متن کتاب

انتشارات انصار امام مهدى (ع) عدد ( 55) بلکه هدایت شوید پاسخ‌گويی به فتوای فقهای آخر الزمان مبنی بر تکذيب يمانی و امام (ع) نویسنده: شيخ ناظم عقيلى ترجمه: کوثر انصاری چاپ اول 1434 هـ.ق – 2013 م آبان ماه 1392 هجرى شمسى جهت اطلاعات بيشتر در مورد دعوت مبارک سيد احمد الحسن (ع) لطفاً از وبسايت ما بازديد فرماييد: http://almahdyoon.co http://mahdyeen.org http://mahdyeen.org/ir تقديم به: جدّ اميدوار قائم... هدايت کننده امت رسول الله (ع)... نوه‌ی بانوی بتول... غريب مظلوم، امام علی هادی (ع)... اين سطرها را، به عنوان دفاع از حريم و قضيه‌ی نوه‌اش، امام مهدی (ع) اهداء می‌کنم. و الحمد لله رب العالمين، و صلی الله علی محمد و آل محمد الأئمة و المهديين و سلم تسليماً بعد از اينکه فقهای آخر الزمان در تجاوز به حقوق آل محمد (ع) و سبک شمردن شريعت ايشان (ع) زياده‌روی کردند؛ تا آن‌جا که به آ‌ن‌چه که دوست داشتند، فتواء دادند و خلاف امر اهل بيت (ع) عمل کردند.([1]) و از آن‌جائی که اين انحراف، در اذهان مکلّفين به پيروی از علماء در مذهب حق، راسخ شده و نتيجه‌ی آن پيروی و تقليدِ کورکورانه باعث شد که قائم آل محمد (ع) در صدد بيداری و احيای شريعت جدّش، اقدام نمايد. همانا سيد احمد الحسن (ع) وصی و فرستاده‌ی امام مهدی (ع)، رسالت خويش را آغاز کرد و در مقابله با تکذيب، استهزاء و دشمنی فقهاء و علمای سوء، همان صبر و تحملی را پيشه‌ی خود ساخت، که پيامبران پيشين تحمل کردند؛ و بار سنگين اين دشواری را بر دوش قرار داد و آن بار سنگين، توضيح و شرح امور باطلی است، که فقهای آخر الزمان در ميان مردم شايعه کردند و تبيان آن با دلائل محکم و در عين حال بسيار ساده و قابل درک و فهم برای طالبان حق! مثلاً: هنگامی که همه‌ی فقهای آخر الزمان در شريعت، به منعقد کردن و وجوب انتخابات و حاکميت مردم، اتفاق نظر يافتند؛ سيد احمد الحسن (ع) برای مردم آشکار کردند که انتخابات و شوری در مذهب حق، امری باطل بوده و بطور کامل با شريعت و مذهب اهل بيت (ع) مخالفت دارد؛ ايشان (ع) اين امر را با دلايل، روايات و متن‌های قرآنی، آشکار کردند و شکست و انحراف اين کار باطل مردم در شريعت، که نتيجه‌ای جز فرو رفتن در مُرداب خون و فتنه‌ها نداشت، آشکار گشت؛ همان‌گونه که خداوند می‌فرمايد. (وَلَوْلَا أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ).([2]) (و اگر نبود كه وقتى به [سزاى] پيش‏فرست دست‌هايشان مصيبتى به ايشان برسد بگويند پروردگارا چرا فرستاده‏اى به سوى ما نفرستادى تا از احكام تو پيروى كنيم و از مؤمنان باشيم [قطعاً در كيفر آنان شتاب مى‏كرديم]). (فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَآؤُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا).([3]) (پس چگونه هنگامى كه به [سزاى] كار و كردار پيشينشان مصيبتى به آنان مى‏رسد نزد تو مى‏آيند و به خدا سوگند مى‏خورند كه ما جز نيكويى و موافقت قصدى نداشتيم). و دعوت سيد احمد الحسن (ع) با برهان‌ها و ادلّه‌ی شرعی، مبنی بر اينکه ايشان رسول و فرستاده‌ای از طرف امام مهدی (ع) هستند، نزد همگان معروف است؛ و اين امری است که باعث بر افروخته شدن فقهای بی عمل شده، که باعث پايان يافتن بساط مرجعيت آنان می‌شود، بساطی که آن را دنيوی می‌دانند تا دينی... و ديگر اموری که باعث توافق آنان، بر تکذيب و حتی قتل، شده است. روايت شده که هر کس ادعای نيابت با وصيت کند، از اين ادعاء جان سالم به در نمی‌برد و هيچ مجالی برای او در اين ادعاء نخواهد بود. پس مردم را غافل ساخته و با کلامی کاملاً مخالف با اخبار اهل بيت (ع)، فريب دادند و آنان را متوهم کردند و گفتند: آن دليلی می‌باشد، که بعد از آن دليلی نيست. و اخيراً سه تن از علماء، فتوای تکذيب هر کس که ادعای يمانی بودن را بکند، جز بعد از صيحه، را صادر کردند. و برای خواننده، سستی کلامشان و مخالفت آن، با روايات اهل بيت (ع) آشکار خواهد شد؛ بلکه صدور چنين فتوايی از سوی مدّعيان مرجعيت، مصيبتی بزرگ و فتنه‌ای عظيم است؛ و هرگز توقع و انتظار نداشتيم که آنان تا اين حد، از مطالعه يا فهم روايات اهل بيت (ع) غافل باشند؛ و ای خوانندگان اگر باور نداريد، اين سطرها را مطالعه تا از آنان، در شگفت فرو رويد! و خداوند می‌فرمايد: (وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ).