انتشارات انصار امام مهدى (ع) عدد (75)
صرخی در بیابانی دور دست
نویسنده: شيخ ناظم عقيلى
چاپ اول
1435 هـ.ق - 2014 م
نیمه اول سال 1393 هجرى شمسى
جهت اطلاعات بيشتر در مورد دعوت مبارک سيد احمد الحسن(ع)
لطفاً از وبسايت ما بازديد فرماييد:
http://almahdyoon.co
http://almahdyoon.co/ir
-اهداء:
به مولا و سرورم و فرزند مولا و سروم...
به مظلوم، ستمکشيده و صاحب حق غصب شده...
به بقية آل محمد و انتقامگيرندهی خونشان...
به اولين مؤمنين و اولين مهديين...
به سيد احمد الحسن وصی و فرستادهی امام مهدی (ع) و يمانی موعود...
اين سطرهای اندک را تقديم میکنم، باشد که از من بپذيرند و کفارهی گناهان و قصورم در نصرت مقدس حضرتش باشد و از خداوند مسئلت دارم که مرا بـسان سنگی در دست خويش قرار دهد و با آن بر سر هر مخرّب دين محمد و آل محمد (ع) بکوبد که او شنوای اجابت کننده است.
و الحمد لله رب العالمين ، و صلی الله علی محمد و آل محمد الأئمة و المهديين و سلم تسليما
مرکز اعلامی تابع صرخی اعلام کرده که صرخی پاسخی در ردّ سيد احمد الحسن نوشته و قسمتی از آن را در خود مرکز منتشر کردهاند لذا آن پاسخگوئی را خواندم و آن را در نهايت سفاهت و جهل و نادانی و توهم ديدم و نمیدانم چگونه چنين کلام رسوا وگزافهای از کسی که به صاحب عقل و درايت توصيف شده، خارج شده ولی اين حال کسانیست که با سيد احمد الحسن به جدال بر میخيزند، اولين کار که خدا با آنها میکند اين است که عقولشان را میربايد و زبان آنان به گزافهگوئی و سفاهت باز شده و خود را رسوا میکنند و مضحکهی خاص و عام میگردند!!
از علی بن ابيطالب (ع) در مورد کشتهشدگان با شمشيرش بدون اينکه ضربهاش شديد باشد، فرمودند: (ما بارزني أحد إلا وأعانني علی نفسه)، (به هيچ کس [در کارزار] بر نخوردم، مگر او مرا به زبان خود ياری و کمک مینمود).(
[1]) دشمنان سيد احمد الحسن نيز چنين هستند کسی پاسخگوی او نبود جز اينکه به سبب جهل و سفاهت دشمنش، بر حقانيّتش افزود!!
و در باب آنچه صرخی نگاشته نيز توضيحات شايستهای قرار خواهم داد و کلام به صورت وقفه استمرار میيابد.
-توقف اول:
صرخی گويد: (به راستی که مدعی دروغگوی عصمت، متصدی مردان و زنان مؤمن برگزيده شده، لذا با او در همه چيز تحدی کنيد و تمام ادعاهايش را باطل کنيد تا جائیکه هزاران فايل در خصوص ردّ کامل علمی و قاطع و حجج بالغه، ثبت کرده، نوشتند و منتشر کردند، دلايلی که ادعاهای اين مدعی دروغگوی عصمت و سفاهتهايش را برای هميشه خاتمه داد). پايان
پاسخ: صرخی طبق عادتی که دارد به جهل مرکب توصيف شده، او چيزی جز خودش را نمیبيند بلکه واقعاً سرش به عقب برگشته که جهل را حجت و دليل میبيند و جهل و توهم و سفاهت علمی را دليل و حجت میبيند!!!
کدام تصدی، کدام مؤمنين، کدام برگزيدگان ای صرخی، تو اين جاهلان و نادانان را برگزيدگان میدانی؟!! ... به خدا عجيب است... هرچند در صورتی که تو رهبر و زعيم آنها هستی، جای تعجبی نيست... به راستی که سفاهتت و رذايل اخلاقيّت را هچون آتش بر علم، ثابت کردی!! آيا دشنامی و بدگوئی، سفاهت، فحاشی، هتک حرمت و هر رذالت اخلاقی ديگر را دليل و حجت قاطع میدانی؟!! کجاست آن ردّتان؟ و با شما در قعر اتاقتان و مرکزتان يا فضای شيطانی، مناظره کرديم و جهل و نادانی و سفاهت و ياوهگوئيتان در مورد دين و اخلاق بلکه در مورد انسانيّت را ثابت کرديم با دليل و حجت قطعی از قرآن و سنّت مطهر محمد و آل محمد (ع) با شما روبه رو شديم و چيزی جز جهل و نادانی و سفاهت و پستی و تحسنها و اجتهادات توهمی که خدا هيچ دليلی برای آنها نازل نکرده، از شما چيز ديگری نشنيدهايم و در پايان به بلوکه کردن مکرر عضويتمان در تالارهای گفتمان و حذف مهمترين مناظرهها که در آنها رسوا شدهايد، بسنده کرديد و عريانی جهلتان همچون خورشيد در يک چهارم روز روشن گشت و رسوائی اخلاق پستتان را نشان داديد و قاصی و دانی و حتی زنان خانهنشين هم شما را به زمين گذارده و اين متن صريح زنی از موالی شماست که در مورد مرکز اعلاميتان، شما را رسوا کرده و در مقام احتجاج میگويد:
(رسيدگی شود، رسيدگی شود، رسيدگی شود، آيا تالارهای مرکز اعلامی مبارک ما، در اين مدت تنها به مردان اختصاص يافته يا به مردان و زنان و اگر برای هر دو است، آيا انسان عاقل و غيوری راضی میشود که زنان مؤمن وارد شوند و شاهد نگاشتهای موجود در تالارها و پيام کوتاه باشند. ای مديريت ای مسؤلان سايت کجائيد. ما رأی خود را بر شما مفروض نمیکنيم اما همانطور که میگوئيد مشارکتها به نمايندگی از دو طرف میباشد و ما نمايندهی نظرات خود در اين باره هستيم تا مسؤلين آنها را خوانده و نظر دهند لذا اگر مشارکت ما دارای ابعاد صحيح بوده، پس ما را تأييد کنند و اگر اشتباه و خطا کردهايم، ما را راهنمائی و ارشاد کنند و اگر مصلحت و ياری منحصر به اين اسلوب و رفتار است، موردی نيست میتوانيم در وقت ديگر مراجعه کنيم ... منتظر پاسخگوئی هستم. يکی از مؤمنين).پايان
ای صرخی، اتباع خود را گرفتار چه انحطاط و سفاهت کردهای؟!!
و از مهمترين مناظرههائی که در مرکز اعلامی خود حذف کردهايد، مناظره پيرامون وصيّت رسول الله ( در شب وفات است که سيد احمد الحسن (ع) با آن احتجاج کرده و آن يکی از موضوعات مثبت در انجمن پاسخگوئی به شُبهات تحت عنوان (شرط و شروط در وصيّت) بود، اما بعد از آن، در مناظره با انصار امام مهدی (ع) پيرامون اين موضوع، عاجز و درمانده گشتيد، آنها را از شرکت در آن، منع کرده و موضوع را قفل کرديد تا جهل و سفاهت خود را بپوشانيد اما الحمدلله قبل از اينکه موضوع را حذف کنيد، ما آن را نزد خود ثبت شده و محفوظ داشتهايم و متن آن در تالار گفتمان انصار امام مهدی (ع) منتشر شد و هرگز پاسخهای شما را حذف نکرديم در حالیکه شما بعد از حذف موضوع به حذف پاسخهای ما اقدام کرده و فقط پاسخهايتان را در دنبالهی آن درج کرديد!!!
و اين آشکارترين دليل بر يقينتان در شکست و ناکامی و سستی کلامتان در مقابل کلام میباشد که به سبب ترس از رسوائی و عار و ننگی که شما را در بر گرفته، جرأت نداريد کلام ما را در آنجا قرار دهيد و هر کس خواهان کسب اطلاعات در مورد اين مناظره است به تالار گفتمان انصار امام مهدی (ع) (www.almehdyoon.or(ع)) قسمت گفتگوی آزاد و عنوان موضوع: (مناظرهی اينترنتی بين يمانی و صرخی) مراجعه کند و رسوائی و ننگ و سفاهت صرخی و اتباعش را تماشا کند!!!
و تو به فزونی پاسخهای سخيف پیروانت که هزاران پاسخ بوده، مباهات میکنی در حقيقت تو همهی مقالاتی که در تالار نوشته میشوند که عبارتند از سفاهت و دشنامی و ديگر رذايل اخلاقی، درحالیکه بر صفحهی نخست تالارتان نوشتهايد که موضوعها تنها به نويسندهی آن مربوط میشوند يعنی اينکه به نمايندگی از شما نيست، سپس اکنون پيش قدم شده تا آن را به خود و مراجع بدگويت نسبت دهی و اين عين رياکاری و فريب رسواکننده است و اگر به آنها پاسخ دهيم و جهل و سفاهتشان را ثابت کنيم، میگوئيد نه آنها نمايندهی ما نيستند در حالیکه ميان مردم آنها را به خود نسبت میدهيد!!!
لذا مسئله، کثرت و فزونی مقالات و پاسخها نيست ای صرخی بلکه فزونی مگسها نسبت به زنبور عسل، بسيار است آيا فزونی مگسها بهتر و پر سودتر از زنبورهای اندک است؟!!
چه بسيار است آب شور و چه اندک است آب شيرين!! و چه بسيار است سفاهت و نادانی و چه اندک است حکمت و دانش!! و چه بسيار است زاد و ولد سگها و چه اندک است زاد و ولد گوسفندان نسبت به سگها کدام يک بهتر است برکت و منفعت برخاسته از سگها يا گوسفندان؟ چه بسيار است نسبت سگها به گوسفندان!! و همانطور که شاعر میگويد:
نوشتن را رها کن تو اهلش نیستی هرچند صورتت را با مداد سیاه کنی.
