست پادشاهی می‌کند، پس چگونه آنها به پادشاهی او اقرار کنند؟ وقتی مسیح دستگیر شد از او پرسیدند: آیا تو پادشاه هستی؟ او پرسش‌های آنان را با استفهام پاسخ می‌داد و به آنان می‌فرمود: شما اینگونه می‌گویید؛ زیرا در ‌حقیقت او پادشاه آنان نبود؛ و این خود باعث شد که سرکشی آنان افزوده شود و آنچه از انواع شکنجه‌ها را بر او انجام دادند، انجام دهند تا برای مردم اینطور توجیه کنند که به اعتقادات بنی اسرائیل حریص‌اند و خودشان را پاک می‌دانند و دیندار ولیّ خداوند و حجت او بر آنان هستند؛ زیرا او مخالف هوا و هوس آنها آمد و فسادی را که بر آن بودند و انحرافی که به این دلیل امت بر آن بودند را بیان می‌نمود. نکته‌ی دیگری نیز در اینجا وجود دارد که در این بحث روشن خواهد شد؛ اینکه مسیحی که به صلیب رفت به هر کسی که او را پادشاه یهود می‌خواند اعتراض می‌کرد و این خود از دلایلی بود که یهودیان را به شک و تردید می‌انداخت در اینکه آیا او همان پادشاه آنان است که منتظرش هستند؟ انجیل مرقس 15: (15: 1 بامدادان بی‌درنگ، سران کاهنان، شیوخ، کاتبان و تمامی اعضای شورای یهود به مشورت نشستند و عیسی را دست بسته بردند و به پیلاطس تحویل دادند. 15: 2 پیلاطس از او پرسید: آیا تو پادشاه یهودی هستی؟ عیسی پاسخ داد: تو خود چنین می‌گویی! 15: 3 سران کاهنان، اتهامات بسیاری بر او می‌زدند. 15: 4 پس پیلاطس باز از او پرسید: آیا هیچ پاسخی نداری؟ ببین چقدر علیه تو شهادت می‌دهند! 15: 5 ولی عیسی هیچ پاسخ نداد؛ چندان‌که پیلاطس در شگفت شد). نکته‌ی مهمی در اینجا وجود دارد؛ اینکه عیسی(ع) در سفر آموزشی و اعلام رسالتش و آماده‌سازی شاگردانش، نمی‌فرماید که او مسیح است و تنها این پرسش را از شاگردان می‌پرسید که مردم درباره‌ی من چه می‌گویند که من چه کسی هستم؟ و آنان برایش سخن مردم درباره‌ی او را نقل می‌کردند. وقتی آنها اقرار می‌کردند که او مسیح است، آنان را باز می‌داشت و از آنان درخواست می‌کرد چنین نگویند. انجیل یوحنا: (10: 23 و عیسی در هیکل در ایوان سلیمان راه می‌رفت. 10: 24 یهودیان بر او گرد آمدند و گفتند: تا به کِی می‌خواهی ما را در تردید نگاه داری؟ اگر تو مسیح هستی آشکارا به ما بگو. 10: 25 عیسی پاسخ‌شان داد: به شما گفتم؛ اما شما باور نمی‌کنید. کارهایی که من به نام پدرم انجام می‌دهم گواه بر من هستند). در ‌حالی که عیسی(ع) در مرحله‌ی پیش از دستگیر‌شدن به کسانی که از او می‌پرسیدند، پاسخ می‌داد که او مسیح است و همچنین پاسخ می‌داد که شما می‌گویید؛ با همان روش مسیحی که به صلیب رفت و به شکلی مبهم. این موضوع نیز باعث می‌شد آنان در این خصوص که او مسیح موعود است، سرگردان شوند. انجیل مرقس: (8: 27 سپس عیسی با شاگردانش به روستاهای اطراف قیصریه‌ی فیلیپُس رفت. در راه از شاگردان خود پرسید: مردم می‌گویند من چه کسی هستم؟ 8: 28 پاسخ دادند: بعضی می‌گویند: یحیای تعمید ‌دهنده هستی؛ عده‌ای می‌گویند: ایلیا و عده‌ای دیگر نیز می‌گویند: یکی از پیامبران. 8: 29 از آنان پرسید: و شما می‌گویید که من چه کسی هستم؟ پطرس او را پاسخ داده، گفت: تو مسیح هستی. 8: 30 اما عیسی ایشان را نهیب زد که درباره‌ی او به کسی چیزی نگویند). ولی وقتی مسیح دستگیر شد و از او پرسیدند: آیا تو پادشاه هستی؟ پاسخ‌شان را نمی‌دهد؛ ولی وقتی از او می‌پرسیدند: آیا تو مسیح هستی؟ با «بله» پاسخ می‌داد. انجیل مرقس14: (14: 60 پس رئیس کهنه از آن میان برخاست و از عیسی پرسید: هیچ پاسخ نمی‌گویی؟ این چیست که علیه تو شهادت می‌دهند؟ 14: 61 اما او همچنان خاموش ماند و هیچ پاسخ نداد. دیگر ‌بار کاهن اعظم از او پرسید: آیا تو مسیح، پسر خدای متبارک هستی؟ 14: 62 عیسی به او گفت: من همان هستم؛ و پسر انسان را خواهید دید که بر سمت راست قدرت نشسته، با ابرهای آسمان می‌آید). این از موارد مهمی است که باید به آن توجه داشت؛ اینکه عیسی(ع) نه برای شاگردان و نه برای یهود آشکار نکرد که او مسیح است و او این موضوع را رها می‌کند تا آنها بر آن حکم کنند؛ و همان‌طور که عرض کردم وقتی یکی از شاگردانش به او می‌گوید که او مسیح است او را به شدت نهیب می‌زند و از او می‌خواهد که دیگر چنین نگوید؛ ولی مسیحی که به صلیب کشیده شد وقتی از او پرسیدند که آیا تو مسیح هستی، این موضوع را در برابر یهودیان اقرار می‌کند و به آنها می‌فرماید: (بله) و به آن اعتراف می‌نماید. در اینجا نکته‌ای وجود دارد و ما از آن نتیجه‌گیری می‌کنیم که اگر او همان عیسی(ع) بود که دستگیر شده بود، سزاورتر بود همان طور پاسخ گوید که به شاگردان پیش از دستگیر شدنش که با آزادی حرکت می‌کرد پاسخ می‌داد؛ ولی این شخص (شبیه) که دستگیر شد، می‌خواست این حقیقت را به آنان بشناساند که هیچ ارتباطی وجود ندارد که او را به آنان مربوط سازد؛ زیرا خداوند او را در ساعتی فرستاد که پیامبر خدا عیسی(ع) دعا نمود که آن عذاب از او برداشته شود، و به علاوه ویژگی مسیح که او اعلامش می‌کند وقتی از او می‌پرسیدند: آیا تو مسیح هستی؟ او به آنان پاسخ می‌دهد: (من همو هستم)، بر او منطبق می‌باشد؛ ولی می‌فرماید که او همان پادشاهی که آنان منتظرش هستند، نیست؛ چرا که پادشاه آنها پیامبر خدا عیسی(ع) بود. 8- ترس از اینکه ایمانشان را از روی ترس از دنیایشان آشکار کنند. انجیل یوحنا 12 : (12: 42 ولی با این همه، حتی بسیاری از بزرگان قوم نیز به او ایمان آوردند؛ اما از ترس فرّیسیان ایمان خود را اقرار نمی‌کردند، مبادا از کنیسه اخراجشان کنند. 12: 43 زیرا جلال و شکوه مردم را بیش از جلال خداوند دوست می‌داشتند).

-پیامبر خدا عیسی(ع) با دلیل بر یهود چیره می شود:

عیسی(ع) بر علمای یهود بر اساس آنچه به آن اعتقاد دارند، دلیل می‌آورد و برایشان بیان می‌فرماید که آنها اعتقادشان را از متونی که برایشان وارد شده است به شکلی صحیح درک نکرده‌اند، و به آنان می‌گوید که شما دعوت مرا انکار می‌کنید و با متونی که برای شما آمده است، مرا متّهم می‌کنید؛ اینکه مسیح، فرزند پیامبر خدا داود(ع) است؛ در حالی که داود(ع) مسیح را به عنوان پروردگار خود می‌خواند و این را شما می‌دانید. پس چگونه این مطلب را انکار می‌کنید در حالی که یک بار از او به شما این طور رسیده است که فرزندش است و بار دیگر داود می‌گوید که او پروردگارش است. این احتجاج بسیاری از بنی اسرائیل را شادمان می‌کند؛ چرا که به آنان گفته شده است؛ ولی آن را به عنوان اسلوب‌های مورد استفاده برای ویران کردن مفاهیم اعتقادی به کار نمی‌بستند؛ در حالی که ایشان(ع) علیه آنان با مفاهیمی که مصداق یا معنایی برایشان نداشت استدلال می‌نمود. این موضوع بسیاری از مردم را شادمان می‌نمود؛ زیرا می‌دیدند علمایشان نمی‌توانند این مسئله را پاسخ گویند و ناتوانی آنان را آشکار می‌نمود؛ به خصوص برای کسانی که تناقض‌هایی را در کارهای این علما می‌دیدند. انجیل مرقس: (12: 35 هنگامی که عیسی در هیکل تعلیم می‌داد، پاسخ داده، گفت: چگونه کاتبان می‌گویند که مسیح پسر داود است؟ 12: 36 زیرا داود خود، با الهام از روح القدس گفته است: پروردگار به پروردگارِ من گفت که بر دست راست من بنشین تا آن هنگام که دشمنانت را کرسیِ زیر پایت سازم. 12: 37 اگر داود ‌خود، او را پروردگار می‌خوانَد، او چگونه می‌تواند پسر داود باشد؟ و انبوه جمعیت با شادمانی و سرور به سخنان او گوش فرا می‌دادند). این نکته بر زبان یکی از رسولان آمده؛ آنجا که او این بشارت را اعلام می‌دارد که داود(ع) به مسیح چنینی می‌نگرد که او پروردگارش است. در اعمال رسولان 2 آمده است: خطابه‌ی پطرس: (2: 25 چنانکه داود درباره‌ی او می‌فرماید: پروردگار را همواره پیش روی خود دیده‌ام. در هر لحظه که او بر دست راست من است تا مُتزلزل نشوم. 2: 26 از این رو دلم شاد است و زبانم تسبیه گوی تا آنجا که جسمم نیز در امید ساکن خواهد بود. 2: 27 چرا که تو جانم را در اعماق (دوزخ) رها نخواهی کرد و نخواهی گذاشت قدّوست فساد ببیند. 2: 28 تو راه‌های حیات را به من نموده‌ای و با حضور خود مرا لبریز از شادی خواهی نمود).

-عیسی(ع) بر یهود در چگونگی استدلال‌شان در برابر حق اعتراض می‌کند:

