متن کتاب

انتشارات انصار امام مهدى (خدواند در زمين تمكينش دهد) يمانى موعود حجت الله شيعيان در زمان ظهور بين يمانى و وصى نويسنده شيخ حيدر زيادى نقل از امام جعفر بن محمد صادق (ع) كه فرمود: (بر مسلمانان مدت زمانی خواهد گذشت که امام خود را در آن نمی شناسند... سپس فرمودند (ع) اگر اینطور اتفاق افتاد به امر اول متمسک شوید تا اینکه بعدی را برایتان مشخص کند) غیبة نعمانی ص 161. امام صادق (ع) فرمودند: (کسی که دوست دارد ایمانش کامل باشد: در همه چیز ها آنچه را که بصورت سر ویا علنی گفته شده و آنچه که مصدر آنرا دانسته و یا نمی داند صحبت خود را با قول وگفتار من بگوید). کافی ج: 1 ص 391 كجايند کسانی که با توجه به این حدیث وصیت رسول خدا را انکار كرده اند.؟!!! اهدا به امیرالمؤمنین ویعسوب الدین به مظلوم از جانب شیعه اش قبل از منکرین به یمانی رسول امین به مکلم موسی از جانب طور (چون به نزدیک آن آمد، از جانب ایمن در آن جایگاه مبارک، از درخت ندا داده شد که ای موسی!من خدای یکتا، پروردگار جهانیانم) به اولین... به آخرین... به ظاهر... به باطن به پدر ابرار... به پدر اطهار... به پدر جانشینان جبار به نفس مصطفی برگزیده... به قسیم بهشت وآتش به علی ابن ابی طالب (ع) که در اولین وآخرین ها سید و مولای من است تقديم بسم الله الرحمن الرحیم حمد مخصوص خداوند جهانیان و صلوات بر شریف ترین خلق، محمد و خاندان نیک وپاکش. و اما در حال حاضر... قضیه و موضوع امام مهدی (ع) به عنوان موضوعی که به امتحان خلق منتهی می شود به حساب می آید و به خاطر آن خداوند متعال پیامبران و رسولان را مبعوث و کتابها و احکام شرعی را نازل نمود، خداوند متعال فرمودند: (هُوَ الذِي اَرسَلَ رَسُولهُ بِالهُدَی و دِینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّیِنِ کُلِهِ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکُونَ)([1]) (او كسى است كه رسول خويش را با هدايت و دين درست فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند هر چند مشركان به این امرراضی نباشند). و فرمودند: (وَ مَاخُلُقتُ الجِنَّ وَ الأِنسِ إِلَّا لِیَعبُدُونَ) (و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند)، و آن در دولت عدل الهی با فرماندهی صاحب زمان, كه جانم و جان جهانیان فدای خاک پای ایشان باد، تحقق خواهد یافت. و هر کس که به این مهم ایمان آورد آرزو می کند که یکی از افراد ایشان در آن روز موعود باشد تا در دنیا و آخرت پیروز شود، ولی خداوند تعالی روا داشت که دنیا چیزی جز خانه بلا و امتحان نباشد و فرمود: (أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُترَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُم لایُفَّتُنونَ * وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذینَ مِن قَبلِهِم فَلَیَعلَمَنَّ اللهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعلَمَنَّ الکَاذِبینَ)([2]) (آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مى‏شوند و مورد آزمايش قرار نمى‏گيرند * و به يقين كسانى را كه پيش از اينان بودند آز موديم تا خدا آنان را كه راست گفته‏اند معلوم دارد و دروغگويان را نيز معلوم دارد)، پس قبل از قیام قائم (ع) باید مردم الک و مورد امتحان قرار گيرند, تا اینکه از کسانی که به قیام قائم (ع) ایمان دارند چیزی همانند سورمه در چشم یا نمک در غذا (منظورازآن اقلیت ایمان آورنده گان است) باقی نمي نماند همانطور که صدها روایت از رسول / و عترت طاهر و پاک ایشان به این موضوع اشاره نموده اند. و از مهمترین مسائل که قبل از قیام قائم (ع) وجود دارد مسئله - تمهید کننده - يا آماده کننده اصلی که همان یمانی موعود است که ائمه (ع) در مورد او خبر داده اند: مبنی براینکه هر کس با او مخالفت کند از اهل آتش است، پس ایشان (ع) حد فاصل میان اهل بهشت و اهل آتش می باشد، و تقسیم کننده اهل بهشت و آتش در عصر ظهور نیز بر او (ع) صدق می کند، همانطور که علی بن ابی طالب (ع) در همه عصرها و تاریخ اینچنین بود. آنگاه بسیاری از علماء در رابطه با این موضوع (یمانی) تحقیق کرده اند ولی بیشتر این جستجوها به صورت مختصربوده و یا مبهم است. محققین آن نمی توانند در این مورد از میان همه روایات و کشف اسرار به صورتی صحیح و کامل جستجو کنند و دراین امر مقصر نیستند ولیکن حکمت خداوند اقتضاء کرده که مسئله یمانی مبهم باقی بماند تا اینکه صاحب آن بیاید,و اینکه هر مدعی نااهل مدعی آن نشود. و شاید ائمه (ع) قضیه یمانی را اولاً جهت مخفی کردن ایشان از دشمنان، و دوماً تا دروغگوی دیگری مدعی آن نشود، و سوماً غیر از صاحبش کسی آنرا نشناسد، علل و اسباب دیگری که در حال حاضر از ما پوشیده است به خاطر اینکه به شکل رمزی و پراکنده در دهها روایت آورده اند. و به عبارت دیگر قضیه یمانی همچون تصویری که بطور مثال به صد جزء تقسیم شده است بحساب میآید، و هر جزئی در کتابی آمده، پس پژوهشگر نیازمند به جمع شدن همه این اجزا از داخل کتابهاست تا اینکه تصویر در نزد او کامل شود، و این کار سخت و مشقت آور نیاز به تأیید و کمک الهی است. خواننده عزیز این کتابی که در میان دستان شماست از شیخ حیدر زیادی است که در این دریای گسترده تحقیق و جستجو کرد و توانست بسیاری از اسرار و رموز موجود در مسئله یمانی موعود را حل کرده و بسیاری از روایات که در طول صدها سال مبهم مانده را جمع آوری نماید و مدعی نمی شویم که او همه رموز و همه تعارض ها را به صورتی که پیچیده نباشد حل کرده است، ولی به نظر کوتاه من این بحث بهترین و دقیق ترین و وسیع ترین بحثی است که در مورد قضیه یمانی موعود نوشته شده است ونویسنده محترم با جرأت و علم و دقت بر این موضوع اعتماد کرد، پس بحث خود را با موفقیت و با توفیق الهی کامل نمود، و بدون مبالغه می گویم این کتاب و موضوع و حدیت آن به حل 90 در صد از قضیه یمانی موعود رسیده و در آن اکثر جهات قضیه یمانی مورد وضوح و آشکار میگردد. ولی هر که خداوند برای او نوری قرار ندهد نوری نخواهد داشت. الحمد لله وحده وحده وحده. شیخ ناظم عقیلی

-مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم (اِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً * وَنَرَاهُ قَرِيباً)([3]) (آنها امرقائم را دور می بینند * وما آنرا نزدیک می بینیم). دراین مورد اختلافی وجود ندارد مگر توسط معاند متکبر و کافری که مشمول قول تعالی است (آنها امر را دور می بینند) و هوای نفس آنها را در جحیم جاویدان نگه میدارد، كه ما در این ایام دشوار و مدت زمان ظهور مقدس دولت عدل الهی هستیم وآن چشم نواز همه پیامبران وفرستادگان واولیاء و صالحین از اهل دنیا وآخرت است، اينكه در دولت عدل الهی شرائع که پیامبران با آن آمده بودند اجرا و بر پا می شود و اهداف سامیه (مشکل و طاقت فرسا) که خداوند مسؤلیت اجرای آنرا در زمین به آنها سپرده بود محقق خواهد شد همانی که به خاطر آن رانده و کشته شده وجهت اقامت آن و اقامت عدل و قرار دادن هر چیزی بر جای خود و اقرار حاکمیت خداوند در سرزمینش با ظلم و مشقت ها رو بر و شدند (إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً)([4]) (آنگاه که پروردگارتو فرشتگان را فرمود من در زمین خلیفه ای خواهم گماشت) و فرمود (یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ)([5]) (ای داود ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم پس در میان خلق خدا به حق داوری وحکم کن وهرگز از هوای نفس پیروی مکن، که تو را از راه خدا گمراه سازد. آنان که از راه خدا گمراه شوند، عذابی سخت به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند). وفرمودند (قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)([6]) (ای پیغمبر) بگو بار خدایا پادشاه ملک هستی تو هر که را بخواهی ملک و سلطنت بخشی واز هرکه خواهی ملک وسلطنت بگیری، وبه هر که خواهی عزت واقتدار بخشی وهر که را خواهی خوار گردانی، هر خیر ونیکویی به دست توست وتنها تو بر هر چیز توانایی). و چون ظهور خلیفه خدا در سرزمینش برای برپایی چنین دولتی (دولت عدل الهی) توسط همه ادیان الهی مورد انتظار است، وهمه به وجود وامکان حتمی آن اقرار می کنند، و کلیه اهالی ادیان باتوجه به آنچه در کتاب های آسمانی و تاریخی شان ذکر شده اعتقاد دارند که حاکم خدا و خلیفه اش در سرزمینش از خود آنهاست. وهمانطور که معروف است کتاب های آسمانی که در حال حاضر وجود دارد از تحریف خالی نبوده ولی امکان رد ادعای همه اهل ادیان نیست بلکه امکان توجیه ادعاء همه به سوی طرحی که شامل همه بوده وجود دارد زیرا که بیشتر عبارات موجود در این کتاب ها از جانب خداوند است و امکان اختلاف در متن آن وجود ندارد ولیکن در مصداق آن امکان پذیر است آنگاه یهود در انتظار پیامبر خدا ایلیا (ع) بوده و اعتقاد به ظهورش در آخر الزمان داشته و قبل از آن علاماتی دارند. و یاران دین مسیح منتظر عیسی (ع) بوده و به ظهورش اعتقاد دارند وقبل از آن صاحب علاماتی هستند. ومسلمانان و با توجه به اختلافاتی که در مذاهب خود دارند به ظهور امام مهدی (ع) اعتقاد دارند و قبل از آن نیز صاحب علاماتی هست. واین علامات به دو دسته تقسیم می شود: علامات غیر حتمی یعنی اینکه امکان قرار گرفتن تغییر در آن وجود دارد پس تغییر می کند ویا اینکه بصورت مطلق نباشد، یعنی قبل از امام (ع) تحقق آن شرط نیست، بلکه آنها علاماتی هستند که اگر محقق شده بر نزدیکی فرج دلالت و اگر محقق نشد بر دوری آن دلالت نمی کند. و علامات حتمی و یا همان ارکان اساسی برای برپایی دولت عدل الهی همانطور که از ائمه وارد شده است. از امام صادق (ع) آمده: قبل از قیام قائم (ع) پنج علامت حتمی وجود دارد: (یمانی و سفیانی و صیحه (ندا در آسمان) و کشته شدن نفس زکیه و فرو رفتن زمين در صحرا بيداء). و موضوع بحث و رکن اساسی در میان این علامات پنجگانه یمانی است همانی که روایت ها بر ایشان به عنوان خلیفه امام مهدی و در روایتی خلیفه خدا مهدی دلالت نموده و روی برگردانده از ایشان جهنم است, وروایت های دیگری که به پیروی از ایشان تاکید می کند واین تاکید برهیچ شخصیت دیگری قبل از امام اطلاق نمی شود پس هر کس شخص یمانی را شناخت و بر آن مستدل شده و از او تبعیت و پیروی کرد انگاه از امام زمانش پیروی کرده است (کُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ)([7]) (هر کسی در گرو اعمال خویش بوده مگر یاران یمین) در مورد شناخت این شخصیت از اهل بیت به اندازه کافی احاديث وارد شده و بر پژوهش گر با انصاف واجب است که در مورد این مدعی تحقیق کند، پس اگر كسى به دروغ مدعی آن شده طول نخواهد کشید مگر اینکه امر او کشف شود و آن هم از طریق حکمت یمانی و ربانی آل محمد (ع) در همه اقوالشان است، پس اگر کمی در کلام آنها (ع) تامل کنیم خواهیم دید که می خواهند همه چیز را در یک زمان به اولیاء ویاران خود نشان دهند ولی همزمان به خاطر ترس از دشمنان خود نمی خواهند همه چیز را مکشوف کنند. انگاه اگر پژوهشگر طالب حق در مورد امام زمان خود در روایات نظر کند تعارضی را در ظاهر و نه در حقیقت امر پیدا نخواهد کرد واز خواننده می خواهیم که در این خصوص به کتاب ایقاظ النائم لاستقبال القائم و کتاب الرد الحاسم علی منکری ذریه القائم و کتاب المهدی والمهدیین فی القران والسنه مراجعه نماید. بر خواننده گرامی واجب است که بر کلام آل محمد (ع) تمرکز کند زیرا که آنها قران ناطق و راهای نجات از حیرت و خروج از فتنه ها هستند, به همین خاطر است که رسول خدا / فرمودند: (ای مردم من در میان شما جایگزینی قرار دادم که اگر به آن تمسک کنید درمانده نخواهید شد وآن کتاب خدا و اهل بیتم هستند و در حالی که لطیف خبیر به من خبر داد که آنها از همدیگر جدا نمی شوند تا اینکه بر حوض برگرد ند).([8]) واز این کلام می فهمیم که هر راهی به غیر از طریق آل محمد (ع) ظلمت و گمراهی است, و هر آنچه که مخالف کلام آنهاست گمراهی است, و آنها با قران هستند, و با قران طریق و احدی هستند, پس هر کس که مخالف آنها بوده و کلام آنها (ع) را رد کند با خدا مخالف است و هر کس که از آنها (ع) پیروی کند و کلام آنها را قبول کند پس خدا را اطاعت کرده, و رسول خدا به صراحت اعلام کرده که آنها جانشینان و اوصیاء ایشان هستند، و در لحظات و داعش / هنگامی که خواست که برای امت امان و آسایش را بدون هیچ نوع گمراهی بنویسد و هر آنچه که معروف است که مرد به هنگام وفات خود به مهمترین متعلقات خود وصیت کند وهم و غمش نجات امت خود از گمراهی است، ولیکن شیطان امت اعتراض کرد وگفت که این مرد در حال هزیان گفتن است، و حادثه برای همه اشکار و معروف است، سپس بعد از آن مصطفی / با برادر و وزیر و دست راست و پسر عمو و هارون و وصی خود علی ابن ابی طالب عزلت نموده و در مورد مهمترین چیز هایی که امت بعد از ایشان / به آن نیاز دارد وصیت نمود و آن مشخص کردن خلفاء و جانشینان خدا در سرزمینش وحجت های خدا براهل هر زمان در زمان شان است تا اینکه امت از آنچه آنها را به سوی هاویه جهنم بکشاند پیروی نكنند و از کسی که خداوند با آن بر ملائکه خود احتجاج نمود پیروی کنند (إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ)([9]) (پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت فرشتگان گفتند آيا در آن كسى را مى‏گمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو، تو را تنزيه مى‏كنيم و به تقديست مى‏پردازيم فرمود من چيزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد). پس خداوند متعال پیامبران را به عنوان جایگزینان خود در زمین مبعوث و آنها را با وحی خود منصوب نمود وهر خلیفه ای از آنها در مورد خلیفه بعد از خود وصیت می نمود ولی همیشه مسیر امت ها در انتظار جانشین خدا شکست بوده, مگر عده ای اندک از اولیاء وصالحین (به کتاب شکست منتظرین از تالیفات یاران امام مهدی مراجعه کنید) و هنگامی که خداوند پیامبری را با محمد / ختم نمود خلیفه خدا بعد از او ائمه معصومین دوازده عشری (ع) است وبعد از آنها مهدین دوازده عشری (ع) هستند که دولت عدل الهی را بعد از پدر شان (ع) بر پا خواهند داشت در حالی که رسول خدا / در مورد آنها وصیت نموده پس ائمه را در وصیت خود با اسم شان ذکر و بعد از آنها اول مهدین را با اسم خود و صریح ذکر نمودند، واما ذکر ایشان بر (مهدی اول) بدون اینکه کسی متوجه آن شود کتاب ها را پر کرده است و از جمله آن شخصیت یمانی (ع) است وایشان یکی از علامات حتمی است که تحقق آن قبل از ظهور امام مهدی (ع) لازم است وچون که شخصیت یمانی مهمترین شخصیت قبل از ظهور امام بوده و تمسک به آن همان تمسک به امام (ع) است زیرا که او زمينه ساز رئیسی قبل از امام (ع) است که یاران قائم (ع) و غیره با آن امتحان می شوند, همان طور که یاران طالوت به واسطه نهر یا رود آب امتحان شدند. از ابی عبد الله (ع) فرمودند: (یاران طالوت به نهری امتحان شدند که خداوند متعال در مورد آن فرموده اند: (خداوند شما را به واسطه نهری امتحان نموده است پس هر که از آن بنوشد از من نیست وهر که از آن نیاشامد از من خواهد بود) واینکه یاران قائم با همانند آن امتحان می شوند)([10]). و این نهر در بهشت همانطوری که از آنها (ع) آمده دروازه آل محمد (ع) است (رکن یمانی درب ماست که از آن وارد بهشت می شوند، و آن نهری از بهشت است که در آ ن اعمال بندگان را می یابی)([11]). و به همین خاطر به اندازه توانی که خدا در من ایجاد نموده به جمع آوری ونوشتن این موضوع پرداخته، وبا کمک و توسل به خداوند سبحان و در بعضی امور از توضیحات سید احمد حسن وصی و رسول امام مهدی (ع) بهره بردم، و از خداوند متعال مسالت دارم که توفیق بیان کلیه موارد پوشیده را جهت خدمت به برادران مؤمن و آشکار نمودن حق را روا داشته اگر چه بر میل اهل کینه و غاصب و اهل حسد بر آل محمد (ع) نباشد را مسالت می کنم و از خداوند مسالت دارم که اولین و آخرین دشمنان آل محمد (ع) و غاصبین حقوق آنها را لعنت نماید، وحمد و سپاس مخصوص خداوند متعال است. شیخ حیدر زیادی 9 ذي حجة 1426 ه. ق

-علامات زمان ظهور

از پایه های ثابت مذهب شیعه دوازده امامی انتظار شبانه روزی فرج است، زیرا که امر ظهور یک باره اتفاق می افتد وکسی جزء خداوند سبحان و تعالی زمان آن را نمی داند و هر کس که بگوید امام مهدی (ع) تا زمانی که همه علائم کامل نشود ظهور نمی کند وتا اینکه... و تا اینکه...، ايا در قضا با خداوند شریک است, و اينكه به عقیده حقیقی اهل بیت (ع) ایمان ندارد واین در گفتارشان (ع) واضح است. از ابی عبد الله (ع) فرمودند: (هر اندازه که بندگان به خداوند عز و جل نزدیک و از آنها راضی باشد. در صورتی که حجت خداوند عز وجل از آنها مفقود گردد و برای آنها ظاهر نشده وجای او را نمی دانند، ودر حالی که می دانند که حجت خدا و روشنگری هایش به پایان نرسیده و به همین خاطر است که شب و روز منتظر فرج شدند واینکه فقدان حجت خدا شدید ترین غضب خداوند بر دشمنانش است, و برای آنها ظاهر نمی شود، در حالی که می داند که در اولیائش تزلزلی ایجاد نمی شود، و در صورتی که بداند متزلرل می شوند حتی یک لحظه هم حجت خود را از آنها پنهان نمی کرد، و این اتفاق نخواهد افتاد مگر بر شرورترین مردم)([12]). مفضل بن عمر گفت: که امام صادق می فرماید: (هر کس که بصورت منتظر بر این امر بمیرد مانند کسی خواهد بود که با قائم و در صف ایشان باشد، بلکه همانند کسی خواهد بود که در کنار رسول خدا / شمشیر می زند)([13]). ابو عبد الله (ع) فرمودند: (اگر روز و شب را به صبح رساندی و امامی از آل محمد ندیدی پس به آنچه دوست داری پایبند باش، ودشمن بدار آنچه را دشمن بود، و موالی کسی باش که ولایتش را پذیرفته بودی و صبح و شب منتظر فرج باش)([14]). و علامات ظهور چیزی جزء نزدیکی بیشتر وبیشتر به فرج موعود از جانب خداوند سبحان وتعالی نیست. بحث را با دو حدیث طولانی که بصورت خلاصه بیشتر علامات ظهور در آن آمده شروع می کنیم از رسول خدا / كه فرمودند: قسم به کسی که نفسم در دست اوست ای سلمان در آن زمان حاکمان جور و وزراء فاسق و عرفاء ظالم و امناء خائن بر آنها مسلط می شوند.. سلمان به سرعت می گوید: این اتفاق می افتد ای رسول خدا؟. پس صلی الله علیه و اله فرمودند: بله قسم به کسی که نفسم در دست اوست ای سلمان در آن هنگام منکر معروف ومعروف منکر وامانت به خائن سپرده می شود و امین خیانتکار محسوب می شود و دروغگو را صادق و صادق را دروغگو می شمارند، سلمان گفت: اینطور اتفاق می افتد ای رسول خدا؟. پس رسول خدا صلی الله علیه وآله جواب داد: بله و قسم به کسی که نفسم در دست اوست ای سلمان و در آن هنگام حکومت زنان، و مشورت با کنیزان، ونشستن جوانان بر منابر، و دروغ به عنوان وسیله به کار می رود، و زکات دادن اختیاری، و سبقت گرفتن از همدیگر غنیمت است، و مرد به پدر و مادر خود پشت کرده، و به دوست خود وفا می کند، و ستاره دنباله دار طلوع می کند. و سلمان با عجله می گوید. اینطور اتفاق می افتند ای رسول خدا؟. پس رسول خدا صلی الله علیه واله جواب داد: بله: قسم به کسی که نفسم در دست اوست ای سلمان در آن هنگام زنان با شوهران خود در تجارت شریک شده، و باران بصورت قهر خواهد بارید و بر کرام با خشم نازل می شود، و مردی که در تنگنا و فقر قرار دارد مورد حقارت واقع می شود، و در آن هنگام بازارها نزدیک هم می شود، در حالی که این می گوید که چیزی را نفر و ختم، و آن یکی می گوید که چیزی را سود نکردم، و چیزی را جز مذمت خدا نمی بینی. وسلمان به سرعت می گوید. آیا اینطور اتفاق می افتد ای رسول خدا؟... پیامبر فرمودند: قسم به کسی که نفسم در دست اوست اینطور اتفاق خواهد افتاد، ای سلمان در آن هنگام اقوامی بر آنها مسلط می شوند که اگر صحبت کنند آنها را می کشند، واگر ساکت شده اند اموالشان را تملک می کنند، و حرمت آنها را شکسته، و خون آنها را خواهند ریخت، و دل هایشان را پر از رعب و ترس خواهند کرد پس آنها را نمی بینی مگر اینکه ترسیده و در رعب هستند؛ سلمان: آیا اینطور اتفاق می افتد. پیامبر/: بله قسم به کسی که نفسم در دست اوست، ای سلمان در آن هنگام چیزی از مشرق و چیزی از مغرب می آید پس به جان امت من در می افتند، وای بر ضعیفان امتم از آنها، و وای بر آنها از جانب خداوند، نه به کوچک ها ترحم می کنند ونه احترام بزرگترها را نگه می دارند، و از هیچ کار زشتی نمی گزرند، اخبار آنها در خفاست، جثه های آنها جثه آدمیزاد، وقلب آنها قلب شیاطین است. سلمان: آیا اینطور اتفاق می افتد ای رسول خدا؟. پیامبر: آری وقسم به کسی که نفسم در دست اوست، ای سلمان، و در آن هنگام مرد با مرد و زن با زن ارضاء شده، و بر غلامان تجاوز می شود همانطور که بر جاریه در منزل تجاوز می شود، ومردان شبیه زنان، و زنان شبیه مردان می شوند، و صاحبان فرج ها (زنان) بر سروج (زين متور سیکلت وامثال آن) سوار می شوند که لعنت خدا از جانب امتم بر آنها باد. سلمان: آیا اینطور اتفاق می افتد ای رسول خدا؟. پیامبر: آری و قسم به کسی که نفسم در دست اوست، ای سلمان در آن هنگام مساجد به زیور الات آراسته شده همانطور که کنائس آراسته می شوند، ومصاحف (قرآنها) آراسته و منارات طولانی و بلند می شوند، و صفهای نماز با دل های پراکنده و پر از نفاق و زبان های مختلف بیشتر می شود. سلمان: آیا اینطور اتفاق می افتد؟ پیامبر: آری و قسم به کسی که نفسم در دست اوست ای سلمان، و در آن هنگام مردان امتم خود را به طلا آراسته، و حریر ودیباج را می پوشند و پوست های ببر ها را برای طرب استفاده می کنند سلمان: آیا اینطور اتفاق می افتد. پیامبر آری و قسم به کسی که نفسم در دست اوست ای سلمان در آن هنگام ربا ظاهر شده و با غیبت و رشوه معامله می کنند، ودین کنار گذاشته می شود و ارزش دنیا با لا می رود. سلمان اینگونه اتفاق می افتد پیامبر: بله وقسم به کسی که نفسم در دست اوست ای سلمان، و در آن هنگام طلاق زیاد شده و حدود خدا رعایت نمی شود و ضرری به خدا نخواهد رسید. سلمان، اینگونه اتفاق می افتد؟ پیامبر: آری و قسم به کسی که نفسم در دست اوست ای سلمان و در آن هنگام ترانه والات طرب ظاهر شده، و اشرار امتم آنها را به کار می گیرند. سلمان: آیا اینگونه اتفاق می افتد؟ پیامبر بله و قسم به کسی که نفسم در دست اوست ای سلمان، و در آن هنگام ثروتمندان امتم برای خوشگذرانی و قشر متوسط برای تجارت، وقشر فقیر آنها برای ریاکاری وشهرت به حج می روند، و در آن هنگام اقوامی هستند که قران را برای غیر خدا یاد می گیرند و آن را به عنوان انواع سرود به کار می برند، و همین طور اقوامی که برای غیر خدا تفقه می کنند، و فرزندان زنا زیاد می شوند، و با قران آواز می خوانند و به دنیا می پردازند، سلمان: اینگونه اتفاق می افتد؟. پیامبر: آری وقسم به کسی که نفسم در دست اوست ای سلمان آن هنگامی است که محارم هتک حرمت میشوند، و گناهان را کسب می کنند، و اشرار بر اخیار مسلط می شوند، و دروغ پراکنده می شود، و لجاجت ظاهر و فقر زیاد می شود، و در لباس پوشیدن همدیگر را نهی می کنند, و باران در غیر زمان بارندگی می بارند، و کوبه وجاهای رقص و فحشا را می پسندند, و منکر امر به معروف و نهی از منکر می شوند, تا اینکه انسان مؤمن در آن زمان ذلیل تر از کنیز و خدمتکار میشود و در میان قراء و عابدان اختلاف ظاهر می شود، در حالی که آنها همان ستمگران ناپاک هستند که مدعی ملک سماوات می شوند !. سلمان: اینگونه اتفاق می افتد؟. پیامبر آری وقسم به کسی که نفسم در دست اوست ای سلمان در آن هنگام ثروت مند از چیزی جز فقر نمی ترسد تا انجایی که گدا دست خود را در میان جمعیتی قرار می دهد ولی چیزی به او داده نمی شود. سلمان: آیا اینگونه اتفاق خواهد افتاد؟. پیامبر: آری وقسم به کسی که جانم در دست اوست ای سلمان و در آن هنگام روبیضه صحبت می کند، پس سلمان گفت: ای رسول خدا پدر و مادرم فدای شما روبیضه یعنی چه، صلی الله عله وآله فرمودند: در امر عموم کسی صحبت می کند که در حد و اندازه های آن نیست پس دیری نخواهد بود که زمین طوری حركت و شکافت بر می دارد که هر قومی فکر کنند که در ناحیه آنها شکننده شده است پس به اندازه ای که خداوند بخواهد اقامت می کنند، آنگاه در اقامت خود عهد را می شکنند سپس زمین دفینه ها و گنج های درون خود را بیرون می ریزد، فرمودند که طلا و نقره اش را سپس با دست خود به پادشاهان اشاره کرد، و فرمود همانند این که روزی طلا و نقره بدرد آنها نخورد، و معنی صحبتش: پس شرط وشروط آن پدیدار شدند)([15]). دراین حدیث ابتعاد ودوری مسلمانان از دین خود در آخر الزمان، و گرفتار شدن آنها به بسیاری از تفرقه ها و انحراف و فساد اخلاقی را نشان می دهد، و هنگام تحقق شروط ساعت، و در میزان در تفسیر قران ص 394 -396 آمده که، آن کنایه از خروج امام منتظر (ع) است. از مفضل بن عمر گفت: (از سیدم امام صادق (ع) پرسیدم آیا برای مأمول منتظر مهدی (ع) زمان و وقت معینی جهت اطلاع مردم وجود دارد؟ پس فرمودند: از خداوند به دور است که زمان ظهورش را طوری مشخص کند تا شیعه ما آن را بدانند، گفتم: سیدم چرا به این صورت؟ فرمودند زیرا او همان ساعت است که خداوند تعالی در مورد ان فرمود: (یسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا...)([16]) (در مورد ساعت می پرسند که موقع آن چه وقت است)([17]). و از امام صادق (ع) فرمودند: (... اگر دیدی که حق مرده و اهل آن رفتند، ودیدی که همه کشور ها گرفتار ظلم وستم شده، و دیدی که قران کهنه شده، و در صحبتهایشان چیزهایی که در آن نیست را به آن نسبت داده و با هوای نفس خود آن را تعبیر می کنند و دیدی که دین برگشته و دگرگون شده همان طور که ظرف واژگون میشود، و دیدی که اهل باطل بر اهل حق چیره شدند، و دیدی که شر آشکار شده و از آن نهی نمی شود,و عذر یارانش خواسته می شود و دیدی که فسق و باطل ظاهر شده، و مردان با مردان و زنان با زنان اکتفاء و ارضاء شده، و ببینی که مؤمن ساکت بوده و گفتارش مورد قبول نیست، و ببینی که فاسق تکذیب نشود، و دروغ و افترایش به او نسبت داده نمی شود، و ببینی که کوچک بزرگ را مورد حقارت قرار دهد، و ببینی که ارحام قطع شود، و ببینی کسی را که به واسطه فسوق مورد مدح قرار گیرد و از کارش بیشتر خوشحال می گردد، و جواب صحبتش داده نمی شود، و ببینی که آنچه را که به زن داده می شود به غلام داده می شود، وببینی که زنان با زنان ازدواج کنند و ببینی که ستایش و تعریف از همدیگر زیاد شود، و ببینی که مرد مال خود را به راهی غیر از طاعت خدا انفاق کرده و در حالی که از کارش نهی نمی شود، و ببینی که ناظر به خدا پناه می برد از آنچه که مؤمن را در حال جهاد با آن می بیند، و ببینی که همسایه همسایه اش را مورد ازار واذیت قرار می دهد ولی کسی او را منع نمی کند، و ببینی که کافر از آنچه که برای مؤمن اتفاق می افتد خوشحال است، و در صورتی که در زمین فساد ببیند مسرور می شود، و ببینی که خمر و مشروبات بصورت علنی خورده شود، و کسانی بر آن جمع شوند که از خداوند عز و جل بیم و هراسی ندارند، و امر به معروف را سبک ببینی، و ببینی که فاسق در آنچه که خداوند نمی پسندد قوی و مورد ستایش قرار می گیرد، و ببینی که صاحبان املاک مورد تحقیر قرار میگیرند، و هر کس که آنها را دوست داشته باشد مورد حقارت قرار می گیرد، و راه خیر را مقطوع ببینی، و در مسیر شر سلوک کنند، و ببینی که خانه خدا تعطیل شود، و به ترک آن امر شود، و مرد را می بینی: که آنچه را که انجام نمی دهد می گوید، و ببینی که مردان آرزوی مردان و زنان آرزوی زنان کنند، وببینی که مرد به واسطه دبر خود و زن به واسطه فرجش امرار معاش کنند، و ببینی که زنان برای خود مجالسی را تشکیل داده همان طور که مردان تشکیل می دهند، ومردان بنی عباس را می بینی که حالت دوجنسی بین آنها ظاهر و موهای خود را رنگ زده، و خود را آراستند همان طور که زن برای شوهرش خود را آرایش می کند، و به مردان به خاطر استفاده از فروجشان مال عطاء می کنند، که با این حالت مرد خوشحال می شود، و مردان بر او رشک می ورزند، وصاحب مال از انسان مؤمن عزیز تر است، وربا ظاهر بوده و تغییر نمی کند، و زنان به واسطه زنا مدح می شوند، و زن را می بینی که به خاطر نکاح با مردان برشوهرش چاپلوسی می کند، و بیشتر مردم را می بینی که، بهترین آنها کسی است که زنان را بر فسقشان کمک می کند، و انسان مؤمن را اندوهگین ذلیل و حقیر شده می بینی، و بدعت و زنا را می بینی که ظاهر شده، و مردم را می بینی که به واسطه زور برهمدیگر اعتداء کنند، و حرام را ببینی که حلال شود، ومردم را می بینی که کار خود را با نظر و رأی انجام می دهند، و کتاب وحکمت خدا تعطیل می شود، و شب را می بینی که در آن از تعدی بر خدا خجالت نمی کشند، و انسان مؤمن را می بینی که بجز در قلب خود نمی تواند انکار کند، و مقدار زیادی از مال را می بینی که در راه دشمنی خداوند عز و جل انفاق می شود، و اهل ولایت را می بینی که اهل کفر را به خود نزدیک می کنند، و اهل خیر را دور می کنند، و اهل ولایت را می بینی که در اجرای حکم رشوه می گیرند، و ولایت را می بینی که به نفع هر کسی که بیشتر می دهد حکم اجرا می کند، و می بینی که با محارم ازدواج می شود، وبا آنها ارضاء می شوند، و مرد را می بینی که به واسطه تهمت و مظنونیت کشته می شود، و آرزوی مرد مذکر را کرده پس مال و نفس خود را برای او بذل و بخشش می کنند، و مرد را می بینی که به خاطر مجامعت با زنان مورد شماتت قرارمی گیرد، و زن را می بینی که شوهر خود را ناراحت کرده و به آنچه که نمی خواهد عمل می کند، و بر شوهرش انفاق کند، و مرد را می بینی که زن و کنیزک خود را کرایه می دهد، و نزدیکی با آنها را به خاطر غذا وشراب قبول می کند، و ایمان به خداوند عز وجل را به خاطر ترس و ریاء می بینی، و قمار را می بینی که ظاهر می شود، و شراب را می بینی که علنی و بدون مانع فروخته می شود، و زنان را می بینی که خود را به اهل کفر عرضه می کنند، و سرگرمی ها را می بینی که ظاهر می شوند از آن استفاده می شود وکسی آنرا منع نمی کند، و کسی جرأت نمی کند که آنرا منع کند، و شریف را می بینی که به واسطه کسی که برای تخت خود می ترسد ذلیل می شود، و نزدیکترین افراد به حکام را می بینی که به واسطه ناسزا گفتن به ما اهل بیت مورد مدح و ستایش قرار می گیرد، و دوستدار ما را می بینی که به او زور گفته می شود، و شهادتش مورد قبول واقع نمی شود، و زور را می بینی که آن را بر کلام بهتر و ارجحتر می دانند، و قرآن را می بینی که شنیدن آن بر مردم سنگین می شود، و شنیدن باطل بر مردم سبکتر و راحت تر شود، و همسایه را می بینی که همسایه خود را به خاطر ترس از زبانش مورد اکرام ولطف قرار می دهد، و حدود را می بینی که تعطیل می شود، و به واسطه هوای نفس خود به آن عمل می کنند، و مساجد را می بینی که آراسته می شوند، و راستگوترین مردم نزد مردم را مفتری کذاب می بینی، و شر و سعی در سخن چینی را می بینی که ظاهر شده، و زنا را می بینی که پخش می شود، و غیبت را می بینی که نمک مجلس شود، و مردم همدیگر را با آن بشارت می دهند، و ببینی که حج و جهاد را برای غیر خدا می خواهند، و پادشاه را می بینی که انسان مؤمن را برای کافر ذلیل می کند، و خرابی از عمران بیشتر می شود، و امرار معاش مرد را می بینی که از تقلب در مکیال و ترازو بدست می آورد، وریختن خون ها را می بینی که سبک شمرده می شود و مرد را می بینی که رئیس بودن را برای طلب دنیا خواسته، و به واسطه زبان خود به عنوان انسان با تقوی مشهور شده، و امور به او مستند می شود، و ببینی نماز سبک شمرده می شود، و ببینی مرد صاحب مال زیادی که زکات آنرا از زمانی که مالک آن شده نداده است، و مرده را ببینی که از قبرش بیرون آورده شود و مورد اذیت قرار می گیرد و کفنش مورد فروش قرار می گیرد، و هرج و مرج را می بینی که زیاد شود، و مرد را می بینی که شب را با نشأت و روز را مست می گذراند، و کاری به اینکه مردم در چه حالی هستند ندارد وبهایم و حیوانات را می بینی که مورد نکاح واقع می شوند، و بهایم را می بینی که همدیگر را می درند، و مرد را می بینی که جهت نماز خواندن بیرون می رود و در حالی برمی گردد که چیزی از لباس هایش بر او نیست و قلب های مردم را می بینی که قا سی و سخت وبیرحم شده، و چشم های آنها را می بینی که خشک و سخت شده، و ذکر بر آنها سنگین می شود، و کسب وکار حرام را می بینی که ظاهر می شود، و به واسطه آن رقابت می کنند، و ببینی که نماز گزار بخاطر اینکه مردم او را ببینند نماز می خواند، و فقیه را می بیبنی که برای غیر دین تفقه و دنیا و ریاست را طلب می کند، و مردم را می بینی که با کسی که برنده می شود قرار می گیرند، و طالب حلال را مورد مذمت و شماتت می بینی، و طالب حرام مورد مدح وستایش قرار می گیرد، و حرمین را می بینی که آنچه را که خداوند دوست ندارد در آنها انجام می گیرد، و هیچ مانعی و هیچ کسی در مقابل آنها و عمل زشتشان قرار نمی گیرد، و وسایل آواز را می بینی که در حرمین ظاهر می شود، و مرد را می بینی که با اندکی از حق صحبت می کند و امر به معروف ونهی از منکر می کند پس کسی که او را در مورد خودش نصیحت می کند بلند می شود و می گوید: این موضوع در مورد شماست، و مردم را می بینی که به همدیگر نظر می کنند، و به اهل شر اقتداء می کنند، و راه و مسلک خیر و طریقش را می بینی که خالی است و کسی در آن سلوک نمی کند، و مرده را می بینی که مورد استهزاء قرار گرفته و كسى به فريادش نمی رسد و می بینی هرسال از بدعت وشر بیشتر از حد ممکن اتفاق می افتد و از آن صحبت می کنند، و خلق و مجالس را می بینی که کسی به جز افراد غنی و ثروتمند را پیروی نمی کنند و می بینی که به محتاج جهت تمسخر و خنده بخشش می کنند و در راه خدا به او رحم نمی شود، و آیات و نشانه ها را در آسمان می بینی که هیچ کس به سوی آنها شتاب نمی کند و انسانها را می بینی که بر هم دیگر می تازند همانطور که بهایم بر همدیگر می جهند و از ترس مردم کسی منکر را انکار نمی کند و مرد را می بینی که در راه غیر از خدا انفاق زیادی می کند و از کمترین چیزی در راه و اطاعت خدا کوتاهی می کند و ظلم و عاق به والدين می بینی که ظاهر می شود و والدین سبک شمرده می شوند در حالی که پیش فرزند احوال آنها بدتر از همه مردم است و هنگامی که بر آنها دروغ می بندد خوشحال می شود، و زنان را می بینی که بر پادشاهی غلبه و بر هر امری دیگری که در آن هوی و هوس است چیره می شوند، و فرزند پسر را می بینی که بر پدرش دروغ می بندد و بر والدین خود دعا می کند و از مردن آنها خوشحال می شود، و ببینی که اگر مردی روزش را بدون كسب گناهان كبيره وانجام فجور ودزدی در ميزان و مكيال وسوز وكلك وخوردن شراب ومستی بگذراند آن روز را با ناراحتي و حالتى خسته كننده از عمرش تمام می كند و پادشاه را ببینی که طعام و آذوقه را احتکار کند، و اموال ذی القربی را ببینی که به زور تقسیم شود و با آن قمار بازی وخمر و شراب می خورند، و شراب را می بینی که برای مداوای بیماری برای همدیگر تجویز می کنند، و با آن شفا می یابند، و مردم را می بینی که در ترک امر به معروف و نهی از منکر و همین طور ترک تدین به آن برابر می شوند، و ریاح یا بادهای منافقین را می بینی که پا بر جاست، و باد های اهل حق حرکتی نمی کند و می بینی که اذان و نماز با اجرت و مزد انجام می گیرد و مساجد را پر از کسانی که از خدا نترس و در آن برای غیبت و خوردن گوشت اهل حق جمع شده اند می بینی، و آنرا به عنوان شراب مست کننده توصیف می کنند، و آدم مست را می بینی که امام جماعت مردم شده و با آنها نماز می خواند و در حالی که او به واسطه مست بودن عقلش را از دست داده، و اگر مست شود صاحب کرامت و تقوی شده و اگر به خاطر مست بودن بترسد و ترك كند مجازات نشده وعذر او را نمی خواهند، و کسی که اموال یتیمان را خورده، می بینی که مورد ستایش قرار می گیرد و قضات به غير از رضايت خدا حكم مي كنند و متوليان و امانتداران آنها خيانتكار شدند و واليان، ميراث را بر اهل فسوق بذل كرده و جرأت آنها در مقابل خدا و داد و ستد و دادن آزادی لازم به اهل فسوق را می بینی و منابر را می بینی که برآنها به تقوی امر می کنند در حالی که امر کننده به آن عمل نمی کند و نماز را می بینی که به موقع خواندن آن سبک شمرده می شود وببینی که: صدقه برای شفاعت و امر در راه خدا نیست و به خاطر خواست مردم داده می شود و هم و غم مردم شكم و فروجشان است و حلال وحرام بودن خوردن و نكاح كردن برای آنها فرقی نمی كند ودنيا بر آنها اقبال كرده و حقيقت را مي بينی كه در حال از بين رفتن است پس بر حذر باش واز خداوند طلب حق و نجات و هدایت کن زيرا كه خداوند برای انجام امرى به آنها مهلت می دهد ومراقب باش و بر خلاف كار آنها عمل كن تا خدا تو را ببيند و اگر عذاب بر آنها نازل شد بسمت رحمت خداوند شتاب كن و اگر تاخير كنی خداوند آنها را مبتلا می كند و از عمل آنها خارج شو وبه سمت خداوند رفته زیرا خداوند اجر محسنين را پايمال نمى كند و رحمت او بر محسنين نزديك است )([18]). تا این جا دو حدیث در مورد بعضی خبرها که ویرانی و انهیار اخلاق مردم و همچنین انحلال دانستن همه مبادی و موارد پابرجا که انسان را با آنها می شناسند را ذکر می کنند و بازگشت مردم به کارهای زشت و گناهبار و شرور زمان جاهلیت است که همه آنها از نشانه ها و علامتهای ظهور امام منتظر (ع) می باشند، پس می ماند که خواننده باید از خود سؤال کند که آیا غیر از علامات پنج گانه حتمی که بیشتر آنها دورتر از زمان ظهور و همزمان با قیام هستند مانده است و شاید بعضی از آنها بعد از قیام هستند. و اگر علامات ظهور را دنبال کنیم و خواهیم دید که بعضی از مواردی که تحقق یافته در مورد امر ظهور امام دلالت می کند. رسول خدا / فرمودند: (نزدیک است که امتها از هر طرف شما را محاصره کنند، همانطوری که درنده ها بر طعمه خود جمع شوند، گفت گفتیم: ای رسول خدا، آیا عده ما در آن زمان کم است؟ فرمود: شما در آن زمان زیاد هستید، ولی غثائی همانند غثاء (اشغال و چوب و خرده ریزه هایی که سیل با خود می آورد) سیل می مانید، ترس از شما از دل دشمن تان بر داشته می شود، و در دلهای شما سستی را قرار می دهد,گفتیم: معنی این سستی چیست؟ فرمود: دوست داشتن دنیا و بیزاری از مرگ)([19]) از مفضل بن عمر در بحث طولانی که موضوع مورد نیاز را از آن گرفتیم، مفضل گفت ای سرورم، زوراء که در بغداد قرار دارد در آن زمان چه حالی خواهد داشت؟ فرمود: (جای عذاب و غضب خداوند خواهد بود پس و ای بر آن از پرچمهای زرد و پرچمها یی که از دور و نزدیک به طرف آن می روند و خداوند صنف هایی ازعذاب که بر ملتهای دیگری نازل نکرده است بر آنها نازل می کند... پس وای بر کسی که در آن برای خود منزل یا مسکنی انتخاب کند...)([20]). آنگاه کشورها همانند سگان بر عراق یورش بردند در حالی که قبلا سابقه نداشته است که دهها کشور برای تصرف و اشغال یک دولت با هم متحد شوند و پرچمها از هر جا به سوی زوراء آمد ند آنگاه اشغال گران از یک جهت و سود جویان از جهتی دیگر و آنچه در این روایت و روایت جلوتر از آن آمد برای معرفت و شناخت انسان اندیشمند با هوش کافی است که آیا ما در زمان ظهور مقدس هستیم یا خیر. از امیر مؤمنین علی بن ابی طالب (ع) (... آنگاه مکان حکومت و ملک (پایتخت) به زوراء برمی گردد و امور از طریق شورى (انتخابات) انجام می گیرد هرکس که بر کاری غلبه کند آنرا انجام می دهد، پس در این هنگام خروج سفیانی است که نه ماه بر زمین مسلط می شود و به بدترین شکل آنها را شکنجه می دهد پس وای بر مصر و وای بر زوراء و وای بر کوفه و وای بر واسط انگار به واسط نگاه می کنم در حالی که خبرنگاری که دارای خبر باشد وجود ندارد و در آن هنگام خروج سفیانی و کمبودی غذا و قحطی زد گی مردم و کمبودی باران که هیچ زمینی نمی روید و هیچ آسمانی نمی بارد، سپس مهدی هادی مهتدی کسی که پرچم را از دست عیسی بن مریم می گیرد خارج می شود...)([21]) و امروز خانه ملک و مرکز حکومت بغداد و امور به صورت شوری در آمده است (انتخابات) و چیزی جز انتظار خروج سفیانی برای جنگ باقی نمانده است... و در این جا سؤالی است که بعداً جواب آن واضح خواهد شد... و آن: اگر دانستیم که عیسی (ع) بعد از امام مهدی (ع) خروج خواهد کرد بلکه پشت سر ایشان در بیت المقدس نماز خواهد خواند، حال پس عیسی که پرچم را به مهدی هادی مهتدی تسلیم می کند کیست؟. و از خطبه ای از امیر مؤمنین (ع) فرمودند (... چگونه خواهيد بود اگر صاحب شام را ببینید که با اره می بردو تیز می کند، و گردنها را با قمه قطع می کند، سپس شد یدترین عذابها را به او می چشانم و به شما مژده دهم، که فردا امر مردم به دستور خداوند به من برگردانده می شود، پس آنچه که گفتم بزرگ و دشوار قلمداد نشود،...)([22]). براستی هر آنچه سود جویان این روزها انجام می دهند و توسط امام علی (ع) گفته شد، بطور واضح و اشکار (در عراق) محقق شده، مردم را با شمشیر می کشند در حالی که پیشرفته ترین اسلحه ها موجود می باشد و آنها یکی از مصادیق سفیانی هستند، و اما صحبتش در مورد (به او می چشانم...)، مردی از نسل ایشان (ع) آنرا انجام دهد که این موضوع واضح و روشن است. (سوگند به پدرم کسی که در خدا ملامت و نکوهش ملامتگر جلوی او را نمی گیرد، نور و چراغ تاریکی، سوگند به پدرم که قائم به امر خدا می باشد، گفتم: پس کی خروج می کند؟ فرمود: هنگامی که لشکریان را در انبار روی نهر فرات و ضرات ببینی، و دجله و ویرانی پل بزرگ کوفه، و سوزاندن بعضی از خانه های کوفه را پس اگر آنرا دیدی خداوند آنچه را بخواهد انجام خواهد داد، هیچ غالب و پیروزشده ای بر امر خداوند وجود ندارد و هیچ مشکلی برای حکم او وجود ندارد)([23]). و نیز از او / آمده (امت من گرفتار چهار فتنه خواهد شد، آخرین امت من به فتنه های مترادفی مبتلا می شود، اولین فتنه بلایی بر آنها نازل می شود تا اینکه انسان مؤمن بگوید این مهلک من است سپس برطرف خواهد شد. و دومین فتنه تا اینکه مؤمن بگوید این مهلک من خواهد بود سپس برطرف خواهد شد. و سومین فتنه هر گاه بگویند پایان یافته دوباره تکرار می شود. و فتنه چهارم در آن به سوی کفر حرکت می کنید. اگر الإمعه([24]) (الإمعه یعنی: همرنگ جماعت) اتفاق افتاد ویک بار با این و باری دیگر با اون وبدون امام و بدون جماعتی گذر کنند، سپس مسیح و طلوع خورشید از مغرب و هفتاد ودو دجال قبل از ساعت (ساعت یعنی: قائم)، که به جزء یک نفر از آنها کسی پیروی نکند )([25]). فتنه ای خواهد بود که هیچ جانبی از آن سکوت نمی کند مگراینکه جانب دیگر را به حرکت درآورد، تا اینکه ندایی از آسمان ندا دهد که شما را به اطاعت از فلان امر می کنم)([26]). فتنه هایی خواهند بود که مرد صبح مؤمن و شب کافر خواهد شد، مگر کسی که خداوند او را با دانایی و علم زنده کرده باشد)([27]). و بطور واضح معلوم است که منظور از علم مطلوب در اینجا علم آل محمد (ع) یا سخنانشان چون که سخن آنها معادل قرآن می باشد، پس فرمایش ایشان (مگر کسی که خداوند او را با دانایی و علم زنده کرده است) یا دل و بینایی او را روشن ساخته و از سیرت و روش اهل بیت (ع) و منهج و راه و گفتار آنها پیروی نموده و گفتار و سخن آنها را از غیر آنها (آراء مردان) تشخیص داده همانطور که حال علماء ابناء عامه و بسیاری از علماء شیعه امروزی است (پس آنها با رأی خود فتوی داده، و عقل کوتاه خود را به عنوان مصدر تشریع و مکمل ثقلین و قرآن و سنت دانستند) و قول خداوند متعال را فراموش کردندکه میفرماید: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً)([28]) (امروز دین شما را برای شما به حد کمال رسانیدم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را برای شما آیین برگزیدم) حال می گویم: که خداوند سبحان و تعالی دین خود را به وسیله رسول خود / کامل کرده است و رسول / حدود ثقلین را مشخص نمودند، قرآن و عترت تنها مصدری برای تشریع می باشند و تواتر روایات بر اینکه تشریع با دلیل عقلی با آنچه حضرت محمد / و اهل بیت او (ع) آورده بودند مخالف است، پس چگونه علماء آخر زمان عقل ورأى را مصدری برای تشریع تعبیر می کنند؟!!... إنا لله و إنا الیه راجعون. و از شرطهای ساعت بدرفتاری با همسایگان، قطع وابستگی با خویشاوندان، و تعطیلی شمشیر ازجهاد و دنیا توسط دین پوشانده می شود) پوشش دین: یعنی با نیرنگ و تظاهر دینی دنیا را می طلبند شیخ کورانی در معجم احادیث امام مهدی (ع) احادیثی در باب جهاد آورده، که در تفسیر قول تعالی: (حتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا) (تا در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود) یعنی جهاد تا روز قیامت یا تا نزول عیسی (ع) پا بر جاست، و احادیثی در مورد گروهی از امت پیامبر / که جهاد را شروع کردند تا اینکه مهدی (ع) ظهور و عیسی (ع) نزول کند آمده است. پس هدف از تعطیل جهاد دراین حدیث شریف تعطیل کردن آن از طریق احکام و بیشتر مردم, مگر کسی که با خداوند پیمان بسته است([29]). حال می گویم: بدرفتاری با همسایه و بریدن رابطه خویشاوندی وگسسته شدن پیوند ها در بین امت مشهورتر از آتشی که بر بالای سریک چوب دیده میشود شده است، و به توضیح و بیان نیاز ندارد، اما تعطیل کردن جهاد یکی از اموری است که علماء سوء آنرا پایه گذاری کرده اند و به جای اینکه مردم را نسبت به آخرت توجیه کنند آنها را به دنیا تشویق می کنند، و اما خیانت دنیا به دین از خلق و خوی علماء غیر عاملین است (که در اینجا اشک در چشم جاری می شود)، چونکه جنگ ضد امام مهدی (ع) از آنها شروع می شود. شما را به خدا سؤال میدهم آیا اعتقاد دارید که اگر امروز امیرالمؤمنین (ع) در بین ما بودند با آمریکا صلح وسازش میکرد و با انصاب زیدیه و علمانیان و کفارموافقت نموده تا کفار را راضی کند یا اینکه به تعطیلی جهاد موافقت کند، به طور قطع اینطور نخواهد بود: حال پس شما و این علماء در کجای راه و سیره ائمه (ع) هستید، یا اینکه اعتقاد دارید که امیر مؤمنین (ع) مرده است پس باید راه وروش و نهج او هم از بین برود، آیا ایمان ندارید که امام مهدی (ع) در میان شما و کنار شماست، آیا اعتقاد دارید که مرده؟!! و یا به موارد دیگری اعتقاد دارید، آیا اعتقاد دارید که خداوند زمین را از حجت خود خالی خواهد کرد از خود سؤال کنید که اعتقاد شما چه خواهد بود پس همه باید از خود سؤال کنید... (مگر لعنت خدا بر ظالمین نیست). از ابی عبدالله (ع) (... اگر دنباله ستون مسجد کوفه که پس از خانه عبدالله بن مسعود است ویران و منهدم شود و در این هنگام ملک و ثروت بنی فلان بر داشته می شود که اگر منهدم شد دیگر آباد نخواهد گشت)([30]). از جابر به ابی جعفر (ع) گفتم: (... این امر چه موقع خواهد بود؟ (ع) فرمودند: ای جابر زمانی که کشته ها میان حیره و کوفه زیاد خواهد شد...)([31]). پس کسی که بخواهد انکار کند یا سؤال کند که آیا این امر پدید آمده است یا خیر آنگاه به او می گویم آیا روز بازگشت سید سیستانی از لندن را به خاطر داری که چه اتفاقی افتاد؟ و همانطور که ضرب المثل می گوید (طناب به کشنده آن بستگی دارد). فکر کنم هیچ اتفاقی نیامده است، فقط پلیس عراق و نگهبان وطنی و گروههای احتلال در شهر نجف به استقبال سید سیستانی آمدند پس شروع به تیراندازی به ماشینهایی که دور تا دور ماشین او قرار داشته نمودند، سپس به کشتن شهروندان از ظهر تا شام و همینطور تیراندازی بر مردمی که از شهرهای مختلف آمده بودند تا شام ادامه داشت و درهمه راه های شهر نجف ادامه پیدا کرد، و جناب سید سیستانی هیچ عکس العملی در خصوص این حرکت انجام نداده و بلعکس آن، بعد ازچند روز پلاکارد ها و پارچه هایی سخن جناب سید سیستانی در داخل شهر با مضمون اینکه او به این کارشان تبریک گفته و در هر نمازی برای آنها دعا می کند. و از جعفر بن محمد (ع) (... اهل شهری که به سجستان (یا سیستان) معروف است، آنها دشمنی را با ما به پا می دارند و آنها شرورترین خلق و خلایق می باشند، بر آنها عذابی خواهد بود که بر فرعون و هامان و قارون آمده است. و مردم شهری که ری خوانده می شود، آنها دشمنان خداوند و دشمنان رسول خدا و دشمان اهل بیت ایشان هستند، جنگ با اهل بیت رسول خدا / را به عنوان جهاد می دانند در حالی که برای آنها هیچ غنیمتی نخواهد داشت، برای آنها عذاب ذلت و ننگ در زندگی دنیا و آخرت و عذاب دائمی خواهد بود. و مردم شهری که موصل نامیده می شود، آنها شرورتر ازهمه اهل زمین هستند و نیز مردم شهری که زوراء نامیده می شود و در آخر زمان بنا خواهد شد، آنها با خون ما شفا می یابند و برای دشمنی ما با هم نزدیک می شوند و به خاطر دشمنی با ما با دیگران متحد می شوند و جنگ با ما را بصورت فریضه ای دانسته و ستیز با ما را امری حتمی و نیاز می دانند،... ای فرزند من به شدت از آنها بر حذر باش زیرا دو نفر از آنها بر یکی از خانواده ات جمع نمی شوند مگر اینکه به کشتن او اهتمام ورزند)([32]). از مسند احمد از پیامبر /(بر حجاز مردی حکومت می کند که اسمش اسم حیوان است اگر او را از دور ببینی فکر می کنی که چشم او چپ است و اگر نزدیک او بشوی مشکلی را در چشم او نمی بینی جانشینی او را برادری بنام عبدالله می گیرد وای بر شیعه ما از او) سه بار این جمله را تکرار نمود (بشارت مرگش را به من بدهید شما را به ظهور حجت بشارت می دهم)([33]). و این هم فهد پادشاه عربستان که اسم او اسم حیوان بوده و از دور چپ بودن چشم او دیده می شود و در حالی که از نزدیک مورد خاصی در آن مشاهده نمی شود و به آسانی همه این اوصاف در یک شخص جمع نمی شود و همین طور بعد از او عبدالله حکومت کرده و چیزی از روایت بجز مرگ عبدالله باقی نمانده است پس تمیهدکننده که قبل از امام حجت (ع) خروج می کند کجاست در حالی که روایات ذکر می کند که او تقریبا شش سال قبل از امام (ع) خروج می کند (آیا کسی از شما در این مورد از خود سوال کرد)، خیر، زیرا که شما با وجود زید و فلان و... و...، نیازی به امام (ع) ندارید و برای استقبال از او آماده نمی شوید، همانطور که شما خود را برای دیدار با خداوند آماده نمیکنید، پس دنیای خود را آباد ساخته و آخرت خود را ویران نموده. ابی بصیر گفت: شنیدم که ابا عبدالله (ع) می فرماید: (هر کس که مرگ عبدالله را برایم ضمانت کند، قائم را برای او ضمانت می کنم، سپس فرمودند اگر عبدالله مرد بعد از او مردم بر کسی تجمع نمی کنند، واین امر انشاء الله بدون صاحب شما پایان نمی پذیرد، و پادشاهی سال ها به پایان می رسد، و پادشاهی ماه ها و روز ها پدید می آید. گفتم: آیا این مدت طولانی خواهد بود؟ فرمودند: خیر)([34]). همان طور که می بینیم به فضل پروردگار پادشاهی سالها به پایان رسیده ودر حال زندگی در عصر ماه ها و روز ها هستیم و هر عراقی به این مورد شهادت می دهد که بر خلاف میل شان در ابتدای گرفتن امور مجلس هر 30 روز رئیس آنرا تغییر می دادند، و سپس بعد از این به مدت 8 ماه بر شخصی متفق شده اند !!! و...و...و در همین روایت نیز دلیل واضحی وجود دارد بر اینکه ما در زمان تمهیدکننده اصلی برای قیام امام مهدی (ع) هستیم همانی که به مدت اندکی قبل از امام می آید، زیرا که در حال حاضر عبدالله در عربستان حکومت می کند و او مرد بزگ سالی است وبعد از او این امربدون قائم انجام پذیر نخواهد بود سپس اینکه امام صادق (ع) تاکید نموده به اینکه این امر طول نخواهد کشید. (قلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ)([35]) (بگو: آیا هیچ یک از معبودهای شما می تواند کسی را به راه حق هدایت کند؟ بگو: تنها خدا است که به راه حق هدایت می کند. آیا آنکه به راه حق رهبری می کند سزاوارتر به پیروی است، یا آن کس که خود هدایت نمی شود مگر هدایتش کنند؟! پس شما را چه شده که چنین قضاوت می کنید؟!) به خدا قسم اگر تعلق و دل بستن شدید شما به دنیا و همین طور ترک و عدم اطمینان شما به اهل بیت (ع) نبوده آنچه که در مضمون دو حدیث گذشته خوانده اید برای شما کافی بوده تا اینکه به صورت جدی دنبال امام خود بگردید همانطور که دنبال لقمه نان زندگی می گردید، ولی افسوس كه مردم مردگانی زنده هستند. اگر رئيس امريكاي کافر فاجر به شما بگوید گنجی در شهر دفن شده است پس هرکس آنرا پیدا کند برای او خواهد بود، آنگاه همه آن شهر را حفر خواهید کرد وحرف فاسق ستمگر را به خاطر دوست داشتن مال و ثروت باور و تصدیق می کنید، چون هرکس که چیزی را دوست دارد بینایی او را خواهد گرفت و این شما هستید که آل محمد (ع) را به خاطر دوست داشتن دنیا مورد تکذیب قرار داده اید و در دنیا آرزوی طول عمر زیاد می کنید ولیکن هرگز هرگز. از امیر مؤمنین (ع) در خطبه ای طولانی فرمودند: (... آنگاه پیمان برای مردان تنومند کردها بسته شده و برای آنها پرچم برافراشته می شود، و عرب بر سرزمینهای ارمن و سقلاب پیروز شده، و هرقل در قسطنطینه برای مردان متکبر سینان فروتنی کرده، پس منتظر ظهور مکلم موسی از درختی بر طور باشید، آنگاه این موضوع به طور ظاهر و آشکار و تماشاگری قابل توصیف پدیدار خواهد شد...)([36]). و تسلیم حکومت به مردان تنو مند کرد یا به کردها از علامات و اشاره های متأخر می باشد پس میان آن و میان ظهور علنی یا قیام امام (ع) با شمشیر مدت کوتاهی خواهد بود، و استدعا دارم که عبارت منتظر ظهور مکلم موسی از درختی بر طورباشید بر خواننده مروری گذرا نباشد و نیاز است که سوال شود که مکلم موسی چه کسی است (نَادَيْنَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيّاً)([37]) (او را از جانب راست کوه طور ندا کردیم و برای استماع کلام خویش نزدیکش گردانیم). جابر بن عبدالله گفتند: لازم است که برای اهل عراق پیمانه و درهمی نباشد، گفتیم: دلیل آن از کجا خواهد بود؟ فرمودند از جانب عجم، آنها آنرا منع خواهد کرد، سپس نیاز است که اهل شام هیچ دینار و رزقی بدست نیاورند. گفتیم که این کار از جانب چه کسی خواهد بود فرمودند از جانب رومیان)([38]). و از خطبه ای طولانی برای امیر المومنین (ع) که در آن علامات ظهور مقدس را ذکر می کند (... پلی که پشت کرخ در شهر سلام، و ارتفاع بادی سیاه در آن، و خسفی و فرورفتن زمین که بسیاری از مخلوقات در آن از بین می روند)([39]). از کتاب عبد الله بن بشار: (اگر خداوند بخواهد که قائم آل محمد (ع) را ظاهر کند جنگ را از صفر شروع می کند وبه صفر تمام ميشود و آن زمان خروج مهدی است)([40]). از رسول خدا /: ظهور نوعی از بیماری مقعد و مرگ لحظه ای و بیماری خوره و برص ازعلائم نزدیکی ساعت و قیام است)([41]). و در خطبه ای برای امیر المومنین (ع) فرمودند: (...و چگونه ممکن است که از خطای این فرقه تعجب نکرده در حالی که اختلاف آنها در حجج دینشان است و دنبال روی پیامبر خود نبوده و به کار وصی اعتقاد نداشته و به غیب اعتقاد ندارند و از انجام عیب وگناه نمی گذرند)([42]). از ابی عبدالله (ع) فرمودند: قبل از قائم دو نوع مرگ می آید: مرگ قرمز و مرگ سفید تا اینکه از هر هفت نفر پنج نفر می میرند، مرگ قرمز: شمشیر، و مرگ سفید: طاعون (امراض) است)([43]). از علی بن ابی طالب (ع) در حدیثی طولانی در مورد آخر الزمان صحبت نموده در همین حین مردی بلند شد و از ایشان (ع) پرسیدند (... ای امیر المومنین در آن زمان باید چکار بکنیم؟ فرمودند: فرار و فرار زیرا که تا زمانی که عدل خداوند بر امت پا بر جاست خطیبان آنها به سوی حاکمانشان میل نخواهند کرد و همچنان ابرار آنها فجار وگناه کاران را نهی خواهند کرد, و هرگاه از این کار امتناع ورزیده و صرف نظر کنند؛ و سپس لا اله الا الله بگویند خداوند در عرش خود فرمودند دروغ گفتید و به آن صادق نیستید)([44]). همانا خطیبان به سوی حکام میل کرده در حالی که پشت آنها از شدت میل در حال انحنا ست و در حالی که به وجوب مشارکت در انتخابات فتوی داده و حاکمیت خدا را انکار کردند و آن از ضروریات مذهب است، و انتخابا ت به معنی بیعت است (و معلوم است که بیعت جزء برای معصوم اتفاق نخواهد افتاد) و کاری ندارند که برای چه کسی خواهد بود مهم آنست که سلطه گران از آنها راضی باشند تا جایی که گفتند که انتخابات از نماز و روزه واجب تر است و مشکل بزرگتر آن است که آنها مردم را به سوی فهرستی که شامل افراد ناصبی ویزیدیه و غیر آنها از علمانین و دشمنان دین فرا می خوانند (در عراق اتفاق افتاده). پس دنبال آنها مردمان پست ونادان رفته و یزیدی ها وغیر آنها را به کرسی حکومت رساندند ودر این امور مردان دین بیشترین نقش را ایفا می کنند. از امیر المومنین (ع) فرمودند (... اما اگر غائب شده از فرزندان من از چشمان مردم غیبت نموده و مردم را به خاطر فقدانش و یا با کشته شدنش ویا با مرگش مضطرب نمود. فتنه شروع شده و بلا نازل می شود و کار بسیار سخت شده,و مردم در دین خود در هم پیچیده وهم رای میشوند که حجت از بین رفته و امامت با طل است......)([45]). اینکه مساله اجتماع علماء بر خلاف امر خدا (تنصيب توسط خدا) که با تائید همه آنها بر حاکمیت برای مردم بوده (انتخابات شوراي اخر زمان) و معنی آن بیعت برای غیر معصوم و انتصاب آن است، و این به معنی بطلان انتصاب توسط خداوند است (امامت) و آن هم به خاطر ترجیح انتخابات برانتظار حجت (ع) توسط علمائي بي عمل است و مأ یوس شدن آنها از ایشان (ع)، و شاید اصلا به او اعتقاد ندارند واعتقاد آنها فقط جوهر روی برگه با شد. زيرا كه آنها با فعل و قول خود رأی به ابطال امامت داده اند. واهل بيت (ع) فرموده اند... شما رابه مهدی بشارت می دهم هنگامی میان امتم مبعوث می شود که میان مردم اختلاف و همین طور زلزله ها وجود دارد آنگا زمین را پر از عدل و داد می کند همانطور که پر از ظلم وجور بوده است)([46]). و از امیر المومنین (ع) (آنگاه برای خروج او ده علامت حتمی است اول آنها پاره پاره شدن پرچم ها در نزدیکی کوفه، وتعطیل شدن مساجد وتوقف حج وخسف وبمباران در خراسان و طلوع سیاره گناه بار و پیوستگی ستاره ها و هرج و مرج و قتل و غارت که اینها ده علامت که بین یک علامت و علامت دیگر امر عجیبی رخ میدهد پس اگر علامت ها کامل شد ند قائم قیام می کند)([47]). از امیر المو منین (ع) در حدیثی طو لانی آمده است: (برای ایشان آیات و علاماتی است: اولین آنها محاصره کوفه به واسطه رصد خانه و خندق، و پاره پاره کردن پرچم ها در کنار کوفه و چهل شب تعطیل شدن مساجد، و کشف هیکل، و به اهتزاز در آمدن پرچم ها بدور مسجد بزرگ، قاتل و مقتول در آتش اند، و کشتار سریع، و مرگ ومیر زود هنگام و کشتن نفس زکیه همراه هفتاد نفر در پشت کوفه)([48]). و اما پرچم ها از جهات مختلف در کوچه ها و کنار کوفه پاره پاره شد و در جنگ های که در تاریخ 18 / صفر /1425 شروع شد کوفه مورد محاصره واقع گردید، سپس جنگ های جمادی و رجب که در آن علاماتی در مقبره نجف اشرف اتفاق افتاد و همین طور تحقق قول امیر المومنین (ع) (عجب وهمه عجب بین جمادی و رجب، پس مردی گفت: ای امیر المومنین این عجب چیست که به طور مستمر از آن متعجب هستی؟ (ع) فرمودند: مادرت به عزایت نشست, و چه عجبی از این عجیب تر که مردگان به جنگ با دشمنان خدا و رسولش ودشمنان اهل بیت بلند میشوند. و آن تاویل این ایه است (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ)([49]) (ای اهل ایمان ! هرگز با قومی که خدا بر آنها غضب کرده (جهود) دوستی نکنید ! که آنها از عالم آخرت بکلی بی عقیده و مایوسند. چنان که کافران از اهل قبور ناامید هستند)([50]). همه می دانند بیشتر کسانی که جنگیدند از اتباع سید مقتدی الصدر که قبلا پناهگاههایی در مقبره نجف الاشرف دارند و حوادث زیادی در مورد مردگان نقل کردند که از قبر ها یشان خارج شدند و با آنها بر ضد دشمنا ن خدا و رسولش و اهل بیتش (ع) جنگیدند که بیشتر کسانی که خواستار جنگ با اشغال گران نبوده در مورد این حوادث بهتان و دروغ بستند، مانند اینکه از ضرر و زیان دیدگان از اتباع سید مقتدی ویا از کسانی که از وجود اشغال گران بهره مادی یا معنوی می بردند هستند آنها از پست ترین های مجتمع و خیانت کاران به امت هستند که امیر المومنین آنها را در این روایت از یاد نمی برد و از دروغ گویی آنها اطلاع داشته پس از دنبال دشمنان خدا رفتن را نهی نموده است. و نا امیدی از اصحاب قبور با توجه به قوله تعالی: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ)([51]) (ای اهل ایمان ! هرگز با قومی که خدا بر آنها غضب کرده (جهودان) دوستی نکنید ! که آنها از عالم اخرت بکلی بی عقیده و مایوسند. چنان که کافران از اهل قبور نومیدند). کسی که توانایی مبعوث کردن در روز قیامت را دارد توانایی این را دارد که مرد گان را در دنیا زنده کند که امیر مؤمنین به صورت مستقیم به این مورد اشاره نمودند... و تعطیلی مساجد به مدت چهل شب، امری که اتفاق افتاد ودرهای مساجد بسته شد و علی الخصوص مسجد کوفه و مسجد سهله و در حالی که نماز در کوفه بیشتر از چهل شب تعطیل گردید، و شما دیدید که در تاریخ 13 /شعبان /1426 ه. ق، درب بزرگ مسجد کوفه با آجر بنا شده و مسدود و تعطیل شد و هنگامی که در مورد علت پرسیده ام گفتند که این امر با دستور مرجعیت شکل گرفته در حالی که این کار را حتی صدام (لعنه الله) انجام نداد، (إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً)([52]) (بس است‏خدا فرمانش را به انجام‏ رساننده است به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‏اى مقرر كرده است). و اما از مهمترین اسباب ظهور مقدس و از واضح ترین علامات اختلاف میان شیعه وعلماء دین است.