بلکه مسئله دليل و حجت علمی، اخلاقی معتمد بر قرآن و سنّت مطهر است و غيره آن از لغو و ياوهگوئی چه بسيار است. لذا بر هر آنچه مطرح کرديد، با دليل و حجت واضح، پاسخ داديم و بيشتر کلامتان، سخنان مکرر و تکراری بوده که بارها به آن پاسخ داديم بلکه قبل اينکه آن را مطرح کنيد، پاسخش را داده بوديم و بيش از يک ماه و يک سال در انتشارات انصار امام مهدی (ع) نوشته شده و چند کتاب نيز در پاسخگوئی به تو و به خصوص پیروانت نگاشتيم و از پاسخ به آنها فرار کرديد و به سکوت رسوا کننده تا به امروز بسنده کرديد! و از جمله آن کتابها:
- کتاب پاسخ دندانشکن به تکذيب کننده فرستادهی امام (ع)... پاسخگوئی به شخص صرخی.
- اظهار بُطلان منکر حجيّت قرآن... پاسخ به شيخ حازم ساعدی.
- حجت وصی و اوهام مدعی ... پاسخ به شخص صرخی.
- صرخی در ميزان... پاسخ به منهاج الواضح ج1 اثر صرخی.
- تفسير آيهای از سورهی يونس... پاسخ يمانی موعود به صرخی.
بنابراين ای صرخی پيروزی ازآن کيست، ازآن صاحب کتب و پاسخهائی که هرگز به آنها جوابی داده نشده يا شکستخوردهای که در دفاع از خود يا نوشتههای خود عاجز مانده؟؟ شما را چه شده که چنين حکم میکنيد؟؟
و اينچنين ثابت میشود که گفتهی خود شما (بُطلان قضيهی ما را ثابت کرديد) و به همين سبب ما را مورد دشنام و لعنت قرار میدهيد، آن عبارتیست از مصادره واضح و آشکار؛ زيرا اين محل خلاف است و ما سستی و جهل و سفاهتتان در آنچه مطرح کردهايد را ثابت کرديم و بر هر صاحب انصاف واجب است که بخواند و مقايسه کند. ای صرخی امر تو چه عجيب است حتی در استدلال سادهترين امور هم ناتوانی و مطالب را با خصومت برگرفته از جهل و توهمت، منتشر میکنی؟!! و قومی همچون اهل شام، تابع و دنبالهرو تو شده که فرق بين شتر نر و ماده را نمیدانند ای سعد چطور شتر را به آبشخورش میبری!! و فراموش نکنی که از نوشتهها و آثار علمی خود- به زعمت- دفاع کنی به راستی که به شنهائی تبديل شدند که در يک روز طوفانی از پای در آمده و پراکنده شدند... و برخی کتابها که در پاسخ به تو نگاشتيم، سالهاست که از نگاشتن آنها میگذرد... و تو شکستخورده، حتی يک کلمه هم به آنها پاسخ ندادی!! و ما همچنان منتظريم.
-توقف دوم:
صرخی گويد: (و چيز عجيب و غريب و معجزهای که حاصل شده اين است که حتی طفل شيرخوار و پيرزن و پيرمرد بيشتر از مردان و زنان پاکدامن و برگزيده، همه در حرکت مقدس شرکت کرده و تير حق را در قلب شيطان که در دجال گمراه مدعی عصمت متجلّی شده، پرتاب کردند). پايان
پاسخ: آرام باش صرخی کدام معجزه و کدام امر عجيب و غريب؟!! از کدام حرکت مقدس سخن میگوئی؟!! به خدا قسم اگر چيزی از مقالات شما را برداشته و بر بیبند و بارترين غربی عرضه کنم، به سبب فحشايش آن را ردّ و انکار میکند!! چه رسد به شخص آراسته به عفت و کرامت اخلاقی و متدّين و هر کس باور نمیکند، خود شخصاً به مرکز اعلامی صرخی برای مدت کوتاهی برود تا با چشم خود نديدهها را ببيند و با گوش خود نشنيدهها از هتک حرمت، دشنام، فحشا، ناسزاگوئی و طعنهزنی و تعرض به غيب... را بشنود و ديگر الفاظ بسياری که اگر نقل کنم، موضع سرزنش و ملامت مردم میگردد!! و صرخی همهی اين انحطاطهای اخلاقی را رویارویی مقدس تعبير میکند!! پس صرخی به چه درجهای از رذايل رسيده که مُردار تعفن آور را به مانند بوی ريحان استشمام میکند!! چه انسان عجيبیست و عجبش پايانی ندارد و به سبب چنين نمونههائی نه راه درست و نه راه حق را میتوان يافت و بالفعل کلام رسول الله ( به حقيقت مصداق آنها در وصف آخر الزمان شده است: (... وشر من ذلک کيف بکم إذا رأيتم المعروف منکراً والمنکر معروفاً)، (... شرورتر از آن چگونهايد آن هنگام که معروف را منکر و منکر را معروف میبينيد).(
[2])
و اينان که از مردان و زنان ياد کردی بیشک فريبخوردههای مکر و نيرنگ تو هستند و آنان را گرفتار دشمنی با حق و اهلش کردهای و جهل و سفاهت خود را بر آنها تحميل کرده و نيرنگ خبيث خود را بر آنها پياده کردی... از خدا میخواهم که آنان را به راه راست خود هدايت نمايد و از گمراهی و ضلالت تو نجاتشان دهد.
اما ای صرخی مقصودت از رویارویی مقدس مردان و زنان- به زعمت- را فهميديم اما رویارویی يک طفل شير خواره را چگونه توصيف میکنی؟؟!! يا طفل شير خواره قادر به تکلّم يا استدلال يا تمايز بين عقائد و معرفت صحيح از نادرست، است در حالیکه پدر را از عمو و برادر را از پسر عمو تشخيص نمیدهد؟!!! تا به اين درجه از سفاهت و سبکشمردن عقول مردم رسيدی؟!!! آيا نمیخواهی دست از اين ياوهگوئیها برداری که سبب رسوائيت در ملأ عام شده؟!!
و میدانم که برخی کودکان در اين سن مثلاً اگر به آنها سيبی بدهی و از آن خورده و قسمتی از آن را ناقص ببيند قيامت برپا میکند و از دست خود اندخته و جيغ میکشد!! يعنی سيبی میخواهد که از آن بخورد، اما کم نشود!!! و ديگر تصرفات عجيب کودک شيرخواره در اين سن و سال، لذا تو چگونه است که میگوئی در اين نبرد علمی شرکت کردهاند؟!! اما به راستی که هر کس چيزی را دوست بدارد، آن چيز چشمانش را کور میکند. شدت حُب تو به نفست و هوای آن درصدد است که از راههای مختلف کمال را به تو نسبت دهد و به تو چنين تلقين کند که همه حتی شيرخواره از تو دفاع میکند و مهمترين چيزی که داری پيروان و مدافعان تو هستند اما چگونه از تو دفاع میکنند و با چه اسلوبی... اين در نظرت مهم نيست و ارزشی ندارد؟؟ آری، به طور مطلق تنها وسيلهی تبرر توست!! و کارت به جائی رسيده که اين جاهلان انساننما که زبانشان غير از فحش و ناسزا گوئی نمیشناسد را مؤيد به روح القدس توصيف میکنی و اينکه رفتارشان مقدس بوده و خداوند و رسولش و ائمه (ع) به آن امر کردند!!! و فرمودهی خداوند متعال در مورد امثال پيشينت نيز بر تو منطبق گرديده: ﴿وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء أَتَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾، (و چون كار زشتى كنند مىگويند پدران خود را بر آن يافتيم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعاً خدا به كار زشت فرمان نمىدهد آيا چيزى را كه نمىدانيد به خدا نسبت مىدهيد).(
[3])
اما اگر دهتای آن در مورد تو و پیروانت از غيرشان را هم بشنوی، تنها بر انکار و ردّ و ناخوشاينديت اضافه میکند!! و مانند کسی میشوی که از تنهی موجود در چشمش غافل شده و متوجه پوستهی موجود در چشم مردم شده است!!
و شايد برخیها از رفتار کنونيام با صرخی و اتباعش، خُرده بگيرند. اما میگويم: اگر يکی از شما هر آنچه من خوانده و با آن مواجه شدهام، مواجه شود، قطعاً بيش از من مبهوت و از هول و هراس آنچه از قبح ديده، خاموش میماند. آری باور کنيد اين چيزیست که صرخی از آن به عنوان رویارویی مقدس ياد میکند که عبارت است از مرُداب بدبو و متعفنی که تمام مردارها و نجاسات در آن جمع شدهاند و لاحول ولاقوة إلا بالله العلي العظيم وإنالله و إنا إليه راجعون.