یهود به عقایدشان و آنچه در بینشان متعارف بود پایبند بودند؛ مانند اینکه آنها به هیچ کسی اعتقاد پیدا نمی‌کردند مگر براساس آنچه به آن پایبند و یا معتقد بودند بیاید؛ زیرا اثبات دانا‌تر ‌بودن هر کس یا مقدّس بودنش از طریقی مرسوم صورت می‌پذیرفت. آنها علما و مقدّسان را بر‌اساس راه‌ها و روش‌هایی که به درستی‌شان اعتقاد داشتند و بر‌اساس آنچه معلمّان شریعت مطرح می‌نمودند، تعیین می‌کردند. به همین دلیل وقتی عیسی(ع) آنچه را که مخالف راه و روش آنها بود آورد، سببی شد تا او را نپذیرند؛ چرا که اگر او را می‌پذیرفتند علیه خودشان به گمراه بودن گواهی می‌دادند؛ و اگر او را می‌پذیرفتند باید از از هر آنچه از مقام و منصب‌های دنیوی در اختیار داشتند، جدا می‌شدند؛ جایگاه‌هایی که مورد استفاده‌ی کسانی بود که آنها را با معانی قدسی پوشانیده بودند تا مردم را به سوی خود جلب کنند و از حقوق شرعی که از سوی آنها می‌رسید بهره‌مند گردند؛ مانند (عُشر) که بر آنان واجب بود و همچنین نذوراتی که برای هیکل می‌آمد. اولین چیزی که عیسی(ع) برای کسانی که خود را خادم هیکل قرار داده بودند مطرح نمود، گواهی کسی بود که او را فرستاده است و نیز اینکه او بر‌اساس حجت و دلایلی که به عنوان دلیل بر راستی ادعایش آورده است، خودش گواهی می‌دهد. به آنان می‌فرماید: اگر واقعاً ادعای نزدیک بودن به خداوند را دارید، خداوند از من به شما خبر می‌دهد و این، تصدیق کننده‌ی دعوت من به سوی شما است. انجیل یوحنا 5: (5: 43 من به نام پدرم آمدم، ولی شما مرا نمی‌پذیرید. اما اگر دیگری به نام خود آید، او را خواهید پذیرفت. 5: 44 چگونه می‌توانید ایمان آورید، در ‌حالی برخی از شما از برخی دیگر شُکوه و جلال را می‌پذیرید، در حالی که خواهان جلال و شکوهی که از خدای یکتا است، نیستید؟! 5: 45 مپندارید این مَنم که در حضور پدر شما را متهم خواهم کرد؛ متهم کننده‌ی شما موسی است؛ همان که به او امید بسته‌اید. 5: 46 زیرا اگر شما موسی را تصدیق می‌کردید، مرا نیز تصدیق می‌کردید؛ چرا که درباره‌ی من نوشته است. 5: 47 اما اگر نوشته‌های او را باور ندارد، چگونه سخنان مرا خواهید پذیرفت؟). انجیل یوحنا 8: (8: 13 پس فَریسیان به او گفتند: تو خود بر خویشتن شهادت می‌دهی، پس شهادت تو راست نیست. 8: 14 عیسی پاسخ داده، آنها را گفت: هر ‌چند من بر خویشتن شهادت می‌دهم، ولی شهادتم راست است؛ زیرا می‌دانم از کجا آمده‌ام و به کجا می‌روم. اما شما نمی‌دانید من از کجا آمده‌ام و به کجا می‌روم. 8: 15 شما بر حسب جسم (بدن) داوری می‌کنید؛ اما من بر کسی داوری نمی‌کنم. 6: 16 ولی حتی اگر هم حکم کنم، داوری من راست است؛ زیرا تنها نیستم؛ بلکه من هستم و پدری که مرا فرستاده است. 8: 17 در شریعت شما نیز نوشته شده که شهادت دو نفر راست است. 8: 18 من خود بر خویشتن شهادت می‌دهم و پدری که مرا فرستاده نیز بر من شهادت می‌دهد. 8: 19 آنگاه او را گفتند: این پدر تو کجا است؟ عیسی پاسخ داد: نه مرا می‌شناسید و نه پدر مرا. اگر مرا می‌شناختید، پدرم را نیز می‌شناختید). موضوع دیگری که باید در شناخت حق و هدایت به سویش از آن پیروی کنند این است که به فطرت خود بازگردند؛ و این همان یگانه راهی است که آنان را به ملکوت مرتبط می‌سازد و نکته‌ی اساسی در شناخت صاحب حق است. عیسی(ع) برای آنان مثال‌هایی می‌زند که باید در فطرت خود همچون کودکان باشند و اینکه شناخت حق در ارزش‌های مادی یا ارزش‌های علمیِ شخص مشخصی که آن را از محیط خود به دست آورده است، نیست: انجیل لوقا 18: (18: 15 مردم حتی نوزادان را نزد عیسی می‌آوردند تا بر آنها دست بگذارد. شاگردان چون آنها را دیدند، آنان را نهیب زدند. 18: 16 اما عیسی آنان را فرا‌خوانده، گفت: بگذارید کودکان نزد من آیند. ایشان را باز مدارید؛ زیرا ملکوت خداوند از آنِ چنین کسان است. 18: 17 به حق به شما می‌گویم: هر ‌که ملکوت خداوند را همچون کودکی نپذیرد، هرگز به آن داخل نگردد). عیسی همراه مردی ثروتمند بود که او را فرمان می‌دهد تمام مایملک خود را بفروشد و بهایش را برای نیازمندان توزیع کند تا از مانعی که او را از یاری دادن حق بازمی‌دارد، رهایی یابد: انجیل لوقا 18: (18: 22 عیسی چون این را شنید، به او گفت: هنوز یک چیز کم داری. هرآنچه داری بفروش و بهایش را میان تنگدستان تقسیم کن که در آسمان گنجی خواهی داشت. آنگاه آمده، مرا پیروی کن. 18: 23 آن مرد چون این را شنید، اندوهگین شد؛ زیرا او بسیار ثروت داشت. 18: 24 اما عیسی چون او را اندوهناک دید گفت: چه دشوار است وارد شدن ثروتمندان به ملکوت خداوند! 18: 25 زیرا عبور کردن شتر از سوراخ سوزن آسان‌تر است از وارد شدن ثروتمند به ملکوت خدا. 18: 26 کسانی که این را شنیدند، گفتند: پس چه کس می‌تواند نجات یابد؟ 18: 27 فرمود: آنچه نزد مردم ناممکن است، نزد خدا شدنی است. 18: 28 پطرس گفت: این ما، که همه چیز را ترک گفتیم و از تو پیروی کنیم! 18: 29 عیسی ایشان را گفت: حق را به شما می‌گویم؛ کسی نیست که خانه را ترک گوید، یا والدین، یا برادران، یا زن و یا فرزندان را به خاطر ملکوت خداوند، 18: 30 جز اینکه در همین زمان چندین برابر به دست آورد و همچنین در عالم پیش رو حیات جاودان را). انجیل یوحنا 3 : (3: 1 و کسی از فریسیان‌ ـ‌نیقودیموس‌ نام‌‌ـ از رؤسای‌ یهود بود. 3: 2 شب‌ هنگامی نزد عیسی‌ آمده‌، به‌ وی‌ گفت‌: ای‌ استاد! می‌دانیم‌ تو معلمی هستی‌ که‌ از جانب‌ خدا آمده‌ای؛‌ زیرا هیچ‌ کس‌ نمی‌تواند معجزاتی‌ را که‌ تو می‌نمایی‌ بنماید، جز اینکه‌ خدا با وی‌ باشد. 3: 3 عیسی‌ او را پاسخ داده، گفت‌: حق را و حق را به‌ تو می‌گویم:‌ اگر کسی‌ از سرِ نو مولود نشود، ملکوت‌ خدا را نمی‌تواند دید. 3: 4 نیقودیموس‌ او را گفت‌: چطور ممکن‌ است‌ انسانی‌ که‌ پیر شده‌ باشد، مولود گردد؟ آیا می‌شود بار دیگر داخل‌ شکم‌ مادرش گشته‌، مولود شود؟! 3: 5 عیسی‌ پاسخ داد: حق را و حق را به‌ تو می‌گویم؛‌ اگر کسی‌ از آب‌ و روح‌ مولود نگردد، ممکن‌ نیست‌ داخل‌ ملکوت‌ خدا شود. 3: 6 آنچه‌ از جسم‌ مولود شد، جسم‌ است‌ و آنچه‌ از روح‌ مولود شد روح‌ است‌). و این اشاره‌ی مهمی است به اینکه کسی که می‌خواهد وارد ملکوت شود باید ولادتش شبیه ولادت او(ع) باشد؛ اینکه علت ولادت ایشان(ع) همان روح بوده است، و تأکید ایشان(ع) بر این معنا در آموزش خود به شاگردانش و مردم در جامعه چنین بود که بر شما لازم است دوباره متولد شوید، و ولادت شما با پیروی از وصایا و آموزه‌های شریف او است تا به نیکی و اخلاصی برسید که نهایتش، روحی است که به شما افاضه می‌گردد و با دادن این روح ولادت جدید و زندگی جدیدی برای شما رقم خواهد خورد. یهود وقتی این اندیشه برایشان کم‌کم روشن شد شروع به رد کردن آن نمودند و این مطابق با بشارت‌هایی بود که پیامبران پیشین داده بودند. آنها شروع به لعنت کردن همه‌ی کسانی که به عیسی(ع) ایمان می‌آوردند نمودند. انجیل یوحنا 8: (پس‌ خادمان‌ نزد رؤسای‌ کهنه‌ و فریسیان‌ آمدند. آنها به ایشان‌ گفتند: برای‌ چه‌ او را نیاوردید؟ ۴۶ خادمان‌ در پاسخ گفتند: هرگز پیش‌تر کسی‌ مثل‌ این‌ مرد سخن‌ نگفته‌ است‌! ۴۷ آنگاه‌ فریسیان‌ آنها را گفتند: آیا شما نیز گمراه‌ شده‌اید؟ ۴۸ مگر کسی‌ از سرداران‌ یا از فریسیان‌ به‌ او ایمان‌ آورده‌ است‌؟ ۴۹ اما این‌ گروه‌ که‌ شریعت‌ را نمی‌دانند، ملعون‌ هستند). و همان‌طور که گفته شد، آنها همه‌ی کسانی را که می‌گفتند (یسوع همان مسیح است) لعنت می‌نمودند. انجیل یوحنا 9: (از آن رو که‌ یهودیان‌ با خود عهد کرده‌ بودند که‌ هر که‌ اعتراف‌ کند که‌ او مسیح‌ است‌، از کنیسه‌ بیرونش‌ کنند). عامل خطای بنی‌اسرائیل در ایمان نیاوردنشان این بود که آنان شریعتِ خود را نهایت شناخت و معرفت قرار داده بودند، تا جایی که آنان براساس آن نسبت به ولیّ خدا حُکم صادر می‌کردند، نه اینکه آن را راه و دلیلی برای شناخت ولیّ خداوند قرار دهند. این مفهومی است به غایت دقیق و انسان حکیمی که خداوند دلش را با ایمان نورانی کرده است، این را از دست نمی‌دهد. ایمانِ تنها عاملی است که انسان را هدایت می‌کند، اما شریعت به تنهایی برای دلیل آوردن بر ولیّ خداوند و شناخت او، کافی نیست. باید به وضعیت آنان بنگریم؛ با اینکه آنان مدعی عمل به شریعت موسی بودند، آیا آنان مصداق حقیقی این ادعا بودند؟؟ به هیچ وجه! آنان به این شریعت اقرار می‌کردند و آن را به خوبی به اجرا درمی‌آوردند، ولی هوس‌ها و دنیایشان آنها را از اینکه آنچه را که عیسی(ع) آورده بود، تصدیق کنند، بازمی‌داشت. نامه‌ی پولس مقدّس به رومیان 9: (۳۰ پس‌ چه‌ گوییم‌؟ بگوییم امت‌هایی‌ که‌ در پِی عدالت‌ نرفتند عدالت‌ را حاصل‌ نمودند؛ یعنی‌ عدالتی‌ که‌ از ایمان‌ است‌. ۳۱ اما بنی اسرائیل‌ که‌ در پِی‌ شریعتی که غایتش عدالت‌ است می‌رفتند در رسیدن به غایت ناکام ماندن. ۳۲ از چه‌ روی؟ از آن رو که‌ آنان از راه‌ به انجام رسانیدن اعمالی که شریعت‌ واجب کرده بود این عدالت‌ را طلبیدند، نه از روی ایمان؛ پس با سنگ لغزش مصدوم شدند. ۳۳ چنانکه‌ کتاب می‌گوید (اینک‌ در صهیون‌ سنگ لغزش و صخره‌ی سقوط را در راه مردمان می‌نهم؛ پس هر که‌ بر او ایمان‌ آورد، ناکام نخواهد شد).

-محور دوم:

بیان حقایق ملکوتی که بر آنها تأکید می‌نمود و تلاش برای رساندنشان به آنها، به خصوص به شاگردانش.

مسیح، راز است:

این نکته‌ی است مهم در آموزه‌های پیامبر خدا عیسی(ع) و نقشی بود که ایشان(ع) در آماده‌سازی شاگردان و فرستادگان در اعلام بشارت پس از خود، به انجام رساند، و همان وظیفه‌ای بود که وقتی به فرستادگان ـ‌پس از به صلیب رفتن‌ـ دستور داده شد، به جا آوردند. این موضوع را از سخنان آنها وقتی در گوشه و کنار زمین به آن بشارت می‌دادند، درمی‌یابیم. این حقیقتی است بزرگ که مختص زمان بعثت پیامبر خدا حضرت عیسی(ع) نبود؛ بلکه اصلی قدیمی بود که همراه پیامبران پیشین نیز نقش داشت و پیامبران نیز با آن امتحان می‌شدند. برخی از این پیامبران از خداوند سبحان و متعال درخواست می‌نمایند که از این حقیقتی که برایشان پرده برداشته نشد یا به شکلی جزئی پرده برداشته شد، پرده برداشته شود؛ زیرا این حقیقتی است که برای زمان و اهلی آماده شده است و در آینده به شکلی روشن آشکار خواهد شد؛ زیرا آنان کسانی هستند که توانایی تحمّل این حقیقت بزرگ را دارند. انجیل لوقا 10: (۲۴ زیرا به‌ شما می‌گویم‌: بسا انبیا و پادشاهان‌ که می‌خواستند آنچه‌ شما می‌بینید، بنگرند و ندیدند و آنچه‌ شما می‌شنوید، بشنوند و نشنیدند). این حقیقت و شناخت آن، مسئله‌ای است که همه‌ی انسان‌ها به آن دچار هستند؛ چه پیامبران و چه دیگران. از همین رو جایگاه پیامبران به اندازه‌ای که این حقیقت برایشان پرده برداشته شده، متفاوت است. به این جهت پیامبران به این موضوع اِفتخار می‌کنند و این همان نکته‌ای است که متن پیشین انجیل بیانش می‌دارد. پولس قدّیس در نامه‌اش به کلیسای اِفِسُسیان بیان کرده که مسیح، رازی است که پیش‌تر برای پیامبران و فرستادگان از آن پرده برداشته نشد، و برای او و فرستادگان و پیامبران قدّیسش پرده برداشته شده است. نامه‌ی پولس به کلیسای اِفِسُسیان 3: (۱ به این‌ سبب‌، من‌ که پولس‌ هستم، اسیر عیسی مسیح برای شما ای امت‌ها ۲ اگر بشنوید تدبیر فیض‌ خدا را که‌ به جهت‌ شما به‌ من‌ عطا شده‌ است ‌۳ که‌ این‌ سرّ از راه‌ کشف‌ به من‌ اعلام‌ شد، چنانکه‌ پیش‌تر به طور مختصر‌ نوشتم‌ ۴ که از مطالعه‌‌ی آن‌ می‌توانید ادراک‌ مرا در سرّ مسیح‌ بفهمید. ۵ سرّی که‌ در قرن‌های پیشین برای بنی آدم‌ آشکار نشده‌ بود، آنگونه که‌ اکنون بر رسولان‌ مقدّس‌ و انبیای او توسط روح‌ مکشوف‌ گشته‌ است‌، ۶ که‌ امت‌ها در میراث‌ و در بدن‌ و در بهره‌‌ی وعده‌‌ی او در مسیح‌ به واسطه‌ی انجیل‌ شریک‌ هستند. ۷ که‌ من خادمی از برای آن‌ شدم‌؛ به حسب‌ عطای فیض‌ خدا که‌ برحسب‌ عمل‌ قوّت‌ او به‌ من‌ داده‌ شده‌ است‌. ۸ یعنی به‌ من‌ که‌ کمتر از کمترین‌ همه‌‌ی مقدّسینم‌، این‌ نعمت عطا شد که‌ در میان‌ امت‌ها به‌ دولت‌ بی‌قیاس‌ مسیح‌ بشارت‌ دهم‌، ۹ و همه‌ را روشن‌ سازم‌ که‌ چیست‌ انتظام‌ آن‌ سرّی از بنای عالم‌ها که مستور بود، در خدایی که‌ همه چیز را به وسیله‌‌ی عیسی مسیح‌ آفرید). این موضوع از ماجرای ایمان آوردن پولس به مسیح روشن می‌شود؛ پس از اینکه او جزو سرسخت‌ترین مخالفان و دشمنان دعوت ایشان بود و انصار مسیح و مؤمنان به او را دستگیر می‌کرد تا اینکه مسیح بر او آشکار شد و با آن نور بر او تجلّی نمود. در اینجا او می‌خواهد بگوید چیزی برایش آشکار شده که برای پیامبران آشکار نشده است. نامه‌ی پولس قدّیس به رومیان 16: (۲۴ الآن‌ او را که قادر است‌ شما را استوار سازد ‌ـ‌بر حسب‌ بشارت‌ من‌ و موعظه‌‌ی عیسی‌ مسیح‌‌ـ مطابق‌ کشف‌ آن‌ سرّی‌ که‌ از زمان‌های‌ ازلی‌ مخفی‌ بود، ۲۵ لیکن‌ در حال‌، مکشوف‌ شد و به وسیله‌‌ی کتب‌ انبیا بر حسب فرموده‌‌ی خدای‌ سرمدی‌ به‌ جمیع‌ امت‌ها به جهت‌ اطاعت‌ ایمان‌ آشکار گردید، ۲۶ خدای‌ حکیم‌ وحید را به وسیله‌‌ی عیسی‌ مسیح‌ تا ابد الآبدین جلال‌ باد، آمین‌). در اینجا پولس قدّیس این راز را حکمتی می‌نامد که در نظر مردم حکمت نیست، و برای کسی که به آن ایمان بیاورد چیزی است که نه چشم دیده، نه گوش شنیده و نه بر دل کسی خُطور کرده است. نامه‌ی پولس قدّیس به قُرِنتیان 2: (۶ لیکن‌ حکمتی است درباره‌ی روح که آن را بیان‌ می‌کنیم‌، نزد کاملین؛ اما حکمتی که‌ از این‌ عالم‌ نیست‌ و نه‌ از سروران و سَلاطین این‌ عالم‌ ـ‌که‌ زایل‌ می‌گردند‌ـ. ۷ بلکه‌ حکمتی سرّی و مخفی از خدا، که خداوند آن را پیش‌ از دوران‌ها برای جلال‌ ما مقدّر فرمود، ۸ که‌ احدی از رؤسای این‌ عالم‌ آن‌ را ندانست؛‌ زیرا اگر می‌دانستند خداوند پروردگار را به صلیب نمی‌کشیدند).