-اختلاف شيعه از مهمترین اسباب و علت های ظهور

از مالک فرزند ضمره از امام علی (ع) به شیعه خود فرمود (... اما شما ای معشر شیعه آنچه را که دوست داشته را نخواهید دید و فرصت نخواهید داد تا اینکه در صورت همدیگر تف کرده و با عنوان دروغگو همدیگر را مورد خطاب قرار می دهید و تا اینکه کسی از شما بر این امر نخواهد ماند مگر همچون سورمه در چشم و نمک در غذا و آن کمترین ماده غذا است در این خصوص برای شما مثالی در مورد مردی می آورم که صاحب طعام بوده آنرا روان کرده وغربال نمود سپس قسمت سالم آنرا جدا کرده و در منزل گذاشت پس تا زمانی که خدا خواست در را بر روی آن قفل نمود سپس درب را باز کرده در حالی که دید شپش در آن افتاده و خوره در آن واقع شده سپس آنرا بیرون آورده و روان کرده ومورد غربال قرار داد و قسمت سالم آنرا جدا نمود سپس آنرا در خانه قرار داده و در را روی آن تا زمانی که خدا خواست قفل نمود سپس در آنرا باز نمود دوباره مشاهده نمود که شپش گرفته ودچار مرض خوره شده پس آنرا بیرون آورده و روان نموده ومورد غربال گذاشته سپس قسمت سالم آنرا جدا کرده و در منزل قرار داده و تا زمانی که خداست در آنرا قفل نمود سپس آنرا بیرون آورده مشاهد کرد که شپش در آن افتاده و دچار بیماری خوره شده است مانند دفعات قبل عمل نمود تا اینکه مقدار کمی از آن بماند همانند چیز نادری که شپش و مرض خوره ضرری به آن نرساند و همین طور شما در فتنه ها مورد امتحان واقع می شوید تا اینکه کسی از شما باقی نماند مگر گروهی که فتنه ها ضرری به آنها نمی رساند)([53]). از حسن بن علی (ع): (این امری که منتظر آن هستنید اتفاق نخواهد افتاد تا اینکه از همدیگر جدا شده و همدیگر را لعنت کنید و در صورت همدیگر تف کنید و بر همدیگر به کفر شهادت دهید سوال كردم: در آن زمان خیری وجود ندارد، فرمودند که همه خیر در آن است قائم ما قیام می کند و همه اینها را از بین می برد)([54]). و در اینجا می بینیم که يكى از علائم خروج امام مهدی (ع) اختلاف شیعه با همدیگر است، زیرا که اهل بیت حق مطلق بوده و اگر کسانی که نمایانگر ال محمد (ع) هستند دچار اختلاف شوند آنگاه حق را کجا پیدا کنیم، و هر کس که در کلام اهل بیت (ع) تمرکز کند اشاره ای واضح از آنها (ع) خواهد یافت و تاکید بر آن دارد که اختلاف علماء بى عمل آخر الزمان با همدیگرهمان فرج شیعه خواهد بود حال بعضی از روایات از ائمه (ع) را برای شما می آورم: از حسن بن علی از عبدالله بن جبله از بعضی از پیروان او از ابی عبدالله (ع) فرمودند این امر اتفاق نخواهد افتاد تا اینکه در صورت همدیگر تف کرده و همدیگر را لعنت کنید و همدیگر را دروغگو خطاب کنید)([55]). از ابان ابن تغلب از ابی عبد الله (ع) فرمودند چه حالی خواهید داشت اگر سکوت و خاموشی بین دو مسجد واقع شده پس علم در آنها همان طور که مار در سوراخ خود وارد می شود علمشان برداشته ميشود و اختلاف شیعه با هم، تا اينكه همدیگر را دروغگو نامیده و در صورت همدیگر تف کنند. گفتم چه خیری در آن زمان وجود دارد فرمودند که همه خیر در آن است سه بار این جمله را برای نزدیکی فرج بیان نمود)([56]). از ابی عبدالله امام صادق (ع) (... قائم قیام نمی کند مگر هنگام ترس شدید و زلزله های زیاد و فتنه و بلاء که مردم دچار آن می شوند و طاعون قبل از آن و شمشیر برنده در عرب و اختلاف شدید بین مردم و دودستگی در دین و تغییر احوال آنها تا اینکه شب و روز از شدت سختی که از مردمان سگ صفت می بیننند آرزو کننده مرگ باشند, و دریدن همدیگر و به هنگام یاس ونا امیدی خروج خواهد کرد پس خوش به حال کسی که او را درک کند و از یاران ایشان قرار گیرد و وای وهمه ویلات برای کسی که با ایشان و امرش مخالفت نماید و از دشمنانش باشد سپس فرمودند با امری جدید و سنتی جدید و قضاء جدیدی قیام می کند که بر عرب شدید است. شأن و منزلت ایشان چیزی جز کشتن نیست و توبه هیچ کسی را قبول نکرده و ملامت هیچ کسی پیش خدا در کار او تاثیری ندارد)([57]). واز امام صادق (ع) (اتفاق نخواهد افتاد و فلک نخواهد چرخید تا اینکه بگویند مرده ویا به هلاکت رسیده و یا در صحرایی سلوک نموده (امام زمان (ع) پس گفتم چرخیدن فلک یعنی چه؟ فرمودند: اختلاف شیعه با همدیگر)([58]). از عمیره دختر نفیل از حسین ابن علی (ع) – می فرماید امری که منتظر آن هستید اتفاق نخواهد افتاد تا اینکه از همدیگر برائت کرده واز هم جدا بشوید و در صورت همدیگر تف کنید و بر همدیگر به کفر شهادت دهید. و همدیگر را لعنت کرده به ایشان گفتم که چه خیری در آن زمان وجود دارد آ امام حسین (ع) فرمودند همه خیر در آن زمان است قائم ما قیام کرده وهمه اینها را از بین می برد)([59]). از مالک ابن ضمره گفت امیر المومنین (ع) فرمودند ای مالک ابن ضمره چه حالی خواهی داشت اگر شیعه به این صورت دچار اختلاف شده و انگشتان خود را درهمدیگر گره زد و آنها را در همدیگر داخل نمود، گفتم یا امیر المومنین در آن وضعیت هيچ خیری وجود دارد فرمودند همه خیر در آن است، ای مالک در آن هنگام قائم ما قیام کرده و هفتاد مرد را که به خدا و رسولش / دروغ می بندند را جلو می برد و همه آنها را می کشد آنگاه خداوند آنها را بر یک امر واحد جمع می کند)([60]). و از این کلا م اهل بیت (ع) متوجه مي شويم که خروج قائم ال محمد (ع) مقرون به مساله اختلاف شیعه با همدیگر است که بر آن شدیدا تاکید کردند، و اختلاف آنها از مراجع شروع می شود و آنهم به خاطر عبارت تشتت و جدایی در دین است و قولش (ع) (و بر همدیگر به کفر شهادت می کنید) و این کار اتفاق نخواهد افتاد مگر با امر ی از مراجع تقلید چون آنها صاحب فتوا به کفر و فاسق شمردن دیگران بوده و سایر مردم دخالتی در این امور نداشته آنگاه چه کسی اهمیت فتوی بر غیرشان به کفر را برای مردم تشخیص می دهد در حالی که سایر مردم پیروان خاصی ندارند، و کسی که در اینجا دنبال رو و پیروان دارند مردان دین هستند. و قولش بعد از اینکه اختلاف را ذکر نمود- ای مالک همه خیر در آن زمان است -، و آن هم به سبب اینکه: درآن هنگام قائم ما قیام می کند، پس سبب اختلاف و راس فتنه را از بین می برد آنگاه هفتاد مرد را که به خدا و رسولش / دروغ می بندند را جلو برده، و آنها بزرگان و مردان دین هستند که امت را به صورت راه و مسیری برای خود قرار دادند، در صورتی که صاحب مغازه سبزیجات و یا دکتر ویا پارچه فروش ویا... ویا...، به خدا و رسولش / دروغ ببندد مردم دچار فتنه و تفرقه نخواهند شد و آن هم به خاطر اینکه مردم دنبال صحبت آنها نمی روند، و به همین خاطر است که فرمودند پس آنها را می کشد، و بعد از بین بردن بیماری مسبب در اختلاف شیعه فرمودند (ع) خداوند آنها را بر امری واحد جمع می کند. و امر امام (ع) و اتباع او تنها در پرچم هدایت ايشان است و نه به صورت متعدد وهمراه تفرقه که تعالی فرمودند: (أَنَّ هَـذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)([61]) (این است راه راست من، پس از آن پیروی کنید و از راه های دیگر که موجب تفرقه و پریشانی شماست پیروی نکنید. این است سفارش خدا به شما، باشد که پرهیز کار شوید). تا اینکه همه عالم برای این پرچم واحد موحد ودارای حق سر نهد.

-اسلام دین نزد خداوند است

آنچه که معلوم است دین اسلامی شامل همه ادیان بوده و همانطور که از ائمه (ع) وارد شده دین اسلام اصل همه ادیان سابق است و در حدیثی طولانی از مفضل ابن عمر آمده که از امام صادق (ع) در مورد مسائل درباره قائم (ع) در آخر الزمان می پرسد. فرمودند (ع) به خدا قسم ای مفضل، خداوند اختلاف را از ملل و ادیان برداشته تا اینکه همه دین یکی شود همان طور که جل ذکره می فرماید: (إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ)([62]) (در حقيقت دين نزد خدا همان اسلا م است)وهمین طور خداوندمتعال فرمودند: (وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ)([63]) و هر كه جز اسلام دينى ديگر برگزیند هرگز از وى پذيرفته نشود و او در آخرت از زيانكاران است). مفضل گفت: گفتم ای سید ومولای من دینی که نزد پدران ابراهیم و نوح و موسی وعیسی ومحمد / همان اسلام است؟ فرمودند: بله ای مفضل اسلام است ولا غیر. گفتم: ای سرورم آیا در کتاب خداوند متعال آنرا اينگونه می یابی؟ فرمودند: بله از اول آن تا آخر به اين گونه بوده و از جمله آن این ایه است (در حقيقت دين نزد خدا همان اسلام است) وقوله تعالی: (مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ)([64]) ( آيين پدرتان ابراهيم نيز چنين بوده است او بود كه قبلا شما را مسلمان ناميد) و همین طور قول تعالی در مورد داستان ابراهیم و اسماعیل آمده است (وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ)([65]) (پروردگارا ما را مسلمان (مُسْلِمَيْنِ) خود قرار ده و از نسل ما امتى فرمانبردار خود پديد آرد) وقوله تعالی درمورد داستان فرعون (حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِـهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ)([66]) ( تا وقتى كه در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز آنكه فرزندان اسرائيل به او گرويده‏اند نيست و من از تسليم‏ شدگان و مسلمانانم). و در داستان حضرت سلیمان و بلقیس می فرمایند (قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ)([67]) (پيش از آنكه مطيعانه ومسلمان نزد من آيند) و قول ایشان (وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ)([68]) (و اينك با سليمان در برابر خدا پروردگار جهانيان تسليم و مسلمان شدم) و قول عیسی (ع) (مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ)([69]) (‏ياران من در راه خدا چه كسانی هستند حواريون گفتند ما ياران دين خداييم به خدا ايمان آورده‏ايم و گواه باش كه ما تسليم و مسلمان او هستيم) و قوله عز و جل (وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ)([70]) (و هر كه در آسمانها و زمين است ‏خواسته و ناخواسته سر به فرمان او نهاده است). و قول خداوند متعال در داستان حضرت لوط (فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ)([71]) (ولى در آنجا جز يك خانه از فرمانبران و مسلمین خدا را بيشتر نيافتيم) و لوط (ع) كه با ابراهیم (ع) بود. و قول ایشان (قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ)([72]) (بگوييد ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهيم و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل شده و به آنچه به موسى و عيسى داده شده و به آنچه به همه پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده ايمان آورده‏ايم ميان هيچ يك از ايشان فرق نمى‏گذاريم و در برابر او تسليم و مسلمان هستيم)... الخ حدیث)([73]). پس از اینکه مشخص شد که تنها دین نزد خداوند همانا اسلام است امروزه می بینیم که مسلمانان از هم دیگر جدا و مفترق هستند حال آیا همه آنها بر حق هستند؟ بدون بحث جواب خیراست... آنگاه روایات بر افتراق يا جدایی امت بر هفتاد و سه فرقه تاکید کرده، که بدون بحث شصت تای آنها به علت انكار ولايت امير المومنين علي (ع) در آتش اند، و سیزده تای دیگرخود را منسوب به محبين امیرالمومنین (ع) یا اینکه از شیعه ايشان می كنند دوازده تای آنها در آتش وتنها یکی از آنها در بهشت است. و این بلایی است که همانند آن بلایی وجود ندارد، و کسانی که از بلای دشمنی با امیر المومنین (ع) نجات یافتند آنگاه به واسطه اوصياء (ع) بعد از ایشان، یا به واسطه اوصیایی که توسط خداوند تعالی بر آنها تاکید شده مورد امتحان واقع شدند. از امیر المومنین (صلوات خدا بر ایشان) به راس یهود می فرماید: شما به چند گروه متفرق شدید؟ گفت که بر کذا و کذا فرقه. آنگاه علی (ع) فرمود: ای برادر یهودم راست نگفتی: آنگاه به سوی مردم نگاه نموده وفرمود: به خدا قسم اگرزمینه را برایم مهیا بود میان اهل تورات با توراتشان، و بین اهل انجیل با انجیلشان، و بین اهل زبور با زبورشان، و بین اهل قران با قرانشان قضاوت خواهم نمود. ای مردم یهود بر هفتاد و یک فرقه متفرق شد ند، هفتاد تای آن در جهنم، و تنها یکی نجات یافته و در بهشت است، و آن همانی است که از یوشع بن نون وصی موسی (ع) تبعیت و پیروی نمود، و مسیحیان به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند، هفتاد و یک فرقه در جهنم، و تنها یک فرقه در بهشت است، و آن همانی است که از شمعون وصی عیسی (ع) پیروی نمود، و این امت نیز به هفتاد وسه فرقه تقسیم خواهد شد، هفتاد و دو فرقه از آن در اتش و یک فرقه در بهشت است، و آن همانی است که از وصی محمد / پیروی نمود، و با دست بر سینه خود زد، سپس فرمود ند: سیزده تا از هفتاد و سه فرقه خود را منسوب به مودت و دوستی من می کنند، یکی از آنها در بهشت و آنها امت وسط هستند، و دوازده تای دیگر در آتش و جهنمي است)([74]). و از طریق این روایت می بینیم که تنها فرقه ای نجات پیدا می کند که از وصی پیروی می کند و امت محمد / بعد از ايشان به سیزده تا فرقه صاحب پرچم که از اوصیاء بعد از رسول / پیروی می کنند و بقيه باتكذيب وصي ايشان امام على (ع) ماندند و بعد از ايشان/ انقسام به شکل تدریجی خواهد بود، بدینگونه که هرگاه وصیی می آید یک فرقه از این امت مدعی شده که بر راه روش وصی قبل ازآن هستند (مثلا انهاى كه امام على (ع) را نصرت دادند در نصرت امام حسن و حسين (ع) ماندند... و يا مانند واقفيه كه تا امامت امام موسى كاظم (ع) را قبول دارند واز بقيه ائمه ماندند... ) تا اینکه امر به وصی دوازدهم از اوصیاء می رسد پس در آن هنگام یک فرقه از او پیروی کرده و یازده فرقه دیگر که خود را منصوب به اوصیاء قبلی می کنند همگی در آتش هستند. و در هنگام آمدن وصی سیزدهم (و او همان یمانی و مهدی اول احمد است) فرقه ای به خاطر عدم ایمان به او سقوط خواهند كرد ! پس عدد فرقه های آتش که خود را به محبت امیر المؤمنین منتسب می کنند به دوازده فرقه خواهد بود که همه آنها در آتش و تنها فرقه نجات یافته اخر زمان می ماند؛ که از وصی سیزدهم پیروی می کند. و این فرقه ها که خود را منصوب به محبت امام علی (ع) می کنند حتما بعد از امام علی (ع) می آیند، و بعد از امیر المومنین (ع) یازده امام هستند، پس اگر از هر کدام از آنها فرقه ای سقوط کند انگاه عدد فرقه های جهنمي دوازده تا خواهد بود، در صورتی که فرقه های جهنمي که خود را منصوب به مودت و محبت امیر امومنین (ع) می دانند؛ همانطور که در حدیث آمده دوازده تا هستند، پس حتما وجود وصی سیزدهم نیاز است یمانی، مهدی اول احمد مذكور در وصيت رسول/ تا اینکه بواسطه ایشان فرقه دوازدهم از فرق آتشی که خود را منصوب به مودت حصرت علی (ع) می کنند سقوط کند آنگاه عدد فرقه های آتش امت محمد / هفتاد و دو فرقه خواهد بود، و فرقه بهشتى یکی است، که همیشه در مسیر ائمه قرار دارد و یا اینکه فرقه بهشت هم قطار و هم حرکت با مسیر ائمه است و همین طور در زمان هر وصی یک فرقه یا فرقه هایی در آتش قرار می گیرند، آنگاه شصت فرقه به علت عدم اتباع امام علی (ع) وصى اول به اسفل سقوط می کنند و از امام حسن (ع) یک فرقه سپس از امام حسین یک فرقه و همین طور بقیه ائمه (ع) پس عدد فرقه هایی که به واسطه آن مردم سقوط می کنند هفتاد و دو فرقه خواهد بود، و تنها یک فرقه باقی مانده وآن همانی است که به علت عدم اتباع وصی امام مهدی (ع) سقوط می کند. حدیث فرقه ها، وصی امام مهدی را ثابت کرد؛ بلکه حتی ظهورش قبل از قیام امام مهدی (ع) را نیز ثابت می کند و همین طور ثابت می کند که بعد از رسول خدا / حتما دوازده وصی ظهور می کنند و آنها ائمه هستند, و سپس بعد از آنها وصی امام مهدی (ع) آنگاه عدد اوصیاء که این امت به واسطه آنها مورد امتحان قرار می گیرد سیزده وصی خواهد بود، و بر این معنی، روایات زیادی دلالت می کند و تاکید می کند که ائمه دوازده تا از فرزندان علی (ع) و حضرت فاطمه (ع) هستند، و یا اینکه اگر امام علی (ع) را با آنها قرار دهیم سیزده نفر خواهند بود. رسول خدا / فرمودند: (... خداوند نظر اول به اهل زمین را نمود پس دو تا مرد را برگزیده اولی من که به عنوان فرستاده مرا مبعوث نمود و دیگری علی ابن ابی طالب است آنگاه به من وحی نمود که او را به عنوان برادر و دوست و وزیر و وصی و خلیفه ام انتخاب کنم... و آنگاه خداوند نظر و نگاه دیگری نمود؛ و بعد از ما دوازده وصی از اهل بیتم را انتخاب نمود پس آنها را به عنوان خیار امتم برگزید یکی پس از دیگری همانند ستارگان آسمان هرگاه ستاره ای غایب شود ستاره ای دیگر طلوع می کند...)([75]). و اما حضرت موسی (ع) که اوصیاء ایشان هارون و دوازده نفر فرزندانش (ع) بودند، ولی یکی از این اوصیاء همان هارون (ع) بود که قبل از موسی (ع) از دنیا رفت پس بعد از موسی در امتش یازده وصی می مانند، و به همین خاطر است که امت موسی به هفتاد ویک فرقه تقسیم شد. اما امت حضرت عیسی (ع) که اوصیاء ایشان (ع) شمعون الصفا (سمعان بطرس) و فرزندان ایشان (ع) دوازده وصی که همه آنها بعد از عروج عیسی (ع) آمدند و به همین خاطر امت عیسی (ع) به هفتاد و دو فرقه تقسیم شد. ازپیامبر / وارد شده که می فرماید: (این امت به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد همه آنها به هلاکت می رسند مگر یک فرقه وآنگاه این فرقه هم به دوازده فرقه تقسیم می شود به جز یکی همه آنها به هلاکت میرسند)([76])، و در این خصوص نیز از امیر المومنین (ع) می فرماید: رسول خدا / فرمودند: (امت من بر هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد یک فرقه از آنها نجات یافته و مابقی به هلاکت می رسند ونجات یافتگان کسانی هستند که به ولایت شما متمسک شده و از علم شما بهره می گیرند و با رأی خود عمل نمی کنند که بر آنها هیچ ترس و خوف نيست و راه دیگری وجود ندارد)([77]). و آنچه که از روایت فرقه نجات یافته واضح است، کسی از این فرقه ها نجات نمی یابد مگر آنهایی که از وصی پیروی می کنند و معلوم است که برای هر حجتی از حجج خدا وصی وجود دارد، و وصی امام مهدی (ع) همان اول مهدیین است زیرا که امام مهدی (ع) آخر ائمه دوازده ام و پدر مهدیین می باشد. و همین طور که برای همه آشکار شد هفتاد و سه فرقه قبل از دولت عدل الهی خواهد بود، و بعد از آن دیانات و فرقه هایی وجود نخواهد داشت، و در روایتی که قبلا از امام صادق (ع) خوانده ایم ( به خدا قسم ای مفضل، خداوند از ملل و ادیان اختلاف را برداشته تا اینکه همه دینها یکی شود)، و آن اجتماع همه بر تقوی است همانطور که در دعای ندبه وارد شده، و تعالی فرمودند: (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً)([78]) (اوست كسى كه پيامبر خود را به قصد هدايت با آيين درست روانه ساخت تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند و گواه‏ بودن خدا كفايت مى‏كند) و تعالی فرمودند: (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)([79]) (او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند هر چند مشركان خوش نداشته باشند). همانطور که در روایات سابق ذکر شد اوست که هفتاد و دو نفر را که به خدا و رسولش / دروغ می بندند را حاضر میکند و آنها را به قتل میرساند آنگاه مردم را بر یک امر و دین واحد جمع می کند، و با علم به اینکه این هفتاد و دو نفر معاصرین زمان ظهور مقدس و سبب تفرقه بین امت به دوازده فرقه هستند، آنگاه فرقه نجات یافته همان کسانی هستند که از وصی امام مهدی (ع) که اول مؤمنین به ایشان (ع) قبل از ظهور مقدسش است پیروی وتبعیت نموده همانطور که وصی رسول اکرم / اولین کسی بود که به او / ایمان آورد. و شاید اين سوال مطرح شود که آیا وصی نباید بعد از ایشان (ع) با شد، و بعد از ایشان (ع) گروه هايی در کار نبوده و تنها يك فرقه وجود دارد. در جواب می گویم بله فرقه های بعد از ایشان نخواهد بود، ولی همانطور که در وصیت رسول خدا / آمده وصی قبل از ایشان و در موردش تاکید نموده که او اول مؤمنین به ظهور امام مهدی و از ذریه و نسل ایشان (ع) و وصی و اول مهدیین دوازده تایی و ازاسامی ایشان مهدی است چون که اول مهدیین است وعبدالله، و احمد، و در اینجا روایات زیادی هستند که مسکن و صفاتش را ذکر می کند، و خداوند رحیمتر از آنست که همه صفاتش را مخفی کند چون که امت به واسطه او مورد امتحان قرار می گیرد آنگاه آنچه مورد نیاز امت است از طریق ائمه (ع) برای پیروان وکسانی که خود را منتصب به دوستی آنها (ع) دانسته بیان نمود، و با علم به اینکه علت تفرقه و تقسیم شدن امت به دوازده فرقه، دوری انها و عدم استفاده از کلام اهل بیت (ع) و پیروی نکردن از وصی بوده و به جزء یک فرقه نجات یافته از گمراهی که دنبال راه حقی بوده و هستند که رسول خدا / آنرا نشان داده است و در میان ما ثقلین کتاب خدا و عترت را به عنوان جایگزین قرار داد، و غیر از این فرقه مابقی به کتاب و عترت تمسک ندارند حتى اگر به زبان بگويند زيرا انها به کلام اهل بیت (ع) عمل نمی کنند و این همان چیزی است که در حال حاضر نزد بیشتر مردان دین است آنچه که از کلام اهل بیت با هوای نفسشان مخالف بوده را با حجت ضعیف بودن سند رد می کنند ویا آنرا علمای معاصر به خاطر اینکه با عقل جور در نیامده رد کردند و... و...، و نمی دانم کسی که تسلیم کلام وصی نمی شود چگونه وصي را قبول كند. و اما مخالفین اهل بیت (ع) راه را از اول گم کرده اند، و به همین خاطر که خلیفه دوم آنرا انجام داده و در مقابل وصی اول رسول خدا/ تسلیم نشد و با این وجود بیشتر امت از انها تبعیت کرده و تنها چهار نفر از وصی رسول خدا امام علي (ع) تبعیت و پیروی نمودند و آنها سلمان و مقداد وابوذر وعمار و تعداد اندکی دیگر (رضای خداوند بر آنها باد) پس درانتخاباتی را که ابداع کردند (شورا) شکست خوردند. وانهاى كه در هر زمان دنبال رو اوصياء رسول بودند تسليم روايات شده و از آنها. از امام صادق (ع) فرمودند (از ما بعد از قائم دوازده مهدی از فرزندان امام حسین (ع) خواهند بود)([80]). و اما غیر از آنها (ع) را مردم تنصیب کرده و به واسطه انتخابات آنها را برگزیدند همانطوری که در سقیفه بنی ساعده که برای همه این امر مشخص است و ما در حال حاضر در بحث این موضوع نیستیم. و چنانچه می خواهیم ببینیم که برای فرقه نجات یافته از میان هفتاد وسه فرقه چه اتفاقی افتاده و آیا همچنان بر مذهب اهل بیت نجات یافته باقی می ماند یا اینکه به فرقه های متعدد تقسیم شده تا اینکه بگویند دوازده فرقه همانطور که از آنها (ع) آمده است. و از این فرقه تنها انسان با تقوی و مخلص می ماند. از ابی عبدالله (ع) روایت شده که می فرماید (به خدا قسم پاک و تصفیه می شوید و به خدا قسم به شمال و جنوب پراکنده می شوید تا اینکه کسی از شما باقی نمی ماند مگر کسی که خداوند پیمان او را گرفته و ایمان را در قلبش نوشته و او را با روحی از خود تائید نموده و در روایتی دیگر از آنها (ع) تا اینکه جزء خیلی کم و نادر کسی از شما بر این امر باقی نمی ماند)([81]). از عبد العزیز نقل می کند: که پیش سرورمان امام رضا (ع) در مرو بودیم و در حالی که یاران روز جمعه در مسجد جامع اجتماع کرده بودند؛ و پس از رسیدن ما شروع به بحث در مورد امامت نموده ایم و ذکر کردیم که بیشتر اختلاف به این خاطر اتفاق افتاده است پس پرسیدم امام رضا (ع) وارد شدم و ایشان را در جریان صحبت های مردم قرار دادم امام (ع) تبسم نموده و فرمودند (ای عبد العزیز نادانی و گول خوردن مردم به واسطه رأی خود بوده؛ چون خداوند تبارک تا زمانیکه دین را کامل ننموده رسول / خود را نمی گرفت, و قران را بر او نازل کرد که بطور مفصل در مورد همه اتفاقات آمده در آن, و حرام و حلال و حدود و احکام و همه آنچه را که مردم به طور کامل به آن نیاز داشته را مشخص نمودند پس عز و جل می فرماید (مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ)([82]) (ما هيچ چيزى را در كتاب (لوح محفوظ) فروگذار نكرده‏ايم). و همین طور در حجت الوداع که در پایان عمر شریف بر ایشان / نازل نمود (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً)([83]) (امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت‏ خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما به عنوان آيينى برگزيدم) يكی از عوامل کامل شدن دین امر امامت است و پیامبر / از دنیا نرفت تا اینکه برای امت خود دانشمندان دین و راهشان را مشخص نموده و آنها را بر قول حق ترک نمود و امام علی (ع) را برای آنها به عنوان عالم و امام معرفی نمود و چیزی را که امت به آن نیاز داشته را ترک نكرده مگر اینکه آنرا بیان نمود و هر کس گمان کند که خداوند دین خود را کامل نکرده کتاب خدا را رد کرده و به آن کافر است و آیا قدر امامت و جایگاه آن نزد امت را می دانند و آیا دخل و تصرف آنها در آن جایز بوده و در صورتی که امامت دارای شأن عظیم و مکانی بلند مرتبه و دارای معنی عمیقی که مردم توانایی درک آنرا با عقل و رأی خود نیستند و یک جانبه نبوده که با اختیار خود امامی را معرفی کنند)([84]). با توجه به همه این موارد امروز صاحبان مناصب و جایگاه های دنیوی از اینکه مقاماتی را که خداوند تعالی و رسولش / و ائمه (ع) و نه هیچ کدام از معصومین آنها را در آن قرار نداده, از تحویل دادن آن پرهیز کردند بلکه بر هوای خود و منيت و غرور و دوستی دنیا اعتماد کردند و آنهم با حجت اینکه (ما مصلحت را در این می بینیم) و با کارهای خود مذهب اهل بیت (ع) را پاره پاره کرده, که این کار را بعضی از رهبران دینی انجام داده اند و مردم را به گروه هایی مختلف تقسیم کردند و این همان واقعیتی است که امروزه در آن سیر می کنیم. و با علم به اینکه این مختلفین دارای اختلافی بیهوده دنیوی هستند، زیرا که پروردگارشان و پیامبرشان و امام آنها یکی است و همین طور روزه و نماز شان یکی بوده ولی به خاطر دنیا و رهبری دینی و با توجه به طمع جاه و مال و پیروان دچار اختلاف شدند. و وصیت های ائمه (ع) را در مورد نهی در طلب ریاست دنیوی و دعوت به منيت خويش و غرور را فراموش کردند، پس همه آنها می گویند که من نایب امام حجت (ع) هستم و بر شما واجب است که از من تبعیت کنيد، و آنهم بدون هیچ اشاره ای ودليل از امام مهدی (ع) است. و لیکن شیطان در این مورد به انها خبر داد پس خود را به جای امام (ع) منصوب کرد، زیرا که او فکر می کند که خود برای این امت صالح تر است، این در حالی است که فقط گمان می کند و هیچ دلیلی در دست ندارد. بدون توجه به نهی خداوند تعالی در مورد گمان است. تعالی فرمودند: (وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ)([85]) (و اگر از بيشتر كسانى كه در اين سرزمين مى‏باشند پيروى كنى تو را از راه خدا گمراه مى‏كنند آنان از گمان خود پيروى مى‏كنند و جز به حدس و تخمين نمى‏پردازند). و تعالی فرمودند: (قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إَلاَّ تَخْرُصُونَ)([86])(بگو آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد شما جز از گمان پيروى نمى‏كنيد و جز دروغ نمى‏گوييد). و تعالی فرمودند: (وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنّاً إَنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنَّ اللّهَ عَلَيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ)([87])(و بيشترشان از گمان پيروى مى‏كنند ولى گمان به هيچ وجه آدمى را از حقيقت بى ‏نياز نمى‏گرداند آرى خدا به آنچه مى‏كنند داناست). و تعالی فرمودند: (لا إِنَّ لِلّهِ مَن فِي السَّمَاوَات وَمَن فِي الأَرْضِ وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ شُرَكَاء إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ)([88]) (آگاه باش که هر چه در همه آسمانها و زمین است ملک خدا است، و مشرکانی که غیر از خدا شریکانی را می خوانند جز پیروی گمان باطل خویش نمی کنند و جز دروغ نمی گویند) (وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً)([89]) (و ايشان را به اين كار معرفتى نيست جز گمان خود را پيروى نمى‏كنند و در واقع گمان در وصول به حقيقت هيچ سودى نمى‏رساند) در حالی که خود را وارد این سرپیچ تنگ و کارنکوهیده از جانب خداوند تعالی و اهل بیت (ع) کرده و به کوشش و اجتهاد نفسانی بر تبرئه های عقلی که در قران و سنت طاهره بر آن تاکید نشده پرداختند و علی الخصوص مسئله انتصاب خود به عنوان نائبی برای ایشان (ع) و آنهم بر پایه اعتقاد به گمان نکوهیده است، و آن چیزی جزء طلب ریاست ناپسند نیست همانطور که از آنها (ع) آمده، آنها از حفری بیرون و در حفره دیگری خواهند افتاد. ابو عبدالله (ع) فرمودند: (از ریاست برحذر باش چون هر کسی که آنرا در خواست کرده به هلاکت رسید، گفتم: کسی از ما نيست مگر دوست دارد که از او یاد شده و مشهور شود و همه پیش او رفته تا مسائل خود را از او بگیرند ايا هلاک شده ايم؟، فرمودند: خیر اينگونه كه فكر مي كني نيست، بلکه آن هنگامی است که مردی را بدون هیچ حجت و دليل بر تخت بنشانی و او را در همه مواردی که می گوید تصدیق و باور کنی و مردم را به سخنانش دعوت می کنی)([90]). آنگاه اختلاف شیعه از مهمترین علامات ظهور مقدس و مشهور است به خاطر اینکه مذهب اهل بیت (ع) تنها حق موجود بر این زمین است، پس اگر باطل در میان باقیمانده حق واقع شود آنگاه چیزی جز باطل باقی نمی ماند، و این براساس رهبری های دینی است، اما جامعه از افراد مخلص خالی نمی شود ولی آنها میان مردم به عنوان مهره های سوخته وبی اثر معروف اند و به اين علت خروج عده زیادی از مذهب اهل بیت (ع) را مي بينيم، و این کار جزء با نپذیرفتن حجت خدا اتفاق نمی افتد بدون اینکه برای آنها محسوس باشد همانطور که از آنها وارد شده است. از ابی جعفر (ع) که فرمودند: (ای شیعه آل محمد پاک خواهید شد همانند پاک شدن سورمه از چشم بدرستیکه صاحب چشم می داند که چه وقت سورمه را در چشم قرار دهد در حالی که نمی داند چه موقع از آن خارج خواهد شد و همینطور شخص صبح را به سر مى كند كه بر شریعت و امر ماست و شب از آن خارج شده و شب را بر شریعتی از امر ما خواهد گذراند در حالی که صبح از آن خارج شده است)([91]). از ابی عبدالله (ع) كه فرمودند: (به خدا قسم همانند شکستن شیشه شکسته خواهید شد و پس شیشه به حالت اول برگردانده میشود و به خدا سوگند شکسته خواهید شد همانند شکسته شدن ظرف سفالی که اگر بشکند پس همان طور که بوده دوباره برگردانده نخواهد شد و به خدا سوگند غربال خواهید شد و به خدا سوگند از هم دیگر جدا خواهید شد و به خدا سوگند تصفیه خواهید شد تا اینکه مگر کمی از شما باقی نخواهد ماند, و کف دست خود را به صورت مشت در آورد)([92]). از ابی بصیر از ابی عبدالله (ع) فرمودند عده اندکی از اعراب همراه قائم (ع) هستند پس به ایشان گفتند کسی که این امر را توصیف کرده می گو ید که تعداد زیادی از آنها همراه ایشان هستند فرمود مردم باید پاک و تصفیه و جدا سازی و غربال شوند در حالی که از غربال، خلق زیادی خارج خواهند شد)([93]). درحال حاضر در زمان ظهور هستیم آیا کسی از ما به خودش مراجعه کرده و جایگاه خود را در این غربال و تصفیه شناخته است، پس ائمه راستگوی ما (ع) به ما خبر دادند که از این غربال عده زیادی بدون اینکه متوجه شده و تأمل کنند بیرون خواهند آمد. در حالی که دین نزد خداوند اسلام و غیر از آن گمراهی بوده و به خاطر عدم تنصیب اين عالمان بي عمل از جانب خداوند مالک ملک حکم آنها مخالف حکم خداوند و طاغوت است، و در اسلام فقط مذهب پیرو انتصاب از جانب خداوند حق است و آن مذهب دوازده امامی می باشد، پس غیر از آن به مابقی ادیان ملحق می شود، و حکم آنها به خاطر عدم تنصیب از طرف خداوند طاغوت است، و عدم انجام کار و فرایض توسط صاحبان رهبری های دینی و فقهای مذهب دوازده امامی با حکم خدا باعث می شود که آنها را با سایر صاحبان دیانات و مذاهب ظلم وجور وانحراف ملحق کند. و كسى بر كسى برتری ندارد مگر با تقوی و پرهیز کاری. و اجتماع بر رهبر دینی صحیح و مخلص خدا واجب است تا این مجتمع را به خدا برساند و جاى ايشان امروزه خالی است و سبب اختلاف و جنگ و دشمنی برای دنیا، و تفرقه میان افراد جامعه چیزی باقی نمانده، و یا اینکه اين علمايى بى عمل توانایی اصلاح مجتمع بدون یک رهبر را ندارند، که اینجا مصداق کلام آنها (ع) محقق شده (اگر زمین پر از ظلم شد...) پس اصلاح نمی شود تا اینکه خداوند رهبری که این مجتمع را به سوی خلاص از رذایل و ناپاکی ها که در حال حاضر در آن زندگی می کنند بفرستد، و اینگونه نخواهد شد مگر با رسیدن داروی علاج این بیماری که این دین حق را گرفتار کرده و آنرا به اینجا رسانده همانطور که از آنها (ع) آمده است که: از مالک ابن ضمره گفت امیر المومنین (ع) فرمودند ای مالک ابن ضمره چه حالی خواهی داشت اگر شیعه به این صورت دچار اختلاف شود و انگشتان خود را درهمدیگر گره زده و آنها را در همدیگر داخل نمود پس گفتم یا امیر المؤمنین در آن وضعیت چه خیری وجود دارد فرمودند همه خیر در آن است ای مالک در آن هنگام قائم ما قیام کرده و هفتاد مرد را که به خدا و رسولش / دروغ می بندند را جلو می برد پس آنها را می کشد آنگاه خداوند آنها را بر یک امر واحد جمع می کند)([94]). ایشان از آخرین نقطه حق شروع کرده و بعد از رساندن نوش دارو واز بین بردن مسببین اصلی تفرقه در اتباع دین حق همان کسانی که آنرا به فرقه و گروه های متعدد تقسیم کرده بودند. و رساند ن نوش دارو به واسطه کشتن هفتاد مردی که به خدا و پیامبرش / دروغ می بستند و دروغ آنها در اجتماع تاثیر می گذاشت و انرا به گروه های مختلف تقسیم می کرد (یا همان صاحبان مناصب دینی - مراجع -). سپس بعد از اینکه قائم (ع) این هفتاد دروغگو را می کشد، سبب تفرقه بین مردم هم عقیده (مذهب اهل بیت (ع)) را از میان برداشته، در آن هنگام خداوند آنها را بر امر و دین واحدی جمع می کند. و فرقه نجات یافته از اتباع و پیروان مذهب اهل بیت (ع) (شیعه) هستند و در حالی که فساد به علمای آنها رسیده و در ظاهر آنها هسته مرکزی این دین حق هستند، پس به همین خاطر هیچ شخص صالحی باقی نمانده در حالی که زمین پر از فساد شده، پس مثال آنها همانند نمک است که هر چیزی که فاسد می شود نمک انرا اصلاح می کند و اما اگر نمک فاسد شود چه چیزی آنرا اصلاح می کند. و تا زمانی که امتحان و بلا در این امت همانند امت های سابق وجود دارد، و فرقه یا گروه نجات یافته همان فرقه ای است که بصورت مدام از وصی یا حجت پیروی می کند و چونکه ما منتظر امام مهدی (ع) هستیم ابتلا و امتحان ما همانند سایر امم با وصی خواهد بود، پس هیچ راه نجاتی جزء با شناخت ومعرفت وصی نداریم، و او صاحب پرچم حق از سایر پرچم هاست و غیر از حق چیزی جز گمراهی نیست و او صاحب فرقه نجات یافته است همانطور که روایات اهل بیت (ع) تاکید می کنند. با علم به اینکه وصی از جانب خدا منصوب ميشود و بر بیعت با او از جانب معصومین (ع) تاکید شده است. و اگر این مقام را کسی غیر از صاحبش مدعی شود طولی نخواهد پایید تا اینکه دروغ مدعى باطل مشخص مى گردد تعالی فرمودند (وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفاً كَثِيراً)([95]) (اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى‏يافتند) تعالی فرمودند (وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ *ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ)([96]) (و اگر او پاره‏اى گفته‏ها بر ما بسته بود * دست راستش را سخت مى‏گرفتيم * سپس رگ قلبش را پاره مى‏كرديم). درهنگام جستجو در مورد این وصی حتماً باید گروه نجات یافته و تابع وصی را شناخته زيرا که قبل از ایشان امت به دوازده پرچم پراکنده می شود و برای نجات یافتن از آتش وغضب خداوند جبار حتما نیاز است که تنها پرچم حق را بشناسیم زیرا که غیر از آن جهنم است، پس تمسک به ثقلین و اتخاذ آن به عنوان راهی به سوی هدایت، تنها راه اتصال و رابط بین ما و پرچم حق است. از مفضل بن عمر از ابی عبد الله (ع) (... به من فرمود ای ابا عبدالله برحذر باشید از ذکر ومدح وستایش که به خداوند قسم او را مدت زمان طولانی غایب خواهد کرد... تا اينكه دوازده پرچم مشتبه بر افراشته خواهد شد که از هم دیگر قابل تشخیص نیستند مفضل گفت پس گریه کردم و امام به من فرمودند چه چیزی باعث گریه شما شد گفتم فدایت شوم چگونه گریه نکنم در حالی که شما می فرمایید که دوازده پرچم بر افراشته می شود که از همدیگر قابل تشخیص نیستند؟ گفت پس به پنجره ای در منزل که افتاب از ان در مجلسش طلوع می کند نگاه نموده و فرمودند آیا این خورشید نورانی است گفتم بله فرمودند به خدا قسم که امر ما از آن نورانی تر است)([97]). گفتار ایشان (ع) دوازده پرچم متشبه دلالت بر شیعه دوازده امامی بودن دارد، زیرا اگر غیر اثنی عشری بودند انگاه در امر آنها هیچ تشابهی نبود، یا اینکه امکان باطل بودن حکم آنها برای انسان شیعی اثنی عشری راحت بود، و در حالی که اشتباه به خاطر تشابه در عقیده اتفاق افتاده همان چیزی که در مورد آن (ع) صحبت می کند امری عقایدی است. از این نکته لازم است بدانیم که حق یکی بوده و در میان عده ای پرچم های مختلف واقع شده که همه به سوی جهنم دعوت می کنند، و تعدد حق از حقیقت خیلی دور است و حق همیشه یکی و در پرچم ال محمد (ع) است، پس در زمان ظهور باید از طریق کلام آنها (ع) در مورد حامل علم و پرچم آل محمد (ع) تحقیق و تفحص کنیم. بر طالب حق مخفی نیست که اهل بیت (ع) تنها درفش حق را توصیف کرده که در میان پرچم های مختلف است، و ان پرچم یمانی است كه هدایت ترین پرچم هاست. از امام باقر (ع) آمده (... ودر میان پرچم ها پرچمی با هدایت تر از پرچم یمانی نیست، آن پرچم هدایت است، زیرا كه به سوی صاحبتان دعوت می کند، و اگر یمانی خروج کرد به سوی او بشتاب چون که پرچم او پرچم هدایت است، و بر مسلمانی جایز نیست که از آن روی بر گرداند، پس هر کس که این کار را انجام دهد از اهل آتش است، زیرا که او به سوی حق و راه مستقیم دعوت می کند)([98]). و اما این یمانی در میان دوازده پرچم کیست؟ این امر نیاز به تحقیق از طریق روایات در مورد این شخصیت داشته و پس از اینکه موضوع از طریق روایات واضح شده سپس به جمع صفات و معلومات کامل بپردازیم، این امکان برای ما بوجود می اید که اصحاب پرچم های موجود را در میدان بر کلام اهل بیت (ع) عرضه کنیم و در میان آنها كه به حامل پرچم اهل بیت (ع) اشاره کرده اند پس هر کس که با این اوصاف شناخته شد صاحب پرچم حق خواهد بود، و باید بطور کامل مطابق حق باشد وآنهم به خاطر اینکه حق یکی است و باقی گروه ها در جهنم هستند.