([4]) (و همانا به موسى كتاب [تورات] را داديم و پس از او پيامبرانى را پشت‏سر هم فرستاديم و عيسى پسر مريم را معجزه‏هاى آشكار بخشيديم و او را با روح القدس تاييد كرديم پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد كبر ورزيديد گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد). بسم الله الرحمن الرحيم؛ حمد و سپاس در بلاها و عظمت نعمت‌ها از آن خداوند است... خداوندا بر محمد و آل محمد ائمه و مهديين درود فرست. بيش از پنج سال از دعوت سيد احمد الحسن يمانی موعود (ع)، می‌گذرد که ايشان (ع) در اين مدت ده‌ها دليل، برای اثبات رسالت خويش، از سوی امام مهدی (ع) مطرح کردند. از جمله اين ادلّه: رواياتی هستند که ايشان را با نام، صفت و محل سکونت ذکر کردند؛ و ديگر: دعوت و تحدّی تمام علماء، برای مناظره‌ی عَلَنی با قرآن کريم؛ و دعوت و تحدی تمام علمای اديان آسمانی، برای مباهله؛ و نيز انتشار کتاب (متشابهات) در خصوص احکام متشابه قرآن، که تاکنون چهار جزء آن به انتشار رسيده و تمام علماء را فرا خواند، تا به اِشکال موجود در آن‌ها اشاره کنند؛ و در نهايت، عجز و ناتوانی آنان را در رّد اين کتب آشکار ساخت. علاوه بر آن، کتب ديگری هستند، که به نسبت مناظرات عَلَنی و کَتبی با برخی مراجع دينی و برخی اهل حوزه‌ی علميه‌ی نجف اشرف، همگان را در هم کوبيدند؛ کتبی که از خلال آن‌ها، قوّت و قدرت استدلال و برهان انصار امام مهدی (ع) در مقابله با برهآن‌ها و استدلال‌های ضعيفِ تکذيب کنندگان سيد احمد الحسن (ع)، ثابت می‌گردد. و هم‌چنين شهادت و گواه عالم ملکوت، به صدق و حقانيت سيد احمد الحسن (ع)، از خلال صدها رويای صادقه ای که مومنان ديده اند؛ و ده ها دلیل ديگر. هر کس خواهان مطالعه آن‌هاست، به انتشارات انصار امام مهدی (ع)، که بيش از پنجاه کتاب، جدا از مجلات، بروشورها و نشريه‌های ديگر می باشند، مراجعه کند. و علی‌رغم اين همه، برخی از علمای آخر الزمان، تمام اين ادلّه‌ی محکم و کتب را هنگام عاجز شدن در مناقشه با آن‌ها، رّد کردند. پس به ضلالت و گمراهی مردم ادامه داده و آنان را بواسطه‌ی رواياتی که اصلاً بر گسستن سفارت دلالت نمی‌کنند، از پيروی از يمانی آل محمد (ع)، سيد احمد الحسن (ع) روی‌گردان ساخته‌اند؛ پس مردمِ جاهل به تبعيت کورکورانه‌ی خود از آنان، ادامه دادند. و اين حقيقت را از مردم پنهان داشتند، که مسئله‌ی نيابت از سوی امام مهدی (ع) از عقائد می‌باشد؛ در حالی‌که آن تابع اصل امامت است، پس تقليد در آن، هيچ نقشی ندارد. و در اين مورد، عالم و جاهل يکسان هستند؛ بلکه مراجعه به علماء در اين مسئله، حرام می‌گردد؛ به خصوص اينکه ملاحظه کنيم، روايات متواتر موجود، بر جنگ و محاربه و مبارزه‌ی فقهای آخر الزمان، با امام مهدی (ع) دلالت می‌کنند؛ و امام (ع) را تکذيب می‌کنند؛ و امام (ع) هفتاد تن از آنان را در کوفه، به قتل می‌‎رساند. رسول الله (ع) در سفارش خويش، به ابن مسعود می فرمايند: (... ای ابن مسعود! زمانی بر مردم فرا می‌رسد، که شخص استوار (صبور) در دينش، همانند کسی است که در دستش گداخته‌ای از آتش نگه داشته باشد؛ در آن زمان، بايد گرگ باشد و اگر نه گرگ‌ها او را می‌درند... ای ابن مسعود! علماء و فقهايشان خائن و فاجرند. آگاه باش که آنان شرورترين خلق خدای‌ند و نيز پيروان و تابعانشان و هر کس که به سوی آنان می‌رود و از آنان می‌گيرد، با آنان در معاشرت و نشست و برخاست است و با آنان دوستی و مشورت می‌کند، آنان شرورترين خلق خدای‌ند؛ آنان را اين‌گونه وارد آتش جهنم می‌کند: (كرند لالند كورند بنا بر اين به راه نمى‏آيند)،([5]) (و روز قيامت آن‌ها را كور و لال و كر به روى چهره‏شان در افتاده بر خواهيم انگيخت جايگاه‌شان دوزخ است هر بار كه آتش آن فرو نشيند شراره‏اى [تازه] برايشان مى‏افزاييم)،([6]) (در آتشى [سوزان] درآوريم كه هر چه پوستشان بريان گردد پوست‌هاى ديگرى بر جايش نهيم تا عذاب را بچشند)،([7]) (چون در آنجا افكنده شوند از آن خروشى مى‏شنوند در حالى كه مى‏جوشد * نزديك است كه از خشم شكافته شود هر بار كه گروهى در آن افكنده شوند نگاه‌بانان آن از ايشان پرسند مگر شما را هشدار دهنده‏اى نيامد)،([8]) (براى آن‌ها در آنجا ناله‏اى زار است و در آنجا [چيزى] نمى‏شنوند)،([9]) (هر بار بخواهند از [شدت] غم از آن بيرون روند در آن باز گردانيده مى‏شوند [كه هان] بچشيد عذاب آتش سوزان را).([10]) ای ابن مسعود، ادعاء می‌کنند که بر دين و سنّت، راه و شريعت من هستند؛ (در حالی‌که) از من بيزاری جسته و من از آنان به دورم. ای ابن مسعود، در ملأ عام با آنان منشين و در بازارها با آنان مبايعه نداشته باش و به راه و هدايتشان مکن؛ و آنان را از آب سيراب مکن. که خداوند می‌فرمايد: (كسانى كه زندگى دنيا و زيور آن را بخواهند [جزاى] كارهايشان را در آن‌جا به طور كامل به آنان مى‏دهيم و به آنان در آن‌جا كم داده نخواهد شد)،([11]) و نيز می‌فرمايد: (كسى كه كشت آخرت بخواهد براى وى در كشته‏اش مى‏افزاييم و كسى كه كشت اين دنيا را بخواهد به او از آن مى‏دهيم و[لى] در آخرت او را نصيبى نيست).