حکمت خداوند:

پولس قدّیس در بشارت خود می‌خواهد بیان کند که خداوند سبحان، پیامبران و فرستادگانش را از راهی که در آن زمان شناخته شده نبود می‌آورد، و هدف از این روش، آزمایش و امتحان بندگان است. در نامه‌اش به کلیسای قُرِنتیان می‌گوید: 3 (۱۸ زنهار کسی از شما خود را فریب‌ ندهد؛ آن کس از شما که خود را با مقیاس‌های این‌ جهان‌ مردی حکیم‌ پندارد! او باید نادان شود تا درحقیقت حکیم گردد. ۱۹ زیرا آنچه در این عالم حکمت‌ خوانده می‌شود، نزد خداوند حماقت و نابخردی است). همچنین در نامه‌اش به قُرِنتیان می‌گوید: (۲۷ هان! که خداوند آنچه عالِم نابخردی می‌داند را برگزید تا حُکما را رسوا سازد و آنچه عالِم ضعف و ناتوانی می‌شمارد را برگزید تا توانگران را خوار گرداند). انجیل لوقا 10: (۲۱ و در همان‌ ساعت‌، عیسی‌ در روح‌ وَجَد نموده‌، گفت‌: ای‌ پدر، پروردگار آسمان‌ و زمین‌، تو را سپاس‌ می‌گویم که‌ این‌ امور را از حکیمان و خردمندان‌ مخفی‌ داشتی‌ و بر کودکان‌ آشکار ساختی‌. آری ای‌ پدر! زیرا اینچنین منظورِ نظر تو افتاد). و پولس می‌گوید که موسی(ع) از آن راز، پرده بر‌نداشت. نامه‌ی پولس قدّیس به کلیسای قُرِنتیان 3: (۱۳ و نه‌ مانند موسی که‌ نقابی بر چهره‌‌ی خود کشید تا بنی‌اسرائیل‌ تمام‌ شدن این‌ فانی را نظر نکنند، ۱۴ بلکه‌ ذهن‌ ایشان‌ غلیظ‌ شد؛ زیرا که‌ تا امروز همان‌ نقاب‌ در خواندن‌ عهد عتیق‌ باقی است و کشف‌ نشده‌؛ زیرا فقط‌ در مسیح‌ باطل‌ می‌گردد. ۱۵ بلکه‌ تا امروز وقتی موسی را می‌خوانند، نقاب‌ بر دل‌ ایشان‌ برقرار می‌ماند. ۱۶ لیکن‌ هرگاه‌ به سوی پروردگار بازگردند، نقاب‌ برداشته‌ می‌شود. ۱۷ اما پروردگار روح‌ است‌ و جایی که‌ روح‌ پروردگار است‌، آنجا آزادی است‌. ۱۸ لیکن‌ همه‌‌ی ما چون‌ با چهره‌‌ی بی‌نقاب‌، جلال‌ خداوند را ‌چونان در آینه‌ می‌نگریم، از جلال‌ تا جلال‌ درست به‌ همان‌ صورت‌ دگرگون می‌شویم‌، چنانکه‌ از پروردگار که‌ روح‌ است‌).

-عیسی با زبان مسیح سخن می‌گوید:

عیسی(ع) گاهی در آموزش خود، با نام آن حقیقت معنوی روحانی کامل سخن می‌گوید؛ حقیقتی که از آن یاد می‌کرد و عیسی آن را پدر یا پروردگار توصیف می‌نمود. همان کسی که هدف از مبعوث شدن عیسی این بود که این مفاهیم را به عنوان عقیده‌ای نزد یهود استوار نماید و حجت را بر آنان اِقامه کند. تجلی و آشکار شدنِ حقیقتِ این بشارت دادن آن هنگام که پسر انسان بالا برده می‌شود، آغاز می‌گردد و اینکه او به فرجام به ‌صلیب رفتن ـ‌که بر مسیح عارض خواهد شد‌ـ اشاره می‌کند؛ و این خود انگیزه‌ای برای پرسیدن و جست‌وجو نزد عموم مردم می‌شود تا راه حل و ارتباطی بیابند بین آنچه در شریعت آنان ذکر شده است ـ‌که از پیامبر خدا موسی(ع) آمده است‌ـ و بین آنچه از به صلیب کشیده شدن مسیح واقع شده است؛ به جای اینکه او پادشاهی کند، و آن هنگام که پادشاهی کند تا ابد با آنان می‌ماند. این همان چیزی است که شریعت، تأییدش می‌کند؛ اینکه برای آنان ثابت شده است که وقتی مسیح بیاید تا ابد پادشاهی می‌کند. ولی آنچه واقع شده است مغایر با آن می‌باشد؛ زیرا عیسی(ع) در واقع بالا‌برده شد و مسیح موعود به ‌صلیب رفت؛ مسیح موعودی که نزد آنان اینگونه ذکر شده است که از طریق غیبی که برای یهود شناخته شده نیست می‌آید. از همین رو متن با توجه به آنچه برای آنان آمده است ـ‌اینکه مسیح پادشاهی می‌کند و پادشاهی‌اش همیشگی است‌ـ محقق نشد. در ‌حقیقت این موضوع تا زمانی که مسیح موعود پادشاه برانگیخته شود، سرآمد داده شده است. پادشاهی که در متن‌هایی که نزدشان ذکر شده است (پادشاهی برای همیشه) چنین معنایی را می‌رساند که پادشاه بنی اسرائیل آن کسی نیست که به صلیب رفت و کسی که به صلیب کشیده شد، همان شبیه او است؛ یا این معنا را می‌‌رساند که آن کسی که پادشاهی می‌کند و عدالت الهی را محقق می‌کند، همان شبیه است که در آخر الزمان بر‌انگیخته می‌شود. این معنایی است که متون شرعی بر آن منطبق می‌شود؛ چرا که بر او نیز صفت مسیح منطبق می‌شود؛ زیرا او همان شخص به صلیب کشیده شده است. انجیل یوحنا 8: (۲۶ من‌ چیزهای‌ بسیار دارم‌ که‌ درباره‌ شما بگویم‌ و حکم‌ کنم‌؛ لیکن‌ آنکه‌ مرا فرستاد حق است‌ و تنها آنچه‌ را که از او شنیده‌ام‌، به‌ جهان‌ می‌گویم‌. ۲۷ و آنها نفهمیدند که‌ او درباره‌‌ی پدر با آنها سخن می‌گوید. ۲۸ عیسی‌ آنان را گفت‌: وقتی‌ که‌ پسر انسان‌ را بالا بردید آن‌ وقت‌ خواهید دانست‌ که‌ من‌، او هستم‌ و از خود هیچ کاری‌ نمی‌کنم؛‌ بلکه‌ به‌ آنچه‌ پدرم‌ مرا تعلیم‌ داد تکلّم‌ می‌کنم‌). انجیل یوحنا 8: (۵۴ عیسی‌ پاسخ داد: اگر خود را جلال‌ دهم‌، جلال‌ من‌ چیزی‌ نباشد. پدر من‌ آن‌ کسی است‌ که‌ مرا جلال‌ می‌بخشد؛ همانکه‌ شما می‌گویید خدای‌‌تان است‌. ۵۵ در حالی که شما او را نمی‌شناسید، اما من‌ او را می‌شناسم‌ و اگر بگویم‌ او را نمی‌شناسم،‌ مثل‌ شما دروغگو خواهم بود. لیکن‌ من او را می‌شناسم‌ و قول‌ او را نگاه‌ می‌دارم‌. ۵۶ پدر شما ابراهیم‌ شادی‌ کرد بر اینکه‌ روز مرا ببیند؛ و دید و شادمان‌ گردید. ۵۷ یهودیان‌ او را گفتند: هنوز پنجاه‌ سال‌ نداری‌ و ابراهیم‌ را دیده‌ای‌؟ ۵۸ عیسی‌ آنان را گفت‌: حق می‌گویم. حق را به‌ شما می‌گویم‌ که‌ پیش‌ از آنکه‌ ابراهیم‌ باشد من‌ بوده‌ام. ۵۹ آنگاه‌ سنگ‌ها برداشتند تا او را سنگسار کنند؛ اما عیسی‌ خود را مخفی‌ ساخت‌ و از میان‌ آنان گذشته، از هیکل‌ بیرون‌ شد و اینچنین برفت‌). عیسی(ع) حقایقی غیبی را بیان می‌کند و از گوشه‌ای از حقیقتِ سَفَر اعلام رسالت خود، پرده برمی‌دارد. از جمله اینکه ایشان(ع) پیش از ابراهیم پیامبر وجود داشت، و اینکه این هستی برای آن حقیقتی است که به واسطه‌اش تجلّی کرده و صورتی از آن شده است وگرنه چگونه چنین نکته‌ای بر آن صِدق می‌کند؛ در ‌حالی که ایشان در زمان مشخصی متولد شده است؟ او این نکته را در جای دیگری نیز بیان می‌کند که پس از بالا ‌رفتن، نوری خواهد بود و این نور باقی می‌ماند و پیروانش را به پیروی از خود و و حرکت در آن دستور می‌دهد تا تاریکی آنان را درنیابد. انجیل یوحنا 12: (۳۴ پس‌ همه‌ به‌ او پاسخ دادند: ما از تورات‌ شنیده‌ایم‌ که‌ مسیح‌ تا به‌ ابد باقی‌ می‌ماند. پس‌ چگونه‌ تو می‌گویی‌ پسر انسان‌ باید بالا رود؟ کیست‌ این‌ پسر انسان؟ ۳۵ آنگاه‌ عیسی‌ به ایشان‌ گفت‌: نور، اندک‌ زمانی‌ با شما است‌. پس‌ مادامی‌ که‌ نور با شما است‌ راه‌ بروید تا ظلمت‌ شما را فرونگیرد؛ و کسی‌ که‌ در تاریکی‌ راه‌ رود نمی‌داند به‌ کجا می‌رود. ۳۶ مادامی‌ که‌ نور با شما است‌ به‌ نور ایمان‌ آورید تا پسران‌ نور گردید. عیسی‌ چون‌ این‌ را بگفت‌، رفته‌، خود را از ایشان‌ مخفی‌ ساخت). عیسی(ع) با زبان آن نور سخن می‌گفت و به آنان وصیت می‌کرد که پس از بالا‌رفتن به آن چنگ بزنند. انجیل یوحنا 8: (۱۲ پس‌ عیسی‌ بار دیگر آنها را خطاب‌ کرده‌، گفت‌: من‌ همان نور عالم‌ هستم‌. کسی‌ که‌ مرا پیروی کند، در ظلمت‌ سالک‌ نشود بلکه‌ برایش نورِ حیات‌ باشد). آنچه که با عیسی(ع) بود و آفریده‌ای از قدیم بود، و روحی با پیامبران بود. نامه‌ی اول قدّیس پطرس رسول: (۱۰ که‌ درباره‌‌ی این‌ نجات‌، انبیایی‌ که‌ از فیضی‌ که‌ برای‌ شما مقرّر بود اِخبار نمودند، تفتیش‌ و تفحّص‌ می‌کردند ۱۱ و دریافت‌ می‌نمودند که‌ کدام‌ وقت یا چه زمان‌ است‌ که‌ روح‌ مسیح‌ که‌ در ایشان‌ بود از آن‌ خبر می‌داد؛ چون‌ از زحماتی‌ که‌ برای‌ مسیح‌ مقرّر بود و جلال‌هایی‌ که‌ بعد از آنها خواهد بود، شهادت‌ می‌داد؛ ۱۲ کسانی که برایشان مکشوف‌ شد که‌ نه‌ به‌ خود بلکه‌ به‌ ما خدمت‌ می‌کردند، در آن‌ اموری‌ که‌ شما اکنون‌ از آنها خبر یافته‌اید به واسطه‌ی کسانی‌ که‌ در‌ روح القدس‌ِ فرستاده‌ شده‌ از آسمان بشارت‌ داده‌اند و فرشتگان‌ نیز مشتاق‌‌اند که‌ در آن نظر کنند). نامه‌ی اول قدّیس پطرس رسول: (۱۷ و چون‌ خدا را پدر می‌خوانید و او که‌ بدون‌ جانبداری، برحسب‌ اعمال‌ هرکس‌ داوری‌ می‌کند. پس‌ مدت زمان غربت‌ِ خود را با ترس‌ صرف‌ کنید. ۱۸ زیرا می‌دانید از سیرت باطل‌تان که‌ از پدران‌ خود یافته‌اید خریده‌ شده‌اید نه‌ به‌ چیزهای‌ فانی‌ مثل‌ نقره‌ و طلا، ۱۹ بلکه‌ به‌ خونی گران‌بها چون‌ خون‌ برّه‌، بی‌عیب‌ و بی‌داغ‌؛ یعنی‌ خون‌ مسیح‌، ۲۰ که‌ خداوند پیش‌ از بنیاد عالم‌، آن را برگزید، لیکن‌ در زمان‌ آخر برای‌ شما ظاهر گردید، ۲۱ و او کسی است که باعث ایمان آوردن شما به خدایی شد که او را از بین مردگان برخیزاند و مجد و جلالش داد؛ تا غایت ایمان و امید شما خدا باشد). نامه‌ی پولس قدّیس به کلیسای قُرِنتیان 10: (۱ پس ای برادران‌! نمی‌خواهم‌ شما بی‌خبر باشید، از اینکه‌ پدران‌ ما همه‌ زیرِ ابر بودند و همه‌ از دریا عبور کردند ۲ و همه‌ در ابر و در دریا به‌ موسی تعمید یافتند؛ ۳ و همه‌ همان‌ خوراک‌ روحانی را خوردند ۴ و همه‌ همان‌ شرب‌ روحانی را می‌نوشیدند؛ شرابی که از صخره‌ای روحانی همراه و ملازمشان بود، و این صخره،‌ مسیح‌ بود. ۵ و با این وجود خداوند از بیشتر ایشان‌ راضی نبود؛ زیرا چون مردگان در بیابان‌ سقوط کردند). ***

-سنگ زاویه (سنگ بنا) همان مسیح است:

