متن کتاب

انتشارات انصار امام مهدی (ع) احکام نورانی اسلام جلد اول (عبادت‌ها) سید احمدالحسن (ع) وصی و فرستاده و یمانیِ امام مهدی(ع) مترجم گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع) نام کتاب: احکام نورانی اسلام، جلد اول (عبادتها) نویسنده: احمدالحسن(ع) مترجم: گروه مترجمان انتشارات انصار امام مهدی(ع) نوبت انتشار: سوم تاریخ انتشار: 1397 کد کتاب: 126 ویرایش ترجمه: سوم جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص دعوت مبارک سید احمدالحسن (ع) به تارنماهای زیر مراجعه نمایید. www.almahdyoon.co www.almahdyoon.co/ir فهرست دربارۀ این کتاب 12 احکام نورانی اسلام (جلد اول) 15 کتاب طهارت 17 بخش اول: آب‌ها 19 بخش دوم: طهارت با آب 27 فصل دوم: در احکام تخلّی 29 اول: چگونگی تخلّی 30 دوم: استنجاء (شستن مجرای بول و غائط) 31 سوم: سنتهای تخلّی 32 فصل سوم: نحوۀ وضو گرفتن 33 فصل چهارم: احکام وضو 42 فصل اول: غسل جنابت 44فصل دوم: حیض 50 فصل چهارم: نفاس 62 سوم: کفن کردن میّت 70 چهارم: در احکام دفن کردن و در خاک قرار دادن 74 مستحبات تدفین: 75 بخش سوم: طهارت با خاک (تیمّم) 81 بخش چهارم: نجاسات و احکام آن‌ها 87 نهم: فقاع (آب جو) 91

مکروهات

92 کتاب نماز 98 اصل اول: مقدمات نماز 99 و آن هفت‌ مورد است: 99 مقدمۀ اول: در مورد تعداد نمازها 99 نمازهای پنجگانۀ یومیّه: 99 نوافل نمازهای یومیّه: 100 مقدمۀ دوم: وقت نمازها 101 وقت نمازهای واجب روزانه: 101 وقت نمازهای نافلۀ روزانه: 103 احکام وقت نماز 105 مقدمۀ سوم: قبله 109 اول: [جهت] قبله 109 دوم: کسی که روبه‌قبله ایستاده 111 سوم: چیزهایی که باید برای آن روبه‌قبله ایستاد: 112 چهارم: احکام مربوط به روبه‌قبله ایستادن 113 مقدمۀ چهارم: احکام لباس نمازگزار 114 [موارد مکروه:] 119 مقدمۀ پنجم: مکانِ نمازگزار 120 نماز در این مکان‌ها کراهت دارد: 122 مقدمۀ ششم: چیزهایی که می‌توان بر آن سجده نمود 123 مقدمۀ هفتم: اذان و اقامه 124 اول: آنچه برای آن اذان و اقامه گفته می‌شود 125 دوم: مؤذن 126 سوم: کیفیت اذان 127 چهارم: احکام اذان 128 بخش دوم: افعال نماز 131 واجبات نماز: 131 اول: نیت 131 دوم: تکبیرة‌الاحرام 132 سوم: قیام 134 چهارم: قرائت 135 پنجم: رکوع 141 واجبات رکوع پنج مورد است: 142 مستحبات و

مکروهات

رکوع: 143 ششم: سجده 144 واجبات سجده شش چیز است: 144 هفتم: تشهد 147 هشتم: سلام 148 پنج چیز در نماز مستحب است: 149 مبطلات نماز: 151

مکروهات

نماز: 152 بخش سوم: سایر نمازها 154 [این بخش چند فصل دارد:] 154 اول: سبب نماز آیات 168 دوم: کیفیت نماز آیات 169 اول: کسی که بر او نماز میّت خوانده می‌شود 171 دوم: کسی که نماز میّت را میخواند 171 الف- نمازهای مستحبی که وقت معینی ندارند: 176 اوّل: نماز طلب باران (استسقاء): 176 مستحبات نماز طلب باران: 176 ب- نمازهای مستحبی که وقت معین دارند: 178 بخش چهارم: که شامل پنج فصل است 182 عمد: 182 قضای نماز: 193 جهت اول: مستحب است که همۀ نمازهای واجب به جماعت خوانده شود. 196 فصل چهارم: نماز خوف و مطارده 208 شرط اول: مسافت 213 کتاب روزه 221 فصل اول: ارکان روزه 221 فصل دوم: انواع روزه 238 اول: علامات 238 دوم: شروط روزه 241 بخش اول: چیزهایی که باوجود آن، روزه بر انسان واجب می‌شود 241 اول: کفاره‌هایی که در آن علاوه بر روزه، چیزهای دیگری هم واجب می‌شود 246 فصل سوّم: ملحقات روزه 254 کتاب اعتکاف 257 تعریف اعتکاف 257 شرایط شش‌گانۀ اعتکاف 257 احکام اعتکاف 263 بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً. از گروه مترجمین و ویراستاری انصار امام مهدی (ع) تشکر می‌کنیم که زحمت ترجمه و ویراستاری این کتاب نفیس را برعهده گرفتند. به این خاطر که بحث احکام، بحث دقیقی است و عبارات آن دقیق است، لذا سعی شده از عبارات ساده و روان و درعین حال تخصصی استفاده شود؛ همچنین از خواننده گرامی تقاضا داریم که پیش از عمل به مضمون کتاب، به متن عربی آن مراجعه کند؛ و در جایی که ترجمۀ مطلب، ظاهر روشنی ندارد، به متخصصین احکام (کارگروه شرایع مؤسسه رسمی وارثین ملکوت) مراجعه کند تا دچار اشتباه در برداشت نشود. برای درک بهتر مطالب، توضیحاتی از کتاب احکام الشریعه بین السائل و المجیب -از انتشارات انصار امام مهدی (ع)- توسط مترجم در پاورقی اضافه شده است؛ همچنین توضیحات مختصری در متن کتاب افزوده شده و آن نیز در کروشه قرار گرفته است. امید است که این تلاش، موردپذیرش امام مهدی (ع) و وصی ایشان سید احمدالحسن (ع) قرار گیرد. انتشارات انصار امام مهدی (ع)

-دربارۀ این کتاب

«شرائع‌‌الاسلام فی مسائل‌الحلال و الحرام» (احکام و شرایع اسلام در مسائل مربوط به حلال و حرام) نوشتۀ دانشمند فاضل و دوستدار دلسوز و خیرخواه آل محمّد(ع)، ابوالقاسم نجم الدین جعفر‌بن حسن است. او برای شناخت احکام شریعت اسلام از طریق روایات پیامبر و ائمّه (ع)آنچه در توان داشت انجام داده است، اما در بعضی موارد به خطا رفته و در مواردی نیز مردّد شده است؛ البته این خطاها نه از روی عمد، بلکه به دلیل کوتاهی (فکر) بوده و راهی برای دفع آن نداشته است. این کتاب را به دستور امام مهدی (ع)و بر اساس آنچه از ایشان آموختم تصحیح و احکام شریعت اسلام را بیان نمودم. ایشان مرا امر فرمودند تا علومی را که اهلش موجود و زمانش رسیده است بیان کنم و آنچه را وقتش نرسیده به وقتش موکول کنم؛ و هر‌کس با این احکام مخالفت کند با امام مهدی(ع) مخالفت کرده است: (قالَ رَبِّ احْکمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ)؛ ([1]) (گفت: خدایا به حق داورى کن، پروردگار ما مهربان است و بر آنچه توصیف مى کنید از او یاری می خواهیم). به خاطر کوتاهی، از درگاه خداوند و رسولش و امام مهدی(ع) عذر می‌خواهم و از خدا میخواهم که گناه گذشته و آیندۀ مرا ببخشاید. ای خداوند بزرگ! گناه بزرگ مرا ببخشای؛ چراکه گناه بزرگ را، جز بزرگ نمی بخشد: (إِنَّا فَتَحْنا لَک فَتْحاً مُبیناً * لِیغْفِرَ لَک اللهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِک وَ ما تَأَخَّرَ وَ یتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیک وَ یهْدِیک صِراطاً مُسْتَقیماً)؛([2]) (ما براى تو گشایشی آشکار فراهم ساختیم * تا خداوند گناه گذشته و آیندۀ تو را ببخشد و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید). گنه‌کار تقصیرکار احمدالحسن 15 شعبان 1426 ه. ق ۲۸ شهریور ۱۳۸۴ ه. ش

-احکام نورانی اسلام (جلد اول)

( کتاب طهارت ( کتاب نماز ( کتاب روزه ( کتاب اعتکاف

-کتاب طهارت

طهارت: نامی است برای وضو، غسل یا تیمّم، به‌گونه‌ای که مکلّف به‌وسیلۀ آن‌ها مجاز به نمازخواندن می‌شود.([3]) هرکدام از آن‌ها دو نوع می‌باشد: واجب و مستحب. وضوی واجب: وضویی است که برای نماز واجب، طواف واجب یا لمس کلمات قرآن (نه حرکات آن)، اگر واجب باشد([4]) باید انجام شود، و در غیر این موارد، وضو مستحب است (مانند قرائت قرآن و ورود به مسجد). غسل واجب: غسل‌هایی است که برای انجام یکی از امور سه‌گانۀ بالا (نماز واجب، طواف واجب و لمس کلمات قرآن در صورت وجوب) یا برای ورود به مساجد یا خواندن عزائم (سوره‌هایی که سجدۀ واجب دارند) اگر واجب شده باشند، باید انجام شود؛ همچنین در روزی که روزۀ آن واجب باشد و شخص جنب به‌اندازۀ یک غسل تا طلوع سپیده‌دم وقت داشته باشد، غسل، واجب می‌شود؛ همچنین برای روزۀ زن مستحاضه که از او به مقدار خیس شدن پنبه، خون خارج شده باشد؛([5]) در غیر این موارد غسل مستحب است (مانند غسل جمعه، توبه و...). تیمّم واجب: برای اقامۀ نماز واجب هنگامی‌که وقت آن تنگ باشد؛ و همچنین برای خروج شخص جنب از مسجدالحرام یا مسجدالنبی(ص) تیمّم واجب می‌گردد.([6]) تیمّم در غیر این موارد مستحب است.گاهی نیز طهارت با نذر و مانند آن واجب می‌گردد. مبحث طهارت چهار بخش اصلی دارد: ( آب‌ها ( طهارت با آب ( طهارت با خاک ( نجاست و انواع آن

-بخش اول: آب‌ها

نوع اول: آب مطلق آب مطلق به هرگونه مایعی گفته می‌شود که اسم آب بدون آنکه چیزی به آن اضافه شود بر آن صدق کند؛([7]) و تمام انواع آن، پاک و از بین برندۀ حَدَث([8]) و نجاست است، و از لحاظ قرار گرفتن نجاست در آن، به سه گروه تقسیم می‌شود: جاری، راکد و آب چاه. آب جاری:([9]) فقط با غلبۀ نجاست بر آن و تغییر یکی از اوصاف سه‌گانه‌اش (رنگ، مزه یا بو) نجس می‌شود [یعنی صفات نجاست بر آن غلبه کند]، و زمانی پاک می‌شود که آب پاک فراوان به‌طور مستمر به آن اضافه شود تا اینکه تغییر به وجود آمده در آن از بین برود. آب حمام نیز اگر متصل به منبعی باشد، حکم آب جاری را دارد.([10]) اگر چیز پاکی با آب جاری مخلوط شود و اوصافش را تغییر دهد یا به خودی خود تغییر کند، تا زمانی که اسم آب بر آن صدق کند از حالت پاک‌کننده بودن خارج نمی‌شود. آب راکد: مقداری از آب که حجمش کمتر از کُر باشد به‌وسیلۀ تماس با نجاست نجس می‌شود، و با ریختن یک حجم آب کُر (457 لیتر) یا بیشتر ـ‌به‌صورت مستمر بر آن‌ـ پاک می‌گردد؛ ولی اگر مقدار آب نجس شده را به حد کُر برسانیم، پاک نمی‌شود.([11]) اگر آب راکد به‌اندازۀ کُر یا بیشتر از آن باشد فقط زمانی نجس می‌شود که نجاست یکی از اوصافش را تغییر دهد؛ که در این صورت باید به‌اندازۀ یک حجم آب کُر به آن اضافه نمود تا پاک شود؛ و اگر تغییرِ به وجود آمده در آن از بین نرفت، باید یک حجم آب کُر دیگر بر آن افزود و این کار را آن‌قدر ادامه داد تا تغییر حاصل از نجاست از بین برود. اگر تغییرات حاصل از نجاست، به خودی خود یا با وزیدن باد و یا با انداختن اجسام پاک در آن از بین برود، پاک نمی‌شود. آب کر: معادل 457 لیتر([12]) است یا آبی که طول و عرض و عمق آن هرکدام سه وجب و نیم باشد. این حکم برای آب برکه‌ها، حوض‌ها و ظرف‌ها یکسان است. آب چاه: اگر آب درون آن کمتر از کرُ بوده و آب ذره‌ذره از زمین خارج شود، در تماس با نجاست، نجس می‌شود؛ اما اگر آب چاه از چشمه‌ای متصل به منبع جوشانِ زیرزمینی تأمین شود و یا اینکه مقدار آبش به‌اندازۀ کر یا بیشتر از آن باشد، فقط با تغییر یکی از اوصافش (رنگ و بو و مزه) نجس می‌گردد. برای پاک کردن آن باید از چاه ـ‌با توجه به چیزی که در آن افتاده است‌ـ آب بکشند تا پاک شود: 1- برای مردار گنجشک یا مرغ (یا آنچه هم‌حجم آن‌ها باشد) بین 10 تا 100 لیتر متناسب با حجم حیوان و وضعیت مردار، و برای مردار عقرب و مار و سمندر (مارمولک بزرگ) بین 30 تا 70 لیتر متناسب با حجم حیوان و وضعیت مردار، آب از چاه کشیده می‌شود. 2- برای مردار گوسفند یا سگ (یا آنچه هم‌حجم آن‌ها باشد) کشیدن 100 تا 460 لیتر آب متناسب با حجم و وضعیت مردار. 3- برای خون، ادرار، مدفوع، منی یا مایعات مست‌کننده، بین 70 تا460 لیتر، متناسب با حجم نجاست و وضعیت آن. اگر مدفوع روان شده یا در آب متلاشی شده باشد، باید 400 لیتر آب کشید؛ اما اگر سفت بوده و متلاشی نشده باشد باید بعد از خارج کردن آن، 100 لیتر آب کشید تا آب چاه پاک شود. 4- برای مردار الاغ، گاو، شتر و شبیه آن‌ها 460 تا700 لیتر متناسب با حجم حیوان و وضعیت مردار. 5- برای جسد مردۀ انسان 700 لیتر آب از چاه کشیده می‌شود. اگر بعد از دور ریختن آب به اندازه‌های گفته‌شده، باز در آب رنگ، بو یا طعم نجاست از متلاشی شدن مردار، خون، مسکر یا غیره باقی بماند، باید آن‌قدر از آب دور بریزند تا رنگ، بو و طعم نجاست از بین برود. سه نکته: 1- در مورد افتادن جنازۀ انسان در چاه، جسم کودک و بزرگسال یک حکم را دارد. 2- اگر چند نجاست با هم در چاه بیفتد ـ‌چه از یک نوع باشند و چه متفاوت‌ـ مقدار آبی که باید دور ریخته شود به همان نسبت زیاد می‌شود و برای هرکدام به مقدار تعیین‌شده آب کشیده می‌شود. 3- اگر مردار حیوان (سگ و بزرگ‌تر از آن) در آب چاه تکه‌تکه یا متلاشی شود، تمام آب چاه باید کشیده و دور ریخته شود. اگر این کار ممکن نبود، آب پاک نمی‌شود، مگر اینکه به‌صورت پیاپی و بدون توقف از روز تا شب از چاه آب کشیده شود و یا به‌وسیلۀ پمپاژ، آب را بیرون بکشند. در مورد مردار کوچک‌تر از سگ هم این کار بهتر است. اگر زمین سفت باشد یا اینکه چاه آب بالاتر از چاه فاضلاب باشد، مستحب است بین چاه آب و چاه فاضلاب پنج ذراع فاصله باشد، ولی اگر چنین نبود [زمین سفت نبوده و چاه بالاتر از فاضلاب نباشد]، بهتر است فاصله هفت ذراع در نظر گرفته شود. فقط درصورتی‌که یقین حاصل شود آب فاضلاب به چاه رسیده باشد می‌توان به نجس‌بودن آب چاه حکم نمود.([13]) اگر نجاست آب چاه محرز شود، استفاده از آن برای طهارت [یعنی چه پاک نمودن اشیا و چه وضو یا غسل] و مصرف آن برای خوردن و نوشیدن به‌هیچ‌وجه جایز نیست، مگر در صورت وجود ضرورت. اگر ظرف آب نجس و آب پاک از یکدیگر معلوم نباشد واجب است از هر دو اجتناب شود و در صورت نبودن آب دیگر، باید تیمّم نمود. نوع دوم: آب مضاف آب مضاف، عصاره‌ای که از جسم هر چیزی گرفته شود و یا آبی که با چیز دیگری مخلوط شده باشد به‌گونه‌ای که دیگر به آن آب خالص گفته نشود.([14]) آب مضاف، پاک است اما پاک‌کنندۀ حدَث و نجاست نیست و به کار بردن آن در موارد دیگر جایز است؛ در صورت تماس با نجاست، نجس می‌شود، چه مقدارش کم باشد و چه زیاد، و مصرف آب مضاف نجس برای خوردن و آشامیدن جایز نیست. اگر آب مضاف پاک با آب مطلق مخلوط شود، اگر موجب تغییر نام آب نشود [یعنی بتوان به آن آب مطلق گفت] طهارت با آن جایز است. طهارت با آبی که به‌وسیلۀ تابش مستقیم خورشید گرم شده باشد و همچنین با آبی که برای غسل دادن میّت به‌وسیلۀ آتش گرم شده باشد، مکروه است. آبی که برای شست‌و‌شوی نجاست به کار رفته نجس است، چه در تماس با نجاست تغییر کند و یا تغییر نکند، غیر از آب استنجاء (که هنگام تطهیرِ محل خروج ادرار و مدفوع پایین می‌ریزد) که پاک است مگر اینکه در تماس با نجاست تغییر کند یا نجاستی از بیرون با آن تماس پیدا کند. آب استفاده‌شده در وضو، هم پاک است و هم پاک‌کننده، ولی آبی که برای برطرف کردن حدث اکبر([15]) به کار می‌رود، گرچه پاک است ولی طهارت (مانند وضو یا غسل) با آن صحیح نیست. نوع سوم: آب باقی‌مانده از آشامیدن (سُؤر) غیر از نیم‌خوردۀ سگ، خوک، کافر‌ و ناصبی،([16]) بقیه آب‌هایی که نیم‌خوردۀ انسانها و حیوانات دیگر باشد، ‌پاک است. بهتر است از نیم‌خوردۀ موجودات مسخ‌شده پرهیز شود. نکته: به طهارت و پاکی ظاهری هر انسانی (مسلمان یا غیرمسلمان) حکم می‌شود، مگر: الف‌: کافر به خداوند که وجود خداوند را انکار می‌کند نه کسی که درباره وجود خدا تردید داشته و بگوید (نمی‌دانم [آیا خدایی هست یا نه]). ب‌: ناصبی که کینه و دشمنی یکی از ائمه، مهدیین یا شیعیانشان ـ‌ازآن‌رو که شیعۀ آن‌ها هستند‌ـ را داشته باشد.([17]) هرکسی که بنا بر ظاهرش حکم به پاکی و طهارتش شود، (سؤر) آب نیم‌خورده‌اش نیز پاک است. نیم‌خورده‌های مکروه: آب نیم‌‌خوردۀ حیوان نجاست‌خوار([18]) و آب نیم‌خوردۀ حیوان مردارخوار، اگر عین نجاست در محل تماس آن با آب وجود نداشته باشد، نیم‌خوردۀ زن حائضی که به او اعتمادی در رعایت احکام نجاست نیست و همچنین آب نیم‌خوردۀ قاطرها، الاغ‌ها، موش، مار، عقرب و سمندر (مارمولک بزرگ) مکروه است. مردار حیوانی که خون جهنده دارد آب را نجس می‌کند و اگر خون جهنده نداشته باشد آب نجس نمی‌شود. خون، حتی اگر به چشم دیده نشود نیز آب را نجس می‌کند.([19])

-بخش دوم: طهارت با آب

که شامل وضو و غسل می‌شود. وضو مبحث وضو دارای چهار فصل است: فصل اول: مواردی که موجب باطل شدن وضو می‌شود که شامل شش مورد است: خروج ادرار، مدفوع و باد شکم([20]) از محل معمول آن. اگر مدفوع از رودۀ باریک شکم خارج شود باطلکننده نیست، اما اگر از رودۀ بزرگ خارج شود باطلکننده است. اگر مخرج در محل غیرمعمول خود قرار داشته باشد وضو را باطل می‌کند؛ همچنین اگر حَدَث (ادرار، مدفوع یا باد شکم) از جای زخمی که بعدها به محل دائمی خروج تبدیل شود بیرون بیاید، باطل کنندۀ طهارت است.([21]) همچنین خواب به‌گونه‌ای که بر دو حس بینایی و شنوایی غلبه کند (انسان نه چیزی ببیند و نه چیزی بشنود) و هر چیز دیگری که عقل را زایل کند مانند اغما، بی‌هوشی، جنون و مستی. «استحاضۀ قلیله» (خروج خون از زن بعد از زمان معمول حیض) نیز باطل کنندۀ وضوست. موارد زیر باطل‌کنندۀ وضو نیست: خروج مذی،([22]) وذی،([23])ودی،([24]) و خروج خون اگرچه از مجرای ادرار و مدفوع باشد(البته خون های سه‌گانۀ حیض، نفاس و استحاضه مبطل وضو هستند)، استفراغ، خلط انداختن، ناخن گرفتن، تراشیدن مو، دست زدن به آلت مرد و زن یا مقعد آن‌ها، لمس کردن زن، خوردن آنچه آتش به آن خورده باشد و سایر چیز هایی که از راه دو عورت خارج شود، مگر آنکه همراه مبطلات (بول، غائط یا منی) باشد.([25])

-فصل دوم: در احکام تخلّی

که شامل سه مورد است:

-اول: چگونگی تخلّی

در هنگام تخلّی، پوشاندن عورت، واجب([26]) و پوشاندن کل بدن، مستحب است.([27]) رو به قبله یا پشت به قبله بودن حرام است،([28]) چه در صحرا و چه در ساختمان. درصورتی‌که ساختمان طوری بنا شده است که محل تخلّی رو به قبله یا پشت به آن باشد، باید در آن محل طوری بنشیند که این عمل رو به قبله و یا پشت به آن صورت نگیرد.([29])

-دوم: استنجاء (شستن مجرای بول و غائط)

شستن مجرای ادرار با آب واجب است و در صورت امکان‌پذیر بودن، غیرازآن کفایت نمی‌کند. کمترین مقدار شستن مجرای ادرار دو مرتبه است.([30]) مجرای مدفوع نیز تا از بین رفتن عین نجاست و اثر آن باید شسته شود، ولی به بوی نجاست اعتنایی نمی‌شود. اگر اثر نجاست از مقدار مخرج بیشتر شد شستن آن با آب واجب است و غیر از آب کفایت نمی‌کند؛ اما اگر از مخرج تجاوز نکرد بین شستن با آب و پاک کردن با سنگ مخیّر است و شستن با آب بهتر است و جمع بین هر دو کامل‌تر است و استفاده از کمتر از سه سنگ کفایت نمی‌کند. واجب است هرکدام از سنگها را بر محل نجاست بکشد و همین‌که عین نجاست با این کار برطرف شود کافی است و لازم نیست اثر آن از بین برود. اگر با سه سنگ پاک نشد باید با سنگهای بیشتری ادامه دهد تا پاک شود ولی اگر با کمتر از سه سنگ پاک شد واجب است تا سه سنگ ادامه دهد و استفاده از یک سنگ از سه جهت کفایت نمی‌کند. با این چیزها نمی‌شود استنجا نمود: سنگی که قبلاً برای استنجا استفاده شده است، عین نجاسات، استخوان، سرگین و پِهِن حیوانات، خوراکیها و سنگ صاف که روی نجاست بلغزد؛ که اگر از این موارد استفاده شود موجب پاکی و طهارت نمی‌گردد.

-سوم: سنتهای تخلّی

که شامل مستحبات و

مکروهات

است. مستحبات: پوشاندن سر و بهتر این است که سروصورت با هم پوشانده شود، پناه بردن به خداوند، نام خدا را بردن، ورود با پای چپ، استبراء،([31]) دعا هنگام استنجا و بعدازآن، و خروج با پای راست و دعا کردن بعد از خروج.([32])

مکروهات

: قضای حاجت در خیابان و محل عبور و مرور، ورودی آب رودخانه، زیر درختان میوه‌دار، محل استراحت قافله‌ها، محل‌هایی که موجب لعنت دیگران است، عورت فرد رو به خورشید و ماه باشد، ادرار کردن به سمت باد و روی زمین سفت و در سوراخ و لانۀ حیوانات و در آب ساکن یا جاری، خوردن و آشامیدن و مسواک کردن در حین تخـلّی و استنجا کردن با دست راست و با دست چپ اگر انگشتری در دست داشته باشد که نام خداوند سبحان یا یکی از پیامبران یا اوصیا(ع) و یا حضرت زهرا(ع) بر آن باشد؛([33]) و سخن‌گفتن مگر به ذکر خداوند متعال یا قرائت آیة الکرسی یا حاجتی که از بین رفتنش سبب زیان شود، همگی مکروه است.

-فصل سوم: نحوۀ وضو گرفتن

وضو پنج عمل واجب دارد: واجب اول: نیت نیت، ارادۀ انجام کاری به‌صورت قلبی است و چگونگی آن به‌این‌ترتیب است: نیت کند که برای نزدیک‌شدن به خداوند متعال و پاکی باطن([34]) وضو می‌گیرد. واجب نیست که نیتِ رفع حدث یا مباح‌شدن عملی که در آن طهارت، شرط است [مانند نماز] و یا نیت وجوب یا استحباب وضو را داشته باشد. برای پاک کردن لباس یا چیز دیگری از هرگونه نجاست، نیت لازم نیست. اگر به نیت تقرب به خداوند قصد خنک شدن یا غیر آن را نیز ضمیمه کند وضویش صحیح است. زمان نیت، هنگام شستن دست‌ها (قبل از شروع وضو) است و پایان وقت آن، زمان شستن صورت است و باید تا پایان وضو بر نیت خود باقی بماند.([35]) تبصره: اگر چند مورد از اسباب وجوب وضو با هم پیش بیاید، یک وضو با نیت قربت کفایت می‌کند و نیازی به تعیین کردن حدث موردنظر (که می‌خواهد از آن پاکی بجوید) نیست؛ همین حکم هنگام واجب شدن چند غسل بر او، جاری می‌شود. واجب دوم: شستن صورت محدودۀ صورت از جهت طولی، از محل رشد موی سر تا چانه و از جهت عرضی فاصلۀ میان انگشت شصت و انگشت وسط دست می‌باشد و هرچه خارج آن باشد جزو صورت نیست. کسی که موی جلوی سرش کمتر یا بیشتر از حد طبیعی باشد، یا کسی که فاصلۀ انگشتانش از عرض صورتش بیشتر یا کمتر باشد، وظیفه‌‌اش این است که ببیند مردم متعارف تا چه اندازه از صورت را می‌شویند و همان مقدار را بشوید. صورت را باید از بالا به پایین تا چانه شست و اگر عکس آن عمل شود صحیح نیست. شستن قسمت‌های پایینی ریش که خارج از صورت است واجب نیست و همچنین نیازی به رساندن آب به میان محاسن نیست،([36]) بلکه تنها شستن ظاهر آن کافی است. اگر در صورت زنی، مو به‌قدری بود که ریش به‌حساب آید گذراندن آب از میان آن لازم نیست و رساندن آب به‌ظاهر آن کفایت می‌کند. واجب سوم: شستن دست‌ها واجب در آن، شستن دست‌ها از آرنج تا نوک انگشتان است و دو آرنج نیز باید شسته شود و باید شستن از آرنج آغاز شود. شستن برعکس آن از پایین به بالا کفایت نمی‌کند. واجب است ابتدا دست راست را بشوید. اگر فردی قسمتی از دستش قطع شده باشد باقی‌ماندۀ آن را از آرنج به پایین بشوید؛([37]) و اگر دستش از آرنج قطع شده باشد شستن آن از او ساقط می‌گردد. اگر از یک آرنج دو ساعد یا انگشتان زائد یا گوشت اضافه داشته باشد، در تمام موارد باید آن عضو اضافه را بشوید، اما اگر این عضو اضافه بالای آرنج باشد شستن آن واجب نیست؛ اگر دارای یک دست اضافه باشد باید آن را نیز بشوید. واجب چهارم: مسح سر مقدار واجب مسح سر آن است که گفته شود مسح شده است([38]) و مقدار مستحب آن است که از جهت عرض سه انگشت باشد. مسح سر باید تنها در قسمت جلوی سر انجام شود، و واجب است که با رطوبت باقی‌مانده از وضو انجام شود و نباید کف دست با آب دیگری مرطوب شود.([39]) اگر آب دست خشک شود از آب روی ریش یا مژهها می‌توان برای مسح استفاده کرد و اگر هیچ رطوبتی از وضو باقی نماند (که با آن مسح کند) باید مجدداً وضو بگیرد. بهتر است که مسح سر را رو به جلو انجام دهد و رو به پشت مسح کردن مکروه است. شستن موضع مسح صحیح نیست [بلکه باید آن را مسح نماید]. مسح بر آنچه موی قسمت جلوی سر و پوست سر نامیده می‌شود جایز است؛([40]) اما اگر از دیگر قسمتهای سر، مو را جمع کند و بعد روی آن مسح نماید صحیح نیست. همچنین مسح بر روی عمامه و کلاه و آنچه موجب پوشاندن محل مسح سر می‌باشد، صحیح نیست. واجب پنجم: مسح پاها در مسح پاها واجب است از سر انگشتان تا برآمدگی [روی] پا مسح شود که دو برآمدگی روی پاست و برعکس نیز جایز است. در مسح کردن پاها ترتیب وجود ندارد. اگر قسمتی از پا که باید مسح شود قطع شده باشد باید باقی‌ماندۀ آن مسح گردد، ولی اگر پا از برآمدگی روی پا (کعب) قطع شده باشد مسح آن ساقط می‌شود.([41]) در مسح پا واجب است که پوست پا مسح شود و جایز نیست که چیزی نازک یا ضخیم بین پوست پا و دست حایل شود. واجب است که در حد امکان با تمام کف دست روی پا را مسح کند و واجب نیست که تمام اعضای کف دست، تمام اعضای روی پا را مسح کند، بلکه کف دست از روی پا گذرانده می‌شود.([42]) هشت مسئله: مسئلۀ اول: ترتیب در وضو واجب است و باید وضو را با شستن صورت آغاز کند و بعد دست راست، سپس دست چپ و بعدازآن، سر و سپس پاها را مسح کند. اگر وضو‌گیرنده از روی عمد یا غیر عمد (فراموشی) ترتیب را رعایت نکند و آب وضو خشک شده باشد، باید دوباره وضو بگیرد، اما اگر رطوبت باقی باشد، وضو برحسب ترتیب تکرار می‌شود.([43]) مسئلۀ دوم: موالات در وضو واجب است؛ یعنی نباید بین شستن صورت و دست‌ها و مسح سر و پاها چنان فاصله بیندازد که از نظر عُرف، یک عمل واحد (وضو) محسوب نشود؛ اگر صورت را شست باید مشغول شستن دست راست و پس‌ازآن دست چپ شود، سپس بلافاصله سر و بعدازآن پاها را مسح نماید و این کار باید بدون سستی و اهمال انجام گیرد. مسئلۀ سوم: شستن صورت و دست‌ها برای بار اول واجب، بار دوم سنت و بار سوم، بدعت([44]) است؛ و در مسح، تکرار وجود ندارد. مسئلۀ چهارم: در شستن، آن مقدار که گفته شود شسته شده است کفایت می‌کند حتی اگر به‌اندازۀ روغن‌مالی باشد. کسی که در دست خود بند یا انگشتری داشته باشد واجب است که آب را به زیر آن برساند و اگر گشاد و فراخ باشد حرکت دادن آن (برای رساندن آب به زیر آن) مستحب است. مسئلۀ پنجم: کسی که بر اعضای وضویش جبیره وجود داشته باشد([45]) اگر بتواند آن را برداشته یا با چند مرتبه ریختن آب بر آن، آب را به پوست برساند واجب است این کار را انجام دهد، اما اگر ممکن نبود، مسح بر جبیره کفایت می‌کند، چه زیر جبیره پاک باشد و چه نجس باشد؛([46]) و هنگامی‌که عذر برطرف شد باید وضو بگیرد.([47]) مسئلۀ ششم: در حال اختیار جایز نیست شخص دیگری او را وضو دهد، ولی در حالت اضطرار جایز است. مسئلۀ هفتم: کسی که وضو ندارد نباید به کلمات قرآن کریم دست بزند؛([48]) اما لمس‌کردن قرآن به غیر از نوشته‌هایش اشکالی ندارد.([49]) مسئلۀ هشتم: دائم‌الحدث (کسی که از مجرای ادرار او ناخواسته ادرار خارج می‌شود و کسی که از مجرای شکم او باد و... خارج می‌گردد) اگر بین دو حدث، آن‌قدر زمان داشته باشد که نماز بخواند، باید در همین فاصله وضو بگیرد و نماز بخواند، در غیر این صورت باید حین نماز وضو بگیرد و نماز را ادامه دهد و به پایان برساند. اگر پاک کردن نجاست در حین نماز برای او سخت باشد، لازم نیست تطهیر کند و وضو کافی است. سنّت‌های وضو: مستحبات: ظرفی که از آن آب برمی‌دارد را در سمت راست خود بگذارد، با دست راست آب بردارد، بسم‌الله بگوید و دعا کند.([50]) دست‌ها را اگر خواب بود و یا ادرار کرده بود یک ‌بار و اگر غائط کرده بود، دو بار قبل از داخل کردن در ظرف بشوید. مضمضه کردن آب در دهان و استنشاق کردن بینی همراه خواندن دعا و همچنین خواندن دعا هنگام شستن صورت و دست‌ها و مسح و سر و پاها مستحب است. مستحب است مرد در هنگام شستن ساعدهای خود نخست قسمت بیرونی را بشوید و بعد قسمت داخلی دست را؛ و مستحب است که زن عکس آن عمل نماید و اینکه وضو با یک مُد آب (750 گرم) انجام شود.

مکروهات

: کمک گرفتن از دیگران برای وضو و خشک‌کردن اعضای شسته شده بعد از وضو مکروه است.

-فصل چهارم: احکام وضو

اگر کسی یقین داشته باشد حدث از او سر زده و شک کند در اینکه طهارت (وضو) گرفته است یا نه، یا اینکه یقین دارد حدثی از او سرزده و طهارت (وضو) هم گرفته است، ولی نمی‌داند کدام‌یک از آن‌ها اول و کدام‌یک بعد اتفاق افتاده است، باید طهارت حاصل کند. همچنین اگر یقین کند که عضوی را در وضو ترک کرده است، باید آن عضو و مابعد آن را دوباره انجام دهد، و اگر رطوبت خشک شده باشد باید از ابتدا وضو بگیرد؛ اما اگر در حال وضو به یکی از اعمال خود شک کند، نخست عملی را که در آن شک دارد و سپس اعمال بعدازآن را باید انجام دهد. اگر کسی از طهارت خود یقین داشته باشد و شک کند که آیا بعدازآن حدثی از او سرزده است و یا اینکه بعد از اتمام وضو در انجام دادن یکی از افعال وضو شک کند، لازم نیست دوباره وضو بگیرد. کسی که محل خروج مدفوع و یا ادرار را نشوید و نماز بخواند -‌چه از روی عمد باشد یا از روی ندانستن یا فراموش کردن‌- باید نماز را دوباره بخواند. اگر کسی برای استحباب، تجدید وضو کند و بعد از نماز به یاد آورد که در یکی از اعمال یکی از دو وضویش اشتباه نموده است، طهارت و نمازش صحیح است؛ اما اگر با هر وضو یک نماز بخواند باید فقط نمازی را که با وضوی اول خوانده است دوباره بخواند. اگر (در حالتی که با هر وضو یک نماز خوانده است) بعد از یکی از دو وضو حدثی از او سر زده باشد و نداند بعد از کدام‌یک از دو وضو بوده است، اگر نمازها از نظر تعداد رکعات متفاوت باشند هر دو نماز را باید دوباره بخواند، اما اگر یکسان باشند،([51]) ادای یک فریضه به نیت آنچه بر او واجب است کفایت می‌کند. برای کسی که وضو بگیرد و نماز بخواند، سپس حدثی از او سر بزند و دوباره وضو بگیرد و نماز دیگری بخواند و پس‌ازآن به یاد آورد که در یکی از وضوها یکی از واجبات را به‌جا نیاورده، همین حکم جاری است. اگر پنج نماز شبانه‌روزش را با پنج وضو انجام دهد و سپس یقین حاصل کند که بعد از یکی از وضوها حدثی از او سر زده است باید سه نماز واجب را دوباره بخواند: یک نماز دورکعتی، یک نماز سه‌رکعتی و یک نماز چهار‌رکعتی.([52]) غسل دو نوع است: واجب و مستحب. غسل‌های واجب شش مورد می‌باشد: غسل جنابت، حیض، استحاضه‌ای که در آن خون از پنبه بگذرد، نفاس، غسل لمس میّتی که غسل داده نشده و بدنش سرد شده باشد، و غسل دادن میّت. بیان آن در پنج فصل می‌آید:

-فصل اول: غسل جنابت

در جنابت سه چیز موردتوجه قرار می‌گیرد: سبب جنابت، احکام جنابت و غسل آن. سبب جنابت: دو چیز است: انزال (خروج منی): اگر بداند آنچه از او خارج شده، منی است بر او غسل جنابت واجب می‌شود؛ حال اگر چیزی از او خارج شود که نداند منی است یا نه و آن مایع با فشار و جهش و همراه با شهوت و سستی بدن خارج شود، غسل بر او واجب می‌گردد. اگر مریض باشد، شهوت و سستی بدن برای واجب شدن غسل کافی است (حتی اگر با جهش خارج نشود). اگر بدون فشار و شهوت باشد و خودش نداند منی است یا نه، غسل بر او واجب نمی‌گردد. اگر فرد روی بدن و یا لباس خود منی بیابد، درصورتی‌که کسی در پوشیدن آن لباس با او شریک نباشد غسل بر او واجب می‌گردد. اگر از زن نیز منی خارج شود، غسل بر او واجب می‌گردد.([53]) جماع: اگر کسی با زنی از طرف جلو جماع و آمیزش کند با ورود آلت تا محل ختنه‌گاه غسل بر هر دو واجب می‌گردد حتی اگر زن، مرده باشد. اگر از مقعد نیز نزدیکی کند -‌حتی بدون انزال‌- غسل واجب می‌شود. اگر (العیاذ بالله) کسی عمل قوم لوط (که لعنت خدا بر آنان و هر‌کس که عمل آن‌ها را مرتکب می‌شود) را انجام داد -‌حتی بدون انزال‌- غسل بر او واجب می‌گردد. اگر کسی با حیوانی نزدیکی کند -‌حتی بدون انزال‌- غسل بر او واجب می‌گردد. تبصره: غسل بر کافر هنگام وجود سبب آن واجب می‌گردد، اما انجام آن در حالت کفر صحیح نیست؛ زمانی که مسلمان شد، غسل بر او واجب می‌شود و انجامش صحیح است؛ و اگر غسل نماید، سپس مرتد شود و دوباره مسلمان شود، غسلش باطل نمی‌شود. احکام جنابت: مواردی که بر فرد جنب حرام است: خواندن همه یا بخشی از یکی از سوره‌های عزائم (سوره‌هایی که سجدۀ واجب دارند) حتی ذکر بسم‌الله، اگر نیتش یکی از این سوره‌ها باشد. دست‌زدن به نوشتۀ قرآن یا آنچه نام خداوند سبحان‌و‌متعال یا یکی از پیامبران و یا اوصیا بر آن نوشته شده باشد، نشستن در مسجد([54]) و یا گذاشتن چیزی در آن، عبور کردن از مسجدالحرام و مسجدالنبی(ص) [در مدینه] به طور خاص. اگر کسی در مسجدالحرام و یا مسجدالنبی(ص) جُنب شد باید تیمّم کند، سپس ازآنجا خارج گردد. آنچه بر جنب مکروه است: خوردن و آشامیدن، و کراهت آن با مضمضه و استنشاق کمتر می‌شود. خواندن([55]) بیش از هفت آیه از قرآن، غیر از سورههای دارای سجدۀ واجب؛ و خواندن هفتاد آیه و بیش از آن، کراهتش بیشتر است؛([56])همچنین لمس کتاب قرآن، و خوابیدن قبل از آنکه غسل کند یا وضو بگیرد یا تیمّم کند، و خضاب کردن (حنا بستن و رنگ کردن ریش و موی سر). چگونگی غسل کردن: پنج چیز در غسل واجب است: نیت و باقی ماندن بر آن تا پایان اعمال غسل، شستن پوست بدن، به آن‌گونه که به آن شستن گفته شود و (تخلیل) رساندن آب به‌جایی که به خودی خود آب به آنجا نمی‌رسد. ترتیب: یعنی اینکه نخست سر([57]) را بشوید بعد باقی بدن، و بهتر است که ابتدا سمت راست بدن را بشوید و بعد سمت چپ و رعایت ترتیب میان راست و چپ واجب نیست؛ اگر به‌یک‌باره در آب فرو رود، ترتیب ساقط می‌شود. (یعنی در غسل ارتماسی ترتیب وجود ندارد). مستحبات غسل: هنگام شستن دست‌ها و قبل از شروع غسل، نیت کند؛ و پایان وقت نیت، هنگام آغاز شستن سر (شروع غسل) می‌باشد. دست کشیدن بر بدن در هنگام غسل و رساندن آب به قسمت‌هایی از بدن که به خاطر ظهور و آشکار کردن [استظهار] معمولاً آب به آن‌ها می‌رسد، و ادرار کردن قبل از غسل و استبرا نمودن. ( چگونگی استبرا نمودن: خالی کردن مجرای ادرار از بول به این صورت که سه بار از مقعد تا ریشۀ آلت بکشد و بعدازآن سه بار از آن محل تا سر آلت بکشد و بعدازآن سه بار سر آلت را فشار دهد تا ادراری در آن باقی نماند. دیگر مستحبات غسل: سه بار شستن دست‌ها قبل از داخل کردن در ظرف، مضمضه کردن، استنشاق و غسل نمودن با یک صاع (سه لیتر آب). مسائل سه‌گانه: اول: اگر غسل کننده بعد از غسل رطوبتی ببیند که نداند منی است یا نه، اگر قبل از غسل ادرار یا استبرا نموده باشد غسل را تکرار نمی‌کند، در غیر این صورت، باید دوباره غسل کند. دوم: اگر مقداری از بدن را غسل نموده، سپس حدثی از او سر بزند، باید دوباره از شستن سر شروع کند ولی دائم‌الحدث اگر آنقدر وقت نداشته باشد که دوباره غسل کند و حدثی از او سر نزده باشد، باید پس از پایان همین غسل، برای طهارت وضو بگیرد. سوم: کسی نمی‌تواند دیگری را غسل دهد، مگر در حالت اضطرار؛ و کمک گرفتن در غسل مکروه است.