-وضعیت علماء در زمان ظهور مقدس

علماء اصل و ريشه پرچم های متشابه بوده و یکی از مهمترین جهاتی که دور اساسی را در حرکت ظهورمقدس ایفاء می کند، و به خاطر اینکه این دور یا حرکت را به عنوان منفی یا مثبت تشخیص دهیم، باید به روایاتی مراجعه کنیم که وضعیت علماء در آخر الزمان در برابر حرکت ظهور را برای ما مشخص کند، و از طریق روایات این جایگاه را بشناسیم تا اینکه برای شخص مکلف و پژوهشگر واضح گردد, این موضوع از یک طرف و از طرفی دیگر بحث در مورد پرچم حق (پرچم یمانی) است تا اینکه در حق هر صاحب حقی کوتاهی نکنیم. با خواندن روایت بر فرقه وگروه نجات یافته متوجه خواهيم شد كه سبب اصلی تفرقه کنار گذاشتن کتاب و احادیث اهل بیت (ع) و عمل کردن برمیل هوای نفس و آراء شخصی عالمان بي عمل و آنها دشمن قائم (ع) خواهند بود . و چون قران تا روز قیامت زنده و پا برجاست، خداوند علمای غیر عاملین را در کتاب را توصیف کرده و كسانى كه کلام خداوند تعالی که بین دستانشان قرار دارد و به ان عمل نمی کنند توصیف نموده اند، وتعالی فرمودند (مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً...)([99]) (مثل كسانى كه تورات بر آنان بار شد و بدان مكلف گرديدند آنگاه آن را به كار نبستند همچون مثل خرانى هستند كه كتابهايى را برپشت مى‏كشد). یا اینکه کلام خدا را حمل می کنند ولی سعی در شناخت آن نکرده همانند خری که بار را جابه جا می کند ولی نفعی از آن نبرده، و فقط آنرا حمل می کند، پس حتما نیاز است که سنت اهل کتاب که تورات را حمل وبه آن عمل نکردند بر ما جاری شود. از امیر المومنین (ع) در مناظره با عمر و ابی بکر، فرمودند: شنیده ام که رسول خدا می فرماید: امت من بر سنت بنی اسرائیل قرار می گیرد پا در جاى پا و قدم در قدم آنها قرار مى دهد، وجب به وجب و باع به باع (فاصله به اندازه دو بازوی دست) و ارنج به ارنج تا اینکه حتی اگر وارد سوراخی شده اند آنگاه با آنها وارد می شوید، و تورات و قران رافرشته واحدی نوشته است و در یک کتاب واحدی بوده که امثال وسنن در ان جاری شدند)([100]). علماء غیر عاملین کسانی هستندکه قرآن نزد آنها است و به آن عمل نمی کنند آنها مصداقی برای این آیه هستندکه (مثال آنها همانند مثال خرانى است که بار را جا به جا می کند). پس قران زنده و تا روز قیامت نمی میرد، و تنها برای یک امت نازل نشده و برای همه امت هاست. در اينجا کلام رسول خدا و اهل بیت ایشان را نقل می کنم پس از شما خواش دارم که چشمانتان را نبندید، فقط بخوانید و اگر خواستید باور نکنید چونکه کلام اهل بیت (ع) است و کسی که به آن کفر کند ضرری به آنها نمی رساند، و اما من فقط یک واسطه هستم که سعی می کنم که آب را بر روی خواب رفتگان بریزم، و اما کسی که خواب نیست نیاز به این آب ندارد، چون که او در اصل بیدار است. و این کلام فقط پاسخی برای کسی که در مورد کلام اهل بیت (ع) سوال می کند (ع). از امام صادق (ع) فرمود ند: (اگر قائم خروج کرد چیزی به جز شمشیر بین او و اعراب و قریش نیست چیزی از آن به جز شمشیر نمی گیرند و در مورد خروج قائم عجله می کنند؟ و به خدا قسم که لباس پوشیدنش چیزی جز لباس ضخیم نیست و غذایش چیزی جز جو سفت نیست و او چیزی جز شمشیر و مرگ زیر سایه شمشیر نیست)([101]). از سدیر الصریفی... از ابی جعفر (ع) در حدیثی که به سدنه در کعبه اشاره می کند (... چه حالی خواهید داشت اگر دست ها و پا ها یتان قطع شود و در کعبه اویزان گردد سپس به شما گفته می شود که بگوید ما سارقین ودزدان کعبه هستیم...)([102]). امیر المؤمنین (ع) فرمودند به پدرم قسم او فرزند بهترین مادر هاست منظور قائم از فرزندانش (ع) است آنها را به تاریکترین ضلالتها می کشاند و با جام پر آنها راسیراب می کند و چیزی جز شمشیر به صورت هرج و مرج به آنها نمی دهد و در آن هنگام فاسقان قریش آرزو می کنند که اگر استفاده ای در دنیا و دور بر آن داشتند به او می بخشید ند آنها را ترک نخواهیم کرد تا اینکه خداوند راضی شود)([103]). و در اینجا اشاره ای به علماى دینی قریش در زمان رسول خدا /، و مرجعیت احناف امروزی علماءى نجف دارند. و اما منظور از دزدان کعبه امروزه شايد دوزدان اموال عتبات مقدسه باشند. از بشر بن غالب الاسدی گفت حسین ابن علی (ع) به من فرمود ای بشر چه چیزی از قریش باقی می ماند اگر قائم مهدی پانصد نفر از آنها را جلو می برد و گردن هایشان را می زند و بعد از کمی صبر پانصد نفر دیگر را جلو می برد و گردن هایشان را می زند دوباره پانصد نفر نیز گردن هایشان را می زند گفت پس به او گفتم خداوند شما را صالح کند آیا تعداد شان میرسد پس حسین ابن علی (ع) فرمودند آنها موالیان قوم شان هستند گفت پس بشیر بن غالب برادر بشر بن غالب به من گفت که شهادت می دهم که حسین ابن علی (ع) این تعداد را شش بار بر برادرم تکرار نمود و یا شش برابر گفتند)([104]). و از وصیت رسول خدا / به ابن مسعود آمده: (... ای ابن مسعود: زمانی بر مردم خواهد امد که صبر کننده بر دین خود همانند کسی است که گداخته ای از اتش را در کف دستانش گرفته است، هر که در آن زمان بود گرگ است، و گر نه گرگ ها آنرا خواهند خورد. ای ابن مسعود: علماء وفقهای آنها خائن و فاسق و شرور ترین خلق خدا هستند و همین طور پیروان آنها و هر کس که پیش آنها می رود و از آنها می پرسد و آنها را دوست دارد و با آنها همنشین است و با آنها مشورت می کند اشرار خلق خدا هستند و آنها را وارد آتش جهنم می کند (صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ)([105]) (كرو لال و كورند و به راه نمى‏آيند) (وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَبُكْماً وَصُمّاً مَّأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيراً)([106]) (و روز قيامت آنها را كور و لال و كر به روى چهره‏شان در افتاده برخواهيم انگيخت جايگاهشان دوزخ است هر بار كه آتش آن فرو نشيند شراره‏اى تازه برايشان مى‏افزاييم)، (كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ)([107]) (كه هر چه پوستشان بريان گردد پوستهاى ديگرى بر جايش نهيم تا عذاب را بچشند آرى خداوند تواناى حكيم است)، (إِذَا أُلْقُوا فِيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِيقاً وَهِيَ تَفُورُ * تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ)([108]) (چون در آنجا افكنده شوند از آن خروشى مى‏شنوند در حالى كه مى‏جوشد * نزديك است كه از خشم شكافته شود)، (لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لَا يَسْمَعُونَ)([109]) (براى آنها در آنجا ناله‏اى زار است و در آنجا چيزى نمى‏شنوند)، (كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ)([110]) (هر بار بخواهند از شدت غم از آن بيرون روند در آن باز گردانيده مى‏شوند كه بچشيد عذاب آتش سوزان را). ای ابن مسعود آنها ادعا می کنند که بر دین و سنتم و راه و شرايع من هستند آنها از من دور ومن از آنها دور هستم. ای ابن مسعود: در هیچ جای زمین با آنها همنشین نشده و در بازار ها با آنها خرید و فروش نکنید، و راه را به آنها نشان نداده، و به آنها آب ندهید، خداوند متعال فرمودند: (مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ)([111]) (كسانى كه زندگى دنيا و زيور آن را بخواهند جزاى كارهايشان را در آن به طور كامل به آنان مى‏دهيم و به آنان در آنجا كم داده نخواهد شد)، وتعالی می فرماید: (وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ)([112]) (و كسى كه كشت اين دنيا را بخواهد به او از آن مى‏دهيم ولى در آخرت او را نصيبى نيست). ای ابن مسعود: به امت من بلا و گرفتاری و دشمنی و کینه توزی و جدل را تحميل كرده, آنها در دنیایشان ذلیل ترین این امت هستند. و قسم به کسی که مرا به حق مبعوث نمود خداوند آنها را ذلیل کرده و به حالت شامپانزه و گراز ممسوخ مى سازد سپس رسول خدا / گریه کرد و ما هم به خاطر گریه او گریستیم و گفتیم: ای رسول خدا چه چیزی باعث گریه شما شد؟ فرمودند به خاطر ترحم به حال این اشقیا و نادانان، و خداوند متعال می فرمایند: (وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ)([113]) (و اى كاش مى‏ديدى هنگامى را كه كافران وحشت ‏زده‏اند آنجا كه راه گريزى نمانده و از جايى نزديك گرفتار‏اند). منظور ایشان علماء و فقهاست)([114]). قول تعالی: (لِّنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا)([115]) (در زندگى دنيا عذاب رسوايى را به آنها بچشانيم)، از امام صادق (ع) در غیبه النعمانی در مورد قول خداوند متعال: (عذاب رسوایی) در دنیا سؤال شد؟ فرمودند( ای ابا بصیر کدام رسوایی از این رسوایی بیشتر است که مرد در منزل و پیش یاران خود باشد و در حالی که برادرانش وسط خانواده اش نشسته اند یک دفعه خانواده اش جیب های خود را برای او پاره کرده و فریاد و زاری کردند پس مردم می گویند: این چه کاری است؟ آنگاه گفته می شود: همین الان فلانی ممسوخ (بصورت حیوان در آمد) شد، گفتم: قبل از قیام قائم (ع) یا بعد از آن؟ فرمودند نه، بلکه قبل از آن است)([116]). و همانطور که در وصیت رسول خدا به ابن مسعود آمده مسخ در میان علماء است، و اما خسف، و یا قول ایشان / و قسم به کسی که مرا به حق مبعوث نمود خداوند خسف را در آنها قرار می دهد و آنها را به صورت شامپانزه و گراز در خواهد آورد، و در قول تعالی (و اى كاش مى‏ديدى هنگامى را كه كافران وحشت‏ زده‏اند آنجا كه راه گريزى نمانده است و از جايى نزديك گرفتار شده‏اند)([117])، این ایه در مورد احادیث اهل بیت (ع) در زمان ظهور و تاویل آن نیز در مورد لشکر سفیانی است همان لشکری که خداوند زمین را در آنها خسف می کند، و نمی دانم که ارتباط میان لشکر سفیانی و علماء چیست، و اگر کلام رسول خدا / و کلام امام باقر (ع) را در دو روایت اخیر به همدیگر ربط دهیم، برای ما واضح می شود که در آنجا ارتباط محکمی بین علماء و لشکر سفیانی که خسف در آن واقع می شود وجود دارد و آیه قرانی شامل حال هر دوی آنها می باشد. از ابی جعفر (ع): برای صاحب این امر غیبتی خواهد بود سپس حدیث طولانی که ضامن غیبت و ظهورش را ذکر کرده، تا اینکه فرمودند: پس مردم را دعوت می کند - یعنی قائم - به کتاب خدا و سنت پیامبرش / و ولایت علی بن ابی طالب (ع) و برائت از دشمنان ایشان پس کسی را نا م نمی برد تا اینکه به بیداء یا صحرا برسد آنگاه لشکر سفیانی بر او خارج می شود خداوند امر می کند پس (زمین) آنها را از طرف کف پا هایشان می برد، وآن قول خداوند تعالی است: (و اى كاش مى‏ديدى هنگامى را كه كافران وحشت‏ زده‏اند آنجا كه راه گريزى نمانده است و از جايى نزديك گرفتار شده‏اند * گفتند به او ایمان آورده ایم...) یعنی به قائم آل محمد /...)([118]). و از ابی بصیر از امام صادق (ع) سؤال کردم (اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللّهِ)([119]) (انان احبار علماء و راهبان خود را به جاى خدا عبادت كردند) پس (ع) فرمودند به خدا قسم که مردم را به عبادت خود دعوت نکردند و اگر به عبادت خود شان دعوت می کردند مردم اجابت نمی کردند ولی حرام را حلال و حلال را حرام کردند پس به اين خاطر مردم نداسته آنها را عبادت نمودند)([120]). حضرت پیامبر / فرمودند: خداوند به بعضی از پیامبران خود وحی نمود، به کسانی که برای غیر دین تفقه و برای عمل کردن فرا نگرفته و دنیا را برای غیر از آخرت طلب و برای مردم پوست قوچ ها را می پوشند و در حالی که قلب هایشان همانند قلب گرگ هاست زبان آنها از عسل شیرین تر و اعمال آنها تلخ تر از صبر است با نام من مردم را گول زده و به واسطه نام من مردم را به تمسخر می گیرند، بگو که فتنه ای را برای آنها خواهم فرستاد که حکیم را حیران ومبهوت می کند)([121]). و از رسول خدا / فرمودند: (فقهاء تا زمانی که وارد امورات دنیا نشوند امناء پیامبران و فرستادگان هستند، گفتند: ای رسول خدا د خول آنها در دنیا چیست؟ فرمودند / تبعيت و پیروی از سلطان و پادشاه که اگر این کار را انجام دادند آنگاه از آنها بر دین خود بر حذر باشید )([122]). و از امام صادق (ع) فرمودند (اگر قائم ما قیام کرد شدید تر از رسول خدا / در زمان جاهلیت با جهل مردم روبرو می شود پس به او گفتند: چگونه اتفاق می افتد؟ فرمودند: رسول خدا / هنگامی به سوی مردم رفت که آنها سنگ و آجر و شاخه و چوب ساخته شده را عبادت می کردند و در صورتی که قائم ما اگر قیام کند و به سوی مردم می آید که همه آنها قرآن را بر او تاویل وتفسیر می کنند، و با آن بر او حجت گرفته و به خاطر آن با او می جنگند، و اما به خدا قسم که عدالت خود را بداخل خانه هایشان می برد همانطور که گرما وسرما وارد می شود)([123]). و امام صادق (ع) می فرماید (اگر قائم قیام کرد از اهل فتوی در مورد آنچه را که نمی دانند و فتوی داده اند انتقام می گیرد، هلاکت بر آنها و پیروانشان باد مگر دین ناقص بوده که آنها آنرا کامل کرده و یا انحراف داشته و آنها آنرا بر پا داشتند، یا مردم سعی در انجام خلاف آن داشتند پس از آنها پیروی کردند یا اینکه آنها را به درست امر کرده و سرپیچی کردند یا اینکه مختار / ناراحت است ازآنچه را که به ایشان وحی شده پس آنها آنرا یاداوری کردند ویا اینکه دین در زمان ایشان کامل نشد پس آنها آنرا کامل کردند و یا اینکه پیامبری بعد از ایشان آمده و از او پیروی نمودند)([124]). از رسول خدا / فرمودند: (از مردم اراذل و شرور برامتم نمی ترسم که آنها را بکشند، و نه دشمنی که آنها را به هلاکت برساند، و لی از ائمه گمراه بر امتم می ترسم که اگر از آنها اطاعت کنند فتنه را میان آنها قرار داده، و اگر سر پیچی کنند آنها را خواهند کشت)([125]). امام ابا محمد عسکری (ع) فرمودند: (از امیر المومنین (ع) سؤال شد که بعد از ائمه هادی و چراغ های نورانی بهترین خلق چه کسانی هستند؟ فرمودند: علماء در صورتی که مصلح باشند. دوباره سؤال شد بعد از ابلیس و فرعون و کسانی که از نام شما سوء استفاده کرده و خود را با لقب های شما می خوانند و امانت های شما را خیانت کرده و در ملک های شما امر و نهی می کنند؟ فرمودند (علماء، در صورتی که فساد کنند و از باطل پشتیبانی کرده و حقایق را کتمان می کنند که قوله تعالی عز و جل در آنها نازل شده: (أُولَـئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ) (آنان را خداوند و لعنت کنندگان لعنت می کنند)([126]). و از ابی عبدالله (ع): (و حرام را حلال می بینی و حلال را می بینی که حرام شود و دین را با رأی می بینی و کتاب و احکامش تعطیل می شود...)([127]). و در ینابیع وارد شده: (... اگر قائم خروج کند بطور خاص هیچ دشمن آشکار جزء فقهاء نخواهد داشت، و او باشمشیر برادر است، و اگر شمشیر در دستانش نباشد حتما به کشتن ایشان فتوی می دادند، و لیکن خداوند ایشان را با شمشیر و کرم ظاهر می کند پس او را اطاعت کرده و از ترس، حکم ایشان را قبول می کنند ولی در خفاء خلاف آنرا می خواهند)([128]). حضرت پیامبر / در فتوحات مکه فرمودند: (... دین را بر پا داشته و روح را در اسلام القاء نموده و به واسطه ایشان اسلام بعد از مرگ و ذلت، احیا و عزیز می شود، قانون جزاء را بر پا و به واسطه شمشیر به سوی خدا دعوت نموده پس هر کس که از ایشان سرپیچی کند کشته و هر کس نزاع کند پست و ذلیل می گردد، دین حقیقی را ظاهر کرده همان چیزی که رسول خدا / به واسطه آن حکم می نمود و مذاهب را از زمین ریشه کن می کند و چیزی جزء دین خالص نمی ماند دشمنان ایشان فقهاء اهل اجتهاد هستند وقتی که حکم ایشان را بر خلاف راه و روش ائمه خود می بینند ناچار او از ترس شمشیر و سیطره ایشان حکمش را قبول و رغبت آنها به خاطر انچه که در دست ایشان است با آمدن ایشان عموم مسلمین بیشتر از خواص شاد شده و اهل معرفت به خداوند متعال از اهل حقایق از طریق شهود و کشف و تعریف الهی با ایشان بیعت می کنند)([129]). واز رسول خدا / فرمودند: (زمانی برامت من خواهد آمد که از قران فقط رسم و از اسلام فقط اسمش باقی می ماند، خود را با آن می نامند در حالی که آنها دور ترین مردم از آن هستند مساجد آنها آباد در حالی که از نظر هدایت خراب هستند فقهای آن زمان شرورترین فقها زیرسایه آسمان هستند فتنه از آنها خارج شده و به سوی آنها بر می گردد)([130]) از رسول خدا /: (مردم از دین خدا فوج فوج خارج می شوند همانطور که فوج فوج وارد شدند)([131]). از رسول خدا /: (از برادرم جبرائیل سوال کردم: آیا بعد از من به دنیا نزول می کنید؟ فرمودند بله ده بار پایین آمده وجواهر زمین را بالا می برم، گفتم: چه چیزی را بالا می بری؟ فرمودند: در بار اول – برکت را از زمین برمی دارم. ودر بار دوم – شفقت را از دل بندگان بر می دارم. ودر بار سوم – حیاءوخجالت را از زنان بر می دارم. ودر بار چهارم: عدل را از اولی الامر بر می دارم. و در بار پنجم: محبت را از دل خلائق بر می دارم. و در بار ششم: صبر را از فقراء بر می دارم. و در بار هفتم: سخاوت را از ثروت مندان بر می دارم. و در بار هشتم: علم را از علماء بر می دارم. و در بار نهم: قران را از مصاحف و از قلب خوانندگان آن بر می دارم. و در بار دهم: ایمان را از دل اهل ایمان بر می دارم. و از امیر المومنین (ع) در خطبه ای طو لانی آمده (... پناه بر خدا از آن روز ها و شرارت های پشت سر هم آن سال همان سال تاریکی و اجباری که ترس را به مدت نه ماه مسلط می کند، و آن چیزی است که جانب را از خشکی وراکب را از دریا منع می کند و برادر، برادر خود را انکار و پسر پدرش را انکار و زنان شوهران خود را مورد مذمت قرار می دهند و مادران فجور و کار های زشت دختران خود را نیک می دانند و فقهاء به سمت دروغ و علماء به سمت شک میل می کنند پس در آنجا پرده از حجاب برداشته می شود و خورشید از مغرب طلوع می کند در آنجا منادی از آسمان ندا می دهد ای ولی خدا برای احیاء ظهور کن و اهل مغرب و مشرق ایشان را شنیده اند پس قائم متغیب ما ظهور میکند و نورش لبریز می شود و روح امین با کتاب آشکار و به استقبال ایشان می آید...)([132]).

-قول اهل بیت (ع) در مورد خطباء

آنها وسیله اعلام مي باشند و همه به آنها توجه دارند و نماينده (فقهاى اخر زمان) هستند. از رسول خدا /(... هنگام فتنه ها, سعادت مند ترین مردم هر انسان پاکی است که ناشناس مانده، كه اگر آشکار شده شناخته نمی شود، و اگر غایب شد از او یاد نمی شود، و بد بخت ترین و شقى ترين مردم هر خطیب عالی صوت ویا مسلط بر بیان است. کسی از شر آنها خلاص نمی شود بجزء کسی که در دعایش خالص و دعایش همانند دعای کسی که در حال غرق شدن در دریا ست)([133]). و از علی بن ابراهیم از تفسیر قمی: در مورد قوله تعالی (تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ)([134]) ( آيا مردم را به نيكى فرمان داده و خود را فراموش مى‏كنيد با اينكه شما كتاب خدا را مى‏خوانيد آيا هيچ نمى‏انديشيد) در مورد خطبا و راویان نازل شده و آن قول امیر المومنین (ع): و بر هر منبری خطیب عالی صوت که به خدا و رسول و کتابش دروغ می بندد نشسته([135]). واز امیر مؤمنین (ع) در خطبه طولانی فرمودند: (... سپس شما ای گروهك (عصابه)، گروهی که به علم مشهور و به خیر یاد می شوید و به نصیحت و پند معروف هستید و به خدا قسم که در وجود انسانها برای شما موهبتی است، شخص شریف شما را بزرگ می داند و ضعیف برای شما بذل و بخشش و شما را مورد احترام قرار دهد, و کسی که شما هیچ لطفی براو ندارید تحت تأثیر شما قرار می گیرد، در حالی که دستی در این کار ندارید و با گرفتن حا جت ها شفاعت کرده و نیازمند را از گرفتن آن منع می کنید، و با هیبت پادشاهان و کرامت بزرگان در مسیر گام برمی دارید, و این کل قضیه نیست در صورتی که به اينها رسيديد تا قیام کننده به حق خدا باشيد, ودر حالی که در ادای اكثر حق ایشان مقصر و حق ائمه را سبک شمرده ايد, و اما حق خدا و حق مستضعفین را از بین بردید, و حقوقی که از نظر خودتان مربوط به شماست را گرفته اید و همانند نگهبانان یک شهر می مانید که آنرا و صاحبانش را تحویل دشمن داده اید, یا همانند پزشکانی که پول دارو را گرفته و مداوا را تعطیل کردند, پس هیچ مالی را برای رزق رسان بذل وبخشش نکرده, وحتى خود را به خاطر خالق در خطر قرار نداده, و نه با عشیره ای به خاطر ذات خداوند دشمنی کرده اید, آنگاه آرزوی بهشت و مجاورت با فرستادگان و برائت و فرار از دشمنان خداوند را می کنید، و خود ستایی به کرامت در ملاقات ملائکه از جانب خداوند می کنید. برای شما ای آرزو کنندگان از خداوند می ترسم که انتقامی از جانب ایشان بر شما نازل شود زیرا که شما از کرامت خداوند منزلتی برای خود ساخته وبا آن خود را برتر می دانید، و کاری کرددید که هر کس به واسطه خدا شناخته می شود مورد کرامت قرار نمی گیرد و شما به خدا در عبادتش صاحب کرامت می شوید. و در حالی که عهد های خداوند را نقض شده می بینید حرکتی را انجام نمی دهید و در حالی که شما به خاطر نقض خون های پدرانتان به تکاپو می افتید، و در نکوهش رسولش دادگاه باز می کنید و درحالی که از نابینا و کر و لال و غیر روحانی که درشهر ها سرگردانند غافل هستید و رحم نکرده و در جایگاه خود عمل نمی کنید، و نه به آن کسی که عامل بوده یاری می رسانید و کارخانه ها و مزد را در تاریکی قبول می کنید و آنگاه بعد ازاین همه در باره آنچه که خداوند شما را به آن امر کرده از قبیل نهی کردن ها غافل هستید. اگر دارای شعور و احساس هستید مصیبت شما از مردم بزرگتر است و از جمله آن منزلت علمایی که تصاحب کردید، و آن هم به خاطر اینکه مجرای امور و احکام بر دستان علماء خدا در کتابش بوده و آنها هستند که برحلال و حرامش امین اند آنگاه شما آن منزلت را سلب نموده اید، و آنرا جزء با تجاوزتان بر حق و اختلافتان در سنت سلب نکرده اید و آن نشانه های واضح است. و اگر بر مشکلات صبر می کردید و سختی ها را به خاطر ذات خدا تحمل می کردید آنگا امور خداوند به شما بر می گشت و از شما صادر می شد, ولی شما به واسطه کار هایتان ظلمت را تمکین داده و امور خدا را به دست آنها تحویل داده که با شبهات عمل می کنند و در شهوات سیر می کنند، به خاطر ترس و فرار شما از مرگ آنها را مسلط کردید، و تعلق به حیات دنیوی همانی که شما را تنها خواهد گذاشت و مستضعفین را به دست آنها تحویل دادید، پس بین مستضعف و انسان ناگزیر و بین دست های مستضعفی که به خاطر زندگیش شکست خورده قرار گرفته، و بر پادشاهی با رأی خود بازي مي كنند، و با هوای نفسانی خود عار را با اقتداء به اشرار قبول می کنند، و بر حدود خداوند جبار تجاوز مى كنند، در هر شهری خطیبی بلیغ و بلند صدا از آنها بر منبر خود نشسته كه زمینه برای آنها وسیع و مهیاست و در آن عوامل داشته و آزاد هستند، و دست رهبران از آنها کوتاه بوده، و شمشیر هایشان بر شما مسلط، و شمشیر هایتان از آنها کوتاه است, و مردم بندگان آنها هستند هیچ دست ستمگری را کوتاه نمی کنند, پس بین جبارى مستبد و عنید و اشغالگران همراه مستضعفین قرار می گیرند، به شدت اطاعت شده و افراد نیازمندان را نمی شناسد. پس چقدر عجیب است و چگونه تعجب نکنم در حالی که زمین پر از فریب کار و فریب خورده است، و راستگویی که مظلوم واقع شده است، و مسئول انسان های مومن که با آنها رحیم نیست، و خداوند در مورد آنچه که در ان دچار اختلاف شده ایم حاکم است، و با حکم خود در مورد آنچه که بین ما اتفاق افتاد قضاوت می کند. خداوندا شما می دانی که این کار ما برای بدست آوردن حکومت و برای بدست آوردن فضولى دنياى فنا شده نیست، ولی خواسته ما برداشتن پرچم های ظلم و ستم از دین شما و همین طور اصلاح را در سرزمین هایت برگردانیم، تا اینکه بندگان مظلوم شما احساس امنیت کرده و به فرایض وسنت و احکام شما عمل کنند. آنگاه حتما برای هر صاحب خونى روزی انتقامگرى وجود دارد، کسی که با خون ما مطالبت می کند و کسی که برای بدست آوردن حق خود و حق ذوی القربی و نزدیکان و یتیمان و مساکین و ابن السبیل خداوند قیام نموده و از طلب حق خود عاجز و ناتوان نمی شود، و هیچ فرار کننده ای از دست او خلاصی ندارد، و کسانی که ظلم کرده اند خواهند دانست که هیچ راه فراری برای آنها وجود ندارد)([136]).

-زمينه ساز اصلى زمان ظهور در روايات اهل بيت (ع)

بعد از اینکه برای ما مشخص شد که جزء پرچم حق وهدایت و راه مستقیم درزمان ظهور مقدس تعداد زیادی پرچم برافراشته می شود که همه آنها باطل و شناخت صاحب حق در میان آنها مشکل و مشتبه است، پس آن پرچم ها معصوم نخواهند بود مگر پرچم امام حجت (ع)، و پرچم امام (ع) به عنوان پرچم ممهد رئیسی (زمينه ساز) معروف است و آن کسی نیست جز یمانی یا بنده ی که مسؤل گرفتن بیعت برای امام مهدی (ع) است و ان یمانی است همانی که روایات اهل بیت بر بیعت با ایشان تاکید کرده و بايد او را بشناسیم، حتما لازم که ابتدا به سوی روایت هایی برویم که بر بیعت تاکید می کنند، و چونکه رسول خدا / و اهل بیت ایشان (ع) بیعت را در یک زمان واحد برای دو شخصیت در خواست نمی کنند انگاه روایت هایی که درخواست بیعت می کنند به شخص معینی اشاره می کنند، این از یک جانب و از جانب دیگر، درخواست آنها برای بیعت حتما با تاکیدی از جانب خداوند متعال است و رسول خدا (ع) نیز او را با رأی خود انتخاب نمی کند، و اهل بیت ایشان (ع) نیز این علم را ازایشان به ارث برده اند، انگاه بیعت را برای این شخص معین درخواست کرده اند، و از اینجاست که مشخص می شود که روایت ها یی که بیعت را درخواست کرده همه به يك شخص و یا به یکی از پیروان ایشان اشاره می کنند. و ازاین طریق قسمتی از بحث مطلوب برای ما واضح می شود. و امر دوم: بعضی از اوصافی که به قائم ویا مهدی (ع) اشاره می کند، مقصود در آن امام مهدی (ع) نبوده، و آن هم به خاطر عدم انطباق ویا تناقض آن با صفات معروف برای امام مهدی (ع) است.

-آ – اوصیایی که از جانب رسول خدا / و اهل بیت ایشان (ع) بربیعت با آنها تا کید شده است.

(مَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُّبِيناً)([137]) (هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستاده‏اش به كارى فرمان دهند براى آنان در كارشان اختيارى باشد و هر كس خدا و فرستاده‏اش را نافرمانى كند قطعا دچار گمراهى آشكارى گرديده است). امر بیعت اختیاری نبوده....و معصوم بیعت را برای غیر معصوم درخواست نمی کنند. از ابی عبد الله (ع) از پدران ایشان (ع) از امیر المومنین (ع) فرمود (رسول خدا محمد (صلی الله علیه وآله و سلم) در شب وفاتش به امام علی فرمودند: یا ابا الحسن یک ورق و دواتی حاضر کن و رسول اکرم وصیتش را به امام علی دیکته نمودند تا به جایی رسید که فرمودند یا علی بعد از من دوازده امام و بعد از آنها دوازده مهدی خواهد بود و شما ای علی اولین دوازده امام هستید، و حدیث را ادامه دادند... تا اینکه فرمودند و حسن (ع) آنرا تسلیم فرزندش محمد مستحفظ از آل محمد / بدهد پس اینها دوازده امام هستند آنگاه بعد از آنها دوازده مهدی خواهد بود اگر زمان وفات ایشان رسید آنرا تسلیم فرزندش اول مؤمنین که داری سه تا اسم اسمی همانند اسم من و اسم پدرم و او عبدالله و احمد واسم سوم مهدی نماید و ایشان اول مؤمنین([138]) است)([139]). از اسماعیل بن عیاش، از الاعمش، از ابی وائل، از حذیفه گفت: شنیده ام که رسول خدا/ مهدی را یاد می کند و می فرماید: با ایشان بین رکن و مقام بیعت می شود، اسم او احمد و عبدالله و مهدی است، و این سه نام او هستند)([140]). و از این روایت واضح است که مهدی اول، یا فرزند امام مهدی (ع) همان کسی است که بین رکن ومقام با ایشان بیعت می شود، چون سه تا اسم (عبدالله و احمد و المهدی) اسم های ایشان هستند همان طور که در وصیت رسول خدا / آمده است. و ایشان همان بنده و مولایی که گرفتن بیعت برای امام مهدی (ع) را بر عهده می گیرد و بعد از پدرش امام مهدی (ع) بیعت برای ایشان گرفته می شود. قبل از اینکه به روایات دیگر بپردازیم لازم است همانطور که در وصیت رسول خدا / آمده به 24 نفر اوصیاء رسول خدا / که در مورد بیعت با آنها تاکید شده است توجه کنیم، وآنها 12 امام که آخر آنها امام منتظر (ع) و 12 مهدی از ذریه ونسل امام مهدی (ع) که بعد از ایشان (ع) دولت عدل الهی را حکومت می کنند و اولین خلیفه امام منتظر (ع) ویا اول مهدیین اثنی عشری فرزند امام (ع), احمد وصی و اول مؤمنین به امام مهدی (ع) در ابتدای ظهورش و بیعت را برای پدرش (ع) می گیرد و آنها حجت های خداوند بعد از محمد / بر بندگان تا روز قیامت هستند، روایاتى که اهل بیت (ع) در مورد بیعت در زمان ظهور بر آن تاکید کرده اند، گاه به امام مهدی (ع) و گاهی دیگر به فرزند ایشان (ع) اشاره می کنند، و چون ائمه (ع) قبل از ظهور مقدس از دنیا رفته اند, و مهدیين (ع) دولت عدل الهی را بعد از پدر شان امام محمد بن حسن عسكري (ع) حکومت خواهند کرد،پس جزء امام مهدی (ع) و اول مهدیین (ع) با حوادث ظهور مواجه نخواهند شد. از ابی جعفر (ع) در حدیثی فرمودند: پس زمانیکه به منطقه ثعلبیه برسد مردی ازنسل پدرش برای او به پا خواهد خواست، و ایشان دارای جسمی تنومند تر از سایر مردم بوده، و از نظر قوت قلب بعد از صاحب امر از همه قوی تر است، پس به ایشان می گویند چه کار می کنی؟ به خداوند قسم که تو مردم را همانند فرار حیوانات از خود فراری می دهی، آیا با عهدی از رسول خدا / و یا چه چیز دیگری این کار را انجام می دهی؟ آنگاه مولایی که مسئول گرفتن بیعت است می فرماید([141]): به خدا قسم اگر سکوت نکنید سرت را از بدنت جدا خواهم کرد. آنگاه قائم به او می فرماید: ای فلانی ساکت شو، به خداوند قسم که همراه من عهدی از رسول خداست، فلانی کیف- صندوقچه- را به من بده پس آنرا برای ایشان می آورد آنگاه عهدی از رسول خدا / را برای او می خواند پس می گوید: خداوند مرا فدای شما قرار دهد، سرت را بده تا آنرا ببوسم پس سر مبارك خود راپایین می آورد، و ایشان را بین دو تا چشم می بوسد، سپس می گوید: ای مولای من بیعت را با ما تجدید کن، آنگاه دوباره با آنها بیعت می کند([142]). (از ابی الحسن(ع) فرمودند: (انگار پرچم هایی که به رنگ سبز رنگ آمیزی شده و از طرف مصر در حال آمدن هستند را می بینم، تا اینکه به شامات برسند پس آنها را تحویل فرزند صاحب وصیات بدهند)([143]). (اگر پرچم های سیاه را از طرف خراسان در حال آمدن مشاهده نمود ید حتی اگر با دست و پا روی برف خود را بکشید و به سوی آنها بشتابید زیرا خلیفه مهدی در میان آنها است)([144]). رسول خدا / می فرماید (در کنار گنج شما سه نفر فرزند خلیفه کشته می شوند آنگاه برای هیچ کدام از آنها میسر نخواهد شد سپس پرچم های سیاه از جانب مشرق بیرون آمده و با آنها می جنگند جنگی که هیچ قومی آنرا انجام نداده سپس جوانی را یاد کرد و فرمود اگر او را دیدید با او بیعت کنید زیرا که ایشان خلیفه خدا مهدی است)([145]). حال نظر به اینکه ما درباره خلیفه مهدی و صاحب پرچم حق جستجو می کنیم و موارد غیر ایشان باطل است و از طریق این روایت متوجه شده که صاحب بیعت و یا خلیفه مهدی جوان است، و بعد از این روایت نیازی به جستجو در مورد پرچم حق در میان صاحبان پرچم بزرگسال وپابه سن گذاشته نیست و صحبت ما فقط در مورد جوانان خواهد بود، براى رسيدن هدف خود خدا و امام و حق را قرار دهید همانی که اهل بیت (ع) به آن اشاره کرده اند به شکلی جدی و خالی از هر نوع دلبستگی و بت پرستی که امروزه گردن بسیاری از افراد را لگام زده و بر افکار و عواطف آنها مسلط شده است جستجو و پژوهش کنید که امیر المومنین (ع) می فرمایند مردان را با حق بشناسید و حق را به واسطه مردان نشناسید. رسول خدا / فرمودند: (در کنار گنج شما سه نفر کشته می شوند که همه آنها فرزند خلیفه هستند آنگاه برای هیچ کدام از آنها میسر نمی شود سپس پرچم های سیاه از طرف مشرق بیرون می آیند... پس اگر امیر آنها را مشاهده نمودید حتی اگر با دست و پا خود را روی برف کشیده و با او بیعت کنید زیرا ایشان خلیفه خدا مهدی است)([146]). و از این روایت متوجه می شویم که امیر پرچم های مشرق همان مهدی صاحب بیعت است (عبدالله، احمد، مهدی) و چون در روایات مشهور است که امام مهدی (ع) در مکه قیام می کند ونه در مشرق و با علم به اینکه این موضوع نیاز به بحث مفصلی دارد شاید که در موضوع آینده در مورد این بحث اشاره خواهیم کرد و حال بعضی از روایاتی را که به بیعت پرچم های مشرق اشاره می کند را برای شما خواهم آورد، که روایات به صورت های گونا گون آمده است. رسول خدا / فرمودند (در کنار گنج شما سه نفر کشته می شوند که همه آنها فرزند خلیفه هستند سپس برای هیچ کدام از آنها میسر نمی شود آنگاه پرچم های سیاه آمده وآنها را طوری می کشند که هیچ قومی را به این صورت نکشته, سپس خلیفه خدا مهدی می آید اگر در مورد او شنیده اید به سوی او بشتابید و با ایشان بیعت کنید زیراکه ایشان خلیفه خدا مهدی است)([147]). رسول خدا / فرمودند: (پرچم های سیاه از جانب مشرق می آیند انگار که قلب هایشان همانند فولاد است پس هر کس در مورد آنها بشنود حتی اگر با دست و پا خود را روی برف بکشيد و به سوی آنها بشتابد و با آنها بیعت کند)([148]). رسول خدا / فرمودند: (قیامت بر پا نخواهد شد تا اینکه قائم حق قیام کند، و آن هنگامی است که خداوند عز وجل به ایشان اذن و اجازه دهد، پس هر کس از او پیروی کند نجات یافته، و هر کس از ایشان تخلف کند به هلاکت می رسد، الله، الله، بندگان خدا را، پس به سوی او بشتابید حتی اگر با دست وپا روی برف باشد، زیراکه ایشان خلیفه خداوند (عز و جل) مهدی و خلیفه من است)([149]). از خواننده محترم خواهش می کنم که توجه نمایند هدف از کلمه (قائم) همیشه مقصود امام مهدی (ع) نبوده, همانطور که این موضوع از طریق روایت آتی در قسمت (ب) واضح خواهد شد، و مراد از قائم حق در روایت سابق همان قائمی که قبل از ساعت قیام می کند، و ساعت طبق روایات اهل بیت (ع) امام مهدی (ع) است. از مفضل بن عمر گفت: از مولایم امام صادق (ع) پرسیدم آیا برای مأمول منتظر (ع) زمان معینی وجود دارد تا اینکه مردم آنرا بدانند؟ فرمودند: خداوند از تعیين ظهورش با زمان معین که شیعه ما آنرا بدانند مبرا است، گفتم: ای سید من چرا اینطور است؟ فرمودند: زیرا که ایشان همان ساعت است که خداوند متعال در مورد آن فرمودند: (يسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللّهِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ)([150]) (از تو در باره ساعت مى‏پرسند كه وقوع آن چه وقت است بگو علم آن تنها نزد پروردگار من است جز او هيچ كس آن را به موقع خود آشكار نمى‏گرداند اين حادثه بر آسمانها و زمين گران است و فقط بصورت ناگهاني به شما مى‏رسد باز از تو مى‏پرسند گويا تو از زمان وقوع آن آگاهى بگو علم آن تنها نزد خداست ولى بيشتر مردم نمى‏دانند) و ایشان (ع) همان ساعت است که خداوند متعال در مورد ان می فرماید: ( يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا)([151]) (در باره ساعت از تو مى‏پرسند كه فرارسيدنش چه وقت است) و فرمودند (علم ساعت نزد او ست) و نفرمودند نزد کسی دیگر است و همین طور فرمودند (فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِيَهُم بَغْتَةً فَقَدْ جَاء أَشْرَاطُهَا فَأَنَّى لَهُمْ إِذَا جَاءتْهُمْ ذِكْرَاهُمْ)([152]) (آيا كافران جز اين انتظار مى‏برند كه ساعت به ناگاه بر آنان فرا رسد و علامات آن اينك پديد آمده است پس اگر ساعت رستاخيز بر آنان دررسد ديگر كجا جاى اندرزشان است) و فرمودند (اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ)([153]) (ساعت نزديك شد وماه از هم شكافت)، و فرمودند ( وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيباً)([154]) (چه مى دانى شاید ساعت نزديك باشد) و همین طور ( يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِهَا وَالَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْهَا وَيَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلَا إِنَّ الَّذِينَ يُمَارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ)([155]) (كسانى كه به آن ايمان ندارند شتابزده آن را مى‏خواهند و كسانى كه ايمان آورده‏اند از آن هراسانند و مى‏دانند كه آن حق است بدان كه آنان كه در مورد ساعت ترديد مى‏ورزند قطعا در گمراهى دور و درازى‏هستند)([156]). و با توجه به حدیث ایشان /: ساعت بر پا نمی شود تا اینکه قائم حق قیام کند، و ساعت همان امام (ع) است. اینکه امام مهدی (ع) (ساعت) قیام لشکری نخواهد کرد حتی اینکه (قائم حق به امر امام (ع)) و خلیفه رسول خدا / همانطور که فرمودند (پس ایشان خلیفه خداوند (عز و جل) و خلیفه من است) یا همان مهدی اول - اول مؤمنین - همان کسی که در وصیت ذکر شده، به عنوان تمهید کننده (زمينه ساز ظهور) برای امام مهدی (ع) قیام می کند، و او مردی از اهل بیتش (یا از ذریه ایشان) است همانطور که در روایات امده: همان کسی که شمشیر را به مدت 8 ماه بر دوش خود حمل می کند. از هیم بن عبد الرحمن می گوید کسی که از علی (ع) شنیده با من صحبت کرد و گفت (... و قبل از ایشان مردی از اهل بیتش بوسیله اهل مشرق خروج می کند و شمشیر را به مدت 8 ماه بر دوش خود حمل می کند...)([157]). و در مخطوطه ابن حماد (سفیانی وارد کوفه شده و به مدت سه روز آنرا غارت می کند، و از اهل وساکنان ان شصت هزار نفر را می کشد، سپس به مدت هجده روز در ان می ماند. پس پرچم های سیاه آمده تا اینکه بر آب فرود می ایند، پس اصحاب سفیانی موجود در کوفه از فرود امدن انها مطلع شده و فرار می کنند. پس از تاریکی کوفه قومی خارج می شوند که بجز تعداد اندکی از آنها مابقى سلاحی همراه ندارند، در میان انها مردی از اهل بصره است. انگاه به یاران سفیانی می رسند پس انچه را که از کوفه غارت کرده بودند را از دست انها نجات داده. انگاه پرچم های مشکی جهت بیعت به سوی مهدی فرستاده می شود)([158]). از جابر از ابی جعفر (ع) فرمودند: (پرچم های مشکی که از جانب خراسان می آیند در کوفه مستقر می شوند پس اگر مهدی در مکه ظهور کرد جهت بیعت به سوی مهدی فرستاده می شوند)([159]). از ابی جعفر (ع) فرمودند: (... سپس ایشان به همراه سیصد واندی نفر که با ایشان بین رکن ومقام بیعت نموده از مکه خارج شده و همراه ایشان عهد رسول خدا / و پرچم و سلاحش رادارد)([160]). از امیر امومنین (ع) (مردی از پشت نهر (رودخانه) که به او حارث بن حراث گویند و بر مقدمه انها مردی با لقب منصور بیرون می آید، همانطور که قریش برای رسول خدا / تمکین نموده اند، برای آل محمد تمکین می کند یاری ایشان بر هر مؤمنی واجب است، و یا فرمودند اطاعت و پیروی از ایشان واجب است)([161])([162]). فرمایش ایشان (ع) در اینجا واضح است که یاری و پیروی از او بر هر مومنی واجب شده، و حتی اگر با دست و پا خود را روی برف بکشید و به سوی او بشتابید، و همه موارد با صیغه امر و یاری امده است. ابی جعفر (ع) به من فرمودند اى ابا الجارود اگر فلک چرخید([163])، و گفته شود که مرده و یا به هلاکت رسیده و یا در صحرایی سلوک کرده پس طالب او بگوید چه زمانی اتفاق خواهد افتاد در حالی که استخوان هایش فرسوده شده پس در آن هنگام او را بخواهید و اگر در مورد او شنیده اید به سوی او بشتابید حتی اگر با دست وپا خود را روی برف بکشید)([164]).

-باء- علامت های متفاوت بین اوصاف امام مهدی (ع) و مهدی اول.