-توقف سوم:
صرخی گويد: (و حتی مباهله و دعوت مکرر آن که بسيار بسيار با آن تحدی کردند و با آن زورآزمائی میکند و همه در مقابلش عاجزانه هراسان و وحشتزده ايستادند و نه از برای حقانيّتش بلکه به سبب ترس از سحر و جادوی او، همانطور که برخیها به اين معنا تصريح کرده و به آموزش او به دست بزرگترين ساحران اشاره کردند. اما انصار پرهيزگار فقط کسانی هستند که در مقابلش ايستادند و با دجال تحدی کردند و حتی در مباهله، درخواست او را اجابت کردند و با سحرش تحدی کردند و هرگز تکان نخورده و نهراسيدند و ترس را نمیشناسند مادامی که راه خدا و به سوی خدا و همه چيز به دست خدا و مشيت اوست و تنها يک مباهله نبوده بلکه دو هزار مباهله بودند و به روزها و هفتهها و ماههای طولانی انجاميد و مشخص شده که برخی انطباقش خيلی خيلی خيلی در هتک دجال، مدعی عصمت و هتک همهی حرماتش و با هر اسلوب ممکن که گويای عدم تملک و منزله و کرامتش نزد خداوند بوده، آشکار شده است؛ زيرا اگر صاحب ذرهای منزلت و کرامت میبود يعنی اگر حالش همانند حال هر انسان عادی بود و اگر فاسق بوده، به راستی که مظلوم خواهد بود و به صورت فاحش ارادهی الهی از برای مظلوميّتش ولو به صورت جزئی آشکار میشد. اما هيچ چيزی حاصل نشده بلکه برعکس مباهلهکنندگان برکت مباهله با دجال را لمس کردند؛ زيرا برائت و لعنت و مباهلهی آنها از خدا و برای خدا بود. آری نه برای سحر دجال مدعی عصمت (ابن گاطع، يمانی) و سحر بزرگان و معلومانش، هيچ تأثير و تسلّط بر قلوب پاک و نفوس ياریدهندهی فداکار و افکار حکيمانه و روشن نداشته است...). پايان
پاسخ در چند نکته:
نکتهی اول: گفتهی او: (و حتی مباهله و دعوت مکرر آن که بسيار بسيار با آن تحدی کردند و با آن زورآزمائی میکند).
میگويم: آری سيد احمد الحسن، سالها پيش برای مباهله دعوت کردند و شرط و شروطی برای آن قرار دادند و مهمترين آنها صيغه و اخلاق شرعی آن و قبول شخص مباهلهگر توسط سيد احمد الحسن است تا ثمرهی مباهله تحقق بخشد و سببی برای هدايت مردم گردد؛ و بيانی در اين خصوص صادر کرديم و تحدی با مراجع بود يا بيست شخص معروف از طلاّب حوزه حاضر گردند و نامهايشان را برايمان ذکر کنند تا مباهله با آنان را بپذيريم و مباهله بين دو طرف جاری شود و اين امریست که به سبب جهل و سفاهتتان هرگز انجام نداديد ای صرخی... و کلام در باب آن ذکر خواهد شد.
نکتهی دوم: گفتهی او: (بلکه به سبب ترس از سحر و جادوی او، همانطور که برخیها به اين معنا تصريح کرده و به آموزش او به دست بزرگترين ساحران اشاره کردند... آری نه برای سحر دجال مدعی عصمت (ابن گاطع، يمانی) و سحر بزرگان و معلومانش، هيچ تأثير و تسلّط بر قلوب پاک و نفوس ياریدهندهی فداکار افکار حکيمانه و روشن نداشته است...). پايان
میگويم: در اينجا دين و ورع و اخلاق حکم میکند صرخی تا ببينيم که او فاسق است يا خير؟ او سيد احمد الحسن را به اموری متهم کرده، مِن جمله:
1-ساحر دجال (و احمد الحسن از اين اتهام مبراست) دليلت بر اينکه سيد احمد الحسن ساحر است، چه بوده ای ورع و هوشيار يکی از نمونههای سحر و جادو را برايمان ذکر میکنی؟!!!
هرگز دليلی مبنی بر اينکه سيد احمد الحسن به سحر و جادو ممارست میکند، نداری و عدم داشتن دليل و مدرک با دروغگوئی و فاسقو ملعون بودنت در دنيا و آخرت دلالت میکند.
و خداوند میفرمايد: ﴿قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾، (بگو اگر راست مىگوييد دليل خود را بياوريد).(
[4])
لذا اگر برُهان و حجت نياوری، دروغگوئی بيش نيستی ای صرخی... چنين نيست؟!! يا میخواهيد تهمتها را بدون دليل، تصديق کنيم؟؟ اگر چنين باشد... به تو میگويم: تو دستنشانده و شريک صهيونيسم و از تابعان وهابيون نواصب و مدعی نصب علوی از روی کذب و زور هستی، تو ساحر دجالی و تو آوازهخوان و رقاص بودی و... و... الخ.
تا زمانی که تهمتزنی مجانی بوده، قضيه خيلی راحت و آسان است و با اين تهمتها میتوان يک شخص را از منصبش ساقط کرد درحالیکه مسکين نمیتواند از خود دفاع کند و دليلی را نمیطلبد؛ زيرا مسأله بیدليل بوده! آری چنين اموری صرخی را متعجب میکند!! اگر دليلی نياوری، همهی تهمتهائی که ذکر کردی بر تو غالب شده و ثابت میگردند و هر چه جواب ما بدهی دقيقاً جواب تو خواهد بود و تهمتهای بیشماری نيز هست که ممکن است به تو نسبت دهم اما اکنون رهايش میکنيم و اعتراضت جايز نيست؛ زيرا مسأله فقط رديف کردن تهمتهای بیاساس و بیدليل است، تو اينچنين میخواهی و اين امر آسانی است، اگر بدان اقرار میکنی، بر آن میافزائيم و در غير اين صورت برای ما دليل بياور.
و اما برخی از کسانی که تصريح کردند، احمد الحسن سحر و جادوگری را از ساحرين بزرگ آموخته چنين چيزی را از شبکهی عراقی يا سومری يا بغدادی شنيدهای؟!!! اين همه سفاهت و وقاحت و انحطاط چيست که تو انسان پاکدامنی را فقط به مجرد گفتههای شبکهها آن هم بدون دليل و حجت، اينچنين در معرض اتهام قرار میدهی؟!! اما اين کار از کينهتوزی و حسادتی که سينهات را پر کرده نشأت میگيرد و به جايگاهی مبدل شده که در آن شياطين و وحیدهندگان به قول غرور و زخرف ازدحام يافتهاند.
2- نسبت سيد احمد الحسن به نام (گاطع)؛ دليل تو مبنی بر اينکه گاطع نام پدر يا جدّ سيد احمد الحسن بوده، چيست، يا اين اسم تو را متعجب ساخته و به سيد احمد الحسن از روی استهزاء نسبت دادهای؟ يا اين اسم قبل از سفاهتت استفاده شده؟ آنچه مشهور بوده نامگذاری سيد به (احمد الحسن) میباشد و شخص سيد احمد الحسن نيز آن را اعلام کرد، لذا آوردن اين نام از سوی تو، مستلزم دليل و مدرک است و اگر باز هم نمیخواهي دليلی برای گفتهی خود بياوری، مسئلهای نيست من نيز به نوبهی خود اسمی برای صرخی انتخاب میکنم و آن: (محمود بن فاطس) آری مسئله خيلی آسان و راحت است مادامی که به مجرد ذکر اسامی و انواع تهمتهای بیدليل باشد!!! ای صرخی چرا به اين رفتار کودکانه و شرمآور خود که در خُور شخصی مثل تو با اين سن و سال و با اين لباس نبوده، خاتمه نمیدهی؟!! آری اين همان رفتاریست که عورت اخلاقيشان را رسوا کرده. لعنت خدا بر قوم کافرين منحرفين فاسقين.
3- اتهام تو به سيد احمد الحسن مبنی بر داشتن بزرگان و معلمين به سحر و جادو!! و در اينجا هم دين و اخلاق و ورع تو را محاکمه میکند ای صرخی! دليلت بر اين گفته چيست؟؟!!
آيا احمد الحسن چنين امری را اعلام کرده؟!!
آيا با چشم خود ديدی که از آن اشخاص مذکور، علوم سحری میآموزد؟!!!
آيا خداوند به آن تو را خبر داده يا امام مهدی (ع) يا يکی از ملائکه؟!!
آيا از احمد الحسن جادوی بزرگی مشاهده کردی و دريافتی که او از معلمان جادوگر آموزش ديده؟!!! يا چنين تهمتهائی را بر اساس نفس منحرفت رديف کردی تا بر عقول مردم بخندی و آنان را از دعوت حق با ايجاد اين موانع، دور سازی؟؟!!!