([12]) ای ابن مسعود، چه بلاهايی از عداوت و دشمنی و کينه و جدال، بخاطر آنان، امتم را در بر می‌گيرد؛ آنان ذليل‌ترين افراد اين امت در دنيايشان هستند؛ و قسم به کسی که مرا به حق مبعوث کرد، خداوند آنان را دگرگون می‌سازد و به صورت ميمون و خوک، مسخ می‌کند. راوی گويد: پس رسول الله (ع) گريستند و از گريستن ايشان، ما نيز گريه کرديم و گفتيم: يا رسول الله علت گريستن شما چيست؟ فرمودند: بدليل رحمت و شفقت بر اين اشقياء، خداوند می‌فرمايد: (و اى كاش مى‏ديدى هنگامى را كه [كافران] وحشت ‏زده‏اند [آن‌جا كه راه] گريزى نمانده است و از جايى نزديک گرفتار آمده‏اند)، آنان علماء و فقهاء هستند). و امير المؤمنين (ع) در خطبه‌ی طولانی خويش فرمودند: (...و فقهاء به سوی کذب تمايل پيدا می‌کنند؛ و علماء به سوی ريب (ريا کاری). پس در آن هنگام است که پرده‌ها و حجاب‌ها کنار می روند و خورشيد از سمت مغرب طلوع می‌کند، آن هنگام است که منادی از آسمان، نداء می‌دهد ای ولّی خدا بر اين احياء ظهور کن؛ و اهل مشرق و مغرب آن نداء را می‌شنوند. پس قائمِ غائب ما ظهور می‌کند، در حالی‌که سراسر وجودش نور افشانی می‌کند و روح الأمين، به سوی او می‌رود و در بين دستانش، کتابی است آشکار...). و رسول الله ( می‌فرمايند: (زمانی بر امتم فرا می‌رسد، که از قرآن، چيزی جز خطّش و از اسلام، چيزی جز اسمش، باقی نمی ماند. از آن نام می‌برند، اما دورترين مردم نسبت به (حقيقت) آن هستند، مساجدشان آباد است، اما از هدايت تهی و ويران می‌باشند. فقهای آن زمان، شرورترين خلق خدا زير سايه‌ی آسمان اند، فتنه‌ها از آنان خارج شده و به سوی آنان باز می‌گردد). و جابر از ابی جعفر (ع) نقل می‌کند، که حضرت فرمودند: (در آخر الزمان، قومی می‌آيند که از قوم ديگری تبعيت می‌کنند، آنان (قوم تبعيت شده) ريا کاران اهل قرائت و ناسکان، محدثان و سفهاء هستند، به معروف امر و از منکر نهی نمی‌کنند، مادامی که آن را به ضرر خود ببينند، عذر و بهانه و رخصت را می‌طلبند، از لغزش‌های علماء و فساد علمشان تبعيت می‌کنند، به نماز و روزه رو می‌آورند، به شرطی كه مال و نفس آن‌ها را تهديد نکند؛ و اگر نماز به هر كاری كه انجام می‌دهند، چه اموال، چه نفسشان، ضرری می‌‎رساند، آن را ترك می‌کردند؛ همان طور كه كامل‌ترين و با شرف‌ترين واجبات را ترک كردند؛ همانا امر به معروف و نهی از منکر، واجبی عظيم است که واجبات ديگر با قيام آن، اقامه می‌شوند؛ پس در آن هنگام است، که غضب خدا بر آنان چيره می‌شود، با مجازات الهی، ابرار در دار (دنيا)، فجار و صغيران در دار (بزرگان)، هلاک می‌شوند). و رسول الله ( در معراج خويش، از قول خداوند، نقل می‌کنند که فرمودند: (... گفتم: بار الهی! زمان آن چه وقت خواهد بود _زمان قيام قائم_؟ پس خداوند به من وحی فرمود: آن هنگام که علم بالا رود و جهل آشکار گردد و علم فزونی يابد و عمل اندک شود و تهمت و افتراء بسيار شود و فقهای هدايت‌گر، اندک گردند و فقهای گمراه و خيانت‌کار، بسيار شوند...). و روايات در اين مورد بسيارند؛ و برای حق طلب به همراه صدق و اخلاص، آ‌ن‌چه که ذکر شد، کافی است. و از جمله علمايی که فتوای تکذيب مدّعی نيابت، از سوی امام مهدی (ع) را صادر کرد، شيخ بشير نجفی پاکستانی است، که با سيد احمد الحسن (ع)، به مخالفت و ستيز پرداخته و از عمده‌ی استدلالات او در فتوايش، همان توقيع علی بن محمد سمری ( می‌باشد؛ و من مطمئنم اگر او به خودش کمی زحمت می‌داد و پاسخ ما به سيد سيستانی و دفترش که با اين توقيع نيز استدلال کرده، را می‌خواند؛ قطعاً در همان حفره سرازير می‌شد. و پاسخ آن در کتاب (پاسخ دندان‌شکن به منکر رؤیت صاحب الزمان عج) آمده و با چشم پوشی بر همه چيز، تنها به ذکر چند نکته و اختصار شديد، در پاسخ به شيخ نجفی بسنده می‌کنم؛ و او را به پاسخ‌گويی به آن‌ها تحدّی می‌کنم و بر هر حقيقت جويی واجب است که در طلب پاسخ علمی محکم بر آيد؛ زيرا اين مسئله عقائدی می‌باشد و نمی‌توان در مورد آن، به هر کس اعتماد کرد، مگر با وجود دلايل و براهين شرعی، که هيچ نقضی در آن‌ها ديده نمی‌شود. و اگر شيخ نجفی حق طلب و اهل هدايت باشد، پس بر اوست که پاسخ گويد؛ يا عجز علمی خود را در پاسخ اعلام کند. و سکوت نشانه‌ی عجز