نامه‌ی پولس قدّیس به کلیسای اِفِسُسیان 2: (۱۹ پس‌، از این‌ به‌ بعد غریب‌ و اجنبی نیستید. بلکه‌ هموطن‌ مقدّسین‌ هستید و از اهل‌ خانه‌‌ی خدا. ۲۰ و بر بنیاد رسولان‌ و انبیا بنا شده‌اید؛ که‌ عیسی مسیح‌، خود، سنگ‌ زاویه‌ است‌. ۲۱ که‌ در وی تمامی عمارت‌ با هم‌ مرتب‌ شده‌، به‌ هیکل‌ مقدس‌ در پروردگار نمو می‌کند. ۲۲ همان کسی که شما نیز با هم‌ در آن بنا می‌شوید تا در روح‌، مسکنی برای خدا گردید). نامه پطرس قدّیس 2: (۳ اگر فی‌الواقع‌ چشیده‌اید که‌ پروردگار مهربان‌ است ۴ و به‌ او تقرّب‌ جسته‌، یعنی‌ به‌ آن‌ سنگ‌ زنده‌‌ی پذیرفته نشده توسط مردم‌، لیکن‌ گرامیِ برگزیده شده توسط خداوند. ۵ شما نیز مثل‌ سنگ‌های‌ زنده‌ به‌ عمارت‌ روحانی‌ و کهانت‌ مقدّس‌ بنا کرده‌ می‌شوید تا قربانی‌های روحانی‌ مقبول‌ خدا را به واسطه‌‌ی عیسی‌ مسیح‌ عرضه دارید. ۶ بنابراین‌، در کتاب‌ مکتوب‌ است‌:‌ (اینک‌ در صهیون‌ سنگ زاویه‌‌ی برگزیده‌‌ی گرامی می‌نهم و هر که‌ به‌ آن ایمان‌ آورد خجل‌ نخواهد شد) ۷ پس‌ شما را که‌ ایمان‌ دارید اکرامی است‌. لیکن‌ آنانی‌ را که‌ ایمان‌ ندارند (آن‌ سنگی‌ که‌ معماران‌ ردّش نمودند، رأس زاویه‌ (سنگ اصلی بنا) شد) ۸ و (سنگ‌ لغزش‌ دهنده‌ و صخره‌‌ی مصادم‌)؛ کسانی که‌ اطاعت‌ کلام‌ِ امر نکرده‌، لغزش‌ می‌خورند؛ امری که‌ برای‌ آن قرار داده‌اند). ***

-عیسی(ع) پیامبری از پیامبران:

یسوع مسیح(ع) پیامبری از پیامبران است که مستند به گواهی همه‌ی کسانی است که به او ایمان آوردند و نشانه‌ها و معجزاتی که آورده را دیدند. هر عاقلی می‌داند که هر قدر روایت‌ها رویدادها به زمان اتفاق افتادنشان نزدیک‌تر باشد، این رویدادها موثق‌تر هستند. حال این وضعیت برای کسانی که در بطن حوادث، زندگی می‌کرده‌اند چگونه است؟ و از جمله‌ی اینان کسانی که هم‌عصر با دعوت یسوع مسیح(ع) بوده‌اند؛ اینان نسبت به کسانی که دور زمانی پس از زمان ظهور ایشان(ع) به او ایمان آوردند، داناتر و آگاه‌ترند. این افراد هیچ یک از ویژگی‌هایی را که در دوران‌های بعد پدیدار شده‌اند به یسوع نسبت ندادند؛ مانند اینکه او خدای مُجسَّم (به جسم درآمده) است. متونی از انجیل را یادآور می‌شوم که بیان می‌نمایند که آنان به یسوع اینگونه نگاه می‌کردند که او پیامبری از پیامبران می‌باشد. انجیل متی21 : 11: (آن‌ گروه‌ گفتند: این‌ است‌ یَسوع نبی‌ از ناصره‌‌ی جلیل‌ است). انجیل متی 21 : 46: (و چون‌ خواستند او را گرفتار کنند، از مردم‌ ترسیدند؛ زیرا در نظر آنان او همچون یک پیامبر بود). انجیل مرقس 6 : 4: (عیسی‌ ایشان‌ را گفت‌: نبی‌ بی‌حرمت‌ نباشد مگر در وطن‌ خود و میان‌ خویشانش و در خانه‌‌ی خود). انجیل مرقس 6 : 15: (اما برخی گفتند او الیاس‌ است‌؛ و بعضی‌ گفتند او یک نبی یا چون‌ یکی‌ از انبیا است). انجیل مرقس 8 : 28: (ایشان‌ پاسخ دادند که‌ یحیای‌ تعمید دهنده‌، و برخی دیگر ایلیا (الیاس)،‌ و بعضی‌ گفتند یکی‌ از انبیا است). انجیل لوقا 7 : 39: (چون‌ آن فرّیسی که‌ از او وعده‌ خواسته‌ بود این‌ را بدید با خود می‌گفت‌: این‌ شخص‌ اگر نبی‌ بودی‌ هر آینه‌ دانستی‌ که‌ این‌ کدام‌ و چگونه‌ زن‌ است‌ که‌ او را لمس‌ می‌کند؛ زیرا گناهکاری‌ است‌). انجیل لوقا 9 : 19: (در پاسخ گفتند: یحیای‌ تعمید دهنده‌، و بعضی‌ الیاس‌، و دیگران‌ می‌گویند یکی‌ از انبیای‌ پیشین‌ که برخاسته‌ است‌). انجیل لوقا 24 : 19: (به‌ آن دو گفت‌: چه‌ چیز است‌؟ گفتندش‌: درباره‌ عیسی‌ ناصری‌؛ که‌ مردی‌ بود نبی‌ و قادر در فعل‌ و قول‌ در حضور خدا و تمام‌ قوم). انجیل یوحنا 6 : 14: (و چون‌ مردمان‌ این معجزه‌ را که‌ عیسی‌ انجام داده بود دیدند، گفتند: این‌ البته‌ همان‌ نبی‌ است‌ که‌ باید به این جهان‌ بیاید!). انجیل یوحنا 7 : 40: (آنگاه‌ بسیاری‌ از آن‌ گروه‌ چون‌ این‌ کلام‌ را شنیدند گفتند: این شخص در حقیقت‌ همان‌ نبی‌ است‌). سفر اعمال رسولان 3 : 22: (زیرا موسی‌ به‌ اجداد گفت‌ که‌ پروردگار، خدای‌ شما یک نبی‌ مثل‌ من‌ از میان‌ برادران‌ شما برای‌ شما برخواهد انگیخت‌. کلام‌ او را در هر چه‌ به‌ شما تکلم‌ کند بشنوید). سفر اعمال رسولان 7 : 37: (این‌ همان‌ موسی‌ است‌ که‌ به‌ بنی‌اسرائیل‌ گفت‌: پروردگار، خدای شما یک نبی مثل‌ من‌ را از میان‌ برادران‌ شما برای‌ شما مبعوث‌ خواهد کرد. سخن‌ او را گوش فرادهید). به علاوه اینکه یسوع فرمود که من به سوی خدای خود و خدای شما می‌روم؛ یعنی میان من و شما تفاوتی وجود ندارد؛ زیرا خدای ما یکی است. او(ع) اُلوهیت را به غیر خودش نسبت می‌دهد و همان‌طور که در متن زیر دیده می‌شود، به سوی او بالا می‌رود: انجیل یوحنا 20 : 17: (عیسی‌ به او گفت‌: مرا لمس‌ مکن،‌ زیرا هنوز نزد پدر خود بالا نرفته‌ام‌؛ ولیکن‌ نزد برادران‌ من‌ رفته‌، به‌ ایشان‌ بگو که‌ من نزد پدر خود و پدر شما و خدای‌ خود و خدای‌ شما بالا می‌روم‌). انجیل یوحنا 1 : 12: (و اما به‌ تمام آن‌ کسانی‌ که‌ او را قبول‌ کردند، توانایی داد تا فرزندان‌ خدا گردند؛ یعنی‌ ایمان آوردندگان به اسم او). ***

-مرحله دوم:

پس از دستگیر شدن مسیح(ع) و برخاستن او از بین مردگان. این مرحله، مهم است؛ زیرا در آن، پوشیدگی‌ها و شبهات بسیار و امتحانی حقیقی برای کسانی است که به پیامبر خدا عیسی(ع) ایمان آوردند؛ زیرا پیش از آن به آنها خبر داده بود که مسیح دستگیر خواهد شد، به صلیب کشیده می‌شود و از میان مردگان برمی‌خیزد؛ و شاگردان در این موضوع سرگردان شدند؛ چرا که در متن اینگونه نوشته شده بود که همراه آنان می‌ماند. پس چگونه او بالا ‌برده شد؟ و این چه معنایی دارد؟ زیرا او همان مسیح موعود است! به همین دلیل شاگردان پس از برخاستن مسیح از میان مردگان، شناختنِ او را انکار می‌کردند و او را نشناختند، و این خود دلالت دارد بر اینکه آن کس که از بین مردگان برخاست و همان کسی که دستگیر شد، کسی به غیر از عیسی(ع) می‌باشد؛ و به دلیل شناخته نشدن ایشان در ظهور دوباره‌اش توسط آنها، مگر پس از اینکه او خود به آنان خبر می‌دهد یا عملی انجام می‌دهد که آنان به یاد کاری می‌افتادند که عیسی(ع) در آموزش خود انجامش می‌داد. قسمت اعظم کار عیسی(ع) در روزگار اندکی که رسالتش را در آن اعلام کرد این بود که می‌خواست گوشه‌ای از این حقیقت را بیان کند که آن را بیان فرمود و شاگردانش را فرمان به پیروی از آن داده بود. همان که آن را اینگونه توصیف نمود که نوری است که پس از بالا ‌رفتن، باقی می‌ماند. پذیرش این حقیقت برای شاگردان یا کسانی که به او ایمان داشتند دشوار بود، چه برسد به علمای یهود! از همین رو وقتی ایشان از بین مردگان برخاست آنها او را نشناختند. اگر بگوییم آنها به خاطر تأثیر شکنجه‌ای که دیده بود و اتفاقاتی که سیمایش را دگرگون کرده بود، او را نشناختند می‌بینیم کسانی که او را انکار کردند و نشناختند، شاگردانش یعنی حواریون بودند! که از جمله‌ی آنها وصی ایشان، شمعون پطرس بود. عیسی(ع) در تعلیم خود در مرحله‌ی اول و پیش از دستگیر ‌شدنِ مسیح، معانیِ روحانی به ایشان می‌آموخت؛ از همین رو آنها باید مسیحی را که به صلیب رفت، می‌شناختند و انکار نمی‌کردند؛ در غیر این صورت در ساده‌ترین امتحان شکست می‌خوردند؛ امتحان شناخت ولیّ خداوند که تأثیرش برای کسی که ساده‌ترین اصول روحانی را گرفته و به آن عمل کرده است، روشن و واضح می‌باشد. از جمله آموزش‌های عیسی(ع) این بود که به شاگردانش خبر داده بود که او را پس از به صلیب رفتن، زنده خواهند دید و حقیقت مسیح(ع) برای آنان آشکار خواهد شد. انجیل یوحنا 14: (۱۸ شما را یتیم‌ نمی‌گذارم‌. من نزد شما می‌آیم‌. ۱۹ پس از اندک‌ زمانی‌ جهان‌، دیگر مرا نمی‌بیند، و اما شما مرا خواهید دید و از این‌ جهت‌ که‌ من‌ زنده‌ام‌، شما هم‌ خواهید زیست‌. ۲۰ و در آن‌ روز شما خواهید دانست‌ که‌ من‌ در پدرم هستم‌ و شما در من‌ و من‌ در شما. ۲۱ هر که‌ احکام‌ مرا دارد و آنها را حفظ‌ می‌کند، او کسی است که‌ مرا دوست می‌دارد، و آنکه‌ مرا دوست بدارد، پدر من‌ او را دوست دارد و من‌ او را دوست دارم و ذاتم را بر او آشکار خواهم ساخت). انجیل مرقس 14: (۲۷ عیسی‌ ایشان‌ را گفت‌: همانا همه‌ی شما امشب‌ در من‌ لغزش‌ خواهید خورد؛ زیرا مکتوب‌ است‌، شبان‌ را می‌زنم‌ و گوسفندان‌ پراکنده‌ خواهند شد. ۲۸ اما بعد از برخاستنم‌، پیش‌ از شما به‌ جلیل‌ خواهم‌ رفت). اولین ظهور او سه روز پس از به صلیب رفتن برای مریم مَجدلیه اتفاق افتاد. مریم او را نشناخت و در ابتدای او را انکار نمود؛ مگر آن هنگام که او خود برایش بیان نمود که همان مسیح است. انجیل یوحنا 20: (۱۱ اما مریم‌ بیرون‌ قبر گریان‌ ایستاده‌ بود و چون‌ می‌گریست‌ به‌سوی‌ قبر خم‌ شده‌، ۱۲ دو فرشته‌ را که‌ لباس‌ سفید در بر داشتند، یکی‌ به‌ طرف‌ سر و دیگری‌ به‌ جانب‌ پاها در جایی‌ که‌ بدن‌ عیسی‌ گذارده‌ بود، نشسته‌ دید. ۱۳ ایشان‌ به او گفتند: ای‌ زن‌ برای‌ چه‌ گریانی‌؟ به ایشان‌ گفت‌: آقای مرا برده‌اند و نمی‌دانم‌ او را کجا گذارده‌اند. ۱۴ چون‌ این‌ را گفت‌ به‌ عقب‌ ملتفت‌ شده‌، عیسی‌ را ایستاده‌ دید. لیکن‌ نشناخت‌ که او ‌عیسی‌ است‌. ۱۵ عیسی‌ به او گفت‌: ای‌ زن‌ برای‌ چه‌ گریانی‌؟ که‌ را می‌طلبی‌؟ چون‌ گمان‌ کرد او باغبان‌ است‌، به او گفت‌: ای‌ آقا! اگر تو او را برداشته‌ای‌ به‌ من‌ بگو او را کجا گذارده‌ای‌ تا من‌ او را بردارم‌. ۱۶ عیسی‌ به او گفت‌: ای‌ مریم‌! مریم برگشته‌، گفت‌: (ربونی)؛ که معنایش این است: ای‌ معلم‌! ۱۷ عیسی‌ او را گفت‌: مرا لمس‌ مکن؛‌ زیرا هنوز نزد پدر خود بالا نرفته‌ام‌؛ ولیکن‌ نزد برادران‌ من‌ رفته‌، به‌ ایشان‌ بگو که‌ نزد پدر خود و پدر شما و خدای‌ خود و خدای‌ شما می‌روم‌. ۱۸ مریم‌ مجدلیه‌ آمده‌، شاگردان‌ را خبر داد که‌ پروردگار را دیدم‌ و به‌ من‌ چنین‌ گفت). انجیل مرقس 16: (۱۲ و پس از آن‌ به‌ صورتی دیگر بر دو نفر از ایشان‌ که‌ به‌ دهات‌ می‌رفتند، هویدا گردید. ۱۳ این دو رفته‌، دیگران‌ را خبر دادند؛ لیکن نه آنها و نه آن دو، تصدیق‌ ننمودند). لوقا همین معنا را ولی با جزئیات بیشتر برای ما روایت می‌کند؛ اینکه شاگردان در ساعت ظهور او برای آنان او را نشناختند. انجیل لوقا 24: (۱۳ و اینک‌ در همان‌ روز دو نفر از ایشان‌ می‌رفتند به سوی‌ قریه‌ای‌ که‌ از اورشلیم‌ به‌ مسافت شصت‌ تیر پرتاب‌ دور بود و عمواس‌ نام‌ داشت‌. ۱۴ و با یکدیگر از تمام‌ این‌ وقایع‌ گفت‌وگو می‌کردند. ۱۵ و در این حین که ایشان‌ در مکالمه‌ و مباحثه‌ بودند ناگاه‌ خودِ عیسی‌ نزدیک‌ شده‌، با ایشان‌ همراه‌ شد. ۱۶ ولی‌ چشمان‌ ایشان‌ بسته‌ شد تا او را نشناسند. ۱۷ او به‌ ایشان‌ گفت‌: این چه‌ حرف‌ها است‌ که‌ با یکدیگر می‌زنید و راه‌ را به‌ کدورت‌ می‌پیمایید؟ ۱۸ یکی‌ که‌ کلیوپاس‌ نام‌ داشت‌ در پاسخ وی‌ گفت‌: مگر تو در اورشلیم‌ غریب‌ و تنها هستی‌ و از آنچه‌ در این‌ ایام‌ در اینجا واقع‌ شد، واقف‌ نیستی‌؟ ۱۹ به‌ ایشان‌ گفت‌: چه‌ وقایعی؟ گفتندش‌: درباره‌‌ی عیسی‌ ناصری‌ که‌ مردی‌ بود نبی‌ و توانا در عمل و گفتار در حضور خدا و تمام‌ قوم‌،۲۰ و چگونه‌ رؤسای‌ کهنه‌ و حکام ما او را به‌ فتوای‌ قتل‌ سپردند و مصلوبش ساختند. ۲۱ اما ما امیدوار بودیم‌ که‌ همین‌ است‌ آنکه‌ می‌باید اسرائیل‌ را نجات‌ دهد؛ لیکن علاوه‌ بر این‌ همه‌، امروز، روز سوم‌ از وقوع‌ این‌ حادثه است‌، ۲۲ و بعضی‌ از زنان‌ ما هم‌ ما را به‌ حیرت‌ انداختند که‌ بامدادان‌ نزد قبر رفتند، ۲۳ و جسد او را نیافته، آمدند و گفتند که‌ فرشتگان‌ را در رؤیا دیدیم‌ که‌ گفتند او زنده‌ است‌. ۲۴ و جمعی‌ از رفقای‌ ما به‌ سر قبر رفته‌، آنچنانکه‌ زنان‌ گفته‌ بودند یافتند، لیکن‌ او را ندیدند. ۲۵ او به‌ ایشان‌ گفت‌: ای‌ بی‌فهمان‌ و سست‌دلان‌ از ایمان‌ آوردن‌ به‌ تمام آنچه‌ انبیا گفته‌اند! ۲۶ آیا این شایسته نبود که‌ مسیح‌ این‌ زحمات‌ را ببیند تا به‌ جلال‌ خود برسد؟! ۲۷ پس‌ از موسی‌ و سایر انبیا شروع‌ کرده، اخبار خود را در تمام‌ کتب‌ برای‌ ایشان‌ شرح‌ فرمود. ۲۸ و چون‌ به‌ آن‌ دهی‌ که‌ عازم‌ آن‌ بودند رسیدند، او قصد نمود که‌ دورتر رود. ۲۹ و ایشان‌ الحاح‌ کرده‌، گفتند با ما باش‌؛ زیرا شب‌ نزدیک‌ است‌ و روز به‌ آخر رسیده‌. پس‌ داخل‌ گشته‌، با ایشان‌ توقف‌ نمود. ۳۰ و چون‌ با ایشان‌ نشسته‌ بود، نان‌ را گرفته، برکت‌ داد، پاره‌ کرد و به‌ ایشان‌ داد. ۳۱ که‌ ناگاه‌ چشمانشان‌ باز شده‌، او را شناختند؛ و در ساعت‌، از ایشان‌ غایب‌ شد. ۳۲ پس با یکدیگر گفتند: آیا دل‌‌های در درون‌ِ ما نمی‌سوخت‌ وقتی‌ که‌ در راه‌ با ما تکلم‌ می‌نمود و کتب‌ را به جهت‌ ما تفسیر می‌کرد؟ ۳۳ و در آن‌ ساعت‌ برخاسته‌، به‌ اورشلیم‌ مراجعت‌ کردند و آن‌ یازده‌ تن را یافتند که‌ با رفقای‌ خود جمع‌ شده‌ ۳۴ می‌گفتند: پروردگار حقیقتاً برخاسته‌ و بر‌ شمعون‌ ظاهر شده‌ است. ۳۵ و آن‌ دو نفر نیز از سرگذشت‌ راه‌ و کیفیت‌ شناختن‌ او هنگام‌ پاره‌ کردن‌ نان‌ خبر دادند. ۳۶ و ایشان‌ در این‌ گفت‌وگو می‌بودند که‌ ناگاه‌ عیسی‌ خود در میان‌ ایشان‌ ایستاده‌، به‌ ایشان‌ گفت‌: سلام‌ بر شما باد. ۳۷ اما ایشان‌ لرزان‌ و ترسان‌ شده‌، گمان‌ بردند که‌ روحی‌ می‌بینند. ۳۸ به‌ ایشان‌ گفت‌: چرا مضطرب‌ شدید و برای‌ چه‌ در دل‌های‌ شما شُبهات‌ روی‌ می‌دهد؟ ۳۹ دست‌ها و پاهایم‌ را ملاحظه‌ کنید که‌ من‌ خود هستم‌ و دست‌ بر من‌ گذارده‌ ببینید؛ زیرا که‌ روح‌، گوشت‌ و استخوان‌ ندارد، چنانکه‌ می‌نگرید که‌ در من‌ است‌. ۴۰ این‌ را گفت‌ و دست‌ها و پاهای‌ خود را به ایشان‌ نشان‌ داد. ۴۱ و چون‌ آنها هنوز از خوشی‌ تصدیق‌ نکرده، در عجب‌ مانده‌ بودند، به‌ ایشان‌ گفت‌: آیا چیز خوراکی‌ در اینجا دارید؟ ۴۲ پس‌ قدری‌ از ماهی‌ بریان‌ و از شانه‌‌ی عسل‌ به‌ وی‌ دادند. ۴۳ پس‌ آن‌ را گرفته‌ جلوی ایشان‌ بخورد ۴۴ و به‌ ایشان‌ گفت‌: همین‌ است‌ سخنانی که‌ وقتی‌ با شما بودم‌ به شما گفتم‌؛ باید آنچه‌ در تورات‌ موسی‌ و صحف‌ انبیا و زبور درباره‌‌ی من مکتوب‌ است‌ به‌ انجام‌ رسد. ۴۵ و در آن‌ وقت‌ ذهن‌ ایشان‌ را روشن‌ کرد تا کُتُب‌ را بفهمند. ۴۶ و به‌ ایشان‌ گفت‌: بر همین‌ منوال‌ مکتوب‌ است‌ و اینطور سزاوار بود که‌ مسیح‌ دردمند شود و روز سوم‌ از مردگان‌ برخیزد).

