انتشارات انصار امام مهدى (خدواند در زمين تمكينش دهد)
پاسخ مختصر بر کتاب فتنه
جدید یمانی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین الحمد لله علی بلائه وعلی عظیم نعمائه
اللهم صلی علی محمد وال محمد الائمه والمهدین وسلم تسلیما کثیرا
-مقدمه
خداوند می فرماید : ( و جن وانس را نیافریدم مگر برای عبادت کردن )
جن و انس را نیافریدم مگر برای معرفت همانگونه که تفسیر آن از آل محمد (ع) آمده .
نقل از زراره که از امام باقر (ع) تفسیر ایه ﴿لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾، - برای خلق خداوند تبدیلی نیست - را سوال کردم ؟ فرمود فطرت را بر معرفت خویش خلق نمود، سپس تفسیر ایه ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ .. ﴾ را پرسیدم؟
– ان هنگام که خداوند از پشت وذریه آدم .... فرمود: از پشت آدم ذریه اش را تا روز قیامت خارج ساخت ، وانها همچون ذر خارج شدند پس به انها نفس خویش را معرفی ساخت ، واگر اینگونه نبود کسی معرفت پروردگار را نخواهد داشت ورسول اکرم (ص) فرموده هر مولودی بر فطرت خویش متولد می شود یعنی معرفت به اینکه خداوند او را خلق کرده است . (
[1]).
اگر هدف از خلقت معرفت است وان معرفت خداوند و خداوند با رحمت خویش این معرفت را در فطرت انسان نهاده چگونه باید به این معرفت رسید ؟
در حقیقت خداوند راه معرفت را برای ما روشن ساخته ، انهم در کلام صادق ال محمد (ع) در تفسیر دیگری از ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ .. الآية﴾بیاد ار هنگامی که خدای تو از پشت فرزند ادم ذریه انها را گرفت....
فرمود : معرفت را در قلبها ثابت نمود وسپس انسانها ان را فراموش نمودند ولی روزی از روزها ان را به یاد خواهند آورد و اگر اینگونه نبود کسی خالق و رازق خویش را نمی شناخت . محاسن برقی ج1ص241
و در کلام امام متقین علی ابن ابی طالب (ع) اینگونه امده است که... پس بین انان فرستادگان را مبعوث ساخت تا انها را به میثاق وفطرتشان باز گردانند ، وبه انها انچه را که فراموش کرد ه اند یاداوری کنند، و با تبلیغ بر انها احتجاج نمایند وبرای انها انچه در عقلشان نهفته است را خارج سازند . نهج البلاغه ابتدای خلق سماوات وزمین
از برید عجلی روایت شده : شنیدم ابا جعفر (ع) می فرمود : ( خداوند با ما عبادت و با ما شناخته شد و به واسطه ما خداوند تبارک و تعالی توحید گردید ، و محمد (ص) حجاب خداوند تبارک و تعالی است ) الکافی : ج 1 ص 145
الصقار در کتاب بصائر الدرجات روایت کرده : پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود : ای علی من به حقانیت سه چیز قسم می خورم : اینکه تو و اوصیای بعد از تو همگی عارف هستید ، خداوند شناخته نمی شود مگر از طریق شناخت شما ، و عارفی وارد بهشت نمی شود مگر آن کس که شما را شناخته و شما او را شناختید ، و عارفی وارد آتش جهنم نمی شود مگر آن کس که منکر شما شده و شما منکر او شدید .
و صادق ال محمد (ع) فرموده ... ما حجت خداوند در عبادت کنندگان هستیم وشاهدین بر خلق خداوند ، و خزائن علم او ، و وجه او که با ان داده می شود وعاملین به امرش ، و چشم خداوند و زبان ناطق و قلب روشن و اگاه و دربی که به او هدایت می کند ، وعاملین به امرش و داعیان به سبیلش ، با ما خداوند شناخته شد و با ما خداوند عبادت گردید و ما نشان دهندگان خداوند هستیم و اگر ما نبودیم خداوند شناخته نمی شد . توحید صدق 152
هدف از خلقت معرفت خداوند است وان معرفت در فطرت همه انسانهاست ، وبعد از فراموشی خداوند خلفای خویش را فرستاد تا با انها مردم را به فطرت شان باز گردانند، و با رحمت خویش برای انها طریق وصل به این هدف را نمایان ساخته وان طریق را در فطرت انها جای نهاد وبا ارسال رسل خویش مردم را به این طریق معرفت که در وجود انسان نهاده شد برسانند
زیرا که این خلفاء در هر زمان نماینده و قائم به امر خداوند بوده وامرشان امر خداوند ومعصیتشان معصیت خداوند است .
امام صادق (ع) فرمود : .. چگونه توحیدی خواهد داشت اگر که به غیر او شناخته شود در حالی که کسی الله را شناخت که با الله او را شناخت باشد واگر با او شناخت نشود پس او را نشناخته بلکه شخص دیگری را شناخته ...و هرکه ادعا کند ایمان به کسی را دارد که او را نشناخته از شناخت گمراه است ، پس مخلوقی شیء را درک نمی کند مگر با الله و درک معرفت وشناخت الله ممکن نیست مگر با الله
[2]. توحید صدوق ص 143
وحال انکه این طریق معرفت که در وجود وفطرت انسان نهاده شده مخلوق است و ایا انسان است که ان راه را می سازد ؟
نقل از محمد بن حکیم که به ابی عبدالله (ع) گفتم معرفت ساخته کیست ؟ فرمود صنعت خداوند است وبندگان در ان صنعتی ندارند . کافی جلد ج1163
معرفت که همان فطرت انسان است وبرای ان خلق شده نقطه مقابلی دارد وان جحود وانکار است وان نیز صنعت خداوند است ، بلکه این دو امر مخلوق در قلب انسان می باشند وتنها دور این انسان انتخاب بین این دو می باشد .
امام صادق (ع) به عبدالملک بن اعین فرمود ... از معرفت پرسیدی که ان چیست ؟ پس بدان خداوند تو را رحمت کند که معرفت از صنایع خداوند است در قلب مخلوق و جحود نیز از صنایع وی ودر قلب مخلوق خویش وبرای بندگان صنعتی در ان نیست بلکه برای انها اختیار واکتساب موجود است و با شهوت ومیل خویش بر ایمان و معرفت از مومنین و عارفین خواهند بود و با شهوت ومیل شان به کفر جحود را اختیار نموده پس با ان کافر و جاحد گمراه شدند ، و ان توفیقی از خداوند برای انها و یا نکوهشی برای نکوهش شوندگان پس با اختیار واکتساب خداوند انها را عقاب و ثواب می دهد . توحید صدوق ص 227
و نقل از عبد الا علی به ابی عبدالله (ع) گفتم خداوند شما را حفظ نماید ایا در وجود انسان ادواتی برای شناخت ومعرفت وجود دارد ؟ فرمود : خیر ، گفتم ایا مکلف به ان شدند؟ فرمود : خیر ؛ بیان ان بر خداوند است . کافی ج 1 ص 163
راه شناخت خداوند همان شناخت خلیفه وی می باشد ، و در هر زمان خلیفه ی وجود دارد و با شناخت او خداوند را خواهیم شناخت تابه هدف خلقت خویش پی می بریم .
واین خلیفه (معرف خداوند) - که در همه زمانها تکذیب و یا به قتل رسیده - طبق قوانین الهی فرستاده می شود.
پس برای شناخت وی باید به کلام خداوند و محمد وال محمد (ع) رجوع کنیم تا او را بشناسیم ودر اختیار صاحب حق ومعرفت شکست نخوریم همانگونه که در اختیار خلیفه اول ابلیس شکست خورد ...
نقل از امام سجاد (ع) فرزندم منازل شیعه علی (ع) را به قدر روایت و معرفتشان بشناس زیرا که معرفت همان درایت روایت است وبا درایت وفهم روایات است که شآن مومن به درجات عالیه ایمان خواهد رسید . اصول سته عشر ص3
ورسول اکرم (ص) فرموده من دو امانت گرانبها را در بین شما ترک نمودم وان کتاب خدا و عترتم می باشند که از هم جدا نمی شوند تا در حوض بر من باز گردند . عیون اخبار الرضا ج1 ص 68
پس با درایت وفهم کلام محمد وال محمد (ع) باید قانونی باشد که با ان حجت وخلیفه خداوند شناخته شود .
واین قانون معرفت شناخت خلیفه ( کسی که با شناخت وی خداند را خواهیم شناخت ) بصورت امری اضطراری نبوده بلکه از ابتدای خلقت بوده انهم به علت وجود مکلفین – مانند ابلیس – و این قانون تا روز قیامت خواهد بود .
این قانون در قران در سوره بقره وبا اولین خلیفه مشخص ومعرفی شد وان لطف وصنعت خداوند متعال است ؛ که ان قانون را در سه فقره معرفی می کند - اول نص صریح یا وصیت بر آدم (ع) - دوم علم یا سلاح برتر خلیفه خداوند- وسوم هدایت و شناخت ومعرفی خلیفه به حکم و حاکمیت خداوند .
خداوند می فرماید : {وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ}
{وانگاه که پروردگارتو فرشتگان را فرمود: من در زمین خلیفه ای خواهم گماشت.گفتند:ایاکسی را در ان خواهی گماشت که در زمین فسادکند وخونها ریزد.وحال ان که ما خود تورا تسبیح وتقدیس می کنیم؟فرمود من چیزی می دانم که شما نمی دانید} (البقره/30)
وملائکه برنحوه استفهام این تعیین اعتراض نمودند وگفتند: { أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ } (البقره/30)
{ایاکسی را در ان خواهی گماشت که در زمین فسادکندوخونها ریزد وحال انکه ماخودتورا تسبیح وتقدیس می کنیم؟فرمودمن چیزی می دانم که شما نمی دانید.} (البقره/30)
:{وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَراً مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ* فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ* فَسَجَدَ الْمَلآئِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ* إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى أَن يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ} (الحجر28- 31)
{انگاه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشری از گل خشکیده که ازگل بدبوی گرفته شده ، خلق خواهم کرد * پس چون کار ان را به پایان رساندم ، در او از روح خویش بدمم همگی بر او سجده کنید * همه فرشتگان سجده کردند * مگرابلیس که امتناع ورزید که از سجده کنان باشد} (الحجر28- 31)
خداوند متعال علت و راز اختیار آدم(ع) برای خلافت برزمین را برای ملائکه مشخص وحجت را برانها اتمام نمود وان فطرت وسیع و علم او ست ، وبعداز ان ملائکه بر اعتراض خود نسبت به تعین و اختیار خداوند متعال توبه کرده واستغفارنمودند وجهت کفاره اعتراض خود برتنصیب خداوند متعال به طواف بیت الحرام (بیت المعمور وضراح) مشغول شدند .
پس مساله خلافت وامامت مساله ای تعیین وقراردادن در هر زمان از جانب خداوند متعال بوده و کسی نمی تواند با ان شریک شود و امکان اعتراض بران نیست حتی به نحوه استفهام از جانب ملائکه مقربین . به این روایت توجه کنید
((در حدیث طولانی از سعد بن عبدالله قمی او از امام مهدی(ع) سوال کرد درحالی که ایشان در قید حیات پدرش امام حسن(ع) بود گفت: مولای من علتی که مانع می شود قوم برای خود امام انتخاب کنند چیست ؟ فرمودند (ع): مصلح یا مفسد را انتخاب می کنید ؟ گفتم مصلح، فرمودند:ایا احتمال اینکه انتخاب انها مفسدباشد ان هم به خاطراینکه انها نیت او را مبنی برفساد و یا صالح نمی دانند انتخاب کنند ؟ گفتم:آری ، فرمود: این همان علتی است که با برهان برای شما اوردم که عقلت به ان اعتماد می کند، در مورد پیامبرانی که خداوند انها را انتخاب کرده وکتاب را بر انها نازل و انها را با وحی و عصمت تایید کرده است خبرم کن اگرانها سرکرده امت بوده خداوند اختیار را به بعضی از انها داد همانند موسی و عیسی (ع) ایا این احتمال وجود دارد با وجود فراوانی عقل وکمالات علمشان،انها کسی را اختیار کنند انگاه انتخاب انها شخص منافق باشد وانها فکرکنند که او مومن است؟ گفتم: خیر. فرمودند حضرت موسی کلیم وهم صحبت خداوند با وجودزیادی عقل وکمال علم و نزول وحی براو ، هفتاد نفراز اعیان قوم و سران لشکر را برای میقات خداوند انتخاب کند وان هم از کسانی بودند که در ایمان واخلاص انها شکی نداشت ولی انتخاب یا اختیار او برمنافقین واقع شد و خداوند متعال عزوجل فرمودند که موسی هفتاد نفراز قوم خود را برای میقات ما انتخاب کرد... تا ادامه گفتارش که گفتند ای موسی : به شما ایمان نمی آوریم تا اینکه خداوند را به چشم ببینیم انگاه به خاطر ظلمشان صاعقه انها را برد پس هنگامی که اختیارکسی که خداوند او را برای نبوت انتخاب کرده برمفسد بدون مصلح واقع شده و در حالی که خود انها را صالح نه مفسد می دانست اتفاق افتاد متوجه شدیم که اختیار به جزء نزد کسی که انچه در سینه ها مخفی است اگاه است واسرار در مقابل او اشکار می شود می باشد .......)) (اثبات الهداه ج1 ص115- 116)
و در حدیث طولانی از ابی عبدالله(ع) فرمودند: ((امامت عهدی از خداوند عزوجل معهود برای مردانی با اسمشان باشد ونه خود امام است که امامت را به نفربعداز خود بدهد ، خداوند تبارک تعالی به حضرت داود(ع)وحی کردکه برای خود وصی از خانواده اش اتخاذ کند پس در علم من سبقت گرفته شد اینکه پیامبری را مبعوث نمی کنم مگراینکه برای او وصی از خانواده اش باشد و داود صاحب فرزندان عدیدی بود که در انها غلامی که مادرش نزد داود منزلت خاص داشت که داود براو وارد شد هنگامی که وحی به او امد و به او گفت خداوند عزوجل به من وحی کرد و به من امرنمود که برای خود وصی از خانواده ام انتخاب کنم پس همسرش به او گفت فرزندم خواهد بود فرمودند:من همین را می خواهم و در حالی که قبلاً در علم خداوند حتماً باید سلیمان باشد پس خداوند تبارک وتعالی به داود وحی نمود قبل از اینکه وحی به شما بیاید عجله نکن)) (الکافی1/307)
واز ابی عبدالله(ع) فرمودند: ((عالمی از ما اهل بیت نمی میرد مگراینکه خداوند عزوجل با او اموخت که به چه کسی وصیت کند)) (الکافی1/307)
پس اختیار بدست خداوند است که چه کسی را بعنوان راهبر مردم انتخاب نماید واعتراضی بر او نیست وراه شناخت وی را مشخص نمود وان اینکه باه وصیت وعلم وحاکمیت خداوند همراه است واین قانون در کلام ال محمد (ع) بوده وان را روشن شاخته ولی به مرور زمان این سنت فراموش شده وامروزه با امدن یمانی ال محمد (ع) زنده شد
حارث بن مغیره نضری گفت : از ابی عبدالله (ع) پرسیدیم : صاحب امر با چه چیزی شناخته می شود ؟ فرمود : ( با آرامش و وقار و علم و وصیت ) بحار الانوار : ج 52 ص 138
این همان راه شناخت خلیفه در هر زمان است وشناخت او شناخت خداوند است .
حال اختیار بدست هر شخص است که کفر و جحود را اختیار کند ومانند ابلیس باشد و یا مانند ملائکه تسلیم امر خداوند باشیم پس از سنت گذشته گان عبرت گیریم و با مطالعه دقیق وعبرت از گذشتگان درتکذیب وقتل خلفای خداوند عمل انها را تکرار نکنیم . امروز یمانی ال محمد (ع) همانند سنت خلفای قبل با وصیت رسول(ص) و روایات ال بیت رسول (ع) وعلم انبیاء واوصیاء وحاکمیت خداوند امده است ...
چندی پیش کتابی به اسم فتنه جدید در کشور ایران و وسایتهای فارسی منتشر شد پس با توکل بر خدواند پاسخی مختصر بر این کتاب نوشته ایم تا بیشتر علم وادله یمانی ال محمد(ع) معلوم و مشخص گردد تا برای طالب حق عذری نباشد .
برای اگاهی بیشتر به کتب انصار و سایتهای معروف انها مراجعه کنید .
مى گويد
-فتنه جدید یا جریان مدّعی یمانی
خبرگزاری رسا ـ متن کامل کتابچه « فتنه جدید یا جریان مدّعی یمانی» که در راستای مقابله با مدعیان دروغین مهدویت در اهواز منتشر شده است، برای استفاده عموم مخاطبان باز نشر می شود.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در اهواز، اخیراً اشخاصی به تبلیغ یکی از جریان های مدّعی مهدویّت به نام احمد الحسن یمانی در برخی مناطق کشور مشغول شده اند؛ از این رو پرسش هایی برای برخی از مؤمنان ایجاد شده که اصل این جریان چیست و مؤمنان در برابر این گونه جریانات چه تکلیفی دارند؟ کتابچه « فتنه جدید یا جریان مدّعی یمانی» به همین موضوع پرداخته است که در زیر متن کامل آن آمده است :مقدمه اخیراً اشخاصی به تبلیغ یکی از جریان های مدّعی مهدویّت به نام احمد الحسن یمانی در برخی مناطق مشغول شده اند؛ لذا این سوالها برای برخی از مؤمنان ایجاد شده که این جریان چیست ؟ احمد الحسن کیست؟ چه سابقهای دارد؟ ادّعاها ومطالب او چیست؟ به چه ادلّهای برای اثبات مدّعای خود استناد میکند؟ ادلّه مورد ادّعای او به چه میزان اعتبار شرعی دارد؟ این جریان از کجا آب می خورد، و وابسته به چه جایی است؟ چه عملکردی تا به حال داشته است؟ بالاخره تکلیف مؤمنین در برابر این گونه جریان چیست ؟ بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (ع) شعبه خوزستان ، بنا بر رسالت روشنگری پیرامون این گونه مسائل ، این مکتوب را در راستای پاسخ به آن پرسش ها تهیّه و در اختیار برادران و خواهران ایمانی می گذارد.قبل از پاسخ دادن به پرسش های ذکر شده، لازم است به دو نکته اشاره کرد: نکته اول ؛ سیاست استعمار در فرقه سازی یکی از شگردهای استعمار غربی برای ایجاد سلطه سیاسی و نظامی بر کشورهای اسلامی در راستای استحاله فرهنگی وتفرقه دینی ، تأسیس فرقه ها و جریانات مذهبی است . تأسیس مذهب قادیانی در پاکستان ، و بهائیت در ایران نمونه هایی از آن فرقه ها و جریانات دینی است . همراهی ، بلکه سر سپردگی این فرقه ها نسبت به آمریکا ، انگلیس و صهیونیست ها در این زمان بر همگان آفتابی شده است.بر این اساس ، اخیراً دولت های استعماری که به بهانه مبارزه با تروریسم ، کشورهای مسلمان افغانستان وعراق را اشغال نمودهاند ، پروژه تأسیس آن گونه فرقه ها وپشتیبانی از آن ها را به ویژه در عراق وایران در رأس برنامه های خود قرار داده اند . در این راستا ده ها فرقه به دنبال سقوط صدام در عراق بروز وظهور نموده است ، از قبیل :1ـ جند السماء به رهبری ضیاء عبدالزهراء کاظم الگرعاوی 2ـ جریان یمانی 3ـ جریان سید محمود حسنی سرخی 4ـ فرقه الامام الربانی به رهبری سید فاضل عبدالحسین الحسینی الهاشمی 5ـ فرقه فرقد القزوینی 6ـ جریان سلوکی و....
اغلب جریانات فوق ، مدّعی مهدویت ویا ارتباط با امام زمان(عج) شده اند ، با این که ارتباط اکثر آن ها با جریانات بعثی و دستگاه های جاسوسی استعماری کشف واحراز گردیده است. هدف اصلی این فرقه ها مبارزه با حوزه، مرجعیت و روحانیت شیعه قرار گرفته است؛ زیرا در تاریخ نهضت های اسلامی معاصر ضد استعماری، این واقعیت بارها به اثبات رسیده، که تنها سنگری که در مقابل استعمار ایستاده، ومانع پیروزی آن ها شده است، سنگر روحانیت، مرجعیت وحوزه های علمیه شیعه است؛ جالب این جاست، که فرقه های مذکور فقط بر علیه روحانیت سخن میگویند، واقدامات عملی انجام میدهند، امّا هیچ گونه اقدامی بر علیه اشغالگران انجام ندادهاند.
نکته دوم؛ استراتژی حمله ایمانی حزب بعث عراق پس از انتفاضه شعبانیه حزب بعث عراق توسط یک مسیحی صهیونیست به نام میشل عفلق تأسیس شده است؛ حزب مذکور از یک سو وابسته به جریان استعماری انگلیسی بود، واز سوی دیگر دشمنی ذاتی با اسلام و تشیع داشت . شعار معروف آن ها موقع به دست گرفتن قدرت این بود:آمنت بالبعث ربّاً لاشریک له وبمیشل نبیّاً ماله ثانی « به بعث بهعنوان پروردگار بیشریک ، وبه میشل به عنوان پیامبری که همتا ندارد ، ایمان آوردهام ! » کارنامه حزب بعث بویژه در زمان صدام در طول حاکمیت سی ساله، مملوّ از مبارزه با اسلام، قتل میلیون ها انسان بی گناه، نابودی اقتصادی عراق وبه تعطیل کشیدن شعائر مذهبی وبه شهادت رساندن صدها مجتهد وفاضل وهزاران طلبه از حوزه های علمیه بود. این حزب به تحریک آمریکا، پس از پایان جنگ تحمیلی با ایران، جهت بستر سازی حضور آمریکا و متحدانش در خلیج فارس ، در سال 1990 م ـ 1369 ش ، کویت را اشغال کرد. به دنبال حضور آمریکا ومتحدان غربیش به بهانه اخراج صدام از کویت ، مردم مسلمان عراق در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله خوئی بر علیه حزب بعث در انتفاضه معروف به شعبانیه قیام کردند ، ودر آستانه پیروزی ورهایی عراق از چنگال ظالمان قرار گرفتند، که آمریکا به کمک صدام شتافت وبا سرکوب انتفاضه ، صدام را بار دیگر بر کرسی قدرت نشاند. حزب بعث عراق که مشاهده نمود ، روح اسلامی در مردم مسلمان عراق نمرده ، وهنوز هم می تواند آن ها را بر علیه ظلم به انقلاب وا دارد، این بار تاکتیک خود را در مبارزه با اسلام عوض کرد . به جای نشان دادن چهره خشن ، جنگ نرمی را علیه اسلام و حوزه ومردم مظلوم شیعه عراق تحت عنوان « الحملة الایمانیّة» به راه انداخت؛ در واقع این کار همان استفاده ابرازی از مذهب علیه مذهب بود. صدّام علاوه بر تظاهر به نماز ورفتن به زیارت ، در این حمله ایمانی چند کار خبیث وخطرناکی را انجام داد از جمله:1ـ نفوذ دادن جوانان مستعد بعثی در حوزه های علمیّه ، تا به عنوان طلبه علوم دینی به تحصیل بپردازند ، و از آن ها برای مأموریت های ضد دینی استفاده نماید . 2ـ دادن آزادی به برخی از علماء برای فعالیت به عنوان مرجعیت ، وکوبیدن مراجع تقلید دیگر جهت ایجاد تفرقه میان آنان به بهانه های قومی وصنفی . 3ـ اجازه دادن به برخی از روحانیت جهت اقامه نماز جمعه و برگزاری کنترل شده شعائر دینی.البته صدّام وقتی از فعالیت آن گونه مرجعیت طرفی نبست ، و مشاهده کرد که به دست خود زمینه را برای حضور مردم متدین در صحنه فراهم ساخته است ، آن مرجعیت را به شهادت رساند ، و عملاً آن برنامه ها به تعطیلی کشیده شد.
4ـ نفوذ دادن برخی از جوانان بعثی دوره دیده در عملیات سحر و جادو و مرتاضی و متظاهر به چهره دینی و انقلابی به درون زندان ها جهت فریب زندانیان سیاسی ، مثل ضیاء عبدالزهراء الگرعاوی ، که یک افسر بعثی بود . وی دوره آموزش مرتاضی را در هند دیده ، به درون زندان عراق رفت ، وبا گرفتن اخبار سرّی از وضعیت پرونده های زندانیان سیاسی از مأمورین بعثی زندان ، در مورد آزادی ویا شهادت برخی از زندانیان پیشاپیش خبر می داد . بسیاری از زندانیان هم فریب الگرعاوی را خورده ، واو را ولی الله و مرتبط با جهان غیب دانستند . همین شخص پس از آزادی از زندان ، بر اثر سقوط صدام در سال 1382 ش ، گروهی را به نام جند السماء تشکیل داد ، و ادعا کرد که او قائم آل محمد (ع) است! و مأموریت دارد که روز عاشوراء 1200 نفر از روحانیان نجف را به قتل برساند . اما پلیس عراق در تاسوعای سال 1385 ش ، نیروهای او را در پادگان « الزرگه » در حوالی نجف کشف، وآن ها را از بین برد . خود ضیاء عبدالزهراء به اتفاق صدها نفر از همراهانش ، از جمله 200 نفر از نیروهای به اصطلاح یمانی به هلاکت رسیدند.
پاسخ:
دلیل را با دلیل بر گردانید .
از ان هنگامی که این دعوت مبارکه یمانیه (سید احمد الحسن (ع) ) با مخالفت شدید مواجه شد شعار ما این بود که ﴿قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾، و دلایل اثبات این دعوت مناقشات و مناظرات علمی است ؛ واثبات مطالب ان از قران و روایات وارده ال محمد (ص) ومدام بر فقهاء و علماء اصرار می ورزیم که دلیل را با دلیل پاسخ دهند ؛ و موقف علمی خود را از این دعوت روشن گردانند ؛ انهم به دور از اثار انفعال و یا عصبانیت استهزاء وتعصب ؛ که از کسانی که ادعای اعلمیت و تاج و لباس رسول اکرم (ص) را به تن دارند به دور است ؛ ولکن کسی نمی شنود مگر انکه قلبش روشن و زنده به نور خداوند است .
وبا کمال تاسف شدید به جای رد علمی با سکوتی شرم اور روبرو شدیم ؛ و تمام هم وغم انها این بود که اتباعشان را از این دعوت و دلایل ان دور سازند .
اسلوب انها – با کمال تاسف- چیزی جز اتهامات تهی از دلیل و چسباندن ان به وقایع قدیم و خیانت کار نشان دادن چیز دیگر نبود .
وبعد از اینکه این نفشه های شیطانی نفعی برایشان نداشت و دیدند که ندای دعوت یمانیه بالا وبالاتر می رود وندای بالاتر از ان نخواهد بود و مردم فوج فوج از تمام نقاط جهان به این دعوت ایمان می اورند؛ صدای منکرشان بالا رفت انهم با فتوای قتل و قمع و تحریک طاغوتیان مسلط بر مسلمین و احزاب مختلف موجود در زمینه های سیاسی ؛ وعکس العمل انها نتیجه محزون داشت ؛ موقعی که تابعین انها بر سر انصار یمانی اوردند.
و بعد از ان افعال شنیع ؛ تابعین علمای بی عمل یک حمله اعلامی ضد دعوت مبارکه انجام دادند و دارند ؛ تا مسیر و جریان این حرکت یمانیه را با وسائل اعلام جمعی که در دست دارند ان را در نظر مردم مخالف دین واهل بیت (ع) جلوه نمایند
[3]
ولاکن انصار یمانی با حمد وسپاس فراون این اعلام بی فایده را با ردی قاطع جواب دادند و دلایل قاطع وکتب انها در سایتها موجود است ؛ ویا با وجود محجوب ساختن سایت انصار در هر زمان به ساخت سایت دیگر همت گمارده ؛ تا دعوت حق را به گوش تمام مردم جهان برسانند .
وسحر علمایی بی عمل به خودشان بازگشت ، هنگامی که می خواستند دعوت را در عراق محصور سازند وان را با اعمال شیطانی خویش مختومه اعلام دارند ؛ با فراری شدن انصار این دعوت به تمام نقاط جهان امتداد یافت و اکثر کشورها ومردم مومن سینه خود را برای این دعوت باز کردند و در ان مومنینی را به دعوت یمانیه اهل بیت (ع) خواهی یافت .
واما علمایی بی عمل گه گذاری برای رد بر این دعوت مبارکه عورت علمیه خویش را جلوی هر کس ونا کسی مکشوف می دارند . و خود را مفتضح می سازد . واز جمله انها شیخی معروف که در برنامه سحر وکوثر برنامه داشت برای تشخیص حقانیت دعوت سوالی را کردند وان اینکه طلب معجزه دارد و ان - محاسن (ریش سفیدش ) را سیاه گرداند- سبحان الله فرق این شخص با کسی که به امام علی (ع) گفت چند مو در ریش دارم برای طلب معجزه چیست.
خدا را شکر که اینگونه مخالفین و دشمنان اهل بیت ودعوت مبارکه انها را اینگونه با فرو رفتن در جهالت و گمراهی برای ما اشکار ساخت ؛ و انها را روزی بعد از روزی دیگر به پرتگاه سقوط سوق می دهد
[4] .
مصادر کلام انها در رد دعوت جز قیل و قال چیز دیگری نیست ویا مقالاتی که نویسنده انها مجهول است . اقوالی نوشته شده که هیچ برهانی از خداوند واهل بیت (ع) در ان نیست . بلکه وقایع و وثائقی است که خود مصادر انها – دولت حاکم در عراق و مرجعیت و تابعین انها - در جای دیگر ان را رد وتکذیب کرده است .
و بر مراجع و حوزات علمی ؛ کسانی که این اشخاص را برای رد این دعوت و ناطق به اسم خود معرفی کرده اند واجب است که منزلت خود را خود مشخص گردانند؛ زیرا که اهل بیت (ع)فرموده اند که در زمان فتنه ها بر عالم واجب است که علم خود را ظاهر گرداند واگر اینکار را انجام نداد لعنت خدا وملائکه وانبیاء (ع) بر او باد زیرا کسی که از حق ساکت باشد شیطان لال است.
دائما خطاب موسسات دینی مسلط بر مردم در هر زمان ؛ ترهیب وترساندن ؛ و یا به حرکت در اوردن ذاکره قدیم مردم برای به درد کشاندن انها از ذکر دعوت های گمراهی قدیم است تا وسیله ی برای رد حرکت حق باشد . اینکه مردم حال واینده خود را فراموش سازند؛ و اگاهی وفهم خویش را به دست اشخاصی دیگر دهند ؛ تا از شنیدن ندای حق باز مانند .
واگر مردم به حال روز خود ودوری انها از عمل به سنت رسول و امانت ایشان (ص) - اهل بیت و قران -توجه نداشته باشند . و امروزه اشخاصی که شما را به مبارزه وسکوت از این دعوت می خوانند؛ مثال همان کسانی هستند که عیسی (ع) در مورد انها فرموده: :« وای بر شما ! شما ملکوت آسمان را به روی مردمان می بندید، پس نه خود داخل می شوید و نه به آنها که قصد ورود دارند اجازه ورود می دهید، هشیار گردید پیش از آنکه بدانچه کرده اید گرفتار آیید و بگویید،واحسرتا که در جوار پروردگار چه کوتاهی نمودیم» عهد قديم و جديد ص42.
- جریانت فوق هیچ گونه ربطی به جریان یمانی ال محمد (ع) ندارد و امام باقر در مورد ان فرموده اند . ((... در پرچـمها پرچـمى هدايت يافته تر از پرچم يمانى نيست وآن پرچم هدايت است چون كه شما را به سوی صاحبتان دعوت می کند، و اگر يمانى خروج کرد فروختن اسلحه حرام مى شود. واگر يمانى خروج کرد؛ بپا خيز بسوی او زيرا که پرچمش پرچم هدايت است، و جايز نيست مسلمانان از آن سرپيچى كنند، و اگر كسى اينكار را انجام دهد از اهل جهنم است، زيرا که او دعوت به حق و هدايت به راه راست مى كند ..
باید بدانید که یمانی هدایتگر ترین پرچم اهل بیت (ع) وصاحب حق و هدایت کننده به طریق حق و راه راست است
- ایا از خود پرسیدیم که چگونه او را بشناسیم . ؟
- ایا غیر از این پرچم پرچم دیگری وجود دارد ؟
- چرا نه نام و نه مکان ونه زمانی برای ظهور ایشان وجود دارد ؟
وجواب این سولات را در رد به این موضوع فتنه جدید خواهید شناخت .
-باید بدانید که غیر از پرچم یمانی پرچم های مشتبه
[5] دیگری وجود دارد به این روایت توجه کنید .
امام ابی عبدالله ( ع) بعد از كلامي به مفضل ميفرمايند: أي مفضل دوازده پرچم وبيرق مشتبه قد علم ميكنند ونمي توان حق را از باطل تشخيص داد , مفضل .گفت من گريه كردم وامام گفت از چه گريه ميكني گفتم قربانت گردم فرموديد دوازده رايت مشتبه( بيرق ‘پرچم) خود را بالا ميبرند كه نمي توان حق را از باطل تشخيص داد در ان زمان چه كنيم امام به طرف پنجره كه در ان پرده كشيده شده بود نگاه كرد وبه مفضل دستور داد تا ان پرده را بالا بزند, نوري از ان وارد اطاق شد .امام فرمود اين نور خورشيد روشن است, گفتم بله فرمود: به خدا قسم نور ما از اين نور روشنتر است.
ولی اگر این صاحب حق و هدایتگر ترین پرچم ها ؛ پرچم حق امام (ع) را بالا ببرد اهل مشرق ومغرب او را لعنت خواهند کرد همانگونه که در روایات امده است .
پس کسی از طریق حرکت امام مهدی (ع) خبر ندارد تا اینکه خود ایشان خبر ظهور را به مردم خبر دهد زیرا دشمنانی دارد واز انها : ابوخالد کابلی گوید: هنگامی که علی بن الحسین ع درگذاشت من خدمت امام باقر (ع) رسیدم و به آن حضرت عرض کردم: فدایت گردم تو می دانی که من جز پدرت کسی را نداشتم و انس مرا با او وحشت مرا از مردم می دانی، فرمود : راست می گوئی ای ابا خالد ولی چه می خواهی بگوئی؟ عرض کرد: فدایت گردم، پدرت صاحب این امر را به گونه ای برایم توصیف کرده بود که اگر در راهی او را می دیدم حتماً دستش را می گرفتم ، فرمود:دیگر چه می خواهی بگوئی ای اباخالد؟ عرض کردم: می خواهم نام او را برایم بگوئی (فاش سازی) تا او را به نامش بشناسم،فرمود: به خدا سوگند نام او را برایم بگوئی (فاش سازی) تا او را به نامش بشناسم، فرمود: به خدا سوگند ای اباخالد سئوال زحمت انگیز ومشقت آوری از من پرسیدی واز ا مری از من سئوال کردی که[هرگز آن را به هیچکس نگفته ام و] اگر من آن را به کسی گفته بودم ( گفتنی بود) مسلماً به تو می گفتم،تو از چیزی مرا پرسش می کنی که اگر بنی فاطمه او را بشناسد حرض ورزند که او را تکه تکه کنند.
[6]
-دوما اینکه کسی از حرکت یمانی خبر ندارد تا زمینه امتحان فراهم گردد وخداوند با امتحان کافر و مومن را معرفی می سازد . در قران امده كه (((أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ*عنكبوت)
خدا ميفرمايند. ايا گمان كرده ايد بعد از ايمان رها شده و امتحان نمي شويد بلکه همانگونه كه اقوام قبل امتحان شدند شما نيز امتحان مي شويد تا خدا صادق را از دروغگو تشخيص دهد.
وحضرت محمد(ص) ميفرمايند أي امت من مانند بني اسرايل امتحان ميشويد وجا روي جاپاي انها ميگزاريد واگر انها وارد سوراخ ميشدند شما نيز وارد همان سوراخ ميشويد.
و سوما " کسی از جریان یمانی خبری ندارد تا هرکسی به دروغ ادعایی یمانی بودن اهل بیت(ع) را نکند و فقط صاحب حق است که می اید و حق خویش را به مردم گوشزد می کند همانگونه که خلفای قبل اینگونه امدند ؛ در روایات امده که کسی از ظهور او خبر ندارد تا خود بر مردم احتجاج کند ...
ونکته اخر اینکه مانند جریانت فوق در تاریخ بوده وهست وکسی منکر این دجالین ملعون نمی شود ؛ ولی سوال اینجاست چرا این یاد اوری وان هم در اینجا یا به عبارت دیگر علت اوردن این مطالب تاریخی چه ربطی به دعوت یمانیه ال محمد دارد . وحال تمام مدعیان دلیلی بر اثبات حقانیت خویش نداشته اند .
-و ایا وجود دعوت باطل ودروغگو دلیلی بر رد دعوت حق است ؟ !!
-مثلا در زمان حضرت محمد (ص) خیلی ها ادعای نبوت باطل داشته اند- مانند مسیلمه سجاح واسود وکندی – ایا وجود اینها دلیلی است بر بطلان دعوت حضرت محمد (ص) است ؟
و چگونه می توان دعوت حق را از باطل تشخیص داد . ؟ ﴿قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾.
مى گويد
-جریان یمانی :
پس از دقت در دو نکته مذکور ، اینک به شناساندن ماهیت جریان یمانی می پردازیم .
این جریان تحت عنوان احمد الحسن الیمانی ، وصی ، فرزند و فرستاده امام زمان (عج) در اواخر سال های حاکمیت صدام بروز کرد. پس از سقوط او ، با کمک برخی از باقیمانده های رژیم بعث ، تشکیلات وسیعی را در مناطقی همچون نجف ، کربلاء ، ناصریّه و بصره به راه انداخت . مؤسس جریان ، شخصی به نام احمد اسماعیل گاطع از قبیله صیامر در حدود سال 1973 میلادی ، در منطقه ای به نام « هویر » از توابع شهرستان « زبیر » از استان بصره متولد شد . وی در سال 1999 میلادی ، از دانشکده مهندسی بصره فارغ التحصیل شد. مدّتی در حوزه شهید سید محمد صدر در نجف تلمّذ نمود . ضمناً بنا بر نقل مؤثق برادر وی از نیروهای بعثی بود. ادعاهای واهی احمد الحسن یمانی ایشان با این که سید نیست، و اصل و نسب او از طایفه « صیامر » معلوم و معروف است ، عمامه سیاه پوشید ، ودر مجامع عمومی ظاهر شد . از جمله ، با توجه به فیلمی که از او گرفته شده است ، بر بالای منبر در یک مسجدی ، با لباس روحانی و عمامه سیاه سخنرانی ، و ادّعاهای ضد ونقیض خودش را مطرح کرده است .
پاسخ
خداوند بر کلام فوق شاهد است :
و می فرماید : ( أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌمِنْ رَبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ) ( اعراف : 63 )
( آیا تعجب کرده اید که دستورآگاه کننده پرورد گارتان به وسیله مردی ازمیان شما برسد ، تا ( ازعواقب اعمال خلاف ) بیمتان دهد ، و ( پرتواین دستور ) پرهیزکاری پیشه کنید وشاید مشمول رحمت ( الهی ) گردید )
این سنت خداوند است . که در هر زمان با فرستاده ورسول خداوند تکرار می شود ؛ اینکه مخالفان خلیفه خدا در هر زمان پرچم مخالفت را بالا می برند و خود را برتر از صاحب حق می بینند و اگر حق خدا بوسیله مردی صادق و راستگو از میان خود شان انتخاب شود ؛ ومخالف هوای نفسانی انها اید مخالفت و تکذیب وی توسط صاحبان مناصب دینی ودنیوی اغاز می شود و این سنت با تمام انبیاء وخلفای خدا بود و با امام مهدی (ع) تکرار می شود به چند دلیل و روایت از کلام خدا ومحمدوال محمد (ع) در این زمینه توجه کنید :
اینکه اختیار خلیفه خداوند بدست خداوند است :
و وقتی آدم(ع) اولین خلیفه خود را انتخاب می کند ابلیس که عالم بود و امام علی (ع) در مورد او می فرماید طاوس ملائکه بود مخالف اولین خلیفه و اختیار خداوند شد و گفت من از او بهترم من را از اتش افریدی و آدم را از گل ... و بعد از اختیار هابیل خلیفه خدا توسط حضرت آدم - و به امر خداوند - قابیل اعتراض می کند ومی گوید من از او بزرگتر هستم ... و یا اعتراض برادرن یوسف بر خلافت یوسف توسط یعقوب (ع) - و به امر خداوند ...
یا در زمان طالوت که در قران امده بعد از انتخاب طالوت توسط خداوند (...وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا... پیامبراشان به انها گفت خداوند طالوت برا برای شما انتخاب کرده ..... وانها بر امرخداوند اعتراض می کنند و گفتند ..( قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنْ الْمَالِ ... بقره .... چگونه صاحب ملک و رهبر ما گردد وحتی مالی ندارد و ما نسبت به او اولاتر هستیم ...
ان قوم بعد از اينكه از پيامبرشان خواستند كه ملكي را برايشان انتخاب كند طالوت را انتخاب ميكند وانها اعتراض ميكنند همانگونه كه ملائكه اعتراض كردن وگفتن كه طالوت هيچ گونه مالي ومنصبي در بين ما ندارد در اين موقع پيامبرشان جواب انها را با اين جمله ميدهد كه او علمي دارد که از خداوند است واو ملكش را به هركس که ميخواهد ميدهد. ویا اعتراض مردم در زمان رسالت حضرت محمد (ص) واینکه محمد (ص) یتیم قوم صاحب رسالت گردد وخلیفه خداوند شود ودر قران امده که { وَقَالُوا لَوْلاَ نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ }(الزخرف /31). چرا این قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندی) از این دو شهر ( مکه و طائف) نازل نشده است ) ؟ سبحان الله همان سنت قدیم اعتراض بوده وخواهد بود زیرا که این امتحان از زمان ادم بوده وخواهد ماند انجا که خداوند فرمود : ( ياد كن هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم آدم را سجده كنيد پس همه جز ابليس سجده كردند كه از گروه جن بود و از فرمان پروردگارش سرپيچيد آيا با اين حال او و نسلش را به جاى من دوستان خود مىگيريد و حال آنكه آنها دشمن شمايند و چه بد جانشينانى براى ستمگرانند *کهف 50)
در اینجا باید ملتفت شویم که این آیه کریمه نصی صریح و روشن بر حاکمیت خداوند است که روشن می کند هرکه آن را قبول کرد وآنها ملائکه بودند و کسي که آن را رد کرد و قبول نداشت ابلیس است و بعد از این هرکه این حاکمیت مطلق خداوند را قبول نداشته باشد آخر این آیه بر او مطابقت می کند یعنی ابلیس وفرزندانش را دنبال کرده و خدارا فراموش کردند (شیطان وفرزندانش را دوست خود گرفته اید در صورتیکه آنها شما را دشمنند و ظالمان که به جای خدا شیطان را برگزیدند بد مبادلی کردن)
به نظر اینان صاحب حق باید طبق موازین انتخاب انها باید بیاید واگر غیر از این باشد هرکس که باشد درغگو یا ساحر و ومجنون است . و خداوند می فرماید خدا را عبادت کنید زیرا که غیر او خدای نیست . الأعراف : 59
وفرمود: ای قوم داعی خداوند را اجابت کنید وبه او ایمان اورید .تا غفرانی از گناهانتان باشد وشما را از عذاب سخت خارج می سازد : لاحقاف : 31
ونيز فرموده: ( هر امتی فرستاده ای دارد پس هر وقت فرستاده آنان بیاید در بین آنان با قسط و عدالت قضاوت کند و آنها مورد ظلم واقع نمی شوند ) ( یونس47 )
امام صادق (ع) : در مورد فرستاده اخر الزمان می فرماید ( قائم آل محمد (ع) میآید تا اینکه به نجف أشرف میرسد و لشكر سفیانی و اصحابش از کوفه خارج میشوند در حالیکه مردم نیزهمراهش هستند وآن ، در روز چهارشنبه است ؛ پس او ( قائم( ع) آنان را دعوت به مذاکره میکند و حقش را به آنان گوش زد می کند و به آنان میگوید : که مورد ظلم و ستم واقع شده است و میگوید (ع) : هر کس با من در خدا احتجاج کند ، من از همه کس به خداوند أولی هستم من بقیه از نوح و ذخیره ابراهیم وقطعه از طور موسی وبشارتی از عیسی و نور محممد مصطفی (ص)وبدرم علی مرتضی ومادرم فاطمه زهراء(ع)وخون حسن وحسین (ع) در رگهایم جریان دارد من بقیت از ال محمد (ع) می باشم من رحمتی برای مومنین ونقمتی برای کفار هستم ... وآنها به او میگویند : از همانجا که آمدی برگرد ، ما نیازی به تو نداریم ، این را به شما گفته بودیم و شما را نیز آزموده ایم ... ) بحار الأنوار ج52 ص387 .
یمانی ال محمد (ع) می فرماید این نصيحت را ازمن قبول کنيد زيرا که تكذيب انبياء واصياء (ع) در هر زمان عذاب دردناک است , و سخنان آل محمد (ع) را برحسب آنچه خدا آنان را أمر فرموده است، در جای خود قرار دهند ؛ و حکمت یمانیه را مانند به باد دادن کاه ، به باد فنا نسپارند و سپس پشیمان شوند هنگامی که پشیمانی سودی ندارد.
ای قوم من :{ من رسالات پروردگارم را به شما ابلاغ میکنم و خیر خواه امینی برایتان هستم } اعراف / 68 .
از أبی خدیجه ، أز ابی عبد الله (ع) روایت شده است که میفرماید : ( زمانیکه قائم آل محمد (ع) قیام می کند ، أمر جديدی میآورد ، همانطور که رسول خدا (ص) در آغاز اسلام أمر جديدی آورد ) الارشاد شیخ مفید ج2 ص384 .
هر انسان طالب حق ، این روایت را می خواند حتماً باید خود را برای اِستقبال أمر جديدی غیر از آنچه در نزد همه جا افتاده است آماده سازد ، بلکه بعضی روایات ، أمر قائم آل محمد (ع) رابه امرغریب وصف کرده اند ويارانش را به غریبان :( إسلام غریب اغاز شد و دوباره غریب خواهد شد، همانطور که آغاز شده بود ، پس سعادت و خجستگی برای غریبان باد ) ولی متأسفانه امروز هر مجموعه و گروهی میخواهد که إمام مهدی (ع) همانگونه که خودشان می خواهند ، و بر حسب نقشه ای که برای قيامش کشیده اند بیاید. ) وخداوند فرموده: هرگاه فرستادي براي شما فرستاديم چون مخالف هواي نفساني شما ايد تكبر كرده يا او را كشته يا تكذيب ميكنيد. ، بلکه انها مي خواهند إمام (ع) از راه كسى که اینان که خود انتخاب کرده و، تبعیت او را واجب دانسته اند بیاید و اينگونه است که :{ كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ } ( المؤمنون / 53 ) . ( هر حزب وگروهی ، به آنچه نزد خود دارند خوشحال هستند )
پس اگر امام (ع) از راهی دیگر بیاید به او انچه به رسول اکرم گفته بودند می گویند :
{ وَقَالُوا لَوْلاَ نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ }(الزخرف /31).
چرا این قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندی) از این دو شهر ( مکه و طائف) نازل نشده است ) ؟
واگر با نقشه و طرحی بیاید که در فکر و اندیشه آنها نیامده بود و جديد باشد، امام (ع) در نزد ایشان ، دیگر امام نیست ؛ وگوئی این امری حتمی است که امام (ع) با تکذیب و مسخره شدن مواجه گردد. و گوئی این سخن خدای متعال را در سوره یس نشنیده اند : { يَاحَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون } ( يس / 30 ) .
افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایت آنان نیامد مگر اینکه او را به مسخره میگرفتند )
(غيبة نعماني 210 .كلام ما(اهل بيت) بر دل مردان سخت وگران ميباشد بس سخن ما را به ارامي باانها بگوید وهركس طالب بود کلام ما را بیشتر به او برسانید وهركس انكار كرد اورا رها كنيد زيرا كه بعد ازين فتنه أي ميباشد كه در ا ن حتي كساني كه يك مو(در دين) را به دو نصف تقسیم ميكنند از دین ما خارج ميشوند تا فقط ما وشيعيان واقعي باقي بمانند وهمچنين ميفرمايند اگر قائم ماخروج كندكساني كه گمان برده ميشد از منتظران قائم هستند از اين امر (ولايت) خارج ميشوند وكساني كه شبيه افتاب برستان وماه برستانند وارد اين امر ميشوند ص172 غيبه نعماني
افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایت آنان نیامد مگر اینکه او را به مسخره میگرفتند...
بر آنان أثر نمی گذارد و اصلا ایشان را مخاطب قرار نمی دهد ! !
یا اینکه می گویند (ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و ما بر آثار آنها اقتدا می كنیم) ،
( خير، ما از آنچه پدران خود را در آن یافتیم، پیروی می كنیم؛ ایا اگر پدران آنها چیزی نمی فهمیدند وهدایت نیافتند باز از آنها پیروی خواهند كرد )
در مقابل سخنان انبیاء و اوصیاء می گفتند: دیوانه يا ، مجنون است ، جادوگر يا، كاهن است، دروغگوو، نادان است و... ، چگونه می توان پیامبر واقعی را شناخت؟! .دیوانهای كه سخنان بزرگ وحكمت آمیز می گویدمجنونی كه با كلمات الهی اهریمن را از انسان دور می كند وجنّیان كافر وشیاطین از او فرار می كنند. كاهنی كه وقت خود را به نماز وعبادت می گذراند دروغگویی كه به راستگویی وامانتداری مشهور شده بود نادانی كه از میان دانشمندان مبارز می طلبید ودر علم بر آنها پیروز میگردد ودر اخر به انها اینگونه می فرماید: (ای قوم من، هیچ گونه گمراهی در من نیست ، بلکه من فرستادهای از جانب پروردگار جهانیان ام) ، و خداوند در جواب مكذبين می فرماید (ما هر یك از اینها را به گناهانشان گرفتیم، بر بعضی از آنها طوفانی از سنگریزه فرستادیم، وبعضی از آنها را صیحه آسمانی فرا گرفت، وبعضی دیگر را در زمین فرو بردیم، وبعضی را غرق كردیم، خداوند هرگز به اینها ستم نكرد ولی آنها خودشان به خود ستم میكردند* مَثَََل كسانی كه غیر از خدا را اولیای خود برگزیدند، مثل عنكبوت است كه خانهای برای خود انتخاب كرد، در حالی كه سستترین خانهها ، خانه عنكبوت است، اگر میدانستند) (اعراف 61)
، کار مردم بسیارتعجب آور است زیرا که سلاطین و پادشاهان بخاطر از دست رفتن حکومتهای دنیوی و باطل خود می ترسند و علمای بی عمل از این که مناصب وپُست های دینی خود را از دست بدهند می ترسند ، اما در این هنگام مردم باید از چه چیز بترسند ؟ آیا باور کردنی است که انسان افسار خود را به دست علمای گمراهی بدهدآیا باور کردنی است که انسان راضی شود که تابع و پیرو علمای گمراهی شود تا این که او را وارد جهنم کنند ؟ آیا او گمان می کند که روز قیامت زمانی که بگوید : « من پیرو و مستضعف بودم » این گفتة او برایش سودی دارد ، درآن روز ، پشوایان گمراهی ازپیروانشان بیزاری می جویند ؛ خداوند متعال می گوید : (إبراهیم:21)) ،
(ودر قیامت همة آن ها در برابر خدا ظاهر می شوند؛ در این هنگام ضعفا (تابعين علماي بي عمل ) به مستکبران (رهبران گمراه) می گویند: ما پیروان شما بودیم! آیا اکنون که بخاطر پیروی از شما گرفتار مجازات الهی شده ایم شما حاضرید سهمی از عذاب الهی را بپذیرید وآن را از ما بردارید؟ آنها می گویند اگر خدا ما را هدایت کرده بود، ما نیز شما را هدایت می کردیم [ولی کار از اینها گذشته است] چه بیتابی کنیم وچه شکیبایی ، تفاوتی برای ما ندارد؛ راه گریزی برای ما نیست) بقره 166-167) ، (در آن هنگام ، رهبران (گمراه وگمراه کننده ) از پیروان خود بیزاری می جویند وکیفر خدا را مشاهده می کنند؛ ودستشان از همه جا کوتاه است * ودر این هنگام پیروان می گویند: کاش بار دیگر به دنیا بر می گشتیم تا از آنها [پیشوایان گمراهی] بیزاری جوییم)
ولی افسوس بعد از این همه فراز ونشیب ، پس آنها باید عذاب خوارکننده در این دنیا را بچشند و سپس عذاب جهنم است که بر آن وارد می شوند، و روز قیامت در انتظار آنهاست .اينان قبل از این به انبیاء (مي گفتند : هر چقدر نشانه ومعجزه برای ما بیاوری که سحرمان کنی ما به تو ایمان نمی آوریم) (اعراف132)
(وهر گاه نشانه ومعجزه ای را ببینند روی گردانده و می گویند : این سحری مستمر است )(قمر2)
عاقبت هنگامی که تکذیب کنندگان به لبه جهنم می رسند متوجه می شوند که چگونه با انبیاء روبرو شدند و آنها را متهم به سحر کردند در این هنگام ندایی به آنها می رسد تا آنها را از عاقبت ننگشان آگاه سازند.
( أَفَسِحْرٌ هَذَا أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِرُونَ ) (طور-15) (آیا این سحر است یا شما نمی بینید).
و همانگونه که خداوند فرموده تمام انبیاء تکذیب یا به قتل رسیدند . این سنت امروز مانند گذشته با قائم (ع) تکرار می شود تا جائیکه ، أمر به جنگیدن با امام مهدی (ع) منتهی میگردد . از امام باقر(ع) : ( اگر قائم آل محمد (ع) قيام كند به سوی کوفه می رود ، پس چند هزار نفر که عقیده دارند حضرت مهدی (ع) فرزند ندارد(بتريه) سلاح بر دوش می گیرند و به سوی او می آیند و به او ( قائم ع ) میگویند : برگرد از همانجا که آمدی برگرد ما احتیاجی به فرزندان فاطمه (س) نداریم ؛ پس شمشیر بر آنها میکشد و تا آخرین نفر آنها را می کشد ؛ ﺳﭙس وارد کوفه می شود و هر منافق شك کننده ای را می کشد و کاخ هایشان را منهدم میسازد و مبارزینشان رابه قتل میرساند تا اینکه خدا راضی شود» الإرشاد شیخ مفید ج2 ص384 ، این نصیحتی است برای هرکس که از معاد میترسد و نمی خواهد که با این سخن با إمام (ع) مقابله کند ( ای فرزند فاطمه س برگرد.. ) زیرا او با امری جدید می اید وبا ان مردم امتحان می شوند .
-مالک جهنی می گوید به أبی جعفر(ع) عرض کردم : « صاحب این أمر را به اوصافی توصیف مكنيد که شبیه هیچ یک از مردم نمی باشد . ایشان (ع) فرمودند : خير ؛ به خدا سوگند که آن هرگز امكان ندارد ،تا اینکه خودش بر شما احتجاج کند و شما را به خويش دعوت کند » کتاب الغیبه نعمانی ص377 .
یعنی هرچه کوشش کنید که روایات آل محمد (ع) را که در مورد امام مهدی (ع) و تفاصیل قضیۀ ايشان و چگونگی قیام و حوادث سالهای ظهور و آغاز زمان ظهورش است را کاملا بفهمید نخواهید توانست ، همانطوری که امام (ع) فرمود :« به خدا سوگند که آن هرگز نمی باشد » و بر آن سوگند یاد فرمود . و اوصافی که مورد نظر جهنی بود اوصاف خود شخص و اوصاف قضیه ومتعلقاتش است علی الخصوص در دوره قبل از قیام ، در زمان دعوت مسالمت آمیز که امام (ع) در آن دوره ، مردم را به بیعت دعوت می کند
و کلام امام باقر(ع) روشن میكند آنجایی که می فرمايند : « تا اینکه خودش بر شما بدان احتجاج کند و شما را به آن دعوت کند » یعنی خود اوست که شما را با سخنان وبیاناتش به حقیقت این أمر آگاه میکند ؛ پس إمام (ع) مقرر فرموده است که این أمر بر مردم مشتبه باشد و کسی که آن را روشن می سازد ، خود صاحب الامر است تا به این وسیله ، صاحب حق حق خويش را برای همه مشخص گرداند .
از امام صادق(ع) سوال شد چگونه ظهور امام مهدي (ع) را بشناسيم و امام (ع) او را اينگونه معرفي مي كند كه: ((اي مفضل با شبه ظاهر مي شود تا اشكار گردد و ذكرش بالا مي رود و امرش اشكار مي شود و نامش و كنيه اش را مي خوانند و اين ياد بر زبان اهل حق و باطل و موافقين زياد مي گردد تا حجت معرفتش بر انها تمام گردد به اينكه ما او را در اقوال خود معرفي كرديم و نامش ونسب و كنيه اورا گفتيم واينكه نام او نام و كنيه جدش رسول اكرم (ص) مي باشد تا كسي نگويد او را نشناختيم يا براي او اسم و كنيه و نسبي نيست به خدا قسم تا زماني كه اشكار شود و نامش معلوم گردد همه نامش را بر زبان خواهند اورد حتي دشمنانش تا حجتي باشد بر انها وبعد از ان ظاهر مي شود همانگونه كه جدش گفته است و خداوند متعال فرموده كه او همان كسي است: كه رسول خود را با هدايت و دين حق بر اديان ديگر ظاهر مي سازد حتي اگر مشركين نخواهند .
و پیامبر خدا (ص) در حدیثی می فرماید : « علمی دارد که اگر وقت قیامش فرا رسد ، آن علم را منتشر می سازد ، و خدای عزوجل او را به سخن وا میدارد ، پس آن علم ، او را ندا میدهد : خروج کن ای ولی خدا ، بکش دشمنان خدا را ، و دو پرچم ودو نشانه دارد...» الزام الناصب ج2 ص189 .
واین علم امروز به فضل خداوند و به فضل دعوت یمانیه مبارک ، در میان مردم در حال انتشار است: (هر کس که هدايت شود هدايتش به سود خودش می باشد وهر کس که گمراه شود گمراهيش به ضرر خودش می باشد وهيچ کس گناه ديگری را به دوش نخواهد کشيد وما مرد مرا عذاب نمی کنيم مگر بعد آز فرستادن رسول) الإسراء/15).
-هیچگونه مدرکی دال بر در س خواندن و تلمیذ بودن ایشان در مدرسه و حوزه سید صدر وجود ندارد واگر راست می گوید مدرکی دال بر صحت کلامتان بدهید .
-کلامی از کتاب روشنگری نوشته سید احمد الحسن یمانی اهل بیت (ع)
وبخوان بر انها به حقیقت و راستی حکایت فرزندان ادم را که تقرب به قربانی جستند از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد گفت من تو را البته خواهم کشت گفت که خدا قربانی متقی ان را خواهد پذیرفت اگر تو به کشتن من دست بر اوری من هرگز به کشتن تو دست دراز نخواهم کرد که من از خدای جهانیان می ترسم من می خواهم که گناه کشتن من و گناه مخالفت تو هر دو به تو باز گردد تا تو اهل اتش جهنم شوی که ان اتش جزای ستمکاران عالم است پس از این گفتگو هوای نفس او را به کشتن برادرش ترغیب نمود تا او را به قتل رساند و بدین سبب از زیانکاران گردید انگاه خدا کلاغی را برانگیخت که زمین را با چنگال گود نماید تا به او بنماید که چگونه بدن مرده برادر را زیر خاک پنهان سازد با خود گفت ای وای بر من ایا من از ان کلاغ عاجزم تا مانند او جسد برادرم را زیر خاک پنهان کنم واز این کار بسیار پشیمان شد بدین سبب بر بنی اسرائیل چنین حکم نمودیم که هرکه نفسی را بدون حق قصاص ویا بی انکه فتنه و فسادی در روی زمین کند به قتل رساند مثل ان باشد که همه مردم را کشته وهرکس نفسی را حیات بخشد مثل ان است که تمام مردم را حیات داده و هر ایینه رسولان ما بسوی خلق با ادله و معجزات امدند برای اصلاح خلق و بسیاری از مردم بعد از فرستادن رسول باز روی زمین بنای فساد و سرکشی گذاشتند* )
هابیل قربانی از او قبول شد و وصی آدم (ع) شد و قربانی قابیل قبول نشد . وقابیل حسادت هابیل را کرد و او را تهدید به قتل کرد و جواب هابیل : ( اگر تو به کشتن من دست بر اوری من هرگز به کشتن تو دست دراز نخواهم کرد که من از خدای جهانیان می ترسم ) و قابیل هابیل رابه قتل رساند و بدین سبب از زیانکاران گردید ، و ندامتی که دنیا واخرت او را تباه کرد , بله اوصیاء هرگز به دنیا نگاه نمی کنند زیرا در نزد خداوند به مقدار بال مگسی ارزش ندارد و انها را به ملکی که باقی نمی ماند وذکری که در دنیا فانی می شود چکار .
واین حالت در بنی ادم چقدر تکرار شد وبرای همین خداوند فرموده ( بخوان بر انها ) روشن نما بر انها و به انها یاد ده چون این حالتی است که در هر زمان و با هر وصی تکرار می شود .
واین داستان سامری پسر خاله موسی (ع) و فرمانده جنگی او وقتی حسادت موسی را کرد قضیه او را کشت و بنی اسرائیل را گمراه کرد . بلکه حتی او وکسانی که با او بودند می خواستند هارون (ع) وصی موسی (ع) را بکشند
( وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِن بَعْدِيَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الألْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُواْ يَقْتُلُونَنِي فَلاَ تُشْمِتْ بِيَ الأعْدَاء وَلاَ تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ * قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ )(
[7]).
( وقتی موسی به سوی قوم خود بازگشت با حالت خشم و تاسف به قوم گفت شما پس از من بسیار بد حافظ غیب من بودید ایا در امر خدای خود عجله کردید و الواح را به زمین انداخت و از فرط غضب سر برادرش را به سوی خود کشید * گفت ای فرزند مادرم بر من خشمگین مباش که من در کارهدایت قوم بودم انها مرا خوار و زبون داشتند تا انجاکه پس با خصومت و ممانعت کردم نزدیک بود مرا بکشند پس تو با خشمت دشمنان را بر من شاد مگردان و مرادر عداد ستمکاران مشمار )
و با وجود این موسی (ع) در هنگام برگشت سامری را نکشت بلکه
( قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَّنْ تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفاً لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً )(
[8]).