آری اين سنّت خداست و در سنّت خدا هيچ تبديل و تغييری نمیيابی، تهمتهای سحر و جنون نزديک است که هرگز از نبی يا وصی جدا نشوند، همانطور که خداوند متعال در آيات قرآنی زير حکايت میکند:
﴿كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ﴾، (بدين سان بر كسانى كه پيش از آنها بودند هيچ پيامبرى نيامد جز اينكه گفتند ساحر يا ديوانهاى است).(
[5])
﴿أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُّبِينٌ﴾، (آيا براى مردم شگفتآور است كه به مردى از خودشان وحى كرديم كه مردم را بيم ده و به كسانى كه ايمان آوردهاند مژده ده كه براى آنان نزد پروردگارشان سابقه نيك است كافران گفتند اين [مرد] قطعا افسونگرى آشكار است).(
[6])
﴿وَعَجِبُوا أَن جَاءهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ﴾، (و از اينكه هشداردهندهاى از خودشان برايشان آمده درشگفتند و كافران مى گويند اين ساحرى شياد است).(
[7])
﴿قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ﴾، ([فرعون] به سرانى كه پيرامونش بودند گفت واقعا اين ساحرى بسيار داناست).(
[8])
﴿قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى﴾، ([فرعونيان] گفتند قطعا اين دو تن ساحرند [و] مىخواهند شما را با سحر خود از سرزمينتان بيرون كنند و آيين والاى شما را براندازند).(
[9])
﴿فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ﴾، (پس [فرعون] با اركان [دولت] خود روى برتافت و گفت [اين شخص] ساحر يا ديوانهاى است).(
[10])
﴿قَالَ مُوسَى أَتقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءكُمْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلاَ يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ﴾، (موسى گفت آيا وقتى حق به سوى شما آمد مىگوييد [اين سحر است] آيا اين سحر است و حال آنكه جادوگران رستگار نمىشوند).(
[11])
﴿قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ﴾، (سران قوم فرعون گفتند بىشك اين [مرد] ساحرى داناست).(
[12])
﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ * إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ﴾، (و به يقين موسى را با آيات خود و حجتى آشكار فرستاديم * به سوى فرعون و هامان و قارون [اما آنان] گفتند افسونگرى شياد است).(
[13])
رسول الله ( فرمودند: (﴿لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ﴾،(
[14]) لتركبن سنة من كان قبلكم حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة، لا تخطئون طريقهم و لا يخطا شبر بشبر و ذراع بذراع و باع بباع، حتى ان لو كان من قبلكم دخل جحر ضب لدخلتموه. قالوا: اليهود و النصارى تعنى يا رسول الله؟ قال: فمن اعنى؟ لتنقضن عرى الاسلام عروة عروة فيكون اول ما تنقضون من دينكم الامانة و آخره الصلاة)، ((كه قطعا از حالى به حالى برخواهيد نشست). هر آينه شما بهجا خواهيد آورد و در ميان شما واقع خواهد شد تمام كارها و تمام وقايعى كه در افرادى كه قبل از شما بودند واقع شده است بدون هيچ اختلاف، مثل تشابه يک قطعه نعل با قطعه ديگر و يا مثل تشابه در ازاى يک قطعه تير در ازاى قطعه ديگر، شما از مسير آنها به هيچ وجه منحرف نخواهيد شد و يک وجب از كارهاى آنان با يک وجب از كارهاى شما فرق نخواهد كرد، و نه يک ذراع به يک ذراع و نه يک باع به يک باع، حتى اگر فرضا افرادى از آنان كه قبل از شما بودند داخل در سوراخ سوسمارى شدند هر آينه شما نيز داخل مىشويد. عرض كردند: آيا منظور شما از افرادى كه قبل از ما بودند يهود و نصارى است؟ فرمود: پس چه منظورى دارم؟ حقا كه شما تمام بندهاى اسلام را خواهيد گشود و دستاويزهاى آن را خواهيد شكست يكى يكى، اولين دستاويزى كه خرد خواهيد نمود و درهم خواهيد كوفت امانت است و آخرين دستاويز نماز است).(
[15])
امام باقر (ع) فرمودند: (رسول الله ( فرمودند: والذی نفسي بيده لتركبن سنة من كان قبلكم حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة، لا تخطئون طريقهم، ولايخطئکم سنة بنياسرائيل...)، (هر آينه شما بهجا خواهيد آورد و در ميان شما واقع خواهد شد تمام كارها و تمام وقايعى كه در افرادى كه قبل از شما بودند واقع شده است بدون هيچ اختلاف، مثل تشابه يک قطعه نعل با قطعه ديگر و يا مثل تشابه در ازاى يک قطعه تير با در ازاى قطعه ديگر، شما از مسير آنها به هيچ وجه منحرف نخواهيد شد و سنّت بنیاسرائيل در مورد شما خطا نمیکند...).(
[16])
به راستی که صرخی، سيرت دروغگويان و تکذيبکنندگان و اهل فحشاء و منکرات را در حد اعلايش، انطباق داده و مصيبت بزرگ اين است که مدعی دين و اخلاق است و اين رَوَند استمرار يافتهی دشمنان انبياء و ائمه (ع) بوده، فرعون (لع) با وجود شدّت انحراف و فسادش بر زمين، موسی (ع) را مخرّب در دين توصيف میکند و اينکه میخواهد فساد را در زمين گسترش دهد و حاشا و خداوند متعال از حال فرعون برای ما حکايت میکند: ﴿وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ﴾، (و فرعون گفت مرا بگذاريد موسى را بكشم تا پروردگارش را بخواند من مىترسم آيين شما را تغيير دهد يا در اين سرزمين فساد كند).(
[17])
نکتهی سوم: صرخی گويد: (اما انصار پرهيزگار فقط کسانی هستند که در مقابل ايستادند و با دجال تحدی کردند و حتی در مباهله، درخواست او را اجابت کردند و با سحرش تحدی کردند و هرگز تکان نخورده و نهراسيدند و ترس را نمیشناسند مادامی که راه خدا و به سوی خدا و همه چيز به دست خدا و مشيت اوست و تنها يک مباهله نبوده بلکه دو هزار مباهله بودند و به روزها و هفتهها و ماههای طولانی انجاميد). پايان
میگويم: نمیدانم تو را چه شده ای صرخی... اين همه پريشانحالی غلوگوئی برای چيست؟!! کدام مباهله که ادعايش میکنی؟!! آيا سخن راندنی که از روی سفاهت باشد، نشانهی رسوائی نيست؟!! مدعی علم هستی و نمیدانی شروط مباهله و چگونگی و اخلاق آن چست؟!! طرف مباهله با اين پستان که جز دشنام و فحشاء چيزی نمیدانند، کيست؟!!
آيا از جمله شروط مباهله نبود که صاحب دعوت بايد شخص مباهلهگر را بپذيرد، آيا شما درخواست خود را بر سيد احمد الحسن عرضه داشتيد تا اشخاصتان را بپذيرد سپس مباهله بين دو طرف انجام گيرد؟؟ مباهلهی يکطرفه و بدون حضور طرف مقابل يا اجابتش، چگونه ممکن است؟؟ سيد احمد الحسن، مباهله را با شروط موثق در يک بيانيّهی رسمی، مطرح کردند پس اگر طرف مقابل شروط موجود را بپذيرد و به مباهله رغبت داشته باشد پيش بيايد تا وقت و زمان مباهله تعيين گردد و در غير اين صورت، مباهلهای انجام نگرفته است.
آيا فرمودهی امام صادق (ع) در مورد مباهله را نخواندهای: (به خدا قسم که هيچ خلقی را در استجابت آن نيافتم)،(
[18]) يعنی مباهله بايد با حضور دو طرف انجام گيرد؛ لذا هيچ احدی درخواست ائمه (ع) برای مباهله و قبول آن را استجابت نکرده است.
و اگر تو صيغهی مباهله را نمیفهمی و اصلاً روايت در مورد مباهله را نخواندهای!! تو و همهی پيروانت هرگز با مباهلات مزعوم خود با صيغهی مباهلهی شرعی جلو نيامدهايد... و اين رسوائی از سوی توست که حتی نسبت به امور ساده هم نادانی ای صرخی!!
و رسوائی بزرگتر اين است هنگامی که بيان انصار امام مهدی (ع) در خصوص دعوت شما به مباهله را خوانديد و صيغهی شرعی مباهله و صادره از اهل بيت (ع) را نيز خوانديد متوجه جهلتان شديد و فقط به ذکر صيغهی شرعی بدون اعتراف به خطاء بسنده کرديد... واقعاً شرم نمیکنيد؟!!! و قبل از آن بدون هوشياری، به سفاهت و جهل پرداختيد و اين مکر الهی (برای رسوائی شما) است که بر شما مباح گشته به اين اميد که به نفستان رجوع کنيد و به جهل و سفاهت و توهم و رسوائی خود اقرار کنيد.
آيا نتيجهی مباهله فقط با لعن و نفرين يک طرفه، حاصل میگردد؟!! بدون اينکه طرف ديگر مباهله به عنوان صاحب اصلی مباهله لعن و نفرين کند؟!! آيا دشمنان خدا بيش از هشتاد سال، علی (ع) را بر منبرها دشنام ندادند، لعن و نفرين نکردند؟!!! آيا آن مباهله يا هزاران مباهلههائی با اين اسلوب و روش را معتبر میدانی؟!! در اين صورت و بر اساس فهمت، امير المؤمنين (ع)، همان دشمن و مخصوم است؛ زيرا لعن و نفرينکنندگان به او، هيچ اتفاقی برايشان نيفتاد و اهل بيت در هر مکانی به قتل میرسند و به زندان میافتند و شکنجه میشوند!! آيا تو به اين نتيجه خوشنود و راضی هستی ای صرخی؟!!!