قبل از اینکه به سوی موضوع صفات برویم لازم که بدانیم که روایت هایی که (قائم) را ذکر می کند به شخص امام مهدی (ع) محصور نیست، همانطور که در روایت اخیر آمده گاهی مقصود آن امام مهدی (ع) و گاهی دیگر مقصود آن شخصی است که قائم به امر امام (ع) است و براي ؤي قیام می کند: از ابی عبدلله جعفر بن محمد (ع): (امیر المومنین (ع) در مواردی بحث نمود که قبل از قیام قائم اتفاق می افتد، پس حسین (ع) فرمودند: ای امیر المومنین، چه زمانی خداوند زمین را از ظالمین مطهر وپاک می کند، امیر المومنین (ع) فرمودند: اگر قائمی در خراسان قیام کرد و بر سرزمین کوفان و ملتان غلبه کرد و از جزیره بنی کاوان گذشت، و از ما قائمی در جیلان قیام نموده و بر و دیلمان از او پیروی کردند... سپس قائم مأمول، و امام مجهول قیام می کند، ای حسین برای ایشان شرف وفضل است او از فرزندان شما و هیچ فرزندی همانند او نیست، در بین رکنین در دریسین بالیین ظهور می کند،...)([165]). و نيز روایاتی که اوصاف (مهدی) را ذکر می کند، محصور به امام مهدی (ع) نیست پس گاهی مراد از ان امام (ع) و گاهی دیگر هدف آن مهدی اول، یا اول مهدیین اثنی عشری، همانطور که در وصیت رسول خدا / آمده است، و چونکه اولین آنها معاصر امام مهدی (ع) بلکه اول مؤمنین به ایشان و به قیامش است و او تمهیدکننده (زمينه ساز) اصلی برای ایشان (ع) است. چیزی که باعث تناقض بعضی از پژوهش گران در مورد اوصاف امام مهدی (ع) شده؛ روایتهاي هستند كه یکبار او را با چهره ای گندمگون، و بار دیگر با چهره ای سفيد مایل به قرمز، و روایتی دیگر ایشان دارای صورتی سفید مایل به قرمز، ذکر می کند که ابرو هایش به هم متصل است، و روایتی دیگر یاد می کند که ایشان دارای ابروهای جدا از هم است, روایت یک بار می گوید که ابروهایش پیوندی و درجای دیگر باهم فاصله دارند هر کس که دلایل بیشتری در این خصوص بخواهد به کتاب (ایقاظ النائم لإستقبال القائم) مراجعه نماید. و در اینجا بعضی از روایاتی که اوصاف قائم و یا مهدی و یا صاحب این امر را ذکر نموده را وارد خواهیم کرد، در حالی که امکان انحصار همه آنها برای شخص واحدی وجود ندارد، و آنهم به خاطر اینکه بعضی از آنها به طور کامل با اوصاف یاد شده برای امام (ع) متناقض است، به طور مثال ایشان (ع) دارای چهره سفید مایل به قرمز و همین طور دارای ابروهای پیوندی ودارای چشم های سیاه و در گونه سمت راستش خال است و... و... وهمان چیزهایی که از طریق داستانهای ملاقات ها همانند دیدار علی ابن مهزیار وغیره كه در میان شیعه معروف است. علی ابن مهزیار از ملاقات با امام مهدی (ع) می گوید (... و در حالی که ایشان همانند شاخه بان (شاخه سفید نوعی درخت آدامس داروئى) یا شاخه ریحان، بخشنده وبا سخاوت وتقی نقی است، بلند قد نبوده وخیلی کوتاه قد نیست، بلکه دارای قامتی (بالغت عامیانه چارشانه است)، و سری دایره شکل دارد، وپیشانی گشاده، ودارای ابروهای پیوندی و بینی بلند و گونه های صاف وساده كه برگونه سمت راست ایشان خالی همانند خورده ریزه مسک بر شکسته و خورده ریزه های عنبر است)([166]). توصیف امام صادق (ع) با اين اوصاف متناقض است فرمودند که ایشان دارای ابروهای جدا از هم و غير متصل، و درچهره اش اثری است و اسمی از خال نیاورد، پس حتما این اوصاف برای غیر از امام مهدی (ع) است و حال روایت بعدی را برایت می آورم: از حمران ابن اعین گفت به ابی جعفر الباقر (ع) گفتم فدایت شوم من وارد مدینه شده ام و در حالی که در کیسه کمری من 1000 دینار است وبا خدا عهد بستم که اگر جواب آنچه را که می خواهم از شما بگیرم آنرا جلوی در منزل شما بصورت دیناری بعد از دینار دیگر انفاق کنم امام فرمودند ای حمران دینار هایت را انفاق مکن و سوال کن تا جوابت را بگیری شما را به نزدیکیتان به رسول خدا / سوال می کنم که آیا شما صاحب امر و قائم به آن هستید فرمودند خیر گفتم پدر ومادرم فدایت شوند پس او چه کسی است؟ فرمودند همان کسی که دارای چهره ای سبزه مایل به قرمز دارای چشمانی کوچک و ابرو های جدا از هم و کتف های پهن و در سرش سبوسه است ودر چهره اش اثری است رحمت خدا بر موسی باد)([167]) (و منظور از سبوسه سر همان شوره سر است)([168]). از حمران بن اعین گفت از ابا جعفر (ع) سوال کردم آیا شما قائم هستید فرمودند از روزی که از نسل رسول خدا به دنیا آمده ام به خونخواهی پرداخته ام و خداوند آنچه را که بخواهد انجام می دهد. دوباره از ایشان پرسیدم فرمودند منظور شما را می دانم صاحب شما همانی که دارای شکم صاف و در سرش سبوسه فرزند شجاعان رحمت خداوند برفلانی باد)([169]). از ابی بصیر گفت ابوجعفر (ع) فرمودند: شک از ابن عصام است ای ابا محمد در قائم دوعلامت است یکی وجود خال در سر او و دیگری وجود شوره یا سبوسه در سرش است و خالی در بین کتف هایش از طرف سمت چپ زیرکتف چپش و برگی همانند برگ یاس است)([170]). از یحیی بن فضل نوفلی گفت: بر ابی الحسن موسی ابن جعفر در بغداد هنگامی که نماز عصر را تمام کردند وارد شدم هنگامی که دستانش را به سمت آسمان بالا برده بود شنیده ام که می فرماید: شما خداوندی هستی که هیچ خدایی جز شما وجود ندارد اول وآخر و ظاهر وباطن هستی،....، از شما می خواهم که بر محمد وال محمد درود بفرستی، و فرج انتقام گیرنده شما از دشمنانت را تعجیل فرمایی، و آنچه را که وعده دادی برای او مهیا کنی ای صاحب جلال واکرام. گفت: به ایشان گفتم: برای چه کسی دعا می کنی؟ فرمود مهدی از آل محمد /. سپس فرمودند: به پدرم قسم که او صاحب شکم صاف، وصاحب ابروهای جدا از هم، صاحب ساق های باریک، و دارای پهنای زیاد بین دو کتف، وصاحب چهره ای گندمگون و سبزه و زردی چهره از بی خوابی شب است، به پدرم قسم که همه شب خود را در حال رکوع وسجود بوده و از ستارگان نگهبانی می کند...)([171]). در حدیثی طولانی از سعد بن عباس قمی آمده که امام مهدی (ع) را در کودکی دیده است، گفت: (... چهره اش خيلى شبيه مولای ما ابی محمد (ع) بود هنگامی که از نور چهره اش پرده برداشته ایم چیزی جز شبیه ماه بدر شب 14 ندیده ام، و بر ران راست ایشان کودکی که در خلقت و منظرش همانند مشتری فرق سرش نمایان و موی سر ایشان را به دو قسمت تقسیم نموده است...)([172]). از امیر المومنین (ع) فرمودند (.... اگر خروج نمیکند گردنش را می زدم، با خروج او اهل اسمان ها و ساکنانش خوشحال می شوند، و مرد خوشرویی که موی دو طرف پیشانی روشن است، دارای بینی بلند و شکم فربه وچاق، میان دو ران او فاصله، در میان دندان های پیشین او فاصله است و زمین را پر از عدل می کند همانطور که پر از ظلم و جور شده است)([173]). از ابی عبد الله (ع) فرمودند: (اگر قائم ال محمد (ع) قیام کند بین مردم با حکم داود که به هیچ بینه ای نیاز نداشته حکومت می کند، خداوند انرا به ايشان الهام می بخشد پس با علم او حکم می کند و هر قومی را به انچه که مخفى کردند با خبر می کند، و یار ودشمن خود را با توسم می شناسد، خداوند سبحان و متعال می فرماید: ( اِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِين وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُّقيمٍ)([174]) (به يقين در اين توسم براى هوشياران عبرتهاست * و اثار ان هنوز برجاست)([175]). از امیر المؤمنین (ع) هنگامی که از جواب به سؤال عمر در مورد اسم قائم امتناع ورزید ند... گفت: پس در مورد صفاتش به من بگو؟. فرمودند او جوانی ميانه اندام، زيبا چهره، دارای موی سر قشنگ، موی سرش بر کتف های او روان است، و نور چهره اش برسیاهی ریش وسرش بالا تر می رود، به پدرم قسم که او فرزند بهترین زنان است)([176]). در روایت اخیر مهدی سفید چهره مایل به قرمز است: پس این سبز چهره ذکر شده در روایات سابق کیست. از ابی جعفر محمد بن علی باقر (ع)، از پدرش، از پدر بزرگش (ع) فرمود: امیر المومنین (ع) - در حالی که بر منبر نشسته بود - فرمودند: مردی از فرزندان من در آخر زمان خروج می کند سفید چهره، مایل به قرمز، دارای شکم صاف و ران های بزرگ، مردى چست وچالاک ودارای شانه های چالاک در پشت او دو خال وجود دارد: خالی همانند رنگ پوستش و خالی شبیه خال پیامبر / است، برای او دو تا اسم وجود دارد اسمی که مخفی می ماند و اسمی دیگر اعلام می گردد واما آنکه مخفی می ماند احمد و آنکه اعلام می شود محمد است...)([177]). حال می گویم: فقط اسم و خود شخص نبوده است، و قول ایشان (ع): اسمی اعلام می شود یا همان اسم امام محمد بن حسن عسکری (ع) نامی که برای همه معلوم واهل بیت به ان اشاره نموده وان را مخفی نکرده اند، و اما اسم مخفی، اسمی که در اول ظهورش با آن ظاهر می شود، یا اینکه امام در اول امر ظهور با وصیش ظاهر می شود، و او احمد همانطور که در وصیت رسول خدا / امده است، (او اول مؤمنین است)، احمد فرزند امام مهدی (ع) است و با علم به اینکه اهل بیت (ع) اشاره کرده اند که اگر امر ما با مرد یا با فرزندش ظاهر شد امکان انکار ان وجود ندارد. از ابی بصیر از امام ابی عبدالله (ع) فرمودند: خداوند به عمران وحی نمود که من به شما فرزندی مبارک عطاء مینمایم که بیماری های پیسی و جزام را شفاء می دهد و به اذن خدا مردگان را زنده می کند و او را به عنوان پیامبری برای بنی اسرائیل قرار میدهم پس عمران همسر خود حنا مادر مريم را در جریان قرار داد و هنگامی که بار دار شد پیش خود فکر می کرد که حملش پسر است (اما هنگامی که وضع حمل نمود گفت خداوندا من دختری را به دنیا آورده ام... و مذکر همانند مونث نیست)([178]) یا اینکه دختر نمی تواند رسول باشد خداوند عز و جل می فرماید (خداوند به انچه را که وضع حمل نمود دانا تر است) هنگامی که خداوند عیسی را به مریم عطاء نمود همان کسی بود که عمران بشارت و وعده اش را داده است. پس اگر گفتیم که چیزی در مردی از ما وجود دارد پس در فرزندش و یا فرزند فرزندش اتفاق افتاد انرا انکار نکنید)([179]). محمد ابن اسماعیل، از فضل بن شاذان، از حماد بن عیسی، از ابراهیم ابن عمر الیمانی، ازابی عبد الله (ع) فرمودند: اگر در مورد مردی صحبتی کردیم، پس در او اتفاق نیفتاد و در فرزندش و یا در فرزند فرزندش اتفاق افتاد او را انکار نکنید، چونکه خداوند متعال انچه را که می خواهد انجام می دهد)([180]). از معلی بن محمد، از وشاء از احمد بن عائذ از ابی خدیجه گفت: شنیده ام که ابا عبدالله (ع) می فرماید: مرد با عدل ویا جور قیام خواهد کرد و به او نسبت داده شود و در حالی که خود با آن قیام نکند، و توسط فرزند و یا فرزند فرزند بعد از او باشد، آنگاه او همان خواهد بود)([181]). اهل بیت (ع) امام مهدی (ع) را در دعا و در روایات خود با اسم و لقب توصیف کرده اند. مفضل گفت ای مولای من ابتدای ظهور مهدی (ع) و نحوه تسلیم برای ايشان چگونه است؟ امام (ع) فرمودند: ای مفضل با شبهه ظاهر می شود تا اینکه امرش مشخص شود، پس ذکرش بالا رفته، و امرش ظاهر مى شود، و با اسم و لقب و نسب ایشان صدا می کنند که این حالت بر زبان اهل حق و اهل باطل و موافقان و مخالفان زیاد می شود تا اينكه شناخت ايشان بر همه حجت شود؛ بر این اساس كه ما در مورد او صحبت کرده و او را نشان دادیم، و اصل ونسب و اسم و لقبش را مشخص نمودیم و گفتیم که اسمش همانند اسم رسول خدا / است، تا اینکه مردم نگویند: اسم لقب و اصل و نسبی را برای او نشناخته ایم. به خداوند قسم که شناخت ايشان با اسم و لقب و اصل و نسب بر زبان انها خواهد افتاد، تا اینکه اسمش را برای همدیگر بگویند، و همه اين اتفاقات نیز براى لزوم حجت بر آنهاست، آنگاه خداوند او را ظاهر خواهد کرد همانطور که وعده جدش / را در قوله تعالی داده بود (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)([182]) (او كسى است كه فرستاده اش را با هدايت و دين درست فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند هر چند مشركان خوش نداشته باشند)([183]). همانطور که روایات دیگری اشاره کرده مهدی به اسم و لقب نام نهاده نمی شود بلکه حتی تحریم شده و تسمیه او حلال نیست. از عبد العظیم بن عبدالله حسنی، گفت: به محمد بن علی ابن موسی (ع) گفتم: از شما خواهش دارم که اگر شما قائم اهل بیت محمد / همان کسی که زمین را پر از عدل وداد می کند همانطور که پر از ظلم وستم شده باشید مرا مطلع کنید. پس (ع) فرمودند: ای ابا القاسم کسی از ما نبوده مگر اینکه قائم به امر خدا و هدایت کننده به سوی دین خدا باشد، ولیکن قائمی که خداوند به واسطه او زمین را از اهل کفر ونا سپاس پاک و مطهر و آنرا پر از عدل وداد می کند همان کسی است که ولادتش بر مردم مخفی مانده او را از آنها غایب می کند و اسم نهادن بر ايشان را برمردم تحریم می کند، و او توسط رسول خدا / اسم گذاری و بر او لقب نهاده شده همان کسی که زمین در مقابلش به تعظيم مي افتد و هر مشکلی در مقابل ايشان زانو می زند، سیصد وسیزده مرد از یاران او به تعداد اهل بدر از دور ترین نقاط زمین بر ايشان جمع می شوند، و آن قوله خداوند عز و جل ( أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)([184]) (هر كجا كه باشيد خداوند همگى شما را به سوى خود باز مى‏آورد در حقيقت‏ خدا بر همه چيز تواناست). پس اگر این عدد اهل اخلاص بر او جمع شده، و عدد (تعداد 10 هزار نفر) کامل گردد امر ایشان ظاهر خواهد شد و به اذن خداوند متعال خروج می کند، پس همچنان دشمنان خدا را می کشد تا اینکه خداوند متعال راضی شود)([185]). از محمد بن الازدی روایت است که گفت: از سیدم موسی ابن جعفر (ع) در مورد قول خداوند عز و جل پرسیدم (أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً)([186]) (و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است) فرمودند: نعمت ظاهر امام ظاهر و نعمت باطنه امام غایب است آنگاه به ایشان گفتم: در میان ائمه کسی هست که غیبت کند؟ فرمودند: بله، شخص ایشان از نظر مردم غایب ولی ذکرش از قلوب مؤمنین غایب نمی شود، و ايشان داوزدهم از ماست که خداوند هر مشکلی را برای او آسان می سازد و هر دشواری را برای او ساده کرده و گنج های زمین را برای او ظاهر و هر دوری را برای او نزدیک می کند و به واسطه او هر جبار معاندی و مخالف را از بین می برد، و بدست او هر شیطان مرید رابه هلاکت می رسد، او فرزند سیده زنان است که ولادتش بر مردم مخفی و نامگذاریش جایز نیست تا اینکه خداوند عز و جل او را ظاهر کند آنگاه به واسطه او زمین را پر از عدل وداد می کند همانطور که پر از ظلم وجور شد)([187]). از جابر الجعفی گفت: شنیدم که ابا جعفر (ع) می فرماید: (عمر بن خطاب از امیر المومنین (ع) پرسید و گفت: در مورد مهدی خبرم کن که اسمش چیست؟ فرمودند: و اما در مورد اسمش حبیبم / از من عهد گرفت تا در مورد نام ايشان صحبت نکنم تا اینکه خداوند او را مبعوث کند...)([188]). از ابی جعفر (ع) در حدیثی فرمودند (و بر مردی از فرزندان حسن شهادت می دهم نه بر او اسم گذاشته و نه لقبی بر او نهاده می شود تا اینکه امرش ظاهر شده پس آنرا پر از عدل می کند همانطور که پر از جور شده است، او قائم به امر حسن بن علی (ع) است)([189]). و کسی تصور نکند که در کلام انها (ع) تناقض وجود دارد بلکه روایات در مورد دو شخصیت امام مهدی (ع) و مهدی اول صحبت می کند، پس کسی که توصیف و نام گذاری و لقب بر او نهاده شده و ذکرش بر زبان مردم زیاد گشته است همان محمد بن الحسن العسکری (ع) صاحب اسم اعلان شده، و اما کسی که اهل بیت با قول خود او را یاد کرده و نامگذاری ایشان تا زمان ظهورش جایز نیست و یا تا اینکه خداوند او را مبعوث کند و او صاحب اسمی که مخفی می شود و او احمد فرزند امام مهدی (ع) است و در اینجا مشخص می شود که در کلام اهل بیت هیچ تناقضی وجود ندارد و از قولش (ع) واضح است پس اگر در مورد مردی از ما چیزی گفتیم انگاه در فرزند و یا فرزند فرزندش اتفاق افتاد آنرا انکار نکنید. از ابى حمزه گفت بر ابی عبدالله (ع) وارد شده و به ایشان گفتم شما صاحب این امر هستید؟ فرمودند: خیر، گفتم فرزند شما؟ فرمودند: خیر، گفتم فرزند فرزندت خواهد بود؟ فرمودند: خیر، گفتم پس فرزند فرزند فرزند خواهد بود؟، فرمودند: خیر، گفتم پس ايشان چه کسی است؟، فرمودند: همان کسی که آنرا پر از عدل وداد می کند پس از اینکه پر از ظلم و جور شد و بعد از گذشت مدت زمانی بعد از ائمه می آید همانطور که پیامبر بعد از گذشت مدت زمانی بعد از فرستاده گان مبعوث شدند)([190]). و یا اینکه قائم هنگامی می آید که بین ايشان و ائمه (ع) مدت زمان انقطاع قرار مى گیرد، همانطور که بین رسول خدا / و بین فرستادگان مدت انقطاع وجود داشت، و این امر در امام مهدی (ع) نخواهد بود زیرا که ایشان (ع) امر امامت را بطور مستقیم بعد از امام حسن عسکری (ع) تحویل گرفت در حالی كه هیچ مدت زمان انقطاعی بین آنها نبوده و ایشان از آن زمان بر اهل زمین حجت بوده، و در بسیاری از امور شیعه و احیانا حتی در تصحیح فتوای علماء دخالت می کند، و ایشان حجت بر اهل زمین است، و زمین از حجت خالی نمی ماند و اگر خالی ماند با اهلش از بین خواهد رفت، آیا مدت زمان انقطاع رسول خدا / به این شکل بوده است؟ خیر بلکه در مورد ایشان بعثتش به امتها وعده داده شده بود سپس به دنیا آمد و به خاطر ایشان / دچار اختلاف شدند. و قائمی که بعد از مدت زمانی میان او و ائمه می آید مهدی اول است، پس امت بین اقرار کننده به مهدیین و انکار کننده آنها دچار اختلاف میشوند. و از ابی جعفر باقر (ع) می فرمایند: (در صاحب این امر شباهتی از یوسف وجود دارد فرزند مادری سیاه پوست است خداوند امرش را در یک شب مهیا می کند)([191]). همه روایات در مورد مادر امام مهدی (ع) سیده نرجس (ع) متفق القول به اینکه رومی و دختر قیصر روم از ذریه شمعون الصفا وصی عیسی (ع) و سفید پوست است، و صاحب امر فرزند مادری سیاه پوست و خود امام مهدی (ع) نیست، بلکه آنچه در روایت است موافق صفات مهدی اول هستند ايشان دارای صورتی گندمگون بوده وهمينطور که شباهت ایشان با یوسف (ع) در زندانی شدن مهدی اول است، و در حالی که امام مهدی (ع) زندان نمی شود طورى که در روایت بصورت صریح در مورد مهدی اول صحبت می کند و لازم دیدیم كه از این مرد سبزه چهره یا سیاه چهره كه در روايت آمده يادى بکنیم همان طور در نبوت (پیش بینی) نوستر اداموس آمده است و ایشان در آن به عنوان مرد سیاه پوست و وصی یا سبز چهره ای که امریکا را از اشغال عراق پشیمان می کند آمده است و این هم واقعه ذکر شده. [ اخیرا" دست او در جایی که الالوس (وصی) خونخواه بود پیدا شده، از حمایت خود در دریا عاجز خواهد بود، دست عسکری (قوای نظامی) او در بین النهرین به لرزه در خواهد آمد، آنگاه شخص سیاه چهره خشمگین او را از کارش پشیمان می کند ]([192]). يمانى بين لغت وشخصيت برای اینکه از طریق کتب لغت و حدیث هدف از کلمه یمانی برای ما مشخص شود، كه آیا منظور از آن کشور يمن و یا يمين و راست بودن و یا قدرت و یا چه چیز دیگری است، و آیا محدود به اهل یمن امروزی و یا اینکه یمانیه دیگر و در سرزمین های دیگر از طریق انتساب آنها به وطن وکشور زادگاه اصلی است. در کتاب مجمع البحرین ص 582 امده است. (یـمن) قوله تعالی: (ضَرْباً بِالْيَمِينِ)([193]) (با دست راست آنها زد) یا با دست راستش، و گفته شد که استعاره از قدرت و زور بازو است. و قوله تعالی (تأ ْتُونَنَا عَنِ الْيَمِينِ)([194]) (از در راستی به سوی ما می آید) گفته می شود که این استعاره از خیر و برکت است، و معنی آن (به نام دین به سوی ما آمده و گمراهی را برای ما مزین می کنید، پس هرچه ما را از دین و حق گمراه می کند را نشان ما می دهید). و گفته می شود که استعاره برای زور و قدرت است، زیرا که یمین به قدرت توصیف شده، و ضربه زدن توسط آن اتفاق می افتد. قوله تعالی (لاخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ)([195]) (دست راستش را سخت از او می گرفتیم) گفته می شود یا با قدرت و زور، و یا دست راستش را گرفتیم و او را از تصرفش منع کردیم... و یمین: قسم، وجمع راست و ایمان، گفته می شود که به این خاطر به این نام خوانده می شود که انها اگر قسم خورده اند دست راست همدیگر را می زدند. و گفته می شود که از یمین گرفته شده یعنی قدرت است، زیرا که شخص بر فعلی چیره شود که با آن قسم می خورد، و ترک چیزی که برای ترک آن قسم می خورد. و همین طور گفته می شود که از ایمن گرفته شده بمعنی خیر وبرکت است، و برای بدست آوردن تبرک به ذکر خداست،... و در حدیثي كه امده (حجر یمین خداست، با آن دست هر کدام از بندگانش را که بخواهد فشار می دهد) گفته می شود: این تمثیل و تشبیه است، و در اصل ملک (دنیا) اگر قبل از این مرد مصافح (بیعت گیرنده) بیعت بگیرد حجر به منزله دست راست دنیا خواهد بود در صورتی که صورتش پوشیده است پس به یمین تشبیه شد) و در این معنی آمده است (یمین) (دست راست) به قدرت توصیف شده است، و انتقام به واسطه ان صورت می گیرد. و قوله تعالی (لاخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ)([196]) (دست راستش را سخت از او می گرفتیم) گفته می شود یا با زور و قدرت و شاید به این خاطر به او اختصاص یافته که در قول تعالی میثاق گرفته شده از بنی آدم (آیا من پروردگار شما نیستم گفتند بله)– در مورد آنچه نقل شد – خداوند آنرا در حجر قرار داد، و مردم را به عهد و پیمان بستن با ایشان امر نمود. و لذا در دعا نزد او آمده، امانتم را اداء کردم، و به میثاق و عهد خود وفا کردم، پس در روز قیامت در مورد وفای به عهد من شهادت ده. و یمین: یمین انسان (دست راست) و غیره است. و یمنه: یعنی خلاف چپ است. و نيز یمن: سرزمین های عرب است و یمن از کشور های جزیره عربیه است که بین دریای احمر (سرخ) و مملکت عربستان سعودی و عدن واقع است. که بعضی از جزایر در دریای احمر به آن ملحق می شوند. ساکنان آن بین 4 تا 5 ملیون نفر است، سرزمین آن ساحل تهامه است. که کوههای یمن و انجاد (سرزمین های عرب بین شام و عراق و یمن و تهامه) حاصلخیز و پر آب و بر آن اشرافیت کامل دارند. و همین طور در قدیم یمن به سرزمین های عرب سعادتمند نام نهاده شده است. و پایتخت آن (صنعاء) است، و منسوب به آن یمنی است، و یمان مخفف است، و الف به جای یاء نسبت آمده، و با هم جمع نمی شوند. و بعضی از آنها به نقل از سیبویه با تشدید، یمانی می گویند. ودر حدیث (ایمان یمان و حکمت یمانیه است در اینجا منظور از یمان و یمانیه مکه و مدینه است) گفته می شود که شاید به این خاطرگفته شد که ایمان از (مکه) شروع شده و (مکه) از تهامه([197]) است و (تهامه) از سرزمین (یمن) است و به همین خاطر است که گفته می شود (کعبه یمانی). گفته می شود ایشان هنگامی که در تبوک تشریف داشتند این حدیث را بیان نموده، و مکه و مدینه بین ایشان و یمن قرار داشت پس به سمت یمن اشاره نموده اند، ومنظور ایشان مکه ومدینه است، و گفته می شود که ایشان به این دلیل این موضوع را بیان نمودند که: یارانش یمانی هستند، و در حالی که آنها ایمان و مؤمنین را یاری رسانده و به آنها پناه داده اند و به همین خاطر است که ایمان را به آنها نسبت داده اند. و یمن: یعنی برکت است. فلانی برکت را برای قوم خود به ارمغان آورده پس او میمون و با برکت است: پس در میان آنها به فرد با برکت شناخته شد. تیمنت به: به واسطه آن به برکت و خیر رسیده ام، و در خبر آمده است که رسول خدا / تیمن را خیلی دوست می داشتند، و تیمن در لغت به، تبرک به چیزی مشهور است، من الیمن: به معنی برکت. که در اینجا به منظور شروع با برکت آمده است... و مکه از تهامه است و تهامه از سرزمین یمن بوده و همین طور ساکنان مکه نیز یمانی هستند و در حالی که رسول خدا ساکن مکه بوده و همانطور که در حدیث زیر آمده است ایشان نیز یمانی هستند. از سلیم بن قیس هلالی گفت: پس از اینکه از جنگ صفین همراه امیر امومنین (ع) بر می گشتیم کنار دیر نصرانی (عبادتگاه مسیحیان) پیاده شده ایم پس پیرمردی... از نسل حواریون عیسی (ع) فرزند مریم (ع) از آنجا بیرون آمد... گفت: املأی عیسی ابن مریم و خط پدرمان را دارم... خداوند عز و جل مردی را از عرب از فرزندان اسماعیل فرزند ابراهیم خلیل خدا از سرزمینی به نام تهامه و از روستایی که به ان مکه گفته می شود به نام احمد را مبعوث خواهد کرد دارای دوازده اسم است پس بعثت و محل تولد و مهاجرت ایشان / را ذکر نمود و کسانی که با ایشان جنگ می گنند و کسانی که ایشان را یاری می دهند و کسی که با ایشان دشمنی می کنند و نحوه زندگی ایشان وآنچه را که امتش بعد از ایشان مواجه خواهد شد تا اینکه عیسی فرزند مریم از آسمان نزول کند و دراین کتاب سیزده نفر مرد از فرزندان اسماعیل فرزند ابراهیم خلیل خدا و از بهترین خلق خدا واز محبوبترین خلق خدا به اوست وخداوند ولی کسی که ولی آنهاست ودشمن کسانی که با آنها دشمنی می کنند)([198]). و این بیت شعر را به امیر المؤمنین نسبت می دهند: من جوان قریشی امیــن هستم جوانمرد هویدا که همانند شیر می غــرد بزرگان قوم یمن را راضی می کنـــد از ساکنان نجد و از اهل عدن هستم و این امر واضح نیاز به توضیح نداشته و نجد و عدن از یمن هستند. از رسول خدا / در مدح یمن آمده: ایمان یمانی وحکمت یمانیه است و اگر هجرت نبود مردی از اهل یمن بوده ام. و در حدیثی دیگر فرمودند: بهترین مردان از اهل یمن هستند، و ایمان یمان و من یمانی هستم، و بیشترین کسانی که وارد بهشت می شوند از قبایل مذحج است. توضیح: شاید به این خاطر فرمودند که ایمان از مکه شروع شده و آن از تهامه و تهامه از سرزمین های یمن است و به همین خاطر گفته می شود: کعبه یمانی است. جوهری گفت یمن سرزمین های عرب است، و نسبت دادن به آن یمنی است، و یمان مخفف بوده و الف به جای یاء نسب بوده و به همین خاطر با هم نمی آیند. سیبویه و بعضی ها می گویند: یمانی همراه تشدید است. حال می گویم: فیروز آبادی حین صحبت خود گفت: بیشترین سعی در اطاعت خداوند از جانب اهل یمن است: مراد و هدف آن است که از اهل مدینه بدست آمد، و در حالی که آنها یمانی بوده و از یاری و اسکان دهندگان هستند)([199]). (و ابو عبدالله، حذیفه بن الیمان، و اسم الیمان: حسل، یا حسيل و شاید به یمان نامگذاری شده به خاطر اینکه: مجروح و خونی شده پس به مدینه فرار کرده و با بنی عبد الاشهل پیمان بست، آنگاه قومش او را یمان نامیده اند به خاطر اینکه او با یمانی ها عهد بست)([200]). همانطور که واضح است او به سوی مدینه فرار کرده و به سوی یمن نرفته است و بعضی از روایات تاکید کرده اندکه کعبه به قبله یمانی معروف و در بعضی از روایات کعبه یمانی است حال بعضی از این روایات را برای شما می آورم: در کتاب مناقب آل ابی طالب – ابن شهر اشوب ج 1 ص 133 از دعایی طولانی که فقط موضوع مربوط به بحث مان را از آن می گیریم (... سرور خلق در روز حساب همان صاحب ترکه آهن عجیب، و درگاه وسیع، و رأی صواب، همانی که بر دور و نزدیک مهربان محمد حبیب است. صاحب قبله یمانی، و ملت حنیف، و شریعت مرضیه، و امت مهدیه وعترت حسنیه وحسینیه است. صاحب دین و اسلام، وبیت است...). در بحار الانوار – علامه مجلسی ج 15 ص 310 در دعای ابی طالب قبل از ولادت رسول خدا / آمده (... به حق خداوند حرم، و وزنده نسیمها به شما می گویم، من می دانم که پس از مدت کوتاهی کسی که در تورات و انجیل توصیف و به فضل وکرم موصوف شده ظهور خواهد کرد، همانی که در عصر خود همانند ندارد، و در حالی که اخبار از یکی به یکی منتقل شده، که او در این روزگار مبعوث می شود، فرستاده ملک جبار، که با انوار تاجگذاری شده، سپس به سوی کعبه رفته و همه مردم دنبال او می روند مگر ابوجهل که تنها مانده، و مستحق ذلت و خواری و شکست گردید، پس هنگامی که ابو طالب نزدیک کعبه شده گفت: خداوندا ای پروردگار این کعبه یمانی، و سرزمین دایره ای، و کوه های راسخ، همانطور که در حکم، و پوشیده ترین علم شما آمده، شرف و عزت ما را افزونتر نمایی، و با پیامبر مهربان عزتی فوق عزت ما عطا کن همانی که سطیح به آن بشارت داده، خداوندا ای بخشاینده بخشا یشگر تبیان او را ظاهر، و در برهانش تعجیل، و نیرنگ منافقین را از ما دور کن وجزری درحدیث گفت: ایمان یمان، و حکمت یمانیه، حضرت رسول/ فرمودند: به خاطر اینکه ایمان از مکه شروع شده ومکه از تهامه است، وتهامه از سرزمین های یمن است، و به همین خاطر است که گفته می شود: کعبه یمانیه، و گفته می شود: ایشان / به خاطر اینکه یارانش یمانی بودند این صحبت را بیان نمود، و آنها ایمان و مؤمنین را یاری و به آنها اسکان دادند پس ایمان به آنها نسبت داده شد...)([201]). علامه مجلسی در مقدمه بحار الانوار ج1 ص 1 توضیح داده است: بسم الله الرحمن الرحیم حمد و سپاس خداوندی که آسمان علم را پهن نموده، و آنرا با برج هایش برای بینندگان آن زینت بخشید، و چراغهای نور را به واسطه خورشید نبوت و برای هر کسی که مسالک سلوک یقین را بخواهد ماه های امامت را آویزان نموده، و ستارگان را برای رجم وسواس های شیطان قرار داد، و آنرا با شهاب سنگ ها از شبهات گمراهان حفظ نمود، سپس در گمراهی فتنه ها شب آنرا تاریک نموده و به واسطه روشنی برهان ها و دلایل، نور آنرا خارج ساخت، و سرزمین قلوب مؤمنان را برای باغهای حکمت یمانی آماده و گسترش داد، و آنرا برای شکوفایی اسرار علوم ربانی آماده ساخت پس سرزمین سبز وآب آنرا خارج نمود...). معلوم است که بحار الانوار مجموعه ای از روایات اهل بیت است پس علامه مجلسی کلام آنها (ع) را به باغ های حکمت یمانیه نامیده است، وبه اهل بیت (ع) به عنوان یمانی اشاره نموده است و آنهم به خاطر نسبت آنها به کعبه یمانیه و به پدر بزرگشان حضرت محمد / همانطوری که در حدیث آمده است و از این طریق در می یابیم که رسول خدا / یمانی بوده و بنابراین اهل بیت ایشان نیز یمانی بوده اند حال در هر جایی که از سرزمین های وسیع خداوند باشند. و در وصف پیامبر محمد / در مناجات خداوند تعالی به عیسی (ع) آمده است (...ای عیسی دین او حنفی و قبله اش یمانی است...)([202]). اگر کسی در مورد یمانی بگوید که آن از یُمن و برکت است پس پدر بزرگشان محمد مصطفی يمانى است و در خلق کسی مستحق تر از ایشان نیست و در حدیث آمده که آنها یمین عرش خدا هستند و یمن (برکت) عالم (ملک) دنیا به منزلت یُمن عالم ملکوت (ملکوت آسمان ها) و قابل مقایسه نیستند پس هیچ میمون و مبارکی به یُمن وبرکت آنها نمی رسد و آنها همان علمایی هستند که خداوند متعال آنها را بر پیامبران دیگر (ع) فاضل تر دانست، که حدیث در مورد آنها (ع) می گوید (علمای امت من همانند پیامبران بنی اسرائیل هستند) و کسانی که مراکز آل محمد را به تصرف خود در آورده اند دچار توهم نشوند که این حدیث در مورد غیر معصومین (ع) آمده است. ابراهیم بن هشام از یحیی بن ابی عمران از یونس از جمیل گفت شنیده ام که ابا عبدالله امام حسین (ع) می گوید مردم به سه نوع و صنف تقسیم می شوند- عالم و متعلم و غثاء (کف و زباله)- علماء ما هستیم- و شیعه ما متعلم - و سایر مردم غثاء هستند). یعنی اگر عالِم از شیعه اهل بیت (ع) با شد در این حدیث متعلم بر او صدق می کند و از حدیث وعلم آنها (ع) علم فرا می گیرد و در غیر اینصورت او غثاء و یا در حدیثی دیگر همج رعاع (توده مردم بی عقل و بی سواد) است. پس علماء همان آل محمد (ع) و برتر از انبیاء بنی اسرائیل هستند و آنها یمین عرش خدا هستند. و گر نه آیا انسان عاقل باورش می شود که شخص غیر معصوم (منظورم فقهای امروزی که بر سر دنیا حرص می ورزند) از پیامبران بنی اسرائیل برتر بوده در حالی که در میانشان اولی العزم وجود دارد، و قول صحیح همان حدیث ایشان (ع) است که می فرمایند ما علماء هستیم، و بهترین منزلتی که انسان به آن می رسد از شیعه آنها (ع) باشد و به عنوان یاد گیرنده (متعلم) از آنها باشد – و یا با تمسک به روایات آنها (ع) است – و با آنها (ع) برابر نمی شود و اما به غیر شیعه متعلم آنها، غثاء یا خاشاک خواهد بود یا اینکه کسانی که با رأی خود تشریع می کنند و غیر آنها از نادانان دیگر را که در آشغال دانها علم جستجو و تفحص می کنند، آنگاه امام (ع) آنها را غثاء نامید. (و گفته می شود که یمن را به خاطر برکت و شام رابه خاطر بد فال بودنش به این نام نامیده شدند)([203]). از ابی سلیمان چوپان رسول خدا / گفت شنیده ام رسول خدا / می فرمایند (شب معراج من به آسمان، خداوند جلیل جل جلاله به من فرمودند... ای محمد من نگاهی به زمین انداختم پس شما را انتخاب کرده ام... ای محمد اگر بنده ای به اندازه ای مرا عبادت کند تا اینکه نفسش قطع شود و همانند ریزه های شن روان گردد آنگاه به صورت منکر ولایت شما به سوی من آمد او را نمی بخشیدم تا اینکه به ولایت شما اقرار کند ای محمد دوست داری که آنها را ببینی؟ گفتم بله ای پروردگارم آنگاه فرمودند که به سمت راست عرش نگاه کن و نگاه کردم در صورتی که من علی و فاطمه و حسن و حسین و علی فرزند حسین و محمد فرزند علی و جعفر فرزند محمد و موسی فرزند جعفر و علی فرزند موسی و محمد فرزند علی و علی فرزند محمد و حسن فرزند علی ومهدی در هاله ای از نور ایستاده در حال نماز خواندن هستند و مهدی در میان آنها همانند ستاره ای در خشان است و فرمودند ای محمد اینان حجت خداهستند و این قیام کننده از عترت شماست ای محمد به عزت و جلالم قسم که او حجت واجب برای اولیائ من و انتقام گیرنده از دشمنان من است)([204]). و از رسول خدا /(... اشیاء را تاریک خلق نمود آنگاه آنها را از نور من و نور علی نورانی نمود. سپس ما را در سمت راست عرش قرار داد و ملائکه را خلق کرد پس ما تسبیح نموده و ملائکه نیز تسبیح نمودند، حمد و سپاس گفتیم و ملائکه حمد و سپاس گفتند...)([205]). (من و علی بن ابی طالب از نور خدا هستیم و چهارده هزار سال قبل از اینکه خداوند تعالی آدم را خلق کند در سمت راست عرش به ستایش و تقدیس خداوند می پر داختیم)([206]). از بحثی که گذشت هدف از شخصیت یمانی که قبل از امام مهدی (ع) می آید را متوجه می شویم آیا چونکه او از سرزمین های یمن آمده و ذریه محمد / یمانی هستند همانطور که بحث آن آمد به خاطر اینکه آنها از مکه و مکه از تهامه و تهامه سرزمین های سهل ساحلی تنگ که ازشمال تا شبه جزیره (سیناء) و از جنوب تا اطراف یمن، و شهرهاى (نجران) و (مکه) و (جده) و (صنعاء) جزء آن بوده همانطور که در کتاب مجمع البحرین ص 583 آمده است. و امروزه ذریه رسول خدا / در سرزمین های پهن و وسیع خداوند هستند، و از اینجا متوجه می شویم که یمانی محدود به کشور یمن و یا غیره نیست، و اگر مقصود به طور انحصاری نسبت دادن ایشان به سرزمین های یمن بوده، آیا سفیانی منتسب به سرزمین هایی به نام سفیان است. و قول پیامبر /: (... و ایمان یمان و من یمانی هستم). حال پس در این حالت نسبت دادن ایشان در هنگام ظهورش به سرزمین های یمن شرط نیست، و شاید انتساب ایشان به رسول / و یا به هر قبیله ای دیگر که قبلا در تهامه ساکن بوده تا اینکه یمانی بر ایشان صدق کند، و در اینجا لازم است که بحثی را در مورد قرائن وعلامات دیگری برای تعریف شخصیت یمانی داشته باشیم، و آن هم به خاطر اینکه در زمان ظهور مقدس آخرت ما به ایشان مرهون است، پس تنها پرچم حق همان پرچم یمانی است، و حق خواست هر مؤمنی که مطیع خداوند است میباشد، و نمی خواهد که از یمانی روی بر گرداند، چونکه روی بر گردانده از ایشان از اهل آتش است، همانطور که اولیاء ایشان از اهل یمن بودند و فرومایگان نیز از یمن بودند و ابو هریره که به رسول خدا / دروغ می بست از اهل یمن بود و هر کس در این خصوص بخواهد به کتاب ابو هریره شیخ مضیره داستان اسلام ابو هریره را بخواند. و اگر مقصود کشور نباشد بلکه مراد از یمانی میمنت یا مبارکى است پس در اینجا مکان شرط نیست بلکه صفات خود شخص و نزدیکی او به خدا و حضرت محمد و آل ایشان / و به امام مهدی (ع) شرط است همان طور که در روایات آمده آنها یمین عرش خداهستند، و اماا گر منظور میمون و یا موفق باشد پس او در رهبری لشکر امام مهدی (ع) مبارک و موفق خواهد بود، و جواب صحیح ومطلوب از شخصیت یمانی در اینجا دست راست امام مهدی (ع) است. و دست راست همانی است که به آن دست اولیاءاش را می فشارد و دشمنانش را شکست می دهد، همان طور که در حدیث آمده (حجر یمین خداست، دست هر کدام از بندگانش را که بخواهد با آن می فشارد) گفته می شود: این تمثیل و تشبیه بوده و در اصل به اینکه ملک اگر قبل از این مرد مصافح (بیعت گیرنده) بیعت بگیرد انگاه حجر به منزله دست راست ملک خواهد بود، پس او تحویل می گیرد در صورتی که صورتش پوشیده است پس به یمین تشبیه شد) و در این معنی (یمین) (دست راست) به قدرت توصیف شده است، و انتقام به واسطه آن صورت می گیرد. و قوله تعالی (لاخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ) (دست راستش را سخت از او می گرفتیم) یا بازور و قدرت گفته می شود...)([207]). همان طور که از آنها (ع) آمده است برای صاحب دست راست بر صاحب دست چپ فخر است. (از ابو محمد (ع) آمده است: سبب نزول قوله تعالی: (قُلْ مَن كَانَ عَدُوّاً لِّجِبْرِيلَ) (بگو کسی كه دشمن جبرائیل بود)... و در بعضی قسمت های این بحث می گوید جبرائیل سمت راست ومیکائیل در سمت چپ ایشان ایستاده و جبرائیل بر میکائیل به خاطر اینکه در سمت راست امام علی (ع) قرار داشته و از سمت چپ برتر است تفاخرمی کند همان طور که ندیم سمت راست یا دوست پادشاه بزرگ در دنیا بر ندیم که سمت چپ نشسته تفاخر می کند، و بر اسرافیل که در خدمت کردن کنار آنهاست و بر ملک الموت که برای ایشان خدمت را بر پا داشته تفاخر می کنند، و در حالی که راست و چپ از آنها بهتر هستند، همانند تفاخر حاشیه ملک به خاطر نزدیکی بسیار به ملک آنها است)([208]). و با دست راست عهد و میثاق گرفته می شود همانند مثال حجر الاسود در رکن عراقی از کعبه است همانی که روایات بصورت متواتر در مورد گرفتن آن در بدو شروع مناسک حج صحبت می کنند، و روایت شده که آن واسطه بین خدا و بندگانش است و بر کسی که بیعت را اداء کند شهادت می دهد همانطور یمانی که قبل از امام مهدی (ع) می آید به عنوان واسطه بین مردم و امام (ع) بوده و اوست که بیعت و عهد و میثاق را از مردم می گیرد و او به منزله دست راست امام مهدی (ع) است و او درب بهشتی که بندگان از آن وارد می شوند، و امام (ع) همان بهشت است، و مردم از طریق درب وارد بهشت می شوند. رسول خدا / فرمودند: من شهر علم هستم و علی دروازه آن است پس هر کس که بخواهد وارد شهر شود از در آن وارد گردد، و هر کسی که نخواهد از درب وارد شود ویا اینکه راه دیگری را برای وارد شدن انتخاب کند پس او دزد و از اهل اتش است، به همین خاطر است که در مورد وصی یمانی فرمودند، روی بر گردانده از او از اهل اتش است، چونکه ایشان درب بهشت است. و در کتاب جامع السعادات ج 3 ص 314 آمده است. (لازم است که به هنگام گرفتن حجر الاسود متوجه شوید که به منزله دست راست خدا بر زمین و در آن مواثیق و تعهدات بندگان است. رسول خدا / می فرمایند (با رکن بیعت کنید، چونکه آن دست راست خدا در میان خلقش است، به واسطه آن بیعت را از بندگانش یا دخیل (پناه برده) می گیرد، و بر وفاداری بیعت کننده شهادت می دهد) و هدف ایشان / از رکن: حجر الاسود است چونکه حجر الاسود در آن قرار داده شده است، و به این خاطر به دست راست تشبیه شده چونکه به عنوان واسطه ای بین خدا و بند گان در نیل و رسیدن به هدف و دوستی و رضایت و وصال است، همانند دست راست هنگام دست دادن است. و امام صاذق (ع) فرمودند (خداوند تبارک و تعالی هنگامی که میثاق و عهد بندگان را گرفت، به حجر امر کرد پس آنرا قبول کرد، و به همین خاطر است که گفته می شود: امانتم را اداء کردم و به میثاقم عهد بستم، تا اینکه برای من به وفا داری شهادت بدهی). و همین طور (ع) فرمودند (رکن یمانی دربی از در بهای بهشت است که از هنگامی که باز شد خداوند آنرا نبسته است). و همین طور (ع) فرمودند (رکن یمانی درب ورودی ما به بهشت، و در آن نهری وجود دارد که اعمال بندگان در آن انداخته می شود). حال می گویم: حجر الاسود (یمانی) همانی که پیمان ها را قبول کرد تا بر هر کسی که بیعت را اداء کند شهادت بدهد، و او همانند مولای مسئول بیعت گرفتن برای امام مهدی (ع) بوده و بر هر کسی که امانت و عهد را اداء کند شهادت می دهد وخداوند تعالی فرمودند ( وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولاً) (و به پيمان خود وفا كنيد زيرا كه از پيمان پرسش خواهد شد)([209]). اما قول ایشان در مورد رکن یمانی: دربی از در بهای بهشت از روزی که با ز شد بسته نشده است،(چیزی که مشخص می کند که رکن یمانی و حجر به شخص یمانی اشاره می کنند). مساله یمانی در همه دعوت های الهی موجود است و امت یا اجتماعی را از دو جهت فکری و لشکری رهبری کرده است. و مسأله وصی و اطاعت از ایشان را همان مانعی می یابی که به واسطه آن از کسانی که همراه دعوت های الهی بوده اند عده زیادی سقوط می کنند، و با این وجود از حجت زمان خود سرپیچی کرده و مردم را به چیزی غیر از وصی و وصیتش ترغیب می کنند، و این کار به منزله روی برگرداندن از قبله، و پدید آوردن دینی دیگر است، و چونکه حجت همان قبله مقابل مردم است، آیا کسی را دیده اید که در حال برپا داشتن نماز خود باشد و قبله اش پشت سرش است؟. از علی ابن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر از ابن اذینه از فضیل گفت ابی جعفر (ع) به سمت مردم که در حال طواف دور کعبه بودند نگاه کرد و فرمود: (در جاهلیت به این صورت طواف می کردند شاید به آنها امر شده که دور آن طواف کرده سپس ولايت خود نسبت به ما را اعلان کنند در حالی که می دانند ما ولایت و مؤدت آنها بوده و با طواف خود یاری رساندن به ما راعرضه می کنند سپس این ایه را قرائت فرمودند (فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ)([210]) (پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده)([211]). منظور این است که به حجت زمان اظهار ولايت می کنند در حالی که با او بیعت کرده و ولایت و مؤدت و یاری رساندن خود را به ایشان تقدیم می کنند، و در طول تاریخ و در بیشتر دعوت های الهی امتحان امت به واسطه وصی اتفاق افتاده، وبه طور قطع هر کس که وصی را قبول نکند وصیت کننده به ایشان را قبول نمی کند، ودر صورتی که به ظاهر قبول کرده باشد، همانطور که این حالت برای هارون وصى موسى (ع) و یا برای امیر المومنین (ع) اتفاق افتاد، آنگاه هر کس که علی (ع) را قبول نکرده محمد / را نیز قبول ندارد، و هر کس که مؤدت و بیعت و یاری دادن را بر علی (ع) تقدیم نکند به غیر از نادانی چیزی از حجت عایدش نمی شود، و حدیث به طور صریح توضیح می دهد که حج همان قبول حجت انتصابی از جانب خدا و رسولش در هر امت و زمان است، و گرنه طواف بدون قبول بیعت طواف جاهلیت است. روایات اهل بیت (ع) بر بیعت با یمانی در زمان ظهور تاکید کرده اند و چونکه ایشان در احادیث رسول خدا / و اهل بیتش (ع) نزد عام و خاص و جهت تمهید کار ولی خداوند عظیم ثابت بوده پس لازم است که با تمرکز سوال کنیم که یمانی و یمین امام مهدی (ع) چه کسی است و آیا امکان دارد که بر او مستدل شویم و او را از میان شخصیت های زیادی که قبل از امام مهدی (ع) می آیند تشخیص دهیم. کلام اهل بیت (ع) در مقابل چشم های ما قرار گیرد و با تمسک به ریسمانی که از طرف آسمان به زمین آویزان شده از گمراهی در امان باشیم همانطور که رسول خدا / در وصف ثقلین فرمودند هر کسی که به آنها تمسک جوید از گمراهی در امان خواهد بود، و اما کسی که در کنار ثقلین مواردی را اضافه و با آنها مساوی و برابر قرار دهد و یا اینکه کسی که ثقلین را چهار مورد بداند و بگوید قرآن و عترت و عقل و اجماع، آنگاه گرفتارحکم خداوند است بله موعد ما قیامت است خواهیم دید که آیا رسول خدا ثقلین (دو مورد) را و یا چهارگانه را قرار دادند.

-تعدد يمانى

از طریق روایات اهل بیت (ع) مشخص می شود که شخصیت یمانی در روایات متعدد و با صیغه های مختلف ذکر شده و هر بار یک جانب از قضیه را متوجه می شویم. پس مشخص می شود که یمانی که از یمن می آید کسی غیر از یمانی خاص امام (ع) که رسول خدا / و امام باقر (ع) او را یاد کرده و فرمودند که روی برگردانده از او در آتش است و ایشان دست راست امام مهدی (ع) و رهبر لشکریانش و او همان مولایی است که بیعت را از مردم برای امام (ع) می گیرد و به همین خاطر است که یمانی رهبر لشکریان و دست راست امام (ع) است، همانطور که انقلاب های آل محمد (ع) تمهیدی برای امام قائم (ع) بوده پس این انقلاب ها یمانیه هستند زیرا که آنها (ع) منسوب به یمانیه بوده و رهبر و مسبب انقلاب، یمانی است که به اهل بیت (ع) نسبت داده می شود، همینطور کسی که به سفیانی نسبت داده می شود سفیانی خواهد بود و از اینجا متوجه می شویم که سیصد وسیزده نفر یاران امام مهدی (ع) نیز یمانی هستند و آن هم با توجه به نسبت آنها به رهبرشان یمانی خواهد بود زیرا که او اولین آنها و صاحبشان بوده پس هر کدام از آنها انقلابی را بر پاکند به نام انقلاب یمانی نامیده می شود. امر بر کسی که روایات تعدد یمانی ذکر شده، یا یمانی که در رهبری ها متعدد بوده را مرور کند پوشیده نگردد. و در صورتی که یمانی خاص بیعت گیرنده بیاید روی برگردانده از ایشان از اهل آتش، و او حجتی از حجت های خداوند بر سرزمینش بوده و معصوم است، چونکه هیچ کدام از پیامبران بر بیعت با غیر معصوم تاکید نکرده اند، چگونه ممکن است سید فرستاده گان و حبیب پروردگار عالمیان محمد / برای شخصی غیر معصوم طلب بیعت کند. آنگاه روایات متعددی در خصوص طلب بیعت از کسانی که داعی آل محمد یمانی را دیده ویا در موردش شنیده اند را خوانده ایم. و در کتاب عصر ظهور برای شیخ کورانی احتمالات متعددی حول انقلاب یمانی آمده است. این متن آنچه را گفته است: (بسبب داشتن سیاستی مصمم و وسائل اجرائی احتمال وجود انقلاب یمانی هدایتگر وجود دارد، خواه از نوع مخلص و مطیع، و محاسبات دائمی و شدید که در اختیار ایشان بوده، و آن همان سیاستی که اسلام، ولی امر و یارانش را به پیروی از آن امر می کند همانطور که در عهد امیر المومنین (ع) برای عامل خود مالک اشتر رضی الله عنه در مصر اتخاذ کرده است، در مورد صفات امام مهدی (ع) آمده که ایشان برعاملان خود شدید بوده و بر مساکین رئوف ومهربان است در حالی که ایرانیان این سیاست را پایه گذاری نکرده اند، ومسئول که در حق مسلمین مقصر و یا خیانت کرده را در ملاء و حضور مردم محاکمه نمی کنند تا به عنوان عبرتی برای دیگران باشد. آنها با این کارشان از تضعیف دولت اسلامی و از بین رفتن آن که به عنوان خانه و کیان اسلام بوده می ترسند. و این احتمال وجود دارد که پرچم یا درفش یمانی در طرح اسلامی وعالمی باهدایتر باشد، و عدم رعایت عناوین ثانویه بسیار و مفاهیم و معادلات معاصر و پا بر جا که انقلاب جمهوری اسلامی ایران اعتقاد دارد که باید انرا رعایت کند. ولی ترجیحا سبب اساسی که باعث می شود انقلاب یمانی هدایت تر باشد اینست که به طور مستقیم از طریق امام مهدی (ع) شرفیاب شده و توجیه می شود، و آن جزء مستقیمی از برنامه حرکت ایشان (ع) بوده و یمانی به ملاقات امام (ع) شرفیاب شده و توجیهات را از ایشان می گیرد. و همین طور احادیث انقلاب یمانی ها به صورت متمرکز شخص یمانی را به عنوان رهبر انقلاب مدح و تائید کرده و ایشان به سوی حق و به سوی صاحب شما دعوت می کند و بر مسلمانی جایز نیست که از او روی برگرداند و هر کس که اینکار را انجام دهد از اهل آتش است... سپس کورانی به انقلاب ایران وغیره که قبل از امام (ع) اتفاق می افتد اشاره کرده وگفت: همانند شروع زود هنگام که توسط اجتهاد فقهاء و اجتهاد وکلاءی سیاسی آنها برپا شده، در حالی که موقعیت خالص وپاکی که برای انقلاب یمانی که به صورت مستقیم از طریق امام مهدی (ع) توجیه می شود برای آنها اتفاق نمی افتاد. و همین طور ممکن است که یمانی متعدد بوده و نفر دوم از بین آنها یمانی موعود باشد. آنگاه روایات سابق بر ظهور یمانی همزمان با ظهور سفیانی تاکید کرده و یا در سال ظهور امام مهدی (ع) است. و لی روایت دیگر صحیح السند از امام صادق (ع) یافت می شود که می گوید (قبل از سفیانی مصری و یمانی خروج می کنند)([212]). و اما وقت خروج یمانی اول، روایت شریفه فقط او را به خروج قبل از سفیانی محدود کرده. و شاید تنها به مدت کوتاهی قبل از او و یا سالهای طولانی بعد از او باشد و خداوند داناتر است. و همین طور در مورد خبر (از بین رفتن آبروی سفیانی در صنعاء)همانی که در بحار ج 52 ص 252 از عبید بن زراره از امام صادق (ع) روایت شده که می فرماید ( سفیانی پیش ابی عبدالله (ع) یاد شد و فرمودند: خروج نمی کند تا اینکه كسي كه آبرویش را در صنعاء از بین برود خارج شود) و این حدیث از احادیث قابل ذکری است که در مصادر درجه اول همانند غیبت نعمانی ذکر شده و صحیح السند مي باشد. همان طور که یاد کردیم احتمال دارد مردی که قبل از سفیانی خروج کند یمانی بوده وبرای یمانی موعود تمهید می کند، و در تفسیر کلام (آبروی او را می برد) احتمالات متعددی وجود دارد که بهترین آنها آنرا به عنوان توصیف رمزی بپذیریم که بجز در زمان آن هدف امام صاد ق (ع) واضح نمی شود...)([213]).

-يمانى يمن

بیشتر پژو هشگرانی که در مورد شخصیت یمانی به تحقیق پرداخته اند، وی را شخصیتی که برنامه های تمهید دولت عدل الهی بر آن متمرکز می شود، متفق القول سرزمین حالی یمن را نقطه شروع حرکت یمانی موعود دانسته و بیشتر آنها فرق بین یمانی که از یمن خروج می کند و یمانی و وزیرخاص امام مهدی (ع) که در مورد بیعت با ایشان تاکید شده را نمی دانند، و با توجه به اینکه آل بیت (ع) یمانی خود را به صورتی دقیق توصیف کرده ولی آنها (ع) از در تقیه وترس از دشمنان حرکت ظهور مقدس، حکمت را به این صورت خواسته اند، به همین خاطر حدیث بیشتر در مورد یمانی دیگر به غیر از یمانی موعود صحبت نموده و چونکه از یمن بوده بیشتر مورد توجه قرار گرفته در روایات دیگر به شخصیت های تمهید کننده و متعدد دیگری اشاره که بیشتر آنها به یک شخص اشاره کرده اند. آنگاه یمانی که از یمن خروج می کند با اخوص (سفیانی) جنگ می کند سپس اخوص بر او خارج می شود. از ابی جعفر (ع) فرمودند: (... سپس منصور یمانی از صنعاء با عزمی شدید و به روال جاهلیت با لشکریان خود به استقبال کشتار مردم رفته و با اخوص (سفیانی روبرو می شود، پرچم های آنها زرد و لباسهایشان رنگارنگ است و میان آنها جنگ شدیدی رخ خواهد داد، سپس اخوص سفیانی بر او چیره می شود،...)([214]). و اما همان طورکه در رویات ذکر شده یمانی موعود سفیانی را شکست می دهد (...خداوند وزیر مهدی را از اهل مشرق بر سفیانی خارج نموده و سفیانی را به سوی شام فراری می دهد...)([215]). آنچه که معلوم است یمانی امام همان صاحب پرچم های مشرق است... اما یمانی یمن از فرزندان زید بوده، وهمین طور که از سطیح کاهن آمده است اسم او حسن و یا حسین است(... آنگاه فرمانده ای از صنعاء یمن با صورتی سفید همچون پنبه بنام حسن و یا حسین خارج می شود...)([216]). به طور مطلق از هیچ کدام از معصومین چه دوروچه نزدیک در این خصوص روایتی وارد نشده است. سطیح کاهن روز ولادت رسول خدا از دنیا رفت و خبر وفاتش از علاماتی است که در فضایل روز ولادت پیامبر / آمده است، این کاهن اخبار خود را از طریق جن دریافت می کرد (یا قبل از اینکه کسانی که از آسمان استراق سمع کرده برطرف می شدند) همانطور که در قول تعالی آمده است (إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ)([217]) (مگر آن کسی که دزدیده گوش داده و شهابی روشن او را دنبال کند) پس در این اخبار صحیح وخطا وجود دارد، و با علم به اینکه بیشتر پژوهشگران که در مورد شخصیت یمانی تحقیق کرده وگفته اند که اسم یمانی حسن ویا حسین است، آن هم با توجه به خبر سطیح و بدون هیچ دلیل دیگری بر آن مستدل شده، و در مقابل خبر این کاهن تسلیم شده اند که از جمله آنها شیخ کورانی وشیخ سند هستند، و آنرا همچون کلام خدا که باطل از هیچ راهی در آن اشاعه نمی کند دارای اعتبار دانسته و به کلام اهل بیت (ع) گوش نمی دهند (وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْراً وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ)([218]) (و برخى از آنان به تو گوش فرا مى‏دهند ولى ما بر دلهايشان پرده‏ها افكنده‏ايم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان سنگينى قرار داده‏ايم و اگر هر معجزه‏اى را ببينند به آن ايمان نمى‏آورند تا آنجا كه وقتى نزد تو مى‏آيند و با تو جدال مى‏كنند كسانى كه كفر ورزيدند مى‏گويند اين كتاب چيزى جز افسانه‏هاى پيشينيان نيست). در حالی که کلام اهل بیت را غیر قابل بکار گیری مي دانند، و ضعیف السند می دانند و.... و... انا لله وانا الیه راجعون، به خدا قسم که شما بدترین قوم هستید، در برابر کلام کاهن تسلیم شده واعتقاد خود را بر آن پایه گذاری می کنید، و در مقابل کلام اهل بیت (ع) که نظیر کتاب خدا ست کوتاهی می کنید و رسول خدا / در مورد آنها (ع) فرموده از هم جدا نمی شوند تا اینکه در کنار حوض بر گردند. و یمانی امام همان کسی است که در روایات اهل بیت (ع) بر بیعت با او تاکید شده و او از فرزندان امام مهدی (ع) و وصی و معصوم است که توسط رسول خدا / بر بیعت با او تاکید و امر شده و او را از نسل امام مهدی (ع) واسمش را احمد محدود نمود، و در وصیت رسول خدا / در شب وفاتش وارد نشده است که او از نسل زید است، و کسی جزء معصوم نمی تواند جانشین معصوم باشد و او خلیفه پدرش است (ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)([219]) (فرزندانی که یکی از نسل یکی دیگر بوده و خداوند شنوای داناست و همانطور که در روایات وارد شده است). رسول خدا / فرمودند (در نزد گنج شما سه نفر کشته خواهندشد که همه آنها فرزندان خلیفه هستند سپس برای هیچ کدام از آنها میسر نمی شود آنگاه پرچم های سیاه از جانب مشرق بیرون آمده و با آنها طوری می جنگند که تا به حال هیچ قومی آنرا انجام نداده است سپس جوانی را یاد کرده و فرمودند اگر او را دیده اید با او بیعت کنید چونکه او خلیفه مهدی است)([220]). از ابی الحسن (ع) فرمودند: (انگار که پرچم هایی که به رنگ سبز رنگ امیزی شده و ازجانب مصر در حال آمدن هستند می بینم، تا اینکه به شامات (کشورسوریه اردن عراق) آمده و به فرزند صاحب وصیات تحویل داده شود)([221]). و اما کسی که از فرزندان زید است: از امام صادق (ع) در صحبت ایشان بعد از نماز ظهر در مورد علامات ظهور می فرمایند: خروج پرچمی از مشرق و پرچمی دیگر از جانب مغرب و فتنه ای که اهل زوراء (بغداد) را گمراه می کند و خروج مردی از فرزندان عمویم زید در یمن است،...)([222]). پرچم های مشرق و مغرب، یمانی و سفیانی هستند به غیر از پرچم مردی که از فرزندان زید است که به صورت جداگانه ذکر شده است و مانعی وجود ندارد اگر از حالا به بعد کسی با پرچم مشرق بیعت کرده و دنبال آن برود که در مورد بیعت کردن با صاحب آن (یمانی) تاکید شده است، و یا اینکه خارج وامر او در موقعش به پایان می رسد و انگار که ایشان فقط بعنوان علامتی از علامات ظهور ذکر شده است. بعضی از روایات ابناء عامه (اهل سنت) به یمانی یمن به عنوان قحطانی اشاره کرده است. در داستان های پیامبران از کعب آمده (عیسی (ع) حتماً به زمین نزول می کند، و کنار ایشان علامات و فتنه هایی ظاهر می شود. در ابتدا الاصهب خروج کرده و بر سرزمین ها غلبه می کند که از سرزمین های جزیره خارج می شود، آنگاه بعد از ایشان جرهمی از شام، و قحطانی از سرزمین های یمن خارج می شود، کعب الاحبار گفت: در حالی که این سه نفر جایگاهای خود را با ظلم بدست می آورند، و سفیانی از دمشق خروج خواهد کرد)([223]). و به طورقطع قحطانی که از سرزمین های یمن خارج می شود یمانی موعود نیست، زیرا که روایت در مورد کار او همراه ظلم وستم اشاره کرده و گفته جایگاه های خود را با ظلم بدست آورده اند، و این کار لایق یمانی امام مهدی (ع) نیست و ایشان معصوم وبیعت با او فریضه واجبی است که مردم را در باطل وارد و یا از حق خارج نمی کند. و از باب دیگر یمانی موعود از نسل رسول خدا / و علی الخصوص از نسل امام مهدی (ع) است، و اصل ونسب رسول خدا به عدنان بر می گردد و قحطانی نیست، آنگاه یمانی رسول خدا از اصل و نسب عدنانی بوده و قحطانی نیست، و این تنها کفایت می کند، و حتی کسی که از نسل زید انقلاب می کند عدنانی بوده و قحطانی نیست. و این هم اصل و نسب رسول خدا / به عدنان: ایشان صلی الله علیه واله وسلم ابو القاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هشام بن عبد المناف بن قصی بن کلاب بن مره بن کعب بن لوی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن یاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان، تا اینجا همه بر آن متفق القول هستند و بعد از آن تا حضرت آدم در آن اختلاف داشته و چیزی در ان ثابت نمی شود)([224]).