( گفت ازمیان ما بیرون شو تو در زندگانی دنیا به مرضی دچار می شوی که دائم گوئی کسی مرا نزدیک نشود )
و انگار هابیل وقابیل بودند ... حالت تکرا شد وبا هر وصی اینگونه است و این حال یهوذا سخریوطی که می خواست عیسی (ع) را به قتل برساند انهم با تسلیم او به علمای بنی اسرائیل و با هر وصی قابیل وسامری ویهوذا تکرار می شوند . وبا علی (ع) عمر وحسد او تکرار می شود و قتل او را با قتل قضیه امام وغصب خلافت او انجام می دهد . واوصیاء (ع) به هدایت مردم وشناخت انها به پروردگار نظر می کنند و قابیل وسامری ویهوذا وعمر به ملک وذکر دراین دنیای فانی که با اهل خویش زایل می شود نظر دارند
( وبخوان بر انها به حقیقت و راستی حکایت فرزندان آدم .. ) در هر زمان بخوان یعنی در هر زمان فرزندان آدم وصی خواهی یافت مظلوم مهضوم حق او غصب شده ، ویا به قتل رسیده یا شخصیت او را کشته اند ، ودر طرفی قاتلی ملعون که حق وصی راغصب کرده ,در هر زمان این ایه در زندگی روز مره خواند می شود ولی کسی توجه نمی کند و موعظه گری نیست که بند گیرد وحتی به یاد نمی اورند واین غفلت وجهل استمرار می یابد
(يَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ)(
[9]) .
( از دنیا ظاهر ان را می شناسند واز اخرت غافلند )
واینگونه حال یوسف (ع) وبرادرانش
(قَالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ)(
[10]).
( و یعقوب گفت ای فرزندان من ازان ترسان و پریشان خاطرم که از او در بیابان غفلت کنید و طعمه گرگان شود )
و بدین سبب بر بنی اسرائیل چنین حکم نمودیم .بنی اسرائیل فرزندان یعقوب (ع) هستند ,وانها اسباط بودند ومراد ازاین ایه اوصیاء می باشد ودر این امت ال محمد (ع) هستند که بر تمام عوالم افضل هستند .
( يَا بَنِي إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ)(
[11]).
( ای بنی اسرائیل بیاد اورید نعمتی که با ان شما را منعم ساختم و شما را افضل مخلوقات عالم کردم )
بر بنی اسرائیل چنین حکم نمودیم یعنی بر اوصیاء (هرکه نفسی را بدون حق قصاص ویا بی انکه فتنه و فسادی در روی زمین کند به قتل رساند مثل ان باشد که همه مردم را کشته ) یعنی هرکس نبی یا وصی را به قتل بر ساند مثل ان است که تمام مردم را کشته چون وصی ونبی پدر ان و فرمانده وامام انهاست و هرکس شخص یا شخصیت امام را به قتل برساند امت را کاملا به قتل رسانده است چون او سبب گمراهی وانحراف انهاست . وهر کس وصی یا نبی را یاری کند ویا امر او را ظاهر گرداند وان را برای مردم تایید ( وهرکس نفسی را حیات بخشد مثل ان است که تمام مردم را حیات داده ) .
و رسولان با روشنگری برای مردم امدند ولی باز مردم انها را به قتل رساندن , شخصیت های انها وخوداشخاص را به قتل رساندن و هر متکبر ملعون اسرافگری را تبعیت کردند که مقام اوصیاء را به خود می دهد مانند سامری و امثال ان
( ورسولان ما با روشنگری امدند ولی بیشتر انها ی که در زمین بودند اسرف کار بودند ) .
واینگونه حال وصی امام مهدی (ع) است ( هرکس نفسی را حیات بخشد مثل ان است که تمام مردم را حیات داده )
برای تمام اهل زمین چون او برای هدایت اهل زمین مبعوث شد
(هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً)(
[12]).
( او خدایست که رسول خود را با قران ودین حق به عالم فرستاد تا او را بر همه ادیان دنیا غالب گرداند و بر حقیقت این سخن گواهی خدا کافیست )
و هرکس وصی امام مهدی را به قتل بر ساند انگار تمام مردم را به قتل رسانده و انگار محمد و علی وفاطمه و ائمه و انبیاء واوصیاء و مرسلین را به قتل رسانده .
-روشنگرى ايـات و بيـنات
﴿ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَارَأَوُا الْآياتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ﴾(
[13])
( با انکه اياتى را بر پاکدامنى يوسف ديدند باز صلاح دانستند يوسف را چندى زندانى کنند).
﴿وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ
بَعْدِهِ رَسُولاً كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ﴾(
[14])
(يوسف قبل از اين با روشنگرى (ايات) از طرف خداوند امد وشما در شک بوديد تا وقتى که از دنيا رفت گفتيد که ديگر خداوند بعد از او رسولى را مبعوث نمى کند واين گونه خداوند اسراف کاران را گمراه مى کند ).
ايات ونشانه هاى که با يوسف به اذن خداوند امدند عصاى نبود که به مار تبديل شود ودستي نبود که نور دهد يا درياي را بشکافد، بلکه بيراهنى بود که حق يوسف را ظاهر کرد.واين توفيق وتسديد الهى که در مسير يوسف اتفاق افتاد وبه ذات باره شدن بيراهن اياتى بودند که همراه يوسف بود کجايند که ببينند ايات خداوند را وببينند وبدانند که يوسف فرستاده خداست.
ولى انهاى که اين ايات را ميديدند و در کنار يوسف قرار داشتند اينها را بعنوان ايات و نشانه اى از خدا نميديدند و با انکه اياتى را بر باکدامنىيوسف ديدند باز صلاح دانستند يوسف را چندى زندانى کنند...
نقل از امام صادق عليه السلام که مي فرمايند : (تفسير ايه:با انکه اياتي را بر باکدامني يوسف ديدند باز صلاح دانستند يوسف را چندى زندانى کنند. اين اياتى که ديدند شهادت ان نوزاد و بيراهن باره شده ازبشت.وبعد ازان حمله ان زن به سمت درب. هنگام حمله ان به يوسف و ممانعت کردن از طرف يوسف، بر شوهرش بافشاري کرد که او را به زندان افکند ودو نفر با او درزندان بودند يکى از انها نانوا وديگرى صاحب شراب و کسى که به دروغ ادعاى خواب صادقه را داشت نانوا است )(
[15]).
و اين ايات تنها دليل رسالت يوسف جهت ادعاى رسالت خويش نبود بلکه دعوت او مانند ساير دعوت انبياء که متکفل ان بودند مي باشد و دلايل انها را جهت دعوت به توحيد داشت.وان دليل واحد انها که با ان امده اند ﴿قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ ﴾(
[16])
(بگو من از رسولاني نيستم که صاحب نواوری و بدعت باشم ).
و اما طريق روشن انبياء (وصيت يا نص صريح، علم وحکمت وبيعت گرفتن براي خداوند يا صاحب ملک خداوند است و اينکه حاکميت از ان اوست ) واين ايات روشن که انبياء با ان مى امده اند يوسف (نيز با اين سه ايه روشن امد (ويوسف قبل از اين با روشنگرى (ايات) از طرف خداوند امد).
اما قبل از اينکه ببينيم کى وچگونه و ياچه موقع يوسف با اين نشانه ها امد ، عموما بايد اين نشانه ها را در مسير دعوت الهى يوسف ( بشناسيم.
﴿أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلا هُدىً وَلا كِتَابٍ مُنِيرٍ * وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ * وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾(
[17])
(ايا شما مشاهده نمى کنيد که خدا انواع مو جودات که در اسمانها وزمين است براى شما مسخر کرده و نعمتهاى ظاهر وباطن خود را براى شما فراوان نموده.با وجود اين برخى از مردم بى خبر از کتاب روشن حق از روى جهل و گمراهى در دين خداى متعال مجادله مى کنندو چون به اين مردم بگويند که بياييد از کتابي که خداوند براي هدايت خلق فرستاده بيروي کنيد جواب دهند ما تنها از طريقى که بدران خودرا بر ان يافته ايم بيروي مي کنيم ايا هرچند بدرانتان را شيطان به دوزخ بخواند باز بيرو انها مي شويد ؟وهرکس روى تسليم و رضا بسوي خدا اورد و نيکو کار باشد چنين کس به محکم ترين رشته الهى چنگ زده بدانيد که بايان کارها بسوى خداست ).
دعوت حق امکان ندارد تنها باشد . وهمراه او دعوت به باطل ومعارض هم هست ، و از روز اول که در ان نبى وصى خود را به امر خداوند انتخاب مى کند.مدعى باطل هم خود را اشکار مى کند و معارض دعوت حق مي شود و مى بينيم که آدم ( اولين نبى مبعوث شده وقتى وصى بعد از خود را به امر خدا انتخاب مى کند و ان هابيل بود قابيل برادرش به دعوت حق خداوند اعتراض مى کند و ادعاى مى کند که خلافت حق اوست.
وحتى باوجود انکه قربانى را براى اتمام حجت خدا انتخاب مى کنند که هرکس قربانى او را خدا قبول کند او خليفه خداونداست باز هم قابيل اعتراض مى کند واين ايه را نشانه از خداوند قبول نمى کند که هابيل وصى وخليفه است بس جلو رفته وهابيل را که وصى خداست تهديد به مرگ مى کند سبس او را بدون هيچ شک وترديد ويا ترس از خداوند به قتل مى رساند ...
﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ * لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ * إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ * فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾(
[18])
( وبخوان بر انها به حقيقت و راستى حکايت فرزندان ادم را که تقرب به قربانى جستند از يکى بذيرفته شد و از ديگرى بذيرفته نشد گفت من تو را البته خواهم کشت گفت که خدا قربانى متقيان را خواهد بذيرفت اگر تو به کشتن من دست بر اورى من هرگز به کشتن تو دست دراز نخواهم کرد که من از خداى جهانيان مى ترسم من مي خواهم که گناه کشتن من و گناه مخالفتت هر دو به تو باز گردد تا اهل اتش جهنم شوى که ان اتش جزاى ستمکاران عالم است بس از اين گفتگو هواى نفس او را به کشتن برادرش ترغيب نمود تا او را به قتل رساند و بدين سبب از زيانکاران گرديد انگاه خدا کلاغى را برانگيخت که زمين را با چنگال گود نمايد تا به او بنمايد که چگونه بدن مرده برادر را زير خاک بنهان سازد با خود گفت اى واى بر من ايا من از ان کلاغ عاجزم تا مانند او جسد برادرم را زير خاک بنهان کنم واز اين کار بسيار بشيمان شد بدين سبب بر بني اسرائيل چنين حکم نموديم که هرکه نفسي را بدون حق قصاص ويا بى انکه فتنه و فسادي در روى زمين کند به قتل رساند مثل ان باشد که همه مردم را کشته وهرکس نفسي را حيات بخشد مثل ان است که تمام مردم را حيات داده و هر ايينه رسولان ما بسوى خلق با ادله و معجزات امدند براى اصلاح خلق و بسياري از مردم بعد از فرستادن رسول باز روي زمين بناى افساد و سرکشى گذاشتند ).
و اين داستان حسادت در داستان برادران يوسف (تکرار شد.
بلکه در زمان کليه انبياءواوصياء خدا تکرار مى شود. وهمانگونه که خداوندسبحان وصي خويش را انتخاب مي کند.ابليس (لع) از سربازانش کسي را جهت معارض دعوت حق انتخاب مي کند.
خداوند هابيل را انتخاب مى کند وابليس ملعون قابيل را جهت اعتراض بر داعى خداوند انتخاب مى کند.وخداوند محمد / را انتخاب مي کند و ابليس مسيلمه وسجاج و اسود وغيرهم را انتخاب مى کند تا معارض داعى به دعوت خدا محمد /باشند ...سوالى که بيش مي ايد :
اينکه ايا عذرى براى کسانى که محمد /را ترک گفته اند - ( یا در این زمان فرستاده امام مهدی (ع)) - انهم بخاطر اينکه در زمان او بيشتر از يک دعوت حق بوده و نتوانستن حق را از باطل تشخيص دهند باقى مى ماند ؟؟؟
حق اينکه عذر هيچکس قبول نيست ومسير انها جهنم است مانند ان مدعيان دروغين رسالت ونبوت باطل وزور.
سپس ايا خداوند قانونى را براى شناخت داعى حق وضع کرده است که با ان خليفه و وصى را در هر زمان بشناسيم ؟ زيرا او حجت خداوند در زمين بر بندگان مى باشد. وطاعت او طاعت خداست و معصيت او معصيت خداوند است...
وايمان به او وتسليم او همان ايمان به خدا و تسليم خداوند است و کفر وروگردانى به او کفروروگردانى از خداوند است.
يا اينکه خداوند بندگان را بى راهنما تنها گذاشته .مانند کسى که سکان کشتى را ازاد گذاشته باشد (حاشا لله سبحانه وتعالى) که اوحکيم مطلق است وهمه چيز رامقدر کرده است انهم با بهترين تقدير ﴿ وَكُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ﴾(
[19])(...وهمه چيز در علم ازلى خدا معين است ).
﴿عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الْأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾(
[20])
(...واو بر غيب جهان اگاه است و مقدار ذره يا کمتر وبيشتر از ذره اى از مو جودات عالم در همه اسمانها و زمين نيست جز انکه در کتاب علم ازلى حق اشکار است ).
ونتيجه که بايد داشت اين است که حکمت در ان است که بايد يک قانونى جهت معرفت خليفه خدا در زمين ودر کل زمان باشد، واين قانون از ابتداى خلقت، خداوند ان را قرارداده است وازروز اول که خداوند خليفه خود را در زمين قرار داده است ان قانون وضع شده است. و نمى توان گفت اين قانون بصورت اضطرارى در يکى از رسالتهاى خودکه بعد از انتخاب آدم خليفه خويش اتفاق افتاده است .انهم به جهت وجود مکلفين دران زمان براى مثال که براى همه به يقين ثابت شده است وجود ابليس يکى از مکلفين در زمان خلقت اولين خليفه خداوند در زمين.
واين مکلف به قانونى جهت شناخت صاحب حق الهى مى باشد.وگرنه ان خليفه صاحب حق را عذر مي خواست زيرا وسيله ي براى شناخت ان نداشت يا قانونى نداشت که با ان بتواند اين خليفه منصب شده از خداوند را تشخيص وتميز دهد.
به يقين مى توان گفت وهمانگونه که در تاريخ هم امده است وبراى همه روشن شده انکه در اولين روزى که خداوند خليفه خود رادر زمين نصب مي کند اين است که
1- خداوند در محضر ملائکه وابليس نص صريح داشت که ادم خليفه او در زمين است.
بعد از خلق ادم کليه اسماء را به او ياد داد.
- بعد از ان خداوند به تمام کسانى که ان موقع او را عبادت مى کردند. ملائکه وابليس دستور داد بر ادم خليفه خدا سجده کنند، وخداوند فرمود:
﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ * وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ
أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾(
[21])
(بيادار انگاه که خداوند فرشتگان را فرمود من در زمين خليفه اى خواهم گماشت گفتند بروردگارا ايا کس را خواهى گماشت که در زمين فساد کنند وخونها ريزند وحال انکه ما خود تورا تسبيح و تقديس مي کنيم خداوند فرمود من چيزى را مى دانم که شما نمى دانيد *و خداوند همه اسماء را به ادم داد انگاه حقايق ان اسماءرا در نظر ان فرشتگان بديد اورد و فرموداگرشما در دعوي خود صادقيد اسماء اينان را بيان کنيد *فرشتگان عرضه داشتند اي خداي باک و منزه ما نمى دانيم جز انچه تو خود به ما تعليم فرمودى توى دانا و حکيم).
﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴾(
[22])
( پس چون انرامعتدل بيارايم ودر ان روح خويش بدمم همه بر او سجده کنيد ).
- ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً﴾(
[23])
( ياد ار وقتى را که به فرشتگان فرمان داديم همه بر ادم سجده کنيد وانها تمام سر بر سجده اوردند جز شيطان که از جن بود بدين جهت از اطاعت خدا سربيچى کرد ايا مرا فراموش کرده و شيطان وفرزندانش را دوست خود گرفته ايد در صورتيکه انها شما را دشمنند و ظالمان که به جاى خدا شيطان را برگزيدند بد مبادلى کردند ) (
[24]).
اين سه مورد همان قانون خداوند سبحان براى معرفت حجت يا خليفه خداوند در زمين است.واين سه امر سنت خداوند سبحان براى معرفت خليفه از روز اول خلقت است.و ادامه دارد وباقى خواهد ماند تا اتمام دنيا و قيام ساعت.
﴿سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً﴾(
[25])
(اين سنت خداست که در همه ادوار امم گذشته بر قرار بوده وهرگز مبدل نخواهد گشت).
﴿سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً﴾(
[26])
(سنت الهى بر اين بوده وابدا در اين سنت خدا تغييرى نخواهى يافت).
همنگونه اگر شخصى شرکت توليدىيا مزرعه ويا کشتى دارد که در ان کارگراني باشند که براى او کار مي کنند بايد کسى را از انها انتخاب کند که مسئول ورئيس انها باشد وبايد اين شخص را بااسم انتخاب کند و گرنه گرفتارى بيش مى ايد واين شخص بايد اعلمتروبهتر از همه باشدوانها را امر به طاعت صاحب شان گرداند تا همه امر او را اطاعت کنند تا نتيجه مطلوب رابدست اورد و اگر اين شخص در يکى از اين امورياکارها کوتاهى کند حکمت او تبديل به سفاهت مى گردد.بس چگونه است که مردم جايزکرده اند خداوند در يکى از اين سه امور کوتاهى کرده باشد، واو حکيم مطلق است.
اگر با اندکى تفصيل به اين قانون الهى بنگريم مي بينيم که اين نص صريح الهى بر ادم تبديل به وصيت شده است.چون وجود خليفه قبل بر وصي بعد خود به امر خدا وصيت مى کند.واين ضمن واجبات ان خليفه خدا در زمين است.
﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾(
[27])
(خداوند شما را امر کرده که امانات را به اهلشان باز گردانيد).
اما تعليم ان اسماءبه ادم مراد معرفت حقيقت ان اسماء الهى وتحلى و متجلى شدن در انها مى باشد .تا خليفه خداوند در زمين گردد. و وقتى به ملائکه حقيقت اسماءرا گفت يه انها معرفت ان را داد که انها از اين اسماءخلق شده اند.چون خداوندانرا به آدم ياد داده واو به ملائكه ياد داد.
واما امرسوم: در اين قانون امر خداوند سبحان سجود ملائکه وابليس به آدم بود.
اين امر ممارست عملى بود بر اينکه خليفه در دور کسى باشد که به امر ان مستخلف قيام کرده است وممارست عملى بر عمال خداوند سبحان (ملائکه) بر اينکه دور خودي عنى عامل و متعلم نزد اين خليفه (آدم) قرار گيرند و اين امر ثابت ميکند که حاکميت و ملک خداوند با طاعت خليفه او در زمين تحقق مى يابد.
و اينگونه امر مرسلين واز انها چون حضرت محمد/اين پرچم را بالا مى بردند که حاکميت يا بيعت و ملک ازان خداست و با کسانى مواجه مي شوند که حاکميت را از ان مردم مى دانند و حاکميت خداوند را قبول نمي دانند .
و رسل هميشه متهم هستند به خاطر اينکه حق را خواستار هستند و با اين مردم مواجه مى شوند.
مثلا در مورد حضرت عيسى(گفتند که امده تا ملک بنى اسرايئل را مطالبه کند، و در مورد حضرت محمد /گفتندکه نه بهشت و نه اتش جهنم بلکه مملکت را مى خواهد، يعنى محمد/ملک را براي خويش و خانواده اش مي خواهد ودر مورد حضرت على ( گفتند او حريص بر ملک مى باشد ؛ ولى در حقيقت هر کس احوال حضرت عيسى و محمد/ياعلى( را تبعيت کرده مى بيند که انها از دنيا گذشته و ان را با هر جه در ان است از مال و جاه ترک کرده اند؛
ولى اين امر خداوند است براى آنها ، که ملک او را مطالبه کنند و انها (ع) مى دانند که مردم اين ملک را به انها نمى دهند.
و مى دانند که مورد تمسخر و استهزاء و هتک حرمت و زندان و قتل قرار مى گيرند.
و اين شبيه عيسى (بر او تاجى از خار مى گذارند و او را مورد تمسخر قرار ميدهندوان هم قبل از اينکه به صليب کشيدنش و امام على ( درب حياتش را مي شکنند وپهلوى زوجه اش حضرت زهراء/را مى شکنندواورا از خانه اش به بيرون مى کشند و شمشيرها رابطرفش گرفته اند.
وحضرت موسى ابن جعفر(وقتى فدک را علامت گذارى مى کند که اين ملک وحاكميتخداوند در زمين است تا هنگام وفاتش زندانى ميشود وباوجود همه اينها بيشتر جهال امرشان را مشتبه كرده ومي گويند مطالبه حق ملک خداوند شبه است براى گرفتن حكومت و خلافت انها. و خداوند عذر آنها را قبول نمى کند چون با صاحب حق خداوند مواجه شده اندومي گويند حيله اي است جهت گرفتن مملکت وحکومت است.و حق اين است که اگر خليفه ى خدا در زمين طالب دنيا يا مملکت است اين امر را مطالبه نمى کرد چون مى داند اين مطالبه سبب هتک حرمت اومورد استهزاءقرار گرفتن اوست آنهم به جهت اينکه او طلب دنياست يا طريقى ديگر را مى گرفت که تمام مردم آن را بشناسند ولى از آن غافلند وآن طريق اى است که با آنآخرين به اين ملک دنيوى رسيده اند با خدعه و غش يا قتل وحشت پس امام على (مطالب ملک مي کندو مي فرمايدکه من وصى حضرت محمد/و خليفه خدا در زمينم ودر قبال کسى که به ملک دنيوي مي رسد مانند ابوبکرپسر ابي قحافه مي گويند مرا رها کنيد من بهتر از شما نيستم .آيا امام على (طالب دنيا بوديا ابن ابيقحافه زاهدبه ملک دنيوي است ومنکر حق وصى و منکر وصيت پيامبر شد آنهم بخاطر ملک دنيوى ؟!شما را چه شد چگونه حکم مى کنيد؟؟؟
واين وصيت مخصوصآ کليه اوصيا با آن آمده اندوبر آن تاکيدداشته اند حتي در مشکل ترين مواقع..امام حسين(در کربلا مي گويددر تمام دنيا بگرديد آيا نزديکتر از من به حضرت محمد/مىيابيدمن تنها فرزند محمد/در زمين هستم.واينجا تاکيد بر وصيت مي کرد ونص الهى دارد که
﴿ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾(
[28])
(فرزندانى هستند برخى ازنسل برخى ديگر وخدا به اقوال و احوال همه شنوا وداناست).
کسانى که مفهوم اين آيه را تدبر مى كنند مى دانند که حسين(ميگويدکه وصايا محصور به من است چون او تنها ترين اين ذريه است . حالا برمى گرديم به داستان يوسف(مى بينيم که...
1 وصيت: در قول يعقوب(به يوسف :
﴿وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ
مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾(
[29])
(واين تعبير خواب توست كه خدا تو را برگزيند وعلم تاويل خوابها ياموزد و نعمت لطفش را در حق تو وال يعقوب مانند پدرانت ابراهيم و اسحاق تمام گرداند و رسالت وسلطنت را هردو به تو مرحمت فرمايد كه او دانا و حكيم است )پس يعقوب براىيوسف روشن مى کندکه او وصيش ميباشدواستمرار دعوت ابراهيم(است.
وگفتهُ يوسف( ﴿وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ذَلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ﴾(
[30])
(از ايين پدرانم ابراهيم خليل و يعقوب پيروى كردم در ايين ما هرگزنبايد چيزى با خدا شريك گردانيم واحدى را مو ثر در كارافرينش ندانيم وتوحيد فضل و عطاى خداست بر ما و بر همه مردم ليكن مردمان شكر اين عطا را به جا نمى اورند )يوسف تاکيد داردکه نسب اوبه انبياء بازمى گرددوخط و سير طبيعىاستمرار دعوت آنهاست.
علم : در گفته يوسف كه : ﴿قَالَ لا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ﴾(
[31])
( باسخ انها را گفت من شما را از ان بيش كه طعام ايد و تناول كنيد به خوابتان اگاه مى سازم كه اين علم را خدا به اموخته است زيرا كه من ايين گروهى كه به خدا بى ايمان وبه اخرت كافرند را ترك گفته ام ).
وگفته اوکه : ﴿... تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِيلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ * ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلاً مِمَّا تُحْصِنُونَ * ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ﴾(
[32])
(بايد هفت سال متوالى زراعت كنيد هر خرمن را كه درو كنيد جز كمى كه قوت خود مى سازيد همه را با خوشه در انبار ذخيره كنيد *چون بعد از ان قحطى بيش ايد كه ذخيره شما به مصرف قوت مردم برسد كه گرسنه نميرند جز اندكى كه در انبار نگهداريد ).
وگفته اوکه : ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ﴾(
[33])
( مرابه خزانه دارى مملكت منصوب دار كه من در حفظ دارئى و مصارف ان دانا و بصيرم).
بيعت ازان خداست : در گفته يوسف که:
﴿يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ * مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ﴾
(اى رفيقان من که در زندان با من هسيتيد ايا خدايان متفرق بى حقيقت مو ثرتر اند يا خداوند يکتاى قهار* انچه غير از خدا مي برستيد اسماء بي حقيقت و الفاظ بى معنى هستند که شما وبدرانتان ساخته ايد خدا هيچ نشانه الهيت وکمترين اثر خا لقيت در ان خدايان باطل ننهاده وتنها حاکمفرماي عالم خد است وامر فرموده که جز ان ذات باک يکتا کسى را نبرستيد اين توحيد ائين محکم است ليکن اکثر مردم از جهالت بر اين حقيقت اگاه نيستند).
اهل بیت (ع) فرموده اند که صاحب حق و سنتی از یوسف موسی وعیسی ومحمد (ص) دارد .
از ابی بصیر نقل شده که می گوید شنیدم ابا جعفر (ع) می فرماید : در صاحب این امر چهار سنت از چهار پیامبر وجود دارد . سنتی از حضرت موسی (ع) وحضرت عیسی (ع) وحضرت یوسف (ع) وحضرت محمد (ص) که درود خداوند برهمه آنها باد , اما سنت موسی (ع) ترس و متواری بودن است وسنت حضرت یوسف (ع) زندان و سنت حضرت عیسی (ع) این است که می گویند مرده ولی نمرده است اما سنت حضرت محمد (ص) شمشیر است. کمال الدین وتمام النعمه ص152
الملاحم والفتن - السيد بن طاووس ص 66 وازامام علی (ع) نقل شده: مردی قبل از او از اهل بیت اش با اهل مشرق خروج می کند و شمشیر بدست هشت ماه قبل از او قیام میکند.
امام باقر (ع)مي فرمايند در قائم سنتي از چهار پيامبر مي باشد موسي وعيسي ويوسف ومحمد (ص) ابو بصير مي گويد پرسيدم سنت موسي (ع) چيست فرمود ترسان و و متواري وگريزان مي باشد.واما سنت او به عيسي(ع) هرچه به عيسي (ع) گفتند به او مي گويند . پرسيدند سنت يوسف فرمود زنداني شدن وناپديد قائم (ع)مانند يوسف (ع).پرسيديم سنت محمد (ص) فرمودند همچون پيامبر خدا رفتار مي كند جز اينكه او اثار محمد (ص) را روشن مي سازد و شمشير را بر گردن خويش حمل مي كند و مدت هشت ماه مبارزه مي كند تا اينكه خداوند از او راضي شود پرسيدم چگونه خداوند از او راضي مي شود؟فرمود خداوند رحمت را در دل او مي اندازد ))غيبه نعماني متن ترجمه ص235
و امروز سید یمانی با همین قانون یعنی وصیت و علم و بیعت برای خدا یا همان حاکمیت خدا امده است ودلیل ایشان دلیل 124هزار پیامبر خداوند متعال است . ﴿ بگو من از رسولاني نيستم که صاحب بدعت باشم ﴾
مى گويد
ادعاهای واهی احمد الحسن یمانی ایشان با این که سید نیست، و اصل و نسب او از طایفه « صیامر » معلوم و معروف است ، عمامه سیاه پوشید ، ودر مجامع عمومی ظاهر شد . از جمله ، با توجه به فیلمی که از او گرفته شده است ، بر بالای منبر در یک مسجدی ، با لباس روحانی و عمامه سیاه سخنرانی ، و ادّعاهای ضد ونقیض خودش را مطرح کرده است .
پاسخ
در قائم سنتی از یوسف (ع) است - یوسفی که برادرانش او را به چاه انداختن و با قیمتی ناچیز و بی ارزش به کارونی فروختن و بعنوان برده خریداری شد و سپس به او تهمت فاحشه زدند و در زندان اندخته می شود و - از داخل زندان مردم را به دین پدرانش می خواند می فرماید- : ( از ائين پدارنم ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروى كردم در ائين ما شريكى براى خدا نگردانيم واين فضل و عطاى خداست بر ما و بر همه مردم ليكن اكثر مردامان شكر اين عطا را به جا نمي اورند).
چگونه می تواند برای مردم ثابت کند که به دین پدرانش دعوت می کند . چگونه ثابت می کند که از ذریه انها ست ؟
(ائين ما شريكى براى خدا نگردانيم واين فضل و عطاى خداست بر ما و بر همه مردم ليكن اكثر مردامان شكر اين عطا را به جا نمى اورند ). ولی او در روشن شدن فضاحت فراعنه استمرار داشت که ربوبيت و الاهيت انها باطل است.
وخلافت انها از خداوند سبحان نيست؛ و هيچ رابطه اي با الاهيت و ربوبيت خداوند ندارند
﴿يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾(
[34])
(اى رفيقان زندانى من ايا خدايان متفرق بى حقيقت بهتر ومو ثرتر ند يا خداى يكتاى قاهر).
و در اخر يوسف (دعوت خود را باحق روشن مى کند و دعوت باطل ورابطه دروغين فراعنه باخدا را نمايان مي کند
﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ﴾(
[35])
(انچه غير از خدا مى پرستيد اسماء بى حقيقت و الفاظ بى معنى است كه شما و پدرانتان ساخته ايد خدا هيچ نشانه الهيت و كمترين اثر خالقيت در ان خدايان باطل ننهاده وتنها حكمفرماى عالم خداوند است و امر فرموده كه جز ان ذات پاك ويكتا كسى را نپرستيد اين توحيد ائين محكم است ليكن اكثر مردم از جهالت بر اين حقيقت اگه نيستند).
پس توجه داشته باشيد ان فراعنه (دجال و علماى غيرعامل و حکام در هر زمان ) متوجه شدند که دعوتشان از خداوند نيست بلكه ان قوانين واسماء وضع شده از مردم است وانچه را که مردم انتخاب کنند از خداوند نيست بلکه از شيطان است و عبادتشان براى شيطان است ﴿ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ﴾(
[36])
(انچه غير از خدا مى پرستيد اسماء بى حقيقت و الفاظ بى معنى است كه شما و پدرانتان ساخته ايد )
و همانگونه که رسول اکرم مي فرمايد:(هرکس بر سخن شخصى گوش فرا دهد ان شخص را عبادت کرده و اگر سخن کلام در باره خداوند است خدا را عبادت کرده واگر از شيطان است پس شيطان را عبادت کرده است...).
پس اگر شما حق را طلب داريد پس ان در(ملک خداوند است) و حاکميت خدا
﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ﴾
(وتنها حكمفرماى عالم خداوند است و امر فرموده كه جز ان ذات پاك ويكتا كسي را نپرستيد ).
واين همان دين حق است که خداوند از ان خشنود مي شود حتي اگر مردم از ان جاهلند يا راضينباشند.
﴿ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ﴾
(اين توحيد ائين محكم است ليكن اكثر مردم از جهالت بر اين حقيقت اگه نيستند)
اين همان حقى است که يوسف ان را با بهترين بيان روشن کرد.
و خداوند روشن کرد که حاکميت و ملک ازان اوست و خداوند است که تعين و نصب مى کند، هر انکسى که خود بخواهدو مردم حق اعتراض يا تنصيب هر کس را که بخواهند ندارند و حق غصب ملک خداوند را ندارند؛
﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾(
[37])
(بگو اي پيغمبر با ر خدايا پادشاه ملك هستى تو هر كه خواهي ملك وسلطنت بخشى و از هر كه خواهي باز ستاني و به هركه خواهى عزت و اقتدار بخشى و هركه را خواهى خوار گردانى هر خير و نيكوئى به دست تو است و تنها تو بر هر چيز توانائى).
﴿الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً﴾(
[38])
(ان خدائى كه هرگز فرزندى نگرفته و شريكى در ملك هستى نداشته و همه مو جودات را او خلق كرده است و به حكمت كامل وتقدير ازلى خود حد وقدر هر چيز را معين فرموده است). ﴿تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾(
[39])
(بزرگوار خدائي كه سلطنت ملك هستي به دست قدرت اوست و بر همه چيز تواناست).
و خداوند سوالى با استنكار از کسانى که حق خلفاء و انبياءرا در زمين گرفته اند مي كند و همانگونه که خودانها را انسانياد کرده است ﴿أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً﴾(
[40])
(ايا انان كه از احسان به خلق خدا به هسته خرماى بخل مى ورزند بهره اى از ملك و سلطنت خواهد يافت ؟ ).
چه سوالى و چه سوال كننده اي و واى بر فضاحت جواب دهنده وچگونه خواهند توانست جواب دهند ؟؟؟!!
آيا مى گويند که ملک ازان انهاست و نه براى خدا ! يا اينکه مى گويند در ملکش شريک هستند(بهره اى از ملك و سلطنت خواهد يافت )به حق شرم بر انها باد که خود را به اين مقام منصب کرده اند،يا کسى ديگر را تنصيب کرده اند انهم با انتخابات و شورا. انهايى که با عمل ثابت کرده اند که ملک براي انهاست نه خداوند ويابا عمل ادعا کرده اند که شريک خداوند در ملکش هستند. و اگر مى خواهند که از اين عار خلاص شوند در مقابل اعتراف کنند که ملک ازان خداست واوست که به هر که بخواهد ان را مى دهد؛ مى خواست که حکم وملکش ازان آل ابراهيم باشد وبعد آل محمد/و انها از آل ابراهيم( هستندوسپس از آل محمد ابن حسن امام مهدي(و آنها از آل محمد/ و آل ابراهيم/ مى باشند؛
﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكاً عَظِيماً﴾(
[41])
(ايا حسد مى ورزند با مردم چون انها را خدا و به فضل خود بر خوردار فرمود كه البته ما بر ال ابراهيم كتاب و حكمت فرستاديم و به انها ملك و سلطنتى بزرگ عطا كرديم).
- و حال اینکه امام علی (ع) در مورد پرچمدار حق و دعوتش فرموده که مجهول النسب است یعنی اینکه کسی نسب وذریه و فرزندان امام مهدی را نمی شناسد ویمانی از ذریه امام مهدی (ع) است .
أمير المؤمنين (ع) بر منبركوفة بايد اسيابی به گردش درايد وخرد کند وچون برمحور و بايه استوار شد : .پس در آن زمان خداوند متعال ، بنده ای سركش و سنگدل ( نسبت به کفار ) و دارای نسل نا معلوم را مبعوث خواهد کرد که پیروزی از آن اوست و اصحابش ..سیاه جامه هایند و پرچمهای سیاه به دست دارند)) (الغیبه نعمانی)
دوما " هیچگونه فیلم تصویری برای سید یمانی موجود نیست و بقول شیخ عبدالعال سلیمه که سنی بودند وبعد از ان به مذهب شیعه واهل بیت (ع) ایمان می اورد و بعد از تحقیق فراون به دعوت یمانی ایمان اورد ووکیل بین المللی است و دعای اسلامی می باشد وهست . گفتند که اگر این مقاطع تصویری اگر مربوط به سید احمد الحسن (ع) می باشد تا حالا وی را دستگیر کرده اند ...
مى گويد
از لحن کلام او پیداست که سواد پایینی دارد، وسخن گفتن به عربی فصیح برای او مشکل است. در آن سخنرانی در عین این که تصریح می کند که هیچ ادّعایی ندارد، واو یک مرد ساده از یک روستای ساده ای است، در همان زمان ادّعا می کند که ، «
پاسخ
یک بار می گوید (-، از دانشکده مهندسی بصره فارغ التحصیل شد -) و بار دیگر می گوید (-- از لحن کلام او پیداست که سواد پایینی دارد،-)
قال الله تعالى: (وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَـذِهِ إِيمَاناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ* وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كَافِرُونَ) التوبة (124ـ 125).
و چون سورهاى نازل شود از ميان آنان كسى است كه مىگويد اين [سوره] ايمان كدام يك از شما را افزود، اما كسانى كه ايمان آوردهاند بر ايمانشان مىافزايد و آنان شادمانى مىكنند * اما كسانى كه در دلهايشان بيمارى است پليدى بر پليديشان افزود و کافر خواهند مرد *
﴿ گفتند چرا این رسول غذا می خورد و در بازارها راه می رود ،اگر فرشته ای بر او نازل می شد که همراه وی مردم را هشدار دهد و گواه صدق دعوت او باشد * ما پیش از تو هیچ یک از فرستادگان را نفرستادیم مگر اینکه غذا می خوردند و در بازارها راه می رفتند و بعضی از شما را وسیله امتحان عده ای دیگر قرار دادیم تا مشخص شود که آیا صبر و شکیبایی می کنند (و از عهده امتحانات بر می آیند) و پروردگار تو بصیر و بینا بوده و می باشد *و آنها که امیدی به دیدار ما نداشته (و رستاخیز را انکار می کنند) می گویند چرا فرشتگان بر ما نازل نمی شوند و یا پروردگارمان را با چشم خود نمی بینیم ، آنها درباره ی خود تکبر ورزیدند و طغیان بزرگی مرتکب شدند * اما روزی که فرشتگان را می بینند روز بشارت مجرمان نخواهد بود( بلکه روز مجازات و کیفر آنان است) و می گویند ما را امان دهید ما را معاف دارید * پس ما به سراغ اعمالی که آنها انجام دادند رفته وهمه را همچون ذرات غبار در هوا پراکنده می کنیم ﴾. (23: فرقان).
مردی پیش امیر المومنین (ع) امد و گفت : ای امیر المومنین امروز بلال با فلانی مناظره می کرد ، پس در کلام خود حرکات کلمات رارعایت نمی کرد ، و فلانی کلام را بیان می کرد (یعرب) و به نحوه صحبت ولحن فلانی می خندید ،پس امیر المومنین (ع) فرمودند : (البته بیان یا اعراب کلام و اصلاح ان لازم است ، تا اعمال خود را اصلاح و پرورش دهیم ، ولی اصلاح و بیان ان چه فایده ای برای فلانی دارد ، در صورتی که کردار او به بدترین شکل ممکن زشت و ناپسند است ، و عدم رعایت علامت گذاری چه ضرری به بلال می رساند ، در صورتی اکه اعمال ایشان به بهترین صورت برپا و استوار است ، واخلاقش به بهترین شکل پرورش یافته است ) مستدرک الوسائل – المیرزا النوری ج 4 ص 278 .
امام صادق (ع) فرمود صاحب اين امر را با سه چيز مي توان شناخت كه در غير او نيست . 1-او بهترين شخص از مردم به كسي است كه قبل او بوده ووصي اوست . 2-وسلاح رسول خدا را داشته باشد .((سلاح دراينجا به معني علم خدادادي مي باشد )) 3- ووصيت را نيز داشته باشد .بحار الانوار ج 26 ص 217 , بصائر الدرجات ص 182 . الكافي ج1 ص42
اهل بیت فرموده اند که صاحب حق بوسیله این سه امر شناخته می شود نه چیز دیگر .
امام صادق (ع) نقل شده که سبس از مکه خروج می کند او و یارانش که سیصد وسیزده نفر هستند با او بیعت می کنند واو برچم و سلاح وعهد رسول اکرم را دارد )) . وعهد رسول الله (ص) همان وصیت ایشان در شب وفات است .
ابوذرعلیه الرحمه می فرماید : حبيبم رسول خدا (ص) به من فرمودند: اى ابوذر ، حق را بگو و بدرستيكه من حق را گفتم و حق هیچ دوستی برايم باقى نگذاشت.
حال خوب به حال علمای اخر زمان بنگرید که چگونه زبان وکلام خود اصلاح کرده در صورتی که اعمالشان عکس کلامشان است واین اصلاح کلام (اعراب) چه سود ومنفعتی برای ما دارد در صورتی صحبت های شما شیوا و بر پا باشد اما افعال شما زشت ونا شایسته با شد ؟ !!!
{در سال 1971م مطابق با سال 1350هـ ش که سيد خمینی (رحمه الله) در نجف اشرف حضور داشت و شاگردانش از وی انتظار داشتند درسی در تهذیب نفس بر ایشان قرار دهد ایشان چنین گفت :«احساس می کنم تکلیف است بعضی اوقات آقایان را به مصائبی که بر مسلمین وارد آمده متذکر سازم سپس فرمود: حالا باز هم از من می خواهید از اخلاق صحبت کنم ؟! ما تا وقتی به این اوضاع و احوال نیاندیشیم مهذب نخواهیم شد و اگر مهذب بودیم قطعا در مورد این مسایل و اوضاع تفکر می کردیم »}
همانند سازش با امریکا و قبول نظریه دمکراسی (دین جدید ) و دستور و ضعی انها وترک و پشت کردن به عترت رسول (ص)و کتاب خداوند تعالی انگار که از کار خود بی اطلاع هستید !! و... و...و... ده ها مخالفت صریح و واضح دیگر برای قران و سنت طاهره است .
قال تعالى: (وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ) (البقرة 120).
( هرگز يهوديان و نصارا از تو راضى نمىشوند مگر آنكه از كيش وملت آنان پيروى كنى بگو در حقيقت تنها هدايتخداست كه هدايت [واقعى] است و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد باز از هوسهاى آنان پيروى كنى در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت )
و شما ای علمای اخر زمان حتی در اشکالات خود مطابق خلق و خوی دشمنان اولیاء خدا با انبیاء قبل عمل کردید ، پس در قدیم الیام فرعون به خاطر لکنت زبان وعدم بیان و وضوح در کلام بر پیامبر خدا موسی (ع) احتجاج کرد ، وامروزه همین احتجاج را بر یمانی وانصارش دارید...
قال الله تعالى: ( وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ* أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلَا يَكَادُ يُبِينُ ) (الزخرف51 ـ 52).
(و فرعون در [ميان] قوم خود ندا درداد [و] گفت اى مردم [كشور] آيا من پادشاهى مصر نیستم و اين نهرها كه از زير [كاخهاى] من روان است از آن من نيست پس مگر نمىبينيد * آيا من از اين شخصی كه بىمقدار است ، و نمىتواند درست بيان كند بهتر نیستم *)
و در تفسیر قمی امده است :( سپس قول فرعون ویارانش را به موسی (ع) نقل کرد و گفت ( و گفتند ای کسی که ساحر هستی ) یا ای کسی که عالم هستی ( خدایت را برای ما با انچه را که به تو عهد کرده بخوان چونکه ما هدایت شده هستیم ) سپس فرعون گفت : (آيا من از اين كس كه خود بىمقدار است بهترنیستم ) منظورش موسی (ع) است ( و نمی تواتند در ست بیان کند ) پس گفت که موسی (ع) کلام را نمی تواند درست و واضح بیان کند ) تفسیر قمی ج 2 ص 285 .
و همین طور شیخ طوسی در تبیان گفت ( ... و قول فرعون طوری خواهد بود که ، و نمی تواند واضح بیان کند ، او با بیانی قابل فهم نمی اید و با دروغ بستن به ایشان مردم را علیه او تحریک کرده و انها را از او دور می کند ) التبیان ج 7 ص 170 .
و شیخ طبرسی در تفسیرخود : ( و معنی قولش ( نمی تواند واضح بیان کند ) یا : با بیان وحجتی نمی اید ، و شاید به این شکل گفتند تا اینکه مردم را از او دورکنند ) تفسیر مجمع البیان ج 7 ص 19 .
و همین طور گفت (... ( نمی تواند واضح بیان کند ) یا : نمی تواند کلام خود را فصیح و شیوا بگوید و حجتش همان لکنتی که در زبان ایشان است ) تفسیر مجمع البیان ج 9 ص 86 .
و فیض کاشانی در تفسیر خود گفت : ( من برای این کار و زمینه ، بهتر از این کسی که بیمقدار وضعیف وحقیری هست که برای ریاست استعداد ندارد و در حالی که به خاطر لکنت زبانی که دارد نمی تواند کلام را واضح بگوید پس چگونه صلاحیت رسالت را دارد ... ) التفسیر الصافی ج 4 ص 394 .
وان همانند کسی که دارای زبان فصیح و شیوا و قلبی تاریک است : همانند خانه ای که بالای سطح یا سقف ان چراقی قرار داده اند ، پس ان از بیرون روشن و داخل ان تا ریک است و شیاطین انرا برای خود به عنوان مسکنی اتخاذ کرده اند . روایات زیادی وارد شده که به این موضوع تاکید می کند ، و نشان می دهد که قیمت و قدر انسان تابع صاف و پاک بودن قلب و درون اوست و با فصاحت زبان و زینت کلام مقایسه نمی شود :
از عمرو ، از ابی عبدالله (ع) فرمودند : در یکی از روز ها به ما گفتند : مردی را طوری می یابی که در لام ونه در واو خطا نمی کند و یا او را خطیبی با صدای رسا و بیانی واضح می یابی ، ولی تاریکی قلب او شدیدتر از تاریکی شب تاریک است ، و مردی را پیدا می کنی که نمی تواند انچه را که در قلب خود دارد بر زبان نمایان کند ولی قلبش نور می دهد همانطور که چراغ نور را پخش می کند ) الکافی ج 2 ص 422 .
ائمه (ع) علاماتی را که با ان حجت بر خلق شناخته می شود را محدود کردند ، و در حالی که در هیچ یک از راه های شناخت حجت خدا در زمین و معرفت دقیق او از طریق لغات ویا اینکه از طریق درست تکلم گفتن را ذکر نمی کنند . به این رویت توجه کنید :از حرث بن المغیره گفت به ابی عبدالله (ع) گفتم صاحب این امر با چه چیزی شناخته می شود ؟ فرمودند : ( با متانت و وقار و علم و وصیت ) بصائر الدرجات ص 509 .
از امام صادق (ع) فرمودند : ( هر کس که در طلب نحو اصرار و مشغول گردد خشوع از او سلب می شود ) مستدرک الوسائل 4 ص 274 .
و همین طور (ع) فرمودند : ( یاران لغت عربیه کلمات را از مواضیع یا معنی ان تحریف می کنند ) مستدرک الوسائل 4 ص 278 .
و از امیر المومنین (ع) : ( شما به اعراب اعمال (درست عمل کردن ) بیشتر از اعراب گفتار نیازمند هستید ) میزان الحکمه – محمدی ریشهری ج 3 ص 2120 . و از ایشان (ع) : ( شرف نزد خداوند به نیکو بودن اعمال است ، نه به نیکو بودن گفتار ) میزان الحکمه – محمدی ریشهری ج 3 ص 2120 .
و ازابی الازهر ناصح بن علیه البرجمی در حدیثی طولانی گفت : ( در مسجد ی جنب دار السندی همراه بن شاهک و ابن السکیت نشسته بودیم پس در مورد لغت عربیه به بحث پرداختیم، و در حالی که با ما مردی که او را نمی شناختیم بود پس خطاب به ما گفت که شما به بر پا و استوار نمودن دینتان، بیشتر از استوار بودن زبان هایتان نیاز دارید ، پس حدیث را به سوی امام وقت برده وگفت : بین شما و ایشان چیزی جزء این دیوار وجود ندارد ، گفتیم : منظورت این زندانی موسی کاظم (ع) است ؟ گفت : بله ، گفتیم : بلند شو وبه صورت مخفی از پیش ما برو قبل از اینکه کسی شما را همنشین با ما ببیند پس به سبب شما گرفتار شویم گفت بخدا قسم که اصلا این کار را نمی کنند و به خدا قسم این موضوع را به شما نگفتم مگر با امر ایشان(ع ) مناقب ال ابی طالب – ابن شهر اشوب ج 3 ص 414 .
خداوند متعال فرمودند : (قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ) (يونس 35).
( بگو آيا از شريكان شما كسى هست كه به سوى حق رهبرى كند، بگو خداست كه به سوى حق رهبرى مىكند، پس آيا كسى كه به سوى حق رهبرى مىكند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمىنمايد مگر آنكه [خود] هدايت شود شما را چه شده چگونه داورى مىكنيد )
از امیر امومنین (ع) فرمودند : ( ایا نمی خواهید شما را با فقیه وحقیقت فقیه با خبر کنم ؟ کسی که مردم را از رحمت خداوند مایوس نمی کند ، و انها را در مقابل عذاب خدا امان نمی دهد ، و اجازه سرپیچی از خدا را به انها نمی دهد ، و قران را بر میل خود ترک نمی کند و انرا به کسی دیگر و اگذار نمی کند ، که هیچ خیری در علمی که قابل فهم نیست وجود ندارد و هیچ خیری در قرائتی که در ان تدبیر نیست وجود ندارد ، و هیچ خیری در عبادت وجود ندارد مگر با تفکر،) الکافی ج1 ص 36
و خداوند جل جلاله می فرمایند : (وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ)، (وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ)، ( وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ).
کسانی که به حکم نازل از خدوند حکم نکنند از کافران، از ظالمان ،ویا از فاسقان هستند*
وازابی بصیر ، از ابی عبدالله (ع) در قول خداوند عز وجل : (اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللّهِ) پس فرمودند (ع) به خدا قسم برای انها روزه نگرفته اند و نماز نخوانده اند و لیکن حرام را برای انها حلال کرده و حلال را برای انها حرام انگاه از انها پیروی وتبعیت کرده اند ) الکافی ج 1 ص 53 .
و سلیم ابن قیس باسند متواتراز قول پیامبر (ص) به علی (ع) روایت نمود که: ( خداوند تعالی شما را مستجاب کرد ودر شرکای بعد از شما همان کسانی که خداوند طاعت انها و طاعت مرا در قول تعالی واجب کرد ( و اولی الامر منکم ) واولین انها ای علی شما هستی ، سپس حسن ، سپس حسین ، سپس زین العابدین ، سپس محمد الباقر ، سپس با فرزندان تو ای حسین 12 امام کامل می شود تا اینکه به مهدی امت محمد برسد، به خدا قسم که من او را با نامش می شناسم ،به خاطر اینکه بین رکن ومقام برای او بیعت گرفته می شود ، و اسم یارانش و قبایل انها را می شناسم ) الصراط المستقیم ج2 ص 127 .
از امام باقر (ع) وارد شده که می فرماید(در اخر الزمان قومی خواهند بود که ازقومی از خودشان تبعیت می کند، که از خود راضی ، و با اشوه قرائت می کنند وخود پرست ،و مبتدعینی نادان نه امر به معرفی را واجب می دانند ونه نهی از منکری را مگر اینکه بدانند که از ضرر در امان هستند برای خود رخصت و بهانه را می طلبند و از خطا های علماء و فساد علم پیروی می کنند )تهذیب الحکام 6/ 180 .
و از امام صادق (ع) از امیر المومنین (ع) از رسول خدا (ص) ایشان فرمودند : ( زمانی بر مردم خواهد امد که از قران جز رسمش نمی ماند و از اسلام مگر اسمش خود را با ان می نامند ولی انها دورترین مردم نسبت به ان هستند مساجد انها اباد است در حالی که از هدایت خالی است فقهای ان زمان شرور ترین فقهای زیر اسمان هستند که فتنه از انها خارج شده و به سوی انها بر می گردد ) روضه الکافی 479 .
پس شما را به خدا قسم می دهم به این انحراف زشت و مخالفتی غیر قابل گذشت به سیره اهل بیت نگاه کنید ، ایا نیکو نیست، که به سوی اهل بیت (ع) برگردیم تا به ما یاد بدهند که طاعت باید برای چه کسی باشد و صفات او چیست، تا اینکه منزلت اهل عصمت را غصب نکنیم و انرا به غیر انها واگذار نکنیم،ا زاهل بیت امده است که هیچ طاعتی برای غیر معصوم جایز نیست . همانطور که از امیرالمومنین (ع) امده است هنگامی که فرمودند : ( طاعت تنها برای خدا ورسولش (ص) و اولی الامر است و خدا فقط به طاعت از رسول (ص) دستور داد به خاطر اینکه او معصوم ومطهر است که به معصیت امر نمی کند ، و تنها به اطاعت از اولی الامر دستور داد به خاطر اینکه انها معصوم ومطهر هستند و به معصیت امر نمی کنند ) وسائل الشیعه ج 72 ص 130 .
مى گويد
من مایه رحمتم برای اسلام، بلکه برای اهل زمینم ، اهل بیت (ع) هر کجا بروم، همواره با من هستند وصریحاً می گویم که خدواند مرا برگزیده است؛ صاحب نفس مطمئنه به من متصل شده، وخود صاحب نفس مطمئنه شده ام. من می خواهم شیعیان را متحد کنم از عالم و عامی؛ من آمادگی دارم حقایق را برای همه روشن کنم ، وبه صورت سیاه وسفید نشان دهم. خدا نور است وکلام او نور است. در عین حال هیچ ادعایی هم ندارم ! »
پاسخ
کلام ایشان را در این مورد خود قضاوت کنید :
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صلي علي محمد وال محمد الائمه والمهدين وسلم تسليما
شیعيان اتباع اهل بيت , برای اثبات امامت اهل بیت (ع) و حق آنها, براي مردم ؛ از قرآن و روایات دلیل هایی روشن و شفاف می آورند و با ان بر مردم احتجاج مي كردند. و مشاهده خوابهای صادقانه توسط خود مردم در مورد اهل بیت (ع) و اخبار غیبی که توسط اهل بیت (ع) به مردم داده می شود؛ و شفا دادن مریضان به اذن خدا توسط اهل بیت (ع) و سیرت و اعمال اهل بیت (ع) به کتاب خدا و شناخت( محکم و متشابه آن و غیره ...... ) و وجود وصیت پیامبر (ص)
[42] برحقانيت انها.... و وجود این همه دلیل روشن باز معاندین اهل بیت (ع) در هر زمان می گویند این چیزها دلیل و برهانی برای صاحب حق نيست .
و مصیبت امروز ما همانند مصیبت مردم قبل است ولی این بار با کسانی که ادعای پیروي و شیعه اهل بیت (ع) را دارند !
نزد انهاقرآن و شناخت محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ آن دلیل و برهان نيست !!! وصیت رسول خدا (ص) در شب وفات دلیل و برهان نيست !!! احادیث صحیح اهل بیت (ع) با سند معتبر دلیل و برهان نيست !!! صدها بلکه هزاران خواب صادقه معصومین و اهل بیت (ع) که مسیر حق را به مردم نشان می دهد دلیل و برهان نیست
[43] !!! کشفیات ( دیدن عالم ملکوت در مكاشفه ) دلیل و برهان نيست !!! اخبارغیبی دلیل و برهان نیستند !!! و آیا معجزات دلیل نیستند آیا سحرند !!! آیا مباهله دلیل و برهان نیست !!! و غیره .......و غیره ....... !!! ومن نيز با تمام دلایل و معجزاتی که پیامبران (ع) و مرسلین وائمه (ع) آورده اند به سوی شما آمده ام تا نگویند بدون دلیل و برهان آمده . و میان ما جزء عذاب دلیل و برهانی نخواهد نماند .
میان اینان جزء عذاب دلیل و برهانی باقی نمانده . جز عذاب آتش جهنم که سوزانده است, و خداوند آنها را مورد خطاب قرار می دهد و به آنها می فرماید :-أَفَسِحْرٌ هَذَا أَمْ أَنتُمْ لَا تُبْصِرُونَ
(( آیا این آتش جهنم هم به نظر شما سحر است آیا چشم بصیرت باز نمی کنید ؟ ) طور : 15
منكران اين دعوت حق را بدون هيچ دليلي و با كلاماتي واهي رد كردند وخداوند مي فرمايد (این منکران) انکار چیزی را می کنند که علمشان به آن احاطه نیافته است پیشینیان هم که رسل و آیات خدا را تکذیب می کردند مانند مردمی ستمگر و بی علم مانند . پس ای رسول بنگر عاقبت کار ستمکاران به کجا کشیده شد(يونس(39)
و يا بعضي از اين منكران (علماي بي عمل ) در خواست معجزه نموده - وتوهم انها - محاججه در اصول فقه معجزه مي باشد , وانگار كه نمي داند كه ان علمي ظني و نظرياتي گماني است , كه مستند بر قواعد ي است كه كفار يونان ان را وضع كردند؛ و گفتند اين قوانين از بديهيات منطق است وخلافي در ان بين عقلاء نيست , واگر واقعا اين يونانيان عاقل بودند خود بر انبياء اعتراض نمي كردند. ( لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ) (الحجر:72) به خدا سوگند اينها در مستي خود حيرانند ... واگر دين خدا با عقل ناقص بشري قابل درك بود , پس نظريه استدلال كارل ماركس كه مؤسس نظريه انكار خداوند سبحان است صحيح بود وعذر انها قابل قبول بود. انها قواعدي بنيان كردند و ادعا كردند از بديهيات است وبا ان نظريه انكار وجود خدا را تأسيس كردند, در حالي كه خود گمراه شده و نصف اهل زمين را با خود گمراه ساختند.
اصل مشكل اين است كه انسان نفس خويش را نشناخت پس تكبر و جبار گشته . و گمان كرد كه اين سايه عقلي كه در وجود او به وديعه گذاشته شده همان عقل كامل و تمام است؛ ومتوهم شد كه عقلش معصوم است ومي تواند با عقل خود عقلش را معصوم سازد , : (كَلَّا إِنَّ الْأِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى) (العلق:6-7) چنين نيست كه مي پنداريد به يقين انسان طغيان مي كند وقتي كه خود را بي نياز ديد* پس توهمش بديهي است (همانگونه كه كفار يونان ادعا كردند) و نظريه وضع كردند وگفتند كه ان حق مبين اشكار و صراط مستقيم است , وكسي با ان مخالفت نمي كند مگر جاهل يا مجنون باشد, چرا كه بيشتر مردم ان را قبول دارند پس حق است , وخداوند مي فرمايد: (وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ) (الأنعام:116) واگر بيشتر مردمي كه در زمين هستند اطاعت كني تو را از راه خدا گمراه مي كنند زيرا انها تنها از گمان پيروي مي كنند وتخمين وحدس واهي مي زنند*
(أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ) (المؤمنون:70)
يا اينكه مي گويند ديوانه است ولي او حق را اورده وبيتشر انها از حق كراهت دارند ,
انبیاء و فرستاده شدگان به نظر آنها دیوانه یا جاهلند . ولی انبياء از هر چه که دیگران می گویند پاک هستند و درود و صلوات بر آنها باد . انها در میان مردم همانند غریبه
[44] زندگی کردند و هیچ کس آنها را نشناخته است .
اهل دنيا فکر می کنند که خود عالمند و انبیاء و رسولان دیوانه هستند, ولی در نزد اهل آسمان انبیاء و رسولان عالمند و از مقربان درگاه خداوند هستند . پیامبر ان در زمان خود هیچ یک ازمردم انها را باور نمی کرد و همگی انها را تکذیب می کردند و به نظرشان که خود از او عاقل و عالم تر هستند, مثلا پيامبر خدا ذو الرس حتي يك نفر از مردم زمانش او را باور نكرد بلكه جميعا او را تكذيب كردند , وبنظر خود شان انها عاقل وعالمند . و این همان آفتی است که موجب انداختن بنی آدم در قعر جهنم شده؛ و موجب شد که همیشه بر ضد انبیاء و مرسلین باقي بماند, و در طول همه تاریخ و زمان با آنها بجنگند, و به آنها تهمت ( جهل و جنون و غیره ... و مخالفت بر ضد علماء و عقلای زمان خود ) بزنند و این همان وسوسه های شیطان ( لعنت خدا بر او باد ) است
وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ (و می گویند آیا ما به خاطر شاعر دیوانه ای دست از خدایان خود برداریم ) الصافات : 36 ، ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ ( سپس از او روی گرداندند و گفتند : او شخص مجنونی است که جنیان قرآن را به او آموخته اند ) الدخان : 14 ، فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ( با غرور و تکبر سر از طاعت حق کشید و گفت که او ساحر یا دیوانه است ) الذاریات : 39 ، كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ( همچنان هیچ رسولی بر امتهاي پیشین نیامد جز آنکه او را تکذیب کرده و گفتند او دیوانه است ) الذاریات : 52
، كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ * القمر : 9
( پیش از اینان هم قوم نوح بنده ما نوح را تکذیب کردند و گفتند مردی دیوانه است و زجر و ستم بسیار از آنها کشید )
و نیز خداوند می فرماید : فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ ( ای رسول پس اندرز ده که تو به لطف پروردگارت نه کاهن و نه دیوانه مجنون هستی ) طور : 29
شما را به خدا قسم می دهم ! که چه کسی را باور کنیم ! خداوند خالق آسمانها و زمین ! یا اهل زمین را ! و به خدا قسم که کسی جز او راستگو و پاک و منزه نیست ! راست گفت خداوند بالا مرتبه و متعال و راست گفت رسول مکرم خدا (ص) این همان وعده ای است که خداوند و رسولش بشارت داده اند , و اهل زمین با وجود اکثریت خود دیوانه اند و انبیاء با اغلیت شان عاقل و عالمند.