است و ياد آوری می‌کنم که برخی از قواعد خودشان را، از باب (پايبند ساختنشان، به آ‌ن‌چه که خود را به آن پايبند کردند) ذکر می‌کنم؛ همان‌طور که از ائمه (ع) روايت شده است. می گويم: يک: توقيع سمری، يک خبر آحاد می‌باشد؛ و به اعتقاد خودتان، اعتماد به چنين خبری جايز نيست؛ و استفاده از آن در فقه، امری بعيد است؛ يا همان‌طور که می گوييد، در عمل سودمند است، نه در علم! و قضيه نيابت از سوی معصوم، يک قضيه‌ی عقائدی و تابع امامت می‌باشد؛ پس با خبر آحاد، نمی‌توان بر آن استدلال کرد. دو: توقيع سمری، يک توقيع مُرسَل است؛ و با چشم پوشی از ارسالش، راوی آن (احمد بن حسن مکتب) مجهول بوده؛ و طبق اعتقاد شما در فقه، نمی‌توان به چنين خبر ضعيفی اعتماد کرد، چه رسد به عقائد! پس چگونه با قواعدی که خود را ملزم به آن می‌دانی، مخالفت می‌کنی؟ و با آن بر قضيه‌ی عقائدی، استدلال می‌کنی؟! سوم: توقيع هرگز چه در نّص و چه در ظهور، سفارت را نفی نمی‌کند، اما از نظر نّص، هيچ نصی در مورد سفارت، يا نيابت موجود نيست؛ که بگوييم نفی در مورد آن، واقع شده! و اما از نظر ظهور (مشاهده) ای که امام (ع)، آن را نفی کردند، تنها به معنای مشاهده‌ی نظری و مستقيم امام (ع) است و هيچ ارتباطی با نيابت و سفارت ندارد؛ و سخن گفتن از ظهور آن، در نيابت، رنج بر خود نهادن واضح است، که نيازمند دليل می‌باشد؛ در حالی‌که هيچی دليلی که مؤيد آن باشد، وجود ندارد، بلکه دلايل خلاف آن را ثابت می‌کنند و نيز تنها به رؤيت، نمی‌توان به آن اعتماد کرد؛ چرا که روايات متواتر بسياری هستند، که بر رؤيت و ديدار امام مهدی (ع) در عصر غيبت کبری دلالت می‌کنند. و با معنای عدم رؤيت در تعارض‌اند. و صدها و هزاران مشاهده، توسط برخی از علماء و ساير مردم، رخ داده که امکان انکارشان وجود ندارد. چهار: از خلال توقيع، آشکار می‌شود که مقصود از مشاهده، همان ظهور يا قيام امام مهدی (ع) می‌باشد نه تنها رؤيت يا نيابت و سفارت! و دليل اين امر، کلام امام (ع) است، آن هنگام که در مورد ظهور، قبل از اينکه مشاهده را نفی کنند، سخن می‌فرمودند. همان‌طور که در توقيع آمده است. (... همانا غيبت تام آغاز شده، پس ظهوری نخواهد بود، مگر به امر خداوند و آن بعد از طولانی شدن مدّت و سختی دل‌ها و پر شدن زمين از ظلم و جور مُيسَر می‌گردد؛ و کسی به سوی شيعه‌ی من می‌آيد و ادعای مشاهده می‌کند، پس هر کس، قبل از خروج سفيانی و صيحه، ادعای مشاهده کند، کذاب افترا کننده است...). پس گويا امام (ع) در مقام نفی ظهور (به دليل قرينه‌ی توقيع) چنين می فرمايند: ظهوری نيست مگر بعد از فلان و فلان... و کسی که قبل از صيحه و سفيانی، ادعای مشاهده (ظهور و آشکار شدن من را) بکند، کذاب است. و هيچ ارتباطی با نيابت و سفارت، چه دور و چه نزديک، ندارد. و به سراغ کلام محقق نهاوندی می‌رويم که می گويد: لفظ "مشاهده"، به معنای حضور بوده و مأخوذ از (شهد) يعنی حضور و ظهور است. و با قول الهی استدلال کرد: ﴿ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ...﴾،([13]) (پس هر كس از شما اين ماه را ديد بايد آن را روزه بدارد). پنج: با ملاحظه‌ی نکته‌ی سوم و چهارم دريافت می‌شود که لفظ (مشاهده)‌ی نفی شده، متشابه بوده و دارای وجوهی می‌باشد، به عبارت ديگر در آن ظن و گمان است، در حالی‌که شما شرط اعتماد بر روايت را قطعی و يقينی بودن آن، می دانيد. پس چگونه نسبت به چنين نکته‌ای غفلت ورزيده‌ای ای شيخ؟! شش: و فرموده امام (ع) که فرمودند: (کسی که ادعای مشاهده کرد... او کذاب افتراء کننده است)، حتی اگر تسليم اين تفسير شويم؛ و بگوييم مقصود از آن، سفارت و نيابت است. در چنين حالتی، بار ديگر با عدم صحت آن، مواجه می‌شويم؛ چرا که آن، قضيه‌ای مهمل غير مسور و شُبه‌ِدار می‌باشد؛ و قضيه مهمل با قوه‌ی جزئيه است (طبق قواعد شما). پس قضيه با اين قوه، می‌شود: (بعضی از افراد که ادعای مشاهده کنند... کذاب مفترند). نه اينکه همه‌ی کسانی که ادعای مشاهده کنند، کذاب هستند. هفت: علاوه بر اينکه اين توقيع، خبر آحاد و دارای سندی ضعيف و دلايلی ظنی است؛ با رواياتِ متواتر بسياری که بر امکان رؤيت امام مهدی (ع) دلالت می‌کنند؛ در تعارض و تناقض است. و روايات يمانی، بهترين دليل می باشند؛ زيرا ايشان وصی و نائب امام مهدی (ع) است؛ و نمی‌تواند صاحب هدايتگرترين پرچم‌ها باشد؛ و اينکه سرپيچی از ايشان باعث جهنمی شدن، شود و ايشان به صاحبتان و راه مستقيم هدايت می‌کند، جز اينکه نائب خاص امام مهدی (ع) باشد. و هر کس، خواهان تفصيل است، به مناظره‌ی کَتبی انصار امام مهدی (ع)، با سيد سيستانی و دفترش و مرکز بحث‌های عقائدی او، مراجعه کند؛ که نتيجه‌ی اين مناظره، پيروزی انصار امام مهدی (ع) و عجز سيد سيستانی و دفترش، در پاسخ‌گويی به اين امر و سکوت در برابر آن بود. هشت: اگر توقيع به معنای نفی سفارت بود، چرا آن هنگام، مردم، در روز ششم، به علی بن محمد سمری، مراجعه کردند و به او گفتند که وصی شما کيست؟ فرمود: امر از آن خداست، او بر امر خود غالب و چيره است؟! چرا نفرمود که بعد از من، اصلاً هيچ سفيری وجود ندارد! آيا قصد گمراهی مردم و عدم دستيابی‌شان به حقيقت را داشت؟ به هيچ عنوان! آيا اين‌چنين نيست، که درک مردم نسبت به اين توقيع، به حدّی بود که نتوانستند آن را بفهمند؛ پس در روز ششم، به سمری مراجعه کرده و از او در مورد نائبش پرسيدند؟! پس اگر توقيع، بر نفی سفارت، به طور مستقيم، اشاره کرده و امر آن بسيار واضح بوده، در چنين حالتی، تکرار پرسش به سمری، در مورد سفارت لزومی نداشت! و خطای ديگری، در فتوای شيخ بشير پاکستانی، وجود دارد که بدليل اختصار و کفايت و زيادت از ذکر آن، چشم پوشی کردم. پس شيخ بايد از فتوای خود دفاع کند؛ و اگر چنين نکرد، در پی اين فتوا (که از جهل به امور بسيار ساده که انتظار نمی‌رفت، از يک مدّعی علم سر بزند)، نسخه‌ی بطلان علمش را پيچيده و شکست علمی شديدی خورده است! و علم منحصر به فرد کسی نيست. و خداوند می‌فرمايد: ﴿قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾،([14]) (بگو اگر راست مى‏گوييد برهان خويش را بياوريد). و از جمله علمايی، که به تکذيب مدعی سفارت، از سوی امام مهدی (ع) يا مدعی يمانی بودن را بکند، فتواء داده: شيخ محمد اسحاق فياض افغانی می‌باشد، که بار ديگر با توقيع سمری بر نفی سفارت، استدلال کرد و خود را در همان چاهی سرازير کرد، که بعضی‌ها، قبل از او در آن افتاده بودند؛ و تمام آ‌ن‌چه که در کتاب (پاسخ دندان‌شکن) و نيز تمام آ‌ن‌چه که در پاسخ، به شيخ بشير پاکستانی ذکر شد، به او گفته شد؛ و برای اتحاد مطلب، نيازی به تکرار مطالب قبلی نيست؛ اما نکاتی وجود دارند که شيخ فياض، در آن‌ها دچار ياوه گویی شده و بدون علم و درايت، فتواء داد که آن‌ها را خلاصه وار، ذکر می‌کنم: گفته شيخ فياض: (... و اين‌چنين، کسانی که ادعای يمانی يا خراسانی يا صاحب نفس زکيه می‌کنند، مورد تکذيب قرار می‎گيرند؛ چرا که اين شخصيت‌های مبارک ظهور نمی‌کنند مگر بعد از صيحه...). در پاسخ گفته می‌شود: اين کلام درد آور چنان بی جا است که به ناچار آدم را به ضحک وا می‍‌دارد، چرا که شيخ فياض گمان کرده که يمانی و خراسانی ظهور نمی‌کنند، مگر بعد از صيحه! غافل از اينکه، صيحه نسبت به ظهور يمانی و خراسانی تأخير دارد، يعنی صيحه، علامتی برای قيام امام مهدی (ع) می‌باشد؛ نه علامتی برای قيام يمانی و خراسانی! و روايات بسياری، از اهل بيت (ع) بر اين امر دلالت می‌کنند. روايت شده است که صيحه در 23 ماه رمضان رخ می‌دهد؛ و قيام امام مهدی (ع)، در دهم محرم می‌باشد، يعنی تقريباً 90 روز بعد از صيحه! در حالی‌که قيام يمانی و خراسانی و سفيانی، 15 ماه، يا در برخی روايات 8 ماه پيش‌تر از قيام امام مهدی (ع)، می‌باشند؛ در هر حال بر اساس هر احتمالی، قيام يمانی و خراسانی، چند ماه قبل از قيام امام مهدی (ع) می‌باشد، اين نسبت به قيام يمانی با شمشير است؛ و معلوم است که قيام با شمشير، مستلزم وجود ظهور، برای انتشار دعوت و موقعيت‌هايی که يمانی با آن‌ها، رو به رو می‌شود، تا پيروان خود را جمع کند و آنان را برای نصرت امام مهدی (ع)، تحت تعليم خويش قرار دهد؛ سال‌ها طول می‌کشد و روايت شده که يمانی (به سوی صاحبتان (قائم)، دعوت و به سوی راه راست، هدايت می‌کند). و پنهان نيست که اين دعوت، به سوی امام مهدی (ع) با چالش‌ها و مشکلات شديدی، از سوی [مدعيان] علم و اهل سياست، رو به رو خواهد شد؛ و به زودی، مورد هجوم شديد، قرار خواهد گرفت؛ تا شکل و صورت منفی از آن را به مردم، جلوه دهند و مانع ايمانشان به آن شوند. پس چقدر زمان لازم است، تا اين دعوت بر اين همه مشکلات و حملات ناجوانمردانه فائق آيد و تمکين يابد؟ چه بسا دعوت يمانی، سال‌ها زودتر از صيحه پيش افتد! پس چگونه است که امروز شيخ فياض و امثال او آمده و می‌گويند که يمانی ظهور نمی‌کند، مگر بعد از صيحه؟! شما را به خدا! آيا عاقلانه است که يمانی در دريايی از فتنه‌های درفش‌های ضلالت و متشابه [شبيه به حق] که مدعی علم و دين و رهبری هستند، خروج کند و انصار و لشکرش را جمع کند و بر اين همه افکار و سياست‌های نظامی آن، فقط در ظرف 90 روز، پيروز شود؟! واقعاً بايد بر اين ذهنيت و ضلالت مردم و باورشان به چنين داستان‌هايی، که هيچ ارتباطی با عالم حقيقی ندارند خنديد؛ و مايه خجالت است، که چنين کلامی از دهان اشخاصی خارج شود، که ادّعای مرجعيت، برای مسلمانان می‌کنند؛ در حالی‌که به روايات ظهور مقدس و ظهور يمانی که سال‌ها قبل از صيحه اتفاق می‌افتد، کاملاً جاهلند! آيا غوطه‌ور شدن در علم اصول و فلسفه، اين‌چنين آنان را از مطالعه‌ی روايات، منع کرده است؟! و در پاسخ‌گويی و مناقشه‌ی آنان با ما، (عدم پاسخ‌گويی آنان)، هدف اصلی می‌باشد؛ چرا که می دانيم، آن‌ها در گفتار و دلايل خود، در ده‌ها خطاء و اشتباه قرار می‌گيرند و به راحتی در چنگال انصار امام مهدی (ع)، به دام می افتند؛ تا برای مردم، آشکار گردد، چه کسانی دارای استدلالات قوی و بيانی شافی هستند، شاگردان مکتب سيد احمد الحسن (ع)، يا مراجع معاند سيد احمد الحسن (ع)؟! و اين، رواياتی هستند که مؤيد آ‌ن‌چه که ذکر کردم، می باشند: امام باقر(ع) می فرمايند: (... صدای (صيحه) در شب جمعه، شب 23 ماه رمضان، می‌باشد؛ پس در مورد آن، گِلِه‌ای نداشته باشيد، بلکه آن را بشنويد و اطاعت کنيد...). و ابی عبد الله (ع) می فرمايند: (در شب بيست و سوم ماه رمضان، (صيحه) به نام قائم نداء می دهد؛ و در روز عاشوراء (دهم محرم)، قيام می‌کند...). و آشکار است، که يمانی و خراسانی و سفيانی در يک روز، در يک ماه، و در يک سال، خروج می‌کنند و به سوی کوفه، از هم پيشی می گيرند. همان‌طور که در روايت آمده است: ابی عبد الله (ع) می‌فرمايد: (...خروج سه نفر، سفيانی و خراسانی و يمانی در يک سال، در يک ماه و در يک روز است؛ و در ميان پرچم ها، پرچمی هدايت‌گرتر از پرچم يمانی نيست؛ چرا که او به سوی حق، دعوت می‌کند). و اگر خروج سفيانی، هم‌زمان با خروج يمانی بود، پس از خلال روايت ديگر، آشکار می‌گردد، که سفيانی در ماه رجب، قبل از قيام، به مدت 15 ماه، خروج می‌کند و اين امر هم‌چنين مستلزم خروج يمانی، در ماه رجب و 15 ماه قبل از قيام مقدس می‌باشد؛ چرا که آنان در يک روز، قيام می‌کنند. ابی عبد الله (ع) می فرمايند: (سفيانی و خروجش در ماه رجب، حتمی است و از آغاز تا پايان خروجش، 15 ماه طول می کشد، در شش ماه مبارزه می‌کند، پس چون حاکم کور شد، به مدت نه ماه، حکومت می‌کند و هرگز حتی يک روز، هم بر آن افزوده نمی‌شود). اين نسبت به قيام است، اما ظهور: يمانی، بر اساس روايتی که از محمد بن مسلم ذکر شده: (يمانی قبل از سفيانی و يمانی، خروج می‌کند)؛ به مدّتِ طولانی قبل از قيام سفيانی، خروج می‌کند و روايات ديگری هستند که بر اين امر، دلالت می‌کنند. و اين‌چنين ثابت می‌شود که يمانی به مدت طولانی قبل از صيحه، ظهور می‌کند. پس چگونه شيخ فياض در اين امر، گرفتار شده و گفت که يمانی ظهور نمی‌کند، مگر بعد از صيحه؟! و خداوند می‌فرمايد: ﴿وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾،([15]) (و نيرنگ مى‏زدند و خدا تدبير مى‏كرد و خدا بهترين تدبيركنندگان است). گفته شيخ فياض: (... و اين‌چنين باطل بودن ادعای امامت و امام، آشکار می‌گردد؛ به اين ضرورت که امام (ع) ظهور نمی‌کند؛ مگر بعد از صيحه و فرو رفتگی در سرزمين بيداء و خروج يمانی...). در پاسخ گفته می‌شود: شيخ فياض بار ديگر، در چاه اشتباه و خطايی کُشنده، فرو افتاد! و متوهم شده که فرو رفتگی در سرزمين بيداء، بعد از قيام امام مهدی (ع) رخ می‌دهد! در حالی‌که فرو رفتگی در سرزمين بيداء، نسبت به قيام مقدس، متأخر است؛ زيرا لشکر سفيانی که دچار فرو رفتگی می‌شود، به سوی مکه رهسپار نمی‌شود؛ مگر بعد از شنيدن خبر ظهور امام مهدی (ع) در مکه! پس برای قتل امام مهدی (ع) به سوی مکه می رود؛ اما خداوند، در سرزمين بيداء، آنان را در آن فرو می‌برد و هرگز به امام مهدی (ع) نمی‌رسند. پس کدام واقعه زودتر رخ می‌دهد، ظهور امام مهدی (ع) يا فرو رفتگی لشگر سفيانی در سرزمين بيداء، ای شيخ؟! گفته شيخ فياض: (مؤمنان که خدا توفيقشان دهد، را نصيحت می‌کنيم، که عقائد صحيح را از مراجع عِظام اخذ کنند...). در پاسخ می گوييم: شيخ فياض سنّت جديدی را برای خود، پايه گذاری کرده، و اذعان دارد که عقائد از مراجع اخذ می‌شوند و اين امر با آرای متقدمين و متأخرين مخالفت کامل دارد؛ و آ‌ن‌چه که در شرع ثابت است، اين می‌باشد که تقليد در عقائد، به هيچ وجه جايز نيست؛ چرا که در آن، علم و يقين شرط است و ظن و گمان در اجتهاد، فايده‌ای ندارد، همان‌گونه که شما می‌گوييد، و اگر عقائد از علمای دين گرفته می‌شد، برای کسانی که از علمايشان اطاعت کرده