-فصل دوم: حیض

این فصل مشتمل بر بیان حیض و متعلقات آن می‌باشد. حیض چیست؟ خونی است که با تمام شدن عدّه [در زنان مطلقه] ارتباط دارد؛([58]) و کمترین مقدار آن اندازۀ مشخصی دارد. بیشتر اوقات تیره و غلیظ است و با حرارت و همراه با احساس سوزش خارج می‌شود. ممکن است خون حیض و بکارت اشتباه گرفته شوند؛ به همین دلیل زن باید به پنبهای که در مجرا قرار می‌دهد بنگرد؛ اگر خون به شکل حلقوی بود، خونِ بکارت است.([59]) و آنچه دختر قبل از سن بلوغش (نُه سالگی) ببیند خون حیض نیست. کمترین مقدار حیض سه روز([60]) و بیشترین آن ده روز می‌باشد. همچنین کمترین میزان پاکی (بین دو حیض) دَه روز است و برای حداکثر آن، اندازهای تعیین نشده است. برای کمترین مقدار حیض، شرط است که سه روز پشت سر هم باشد.([61]) آنچه زن بعد از یائسگی می‌بیند حیض نیست. زن قریشی([62]) در پایان شصت‌سالگی و دیگر زنان در پایان پنجاه‌سالگی به سن یائسگی می‌رسد. هر خونی که زن، کمتر از سه روز ببیند حیض نیست؛ چه مبتدئه([63]) باشد و چه دارای عادت ماهانه([64]) باشد. خونی که زن، بین روز سوم تا دهم می‌بیند اگر امکان حیض بودنش باشد (یعنی دارای شرایط آن باشد) حیض است، خواه شبیه خون حیض باشد یا نباشد. زن زمانی صاحب عادت می‌شود که یک بار خون ببیند و بعد تا کمترین مدت طهارت (ده روز) یا بیشتر از آن پاک باشد و بعدازآن دوباره به همان میزان خون ببیند. اختلاف در رنگ خون در این مورد مهم نیست. مسائل پنج‌گانه: اول: زن دارای عادت [معین] با دیدن خون باید نماز و روزه را ترک کند. زن مبتدئه اگر مطمئن شد حیض است باید عبادات را ترک کند و در غیر این صورت عباداتش را به‌جا می‌آورد تا سه روز بگذرد.([65]) دوم: اگر زن سه روز خون ببیند و بعد قطع گردد و قبل از روز دهم دوباره خون ببیند، همۀ این مدت یک حیض حساب می‌گردد، ولی اگر از ده روز بیشتر شد باید به تفصیلی که ذکر خواهیم کرد مراجعه کند.([66]) اگر ده روز بگذرد سپس خون ببیند، خونی که اول دیده به‌تنهایی یک حیض بوده و آنچه بعد از ده روز دیده ممکن است حیض دیگری باشد (اگر شروط آن را داشته باشد حیض دیگری است). سوم: اگر خون قبل از ده روز قطع شد بر زن واجب است که با پنبه خود را وارسی کند،([67]) اگر پنبه پاک بود باید غسل کند و اگر به خون آغشته شد، زن مبتدئه باید صبر کند تا پاک شود یا اینکه ده روز کامل گردد؛ و زن صاحب عادت معیّن تا سه روز بعد از عادت خود صبر کند سپس غسل نماید؛ پس اگر تا روز دهم خون دیدن استمرار یابد و قطع شود، روزه‌هایی را که از زمان غسل کردن تا روز دهم گرفته، باید قضا کند و اگر بیش از ده روز بود، آنچه را که به‌جا آورده است موردقبول است.([68]) چهارم: اگر زن از حیض پاک شد شوهر می‌تواند قبل از غسل با او نزدیکی کند؛ گرچه این عمل مکروه است.([69]) پنجم: اگر وقتِ نماز داخل شود و زن، حائض گردد اگر به مقدار طهارت و اقامۀ نماز وقت داشته باشد قضای آن نماز بر او واجب می‌گردد، و اگر کمتر از طهارت و اقامه نماز وقت داشت قضا واجب نیست؛ و اگر زن قبل از پایان وقت نماز پاک شود، به‌گونه‌ای که از وقت نماز به مقدار طهارت و یک رکعت نماز باقی مانده باشد، ادای نماز واجب است و اگر انجام ندهد باید قضای آن را به‌جا آورد. متعلقات حیض: هشت مورد است: اول: هر‌آنچه داشتن طهارت (وضو و غسل) در آن واجب است، بر زن حائض حرام می‌باشد؛ مانند نماز و طواف و لمس نوشتههای قرآن. (حمل کردن قرآن و لمس حاشیۀ آن برای زن حائض مکروه است و حتی اگر وضو بگیرد و یا غسل کند نیز طاهر نمی‌شود. دوم: روزۀ زن حائض صحیح نیست. سوم: نشستن در مسجد برای او حرام و عبور از آن مکروه است. چهارم: خواندن هر قسمتی از سوره‌های عزائم (سوره‌هایی که سجدۀ واجب دارند) بر او حرام و خواندن باقی آیات و سورههای قرآن برای او مکروه است. چنین زنی اگر آیه‌ای که سجده دارد را بخواند یا بشنود باید سجده کند. پنجم: نزدیکی با زنی که در حیض است بر همسرش حرام است تا زمانی که پاک شود؛ اما لذت بردن از دیگر راهها غیر از فرج اشکالی ندارد. اگر مرد بداند که نزدیکی در این زمان حرام است و بااین‌حال از روی عمد این کار را انجام دهد باید کفاره بدهد؛ کفارۀ آن عبارت است از: در اولین روزهای حیض، یک دینار طلا (معادل یک مثقال طلای 18 عیار) و در روزهای میانی عادت ماهانه، نصف دینار و در آخرین روزهای عادت، ربع دینار است.([70]) اگر در زمانی که کفاره در آن یکسان است نزدیکی را تکرار کند، کفاره تکرار نمی‌شود؛ اما اگر نزدیکی را در زمانهایی تکرار کند که مقدار کفاره در آن متفاوت است، کفاره دادن را باید تکرار کند. ششم: زن حائضی که پیش از آن، شوهرش با او نزدیکی کرده باشد، در ایام حیض و درحالی‌که شوهرش در کنارش حاضر باشد([71]) طلاق دادنش صحیح نیست. هفتم: اگر زن از خون حیض پاک شد باید غسل کند. کیفیت آن مانند غسل جنابت است و مستحب است قبل یا بعد از غسل وضو هم بگیرد. قضای روزه بر زنی که پاک شده واجب است، ولی قضای نمازهای روزانه [که در ایام حیض قضا شده] بر او واجب نیست. هشتم: مستحب است زن در حین عادت ماهانۀ خود، در وقت هر نماز وضو بگیرد و به‌اندازۀ زمانی که در حالت عادی به نماز می‌ایستد در محل نماز خود بنشیند و ذکر خدا بگوید. (خضاب کردن (حنا یا رنگ کردن موی سر) بر زنی که در حالت حیض است مکروه می‌باشد. فصل سوم: استحاضه این فصل مشتمل بر اقسام و احکام استحاضه است: خون استحاضه: در بیشتر موارد زردرنگ، سرد و رقیق است و به‌آرامی خارج می‌شود. گاهی خون حیض نیز همین اوصاف را دارد؛ بنابراین، خونِ زرد و کدر در ایام حیض، خون حیض است و همین خون (با همین اوصاف) در ایام پاکی، خون حیض نیست (استحاضه است). هر خونی که زن کمتر از سه روز ببیند و دلیل آن زخم یا جراحت نباشد، خون استحاضه است. خونی که بیشتر از عادت و بیشتر از ده روز باشد نیز همین‌گونه است. به همین ترتیب خونی که بیشتر از حداکثر ایام نفاس (ده روز) باشد و علائم خون حیض را نداشته باشد، یا خونی که در حاملگی باشد یا خونی که قبل از بلوغ یا بعد از یائسگی خارج شود، همگی استحاضه هستند. زنی که خون‌دیدنش بیشتر از ده روز طول بکشد و از زنانی باشد که حیض میبینند (یائسه یا کمتر از نه سال نباشد)، ایام پاکی‌اش با حیض مخلوط شده است؛ در این صورت او یا مبتدئه است یا دارای عادت ماهانه و یا مضطربه. زن مبتدئه: به رنگ خون و علائم آن بنگرد؛ آنچه دارای علائم خون حیض است برای او حیض محسوب می‌شود و آنچه شبیه خون استحاضه باشد، استحاضه است، به شرطی که آنچه شبیه خون حیض است از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد. اگر این مقدار کمتر یا بیشتر باشد و یا رنگ آن تغییر نکند و یا شرط‌های تشخیص حیض در آن تحقق نیابد، اگر عادت ماهانۀ زنان فامیل یکسان است، مانند آن‌ها عمل کند و اگر یکسان نبودند مقدار حیض خود را در هر ماه، هفت روز قرار دهد. زنِ دارای عادت معین: عادت ماهانۀ خود را حیض و مابقی را استحاضه قرار دهد. اگر با وجود عادت ماهانه در کیفیت خون نیز تغییر حاصل شود به آن اعتنا نکند و بر عادت خود عمل کند. در اینجا چند مسئله وجود دارد: اوّل: زنی که داری عادت ماهانۀ معین از نظر عدد و زمان می‌باشد، اگر زودتر یا دیرتر از وقت مشخص حیض ببیند ولی تعداد روزهایش همان تعداد معین باشد، باید همان تعدادِ روز را حیض قرار دهد و وقت از اعتبار ساقط می‌شود،([72]) زیرا ممکن است عادت زودتر و یا دیرتر اتفاق بیفتد، چه خون را با اوصاف حیض ببیند و چه اوصافش متفاوت باشد. دوم: اگر قبل از ایام عادت ماهانه، خون دیدن او شروع شود و در ایام عادت نیز ادامه یابد، اگر از ده روز بیشتر نشود تمام این مدت حیض است، و اگر از ده روز بیشتر باشد، روزهای عادت را حیض و ایام قبل از آن را استحاضه قرار می‌دهد. همین حکم اگر در هنگام عادت، خون ببیند و بعدازآن ادامه یابد نیز برقرار می‌باشد؛ بنابراین اگر قبل از عادت، هنگام عادت و بعدازآن خون ببیند، اگر تعداد ایام از ده روز بیشتر نباشد تمام مدت حیض محسوب می‌شود و اگر بیشتر از ده روز باشد روزهای عادت حیض و قبل و بعدازآن، استحاضه است. سوم: اگر عادت زن در هر ماه یک بار و دارای عدد معینی (مثلاً پنج روز) باشد، اگر در یک ماه دو بار به تعداد ایام عادت خون ببیند و بین این دو به‌اندازۀ کمترین مدت پاکی (ده روز) یا بیش از آن فاصله بیفتد، هردوی این‌ها حیض می‌باشد و اگر در هر بار بیشتر از مدت معمولِ عادت خون ببیند، اگر از ده روز بیشتر نباشد، تمام آن حیض می‌باشد. اگر بیشتر از ده روز شود، اندازۀ عادت همیشگی را حیض و مابقی را استحاضه به شمار آورد. زنی که مضطربه است: باید بر اساس کیفیت خون عمل کند؛ اگر از صفات آن مطمئن شود که خون حیض است باید عبادت را ترک کند؛ درغیر این صورت نباید نماز را ترک کند تا اینکه سه روز بگذرد و از حیض بودنش اطمینان حاصل نماید؛ اما اگر نتواند از روی صفات خون تشخیص دهد، سه حالت به وجود خواهد آمد: اول: اگر تعداد ایام حیض را به یاد داشته باشد ولی زمان آغاز عادت را فراموش کرده باشد، اولین روز خون دیدن خود را روز اول حیض قرار دهد و به تعداد ایام عادت خود بشمارد و مابقی را استحاضه حساب کند. دوم: اگر وقت آغاز عادت ماهانۀ خود را به یاد داشته باشد ولی تعداد ایام را فراموش کند، اگر اولین روز خون دیدن خود را به یاد بیاورد، اگر زنان فامیل دارای عادت یکسان باشند باید طبق عادت ایشان عمل کند و اگر یکسان نبودند هفت روز را حیض قرار دهد. اگر فقط روز پایان عادتش را به یاد آورد و زنان فامیل عادت یکسان داشته باشند، همان مقدار را به‌عنوان حیض حساب کند و اگر عادت ایشان یکسان نباشد، هفت روز قبل از روز پایانی عادتش را حیض محسوب نماید و در مابقی ایام خون دیدن به تکلیف مستحاضه عمل کند و فقط روزۀ خود را برای روزهایی که حیض قرار داده است قضا کند. سوم: اگر همگی (هم تعداد و هم زمان آغاز عادت خود) را فراموش کرده باشد، اگر زنان فامیل دارای عادت یکسان باشند باید هر ماه طبق عادت ایشان عمل کند، و اگر یکسان نبودند، هفت روز را حیض قرار دهد، و این کار را تا زمانی که زمان یا تعداد را به یاد نیاورده است ادامه دهد. احکام استحاضه: خون استحاضه یا به عمق پنبه نفوذ و آن را پُر نمی‌کند (قلیله) و یا به آن نفوذ کرده اما از آن گذر نمی‌کند (متوسطه) و یا اینکه به آن نفوذ کرده و از آن گذر می‌کند و جاری می‌شود (کثیره). در نوع اول: بر زن واجب است که برای هر نماز (در صورت دیدن خون روی پنبه) پنبه را عوض و برای هر نماز تجدید وضو کند. می‌تواند با یک وضو دو نماز را با هم بخواند.([73]) در نوع دوم: بر او لازم است هم پنبه و هم پارچۀ بیرون را تغییر دهد و برای نماز صبح غسل کند.([74]) در نوع سوم: علاوه بر موارد مذکور در نوع دوم، دو غسل دیگر نیز بر چنین زنی واجب است: یک غسل برای نماز ظهر و عصر البته اگر هر دو نماز را با هم بخواند، و یک غسل نیز برای نماز مغرب و عشا، اگر آن‌ها را با هم بخواند.([75]) اگر چنین کند حکمش مانند حکم زن پاک است. اگر وظایف مذکور را به‌درستی انجام ندهد([76]) نمازش صحیح نیست و نیز اگر غسل‌ها را به‌درستی انجام ندهد روزهاش هم صحیح نیست.

-فصل چهارم: نفاس

نفاس، خونِ هنگام زایمان است و برای حداقل آن حدی نیست و ممکن است یک لحظه باشد. اگر زنی زایمان کند و خونی نبیند، این زن نفاسی ندارد. اگر قبل از زایمان خونی ببیند پاک (و استحاضه) محسوب می‌شود. حداکثر مدت خون نفاس ده روز است. اگر زنی دوقلو باردار بود و تولد یکی از آن دو با تأخیر اتفاق افتاد، شروع نفاسش از زمان تولد اولین فرزند است، ولی باید ده روز را از تولد دومین نوزاد بشمارد. اگر زن زایمان کند و خون نبیند و روز دهم خون ببیند، آن خون، خون نفاس است. اگر بعد از زایمان خون ببیند، سپس پاک شود و بعد در روز دهم یا قبل از آن دوباره خون ببیند، کل این مدت نفاس است. اگر خون بیش از ده روز ادامه یابد، اگر اوصاف خون استحاضه را داشته باشد استحاضه است، در غیر این صورت حیض است. اگر عادت، عددی مشخص داشته باشد، به همان تعداد روز حیض حساب کند وگرنه باید به تعداد روزهای عادت زنان فامیل خود حیض قرار دهد یا اینکه هفت روز حیض به شمار آورد،([77]) و اگر باز خون دیدن ادامه بیابد سه روز وارسی کند،([78]) سپس مابقی را استحاضه قرار دهد. هرچه بر زن حائض حرام است بر زن دارای حکم نفاس نیز حرام، و

مکروهات

آن دو نیز یکسان است. طلاق دادن زنی که در حال نفاس است، صحیح نیست؛ و غسل نفاس نیز مانند غسل حیض است. فصل پنجم: احکام اموات پنج حکم دارد:([79]) اول: احتضار واجبات زمان احتضار: رو به قبله قرار دادن میّت، به‌گونه‌ای که به پشت خوابانده شود و صورت و کف پاهایش رو به قبله باشد، و این کار واجب کفایی([80]) است. مستحبات زمان احتضار: شهادتین و اقرار به پیامبر، امامان و مهدیین(ع) و خواندن کلمات فرج([81]) به او تلقین شود، به محل نمازش منتقل گردد و اگر مرگش در شب باشد نزد او چراغی گذاشته شود و کسی برای او قرآن بخواند. هنگامی‌که مُرد، چشمان و دهانش بسته شود و دست‌هایش را در کنار بدنش قرار دهند و با پارچه‌ای او را بپوشانند. هر چه زودتر میّت را تجهیز نمایند، مگر اینکه وضعیتش نامشخص باشد (یعنی نمی‌دانند مرده است یا نه) که برای مطمئن‌شدن از مردن او باید علامات مرگ را وارسی نمود یا اینکه سه روز صبر کنند.([82])

مکروهات

: مکروه است بر روی شکمش آهن قرار دهند و اینکه جُنُب یا زن حائض نزد او حاضر گردد. دوم: غسل دادن میّت غسل میّت و همچنین کفن کردن، دفن کردن و نمازخواندن بر او واجب کفایی است. سزاوارترین فرد به انجام واجبات میّت، نزدیکترین فرد به او از جهت میراث است. اگر نزدیکان میّت هم مرد و هم زن باشند، مردان از زنان در انجام امور مربوط به میّت سزاوارترند.([83]) شوهر نسبت به همسر خود در همۀ امور از دیگران سزاوارتر است. اگر نزد میّت مسلمان هیچ مرد مسلمان یا هیچ زن مسلمان مَحرَمی نباشد، جایز است که کافر او را غسل دهد. همچنین جایز است زن کافر، زن مسلمانی را که نزد او زن مسلمان یا مرد مسلمان محرمی وجود نداشته باشد غسل دهد. اگر زن مسلمانی موجود نباشد، مرد باید زنان محرَم خود را به همراه لباس غسل دهد و صورت و دست‌ها تا مچ و پاها را تا مچ باز کند. همچنین زن، هنگام غسل دادن مردانِ محرم خود، تنها بالای ناف و پایین زانوهای میّت را می‌تواند آشکار کند. مرد نمی‌تواند زن نامحرم را غسل دهد، مگر اینکه سن میّت زیر سه سال باشد و زن نامحرم نیز نمی‌تواند مرد را غسل دهد مگر اینکه عمر میّت زیر پنج سال باشد؛ که در این دو حالت می‌توان هنگام غسل، تمام بدن میّت را آشکار کرد. هر‌کس شهادتین را بر زبان جاری کند حتی اگر به حق اعتقاد قلبی نداشته نباشد غسل دادنش جایز است، به‌جز خوارج،([84]) غُلات([85])و نواصب.([86]) شهیدی که در محضر امام و در میدان جنگ کشته شود، غسل و کفن داده نمی‌شود؛ اما باید بر او نماز خواند.([87]) همچنین کسی که کشتن او واجب است([88]) قبل از کشته شدنش به او دستور غسل کردن داده شود و دیگر بعد از مرگ غسل داده نمی‌شود. هنگامی‌که بخشی از جسد یک میّت پیدا شود اگر سینۀ او در آن باشد یا اینکه فقط سینۀ میّت پیدا شده باشد، باید غسل داده شود، کفن گردد و بر آن نماز گزارده و دفن گردد. اگر این‌گونه نبود ولی در آن استخوان باشد، باید اجزای یافت شده را غسل داد و آن را در پارچه‌ای پیچید و دفن کرد. همین حکم در مورد جنین سقط شده، اگر روح در او حلول کرده باشد یا اینکه چهار ماه یا بیشتر داشته باشد([89]) نیز برقرار است. اما اگر عضو یافت‌شده استخوان نداشت، فقط در پارچه‌ای پیچیده و دفن گردد؛ این حکم برای جنین سقط شده اگر روح در آن حلول نکرده باشد نیز جاری است. اگر مرد مسلمانی بمیرد و مرد مسلمان یا مرد کافر و یا زنی از محارمش نزد او نباشد، زن کافر نباید به او نزدیک شود و زن مسلمان نامحرم نیز فقط می‌تواند بر قسمت بالای ناف و زیر زانوهای میّت از پسِ لباس آب بریزد، سپس او را با کافور حُنوط کرده،([90]) دفن نماید. اما اگر زن مسلمان بمیرد، مرد مسلمانِ نامحرم تنها روی صورت و دو دست او تا مچ و دو پای او تا مچ آب می‌ریزد و با کافور حنوط می‌کند و دفن می‌نماید. واجبات غسل میّت: در ابتدا باید هرگونه نجاست از بدن میّت زدوده شود، سپس میّت با آبِ مخلوط با سِدر غسل داده شود؛ یعنی از سر میّت آغاز نمایند بعد سمت راست و سپس سمت چپ بدن میّت را بشویند.([91]) کمترین مقدار سدر که در آب مخلوط می‌شود به‌قدری است که بتوان به آن آب سدر گفت؛ بعدازآن باید با آبِ مخلوط با کافور،([92]) میّت را به همان کیفیت غسل داد. در مرتبۀ سوم با آب معمولی -همان‌طور که برای جنابت غسل می‌شود- باید میّت را غسل داد. وضو دادن میّت مستحب است و واجب نیست. جایز نیست هیچ‌یک از غسل‌های مذکور کم شود، مگر اینکه ضرورتی وجود داشته باشد.([93]) درصورتی‌که سدر و کافور موجود نباشد، میّت را یک بار با آب معمولی غسل میدهند، ولی سه بار غسل دادن میّت بهتر است. اگر به دلیلی مانند سوختگی یا بیماری آبله و... احتمال داده شود که پوست مُرده هنگام غسل متلاشی شود، باید مانند زندۀ ناتوان از وضو و غسل، او را با خاک تیمّم داد. مستحبات غسل میّت: مستحب است که میّت را روی تختۀ چوبی([94]) رو به قبله و در سایه غسل دهند. برای آب غسل میّت گودالی حفر کنند. فرستادن آب غسل به چاه توالت مکروه است، اما فرستادنش به فاضلاب اشکالی ندارد. شکافتن لباس و خارج کردن آن از قسمت پایین بدن و ستر عورت میّت و نرم کردن انگشتانش نیز مستحب است؛ همچنین مستحب است قبل از غسل، سر میّت را با کف سدر،([95]) و فرج میّت با سدر و اشنان (نوعی گیاه) یا صابون بدون عطر شسته شود و نیز مستحب است دستانش را قبل از غسل بشویند. مستحب است غسل را از نیمۀ راستِ سر شروع نماید و هر عضو را در هر غسل سه بار بشوید. در دو غسل اول سه بار بر شکم میّت دست کشیده شود، مگر اینکه مُرده، زن باردار باشد. غسل دهنده در سمت راست میّت قرار بگیرد و با هر بار غسل دادن دست‌های خود را بشوید، سپس بدن میّت را بعد از اتمام غسل با پارچه‌ای خشک کند. مکروه است: هنگام غسل، میّت را میان پاهای خود قرار دهد، یا او را بنشاند؛ همچنین چیدن ناخن و شانه‌کردن موی سر میّت، و اینکه شخص مخالف را غسل دهد، اما اگر مجبور شد به شیوۀ آنان غسل دهد.

-سوم: کفن کردن میّت

واجب است میّت در سه قطعه پارچه کفن شود. مِئزَر،([96]) قمیص([97]) و إزار.([98]) در صورت اضطرار، یک قطعه کفایت می‌کند. کفن کردن میّت با حریر جایز نیست. واجب است بر مساجد (مواضع هفتگانۀ سجود) میّت به‌قدر امکان کافور مالیده شود، مگر اینکه میّت مُحرِم (در احرام حج) باشد که در این صورت نباید کافور بر بدن او مالید. کمترین مقدار کافور، یک درهم است و بهتر آن است که چهار درهم باشد و کاملترین مقدار کافور سیزده و یک‌سوم درهم است. در هنگام ضرورت، میّت بدون کافور دفن می‌گردد و استعمال بوی خوش جز با کافور یا ذریره (گیاهی خوشبو) جایز نیست. مستحبات کفن کردن: مستحب است غسل دهندۀ میّت قبل از کفن کردن، غسل کند یا وضو بگیرد. به کفن مَرد، یک حبرۀ عبری (نوعی پارچه یمانی بلند که میّت را کاملاً می‌پوشاند) که زربافت نباشد اضافه نماید، همچنین پارچه‌ای برای بستن ران‌ها که طول آن سه ذراع و نیم([99]) و عرض آن تقریباً یک وجب باشد، قرار دهد و دو طرف آن را محکم از بالای مثانه ببندد و بعد از قرار دادن مقداری پنبه میان باسن میت، مابقی پارچه را دور رانهای او محکم بپیچد، و اگر احتمال خروج چیزی از مقعد میّت را می‌دهد می‌تواند در مقعد او نیز مقداری پنبه قرار دهد. می‌توان پارچه‌ای را به‌عنوان سربند و عمامه به کفن مَرد افزود به‌گونه‌ای که پارچه را دور سر بپیچند، بعد دو طرف آن را از زیر چانه رد کرده و روی سینه قرار دهند. می‌توان به کفن زن، پارچه‌ای برای بستن پستان‌هایش و یک پارچۀ بزرگ سرتاسری اضافه کرد و به‌جای عمامه نیز می‌توان برای زن روبند اضافه کرد. مستحب است که کفن از پنبه باشد، و روی حبره و قمیص (پیراهن) و لفافه (که دور میّت پیچیده می‌شود) ذریره (گیاه معطر) ریخته شود. حبره روی لفافه و قمیص زیر آن باشد، و نوشتن نام میّت و اینکه او به شهادتین اقرار کرده بر روی حبره و قمیص و اِزار (قطعه بالایی کفن) و قرار دادن دو ساقۀ نخل همراه او مستحب است. اگر نام ائمه و مهدیین(ع) و تعدادشان را از ابتدا تا انتها بنویسد خوب است و صاحبش که به‌واسطۀ او مسلمان به شمار می‌آید و از اهل جاهلیت نیست را ذکر کند، و این نوشته‌ها با تربت حسین(ع) و در صورت موجود نبودن آن با انگشت انجام شود.([100]) در صورت نداشتن حبره، از پارچۀ دیگری استفاده شود. برای بستن کفن از خود کفن، ریسمان و بند درست کنند. نباید بندهای کفن (هنگام بستن) با آب دهان آغشته شود. همراه میّت دو شاخۀ نخل و اگر نبود از درخت سدر و اگر نبود دو شاخۀ متفاوت (یعنی یکی سدر و دیگری نخل) و اگر نبود از درخت سبز دیگری قرار دهند؛ به این صورت که در سمت راست مُرده، شاخه را به تَرقوّه بچسباند، طوری که با پوست بدن میّت تماس داشته باشد و دیگری را در سمت چپ بین پیراهن و ازار (قطعه بالایی کفن) قرار دهد. مستحب است که کافور را با دست خُرد کنند و باقی‌ماندۀ کافور از محل سجده‌هایش بعد از حنوط را بر سینۀ میّت قرار دهد. مستحب است قسمت چپ لفافه را به طرف راست و سمت راستش را به طرف چپ بپیچند. مکروه است: که کفن از کتان باشد، و اینکه برای کفن‌های آماده، آستین درست شود.([101]) و یا با رنگ مشکی چیزی روی کفن بنویسد و اینکه در گوش و چشم مرده کافور بریزد. مسائل سهگانه: اول: اگر از میّت بعد از غسل و کفن نجاستی خارج شود، اگر با بدن یا کفن تماس یافت باید با آب شسته شود، و اگر بعد از گذاشتن میّت در قبر از او نجاست خارج شود کافی است همان قسمت نجس شده را بیرون آورد (و نیاز به شستن ندارد). دوم: بهای کفن زن بر عهدۀ شوهر است حتی اگر زن اموالی داشته باشد؛ اما بیش از واجبات کفن بر مرد لازم نیست. بهای کفن مرد نیز باید از اصل مال او قبل از دادن بدهی‌ها و وصیت‌هایش برداشته شود. اگر مرده مالی نداشته باشد که با آن کفن تهیه نماید نمی‌توان او را به‌صورت عریان دفن کرد و بر مسلمانان واجب است تا برای او کفن تهیه کنند و مستحب است که سدر و کافور و سایر چیزهایی که نیاز دارد را نیز آنان تهیه کنند. سوم: اگر مو یا چیزی از بدن میّت بیفتد واجب است که همراه میّت در کفن گذارده شود.

-چهارم: در احکام دفن کردن و در خاک قرار دادن

([102]) این کار مقدماتی دارد که همه مستحب هستند: تشییع‌کنندگان پشت جنازه یا در کنار آن حرکت کنند؛ و چهار فرد، میت را حمل کنند؛ به‌گونه‌ای که ابتدا، سمت راست جلوی جنازه را بگیرند؛ سپس از پشتش، به سوی چپ برود. سایر مؤمنان را از مرگ مؤمن با خبر کنند و کسی که جنازه را می‌‌بیند بگوید: «الحَمدُ لِلّه الّذی لَم یجعَلنی مِن السّواد المُختَرم»؛ (سپاس خداوند را که مرا جزو سیاهی نابودشده قرار نداد). میّتِ مرد را هنگام رسیدن به قبر، سمت پایین پای قبر بر زمین بگذارند و زن را در جانب قبله بگذارند و جنازه را در سه مرحله وارد قبر کنند. مرد را از سمت سر وارد قبر کنند و زن را از عرض بدن، و کسی که جنازه را در قبر قرار می‌دهد پابرهنه و سربرهنه باشد و دکمه‌هایش را باز کند. مکروه است که این کار را یکی از نزدیکان میّت انجام دهد مگر اینکه مرده زن باشد که همسر یا یکی از محارم او جنازهاش را وارد قبر می‌کند. مستحب است هنگام گذاشتن میّت در قبر دعا کند. دفن کردن دارای واجبات و مستحباتی می‌باشد. واجبات تدفین: میّت را در صورت امکان در زمین خاک کنند. اگر در دریا بود و نمیشد او را به خشکی رساند یا باید مرده را سنگین کرد و یا او را در ظرفی مناسب و سنگین (که روی آب نمی‌ایستد) گذاشت و آن را به دریا انداخت. میّت را رو به قبله و بر پهلوی راست بخواباند، مگر اینکه میّت زنی غیرمسلمان باشد که از مسلمانی باردار شده باشد و بمیرد که باید پشت به قبله در قبر گذارده شود.([103]) -مستحبات تدفین: مستحب است که عمق قبر به‌اندازۀ قد یک انسان یا تا شانۀ او باشد، و برای قبر از جانب قبله لحد قرار دهد. گرههای کفن را از طرف سر و پاهایش باز کند، و همراه با او مقداری از تربت امام حسین(ع) قرار دهد، و او را تلقین دهد و برایش دعا کند،([104]) سپس روی لحد میّت را با خشت گِلی ببندد و گل بگیرد. از سمت پاهای میّت از قبر خارج شود و حاضرین درحالی‌که با پشت دست‌ها خاک را در قبر می‌ریزند، بگویند: «إنا لله وإنا إلیه راجعون». قبر را به ارتفاع چهار انگشت از سطح زمین بالا بیاورند([105]) و خاک اطراف قبر را به‌صورت چهارگوش در بیاورند، و از سمت سر میّت شروع به آب ریختن کنند و دور تا دور قبر را آب بریزند و اگر چیزی از آب باقی ماند بر وسط قبر بریزند. دست بر قبر بگذارند و بر مرده طلب رحمت کنند و ولیّ میّت بعد از رفتن مردم از کنار قبر با بلندترین صدا دوباره او را تلقین دهد. «تعزیه» (تسلیت گفتن) مستحب است و چه قبل از تدفین و چه بعدازآن جایز است؛ و کمترین مقدار آن این است که صاحب عزا او را ببیند.([106]) مکروه است: که قبر را با ساج (چوب) فرش کنند مگر در صورت ضرورت. نزدیکان میّت هنگام دفن، خاک را بر جنازه بریزند. تجدید بنای قبر و گچکاری و دفن دو مرده (به‌صورت طبقاتی) در یک قبر و منتقل کردن مرده از شهری به شهر دیگر مکروه است مگر به یکی از مشاهد مشرفه. تکیه کردن یا عبور از روی قبر نیز مکروه است. پنجم: ملحقات تدفین چهار مسئله: اول: نبش قبر و منتقل کردن میّت بعد از دفن([107]) و گریبان چاک کردن در مرگ بر غیر از پدر و برادر جایز نیست.([108]) دوم: شهید با لباسهایش دفن می‌شود ولی پوستین و کفش‌های او، چه به خون آغشته باشد و چه نباشد، باید از او جدا شود. فرقی نمی‌کند که شهید با آهن کشته شده باشد یا چیز دیگری. سوم: کودک و دیوانه اگر شهید شوند حکم [شهید] بالغ عاقل را دارند. چهارم: اگر جنین در شکم مادر بمیرد باید او را جدا و خارج نمود. اگر زن باردار بمیرد ولی جنین زنده باشد باید سمت چپ شکم زن را شکافت و بعد از خارج کردن جنین، محل شکاف دوخته شود.([109]) غسل‌های مستحب: غسل‌های مستحب که (از جملۀ آن‌ها) سی غسل هستند: هفده غسل برای زمان‌های خاص است: غسل روز جمعه: که وقت آن از طلوع فجر تا زوال خورشید (اذان ظهر) است([110])و هرچه به زوال نزدیکتر باشد بهتر است. می‌توان به دلیل ترس از نداشتن آب، در روز پنج‌شنبه نیز این غسل را انجام داد و یا این‌که تا بعد از زوال جمعه انجام آن را به تأخیر انداخت و یا قضای آن شنبه به‌جا آورده ‌شود.([111]) شش غسل در ماه رمضان: شب اول و شب نیمۀ ماه و شب هفدهم و نوزدهم و بیست‌و‌یکم و بیست‌و‌سوم ماه و شب عید فطر. روز عید فطر و قربان، روز عرفه، شب نیمۀ ماه رجب، روز بیست‌و‌هفتم ماه رجب، شب نیمۀ شعبان، روز عید غدیر، روز مباهله و روز تَروِیَه.([112]) هشت غسل که به دلیل انجام برخی از اعمال، مستحب می‌گردند: غسل احرام و غسل زیارت پیامبر(ص) و ائمه(ع)، غسل کسی که بخواهد نماز کسوف (و آیات) را قضا کند، درصورتی‌که در انجام به‌موقع آن کوتاهی کرده باشد، غسل توبه([113]) چه از گناه([114]) باشد چه از کفر، و غسل نماز حاجت، نماز استخاره و نماز طلب باران. پنج غسل هم به دلیل حضور در مکانی خاص مستحب می‌شود: غسل وارد شدن به محدودۀ حرم، ورود به مسجدالحرام، کعبه، مدینه و مسجدالنبی.(ص) چهار مسئله: اول: غسلی که به دلیل اعمال و مکان‌های خاص مستحب می‌شود، بر آن دو عمل مقدم می‌باشد. غسلی که به دلیل زمان خاص مستحب می‌گردد، بعد از ورود در آن‌وقت انجام می‌شود. دوم: اگر چند غسل مستحب با هم جمع شوند، تنها یک غسل به‌قصد قربت کفایت می‌کند. سوم و چهارم: کسی که از روی عمد برود تا به دار آویخته‌شدن کسی را ببیند، مستحب است بعد از سه روز غسل کند. غسل دادن نوزاد نیز مستحب است. ( تمام این غسل‌ها جایگزین وضو نیز هستند. بهتر است هنگام غسل و بعدازآن اسم خداوند را یاد کند و بگوید: «الّلهم صلّ علی محمّد و آل محمّد الأئمّة و المهدیّین الطّیّبین الطّاهرین و طَهِّر قلبی مِن الشّکّ و الشّرک و الظُّلمة و الخبائث». *‌ *‌ *

-بخش سوم: طهارت با خاک (تیمّم)

این بخش چهار قسمت دارد: قسمت اول: جاهایی که تیمّم صحیح است این قسمت شامل چند مورد است: اول: نبود آب در این صورت واجب است که اگر زمین هموار باشد، در هر‌یک از چهار جهت، هزار متر (یک کیلومتر) و اگر زمین ناهموار باشد، پانصد متر به دنبال آب برود. اگر در جست‌و‌جوی آب کوتاهی کرد، تا وقت نماز تنگ شود خطا کرده، ولی تیمّم و نماز او صحیح است. فرقی نمی‌کند که اصلاً آب موجود نباشد یا اینکه مقدار آب برای طهارت (وضو یا غسل) کافی نباشد. دوم: عدم دسترسی به آب هر‌کس پولی برای خرید آب نداشته باشد مانند کسی است که به آب دسترسی ندارد. اگر آب به قیمتی یافت شود که در حال حاضر به ضرر او باشد نیز به همین صورت است؛ اما اگر تهیۀ آب به ضرر او نباشد، باید آن را بخرد، حتی اگر قیمت آن چندین برابر قیمت معمولش باشد؛ همچنین این حکم در مورد وسایل استخراج آب نیز برقرار است. سوم: ترس در جایز بودن تیمّم به دلیل ترس، فرقی میان ترس از دزد یا حیوان درنده و یا نابود‌شدن مال نیست. همچنین ترس از بیماری شدید یا پاره‌شدن و ترک‌خوردن پوست و التهاب آن به سبب سرمای شدید آب، تیمّم را مجاز می‌کند. اگر فقط مقداری آب برای نوشیدن به همراه داشته باشد و در صورت استفاده از آب برای طهارت، از تشنگی بترسد، تیمّم جایز است. قسمت دوم: آنچه تیمّم با آن صحیح است تیمم بر هر چیزی که نام زمین به آن اطلاق شود، صحیح است. تیمّم با مواد معدنی، خاکستر، گیاهان پودر شده مانند اشنان (گیاهی معطر) و آرد جایز نیست. تیمّم کردن با خاک زمین، نوره،([115]) گچ، خاک قبر و خاکی که برای تیمّم استفاده‌شده، جایز است. تیمّم کردن بر خاک غصبی و نجس صحیح نیست. همچنین در صورت وجود خاک، تیمّم با لجن([116]) صحیح نیست. درصورتی‌که خاک با مواد معدنی مخلوط شده باشد، اگر خاک غالب باشد جایز است وگرنه جایز نیست. تیمّم بر شوره‌زار و شنزار مکروه است. مستحب است که بر بلندی‌های زمین تیمّم نماید. در صورت نبود خاک، می‌تواند بر غبار لباس و یا خاک جلوی زین اسب و یا غبار روی یال مَرکبش تیمّم نماید، و در صورت نبود این‌ها می‌توان بر لجن تیمّم کرد.([117]) قسمت سوم: چگونگی تیمّم تیمّم قبل از داخل شدن در وقت، صحیح نیست و با تنگ شدن وقت، صحیح می‌باشد؛ و باوجود زیاد‌بودن وقت، صحیح نیست، مگر در حالتی که از طهارت با آب ناامید شده باشد، مانند بیماری که آب برایش ضرر دارد. واجبات تیمّم: نیت([118]) و تداوم آن تا پایان انجام عمل؛ و ترتیب: یعنی باید دست‌ها را بر زمین بگذارد، سپس از محل رویش موی پیشانی تا نوک بینی، دست‌ها را بر صورت بکشد، سپس دوباره دست‌ها را بر زمین بگذارد و پشت دست‌ها را با خاک مسح کند. هم در تیمّمِ بدل از وضو و هم در تیمّمِ بدل از غسل، باید دو بار دست‌ها را بر زمین بزند یکی برای مسح صورت و یکی برای مسح دست‌ها. اگر دست‌هایش از مچ قطع‌شده باشد، مسح دست‌ها ساقط می‌شود و باید فقط پیشانی را مسح کند، ولی اگر مقداری از دست قطع‌شده باشد، باید باقی‌ماندۀ دست را مسح نماید. اعضایی که باید در تیمّم مسح گردند، باید کاملاً مسح شوند، در غیر این صورت، تیمّم صحیح نیست. (مستحبات تیمّم): مستحب است که دست‌ها را بعد از زدن بر زمین بتکاند. اگر تیمّم کند و بر بدنش نجاستی باشد([119]) تیمّم صحیح است، همان‌گونه که اگر وضو بگیرد و بر بدن نجاستی باشد وضو صحیح است؛ اما در صحت تیمّم، تنگی وقت باید در نظر گرفته شود.([120]) قسمت چهارم: احکام تیمّم که دَه مورد است: اول: کسی که با تیمّم نماز می‌خواند لازم نیست نمازش را تکرار کند، چه در سفر باشد و چه در شهر خود. دوم: جست‌و‌جوی آب بر او واجب است؛ اگر در جست‌و‌جوی آب کوتاهی کند و با تیمّم نماز بخواند بعد نزد خود و یا همراهانش آب بیابد، باید وضو بگیرد و نمازش را دوباره بخواند. سوم: اگر به دلیل مقیّد یا زندانی‌بودن در مکانی نجس، به آب و یا چیزی که بر آن تیمّم صحیح باشد دسترسی نداشت، نماز واجب از وی ساقط می‌شود چه ادا باشد و چه قضا؛ و به‌جای آن باید در زمان نماز واجب، دعا نماید. چهارم: اگر فرد قبل از ورود به نماز آب بیابد باید وضو بگیرد؛ و اگر بعد از اتمام نماز آب بیابد لازم نیست نماز را دوباره بخواند. اگر به نماز ایستاد و آب یافت، اگر توانست بدون قطع نماز وضو بگیرد، باید این کار را انجام دهد و نماز را کامل کند، اما اگر نتوانست، باید نماز را با همان تیمّم به پایان برساند، حتی اگر فقط تکبیرة‌الاحرام را گفته باشد.([121]) پنجم: هر عملی که با طهارتِ با آب (وضو و غسل) مجاز می‌شود، با تیمّمِ بدل از آن دو نیز مجاز می‌گردد. ششم: اگر یک میّت و کسی که حدثی از او سرزده و کسی که جنب شده است درجایی باهم باشند و آب موجود فقط یکی از آن‌ها را کفایت کند، اگر آب مال یکی از آن‌ها باشد به او اختصاص مییابد، اما اگر آب مال همۀ آن‌ها باشد و یا مالکی نداشته باشد و یا اینکه مالکش آن را بخشیده باشد، بهتر است که آب را به میّت اختصاص دهند. هفتم: شخص جُنُب اگر به‌جای غسل جنابت تیمّم کند، بعد حدثی([122]) از او سر بزند، اگر نتواند وضو بگیرد باید به‌جای وضو نیز تیمّم کند. هشتم: اگر فرد بتواند از آب استفاده کند تیمّمش نقض می‌گردد، ولی اگر دوباره آب را از دست دهد، نیاز دارد که مجدداً تیمّم کند. با تمام شدن وقت عبادت تا زمانی که از فرد حدثی سر نزند یا تا زمانی که آب نیافته است، تیمّمش باقی خواهد بود. نهم: اگر کسی بعضی از اعضایش بیمار باشد و نتواند آن‌ها را با آب بشوید و یا مسح کند، می‌تواند تیمّم کند و صحیح نیست که بخشی از وضو و بخشی از تیمّم را به‌جا آورد. دهم: می‌توان برای نماز میّت باوجود آب به نیت استحباب تیمّم نمود، ولی اقامۀ دیگر نمازها با این تیمّم ممکن نیست.

-بخش چهارم: نجاسات و احکام آن‌ها

سخنی دربارۀ نجاسات: نجاسات ده نوع است: اول و دوم: ادرار و مدفوع ([123]) ادرار و مدفوع هر حرام‌گوشتی که خون جهنده داشته باشد نجس است، فرقی ندارد که ذاتاً حرام‌گوشت باشد، ‌مانند شیر و پلنگ و یا اینکه این صفت بر او عارض شده باشد، ‌مانند حیوان نجاست‌خوار. فضله و ادرار حیوانی که خون جهنده ندارد پاک است. سوم: منی منی همۀ حیوانات([124]) نجس است، ‌چه حرام‌گوشت باشند و چه حلال‌گوشت؛ و منی حیوانی که خون جهنده ندارد([125]) پاک است. چهارم: مُردار فقط مردار هر موجودی که خون جهنده دارد نجس است، و هر عضوی از حیوانی که مردارش نجس باشد قطع شود -چه حیوان زنده باشد و چه مرده- آن عضو نجس خواهد بود.([126]) عضوی که دارای روح نیست -‌مانند استخوان و مو- پاک است، مگر آنکه عین نجاست باشد، مانند سگ، خوک و کافر. کسی که جسم انسان مرده‌ا‌ی را بعد از سرد شدن و قبل از تطهیر (غسل‌دادن یا تیمّم‌دادن میّت) لمس کند، غسل بر او واجب می‌گردد؛ همچنین اگر به عضوی از او که دارای استخوان است (و قطع ‌شده باشد) دست بزند، غسل بر او واجب می‌گردد. کسی که با دست مرطوب، قطعهای که در آن استخوان نباشد و یا مرداری که خون جهنده داشته باشد و انسان نباشد را لمس کند، واجب است دستش را بشوید.([127]) پنجم: خون‌ها فقط خون حیواناتی که دارای رگ هستند نجس است، اما حیوانی که خون جهنده نداشته باشد -‌مانند ماهی و شبیه آن- خونش نجس نیست.([128]) ششم و هفتم: سگ و خوک (گراز) هم جسم و هم آب دهان سگ و خوک، نجس است. اگر سگ با حیوان دیگری آمیزش کند، در اینکه بچۀ به وجود آمده احکام سگ را دارد یا خیر باید به اطلاق اسم او مراجعه کرد.([129]) غیر از این دو حیوان، سایر حیوانات نجس نیستند. روباه، خرگوش، موش و مارمولک، همه پاک هستند؛ و اما آب قلیلی که موش یا موش صحرایی یا مارمولک در آن افتاده باشد و آب قلیلی که مارمولک یا عقرب یا مار در آن مرده باشد، برای خوردن و طهارت استفاده نمی‌شود. هشتم: مست‌کنندهها همۀ مایعاتِ مست‌کننده([130]) نجس هستند.([131]) آب انگور اگر بجوشد و غلیظ شود حتی اگر مست‌کننده نباشد نجس است([132]) و با از بین رفتن دوسوم آن براثر جوشیدن پاک می‌شود.

-نهم: فقاع (آب جو)

([133]) دهم: کافر قاعده‌اش ازنظر نجس‌بودن به شرح زیر است: هرکسی که وجود خداوند را انکار کند (نه اینکه موضع نمی‌دانم یا لاادری‌گری را اتخاذ کرده باشد) نجس است. فرد ناصبی که دشمن یکی از امامان یا مهدیین یا شیعیانشان -‌ازآن‌رو که شیعۀ آن‌ها هستند- باشد نیز همین حکم را دارد. سایر مردم به‌خودی‌خود نجس نیستند ‌و تنها نجاست بر آن‌ها عارض می‌شود (به طریقی بدنشان نجس شود) و در ظاهر به پاک‌بودنشان حکم می‌شود؛ و درنتیجه درصورتی‌که باوجود رطوبتی که سرایت داده می‌شود لمس شوند به پاک‌بودن حکم می‌گردد و به پاک‌بودن خوردن از غذایشان نیز حکم می‌شود، مگر آنچه باید تذکیۀ (ذبح) شرعی شود یا آنچه از اصل و اساس خوردنش حرام باشد.

مکروهات

([134]) ادرار قاطر، الاغ و جانداران اهلی، و عرق فرد جُنُب از حرام،([135]) و عرق شتر نجاست‌خوار، حیوانهای مسخ‌شده (مانند میمون و مارمولک) و فضلۀ مرغ، مکروه هستند. سخنی در احکام نجاسات: واجب است قبل از نماز و طواف و وارد شدن به مساجد، نجاست از بدن و لباس برطرف گردد؛ همچنین قبل از استعمال ظروف، واجب است نجاست از آن‌ها زایل گردد. در لباس و بدن، آنچه اجتناب از آن ممکن نباشد، مانند خون زخمی که بند نمیآید‌ حتی اگر زیاد باشد، بخشیده شده است،([136]) همچنین اگر قُطر لکۀ خونی کمتر از یک سانتی‌متر باشد (غیر از خون‌های سهگانۀ حیض، نفاس و استحاضه)، تطهیرش لازم نیست، و تطهیر بیش از این مقدار خون، واجب است، چه در یکجا جمع شده و چه متفرق باشد. اگر در لباسی که با آن به‌تنهایی نمی‌شود نماز خواند (پوشاننده نیست)([137]) نجاستی باشد که در غیر آن لباس بخشیده شده نیست،([138]) نماز با آن جایز است. در هنگام شستن محل نجاست باید لباس را فشار داد تا نجاست از آن جدا گردد([139]) مگر در ادرار طفل شیرخوار، که فقط ریختن آب روی آن کفایت می‌کند. هنگامی‌که محل نجاست معلوم باشد باید شسته شود و هنگامی‌که محل نجاست معلوم نباشد هرجایی که گمان شود نجس است باید شسته شود. لباس و بدن برای پاک شدن از ادرار باید دو بار با آب شسته شود. اگر لباس انسان درحالی‌که مرطوب است با بدن سگ و خوک و کافر تماس پیدا کند، شستن محل تماس واجب است؛ و اگر خشک بود، پاشیدن آب بر محل تماس مستحب است؛ و اگر بدن انسان درحالی‌که مرطوب است با بدن سگ و خوک و کافر تماس حاصل کرد باید شسته شود. اگر نمازگزار در پاک کردن نجاست از لباس یا بدن خود کوتاهی کند [و نماز بخواند]، چه در وقت نماز و چه در خارج از وقت [به یاد آورد که لباس یا بدنش نجس بوده است]، باید نماز را تکرار کند؛ اما اگر قبل از نماز نمیدانسته که لباسش نجس شده و نماز بخواند و بعد بفهمد که قبل از نماز لباس او نجس بوده است، لازم نیست نمازش را دوباره بخواند، چه در وقت بفهمد و چه در خارج وقت. اگر در حال نمازخواندن، نجاستی را در لباسش مشاهده کرد، اگر می‌تواند آن لباس را بیرون بیاورد و عورتش را با لباس دیگر بپوشاند باید لباس را درآورد و نماز را تمام کند، و اگر جز با باطل کردن نماز نمی‌تواند لباس را دربیاورد نماز را از ابتدا بخواند. زنی که از نوزاد مراقبت می‌کند، اگر فقط یک لباس داشته باشد باید هرروز یک‌بار آن لباس را آب بکشد، و اگر این کار را قبل از نماز ظهر انجام دهد بهتر است تا بتواند نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را با لباس پاک بخواند. اگر نمازگزار دو لباس دارد که یکی از آن‌ها نجس است، اما نمی‌داند کدام لباس نجس و کدام‌یک پاک است، با هرکدام از آن دو، یک‌بار نماز بخواند.([140]) اگر لباس‌های فراوانی داشته باشد و فقط یکی پاک باشد و نداند کدام‌یک پاک است نیز باید با هرکدام جداگانه نماز بخواند، مگر هنگام تنگی وقت که در این حال اگر در آن محل کسی غیر از او نباشد، باید عریان نماز بخواند و اگر این کار ممکن نباشد با همان لباس نجس نماز بخواند و لازم نیست نماز را تکرار کند. تابیدن خورشید([141]) باعث طهارت ادرار و دیگر نجاسات از روی زمین و بوریاها و حصیرها می‌شود، و همچنین آنچه انتقال آن ممکن نیست مانند درختان و ساختمان به‌شرط از بین رفتن عین نجاست با تابش خورشید پاک می‌گردد. بهتر است بر موضع ادرار آب ریخته شود، سپس زمانی که خورشید بر آن بتابد و خشکش کند پاک می‌شود. آتش آنچه را که استحاله می‌کند([142]) پاک می‌نماید. خاک، کف کفش و لایۀ زیرین پا و دمپایی را پاک می‌کند، و قسمت‌هایی از زمین، قسمت‌های دیگر را پاک می‌کند. آب باران در حال بارش و نیز در حال جریان از ناودان و شبیه آن نجس نمی‌شود، مگر اینکه در اثر نجاست تغییر کند. آبی که با آن نجاست شسته می‌شود نجس است،([143]) چه در شستن بار اول باشد و چه در بار دوم؛ و یکسان است که به نجاست آلوده‌شده باشد یا نه؛ این در حالتی است که عین نجاست بر چیز شسته شده باقی‌مانده باشد، اما اگر نجاستی بر آن باقی نمانده باشد آب باقی‌مانده از شست‌و‌شو پاک است؛ حکم آب باقی‌مانده هنگام شستن ظروف نیز به همین صورت است.([144]) سخنی در مورد احکام ظرف‌ها خوردن و آشامیدن با ظروف طلا و نقره جایز نیست؛ همچنین استفاده در موارد دیگر از آن‌ها نیز جایز نیست. استفاده از ظرف نقره‌کوب در خوردن و آشامیدن مکروه است، اما در موارد غیر استعمالی (مثلاً تزیین) استفاده از آن مجاز است. استفاده از ظرف‌های ساخته‌شده از دیگر فلزات و یا معادن و جواهرات (غیر از طلا و نقره) اشکالی ندارد، هرچند گران‌قیمت‌تر باشند. ظروف مورداستفادۀ کافران پاک است تا زمانی که علم به نجاست آن‌ها حاصل شود. استفاده از پوست حیوانات صحیح نیست، مگر اینکه در حیات، پاک و طاهر و ذبح شرعی شده باشند.([145]) دوری کردن از استعمال پوست حیوانی که گوشتش خورده نمی‌شود مستحب است مگر این‌که بعد از ذبح، دباغی شوند.([146]) استفاده از ظرف‌های شراب ‌-اگر قیراندود یا روغن ‌اندود باشند- بعد از شستن اشکال ندارد؛ اما استعمال ظروف چوبی و سرامیکی و شیشهای شراب که روغن ‌اندود نشده باشد، مکروه است. ظرفی که آب دهان سگ در آن باشد باید سه بار شسته شود که بار اول آن باید با خاک باشد. ظرفی که در آن شراب بوده و یا موش صحرایی در آن مرده باشد، باید سه بار با آب شسته شود ولی هفت بار بهتر است. در مورد دیگر نجاسات غیر از شستن عین نجاست، یک‌بار شستن کفایت می‌کند، اما سه بار بهتر است. *‌ *‌ *

-کتاب نماز

([147]) که شامل چهار بخش می‌باشد و دانش به آن، روشن شدن چهار اصل را می‌طلبد:

-اصل اول: مقدمات نماز

([148])

-و آن هفت‌ مورد است:

-مقدمۀ اول: در مورد تعداد نمازها

نماز های واجب نُه تاست: نمازهای شب‌و‌روز (نمازهای یومیّه)، نماز جمعه، نماز عید قربان و عید فطر، نماز کسوف، نماز زلزله، نماز آیات، نماز طواف، نماز میّت و نمازی که انسان با نذر و شبیه آن، بر خود واجب می‌کند و غیرازاین، بقیۀ نمازها مستحب است.

-نمازهای پنجگانۀ یومیّه:

در حَضَر،([149]) هفده رکعت است: نماز صبح دو رکعت، نماز مغرب سه رکعت، نماز ظهر و عصر و عشاء، هرکدام چهار رکعت. در سفر، از هر نماز چهار‌رکعتی، دو رکعت کسر می‌شود.

-نوافل نمازهای یومیّه:

در حضَر، سی‌وچهار رکعت است.([150]) قبل از نماز ظهر هشت رکعت (چهار نمازِ دورکعتی)، قبل از نماز عصر هشت رکعت (چهار نمازِ دورکعتی)، بعد از نماز مغرب چهار رکعت (دونمازِ دورکعتی)، بعد از نماز عشا دو رکعت نشسته که یک ‌رکعت حساب می‌شود، و نماز شب یازده رکعت است (چهار نمازِ دورکعتی نافلۀ شب و دو رکعت شفع و یک ‌رکعت وتر)، و دو رکعت نافلۀ قبل از نماز صبح. در سفر، نوافل ظهر و عصر ساقط می‌شود؛ اما نماز وُتَیره (نافلۀ عشا) ساقط نمی‌گردد. همۀ نوافل، دورکعتی است با تشهد و سلام، به‌جز آنچه در مورد آن تصریح‌شده که کمتر یا بیشتر از دو رکعت است، مانند نماز وتر و نماز اعرابی.([151]) ان‌شاء‌الله تعالی توضیح سایر نمازها را در جای خودش، به‌زودی بیان خواهیم کرد.