و به تمامی حق قسم , كه جز حق نمی گویم ! اينكه سايه عقلی را که آدمی دارد بر آن (اوهام) و وسوسه های شیطانی اعم از جن و انس بر ان وارد می شود, همانگونه كه حق از طرف ملائکه صاحين بر آن وارد می شود,
پس بايد براي انسان معصوم باشد تا حق را با ان تشخیص داد, تا مردم از او تبعیت کنند , وان وصی یا پیامبر است , که خداوند او را معصوم ساخته . ( إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً{27} لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً ) ( جز پیامبری را که خداوند از او خشنود باشد که در این صورت برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت * تا معلوم بدارد که پیامهای پروردگار خود را رسانیده اند و خدا بدان چه نزد ایشان است احاطه کامل دارد و هر چیزی را به عدد شماره کرده است ) جن : 27-28
اما غير انبیاء و اوصیاء (ع) عصمتی نيست مگر به عصمت انبياء (ع) , و انها هیچ گونه حیله و مکر و نیرنگی ندارند مگر تابعيت آنها, که به آثار پیامبران اكتفاء كنند, واگر از انها باز مانند براي انها عصمتي نيست, و در خیالات و اوهام باطل و شیطانی خود سرگردان خواهند ماند ... وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً
( ... می پندارند که کار شايسته انجام می دهند ) الکهف : 104 *
و فکر می کنند این جهالت و اوهام آنها که چیزی جز وسوسه های شیطان نیست برای شان تمام و کمال و علم و عقل است , و آن چیزی جز جهل و نقص نیست. و امام صادق (ع) درباره ی عقول آنها می فرماید : ( چیزی جز باطل و وسوسه های شیطان نمی باشد ) کتاب راجع الکافی : ج 1 – زيرا كه عقل هماني است كه با ان خدا را عبادت كرده و بهشت را كسب كنيم , و نمی توان به بهشت رسيد مگر با تبعيت از صاحب عقل كامل معصوم از طرف خداوند و او یا وصی یا رسول یا پیامبر مي باشد و با تبعیت از او و عمل به دستورات او عقل انسان کامل می شود . قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
( ای رسول بگو : اگر خداوند را دوست دارید از من پیروی و اطاعت کنید که خداوند شما را دوست بدارد و گناهان شما را ببخشاید و خداوند آمرزنده و مهربان است ) آل عمران : 31
و این سايه عقل انسان که خداوند به او داده اگر جواهر علم ومعرفت را به او رساند انهم با تبعيت و پیروی از حجت خداوند و پیروی از دستورات او تا به شش اسمان ملكوتي ارتقاء يابد تا به عقل کامل در اسمان هفتم رسد و از مقربان درگاه خداوند گردد . منزه است خداوند بلند مرتبه که وعده او حق و عملی است.
با كمال تأسف همه مردم برای سیر کردن شکم خود و پرورش جسم خود تلاش می کنند و افراد کمی هستند که براي پرورش روح خود عمل مي كنند, تا آنرا از معنویات الهی سیر کنند, و بیشتر مردم هیچ تلاشی برای شناخت حقیقت ندارند , و اهتمام و همتشان برای دنیا و نفس خویش می باشد, و فقط تعداد کمی برای شناخت حقیقت همت می ورزند, واز انها كمتر كه حقیقت را درك مي کنند و کمتر از انها كساني كه عمل مي كنند تا به حقیقت رسند, وكمتر از انها به حقيقت مي رسند.
از خداوند منان خواهنم كه حافظ انصار امام مهدي(ع) باشد, تا در رد جواب به منكرين موفق باشند وحق ال محمد (ع) را با كتاب خداوند و عترت پاكش(ع) ظاهر سازند, واز معاندين خواهنم كه حق را گوش دهند وبراي ان سر خم كرده وان را تبعيت كنند وبا منيت خويش مبارزه كنند وشيطان داعي منيت را شكست دهند. زيرا كه او گفت (قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ) (صّ:76). ( من از او بهترم ؛ مرا از اتش افريده اي و او را از گل.*)
ما قومي هستيم (اهل بیت و ائمه اطهار (ع)) كه از وقتی که رسول خدا (ص) فوت کردند تا به امروز, مورد ستم و ظلم قرار گرفته ایم . پس از كساني نباشيد كه از حق ما سخن مي گويد ولي ان را انكار مي كند وبر ما مي تازد انهم با تاويل قران برما, و اگر مرا انصاف دهيد , من و پناه می برم از شر منیت باقی مانده نوح (ع)و ذخیره ای از ابراهیم (ع) و قطعه ای از طور موسی (ع) و بشارت عیسی (ع) و نوری از محمد مصطفی (ص) می باشم و پدرم علی مرتضی (ع) و مادرم فاطمة الزهرا (س) و خون حسن و حسین (ع) در رگهایم جریان دارد من بقية ال محمد(ص) هَذَا نَذِيرٌ مِّنَ النُّذُرِ الْأُولَى ( بیم دهنده ای از رسولان پیشین است النجم : 56) من طالع مشرق هستم (كسي كه از مشرق طلوع مي كند) وستاره صبح و زره داود هستم من رحمتي بر مؤمنين ونغمتي بر كفار هستم. همانا پدرم محمد ابن الحسن عسكري (ع) مرا براي شما ارسال كرده ، مرا بشارت دهند و بیم دهند فرستاده و در بين دستانم عذابی است .،بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ{9} فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِينٍ{10} يَغْشَى النَّاسَ هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ{11} رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ{12} أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرَى وَقَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ{13} ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ{14}
( ولی آنها به شک و شبهه خویش سرگرم اند * پس در انتظار روزی باش که آسمان دودی نمایان برمی آورد * که مردم را فرا می گیرد این است عذاب پر در * پروردگارا این عذاب را از ما دفع کن که ما ایمان داریم * آنان را کجا پند باشد و حال آنکه به یقین برای آنان پیامبری روشنگر آمده است * پس از او روی بر تافتند و گفتند تعلیم یافته ای دیوانه است ) الدخان : 9 – 14
و اگر مرا تکذیب وانكار کنید آنقدر صبر می کنم تا خداوند رحمن در امرم اجازه دهد و خدا شاهد باشد که من بر امری صبر کردم که تلخ تر از ان نيست همانگونه که پدرانم (ع) آنرا تحمل کرده اند , صبری همانند پدرم (ع) تا جایی که خداوند و فرشتگان و پیامبران و فرستادگان شاهد او بودند, که آن صبورتر از ایوب (ع) و زاهدتر و با تقواتر از عیسی (ع) و هر چه را که خداوند به او عطا فرموده او نیز به من داده است و من نیز ولی و وزیر و جانشین او می باشم من بنده فقیر و محتاج رحمت خداوند در نزد حجت و خلیفه او در روی زمین هستم و او (ع) مرا فرستاده است تا شما را از آتش ملتهب دنیا و آتش فردای قیامت نجات دهم .
زمانی که شما به او (ع) شب و روز تمسک جستید و از او یاری خواستید. و فرادي فرا می رسد که کسانی كه خود را امروز با آل محمد (ص) همسان می پندارد پشیمان خواهند شد, و در فردای قیامت در پیشگاه حکم عدل خداوند قرار می گیرند و حکم خداوند در مورد آنها اجرا می شود . وخداوند بهترين حاكمان است
وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً
( و روزی است که ستمکار دستهای خود را می گزد و می گوید ای کاش با رسول خدا راهی برمی گزیدم !) الفرقان : 27 احمد الحسن (ع) وصي ورسول امام مهدي (ع)
مى گويد
-مراحل مختلف بروز جریان یمانی
ادّعاهای واهی او در طی پیامی که از طریق سایت اینترنتی خود ، با خطاب به علماء حوزه های دینی در مورخه 27 شوال 1424 هجری قمری فرستاده بود ، از این قرار است:
در مرحله اوّل : ادّعا میکند که ، امام زمان (عج) را در عالم خواب به صورت مکرّر در حرم سید محمد فرزند امام هادی (ع) دیده ، او را امر به زیارت عسکریین می کند . پس از آن موفق به دیدار آن حضرت در بیداری شده ، حضرت او را نسبت به انحرافات عملی و مالی حوزهها به خصوص حوزه نجف آگاه می کند، وتحت تربیت ویژه قرار میدهد!
پاسخ
سید احمد الحسن(ع) درمصاحبه ای که با یک خبرنگار داشتند به این سوال پاسخ دادند که بنده سوال وجواب را عینا" برای شما منتقل میکنم.
س 1/ ازشما خواهش میکنم که خود را بطورمختصربرای ملت غرب معرفی کنید.
ج/ نامم احمد است ، درشهر بصره که درجنوب عراق است زندگی میکردم، بعد از تکمیل تحصیلات دانشگاهی واخذ مدرک (مهندسی) در رشته مهندسی عمران به نجف اشرف منتقل شدم و برای تحصیل علوم دینی در آنجا ساکن شدم و بعد از کسب آگاهی ازحلقات درسی و راه و روش تدریس در حوزه نجف ، تدریس را در آن مرکز در سطحی بسیار پایین یافتم (لااقل برای بنده و به نظر بنده) همانطوری که در روش حوزه نجف خلل بسیار بزرگی یافتم ، وآن هم این بود که به تدریس زبان عربی و منطق و فلسفه و اصول فقه و علم کلام و فقه (احکام شرعی) پرداخته اند، لاکن به هیچ و جه قرآن کریم وسنت شریفه (احادیث پیامبر (ص) و ائمه (ع) را تدریس نمی کنند که بدین ترتیب عملا" تدریس اخلاق الهی را که (زینت هر مومن است) تعطیل کرده اند. لذا تصمیم گرفتم در منزل و به تنهایی و بدون کمک گرفتن از کسی به تحصیل علوم دینی بپردازم ، فقط دورا دور با آنها بوده و با بعضی ازآنها رفت وآمد می کردم.
امام در مورد خوابهای صادقه و خواب دیدن اهل بیت (ع) اینگونه امده است :
الحديث الوارد عن الحضرمي قال دخلت أنا وأبان على أبي عبد الله (ع) وذلك حين ظهرت الرايات السود بخراسان وقلنا ما ترى فقال اجلسوا في بيوتكم فإذا رأيتمونا اجتمعنا على رجل فانهدوا إلينا بالسلاح ) غيبة النعماني 197.
از امام صادق (ع) درباره درفشهای سیاه که ان زمان از خراسان خارج شد اند سوال شد و امام فرمود هرگاه دیدید که ما بر سر یک نفر جمع شدیم بسوی ما بشتابید انهم با سلاح.
وجمع شد اهل بیت بر سر یک نفر در زمانی که همه انها مسموم یا بقتل رسیده اند امكان ندارد الا از طریق روئیت (خواب صادقه ) یا از طریق روایات می باشد, وانها يكي ايمان به غيب است ,
در کتاب منتخب الانوار المضیئه ص 311 و کمال الدین ص654 امده از امام صادق(ع) سوال می شود درباره ظهور قائم (ع ) چگونه انرا درک کنیم؟ و امام جواب می دهد در ان وقت شخصی از شما بیدار می شود و در زیر سرش نوشته ای میابد که روی ان نوشته شده اطاعت کنید زیرا طاعتش معروف است
درکتاب کافی کلینی جلد8ص 90از امام علی(ع) نقل شده که خوابها در زمان اول وجود نداشت تا اینکه در زمانی یکی از انبیا اتفاق افتاد پرسیدیم علت ان چیست؟ فرمود خداوند برای ان مردم رسولی فرستاد و او انها را به دین خدا دعوت کرد, و مردم به او گفتند اگر این دعوت را قبول کنیم چه چیز نسیب ما می شود؟ تو از ما چیز بیشتری ندار ی نه مال ونه مقامی نزد عشیره خود!!!! به انها گفت اگر اطاعتم کنید وارد بهشت می شوید و اگر اطاعتم نکنید خداوند شما را وارد جهنم می کند پرسیدند این بهشت وجهنم چیست؟ انها را توصیف کن؟ . و کی به انجا می رویم؟. فرمود اگر بمیرید!!! گفتند خیلی ها را دیدیم که تبدیل به استخوان وخاکستر شدند, و به تکذیب ان پیامبر پافشاری کردند و خداوند خواب دیدن را در بین انها قرار داد و انها امدند و به او خبر دادن انچه را دیدن و انکار بعضی از انها خوابهاي خود را . رسولشان به انها گفت که خداوند با ان می خواست حجت اش را ثابت کند ارواح شما اینگونه خواهد بود بعد از مردن و پوسیدن استخوانهایتان تا روز بعثت مجدد. همانگونه که در خواب ارواحتان خارج می شود و بر جسد شما اثری نمی گذارد .
اینگونه خوابها در انسان شروع شد همانگونه که اهل بیت بیان کرده اند وعلت رئیت صادقه اتصال انسان به عالم غیب می باشد وخروج از عالم ماده است
از امام صادق نقل شده(دارالسلام) رؤياي صادقه ازخداوند است و حلم از شيطان. دار السلام ج4 ص155 .
رؤياي صادقه خود برسه نوع است يك - مبشرات كه امام موسي ابن جعفر (ع) درباره ان ميفرمايند بشارت از خداوند است دوم - تحزين (اندوه ) از شيطان. سوم - سخن نفس که در خواب می بینيد همان مصدر
اول - مبشرات براي مؤمنين: براي استقامت در مسيرحق انها
لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)
ودر قران خداوند ميفرمايند وبرای انها بشارتي است در دنيا و اخرت و كلام خدا تبديل نخواهد شد واين همان پيروزي عظيم است (يونس:64)
دوم – منذرات (انذار) و براي مؤمن و كافر است چون خداوند رحمتش براي همه است وهر كه سؤال كند و سوال نكند رحمت خدا شامل حالش می شود.
نقل است رسول اكرم(ص) هرروز صبح وقتي وارد مسجد مي شد از مردم سوال ميكرد ايا كسي از مبشراتي ندارد ؟و مردم سوال ميكردن ان چيست؟ مي فرمود روئيت صادقانه .
- خوابهاي تحذيري كه امام صادق(ع) در مورد ان ميفرمايند: هرگاه بنده در معصيت باشد وخداوند براي او خير بخواهد خوابي به او نشان ميدهد تا او را بترساند تا او را از ان كار باز دارد دار السلام ج4 ص15
واين بنده حتما مؤمن تنها نيست ممكن است مشرك و يا كافر باشد مانند خواب ديدن فرعون وقتل عام بني اسرائيل در زمان حضرت موسي (ع) وی خواب دید که اتشی از بیت المقدس خانه های بنی اسرائیل را دست نخورده باقي نهاد و خانه قبطیان مصر را می خورد وتفسیرش را از مفسرین دربار خواست . گفتند فرزندی دنیا می اید از بنی اسرائیل که حکومت وسلطنت شما را منقلب می کند؛ وفرعون دستور قتل وعام فرزندان متولد شده را داد-دار السلام ج1 ص119 ويا خواب عزيز مصر و يا زندانيان كه با يوسف نبي (ع )بودنند ...
-خوابهاي تكفيري كه امام صادق(ع) در مورد ان مي فرمايند: همان بس است كه موالي ما خداوند به او خوابی وحشتناك نشان ميدهد و صبح با حالت حزين بيدار ميشود تا كفاره گناهانش باشد . دار السلام ج4 ص155
اما حديث نفس همان مشكلات ومشغله فكري است كه در طول روز با ان سركار داريم
ولي روئيت اهل بيت و پيامبر(ص) از خوابهاي صحيحه ميباشد (صادقه) و شيطان نميتواند به صورت پيامبر يا اهل بيت درايد
به چند حديث در مورد كلام اهل بيت در مورد روئيت صادقه توجه كنيد در كتر الفوائد في دار السلام ج4 ص236 از رسول اكرم امده روئيت مؤمن جريان كلام خدا با بنده است .
در دار السلام تفسير ايه لهم البشرا في حيات الدنيا را از رسول برسيدند فرمود روئيت صالحه ميباشد كه مومن ان را براي خود يا يكي از مومنان ميبيند وان كلام خداوند است وفرمود روئيت از خداوند است واگر به شما چيز عزيزي دادن از ان سخن نگويد ودر كافي و دار السلام امده روئيت مومن در اخر زمان جزي از 70 جزء نبوت است دار السلام ج4 ص232 ، من عدة الداعي لابن فهد
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لاَ يُوقِنُونَ}(النمل/82).
( و هنگامی که فرمان عذاب آنها رسد و در آستانه رستاخیز قرار گیرند جنبندهای را از زمین برای آنها خارج میکنیم که با آنان تکلم میکند و (می گوید) که مردم به آیات ما إیمان نمیآورند.
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ) (فصلت:30)
انهای که گفتند خداوند مربی ماست و بر ان استقامت کردند ملائکه برانها نازل می شود پس نترسید و اندوهگین نشوید و بشارت باد شما را بهشت وعده داده شده .
برای توجه خوانند گان به بحث روئیت این دو ایه را از تفسیرات سیداحمدالحسن یمانی وصي ورسول امام مهدي (ع) از کتاب متشابهات برای اتمام کتاب انتخاب کرده ایم چون اهل بیت فرموده اند که خدا را با خدا بشناسید ورسول را با رسالت او و خداوند را با ایاتش می توان شناخت ویکی از ایه کامل خدا بر روی زمین انسان کامل یعنی امام مهدی (ع) است ورسول او سید احمد است که او را طبق روایات با علمش می توان شناخت که اسلحه اوست وان تفسیر اصل قران می باشد....
سید احمد الحسن(ع) در باره بشارت از طریق ملائکه می فرماید که خداوند به انسان بوسيله ملائكه كه به ما بشارت می دهند تا در مسیر درست و استقامت در ان ونیز حسن عاقبت را به ما می نمایانند که در مسیر ولایت خدا سیر می کنيد وامر ولی اش را تبعیت می کنند ودر این ایه( بشارت انها در دنیا ست ) در حدیث پیامبر امده است که همان روئیت صالحه است که در کافی ج 8ص90 امده شخصی از رسول تفسیره ایه لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا را سؤال کرد ورسول فرمود ان روئیت حسنه می باشد که مومن ان را می بیند تا بشارتی برای او باشد در دنیا
واگر کلام خدا را در ایه- أَلا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * وَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ) (يونس:62-65)
اولیاء خدا بر انها ترسی واندوهی نیست انهای که ایمان اوردن وتقوا پیشه کردن و بشارت برای انها در دنیا و اخرت است و کلام خدا تبدیل نمی شود و ان همان پیروزی عظیم است .وکلام انها تو را اندوهگین نکند و تمام عزت از ان خداست واو دانا وشنواست .
در این ایه انهای که خدا در مورد انها گفت برای انها بشارت در دنیا واخرت است یعنی روئیتی می بینند که بشارت حرکت در مسیر صحیح و حسن عاقبت انها را نشان می دهد خداوند انها را با وصف اولیاء با تقوا در ایه قبل معرفی می کند- اولیای خدا بر انها ترسی واندوهی نیست انهای که ایمان اوردن وتقوا بیشه کردن- یعنی انهای که روئیت صادقه می بینند اولیاء با تقوای خدا هستند . واین روئیت بشارت آور که انها را به حسن عاقبت بشارت می دهد خداوند ان را در کلامش وصف می کند . – ان حق است وتبدیل نمی شود- وان از غیب می باشد . وانهای که این مبشرات را می بینند اولیاء خدا هستند -لا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ - و خداوند مشخص کرد انهای که با انبیاء او مخالفت می کنند وکلام انها را تصدیق نمی کنند کسانی هستند که کلام خدا را در روئیا ی صادقه انکار می کنند وبه رسولش امر کرد که از تکذیب ان اندوهگین نشود - وکلام انها تو را اندوهگین نکند و تمام عزت از ان خداست واو دانا وشنواست)
زیر انها کلام رسول ومؤمنین را تکذیب نمی کنند بلکه کلام خدا را تکذیب کرده اند؛ زیرا مجحد به ایات او هستند و در سوره انعام می فرماید می دانیم که ان تو را اندوهگین می کند چیزی را که می گویند وانها تو را تکذیب نمی کنند بلکه ظالمین ایات خدا را مجحد شدند و ان بالاتر از تکذیب است .
پس روئیا کلام خداست و ایات او و ان میزان الهی است که انسان با معرفت ان را میداند که در مسیر حق و صراط مستقیم است و کسانی که مجحد ان هستند از دشمنان خدا وتکذیب کنند گان انبیاء و اوصیاء می باشند (می دانیم که ان تو را اندوهگین می کند چیزی را که می گویند وانها تورا تکیب نمی کنند بلکه ظالمین ایات خدا را مجحد شدند)
و این قانون الهی که بشارت از خداوند است که در دنیا و اخرت است؛ وانهای که ان را نمی بینند و یا کسی به انها بشار ت نمی دهد وانها را از حسن عاقبتشان وسیر در مسیر حق بشارت نمی دهد انها از اولیاء خدا نیستند وحتی از مؤمنین ومتقین نیستند. واگر به معنی این ایه توجه کنیم - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)
ای کسانی که ایمان اوردید نوشته شده بر شما روزه گرفتن همانطور که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد تا از متقین شوید . (البقرة:183
یعنی روزه بر شما نوشته شده تا متقی گردید و آدم با تقوا تقوایش را از خدا می داند انهم با میزان الهی که همان کلام خدا و ایات او می باشد که کافران مجحد ان شدند وان روئیت بشارت آور است وکسی که ان را نمی بیند یا حتی کسی او را بشارت نمی دهد از متقین نیست بلکه از روزه داران نیست همانطور که در این ایه و حدیث اهل بیت به ان اشاره شده (وكم من صائم ، ليس له من صيامه إلا الجوع والعطش) و چه بسا روزه داری که از روزاش جز گرسنگی وتشنه گی چیزی حاصلش نمی گردد .
وانهای که روئیت صادقه را انکار می کنند روح انها خداوند را انکار کرده گرچه به زبان نامش را بیاورند .
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لاَ يُوقِنُونَ}(النمل/82).
( و هنگامی که فرمان عذاب آنها رسد و در آستانه رستاخیز قرار گیرند جنبندهای را از زمین برای آنها خارج میکنیم که با آنان تکلم میکند و (می گوید) که مردم به آیات ما إیمان نمیآورند.
شخصی به امام صادق(ع) گفت این ایه را اینگونه می خوانند که این جنبنده انها را زخمی می کند وامام صادق فرمود خداوند در اتش جهنم با انها سخن بگوید نازل نشد فقط برای صحبت با انها. .بحارج53ص53 و از امام رضا(ع) در مورد دابه یا جنبنده سوال شد فرمود ان جنبنده علی (ع) است دابه در این ایه انسان است که در بیشتر روایات در رجعت او را امام علی(ع) می دانند وامام علی همان دابه الارض است که پیامبر در مسجد وقتی خواب بودند برای بیدار کردنش به او فرمود ای جنبنده خدا برخیز در کتاب مختصر بصار الدرجات ص 43 کامل این روایت امده و در رجعت با مردم سخن می گوید و مؤمن را از کافر با ایات خدا مشخص می سازد .
اما قبل از رجعت قیام قائم(ع) است و برای او نیز دابه (جنبنده ای) می باشد که با مردم سخن می گوید, تا ضعف ایمانشان را به ایات خداوند در ملکوت اسمانها نشان دهد وان همان روئیت ومکاشفه در بیداری است وبه انها می فهماند که در طول مسیر انسانیت در زمین انها به این ایات یقین نداشتند چون دید خود را به زمین وعالم ماده کوتاه کرده وان تنها علمشان می باشد, و بیشتر از این چیزی نمی دانند که در سوره نجم خداوند در باره انها می فرمایند:
ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى)
و جانب اخر انبیاء واوصیاء و رسل و یارانشان به ایات خداوند ایمان می اورند و به روئیت ومکاشفه ایمان می اورند وان طریقی از وحی خداوند سبحان است؛ وانها اگر به این ایمان نداشتند پیامبر نمی شدند و برای این ايمان انها را در کتابش مدح می کند ومی فرمایند : وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ) (الصافا0-105)
وندا دادیم ای ابراهیم روئیت را تصدیق کردی وما اینگونه محسنین را جزاء می دهیم
وقال : (وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ) (التحريم:12)
ومريم كه پاکدامن شد و در او از روحمتم دمیدیم و کلام خدا را تصدیق کرد و از قانتین بود
وقال تعالى عن الرؤيا (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ)
و خداوند در باره سوره يوسف(ع) در قران با عنوان بهترين داستان یاد می کنند چون او نیز مانند یوسف زمان ما با روئیت کار می کرد و خداوند ابراهیم را برای تصدیق روئیت مدح می کند ومریم را همچنین برای تصدیق کلام خدا که همان روئیت صادقه می باشد و یوسف (ع )را مدح می کند زیرا تمام روئیت را تصدیق کرد وان را تأویل کرد.
يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ) (يوسف:46)
و امروزه اکثر مردم روئیت را انکار می کنند وان وحی از جانب خداوند است وان برای اینکه نفوس خبیثه؛ انها منکر ان شده و به خداوند ایمان ندارد ؛ و انها ندانسته کافرند, چون در عالم ذر منکر بودند؛ و انهم کافر به ولایت خدا و برای هیچ یک از اولیاء خدا در قلبشان اقرار ولایت نکرده اند. و خداوند کاری کرد که با زبان حق را بگویند و در دل قبول نداشته باشند, وانها را سدی برای محافظت از اولیاء خود قرار داد.( الكافي - الشيخ الكليني ج 1 ص402
خداوند اقوامی را برای اتش و جهنم افرید خداوند امر به تبلیغ انها نمود وانها را تبلیغشان کردیم همانگونه که دیگران را تبلیغ کردیم ولی نپذیرفتن و ان را به ما برگداندن وتحمل ان رانداشتن و ان را تکذیب کردن و گفتند ساحرید و خداوند ان را بر قلب هایشان ثابت کرد و انرا فراموش کردند وسپس خداوند کاری کرد که با زبان حق را بگویند, انها از حق می گویند ولی قلبشان ان را انکار کرده است تا با ان خداوند از اولیاء واهل عبادتش محافظت کند واگر این نبود کسی نمی توانست خدا را در زمینش عبادت کند وما را امر کرد که از انها ساکت وانها را مستور گردانیم)
واین روئیت صادقه همانگونه که امام علی (ع) فرمودند روئياي صادقه كلام خداوند است كه ملائكه انرا از خداوند به بنده گان صالح ميرسانند(رويا المومن تجري مجرى كلام تكلم به الرب عنده كتر الفوائد ص211 و ان طریقی از وحی می باشد که خداوند با بند گانش بوسیله ان صحبت می کند همه انها چه انبیاء واوصیاء ومؤمنین وچه کفار معاندین مانند فرعون مصر که بوسیله خواب او یوسف (ع) اقتصاد دولت انها را بنا می کند
وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّؤْيا تَعْبُرُونَ) (يوسف:43)
و خداوند به محمد(ص) در روئیا به او وحی کرد که چه بلاهای از بنی امیه بر سر اهل بیت او خواهد رسید.
وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَاناً كَبِيراً) (الإسراء:60)
وخداوند خود را برای محمد (ص) شاهد قرار داد وقتی کفار نبوتش را مورد انکار قرار دادن وقتی که از او شاهد خواستند و چگونه خداوند به ايشان شهادت میدهد غیر از اینکه در روئیت صادقه باشد . وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ) (الرعد:43) . (وانهای که کافر شدند گفتند که رسول نیست * بگو خدا کافی است که شاهد بین من و شما باشد و کسی که علم کتاب را دارد )
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ }(النمل/82). ( و هنگامی که فرمان عذاب آنها رسد و در آستانه رستاخیز قرار گیرند) - ان خروج قائم(ع) است وان قیامت صغرا می باشد
أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لاَ يُوقِنُونَ
جنبندهای را از زمین برای آنها خارج میکنیم که با آنان تکلم میکند و (می گوید) که مردم به آیات ما إیمان نمیآورند. (نمل 82 )
و دابه یا جنبنده در قیامت صغرای (کوچک) مهدی اول می باشد که قبل از قائم (ع) قیام می کند عن الإمام الصادق (ع) ( أيام الله ثلاثة : يوم يقوم القائم عليه السلام ، ويوم الكرة ويوم القيامة ) معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) الشيخ الكوراني ج5 ص192
امام صادق(ع) : ایام خدا سه روز است روزی که قائم(ع) قیام می کند وروز رجعت و روز سوم قیام قیامت است .
پس جنبنده يا دابه زمين در قيامت صغرا با مردم سخن می گوید وانها را با علم امام (ع) ساکت می گرداند و کفر انها را به ایات خداوند (روئیت صادقه ومکاشفات) وسقوط درعالم ماده وشهوات , و برگشت از ملکوت اسمانها را نمایان می کند*
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ)فصلت:53
ایات ما را در افاق و در نفس خویش نشان می دهیم تا حق بر انها اشکار شود و ایا برای شما کافی نیست که او بر همه چیز شاهد است .
عن الإمام الصادق (ع) قال نريهم في أنفسهم المسخ ونريهم في الآفاق انتقاض الآفاق عليهم فيرون قدرة الله عز وجل في أنفسهم وفي الآفاق قيل حتى يتبين لهم أنه الحق قال خروج القائم (ع) هو الحق من عند الله عز وجل يراه الخلق لابد منه وفي رواية خسف ومسخ وقذف سئل حتى يتبين قال دع ذا ذاك قيام القائم - ع-) تفسير الصافي : ج4 : ص364-365 ،
الكافي امام صادق (ع) فرمود -در نفس خود مسخ شدن را می بینند و در افاق قدرت خدا را به انها نشان می دهیم- و حق بر انها اشکار شود- فرمود قیام قائم(ع) است- که خلق باید ان را ببینند كه از خداوند است بايد اتفاق بيفتد واين مسخ و ... تاينكه فرمود ان قيام قائم(ع) است.
حق قیام قائم است و ایات که در نفس و افاق می ببینند همان فتنه ها وجنگها وزلازل و ... می باشد ودر نفس مسخ است واین ایات را خداوند در ملکوت اسمانها به انها نشان میدهد تا برانها ثابت کند خروج قائم(ع) همان حق است و کسی که با انها سخن می گوید مهدی اول از دوازده مهدی می باشد واین ایات را خداوند با اعلام خروجش همزمان کرده تا برای انسانها مشخص شود که ان حق است از خداوند و این ایات در افاق و نفس همان کلام دابه (جنبنده) می باشد که با ان مردم را با علم امام زمان (ع) ساکت می گرداند و کفرانها را به ایات خداوند نشان می دهد .زیرا انها به این ایات در ملکوت که روئیت صادقه وکشف است ایمان ندارند .برای اشنای به اهمیت روئیت کمی باکلام خدا وند عروج می کنیم .در قران خداوند روئیت را در سوره حضرت یوسف (ع) با نام بهترین داستان معرفی می کند وروئیت یوسف را بازگو می کند و تحقق ان را در زمین واقع می کند و روئیت زندانی وتحقق ان در زندگی روز مره .- وروئیت فرعون کافر که یوسف با اعتماد به ان اقتصاد دولتی را تاسیس می کند با وجود اینکه خود نبی بود- از روئیت کافران استفاده کرد و در زمین تحقیق یافت- .و داستان بلقیس ملکه سبا که گفت نوشته با کرامتی بر من نازل شد(قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيم) از کجا فهمید که سلیمان پیامبر خداست و نوشته او باکرامت است الا از طریق خواب صادقه وایمان به کلام خدا وند-
ونیز اینگونه هستند اولیاء خدا و پیامبران و رسل او ؛ روئیت صادقه از انها جدا نمی شود زیرا طریق و مسیر سیر انهاست . وطلوع وحی خداوند است و پیامبر خدا( ص ) امر روئیت را مهم می دانست و هروز صبح بعد از نماز فجر به اطراف خود که صحابه نشسته بودند می گفت ایا بشارتی ندارید و وقتی سوال می کردند ان چیست فرمود روئیت صادقه و اگر روزی بشارتی نمی شنید جبراییل (ع) بر او نازل می شد ومی گفت چگونه بر انها نازل شویم وروئیت نشانشان دهیم ون جاسات در زیر ناخن انهاست ونیز فرمود که شیطان نمی تواند به صورت من یا اوصیای من دراید ....
کما اینکه روئیت خالد ابن سعید اموی که به ان ایمان اورده بود قبول کرد و نیز روئیت بعضی از یهودیان و ایمان اوردن به ان را قبول می کرد و می فرمود که کلام خداوند با بندگان است , ومی فرمود که روئیت مومن در اخر شب را تکذیب نکنید و نیز اقرار امام حسین(ع) به ایمان وهب نصرانی و ایمان بعضی از واقفیه ها در زمان امام رضا (ع) ویا ایمان نرگس (ع) مادر امام زمان (ع ) واگر بخواهیم در مورد این روایات بنویسیم بحث زیاد است ...
-....قال : قلت يا أمير المؤمنين ، قول الله تعالى : أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لاَ يُوقِنُونَ
جنبندهای را از زمین برای آنها خارج میکنیم که با آنان تکلم میکند و (می گوید) که مردم به آیات ما إیمان نمیآورند. كتاب سليم بن قيس - تحقيق محمد باقر الأنصاري ص 130 شخصی از امیر المؤ منین سوال کرد - ما الدابة ؟ دابه قال يا أبا الطفيل ، الهِ عن هذا (أي اترك وابتعد عن هذا) . فقلت : يا أمير المؤمنين ، أخبرني به جعلت فداك . قال هي دابة تأكل الطعام وتمشي في الأسواق وتنكح النساء . فقلت يا أمير المؤمنين من هو قال هو زر الأرض الذي تسكن الأرض اليه قلت يا أمير المؤمنين ، من هو ؟ قال صديق هذه الأمة وفاروقها ورئيسها وذو قرنها . قلت يا أمير المؤمنين ، من هو قال : الذي قال الله عز وجل : (ويتلوه شاهد منه) ، والذي (عندهعلم الكتاب) ، (والذي جاء بالصدق) ، والذي (صدق به) أنا . والناس كلهم كافرون غيري وغيره
شخصی از امام علی (ع) سوال کرد که دابه چیست؟ اما به او گفت این سوال را ترک کن واو به امام گفت فدایت شوم به من بگو؟ امام فرمود او جنبندی است که غذا می خورد و در بازرها سیر می کند و ازدواج می کند پرسید این شخص کیست؟ فرمود او ثبات زمین است پرسیدم ای امیر مؤمنان او کیست؟ فرمود دوست این امت و جدا کننده ان وذولقرنینش می باشد پرسید چه کسی است؟ فرمود او کسی است که خداوند در باره ان می فرماید و شاهدی از انها می اورد و کسی است که علم کتاب رادارد و کسی است که با صدق امد و کسی است که به او ایمان اورد و ان منم و مردم همه کافرند به غیر از من و او
این جا امیر المؤمنین نشان می دهد اولین شخصی بود که به رسول اکرم(ع) ایمان اورد وهمه مردم در زمانش کافر بودند و بعد از او ایمان اوردند و در زمان ظهور نیز اولین شخص مؤمن به ظهور امام زمان(ع) احمد می باشد همانگونه که در وصیت نوشته شده او اولین مومنان است وبقیه مردم به ظهور امام کافرند غیر از او و بعد از او ایمان می اورند. وامام علی (ع) می گوید ثبات دهند زمین و یک با ر او ثبات دهنده زمین است وبار دیگر شخصی دیگر را ثبات دهنده می داند .
(قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنِّي واثْنَيْ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ زِرُّ الْأَرْضِ يَعْنِي أَوْتَادَهَا وَجِبَالَهَا بِنَا أَوْتَدَ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَسِيخَ بِأَهْلِهَا ، فَإِذَا ذَهَبَ الِاثْنَا عَشَرَ مِنْ وُلْدِي سَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا وَ لَمْ يُنْظَرُواکافی ج 1ص535
ورسول اکرم (ص) فرمود من و دوازده فرزندم و تو ای علی عمود وثبات کننده زمین و کوه ها هستیم و با ما خداوند زمین راثابت کرد تا اهلش را از بین نبرد و اگر دوازدهمین فرزندم ازبین برود زمین نیز ازبین خواهد رفت. زيرا كه او از اركان امام مهدي(ع) است.
عن بكير ابن أعين قال : سألت أبا عبد الله (ع) لأي علة وضع الله الحجر في الركن الذي هو فيه ، ولم يوضع في غيره ؟ قال : إن الله تعالى وضع الحجر الأسود ، وهي جوهرة أخرجت من الجنة إلى آدم فوضعت في ذلك الركن لعلة الميثاق ، وذلك أنه لما أخذ من بني آدم من ظهورهم ذريتهم حين أخذ الله عليهم الميثاق في ذلك المكان ، وفي ذلك المكان تراءى لهم ، ومن ذلك المكان يهبط الطير على القائم عليه السلام فأول من يبايعه ذلك الطير ، وهو والله جبرئيل عليه السلام وإلى ذلك المكان يسند القائم ظهره ، وهو الحجة والدليل على القائم ، وهو الشاهد لمن وافى ذلك المكان والشاهد على من أدى إليه الميثاق والعهد الذي اخذ الله على العباد) بحار الأنوار ج52 ص299.
الركن اليماني بابنا الذي يدخل منه الجنة ، وفيه نهر من الجنة تلقى فيه أعمال العباد جامع السعادات ج3ص 341
و رسول اكرم (ص) ركن يماني دربي است كه از ان وارد بهشت ميشويم ودر ان نهري از بهشت است كه بندگان ما اعمالشان را در ان ميبينند...
مى گويد
در مرحله دوم : مدّعی است که ، او را امر به ورود به حوزه علمیه می کند ، ودر آن جا مأموریت به او داده که انحرافات حوزه را مطرح نماید!
پاسخ
ونیز در مورد وجودشان در حوزه علمیه میفرماید : (من درحوزه علمیه نجف و درمیان علمای آن بودم همانگونه که مریم مقدس(ع) درهیکل و در میان علمای یهود بود)
مى گويد
در مرحله سوم : ادّعا می نماید که ، در ماه شعبان سال 1420 ﻫ . ق ( مصادف با 1378 ش)، امام زمان را برای دومین بار در حالت بیداری در کنار حرم امام حسین (ع) ملاقات کرده ، وبه دستور امام به نجف می رود ، ودعوت خود را علنی می سازد ، در این مرحله جمعی او را تکذیب می کنند؛ و او را به سحر و جنون و تسخیر اجنّه متهم می کند در پی آن به شهر خود باز می شود.
پاسخ
از امام صادق( ع) آمده است که: قائم قیام نمی کند تا اینکه دوازده مرد قیام کنند وهمه بگویند که ایشان را دیده اند وآنها را تکذیب می کنند غيبة نعماني ص285،بشارة اسلام ص107 .
ابی جعفرالباقر(ع) فرمود: « قائم آل ما اگرقیام کند مردم را به امری جدید می خواند همانگونه که رسول اکرم (ص) مردم را دعوت کرد و دین اسلام غریب ظهورکرد وغریب بازخواهد گشت همانگونه که ظهورکرد» بحارالانوارج 52 ص 366
تهمت جنون و سحر و تکذیب از طرف مردم در تمام زمانها بوده و خواهد بود و این سنت دیرنه است .
ابا جعفر (ع)می فرماید : (مردم همگی حیوانند مگر عده کمی از مومنین ومومن درمیان انها غریب است )وانرا سه مرتبه تکرار فرمود الکافی جلد 2-ص268
ورسول اکرم (ص)فرمود:(اسلام به صورت غریب (جدید)شروع شد وغریب باز می گردد وخوشابه حال غریبان به اوگفتند وانها چه کساني هستند ای رسول خدا ؟فرمود :کسانی هستند که اگر مردم به فساد وسرکشی کشیده شوند انها خود را اصلاح و پاک سازند )(مستدرک الوسائل المیرزا نوری ج11ص323)
واز ابی بصیر :به امام صادق (ع)گفتم مرا از فرموده امیر المومنین خبره بده (اسلام به صورت غریب شروع شد و به صورت غریب باز می گردد همانگونه که شروع شد وخوشا به حال غریبان ).فرمود ای ابا محمد :اگر قائم قیام کند (ع)قیام کند دعوت جدید به کار می برد همانگونه که رسول خدا (ص)دعوت کرد)گفتم پس بلند شدم وبه سوی او رفتم وپیشانی مبارکش را بوسیدم وگفتم شهادت می دهم که شما امام من در دنیا و اخرت هستید هر کس که باشما باشد من با او دوست هستم وهر کس که با شما دشمنی کند من با او دشمنم وشما ولی خدا هستید فرمود :رحمت خدا بر شما باد)کتاب غیبت نعمانی ص322)
مى گويد
اعلان عمومی جریان یمانی پس از سقوط رژیم صدام حسین بعد از سقوط صدام در ماه جمادی الثانی 1424 قمری ، احمد اسماعیل گاطع دعوت خود را علناً تکرار کرده، و تعدادی فریب حرف های او را می خورند . در ماه مبارک رمضان آن سال ادّعا میکند ، که از سوی امام زمان (ع) مأموریت یافته تا همه مردم زمین را مورد خطاب قرار دهد ، و آن ها را به قیام در راه حق بر علیه ظالمان دعوت کند!
اعلان عمومی جریان یمانی پس از سقوط رژیم صدام حسین بعد از سقوط صدام در ماه جمادی الثانی 1424 قمری ، احمد اسماعیل گاطع دعوت خود را علناً تکرار کرده، و تعدادی فریب حرف های او را می خورند . در ماه مبارک رمضان آن سال ادّعا میکند ، که از سوی امام زمان (ع) مأموریت یافته تا همه مردم زمین را مورد خطاب قرار دهد ، و آن ها را به قیام در راه حق بر علیه ظالمان دعوت کند!
پاسخدرمورد پیوستن ایشان به حوزهء علمیه نجف سیداحمدالحسن(ع) قبلا" به این سوال اینگونه پاسخ دادند: ( اما دلیل پیوستنم به حوزهء علمیه درنجف، همانا من در رویای صادقه امام مهدی(ع) رادیدم که به بنده امرمیکند که به حوزهء علمیه درنجف بروم، ودرآن رویا مرا ازکلیه اتفاقاتی که درآنجا برایم می افتد آگاه کرد و طبق فرموده ایشان همه آن امور در حقیقت نیز برایم حاصل شد)
ونیز در مورد وجودشان در حوزه علمیه میفرماید : (من درحوزه علمیه نجف و درمیان علمای آن بودم همانگونه که مریم مقدس(ع) درهیکل و در میان علمای یهود بود)
وامام مهدی(ع) ایشان رابه حوزهء علمیه باهدف اصلاح آن درجوانبی مختلف ارسال فرمود:
1- اصلاح علمی 2- اصلاح عملی 3- اصلاح اقتصادی
و این امر اضافه بر موقف ایشان در دفاع از حرمت قرآن است هنگامی که صدام حسین معدوم عمدا" اقدام به نوشتن قرآن با خون نجس خود کرد، بعد ازتنجیس قرآن بدست صدام کافر، ایشان شجاعانه و صریحا" وعلنا" اعلام کردند که صدام این کار را برای تقرب به شیطان رجیم کرده است، که به این دلیل مدتها ازطرف نیروهای صدام کافر تحت تعقیب بود. وایشان تنها کسی بود که مسولیت مقابله با این امر را با تمام قدرت به عهده گرفت و می فرمود: همانا صدام حکم مرگ خود را بادست خود نوشته وهنگامی که قرآن را با خون نجس نوشته پایان حکومت خود را با دست خود رقم زده و نیز علمای نجف وعموم علمای مسلمین را برای سکوتشان در برابر این امرکافرانه از طرف صدام سرزنش کرد، همچنین بیانی درخصوص دفاع ازکرامت قرآن صادر فرمود. این بیان درتاریخ 20/جمادی الاول/1425 هجری قمری صادرشد و برای اطلاع بیشتر ازت فاصیل آن میتوانید به سایت انصار مراجعه فرمائید.
بنده دراینجا مناسب میبینم که جواب ایشان رادرخصوص این سوال برایتان منتقل کنم که متن سوال وجواب اینگونه است:
س5/ قدمهایی که درخصوص اصلاح حوزه علمیه برداشته اید چیست، وآیا موفق بوده اید؟
ج/ اقدامات بنده درخصوص اصلاحات درحوزه در ابتدای دعوت و قبل از اینکه دعوت علنی شود شروع شد که به طورکل بر سه محور استوار بود که عبارتند از:
1- اصلاح علمی:که در این محور از دو وسیله استفاده کردم
اول: تالیف کتابی بنام(الطریق الی الله * راهی بسوی الله) که تاثیر بسیارخوبی داشت، طوری که شیخ محمد یعقوبی (از مراجع معروف عراق) رات حت تاثیر قرار داد و بنابرگفته بعضی ازشیوخ وساداتی که از اتباع ایشان بودند ایشان از هواداران کتاب بوده وخواهان نشر مجدد کتاب بودند (قبل از اعلام دعوت ).
دوم: بحث ومناظره طلبه ها و علماء حوزه درمورد خلل علمی موجود درحوزه ، وکسانی در این راه مرا یاری می نمودند کسانی بودند که به بنده ایمان داشتند و بعضی ها که تحت تاثیر کلام وحقی که بر زبان می آوردم قرار گرفته بودند .
2/ اصلاح عملی: در واقع به امربه معروف ونهی ازمنکرمربوط میشد، به طور مثال صدام اقدام به تنجیس قرآن میکند، وقتی که قرآن را با خون نجس خود می نویسد، واین درحالی است که همه مسلمانان برنجس بودن خون انسان اجماع دارند وتنجیس قرآن راکاری حرام می دانستند، بنابراین ازعلمای حوزه خواستم که درمخالفت با این امرکافرانه تحصن کنند یا لااقل بیانی در مخالفت با آن صادرکنند ، اما همگی به بهانه تقیه مخالفت کردند و عذر مرا خواستند روشن بود که جانشان از قرآن بر ایشان عزیز تر بود و اگر به درستی ایمان داشتند که(لاحول ولاقوه الا باالله) هبچ قدرت ونیروی بالاتر و برتر از قدرت خداوند نیست ، با این امر مقابله می کردند و یقین پیدا میکردند که خداوند ازآنها دفاع خواهد کرد، درنهایت بنده شخصا" و به تنهایی به مقابله با این کارخبیث صدام پرداختم و به کرات در خطاب خود در مجالس گفتم: همانا صدام با نوشتن قرآن باخون نجس حکم مرگ خود را امضاء کرده، و دیگران بجای یاری من در این راه شروع به دوری از من کردند طوری که یکبار یکی ازآنها بصورت مادبانه مرا از خانه اش طرد کرد چرا که میترسید مبادا همراه من دستگیر و به اعدام محکوم شود به این دلیل که کلام مرا بر ضد صدام شنیده است، به هرحال در این مجال(اصلاح عملی) باهیچگونه استقبالی ازجانب آنها مواجه نشدم.
3/ اصلاح مالی : که مربوط میشد به انفاق اموال جمع آوری شده از، صدقات برفقراء ، و این آخرین مرحله این راه بود ؛ قبل ازاینکه دعوت علنی شود، در این مرحله افراد بسیاری ازطلبه های حوزه علمیه را یافتم که به من یاری رسا ندند ،که عده بسیار اندکی ازآنها بودند که صرفا" بخاطر فقراء به من کمک میکردند و اکثریت آنها به این دلیل کمک میکردند که خود نیز قربانی تبعیضی بودند که برنظام پرداخت مالی حوزه علمیه حاکم بود.
به هرحال دراین مجال نتایج رضایت بخشی حاصل شد البته بعد از بحث وگفتگوهای بسیار زیادی که توسط بنده شخصا" یا یاوران بنده از طلاب حوزه علمیه که با مراجع دینی در نجف انجام شد ، که از جمله این مراجع سید سیستانی وسید محمد سعید حکیم وشیخ محمد اسحاق فیاض بودند. وتنها کسی که ظاهرا" با امراصلاح درحوزه مخالفتی نداشت شیخ یعقوبی بود وبراصلاح مالی درحوزه اصلا" اعتراضی نداشت وهنگامی که یکی از مومنین بنده وسیاستهای مالی امیرالمومنین(ع)رابه وی یادآورشد ، به خطا درآن مجموعه اعتراف کرده وگفت: مابه اصلاح مالی درحوزهء علمیه احتیاج داریم.. به هرحال نتایج حاصله دراین سه مورد بد نبوده، منتهی این قوم خواهان قدم برداشتن بسوی جلو نیستند.
مى گويد
وی در آن پیام تصریح می کند ، که من انتظار یاری علمای دین را ندارم . زیرا بسیاری از آنان با امام زمان (عج) با لسان وسنان جنگ خواهند کرد، چون با ظهور امام زمان (عج) بساط مرجعیت آنان درهم پیچیده می شود؛ ومقصود از اوثان واصنام ( بت ها ) همان علما هستند...
پاسخ
کلام ایشان عین کلام منقول در کتب معروف اهل بیت(ع) است ودر این مورد از خود چیزی نمی گوید : و اگر عکس ان را می دانید یک روایت بیاورید زیرا بعد از تکذیب وصی امام مهدی (ع) مثل انها مثل عالمانی است (شریح قاضی و ابی حمزه بطائنی ) که مسلم که فرستاده امام حسین (ع) بود و امام حسین و امام رضا (ع) را تکذیب کرده اند و انها امام گمراهی مردم شدند .
وخداوند می فرماید و انها را امامانی قراردایم که مردم را به اتش دعوت می کنند ودر قیامت پیروز نیستند قصص 41 ) عیسی (ع) فرمود :«مثل علمای ناپاک همچون صخره ای می ماند که بر دهانه رودی قرار گرفته نه خود از آب می نوشد و نه آب را رها می سازد تا به سوی کشتزار روانه گردد».... جای دیگر می گوید اي معلمان شریعت و فریبكارها ها بر کرسی ام می نشینند که موسی بر آن نشست وادامه مي داد به سخنان آنان خوب گوش فرا دهید چرا که تعلیمات تورات است ولی عمل آنها را تقلید نکنید چرا که آنها چیزی را که می گویندولی عمل نمی کنند وای بر شما ای معلمان شریعت درهای ملکوت را بر انسانها می بندیدو نه خودوارد می شوید و نمی گذارید که دیگران داخل شوند ، وای بر شما ای معلمان شریعت و یا فريسيون که شما از خانه بیوه زنان می دزدید و می خورید در حالیکه به نماز طولانی و عبادت تظاهر میکنید بدانید که خداوند شدید ترین عذاب ها را برای شما در نظر می گیرد ای رهبران کور دل .... وخداوند می فرمایند . (اتخذواحبارهم ورهبانهم اربابا"من دون الله التوبه 31) احبار ورهبان را بجای خدا برستش می کردند . یعنی علما ء غیر عامل را عبادت کردند چون حلال خدا را حرام وحرام او را حلال کردند وانها را عبادت کردند .از امام تفسير اين ايه را كه انها (يهوديان )احبار ورهبان را بجاي خدا برستش ميكردنند چيست وامام جواب دادند به خدا قسم از مردم نخواستند كه بزرگان دينيشان رابرستش كنند واگر از مردم درخواست ميكردنند مردم انها را برستش نميكردن ولي حلال خدا را حرام وحرام خدا را حلال كردن ومردم انها را عبادت ميكردند بدون اينكه خود بدانند (کافی ج2 ص398) واز امام صادق نقل شده هرکس شخصی را در معصیت اطاعت کند او را عبادت کرده است (کافی ج2ص 398) امام صادق مى فرمايند:) ( آيا نشنيديد كه خداوند مى فرمايد : « شما حق کاشتن درخت آنرا ندارید » مى فرمايد ، شما حق اينكه امامى از طرف خود انتخاب كنيد و او را به دلخواه و اراده خود محق بناميد را نداريد و سپس امام صادق ( ع ) فرمود : سه گروه هستند که خداوند در روز قيامت با آنها صحبت نمى كند و براى آنها عذاب دردناكى خواهد بود ، كسى كه درختى را بكارد كه خدا نكاشته است يعنى امامى را منصوب كند كه از طرف خدا منصوب نشده است ) - امام صادق (ع) میفرماید : خدا پيروز می کند این أمر (برپايی دولت حضرت مهدی (مکن الله...) )رابوسيله کسانی که هيچ نصیب و جايگاهی (دربين مردم ) ندارند و هنگامی که أمر ما فرا رسد کسی که امروز بت ها را می پرستد(عالم بي عمل ) از ولايتمان خارج می شود... از أبی خدیجه ، أز ابی عبد الله (ع) روایت شده است که میفرماید : ( زمانیکه قائم آل محمد (ع) قیام می کند ، أمر جديدی میآورد ، همانطور که رسول خدا (ص) در آغاز اسلام أمر جديدی آورد ) الارشاد شیخ مفید ج2 ص384
إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب ج 2 ص 131 . نقل از رسول (ص) ...ای ابن مسعود اسلام غریب شروع شد وغریب بر می گردد همانطوریکه شروع شد پس خوشا به حال غربا ، پس هر کس آن زمان را درک کرد که از نسلهای شما می آیند درمحلشان به آنها سلام نمی کنند وکسی در تشیع جنازه آنها شرکت نمی کند وبه عیادت مریضانشان نمیروند که آنها در سنت شما فراموش می شوند که درظاهر با شما هستند اما در درون با افعال شما مخالفند وبر غیر ملت شما می میرند ، که من از آنها نیستم و آنها از من نیستند تا آنجایی که می فرماید : ای ابن مسعود بر مردم زمانی فرا رسد که هر کس بر دین خود صبور وشکیبا باشد مانند کسی که یک زغال روشن بدست گرفته است پس در آن زمان باید گرگ باشد و الی گرگها آن را خواهند خورد . ... ای ابن مسعود علماء وفقهای آنها خائن وفاجرند آنها أشرارخلق خدا هستند، وهمچنین ییروان آنها وهرکس برای آنها برود وازآنها بگیرد وآنها را دوست داشته باشد وهمنشین آنها شود وبا آنها مشورت کند أشرار خلق خدا هستند که خداوند آنها را کر ولال وکور وارد آتش جهنم می کند..... نقل از امام صادق(ع) دشمنانش فقهاء ومقلدين فقهاء هستند كه با زور شمشير يا به رغبت انچه در دست دارد وارد حكمش مي شوند و اگر حكم و سلطنت دست ايشان نبود فتواي قتلش را مي دادند ولي عارفان به خدا از طريق مكاشفه و رؤيت صاده با وي بيعت خواهند كرد. بشارة الاسلام 297 واز رسول اكرم (ص) كه مي فرمايد براي امتم از غوغاي كه انها را به قتل مي رساند ويا دشمني كه انها را به دام اندازد نمي هراسم ولاكن از علماي گمراه بر انها مي ترسم كه اگر از انها تبعيت كنند انها را وارد فتنه ها مي كنند واگر از انها سر باز زنند انها مردم را خواهند كشت .الزام الناصب ج1ص
حضرت پیامبر (ص) در فتوحات مکه در مورد قائم (ع) فرمودند :( ... دین را بر پا داشته و روح را در اسلام القاء نموده و به واسطه ایشان اسلام بعد از مرگ و ذلت ، احیا و عزیز می شود ، قانون جزاء را بر پا و به واسطه شمشیر به سوی خدا دعوت نموده پس هر کس که از ایشان سرپیچی کند کشته و هر کس نزاع کند پست و ذلیل می گردد ، دین حقیقی را ظاهر کرده همان چیزی که رسول خدا (ص) به واسطه آن حکم می نمود و مذاهب را از زمین ریشه کن می کند و چیزی جزء دین خالص نمی ماند دشمنان ایشان فقهاء اهل اجتهاد هستند وقتی که حکم ایشان را برخلاف راه و روش ائمه خود می بینند ناچار او از ترس شمشیر و سیطره ایشان حکمش را قبول و رغبت آنها به خاطر انچه که در دست ایشان است با آمدن ایشان عموم مسلمین بیشتر از خواص شاد شده و اهل معرفت به خداوند متعال از اهل حقایق از طریق شهود و کشف و تعریف الهی با ایشان بیعت می کنند ) . بشاره الاسلام ص 297 .
از رسول خدا (ص) ( ... هنگام فتنه ها, سعادت مند ترین مردم هر انسان پاکی است که ناشناس مانده ، كه اگر آشکار شده شناخته نمی شود ، و اگر غایب شد از او یاد نمی شود ، و بد بخت ترین و شقي ترين مردم هر خطیب عالی صوت ویا مسلط بر بیان است . کسی از شر آنها خلاص نمی شود بجزء کسی که در دعایش خالص و دعایش همانند دعای کسی که در حال غرق شدن در دریا ست) کنز العمال – المتقی الهندی ج 11 ص 144 .
و ازعلی بن ابراهیم از تفسیر قمی: در مورد قول تعالی ( َتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ) ( آيا مردم را به نيكى فرمان داده و خود را فراموش مىكنيد با اينكه شما كتاب خدا را مىخوانيد آيا هيچ نمىانديشيد ) البقره 44 در مورد خطباء و راویان نازل شده و آن قول امیر المومنین (ع) :
و بر هر منبری خطیب عالی صوت که به خدا و رسول و کتا بش دروغ می بندد نشسته . بحار النوار ج 69 ص 223 .
واز امیر مؤمنین (ع) در خطبه طولانی فرمودند :( ... سپس شما ای گروهك (عصابه ) ، گروهی که به علم مشهور و به خیر یاد می شوید و به نصیحت و پند معروف هستید و به خدا قسم که در وجود انسانها برای شما موهبتی است ، شخص شریف شما را بزرگ می داند و ضعیف برای شما بذل و بخشش و شما را مورد احترام قرار دهد, و کسی که شما هیچ لطفی براو ندارید تحت تأثیر شما قرار می گیرد ، در حالی که دستی در این کار ندارید و با گرفتن حا جت ها شفاعت کرده و نیازمند را از گرفتن آن منع می کنید ، و با هیبت پادشاهان و کرامت بزرگان در مسیر گام برمی دارید , و این کل قضیه نیست در صورتی که به اينها رسيديد تا قیام کننده به حق خدا باشيد, ودر حالی که در ادای اكثر حق ایشان مقصر و حق ائمه را سبک شمرده ايد , و اما حق خدا وحق مستضعفین را از بین بردید, و حقوقی که از نظر خودتان مربوط به شماست را گرفته اید و همانند نگهبانان یک شهر می مانید که آنرا و صاحبانش را تحویل دشمن داده اید, یا همانند پزشکانی که پول دارو را گرفته و مداوا را تعطیل کردند, پس هیچ مالی را برای رزق رسان بذل وبخشش نکرده, وحتي خود را به خاطر خالق در خطر قرار نداده, و نه با عشیره ای به خاطر ذات خداوند دشمنی کرده اید , آنگاه آرزوی بهشت ومجاورت با فرستادگان وبرائت و فرار از دشمنان خداوند را می کنید ، و خود ستایی به کرامت در ملاقات ملائکه از جانب خداوند می کنید . برای شما ای آرزو کنندگان از خداوند می ترسم که انتقامی از جانب ایشان بر شما نازل شود زیرا که شما از کرامت خداوند منزلتی برای خود ساخته وبا آن خود را برتر می دانید ، و کاری کرددید که هر کس به واسطه خدا شناخته می شود مورد کرامت قرار نمی گیرد و شما به خدا در عبادتش صاحب کرامت می شوید . و در حالی که عهد های خداوند را نقض شده می بینید حرکتی را انجام نمی دهید و در حالی که شما به خاطر نقض خون های پدرانتان به تکاپو می افتید ، و در نکوهش رسولش دادگاه باز می کنید و درحالی که از نابینا و کر و لال و غیر روحانی که درشهر ها سرگردانند غافل هستید و رحم نکرده و در جایگاه خود عمل نمی کنید ، و نه به آن کسی که عامل بوده یاری می رسانید و کارخانه ها و مزد را در تاریکی قبول می کنید و آنگاه بعد ازاین همه در باره آنچه که خداوند شما را به آن امر کرده از قبیل نهی کردن ها غافل هستید . اگر دارای شعور و احساس هستید مصیبت شما از مردم بزرگتر است و از جمله آن منزلت علمایی که تصاحب کردید ، و آن هم به خاطر اینکه مجرای امور و احکام بر دستان علماء خدا در کتابش بوده وآنها هستند که برحلال و حرامش امین اند آنگاه شما آن منزلت را سلب نموده اید ، و آنرا جزء با تجاوزتان بر حق و اختلافتان در سنت سلب نکرده اید و آن نشانه های واضح است . و اگر بر مشکلات صبر می کردید و سختی ها را به خاطر ذات خدا تحمل می کردید آنگا امور خداوند به شما بر می گشت و از شما صادر می شد, ولی شما به واسطه کار هایتان ظلمت را تمکین داده و امور خدا را به دست آنها تحویل داده که با شبهات عمل می کنند و در شهوات سیر می کنند ، به خاطر ترس و فرار شما از مرگ آنها را مسلط کردید ، و تعلق به حیات دنیوی همانی که شما را تنها خواهد گذاشت و مستضعفین را به دست آنها تحویل دادید ، پس بین مستضعف و انسان ناگزیر و بین دست های مستضعفی که به خاطر زندگیش شکست خورده قرار گرفته ، و بر پادشاهی با رأی خود بازي مي كنند ، و با هوای نفسانی خود عار را با اقتداء به اشرار قبول می کنند ، و برحدود خداوند جبار تجاوز مي كنند ، در هر شهری خطیبی بلیغ و بلند صدا از آنها بر منبر خود نشسته كه زمینه برای آنها وسیع و مهیاست و در آن عوامل داشته و آزاد هستند ، و دست رهبران از آنها کوتاه بوده ، و شمشیر هایشان بر شما مسلط ، وشمشیر هایتان از آنها کوتاه است, و مردم بندگان آنها هستند هیچ دست ستمگری را کوتاه نمی کنند, پس بین جباري مستبد و عنید و اشغالگران همراه مستضعفین قرار می گیرند ،
به شدت اطاعت شده و افراد نیازمندان را نمی شناسد . پس چقدر عجیب است و چگونه تعجب نکنم در حالی که زمین پر از فریب کار و فریب خورده است ، و راستگویی که مظلوم واقع شده است ، و مسئول انسان های مومن که با آنها رحیم نیست ، و خداوند در مورد آنچه که در ان دچار اختلاف شده ایم حاکم است ، و با حکم خود در مورد آنچه که بین ما اتفاق افتاد قضاوت می کند . خداوندا شما می دانی که این کار ما برای بدست آوردن حکومت و برای بدست آوردن فضولي دنياي فنا شده نیست ، ولی خواسته ما برداشتن پرچم های ظلم و ستم از دین شما و همین طور اصلاح را در سرزمین هایت برگردانیم ، تا اینکه بندگان مظلوم شما احساس امنیت کرده و به فرایض وسنت و احکام شما عمل کنند . آنگاه حتما برای هر صاحب خوني روزی انتقامگري وجود دارد ، کسی که با خون ما مطالبت می کند و کسی که برای بدست آوردن حق خود و حق ذوی القربی و نزدیکان و یتیمان و مساکین و ابن السبیل خداوند قیام نموده و از طلب حق خود عاجز و ناتوان نمی شود ، و هیچ فرار کننده ای از دست او خلاصی ندارد- و کسانی که ظلم کرده اند خواهند دانست که هیچ راه فراری برای آنها وجود ندارد ) المعیار والموازنه – ابوجعفر الا سکافی ص 274 .