-استدلال توما بر اینکه او مسیحی است که به صلیب کشیده شده:

وقتی یسوع برای یازده شاگرد آشکار شد، توما که یکی از شاگردان بود، حاضر نبود. وقتی به او خبر دادند که مسیح نزد آنان بود و برایشان آشکار شد، گفت: هنگامی تصدیق می‌کنم که اثر میخ‌ها را در دستانش ببینم. انجیل یوحنا 20: (۲۴ اما توما که‌ یکی‌ از آن‌ دوازده‌ تن بود و او را توأم‌ (دو قلو) نیز می‌گفتند، وقتی‌ عیسی‌ آمد با آنها نبود. ۲۵ پس‌ شاگردان‌ دیگر به او گفتند: ما پروردگار را دیده‌ایم‌. به ایشان‌ گفت‌: تا در دو دستش‌ جای‌ میخ‌ها را نبینم‌ و انگشت‌ خود را در جای‌ میخ‌ها نگذارم‌ و دست‌ خود بر پهلویش‌ ننهم‌، باور نخواهم کرد. ۲۶ و بعد از هشت‌ روز بار دیگر شاگردان‌ با توما در خانه‌ای‌ جمع‌ بودند و در حالی که درها بسته‌ بود ناگاه‌ عیسی‌ آمد و در میان‌ ایستاده‌، گفت‌: سلام‌ بر شما باد! ۲۷ پس‌ به‌ توما گفت‌: انگشت‌ خود را به‌ اینجا بیاور و دست‌های‌ مرا ببین‌، و دست‌ خود را بیاور و بر پهلوی‌ من‌ بگذار و بی‌ایمان‌ مباش‌ بلکه‌ ایمان‌‌دار باش. ۲۸ توما در پاسخ وی‌ گفت‌: ای‌ پروردگار من‌ و ای‌ خداوندگار‌ من‌! ۲۹ عیسی‌ گفت‌: ای‌ توما! بعد از دیدنم‌ ایمان‌ آوردی‌؟! خوشابه حال‌ آنانی‌ که‌ ندیده‌ ایمان‌ آورند). یسوع بار دیگر برای هفت تن از شاگردانش آشکار شد و دیگر بار نیز او را نشناختند. انجیل یوحنا 21: (۴ و چون‌ صبح‌ شد عیسی‌ بر ساحل‌ ایستاده‌ بود؛ لیکن‌ شاگردان‌ ندانستند که‌ او عیسی‌ است‌. ۵ عیسی‌ ایشان‌ را گفت‌: ای‌ بچه‌ها آیا نزد شما خوراکی‌ هست‌؟ به‌ او پاسخ دادند: نه. ۶ به ایشان‌ گفت‌: تور را به‌ طرف‌ راست‌ کشتی‌ بیندازید که‌ خواهید یافت‌. پس‌ آنها انداختند و از کثرت‌ ماهی‌ نتوانستند آن‌ را بکشند. ۷ پس‌ آن‌ شاگردی‌ که‌ عیسی‌ او را محبت‌ می‌نمود به‌ پطرس‌ گفت‌: او پروردگار است‌. چون‌ شمعون‌ پطرس‌ شنید که‌ پروردگار است‌، جامه‌‌ی خود را به‌ خویشتن‌ پیچید زیرا برهنه‌ بود و خود را در دریا انداخت‌. ۸ اما شاگردان‌ دیگر زورق‌ را آوردند؛ زیرا از خشکی‌ دور نبودند، مگر قریب‌ به‌ قدر دویست‌ ذراع‌ در حالی که تور ماهی‌ را می‌کشیدند. ۹ پس‌ چون‌ به‌ خشکی‌ آمدند، آتشی‌ افروخته‌، ماهی‌ بر آن‌ نهاده شده، و نان‌ دیدند. ۱۰ عیسی‌ به ایشان‌ گفت‌: از آن ماهی که‌ اکنون گرفته‌اید بیاورید. ۱۱ پس‌ شمعون‌ پطرس‌ رفت‌ و دام‌ را بر زمین‌ کشید، پر از صد و پنجاه‌ و سه‌ ماهی‌ بزرگ‌ و با وجود این مقدار بسیار، تور پاره‌ نشد. ۱۲ عیسی‌ ایشان را گفت‌: بیایید بخورید. ولی‌ احدی‌ از شاگردان‌ جرأت‌ نکرد از او بپرسد تو کیستی‌؛ زیرا می‌دانستند که‌ او پروردگار است‌. ۱۳ آنگاه‌ عیسی‌ آمد و نان‌ را گرفته‌، به ایشان‌ داد و همچنین‌ ماهی‌ را. ۱۴ و این‌ مرتبه‌‌ی سوم‌ بود که‌ عیسی‌ پس از برخاستن‌ از مردگان‌، خود را به‌ شاگردان‌ آشکار نمود). و برای بار آخر پیش از بالا‌ برده شدن آشکار شد؛ و این بالا ‌رفتن برای مسیحی بود که به صلیب کشیده شد. انجیل مرقس 16: (۱۴ و پس از آن‌ به آن‌ یازده‌ تن ـ‌هنگامی‌ که‌ به‌ غذا نشسته‌ بودند‌ـ ظاهر شد و ایشان‌ را به سبب‌ بی‌ایمانی‌ و سخت‌‌دلی‌ توبیخ‌ نمود؛ زیرا آنانی‌ که‌ او را برخاسته‌ دیده‌ بودند، تصدیق‌ ننمودند. ۱۵ پس‌ آنها را گفت‌: در تمام‌ عالم‌ بروید و جمیع‌ خلایق‌ را با‌ انجیل‌ موعظه‌ کنید. ۱۶ هر که‌ ایمان‌ آورد و تعمید یابد، نجات‌ یابد و اما هر که‌ ایمان‌ نیاورد، بر او حکم‌ خواهد شد ۱۷ و این‌ آیات‌ همراه‌ ایمان‌داران‌ خواهد بود که‌ به‌ نام‌ من‌ دیوها را بیرون‌ کنند و به‌ زبان‌های‌ تازه‌ حرف‌ بزنند ۱۸ و مارها را بردارند و اگر زهری کشنده بخورند، ضرری‌ به ایشان‌ نرساند و هرگاه‌ دست‌ها بر مریضان‌ گذارند، شفا خواهند یافت). و پس از این مشاهده‌ای که آخرین آشکار ‌شدن برای ایشان بود: مرقس 16: (۱۹ و پروردگار پس از آنکه‌ با‌ ایشان‌ سخن‌ گفت، به آسمان‌ بالا رفت و بر دست‌ راست‌ خدا بنشست‌. ۲۰ و اما ایشان‌ بیرون‌ رفته‌، در هر جا موعظه‌ می‌کردند و پروردگار با ایشان‌ کار می‌کرد و با‌ آیاتی‌ که‌ همراه‌ ایشان‌ می‌بود کلام‌ را ثابت‌ می‌گردانید. آمین). و این مطلبی است که در انجیل یوحنا، لوقا و مرقس گفته نشده، اما انجیل متی آن را ذکر نموده است؛ زیرا مسیح به شاگردان وعده داده بود که با آنان در جلیل دیدار می‌کند و به آنان دستور به رفتن به آنجا داده بود؛ ولی وقتی ایشان را دیدند برایش سجده کردند در حالی که تردیدهایی داشتند که آیا او مسیح است. متی 28: (۱۶ اما یازده‌ شاگرد به‌ جلیل‌ بر کوهی‌ که‌ عیسـی‌ ایشان‌ را نشان‌ داده‌ بود رفتند. ۱۷ و چون‌ او را دیدنـد به سجده درافتادند؛ لیکـن‌ برخی در شـک بودند). به همین خاطر انجیل‌ها اِجماع دارند بر اینکه شاگردان، مسیح را پس از اینکه از بین مردگان بلند شد نشناختند؛ مگر وقتی که او خود آنها را خبر داده بود یا برای آنان آیه و نشانه‌ای انجام داده بود که آنچه عیسی(ع) پیش از دستگیر شدن مسیح(ع) انجام می‌داد را به آنان یاد‌آوری می‌نمود. پاره‌ای از آنچه سید احمدالحسن(ع) به نگارش درآورده است را بیان می‌کنم؛ که حقیقت به صلیب کشیده شده و معنای آخرین فریاد وی پیش از تسلیم کردن روح را روشن می‌کند: عیسی(ع) به صلیب کشیده نشد و کشته نشد بلکه بالا برده (رفع) شد و خداوند او را از دست یهود و علمای گمراه و گمراه‌کننده‌شان که خداوند لعنتشان کند، نجات داد. حق تعالی می‌فرماید: (وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَي ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي‏ شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً) (و نيز به آن سبب که گفتند: ما مسيح پسر مريم فرستاده‌ی خدا را کشتيم؛ و حال آنکه آنان مسيح را نکشتند و بردار نکردند بلکه امر بر ايشان مشتبه شد. هر آينه آنان که درباره‌ی او اختلاف می‌کردند، خود در ترديد بودند و به آن يقين نداشتند جز آنکه تنها پيرو گمان خود بودند و عيسی را به يقين نکشته بودند). در روایتی در تفسیر علی بن ابراهیم از ابو جعفر(ع) روایت شده است که فرمود: (عیسی(ع) در شبی که خداوند او را به سوی خودش بالا برد، شب‌هنگام یارانش را وعده گذاشت؛ در حالی آنها دوازده مرد بودند. آنها را به خانه‌ای داخل کرد. سپس از چشمه‌ای که در کنج خانه بود، به سوی آنان آمد در حالی که بر سرش آب می‌ریخت و فرمود: خداوند در این ساعت مرا به سوی خودش بالا می‌برد و از یهود پاکم می‌گرداند. کدامین شما شبح من بر وی خواهد افتاد، کشته و به صلیب کشیده می‌شود و با من هم‌درجه می‌گردد؟ جوانی از بینشان گفت: من، ای روح خدا. فرمود: تو همانی.... سپس امام(ع) فرمود: یهود در همان شب در طلب عیسی(ع) آمدند.... و آن جوان که شبح عیسی(ع) بر وی افتاده بود را گرفتند، کشتند و به صلیب کشیدند)([42]). امام باقر(ع) می‌فرماید: (دوازده نفر گرد آمدند) در حالی که آن تعداد از حواریون که آمده بودند (یازده تن) بودند و یهودا نیامده بود بلکه نزد علمای یهود رفته بود تا عیسی(ع) را تسلیم کند؛ این از موارد متواتر است و قابل انکار نیست. نفر دوازدهمی که آمد یا می‌توان گفت از آسمان نازل شد، یکی از اوصیا از آل محمد(ع) بود که پس از آنکه شبیه عیسی(ع) گردید، به صلیب کشیده و کشته شد. آخرین کلماتی که این وصی هنگام به صلیب کشیده شدنش بر زبان می‌راند (ایلیا، ایلیا، چرا ترکم نمودی) می‌باشد. در انجیل متی آمده است: (46 یسوع به آواز بلند صدا زده گفت: ايلی ايلی لَما شَبَقْتنی؛ يعنی الهی الهی چرا مرا ترک کردی؟ 47 برخی حاضران وقتی شنیدند گفتند او الیاس را می‌خواند.... 49 و ديگران گفتند: بگذار تا ببينيم آيا الياس می‌آيد تا او را برهاند 50 یسوع باز به آواز بلند صيحه زده، روح را تسليم نمود. 51 كه ناگاه پرده‌ی هيكل از سر تا پا پاره شد و زمين متزلزل و سنگ‌ها شكافته گرديد....)([43]). در حقیقت ترجمه‌ی کلماتی که بر زبان آورد چنین می‌باشد: (ای علی! ای علی! چرا مرا فروفرستادی؟) و مسیحیان آن را به (الهی! الهی! چرا مرا ترک کردی؟) ترجمه می‌کنند، همان طور که از متن پیشین از انجیل چنین دریافت می‌شود. و فرو فرستادن یا انداختن از آسمان به زمین، نزدیک به «ترک کردن» می‌باشد. این وصی این کلمات را به دلیل جهلش نسبت به علت فرو فرستاده شدنش یا از روی اعتراض بر فرمان خداوند سبحان و متعال نگفت بلکه این پرسشی است که پاسخ را در بطن خود نهان دارد و خطابش به مردم می‌باشد؛ یعنی بدانید و آگاه باشید که چرا من فرو فرستاده شدم، چرا به دار آویخته شدم و چرا کشته شدم تا مبادا یک بار دیگر که همین سوال تکرار شد، در امتحان شکست بخورید؛ آنگاه که دیدید رومیان (یا همانندهای آنان) زمین را به اشغال خود درآورند و علمای یهود (یا همانندهای آنان) با آنها سازش می‌کنند و من بر این زمین خواهم بود و این سنّت الهی است که تکرار می‌شود، عبرت گیرید و مرا وقتی آمدم یاری کنید و بار دیگر در به دار آویختن و به قتل رسانیدنم مشارکت نکنید! او می‌خواهد با این پرسش که برای هر عاقل پاک‌سرشتی پاسخش روشن است، بگوید: من به صلیب کشیده شدم و آزار و اهانت‌های علمای یهود را تحمّل کردم و کشته شدم به خاطر قیامت صغری، قیامت امام مهدی(ع) و دولت حق و عدل الهی بر روی این زمین.و هنگامی که علمای یهود و حاکم رومی از این وصی می‌پرسد: آیا تو پادشاه یهود هستی؟ در پاسخ می‌گوید: تو اینطور گفتی، یا آنها می‌گویند، یا شما می‌گویید. او نمی‌گوید آری؛ که برای کسی که حقیقت را نداند پاسخی است غریب و شگفت‌آور؛ اما اکنون آشکار و واضح گردید. او نگفت: آری، زیرا او پادشاه یهود نبود بلکه پادشاه یهود، عیسی(ع) بود که خداوند او را بالا برد و او شبیه همان کسی است که فرود آمد تا به جای عیسی(ع) مصلوب و به قتل رسیده شود. پایان سخن سید احمد الحسن(ع).([44])