-مقدمۀ دوم: وقت نمازها

بحث در مورد زمان‌ها و احکام آن است:

-وقت نمازهای واجب روزانه:

وقت نماز ظهر و عصر، از زوال آفتاب تا غروب آن است. وقت مخصوص نماز ظهر، از آغاز زوال به‌اندازۀ خواندن آن([152]) می‌باشد، وقت مخصوص نماز عصر، به‌اندازۀ زمان اقامۀ آن تا غروب، و بین این دو زمان، وقت مشترک است. همچنین با غروب خورشید وقت نماز مغرب شروع می‌شود، از اول غروب به مدت اقامۀ سه رکعت وقت مخصوص نماز مغرب است، سپس وقت مشترک نماز مغرب و عشا در حالت اختیار تا نیمه‌شب است ولی در حالت اضطرار تا طلوع فجر (اذان صبح) می‌باشد؛ و زمان مخصوص نماز عشا به‌اندازۀ خواندن چهار رکعت مانده به آخر وقت می‌باشد.([153]) بین طلوع فجر دوم -‌فجر منتشرشده در افق‌- تا طلوع خورشید، وقت نماز صبح است.([154]) زوال آفتاب وقتی فهمیده می‌شود که سایۀ شاخص بعد از رسیدن به کمترین حدّ خود، شروع به زیادشدن کند. غروب نیز هنگام ناپدید شدن قرص خورشید است، اما بهتر است منتظر از بین رفتن سرخی افق از سمت مشرق بمانیم تا از ناپدید شدن خورشید اطمینان حاصل کنیم. بهترین اعمال، نماز اوّل وقت است. بهتر است نماز عشا تا از بین رفتن سرخی افق در سمت مغرب به تأخیر انداخته شود، و بهتر است تأخیر نماز عصر با توجه به کوتاهی یا بلندی روز، یک یا دو ساعت بعد از زوال خورشید ‌باشد.

-وقت نمازهای نافلۀ روزانه:

وقت نافلۀ ظهر، از اذان ظهر، به مدت نیم ساعت، و وقت نافلۀ نماز عصر با توجه به طول روز، یک‌ساعت‌و‌نیم یا دو‌ساعت‌و‌نیم (بعد از اذان ظهر) است. اگر شروع به خواندن نافله کرد و وقت آن تمام شد، حتی اگر یک‌رکعت خوانده باشد، نافله را به کوتاه‌ترین شکل، به اتمام برساند [و بعدازآن نماز واجبش را اقامه کند]؛ و اگر از نافله چیزی نخوانده بود، باید اول نماز واجب را بخواند و بعدازآن، نافله را به‌جا آورد. به‌جا آوردن نافلۀ ظهر قبل از اذان ظهر جایز نیست، مگر در روز جمعه. به نافله‌های ظهر و عصر روز جمعه چهار رکعت افزوده می‌شود، که دو رکعت از آن هنگام اذان ظهر خوانده می‌شود.([155]) وقت نافلۀ مغرب، بعد از نماز مغرب است تا زمانی که به مقدار خواندن نماز عشا تا ناپدید شدن سرخی سمت مغرب، وقت باقی‌مانده باشد.([156]) اگر سرخی از بین رفت و فرد شروع به خواندن نافله نکرده بود، ابتدا باید نماز واجب را ادا کند. نافلۀ عشا (وُتَیرِه) دو رکعت است که بعد از نماز عشا و به حالت نشسته خوانده می‌شود، و وقتش تا آخر وقت نماز واجب (عشا) ادامه دارد، و نیکوست که این دو رکعت را پایان نافله‌هایش قرار دهد. وقت نماز شب از نیمه‌شب شروع می‌شود و هر چه به فجر نزدیک‌تر باشد، بهتر است. خواندن نماز شب قبل از نیمه‌شب جایز نیست، مگر برای مسافری که به دلیل حرکت در شب نمی‌تواند آن را بعد از نیمه‌شب بخواند، یا جوانی که به دلیل خواب‌سنگین نتواند به‌موقع بیدار شود، گرچه قضای آن بهتر است. پایان وقت نماز نافلۀ شب، اذان صبح است. اگر اذان صبح شود و چهار رکعت از نماز شب را خوانده باشد، نماز‌های نافلۀ شب را به‌طور مختصر به پایان می‌رساند گرچه اذان صبح را گفته باشند، ولی اگر کمتر از چهار رکعت خوانده باشد و اذان صبح شده باشد نافلۀ صبح و سپس نماز صبح را می‌خواند. وقت نافلۀ صبح، بعد از طلوع فجر اول (کاذب) است و قبل از طلوع فجر اول نیز خوانده می‌شود، ولی (اگر قبل از فجر اول خواند) تکرار آن مستحب است. وقت نافلۀ صبح تا آغاز سرخی افق([157]) ادامه دارد، و بعدازآن، اولویت با نماز صبح است.([158]) خواندن قضای نمازهای یومیّه و سایر نمازهای واجب در هر زمان جایز است، به شرطی که باعث تنگی وقت نماز واجب کنونی نشود (این حکم در مورد سایر نمازهای واجب نیز برقرار است). نافله‌ها و قضای نافله‌ها را نیز می‌تواند در هرزمانی بخواند، به شرطی که وقت نماز واجب داخل نشده باشد.

-احکام وقت نماز

هشت مسئله: اول: هرگاه یکی از عذرهایی که مانع نماز هستند -‌مثل جنون و حیض‌- برایش پیش بیاید و قبل از پیش آمدن آن در‌حالی‌که به‌اندازۀ طهارت و خواندن نماز از وقت اذان گذشته باشد، واجب است [بعد از برطرف شدن عذر]، قضای نماز را به‌جا آورد و اگر به‌اندازۀ طهارت و نماز از اذان نگذشته باشد قضا ساقط می‌شود. اگر عذرش [که مانع نماز است، دقایقی] قبل از اتمام وقت نماز برطرف شود و به‌اندازۀ طهارت و خواندن یک‌رکعت از نماز وقت داشته باشد، باید نماز را به نیت ادا به‌جا آورد، و اگر کوتاهی کند([159]) باید بعداً قضایش را به‌جا آورد. اگر دقایقی قبل از غروب (برای نماز ظهر و عصر) یا قبل از فجر (برای نماز مغرب و عشا) عذرش برطرف شود و فقط به‌اندازۀ طهارت([160]) و اقامۀ یکی از دونماز وقت داشت، باید همان نمازی که وقت مخصوصش است را بخواند؛([161]) و اگر قبل از غروب به‌اندازۀ طهارت و پنج رکعت نماز وقت داشت، باید هر دونماز (ظهر و عصر) را بخواند.([162]) دوم: نوجوانی که (قبل از بلوغ) نمازهایش را [به نیت استحباب] داوطلبانه سر وقت می‌خوانده، اگر با موردی که طهارت را باطل نمی‌کند، بالغ شود [مثلاً پانزده سال یا نه سالش کامل شود] و وقت نماز باقی‌مانده باشد، نمازش را دوباره [به نیت وجوب] بخواند، ولی اگر از وقت نماز کمتر از یک‌رکعت مانده باشد بر همان نیت مستحب که داشته است باقی بماند و تجدید نیت به نماز واجب نکند. سوم: اگر انسان راهی داشته باشد که نسبت به‌وقت نماز یقین پیدا کند نمی‌تواند به ظن و گمان خود اکتفا نماید، اما اگر نتوانست نسبت به‌وقت نماز یقین پیدا کند باید کوشش نماید [تا نسبت به‌وقت نماز یقین یابد]؛ اگر ظن و گمان غالب برایش پدید آمد که وقت داخل شده است، نماز را بخواند؛ و اگر پیش‌از‌آنکه وقت داخل شود، فهمید که ظن و گمانش اشتباه بوده و هنوز وقت نماز نبوده است، [دو حالت دارد] اگر قبل از اینکه وقت نماز شود، نمازش تمام شد، باید بعد از اینکه وقتش شد نماز را دوباره بخواند؛ اما اگر وقت داخل شد و هنوز نمازش تمام نشده بود، حتی اگر فقط سلام نماز باقی‌مانده باشد، نیاز نیست نماز را دوباره بخواند. اگر کسی قبل از داخل شدن وقت نماز، عمداً یا نادانسته یا به سبب فراموشی نماز بخواند، نمازش باطل است.([163]) چهارم: در به‌جا آوردن نمازهای قضای یک روز، باید ترتیب را رعایت کرد، یعنی اگر خواندن یک نماز واجب را شروع کرد و به یاد آورد که نماز واجب قبل از آن را (که مربوط به همین روز بوده است) نخوانده است، تا وقتی‌که امکان برگشت وجود داشته باشد، باید از نیت خود به نیت نماز قبل بازگردد وگرنه باید [نماز قضاشده] مُترتِّب [بر نماز حاضر] را از نو بخواند.([164]) اما در قضای نمازهای دو روز مختلف ترتیب لازم نیست و مثلاً می‌توان نماز صبح یک روز را قبل از به‌جا آوردن قضای نماز ظهر روز قبل از آن به‌جا آورد. پنجم: اقامۀ نوافل مبتدئه([165]) هنگام طلوع خورشید و غروب و در طول روز و بعد از نماز صبح و عصر، مکروه نیست. ششم: مستحب است نوافلی را که در شب انجام نداده است، هر‌چه سریعتر به‌جا آورد، هرچند که در روز باشد و نوافل روز را هر‌چه سریعتر به‌جا آورد، هرچند در شب باشد و منتظر روز نماند. هفتم: به‌جا آوردن همۀ نمازها در اول وقت بهتر است، به‌جز نماز مغرب و عشای کسی که از عرفات (به سمت مزدلفه) به راه افتاده، که تأخیر انداختن آن تا وقتی به مزدلفه برسد بهتر است، هرچند که یک‌چهارم شب نیز گذشته باشد. همچنین مستحب است نماز عشا را تا ناپدید شدن سرخی مغربی([166]) به تأخیر بیندازد. کسی که نافله میخواند نیز نماز ظهر و عصر را تا اقامۀ نوافل به تأخیر اندازد. همچنین زن مستحاضه نماز ظهر و مغرب را به تأخیر اندازد.([167]) هشتم: اگر به گمان اینکه نماز ظهرش را خوانده است نماز عصر را شروع کند، سپس در حال خواندن نماز عصر به یاد آورد که نماز ظهر را نخوانده است، نیت خود را به نماز ظهر تغییر دهد؛ و اگر به یاد نیاورد و نماز عصر خود را تمام کرد، [دو حالت پیش میآید]: یا اقامۀ نماز عصر در اول وقت ظهر (وقت مخصوص ظهر) بوده است، که نمازش باطل است و باید نماز ظهر و سپس عصر را بخواند، و یا اینکه تمام یا بخشی از نماز در وقت مشترک دو نماز بوده است که در این حالت نماز عصر خوانده‌شده صحیح است و فقط نماز ظهر خود را به‌جا می‌آورد.

-مقدمۀ سوم: قبله

مباحث آن عبارت‌اند از: جهت قبله، مستقبِل [کسی که لازم است رو به قبله بایستد]، چیزهایی که روبه‌قبله بودن در آن شرط [واجب] است و احکام قبله.

-اول: [جهت] قبله

قبله برای کسی که در مسجدالحرام است، کعبه، برای کسی که در حرم است، مسجدالحرام، و برای کسی که خارج از حرم است، خودِ حرم می‌باشد. مراد از قبله، جهت کعبه است نه خود ساختمان و اگر ساختمان از بین رفت باید در جهت کعبه نماز گزارد. به همین شکل، کسی که در ارتفاع بالاتری از کعبه قرار دارد، به‌سوی آن و در جهت آن نماز میگزارد. اگر کسی درون کعبه نماز بگزارد به‌سوی هرکدام از دیوارهای آن‌که بخواهد، میایستد، گرچه خواندنِ نمازِ واجب درون ساختمان کعبه، مکروه است. اگر کسی بر بام کعبه نماز بگزارد، باید مقداری فضا که بتوان به‌سوی آن نماز خواند در پیش روی خود باقی بگذارد،([168]) اما لازم نیست روبه‌روی خود چیزی قرار دهد و به‌سوی آن نماز بخواند.([169]) همچنین اگر (داخل کعبه) به‌سوی درِ کعبه درحالی‌که باز باشد نماز بخواند، باید همین‌طور عمل کند.([170]) اگر صف نمازگزاران در مسجدالحرام طولانی شود و طوری قرار گیرد که تعدادی از آنان خارج از جهت کعبه نماز بخوانند، نماز کسانی که در جهت کعبه نیستند باطل است. مردم هر سرزمین باید به‌سوی رکنی که رو به سرزمینشان است نماز بخوانند؛ اهل عراق به‌سوی رکن عراقی یعنی همان رکنی که حجرالأسود در آن است، مردم شام به‌سوی رکن شامی، و مردم مغرب به‌سوی رکن مغربی، و مردم یمن به‌سوی رکن یمانی. قبلۀ مردم عراق در جهت جنوب غربی واقع می‌شود. اگر کسی بتواند ستارۀ جُدَی([171]) را تشخیص دهد، شمال و جنوب را تشخیص خواهد داد. اگر به‌سوی جنوب بایستد، قبله بین صورت و دست راست او قرار خواهد گرفت (همان جنوب غربی).

-دوم: کسی که روبه‌قبله ایستاده

اگر جهت قبله را می داند، واجب است برای نماز، به‌سوی قبله بایستد؛ و اگر جهت قبله را نداند، باید به علائمی که او را به گمان می رساند، تکیه کند. اگر سعی کند که جهت قبله را بیابد و فردی دیگر، خلاف جهتی که او یافته بود را به او خبر دهد، باید به هرکدام که گمان می‌کند صحیح تر است عمل کند. درصورتی‌که راهی برای یافتن جهت قبله نداشت و کافری به او جهت قبله را گفت، اگر گمان بر صحت خبرش داشته باشد به خبر او عمل کند؛ باید به جهت قبله ای که برای شهر تعیین‌شده است اعتماد داشته باشد، مگر زمانی که بداند آن قبله اشتباه است. کسی که خودش امکان تشخیص قبله را ندارد -‌مانند نابینا- به تشخیص دیگران اعتماد کند. کسی که در تعیین جهت قبله نتواند به علم یا گمان برسد، اگر وقت داشت، به هر‌یک از چهار جهت، یک‌بار نماز بخواند و اگر وقت کمتر از این بود به آن تعداد از جهتها که زمان اجازه می‌دهد نماز بخواند، و اگر فقط به‌اندازۀ اقامۀ یک نماز وقت داشت (همان یک نماز را) به هر جهت که خواست بخواند. مسافر هنگام نماز باید به سمت قبله بایستد و در صورت ضرورت می‌تواند سوار بر مرکب([172]) -‌درحالی‌که روبه‌قبله است- برخی از نمازهای واجب را بخواند؛ و اگر نتوانست همۀ نماز را به سمت قبله بخواند، هرچقدر از نمازش را که می‌تواند روبه‌قبله بخواند و هرگاه مرکب از جهت قبله منحرف شد، تا حد امکان به‌سوی قبله بچرخد، و اگر بازهم نتوانست فقط تکبیرة‌الاحرام را به سمت قبله بگوید (و بقیۀ نماز را بخواند)، و اگر این کار را نیز نتوانست انجام دهد به هر سو که نماز بخواند کفایت می‌کند، حتی اگر روبه‌قبله نباشد. کسی که مجبور است به دلیل تنگی وقت در حال راه رفتن نماز بخواند، همین‌گونه عمل کند. کسی که بر مرکب سوار است، اگر بتواند رکوع و سجود و واجبات نماز را به‌جا آورد جایز است که با اختیار (بدون اینکه اضطراری باشد) اعمال نماز واجب را بر روی مرکب به‌جا آورد.

-سوم: چیزهایی که باید برای آن روبه‌قبله ایستاد:

ایستادن به‌سوی قبله در نمازهای واجب -در صورت امکان- واجب است؛ همچنین هنگام ذبح [حیوان و پرنده] و هنگام احتضار و تدفین، و نماز بر میّت، روبه‌قبله ایستادن واجب است؛ اما در نوافل، روبه‌قبله ایستادن بهتر است (واجب نیست).([173]) نماز [نافله] در حال سواره، در سفر و حَضَر([174]) مجاز است، اما اینکه به‌سوی قبله نباشد، در حضر کراهت شدید دارد، البته تا زمانی که پشت به قبله نشود و اگر پشت به قبله شد نمازش باطل می‌شود. هر جا امکانش نبود، وجوب استقبال (روبه‌قبله بودن) ساقط می‌شود، مانند نماز مطارده (ترس شدید مثل زمانِ جنگ و جدال)، و هنگام ذبح حیوان صائله([175]) و مُتَرَدّیه([176]) که نمی‌توان آن را روبه‌قبله نمود.

-چهارم: احکام مربوط به روبه‌قبله ایستادن

سه مسئله: اول: فرد نابینا چون خودش نمی‌تواند جهت یابی کند باید به راهنمایی دیگران رجوع کند؛ و اگر با داشتن علامتی که خودش به دست آورده است بر نظر خود اتکا کند و به یک سمت نماز بخواند (حتی اگر فرد بینا هم وجود داشته باشد)، نماز او صحیح است؛ و در غیر این صورت (اگر علامتی نداشته و جهت را اشتباه تشخیص داده باشد) باید نماز را دوباره بخواند. دوم: اگر نمازگزار، نماز را به‌حکم گمان خود و یا به دلیل تنگی وقت به سمتی بخواند که بعداً معلوم شود به‌سوی قبله نبوده است، اگر انحراف او از قبله در حد چپ و راست بوده و پشت به قبله نباشد، نماز او صحیح است و نیازی به تکرار آن ندارد (چه وقت نماز تمام‌شده یا هنوز وقت باقی باشد)؛ اما اگر پشت به قبله بود و وقت نماز تمام نشده باشد باید نماز را تکرار کند، ولی اگر پشت به قبله بود و وقت نماز گذشته بود نیاز به تکرار نیست، اما اگر در حین نماز بفهمد که خطانموده، درهرصورت و به هر جهتی که ایستاده است، باید به سمت قبله برگردد و نیاز به تکرار نماز نیست. سوم: اگر برای یک نماز، جهت قبله را با تلاش بیابد و نماز بخواند، سپس در وقت نماز دیگری وارد شود، و نمازگزار به صحت جهت قبله شک کند، باید از نو جست‌و‌جو کند تا یقین یابد، در غیر این صورت بر همان جهت (که نماز قبلی را خوانده) نماز بخواند.

-مقدمۀ چهارم: احکام لباس نمازگزار

مسائل هشت‌گانه: اول: نمازخواندن با لباسی که از پوست مردار تهیه‌شده باشد -‌هرچند که حلال‌گوشت باشد‌- صحیح نیست، چه دباغی([177]) شده باشد و چه نشده باشد. حیوان حرام‌گوشت (که در حین حیات ذاتاً پاک بوده و قابلیت ذبح شرعی داشته است)([178]) اگر ذبح شرعی شود پاک است، ولی در نماز نباید از آن استفاده گردد و در غیر از نماز می‌توان بدون دباغی کردن از آن استفاده نمود، البته مکروه است (که قبل از دباغی از آن استفاده کند). دوم: پشم، مو، کُرک و پَرِ حیوانات حلال‌گوشت، پاک است، چه از حیوان زنده جداشده باشد، چه از ذبح‌شده و چه از مردار، و نمازخواندن با آن جایز است. اگر از مردار کَنده شده باشد فقط محل اتصال آن با بدن حیوان باید شسته شود، و همۀ اجزای بدون روح([179]) حیوان مردهای که زندهاش پاک است، همین حکم را دارد (پاک است و نماز با آن صحیح است). حیوانی که در حال حیاتش نجس باشد (پس از ذبح) تمام موارد ذکرشدۀ آن (پشم، مو، کرک و پر) نجس است. درصورتی‌که لباسی از اجزای بدون روح حیوان حرام‌گوشت درست‌شده باشد، نمازخواندن با آن صحیح نیست، حتی اگر ذبح شرعی شده باشد، مگر خَزّ([180]) خالص که نمازخواندن با آن جایز است، اما نمازخواندن در لباس خزی که در آن کرک روباه و خرگوش مخلوط باشد، جایز نیست.([181]) سوم: نماز با پوست سنجاب جایز است، ولی با پوست انواع روباه و خرگوش جایز نیست. چهارم: پوشیدن حریر خالص برای مردان جایز نیست و نمازخواندن با آن نیز جایز نیست، مگر در هنگام جنگ (که مستحب است تکهای از پارچۀ حریر بر سینه بگذارد) و هنگام ضرورت مثلاً زمانی که سرمای شدید مانع از بیرون آوردن آن از تن باشد (که در این دو حالت نماز گزاردن با لباس ابریشمی مجاز می‌شود)، اما پوشیدن لباس حریر خالص (در نماز و غیر آن) برای زنها مجاز است. همچنین استفادۀ مردان از حریر برای بند لباس و یا کلاه‌خود نیز جایز نیست،([182]) اما نمازخواندن روی آن و فرش نمودنش جایز است. نمازخواندن با لباسی که با حریر لبه‌دوزی شده باشد نیز مکروه است. اما زمانی که حریر با نوع دیگری از پارچهها مخلوط باشد، به‌گونه‌ای که از حالت حریرِ خالص خارج گردد، پوشیدن آن مجاز و نمازخواندن با آن نیز جایز است، چه مقدار آن جنس از حریر بیشتر باشد یا کمتر (البته در حالت کمتر بودن آن جنس از حریر، نماز با آن مکروه است). پنجم: نمازخواندن با لباس غصبی جایز نیست و اگر صاحب لباس به غاصب یا غیر او اجازۀ استفاده دهد نماز با آن جایز است، گرچه غصب، محقق شده باشد،([183]) ولی اگر به‌صورت مطلق، اجازه دهد([184]) نمازخواندن با آن [برای غاصب اشکال دارد، اما] برای سایرین، جایز است.([185]) ششم: نمازخواندن با کفشی که نوکش طوری باشد که انگشت شصت پا به زمین نرسد و در هوا معلق باشد جایز نیست، ولی نمازخواندن با کفش و پاپوشی که این‌گونه نباشد، جایز است. هفتم: نمازخواندن با غیر از امور ذکرشده صحیح است، به شرطی که یا مالک آن بوده یا برای استفاده از آن اجازه گرفته باشد، و اینکه لباس نمازگزار پاک باشد؛ و حکم لباس نجس را هم پیش‌ازاین بیان کردیم.([186]) نمازخواندن با یک پوشش (پیراهن بلند) برای مرد جایز است، اما زن باید با دوتکه لباس نماز بخواند، پیراهن سرتاسری و شال، به‌گونه‌ای که تمام بدن او پوشیده شود به‌جز صورت و دست‌ها تا مچ و روی پاها.([187]) عریان نمازخواندن (به شرطی که عورتین را بپوشاند) برای مردان جایز است، هرچند کراهت دارد، و اگر لباسی برای پوشش عورتین نداشته باشد می‌تواند با هر چیزی حتی با برگ درختان عورت خود را بپوشاند، و اگر چیزی برای پوشاندنِ عورتین نداشته باشد، اگر مطمئن باشد که کسی او را نمیبیند می‌تواند عریان و ایستاده نماز بخواند، و اگر مطمئن نباشد باید نشسته نماز بگزارد، و در هر دو حالت به‌جای رکوع و سجود، اشاره کند.([188]) کنیز و دختر غیر بالغ می‌توانند بدون شال و مقنعه نماز بخوانند، و اگر کنیز در حین نماز آزاد شود (و از بندگی خارج گردد) باید سرخود را بپوشاند، اما اگر برای این کار نیاز است که حرکت و عمل فراوانی انجام دهد باید نمازش را از نو بخواند؛ همچنین دختر اگر در حین نماز با چیزی که باعث ابطال نماز نگردد بالغ شود نیز همین حکم را دارد.([189]) هشتم: نمازخواندن با لباس سفید، مستحب است و نمازخواندن با لباس سیاه مکروه نیست. نازک‌بودنِ لباس نمازگزارِ مردی که فقط یک لباس بر تن دارد مکروه است، و اگر لباسش آنقدر نازک باشد که زیر آن معلوم باشد([190]) نمازخواندن با آن جایز نیست.

-[موارد مکروه:]

پیراهن را داخل شلوار قرار دادن یا پوشاندن خود با پارچۀ بزرگ، به‌طوری‌که دو سر آن بر روی یک کتف قرار گیرد و با دست گرفته شود، یا با عمامۀ بدون تَحتُ‌الحَنَک([191]) نماز‌گزاردن. ضمناً به‌طور‌کلی پوشیدن عمامۀ بدون تحت‌الحنک مکروه است. پوشیدن روبند برای مرد و پوشیه و نقاب برای زن کراهت دارد و اگر این‌ پوشش، مانعِ صحت قرائت باشد، حرام است. نماز با قَبای بسته‌شده -‌مگر در حال جنگ‌- ‌‌مکروه است؛ همچنین بدون عبا بودن امام جماعت. همراه داشتن شئ آهنی آشکار و نماز با لباسی که صاحبش (به عدم رعایت نجس و پاکی یا غاصب بودن یا...) متهم است. نمازخواندن زن با خلخال و پابندی که صدا داشته باشد؛ و همچنین پوشیدن لباس دارای تصاویر([192]) و انگشتری که تصویر داشته باشد نیز مکروه است.

-مقدمۀ پنجم: مکانِ نمازگزار

نماز در همۀ مکان‌هایی که نمازگزار مالک آن باشد یا از مالکش اجازه داشته باشد، جایز است. اجازه [نمازخواندن]، در مقابل دریافت اجرت و مانند آن است، و یا در مقابل آن چیزی طلب نشده؛ که یا مالک صریح اشاره کند، مثلاً بگوید: در آن نماز بخوان، یا با لفظی که رضایتش را بیان کند([193])یا از حالتش ناراضی‌بودن برداشت نشود. نمازخواندن در مکان غصبی، برای غاصب و کسی که علم به غصبی بودن مکان دارد صحیح نیست و اگر عمداً و با آگاهی در مکان غصبی نماز بخواند نمازش باطل است، ولی اگر فراموش کند یا نداند که مکان غصبی است نمازش صحیح می‌باشد، ولی اگر به‌ حکم (حرمت نماز در مکان غصبی) جاهل باشد، معذور نیست (و نمازش باطل است). اگر وقت نماز تنگ گردد و او در حال خارج شدن (از مکان غصبی) باشد نمازش صحیح است،([194]) ولی اگر در حال خارج شدن از مکان غصبی نباشد و نماز بخواند نمازش صحیح نیست. اگر با اجازه وارد ملک غیر شود سپس مالک بگوید که باید بیرون بروی، واجب است که خارج شود، و اگر در این حال نماز بخواند نمازش باطل است، اما اگر وقت تنگ باشد در حال خارج شدن نماز بخواند (و نمازش صحیح است). نمازخواندن مرد در مکانی که یک‌طرف یا مقابل او زنی نماز میخواند جایز نیست و فرقی ندارد که زن به مرد اقتدا کرده باشد و یا فرادا نماز بخواند و نیز فرقی ندارد که زن، محرم او باشد یا نامحرم؛ اما اگر بینشان حایلی باشد و یا ده ذراع از یکدیگر فاصله داشتند، منعش از بین می‌رود. نماز زن پشت سر مرد به‌گونه‌ای که محل سجدهاش کنار پای مرد باشد، اشکالی ندارد. اگر در مکانی باشند که نتوانند از هم دور شوند (نشود زن پشت سر مرد بایستد) باید اول مرد نماز بخواند و بعد زن. نماز در مکان نجسی که نجاست به لباس و بدن نمازگزار سرایت نکند و محل سجده پاک باشد اشکالی ندارد.

-نماز در این مکان‌ها کراهت دارد:

([195]) حمام،([196]) محل قضای حاجت، محل خواب شتر، لانۀ مورچه،([197]) محل جریان آب، زمین شوره‌زار، روی یخ، قبرستان -مگر اینکه میان او و قبرها حایلی باشد، حتی اگر حایل یک چوب بلند باشد و یا ده ذراع با قبرها فاصله داشته باشد- آتشکده، و مشروب‌فروشی و مشروب‌خوری -‌البته اگر نجاست به بدن و لباس سرایت نکند‌- کنارۀ راه‌های اصلی و خانه‌های مجوس (اما در دِیرها و کلیساها اشکال ندارد). همچنین خواندن نماز در مقابل آتش افروخته یا تصاویر و خواندن نماز واجب داخل کعبه و بر بام آن، و خواندن نماز در اصطبل اسب، الاغ و قاطر، مکروه است اما در آغل گوسفندان مکروه نیست؛ همچنین خواندن نماز در خانه‌ای که در آن مجوسی باشد مکروه است، اما وجود یهودی و مسیحی مشکلی ندارد. نمازخواندن در مقابل قرآن گشوده شده و همچنین نمازخواندن رو به دیواری که از چاه فاضلاب که در آن بول هست رطوبت گرفته باشد، و رو به یک انسان نمازخواندن، مگر اینکه حجت بر مردم باشد مانند امام(ع)،([198]) و مقابل درِ باز نمازخواندن، مکروه است.

-مقدمۀ ششم: چیزهایی که می‌توان بر آن سجده نمود

سجده بر این موارد جایز نیست: آنچه از زمین نیست، مانند پوست، پشم، مو و کرک؛ و آنچه از زمین است اما معدن به شمار می‌رود، مانند نمک، عقیق، طلا، نقره و قیر مگر در حال ضرورت؛([199]) و همچنین چیزهایی که از زمین سبز می‌گردد و خوردنی است،([200]) مانند نان و میوه‌ها، یا پوشیدنی است، مانند پنبه و کتان؛ و نیز سجده بر گل‌ولای [و فضلۀ حیوانات] جایز نیست، و اگر مجبور باشد، باید اشاره کند. سجده بر کاغذ جایز است([201]) ولی اگر داخلش نوشته داشته باشد مکروه است. نباید نمازگزار بر بدن خود سجده کند، اما اگر به دلیل گرما نتواند بر زمین سجده کند می‌تواند بر لباس خود سجده کند و اگر نتوانست بر پشت دست خود سجده می‌کند. آنچه گفته شد در مورد پیشانی است نه بقیۀ اعضای سجده (کف دست‌ها و زانوها و نوک پاها). محل سجده باید ملک شخص باشد یا اینکه اجازۀ آن را داشته باشد و نجس هم نباشد. اگر در مکان محدودی مانند خانه و مثل آن، نجاستی باشد و مکان دقیق آن را نداند، سجده در هیچ جای آن جایز نیست، اما اگر در مکان بزرگی باشد برای دفع سختی، سجده در آن جایز است.([202])

-مقدمۀ هفتم: اذان و اقامه

شامل چهار مبحث است:

-اول: آنچه برای آن اذان و اقامه گفته می‌شود

اذان و اقامه در نمازهای پنج گانۀ واجب یومیّه، بر مرد و زن واجب است،([203]) چه ادا باشد یا قضا و چه فرادا باشد یا جماعت؛ البته زن باید اذان و اقامه را آهسته بخواند([204]) و این آهسته گفتن اذان و اقامه برای زنان در نمازهایی که با صدای بلند خوانده می‌شود([205]) بیشتر تأکید شده و بیشترین تأکید برای نماز صبح و مغرب است. اذان برای نوافل و همچنین برای نمازهای واجب دیگر به‌غیراز نمازهای پنج‌گانه، نباید گفته شود و مؤذن برای آن‌ها سه بار بگوید: (الصلاة). هنگام خواندن قضای نمازهای روزانه باید برای هرکدام از آن‌ها اذان و اقامه بگوید، اما اگر برای اولین نماز اذان گفت و برای نمازهای بعدی فقط اقامه بگوید کفایت می‌کند، ولی فضیلت و ثوابش کمتر می‌شود. برای نماز ظهر جمعه، باید اذان و اقامه گفته شود و برای نماز عصرش، اقامه بگوید؛ برای نماز ظهر و عصر روز عرفه نیز همین حکم برقرار است. اگر امام (ع) به جماعت نماز بخواند و عده‌ای دیگر بیایند، تا وقتی صفوف نماز متفرق نشده باشند، اذان و اقامه نمی‌گویند -هرچند کراهت دارد‌- و اگر متفرق شدند اذان و اقامه می گویند. اگر نمازگزار برای نماز فرادا، اذان و اقامه بگوید و بعد بخواهد به جماعت ملحق شود مستحب است که دوباره اذان و اقامه بگوید.([206])

-دوم: مؤذن

مؤذن باید عاقل، مسلمان، مؤمن و مرد باشد، اما بلوغ شرط نیست و همین‌که مُمَیّز باشد، کفایت می‌کند. مستحب است که مؤذن عادل و دارای صدایی رسا([207]) و بینا باشد، اوقات نمازهای یومیّه را بداند، با طهارت باشد و بر ارتفاع بایستد. زن می‌تواند برای زنان اذان بگوید. اگر نمازگزار در نماز فرادا سهواً اذان نگوید و نماز را آغاز کند نمازش را ادامه می‌دهد. اگر کسی پیدا نشود که بدون اجرت اذان بگوید باید اجرت مؤذن از بیت‌المال داده شود.

-سوم: کیفیت اذان

باید اذان را بعد از داخل شدن وقت بگویند. هنگام صبح می‌شود قبل از طلوع فجر اذان گفت ولی بعد از طلوع باید دوباره تکرار شود. بخش‌های اذان عبارت اند از: چهار تکبیر (الله‌اکبر)، شهادت به توحید (أشهد أن لا اله إلا الله)، بعد شهادت به رسالت (أشهد أن محمداً رسول الله)؛ و بعد شهادت به ولایت (أشهد أن علیاً و الأئمة من ولده حجج الله)؛ و بعد شهادت به هدایت (أشهد أن المهدی والمهدیین من ولده حجج الله)، سپس بگوید: (حَیَّ عَلی الصَّلاة)، (حَیَّ علی الفلاح) بعد (حَیَّ علی خیر العمل) و تکبیر (الله‌اکبر) و تهلیل (لا الله الا الله) و هرکدام از این بخش‌ها را دو بار تکرار می‌کند.([208]) اقامه، همین بخش‌ها را دارد با این تفاوت که در اقامه همۀ بخش‌ها دو بار گفته می‌شود و بعد از (حَیَّ علی خیر العمل)، دو بار «قد قامت الصلاة» و تهلیل (لا الله الا الله) آخر نیز یک‌بار گفته می‌شود. ترتیب بخش‌ها باید در اذان و اقامه رعایت شود. در اذان و اقامه هفت چیز مستحب است: *روبه‌قبله ایستادن *توقف کردن در آخر هر بند از اذان و اقامه *در اذان درنگ کند و آرام‌آرام اذان بگوید *اقامه را با شتاب بگوید *بین اذان و اقامه سخن نگوید *بین اذان و اقامه با یک نماز دورکعتی یا با یک نشستن یا سجده فاصله اندازد، به‌جز در نماز مغرب که بهتر است با یک گام یا با لحظهای سکوت، بین آن‌ها فاصله بیندازد. *اگر مرد اذان می‌گوید با صدای بلند اذان بگوید. (همۀ این مستحبات، در اقامه استحبابش بیشتر است. *پیچاندن صدا در اذان مکروه است، مگر برای اطلاع دادن به تعداد بیشتری از مردم باشد. *گفتن: «الصلاةُ خیرٌ مِنَ النوم» در اذان حرام است.

-چهارم: احکام اذان

چند مسئله: اول: اگر کسی هنگام خواندن اذان یا اقامه بخوابد و بعد بیدار شود، مستحب است که از ابتدا شروع کند، البته می‌تواند از همان‌جا که خوابش برده بود ادامه دهد؛ و کسی که از هوش برود نیز همین حکم را دارد. دوم: اگر کسی اذان بگوید و بعد مرتد شود سایر افراد می‌توانند به اذان او اکتفا کرده، فقط اقامه بگویند؛ و اگر در بین گفتن اذان مرتد شود و دوباره از ارتدادش برگردد، باید اذان را از ابتدا شروع کند. سوم: مستحب است کسی که اذان را می‌شنود خود نیز آن را زمزمه کند. چهارم: هنگامی‌که مؤذن گفت: «قد قامت الصلاة» حرف زدن شدیداً مکروه می‌گردد، مگر در مورد چیزهایی که به تدبیر امور نمازگزاران مربوط باشد. پنجم: مکروه است مؤذن به چپ و راست رو برگرداند. مؤذن باید هنگام اذان به‌سوی قبله بایستد. ششم: اگر چندین نفر خواهانِ اذان گفتن باشند، اولویت با فرد عالمتر و سپس با فرد پرهیزگارتر است، و در صورت تساوی افراد با استخارۀ قرآن، مؤذن انتخاب می‌گردد. هفتم: اگر گروهی با هم باشند، جایز است همه باهم اذان بگویند؛ و در صورت داشتن وقت، بهتر است یکی پس از دیگری اذان بگویند. هشتم: اگر امام جماعت صدای اذان‌گفتنِ فردی را بشنود، می‌تواند به همان اذان برای آغاز نماز کفایت کند، هرچند مؤذن نیت فرادا داشته باشد. نهم: اگر در حین اذان یا اقامه حدثی از فرد سر بزند، طهارت حاصل کرده، از همان‌جا ادامه دهد، البته در مورد اقامه بهتر است بعد از طهارت، دوباره از ابتدا اقامه را شروع کند.([209]) دهم: اگر در حین نماز از نمازگزار حدثی سر بزند، طهارت حاصل کرده، نماز را از ابتدا بخواند، اقامه را تکرار نمی‌کند مگر اینکه سخن گفته باشد. یازدهم: اگر کسی بخواهد پشت سر امام جماعتی که نمی‌شود به او اقتدا کرد نماز بخواند،([210]) باید برای خودش اذان و اقامه بگوید؛ و اگر بترسد که نماز را از دست دهد می‌تواند با دو تکبیر و گفتنِ (قد قامت الصلاة) نماز را به‌جا آورد، و اگر این امام جماعت در بخشی از اذان اشکال داشته باشد، مستحب است مأموم صحیح آن را بخواند.

-بخش دوم: افعال نماز

افعال نماز دو بخش دارد: واجب و مستحب،([211]) و واجباتش هشت چیز است:

-واجبات نماز:

-اول: نیت

نیت در نماز از ارکان([212]) است؛ و اگر نمازگزار عمداً و یا سهواً، در نیت خللی ایجاد کند نماز آغاز نمی‌شود. حقیقت و اصل نیت این است که در ذهنش بداند که چه نمازی می خواند، یعنی در ذهنش این موارد مشخص باشد: واجب یا مستحب‌بودن نماز، قصد قربت، و تعیین نمازی که می خواند، و ادا و قضا بودن آن، و نیازی نیست به زبان آورده شود. وقت نیت در هنگام انجام اولین جزء از تکبیرة‌‌الاحرام است و واجب است که تا آخر نماز نیت ادامه یابد، به این صورت که نیت اول نماز از بین نرود. اگر نیت کند از نماز خارج شود نمازش باطل نمی‌شود؛ همین‌طور اگر بخواهد (نیت کند) کاری که نماز را باطل می‌کند انجام دهد نیز نمازش باطل نمی‌شود، مگر اینکه آن عمل را انجام دهد که در آن صورت نمازش باطل می‌گردد. همچنین اگر قصدش از افعال نماز یا کاری غیر از نماز باشد، نمازش باطل می‌گردد. تغییر دادن نیت نماز در مواردی جایز است: تغییر نیت نماز ظهر جمعه به نماز نافله، برای کسی که یادش برود سورۀ جمعه را بخواند و سورۀ دیگری خوانده باشد، و مانند تغییر نیت نماز واجب کنونی بر نماز قضای قبلی، درحالی‌که وقت برای خواندن نماز کنونی باقی باشد.

-دوم: تکبیرة‌الاحرام

تکبیرة‌الاحرام در نماز رکن است و نماز بدون آن صحیح نیست و اگر به سبب فراموشی در آن خللی ایجاد شود، نماز باطل است. شکل آن، گفتن: «الله‌اکبر» است و با گفتن معنی آن، نماز منعقد نمی‌شود و حتی اگر در حرفی از حروف آن خلل ایجاد شود نماز منعقد نمی‌شود. اگر نتواند به‌طور صحیح آن را ادا کند (مانند اشخاص غیر عرب) لازم است یاد بگیرد و اگر وقت کافی داشته باشد، نماز را بدون آن آغاز نکند؛ و اگر وقت نماز تنگ شد، باید با ترجمۀ تکبیرة‌الاحرام وارد نماز شود. فرد لال تا حد امکان باید تکبیرة‌الاحرام را بگوید و اگر اصلاً نتواند سخن بگوید بااحساس قلبی خود معنای آن را به‌جا آورد و برای آن اشاره هم بکند. رعایت ترتیب در تکبیرة‌الاحرام واجب است([213]) و اگر برعکس بگوید، نماز منعقد نمی‌شود. واجب است بعد از تکبیرة‌الاحرام، شش تکبیر بگوید که در مجموع هفت تکبیر می‌شود. تکبیر اول، تکبیر آغاز نماز است. اگر تکبیر بگوید و نیت آغاز نماز داشته باشد و دوباره تکبیر بگوید و باز نیت آغاز کند، نمازش باطل می‌شود. اگر سومین تکبیر را بگوید و با آن نیت آغاز نماز کند، نماز منعقد می‌شود و باید بعدازآن شش بار تکبیر بگوید. واجب است نمازگزار ایستاده تکبیر بگوید. اگر نمازگزار توانایی ایستادن داشته باشد ولی نشسته و یا در حال بلند‌شدن تکبیر بگوید، نماز منعقد نمی‌شود. مستحباتِ تکبیر چهار چیز است: اینکه لفظ جلالۀ «الله» بدون مدّ بین حروف بوده و لفظ «اکبر» بر وزن «أفعل» باشد، و امام جماعت طوری تکبیر بگوید که نمازگزاران صدای او را بشنوند. نمازگزار دستانش را هنگام تکبیر به‌گونه‌ای بالا ببرد که کنارۀ انگشتِ میانیاش به‌موازات گوش برسد و انگشت شصت، باز و به سمت گلو باشد.

-سوم: قیام

قیام در صورت توانایی از ارکان است و اگر نمازگزار سهواً و یا عمداً در آن خللی ایجاد کند نمازش باطل است. اگر بتواند بدون کمک‌گرفتن بایستد باید چنین کند و اگر نتواند، واجب است که از هر وسیله‌ای که ممکن بود کمک بگیرد، البته کمک گرفتن از دیوار حتی باوجود توان هم جایز است. اگر بتواند بخشی از نماز را ایستاده بخواند باید همان‌قدر که می‌تواند بایستد و اگر نتواند، باید نشسته نماز بخواند. فردی که نشسته نماز میخواند اگر بتواند فقط برای رکوع بایستد باید چنین کند، در غیر این صورت نشسته رکوع کند. اگر نتواند نشسته نماز بخواند باید به پهلو بخوابد([214]) و نماز بخواند و اگر نتواند، باید به پشت بخوابد([215]) و نماز بخواند و در این دو حالت اخیر باید با اشاره رکوع و سجده را به‌جا آورد. اگر فردی در حین نماز نتواند بر حالتی باقی بماند باید به کمتر از آن منتقل شود و نماز را ادامه دهد، مثلاً اگر ایستاده باشد و نتواند ادامه دهد باید بنشیند و اگر نشسته باشد و نتواند، باید به پهلو بخوابد و اگر به پهلو خوابیده باشد و نتواند، باید به پشت بخوابد و عکس آن نیز اینچنین است.([216]) اگر کسی نتواند سجده کند، آنچه بر آن سجده می‌کند را بالا آورده و بر پیشانی بگذارد و اگر نتوانست باید به‌جای سجده اشاره کند. سنت در حالتی که نشسته نماز میخواند دو چیز است: اینکه نمازگزار در حال قرائت، چهارزانو و در حین رکوع، دوزانو بنشیند، و در حین تشهد، به حالت تَوَرُّک بنشیند.([217])

-چهارم: قرائت

قرائت واجب است و منظور از آن، خواندن سورۀ حمد در هر نماز دورکعتی و در دو رکعت اول نمازهای سه‌رکعتی و چهار‌رکعتی است. باید همۀ سورۀ حمد، کامل خوانده شود. درصورتی‌که عمداً حمد را اشتباه بخواند، نمازش صحیح نیست، حتی اگر یک حرف و یا حتی تشدید حروف یا اعراب آن‌ها را اشتباه بگوید.([218]) «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» آیۀ (اول) سورۀ حمد و قرائت آن واجب است. قرائت ترجمۀ سورۀ «حمد» کفایت نمی‌کند. رعایت ترتیب کلمات و آیات سورۀ حمد همان‌گونه که نقل‌شده، واجب است و اگر عمداً خلاف آن خوانده شود باید [نماز را] از ابتدا بخواند؛ و اگر از روی فراموشی در قرائت اشتباه کند تا وقتی به رکوع نرفته است باید دوباره [حمد را] قرائت کند، ولی اگر به رکوع رفت نماز را ادامه می‌دهد، هرچند یادش بیاید. کسی که نمی‌تواند صحیح قرائت کند واجب است یاد بگیرد، و اگر وقت نماز تنگ گردد باید تا جایی که بتواند بخواند، یا «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» سورۀ حمد را ده بار بخواند، و اگر نتوانست، هرچقدر از قرآن [به‌جز حمد] که می‌داند را بخواند و یا به‌اندازهای که معادل قرائت باشد (سبحان‌الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله‌اکبر) بگوید، و پس‌ازآن واجب است قرائت را یاد بگیرد. فرد لال باید زبان خود را به نیت قرائت حرکت دهد و معانی را از قلب خود عبور دهد. در رکعت های سوم و چهارم باید سورۀ حمد را بخواند، چه امام باشد و چه مأموم و چه اینکه فرادا نماز بخواند؛ و اگر نتوانست ده بار «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» بخواند و اگر نتوانست تسبیحات بگوید. در رکعت اول و دومِ نمازهای پنج‌گانه، در صورت وسعت وقت و امکان یادگیری و داشتن اختیار، خواندن یک سورۀ کامل بعد از حمد واجب است. اگر نمازگزار سوره را مقدم بر حمد بخواند باید حمد را بخواند و دوباره همان سوره یا سوره‌ای دیگر را بعد از حمد بخواند.([219]) خواندن مقداری از سوره‌های عزائم (سوره‌هایی که در آن سجدۀ واجب دارد) در نماز واجب جایز نیست؛([220]) خواندن سوره‌ای که وقت نماز با قرائت آن تمام می‌شود نیز همین حکم را دارد. خواندن دو سوره [در یک‌رکعت، بعد از حمد] جایز است.([221]) اظهار و با صدای بلند خواندن حمد [و سوره] در نماز صبح و دو رکعت اول نماز مغرب و دو رکعت اول نماز عشا واجب است، اما در نمازهای ظهر و عصر و رکعت سوم نماز مغرب و دو رکعت آخر نماز عشا، اخفات و آرام‌خواندن حمد و سوره واجب است.([222]) کمترین مقدار جهر [بلندی صدا] آن است که اگر فردی از نظر شنوایی سالم و در نزدیکی نمازگزار باشد، صدایش را بشنود و اخفات [مخالف جهر] آن است که انسان اگر شنوا باشد، خود صدای خویش را بشنود. بر زنان، جهر در نماز واجب نیست.([223]) مستحبات قرائت: *بلند‌خواندن «بسم‌الله...» در حمد و سوره، درجاهایی که آهسته خواندن آن سوره‌ها لازم است.([224]) *ترتیل در قرائت و وقف کردن درجایی که لازم است. *خواندن سوره بعد از حمد در نوافل. *خواندن سوره‌های کوتاه در نماز ظهر، عصر و مغرب مانند سورۀ «قدر» و «کافرون»، و خواندن سورۀ «اعلی» و «طارق» و شبیه آن‌ها در نماز عشا، و خواندن سورۀ «مدّثر» و «مزّمّل» و شبیه آن‌ها در نماز صبح. *خواندن سورۀ «هل اتی» در نماز صبح روز دوشنبه و پنج‌شنبه، و خواندن سورۀ «جمعه» و «اعلی» در نماز مغرب و عشای شب جمعه، و سورۀ «جمعه» و «توحید» در نماز صبح روز جمعه، و خواندن سورۀ «جمعه» و «منافقین» در نماز ظهر و عصر جمعه. *در نوافل روز، خواندن سوره‌های کوتاه با صدای آهسته، و در نوافل شب خواندن سوره‌های طولانی با صدای بلند، سنت است؛ و اگر وقت تنگ باشد در نوافل شب نیز سوره‌های کوتاه میخواند. *خواندن سورۀ «قل یا ایها الکافرون» در هفت موضع([225]) از نمازها سنت است و اگر در این مواضع سورۀ «توحید» را آغاز نماید، اشکالی ندارد. *همچنین سنت است که در دو رکعت اول نماز شب، سی بار «توحید» بخواند و در باقی رکعات سوره‌های طولانی قرائت شود. *در نماز جماعت نیز مستحب است که امام جماعت به‌قدری صدایش را بالا ببرد که نمازگزاران صدایش را بشنوند و خیلی صدایش را بالا نبرد؛ و همچنین مستحب است که در تشهد، شهادتین را با صدای واضح و رسا بخواند. *اگر در نماز، آیات رحمت خوانده شد، نمازگزار آن نعمتها را از خداوند طلب کند و اگر آیات عذاب خوانده شد، به خدا پناه ببرد. مسائل هفت‌گانه: اول: گفتن «آمین» در پایان سورۀ حمد جایز نیست. دوم: موالات در قرائت، شرط صحت است و اگر در حین خواندن سوره [حمد]، از سوره‌ای دیگر بخواند، یا اینکه به نیت قطع قرائت، سکوت کند باید از نو بخواند؛ اما اگر هنگام قرائت ساکت شود و نیت قطع قرائت نداشته باشد یا نیت قطع کند ولی قرائت را قطع ننماید، نمازش را ادامه می‌دهد. سوم: سورۀ «والضحی» و «الم نشرح» یک سوره هستند؛ و همچنین سورۀ «فیل» و «لایلاف قریش»؛ یعنی در هر رکعت از نماز باید هر دو را باهم خواند و نمی‌توان یکی از آن‌ها را به‌تنهایی بعد از حمد به‌عنوان سوره، در یک رکعت قرائت کرد، و همچنین نیازی به گفتن «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» بین آن‌ها نیست. چهارم: اگر شخصی ندانسته یا از روی فراموشی در جایی که باید نماز را بلند بخواند، آهسته بخواند یا برعکس، اشکالی ندارد و نیازی نیست که نماز را دوباره بخواند. پنجم: اگر فردی نمی‌تواند سورۀ حمد را بخواند، اگر به‌جای آن ده بار «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» را تکرار کند یا دوازده بار تسبیح بگوید، به این صورت که «سبحان‌الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله‌اکبر» را سه بار تکرار نماید. ششم: اگر شخصی در نماز نافله یکی از سوره‌های عزائم([226]) را بخواند، یا اگر در نماز نافله و در حال قرائت بود و شخص دیگری آیۀ سجده‌دار خواند و او گوش داد، به آیۀ سجده‌دار که رسید باید به سجده برود، سپس برخاسته، قرائتش را تمام کند و به رکوع برود (و نمازش را ادامه دهد). اگر آیۀ سجده‌دار در آخر سوره بود (سورۀ علق)، مستحب است بعد از خواندن آن به سجده برود و سپس برخیزد و سورۀ حمد را بخواند و سپس رکوع نماید تا از حال قرائت به رکوع رفته باشد. هفتم: معوذتین [سوره‌های «فلق» و «ناس»] جزو قرآن هستند و می‌توان آن‌ها را در نمازهای واجب یا مستحب قرائت نمود.