-يمانى امام مهدى (ع)

شخص یمانی از مهمترین شخصیت هایی که تمهید برای دولت عدل الهی بر آن متمرکز می شود و ایشان حامل پرچم اهل بیت (ع) و صاحب تنها پرچم حق است، و با نگاهی به تعدد این شخصیت همانطور که در روایات اهل بیت (ع) واضح واشکار میباشد لازم است که توجه داشته باشیم که یمانی وصی امام بوده و وصی از علائم حتمی است که روایات به آن اشاره کرده اند و مشمول (بداء) یعنی تغییر نیست و او یکی از علامات پنجگانه حتمی است و اما به غیر از ایشان مشمول بداء خواهد بود، و علامات پنجگانه حتمی که قبل از امام (ع) نقش اساسی در برنامه ظهور داشته بلکه جزیی از ظهور مقدس هستند و قبل از قیام با شمشیر خواهند بود. ابی عبد الله (ع) فرمودند: پنج علامت قبل از قیام قائم: (خروج یمانی، وسفیانی، و ندا دهنده ای که از آسمان ندا می دهد، و فرو رفتن زمین درمنطقه بیداء، و قتل نفس زکیه)([225]). و در خروج یمانی قبل از امام مهدی (ع) اختلافی وجود ندارد و همان طور که از آنها (ع) وارد شده ایشان از علامات حتمی است بداء (تغییر) شامل آن نمی شود مگر اینکه خداوند بخواهد. از ابی جعفر محمد بن علی (ع) (... و هیچ پرچمی در میان پرچم ها با هدایت تر از پرچم یمانی نیست و آن پرچم هدایت است، زیرا که او به سوی صاحب شما دعوت می کند، و اگر یمانی خروج کرد فروش سلاح بر هر انسان و مسلمانی حرام می شود، و اگر یمانی خروج کرد به سوی او بشتابید چونکه پرچم او پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از ایشان روی برگرداند و هر کس این کار را انجام دهد از اهل آتش است، زیرا که او به سوی حق و صراط مستقیم دعوت می کند)([226]). و بعد از اینکه در روایات سابق که تعدادی از پرچم های گمراهی([227])، و پرچم هدایت که در میان آنها تنها بوده را یاد کرده را مرور کنیم در هنگام مرور روایت فوق الذکر، پرچم هدایت را یکی و غیر از آن را باطل خواهیم یافت و گفتار امام (ع) را می بینیم که می فرماید: هیچ پرچمی در میان پرچم ها با هدایت تر از پرچم یمانی نیست و آن پرچم هدایت است و در حین صحبت هدف را مشخص نموده، زیرا که او به صاحب شما دعوت می کند. و یا برای بیعت با امام مهدی (ع) بصورت علنی و بدون هیچ برو برگردی و زیر نظر هیچ حزب و مرجعیتی و یا حرکت و جریان سیاسی دعوت می کند، و اعلان دعوت به سوی صاحب امر بر یمانی واجب است که قول امام باقر (ع) اسباب واجب بودن را مشخص می کند و قول ایشان (ع): و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از او روی برگرداند و هر کس این کار را انجام دهد از اهل آتش است و همین طور روایات دیگر که بیعت با ایشان را واجب می کنند، و با توجه به اینکه مردم به اتباع از یمانی و اطاعت از ایشان مورد امتحان قرار می گیرند؛ روی بر گرداندن از او باعث و بانی وجوب آتش برا آنها می شود، پس لازم است که یمانی صاحب دعوت علنی و آشکار باشد که با واسطه آن ادعای خود را ثابت نموده, و تحت هیچ عنوانی دعوت وی مخفی نشود همانطور که بعضی از افراد انجام می دهند و این روز ها از آب گل آلود صید می کنند و هر کدام از آنها برای خود دعوت می کنند ولی جرات نمی کند که این شخصیت را مدعی شوند، در حالی که آرزوی آن را در سر دارند و بطور طبیعی اگر صاحب دعوت حقیقی آنرا مدعی شود از جانب این افراد (به خاطر حسادت) تکذیب خواهد شد، و اضافه بر آن اگر کسی به غیر از صاحبش این دعوت را مدعی شود بجزء مدت زمان اندک زنده نخواهد ماند، تا اینکه خداوند آبرویش را خواهد برد، تعالی فرمودند (وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ)([228]) (و اگر او پاره‏اى گفتها را بر ما بسته بود * دست راستش را سخت مى‏گرفتيم * سپس رگ قلبش را پاره مى‏كرديم). از ابی عبدالله (ع) فرمودند (اگرکسی این امر را غیر صاحبش مدعی شود خداوند عمر او را قطع خواهد نمود)([229]). سپس مدت زمان بعد از دعوت که بعضی از روایات مدت آنرا 72 ماه و یا تقریبا 6 سال تعیین کرده، و بین خروج مهدی اول (یمانی) که برای پدرش امام مهدی (ع) تمهید می کند ومدت زمان تمهید ایشان برای دعوت و خروجش برای جنگ و خروج پرچم هایی که در میان دستانش جنگ می کنند و خروج سفیانی که در همان زمان که یمانی و خراسانی خروج کرده خروج می کند و استمرار جنگ بین آنها به اندازه هشت ماه درمدت زمان حکومت سفیانی است تا اینکه امر را تحویل امام مهدی (ع) نماید. از ابن حنفیه گفت: بین خروج پرچم سیاه از خراسان وشعیب بن صالح وخروج مهدی تا اینکه امر را تحویل مهدی کند هفتاد ودو ماه است)([230]). و در روایت خروج یمانی فرمودند (ع): اگر یمانی خروج کرد یا برای جنگ با سفیانی خروج کند. چون آنها نظامی همچون نظام مهره های تسبیح هستند و یمانی رهبر لشکریان امام مهدی (ع) و سفیانی از فرزندان دشمنان امام مهدی (ع) بوده و خروج یمانی برای جنگ همان خروج امام مهدی (ع) است و هنگامی که فروش اسلحه بر مردم و هر مسلمانی حرام می شود: معنی فروش سلاح حرام شده یعنی درهنگام جنگ باید به صورت مجانی در اختیار مسلمانان گذاشته شود (و یا جنگ با دشمنان امام (ع))، چونکه شما در حضور امام (ع) ملکی را تملک نمی کنی و او خلیفه خداوند مالک حقیقی بندگان است، پس وکیل مال بر مالک حقیقی مالی نمی فروشد، تعالی فرمودند: (وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُم مَّا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاء ظُهُورِكُمْ)([231]) (و همان گونه كه شما را نخستين بار آفريديم اكنون نيز تنها به سوى ما آمده‏ايد و آنچه را به شما عطا كرده بوديم پشت‏ سر خود نهاده‏ايد) و امام به نفس ما اولاتر است، پس آیا در مال و یا سلاحی که مالک هستید اولاتر نخواهد بود، و به همین خاطر است که فروش سلاح بر تو حرام شده بلکه جنگ در بین دستان ایشان بر تو واجب می شود و هر چه سلاح داری به برادران مجاهد خود در صفوف ایشان ببخشی، واین امر نیاز به فتوای مرجع ندارد. و اما فروش به دشمنان نیاز به توضیح ندارد، به همین خاطر در حدیث آمده، که اگر یمانی خروج کرد فروش سلاح بر هر انسان و مسلمانی حرام می شود پس قضیه سلاح با قضیه خروج برای جنگ مرتبط است، و اما دعوت ایشان برای صاحب شما قبل از خروجش خواهد بود که از طریق روایت ثابت شده، و دعوت مردم برای یاری رساندن به امام مهدی (ع) بر یمانی واجب است که قاعده را جمع کرده و حجیت خود برآنها را نشان دهد و قول امام (ع) (و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از او روی برگرداند، و هر کسی این کار را انجام دهد از اهل آتش است، زیرا که او به سوی حق و صراط مستقیم دعوت می کند) برای ما مشخص می کند که یمانی حجتی بر بندگان و روی برگردانده از او از اهل اتش است یا کسی که از او اطاعت نکند از اهل آتش است و این حالت جزء برای معصوم اتفاق نخواهد افتاد یا اینکه روی برگردانده از ایشان از ولایت آل محمد (ع) و اطاعت از حجت زمان خارج است. از علی ابن موسی الرضا (ع)، از موسی ابن جعفر (ع)، از جعفر بن محمد (ع) از محمد بن علی (ع)، از علی ابن الحسین (ع)، از حسین ابن علی (ع)، از علی ابن ابی طالب (ع)، از پیامبر /، از جبریئل (ع) از میکائیل (ع)، از اسرافیل (ع)، از لوح، از قلم، گفت: خداوند تبارک وتعالی می فرماید: (و لایت علی ابن ابی طالب عفت وقلعه من است، هر کس وارد قلعه من شود از آتش من در امان خواهد بود)([232]). امام رضا (ع) فرمودند: (شنیدم که پدرم موسی ابن جعفر می فرماید: شنیدم که پدرم جعفر بن محمد می گوید: شنیدم که پدرم محمد بن علی می گوید: شنیدم که پدرم علی ابن الحسین می گوید: شنیدم که پدرم حسین ابن علی می گوید: شنیدم که پدرم امیر المومنین علی ابن ابی طالب (ع) می گوید شنیدم که رسول خدا / می گوید شنیدم که خداوند عز و جل می فرماید (لا اله إلا الله قلعه وعفت من است پس هر کس که وارد قلعه وعفت من شود از عذاب من در امان خواهد بود فرمود پس هنگامی که قافله به حرکت درآمد به ما گفت وآن به شرطهایی است و من از شروط آن هستم)([233]). و چون تنها با روی برگرداندن از یمانی موجبات جهنم وآتش است و یا اینکه با روی برگرداندن از او باعث خروج از این حصن یا قلعه (ولایت) می شود، و این کار خروج بر حجت خدا در زمانش است. و هرکس وارد حصن یا قلعه خدا شود از عذاب در امان خواهد ماند وآن (لا اله الا الله) که انسان مخلص پیرو و مطیع حجت خدا در زمانش به آن عمل می کند زیرا که حجت از جانب خدا انتخاب شده و کسی که به انتخاب خـدا اقــرار نکــند بــه لا اله الا الله اقـرار نمی کند و حتی اگر با زبان خود بگوید، حال پس امام مهدی (ع) و فرزندش مهدی اول و فرزندان مهدی اول نیز از شروط آن هستند و بعد از پیامبران و فرستادگان و ائمه در زمین حجتی جزء مهدیین از فرزندان امام مهدی (ع) وجود ندارد. آنگاه برای یمانی (مهدی اول) و اول مؤمنین دعوتی قبل از خروجش لازم است که حقانیت خود را بر دیگر مدعیان و ارتباط خود با امام مهدی (ع) و جایگاهش نسبت به ایشان (ع) را ثابت کند. به عنوان مثال: هر کدام از احزاب اسلامی در زمان نظام صدام (لع) ازا طاعت دیگری خارج بوده و بینش آنها نسبت به همدیگر متفاوت است و آن به خاطر عدم عصمت آنهاست و هر کدام با روشی که صلاح دانسته جهاد می کنند، و هدف آنها سرپیچی از همدیگر نیست و با سرپیچی از همدیگر وارد آتش نمی شوند، و آن به خاطر عدم حجت هر کدام از آنها بر همدیگر است و همه در حال جهاد بودند. و اما هر کس از یمانی روی برگردانده وسرپیچی کند از اهل آتش است چونکه ایشان از جانب خدا منصوب شده، و پرچم های مشرق که در آن یمانی و همین طور خراسانی وشعیب بن صالح و غیر آنها حضور داشته و یا پرچم هایی که برای تمهید برای امام مهدی (ع) عمل می کنند همه زیر فرمان پرچم یمانی قرار دارند و هر کدام از آنها به این شکل عمل نکند از اهل آتش خواهد بود همانطور که امام باقر (ع) فرمودند، (و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از او روی برگرداند و هر کس این کار را انجام دهد از اهل آتش است، زیرا که او به سوی حق و صراط مستقیم دعوت می کند)، و طریق مستقیم همان صراط خداوند مستقیم است خداوند متعال فرمودند: (قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُّسْتَقِيمٍ)([234]) (گفتند اى قوم ما، ما كتابى را شنيديم كه بعد از موسى نازل شده و تصديق‏كننده كتابهاى پيش از خود است و به سوى حق و به سوى راهى راست راهبرى مى‏كند). (لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدًى مُّسْتَقِيمٍ)([235]) (براى هر امتى مناسكى قرار داديم كه آنها بدان عمل مى‏كنند پس نبايد در اين امر با تو به ستيزه برخيزند به راه پروردگارت دعوت كن زيرا تو بر راهى راست قرار دارى) و صراط مستقیم همان صراط ولایت علی ابن ابی طالب است. تعالی فرمودند: (قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ)([236]) (فرمود اين راهى است راست كه به سوى من منتهى مى‏شود)، آنگاه آیا کسی هست که بخواهد ازصراط علی (ع) پیروی کند، تعالی فرمودند: (أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ )([237]) (پس آيا آن كس كه نگونسار راه مى‏پيمايد هدايت‏يافته تر است‏يا آن كس كه ايستاده بر راه راست مى‏رود). (وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ)([238]) (وهمين گونه روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كرديم تو نمى‏دانستى كتاب چيست و نه ايمان كدام است ولى آن را نورى گردانيديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه مى‏نماييم و به راستى كه تو به خوبى به راه راست هدايت مى‏كنى). (وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ)([239]) (و همانا آن نشانه‏اى براى فهم ساعت است پس زنهار در آن ترديد مكن و از من پيروى كنيد اين است راه راست) همانطور که در روایات آمده امام مهدی (ع) خود ساعت است. و هیچ راه مستقیمی جزء از جانب خداوند و مثال خداوند در زمین نیست، و قول امام معصوم (ع) در مورد یمانی (او به سوی حق و صراط مستقیم دعوت می کند) و ایشان (ع) کلمه را بدون هیچ تعارف و مبالغه ای با تمام معانیش قصد می کند، و جزء با حجتی از حجت های خدا و شخص معصوم از آل بیت پیامبر (ع) که از گناه پاک است معنی آن کامل نمی شود و همانطور که در روایات آمده([240]) در آن زمان (زمان ظهور یمانی) از اهل بیت و حجج خداوند (ع) جزء امام مهدی (ع) و فرزند و وصیش اول مهدیین (ع) کسی دیگر وجود ندارد، و چونکه یمانی خود امام مهدی (ع) نیست و ایشان اول مهدیین بوده پس در آنجا به غیر از ایشان وصی دیگری وجود ندارد و با توجه به اینکه یازده مهدی دیگر از نسل مهدی اول هستند آنگاه مهدی اول حتماً همان یمانی که امام باقر در مورد ایشان صحبت کرده است و هیچ پرچمی در میان پرچم ها با هدایت تر از پرچم یمانی نیست و آن پرچم هدایت است، زیرا که ایشان به سوی صاحب شما دعوت می کند، و اگر یمانی خروج کرد فروش سلاح بر هر انسان و مسلمانی حرام می شود، و اگر یمانی خروج کرد به سوی او بشتابید چونکه پرچم او پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از او روی برگرداند، پس هر کس این کار را انجام دهد از اهل آتش است، زیرا که او به سوی حق و صراط مستقیم دعوت می کند. در روایات متعدد رسول خدا / بیعت را برای ایشان طلب کرده است([241]) که از میان آنها: با استناد: ثوبان گفت: رسول خدا / فرمودند: پرچم های سیاه از سمت مشرق می آید، که قلب آنها از آهن است و هر کس که در مورد آنها بشنود حتی اگر با دست و پا خود را روی برف بکشد به سوی آنها شتافته و با آنها بیعت کند)([242]). و قول رسول خدا (هر کس در مورد آنها بشنود به سوی آنها بشتابد و با آنها بیعت کند) ایشان / بیعت را برای آنها طلب می کند و طلب ایشان / برهر شنونده ای واجب است و معصوم بیعت را جزء برای معصومی که از جانب خدا منصوب شده طلب نمی کند و رسول خدا / بدون امری از جانب خداوند یمانی را منصوب نمی کند و بیعت را برای او نمی خواهد (ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ)([243]) (آن گمان کسانی که کفر کردند پس وای به حال کسانی که کفر کرده اند از آتش)، (وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى)([244]) (و از هوس سخن نمى‏گويد...) و هیچ پیامبر و امام و یا وصی به طور مطلق از اولین وآخرین؛ بیعت را برای غیر معصوم طلب نمی کنند, بلکه شعارهمه آنها (ع)، بیعت وحکم و تنصیب از ان خداوند است و اما انتصاب و اختیار توسط مردم از خواسته های شیطان است، همانطور که (ع) با شدت در مورد این بیعت تاکید کرده و برای هیچ انسان بزرگ و یا کوچکی و یا زن و مردی عذری پذیرفته نیست آنگاه فرمودند (ع) حتی اگر با دست و پا خود را بروی برف بکشید با او بیعت کنید و با علم به اینکه ایشان (ع) منکرین وکسانی که با حجت های واهی بر او احتجاج کرده را می شناسد به طور مطلق هیچ عذری را برای آنها باقی نگذاشته است. از شما دوست خواننده خواهشی دارم که ازخود سوال کنید آیا از منکرین هستید یا خیر چون هیچ بهانه ای مورد قبول نیست... وحتی اگر با دست وپا بر روی برف خود را بکشید چون قیام با خداوند است و برای نفس خود نیست و در غیر اینصورت همردیف شیطان در آتش جهنم خواهی بود. و بعد از اينكه برای ما مشخص شد كه يمانی معصوم وحجتي از حجت های خداست معلوم است که حجت های معصوم خداوند همان پیامبران که با محمد / ختم شده و ائمه (ع) که قبل از این فوت شده اند پس در زمان ظهور مقدس معصومی به غیر از امام مهدی (ع) و وصی امام مهدی (ع) نخواهد بود، و با توجه به اینکه یمانی خود امام مهدی محمد بن حسن عسکری (ع) نیست و از علامات حتمی قبل از امام (ع) است و در روایات یاد می شود - که مهدی از جانب مشرق خروج می کند- در حالی که امام مهدی (ع) از مکه بین رکن و مقام و نه از طرف مشرق خروج می کند. حال پس صاحب پرچم های مشرق که از جانب خدا و رسول خدا بیعت به او اختصاص یافته همان مهدی اول (یمانی) و وصی و تمهید کننده برای پدرش (ع) است، و تا زمانی که با وصیت و بیعت خدا بر او تاکید شده عصمت مخصوص وصی است و همانطور که در روایات آمده این امور به یمانی اختصاص یافته است. باید او خود شخص مطلوب باشد، زیرا که رسول خدا / و اهل بیتش (ع) در یک زمان واحد بیعت را برای دوشخص طلب نمی کنند. (یا در زمان ظهور). و در بحث سابق ذکر شد که حجج بعد از رسول خدا 24 نفر هستند، که دو نفر از آنها در زمان ظهور بوده و آنها امام (ع) و شخص تمهیدکننده برای ایشان همان اول مهدیین هستند. از امام صادق (ع): (از ما بعد از قائم (ع) دوازده مهدی از فرزندان حسین (ع) هستند)([245]). رسول خدا / فرمودند: (اگر پرچم های سیاه را در حال آمدن از جانب خراسان دیدید حتی اگر با دست و پا خود را روی برف بکشید و به سوی آنها بشتابید چون که در میان آنها خلیفه خدا مهدی است)([246]). حال در میان پرچم های مشرق خلیفه خدا مهدی است، و جانشینان مهدیین از فرزندان امام مهدی (ع) دوازده مهدی بوده و مهدی اول از آنها صاحب پرچم های مشرق و همینطور مهدی اول حجت خدا و معصوم است و پرچم های مشرق را کسی جزء معصوم رهبری نمی کند، پس روی برگردانده و عدم اطاعت از رهبر آنها از ولایت خارج و از اهل آتش است پس نمی تواند غیر معصوم باشد - و روایات، یمانی - را تنها رهبری دانسته که سفیانی را شکست می دهد همانطور که روایات بر خلیفه خدا مهدی تاکید کرده است و در حالی که امکان ندارد که مهدی زیر پرچم کسی باشد و جانب دیگر روایات تاکید کرده که رهبر آنها یمانی و بر کسی جایز نیست که از او روی برگرداند پس کسی جزء خود یمانی از نسل حضرت محمد / نخواهد بود آنگاه در حدیث گذشته آمده که حضرت محمد / یمانی بوده و اگر بگویم که تمامی اهل مکه یمانی بوده درست است چونکه مکه از تهامه و تهامه از یمن است ونسل ایشان / همه یمانی هستند، ولی در اینجا یمانی امام مهدى (ع) مطلوب است, و در حالی که در بحث سابق آمده که امام (ع) از مکه و قبل از سفیانی و یمانی خروج نمی کند و آنها از علامات حتمی هستند که قبل از ایشان (ع) می آیند حال پس خلیفه خدا مهدی که درمیان پرچم های مشرق وجود دارد همان اول مهدیین و پرچم های مشرق همان پرچم های یمانی هستند و ایشان وصی امام (ع) و وزیر و رهبر لشکریانش است، و با توجه به اینکه این مقدار کافی است و آن اینکه نام صاحب پرچم های مشرق و اسم مهدی اول از فرزندان امام مهدی (ع) یکی است.

-يمانى اول مهديين

از ابی عبدالله (امام جعفرصادق) (ع) از پدرانش (ع) از امیر المومنین (ع) فرمود رسول خدا / در شب وفاتش به علی (ع) فرمودند ای ابا الحسن کاغذ و دواتی را برای من بیاور پس رسول خدا وصیت خود را برای من به صورت دیکته فرموده تا اینکه به این موضوع رسیدند ای علی بعد از من دوازده امام و بعد از آنها دوازده مهدی خواهد بود پس شما ای علی اول دوازده امام هستی،.... و تا اینکه حدیث به جاي رسيد و فرمودند آنگاه امام حسن عسکری (ع) آنرا به فرزندش (م ح م د) مستحفظ از آل محمد / واگذار نماید و اینها دوازده امام هستند, سپس بعد از آنها دوازده مهدی خواهد بود و اگر زمان وفاتش رسید آنرا تحویل فرزندش اول مهدیین مینماید که صاحب سه اسم است اسمی همانند اسم من و اسم پدرم و او عبدالله و احمد و اسم سوم مهدی است و او اول مؤمنین است)([247]) همانطور که میرزای نوری در کتاب النجم الثاقب ذکر نموده، روایت دارای دلایل واضح بوده و نیاز به تاویل ندارد، و یا اینکه مهدی اول فرزند امام مهدی (ع) و ایشان از یاران امام و اول مؤمنین به دعوت ظهور امام مهدی (ع) است زیرا مؤمنین به خدا و مسلمانان زیاد بوده و قول ایشان در مورد اول مؤمنین، به عنوان اول مؤمنین به امام (ع) در ابتدای دعوتش برای ظهور خواهد بود زیرا ایشان فرستاده ای برای همه مردم و وصی امام (ع) که دولت عدل الهی را بعد از پدرش (ع) حکومت می کند و اسامی ایشان (احمد وعبدالله و مهدی) که عبدالله یک صفت و اما مهدی بخاطر اینکه او اول مهدیین اثنی عشری از فرزندان امام مهدی (ع) است آنگاه از اسماء ایشان, فقط احمد می ماند. آ – مطابقت اسم: بعد از اینکه از طریق وصیت رسول خدا / مشخص شد که اسم مهدی اول احمد است سپس به روایت هایی نگاه می کنیم که به یمانی اشاره می کنند و آن روایات به پرچم های سیاه وگنج های طالقان و پرچم های خراسان و پرچم های مشرق اختصاص دارد زیرا که هیچ روایتی وارد نشده که به خروج این پرچم ها از زیر رهبری یمانی اشاره کند, و یا از پرچم یمانی (ع) سرپیچی کنند آنگاه روی بر گرداننده از آن از اتش است بلکه همه روایات بر این پرچم ها جهت تمهید برای امام مهدی (ع) تاکید دارند. از امام باقر (ع) در حین مسیر برای جابر یاد کرده و می فرماید (برای خدا گنجی است در طالقان که از طلا و نقره نیست دوازده هزار نفر در خراسان که شعار آنها: (احمد احمد) است و جوانی از بنی هاشم سوار بر قاطرى سفيد, و بر سر او عمامه ای قرمز آنها را رهبری می کند، انگار او را می بینم که از فرات عبور کرده است. پس اگر در این مورد شنیده اید حتی اگر با دست وپا خود را روی برف بکشید با سرعت به سوی او بشتابید)([248]). این روایت یمانی را با نام احمد مشخص می کند که مطابق اسم مهدی اول (ع) در وصیت رسول خدا / که به وصی و خلیفه امام مهدی (ع) اشاره شده آمده است. در بحث سابق پرچم های مشرق که رسول خدا فرموده ,حتی اگر با دست وپا برروی برف خود را بکشند به سوی آنها دعوت نموده و در مورد بیعت با آنها تاکید کرده همان پرچم یمانی موعود هستند و کسی از آنها سرپیچی نمی کند مگر اینکه از اهل جهنم باشد و بر حسب روایت گنج های طالقان مورد مدح و ستایش واقع شده و جوان بنی هاشم که گنج های طالقان را رهبری می کند یکی از رهبران لشکر یمانی است زیرا که گنج های طالقان از پرچم های مشرق زیر نظر پرچم یمانی هستند و شعار آنها احمد احمد است و واضح است که عبارت (احمد احمد) یک شعار همانند شعار های معروف ما نیست بلکه آن اشاره ای به رهبر عموم است که همه پرچم های مشرقی به سوی آن دعوت می کنند، و اما قول امام (ع) در مورد گنج های طالقان صحبت می کند، اینگار او را می بینم که از فرات عبور کرده، و چون طالقان در ایران است پس معلوم است که رود فرات از هیچ منطقه مرزی جز دولت ایران نمی گذرد مگر شهر بصره و آنهم بعد از تلاقی فرات با دجله و ورود آنها به اروند رود است، و اما عبور آن از هر منطقه ای از شهرهای دیگر عراق به غیر از بصره، حتما باید از دجله ونه فرات عبور می کرد، پس در آنجا ارتباط معلومی میان یمانی و بصره وجود دارد، و آن یکی از استان های جنوبی عراق که رود فرات از آن می گذرد و شهر ناصریه به اسم (فرات بصره) همانطور که استان میسان به (دجله بصره) معروف وشناخته شده است. از امیرالمومنین علی ابن ابی طالب (ع) ... دجالی از دجله بصره که از من نبوده خروج می کند و او مقدمه همه دجالین است)([249]). و از امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (ع) (... سپس مهدی هادی مهتدی که پرچم را از دست عیسی ابن مریم می گیرد خروج می کند و بعد از آن دجال ازاستان میسان و از نواحی بصره خروج می کند)([250]). و در مرز های حال حاضر بصره دجله و فراتی وجود ندارد بلکه هر دو در رود اروند کنار (شط العرب) جمع می شوند آنگاه طبق روایت دوم از امیر المؤمنین بصورت واضح آمده که دجله بصره میسان و فرات آن ناصریه است، و میسان از نواحی قدیم بصره است. و در این دو روایت به دجال میسان (حیدر امشتت) كه به دروغ مدعی منزلت یمانی از آل محمد (ع) شده اشاره می کند که خداوند متعال به سرعت آبروی او را برد و امروزه او تحت عنوان جدیدی در روزنامه (قائم) خود را به عنوان قحطانی معرفی کرده([251])، تعالی فرمودند (أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا)([252]). (آيا در معانى قرآن نمى‏انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى‏يافتند) برای مطالعه مطالب بیشتر در این خصوص به کتاب سامری عصر ظهور از شیخ ناظم عقیلی مراجعه کنید. اهل بیت (ع) به اتباع عابر یا عبور کننده از فرات امر نموده اند چونکه فرات در عراق بوده در ابتدا صحبت متوجه اهل عراق و سپس برای غیراست، فرمودند (ع) (اینگار که او را در حال عبور از فرات می بینم. که اگر در این خصوص شنیده اید حتی اگر با دست و پا خود را روی برف بکشید با سرعت به سوی او بشتابید). و انسان باهوش با یک اشاره متوجه می شود و در حالی که این امر نه تنها فقط برای انسان باهوش و غیره نیاز به فقط یک اشاره داشته و واضح بوده و کسی از آن سرپیچی نمی کند مگر اینکه معاند ومتکبر و به آل محمد (ع) کافر و ولایت آنها را نپذیرفته است (از دشمنان آنها) و یا بندگی غیر از خدا را می کند (بندگی یکی از علماء غير عامل گمراه و خائن را می کند) همان کسانی که سخنگوی خداوند حضرت محمد/ در مود آنها می فرماید (فقهای آن زمان شرور ترین فقهاء زیر سایه آسمان هستند) که خود و مردم را در توهم وشبهه قرار داده به اینکه اولیاء خدا هستند خداوندمتعال می فرمایند (قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا)([253]) (بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم * آنان كسانى‏اند كه كوشش‏شان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مى‏پندارند كه كار خوب انجام مى‏دهند). حضرت محمد / هیچ استثنایی جزء قشر ضعیف و مستثنی میان آنها قائل نمی شود زیرا که آنها در آن مجتمع معصیت کار ومنحرف تاثیری نداشته و به حساب نمی آمده و آنها از افراد مستضعف هستند كه يار وياور قائم (ع) مى شوند که خداوند متعال درباره آنهافرمودند (وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ)([254]) (و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست‏ شده بودند منت نهيم و آنان را پيشوايان مردم گردانيم و آنها را وارث زمين كنيم). ب - حضرت محمد / به بیعت با ایشان (ع) امر می کند. از روایت مهدیین واضح است که مهدیین اثنی عشری (ع) بعد از امام مهدی (ع) از نسل ایشان و اوصیائی هستند که بر آنها تاکید شده همانطور که و صیت رسول خدا / بر دوازده امام (ع) قبل از آنها اشاره نموده است، و آنها بعد از پدرشان امام مهدی (ع) حجت های خدا بر سرزمینش هستند تا اینکه زمین از حجت خالی نماند، تعالی فرمودند (رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا)([255]) (فرستاده گانی كه بشارت دهنده و هشداردهنده بودند تا براى مردم پس از فرستادن در مقابل خدا بهانه و حجتى نباشد و خدا توانا و حكيم است) و تعالی فرمودند: (قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ)([256]) (بگو حجت رسا مخصوص خداست و اگر خدا مى‏خواست قطعا همه شما را هدايت مى‏كرد). (از ابی جعفر امام باقر (ع) فرمودند به خدا قسم خداوند از زمانی که آدم را از دنیا برده سرزمینش را بدون امامی هدایت کننده به سوی خدا ترک ننموده و او حجتش بر بندگانش است و بندگان در زمین بدون امام حجت باقی نمی مانند)([257]). از ابی عبدالله (ع) فرمودند اگر در زمین فقط دو نفر باقی مانده حتما یکی از آنها بر دوستش حجت خواهد بود([258]). (ابو عبدالله (ع) فرمودند اگر مردم دو نفر مرد بودند حتما یکی از آنها امام خواهد بود و فرمودند: آخرین نفری که خواهد مرد امام است تا اینکه احدی از مردم به بهانه عدم وجود حجت بر خدا حجت نکند)([259]). در معصومیت حجت هاي خدا اختلافی وجود ندارد و حجت نخواهد بود تا اینکه حجتش کامل باشد (عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا)([260]) (داناى نهان (عالم به امورغیب) است و كسى را بر غيب خود آگاه نمى‏كند * جز فرستاده ای كه از او راضی باشد كه در اين صورت براى او از پيش رو و از پشت‏سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت). پس خداوند حجت های خود را کنار خود قرار داده و در نهان مراقب و مواظب آنهاست و به اندازه توان ارتقاء و بزرگی وشأن و منزلت یافته تا اینکه بر خدا بعد از فرستادگان حجتی برای مردم باقی نماند و حجت خدا بر آنها غیر ناقص و تام باشد. و بعد از اینکه برای ما مشخص شد که اول مهدیین حجتی از حجت های خدا و معصوم و وصی بعد از پدرش و خلیفه و اول مؤمنین به ایشان و او تمهید کننده اصلی ورئیسی و رهبر لشکریانش است که برای تمهید دولت قبل از قائم می جنگند و خلیفه مهدی رهبر پرچم های سیاه مشرقی است و با توجه به اینکه خلیفه و جانشین یکی است پس او خود مهدی اول است، اما این روایت: (اگر پرچم های سیاه را در حال آمدن از جانب خراسان دیده اید حتی اگر با دست و پا خود را روی برف کشیده و به سوی آنها بروید زیرا که در میان آنها خلیفه خدا مهدی است)([261]). و در بحث سابق بیان شد که یمانی رهبر پرچم های مشرق و حجت خدا و معصوم است همانطور که روایات برایشان به عنوان تمهید کننده رئيسی (زمينه ساز) امام (ع) تاکید کرده اند. رسول خدا / فرمودند (در کنار گنج شما سه نفر کشته می شوند که همه آنها فرزندان خلیفه هستند و برای هیچ کدام از آنها میسرنخواهد شد سپس پرچم های سیاه از جانب مشرق بیرون آمده و با آنها جنگی می کنند که هیچ قومی نجنگیده است سپس جوانی را یاد کرده و فرمود اگر او را دیده اید با او بیعت کنید چونکه او خلیفه مهدی است)([262]). و این جوان همان یمانی است که تنها با دعوت رسول خدا برای بیعت با ایشان دلیل بر عصمت و حجیتش است همان طور قول امام باقر (ع) (روی برگردانده از او از اهل اتش است) حجیت یمانی را بیشتر تاکید می کند و چون مهدی اول وصی بوده پس عصمت و حجیت او ثابت است، و روایت سابق به صراحت اعلام می کند که او خلیفه مهدی است و خلیفه مهدی یکی و جزء یمانی اول مؤمنین نخواهد بود، واما اگر بگوییم که شاید یمانی شخص دیگری به غیر از مهدی اول باشد، حتما باید یکی از آنها حجت و دیگری فرمانبردار زیر پرچمش است. و اما اگر بگوید مهدی اول حجت است، در اینجا حرکت یمانی چیز دیگری خواهد و او در این حالت فرمانبردار و زیر پرچم مهدی اول است و این صحیح نیست چونکه روایات بر یمانی به عنوان تمهیدکننده رئيسی برای امام (ع) دلالت می کند وبر هیچ مسلمانی جایز نیست که از او روی برگرداند و هر کس این کار را انجام دهد از اهل جهنم است و رسول خدا / بیعت را برای ایشان حتی اگر با دست و پا خود را روی برف کشیده می خواهد و روایات با صراحت اعلام می کندد که او خلیفه مهدی (ع) است. و اما اگر بگویند یمانی حجت است آنگاه می گویم که رسول خدا / در وصیت به مهدی اول اشاره نموده و فرمود: آنرا تسلیم فرزندش اول مهدیین کند... و چون با بیعت بر ایشان تاکید شده است و با تاکید رسول خدا / او وصی امام مهدی (ع) و خلیفه اش است پس زیر پرچم هیچ کسی جز پدرش قرار نمی گیرد و رسول خدا / در یک زمان واحد بیعت را برای دو شخصیت درخواست نمی کند وآنها در یک زمان واحد زمان ظهور قرار دارند زیرا که مهدی اول و اول مؤمنین به امام مهدی در ابتدای ظهورش است همانطور که حضرت / فرمودند (... و او اول مؤمنین است) و یمانی نیز رهبر لشکریان امام (ع) در ابتدای ظهورش است حال پس هر دوی آنها در یک زمان واحد هستند، همین طور درخواست بیعت در زمان ظهور توسط رسول خدا / تنها برای یک شخص و او همان مهدی اول (یمانی) است. ج –فقط امام ولی امر امامی دیگر می شود. روایاتی که درباره مهدیین است (وصیت رسول خدا /) به صراحت اعلام می کند که مهدی اول همان وصی امام مهدی (ع) است همانطور که روایات متعددی بر صاحب پرچم های مشرق و در مورد بیعت با ایشان حتی اگر با دست وپا خود را روی برف بکشند تاکید شده ایشان همان خلیفه مهدی و در روایاتی خلیفه خدا مهدی است([263])و معلوم است که امام مهدی (ع) بین رکن و مقام در مکه و نه از مشرق خروج می کند و پرچم های مشرق یا پرچم های یمانی و غیر آنها از علامات حتمی است که قبل از امام (ع) می آیند و روایات به صراحت اعلام می کند که مهدی و یا خلیفه مهدی است که در میان پرچم های مشرقی قبل ازامام مهدی (ع) می آید پس این مهدی که از علامات حتمی بوده چه کسی است؟ و یا این خلیفه ای که جانشین امام مهدی (ع) است کیست اگر معصوم نباشد؟ درحالیکه روایات به صراحت اعلام می دارد فقط امام می تواند جانشین امامی دیگر شود و در صورتی که: (سید مقرم در کتاب (زین العابدین) در ص 402 احادیثی دال بر اینکه ولی امر امام فقط امامی همانند ایشان است را ذکر نمود)([264]). (خبر وارد شده از مسیب در مورد حدیث علی بن ابی حمزه هنگامی که از امام رضا (ع) سوال کرده را توضیح می دهد، گفت: ما از پدرانت دریافتیم که، کسی ولی امر امام نمی شود مگر امامی همانند او باشد؟ پس ابو الحسن امام رضا (ع) به او فرمودند: به من بگو که حسین ابن علی، امام بوده و یا غیر امام؟ گفت امام بود. فرمودند پس ولی امر او چه کسی بود؟ گفت: علی ابن الحسین، فرمودند پس علی ابن الحسین کجا بود؟ گفت: توسط عبید الله بن زیاد زندانی بوده، فرمود: از زندان بیرون آمد و در حالی که نمی دانند که ایشان ولی امر پدرش است. انگاه رفت)([265]). و از سعد بن عبدالله، از ابی عبدالله محمد بن ابی عبدلله الرازی جامورانی، از حسین بن سیف بن عمیره، از پدرش سیف، از ابی بکر خضرمی از ابی جعفر (ع)، گفت: به ایشان گفتم کدام قطعه از زمین بعد از حرم خداوند عزو جل وحرم رسول خدا / افضل تر است، فرمودند: ای ابا بکر کوفه زکیه طاهره است، در آن قبر پیامبران مرسل و غیر مرسل و اوصیاء صادقین است، و در آن مسجد سهیل که خداوند پیامبری را نمی فرستد مگر اینکه در آن نماز بخواند، و از آن عدل خدا ظاهر می شود، و در آن قائمش وقائمین بعد از ایشان خواهند بود، وآن منازل پیامبران واوصیاء و صالحان است)([266]). شریف مرتضی بر روایت قبل در مورد عبارت قوام بعد از ایشان و در مورد روایات مهدیین که جانشین امام مهدی (ع) می شوند توضیح می دهد. (شریف مرتضی (رحمه الله) در مجموعه سوم از رساله: 145: گفت - اگر در مورد وجود امامی بعد از امام مهدی (ع) صحبت کنیم دراین صورت از بحث اثنی عشری خارج میشویم وآنرا به پایان می بریم، و اگر در مورد امام بعد از ایشان صحبت نکنیم اصلی که پایه وعمود مذهب است را باطل می کنیم، و آن زشتی وناپسندبودن زمان بدون امام است... وجایزاست که جهان بعد از ایشان مدت زمان زیادی بماند ولی - زمان بعد از ایشان بدون ائمه جایز نیست و بعد از ایشان ائمه متعددی که به حفظ دین و مصالح اهلش قائم باشند لازم بوده- واین به راه های امامت که در آن سلوک کرده ایم آسیب نمی رساند زیرا کسی که ما را مکلف کرده که امامت این عده - اثنی عشری- را لازم بدانیم، و ما این مورد را به صورت شفاف بیان مینماییم... از اینکه ما خود را اثنی عشری نامیده این قول ما را از این نامگذاری خارج نمی کند زیرا که نزد ما این اسم بر کسی که امامت دوازده امام بر او ثابت شده اطلاق می گردد، ما این مذهب را ثابت کرده و در این مذهب موافقی نداریم، پس تنها ما با این اسم جدا شده ایم)([267]). همان طور روایاتی که به حد تواتر رسیده و دارای سند قطعی هستند (که برای اعتقاد مفید است) بر امامت دوازده امام از فرزندان علی و فاطمه (ع) تاکید کرده و یا اینکه همراه علی (ع) و فاطمه (ع) و رسول خدا / عدد اهل بیت (ع) پانزده نفر می شود و این اشاره واضحی به اول مهدیین از فرزندان امام مهدی (ع) دارد که بعضی از این روایات رابرایتان می آوریم: محمد بن یحیی از محمد بن احمد از محمد بن حسین از ابی سعید عصفوری از عمرو بن ثابت از ابی جارود از امام ابی جعفر (ع) از رسول خدا / فرمودند: من و دوازده نفر از فرزندانم و تو ای علی استواری زمین یعنی میخ ها و کوه های آن هستیم خداوند زمین را با ما استوار نمود تا اینکه با اهلش از بین نرود انگاه اگر دوازده نفراز فرزندانم بروند زمین با اهلش بدون حتی فرصت ومهلتی از بین خواهد رفت)([268]). از ابی سعید از امام ابی جعفر (ع) از رسول خدا / فرمودند: داوزده نفر نقیب نجیب محدث و تفهیم کننده از فرزندان من آخر آنها قائم وقیام کننده حق، که آنرا پر از عدل می کند همانطور که پر از جور شده بود)([269]). ابو علی اشعری از حسن بن عبید الله از حسن بن موسی خشاب از علی بن سماعه از علی بن حسن بن رباط از ابن اذینه از زراره گفت شنیدم ابا جعفر (ع) می فرماید: دوازده نفر امام از آل محمد همه آنها سخنران از فرزندان رسول خدا / و فرزندان علی بن ابی طالب (ع) وآنگاه رسول خدا / و علی (ع) پدران هستند)([270]). محمد بن یحیی از محمد بن حسین از ابن محبوب از ابی جارود از ابی جعفر (ع) از جابر بن عبدالله انصاری گفت بر حضرت فاطمه زهرا (ع) وارد شدم در بین دستانش لوحی که درآن اسماء اوصیاء از فرزندانش بود پس دوازده امام را نام برد آخر آنها قائم (ع) است سه تا از آنها محمد و سه تا علی هستند )([271]). محمد بن یحیی از عبدالله بن محمد خشاب از ابن سماعه از علی ابن الحسن بن رباط از ابن اذینه از زراره گفت شنیده ام که ابا جعفر (ع) می فرمایند: دوازده امام از آل محمد (ع) همه آنها سخنران از فرزندان رسول خدا / و فرزندان علی (ع) و رسول خدا / و علی (ع) پدران هستند...)([272]). رسول خدا / به علی (ع) فرمودند ای علی فاطمه دخترم سیده زنان جهانیان و بعد از تو عزیزترین برای من, را به ازدواج شما در آورده ام و از شما سید جوانان بهشت و شهدای در خون خود آغشته و اندوهگین در زمین بعد از من و همین طور نجبای نورانی همان کسانی که خداوند به واسطه آنها ظلم را خاموش و حق را احیاء می کند و باطل را به واسطه آنها از بین می برد عده آنها به عدد ماه های سال است که پشت سر آخرین آنها عیسی ابن مریم (ع) نماز می خواند)([273]). از اصبغ بن نباته گفت: در یکی از روز ها پیش امیر المومنین (ع) رفته پس او را متفکر در حال نبش زمین دیدم، گفتم: ای امیر المومنین زمین را نبش می کنید آیا در آن رغبتی دارید؟ فرمودند: خیر به خدا قسم نه در آن و نه در دنیا یک لحظه رغبتی ندارم ولی فکرم مشغول به مولودی که از نسل و یا صلب یازدهم از فرزندانم است مى باشد، اومهدی است که آنرا (دنیا) پر از عدل وداد می کند همانطور که پر از ظلم و جور شده، برای او غیبت وحیرتی خواهد بود که به واسطه آن اقوامی گمراه و دیگرانی صاحب هدایت می شوند. گفتم: ای امیر المومنین این غیبت و حیرت چقدر خواهد بود؟ فرمودند: شش روز یا شش ماه و یا شش سال([274])، گفتم: آیا او پدیده یا موجودی است؟ فرمود: بله، همانطور که او مخلوق است، ای اصبغ در مورد این امر بدان که آنهابرگزیدگان این امت همراه برگزیدگان ابرار این عترت هستند)([275]). مرد یهودی به امیر المومنین (ع) گفت: در مورد این امت خبرم کن که چند امام هدایت شده دارد؟ و در مورد پیامبرشما محمد خبرم کن که در بهشت چه جایگاهی دارد؟ و به من بگو که چه کسانی با او در بهشت هستند؟ امیرالمومنین (ع) به ایشان فرمودند: (برای این امت دوازده امام هادی از نسل پیامبرش و آنها از من هستند و اما منزل پیامبر ما در بهشت، ایشان در برترین و شریف ترین جایگاه بهشت عدن است و اما دوازده امام از نسلش و مادرشان و مادربزرگشان و مادر مادرشان و نسلهای آنها همراه ایشان در آن جایگاه بوده و کسی در این جایگاه با آنها شریک نمی شود)([276]). و از انس بن مالک وارد شده از رسول خدا در مورد حواریون عیسی سوال کردم و فرمودند: از مخلصین و برگزیدگانش داوزده نفر بودند – گفتم: ای رسول خدا حواریون شما چه کسانی هستند؟ فرمودند: ائمه بعد از من دوازده امام از صلب علی و فاطمه حواریون من و یارانم هستند، احترام و سلام خدا بر انها باد). از شیخ خزاز از جناده بن ابی امیه گفت: بر حسن ابن علی ابن ابی طالب در زمان بیماریش وارد شدم... تا اینکه گفت... گفتم: ای مولای من چرا خود را معالجه نمی کنید؟ فرمودند: مرگ را با چه چیزی معالجه کنم؟ گفتم: انا لله وانا الیه راجعون. سپس به سوی من نگریستند و فرمودند: به خدا قسم آن عهدی است از رسول خدا / که وعده آنرا به ما داده و این امر ملک دوازده امام از فرزندان علی و فاطمه (ع) است که کسی از ما نخواهد بود مگر اینکه مسموم و یا کشته شده باشد)([277]). و از این احادیث که ائمه (ع) را سینزده امام مفترض اطاعت که دوازده امام آنها از صلب علی و فاطمه هستند تاکید می کند و حدیث از رسول خدا / فرمودند: (خداوند به اهل زمین نگاه نموده و از آن دو مرد انتخاب کرد: یکی از آنها من هستم و مرا به عنوان فرستاده پیامبر برگزید، و دومی علی ابن ابی طالب که به من وحی نمود او را به عنوان برادر و دوست و وزیر و وصی وخلیفه خود انتخاب کنم. انگاه او بعد از من ولی هر مؤمن است، هر کس ولایتش را بپذیرد ولایت خدا را پذیرفته و هر کس که با او دشمنی کند، با خدا دشمنی کرده است. جزء انسان مؤمن کسی او را دوست ندارد و کسی با او دشمنی نمی کند مگر اینکه کافر باشد و او بعد از من استواری زمین و ساکنانش است، و او کلمه تقوی خدا و عروه الوثقی است. (يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ)([278]) (مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود (باصحبتهای خود) خاموش كنند و حال آنكه خدا گر چه بر خلاف میل كافران باشد نور خود را كامل خواهد نمود) آنگاه خداوند نگاهی دیگر نموده و بعد از ما دوازده وصی از اهل بیتم را انتخاب نمود و آنها را همانند ستارگان در آسمان یکی بعد از دیگری به عنوان برگزیدگان امتم قرار داد، و اگر ستاره ای غایب شود ستاره ای دیگر طلوع می کند. آنها ائمه هدایت و هدایت شده هستند که دشمنی و عداوت و پشت کردن هیچ کسی به آنها اثر نمی کند. آنهاحجتهای خدا در روی زمین و شاهدان بر خلقش، و مخازن علمش، و مترجمان وحیش، و معادن حکمتش هستند. هر کس از آنها پیروی کند خدا را اطاعت نموده و هر کس که از آنها سرپیچی کند به خدا معصیت نموده است. آنها با قرآن و قرآن همراه آنها و از آن جدا نمی شوند تا اینکه به حوض بر گردند. پس انسان شاهد و حاضر، غایب را ابلاغ کند. خداوندا شاهد باش، خداوندا شاهد باش- سه با آنرا تکرا ر نمود)([279]). رسول خدا / بعد از شمردن ائمه (ع) فرمودند: سپس امام آنها (مردم) تا زمانی که خدا بخواهد غایب خواهد شدبرای او دو غیبت خواهد بود یکی از آنها از دیگری طولانی تر است سپس رسول خدا به سوی ما نگاه کرده و با صدای بلند فرمودند: بر حذر باشید: بر حذر باشید اگر پنجم از فرزندان هفتم از فرزندانم مفقود شد)([280]) و هر کس مطالب بیشتری در این خصوص بخواهد به کتاب (مهدی و مهدیین در قران و سنت) از استاد ضیاء زیدی یکی از اصدارات یاران امام مهدی (ع) مراجعه کند. د – عصمت ایشان. با توجه به اینکه روایات بر عصمت یمانی ومهدی اول تاکید کرده و هیچ گونه مانعی از روایات و غیره بر اینکه شخص یمانی خود مهدی اول (ع) و یا اینکه شخص مهدی اول همان شخص یمانی (ع) است وهمین طور امکان فهم روایات جز در اینکه یمانی و مهدی اول یک نفر و معصوم است وجود ندارد. هـ – میزان نزدیکی ایشان به امام (ع). روایات مهدیین تاکید کرده که اول مؤمنین به امام مهدی (ع) وصیش است همانطور روایات دیگری نشان داده که کسی از جای امام مهدی (ع) اطلاع ندارد مگر مولایی (خلیفه اش) که نزدیک ایشان است واموراتش رابرعهده میگیرد. از ابی عبدالله (ع) می فرمایند: (برای صاحب این امر دو غیبت است که یکی از آنها طولانی می شود تا اینکه بعضی ها بگویند مرده و بعضی دیگر بگویند رفت و جز عده محدود کسی از یارانش باقی نمانده و کسی از فرزندان و غیر آنها از جای ایشان اطلاع پیدا نمی کند مگر مولایی که ولی امرش است)([281]). از ابی عبدالله الحسین بن علی (ع) فرمودند: (برای صاحب این امر – منظور ایشان امام مهدی (عج)- دو غیبت است: یکی از آنها طولانی می شود تا اینکه بعضی بگویند مرده و بعضی دیگر بگویند رفت و کسی از نزدیکان و غیر آنها از جای ایشان اطلاعی ندارند مگر مولایی که امورات او را بعهده میگیرد)([282]). و این دو روایت به صراحت نشان می دهد که کسی از مکان امام مهدی (ع) حتی فرزندانش در زمان ظهور اطلاعی ندارد مگر مولایی که ولی امرش بوده و حکمش را بعد از حکومت امام (ع) بدست می گیرد وبی شک او وصی بلا منازع و یا مهدی اول است. از عبد العلی حلبی از ابی جعفر(ع) – در حدیثی فرمودند: تا اینکه به ثعلبیه برسد مردی از صلب پدرش به سوی ایشان بر خواهد خواست ایشان در میان مردم دارای بدنی تنومند و بعد از صاحب امر دارای قوت قلبی بسیار است، به او گفته می شود: شما در حال انجام چه کاری هستید؟ به خدا قسم که شما مردم را خار وسبک شمرده انگار که نعمتها را سبک می شماری، آیا این کار را با عهدی از رسول خدا (صلی الله علیه واله) و یا با چه چیز دیگر انجام می دهی؟ آنگاه مولایی که ولی بیعت است می گوید: به خدا قسم اگر ساکت نشوی سرت را از تنت جدا می کنم. پس قائم به او می گوید: ای فلانی ساکت باش، که به خدا قسم همراه من عهدی از رسول خدا / وجود دارد، فلانی کیسه را به من بده – یا زنفیلجه – پس آنرا آورده و عهد رسول خدا / می خواند. پس می گوید:خداوند مرا فدای شما قرار دهد، سرت را به من بده تا آنرا ببوسم انگاه سرش را پایین می آورد و او را میان چشم هایش می بوسد سپس می گوید: خداوند مرا به عنوان فدایی شما قرار دهد بیعت را با ما تجدید کن، پس بیعتش را برای آنها تجدید می کند)([283]). همانطور که روایت امام باقر (ع) تاکید می کند یمانی مردم را برای بیعت با امام مهدی (ع) دعوت می کند و در روایات دیگر (به سوی صاحبتان دعوت می کند) و به او به عنوان (خلیفه مهدی) اشاره می کنند و در روایت دیگری به ایشان به عنوان (جانشین خلیفه) و در روایتی(خلیفه خدا مهدی) اشاره شده حال روایات را مطالعه کنید: (اگر پرچم های سیاه را از جانب خراسان در حال خروج دیدید حتی اگر با دست و پا خود را روی برف کشیده به سوی آنها بشتابید چونکه در میان آنها خلیفه مهدی است)([284]). از امیرالمومنین (ع) فرمودند (... حتی اگر غایب شده از فرزندانم غیبت نمود... و در همان سال مردمی از شیعه علی و دشمنانش برای جستجو و تجسس از جانشین خلیفه به حج بیایند آنگاه اثری و جانشینی از او ندیده و هیچ خبری از او نمی شنوند پس در آن هنگام شیعه علی دشمنان را دشنام می دهد و در همان زمان اشرار و فساق با حجت های خود بر آنها ظاهر می شوند...)([285]). رسول خدا / فرمودند: (در کنار گنج شما سه نفر که همه آنها فرزندان خلیفه هستند کشته می شوند و برای هیچ کدام از آنها میسر نشده و پرچم های سیاه از جانب مشرق می آیند.... اگر امیر آنها را دیده اید حتی اگر خود را روی برف بکشید با او بیعت کنید چونکه او خلیفه خدا مهدی است)([286]). اگر هر دوی آنها شخص واحدی نبوده آنگاه کدام یکی از آنها خلیفه است یمانی و یا مهدی اول پس یمانی همان امیر پرچم های مشرق که رسول خدا / بیعت را برای او در خواست نمود و مهدی اول وصی امام مهدی که رسول خدا / در وصیت شب وفاتش / بر بیعت با او تاکید نمود پس خلیفه جز یک شخص نخواهد بود. از ابی جعفر محمد بن علی (ع) فرمودند: در یکی از این نواحی برای صاحب این امرغیبتی است و با دست خود به نواحی ذی طوی اشاره نمود تا اینکه قبل از خروجش مولایی که با ایشان بوده بیاید و با بعضی از یارانش دیدار و سؤال کند شما اینجا چند نفرهستید پس می گویند ما چهل نفر هستیم، چه حالی خواهید داشت اگر صاحبتان را ببینید آنگاه می گویند به خدا قسم اگر از ما بخواهد که با کوه ها بجنگیم همراه او خواهیم جنگید سپس از روبروی آنها رد شده و می گوید که ده نفر مسؤل یا برگزیده از میان خود انتخاب کنید پس به آنها اشاره می کنند آنگاه برای دیدن صاحب همراه آنها می رود و شب موعد را ذکر می کند)([287]). از روایت واضح است شخصی که همراه امام مهدی (ع) اولین مجموعه را برای یاری امام مهدی راهنمایی کرده مجموعه ای که با مولای ولی بیعت پیمان وبیعت می کنند، و او شخص همراه ایشان است، و برای مردم امکان شناخت امام بر میل خود نیست، پس هر کسی دنبال امام (ع) می گردد بر او واجب است که مولی همراه ایشان را بشناسد که او واسطه بین امام و مردم است، این شخص به صورت علنی به سوی امام دعوت می کند و به همین خاطر که به چهل مرد می گوید ده نفر از میان خود را مشخص کنید و حتما این چهل نفر نیز از میان عده زیادی بودند که برای یاری آمده اند، و گرنه معنی این استعداد آنها برای جنگ بدون توجه به عده و تعداد دشمن چیست، و در بیان سخنگوی آنها آمادگی برای جنگ، نشانه شهادت طلبی با توجه به عده اندک آنهاست حال می گویم: اگر عده آنها فقط 40 نفر بوده آیا مستعد هستند که امام (ع) را قبل ازاتمام مسؤلیت برای شهادت تقدیم کنند.