و برای اينکه در جهلت رسوا گردی، صيغهی شرعی روايت شده از اهل بيت (ع) را ذکر میکنم که تو و آن سفيهانت که مدعی هستی هزاران بار مباهله کردند و زبانشان جز فحشاء و زشتی چيزی نمیداند را نمیدانيد:
علی بن ابراهيم از پدرش از ابیعمير از محمد بن حکيم از ابیمسروق از امام صادق (ع) نقل میکنند: قال: قلت له: انا نکلم اهل الکلام فنحتج عليهم بقول الله عز و جل: (اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منکم...) فيقولون: نزلت في أمراء السرايا فنحتج عليهم بقوله عزوجل: (انما وليکم الله ورسوله...)، فيقولون: نزلت فى المؤمنين، و نحتج عليهم بقول الله عز و جل: قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة فى القربى، فيقولون: نزلت فى قربى المسلمين، قال: فلم ادع شيئا مما حضرنى ذکره من هذا و شبهه الا ذکرته، فقال لى: اذا کان ذلک فادعهم الى المباهلة، قلت: و کيف اصنع؟ فقال: اصلح نفسک ثلاثا و اطبه، قال: و صم و اغتسل و ابرز انت و هو الى الجبال فتشبک اصابعک من يدک اليمنى فى اصابعه، ثم انصفه و ابدا بنفسک و قل: اللهم رب السموات السبع و رب الارضين السبع عالم الغيب و الشهادة الرحمن الرحيم، ان کان ابو مسروق جحد حقا و ادعى باطلا فانزل عليه حسبانا من السماء و عذابا اليما، ثم رد الدعوة عليه فقل: و ان جحد حقا و ادعى باطلا فانزل عليه حسبانا من السماء و عذابا اليما، ثم قال لى: فانک لا تلبث ان ترى ذلک فيه، فو الله ما وجدت خلقا يجيبنى اليه)، (به محضر حضرت امام صادق (ع) عرض کردم: ما با اهل کلام مباحثه و احتجاج مىکنيم به قول خداوند عز و جل: اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منکم، و آنها در پاسخ ما مىگويند: اين آيه در شأن اميران سرايا نازل شده و با فرمودهی خداوند: (أنما وليکم الله ورسوله) بر آنها احتجاج میکنيم و آنها در پاسخ میگويند: اين آيه در شأن مؤمنين نازل شده است، و احتجاج مىکنيم با آنها به قول خداوند عز و جل: قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة فى القربى، و آنها در پاسخ مىگويند: اين آيه در شأن ارحام و اقرباى مسلمين نازل شده است. ابو مسروق گويد: من به امام هر چه را از قبيل اين مسائل در نظر داشتم و با آن احتجاج نموده بودم عرض کردم. حضرت فرمود: چون مطلب از قرارى است که مىگوئى، آنها را براى مباهله دعوت کن. عرض کردم: چگونه مباهله کنم؟ حضرت فرمود: براى اصلاح حال و طهارت دل خود سه روز مراقب نفس خود باش و روزه بگير و غسل کن و خودت با او به سمت کوهها رهسپار گرد و انگشتان دست راستخود را شبکه مانند در انگشتان دست او داخل کن، و سپس از در انصاف وارد شده و ابتداء از نفس خود نموده و شروع به مباهله کن و بگو: بار پروردگارا توئى آفريننده و مدبر آسمانهاى هفتگانه و آفريننده و مدبر زمينهاى هفتگانه و به پنهان و آشکارا عالم و مطلع، و توئى خداوند بخشاينده و مهربان، اگر ابو مسروق حقى را که مورد گفتگو است انکار کرده و مدعى امرى باطل شده است پس از آسمان نازلهاى (مانند صاعقه و آتش) و عذاب دردناکى براى او بفرست، و سپس اين دعا را درباره او برگردان و به او رد کن و بگو: و اگر او حق را انکار نموده و باطل را مدعى شده است پس نازله آسمانى و عذاب دردناکى براى او بفرست. و سپس حضرت فرمودند: پس از اين عمل درنگ نخواهى کرد مگر آنکه اين عذاب را بر او مشاهده خواهى نمود، سوگند به خدا که من هيچ کس را نيافتم که دعوت مرا به مباهله پاسخ مثبت دهد).(
[19])
پس تو و سفيهانت به عنوان مباهلهکنندگان به چه کسی مباهله کرديد؟ آيا با در و ديوارها مباهله کرديد؟!! و چرا هنگامی که سيد احمد الحسن از تو دعوت کرد که شخصاً به او مباهله کنی و اسمت را علنی کرده و صيغهی شرعی را بخوانی، فرار کردی و سرت را همانند شترمرغ زير خاک فرو بردی؟!! چرا تنها به سفاهت و جهل و توهم رغبت داری و زمانی که به علم دين و اخلاق دعوت میشوی، مخنوس میگردی؟!! چرا دعوت میکنی و پیروان فريبخوردهات را به سفاهت و جهل میرانی و زمانی که به مباهلهی شرعی دعوت میشوی، استخوانهايت به لرزش در میآيند و با سفاهت و جهل و نادانی و انحطاط اخلاقی با آن مقابله میکنی؟!!
اما همانطور که گفته میشود هر کس بر چيزی بزرگ گردد، پير میشود و بر آن چيز هنوز هم هست!!! و خفاش ظاهر نمیشود مگر در زمان تاريکی و لانهای ندارد جز در تاريکی!!
نکتهی چهارم: صرخی گويد: (و مشخص شده که برخی انطباقش خيلی خيلی خيلی در هتک دجال، مدعی عصمت و هتک همهی حرماتش و با هر اسلوب ممکن که گويای عدم تملک و منزله و کرامتش نزد خداوند بوده، آشکار شده است؛ زيرا اگر صاحب ذرهای منزلت و کرامت میبود يعنی اگر حالش همانند حال هر انسان عادی بود و اگر فاسق بوده، به راستی که مظلوم خواهد بود و به صورت فاحش ارادهی الهی از برای مظلوميّتش ولو به صورت جزئی آشکار میشد. اما هيچ چيزی حاصل نشده بلکه برعکس مباهلهکنندگان برکت مباهله با دجال را لمس کردند...). پايان
میگويم: سبحان الله... اگر شرم و حيائی نمیکنی، هر کاری بکن!! هر انسانی قطرهای از حياء و آبرو بر پيشانی دارد، اگر افتاد، ديگر برفت!! صرخی در اينجا به جهل و عدم معرفتش به صورت واضح پرده میدرد!! و اعتراف کرده و به آن به عنوان عظمت زبانش تصريح میکند!! تصريح میکند که اتباعش به شدت مبالغه کردند و سيد احمد الحسن را به صورت فاحشی هتک حرمت کردند!!!
سبحان الله، آيا چنين اسلوبی از ورع و دين و اخلاق است؟! آيا اين شرف خصومت است؟!! آيا جايز است کسی به خاطر مبارزه و خصومتش، با طرف مقابلش با تهمت و کذب و افتراء و هتاکی و فحشاء و دشنام و هر صفت زشت... مقابله و تجاوز کند؟!! آيا اين از اسلوب اخلاقی اهل بيت (ع) بوده که به التزام آن در هنگام خصم دشمن و در مناظره و غير آن، سفارش و تأکيد کردند؟!!
آری، صد در صد جنون و ديوانگی صرخی ثابت شده و اين اتباعش که از آنان به عنوان پرهيزگاران توصيف میکند، برخی فحاشیهائی که نثار سيد احمد الحسن و انصار کردند را به اطلاعتان میرسانم:
1- به سگ و خوک و الاغ نسبت دادن... و قرار دادن تصاوير به صورت رسوا کننده!!!
2- طعنهزنی به شرف مادران و خواهران و در کل به ناموس به صورتی که ذکر مطالب و تصريح به آن به سبب انحطاطش امکانپذير نيست.
3- افتراء و تهمتزنی به زنا و لواط به بدترين شکل ممکن!! و بعد از آن اعتراف کردند که اين تهمتها به طور عمدی و با قصد و غرض، زده شده و صرخی نيز در اينجا به تمام آنها اعتراف کرده و با بیشرمی تمام خود را از آنها مبراء میداند!!!
4- تهمتزنی مبنی بر دستنشانده بودن صهيونيسم و ... به صورت رسوا کننده و آشکار تا جائی که امکان پوشيدن اين نوع از انحطاط و رسوائی اخلاقی وجود ندارد.
5- و بعد از اينکه با اسلوب فاحش و منحط اخلاقی خود رسوا گرديدند، به نوشتن بيانات مستهجن و مملو از دشنام و فحشاء اقدام کرده و آنها را به سيد احمد الحسن نسبت دادند سپس شرح و توضيح خود را به همراه نقد مملو از دشنام و بدگوئی، ضميمه میکنند!!!
آری ای خواننده تعجب نکن که اين ذرهای از فيوضات اتباع پرهيزگار صرخی است!!!
و ديگر فحشاهای ابليس و لشکرش تا جائی که واقعاً حصرش غير ممکن میشود و صرخی را میيابی که با وقاحت تمام به آنها افتخار میکند و عملشان را مقدس میداند و میگوید آنان مؤيّد به روح القدس هستند!! نمیدانی که صرخی در کدام وادی راه میرود و از کدام چاه و گودال چنين اخلاقی که از شدت رسوائياش، عرق شرم بر پيشانی مینشاند را آموخته در حالیکه پستترين خلق خدا هم چنين نشنيده است؟!! آيا روايت نشده که مؤمن میدزدد و زنا میکند و... اما دروغ نمیگويد؟! آيا قرآن کريم و سنّت رسول الله (، چنين روايت نمیکند که هر کس زنان با عفت را مورد تهمت قرار میدهد و برای اثبات تهمتش، اگر چهار شاهد نگيرد بايد هشتاد ضربه شلاق بخورد و فاسق میگردد و روانهی جهنم است؟!! آيا چنين نيست؟!!!
آيا نزد صرخی، وسيله نهايت تبرر میباشد؟!! و آيا به نظرش جايز است که انسان بدزدد تا دزديش را تصديق کنند و تاوان يک بدی، فقط يک عِقاب است و صدقه، ده حسنه دارد و نيکیها، بدیها را از بين میبرند و بدی سرقت با حسنه محو میشود و نُه حسنهی ديگر باقی میمند؟!!! شما را به خدا آيا انسانی با چنين درجهای از سفاهت و نادانی و جنون و پستی قابل تصور است؟!! آيا ممکن است که انسان به دست خود اسباب خروجش از هر دين و آيين و اخلاق و انسانيّت را مهيا سازد در حالیکه مدعی قداست است؟!!!
آيا قرآن از چنين امری گفته يا سنّت بدان سفارش کرده؟! آيا جايز است که يکی برای اثبات باطل دشمنش به او تعدی کرده و او را متهم به زنا و لواط و شرابخواری بکند و بر او افتراء ببندد و به او دشنام و ناسزاگوئی و فحش و ديگر الفاظ زشت بگويد؟!! چرا؟؟... تا ثابت شود آن شخص نزد خدا هيچ حرمتی ندارد و اگر داشته بود خداوند به سبب هتک حرمتش انتقام میگرفت؟!! آيا اين منهج الهی در مواجه با دعوات الهی بوده و برای اينکه به صدق يا بُطلان دعوتش پی ببريم صاحب آن را با بدترين اسلوب مورد هتکحرمت قرار دهيم... و اگر خدا از ما انتقام نگرفت، بُطلان و کذب آن، ثابت میشود و اگر گرفت، صدق و حقانيّتش ثابت شده؟؟!!!