و موسی و عيسی و محمد رسول الله (ع) را تکذيب کردند، عذری می‌بود. در حالی‌که می‌بينيم خداوند اين علماء (مراجع دين) و پيروانشان را سخت مذمت می‌کند؛ و می‌فرمايد: (اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ)،([16]) (اينان دانشمندان و راهبان خود را به جاى خدا به الوهيت گرفتند). (وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا)،([17]) (و مى‏گويند پروردگارا ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند). (مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ)،([18]) (مثل كسانى كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلف گرديدند] آنگاه آن را به كار نبستند همچون مثل خرى است كه كتاب‌هايى را برپشت مى‏كشد [وه] چه زشت است وصف آن قومى كه آيات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمى‏نمايد). و در مورد مرجع دينی (بلعم بن باعوراء)، آن هنگام که با موسی (ع) به مبارزه برخاست و فرعون را ياری کرد، می‌فرمايد: (وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ)،([19]) (اگر مى‏خواستيم قدر او را به وسيله آن [آيات] بالا مى‏برديم اما او به زمين [=دنيا] گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد از اين رو داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حمله‏ور شوى زبان از كام برآورد و اگر آن را رها كنى [باز هم] زبان از كام برآورد اين مثل آن گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند پس اين داستان را [براى آنان] حكايت كن شايد كه آنان بينديشند). آيا می خواهيد، مردم را چهار پا به حساب آوريد؟ و اين‌چنين به آن‌ها تلقين کنيد که عقيده‌ی خود را از مراجع دينی، اخذ کنند و کمر آنان را برای مبارزه و ستيز با امام مهدی (ع) و يمانی موعود، ببنديد؟! هر چند که در روايات ذکر شده، که دشمنان اصلی امام مهدی (ع) فقهاء و علماء هستند و برای تأکيد بيشتر، به روايات عترت طاهره در اين خصوص، مراجعه کنيد. سپس گفته شيخ فياض، مبنی بر اينکه يمانی يا امام مهدی (ع) ظهور نمی‌کند، مگر بعد از صيحه! علاوه بر آ‌ن‌چه که ذکر شد، اين امر، با برخی روايات، که بر امکان وقوع بداء، در برخی نشانه‌های حتمی که صيحه از جمله‌ی آن‌هاست، دلالت کرده‌اند، مخالفت دارد. ضريس می گويد: ابو جعفر (ع) فرمودند: (اگر صيحه ای را که به شما گفتيم، بوقوع می‌پيوند، به وقوع نپيوست، چه می‌کنيد؟ عرض کردم: به آن‌چه امر کنيد عمل می‌کنم. حضرت فرمودند: به خداوند سوگند! چاره‌ای جز تسليم نداريد و الا ذبح می‌شويد. و حضرت دست را به نشانه‌ی قربانی شدن بر گردن خود، نزديک کردند). پس اين روايت، امکان حاصل شدن بداء (تغيير) در صيحه، را به خوبی نشان می‌دهد؛ و مردم چاره‌ای ندارند، جز تسليم؛ و در غير اين صورت، با شمشير قائم (ع) کُشته خواهند شد. و گفته و توجيه شيخ فياض به مردم، مبنی بر عدم تصديق قيام امام مهدی (ع) بدليل اين‌که صيحه‌ای در ميان نبوده، به معنای مباح کردن خون امام مهدی (ع) و مخالفت صريح با کلام اهل بيت (ع) می‌باشد. شيخ فياض فتوای خود را با (بسمه تعالی) و شيخ بشير پاکستانی با (بسمه سبحانه) آغاز کرده‌اند. و اين امر با کلام اهل بيت (ع) که با (بسم الله الرحمن الرحيم) آغاز می‌شود، مخالفت دارد. و لو بعد از آن شعری باشد، و نوشته‌ای که با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز نشود، ابتر است! پس علت تغيير بسم الله الرحمن الرحيم، به بسمه تعالی، در نزد آنان چيست؟؟؟ از اهل بيت (ع) روايت شده که فرمودند: (هر کس به ما پايبند شود، ما نيز او را پايبند می‌کنيم؛ و هر کس از ما جدا شود، ما نيز از او، جدا می شويم). پس شيخ فياض و پاکستانی را به ترک آن، نصحيت می‌کنم؛ که شباهت بسياری، به آغاز نوشته قريش دارد، که اين‌گونه آغاز می شد: (بسمک اللهم). خداوند می‌فرمايد: (إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ)، (به يقين در اين [كيفر] براى هوشياران عبرتهاست).