-تکرار فرستادن دگرباره‌ی او

-عیسی(ع) با جسد بر‌انگیخته می‌شود:

با توجه به مطالبی که بیان شد باید بدانیم که دو شخصیت وجود دارد که در زمان عیسی(ع) دارای جسد شدند؛ یکی عیسی(ع) که در آن زمان متولد شد و دیگری مسیح(ع) که به صلیب کشیده شد و می‌فرمود من از این عالم نیستم؛ و او در زمان خودش خواهد آمد؛ یعنی زمان حجّت بودنش و تکلیفش، و اینکه بار دیگر بر‌انگیخته می‌شود تا ـ‌همان‌طور که گفته شد‌ـ انصارش گِردَش باشند. تکرار فرستاده شدن عیسی(ع) نیز از مسایل متواتر در اعتقادات اسلامی و همچنین نصرانی که به همین صورت می‌باشد. در اعتقادات اسلامی اینگونه است که او با جسدش باز ‌می‌گردد و در اعتقادات نصرانی چنین است که او با جسدش باز نمی‌گردد، بلکه فقط روح القدس از طرف او مبعوث می‌گردد. نصارا اعتقاد دارند که ایشان به مقام لاهوت مطلق رسیده است. در ‌نتیجه برای او نیز به واقع همه‌ی آنچه برای خداوند است، صادق می‌باشد. آنها بر چند مورد استدلال می‌کنند، از جمله اینکه او مردگان را زنده می‌کرد، بیماران را شفا می‌داد، شیاطین را دور می‌کرد و دیگر آیاتی که عیسی(ع) آورده است. اما اینها مواردی است به طور معمول همراه دعوت هر پیامبری است و دعوت هیچ پیامبری از پیامبران از آن تُهی نمی‌باشد. به همین دلیل بطلان ادعای آنان ـ‌مستند بر این دلایل‌ـ مبنی بر اینکه ایشان لاهوت مطلق است، با توجه به متون روشن انجیل که قابل تأویل نیستند، ثابت شده و قطعی است. از جمله: ایشان بار دیگر در ارسال دوباره‌اش با جسد می‌آید؛ و حتی اینکه همه‌ی کسانی که ایمان ندارند به اینکه او(ع) با جسد می‌آید، دجال محسوب می‌شوند. نامه‌ی دوم قدّیس یوحنای رسول: (۷ زیرا گمراه‌ کنندگان بسیار به‌ دنیا بیرون‌ شدند که‌ از جمله‌ی آنها کسی است که به بازگشت عیسی‌ مسیح‌ در جسم‌ اقرار نمی‌کند؛ اینکه این شخص گمراه‌ کننده‌ و مسیح دجال‌ است. ۸ خود را نگاه‌ بدارید، مبادا ثمره‌ی آنچه‌ را که‌ عمل‌ کردیم‌ بر باد دهید؛ بلکه‌ تا اجرت‌ کامل‌ بیابید. ۹ هر که‌ خود را بلند نشان دهد و در تعلیم‌ مسیح‌ استوار نباشد، او خدا را ندارد؛ اما آنکه‌ در تعلیم‌ مسیح‌ ثابت‌ و استوار ماند، او، هم‌ پدر و هم پسر را دارد. ۱۰ اگر کسی‌ با تعلیمی جز این نزد شما آید او را به‌ خانه‌‌ی خود مپذیرید و او را تحیّت‌ مگویید ۱۱ زیرا هر که‌ او را تحیت‌ گوید در کارهای‌ قبیحش‌ شریک‌ است). این متن اشاره‌ی روشنی است بر اینکه ایشان با جسدش بر‌انگیخته می‌شود و اینکه پندار آنان که ایشان خداوند است باطل می‌گردد. او(ع) برای آنان فرستاده‌ای از سوی خودش برمی‌انگیزد و این فرستاده را در جایی اینگونه توصیف می‌نماید که او پسر ‌انسان است؛ همان‌طور که در متن زیر آمده است: انجیل مرقس 8: (۳۸ زیرا هر که‌ در این‌ فرقه‌ی‌ فاسق و خطاکار از من‌ و سخنان‌ من‌ شرمنده‌ شود، پسر انسان‌ نیز وقتی‌ که‌ با فرشتگان‌ مقدّس‌ در جلال‌ پدرش آید، از او شرمنده‌ خواهد گردید). سخن عیسی(ع) روشن است؛ اینکه «پسر ‌انسان» کسی غیر از عیسی بن مریم است و در مجد و شکوه پدرش می‌آید؛ یعنی دعوت کننده و خواهان بزرگی و شکوه پدرش است و نه بزرگی خودش.

-عیسی(ع) تسلّی دهنده را می‌فرستد:

انجیل یوحنا 16: (۲۶ لیکن‌ تسلّی‌ دهنده‌ یعنی‌ روح القدس‌ که‌ پدر او را به‌ اسم‌ من‌ خواهد فرستاد، او همه‌ چیز را به‌ شما تعلیم‌ خواهد داد و آنچه‌ به‌ شما گفتم‌ را به‌ یادتان خواهد آورد). انجیل یوحنا 14: (۱۶ و من‌ از پدر درخواست می‌کنم‌ و تسلّی‌ دهنده‌ای‌ دیگر به‌ شما عطا خواهد کرد تا همیشه‌ با شما بماند، ۱۷ روح‌ راستی‌ که‌ جهان‌ نمی‌تواند او را بپذیرد، زیرا او را نمی‌بیند و نمی‌شناسد؛ اما شما او را می‌شناسید، زیرا با شما می‌ماند و در شما خواهد بود). دلایلی وجود دارد که بر بازگشت دوباره‌ی یسوع مسیح که به صلیب کشیده شد دلالت می‌نماید، و این از جمله موارد اعتقادی است در آن زمان وجود داشته است؛ زیرا این معنا نزد مردم از طریق آموزه‌های عیسی(ع) ثابت شده بود. همچنین آنچه برای شبیه اتفاق افتاد و رابطه‌ی او با عیسی(ع) در بین آموزه‌ها و تعالیم او و بشارت دادنش به یسوعِ مسیحِ پروردگار؛ پروردگاری که عیسی(ع) را تسدید می‌کند و مقام و جایگاهی است که در شبیه، جلوه‌گر شده است. و این پدر ـ‌پروردگار‌ـ همان شبیه از نسل او است و همان کسی که یسوع مسیح را به عنوان رهایی بخش فرستاده است. آنان اعتقاد دارند که مسیح همان رهایی بخش است؛ ولی در شُبهه گرفتار شدند. آیا منظور از رهایی بخش همین کسی که بر صلیب رفته است یا خیر؟

-نامه به عبرانیان:

همان‌طور که فرجام بشریت چنین است که یک بار بمیرند و پس از آن قیامت باشد، به همین ترتیب مسیح خودش را یک بار پیش انداخته است تا اشتباهات بسیاری از مردم را از بین ببرد و دوباره آشکار می‌شود؛ نه به خاطر خطا و گناه، بلکه برای رهایی کسانی که منتظرش هستند. اعمال رسولان 3: (۱۷ ای‌ برادران‌، می‌دانم‌ آنچه شما و همچنین‌ حکام‌ شما با یسوع انجام دادید از جهل و نادانی بود ۱۸ لیکن‌ خداوند آن‌ اخباری‌ را که‌ به‌ زبان‌ جمیع‌ انبیای‌ خود پیش‌‌تر گفته‌ بود که‌ مسیح‌ رنج و محنت خواهد دید، به‌ انجام‌ رسانید. ۱۹ پس‌ توبه‌ کنید و بازگردید تا گناهان‌ آمرزیده شود و تا ایام گشایش از سوی پروردگار فرا رسد. ۲۰ و مسیح‌ را که‌ از اول‌ برای‌ شما اعلام‌ شده‌ بود بفرستد؛ یعنی یسوع ۲۱ که‌ می‌باید در آسمان‌ بماند تا زمان‌ بازگشت همه‌ چیز که‌ خدا از بَدو عالم‌ به‌ زبان‌ جمیع‌ انبیای‌ مقدّس‌ خود، از آن‌ اخبار نمود، فرا رسد). انجیل مرقس 13: (26 آنگاه پسر انسان را خواهند دید که با قدرت و جلال بسیار در ابرها می‌آید. 27 پس فرشتگانش را خواهد فرستاد و برگزیدگانش را با بادهای چهارگانه از کرانه‌های زمین تا کرانه‌های آسمان، گرد هم خواهد آورد). نامه‌ی پولس قدّیس به رومیان: (۱۲ و اشعیا می‌گوید: شاخه‌ای از ریشه‌‌ی یسّی آشکار خواهد شد تا بر امت‌ها سروری کند و امید امت‌ها بر وی‌ باشد). این متن دلالت بر نسبت نَسبی بودن آینده دارد که ریشه‌ها و شاخه‌هایی دارد که او را به یسّی که پدر پیامبر خدا داود است مرتبط می‌کند، و اینکه او بر جهان حکومت می‌کند و آرزوی مردم را محقق می‌سازد، و سختی و ستمی را که آنها را آزرده کرده است از آنان برمی‌دارد. نامه‌ی پولس قدّیس به فیلیپیان 3: (۱۸ بسیاری در زمان حیاتشان همانند رفتار دشمنان صلیب مسیح رفتار می‌کنند ۱۹ فرجام اینان هلاکت‌ است‌ و خدای‌شان شکم‌‌شان، و فخرشان ننگ‌‌شان، و اندیشه‌شان امور دنیوی است. ۲۰ اما موطن ما در آسمان‌ است‌ و از آنجا با اشتیاق پروردگار یسوع مسیح، نجات دهنده‌‌مان را انتظار می‌کشیم‌. ۲۱ کسی که‌ جسد خوار و ذلیل‌ ما را تبدیل‌ خواهد نمود تا به‌ صورت‌ جسد با شکوه خود مصوّر شود، تا با قوت‌ خود که‌ همه‌ چیز را مطیع‌ خود بگرداند). ***

-ساعت ظهور را فقط پدر می‌داند:

انجیل متی 24: (۳۶ اما آن‌ روز و آن ساعت‌ را هیچ‌ کس‌ اطلاع‌ ندارد، حَتی‌ ملائکه‌ی‌ آسمان‌ جز تنها پدرِ من‌. ۳۷ لیکن‌ چنانکه‌ ایام‌ نوح‌ بود، ظهور پسر انسان‌ نیز چنان‌ خواهد بود. ۳۸ زیرا همچنان‌ که‌ در ایام‌ پیش از طوفان‌ می‌خوردند، می‌آشامیدند، نکاح‌ می‌کردند و به نکاح درمی‌آمدند تا روزی‌ که‌ نوح‌ در کشتی‌ شد، ۳۹ و نفهمیدند تا طوفان‌ آمده‌، همه‌ را بِبُرد؛ ظهور پسر انسان‌ نیز اینچنین خواهد بود). ولی نشانه‌هایی وجود دارد که می‌توان با آنها بر ظهور دلیل آورد.