-پنجم: رکوع

در هر رکعت از نماز، یک‌بار رکوع واجب است، مگر در نماز کسوف و آیات.([227]) رکوع از ارکان نماز است، و درصورتی‌که عمداً یا سهواً در آن خللی ایجاد شود نماز باطل می‌شود؛ که توضیح آن خواهد آمد.([228])

-واجبات رکوع پنج مورد است:

اول: نمازگزار به‌قدری خم شود که بتواند دستان خود را بر زانوها بگذارد و اگر دستان او به‌قدری دراز باشد که بدون خم شدن به زانوها می‌رسد باید به‌اندازۀ افراد عادی خم شود. اگر به دلیل عارضهای (مثلاً بیماری) نتواند خم شود تا جایی که ممکن است اقدام به خم شدن کند و اگر اصلاً نتوانست خم شود باید اشاره کند؛ و اگر (مادرزادی یا به خاطر بیماری) شکل ایستادنش همانند حالت رکوع باشد، باید به مقدار کمی هم که شده خم شود تا ایستادن و رکوعش باهم متفاوت باشد. دوم: آرام‌بودن بدن در صورت توانایی، به‌اندازهای که بتواند ذکر واجب رکوع را بگوید،([229]) و اگر بیمار باشد و نتواند در هنگام رکوع چند ثانیه آرامش بدنش را حفظ کند، از او ساقط می‌شود، همان‌گونه که اگر اصلاً نتواند رکوع نماید انجام آن ساقط می‌گردد. سوم: سر برداشتن از رکوع واجب است و جایز نیست قبل از اینکه از حالت رکوع بلند شود بلافاصله به سجده برود، مگر عذری داشته باشد؛ و اگر برای سر برداشتن از رکوع نیاز داشته باشد به چیزی تکیه کند واجب است چنین کند. چهارم: آرام‌بودن بدن پس از سر برداشتن از رکوع؛ یعنی صاف بایستد و بدنش ساکن باشد، حتی اگر برای یک‌لحظۀ کوتاه باشد. پنجم: ذکر تسبیح رکوع، یعنی خواندن یک ذکر چه تکبیر باشد و چه تهلیل (لا اله الا الله) یا حمد یا شکر خداوند؛ و کمترین مقدار آن در حالت اختیار، یک تسبیح کامل است: «سبحان ربی العظیم و بحمده» یا «سبحان ربی العلی و بحمده» یا گفتن سه بار «سبحان‌الله» و در صورت ضرورت، یک بار کفایت می‌کند. برای رفتن به رکوع، گفتن تکبیر واجب است. -مستحبات و

مکروهات

رکوع: مستحب است: نمازگزار در تکبیر قبل از رکوع، دستان را تا موازات گوش بالا آورده، سپس دست‌ها را انداخته، رکوع نماید، و دستان را در حالی بر زانوها بگذارد که انگشتانش از هم باز باشد. اگر یکی از دستان مشکل داشته باشد دست دیگر را بر زانو بگذارد. زانو ها به عقب رانده شود و کمر راست گردد و گردن در موازات پشت باشد، و قبل از ذکر رکوع دعا کند و تسبیح رکوع را سه، پنج، هفت بار و یا بیشتر تکرار کند. امام جماعت صدای خود را در حین رکوع بالا ببرد و بعد از سر برداشتن بگوید: «سمع الله لمن حمده» و بعد دعا بخواند. مکروه است: نمازگزار در حالتی رکوع کند که دستانش زیر لباس باشند.

-ششم: سجده

در هر رکعت دو سجده واجب است و هر دو سجده باهم، یک رکن هستند و با ایجاد خلل از روی عمد یا خطا (سهوی) در هر دو سجده، نماز باطل می‌شود ولی در صورت اخلال سهوی در یکی از آن‌ها نماز باطل نیست.

-واجبات سجده شش چیز است:

اول: سجده بر هفت عضو از بدن شامل پیشانی، کف دستان، زانوها و انگشت شصت هر دو پا. دوم: گذاردن پیشانی بر چیزی که سجده بر آن صحیح است. سجده بر دنبالۀ عمامه کفایت نمی‌کند. سوم: در سجده باید به‌اندازهای خم شد که پیشانی و پاها در یک سطح قرار بگیرند. اگر در محل قرار گرفتن پا و پیشانی اختلاف ارتفاع کمی باشد، اشکال ندارد ولی نباید این اختلاف بیشتر از ارتفاع یک خشت آجر باشد. اگر چیزی مانع این واجب در سجده شود باید هر‌طور که می‌تواند سجده را انجام دهد و اگر نیاز بود آنچه بر آن سجده می‌کند را با دست برداشته و بر پیشانی بگذارد، باید چنین کند، و اگر انجام هیچ‌یک از این‌ها برایش مقدور نبود باید اشاره کند. چهارم: ذکر سجده همان‌گونه که در ذکر رکوع گفتیم؛ البته به‌جای «العظیم» و «العلی» باید گفت: «الاعظم» و «الاعلی».([230]) پنجم: آرام بودن بدن در سجده واجب است، مگر ضرورتی پیش بیاید که مانع آن شود. ششم: سر برداشتن از سجدۀ اول و نشستن، ‌طوری‌که بدن آرام بگیرد؛ و همچنین گفتن تکبیر برای رفتن به سجده و سر برداشتن از آن واجب است. مستحبات سجده: هنگام تکبیر گفتن برای رفتن به سجده، دستانش را تا رو‌به‌روی صورتش بالا ببرد، به‌گونه‌ای که کنارۀ انگشتانش تا نزدیک گوش برسد و انگشت شصت باز و به سمت گلو باشد که این، نماز ملائکه است؛ سپس طوری به سمت زمین فرود بیاید که ابتدا دستانش به زمین برسد؛ و محل پیشانی در سجده هم‌سطح یا پایینتر از موضع ایستادن باشد و بینی را به خاک بگذارد و دعا کند و بر ذکر تسبیح سجده تا حد امکان بیفزاید. بین دو سجده دعا کند و به حالت «تَوَرّک»([231]) بنشیند، و بعد از سجدۀ دوم با آرامش بنشیند. هنگام برخاستن دعا کند و بر دستان خود تکیه کند و اول زانوها را بلند نماید (بعد دست‌ها را از زمین جدا کند). «اقعاء»([232])، بین دو سجده مکروه است. سه مسئله: اول: اگر کسی مانعی برای قرار دادن پیشانی بر زمین داشته باشد، [مانند اینکه در پیشانی‌اش دمل داشته باشد] اگر دمل همه پیشانی‌اش را فرانگرفته باشد، باید در زمین [چاله‌ای] بکَند، به‌گونه‌ای که بخش سالم پیشانی با زمین تماس بیابد و اگر نتوانست، بر یکی از دو طرف پیشانی سجده کند و اگر نتوانست و مانعی داشت بر چانۀ خود سجده کند. دوم: سجده‌های قرآن پانزده عدد است. چهار سجدۀ واجب، که در سوره‌های «فصلت» و «سجده» و «نجم» و «علق» قرار دارند. یازده سجدۀ دیگر مستحب است؛ بدین ترتیب: در سورۀ «اعراف»، «رعد»، «نحل»، «بنی‌اسرائیل»، «مریم»، در سورۀ «حج» در دو موضع و در سورۀ «فرقان»، «نمل»، «ص» و سورۀ «انشقاق». در سوره‌های چهارگانۀ عزائم، سجده هم بر خواننده و هم شنونده‌ای که گوش می‌کند واجب است و برای کسی که فقط به گوشش خورده مستحب است و در سایر سجده‌ها هم که در هر صورت (چه برای قاری، چه کسی که گوش کند و چه آن‌که به گوشش بخورد) مستحب است. در این سجده‌ها (چه واجب و چه مستحب) تکبیر و تشهد و سلام، واجب نیست و نیز طهارت و روبه‌قبله بودن شرط نیست و اگر فراموش کرد می‌تواند آن را بعداً به‌جا آورد. سوم: دو سجدۀ شکر هنگام تجدید نعمت و دفع بلا و بعد از نمازها مستحب است؛ و همچنین مستحب است که در بین آن‌ها دو طرف پیشانی و گونهها را بر خاک بمالد.

-هفتم: تشهد

تشهد در هر نماز دورکعتی، یک‌بار، و در نماز سه‌رکعتی و چهار‌رکعتی، دو بار واجب می‌شود. اگر در تشهد اول یا دوم و یا هر دو عمداً خللی ایجاد کند، نماز باطل می‌شود. پنج مورد در تشهد واجب است: نشستن به‌اندازۀ [قرائت] تشهد، خواندن شهادتین، و صلوات بر محمد و آل محمد به این‌گونه: «اَشْهَدُ اَنْ لاَ اِلَهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ»؛ «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد». کسی که تشهد را به‌طور نیکو نمی‌خواند، اگر وقت کم بود باید هر‌آنچه می‌داند به‌جا آورد، و بر او واجب است بعداً آنچه را نمی‌داند بیاموزد. مستحبات تشهد: نشستن به حالت تَوَرّک؛ ‌یعنی بر روی ران چپ بنشیند‌ و دو پایش را از زیرش بیرون آورده، روی پای چپ را بر زمین گذارده، روی پای راست را بر کف پای چپ بگذارد. گفتن دعا و ستایش خدا، بیشتر از مقدار واجب.

-هشتم: سلام

سلام در نماز، واجب است و بدون آن، نمازگزار از حالت نماز خارج نمی‌شود، به این صورت که بگوید: «السلام‌علیکم ورحمة الله و برکاته».([233]) مستحبات سلام: اگر نمازگزار به‌صورت فرادا نماز می خواند، یک سلام به‌سوی قبله بگوید و با گوشۀ چشم خود به سمت راست اشاره کند. در نماز جماعت، امام جماعت و مأموم با صورت خود به سمت راست اشاره کنند و سلام دهند، و اگر کسی در سمت چپ آن‌ها باشد با صورت خود به سمت چپ اشاره کنند و دوباره سلام دهند.

-پنج چیز در نماز مستحب است:

اول: دعا کردن بعد از هر دو تکبیر از تکبیرات شش‌گانۀ بعد از تکبیرة‌الاحرام، به این‌گونه که سه تکبیر بگوید و دعا نماید،([234]) بعد دو تکبیر گفته و دعا نماید،([235]) مجدداً دو تکبیر گفته و دعا نماید.([236]) اولین تکبیر از تکبیرهای هفت‌گانه، را تکبیرة‌الاحرام قرار دهد و هنگام گفتن آن، [باید] نیت نماز کند؛ و با تکبیرة‌الاحرام، نماز آغاز می‌شود. دوم: قنوت در رکعت دوم هر نماز، قبل از رکوع و بعد از قرائت حمد و سوره انجام می‌شود. مستحب است در قنوت، دعاها و اذکاری که در روایات آمده است را بخواند؛ و در غیر این صورت هر دعایی که خواست بخواند و کمترین مقدار آن گفتن سه بار «سبحان‌‌الله» است؛ همچنین قنوت بعد از رکوع پایانی در هر نماز نیز مستحب است. نماز جمعه دو قنوت دارد، در رکعت اول قبل از رکوع و در رکعت دوم بعد از رکوع. اگر قنوت را فراموش کرد بعد از رکوع قضای آن را به‌جا می‌آورد. سوم: [مستحب است] در حین قیام به سجده‌گاهش، در حین قنوت به کف دست‌ها، در حال رکوع به فاصلۀ میان پاهایش، هنگام سجده به سمت بینی و در حال تشهد به روی پاهایش نگاه کند. بهتر است نمازگزار در حین نماز، چشمان خود را در همه حال به زیر افکند. چهارم: قرار دادن دستان در حین قیام بر ران و به‌موازات زانوها و در حین قنوت روبه‌روی صورت و هنگام رکوع، بر روی زانوها و هنگام سجده، به‌موازات گوشها و در حالت تشهد، روی رانها. پنجم: تعقیبات. کمترین میزان تعقیب نماز، سه بار تکبیر‌گفتن است و نباید درهرحال ترک گردد، چراکه این تکبیرها کامل‌کنندۀ ده مقام حج و کمال معرفت هستند.([237]) بهترین تعقیب نماز، تسبیح حضرت زهرا می‌باشد و بعدازآن خواندن دعاهایی که در این مورد روایت‌شده است و اگر نشد هرچقدر که می‌تواند.

-مبطلات نماز:

دو گونه هستند: اول: چیزهایی که چه عمدی و چه سهوی انجام شود، نماز را باطل می‌کند، که عبارت‌اند از: هر‌چه که طهارت را باطل می‌کند، چه به اختیار انسان باشد و چه بدون اختیار، مانند خروج ادرار و مدفوع و سایر مواردی که وضو([238]) را باطل می‌کند، و جنابت و حیض و آنچه شبیه آن‌ها که از مبطلات غسل باشد.([239]) دوم: مواردی که فقط در صورتی نماز را باطل می‌کند که از روی عمد باشد که عبارت‌اند از: گذاشتن دست راست روی دست چپ، برگرداندن سر به پشت، سخن گفتن به دو حرف یا بیشتر (مگر اینکه برای یادآوری امام به تعداد رکعت‌ها باشد که در این صورت نمازش باطل نمی‌شود؛ مثل‌اینکه امام نماز ظهر را سه رکعت بخواند و تشهد بگوید و سلام دهد، که در این صورت مأموم به او می‌گوید: «ما فقط سه رکعت خواندیم» تا به امام یادآور شود، و اشکالی بر مأموم نیست که -‌بعد از یادآوری به امام‌- بایستد و با امام رکعت چهارم را به پایان برساند)، قهقهه زدن، انجام حرکات و کارهای فراوانی که جزو اعمال نماز نباشد، گریه کردن برای امور دنیوی، خوردن و آشامیدن اگر زیاد باشد، اما خوردن مقدار کم -‌مانند آنچه از غذا در میان دندان‌ها باشد‌- نماز را باطل نمی‌کند. خوردن آب برای کسی که نماز وتر می‌خواند و تشنه است و می‌خواهد صبح آن روز، روزه بگیرد -‌به ‌شرطی که به قبله پشت نکند- نیز نماز را باطل نمی‌کند. -

مکروهات

نماز: به چپ و راست نگریستن، خمیازه کشیدن، کشیدن دست‌ها برای رفع خستگی و خواب، انجام کار بیهوده [مثلاً با ریشش یا با لباسش بازی کند]، فوت کردن محل سجده، خارج کردن اخلاط از سینه یا سر [شبیه حالتی که فردی که سرماخورده است انجام می‌دهد]، آب دهان انداختن، صدای مفاصل انگشتان را درآوردن، و آه کشیدن و ناله کردن، یک حرف را کشیدن و جلوی ادرار و فضولات و باد شکم را گرفتن. همچنین اگر پاپوش نمازگزار تنگ باشد مستحب است که برای نماز آن را از پا خارج کند. بستن و بافتن مو برای مرد در حین نماز مکروه است. مسائل چهارگانه: اول: اگر شخص حین نماز عطسه کند، مستحب است «الحمدالله» بگوید؛ و همچنین اگر کسی غیر از او عطسه کرد، مستحب است تسمیت کند (یرحمکم‌الله بگوید). دوم: اگر کسی به نمازگزار سلام کند می‌تواند با همان لفظ پاسخ دهد، مثلاً اگر به او بگویند: «سلام‌علیکم»، نباید بگوید: «و علیکم‌السلام». سوم: خواندن دعاهایی که دارای تسبیح و ستایش خداوند است یا طلب چیزی از امور مباح دنیوی و اخروی، در حال قیام و نشستن و رکوع و سجود، جایز است. نمازگزار نمی‌تواند برای چیزی که حرام است دعا کند و اگر چنین کند و بداند خواستهاش حرام است، نمازش باطل است. چهارم: نمازگزار می‌تواند برای جلوگیری از تلف‌شدن مال و یا فرار کسی که به نمازگزار بدهکار است و یا به خطر افتادن جان کودک و مشابه آن، نماز را قطع کند، ولی در حال غیر ‌اضطرار جایز نیست نماز را قطع کند.([240])

-بخش سوم: سایر نمازها

-[این بخش چند فصل دارد:]

فصل اول: نماز جمعه که دارای سه بحث در خصوص کیفیت، واجبات و آداب آن است. اول: [کیفیت] نماز جمعه دو رکعت است، مانند نماز صبح که با خواندن این دو رکعت، نماز ظهر از گردن مکلّف ساقط می‌شود. مستحب است که در نماز جمعه، حمد و سوره بلند خوانده شوند. وقت آن از اذان ظهر تا پایان وقت ظهر است.([241]) اگر امام یا مأموم در حال خواندن نماز جمعه باشند و وقت تمام شود باید نماز را به پایان برسانند، ولی اگر وقت کاملاً تمام شود نمی‌توانند نماز جمعه بخوانند و اگر نماز جمعه را ترک کردند باید قضای نماز ظهر را به‌جا آورند، نه نماز جمعه را. اگر شخصی در شرایطی قرار گرفت که نماز جمعه بر او واجب شد، ولی او نماز ظهر را به‌جا آوَرَد، باید برای رسیدن به نماز جمعه تلاش کند؛ اگر به نماز جمعه رسید، [صحیح است] و اگر نرسید باید دوباره نماز ظهر بخواند و نماز ظهر اولش کافی نیست. اگر نمازگزار یقین کند که به‌اندازۀ دو خطبه و دو رکعتِ کوتاهِ نماز وقت دارد، نماز جمعه واجب می‌شود، ولی اگر یقین یا گمان قوی داشته باشد که وقت چنین کاری را ندارد نماز جمعه از دست رفته است و باید نماز ظهر بخواند. اگر به خطبه‌های نماز جمعه نرسید، ولی به یک رکعت از نماز جمعه رسید و یا حتی به رکوع آخر رسید نماز جمعۀ او درست است، ولی اگر تکبیر گفت و رکوع را به‌جا آورد و پس‌ازآن شک کرد که به رکوع امام رسیده است، یا نه، نماز جمعۀ او درست نیست و باید نماز ظهر بخواند. نماز جمعه جز با شرایط زیر واجب نمی‌شود: اول: وجود حاکم عادل (امام معصوم()، یا هرکسی که از جانب او منصوب شود. اگر در وسط نماز جمعه، امام (جمعه) فوت کند نماز باطل نمی‌شود، بلکه جایز است جماعت، کسی را جلو بیندازند تا نماز جمعه را برای آن‌ها تمام کند.([242]) اگر برای منصوب از طرف امام ( مبطل نماز پیش آید، از جمله بی‌هوشی یا دیوانگی یا حدثی از او سر زند، همین حکم جاری است. دوم: تعداد افراد با احتساب خود امام حداقل باید پنج نفر باشند.([243]) اگر در هنگام خطبه یا بعد از خطبه و قبل از ورود به نماز پراکنده شوند، وجوب نماز جمعه از بین می‌رود، ولی اگر وارد نماز شدند -حتّی به‌اندازۀ یک تکبیر- بر آن‌ها واجب است که نماز را به اتمام برسانند، حتی اگر یک نفر بیشتر باقی نمانده باشد. سوم: دو خطبه، که در هرکدام از دو خطبه چند چیز واجب است: ( ستایش خداوند ( صلوات بر محمّد و آل محمّد (ع) ( نصیحت کردن ( خواندن یک سورۀ کوتاه یا یک آیه و اهل‌بیت (ع) [دربارۀ چگونگی خطبه‌ها] فرمودهاند: خدا را سپاس گوید و ثنای الهی به‌جا آورد، سپس توصیه به تقوی کند و در آخر خطبه، یک سورۀ کوتاه از قرآن را بخواند، سپس در بین دو خطبه بنشیند و بعدازآن برخیزد و در خطبۀ دوم حمد خدا و ثنای او را به‌جا آورده، آنگاه بر محمّد و آل محمّد و ائمّۀ مسلمین درود و صلوات فرستاده، برای زن و مرد مؤمن استغفار کند. جایز است که خطبه‌های نماز جمعه قبل از داخل شدن وقت نماز (قبل از زوال خورشید) خوانده شوند و دقیقاً با تمام شدن دو خطبه وقت نماز داخل شود. واجب است که ابتدا دو خطبه خوانده و بعد دو رکعت نماز جمعه اقامه شود؛ اگر اول، نماز را به‌جا آورد (و بعد خطبه‌ها را بخواند) صحیح نیست. خطیب نماز جمعه زمانی که خطبه‌ها را بیان می‌کند، در صورت توانایی باید ایستاده باشد، و فاصله انداختن بین دو خطبه با نشستنی کوتاه، واجب است؛ و در هنگام خطبه، طهارت بر امام واجب است، ولی بر مأمومین واجب نیست؛ و اگر در خطبه حدثی از امام سر زد، باید طهارت حاصل و خطبه را کامل کند. بر امام واجب است که صدای خود را تا حدی بالا ببرد تا تعداد افراد معتبر [برای وجوب نماز جمعه] بلکه بیشتر از این تعداد بشنوند. چهارم: نماز جمعه به جماعت برگزار می‌شود و فرادای آن صحیح نیست. اگر امام اصلی (معصوم) حضور داشته باشد، حضور در نماز جمعه و اقامۀ آن بر ایشان واجب می‌گردد و اگر مانعی برای او پیش آید می‌تواند کسی را جایگزین خود کند. پنجم: نباید دو نماز جمعه با فاصلۀ کمتر از پنج‌و‌نیم [۵/۵] کیلومتر برگزار شوند؛ اگر هم‌زمان با هم برگزار شدند هر دو باطل هستند؛ اگر یکی از آن دو نماز جمعه حتی اگر به‌اندازۀ یک تکبیرة‌الاحرام پیش بیفتد و زودتر برگزار شود، همان صحیح است و دیگری باطل می‌باشد و چنانچه پیشی گرفتن یکی از دیگری ثابت نشود، هر دو باید ظهر را به‌جا آورند. دوم: کسی که نماز جمعه بر او واجب است به هفت شرط نماز جمعه واجب می‌شود: ( رسیدن به سن تکلیف. ( مرد بودن. ( آزاد بودن (برده و بنده نبودن). ( در سفر نبودن. ( کور یا لَنگ یا مریض نباشد. ( پیر و ناتوان نباشد. ( از محل زندگی او تا نماز جمعه بیشتر از ۱۱ کیلومتر فاصله نباشد. هرگاه این افراد با تکلف و سختی در نماز جمعه حاضر شوند، باید در نماز جمعه شرکت کنند و با حضور آن‌ها نماز جمعه برگزار می‌شود، غیر از افرادی که تکلیف از آنان برداشته شده است. اگر کافر به نماز جمعه آمد نمازش صحیح نیست و (مثلاً اگر تعداد افراد به حد کافی نرسیده بود) کافر آن را کامل نمی‌کند، هرچند که بر او نیز واجب است. با کامل‌شدن شرایط نماز جمعه شرکت‌کردن در آن بر روستائیان واجب می‌شود، همان‌گونه که بر اهالی شهر واجب است و همچنین بر چادرنشینانی شبیه عشایر و بادیه‌نشینان اگر ساکن شده باشند، واجب است. مسائل ده‌گانه: اول: اگر بخشی از برده آزاد شده باشد، نماز جمعه بر او واجب نیست، همچنین اگر مولایش با او قرارداد کرده باشد که برخی از روزها در اختیار خودش و برخی روزها در اختیار مولایش باشد، و جمعه در روزهایی قرار گرفت که در اختیار خودش است، باز هم نماز جمعه بر او واجب نیست. همین حکم برای بندۀ مُکاتَب([244]) و بنده مُدبَّر([245]) نیز جاری است. دوم: شخصی که نماز جمعه از او ساقط شده است جایز است نماز ظهر را در اول وقت بخواند و واجب نیست که آن را به تأخیر بیندازد تا نماز جمعه تمام شود، بلکه حتی تأخیر آن مستحب هم نیست، مگر آن شخصی که می‌داند به‌زودی به وطنش می‌رسد و اگر به نماز جمعه رسید اقامۀ آن بر او واجب می‌شود. سوم: سفر بعد از اذان صبح روز جمعه برای کسی که نماز جمعه برایش واجب است، مکروه است و بعد از اذان ظهر، جایز نیست. چهارم: گوش فرا دادن به خطبه‌های نماز جمعه واجب، و سخن‌گفتن در هنگام ‌خواندن خطبه حرام است، ولی نماز جمعه را باطل نمی‌کند. پنجم: شروط امام‌جمعه: ۱- کامل بودن عقل ۲- ایمان ۳- عدالت ۴- ولادت پاک (مشروع) ۵- مرد باشد، اگر در مأمومین مردی وجود داشته باشد. امام‌جمعه می‌تواند برده، جذامی یا پیسی داشته، کور و یا ناشنوا (کر و لال) باشد و با اشاره خطبه را بخواند، ولی در این حالت واجب نیست غیر این گروه (کر و لالها) در نماز جمعه حاضر شوند. ششم: اگر مسافر قصد کند که ده روز یا بیشتر در یک شهر بماند، یا اینکه بیش از سی روز بدون نیت در یک شهر اقامت کند، نماز جمعه بر او واجب می‌شود. هفتم: اذان دوم روز جمعه بدعت است.([246]) هشتم: بعد از اذان روز جمعه خریدوفروش حرام است و اگر کسی چنین کند، گناه کرده، ولی معامله‌اش صحیح است. اگر نماز جمعه بر یکی از دو طرف معامله واجب نباشد، معامله برای همان شخص جایز و برای دیگری حرام است. نهم: اگر امام معصوم، یا آن شخصی که از طرف او منصوب شده است، موجود نباشند، ولی اجتماع برای نماز ممکن باشد، نماز جمعه مستحب است. دهم: وقتی‌که نمازگزار به هر دلیل (مثلاً شلوغی) نتوانست دو سجدۀ رکعت اول را همراه امام به‌جا آورد، اگر بتواند [باید] سجده‌ها را به‌جا آورده، قبل از رکوع رکعت دوم، خود را به امام برساند و در این صورت نمازش صحیح است، اما اگر نتوانست باید به این‌ شکل ادامه دهد: هنگامی‌که امام در سجود رکعت دوم است نمازگزار به نیت دو سجدۀ رکعت اول سجده می‌کند و اگر نادانسته و یا از روی سهو، دو سجده را به نیت رکعت دوم انجام دهد، ایرادی ندارد و رکعت دوم را خودش بخواند. سوم: آداب نماز جمعه ( غسل کردن ( بیست رکعت نماز مستحب: شش رکعت هنگام برآمدن خورشید، شش رکعت هنگام بالا آمدن آن در آسمان، شش رکعت نیز قبل از زوال و دو رکعت در هنگام ظهر شرعی.([247]) جایز است بعدازظهر هم این بیست رکعت نماز مستحبی را بخواند، ولی بهتر است تا قبل از ظهر بخواند؛ و اگر بین دو نماز واجب([248]) شش رکعت از نماز نافله را بخواند، جایز است. ( زودتر از بقیه، در رفتن به مسجد اعظم شتاب کرده و به محل نماز جمعه برود، بعد از اینکه: ( سر خود را بتراشد. ( ناخن‌های خود را کوتاه کند. ( سِبیل خود را کوتاه کند. ( با آرامش و وقار به‌سوی مصلی برود. ( بهترین لباس خود را بر تن و خود را معطّر کند. ( و قبل از حرکت به سمت مصلّی دعا کند. خطیب: ( باید انسان بلیغی باشد. ( و اهل نماز اول وقت باشد. ( در هنگام خطبه‌خواندن مکروه است که خطیب سخنی غیر از خطبه بگوید. ( و [مستحب است خطیب] معمّم باشد، چه در تابستان و چه در زمستان. ( بُرد یمانی بپوشد. ( بر چیزی تکیه کند. ( در ابتدا سلام کند. ( قبل از خطبه بنشیند. ( و اگر امام شروع به خواندن سوره‌ای کرد و هنوز از نصف سوره نگذشته بود، بهتر است به‌جای آن، در رکعت اول، سورۀ جمعه، و در رکعت دوم، سورۀ منافقون را بخواند، مگر اینکه سورۀ کافرون یا توحید را خوانده باشد.([249]) ( صحبت کردن در خطبه‌ها برای خطیب مکروه است، مگر دربارۀ خطبه‌ها. روز جمعه: مستحب است که نماز ظهر جمعه را بلند بخواند. کسی که نماز ظهر می‌خواند بهتر است در مسجد جامع بخواند. اگر امام‌جمعه کسی باشد که اقتدا به او جایز نیست،([250]) نمازگزار می‌تواند نمازش را زودتر از امام بخواند؛ و اگر همراه امام دو رکعت بخواند([251]) و بعد از سلام امام، با دو رکعت دیگر نماز ظهر را تمام کند، بهتر است. فصل دوم: نماز عیدین (عید فطر و عید قربان) چگونگی برپایی: اقامۀ نماز عید، هنگام حضور امام معصوم( با شروطی که برای وجوب نماز جمعه ذکر شد.([252]) واجب است نماز عید به جماعت خوانده شود و ترک آن جایز نیست، مگر اینکه عذر داشته باشد که در این صورت جایز است نماز را فرادا و به نیت مستحب بخواند. اگر شرایط اقامۀ نماز عید دچار اشکال شد، وجوبش از بین می‌رود و اقامۀ آن -چه به جماعت و چه فرادا- مستحب می‌شود. وقت نماز عیدین از طلوع خورشید تا هنگام زوال است و اگر وقت آن گذشت، قضا ندارد. چگونگی اقامۀ نماز عیدین به این صورت است که: برای احرام هفت تکبیر بگوید و حمد و سوره بخواند (بهتر است در رکعت اول، سورۀ اعلی خوانده شود)، سپس پنج مرتبه تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیر به‌صورت مرسوم قنوت بخواند،([253]) سپس تکبیر بگوید و رکوع و دو سجده به‌جا آورد، بعد برخیزد و حمد و سوره بخواند (بهتر است در رکعت دوم سورۀ غاشیه خوانده شود)، سپس چهار تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیر قنوت بخواند، سپس تکبیر پنجم را بگوید و به رکوع رود [و بعد سجده کند]. بنابراین نسبت به نمازهای عادی، نُه تکبیر اضافه می‌شود، یعنی علاوه بر هفت تکبیر ابتدای نماز و تکبیر هنگام رکوع و تکبیرهای سجده‌های نماز، باید در رکعت اول پنج تکبیر و در رکعت دوم نیز چهار تکبیر بگوید. مستحبات نماز عید: بهتر است در صحرا خوانده شود، مگر در مکۀ مکرمه([254]) و بهتر است بر زمین سجده گردد. مؤذّن‌ برای نماز عید سه بار بگوید: «الصلاة»، چون فقط برای پنج نماز واجب یومیّه اذان گفته می‌شود. همچنین امام برای نماز عید، پابرهنه، پیاده، با آرامش و وقار و در حال ذکر خدا به‌سوی محل اقامۀ نماز برود. در عید فطر قبل از خارج شدن برای رفتن به نماز غذا بخورد و در عید قربان بعد از نماز از گوشت قربانی بخورد. در عید فطر تکبیر‌گفتن بعد از چهار نماز مستحب است، که نخستین آن‌ها نماز مغرب شب عید فطر و آخرینش خود نماز عید است. تکبیر گفتن در نماز عید قربان برای کسی که در مِنی باشد پس از پانزده نماز مستحب است که اولین آن‌ها نماز ظهر روز عید قربان است و کسی که در شهر باشد تکبیر برای او بعد از ده نماز مستحب است و باید چنین بگوید: «الله‌أکبر الله‌أکبر، لا إله إلا الله، والله أکبر، والحمد لله على ما هدانا وله الشکر على ما أولانا» و در عید قربان این عبارت را نیز اضافه کند: «و رزقنا من بهیمة الأنعام». خروج با اسلحه برای نماز عید مکروه است؛ همچنین خواندن نافله، قبل و بعد از نماز عید مکروه است، مگر در مدینه در مسجدالنبی(ص)، که دو رکعت نماز، قبل از خروج از مسجد خوانده می‌شود. مسائل پنج‌گانه: اول: تکبیر اضافه‌شده در نماز عید و همچنین قنوت، واجب است، ولی خواندن دعای خاصی واجب نیست و می‌توان هر دعایی را خواند، البته بهتر است این دعا خوانده شود: «أَشهَدُ أَنْ لَا إِله إلَّا اللهُ وَحدَهُ لَا شَرِیک لَهُ، وَ أَشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ و رَسوله، وَ أشهَدُ أنَّ عَلِیاً وَ الأئِمَّةَ مِن وُلدِهِ حُجَجُ اللهِ، وَ أشهَدُ أنَّ المَهدِی وَ المَهدِیینَ مِن وُلدِهِ حُجَجُ اللهِ، اللّهُمَّ أهلَ الکبرِیاءِ وَ العَظَمَة، وَ أهلَ الجُودِ وَ الجَبَرُوتِ، وَ أهلَ العَفوِ وَ الرَّحمَةِ، وَ أهلَ التَّقوی وَ المَغفِرَةِ، أسألُک فی هذَا الیومِ الَّذِی جَعَلتَهُ لِلمُسلِمِینَ عِیداً، وَ لِمُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله ذُخراً وَ شَرَفاً وَ کرامَةً وَ مَزِیداً، أنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد کأفضَلِ ما صَلَّیتَ عَلَى عَبدٍ مِن عِبادِک، وَ صَلِّ عَلَى مَلائِکتِک وَ رُسُلِک، وَ اغْفِرْ لِلمُؤمِنِینَ وَ المُؤمِناتِ، اَلأَحْیاءِ مِنهُم وَ الأمواتِ، اللّهُمَّ إنّی أسألُک مِن خَیرِ ما سَأَلَک عِبادُک المُرسَلونَ، وَ أَعُوذُ بِک مِن شَرِّ ما عاذَ مِنهُ عِبادُک المُرسَلُونَ». دوم: اگر عید با روز جمعه هم‌زمان شد، کسی که در نماز عید حضور داشته باشد برای حضور در نماز جمعه مختار است و امام باید در خطبۀ نماز عید آن‌ها را از این موضوع آگاه سازد. سوم: دو خطبۀ نماز عید فطر و قربان بعد از نماز بیان می‌شود، و مُقدم نمودن آن‌ها بر نماز، بدعت و گوش دادن به آن‌ها واجب است. چهارم: منبر را از مسجد جامع به صحرا نَبَرند،([255]) بلکه مستحب است از گِل، چیزی شبیه منبر ساخته شود. پنجم: اگر در روز عید فطر یا قربان خورشید طلوع کرد برای کسی که نماز عید بر او واجب است رفتن به سفر حرام می‌شود تا نماز عید را به‌جا بیاورد. سفر بعد از فجر و قبل از طلوع جایز و البته مکروه است. فصل سوم: نماز کسوف (آیات) سبب نماز، چگونگی اقامۀ نماز و احکام آن

-اول: سبب نماز آیات

نماز آیات در زمانِ خورشیدگرفتگی، ماه‌گرفتگی و زلزله واجب است؛ همچنین غیر از این موارد، برای بادهای سیاه و حوادث ترسناک آسمانی و غیر از باد نیز واجب می‌گردد. وقت نماز آیات در خورشیدگرفتگی، از لحظۀ آغاز آن تا هنگام آشکار شدن [کامل] خورشید است و اگر مدت‌زمان خورشیدگرفتگی به‌اندازۀ اقامۀ نماز نباشد، نماز واجب نخواهد بود. در مورد باد و دیگر حوادث ترسناک آسمانی نیز به همین‌گونه است؛([256]) اما در مورد زلزله، در هر صورت نماز واجب است، حتی اگر مدت زیادی طول نکشد و حتی اگر زمین از حرکت ایستاده باشد، باید نماز را به نیت ادا بخواند. اگر کسی نداند خورشیدگرفتگی صورت گرفته تا وقت بگذرد، قضا بر او واجب نیست، مگر اینکه خورشیدگرفتگی کلی و تمام قرص خورشید تاریک شده باشد که در این صورت قضا دارد، ولی در غیر خورشیدگرفتگی، قضا واجب نیست؛ اما اگر کسی بداند و از روی کمکاری یا فراموشی نماز را اقامه نکند، در همۀ موارد باید قضا را به‌جا آورد.

-دوم: کیفیت نماز آیات

ابتدای نماز هفت تکبیر می‌گوید (تکبیر اول، تکبیرة‌الاحرام است و به دنبال آن شش تکبیر واجب)، سپس سورۀ حمد و بعد یک سوره می‌خواند و رکوع می‌کند، سپس سر خود را بلند می‌کند، و اگر در قرائت اول، سوره را کامل خوانده باشد، در قرائت دوم، دوباره حمد و یک سوره بخواند، اما اگر در قرائت اول یک سورۀ کامل را نخوانده باشد، در قرائت دوم از جایی که متوقف شده تلاوت را ادامه دهد، و تا پنج رکوع به همین ترتیب ادامه دهد، پس از رکوع پنجم، دو سجده به‌جا آورده، برخیزد و حمد و سوره را بخواند و دوباره پنج رکوع مانند رکوع‌های رکعت اول به‌جا آورد. بعدازآن، دو سجده به‌جا آورده، تشهد بخواند و سلام دهد. مستحب است که [این] نماز به جماعت خوانده شود و آن‌قدر طول بکشد تا خورشیدگرفتگی تمام شود و اگر نماز قبل از پایان خورشیدگرفتگی تمام شد، دوباره آن را به‌جای آورد. همچنین مستحب است مدت‌زمان هر رکوع به‌اندازۀ مدت قرائت حمد و سوره باشد؛ و در صورت وجود زمان کافی، سورههای طولانی خوانده شود؛ و بعد از هر بار سر برآوردن از رکوع تکبیر بگوید، مگر در رکوع پنجم و دهم که در آن‌ها بگوید: «سمع الله لمن حمده»؛ و مستحب است که پنج قنوت بخواند.([257]) احکام نماز آیات: سه مسئله: اول: اگر نماز آیات با یکی از نمازهای واجب پنج گانه هم‌زمان شد، هرکدام از آن‌ها را که خواست اول میخواند، مگر اینکه وقت نماز واجب حاضر تنگ باشد، که در این صورت باید اول آن را بخواند. دوم: اگر وقت ماه‌گرفتگی و وقت نماز نافلۀ شب هم‌زمان گردد، خواندن نماز آیات اولویت دارد، حتی اگر وقت نافله تمام شود، که در این صورت قضای نافله را به‌جا می‌آورد. سوم: اگر اضطرار پیش بیاید جایز است نماز آیات (خورشیدگرفتگی) را بر پشت مرکب و یا در حال راه رفتن بخواند. فصل چهارم: نماز میّت شامل چند بحث است:

-اول: کسی که بر او نماز میّت خوانده می‌شود

هرکسی که در ظاهر به شهادتین اقرار کند، یا کودک شش سال [تمام] به بالا که حکم مسلمان را داشته باشد، بر او نماز میّت خوانده می‌شود و در این حکم مرد و زن و غلام و آزاد، برابر هستند. خواندن نماز بر کودک زیر شش سال اگر زنده متولد شده باشد مستحب است، اما اگر نوزادِ سقط شده باشد -‌هرچند که روح بر او دمیده شده باشد- نماز میّت بر او خوانده نمی‌شود.

-دوم: کسی که نماز میّت را می خواند

کسی که در میراث اولویت دارد در نمازخواندن بر میّت نیز اولویت دارد. پدر میّت نسبت به پسر میّت اولویت دارد؛ همچنین فرزند بر پدربزرگ و برادر و عموی میّت اولویت دارد؛ و برادری که با میّت از یک پدر و مادر باشند بر برادری که فقط از یک جهت (پدر یا مادر) با میّت نسبت دارد، اولویت می‌یابد. شوهر بر زن نسبت به مردان فامیل آن زن اولویت دارد، هرچند نزدیکان او (مثل پدر یا برادر زن) باشند. اگر اولیا([258]) یک گروه باشند، از میان آنان، مردان بر زنان و فرد آزاد بر بنده اولویت دارد، و ولیّ برای نماز میّت مقدّم نمی‌شود، مگر درصورتی‌که تمام شرایط امامت([259]) در او وجود داشته باشد، وگرنه شخص دیگری مقدّم می‌شود. اگر چند نفر از اولیای میّت برابر باشند، فقیه ترین و بعدازآن با تقوا ترینِ آنان مقدّم می‌شود. کسی حق اقامۀ نماز بر میّت را ندارد، مگر با اجازۀ ولیّ میّت، چه ولیّ میّت شرایط امامت را داشته باشد، یا نداشته باشد، البته مکلف‌بودن در ولیّ میّت شرط است (تا بتواند دیگری را مقدّم کند). امام معصوم برای اقامۀ نماز میّت بر همۀ افراد اولویت دارد؛ و همچنین فرد هاشمی -‌اگر شرایط امامت را دارا باشد و ولیّ میّت او را برگزیند- بر دیگران اولویت دارد. اگر همۀ نمازگزاران زن باشند، امامت نماز میّت توسط یک زن جایز است، البته کراهت دارد که از صف اول جدا شود، بلکه همه در یک صف بایستند؛ و همچنین هنگامی‌که نمازگزاران، مردانی باشند که عریان هستند (همه در یک صف می‌ایستند)؛ در غیر از این دو حالت، امام جلوتر از صف اول می‌ایستد، حتی اگر تنها یک نفر به او اقتدا کند. اگر چند زن برای نماز به یک مرد اقتدا کنند باید پشت سر او بایستند و اگر چند مرد نیز حضور داشتند باید زنان پشت سر مردان بایستند. اگر زن حائضی در میان نمازگزاران باشد مستحب است که در صفی جدا بایستد. سوم: کیفیت نماز میت نماز میّت پنج تکبیر است و دعا میان آن‌ها واجب نیست، بلکه مستحب است و بهتر است که به‌عنوان دعا آنچه محمد‌بن مهاجر از مادرش (اُمّ سلمه) از امام صادق ( روایت کرده است، خوانده شود؛ که ایشان فرمود: همانا پیامبر(ص) هنگامی‌که بر میّتی نماز می خواند، تکبیر می گفت و شهادت می داد، سپس تکبیر می‌گفت و بر انبیا(ع) درود می‌فرستاد و دعا می نمود، سپس تکبیر می گفت و برای مؤمنین دعا می کرد، سپس تکبیر چهارم را گفته، برای مرده دعا می نمود، سپس تکبیر (پنجم) را می گفت و از حالت نماز خارج می شد. اگر میّت منافق باشد، نمازگزار می‌تواند بعد از تکبیر چهارم نماز را تمام کرده، یا اینکه بعد از تکبیر چهارم میّت را نفرین کرده، نماز را با پنج تکبیر تمام کند. در نماز میّت این امور واجب است: نیت، رو به قبله ایستادن و سر جنازه را در سمت راست نمازگزار قرار دادن. طهارت نمازگزار در نماز میّت از شرایط آن نیست. فاصلۀ زیاد از میّت جایز نیست. فقط بعد از غسل و کفن‌کردن میّت می‌توان بر او نماز خواند و اگر میّت کفن نداشته باشد، باید جنازه را در قبر قرار داده، عورتش را پوشاند و سپس بر او نماز بخواند. سنّت های نماز میّت: اینکه امام برای میّتِ مَرد، مقابلِ وسط بدن او و برای میّتِ زن، مقابل سینۀ او بایستد. اگر دو میّت (یک مرد و یک زن) با هم باشند، مرد را جلوی روی امام و نزدیک به او، و بعدازآن زن را قرار دهند، به‌گونه‌ای که وسط بدن مرد و سینۀ زن در یک راستا باشد تا امام بتواند هم‌زمان در محلی که فضیلت بیشتری دارد بایستد. اگر یک میّت کودک باشد او را بعد از زن قرار میدهند. از جمله سُنّت‌ها این است که نمازگزار طهارت داشته باشد و کفش خود را از پا در آورده و در تکبیر اوّل و سایر تکبیرها دستان خود را بالا ببرد. مستحب است بعد از تکبیر چهارم برای میّت اگر مؤمن باشد، دعا کند و اگر منافق باشد نفرینش کند و اگر از مستضعفین بود در خور حال او دعا نماید؛ امّا اگر حقیقت را در مورد میّت نداند دعا کند که وی را با آن‌کس که در ولایت او بوده محشور نماید؛ و اگر کودک باشد دعا کند که این کودک باعث صلاح حال پدرش و شفاعت‌کنندۀ او باشد. هنگامی‌که نمازگزار از نماز فارغ شد در محلش بایستد تا جنازه برداشته شود. نماز میّت را در محلی که برای این کار است بخوانند، و خواندن آن در مسجد نیز جایز است. مکروه است بر یک جنازه دو بار نماز خوانده شود. مسائل پنج‌گانه: اول: اگر فردی در حین نماز به امام بپیوندد، از امام پیروی کند تا زمانی که امام از نماز فارغ گردد و بعدازآن، نمازش را کامل کند.([260]) اگر جنازه را بلند کرده یا دفن نمودند، باز هم نمازش را کامل می‌کند حتی اگر بر قبر میّت باشد. دوم: اگر مأموم یک تکبیر یا بیشتر را زودتر از امام بگوید، باید دوباره آن را همراه امام تکرار کند. سوم: اگر بر جنازهای نماز خوانده نشد و او را دفن کردند، جایز است هر زمان که شد بر قبر او نماز خوانده شود، هرچند که مدّت زیادی بر آن گذشته باشد و نماز بر مؤمن نباید ترک گردد. چهارم: نماز میّت را در هر زمان می‌توان خواند، مگر اینکه وقت نماز واجب تنگ شده باشد. اگر بترسند که برای میّت مشکلی پیش آید (و نماز واجب دارای وقت کافی باشد) نماز بر میّت را مقدّم کنند. پنجم: اگر در حین خواندن مقداری از نماز بر یک جنازه، میّت دیگری را برای نماز بیاورند، امام می‌تواند نماز را رها کند و از نو بر هر دو میّت یک نماز بخواند، یا اینکه نماز را بر میّت اوّل تمام کند و بر جنازۀ دوم جداگانه از نو نماز بخواند. فصل پنجم: نمازهای مستحب این نمازها به دو نوع تقسیم می شوند: نمازهای نافلۀ روزانه که آن را بیان نمودیم؛ و غیر از آن، که خود دو نوع می‌باشد:

-الف- نمازهای مستحبی که وقت معینی ندارند:

که شامل نمازهای زیادی می‌شود و ما مهم‌ترین آن‌ها را ذکر می‌کنیم:

-اوّل: نماز طلب باران (استسقاء):

هنگام خشک‌شدن رود ها و کم‌شدن باران خوانده می‌شود. کیفیت آن مانند نماز عید است با این تفاوت که در قنوتهای این نماز از خداوند لطف و رحمت الهی با فرو فرستادن باران را طلب می‌کند؛ و می‌تواند هر دعایی که برایش مقدور است بخواند؛ و در غیر این صورت باید از دعاهایی که از اهل‌بیت(ع) نقل شده است، بخواند.