-هر کسی برای خود یمانی دارد

با مروری بر تاریخ و خلاصه دعوت های الهی خواهیم دید که برای هر رهبری وزیر و دست راست (یمانی) است، و در بیشتر مواقع وصی و جانشین بعد از اوست و موضوع بحث ما همان وزیر و یمانی رهبر جهانی برای دولت عدل الهی است و آن به خاطر وجود بیشتر از یک یمانی در روایات و تداخل روایات در این شخصیت و غیره از شخصیت هایی که آمدن آنها قبل از امام (ع) است. در هر دعوتی شخصی که همیشه و یا در بعضی مواقع در انجام و ظایف اداری و نظامی باید براو اعتماد کرده و مانند دست راست بوده لازم است تا اینکه رهبری برای لشکرش باشد و یا وزیر و وصی او و در بعضی اوقات با توجه به یاران دعوات الهی شخص حامل این صفات یک نفر بوده و با این مقدمه این چند مثال را مطالعه کنید: یمانی موسی (ع) هارون (ع) است و او تمهید کننده و وصی و خلیفه و وزیر موسی (ع) است (وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ)([288]) (و موسى هنگام رفتن به كوه طور به برادرش هارون گفت در ميان قوم من جانشينم باش و كار آنان را اصلاح كن و راه فسادگران را پيروى مكن)، (وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا)([289]) (و به رحمت‏خويش برادرش هارون پيامبر را به او بخشيديم)،(وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي)([290]) (و در حقيقت هارون قبلا به آنان گفته بود اى قوم من شما به وسيله اين گوساله مورد آزمايش قرار گرفته‏ايد و پروردگار شما خداى رحمان است پس مرا پيروى كنيد و فرمان مرا پذيرا باشيد). در غیاب موسی (ع) هارون (ع) حجت واجب الطاعه بود و آنها را به عبادتی که ا طاعت خدا بوده دعوت نمود پس هر کس که از او پیروی نمود نجات یافته و هر کس که در فتنه گوساله افتاده و از او سرپیچی کرده گرفتار شد (وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا)([291]) (و به يقين ما به موسى كتاب آسمانى عطا كرديم و برادرش هارون را همراه او دستيار و وزیر گردانيديم)،(وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي)([292]) (و براى من وزیری از كسانم قرار ده* هارون برادرم را* پشتم را به او استوار كن). خداوند متعال بر موسی (ع) منت نهاده و جانشینش را از خانواده اش قرار داد و او هارون (ع) است و در حالی که هارون (ع) قبل از موسی (ع) از دنیا رفت و اگر موسی در زمان ما بوده بعضی از اولیاء شیطان با قول چگونه خداوند وصی و وزیر و جانشین را برای پیامبری تعین کرده سپس قبل از او از دنیا برود و آیا آمدن وصی نباید بعد از پیامبربوده بر او اعتراض می کردند. خواننده محترم از خود سوال کن که آیا با آنها اعتراض می کردی و یا خیر. و امروزه اولیاء شیطان به آمدن سید احمد حسن وصی ورسول امام مهدی (ع) قبل از امام (ع) وعلت حکومت ایشان بعد از امام مهدی (ع) اعتراض می کنند. در جواب می گویم که هارون سال های عدیده ای قبل ازحضرت موسی آمده و برای او در مصر تمهید نمود و هر کس مطالب بیشتری در این خصوص بخواهد به کتاب داستان های پیامبران\(قصص الانبیاء) مراجعه کند. امیر المومنین (ع) فرمودند (... آیا می دانید که هنگامی که در سمت راست (يمين) رسول خدا صلی الله علیه واله می جنگیدم حضرت / می فرمود ند (جایگاه شما نسبت به من به منزله هارون از موسی است تنها با این تفاوت که بعد از من پیامبری وجود ندارد؟ فرمودند: خداوندا بله مطیع هستیم)([293]). و از رسول خدا / (حبیبم جبرائیل در زمان ولادت علی پایین آمده و به من گفتند: ای حبیب خدا. خداوند بر شما سلام فرستاده و به مناسبت ولادت برادرت علی برای شما تهنیت وتبریک گفته و می فرمایند: این زمان ظهور پیامبری شما و اعلام وحی و کشف رسالت شماست و شما را با برادرت و وزیر و پسر عمو و جانشینت و پشتوانه محکم تائید کرده و ذکر شما را به واسطه او متعالی کردم پس بلا فاصله بلند شدم فاطمه بنت اسد مادر علی را یافتم و در حالی که زمان زایمانش در میان زنان بود وقوابل (کسانی که زایمان را انجام می دهند) اطراف او بودند، حبیبم جبرائیل گفت بین خود و ایشان پرده ای قرار ده واگر علی را به دنیا آورد او را با آغوش باز بپذیر، آنگاه امر و دستور را انجام دادم سپس به من گفت: ای محمد دست خود را جلو ببر چونکه او صاحب و دست راست (یمانی) شما است، پس دستم را به طرف مادرش دراز کردم تا اینکه به یک باره علی در میان دستان من قرار گرفت...)([294]). یا اینکه علی (ع) یمانی و جانشین و رهبرلشکریان رسول خدا / است. از ابو محمد (ع):... از رسول خدا / در فضایل علی (ع) می فرماید (... جبرائیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپ ایشان و در حالی که جبرائیل بر میکائیل تفاخر می کند که او در طرف راست علی (ع) است چونکه راست برتر از سمت چپ است همانطور که ندیم ملک عظیم در دنیا که پادشاه او را در سمت راست خود قرار می دهد بر ندیم دوم که او را در طرف چپش می نشاند تفاخر می کند، و هر دوی آنها بر اسرافیل که پشت سر اوست و ملک الموت که در خدمت ایشان است افتخار می کنند، چونکه سمت راست وچپ از آنها برتر است، همانند افتخار حاشیه ملک به خاطر نزدیکی به جایگاه آنها در ملکشان است)([295]). ابی الفضل العباس (ع) یمانی امام حسین (ع) و حامل پرچم ایشان بود. و امام مهدی (ع) خلیفه خدا در روی زمین و رهبر لشکریان خدا و او قسمت راست عرش جل و علا است و به واسطه ایشان از قاتلین امام حسین (ع) انتقام می گیرد، و او و پدران معصوم ایشان و فرزندان مهدیین در قسمت راست عرش خدا جل وعلا قرار دارند همانطور که سید ابن طاووس در کتاب مقتل روایت می کند... گفت: هنگامی که امام حسین در روز عاشورا از اسب خود به پایین افتاد فرشتگان گفتند: پروردگارا در حالی که شما درکمینگاه و مرصاد هستید این کار را با حسین انجام می دهند؟ خداوند متعال فرمودند: به قسمت راست عرش (يمين عرش) نگاه کنید. پس نگاه کرده در حالی که قائم در حال نماز بودند به آنها فرمود: من از آنها برای این(امام حسین (ع)) به واسطه این قائم انتقام می گیرم([296]). آنگاه اگر قائم و پیامبران وفرستادگان خدا یمانی خدا و قسمت راست عرش خداهستند چه مانعی وجود دارد که رسول امام مهدی (ع) و مولایی که بیعت را برای ایشان گرفته و ولی امر ایشان (ع) است یمانی امام (ع) باشد... حال می گو یم: مانع اهل خبره هستند که بعضی ها آنها را با این نام می خوانند علمای غیر عامل که در طول تاریخ جایگاه جانشینان خدا را به خاطر نادانی وبه واسطه شمشیر گرفتند، فلذا جز با شمشیرآن راپس نمیدهند و همانطور که در روایت آمده، قائم (ع) آنها را با جام تلخ سیراب خواهد کرد. امیر المومنین (ع) فرمودند: به پدرم قسم که او فرزند بهترین زنان منظور قائم از فرزندانش (ع) است آنها را به سوی ویرانی برده و با جام تلخ (کاس مصبره) سیراب می کند و چیزی را بجز شمشیر به صورت هرج نمی دهد و در آن هنگام فجار قریش آرزو می کنند که هر آنچه از دنیا دارند را بخواهد به او می دهند، دست از آنها بر نخواهیم کشید تا اینکه خداوند راضی گردد)([297]). اگر خود را از عبادت بت های بشری خلاص کرده و با قول خدا و پیامبران و اوصیاء اش عبادت می کردیم، آنگاه در جستجوی یمانی مشکلی نداشته ایم واین امر نیاز به اهل خبره نداشت و از طریق کلام اهل بیت صفات ایشان را می شناختیم، در دو روایت اخیربه عنوان مثال آمده: از حبه العرنی گفت: امیر المومنین به سوی حیره آمده و با دست خود به کوفه و حیره اشاره نموده و فرمودند حیره به کوفه متصل خواهد شد تا اینکه هر ضراع آن با دینارها پول فروخته شود و در حیره مسجدی ساخته خواهد شد که دارای پانصد دروازه است و در آن جانشین قائم عجل الله تعالی فرجه نماز خواهد خواند زیرا که مسجد کوفه برای آنها کوچک خواهد شد و در آن دوازده امام عدل نماز خواهند خواند، گفتم: ای امیر المومنین مسجد کوفه گنجایش آنچه را توصیف می کنید را دارد؟ !! فرمودند: برای ایشان چهار مسجد ساخته خواهد شد که مسجد کوفه کوچکترین آنها ست و در اطراف کوفه از دو جانب برای ایشان دو مسجد ساخته می شود وبا دست خود به بصره و غریین اشاره نمود)([298]). (در کنار گنج شما سه نفر کشته می شوند که همه آنها فرزندان خلیفه هستند سپس برای هیچ کدام از آنها میسر نخواهد شد سپس پرچم های سیاه از جانب مشرق بیرون آمده و با آنها جنگی می کنند که هیچ قومی آن جنگ را نجنگیده است سپس جوانی را یاد کرده و فرمود اگر او را دیده اید با او بیعت کنید زیراکه او خلیفه مهدی است)([299]). جانشین جوان امام مهدی (ع) وصی و یمانی امام (ع) است که حضرت مصطفی / بر بیعت با ایشان اشاره نموده، و با توجه به اینکه طلوع پرچم های این سه نفر و طلوع پرچم های سیاه قبل از امام مهدی (ع) در بسیاری از روایات ثابت شده بلکه پرچم های سیاه از علامات قبل از ایشان هستند (در اینجا از بعضی اتباع وپیروان علماء پا به سن گذاشته خواهشمند است که توجه داشته باشندکه ایشان / به آدم مسن وپیراشاره ننموده بلکه فرموده که بصورت جوانی می آید و در اینجا هر کس که بر مصطفی اعتراض کند همانند آن کسی خواهد بود که گفته آن مرد هزیان می گوید و او عمر ابن خطاب ملعون است و هر کس امروزه بخواهد از اتباع او باشد گفتارش را تکرار و کار وعمل او را انجام دهد.خداوند تعالی فرمودند (وَمَن يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاء قِرِينًا)([300]) ( و هر كس شيطان يار او باشد چه بد همدمى است). و این جانشین جوان ویمانی امام مهدی (ع) و صاحب پرچم های سیاه مشرق که شعار آنها (احمد احمد) و رسول خدا / بر بیعت با آنها حتی اگر به صورت کشیدن خود با دست و پا روی برف تا کید کرده که به یمانی اشاره می کند همانطور که دربحث سابق گفته شد ایشان / بیعت را بجزء برای علی (ع) و فرزندان معصومش طلب نمی کند، و در بحث سابق روایات با سند قوی که تعداد آنها از حد تواتر([301])، گذشته وارد شده که معصومین محمد / و علی (ع) و فاطمه (ع) دوازده امام هستند (یا اینکه با آنها عدد پانزده نفر خواهد شد)اشاره به اول مهدیین دارد. حال پس جانشین مهدی از فرزندان امام مهدی (ع) است، (آنچه در مورد خبر وارد شده از مسیب توضیح می دهد حدیث علی بن ابی حمزه هنگامی که از امام رضا (ع) سوال می کند، گفت: ما از پدرانت دریافتیم که کسی ولی امر امام نمی شود مگر امامی همانند او باشد؟ پس ابو الحسن امام رضا (ع) به او فرمودند: به من بگو که حسین ابن علی امام بوده و یا غیر امام است؟ گفت امام. فرمودند ولی امر او چه کسی بود؟ گفت: علی ابن الحسین. فرمودند پس علی ابن الحسین کجا بود؟ توسط عبید الله بن زیاد زندانی بود. گفت از زندان بیرون آمده در حالی که نمی دانستند ایشان ولی امر پدرش است آنگاه (ابی حمزه بطائنی) رفت)([302]). همانطور که رسول خدا / می فرمایند ( بعد از امام مهدی (ع) دازده مهدی خواهد بود و اگر هنگام وفات ایشان رسید آنرا تحویل فرزندش اول مهدیین که سه اسم دارد اسمی همانند اسم من و اسم پدرم و او عبدالله واحمد و اسم سوم مهدی و او اول مؤمنین است) و از طریق روایت مهدیین متوجه می شویم که خلیفه مهدی همان اول مهدیین فرزندش احمد است. و آنچه معلوم است جانشین امام مهدی (ع) یک نفر بوده همان چیزی که بحث ما را کامل می کند به اینکه یمانی و مهدی اول و خلیفه یا جانشین امام مهدی (ع) یک نفر است آنچه از ابن حماد آمده آنرا تایید می کند. ابن حماد در صفحه 103 روایت کرده ومی گوید(مهدی جز از قریش و خلافت مگر نزد آنها نخواهد بود و حتما باید اصل ونسبی در یمن داشته باشد)و در سند مذکور خود آنرا در صفحه 109 ذکر کرده . و در صفحه 107 آمده (آنگاه با هم جمع شده ونگاه می کنند که با چه کسی بیعت کنند و برای آنها مشخص نمودیم که اگر صدایی را شنیده اند که هیچ انسان و یا جنی آنرا نگفته است: با فلانی بیعت کنید، با اسم او، از این طرف وبا آن طرف نیست، ولی او جانشینش یمانی است)([303]). سپس سفیانی لعنت شده از فرزندان عتبه بن ابی سفیان از صحرای خشک خروج می کند و اگر سفیانی ظهور کرد مهدی مخفی شده سپس بعد از او خروج می کند)([304]). و این مهدی ذکر شده در این روایت همان مهدی اول (یمانی) است. زیرا که امام مهدی (ع) از سفیانی مخفی نمی شود و سفیانی قبل از ایشان (ع) می آید و از علامات حتمی ظهور امام مهدی (ع) است و کسی که از سفیانی مخفی می شود حتما قبل از او ظاهر شده که از قول ایشان این موضوع واضح است ( پس اگر سفیانی ظهور کرد مهدی مخفی شده)، پس مهدی اول (اول مؤمنین) همانی که قبل از سفیانی آمده و با ظهور سفیانی مخفی می شود و ایشان برای امام (ع) تمهید و یارانش را جمع کرده و بیعت را از مردم می گیرد. و ظهور یعنی ظهور امر و خروج یعنی خارج شدن برای جنگ است. و در اول امر به سبب عدم وجود یاری کننده، و کم بودن عده بیعت کننده گان مخفی می شود و این نحوه بر خورد مردم با آل محمد (ع) و با یاران دعوت های الهی در طول تاریخ است.

-اصحاب یمانی در قران

آیات قرانی که مخصوص اولیاء خدا وارد شده وآنها را ستایش و بشارت ثواب بسیار و تقسیم درجات نموده که خداوند تعالی فرمودند (إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ) (آن واقعه چون وقوع يابد)، یا واقعه سوم همانطور که در بیان سید احمد حسن یمانی موعود در مورد قول تعالی فرمودند (انها لاحدی الکبر) (که آن یکی از وقایع بزرگ است) یا قیامت صغری است و وقایع بزرگ الهی سه تا هستند: (قیامت صغری و رجعت و قیامت کبری) و واقعه سوم همانطور که واضح است قیامت کبری است. تا اینکه تعالی فرمودند (وَكُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً * فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ *وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ * وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ * فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ* ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ * وَقَلِيلٌ مِّنَ الْآخِرِينَ)([305]) (و شما سه دسته بوديد * ياران دست راست (يمين) كدامند ياران دست راست * و ياران چپ كدامند ياران چپ * و سبقت ‏گيرندگان مقدمند * آنانند همان مقربان خدا * در باغستانهاى پر نعمت * گروهى از پيشينيان * و اندكى از متاخران). از امام صادق (ع) (روز های خدا سه تا هستند: روزی که قائم علیه السلام قیام می کند، و روز رجعت و روز قیامت)([306])([307]). و هنگامی که سوره واقعه را مطالعه می کنیم صحبت آنرا در مورد درجات قیامت می یابیم و مردم را به سه قسمت تقسیم می کند، گروه دوم اصحاب بهشت یمانی و گروه سوم اصحاب جهنم هستند، و اما گروه اول سابقون یا مقربون هستند که بیشتر آنها از پیشینیان وتعداد اندکی از آخرین یا اینکه آنها در آخر الزمان تعداد اندکی هستند، آنگاه اصحاب میمنه در سوره واقعه در درجه دوم هستند، و اما اصحاب یمین در سوره مدثر غیر آنچه که در سوره واقعه هستند خداوند هر نفسی به آنچه انجام داده مرهون کرده ولی آنها را مستثنی نموده است (كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ * إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ)([308])(هر كسى در گرو دستاورد خويش است * بجز ياران دست راست)، و به هیچ گناهی مرهون نبوده وآنها در درجه اول هستند، و یا اینکه آنها همان مقربون در سوره واقعه وخاصه یاران حجتها از آل محمد (یمین عرش خدا) و خاصه اصحاب دوازده امام و دوازده مهدی و اصحاب یمانی لشکر غضب 313 نفر که در روز قیامت محشور شده و در روایات آمده که مردم درمورد آنها می گویند این امت همه پیامبر هستند. از ابا عبدالله (ع) می فرمایند: (برای صاحب این امر یارانی محفوظ نگهداشته شده هستند که اگر همه مردم بروند خداوند یارانش را برای او می آورد و آنها همان کسانی هستند که خداوند عز وجل در مورد آنها فرموده است (فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ) (و اگر اينان یا مشركان بدان كفر ورزند بى‏گمان گروهى ديگر را بر آن بگماريم كه بدان كافر نباشند) همان کسانی که خداوند در مورد آنها فرمودند (فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ) (به زودى خدا گروهى ديگر را مى‏آورد كه آنان را دوست مى‏دارد و آنان نيز او را دوست دارند که اينان با مؤمنان فروتن و بر كافران سرفرازند)([309]). در تفسیر اهل بیت (ع) آمده ازعمرو بن بشر از جابر از امام ابی جعفر (ع) در قوله عز وجل: (ذرنی و من خلقت وحیدا) (من وانكه را تنها افريده ي رهايمان كن ) فرمودند: در این آیه منظور ایشان ابلیس ملعون است که او را بدون پدر و مادر خلق نمود، و قول ایشان(و جعلت له مالا ممدودا)(و مالی متمادی برای او قرار داده ام)منظور ایشان این دولت تا روز وقت معلوم روزی که قائم قیام کند (و بنین شهودا) و قول ایشان (کلا انه کان لآیاتنا عنیدا) می فرمایند: معاندی برای ائمه که بر خلاف راه آنها دعوت می کند و مردم را از آنها گمراه می کند، و آن آیات خداوند است، و قول ایشان (سأرهقه صعودا) ابو عبدالله (ع) فرمودند: صعود بر کوهی از آتش ودود و بی شعله در جهنم و حمل مرد مکار که با کراهت بالای آن می رود، آنگاه اگر با دستان خود بر کوه بکوبد ذوب شده تا اینکه به زانو هایش ملحق شده و اگر آنها را بالا ببرد به حالت اول بر می گردد، وتا زمانی که خدا بخواهد به همین حالت ادامه می یابد، و قول تعالی(إنه فکر و قدر * فقتل کیف قدر) و همین طور قول تعالی (إن هذا إلا قول البشر) فرمودند یعنی تدبیرو نگاه و طرز فکر و استکبارش در نفس خود است، و ادعای حق برای نفس خود بدون در نظر گرفتن اهل آن است، سپس خداوند متعال فرمودند: (ساصلیه سقر) و همین طور قول تعالی (لواحة للبشر) فرمود: اهل شرق و اهل غرب آنرا در سقر (جهنم) خواهند دید و اهل مشرق واهل مغرب برای بر ملا شدن حقیقت او را خواهند دید، و معنی همه این آیات در مورد حبتر (مرد شیاد وحیله گر) است. فرمود: قول ایشان: (علیها تسعة عشر) یا نوزده نفری که از مردم شرق وغرب هستند. و قول ایشان: (و ما جعلنا أصحاب النار إلا ملائکه) فرمود: آتش خود قائم (ع) است که نور وخروجش همه شرق وغرب را روشن خواهد نمود، وملائکه مالکین علم آل محمد صلوات خدا بر آنها باد ...، سپس خداوند متعال فرمودند (بل یرید کل امریء منهم أن یؤتی صحفا منشره) فرمود: هر کدام از مردان مخالف می خواهد کتابی از آسمان بر او نازل گردد، سپس تعالی فرمودند: (کلا بل لایخافون الآخرة * از اخرت هراسي ندارند) و آن دولت قائم (ع) است، و بعد از اینکه آنها را با تذکره یعنی ولایت آشنا نمود تعالی فرمودند: (کلا إ نها تذکرة * فمن شاء ذکره *و ما یذکرون إلا أن یشاء الله هو أهل التقوی و اهل المغفرة) فرمود: تقوی پیامبر صلی الله علیه و اله و مغفرت امیرالمومنین (ع) است)([310]). و به خاطر اینکه آنها از مقربین هستند و اما کسانی که غیر از مقربینند در برابر گناهان خود مسئؤل هستند (فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ* وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ)([311]) (پس هر كه هم وزن ذره‏اى نيكى كند نتيجه آن را خواهد ديد * هر كه هم وزن ذره‏اى بدى كند نتيجه آن را خواهد ديد)، و در سوره مدثر در مورد یکی از وقایع بزرگ قیامت صغری قیام قائم در دنیاست و آیات بعدی خود سوره این موضوع را توضیح داده قول تعالی (بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُؤْتَى صُحُفًا مُّنَشَّرَةً * كَلَّا بَل لَا يَخَافُونَ الْآخِرَةَ * كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ * فَمَن شَاء ذَكَرَهُ * وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ)([312]) (بلكه هر كدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانه‏اى از سوى خدا براى او فرستاده شود * چنين نيست كه آنان مى‏گويند بلكه آنها از آخرت نمى‏ترسند * چنين نيست كه آنها مى‏گويند آن يك تذكر و يادآورى است * هر كس بخواهد از آن پند مى‏گيرد * و هيچ كس پند نمى‏گيرد مگر اينكه خدا بخواهد او اهل تقوا و اهل آمرزش است). چگونه ممکن است که در قیامت کبری هر کدام نامه ای جدا گانه بخواهند مگر اینکه در دنیا با آن استدلال کنند و گر نه برای آنها چه سودی دارد در صورتی که امر آنها در جهنم به پایان رسیده است و چگونه امکان دارد که در آخرت بوده و از آن نمی ترسند و قوله تعالی چنين نيست كه آنها مى‏گويند آن يك تذكر و يادآورى است، واگر در قیامت کبری بوده چه فایده ای در تذکر ویاد آوری است ولی همان طور که سید احمد حسن فرمود آن در زمان قیام قائم (ع) وجدل آنها با ایشان و در خواست نامه های جداگانه و دلایل ظاهر از ایشان و هر کدام دلیلی بر مزاج خاص خود می خواهند و تذکر ویادآوری برای کسی که به آن گوش داده و پند بگیرد، و قوله تعالی ( لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ * لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ * عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ)([313]) ( نه باقى مى‏گذارد و نه رها مى‏كند * پوستها را سياه مى‏گرداند * و بر آن دوزخ نوزده نگهبان است)، و هر کسی که در مورد نوزده سؤال دارد به بیانات صادره از سید احمد حسن در 1/ شوال/ 1424 هـ ق (النداءات) مراجعه نماید. و قوله تعالی در (و ما اصحاب آتش را جز فرشتگان نگردانيديم) فرمود: آتش یعنی قائم (ع) که روشنایی او در خروجش برای اهل مشرق و مغرب معلوم است و(ملائکه) مالکان علم محمد وآل محمد / هستند)([314]). سپس خداوند متعال فرمودند ( وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ)([315]) (و ما اصحاب آتش را جز فرشتگان نگردانيديم و عده آنها را جز آزمايشى براى كسانى كه كافر شده‏اند قرار نداديم تا آنان كه اهل كتابند يقين به هم رسانند و ايمان كسانى كه ايمان آورده‏اند افزون گردد و آنان كه كتاب به ايشان داده شده و نيز مؤمنان به شك نيفتند و تا كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و كافران بگويند خدا از اين وصف‏كردن چه چيزى را اراده كرده است اين گونه خدا هر كه را بخواهد بيراه مى‏گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى كند و عده سپاهيان پروردگارت را جز او نمى‏داند و اين آيات جز یاد آوری براى بشر نيست)، و در قول تعالی وارد شده ( فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ)([316]) (ولى نخواست از گردنه عاقبت‏نگرى بالا رود * و تو چه دانى كه آن گردنه سخت چيست). از ابان ابن تغلب از ابی عبدالله (ع) (به ایشان گفتم فدایت شوم معنی قوله تعالی چیست؟ (فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ) فرمودند هر کس که خدا او را با ولایت ما صاحب کرم نموده و کار او از عقاب گذشت و ما آن عقبه هستیم که هر کس که به آن متمسک شده نجات پیدا کرد,سپس امام (ع) مدتی ساکت شده و فرمودند آیا با تو صحبتی بکنم که از دنیا و مال ومنال آن برایت بهتر است گفتم فدایت شوم بله فرمودند - قوله (فَكُّ رَقَبَةٍ) (بنده ای را آزاد کردن)- سپس فرمودند به غیر از شما ویارانت همه مردم بندگان آتش هستند چونکه خداوند گردن های شما را با ولایت ما اهل بیت آزاد نمود)([317]). در همه زمان ها اتباع خلیفه خدا در زمین به این عقبه متمسک شده و گرفتار آن نمی شوند، و در حال حاضر امام مهدی ومهدیین عقبه ما هستند پس از این عقبه برحذر باشیم و اما ما به واسطه مابقی ائمه (ع) مورد امتحان نیستیم - منظور من از کلمه ما محبین اهل بیت (ع) است - همه ما به امامت آنها اقرار کرده و آنچه از آنها (ع) باقی مانده است امام مهدی (ع) و مهدیین (ع) بعد از ایشان هستند، پس باید مواظب و برحذرباشیم که در انتظار و معرفت حجت خدا بر خلق شکست نخوریم. و اما خداوند متعال کسانی را که به این عقبه متمسک شده در آیاتش این چنین توصیف نمودند (ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ * أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ * وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ * عَلَيْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ)([318]) (علاوه بر اين از زمره كسانى باشد كه گرويده و يكديگر را به شكيبايى و مهربانى سفارش كرده‏اند * اينانند خجستگان * و كسانى كه به انكار نشانه‏هاى ما پرداخته‏اند آنانند ناخجستگان شوم * بر آنان آتشى سرپوشيده احاطه دارد)(فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ * فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ * وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ أَصْحَابِ الْيَمِينِ *فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ)([319]) (و اما اگر او از مقربان باشد * در آسايش و راحت و بهشت پر نعمت خواهد بود * و اما اگر از ياران راست باشد * پس از ياران راست بر تو سلام باد). از ابی بصیر از ابی عبدالله (ع) در معنی قوله عز وجل (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا) (خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند وعده داده است كه حتما آنان را در اين سرزمين جانشين خود قرار دهد همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين خود قرار داد و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند تا مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند فرمودند در مورد قائم و یارانش نازل شده است)([320]). و از ابی عبدالله (ع) در قوله تعالی: (وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ) (و اگر عذاب را تا چندگاهى از آنان به خاطر امت معدود به تاخير افكنيم)فرمودند عذاب یعنی خروج قائم و امت معدود عدد اهل بدر ویارانشان است)([321]). از ابی بصیر از ابی عبدالله (ع) در مورد قوله تعالی: (فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعًا)([322]) (پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد هر كجا كه باشيد خداوند همگى شما را به سوى خود باز مى‏آورد)فرمودند در مورد قائم ویارانش آمده که بدون موعد مقرر کنار هم جمع می شوند)([323]). از ابی بصیر از ابی عبدالله (ع) در مورد قوله خداوند عز وجل (أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ) به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده رخصت جهاد داده شده است چرا كه مورد ظلم قرار گرفته‏اند و البته خدا بر پيروزى آنان سخت تواناست) فرمودند که در مورد قائم ویارانش آمده است)([324]). رکن شدید: در قران کریم در سوره هود ذکر دیگری برای اصحاب قائم آمده، هنگامی که قوم لوط پیامبر (ع) قصد خود را برای تعدی به ملائکه کرده بودند در آن لحظات آرزوی جایگاه قائم از آل محمد و یارانش را می کرد زیرا خداوند سبحان وتعالی پیامبران را از بعضی ازامور غیبی ایشان (ع) مطلع کرده بود (عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا)([325]) (داناى نهان است و كسى را بر غيب خود آگاه نمى‏كند * جز فرستاده ای را كه از او خشنود باشد كه در اين صورت براى او از پيش رو و از پشت‏سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت)و هر آنچه لوط (ع) در آن لحظات آرزو نموده قول خداوند تعالی در مورد ( قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ) (لوط گفت كاش به واسطه شما قدرتى داشتم يا به تكيه‏گاهى استوار (رکن شدید) پناه مى‏جستم). ابو عبدالله (ع) در مورد قول لوط (ع) فرمودند: (قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ)- فرمود آرزوی داشتن قدرت قائم (ع) و قدرت یارانش را نمود زیرا که به هر مردی از آنها قدرت چهل مرد داده می شود و همین طور قلب هایشان از فولاد شدید تر و اگر با کوه های فولاد جنگ کرده آنرا تکه پاره می کنند شمشیر های خود را در قلاف نگذاشته تا اینکه خداوند راضی شود([326]). آنگاه قدرتی که لوط آرزوی آنرا نموده قائم (ع) و رکن شدید یارانش بودند. حال اگر ناصبی بر قول امام صادق (ع) اعتراض کرده و بگوید که رکن فرد واصحاب قائم مجموعه هستند و شاید از نصابان عصر جدیدی که امور را با عقل های ناقص خود و با اقتداء به شیادان قدیم تاریخ مورد مقایسه قرار می دهند. حال می گویم: یاران قائم مجموعه ای معروف بوده و به واسطه رهبر فرد خود رکن شدید امام مهدی (ع) جمع خواهند شد. همانطور که امام زین العابدین آنرا در دعای عرفه ذکر می کند (... و او را به واسطه رکن شدید پیروز گردان...) ركن يمانى: همانطور که در قران کریم امام مهدي (ع) بعنوان رکن ذکر شده (آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ) لازم است که ارکان دیگری وجود داشته باشد و در روایات سابق در مورد ارکان چهارگانه کعبه در حج آمده که رکن یمانی شدید ترین ذکر را داشته و آن رکن فرشته ای است که عهد ومیثاق (بیعت) را می گیرد، و ایشان رکن آل محمد (ع) ودرب آنها به سوی بهشت, ودروازه مقربین اصحاب یمین است, و همانطور که در روایت امام صادق (ع) آمده نهری است که اعمال بندگان در آن انداخته می شود([327]). امام صادق (ع) فرمودند (رکن یمانی دَروازه ماست که از آن وارد بهشت می شوند، و در آن نهری از بهشت است که اعمال بندگان در آن انداخته می شود). نهر اصحاب طالوت: از ابی عبد الله (ع) فرمودند (اصحاب طالوت به واسطه نهری مورد امتحان واقع شده که خداوند متعال فرمودند: (مبتلیکم بنهر) و همین طور اصحاب قائم با چیزی همانند ان مورد امتحان قرار می گیرند)([328]). یمانی همان نهری است که اصحابش به واسطه آن مورد امتحان قرار می گیرند, و همانطور که در حدیث آمده نهری است که اعمال بندگان در آن انداخته می شود؛ و یا هر کسی که از این نهر عبور کند عملش مورد محاسبه قرار نگرفته ویا در امتحان عقبه؛ پیروز شده و او به هیچ گناهی مرهون نیست همانطور که در موضوع گذشته آمد (كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ * إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ)([329]) (هر كسى در گرو دستاورد خويش است * بجز ياران (يمين) دست راست) و در هنگام مرور داستان طالوت ذکر یاران قائم آمده است (فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ )([330])(و چون طالوت با لشكريان خود بيرون آمد گفت ‏خداوند شما را به وسيله رودخانه‏اى خواهد آزمود پس هر كس از آن بنوشد از پيروان من نيست و هر كس از آن نخورد قطعا او از پيروان من است, مگر كسى كه با دستش جرعه ای ازآن برگيرد پس همگى جز اندكى از آنها از آن نوشيدند و هنگامى كه طالوت با كسانى كه همراه وى ايمان آورده بودند از آن نهر گذشتند گفتند امروز ما را ياراى مقابله با جالوت و سپاهيانش نيست كسانى كه به ديدار خداوند يقين داشتند گفتند بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسيار به اذن خدا پيروز شدند و خداوند با شكيبايان است).

-حديث كساء يمانى

: اهل بیت (ع) در روایاتی خود به تاکید بر مستحب بودن قرائت حدیث کساء یمانی اشاره کرده اند، وفضایل غیر قابل شمارش و بسیار زیاد براي ان ذكر كرده اند باوجود ادعيه دگر وارده از آنها (ع) , در ظاهر امر حدیث کساء یمانی تنها یک روایت همانند مابقی روایات که فضایل و حق محمد وآل محمد را ذکر می کند، پس راز تاکید بر این حدیث چه بوده و ارتباط این حدیث با یمانی آل محمد (ع) در آخر زمان چیست؟. کساء یمانی وجه ظاهر سر وجود است, وانها محمد / و اهل بیتش (ع) به اضافه وحی خدا که در حال تبلیغ رسالات آسمان بوده در زیر کساء بودند، آنگاه کساء یمانی ظاهر این امر باطن و شامل وجامع بود، خداوند تعالی فرمود (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا)([331]) (اوست كسى كه فرستاده خود را به قصد هدايت با آيين درست روانه ساخت تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند و گواه‏ بودن خدا كفايت مى‏كند). ودین خدا تنها در زمان قائم (ع) بر همه دینها ظاهر می شود. و ابتدای امر قائم با اول مؤمنین یمانی([332])، و وزیر و وصی و جانشین و اولین یاران و پدر مهدیین بعد از ایشان ظاهر می شود و یمانی اول وآخر امر امام (ع) خواهد بود،... و کساء یمانی خود ایشان خواهد بود که باطن سر الإلهی است و بعد از اینکه متوجه شویم که کعبه و قبله خود اهل بیت و آنها صاحب بهترین و دوست داشتنی ترین اسماء نزد خداوند متعال بوده این قضیه چیز عجیبی نخواهد بود. آیا تأیید خدا و رسول ایشان سر تاکید نیست، تا اینکه به واسطه ایشان امر خدا ظاهر گردد. از ابو عبد الله (ع) (... و ما کعبه و قبله خدا هستیم)([333]). شیخ ابو جعفر طوسی رحمه الله با استناد به فضل بن شاذان از داود بن کثیر گفت: به ابی عبدالله (ع) گفتم: در کتاب خداوند عز و جل شما نماز و زکات وحج هستید؟ فرمودند: ای داود در کتاب خداوند عز و جل ما نماز، و ما زکات وما روزه وما حج و ما ماه حرام و ما شهر حرام و کعبه خدا و ما قبله خدا ووجه الله هستیم خداوند متعال فرمودند: (فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ) (پس به هر سو رو كنيد آنجا روى به خدا آورده اید) و ما آیات و بینات هستیم...، پس ما را در کتابهایش نام نهاده و نزد خود بر اسماء ما بهترین و دوست داشتنی ترین لقب ها را نهاد و دشمنان و مخالفان ما در کتابش را با بد ترین اسماء والقاب وامثال نزد خود وبندگان با تقوی خود نهاده است)([334]). از علی ابن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر از ابن اذینه از فضیل از امام ابی جعفر (ع) گفت به سمت مردمی که در حال طواف دور کعبه بوده اشاره نموده و فرمود: (در جاهلیت به این صورت طواف می کردند, و به آنها امر شده که دور آن طواف کرده و ولايتشان را به ما اداء کنند, پس می دانند که ما ولایت و مودت آنها هستیم آنگاه یاری رساندن به ما را عرضه می کنند سپس این آیه را قرائت فرمودند (فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ)([335]) (پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده)([336]). هر خلیفه در زمان خود کعبه خدا در خلق و در روی زمین را نمایش می دهد, زیراکه ایشان قبله مردم وتوجه همه مردم به سوی اوست و هر کس که روی خود را از ایشان بر گرداند همانند اینکه صورت خود را از کعبه برگردانده و کعبه ای غیر از آن را اتخاذ نموده و یا اینکه بعبارتی دیگربه آن کفر ورزیده است که امام باقر (ع) در ذکر یمانی (ع) فرموده برهیچ مسلمانی جایز نیست که از او روی برگرداند – و یا روی خود را از او برگرداند – پس هر کس که این کار را انجام دهد از اهل آتش خواهد بود، و اگر روی برگردانده از او پیش خدا عهد و میثاق داشت و در آن حصن بوده (حصن ولایت)([337]) از اهل آتش به حساب نمی آمد آنگاه مثل یمانی اهل بیت (ع) همانند حجر یمانی در کعبه شریفه (حجرالاسود) است بلکه آن همان یمانی بوده و امام مهدی (ع) به عنوان کعبه در میان مردم و یمانی عهد وبیعت را برای خلیفه خدا در روی زمین می گیرد. (مولایی که مسئولیت بیعت گرفتن است که درروایت بحث قبل آمده است). از بکیر ابن اعین گفت: از ابی عبدالله (ع) پرسیدم که به چه علتی خداوند حجر را در این رکن نهاده اند، و آن را در جای دیگر قرار نداد؟ فرمودند: خداوند تعالی حجر الاسود را قرار داده، و آن جوهره ای است که برای آدم از بهشت بیرون آمده پس در آن رکن برای میثاق و عهد قرار داده شد، و زمانی که خداوند از صلب بنی آدم ذریه ونسل آنها را گرفت در همان مکان میثاق را از آنها گرفته است، و از آن مکان برای انها ظاهر شد، و در آن مکان پرنده ای بر قائم فرود آمده و این پرنده اولین کسی خواهد بود که با او بیعت می کند، و به خدا قسم که او جبرئیل (ع) است و در آن مکان قائم پشت خود قرار داده و تکیه می کند، و او حجت و دلیل بر قائم است، و او بر کسانی که با آن مکان و فادار بوده شاهد خواهد بود و بر کسی که به او ادای عهد و میثاق خداوند که آنرا از بندگانش گرفته بود داده شهادت می دهد)([338]). از ابی مفضل رضی الله عنه محمد بن عبد المطلب شیبانی به استنادش به ابی سعید خدری گفت که - عمر بن خطاب همراه وزیران خود به حج رفت و پس از اینکه طواف شروع شد کنار حجر الاسود رفته وآنرا گرفت و بوسیده وگفت تو را می بوسم و در حالی که می دانم که تو فقط یک سنگ بوده و فایده و ضرری نداری ولی رسول خدا صلی الله علیه واله پا برهنه پیش تو می آمد و اگر رسول خدا تو را نمی بوسید من هم شما را نمی بوسیدم؛ گفت در آن حال علی ابن ابی طالب (ع) در میان کسانی که حج را بر پا می داشتند بود و فرمود: بله به خدا قسم که او هم ضرر و هم منفعت دارد, عمر گفت ای ابا الحسن با چه استنادی اینگونه گفتی فرمود به استناد کتاب خداوند متعال گفت شهادت می دهم که تو در کتاب خدا صاحب علم هستی و حالا این در کجای کتاب خدا نوشته شده است فرمود خداوند عزو جل نازل فرمودند (وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى)([339]) (هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم گفتند بله گواهی می دهیم) و حال شما را با خبر می کنم که خداوند متعال پس از اینکه آدم (ع) را آفرید بر پشت او مسح نموده و ذریه اش را از صلبش به صورت روحی در عالم ذر خارج نموده وآنها را ملزم به عقل نمود و درباره ربوبیت خود از آنها اقرار گرفته به اینکه آنها بندگان هستند پس به پروردگاری او اقرار نموده و بر خود به بندگی شهادت داده و در حالی که خداوند عز و جل می داند که آنها در این مورد در درجات مختلفی قرار دارند آنگاه اسامی بندگان خود را روی پوستی نوشت و زمانی برای این حجر چشمان و زبان و لب هاي بود پس به او گفت دهانت را باز کن پس دهانش را باز نمود آنگاه آن پوست را بلعید و به او گفت که بر هر کسی که با تو وفا کرده در روز قیامت شهادت بده([340]) و هنگامی که آدم پایین آمد حجر را با خود پایین آورده و آن را در جای خود همانند همین رکن قرار داد... و آن از سنگ های بهشتی که هنگامیکه نازل شد رنگی سفید ودُر مانند وخالص از یاقوت و روشنایی آن بوده که به واسطه دستان کفار و اهل شرک که آنرا لمس می کردند سیاه شده پس عمر گفت ای ابا الحسن (ع) در امتی که تو در آن نیستی من زنده نمی ماندم([341]). آیا از خود سوال کرده اید که این چه سنگی است که دارای چشمان ولب و زبان است، آیا او سنگی همانند سایر سنگ ها ست، و یا اشاره به شخصی خیلی عظیم تر از آنچه تصور می کنید، به شخصی که برای هر کسی از اول خلق تا آخر خلق نزد خداوند عهدی داشته شهادت می دهد (إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ )([342]) (آرى ماييم كه مردگان را زنده مى‏سازيم و آنچه را از پيش فرستاده‏اند با آثار و اعمالشان درج مى‏كنيم و هر چيزى را در كارنامه‏اى روشن برشمرده‏ايم). و بعد از اینکه مشخص شد که یمانی صاحب عهد و میثاق است مرور بر روایتی که بر ظهور مکلم موسی تاکید کرده لازم است و آیات قرانی مخصوص بحث طور را همانند بحث های قبل می آوریم: از خطبه ای برای امیر المومنین که در آن علامات ظهور را یاد می کند (... عهد وپیمان برای دو ابرمرد کرد بسته می شود، و اعراب بر کشور های ارمن واسقلاب غلبه کرده، و در قسطنطنیه آسمان در مورد... سینان خبر داد، پس منتظر ظهور مکلم موسی از درخت بر طور باشید، که این موضوع به صورت علنی ظاهر شده، و تماشاگری قابل توصیف است...)([343]). حافظ رجب برسی در کتاب مشارق انوار الیقین خود در مورد آنچه که به مکلم موسی از درخت اختصاص دارد توضیح داده که متن آن در پایین آمده است: و اما قوله تعالی (فلما تجلی ربه للجبل جعله دکا) (پس از اینکه پروردگارش به کوه تجلی نمود آنرا ویران ساخت)، و تجلی (ظهور) شاید از طریق یک شکل و یا جسم باشد، و پروردگار معبود جسم نیست، آنگاه هدف تجلی نور پروردگارش است و نور اول نور محمد وعلی که از همه جهات متجلی است، و خداوند یکتا وحق متجلی و پیش آمد همه جهات است، آنگاه با نور صفاتش در اشیاء تجلی یافته و با جلال ذاتش پیش آمد جهات تجلی است، و در قوله تعالی اشاره به: من مکلم موسی از در خت هستم: که ای موسی آن نور من هستم)([344]). در صورتی که خداوند جل و علا مکلم موسی بود، چگونه امکان دارد که او به صورت علنی ظاهر شده و تماشاگری قابل توصیف است. از ابی جعفر (ع) فرمودند: زمانی که خداوند با موسی نجوی نموده به او فرمودند (... هنگامی که موسی گفت شما ابو الحکماء هستی)([345])، آیاخداوند متعال برای کسی پدری بوده که ابو الحکماء باشد، و این حکماء چه کسانی هستند، و پدرشان چه کسی است، مکلم موسی از درخت بر طور چه کسی است، و این تماشاگر قابل توصیف جسمی مادی ملموس خواهد بود. و در اینجا نیاز است که به آیات قرانی که طور و به خصوص طور ایمن (مخصوصا) را ذکر کرده مروری داشته وارتباط آنها با عهد و میثاق را بر رسی کنیم باتوجه به اینکه عبارت ایمن اشاره ای به یمانی داشته و بیعت و میثاق قبل از اینکه در زمین بوده در آسمان ها به صورت امانتی به او سپرده شده است: ( وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)([346]) (و چون از شما پيمان محكم گرفتيم و كوه طور را بر فراز شما افراشتيم و فرموديم آنچه را به شما داده‏ايم به جد و جهد بگيريد و آنچه را در آن است به خاطر داشته باشيد باشد كه به تقوا گراييد). (وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِن كُنتُمْ مُّؤْمِنِينَ)([347]) ( و آنگاه كه از شما پيمان محكم گرفتيم و كوه طور را بر فراز شما برافراشتيم و گفتيم آنچه را به شما داده‏ايم به جد و جهد بگيريد و به دستورهاى آن گوش فرا دهيد گفتند شنيديم و نافرمانى كرديم و بر اثر كفرشان مهر گوساله در دلشان سرشته شد بگو اگر مؤمنيد بدانيد كه ايمانتان شما را به بد چيزى وامى‏دارد). (وَرَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثَاقِهِمْ وَقُلْنَا لَهُمُ ادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَقُلْنَا لَهُمْ لاَ تَعْدُواْ فِي السَّبْتِ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَاقًا غَلِيظًا)([348]) ( و كوه طور را به يادبود پيمان با آنان بالاى سرشان افراشته داشتيم و به آنان گفتيم سجده‏كنان از در درآييد و نيز به آنان گفتيم در روز شنبه تجاوز مكنيد و از ايشان پيمانى استوار گرفتيم). (وَنَادَيْنَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا)([349]). (و از جانب راست طور او را ندا داديم و در حالى كه با وى راز گفتيم او را به خود نزديك ساختيم). ( يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنجَيْنَاكُم مِّنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى)([350]). ( اى فرزندان اسرائيل در حقيقت ما شما را از دست دشمنتان رهانيديم و در جانب راست طور با شما وعده نهاديم و بر شما ترنجبين و بلدرچين فرو فرستاديم). (فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ * فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ)([351]). (و چون موسى آن مدت را به پايان رسانيد و اهل و خانواده را همراه برد آتشى را از دور در كنار طور مشاهده كرد به خانواده خود گفت اينجا بمانيد كه من آتشى از دور ديدم شايد خبرى از آن يا شعله‏اى آتش برايتان بياورم باشد كه خود را گرم كنيد * پس چون به آن آتش رسيد از جانب راست وادى در آن جايگاه مبارك از آن درخت ندا آمد كه اى موسى منم من خداوند پروردگار جهانيان). (وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ)([352]) (و آندم كه موسى را ندا درداديم تو در جانب طور نبودى ولى اين اطلاع تو رحمتى است از پروردگار تو تا قومى را كه هيچ هشداردهنده‏اى پيش از تو برايشان نيامده است بيم دهى باشد كه آنان پندپذيرند). (وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِن طُورِ سَيْنَاء تَنبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِّلْآكِلِينَ)([353]) (و از طور سينا درختى برمى‏آيد كه روغن و نان خوشى براى خورندگان است). (وَالطُّورِ * وَكِتَابٍ مَّسْطُورٍ * فِي رَقٍّ مَّنشُورٍ)([354]) (سوگند به طور * و كتابى نگاشته شده * در طومارى گسترده).

-دعاء نور

: بسم الله الرحمن الرحیم، بسم الله النور، بسم الله نور النور، بسم الله نور علی نور، بسم الله الذی هو مدبر الامور، بسم الله الذی خلق النور من النور، الحمد لله الذی خلق النور من النور، وانزل النور علی الطور فی کتاب مسطور فی رق منشور،...) (به نام خداوند بخشنده مهربان، به نام مبارک خدا که نام عالم است به نام خدا خدا که نور نور عالم است به نام مبارک خدا نور بالای نور عالم است به نام مبارک خدا آن نام که مدبر امور عالم است به نام مبارک خدا آن نام که نور را از نور آفرید و نور را بر طور سینا در کتاب مسطور در صحیفه ای گشوده نازل نمود،...)([355]). نور خداوند پاک ومنزه وتعالی که هیچ ظلمتی در آن وجود ندارد، و ایشان است که نور را از نور آفرید، و خداوند سبحان حجت های خود را به عنوان جانشین خود بر خلق ارسال نمود، ذریه ای که نسلی از نسل دیگر بوده وائمه و مهدیین همان نور از نور حجت ها بر خلق هستند و طور همان طور سیناء یا وادی السلام (نجف) است، و کتاب مسطور همان وصیت رسول خداست که بر حجج بعد از ایشان دلالت می کند و به واسطه آن نور امام دوازدهم از ائمه (ع) و نور اول از مهدیین زمان ظهور مقدس با آن احتجاج می کند، و اولین ظهور دولت عدل الهی در پایتخت جهان نجف اشرف(کوفه) است. در بعضی از روایات آمده است که طور سیناء و وادی مقدس طوی، امروزه همان مرقد مقدس امیر المومنین (نجف الاشرف) است. از ابی جعفر (ع) فرمودند: در وصیت امیر المومنین (ع) آمده است که مرا به پشت كوفه ببرید و اگر پا های شما سنگين شد واز روبروی شما بادی شروع به وزیدن نمود مرا دفن کنید چونکه آن اول طور سیناء است([356]). از ابی عبدالله (ع) فرمودند: الغری قطعه ای از کوهی که خداوند روی آن با موسی صحبت نمود([357]). ابو عبدالله (ع) فرمودند: ای مفضل قطعه های زمین بر هم دیگر شروع به فخر فروشی کردند و کعبه بیت الحرام بر قطعه کربلاء صاحب فخر فروخت، خداوند به آن وحی نمود که ای کعبه بیت الحرام ساکت باش، و بر کربلا تفاخر مکن، زیرا که آن همان قطعه مبارکی است که از جانب آن بر موسی از درخت نداء آمد، و آن همان قسمتی از زمین است که مریم و مسیح به آن پناه بردند و آن همان زمین شریفی است که سر مبارک امام حسین (ع) درآن غسل گردید و در آن مریم بعد از ولادت عیسی (ع) را غسل داده و پاک نمود و آن بهترین قطعه ایست که رسول خدا هنگام غیبتش از آن عروج نمود، وبرای شیعه ما درآن خیر و برکتی خواهد بود تا ظهور قائم (ع)([358]). از امام صادق (ع) فرمودند: (قائم در سرزمین ذی طوی همراه عده اهل بدر سیصد وسیزده مرد ظهور خواهد نمود، تا اینکه پشت خود را به سنگی داده و پرچم پیروزی را به اهتزاز در خواهد آورد)([359]). همانطور که در حدیث آمده قائم در ذی طوی ظهور کرده و پشت خود را به سنگی داده (پس خداوند جزای آنچه که لایق خودت بوده را بدهد توجه کن وتعجب مکن). و شاید آن مرقد یمانی رسول خدا / امیر المومنین (ع) و همان سنگ یمانی است که پشت خود را به آن تکیه می دهد (و سنگ همان صاحب عهد و میثاق است) و خداوند دانا تر است شاید در آنجا اموری باشد که در زمان خود برای ما اشکار خواهد شد و همه این کار ها حفاظتی از جانب خداوند متعال بر مظهر و فخر دعوت های الهی است. و در مخطوطه ابن حماد از محمد بن علی امام باقر (ع) فرمود (پناهنده ای در مکه که خداوند هفتاد هزار نفر را برای او خواهد فرستاد و در پیشگاه آنها مردی از قیس است، حتی اینکه وارد ثنیه([360]) شده و ورود آخرین آنها در حالی که نفر اول آنها بیرون نیامده است. جبرئیل ندا داده: ای بیداء ای بیداء (صحرا)– که مشارق و مغارب آن (زمین) می شنوند – آنها را فرو ببر که هیچ خیری ندارند. و جزء چوپانی در کوه([361]) هیچ کس از به هلاکت رسیدن آنها اطلاع پیدا نمی کند و در حین فرو رفتن آنها را دیده و در مورد آنها خبر می دهد. آنگاه پناهنده ای که از آنها مخفی شده بود شنیده و بیرون خواهد آمد. و برای استفاده بیشتر جواب سید احمد حسن بر سوال اخیر را می خوانیم: سؤال/ آیا علتی برای ولادت امام علی (ع) در کعبه وجود دارد؟ جواب/ کعبه ویا بیت الله الحرام تجلی وظهوری برای بیت معمور که خداوند آنرا برای طواف ملائکه و استغفار آنها بعد از مجادله شان با خداوند سبحان در امر تعیین خلافت آدم (ع) در آسمان قرار داده است و پس از اینکه آدم (ع) از درخت علم محمد وآل محمد و درخت ولایت نافرمانی و تعدی کرد (وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا)([362]) (ولى آن را فراموش كرد و براى او عزمى استوار نیافتیم) ویا برای تحمل ولایت ال محمد (ع) به زمین نازل و به طواف حول کعبه امر شد تا اینکه خداوند از تقصیر او بگذرد. سپس خداوند حج بیت الحرام (کعبه) را مشروع نموده تا اینکه مردم با حجت زمان خود بیعت نموده و ولایت خود را بر او عرضه کنند و به تقصیر خود اعتراف نموده و از تقصیر خود در مقابلش طلب استغفار نمایند همانطور که خداوند بدون توجه به امت های سابق که قبله آنها بیت المقدس بوده به مسلمانان امر نمود که کعبه را برای خود به عنوان قبله اتخاذ نمایند. و در اینجا اموری وجود دارد: - 1 – کعبه ارتباط موثقی با ولایت داشته زیرا حج کعبه را دیداری با حجت، و عرضه کردن ولایت توسط مردم بر او و طلب استغفار از تقصیر در مقابل حق او قرار داد. 2 – کعبه قبله نماز و سجود برای خداوند سبحان وتعالی است و در صورتی که قبل از آن سجود برای آدم (ع) خلیفه خدا بوده بلکه سجود برای نوری که در صلب ایشان بوده و آن نور امیر المومنین علی (ع) است و قبله اولی که ملائکه به سوی آن روی آورده ولایت علی بن ابی طالب (ع) است پس قبله حقیقی کعبه وسنگ ها نیست بلکه قبله همان جوهره حقیقی است که کعبه آنرا بدنیا آورده و آن ولی خدا وحجت تامه ان, علی ابن ابی طالب (ع) است و به همین خاطر حجر الاسود در رکن کعبه نهاده شد زیرا آن کتاب میثاقی است که خداوند آنرا از مردم با ولایت علی بن ابی طالب (ع) گرفت. پس هر کسی که متوجه کعبه گردد با عمل خود به حالت مقهور به ولایت علی بن ابی طالب اعتراف می کند و حتی اگر با قول و قلب خود به آن کافر بوده باشد (وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا)([363]) (و هر كه در آسمانها و زمين است‏ خواه و ناخواه برای خدا سجده می کنند). خواه برای کسانی که به ولایت اعتراف کرده و ناخواه برای کسانی است که به ولایت اعتراف نمی کنند و تعالی فرمودند (أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاء)([364]) (آيا ندانستى كه خداست كه هر كس در آسمانها و هر كس در زمين است و خورشيد و ماه و تمام ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم براى او سجده مى‏كنند و بسيارى‏اند كه عذاب بر آنان واجب شده است و هر كه را خدا خوار كند او را گرامى دارنده‏اى نيست چرا كه خدا هر چه بخواهد انجام مى‏دهد) پس کسانی که سجده کرده و گرفتار عذاب می شوند همان کسانی هستند که به ولایت امیر المومنین علی (ع) با قول و دل هایشان اعتراف نمی کنند ولی آنها مجبور هستند که با افعال وسجود برای مولود كعبه - امام علی (ع) - كه ان را به دنیا آورده اعتراف کرده وآن کعبه واقعى است. خداوند سبحان وتعالی با این سجود آنها را مورد اهانت قرار داده و حسرت آنرا خواهند خورد. (وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ ) (و هر كه را خدا خوار كند او را گرامى‏دارنده‏اى نيست). قبله وسیله توجه به خدا باقی خواهد ماند و با آن خداوند سبحان وتعالی شناخته می شود، آنگاه قبله حقیقی همان انسان کاملی که به وسیله آن خدا شناخته می شود و آن وجه خداوند سبحان وتعالی برای مواجه با خلق است، پس توجه به او توجه به خداوند سبحان وتعالی است و انسان کامل همان علی بن ابی طالب (ع) سید الاوصیاء و الاولیاء است و برای اینکه به مردم نشان دهد که او قبله آنهاست او را از قبله بیرون آورده و حج شما برای ایشان است, تا اینکه خداوند سبحان و تعالی بگویند من کعبه را نیافریده ام جز برای علی (ع) و اینکه علی (ع) در آن متولد شود و در صورتی که برای من فرزندی باشد حتما همان کسی که در کعبه به دنیا آمده خواهد بود (قُلْ إِن كَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ)([365]) (بگو اگر براى رحمان فرزندى بود خود من نخستين پرستش كنندگان بودم). آنگاه کدام یک والاتر است که به عنوان قبله اتخاذ گردد قبله سنگی یا کسی که به واسطه ولادتش به سنگ ها قداست داده است، حضرت عیسی (ع) در این مضمون می فرمایند (شما ای علماء سوء می گویید که هر کس که به هیکل قسم بخورد قسمش مورد قبول نیست ولی هر کس که به طلای هیکل قسم بخورد قسم او مورد قبول است پس ای نادانان کوردل کدام یکی از آنها عظیم تراست طلا يا هيكل كه طلا را قداست مي دهد)([366]).