و در ینابیع وارد شده : (... اگر قائم خروج کند بطور خاص هیچ دشمن آشکار جزء فقهاء نخواهد داشت، و او باشمشیر برادر است ، و اگر شمشیر در دستانش نباشد حتما به کشتن ایشان فتوی می دادند ، و لیکن خداوند ایشان را با شمشیر و کرم ظاهر می کند پس او را اطاعت کرده و از ترس ، حکم ایشان را قبول می کنند ولی در خفاء خلاف آنرا می خواهند ) ینابیع الموده ج 3 ص 215 .
مى گويد
-مغالطه عجیب در طرح برخی از روایات توسط یمانی
وی برای اثبات مدّعای خود به چند دلیل استناد می کند:
دلیل اول: خواب هایی که اشخاصی درباره او دیده اند ! و این علاوه بر خواب هایی که خود دیده بود!دلیل دوم: اخبار از حوادث آینده مثل سقوط صدّام!
دلیل سوم: آمادگی برای مناظره با علمای اسلام ، یهود و مسیحت!
دلیل چهارم: آمادگی برای مباهله با علمای شیعه وسنی و یهودی ونصرانی!
پاسخ
اگر انسانی انصاف داشته باشد و خوب به دلایل اثبات اهل بیت و رسول اکرم بنگرد می بیند که اینها همان دلایل اثبات حقانیت یمانی اهل بیت است و اگر این دلایل را قبول ندارید اگر خود امام زمان (ع) ظهور کند به چه دلیلی او را خواهید شناخت . ایا با علم منطق و اصول فقهی برگرفته از علوم فلاسفه یونانی و ابناء عامه که هیچ دلیلی روایی و نقلی در مورد انها وجود ندارد ؟!! شما را چه شده به چه چیزی حکم می کنید
مگر اهل بیت نگفته اند که صاحب حق سنتی از یوسف دارد و اینکه خداوند داستان یوسف را بهترین داستانها می داند وبرای یوسف (ع) بوسیله خواب صادقه تمکین داد و اکنون سید یمانی بوسیله خواب های صادقه برای امام مهدی (ع) انصارشان را جمع می کنند ودر روایت ذکر شد.
و دلیل غیبی که همان اطلاع از اینده است در کلام و واحادیث اهل بیت (ع) کثیرا وارد شده است .
در مورد مناظره می توانید به احتجاجات اهل بیت وانبیاء مراجعه کنید و از انها مناظره امام رضا (ع) در مجلس مامون است . اینگونه امده است که :
واز امام رضا(ع) در محاججش با جاثلیق انصاری و راس جالوت و چون طولانی است خلاصه ای از ان را می اوریم: ((...جاثلیق گفت:او را توصیف کن فرمودند: توصیف نمی کنم مگر به انچه که خداوند او را وصف کرده ، او صاحب شتر و عصا وعبا {همان پیامبرامی که در کتابهای خودتان در تورات و انجیل نوشته شده که به معروف امر می کند و از منکر نهی می کند و طیبات را برانها حلال وخبائث را برانها حرام می کند و اسارت و زنجیرهایی که به گردنشان بسته شده را از بین می برد}به راه بهتر هدایت می کند و منهاج یاورش عادلت وصراط قائم تر ...شما را ای جاثلیق به حق عیسی روح الله و کلماتش قسم می دهم ایا این صفات را درانجیل برای این پیامبر را پیدا نکردی ؟ پس جاثلیق سکوت فراوان اختیار کرد، چون او می دانست که اگرانکار کند انجیل را تکذیب کرده پس گفت:بله این صفات درانجیل است و عیسی (ع)درانجیل این پیامبر(ص) را ذکرنموده و من انچه در انجیل به این صفات محمد(ص) اقرار کرده و صحه گذاشته است را قبول دارم پس امام فرمود در این سفر مرا مجبور به ذکر او وذکر وصیش وذکر دخترش فاطمه(س)و ذکرحسن وحسین(ع) را که در کتاب یافته بودم را یاد کنم . پس وقتی جاثلیق و راس جالوت شنیدند و متوجه شدند که امام رضا(ع) به تورات و انجیل داناست گفتند:به خدا این بحثی است که ما نمی توانیم انرا انکارو ردکنیم مگراینکه با تکذیب انجیل وتورات و زبورو داود و موسی و عیسی(ع) که به او بشارت داده بودند، ولی!1! برای ما ثابت نشده که این همان محمد است وصحیح نیست که ما برای شما نبوت او اقرار کنیم و او محمد(ص) شماست . امام رضا(ع) فرمودندبا شک احتجاج کردید.
ایا قبل یا بعداز ادم و تا این روز خداوند پیامبری به اسم محمد(ص) مبعوث کرده بود وموردی در او پیدا می کنیدکه در کتب که به همه انبیاء غیر از محمد نازل کرده است؟ پس در جواب دادن به او ماندند)) (اثبات الهداه 1/194- 195)
واز صحبت امام رضا(ع)مشخص می شود که خداوند تعالی از قبل به پیامبری محمد(ص) بشارت داده بود و این بشارت دهنده به این صفات نیامدند مگردر زمان پیامبری حضرت محمد(ص) پس امکان شک و اعتراض براو باقی نمی ماند واین مسئله در بحث ما نیز صدق می کند ایا کسی با این روایات و مشخصات غیر از یمانی موعود با این دلایل امده است ....
ومباهله سنت رسول اکرم بوده است ودلیلی برای اثبات حقانیت یمانی اهل بیت (ع) است اگر هیچ یک از این دلایل را قبول ندارید پس شما نیز سنت پیامبران قبل را تکذیب کرده اید .
و اگر زمان انها بودید جزو تکذیب کنندگان قرار می گرفتید .
مى گويد
بدیهی است که به اصطلاح ادلّه فوق صرف ادّعا است . خواب هم بر فرض صحّت حجّت شرعی نیست.
پاسخ
چه چیزی بدیهی است وصرفا ادعاست و حجیت ندارد چه چیز نزد شما حجت است فقط علم رجال که ان نیز یک روایت در مورد ان وجود ندارد ویک بدعت است و خود ان نزد علمای عامل قبل متناقض
[45] است وصرفا برای حجت بر ابنائه عامه تدریس می کردند ولی امروزه تماما هر روایتی را به اسم سند رجالی ا رد می کنند حتی بدون شناخت رجال ان ؟
روئیت صادقه دلیل نیست اینکه خواب صادقه جزئی از هفتاد جزء نبوت است !!!! و وهب نصارانی بوسیله خواب صادقه حرکت خویش را برای نصرت امام حسین (ع) انجام دادندویا خواب دیدین حضرت نرجس مادر امام مهدی (ع) ....
روایات اهل بیت (ع) دلیل نیست اینکه صاحب حق با وصیت وروایات وعلم می اید .!!!!
وصیت رسول اکرم (ص) در شب و فاتش دلیل نیست .!!!!
محاججه اهل بیت (ع) با علمایی یهود ونصارا دلیل نیست .!!!!
مباهله رسول اکرم (ص) دلیل نیست . !!!
قسم برائت دلیل نیست !!
دلیل علمی وووووو !!!!
ولی اینها همان دلایل اثبات انبیائ واوصیاء (ع) هستند شما را چه شده به کدام سنت اعتقاد دارید ایا فقط انچه که شما می خواهید وان را قبول دارید وعلمای شما ان را قبول دارند را قبول می کنید واین گفته خداوند بر شما صدق میکند که بعضی از ایات را قبول وبعضی دیگر را قبول نمی کنید .
حداقل سنت ایشان را با سنت سیرت حضرت محمد (ص) مقایسه کنید :
محمد(ص) داعی خداوند در ام القری مکه ... احمد داعی حق در ام القری این زمان نجف
محمد (ص) قبل از اعلان دعوت معروف به صادق امین .... احمد الحسن معروف به احمد صادق در حوزهای نجف
محمد(ص) مورد ازار واذیت قرار می گیرد ... احمد مورد اذار واذیت وحتی فتوای قتل ایشان صادر شده
محمد(ص) از چشم مردم مخفی می شود .... احمد از چشم مردم مخفی است
محمد(ص) دنبال جای جهت هجرت بود .... احمد همینطور
محمد (ص) با یاران خویش مخفیانه تجمع می کرد ..... همنطور امروزه دعوت یمانی ابتداء با سر و انهم در وسط حوزه در زمان طاغوتی متسلط (صدام ملعون) در زمان 1999و دعوت خویش را برای تمام مردم در تاریخ 2002اغاز نمود به اینکه وصی وفرستاده ی از طرف امام مهدی (ع)
دلیل حجت محمد (ص) وصیت و روایات موجود در کتب سماوی قبل خویش بوده واینکه امده تا مردم را به حق و خدا هدایت کند واین همان شعار امروز احمد الحسن وصیت رسول در شب وفات واینکه حکم حکم خداست .
امام باقر(ع) فرمود:(همانا از احادیث دلهای مردان مشمئز می شود پس هر کس آن را قبول کرد به او بیفزایید وهرکس آن را انکار کرد ترکش کنید زیرا باید فتنه ای باشد که درآن سقوط کنند کسانی که مدعی انتظارهستند وسقوط کند کسی که یک موی را به دو شقه تقسیم کند تا اینکه فقط ما وشیعیانمان بمانیم )الزام الناصب ج1ص241 .غیبه النعمانی ص210..
خداوند می فرماید:( وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ)حدید16...
( مانند كسانى نباشند كه از پيش بدانها كتاب داده شد و انتظار بر آنان به درازا كشيد و دلهايشان سخت گرديد و بسيارى از آنها فاسق بودند) از امام صادق(ع) منقول است:این آیه از قرآن برای زمان غیبت و روزهایش نازل شده ونه زمانی دیگر و (الْأَمَدُ) یعنی مدت غیبت است.. الزام الناصب ج1ص93 ..
در حدیث معراج آمده است:(پیامبر فرمود :گفتم : خداوندا ظهور وقیام قائم (ع) چه زمانی می باشد؟ خداوند به من وحی کرد(آن وقتی می باشد که علم ناپدید شود ونادانی ظاهر گردد و قاریان زیاد شوند وعمل صالح کم و قتل زیاد شود
و فقهای هدایت کننده کم شوند و فقهای خائن وگمراه کننده زیاد..)الزام الناصب ج1ص191.بشارت الاسلام
مى گويد
وی در پایان پیام خطاب به مردم عراق ، اینچنین می گوید: پدرم امام زمان (عج) را برای اهل زمین فرستاد ومن دعوتم را در بین شما آغاز کردم، در حالی که جبرئیل و میکائیل مرا تأیید و نصرت می دهند، من از شما طلب نصرت می کنم. اگر نصرتم دادید فبها ، والّا سابقه پدران شما روشن است. اگر مرا خذلان کنید، صبر خواهم کرد همان گونه که مسلم بن عقیل صبر نمود . من بزودی از میان شما خواهم رفت، ای باقیمانده های قاتلان حسین! اگر می خواستم، شمر و شبت این زمان را معرفی می کردم.
من اخبار شما را به پدرم محمد بن الحسن خواهم رساند؛ در آینده به همراه او، که جز شمشیر ، چیزی را به شما ارائه نخواهد داد، باز خواهم گشت
پاسخ متن کلام ایشان برگرفته از متن کلام امام حسین (ع) است که در کتاب صحيفة الحسين ( جمع الشيخ جواد القيومي: ص292 – 296. وامام امثال شبث و شمر در این زمان بسیار هستند و اصل کلام یمانی اینگونه است .....
-إمروز من از شما یاری میخواهم همان گونه که جدم حسین (ع) از شما یاری خواست آیا یاری دهندهای هست که ما را یاری کند
-و اگر عهدشکن باشید وبه ما خيانت کنيد قبلاً نیز پدرانتان همین کار را کرده ا ند و پدرم صبر کرد و من نیز صبر میکنم. تا اینکه خداوند رحمان به من إذن خروج دهد همانگونه که سال گذشته صبر کردم زمانيکه مرا مانند مسلم بن عقیل تنها گذاشتند نه یاری و نه یاوری مگر عدهای اندک . و ارتداد بیشترشان به خاطر ترس از طاغوت زمان صدام (لع) و رفتن به دنبال دنیای فانی بود و خداوند متعال مرا علی رغم همه تلاشی که نیروهای کافر صدام برای دستگيریم داشتند از شر طاغوت زمان نجات داد وهرکس که اين دعوت حق را تکذیب کند پس ببيند اين منم در ميان شما واینها دهها نفر مؤمنان که پرده از مقابل ديدگانشان برداشته شده و در ملکوت آسمانها مینگرند و صدها رؤیای صادقه و شاید هم بیشتر ديده شده است که إمام مهدی (ع) یا یکی از ائمه (ع) یا حضرت زهرا (سلام الله علیها) یا پیامبر گرامی اسلام (ص) را ديده اند که ايشان را به قبول اين دعوت الهی ارشاد کرده اند و من آماده میباشم برای مباهله بلکه از همۀ فرقه ها اعم از شیعه و سنی و علمای نصاری و یهود طلب هماوردی می کنم تا ثابت کنم که من نسبت به مسلمانان فرستاده ای از طرف مهدی (ع), ونسبت به نصاری از طرف عیسی (ع) و نسبت به یهود ازطرف إیلیا (ع) آمده أم وبرای مناظره با اصحاب همه اديان ( هریک با کتاب خودشان) آماده ام ومن اين بندۀ مسکین وجاهل درمقابل پروردگار، داناتر از همه آنها هستم به قرآن و انجیل و تورات وهمچنين به مواضع تحریف در اين کتابها به خاطر علمی که خداوند تبارک وتعالی به من عطا فرموده است بلکه هيچ کدام از آنها قدرت رد اين علمی که خدا از علم وآگاهیش به من داده است را ندارند ، و یقین دارم که کسی که طالب حق باشد هدايت می شود و اما کسی که بخاطر طلب این دنیای چرک آلود، حق را قبول نکند وکافرشود. من در همان مجلس با وی مباهله می کنم تا کسی که زنده می ماند با دلیل روشنی همراه باشد وکسی که میمیرد با اتمام حجت مرده باشد.
-و هر کس که بخاطر حق طلبیش مرا قبول داشته باشد نجات يافته و در دنیا و آخرت سعادتمند گشته است, و کسی که مرا رد کند حق را رد کرده است و دنیا و آخرت را باهم از دست داده است.
واما موید بودن به ملائکه و روح القدس در روایات اهل بیت ذکر شده واگر ایشان همان وصی ورسول امام مهدی (ع) است چه اشکالی دارد موید به ملائکه مقدس باشد زیرا که بعد از وفات پدرش حکم را از ایشان خواهند گرفت و شب قدر باید بر کسی که معصوم باشد نازل شوند ومعصوم کسی است که نامش در وصیت رسول اکرم ذکر شده همانگونه که ائمه فرموده اند وعلمای قبل ان را تاید می کنند . از امام علی ابن الحسین(ع) فرمودند((هرامامی از ما نخواهدبود مگر معصوم باشد و عصمت در ظاهر خلقت نیست که با ان شناخته شود و ان نخواهد بود مگربه او وصیت شده – پس به او گفتند ای فرزند رسول خدا معنی معصوم چیست؟ فرمودند:اوست معتصم به حبل یا ریسمان خداوند وریسمان خداوند همان قران است که جدا نمیشوند تا روز قیامت وامام به سوی قران هدایت می کند و قران به سوی امام هدایت می کند و ان گفتار خداوند تعالی :{إنَّ هَـذَاالْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ})) (معانی الاخبارص132
واین عقیده شیعه امامی می باشد، خصوصاً از رسول محمد(ص) تا یوم قیامت است کسی به خلاف ان عمل نمی کند مگر از ولایت خداخارج شده و وارد ولایت شیطان شده باشد خداوند به ما پناه بدهد از او
حال قول وصحبت بعضی از علماء وشیعه در این خصوص را گوش بدهید شیخ صدوق (رحمه الله) در وصف ائمه (ع) می گوید: ((..هرکسی از انها جدا شود ویا به انها پشت کتد به انها ضرر نخواهد رساند چون انها از طریق خداوند با زبان پیامبرخداوند(ع) -در وصیت- برانها تاکید ونوشته شده است) (کمال الدین وتمام النعمه ص 247)
حداوند می فرماید : ما روح خود را به فرمان خویش برای وحی به تو فرستادیم و از ان پیش که وحی بر تو رسد نه دانستی کتاب خدا چیست و نه فهم کردی که راه ایمان و شروع کدام است ) .
در تفسیر امام عسکری (ع) : از ابی حمزه نقل است که امام صادق (ع) در باره علم که شما دارید ایا از عالم یاد می گیرید یا از کتابی که شما دارید و بعد از خواندن ان همه چیز را یاد می گیرید ؟ فرمود (ع) : علم از این بالاتر وعظیمتر و واجبتر است ایا نخواندی کلام خدا را که می فرمایند ما روح خود را به فرمان خویش برای وحی به تو فرستادیم واز ان پیش که وحی بر تو رسد نه دانستی کتاب خدا چیست و نه فهم کردی که راه ایمان و شروع کدام است .(
[46])
سپس فرمود : دوستان شما در باره این ایه چه می گویند ایا می خوانند که نمی دانست کتاب وایمان چیست ؟ گفتم نمی دانم فدایت شوم ، سپس فرمود : بلی اینچنین بود تا اینکه خداوند روحی را که در کتاب ذکر شده بود برا یش مبعوث کرد ووقتی براو وحی کرد علم را عا لم وفهیم شد و ان همان روحی است که خد اوند به هرکه بخواهد می دهد واگر ان را به بنده ای دهد عالم وفهیم می گردد .(
[47]) .
مى گويد
وی در سایت انصار المهدی به آدرس: (www.almahdyoon.or(ع) ) با امضای سید احمد حسن وصی و رسول امام مهدی (عج) ، در مورخه 21 / ربیع الثانی 1426 هجری قمری مصادف با 9 / 3 / 1384 شمسی به صورت سؤال وجواب پیامی را منتشر می کند . در آن پیام با این که مدعی فرزندی امام زمان (عج) و هاشمی بودن شده است ، یمانی بودن خود را این گونه توجیه می کند که : مکه از تهامه است وتهامه از یمن ، پس محمد وآل محمد(ص) همگی یمانی هستند! مدّعی جریان یمانی به احادیثی که علامه مجلسی در باب « خلفاء المهدی صلوات الله علیه واولاده وما یکون بعده » در ج 53 بحار الانوار آورده است ، تمسّک می کند . طبق یکی از آن احادیث ، پیامبر(ص)به دوازده امام معصوم شیعه وصیت می کند ، وبعد از ذکر امام زمان(عج) می فرماید : « ثم یکون من بعده اثنا عشر مهدیّاً فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه اول المهدییّن ... ». مدّعی ادّعا می کند که او مصداق همان اوّل المهدیین و فرزند امام زمان (عج) است !در حالی که امام زمان هنوز نیامده وفوت نشده ، وصیّ او ظهور کرده است!
پاسخ
-يمانى كيست؟
از سيد احمد الحسن وصى و فرستاده ى امام مهدى( ع)، سؤال کرديم: يمانى كيست؟
و آيا حدودى براى اين شخصيت وجود دارد كه با آن شناخته شود؟آيا او از يمن مى باشد و آيا ایشان معصوم مى باشد بطوريكه مردم را به باطل نکشاند و آنها را از حق خارج نسازد، همانطور كه در روايتى از امام باقر(ع)آمده است: پرچم وى پرچم هدايت است و بر هيچ مسلمانی جائز نيست از آن سرپيچى كند. و اگر كسى اينكار را انجام داد از اهل جهنم است. چون وى دعوت به حق و هدايت به راه راست مى كند؟؟؟
سيد احمد الحسن عليه السلام اينگونه پاسخ فرمودند : بسم الله الرحمن الرحيم
والحمد لله، در آغاز بايد بدانیم كه مكه از تهامه
[48]است ، و تهامه از يمن است ، پس حضرت محمد(ص) و خاندان ايشان همگى يمانى هستند، حضرت محمد (ص) يمانى است و امام على (ع) يمانى است و امام مهدى (ع) يمانى است و دوازده مهدى بعد از او نیز يمانى هستند. پس مهدى اول، يمانى است، و اين را علمای با عمل گذشته رحمت خدا بر آنها باد مى دانستنـد:
﴿ فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً﴾
[49]
(اما پس از آنها فرزندان ناشايسته اى جانشین شدند كه نماز را تباه كردند، و از شهوات پيروى نمودند ، بزودى مجازات گمراهى خود را خواهند ديد).
علامه مجلسی(رحمة الله عليه) در بحار الانوار کلام اهل بيت (ع) را (حكمت يمانيه) ناميده است.(مقدمه بحار جلد1 صفحه1). بلكه از پيامبر خدا (ص) وارد شده که عبدالمطلب(ع) نيز خانه كعبه را بنام «كعبه ى يمانيه» ناميده بود.: (بحار الانوار، ج 22،ص 51- ح 75). اما راجع به حدود شخصيت يمانى باید گفت :
در روايتی از امام باقر (ع) اين گونه وارد شده است: (... در پرچـمها پرچـمى هدايت يافته تر از پرچم يمانى نيست وآن پرچم هدايت است چون كه شما را به سوی صاحبتان دعوت می کند، و اگر يمانى خروج کرد فروختن اسلحه حرام مى شود. واگر يمانى خروج کرد؛ بپا خيز بسوی او زيرا که پرچمش پرچم هدايت است، و جايز نيست مسلمانان از آن سرپيچى كنند، و اگر كسى اينكار را انجام دهد از اهل جهنم است، زيرا که او دعوت به حق و هدايت به راه راست مى كند).
در حديث فوق چند نکته بسيار مهم وجود دارد :
1 : « جايز نيست هيچ مسلمانی از او سرپيچى كند ، و اگر كسى اين كار را انجام دهد از اهل جهنم مى باشد».
پس نتیجه می گیریم كه يمانى صاحب ولايت الهى است و هيچ كس صاحب اين ولايت نمى باشد، بطورى كه اعراض از او، انسان را وارد جهنم كند (حتى اگر نماز بخواند و روزه بگيرد) مگر اينكه از خلفاى خداوند در زمين باشد که آنها(ع) عبارتند از پيامبران (ع) و مرسلين (ع) و امامان (ع) ومهديين (ع).
2 : « او دعوت به حق و هدايت به راه راست مى كند» .
دعوت به حق و راه راست (صراط مستقيم) به معنى اين است كه اين شخص اشتباه نمى كند تا مردم را وارد باطل كند يا اين كه آنها را از حق خارج سازد و اين بدين معناست که او معصوم و منصوص العصمة
[50] است بنابراين ، اين قيد در حديث ، ثمره بزرگی در مشخص کردن شخصيت يمانی دارد و برداشت هر معنى ديگری از اين جمله ( دعوت به حق و هدايت به راه راست مى كند) را منتفی می کند وأئمه عليهم السلام از گفتن کلام لغو و بدون بهره مبرا هستند. پس نتيجه مى گيريم كه يمانى حـجتی از حـجتهای خدا در زمين است و معصوم ومنصوص العصمـة است
[51] ، در روايات متواتـر ومتن هاى قطعى موجود است كه حجتهای الهی پس از پيامبر اکرم (ص): ائمه دوازده گانه(ع) ومهديين دوازده گانه(ع) مى باشند. وغير از آنها هيچ حجت معصوم ديگری بر زمين نمى باشد. وآنها تمام نعمت وكمال دين و ختم رسالات آسمانی هستند که يازده امام از آنها (ع) از دار دنيا رفته اند وامـام مــهــدى(ع) بـــقــیة الله و دوازده مهدى(ع)[جانشینان و حاکمان بعد از او] باقى مانده اند. يمانى مردم را به سوی امام مهدى(ع) دعوت مى كند، پس يمانى بايد نخستين مهديين باشد.
﴿ ذرية بَعْضُـهــَـا مِـنْ بَعْـــضٍ وَالـلَّـهُ سَـــــــِيـعٌ عَــلِيـمٌ﴾ (فرزندانى بعضى از نسل بعضى ديگرند وخداوند شنواى داناست )
[52]
و اين ثابت است كه مهدی اول در زمان ظهور امام مهدى (ع) موجود می باشد و او نخستين كسى است كه به امام مهدى (ع) ايمان می آورد[ایمان به آغاز ظهور و قیام مقدس و تحقق وعده ی الهی حکومت عدل] و مردم را برای قيام پدرش آماده می سازد و اين جمله (او اولين کسی است که به حضرت مهدی (ع) ايمان می آورد) در وصيت پيامبر خدا (ص) ذکر شده است. و از اينجا شخص يمانى در شخصیت مهدى اول (از دوازده مهدی مذکور در وصیت رسول خدا (ص) ) منحصر می شود. واحاديث معصومين عليهم السلام، نام و صفات و محل سکونتش را به تفصيل بيان کرده اند نامش احمد و كنيه اش عبدالله يا همان اسرائيل است
[53]. و مردم او را اسرائيلى می نامند و ناگزيرند كه او را اسرائيلی بنامند. و پيامبر خدا (ص) فرموده: (نامم احمد و من عبدالله هستم. نامم اسرائيل است و هر آنچه که او را امر كرده مرا نيز امر كرده است و هر آنچه او را اشاره كرده مرا نيز اشاره كرده است). (تفسير عياشى، ج 1، ص 44- برهان، ج 1، ص 95- بحار، ج 7، ص 178).
مهدى اول نخستين فرد، از سيصد و سيزده نفر از یاران امام مهدی (ع) است و او از بصره مى باشد و در گونه ى راستش اثر و در سرش علامتی مانند جای زخم، هیکل ایشان همانند موسى بن عمران (ع) است و در كمرش ختم نبوت و در وصيت پيامبر خدا (ص) مذکور مى باشد و او عالم ترين خلق (پس از ائمه (ع) به قرآن و تورات و انجيل است و در آغاز ظهورش جوان است، در حديثی از پيامبر خدا ( ص ) که در آن علامات ظهور را ذکر می کند آمده است : (..سپس جوانى را یاد كرد و فرمود: اگر وى را مشاهده كرديد با او بيعت كنيد چون ایشان خليفه مهدى (ع) است). ( بشارة اسلام ، ص 30 ) .
وصيت رسول الله(ص) در شب وفاتش: از امام صادق (ع) ]از پدرانش از امير مؤمنان (ع)[ نقل شده است که فرمود: ( پيامبر خدا (ص) در شب وفات به على (ع) فرمود كه ای ابا الحسن صحيفه و دواتى حاضر كن. و پيامبر خدا (ص) وصيتش را فرمود تا اين كه به اين جا رسيد و فرمود : يا على پس از من دوازده امام، و پس از آنها دوازده مهدى می باشند . و تو يا على نخستين دوازده امام مى باشى. و اگر زمان وفات تو فرا رسید امر (خلافت) را به فرزندم حسن واگذار کن و اگر زمان وفاتش رسید آن را به فرزندم حسین شهید مقتول واگذار نماید و حديث به درازا كشيد ... واسماء ائمه (ع) را یکی بعد از دیگری نام برد تا اينكه فرمود: ... پس اگر هنگام وفات علی النقی رسيد امر(خلافت) را به فرزندش حسن ]العسكری(ع)[ تحویل دهد و اگر زمان وفات حسن العسكری(ع) رسيد آن را به فرزندش (م ح م د)، نگهداشته شده از آل محمد (ص) تسليم نماید و آنها دوازده امام مى باشند و سپس بعد از آنها دوازده مهدى مى باشد، پس اگر زمان مرگ (حجت ابن الحسن) رسید امر (خلافت ) را به فرزندش اول مهديين تسليم نماید كه سه نام دارد، نامى مانند نام من و نام پدرم و او عبد الله و احمد و نام سوّمش مهدى است. و او اولين ايمان آورنده گان خواهد بود )
[54]. (بحار الانوار، ج 53، ص 147 – کتاب غيبت شيخ طوسى(فارسى) ص 300 – کتاب غاية المرام، ج 2، ص 241) .
امام صادق(ع) فرمود: از نسل ما بعد از قائم(ع) دوازده مهدى از فرزندان حسين (ع) می باشند. ( بحار ، ج 53 ، ص 148 ، برهان ج 3 ، ص 310 ، غيبه شيخ طوسى ص385 ) .
امام صادق(ع) فرمود: از نسل ما بعد از قائم (ع) يازده مهدى از فرزندان حسين (ع) مى باشند. (بحار الانوار ، ج 53 ، ص 145 ) .
منظور از «قائم» در روايت دوم «مهدى اوّل» مى باشد نه امام مهدى ]محمد ابن الحسن العسکری عليه السلام[ زيرا كه پس از امام مهدی(ع) دوازده مهدى مى باشد نه يازده مهدی.
ونام یمانی احمد و از نسل دوازدهمین امام یعنی حضرت امام مهدی محمد بن الحسن عسکری (ع) است. ایشان از بصره بوده و اولین شخصی است که به امام مهدی(ع) ایمان می آورد و برای امام تبلیغ کرده و زمینه مناسب قبل از ظهور را فراهم می سازد همان طور که روایات اهل بیت (ع) آنها را روشن ساخته اند.
در روایتی از حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در خبری طولانی در مورد انصار قائم (ع) این چنین می فرمایند: ( .... الا و إن اولهم من البصرة وآخرهم من الابدال ..) (بشارة الاسلام ص 148 ) [.... همانا اول آنها از بصره، و آخر آنها از ابدال شام خواهد بود.
و یمانی (نامش احمد است و از بصره است و در گونه راستش علامتی است و در ابتدای ظهورش جوان و همچنین در سرش جای زخم است وآگاهترین و اعلم ترین فرد نسبت به قرآن و تورات و انجیل بعد از ائمه اطهار(ع) است ومقطوع النسب می باشد و ملقب به مهدی، و ایشان حجتی از جانب خداوند که اطاعت از وی واجب بوده و بر هیچ مسلمانی روا نیست که از وی روی برگرداند و هر کس این کار را انجام دهد از اهل دوزخ خواهد بود و او مردم را به حق و راه راست دعوت می کند و مردم را به یاری حضرت مهدی(ع) فرا می خواند و… هر آنچه گفته شد اوصاف مهدی اول قائم به امر امام مهدی (ع) که درروایات محمد وآل محمد(ع)آمده است . و شما می توانید به کتابهای معتبر حدیث از جمله كتاب غيبت نعماني وغيبت طوسى و إكمال الدين وبحارالانوار ج 52 ج53 ، وغيره از كتب حديث رجوع نمایید.
امام باقر (ع) در مشخصات مهدى اول فرمود: .. داراى قرمزى صورت، چشمهاى گود، ابروانى برجسته و شانه های عريض است و در سرش گویا اثر زخمی وجود دارد و در صورتش اثر و علامتی است رحمت خدا بر موسى باد
[55]. (کتاب الغيبة نعمانى ، ص 215) . و از امير مؤمنان (ع) در خبرى طولانى که در آن اصحاب قائم (ع) را ذکر می کند آمده است كه :... اول آنها از بصره و آخر آنها از ابدال مى باشد...( بشارة الاسلام ، ص 148 ) . و از امام صادق (ع) در روايتى طولانى که نام ياران قائم (ع) را ذکر می کند آمده است: ... و از بصره ..... احمد ... (بشارة الاسلام ، ص 181 ) . و از امام باقر (ع) نقل است كه فرمود:قائم دو نام
[56] دارد نامى مخفى و نامى آشكار، نام مخفى احمد و نام آشكار محمد است. (كمال الدين، ج 2، ص 653، ب 57).
و احمد نام مهدى اول است و محمد نام امام زمان (ع) مى باشد. همان طوركه در وصيت پيامبر خدا (ص) به آن اشاره شده و امام باقر (ع) می فرمايد: كه براى خداى تعالى گنجى در طالقان است که از طلا و نقره نیست بلکه دوازده هزار نفر در خراسان اند که شعارشان « أحمد .. أحمد » است. رهبر آنها جوانى از بنى هاشم سوار بر قاطرى سپيد رنگ است وپيشانى بندی قرمز رنگ بر پيشانی بسته است، گويی به او مى نگرم که از رود فرات هم مى گذرد اگر دعوت او را شنيديد به سوى او بشتابيد حتى اگر مجبور باشيد سينه خيز بر روی يخها حرکت کنيد. ( منتخب الانوار المضيئه ، ص 343 ) .
احمد نام مهدى اول است، و در كتاب الملاحم و الفتن، تأليف سيد بن طاووس حسنى ص 27 آمده است: امير غضب نه از اين و نه از آن است بلکه آنها صدائى مى شنوند که هیچ انسان و جنی آنرا نگفته: كه با فلانی بيعت كنيد ] و او را به نامش می خواند [نه از اين است نه از آن بلکه او خليفه اى يمانى است. و در همين كتاب شريف ص80 آمده: نه از اين و نه از آن بلکه او خليفه اى يمانى است. و شيخ على كورانى در كتاب معجم احاديث امام مهدى (ع) ، ج 1، ص 299 آورده است كه: مهدى نيست جز از قريش، و خلافت نيست جز در آنها و حتماً اصل و نسبى در يمن دارد.
اكنون که معلوم شد مهدى اول از نسل امام مهدى (ع) است. پس بايد دارای اصل و نسب نا معلوم باشد براى اينكه نسل امام مهدى (ع) براى ما آشكار نيستند
[57] ، و اين مشخصات مطابق بر يمانى منصور
[58] و مطابق بر مهدى اول است. چون که هر دو،يك شخص می باشند.(حجت همیشه یکی وخلیفه امام (ع) یکی است ).
و بطور کلی مى گويیم كه يمانى زمینه ساز ظهور مقدس می باشد و اولین نفر از سيصد وسيزده نفر یاران امام (ع) است و پرچم او پرچم هدایت و بر هیچ مسلمانی جایز نیست از او سرپیچی کند و اگر کسی اینکار را انجام دهد از اهل جهنم است، یعنی یمانی واجب الطاعه و بر همه مسلمانان واجب است از ایشان پیروی کنند و ایشان حجتی از حجت الهی و معصوم است و در زمان قبل از قیام، پرچم دار امام مهدی (ع) است که پرچم و بیعت را به امام مهدی(ع) تسلیم می کند، و مهدى اول نيز در زمان ظهور مقدس موجود است و اولين ايمان آورنده (اول المؤمنین) به امام مهدى (ع) در آغاز ظهور و قبل از قيامش مى باشد ، پس یمانی و مهدی اول بايد يكى بر ديگرى حجت باشد و با توجه به اينكه امامان و مهديين حجج خدا بر تمامى خلق مى باشند و مهدى اول از ايشان است پس وى نیز حجت است ]اگر يك شخص نباشند[ و از طرف دیگر یمانی نیز حجت است ، و در یک زمان نمی توان دو حجت بر زمین باشد ، چون از هر حجتی تبعیت کنید از طرف حجت دوم سرپیچ کننده محسوب شده و وارد جهنم می شود ، لذا این دو شخصیت بر یک نفر دلالت می کند و او احمد است که لقب یمانی را نیز دارد ، پس حتماً مهدى اول همان يمانى است و يمانى همان مهدى اول است که نامش احمد و از بصره و در گونه راستش اثرى است و در آغاز ظهورش جوان و در سرش علامتی مخصوص دارد و داناترین مردم به قرآن و توارت وانجيل (بعد از ائمه (ع) است) و نسلش نا معلوم و لقب مهدى را دارا مى باشد و او هدایت کننده ای از طرف خدا كه بايد اطاعت شود و هيچ مسلمانی حق ندارند از دستور وى سرپيچى كند وهر كس كه اينکار را انجام دهد از اهل جهنم است زيرا او دعوت به حق و هدايت به راه راست مى كند ومردم را به سوی امام زمان(ع) دعوت می کند ... . و برای تحقيق بیشتر درمورد مشخصات مهدى اول از روايات اهل بيت (ع) به کتب معتبر حدیث مانند كتاب غيبت نعمانى و غيبت طوسى و كمال الدين شيخ صدوق و بحار الانوار ج 52 و ج53 و غيره از كتب حديث مراجعه نمایید.
و اين مى ماند كه پيروان يمانى ] سيصد و سيزده نفر اصحاب امام (ع) [همه يمانى مى باشند به اعتبار اينكه آنها را به رهبرشان يمانی اول نسبت مى دهند ، و از جمله آنها يمانى صنعاء
[59] و يمانى عراق است .
مى گويد
از این رهگذر احادیثی را که درباره مدح یمانی ، واین که پرچم او پرچم هدایت است، وارد شده ، بر خود تطبیق می کند .
اینک، لازم است تک تک احادیث مذکور را از نظر سند و دلالت بررسی نموده ، ودر نهایت ارتباط مدّعای جریان یمانی را با آن احادیث کشف کنیم . 1ـ حدیث اول : شیخ صدوق در کتاب کمال الدین وتمام النعمة می نویسد :
حدّثنا علیّ بن أحمد بن محمد بن عمران الدّقاق قال : حدّثنا محمد بن أبی عبدالله الکوفیّ قال : حدثنا موسی بن عمران النّخعی ، عن عمّه الحسین بن یزید النوفلیّ ، عن علیّ بن أبی حمزة ، عن أبی بصیر قال : قلت للصّادق جعفر بن محمد یا ابن رسول الله إنّی سمعت من ابیک (ع) انّه قال : یکون بعد القائم اثنا عشر مهدیّاً فقال : انّما قال : اثنا عشر مهدیّاً ولم یقل : اثنا عشر اماماً ، ولکنهم قوم من شیعتنا یدعون النّاس الی موالاتنا ومعرفة حقّنا » .حدیث فوق از نظر سند ضعیف است . زیرا در طریق آن اوّلاً : علی بن أحمد بن محمد بن عمران الدقاق است، که از نظر علمای رجال مجهول می باشد . وثانیاً علی ابن ابی حمزه است ، که به عنوان کذّاب ( دروغگو ) ومتّهم توصیف شده ، و کسی بود که مذهب انحرافی واقفیّه را تأسیس نمود . طریق شیخ طوسی وشیخ صدوق به او هم ضعیف است .
پاسختکذیب و انکار روایات اهل بیت (ع) کفر بحساب می اید :
در مورد علم رجالروایات اهل بیت وسند ان بحث بسیار فراون است نمی خواهیم بیشتر از این مطالب کتاب را بیشتر کنیم ولی بصورت خلاصه :
ایا برای علم رجالی خود روایتی از اهل بیت یا کلام خدا دلیلی دارید ؟ هرگز ! واز انها وارد شده که
فعن الرضا (ع) في رواية صحيحة ( ... ولا تقل لما بلغك عنا أو نسب إلينا هذا باطل وإن كنت تعرف خلافه فإنك لا تدري لم قيل وعلى أي وجه وصفة ) روضة الكافي ج59 / بصائر الدرجات 558 .
نقل از امام رضا (ع): درباره چیزی را که از ما می شنوی یا به ما نسبت داده اند نگو باطل است زیرا نمی دانید برای چه و بر چه وجه وصفتی گفته شده.
پیامبر اکرم (ص) فرموده اند کلامی را که از ما می شنوید با قران مطابقت دهید اگر موافق بود از ماست و اگر مخالف بود از ما نیست . ودر قران وروایات اهل بیت امده :
عن الصادق (ع) قال : ( أن الله خصَ عباده بآيتين من كتابه أن لايقولوا حتى يعلموا ولايردوا مالم يعلموا قال الله عزوجل ﴿ ألم يأخذ عليهم ميثاق الكتاب أن لايقولوا علی الله إلا الحق ﴾ وقال ﴿ بل كذبوا بمالم يحيطوا بعلمه ولما يأتيهم تأويله )﴾ الكافي ج1 ص61
نقل از امام صادق (ع) : خداوند بندگان خویش را به دو ایه اختصاص داده است وان اینکه چیزی نگویند تا علم ان را داشته باشند ؛ و چیزی را علم ان را ندارند تکذیب نکنند و در کتاب خدا امده است که : ایا بر شما میثاق کتاب برداشته نشده که به غیر از حق بر خدا چیزی نگوید ... و فرمود : بلکه چیزی را تکذیب می کردند که علم ان را نداشته اند و وقتی تاویل وتفسیر ان اید .
وعن ابي جعفر (ع) في قول الله عزوجل : ﴿ومن يقترف حسنة" نزد له فيها حسنا" ﴾ قال : الاقتراف التسليم لنا والصدق علينا وألا يكذب علينا . اصول الكافي ج1 ص 443 .
نقل از امام ابی جعفر (ع) در تفسیر ایه هرکس حسنه برداشت کند حسنات را بر او باز گردانیم فرمود برداشت حسنه تسلیم امر و صداقت ماست و برما دروغ نبدد.
عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) ، قال : امر الناس بمعرفتنا ، والرد إلينا ، والتسليم لنا ، ثم قال : وإن صاموا وصلوا وشهدوا أن لا إله إلا الله ، وجعلوا في أنفسهم أن لا يردوا إلينا ، كانوا بذلك مشركين ).وسائل الشيعة ج27 ص66 اصول الكافي ج2 ص299
و امام صادق(ع) فرمود : مردم به معرفت ما و برگشت انها به ما و تسلیم شدن انها امر شدند ؛ سپس فرمود حتی اگر روزه بگیرند ونماز خوانند و شهادت خداوند را بگویند و در نفس خود چیزی نهان داشته باشند که بر ما باز نگرددند با ان عمل از مشکرین خواهند بود .
این تقسیمات علم رجال برگرفته از ابنائه عامه است وکم کم وارد کتب شیعیان شد و مخالف علم رجال در کلام اهل بیت (ع) به وفور روایت هست مانند :
عن أبي جعفر (ع) قال : ( قال رسول الله (ص) : إن حديث آل محمد صعب مستصعب لا يؤمن به إلا ملك مقرّب أو نبي مرسل أو عبد أمتحن الله قلبه للأيمان فما ورد عليكم من حديث آل محمد (ع) فلانت له قلوبكم وعرفتموه فاقبلوه وما اشمأزت منه قلوبكم وأنكرتموه فردوه إلى الله وإلى الرسول وإلى العالم من آل محمد (ع) وإنما الهالك أن يحدث أحدكم بشيء منه لا يحتمله فيقول : والله ما كان هذا ، والله ما كان هذا والإنكار هو الكفر ) الكافي 1/455.
ازامام صادق (ع) نقل است که رسول اکرم می فرمایند حدیث ما اهل بیت محمد(ص) سخت است ومشکل و ان راغیر از ملک مقرب ونبی مرسل یا مؤمنی که خدا قلبش را برای ایمان امتحان کرده است کس ان را تحمل نمی کند و اگر حدیثی بر شما وارد شد و قلبتان ان را پذیرف وان را فهمیدید ان را قبول کنید, و اگر ان بر قلبتان سنگین بود و منکر ان شد ان را به خدا و رسولش وعالمی از ال محمد(ص )برگردانید وگمراه کسی است که حدیثی بشنود ونتواند تحمل کند و بگوید به خدا قسم اینگونه نبود وانکار همان کفر است . كافي ج1ص455
این چند حدیث با سند معتبر و متواتر در کتب ما می باشد و امام زمان در باره کتاب کافی می فرمایند کافی برای شیعیان کافی ست و در جای دیگر اهل بیت ما را امر کرده اند که کلامشان را در هر شرایطی که شده قبول کنیم واگر ان را نفهمیدیم تکذیب نکنیم شاید حقی در ان باشد.
وعن سفيان بن السمط قال : قلت لأبي عبد الله (ع) : جعلت فداك إن الرجل ليأتينا من قبلك فيخبرنا عنك بالعظيم من الأمر فيضيق بذلك صدورنا حتى نكذبه قال : فقال : أبو عبد الله (ع) ( أليس عني يحدثكم قال : قلت :بلى . قال: فيقول لليل انه نهار وللنهار انه ليل قال: قلت:لا. قال: فقال: رده إلينا فإنك إن كذبت إنما تكذبنا ) بصائر الدرجات ص 557.
بن مسلط به امام صادق(ع) مي فرماید شخصي از طرف شما می اید وبه ما چیزعظیمی را می گوید که نمی توان ان را تحمل کرد واز ان سینه هایمان تنگ می شود, و امام کلام او را قطع می کند و می گوید ایا مگر نه از طرف من خبر می دهد؟ گفت بله فرمود: ایا به شما می گوید که روز شب وشب روز است؟!! بن مسلط گفت خیر امام فرمود كلام ان را به ما بر گرد وان را تکذیب مکن زیر
( لا تكذبوا بحديث أتى به مرجئي ولا قدري ولا خارجي فنسبه إلينا فإنكم لا تدرون لعله شيء من الحق فتكذبوا الله ) البحار 2 /187 .
ونيز فرموده اند : حدیث ما را تکذیب نکنید حتی اگر از مرجئی ویا از قدری یا از خارجین از دین باشد زیرا شاید چیزی از حق در ان باشد و با تکذیب ان خدا را تکذیب خواهيد كرد.
من باب قاعده الزام اگر شما به سند روایات اعتقاد دارید و ان را قبول میکنید تمام روایات فوق با سند رجالی معتبر و متواتر که ذکر خواهد شد نقل شده اند چرا اقدام به تکذیب روایات می کنید . مگر اهل بیت نفرموده اند که تکذیب یا رد وانکار روایات کفر است ؟
نقل از ابی جعفر (ع) ای جابر حدیث ما سخت و سنگین فهیم وخالی از هر عیب به خدا قسم کسی تحمل ان را ندارد جز پیامبری مرسل یا ملکی مقرب و مومنی که خداوند قلبش را امحتان کرده باشد پس اگر از ان امری بر شما وارد شد و قلبتان بر ان ارام گرفت خدا را سپاس گو و اگر منکر ان شدی ان را به ما اهل بیت (ع) باز گردان و در مورد ان نگو که : چگونه اینجا مده ؟ و چگونه بود و چگونه است ؟ بخدا قسم اینها همان شرک به خداوند عظیم . بحار الانوار ج 2 ص 208
عن الباقر (ع) : ( والله إن أحب أصحابي إليّ أورعهم وأفقههم وأكتمهم لحديثنا وان أسوأهم عندي حالاً وأمقتهم الذي إذا سمع الحديث ينسب إلينا ويروى عنا فلم يعقله اشمأز منه وجحده وكفّر من دان به وهو لا يدري لعل الحديث من عندنا خرج وإلينا أسند فيكون بذلك خارجاً ًعن ولايتنا ) الكافي ج 2 ص 223 مختصر بصائر الدرجات ص98 مستدرك الوسائل ج1 ص80 الكافي ج2 ص223 البحار ج2 ص186.
از محمد بن يحيى،نقل از أحمد بن محمد، نقل از ابن محبوب، از جميل بن صالح، نقل از أبي عبيدة الحذاء که گفت ازامام باقر( ع) : بخدا قسم بهترین یاران من با ورعترین و فقیه ترین انها كساني كه اهل سر (راز دار) هستند و بدترین حال انها نزد من کسی است که اگر حديثي را شنید که به ما نسبت داده شد و ان را نفهمید از ان پریشان شود و به کسی که ان را گفته کفر کند و او نمیداند که شاید حدیث از ما گفته شده وسندش به ما برگردد و با این عمل از ولایت ما خارج است.
سند ان معتبر ان طبق علم رجال به این نحو است : محمد بن يحيى العطار القمي: قال عنه النجاشي في رجاله ص 353 رقم946: ( محمد بن يحيى أبو جعفر العطار القمي، شيخ أصحابنا في زمانه، ثقة، عين، كثير الحديث. له كتب، منها: كتاب مقتل الحسين ( عليه السلام ) وكتاب النوادر، أخبرني عدة من أصحابنا، عن ابنه أحمد، عن أبيه بكتبه ).
2ـ أحمد بن محمد بن عيسي الاشعري: قال الشيخ الطوسي في الفهرست ص 68: ( .. شيخ قم ووجهها وفقيهها غير مدافع ... ). وقال العلامة الحلي في خلاصة الاقوال ص 61: ( وأبو جعفر شيخ قم ووجهها وفقيهها غير مدافع، وكان أيضاً الرئيس الذي يلقي السلطان بها، ولقي أبا الحسن الرضا ( عليه السلام ) وأبا جعفر الثاني وأبا الحسن العسكري ( عليهما السلام )، وكان ثقة، وله كتب ذكرناها في الكتاب الكبير ).
وقال عنه المحقق الخوئي في معجمه: ( أحمد بن محمد أبو جعفر: = أحمد بن محمد بن عيسي = أحمد بن محمد بن عيسي الاشعري. روي عن الحسين بن سعيد، ... أحمد بن محمد بن عيسي الاشعري القمي: = أحمد بن محمد بن عيسي الاشعري = أحمد بن محمد بن عيسي بن عبد الله الاشعري. ثقة، له كتب، ذكره الشيخ في رجاله: في أصحاب الرضا عليه السلام. وعده من أصحاب الجواد، قائلاً : أحمد بن محمد بن عيسي الاشعري. من أصحاب الرضا عليه السلام، ومن أصحاب الهادي عليه السلام، قائلاً: أحمد بن محمد بن عيسي الاشعري القمي. وقال النجاشي: أحمد بن محمد بن عيسي بن عبد الله بن سعد بن مالك ابن الاحوص بن السائب بن مالك بن عامر الاشعري ، من بني ذخران بن عوف ابن الجماهر بن الاشعر، يكنى أبا جعفر ) معجم رجال الحديث للسيد الخوئي ج 3 ص 9 – 85.
3ـ الحسن بن محبوب: قال الشيخ الطوسي الفهرست ص 96 رقم162 (الحسن بن محبوب السراد، ويقال له: الزراد، ويكنى أبا علي، مولى بجيلة، كوفي، ثقة. روي عن أبي الحسن الرضا عليه السلام، وروي عن ستين رجلاً من أصحاب أبي عبد الله عليه السلام، وكان جليل القدر، ويعد في الاركان الاربعة في عصره ).
4ـ جميل بن صالح: قال النجاشي في رجاله ص 127 رقم329: ( جميل بن صالح الاسدي ثقة، وجه، روي عن أبي عبد الله وأبي الحسن عليهما السلام ).
5ـ أبو عبيدة الحذاء: قال النجاشي في رجاله ص 170رقم 449: ( زياد بن عيسى أبو عبيدة الحذاء كوفي، ثقة، روي عن أبي جعفر وأبي عبد الله (ع).. و مات في حياة أبي عبد الله ( ع)
مى گويد
از نظر دلالت ، خلاصه حدیث مزبور این است ، که بعد از شهادت امام زمان (عج) دوازده نفر از شیعیان که به خاطر هدایتی که دارند مهدی نامیده می شوند، و نه از ائمه هستند ، ونه از اولاد آنان ، مردم را به سوی ولایت و معرفت حقّ اهل بیت دعوت میکنند. واین چه ارتباطی با امروز دارد که هنوز امام زمان (عج) ظهور نکرده است ؟!
پاسخ- اگر کل حدیث را قبول نداشته مسئله فرق می کرد ولی اینکه ان را در معرض اتهام قرار دهید نکته دیگر است
بله انها قومی از شیعیان اهل بیت هستند بلکه بهترین این قوم ایا مگر نشنیده ای که حضرت ابراهیم از شیعیان امام علی (ع) است ؛ بلکه اهل حق وتوحید شیعیان اهل بیت هستند وانها نور خداوند بر زمین بعد از محمد وال محمد(ص) هستند .
(و چون موسى به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت عرض كرد پروردگارا خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم فرمود هرگز مرا نخواهى ديد ليكن به كوه بنگر پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى ديد پس چون پروردگارش بر كوه تجلي نمود آن را ريز ريز ساخت و موسى بيهوش بر زمين افتاد و چون به خود آمد گفت تو منزهى به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمنانم ) الأعراف 143 .
و بطور قطع در اینجا نور خداوند بر کوه تجلی نمود : از اهل بیت (ع) وارد شده که : خداوند با مردی از کروبیین – و در لفظی دیگر با یکی از کروبیین ها – بر کوه تجلی نموده و آن را ویران ساخت . از ابی عبدالله (ع) فرمودند : ( کروبیین ها قومی از شیعه ما و از خلق اول هستند که خداوند آنها را در پشت عرش قرار داد و اگر نور یکی از آنها را بر اهل زمین تقسیم کند آنها را کفاف می کرد ، سپس فرمود هنگامی که موسی از خداوند خواسته خود را سؤال نمود خداوند مردی از کروبیین را امر نموده پس بر کوه تجلی نموده و آن را متلاشی کرد )مستطرفات السرائر لابن إدریس الحلی : ص 569 .
و از رسول خدا (ص) در حرزی که برای ابی دجانه نوشت : ( ... و قسم به اسمی که خداوند با آن برای موسی بن عمران تجلی نموده و و کوه از ریشه تیکه تیکه شده و موسی از حال رفت ... ) بحار الانوار : ج 91 ص 221 .
و امام صادق (ع) فرمودند : ( خداوند برای خلق خود با کلامش تجلی نمود ولیکن آنها درک نمی کنند ) بحار الانوار : ج 89 ص 107
واما وصف شیعیان در کلام اهل بیت (ع) : امام صادق(ع) اینگونه انها را در کتاب غیبه نعمانی ص290یاد می کند
شخصی از یارا ن امام به نزد او می رود و به ایشان می گوید به خدا قسم من شما وشیعیان شما را دوست می دارم شیعیان شما خیلی زیاد هستند و امام به او می گوید می توانی بگوی انها چقدر هستند می گوید خیر امام می گوید می توانی انها را بشماری عرض کرد تعدادشان خیلی می باشد و امام به او می گوید به خدا قسم اگر ان عده موصوفه که تعدادشان سیصد وده نفر واندی جمع شوند انچه که منتظر ش هستید خواهید شد (قیام قائم) لکن شیعه ما کسی است صدایش از گوش او بالاتر نرود (یعنی به کلام ما عمل می کند و با رای خود چیزی نمی گوید ) وناراحتی او از پیکرش بیرون نمی رود وبا عیب جویان ما نمی نشیند وبا دوستان ما دشمن نمی شود عرض کرد با این افراد که خود را شیعه می دانند چه کنم؟ فرمود که اینها امتحان می شوند وگرفتار جدای می شوند وجابجای در میانشان رخ می دهد و قحطی وکمبود که انها را نابود می کند همانا شیعه ما کسی است که همچون سگان پارس نمی کند ونزد مردم گدای نمی کند حتی اگر از گرسنگی بمیرد عرض کرد چنین افرادی با این اوصاف را در کجا پيدا کنم فرمود در گوشه وکنار زمین (در روستاها ) انها کسانی هستند که زندگی سبک دارند وخانه به دوش هستند (اجاره نشین )اگردرمجلسی حاضر شوند شناخته نمی شوند واگر از نظره ها پنهان شوند کسی سراغ انها را نمی گیرد واگر بیمار شوند کسی به عیادتشان نمی رود اگر خواستگاری کنند به انها زن داده نمی شود اگر وفات کنند کسی انها را تشیع نمی کند انان کسانی هستند که در اموالشان با هم مساوات دارند ود ر ارامگاه خود همدیگر را ملاقات می کنند وخواسته های انها یکی است گرچه در شهر های مختلف زندگی می کنند
واینها افراد مستضعفی بیش نیستند که خدا می خواهد با منت خود برانها امر اهل بیت را روشن گرداند و با امر قائم( ع) در اين روزها از شهرها وکشور های مختلف در حال جمع شدن هستند.
(ما حكومتشان مىخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم وآنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم! * و را در زمین پابرجا سازیم; وبه فرعون وهامان ولشكریانشان، آنچه را از آنها ( بنى اسرائیل) بیم داشتند نشان دهیم! ). قصص 5-6
(ودر زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتیم: بندگان شایستهام وارث (حكومت) زمین خواهند شد * در این، ابلاغ روشنى است براى جمعیت عبادتكنندگان! ) انبیاء 105
(خداوند به كسانى از شما كه ایمان آورده وكارهاى شایسته انجام دادهاند وعده مىدهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمین خواهد كرد، همان گونه كه به پیشینیان آنها خلافت روى زمین را بخشید; ودین وآیینى را كه براى آنان پسندیده، پابرجا وریشه دار خواهد ساخت; وترسشان را به امنیت وآرامش مبدل مىكند، آنچنان كه تنها مرا مى پرستند وچیزى را شریك من نخواهند ساخت. و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند). نور 55
مى گويد
2ـ شیخ طوسی در کتاب الغیبة می نویسد : « أخبرنا جماعة ، عن أبی عبدالله الحسین بن علیّ بن سفیان البزوفریّ ، عن علیّ بن سنان الموصلیّ العدل ، عن علیّ بن الحسین ، عن أحمد بن محمّد بن خلیل ، عن جعفر بن أحمد المصریّ ، عن عمّه الحسن بن علیّ ، عن ابیه ، عن أبی عبدالله جعفر بن محمّد ، عن أبیه الحسین الزّکی الشهید ، عن ابیه امیرالمؤمنین (ع) قال : قال رسول الله(ص)فی اللیلة التی کانت فیها وفاته ـ لعلیّ (ع) یا أبا الحسن احضر صحیفةً ودواة ، فأملا رسول الله(ص)وصیته حتّی انتهی إلی هذا الموضع فقال : یا علیّ سیکون بعدی اثنا عشر اماماً ومن بعدهم اثنا عشر مهدیّاً ، فأنت یا علیّ اوّل الاثنی عشر الإمام . سمّاک الله تعالی فی سمائه علیّاً المرتضی وامیرالمؤمنین والصّدیق الاکبر والفاروق الاعظم والمأمون والمهدی ، فلا تصح هذه الأسماء لأحد غیرک ، یا علیّ أنت وصییّ علی اهل بیتی حیّهم ومیّتهم ، وعلی نسائی فمن ثبّتها لقیتنی غداً ، ومن طلّقتها فأنا برئ منها ، لم ترنی ولم أرها فی عرصة القیامة ، وأنت خلیفتی علی أمتّی من بعدی ، فاذا حضرتک الوفاة فسلّمها الی ابنی الحسن البرّ الوصول ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنی الحسین الشهید الزکیّ المقتول ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه سیّد العابدین ذی الثفنات علیّ ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه محمد الباقر ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه جعفر الصّادق فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه موسی الکاظم ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه علیّ الرضا ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه محمد الثقة التقی ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه علیّ النّاصح ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها إلی ابنه الحسن الفاضل ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه محمد المستحفظ من آل محمد ، فذلک اثنا عشر اماماً ، ثم یکون من بعده اثنا عشر مهدیّاً ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه اوّل المقربّین . له ثلاثة اسامی اسم کاسمی واسم أبی وهو عبدالله وأحمد و الأسم الثالث المهدیّ هو اول المؤمنین » . این حدیث نیز از نظر سند ضعیف ( ) است . زیرا علیّ بن سنان الموصلیّ العدل ( ) در طریق حدیث است ، که او مجهول می باشد . درباره برخی از راویان دیگر این حدیث هم جای اشکال است . از نظر دلالت آشکارا دلالت می کند که بعد از پیامبر اکرم(ص)دوازده امام معصوم می آیند . اولین آن ها امیرالمؤمنین (ع) و آخرین آن ها امام زمان (عج) است . بعد از وفات امام زمان (عج) دوازده نفر آدم هدایت یافته (مهدی) میآیند که اولین آن ها ، بنا بر تعبیر روایت ( اوّل مقرّبین ) ، فرزند امام زمان خواهد بود . وی دارای سه نام خواهد بود . یکی احمد ( هم نام پیامبر(ص)، دیگری عبدالله ( نام پدر پیامبر (ص)) و سومی مهدیّ است . این حدیث با حدیث قبلی از نظر انتساب مهدیین تعارض دارد . زیرا حدیث شیخ صدوق بر این مسأله تأکید دارد که آن ها از شیعیان اند ، که ظاهر آن این است که از خود اهل بیت واولاد آن ها نیستند . در حالی که حدیث کتاب الغیبة بر این معنی صراحت دارد که اولین آن ها فرزند امام زمان است ، ولی در هر حال ، دو حدیث بر این معنی دلالت می کنند ، که این دوازده نفر بعد از شهادت امام زمان خواهند آمد نه قبل از او ! پس هیچ ارتباطی با مدّعیان زمان ما ندارند .
پاسخ
در این کلام چند اشکال وجود دارد
1 - سند روایت وصیت از نظر انها صحیح نیست .
در جواب صحت سند کتابی کامل وشامل وجود دارد که نوشته انصار یمانی است ودر ان سند رجالی راویان حدیث و نظر علمای شیعه قدیم در مورد این وصیت وجود دارد و حتی مطابقت ان با کلام ابنائه عامه در شب وفات و مطابقت ان با کتب سماوی دیگر که در اینجا بصورت مختصر ادلهای از ان را نقل می کنیم
مى گويد
3ـ شیخ طوسی در جای دیگر کتاب الغیبة آورده است
محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیریّ عن ابیه ، عن محمد بن عبدالحمید ومحمّد بن عیسی ، عن محمّد بن الفضیل ، عن أبی حمزة ، عن أبی عبدالله (ع) فی حدیث طویل ـ « أنه قال : یا أبا حمزة إنّ منّا بعد القائم أحد عشر مهدیّاً من ولد الحسین » .
حدیث فوق هم نیز از نظر سند ضعیف است . زیرا برخی از راویان آن از نظر علمای رجال از این قرار است : محمد بن عبدالحمید مجهول است . محمد بن عیسی مشترک بین ثقه و مجهول و تشخیص آن دو مشکل است . محمد بن فضیل هم مجهول است.ما نیز وصیت می گویم که مطابق با روایات واحادیث اهل بیت و کلام خدا و مطابق با تورات می باشد دلیل شما چیست و بعد از گذشت 6سال شیخ کورانی و دیگر مراجع مانند حایری صحت ان را در تلویزیون اعلام کرد .
پاسخعن الإمام جعفر بن محمد عن أبيه، عن جده عن علي ابن أبي طالب (ع) في حديث طويل في وصية النبي (ص) يذكر فيها إن رسول الله (ص) قال له : ( يا علي واعلم أن أعجب الناس إيمانا وأعظمهم يقيناًقوم يكونون في آخر الزمان لم يلحقوا بنبي وحجب عنهم الحجة فآمنوا بسواد على بياض ) كمال الدين ½
رسول اكرم(ص) در وصيت خود به امام علي(ع) مي فرمايند یا علی عجیبترین ایمان وعظیمترین یقین در مردمی است که در اخر زمان می باشند که به پیامبری نرسیده اند و حجت از انها محجوب بوده ولی به سیاهی بر روي سفیدی ایمان اوردند {وان كلمات نوشته شده با دوات بروي كاغذ سفيد است}
در اینجا جهت اثبات وصیت به روایات و وایات خوب توجه کنید و با روئیت یوحنا اغاز می کنیم که
در انجيل يوحنا لاهوتي امده
الإصحاح الرابع(( 1- بعد هذا نظرت وإذا باب مفتوح في السماء والصوت الأول الذي سمعته كبوق يتكلم معي قائلا : اصعد إلى هنا فأريك ما لا بد أن يصير بعد هذا . 2 وللوقت صرت في الروح وإذا عرش موضوع في السماء وعلى العرش جالس . 3 وكان الجالس في المنظر شبه حجر اليشب والعقيق وقوس قزح حول العرش في المنظر شبه الزمرد . 4 وحول العرش أربعة وعشرون عرشا . ورأيت على العروش أربعة وعشرين شيخا جالسين متسربلين بثياب بيض وعلى رؤوسهم أكاليل من ذهب . 5 ومن العرش يخرج بروق ورعود وأصوات … ))
وبعد از ان دربی باز دراسمان دیدم وصدای اول همچون شیپور به من گفت بیا اینجا تاچیزی را نشانت دهم که باید بعد از این اتفاق می افتد2 و دروقتش با روح یکی شدم وعرشی را در اسمان که شخصی بر ان نشسته بود دیدم 3 و شخص نشسته همچون سنگ یشب وعقیق می درخشید و دور او رنگین کمان همچون زمرد نور افشانی می کرد 4 و دور ان عرش بیست وچهار عرشی دیگر بود. و بر ان عرش بیست وچهار شیخ نشسته بودند که بحالت رکوع با لباس سفید نشسته و بر سر انها نور گرد همچون اکلیلی از طلاست.5 و از ان عرش صای چون بوق ورعد وبرق وصدای بلند خارج می شد ....