-نشانه‌های ظهور:

انجیل متی 24: (۳ و چون‌ به‌ کوه‌ زیتون‌ نشسته‌ بود شاگردانش‌ در خلوت‌ نزد وی‌ آمـده‌، گفتند: به‌ ما بگـو که‌ این‌ امـور کِی‌ واقـع‌ می‌شود و نشانِ‌ آمدن‌ تو و انقضای‌ عالم‌ چیست ‌۴ عیسی‌ پاسخ می‌دهد و می‌گوید: زنهار، کسی‌ شما را گمراه‌ نکند! ۵ که‌ چه بسیار به‌ نام‌ من‌ آمده‌ خواهند گفت‌ که‌ من‌ مسیح‌ هستم‌ و بسیاری‌ را گمراه‌ خواهند کرد. ۶ و جنگ‌ها و اخبار جنگ‌ها را خواهید شنید. زنهار مضطرب‌ مشوید؛ زیرا که‌ وقوع‌ همه‌‌ی اینها لازم‌ است‌، لیکن‌ هنوز انتها نیست‌. ۷ زیرا قومی‌ بر قومی‌ و مملکتی‌ بر مملکتی‌ مقاومت‌ خواهند نمود و قحطی‌ها و وباها و زلزله‌ها در جاها پدید آید. ۸ اما همه‌‌ی اینها آغاز دردها است‌. ۹ آنگاه‌ شما را به‌ مصیبت‌ سپرده‌، خواهند کشت‌ و جمیع‌ امت‌ها به جهت‌ اسم‌ من‌ از شما نفرت‌ کنند ۱۰ و در آن‌ زمان‌، بسیاری‌ لغزش‌ خورده‌، یکدیگر را تسلیم‌ کنند و از یکدیگر نفرت‌ گیرند. ۱۱ و بسا انبیای‌ دروغین برخیزند و بسیاری‌ را گمراه‌ کنند. ۱۲ و به جهت‌ افزونی‌ گناه،‌ محبّت‌ بسیاری‌ سرد خواهد شد. ۱۳ لیکن‌ هر که‌ تا انتها صبر کند، نجات‌ یابد).

اول: مکروه ویرانی آمریکا

از جمله نشانه‌هایی که یسوع(ع) خبر داده، آمریکا است؛ وقتی در جهان، آقایی کند و فسادش در آن آشکار شود و به خاطر بدی کارهایش، ویرانی جهان را فرابگیرد. انجیل متی 24: (۱۵ پس‌ چون‌ آن مکروهِ ویرانی‌ را که‌ به‌ زبان‌ دانیال‌ نبی‌ گفته‌ شده‌ است‌، در مقام‌ مقدّس‌ بر پا شده‌ ببینید). مکان مقدس، مقدسات اسلام است و محور آن، نجف و کربلا است. این مکان نسبت به مقدسات دیگر اسلام ـ‌مانند مسجد‌الحرام و مسجد نبوی در سعودی و بیت‌المقدس در فلسطین‌ـ مشرق می‌باشد. ابتدای ظهور در مشرق است. سپس نور در سفر برپایی دولت عدل الهی همه را تا جهت‌های غربی نسبت به آن مقدسات اسلامی، فرامی‌گیرد. انجیل متی 24: (۲۷ زیرا همچنان‌ که‌ برق‌ از مشرق‌ ساطع‌ شده‌، تا به‌ مغرب‌ ظاهر می‌شود، ظهور پسر انسان‌ نیز چنین‌ خواهد بود).

دوم: صیحه در آسمان

در معنای صیحه و چگونگی اتفاق افتادنش آمده است که فرشتگان ندای ظهور می‌دهند، با این هدف که اجتماع انصار از فرشتگان و انسان و شکل گیرد و حلقه‌ها برای یاری قائم کامل شوند. انجیل متی 24: (29 به محض آنکه مصیبت آن روزها به پایان رسد، خورشید تاریک خواهد شد و ماه دیگر نور نخواهد داد، ستارگان از آسمان فرو خواهند ریخت و قدرت‌های آسمانی متزلزل خواهند شد. 30 پس از آن، علامت پسر انسان در آسمان ظاهر می‌شود و در آن هنگام، همه‌ی ملل عالم سوگواری خواهند کرد و پسر انسان را خواهند دید که با قدرت و جلال بسیار بر ابرهای آسمان می‌آید. 31 پس فرشتگانش را با صدای شیپور بزرگ خواهد فرستاد تا برگزیدگان او را با بادهای چهارگانه از کران تا کران آسمان‌ها جمع کنند). در این متن اشاره‌ای به صیحه‌ی آسمانی پیش از اعلام ظهور وجود دارد.

سوم: رؤیا

از جمله نشانه‌های آخر الزمان رؤیاها است که ارتباط با صیحه و ارتباطی تنگاتنگ با ظهور دارد؛ زیرا یکی از راه‌ها متصل کننده به ولیّ خداوند می‌باشد. رؤیا گواهی مقدّس از عالم ملکوت است که امکان ندارد باطل نه از پیش رو و نه از پشت سرش به آن راه یابد؛ چرا که شیطان در آن عالم‌ها وجودی ندارد. اعمال رسولان: سخنرانی پطرس: (۱۶ بلکه‌ این‌ همان‌ است‌ که‌ یوئیل نبی‌ گفت‌ ۱۷ که‌ خداوند می‌فرماید در ایام‌ آخر چنین‌ خواهد بود که‌ از روح‌ خود بر تمام بشر خواهم‌ ریخت‌ و پسران‌ و دختران‌ شما نبوت‌ کنند و جوانان‌ شما رؤیاها و پیران‌ شما خواب‌ها خواهند دید؛ ۱۸ و بر غلامان‌ و کنیزان‌ خود در آن‌ ایام‌ از روح‌ خود خواهم‌ ریخت‌ و ایشان‌ نبوت‌ خواهند نمود. ۱۹ و از بالا در آسمان، عجایب‌ و از پایین‌ در زمین‌، معجزات را از خون‌ و آتش‌ و بخار دود به انجام رسانم. ۲۰ خورشید به‌ ظلمت‌ و ماه‌ به‌ خون‌ مبدل‌ گردد، پیش از وقوع آن روز عظیم روز پروردگار).

چهارم: فساد جهان و ویرانی‌اش

(21: 20 وقتی دیدید اورشلیم با سربازان اِحاطه شده است، در این زمان بدانید که ویرانی‌اش نزدیک شده است. 21 در این هنگام است که کسانی که در یهودیه هستند، باید به کوه‌ها فرار کنند و کسانی که در وسطش هستند، با بیرون فرار کنند و کسانی که در کور هستند، وارد آن نشوند. 22 به این خاطر که این روزها، روزهای انتقام است؛ باید هر آنچه نوشته شده است، کامل شود. 23 وای بر بارداران و شیردِهان در آن روها؛ زیرا سختی بزرگی در زمین و خشمی بر این مردم است. 24 و با دهان شمشیر می‌افتند و به همه‌ی مردم ناسزا گفته می‌شود و اورشلیم از مردمان کوبیده می‌شود تا اینکه زمان‌های مردم به پایان رسد. 25 و نشانه‌هایی در خورشید و ماه و ستارگان است و بر زمین، مردم غمگین می‌شوند و موج‌ها خروش برمی‌آورند. 26 و ترس، مردم را فرامی‌گیرد و منتظر اتفاقی هستند که بر محل سکونت واقع می‌شود؛ به این خاطر که نیروهای آسمان‌ها، سخت تکان می‌خورند). از جمله نشانه‌های دیگر ظهور این است که هر کسی که به نام قائم (مسیح) ندا می‌دهد ـ‌ به خاطر بُغض مردم نسبت به او و ناپسند دانستن آنان‌ـ درد و رنج می‌بیند؛ و آنها را می‌کُشند، تبعید می‌کنند و به زندان می‌اندازند. این سنتی است که بر پیامبران جاری شد و در زمان ظهور بازمی‌گردد. انجیل یوحنا 7: (7 جهان از شما کینه‌ای ندارد اما با من دشمنی دارد؛ زیرا من بر فساد کارهایش شهادت می‌دهم). ظهور مرد معصیت‌کار (فرزند هلاکت) و فساد اعتقادی. از جمله نتایج این انحراف اعتقادی این است که کسی آشکار می‌شود که ادعای اُلوهیت دارد و تلاش می‌کند این را برای مردم به اثبات رساند. نامه‌ی دوم پولس قدّیس به تِسالونیکیان: (مگذارید هیچ کس به هیچ طریقی شما را فریب دهد؛ زیرا تا نخست آن عصیان واقع نشود و آن مرد بی‌دین که فرزند هلاکت است به ظهور نرسد، روز پروردگار فرا نخواهد رسید. 4 او خود را از هر آنچه مردم خدا یا معبود می‌خوانند بالاتر قرار می‌دهد؛ تا آنجا که در معبد خدا جلوس می‌کند و ثابت می‌کند که او خدا است). انجیل یوحنا 16: (۱ این‌ سخن را به‌ شما گفتم‌ تا ایمان‌تان سست نگردد. ۲ شما را از کنایس‌ بیرون‌ خواهند نمود؛ بلکه‌ ساعتی‌ خواهد آمد که‌ هر که‌ شما را بکشد، گمان‌ برد خدا را خدمت‌ می‌کند. ۳ و این‌ کارها را با شما خواهند کرد، زیرا آنها نه‌ پدرم را شناخته‌اند و نه‌ مرا. ۴ لیکن‌ این‌ را به‌ شما گفتم‌ تا وقتی‌ آن ساعت‌ آید به ‌خاطر آورید که‌ من‌ به‌ شما گفتم).

-مسیح دجال (دروغین)

مسیح دجال و پیامبران دروغین در زمان ظهور، ظاهر خواهند شد. ولی چگونه مردم خواهند شناخت و روحی که از جانب خداوند است را از روحی که از خداوند نیست ـ‌که همان روح مسیح دجال است‌ـ بازخواهند شناخت؟ اول یوحنا 4: (ای عزیزان! هر روحی را تصدیق نکنید؛ بلکه ارواح را بیازمایید تا ببیند آیا از خداوند هستند؟ زیرا بسیاری از پیامبران دروغین به این جهان آمدند. شما روح الله را اینگونه می‌شناسید که هر روحی که اعتراف می‌کند به اینکه یسوع مسیح در جسد آمده، از سوی خداوند است، و هر روحی که به یسوع اعتراف نمی‌کند، از سوی خداوند نیست؛ بلکه روح مسیح دجال است که شما شنیده‌اید خواهد آمد و او اکنون در این جهان است. ای فرزندانم! شما از سوی خداوند هستید و بر پیامبران دروغین چیره شدید؛ چرا که خداوندی که در شما است از ابلیس که در جهان است، نیرومندتر است. آنان با سخن این جهان سخن می‌گویند و جهان آنان را می‌شنود، زیرا آنان از جهان هستند. ما از خداوند هستیم؛ پس هر که خداوند را می‌شناسد به ما گوش می‌دهد و با همین، روح حق را از روح گمراهی بازمی‌شناسیم). نامه‌ی دوم قدّیس یوحنای رسول: (۷ زیرا گمراه‌ کنندگان بسیار به‌ دنیا بیرون‌ شدند که‌ از جمله‌ی آنها کسی است که به بازگشت عیسی‌ مسیح‌ در جسم‌ اقرار نمی‌کند؛ اینکه این شخص گمراه‌ کننده‌ و مسیح دجال‌ است. ۸ خود را نگاه‌ بدارید، مبادا ثمره‌ی آنچه‌ را که‌ عمل‌ کردیم‌ بر باد دهید؛ بلکه‌ تا اجرت‌ کامل‌ بیابید. ۹ هر که‌ خود را بلند نشان دهد و در تعلیم‌ مسیح‌ استوار نباشد، او خدا را ندارد؛ اما آنکه‌ در تعلیم‌ مسیح‌ ثابت‌ و استوار ماند، او هم‌ پدر و هم پسر را دارد. ۱۰ اگر کسی‌ با تعلیمی جز این نزد شما آید، او را به‌ خانه‌‌ی خود مپذیرید و او را تحیّت‌ مگویید، ۱۱ زیرا هر که‌ او را تحیت‌ گوید در کارهای‌ قبیحش‌ شریک‌ است). همچنین در معنای دجالی که (یسوع، همان مسیح است) را انکار می‌کند، آمده است: نامه‌ی یوحنا 2: (۱۸ ای‌ فرزندان! این‌ ساعت‌ آخر است‌ و چنانکه‌ شنیده‌اید مسیحی دجال‌ می‌آید و هم‌اکنون هم‌ بسیاری از مسیحانِ دجال‌ حاضر هستند؛ و از این‌، می‌دانیم‌ که‌ این ساعت، ساعت آخر است‌. ۱۹ از ما بیرون‌ شدند، لیکن‌ از ما نبودند، زیرا اگر از ما می‌بودند با ما می‌ماندند؛ لیکن‌ اینچنین شد تا آشکار شود که‌ جملگی اینان از ما نیستند. ۲۰ و اما شما آن‌ مسح از قدوس‌ را یافته‌اید و هر چیز را می‌دانید. ۲۱ ننوشتم‌ به‌ شما از این‌ جهت‌ که‌ شما راستی‌ را نمی‌دانید، بلکه‌ از این رو که‌ آن‌ را می‌دانید و اینکه‌ هیچ‌ دروغی‌ از حق و راستی‌ نمی‌آید. ۲۲ دروغ‌گو کیست‌؟ جز آن که‌ مسیح‌ بودن‌ عیسی‌ را انکار کند؟ این همان مسیح دجال است؛ کسی که‌ پدر و پسر را انکار می‌نماید. ۲۳ هر کسی پسر را انکار کند، پدر با او نیست، و کسی‌ که‌ بر پسر شهادت دهد، پدر نیز همراهش است). پایان امر پادشاهی، به قائم (مسیح) است.