-جنبنده روى زمين (دابه الارض):

کافر و مؤمن را قبل از قیامت با اسم معرفی می کند، قبل از قیامت، حال می گویم قبل و نه بعد از قیامت (قبل از قائم) و قیامت صغری قیام امام مهدی (ع) با شمشیراست همانطورکه درروایت آمده خزنده يا جنبنده (دابه)زمین امیر المومنین (ع) است. از ابی عبدالله جد لی گفت، بر علی ابن ابی طالب وارد شدم و فرمودند: آیا قبل از اینکه کسی بر ما وارد شده؟ با شما در مورد سه چیز صحبت کنم گفتم بله. فرمودند: من عبدالله و دابه (جنبنده) زمین و صداقت و عدل آن وبرادر پیامبرش هستم، آیا در مورد بینی و چشمان مهدی خبرت کنم؟ گفت: گفتم بله. فرمودند: آنگاه با دست بر سینه خود زده و فرمود: من هستم)([367]). آیا امیرالمومنین (ع) در زمان قائم خروج می کند ویا اینکه مردی از او خروج می کند که دابه زمین و حق وباطل را تمییز داده و مردم را به این صورت از همدیگر جدا می کند که این به قائم مؤمن است و آن کافر است. از امیر المومنین (ع) فرمودند (... حق و باطل را از همدیگرجدا میشوند، با خروج جنبنده زمین و آمدن رومیان به روستایی در ساحل دریا، نزد غار (فتیه) جوانمردان، خداوند برای آنها جوانمردان را از غارشان بیرون می فرستد)([368]). و در اینجا جنبنده همان کسی که مؤمن و کافر را در زمان ظهور برای امام مهدی (ع) مشخص می کند، و آمدن روم اشاره به قدرت های احتلال که از طریق کویت (ساحل دریا) وارد شدند و غار جوانمردان اشاره به بصره است که امیرالمومنین در مورد آن فرمود که اولین یاران قائم از آن است. روایت می شود که ابا طفیل گفت: در مورد قول تعالی از امیرالمومنین (ع) پرسیدم: (وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ...)([369]) (و چون قول عذاب بر ايشان واجب گردد جنبنده‏اى را از زمين براى آنان بيرون مى‏آوريم كه با ايشان سخن گويد كه مردم...). منظور ازجنبنده زمین چیست؟ فرمودند: ای ابا طفیل، از این سوال خوداری کن. یا (این سوال را ترک واز ان دوری کن). گفتم: فدايت شوم مرا در مورد آن با خبر كن. فرمودند: آن جنبنده ای است که غذا می خورد و در بازار ها راه می رود و با زنان ازدواج می کند. گفتم: ای امیر المومنین او چه کسی است؟ فرمودند: او پایبندی زمین و زمین به واسطه او استوار است. گفتم: ای امیر المومنین او چه کسی است؟ فرمودند: صدیق این امت و فاروق آن و رئیس و ذو قرنینش است. گفتم: ای امیر المومنین، او چه کسی است؟ کسی که خداوند عز وجل در مورد ایشان فرمودند: (ویتلوه شاهد منه) (او را به عنوان شاهدی می فرستد)، و کسی که (عنده علم الکتاب) (علم کتاب نزد اوست)، (والذی جاء بالصدق) (کسی که با صداقت آمد) و کسی که (صدق به) (و کسی که صداقت او را قبول نمود) من هستم. و همه مردم به جز من و او کافر هستند)([370]) آنگاه علی ابن ابی طالب (ع) اولین کسی بود که صداقت رسول خدا / را قبول نمود و او اول مومنین است پس قولش در مورد خود تصدیق می شود (وهمه مردم بجزء من کافر هستند) و اما شخص دومی که در حدیث امده است (.... و او) پس او اول مهدیین است زیرا که او اول مؤمنین به امام مهدی (ع) همانطور که در وصیت([371]) آمده است و هدف از غیر رسول خدا صحیح نیست زیرا که رسول خدا / در ضمیر (غیره یا او) به جنبنده زمینی که ابا طفیل در مورد آن پرسیده بر می گردد. از علی بن ابراهیم: گفت: پدرم با من صحبت کرد، از ابن ابی عمیر، از ابی بصیر، از ابی عبدالله (ع) فرمودند: در حالی که امیر المومنین در مسجد خواب بوده رسول خدا پیش او رفته و مقداری شن جمع نموده و آن را زیر سر ایشان قرار داد، و او را با پای خود تکان داده و به او فرمود: ای جنبنده زمین بلند شو، پس مردی از یارانش گفت: ای رسول خدا آیا همدیگر را با این اسم بنامیم؟ فرمودند: نه به خدا قسم که آن فقط مخصوص ایشان است و او همان جنبنده ای که خداوند آنرا در کتابش ذکر نمود (وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ)([372]) (و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد جنبنده‏اى را از زمين براى آنان بيرون مى‏آوريم كه با ايشان سخن گويد كه مردم [چنانكه بايد] به نشانه‏هاى ما يقين نداشتند) سپس فرمودند: ای علی، اگر آخر الزمان بود خداوند شما را به بهترین شکل خارج نموده و همراه شما (میسم) آهن گداخته ای که با ان دشمنان خود را با آتش از بین می برید. حضور امام علی امیرالمومنین (ع) باشخص خود وبا شخصیت غیر خود معقول نيست مگر اینکه در واقعه دوم (رجعت) باشد و در اینجا صحبت در مورد واقعه اول قیامت صغری (قیام قائم) است، و در زمان ظهور جنبنده زمین با عصا و آهن گداخته اش مؤمن را از کافر مشخص می کند، که به طور قطع او امام مهدی (ع) نیست زیرا که خزنده از علامات بوده و قبل از ایشان می آید، پس مردی جز از ذریه امیر المومنین نخواهد بود همانطور که فرمودند که آنرا مردی از ذریه من انجام می دهد. * از امیر المومنین (ع) (در مصر منبری خواهم ساخت، و از سنگ به سنگ دمشق خواهم گذشت، و یهود ومسیحیان را از جای جای مناطق عرب بیرون خواهم کرد، و مردم عرب زبان را با این عصا به جلو خواهم برد پس راوی عبایة اسدی گفت: ای امیر المؤمنین انگار که خبر زنده شدن بعد از مرگ می دهید؟ آنگاه فرمودند: ای عبایة به طریقی دیگر روانه شدی. آنرا مردی از من انجام خواهد داد. – یعنی مهدی (ع))([373]). و جنبنده زمین همان تمهیدکننده ای است که در مورد ایشان گفته شده (به سوی صاحب شما وصراط مستقیم دعوت می کند، و امیر المومنین (ع) در خطبه خود در مورد او فرمودند (... بدانید که اگر از طالع مشرق پیروی کنید در مناهج وراه رسول / سلوک کرده و از نابینایی و لالی وناشنوایی درمان شده و از جستجو وطلب و بیراهه رفتن خود بی نیاز شده و از بار سنگین و بیهوده ای که بر دوش حمل می کنید رهایی می یابید...)([374]). و او همان صاحب پرچم های مشرق وخلیفه مهدی که رسول خدا شما رابه بیعت با او حتی اگر بصورت خزیدن با دست وپا روی برف امر نموده است، و او همان کسی است که شما را از جستجو و طلب امام خود بی نیاز می کند. و برای دانستن بیشتر در مورد جنبنده زمین به بحث استاد احمد حطاب مراجعه نمایید. (إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ) در حقيقت همان كسى كه اين قرآن را بر تو فرض كرد يقينا تو را به سوى وعده‏گاه بازمى‏گرداند. *از صالح بن میثم گفت به ابی جعفر (ع) گفتم با من صحبتی کن فرمود: آیا از پدرت نشنیده ای گفتم در حالی که پسر بچه بودم از دنیا رفت. دوباره گفتم اگر درست گفتم جوابم را با سکوت دهید واگر خطا کردم خطای مرا اصلاح کن فرمود این کار بهتر است گفت گفتم فکر می کنم که جنبنده زمین علی باشد ابو جعفر (ع) پس از کمی سکوت فرمودند به خداوند قسم شما فکر می کنید که علی دوباره به سوی ما بر می گردد پس بخوان (إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ) گفتم به خدا قسم آنچه را که می خواستم بپرسم به من یاداوری نمودید و می خواستم در مورد آن از شما بپرسم و فراموش کردم آنگاه ابو جعفر (ع) فرمودند آیا در مورد چیزی عظیم تر([375]) از این خبرت نکنم (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا). (و ما تو را جز با سمت بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستاديم) و زمین از شهادت ان لا اله الا الله وان محمد رسول الله / خالی نمی ماند و با دست خود به روی زمین اشاره نمود)([376]). آنچه واضح است زمین قبل از رجعت و یا در دولت عدل الهی پر از عدل وداد می شود و آن مصداقی برای معاد که در اینجا ذکر شده و در همه زمین با کلمه (لا اله الا الله، محمد رسول الله) ندا می شود و رجعت اتفاق نخواهد افتاد مگر اینکه جامعه به بالاترین درجات توحید ارتقاء یافته و آن بعد از اینکه امام مهدی (ع) 27 حرف از علم الهی را منتشر می کند و به طور قطع در آن زمان زمین جز قبل از رجعت که ندای توحید سر داده شود باقی نخواهد بود. از ابی جعفر (ع) (در مورد قوله خداوند عز وجل: (إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ) (در حقيقت همان كسى كه اين قرآن را بر تو فرض كرد يقينا تو را به سوى وعده‏گاه بازمى‏گرداند)– ابو جعفر (ع) فرمودند: در اینکه پیامبر به سوی شما باز گردد شکی ندارم)([377]). حال می گویم: آیا کسی از خود سوال کرده که چگونه حضرت پیامبر/ به بهترین شکل طلوع می کند آیا بعد از ظهور دوباره می رود ویا به نحوی دیگر است؟!!! خیر، ولی شخصی از او ظاهر می شود([378]) (قائم) شریعت کنار گذاشته و تحریف شده پیامبر / را نوآوری نموده و با دعوتی الهی همانند دعوت رسول خدا / خواهد آمد پس علماء گمراه کتاب پدر بزرگش را بر او تأویل و به واسطه آن با او جدل می کنند همان طور که روایات بر آن تاکید کرده و با شدیدتر از آنچه که رسول خدا با آن ربرو شده روبرو می شود. در روایت اخیر اشاره واضح بر وجود رسول خدا / و وصی ایشان علی ابن ابی طالب (ع) قبل از رجعت است، و در زمان ظهور مسجد کوفه رابا هزار درب می سازند، و آنچه نزد اتباع اهل بیت (ع) ثابت شده امام مهدی (ع) این مسجد را می سازد که بعداً بطور واضح خواهد آمد. از ابی مروان گفت از ابی عبدالله (ع) در مورد قوله خداوند عز وجل سوال کردم (إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ) (در حقيقت همان كسى كه اين قرآن را بر تو فرض كرد يقينا تو را به سوى وعده‏گاه بازمى‏گرداند)– گفت به من فرمودند به خدا قسم که دنیا تمام نمی شود و از بین نمی رود تا اینکه رسول خدا / و علی در ثویه اجتماع نموده وبا هم دیدار می کننند و در ثویه مسجدی دارای دوازده هزار درب می سازند منظور مکان آن در کوفه است)([379]). و در روایت بالا مقصود از رسول خدا / امام مهدی (ع) و از امام علی (ع) اشاره ای واضح و بدون جدل به وصی امام مهدی (ع) (یا فرزندش اول مهدیین) است، و اجتماع آنها احتمالاً بعد از تمهید وجنگ با سفیانی و مسلط شدن بر کوفه و بسیاری از کشور ها اتفاق خواهد افتاد که ساختن مسجد و توجه به امور دیگر بعد از استقرار وظهور شخصی آنها (ع) خواهد بود. مفضل بن عمر گفت: (شنیدم که ابأ عبدالله (ع) می فرمایند: اگر قائم آل محمد (ع) قیام کرد در پشت کوفه مسجدی با هزار درب خواهد ساخت و در کنار نهر یا رود کربلا منازل اهل کوفه به هم متصل می شود)([380]). از ابی جعفر (ع) فرمودند: (اگر مهدی (ع) وارد کوفه شود مردم به ایشان (ع) می گویند: ای فرزند رسول خدا نماز در کنار شما همانند نماز در کنار رسول خداست که این مسجد برای ما تنگ و کوچک است آنگاه به سمت غری رفته و نقشه مسجدی دارای هزار درب که برای همه مردم جا دارد را طراحی می کند)([381]).

-اركان چهار گانه امام مهدي (ع)

وبه غیر از رکن شدید (رکن یمانی) امام مهدی (ع) ارکان دیگر حضرت عیسی (ع) وخضر (ع) و ایلیاء (ع) هستند. در اینجا قسمتی از جواب سید احمد حسن برسوال زن مسیحی که از طریق انترنت گرفته شده و در کتاب جواب های روشن کننده از طریق امواج ص 19 – 20 آمده را نقل می کنم. سید احمد حسن فرمودند (... قبل از اینکه دلیل ارسال فرستاده ای به نمایندگی از آنها بحث کنیم درباره امر این چهار تن خضر (ع) و ایلیا (ع)، عیسی (ع) و محمد بن حسن المهدی (ع) بحث می کنیم که آیا مأموریت آنها یکی بوده ویا متفاوت است؟ و در حقیقت مأموریت آنها یکی و آنها متحد هستند و هیچ اختلافی میان آنها وجود ندارد چون خدا و دین آنها یکی است و آن تسلیم در برابر خداوند سبحان و بلند مرتبه است همه آنها (ع) مردم را به طرف خداوند فرا می خوانند و به دستور و فرمان خداوند اقدام به کار می کنند حقیقتی که بدان فرا می خوانند و هدف نهایی آنها یکی است و آن در زمان قیامت صغری است وهدف آنها نشر عدالت و توحید و بندگی خداوند در روی زمین است پس آنها (ع) باهمدیگر متحدند و هیچ اختلافی در میان آنها نیست، و هدف و خدا یکی است پس باید فرستاده آنها نیز یکی و او فرستاده ای از جانب خداوند متعال است و چون به فرمان خداوند عمل می کنند پس نماینده آنها نماینده خداوند و جانشین آنها جانشین خداوند در روی زمین است چون آنها جانشینان خداوند در روی زمین هستند). (پرچم دار مهدی به صورت جوانی کم سن وسال می آید، دارای محاسن خفیف و پوست زرد است، اگر با کوه ها بجنگد آنها را تکان داده تا اینکه ایلیا به پایین بیاید)([382]). (... سپس مهدی هادی مهتدی که پرچم را از دست عیسی بن مریم می گیرد خارج می شود...)([383]). در حدیثی از کعب که قسمتی از آنرا می آوریم (...: ای کعب کسانی که بر صورت های خود محشور شده و وضعیت حال آنها به این صورت است چه کسانی هستند؟ کعب گفتند: اینان گمراه و در ارتداد و پیمان شکن بوده، پس با هوای نفس خود به جنگ با خلیفه و وصی پیامبر و عالم و فاضل و حامل پرچم و ولی حوض وامید خود به غیر این دنیا در مقابل خدا قرار گرفتند و او همان علم خالی از جهل و حجتی که سرپیچی از آن هلاکت است خود را وادار کرده و در برابر خدا قرار گرفته و این بدترین عذاب برای آنهاست و جایگاه آنها در آتش است، و به خدای کعبه قسم که علی صاحب بیشترین علم وقدیمی ترین آنها در اسلام و در میان آنها بردبارترین است، کعب از کسی که بر حضرت علی کسانی را مقدم دانسته و در مورد قائم مهدی که زمین را به غیر زمین تبدیل، و با آن عیسی بن مریم بر مسیحیان روم و چین احتجاج می کند شک داشته تعجب نموده است و همین طور قائم مهدی ازنسل علی شبیه ترین مردم به عیسی بن مریم در آفرینش و سیماء و سرشت است، خداوند عز و جل آنچه را که به پیامبران داده به او عطاء فرموده و ایشان را دانا تر می کند. برای قائم از فرزندان علی غیبتی همانند غیبت یوسف و برگشتی (رجعت) همانند برگشت عیسی بن مریم است آنگاه بعد از غیبتش همراه طلوع ستاره (الآخر) و ویران شدن زوراء و آن شهر ری و فرورفتن زمین مزوره وآن بغداد است، و خروج سفیانی و جنگ فرزند عباس با جوانان ارمنی و آذربایجان ظهور می کند. جنگی که در آن هزاران و هزاران نفر کشته می شوند، هر کدام از آنها صاحب شمشیر جلا شده و پرچم های سیاه بر افراشته هستند، جنگی که در آن بشارت مرگ قرمز وطاعون بزرگ داده می شود)([384]). ابو الحسن علی ابن موسی الرضا (ع) فرمودند (خضر از آب حیات آشامیده و زنده است. نمی میرد تا اینکه در صور (شیپور) دمیده شود، او پیش ما می آید و سلام می کند وصدایش را می شنویم ولی شخص او را نمی بینیم، و در هر جایی که یاد شود حاضر می شود و هر کدام از شما او را یاد کرد بر او سلام بفرستد و ایشان همه ساله در موسم حج حاضر می شود، و همه مناسک را انجام می دهد، و در عرفه می ایستد و ایمان را بر دعای مؤمنین قرارمی دهد، که خداوند قائم ما را در زمان غیبت به واسطه ایشان از تنهایی بیرون آورده و وحدتش را با او برقرار می کند )([385]). هیچ ساختمانی وبا هر نوع سازه ای بر پا نمی شود مگر اینکه ارکانی که حداقل سه رکن و به طور طبیعی چهار رکن داشته باشد و همین حالت در ساختن دولت امام مهدی (ع) وجود دارد، و چونکه دولت آل محمد (ع) (دولت عدل الهی) آخرین دولتی است که بر زمین حکومت کرده و تا جایی که خداوند بخواهد امتداد دارد. به همین خاطر است که خداوند برای سایر مردم اهل دینهای الهی به خصوص اهل کتب شخصیت هایی را ذخیره نموده که منتظر آنها بوده و سابقا در مورد اتصال این شخصیت ها با خدا و به ارسال آنها از جانب خدا بدون هیچ اعتراضی اقرار کردند و در صورتی که این فرستاده ها در میان اقوام خود بیرون آمده و در مورد حقانیت صاحب این امر در مقابل اقوامشان اقرار کنند تا کسی بر ایشان و بر آنها اعتراضی نکند. و هر کدام از ادیان به حقانیت صاحب خود اعتقاد و منتظر او هستند. و همان طور که در حدیث امام صادق (ع) آمده همه ادیان نزد خداوند اسلام هستند (... امام صادق (ع) فرمود به خدا قسم ای مفضل خداوند همه اختلافات را از ملل و ادیان بر خواهد داشت تا اینکه همه دینها یکی شود همان طور که جل ذکره فرمودند (إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ )([386]) (در حقيقت دين نزد خدا همان اسلام است)و تعالی فرمودند (وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ)([387]) (و هر كه جز اسلام دينى ديگر جويد هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است). مفضل گفت: ای سید و مولای من دین نزد پدران ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و محمد / همان اسلام است؟ فرمودند بله ای مفضل اسلام است ولا غیر...). مردم مسلمان امروزه به گروههایی تقسیم شده که حال آنها همانند حال دینهای سابق است، و در حالی که منتظران مهدی (ع) بر دو گروه تقسیم شده، اهل سنت و شیعه و گروهی که اعتقاد دارند مهدی به دنیا آمده و قیام کرده وامرش به پایان رسیده که در بحث ما جایی ندارند بلکه منظور ما کسانی که در انتظار ایشان (ع) هستند. اهل سنت اعتقاد دارند که مهدی در زمان ظهورش به دنیا می آید همانطور که در حدیث آمده اسم او اسم پیامبر / و نام او همانند اسم من و نام پدرش همنام پدرم است و در حدیثی نام او احمد از فرزندان علی و فاطمه است، و صیحه (صدا در آسمان) همان طور که در حدیث آمده به اسم او خواهد بود نه از این است ونه از آن در صورتی که او جانشینش یمانی است و... و... و که به حقیقت و انتظار ایشان (ع) اعتقاد دارند. شیعه در انتظار امام مهدی (ع) محمد بن حسن عسکری (ع) که پنج سال قبل از وفات امام حسن عسکری (ع) در سال 255 هـ - ق به دنیا آمده وبه حقیقت و انتظار ایشان (ع) اعتقاد دارند، و با این وجود با آنچه که اهل سنت حسب بعضی از روایاتشان در انتظار آن هستند متفاوت است... و هر آنچه که در دینهای سابق آمده در کتب بعدی ولاحق ذکر شده است ولی هر کدام از آنها روایات و احادیث را بر مبنای اعتقاد خود بدون اینکه جایی را برای حقیقت غیر خود باقی بگذارند تأویل می کنند و چونکه مصدر غیبی روایات واخبار یکی است منشاء اختلاف از مخلوق و نه از خالق پدید آمده است و حد اقل در اغلب تفاصیل اخبار وروایات همه صاحب حق بوده ولیکن امر از تحریف خالی نبوده و باعث اختلاف شده که همزمان سبب اصلی برگرداندن مفهوم روایات و اخبار آسمانی بر خلاف واقعیت آن است و کسی نمی تواند بر آن حکم کرده و شکل واقعی آنرا نشان دهد مگر اینکه از جانب خدا و یا معصوم و نائب از جانب او باشد. همانطور که خالق با حکمت خود هنگامی که فرستادگان را برای اقوامشان فرستاده به فرستادگان بعد از خود بشارت و به عذاب که در آخر زمان توسط قائم اتفاق می افتد اخطار داده وبر حذر می دارند، پس هیچ اهل دیانتی وجود ندارد مگر اینکه از او خبر داشته وذکرش در کتاب هایشان آمده است. و هر کس در رابطه با این موضوع مطالب بیشتری بخواهد به جواب سید احمد حسن بر سوال زن مسیحی از طریق اینتر نت مراجعه کند که در مورد ذکر ایشان در قران وتورات وانجیل پرسیده و به طور کامل در کتاب(وصی ورسول امام مهدی در تورات وانجیل وقران) آمده است. و به طور مثال از آنچه که در قران آمده: سید احمد حسن جواب سوال زن مسیحی را اینگونه می دهند: (فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِينٍ * يَغْشَى النَّاسَ هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ * رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ * أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرَى وَقَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ * ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ * إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا إِنَّكُمْ عَائِدُونَ * يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَى إِنَّا مُنتَقِمُونَ)([388]) (پس در انتظار روزى باش كه آسمان دودى نمايان برمى‏آورد * كه مردم را فرو مى‏گيرد اين است عذاب پر درد * مى‏گويند پروردگارا اين عذاب را از ما دفع كن كه ما ايمان داريم * آنان را كجا جاى پندگرفتن باشد و حال آنكه به يقين براى آنان فرستاده ای روشنگر آمده است * پس از او روى برتافتند و گفتند تعليم‏ يافته‏اى ديوانه است * ما اين عذاب را اندكى از شما برمى‏داريم ولى شما در حقيقت باز از سر مى‏گيريد * روزى كه دست به حمله مى‏زنيم همان حمله بزرگ آنگاه ما انتقام ‏كشنده‏ايم). منظور از این دود عذاب است و عذاب قبل از رسالت می آیدخداوند تعالی فرمودند (وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً)([389]) (و ما تا فرستاده ای برنينگيزيم به عذاب نمى‏پردازيم) و همین طور این دود ویا عذاب مجازات وعقوبتی است که به خاطر تکذیب فرستاده ارسال می شود که برای عذاب دیدگان فرستاده می شود وهمان طور که در آیه واضح است ایشان از میان آنهاست ( ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ) (پس از او روى برتافتند و گفتند تعليم‏ يافته‏اى ديوانه است) و همين طور این عذاب و یا دود ایمان اهل زمین را نسبت به این رسول بعد از اینکه منحرف شده کشف می کندهمانطور که عذاب قوم یونس (ع) و یونان را منحرف ساخت. از آیه واضح است این عذاب یا دود مقارن قیامت صغری بلکه آزمایش کوچک که بعد از آن چیزی جزء آزمایش بزرگ و انتقام از ظالمین نیست. همانطوری که از ائمه وارد شده دود از علائم قیام قائم و همزمان با فرستاده ای است بلکه آن به سبب تکذیب اهل زمین برای این فرستاده است آنگاه آن عقوبت برای آنها خواهد بود ( أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرَى وَقَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ) (این رسول کیست؟ و فرستاده این رسول چه کسی است؟)([390]). حال می گویم: این فرستاده همان مهدی اول و اول مهدیین اثنی عشری که بعد از ائمه اثنی عشری می آیند تا عدد آل محمد (ع) 24 نفر (دوازده امام و دوازده مهدی) خواهد شد همانطور که در وصیت رسول خدا / آمده (از ابی عبدالله (ع) از پدرانش از امیر المومنین (ع) فرمودند: (رسول خدا / در شب وفات به علی (ع) فرمودند یا ابا الحسن صحیفه (برگ) و دواتی را آماده کن پس رسول خدا وصیت خود را به صورت املاء فرمود وتا اینکه به جایی رسید وفرمودند ای علی بعد از من دوازده امام و بعد از آنها دوازده مهدی خواهد بود انگاه ای علی شما اول دوازده امام، و حدیث را تا جایی ادامه داد وفرمودند پس حسن عسکری (ع) آنرا تحویل فرزندش م ح م د مستحفظ از آل محمد / بدهد آنگاه این دوازده امام است و سپس بعد از آنها دوازده مهدی خواهد بود اگر زمان وفات ایشان (امام مهدی (ع)) رسید آنرا تحویل فرزندش اول مهدیین که دارای سه اسم اسمی همانند اسم من واسم پدرم و او عبدالله واحمد و اسم سوم مهدی و او اول مؤمنین است)([391]).

-خواب یوحنای لاهوتی از کتاب انجیل

(1 در آسمان دَرب بازی دیدم صدای اول را همچون بوق شنیدم مرا خطاب نموده و می گوید، به این مکان بالا بیا،تا آنچه بعداً اتفاق خواهد افتاد را به تو نشان دهم. 2 همان زمان روحی مرا به بالا برده و در آسمان عرشی نصب شد، و روی عرش یک نفر نشست، 3 صورت کسی که بر عرش نشسته است شبیه سنگ یشب ویاقوت قرمز بود، و دورتادور عرش هاله ای شبیه زمرد است، 4 اطراف عرش بیست وچهار عرش بوده و بر عرش ها بیست وچهار شیخ با لباس های سفید و بر سر آنها تاج های مزین به طلا نشسته اند... بیست وچهار شیخ پشت سر کسی که بر عرش نشسته به زانو نشسته اند، و برای حی (خداوند متعال) تا ابد الزمان سجده می کنند،...)([392]). بیست وچهار شیخی که اطراف عرش نشسته اند ائمه ومهدیین (ع) هستند، و با آنچه که در انجیل و در حدیث وارده از رسول خدا/ وائمه (ع) آمده یک نتیجه حاصل شده و حتی در قران نیز همین طور است. اگر خدا توفیق دهد بحث مفصلی در این باره خواهم نوشت انشاء الله.

-روشنگری از مهدی اول و شبیه عیسی (ع)

از اهل بیت روایات زیادی در مورد احادیث دشوار آنها وارد شده که آنرا جز کسی که واقعا شیعه آنها بوده تحمل و قبول نمی کند، اما کسی که گل او خبیث وپست و قلبش دشمن آل محمد (ع) بوده خواهی دید که کلام آنها بر او سنگین و دلش از آن بیزار و آنرا انکار کرده بلکه بعضی از آنها به صراحت می گویند که این کفر است پس قلب کسانی که از کلام ائمه (ع) بیزار و آنرا انکار می کنند از همان دشمنان آل محمد (ع) در عالم ذر اول بوده حتی اگر که مدعی محبت آنها (ع) بشوند. روایت شده که روزی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) به حذیفه بن یمان فرموده اند: ای حذیفه در مورد چیزی که مردم نسبت به آن نادان بوده صحبت مکن چونکه کفر کرده و طغیان می کنند که در علم حمل مواردی بسیار سخت است و اگر آنرا بر کوه ها گذاشته از حمل آن در مانده خواهند شد؛ و علم ما اهل بیت انکار و باطل و روایات ما کشته خواهد شد و کسی که آنرا تلاوت کرده با صفت زشت فرزند زنا خوانده می شود و آنهم به خاطر حسادت به عترت وصی پیامبر / است, ای فرزند یمان پیامبر / آب دهانش را در دهان من قرار داده و دستش را بر سینه من نهاد و فرمودند خداوندا به خلیفه و وصی و قاضی دینم و انجام دهنده وعده و امانتم و ولی وناصر من بردشمنت و دشمنم و کسی که حزن اندوه را از صورتم برداشته عطا فرما آنچه را که از علم به آدم و از بردباری به نوح و عترت پاک و طیب و گذشتی که به ابراهیم و صبر به هنگام بلاء که به حضرت ایوب عطاء فرمودی و آنچه را که به داود هنگام سکونت با قدرت مندان بخشیده ای و آنچه را از فهم به سلیمان عطاء فرموده ای خداوندا چیزی از دنیا برعلی مخفی مکن تا اینکه همه آنرا جلوی چشمانش قرار داده و همانند سفره ای کوچک میان دستانش قرار ده بار الها صلابت موسی را به او عطا فرما و در نسلش شبیه عیسی (ع) را قرار بده...)([393]). و قول رسول خدا / بار الها شبیه عیسی را در نسل علی ابن ابی طالب قرار ده یا (و در نسلش شبیه عیسی را قرار بده) چه معنا ومفهومی دارد جزء دلالت بر اینکه شبیه عیسی که اعدام شده یکی از ائمه و یا مهدیین باشد، چونکه عیسی (ع) به بالا عروج نموده واعدام نشد، و کسی که شبیه او بوده به جای ایشان اعدام شد همانطور که در قول تعالی آمده (وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا)([394]) (و گفته ايشان كه ما مسيح عيسى بن مريم پيامبر خدا را كشتيم و حال آنكه آنان او را نكشتند و اعدامش نكردند ليكن امر بر آنان مشتبه شد و كسانى كه در باره او دچار اختلاف شده قطعا در مورد آن دچار شك شده‏اند و هيچ علمى بدان ندارند جز آنكه از گمان پيروى مى‏كنند و يقينا او را نكشتند). روایات اهل بیت (ع) شبیه عیسی (ع) را از نسل امیر المؤمنین (ع) مشخص نموده و حال ممکن است از ائمه ویا مهدیین باشد. و به غیر از امام مهدی (ع) ائمه (ع) اعلام نکرده بودند که یکی از آنها ویا کسی که قبل ویا بعد از آنها می آید شبیه عیسی (ع) بوده و به جای ایشان اعدام می شود. و اما در مورد امام مهدی روایت تصریح نموده که (قائم مهدی ازنسل علی در آفرینش و سیماء و سرشت شبیه ترین مردم به عیسی بن مریم است، خداوند عزوجل آنچه را که به پیامبران داده به ایشان عطاء فرموده و ایشان را دانا تر می کند)([395])([396]). در بحث سابق برای ما مشخص شد که کلمه قائم صفت مشترکی است که گاهی هدف از آن امام مهدی (ع) و گاهی دیگر قائمی که به امر ایشان قیام می کند و یا وصی امام مهدی (ع) و مهدی اول و یمانی یا مولایی که مسؤل گرفتن بیعت است پس شبیه عیسی (ع) که اعدام شده امام مهدی (ع) و یا مهدی اول (یمانی) از فرزندان امام مهدی (ع) است اگر به آنچه که رسول خدا / فرموده برگردیم: (عیسی فرزند مریم (ع) هنگام انفجار صبح نزول می کند([397])... صلیب را شکسته و خوک را می کشد و دجال را به هلاکت رسانده و اموال قائم را باز پس می گیرد و اهل کهف کنار ایشان به راه می افتند، و او وزیر راست قائم و حجاب ونایب ایشان است، آنگاه با کرامتی از حجت بن الحسن (ع) امنیت را در مشرق و مغرب گسترش می دهد) غایة المرام السید هاشم البحرانی ج 7 ص 92. و در اینجا از قول رسول خدا / واضح می شود که شبیه اعدام شده عیسی (ع) همان یمانی است زیرا که مراد از عیسی در روایت شبیه عیسی (ع) و نه پیامبر خدا عیسی (ع) است (و او وزیر راست قائم و حجاب ونایب ایشان است). این موضوع از قول ایشان /(اهل کهف کنار ایشان به راه می افتند) واضح است زیرا که اهل کهف همانطور که در بحث سابق آمده در زمان ظهور جوانانی از بصره هستند. و از امیر المومنین علی ابن ابی طالب (ع) (... سپس مهدی هادی مهتدی که پرچم را از دست عیسی بن مریم می گیرد خارج می شود...)([398]). و توجه به کسی که پرچم را از دست عیسی (ع) می گیرد (یا شبیه که اعدام شد) در خواهیم یافت که خود امام مهدی (ع) نبوده و منظور از شبیه عیسی (ع) امام مهدی (ع) نیست و کسی جز فرزندش مهدی اول ومولایی که مسؤل گرفتن بیعت و اول مؤمنین است باقی نمی ماند همان کسی که جنگ ضد سفیانی را رهبری و پرچم را تحویل امام مهدی (ع) می دهد، و اما خروج امام مهدی (ع) و عیسی روح الله (ع) و ایلیا (ع) و خضر (ع) برای مردم بعد از تحویل پرچم به امام مهدی (ع) خواهد بود و یا بعد از جنگ با سفیانی و تمکین دولت عدل در قسمت پهناوری از زمین تا اینکه شروع محکمی برای آزاد سازی باقیمانده زمین و احتجاج بر اهل دینهای دیگر به واسطه پیامبران آنها و جنگ با دجال باشد. برای استفاده بیشتر به جواب سید احمد حسن در کتاب متشابهات ج 4 ص 143 – 150 بر سؤال حول شبیه عیسی (ع) می پردازیم: سؤال/ داستان حضرت عیسی (ع) چه بوده؟. و در قوله تعالی: شبهه چگونه برای آنها ایجاد شد: (وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا)([399]) (و گفته ايشان كه ما مسيح عيسى بن مريم پيامبر خدا را كشتيم و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند ليكن امر بر آنان مشتبه شد و كسانى كه در باره او اختلاف كردند قطعا در مورد آن دچار شك شده‏اند و هيچ علمى بدان ندارند جز آنكه از گمان پيروى مى‏كنند و يقينا او را نكشتند.) جواب / بسم الله الرحمن الرحیم حمد وسپاس مخصوص پروردگار عالمیان وصلوات خدا بر محمد وآل محمد ائمه و مهدیین. در شبی که عیسی (ع) به بالا عروج نمود با حواریون خود قرار گذاشت، آنگاه جز یهوذا که جای عیسی (ع) را به علماء یهود نشان داد همه نزد ایشان حاضر شده و یهوذا پیش مرجع بزرگ یهود رفته و در مورد تسلیم عیسی (ع) با او معامله کرد. و بعد از نصف شب هنگامی که حواریون به خواب رفتند عیسی (ع) بیدار باقی ماند و خداوند او را به بالا برد و به جای ایشان شبیه او (كه اعدام وکشته شد) را پایین آورد و به عنوان سپر و فدایی ایشان بود و این شبیه (كه از اوصیاء آل محمد (ع)) است اعدام و کشته شد وعذاب را به خاطر قضیه امام مهدی (ع) تحمل نمود. و عیسی (ع) اعدام وکشته نشد بلکه به بالا عروج نموده و خداوند ایشان را از دستان یهود وعلمائ گمراه وگمراه کننده آنها (لعنهم الله) نجات داد، تعالی فرمودند: (وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِن شُبِّهَ لَهُمْ). و در روایت تفسیر علی بن ابراهیم از ابی جعفر (ع) فرمود (عیسی (ع) در شبی که خداوند ایشان را به بالا برده با یاران خود که دوازده نفر بودند قرار گذاشته پس شبانگاه جمع شده اند، آنها را وارد خانه ای نموده سپس از پرتو که در گوشه خانه است بر آنها بیرون آمد و در حالی که سر خود را كه از آب خيس بود تکان می داد و فرمود ساعتی دیگر خداوند مرا بالا برده و از یهود مطهر می کند پس کدام یک از شما حاضر است، که شبيه من بر او واقع شده تا اعدام و کشته شود و با من در یک مقام باشد جوانی از آنها گفت ای روح الله من حاضرم فرمود پس شما همان هستی... سپس (ع) فرمودند در همان شب یهود دنبال عیسی (ع) آمدند... و جوانی را که شبح عیسی بر او نهاده شده را بردند و اعدام و کشته شد)([400]). امام باقر (ع) می فرمایند: (دوازده نفر جمع شده اند)، در حالی که از حواریون یازده نفر آمده و یهوذا نیامده بود و برای تحویل دادن عیسی (ع) نزد علمائ یهود رفت و این از اخبار متواتری است که قابل انکار نیست پس نفر داوزدهم از آسمان نازل شده و او همان وصی از آل محمد (ع) است؛ همانی که بعد از اینکه بصورت شبیه عیسی (ع) آمد اعدام و کشته شد و آخرین کلماتی که این وصی هنگام اعدام شدن می گفت: (ایلیا، ایلیا چرا مرا پایین آوردی) و در انجیل متیى (یسوع با صدای بلندی فریاد زد ایلی ایلی چرا مرا پایین آوردی یا ای خدای من، خدایا چرا مرا تنها گذاشته ای. پس عده ای از قوم که آنجا ایستاده بودند پس از اینکه شنیده اند، گفتند: او دارد ایلیاء را ندا می دهد... و اما بقیه گفتند بگذارید ببینیم آیا ایلیا برای نجات او می آید. آنگاه یسوع دوباره با صدایی بلند داد زده و روحش را تسلیم نمود. در حالی که حجاب هیکل از بالا به پایین به دو نصف شد و در زمین زلزله آمده و سنگ ها متلاشی شد...)([401]). در حقیقت ترجمه کلماتی را که گفت به این صورت است (ای علی ای علی مرا برای چه چیزی پایین آورده ای)، و نصارا آنرا به این صورت ترجمه می کنند (خدایا، خدایا چرا مرا تنها گذاشته ای) همانطور که از متن انجیل برای شما واضح گردید. و پایین آوردن یا رها کردن از آسمان به زمین؛ نزدیک به تنها گذاشتن است. که این وصی به خاطر نادانی و نزول و یا به عنوان اعتراضی بر امر خداوند سبحان وتعالی این کلمات را نگفته است، بلکه سؤالی است که جوابي درون آن است، که برای توجیه مردم آنرا بیان نمود: و ان اینکه علت نزول واعدام و کشته شدن مرا بفهمید و بدانید تا اینکه دوباره در امتحان شکست نخورید در صورتی که همان سوال را تکرار کنم وقتي كه رومیان (یا قومی شبیه آنها) سرزمین ها را اشغال کنند و علماء یهود (یا علمائ شبیه آنها در این زمان) با آنها سازش کنند, پس سنت خدا تکرار شده ومن در آن سرزمین خواهم بود عبرت بگیرید واگر دوباره آمده ام مرا یاری و در اعدام وکشتن من مشارکت نکنید. در جواب سؤال، این موضوع را خواسته بود (که برای هر عاقل پاک فطرت واضح است): اعدام شدم و اهانت های علمائ یهود را تحمل نموده, انهم به خاطر قیامت صغری، قیامت امام مهدی (ع) و دولت حق وعدل الهی در این سرزمین کشته شده ام. و هنگامی که علمائ یهود و حکام روم از این وصی پرسیده اند که: آیا شما پادشاه یهود هستی؟ در جواب اعلام می کرد تو گفتی، و یا گفت آنها می گویند و یا این شما هستید که اینگونه می گویید و بله را نمی گفت این جواب برای کسانی که از حقیقت بی اطلاع اند جوابی عجیب است ولی در حال حاضر جواب آن آشکار شد. هیچگاه بله نگفت زیرا که او پادشاه یهود نبوده و عیسی (ع) که به بالا عروج نموده پادشاه آنها بود، و او همان شبیه ى است که به جای عیسی برای اعدام وکشته شدن پایین آمده است. متن جواب ایشان بعد از دستگیری در انجیل آمده که آنرا مرور می کنیم: (رئیس کاهنان اینگونه از او پرسید که شما را به خداوند همیشه زنده قسم می دهم آیا شما حضرت مسیح هستی؟ یسوع به او گفت که تو می گویی...)([402]) (... یسوع مقابل والی واستاندار ایستاد پس والی از او پرسید شما پادشاه یهود هستی؟ انگاه یسوع به او گفت: تو می گویی...)([403]) (... بیلاطس از او پرسید شما پادشاه یهود هستی؟ پس جواب داد و گفت تو می گویی...)([404])، (... مردم همه به او گفتند که تو مسیح هستی؟ پس به آنها گفت که شما می گویید که من خود ایشان هستم...)([405])، (... 33 سپس بیلاطس همین طور وارد قصر حکومت شد و یسوع را صدا زد و به او گفت توپادشاه یهودهستی؟ 34 یسوع در جوابش گفت آیا شما خودت ذاتا این طور می گویی یا اینکه کسانی دیگر در مورد من به تو گفتند. 35 بیلاطس در جوابش گفت من که یهودی هستم. امت شما و علمائ کاهن تو را تحویل من دادند. چه کاری را انجام داده ای؟ 36 یسوع جواب داد که مملکت من از این عالم نیست. اگر مملکتم در این عالم بود آنگاه خادمان من جهاد می کرده اند تا اینکه من در اختیار یهود قرار نگیرم. ولی در حال حاضر مملکتم مال این زمان نیست. 37 بیلاطس به او گفت پس در حال حاضر تو پادشاه هستی. در جواب یسوع گفت تو می گویی که من پادشاه هستم. من برای این بدنیا و به این عالم آمده ام که برای حق شهادت دهم...)([406]). و در این متن وصی نشان داد که او از اهل آن زمان نیست بلکه برای اجرای مسولیتی پایین آمده وآن فدایی عیسی (ع) است به همین خاطر که می بینی این وصی می گوید (مملکت من از این عالم نیست)، (ولی در حال حاضر مملکت من مال این عالم نیست)، (و به این خاطر من به این عالم آمده ام که برای حق شهادت بدهم). از رسول خدا /: (عیسی فرزند مریم (ع) هنگام انفجار صبح در پوشش مهرودین و آن دو لباس زرد رنگی از زعفران بوده نزول می کند دارای جسمی سفید رنگ و موی سر خرمایی و در میان موی سر او فاصله است، انگار که ازموهای سرش روغن می چکد در دست ایشان سر نیزه ای است صلیب را شکسته و خوک را می کشد و دجال را به هلاکت رسانده و اموال قائم را باز پس می گیرد و اهل کهف پشت سرایشان به راه می افتند و او وزیر راست برای قائم و حجاب ونایب ایشان است، آنگاه با کرامتی از حجت بن الحسن (ع) امنیت را در مشرق و مغرب گسترش می دهد)([407]). از امیر مؤمنین علی بن ابی طالب (ع) (مکز حکومت به زوراء (بغداد) برمی گردد و امور از طریق شوراء انجام می گیرد هرکسی که بر کاری غلبه کند آنرا انجام می دهد پس خروج سفیانی در این هنگام است که نه ماه بر زمین مسلط می شود و به بدترین شکل آنها را شکنجه می دهد آنگاه وای بر مصر و وای بر زوراء و وای بر کوفه و وای بر واسط انگار به واسط نگاه می کنم در حالی که خبرنگاری که دارای خبر باشد وجود ندارد و در آن هنگام خروج سفیانی و کمبودی غذا و قحط زدگی مردم و کمبودی باران که هیچ زمینی نمی روید و هیچ آسمانی نمی بارد، سپس مهدی هادی مهتدی آن کسی که پرچم را از دست عیسی بن مریم می گیرد خارج می شود...)([408]). و احادیث زیادی دال بر اینکه عیسی (ع) اعدام و کشته نشده است وجود دارد بلکه کسی که اعدام وکشته شد شبیه عیسی (ع) است. از ابی عبدالله (ع) فرمودند: (عیسی ابن مریم (ع) با لباس پشمین از نخ تابیده و دوخت مریم (ع) به بالا عروج نمود و پس از اینکه به آسمان رسید ندا داده شد که ای عیسی ابن مریم زینت دنیا را از خود دور کن)([409]). و از امام رضا (ع) فرمود (مردم در امر هیچ یک از پیامبران وحجت های خدا دچار شبهه نشده مگر در امر عیسی بن مریم (ع)، زیرا که او به صورت زنده از زمین به بالا رفته و در میان آسمان و زمین قبض روح شده سپس به آسمان عروج نموده و روحش به او برگردانده شد و آن قوله عز و جل: (إِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ)([410]) (خداوند به عیسی فرمودند ای عیسی من روحت را قبضه نموده و تو را پیش خود می برم)([411]). از پیامبر / فرمودند (عیسی (ع) نمرده است و قبل از قیامت به سوی شما بر خواهد گشت)([412]). پس توجه کن که: - عیسی (ع) پیامبر و فرستاده ای که از خداوند سبحان وتعالی است و در خواست نمود که از اعدام و عذاب و کشته شدنش صرف نظر گردد, و خداوند سبحان و تعالی دعای پیامبر و فرستاده اش را بدون اجابت نمی گذارد, خداوند دعای ایشان را استجابت نموده, و وصی که به جای او اعدام و کشته شد را نازل نمودند, و در انجیل دعا های متعددی آمده که عیسی (ع) عدم اعدام و کشته شدن را خواسته است. و آن اينكه: (... سپس کمی به جلو رفته و با صورت به پایین فرود آمده و در حال نماز خواندن می گفتند ای پدر بزرگوار در صورت امکان مرا از نوشیدن این جام معاف نمائید...)([413]). (... سپس کمی به جلو رفته و به زمین فرود آمده و در حالی که نماز می خواند و می گفت: تا در صورت امکان از این امتحان معاف شود * می گفت ای پدر ابو البشر همه چیز ها در استطاعت شماست پس مرا از این جام معاف نما...)([414]). (... از آنها به اندازه پرتاب یک سنگ جدا شده و بر زانو های خود نشسته و به نماز مشغول شد * و در حالی که می گفت ای پدر من, در صورت امکان مرا از این جام معاف نما...)([415]). و این متن در تورات سفر اشعیا و در انجیل أعمال الرسل اصحاح هشتم آمده: (...همانند گوسفندی که برای سر بریدن به قربانگاه مي رفت ,همانند گوسفند ساکتی در دست کسی که او را به این طرف وآن طرف کشیده و دهانش را باز نمی کرد...). و در حالی که هیچ پیامبر و یا وصیی به صورت ساکت به سوی بریده شدن سر خود نرفته بلکه همه پیامبران و اوصیاء و مرسلین صحبت نموده و آنها ارسال شده اند که صحبت نمايند و نکوهش كنند و مردم را موعظه ونصیحت کنند و علی الخصوص عیسی (ع) علماء و مردم را بسیار نکوهش نمود. و آنقدر آنها را نصیحت نموده كه بر او را صدق نمی کنند که ساکت به سوی اعدام برود. بلکه کسی که ساکت به سوی بریده شدن سر خود پیش رفته همان وصی بود (شبیه عیسی) و بدون اینکه صحبت کند و یا اینکه از خدا بخواهد که از عذاب و اعدام و کشته شدنش صرف نظر نموده اعدام و کشته شد بدون اینکه با مردم صحبت کند. بلکه هنگامی که اصرار داشته و با اصرار از او پرسیده اند که شما چه کسی هستید، آیا شما مسیح هستی، جواب آنها را نمی داد به جزء با یک کلمه، شما می گویید. و به این صورت راضی به امر خدا به سوی اعدام و عذاب و کشته شدن رفت، جهت انجام ماموریتی که به خاطر آن پایین آمده و به جای عیسی (ع) اعدام و به صليب كشيده شد و در اخر کشته شود. و آنهم به خاطر اینکه زمان آن نرسیده که فرستاده شود و مردم را ابلاغ و با آنها صحبت نماید، همانند گوسفندی به این صورت برای سر بریدن رفتند، همانند گوسفندی ساکت در دست کسی که او را به این سمت وآن سمت می کشد و دهان خود را باز نمی کرد. از هر انسان مؤمنی خواهش دارم که استفاده نموده و معرفت حقیقت را از این قضیه بخواهد این انسان به زمین فرود آمده و اعدام و کشته شده و در حالی که کسی که او را نمی شناخت، درخواست نمی کرد که یاد شده ویا شناخته شود به صورت ساکت فرود آمده و ساکت اعدام شده و به صورت ساکت کشته شده و به صورت ساکت به سمت خدا بالا رفتند، این گونه اگر خواسته باشید, حضور داشته,پس اینطورباشید) جواب سید احمد حسن به پایان رسید.

-روشنگری درباره مهدی اول در کتب اهل سنت

در کتب اهل سنت روایت هایی وارد شده که خروج مهدی در آخر الزمان را ذکر می کند روایت های که برای فهم عقایدی علماء مذهب جعفری در ظاهر متناقض بوده و به آن اعتقاد نداشته وحتی بیشتر فقهاء آنرا روایت نمی کنند، مانند روایت (مهدی همنام من و اسم پدرش اسم پدر من است). رسول خدا / فرمودند: (... با آن الواح موسی شکسته، و منبر و سفر سلیمان، و در یکی از غار هایش نیز عصای موسی است، آنگاه هیچ ابر شرقی ونه غربی و نه جنوبی و نه قبیله ای وجود نداشته مگر اینکه اگر به سمت آن غار بیاید همه برکت های خود را بر آ ن فرود می آ ورد. پس روز و شب ها نخواهد گذشت تا اینکه مردی از فرزندانم از عترت من اسمی همانند اسم من و اسم پدرش همنام پدر من آنرا بدست می گیرد که شبیه ترین مردم در اخلاق و رفتار و آفرینش به من است)([416]). پیامبر / فرمودند: (اسم او مانند اسم من و اسم پدرش همنام پدرم است او از فرزندان دخترم فاطمة است، خداوند حق را بوسیله آنها ظاهر و باطل را با شمشیر ش خاموش می کند مردم با میل خود وهمین طور از روی ترس نیز از آن پیروی می کنند سپس رسول خدا صلی الله علیه واله از گریه کردن ساکت شده و فرمودند: ای مردم شما را به فرج بشارت می دهم چونکه آن میعاد گاه خداوند که تغییر نمی یابد و قضاء ایشان بر نمی گردد و او حکیم دانا است، و همین طور فتح خداوند نزدیک است خداوندا آنها خانواده من هستند پس رجس را از آنها دور کن وآنها را پاک ومنزه گردان، باری الهی همه آنهابه تو توکل دارند و تومرجع توکل آنها باش و با آنها مدارا کن و در کنار آنها باش وآنها را پیروز و سرافراز نموده و ذلیل مکن آنها را جانشینان من قرار ده که شما هر آنچه را بخواهی توان انجام آنرا دارید)([417]). آنچه که نزد اتباع اهل بیت (ع) معروف است امام مهدی (ع) محمد بن حسن ابن علی... (ع) و اسم پدر ایشان (ع) نه عبدالله ونه نامي از پدران رسول خدا / دارد که ومعروف هستند و در بین پیامبران در طول همه تاریخ، همانند قول ایشان که من فرزند دو ذبیح (عبدالله([418])، و اسماعیل) هستم کسی آن رانگفته است. رسول خدا / فرمودند اگر روز قیامت فرار رسد از وسط عرش مراصدا خواهند زد ای محمد پدر شما ابراهیم خلیل بهترین پدر و برادرت علی ابن ابی طالب (ع) بهترین برادر است([419]). پس روایت بر امام مهدی (ع) منطبق نشده و بر مهدی اول منطبق می شود در صورتی که اسم پدرش اسم یکی از پدران رسول خدا از پیامبران و روایت اسم او همانند اسم من و اسم پدر او همنام پدرم است بر ایشان صدق می کند. سپس اول مؤمنین به امام (ع) در زمان ظهور مهدی اول و در آخر زمان به دنیا می آید و این موضوع با اعتقاد اهل سنت مترادف است. یا اینکه ابناء عامه با توجه به اعتقادشان منتظر مهدی اول هستند مهدی اولی که اسم او همانند اسم پیامبر / و اسم پدرش اسم یکی از پدران پیامبر است و این عقیده بر امام مهدی (ع) قابل انطباق نبوده و بر مهدی اول از فرزندان امام مهدی (ع) صدق می کند. همانطور در روایات اهل سنت صیحه به اسم یمانی آمده و او نیز خلیفه خواهد بود پس حتما باید در مورد این خلیفه از خود سوال کنیم که ایشان خلیفه چه کسی است؟ ابن حماد در صفحه 103 روایت کرده و می گوید (مهدی فقط از قریش و خلافت جز در آنها نخواهد بود و باید اصل ونسبی در یمن داشته باشد) و همین طور در صفحه 107 با سند مذکور خود از کتاب ارطا ة نیز آنرا روایت می کند (جمع شده و منتظر می مانند که با چه کسی بیعت کنند، آنگاه در میان خود صدایی می شنوند که آنرا هیچ انسان و جنی نگفته است, اسم او را خوانده که با فلانی بیعت کنید، او از این طرف و آن طرف نبوده ولیکن او خلیفه اش یمانی است...)([420]). و همین طور برابر آنچه که از اهل بیت (ع) آمده یمانی خلیفه مهدی (ع) است. و با این موضوع میان روایات که اهل سنت وشیعه روایت کرده اند نتیجه حاصل می شود.