و به شدت جهل و سفاهت صرخی، مردم نسبت به دو احتمال کلّی در موردشان غافل شدهاند اينکه آنان فاسقان و منحرفان هستند که روانهی جهنم میباشند!! و آن گزافهگوئی احمقانه از زبان کسی بيرون نمیرود جز کسی که آلت دست شيطان گشته تا او را وارد وادی هاويه و هلاکت کند!! بر فرض که آن دعوت حق باشد و تو آن را به صورت فاحش هتکحرمت کردی و غضب خدا بر تو نازل شد، پس نتيجهی آن چيست ای صرخی؟ اين نيست که تو را وارد جهنم میکند؟!! يا فرض بر اينکه عذاب الهی بر آن شخص مورد تجاوز قرار گرفته نازل نشده، اين دليلی بر کذب دعوت يا صاحب آن نيست؛ زيرا اگر بر اين قاعده که جهالت صرخی به بدعت گذارده، سير کنيم، کذب و دروغ اغلب انبياء و مرسلين و ائمه (ع) را ثابت خواهيم کرد!!! و حاشاهم و چه بسيارند پيامبران و اوصيائی که در معرض انواع تهمتها و استهزاءها و ظلم و ستم قرار گرفتند، و با قيچیها و منشارها بريده شدند... اما هرگز خداوند در آن حال از آنان انتقام نگرفت بلکه عقوبتشان را به صدها سال به تأخير انداخت همانطور که حال نوح نبی (ع) با قومش چنين بود.
اين حال رسول الله محمد ( بود که در معرض انواع استهزاءها، افتراها و ظلم و ستم قرار گرفت او را به مجنون و ديوانه، ساحر و جادوگر توصيف کردند و به کودکانشان فرمان دادند تا به او در راهها و کوچهها سنگ پرتاب کنند تا جائی که حتی بيهوش میشد و در موضع ديگری هنگامی که در کوچهها راه میرفت به سر او، خاکستر و باری پسماندههای گوسفند ذبح شده را ريختند و ديگر مواضع و موقفهای شرمآور ديگر اما خداوند با وجود شأن و منزلت بزرگ محمد نزد او، هرگز به عِقاب زودرس آنان اقدام نکرد.
و اين امير المؤمنين (ع) است که هشتاد سال بر منبرهايشان مورد هتکحرمت و لعن و نفرين و افتراهای مختلف قرار گرفت اما خداوند به عِقاب زودرس قوم ستمکار اقدام نکرد.
و اين فاطمهی زهرا (ع)، پارهی تن رسول الله ( است، که قوم او را در مورد شرف و عفتش مورد تهمت قرار دادند (و پاک و منزه است) اما خداوند به عِقاب زودرس قوم ستمکار اقدام نکرد.
و اين حمزه سيد شهداء (ع) است، که هند جگرخوار زشتترين افعال را در حقش انجام داد جائی که سينهاش را دريد و جگرش را در آورده و به دندان کشيد و بينی و گوش او را بُريد و به گردن خود مثل گردنبند آويزان کرد اما خداوند در عِقاب زودرس آنان تعجيل نکرد بلکه تا آنجا ادامه يافت که هند تظاهر میکرد به دين اسلام گرويده و همچنين حال آن وحشی که حمزه (ع) را به قتل رسانيد و جسدش را دريد و مُثله مُثله کرد.
و اما مصيبت امام حسين (ع)... اگر صرخی معاصر حضرت بود، قطعاً به حضرتش کافر شده و انکارش میکرد و میگفت اگر کرامتی نزد خدا داشت، خدا از قاتلان او انتقام میگرفت در حالیکه او را کشتند و قطعهاش کردند.
به راستی که جسد پاکش را مُثله مٌثله کردند و سر او و اهل بيتش و اصحابش را بالای نيزه کردند و از شهر به شهر ديگر به گردش در آوردند و زنان و کودکان بیدفاعش را اسير و دست به زنجير کرده و با بیرحمی تمام به سوی شام روانه کردند و زينب (ع) به طرز بیسابقه مورد لعن و نفرين و دشنام و هتکحرمت قرار گرفت تو را از حال زين العابدين آن بيمار و عاجزِ بسته به غُل و زنجير رها میکنم!!!
پس بر اساس نظريهی گستاخ صرخی، اين گفته واجب میشود که رسول الله و اهل بيتش (ع) هيچ کرامتی نزد خدا ندارند و اگر داشتند قطعاً خدا از ظالمان و هتاکانحرمتشان به سرعت انتقام میگرفت و آنان را کشته و قطعه قطعه میکرد و تو را از دشنام و نفرين و افتراء و تهمتهای زشت نهی میکرد!!! (سبحان الله و پاک و منزهاند از اين امور).
آری اين سفاهت و رسوائی صرخی است زمانی که میگويد: (در هتک دجال، مدعی عصمت و هتک همهی حرماتش و با هر اسلوب ممکن که گويای عدم تملک و منزله و کرامتش نزد خداوند بوده، آشکار شده است؛ زيرا اگر صاحب ذرهای منزلت و کرامت میبود يعنی اگر حالش همانند حال هر انسان عادی بود و اگر فاسق بوده، به راستی که مظلوم خواهد بود و به صورت فاحش ارادهی الهی از برای مظلوميّتش ولو به صورت جزئی آشکار میشد. اما هيچ چيزی حاصل نشده بلکه برعکس مباهلهکنندگان برکت مباهله با دجال را لمس کردند؛ زيرا برائت و لعنت و مباهلهی آنها از خدا و برای خدا بود. آری نه برای سحر دجال مدعی عصمت (ابن گاطع، يمانی) و سحر بزرگان و معلومانش، هيچ تأثير و تسلّط بر قلوب پاک و نفوس ياریدهندهی فداکار و افکار حکيمانه و روشن نداشته است...). پايان
صرخی نيز در مورد سيرت امثالش، دشمنان محمد و آل محمد (ع) در هتکحرمت و ظلم و ستم و دشنام و لعن و نفرين و افتراء و... الخ خطا نکرده و بلکه به آن افتخار کرده و از اخلاق پسنديده میداند!!!
سيد احمد الحسن، برتر از رسول الله و امير المؤمنين و فاطمه و ائمه از ذريهاش (ع) که دشمنانشان در موردشان چنين گفتند، نبوده که تو آن را نيز در حق سيد احمد الحسن گفتهای و خدا هرگز در دم از دشمنانشان انتقام نستانده، و اين گفته هرگز دالِ بر عدم داشتن کرامت نزد خدا نيست همانطور که در مغز کوچکت چنين تصور شده ای صرخی!!!
به راستی که صرخی مرا به ياد استدلال ابوجهل بر رسول الله ( میاندازد که آمده است: (... ابوجهل گفت: ای محمد مگر تو نبودی که ازعان داشتی قوم موسی آن هنگام که خواستند خدا را آشکارا ببينند، صاعقه آنها را سوزاند؟ فرمود: آری. ابوجهل گفت: اگر تو هم پيامبر بودی قطعاً ما نيز میسوختيم چراکه بدتر از خواستهی قوم موسی را خواستار شدهايم، آنان همانطور که ازعان داری، گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان بده. اما ما میگوئيم: هرگز به تو ايمان نمیآوريم تا اينکه خدا و ملائکه را در مقابلمان بياوری تا با چشم آنان را ببينيم...).(
[20])
ابوجهل در اينجا حتی بهتر و زکیتر از صرخی بوده، حداقل تلاش کرده که از قرآن استدلال کند هرچند که استدلالش مردود بوده اما صرخی با آن نظريهی گستاخش بدون توجه به قرآن و سنّت استدلال کرده است!!! آری خداوند چنين اراده کرده که پايان کار صرخی به دست سيد احمد الحسن باشد و صرخی را بنگريد که چگونه خود را در دامان سفاهت و نادانی و انحطاط اخلاقی انداخته بلکه مشاعرش را از دست داده و ديوانه شده در حالیکه خود متوجه نيست!! و اما گفتهی تو ای صرخی مبنی بر اينکه هيچ عقوبتی برای شما رخ نداده، دروغ گفتهای!! به اطراف خود بنگر که چگونه اختلاف در بينتان افتاده و يکديگر را مورد لعن و نفرين قرار داده و مضحکهی خاص و عام شدهايد بعد از اينکه خواستار عقوبت و تاوان دشنامی و نفرين احمد الحسن، شديد!! و اگر بگوئيد عقوبت نبوده؟!
میگويم: شما عقوبت را طلب کرديد و مبالغه کرديد که خواستار عقوبت در هر چيزی هستيد تا عقوبت خدا بر شما نازل شود، و خداوند متعال در مورد اختلاف و تفرق به عنوان نشانهی عذاب الهی تأکيد کرده و میفرمايد: ﴿قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ﴾، (بگو او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه به هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضى از شما را به بعضى [ديگر] بچشاند بنگر چگونه آيات [خود] را گوناگون بيان مىكنيم باشد كه آنان بفهمند).(
[21])
و اگر طالب عقوبت از طرف خداوند نبوديد، طور ديگری میگفتيد مبنی بر اينکه اختلاف و تفرقه نزد شما عقوبت محسوب نمیشود و طبيعتاً شما در انکار حقايق و دروغگوئی بسيار گستاخانه عمل میکنيد و هر آنچه بينتان رخ داده را انکار خواهی کرد... و ان شاء الله آن زمان، آغاز عذاب و آيندهی آن بزرگتر و شديدتر و رسواترين عذاب به سبب اعمالتان خواهد بود.
-توقف چهارم:
صرخی میگويد: (همه بدانند که من هرگز اجازه نمیدهم خانواده و عزيزانم و دوستان برگزيده و پاکم به مباهله بروند مگر بعد از اينکه خود متصدی هزاران مباهله با شخص دجال دروغگوی مدعی عصمت به مدت چند سال شدهام، اما دجال گمراه هرگز بدان آگاه نبوده؛ زيرا معصوم نيست؛ زيرا سحرش متوقف شده و در مقابل دعای صادقانهی اخيار برای من عاجز شده است...). پايان
میگويم: صرخی اينجا واقعاً در سفاهت و نادانياش مبالغه کرده و در حقيقت، انسان از روی عقلش قابل بررسی است و الحمدلله که در هنگام نطق صرخی، عورت فکريش آشکار شده، همانطور که گفته شده: (حرف بزنيد تا شناخته شويد).