و ان شخص و بیست وچهار شیخ نشسته... چه كسي بالاتر از پيامبر واهل بيتش كه انها دوازده امام ودوازده مهدي هستن وسجده اشان طاعت امر پيامبر است یا تسلیم امر او بودن است
در كافي ج1ص455 امده كه حديث ال محمد سخت است ومشكل وهركسي نمي تواند ان را تحمل كند الا مومني كه خداوند قلب او رابرای ایمان امتحان کرده باشد
نوشتن وصیت هنگام وفات و قبل از ان در قران وارد شده است ، که از ان – گفتار تعالی : { كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ } (البقره 180)
{به شما دستور داده شده که چون یکی از شما را مرگ فرا رسد ، اگر دارای متاع دنیاست ، برای پدر و مادر وخویشاوندان به چیزی شایسته عدل وصیت کند این کار سزاوار مقام پرهیزکاران است } (البقره 180)
و گفتار تعالی: { يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ ....}(المائده از ایه 160)
{ای اهل ایمان ؛ چون یکی از شما را مرگ در رسید برای وصیت خود دو شاهد عادل از خودتان گواه گیرد یا غیر از خودتان } (المائده از آیه 160)
واز امام صادق (ع) بعداز اینکه قول رسول خدا(ص) در مورد وصیت در هنگام مرگ را ذکر کرد گفت (ع) : (تصدیقش در سوره مریم که خداوند می فرماید{لا يملكون الشفاعة إلا من اتخذ عند الرحمن عهداً* شفاعتی برای انها نیست مگر نزد رحمان عهدی گرفته باشند }و این (وصیت) همان عهد است) (بحارالانوار 100 /200)
و رسول خدا(ص) به علی (ع) گفت: (شما ان را یاد بگیر وبه اهل بیت و شیعه خود بیاموز گفت: وانگاه فرمود: جبرائیل ان را به من یاد داد)) (بحارالانوار100 /200)
و از پیامبرمحمد(ص) نقل شده که : ((هرکس بمیرد در حالی که وصیت نکند مرگش مرگ جاهلیت است)) و اينكه (وصیت حقی بر هرمسلمان است )) وفرمود (ص): ((هرکس مرد در حالی که وصیت نکرده عملش را با معصیت ختم نموده)) (اثبات الهداه ج1 ص 143)
از سلیم بن قیس هلالی گفت: شنیدم سلمان می گوید : شنیدم علی(ع) بعداز اینکه ان مرد(عمر لع) انچه را خواست گفت و باعث ناراحتی رسول خدا(ص) شد کتف را هل داد: ایا از رسول خدا سوال نکنیم که روی کتف چه چیزی خواست بنویسد در مورد انچه اگر می نوشت کسی گمراه نمی شود و دو نفر دچار اختلاف نمی شدند و ساکت شد تا انچه هرچه در خانه بودند و رفتند و حضرت علی و فاطمه وحسن وحسین(ع) ماندند من و دوستانم ابوذر و مقداد درحال رفتن بودیم که علی(ع) به ما گفت بشینید پس خواست از رسول خدا(ص) سوال کندتا ما بشنویم پس رسول خدا(ص) شروع کرد وفرمودند: ((شنیدی که دشمن خدا چه گفت جبرائیل(ع) قبل از او پیش من امد به من گفت که او سامری این امت و صاحب گوساله اش وخداوند خواست که تفرقه و اختلاف برامتم بعد ازمن بماند پس به من امرکرد مکتوبی را که قبلاً خواستم بنویسم روی کتف برای شما بنویسم واین سه نفر را به عنوان شاهد بران قرار دهیم پس صحیفه یا كاغذي بیاور. پس اورد و روی ان اسامی ائمه هدایت بعدازمن مردی بعدازمرد دیگر را فرمود و علی(ع) بادست خود می نوشت و رسول خدا(ص) فرمودند:من شما را شاهد قرار می دهم که برادرم و وزیرم و وارث من و خلیفه ام برامتم علی ابن ابیطالب بود و انگاه حسن وسپس حسین(ع) و پس از انها نه تا از فرزندان حسین(ع)......)) (کتاب سلیم بن قیس 398) (تحقیق الانصاری)
حضرت علی(ع) با شهادت ابوذر و مقداد در مورد وصيت شب وفات بر طلحه احتجاج کرد از سلیم بن قیس هلالی :امام علی(ع) به طلحه گفت ایا مشاهده نکردی وقتی رسول خدا(ص) خواست روی کتف مکتوبی بنویسد تا بعد از او امت دچار اختلاف وگمراهي نشود پس دوست شما انچه را می خواست گفت (پیامبر(ص)هزیان می گوید) پس رسول خدا(ص) ناراحت شد ومنصرف شد {طلحه} گفت: بله من انچه را می گویی را مشاهده کردم فرمودند: پس از اینکه شما خارج شديد رسول خدا(ص) انچه را می خواست بگوید خبرم کرد و اینکه عموم شاهد باشند پس جبرایئل با او خبردادکه(خداوند اختلاف وتفرقه را در امت می داند) انگاه برگی خواست پس به من گفت انچه را می خواست را روی کتف بنویسد و بران سه نفر مورد اعتماد را شاهد گذاشت سلمان ، ابوذر، مقداد و ائمه هدایت را که خداوند به اطاعت از انها تا روز قیامت امر کرده است به اسم اورد پس اسم من را اول گفت سپس این فرزندم و با دست خود به حسن(ع) اشاره و انگاه حسین(ع) سپس نه نفر از فرزندان این فرزند من- یعنی حسین(ع) ...ای ابوذر وای مقداد اینطور نبود پس بلند شدند و گفتند: به انچه گفتید شهادت می دهیم که رسول خدا(ص) گفتند) (کتاب سلیم بن قیس211 ) (تحقیق انصاری/غیبه النعمانی81)
پس روایت اول توسط سلیم بن قیس هلالی روایت شده انچه رسول خدا(ص) برعلی بن ابیطالب (ع) به صورت تایید در وصیت املاء کردن ذکر نمی کند بلکه شهود رسول خدا(ص) سلمان و مقداد و ابوذر ذکرمی کند به انچه فرمودند: ((من شما را به عنوان شاهد براینکه برادرم و وزیرم و خلیفه من برامتم علی ابن ابی طالب(ع) انگاه حسن سپس حسین وانگاه نه نفر از فرزندان حسین(ع)....)) و این کلام موجه به این سه نفر است ونه ان متنی که رسول خدا(ص) انرا بر امام علی(ع) در وصیتش املاء کرد و علی(ع) نوشت تا اینکه وصیت کامل شدرسول خدا(ص) سه نفرشهود نگاه داشت و با این کلام با انها صحبت کرد همانطوری که در روایت یاد شده انگاه رسول خدا(ص) هنگامی که برای سه نفرشهود تعداد ائمه فقط همین نفرات است بلکه قضیه بعد از ائمه مفتوح مانده كه بعد از انها اوصیاء هستند و رسول خدا(ص) به عدم ضرورت, انها را برای شهود ذکرنکرد زیرا انها در انچه علی(ع) در وصیت املاء کرد اطلاع نداشتند . بلکه او ازگفتن اسامی نه نفراز نسل حسین(ع) و صفات انها را نگفته.
او(ص) یکی یکی اسامی انها در وصیت ذکر نموده... این روایت تمام متن که رسول خدا(ص) انرا املاء کرد و علی(ع) از وصیت نوشت را ذکرنمی کند بلکه حادثه را بصورت خلاصه و بدون تفاصیل ذکر کرد .و همین طور روایت دوم که سلیم بن قیس هلالی ان را نقل کرد همه متن که رسول خدا(ص) آنرا املاء کرد علی(ع) از وصیت رسول خدا(ص) نوشت را ذکرنمی کند بلکه علی(ع) به انچه رسول خدا(ص) بران شهادت سلمان و ابوذر و مقداد گذاشت اکتفاء می کند .
از امام موسی ابن جعفر(ع)فرمودند: ((به ابی عبدالله گفتم:ایا مگر امیرالمومنین وصیتی که رسول خدا(ص) انرا براو املاء کرد را ننوشت و جبرائیل وملائکه مقربین(ع) برانها شاهد بودند امام(ع) اندکی ساکت ماند انگاه فرمودند:ای ابا حسن انچه گفتی درست است ، لیکن هنگامی که امر بر رسول خدا(ص) نازل شد (پیامبری) وصیت از ا جانب خداوند متعال به صورت مکتوبی نوشته شده نازل شد ،و با ان جبرایئل و امناء خداوندتبارک تعالی و ملائکه نازل شدند پس جبرائیل فرمودند:به وصی خود بگو که انرا از ما تحویل بگیرد و برای مخالف ان ما شاهد هستیم که شما انرا تحویل او دادی ؛، وعلی (ع)وفاطمه(س) مابین ستر و درب بودند....)) (الکافی1/311)
ظاهرا ً امام کاظم(ع) با سوال خود از پدرش امام صادق(ع) می خواست فرق بین دو وصیت را مشخص کند تااینکه بین انها تعارضی باقی نماند و تااینکه تمسک به یکی از دو وصیت و ترک وصیت دوم نشود و وصیتی که از اسمان نازل شده مختص ائمه(ع) است و اما وصیتی که رسول خدا(ص) انرا به علی(ع) املاء کرد همانی است که خواست انرا برای امت اعلام کند و لکن عمر بران اعتراض نمود ورسول خدا(ص) انرا برای علی(ع) املاء نمود و سلمان وابوذرومقدادرا بران شاهد گذاشت .و وصیتی که از اسمان نازل شده همانند مضمون وصیتی است که رسول خدا(ص) انرا برای امام علی(ع) توصیه نمود و در این مورد حضرت علی(ع) در روایت آتی به صراحت صحبت کرده است .
از امیرالمومنین(ع) فرموده شده: ((رسول خدا(ص) به هنگام وفاتش هرکس که غیرازمن درخانه بود را بیرون نمود و در منزلش جبرایئل و ملائکه صدایشان را می شنوم ولی چیزی را نمی بینم پس رسول خدا(ص) وصیت را از دست جبرایئل گرفت و انرا تحویل من داد وبه من امرکرد انجام دهم وانجام دادم و به من امر کرد که انرا بخوانم پس انرا خواندم انگاه فرمودند:جبرایئل پیش من است با ان از جانب خداوند امد وپس انرا خواندی که در ان همه انچه رسول خدا(ص) به ان وصیت کرد جزء به جزء وهیچ حرفی از قلم نیفتاده است)) (مکاتب الرسول 2/93)
اما وصيت در كتب اهل سنت : عجلونی درکتاب کشف الخفاء این روایت از رسول خدا(ص) را ذکرکرده است ((ای علی صحیفه ودواتی برای من بیاور پس رسول(ص) املاء کرد وعلی نوشت وجبرایئل شاهدبود پس وصیت را تا کردند)) راوی گفت: هرکس به شما بگوید که انچه در صحیفه است را به غیراز کسانی که انرا املاء کرد و کسی که ان را نوشت وشاهد بود می داند دروغ می گوید وحرف او را قبول نکنید)) (کشف الخفاء 2/384)
ابن جوزی در کتاب موضوعات خود این روایت را با سعی در تضعیف روايان ان وطعنه زدن به ان اورده است .زیرا با عقیده او در خلافت ابوبکر وعمر وعثمان تعارض دارد .
ابن جوزی گفت:.....از ابی عرفجه از عطیه گفت: بیماری رسول خدا(ص)همان بیماری که در ان از دنیارفت در حالی که حفصه وعایشه پیش اوبودند به انها گفت دنبال خلیلم بفرستید پس فرستادند وابوبکر امد وسلام کرد و وارد مجلس شد ولی رسول(ص)با او کاری نداشت انگاه رفت پس به انها نگاه کرد وفرمود دنبال خلیلم بفرستید پس دنبال عمر فرستادند پس او امد وسلام کرد و وارد شد وچون رسول(ص) با او کاری نداشت پس به انها گفت دنبال خلیلم بفرستید پس دنبال علی(ع) فرستادند وچون امد وسلام کرد و واردشد و پس از اینکه نشست به انها گفت بروید و فرمود: ای علی صحیفه و دواتی بیاور انگاه رسول خدا(ص) املاء کرد وعلی(ع) نوشت جبرایئل شاهد شد .پس صحیفه جمع شد و هرکس به شمابگوید که انچه درصحیفه است رابه غیراز کسی که انرا املاء کرد وانرا نوشت می داند حرف او را قبول نکنید(الموضوعات 1/377)
کسی که این وصیت را نوشت به ماخبر داد که انرا برای شیعه اش روایت کرده تا با ان اوصیاء تا روزقیامت را بشناسند ونزدیک به این روایت از امام صادق(ع) نقل کردند
فرمودند: ((رسول خدا(ص)دربیماری که با ان ازدنیا رفت فرمودند: خلیلم را دعوت کنید دنبال پدرانشان فرستادند پس رسول خدا(ص) به انها نگاه کرد واعراض نمود وگفت:خلیلم را دعوت کنید پس دنبال علی(ع) فرستادوپس ازاینکه اورا دید شروع کرد به صحبت کردن با او وپس از اینکه بیرون رفت او را دیدند وبه اوگفتند خلیل شما چه صحبتی باشما کرد پس گفت:در مورد هزار درب با من صحبت کرد که از هردری هزاردرب بازمی شود)) (الکافی1/328- 329)
پس روایتی که همه متنی که رسول خدا(ص) انرا در وصیت شب وفاتش املاء کرد نیست مگر روایتی که زعیم طائفه و ریئس انها و عالم و عارف به حدیث رجال محقق شیخ طوسی که در سال 460 هجری از دنیا رفت در کتاب غیبتش نوشت و این کتاب از صحیح ترین و مورد اعتماد ترین کتاب های شیعه است زیرا بدون غل و غش علوم حدیث و راه و سندش را روایت کرده است...
رسول خدا(ص) امر خداوند را اجرا نمود و در وصیت شب وفاتش خلفاء خود را تاروزقیامت مشخص نمود وانها ائمه ومهدیین هستند { ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * ذریه هستند نسلی از نسل دیگر ... }
ودرحدیثی ازابی عبدالله(ع) ((رسول خدا(ص)به علی(ع) فرمود: وشما انرا به وصیت تحویل می دهی (منظورش وصیت) وصی شما انرا تحویل اوصیاء شما از فرزندانت یکی بعداز دیگری می دهندتا اینکه تحویل بهترین اهل زمین بعداز شماگردد وامت به شماکفرخواهند ورزید وبه خاطرشما دچاراختلاف شدیدی می شوند(اثبات الهداه1/259)
از امام صادق(ع)درحدیثی فرمودند: ((....بین رکن ومقام با او بیعت می کنند وهمراهش عهدی ازرسول خدا(ص) که فرزندان از پدرانشان به ارث برده اند)) (غیبه النعمانی ص282)
واز انها(ع): ((ازمکه بیرون می ایدوکسانی که با اوهستندسیصدو اندی رکن ومقام با اوبیعت میکنند وهمراهش عهد رسول(ص)وپرچمش وسلاحش و وزیرش با اوخواهدبودپس منادی ندا می کند در مکه به اسم او وامرش از اسمان حتی اینکه همه اهل زمین بشنوند اسمش اسم پیامبراست حتی اگردر او دچار اشتباه شوید درعهد پیامبر(ص) وپرچمش و سلاحش دچاراشتباه وتردیدخواهد بود )) (بحارالانوار25/223)
در روایت سابق امام صادق(ع)تاکیدمی کند که اگردر شناخت قائم(ع)دچار اشتباه شدید دلیل همان عهد و وصیت خواهدبود که فرزندان از پدران به ارث بردند وامروز صاحب ان عهد ووصيت شما را مي خواند و او از ذريه اهل بيت (ع) است.
-قرائن صحت وصیت:
1 – موافق قران - ابی یعفور از ابا عبدالله (ع) سوال نمودند که در اختلاف احادیثی که از شما نقل می شود انهم از کسانی که انها را قبول داریم ویا از کسانی که انها را قبول نداریم چه کنیم امام فرمود اگر از ما حدیثی شنیدید که موافق قران وشاهدی در کلام خدا و کلام رسول (ص) برای ان یافتید صحیح است وگرنه کسی که ان را نقل می کند از خود شخص است . تفسیر برهان ج1 ص
2- صحت وجود ان در روایت اهل بیت (ع) و روایات کثیر موافق با ان مانند وجود روایات ذریه امام مهدی (ع) وجود روایاتی که نشان می دهند بعد از امام مهدی حجت های وجود دارند .
3- اینکه روایت وصیت نقل شده از ثقات علم رجالی می باشند و از انها مشایخ نجاشی می باشند .
وامام علی ابن سنان موصلی عادل (عدل) ان را شیخ نمازی شاهرودی در کتاب – مستدرک علم رجال حدیث – رقم 10071گفته که علی بن سنان موصلی معدل : از پدرش روایت می کند همانگونه که شیخ صدوق ج2ص152 از احمد بن عبدالله از حسین بن زید بن عبدالله بغدادی از پدرش به هنگام وفات امام عسکری (ع) روایت می کند .
ودر بحار از ایشان نقل از زید بن عبدالله بغدادی از پدرش الخ - کمبا ج13ص116و ج52 ص47
و مقتضب الاثر احمد بن محمد بن عیاش ص 10 از ایشان از احمد بن محمد خلیلی روایتش شریف و حسن و کمال است ؛ کمبا ج 9 ص152 و روایتی دیگر و مهم در ان ص 135 و جد ج 36ص216و260
و غ ط ص 103 با سند از حسین بن علی از احمد بن محمد بن خلیل در ص 104 از حسین بن علی بن سفیان بزوفری و از ایشان در قرب الاسناد ص 123 از مالک بن اشیم -- تمام از کتاب نمازی که ایشان را به عدالت وصف نموده کسی که صاحب و معروف به عدالت ورع و استقامت است .
به روایتی که شیخ نمازی از موصلی و پدرش نقل می کند توجه کنید : سخ صدوق نقل از ابو عباس بن حسین بن عبدالله بن محمد بم مهران معروف به پدر در مرو گفت ابو حسین بن زید بن عبدالله بغدادی گفت ابو حسن علی بن سنان موصلی گفت پدرم نقل می کند به هنگام قبض روح امام عسکری (ع) گروهی از قم و کوه های فود با اموالی که طبق عادت حمل کرده بودند ، ونزد انها خبر وفات امام وجود نداشت ووقتی که بصورت سر وارد شدند از امام سوال کردند به انها گفته شد که وفات کردند ....... خصائص الفاطمیه ج2ص498
و روایتی که در کتاب مجلسی از شیخ طوسی از تلعکبری از احمد بن علی رازی از حسین بن عل نقل از علی بن سنان موصلی نقل از احمد بن محمد بن خلیل نقل از محمد بن صالح همدانی از سلیمان بن احمد از ذبال بن مسلم و عب دالرحمان بن یزید بن جابر از سلام از ابا سلمی راعی پیامبر (ص) فرمود ...... بحار الانوار ج36ص262
پس شهادت این روایت مستلزم صحت سند ان است و علی بن سنان موصلی و احمد بن محمد بن خلیل نزد ایشان از ثقات هستند زیرا که جزئی از سند می باشند و اگر شخص ضعیفی در سند می بود حکم بر ضعف روایت می شد حتی اگر دیگر رجال ثقات باشند همانگونه که نزد اهل دراریت روشن است .
ونیز محمد علی اردبیلی در کتاب جامع روات ج 1 ص584و سید علی بروجردی در کتاب طرائف مقال ج 1ص245 نقل می کنند . پس علی بن سنان موصلی شیعه ، کامل ، حسن یعنی اینکه به حدیث وی احتجاج می شود همانگونه که کنجوری (رح ) گفته است و معتمد می باشد همانگونه کهدر مبانی علامه حلی وبعضی از علمای متقدم ذکر شده و عدم رد کلام وی نزد انها.
ودلیل دیگر بر وصیت شیخ طوسی ان را از کتاب علی ابن سفیان بزوفری و او از کتاب حر عاملی که با سند روایت شروع می کند نقل کرده است زیرا کتاب را با نام بزوفری نقل می کند و ان دلیلی بر ان است که از کتاب وی نقل کرده است سپس طریق نقل را بیان می کند که در کتاب خاتمه الوسائل ص30 امده انچه که از ابی عبدالله بن سفیان بزوفری نقل کرده ام احمد بن عبدون و حسین بن عبیدالله غضائری ان را به من خبر داند . وبزوفری در مورد او علامه خاتمه الوسائل ص 177گفته شده که ایشان شیخ ، ثقه، جلیل از اصحاب ویاران ماست . و نجاشی در مورد ان در هامش همان کتاب ص 23 نیز چنین نظری دارد . وشیخ صدر در کتاب غیت صغرا گفته که از وکلای امام زمان (ع) است . شیخ طوسی روایت را از چنین اشخاصی نقل می کند کدام یک را قبول کنیم شاهد وصیت در کلام وروایات اهل بیت وثقات وعلمای مذهب شیعه یا عالمان بی عمل امروز .
اضافه بر ان حسین ابن علی مصری یکی از راویان وصیت یکی از کاتبین کتب معتبر شیعه است وصیت در کتاب امامه معروف ایشان ذکر شده است وایشان از ثقات شیخ مفید است واین خود دلیل واضح دیگر است .
وغیر از اینها هیچ روایتی که دال بر نفی وجود ذریه و یا وصیت رسول اکرم باشد در هیچ کتابی از کتب شیعیان وجود ندارد وعدم وجود انها خود قرینه جهت اثبات وصیت است وحتی وجود مدارک وصیت در کتب ابنائه عامه خود دلیل محکم بر وجود وصیت است زیرا که راهی است برای اثبات وجود اوصیاء بعد از رسول اکرم (ص) است واگر ابنائه عامه ان را ثبت کنند عقیده انها را از اول تا اخر زیر سوال خواهد برد .
2- اینکه روایتی مهدین را از ذریه امام مهدی (ع) و دیگری انها را قومی از شیعیان اهل بیت نامگذاری کرده اند .
اینکه از شیعیان اهل بیت باشند واز ذریه انها چه اشکالی در ان است امروزه اکثر سادات نسب وذریه خود را منسوب به اهل بیت می داند و خود را از شیعیان می دانند ، و نیز حضرت ابراهیم (ع) با اینکه از شیعیان امام علی (ع) است حجتی از حجتهای خداوند است اگر بر اینها اشکال وارد است بر مهدین نیز وارد می باشد .
3- چرا جای مهدین را دوازده تا یاد کرده و جای دیگر یازده تا.
جواب در بیان یمانی امده ومقصود از اینکه بعد از قائم یازده مهدی است مقصود در اینجا قائم به امر امام مهدی (ع) است و ایشان همان سر حضرت زهرا (ع) می باشد . واما مقصود از کلمه قائم تمام اهل بیت قائم می بشند وتمام انها مهدی هستند همانگونه که در روایات ذکر شده است .
امام علی(ع)در حدیثی طولانی می فرماید:هنگامی که قائمی در خراسان قیام کند وبر سرزمین کوفان وملتان مسلط شود واز جزیرۀ بنی کاوان بگذرد و قائمی از ما در گیلان بپاخیزد وآبر ودیلمان او را اجابت کنند سپس قائمی که در آرزویش هستند قیام کند ایشان امام ناشناخته است که صاحب شرف وفضل است، ای حسین او ازنسل تو است که هیچ فرزندی چون او نیست.
غيبة نعماني ص283، بشارة اسلام ص41
در کتاب غیبه طوسی ص 139 امده: نقل از امام باقر(ع) از جابر بن عبدالله انصاری که
قَالَ دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ (ع) وَ بَيْنَ يَدَيْهَا لَوْحٌ فِيهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَيْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ ع ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ عَلِيٌّ کافی ج1 ص533
جابر ابن عبدالله انصاری گفت وارد شدم بر فاطمه (ع ) و در دست او لو حی بود که در ان اسم اوصیاء از فرزندانش در ان نوشته شده بود و انها را شمردم که دوازده اسم بودند؛ سه تا از انها محمد و سه تا علی , اخر انها قائم (ع )نوشته شده بود.
با توجه به این که اسم فرزندان فاطمه در این لوح است , علی (ع) از فرزندان او نیست وسه نام علی ياد شده - یعنی علی سجاد وعلی رضا وعلی نقی( ع ) و سه نام محمد كه محمد باقر محمد تقي محمد ابن الحسن عسكري(ع) است – كه با دیگر ائمه اگر بشماریم تا امام محمد ابن حسن( ع ) یازده وصی از فرزندان فاطمه(ع) می شوند, و وصی دوازدهم همان احمد مذکور در وصیت رسول(ص) است که قائم به امر اهل بیت(ع) است
در روایت بعدی نیز به همین نحو امده که علي (ع) إن لهذه الأمة اثني عشر إمام هدى من ذرية نبيها ، وهم مني غیبه طوسی 154
از امام علی( ع) امده که برای این امت دوازده امام هادی از ذریه رسول اکرم(ص)است وانها از من می باشند . دوازده امام از امام علی(ع) می باشند
عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) : يَقُولُ الِاثْنَا عَشَرَ الْإِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ كُلُّهُمْ مُحَدَّثٌ مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ وُلْدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) فَرَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ عَلِيٌّ (ع) هُمَا الْوَالِدَانِ کافی ج1 ص 534
(واز امام باقر (ع)نقل شده دوازده امام از ال محمد همه محدث هستند از فرزندان رسول اکرم و فرزندان امام علی ابن ابیطالب( ع )ورسول اکرم وعلی هردو پدران این امامان هستند
عن أَبي جعفر (ع) قَال : (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنِّي واثْنَيْ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ زِرُّ الْأَرْضِ يَعْنِي أَوْتَادَهَا وَجِبَالَهَا بِنَا أَوْتَدَ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَسِيخَ بِأَهْلِهَا ، فَإِذَا ذَهَبَ الِاثْنَا عَشَرَ مِنْ وُلْدِي سَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا وَ لَمْ يُنْظَرُواکافی ج 1ص535و
رسول اکرم( ص )فرمود: من و دوازده فرزندم وتو ای علی عمود وثبات کننده زمین وکوه ها هستیم و با ما خداوند زمین را ثابت کرد تا اهلش را از بین نبرد و اگر دوازدهمین از فرزندم از بین برود زمین نیز از بین خواهد رفت
وعن أبي جعفر (ع) قال : ( إن الله أرسل محمدا (ص) إلى الجن والإنس وجعل من بعده اثني عشر وصيا ، منهم من سبق ومنهم من بقي وكل وصي جرت به سنة ، والأوصياء الذين من بعد محمد (ص) على سنة أوصياء عيسى ، وكانوا اثني عشر ، وكان أمير المؤمنين (ع) على سنة المسيح کافی ج1 ص534 وعن أبي جعفر (ع) واز امام صادق نقل شده :که
از امام صادق (ع) خداوند رسول اکرم (ص) را برای جن وانسانها فرستاد و بعد از او دوازده وصی قرار داد از انها کسی است که رفته (شهید شده یا به قتل رسیده ) و کسی از انها که هنوز نیامده و هر وصی سنتی دارد. و اوصیاء بعد از محمد مانند سنت اوصیای عیسی كه (دوازده حواریون) می باشد هستند و وامیر المومنین سنتش مانند سنت مسیح است.
( قال رسول الله (ص) : من ولدي اثنا عشر نقيبا ، نجباء ، محدثون ، مفهمون ، أخرهم القائم بالحق يملاها عدلا كما ملئت جورا ج1 ص534
رسول اکرم (ص) فرمود از فرزندانم دوازده نقیب و نجیب محدث و عالم می باشد اخر انها قائم به حق است که زمین را پر از عدل و داد می کند همانگونه که پر از ظلم وجور شده , و رسول می فرمایند فرزندانم درحالی که علی فرزند او نیست .
واینکه اینها بعد از وفات پدرشان به حکم می رسند .
سید احمد الحسن یمانی موعود فرستاده ی از امام مهدی (ع) است مثل ایشان مثل معرفی نمودن امام علی (ع) توسط حضرت محمد (ص) در حدیث الدار است و حکم وخلافت را بعد از وفات رسول اکرم دریافت نمودند ، سید احمد الحسن یمانی موعود نیز فعلا فرستاده ی از طرف امام می باشد و حکمی را فعلا از پدرشان دریافت نکرده ایشان قائم به امر پدرشان می باشد مثل او مثل یوسف و یعقوب یا مسلم بن عقیل این زمان است ولی یعد وفات امام مهدی محمد ابن حسن عسکری (ع) حکم وخلافت را دریافت خواهد نمود .
مى گويد
ابن حمزه مشترک بین ابی حمزه ثمالی که ثقه ، وابی حمزه بطائنی که ضعیف وکذّاب وفتنه گر می باشد. از نظر دلالت هم بر این معنی دلالت می کند ، که بعد از امام زمان (عج) یازده انسان هدایت یافته ( مهدی ) که همگی از فرزندان امام حسین (ع) می باشند ، می آیند . این حدیث با دو حدیث قبلی از نظر تعداد آن ها تعارض دارد . زیرا آن دو بر دوازده نفر ، اما این یکی بر یازده نفر تأکید دارد . وبه هر صورت ارتباط با زمان کنونی ندارد زیرا به دوران پس از ظهور امام ووفات او ناظر است.
پاسخ ابو حمزه بطائنی عالمی بود بی عمل که مذهب واقفی را تاسیس کرد ولی ایشان روایات اهل بیت را نقل می کند و صحت واعتبار ان را موافق بودن با قران مطابقت می دهیم نه با رای و نظر وقیاسات باطل شخصی خود، ودر مورد تعارض روایات اگر به روایات فوق توجه کنید مسئله کاملا برای طالب حق روشن خواهد شد گرچه زمان مهدین به ما ربطی ندارد ولی مهدی اول یا اولین مومنین در زمان ما بسر می برد وایشان همان یمانی و یمین ودست راست امام مهدی (ع) است که مردم را بسوی حق وصراط مستقیم و بسوی صاحبمان هدایت می کند وسرپیچی از ایشان جهنم را به همراه دارد .
مى گويد
4. لذا برخی از علمای شیعه احادیث مزبور را بر فرض صحّت بر دوران رجعت حمل نمودهاند . پس مقصود از دوازده یا یازده مهدی همان ائمه هدی:میباشد ، که بعد از ظهور امام زمان و شهادت آن حضرت ، جهت انتقام گرفتن از قاتلانشان ، آن هم به مدت کوتاه ( چهل روز ) قیام می کنند.
پاسخ
امام مهدی(ع) ذریه و رجعت ائمه (ع)
بعداز اینکه دراثبات وصیت رسول خدا(ص) در شب وفاتش صحبت طولانی شد واهمیت وفایده زیادش برای امت واینکه باعث هدایت امت در هرزمانی به امام حقشان می گردد . واز اتباع وپیروی از ائمه (ع)گمراه که به اتش دعوت می کند دور گردیم نور وروشنایی وصیت را بعداز رسول (ص) وانتقال ان از امامی به امام دیگر تا قیام امام مهدی(ع) را قرار می دهیم .
و وصیت قبل ازخلق ادم (ع)بود: { إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَة * من در زمین خلیفه ی خواهم گماشت ً } وهمینطور ادمه یا فت از همه انبیاء ومرسلین تاروزقیام امام مهدی(ع)انگاه بعد از او به ذریه ونسل او مهدیین اجرا شد { وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ* وان را کلمه باقیه در عقبه او قرار نهاد } وخداوند خلافت را برای رسول خدا(ص)تاروزقیامت مشخص نمود .
در حدیث طولانی از امام باقر(ع): ((خداوند به پیامبر(ص)وحی کرد که من پیامبری از پیامبرانم ونه رسول از رسل خود را از دنیا نبردم مگربعداز کامل شدن دینم و مشخص شدن حجتم وبرتو از ان دو فریضه مانده است که نیازهست ان را به قومت ابلاغ کنی فریضه حج وفریضه ولایت وخلافت بعداز خودت ومن زمینم را بدون حجت نمی گذارم واصلاً انرا خالی نمی گذارم)) (اثباتالهداة/133)
انگاه رسول خدا امر خداوند را اجرا نمود و در وصیت شب وفاتش خلفاء خود را تاروزقیامت مشخص نمود وانها ائمه ومهدیین هستند { ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * ذریه هستند نسلی از نسل دیگر ... }
ودرحدیثی ازابی عبدالله(ع) ((رسول خدا(ص)به علی(ع) فرمود: وشما انرا به وصیت تحویل می دهی (منظورش وصیت) وصی شما انرا تحویل اوصیاء شما از فرزندانت یکی بعداز دیگری می دهندتا اینکه تحویل بهترین اهل زمین بعداز شماگردد وامت به شماکفرخواهند ورزید وبه خاطرشما دچاراختلاف شدیدی می شوند(اثبات الهداه1/259)
ازابی عبدالله(ع)در قول تعالی: {إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ * ولی شما خداوند و رسول و کسانی که ایمان اوردن } فرمودند:((إِنَّمَا)منظورش اولاترازشماست ویا محق ترازشمادر امور ونفس واموال شماست (وَالَّذِينَ آمَنُواْ)کسانی که ایمان اوردند منظورش علی واولادش ائمه تاروزقیامت است)(اثبات الهداه1/442)
وازابی عبدالله(ع)فرمودند: ((بعداز حسن وحسین امامت در دو برادر قرارنمی گیرد بلکه در اعقاب واعقاب اعقاب )) (کافی1/316)
حال روایت هایی که یاداوری می کندکه امام مهدی(ع) هنگامی که در مکه قیام می کند همراه او عهد رسول خدا(ص)است (وصیت) ودلیل اثبات صداقتش پیش مردم خواهد بود واین برعظمت وصیت واهمیت ان دلالت می کند .
از امام صادق(ع)درحدیثی فرمودند: ((....بین رکن ومقام با او بیعت می کنند وهمراهش عهدی ازرسول خدا(ص) که فرزندان از پدرانشان به ارث برده اند)) (غیبه النعمانی ص282)
واز انها(ع): ((ازمکه بیرون می ایدوکسانی که با اوهستندسیصدو اندی رکن ومقام با اوبیعت میکنند وهمراهش عهد رسول(ص)وپرچمش وسلاحش و وزیرش با اوخواهدبودپس منادی ندا می کند در مکه به اسم او وامرش از اسمان حتی اینکه همه اهل زمین بشنوند اسمش اسم پیامبراست حتی اگردر او دچار اشتباه شوید درعهد پیامبر(ص) وپرچمش و سلاحش دچاراشتباه وتردیدخواهد بود )) (بحارالانوار25/223)
در روایت سابق امام صادق(ع)تاکیدمی کند که اگردر شناخت قائم(ع)دچار اشتباه شدید دلیل همان وصیتی خواهدبود که فرزندان از پدران به ارث بردند وبعداز این توضیح دادن معنایی ندارد زیرا انچه واضح است توضیح نیازی نیست .
وهرامامی هنگام وفات وصیت را تحویل امام بعدازخود می دهد همانطوری که در بحث بعدی خواهدامدکه هرامامی هرچه از علم دارد در اخرین دقایق حیاتش به امام بعدازخود یاد بدهد وصحبت در امامت ائمه تا امام مهدی(ع)بران شیعه متفق هستند ونیازی در اطاله کلام در این خصوص وجود ندارد وبه انتقال به ذریه ونسل بعداز امام مهدی(ع)منتقل می شویم .
-وصیت بعدازامام مهدی(ع)
بدون شک بعداز استشهادامام مهدی(ع) روحم فدایش باد تکلیف باقی خواهند ماند در دولتش و تا روز قیامت استمرار خواهد داشت زیرا مدت بقاء امام مهدی(ع) در حکم خیلی کم است که روایت ها بین پنج تاچهل سال مردد است واین به نسبت مدت زمانی که بشریت در دولت باطل زندگی کرد خیلی کم است دولت باطلی که هزاران سال طول کشید ومتصورنمی شود که خداوندتعالی دولت باطل راهزاران سال ودولت حق را چهل سال قراردهدکه در این موضوع شهیدصدر(ره)درکتاب روزموعوداشاره می کندومی گوید: ((....بشریت در الام ومشکلات هزاران سال زندگی کرده که مقدمه است برای امدن موعودشان که با دولت جهانی خواهد امد وبعداز ان معقول نیست که این دولت درمدت زمان کوتاهی باشد زیرا در این صورت الام ومصیبت های بشریت بیشتراز سعادتشان خواهدبود .... وبه تاکیداین از محاسن حکمت الهی نخواهدبود بلکه حتی دولت سعادت نمی تواند برابر دولت سختی باشد مگراینکه سعادت خیلی بیشتراز الام وسختی باشد)) (الیوم الموعود ص596)
بلکه ده ها روایت به استمرارحکم بعداز امام مهدی(ع) صحبت می کند و بطور مستقیم حکومت ذریه ونسل او بعدایشان خواهدبود .
ازامام رضا(ع)ازپدرش از امیرالمومنین(ع)درحدیث طولانی با رسول خدا(ص)که در اخرش خداوندتعالی به رسولش(ص)در موردمهدی(ع)ودر مورد مدت حکومتش((او را با سربازانم وبا ملائکه خود یاری خواهم رساندتا اینکه دعوتم را اعلام کند و خلق رابر توحید من جمع کند انگاه ملکش را دائم روزها را بین اولیاءم تا روزقیامت طول خواهدکشید)) (عیون اخبارالرضا 1/137-138)
ازامام صادق(ع)فرمودند: ((اهل حق همیشه ازهمان ابتدا درسختی وشدت بودندواما ان هم مدتش کوتاه وعافیتش طولانی خواهد بود)) (بحار64/213)
ونقل از علامه مجلسی ازکتاب بشارت برای سیدرضی الدین علی بن طاووس:درکتاب تالیف جعفربن محمدبن مالک کافی پیدا کردم به استنادش به چمران گفت: ((عمر دنیا صدهزارسال است که برای سایر مردم بیست هزارسال است وهشتادهزارسال برای آل محمدخواهدبود)) (بحارالانوار35/116)
پس دولت امام مهدی(ع)بعداز شهادتش استمرارپیدامی کند وبین اولیای خداوند متعال تامدت طولانی خواهندماند وانها ذریه ونسل امام مهدی(ع)هستند همانطوری که در روایت های اهل عصمت(ع)مشخص خواهدشد .
ومهمترین راه اثبات اینکه وصیت بعداز امام مهدی(ع)در ذریه ونسل او ومهدیین(ع)استمرارخواهد داشت همان وصیت رسول خدا(ع) درشب وفاتش که سابقاً انرا ذکرنمودیم می باشد که الان به اختصارذکرمی کنیم .
از......از امام علی(ع)فرمودند: ((در شب که وفات به رسول خدا محمد(صلی الله علیه وآله و سلم) رسول به امام علی فرمودند یا ابا الحسن یک ورق و دواتی حاضر کن و رسول اکرم وصیتش را به امام علی دیکته کرد تا به جایی رسید که گفت یا علی بعد از من دوازده امام خواهد بود و بعد از انها دوازده مهدی و شما ای علی اولین دوازده امام میباشی.........وحدیث راجلوبردتاجایی که فرمود: و اگر زمان وفاتش رسید(حسن عسکری) به فرزندش (م ح م د)مستحفظ از ال محمد(ع) واگذار کند و او دوازدهمین امام است پس از او دوازده مهدی میباشدواگر زمان وفاتش رسید به فرزندش نخستین نزدیکانش سه نام دارد نامی مانند نام من و نام پدرم و ان عبد الله و احمد واسم سوم مهدی و او نخستین مومنان است تسلیم نماید)) (غیبه الطوسی 107-108)
واین بیان ازرسول خدا(ص)که هیچ احتمال بران واردنیست ثابت می کندکه وصیت بعدازامام مهدی(ع) به ذریه ونسل او مهدیین(ع)انتقال خواهد یافت وهمان کسانی که ائمه امت بعداز پدرشان امام مهدی(ع) خواهندبود: {ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ } ونه تنها فقط وصیت رسول خدا(ص)این مورد را ثابت می کند بلکه روایت هایی متواتروزیادی که در معنی انها براینکه اوصیاء از ذریه امام مهدی(ع)تاکیدمی کند
انچه دعای مشهورومعتبردر موردامام مهدی(ع)درکیفیت صلوات برمحمدوآل محمد تااینکه به خود او (ع)می رسدومیگوید(ع): ((.....خداوندابه اوعطاکن وبه ذریه ونسل او وشیعه اش ورعیتش وخاصه وعامه او و دشمنانش وجمیع اهل دنیا هرکس که چشمش به اواقرارکندونفسش با او مسرورشود.....تااینکه بگوید(ع):وبرولی خود صلوات بفرست ومتولیان عهداو وائمه از فرزندانش وعمرشان را طولانی بفرما واجلشان رابیشترکن ودورترین امیدهایشان از دنیاواخرت را نصیب انها بفرما.....)) (غیبه الطوسی ص186/جمال السبوع ص301)
وانچه در دعا صحیح امام رضا(ع)برای امام مهدی(ع)درعصرغیبت امده است: ((....خداوندابه او عطابفرماوبه خانواده اش و فرزندش وذریتش وامتش وهمه رعیتش وانچه چشم به ان اقرارکند ونفسش با ان مسرور و شاد شود وهمه ملک را برای او میسرکنی....تااینکه بگوید:خداوندا برمتوالیان عهد او وائمه بعداز او صلوات بفرست وانهارا به امیدشان برسان واجلشان را بیشترکن وپیروزی انها را عزیز بدان....) (مفاتیح الجنان ص718)
از امام صادق(ع)فرمودند: ((ازما بعد ازقائم(ع) دوازده مهدی ازفرزندان حسین(ع)خواهد بود) (مختصرالبصائر ص45)
وازابی بصیرگفت: ((به صادق بن جعفرمحمد(ع)گفتم:ای فرزندرسول خدا ازپدرت(ع)شنیدم که می گوید:بعدازقائم دوازده امام خواهند بود .انگاه فرمودند نه فرموده دوازده امام :بلکه فرمودند:دوازده مهدی و انها قومی هستندازشیعه ما که مردم را به موالات ومعرفت حقیقی ما دعوت می کنند)) (کمال الدین 2/358)
دراینجا امام صادق(ع)نفی مطلق از ذریه امام مهدی(ع)رانمی خواست بلکه خواست مشخص کندکه انها همانند پدرانشان اثناءعشر(ع)ائمه نیستند بلکه به مرتبه ای پایین ترهستند وگرنه انها ائمه ای هستند که مردم رابعداز پدرانشان رهبری خواهند نمود بدلیل قول امام مهدی(ع) در دعای سابق که می فرمایند :
((خداوندا برولات عهدش وائمه بعداز او صلوات بفرست.....))
واز حبه العرنی گفت:امیرالمومنین(ع)به حیره رفت وگفت:نمازرا ازاین شهر و در ان شهرخواهید خواند وبا دست به کوفه وحیره اشاره کردتا اینکه برای تبعیت کردن با او دینارها باید خرج نمود ودر حیره مسجدی ساخته می شود که برای ان پانصد درب است که خلیفه قائم عجل الله فرجه دران نماز می خواند زیرا مسجدکوفه دربرابرانها تنگ وکوچک است ودر ان دوازده امام عدل نمازخواهند خواند)((التذهیب3/253) (معجم الاحادیث الامام المهدی(ع)3/112)
این خلیفه قائم کیست واین دوازده امام که در این مسجدکه در دولت امام مهدی(ع) ساخته می شود چه کسانی هستند غیراز ذریه یا نسل امام مهدی(ع) و انها دوازده مهدی که روایات برانها تاکید می کند .
از ابی جعفروابی عبدالله(ع)در ذکر ایشان در کوفه فرمودند:((....در ان مسجدی به نام سهله است که خداوندپیامبری را مبعوث نمی کندمگر در ان نماز بخواند ودر ان عدل خداوند ظاهرمی شود ودر ان قائم وقوام(قیام کنندگان)بعداز اوخواهندبود وان منازل پیامبران و اوصیاء وصالحین است)(وسایل الشیعه الاسلامیه 3/524)
از امام سجاد(ع)فرمودند: ((قائم ما قیام می کند انگاه بعد ازاو دوازده مهدی خواهد بود)) (شرح الاخبار3/400)
در دعا وارده از امام حسن عسکری(ع)به مناسبت ولادت امام حسین(ع) در سوم شعبان فرمودند:(....وسید یا آقای خانواده(حسین(ع) که در روز کره(رجعت) پیروزی او تایید شده است که به جای قتل اوست اینکه امامان از نسلش وشفاء درتربتش در پیروزی با او در میدان است و اوصیاء(مهدین) از عترتش بعداز قائم انها وغیبتش تا اینکه بیاخیزند وثار بگیرند(جبران کند) و بهترین یاران باشند)(مصباح للکفعی ص543) (مصباح المتهجدللشیخ طوسی ص826)
این کلام به غیراز ذریه امام مهدی(ع) بر کسی صدق نمی کند زیرا امام حسن عسکری(ع)فرمودند: ((اوصیاء ازعترتش بعدازقائم انها وغیبتش)) یعنی اینکه اوصیاء بعداز امام مهدی(ع) وغیبتش از ذریه ونسل امام حسین(ع) بوده و انها از ذریه ونسل قائم(ع) اخر نهمین نفر از فرزندان امام حسین(ع) هستند وکلمه(بعداز قائم انها وغیبتش) دلیل قانع کننده ای برای هدف ومقصود از ذریه امام مهدی(ع) همان اوصیاء مهدیین (ع) است وشیخ طوسی در کتاب غیبتش اورده است از ابی عبدالله(ع) که ابی حمزه درخبرطولانی فرمودند: ((....ای اباحمزه از مابعداز قائم یازده مهدی از فرزندان حسین(ع) است)) (غیبه الطوسی ص 309)
ومقصودازقائم در این روایت همان اول مهدیین از ذریه امام مهدی(ع) که بعداز اوست که یازده مهدی می ایند وامام بعداز امام مهدی(ع) دوازده مهدی است وتعارضی بین روایات وجود ندارد زیرا اسم قائم برهرکدام از ذریه اوصحیح است بعداز ملاحظه قول امام صادق(ع) درباره انها در روایت سابق که ذکر شد ((و در ان قائم وقوام (قائمین یا قیام کنندگان ) بعداز او خواهد بود)) وانها بعداز قائم درامر امت هستند .
ازابی عبدالله(ع)درحدیث قدسی آمده است ((خداوند متعال فرمودند:بربندگانم ده فریضه را واجب کردم که اگرانها را شناختند ملکوتم را جای سکونت انها قرارمی دهم وجنات را برای انها ارزانی می بخشم:
اول آنها: شناخت ومعرفت من .
دوم: معرفت رسول من به خلقم واقراربه او وتصدیقش .
سوم: معرفت اولیاء من واینکه انها حجج من برخلقم هستند وهرکس ولایت انها راقبول کند و ولایت مرا قبول کرده است وهرکس با انها دشمن بوده بامن دشمنی کرده است وانهاعلم بین من وخلقم هستندوهرکس انها را انکارکند او را در آتش قرارداده وعذابم رابراو مضاعف می کنم .
چهارم: معرفت اشخاصی که نورهای قدسی مرا پاداشته وانها قوام(قیام کنند گان) قسطم هستند .
پنجم: شناخت قوام بواسطه فضل انها وتصدیق برای انها . )) (بحارالانوار6/613) (مستدرک سفینه البحار7/174)
فریضه اول در ربوبیت است وان معرفت خداوندتعالی است و دوم در مورد رسالت وان هم رسول خدا(ص) است وسوم در مورد امامت وان معرفت شناخت ائمه دوازده نفری و اوصیاء رسول(ص) است واما چهارم به جزء برهدایت بر چیزی دیگر منطبق نمی شود وانها مهدیین (قوام) از ذریه امام مهدی(ع) بوده وهمان قوام قسط خدا همانطورکه امام صادق(ع) در یکی از ادعیه مشهورفرمودند: ((خداوندا برای ولی خود امکان پذیرکن قائم برامرشما محمدبن حسن مهدی براو وپدرانش بهترین صلوات ها وسلام در این ساعت ودر هرساعتی ولی وحافظ وقاعد وناصرو موید حتی دراطاعت شما او را درسرزمینت سکنت گزین ودر ان مدت طولانی وعریض زندگی ببخشی و او و ذریه اش را از ائمه وارثین قرار دهی)) (بحارالانوار49/349 )
واغلب کتب ادعیه که علی بن بابویه دعایی از امام رضا(ع) روایت کرده که در ان ذکرمهدیین (ع) است گفته: این همین چیزی که بران مداومت می کنیم یا معاشراهل بیت(ع):(....تا اینکه گفت:خداوندا براو وبرآلش از آل طه ویس صلوات بفرست وانرا مخصوص ولیت و وصی پیامبرشما وبرابر رسول شما و وزیرش و ولی عهدش امام متقین وخاتم وصیین برای خاتم پیامبران محمد(ص) و دختش بتول وبرسید شباب اهل بهشت از اولین وآخرین وبرائمه راشدش مهدیین سالفین اهل زمان ها وبرنقباء اتقیاء ابرارهمان ائمه فاضلین وماندگاروبر بقیت شما برزمینت قائم به حق درروزموعودوبرفاضلین مهدیین که امانت داران خزائن اوهستند..)(فقه الرضا ص403)
ودعا در ذکرمهدیین از ذریه امام مهدی(ع)واضح وصریح است زیرا امام رضا(ع) اول ائمه گذشته قبل ازامام مهدی (ع)را یاد می کند انگاه ائمه باقین یا ماندگاربعداز قائم منتظر(ع) را ذکرنمودپس دوباره آنرا با ذکرمهدیین(ع) ادامه داد جهت اختصارموضوع روایات زیادی راکه درخصوص ذریه امام مهدی(ع) صحبت می کنند را نیاوردم وهرکس مطالب بیشتری در این خصوص بخواهد به کتابهای(المهدی والمهدیین فی القرآن والسنه) وکتاب (المهدیون) وکتاب (الردالحاسم علی منکری ذریه القائم) وغیراز اصدارات یاران امام مهدی(ع) مراجعه کند .
این روایات های متواتروزیاد بلکه از حدتواترگذشته وهمه انها به یک معنی دلالت دارند وان وصایت اوصیاء بعداز امام مهدی(ع) به ذریه ونسل امام مهدی (ع) که مهدیین(ع) هستند تاکیدمی کند وامکان رد انها وجود ندارد هرکسی انها را رد کند به عنوان خارج از ولایت است وکفر بر خداوند نموده. همانطور که روایات سابق الذکر دراین خصوص تاکید کرده است .
وهمه روایات قرائنی هستند برای اثبات مضمون وصیت رسول خدا(ص) درشب وفاتش که ان را ثابت می کنندزیرا که انها درتاکید ذریه ونسل امام مهدی(ع) شریک بوده وهمه انها برصحت وصیت تایید شده هستند وبه همین خاطرروایت وصیت دارای معنی خاص می شود که با قرائن که جایگاه انرا با قاطعیت در صدور (فرموده اهل بیت هستند ) بالا می برد واگر کسی چنین اخباری را با این همه شواهد وقرائن دلایل رد کند ...انگاه نه عقیده ونه فقه ونه تاریخی ونه ....ونه....برای ماثابت نخواهد شد .
پس در وصیت رسول خدا(ص) در شب وفاتش امکان تشکیکی وجود ندارد مگراز جانب فاسق وکافرخارج از ولایت- همانطورکه قبلاً گفته شد- (پناه برخدا ازآن) زیرا به تعداد اوصیاء امام مهدی(ع) وبراسم وصفات او مهدیین ومهدی اول که نامش احمد(ع) تاکید می کند ....
-وصیت ورجعت یا بازگشتن
روایت هایی که در مورد ذریه ونسل امام مهدی(ع) صحبت می کنندبا روایاتی که بر رجوع بعضی از ائمه ویا همه انها مستقیما بعدازامام مهدی(ع) تاکید می کند متعارض بوده وباعث ایجاد توهم برای بعضی از افراد می شود . ولی درحقیقت تعارضی بین دوگروه از روایت ها وجود ندارد- همانطورکه واضح خواهد شد- وامکانی برای ترک روایت های مهدیین وجود ندارد زیرا همه انها دارای معنی متواتر وارزشمندی هستند وهمین طورامکان رد روایات های رجعت وجود ندارد زیرا برای اعتقادات مفیداست .
بزرگان علماء بخاطراینکه در این موضوع دچارحیرت شدند ودرجمع بندی بین این دو خصوص ماندند ، همانند شهید صدر(ره) روایات مهدیین را ارجح تر و روایات رجعت را تضعیف نمود وبعضی از انها بطورمستقیم روایت های رجعت بعداز امام مهدی(ع) را ثابت نمود و روایت های مهدیین را ترک کرد وبه همین خاطر در موقعیت خطرناکی قرارگرفتند وانهم بخاطر رد روایت هایی که معنی همدیگررا کامل می کنند ، وبرای اعتقاد مفیده بوده، وبین این وان ، علماء در اثبات یا نفی انها ماندند واین امر بصورت متشابه ومبهم بر امت باقی ماند وهیچ کدام از علماء نتوانست که رموز این قضیه را باز نموده ونتیجه واحد درخصوص این دوگروه از روایت ها پیدا کند- مهدیین ورجعت- تا اینکه اول مهدیین از ذریه ونسل امام مهدی(ع) سیداحمدحسن یمانی موعود و وصی ورسول امام مهدی(ع) امد وجواب این مساله را بدون رد روایتی و یا مساله ای داد .
تا باعث شفای علیل وسیراب کننده خیلی کم برای ما باشد را با خود آورده .وجای تعجب در این خصوص نیست زیرا در روایات متعدد از اهل بیت(ع) وارد شده که قائم به امری مخفی دعوت می کند که جمهور از آن گمراه شده بودند واین مساله از مهمترین امورمخفی است که در ان مردم وعالمشان ونادانشان گمراه شده بودند تا اینکه صاحبش آمدوهمه ابهامات را از ان برداشت تا اینکه ثابت شود او صاحب حق ومتصل باحق است ولاغیر.
ودر روایتی از ابی جعفر(ع)آمده است: ((....مهدی به این خاطربه مهدی نامگذاری شده که به امورمخفی هدایت می کند)) (غیبه النعمانی ص242-243)
ازامام صادق(ع)فرمودند:((اگرقائم قیام کردبا امری غیرازآنچه بوده خواهدآمد)) (غیبه الطوسی307)
از ابی جعفر(ع)فرمودند: ((اگرقائم ماقیام کرد همانند رسول خدا(ص) مردم را به امرجدید دعوت می کندواسلام بصورت غریب شروع شدوغریب بازمی گردد وخوشا به حال غریبان)) (غیبه النعمانی336)
از امیرالمومنین(ع)درخطبه ای خیلی طولانی فرمودند: ((....برمردم ظاهرخواهدکرد کتابی جدید که برکافران خیلی سخت است ومردم را به امری دعوت می کند که هرکس به ان اقرار نماید هدایت شده وهرکس که ان را انکار کند گمراه ودر مانده می شود پس وای و وای برکسانی که او را انکارکنند)) (الزام الناصب 3/174-190)
بلکه از آنچه رسول خدا(ص) به ان دعوت کرد سنگین تراست {وان امامت علی ابن ابی طالب (ع)وائمه از فرزندانش بوده که واقعاً برعرب خیلی سنگین بود تا اینکه بجزء اندکی کسی به معرفت انها پی نبرد} وهمینطور امام مهدی(ع) هنگامی که ولایت مهدیین از فرزندانش را آشکار می کند بر مردم خیلی سنگین خواهد بود و همین طور کسی به ان اقرار نمی کند مگرتعداد اندکی که با خداوند بر عهدشان باقی خواهند ماند ومی گویم که بین حکومت مهدیین بعداز امام مهدی(ع) وبین رجعت تعارض وجود ندارد زیرا مهدیین(ع) مستقیماً بعداز قائم(ع) حکومت می کنند انگاه رجعت بعداز مهدی دوازدهم از ذریه امام مهدی(ع) که برای وی عقب(نسل) و ذریه وخلیفه ای نخواهد بود ورجعت با رجوع امام حسین(ع) شروع می شود که متولی تغسیل و دفن آخرین مهدی(ع) خواهد شد .
از حسن بن علی خزاز گفت: ((علی بن ابی حمزه برابی الحسن رضا(ع) واردشد وگفت:شما امام هستید. فرمودند:بله .پس به اوگفت:من از جدت جعفربن محمد(ع) شنیدم که میگوید:امامی نخواهدبود مگربرای او عقب (نسلی )باشد. پس فرمودند:فراموش کردی ای شیخ یا خود را به فراموشی می زنی امام جعفر(ع)به این صورت نگفت بلکه فرمودند:امامی نخواهد بود مگربرایش عقبی(فرزندی)باشدمگرامامی که حسین بن علی(ع) براو خارج می شود زیرا برای او عقبی وجود ندارد پس گفت:فدایت شوم راست گفتی به این صورت شنیدم جدت می گوید)) (غیبه الطوسی ص150)
پس امامی که عقبی(نسل وفرزندی) برای اونیست کسی نخواهد بود مگراخرمهدیین از ذریه یانسل امام مهدی(ع) وخاتمه اوصیاء با ان خواهد بود همانطورکه گفته شد واما در مورد امام مهدی(ع) که ذریه ونسل او با ده ها روایت ثالت شده است واین کلام براومحتمل نیست. وحتی اگر روایت فوق متعارض دیگر روایات باشد که این تعداد اخبار متواتر و روایت های متعدد مخصوص ذریه امام(ع)در مقابل تنهایک خبرنمی تواند درست باشد و واجب خواهدبودکه به اخبارمتعدد در مورد ذریه امام مهدی 0ع) بسنده نمود. و تنها یک خبر راترک کنیم در حالی که ما نمی گوییم حتی یک خبردر این موضوع را هم ترک کنیم بلکه مقصود وهدف از ان بدون شک آخرمهدیین از ذریه امام مهدی(ع) مقطوع النسل خواهد بود .
ومعنی این هم با این روایت بیشترواضح می شود درمحاوره ای بین علی بن ابی حمزه بطائنی وامام رضا(ع) : پس بطائنی به امام رضا(ع) در یک کلام طولانی گفت: ((... ما روایت کردیم که امامی نمیرود مگرعقب یا امام بعداز خود را ببیند! :انگاه ابوالحسن(ع)فرمودند:اماشما در این حدیث چیزدیگری را رویت کردیدگفت: خیر فرمودند:بله بخدا گفتیه اید :مگردر مورد قائم {نسلی ندارد }وشما معنی ان رانمی دانید معنی ان چیست یا برای چه گفته شده ،که علی به اوگفت:بله بخدا این درحدیث بود ، ابوالحسن(ع) فرمودند:وای برتوچطورمدعی چیزی شدی که بیشترآنرا نمی دانی)) (بحارالانوار48/270)
پس به گفتارامام رضا(ع)توجه کن تا خدا تو را هدایت کند((شما معنی انرا نمی دانید... و یا برای چه گفته نشده)) اگرمقصود خود امام مهدی(ع) بود بر مردی همچون علی بن ابی حمزه بطائنی که به حفظ روایت های زیاد اهل بیت(ع) شهرت داشت مخفی نمی ماند وچطوربراومخفی می ماند در حالی که بیشترواغلب مردم در ان زمان مقصود از قائم را همان امام مهدی(ع) می دانستند پس تازمانی که این معنی((عقبی برای او وجود ندارد)) برعلی بن ابی حمزه بطائنی وغیرازان مخفی مانده است .پس حتماً مقصود از ان غیراز امام مهدی(ع)است بلکه مقصوداز ان آخرین مهدی از ذریه امام مهدی(ع) است واین همان امری است که مقصود و هدف امام رضا(ع) بود در قولش((شما معنی آنرا نمی دانید...یا برای چه گفته شده))
و نیز روایتی هم در مورد اینکه رجعت بطورمستقیم بعداز شهادت امام مهدی(ع)اتفاق خواهد افتاد وجود ندارد مگراینکه بعضی از روایان از بعضی روایات دچارتوهم شدند مانند :
از امام صادق(ع) در مورد رجعت سوال شده که ایا حق است .فرمودند: ((بله .پس به او گفتند:اولین نفری که خارج می شود چه کسی است فرمودند:امام حسین(ع) برآثارقائم(ع)خارج می شود گفتم: وهمه مردم با اوهستند فرمودند: نه بلکه همانطورکه خداوند متعال درکتابش ذکرشده:{يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجاً *روزی که در صور دمیده می شود وگروه گروه خواهید امد } )) (مختصربصائرالدرجات ص48)
واز او(ع) ((امام حسین(ع)از یارانش که با اوشهید شدند استقبال می کند وبا هفتاد پیامبرهمانطوری که با موسی ابن عمران(ع) مبعوث شدند وقائم(ع) خاتم را تحویل امام حسین(ع)می دهد و امام حسین(ع) مسئولیت غسل وکفنش وقراردادن اودرحفره اش را برعهده می گیرد)) (مختصربصائرالدرجات ص49)
از ابی عبدالله(ع)در حدیث طولانی فرمودند: {....ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ*پس [از چندى] دوباره شما را بر آنان چيره مىكنيم } خروج امام حسین(ع)باهفتاد تن از اصحابش که لباسهای سفید که از سفید هم سفیدتر هستند جهت ادای توجیهات برای مردم که این حسین(ع)که بیرون آمده تا مومنین به اوشک نکنندواو دجال و شیطان نیست وحجت قائم بین انهاست وپس از استقرارومعرفت در قلوب مومنین که اوحسین(ع)است وفات به سراغ حجت می اید انگاه امام حسین(ع) اورا غسل وکفن نموده در حفره اش خواهد نهاد ومسئولیت وصی بر عهده وصی خواهدبود )) (بحارالانوار35/94)
این روایات بصراحت بر امام مهدی (ع)دلالت نمی کند بلکه در ان ملاحظاتی از روایت هایی که نسل وذریه امام مهدی (ع) دلالت می کند وجود دارد وهیچ دلالت مستقیم بر رجوع امام حسین(ع) بعداز قائم امام مهدی(ع) باقی نمی ماند زیرا روایت ها برحجت محمدبن حسن علی(ع) تاکید نمی کند بلکه به ذکر(قائم) بسنده می کند وقائم همانطورکه برامام مهدی (ع) صدق می کند برهرکدام از ذریه او نیزصدق می کند همانطورکه رد ورایت سابق امام صادق(ع) ذکرشده است ((وقوام بعداز او)) وحدیث قدسی ((قوام قسط)) .