-حرکت یمانی از عراق به سوی بیت المقدس

بصورت مختصر واجمالی حرکت تمهید کننده (زمينه ساز ظهور) اصلی امام مهدی (ع) با ارسال یمانی شروع می شود, ایشان اولین یاران امام مهدی (ع) از سیصد وسیزده نفر است و این موضوع در خطبه امیر المؤمنین که یاران قائم و شهر های آنها را معین کرده مشخص است که اولین آنها از عراق وبه صورت محدد از بصره یکی از شهر های عراق است و در ابتدای امر برای ما مشخص می شود که شروع حرکت یمانی از عراق است: از امیر المومنین (ع) در خبری طولانی آمده: (... اولین نفر حتما از بصره و آخرین آنها از ابدال است...)([421]). یمانی اول مؤمنین به امام مهدی (ع) و دست راست و وزیر و خلیفه و مولایی که مسولیت گرفتن بیعت برای امام (ع) است که اتصال خود با اما م (ع) و ارسال از جانب ایشان (ع) را اعلام نموده و کار خود را با درخواست بیعت از مردم شروع کرده است که در روایت امام باقر (ع) آمده که ایشان صاحب هدایت ترین پرچم بوده چونکه برای صاحب شما دعوت می کند و با علم به اینکه در زمان ظهور مقدس پرچم های گمراهی که به سوی امام مهدی دعوت می کنند زیاد شده و مسائل دیگر که در سابق برای ما واضح شده که دوازده پرچم با اختیار خود وبه نام اهل بیت (ع) بدون امری از امام (ع) دعوت می کنند و جزء یک مورد همه آنها در آتش هستند, و پرچم حقیقی اهل بیت (ع) که توسط آنها ارسال شده پرچم یمانی است چونکه او تمهید کننده اصلی برای امام (ع) در زمان ظهور بوده و روی بر گرداننده از ایشان در آتش است. حرکت تمهید یمانی برای امام مهدی (ع) شش سال قبل از قیام امام مهدی با شمشیر خواهد بود, از ابن حنفيه گفت بین خروج پرچم سیاه از خراسان و شعیب بن صالح و خروج مهدی و تسلیم امر به مهدی 72 ماه است)([422]). و در اینجا هدف از پرچم سیاه، پرچم های گمراهی([423]) است که در اول ظهور دعوت امام ظاهر می شود و اما پرچم های کوچک مشرقی همان پرچم های هدایتی که روایات آنها را توصیف نموده([424]) و بعد از اینکه مهدی اول (یمانی) لشکر خود را جمع نموده و پیروانش کامل شده اتفاق خواهد افتاد در ابتدای امر فقط یک دعوت مردم برای بیعت بوده و یمانی امر اتصال خود با امام مهدی (ع) را برای آنها توضیح داده و با توجه به دلایل غیر قابل شمارشی که امام (ع) در اختیار ایشان گذاشته برای آنها ثابت می کند که او فرستاده ای رسمی از جانب امام است که مردم را به راه صحیح دعوت می کند و از مهمترین دلایلی که برای مسلمانان آورده دلیل قرآنی خواهد بود همان طور که در روایت آمده برای مسیح و یهود با دلیل تورات و انجیل می آید. از مفضل بن عمر گفت شنیده ام که ابا عبدالله (ع) می فرمایند برای صاحب این امر دو غیبت خواهد بود در یکی از آنها به خانواده خود بر می گردد و در دیگری گفته می شود به هلاکت رسیده و یا در صحرایی به سلوک مشغول شده گفتم اگر به این صورت اتفاق افتاد چه کار کنیم؟ فرمود: اگر کسی آنرا مدعی شد از او در مورد امورعظیم و دشوار که باید در مورد آنها فقط او بتواند جواب دهد سؤال کنید)([425]). عظائم همان کتب آسمانی هستند و با وجود تحریف ذکر رسول خدا در کتاب های آسمانی قبل از ایشان بوده و با آنچه که در کتاب های آنها بوده حجت خواهد نمود، پس برای اثبات امر خلیفه خدا بر روی زمین حتما نیاز است که ذکرش در همه کتاب ها محفوظ باشد و اگر اهل باطل اطلاع داشته آنرا تحریف می کردند، پس از آن اطلاع نداشته تا اینکه صاحب آن بیاید. و به طور قطع شأن ایشان همانند باقی دعوت های الهی است و در زمان خود با مردان دین و صاحبان منصب های دینی و دنیوی مواجه خواهد شد، چونکه همه دعوت های الهی با اصحاب مناصب دنیوی ودینی مواجه شدند، و بطور مطلق امر متفاوت نخواهد بود، آنچه که از روایت فرقه نجات یافته به طور واضح آمده که امام (ع) تنها مانده و با همه گروه ها مخالف خواهد بود و اما مابقی گروه ها حتی اگر به صورت ظاهر فی ما بین خود متحد خواهند ماند، وچون که اهداف آنها دنیوی بوده عوامل مشترک بین آنها زیاد خواهد گشت به همین خاطر است که فرمودند هفتاد ودو گروه در آتش و یک گروه در بهشت است و یا قول ایشان دوازده پرچم از هفتاد و دو گروه اهل آتش بوده و فقط یکی در بهشت است که در اینجا لازم است توجهی عمیق داشته زیرا که رکن اساسی در شناخت پرچم حق دارد. سپس بعد از دعوت به راه مستقیم در ماه های آخراین دعوت، خروج ایشان برای مواجهه لشکری و همین طور خروج سفیانی دشمن اصلی ایشان در ماه رجب خواهد بود. * از معلی بن خنیس گفت شنیده ام که أبا عبدالله (ع) می فرمایند در این امر اتفاقاتی حتمی و غیر حتمی وجود دارد که از موارد حتمی خروج سفیانی در رجب است)([426]). و با علم به اینکه خروج سفیانی برای یاران یمانی (شیعه آل محمد (ع)) به عنوان بشارت محسوب می شود زیرا که وجود سفیانی با وجود یمانی (مهدی اول) همزمان است چونکه سفیانی جنگ خود را با کسانی (بنی فلان) که در دنیا با او رقابت داشته شروع می کند و در حالی که آنها دشمنان و غاصبان حقوق اهل بیت (ع) هستند و به ظاهر خود را شیعه می نامند، و یا همان صاحبان دوازده پرچم گمراه هستند، آنگاه بعضی از آنها با سفیانی بیعت نموده و عده ای دیگر با او می جنگند، و زمانی مشغول جنگ با سفیانی شده و بعد از اینکه از جهات مختلف به عذاب و ظلم سفیانی ملعون گرفتار شده شروع به ملحق شدن با پرچم یمانی نموده همانی که از طرف طالبان دنیا و بندگان بت های بشری (علمائ غیر عامل) مردود اعلام شده که بشارت در روایت آتی واضح است: * از أبا جعفر امام باقر (ع) فرمودند: (...شما را بشارت و سپس به شما بشارت داده آیا نمی خواهید که دشمنانتان بدون دخالت شما به دست معصیت کاران خدا به خاطر دنیا همدیگر را بکشند و شما با عزت در خانه هایتان دارای آسایش هستید و سفیانی انتقام را برای دشمن شما گرفته و برای شما یکی از علامت ها خواهد بود و با این وجود اگر فاسد (سفیانی) بیرون بیاید یک و یا دو ماهی بعد از خروجش در خانه هایتان سکوت کرده و بر شما باکی نیست تا اینکه غیر از شما مردم زیادی کشته خواهند شد آنگاه بعضی از یاران امام به ایشان گفتند: اگر اینگونه اتفاق افتاد با خانواده خود چه کار کنیم, فرمودند مردانی از شما از او غایب شده چونکه آن شدت و محنت بر شیعه ما همراه قحطی بوده اما انشاء الله تعالی بر زنان باک نیست گفتند پس راه فرار از آن و خروج مردان کجاست فرمودند هر کس از آنها بخواهد خروج کند به سوی مدینه و یا مکه و یا بعضی شهر ها برود سپس فرمودند با مدینه چکار دارید در صورتی که لشکر فاسد قصد آنرا کرده است ولی بر شما واجب است که متوجه مکه شوید چونکه آنجا جای تجمع شماست در صورتی که آن فتنه ای به مدت زمان بارداری یک زن و نه ماه است و انشاء الله بیشتر نخواهد شد)([427]). در اینجا امر واضح می شود که دراین امر هجرتی همانند هجرت رسول خدا / در اول دعوت است. * از ابی عبدالله (ع) فرمودند که امر سفیانی حتمی است و جز در رجب در ماه دیگری خروج نمی کند پس مردی به ایشان فرمود ای ابی عبدالله اگر خروج کرد چه وضعیتی خواهیم داشت فرمود اگر اینگونه اتفاق افتاد آنگاه به ما مراجعه کنید)([428]). و این امر (هجرت و عدم مواجهه با سفیانی) در ابتدای شش ماه اول خروج سفیانی است و یا در مدت زمان بین رجب و ذی الحجه محدود است و سپس در محرم قیام خواهد بود. از ابی عبدالله (ع) فرمودند: قائم در روز عاشورا قیام می کند)([429]). * از ابی عبدالله (ع) فرمودند: (خروج سفیانی در رجب از محتوم و اول تا آخر زمان خروجش پانزده ماه است در شش ماه آن می جنگد آنگاه کور اخمس را تصرف مي كند و فقط 9 ماه بدون یک روز اضافه حکومت می کند)([430]). این شش ماه هجرت اصحاب یمانی و خواص ایشان و همین طور هجرت یمانی به سوی سرزمین های مشرق را ضمانت می کند، و در حالی که روایات همیشه شروع و اول خروج یمانی را از مشرق ذکر نموده، سپس اهل بیت (ع) نیز بر بیعت با صاحب پرچم های مشرق حتی اگر با دست و پا روی برف خود را کشیده تاکید نموده اند و همین طور روایات ذکر نموده که در اول امر، مهدی از سفیانی مخفی می شود، در اینجا مقصود یمانی (مهدی اول) است چونکه ایشان دشمنی ظاهر برای سفیانی بوده و اما امام مهدی (ع) دشمن اشکاری برای سفیانی نیست تا اینکه از او مخفی شود و خروج ایشان بعد از جنگ سفیانی و یمانی خواهد بود و آنها از علامات حتمی که قبل از ایشان (ع) می آیند. از علی بن حسین (ع) (... سپس سفیانی ملعون از صحرای (وادی) خشک خروج می کند و او از فرزندان عتبه بن ابی سفیان است، آنگاه اگر سفیانی ظهور کرد مهدی مخفی می شود سپس بعد از این خارج می شود)([431]). و بعد از اینکه مهدی در مدت زمانی قبل از قیام مخفی شود، سفیانی برای دستگیری او لشکری را اعزام می کند و خداوند آنها را در زمین فرو می برد (خسف) از ام سلمه از رسول خدا / فرمودند: (بین رکن و مقام عده ای به تعداد عدد اهل بدر با مردی بیعت می کنند، پس گروه هایی از عراق و ابدال شام به سوی او آمده وبا او بیعت می کنند آنگاه از اهل شام لشکری را برای جنگ با آنها می فرستند و هنگامی که به بیداء (صحرا) برسند در آنها فرو خواهد رفت (خسف)، سپس مردی از قریش خواهر زاده سگ (کلب) به جنگ آنها آمده در برابر هم قرار گرفته پس خداوند آنها را شکست خواهد داد، آنگاه گفته خواهد شد: کسی که از غنایم کلب (سگ) به او نرسد بی نصیب است)([432]). شخصی که به جنگ آنها آمده چه کسی است و شخص قریشی کیست؟ آیا او حسنی و یا حسینی است؟ و با علم به اینکه شخص قریشی غیر از صاحب خسف و بعد از او می آید به همین خاطر است که فرمودند (زمين آنها را فرو خواهد برد (خسف)، سپس مردی از قریش به جنگ آنها می آید)([433]). (در خسف قرار گرفته پس جز دو مرد از کلب به نام وبر و وبیر کسی از آنها نجات نمی یابد و صورت آنها به پشت کمرشان جا به جا می شود)([434]). امیر المومنین (ع) (... سفیانی با پرچم سبز رنگ و صلیب طلایی خروج کرده و امیر آنها مردی از کلب است... اسب سوارانی به رهبری مردی از غطفان را به طرف مردی از آل محمد صلی الله علیه و آله که در کنار ایشان مردانی از مستضعفین در مکه جمع شده می فرستد حتی اینکه در وسط زمین سفید (صفایح البیض)([435]) نازک در بیداء([436]) قرار گرفته آنها را فرو خواهد برد... پس تاویل این أیه در همان روز خواهد بود: (لَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ)([437]) (واى كاش مى‏ديدى هنگامى را كه كافران وحشت‏زده‏اند آنجا كه راه گريزى نمانده است و از جايى نزديك گرفتار آمده‏اند)([438]). از حذیفه بن یمان رضی الله عنه گفت رسول خدا صلی الله علیه و اله فتنه ای که بین اهل مشرق و مغرب اتفاق می افتد را یاد نموده و فرمودند: سفیانی از صحرای خشک در فوره بر آنها خروج می کند و در دمشق اطراق کرده. آنگاه دو لشکر را یکی به مشرق ودیگری را به مدینه می فرستد تا اینکه در بابل و در شهر ملعون (منظور بغداد) اطراق کرده وبیش از سه هزار نفر را کشته و بیش از صد زن را غصب کرده و سیصد قربانی از بنی (فلان) بنی عباس را می کشند و به سمت کوفه رفته و اطراف آنرا ویران می کنند. سپس بسوی شام رفته و آنگاه پرچم حق بیرون آمده و به آن لشکر می رسد و همه آنها را کشته و اسیران وغنایم را از دستشان خارج می کنند تا اینکه یک نفر مخبر هم از آنها جان سالم به در نمی برد. لشکر دوم مدینه را بمدت سه شبانه روز اشغال می کنند سپس متوجه مکه شده و به سمت آن حرکت می کنند و تا اینکه به بیداء برسند خداوند جبرائیل را برای آنها فرستاده وبه او می گوید آنها را تا ابد الدهر از بین ببر.پس با پا ضربه ای به آن زده و در همانجا آنهارا فرو می برد (خسف) آنگاه جز دو مرد از جهینه کسی از آنها جان سالم بدرنمی برد)([439]). از أمیر المومنین (ع) (... ای معاویه رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبر داد... مردی ملعون و مسخ شده از فرزندان تو...،... لشکری را به مدینه فرستاده و پس از ورود به آن در قتل و ارتکاب فواحش زیاده روی می کند، آنگاه مردی از فرزندان من از آنها فرار کرده همان متقی و پاکی که زمین را پر از وعدل و داد نموده همانطور که پر از ظلم وجور شده است من نام و علامت و سن و سال و زمانش را می دانم او از نسل فرزندم حسین که پسرت یزید ایشان را می کشد و او به خونخواهی پدرش انقلاب نموده و به سمت مکه فرار می کند. کنار سنگ های زیتون مردی از فرزندان پاک ومنزه من رهبر آن لشکر را می کشد، سپس آن لشکر به سمت مکه حرکت می کند من اسم امیر و اسامی آنها و اسبانشان را می شناسم و اگر وارد بیداء شده و در زمین آن استقرار یافته خداوند آنها را در آن فرو (خسف) خواهد برد. خداوند عز و جل می فرمایند: (لَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ) (و اى كاش مى‏ديدى هنگامى را كه كافران وحشت‏زده‏اند آنجا كه راه گريزى نمانده است و از جايى نزديك گرفتار آمده‏اند). فرمودند از زیر پای آنها بوده وبه جز یک مرد کسی از آن لشکر باقی نمی ماند، خداوند صورت او را به پشتش جا به جا می کند و تغییر میدهد. خداوند برای مهدی از زمین اقوامی که همانند ابرهای بهاری جمع شده را مبعوث می کند، به خداوند قسم که من اسم امیر واسامی آنها و حتی قدمگاه اسبانشان را می شناسم آنگاه مهدی وارد کعبه شده و به درگاه خداوند گریه و ناله خواهد نمود)([440]). فایده این حدیث قتل نفس زکیه را قبل از خسف (فرو رفتن زمین) در لشکر سفیانی در بیداء نشان می دهد و یا بین روز بیست و پنجم از ذی حجه و روز دهم از محرم که در آن قیام با شمشیر است خواهد بود، و شاید خسف بین 25 ذی حجه تا 10 محرم و یا تا رمضان و یا در مدت زمان هشت ماه جنگ میان یمانی و سفیانی اتفاق خواهد افتاد، سپس صیحه در رمضان اتفاق می افتد و در آن هنگام حکومت سفیانی به پایان رسیده و علامات پنجگانه کامل می شود و نظام آن همانند نظام مهره های تسبیح دنبال هم می آیند. از امیر المومنین (ع) فرمودند: (آیا شما را در مورد پایان حکومت بنی فلان خبر نکنم؟ گفتیم بله ای امیر المومنین فرمودند: کشته شدن نفس حرام در روز حرام و در کشور حرام از طرف قوم قریش است و قسم به کسی که دانه را باز نموده و روح را خلاص نمود بعد از این به جز 15 شبانه روز حکومتی نخواهند داشت، گفتیم: آیا قبل و یا بعد از این اتفاقی می افتد؟ فرمودند: صیحه در شهر رمضان بیدار را می ترساند و خوابیده را بیدار کرده و دختر جوان را از حالت سستی اندام خارج می کند)([441]). اگر صیحه (ندا در آسمان) در ماه رمضان بعد از کشته شدن نفس زکیه در ذی حجه خواهد بود حال پس صیحه هشت ماه بعد از کشته شدن نفس زکیه (محرم، صفر، ربیع 1، ربیع2، جمادی 1، جمادی 2، رجب و شعبان) خواهند بود و قیامی که در محرم شروع شده و قبل از آن خروج سفیانی 6 ماه از رجب تا ذی حجه است پس همه مدت زمان سفیانی (15 ماه) به پایان می رسد واین کاملا در رمضان اتفاق می افتد. وهمانطور که در روایت زیر آمده قرینه دیگری که تاکید می کند که صیحه بعد از قیام و جز بعد از کشت وکشتار اتفاق نمی افتد: از ابی عبدالله (ع) فرمود: (مرگ ومیر و کشت و کشتار مردم را فرا گرفته تا اینکه در آن زمان مردم به حرم پناه برده و از شدت کشت وکشتار منادی صادق ندا می دهد که چرا با همدیگر می جنگید؟ فلانی صاحب شماست)([442]) . از ابی جعفر (ع) فرمودند: (منتظر صدایی باشید که یک دفعه از سمت دمشق به سوی شما می آید که برای شما در آن فرج عظیمی وجود دارد)([443]). از عبدالله بن سنان از ابی عبدالله (ع) فرمودند: ندا از محتوم و سفیانی و یمانی و قتل نفس زکیه از محتوم است و کف دستی که از آسمان بیرون می آید از محتوم است و ترس و وحشت که درماه رمضان خوابیده را بیدار و بیدار را وحشت زده و دختر جوان را از بی حالی خارج می کند)([444]). از امام رضا (ع) فرمودند (... می بینم که ندایی نداده و همانطور که از نزدیک شنیده از دور نیز شنیده می شود رحمتی بر مومنین و عذابی بر کافرین خواهد بود پس به ایشان گفتم پدر و مادرم فدایت شوند آن ندا چیست فرمودند سه تا صدا که اول آن در رجب که لعنت خدا بر ظالمین است و دومی ای مؤمنین روز قیامت نزدیک است و سومی در زمان کرانه خورشید دست بارزی و واضحی درآسمان می بینند مگر خداوند فلانی را برای هلاک ظالمین نفرستاده پس در آن هنگام مؤمنین صاحب فرج شده و خداوند قلب آنها را شفا و خشم را از قلب هایشان دور می کند)([445]). از ابی عبدالله (ع) فرمودند قبل از سالی که ندایی درآسمان صورت میگیرد نشانه ای و آیتی درماه رجب دیده میشود گفتم که آن چیست فرمودند صورت و دست بارزی که در ماه طلوع مینماید)([446]). و با علم به اینکه ندا ها متعدد و دارای مصادیق مختلفی است و روایات با معانی مختلف که بعضی از آنها در مورد صیحه و ندا صحبت کرده ولی هر کدام از آنها جانبی از قضیه را نشان می دهد: و این موضوع نیاز به بحث جدا گانه ای دارد: پس قسمتی از آن مربوط به رجب و قسمتی دیگر به رمضان و قسمت دیگر آن به عالم مُلک (جهان حال حاضر ما) همانند هیاهوی مردم به واسطه یک خبر جدید و انتشار آن بین آنها ست، و قسمت دیگر آن در ملکوت (رؤیا و خواب و غیره) است، و قسمت دیگر آن همانند صیحه در آسمان و اعجاز که بعد از امتحان و غربال و بلاء ها و... و... خواهد بود. اما اگر ندا همانند روایت اخیر باشد: یعنی حق همراه علی وشیعه اش است پس چگونه ممکن است که پرچم حق را از میان پرچم های مختلف شیعه تشخیص داده و در حالیکه هر کدام از آنها می گوید من صاحب حق هستم و همه ما حتی قبل از نداء می دانیم که حق با علی و شیعه اوست ولی در حال حاضر شیعه ایشان (ع) چه کسانی هستند؟؟؟. و جنگ و اختلافات زیاد علی الخصوص میان شیعه در عراق، اگر صیحه بصورت روشن بر او دلالت کند پس چرا بر امام خود متحد نشده و با او بیعت نمی کنند و قبل از جنگ چرا هديه به تقدیم از شیخ ناظم عقیلی مقدمه علامات زمان ظهور اختلاف شيعه از مهمترین اسباب و علت های ظهور اسلام دین نزد خداوند است وضعیت علماء در زمان ظهور مقدس قول اهل بیت (ع) در مورد خطباء زمينه ساز اصلى زمان ظهور در روايات اهل بيت (ع) اوصیایی که از جانب رسول خدا علامت های متفاوت بین اوصاف امام مهدی (ع) و مهدی اول

یمانی بین لغت و شخصیت

تعدد يمانى يمانى يمن يمانى امام مهدى يمانى اول مهديين هر کسی برای خود یمانی دارد اصحاب یمانی در قران حدیث کساء یمانی دعاء نور خزنده زمین ارکان چهارگانه امام مهدی (ع) خواب يوحنا لاهوتىآز كتاب انجيل روشنگرى آز مهدى اول وشبيه عيسى (ع) روشنگرى درباره مهدى اول در كتاب اهل سنه حرکت یمانی از عراق به سوی بیت المقدس

ارسال فرستاده و شروع قیام

خلاصه بحث

فهرست

پا ورقی ها

[1] - توبه: 33.

[2] - عنکبوت: 2-3.

[3] - معارج:6- 7.

[4] - بقره: 30.

[5] - ص: 26.

[6] - ال عمران:26.

[7] - مدّثر:38.

[8] - احتجاج: ج 1: ص 70.

[9] - بقرة: 30.

[10] - غیبت نعمانی: ص 316.

[11] - جامع السعادات: ج 3 ص 314.

[12] - کمال الدین وتمام النعمه: ص 337.

[13] - کمال الدین وتمام النعمه: ص 338.

[14] - غیبت نعمانی: ص 158.

[15] - مشارق انوار الیقین للبرسی: ص 111 - حیاة الامام المهدی علیه السلام – باقر شریف القرشی: ص 254 – 258.

[16] - اعراف:187.

[17] - بحار الانوار: ج 53 ص 1.

[18] - کافی: ج 8 ص 37 – 42.

[19] - معجم احادیث امام مهدی ع – شیخ علی کورانی: ج 1: ص 78.

[20] - بشارة الاسلام: ص 143.

[21] - الملاحم و الفتن- سید بن طاووس الحسنی: ص 134.

[22] - مشارق انوار الیقین - الحافظ رجب البرسی: ص 264.

[23] - بحار الانوار – العلامه المجلسی: ج 83: ص 81.

[24] - الأمعة: کسی که می گوید من با مردم هستم هر کجا باشند من هم هستم !!!

[25] - معجم احادیث امام مهدی ع: ج 1: ص 87.

[26] - معجم احادیث امام مهدی ع: ج 1: ص 88.

[27] - معجم احادیث امام مهدی ع: ج 1: ص 99.

[28] - مائده: 3.

[29] - معجم احادیث امام مهدی ع: ج 1: ص 100.

[30] - بحار الانوار: ج 52: ص 210.

[31] - بحار الانوار: ج 52: ص 209.

[32] - الفصول المهمه: الحر العاملی: ص 263 –ج3.

[33] - کتاب مائتان وخمسون علامه:ص 122.

[34] - بحار النوار: ج 52 ص 210.

[35] - یونس: 35.

[36] - مشارق انوار الیقین – الحافظ رجب البرسی: ص 265.

[37] - مريم: 52.

[38] - شرح احقاق حق ج 29 – سید مرعشی: ص 323.

[39] - شرح احقاق الحق ج 29 – السید المرعشی: ص 344.

[40] - الصراط المستقیم: 2 / 258.

[41] - بحار الانوار: ج 52 ص 269.

[42] - بشاره الاسلام: ص62.

[43] - منتخب الانوار المضیئه – السید بها ء الدین النجفی: ص 313.

[44] - غیبت نعمانی: ص 249.

[45] - غیبت نعمانی: ص: 144.

[46] - معجم احادیث الامام المهدی ع: ج 1 ص 92.

[47] - الشیعه والرجعه:ج 1 ص 148.

[48] - خبر نفس الرحمن فی فضایل سلمان – میرزا حسین النوری الطبرسی: ص 304

[49] - ممتحنه: 13.

[50] - الزام الناصب فی اثبات الحجه الغایب: ج 1ص90.

[51] - ممتحنه: 13.

[52] - طلاق:3.

[53] - غيبت نعمانى: ص: 26

[54] - بحار الانوار ج 52 ص 210.

[55] - غيبت نعمانى: ص: 206 .

[56] - غيبت نعمانى: ص 160

[57] - غيبت نعمانی: ص 235.

[58] - بحار النوار: ج 52 ص 288 - غيبت نعمانی:ص157.

[59] - غيبت نعمانی: ص 206.

[60] - غيبت نعمانى: ص 206.

[61] - انعام: 153.

[62] - ال عمران: 19.

[63] - ال عمران:85.

[64] - حج: 78.

[65] - بقره: 128.

[66] - یونس: 90.

[67] - نمل: 38.

[68] - نمل: 44.

[69] - ال عمران: 52

[70] - ال عمران 83.

[71] - ذاریات: 36.

[72] - بقره: 136.

[73] - بحار الانوار: ج 53 ص 4.

[74] - الامالی – شیخ طوسی: ص 524.

[75] - بحار الانوار: ج 22 ص 148.

[76] - الصراط المستقیم: ج 2 ص 101.

[77] - وسائل الشیعه: ج 6 ص 49 باب عدم جواز قضاء و حکم با رای.

[78] - فتح: 28.

[79] - توبه: 33 - الصف: 9.

[80] - بحار الانوار:ج 53 ص148 – البرهان: ج 3 ص 310 – غيبت طوسى: ص385.

[81] - غيبت نعمانى: ص 27.

[82] - انعام: 38.

[83] - مائده: 3.

[84] - غيبت نعمانى: ص 217.

[85] - انعام: 116.

[86] - ا نعام: 148.

[87] - یونس: 36.

[88] - یونس: 66.

[89] - نجم 28.

[90] - وسائل الشیعه: ج 27: ص 127.

[91] - غيبت نعمانى: ص 207.

[92] - غيبت نعمانى: ص 207.

[93] - غيبت نعمانى: 204.

[94] - غيبت نعمانى: ص 206.

[95] - نساء: 82.

[96] - حاقه: 44.

[97] - غيبت نعمانى: ص 152

[98] - غيبت نعمانى: ص 264.

[99] - جمعه: 5.

[100] - غایه المرام: ج 5 ص 321.

[101] - غيبت نعمانى: ص 239.

[102] - غيبت نعمانى: ص: 237.

[103] - غيبت نعمانى: ص 229.

[104] - غيبت نعمانى: ص: 236.

[105] - بقره:18.

[106] - اسراء: 97.

[107] - نساء: 56.

[108] - ملک: 7 -8.

[109] - انبیاء:100.

[110] - حج: 22.

[111] - هود 15.

[112] - شوری: 20.

[113] - سبا:51.

[114] - مکارم الا خلاق – الشیخ الطبرسی: ص 450 -451.

[115] - فصلت: 16.

[116] - الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب: ج 2 ص 106.

[117] - سبا: 51.

[118] - الزام الناصب فی اثبات الحجه الغایب: ج 2 ص 106.

[119] - توبه: 31.

[120] - البرهان:ج 10 ص 120، اصول کافی باب التقلید: ج1 ص 53 ح 1.

[121] - بحار النوار:ج 1 ص 224، عده الداعی: ص 70.

[122] - اصول کافی: ج1 ص46، بحار النوار: ج 2 ص110.

[123] - بحار النوار: ج 52 ص 363.

[124] - الزام الناصب: ج 2 ص 200.

[125] - الزام الناصب:ج 1 ص 196.

[126] - تفسیر البرهان:ج 1: 171.

[127] - بحار النوار: ج 52 ص 257

[128] - ینابیع الموده: ج 3 ص 215.

[129] - بشاره الاسلام:ص 297.

[130] - بحار النوار: ج 52 ص 190 ح 21.

[131] - ملاحم والفتن: ص133.

[132] - الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب: ج 2 ص 195.

[133] - کنز العمال – المتقی الهندی: ج 11 ص 144.

[134] - بقره: 44.

[135] - بحار الانوار: ج 69 ص 223.

[136] - المعیار والموازنه – ابوجعفر الاسکافی: ص 274.

[137] - احزاب:36.

[138] : اول مؤمنین به امام مهدی (ع) در ابتدای ظهورش(یا اول سیصد وسیزده نفر).

[139] - بحار النوار: ج 53 ص 148 / ج 36 ص 260، غيبت طوسى: ص150، غایه المرام: ج 2 ص241، مختصر بصائر الدرجات: ص 39. مکاتیب الرسول للمیانجی: ج 2: ص 96.

[140] - غيبت طوسى: ص 454/ 470، بحار الانوار: ج 52: ص291، معجم احادیث امام مهدی للکوارانی: ج 1: 453، اخرایج.الجرائح للراوندی: ص 1149.

[141] کسی که بیعت را برای امام مهدی (ع) می گیرد.

[142] - کتاب المهدی المنتظر ع: ج 2 حاج حسین شاکری ص 436.

[143] - الارشاد شیخ المفید: ج2 ص 376.

[144] - الملاحم و الفتن – سید بن طاوس الحسنی: ص 52.

[145] - بشاره الاسلام: ص 30.

[146] - غایه المرام السید هاشم البحرانی: ص108.

[147] - بحار الانوار:ج 51 ص 83.

[148] - بحار الانوار: ج51 ص 84.

[149] - دلائل الامامه الطبری: ص 452,بحار النوار: ج 51 ص 65.

[150] - اعراف: 187.

[151] - نازعات 42.

[152] - محمد 18.

[153] - قمر: 1.

[154] - احزاب: 63.

[155] - شوری:18.

[156] - بحار الانوار – علامه مجلسی: ج 53 ص1.

[157] - الملاحم والفتن – السید بن طاووس: ص 66.

[158] - عصر الظهور – الشیخ اکورانی: ص 125.

[159] - کتاب الفتن – نعیم ابن حماد المروزی: ص198.

[160] - بحار الانوار: ج 52 ص 223.

[161] و همین طور شیخ علی کورانی یاد کرد: مفردات: پشت رود(وراء النهر):به آنچه بعد از نهر جیحون از جمله سمرقند و بخاری و غیره گفته می شود، و در اینجا مراد از ماوراء نهر دجله و فرات است. و اسم حارث بن حراث: ممکن معنی اسم ایشان به عربی بوده ویا ممکن تعبیری از حرفه اش باشد همانند کار شخم زن زمین.

[162] - معجم احادیث امام المهدی ع – الکورانی: ج 1 ص 394.

[163] همانطور که در بحث صفحه 37 آمده برگشت زمانه(استدارة الفلک)همان اختلاف شیعه با هم دیگر است

[164] - غیبت نعمانی: ص154.

[165] - غیبت نعمانی:ص283 , بشارت الا سلام ص 41.

[166] - غیبهت طوسى: ص 265.

[167] - غیبت نعمانی:ص 215.

[168] - بحار الانوار ج 51 ص 40.

[169] - غیبت نعمانی:ص 216.

[170] - غیبت نعمانی:ص216.

[171] - بحار الانوار – العلامه المجلسی: ج 83 ص 81.

[172] - کمال الدین وتمام النعمه – الشیخ الصدوق: ص 457.

[173] - غیبت نعمانی:ص215.

[174] - حجر:76 .

[175] - الارشاد – الشیخ المفید: ج 2 ص 386.

[176] - غیبت طوسی: ص 470.

[177] - کمال الدین و تمام النعمه: ص 653.

[178] - ال عمران: 36.

[179] - بحار الانوار: ج 52 ص 120 , کافی ج 1ص 535.

[180] - کافی:ج 1 ص 535.

[181] - کافی: ج 1 ص 535.

[182] - توبه: 33.

[183] - بحار الانوار: ج 53 ص3.

[184] - بقره: 148.

[185] - کفایه الاثر – الخراز القمی: ص 281.

[186] - لقمان: 20.

[187] - بحار الانوار: ج 51 ص 150.

[188] - الارشاد: ج 2 ص 382.

[189] - القواعد الفقهیه: ج 1 ص496.

[190] - غیبت نعمانی:ص 187.

[191] - غیبت نعمانی:ص 163.

[192] - تنبوءات نوستر اداموس، قرن ششم – نبوت سی وسوم.

[193] - صافات 93.

[194] - صافات: 28.

[195] - حاقة 45.

[196] - حاقة 45.

[197] تهامه – با حرف ت مکسور -: سرزمین هایی سهل ساحلی باریک که امتداد آن شمال از شبه جزیره(سینا)و جنوب تا اطراف یمن است و در آن شهر های(نجران)و(مکه)و(جده)و(صنعاء)و تبوک: شهری در مسیر حج از دمشق تا مدینه. که به عزوه عظیم که رسول خدا برای سر نهادن اعراب شمال در آن قیام نمودند، مشهور شده که در شمال مکه و مدینه واقع است).مجمع البحرین ج 4 ص 581. مجمع البحرین ج 4 ص 581.

[198] - غیبت نعمانی:ص 74.

[199] - مستدرک سفینة البحار – شیخ علی النمازی: ج 1 ص 601.

[200] - احتجاج: ج 1 ص 185.

[201] - بحار الانوار: ج 22 ص 137.

[202] - کافی: ج 8 ص 139.

[203] - تاج العروس: ج9 ص 371.

[204] - الطرائف- اسید ابن طاوس الحسنی: ص 173.

[205] - غایة المرام: ج 1 ص 48.

[206] - غایة المرام:ج1 ص 27

[207] - مجمع البحرین ص 582.

[208] - احتجاج: ج 1 ص 47.

[209] - اسراء: 34

[210] - ابراهیم: 37.

[211] - الکافی: ج 1 ص 392.

[212] - بحار الانوار: ج 52 ص 210 از غیبت الطوسی

[213] - کتاب عصر ظهور- برای شیخ کورانی: ص 146 -148.

[214] - شرح احقاق الحق: ج 29 ص 515.

[215] - شرح احقاق حق: ج 29 ص620.

[216] - بحار الانوار:ج 51 ص 162.

[217] - حجر: 18.

[218] - انعام:25.

[219] - ال عمران: 34.

[220] - بشاره السلام: ص 30.

[221] - ارشاد – الشیخ المفید: ج 2 ص 376.

[222] - مستدرک سفینه البحار: ج 7 ص 47 , فلاح السائل: ص 170-171.

[223] - معجم احادیث امام مهدی ع شیخ کورانی ج 1 ص 483 ,شرح احقاق حق – برای مرعشی: ج 29 ص 530.

[224] - المجموع – محیی الدین انووی:ج 1 ص 7.

[225] - الامامه و التبصره: ص 128.

[226] - غیبت نعمانی:ص 264.

[227] رویات که افتراق امت را به 73 فرقه معین کرد و در بحث مهمترین اسباب ظهور این کتاب آمده، کسانی که مصادر بیشتری در این خصوص بخواهند به کتاب های: النص و الاجتهاد ص 95 / کتاب سلیم بن قیس ص 169 /کمال الدین ص 662 / وسائل الشیعه ج 27 ص 50 / کنز الفوائد ص 297، و در حالی که هیچ مصدری از مصادر کتب شیعه و سنه این موضوع را فراموش نکرده است

[228] - حاقه: 44-46

[229] معجم احادیث امام مهدی ع – شیخ علی کورانی عاملی: ج3 ص 28,کافی: ج 1 ص 373 ح 5 , ثواب الاعمال و عقابها: ص 255 ح4 – و با این اسناد(مرحوم پدرم از سعد بن عبدالله)از محمد بن حسین از ابن سنان از یحیی أخی أدیم از ولید بن صبیح گفت: شنیدم أبا عبدالله علیه السلام می فرمایند:- همانطور که در کافی آمده و در آن(بتر به جای تبر)است.بحار: ج 25 ص 112 ب 3 ح 9 – از ثواب اعمال.

[230] - کتاب الفتن -نعیم بن حماد: ص 165 , معجم احادیث امام مهدی: ج 1 ص 379

[231] - انعام: 94.

[232] - امالی ص 306.

[233] - عیون اخبا الرضا ع: ص 145.

[234] - احقاف:30

[235] - حج:67.

[236] - حجر:41.

[237] - ملک:22.

[238] - شوری: 52

[239] - زخرف:61.

[240] - وصیت و روایت فرزند صاحب وصیت ها و روایت مردی از اهل بیتش..... در این کتاب در موضوع اوصیاء که در مورد بیعت آنها تاکید شده، آمده است.

[241] - در موضوع اوصیاء که در مورد بیعت آنها تاکید شده همین کتاب آمده است.

[242] - غایه المرام: ج 7 ص 104.

[243] - ص: 27.

[244] - نجم:3.

[245] - بحار النوار: ج 35 ص 148, مختصر بصائر الدرجات: ص 38.

[246] - غایه المرام: ج 7 ص 103.

[247] - بحار الانوار: ج 53 ص 147 , غیبت طوسی: ص150، غایه المرام: ج 2 ص241.

[248] - منتخب النوار المضیئه: ص 343.

[249] - الملاحم والفتن – السید بن طاووس الحسنی: ص 122.

[250] - الملاحم والفتن - السید بن طاووس:ص134.

[251] - اين خبر متعلق به ابتداي دعوت مي باشد.

[252] - نساء: 82.

[253] - کهف 102-103.

[254] - قصص: 5.

[255] - نساء: 165.

[256] - نعام: 149.

[257] - غیبت نعمانی:ص 138.

[258] - غیبت نعمانی:ص: 140.

[259] - غیبت نعمانی:ص 140.

[260] - جن: 27.

[261] - الملاحم والفتن – السید بن طاووس الحسنی:ص 53.

[262] - بشاره الاسلام:ص 30.

[263]  به روایات بحث گذشته در این خصوص مراجعه نماید

[264] - کتاب الامام الحسین علیه السلام – الحاج حسین الشاکری: ص 202.

[265] - امام موسی کاظم علیه السلام – حاج حسین شاکری: ص 421.

[266] - کامل الزیارات:ص 76.

[267] - پایان یافت – حاشیه کتاب رجعت – محمد مؤمن الاسترابادی: ص99.

[268] - الکافی: ج 1 ص 535.

[269] - الکافی: ج 1 ص 535.

[270] - الکافی:ج 1 ص: 534.

[271] - الکافی:ج 1 ص: 533.

[272] - الکافی: ج 1 ص: 532.

[273] - غیبت نعمانی:ص: 58.

[274] - و برای شناخت مصادر این حدیث به راویان آن نگاه نماید – محمد بن جریر طبری(شیعی):ص 529 و در کتاب مهدی منتظر ع ج1 – حاج حسین شاکری: ص 180 و همین طور شیخ کلینی و شیخ صدوق و شیخ طوسی و غیر آنها آنرا روایت کردند به استنادش از اصبغ بن نباته، الختصاص برای مفید: ص 209: حاشیه 4 – 5 -6 و صاحب کتاب لازم که امام معصوم غایب باشد – مر کز مصطفی(ص)ص 94 و از آن اثبات الهداة: 3 / 510 ح 329 و در بحار 112/52 ح 23 و از غیبه النعمانی: 208 ح 16 – به استناد از محمد بن منصور الصیقل. و در منتخب الاثر: 314 ح 1 و از کمال الدین: 346 ح 32 – به استنادش از منصور مختصرآ نحوه. و اخراج آن از بحار 52 / 111 ح20 از کمال. و در کافی: 1 / 370 ح 6 آنرا روایت نمود. لازم است که امام معصوم غایب باشد – مرکز مصطفی(ص)ص 98. --- 16

[275] - کافی شیخ کلینی: ج 1 ص 532، غیبت طوسی: ص 135 محقق به صحت سند اشاره نموده پس به تحقیق عبدالله تهرانی و احمد ناصح مراجه کن و مناقب: ج1 ص 256، بحار الانوار: ج 20 ص 108 و ج 36 ص 381، معجم أحادیث الامام المهدی: ج 3 ص 158.. 17

[276] - الكافي للشيخ الكليني: ج1 ص532، غيبت طوسي: ص135 أشار المحقق إلى صحة السند فراجع تحقيق عبد الله الطهراني واحمد ناصح، المناقب:ج1 ص256، بحار الأنوار: ج20 ص108، ج36 ص381، معجم أحاديث الإمام المهدي: ج3 ص158

[277] - کفایة الاثر در باب آنچه که ازامام حسن(ع)آمده، همانطور که صراط مستقیم:ج 2 ص 128 آنرا خارج نمود، و الصناف: ص 121، و لمحات – از شیخ لطف الله الصافی ص 220

[278] - صف:8 .

[279] - کتاب السقیفه سلیم بن قیس: ص 380.

[280] - بحار الانور: ج 52 ص 380.

[281] - منتخب النوار المضیئه – السید بها الدین النجفی:ص 155.

[282] - الزام الناصب فی اثبات الحجه الغایب:ج 1 ص 289.

[283] - المهدی المنتظر ع: ج2 – الحاج حسین الشاکری ص 436.

[284] - الملاحم والفتن: ص 52.

[285] - غيبت نعمانى:ص 144.

[286] - غایه المرام:ص 108.

[287] - غيبت نعمانى:ص 182.

[288] - اعراف: 142.

[289] - مریم: 53.

[290] - طه: 90.

[291] - فرقان: 35.

[292] - طه 29 -31.

[293] - نهج الایمان: ص 531.

[294] - روضه الواعظین – فتال نیشاپوری: ص 83.

[295] - احتجاج: ج 1 ص 47.

[296] - مشارق انوار الیقین – الحافظ رجب البرسی: ص 341.

[297] - غيبت نعمانى:ص 229.

[298] - تهذیب الاحکام – شیخ طوسی: ج 3 ص 253.

[299] - بشاره الاسلام:ص 30.

[300] - نساء 38.

[301] - قاعده ای نزد علمای اصول مبنی بر اینکه عقید جز بر روایات مسنده متواتر بنا نمی شود.

[302] - امام موسی کاظم ع – حاج حسین شاکری: ص 421.

[303] - معجم احادیث امام مهدی ع برای شیخ علی کورانی: ج 1 ص 299.

[304] - غیبت طوسی: ص 444.

[305] - واقعه:7-14.

[306] - معجم احادیث امام مهدی ع : ج5 ص 192.

[307] - مختصر بصائر الدرجات: ص18 , تأویل الایات: ج 2 ص 576 ح3 و همین طور سه روز، روزهای خداوند یاد شده درآن است , الحجه: ص 108 و در آن ص 203 – همان طور که در تاویل آیات , برهان: ج 2 ص 305 ح 3 - و همین طور در مختصر بصائر الدرجات با کمی تفاوت و در ج 4 ص 168 ح 3 – در مورد تأویل آیات, بحار: ج 53 ص 63 ب 25 ح 53 – از مختصر بصائر الدرجات , ینابیع الموده: ص 428 ب 71.

[308] - مدثر 38-39.

[309] - غيبت نعمانى:ص316.

[310] - بحار الانوار: ج 24 ص 325-326.

[311] - زلزله: 7-8.

[312] - مدثر: 52 – 56.

[313] - مدثر: 28-30.

[314] - تأویل الایات – شرف الدین الحسنی: ج 2 ص 735

[315] - مدثر: 31.

[316] - بلد: 11- 12.

[317] - الکافی: ج 1 ص 430.

[318] - بلد: 17 – 20.

[319] - واقعه: 88-91.

[320] - غيبت نعمانى:ص 240.

[321] - غيبت نعمانى:ص 241.

[322] - بقره:148.

[323] - غيبت نعمانى:ص 241.

[324] - غيبت نعمانى:ص 241.

[325] - هود: 80.

[326] - کمال الدین: ص 673.

[327] این روایت در صفحه قبل این کتاب آمده است

[328] - غيبت نعمانى:ص 316.

[329] - مدثر 38-39.

[330] - بقره: 249.

[331] - فتح: 28.

[332] - همانطوری که در وصیت رسول خدا(ص)امده است.

[333] - مناقب آل ابی طالب – ابن شهر اشوب:ج 2 ص 279.

[334] - بحار الانوار: ج 24 ص 303.

[335] - ابراهیم: 37.

[336] - الکافی: ج: 1 ص 392.

[337] - حدیث(ولایت علی بن اب طالب حصن و قلعه من است پس هر کسی که در قلعه من وارد شود از عذاب من در امان خواهد بود)امالی ص 306، حدیث قبلا ذکر شده است.

[338] - بحار الانوار: ج 52 ص 299.

[339] - اعراف: 72.

[340] شاید که در اینجا منظور از قیامت، قیام قائم(قیامت صغری)باشد سپس بعد از آن قیامت کبری خواهد بود.

[341] - مختصر بصائر الدرجات – حسن بن سلیمان الحلی: ص 226.

[342] - یس:12.

[343] - معجم الاحادیث الامام المهدی ع – شیخ علی کورانی عاملی: ج 3 ص 27.

[344] - مشارق انوار الیقین – حافظ رجب البرسی: ص 304.

[345] - تفسیر العیاشی: ج 2 ص 29.

[346] - بقره: 63.

[347] - بقره 93.

[348] - نساء 154.

[349] - مریم: 52.

[350] - طه: 80.

[351] - القصص 29- 30.

[352] - قصص: 46.

[353] - مؤمنین:20.

[354] - طور: 1-3.

[355] - مفاتیح الجنان: ص 159.

[356] - بحار الانوار: ج 31 ص 219.

[357] - بحار الانوار:ج 31 ص 219.

[358] - بحار الانوار: ج 53 ص 11.

[359] - مناظرات فی العقائد الشیخ عبدالله الحسن:ج1 ص 471.

[360] - کامل الزیارات – جعفر بن محمد بن قولویه: ص 85(... از ابی الحسن (ع)...پس اگر به ذکوات بیض رسیدی و در مقابل آن تعظیم نمودی چونکه آن قبر امیر المؤمنین (ع) است.و خسف و مسخ در علماء که رسول خدا(ص)آنها را در وصیتش به ابن مسعود یاد کرده در این موضوع مرتبط است.

[361] - و کوه همان چیزی که بر سطح زمین(وادی السلام)ارتفاع می گیرد و آن جایگاه قبر أمیر المؤمنین است.

[362] - طه: 115

[363] - رعد: 15.

[364] - حج: 18.

[365] - زخرف: 18.

[366] - المتشابهات – سید یمانی احمد حسن: ج 3 ص 58.

[367] - تأویل الایات – شرف الدین الحسینی ج 1 ص 404. بحار النوار ج 39 ص 243.

[368] - بحار الانوار: ج 53 ص 85.

[369] - نمل:82.

[370] - کتاب سلیم بن قیس – تحقیق محمد باقر انصاری: ص 130.

[371] - وصیت رسول خدا(ص)هنگام وفات به ائمه و مهدیین که قبلا ذکر شد

[372] - نمل:82.

[373] - بحار الانوار: ج 53 ص 67.

[374] - کافی: ج 8 ص 63.

[375] - (وَمَا نُرِيهِم مِّنْ آيَةٍ إِلَّا هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا وَأَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ)(هیچ آیه را به آنها نشان نمی دهیم مگر اینکه از قبلی بزرگتر باشد و آنها را مورد عذاب قرار داده ایم تا شاید دوباره به خود بیایند)الزخرف: 48... حال پس خزنده زمین آیه است و بزرگتر از این امر ارسال چیست همانی که آیه که در روایت است(مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً)(وتو را جز برای همه مردم به عنوان بشارت دهنده و انذار دهنده نفرستادیم). پس این شخص مرسل چه کسی است.

[376] - بحار الانوار: ج 53 ص 113.

[377] - بحار الانوار:ج 53 ص 113.

[378] - در موضوع سابق این روایات تحت مضمون(اگر در مورد مردی گفتیم و در فرزندش یا فرزند فرزندش قرار گرفت آن چیز را انکار نکنید)ص 79 -80 آمده است.

[379] - بحار الانوار: ج 53 ص 113.

[380] - الارشاد – الشیخ المفید: ج 2 ص 380.

[381] - بحار الانوار: ج 97 ص 385

[382] - معجم أحادیث الامام المهدی : ج 1 ص 397.

[383] - الملاحم و الفتن – سید بن طاووس حسنی: ص 134.

[384] - بحار الانوار: ج 52 ص 225.

[385] - کمال الدین:ص 390.

[386] - ال عمران: 19.

[387] - ال عمران: 85.

[388] - دخان: 10-16.

[389] - اسراء: 15.

[390] - جواب منیر عبر الثیر: ص 20-21

[391] - بحار الانوار: ج 53 ص 148 , ج 36 ص 260، غیبت طوسی:ص 150، غایه المرام: ج 2 ص 241، مختصر بصائر الدرجات – للحلی: ص39 مکاتیب الرسول للمیانجی: ج 2: ص96.

[392] - کتاب مقدس – مجمع الکنائس الشرقیه:ص 807.

[393] - غيبت نعمانى:ص 144 – 145.

[394] - نساء: 158.

[395] - روایت در موضوع أرکان چهارگانه امام مهدی مرور شد

[396] - بحار الانوار: ج 52 ص 225.

[397] - انفجار صبح اشاره به فجر مقدس دارد، فجر ظهور امام مهدی ع است.

[398] - الملاحم و الفتن – سید بن طاووس حسنی: ص 134.

[399] - نساء: 158.

[400] - قصص النبیاء جزائری: ص 473.

[401] - انجیل متی: اصحاح 27.

[402] - انجیل متی:اصحاح 26.

[403] - انجیل متی:اصحاح 27.

[404] - انجیل مرقس: إصحاح15.

[405] - انجیل لوقا: اصحاح 22.

[406] - انجیل یوحنا: اصحاح 18.

[407] - غایة المرام السید هاشم البحرانی: ج 7 ص 92.

[408] - الملاحم و الفتن – سید بن طاووس الحسنی: ص 134.

[409] - قصص الانبیاء نعمة الله جزایری

[410] - آل عمران 55.

[411] - قصص الانبیاء و عیون الاخبار

[412] - قصص الانبیاء.

[413] - انجيل متی: اصحاح 26.

[414] - انجيل مرقس: اصحاح 14.

[415] - انجيل لوقا: اصحاح 22.

[416] - شرح الأ خبار – القاضی النعمان المغربی: ج 3 ص 386.

[417] - المناقب – الموفق الخوارزمی: ص 62.

[418] - عبدالله پدر رسول خدا(ص)که سنت اسماعیل بر ایشان تکرار شد

[419] - عیون اخبار الرضا ع شیخ صدوق: ج 1 ص 34

[420] - معجم أ حادیث الامام المهدی ع للشیخ الکورانی: ج 1 ص 299.

[421] - بشارة الاسلام: 148.

[422] - کتاب الفتن – نعیم بن حماد: ص 165 ,معجم احادیث الامام المهدی: ج 1 ص 379.

[423] - و آن درفش هایی(درفش های بنی عباس)هستند که به اسم اهل بيت در ابتدای سقوط صدام طاغوت وارد عراق شدند.

[424] - رسول خدا(ص)فرمودند(برای بنی عباس درفش هایی سیاه از مشرق خارج می شود سپس مدتی طولانی ساکت می مانند سپس پرچم های کوچک مشکی رنگی که خود را مطیع مهدی دانسته از مشرق خارج شده و با مردی از فرزندان أبی سفیان و یارانش می جنگند)کتاب الفتن – نعیم بن حماد المروزی ص 190. معجم احادییث امام مهدی – شیخ کورانی ج 1 ص 396 / عصر ظهور ص 228.

[425] - غيبت نعمانى: ص: 173.

[426] - غیبت نعمانی: ص 300.

[427] - غیبت نعمانی: ص 301

[428] - غیبت نعمانی: ص: 302.

[429] - بحار الأ نوار: ج 52 ص 297.

[430] - غیبت نعمانی: ص 300.

[431] - غیبت طوسی: ص 444.

[432] - معجم أحادیث الامام المهدی ع – الشیخ الکورانی:ج 1 ص 442.

[433] ممکن است لشکری که خسف در آن واقع می شود از علماء غیر عاملین باشد(علماء آخر الزمان)و رسول خدا(ص)در وصیتش به ابن مسعود یاد نمودند و بعد از اینکه به آنها وعده مسخ و خسف را داده اند فرمود که آن تأویل این آیه است(لَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ)و آن همان آیه ایست که اهل بیت در مورد خسف در جیش سفیانی یاد نمودند، و آنگاه آیه همان آیه و زمان نیز همان زمان(زمان ظهور)است حال پس تأویل یکی خواهد بود.

[434] - معجم أحادیث الامام المهدی ع –الشیخ الکورانی: ج 3 ص 277 , ابن حماد: ص 90.

[435] صفایح البیض: شاید اشاره ای به(ذکوات البیض)باشد از امام صادق ع.... مفضل گفت: گفتم سید من منزل مهدی و تجمع مؤمنین کجا خواهد بود؟ فرمودند ع: منزلگاه حکومتش کوفه و مجلس حکمش جامع آن است و بیت مال ایشان و مقسم غنائم مسلمین مسجد سهله استو جای خلوت کردن ایشان ذکوات بیض از سمت غرین است...

[436] بید: احتمالا از آباده آمده و آن به معنی هلاکت است و در آن سفیانی و یارانش هنگام خسف به هلاکت می رسند و قول تعالی در مورد آنها نازل شده(أفأمن الذین مکرو السیئات أن یخسف الله بهم الأرض)مستدرک سفینة البحار – شیخ علی نمازی ج 1 ص 454.

[437] - سبأ: 51.

[438] - معجم أحادیث الامام المهدی ع – الشیخ الکورانی: ج 5 ص 356.

[439] - عصر ظهور – الشیخ الکورانی: ص 133 , بحار الانوار: ج 52 ص 186.

[440] - معجم أحادیث الامام المهدی ع - الشیخ الکورانی:ج 5 ص 385. کتاب سلیم بن قیس الهلالی در حدیثی طولانی در کتاب علی علیه السلام برای معاویه، در چاپ قدیم بحار: ج 8 ص 516 از کتاب سلیم بن قیس آمده است.

[441] - بحار الأنوار: ج 52 ص 234.

[442] - معجم أحادیث الامام المهدی ع– الشیخ الکورانی: ج 3 ص 445. غیبت نعمانی: ص 267 ب14 ح35, بحار الانوار: ج 52 ص 296 – 229 ب 26 ح 53 , بشارت السلام: ص 139 ب 7.

[443] - بحار الانوار: ج 52 ص 298.

[444] - غیبت نعمانی: ص: 252.

[445] - غیبت نعمانی: ص: 181.

[446] - غیبت نعمانی: ص: 252.

[447] - نعام: 9.

[448] - معجم أحادیث الامام المهدی ع – الشیخ الکورانی: ج 3 ص 277 ح 811 ,غیبت طوسی ص 278 , کمال الدین: ج 2 ص 652 ب 57 ح 14 , الارشاد: ص 358.

[449] - الغیبه للنعمانی ص: 258.

[450] منظور من مهدی اول است: چونکه ایشان یمانی و وصی امام مهدی ع همانطور که علی بن ابی طالب ع وصی ویمانی رسول خدا(ص)و وصی همیشه محل امتحان بوده پس آیا کسی هست که پند گیرد.

[451] - مجمع النورین – الشیخ أبو الحسن المرندی: ص 331.

[452] - شعراء: 4.

[453] - قمر: 2.

[454] - غیبت نعمانی: ص: 261.

[455] ذی طوی: و شاید مقصود از آن نجف باشد

[456] همین طور مقام ابراهیم ع در نجف و بطور مشخص در مسجد سهله موجود است

[457] - إلزام الناصب فی الحجه الغائب: ج 2 ص 256.

[458] - غیبت طوسی: ص 454.

[459] - وصی در زمان ظهور است.

[460] - معجم أحادیث الامام المهدی ع الشیخ الکورانی: ج 3 ص 386 ح 940. غیبه للنعمانی: ص 307- 308 ب 19 ح 2 / اثبات الهداة: ج 3 ص 545 ب 32 ف 27 ح 533, حلیة الابرار: ج 2 ص 633 ب 39 , بحار: ج 52 ص 367 -368 ب 27 ح 152 , بشارة السلام: ص 190 -191 ب 1.

[461] - این همان چیزی است که مرجعی به نام حائری آنرا انجام داده و آن از طریق کتاب خانه اش در نجف است و فتوی او به مثابه فتوی برای کشتن نفس زکیه است که انشالله در آخر کتاب کپی فتوای مکتبش را خواهم آورد.

[462] - کسانی که روایات آنها را همین طور به عنوان لشکر سفیانی توصیف کرده است).

[463] - بحار الانوار: ج 52 ص 217.

[464] - بقرة: 222.

[465] - إلزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب: ج 2 ص 103.

[466] - محمد: 38.

[467] - جامع البیان – الطبرسی: ج 5 ص 431.

[468] - غيبت نعمانى: ص 317.

[469] - الصراط المستقیم: ج 2 ص 250.

[470] - حجر: 75.

[471] - غيبت نعمانى: ص 259.

[472] - الملاحم و الفتن – السید بن طاووس الحسنی: ص 66.

[473] - معجم أحادیث الامام المهدی ع للشیخ علی الکورانی: ج 3 ص 386 ح 940 , غيبت نعمانى:: ص 307- 308 ب 19 ح 2.

[474] - کافی: ج 2 ص: 599.

[475] - الکافی: ج 2 ص: 601، تفسیر البرهان: ج 1 ص 8.

[476] - بحار الأنوار: ج 52 ص 223.

[477] - طه:91.

[478] - غيبت نعمانى: ص: 114.

[479] - کافی:ج 1 ص 67.

[480] - شرح الأخبار –القاضی النعمان المغربی: ج 3 ص 356.

[481] - مومنین:108.

[482] - یونس: 35.

[483] - غيبت نعمانى: ص: 114.

[484] - نساء 82.

[485] - کافی: ج 1 ص 391.