-مستحبات نماز طلب باران:

مردم سه روز روزه بگیرند و در روز سوم برای اقامۀ نماز خارج شوند. مستحب است که روز سوم، روز دوشنبه باشد و اگر میسّر نشد روز جمعه را روز سوم قرار دهند. پای برهنه و با سکینه و وقار به صحرا بروند و نماز را در مساجد اقامه نکنند و همراه خود پیرمردان، پیرزنان و کودکان را نیز ببرند و از اهل ذمّه([261]) کسی را با خود همراه نکنند، و کودکان را از مادرانشان جدا نمایند؛ پس هنگامی‌که امام از نماز فارغ شد ردای خود را دور خود بپیچد([262]) و رو به قبله با صدای بلند صد بار تکبیر بگوید و به سمت راست خود صد بار «سبحان‌الله» و به سمت چپ صد بار «لا اله الا الله» و رو به مردم صد بار «الحمد لله» بگوید و مردم نمازگزار در همۀ این موارد با او همراهی کنند؛ سپس خطبه بخواند و به درگاه خداوند بسیار تضرّع کند. اگر اجابت دعا به تأخیر افتاد، دوباره از شهر خارج شوند و این اعمال را تکرار کنند تا مورد رحمت قرار گیرند. خواندن این نماز نه‌تنها در هنگام کم شدن باران بلکه هنگام خشک شدن چشمه ها و چاه ها نیز جایز است. دوم: نماز استخاره([263])، نماز حاجت([264])، نماز شکر([265])، و نماز زیارت([266])

-ب- نمازهای مستحبی که وقت معین دارند:

که پنج مورد است: اول: نافلۀ ماه مبارک رمضان در روایات آمده است که خواندن هزار رکعت نماز در این ماه، علاوه بر نمازهای نافلۀ معیّن روزانه، مستحب می‌باشد؛ به این صورت که در هر شب بیست رکعت بخواند، که هشت رکعت بعد از نماز مغرب و دوازده رکعت بعد از نماز عشا خوانده شود و در ده شب آخر ماه، هر شب سی رکعت به ترتیب ذکر شده، بخواند [۱۲ رکعت بعد از مغرب و ۱۸ رکعت بعد از عشا]؛ و در سه شب اِفراد [نوزدهم، بیست‌و‌یکم و بیست‌و‌سوم] در هر شب صد رکعت بخواند. اگر در شب‌های اِفراد فقط صد رکعت را به‌جا آورد کفایت می‌کند؛([267]) پس هشتاد رکعت بر گردنش باقی میماند([268]) و باید در هر جمعه ده رکعت بخواند، یعنی نماز [امام] علی و [حضرت] فاطمه [زهرا] ( و نماز جعفر [طیار] را به‌جا آورد؛ و در آخرین جمعۀ ماه، بیست رکعت نماز امام علی( و در شامگاه آن جمعه، بیست رکعت نماز حضرت فاطمه زهرا(ع) را بخواند. نماز امیرالمؤمنین( به این صورت است: چهار رکعت که هر دو رکعت یک تشهد و سلام دارد؛ و در هر رکعت: «حمد» یک بار و «توحید» پنجاه بار خوانده می‌شود. نماز [حضرت] فاطمه [زهرا (ع)] دو رکعت است: در رکعت اول، حمد یک بار و سورۀ «قدر» صد بار و در رکعت دوم، حمد یک بار و سورۀ «توحید» صد بار خوانده می‌شود. نماز جعفر (طیار) نیز چهار رکعت است: هر دو رکعت تشهد و سلام دارد، که در رکعت اول، حمد یک بار و سورۀ «اذا زلزلت» یک بار خوانده می‌شود؛ سپس پانزده بار بگوید «سبحان‌الله والحمد لله ولا إله الله و الله أکبر»، آنگاه رکوع کند و ده بار همین ذکر را بگوید؛([269]) و هنگامی‌که از رکوع بلند شد و ایستاد، ده بار همان را بگوید، و همچنین ده بار در سجده این ذکر را بگوید و بین دو سجده که نشست ده بار بگوید و در سجدۀ دوم نیز ده بار و همچنین زمانی که از سجدۀ دوم سر برداشت (ده بار)، بنابراین در هر رکعت این ذکر هفتادوپنج بار گفته می‌شود؛ و در رکعت دوم «حمد» و سورۀ «عادیات» و در رکعت سوم سورۀ «نصر» و در رکعت چهارم سورۀ «توحید» خوانده می‌شود. مستحب است که در سجدۀ آخر، دعای مخصوص آن را نیز بخواند. دوم: نماز شب عید فطر که دو رکعت است، در رکعت اول یک بار «حمد» و هزار بار سورۀ «توحید» و در رکعت دوم یک بار «حمد» و یک بار سورۀ «توحید» خوانده می‌شود. سوم: نماز روز غدیر ([270]) وقت آن روز هجدهم ماه ذی‌حجه، نیم ساعت قبل از زوال خورشید است. چهارم: نماز شب نیمۀ شعبان([271]) پنجم: نماز شب مبعث([272]) و روز مبعث چگونگی این دو نماز و آنچه در آن و بعدازآن گفته می‌شود، در کتب ادعیه بیان شده است. پایان نشسته یا ایستاده‌خواندن همۀ نمازهای نافله جایز است، گرچه بهتر است که ایستاده خوانده شود و اگر هر دو رکعت نشسته را به‌جای یک رکعت ایستاده حساب کند بهتر است.

-بخش چهارم: که شامل پنج فصل است

فصل اول: اشکالاتی که در نماز رخ می‌دهد که می‌تواند از روی عمد، سهو [فراموشی یا مانند آن] و یا شک باشد.

-عمد:

هرکس که عمداً در یکی از واجبات نماز خللی ایجاد کند نمازش را باطل کرده است، فرقی ندارد چیزی که در آن اخلال ایجاد کرده، شرط برای نماز،([273]) جزئی از نماز([274]) یا مربوط به کیفیت نماز باشد،([275]) و یا واجبی را ترک گفته باشد؛ همچنین اگر آنچه باید ترک کند را انجام دهد [مانند صحبت کردن در نماز، یا قهقهه]، یا چیزی را که واجب است -به دلیل ندانستن وجوب آن- انجام ندهد، (غیر از آهسته یا بلند خواندن در موضع آن) موجب باطل‌شدن نماز شده است. اگر نداند که لباس یا مکان نمازش غصبی است و یا نداند که لباس، بدن یا محل سجده‌اش نجس است، نیازی به تکرار نماز نیست. چند نکته: اول: اگر غصبی بودن آب را بداند و با آن آب وضو بگیرد و نماز بخواند، هم طهارت و هم نماز را باید دوباره به‌جا آورد، ولی در صورت عدم آگاهی، نیازی به تکرار وضو و نماز نیست. دوم: اگر با لباسی که از پوست حیوان تهیه شده است نماز بخواند و بعد بفهمد که پوست مردار بوده است، [دو حالت دارد:] اگر آن را از مسلمان یا بازار مسلمانان خریده باشد نیازی به تکرار نیست، اما اگر از غیرمسلمان خریده باشد یا آن را جایی پیدا کرده باشد باید نمازش را دوباره بخواند. سوم: اگر نداند آن لباس از جنس چیزی است که نمازخواندن در آن صحیح است و با آن نماز بخواند، باید نمازش را تکرار کند. سَهو: اگر در یکی از ارکان نماز اخلال ایجاد شود باید نماز تکرار شود، مانند کسی که قیامش صحیح نباشد تا هنگامی‌که نیت کند؛([276]) و کسی که نیتش صحیح نباشد تا تکبیر بگوید، یا کسی که تکبیرش صحیح نیست تا قرائت را آغاز کند، یا در رکوعش اشکالی باشد تا سجده کند، یا کسی که دو سجده‌اش اشکال داشته باشد تا به رکوع رکعت بعدی برود. همچنین اگر یک رکعت به نمازش بیفزاید، یا رکوع، یا دو سجده (در یک رکعت) اضافه کند، باید نمازش را تکرار نماید، چه عمدی باشد و چه سهوی. اگر در انجام‌دادن رکوع شک داشته باشد و رکوع نماید، سپس به یاد آورد که رکوع کرده است نمازش باطل می‌شود. اگر یک رکعت کم خوانده باشد و قبل از انجام کاری که مبطل نماز است به یاد آورد باید نمازش را تمام کند، حتی اگر نماز دورکعتی باشد؛ و اگر بعد از انجام کاری که انجام‌دادن عمدی و سهوی آن نماز را باطل می‌کند به یاد آورد، باید نماز را تکرار کند؛ و اگر عملی را انجام داده است که فقط در صورت عمدی‌بودن، مبطل نماز است -‌مانند سخن گفتن- باید نماز را کامل کند و دو سجده به‌جا آورد. اگر سلام‌دادن را فراموش کرد و بعداً به یاد آورد، سلام را به‌جا می‌آورد و نمازش صحیح است، حتی اگر کاری انجام داده که عمدی و سهوی آن، نماز را باطل می‌کند. اگر دو سجده را ترک کند و نداند که از دو رکعت مختلف بوده است، یا از یک رکعت، باید نماز را تکرار کند؛ اگر دو سجده از دو رکعت متفاوت باشد و نداند از کدام دو رکعت بوده، نماز را تکرار نمی‌کند و باید دو سجده را قضا کند و دو سجدۀ سهو نیز به‌جا آورد. اگر در واجباتی که رکن نیست اشکالی وارد شود: سه حالت دارد: اول: اشکالی که با وجود آن نماز صحیح است و نیازی به تکرار عمل نیست. دوم: اشکالی که (در حین نماز) باید جبران شود، اما به سجدۀ سهو نیاز ندارد. سوم: اشکالی که (در حین نماز) باید جبران شود و دو سجدۀ سهو نیز بعد از نماز انجام دهد. [و اما تفصیل این سه حالت]: اول: فراموش‌کردن قرائت حمد و سوره، آهسته و بلند‌خواندن آن در محلش([277])، خواندن حمد یا سوره تا قبل از رکوع، ذکر گفتن در رکوع، آرامش هنگام رکوع تا زمانی که سر خود را بالا ببرد، سر برداشتن از رکوع و آرامش در آن تا قبل از سجود، ذکر سجده، سجده بر اعضای هفت‌گانه، آرامش در سجده تا قبل از سر برداشتن، سر برداشتن از سجده، آرامش در آن، ذکر سجده دوم، سجده بر اعضای هفت‌گانه و آرامش در آن، تا زمانی که سرش را از سجده بردارد.([278]) دوم: کسی که قرائت «حمد» را تا پایانِ خواندن سوره فراموش کند، باید اول «حمد» را بخواند و بعد دوباره سوره را از اول بخواند؛ همچنین اگر کسی رکوع نکند و قبل از به سجده رفتن به یاد آورد باید برخیزد و رکوع کند، سپس سجده را به‌جای آورد؛ و همچنین اگر کسی یک یا دو سجده را ترک کند، یا تشهد را نخواند و قبل از رکوع، آن را به یاد آورد، برمی‌گردد و عمل ترک‌شده را انجام می‌دهد، سپس برخاسته و از همان موضع، نمازش را ادامه می‌دهد و دوباره آنچه لازم است، مانند «حمد» یا تسبیح را می‌خواند، و سپس به رکوع می‌رود و در این دو حالت سجدۀ سهو لازم نیست. اگر صلوات بر محمد و آل محمد(ع) را فراموش کند تا اینکه سلام نماز را بگوید، بعد از سلام نماز می‌تواند صلوات را قضا کند. سوم: اگر کسی یک سجده یا تشهد را فراموش کند و بعد از انجام‌دادن رکوع یادش بیاید، بعد از اتمام نماز آن یک سجده و یا آن یک سجده و تشهد را قضا نماید و بعدازآن دو سجدۀ سهو انجام دهد. سه مسئله در شکّیات نماز: اول: اگر کسی در تعداد رکعات نماز دو یا سه‌رکعتی، -‌مانند نماز صبح، نماز مسافر، نماز عید فطر و قربان (اگر واجب باشند)، نماز خورشیدگرفتگی (آیات) و نماز مغرب- شک کند، باید نماز را تکرار کند. دوم: اگر در جزئی از افعال نمازِ خود شک کند و در همان موضع باشد، باید آن عمل را انجام داده و نماز را کامل کند؛([279]) و اگر به عمل دیگری منتقل شده بود، باید نماز را ادامه دهد، چه این عمل رکن باشد، یا غیر رکن، و فرقی ندارد که در دو رکعت اول نماز باشد، یا دو رکعت آخر. تبصره: اگر نیت نماز تحقق یابد و شک کند که مثلاً برای نماز ظهر نیت کرده، یا نماز عصر، یا برای نماز واجب نیت کرده، یا مستحب، دوباره نیت کند. سوم: هنگامی‌که در تعداد رکعت‌های نماز چهار رکعتی شک کند، اگر شک در دو رکعت اول باشد، یا نداند چند رکعت نماز خوانده است، باید نماز را تکرار کند. اگر در به‌جا آوردن دو رکعت اول یقین داشته باشد و در آنچه اضافه بر آن انجام داده است شک کند، نماز احتیاط بر او واجب است.([280]) چگونگی احتیاط در حالات مختلف: الف- وقتی شک کند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت، باید بنا را بر سه بگذارد و نماز را تمام کند، و تشهد خوانده، سلام دهد، و بعدازآن یک رکعت نماز [احتیاط] ایستاده یا دو رکعت نماز [احتیاط] نشسته بخواند. ب- وقتی شک کند که سه رکعت خوانده یا چهار رکعت، بنا را بر چهار گذارد و تشهد خوانده، سلام دهد؛ و مانند حالت [یاد‌شده در گزینۀ] الف احتیاط کند.([281]) ج- وقتی شک کند که دو رکعت خوانده یا چهار رکعت، بنا را بر چهار بگذارد و تشهد خوانده، سلام دهد، سپس دو رکعت نماز [احتیاط] ایستاده بخواند. د- وقتی شک کند که دو، سه یا چهار رکعت خوانده است، بنا را بر چهار بگذارد و تشهد خوانده، سلام دهد، و بعد دو رکعت نماز [احتیاط] ایستاده و دو رکعت نماز [احتیاط] نشسته بخواند. در همۀ حالات ذکر شده و دیگر موارد بهتر است نمازگزار تعداد کمتر را در نظر بگیرد؛ اگر این تعداد کمتر از چهار رکعت باشد، نماز را کامل نماید و با سلام پایان دهد و دو سجدۀ سهو به‌جا آورد؛ و اگر چهار رکعت([282]) بود نماز را با سلام خاتمه داده، دو سجدۀ سهو نماید؛ و اگر در رکعت چهارم([283]) بود، نماز را کامل کرده، سلام داده، دو سجدۀ سهو انجام دهد. پنج نکته در شکّیات نماز: ( [اوّل:] اگر گمان نمازگزار بر یکی از طرفین شک بیشتر شد، باید بنا را بر همان طرف بگذارد و گمانش در حکم یقین است. ( [دوم:] در نماز احتیاط، تنها سورۀ حمد باید خوانده شود. ( [سوم:] اگر قبل از انجام نماز احتیاط عملی مرتکب شود که مبطل نماز باشد، کل نماز باطل می‌شود. [مواردی که به شک اعتنا نمی‌شود:] ( [چهارم:] اگر در عملی که جبران‌کنندۀ شک است (مانند نماز احتیاط) شک بر او عارض شود، به آن توجه نکرده و نماز را ادامه دهد. [(] همین حکم برای شک مأموم در نماز جماعت که باید به نماز امام جماعت اعتماد کند نیز برقرار است. [(] [در نماز جماعت] اگر نمازگزاران مراقب اشتباه امام جماعت باشند، برای امام جماعت شک وجود ندارد. [(] اگر شک زیاد باشد اعتباری ندارد و حد تشخیص زیاد بودن، آن مقدار است که معمولاً به آن زیاد گفته شود؛ و کسی که در هر روز یک بار [در نمازش] شک کند، کثیر‌الشک محسوب می‌شود. ( [پنجم:] کسی که در تعداد رکعت‌های نماز نافله شک کند بنا را بر عدد بیشتر بگذارد، اما اگر بنا را بر عدد کمتر بگذارد بهتر است. خاتمه: دو سجدۀ سهو به‌جا آوردن دو سجدۀ سهو در مواردی که ذکر شد؛([284]) [همچنین در موارد زیر واجب است:] اگر کسی سهواً در نماز سخن بگوید، یا در غیر محل، نمازش را سلام دهد، یا بین رکعت چهار و پنج شک کند. [در نماز جماعت،] اگر امام جماعت عملی مرتکب شود که سجدۀ سهو را واجب کند، و این عمل متوجه مأموم نیز شود، مأموم هم باید سجدۀ سهو انجام دهد و اگر آن عمل فقط مربوط به امام یا مأموم باشد، تنها خود او باید سجدۀ سهو را انجام دهد. جایگاه دو سجدۀ سهو: بعد از سلامِ نماز است (به دلیل کم یا زیاد شدن برخی چیزها در نماز) به این صورت که: ابتدا نیت کرده (و مستحب است تکبیر بگوید)، سپس سجده کرده، سر از سجده برداشته، دوباره سجده نماید، سپس سر از سجده برداشته، یک تشهد کوتاه([285]) خوانده، بعدازآن سلام دهد. گفتن ذکر در سجده‌های سهو واجب نیست، بلکه مستحب است. اگر کسی عمداً سجدۀ سهو را ترک کند نمازش باطل نمی‌شود، بلکه باید آن را بعداً انجام دهد، هرچند که مدت زیادی بگذرد. فصل دوم: قضای نماز سبب قضا شدن نماز، قضای آن و ملحقات این بحث سبب قضا شدن نماز: اموری که موجب می‌شود (واجب‌بودن) قضای نماز ساقط شود([286]) هفت مورد می‌باشد: کودکی، جنون، بی‌هوشی، حیض، نفاس، کفر اصلی([287]) و عدم توانایی انجام اموری که اقامۀ نماز را مباح می‌کند، یعنی وضو، غسل یا تیمّم؛ در غیر این موارد، قضای نماز واجب است، مانند: ترک کردن([288]) نماز واجب از روی عمد یا سهو، جز در نماز جمعه و عید([289]) و همچنین خوابیدن به‌گونه‌ای که تمام وقت نماز را در برگیرد. اگر عقل شخص مکلّف به دلیلی از جانب خودش، مانند خوردن مُسکِرات، یا استفاده از خواب‌آور ها زایل شود، قضای نماز بر او واجب می‌شود، چون غالباً این امور باعث زوال عقل می‌شوند. اگر غذای مضری بخورد که وی را دچار بی‌هوشی کند، لازم نیست نماز را قضا کند.([290]) هنگامی‌که مسلمانی مرتد شود، یا کافری مسلمان شود و دوباره کافر شود، قضای نمازهای مدت ارتدادش بر او واجب است.

-قضای نماز:

قضای نمازِ واجبی که زمان آن گذشته است، واجب است؛ و به‌جا آوردن قضای نماز نافلۀ زمان‌دار، مستحب مُؤکد است، اگرچه به دلیل بیماری‌ای که عقل را از بین نمی‌برد، قضا شده باشد. مستحب است که برای هر دو رکعت (نافلۀ قضا شده) یک مُد طعام صدقه دهد و اگر نتوانست چنین کند برای هر روز یک مُد صدقه دهد. قضای نماز به‌محض یادآوری واجب می‌شود، به شرطی که زمان نماز حاضر (نمازی که زمانش فرا رسیده)، تنگ نشده باشد. باید نماز قضا به همان ترتیبِ قضا شدن خوانده شود، مثلاً اول نماز ظهر، بعد عصر و سپس مغرب و بعد عشا را بخواند و فرقی ندارد که نماز قضای همان روز باشد([291]) یا روز دیگری که وقت آن گذشته است.([292]) اگر چند نماز قضا داشته باشد که از لحاظ ترتیب قبل از نماز حاضر قرار نگرفته باشد،([293]) واجب نیست پیش از نماز حاضر خوانده شود. اگر نماز قضایی به گردن او بود و آن را فراموش کند و نمازی را که وقت آن رسیده است، به‌جا آورد، تکرار نماز واجب نیست، ولی اگر در بین نماز به یاد آورد، نیت نمازش را به نماز قضا برگرداند؛ و اگر درحالی‌که می‌داند نماز قضا به گردن دارد نماز حاضر را بخواند، باید نماز را تکرار کند. اگر کسی در حال خواندن نماز نافله به یاد آورد که نماز قضای واجب را نخوانده است باید نماز واجب را از ابتدا شروع کند.([294]) قضای نمازی که در سفر بوده است به‌صورت شکسته است، هرچند که در وطنش بخواند؛ و نمازی که در وطنش قضا شده، به‌صورت کامل خوانده شود، هرچند که در سفر باشد. ملحقات نماز قضا ([295]) اول: کسی که یکی از نمازهای یومیّهاش را به‌جا نیاورده و نمی‌داند کدام نماز بوده است، باید یک نماز صبح و یک نماز مغرب و یک نماز چهار‌رکعتی به نیت قضای آنچه بر گردن اوست بخواند (نیت ما فی الذمة). اگر چند مرتبه به همین شکل نمازش قضا شود و نداند چه نمازی بوده، باید آن‌قدر نماز قضا بخواند([296]) تا به اطمینان برسد که به مقدار لازم نماز قضا خوانده است. دوم: هنگامی‌که نماز معیّنی([297]) از او قضا شود و نداند که چند بار نمازش قضا شده است، باید آن‌قدر نماز قضایش را تکرار کند تا به یقین برسد که به مقدار لازم نماز قضا خوانده است؛ و اگر چندین نماز از او قضا شده باشد و نداند چه نمازی بوده است و تعداد و نوع آن‌ها را نیز نداند باید چندین روز پشت سر هم نماز قضا بخواند تا به یقین برسد که به مقدار لازم نماز قضا خوانده است. فصل سوم: نماز جماعت از چند جهت بررسی می‌شود:

-جهت اول: مستحب است که همۀ نمازهای واجب به جماعت خوانده شود.

نماز جماعت در نمازهای روزانه مستحب مؤکّد است. نماز جماعت فقط در نماز جمعه و عید فطر و قربان با وجود شرایط آن، واجب می‌شود. اقامۀ جماعت در هیچ‌یک از نمازهای مستحبی جز نماز طلب باران و عید فطر و قربان (اگر شرایط وجوب آن محقق نشود)([298]) ، جایز نیست. نماز جماعت با درک رکوع امام و درک امام درحالی‌که در رکوع باشد، محقق می‌شود. نماز جماعت حداقل با دو نفر که یکی از آن‌ها امام باشد، بر‌پا می‌گردد. اگر بین امام و مأموم چیزی جلوی دیده‌شدن امام را بگیرد، نماز جماعت صحیح نیست، مگر اینکه مأموم، زن باشد.([299]) اگر امام به‌قدر قابل‌توجهی در مکانی بالاتر از مأموم باشد، مانند بناها، نماز جماعت منعقد نمی‌شود و جایز است که امام بر بلندی زمین شیب‌دار قرار گیرد. اگر مأموم بر بنای بلندی بالاتر از امام قرار داشته باشد، جایز است. اگر بین امام جماعت و مأموم صف‌های به هم متصل وجود نداشته باشد، نباید فاصلۀ آن دو، بیش از حد معمول باشد (بیش از یک متر)، اما اگر صفوف پشت سر هم باشند، اشکالی ندارد.([300]) خواندن «حمد و سوره» بر مأموم مکروه است، مگر اینکه نماز جهریه([301]) باشد و مأموم صدای امام یا همهمۀ او را نشنود، و اگر امام از افرادی باشد که نمی‌توان به او اقتدا کرد، خواندن حمد و سوره واجب است.([302]) متابعت از امام واجب است؛ پس اگر مأموم ندانسته یا از روی فراموشی سرش را بلند کند باید برگردد و از امام تبعیت کند؛ و همچنین اگر ندانسته، قبل از امام برای رکوع یا سجده خم شود -با این گمان که امام خم شده است- باید برگردد و به امام ملحق شود، اما اگر مأموم با علم به حالت امام قبل از او به رکوع رود، اگر نیت فرادا کرده باشد، باید نمازش را فرادا تمام کند، وگرنه نمازش باطل است. جایز نیست مأموم جلوتر از امام قرار بگیرد. مأموم باید نیت اقتدا به امام داشته باشد و امام خود را مشخص کند؛ پس اگر در مقابل او دو نفر باشند و او قصد کند که هر دو یا یکی از آن‌ها را امام قرار دهد، ولی شخصی را معین نکند، نماز منعقد نمی‌شود. اگر دو نفر نماز بخوانند و هرکدام بگوید من امام هستم نماز هر دو صحیح است، اما اگر هر دو بگویند که من مأموم هستم، یا شک کنند که مأموم یا امام هستند، نماز هر دو باطل است. جایز است کسی که نماز واجب می‌خواند به دیگری که او نیز نماز واجب می‌خواند اقتدا کند، هرچند دو نماز، متفاوت باشد؛ و در بعضی از شرایط، شخصی که نماز با عنوان مستحبی می‌خواند([303]) می‌تواند به کسی که نماز واجب یا نماز با عنوان مستحبی می‌خواند، اقتدا کند، همچنین کسی که نماز واجب می‌خواند می‌تواند به کسی که نماز با عنوان مستحبی می‌خواند اقتدا کند. مستحب است: که اگر مأموم تنها یک مرد باشد در سمت راست امام قرار گیرد، اما اگر چند مأموم، یا یک زن باشد، پشت سر امام بایستند. اگر امام، زن باشد سایر زنان در دو سمت او بایستند؛ همچنین مرد عریانی که برای جماعتی که عریان هستند امامت می‌کند، بنشیند و مأمومین نیز در کنار او بنشینند و فقط کمی زانوهای امام جلوتر باشد. مستحب است که اگر کسی نمازش را فرادا می‌خواند و نماز جماعتی بر پا شود آن نماز را تکرار کند، چه امام شود و چه مأموم. اگر مأموم قرائت خود را قبل از امام به پایان رساند به تسبیح خداوند بپردازد تا امام به رکوع برود. مستحب است که اهل فضل در صف اول قرار گیرند. این موارد در نماز جماعت مکروه است: قرار دادن کودکان در صف اول. مأموم به‌تنهایی در یک صف بایستد، (مگر زمانی که صفوف پر شده باشند). نماز نافله خواندن در حین اقامۀ نماز جماعت؛ و زمان ایستادن برای نماز جماعت، هنگامی است که مؤذن «قد قامت الصّلاة» را بگوید، و بهتر از آن، بعد از پایان شهادت‌های چهارگانه([304]) است. -جهت دوم: امام جماعت باید دارای این شرایط باشد: ایمان، عدالت، عقل، حلال‌زاده بودن، و بلوغ، هنگامی‌که مأمومین بالغ باشند و نماز واجب باشد [، نه مانند نماز استسقاء]. کسی که نشسته نماز می‌خواند نباید امامِ کسی گردد که ایستاده نماز می‌خواند. اُمّی([305]) نمی‌تواند برای غیر خودش امام باشد. آزاد‌ بودن امام جماعت شرط نیست. درصورتی‌که مأمومین مرد باشند، یا مرد و زن با هم باشند، مرد بودنِ امام شرط است. زن می‌تواند فقط برای زنان امامت کند؛ همچنین خنثی([306]) تنها برای افراد خنثی امام می‌شود. جایز نیست زن برای مردان، یا افراد خنثی امامت کند. اگر امام جماعت به‌گونه‌ای قرائت می‌کند که معنی را تغییر می‌دهد، یا فهمیده نمی‌شود، امامتش برای کسی که می‌تواند صحیح قرائت کند، جایز نیست؛ همچنین کسی که (در تلفظ)، حروف را تغییر می‌دهد -مانند کسی که لکنت دارد یا شبیه به آن-([307])‌ نمی‌تواند برای کسی که صحیح قرائت می‌کند، امامت کند. لازم نیست امام جماعت، نیت امامت داشته باشد. صاحب مسجد([308]) و صاحب امارت([309]) و صاحب خانه برای امامت اولویت دارد، و شخص هاشمی نیز در صورت دارا بودن شرایط امامت، اولویت دارد. اگر چند نفر برای امامت حاضر شدند، کسی را که مأمومین برای امامت مقدّم کنند اولویت دارد. اگر نظر آنان مختلف بود، فقیه‌تر و بعدازآن با تقواترین فرد اولویت دارد. مستحب است امام طوری تشهدهای (رکعت دوم و آخر) را بر زبان جاری کند که افراد پشت سر او بشنوند. اگر امام در حال نماز بمیرد، یا بی‌هوش شود، شخص دیگری از همان جمع، نایب امام می‌شود تا نماز تمام شود؛([310]) همچنین اگر برای امام جماعت ضرورتی پیش آید جایز است شخص دیگری را نایب خود قرار دهد و اگر این کار را از روی اختیار نیز انجام دهد، جایز است. مکروه است کسی که در وطن خود می‌باشد به مسافر اقتدا نماید. همچنین نایب‌شدن کسی که در تعداد رکعات نماز از بقیه عقب‌تر است، امامت شخص جذامی و کسی‌که پیسی دارد، کسی که حد شرعی بر او جاری شده و توبه کرده باشد([311]) و همچنین کسی که ختنه نکرده باشد، امامت کسی که نمازگزار به امامت او تمایلی ندارد، امامت اعرابی بر مهاجرین([312]) و امامت کسی که تیمّم کرده، بر کسانی که با آب طهارت گرفتهاند، مکروه است. جهت سوم: احکام نماز جماعت که دوازده مسئله دارد: اول: اگر بعد از نماز ثابت شود که امام جماعت فاسق، کافر یا بدون طهارت بوده است، نماز مأموم باطل نیست، و اگر نمازگزار میدانسته است باید نمازش را دوباره بخواند. اگر در بین نماز فهمید، نیت فرادا کرده، نمازش را به پایان برساند. دوم: اگر مأموم (به محل نماز) وارد شود و امام جماعت در حالت رکوع بود و بترسد که جماعت را از دست دهد، می‌تواند رکوع کند و در حال رکوع راه برود تا به صف نماز برسد. سوم: اگر مأمومین، یک خنثی و یک زن باشند، واجب است خنثی پشت سر امام جماعت بایستد و زن پشت سر خنثی. چهارم: اگر امام در محرابی که درون دیوار است نماز بخواند، کسی که پشت سر او قرار دارد و او را میبیند نمازش صحیح است، ولی کسانی که در دو طرف امام ایستاده‌اند و او را نمی‌بینند، نمازشان صحیح نیست، و افرادی که در صف‌های بعدی ایستاده‌اند نمازشان صحیح است چون آنان کسی را میبینند که امام را می‌بیند. پنجم: بر مأموم جایز نیست که بدون عذر، تبعیت از امام را ترک کند، مگر اینکه قصد فرادا کند.([313]) ششم: نماز جماعت در یک کشتی و در چند کشتی صحیح است، فرقی ندارد کشتی‌ها به هم متصل باشند یا نباشند. هفتم: هنگامی‌که مأموم شروع به نماز نافله کند، سپس امام جماعت نماز را آغاز نماید، اگر مأموم بترسد که به جماعت نرسد، نمازش را قطع کند و به جماعت ملحق می‌شود؛ در غیر این صورت مستحب است دو رکعت نافله را تمام کند. اگر مأموم در حال خواندن نماز واجب است نیتش را به نماز مستحبی تغییر دهد و دو رکعت را تمام کند و اگر امام جماعت، امام معصوم باشد، نماز واجبش را قطع و همراه امام، نمازش را از نو شروع کند.([314]) هشتم: اگر بخشی از نماز جماعت را از دست بدهد، ابتدای نمازش را از همان‌جایی که به جماعت رسید حساب کند و (وقتی نماز جماعت تمام شد) ادامۀ نماز را خودش به‌جا آورد، حتی اگر به رکعت چهارم امام رسید همراه امام وارد نماز می‌شود و هنگامی‌که امام نمازش را سلام داد، می‌ایستد و ادامۀ نمازش را می‌خواند، و در رکعت دومِ خودش، حمد و سوره و در دو رکعت آخر، فقط حمد می‌خواند.([315]) نهم: اگر بعد از رکوع رکعت آخر به امام رسید، تکبیر بگوید و با او به سجده برود، و پس از سلام امام، می‌ایستد و نمازش را می‌خواند([316]) و نیاز به تکبیر گفتن دوباره ندارد. اگر بعد از سجدۀ آخر رسید، تکبیر گفته، همراه امام مینشیند، و بعد از سلام امام می‌ایستد و نمازش را شروع می‌کند، و نیازی نیست دوباره تکبیر بگوید. دهم: جایز است که مأموم به دلیل ضرورت، قبل از امام سلام بدهد و از حالت نماز خارج شود و جماعتش صحیح است. یازده: اگر زنان در صف آخر نماز ایستاده باشند و چند مرد قصد ملحق شدن به جماعت را داشته باشند و برای مردان در پشت سر امام جایی نباشد، واجب است که زن‌ها عقبتر بروند. دوازده: اگر کسی که (در رکعات) نمازش از بقیه عقب‌تر است، نایب امام قرار گیرد، وقتی‌که نماز مأمومین به پایان رسید به آن‌ها اشاره می‌کند تا نمازشان را تمام کنند، سپس می‌ایستد و بقیۀ نمازش را می‌خواند. مسائل مربوط به مساجد مستحب است که مساجد را رو باز بسازند به‌گونه‌ای که سقف نداشته باشد، مگر حصیر و ساقۀ درخت نخل، همانند سایبانی که (حضرت) موسی( بنا نموده بود. وضوخانۀ مسجد نزدیک درهای آن باشد و منارۀ مسجد کنار دیوار مسجد باشد، نه وسط آن. با پای راست وارد مسجد و با پای چپ خارج شود. نعلین و کفش خود را بررسی کند([317]) و هنگام ورود و خروج از مسجد دعا کند.([318]) بیرون‌آوردن اجزای خراب‌شدۀ مسجد جایز است، اما غیر از آن جایز نیست؛ و مستحب است (بعد از تعمیر) بازگردانده شود. استفاده کردن از وسیلۀ مسجد در غیر آن جایز است؛ و جارو کردن و چراغ روشن‌کردن در مسجد مستحب است. حرام است: زینت کردن مساجد و کشیدن تصاویر در آن‌ها، فروختن وسایل آن‌ها، و اینکه چیزی از مساجد برای راهها و املاک استفاده شود؛ و اگر چیزی از مسجد را بگیرد باید آن را به آن مسجد یا به مسجدی دیگر برگرداند. زمانی که مساجد از بین برود، تملک آن‌ها جایز نیست. آوردن نجاست به داخل مساجد جایز نیست؛ و برطرف کردن اشیای نجس در مسجد و خارج‌کردن سنگریزه از مساجد حرام است؛ و اگر کسی چنین کند باید آن را برگرداند. باز کردن درب خانه به مسجد حرام است،([319]) مگر اینکه خانۀ معصوم باشد. خوردن غذا در مساجد کراهت دارد. قرار‌ دادن مساجد به عنوان محلی برای غذا‌ خوردن کراهت شدید دارد. مکروه است: بلند‌ساختن مساجد و ساختن بلندی‌هایی بر روی دیوار مسجد و ساختن محراب‌ها در دیوار، و اینکه مسجد را راه عبور قرار دهند.([320]) مستحب است از خریدوفروش و جای دادن دیوانگان، و اجرای احکام و اعلام گم‌شدگان، و اقامۀ حدود و شعر خواندن، و بلند کردن صدا، و صنعتگری و خوابیدن در مسجد اجتناب شود. مکروه است کسی که دهانش بوی سیر یا پیاز می‌دهد وارد مسجد شود، انداختن خِلط سینه و آب دهان در مسجد و کشتن شپش در آن مکروه است و اگر چنین کرد، زیر خاک پنهانش کند. آشکار کردن عورت در مسجد [اگر بیننده‌ای نباشد] و پرتاب سنگ‌ریزه مکروه است. مسائل سه‌گانه: اول: اگر کلیساها، یا دِیرها [محل عبادت یهودیان و مسیحیان] خراب شود، اگر کسی از آن دین، اهل ذمّه باشد، تعرّض به آن مکان جایز نیست؛ و اگر این خرابهها در میدان جنگ باشد، یا اهل آن دین از بین رفته باشند، استفاده از آن‌ها برای مساجد جایز است. دوم: اقامۀ نماز واجب، در مسجد بهتر از (اقامۀ آن در) خانه است و نافله برعکس است، (یعنی خواندن آن در خانه بهتر است). سوم: نماز در مسجد جامع، برابر صد نماز، و در مسجد قبیله (محله)، برابر بیست‌وپنج نماز و در مسجد بازار، برابر دوازده نماز است.  ( حرمت آرامگاه‌های معصومین و حسینیه‌ها، مانند حرمت مسجد است، اما خوردن غذا در حسینیه‌ها مکروه نیست. مستحب است که امام معصوم یا کسی که از سوی امام تنصیب شده است امور مسلمین را در مسجد تدبیر و پیگیری نماید. -فصل چهارم: نماز خوف([321]) و مطارده ([322]) نماز خوف در هنگام سفر و در وطن شکسته است، چه جماعت خوانده شود، چه فرادا. اگر به جماعت خوانده شود، امام اختیار دارد که اگر بخواهد با گروهی و پس‌ازآن با گروهی دیگر نیز نماز بخواند و در این حالت نماز دوم برای او مستحب می‌باشد؛ و یا بهتر است آن‌گونه که پیامبر در غزوۀ ذات الرقاع نماز خواندند، نماز بخواند. بررسی شروط،کیفیت و احکام نماز خوف شروط نماز خوف: [نماز خوف در صورتی صحیح است که] دشمن در جهتی غیر از قبله باشد و چنان نیرویی داشته باشد که مسلمانان از حملۀ او در امان نباشند. همچنین تعداد مسلمانان آن‌قدر باشد که بتوانند دو گروه شوند، تا گروهی نماز بخوانند و گروهی توان مقاومت در برابر دشمن را داشته باشند و لازم نباشد که امام لشکر مسلمانان را بیشتر از دو گروه کند. کیفیت نماز خوف: اگر نماز دورکعتی باشد امام جماعت باید با گروه اول یک رکعت نماز بخواند و بنشیند تا نمازگزاران پشت سر او برخیزند و نماز خود را تمام کنند، و به جنگ بروند و گروه دوم به صف بایستند، و امام برخیزد و رکعت دوم خود را بخواند؛ نمازگزاران در این حال با تکبیرة‌الاحرام وارد رکعت اول خود می‌شوند که رکعت دوم امام است و وقتی امام برای تشهد می‌نشیند، آن‌قدر این کار را طول دهد تا نمازگزارانِ پشت سرش بتوانند برخیزند و رکعت دوم را بخوانند و به او برسند؛ سپس همراه آن‌ها تشهد خوانده، سلام می‌دهد. بنابراین نماز خوف از سه نظر [با نماز جماعت] اختلاف دارد: [اول] در فرادا بودن نماز مأموم (در عمل و نه در نیت، زیرا نمازش به جماعت است).([323]) [دوم] منتظر ماندن امام برای مأمومین تا نمازشان را تمام کنند؛ [سوم] امامت کسی که نشسته برای کسی که ایستاده است. اگر نماز، سه‌رکعتی باشد، امام می‌تواند با گروه اول یک رکعت بخواند و با گروه دوم دو رکعت، و یا برعکس. جایز است که نماز را با هرکدام از گروهها به‌صورت جداگانه نیز بخواند. احکام نماز خوف: اول: اگر نمازگزاران در نماز خوفِ جماعت شک کنند، به آن اعتنا نمی‌شود، اما اگر فرادا نماز بخواند حکم شک در نماز عادی را به همان صورت که پیشتر بیان شد دارد. دوم: همراه‌داشتن سلاح در نماز خوف واجب است، حتی اگر سلاح، نجس باشد، اما اگر سلاح به‌قدری سنگین باشد که برخی از واجبات نماز را نتوان انجام داد همراه داشتن آن جایز نیست. سوم: اگر امام جماعت خطای سهوی انجام دهد، به‌طوری‌که سجدۀ سهو بر او واجب شود و سپس گروه دوم بر او وارد شوند، هنگامی‌که سلام نماز را بگوید و سجده کند تبعیت از او بر گروه دوم واجب نیست. نماز مطارده، یا نماز ترس شدید: هنگامی است که وضعیت جنگ منتهی به جنگ رو‌ در‌ رو و تن‌به‌تن شود؛ که در این صورت نمازگزار هر‌طور که بتواند نمازش را می‌خواند، ایستاده، در حال حرکت و یا سواره، و تکبیرة‌الاحرام را رو به قبله می‌گوید و اگر می‌تواند [در ادامۀ نماز] رو به قبله بماند، وگرنه هرچقدر توانست رو به قبله بایستد و با وجود عذر، به هر طرف که بتواند نماز بخواند. اگر نتواند پیاده شود سواره نمازش را بخواند و بر بلندی زین اسبش سجده کند، و اگر نتواند اشاره می‌کند، و اگر می‌ترسد، تنها با تسبیح‌گفتن نماز بخواند و در این حال رکوع و سجده ساقط می‌شود، و به‌جای هر رکعت می‌گوید: «سبحان‌الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله‌اکبر». چند نکته: اول: اگر با ایما یا اشاره نمازش را آغاز کرد و به محل اَمنی رسید آنچه باقی مانده است را باید با رکوع و سجود کامل کند. اگر در حال نماز پشت به قبله نکرده باشد لازم نیست نمازش را از ابتدا بخواند؛ همچنین اگر نماز را عادی شروع کند و موردی اتفاق بیفتد که موجب ترس شود، نمازش را به‌صورت نماز خوف کامل می‌کند و نیازی نیست نمازش را از ابتدا بخواند. دوم: اگر کسی از دور سیاهی‌ای ببیند و گمان کند که دشمن است و نمازش را شکسته یا با اشاره بخواند و بعداً بفهمد اشتباه کرده است، نیازی به تکرار نماز نیست؛ همچنین اگر دشمن به او روی آورد و او نمازش را به دلیل ترس شدید با اشاره بخواند و بعد بفهمد که میان او و دشمن مانعی وجود داشته است، نیازی به تکرار نماز نیست. سوم: اگر از سیل یا حیوان درنده بترسد، جایز است که نمازش را به‌صورت نماز خوف شدید بخواند. خاتمه: کسی که در باتلاق فرو رفته است، یا کسی که در حال غرق شدن باشد آن‌گونه که بتواند نماز را به‌جا می‌آورد، و برای رکوع و سجده، اشاره می‌کند و از تعداد رکعات نماز چیزی را کم نمی‌کند، مگر اینکه در سفر یا ترس باشد. فصل پنجم: نماز مسافر شروط نماز مسافر و شکستن نماز و احکام آن شروط، که شش مورد هستند:

-شرط اول: مسافت

طی‌کردن مسافت معتبر که حداقل مسافت ۴۴ کیلومتر رفت یا برگشت، یا ۲۲ کیلومتر رفت و ۲۲ کیلومتر برگشت (که مجموعاً ۴۴ کیلومتر می‌شود). اگر مسافت ۲۲ کیلومتر باشد و قصد داشته باشد در یک یا چند روز (کمتر از ده روز) به خانهاش بازگردد، باید نمازش را شکسته بخواند. اگر مسافتی کمتر از ۲۲ کیلومتر را در یک روز طی کند و بازگردد و دوباره (همان مسیر را) برود جایز نیست نمازش را شکسته بخواند، هرچند که این کار در نیتش بوده باشد. اگر برای یک شهر دو مسیر وجود داشته باشد که یکی از دیگری طولانی تر (و بیشتر از ۲۲ کیلومتر) باشد و از آن راه برود نمازش شکسته می‌شود، حتی اگر با هدف شکسته شدن نماز، راه طولانی را انتخاب کرده باشد. شرط دوم: قصد مسافت اگر نیتِ کمتر از حداقل مسافت را داشته باشد و بعد از رسیدن به آن مکان، تصمیم جدید بگیرد که به همان اندازه از محل فعلی خود منتقل شود، نمازش شکسته نمی‌شود، هرچند که مجموع مسافت طی شده از حداقل مسافت بیشتر باشد؛ و اگر برگردد و مقدار مسافت بازگشت او به‌اندازۀ حداقل مسافت یا بیشتر از آن باشد نمازش شکسته می‌شود. همچنین اگر به دنبال حیوان گمشده‌ای برود، یا دنبال کسی رفته باشد که به او بدهی دارد و یا دنبال غلام فرار‌کرده برود نیز همین حکم برقرار است. اگر فردی به قصد سفر خارج شود و به مکانی برود و منتظر گروهی باشد که در صورت امکان همراه آنان سفر کند وگرنه بازگردد، اگر فاصله این مکان ۲۲ کیلومتر یا بیش از آن باشد، در سفر و در محل توقفش باید نماز را شکسته بخواند، و اگر کمتر از آن باشد نمازش را کامل می‌خواند تا زمانی که کاروانی را پیدا و با آنان سفر کند. شرط سوم: سفرش را با اقامت([324]) در بین آن قطع نکند اگر قصد طی‌کردن مسافتی را داشته باشد که در راه آن خانه‌ای دارد که حداقل شش ماه در آن سکونت داشته است، نمازش را در راه و در خانهاش کامل می‌خواند؛ همچنین اگر قصد اقامت در مکانی را داشته باشد که فاصلۀ آن کمتر از حداقل مسافت است نیز به همین‌گونه خواهد بود. اگر فاصلۀ بین او تا خانهاش یا مکانی که قصد اقامت در آن را دارد بیشتر از حداقل مسافت باشد فقط در طول راه نماز را شکسته می‌خواند. حال اگر چند وطن داشته باشد فاصلۀ بین (محل آغاز سفر) او تا وطن اول، لحاظ می‌شود؛ که اگر کمتر از حداقل مسافت باشد و سفرش با رسیدن به وطن قطع گردد، نمازش در راه و وطن کامل است؛ سپس مسافت بین دو وطن لحاظ می‌شود که اگر کمتر از حداقل مسافت بود نمازش کامل است و اگر به‌اندازۀ حداقل مسافت یا بیشتر از آن باشد، نمازش را در مسیر [وطن دوم] شکسته می‌خواند تا به وطنش برسد. وطنی که نماز در آن کامل است: هرجایی که فرد در آن سکونت و استقرار دارد و هر مکانی که فرد در آنجا دارای ملک، یا مانند آن (مثل زمین زراعی یا انفالی که با اجازۀ امام معصوم از آن بهره میبرد) باشد([325]) و شش ماه پشت سر هم، یا بیشتر در آن مکان سکونت داشته باشد،([326]) به شرطی که در آن ملک محلی برای سکونت باشد.([327]) شرط چهارم: سفر جایز باشد چه واجب باشد، مانند سفر حج واجب و یا مستحب باشد، مانند زیارت پیامبر(ص) و یا مباح باشد، مانند سفر برای تجارت. اگر سفر برای معصیت باشد، مانند تبعیت از حاکم ظالم، یا برای شکار از روی سرگرمی باشد، نمازش شکسته نیست. اگر شکار برای امرارمعاش خود و خانواده و یا تجارت باشد نمازش شکسته می‌شود. شرط پنجم: سفرش بیش از در وطن ماندنش (کثیر‌السفر) نباشد مانند کوچ‌نشینانی که به دنبال [نواحی] باران[ی] می‌روند و کسی که با کرایه، باری را حمل می‌کند [مثل راننده] و کشتی‌رانان و تاجران دوره‌گرد و نامه‌رسانان. ضابطه و ملاک تشخیص کثیرالسفر این است که کسی که سفرش به شکل مستمر چهار روز در هفته، یا شانزده روز در ماه، یا شش ماه و یک روز در سال باشد([328]) باید نمازش را در سفر کامل بخواند و روزه بگیرد؛ و از زمانی که بفهمد وضعیتش چنین است حکم نماز و روزهاش این‌گونه خواهد بود، حتی اگر اولین روز سفرش باشد. شرط ششم: مسافر تا زمانی که صدای اذان شهر را [از انسان و نه از بلندگو] می‌شنود جایز نیست نمازش را بشکند، یا روزهاش را افطار کند، هرچند که نیت سفر را از شب قبل داشته باشد؛ همچنین در زمان برگشت نیز نمازش شکسته است تا زمانی که صدای اذان را از وطنش (از انسان و نه از بلندگو) بشنود، و پس‌ازآن که شنید نماز را کامل می‌خواند. اگر مسافر قصد اقامت ده روز در مکانی را داشته باشد، نمازش را کامل می‌خواند و در کمتر از ده روز باید نمازش را شکسته بخواند. حال اگر در قصد اقامتش در مکانی، تا یک ماه مردد باقی بماند، نمازش را شکسته و بعدازآن باید کامل بخواند، حتی اگر (بعد از یک ماه) یک نماز باشد. اگر ابتدا قصد اقامت ده روز داشته باشد و بعدازآن نیتش تغییر کند و قصد اقامت نداشته باشد، باید نمازش را شکسته بخواند، فرقی ندارد (تا آن موقع) یک نماز یا بیشتر از آن را به نیت کامل خوانده باشد، یا هیچ نمازی نخوانده باشد، و اگر دوباره به قصد اقامت بازگردد باید برای کامل شدن نماز، قصد ماندن ده روز جدید داشته باشد. شکسته خواندن نماز: شکسته‌خواندن نماز در سفر واجب است، مگر در یکی از وطن‌های چهارگانه، یعنی مکه، مدینه، مسجد جامع کوفه و حائر [حسینی] که مخیّر است نمازش را کامل، یا شکسته بخواند، گرچه کامل‌خواندن بهتر است. هنگامی‌که باید نمازش را شکسته بخواند، اگر عمداً نماز را کامل بخواند، باید درهرصورت (در وقت و خارج از وقت) نمازش را تکرار کند؛ و اگر حکم شکسته‌شدن نماز را نمی‌دانست، لازم نیست نماز را تکرار کند، هرچند که وقت نماز باقی باشد؛ و اگر فراموش کرده باشد نیز در وقت، نیازی به تکرار و خارج از وقت نیاز به قضا ندارد. اگر مسافر به‌طور اتفاقی نماز را شکسته بخواند، نمازش صحیح است؛ اگر فردی در وطنش بود و وقت نماز آغاز شد، و او سفر را شروع کرد، (و وقت نماز هم باقی باشد) به دلیل مسافر بودنش در این حال، نماز را شکسته می‌خواند، و اگر در زمان داخل شدن وقت نماز، مسافر باشد و در زمان ادای نماز مسافر نباشد([329]) (و وقت نماز هم باقی باشد) باید نمازش را کامل بخواند.([330]) مستحب است که بعد از هر نماز (شکستۀ) واجب برای جبران آن سی بار بگوید: «سُبحانَ الله و الحَمدُ لله ولا إله إلا اللهُ، واللهُ أکبر». لازم نیست مأمومِ مسافر از امامی که نمازش کامل است تبعیت کند و نمازش را کامل بخواند، بلکه نمازش را فرادا سلام می‌دهد. هفت مسئله در احکام شکسته خواندن نماز: اول: هنگامی‌که به قصد طی‌کردن حداقل مسافت خارج شود و در بین سفر، مانعی از ادامۀ مسیر جلوگیری کند، اگر آن‌قدر رفته باشد که صدای اذان را نشنود، نمازش شکسته است -البته اگر از قصد سفر منصرف نشده باشد- اما اگر به‌قدری رفته باشد که صدای اذان را بشنود و یا از ادامه سفر منصرف شده باشد نمازش را کامل می‌خواند؛ و مسافر خشکی و دریا در این حکم برابرند. دوم: اگر مسافر مقداری از راه را رفت و باد او را به وطنش برگرداند [مثلاً در سفر دریایی] اگر صدای اذان را بشنود نمازش را کامل وگرنه شکسته می‌خواند. سوم: اگر مسافر بخواهد در مکانی غیر از شهر خود ده روز بماند، سپس از آن مکان به میزان کمتر از حداقل مسافت خارج شود، در تمام حالت‌ها باید نمازش را در راه و آن شهر کامل بخواند. چهارم: اگر مسافر به نیت شکسته نماز خود را آغاز کند و امر اقامت برایش محرز شود، باید نمازش را کامل بخواند. اگر مسافر نیت ده روز اقامت کند و وارد نماز شود و امر سفر برایش محرز شود، نمازش شکسته می‌شود. اگر مسافر بعد از پایان نمازِ کامل تصمیم به سفر بگیرد از آن پس، نمازش را شکسته می‌خواند. پنجم: در شکسته یا کامل‌بودن قضای نماز چگونگی قضا شدن آن ملاک است، نه واجب شدن آن؛ پس اگر موقع اتمام وقت نماز، مسافر بود، نمازش را شکسته و اگر در وطنش باشد کامل قضا می‌کند. ششم: اگر فردی به نیت سفر خارج شد [و گمان کرد که دیگر] صدای اذان شهر خود را نمی‌شنود و نماز را شکسته خواند و بعداً فهمید که صدای اذان را می‌شنود، لازم نیست نماز خود را تکرار کند. هفتم: اگر زمان نماز نافلۀ ظهر داخل شد و او نماز را نخواند و سفر را آغاز کرد، مستحب است که حتی در سفر، قضای آن را به‌جا آورد. ***

-کتاب روزه

شامل سه فصل است: ارکان روزه، اقسام آن و ملحقاتی در مورد آن.