و تصريح و افتخار میکندکه هزار بار با سيد احمد الحسن مباهله کرده... و عاقلان حق دارند به اين گفتهاش بخندند، تعجبی ندارد!! صرخی پنهانی مباهله کرده؟!! شگفتا!! ... در روزی از اين روزها، شنيدهايد که يکی، به طور پنهانی با دشمنش مباهله کند بدون اينکه کسی بفهمد؟؟!!!! آری صرخی همچنان اُمت را با ابتکارها و حرفهای عجيب و غريب و گمراهش سوق میدهد... انا لله وإنا إليه راجعون... اين همه جهل رسواکننده و سفاهت نابکارانه چيست؟!!! شما را به خدا چگونه ممکن است عاقل به چنين حرفهائی توجه کند؟!! آثار و نتيجهی مباهله بدون اعلام دو طرف و اعلام آن به مردم چيستند؟؟!! و چگونه مردم باخبر خواهند شد که هلاکت شخص، به سبب عمل مباهله بوده؟! مثلاً اگر صرخی هلاک شود مردم چگونه آگاه خواهند شد که مرگش به سبب مباهله با سيد احمد الحسن بوده تا به سوی حق هدايت شوند؟؟!! قطعاً اصحابش نام او را در ليست شهدای رستگار قرار خواهند داد و طبق عادت، پوسترها و عکسهايش را بر تيرهای برق نصب میکنند!! حکمت مباهلهی سِرّی و بدون آگاهی طرف مقابل برای مباهله، چيست؟؟ آيا صرخی، مباهله بين خود و نفسش را امتحان میکرد؟!! يا عکسی از سيد احمد الحسن درست کرده و در مقابلش قرار داده و با آن مباهله کرده؟!! چه شجاعت بینظيری!! آيا صرخی جزئی از اين شجاعت مخفیاش را بر ملا نمیسازد و طلب سيد احمد الحسن برای مباهلهی علنی و در مقابل مردم را بپذيرد تا مردم شاهد نتيجهی عملی مباهله باشند؟!! يا کمربندش را گشوده و امکان بستن جديد آن نيست؟! يا صرخی مباهلهی شرعی را در تاريکی و پاسی از شب و بدون شاهد و مشهود، میخواهد؟!!! آری ياوهگوئیها و گزافهگوئی قلب صرخی را به باد داده... او صيغه و کيفيت مباهلهی شرعی و هدف از آن را نمیداند!! به همين سبب، انجام مباهله را به طور مخفيانه و احتمالاً زير پتو میخواهد!!!
و صرخی گمان نکند که دارم به نوشتههايش پاسخ میدهم... بلکه نوشتههايش تنها استحقاق اين قول را دارند (سلاماً سلاماً)، و اصلاً به آن التفات نداشتهام... اما با هدف بيان جهل و سفاهتش به مردم و به اين اميد که برخیها بعد از فريبخوردگی، هدايت شوند و حق را بپذيرند، پاسخش دادهام.
-توقف پنجم:
صرخی میگويد: (همچنين هرگز اجازه نمیدهم مگر بعد اينکه تمام ادعاهايش را باطل کرديم و دروغ و فريب و جهل و دجال بودنش را آشکار ساختيم تا يقين حاصل کنيم اگر در مباهله، ضرر و زيانی را متحمل شديم، آن به سبب سحر و جادو و دجال بودنش، میباشد چراکه او دستآموز معلمان ساحر و امامش دجال و سفيانی و قوم يأجوج و مأجوج که سحر و جادوگری از آنان بوده و فعلشان و نيرنگ و مکرشان از سحر است...).
میگويم: مَثَلی هست که برخی مردم میگويند: قورباغه از زيبائی سوسک متحّير شده چون زيباتر از آن را نديده!! آری صرخی نيز به سبب فرو رفتنش در جهل و توهم و سفاهت و دروغ و افتراء و دشنام ... الخ، علمی برتر از اين زشتیها را نمیبيند!!
و او مانند کسیست که مداد خود را تا نيمه به صورت مورب در کاسهی آب فرو میبرد تا نشان دهد مدادش شکسته است و مردم را فريب دهد!! به راستی که چندين کتاب در پاسخ به او و پیروانش نوشتهايم و اين کتاب نيز ششمين کتاب در پاسخشان میباشد در حالیکه هرگز به کتابهای قبلی پاسخی ندادهاند و با اين حال ادعا میکنند تمام ادلهی ما را نقض کردهاند!! آيا بار ديگر صرخی با نفس خود به بحث و جدل پرداخته و پاسخ کتبمان را داده همانطور که در مباهلهی سِرّيش چنين کرده است؟!!!
و گفتهات: (تا يقين حاصل کنيم اگر در مباهله، ضرر و زيانی را متحمل شديم، آن به سبب سحر و جادو و دجال بودنش، میباشد...)، اين از فوت و فن جنون است!! چگونه مدعی مباهلهای میشوی که از نتيجهاش ضرری نمیبينی اما ضرر و زيان احتمالی را به سحر نسبت میدهی!! تا اين حد دچار ترس و هراس شدهای؟!! ای عاقلان خواهشمندم اندکی چشمهايتان را ببنديد و به حال شخصی تأمل کنيد که دشمنش را به مباهله نمیخواند و به او میگويد اگر ضرری به من رسيد تو ساحر هستی!!! آيا شخص هوشيار و صاحبدل چنين سخنانی میگويد يا اين سخنان از يک انسان خُمار در جهل و سفاهت سر میزنند که نمیفهمد چه میگويد؟!!
صرخی مرا به ياد مَثَلی انداخت که میگويد: (خرگوش میخواهی، خرگوش بگير. آهو میخواهی، خرگوش بگير) در هر دو حالت، خرگوش هست نه چيز ديگر و گزينهی آهو تنها برای فريب و نيرنگ به کار رفته!!! صرخی میخواهد بگويد که اگر ضرر مباهله به دشمنش رسيد، صرخی پيروز است و اگر ضررش به خودِ صرخی رسد، بازهم صرخی پيروز است؛ زيرا دشمنش ساحر است و سحرش بر صرخی تأثير گذاشته و صرخی در هر دو حالت، پيروزی را ازآن خود میداند و تسليم نتيجهی مباهله نمیشود ولو بر ضدش باشد!! شما را به خدا ای خوانندگان تا به حال چنين مهملاتی شنيدهايد؟!! و آيا صرخی گمان میکند دشمن خونخواهی پيدا میشود که مباهلهای با اين نتيجه را بپذيرد؟!! و صرخی در اينجا بسان مشرکان مکه شده آن هنگام که خداوند از حالشان حکايت میکند: ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ قَبِيلًا * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إَلاَّ بَشَرًا رَّسُولًا﴾، (و گفتند تا از زمين چشمهاى براى ما نجوشانى هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد * يا [بايد] براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازى * يا چنانكه ادعا مىكنى آسمان را پاره پاره بر [سر] ما فرو اندازى يا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آورى * يا براى تو خانهاى از طلا[كارى] باشد يا به آسمان بالا روى و به بالا رفتن تو [هم] اطمينان نخواهيم داشت تا بر ما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم بگو پاك است پروردگار من آيا [من] جز بشرى فرستاده هستم).(
[22])
و کلام صرخی چه شبيه کلام وليد بن مغيره گشته آن زمان که قرآن از حال او برای ما حکايت میکند: ﴿فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ﴾، (و گفت اين [قرآن] جز سحرى كه [به برخى] آموختهاند نيست).(
[23])
مباهله، حد فاصل از خداوند است و ممکن نيست نتيجهی عکس دهد و فال نيکش برای باطل باشد حال چه ساحر باشد چه انسان عادی، اگر صرخی به خود اعتماد داشت به نتيجهی مباهله و ضررهای احتمالی که به زعمش متأثر از سحر بوده و نتيجهی عکس میدهد، شک نمیکرد. بلکه صرخی در کلام خدا و اهل بيت (ع) شک داشته و خداوند متعال میفرمايد که لعنت بر سر دروغگو نازل میشود: ﴿فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾، (پس هر كه در اين [باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده با تو محاجه كند بگو بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم سپس مباهله كنيم و لعنتخدا را بر دروغگويان قرار دهيم).(
[24])
و اگر اين امکان برای باطل وجود داشت که نتيجهی مباهله به سودش درآيد، قطعاً حق با باطل مختلط میگشت و هدف مباهله نيز منتفی میگرديد و حاشاه از وقوع پيوستن چنين امری. اما صرخی به سبب سستی ايمانش و ترس و هراسش، مقدمهچينی میکرد و عذر و بهانه میتراشيد و خود را از نتيجهای که به وقوعش يقين داشت، مبرر میگرداند. آری صرخی سخت ضربه ديده و استخوانهايش به لرزه افتاده و مغزش به جوشش در آمده و به طور کلّی کنترل و مشاعر خود را از دست داده و در ردهی سفيهان قرار گرفته و هرچه از يک طرف میرود، اطراف ديگر به او فشار میآورد!!!