پس لازم است مضمون این روایت را براخرین قائم از ذریه امام مهدی(ع) دانست همان کسی که امام حسین(ع) در زمان رجعت براوخارج می شود- همانطورکه درگفته شد- وهیچ تعارضی با روایات ذریه امام مهدی(ع) نخواهد داشت .
و روایت هایی که ذریه امام مهدی(ع) راذکرمی کند، به وضوح برحکومت مستقیم انها و بدون فاصله بعداز پدرشان امام مهدی(ع) دلالت می کند برخلاف روایات رجعت هستند که بطورمستقیم بودن ان بعداز امام مهدی(ع) دلالت نمی کند وبا این دلایل متوجه می شویم که دولت ذریه امام مهدی(ع) دوازده مهدین هستند انگاه رجعت خواهد بود .
و از روایت هایی که مباشر وبطورمستقیم بودن حکومت مهدیین بعداز امام مهدی(ع) تاکید می کنند عبارت اند از :
1-وصیت رسول خدا(ص) : ((......اگر وفاتش رسید به فرزندش نخستین نزدیکان که سه نام دارد نامی مانند نام من و نام پدرم و ان عبد الله و احمد و اسم سوم مهدی و او نخستین مومنان است .))
2-انچه ازامام صادق(ع) روایت شد: ((ازما بعد ازقائم(ع) دوازده مهدی ازفرزندان حسین(ع)خواهد بود))
3-روایت از امیرالمومنین(ع)در وصف مسجدی که قائم در ان نماز می خواند همانطورکه قبلاً ذکر شدوخلیفه همان فرزند مرد است .
4-آنچه در ذکرکوفه از امام صادق(ع) روایت شده: ((......ودر ان قائم وقوام بعداز او خواهد بود..........)) براینکه قوام بلافاصله بعداز امام مهدی(ع) خواهد بود دلالت می کند .
5-دعای امام حسن عسکری(ع) که در ان: ((......اوصیاء ازعترتش بعدازقائم انها وغیبتش.....))
6-دعای امام رضا(ع): ((.......خداوندا بر ولات عهدش وائمه بعداز او صلوات بفرست.......))
7-دعا از امام مهدی(ع): ((....وبروالی خویش و ولات عهدش وائمه بعدازفرزندانش صلوات بفرست....))
غیراز ان روایات زیادی که بطورمستقیم برحکومت مهدیین بعداز امام مهدی(ع)دلالت می کنند ویک روایت هم برمستقیم بودن رجعت بعد از امام مهدی(ع)دلالت نمی کند وهمه دلیل براینکه رجعت بعداز حکومت مهدیین است وبااین از تعارض خارج شدیم وبه رد روایات اهل بیت(ع) هم مبادرت نمی کنیم
و هردو روایات مهدیین وروایات رجعت درست هستند .
شهیدصدر(ره)برمباشروبطورمستقیم بودن حکومت مهدیین بعداز امام مهدی(ع)با این قولش استدلال کرد: ((و واضح است که در این مورد که روایت اولیاء بطور صریح و واضح به حکومت مستقیم انها به بالاترین جایگاه می باشد ودر صورتی که تنازل وکوتاهی از این دلیل تاویلی باطل ومردود است همانند قولش((مردی ازما اهل بیت حکومت می کند)) وقولش((اگروفات به سراغش آمد یعنی امامت یا خلافت به فرزندش اول مهدیین)) وقولش((خداوندا ولات عهدش وائمه بعداز اوصلوات بفرست)) ونحوه ان دردعاء اخر)) (تاریخ مابعدازظهورص642)...
شهیدصدرکلام را در این موضوع کلامی طولانی دارد وحکومت ذریه امام مهدی(ع)بعداز پدرشان را ثابت کرده ورجعت را نفی نموده ودر محذودات قرارگرفت وآنهم نفی امرعقایدی ثابت وان رجعت است وبطورطبیعی مخفی بودنه این امربرسیدصدر(ره)یک تفیسروکوتاهی نیست بلکه بخاطراینکه این امربرهمه به خواست خداوند تعالی مخفی است وکسی جزصاحبش آنرا نمی داند .
مى گويد
از طرفداران یمانی ، شخصی از بیت حمامی ، به نام سید حسن الحمامی ـ فرزند مرحوم سید محمد علی حمامی متوفای 1998 م از علمای معروف نجف ـ بود . این شخص که مرتبط با دستگاه بعثی ، عقده ای وضدّ علمای دین بود ، به عنوان روحانی ارشد آن گروه فعالیت داشت . ومصداق آیه شریفه : ( انّه لیس من اهلک انّه عمل غیر صالح ) شد
پاسخ
سید حسن حمامی یکی از علمای فاضل ومعروف نجف است وقبل از ایمان به دعوت امام جماعت ضریح امام علی (ع) بود ولی بعد از ایمان تهمتهای به ایشان زده شد ومی زنند و حتی اورا مدتی زندانی کردند با وجود داشتن سن بالا 50 سال ودر این دعوت از هر قشری مومنین وجود دارد . حتی از اهل سنت و مسیحی نیز به این دعوت وارد شده اند .
مى گويد
-ستاره داود، آرم جریان یمانی !
شعار جریان الیمانی یک ستاره اسرائیلی به نام داود است . این ستاره 6 ضلعی به عنوان آرم ودر کنار امضای احمد الحسن الیمانی قرار می گیرد ، وامضای او در برخی اعلامیه ها از این قرار است: این ستاره شش ضلعی در زبان لاتین«پنتاگرام»نامیده میشود . صهیونیست ها از آن در پرچم خود به عنوان سمبل تسلّط بر جهان استفاده می کنند . فرقه یمانی در ابتدای کار از این ستاره به عنوان آرم ونماد جریان خود استفاده می کرده ، ولی بعدها برای جلوگیری از آبروریزی واثبات وابستگی آن ها به صهیونیسم ، این نماد را از تبلیغات خود حذف نمودند.فعالیت تبلیغی : این سازمان به فعالیت تبلیغی بهای زیادی می دهد ، لذا به نشر وچاپ کتاب هایی برای تبلیغ تفکر خود اقدام کرده است؛ بر اثر این تبلیغات ، بعضی ازافراد کم مایه وبی اطلاع از مبانی دینی را گول زده است . وبه آن ها تلقین کرده که وی یمانی نائب امام زمان می باشد . وی کتاب هایی با نام های جذاب وفریبنده هم چون الجواب المنیر عبر الاثیر ، نصیحت به طلاب حوزه علمیه ، حاکمیت خداوند نه حاکمیت مردم ، و کرامات وغیب گویی ها ، نشریاتی با نام روزنامه القائم(عج)، و نشریه قمر بنی هاشم، و منشوراتی با نام انصار المهدی، منتشر ساخته است.
پاسخ
قبل از رد بر کلام فوق می خواهم مطلبی را روشن کنم و فکر نمی کنم عاقلی باشد که ان را تعقل نکند ؛ در هر دعوتی - چه حق و چه باطل – و اکیدا دعوت باطل مقصود جز اغوای مردم هدفی ندارد، وبخصوص ادعاهای مهدویت باطل در هر زمان به گونه ی عمل می کنند که دعوت خویش را با مظاهری مورد قبول مرد ظاهر گردانند ، واز هر گونه عملی که انها را فراری یا زده گردانند دوری جویند، چون این تنها راه رساندن مدعیان باطل به هدف وجذب مردم ، و در اخر رساندن مقصود باطل خویش است ، حال باوجود چنین مفهومی ایا امکان دارد کسی بیاید وشعار خویش را ستاره شش پرقرار دهد وان ستاره نزد همه مشهور است که مسلمانان و بخصوص شیعیان مخالف سر سخت ان هستند، ولی چیزی که واضح و روشن است کسانی که این کتاب – فتنه جدید - را نوشته اند بر ضد دعوت یمانیه اهل بیت عمل کرده ومطلب را بصورت واضح وروشن برای مردم باز نکرده اند .
و در روایات امده که : از ابان بن تغلب نقل از ابا عبدالله بن محمد (ع) که فرمود اگر پرچم حق ظاهر گرد اهل مشرق ومغرب ان را لعنت خواهند کرد سپس فرمود می انید برای چه ؟ گفتم خیر فرمود : برای انچه را که مردم از اهل بیتش قبل خروجش کشیده اند . و از منصور بن حازم از ابی عبدالله (ع) که فرمود : اگر پرچم حق بالا رود اهل مشرق ومغرب ان را لعنت خواهند کرد گفتم چگونه چنین چیزی اتفاق می افتد ؟ فرمود : از انچه بنی هاشم انجام داده اند . غیبت نعمانی ص 308
و در کتاب شیخ صدوق کمال الدین واتمام النعمه با سند صحیح از نزال بن سیره نقل از امام علی (ع) که فرمود : خروج دابه (جنبنده ) زمین از صفا و همراه ان خاتم سلیمان بن داود و عصای موسی که خاتم را بر صورت هر که نهد بر پیشانیش نوشته می شود این مومن به حق یا کافر به حق می باشد ... در ان هنگام درب توبه بسته می شود و توبه و عمل کسی قابل قبول نیست و خداوند می فرماید : دیگر نفس ایمانش نفعی برای او ندارد اگر که از قبل ایمان نیاورده باشد یا خیری در ایمانش کسب کرده باشد . سپس فرمود : از من بعد ان سوال نکنید زیرا که عهدی از حبیبم رسول خدا(ص) دارم که از ان سخن نگویم جز برای عترتم ، ابن سبره می گوید به صعصه گفتم مقصود امام چه بود گفت کسی که پشت او عیسی ابن مریم نماز می خواند .... كمال الدين وتمام النعمة: الشيخ الصدوق ص527 – 528
و نقل از شیخ طوسی در ملاقات امام مهدی با علی بن ابراهیم بن مازیار وقتی بن مازیار سوال می کند ..... مولای من این امر کی اتفاق خواهد افتاد ؟ فرمود (ع) اگر بین شما وبین سبیل کعبه حاجزی قرار داده شد و خورشید وماه جمع شوند و فلک وستارگان چرخ زنند و بگردند ، بن مازیار گفت چه وقت خواهد بود ؟ فرمود : در سال فلان وفلان دابه زمین خروج می کند از بین صفا و مروه ودر دست ان عصای موسی و خاتم سلیمان که مردم را بسمت محشر حرکت می دهد . عیبت طوسی ص 266
نقل از امام علی (ع) در کتاب جفر در مورد امام مهدی (ع) که می فرماید : ... خداوند شان محمد را بالا می برد و بلال را از تحنف ستارگان پنجاه که در اسمان نیست بیرون می اورد و ان در سرزمین عظیم می باشد ولاکن ستاره بنی اسرائیل نقش بسته در زره پوش انها را جمیعا خواهد بلعید وان زمان وعده اخرت انهاست ،... ماذا قال علي عن آخر الزمان: ص385
ودر اخر این ستاره رمزی الهی است که به اسم خاتم سلیمان معروف است و در روایات اهل بیت وارده شده که در زبان عبری به ان ماجین داود و در عربی معنی ان درع داود (زره پوش داود ) است واز معتبرترین رموز ربانی می باشد که حضرت داود ان را حمل می کرده است و سید یمانی در مورد ان در کتاب متشابهات می فرماید :
ستارۀ شش گوش : و آن از جمله میراث پیامبران است ، که قائم(ع)محمد بن حسن المهدی آن را به ارث برده است.
و این ستاره نمادی است برای امام مهدی(ع) و معنی آن پیروز شده (منصور ) می باشد.
یهود صهیونیست این ستاره را سرقت نمودند و آن را شعار خود قرار دادند ونمادی برای انتظارمصلح جهانی موعود، و آن نزد آنان همانطور که قبلاً گفتم ایلیاء نبی (ع) است، گذاشتند.
کسی که به این ستاره توهین کند وآن را لعنت نماید مانند کسی می باشد که به کلمه الله اکبر که صدام ملعون آن را بر پرچم عراق قرار داده بود توهین و لعنت کرده. و از کسانی می باشد که میراث پیامبران(ع) را لعنت کنند.
پس این ستاره، ستارۀ حضرت امام مهدی(ع) است. و از اهل بیت(ع) روایت شده که پرچم حق زمانی که ظهور کند اهل مشرق و اهل مغرب آن را لعنت می کنند
[60] پس ای مؤمنان از آن بر حذر باشید چرا که لعنت اگر جایگاهی برای خود نیابد همانطور که از رسول خدا(ص) روایت شده به سوی صاحب آن می آید.
[61]
پس داوود(ع) داوود ما است و سلیمان(ع) سلیمان ما است و هیکل، هیکل ما مسلمانان است و نه هیکل یهود صهیونیست، قاتلان پیامبران(ع)؛ و سرزمین مقدس، سرزمین ما است و حتماً باید آن را آزاد وفتح کنیم و پرچم لا اله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی الله را بر آن برافرازیم.
إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَاللّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ --
در حقيقت نزديكترين مردم به ابراهيم همان كسانى هستند كه او را پيروى كردهاند و [نيز] اين پيامبر و كسانى كه [به آيين او] ايمان آوردهاند و خدا سرور مؤمنان است.(آل عمران آیۀ68).
ودر ضمن این ستاره خاتم حضرت سلیمان در بیشتر احراز اهل بیت ونقش ونگار ایرانیان موجود است .
مى گويد
علماء السوء فی روایات اهل البیت:، العجل العلمی عند فقهاء الشیعة
پاسخ در این مورد خود به کتاب مراجعه کنید وقاضی باشید وخداوند بر قضاوت شما شاهد است در ضمن منظور از علمای که ایشان یاد می کنند علمایی بی عمل است ایشان ار طرفداران امام خمینی رحمت الله علیه می باشد .
مى گويد
طرفداران این جریان با توزیع اعلامیه ها وبروشورهایی همه علمای ایران وعراق را به مناظره دعوت نمودند . از جمله در سال 1382ش بعد از سقوط صدّام ، هم زمان گروه های معدودی از جوانان فریب خورده عراقی که به صورت غیر قانونی وارد ایران شده بودند ، در نماز جمعه شهرهای اهواز، قم، کرج، مشهد، وجاهای دیگر بین صفوف نماز جمعه ایستاده و خبر از ظهور یمانی دادند. در آن شهرها، آن افراد دستگیر شده، وبه کشورشان بازگردانده شدند؛ در برخی شهرها مثل قم واهواز مبلّغین آن ها دست به تبلیغ مرام خود زدند، که در برخی موارد توسط مسئولین قضایی کشورمان بازداشت ، ومحکوم شدند.
پاسخ
تبلیغ دعوت یمانیه در تمام نقاط جهان موجود است وغرفه های چت روم انها در اینترنت بصورت شبانه روزی کار می کند وتنها در ایران و عراق انصار وی مورد بازداشت و تعذیب قرار گرفته اند ودر دیگر کشورها مانند مصر سوریه لبنان وکشورهای اوپای موردی از این قبیل ندارند وکسی مزاحم انها نمی شود , و حتی انصار یمانی در کشورهای اروپایی به علت زندانی شدن انصار یمانی در عراق تظاهراتی روبروی سفارت عراق داشته اند .
مى گويد
-فعالیت نظامی جریان یمانی
این جریان آموزش نظامی را برای اعضای خود لازم دانسته ، عناصر خود را در باغ های العماره ومناطق الفاس والتیره به انواع سلاح های اهدائی اربابانشان آموزش می داده است . یکی از مراکز آموزش آن ها در منطقه صفوان در مزرعه « صابر زایر شمال آلبورحمة » ونیز منطقه « الهویر قرنه » بود . یکی از آموزش های آن ها آموزش سر بریدن افراد بوده است . اولین اقدام نظامی آن ها بعد از ایزوله برخی از عناصر منشعب مثل حیدر المنشداوی ، هماهنگی با جماعت جند السماء به رهبری الگرعاوی در تاسوعای سال 1428 قمری ، در منطقه الزرگه کوفه بود . در آن عملیات حدود 200 نفر از جماعت یمانی کشته شدند . جالب این جاست ، با این که ادّعاهای عقیدتی الگرعاوی با گروه یمانی تضاد دارد ، اوّلی وجود امام زمان(عج) را منکر می شده وخود را قائم آل محمد میدانسته، ودومی خود را فرزند ووصیّ امام زمان (عج) میداند ! ، از نظر فعالیت نظامی بر علیه دولت شیعی عراق وحوزه های علمیه به صورت مشترک در یک عملیات وارد شدند ، و سرکوب گردیدند ! این امر حاکی از این است ، که هر دو جریان از پشت پرده توسط رهبری واحدی اداره می شدند ، وادّعاهای عقیدتی آن ها غیر واقعی بوده است
پاسخ
اولا کلاما فوق هیچ گونه دلیلی ندارد وصرفا کلام مردم کوچه وبازار است .
هیچ گونه اموزش نظامی برای انصار یمانی وجود ندارد واکثر انصار یمانی مردمی عادی و معتقد ومحب به اهل بیت هستند وثانیا اگر می گوید که انها اموزش نظامی دارند انهای که در حارج کشور ایمان می اورند چه باید بکنند واینکه روایت یمانی خرید وفروش اسلحه را حرام می داند بلکه منظور از سلاح در اینجا علم است وسلاح انصار یمانی علم انهاست وهمه مردم را به مناظرات علنی دعوت می کنند همانگونه که اهل بیت اینکار را انجام می دادند .
جماعت جند السماء و گرعاوی وغیره جماعتی گمراه هستند وهیچ دلیل بر اثبات کلام خود ندارند وهمان روزهای اول کذب ادعایشان روشن شد و در روایات امده که هرکس چنین ادعای بکند خداوند عمرش را کوتاه خواهد ساخت .
اما فعالیت انها این است که به مردم نشان دهند امریکا شیطان بزرگ است ( دجال یک چشم ) که فقط دین ودنیا را از چشم مصلحت خود می بیند وهرکس با او بیعت کند ویا همراه او شود ویا بر عمل او ساکت بنشیند از اوست وبا اوست همانگونه که در روایات زیادی ذکر شده و امروزه تمام علمایی عراق با فتوایشان انتخابات اخر الزمان را قبول کردند و حتی گفتند که خروج زن در این انتخابات مانند خروج زینب (ع) است و با این کار خود با امریکا دجال بزرگ یکی شدند زیرا که پیامبر خدا این انتخابات اخر الزمان را در کلامش رد کرده بود ند .
از رسول اكرم (ص) آمده : در امت من چهار فتنه خواهند بود ، و در آخرین ان امت من به فتنه های مترادفی مبتلا می شود ، پس اول بلایی بر آنها نازل می شود تا اینکه مؤمن بگوید این مهلک من خواهد بود سپس برطرف خواهد شد . و دومی تا اینکه مؤمن بگوید این مهلک من خواهد بود سپس برطرف خواهد شد . و سومی هر گاه بگویند تمام شد دوباره تکرار می شود . و فتنه چهارم در آن به طرف کفر حرکت می کنید . ، سپس مسیح ، سپس طلوع خورشید از مغرب ،وقبل از ساعت ( ساعت یعنی : قائم )هفتاد و دو دجـــــــــــــال ،) معجم احادیث امام مهدی (ع) : ج 1 : ص 87 . امام الصادق (ع): (قال رسول الله (ص) من أبغضنا أهل البيت بعثه الله يهودياً. قيل: وكيف يا رسول الله؟ قال: إن أدرك الدجال آمن به) (المعجم الموضوعي25).
امام الصادق (ع): نقل از رسول (ص) هركس اهل بيت مارا ناراحت كند خداوند او را يهودي در قيامت محشور مي سازد پرسيديم چگونه؟ فرمود اگردجــــــــــال را ديد با اوبيعت كند .
از همه مهمتر روايتي كه از انها وارد شده دجــــــال (با کوهی از اتش وکوهی از غذا می اید) .
فکر نمی کنم که مصداق کلام ائمه (ع)در این ایام بر مومنینی که تابع روایاتی که از حضرت محمد (ص)و اهل بیتش(ع)هستند مخفی بماند . وهمانا خواستيم یاداوری کنيم برای کسانی که غفلت انها را به چپ وراست برده .واز حقی که نمی توان منکر شد دور شده اند وان حق مانند خورشید در قلب اسمان می باشد ...و خداوند مي فرمايد: ((خلق را متذکر ساز که وظیفه تو غیر از این نیست *وتو مسلط وتوانا برانها نیستی جز انکه هر کس روی از حق بر گرداند و کافر شود *او را خدا به عذابی بزرگ معذب کند *البته بازگشت انها به سوی ماست*انگاه حساب(وجزای اعمال نیک وبد اشان بر ما خواهد بود )(الغایشه 26—21)
پس ایا بر مومنین مخفی می ماند که امریکا مصداق بزرگ برای (دجال كبير )است
[62].
رسول خدا (ص) فرمودند : ( اولین جایی که دجال وارد می شود سنام است کوهی مشرف بر بصره و جایی که دجال ابتدا از آن وارد می شود ) (
[63]). رسول خدا(ص)واهل بیتش(ع)فرمودند : به اين معنی كه .(( دجــــال از جبل (کوه)سنام می ایدومردم را فریب می دهد وهمراهش کوهی از اتش وکوهی از غذا می باشد)) وفرمودنده اند (ع).(می اید و اولیاء اش را می خواند ...من پروردگار بزرگ شما هستم)) وبر كسي مخفی نيست که امریکا از کویت از سوی کوه سنام موجود در سفوان وارد عراق شد وبر کسی مخفی نيست که کوه اتش همان الات جنگی امریکایی می باشد ومخفی نيست که کوه (غذا)همان اقتصاد امریکایی عملاق و دلار امریکایی می باشد ومخفی نمانده که امریکا امروز اولیاء خود را ندا می دهد ودر برابر حکم خداوند سبحان اعترض می کند وقانون را خود تشریح وتعیین میکند وواجب بودن ان را بروی اهل زمین می خواهد؛ او ادعا می کند که خود پروردگار بزرگتان میباشد واو نمی بیند مگر با یك چشم . چشم مصلحت ؛ شیطانی؛ امریکایی واین دجال (امريكا) ادعا می کنند که انها مثال عیسی مسیح(ع)هستند.
با این همه فسادی که در ان هستند و ان را انجام می دهند .... امریکا خود مسیح دجال می باشد ودر زمین پراکنده شد تا ان را پر از فساد کند وامریکا همان دجال کور يك جشم (اعور)می باشد ...
(فساد وپریشانی به کرده خود مردم در همه خشکی ودر دریا ها پدید امد)الروم41)
و ایا برای کسانی که با امریکا بند وبست دارند عذری باقی می ماند وایا کسانی که دربرابر امریکا ایستادگی نکنند ونجنگند عذری باقی خواهد ماند . و هر انسانی که به طاغوت کفر نکند نمی تواند در ولايت امام مهدی (ع)وداخل در ولایت خداوند سبحان ومتعال باشد .وان طاغوت امروز دجال بزرگ وشیطان بزرگ امریکا است (راه هدایت وضلا لت بر همه کس روشن گردید پس هرکه از راه کفر وسرکشی برگردد وبه راه ایمان وپرستش خدا گراید به رشته محکم واستواری چنگ زده که هر گز نخواهد گسست وخداوند (به هر چه خلق گویند وکنند شنوا ودانا ست)(بقره256)
–لعنت خدا بر شيطان و دجال بزرگ وسربازانش باد –لعنت خدا بر سفیانی باد –لعنت خدا بر سفیانی باد –
ميدانيد (اگر بدانی مصیبت است واگر ندانی مصیبت بزرگتر است ) وفقط با این اعمال وفتوا هاي باطل و افساد زندكي اقتصادي و اجتماعي مردم كفايت نمي كنيد بلكه حتي عبادت انها انهم زمانی که امر به معروف ونهی از منکر را ترک کردید – وبلكه حتي از امر به منکر ونهی از معروف هم گذاشتید –همانگونه که حضرت رسول (ص)فرمود: چگونه هستید اگر زنانتان به فساد کشیده شوند وجوانهایتان فاسق شوند— ونه امر به معروف می کنید ونه از منکر نهی می کنید :و از رسول اکرم( ص) سوال شد اینگونه می شود ای رسول اکرم (ص)فرمود:بله وشرتراز ان .چگونه خواهید بود وقتي كه امر به منكر و نهي از معروف كنيد ومنكر را معروف ومعروف رامنكر خواهيد ديد (جواهر الکلام .الشیخ جواهری ج12ص352) حتی کار شما به فساد حیات سیاسی مسلمین رسید مغالطه وفریبکاری را به کار برده اید . وبعضی از شما گفته های غرب کافر را تکرار کرده اید (سیاست از دین جداست) وگویی که کتاب خداوند را نمی خوانند .كه همه ان بلکه بیشتر ان انقلاب پیامبران واولیاءخداوند بر طاغوتیان وظالمین می باشد .
پس هر کس از انها وارد سیاست شود به حاکمیت مردم اقرار می کند و طوطي وار گفته امریکا شیطان بزرگ ودجال بزرگ حکومت دموکراتی وانتخابات را تکرار کرده واینگونه با کردار وگفتار با امریکا موافق وهمراه شدند . وهركس به عمل قومي راضي شد با انها محشور مي شود.
و خواسته خداوند اين بود که اوهم (دجال عالم بي عمل ) وارد شود همانگونه که امریکا وارد شد واز طریق کوه سنام موجود در سفوان ومردم را طلسم کرد وهمراهش کوهی از (طعام)وکوهی از اتش میباشد. وان يا مرگ با الا ت سخت جنگی امریکا ويا تمتع باشهوات طاغوتي انها است.
حدثنا الاوزاعي ، عن ربيعة بن أبي عبد الرحمن ، عن أنس بن مالك قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : يخرج الدجال من يهودية أصبهان ، معه سبعون ألف من اليهود عليهم التيجان " * المفردات : يهودية أصفهان : إسم محلة في أصفهان سكانها يهود . أحمد : ج 3 ص 224
نقل از انس ابن مالك :نقل از رسول اكرم (ص) دجـــــــــــال از يهوديه اصفهان خارج مي شود با او هفتاد هزار نفر از يهود كه عمامه بر سر دارند خارج مي شود : مفردات يهوديه اصفهان منطقه در اصفهان كه اصليت سكان ان يهودي است
قال رسول الله (ص) لما عرج بي ربي جل جلاله أتاني النداء يا محمد قلت لبيك رب العظمة لبيك فأوحى الله عز و جل إلي يا محمد ..... و خروج رجل من ولد الحسين بن علي و ظهور الدجــــــــــال يخرج من المشرق من سجستان و ظهور السفياني
فقلت إلهي ما يكون بعدي من الفتن فأوحى الله إلي و أخبرني ببلاء بني أمية لعنهم الله و من فتنة ولد عمي و ما هو كائن إلى يوم القيامة. ) بحارالأنوار ج : 51 ص69
رسول اكرم(ص) فرمود : وقتي كه خداوند مرا به معراج برد نداي را شنيدم كه مي گفت و به من وحي شد اي محمد گفتم لبيك ....وخروج مردي از اولاد حسين بن علي و ظهور دجـــــــــــــــــال مشرقي از سيستان و ظهور سفياني گفتم خدايا بعد از من چه فتنه ي خواهد شد وحي فرمود به بلي بني اميه لعنت خدا بر انها و فتنه فرزند ان عمويم و انچه اتفاق خواهد افتاد تا روز قيامت .
از سمت كوه سنام وارد عراق شد بعد از اينكه چشمش را عمل كرد انهم زیرنظرگمراه ترين طاغوت طاغوت امریکای اشغالگر وپذیرفتن انتهاکات ناموسي وحرمات ومقدسات ونشر فساد وسرکشی بین مسلمین . خداوند متعال وسبحان ان رادر معارج ذکر کرده . ومسلمین رانسبت به او واتباعش هشدار داده . ایا هوشیارانی هستند که خود راازاتش جهنم و فتنه دجال نجات دهند
(رسول خدا (ص)فرمود:هنگامی که ایزد جلیل مرابه معراج برد ندایی به من رسید : ای محمد(ص) گفتم لبیک ....تا موضوع به انجا رسید وفرمود:(... خروج مردی از فرزندان حسین بن علی بن ابی طالب وخروج دجال از مشرق از سجستان(سیستان) خروج می کند وسفیانی ظاهر شود...)البحارالنوار ج51ص70 در الاخبار ص مستدرک سفینه البحار ج4(ص494)غایه المرام ج2(ص73)ج7ص122)—المهدی المنتظرج2ص(259)منتخب الانوار المضیئهص47) در معاجم سجستان که همان سیستان است در قاموس المحیط ج2ص221) سجستان با کسره معرب سیستان است ودر کنیه والقاب برای عباس قمی ج1ص45)ج(ص308)سجستان(به زبان عربی) سیستان است )وهمانگونه در حاشيه تهذیب احكام برای شیخ طوسی ج6 ص344)وحاشيه بحار النواربرای مجلسی ج50 ص86)جلد42ص2)
در بیان بر حذر بودن وهشدار از دجــــــــال بزرگ (امریکا) ذکر کردم که برای كلام انها و ذكر دجال بیشتر از یک مصداق وجود دارد .واین دجال بعدی – اصلش از سیستان است او سیستانی
[64] می باشد واز کویت از جهت کوه سنام موجود در سفوان وارد عراق میشود وطرفدارانش را برای همراهی او دعوت می کند. همانگونه که در حدیث اهل بیت امده (ع)امده – به اين معنی که دجال اولیاء خود را ندا می دهد - این دجال دعوت کننده ای برای برای دجال بزرگ امریکا است واو حاکمیت مردم را میخواهد . وتطبیق نظریه دموکراسی امریکا را می خواهد وبا حاکمیت خدا مبارزه می کند پس او در باطن با علی (ع)دشمنی می کند و موالات علی (ع)را ظاهر می کند که مردم را فریب دهد واین همان دجل ودجال اعور(کور)است سپس او فقط با یک چشم مادی مصلحت امیز خودش می بیند وچیزی که خداوند متعال و امام مهدی (ع)ان را می خواهد را نمی بیند واین دجال (دجال سیستان)خطرناک تر از دجال بزرگ امریکا است. زیرا او مردم را با ظاهرش فریب می دهد
[65]–رسول خدا (ص)فرمود (خطرناک تر ازدجــــــــــــال همانا پیشوایان گمراه هستند(عالم بي عمل)–وپایمال کردن خون عترتم بعداز من–ومن دشمن کسانی هستم که با اهل بيتم(ع)دشمنی می کنند وهمیار کسانی هستم که به انها یاری کنند(الأمالي للطوسي مج 18 ص 512
)و رسول خدا (ص)فرمود :(زمانی بر امتم می اید که از قران هیچ باقی نمی ماند مگر رسم ان وازاسلام هیچ باقی نمی ماند مگر نام ان .خود را مسلمان می نامند وانها دورترین مردم از اسلامند مسجدهای بزرگ ومجلل دارند ولی هیچ هدایتی در انها نیست فقهای ان زمان شررترین فقها زیر اسمان هستند فتنه از انها خارج می شود وبه سوی انها باز می گردد بحار النوار ج52ص(190)ورسول خدا (ص): از قول خداوند در معراج .(.....گفتم خداوندا پس ان چه موقوع است(یعنی قیام قائم)خداوند جلیل به من وحی کرد که ان موقعی است که علم را مرفوع وجهل ظاهر شود وقاریان قران زیاد شوند وعمل کنندگان کم شوند .و فتک زياد شود وفقهاي هدایت کننده کم شوند وفقهاي گمراهی وخیانتکار زیاد شوند .....) بحارالانوار....
واین امامان و بیشوایانی که به اتش دعوت مي كنند اولین امر واصلي ترين امر سبحان وتعالی واعتقاد به خداوند را نقض كرده وان همان امري است كه موقعی که ادم (ع)خلق شد –خداوند متعال می فرمود :(به یاد ارانگاه که پروردگار تو به ملائکه فرمود من درزمین خلیفه ای می گمارم )البقره:30) وان همان چیزی است که به خاطر پایداری ان در نفوس مومنین بیشتر ازصد هزار پیامبر خداوند مبعوث شد وبه شهادت رسیدند وبه خاطر پایداری ان سید جوانان اهل بهشت امام حسین (ع)به شهادت رسید . وان حاكميت حاكميت خداوند است . تا با ان عقیده مومنینی که بران اختلاف نیست پایدار بماند. ومومنان به سبب اعتقادشان به تنصیب الهی کسانی که خداوند تعیین وخليفه را تعين می کند واينكه حكومت حکومت الهی است نه حکومت مردمی ؛؛ اين مومنان کشتار را از سوی خلفاءبنی عباس وبنی امیه وبیشوایان جوروستم را تحمل کردند؛
و براي طاغوتيان در هر زمان سر خم نکرده وتسلیم نشدند ---به همین طریق انها با اعتقاد الهی شان نماینگر نتیجه دعوت پیامبران ومرسلین وائمه (ع) ونتیجه قرباني های بزرگ و مثال زنده حکومت اساسی برای امام مهدی(ع)شدند . انها مثال حاکمیت اسلامي و حاكميت خداوند هستند و به ان اعتقاد دارند وحاكميت مردم را رد كردند –
وامام مهدی(ع) حاكميت الهی را در جامعه ای که هیچ حکومتی را قبول ندارند مگر حکومت الهی تطبیق می دهد وان حکومت شیطانی باطل حکومت مردم یا دموکراسی وانتخابات را سرنگون می سازد؛ حکومتی که مثال زنده اختیار عالم دجـــــــالی که تابع دجــــــال بزرگ امریکا و موافق اوست وبا او همکاری می کند وبرای ان وسفیانی زمینه سازی می کند وبرای اقرار قانون حکومت مردمی ودموکراسی وانتخابات تلاش می کند ومهمتر وبزرگتر از ان با یهودیان این امت برای جنگ با امام مهدی(ع)وانکار حکومت الهی تلاش می کند سبحان الله همان وعده پروردگارم انجام شده---این همان چیزی است که خداوند ورسولش به ما وعده دادند - راست گفت خداوند بلند مرتبه ورسولس – نه به امر او توجه می کنید و نه اولیاءاو را قبول دارید .(حکمت بالغه خداوند است واز این پس اندرزو پند سودی نخواهد بخشید )بقره(5)
مومنین در مرور سالها حکومت الهی را قبول داشته واز ان دور نشدند تا زمانی که وقت ظهور امام مهدی (ع)وقیام اورسید
-خداوند انها را با دجــــــال وبا فتنه دجـــــال امتحان کرد –وبیشتر مسلمانان در این امتحان شکست می خورند
- پس ای مسلمانان توجه کنید وبه خود بنگرید که خداوند کسی که به اوشرک می ورزد را نمی بخشد (همانا خداوند هر کسی را که نسبت به او شرک ورزد نخواهد بخشید وسوای شرک هر چه را خواهد می بخشد وانکس را که به خدا شرک ورزد به دروغی که بافته است گناهی بزرگ مرتکب شده است .(النساء48)(خداوند هرکه را که به او شرک ورزد نخواهد بخشید وسوای شرک (گناهان دیگر )هرکه بخواهد می بخشد وهرکه به خدا شرک ورزد سخت به گمراهی است واز راه نجات وسعادت دور افتاده است )(النساء116)واقرار حاكميت مردم شرک است وهیچ کس منکر ان نیست مگر شخص مغالی ومتعصب .پناه به خدا .(موسی(ع)گفت من به خدای افرینده من وشما از شر هر کافر ومتکبری که به روز حساب ایمان نمی اورد پناه می برم واز او یاری می طلبم )(غافر27) (مردم خوابند بعد از مرگ بیدار می شوند) ای مسلمانان دور برچم
[66] قائم ال محمد (امام مهدی (ع)قرار بگیرید قسم به حقی که شما را به سوی ان دعوت می کنم به حکومت مردمی کفر ورزید وبه حکومت الهی ایمان بیاورید وبه ان اقرار کنید وبه دنبال پیشوایانی که به سوی اتش دعوت می کنند نروید کسانی که از شریعت اسلامی ما خارج شدند وبا امام مهدی (ع)وقران در ملاء عام مخالفت کردند ومی خواهند شما را فریب دهند واضافه بر شرعیت و برعلمانی ودموکراسی امریکا و انتخابات ... كه انها را به اسم اسلام پیاده کنند اسلامی که منکر این انتخابات است؛ وبه تفصیل ان اقرار نمی کنند. پس هر کس به حاکميت مردم اعتراف کند ومنکر حکومت الهی شود کافر است وهرکس به حاکمیت خدا وهمراه ان به حکومت مردمی وانتخابات و دموکراسی اعتراف کند مشرک است وهر کس که به حکومت الهی اعتراف کند وتابع ولی خدا باشد وبر مسیر امام مهدی(ع)سیر کند وحکومت مردمی را منکر شود مومن است (راه هدایت وضلالت برهمه کس روشن گردید پس هرکه از راه کفر وسرکشی بر گردد به راه ایمان وپرستش خدا گردید به رشته محکم واستواری چنگ زده که هرگز نخواهد گسست وخداوند (به هر چه خلق گویند وکنند وشنوا داناست)بقره 256)
واین قران واحادیث شریفه از رسول خدا(ص)واهل بیت (ع) به گوش غافلان وبی خبران می رساند خداوند در قران می فرماید (هر کس برخلاف انچه که خدا فرستاده حکم کند چنین کسی از کافران خواهد بود )(مائده44)(وهر کس که خلاف انچه که خدا نازل کرده حکم کند چنین کسی که از ستمکاران خواهد بود )(مائده45)(وهر کس برخلاف انچه که خدا فرستاده حکم کند چنین کسی از فاسقان خواهد بود )(مائده 47)وخداوند متعال فرمود: در هر زمان ....(من در زمین خلیفه خواهم گماشت ) (بقره30)و فرمود :(بگو بار خدایا پادشاه ملک هستی تو هرکه را خواهی عزت ملک وسلطنت بخشی واز هرکه خواهی بگیری )(ال عمران 26)و می فرماید (ای داوود ما تورا در روی زمین مقام دادیم تا میان خلق خدا به حق حکم کنی )(ص26)و در مورد انتخاب خليفه می فرماید:(ندیدی ان گروه از بنی اسرائیل را که بعد از موسي(ع) به نبي خود گفتند براي ما ملكي را برانگیزد (تابه سرکردگی او)در راه خدا جهاد کنیم )(بقره 246)
امام صادق(ع) می فرماید:مگر ندیدی که خداوند می فرماید(ما کان الکم ان تنبتوا شجرها)شما حق ندارید که ان در خت را بکارید یعنی شما حق ندارید که به هوای نفس خودتان یا به اراده خودتان برای خود امام تعیین کنید واو را محق بنامید .سپس امام صادق (ع)فرمود :سه گروه خداوند در روز قیامت نه با انها صحبت میکند ونه به انها نظر می افکند ونه انها را پاک می کند وعذاب شدیدی برای انها در نظر گرفته است .هر کس در ختی بکارد که خداوند ان را نکاشته یعنی هر کس امامی تعین کند که خداوند او را تعیین نکرده است ویا منکر امامی شود که خداوند اورا تعیین کرده است .(تحف العقول ص325)و احادیث در اين باره فراوان است این بیان برای کافران نیست ومي توانيد به کتابهای (حاکميت الهی –وامروز مللک برای کیست )مراجعه کنید
اي كساني که به ثقلین (کتاب خدا واهل بیت(ع) )چنگ زده اید کجا ید اي اولیاءامام مهدی (ع)و خلفاءقران .... .خداوند گناهان او را بیامرزد هر که علی (ع) را با نیروی دست خود یاري كند واگر نمی تواند با زبان ؛ واگر هم نمی تواند با قلبش –که ان ضعیف ترین ایمان است. از امام باقر (ع)از قول رسول خدا (ص)( ای علی در تو مثلی از قل هوالله احد می باشد هر کس ان را یک بار بخواند یک سوم قران را خوانده وهر کس دو بار بخواند دو سوم قران را خوانده وهر کس سه بار ان را بخواند کل قران را خوانده است ای علی هر کس حب تو در قلبش باشد پاداش یک سوم امت برای اوست –وهر که تو را در قلبش دوست بدارد وبا زبانش به تو کمک کند وبا شمشیرش تو را یاری کند مثل پاداش کل این امت برای اوست (برهان ج5ص522) جایگاه شما در بهشت است ای انصار خدا وانصار امام مهدی (ع)وشما دارید با جاهلیت در اخر زمان مقابله می کنید .جاهلیتی که مانند روز بعث رسول خدا (ص)دوباره تکرا شد .
ورسول اکرم (ص)فرمود:(اسلام به صورت غریب (جدید)شروع شد وغریب باز می گردد وخوشابه حال غریبان به اوگفتند وانها چه کساني هستند ای رسول خدا ؟فرمود :کسانی هستند که اگر مردم به فساد وسرکشی کشیده شوند انها خود را اصلاح و پاک سازند )(مستدرک الوسائل المیرزا نوری ج11ص323)
واز ابی بصیر :به امام صادق (ع)گفتم مرا از فرموده امیر المومنین خبره بده (اسلام به صورت غریب شروع شد و به صورت غریب باز می گردد همانگونه که شروع شد وخوشا به حال غریبان ).فرمود ای ابا محمد :اگر قائم قیام کند (ع)قیام کند دعوت جدید به کار می برد همانگونه که رسول خدا (ص)دعوت کرد)گفتم پس بلند شدم وبه سوی او رفتم وپیشانی مبارکش را بوسیدم وگفتم شهادت می دهم که شما امام من در دنیا و اخرت هستید هر کس که باشما باشد من با او دوست هستم وهر کس که با شما دشمنی کند من با او دشمنم وشما ولی خدا هستید فرمود :رحمت خدا بر شما باد)کتاب غیبت نعمانی ص322)
جایگاه شما در بهشت است. شما با این صداهای منكرين مقابله می کنید صداهایی که فریاد جاهلیت اول را تکرار کرد (اعل هبل) لعنت خدا بر هبل ولیکن این بار هبل انها عالم دین بی عمل است که با علم و دمو کراسی و انتخابات امریکا موافقت می کند لعنت خداوند بر دجــــال بزرگ (امریکا)ولعنت خداوند بر دجال سیستان –
ودائم به یاد داشته باشید که رسول خدا (ص)شما را از دجـــال واز فتنه های دجـــال هشدار داد و فرمود:هنگامی که ایزد جلیل مرا به معراج برد ندای به من رسید ای محمد .گفتم لبیک ...حتی موضوع به انجایی رسید وفرمود (وخروج مردی از فرزندان حسین بن علی بن ابی طالب وخروج دجال که از مشرق از سجستان(سیستان)خروج می کند وسفیانی ظاهر می شود )
خداوند فرمود:روزهای خدارابه یاد انها اور که این یاد اوری بر هر شخصی که صبور وشکرگزار است دلائل روشنی خواهد بود) 5)(ای قوم من بر شما می ترسم از روزی مانند روز سخت احزاب(وامم پیشین)مثل روزگار ناگوار قوم نوح وعاد وثمود وامم بعد از اینان (که همه به کیفرو عصیان هلاک شدند وخدا هیچ اراده ظلم در حق بندگان ندارد .من برای شما از عذاب سخت روز قیامت که خلق از سختی ان به فریاد ایند سخت می ترسیم )(غافر32-30) بگو به یک سخن شما را پند می دهم که شما خالص برای خدا دو نفر دونفر باهم یا هریک تنها در امر دینتان قیام کنید درباره من عقل کار بندید تا دریابید که صاحب شما مجنون نیست .او رسولی است که شما را از عذاب سختی که در پیش است می ترساند )(سباء46)(بگو من از رسولان بدعت اوري نيستم ونمی دانم عاقبت من وشما چه می شود من جز انچه به من وحی می شود پیروی نمی کنم وجز انچه با بیان روشن شما را اندرز دهم وظیفه ای ندارم)الاحقاف 9)
ودر رواياتی كه از انها وارد شده است ما را از فتنه هاي اخر الزمان بر حذر داشته اند زيرا چنان فتنه ها زياد مي شود كه حتي انسان مومن از دين خارج شده بدون انكه خود بداند و انها ان احاديث وروايات را كاملا واضح ساخته اند وامام علی (ع) فرموده اند كه: : ای جماعت شیعه به هم آمیخته میشوید مانند آميخته شدن سرمه در چشم برای اینکه صاحب سرمه میداند که چه وقت سرمه را بر چشم می گذارد ولی نمی داند که سرمه چه وقت از چشمش پاک می شود پس صبح می کنند کسانی از شما وخود را داخل در شريعت ما می بينند و آنروز را به غروب می رسانند در حاليکه از ولايت ما خارج شده اند و يا اینکه غروب همراه ما هستند و صبح هنگام از دین و شریعت ما خارج میشوند. بحارالانوار ج52 ص101، الغيبه نعماني ص110
از امیر مؤمنین (ع) که فرمود: (( ... به نام آن کسی قسم که جانم در دست اوست این امت بعد از کشته شدن فرزند من حسین هم چنان در گمراهی و ظلمت و عسف و جور و اختلاف در دین و تغییر و تبدیل از آنچه خداوند در کتاب خود نازل نموده و با آوردن بدعت و ابطال سنتها و اختلاف و قیاس مشتبهات و ترک محکمات تا اینکه از اسلام جدا شود و در نا بینایی و در به دری وارد شود ... )) غیبة النعمانی : ص 144 – 146 .
و در خطبه طولانی برای امیر مؤمنین (ع) که در آن فرمودند: (( ... افسوس از کار ها وافعال شیعيان من ، بعد از نزدیکی مودت امروز ، که به چه نحوی بعد از من همدیگر را خوار و ذلیل می کنند و از اصل خود فاصله گرفته، و روز به روز جدایی بیشتر می شود، و امید به فتح از جهتی دیگر دارند(
[67]) ، هر حزب و گروهی از آنها به شاخه ای وابسته می شود هر کجا که این شاخه رفت با آن خواهند بود ... تا اینکه فرمودند (ع) : و بدانید اگر تابع طالع مشرق شدید با شما راهها و مناهج رسول خدا (ص) را سلوک خواهد کرد و از کوری و لالی و کر بودن شفا پیدا می کنید و طلب شما برآورده می شود ) الكافي: 8 / ح22
مي بينيم كه امروز چگونه شيعيان همدیگر را خوار و ذلیل می کنند وازاصل خود كه شيعه علي واولاد علي (ع) هستند دور شده و هر كدام به دنبال حزب و دنباله روي امام خود كه همان علماي بي عمل هستند رفته ! تا جاي كه به فتوا وقتل يكديگر راي دادند. تا اینکه فرمودند (ع) : و بدانید اگر تابع كسي كه از مشرق ظهور كندشوید با شما راهها و مناهج رسول خدا (ص) را سلوک خواهد کرد.(واين در حالي است كه همه منتظر ظهور امام (ع)را از سمت وجهت مكه دارند!!!) ومشرق مكه وعراق ايران است !!!.
أمیرمؤمنان (ع) نقل شده: (ای مالک بن ظمره حال تو چگونه است در زمانيکه شیعه اختلاف پیدا می کنند به این صورت و أنگشتان دو دستش را داخل درهم کرد . گفتم: یا أمیرمؤمنان خیری در آن زمان وجود ندارد، ايشان فرمود: همۀ خیر در آن زمان است قائم ما قیام مي کند و هفتاد نفر از آنانی که به خدا و پیغمبرش (ص) دروغ مي بستند را به قتل می رساند سپس خدا مردم را بریک دین جمع می کند) «الغیبة نعماني»
امام صادق (ع): آمدن این امر (ظهور مهدی (ع ) ممکن نیست در حالیکه فلک نچرخد تا جایی که میگویند از دنیا رفته یا به هلاکت رسیده است وبعضی می گویند:به کدام بیابانی رفته است گفتم: چرخش فلک چیست ايشان فرمودند: اختلاف میان شیعه )).بحار الانوار ج52 ص288
از امام باقر(ع)تفسير ايه 52از سوره سبا پرسيده شد كه (مىگويند به او ايمان آورديم و چگونه از جايى [چنين] دور دست...) امام در تفسیر ان فرمود انها مهدي(ع )را طلب كردند از جاي كه امكان نداشت .ولي ايشان نزديك انها بودند.بحارالانوار ج 52ص187
در روايات اول فتنه ها رانشان مي فرمايند تا جاي كه ظهور امام(ع) ابتداي امر براي مردم با شبه بوده .ودر روايت دوم مي فرمايند كه مردم از جاي كه خود وطبق هواي نفسانيشان مي خواستند امام را طلب مي كردند ، وان اينكه مردم در مسيري اشتباه قرار گرفته اند بدون انكه خود بدانند(....و روز به روز جدایی بیشتر می شود، و امید به فتح از جهتی دیگر دارند...) و اينكه مردم او را از طريق علماء و رموز ديني اورا طلب مي كردند .ولي درحقيقت چنين چيزي امكان ندارد .وحتی بعضی از روایات دشمنی علماء را با امام (ع) ظاهر مي سازد وحتي علماءرا دشمن اصلی امام عصر (ع) مي دانند ؛واز علماء عده ي كثيري را بقتل مي رساند ؛ واین فتوایی است که بعضی از علمای شیعه امروز صادر می کنند که پایانی برای غیبت کبری وجود ندارد. وانها از نظر علمي انقدر جلو هستند كه نيازي بظهور ايشان نيست وهيچ کس هرگز امام عصر(ع) را نمی تواند ببیند.
و رسول خدا (ص) فرمودند : « زمانى بر امتم خواهد آمد كه از قرآن باقی نمى ماند مگر نوشته هایش و از اسلام باقی نمی ماند مگر نامش ، مسلمان نامیده می شوند درحاليكه دورترين افراد نسبت به اسلام هستند مساجدشان زيبا و آراسته است و لكن خبری از هدايت در آن نیست ، فقهاى آن زمان شرترين فقهایی هستند که آسمان برایشان سايه افکنده است فتنه از آنها خارج می شود و به خودشان نیز باز می گردد(بحارالانوار ج 52 ص 190 )
مى گويد
بعد از حادثه فوق جریان یمانی به صورت سرّی فعالیتش را ادامه داد؛ با سرکوب قیام الگرعاوی در منطقه الزرگه نجف ، یمانی تصمیم گرفت در عاشورای سال 1429 قیام کند ، اما یک ماه پیش از وقت مقرّر با دستگیری 40 نفر از پیروانش در نجف ، تواناییش کاهش یافته ، ونتوانست اقدامی را در نجف وکربلاء طی مراسم عاشورا انجام دهد . این گروه برنامه داشت تا روز تاسوعا قیام کند وزایرین حرمین امام حسین (ع) وحضرت عباس (ع) را قتل عام کرده ، ودو حرم مقدس رابه اشغال درآورد. سپس با رهبری شخصی دارای سابقه بعثی بودن ، به نام « سید حسن الحمامی » به سوی نجف حرکت کند ، و مراجع دینی را ترور نمایند . سپس با شخصی به نام « ابن بثینه » به عنوان امام مهدی بیعت کنند ، وفعالیت آن ها به سوی بصره وناصریه کشیده شود . این گروه در ساعت 30/9 صبح تاسوعا فعالیت خود را با حمله به هیأت های عزاداری در بصره آغاز کردند وتوانستند وارد مقر شرکت نفت جنوب شوند . هم چنین در ناصریه فعالیت خود را با حمله به تیپ واکنش سریع آغاز کردند ، در پی آن سرتیپ ابولقاء الجابری فرمانده این تیپ ، وسرهنگ ابومحمد الرمیض مسئول اطلاعات تیپ کشته شدند. پلیس نجف اشرف 45 نفر از عناصر مسلح گروه الیمانی تحت عنوان " انصار المهدی " از جمله 15 نفر از رهبران و فرماندهان این گروه را دستگیر کرده که حسن الحمامی رهبر مذهبی این گروه در ضمن دستگیرشدگان بود . حسن الحمامی بعد از دستگیری اعتراف کرد ، که اعضای گروهش قصد داشتند ، در روز عاشورا مراجع دینی وهیأت های حسینی را مورد هدف قرار دهند . وی در کنفرانس خبری وطی اعترافاتش گفت : این گروه دارای طرفدارانی است . وهدف آن حمله به مرجعیت ، ودیگر علمای دینی ، واز هم پاشیدن اوضاع امنیتی عراق است . الحمامی در ادامه اعترافاتش گفت : تعدادی از عناصر این گروه مسئولیت هایی هم چون مسئول امور مالی ، تبلیغاتی ونظامی برعهده داشتند. وی افزود: هزینه های ما از کشورهای خارجی بویژه امارات تأمین می شود ، وشعار ما ستاره داود می باشد
چند روز بعد از حادثه یمانی ، پایگاه خبری « ملف پرس » از خبرگزاری های معتبر در عراق در خبری فاش کرد که احمد الحسن یمانی ، بعد از حادثه بصره وناصریه ، به کشور امارات متحده عربی گریخته ، ودر دبی اقامت گزیده است..
پاسخ
خدا را شکر که دشمنان اهل بیت شاهد بر کلامشان خبرگذاری غرب است و شاهد ما روایات واحادیث اهل بیت (ع) است اگر می گوید که رهبری انها در روز تاسوعا سید حسن حمامی است سید حسن شخص مسن وبیمار می باشد و در ضمن قبل از ان جزو دستگیر شدگان قبل محرم است .
اما در مورد روز تاسوعا به نقل از خبر نگاری خود عراق گفته شد که هیچ گونه دلیلی بر اینکه انها می خواستند روز تاسوعا وعاشورا دست به عملیاتی بزنند وجود ندارد و این عملیات پیشگیرانه به دستور مراجع نجف بود وبعد از مدتی همه را ازاد کردند ؛ الا چند نفر دستگیر شدگان قبل که هنوز در زندانها بسر می برند واخیرا" به دستور مراجع حکم اعدام بعضی از دستگیر شدگان قبل ماه محرم داده شد.
باز می گویم اگر مدرکی علیه یمانی دارید بفرماید و کلام این وان را بعنوان عذر فرار کردن از حق تکرار نکنید وحتی اگر یمانی به کشوری از کشورها برای حفظ رسالت هجرت کند ودر انجا مخفی گردد مگر اشکالی دارد وحتما اگر شما زمان رسالت حضرت موسی یا حضرت محمد (ص) ... غیره بودید و می دیدید به کشور دیگر جهت حفظ رسالت هجرت کند همین اشکالات را جهت فرار از حق عذر خویش قرار می گذاشتید .
امام متقین و امیر مؤمنین می فرماید : ( برای عزت آیه های خداوند در برهه ای بعد از برهه ای دیگر و در مقابل زمانها بنده گانی که خداوند در افکارشان با آنها مناجات و در ذات عقلهایشان با آنها سخن گفت و همچون نور صبحدم در چشمها و گوشها و قلبهایشان روشنی گرفتند روزهای خدا را به خاطر می آورند و از مقام خداوند به منزله ادله در فلوات (صحرا ها ) می هراسند هر کس را که راه مقصود در پیش گیرد طریقش را ستایش کرده و او را به نجات بشارت دادند و آن کس که به چب و راست برود راهش را نکوهش کرده و او را از هلاکت برحذر داشتند و بدین ترتیب چراغهای روشن آنها ظلمات و ادله آنها در گمراهی خویش شبهات بودند
مى گويد
اشکالات وتناقضات جریان یمانی اگر کسی از گذشته وحال جریان یمانی خبر داشته باشد ، با سیلی از اشکالات شرعی ، عرفی وعقلی ونیز تناقضات آشکار و ابهامات زیاد مواجه می شود . از جمله: 1ـ بنا بر شهادت افراد مطّلع وآگاه ، مدّعی جریان یمانی شخصی به نام احمد اسماعیل گاطع صیمری از طایفه صیامر منطقه زبیر است . این طایفه از بنی هاشم نیستند . امّا با این حال نامبرده با پوشیدن عمامه سیاه ویدک کشیدن عنوان سید احمد ، خود را سیّد واز بنی هاشم معرفی کرده است . قطعاً این کار از باب دروغگویی و فریب دیگران شرعاً حرام است.
پاسخ
در این مورد به کلام فوق مراجعه شود
مى گويد
2ـ در فیلمی که از او در ابتدای کار پخش شده است، میگوید: من یک روستایی ساده هستم وهیچ گونه ادّعایی ندارم . امّا در عین حال می گوید : خدا مرا برگزیده وائمه همراه من هستند . ومن صاحب نفس مطمئنه ام . ونور سراسر وجود مرا فرا گرفته و ...... قطعاً این ادّعاهای بزرگ با بی ادّعا بودنش در تناقض است.
پاسخ
هیچگونه فیلمی از یمانی وجود ندارد
مى گويد
3ـ در همان فیلم ، وقتی به عربی فصیح تکلم می کند ، در لحن کلام او اشتباهات زیاد ( نحوی و صرفی ) وجود دارد، که نشان میدهد سواد کافی ندارد . این واقعیت با ادّعاهای بزرگی که دارد سازگار نیست.
پاسخ
نحو وصرف راه شناخت حجت خدا نیست بلکه اهل بیت (ع) راه شناخت حجت را نشان می دهند حال شما می پذیرید یا نه مشکل شماست نه اهل بیت (ع) وراه شناخت حجت خدا در هر زمان یکی است وان ادعای وصیت و علم و حاکمیت خداوند ...
مى گويد
4ـ احمد اسماعیل گاطع از یک سو ادّعای فرزندی امام زمان (عج) می کند ، واز سوی دیگر ادّعا می کند که برای اولین بار امام زمان (عج) را در عالم خواب ، وسپس در ماه شعبان 1420 ق ( مصادف 1378 ش ) امام زمان را در برای دومین بار در بیداری دیده است ! یعنی آن زمان که از عمر او بیش از 25 سال گذشته است . چطور امکان دارد فرزند امام زمان تا آن موقع بابای خود را ندیده باشد ؟!
پاسخ
بله تا قبل از ان خبر نداشته که ایشان وصی و از ذریه امام مهدی است تا اینکه امام مهدی (ع) به ایشان خبر دادند . واین جریان مانند جریان نبوت حضرت محمد (ص) است تا قبل از ان خبر نداشت که او رسول وپیامبر خداست تا اینکه خداوند بوسیله جبرائیل (ع) به ایشان خبر دادند که پیامبر خداست.
مى گويد
5ـ وی با وجود ادّعای فرزندی امام زمان (عج) ، امّا خود را احمد بن الحسن می نامد . در حالی که می بایست خود را « احمد بن محمد » می نامید . چون نام امام زمان حسن نیست. بلکه حسن نام پدر امام زمان است . گویا « قاعده دروغگو فراموشکار است » در این جا جریان دارد.
پاسخ
احمد الحسن نام وکنیه مهدی اول است .
و حتی تمام ائمه معصومین القاب وکنیه های فراونی دارند مانند حسن مجتبی علی رضا محمد تقی علی نقی و غیره ایا این شبهات رد دعوت حق یمانیه است .
مى گويد
6ـ وی خود را یمانی می داند وروایاتی را که درباره خروج یمانی صادر شده ، بر خود منطبق می داند . در حالی که در روایات آمده است: یمانی ، خراسانی وسفیانی در یک سال ویک ماه ویک روز خروج می کنند . ( ) وپس از چند ماه در همان سال امام زمان (عج) هم قیام می کند . مدّعی یمانی نزدیک ده سال است که خروج کرده، در حالی که نه خراسانی ونه سفیانی ، نه درآن زمان ، ونه حالا خروج نکرده ، وهنوز هم امام زمان قیام نفرموده است !
پاسخ
اهل بیت (ع) طبق روایت علائم ظهور را بیان کرده اند و نگفتند در این زمان بدنبال صاحب بیرق حق باشید و ان هدایتگرترین پرچمهاست وان پرچم یمانی است . وهمیشه حق یکی است و دوتا نمی شود ونگفته اند به دنبال سفیانی و خراسانی بروید .واما در مورد مدت خود به کتاب عصر ظهور مراجعه کنید وببینید مدت ظهور یمانی چند سال قبل از خروج امام مهدی (ع) است ودر مورد سفیانی به روایات مراجعه کنید بخاطر اینکه نمی خواهیم مطالب زیاد شود به کتب انصار مراجعه کنید و روایتی که در مورد سفیانی جمع کرده اند را ببیند که بعضی از انها سفیانی را از اهل بیت امام مهدی (ع) می داند و بعضی سفیانی را از شام .
مى گويد
7ـ وی در عین این که خود را فرزند امام زمان وسید هاشمی می داند ، خود را یمانی نامیده است . در حالی که این دو عنوان یمانی وهاشمی ، آن هم برای کسی که اهل عراق است ، قابل جمع نیست؛ زیرا یمانی ظهور در این دارد که اهل یمن است . در حالی که وی به اعتبار محل تولد ونشو و نما عراقی است. البته گویا خود متوجه این تناقض شده ، لذا با این مغالطه ، این لقب را توجیه نموده است، که چون مکّه از تهامه است . وتهامه از یمن است ، پس محمد وآل محمد(ص) همگی یمانی هستند.
وجه مغالطه بودن توجیه فوق این است ، که تهامه یک منطقه جغرافیایی است که از شمال جزیرة العرب یعنی بالاتر از مکه و مدینه آغاز می شود ، وجنوب آن به یمن می رسد . بنابراین مکه و مدینه جزء تهامه است . ویمن هم از تهامه است ، ولی تهامه از یمن نیست . بلکه یمن در جنوب جزیرة العرب قرار دارد وشامل شمال و میانه جزیرة العرب نیست . بنابراین محمد وآل محمد(ص) حجازی وتهامی هستند ، امّا یمانی نیستند.اصولاً مردم عرب به دو دسته عدنانی و قحطانی تقسیم شده اند . مقصود از عرب عدنانی خصوص قریش ، واز جمله بنی هاشم است . در حالی که عرب قحطانی فقط اعرابی را شامل می شود که ریشه آن ها از یمن است . وبه هیچ وجه به عرب عدنانی ، یمانی گفته نمی شود.