-فصل اول: ارکان روزه

این فصل چهار رکن دارد: رکن اول: روزه [تعریف و توضیح] روزه، یعنی اینکه شخص با نیت روزه از چیزهایی که آن را باطل می‌کند خودداری کند. در ماه رمضان و در غیر ماه رمضان کافی است که روزه را جهت تقرب به خدا نیت کند؛ و اگر در شب، نیت‌کردن را فراموش کرد می‌تواند تا قبل از زوال (اذان ظهر) نیت کند. اگر اذان ظهر فرارسید مهلت نیت تمام‌شده است،([331]) چه روزه‌اش واجب باشد و چه مستحب؛ فقط برای روزۀ ماه رمضان می‌تواند نیت را بر ماه رمضان مقدم کند([332]) و اگر این‌گونه نیت کرد و وارد ماه رمضان شد و فراموش کرد دوباره نیت کند. (پس از وارد شدن به ماه رمضان نیت نکرد) و اولین روز را روزه گرفت، همان نیت اول کافی است. (نیتی که قبل از داخل شدن ماه رمضان انجام داده بود)، و به‌این‌ترتیب می توان برای روزه گرفتنِ تمام ماه رمضان، تنها یک نیت کرد. در ماه رمضان، نمی توان روزۀ غیر رمضان گرفت و اگر نیت روزۀ دیگری بکند -چه واجب باشد چه مستحب‌- به‌عنوان روزۀ رمضان قبول می‌شود، نه آنچه نیت کرده بود. نیت شک‌دار بین روزۀ مستحب و واجب جایز نیست، بلکه باید حتماً یکی را قصد کند یا اینکه روزه را (بدون تعیین وجوب یا استحباب) فقط به نیت قرب به خدا قصد کند. اگر به‌قصد روزۀ واجب ماه رمضان، روز آخر شعبان را همراه با شک روزه بگیرد، روزه‌اش نه به‌عنوان مستحب حساب می‌شود و نه واجب؛ اما اگر روزه‌اش را به نیت مستحب گرفت، اگر بعد فهمید که ماه رمضان بوده (همان روزه مستحب) کفایت از روزۀ رمضان می‌کند. اگر در روز مشکوک به آخر شعبان یا اول رمضان نیت کند که اگر رمضان بود روزه ام واجب باشد و اگر شعبان بود مستحب باشد، کافی نیست و درصورتی‌که اول رمضان باشد باید دوباره روزه بگیرد. اگر به نیت روزه نگرفتن شب را به صبح برساند و بعد مشخص شود که رمضان است نیت روزه را تجدید می‌کند و همین کافی است، ولی اگر بعد از اذان ظهر فهمید واجب است از تمام مبطلات روزه خودداری کند و (پس از رمضان) قضای آن روز را بگیرد. سه مسئله: 1- اگر در روز ماه رمضان نیت کند که روزه‌اش را بشکند، سپس دوباره تا قبل از اذان ظهر نیت روزه کند، روزه‌اش صحیح است. 2- اگر نیت روزه کند، سپس نیت کند که روزه را بشکند اما روزه را نشکند و دوباره نیت روزه کند، روزه‌اش صحیح است.([333]) 3- بچۀ ممیّز، هم روزه و هم نیت روزه‌اش صحیح و شرعی است. رکن دوم: آنچه روزه‌دار باید از آن‌ها خودداری کند که شامل چند مبحث می‌باشد: مبحث اول: واجب است پرهیز (امساک) و خودداری از: 1- همۀ خوردنی‌ها، چه از خوردنی‌های رایج باشد مثل نان و میوه‌ها، و چه از خوردنی‌های غیر رایج مثل ریگ یا بَرَد (تگرگ) باشد. 2- همه نوشیدنیها، هرچند نوشیدنش رایج و معمول نباشد، مثل آب گُلها و صمغ درختان. 3- جماع (نزدیکی)، چه از جلو و چه از عقب (که روزۀ زن و مرد هر دو باطل می‌شود) و همچنین لواط خبیث و وطیّ حیوان (دابّة). 4- دروغ بستن بر خدا و رسولش(ص) و ائمه و مهدیین(ع). 5- ارتماس؛([334]) البته ارتماس وقتی لهوی و بیهوده باشد حرام است و روزه را باطل می‌کند، اما اگر لازمۀ شغلش باشد یا اینکه برای بیرون آوردن یک شیء در آب فرو برود، حرام نیست و روزه‌اش صحیح است. 6- رساندن غبار به حلق.([335]) 7- تدخین (مصرف دخانیات) روزه را باطل می‌کند، البته نه به خاطر اینکه غبار غلیظ است. 8- باقی ماندن بر جنابت تا اذان صبح از روی عمد و بدون ضرورت. چند نکته: ( اگر شب جُنُب شود و بدون قصد غسل‌کردن بخوابد و بعد از اذان صبح بیدار شود روزه‌اش باطل است، اما اگر با قصد غسل‌کردن خوابیده باشد، روزه‌اش صحیح است. اگر بعد از خوابیدن (و قبل از اذان صبح) بیدار شد، سپس با قصد غسل‌کردن دوباره خوابید و بعد از اذان صبح بیدار شد، روزه‌اش باطل است و باید قضای آن را به‌جا آورد. ( اگر استمنا کند یا زنی را لمس کند و منی از او خارج شود، روزه‌اش باطل است. ( اگر در طول روز و بعد از نیت روزه محتلم شود، روزه‌اش باطل نیست.([336]) ( اگر به زنی نگاه کند یا صدای او را بشنود و منی از او خارج شود، روزه‌اش باطل نیست. 9- اماله کردن با مایع (تزریق هرگونه مایعی از مقعد).([337]) تبصره: اماله با شیء جامد (مانند شیاف) روزه را باطل نمی‌کند. تزریق در عضله و رگ، روزه را باطل نمی‌کند، مگر اینکه تقویتی باشد. دو مسئله: اول: همۀ مواردی که ذکر شد، اگر عمداً از روزه‌دار سر بزند روزه را باطل می‌کند -چه آگاه به مسئله باشد چه ناآگاه‌- اما اگر سهواً از وی سر بزند روزه را باطل نمی‌کند، چه روزۀ واجب باشد و چه مستحب؛ همچنین اگر در شکستن روزه مجبورش کنند یا چیزی در حلقش بریزند، روزه‌اش باطل نمی‌شود. دوم: این موارد روزه را باطل نمی‌کند: مکیدن خاتم (نگین انگشتر)، جویدن غذا برای کودک، غذا دادن به پرنده با دهان، چشیدن مزۀ غذا، فرورفتن در آب تا گردن برای مردان. مسواک‌زدن برای نماز مستحب است، چه با مسواک خشک و چه تر.([338]) مبحث دوم: آنچه مربوط به انجام دادن مفطرات روزه است: مسئلۀ اول: در موارد زیر قضا و کفاره واجب است: 1- خوردن و آشامیدن، چه خوردنی‌ها و آشامیدنی‌های معمول باشد و چه غیرمعمول. 2- نزدیکی، به‌طوری‌که ختنهگاه پنهان شود، چه از جلو و چه از عقب زن. 3- باقی ماندن عمدی بر جنابت تا اذان صبح. 4- خوابیدن در حال جنابت بدون قصد بیدار‌شدن برای غسل تا اذان صبح. 5- استمنا. 6- رساندن غبار به حلق. 7- استعمال دخانیات. 8- دروغ بستن بر خدا و پیامبر و ائمه و مهدیین(ع). ([339]) 9- ارتماسی که روزه را باطل کند.([340]) مسئلۀ دوم: کفاره فقط در موارد زیر واجب است: روزۀ ماه رمضان، شکستن روزه قضای رمضان بعد از اذان ظهر، روزۀ نذری که روزش معین باشد، و روزۀ اعتکاف هنگامی‌که واجب باشد.([341]) در غیر موارد فوق کفاره واجب نیست، مثل روزۀ کفارات و روزۀ نذرِ غیر‌معین و روزۀ مستحبی هرچند که روزه باطل شود. ( نکته: هرکس از روی فراموشی چیزی بخورد و گمان کند روزه‌اش باطل‌شده است، سپس روزه را عمداً بشکند، روزه‌اش باطل می‌شود و واجب است آن را قضا کند، ولی کفاره واجب نیست. اگر در حلق او چیزی بریزند یا به‌اجبار چیزی به او بخورانند -‌به‌طوری‌که اختیاری برایش نماند‌- روزه‌اش باطل نیست؛ اما اگر ترسانده شود و روزه را بشکند، آن روزه را باید قضا کند و کفاره به گردنش نیست. مسئلۀ سوم: کفارۀ شکستن روزۀ ماه رمضان، آزاد کردن یک بنده، یا دو ماه پیاپی روزه گرفتن، یا اطعام (غذا دادن) شصت فقیر می‌باشد، که [شخص] در انتخاب هر‌یک از آن‌ها مخیّر است (البته درصورتی‌که با عملی غیر حرام روزه را بشکند). درصورتی‌که با عملی حرام روزه را بشکند، هر سه کفاره (باهم) بر او واجب است. اگر بنده پیدا نکرد باید قیمت آن را به امام [معصوم(ع)] بپردازد.([342]) مسئلۀ چهارم: اگر روزۀ نذر معین را بشکند قضا بر او واجب است و همچنین باید کفارۀ آن را به‌جا آورد.([343]) مسئلۀ پنجم: دروغ بستن بر خدا و بر ائمه و مهدیین(ع) حرام است چه بر روزه‌دار و چه بر غیر روزه‌دار؛ البته برای روزه‌دار حرمتش شدیدتر است و قضا و کفاره بر او واجب می‌شود. مسئلۀ ششم: ارتماسی که روزه را باطل می‌کند، به‌واسطۀ آن قضا و کفاره واجب می‌شود. مسئلۀ هفتم: اماله با شیء جامد اشکالی ندارد، اما امالۀ با مایع (بر روزه‌دار) حرام است و فقط قضا بر او واجب می‌شود. مسئلۀ هشتم: کسی که جُنُب شود و بخوابد (و قصد غسل قبل از اذان صبح داشته باشد)، سپس بیدار شده، دوباره بخوابد سپس بیدار شود و دوباره بخوابد (و هر بار قصد غسل داشته باشد) تا اینکه اذان صبح بگویند، کفاره بر او واجب نیست. مسئلۀ نهم: در موارد زیر فقط قضا واجب است: 1- انجام آنچه روزه را باطل می‌کند بدون اینکه تحقیق کند اذان صبح شده یا نه، درحالی‌که توانایی تحقیق را داشته است (بعد بفهمد اذان صبح گفته بودهاند). 2- انجام آنچه روزه را باطل می‌کند با اعتماد بر خبر کسی که به او خبر داده که هنوز اذان صبح نشده درحالی‌که میتوانست تحقیق کند و بفهمد که اذان صبح شده است یا نه؟! بعد بفهمد اذان صبح گفته بودهاند. 3- عمل نکردن به گفتۀ کسی که خبر داده اذان صبح شده است و انجام عمل باطل‌کنندۀ روزه به گمان اینکه خبردهنده دروغ می‌گوید (درحالی‌که در واقع اذان صبح را گفته ‌ بوده‌اند). 4- افطار کردن به دلیل تبعیت از حرف کسی که (گفته) شب شده سپس معلوم شود خبرش اشتباه بوده است. 5- افطار کردن براثر تاریکی که دیده و به‌اشتباه فکر کرده شب شده است، (مثلاً آسمان ابری بوده) البته اگر با دیدن تاریکی، ظنّ غالب (ظنی که نزدیک به‌یقین است) برایش حاصل‌شده بوده و افطار کرده باشد، روزه‌اش باطل نیست. 6- استفراغ عمدی؛ البته اگر غیرعمدی قِی کند روزه‌اش باطل نیست. 7- اماله کردن با مایع. 8- آب داخل حلق کردن برای خنک شدن (آب داخل دهان چرخاندن برای خنک شدن به‌طوری‌که آب داخل حلقش برود) البته اگر برای وضو آب داخل دهان بچرخاند و مضمضه کند روزه‌اش باطل نیست حتی اگر آب به حلقش وارد شود. 9- دوباره خوابیدن جُنُب (بعدازاینکه شب خوابیده بیدار شد اما بدون غسل کردن دوباره بخوابد) تا اینکه اذان صبح گفته شود البته درحالی‌که نیت غسل کردن داشته باشد. 10- خروج منی از کسی که به نامحرم با شهوت نگاه کند؛ البته اگر آن زن بر او حلال باشد (همسرش باشد) اشکال ندارد و روزه‌اش صحیح است. نکات: ( اگر مضمضه کردن آب به خاطر مداوا باشد، یا اینکه باهدفی صحیح دردهان خود مهره یا نگین یا چیز دیگری بگذارد و به حلقش فرو برود، روزه‌اش باطل نیست، ولی اگر بیهوده این کار را انجام دهد روزه‌اش باطل می‌شود و قضا بر او واجب است. ( آنچه از باقی‌ماندۀ غذا از بین دندانها خارج می‌شود بلعیدنش برای روزه‌دار حرام است، و اگر عمداً آن را ببلعد قضا و کفاره بر او واجب می‌شود، اما اگر سهوی باشد اشکالی ندارد. ( هر آنچه از راهی غیر از حلق وارد بدن شود روزه را باطل می‌کند به‌جز تزریق غیرتقویتی؛([344]) و ریختن دارو در آلت تناسلی مرد نیز روزه را باطل نمی‌کند. ( فروبردن خلطهای گلو و آب دهان روزه را باطل نمی‌کند، هرچند عمدی باشد، البته تا وقتی‌که از فضای دهان خارج نشده باشد، اما آنچه (خلطهایی که) از سر میآید اگر به حلق برسد، در صورت بلعیدن غیرعمدی روزه‌اش باطل نیست، اما اگر عمداً آن را ببلعد روزه‌اش باطل است. ( هر چیزی که طعم داشته باشد مانند آدامس روزه را باطل می‌کند. ( اگر اذان صبح شود و در دهانش غذا باشد باید آن را بیرون بیندازد، و اگر آن را ببلعد روزه‌اش باطل است، و هم قضا و هم کفاره بر او واجب می‌شود. ( کسی که خودش به‌تنهایی هلال ماه رمضان را دیده باشد و روزه نگیرد، قضا و کفاره بر او واجب می‌شود. مسئلۀ دهم: نزدیکی تا قبل از اذان صبح جایز است به‌شرط اینکه بداند به مقدار انجام آن و غسل‌کردن وقت دارد؛ و اگر مطمئن باشد که وقت کم است و (بااین‌حال) جماع کند، روزه‌اش باطل است و کفاره هم بر او واجب می‌شود؛ اما اگر جماع کند و گمان داشته باشد که وقت دارد، درصورتی‌که رعایت وقت را کرده باشد چیزی بر گردنش نیست، اما درصورتی‌که مراعات وقت را نکرده باشد فقط قضا بر او واجب است. مسئلۀ یازدهم: اگر در دو روز متفاوت، موجبات کفاره را انجام دهد کفاره تکرار می‌شود، البته اگر از روزه‌هایی باشد که کفاره به آن تعلق می‌گیرد؛ ولی اگر همه را در یک روز انجام دهد کفاره تکرار نمی‌شود، فرقی نمی‌کند تکرار باطل‌کنندۀ روزه از یک جنس باشد یا مختلف باشد. نکته: هر‌کس که کفاره بر او واجب شود و سپس وجوب روزه به خاطر سفر یا حیض یا شبیه آن از بین رود، کفاره از گردنش نمیافتد. مسئلۀ دوازدهم: هر‌کس با زن خود در ماه رمضان جماع کند درحالی‌که هر دو روزه باشند، درصورتی‌که همسرش را بر این کار مجبور کرده باشد کفاره بر گردن مرد است، و نه قضا و نه کفاره به گردن زن نیست؛ ولی اگر زن، شوهر خود را همراهی کرد، روزۀ هر دو باطل است و هرکدام جداگانه باید کفارۀ خود را بدهند و بیست‌وپنج ضربۀ شلاق، مجازات آن‌هاست. اگر مردی، زن نامحرمی را به این کار اجبار کند، روزۀ زن صحیح است و نه کفاره و نه قضا بر گردن زن نیست؛ و بر مرد، کفاره و قضا واجب و نیز کشته می‌شود و در کشتن عذاب داده می‌شود و با شمشیر به صورتش ضربه زده می‌شود. مسئلۀ سیزدهم: کسی که دو ماه پیاپی روزه بر او واجب باشد، اگر از روزۀ دو ماه عاجز بود، 18 روز روزه بگیرد، و اگر اصلاً نتوانست روزه بگیرد، استغفار کند و کفاره‌اش همین است.([345]) مسئلۀ چهاردهم: جایز نیست کسی «تبرعاً» (مجانی) کفارۀ دیگری را انجام دهد، مگر اینکه آن شخص مال و یا طعامی به او هدیه کند؛ و کسی که کفاره به گردنش است [باید] خودش کفاره را بپردازد، اما می توان به‌جای میّت کفارهاش را انجام داد حتی اگر با روزه گرفتن باشد. مبحث سوم:

مکروهات

روزه‌دار نُه چیز برای روزه‌دار مکروه است: ( معاشقه با زنان چه بوسیدن باشد، چه لمس‌کردن، چه ملاعبه. ( سرمه‌کشیدن با سرمه‌ای که در آن صبر([346]) یا مشک باشد. ( خارج‌کردن خون به‌طوری‌که موجب ضعف شود. ( حمام‌رفتن به‌طوری‌که موجب ضعف شود. ( ریختن دارو در بینی البته اگر به حلق نرسد. ( بوییدن گلها به‌خصوص گل نرگس. ( اماله کردن با شیء جامد. ( خیس‌کردن لباسی که روزه‌دار بر تن دارد. ( نشستن زن در آب. رکن سوم: زمانی که در آن روزه صحیح است زمان روزه در طول روز است، نَه شب؛ اگر کسی نذر کند که شب را روزه بگیرد نذرش صحیح نیست و همچنین اگر نذر کند که یک‌ شب و روز را پشت سر هم روزه بگیرد بازهم نذرش صحیح نیست. روزۀ دو روز عید فطر و قربان صحیح نیست، و اگر نذر کند در آن دو روز روزه بگیرد نذرش صحیح نیست. اگر نذر کند روز معینی را روزه بگیرد و اتفاقاً در یکی از این دو عید بیفتد روزه‌اش صحیح نیست و قضا هم بر او واجب نیست، هرچند اگر قضا کند بهتر است. همین حکم برای ایام تشریق (سه روز بعد از عید قربان) برای کسی که در مِنا هست برقرار می‌باشد. رکن چهارم: کسانی که روزه‌شان صحیح است 1- مؤمن عاقل باشد. روزۀ کافر (کسی که به پیامبر و امامان و مهدیین(ع) کافر باشد) صحیح نیست، هرچند روزه بر او نیز واجب است. روزۀ دیوانه صحیح نیست، ولی روزۀ انسان بی‌هوش اگر قبل از بی‌هوشی نیت کرده باشد صحیح است. روزۀ کودک ممیّز صحیح است. 2- کسی ‌که خوابیده است اگر قبل از خواب نیت کرده باشد -‌هرچند خوابش تا شب ادامه داشته باشد- روزه‌اش صحیح است؛ اگر نیت روزه نکرده باشد و تا اذان صبح خوابیده باشد درحالی‌که روزه هم بر او واجب بوده و تا بعد از اذان ظهر هم خوابش ادامه داشته باشد، روزه‌اش باطل است و باید بعداً قضا کند، مگر در ماه رمضان که همان نیت اول ماه کافی است. 3- در حالت حیض یا نفاس نباشد؛ فرقی نمی‌کند که این عذر قبل از غروب برایش حاصل شود یا اینکه بعد از اذان صبح عذرش قطع شود. روزۀ زن مستحاضه صحیح است، به‌شرط اینکه غسل یا غسلهایی که بر او واجب بوده است را انجام داده باشد. 4- مسافر نباشد، چون روزۀ واجب در سفری که باید نماز را در آن شکسته خواند صحیح نیست. البته [این روزه‌ها را میتوان در سفر گرفت] سه روز روزۀ بدل از قربانی حج، و هجده روز روزۀ بدل از بَدَنه([347]) برای کسی که از عرفات قبل از غروب عمداً خارج شود، و نذری که شرط کرده است حتماً بگیرد، چه در سفر باشد چه در وطن. روزۀ مستحبی مسافر صحیح است، مگر در ماه رمضان. و تمام انواع روزه برای مسافری که حکم مقیم را دارد صحیح است.([348]) 5- غسل جنابت را تا اذان صبح عمداً به تأخیر نینداخته باشد. اگر بعد از اذان صبح در حال جنابت بیدار شود روزه‌اش درست نیست، چه به‌صورت قضای ماه رمضان باشد و چه به‌صورت مستحبی، ولی اگر در ماه رمضان باشد و همچنین در روزۀ نذر معین، روزه‌اش صحیح است. 6- روزۀ مریض صحیح است تا وقتی‌که ضرری به او وارد نیاید. دو مسئلۀ مهم: اول: (علامات) بلوغ، که با حصول (یکی از آن‌ها) عبادات واجب می‌شود: ( احتلام [جنب‌شدن در خواب] ( انبات [روییدن موهای خشن، بر عانه و زیر شکم] ( اتمام 14 سال قمری و ورود به 15 سال برای پسرها، و اتمام 9 سال قمری و ورود به ده سال برای دخترها. دوم: کودک (دختر و پسر) قبل از بلوغ می‌تواند به‌صورت تمرینی روزه بگیرد؛ و برای این کار از هفت‌سالگی بر کودک سخت گرفته شود، البته اگر در توانش باشد.

-فصل دوم: انواع روزه

روزه چهار نوع دارد: واجب، مستحب، مکروه و حرام. روزه‌های واجب شش مورد هستند: ( روزۀ ماه رمضان ( روزۀ کفاره‌ها ( روزۀ بدل از قربانی در حج تمتّع ( روزۀ نذر و مانند آن ( روزۀ روز سوم اعتکاف در صورت ماندن تا روز سوم ( قضای روزۀ واجب روزۀ ماه رمضان شامل علامت‌ها، شروط و احکام آن است.

-اول: علامات

شروع ماه رمضان توسط دیدن هلال ماه مشخص می‌شود، یعنی هر‌کس هلال ماه را دید روزه بر او واجب است، حتی اگر خودش به‌تنهایی ماه را دیده باشد. اگر هلال را دید و [برای دیگران] شهادت داد ولی شهادتش را نپذیرفتند [خودش باید روزه بگیرد]؛ و همین‌طور اگر حتی به‌تنهایی هلال ماه شوال را دید نباید روزه بگیرد. کسی که هلال ماه را ندیده باشد روزه‌گرفتن بر او واجب نیست، مگر اینکه سی روز از ماه شعبان گذشته باشد، یا اینکه (هلال) به‌صورت شایع دیده شود،([349]) ولی اگر چنین چیزی اتفاق نیفتاد و فقط دو نفر شاهد آن را دیدند و شهادت دادند، شهادت آن‌ها پذیرفته می‌شود، فرقی نمی‌کند که اهل شهر باشند یا نباشند. اگر هلال ماه در یکی از شهرهای نزدیک به هم مانند بغداد و کوفه([350]) دیده شود روزه‌گرفتن بر ساکنین هر دو شهر واجب است، و [مناطق] دوردست مثل عراق و خراسان [ایران] نیز به همین شکل می‌باشد. اگر هلال در یک منطقه دیده شود در تمام مناطق دیگر که ازلحاظ ساعت باهم بیشتر از یک‌چهارم شبانه‌روز یعنی شش ساعت فاصله ندارند ثابت می‌شود. اولِ ماه با شهادت زنان نیز ثابت می‌شود،([351]) ولی با شهادت یک نفر ثابت نمی‌شود. برای ثابت شدن شروع ماه نمیتوان به این موارد اعتماد کرد: تقویم، شمردن،([352]) پنهان شدن هلال بعد از شفق، رؤیت هلال در روز سی‌ام قبل از زوال [اذان ظهر]، بلند بودن هلال یا گذشت پنج روز از اول هلال گذشته.([353]) مستحب است که روز سی‌ام از ماه شعبان را به نیت استحباب روزه بگیرد، اگر بعداً فهمید که آن روز جزو ماه رمضان بوده است، روزۀ ماه رمضان محسوب می‌شود؛ ولی اگر آن روز را به‌عنوان ماه رمضان روزه گرفت، صحیح است؛ اما اگر آن روز را افطار کرد و بعداً ماه رمضان بیست‌وهشت روز شد، باید روزۀ آن روز را قضا کند. همچنین است اگر دو شاهد بر فرارسیدن شب سی‌ام ماه شعبان شهادت دهند. هر ماهی که مشتبه شود، ماه قبلش را سی روزی حساب کند.([354]) اگر ماه‌های سال بر او مشتبه شد (و حساب ماه و سال از دستش در رفت) ماه رمضان، ذی‌قعده، ذی‌حجه و رجب را برای خود سی روز حساب کند و سایر ماهها را بین سی روز و بیست‌ونه روز حساب کند. کسی که اصلاً از ماه اطلاع ندارد (مانند اسیر و زندانی) یک ماه را که گمان دارد ماه رمضان است روزه بگیرد، و اگر به همین ترتیب برایش غیر واضح ماند، چیزی به گردن او نیست، اگر (این ماه که روزه گرفته) هم‌زمان با ماه رمضان و یا بعد از رمضان بود، کفایت می‌کند، ولی اگر قبل از ماه رمضان بود، باید قضای آن را به‌جا آورد. وقت روزه از زمان فجر دوم (اذان صبح) شروع می‌شود و وقت افطار غروب آفتاب است، و تعریف غروب آفتاب، پایین رفتن قرص خورشید است، ولی اگر صبر کند تا حمرۀ مشرقیه برود و مطمئن شود که خورشید کاملاً غروب کرده، بهتر است. مستحب است که افطار کردن را تا بعد از نماز مغرب به تأخیر بیندازد. بهترین دعاها، دعای روزه‌دار در نماز مغرب است قبل از اینکه افطار کند، مگر زمانی که دیگر تاب نداشته باشد و یا اینکه کسی برای افطار منتظرش باشد.

-دوم: شروط روزه

شروط روزه شامل دو بخش است:

-بخش اول: چیزهایی که باوجود آن، روزه بر انسان واجب می‌شود

که هفت مورد است: 1 و 2- بلوغ و کمال عقل: روزه بر کودک و دیوانه واجب نیست، مگر اینکه قبل از طلوع فجر این دو فرد کامل شوند؛ ولی اگر بعد از طلوع فجر کامل شدند روزه [آن روز] بر آن‌ها واجب نیست. این حکم برای کسی که از هوش‌رفته است نیز برقرار می‌باشد. 3- سلامتی از مرض: اگر قبل از زوال [اذان ظهر] مریضی‌اش خوب شد و تا آن موقع چیزی نخورده بود روزه بر او واجب است، ولی اگر چیزی خورده بود یا اینکه بعد از زوال خوب شد مستحب است تا غروب امساک کند [یعنی مبطلات روزه را انجام ندهد] ولی قضای [آن روز] بر او واجب است. 4 و 5- اقامت داشتن یا آنچه در حکم اقامت است: روزه بر مسافر واجب نیست و از او قبول هم نمی‌شود، بلکه باید روزه را قضا کند، اگر با علم [به مسئله] روزه گرفت، از روزۀ اصلی‌اش کفایت نمی‌کند و اگر از روی جهل باشد کفایت می‌کند. اگر (مسافر) به شهر خود رسید یا به‌جایی رسید که قصد دارد در آنجا ده روز اقامت کند حکم روزه‌گرفتن یا نگرفتنش مانند حکم خوب‌شدن مریض است.([355]) زیاد سفر‌کردن در حکم اقامت است، مانند مکاری([356]) یا ملوان و یا هرکسی شبیه آن‌ها. 6 و 7- حیض و یا نفاس نبودن: بر آن‌ها روزه واجب نیست و روزۀ آن‌ها صحیح هم نمی‌باشد ولی قضا بر آن‌ها واجب است. بخش دوم: چیز هایی که باوجود آن، قضا واجب می‌شود که سه مورد است: بلوغ، کمال عقل و ایمان. قضای روزه بر کودک واجب نیست، مگر آن روزی که قبل از طلوع فجر به بلوغ رسیده باشد؛ همینطور برای دیوانه و کافر، هرچند بر کافر واجب است. ولی قضای آن بر او واجب نیست، مگر همان روزی که قبل از طلوع فجر مسلمان شده است؛ ولی اگر بعد از فجر مسلمان شد، مستحب است امساک کند و روزۀ روزهای آینده، بر او واجب است. سوم: ملحقاتی از احکام روزه کسی که به دلیل کودکی، دیوانگی یا کفر اصلی، ماه رمضان را از دست بدهد قضای روزه بر گردنش نیست، اگر به دلیل بی‌هوشی، ماه را از دست بدهد نیز به همین صورت است. قضا بر این افراد واجب است: مرتد (چه فطری باشد و چه از کفر)، حائض و نُفَسا، و هر‌کس روزه‌ای که بر او واجب شده است را ترک کرده باشد، اگر چیزی جایگزین آن نشود.([357]) مستحب است که در قضا کردن، پی‌درپی بودن را لحاظ کند ولی می‌تواند فاصله بیندازد. چند مسئله: ۱- کسی که به خاطر بیماری، تمام ماه رمضان یا قسمتی از آن را از دست بدهد، اگر در آن بیماری بمیرد واجب نیست از سوی او قضا شود ولی مستحب است. اگر تا رمضان سال بعد بیماریاش ادامه پیدا کند قضا از او ساقط می‌شود و واجب است به‌جای هرروز روزۀ ازدست‌رفته یک مد طعام ( 3 4 کیلوگرم = 750 گرم) کفاره بدهد، و اگر بین دو ماه رمضان بهبودی یابد و قضای روزه را به تأخیر اندازد درحالی‌که قصد قضا کردن داشته باشد، باید قضا کند و هیچ کفاره‌ای بر گردنش نیست، ولی اگر از روی بی‌اهمیتی قضای روزه را ترک کند باید علاوه بر به‌جا آوردن قضا، به ازای هرروز از روزه‌های تلف‌شده، یک مد طعام، کفاره بدهد. ۲- بر ولیّ (پسر بزرگ‌تر) واجب است آنچه از میّت فوت‌شده است را قضا کند، خواه قضای روزۀ ماه رمضان باشد یا هرروزۀ واجب دیگر، فرقی نمی‌کند که به دلیل بیماری روزه‌اش فوت‌شده باشد یا چیز دیگر. فقط قضای روزهای که میّت می‌توانسته قضای آن را به‌جا آورد و اهمال کرده است بر ولیّ او واجب است، مگر آنکه میّت در سفر بمیرد و روزۀ آن سفر بر وی قضا شده باشد، که قضایش بر ولیّ واجب است. ولیِ میّت بزرگ‌ترین فرزند پسر اوست درصورتی‌که پسر باشد. اگر بزرگ‌ترین فرزند میّت دختر باشد، قضا بر او واجب نیست. اگر میّت دو یا چند ولیّ داشته باشد که ازنظر سنّی باهم برابر باشند (حتی ازنظر لحظۀ تولد) قضای اعمال میّت را به‌صورت مساوی انجام میدهند؛ و اگر کسی داوطلبانه آن‌ها را انجام دهد از بقیه ساقط می‌شود. آنچه از زن (مادر) قضا شده است را پسر بزرگ باید قضا کند. مستحب است که پسران و دختران قضای آنچه بر ذمۀ والدین است را به‌جا آورند که این عمل مصداق نکویی به والدین است؛ بلکه از بهترین مصادیق نیکویی است و اِهمال و کوتاهی در آن از مصادیق عاق حرام می‌باشد. ۳- اگر میّت ولیّ نداشته باشد یا بزرگ‌ترین فرزند وی دختر باشد، قضا ساقط و به‌جای او برای هرروز روزه نگرفتن یک مُد طعام از ماتَرَک او صدقه داده می‌شود. اگر روزۀ دو ماه متوالی بر عهدۀ میّت باشد، ولیِ میّت می‌تواند یک ماه آن را به‌جای آورد و به‌جای یک ماه دیگر از مال میّت صدقه دهد. 4- شخصی که روزۀ ماه رمضان را قضا می‌کند، اگر قبل از اذان ظهر روزه‌اش را (با عذر یا بدون عذر) بشکند حرام نیست؛ ولی بعد از اذان ظهر حرام است و کفاره بر او واجب می‌شود؛ و کفارهاش اطعام ده فقیر است که برای هر فقیر یک مد طعام می‌دهد؛ و اگر برایش ممکن نبود سه روز روزه بگیرد. ۵- چنانچه غسل جنابت را فراموش کند و چند روز و یا تمام ماه از آن رد شود روزه‌اش صحیح است؛ اما باید نمازها را قضا نماید. ۶- اگر روز سی‌ام ماه رمضان را همچنان روزه بود و رؤیت هلال در روز گذشته ثابت‌شده باشد، باید روزه را بشکند و نماز عید را بخواند و چنانچه بعد از اذان ظهر فهمید، دیگر نماز عید ازدست‌رفته است. روزه‌های مربوط به کفاره‌ها که به چهار قسمت تقسیم می‌شود:

-اول: کفاره‌هایی که در آن علاوه بر روزه، چیزهای دیگری هم واجب می‌شود

مثل کفارۀ قتل عمد که در آن کفارۀ جمع واجب می‌شود (آزاد‌کردن بنده و اطعام شصت فقیر و شصت روز روزه). کسی که روزۀ خود را در ماه رمضان، عمداً و با کار حرام بشکند نیز مشمول همین حکم می‌شود. دوم: کفاره‌های که در آن بعد از ناتوانی از کارهای دیگر فقط روزه واجب می‌شود که شش مورد است: ( روزۀ کفارۀ قتل غیرعمد. ( ظِهار.([358]) ( زمانی که قضای روزۀ ماه رمضان را بعد از زوال بشکند. ( کفارۀ قسم. ( خارج شدن عمدی از عرفات، قبل از غروب. ( کفارۀ جزای شکار (در حج). دو مورد زیر نیز به موارد فوق‌الذکر اضافه می‌شود: ( کفارۀ مردی که پیراهنش را در سوگ زن یا فرزندش پاره کند. ( کفارۀ زنی که (در سوگ) صورتش را زخمی کند و یا موی خود را بکَند. سوم: آنچه شخص در آن، بین روزه یا چیزهای دیگر مخیّر می‌شود که پنج مورد است: ( روزۀ کفارۀ کسی که عمداً یکی از روزه‌های ماه رمضان را شکسته است. ( کفارۀ شکستن نذر. ( کفارۀ شکستن عهد. ( کفارۀ شکستن اعتکاف واجب. ( کفارۀ تراشیدن تمام موی سر در حال احرام. و همین‌طور: ( کفارۀ زنی که در مصیبتی موی خود را میتراشد. چهارم: کفارۀ رتبه‌بندی شدۀ قابل اختیار [در کفاره‌ها رتبه‌بندی وجود دارد و اگر نتوانست اولی را انجام دهد، مخیّر است که بعدی را انتخاب کند:] کفارۀ مردی که کنیزش را بر خود حرام کرده باشد و سپس با او هم‌بستر شود.([359]) در همۀ روزه‌ها، پی‌درپی بودن لازم است مگر در چهار مورد: ( روزۀ نذر و آنچه مانند آن است مثل قسم و عهد، درصورتی‌که پی‌درپی بودن در آن نیت نشده باشد. ( روزۀ قضا ( روزۀ جزای صید در حج ( هفت روز روزۀ بدل از قربانی هر‌آنچه در آن پی‌درپی بودن شرط است، اگر به خاطر عذری روزه را بشکند بعد از رفع عذر از همان‌جایی [همان روزی] که روزه را ادامه نداده بود، باید ادامه بدهد ولی اگر بدون عذر پی‌درپی بودن را از بین ببرد، باید از اول شروع کند، مگر در سه مورد: ( کسی که روزۀ دو ماه پشت سر هم بر او واجب شده و یک ماه را گرفته و از ماه دوم قسمتی را انجام داده است، حتی اگر یک روز را گرفته باشد بنا را از همان‌جا بگذارد (از روز انقطاع)؛ ولی اگر قبل از این زمان باشد باید روزه‌ها را از ابتدا بگیرد. ( کسی که نذر کرده است یک ماه پشت سر هم روزه بگیرد و بعد از 15 روز روزه‌گرفتن دیگر روزه نگیرد، روزه‌هایش باطل نیست و بعداً بنا را از همان‌جا بگذارد، ولی اگر قبل از آن بود باید از ابتدا شروع کند. ( در سه روز روزۀ بدل از قربانی، اگر روز ترویه (هشتم ذی‌حجه) و عرفه را روزه گرفت و روز قربان را افطار کرد می‌تواند بعد از پایان ایّام تشریق از همان‌جا ادامه دهد؛ و اگر کمتر از این مقدار باشد باید از اول شروع کند. اگر در بین دو روز و روز سوم فاصله‌ای به غیر از عید بیندازد، باز هم باید از اول شروع کند. کفارۀ قتل غیرعمد که روزه‌گرفتن یک ماه است نیز مشمول همین حکم است، کفارۀ ظِهار زمانی که شخص [ظهار کننده] مملوک باشد نیز به همین صورت است. هر‌کس روزۀ پیاپی بر او واجب باشد جایز نیست در زمانی شروع کند که نتواند آن را تمام کند؛ پس کسی که دو ماه روزۀ پیاپی بر او واجب شده باشد نباید روزه‌ها را از شعبان بگیرد، مگر اینکه حداقل یک روز قبل از شعبان روزه‌ها را شروع کند؛ همچنین نمی‌تواند ماه شوال را به‌علاوه یک روز از ذی‌قعده روزه بگیرد و به همین اکتفا کند.([360]) حکم روزۀ ماه ذی‌حجه هم به همین شکل است.([361]) روزه‌های مستحبی روزۀ مستحبی گاهی وقت خاصی ندارد، مانند روزه‌گرفتن در همۀ روزهای سال که به یقین سپری در مقابل آتش است؛ و گاهی وقت معین دارد، از جملۀ آن‌ها ایام سه‌گانۀ هر ماه می‌باشد: ( اولین پنج‌شنبۀ هر ماه ( آخرین پنج‌شنبۀ هر ماه ( اولین چهارشنبه دهۀ دوّم ماه کسی که این سه روز را به تأخیر بیندازد مستحب است قضا نماید و می‌تواند به اختیار خود آن‌ها را از تابستان به زمستان به تأخیر بیندازد و اگر از روزه‌گرفتن عاجز بود مستحب است به‌جای هر روز، یک مُد طعام صدقه دهد. ( روزۀ ایام‌البیض که 13، 14 و 15 هر ماه قمری است ( روزۀ روز غدیر‌خم ( روزۀ روز ولادت پیامبر(ص) ( روزۀ روز بعثت پیامبر(ص) ( روزۀ روز دحو‌الارض [25 ذی‌قعده] ( روزۀ روز عرفه برای کسی که باعث ضعیف‌شدنش در دعا نمی‌شود و روز اول ماه برایش معلوم باشد.([362]) ( روزۀ روز عاشورا به جهت اظهار اندوه. ( روزۀ روز مباهله ( روزۀ هر پنج‌شنبه و جمعه ( روزۀ اول ذی‌حجه ( روزۀ کل ماه رجب ( روزۀ کل ماه شعبان در هفت مورد بااینکه نمی‌شود روزه گرفت -‌به‌عنوان تربیت نفس‌- مستحب است از خوردن و آشامیدن خودداری شود: ( روزۀ روزی که مسافر قبل از ظهر یا بعدازظهر به وطن بازمی‌گردد، یا به شهری می‌رسد که قصد ده روز اقامت در آن را دارد، در‌حالی‌که قبل از اینکه به آنجا برسد روزه‌اش را باز کرده باشد.([363]) ( روزۀ روزی که مریض خوب شود. ( حائض یا نُفَسا، اگر در اواسط روز پاک شود. ( روزۀ روزی که کافر، مسلمان شود. ( روزۀ روزی که کودک، بالغ شود. ( روزۀ روزی که دیوانه، عاقل شود. ( روزۀ روزی که بی‌هوش، به هوش آید. واجب نیست روزۀ مستحبی را بعد از شروع، ادامه دهد و می‌تواند آن را در هر‌وقت که بخواهد بشکند، البته شکستن آن بعد از زوال (اذان ظهر) مکروه است. روزه‌های مکروه چهار مورد است: ( روزۀ عرفه، زمانی که می‌داند در اثر روزه در دعا ضعف پیدا خواهد کرد؛ و یا زمانی که در رؤیت هلال اول ماه ذی‌حجه شک داشته و نمی‌داند امروز عرفه است یا عید قربان. ( روزۀ مستحبی در سفر، مگر سه روز در مدینه که به نیت رفع نیازی باشد. ( روزۀ مستحبیِ مهمان بدون اجازۀ صاحب‌خانه، و نیز روزۀ فرزند بدون اجازۀ پدر. ( روزۀ مستحبی برای کسی که به غذا دعوت شده است. روزه‌های حرام (که نباید گرفته شود): نُه مورد است: ( روزۀ عید قربان و فطر ( روزۀ ایّام تشریق برای آنکه در مِنا هست. ( روزۀ سیام شعبان اگر به نیت روزۀ واجبِ رمضان باشد ( روزۀ نذر گناه ( روزۀ سکوت ( روزۀ وصال؛ یعنی آنکه نیت کند دو روز، و یک شب در وسط آن دو روز را پشت سر هم روزه بگیرد. ( روزۀ مستحبی زن بدون اجازه شوهر یا همراه با نهی او. ( روزۀ مملوک (بنده)،([364]) آن‌هم بدون اجازۀ مولا یا با نهی مولایش. ( روزۀ واجب در حین سفر به‌جز آنچه استثنا شده است.([365])

-فصل سوّم: ملحقات روزه

نُه مسئله: اول: مرضی که با وجود آن روزه باید شکسته شود، مرضی است که بیمار می‌داند با ادامه‌دادنِ روزه مریضی‌اش شدیدتر می‌شود و در تشخیص آن، بنا را بر فهم خودش می‌گذارد یا به علامتی که او را به گمان معتبر برساند اعتماد می‌کند، مانند گفتۀ طبیب دانا. اگر کسی خود را به‌سختی اندازد و روزه‌ای بگیرد که برایش ضرر داشته باشد، باید آن روزه را قضا کند. دوم: اگر شرایط شکسته‌شدن نماز برای مسافر به وجود آید، واجب است روزه را افطار کند. اگر وجوب افطارِ روزه را بداند و بااین‌حال روزه بگیرد، باید آن را قضا کند؛([366]) ولی اگر حکم مسئله را نداند قضا لازم نیست. سوم: تمام شرایط لازم برای شکسته‌شدن نماز، برای نگرفتن روزه نیز معتبر است و به همین اندازه کافی است که قبل از اذان ظهر از شهر خارج شود و هر سفری که در آن، شکستنِ نماز واجب است، افطار روزه نیز واجب است. چهارم: آنان که باید در سفر نمازشان را کامل بخوانند باید روزه هم بگیرند، و آن‌ها افرادِ کثیرالسفر هستند.([367]) پنجم: مسافر نباید قبل از اینکه اذان شهرش از او پنهان شود افطار کند، و چنانچه قبل از آن افطار کند قضا و کفاره بر او واجب می‌شود. ششم: پیرمرد و پیرزن و آنان که مرضِ تشنگیِ غیرقابل‌تحمل دارند، ماه رمضان را افطار کرده، به‌جای هر روز یک مد طعام صدقه دهند، و اگر بعداً توانستند روزه بگیرند باید قضا کنند وگرنه روزه از آن‌ها ساقط است. اگر پیرمرد و پیرزن به‌طور کامل از روزه گرفتن عاجز باشند کفاره نیز از آن‌ها ساقط می‌شود، همان‌گونه که روزه از آن‌ها ساقط شده است. هفتم: زن بارداری که زایمانش نزدیک است و زن شیردهی که شیر کم دارد جایز است در ماه رمضان روزۀ خود را افطار کند و بعداً قضای آن را به‌جا آورد و به‌جای هر روز یک مد طعام صدقه بدهد. هشتم: کسی که در ماه رمضان بخوابد و خوابش ادامه داشته باشد،([368]) اگر نیت روزه کرده باشد لازم نیست قضا کند، ولی اگر نیت روزه نکرده بود باید قضا به‌جا آورد. بر دیوانه و بی‌هوش قضا واجب نیست، و فرقی ندارد که جنون یا بیهوشی‌اش چند روز طول بکشد یا قسمتی از یک روز، و فرقی ندارد در قبلش نیت کرده یا نکرده باشد، و نیز فرقی ندارد توسط آنچه با آن روزه شکسته می‌شود، معالجه شود یا معالجه نشود. نهم: کسی‌ که در ماه رمضان روزه ‌نگرفتن برایش جایز است، بیش‌ازاندازه خوردن و نوشیدن برایش مکروه است؛ و همچنین جماع نیز برایش مکروه است.

-کتاب اعتکاف

اعتکاف، انواع و احکام مربوط به آن

-تعریف اعتکاف

[اعتکاف]، اقامت‌نمودن طولانی‌مدت برای عبادت است و فقط برای فردِ مکلّفِ مؤمن، صحیح می‌باشد.