-انتقام قائم (مسیح) در روز ظهور

به همین جهت از جمله نشانه‌های ظهور این است که زمینه‌سازی که ظهور را اعلان خواهد کرد، همان مسیحی است که به ‌صلیب کشیده شد؛ یعنی شبیه عیسی که فرستاده‌ای از سوی عیسی(ع) می‌باشد و او است که آماده‌سازی می‌کند و برایش در زمین، تمکین حاصل می‌کند و انصاری را که وعده داده شده ـ‌که در آن زمان به همراهش آشکار شوند‌ـ گِرد می‌آورد؛ و او همان کسی است که به یاری از سوی خداوند والای توانا وعده داده شده‌ است. نامه‌ی پولس قدّیس به تِسالونیکیان: (تا اینکه ما در کلیساهای خداوند به شما افتخار کنیم؛ به خاطر شکیبایی و ایمانی که در برابر همه‌ی ستم‌ها و سختی‌هایی که تحمّل نمودید، و در این، دلیلی بر حکومت عادلانه‌ی خداوند است؛ اینکه اَهلیت ملکوت خداوند را داشته باشید که در راهش رنج و سختی کِشیدید. این از عدل خداوند است که در برابر سختی کسانی که به شما سختی داده‌اند، پاداش بدهد، و شما را همراه با ما در برابر سختی که اکنون تحمّل می‌نمایید، با راحتی پاداش دهد؛ در هنگامی که پروردگار یسوع از آسمان و با فرشتگان جبروتش در آتش شعله‌ور آشکار شود؛ تا از کسانی اِنتقام بگیرد که خداوند را نمی‌شناسند و از کسانی که از بشارت پروردگار ما یسوع اطاعت نمی‌کنند. در ‌نتیجه عقوبت آنان هلاکت ابدی است). و به این ترتیب با تحویل دادن پادشاهی به پدرش امام محمد ‌بن ‌الحسن(ع) ـ‌پس از اینکه برای ایشان تمکین حاصل شد‌ـ به فرجام کار قیام خواهد نمود؛ همان کسی که در این متن به «خداوند پدر» توصیف شده است و منظور از او در اینجا خلیفه و جانشین خداوند در زمینش است. او همان کسی است که همه‌ی کمالات خداوند سبحان را مُنعکس می‌کند، تا آنجا که الله در خلقش می‌شود. این نکته‌ای است که سید احمدالحسن(ع) در کتاب متشابهات و در بیان گفتار (خدا را با خدا بشناس) توضیح داده است. ایشان(ع) می‌فرماید: یعنی خداوند سبحان و متعال را با خدای در خلق بشناس و او، همان امام مهدی(ع) می‌باشد. ایشان که سلام و صلوات پروردگارم بر او باد، تجلّی و ظهور خدا در خلق است؛ یعنی تجلّی و ظهور شهر کمالات الهی در خلق. و به عبارت دیگر: تجلّی و ظهور نام‌های خدای سبحان در خلق می‌باشد. ایشان که صلوات پروردگارم بر او باد، همان وجه خداوند سبحان و متعال است که با آن رو به سوی خَلقش می‌کند؛ پس هر که بخواهد خدای سبحان را بشناسد، ناگزیر باید امام مهدی(ع) را بشناسد.([45]) این همان عملی است که مهدی اول به آن اقدام خواهد نمود؛ اینکه حکومت‌های ستمگرِ بر روی زمین را از بین می‌برد. این نکته‌ای است که نامه‌ی پولس آن را توضیح می‌دهد؛ همان‌طور که در انجیل آمده است: نامه‌ی اول پولس قدّیس به قُرِنتیان 15: (20 اما واقعیت آن است که مسیح از بین مردگان برخاسته، و او نوبری است برخاسته از خواب مرگ. 21 زیرا همان‌گونه که مرگ از طریق یک انسان صورت می‌گیرد، رستاخیز مردگان نیز از طریق یک انسان پدیدار می‌شود. 22 زیرا همانگونه که در آدم همه می‌میرند، در مسیح نیز همه زنده خواهند شد. 23 اما هر‌کس به نوبه‌ی خود: نخست مسیح که نوبر بود و سپس به هنگام آمدن او، آنان که متعلق به اویند. 24 سپس پایان فرا خواهد رسید. یعنی آنگاه که پس از برانداختن هر ریاست و قدرت و نیرویی، پادشاهی را به خدای پدر بسپارد. 25 زیرا او باید تا زمانی که پا بر همه‌ی دشمنانش بگذارد، حکم براند. 26 دشمن آخر که باید از میان برداشته شود، مرگ است. 27 زیرا کتاب می‌گوید که خداوند همه چیز را زیر پاهای او خوار گرداند. اما وقتی گفته می‌شود: همه چیز زیر پای او نهاده شد، روشن است که این خودِ خدای پدر را که همه چیز را زیر پاهای مسیح نهاد، دربرنمی‌گیرد. 28 هنگامی که همه چیز مطیع پسر گردید، خودِ پسر نیز مطیع آن خدایی خواهد شد که همه چیز را زیر پاهای او نهاد؛ تا خداوند همه چیز در همه چیز باشد). اینجا توصیف شده است که او پروردگار است و او همان کسی است مردم را مورد ‌محاسبه قرار می‌دهد؛ زیرا او همان کسی است که جهان را بر نیکی و بر دینداری، با دلیل خاموش می‌کند؛ به همان صورت که گفته شد در مورد تسلّی دهنده ـ‌آن هنگام که ارسال شود‌ـ صادق است؛ و این همان نکته‌ای است که در قیامت صغری جلوه‌گر شده است؛ چرا که سفر جهان به سوی خداوند سبحان و متعال در نقطه‌ی عطف خود قرار دارد. نامه یهودای قدّیس: (۱۴ لیکن‌ خنوخ‌ که‌ هفتمین پدر از آدم‌ بود درباره‌‌ی همین‌ اشخاص‌ خبر داده‌ است که گفت‌: اینک‌ پروردگار با هزاران‌ از مقدسین‌ خود آمد ۱۵ تا بر همه‌‌ی بشر داوری‌ کند و تمامی اشرار را ملزم‌ سازد بر هر شرارتی که‌ انجام دادند و بر هر سخن زشتی که‌ این گناهکاران‌ فاجر و بی‌دین برخلاف‌ او گفتند. ۱۶ اینان‌اند همهمه‌کنان‌ و گله‌مندان‌ و آنان که برحسب‌ شهوات‌ خود سلوک‌ می‌نمایند و به‌ زبان‌ خود سخنان‌ تکبرآمیز می‌گویند و مردم‌ را به طمع منفعت ستایش می‌کنند). ***

-خلاصه

از آنچه ارائه شد روشن می‌شود که عیسی پیامبری است که نبوت را در بنی اسرائیل به پایان رسانید و آخرینِ پیامبران از نسل پیامبر خدا اسحاق بن ابراهیمِ(ع) پیامبر خدا بود. او همان کسی است که آمد تا برای امری عظیم زمینه سازی کند، و پایه و بنای روحانی که نقش مهمی را در ظهور امام مهدی(ع) بازی می‌کند، پایه‌ریزی نماید؛ زیرا نوع بشر در مادیات غوطه‌ور شدند و غیر از ماده چیزی را نمی‌بینند. تا آنجا که هدایت به سوی حق برای آنان سخت شده است؛ به دلیل تأثیر کسانی که بر همه‌ی بشریت مسلط شدند و اعتقاداتی را بر‌اساس مفاهیم مادی و قوانینی برگرفته از نظام این عالم جسمانی وضع نمودند. حتی احادیث شریف آیات کتاب‌های آسمانی را در تحت انقیاد این مفاهیم مادی درآوردند؛ تا آنجا که آنها را از هر گونه معنای روحانی تُهی نمودند. عمل پیامبر خدا عیسی(ع) جلوه‌ی منتقل‌کردن به همه‌ی مردم و نقطه‌ی تحول ارتباط جهان با ملکوتی بود که مردم ‌به دلیل گمراهی که علمای گمراهی انتشار داده بودند و بد ‌فهمیدن بسیاری از احادیث شریف پیامبران و اوصیا از آن جدا شده بودند. از همین رو همه‌ی تلاش‌های ایشان(ع) این بود که این معانی ملکوتی را با نمادهایی از این عالم مادی روشن کند و مثال‌هایی برای آنان بزند؛ تا جایی که از زیادی مثال زدن برایشان، علیه او دلیل می‌آوردند؛ زیرا او(ع) می‌خواست همه‌ی مردم را خِطاب قرار دهد تا رسالتی که برایش آمده است، برایشان روشن شود؛ یعنی بشارت دادن به کسی که زمین را پُر از عدل و داد می‌کند. مورد دیگر اینکه: توضیح حقیقت (شبیه) و بیان شبهه‌ای که برای فرزندان یهود در مورد آنچه در انجیل آمده است به وجود آمد؛ چه از کسانی باشند که به عیسی ایمان آوردند یا از کسانی که به او ایمان نیاورند؛ اینکه در متون وارد شده در آن تناقضاتی وجود دارد! واقعیت آن است که هیچ تناقضی وجود ندارد؛ ولی ـ‌همان‌طور که گفتیم‌ـ این سوء تفاهمی بود که پیامبر خدا عیسی(ع) می‌خواست پس از بالا بردنش در آن نیفتند. ایشان از این موضوع خبر داده بود، ولی بسیاری نفهمیدند یا امر بر آنان مشتبه شد. به همین صورت برای کسانی که پس از شاگردان آمدند و اینکه نسخه‌ی اصلی انجیل از‌بین رفت. به همین دلیل به تدوین انجیل بر‌اساس فهم شاگردان تکیه شد و افرادی انجیل را نگاشتند و معانی روحانی آن را با دلالت‌های مادی‌اش مطرح نمودند. به همین دلیل نصارا در اشتباه افتادند؛ یعنی ادعای آنان مبنی بر اینکه یسوع مسیح، همان خداوند مطلق است. خداوند بسی برتر است! و آنان به اَقانیم سه‌گانه معتقد شدند. همان‌طور که بیان نمودیم، پدر معنای مجسّم شده‌ای دارد و همچنین پسر و روح القدس. همانطور که بیان نمودیم ارتباطاتی که پیامبر خدا عیسی(ع) آنها را بیان فرمود و بر زبان راند به رمز اشاره به نزدیک‌ترین آفریدگان به خداوند و برترین آفریدگان خداوند است؛ یعنی محمد و آل محمد(ع). روح القدس رابطه‌ای است که نسبت حقیقی پدر و فرزند ‌بودن را بیان می‌کند. و به همین صورت علم و عصمت اگر در شخصی جلوه‌گر شود. همچنین روشن شد که معنای پدر بودن در زمان ظهور بر چه کسی منطبق می‌شود. کسی که تجلّی خداوند در خلق و تمثیل و جلوه‌ی غیب است. همه‌ی امت‌ها برای او آماده می‌شوند و برای آمدنش مهیا می‌گردند؛ هر ‌چند مصداق بر‌اساس اعتقاد آن امت‌ها متفاوت باشد. او همان امام محمد بن الحسن(ع) است و زمینه‌ساز ظهورش، همان مسیحی است که به صلیب کشیده شد و او همان مهدی اول، سید احمد الحسن از آل محمد(ع) می‌باشد. به همین دلیل در زمان ظهور دو شخصیت ظهور می‌کنند؛ عیسی(ع) و مهدی اول سید احمدالحسن(ع) ـ‌که در آخرالزمان متولد می‌شود‌ـ و همچنین امام مهدی محمد بن الحسن(ع) به همراه ظهور ایلیا(ع) و خضر(ع). از خداوند متعال خواستاریم که ما را بر همراهی با قائم آل محمد ـ‌که صلوات خداوند بر او و بر پدرانش و بر فرزندانش توفیق باد‌ـ عطا فرماید؛ و همان‌طور که خداوند وعده داده است برایش در زمین تمکین حاصل کند؛ که خداوند در وعده تخلّف نمی‌کند. شیخ صادق محمدی 3 ذی الحجه 1430

پا ورقی ها

[1] - 30 آبان 1388 هـ ش (مترجم).

[2] - هدایت ـ شیخ صدوق: ص 343.

[3] - خصال ـ شیخ صدوق: ص 169.

[4] - اسرا: 85.

[5] - مریم: 17.

[6] - شوری: 52.

[7] - قدر: 4.

[8] - حجر: 47.

[9] - شوری: 52.

[10] - مجادله: 22.

[11] - الزام الناصب: ص 64.

[12] - شوری: 52.

[13] - کافی: ج1ص273.

[14] - إسراء: 85.

[15] - کافی: ج 1 ص 273.

[16] - شوری: 52.

[17] - کافی: ج 1 ص 274.

[18] - متشابهات ـ سید احمدالحسن(ع): ج 3 ص 118.

[19] - بصائر الدرجات ـ محمد بن صفار: ص 466.

[20] - بصائر الدرجات ـ محمد بن حسن صفار: ص 467.

[21] - بصائر الدرجات ـ محمد بن حسن صفار: ص 417.

[22] - بصائر الدرجات ـ محمد بن حسن صفار: ص 474.

[23] - انجیل لوقا: 1 : 35.

[24] - قدر: 3 و 4.

[25] - نبأ: 38.

[26] - ص: 71 و 72.

[27] - مریم: 17.

[28] - شعرا: 193 و 194.

[29] - شعرا: 194 تا 196.

[30] - الغارات: ج 1 ص 108.

[31] - الزام الناصب ـ شیخ علی یزدی حائری: ج 1 ص 99.

[32] - حشر: 19.

[33] - متشابهات ـ سید احمدالحسن(: ج 2 ص 63.

[34] - مریم: 22.

[35] - پاسخ‌های روشنگرانه ـ سید احمدالحسن(ع): جلد 2 پرسش 77.

[36] - انجیل متی.

[37] - احتجاج ـ شیخ طبرسی: ج 1 ص 19.

[38] - آل عمران: 44.

[39] - آل عمران: 37.

[40] - آل عمران: 37.

[41] - قصص انبیا جزایری: ص 460.

[42] - قصص الانبیا جزایری: ص 473.

[43] - انجیل متی: اصحاح 27.

[44] - متشابهات: ج 4 پرسش 179.

[45] - متشابهات: ج 1 پرسش 1.