و اما اتهامش به سيد احمد الحسن مبنی بر سحر و جادو... از جمله تهمتهای بیاساس و تحريکآميز او بوده همانطور که در گذشته بيان شد و اگر در حقيقت صرخی بنگری او را در مصاف آيات زير میيابی، کسانی که انبياء (ع) را به سحر و جنون متهم کردند:
﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ﴾، (و هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت اى فرزندان اسرائيل من فرستاده خدا به سوى شما هستم تورات را كه پيش از من بوده تصديق مىكنم و به فرستادهاى كه پس از من مىآيد و نام او احمد است بشارتگرم پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد گفتند اين سحرى آشكار است).(
[25])
﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَن يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْكٌ مُّفْتَرًى وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ﴾، (و چون آيات تابناك ما بر آنان خوانده مىشود مىگويند اين جز مردى نيست كه مىخواهد شما را از آنچه پدرانتان مىپرستيدند باز دارد و [نيز] مىگويند اين جز دروغى بربافته نيست و كسانى كه به حق چون به سويشان آمد كافر شدند مىگويند اين جز افسونى آشكار نيست).(
[26])
﴿وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ﴾، (و اگر مكتوبى نوشته بر كاغذ بر تو نازل مىكرديم و آنان آن را با دستهاى خود لمس مىكردند قطعا كافران مىگفتند اين [چيزى] جز سحر آشكار نيست).(
[27])
﴿وَقَالُواْ مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِن آيَةٍ لِّتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ﴾، (و گفتند هر گونه پديده شگرفى كه به وسيله آن ما را افسون كنى براى ما بياورى ما به تو ايمان آورنده نيستيم).(
[28])
﴿فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُّبِينٌ﴾، (پس چون حق از نزد ما به سويشان آمد گفتند قطعا اين سحرى آشكار است).(
[29])
﴿قَالَ مُوسَى أَتقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءكُمْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلاَ يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ﴾، (موسى گفت آيا وقتى حق به سوى شما آمد مىگوييد [اين سحر است] آيا اين سحر است و حال آنكه جادوگران رستگار نمىشوند).(
[30])
﴿قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى﴾، (گفت اى موسى آمدهاى تا با سحر خود ما را از سرزمينمان بيرون كنى).(
[31])
﴿يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾، (مىخواهد با سحر خود شما را از سرزمينتان بيرون كند اكنون چه راى مىدهيد).(
[32])
﴿لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ﴾، (در حالى كه دلهايشان مشغول است و آنانكه ستم كردند پنهانى به نجوا برخاستند كه آيا اين [مرد] جز بشرى مانند شماست آیا ديده و دانسته به سوى سحر مىرويد).(
[33])
﴿فَلَمَّا جَاءتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ﴾، (و هنگامى كه آيات روشنگر ما به سويشان آمد گفتند اين سحرى آشكار است).(
[34])
﴿فَلَمَّا جَاءهُم مُّوسَى بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ﴾، (پس چون موسى آيات روشن ما را براى آنان آورد گفتند اين جز سحرى ساختگى نيست و از پدران پيشين خود چنين [چيزى] نشنيدهايم).(
[35])
﴿وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ﴾، (و مىگويند اين جز سحرى آشكار نيست).(
[36])
﴿وَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَ﴾، (و چون حقيقت به سويشان آمد گفتند اين افسونى است و ما منكر آنيم).(
[37])
﴿أَفَسِحْرٌ هَذَا أَمْ أَنتُمْ لَا تُبْصِرُونَ﴾، (آيا اين افسون استيا شما [درست] نمىبينيد).(
[38])
﴿وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ﴾، (و هر گاه نشانهاى ببينند روى بگردانند و گويند سحرى دائم است).(
[39])
﴿إِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ﴾، ([ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود اى عيسى پسر مريم نعمت مرا بر خود و بر مادرت به ياد آور آنگاه كه تو را به روحالقدس تاييد كردم كه در گهواره [به اعجاز] و در ميانسالى [به وحى] با مردم سخن گفتى و آنگاه كه تو را كتاب و حكمت و تورات و انجيل آموختم و آنگاه كه به اذن من از گل [چيزى] به شكل پرنده مىساختى پس در آن مىدميدى و به اذن من پرندهاى مىشد و كور مادرزاد و پيس را به اذن من شفا مىدادى و آنگاه كه مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بيرون مىآوردى و آنگاه كه [آسيب] بنىاسرائيل را هنگامى كه براى آنان حجتهاى آشكار آورده بودى از تو باز داشتم پس کسانی از آنان كه كافر شده بودند گفتند اين[ها چيزى] جز افسونى آشكار نيست).(
[40])
-توقف ششم:
صرخی گويد: (زيرا دليل و اثر علمی شرعی اخلاقی، همان پيروی شده و حاکم و منجی و خلاصکننده میباشد؛ زيرا حکم عقلیست که خدا او را با افعال برو و بيا مورد خطاب قرار داده، و اطاعت کرد، و خداوند در خطاب به او فرمود: به وسيلهی تو عِقاب و جزاء میدهم).
میگويم: کدام دليل و کدام اثر علمی و کدام اخلاق؟!! آيا مقصودت همين ياوهگوئیها و گزافهگوئیهاست که تو را رسوا و مضحکهی خاص و عام کرده؟!! کدام عقل ای صرخی، اگر ذرهای عقل در سر داشتی، ولو برای يک بار هم که شده تحت تأثير حکمت قرار میگرفتی!! اين روايت در مورد کدام عقل سخن میگويد، آيا اين عقل مردم عامه است و شامل عقل بوش و اسامه بن لادن (لعنت خدا بر آنان) میباشد يا عقلی خاص خداوند متعال يا آن عقل توست يا عقل حائزی يا سيستانی يا عقل فلان و فلان است؟!! سرور و مولايم يمانی آل محمد (ع) در خطاب به شما چه راست فرموده: (اگر از عاقلان بوديد، دچار اختلاف نمیشديد). و کلام در اين مقام طولانیست و در کتب قبلی ختم کلام در اين باب را نگاشتهايم و هرگز پاسخی به آن، نشنيديم.
-توقف هفتم:
صرخی گويد: (... يا شيطان رانده و شياطين انساننما و مخابرات صهيونيستی و کافرين و مارقين و گمراهان، تحريکش میکنند...). پايان
میگويم: صرخی همانند امثالش مثل کورانی به نشر تهمتهای رايگان متعمد شده، اين خبرچين است و آن دستنشاندهی صهيونيسم و... و...الخ.
خواهشمندم کسی از آوردن دليل شانه خالی نکند، مسئله يک مسئلهی فارغ از هرگونه دليل بوده، آری بدون دليل است و تنها باعث تعجب آنها شده و گويا که خداوند آن را به هوسشان واگذار کرده و هر کس مخالف هوا و هوسشان بوده، نزدشان دستنشاندهی صهيونيسم است و حاميان دين و اُمت، فقط صرخی و کورانی هستند و لا غير !!! چگونه؟؟ هوسشان چنين میگويد!! و به مجرد اينکه در مورد دليل بپرسی يا به کلامشان شک کنی... از دايرهی عقل و عقلاء جريانيافته با قلم صرخی يا کورانی، خارج میشوی!!!
آری اينان فقهای آخر الزمان هستند، شرورترين خلق خدا زير سايهی آسمان همانطور که رسول الله ( در موردشان خبر دادند، آنان دشمنان سنن و اخلاق و ورع و... هستند. آنان از تهمتزدن هيچ ابائی ندارند و خيلی راحت به اين و آن برچسب تهمت میزنند مادامی که مسئله بیدليل و غير قابل اثبات بوده!! آری موازين آنان به شک عجيبی مقلوب گشته، سيد احمد الحسن، نخستين نفری بود که جهاد بر ضد آمريکا را علنی کرد و با هر آنچه در توان داشت به مبارزه با آنان و دستنشاندههايشان اقدام کرد و کسی بود که هر صبحگاه و شامگاه، صهيونيسم و اتباعش را مورد لعن و نفرين قرار میداد، کسی بود که حاکميّت خدا و تشريعش را مطالبه و برای آن مبارزه میکرد و کسی که برای امام مهدی (ع) زمينهسازی و دعوت میکند کسی که ... چنين شخصی به همکار صهيونيسم متهم میشود!!! چرا؟! چون صرخی و کورانی و امثالشان دوست دارند چنين تهمتی به او بزنند... آری اين همان دليلشان است... نفس مریض دوست دارد چنين تهمتی بزند، زيرا از مقابله و مواجهی علمی با سيد احمد الحسن سخت ناتوان و درمانده شدهاند، لذا به اسلوب سفهای شکستخورده تمسک جستند!! و صرخی که به صورت رسواگرانهای در مقابله اتباع آمريکا چاپلوسی میکند و حکم و دستور و مشروع صهيونيسمی آنان را تأييد میکند و آن را به قتل و کشتار هزاران بیگناه تشويق میکند... چنين شخصی به دستنشانده و آدم صهيونيسم توصيف نمیشود! چرا؟ چون او صرخی است... به معنای حقيقی کلمه، صرخهی شيطان است.
لعنت خدا و ملائکه و رسولان و انبياء و اوليای الهی بر چنين نفس مريض و سير کننده در وادی دور دست، باد.
و الحمدلله رب العالمين وصلی الله علی محمد وآل محمد الائمة و المهديين وسلم تسليماً
شيخ ناظم عقيلی
جمادی اول/1429 هـ.ق
[1] . الأنوار العلوية- للنقدي: ص174.
[2] . الکافي: ج5 ص59.
[3] . الأعراف: 28.
[4] . البقرة: 111.
[5] . الذاريات: 52.
[6] . يونس: 2.
[7] . ص: 4.
[8] . الشعراء: 34.
[9] . طه: 63.
[10] . الذاريات: 39.
[11] . يونس: 77.
[12] . الأنعام: 109.
[13] . غافر: 24-23.
[14] . الأنشقاق: 19.
[15] . بحار الأنوار: ج9 ص249.
[16] . بحار الأنوار: ج13 ص180.
[17] . غافر: 26.
[18] . الکافي- الشيخ الکليني: ج2 ص513.
[19] . الکافي- الشيخ کليني: ج2 ص513.
[20] . الاحتجاج: ج1 ص36.
[21] . الأنعام: 65.
[22] . الأسراء: 93-90.
[23] . المدثر: 24.
[24] . آل عمران: 61.
[25] . الصف: 6.
[26] . سبأ: 43.
[27] . الأنعام: 7.
[28] . الأعراف: 132.
[29] . يونس: 76.
[30] . يونس: 77.
[31] . طه: 57.
[32] . الشعراء: 35.
[33] . الأنبياء: 3.
[34] . النمل: 13.
[35] . القصص: 36.
[36] . الصافات: 15.
[37] . الزخرف: 30.
[38] . الطور: 15.
[39] . القمر: 2.
[40] . المائدة: 110.