-شرایط شش‌گانۀ اعتکاف

([369]) اول: نیت؛ در اعتکاف واجب است [و باید] نیت قرب الهی نماید، و اگر اعتکافش با نذر، واجب شده باشد، پس از نیت قُربَت، نیت وجوب نماید و اگر اعتکافش مستحب است، نیت استحباب کند. اگر دو روز از اعتکاف گذشته باشد، روز سوم واجب می‌گردد. دوم: روزه گرفتن؛ باید در شرایطی اعتکاف نمود که گرفتن روزه در آن اشکال نداشته باشد و فرد معتکف بتواند روزۀ صحیح بگیرد؛ بنابراین اعتکاف در عید قربان و عید فطر صحیح نیست؛ همچنین اعتکافِ زن در حالت حیض و نفاس نیز صحیح نیست؛ اما اعتکافِ مسافر صحیح است. سوم: اعتکاف در صورتی صحیح است که سه روز باشد، و اگر کسی نذر کند به‌طور مطلق اعتکاف بگیرد واجب است سه روز از اعتکاف را به‌جا آورد. همچنین اگر قضای یک روز از اعتکاف واجب گردد باید سه روز معتکف شود تا قضای آن روز محقق شود. اگر کسی اعتکاف مستحب را آغاز کند، می‌تواند ادامه دهد یا از نیت خود بازگردد، اما اگر دو روز گذشت، به‌جا آوردن روز سوم، واجب می‌شود. اگر فردی سه روز اعتکاف نمود و بعد دو روز دیگر نیز معتکف ماند، واجب است روز ششم را نیز معتکف بماند. اگر فردی به فاصلۀ یک یا دو روز به عید قربان یا عید فطر معتکف شود، عمل او صحیح نیست. اگر کسی نذر کند که فقط سه روز را بدون شب‌های آن معتکف شود نذرش صحیح نیست. کسی که نذر کند بیش از سه روز معتکف شود، لازم نیست بیش از سه روز را پشت سر هم به‌جا آورد، بلکه فقط لازم است که سه‌روز سه‌روز، و یا بیشتر اعتکاف کند، مگر اینکه به‌طور لفظی یا معنوی([370]) شرط کرده باشد که پشت سر هم باشد.([371]) چهارم: اعتکاف فقط در یکی از این چهار مسجد صحیح است: مسجد مکه، مسجدالنبی(ص) در مدینه، مسجد جامع کوفه و مسجد بصره، و یا مسجدی که یکی از پیامبران یا اوصیا (ع) در آن نماز جماعت گزارده باشد؛ یعنی قانونش این است: اعتکاف در هر مسجدی که یک پیامبر یا یک وصی در آن مسجد نماز را به جماعت برگزار نموده باشد صحیح است و در مسئله و مکان اعتکاف، زن و مرد یک حکم دارند. پنجم: اجازه داشتن از فردی که صاحب ولایت بر مکلّف است، مانند بنده و غلام که باید برای اعتکاف از مولی و مالک خود اجازه داشته باشد؛ و همچنین زن باید از شوهر خود اجازه بگیرد. اگر صاحب ولایت به فرد، اجازۀ اعتکاف دهد، می‌تواند قبل از آغاز اعتکاف یا بعد از آغاز اعتکاف تا زمانی که دو روز از ایام اعتکاف نگذشته باشد یا اعتکافش به خاطر نذر یا چیزی شبیه آن واجب نشده باشد، فرد را منع کند.([372]) دو نکته: اول: اگر مالک با بنده یا غلام خود قراردادی بسته مبنی بر اینکه چند روز در اختیار مالک و چند روز آزاد باشد،([373]) می‌تواند در ایام خودش در حین روزهای آزادی اعتکاف کند، حتی اگر مالک اجازۀ اعتکاف ندهد. دوم: اگر بنده در حین اعتکاف آزاد گردید واجب نیست اعتکاف را ادامه دهد، مگر اینکه با اجازۀ مالک خود اعتکاف را آغاز کرده باشد که باید اعتکاف را ادامه دهد.([374]) ششم: استمرار ماندن در مسجد؛ اگر فرد معتکف بدون وجودِ یکی از دلایل صحیح از محل اعتکاف خارج شود -‌چه به میل خودش و چه با اجبار‌- اگر سه روز نگذشته باشد کل اعتکاف باطل می‌شود ؛ ولی اگر سه روز گذشته باشد تا هنگام خروج، اعتکاف او صحیح خواهد بود.([375]) اگر فردی روزهای معینی را برای اعتکاف، نذر کرده و پی‌درپی بودن اعتکاف را نیز بر خود شرط نموده باشد، با خروج از مسجد کل اعتکافش باطل می‌شود و باید از نو شروع کند. خروج از مسجد برای موارد ضروری جایز است،([376]) مانند خروج برای قضای حاجت،([377]) غسل کردن، تشییع‌جنازه، عیادت بیمار و حضور برای شهادت دادن. اگر فرد معتکف برای یکی از این امور از مسجد خارج شود جایز نیست در جایی بنشیند یا زیر سایه راه برود،([378]) همچنین جایز نیست خارج از مسجد نماز بخواند، مگر در مکه، که در مکه هر‌جا خواست می‌تواند نماز بخواند. اگر از روی سهو و ندانسته از مسجد خارج شود، اعتکافش باطل نمی‌شود. چند نکته: اول: اگر فردی نذر کند که یک ماه معین را اعتکاف کند، اما شرط پی‌درپی بودن (تتابع) نکرده باشد و مقداری از ماه را معتکف شود و بقیه‌اش را ادامه ندهد، روزهایی را که به‌جا آورده صحیح است و آنچه را اهمال کرده باید قضا کند؛ ولی اگر پی‌درپی بودن را در لفظ آورده باشد باید کل ماه را از ابتدا شروع کند. دوم: اگر فردی نذر کند که یک ماه معین را اعتکاف کند، درحالی‌که علم به زمانِ آن ماه ندارد -‌مانند زندانی و فراموش‌کار- باید قضای آن را به‌جا بیاورد. سوم: اگر فردی نذر چهار روز اعتکاف کند و در یک روز از آن خلل ایجاد نماید، باید آن را قضا کند، و البته احتیاج به آن دارد دو روز دیگر به آن اضافه کند، تا بتواند اعتکافی با شرایطِ صحیح به‌جا آورد. چهارم: اگر فردی نذر کند که فقط یک روز معتکف شود نه بیشتر، صحیح نیست و نذر او منعقد نمی‌شود؛ ولی اگر نذر کند که اگر فلانی آمد، فردای آن روز را اعتکاف به‌جا آورد،([379]) صحیح است و باید دو روز به آن اضافه نماید. انواع اعتکاف اعتکاف دو نوع است: واجب و مستحب. اعتکاف واجب آن است که با نذر یا چیزی شبیه آن (عهد و قسم) واجب می‌گردد و اعتکاف مستحب آن است که فرد داوطلبانه به آن اقدام کند. اعتکافِ واجب به‌محض آغاز شدن آن واجب می‌شود، اما اعتکاف مستحب، ادامه‌اش واجب نمی‌شود، مگر اینکه دو روز از شروع آن گذشته باشد، که در این صورت روز سوم واجب می‌گردد. اگر در هنگام نذر شرط کند که هر وقت خواست، نذر را بر هم بزند و از نیت خود برگردد، می‌تواند چنین کند و قضا ندارد؛ ولی اگر این‌گونه شرط نکند و در حین ادای اعتکاف آن را قطع کند، باید آن را از سر بگیرد و کل آن را به‌جا بیاورد.

-احکام اعتکاف

احکام اعتکاف دو قسم است: اول: شش چیز بر معتکف حرام است ( لمس، بوسیدن و نزدیکی با زنان ( بوییدن عطر ( انجام کاری که موجب خروج منی([380]) می‌شود ( خرید ( فروش ( جدال و منازعۀ لفظی این کارها بر معتکف حرام نیست پوشیدن لباس دوخته‌شده، زایل نمودن مو از بدن، خوردن شکار، عقد نکاح. جایز است که معتکف امور مربوط به زندگی‌اش را بررسی کند؛([381]) و همچنین جایز است که به آنچه مباح است([382]) اقدام نماید. همۀ چیزهایی که در طی روز بر معتکف حرام است، در شب هم بر او حرام است، به‌جز افطار کردن. اگر کسی قبل از پایان اعتکاف واجب بمیرد، بر ولیّ او واجب است که آن را به‌جا بیاورد. دوم: چیزهایی که باعث باطل شدن اعتکاف می‌شود اول: هر‌چیزی که باعث باطل‌شدن روزه می‌شود اعتکاف را نیز باطل می‌کند، مانند جماع (نزدیکی)، خوردن، آشامیدن و استمنا. اگر معتکف در روز اول و دوم افطار نمود، کفاره بر او واجب نیست، مگر اینکه اعتکافِ واجب باشد، اما اگر در روز سوم افطار کند، کفاره دارد. اگر معتکف در هنگام شب جماع کند، بر او یک کفاره واجب می‌شود؛ و همچنین اگر در غیر ماه رمضان در روز جماع کند، باز هم یک کفاره دارد، اما اگر معتکف در ماه رمضان در طی روز جماع کند، دو کفاره بر او واجب می‌شود. دوم: با مرتد شدن، خروج از مسجد برایش واجب و اعتکافش باطل می‌گردد. سوم: اگر در هنگام روز در ماه رمضان، مردی همسر خود را با اکراه وادار به جماع کند و هر دو هم معتکف باشند، دو کفاره بر مرد واجب می‌شود.([383]) چهارم: اگر زن در حین اعتکاف طلاق رجعی گرفت، باید به خانه برگردد([384]) و اگر اعتکاف واجب بود یا دو روز از آن گذشته بود، واجب است بعداً (بعد از انتهای عدّه) قضای اعتکاف را به‌جا آورد، و در غیر این صورت مستحب است که قضا کند. پنجم: معتکف اگر خریدوفروش کند، گناه نموده است ولی اعتکافش باطل نمی‌شود. ششم: اعتکاف به‌صورت سه روز جدا جدا، صحیح نیست.

پا ورقی ها

[1]  انبیا: 112

[2]  فتح: 1 و 2

[3] - مقصود آن وضو، غسل و تیمّمی نیست که طهارت شرعی محسوب نمی‌شود و مکلّف با آن نمی‌تواند نماز بخواند، مانند وضو و تیمّمی که زن حائض برای نشستن در مکان نمازش و ذکر گفتن انجام می‌دهد، و مانند کسی که برای تمیز شدن، خود را می‌شوید و نیت قربت با عنوان خاصی نمی‌کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت ص 7)

[4] 2- زیرا در حالت عادی لمس نوشتۀ قرآن واجب نیست و اگر به دلیلی مانند نذر یا عهد، لمس آن واجب شود وضو برای آن واجب است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت ص 8)

[5] - تفصیل آن در احکام بانوان خواهد آمد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت ص 9)

[6] - این حکم مخصوص جنابت است و اگر در یکی از این دو مسجد، زنی حائض شود برای خروج از آن لازم نیست تیمّم کند ولی باید زود خارج شود و در مسجد ننشیند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت ص 10)

[7] - هرچند که چیزی اندکی مانند نمک یا گِل به آب اضافه شده باشد به‌گونه‌ای که به آن، اسم آب به‌تنهایی صدق کند مانند آب دریا با اینکه شور است ولی به آن آب گفته می‌شود، برخلاف آن مانند آب پرتغال و آب سیب و... که به آن‌ها اسم آب، به‌تنهایی صدق نمی‌کند. (مترجم)

[8] - حَدَث چیزی است که رفعش نیاز به نیت دارد مانند خواب یا خروج باد از شکم، اما برطرف کردن خبث (نجاست) نیاز به نیت ندارد، مانند شستن خونِ روی لباس. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت ص 11)

[9] - آبی که بر زمین جاری شود و سرچشمه‌ای داشته باشد؛ مانند آب قنات یا چاه موتور و در این زمان آب لولهکشی شهرها که از مخازن آب شهری وارد لوله‌ها می‌شود. (احکام الشریعة بین السائل و المجیب، جزء اول، طهارت: ص12)

[10] - در حال حاضر، آب‌هایی که در لولهکشی منازل در شهرها استفاده می‌شود و به مخزن آب شهر متصل است و آب باران حکم آب جاری را دارد. منازلی که در آن، منبع آب فوقانی وجود دارد و به لولهکشی ساختمان متصل است، حکم آن آب تابع حجم منبع می‌باشد یعنی اگر به‌اندازه کُر و یا بیشتر باشد حکم آب جاری را دارد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت ص 12)

[11] - البته باز کردن مستمر شیر آب بر آن نیز اگر دارای جریان باشد و متصل به مخزن آب شهری یا منبعی بیش از کُر باشد کفایت می‌کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت ص 15)

[12] - در حالت اختیار نمی‌توان میزان آب کُر را با کیلوگرم تعیین نمود اما در حال اضطرار اشکالی ندارد؛ در این صورت جرم آب را باید تبدیل به حجم نماید و اگر چگالی آب را نمیدانست 457 کیلو آب را به‌عنوان یک حجم کُر محسوب نماید. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 15)

[13] - نکاتی در مورد چاه فاضلاب: الف) یکی بودن چاه فاضلاب و چاه آشپزخانه کراهت دارد، مگر این‌که از ورود باقیمانده‌های غذا به داخل چاه جلوگیری شود. ب) در زمان باریدن باران، آب جدول‌های کنار خیابان درصورتی‌که در آن عین نجس دیده شود نجس محسوب می‌شود، مگر اینکه آب باران بر آن غلبه کرده و آن را از بین ببرد و اوصافش نیز ناپدید شود. به‌طورکلی در هنگام باران، آب جدول‌ها، آب فراوان پاک قلمداد می‌شود که نجاست به آن ضرری نمی‌رساند، مگر این‌که یکی از اوصاف سه‌گانه‌اش تغییر کند. ج) آبی که در گودال‌های اطراف بعضی خانه‌ها جمع می‌شود، در زمان باریدن باران، حکم آب جاری و بعد از قطع شدن باران حکم آب راکد را دارد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 18)

[14] - مانند انواع آب‌میوه، گلاب، چای و... (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 20)

[15] - مانند آب باقی‌مانده از غسل جنابت. (مترجم)

[16] - کسی که با ائمه یا مهدیین یا با شیعیانشان -‌به این دلیل که شیعۀ آن‌ها هستند‌- دشمنی آشکار داشته باشد (مترجم).

[17] - اگر شک داشته باشد که آیا شخصی ناصبی است -یعنی با ائمه و مهدیین و شیعیانشان دشمنی می‌ورزد- یا خیر، حکم به طهارت و ناصبی نبودن او می‌شود؛ البته شخصی که ناصبی نیست اما حق به او مطرح شده و رد کرده است، در نیم‌خورده و ذبیحه و دست دادن با او اشکالی نیست. در مورد اهل کتاب (یهود و مسیحیت) اگر از غلو‌کنندگان یا ناصبی نباشند حکم به طهارت ظاهری آنان می‌شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 22)

[18] - یعنی حیوان حلال‌گوشتی که عادت به خوردن فضلۀ انسان کرده است و بر بدنش از خوردن آن، گوشت روئیده باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت ص 22)

[19] - مقصود این است که با چشم دیده نشود اما اثرش مشخص باشد. مثلاً آب با افتادن ذرۀ خون تکان بخورد؛ مانند این‌که شخصی در حال ذبح مرغی باشد و ظرف آبی در نزدیکی او قرار داشته باشد و قطره‌ای از خون بجهد و آب تکان بخورد، اما او نبیند که خون داخل آب افتاد؛ در این صورت حکم به نجاست آب می‌شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 23)

[20] - گاهی به انسان حالتی دست می‌دهد که در شکم خود احساس می‌کند گاز وجود دارد و در خارج شدن آن و بطلان وضو شک می‌کند که در این حالت، حکم به طهارت داده می شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 25)

[21] - در مواقعی که به دلیل بیماری به موضعی از بدن شخص لولهای را متصل می‌کنند تا ادرار از آن خارج گردد هرچند که خروج ادرار در این حالت بدون ارادۀ بیمار انجام می‌شود ولی موجب بطلان وضو می‌گردد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت ص 25)

[22] - مایع رقیق و چسبناکی است که معمولاً پس از ملاعبه و بوسیدن و... از شخص بیرون میآید. زن نیز اگر منی از او خارج گردد باید غسل نماید اما اگر بعد از ملاعبه با همسرش از او مایعی خارج گردد، مبطل وضو نیست و غسل را نیز واجب نمی‌کند، مگر این‌که همراه با لرزش بدن و یا شهوت (علامات منی) باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 26)

[23] - مایع که بعد از خارج شدن منی از انسان خارج می‌شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 26)

[24] - مایع سفیدرنگ غلیظی است که گاهی بعد از ادرار خارج می‌شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 26)

[25] - مانند اینکه از محل خروج مدفوع چند سنگ‌ریزه خارج شود بدون اینکه آغشته به مدفوع باشد، که وضو را باطل نمی‌کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 26)

[26] - البته پدر و مادر می‌توانند در حد ضرورت برای نظافت طفل و یا کارهای ضروری دیگر به عورت طفل نگاه کنند، تا زمانی که خود طفل از انجام چنین کارهایی ناتوان باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 17)

[27] - نکته: آن بخش از بدن، که باید مرد و زن در مقابل دیگران بپوشانند به شرح ذیل می‌باشد: زن در مقابل نامحرم: تنها آشکار کردن صورت و دست‌ها و پاها تا مچ جایز است. زن در مقابل محارم: تنها آشکار کردن حلقه گردن و بالاتر از آن، و دست‌ها، آن اندازه که برای وضو گرفتن لازم است آشکار شود، و پاها نیز تا نصف ساق جایز است. زن در مقابل زن دیگر: پوشاندن عورتین واجب است اما بهتر، پوشاندن سینه‌ها تا زانوها می‌باشد. مرد در مقابل دیگران (مرد و زن): تنها پوشاندن عورتین واجب است و پوشاندن ناف تا زانو نیز بهتر است. و پدر و مادر نیز نمی‌توانند به عورت فرزندشان نگاه کنند، مگر در حالت ضرورت (مثلاً برای شستن نجاست). (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 27)

[28] - اما اگر کودک باشد برگرداندن او از سمت قبله واجب نیست، ولی مستحب است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 28)

[29] - اگر در رو به قبله یا پشت به قبله بودن محل تخلّی شک کند، باید جهت قبله را جست‌و‌جو کند، تا مرتکب حرام نشود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 28)

[30] - یک بار برای از بین بردن نجاست و یک بار برای تطهیر محل آن. البته لازم نیست آب را قطع کند و بار دیگر بر آن آب بریزد، بلکه همینکه آب را (چه در آب قلیل و چه در آب جاری) اندکی پس از رفع نجاست بر آن محل نگه دارد کفایت می‌کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 29)

[31] - خالی کردن مجرای ادرار از بول به این صورت که سه بار از مقعد تا ریشۀ آلت بکشد و بعدازآن سه بار از آن محل تا سر آلت بکشد و بعدازآن سه بار سر آلت را فشار دهد تا ادراری در آن باقی نماند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 31)

[32] - مثلاً هنگام استنجا بگوید: «اللّهمّ حصّن فَرجی و أعِفَّه و استُر عورتی و حرِّمنی علی النار»، و بعد از استنجا بگوید: «الحمد لله الذی عافانی من البلاء و أماط عنی الأذی»، و بعد خروج بگوید: «بسم‌الله، الحمد لله الّذی رزقنی لذّته و أبقی قوّته فی جسدی و أخرج عنّی أذاه». (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 31)

[33] - نجس کردن اسم خدا حرام است؛ پس اگر یقین دارد که نجس می‌شود باید آن را خارج کند و استنجا در این حالت حرام است و اگر گمان به نجس شدن آن دارد مکروه است. نکته 1- اگر انگشتری که نام‌های مقدس بر آن حک شده از روی غفلت داخل چاه فاضلاب بیفتد، درصورتی‌که امکانش باشد باید چاه دیگری ایجاد کنند و از این چاه استفاده نشود ولی اگر ممکن نبود می‌توان از همین چاه استفاده نمود. نکته 2- سوزاندن اسماء متبرکه جایز نیست و باید در آب پاک رودخانهها و دریاچهها افکنده شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 32)

[34] - مقصود از طهارت باطنی، حالتی است که با آن اعمالِ مشروط به طهارت مانند نماز یا لمس قرآن و غیره مجاز می‌شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 33)

[35] - اگر در حال انجام وضو در نیتش شک کرد اشکالی پیش نمیآید، به‌شرط اینکه وضو را قطع نکند و نیت قطع کردنش را هم نداشته باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 34)

[36] - رساندن آب به دو طرف چشمها و ورودی حفرههای بینی با دقت تمام نیازی نیست، بلکه کافی است که آب را روی اجزای ظاهری صورتش جریان دهد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 35)

[37] - در این موارد اگر بتواند در حوض یا زیر شیر وضو بگیرد که این کار را انجام می‌دهد وگرنه باید کمک بگیرد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 37)

[38] - می‌تواند با کف دست راست یا چپ و اگر نتواند با پشت دست سر را مسح کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 39)

[39] - اگر درحالی‌که سر را مسح می‌کند دستش به پیشانی‌اش بخورد و دستش با رطوبت پیشانی برخورد کند اشکالی ندارد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 39)

[40] - مسح بر قسمت جلوی سر و موی آن صحیح است حتی اگر موی جلوی سر بلند باشد و بر روی پیشانی باشد نیز مسح بر آن صحیح است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 39)

[41] - تَحجیل، این است که دست خود را برای مسح، دور و گِرد مفصل پا بگردانید. با توجه به اینکه واجبی که در شرایع ذکر شده است، مسح تا دو برآمدگی پاهاست و همان‌طور که نزد ما، نص مکتوبی از امام ( وجود ندارد که مستحب‌بودن تحجیل را بیان کند؛ ولی بسیاری از مؤمنین هستند که امام ( را مشاهده کردند که این کار «تحجیل» را انجام می‌داد. اللجنة الفقهية (25 جولای 2017) Alljnahalfkheah@yahoo.com

[42] - برای مسح سر و پاها خشک بودن محل مسح لازم نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 39)

[43] - به‌عنوان‌مثال اگر صورتش را شسته و سپس دست چپ را شسته و هنوز صورتش خیس است، می‌تواند دست راست را بشوید و بعد دست چپ و به همین ترتیب تا آخر وضو. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 41)

[44] - اگر اعضای وضو را بیش از دو بار شسته و بعدازآن متوجه شده است که شستن بیش از دو بار وضو را باطل می‌کند نمازهایی که خوانده، صحیح است و نیازی به تکرار ندارد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 41)

[45] - هیچ‌چیز نباید مانع رسیدن آب به پوست شود و در صورت امکان باید اگر مانعی بر روی پوست باشد، مانند رنگ یا جوهری که جرم دارد از بین برود؛ اما اگر برداشتن آن ممکن نباشد لازم نیست؛ همچنین کسانی که در تعمیرگاه‌ها یا تراشکاری‌ها و... کار میکنند و دستشان در اثر لمس آهن‌آلات یا روغن، سیاه می‌شود، اگر می‌توانند، برای وضو آن را پاک کنند و اگر ممکن نیست، اشکالی ندارد که با وجود همین سیاهی‌ها وضو بگیرند و وضویشان صحیح است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 43)

[46] - اگر در یکی از اعضای وضو زخمی وجود داشته باشد که از آن خون میآید، باید بر آن جبیرهای قرار دهد و آن را مسح کند؛ و اگر از زخم خون میآید، می‌تواند بر آن پنبه و باند طبی قرار دهد و آن را ببندد و بر روی آن مسح کند و اگر مساحت باندپیچی‌شده بیشتر از زخم باشد اشکالی ندارد و همچنین لازم نیست که تمام سطح جبیره (باندپیچی) شده را مسح کند بلکه همین‌که دست را به‌اندازۀ ممکن بر تمام اطراف آن بکشد کفایت می‌کند. (و لا یکلف الله نفسا الا وسعها)؛ (خداوند هر شخصی را فقط به اندازۀ توانایی‌اش تکلیف می‌کند). (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 42)

[47] - اگر روی زخم، خون خشکیده باشد و یا ضماد گذاشته باشند و تطهیر آن نیز ممکن نباشد، روی آن را با پارچه می‌پوشاند و وضوی جبیره می‌گیرد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 42)

[48] - منع کردن بچه از لمس کلمات قرآن واجب نیست، اما مستحب است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 44)

[49] - خال‌کوبی کردن اسم جلاله و نام‌های معصومین( بر بدن جایز نیست، اما اگر نوشته است پاک کردن آن در صورت امکان واجب است وگرنه نجس کردن آن حرام است و اگر نجس شد باید فوراً پاک کند؛ اما وضو گرفتن به دلیل وجود خال‌کوبی بر بدن او لازم نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 44)

[50] - در وقت شستن دست راست: «اَللّهُمَّ اَعْطِنی کِتابی بِیَمینی وَ الْخُلْدَ فِی الْجَنانِ بِیَساری وَ حاسِبْنی حِساباً یَسیراً»؛ (پروردگارا! کتاب و نامۀ اعمالم را در روز قیامت به دست راستم و جاودانگی در بهشت را در دست چپم قرار ده و محاسبۀ مرا سهل و آسان نما). در وقت شستن دست چپ: «اَللّهُمَّ لا تُعْطِنی کِتابی بِیَساری وَ لا تَجْعَلْها مَغْلُولَة اِلی عُنُقی وَ اَعُوذُبِکَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النِّیرانِ»؛ (بارالها! نامۀ اعمالم را در روز محشر به دست چپم مده و آن را به گردنم آویزان مکن و از آتش جهنم به تو پناه می‌برم). در وقت مسح سر: «اَللّهُمَّ غَشِّنی بِرَحْمَتِکَ وَ بَرَکاتِکَ وَ عَفْوِکَ»؛ (خدایا! رحمت و برکات و بخشایشت را بر من بگستران). در وقت مسح پاها: «اَللْهُمَّ ثَبِّتْنی عَلَی الصِّراطِ یَوْمَ تَزِلُّ فیهِ الاَقْدامُ وَاجْعَلْ سَعیی فیما یُرضیکَ عَنّی»؛ (خدایا! در آن روز که قدم‌ها می‌لغزد، مرا بر پل صراط ثابت‌قدم بدار؛ و تلاش و کوششم را در آنچه باعث رضایت تو از من است، قرار ده). (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 45-46).

[51] - از نظر تعداد رکعات مختلف باشند، مانند نماز مغرب و عشا، و یکسان باشند مانند نماز ظهر و عصر؛ که در صورت یکسان بودن تعداد رکعات، نماز خاصی را نیت نمی‌کند و در نیت می‌آورد که نماز چهار‌رکعتی می‌خوانم به نیت آنچه بر عهده‌ام است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 47)

[52] - نماز چهار‌رکعتی را به نیت ما فی الذمة می‌خواند و تعیین نمی‌کند که ظهر باشد یا عصر یا عشاء. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 48)

[53] - خروج منی در زن با دو علامت مشخص می‌شود: شهوت زیاد یا رعشۀ بدن و سرازیر شدن مایع منی به فرج. اگر زنی در خواب این علامت‌ها برایش پیش آمده باشد، اما توجه نکرده و با همان حال، نماز خوانده باشد، باید نمازهایی که در این حالت خوانده است را قضا کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 50)

[54] - حرم‌های ائمه( نیز حکم مساجد را دارد و بلکه حرمتش از آن نیز بیشتر است و محدودۀ حرم، قبر و بنای اولی که قبر را در برگرفته است می‌باشد و اگر آن بنا توسعه یافته باشد، مقدار افزوده‌شده نیز در حکم داخل است و اگر کوچک‌تر شده باشد نیز مقدار کاهش‌یافته از حکم خارج می‌باشد. البته این حکم شامل فرزندان ائمه [امامزادگان] نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 52)

[55] - شنیدن و گوش دادن به قرائت قرآن حکم خواندن آن را ندارد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 52)

[56] - کراهت به معنای این است که بهتر است این عمل ترک شود نه به این معنا که ثوابش کمتر است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 52)

[57] - پرسش: آیا غسل گردن، در غسل با سر واجب است؟ یا طرف راست یا چپ؟ پاسخ: غسل و شستن گردن، با سر است؛ اما ترتیبی که واجب است، این است که با سر آغاز کند. سپس جسد؛ و ترتیب سمت راست و سپس چپ مستحب است. (اللجنة الفقهية: 21شوال 1438 هـ. (Alljnahalfkheah@yahoo.com))

[58] - یعنی زن مطلقۀ آزاد (در مقابل کنیز)، اگر حیض میشد، باید سه حیض را عدّه نگه دارد، و با دیدن سومین خون حیض بعد از طلاق، عدّه‌اش به پایان می‌رسد؛ به همین خاطر، خون حیض با دو خون استحاضه و نفاس که با عدّۀ زن مطلّقه ارتباطی ندارد، تفاوت پیدا می‌کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 55)

[59] - اگر پنبه به‌صورت آغشته به خون خارج شد، حیض است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 56)

[60] - هر روز 24 ساعت است؛ پس اگر ساعت 12 ظهر خون ببیند تا ساعت 12 ظهر روز بعد یک روز می‌باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 58)

[61] - پس اگر دو روز خون ببیند و یک روز خون نبیند، سپس دوباره خون ببیند حکم حیض را ندارد؛ و اگر در ماه رمضان بلافاصله با دیدن خون افطار کرده و نماز را ترک کند به دلیل آنکه گمان می‌کند حیض شده است ولی خون قطع شود، (تنها) قضای روزه و نماز بر او واجب است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 56)

[62] - زنی که از طریق پدر به یکی از قبایل قریش منتسب باشد؛ که بعضی از قبایل مانند علویان و عباسیان مشهور هستند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 57). «مترجم»

[63] - زنی که برای اولین بار خون می‌بیند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 58)

[64] - یعنی دارای عادت ماهانۀ منظم باشد که دارای سه حالت می‌باشد: عادت عددیۀ وقتیّه: در زمان مشخص (اول ماه) و تعداد روز مشخص (هفت روز) حیض میبیند. عادت عددیه: تنها تعداد روزی که حیض میبیند مشخص است، نه زمان آغاز آن. عادت وقتیه: زمان آغاز حیض مشخص است، نه تعداد روز آن. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 58)

[65] - اگر سه روز گذشت و خون ادامه داشت، و در این سه روز، روزه گرفته بود، باید قضای آن را بگیرد زیرا در این مدت حیض بوده است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 58)

[66] - رجوع شود به ابتدای احکام استحاضه. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 59)

[67] - وارسی با پنبه فقط زمانی بر حائض واجب است که در پاک شدنش شک داشته باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 59)

[68] - به‌عنوان‌مثال، کسی که عادت ماهانهاش پنج روز بوده و وارسی کرده و هنوز قطع نشده باشد، روز هشتم غسل کرده و اعمالش را به‌جا می‌آورد، اما اگر روز دهم خون قطع شد، باید روزه‌های روز نهم و دهم را قضا کند، چراکه آن دو روز هم حیض بوده است؛ ولی اگر از ده روز گذشت و باز هم قطع نشده بود، اعمالش موردقبول است، زیرا آن روزهای اضافی(نهم به بعد)، استحاضه است و در ایام طُهر می‌باشد نه حیض. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 59)

[69] - زنی که در پاک شدنش شک دارد، باید خود را با پنبه وارسی کند و اگر پاک شده بود می‌تواند قبل از غسل با همسرش نزدیکی کند و اگر وارسی نکند، حرام است قبل از غسل با همسرش نزدیکی نماید؛ اما اگر بدون وارسی غسل کند می‌تواند با همسرش نزدیکی کند؛ و اگر بعداً بفهمد که هنوز حیض بوده، کفاره‌ای بر عهدۀ آنان نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 60)

[70] - یعنی باید تعداد روزهای عادت را تقسیم بر سه کند مثلاً اگر شش روز باشد دو روز اول، اول ایام حیض است، دو روز دوم، روزهای میانی و دو روز سوم، ایام آخر عادت می‌باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 62)

[71] - در سفر نباشد. (مترجم)

[72] - یعنی زمان شروع عادت ماهانه که به‌طور منظم در آن روز آغاز می‌شده است، موردتوجه قرار نمی‌گیرد؛ مثلاً همیشه پنجم ماه شروع میشده ولی الآن سوم یا هشتم شروع شده باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 65)

[73] - خارج شدن خون بعد از وضو و بین دو نماز اشکالی ندارد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت ص 68)

[74] - اگر درحالی‌که استحاضه قلیله است نماز صبح را بخواند، سپس در هنگام ظهر استحاضه متوسطه شود، واجب نیست در آن هنگام غسل کند بلکه غسل قبل از نماز صبح واجب می‌گردد؛ و اگر هنگام نماز صبح استحاضه متوسطه بود و به علت عذر و یا مشقت زیاد نتوانست قبل از نماز صبح غسل کند، در هر زمان که توانست غسل می‌کند اگرچه بهتر است قبل از نماز واجب بعدی، این کار را انجام دهد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 69)

[75] - اگر نمازها را جدا بخواند، باید برای هر نماز یک غسل به‌جا آورد؛ البته اگر بعد از غسلِ نماز اول خون نیامده باشد، برای نماز بعدی غسل لازم نیست. (احکام‌الشریعه بین السائل والمجیب جزء اول، طهارت: ص 69)

[76] - یعنی آنچه در هر نوع از انواع استحاضه بر او واجب می‌گردد، اعم از تغییر پنبه و پارچه و تجدید وضو و یا غسل. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 70)

[77] - عمل کردن طبق عادت زنان فامیل در صورتی است که عادت آنان یکسان باشد، در غیر این صورت هفت روز را به‌عنوان حیض قرار می‌دهد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 71)

[78] - مثلاً اگر زنی عادتش پنج روز بوده باشد و پس از ولادت فرزندش تا هجده روز خون ببیند، ده روز اول نفاس است و در روز یازدهم به خصوصیات خون دقت می‌کند، اگر نتوانست تشخیص دهد که خون استحاضه است یا حیض، ابتدا آن را حیض قرار می‌دهد. اگر بعد از تعداد روزهای عادتش (پنج روز) خون متوقف شد، حیض بوده است ولی اگر ادامه یافت، فهمیده می‌شود که حیض نبوده و باید اعمالش را قضا کند به‌جز روزهای یازده و دوازده و سیزده که ایام وارسی بوده و حکمش همان حکم ایام حیض می‌باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 72)

[79] - احتضار، غسل میّت، کفن کردن، نماز میّت و دفن کردن (مترجم)

[80] - یعنی اگر یک نفر این کار را انجام دهد، از بقیه ساقط می‌شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 73)

[81] - لا إله إلّا اللّه الحلیمُ الکریم، لا إله إلّا الله العلیُّ العظیم، سبحان اللّه ربِّ السّماواتِ السَّبع و ربِّ الارضینَ السّبع و ما فیهِنّ و ما بینهُنّ و ربّ العرشِ العظیم و الحـَمدُ لِلّه ربّ العالَمین. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 73)

[82] - درصورتی‌که علامت‌های مرگ در او به‌روشنی پدیدار بود، لازم نیست سه روز صبر کنند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 73)

[83] - البته این در صورتی است که در طبقه ارث با هم برابر باشند، اما در غیر این صورت اگر زنی از نظر طبقۀ ارث به میّت نزدیکتر بود، از مردی که طبقهاش دورتر است، سزاوارتر خواهد بود؛ مانند این‌که وارثان میّت، دختر و برادرش باشند که در این صورت دختر مقدم است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 74)

[84] - خوارج نهروان و کسانی که شبیه آنان هستند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 21)

[85] - آنان که به الوهیت مطلق یکی از مخلوقات معتقد هستند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 21)

[86] - کسانی که چه با ائمه و چه با مهدیین ( و چه شیعیان آن‌ها دشمنی نمایند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 21)

[87] - و همچنین لمس بدن سرد او نیاز به غسل مس میّت ندارد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 75)

[88] - مانند کسی که باید بر او حد، جاری شده و کشته شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 75)

[89] - یعنی غسل داده شده، در پارچه‌ای پیچیده و دفن می‌شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت ص 76)

[90] - واجب است به مواضع هفتگانه سجدۀ میّت (پیشانی و کف دست‌ها و سر زانوها و نوک دو انگشت شست پا)، به هراندازه که ممکن است، کافور بمالد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 78)

[91] - ترتیب بین سمت چپ و راست بدن واجب نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 76)

[92] - کمترین مقدار کافوری که در آب مخلوط می‌شود نیز به‌قدری است که بتوان به آن آب کافور گفت. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 78)

[93] - مانند زمانی که آب موجود نداشته باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 77)

[94] - چوبی که از درخت ساج گرفته می‌شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 77)

[95] - کفی که هنگام مخلوط کردن آب و سدر روی آن جمع می‌شود و می‌ایستد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت ص: 77)

[96] - یک قطعه برای دور عورت از ناف تا زانو. (مترجم)

[97] - یک قطعه برای پوشاندن تن. (مترجم)

[98] - یک قطعه برای کل بدن. (مترجم)

[99] - ذراع: طول آرنج تا نوک انگشت دست. (مترجم)

[100] - و نوشتن دعای جوشن بر کفن با زعفران مستحب است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 79)

[101]  این کراهت مختص کفنی است که تازه برای او درست کردهاند و اگر مثلاً او را در لباس خودش که دارای آستین است کفن کنند کراهت ندارد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 80)

[102] - چهارمین واجب، نماز میّت است که در کتاب نماز توضیح داده می‌شود. (مترجم)

[103] - تا جنین رو به قبله قرار گیرد. (مترجم)

[104] - امام صادق ( فرمودند: هنگامی‌که میت را در قبر قرار دادی بگو: بسم‌الله و فی سبیل الله و علی ملّة رسول الله؛ و آیت‌الکرسی را بخوان و با دستت به شانۀ راست او بزن و بگو، ای فلانی بگو رَضیتُ بالله ربّاً و بِالإسلامِ دیناً و بِمُحمّدٍ رسولاً و بِعَلیٍّ إماماً و امام زمانش را نام ببر. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 86)

[105] - بلند کردن ارتفاع قبر بیش از این مقدار مکروه است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 86)

[106]  پوشیدن لباس سیاه اشکالی ندارد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 87)

[107] - تشریح جنازه میّت حرام است مگر این‌که شک داشته باشند که دارای بیماری بوده است که مؤمنین را تهدید می‌کند. تشریح جنازه برای آموزش، بدون اجازه پیشین از میت، حرام است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 87)

[108] - نوحه و لطمه زدن اشکالی ندارد و قرمز شدن سینه یا صورت به سبب آن اگر دارای ضررِ اذیت‌کننده نباشد اشکالی ندارد، اما بعضی از افعال خاص مانند اینکه مرد در مرگ پسر یا زنش پیراهنش را پاره کند، و اینکه زن، صورتش را ناخن بکشد و موهایش را بکند اشکال دارد و کسی که آن‌ها را انجام دهد باید کفّاره بدهد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 88)

[109] - اهدای عضو از انسان زنده به انسان زنده جایز است ولی فروش آن حرام است. همچنین اهدای عضو از مُرده به زنده با اجازۀ ولیّ میت مؤمن (اگر پدر یا مادر یا پسر یا دختر میّت باشد) جایز است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 89)

[110] - زن حائض نیز می‌تواند این غسل را انجام دهد و از ثواب آن مانند ذکر خدا بهره ببرد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 90)

[111] - تمام غسل‌های مستحبی از وضو کفایت میکنند، حتی غسل جمعه‌ای که پیش از وقت و یا بعدازآن در روز شنبه انجام شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 90)

[112] - هشتم ذی‌حجه (مترجم)

[113] - البته بر هر‌کس که به حق ایمان می‌آورد واجب است که به نیت توبه، غسل نماید. در بقیۀ موارد، غسل توبه مستحب است. کسی که در حال حیض ایمان می‌آورد می‌تواند در همان حال غسل کند، هرچند اگر بعد از پاک شدن، غسل را تکرار کند یا این‌که همراه با غسل حیض آن را نیز در نیت داشته باشد بهتر است. اگر کسی ایمان بیاورد و غسل توبه را به‌جا نیاورده باشد، عباداتش صحیح است ولی واجب است آن را به‌جا آورد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 91)

[114] - فسق. (مترجم)

[115] - در زبان عامیانه «موبرَ» یا داروی نظافت نیز نامیده می‌شود. (مترجم)

[116] - با خاکی که اندکی قطره‌های آب بر آن ریخته شده باشد می‌شود تیمّم کرد و خشک بودن آن شرط نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 94)

[117] - در شرایط اضطرار می‌شود بر کاشی که غباری بر آن نیست تیمّم کرد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 95)

[118] - در نیت باید توجه داشته باشد که تیمّمِ بدل از وضو انجام می‌دهد یا غسل. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 95)

[119] - در تیمّم، طهارت اعضای تیمّم (پیشانی و دست‌ها) شرط است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 96)

[120] - به این معنی که در صحت تیمّم شرط است که وقت تنگ باشد و یا این‌که بعد از داخل‌شدن وقت نماز از یافتن آب تا انتهای وقت، ناامید باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 96)

[121] - اگر کسی به این گمان که زمان کافی برای غسل و نماز ندارد، تیمّم کند و نمازش را بخواند، بعد بفهمد برای آن‌وقت داشته است، غسل می‌کند و دوباره نماز را میخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 98)

[122] - کاری که وضو را باطل می‌کند. (مترجم)

[123] - بول مصنوعی که در آزمایشگاه‌ها ساخته می‌شود، نجس نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 100)

[124] - مقصود، همۀ حیواناتی است که خون جهنده دارند، مثل انسان، قاطر و... (مترجم)

[125] - مثل ماهی، افعی و... (مترجم)

[126] - قطعههای کوچک پوست مانند پوست اطراف ناخن یا غیر آن‌که از انسان زنده گاهی به دلیل زخم یا غیر آن کنده می‌شود پاک است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 102)

[127] - غسل بر او واجب نمی‌شود و شستن دست کفایت می‌کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 102)

[128] - اگر خون خشک شود و رنگش سیاه شود، بازهم نجس است، ولی اگر استحاله شود و هم‌رنگ پوست شود، یعنی تبدیل به آن شود، نجس نیست؛ و خونی که در دهان یا گوش یا بینی باشد نیز نجس است و بلعیدن خونی که در دهان وجود دارد، جایز نیست و می‌توان دهان را با آب و یا بدون آب (با بیرون انداختن خون از دهان به‌گونه‌ای که اثر باقی‌مانده از خون در آب دهان مستهلک شود) تطهیر کرد. و همچنین خونی که در تخم‌مرغ یا در تخم هر حیوان دارای خون جهنده، وجود دارد، نجس است و خوردن آن حرام است. اگر کافر یا ناصبی، تبرعاً و مَجّاناً به مسلمان خون بدهد، اشکالی ندارد. رنگی که بعد از تطهیر خون یا مدفوع بر لباس باقی میماند نجس نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 103)

[129] - یعنی اگر به او سگ گفته می‌شود نجس است وگرنه نجس نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 103)

[130] - اما جامدات مانند حشیش، نجس نیستند، گرچه حرام‌اند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت ص 104)

[131] - استفاده از مسکرات برای استفادههای پزشکی و صنعتی جایز است؛ و چون در این حالت به نیت استفاده در پزشکی یا صنعت ساخته‌شده، نجس نمیباشند. همچنین استفاده از الکل برای استفادههای پزشکی یا صنعتی یا استفاده در کِرِم و عطر اشکالی ندارد و نجس نیست. اگر پزشک دارویی تجویز کند که در آن، درصدی الکل صنعتی وجود دارد و خوردن آن اگر مست‌کننده نباشد و الکل از آن چیزی که اهل فسق برای مست شدن میخورند نباشد، اشکالی ندارد. استفاده از مقدار کمی مواد مخدر برای ساخت دارو و همچنین خوردن آن برای بیمار طبق تجویز و دستور پزشک به لحاظ مقدار و تعداد دفعات مصرف، جایز است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 105)

[132] - اما بخار آن پاک است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 104)

[133] - نوعی نوشیدنی است که از جو گرفته می‌شود و حرام و نجس است. (احکام الشریعة بین السائل و المجیب، جزء اول، طهارت: ص 105) ماءالشعیر یا آبجویی که اکنون موجود است، اگر قبل از تخمیر شدن، خیساندن جو تمام‌شده باشد و جو را از آب خارج کرده باشند، حلال است وگرنه نجس و حرام است و نمی‌توان به این دلیل که در کشور اسلامی ساخته‌شده است، به حلال بودن آن حکم کرد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 105)

[134] - مکروه در اینجا یعنی بهتر است از این موارد اجتناب شود، هر‌چند نجس نیستند. (مترجم)

[135] - جُنب از حرام به فردی اطلاق می‌شود که براثر انجام کاری حرام جنب شده باشد. (مترجم)

[136] - تطهیرش واجب نیست. (مترجم)

[137] - مانند دستکش، جوراب، عرقچین و... (مترجم)

[138] - مثلاً بیش از یک سانتیمتر خون یا چیزی غیر از خون باشد. (مترجم)

[139] - اگر این فشار دادن در آب نیز انجام شود، کفایت می‌کند. همچنین در ماشینهای لباسشویی که با گرداندن، آب از لباس خارج می‌گردد، نیازی به دخالت دست نیست، و لباس‌ها با چرخش ماشین لباسشویی و درحالی‌که شیر آب داخل آن باز است، پاک میشوند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 108)

[140] - مثلاً یک‌بار نماز ظهر را با این لباس میخواند و دوباره همان نماز ظهر را با لباس دیگر تکرار می‌کند. (مترجم)

[141] - انعکاس نور خورشید به‌وسیلۀ آینه یا از پشت پنجره نیز کفایت می‌کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 111)

[142] - یعنی آن شیء را تبدیل به چیز دیگری می‌کند. (مترجم)

[143] - این آب نجس است، اما نجس‌کننده نیست، مگر اینکه اوصاف نجاست را داشته باشد؛ پس با تلاقی با چیزهای دیگر (مثلاً آبی که در حین شستن بر روی لباس یا بدن یا چیز دیگری میریزد) آن‌ها را نجس نمی‌کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 110)

[144] - چند نکته: *اگر انسان، لباس یا چیزی که متعلق به دیگری است را نجس کند واجب است به او اطلاع دهد. *حشراتی که از محلهای نجس خارج میشوند، اگر به‌صورت ظاهری دارای نجاست نباشند نجس نیستند. *اگر شیء متنجس (نجس شده) با چیز دیگری برخورد کند آن را نجس نمی‌کند، مگر اینکه اوصاف نجاست را به آن انتقال دهد. *اگر بخواهیم فرش یا لباس یا چیزی شبیه آن را از نجاستی تطهیر کنیم: - با آب قلیل: باید دو بار شسته شود، یک‌بار برای برطرف کردن عین نجاست و بار دوم برای تطهیر. - با آب جاری: ریختن آب بر روی موضع نجس به‌گونه‌ای که عین نجس و اوصافش برطرف شود و آب غلبه کند، کافی است. *اگر بخواهیم فرش یا موکتی که به زمین چسبیده است و همچنین زمین کف خانه را از نجاست پاک کنیم: - با آب قلیل: همانگونه که گفتیم، باید دو بار شسته شود. بار اول بر روی موضع نجس آب میریزیم تا این‌که آب بر آن غلبه کند، سپس با یک قطعه پارچه یا اسفنج، آب را برمیداریم. بار دوم آب را بر موضع نجس می‌ریزیم و بار دیگر آب را با قطعهای اسفنج یا پارچه جمع مینماییم، این کار، شستن تطهیر است. بعدازاین، موضع پاک می‌باشد. - با آب جاری: کافی است یک‌بار روی موضع نجس آب بریزیم، به‌گونه‌ای که آب بر اوصاف نجاست غلبه نماید. *اگر اشیاء ثابت مانند در و پنجرۀ خانه نجس شد، به شیوۀ زیر آن را تطهیر می‌کنیم: - با آب قلیل: ابتدا اسفنجی را در آب پاک فرو میبریم تا پر از آب شود، سپس آن را روی موضع نجس میکشیم تا عین نجاست رفع گردد؛ سپس بار دیگر اسفنج را با آب پاک شسته و آن را پر از آب میکنیم و بار دیگر بر روی موضع می‌کشیم که این مرتبه همان شستن تطهیر است که پس‌ازآن، موضع پاک می‌باشد. - با آب جاری: بر موضع نجس روی در ، دیوار و یا... آب ریخته و دست میکشیم تا پاک شود. اگر آب جاری بر نجاست و اوصاف آن غلبه نماید، پساب باقی‌مانده، پاک است. * چیزی که با عین نجاست برخورد کرده (متنجس)، نجس است ولی چیزهای دیگر، در برخورد با آن نجس نمیشوند، مگر این‌که قسمتی از عین نجاست به آن منتقل‌شده باشد یا این‌که اوصاف عین نجاست (رنگ یا بو یا طعم) بر اوصاف آن غلبه کرده باشد. *اگر نجاستی مانند فضلۀ موش داخل دیگ برنج یا مثل آن یافت شود، اولاً باید در صورت امکان عین نجاست رفع شود، سپس برنج را دو بار می‌شوییم، یک‌بار برای رفع عین نجاستِ باقی‌مانده و بار دوم برای تطهیر. *پسابی که در هنگام شستن نجاست بر روی لباس یا بدن انسان پاشیده می‌شود، آن را نجس نمی‌کند، مگر این‌که عین نجاست در آن باشد یا این‌که اوصافش با عین نجاست تغییر کرده باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 109-110)

[145] - نشستن بر مبلی که نمی‌داند رویۀ آن از چه پوستی است اشکالی ندارد، اما لمس آن با رطوبت موجب نجس شدن می‌شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 113)

[146] - کیف، ساعت، کفش، کمربند، کاپشن و... که از پوست حیوانات ساخته ‌شده، اگر از کشورهای غیر اسلامی باشد، حکم مذکّی را ندارد تا این‌که یقین به ذبح شرعی آن داشته باشیم. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 112)

[147] - کتاب نماز دارای چند فصل اصلی است: مقدمات نماز، افعال نماز، مبطلات نماز، سایر نمازها (غیریومیّه و نوافل)، شکّیات نماز، نماز قضا، نماز جماعت، نماز خوف و مطارده، نماز مسافر. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 7)

[148] - مقدمات نماز هفت مورد است: تعداد نمازها، وقت نمازها، قبله، لباس نمازگزار، مکان نماز، آنچه سجده بر آن صحیح است، اذان و اقامه. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 8)

[149] - وطن یا جایی که حکم وطن را دارد. (مترجم)

[150] - امام عسکری ( فرمودند: (علامات مؤمن پنج چیز است: پنجاه‌ویک رکعت نماز، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست نمودن، پیشانی بر خاک نهادن و بلند گفتن بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم). وسائل الشیعه: ج 14، ص 478. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 9)

[151] - روایت‌شده است که مردی از اعراب بادیه‌نشین نزد رسول خدا( آمد و گفت: (یا رسول الله پدر و مادرم به فدای شما، ما در این بیابان و دور از مدینه هستیم و نمی‌توانیم هر جمعه نزد شما بیاییم، عملی به من بیاموزید که فضیلت نماز جمعه را داشته باشد تا وقتی به‌سوی اهل‌وعیالم برگشتم به ایشان خبر دهم). رسول خدا( فرمود: (زمانی که روز برآمد، دو رکعت بخوان، در رکعت اول، حمد را یک‌بار و سورۀ فلق را هفت مرتبه بخوان و در رکعت دوم، حمد را یک‌بار و سورۀ ناس را هفت مرتبه قرائت کن، زمانی که سلام دادی، آیت‌الکرسی را هفت مرتبه بخوان، سپس برخیز و هشت رکعت نماز با دو سلام بگزار، در هر رکعت از آن، حمد را یک‌بار و سورۀ نصر و توحید را بیست‌وپنج مرتبه قرائت نما. هرگاه از نمازت فارغ شدی، هفتاد بار بگو: «سبحانَ ربِّ العَرشِ الکریم، ولا حولَ ولا قوّةَ إلا بالله العلی العظیم»، سوگند به کسی که مرا به پیامبری برگزید، هر زن و مرد مؤمنی که در روز جمعه این نماز را بخواند، من برای او بهشت را ضمانت می‌کنم و قبل از این‌که از جایگاهش برخیزد، گناهان خودش و پدر و مادرش بخشیده می‌گردد). وسائل الشیعة (آل البیت): ج 7، ص 369. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 10)

[152] - یعنی اقامۀ چهار رکعت در حضر و یا دو رکعت در سفر. (مترجم)