([20]) و هم‌چنين شيخ فياض بايد از فتوای خود دفاع کند و الا شکست علمی خورده؛ و راه سومی برای او، وجود ندارد. و ما پيروان دليل هستيم و هر طرف که دليل برود، ما نيز به دنبال آن می‌رويم، پس از دلايل خود دفاع کنيد؛ و الا دليلی نداريد و بر هر کس که حق طلب می‌باشد، واجب است که به آنان، اصرار ورزد تا پاسخ‌گوی دليل خود باشند. و نيز ضعف جواب و سستی آنان، آشکار گردد. مرجع سومی که فتوای تکذيب مدّعی سفارت از سوی امام مهدی (ع) را صادر کرد، سيد علی سيستانی می‌باشد. در حقيقت او در کلام خود، بر نصّی واضح و آشکار مبنی بر تکذيب مدّعی مشاهده، دلالت نکرده؛ و کلام انشائی او خالی از هر گونه دليل و استدلال علمی محکم، می‌باشد، و هرگز به وجود ادلّه‌ای که بر تکذيب مدّعی سفارت، از سوی امام مهدی (ع) دلالت کنند، اشاره نکرده؛ و تنها به ذکر و ياد آوری ظهور دعوت‌های نوپا، باطل و فراوانی فتنه‌ها و درفش‌های ضلالت، در عصر ظهور بسنده کرده است. و در پاسخ‌ به او: از چه وقت تا به حال، وجود دعوت‌های گمراه کننده، دليلی شده بر عدم وجود دعوت حق؟! تمام تاريخ گواه و شاهد است که دعوت به حق، در ميان نبوده، مگر اينکه دعوت‌های باطل، دور آن را احاطه کرده‌اند و اين امر، هرگز بر باطل بودن صاحب حق، دلالت نمی‌کند؛ به خصوص اين‌که ائمه (ع) در مورد عصر ظهور، ما را از ظهور هفتاد دجال و دوازده درفش متشابه، که نمی‌توان يکی را از ديگری تشخيص داد، با خبر ساختند. آيا اين امر، بر عدم وجود پرچم حق و زمينه‌ساز برای قيام امام مهدی (ع) دلالت می‌کند؟! و چرا ائمه (ع) پرچم يمانی را هدايت‌گرترين پرچم‌ها، وصف کرده‌اند، آيا اين امر، بر وجود پرچم‌های ضلالت، البته غير از پرچم يمانی آل محمد (ع) دلالت نمی‌کند؟! پس فزونی باطل، در اين زمان بر عدم وجود حق دلالت نمی‌کند و اين امر بسيار واضح است و به برهان نيازی ندارد. پس در پی سؤالی که از سيد سيستانی، در مورد تکليف جامعه، در برابر کسی که ادعای سفارت بکند، پرسيده شده؛ شايسته بود بگويد: تکليف چنين و چنان و دليل چنان و چنين است! نه اين‌که تنها به ياد آوری فتنه‌ها و شبهه‌ها بسنده کند! که اين امر، حتی نزد نابينايان و بی‌سوادان هم مشهور و معروف بوده و نيازمند ارجاع آن به مراجع نيست! آيا می‌دانيد که چرا سيد سيستانی، خلاقيت به خرج داد و از راه‌های استدلال‌ها، شانه خالی کرد؟! و اين‌که چرا مانند فياض و پاکستانی، به استناد بر توقيع سمری اقدام نکرد؟! اگر اندکی به عقب باز گرديد، پاسخ را خواهيد دانست! او سال‌ها پيش، اين امر را تجربه کرده بود و با استناد بر اين توقيع، به تکذيب سيد احمد الحسن (ع) پرداخت، اما انصار امام مهدی (ع) فتوای او را با علمی محکم، مبنی بر روايات اهل بيت (ع) در هم کوبيدند؛ و از دفتر عقائدی او خواستند، تا از فتوی او با کلامی راسخ و دلايلی قطعی، دفاع کند. اما به جای آن‌که اصلاح کند، خراب کرد و گِل را پر از آب ساخت. و انصار امام مهدی (ع) در کتاب (پاسخ دندان‌شکن به منکر رؤیت صاحب الزمان) به او پاسخ گفتند و در اين کتاب، پاسخ به استدلال سيستانی با استناد بر توقيع سمری، به صورت مفصل شرح داده شد. و بعد از آن سيد سيستانی و دفتر او از پاسخ‌گويی به اين کتاب، امتناع ورزيدند و به خاطر همين موضوع به آنان مراجعه کرديم، گفتند که آن‌ها از دادن هر گونه پاسخگو به اين امر، منع شده‌اند! و هر منصفی، می‌تواند آن کتاب را مطالعه کند و استدلال سيد سيستانی و دفتر او را با استدلال انصار امام مهدی (ع) مقايسه کند. در ظاهر سيد سيستانی به اشتباه استدلال (توقيع سمری) خود، مبنی بر باطل بودن مدعی سفارت، اعتراف کرده و به همين خاطر اين بار، هرگز با آن استدلال نکرد؛ و لغزشی که فياض و پاکستانی به آن مبتلاء شدند و در پی آن ابتلاء، بهره‌ی علمی از اقلام انصار امام مهدی (ع) بردند، را ترک کرد و اين درنگ از سيد سيستانی بهتر و سنگين‌تر است، از اين‌که بر اشتباه و خطای خود اصرار و پا فشاری ورزد؛ اعتراف به خطاء، فضيلت است. اما لازم است، که اين خطاء را عَلَنی اعلام کند، تا فايده و سودی داشته باشد و بار ديگر، شخص ديگری از راه نرسد و با اين توقيع استدلال کند و خود را گرفتار کند؛ همان‌گونه که آن دو شيخ، خود را گرفتار جهل خود کردند. پس بحث در اين موضوع را در کتاب (پاسخ دندان‌شکن) به طور مفصل ذکر کرديم؛ و همگان را به تحدّی فرا می‌خواند، و هر کس توانايی دارد، پاسخ دهد. و الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام علی محمد و آله الأئمه و المهديين و اللعنة الدائمة و الدامغة علی أعدائهم الی يوم الدين. انصار امام مهدی (ع) مکن الله له فی الارض نجف اشرف 29 / صفر / 1428 هـ.ق

پا ورقی ها

[1] . البقرة: 12-11.

[2] . القصص: 47.

[3] . النساء: 62.

[4] . البقرة: 87.

[5] . البقرة: 18.

[6] . الإسراء: 97.

[7] . النساء: 56.

[8] . الملک: 8-7.

[9] . الأنبياء: 100.

[10]  الحج: 22.

[11] هود: 15.

[12] الشوری:20.

[13] . البقرة: 185.

[14]  البقره: 111.

[15] . الأنفال: 30.

[16]  التوبه: 31.

[17] . الأحزاب: 67.

[18] . الجمعة: 5.

[19]  الأعراف: 176.

[20] الحجر: 75