پاسخ
به بیان یمانی فوق مراجعه شود .
مى گويد
8ـ وی در پیامی که به مردم عراق فرستاده ، از یک سو ادّعا می کند ، که من از طرف امام زمان (عج) وبا تأیید جبرئیل و میکائیل آمده ام ، بنابراین پیروزی او با امدادهای غیبی باید حتمی باشد ، در حالی که از مردم عراق طلب نصرت می کند ، و می گوید که اگر نصرتم ندهید ، شما سابقه بی وفایی نسبت به مسلم بن عقیل را داشتید . وبدین صورت خود را به مسلم بن عقیل تشبیه می کند. همان مسلمی که پیروزی ظاهر او و یاری جبرئیل ومیکائیل در حق او منتفی بود . واین تناقض دیگری است.
پاسخشباهت ایشان به مسلم ابن عقیل در جمع اوری یاران حسین زمان (ع) است نه در نتیجه عمل انها بله در زمان مسلم مردم عراق مسلم وحسین (ع) را به شهادت رساندن ولی این بار پیروزی از ان حسین (ع) زمان است پس شما نیز منظر باشید وببینید که حق با کیست ؟ ولی مواظب باشید انتظارتان مانند انتظار یهود ونصارا نشود که هنوز که هنوزه منتظر احمد (ص) می باشند زیرا که انها منتظر احمد خاتم الانبیاء بودند ومدینه یثرب را به انتظار ایشان ساختندولی بعد از امدن خاتم الانبیاء ولی از مکه و با نام محمد (ص)، بعد از سینزده سال تبلیغ 50 یار هم نداشت و وقتی به مدینه یثرب هجرت کرد انهم برای حفاظت از جان و رسالت خود اهل یثرب او را تکذیب کردند چون که بر خلاف هوای نفسانی انها امده بود ... واین بار سنت با شیعیان برگشته وایا فکر می کنید که خداوند شما را امتحان نمی کند ...
مى گويد
9ـ وی به خواب های خودش وخواب های دیگران استناد می کند ، در حالی که خواب در مسائل شرعی وعقیدتی برای دیگران هیچ گونه حجیّت واعتباری ندارد . هیچ پیامبر وولی اللهی حقانیت خود را با خواب اثبات نکرده است. مخصوصاً که خواب صرف ادّعا است . وامکان دارد آدم دروغگو هم ادّعای آن را بکند. سبحان الله ...
پاسخ
شما را چه شده خواب حضرت یوسف (ع)حجت نیست که در قران ذکر شده وبهترین سوره قران است
خواب انبیاء حجت نیست
خواب نرجس (ع) مادر امام زمان (ع) حجت نیست که تاج وتخت پدری خود را رها می کند وبعنوان کنیز در پی رسیدن به هدف خویش باشد وانهم بعد از دیدن حضرت فاطمه ورسول اکرم (ص) و خوستگاری ایشان در خواب....
یا خواب وهب نصارانی ونصرت ایشان به امام حسین (ع)........
مى گويد
10ـ استناد دیگر او به وقوع حوادث آینده ، مثل سقوط صدام هم مضحک است . زیرا این پیشگویی توسط هر آدم آگاه به مسایل سیاسی امکان پذیر است ، واختصاص به نامبرده ندارد . مخصوصاً که قبل از همه امام خمینی (ره) فرموده بود : صدّام رفتنی است!
پاسخ
پیشگوی ایشان اگر مضحک باشد در مورد پیشگوی اهل بیت چه می گوید . وامام خمینی عالمی عامل بودند وخداوند به اهل فضل از نور حق اخباری را در مورد اینده خبر می دهد و در تاریخ امثال ان فراوان است .
مى گويد
11ـ آمادگی برای مناظره ومباهله با علمای شیعه ، سنی ، یهودی ، ونصرانی هم صرف ادّعا است ، وهیچ چیزی را ثابت نمی کند. بله ، اگر مناظره ومباهله صورت گرفت ، وطرف مقابل ، که دارای صلاحیت علمی باشد ، محکوم شده ویا عذاب الهی بر او نازل گردید ، آن گاه قابل استناد است . در حالی که این اتفاق برای مخالفین جریان یمانی پیش نیامده است.
پاسخشما بجای این همه چاپ ونشر و ضدیت با این دعوت یک بار که شده علمای خود را در تلویزیون وماهوار بطلبید و از انها درخواست کنید که از ایشان (یمانی) طلب مناظره و مباهله ویا معجزه بکنند واگر یمانی حاضر نشد خود ومردم را راحت کنید نه اینکه شما از مراجع دفاع کنید در حالی که در مورد انها روایات کثیری وارد شده که مخالفت خود را با امام عصر وپرچمدار ایشان خواهند داشت.
مى گويد
12ـ درباره استناد جریان یمانی به احادیث که قبل از این مفصّلاً توضیح داده شد . احادیث مورد ادّعا ربطی به مدّعای او ندارد . چون احادیث می گوید : مهدیین بعد از ظهور ووفات امام زمان (عج) می آیند نه قبل از او . در حالی که مدعی جریان یمانی می گوید الآن من وصیّ امام زمان هستم ! معلوم است که وصی باید بعد از مرگ مُوصی وارد عمل شود ، نه در حال حیات مُوصی وقبل از مرگ او !
پاسخرویایت فوق را که نقل از اهل بیت (ع) در مورد زمینه ساز ظهور بخوانید وخود قضاوت کنید .
امام اینکه یمانی چگونه قبل از وفات امام مهدی (ع) امده طبق روایت اهل بیت که فرموده اند به حق وراه راست وبه صاحبتان دعوت می کند امده است .
و در قران خداوند هارون(ع) را وصی موسی(ع) معرفی می کند وهارون(ع) قبل از موسی(ع) وفات کرد چگونه این را قبول دارید و سنت خداوند است ولی برای امام زمان وصی ایشان بهانه می گیرید .
اگر شما زمان حضرت (ع) موسی بودید بر وصی ایشان نیز اعتراض می کرید .
به سنت محمد وال محمد باز گردید و از علوم منطق وفلسه دوری گیرید زیرا که یمانی به فرمان امام مهدی (ع) امده تا هیکل باطل را ویران وهیکل حق را از نو بازسازی کند امده تا حوزه فلاسفه یو نان را خراب وحوزه محمد وال محمد (ع) را بسازد
مى گويد
13ـ مدّعی جریان یمانی در تبلیغات خود مرتباً بر علیه علمای دین ، حوزه علیه ومراجع تقلید هتّاکی و جسارت می کند ، وصریحاً می گوید : که ما آمده ایم که وساطت علماء بین مردم ودین وخدا را حذف کنیم . در حالی که این حرف بر ضد تعالیم اهل بیت:است . چون از دیدگاه تعالیم اهل بیت:، واسطه مردم واهل بیت ، علماء هستند ، وفقهای ربّانی مراجع دینی مردم هستند . امام حسن عسکری (ع) می فرماید : « فأمّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه محافظاً لدینه مخالفاً لهواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلّدوه » . در توقیع منسوب به امام زمان (عج) آمده است : « وامّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا فانّهم حجّتی علیکم وانا حجة الله.
پاسخ
امام صادق (ع)فرمود (نمی بینید که خداوند میگوید شما حق ندارید به میل خود درختی در زمین بکارید بدین معنی که شماحق ندارید بنا به میلتان شخصی را به امامت منصوب کنید وبر حسب خواست واراده خود او را به حق بدانید ) وبعد فرمود (دو نفر از اشخاص هستند که روز قیامت خداوند به انها نگاه نمی کند وبا انها سخن نمی گوید وانها را به فهم وکمال نمی رساند وعذابی دردناک خواهند داشت .اول کسی که بر خلاف خواست خداوند کسی را به امامت برگزیند ودوم کسی که با شخصی که خداوند اورا به امامت منصوب کرده به مخالفت وپیکاربپردازد )تحف العقول ص /325
حجتهای خداوند بر ما محمد (ص)وال محمد ودوازده امام ودوازده مهدی (ع)می باشند چرا که خداوندانها را به این مقام منصوب کرده وخود ایشان صاحب ولایت الهی هستند وغیر از ایشان اگر کسی باشد حق ایشان را قصب کرده مگر اینکه از جانب خودشان (ع)منصوب شده باشد وامروز امام ما مهدی (ع)میباشد. واما کلام حضرت (ع) که میفرماید (به راویان حدیثمان مراجعه کنید )منظور امام (ع)چهار سفیر می باشد (انها حجت من بر شما هستند ) چرا که از جانب امام (ع)به این مقام منصوب شده اند بنابراین احادیث انها حجتی بر مردم به حساب می اید چرا که حدیث انها حدیث امام (ع)بحساب می اید واز جانب اوست واوحجت خداوند به انها میباشد (و اما کلام شما که علماء دین واهل اجتهاد منظور امام باشد )به نکات زیر توجه کنید :
1-ایا از جانب خداوند منصوب شده اند ؟مسلما (خیر)چرا که خداوند در قران میفرماید (من بر روی زمین خلیفه ای بر گزیدم)وخلفا بر روی زمین خداوند محمد وال محمد (ص)ودواز ده امام (ع)ودوازده مهدی (ع)می باشند یکی بعد از دیگری وخلیفه خداوند دراین عصر امام مهدی (ع)میباشند
2-ایا این علماء در زمان خود از جانب خلیفه خداوند که امام مهدی (ع)است منصوب شده اند ؟مسلما (خیر ) که اگر از جانب امام(ع)منصوب شده بودند امام (ع)را گم نمیکردند وبه فرقه هایی متفرق از حق تبدیل نمیشدند واگر بگویم که نیابت عام از امام مهدی (ع)دارند باید بپرسم که نیابت عام برای یک شخص از مجتهدین است یا صدها مجتهد که در عراق وایران هستند وهر کدام از انها خود را امام امت میداند.واگر نیابت عام ازجانب امام مهدی (ع)نزدشان موجود بود چرا امامشان را نمی شناسند ؟.اگر امامشان را میشناسند چرا با اومخالفند ؟(هرکس رای طرف مقابل را رد میکند)ایا این دلیلی بر عدم حقانیت مراجع نیست پس به کدام حق خود را صاحب نیابت امام (ع)می دانند ؟وباز هم اگر بگویم که نیابت امام (ع)مختص یکی از انها است باید بگوییم یا از جانب خداوند منصوب شده اند یا از جانب امام مهدی (ع)واگر این شخص از جانب امام مهدی (ع)به نیابت منصوب شده باشد چرا این مسئله مهم را اعلام نمیکند ودلایل خود را ارائه نمیدهد ؟واگر بگویم که امت یک امام ندارد بلکه دهها امام دارند که انها را به سوی خداوند هدایت میکنند.باید بگویم که این غیر ممکن است چرا که در زمان امام حسن بن علی(ع)امام حسن (ع)وامام حسین (ع)هردوامام بودند ولی امام امت امام حسن(ع)بود وامام حسین (ع)بودند اما نمی توانستند امت را بدون امام حسن (ع)هدایت کنندمگر اینکه امام حسن (ع)از او چیزی بخواهد .چگونه است که صدها مجتهد هرکدام خودرا امام امت میداند.ایا میتوانند امت را هدایت ورهبری کنند؟(باید بدانیم که هرکشتی اگر دارای چندناخدا باشدقرق خواهد شد)
بنده میگویم فقهاء دراین زمان نه ازجانب خداوند ونه از جانب خلیفه خداوند منصوب شده اند پس چگونه خود را به امامت مردم منصوب میکنند؟؟ واگر بگویم که انها توسط خودشان به امامت امت منصوب شده اند باید بگویم که حق محمد وال محمد(ص)وامامان ودوازده مهدی (ع)را قصب کرده اند .امام صادق (ع)می فرماید (هرکس در واقع امام نباشد وخود را به امامت منصوب کند حق مارا قصب کرده وهر کس حق مارا قصب کند حق خداوند را قصب کرده )باز هم اگر بگویم که مردم انهارا به امامت خود انتخاب کرده اند باید بگویم ایا مردم از خطا واشتباه معصومند وعقلهایشان کامل وبی نقص است که این غیر ممکن است چرا که اگر چنین بود امام معصوم(ع)را به امامت انتخاب می کرده اند. وچون دارای عیب ونقص هستند افرادی چون فقهای امروز رابه امامت خود برمیگزنند .واما روایت (اگر کسی از فقها که مسلط بر نفس خویش وحافظ دین خود ومخالف هوای نفس ومطیع امر مولایش بود باید مردم عام از وی تقلید کنند )عده زیادی از کتابها موجود میباشد که ازجمله انها کتاب احتجاج طبرسی ووسائل شیعه حر عاملی وکتابهای دیگری که اگر به انها مراجعه کنید میتوانید متن ومعنی کامل روایت را بیابید روایت مذکور در نه سطر میباشد که در اینجا علماء فقط به ذکر یک سطر ان اکتفا شده است .(جهت اطلاع سطر ذکر شده از روایت در وسط روایت میباشد ). که نمی توان منکر قبل وبعد از این سطر شد کما این که روایت یک روایت است ونمی توان ان را به دو یا سه بخش تجزیه کرد.روایت به طور کامل بدین شرح می باشد :
از ابی محمد عسکری (ع )که میفرماید خداوند متعال میفرماید :(وای بر کسانی که کتابی را از جانب خود وبا دست خود می نویسند ومیگویند که از جانب خداوند متعال است )که امام (ع)فرمود :این ایه ای برای قومی از یهود میباشد .... تا انجا که فرمود مردی به امام جعفر صادق(ع) گفت اگر این عوام یهود چیزی جز ان که ازعلمایشان می شنیدند چیزی از کتاب نمیدانستند ؟؟پس چگونه انها را به قبول وتقلید از علمایشان ملامت کرده اند در حالی که خود از کتاب چیزی نمیدانستند ؟؟وایا عوام یهود چون عوام ما از علمایشان تقلید میکنند ؟..... تا انجا که فرمود :امام جعفر صادق (ع)پاسخ داد :(بین عوام ما وعوام یهود یک مساوات از یک جهت ویک تفاوت از جهتی دیگر وجود دارد .از جهت مساوات خداوند متعال تقلید عوام ما از علمایشان را رد میکند واما از جانب تفاوت :عوام یهود علمای خود را به دروغ گویی وحرام خوری وگرفتن رشوه وتغیر احکام می شناختند وبا اینکه ایمان داشتند که هر کس چنین کاری رابکندفاسق است و نمیتواند در پیشگاه خداوند وواسطه های بین خلق و خداوند صادق باشد از انها تقلید می کردند بنابر این خداوند تقلید انها را ردمیکند وهمانگونه عوام ما اگر بدانند که علمایشان اهل فسق ظاهر وتعصب شدید وچنگ زدن به دنیا وحرام ان هستند وباز هماز انها از انها تقلید کنند مانند عوام یهود می مانند که خداوند انها را تقلید از علمای فاسق خود گناهکار میداند . واما اگر کسی از فقها که مسلط بر نفس خویش وحافظ دینش ومخالف هوای نفس خود ومطیع امر مولایش باشد باشد به عوام است که از وی تقلید کنند واین صفات بر علما صدق نمیکنند مگر عده معدودی از علماء شیعه نه همه انها و هر کس مانند علمای عامه مرتکب قبایح و فواحش شدازجانب ما چیزی از انها را قبول نکنید وکرامتی برای انها قائل نباشید چرا که مسائل ما اهل بیت راتا حد زیادی تحریف میکند چرا که اهل فسوق در جایی به خاطر جهل ونادانی مسئله ای از مارا به طور کامل حرام میکنند ومسائل را غیر از ان چیزی که هست نشان می دهند به خاطر نداشتن معرفت ان وبعضی از انها به طور عمد از جانب ما دروغ میگویند )این حدیث را امام حسن عسکری (ع)در تفسیر خود وارد کرد
والان می گویم :کدامیک از فقها در این زمان مسلط بر نفس وحافظ دین ومخالف هوای نفس ومطیع امر مولایش است واین مولا به راستی کیست ؟؟وچه کسی این فقیه را اگردارای این صفات بود تزکیه میکنند .
واگر بگویم که خودش نفسش را تزکیه میکند یا مردم اورا تزکیه میکنند قبلا گفته شد که مردم معصوم نیستند (کسی جز خداوند نفس را تزکیه نمیکند )والبته امام معصوم نیز میتواند که فقیه مذکور اگر مطیع امر مولایش بود امام (ع)اورا تزکیه میکرد وعبارتی که در روایت امده (عوام باید از او تقلید کند)به معنی داشتن اختیار در تقلید است نه واجب بودن ان که اگر چنین بود گفته می شد بر عوام تقلید واجب است واما ملاحظه کنید که فقیه حتی اگر تمامی ضمانت مذکور را دارا بود تقلید ازاو واجب نیست وشخص در تقلید کردن یا نکردن ازاو مختار است.
مى گويد
14ـ جریان یمانی در امر ضدیت با علماء ، از تبلیغات سوء گذشته ، وارد فاز عملی ونظامی شده است . لذا در جریان توطئه ترور علمای نجف که در عاشورای سال 1385 ش توسط جریان « جند السماء » برنامه ریزی شده بود ، مشارکت داشته و 200 نفر از آن ها به هلاکت رسیدند. از این واقعیت ، این نتیجه بدست می آید که آن ها پادوی استعمار در مبارزه با روحانیت . یعنی مهم ترین سنگر مقاومت اسلامی در مقابل استعمار ، می باشند.
پاسخهیچ گونه ربطی بین جندالسماء وانصار یمانی وجود ندارد .
سبحان الله در اخر الزمان منکر حق وحق منکر می شود این شما واین ادله دعوت یمانیه خود قاضی باشید نه دشمنان خدا که لباس محمد وال محد (ع) را به تن کرده وبر منبر امام حسین (ع) می نشینند وادعای نیابت را دارند و با ان اسماء دروغین مخالف اهل بیت ورسالت حق شان شده اند .
مى گويد
15ـ استفاده از ستاره داود که آرم مخصوص صهیونیستها میباشد، نشان دیگری از وابستگی این جریان به استعمار است.
پاسخاگر دعوت یمانیه وابسته به جای است مانند این نشانه وشعار که می گوید ، حتما بر پنهان نمودن این وابستگی اقداماتی می نمودند نه اینکه شعار شان را علم کنند .
واما معنی ستاره فوق توضیح داده شد
مى گويد
16ـ حضور افرادی با سابقه بعثی بودن در تشکیلات جریان یمانی ، از قبیل : سالم عبد حسن ، وحسن الحمامی ( رهبر مذهبی گروه که دستگیر هم شده است ) ، وهمین طور برادر احمد اسماعیل گاطع که از افسران حزب بعث بوده ، نشانه دیگری از وابستگی جریان به « الحملة الایمانیّة » صدّام حسین معدوم است
پاسخدر مورد سید حسن وخانوده ایشان از مراجع نجف سوال کنید. حتی دشمن ترین دشمنانش از خیر و خوبی و اخلاق انها می گوید .
واین همانند سنت رسول اکرم است وقتی که به اهل مکه گفت ایا مرا می شناسید گفتند بله تو محمد امین هستی پیامبر فرمود اگر به شما بگویم پشت این کوه دشمن اماده حمله به شما است قولم را قبول دارید گفتند بله ... پس فرمود من فرستاده خدا و با رسالت پرودگار به نزد شما امده ام ... پس اهل مکه گفتند مجنون شدی ای محمد ؟!! و این قول دوباره در زمان ما تکرار شد ولی با فرستاده امام مهدی (ع) ...
مى گويد
17ـ اخیراً در یکی از برنامه های ماهواره ای سلفی « صفا » یک شخص مصری غیر معمم به نام عبدالعال سلیمه ، که به دروغ به عنوان عالم شیعی معرفی شده است ، از جریان یمانی واحمد الحسن با تجلیل وبه عنوان مهدویت نام برده است . این پدیده نشان می دهد ، که جریانات سلفی ووهابی در پی تبلیغ جریان یمانی از ماهواره های خود می باشند . این هم قرینه دیگری از وابستگی جریان به استکبار جهانی است.
پاسخ
عبدالعال سلیمه وکیلی معروف در مصر که سنی بوده و بعد از تحقیقات فراون وارتباط با شیعیان مصر و مستبصرین ؛ به مذهب تشیع مشرف شدند واز مناظر کنندگان معروف شیعه در سایتهای اینترنت و چت روم ها بود و به خواهش و اصرار شیخ کورانی جهت رد دعوت یمانیه واد غرفه انصار شدند وبعد از دو ماه مناظره با انصار یمانی به دعوت حق لبیک گفتند و دوستان نزدیک ایشان دشمن امروز وی شدند واما مشارکت ایشان در شبکه صفا به دستور سید احمد الحسن (ع) بود زیرا که این برنامه به مدت چندین سال مبارز می طلبید وحتی در خوزستان _ اهواز _ بسیاری از شیعیان را به مذهب وهابیت وارد کرد ولی به اذن خداوند برنامه انها با ورد دعوت یمانیه بسته شد و عبدالعال سلیمه بعد از این مناظره و رد کوبنده او و تعدی بر خلافای ملعون و تکذیب خلافت انها،ذ مدتی به امر وهابیان مصر زندانی شد .
روایات زیادی دال بر ظهور وتحرک یاران امام از مصر می باشد به اینکه اول ظهور حرکت از صفا می باشد و کسی ان را درک نمی کند وهمه کسانی که بر ضد ان باشند هلاک می شوند و چندی قبل مناظر معروف این برنامه بنام شیخ عرعور با اسناد معتبر از طرف دولت سوریه حقیقتش برای مردم فاش شد .
ولی خواسته خداوند بود که دعوت انها اینگونه در همه دنیا ظاهر شود .
[68]
در کتاب شیخ صدوق کمال الدین واتمام النعمه با سند صحیح از نزال بن سیره نقل از امام علی (ع) که فرمود : خروج دابه (جنبنده ) زمین از صفا و همراه ان خاتم سلیمان بن داود و عصای موسی که خاتم را بر صورت هر که نهد بر پیشانیش نوشته می شود این مومن به حق یا کافر به حق می باشد ... در ان هنگام درب توبه بسته می شود و توبه و عمل کسی قابل قبول نیست و خداوند می فرماید : دیگر نفس ایمانش نفعی برای او ندارد اگر که از قبل ایمان نیاورده باشد یا خیری در ایمانش کسب کرده باشد . سپس فرمود : از من بعد ان سوال نکنید زیرا که عهدی از حبیبم رسول خدا(ص) دارم که از ان سخن نگویم جز برای عترتم ، ابن سبره می گوید به صعصه گفتم مقصود امام چه بود گفت کسی که پشت او عیسی ابن مریم نماز می خواند .... كمال الدين وتمام النعمة: الشيخ الصدوق ص527 – 528
و نقل از شیخ طوسی در ملاقات امام مهدی با علی بن ابراهیم بن مازیار وقتی بن مازیار سوال می کند ..... مولای من این امر کی اتفاق خواهد افتاد ؟ فرمود (ع) اگر بین شما وبین سبیل کعبه حاجزی قرار داده شد و خورشید وماه جمع شوند و فلک وستارگان چرخ زنند و بگردند ، بن مازیار گفت چه وقت خواهد بود ؟ فرمود : در سال فلان وفلان دابه زمین خروج می کند از بین صفا و مروه ودر دست ان عصای موسی و خاتم سلیمان که مردم را بسمت محشر حرکت می دهد . غیبت طوسی ص 266
حضرت علی (ع) فرمود : در مصر منبری خواهم ساخت ....... عبایه گفت: یا امیر المومنین گویا خبر می دهی بعد از مرگت زنده خواهی شد ؟ حضرت فرمود :هیهات ای عبایه در مذهب دیگری رفتی بلکه این عمل را شخصی ازخاندان من انجام میدهد. بحار الانوار ج53 ص59
مى گويد
آخرین سخن؛ چه باید کرد ؟ برادران وخواهران ایمانی! فتنه های رنگارنگ که از سوی شیاطین واعوان وانصار آن ها برای فریب وانحراف مردم از صراط مستقیم تدارک دیده می شود ، همیشه بوده وهست ، مخصوصاً در آخر الزمان که بنا بر صریح احادیث، فتنه ها فراوانتر ودجّال و دجّالها به صورت پیچیدهتر ظهور میکنند. در مقابل آن فتنه ها ودجّال ها هیچ پناهگاه امنی ، و تضمینی برای سلامتی جز تمّسک جستن به ثقلین ( قرآن و عترت ) وجود ندارد . چرا که پیامبر اکرم(ص) فرمود : « انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهل بیتی ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی أبداً » . امّا استفاده صحیح از کتاب وعترت ، بدون مراجعه به کارشناسان ومتخصّصان این فن ، یعنی علمای دین ، هرگز امکان پذیر نیست . این یک مطلب عقلائی وعرفی است ، که برای شناخت هر چیزی به متخصّص آن باید رجوع کرد . بالاتر از این ، خود قرآن وعترت مردم را به رجوع به علماء ربّانی، به عنوان نائبان وخلفای ائمه در عصر غیبت، ارشاد فرمودهاند.
قرآن می فرماید: « اگر نمیدانید از پژوهشگران کتابهای آسمانی بپرسید»
. امام زمان(عج) فرمود : « وأما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا ، فانهم حجّتی علیکم وأنا حجّة الله » . در حوادث واقعه باید به راویان حدیث ما ( علماء ) رجوع کنید، زیرا آن ها از طرف من حجّت هستند ومن حجّت خدا هستم.
بنابراین، مطمئن ترین و بهترین راه برای شناخت حقیقت مدّعیان، وتمیز دادن راستگویان از دروغگویان، و حلّ شبهه های دینی، پناه بردن به علمای دین است؛ بر علمای دین هم واجب است حقایق را روشن کنند، ودر مقابل بدعت ها سکوت نکنند. زیرا در حدیث آمده است : « إذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه وإلا فعلیه لعنة الله ». یقیناً علمای ربّانی که همواره مورد توجه وعنایت قطب عالم امکان هستند ، همیشه در پرتو عنایت های عزیز زهراء سلام الله علیها به رسالت های الهی خود عمل می کنند ، وهمگی باید در زیر آن لوای حقیقی امام زمان(عج) قرار گیرند. امام زمان(عج) فرمود : « وأما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا ، فانهم حجّتی علیکم وأنا حجّة الله » . در حوادث واقعه باید به راویان حدیث ما ( علماء ) رجوع کنید، زیرا آن ها از طرف من حجّت هستند ومن حجّت خدا هستم.
پاسخ
متن روایت: (با در نظر گرفتن قواعد علم رجال که برای صحت سند حدیث اصولی را ملاک و شرط قبول و رد حدیث قرار می دهند این حدیث ضعیف است وبه آن عمل نمی شود چرا که یکی از راویان اسحاق بن یعقوب مجهول است همان طور محمد جواهری در کتاب المفید فی معجم الرجال خود در ص 59 به این امر اشاره می کند . )
به نقل از محمدبن محمد بن عصام کلینی از محمد بن یعقوب کلینی از اسحاق بن یعقوب گفت: از محمد بن عثمان العمری درخواست کردم نوشته ای را برایم برساند که درآن سوال هایی مطرح نموده ام . او در پاسخ نامه ای به خط مولایم امام زمان بود :پس از آنچه سؤال کردی خداوند تو را هدایت کند و ثابت قدم نماید در مورد انکار کنندگان من از خاندانم و عمو زادگانمان پرسیده ای پس بدان بین خداوند عز و جل و کسی نسبت فامیلی نیست هر کس مرا انکار کن همانا که از من نخواهد بود و راه او راه پسر نوح (ع) است و اما راه عمویم جعفر و پسرانش همان راه برادران حضرت یوسف علیه السلام است اما نوشیدن آبجو حرام است ولی نوشیدن شلماب اشکالی ندار(شلماب یک نوع گیاه است ) اما اموالتان را نمی پذیریم مگر برای پاک شدن شما ، هر کس این برساند و هر کس نخواست آن را قطع کند و آنچه خداوند از خیر به من داده از آنچه به شما داده است بهتر است اما در مورد ظهور فرج [پرسیده ای] این امر به خواست خداوند متعال است ، و تعیین کنندگان وقت ظهور دروغ گو هستند . هر کس که بگوید که امام حسین (ع) کشته و شهید نشده است همانا گفته اش کفرو دروغ و گمراهی است.
و اما در مورد حوادث پیش آمده پس به راویان حدیث ما مراجعه کنید که آنها حجت من بر شما هستند
و من حجت خدا بر آنها هستم .اما درمورد محمد بن عثمان العمری که خداوند از او و پدرش راضی باشد او نیز مورد اعتماد است و نوشته ی او نوشته ی من است امام در مورد محمد بن علی بن مهزیار اهوازی خداوند ان شا الله قلب او را اصلاح و شک را از او دور کند هر آنچه از او به ما برسد جز آنچه پاک باشد مقبول ما نیست . همانا که پول و کسب زن آواز خوان حرام است. اما محمد بن شاذان بن نعیم او مردی از شیعیان ما اهل بیت است و ابو خطاب محمد بن ابی زینب الاجدع او مردی است ملعون و یاران او نیز مورد لعنت ما هستند ، هرگز با معتقدان به او نشست و برخاست نکن همانا که من و پدرانم از آنان برائت می جوییم ، اما کسانی که اموال ما را برای خود بر می گیرند همانا که آتش را می خورند و اما خمس همانا که مصرف آن برای شیعیانمان مباح است تا زمانی که ظهور واقع شود تا بوسیله آن ولادتشان پاک و مطهر گردد و پلیدی از آنان دور گردد.اما آنان که از داد اموالی به ما پشیمان گشتند همانا ما آنان ر ا معاف کردیم و نیازی به یاری این شکوه کنندگان نداریم . اما علت وقوع غیبت ما این است، خداوند می فرماید :( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ[مائده:١٠١] ای کسانی که ایمان آوردهاید! از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد، شما را ناراحت میکند!)
بر گردان هر کدام از پدرانم بیعتی با طاغوت زمان خودش قرار داده شده بود اما من ظهور خواهم کرد در حالی که بر گردنم بیعت هیچ طاغوتی نخواهد بود اما چگونگی استفده و انتفاع لز من همانند انتفاع از آفتاب است که پشت ابرها از دیدگان غایب می شود [ولی نورش زمین را روشن می گرداند] و من امنیت آور اهل زمین هستم همان گونه که ستارگان امان آور اهل آسمان هستند .پس در مورد آنچه به شما مربوط نیست نپرسید و خود را درگیر آنچه می دانید نکنید [برای کسب بیشتر ]و خود را زحمت ندهید و برای تعجیل فرج فراوان دعا کنید که این امر فرج شما خواهد بود . درود بر تو ای اسحاق بن یعقوب و درود بر آنکه تابع هدایت خداوند است.
راویان حدیث کیستند ؟ این چیزی است که درچند نکته به آن خواهیم پرداخت :
اولاً :از لفظ ظاهر راویان حدیث کسانی هستند که هر آنچه که از اهل بیت می شنوند بدون هیچ کم و زیاد و نتیجه گیری و استنباط شخصی نقل می کنند، سید ابولقاسم خوئی با این که متوجه این نکته بود اما سعی نموده که مقصود روایت را توجیه دیگری نماید که به شکلی علماء بطور مطلق شامل شود واضافه بر سخن امام می افزاید (و اما در مورد حوادث پیش آمده به راویان حدیث ما مراجعه کنید) سید خوئی گفت : (و این به خاطر آنست که حوادث پیش آمده در موردشان بطور دقیق نوشته نشده است پس جواب به آنها جز با اجتهاد ونتیجه گیری شخصی ، ممکن نیست . واما تعبیری که در مورد رواة حدیث آمده ، فقط علماء و فقهاء نیستند ، و آن بدین معناست که علماء شیعه هیچ گونه رای شخصی در رابطه با احادیث ائمة از خود ندارند . وآنان هیچ گونه استفاده استنادی از قیاس و استحسان واستقراء ناقص و غیره در رابطه با احادیث نمی کنند . بر خلاف دیگران که به این موارد اتکاء می کنند . وهمانا به روایاتی که از آنان (ائمة ع) باقی مانده فتوا می دهند ، پس همانا علماء وفقهاء در حقیقت راویان احادیث ائمة ع هستند (کتاب اجتهاد و تقلید سید خوئی ، شرح ص93)
دوماً این روایت و روایات دیگر را که دلیلی برای تقلید قرار دادند برخلاف تعداد زیادی از روایتهای متواتر و صحیح السند است که به صراحت عدم جواز تقلید را بیان می کند .
شیخ حر عاملی بابی را جداگانه (باب عدم جواز تقلید از غیر معصوم ، در آراء شخصی ، وهمچنین عئم جواز تقلید از وی در آنچه از ائمة بیان شده و او عمل نکند) ،کتاب القضاء ابواب صفات القاضی ، باب دهم ، جزء 27 ص 131 انتشارات ال البیت ، که در آن 34 روایت مذکور است .
و نزد آنان (علماء) معروف است که اگر خبر آحاد با چندین روایت متواتر و صحیح السند متعارض بودند ، پس حتماً باید روایت خبر آحاد را در راستای موفقت با آن چندین روایت تاویل و تفسیر کنند ، در غیر این صورت آن را کنار می گذارند ، واین امریست واضح که نیاز به توضیح بیشتر ندارد .
سوماً این روایت ممکن است مراد آن چهار نائب امام مهدی باشد که طی70سال غیبت صغری که به طول انجامید احکام را از حضرت مهدی ع می گرفتند و برای شیعیان نقل می کردند .
پس تطبیق آن بر چهار نائب روشن تر است از تطبیق آن بر غیر آنها و این بر اساس لحاظ چند نکته است که عبارتند از : اولاً این روایت فقط مربوط به راویان اهل بیت است پس شامل کردن آن بر کسانی که حکم شرعی را بر اساس دلائل عقلی اصولی و غیره میدهند ممکن نیست .
چهارم : روایت بیان می کند راویان حدیثی که آنها را ذکر کرده حجت خدا بر مردمند و حجت حتماً باید معصوم در رساندن حکم شرعی باشد و در غیر اینصورت تبعیت از غیر معصوم به هیچ وجه مصون از اشتباه و انحراف در تبعیت از او نیست و این همان سخن مخالفان شیعه از جمله اهل سنت که مخالف عقیده تشیع است می باشد .
از امیر المومنین : همانا پیروی و اطاعت تنها از آن خدا وپیامبر و اولیاء امر است و همانا پیروی از خدا اطاعت امر رسول خدا ست ؛ چراکه او معصوم وپاک است و امر به معصیت نمیکند . و او نیز دستور به اطاعت از ولی امر کرده است چون که آنها معصوم و طاهرند واصلاً امر به معصیت نمیکنند . (وسائل الشیعه ج 72 ص130)
و از امام صادق ع : خداوند متعال هرگزاطاعت و فرمان برداری از کسی می داند که مردم را گمراه وفریب میدهد را واجب نمیکند و برای رسالتش کسی را که می داند به او کفر و پیروی از شیطان کند بر نمی گز یند ، و جز پیروی از معصوم برای بندگانش قرار نمی دهد (برهان ج 2 ص568)
واما بعد از این همه دلیل برای ما مشخص میشود چگونگی انطباق حدیث (راویان حدیث)را بر چهار نائب امام مهدی ، چونکه آنان حجت بر مردم اند . و آنها در ارتباط مستقیم با امام مهدی هستند و آنها معصوم در نقل و تبلیغ احکام شرعی از سوی امام مهدی (ع )به مردم هستند .
پنجم : اگر جدلاً فرض کنیم (قبول کنیم) ، پس از روایت به طور واضح واشکار مشخص است که این مربوط به کسانی است که در فتواهای خود فقط به قران وسنت استناد می کنند و آنها نیز علمای پیشین و بعضی از علمای معاصر ما هستند . پس علمای شیعه بعد از غیبت امام مهدی (ع) هرگز به رای شخصی خود عمل نمیکردند وهرگز بر دلائل عقلی و اصولی در اسنباط احکام شرعی اعتماد نمی کردند از آنان شیخ کلینی(ره) صاحب کتاب کافی و معاصر نائب چهارم امام یعنی علی بن محمد سمری است و شیخ صدوق ثقة الامة صاحب کتاب (من لا یحضره الفقیه) متوفای س 383 هجری و شیخ طوسی صاحب کتاب (تهذیب واستبصار) متوفای س 460 هجری ومحدث حر عاملی صاحب (وسائل الشیعه) متوفای س 1104 هجری و محدث استرابادی متوفای س 1033 هجری وسید نعمت الله جزایری معاصر قرن 12 هجری ومحدث سید هاشم بحرانی متوفای س 1107 هجری و فیض کاشانی و میرزا نوری ومحمد باقر مجلسی صاحب بحار الانوار و محقق کرکی صاحب کتاب هدایت الابرار و به غیر از این تعداد زیادی از علمای با تقوا (رض)
و هدف استفاده از روایت بعد از تحقیق در اسناد این است که روایت باید واضح برای آن دسته از علمایی که در فتوا دادن استنادشان فقط کتاب وسنت خدا ، وآنها پیرو راه احتیاط ، و توقف را در اموری که حکم آنها در کتاب وسنت خدا به ما نرسیده است را می گیرند . و جالبتر انکه روایتهایی که از آنها حکم واجب بودن تقلید را می گیرند ، آن روایتها خبر آحاد می باشد و هرگز از خبر آحاد در مسائل عقید تی استفاده نمی شود . واین را علمای اهل تحقیق ، قبول دارند .
خواننده ی گرامی لطفا توجه کنید
[69] (آیاشیخ مفید فقیه بود؟آیاشیخ طوسی فقیه بود ؟ آیا شیخ کلینی فقیه بود؟ آیا شیخ صدوق فقیه بود؟ پاسخ این است: بله آنها فقیه بودند آیا نزد آنان کتاب هایی بوده است که احکام شرعی را در آن گفته شده بود که اهل تشیع به هر آنچه در کتاب آمده عمل می کردند؟! آیا در کتاب آنان بابی به اسم تقلید مانند کتب اصولیون امروز پیدا می شود؟! پس چه می گویید: ایا علمای قدیم که خود حافظان مذهب بودند بر حق اند یا اینان که امروزه چنین ادعایی دارند؟! گذشته از این علمای بزرگ شیعه که اعتقاد به بطلان حکم تقلید داشتند و آن را گمراهی می دانستند از نظر شما اعتقادشان باطل است ؟ حاشا ) پس، فیض کاشانی و میرزای نوری و نعمة الله جزایری و حر عاملی و... آیا اینان بر باطل بودند چرا که همه آنان معتقدند که تقلید باطل است .
اگر این روایت (و اما در مورد وقایع پیش آمده پس یه راویان حدیث ما مراجعه کنید که آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنها هستم) نزد آنان معتبر و صحیح السند بود همین روایت خمس را برای شیعیان در زمان غیبت مباح قرار داده است ، می گوید (و اما در مورد خمس فقط برای شیعیان ما مباح است و آن را تا وقت ظهور امرمان حلال قرار دادیم تا از ولادتشان پاک گردد و پلید نشود ) پس به مقتضای این نوشته خمس مباح است ، چرا فقها پرداخت خمس را در طول این سالهای دور و دراز بر مردم واجب نمودند
-باهم نظر بعضی از علماء را در مورد تقلید بررسی می کنیم:
شیخ محمدث بزرگ ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی در مقدمه کتاب قیم الکافی خود می گوید:( پس هر کس که خداوند رستگاری او را بخواهد و ایمانی ثابت و استوار داشته باشد خداوند برای او اسبابی را فراهم می کند که باعث می شود که او دین خود را از قرآن و سنت پیامبر بگیرد تا به علم یقین و بصیرت برسد و چنین کسی در دینش همچون کوه استوار و ثابت قدم می ماند و اگر خداوند خواری و ذلت کسی را بخواهد که دینش باعث پستی و خواری او شود- العیاذة بالله- خداوند اسبابی چون استحسان یا نیک پنداری ظاهری و تقلید و تأویل از روی نادانی و جهل را برای مقدر می دارد ، این مشیت خداوند است اگربخواهد به ایمان کامل عطام فرماید چنین میشود و اگر نخواهد ایمان را از او سلب می نماید وبرآن ایمان استوار نمی ماند .
به گونه ای که هنگام صبح با قلبی مومن بیدار می شود ولی شامگاه به حالت کفر در می آید. و اگر شب مومن بود صبح را به حالت کفر آغاز می کند چرا که با دیدن هر اهل مقام وثروتی به سوی او می رود و با نگریستن به هرچیزی مغلوب جلوه ی ظاهری آن می گردد امام موسی کاظم (ع) می فرماید: خداوند عز و جل پیامبران را به گونه ای خلق نموده که پیامبر باشند و اوصیاء را بر وصیت خلق نمود تا وصی و جانشین باشند و ایمان را برای دیگران به عاریت داد که اگر خواست آن را کامل میکند و اگر نخواهد چنین کند ایمان را از آنان سلب می نماید . این کلام را در تفسیر آیه (فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ [انعام:98] و شما دو گروه هستید: بعضی پایدار
(از نظر ایمان یا خلقت کامل)، و بعضی ناپایدار) (اصول کافی جلد 1 ص21)
در اینجا ملاحظه کن شیخ کلینی را که ملقب به ثقه الاسلام ، معروف به علم و تقوا بود ، او در دوره ای می زیست که نصوص شرعی ثبت شدهمچنان که معاصر زمان سفیر چهارم امام مهدی،علی بن محمد سمری بود پس آشنایی به شناخت و تشخیص راه درست از خطا باید دقیق ترو نزدیک تر به طریقه ی معرفت اهل بیت (ع) باشد.مشخص است که کتاب معروف او الکافی موثق ترین کتاب از بین کتب اربعه می باشد که اساس مذهب تشیع برآنها استوار است و کسی جرأت تشکیک در صحت احادیث آن نمی کند به جز کسی که قلبش از کینه و تعصب جاهلانه نسبت به حق وصاحبان حق پر باشد.از کسانی که صحت روایات کافی را تایید می کند محقق نائینی است که می گوید: چه معنایی دارد جر و بحث در مورد سند روایات کافی که این کار آدم عاجز است
کلام محدث متبحر محمد بن حسن حر عاملی صاحب (وسائل الشیعه).
بعد از یاد آوری روایات متواتری که بیانگر جایز نبودن عمل به رأی شخصی و اجتهاد است و بعد از یاد آوری روایتی که می گوید(و اما از میان فقیهان آن که مراقب نفس اماره خود بود و حافظ دین خود و مخالف هوای نفس خود بود پس بر مرد است که از او تقلید کنند و این امر ممکن نیست جز برای بعضی از فقهای شیعه. در توضیح این روایت حر عاملی گفته است:(می گویم : تقلیدی که به آن در این جا اجازه داده شده همان قبول روایات است و نه قبول رأی شخصی و اجتهاد و گمانه زنی است ، و این امری روشن است و در این اختلافی نیست و هیچ منافاتی با سخنان قبلی ما ندارد لازم به ذکر است هر آنچه از این حدیث آوردیم و هر انچه به صورت موضوعات مختلف بیان کردیم به خاطر آن است که این حدیث در بین اصولیین اعتماد بر آن هم در اصول و هم در فروع جایز نیست . چون این خبر یک حدیث اوحادی است و سند آن مورد تشکیک و متن آن هم ضعیف است و اعتباری نداردو روایت ضد آن متواتر السند و صحیح هستند ولی با این حال احتمال تقیه را انجام می دهند.)(مسائل الشیعه ج 18ص95)
و امام علی (ع) در ذم این اختلاف علماء می فرماید : وقتی مسئله ای برای یکی از آنان [ فقها] مطرح می شود به رأی خود حکم صادر می کند و دیگری برای همان قضیه حکم دیگری مخالف رأی اول می دهد سپس حکم را بر پیشوای خود عرضه می دارد تا او رأی صحیح را اجرا کند پس رای هر دو صحیح می داند ,درحالی که خدایشان یکی است وپیامبرشان یکی وکتابشان نیز یکی است .
آیا خداوند به چنین اختلافی امر فرموده که آنان اطاعت نموده اند یا از آن نهی کرده که از نافرمانی می نمایند یا این که خداوند دین ناقصی نازل کرده که برای تکمیل آن از آنان کمک طلبیده است؟! یا مگر آنان شریک خداوند هستند ؟ اینکه آنان حکم دهند و خدا بدان راضی شود ؟ یا این که خداوند دینی کامل بر پیامبر خود نازل کرد و در تبلیغ آن به مردم کوتاهی نمود؟ خداوند می فرماید :( مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ [انعام :38] ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم؛)
در قرآن ذکر همه ی امور آمده است و مقداری از قرآن مقدار دیگر آن را تصدیق می کند و اختلافی در آن یافت نمی شود.
خداوند می فرماید(وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا [نساء:٨٢] اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن مییافتند. ) قرآن ظاهری زیبا و آراسته دارد و باطنی بس عمیق عجائب آن هیچ گاه تمامی ندارد و غرائب آن پایان ندارد و تاریکی ها جز به آن کشف نمی شوند(نهج البلاغه خطب جلد 1 ص54) روایت شده از پیامبر مکرم اسلام (ص) که فرمود : اگر کسی در مورد اختلاف در ده درهم حکمی خطا بدهد خداوند در مورد او حکم می کند که در قیامت با دستانی بسته حساب رسی شود و هرکس بدون علم فتوا بدهد بر اوست لعنت فرشتگان آسمان و زمین )(دعائم الاسلام مغربی جلد 2 ص 528)
شیخ مفید می گوید : خداوند متعال در مورد ذم تقلید کفار چنین می فرماید(إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ ... قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُم بِأَهْدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَيْهِ آبَاءَكُمْ [زخرف:٢٢تا24] ما نیاکان خود را بر آئینی یافتیم، و ما نیز به پیروی آنان هدایت یافتهایم... (پیامبرشان) گفت: «آیا اگر من آیینی هدایت بخشتر از آنچه پدرانتان را بر آن یافتید آورده باشم (باز هم انکار میکنید)؟!)
و امام صادق (ع) فرموده است که :هر کس که دین خود را از زبان مردان بگیرد همانا آنان او را گمراه می کنند و هر کس که دین خود را از کتاب و سنت[حقیقی] پیامبر(ص) بگیر همانا کوه ها جابجا خواهند شد ولی او ثابت قدم خواهد بود)
اختلاف فقها دراحکام همان گونه که در رسائل آنان در مورد امر واحد واضح است ، یا عدم تشخیص روز اول ماه رمضان و هلال عید نیز که باعث شده بعضی از مردم حتی در عید روزه بگیرند در حالی که حدیثی از پیامبر(ص) روایت می شود که فرمود :(خد اوند قومی را که عید را روزه بگیرند را لعنت می نماید )
خداوند صد و بیست و چهار هزار پیامبر فرستاد ولی یک ذره اختلاف با هم نداشتند چرا که خداوند می فرماید (وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا [نساء:٨٢] اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن مییافتند.) و امام باقر (ع) در یکی از روایات مفصل می فرماید :(... خداوند ابا دارد که در احکامش اختلاف و میان صاحبان علم او تناقض وجود داشته باشد)(کافی جلد 1 ص 251)
امام می فرمایند:(خداوند راضی نمیشود که در حکمش اختلاف ویا بین اهل علمش تناقض گویی شود)حالا اگربه فتوای علماء مراجعه کنیم آیا آنها باهم متناقض نیستند؟
مى گويد
؛ پیامبر اکرم(ص)، بنا بر روایت امام صادق (ع) ، فرمود : « العلماء ورثة الانبیاء » علماء وارثان انبیاء هستند.
امام حسین (ع) فرمود: « ذلک بأنّ مجاری الأمور و الأحکام علی ایدی العلماء بالله الأمناء علی حلاله وحرامه ». چرا که مجاری امور واحکام به دست علماء الهی وامناء بر حلال وحرام خدا گذاشته شده است.
امام هادی (ع) فرمود : « لو لا من یبقی بعد غیبة قائمنا من العلماء الدّاعین الیه والّدالین علیه ... لما بقی أحد الّا ارتدّ عن دین الله ... اولئک هم الأفضلون عند الله عزّ وجلّ » . اگر علمائی که در زمان غیبت به سوی او مردم را راهنمایی می کنند، نباشند، هر آینه کسی نمی ماند مگر این که از دین مرتد گردد ... . آن ها ( علماء ) نزد خدا برتر هستند
پاسخ
وعن الصادق (ع) ( إن علياً كان عالماً وإن العلم يتوارث و لن يهلك عالم إلا بقي من بعده من يعلم مثل علمه أوما شاء الله )) الكافي ج : 1 ص248
نقل از امام صادق(ع) علی (ع) عالم بود وعلم بعد از ایشان به ارث گذاشته می شود وعالمی به هلاکت نمی رسد مگر کسی بعد ایشان باشد تا به او مانند خویش یا ما شاء الله را یاد دهد
عن الصادق (ع) انه قال : (يَغْدُو النَّاسُ عَلَى ثَلَاثَةِ أَصْنَافٍ عَالِمٍ وَمُتَعَلِّمٍ وَغُثَاءٍ فَنَحْنُ الْعُلَمَاءُ وَشِيعَتُنَا الْمُتَعَلِّمُونَ وَسَائِرُ النَّاسِ غُثَاءٌ ) الكافي ج : 1 ص 51 .
نقل از امام صادق (ع) مردم به سه صنف تقسیم می شوند عالم و متعلم و غثاء پس ما علماء هستیم وشیعیان ما متعلیمن و بقیه مردم همانند کف روی اب هستند . احادیث کثیر بر این منوال است نمی خواهیم بحث به دراز کشیده شود.
خوب در حدیث فوق تفکر وتدبر کنید زیرا امام (ع) فرموده ما علماء هستیم وشیعیان مان متعلمین ، ایا این که شخصی خود را به جای اهل بیت جا بزند ظلم به انها نیست وهمانند به سرقت بردن نام امیر المومنین توسط بنی امیه نیست ..
اما وراثت علم علی (ع) که وارث علم رسول بوده وبعد از ایشان فرزندانش وارثن خواهند بود تا اینکه وراثت به فرزندشان امام مهدی (ع) رسید و او وارث انبیاء واوصیاء (ع) می باشد نه غیر از او ...ومن كلام للإمام الرضا ع مع أحد أصحابه نأخذ منه مقدار الحاجة (( ... أفتدري من السفهاء؟ فقلت : لا يا ابن رسول الله . فقال: هم قصاص من مخالفينا و تدري من العلماء؟ فقلت :لا يا ابن رسول الله. قال: فقال: هم علماء آل محمد (ع) الذين فرض الله عز و جل طاعتهم و أوجب مودتهم.... )) معاني الأخبار ص 180[/ونقل از امام رضا (ع) با یکی از صحابه خویش که فرمود می انی سفهاء کدامند؟ فرمود دشمنان ما و ایا می دانی علماء کدامند ؟ گفتم خیر ، فرمود علماء ال محمد (ع) هستند کسانی که خداوند طاعتشان را بر مردم فرض نموده ومحبتشان را واجب ساخته ..
-علماء در کلام محققین :
(( العلماء ورثة الأنبياء: محقق خوئي در مصباح الفقاهة ج3 ص289 ، بعد از ذکر کلام بلند حول این حدیث می گوید ... مقصود از علماء وانچه که نزد انبیاء واوصیاء نزد انهاست مراد همان اهل بیت(ع) هستند زیرا که انها علماء به معنی کامل می باشند وبا دلیل واخبار بر وجود علمائ وارث انبیاء در تصرف اموال و نفس همان اهل بیت هستند ودلیلی بر فقها نیست چون ان برای اهل بیت ثابت است ، پس بهترین دلیل حاکم نحن العلماء و شیعه ما متعلم علماء اهل بیت هستند پس می شود گفت که هرکجا ذکر علماء امده مراد ائمه (ع) هستند الا اگر قرینه مخالف وجود داشته باشد ...
و سيد محمد سعيد الحكيم در كتاب مصباح المنهاج -التقليد-ص199 ، بعد ذكرحديث (( العلماء ورثة الأنبياء )) و(( علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل )) بر ان تعلیق می کند و می گوید : (( مقصود اهل بیت هستند زیرا که انها عالمان حقیقی می باشند که علمشان را از انبیائ به ارث برده اند ...
عن السيد أحمد الخونساريفي كتابه منية الطالب ج2ص232 - تقرير بحث النائيني - قال : مجاري الأمور بيدالعلماء و العلماء ورثة الأنبياء ونحو ذلك من الأخبار الواردة في علو شأن العالم ،فمن المحتمل قريباً كون العلماء فيها هم الأئمة عليهم السلام.
الشيخ محمد حسين الأصفهاني في حاشيته على المكاسب ج2 ص385 قال تعليقاً علىحديث العلماء ورثة الأنبياء وغيره : ( ..... ويندفع: بأن المحتمل قوياً بأن يراد بالعلماء الأئمة عليهم السلام كما ورد عنهم عليهم السلام (( َنَحْنُ الْعُلَمَاءُ وَ شِيعَتُنَا الْمُتَعَلِّمُونَ وَ سَائِرُ النَّاسِ غُثَاءٌ ) معأن الخبر المتضمن للإرث يعين الموروث وهو العلم كما في المتن.
وعن الإمام الصادق (ع) : (( نحن ورثة الأنبياء..... )) بصائر الدرجات ص329/الخصال للشيخ المفيد ص651وعن أبي عبد الله (ع) انه قال: (( نحن ورثة الأنبياء وورثة كتاب الله ونحن صفوته )) مختصر بصائر الدرجات ص63
امام صادق (ع) فرمود : ما وراثین انبیاء هستیم ...
-ایت الله العظمی کیست ؟
( قَالَ لَهُمْ مُوسَى وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى )
[موسى به آنان گفت: «واى بر شما! دروغ بر خدا نبنديد، كه شما را با عذابى نابود مىسازد! و هر كس كه (بر خدا) دروغ ببندد، نوميد (و شكست خورده) مىشود!»] (طه : 61 )
آیه همان علامت یا دلیل است ، و نسبت آن به خداوند تبارک و تعالی یا از جهت اثبات وجود خدای سبحان و یا از جهت معرفت خدای تبارک و تعالی می باشد ،
اما از جهت اثبات وجود خداوند همه مخلوقات و موجودات آیات ونشانه های خداوند هستند که انسان عظیم ترین آنهاست پس همه موجودات اشاره به وجود خالق دارد چرا که مخلوق او هستند و همچنین اشاره به وجود مؤثر دارند چون آثار هستند ، و انسان بیشترین اشاره و دلالت را بر وجود خالق تبارک و تعالی دارد .
و اما از جهت معرفت خدای تبارک و تعالی ، جز حجتهای خداوند بر خلق کسی یا چیزی آیات خداوند به حساب نمی آید ، به این دلیل که به واسطه آنها خداوند شناخته می شود در واقع آنها به حق و یقین نشانگر خداوند هستند ، و با این معنی آیات خداوند ائمه اطهار (ع) هستند ، و آیت الله العظمی انحصاراً ، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) می باشد ، و آیت الله در این زمان امام مهدی (ع) خواهد بود ، بلکه نامگذاری ایت الله العظمی برای امام مهدی محمد بن الحسن العسکری (ع) هم صحیح نمی باشد ، چرا که این مقام عالي به وصی اوصیاء علی بن ابی طالب (ع) اختصاص دارد ، به این دلیل که بعد از حضرت محمد (ص) اوست که خداوند را شناخت و به خلق شناساند .
و اما علماء از این نامگذاری قطعاً خواهان معنای اول نمی باشند چرا که شامل هر انسانی می شود چه صالح باشد و چه غیر صالح . بلکه دیدگاه معنای اول به جنس مخلوق نظر دارد ، و استفاده از آن برای تشخیص افراد از جنسی واحد سفسطه و سبک عقلی بیش نیست ، بنابراین آنها مسلماً خواهان معنای دوم هستند ، که به این ترتیب خود را وارد امری غیر مجاز کرده اند ، و این نامگذاری یعنی آیت الله بر غیر از ائمه اطهار (ع) حرام است و نامگذاری آیت الله العظمی برای کسی غیر از امیرالمؤمنین (ع) نیز حرام است .
و در روایات صحیح اهل بیت (ع) نامگذاری فاطمه (س) و ائمه (ع) به آیت الله دیده می شود ، در روایاتی از امام کاظم (ع) که از پدرش (ع) نقل می کند آمده است که رسول الله (ص) می فرماید : ( وارد بهشت شدم و دیدم که با طلا بر دروازه آن نوشته شده : لا اله الا الله ، محمد حبیب الله ، علی بن ابی طالب ولی الله ، فاطمة آیه الله )(كنـز الفوائد ج 1 ص 149 )
و در روایتی ديگر امیرالمؤمنین (ع) می فرماید : ( امام کلمة خدا و حجت خدا و وجه خدا و نور خدا و حجاب خدا و آیت الله است ، خداوند او را انتخاب کرده و هر چه بخواهد در او می گرداند و با آن ولایت و طاعت بر جمیع خلق را برایش واجب می گردد و او ولی خداوند در آسمانها و زمین است ) (بحار ج 25 ص 169 ، مشارق أنوار اليقين: البرسي)
در مورد نامگذاری امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) به نام آیت الله العظمی ، شیخ مفید و شهید اول و سید بن طاووس[ در کتاب اقبال] می گویند ، روایت است که جعفر بن محمد صادق (ع) به زیارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می رود و این گونه ایشان (ع) را زیارت می نماید : ( ...السلام علیک یا آیت الله العظمی ) (البحار ج 97 ص 373 ، الإقبال ص 608 ، مفاتيح الجنان ص 448 زيارت أمير المؤمنين در روز ميلاد پيامبر (ص) )
نهی و انکار بر آنکه ، کسی غیر از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) را به امیرالمؤمنین بنامد نیز در روایات آمده است روایت است از امام صادق (ع) که مردی از ایشان درباره قائم (ع) می پرسید و قائم (ع) را امیرالمؤمنین می نامید ، امام صادق (ع) به او فرمود : ( خیر ، این نامی است که خداوند با آن امیرالمؤمنین (ع) را نامید و کسی قبل از او به این نام نامیده نشده و کسی بعد از او به این نام نامیده نمی شود الا کافر باشد ) گفتند فدایتان شوم چگونه بر ایشان درود بفرستیم ؟ فرمودند : ( می گویند السلام علیک یا بقیة الله ) سپس این آیه را تلاوت فرمودند : ( بقیة الله خیرٌ لکم ان کنتم مؤمنین )(هود:86) (الكافي ج 1 ص 411 )
از امام رضا (ع) پرسیده می شود : چرا امیرالمؤمنین (ع) به این نام نامیده شد ؟ امام (ع) فرمودند : ( چرا که او مؤمنين را با علم روشن می سازد ، آیا در کتاب خداوند نشنیده ای که : (وَنَمِيرُ أَهْلَنَا و اهل خود را روشن می سازیم ))
حال اگر کسی بعد از امیرالمؤمنین علی (ع) به این نام نامیده نمی شود مگر این که کافر باشد پس دلیل آنها چیست که خود را به نامی که مختص امیرالمؤمنین (ع) است می نامند و همانا او آیت الله العظمی است :
( إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى * أَمْ لِلْإِنْسَانِ مَا تَمَنَّى … وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً * فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى )
[اينها فقط نامهايى است كه شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهايد (نامهايى بىمحتوا و اسمهايى بى مسما)، و هرگز خداوند دليل و حجتى بر آن نازل نكرده; آنان فقط از گمانهاى بىاساس و هواى نفس پيروى مىكنند در حالى كه هدايت از سوى پروردگارشان براى آنها آمده است! *يا آنچه انسان تمنا دارد به آن مىرسد؟! *در حالى كه آخرت و دنيا از آن خداست! *و چه بسيار فرشتگان آسمانها كه شفاعت آنها سودى نمىبخشد مگر پس از آنكه خدا براى هر كس بخواهد و راضى باشد اجازه (شفاعت) دهد!*كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، فرشتگان را دختر (خدا) نامگذارى مىكنند! *آنها هرگز به اين سخن دانشى ندارند، تنها از گمان بىپايه پيروى مىكنند با اينكه «گمان» هرگز انسان را از حق بىنياز نمىكند!*حال كه چنين است از كسى كه از ياد ما روى مىگرداند و جز زندگى مادى دنيا را نمىطلبد، اعراض كن! *اين آخرين حد آگاهى آنهاست; پروردگار تو كسانى را كه از راه او گمراه شدهاند بهتر مىشناسد، و (همچنين) هدايتيافتگان را از همه بهتر مىشناسد]( النجم : 23 الی 30 )
پس مردم باید بدانند که نباید از حدود خود فراتر روند و خصوصاً علما ء که باید به این حدود احترام گذاشته و از آن پیروی کنند و همگان باید بدانند که حکمت با تواضع پرورش می یابد نه با تکبر .
از علی بن مزید گفت: به دیدار امام صادق (ع) رفتم و دست او را گرفتم و بوسیدم و فرمود (واما این عمل (بوسیدن دست ) برای کسی جایز نیست مگر که نبی یا وصی باشد)کافی ج 2 ص185
و هر عالِم دین که دست خود را برای بوسیدن به مردم دهد یا با این کار موافقت نماید و اجازه دهد که مردم دست او را ببوسند از أمر خدا و رسولش(ص) و أئمه(ع) و امام مهدی(ع) سرپیچی کرده است.
** ** **
-کلام معصومین در مورد امتحانات و فتنه ها وتکذیب امام وپرچمدار ایشان همچون خلاصه
امام علی (ع)... افسوس از کار ها وافعال شیعيان من ، بعد از نزدیکی مودت امروز ، که به چه نحوی بعد از من همدیگر را خوار و ذلیل می کنند و از اصل خود فاصله گرفته، و روز به روز جدایی بیشتر می شود، و امید به فتح از جهتی دیگر دارند(
[70]) ، هر حزب و گروهی از آنها به شاخه ای وابسته می شود هر کجا که این شاخه رفت با آن خواهند بود ... تا اینکه فرمودند (ع) و بدانید اگر تابع طالع مشرق شدید با شما راهها و مناهج رسول خدا (ص) را سلوک خواهد کرد و از کوری و لالی و کر بودن شفا پیدا می کنید و طلب شما برآورده می شود ) الكافي: 8 / ح22
و از صادقین ( ع) نقل شده که ميفرمايند: ...
أي مفضل دوازده پرچم وبيرق مشتبه قد علم ميكنند ونمي توان حق را از باطل تشخيص داد
... اهل مشرق ومغرب او را لعنت خواهند...
... ای اباخالد سئوال زحمت انگیز ومشقت آوری از من پرسیدی ... ،تو از چیزی مرا پرسش می کنی که اگر بنی فاطمه او را بشناسد حرض ورزند که او را تکه تکه کنند.