[153] - نیمه‌شب شرعی، وسط وقت بین غروب آفتاب و طلوع فجر (اذان صبح) می‌باشد؛ مثلاً اگر غروب خورشید ساعت 6 عصر و اذان صبح ساعت 5 باشد، فاصلۀ مابین آن دو، یازده ساعت است، نصف این مقدار که همان پنج ساعت و نیم است را به‌وقت غروب اضافه می‌کنیم (می‌شود 5/5+6) درنتیجه، نیمه‌شب می‌شود ساعت یازده‌و‌نیم. حال اگر کسی در حالت اختیار بود، وقت مختص نماز عشایش به‌اندازۀ خواندن یک نماز عشا تا نیمه‌شب شرعی می‌باشد، اما اگر در حال اضطرار بود، تا طلوع فجر برای خواندن نماز عشا وقت دارد و وقت مختص نماز عشایش به‌اندازۀ خواندن یک نماز عشا تا طلوع فجر است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 14)

[154] - فجر دوم آن است که در افق منتشرشده و به آن متصل است و به آن فجر صادق نیز میگویند، زیرا هر‌کس آن را ببیند، میفهمد که پس‌ازآن صبح خواهد بود، اما فجر اول این‌گونه نیست، بلکه روشنی‌ای است که در آسمان به‌طرف بالا منتشرشده است ولی به افق متصل نیست و به آن فجر کاذب می‌گویند، زیرا بعدازآن دوباره تاریکی برمی‌گردد. برای تشخیص فجر صادق به ترتیب، به یکی از این سه‌راه عمل میکنیم: اگر ممکن بود، از روی پخش شدن و انتشار روشنایی در افق به‌صورت متصل، میفهمیم که طلوع فجر صادق اتفاق افتاده است و اگر نشد، زمانی را که خورشید در 19 درجه زیر افق قرار دارد، فجر محاسبه می‌شود و اگر این راه هم نشد، 90 دقیقه قبل از سر زدن آفتاب، وقت فجر صادق می‌باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 14)

[155] - برای اطلاع از کیفیت بیست رکعت نافله ظهر و عصر جمعه، به مبحث آداب نماز جمعه مراجعه شود. (مترجم)

[156] - مثلاً ناپدید شدن سرخی سمت افق ساعت 19:00 می‌باشد و برای خواندن نماز عشا 5 دقیقه نیاز باشد، در این صورت بعد از خواندن نماز مغرب تا 18:55 برای خواندن نافلۀ مغرب وقت دارد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 17)

[157] - به سرخى پدید آمده در طرف شرق افق قبل از طلوع آفتاب، حُمرۀ مَشرقیه می‌گویند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 18)

[158] - اگر حمرۀ مشرقیه طلوع کرد، ابتدا نماز فریضه را می‌خواند، بعد از فریضه، اگر هنوز خورشید طلوع نکرده بود نافله را به نیت ادا می‌خواند و اگر خورشید طلوع کرده بود و خواست نافله را به‌جا آورد، به نیت قضا می‌خواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 18)

[159] - یعنی سریع نماز را نخواند و وقت تمام شود. (مترجم)

[160] - منظور از طهارت وضو، غسل یا تیمّم است. (مترجم)

[161] - یعنی باید فقط عصر را بخواند، یا اگر قبل اذان صبح بود، فقط عشا را بخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 21)

[162] - اگر قبل از اذان صبح بود و به‌اندازۀ طهارت و چهار رکعت وقت داشت، بازهم باید هر دو نماز (مغرب و عشا) را بخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 21)

[163] - اگر با شنیدن اذان نماز بخواند و بعد بفهمد هنوز وقت داخل نشده است، باید دوباره نمازش را بخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 22)

[164] - مثلاً اگر فردی شروع به خواندن نماز ظهر کرد و به یاد آورد که نماز صبح آن روز را نخوانده است، تا وقتی وارد رکعت سوم نشده است وقت دارد به نیت نماز صبح قضا شدۀ خود عدول کند، اما در رکعت سوم به بعد، دیگر این عدول ممکن نیست، در اینجا نماز ظهر را کامل کرده، سپس قضای صبح را به‌جا می‌آورد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 23)

[165] - نوافلی که دارای زمان و کیفیت خاصی نیستند و تنها برای نزدیکی به خداوند خوانده می‌شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 23)

[166] - شَفَق حُمرۀ مغربیه، سرخی پدید آمده‏ در افق غربی پس از غروب آفتاب است. (مترجم)

[167] - زن مستحاضهای که غسل‌کردن بر او واجب است، نماز ظهر را تا آخر وقتش به تأخیر میاندازد، تا بین آن و نماز عصر با یک غسل جمع نماید، همچنین نماز مغرب را تا آخر وقتش به تأخیر میاندازد تا بین نماز مغرب و عشا با یک غسل جمع کند. (مترجم)

[168] - یعنی نباید در قسمت‌های انتهایی ضلع‌های بام کعبه به نماز بایستد به‌طوری‌که چیزی از کعبه روبه‌رویش نباشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 25)

[169] - مانند آنچه بعضی از اهل سنت به آن معتقدند که در نمازخواندن بر بام کعبه چیزی را به‌عنوان قبله، مقابل خود قرار می‌دهند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 25)

[170] - یعنی لازم نیست وسیلۀ خاصی را روبه‌رویش قرار دهد، ولی مقداری با فاصله از درب بایستد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 25)

[171] - جُدَی یا آلفای خرس بزرگ، ستاره‌ایست که در صورت فلکی خرس کوچک قرار دارد. این ستاره در حال حاضر به‌عنوان ستارۀ قطبی برای پیدا کردن قطب شمال در نیمکرۀ شمالی زمین، مورد استفاده قرار می‌گیرد. (مترجم)

[172] - مانند اسب و شتر و همچنین ماشین و هواپیما و سایر وسایل نقلیۀ جدید. (مترجم)

[173] - البته پشت به قبله نبودن در نافله واجب است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 28)

[174] - وطن یا جایی که قصد ده روز ماندن دارد یا... (مترجم)

[175] - مانند حیوانی که دچار جنون یا مرضی شده که رو به قبله کردنش دشوار است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 29)

[176] - مانند حیوانی که در چاه افتاده است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 29)

[177] - یعنی آن را با مادهای خاص نرم کرده و رطوبت و بوی بد آن را از بین می‌برند و برای استفاده آماده می‌کنند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 30)

[178] - مانند شیر و ببر و... (مترجم)

[179] - مثل شاخ، دندان یا... (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 31)

[180] - پوست کوبیده شدۀ سمور آبی، سمور دریایی، روباه دریایی و راسو، و پوشیدن خز این حیوانات در نماز اشکالی ندارد، هرچند تذکیه نشده باشند؛ و پوشیدن خز این‌ها همراه با پوست، در صورتی در نماز ممکن است که ذبح شرعی شده باشد؛ و ذبح شرعی آن همانند سایر حیواناتی است که خون جهنده دارند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 31)

[181] - اگر شک کند که لباسی از اجزای بدون روح حیوان حلال‌گوشت است یا حرام‌گوشت، نماز با آن جایز نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة ص 31)

[182] - البته همراه داشتن حریر در نماز، اگر جزئی از لباس نباشد، جایز است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 32)

[183] - مانند این‌که فردی بگوید: «به فلانی اجازه میدهم که با لباسم نماز بخواند»، در این صورت برای آن شخص، نمازخواندن با آن لباس جایز است و فرقی ندارد که آن شخص، غاصب باشد یا نباشد؛ اما اگر به‌صورت مطلق بگوید: «اگر کسی خواست، می‌تواند با لباسم نماز بخواند»، در این صورت، شخصی که خودش غاصب است، اجازۀ نمازخواندن با آن را ندارد، اما سایرین می‌توانند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 33)

[184] - یعنی به‌طورکلی گفته اگر کسی با لباس من نماز بخواند اشکال ندارد، در اینجا به‌طور خاص به غاصب اجازه نداده است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 33)

[185] - حتی اگر لباس‌های کوچک مثل کمربند و جوراب غصبی باشد، باز هم نماز با آن جایز نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 33)

[186] - در برخی موارد از نجاست لباس، چشم‌پوشی شده و می‌توان با لباس نجس نماز خواند، مثلاً نمازخواندن با جوراب و کمربند و لباس‌هایی که به‌تنهایی، نماز در آن‌ها مجاز نیست، جایز است، هرچند نجس باشند. یا اینکه خروج خون از بدن در بین نماز، باطل کنندۀ نماز نیست. همچنین برخی دیگر از احکام لباس نجس که بیان شد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 34)

[187] - خانمی که وسط نماز مقداری از مویش از زیر شال یا روسری بیرون آمده، مویش را میپوشاند و به نماز ادامه می‌دهد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 35)

[188] - یعنی به‌جای خم و راست شدن، با سر، دست، چشم یا سایر اعضای بدن اشاره کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 36)

[189] - به‌جز نکاتی که اینجا گفته شد، در سایر احکام لباس نمازگزار (مانند طهارت، غصبی نبودن و...)، زن و مرد یکسان‌اند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 36)

[190] - یعنی عورتش نمایان باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 36)

[191] - قسمتی از تای عمامه را باز میکنند و از یک سمت از زیر گلو رد کرده و در طرف دیگر بر روی شانه می‌اندازند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 37)

[192] - مقصود، تصویر انسان یا حیوان است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 38)

[193] - مانند این‌که مالک اجازه داده باشد شب در آن مکان اقامت کند که قطعاً نمازش را هم می‌تواند در آنجا بخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 38)

[194] - نماز در حال خروج به این شکل است که تا جایی که توانست رو به قبله میایستد و رکوع و سجده را به‌جا می‌آورد و اگر نتوانست، رو به قبله بودن نمی‌خواهد و رکوع و سجود را هم با اشاره انجام می‌دهد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 39)

[195] - تمامی موارد مکروهی که گفته‌شده است، هم برای نمازهای واجب است و هم نوافل می‌باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 41)

[196] - مقصود، محل غسل است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 41)

[197] - منظور زمینی که مورچهها در آن سوراخها و لانههای فراوانی دارند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 41)

[198] - پشت به قبر معصومین ( ایستادن نیز جایز نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 39)

[199] - سجده بر کاشی و سرامیک درصورتی‌که تکههای سنگ در آن پدیدار باشد، صحیح است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 42)

[200] - البته سجده بر گیاهانی که حیوانات میخورند، جایز است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 42)

[201] - بر دستمال‌کاغذی نیز می‌توان سجده کرد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 30)

[202] - چون اگر آنجا هم بگوییم نمی‌تواند سجده کند، مشقت خیلی زیادی پیش میآید. (احکام الشریعة بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 43)

[203] - گفتن اذان و اقامه برای بچهای که هنوز به سن تکلیف نرسیده و نمازهایش را به نیت مستحب به‌جا می‌آورد، واجب نیست. و همچنین اگر وقت، تنگ بود، گفتن اذان و اقامه لازم نیست و اگر به‌اندازۀ گفتن یکی وقت داشت، اقامه را بگوید. (احکام الشریعة بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص45) و اگر کسی در قسمتی از اذان شک کرد، اگر هنوز در حال گفتن اذان بود، از همان قسمت دوباره تا آخر اذان میگوید و اگر اذانش تمام‌شده بود، به شکش اعتنا نمی‌کند؛ و حکم در اقامه نیز همین‌گونه است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 49)

[204] - البته این حکم برای زمانی است که مردی صدای او را میشنود، یا در مکانی نماز میخواند که ممکن است مردی وارد شود و صدای او را بشنود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 44)

[205] - یعنی نماز صبح، مغرب و عشا. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 44)

[206] - و همچنین اگر فردی غیر از امام جماعت، اقامه بگوید صحیح است، و امام تکبیرة‌الاحرام گفته و نماز را شروع می‌کند. حتی کسی که می‌خواهد فرادا نماز بخواند، می‌تواند به اذانی که دیگری گفته است اکتفا کند و فقط اقامه بگوید و نمازش را بخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 46)

[207] - البته این موارد، مستحب است، و اگر مؤذن صدای رسایی نداشت، و یا حتی اگر زبانش می‌گرفت و بعضی حروف را خوب تلفظ نمی‌کرد یا بعضی قواعد نحوی را رعایت نمی‌کرد، اشکالی ندارد، و اذانش صحیح است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة ص 47)

[208] - یعنی (الله‌اکبر) اول اذان را چهار بار، و سایر بخش‌ها را دو بار تکرار می‌کند. (مترجم)

[209] - طهارت داشتن هنگام اذان و اقامه، مستحب است. (احکام الشریعة بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 51) و اگر کسی نماز ظهر را بخواند و مدتی طولانی مشغول خواندن نافله و دعا و... شود، تا زمانی که جایگاه سجده خود را ترک نکرده باشد، نیاز نیست برای نماز بعدش، دوباره اذان بگوید و همان اذان که برای نماز ظهر گفته بود کافی است. (احکام الشریعة بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 50)

[210] - چون شروط امامت در او نبوده است. (مترجم)

[211] - واجبات نماز عبارت‌اند از: نیت، تکبیرة‌الاحرام، قیام، رکوع، سجود، تشهد و سلام؛ و مستحبات نماز عبارت‌اند از: دعا، قنوت، تعقیبات و... (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 52)

[212] - رکن در نماز، افعالی هستند که چه عمداً و چه سهواً و یا از روی فراموشی، کم یا زیاد شوند، نماز باطل است؛ و ارکان نماز پنج‌تا هستند: نیت، تکبیرة‌الاحرام، قیام، رکوع و دو سجده. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 52)

[213] - یعنی ابتدا باید کلمۀ (الله) و سپس کلمۀ (اکبر) را بگوید. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 56)

[214] - به‌طوری‌که صورت و سینهاش به سمت قبله باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 59)

[215] - شبیه محتضر، یعنی کف پاهایش رو به قبله باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 58)

[216] - یعنی اگر کسی نمی‌تواند و نمازش را درحالی‌که به پشت خوابیده است میخواند و در بین نماز حالش بهتر شد و تواناییاش را پیدا کرد باید به پهلو دراز بکشد یا بنشیند یا حتی اگر توانست بایستد و نماز را ایستاده ادامه دهد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 59)

[217] - یعنی بر ران پای چپ بنشیند و روی پای راست را بر کف پای چپ قرار دهد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 59)

[218] - رعایت قوانین تجوید در نماز لازم نیست و همین‌قدر که به‌گونه‌ای قرائت کند که معنا را برساند کفایت می‌کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 61)

[219] - بسم‌الله الرحمن الرحیم، قسمتی از هر سوره می‌باشد، و بسم‌الله در هر سوره، مخصوص همان سوره می‌باشد، پس قبل از اینکه بسم‌الله را بگوید باید بداند که قصد خواندن چه سوره‌ای را دارد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 62)

[220] - البته نمازش باطل نیست. و شخصی هم که در حال نماز واجب است و آیهای را میشنود که سجدۀ واجب دارد، بعد از تمام شدن نماز، سجده می‌کند. و در نماز نافله، خواندن سوره‌های عزائم، اشکالی ندارد و اگر خواند، به موضع سجده که رسید، سجده‌اش را انجام داده، برمیخیزد و قرائتش و نمازش را ادامه می‌دهد. اگر سجده در آخر سوره بود (سورۀ علق)، بعد از سجده رفتن برمی‌خیزد و بعد به رکوع می‌رود و نماز را ادامه می‌دهد؛ و همچنین اگر در نافله بود و شخص دیگری آیۀ سجدهدار خواند و او گوش داد، اگر در حال قرائت بود، به سجده رفته، برمیخیزد و نماز را ادامه می‌دهد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 63)

[221] - البته خواندن بیش از دو سوره، جایز نیست. نمازگزار می‌تواند، یک سوره را که در حال خواندن آن است، رها کند و مشغول خواندن سورۀ دیگری شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 63)

[222] - البته اگر شخصی به خاطر جهل یا فراموشی، درجایی که باید نماز را به‌صورت جهر و بلند بخواند، آهسته و به‌صورت اخفات بخواند ( و بر‌عکس)، اشکالی ندارد و نیازی نیست که نماز را دوباره بخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 64)

[223] - اگر زنی نمازش را به‌صورت جهر و بلند بخواند (هرچند نباید این کار را میکرد)، اما نمازش صحیح است، چه نامحرم صدایش را بشنود و چه نشنود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 64)

[224] - مثلاً در نماز ظهر که باید حمد و سوره آهسته خوانده شود، خوب است که «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» را در ابتدای آن‌ها، بلند و به‌صورت جهر بخوانیم. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 65)

[225] - هفت موضع: در رکعت اولِ نمازهای نافلۀ ظهر و مغرب، نافلههای شب، نافله صبح، نماز واجب صبح، در رکعت اول از شش رکعت نماز مستحبی که قبل از احرام میخوانند و در رکعت اول از دو رکعت نماز طواف. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 65)

[226] - سوره‌هایی که دارای آیهای هستند که با خواندن یا گوش دادن به آن، سجده کردن بر شخص، واجب می‌شود. (مترجم)

[227] - در نماز کسوف و آیات، در هر رکعت، چند بار رکوع انجام می‌شود، که توضیحش در مبحث نماز آیات خواهد آمد. (مترجم)

[228] - توضیحش در مبحث احکام خلل در نماز خواهد آمد.(مترجم)

[229] - جایز نیست که شخص عجله کند و به‌اندازهای که ذکر رکوعش کامل شود، در رکوع ساکن نماند، اما اگر از روی غفلت این کار را کرد، رکوعش صحیح است و نیاز نیست دوباره رکوعش را به‌جا آورد، و نیازی به تکرار نماز هم نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 69)

[230] - یعنی بگوید: «سبحان ربی الاعلی و بحمده» یا «سبحان ربی الاعظم و بحمده» (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 70)

[231] - یعنی بر روی ران پای چپ بنشیند، و روی پای راستش را بر کف پای چپ قرار دهد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة ص 74)

[232] - یعنی باسن را روی زمین گذاشته و دو پای خود را درون سینه جمع کند، به‌طوری‌که زانوهایش مقابل صورتش قرار بگیرد و دو ساق و دو ران پایش، راست و عمود بر زمین باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 74)

[233] - گفتن «السلام علیک ایها النبی...، السلام علینا و علی عباد الله...» قبل از سلام، مشکلی در نماز ایجاد نمی‌کند و می‌تواند قبل از سلام، هر دعای دیگری که خواست بخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 77)

[234] - «اللهم انت الملک الحق لا اله الا انت سبحانک انی ظلمت نفسی فاغفر لی ذنبی، انه لایغفر الذنوب الا انت» (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 78)

[235] - «لبیک و سعدیک و الخیر فی یدیک و الشر لیس الیک و المهدی من هدیت لا ملجأ منک الا الیک سبحانک و حنانیک تبارکت و تعالیت سبحانک رب البیت». (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 78)

[236] - «وجهت وجهی للذی فطر السماوات و الارض عالم الغیب و الشهادة حنیفاً مسلماً و ما انا من المشرکین انَّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین لا شریک له بذلک امرت و انا من المسلمین». آنگاه اعوذبالله می‌گوید و شروع به خواندن حمد می‌کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 78)

[237] - برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه، مراجعه شود به جلد سوم کتاب متشابهات، پرسش 93. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 80)

[238] - مانند باد و خواب و بی‌هوشی. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 82)

[239] - مانند نفاس و استحاضه و مس میت. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 82)

[240] - اگر وسط نماز، کاری انجام دهد که نمی‌داند نماز را باطل می‌کند یا نه، نمی‌تواند به خاطر شک نماز را بر هم بزند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 84)

[241] - مقصود از پایان وقت ظهر، یعنی تا چند دقیقه مانده به غروب آفتاب به‌اندازۀ خواندن نماز عصر. نکته: مدت‌زمان نماز جمعه باید در حد معمول باشد، نه خیلی طولانی و خسته‌کننده، و نه خیلی کوتاه که به ارکان آن صدمه بزند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 86)

[242] - نیازی نیست کسی که جلو فرستاده می‌شود توسط همۀ جماعت انتخاب شود، بلکه اگر تعدادی به او اشاره کنند که جلو رود کافی است؛ و او نیز نماز را ادامه می‌دهد و لازم نیست از ابتدا بخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 87)

[243] - تعداد افراد نماز جمعه، با حضور بانوان نیز تکمیل می‌شود، اما با حضور کودک غیر بالغ که ممیز هم باشد، تکمیل نمی‌شود. اگر هنگام اذان ظهر، تعدادشان به پنج نفر نرسید، نماز جمعه بر آن‌ها واجب نیست و می‌توانند نماز ظهر بخوانند، البته اگر امید آمدن نفرات دیگر و تکمیل پنج نفر را دارند، صبر کردن بهتر است. اگر امام معین در آنجا حضور نداشته باشد، نماز جمعه مستحب است، اما اگر در مکانی دیگر، امام تعیین‌شده‌ای از طرف امام( وجود داشت، باید برای نماز، خود را به آنجا برسانند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 88 و 92)

[244] - مکاتب: شخصی که با مولای خود قراردادی بسته مبنی بر اینکه مبلغی را پرداخت کند و آزاد شود ولی هنوز آزادی‌اش کامل نشده است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 93)

[245] - مدبر: شخصی که مولایش به او گفته است که بعد از مرگ من آزاد میشوی. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 93)

[246] - منظور از اذان دوم روز جمعه، اذان‌گفتن بعد از خواندن خطبه‌هاست که بدعت است؛ ولی اذان‌ برای نماز عصر روز جمعه، حرام نیست. alljnahalfkheah@yahoo.com (مترجم)

[247] - مدت‌زمان بین طلوع آفتاب و اذان ظهر را سه قسمت می‌کنیم، قسمت اول زمان برآمدن خورشید است، قسمت دوم زمان ارتفاع خورشید، و قسمت سوم قبل از زوال. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 95)

[248] - ظهر و عصر، یا جمعه و عصر. (مترجم)

[249] - اگر سورۀ کافرون یا توحید را شروع کرده باشد، نمی‌تواند آن را رها کرده و به‌جای آن، جمعه یا منافقون را بخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 95)

[250] - مثلاً به حق ایمان نداشته باشد، یا.... (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 96)

[251] - نیت فرادا دارد ولی حرکاتش را هم‌زمان با امام انجام می‌دهد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 96)

[252] - حضور امام معصوم یا نمایندۀ او، حداقل تعداد پنج نفر، جماعت خواندن، دو خطبه، مسافت بین دو نماز بیشتر از پنج و نیم کیلومتر. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 96)

[253] - یعنی در قنوت، دعاهایی که از اهل‌بیت( وارد شده، بخواند (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 98)

[254] - در مکه، بهتر است در مسجدالحرام خوانده شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 97)

[255] - چون همان‌طور که بیان شد مستحب است که نماز عید در صحرا خوانده شود. (مترجم)

[256] - زمانش از ابتدای شروع آیت و حادثه تا پایان آن است و اگر وقت نشود، نماز واجب نخواهد بود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 100)

[257] - قبل از رکوع دوم و چهارم در رکعت اول و قبل از رکوع ششم و هشتم و دهم در رکعت دوم. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 103)

[258] - کسانی که در خواندن نماز بر میت اولویت دارند. (مترجم)

[259] - عدالت، ایمان، پاکی تولد، بلوغ، عقل، مرد بودن درصورتی‌که بین مأمومین، مردی وجود داشته باشد و.... (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 81)

[260] - یعنی تکبیرهای باقیمانده را بدون خواندن دعا، پشت سر هم می‌گوید. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء اول، طهارت: ص 84)

[261] - افراد غیرمسلمان، مانند یهودی و مسیحی که در حکومت اسلامی زندگی می‌کنند و به حکومت اسلامی متعهدند. (مترجم)

[262] - یعنی سمت راست ردا را بر روی شانه چپ و سمت چپ را بر روی راست بیندازد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 105)

[263] - امام صادق( خطاب به یکی از اصحابش که سؤال پرسیده بود که اگر برای من امری رخ داد و کسی را برای مشورت کردن نیافتم چه کنم، فرمود: «با پروردگارت مشورت کن. پرسید: چگونه؟ حضرت فرمودند: حاجتت را در نظر بگیر، سپس در دو برگه «بله» و «خیر» را بنویس و آن دو را در دو گلولۀ گلی قرار بده، سپس دو رکعت نماز بخوان و آن‌ها را زیر سجاده‌ات بگذار و بگو: «یا الله انی أُشاورک فی امری هذا و انت خیر مُستَشار و مُشیر فأَشِر عَلَیَّ بما فیه صلاح و حسن عاقبة»، سپس دستت را داخل کن اگر در آن «بله» بود انجام بده و اگر «نه» ترک کن». کافی: ج 3، ص 473، ح 8 (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 105)

[264] - امام صادق( فرمودند: «اگر حاجتی داشتی دو رکعت نماز بخوان و بر محمد و آل محمد صلوات بفرست و حاجتت را بخواه تا خداوند به تو عطا کند». (کافی: ج 3، ص 479، ح 10) (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 106)

[265] - امام صادق( فرمود: «هنگامی‌که خداوند به تو نعمتی داد، دو رکعت نماز بخوان: در رکعت اول بعد از حمد، توحید و در رکعت دوم کافرون و در رکوع و سجدۀ رکعت اول «الحمد لله شکرا شکرا و حمدا» و در رکوع و سجدۀ رکعت دوم «الحمد لله الذی استجاب دعائی و اعطانی مسألتی» را بخوان». (کافی: ج 3، ص 481) (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 106)

[266] - دو رکعت مانند نماز صبح. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 106)

[267] - یعنی در شب نوزدهم، بیست رکعت و در شب بیست‌و‌یکم و بیست‌و‌سوم، سی رکعت را نخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة ص: 107)

[268] - 20+30+30 که آن را نخوانده است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 107)

[269] - سبحان الله والحمد لله ولا إله الله و الله أکبر. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 107)

[270] - دو رکعت است که در هر رکعت بعد از حمد، توحید و قدر و آیت‌الکرسی هرکدام ده بار خوانده می‌شود و دعای بعد از آن در کتب ادعیه موجود است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 108)

[271] - چهار رکعت است که در هر رکعت بعد از حمد، صد بار توحید بخواند و وقت آن بعد از عشای آخر (نیمه‌شب) تا فجر اول است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 108)

[272] - دوازده رکعت است که در هر رکعت بعد از حمد، ناس، فلق و توحید، چهار بار خوانده می‌شود، سپس دعایی که در کتب ادعیه نقل شده است را میخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 108)

[273] - مانند طهارت و رو به قبله بودن. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 109)

[274] - مانند قرائت و سجده. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 109)

[275] - مانند صحیح انجام ندادن سجده. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 109)

[276] - یعنی تا قبل از اینکه وارد رکن بعدی شود، فرصت دارد تا خللی که پیش آمده است را جبران کند، اما اگر وارد رکن بعدی شد، باید نماز را دوباره بخواند؛ مثلاً قیامش صحیح نیست و تا پیش از نیت فرصت دارد قیامش را تصحیح کند، یا مثلاً در دو سجده‌اش خلل ایجاد شده، که تا قبل از رکوع بعدی می‌تواند آن را جبران کنند وگرنه باید نماز را دوباره بخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 110)

[277] - حمد و سورۀ رکعت اول و دوم ظهر و عصر باید آهسته «با اخفات» و صبح و مغرب و عشاء باید بلند «همراه با جهر» خوانده شود. (مترجم)

[278] - در همۀ این امور نماز صحیح است، و نیاز به تدارک و جبران عمل نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 112)

[279] - مانند هنگامی‌که در تکبیرة‌الاحرام شک کند، قبل از این‌که قرائت را شروع کرده باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب، جزء دوم، صلاة: ص 113)

[280] - احکام الشریعه بین السائل و المجیب، جزء دوم، صلاة: ص ۱۱۳، انتهای صفحه.

[281] - بعد از آن یک رکعت نماز ایستاده یا دو رکعت نماز نشسته بخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 114)

[282] - مانند هنگامی‌که در تشهد رکعت چهارم شک می‌کند که چهار رکعت خوانده است یا پنج رکعت (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 114)

[283] - قبل از رکوع شک کند که این رکعت، رکعت چهارم نماز است یا پنجم (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 114)

[284] - وقتی‌که در نماز چهار رکعتی، با یقین به انجام دو رکعت اول شک کرده (بنا را بر کمتر گذاشته و پس از تکمیل نماز، دو سجدۀ سهو به‌جا می‌آورد)؛ و کسی که یک سجده یا تشهد را فراموش کند و بعد از رکوع به یاد آورد (قضایش را انجام داده، دو سجدۀ سهو به‌جا می‌آورد)؛ کسی که دو سجده از دو رکعت متفاوت را فراموش کرده (دو سجدۀ قضا انجام می‌دهد و دو سجدۀ سهو به‌جا می‌آورد)؛ کسی که در تعداد رکوع‌های نماز آیات شک کرده (بنا را بر کمتر گذاشته، دو سجدۀ سهو به جا می‌آورد). (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 116)

[285] - اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله، اللهم صل علی محمد و آل محمد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 117)

[286] - یعنی با وجود آن، قضای نماز واجب نیست. (مترجم)

[287] - شخصی که کافر متولد شود. (مترجم)

[288] - در بخش قضای نماز، سؤال دوم از کتاب احکام الشریعه بین السائل و المجیب آمده است که ترک نماز به‌صورت سهوی و یا عمدی. (مترجم)

[289] - زیرا این نمازها قضا ندارند و در صورت قضا شدن نماز جمعه، نماز ظهر قضا می‌گردد. (مترجم)

[290] - قضای نماز مریض: اگر بیماری او به‌گونه‌ای است که وجوب نماز را درک می‌کند، نماز بر او واجب است و هر‌طور که می‌تواند، باید بخواند، ولی اگر بیماری‌اش به‌گونه‌ای است که قوۀ ادراک ندارد، حکم مجنون و بی‌هوش را دارد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 119)

[291] - مثلاً اگر نماز صبح همان روز قضا شده باید قبل از نماز ظهر آن را بخواند و اگر نماز صبح روز دیگری قضا شده باشد لازم نیست قبل از نماز ظهر حاضر بخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 120)

[292] - مثلاً روزی نماز ظهر و عصرش قضا شده است و می‌خواهد قضای آن را به‌جا آورد، ابتدا باید قضای ظهر و سپس عصر را بخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 120)

[293] - مثلاً نماز عشای روزهای قبلش قضا شده است و قصد خواندن نماز ظهر حاضرش را دارد. در این مثال صحت نماز ظهر متوقف بر خواندن نماز عشا نیست. ولی اگر نماز صبح همان روز قضا شده باشد باید ابتدا نماز صبح را قضا کند و سپس نماز ظهر را ادا کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 120)

[294] - یعنی نمی‌شود نیت نماز مستحبی را به واجب برگرداند. بلکه نماز نافله را تمام کرده سپس قضای نماز را به‌جا می‌آورد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 121)

[295] - چند نکته متفرقه دربارۀ نماز قضا: اگر کسی نماز را با این عقیده که واجب نیست، عمداً ترک کند، اگر مسلما‌ن‌زاده باشد کشته می‌شود و اگر از کفر به اسلام آمده باشد توبه داده می‌شود. اگر امتناع کرد کشته می‌شود، اما اگر برای نماز نخواندنش شبهه‌ای که احتمالش باشد را ادعا کند، دیگر حد در مورد او اجرا نمی‌شود؛ اما اگر نماز را ترک کند ولی نه با عقیدۀ واجب نبودن آن، مورد تعزیر و تأدیب قرار میگیرد و اگر دوباره تکرار شود دوباره تعزیر می‌شود و اگر برای بار سوم ترک کند باز تعزیر می‌شود و اگر برای بار چهارم ترک کند کشته می‌شود. الف: حکم نماز استیجاری: اجرت‌گرفتن در مقابل نمازخواندن به نیابت از میت جایز نیست و نماز باطل است؛ چون نیت نزدیکی به خدا در آن وجود ندارد، زیرا اگر اجرت نبود به نیابت از میت نماز نمی‌خواند، پس نمازش برای نزدیکی به مال است نه به خداوند سبحان. اگر کسی در مقابل نمازخواندن برای میت پول گرفته است، نماز و پولی که دریافت کرده است باطل می‌باشد و اگر نمی‌دانسته که این بدعت است گناهی بر او نیست؛ ولی آنچه در مقابل نمازخواندن برای اموات (مؤمنینی که به حجت خدا ایمان داشته‌اند یا حالشان مجهول بوده است) دریافت کرده است باید بازگرداند، مگر اینکه فقیر بوده باشد که به‌عنوان صدقه از طرف میت محسوب می‌شود و اگر بازنگردانده باشد می‌تواند آن را به مبلغی که ذکر شد (به ازای هر روز یک مد طعام) از طرف میت صدقه بدهد. می‌تواند دوباره آن نمازها را قضا کند ولی این بار با قصد قربت نه برای پول. ب: برای قضا کردن نماز می‌توان در شب بیست‌و‌سوم ماه رمضان، نماز قضا را به‌جا آورد، زیرا هر رکعت نماز قضا در این شب برابر هزار ماه است؛ پس اگر کسی چندین سال نماز قضا داشته باشد می‌تواند به‌جای همۀ آن‌ها در این شب یک شبانه‌روز نماز قضا بخواند. ج: نماز قضای پدر و مادر به عهدۀ فرزند پسر بزرگتر است؛ پس اگر میت، چنین فرزندی نداشت یا نمی‌توانست بخواند اگر کسی بود که بدون درخواست چیزی برایش نماز بخواند (مانند سایر فرزندان یا بستگانش) می‌خواند و اگر نبود در مقابل هر شبانه‌روز نماز قضا یک مد طعام صدقه می‌دهد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 122)

[296] - یعنی یک صبح، یک مغرب و همچنین یک چهار‌رکعتی به نیت ما فی الذمه بخواند و همین ترتیب را ادامه دهد تا وقتی به اطمینان برسد که نماز قضایی بر گردنش نمانده است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 121)

[297] - مثلاً می‌داند نماز صبحش قضا شده است ولی تعداد آن را نمی‌داند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 121)

[298] - اگر شرایط وجوب نماز فطر و قربان مهیا نشود واجب نیستند. (مترجم)

[299] - حایل یا مانعی که وجود آن مانع نماز جماعت نیست، حایلی است که مانع برقراری اتصال نباشد و از شنیده شدن صدای امام یا مکبّر جلوگیری نکند، مانند پارچه یا دیواری که از چوب نازک و... باشد، نه مانند دیوار ضخیم که مانع برقراری اتصال می‌شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 125)

[300] - مثلاً کسی که در صف سوم ایستاده است فاصلهاش با امام بیش از یک متر می‌باشد ولی اتصالش با صف‌های جلو برقرار است. (مترجم)

[301] - نمازی که واجب است حمد و سوره بلند خوانده شود، نماز صبح و مغرب و عشا. (مترجم)

[302] - زیرا نماز او فراداست نه جماعت. (مترجم)

[303] - هنگامی‌که شخص نمازش را فرادا بخواند سپس جمعیتی حاضر شوند تا با آنان نماز جماعت بخواند مستحب است نمازش را دوباره بخواند و با اینکه نمازش مستحب است ولی می‌تواند به امامی که نمازش واجب است و به‌عکس اقتدا کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 128)

[304] - بعد از «اشهد ان المهدی و المهدیین من ولده حجج الله». (مترجم)

[305] - کسی که نمی‌تواند بخواند و بنویسد و قرآن را صحیح بخواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 129)

[306] - کسی که مرد یا زن‌بودنش قابل‌تشخیص نباشد یا تشخیصش مشکل باشد. (مترجم)

[307] - مانند کسی که نمی‌تواند تلفظ حرف "ر" یا "ع" را صحیح ادا کند (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 130)

[308] - امام جماعتی که همیشه در آن مسجد نماز می‌خواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 130)

[309] - کسی که امام او را امیر قرار داده باشد (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 130)

[310] - می‌توانند فرادا نماز را به اتمام برسانند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة ص 130)

[311] - امامت کسی که گناهی مرتکب شده که باید حد بر او جاری شود ولی بر او حد جاری نشده باشد و او از گناهش توبه کرده باشد صحیح است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 131)

[312] - اعرابی در این زمان یعنی کسانی که دنبال دنیا هستند و در امر دین اهتمام کمی دارند؛ و مهاجرین افرادی هستند که جان و مال و توانشان را در راه یاری دین و بالا بردن کلمه الله فدا کرده‌اند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 132)

[313] - اگر امام در نمازش دچار اشتباه شود و سوره را نخوانَد و وارد رکوع شود بر مأمومین واجب است از امام تبعیت کنند و همراه او به رکوع بروند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة ص 135)

[314] - اگر امام جماعت، امام معصوم باشد، نماز جماعت پشت سر او واجب نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 133)

[315] - لازم به ذکر است هنگامی‌که مأموم به دلیل تبعیت از امام در تشهد مینشیند نشستن او تفاوتی ندارد و نیازی نیست به حالت نیم‌خیز بنشیند (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 134)

[316] - سجده‌ای که همراه امام انجام داده جزو رکعت اول او حساب نمی‌شود و پس از اینکه ایستاد نمازش را از رکعت اول بدون نیاز به تکبیر دوباره، می‌خواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 134)

[317] - تا مطمئن شود که خالی از نجاست و سایر کثافات است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 135)

[318] - مانند دعایی که حضرت زهرا( از رسول الله( فرمودند که آن حضرت هنگام ورود به مسجد این دعا: «بسم‌الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و اغفرلی ذنوبی و افتح لی ابواب رحمتک» و هنگام خروج این دعا را می‌خواندند: «بسم الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و اغفرلی ذنوبی و افتح لی ابواب فضلک». مستدرک الوسائل: ج 3، ص 394 (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 135)

[319] - یعنی اینکه همسایههای مسجد حق ندارند از داخل خانۀ خود دری به مسجد باز کنند. (مترجم)

[320] - یعنی از یک در وارد و از در دیگر خارج شوند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 137)

[321] - یعنی نماز ترس، مانند میدان جنگ بین حق و باطل. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 139)

[322] - نماز در حالت ترس شدید، مانند زمانی که در میدان جنگ درگیری شدید و رو در رو ایجاد شده است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 139)

[323] - به این صورت که گروه اول رکعت دوم نمازشان را فرادا میخوانند و قبل از امام سلام می‌دهند، و گروه دوم نیز رکعت دومشان را فرادا خوانده تا به تشهد و سلام امام برسند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 140)

[324] - یعنی در بین راه قصد توقف ده‌روزه نداشته باشد یا از وطن یا مکانی که در حکم وطنش است عبور نکند. (مترجم)

[325] - اما محلی که شخص مدت زیادی در آن زندگی کرده ولی مالک آن نبوده است مانند کسی که چندین سال در مکانی مستأجر بوده است و یا محل سکونتش را فروخته و هجرت کرده است دیگر آن مکان وطن او نیست. اگر در بین سفرش از آنجا عبور کند سفرش قطع نمی‌شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 147)

[326] - و سفر کوتاه مانند سفر برای زیارت و... دراین‌بین اشکالی وارد نمی‌کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 147)

[327] - با وجود تمام این شرایط، آن محل وطن او محسوب می‌شود، هرچند که از آن مکان هجرت کند؛ البته اگر در مکانی ساکن باشد، تا زمانی که در آنجاست نمازش تمام است، گرچه مستأجر باشد و ملکی نداشته باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 147)

[328] - کمترین مدتی که با وجود آن نماز را باید تمام بخواند شش ماه است یعنی این وضعیت او که در هفته چهار روز یا در ماه شانزده روز را سفر می‌کند بیش از شش ماه ادامه یابد. از زمانی که بداند که این وضعیت اوست، کثیرالسفر محسوب می‌شود و نمازش تمام است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 148)

[329] - مثلاً به وطن یا مکانی که در حکم وطن است برسد. (مترجم)

[330] - اگر کسی قصد اقامت ده روز کند و در بین نماز از قصدش برگردد نمازش را شکسته می‌خواند و برعکس اگر در بین نماز قصد اقامت کند نمازش را تمام می‌خواند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء دوم، صلاة: ص 152)

[331] - یعنی دیگر نمی‌تواند نیت روزه کند. (مترجم)

[332] - یعنی شبِ قبل از شروع ماه رمضان، نیت کند که کل این ماه را برای خدا روزه میگیرم. (مترجم)

[333] - فرقی نمی‌کند که قصدش برای شکستن روزه قبل از اذان ظهر بوده یا بعد از اذان ظهر (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 10)

[334] - یعنی فروبردن کل بدن و سر داخل آب (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 11)

[335] - اگر می‌داند در محیطی غبارآلود، بدون قصد، غبار به حلقش راه مییابد، لازم نیست از ماسک استفاده کند اگرچه بهتر است چنین کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 12)

[336] - و غسل‌کردن فوری هم لازم نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 13)

[337] - واردکردن مایعات در آلت مرد یا مهبل زن برای معالجه بعضی بیماریها روزه را باطل نمی‌کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 14)

[338] - مسواک زدن با خمیردندان برای روزه‌دار مخصوصاً اگر به دلیل بیماریای در دندانهایش به آن عادت کرده باشد، جایز است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 15)

[339] - مسئلۀ پنجم در همین قسمت. (مترجم)

[340] - مسئلۀ ششم در همین قسمت. (مترجم)

[341] - یعنی از سه روز اعتکاف دو روز آن گذشته باشد که در این صورت روزۀ روز سوم، بر معتکف واجب است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 17)

[342] - قیمت بنده را هم امام تعیین می‌کند (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 18)

[343] - منظور یکی از سه کفارۀ افطار عمدی روزۀ رمضان است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 18)

[344] - مثل آمپولهای غیر تقویتی که در عضله یا رگ میزنند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 14)

[345] - حتی اگر بعداً قادر به روزه‌گرفتن شد، لازم نیست زیرا کفاره‌اش را انجام داده است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 26)

[346] - نوعی گیاه دارویی تلخ است که با سرمه مخلوط می‌کنند و برای بعضی بیماری‌های چشم مفید است (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 26)

[347] - شتری که در حج به‌عنوان کفاره قربانی میکنند. (مترجم)

[348] - مثل کسی که قصد اقامت ده‌روزه درجایی می‌کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 31) نکته: اگر مسافر با علم بر اینکه روزه‌اش درست نیست، عمداً روزه بگیرد، مرتکب گناه شده، زیرا با حکم خدا عمداً مخالفت کرده است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 57)

[349] - پخش خبر دیدن ماه در میان مردم به این‌گونه است که چندین نفر (چه مؤمن و چه غیر مؤمن) خودشان ببینند و شهادت دهند، به‌گونه‌ای که اطمینان حاصل شود که تبانی بر کذب نکردهاند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 37)

[350] - یا در ایران مثل قم و تهران. (مترجم)

[351] - البته به این صورت که یک مرد و دو زن شهادت دهند، نه این‌که دو زن به‌تنهایی و یا چهار زن شهادت دهند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 36)

[352] - به این صورت که همیشه ماه شعبان را ناقص و ماه رمضان را کامل بدانیم. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 37)

[353] - در زمان حضور امام عادل و حکم کردن ایشان به اول ماه قمری، اول ماه در تمام کشورهای دنیا ثابت می‌گردد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 38)

[354] - البته اگر ماه رؤیت شود ممکن است دو ماه بیست‌و‌نه روزی پشت سر هم بیاید. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 39)

[355] - یعنی اگر قبل از اذان ظهر رسید و چیزی نخورده بود باید روزه بگیرد ولی اگر چیزی خورده بود و یا بعد از اذان ظهر رسید، روزه بر او واجب نیست ولی مستحب است تا غروب امساک کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 42)

[356] - کسی که وسیلۀ نقلیهاش را کرایه می‌دهد و خود نیز به‌عنوان راننده، همراه آن است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 42)

[357] - مانند کسی که ماه رمضان مریض شده و تا رمضان سال آینده بیماری‌اش ادامه یافته است که در این صورت به ازای هر روز، یک مد طعام می‌دهد و قضا از او برداشته می‌شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 44)

[358] - وقتی کسی به همسر خود اعلام کند که پشت تو مثل پشت محارم (مادر/ خواهر/ برادر/ پدر و...) من است؛ و عهد میکنم که دیگر با تو هم‌بستر نشوم. (مترجم)

[359] - کفاره‌اش مخیر بین یک شتر یا یک گاو و یا یک گوسفند است و اگر تنگدست بود، مخیر است بین یک گوسفند و یا سه روز روزه، یکی را انتخاب کند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 49)

[360] - یعنی نمی‌تواند بگوید یک ماه و یک روز روزه گرفته‌ام و دیگر ادامه ندهد؛ بلکه باید حداقل ماه شوال به‌علاوۀ دو روز از ماه ذی‌قعده را روزه بگیرد تا یک ماه و یک روزش کامل شود، زیرا روز اول شوال عید فطر است و یک ماهش کامل نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 52)

[361] - باید ماه ذی‌حجه را به‌علاوۀ دو روز از ماه قبل یا بعدش روزه بگیرد، زیرا عید قربان که در ذی‌حجه قرار دارد روزه‌گرفتن حرام است و یک ماهش کامل نمی‌شود. (مترجم)

[362] - تا مطمئن شود که روزه‌اش در روز عید قربان واقع نشده است و مرتکب حرام نمی‌گردد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 53)

[363] - ولی اگر قبل از اذان ظهر برسد و روزه‌اش را هم باطل نکرده باشد، روزۀ آن روز را می‌گیرد و صحیح است. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 54)

[364] - یعنی اگر بدون اذن مولایش یا درحالی‌که مولایش نهی کرده است، روزه بگیرد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 56)

[365] - مثلاً روزۀ بدل از قربانی در حج یا روزۀ نذرِ مشروط به سفر. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 56)

[366] - علاوه بر این‌که باید قضا کند، کار حرامی نیز مرتکب شده است زیرا عمداً با حکم خدا مخالفت کرده که این یا از روی سبک شمردن دین خدا و یا خلیفۀ اوست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 57)

[367] - سفرشان از در وطن ماندنشان بیشتر است. ر.ک: نماز مسافر (مترجم)

[368] - یعنی خوابیده و تا بعد از اذان ظهر روز بعد بیدار نشده باشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 58)

[369] - که عبارت‌اند از: نیت، روزه‌گرفتن، زمان، مکان، اذن و اجازه و باقی‌ماندن در مسجد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 60)

[370] - لفظی: در نذرش به زبان آورد، معنوی: مانند این‌که بگوید از فردا تا آخر ماه اعتکاف میکنم. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 62)

[371] - مثلاً کسی که نذر کرده است پنج روز معتکف باشد، اگر لفظاً شرط کرده بود که پشت سر هم باشد، حتماً باید تا آخر پنج روز در اعتکاف بماند، اما اگر تتابع و پشت سر هم بودن را شرط نکرده باشد، می‌تواند سه روز معتکف شود و بیرون برود و بعداً دو روز دیگر را به‌جا آورد، که البته در این صورت باید روز چهارم و پنجم را که جداگانه به‌جا آورد، یک روز نیز به آن‌ها بیفزاید، چون اعتکاف کمتر از سه روز نمی‌شود، ولی اگر پشت سر هم همۀ پنج روز را به‌جا آورد، نیاز نیست روز ششم را معتکف بماند. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 62)

[372] - اما اگر دو روز از اعتکاف را انجام داده بود و روز سوم بر او واجب شده بود، و یا به خاطر نذر یا شبیه آن، اعتکاف بر او واجب شده بود، فرد صاحب ولایت، نمی‌تواند مانع اعتکاف او شود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 63)

[373] - مثلاً مالک گفته، یک هفته در اختیار خودت باش و یک هفته در خدمت من. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 63)

[374] - یعنی بنده‌ای بدون اذن مولایش روزۀ اعتکاف گرفته بوده و درحالی‌که دو روز گذشته، از طرف اربابش آزاد می‌شود؛ که در این صورت اعتکاف را ادامه نمی‌دهد، اما اگر با اذن مولایش اعتکاف کرده بوده، چون اعتکافش صحیح بوده و دو روز هم گذشته است، باید روز سوم را هم به‌جا آورد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 63)

[375] - اگر اعتکاف مستحب را در روز سوم برهم بزند، قضا ندارد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 64)

[376] - البته نباید خروجش در یک بار به‌صورت پیوسته، بیست‌وچهار ساعت یا بیشتر طول بکشد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 65)

[377] - حاجتی که ضروری باشد، مثل رفتن نزد طبیب، یا آوردنِ غذا و چیزهایی که به آن‌ها نیاز دارد، یا.... (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 64)

[378] - مقصود این است که در راه، جایی ننشیند یا با حالت تفریحی و از زیر سایه و در راحتی حرکت نکند، اما اگر برای عیادت بیمار، یا انجام کارهای ضروری دیگر لازم بود زیر سایه برود یا بنشیند، اشکالی ندارد؛ فقط به مقدار ضرورت اکتفا کند و سریعتر به محل اعتکافش بازگردد. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 65)

[379] - یعنی قید نکرده که فقط یک روز اعتکاف کند، بلکه یک روز را به نیت کاری نذر کرده، و برای اینکه بتواند یک روز اعتکاف صحیح به‌جا آورد، باید دو روز دیگر هم به آن اضافه کند، چون اعتکاف کمتر از سه روز، صحیح نیست. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 66)

[380] - یعنی بخواهد کاری کند که از او منی خارج شود، چه با وسیلۀ حرام، مثل دست، و چه با وسیلۀ حلال، مثل بدن همسرش. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 68)

[381] - کارهایی غیر از خریدوفروش، مثل تسویه‌حساب کارها و گفت‌و‌گو با تجار و.... (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 68)

[382] - کارهایی مانند اجرای احادیث و شعر و قرائت و تألیف و.... (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 68)

[383] - کفارۀ بر هم‌زدن اعتکاف، مانند کفارۀ افطار عمدی در ماه رمضان است، یعنی آزاد کردن بنده یا دو ماه روزه گرفتن پیاپی یا اطعام شصت فقیر. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 69)

[384] - زیرا بر زنی که طلاق رجعی داده شده است، واجب است که در خانه‌اش بماند و از خانه خارج نشود. (احکام الشریعه بین السائل و المجیب جزء سوم، صوم: ص 70)