... از همانجا که آمدی برگرد ، ما نیازی به تو نداریم ، این را به شما گفته بودیم و شما را نیز آزموده ایم
أمر جديدی میآورد ، همانطور که رسول خدا (ص) در آغاز اسلام أمر جديدی آورد.
..إسلام غریب اغاز شد و دوباره غریب خواهد شد ..
...كلام ما(اهل بيت) بر دل مردان سخت وگران ميباشد ...فتنه أي ميباشد كه در ا ن حتي كساني كه يك مو(در دين) را به دو نصف تقسیم ميكنند از دین ما خارج ...
.. اگر قائم ماخروج كندكساني كه گمان برده ميشد از منتظران قائم هستند از اين امر (ولايت) خارج ميشوند وكساني كه شبيه افتاب برستان وماه برستانند وارد اين امر ميشوند..
... تا اینکه خودش بر شما بدان احتجاج کند و شما را به آن دعوت کند...
... اي مفضل با شبه ظاهر مي شود تا اشكار گردد ...
... علمی دارد که اگر وقت قیامش فرا رسد ، آن علم را منتشر می سازد...
... دارای نسل نا معلوم را مبعوث خواهد کرد که پیروزی از آن اوست و اصحابش ..سیاه جامه هایند و پرچمهای سیاه به دست دارند.
چگونه صاحب حق را باید شناخت طوری که اهل بیت فرموده اند که در اخر زمان ثابت ماندن بر دین مانند گرفتن اهن گداخته در کف دست است انها خوب می دانند که فتنه ها زیاد می شود و دجالین ومدعیان دروغین بیشتر
پس قانونی را برای شناخت صاحب حق بیان نموده و تمسک به این قانون راه نجات است ونباید هیچ گونه شکی در خود راه دهیم چراکه کلام انها کلام محمد (ص) و کلام محمد (ص) کلام خداست که از خود سخن نمی گوید بلکه وحی است از جانب خداست ، انها ما را به یک مرد پرچمدار قائم به امر شان که با نامهای هم چون
فرمانده درفشهاي سياه جواني از بني هاشم است از خراسان خارج مي شوند و سربازان اوگنج هاي طالقان مي باشند .
هداتیگر به امام و اسامي مشترك موجود در روایات ( خراسان – طالقان – مشرق زمين - جواني از اهل بيت – مردي جوان – خليفه مهدي – خليفه الله مهدي – جواني از بني هاشم – و مكان خروجش مشرق ( ایران ) مقصد عبور ازفرات و رسيدن به كوفه ) اينها همه مشخصات شخصيتي هستند كه صاحب درفشهاي سياه مي باشد که نامش را اهل بيت مشخص كرده اند . واو موئيد به ملكوت مي باشد. وانصار او با شعارشان كه احمد احمد است او را طلب مي كنند و اثباتش عهد رسول خد می باشد
از امیر مؤمنین (ع) در حدیث طولانی آمده:((...برای ما پرچمی است که هر که از آن گمراه شد درمانده است و هر کس از آن سبقت بگیرد پیروز و هر کس از آن تخلف کند به هلاکت رسیده و هر کس به آن تمسک جوید نجات خواهد یافت...))البحار:ج10:ص89. و در حدیثی طولانی از رسول خدا (ص) آمده:((...تا اینکه خداوند پرچمی برای ما از جانب مشرق بفرستد هر کس به یاری آن شتافت پیروز شد ، و هر کس به آن استهزاء نمود مورد استهزاء قرار می گیرد، آنگاه مردی از اهل بیت من اسم او همانند اسم من و خلق او همانند خلق من بیرون می آید...)دلائل الإمامه للطبری الشیعی : ص 445 امام باقر (ع) که در آن می فرماید: (... زمین گیر باش ولی از کسی از آنها تبعیت و پیروی مکن تا اینکه مردی را می بینی از فرزندان حسین (ع) که با او عهد پیامبر خدا (ص) و پرچم و سلاحش است که عهد پیامبر خدا ...) تنهاترين پرجم كه با عهد رسول اكرم امد وان وصيت رسول اكرم است پرجم يماني مي باشد:
از امام باقر (ع) در حدیثی طولانی آمده است : (... در همه پرچمها پرچمی باهدایت تر از پرچم یمانی نیست که آن پرچم هدایت است زیرا به صاحب شما دعوت می کند ... اگر یمانی خروج کرد به سوی او بشتاب زیرا پرچم او پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از او روی برگرداند زیرا هر کس این کار را انجام دهد از اهل آتش خواهد بود چون او به حق مستقیم دعوت می کند ) غیبة للنعمانی : ص 256 .
خوب به قضیه یمانی تکرار حرکت 124هزار پیامبر خداست اینکه همه او تکذیب کرده زیرا که خلاف انچه را که علمای بی عمل برای ظهور ش کشیده اند ظهور کرد وبعد از تکذیب انها مردم کورکورانه او را تکذیب کرده .
وانصار ویارانش همانگونه که یاران و انصار پیامبران مستضعفین بودند از مستضعفین می باشند ،
یمانی صاحب حق و هدایت کننده به حق همانگونه که در روایات امده موید به قران می باشد : (( ای طایفه ما ، ما کتابی را شنیدیم که پس از موسی نازل شده است تصدیق کننده مطالب کتابهای پیش از آن است که به سوی حق و راه راست هدایت می کند * ای طایفه ما! دعوت کننده خدا را اجابت کنید و به او ایمان آورید تا از گناهان شما در گذرد و شما را از عذابی دردناک نگاه می دارد * و هر که دعوت کننده حق را اجابت نکند هرگز مفر و پناهی از قهر خدا در زمین نتواند یافت و جز خدا یار و یاوری برای او نیست چنین کسانی در گمراهی آشکار هستند *)) ( الإحقاف : 30 – 32 )
پس کسی که به راه مستقیم هدایت می کند همان دعوت کننده به سوی خدا در هر زمان است و هر کس که داعی خدا را اجابت نکنددر گمراهی مبین است طبق متن قرآن کریم ، و تا زمانی که یمانی به حق و راه راست دعوت می کند پس او داعی خداوند است(و هر که دعوت کننده حق رااجابت نکند هرگزمفر و پناهی از قهر خدا در زمین نتواند یافت و جز خدا یار و یاوری برای او نیست چنین کسانی در گمراهی آشکار هستند) .
و از ابی عبدالله (ع) فرمودند : (( ... ای فضیل بن یسار مردم به سمت شمال و جنوب رهسپار شدند و من و شیعان ما به صراط مستقیم هدایت شدیم ...)) الکافی: 2/246 .
و رسول خدا (ص) به علی بن ابی طالب (ع) فرمودند:((...... هر کس دنبال شما آمد نجات یافت و هر کس نافرمانی کرد هلاک می شود و شما راه واضح وروشن و شما صراط مستقیم هستید...)الأمالی للصدوق : ص 382 .
از ابی عبدالله (ع) همین طور در قول خداوند عزوجل : ( اهدَنَا الصِرَّاطَ المُستَقیمِ ) فرمودند : ( آن امیر مؤمنین (ع) و معرفت او می باشد ) معانی الأخبار: ص 32 .
ودر جواب ابی عبدالله(ع) به مفضل بن عمر ... پس به حق ویقین تو را خبر دهم که خداوند برای خویش دین اسلام را انتخاب کرد و راضی به بندگان خود گشت ، پس عملی کسی را قبول نمی کند الا به ان، پس انبیاء ورسل خویش را مبعوث گردانید ، و فرمود : ﴿وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ﴾ - به حق نازل گردانیدیم وبه حق نازل شد- وبر ان وبا ان انبیاء و رسل ونبی خویش محمد (ص) را مبعوث گرداند؛ پس اصل دین معرفت رسل و مولات انها ست ، پس حلال و حرام را تا روز قیامت روشن ساخت ومعرفت رسول و اطاعت ومولات انها همان حلال است وحلال انچه که انها حلال نمودند و حرام انچه که انها محرم ساخته اند و انها اصل و فروع از انهاست.... پس تو را خبر می دهم اصل دین شخص (مرد) است وان مرد همان یقین وایمان وامامی در هر زمان است پس هرکه او را شناخت خداوند و دین وشریعت را شناخت وهرکه او را انکار کند خداوند و دین اش را منکر شده و هرکه او را جاهل شود خداوند وشرایعت ودین را جاهل گشته و بدون امام ان را نخواهد شناخت واین چنین شد که معرفت این اشخاص معرفت دین خداوند است ... مختصر بصائر درجات ص80
واخر اینکه انصاف علمای یهود و کفار در مناظره اهل بیت (ع) منصف حق وعلم انها شدند ، مثلا در کتاب مناقب ابن شهر اشوب... هنگامی که فیلسوف عراقی اسحاق کندی در مورد تناقضات قران کتابی می نوشت و امام حسن عسکری (ع) به یکی از شاگردانش گفت وقتی که به نزد ایشان رفتی بعد از احترام به او بگو ایا اگر متکلم به این قران نزد تو اید وبگوید ایا احتمال این را می دهی که مراد متکلم قران چیزی غیر از معانی که گمان می کنی وبه ان رسیده ی را داشته باشد ؟ ... پس کندی گفت این کلام جز از ان خاندان خارج نمی شود سپس انچه را تالیف کرده بود اتش زد ... واینکه در کتاب توحید صدوق ص30 – می خوانیم عمران صابئی به امام رضا (ع) ای اعلمترین مردم با اینکه منکر امامت ایشان بود و و در ص 427 همان کتاب جاثلیق به امام رضا (ع) می گوید به حق مسیح قسم فکر نمی کردم در علمایی مسلمین شخصی چون شما باشد با وجود انکار کامل دین اسلام ... همه اینها در یک جلسه اتفاق افتاد وفضل وعلم اهل بیت را شناختند ولی یا حسرتا بر علمایی اخر زمان ایا شخصی از انها فکر نمی کند مجرد وجود احتمال در عقاید باید بحث وتحقیق کند فیلسوف کندی منکر کلام خداوند ورسالت محمد (ص) با یک حکمت یمانیه انچه را که بدان معتقد بود سوزاند وانصاف فراموش نکرد واگر کافر چنین شهامتی را دارد پس چرا امروز بعد از اینکه یمانی ال محمد این همه کتب در باب متشابهات و توحید تالیف وبسیاری از اسراری را که همه از ان عاجز بودند را باز نموده منصف نمی شوند ؟
و رسول خدا (ص) فرمودند : « زمانى بر امتم خواهد آمد كه از قرآن باقی نمى ماند مگر نوشته هایش و از اسلام باقی نمی ماند مگر نامش ، مسلمان نامیده می شوند درحاليكه دورترين افراد نسبت به اسلام هستند مساجدشان زيبا و آراسته است و لكن خبری از هدايت در آن نیست ، فقهاى آن زمان شرترين فقهایی هستند که آسمان برایشان سايه افکنده است فتنه از آنها خارج می شود و به خودشان نیز باز می گردد . (بحارالانوار ج 52 ص 190 )
-نکته ای از دلایل عذاب
عذاب الهی برای هر امتی و در هر زمانی امر بسیار عظیمی است که واقع نمی شود مگر بعد از اینکه امت به سوی انحراف عقایدی وتشریعی که بسیار دور از ذهن است بروند وبسیاری از فرزندان آن اُمّت فطرت خود را وارونه کنند و بگونه ای شوند که مقیاس ها را وارونه ببینند (منکر را معروف ومعروف را منکر ببینند) و بعد از اینکه فرستاده ای از جانب خدا برای چنین امتی فرستاده شد تا انحرافات باطلی را که مردم ، آن انحرافات را قبول ودر مقابل آن خضوع کرده اند وبه آن انحرافات عمل می کنند را برایشان بیان کند سپس آن امت از فرستاده خود روی گردانند ونسبت به او بی توجه ی می کنند ویا او را مسخره می کنند .
بنابراین علت عذاب، انحراف و فساد به اضافة رد هرگونه اصلاح این انحرافات و تکذیب رسول خداوند متعال می باشد.
انحراف عقایدی و یا تشریعی در هر امتی پدیدار نمی شود مگر اینکه علت آن ، علماء دین در آن زمان باشند زیرا عامّة مردم قدرت تحریف شریعت را ندارند ودر ضمن مردم عوام نمی توانند دیگران را برای قبول این انحرافات قانع کنند.
پس اگر انحراف از غیر علماء ممکن نیست پس فرد منحرف کننده ، یکی از اینهاست وغالباً از بزرگان علما هستند که مردم در امورشان به او رجوع می کنند سپس در یک مدت خاصی، گروهی از همین علمای غیر عامل از این انحراف محافظت می کنند.
اما فساد اخلاقی عادتی است که بین مردم نشر پیدا می کند با وجود طاغوتهای مفسد وخالی بودن زمانه از علمای مخلص وربانی که یا کشته شده اند و یا تعدادشان کم است و یا کسانی که آن علمای ربانی را یاری کنند اندک هستند و یا علمای غیر عاملی وجود دارند که بر شهوات تکیه زده اند. این علمای غیر عامل با سیرت وفطرت زشتشان مردم را از راه راست گمراه می کنند بلکه سبب این می شوند که بسیاری از مردم از دین متنفّر وروی گردان شوند و سبب می شوند که مردم تعالیم انبیاء واوصیاء را رد کنند زیرا گمان می کنند که دین ، همین تعالیم علمای فاسد است. و این کسانیکه از دین روی گردان شده اند بسیار نرم تر و حق پذیرتر از کسانی هستند که از علمای فاسد پیروی و از آنها در انحرافاتشان تبعیت می کنند بدون اینکه این عقاید باطل را مورد نقد وبررسی قرار دهند و بدون اینکه به واقعیت پست علمای فاسد اعتراف کنند. هر چند واقعیت آنها آشکار وانکار ناپذیر است و برای شناخت آن احتیاجی به هیچگونه بحث و بررسی ندارد ولی این مقلدین ، مقلِدان کور دلی هستند که هیچ چیز را نمی بینند مگر آنچه که علمای فاسد آنها می بینند،
( وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوامَاأَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوابَلْ نَتَّبِعُ مَاوَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَاأَوَلَوْ كَانَ الشَّیْطَانُ یَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ ) (لقمان-21)
(وهنگامی که به آنان گفته شد از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید، می گویند: نه، بلکه ما از چیزی پیروی می کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم. آیا حتی اگر شیطان آنان را دعوت به عذاب آتش فروزان کند [باز هم تبعیت می کنند])
با وجود این جریان جاهلی نیاز به توضیح زیاد نیست، زیرا ما نتیجه را می شناسیم همچنان که در قرآن حکایت شده وآن، تکذیب پیامبران مصلحی است که از جانب خداوند متعال فرستاده شده اند
(لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْكُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ * قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ * قَالَ یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلالةٌ وَلَكِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ) (اعراف 59-61)
(ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، او به آنان گفت: ای قوم من! تنها خداوند یگانه را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست. من برای شما از عذاب روز بزرگی می ترسم * اشراف قومش به او گفتند: ما تو را در گمراهی آشکاری می بینیم * گفت: ای قوم من هیچ گونه گمراهی در من نیست ولی من فرستاده ای از جانب پروردگار جهانیانم)
وتکرار فرستادگان از جانب خداوند و تکرار در جا زدن و توقف علمای غیر عامل و پیروانشان در مقابل فرستادگان وانبیاء الهی
( وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً …… قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ كَفَرُوا - برسالته - مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِی سَفَاهَةٍ – وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِینَ * قَالَ یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ) (اعراف 66-67)
(وبه سوی قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم. اشراف کافر – برسالتش- گفتند: ما تو را در سفاهت [نادانی و سبک مغزی] می بینیم وما مسلماً تو را از دروغگویان می بینیم * گفت: ای قوم من ؛ هیچ گونه سفاهتی در من نیست، بلکه فرستاده ای از طرف پروردگار جهانیانم) (وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً…) (اعراف-73)
( قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم ...)
(قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ * قَالَ الَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِی آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ) (اعراف-75-76)
(ولی اشراف متکبر قوم او به مستضعفانی که ایمان آورده بودند گفتند: آیا شما یقین دارید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟! آنها گفتند: ما به آنچه او مأموریت یافته ایمان آورده ایم * متکبران گفتند: ما به انچه شما ایمان آورده اید، کافریم)
( وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ) (اعراف-80)
(وبه خاطر آرید پیامبرخدا لوط را هنگامی که به قوم خود گفت: آیا عمل بسیار زشتی را انجام می دهید که هیج یک ا ز جهانیان، پیش از شما انجام نداده است)
چه بسا دل حاکمان طاغوت و ستمگر ، در مقابل یتیمان وگرسنگان و زنان بیوه ای که بالشان شکسته است نرم شود، اما این انسان های غیر طبیعی علمای گمراه بی عمل و تابعینشان اصحاب جمعیتهای غیر خیریه ( که خداوند آنها را لعنت و خوار کند و عارشان را در همین دنیا بر همه ظاهر کند و تاج کفر را بر سرشان بنشاند ) از زنان بیوه ومساکین برای جمع آوری اموال ، سوء استفاده می کنند و توسط اسم این قشر از افراد جامعه آن اموال را به تاراج می برند واگر هم به آنها کمکی کنند بسیار ناچیز و از طریق راه های پست وخوار کننده است و به خدا قسم من خجالت می کشم که کارهای آنها را بازگو کنم و نمی دانم که چگونه این اراذل قوم لوط زمانه این اعمال را انجام می دهند مثلا : یکی از این افراد که خدا روی او را در دنیا واخرت سیاه کند که عمر او حدود شصت سال است با روی باز یکی از این زنان را دعوت کرد وبه اسم عقد متعه (صیغه) با او زنا وعمل فحشاء انجام داد . ویکی دیگر از این افراد که حدود هفتاد سال عمر دارد با یک دختر بیست ساله ازدواج کرد واین انسانهای غیر طبیعی که بنده شهوت هستند جدیدترین ماشین ها را سوار می شوند وبرای خود محافظ قرار می دهند ودر خانه های بزرگ با پیشرفته ترین اثاث ، زندگی و سکونت می کنند .
این افراد پیروان معاویه (لع) وباقی ماندة آل ابی سفیان هستند که رسول خدا از این افراد بیزاری می جوید که اگر منتسبن به حضرت، آنها را به سوی حق دعوت کنند جواب این افراد وارونه وجواب قوم لوط به کسانی که آنها را به اصلاح دعوت کند یکی است وان جواب این است؛ (أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ) (اعراف-82)؛
(اینها را از شهر ودیار خود بیرون کنید که اینها مردمانی هستند که پاکدامنی را می طلبند [وبا ما هم صدا نیستند])
(وبه سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم)
( قَالُوا یَا شُعَیْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ ) (هود-87)
(گفتند: ای شعیب! آیا نمازت به تو دستوری می دهد که آنچه پدرانمان می پرستیدند را ترک کنیم؟ یا آنچه را که می خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟! تو که مرد بردبار وفهمیده ای هستی!).
آنها سعی می کردند، شعیب را با پول و سیاست و تملّق وچاپلوسی و یا حتی ذلیل کردن او از راه خود باز دارند (آیا نمازت چنین دستوری را به تو داده است) (همانا تو بردبار وعاقلی) آنان با تمام یقین تأکید می کردند ما می دانیم که تو عاقل وبردبار وخوش رفتاری، اما پس از مدت کوتاهی که دانستند این چرب زبانی وفریب کاری ها در مورد شعیب (ع) کارساز نیست، مرحلة جدیدی را آغاز کردند : « ملأی از قوم او گفتند » ( ملأ یعنی علمای فاسد که دائما در طول تاریخ در مقابل پیامبران ایستاده اند وبا آنها مبارزه کرده اند ) « ..اشراف زورمند ومتکبر از قوم او گفتند:ای شعیب تو و کسانی را که به تو ایمان آورده اند را ازشهر ودیارخود بیرون خواهیم کرد یا به آیین ما بازگردید ..» اعراف 88 .
-مقدمات عذاب
هنگامی که دلایل عذاب کامل شود و فرستاده تکذیب گردد ومردم بخصوص علمای سوء وپیروان کور آنها او را مورد اهانت وتمسخر قرار دهند، مرحلة جدیدی آغاز می شود که مقدمة طوفان سهمگین است که با نسیم های آرام شروع می شود وافراد نادان گمان می کنند که وضعیّت همین گونه ادامه پیدا خواهد کرد، اما پس از لحظاتی بادهای شدید به اذن خدا همه چیز را ویران می کنند:
(...فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُون ) (انعام-44)
(...درهای هر چیز(منفعت وسود) را بر آنها باز کردیم تا به آن نعمتهای اعطائی خوشحال شوند ناگهان آنها را گرفتیم (وسخت مجازات کردیم) ، دراین هنگام،همگی مأیوس شدند )
عذاب اینگونه آغازمی شود که ابتدا دنیا به دشمنان پیامبر وکسانی که اورا تکذیب کردند رو می کند واین موضوع دو دلیل دارد:
یکی اینکه در لذت ها و شهوت ها و زر و زیور دنیا غرق گردند، پول دوست شوند وتنها هدفشان از زندگی کسب مال باشد جز پول ، چیز دیگری را نبینند وبیش از پیش در گمراهی فرو روند (وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ كَیْدِی مَتِینٌ ) (اعراف-183)
وبه آنها مهلت می دهم، زیرا طرح ونقشه من قوی است)
واین باعث می شود که در هنگام نزول عذاب الهی در دنیا، عذاب روانی آنها نیز زیاد شود، چرا که دنیا از آنها روی گردانده وآنها را رها کرده است، دنیایی که با آغوش باز به استقبال آن رفته بودند ( به آنچه که به ایشان داده شد خشنود شدند ) بدون اینکه درباره وضعیت خوارکننده خود تفکر کنند .................. و گوئی این حدیث قدسی را نشنیده اند : « ای پسر عمران اگر دیدی دنیا و ثروت به تو روی آورده است بگو گناهی است که عقوبتش به سرعت فرارسیده است ) و غافلین همیشه اینگونه اند ، گمان می کنند دنیایی که به ایشان روی آورده است جزای اعمال خیرشان است و نعمتهایی که به ایشان می رسد حاصل دسترنجشان است درحالیکه این در واقع نسیم قبل از طوفان است !! و در واقع گناهی است که عقوبتش به سرعت فرارسیده است !!
** ** **
-کلام اخر :
ابوذرعلیه الرحمه می فرماید : حبيبم رسول خدا (ص) به من فرمودند: اى ابوذر ، حق را بگو و بدرستيكه من حق را گفتم و حق هیچ دوستی برايم باقى نگذاشت.
به نام خداوند بخشنده مهربان،این نوشته ای است از سوی خداوند عز و جل عزیز و حکیم به محمد پیامبر ونور و حجاب او و واسطه ومیانجی و فرستاده و راهنمای خویش که آن را جبرئیل از نزد پروردگار جهانیان فرو آورد ه است، ای محمد اسماء مرا بزرگ دار و نعمتهای مرا سپاس گوی و عطایای مرا انکار مکن ، من خود همان خدایی هستم که هیچ معبودی جز من نیست ، در هم شکننده ستمکاران، دولت بخش ستمدیدگان و حاکم و حسابخواه روز جزایم، من همان خدایم که هیچ معبودی جز من نیست هر کس به چیزی جز فضل من امیدوار باشد یا جز از دادگری من بیمناک باشد او را عذاب خواهم کرد چنان عذابی که هیچ یک از مردمان را بدان پایه عذاب نکرده ام،پس تنها مرا پرستش کن و تنها توکل بر من دار، همانا من پیامبری برنینگیخته ام که دورانش را به پایان رسانم و زمانش سپری شود مگر اینکه برای او جانشینی قرار داده باشم، همانا تو را بر همه پیامبران برتری داده ام وجانشین تو را بر همه اوصیافضیلت بخشیده ا م و تو ر به دو شیر نورسیده ات و دو نواده ات حسن وحسین سرافراز نمودم،... سپس این امر را به فرزند او( امام زمان علیه السلام) که رحمتی است بر جهانیان ( یا برای رحمت به جهانیان) کامل خواهم نمود، همان که کمال موسی و جمال عیسی و بردباری ایوب در وجود او گرد آمده ، در زمان غیبت او اولیای من خوار می شوند و هم چنان که سرهای ترک و دیلم( کنایه از دشمنان عرب) هدیه می شود سرهای آنان نیز به عنوان هدیه برده می شود، پس کشته و سوزانده می شوند و همواره نگران و هراسان و وحشتزده اند، زمین از خونشان رنگین می شود و در میان زنانشان شیون و زاری( در سوگ) بلند می شود، آنان به راستی اولیای من اند و بر من است که از آنان هر گونه کوری و تاریکی عمیق را بردارم و به رعایت آنان زلزله ها را بارگردانم و از آنان دشواریها و گرفتاریهای بزرگ و گردنگیررا بردارم از پروردگارشان درودها و رحمت بر آنان باد و آنان همان هدایت شدگان اند.
اللهم اني نقلت عن اهل بيت نبيك صلوات الله عليهم وسلم ماجاء عنهم وفيهم لنصرة حقهم وبيان شأنهم ... اللهم فأشهد اني قد بلغت .
بن تمام جمع اوری از کتب انصار الامام المهدی (ع)
12 رمضان 1431
[2] - یعنی خداوند منزه ومتعال را از طریق خدای درخلق (مثال خداوند در زمین محمد وال محمد (ع) ) ودر این زمان امام مهدی (ع)است بشناسید او که درود خدا بر اوباد تجلی وظهور خداوند در خلق است یعنی تجلی وظهور شهرعلم ویا مدینه کمالات الهی ؛ وبه عبارت دیگر تجلی وظهور صفات پاک خداوندی در خلق است پس او که درود خدا بر او باد صورت و وجه خداوندپاک ومنزه است که به وسیله آن با خلق خود مواجه می شودحال هرآنکس که شناخت خداوند را در این زمان می خواهد ناچار بایستی حضرت امام مهدی (ع) که خلیفه کامل او و مثال وی در زمین است را باید بشناسد وبا شناخت وی خداوند را خواهد شناخت
[3] - روشنگری از به چاه افتادن یوسف (ع) - از کتاب روشنگری سید یمانی (ع) - (قَالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ).
( گفت ای فرزندان من از ان ترسان و پریشان خاطرم که از او در بیابان غفلت کنید و طعمه گرگان شود ) یعقوب (ع) می خواست بگوید که گرگ نفس اماره است ( که از ان غفلت کردید ) و ان یاد خدا است و حال خود را در عالم ذر بیاد ارید و در ابتدای سوره یوسف :(نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ).( ما بهترین حکایت را به وحی این قران بر تو می گویم و هر چند بیش از این وحی از ان اگاه نبودی ) و شما از این گرگ شعله ور در باطن خود اگاه نیستید وان نفس اماره است همانگونه که از عالم ذر اول اگاه نیستید (وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلا تَذَكَّرُونَ)( شما از نشاءه اول خود اگاه شدید بس چرا متذکر عالم اخرت نمی شوید .. ).و وقتی او را به چاه افکندن (این روزها دعوت را زندانی کردند انهم با زندانی نمودن انصار یمانی ) یعقوب ان گرگی را که یوسف را خورد به انها نشان داد و گفت ( قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ )بلکه این امر قبیح و زشت را نفس مکار در نظر شما زیبا جلوه داده دراین مصیبت صبر جمیل کنم بر رفع این بلیه پس خداست که ما را یاری تواند کرد ).ودر ان چاه یوسف دید که چگونه گرسنگی این گرگ ها را رام می کند وبه سوی او خواهند امد (وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ ( والبته شما را به سختیها چون ترس وگرسنگی و نقصان اموال و نفوس و افات زراعت بیازمائیم و بشارت اسایش از ان سختیها برای صابران است ).و یوسف در خواب صادقه دید این گرگان بین دستان او خضوع می کنند (فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ)( برادران او وقتی وارد مصر شدند بر شاه وارد شدند و گفتند ای عزیز مصر ما با همه اهل بیت خود به فقر و قحطی و بیچارگی گرفتار شدیم و با متاعی ناچیزو بی قدر حضور تو امدیم محبت فرما و بر قدر و احسانت نسبت به ما بیفزا و از ما به صدقه دستگیری کن که خدا صدقه بخشندگان را نیکو پاداش می دهد ). او انها را می شناسد همان گرگ های بودند که قبلا او را خورده بو دند (وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ) ( وانها درک نمی کردند ) . (قَالَ هَلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ)( در این حال گفت شما فهمیدید که با یوسف و برادش چه کردید ودر جهل و نادانی بودید )خدا را یاد نمی کنید ، از یاد خدا غافلید واین ایتی برای خواهان خداست . واگر جهل و غفلت با هم جمع شوند انسان گرگی وحشی می شود که رحمت را نمی شناسد , و یعقوب انها را مخاطب قرار می دهد ومی فرماید ( وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ) ( شما از ان غافلید ).
و یوسف به انها می فرماید :(إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ) ( شما در جهل و نادانی بودید ) .ویوسف وصی و نبی مرسل در برابر برادرنی که حسد کردند ومی خواستند او را به قتل برسانند چه عکس العملی خواهد داشت (قَالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ( گفت امروز هیچ خجول و متاثر نباشید که من عفو کردم خدا هم گناه شما ببخشد که او مهربانترین مهر بانانست ) .واین مانند جواب هابیل فرزند آدم اولین وصی مقتول بر قاتل خود می باشد : (لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ (اگر تو به کشتن من دست بر اوری من هرگز به کشتن تو دست دراز نخواهم کرد که من از خدای جهانیان می ترسم ) و مانند جواب موسی (ع) بر سامری وقتی خواست موسی وهارون را به قتل برساند : (قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لا مِسَاس)( گفت از میان ما بیرون شو تو در زندگانی دنیا به مرضی دچار می شوی که دائم گوئی کسی مرا نزدیک نشود ) .داستان هر بار تکرار می شود ایا موعظه گیرنده و پند گیرنده ای هست ( فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَاب)( در حکایت انان برای صاحبان عقل عبرت کامل خواهد بود ) و بعد از قتل ، دستگاهای اعلام (تبلیغات ) کار خود را می کند تا حقایق را عوض کند و حتی کار به جای رسد که قاتل را مقتول جلوه دهد و مقتول را قاتل (وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُونَ) ( شبانگاه با چشم گریان نزد پدر بازگشتند ).و این گرگ بشری به انداختن یوسف در چاه و تکذیب حقایق اکتفاء نمی کند , بلکه برای تنزیل شخصیت بیشتر او وقتی ان قافله او را از چاه بیرون اوردند وخوشحال شدند , ان گرگ امد وگفت این بنده ماست و چرا گفتند بنده چون می خواستند به هر شکل ممکن از او را حت شوند . و او را با کمترین بهائی فروختند. و در قیمت او زاهد بودند تا او را به هر شکلی به بردگی در اورند و.شخصیت او را خرد کنند .(وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ)( فروختند یوسف را به بهائی اندک و درهمی ناچیز ودر او زاهد و اعراض نمودند بد گوئی کردند تا کاروان نیز بی علاقه شد ) .
[4] - علیبن رئاب از امام صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: هنگامی که با امیر المومنین (ع )پس از کشته شدن عثمان بیعت به عمل آمد بر فراز منبر رفته خطبه ای ایراد فرمود که آن را (امام صادق ع ) ذکر نموده است در آن خطبه می فرماید: «مردم بدانید که گرفتاری شما (دگربار) به شکل خود در همان روزی که خداوند پیامبر خویش را برانگیخت بازگردید سوگند به کسی که او را به حق برانگیخت حتما آشفته و درهم شوید و بدون شک غربال گردید(با فتنه ها که به شما برخورد میکند نیکان از بدان جدا سازی می شوند) تا آنکه پائین مرتبه شما به بلند پایه شما و بلند پایه شما به پائین مرتبه شما باز گردد(زیر و رو شوید) و پیشی گیرند البته آن مسابقه گیران که عقب ماندند، و عقب مانند آن مسابقه کاران که پیشی گرفتند. به خدا سوگند هیچ نشانه ای را پنهان نکرده ام و هیچ دروغی بر زبان نرانده ام و من را از این مقام و چنین روزآگاه ساخته بودند»
[5] - (خدا را آن گونه که باید بشناسند ، نشناختند) پیروان علماى بى عمل کم کم دارند این موضوع را درك می كنند كه علماء ، آنها را در دره اى تنگ و تاريك داخل كرده اند که نه غذائى و نه آبى و نه نورى در آن یافت می شود پس این همان مرگ حتمى در تاريكى است و این علماى بى عمل شروع به پس گرفتن افعال وگفته هاى خود كردند پس چوپانی که کار خود را بلد نیست گوسفندان خود را براى گرگها رها مى كند و به پيروان آنها مى گويم : آنها (علمای بی عمل) را رها كنيد و از حق تلخ و سنگين پيروى كنيد زيرا كه نجات شما در آن است . آيا نمى بينيد كه شما را مانند طعمه اى براى گرگها رها کرده اند ؟ آيا عاقلى هست كه خود را از مرگ حتمى در دنيا و آخرت نجات دهد ؟ از خداوند بترسيد ، از كسى كه مى تواند روح و جسم را با هم در جهنم هلاك كند .
اى مردم بدرستيكه این علماى بى عمل شما را فریفته اند و باطل را به حق شبيه كرده اند . پس به درستی شبهه برای آن شبهه نامیده شد ه است که شبیه به حق است ، اميرالمؤمنين (ع) فرمود: (( شبهه برای آن شبهه نامیده شده است که شبيه به حق مى باشد اما اولياء خدا پس چراغ آنها در آن ، يقين است و راهنمایشان ، سمت هدایت و اما دشمنان خدا دعاهايشان جز به گمراهى ختم نمی شود و راهنماى آنها نابينائی است )). نهج البلاغه ج 1 ص 89
[6] . و نیز در حاشیه صاحب کتاب غیبت نعمانی گفته : والد معظم درتوضیح حدیث فرموده اند: جلمه بر تکه تکه کردن او حرص خواهند ورزید... نکوهش و ذم بسیار بزرگی برای ا نان است وخبر دلالت دارد براینکه آن حضرت از جانب خدای تعالی آگاه بوده است که مردم چشم به راه و خواستار دولت و قائم (ع) نبوده بلکه بیشتر آنان نسبت به شخص ان حضرت نیز کینه می ورزند تا چه رسد به دولت و قدرت آن حضرت، تا آنجا که درمیان فرزندان و خاندان حضرت فاطمه ع (فاطمیان) گروهی یافت می شوند که اگر آن حضرت را به نام وچگونگی و ویژگیهایش بشناسند، چنانچه اورا بیابند، بدون شک به پاره پاره ساختن او دست گشایند و درصدد قتلش برآیند، و بدین جهت امام باقر ع فرمودها ست: ای اباخالدتو سئوالیمشقت انگیز را از من پرسیدی یعن پرسشی که مرا در زحمت و رنج افکند،و چنین می نماید که کابلی از ویژگیهای دیگر آن حضرت غیر از آنچه که قبلاً از طریق پدران آن حضرت (امام باقر ) ع با آنها آشنا شده، از زمان به دنیا آمدن و ظهور و خروج و قیام قائم ع سوالکرده بوده است.
[24] )در اينجا بايد ملتفت شويم که اين ايه کريمه نصي صريح وروشن بر حاکميت خداوند است که روشن مي کند هرکه ان را قبول کرد وانها ملائکه بودند و کس که ان را رد کرد وقبول نداشت ابليس است و بعد از اين هرکه اين حاکميت مطلق خداوندرا قبول نداشته باشد اخر اين ايه بر او مطابقت مي کند يعني ابليس وفرزندانش را دنبال کرده و خدارا فراموش کردند ( شيطان وفرزندانش را دوست خود گرفته ايد در صورتيکه انها شما را دشمنند و ظالمان که به جاي خدا شيطان را برگزيدند بد مبادلي کردن).
[42] - از ابی عبدالله(ع) در حدیث طولانی فرمودند: ((....صاحب این امر به سه شاخصه شناخته می شود که در غیراز او نمی تواند باشد:او اولاترین مردم به امام قبلی می باشد واو وصی و سلاح رسول (ص)را دارد و وصیت نزد اوست)) (اثبات الهداه 1/88) (الکافی 1/428) از ابی عبدالله(ع)فرموند:(ایا دیدید که وصیت کننده از ما به هرکس که بخواهد وصیت کند! نه به خدا در صورتی که ان عهدی از خداوند و رسولش(ص) به مردی بعداز مرد دیگرتا اینکه امربا صاحبش به پایان برسد)(الکافی 1/307) از معاویه بن وهب گفت :ابی عبدالله (ع)اجازه ورودخواستم پس به من اجازه داد شنیدم در کلام طولانی میگفت : (ای کسی که وصیت را اختصاص ما نهادی وعلم گذشته وعلم ما بقی را به ما دادی ودلهای بعضی از مردم را خواستار ما ساخت وما را وارث پیامبران قرار داد وبا ما امتها را خاتمه داد و ما را با وصیت اختصاص نمودی ) (بصائر الدرجات – محمد ابن الحسن الصفار ص 149)....به امام ابی عبدالله (ع)گفته شد که با چه چیزی امام شناخته می شود فرمودند : (با وصیت ظاهر وبا فضل وبه امام کسی نمیتواندبا دهان و شکم و فرج تهمت وارد کند..... واز امام باقر(ع) كه فرمود : ((...اسمش اسم نبی است اگر در ان دچارمشکل شدید در عهد وپرچم وسلاح پیامبرخدا دچارمشکل نمی شوید)) (الزام الناصب2/96-97) نقل از ولید بن صبیح :شنیدم که ابا عبدالله می فرماید :این امر(وصی بودن ) را جز صاحبش کسی ادعا نمی کند واگر کسی به دروغ ادعای ان را بکند خداوند او را هلاک می کند . الكافي : 1 / 373،معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) : 3 / 428،الإمامة والتبصرة: 136).
[43] - نقل از رسول اكرم (ص) نبوتی بعد از من نیست الا مبشرات گفتند مبشرات چیست فرمود روئیت صالحه و روئياي صادقه جزئي از 70 جزءنبوت است ) وميفرمايند: كه روئياي صادقه كلام خداوند است كه ملائكه انرا از خداوند به بنده گان صالح ميرسانند. وميفرمايند: هركس كه مرا در خواب ببيند انگار كه در حقيقت مارا ديده زيرا كه شيطان نه بصورت من ونه بصورت اهل بيت نميتواند در ايد ...نقل از عبدالله بن عجلان :گفت خروج قائم (ع) را نزد ابی عبدالله(ع) یاد کردیم وبرسیدم چگونه او را بشناسیم؟فرمود (ع) هر شخص از شما بیدار می شود و در زیر سرش صحیفه یا نوشته ی میابد که روی ان نوشته شده طاعتش معروف است بشنوید واطاعت کنیدمنتخب الأنوار المضيئة – السيد بهاء الدين النجفي ص 311 / كمال الدين ص654... و وقتيكه بيزنطي از امام رضا(ع) در مورد مسئله خوابهاي صادقه سوال كرد؟ امام ساكت شد و بعد از مدتي گفت اگر هر انچه ميخواهيد به شما بگويم برايتان شر مي شد وسر صاحب امر(ع) را خواهند برد!!! يعني اينكه همانگونه كه خداوند با روئيت صادقه براي سوسف (ع) تمكين داد براي يوسف اهل بيت (ع) با روئيت تمكين خواهد داد ودليلي بر اثبات حقانيت وي نزد صاحب دلان است ...
[44] - ورسول اکرم (ص)فرمود:(اسلام به صورت غریب (جدید)شروع شد وغریب باز می گردد وخوشابه حال غریبان به اوگفتند وانها چه کساني هستند ای رسول خدا ؟فرمود :کسانی هستند که اگر مردم به فساد وسرکشی کشیده شوند انها خود را اصلاح و پاک سازند )(مستدرک الوسائل المیرزا نوری ج11ص323) واز ابی بصیر :به امام صادق (ع)گفتم مرا از فرموده امیر المومنین خبره بده (اسلام به صورت غریب شروع شد و به صورت غریب باز می گردد همانگونه که شروع شد وخوشا به حال غریبان ).فرمود ای ابا محمد :اگر قائم قیام کند (ع)قیام کند دعوت جدید به کار می برد همانگونه که رسول خدا (ص)دعوت کرد)گفتم پس بلند شدم وبه سوی او رفتم وپیشانی مبارکش را بوسیدم وگفتم شهادت می دهم که شما امام من در دنیا و اخرت هستید هر کس که باشما باشد من با او دوست هستم وهر کس که با شما دشمنی کند من با او دشمنم وشما ولی خدا هستید فرمود :رحمت خدا بر شما باد)کتاب غیبت نعمانی ص322)
[45] - اول اینکه اتخاذ منهج معین - علم رجال – که از اهل بیت (ع) صادر نگشته است تعدی روشن و مخالفت شریعت محمد وال محمد(ص) محسوب می شود پس چگونه اگر با چنین منهجی مخالف اهل بیت شد- در رویاتی که در بحثهای بعدی با ذکر سند متواتر به ان اشاره خواهد شد فرموده اند که هرگز حدیثی را تکذیب نکنید ... ولی این اشخاص بدون در نظر داشتن کلام اهل بیت هر کلام وروایتی که مخالف هوای انها باشد بدون هیچ دلیل تکذیب می کنند در بخش نمی خواهم وارد جزئیات شویم ولی من باب مثل به تناقص علم رجالی توجه کنید : از معتبرترین کتب رجالی و مشهورترین انها رجال طوسی و نجاشی است در می یابی بعد از تصحیف و تحریف مجانب واقع است مثلا نجاشی افضل ترین صحابه ائمه را ضعیف می شمارد مانند جابر بن یزید و مفضل بن عمر وداود بن کثیر رقی و معلی بن حنیس و غیرهم با وجود کثرت روایایت متواتر مدح انها در کلام اهل بیت وبه ان نیز تناقص بین غلمای رجال جای خود دارد .
مثلا می بینی شیخ طوسی شخص را در علم رجال مدح و موثق می شمارد ونجاشی ان شخص را ضعیف می شناساند وعکس ان نیز موجود است .وحتی نزد شخصی از علما سند رجالی شخصی را جای ضعیف معرفی میکند وجای دیگر موثق مثلا شیخ طوسی در مورد سهل بن زیاد رازی در کتاب رجال ص 381می گوید سهل بن زیاد مکنی با سعید از ثقات رازی است ...ولی وقتی در کتاب دوم شیخ طوسی وان کتاب فهرست است ص 140حدیث 339می گوید سهل بن زیاد معروف به ابا سعید ضعیف و ....
وبرای تاکید کلامام خود چند نمونه از این تناقضات را ذکر می کنیم . وانشاء الله کتابی در این زمینه در حال نوشته شدن است
داود بن کثیر رقی : شیخ طوسی در رجال خویش ص 329رقم حدیث 5003 اینگونه او را یاد می کند مولی بنی اسد از ثقات...
شیخ طوسی در رحال ص 156رقم 410 داود بن کثیر .... خیلی ضعیف و غلو در روایات دارد واضافه میکند احمد بن عبدالواحد در مورد او گفته از بن کثیر روایتی سدید نیافته ام. در حالی که امام صادق (ع) در مورد ایشان فرموده ا ند داود نزد من بمنزله مقداد نزد رسول (ص) است معجم رجال حدیث ج 8ص 405
محمد بن خالد بن عبدالرحمن بن محمد البرقی طوسی در رجال خود ص349رقم5391 : محمد بن خالد از - ثقات - ایشان از از اصحاب ابی حسن موسی (ع) ونجاشی در رجال خود ص322رقم 898: محمد بن خالد ...در حدیث ضعیف واز اشخاص ادیب و داری معرفت در علم عرب . معلی بن خنیس در رجال طوسی ودر کتاب غیبت ص346- از اقوام ابی عبدالله (ع) و او را داود بن علی به قتل رساند واز ممدوحین ومحمودین نزد ایشان بود وبر منهاج وامر مشهور بود ودر رجال نجاشی ص 417رقم 1114: معلی بن خنیس مولی صادق (ع) و قبل از ان مولی بنی اسد ، بزاز جدا" ضعیف ... با وجود اینکه شیخ خوئی روایتی را با سند معتر از امام صادق (ع) در هنگام وفاتش یاد می کند که امام فرمود به خدا قسم وارد بهشت شد . وعلا رقم اینگونه اختلافات و تناقضات وثضعیفات رجالی فروان منهج انها که همان منهج جرح و توثیق نمی شود تسلیم مطلق ان شد . واگر انها موافق کلام اهل بیت (ع) عمل می کردند به چنین جای نمی رسیدند زیرا که اهل بیت راه رسیدن به مقصود را نشان داده اند. ودر بعضی مکانها بر حسبه تقیه و حفظ اصحاب خویش از ظلم ظالمین در بعضی مواقع بر ذم اصحاب خود کلامی گفته اند . وحتی بعضی از صحابه اهل بیت بدستور انها خود را به جنون زده اند . مانند این روایت که ..... مردی بر ما وارد شد و کتابی در دست داشت و ان را تحویل جابر داد جابر ان را بر دو چشم خویش نهاد و بعد از بوسیدن گفت این از محمد بن علی برای جابر بن یزید ... گفت اخرین بار که سید وملای ما را دیدی گفت یک ساعت پیش جابر گفت قبل نماز یا بعد ان گفت بعد نماز پس کتاب را باز کرد وخواند و اثار خواند در صورت نمایان بود وبعد از ان جابر را ندیدیم که یک بار خنده بر لب داشته باشد ؛ تا به کوفه رسدیم ووقتی که شب را در انجا سپری کردیم صبح برای دیدار نزد جابر امدم واینگونه جابر را دیدم که استخوان های بر گردن زده بود و بر چوبی سوار شده و می گفت وداد می زد – منصور بن جمهور امیری غیر مامور ... وابیاتی بر این نحوه می خواند پس به من نگریست و چیزی نگفت و خود چیزی به ایشان نگفتم وگریان از او جدا شدم و بچه ها را بصورت دسته جمعی حلقه زده بطرف وی در حال حرکت دیدم و مردم می گفتند که جابر دیوانه شده وبه خدا قسم چند روز نگذشت تا اینکه کتابی از سوی هشام بن عبدالملک وارد که از والی خواسته بود شخصی به اسم جابر جعفی را گردن زده و سر او را برای من بفرستند پس والی به نزدیکان خود گفت جابر کیست ؟ گفتند خداوند خیر خواهت باشد جابر شخص صاحب علم و فضل وحدیث بود وبعد از رفتن به حانه خدا دیوانه شده و با بچه ها در کوچه وخیابان بازی می کند . پس والی گفت خدا را شکر که از کشتن شخصی معاف داشت و ایامی نگذشت تا اینکه منصور بن جمهور بن جمهور وارد کوفه شد و انچه که باید انجام می داد را انجام داد . کافی ج 1 ص 397 پس عجب از شخصی مانند نجاشی شخصی مانند جابر بن یزید جعفی را ضعیف می پندارد با وجود روایات مدح فراوران از اهل بیت در مورد ایشان . واخر اینکه محقق نائینی (رح ) در مورد کتاب کافی گفته که ( مناقشه سند روایات کافی حرفه عاجر وعصای ادم شل می باشد ) معجم رجال حدیست ج 1 ص81 در حالی که اغلب بیشتر از رجال حدیث کافی مجروح بلکه انها را ضعیف در کتاب رجال می دانند _ نسبت به منهج متاخرین _ از احادیث کافی 9485از مجموع 16199یا 16121حدیث فقط صحت حدیث دارند و باقی حسن موثق و قوی وضعیف می باشند . ورسول اکرم فرموده اند که من دو امانت را نزد شما به امانت می گذارم وحرفی از سومی و چهارمی مانند علم رجال و علم منطق و اجماع وعقل و اصول نفرموده اند!!!! همین چند دلیل برای کسی که گوشی شنوا دارد کافی است
[46] ) تفسیر امام عسکری (ع) ص 641.
[48] - تهامه: منطقه بسيار وسيعی از يمن می باشد که تا مکه ادامه دارد.
[50] - يعنی نامش در ميان معصومين ذکر شده است.
[51] امام علی ابن الحسین(ع) نقل شده :( ... عصمت در ظاهر خلقت نیست که با آن شناخته شود و معصوم نخواهد بود مگر به او وصیت شده – پس به او گفتند ای فرزند رسول خدا معنی معصوم چیست؟ فرمودند:اوست معتصم به حبل یا ریسمان خداوند و ریسمان خداوند همان قران است که تا روز قیامت جدا نمیشوند وامام به سوی قران هدایت می کند و قران به سوی امام هدایت می کند و آن گفتار خداوند تعالی :{إنَّ هَـذَاالْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ}) (معانی الاخبارص132)
[53] - اسرائيل يکی از نامهای حضرت يعقوب (ع) است که بمعنی عبدالله است.
[54] - نقل از حذیفه یمانی : پیامبر (ص) نام مهدی را برای بیعت گرفتن از مردم یاد می کند ومی فرماید : مهدی که بین رکن ومقام با او بیعت می شود سه نام دارد : احمد ، عبد الله و مهدی .
[55] - يعنی شبيه موسی بن عمران عليه السلام است .
[56] - نام در زبان عربی کنايه از شخصيت می باشد ومعنی کلام امام (ع) اين است که قائم دو شخصيت دارد يعنی دو نفر از اهل بيت بنام قائم ناميده شده اند.
[57] - امیرالمؤمنین : ...پس در آن زمان خداوند متعال ، بنده ای بی گذشت و سنگدل ( نسبت به کفار ) و دارای نسل نا معلوم را مبعوث خواهد کرد که پیروزی از آن اوست و اصحابش ..سیاه جامه هایند و پرچمهای سیاه به دست دارند) (الغیبه نعمانی )
[58] - در روايات اهل بيت (ع) خليفه حضرت مهدی (ع) را « منصور» ناميده اند وخليفه حضرت مهدی همان يمانی موعود است.
[60] -از ابان بن تغلب روایت شده که گفت شنیدم که امام باقر (ع) فرمود (اگر پرچم حق ظاهر شد اهل مشرق واهل مغرب برآن لعنت میفرستند می دانی برای چه ؟گفتم خیر فرمود : برای اینکه کسی از اهل بیتش قبل از خروج او ظهور میکند )بحارالانوار : ج52 ص363
[61] -ازابی حمزه ثمالی نقل شد که از امام باقر (ع) شنیدم که فرمود: (براستی که لعنت اگر از سوی صاحبش به حرکت درآمد. اگر طریقی پیدا نمود میرود واگر جایگاهی پیدا نکرد بسوی صاحبش برمیگردد )کتاب کافی ج2 ص360
[62] - در كتاب عصر ظهور كوراني ص127 امده او(دجال) در خواب ميبيند كه به او ميگويند برخيز قيام كن وسه چوب ني(خيزران) در دست دارد به هركس بزند مرگشان حتمي است وان دجال بوش و امريكاست بوش اعلان كرد كه من در خواب ديدم كه خدا (عيسي ع) كه به من گفت مردم عراق را نجات بده وحتي همسرش در يك شبكه تلويزيوني(العربيه) ان را تائيد كرد و اما امريكا با سه حربه به خليج امد وان سه حربه يك اقتصاد دوم قدرت و سوم دين جديد به اسم دموكراسي واين همان خواب فرعون زمان كه دنبال موسي زمان (ع) كه فراري ومتواري است مي گردد واینهمه قتل وغارت می کنند زیرا سقوط انها بدست موسی(ع) زمان...ودين جديد او دمكراسي است كه رسول اكرم انها را از ان منع كرده كه در ادامه بحث خواهد اورد ورسول فرموده هر كس از انها تبعيت كند خداوند او را يهودي محشور مي سازد ... (...از بيامبر شنيدهاند كه ميفرمود واي بر امتم از دو شورا كوچك وبزرگ برسيدن ان دو چيست فرمود شوراي كبرا در شهر من وبعد از وفاتم براي غصب خلافت برادرم وحق دخترم ميباشد (همان سقيفه بني ساعده ميباشد كه با امام علي (ع) غير از چند يار معروفش كسي باقي نماند )واما صغرا در زورا(بغداد)عقد ميشود براي تبديل سنت من وتغير احكام خدا انجام ميشود .. مناقب العترة /ومائتان وخمسون علامة130). علائم ظهور او . نوشته محمودي كلبايكاني
. وهمه ديدن اين شورا را كه همه كافر ومسلمان وهابي وزيدي سني وكمونيست را برادر شيعيان ميداند وان همان دين جديد امريكااست كه همه بايد تابع ان باشند واين دستور در ماه مبارك خدا ونزول قران انجام گرفت و احكام خدا را عوض كردن انهم با قبول دين امريكاي وقران ميفرمايند(أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ)أي مومنان يهود ونصارا اولياء خود قرار ندهيد وهركس از شما به تولاي از انهاراضي شود از انهاست وخداوند قوم ظالم را هدايت نميكند (وحتي از نها جائزه صلح نوبل را دريافت كرده اند) علماي بي عمل بجاي اينكه از امام زمانشان كمك بخواهند به دنبال امريكا فرستادن و بجاي گفتن خدايا ما طاقت جنگ با جالوت را نداريم بس ملكي را براي ما بفرست وخدا طالوت را براي انها فرستاد .... علماي بي عمل گفتند وندا مي دهند خدايا امريكا را براي ما بفرست..
[63] - الفتن - ابن حماد: ص150، معجم أحاديث الإمام المهدي: ج2 ص63.
[64] - الفصول المهمة ج 3 - الحر العاملي ص 263وازامام صادق نقل شده كه واهل شهري بنام سيجستان (سيستان كنوني )انها شرترين دشمنان ما واهل عداوت وشر خلق وخليفه مي باشند وبر انها عذابي مانند هامان وقارون است ....- وروايات غير كه در كتاب بشارة الاسلام و غيبة نعماني و دار السلام موجود مي باشد
[65] -همانطور كه شريح قاضي از ياران امام علي (ع) بود واز شيعيان او ولي فتواي قتل امام حسين(ع) را داد انهم فقط بخاطر مصلحت دنيوي ... بحار الأنوار ج17 ص166 بيامبراكرم(ص) ميفرمايند زماني ميرسداگرازكسي چيزي شنيدي بهترازانكه اوراببيني واگراورا ديديدبهتر ازانكه اورا تجربه كنيدواگر اورا امتحان كني احوالش راظاهرميكنددينش درهم وهمتش براي شكمش وقبله انها زنان وركوعشان براي بدست اوردن لقمه نان . وسجودشان براي درهم. مست وحيران نه يهودن ونه مسلمان)واين حال مسلمين اخر زمان است كه همه دم از دين يهود ونصارا ميزنند ؛ دموكراسي امريكاي !!!!
[66] - از آنها (ع) نقل شده است : از امیر مؤمنین (ع) در حدیث طولانی آمده:((...برای ما پرچمی است که هر که از آن گمراه شد درمانده است و هر کس از آن سبقت بگیرد پیروز و هر کس از آن تخلف کند به هلاکت رسیده و هر کس به آن تمسک جوید نجات خواهد یافت...))البحار:ج10:ص89. و در حدیثی طولانی از رسول خدا (ص) آمده:((...تا اینکه خداوند پرچمی برای ما از جانب مشرق بفرستد هر کس به یاری آن شتافت پیروز شد ، و هر کس به آن استهزاء نمود مورد استهزاء قرار می گیرد، آنگاه مردی از اهل بیت من اسم او همانند اسم من و خلق او همانند خلق من بیرون می آید...)دلائل الإمامه للطبری الشیعی : ص 445 امام باقر (ع) که در آن می فرماید: (... زمین گیر باش ولی از کسی از آنها تبعیت و پیروی مکن تا اینکه مردی را می بینی از فرزندان حسین (ع) که با او عهد پیامبر خدا (ص) و پرچم و سلاحش است که عهد پیامبر خدا ...) تنهاترين برجم كه با عهد رسول اكرم امد وان وصيت رسول اكرم است برجم يماني مي باشد: از امام باقر (ع) در حدیثی طولانی آمده است : (... در همه پرچمها پرچمی باهدایت تر از پرچم یمانی نیست که آن پرچم هدایت است زیرا به صاحب شما دعوت می کند و اگر یمانی بیرون آمد فروش اسلحه بر مردم و هر مسلمانی حرام خواهد بود و اگر یمانی خروج کرد به سوی او بشتاب زیرا پرچم او پرچم هدایت است و برای هیچ مسلمانی جایز نیست که از او روی برگرداند زیرا هر کس این کار را انجام دهد از اهل آتش خواهد بود چون او به حق مستقیم دعوت می کند ) غیبة للنعمانی : ص 256 .
[67] - المعجم الموضوعي: 767 ابي عبيده حذاء از امام باقر سوال کرد که این امر (ظهور امام )چه وقت است ؟وامام به او می فرمایند هرگاه منتظرش باشید از جهتي بیاید واز سمت وجهتي دیگر امد او راانکار نکنید...
[68] - توجه :اولا :حرکت اولیه ابراهیمی که بوسیله پدر انبیاء یعنی حضرت ابراهیم (ع)از عراق شروع وبا خاتمه این حرکت بوسیله حضرت علی (ع)و فرزندان پاک وطاهرش باز هم در عراق پایان پذیرفت. تمام این مسیر شروع وپایان آن بوسیله علائم ونشانه هایی است که با سعی وتلاش وخونهایی که انبیاء وپیامبران (ع)دراین راه مقدس برای خدا اهدا کردند می باشد تا راه را برای حرکت دوم ابراهیمی نیز آماده نمایند وهمانا ان حرکت و انقلاب حضرت مهدی(ع) ومهدویت کبری است .وبا اینکه نمی خواهم وارد جزئیات بشوم لیکن میگویم : آنچه دراین مسیر گذشت ونقشه ها درآن پایه ریزی شد در این گام نیز باید اجرای آن تکرار شود عراقی که پدر انبیاء را از خودش طرد (حضرت ابراهیم (ع)ودعوتش را نپذیرفت وتنها کسانی که به حضرت ابراهیم (ع)ایمان آوردند ســـــــــــــــاره (ع)وحضرت لوط (ع)بودند (در ابتدای دعوت) وهمانا این حرکت با حضرت مهدی تکرار خواهد شد ومصر وشمال افریقا که بنی اسرائیل ودعوت ابراهیمی را در آغوش گرفت نیز با حضرت مهدی همان رفتار را خواهد کرد وانقلاب جهانی وی را در آغوش خواهد کشید وهمچنین شام(سوریه) نیز رفتاری تکراری همانطور که در اول زمان داشت نیز خواهد داشت پس به همین دلیل از معصومین علیهم السلام آمده که صفوف انصار متشکل است از اخیار (خیرین)عراق و نجباء مصر وابدال شام ، از جابر جعفر منقول است که گفت :حضرت ابو جعفر (ع)(محمد باقر (ع))میفرماید : ( يبايع القائم بين الركن والمقام ثلاثمائة ونيف عدة أهل بدر فيهم النجباء من أهل مصر والأبدال من أهل الشام والأخيار من أهل العراق، فيقيم ما شاء الله أن يقيم ) . حضرت ابو جعفر (ع)(محمد باقر (ع))میفرماید :افرادی که با قائم بین رکن ومقام بیعت میکنند سیصدواندی هستندکه عده آنهاهمان عده افرادجنگ بدر میباشندودر بین آنها نجباء مصر-ابدال شام واخیار عراق برپامیدارآنچه را که خداوندمقدر نموده است.وفکرنکنید این اسامی بدون هدف وبطور اتفاقی نام گذاری شده اند بلکه در درون آنها معانی هست که اخیار(خیرین) عراق با اشرار آنها مقابله میکنند وابدال(تبدیل شدگان) از شام بدین مفهوم که دربین آنان تبدیل صورت می گیرد یعنی افرادی که مردم فکرمیکنند حضرت قائم رادرزمان ظهورش یاری می نمایند ولی در عمل خلاف آن را می بینند وآن افرادی که مردم فکر میکنند دشمن حضرت امام مهدی(ع) هستنداورا یاری می دهندوبرای همین مهمترین صفت انصار واقعی اهل شام ابدال است اما نجباء(افراد نجیب) مصر ، افرادی هستند که از مخالفین حضرت مهدی وازمخالفین خاندان ال محمد (ص) دوری می جویند ودارای نقش مهم وبزرگی درانقلاب مهدویت مبارک جهانی دارندوبه غیر از این نقش مخفی تبلیغی که حضرت علی (ع)برای نجباء مصر بیان فرمودند.از عبایه الماسری نقل شده که امیر المومنین (ع)فرمودند: قائم عليه قال (ع) : ( لأبنين بمصر منبراً ... قلت : له يا أمير المؤمنين كأنك تخبر أنك تحيا بعد ما تموت ؟ فقال : هيهات يا عباية ذهبت في غير مذهب يفعله رجل مني ) حضرت فرمود :در مصر منبری خواهم ساخت ....... عبایه گفت: یا امیر المومنین گویا خبر می دهی بعد از مرگت زنده خواهی شد ؟ حضرت فرمود :هیهات ای عبایه در مذهب دیگری رفتی بلکه این عمل را شخصی ازخاندان من انجام میدهد. بحار الانوار ج53 ص59
و از حضرت علی (ع)خبری دیگر نیز ذکر شده درباره مهدی واصحابش:( ... ويسير الصديق الأكبر براية الهدى ..... ثم يسير إلى مصر فيصعد منبره فيخطب الناس ..... ويقذف في قلوب المؤمنين العلم، فلا يحتاج مؤمن إلى ما عند أخيه من العلم، فيومئذ تأويل الآية : ﴿ يُغْنِ اللّهُ كُلاًّ مِّن سَعَتِهِ ﴾() ) ().: وهمانا رستگوی بزرگ باپرچم هدایت روانه خواهد شد.... پس بسوی مصر روانه میشود واز روی منبرش بالا رفته وخطبه ای برای مردم میخواند ....ودر درون قلبهای مومنین علم را جاری میسازد ودر این حال هیچ مومنی احتیاج به علم برادرش نخواهد داشت و در آن هنگام آیه زیر تفسیر وتاویل میشود که:(خداوند هر یک را ازدیگری به رحمت واسع خود بی نیاز خواهد کرد)از این روایت چنین بر میاید که که منبر حضرت مهدی (ع)قبل از ظهورش در مصر برپا میشود واین به وسیله نجباء مصر مهیا خواهد شد. ... از کتاب سفر حضرت موسی (ع) با عبد صالح
[69] - نقل کلام سید یمانی (ع) کتاب (مع العبد الصالح ص 40) آمده است
[70] - المعجم الموضوعي: 767 ابي عبيده حذاء از امام باقر سوال کرد که این امر (ظهور امام )چه وقت است ؟وامام به او می فرمایند هرگاه منتظرش باشید از جهتي بیاید واز سمت وجهتي دیگر امد او راانکار نکنید...